چگونه انگیزه‌مان را برای راه اندازیِ کار جدید بالا ببریم؟

برترین ها – ترجمه از حمید گنجی: در طول ۲۰ سال فعالیت ورزشی خود و حضور مجدد در المپیک سال ۲۰۰۸، من با برخی از بهترین مربیان جهان کار کرده‌ام. اما وقتی که می‌خواستم شرکت خودم را راه‌اندازی کنم تا دانش خود را درباره روانشناسی انگیزشی و آموزش با دیگران به اشتراک بگذارم، آنقدرها هم که فکر می‌کردم کار ساده‌ای نبود.

راه‌اندازی یک کسب‌وکار جدید آسان نیست و شما باید از بسیاری از تفریحات خود اجتناب کنید تا بتوانید به دنیای ناشناخته‌ها و موارد غیرقابل‌پیش‌بینی قدم بگذارید. بسیاری از چیزها مانند ترس و ناامیدی انسان را از جهش بازمی‌دارند. اما یک‌چیز در این زمینه بیشترین نقش را دارد: انگیزه

 
وقتی به روزهای دوران ورزشی‌ام نگاه کردم، متوجه شدم که چه چیزی تغییر کرده است. به یاد می‌آورم که چه چیزی یا چه کسی باعث می‌شد حتی وقتی‌که نمی‌خواهم، بیشتر به خودم فشار بیاورم. به‌عنوان یک ورزشکار، تفاوت آن بود که من روزهای ساختار‌بندی شده داشتم و البته یک مربی که باید به او گزارش می‌دادم. ساختار داشتن ما را متمرکز نگه‌ می‌دارد و یک مربی نیز می‌تواند به ما فشار آورد و ما را به چالش بکشد.

خوشبختانه من این مراحل را پست سر گذاشتم و Onbotraining را تأسیس کردم که یک سرویس مربی آنلاین است و به افراد کمک می‌کند که به اهدافشان برسند. من تصمیم گرفتم درس‌هایی که در این مسیر آموخته‌ام را با دیگران نیز به اشتراک بگذارم. این ها سخنان خانم اینگا*، ورزشکار موفق در زمینه پرتاب نیزه است. در ادامه ۱۰ راهکار برای رسیدن به هر آنچه در زندگی می‌خواهید از زبان این ورزشکار آورده شده است.

 10 راهکار برای رسیدن به هر آنچه در زندگی می‌خواهید

۱٫ روی تعهد تمرکز کنید و نه انگیزه

شما چقدر به اهداف خود متعهد هستید؟ این مورد چقدر برای شما اهمیت دارد و برای رسیدن به آن حاضر هستید چه چیزی را قربانی کنید؟ اگر خود را کاملاً متعهد بدانید، انگیزه نیز به دنبال آن ایجاد خواهد شد.

۲٫ به دنبال دانش باشید و نه نتیجه

اگر روی هیجان کشف، بهبود، کاوش و تجربه کردن تمرکز کنید، انگیزه شما همیشه در بالاترین سطح خود قرار خواهد داشت. اما اگر تمام تمرکز خود را متوجه نتایج بسازید، انگیزه شما مثل آب‌وهوا می‌شود- ناپایدار و در لحظه‌های طوفانی از بین می‌رود. بنابراین کلید ماجرا این است که روی سفر تمرکز کنید و نه مقصد. به این فکر کنید که در این مسیر در حال یادگیری چه چیزهایی هستید و چه چیزهایی را می‌توانید بهبود دهید.

۳٫ سفر را سرگرم‌کننده کنید

این‌یک بازی فوق‌العاده است. زمانی که این سفر را بیش‌ازحد برای خود سخت و جدی می‌کنید، باعث ایجاد یک وزنه احساسی می‌شوید و چشم‌انداز را نیز از دست خواهید داد.

۴٫ از شر افکار رکودی خلاص شوید

افکار بر احساسات تاثیر می‌گذارند و احساسات دید شما نسبت به کار را مشخص می‌کنند. شما قطعا افکار زیادی در ذهن خود دارید و همیشه در این فکر هستید که باید روی کدام‌یک از آن‌ها تمرکز کنید. آن فکری که شما را در یک مخمصه گیر می‌اندازد (مانند ترس یا شک) و یا آن احساسی که شما را به سمت جلو سوق می‌دهد (هیجان، تجربه کردن، تست کردن چیزهای جدید، قدم گذاشتن به خارج از منطقه راحتی)

 10 راهکار برای رسیدن به هر آنچه در زندگی می‌خواهید

۵٫ از تخلیل خود استفاده کنید

گام بعدی بعد از خلاص شدن از افکار منفی آن است که از تخیل خود استفاده کنید. وقتی‌که کارها خوب پیش می‌رود، شما پر از انرژی مثبت هستید و وقتی‌که سختی‌ها را تجربه می‌کنید، شما نیاز دارید که بیشتر انرژیک باشید. بنابراین شرایط خود را بازتعریف کنید. اگر مدام با خود بگویید که «من از کارم متنفرم» حدس بزنید که این کلمات چه احساسی را تحریک می‌کنند؟ همه‌چیز به تخیل شما بازمی‌گردد. حتی از بدترین رئیس جهان در خسته‌کننده‌ترین شغل دنیا نیز همیشه می‌توانید چیزهای جدیدی یاد بگیرید. من یک تمرین خوب برای شما دارم: برای سه روز، فقط به افکار مثبت فکر کنید و حرف‌های مثبت بزنید. خواهید دید که چه رخ می‌دهد.

۶٫ آسان‌گیری نسبت به خودتان را متوقف کنید

انگیزه به معنای عمل است و عمل نتیجه را به دنبال دارد. گاهی اوقات اعمال شما نتایج دلخواه را به بار نمی‌آورد. بنابراین شما به خودتان آسان می‌گیرید و خودتان را در شرایط سخت قرار نمی‌دهید. شما درحالی‌که خود را به سمت رکود و حتی گاهی اوقات افسردگی سوق می‌دهید، همیشه منتظر یک‌زمان یا فرصت مناسب هستید. این کار را متوقف کنید. خودتان را به چالش بکشید. آن کاری که قلبا می‌خواهید را انجام دهید، حتی اگر ترس وجود شما را فرا گرفته است.

۷٫ از حواس‌پرتی‌ها اجتناب کنید

چیزهای بی‌معنی و حواس‌پرتی‌ها همیشه سر راه شما قرار دارند. به‌خصوص آن چیزهای آسان و معمول که ترجیح می‌دهید بجای تمرکز روی چالش‌های جدید و پروژه‌های بامعنی روی آن‌ها کار کنید. یاد بگیرید که روی موارد مهم تمرکز کنید. لیستی از کارهایی که باعث هدر رفت زمانتان می‌شوند را بنویسید و نسبت به انجام ندادن آن‌ها متعهد باشید.

 10 راهکار برای رسیدن به هر آنچه در زندگی می‌خواهید

۸٫ به دیگران تکیه نکنید

هیچ‌وقت نباید انتظار داشته باشید که دیگران کاری را به‌جای شما و برای شما انجام دهند. تمام افراد مشغله‌های خاص خودشان را دارند. هیچ‌کدام از آن‌ها نمی‌تواند شما را خوشحال کند و یا بجای شما به اهدافتان برسد. همه‌چیز به خود شما بستگی دارد.

۹٫ برنامه داشته باشید

همیشه سعی کنید سه قدم جلوتر از خود را از پیش بدانید. به بیشتر از این هم نیازی ندارید. تقویم هفتگی خود را خالی کنید. در آن بنویسید که در چه زمانی، چه‌کاری را چگونه انجام می‌دهید. چه زمان، چه‌کاری و چگونه برای برنامه‌ریزی زمانی بسیار مهم هستند. در پایان هفته ببینید که هرروزتان به چه‌کاری گذشته است و مواردی که می‌توانید بهبود دهید را بازبینی کنید.

۱۰٫ از خود در برابر فرسودگی محافظت کنید

وقتی‌که بیش‌ازحد انگیزه دارید، فرسوده‌شدن آسان‌تر می‌شود. همیشه برای شناسایی نشانه‌های خستگی، خود را زیر نظر داشته باشید و همواره زمانی را به استراحت اختصاص دهید. مغز و بدنتان زمانی می‌تواند استراحت کند که شما زمان‌های تفریح و استراحت را در برنامه زمانی خود قرار داده باشید. کارهای متنوع انجام دهید، بین کارهای خلاقانه و منطقی جابجا شوید، ورزش کنید، مکان خود را تغییر دهید، مدیتیشن کنید، نفس عمیق بکشید، چشمانتان را ببندید و یا فقط به مدت پنج دقیقه روی یک‌چیز تمرکز کنید. تمام این کارها از شما در برابر فرسودگی محافظت می‌کنند.

 10 راهکار برای رسیدن به هر آنچه در زندگی می‌خواهید

نتیجه‌گیری

فقدان انگیزه به این دلیل نیست که شما تنبل هستید و یا هدفی ندارید. حتی بزرگ‌ترین ستاره‌ها، ثروتمند‌ترین افراد و بهترین ورزشکاران نیز گاهی اوقات کم می‌آورند. آن چیزی که باعث ایجاد انگیزه برای آن‌ها می‌شود، کنجکاوی آن‌ها در مورد این است که چقدر می‌توانند بهتر یا سریع‌تر به‌پیش بروند. بنابراین فارغ از تمامی موارد ذکر شده در بالا، کنجکاو باشید و این می‌تواند شما را به اهداف و موفقیت برساند.

Inga Stasiulionyte *


منبع: برترینها

اصول بازاریابی پیامکی

بازاریابی پیامکی بر اساس ارسال پام های کوتاه روی گوشی های موبایل مشتریان است. باید بدانیم طبق پیش بینی ها تا  سال ۲۰۲۰، ۹۰ درصد مردم جهان گوشی همراه خواهند داشت.

این امر بازاریابی پیامکی را به امری جذاب برای شرکت های کوچک و بزرگ تبدیل کرده است.باید بدانیم که استفاده از اینترنت موبایل دیگر جای موبایل کامپیوتر شخصی را گرفته است.بیشتر جستجوهای اینترنتی از طریق گوشی های موبایل انجام می شوند. بازاریابی پیامکی یک از دسته های بازاریابی مستقیم دسته بندی می شود.

چطور بدانیم این مدل بازاریابی برای مناسب است یا خیر. درست است که هزینه ی پیامک تبلیغات بسیار کم است اما باید قبل از شروع کارهای زیادی را انجام بدهیم.

 بازاریابی پیامکی
کارهایی که باید از شروع پیامک تبلیغاتی انجام بدهیم

  •     چگونه باید شماره ها را جمع آوری کنم.
  •     قبل از شروع بازاریابی پیامکی از چه اشتباهاتی باید اجتناب کنیم.
  •     چگونه پیامک های تبلیغاتی خود را خواهید فرستاد.

جمع اوری شماره های موبایل برای بازاریابی پیامکی

باید بدانید بسیاری از مشتریان حاضر نیستند شماره موبایل خود را بدهند.در حالی که ایمیل خود را براحتی می دهند.

برای گرفتن شماره ی موبایل آنها باید به شما اعتماد زیادی داشته باشند.در ضمن آنها باید بدانند پیشنهادی که برای آنها از پیام کوتاه می فرستید یک پیشنهاد ویژه است، نه آن چیزی که از طریق ایمیل می فرستید.

با مشتریان روراست باشید و برای معرفی پیام کوتاه های خود به مشتری از گام های زیر استفاده کنید.

    راهنمایی اول:

پیغام ها بسیار کم ارسال خواهند شد. شاید حداکثر دو بار در ماه.

    راهمایی دوم:

پیشنهادات کاملا اختصاصی خواهند بود و برای کسانی که شماره شان را با شما سهیم شده اند ارسال خواهند شد.

    راهنمایی سوم:

پیامک ها برای مواردی مانند سفارشات جدید، یادآوری قرارها، و یا یادآوری خدمات است.با این راهنمایی ها شما شانس زیادی داردی که شماره موبایل آنها را بگیرید.

شما می توانید این کار را با یک برگه ی ثبت نام، یا وقتی با آنها پشت گوشی صحبت می کنید، یا با اجازه دادن به آنها برای ارسال یک فرم به سایت شما انجام دهید.می توانید به آنها شماره ای بدهید تا به آن پیام کوتاه بفرستند.

 با پشتکار وظیفه ی خود را انجام بدهید

وقتی کار کمپین پیامکی خود را شروع کردید، باید مطمئن شوید وقتی یک مشتری تقاضای خارج شدن از لیست کرد باید او را سریعا خارج کنید.نگه داشتن او در لیست شما غیرقانونی خواهد بود.یک سری قوانین هست که وقتی بازارایابی پیامکی می کنید باید از آنها آگاه باشید.

فقط انتخاب کنید

شما باید قبل از ارسال پیامک رضایت او را داشته باشید.

لغو اشتراک

شما باید با هر ارسال خود یک گزینه ی لغو اشتراک را نیز در نظر بگیرید.

اگر آن گزینه را انتخاب کردند باید سریعا لغو اشتراک شوند.

از هزینه ها آگاه باشید

برای مشتریان با برنامه ی پیامک های نامحدود، باید بدانند در صورت رفتن به لیست پیامک محدود باید هزینه پرداخت کنند.

اینها تنها راهنمایی هایی هستند.

شما باید قبل از شروع کار بازاریابی پیامکی از تمام قوانین مطلع باشید.

این وظیفه ی شماست که قبل از سرمایه گذاری قوانین را بدانید، یک مشاور می تواند به شما کمک کند.

تعریف چاچوب، راه اندازی و شروع کمپین پیامکی

وقتی شماره های خود را جمع کردید، فهمیدید که از تمام قوانین درست استفاده می کنید، می توانید کمپین پیامکی خود را شروع کنید.

پیشنهاد می شود از یک سرور سوم شخص استفاده کنید که می تواند برگشت سرمایه ی شما را رصد کند.

یک پیغام لغو اشتراک در هر پیامک تعبیه کنید و پایگاه داده های پیامکی خود را مدیریت کنید.


منبع: برترینها

۱۴ کتاب مورد علاقه و الهام بخش «استیو جابز»

برترین ها – ترجمه از حمید پاشایی: استیو جابز در هنگام رونمایی از آیپد، معقد بود که اپل هیچ وقت فقط یک شرکت تکنولوژی نبوده است. او در سخنرانی خود گفت: «دلیل
اینکه اپل قادر است محصولاتی مثل آیپد بسازد این است که ما همیشه سعی کرده
ایم در نقطه تقاطع تکنولوژی و علوم مقدماتی قرار داشته باشیم.»

 14 کتاب مورد علاقه استیو جابز

علاقه جابز در تمام طول عمرش به علوم انسانی، حسی انسانی به اپل القا کرد. استیو
جابز و اپل با ترکیب تکنولوژی و علوم مقدماتی قادر بودند که به بیان خود
جابز، «محصولاتی بسیار پیشرفته از نقطه نظر تکنولوژی بسازند، ولی در عین
حال این محصولات بر اساس احساس، با قابلیت استفاده آسان و سرگرم کننده
باشند تا واقعاً به درد کاربران بخورند.» والتر
ایزاکسون در کتاب زندگینامه استیو جابز و مقالات دیگر، معتقد است که جابز
از طریق یک عمر مطالعه و کتاب خواندن این چشم انداز را پیدا کرد. در این
مقاله ۱۴ تا از کتاب هایی که بیش از همه الهام بخش استیو جابز بودند را
معرفی می کنیم.

 
شاه لیر (King Lear) اثر ویلیام شکسپیر

14 کتاب مورد علاقه استیو جابز

تمایلات
ادبی جابز در واقع در دو سال آخر دبیرستان او آغاز شد. او در مصاحبه ای
گفت: «در آن زمان، من شروع به خواندن کتاب هایی خارج از زمینه علم و
تکنولوژی کردم، مثل افلاطون و شکسپیر. من عاشق کتاب شاه لیر بودم.» این
تراژدی شاید تأثیری هشدارآمیز روی جابز جوان داشت، چرا که داستان آن راجع
به پادشاهی است که در تلاش برای تقسیم پادشاهی اش به جنون می رسد. دانیل
اسمیت نویسنده کتاب «چگونه مثل استیو جابز فکر کنیم» می گوید: «شاه لیر
تصویری واضح از این موضوع ارائه می دهد که اگر تسلط شما بر فرمانروایی تان
از دست برود چه اتفاقات بدی می تواند بیفتد، داستانی که بدون شک برای هر
مدیرعامل بلندپروازی جذاب است.»


موبی دیک (Moby Dick) اثر هرمان ملویل

14 کتاب مورد علاقه استیو جابز

داستان حماسی دیگری روی دیدگاه جابز در دوران بلوغش تأثیرگذار بود: «موبی دیک»، رمانی آمریکایی نوشته هرمان ملویل. ایزاکسون
معتقد است که بین ناخدا ایهب که یکی از با انگیزه ترین و با اراده ترین
شخصیت ها در ادبیات داستانی است، و جابز ارتباطی وجود دارد. ایهب، مثل
جابز، بسیاری از آموخته های خود را از تجربیات مستقیم و نه از طریق مؤسسات
آموزشی کسب کرده بود. ناخدا در ابتدای داستان می گوید: «من تمام افتخار و
شکوه را به شکار نهنگ نسبت می دهم، چرا که کشتی شکار نهنگ برای من نقش
دانشگاه ییل و هاروارد را داشته است.»


اشعار گردآوری شده دیلن تامس (The Poems of Dylan Thomas) اثر دیلن تامس

14 کتاب مورد علاقه استیو جابز

تأثیرات
فکری که جابز در اواخر دوره دبیرستان خود گرفت فقط محدود به افراد به قدرت
طلب و مصمم نبود. او به شعر نیز علاقه زیادی پیدا کرد، به خصوص دیلن تامس
شاعر ولزی. دانیل اسمیت نویسنده کتاب «چگونه مثل استیو جابز فکر کنیم»
می گوید که اشعار تامس «با اشکال جدید برجسته خود و قدرت جذبی که داشت»،
جابز را تحت تأثیر قرار داد. ظاهرا قعطه شعر «بر حذر باش از آرام خزیدن در آن شب فریبنده» (Do not go gentle) یکی از اشعار مورد علاقه جابز بود.


اکنون اینجا باش (Be Here Now) اثر رام داس

14 کتاب مورد علاقه استیو جابز

در
اواخر سال ۱۹۷۲، جابز تازه تحصیلات خودر در کالج رید، مدرسه ای برتر در
زمینه علوم مقدماتی در شهر پورتلند اورگن را آغاز کرده بود. او مواد روان
گردان زیادی مصرف می کرد و کتاب های زیادی راجع به معنویت می خواند. «اکنون
اینجا باش»، راهنمایی به سوی معنویت نوشته رام داس، به شدت جابز را تحت
تأثیر قرار داد. داس در کتابش برخورد خود با متافیزیک در جنوب آسیا را شرح
می دهد. خود جابز در مورد این کتاب می گوید: «بسیار عمیق بود. این کتاب من و
خیلی از دوستانم را متحول کرد.»


رژیم غذایی برای سیاره ای کوچک (Diet for a Small Planet) اثر فرانسیس مور لاپه

14 کتاب مورد علاقه استیو جابز

جابز
همچنین در اولین سالش در کالج رید «رژیم غذایی برای سیاره ای کوچک» را
مطالعه کرد، کتابی در مورد گیاهخواری غنی از پروتئین که سه میلیون نسخه از
آن به فروش رفت. جابز در این مورد می گوید: «در آن زمان بود که تقریباً
برای همیشه گوشت را کنار گذاشتم.» این کتاب تأثیر دیگری روی جابز نیز داشت، و به او اجازه داد که رژیم های غذایی مفرط را هم امتحان کند.


سیستم درمانی رژیم غذایی بدون بلغم (Mucusless Diet Healing System) اثر آرنولد اهرت

14 کتاب مورد علاقه استیو جابز

رژیم
غذایی جابز بعد از خواندن کتاب «سیستم درمانی رژیم غذایی بدون بلغم» نوشته
آرنولد اهرت رژیم شناس آلمانی اوایل قرن بیستم، ماجراجویانه تر نیز شد. جابز در مصاحبه با ایزاکسون گفت: «من به همان شیوه دیوانه همیشگی ام به این کتاب علاقمند شدم.» بعد
از آشنایی با کارهای اهرت، جابز تبدیل به فردی افراطی در زمینه غذایی شد، و
زمانی پیش آمد که او برای چند هفته فقط هویج مصرف می کرد، به حدی که
ظاهراً پوستش هم کم کم به رنگ نارنجی درآمد. ولی سعی کنید این کارهای
جابز را در خانه امتحان نکنید. اشتون کوچر برای ایفاق نقش استیو جابز در
فیلمی سینمایی به رژیم غذایی تماماً از میوه روی آورد، و در نهایت کارش به
بیمارستان کشید.


زندگینامه یک یوگی (Autobiography of a Yogi) اثر پاراماهانزا یوگاناندا

14 کتاب مورد علاقه استیو جابز

جابز زمانی که در دبیرستان تحصیل می کرد «زندگینامه یک یوگی» نوشته پاراماهانزا یوگاناندا معلم هندی یوگا را خواند. او بعداْ زمانی که در دامنه های کوه هیمالیا هند در مهمانخانه ای اقامت داشت، آن را مجدداً خواند. جابز در مورد این کتاب توضیح داده: «نسخه
ای از زندگینامه یک یوگی به زبان انگلیسی در آنجا باقی مانده بود که
مسافری آن را جا گذاشته بود، و من آن را چندین مرتبه خواندم چون که کار
زیادی برای انجام دادن وجود نداشت، و من از روستایی به روستای دیگر می رفتم
تا بیماری اسهال خونی من خوب شود.» بر خلاف آن بیماری، این کتاب بخشی مهم از زندگی جابز باقی ماند. او هر سال آن را می خواند.


ذهن ذِن، ذهن تازه کار (Zen Mind, Beginner’s Mind) اثر شونریو سوزوکی

14 کتاب مورد علاقه استیو جابز

بعد
از اینکه جابز از هندوستان برگشت، علاقه او به مدیتیشن همچنان ادامه پیدا
کرد. بخشی از این موضوع به جغرافیا مربوط می شود، چرا که کالیفرنیا در دهه
۱۹۷۰ اولین جایی بود که آیین بودایی توانست جای پای خود در آمریکا را پیدا
کند. جابز در کلاس هایی با تدریس شونریو سوزوکی شرکت کرد، راهبی ژاپنی که
کتاب «ذهن ذِن، ذهن تازه کار» را تألیف کرد.

مثل هر چیز دیگری، جابز به
مکتب ذن نیز به طور جدی وارد شد. دانیل کوتکه بهترین دوست او در آن زمان می
گوید، «او واقعاً جدی و خود مهم پندار، و به طور کلی غیر قابل تحمل شد.» جابز
در مصاحبه با ایزاکسون گفته، «ذن از آن زمان همواره تأثیری عمیق در زندگی
من داشته است. در یک نقطه، به این فکر می کردم که به ژاپن بروم و سعی کنم
وارد صومعه Eihei-ji شوم، ولی مشاور مذهبی من مرا قانع کرد که در کالیفرنیا
بمانم.»


چالش افراد مبتکر (The Innovator’s Dilemma) اثر کلیتون ام. کریستنسن

14 کتاب مورد علاقه استیو جابز

اپل
عادت داشت که خود را با چالش مواجه کند. برای مثال، آیفون دارای بسیاری از
ویژگی های آیپاد بود و به همین خاطر باعث شد که آن دستگاه موسیقی منسوخ
شود. جابز این توانایی را داشت که ببیند این کار بخشی ضروری از رشد
بود، و این مهارت را به لطف کتاب «چالش افراد مبتکر» نوشته کلی کریستنسن
پروفسور افسانه ای مدرسه کسب و کار هاروارد به دست آورده بود.

در این
کتاب اینطور آمده که شرکت ها از طریق موفقیت خود نابود می شوند، و با متعهد
ماندن به یک محصول حتی وقتی که تکنولوژی (و مشتریان) عوض شده اند به خود
ضربه وارد می کنند، درست همان اتفاقی که برای شرکت بلاکباستر (Blockbuster)
در کرایه فیزیکی فیلم های سینمایی اتفاق افتاد. جابز به طور صریح اعلام
کرده بود که این اتفاق برای اپل نخواهد افتاد، و در توضیحات خود مبنی بر
اینکه چرا اپل به استقبال از پردازش ابری نیاز دارد گفت: «ما به خاطر
چیزی که کلیتون کریستنسن آن را «چالش افراد مبتکر» می نامد، مهم است که این
تحول را انجام دهیم. کسانی که چیزی را ابداع می کنند معمولاً آخرین کسانی
هستند که مسیر بعد از آن را می بینند، و ما قطعاً نمی خواهیم از دیگران عقب
بمانیم.»


هوشیاری کیهانی (Cosmic Consciousness) اثر ریچارد ماریس برک

14 کتاب مورد علاقه استیو جابز

کوکتکه
دوست دوران جوانی استیو جابز اخیراً فهرستی از کتاب هایی که او و جابز در
دورانشان در کالج رید می خواندند را منتشر کرده، کتاب هایی که الهام بخش
جابز برای سفر به دور دنیا و همچنین تلاش های حرفه ایش شد. یکی از
تأثیرگذارترین کتاب ها در آن لیست «هوشیاری کیهانی: بررسی تکامل ذهن انسان»
است که در ابتدا توسط روانپزشکی کانادایی در سال ۱۹۰۱ چاپ شد.

برک بر
اساس تجربیات فرضی خود از روشنگری، در مورد شکلی از هوشیاری فراتر از
هوشیاری انسان عادی صحبت می کند. او سه نوع هوشیاری را مطرح می کند:
هوشیاری ساده حیوانات و انسان ها، خود هوشیاری انسان ها که شامل دلیل و
تخیل است، و هوشیاری کیهانی که فراتر از درک مبتنی بر واقعیات است.


راه ابرهای سفید (The Way of the White Cloud) اثر لاما آناگاریکا گوویندا

14 کتاب مورد علاقه استیو جابز

مکتب بودایی تأثیری شگرف در زندگی جابز داشت، و گفته می شود که فلسفه ذن الهام بخش او در طراحی ساده محصولات اپل شد. کوتکه
می گوید در زمانی که آن دو مشغول اکتشاف در مورد مکتب بودایی بودند، او و
جابز این زندگینامه معنوی نوشته فردی بودایی را خواندند که یکی از آخرین
کسانی بود که پیش از اشغال تبت توسط چین در سال ۱۹۵۰ به آنجا سفر کرده بود.
در این کتاب، نویسنده در مورد تجربیات خود در یادگیری فرهنگ و سنت های
تبتی نوشته است.


راماکریشنا و یاران او (Ramakrishna and his Disciples) اثر کریستوفر ایشروود

14 کتاب مورد علاقه استیو جابز

اکتشافات
ادبی کوتکه و جابز شامل این زندگینامه راماکریشنا پاراماهامسا قدیس هندوی
قرن نوزدهم نیز می شد، که در ابتدا در سال ۱۹۶۵ چاپ شد. طرفداران این
کتاب می گویند که ایشروود از موعظه و قضاوت در مورد آموزه های راماکریشنا
خودداری می کند. در عوض، او به خوانندگان کمک می کند تا بفهمند که این قدیس
چگونه آنقدر تأثیرگذار و مورد احترام شد، و خوانندگان را به سفری از دوران
کودکی راماکریشنا تا تعلیمات معنوی او می برد.


حرکت از طریق ماده گرایی معنوی (Cutting Through Spiritual Materialism) اثر چوگیام ترونگپا

14 کتاب مورد علاقه استیو جابز

این کتاب جزء کتاب هایی بود که کوتکه و جابز در هنگام اکتشاف آیین و فلسفه بودا می خواندند. متن کتاب شامل دو خطابه نویسنده بین سال های ۱۹۷۰ و ۱۹۷۱ در مورد تله های رایج در سفرهای معنوی است. اندیشه
اصلی کتاب این است که خودبینی، یا حسی از خود، تنها نوعی توهم است.
ترونگپا به جای اینکه از خوانندگان بخواهد از طریق معنویت تلاش کنند که خود
را بهبود دهند، آن ها را تشویق می کند که فقط به خودشان اجازه دهند که
وجود داشته باشند.


ملاقات با افراد مهم (Meetings with Remarkable Men) اثر جرج ایوانویچ گورجیف

14 کتاب مورد علاقه استیو جابز

جابز و کوتکه در سفرهای معنوی شخصی خود، از دیگر افرادی که تلاش هایی مشابه برای دانش داشتند الهام گرفتند. نسخه
دوم سه گانه «همه و همه چیز» که در ابتدا در سال ۱۹۶۳ چاپ شد، شامل خاطرات
نویسنده از افرادی است که در سفرهایش در آسیای مرکزی با آن ها ملاقات کرد. گورجیف، معلم مذهبی یونانی – ارمنی، آموزه های معنوی و وجودی را از هر کسی، از پدرش گرفته تا درویشی ایرانی، می گرفت. در سال ۱۹۷۹، فیلمی با همین نام از این کتاب اقتباس شد.


منبع: برترینها

درونگرایی در فروش: چگونه به عنوان یک درونگرا در فروش موفق شویم؟

احتمالاً تصور شما هم از یک فروشنده یک برونگرای سرزنده است که با چرب زبانی می تواند هر کسی را به خرید هر چیزی متقاعد کند. اما در حقیقت، برای موفقیت در فروش هزاران روش وجود دارد و اگر ذاتاً درونگرا هستید و به فکر انتخاب شغل در زمینه فروش افتاده اید نباید نا امید باشید، بلکه باید این مطلب از مجموعه مطالب آموزش فروش را به دقت مطالعه کنید. واقعیت این است که شما می توانید و این توانایی را دارید که عملکردی به خوبی رقبای برونگرای خود داشته باشید. ما در ادامه به ذکر چند استراتژی و تکنیک می پردازیم که درونگرایان به کمک آنها می توانند رابطه خود با مشتری را تقویت کنند و فرآیند فروش را بیشتر و بهتر به سرانجام برسانند.

  1. از نقاط قوت خود بهره برداری کنید

متمایز بودن از سایر فروشندگان یکی از مهم ترین مولفه های موفقیت در فروش است. اما این متمایز بودن لزوماً به معنی فریاد زدن نیست. درونگراها هم ویژگی های منحصر به فرد و مخصوص به خودشان را دارند که بسیاری از آنها برای خریداران جذاب و دوست داشتنی هستند. هنگامی که توانمندی های طبیعی خود در این حوزه ها را تقویت می کنید موفقیت به سراغ شما می آید:

  • گوش دادن: خریداران به فروشندگانی که واقعاً گوش شنوایی دارند علاقمند هستند؛ همانهایی که وقت می گذارند تا چالش ها و تمایلات آنها را عمیقاً درک کنند. تجربه نشان می دهد که افرادی که ذاتاً برونگرا و به شدت اجتماعی هستند گاهی در این زمینه لنگ می زنند، زیرا بعضاً هرگز از نیازهای اصلی مشتری اطلاع پیدا نمی کنند.
  • تفکر سیستمی: در واقع، مشکل اغلب خریداران پیچیدگی های خاص خودش را دارد. مشتریان برای متفکران با حساب و کتابی که می توانند احساسات را کنار بگذارند و راهکارهای مقرون به صرفه و عملی ارائه کنند ارزش فراوانی قائل هستند. به نظر می رسد که این برای افراد درونگرا آسانتر باشد.
  • پیگیری و توجه به جزئیات: هنگامی که افراد درونگرا علاوه بر مهارت تفکر راهبردی خود، به تماس های تلفنی و ایمیل ها قبل از رقبا پاسخ می دهند، روی انجام تعهدات و وعده های خود تا به آخر تمرکز می کنند و ذره ای از جزئیات از نظرشان به دور نمی ماند از دید مخاطب به عنوان فروشنده های مدبر و دقیق شناخته می شوند. خریداران برای قابل اعتماد بودن و تلاش بی وقفه ارزش و احترام فراوانی قائل هستند.
  1. انرژی اجتماعی خود را مدیریت کنید

آغاز و حفظ تعاملات اجتماعی برای افراد درونگرا می تواند طاقت فرسا به نظر برسد. یکی از روش هایی که می تواند به شما کمک کند این است که نیمی از روز کاری خود یا حتی کمتر از آن را برای تماس ها و ملاقات ها صرف کنید، چرا که عموماً یک روز کامل بیش از حد خسته کننده به نظر می رسد. بنابراین، مثلاً می توانید صبح که انرژی بیشتری دارید را به تماس اختصاص بدهید و از آن به بعد به پیگیری و رتق و فتق امور مرتبط با آن تماس ها بپردازید. این کار نه تنها به شما کمک می کند تا انرژی اجتماعی خود را حفظ کنید، بلکه به شما فرصت می دهد تا فوراً مهارتهای شنیداری، فکری و پیگیری خود را پیاده کنید و با سرعت عملی که نشان می دهید مشتریان را تحت تأثیر قرار بدهید. علاوه بر این:

  • هنگامی که به یک سمینار، کنفرانس یا هر جلسه ای که به تعاملات اجتماعی نیاز دارد می روید، وقفه ها و اوقات استراحتی را برای خود در نظر بگیرید تا بتوانید تجدید نیرو کنید. خودتان را به سوالات متعددی مجهز کنید (کاری و شخصی) تا بتوانید گفتگوهایی که ذاتاً برای شما خوشایند به نظر نمی رسند را به جریان بیندازید و آن جریان را حفظ کنید. به علاوه، از مهارت های شنیداری خود بهره بگیرید. در هر صورت، حتی اگر تمایلی به حضور در این جلسات ندارید به زور هم که شده در آنها شرکت کنید. این رویدادها در بلندمدت باعث پیشرفت شما در کارتان خواهند شد و تحمل و مدیریت آنها به تدریج برای شما آسانتر می شود.
  • سرگرم کردن مشتری و وقت گذراندن با وی می تواند کار شاقی به نظر برسد، اما برای تقویت رابطه ها ضروری است. اگر در یک شرکت چندین رابط دارید، احتمالاً گفتگو و وقت گذراندن های دو نفره از دورهمی های گروهی برای شما بسیار آسانتر خواهد بود. اگرچه که زمانبر است، اما به تدریج بیشتر احساس راحتی خواهید کرد و می توانید بیشتر از مهارت های شنیداری خارق العاده خود کمک بگیرید. به علاوه، احتمالاً فعالیت های ورزشی یا مثلاً تماشای این دست از رویدادها از صرف غذا با هم برای شما آسانتر است، زیرا فعالیت هایی مانند صرف غذا خلأ بزرگی را برای گفتگو باز می کنند.
  1. یک حوزه کاری مناسب و متناسب را انتخاب کنید

درونگراها می توانند در هر کسب و کاری به موفقیت دست پیدا کنند، اما برخی از حوزه های کسب و کار بیشتر با توانایی های ذاتی یک درونگرا همخوانی دارند. کارهایی که می توانید مد نظر قرار بدهید عبارتند از:

  • کسب و کارهایی که فرآیند فروش و روابط آنها با مشتریان تکراری تر است با نگرش افراد درونگرا بیشتر تناسب دارند. مشتریان ارزش گوش شنوا و مهارتهای تحلیلی و قدرت پیگیری آنها را درک می کنند و فرد درونگرا می تواند این روند را در بلندمدت حفظ کند.
  • محصولات و خدمات پیچیده با نقاط قوت درونگرایان هماهنگی بیشتری دارند. هر چه متغیرهای کاربرد و گزینه های خرید متنوع تر باشد، مشتری به کمک سیستماتیک و تحلیل شما به عنوان یک فروشنده بیشتر نیاز خواهد داشت.
  • محصولات و خدماتی که به مهندسان، کارشناسان مالی و پرسنل عملیاتی شرکت ها فروخته می شوند زمین های حاصلخیزی برای افراد درونگرا محسوب می شوند. خریداران این حوزه ها بیشتر با واقعیت ها و نتایج قابل اندازه گیری سر و کار دارند و به ندرت تحت تاثیر رنگ و لعاب و ظاهرسازی قرار می گیرند.

فروشندگی یک کار خارق العاده و جالب است. این حرفه به شما اجازه می دهد تا کنترل بیشتری روی وقت خود داشته باشید، در صورت داشتن عملکرد خوب به آزادی مالی دست پیدا کنید و هر روز و همه روز فرصت های متعددی برای کمک به افراد و شرکت های مختلف پیدا کنید و باعث بهبود آنها شوید. کسب نتایجی از این دست هم برای افراد درونگرا و هم افراد برونگرا به یک اندازه اقناع کننده و لذت بخش است.

آموزش فروشچطور بفروشیمفروشندگی حرفه ای


منبع: گویا آی‌تی

۱۰ درس مدیریتی برای کارآفرینی

یک شغل موفق تنها نیازمند ایده‌هایی عالی و اخلاق کاری خوب نیست؛ بلکه به افراد مناسبی نیز احتیاج دارد. به منظور اینکه  بتوانید به خوبی با دیگران کار کنید، باید در امر مدیریت و رهبری کسب‌وکار خبره شوید.

 ۱۰ درس مدیریتی که از شما کارآفرینی خارق‌العاده می‌سازد

من در طول ۱۸ سال تجربه حرفه‌ای کاری مسائل زیادی را به روش‌های دشواری آموخته‌ام. به عنوان یک کارآفرین هنوز و هر روز مشغول یادگیری هستم. با اینکه چیزهای زیادی را در طول زمان آموخته‌ام، اما نمی‌توانم انکار کنم که اگر آن اطلاعات را از قبل داشتم، شاید به موفقیت خیلی بیشتری می‌رسیدم. در عوض تنها کاری که در حال حاضر می‌توانم بکنم این است که این اطلاعات مدیریتی را با شما در میان بگذارم تا دیگر نیازی نباشد برای یادگیری‌شان بیست سال از عمر خود را هدر بدهید!

۱.هیچ‌گاه تسلیم نشوید

شاید کلیشه‌ای باشد،‌ اما واقعا بهترین توصیه‌ای است که می‌توانم بکنم. کارآفرینی مناسب افراد ضعیفی که به آسانی تسلیم می‌شوند، نیست. بلکه به کسانی اختصاص دارد که به توانایی‌ها، ایده‌ها و همکارانشان اعتقاد قوی دارند. اگر بخواهید تسلیم پروژه‌ای کوچک یا بزرگ شوید،‌ یعنی آن‌قدر به خودتان اعتقاد ندارید که بتوانید از پس آن برآیید.

۲. اطرافیانتان همه‌چیز شما هستند

اگر افراد مناسبی در کنار خود نداشته باشید، عملی کردن ایده‌هایتان صد برابر دشوارتر خواهد شد. بهترین افراد ممکن را برای پروژه کاری خود انتخاب کنید و زمانی که این کار را انجام دادید، هر کاری را که از دست‌تان بر می‌آید انجام دهید تا آن‌ها را در تیم خود حفظ کنید.

۳. هم مشاور باشید و هم حامی

بهترین روابط کاری آن‌هایی هستند که هم احترام متقابل در آن‌ها یافت شود و هم آموزش و یادگیری متقابل. شما به عنوان یک رهبر باید توانایی‌ها و دانش کارمندانتان را افزایش دهید؛ اما گاهی نیز امکان دارد شما بتوانید چیزهایی از آن‌ها بیاموزید.

۴. قوی باشید و به خودتان اعتقاد داشته باشید

مردم به سختی می‌توانند به آن رهبر کسب‌وکار اعتماد کنند که به خودش اعتقادی ندارد. حتی زمانی که دچار شک و تردید بودید، باز هم اعتمادبه‌نفس و مثبت‌گرایی‌تان را حفظ کنید. تصمیم‌گیری‌های سست و متزلزل نه تنها بر رویکرد خودتان اثر می‌گذارد، بلکه روی کارمندانتان هم تاثیر منفی خواهد گذاشت.

۵. یک کسب‌وکار رو به رشد نیازمند افرادی رو به رشد است

یک تجربه حرفه‌ای و مثبت کاری نه تنها نیازمند پیشرفت خود کسب‌وکار است، بلکه به افرادی نیز احتیاج دارد که رویکردی رو به رشد و در حال یادگیری داشته باشند. اشتباهات کوچک کارمندان خود را ببخشید و سعی کنید به جای خجالت‌زده کردنشان، به آن‌ها چیزهایی بیاموزید. موقعیت‌های آموزشی برای کارمندان خود ایجاد کنید تا به افراد پخته‌تری تبدیل شوند. بدانید که ممکن است همین الان رهبر خوبی در کسب‌وکار باشید، اما همیشه فرصت دارید که به رهبر بهتری در کسب‌وکار تبدیل شوید.

۶. شکست خوردن یک واقعیت است، با آن کنار بیایید

من تا به حال با کسب‌وکاری روبه‌رو نشده‌ام که شکست نخورده باشد. به جای آنکه از شکست بترسید، یاد بگیرید آن را به عنوان یک تجربه آموزشی و حتی یک موقعیت رشد و پیشرفت در نظر بگیرید. حداقل به خودتان اجازه ندهید که به خاطر چند شکست، تسلیم یک پروژه (یا حتی یک کسب‌وکار) شوید.

۷. شاید سخت‌ترین کاری که باید انجام دهید این باشد که افرادتان را در طول اعمال تغییرات مدیریت کنید

چه تغییرات شخصیتی و چه تغییرات محیطی می‌توانند روی کارمندانتان اثرگذار باشند. شاید مدتی طول بکشد که آن‌ها بتوانند خود را با آن وقف دهند. صبور باشید و آن‌ها را درک کنید؛ با این حال در مورد ملزومات کسب‌وکارتان سخت بگیرید. انعطاف‌پذیر باشید. شاید کسب تعادل کاری یکی از سخت‌ترین وظایف شما در این مسیر باشد.

۸. ماهی بزرگ در برکه‌ای کوچک باشید

نمی‌توانید به عنوان یک ماهی کوچک دریایی بزرگ را مدیریت کنید. در عوض باید شرایط را تغییر دهید. گروه بزرگی از کارمندان تشکیل ندهید که حتی نتوانید کنترلش کنید. سعی کنید قدرت‌تان را به شکلی قابل احترام حفظ کنید.

۹. در ابتدا کسب‌وکارتان را روی یک موضوع متمرکز کنید، سپس گسترده‌اش کنید

ترجیح می‌دهید در یک موضوع عالی باشید یا در چند موضوع متوسط؟ احتمالا اولی. زمانی که در ابتدای راه هستید، سعی کنید کسب‌وکارتان را در یک حیطه به رتبه اول برسانید. زمانی که در این امر استاد شدید، می‌توانید همه چیز را گسترده‌تر کنید.

۱۰. برای اینکه در سطح ملی رقابت کنید، باید تیم بزرگی داشته باشید

عرصه ملی سرشار از رقابت و استعدادهای مختلف است. اگر تیم دسته دومی داشته باشید، نمی‌توانید در لیگ یک بازی کنید. در عوض باید انرژی زیادی صرف کرده و تیمی در خور لیگ دسته اول ایجاد کنید؛ تیمی که هدفی واحد، مهارت کافی، شخصیت مناسب و اشتیاق زیادی برای پیروزی داشته باشد.


منبع: برترینها

کار امروز را به فردا میفکن. یا بیفکن؟!

مجله پنجره خلاقیت – ترجمه شادی حسن پور: از هر ۵ نفر فرد بالغ، یک نفر به طور حرفه ای کارهای هر روزش را به فردا می افکند! اما این موضوع لزوما به معنای تنبلی آن شخص نیست. «ناکنش»، یا انجام ندادن کارها اغلب ناشی از اضطراب، ترس از شکست یا کمال گرایی منفی است.

تکنیک هایی برای مبارزه با به تعویق انداختن کارها برای اینکه به دلیل انجام ندادن کارهایتان دچار استرس نشوید، این راه حل های ساده اما علمی را بیازمایید:

خودتان را بشناسید

چگونه:

بدانید که به تعویق انداختن کارهایتان چه تاثیری بر زندگی شما می گذارد.

چرا:

چون داشتن نگرشی درست مانع از این می شود که احساس کمبود داشته باشید.
چون به شما کمک می کند تا دلایل به تعویق انداختن کارهایتان را بدانید.

 10 روش برای جلوگیری از به تعویق انداختن کارهای تان

مدیریت موثر زمان را تمرین کنید

چگونه:

زمان تکمیل کارهایتان را تخمین بزنید.

صحت تخمین های خود را بررسی کنید.

چرا:

چون با برتامه ریزی موثر می توانید الگوی کاری خود را ساده سازی کنید.
چون این کار باعث افزایش کیفیت کار و دوری از استرس می شود.

دیدگاهتان را تغییر دهید

چگونه:

به این فکر کنید که چرا به کاری که باید انجام دهید، علاقه مند شده اید. به این فکر کنید که به چه چیزهایی علاقه دارید.

چرا:

چون شناخت اهداف شخصی باعث افزایش تعهد می شود.
چون ارزیابی مجدد کارها ترس شما را از آنها کاهش می دهد.

به وظایفتان متعهد باشید

چگونه:

کارهایی را که از انجام دادنشان مطمئن هستید فهرست وار بنویسید.

به خودتان قول بدهید که همه آنها در زمان معینی انجام می شوند.

چرا:

چون این کار باعث می شود مجددا به توانایی هایتان ایمان بیاورید.
چون متعهد می شوید به قولی که به خودتان داده اید، عمل کنید.

در محیطی مناسب کار کنید

چگونه:

محل کار و افرادی را که با آنها کار می کنید هوشمندانه انتخاب کنید.
در محیطی که پر از عوامل حواس پرتی، مانند تلویزیون، است، درس نخوانید.

چرا:

چون اینگونه می توانید روی کارتان متمرکز شوید.
چون هرگونه مانع مطالعه از سر راهتان کنار می رود.

واقع گرا باشید

چگونه:

اهداف منطقی ای برای ارزیابی دستاوردهایتان داشته باشید.

صبور باشید، هیچ چیز یک شبه تغییر نمی کند.

چرا:

چون دیگر به خاطر توقعات نامتناسب خودخوری نخواهیدکرد.
چون اهداف غیرواقع گرایانه باعث به تعویق انداختن کارها می شوند. چرا می خواهید کارهای غیرممکن انجام دهید؟!

 10 روش برای جلوگیری از به تعویق انداختن کارهای تان

به شکل مثبتی با خود حرف بزنید

چگونه:

ببینید وقتی کارهایتان را عقب می اندازید، چگونه با خود حرف می زنید.
حرف های منفی را با کلمات مثبت جایگزین کنید.

چرا:

چون از به وجود آمدن افکار منفی، حتی قبل از شروع به کار، جلوگیری می کنید.
چون مثبت گرایی شما را به تلاش در راستای اهدافتان تشویق می کند.

برنامه تان را سبک تر کنید

چگونه:

برنامه انعطاف پذیری ترتیب دهید که فقط شامل کارهای مهم روزمره تان شود.

چرا:

چون اگر برنامه تان خیلی سفت و سخت باشد، احساس کلافگی خواهیدکرد.
چون پس از انجام کارهای ثبت شده در برنامه، احساس شادی بیشتری خواهیدداشت.

در ازای پیشرفت کارهایتان به خودتان پاداش دهید

چگونه:

سیستم پاداشی ترتیب دهید تا پس از انجام موفقیت آمیز هر کار، از پاداش آن لذت ببرید.

اگر کارها را به تعویق انداختید، باید خودتان را به نحوی تنبیه کنید.

 

چرا:

چون این کار تلاش و پیشرفتتان را به شکلی مثبت تحسین می کند.
چون انگیزه کافی برای انجام کارها را به شما می دهد.

یاد بگیرید که خودتان را ببخشید

چگونه:

اگر لغزشی داشتید، به خودتان سخت نگیرید.

بدانید که هیچ راه حل یک شبه ای وجود ندارد.

 

چرا:

به تعویق انداختن کارها اغلب در ذهن انسان ریشه می کند و رفع این مشکل نیازمند زمان است.
بخشش می تواند به بهبود نتایج آینده بینجامد.


منبع: برترینها

‌تاکتیک‌های بازارایابی محلی و بازاریابی دیجیتالی

آمارها نشان می دهد بیشتر مردم در اینترنت روی گوشی های خود به دنبال بازاریابی محلی می گردند. طبق امار ۵۰ درصد مردم به بازاری می روند که همان روز آنرا روی اینترنت جستجو کرده اند.

۶۰ درصد از مردم هم از اطلاعاتی که روی سایت های بازارهای محلی پیدا کرده اند را مورد استفاده قرار می دهند. این اطلاعات نشان می دهد که بازاریابی محلی برای کسب و کارها یک فرصت فوق العاده است. تاکید به دسترسی به مشتری، مشتری طولانی مدت، مشتری وفادار، در بازاریابی محلی بخش اصلی هستند. در زیر کارهایی که کسب و کارها نیاز دارند تا با آن به بازارهای محلی دسترسی داشته باشند را آورده ایم. معمولا بازارهای محلی حول و حوش یک خدمات محلی، فروشگاه فیزیکی و یا رستوران هستند. معمولا مشتریان این بازارها در شعاع ۱۵ کیلومتری این منطقه زندگی می کنند.

 بازاریابی محلی
تاکتیک های بازاریابی محلی سنتی

قبل از روزگار اینترنت کسب و کارهای کوچک تاکتیک خوبی برای جذب مشتری داشتند. مثلا داشتن لیست ارسال نامه: این لیست در هنگام خرید مشتری نام او را وارد می کرد. وقتی فروشگاه یک فروش ویژه داشت یا وقتی تولد مشتری بود، برای او یک نامه ارسال می کرد.

(امروزه این مساله به صورت لیست ایمیلی در آمده است، البته ادرس ها از روی ثبت نام بدست نمی آید و گاهی از طریق جستجوهای محلی است.)

تیم های خیابانی و رویدادهای محلی راه های دیگری هستند که فروشگاه ها اقدام به جذب مشتری می کنند. تیم های خیابانی کارهایی مانند پخش آگهی، نمونه از فروشگاه، و ثبت نام مردم برای اضافه شدن به لیست ایمیلی انجام می دهند. رویدادهای محلی می توانند شامل اجرای مسابقات، غذاهای خوشمزه و یا هنرمندهای محلی باشند.

‌تاکتیک های بازارایابی محلی و بازاریابی دیجیتالی

معمولا مشتریان به دنبال اطلاعاتی مانند شماره تماس کسب و کار و یا محل آن روی نقشه ی گوگل می گردند. آنها همچنین دنبال نظرات، مسیرهای رانندگی و مانند اینها هستند. صاحب کسب و کار باید این اطلاعات را روی سایت شرکت، صفحه ی فیس بوک، و یا رسانه های اجتماعی دیگر قرار دهد. صاحب کسب و کار می تواند توسط مجلات آنلاین محلی و یا بلاگرها مورد مصاحبه قرار گیرد.

گوشه ی بازار محلی خود را بخش بندی کن

بازاریابی محلی به معنی بازار هدف تمام مردم در بازار محلی نمی باشد. صاحب کسب و کار باید دقیقا بداند چه جماعتی بازار هدف او هستند. مشتریان یک باشگاه محلی که بازی های خاصی می کنند می تواند از یک رستوران محلی متفاوت باشد و آنهم از جماعت مسجد متفاوت است. هیچ گوشه ی بازاری از دیگری بهتر نیست. اما برای بخش بندی موثر آنها را باید در برنامه ی بازاریابی خود بیاوریم  و برای آنها برنامه داشته باشیم. این مشخص می کند کسب و کار باید چگونه پیغام خود را تولید کند و تبلیغات کند و کمپین های تبلیغاتی را راه اندازی کند. مثلا تبلیغان گوگل ادوردز می تواند برای جماعتی خوب کار کند، اما برای دیگری اصلا به کار نیاید.

در نهایت باید بدانیم یک استراتژی تبلیغاتی چندگانه نیز می تواند مفید باشد. هنوز در عصر اینترنت رادیو، تلویزیو، و تبلیغات چاپی نیز جواب می دهند. یک صاحب کسب و کار باید همواره پاسخ این کمپین ها را بررسی کند. ممکن است یک جایی پول بدهید و جواب بگیرید.در صورتی که رسانه ی دیگری ممکن است هیچ برگشتی ای را برای شما نداشته باشد.واقعا برای یک بازاریابی محلی بی معنی است کمپین تببلیغتای در سطح ملی راه اندازی کند. اگر بازرایابی ای واقعا این موارد مانند جستجوهای موبایلی را رعایت نکند، معلوم نیست جواب درستی بگیرد. اگر یک برنامه ی بازرایابی ای که دقیقا روی سن مخاطبین، درآمد و موقعیت اجتماعی آنها کار کرده باشد می تواند در بلند مدت پول خوبی درآورد.


منبع: برترینها

منطق پشتوانه کمپین های ارسال ایمیل خودکار واکنشی: ۴ مرحله برای یک اتوماسیون موثر

اگر تاکنون با ما همراه بوده باشید یا سری به مطالب مرتبط با آموزش ایمیل مارکتینگ ما زده باشید حتماً با مفهوم اتوماسیون و اتوماسیون واکنشی در ایمیل کاملاً آشنایی دارید. اما تاکنون به این فکر کرده اید که یک کمپین خودکار واکنشی (triggered که در برابر عملی از سوی مخاطب برای وی ایمیل متناسبی را ارسال می کند) چگونه می تواند نیازهای شما را برآورده سازد؟ در واقع، توضیحاتی که تا کنون ارائه کرده ایم همگی باید در فرآیند برنامه ریزی شما برای اتوماسیون مورد توجه قرار بگیرند، اما در نظر گرفتن منطق پشتوانه هر ارسال خودکار برای کسب موفقیت ضرورت دارد. در همین راستا، هنگامی که برای ارسال ایمیل های واکنشی خودکار خود برنامه ریزی می کنید، باید نکات زیر را مد نظر قرار دهید:

  1. هدف

شاید برای یک ایمیل خودکار برنامه و ایده هایی داشته باشید، اما باید به این فکر کنید که این ایمیل خودکار به شما کمک می کند تا به کدام یک از اهداف کسب و کار خود دست پیدا کنید. هدف هر ایمیل می تواند با دیگری کاملاً متفاوت باشد: ایجاد رابطه اولیه، جذب مشتریان جدید از طریق ارجاع، تقویت وفاداری از طریق پاداش و مشوق یا انجام فروش بیشتر. به عنوان مثال، یک ایمیل خوشامدگویی به شما کمک می کند تا فوراً اولین قدم را برای ایجاد رابطه با مشترکان جدید خود بردارید. این یکی از روشهای مناسب برای قدردانی از مشترکان به خاطر علاقه ای که نسبت به برند شما نشان داده اند است، می تواند شرایط را برای آغاز گفتگو مهیا کند و به انتظاراتی که مشترک می تواند از بقیه برنامه ایمیل مارکتینگ شما باشد سر و سامان بدهد.

سایر انواع ایمیل های خودکار واکنشی با اهداف متفاوتی ارسال می شوند: مثلاً کمپین های فعالسازی مجدد با هدف گسترش مخاطبان فعال، کمپین های تولد با هدف افزایش فروش و ایجاد وفاداری و کمپین های درخواست ثبت نظر برای محصول با نیت جذب مشتریان جدید از طریق محتوای تولیدشده از طریق کاربر و ایجاد وفاداری انجام می گیرند. برای هر ایمیلی که می خواهید که به صورت خودکار و در واکنش به فعالیت یک کاربر ارسال کنید، به خاطر داشته باشید که هدف آن را به وضوح مشخص کنید و ببینید که چه نسبتی با نیازهای کاری و اهداف کلی برندتان دارد.

  1. منافع

پس از آنکه هدف خود را مشخص کردید، تعریف مزایا و منافع مورد انتظار برای شما و مشتری یک بخش مهم دیگر از فرآیند است. با اینکه هدف نهایی برای بیشتر بازاریاب ها و صاحبان کسب و کار فروش است، اما ایمیل های خودکار واکنشی می توانند به شما کمک کنند تا اطلاعات بیشتری را در رابطه با مشتریان خود کسب کنید و تجربه شخصی سازی شده تری را برای آنها فراهم کنید. به عنوان مثال، ایمیل های خودکاری که در واکنش به ترک سبد خرید ارسال می شوند به شما کمک می کنند تا نوع محصولی که کاربر به آن علاقمند است را شناسایی کنید و این به نوبه خود می تواند به ایجاد کمپین های شخصی سازی شده تری که با تکیه بر محصولات یا گروه محصولات مورد نظر کاربر ایجاد می شوند بینجامد. هنگامی که برندها تجربه ایمیلی را در مجموع بهبود می بخشند، احتمال فعال ماندن مشتریان بیشتر می شود. بنابراین، علاوه بر تعریف هدف هر ایمیل، حتماً مزایای خاصی که برای برند شما ارزش افزوده ایجاد می کنند و باعث تقویت پیام و بهبود تجربه مشتری می شوند را نیز تعیین کنید.

  1. تأثیر

کمپین ایمیل های خودکار واکنشی شما بر مشتری چه تأثیری خواهد گذاشت و در وی چه حسی را ایجاد خواهد کرد؟

در همه انواع ایمیل هایی که تحت عنوان کمپین های ایمیل مارکتینگ ارسال می کنید، در نظر گرفتن حسی که در مخاطب ایجاد خواهد شد یکی از مولفه های اساسی برنامه ریزی است. به عنوان نمونه، ارسال بیش از حد سریع یک ایمیل ترویجی بلافاصله پس از یک پیام خوشامدگویی می تواند باعث شود که مخاطب شما احساس کند که تحت فشار قرار گرفته است. در عین حال، تأخیر بیش از حد هم می تواند باعث از دست رفتن یک فرصت بالقوه برای تبدیل وی به مشتری شود. خودتان را به جای مشتری بگذارید و یک تجربه لذت بخش را ایجاد کنید.

  1. آینده

بررسی کنید که چگونه می توانید برنامه ایمیل و تعاملات ترویجی کنونی خود را از طریق پیام های خودکار واکنشی تقویت کنید تا علاوه بر ایجاد یک تجربه شخصی سازی شده تر، درباره مشتری و علاقمندی های وی نیز اطلاعات بیشتری کسب کنید. باید توجه داشته باشید که افراط و تفریط در زمینه ایمیل های خودکار واکنشی صحیح نیست و باید بدانید که چه موقع و چگونه باید از قدرت بالقوه کمپین های مبتنی بر این دست از ایمیل ها بهره برداری کنید.

email marketingآموزش ایمیل مارکتینگآموزش بازاریابی ایمیلی


منبع: گویا آی‌تی

چرا «موفقیت مشتری» اهمیت دارد

ما در مطلب قبل با عنوان «موفقیت مشتری» (Customer Success) چیست و چه تفاوتی با پشتیبانی دارد به توضیح Customer Success یا موفقیت مشتری و شرح تفاوتهای آن با پشتیبانی پرداختیم. در این مطلب از مجموعه مطالب آموزش فروش گویا آی تی به پاسخ به این سوال می پردازیم که چرا موفقیت مشتری در عصر حاضر تا به این حد اهمیت دارد.

فروش: اولین موتور رشد کسب و کارها

در اوایل قرن ۲۱ میلادی، هنوز فروش اولین موتور رشد شرکتهای مختلف محسوب می شد. بازاریابی اهمیت زیادی نداشت، چرا که کنترل جریان اطلاعات در دست فروشندگان بود. در این دوران، بازاریابی بیشتر به خرید فهرست های ایمیل، چاپ نماد یا لوگوی شرکت روی نوشت افزار و حضور در کنفرانس های مختلف محدود می شد. ارائه خدمات اهمیت زیادی نداشت، زیرا قرارداد برای شرکتهای نرم افزاری و همچنین خدمات تخصصی به مانند غل و زنجیری بر وفاداری مشتری عمل می کرد. البته در آن دوران هم باید به نحوی مشتری را راضی نگه می داشتید، اما این جلب رضایت غالباً از طریق گروهی از افرادی که که به عنوان «پشتیبان» در یک مرکز تلفن حضور داشتند صورت می پذیرفت.

بازاریابی: دومین موتور رشد کسب و کارها

پس از مدتی، اینترنت دروازه دسترسی آزاد به اطلاعات را باز کرد. آنطور که از شواهد و قرائن بر می آید، اغلب مشتریان در صورتی که امکانش را پیدا کنند بیشتر ترجیح می دهند که خودشان بررسی و تحقیق کنند و تا وقتی که آمادگی پیدا نکرده اند تمایلی به صحبت کردن با فروشنده ندارند. در عین حال، با فراهم شدن دسترسی آسان عموم به اینترنت، فرصت دیگری در برابر کسب و کارها قرار گرفت تا به واسطه آن بسیار زودتر از گذشته بتوانند برای جلب توجه خریداران در چرخه فروش تلاش کنند. همینطور که شرکتهای مختلف جذب کارکنانی را برای نوشتن پست های وبلاگی، مدیریت کمپین های مشتری ساز، انجام تبلیغات اینترنتی و افزایش دنبال کنندگان خود در رسانه های اجتماعی آغاز کردند، تیم های بازاریابی توسعه و گسترش یافتند.

در چنین وضعیتی باز هم به فروشنده نیاز بود، اما بزرگترین مانع رشد و پیشرفت اندازه تیم فروش نبود، بلکه مسأله مهم تعداد مشتریان راغبی بود که تیم بازاریابی می توانست در اختیار تیم فروش قرار بدهد. البته در اینجا هم باید مشتری را راضی نگه می داشتید، اما هنوز هم قراردادها غل و زنجیر رایجی به حساب می آمدند که تا حدی از کسب و کارها محافظت می کردند. علاوه بر این، جذب مشتری به طرز غیر قابل باوری ارزان تمام می شد، بنابراین در شرایطی که جذب مشتری جدید آنقدر ارزان بود، چه لزومی داشت که شرکتهای مختلف وقت و سرمایه خود را برای حفظ مشتریان فعلی هدر بدهند؟

موفقیت مشتری: سومین موتور رشد

امروزه، مصرف کنندگان زیر بمبارانی از گزینه های گوناگون قرار گرفته اند. آنها گزینه ها و اطلاعات گسترده تری را در اختیار دارند و از طرف دیگر، نیاز کسب و کارهای مختلف به جلب توجه آنها چندین برابر شده است. در واقع، کفه ترازوی قدرت در سمت مشتریان سنگین تر شده و دیگر لزومی ندارد که قراردادهای سالانه را تحمل کنند. به عنوان نمونه، امروزه بسیاری از شرکت های نرم افزاری به سمت ارائه محصولات خود به شکل فریمیوم (freemium) می روند که به مشتری اجازه می دهد تا پیش از خرید محصول مورد نظر آن را امتحان کند و هر وقت هم که خواست کنار بکشد.

امروزه مصرف کنندگان به بازاریابی نیز زیاد توجه نمی کنند، تا جایی که فقط ۳ درصد از مردم جهان به کارشناسان فروش و بازاریابی اعتماد می کنند. هزینه تبلیغات کلیکی در همه کانال ها رو به افزایش است، مردم پیام های بازاریابی را نادیده می گیرند و غول هایی مانند فیسبوک تبدیل به نگهبانان دروازه ای شده اند که فقط با پرداخت پول است که به شما اجازه می دهند تا به مخاطب خود دسترسی پیدا کنید (حتی مخاطبی که خودش به دنبال کردن شما علاقمند است).

هنگامی که جذب مشتریان دشوارتر و از دست دادن آنها آسانتر می شود، یک اتفاق غیرقابل اجتناب می افتد: کسب و کارها بیشتر روی این تمرکز می کنند که مشتریان کنونی خود را راضی نگه دارند.

شما هنوز هم به فروشندگانی نیاز دارید تا فروش را به سرانجام برسانند، و هنوز هم به بازاریاب هایی احتیاج دارید تا مشتریان راغب را در اختیار آنها قرار بدهند. اما بزرگترین مانع برای شرکتهای در حال رشد برای دستیابی به مرحله بعد از رشد اندازه تیم فروش و بازاریابی نیست، بلکه نکته مهم این است که چقدر در حفظ مشتری و ایجاد جامعه ای از طرفداران راضی و موفق عملکرد خوبی را از خود نشان می دهید.

یک تحقیق نشان می دهد که اهمیت موفقیت مشتری برای شرکت های رو به رشد در مقایسه با شرکت های راکد ۲۱ درصد بیشتر است.

آمار

دلیل این امر این نیست که شرکت های در حال رشد چنان متمول هستند که هر طور که بخواهند می توانند سرمایه خود را مصرف کنند. در واقع، بر طبق همین تحقیق، اداره مقرون به صرفه کسب و کار برای شرکتهای رو به رشد تا ۳۳ درصد اهمیت بیشتری دارد.

امروزه، کسب و کارهای در حال رشد متوجه نکته بسیار مهمی شده اند: فروش به مشتریانی که ایده آل به حساب نمی آیند و صرف هزینه برای جذب مصرف کننده ای که در عرض سه ماه از شما روی برخواهد گرداند مقرون به صرفه نیست.

در عصر حاضر، مقرون به صرفه ترین روش برای اداره کسب و کار این است که اطمینان پیدا کنید که مشتریان شما راضی و موفق هستند. این همان «موفقیت مشتری» است.


منبع: گویا آی‌تی

موفقیت به سبک «توماس ادیسون» و چند تن دیگر

مجله پنجره موفقیت – ترجمه شادی حسن پور: معلم هایش او را آنقدر احمق می دانستند که بعید بود چیزی یاد بگیرد. دو بار از کار اخراج شد، چون فکر می کردند هیچ کارایی ندارد!

سپس او تصمیم گرفت چیز کاملا جدیدی بسازد. از همه خنده دارتر این که او هزار بار تلاش کرد و شکست خورد. زمانی که گزارشگری از او پرسید «هزار بار شکست خوردن چه حسی دارد؟» او گفت: «من هزار بار شکست نخوردم، بلکه این اختراع نیازمند فرآیندی هزار مرحله ای بوده است.» توماس ادیسون، به لطف اراده مصممی که داشت، دنیا را به جای روشن تری برای زندگی تبدیل کرد. اگر قرار بود همه اتفاقات خوب در همان یکی دو قدم اول به موفقیت برسند، پس چرا باید این همه در مورد «عدم ناامیدی» و «تلاش روز افزون» صحبت می کردیم؟

در ادامه، داستان های الهام بخشی را تعریف می کنیم که باید در خاطر داشته باشید. آیا تا به حال احساس کرده اید که شما بزرگ ترین مشکلات را دارید و بدبخت ترین آدم دنیا هستید؟ پس این مقاله را بخوانید.

زنی که کتابش ۳۶ بار رد شد!

 
آیا فکر می کنید وقتی کتاب یک نویسنده به صدر جدول فروش می رسد، دیگر چاپ کردن کتاب های بعدی برایش مانند آب خوردن راحت می شود؟ اشتباه می کنید. حداقل همیشه این طور نیست.

شکست بخورید اما موفق شوید 
زمانی که کتاب «زن مونث» نوشته آریانا هافینگتون، به صدر جدول فروش رسید، او تنها ۲۳ سال داشت. سپس او تصمیم گرفت کتاب بعدی اش را چاپ کند، اما جالب است بدانید که او بعد از گفتگو با ۲۶ ناشر نتوانست آن را به چاپ برساند. با این حال او ناامید نشد و به تلاشش ادامه داد. این تنها یکی از شکست هایی بود که بنیانگذار «هافینگتون پست» با آن روبرو شده است. به عنوان مثال، او از اجرای یک برنامه تلویزیونی نیز کنار گذاشته شده و در رأی گیری فرمانداری کالیفرنیا فقط ۰٫۵۵ درصد از آرا را به خود اختصاص داده بود.

اما امروز هافینگتون پست میلیون ها بازدیدکننده دارد. خانم هافینگتون نویسنده مشهوری شده و بسیار ثروتمند است. مشخص است که «شکست خوردن برای او فقط مانند سنگ ریزه هایی در مسیر موفقیتش بوده است.»

زنی که مناسب تلویزیون نبود

امروزه ارزش کارهای اپرا وینفری بیش از سه میلیارد دلار برآورد می شود؛ اما همیشه این طور نبوده است. زمانی یک تهیه کننده تلویزیونی او را کاملا برای اجرا در رسانه تصویری نامناسب خوانده و اخراجش کرده بود اما با این حال بزرگ ترین منبع موفقیت اپرا، برنامه تلویزیونی بوده که بیش از ۲۰ فصل ادامه پیدا کرده است.

شکست بخورید اما موفق شوید

همچنین اپرا تصمیم داشته است وارد صنعت فیلمسازی شود، اما فیلمش فروشی در خور نداشته و ۸۰ میلیون دلار سرمایه را از دست داده بود. اپرا قبلا  گفته بود که بعد از این اتفاق مدتی افسردگی داشته است. اما در سال ۲۰۱۳ مجددا وارد این عرصه شد و با فیلم جدیدش به موفقیت رسید. می بینید؟ حتی وقتی به موفقیت چشم گیری رسیده اید، باز هم ممکن است با شکست مواجه شوید. هنری فورد و والت دیزنی (و خیلی های دیگر) نیز بعد از آن که به موفقیت بزرگی رسیدند، ورشکسته شدند. اما هر کدام به روش خود باز هم توانستند موفق شوند و خوش بدرخشند.

مردی که از شرکتی که خود بنا کرده بود، اخراج شد

همه محصولات شرکت اپل مورد استقبال مشتریان واقع نشدند، یا بهتر بگوییم، همه محصولاتی که در دوره استیو جابز معرفی شدند، به موفقیت نرسیدند.

شکست بخورید اما موفق شوید 

یکی از محصولات شکست خورده، کامپیوتر لیزا بود. کاربران هدف این کامپیوتر رومیزی، کاربران خانگی یا شرکت های کوچک بودند. این کامپیوتر، که نخستین کامپیوتر رومیزی با پردازنده پنج مگاهرتز و رم یک مگابایتی بود، در آن زمان ۱۰ هزار دلار قیمت داشت. به نظر می رسید که کامپیوتر لیزا ایده خارق العاده ای باشد؛ با این حال، میزان فروش این کامپیوتر گران قیمت بسیار کم بود. در سال ۱۹۸۵ جان اسکالی، مدیرعامل شرکت اپل در آن زمان، استیو جابز را از پروژه مکینتاش کنار گذاشت. خود استیو جابز بود که مدتی قبل اسکالی را استخدام کرده بود.

استیو جابز اپل را ترک کرد. شرکت NeXT را تاسیس کرد و شکست خورد، اما پروژه نرم افزاری NeXT را در سال ۱۹۹۷ به شرکت اپل، فروخت. سپس در سال ۲۰۰۰ به اپل بازگشت و مدیرعامل شد. این بار او می خواست از اپل شرکتی استثنایی بسازد و موفق شد.

مردی که می خواست پس از ۳۰ بار شکست، تسلیم شود

زمانی که استفن کینگ می خواست داستان «کری» را بنویسد، مشغول تدریس زبان انگلیسی و نگارش داستان های کوتاه بود. با این حال، با وجود ۲۵۰۰ دلار پیشنهادی که برای داستان بلندش دریافت کرده بود، او بعد از ۳۰ بار شنیدن پاسخ منفی، تصمیم گرفت نگارش این کتاب را متوقف کند.

شکست بخورید اما موفق شوید 
اما همسرش با این تصمیم موافق نبود و اجازه نداد او نوشتن این کتاب را کنار بگذارد. همسرش آنقدر به او اصرار کرد تا او دوباره تصمیم گرفت با اعمال تغییراتی به نوشتن کتاب ادامه دهد. «کری» یکی از پرفروش ترین کتاب های کینگ است که دو فیلمنامه سینمایی از آن اقتباس شده است.

شکست نباید تعریف کننده هویت شما باشد، بلکه باید آن را شکل دهد

آخرین داستان را می خواهم از کتاب ناپلئون هیل به نام «بیندیشید تا ثروتمند شوید» تعریف کنم. نویسنده در این کتاب با میلیونری به نام «آر. یو. داربی» مصاحبه و داستانی را از قول او نقل می کند.

عموی این فرد داستان افرادی را شنیده بود که با کار در معدن و پیدا کردن طلا ثروتمند شده بودند و تصمیم گرفته بود همین کار را بکند. او بودجه لازم را تامین و ماشین آلات مورد نیاز را خریداری می کند، اما پس از مدتی امید خود را از دست می دهد و کار را رها می کند و ماشین آلات را به یک سمسار می فروشد. این سمسار تصمیم می گیرد از مهندسی بپرسد که چرا این پروژه شکست خورده است. پس از کمی کندوکاو، کاشف به عمل می آید که عموی آن فرد تنها ۹۰ سانتی متر با جایی که می توانسته او را به ثروتی استثنایی برساند فاصله داشته است.

درسی که می توان از داستان گرفت این است که قبل از متوقف کردن کارتان باز هم تلاش کنید. خودتان هیچ، اما حتی به خاطر دیگران هم که شده این کار را بکنید. اگر توماس ادیسون ناامید می شد و از اختراعش دست می کشید، چه بر سر ما می آمد؟ الکساندر گراهام بل چطور؟ شکست را به عنوان مرحله ای در مسیر موفقیت در نظر بگیرید، زیرا با پذیرش شکست است که می توانید موفقیت های بزرگ را به چشم ببینید.


منبع: برترینها

شبکه های اجتماعی در خدمت مدیران ارشد

هرچند فاصله‌های فیزیکی امروز بیشتر و بیشتر شده‌اند، اما اینترنت بسیاری از ما را به یکدیگر نزدیک کرده است. اخبار به سرعت از گوشه‌ای در جهان به گوشه دیگر منتقل می‌شوند و شرکت‌ها برای اینکه بتوانند با این روند هماهنگی و همگامی داشته باشند، باید از همه امکانات خود بهره بگیرند.

دکتر محیا کربلایی| هرچند فاصله‌های فیزیکی امروز بیشتر و بیشتر شده‌اند، اما اینترنت بسیاری از ما را به یکدیگر نزدیک کرده است. اخبار به سرعت از گوشه‌ای در جهان به گوشه دیگر منتقل می‌شوند و شرکت‌ها برای اینکه بتوانند با این روند هماهنگی و همگامی داشته باشند، باید از همه امکانات خود بهره بگیرند.

شبکه های اجتماعی در خدمت مدیران ارشد

شبکه‌های اجتماعی نه تنها به ابزاری برای ارتباط مستقیم با دورترین افراد، سهامداران و مشتریان بدل شده‌اند، بلکه روش‌های تحلیلی و بررسی بازخوردها به مدیران این امکان را می‌دهند تا هر چه بهتر نتایج تصمیم‌گیری‌های خود و اتفاقات جدید را در شرکت بسنجند. به یاد داشته باشید که اگر شما از این ابزارها استفاده نکنید، رقبای شما از آنها بهره خواهند گرفت.

بورس فرانکفورت اعلام می‌کند، از ۳۰ شرکت برتر آلمانی که در شاخص دکس (DAX)، وجود دارند، ۲۸ شرکت حداقل یکی از شبکه‌های اجتماعی از میان لینکدین، توییتر، فیس‌بوک یا زینک (XING مشابه لینکداین در آلمان است)، را به خوبی فعال کرده است و آن را به شدت پیگیری می‌کند. از میان این شرکت‌ها، یک‌سوم آنها از هر چهار شبکه اجتماعی استفاده می‌کنند. یک‌سوم از سه شبکه استفاده می‌کنند، یک‌چهارم نیز از دو شبکه بهره‌ می‌گیرند.

نزدیک به دو هفته پیش بود که شرکت جنرال الکتریک، که برای ۳۷ سال از نظر ارزش بازار در بازار سرمایه آمریکا، برترین شرکت به شمار می‌رفت، با کاهش ارزش سهام خود روبه‌رو‌ شد و جای خود را به بوئینگ داد. اگرچه جنرال الکتریک تنها چند روز پس از این افت توانست جایگاه اولی خود را باز پس گیرد، اما این مساله باعث نشد که این تغییر بعد از تمامی این سال‌ها از چشم رسانه‌ها و طبیعتا سهامداران دور بماند.

به دنبال انتشار این اخبار، جنرال الکتریک سعی کرد با انتشار حداقل یک پیام در حساب توییتر مربوط به گزارش‌های خود، سهامداران را در جریان تصمیمات آتی خود قرار دهد. در این توییت که مدیرعامل جنرال الکتریک ارسال کرده بود، از سهامداران خواسته شده بود تا توضیحات وی را درباره برنامه‌های این شرکت برای سال ۲۰۱۸ و تصمیمات جدید بررسی کنند.

در عین حال که بسیاری از مخاطبان این توییت، از مدیرعامل به خاطر ارائه برنامه‌ها و توضیحات تشکر کرده‌اند، برخی نیز به پرسش از وی پرداخته‌اند. به‌عنوان مثال یکی از سوالات این بود که چرا مدیرعامل باید تا اواسط ماه نوامبر صبر می‌کرد تا برنامه‌های سال ۲۰۱۸ را اعلام کند، در حالی‌که انتظار می‌رفت این توضیحات زودتر به دست سهامداران یا تحلیلگران برسد.

شما چه راه بهتری سراغ دارید برای اینکه بتوانید پیام خود را به گوش مدیرعامل یکی از بزرگ‌ترین شرکت‌های دنیا برسانید؟ ممکن است بگویید، جان فلانری، مدیرعامل جنرال الکتریک که خود حسابش را کنترل نمی‌کند. در پاسخ به این مطلب لازم است یادآوری کنیم که علی‌الخصوص در توییتر، رسم بر این است که اگر شخصی، خود حسابش را مدیریت نمی‌کند، نام مدیر ذکر می‌شود.

در واقع این شبکه‌های اجتماعی صرفا برای ایجاد یک کانال شکل نگرفته‌اند، هرچند که ممکن است برخی افراد یا شرکت‌ها تنها به این منظور از آن استفاده کنند. به بیان دیگر، این شبکه‌ها ارتباطات یا گفت‌وگوهای دیجیتالی را ممکن می‌سازند. شرکت‌های بورسی آلمان، با شرکت در یک نظر‌سنجی اعلام کرده‌اند که برای اعلام گزارش‌های سالانه خود، در درجه اول از توییتر استفاده می‌کنند.

۸۷ درصد از این شرکت‌ها توییتر را برای فرستادن پیام‌های خود انتخاب کرده‌اند. ۶۳ درصد از کل شرکت‌ها، لینکدین و فیس‌بوک را در جایگاه دوم بر‌می‌گزینند. شبکه‌های اجتماعی این فرصت را به شرکت‌ها می‌دهند تا پیام خود را به جوامعی فراتر از بازار سرمایه برسانند. با وجودی‌که بسیاری از شرکت‌ها در شبکه‌های اجتماعی فعال هستند، اما ارزیابی‌های بورس آلمان این فعالیت‌ها را همچنان مورد انتقاد قرار می‌دهد و بیان می‌کند، برای بهبود این ارتباطات هنوز فضای زیادی وجود دارد.

یکی از این گزارش‌ها بیان می‌کند، شرکت‌ها برای انتقال پیام‌های اصلی مجموعه خود با روندی یکسان از این کانال‌ها استفاده می‌کنند. اما در عمل، نحوه ارائه این پیغام‌ها از ساختارهای درستی برخوردار نیستند. برای مثال، پیامی که برای توییتر نوشته می‌شود، باید با پیامی که برای لینکدین نوشته می‌شود متفاوت باشد، اما برخی شرکت‌ها عملا همان پیام را کپی می‌کنند.

هشتگ‌ها که می‌توانند ابزاری قدرتمند برای اتصال مجموعه‌ای از پیام‌ها و اخبار به یکدیگر باشند، در بسیاری از موارد مورد استفاده قرار نمی‌گیرند. از آن بدتر این است که برای یک موضوع مشابه، هر بار هشتگی متفاوت در متن پیام استفاده شود یا عکسی که در کنار پیام قرار داده می‌شود، از فرمت مناسب برای توییتر یا لینکدین برخوردار نیست. مجموعه این بی‌دقتی‌ها یا کاستی‌ها می‌تواند، بهره‌وری شبکه‌های اجتماعی را برای شرکت شما به شدت پایین بیاورد. در حقیقت، فعال نگه داشتن یک صفحه اجتماعی یا ارسال پیام در بازه‌های زمانی مشخص، به تنهایی باعث نمی‌شود تا لزوما از این ابزارها منتفع شوید.

 برخی مدیران ممکن است برای مدیریت صفحات اجتماعی شرکت، حتی نیروی جدید را به کار بگیرند و هزینه اضافی برای آن انجام دهند. اما اینکه این فرد به درستی ساز و کار این شبکه‌ها را می‌داند یا خیر، نکته مهمی است که می‌تواند سبب شود تا این هزینه شرکت با بازدهی چند برابری بازگردد یا خیر. از سوی دیگر، با گسترش استفاده از شبکه‌های اجتماعی، استفاده بهینه از آنها به یک حرفه بدل شده است.

در برخی موارد، می‌توانید از یکی از افراد حرفه‌ای در این زمینه تنها به ازای چند ساعت در هفته بخواهید تا صفحات شما را به‌روز‌رسانی کنند و به این ترتیب، هم هزینه‌ای منطقی کرده‌اید و هم مطمئن خواهید بود که در مسیر درست حرکت می‌کنید. برای شرکت‌های بزرگ‌تر که ممکن است بخواهند فعالیت بیشتری در شبکه‌های مختلف داشته باشند، این امکان وجود دارد تا یکی از کارمندان بخش آی‌تی، ارتباط با سرمایه‌گذاران یا روابط عمومی را مسوول اداره این صفحات کند. اما چنانچه این تصمیم را اتخاذ می‌کنید، باید مطمئن شوید، فرد مورد نظر تمامی نکات را به خوبی می‌شناسد. برای این منظور، می‌توانید با هزینه‌ای ناچیز، او را در یک یا چند دوره مجازی برای مدیریت شبکه‌های اجتماعی ثبت نام کنید.

 این قبیل دوره‌ها با پرطرفدار شدن شبکه‌های اجتماعی، بیشتر، با‌کیفیت‌تر و کم‌هزینه‌تر شده‌اند. ترجیحا کارمندی را برای این کار برگزینید که تا حد خوبی به زبان انگلیسی مسلط است، به این ترتیب می‌توانید از دوره‌های آنلاین مختلفی که ارائه می‌شوند بهره ببرید که استانداردهای بسیار بالایی نیز دارند. معمولا جوان‌ترها علاقه بیشتری نیز به این قبیل کارها از خود نشان می‌دهند. معمولا آنها همچنین برای یادگیری روش‌های جدید مشتاق‌تر از افرادی هستند که در دهه چهارم یا بیشتر از زندگی به سر می‌برند!

جوانان دهه ۷۰ به این سو، با کامپیوتر و اینترنت رشد کرده‌اند. این نکته را نباید دست کم بگیرید؛ از آنجا که این افراد بخش زیادی از زمان خود را در اینترنت و به‌خصوص در شبکه‌های اجتماعی می‌گذرانند، به‌صورت ناخودآگاه با کارکرد آن آشناتر از افرادی هستند که هر بار به یاد به‌روز‌رسانی صفحه‌شان می‌افتند، عزا می‌گیرند! وقتی با این جوانان کمی صحبت کنید و ایده‌ای را پیشنهاد دهید، آنها می‌توانند نگاه و قضاوتی درباره آن داشته باشند که فردی که آنقدر در این شبکه‌ها نبوده است نخواهد داشت.

این دنیای جدیدی است که بازیگران اصلی آن نیز نسل‌های جوان‌تر هستند. اما برای استفاده و به کارگیری صحیح این رویکرد‌ها، لازم است آموزش‌های لازم نیز به آنها داده شود. صرف اینکه فردی در یک شبکه اجتماعی فعال است، باعث نمی‌شود بتواند صفحه ارتباط با سرمایه‌گذاران یک شرکت بورسی را نیز به خوبی اداره کند.

مدیران باید به خاطر داشته باشند، برای اینکه کارمندان خود را به یادگیری دائم تشویق کنند، خود باید طرفدار ایده‌های نوین باشند. وقتی دوره‌ای را می‌گذراند، لازم است از وی درباره آنچه آموخته است، سوال کنید. اما اگر شما به‌عنوان مدیر هیچ ایده‌ای از نحوه کارکرد سیستم جدید، برای مثال شبکه‌های اجتماعی، نداشته باشید، طبیعتا نمی‌توانید او را محک بزنید. بنابراین لازم است، تا حدی هرچند اندک، خود نیز با کارکرد این شبکه‌ها آشنا شوید. این پویایی، بدون شک شرکت شما را به جلو خواهد برد. در مطلب بعدی به نکاتی اشاره می‌کنیم که می‌توانند ایده‌ای درباره شبکه‌های اجتماعی در دنیای مالی به شما بدهند.

شبکه های اجتماعی در خدمت مدیران ارشد


منبع: فرادید

چطور با یک میلیون دلار سرمایه، بازنشسته شویم؟

ماهنامه پیشه و تجارت – سید محمد میرزامحمدزاده: افراد از ابتدا سرمایه دار به دنیا می آیند و برخی نیز با تلاش سرمایه دار می شوند، اما برخی زندگی متوسطی دارند و در زمان بازنشستگی با دشواری های اقتصادی مواجه می شوند. شاید برنامه های بیمه ای که برای افراد گذاشته می شود، کفاف خرج روزهای سالمندی را ندهد و خرج خانواده با دخل آن روزها نسازد؛ اما چه می شود کرد اگر ما جزء آن افراد متوسط باشیم که نگران آینده سال های دور خود هستیم؟

کسانی که با حقوق های کم رویای آسایش سال های پیری را در سر می پرورانند اما با این حال، با دیدن اطرافیان بازنشسته خود همواره نگرانند. درواقع شاید به این موضوع اندیشیده باشید آنهایی که در زمان بازنشستگی رفاه نسبی خود را حفظ می کنند، بدون آنکه شغل دومی داشته باشند، چه راهکارهایی را برای خود به کار بسته اند.

چطور با یک میلیون دلار سرمایه، بازنشسته شویم 

جانت اشکناسی، نویسنده مطالب کارآفرینی سرمایه گذاری و بانکداری در مطلبی با اشتراک تجربیات شخصی و بهره گیری از نظریات دو مشاور اقتصادی، راهکارهایی را با محوریت پس انداز بازنشستگی پیش روی افراد می گذارد. او با بهره گیری از ایده سرمایه گذاری بخشی از درآمد در صندوق بازنشستگی، از پس انداز یک میلیون دلاری در پایان دوران کاری سخن می گوید. هر چند این اعداد شاید از دید ایرانیان غیرواقعی و نامحتمل به نظر آید چرا که «درآمد افرادی که به دلار حقوق می گیرند با درآمد ما فرق دارد»؛ اما باید این نکته را در نظر گرفت که پس انداز ما هم به نسبت می تواند در مقیاس کوچک تر همان قدر برای ما ارزشمند باشد.

ضمن آنکه سوددهی سیستم بانکی ما حتی با فرض کاهش سود و اعمال محدودیت های سیاست های بانک  مرکزی همچنان سودهای خوبی را به ارمغان می آورد که می تواند بخش عمه ای از این تفاوت را جبران کند. در ادامه صحبت های جانت را در مورد این راهکارها و رسیدن به رویای پس انداز بازنشستگی می خوانیم.

زمانی که آخرین روزهای ۲۰ سالگی ام را پشت سر می گذاشتم، وارد شرکت زنجیره ای توزیع گسترده روزنامه شدم. روزی خزانه دار من را به دفترش خواند و برایم توضیح داد که اگر به برنامه ۴۰۱K شرکت نپیوندم چه چیزهایی را از دست خواهم داد، چیزهایی که آن روز برای من بسیار عجیب و بعید بود.

این برنامه به ما اجازه می داد هر چقدر از درآمدم را که تمایل داشتم برای بازنشستگی کنار بگذارم و هر چقدر که می گذاشتم شرکت هم ۵۰ درصد معادل همان مبلغ را البته تا سقف ۶ درصد از کل درآمد (بدو حذف مالیات) روی آن مبلغ برای من کنار بگذارد و مالیات هم بعد از بازنشستگی از مبلغ کسر شود.

خزانه درا به من گفت: «هیچ سرمایه گذاری از این بهتر نیست. این قرارداد تضمین می کند ۵۰ درصد چیزی که شما تصمیم به سرمایه گذاری کرده اید را تا سقف ۶ درصد از حقوق تان را به شما در هر پرداختی بازگرداند. شما هیچ وقت هیچ قراردادی بهتر از این پیدا نمی کنید.» این داستان کاملا صحت دارد. هر وقت که حقوق تان را دریافت می کنید هر چقدر از حقوق تان را که می توانید در برنامه ۴۰۱K خود بگذارید و این اولین قدم به سمت ذخیره یک میلیون دلار یا حتی بیشتر برای بازنشستگی است؛ این جمله را لئون لابریک، مدیرعامل شرکت LJPR یک شرکت مشاور اعتباری مستقل مدیریت دارایی می گوید.

چطور با یک میلیون دلار سرمایه، بازنشسته شویم 

راهکارهایی برای بازنشستگی با سرمایه بالا

لابریک به موکلان بسیاری کمک کرد تا با بیش از یک میلیون دلار سرمایه بازنشسته شوند. او معتقد است توانسته یک فرمول واحد برای این موضوع بیابد؛ فرمول او بسیار ساده است؛ تنها کافی است هر ماه سهم بیشتری از درآمد خود را پس انداز کنید. لابریک به یاد می آورد چطور یک بار یکی از موکلانش در اوایل دهه ۱۹۸۰ میلادی نزد او آمد و گفت: «فقط یک راهکار ساده به من بیاموز.» و لابریک در جواب به او گفته بود: «۱۸٫۷ درصد از درآمدت را در صندوق ونگادر ویندوزر پس انداز کن.» و این شد که ظرف ۲۰ سال آن موکل توانست دارایی غیرباور ۲٫۵ میلیون دلار را پسانداز کند.

لابریک راجع به او می گوید: «آن موکل که طی همه این سال ها از چک کردن موجودی سپرده اش سرباز زده بود با دریافت این پول شگفت زده شد و از آن به بعد همیشه راهکار ۱۸٫۷ درصد را پیش گرفت. اگر کارفرمای شما تنها پنج درصد از این سهم را برعهده بگیرد آن وقت شما تنها ۱۳٫۷ درصد از درآمدتان را پس انداز کرده اید.» شخصی که سالانه ۵۰ هزار دلار درآمد داشته باشد و ۱۸٫۷ درصد از درآمدش را برای ۳۰ سال با نرخ بازگشت هشت درصد پس انداز کند، یک میلیون دلار پس انداز کرده است که می تواند سالانه ۴۰ هزار دلار در سال با ریسک پایین تمام شدن این میزان تا پایان عمرش را داشته باشد.

چطور با یک میلیون دلار سرمایه، بازنشسته شویم 

چرا اصلا شما به یک میلیون دلار در بازنشستگی نیاز دارید؟

شاید از خودتان بپرسید که چرا شما اصلا به یک میلیون دلار پس انداز در سن بازنشستگی نیاز دارید، جواب این سوال به شیوه زندگی شما بستگی دارد و آیا اینکه شما می خواهید این شیوه زندگی را در بازنشستگی هم حفظ کنید یا خیر و اینکه چقدر از درآمد کنونی تان را انتظار دارید که در بازنشستگی داشته باشید؟ در بسیاری از موارد شما به یک میلیون دلار یا بیشتر در زمان بازنشستگی نیاز دارید.

به عقیده مشاوران مالی، برای رسیدن به این هدف شما باید به موقع شروع به پس انداز کنید، بدانید چقدر باید کنار بگذارید و یاد بگیرید که در زمان برداشت با چه نظمی این میزان سرمایه را برداشت کنید. به گفته تاد راستمن، یک مشاور مالی تایید شده و موسس خیریه کپیتال پارتنرز در ایالت کالیفرنیای آمریکا، اگر شما در یک کلانشهر در طبقه متوسط زندگی می کنید و حداقل ۷۵ هزار دلار در سال درآمد دارید، احتمالا به یک میلیون دلار یا بیشتر برای بازنشستگی نیاز دارید.

در ادامه پنج گام برای نزدیک شدن به عدد رویایی یک میلیون دلار پیش روی تان می گذاریم. راهکارهایی که همیشه کاربردی بوده اند و چندان هم سخت نیستند؛ فقط نیاز به ارائه و اجرا دارد. چه بسا افرادی بوده اند که همیشه توانایی انجام آن را داشته اند اما سن خود را در جایگاهی نمی دیده اند که تمایل به پس انداز داشته باشند؛ به معنای دیگر سال های بازنشستگی را آنقدر دور می دیدند که فکر نمی کردند به این زودی های ریش شان در گرو بازنشستگی باشد. اما با آغاز دوره بازنشستگی و قطع ناگهانی حقوق دریافتی شان با چالش خرج های سرسام آور مواجه شده اند، خرج هایی که حتی کار دوم هم نمی تواند کفافش را دهد.

چطور با یک میلیون دلار سرمایه، بازنشسته شویم 

۱٫ برنامه ۴۰۱K خود را سریع تر اجرایی کنید

راستمن می گوید: «به صندوق رفاهی شرکت خود یا هر صندوق رفاهی موجود در کشورتان مراجعه کنید و بپرسید که چقدر از میزان پس انداز شما را برعهده می گیرند. سپس هر چقدر که در توان دارید در این صندوق بگذارید تا زودتر به هدف ۴۰۱K نزدیک شوید. لابریک در این باره می گوید: «اگر حداکثر میزان سهم صندوق را دریافت نکنید خیلی کار احمقانه ای است، پس تا آنجا که ممکن است سهم خود را بالا ببرید تا حداکثر سهم شرکت را از آن خود کنید. یک مو از خرس کندن غنیمت است.»

۲٫ نصف افزایش حقوق هایتان را هم کنار بگذارید

لابریک می گوید: «اگر دو درصد به حقوق تان اضافه شد، سهم برنامه ۴۰۱K خود را یک درصد افزایش دهید.» با هر افزایش حقوق این کار را ادامه دهید. «فقط به رقم پس انداز خود که روز به روز بیشتر می شود نگاه نکنید، هر افزایشی در درآمدتان را مدنظر داشته باشید و به افزایش درصد پس انداز نگاه کنید.»

۳٫ در زمان سقوط بازار از کوره به در نروید

گاهی وقت ها بازار سهام دچار رکود می شود و این سبب می شود برخی سهامداران بترسند و سریعا سهام خود را بفروشند. هر چند فروختن سریع سهام یک اشتباه بزرگ است. لابریک می گوید: «بی خیال نشوید. توقف نکنید. من افرادی را دیده ام که برنامه ۴۰۱K خود را ترک کرده اند و دلیلش این بوده که در حراجی ها خرید کنند. چرا ما در حراجی خرید می کنیم؟ چون پول بیشتری برایمان بماند. چرا ما سرمایه گذاری می کنیم؟ چون پول بیشتری برایمان پس انداز شود.

به عبارت دیگر، حراجی ها به ما فرصت تخفیف بیشتر می دهند. به یاد داشته باشید که برنامه بازنشستگی یک فرآیند بلندمدت است. در نهایت بازار سهام پس از یک دوره رکود باز به حال خود باز می گردد و سرمایه شما هیچ وقت متضرر نخواهد ماند.

۴٫ بازگشت مالیاتی خود را سرمایه کنید

(در کشورهای توسعه یافته زمانی که مالیات پرداخت شده با درآمد کسب شده همخوانی نداشته باشد، مالیات در پایان سال مالی به حساب شخص بازگشت داده می شود.) سال آینده زمانی که بازگشت مالی به حساب تان واریز شد، به جای خرج کردن برای خرید تلویزیون فلت رون، یا یک  جفت کفش جدید یا سفر لحظه آخری، آن را در پس  انداز بازنشستگی خود بگذارید تا زودتر به هدف یک میلیون دلاری خود دست یابید.

لابریک می گوید: «من افرادی را می بینم که ادعا می کنند توانایی مالی برای پس انداز بازنشستگی ندارند، اما هر سال نزدیک به دو هزار و ۶۰۰ دلار بازگشت مالیاتی دارند.» به نوشته سایت IRS، واریز مستقیم بازگشت مالیاتی به یک صندوق پس انداز بازنشستگی بهترین و سریع ترین راه است تا بازگشت مالیاتی خود را از دولت دریافت کنید. علاوه بر این، چنین ایده ای می تواند به شما کمک کند تا بتوانید جلوی نفس خود را برای خرید لوازم غیرضروری بگیرید.

شما حتی می توانید از ایده تقسیم بازگشت مالیاتی خود بهره بگیرید. یعنی بازگشت خود را در چند حساب مالی مجزا از جمله حساب بازنشستگی مستقیم سرمایه گذاری کنید.

۵٫ سرمایه گذاری روی خود

راستمن پیشنهاد می کند چند دوره تخصصی را پشت سر بگذارید، یک دوره MBA بروید یا هر کاری که می توانید انجام دهید تا به عنوان یک فرد حرفه ای ارزش خود را بالا ببرید. با این کار شما بیشتر درآمد به دست می آورید و بیشتر می توانید سرمایه جمع کنید. حتی ممکن است شما مجبور به پرداخت هزینه این دوره ها نباشید. از کارفرمای خود یا سازمان منابع انسانی خود بخواهید که هزینه این کلاس ها را پرداخت کنند. در نهایت آنکه پس انداز حتی اگر با هدف بازنشستگی نباشد به خودی خود می تواند برای افراد مفید باشد. با یک حساب سرانگشتی متوجه می شوید درصد از حقوق تان شاید در زندگی روزمره تاثیری نداشته باشد، اما می تواند به میزان هنگفتی در پایان سال بدل شود که قطعا آن میزان می تواند تغییر بزرگی در زندگی تان ایجاد کند.


منبع: برترینها

بازاریابی را از دکه‌های بستنی فروشی یاد بگیرید

مجله پنجره خلاقیت – گرگ شوارتز، ترجمه شادی حسن پور: در گذشته دکه های بستنی (آلاسکا) فروشی را در هر جایی از شهر می شد دید و امروزه هم کامیونت های سیار نقش کافه های متحرک شهر را بازی می کنند و به فروش بستنی، قهوه یا انواع آبمیوه می پردازند. این فروشگاه های سیار، علاوه بر راحتی و جذابیت شان، درس های مهمی را نیز در زمینه فروش به ما می آموزند که می توانیم آنها را در هر کسب و کار دیگری اعمال کنیم.

به جایی بروید که مشتریانتان هستند

ساده است اما کارساز. کامیونت های بستنی فروشی به مکان هایی می روند که مشتریان شان آنجا هستند و بدین شکل می توانند محصولات شان را بفروشند. آنها یا به کوچه و پس کوچه های شهر سر می زنند و به بچه هایی که در حال بازی هستند، بستنی می فروشند یا به پارک های بزرگی می روند که خانواده های زیادی در آنها جمع اند و از یک بستنی خنک استقبال می کنند.

تاکتیک های فروش را از کامیونت های بستنی فروشی بیاموزید 
این نوع فروش مستقیم شاید برای شما کارایی نداشته باشد. فروش بستنی به کودکان، خیلی ساده تر از فروش محصولی پیچیده به خریداران شرکتی است اما شما باید مطمئن شوید که استراتژی فروش تان همسو با استراتژی بازاریابی تان، که وظیفه اش پیدا کردن و نشان کردن مشتریان مناسب در مکان مناسب است، پیش می رود.

نسبت به بقیه متمایز باشید

کامیونت های بستنی برای جلب توجه سعی می کنند از ایجاد ظاهری بامزه و تاثیرگذار، استفاده از بلندگو و به طور کلی متمایز شدن نسبت به بقیه غافل نشوند. حتی کامیونت های حمل خوراکی که کاربری به جز بستنی فروشی دارند، مانند کافه کامیونت ها نیز از رنگ های جیغ و جلب توجه کننده استفاده کرده و خوراکی های خاص و منحصر به فردی ارائه می کنند. کسب و کار شما برای ایجاد تمایز نسبت به بقیه و ماندگار شدن در ذهن مشتری چه کار خاصی انجام می دهد؟

دنیای گسترده بازاریابی اینترنتی را فراموش نکنید

کامیونت های بستنی فروشی فقط یک نمونه از کامیونت های حمل غذا در سراسر دنیا هستند. انواع دیگری از این کامیونت ها نیز وجود دارند که به فروش غذاهای بیرون بر، مانند انواع ساندویچ، تاکو، سیب زمینی سرخ کرده، غذاهای دریایی و … می پردازند.

امروزه افرادی که با این کامیونت ها امرار معاش می کنند، فعالیت حرفه ای و خوبی را در دنیای بازاریابی اینترنتی، به ویژه شبکه های اجتماعی دارند. آنها هر روز عکس هایی از غذاهای شان را در صفحه اینستاگرام شان می گذارند.

مردم را از پیشنهادهای ویژه شان و محله ای که روز بعد به آنجا می روند، باخبر می کنند و همچنین گاهی مسابقاتی را برای ایجاد شور و هیجان بیشتر ترتیب می دهند.

کسب و کارهای دیگر، حتی آنهایی که در حیطه B2B (کسب و کار به کسب و کار) فعالیت می کنند نیز باید ارتباط بیشتری با دنیای بازاریابی اینترنتی برقرار کنند. فراموش نکنید که بسیاری از مشتریان هدف شما نیز، که ممکن است مسئولان خرید شرکت های دیگر باشند.

از گوشی موبایل شان برای استفاده از شبکه های اجتماعی، تحقیقات در مورد محصول و مقایسه قیمت ها استفاده می کنند. آیا استراتژی فروش و بازاریابی تان شامل دنیای موبایل و شبکه های اجتماعی نیز می شود یا هنوز در عصر چاپ تراکت و تبلیغات سنتی مانده اید؟

تاکتیک های فروش را از کامیونت های بستنی فروشی بیاموزید 
ارتباط احساسی برقرار کنید

بسیاری از مردم خاطرات شیرینی از دوران کودکی شان و خرید بستنی از دکه ها یا کامیونت های بستنی فروشی دارند؛ تجربه ای شیرین که از خریدی شیرین و خنک درست بعد از بازی در پارک، یعنی لحظه ای که به هیچ چیز جز یک بستنی نیاز ندارید. تجربه ای تابستانی که همیشه در خاطرتان باقی خواهد ماند. کسب و کار شما چگونه می تواند این چنین تجربه احساسی را در ذهن مشتریان به یادگار بگذارد؟

مردم معمولا بر اساس دلایل منطقی، عقلانی یا آماری خرید نمی کنند، بلکه اغلب بر اساس حال و هوا و احساسات شان خرید می کنند. کسب و کار شما چه کاری می تواند انجام دهد تا مشتریان تان احساس بهتری پیدا کنند؟ حتی اگر کسب و کارتان در حیطه فروش محصولات فنی پیچیده ای کار می کند، باز هم می توانید رابطه ای احساسی ایجاد کنید.

آیا محصول یا خدمات شما باعث رفع استرس مشتریان، افزایش خوش بینی و شادی در زندگی، رشد بیشتر یا حذف آشفتگی ها و تنش های زندگی روزانه می شود؟ از بیان جوانب احساسی محصولات تان نترسید، شاید این جوانب همان چیزی باشند که مشتری به آنها اهمیت می دهد.

فصلی که گذشت، یعنی تابستان، فصلی است سرشار از خاطره، سرگرمی و آرامش. کامیونت ها و دکه های محبوب بستنی فروشی یکی از نمادهای این فصل سال هستند. نه تنها می توانید از خرید بستنی از این کامیونت ها لذت ببرید، بلکه می تواند درس های خوبی در زمینه موفقیت در فروش نیز از آنها بگیرید.


منبع: برترینها

ایمیل HTML در جیمِیل (Gmail): دوازده نکته ای که باید بدانید

ما در بخش آموزش ایمیل مارکتینگ یا بازاریابی ایمیلی گویا آی تی به کرّات به بیان نکات و اصول مهم این نوع مهم، تاثیرگذار و مقرون به صرفه از بازاریابی پرداخته ایم. در مطالب مشابهی که از این به بعد شاهد آنها خواهید بود وارد مسائل جزئی تری خواهیم شد و به زیرساخت ها و حتی مباحث کدنویسی ایمیل اشاره خواهیم کرد.  در مطلب حاضر، به ۱۱ نکته در رابطه با جیمِیل اشاره می کنیم که در هنگام طراحی ایمیل حتماً باید آنها را مد نظر قرار دهید.

  1. جیمیل چندین برنامه مدیریت ایمیل دارد

اگرچه جیمیل بیشتر به واسطه سرویس وب میل و اپ موبایلی خود به همین نام شناخته می شود، اما در واقع نسخه ها و مظاهر متعددی دارد که از آن جمله می توان به اپ اینباکس، G Suite برای کسب و کارها و همچنین نسخه مشکل آفرین (شماره ۲ را ببینید) اندروید آن اشاره کرد که به منظور دسترسی به ایمیل از طریق POP یا Imap طراحی شده است.

  1. اپ جیمیل برای حساب های غیر گوگلی (Gmail app for non-google accounts یا GANGA) از تصاویر پس زمینه پشتیبانی نمی کند

اپ اندروید جیمیل که به صورت پیش فرض روی بسیاری از گوشی های اندروید نصب شده است قابلیت دسترسی به حساب های ایمیل غیر گوگل با استفاده از POP و IMAP را نیز دارد. در عین حال، ایمیل هایی که از این طریق باز می شوند فاقد استایل تعبیه شده یا embedded هستند (<style>) و امکان نمایش تصاویر پس زمینه را ندارند.

  1. جیمیل فقط ۱۰۲ کیلوبایت از پیام شما را نمایش می دهد

اگر حجم ایمیل شما از ۱۰۲ کیلوبایت بیشتر شود، جیمیل ۱۰۲ کیلوبایت ابتدای آن را به همراه این پیام نشان می دهد:

[Message clipped]  View entire message

هنگامی که کاربر برای مشاهده کل پیام روی لینک این متن کلیک می کند، ایمیل در یک پنجره جدید به نمایش در می آید.

اگر به حجم ۱۰۲ کیلوبایت نزدیک شده اید با حذف فضاها و آیتم های غیرضروری می توانید حجم ایمیل خود را کاهش دهید.

پیشنهاد ما این است که از تصاویر و فایلهای تعبیه شده (تصاویر و فایل هایی که مستقیماً با ایمیل ارسال می شوند) استفاده نکنید. بهتر است که منبع تصاویر شما جای دیگری باشد و به فایل های خود نیز لینک بدهید.

  1. جیمیل فقط در <head> از <style> پشتیبانی می کند

جیمیل از استایل های تعبیه شده (<style>) پشتیبانی می کند، اما این پشتیبانی فقط به محدوده <head> ایمیل محدود می شود. همانطور که قبلاً نیز به آن اشاره شد، اپ اندروید جیمیل برای ایمیل های سایر سرویس دهنده ها اصلاً از <style> پشتیبانی نمی کند.

  1. اگر بلاک <style> ایمیل شما با مشکلی مواجه شود، جیمیل آن را حذف می کند

جیمیل در تجزیه استایل های تعبیه شده به شدت بدقلق است و چنانچه حتی با یک خطا مواجه شود کل بلاک را حذف می کند.

جیمیل با یک اعلان (declaration) @ در یک اعلان @ دیگر سر سازگاری ندارد. یک راه برای دور زدن این مشکل این است که از چندین بلاک استایل استفاده کنید و استایلی که با جیمیل مشکلی ندارد را در بلاک بالایی قرار بدهید:

@media only screen and (max-width:320px) { @viewport { width:320px; } }

به علاوه اگر بلاک استایل شما از مرز ۸۱۹۲ کاراکتر عبور کند، جیمیل آن را حذف خواهد کرد. اگر تعداد کاراکتر بلاک استایل شما از ۸۱۹۲ عدد بیشتر است، آن را به دو بخش تقسیم کنید، چرا که جیمیل فقط آخرین بلاکی را حذف می کند که از آستانه ۸۱۹۲ کاراکتر تجاوز کرده است (محدودیت ۸۱۹۲ کاراکتری بر اساس مجموع بلاک های استایل شما محاسبه می شود).

  1. جیمیل متن پیش عنوان را در کنار عنوان ایمیل نمایش می دهد

در جیمیل هم به مانند بسیاری از ایمیل خوان های مدرن، بخشی از متن بدنه ایمیل (متن پیش عنوان یا preheader) به طور خودکار بعد از عنوان به نمایش در می آید.

  1. جیمیل از گزینشگرهای خصوصیات (attribute selector) و بیشتر شبه کلاس ها (pseudo-classes) پشتیبانی نمی کند

گزینشگرهای خصوصیات، مانند موردی که در زیر آمده است، امکان انعطاف پذیری بیشتری را در انتخاب عناصر در CSS فراهم می کنند. اگرچه از این گزینشگرها در نرم افزارهای مدیریت ایمیل مدرن مانند ایمیل iOS و Apple Mail پشتیبانی می شود، جیمیل از آنها پشتیبانی نمی کند.

div[class=”content”]{ color: red }

علاوه بر این، جیمیل از شبه کلاس ها، مانند :checked و :active هم پشتیبانی نمی کند و تنها در برنامه ایمیل مبتنی بر وب خود از :hover پشتیبانی می کند. در نتیجه، پشتیبانی از ایمیل های تعاملی در جیمیل بسیار محدود یا به کلی ناموجود است.

  1. جیمیل روی تصاویر بزرگ بدون لینک یک آیکن دانلود قرار می دهد

جیمیل روی تصاویر بزرگی که فاقد لینک هستند یک آیکن دانلود قرار می دهد. این برای طراحانی که ترجیح می دهند که گوگل در کارشان مداخله نکند خوشایند نخواهد بود.

ساده ترین راهکار این است که تصاویری که از ۳۰۰×۱۵۰ بزرگتر هستند را لینک کنید.

  1. جیمیل امکان تعیین مقادیر منفی را برای حاشیه (margin) از طریق CSS نمی دهد

بیشتر برنامه های مدیریت ایمیل مانند Outlook.com و Yahoo! Mail امکان تعیین ارقام منفی برای حاشیه را در اختیار طراح قرار نمی دهند و جیمیل هم از این جمع مستثنی نیست.

  1. جیمیل به طور خودکار شماره های تلفن و آدرس های اینترنتی را لینک می کند

هر دو نسخه دسکتاپ و موبایل جیمیل شماره های تلفن را به لینک تبدیل می کنند. این لینک در نسخه دسکتاپ، کنسول چت متنی/صوتی جدید گوگل را باز می کند که در ستون سمت راست رابط کاربری جیمیل به نمایش در می آید.

برای جلوگیری از فعال شدن این ویژگی، از یک کد HTML غیر قابل شناسایی توسط جیمیل در شماره تلفن خود استفاده کنید؛ مثلاً « “& # 173; » (فاصله ها را بردارید)

­۲۱۲&# 173;-389­-۳۹۳۴

در مثال بالا کد مذکور قبل از هر خط فاصله قرار گرفته است.

به علاوه، اگر آدرس اینترنتی یا نشانی ایمیلی داشته باشید که لینک نداشته باشد، جیمیل به طور خودکار آن را لینک می کند. به عنوان مثال، name@test.com به کد زیر تبدیل خواهد شد:

<a href=“mailto:name@test.com”> name@test.com</a>

برای جلوگیری از تبدیل آدرس به لینک می توانید از یکی از این دو راهکار استفاده کنید:

۱- یک کد HTML اضافه کنید که توسط جیمیل قابل شناسایی نباشد، مثلاً:

­

بنابراین، name@test.com را به name@test­&# 173;.com تبدیل می کنید و www.mydomain.com نیز به www.mydomain­&# 173;.com تبدیل می شود. http://www.mydomain.com را به http:­­//www.mydomain­&# 173;.com تبدیل کنید (تمامی فاصله ها را بردارید).

۲- آدرس یا نشانی را با # لینک کنید، اما فرمت آن را با بقیه متن خود یکسان کنید. مثلاً:

<a href=’#’ style=“color:#000; text-decoration:none”> test@test.com</a>

  1. جیمیل از HTML5 DOCTYPE استفاده می کند

فارغ از DOCTYPE تعیین شده در ایمیل، ایمیل شما در جیمیل با استفاده از HTML5 DOCTYPE رِندِر خواهد شد. این می تواند ظاهر نهایی ایمیل شما را نسبت به آنچه که در مرورگر قابل مشاهده است تغییر بدهد.

  1. DOCTYPE جیمیل می تواند باعث ایجاد فضاهای اضافی در زیر تصاویر شود

برای رفع این مشکل می توانید از یکی از راهکارهای زیر استفاده کنید (این روشها در هاتمِیل و یاهو بتا نیز کار می کنند):

۱- استایل display:block را به تصویر اضافه کنید:

<img src=“test.jpg” style=“display:block”>

۲- استایل align absbottom را به تصویر اضافه کنید

<img src=“test.jpg” align=“absbottom”>

۳- استایل align texttop را به تصویر اضافه کنید

<img src=“test.jpg” align=” texttop ”>

۴- line-height را در تگ TD مربوطه برابر با ۱۰px قرار دهید:

<td style=“line-height:10px”>

۵- font-size را در تگ TD مربوطه برابر با ۶px یا کمتر قرار دهید:

<td style=“font-size:6px”>

آیا نکته خاص دیگری به ذهن شما می رسد؟ نظر شما درباره این دست از مطالب در بخش آموزش ایمیل مارکتینگ چیست؟ لطفا ایده ها و نظرات خود را در بخش دیدگاه ها با ما در میان بگذارید.


منبع: گویا آی‌تی

آیا برای کارمندان‌تان الگو هستید؟

یکی از مهم‌ترین وظایف مدیر، مدیریت با الگو و سرمشق بودن برای کارمندان است. این کار به آن‌ها کمک می‌کند تا خود ایده‌آل شان را با شبیه شدن به فردی که او را تحسین و تکریم می‌کنند، شکل دهند.

هدایت با الگو، یکی از الزامات قطعی مدیریت و پیش‌نیاز رهبری است. شخصیت و عملکرد کارمندان هرگز نمی‌تواند بهتر و برتر از رفتارها، استانداردها و کمال مدیر، از جمله شما باشد. شما مسئول افزایش روحیه در سازمان نیستید. روحیه از بالا به پایین می‌رسد. روحیه بر پایه ویژگی و شخصیت رهبر یا مدیر شکل می‌گیرد. سخنان و اعمال مدیران مسیر کل بخش را مثبت یا منفی، بهره‌ور یا غیربهره‌ور مشخص می‌کند.

 آیا برای کارمندان‌تان الگو هستید؟
سؤال بزرگ

یکی از بزرگ‌ترین سؤالاتی که باید بپرسید این است که: «اگر همه افرادم مثل من بودند، شرکتم چگونه می‌شد؟»

در کسب‌وکار مرسوم است که کارمندان همان رفتاری را با مشتریان دارند که مدیرانشان با آن‌ها دارند. هرگاه خدمات مشتریان فوق‌العاده‌ای دریافت کردید، بدانید که مدیر فوق‌العاده‌ای پشت صحنه وجود دارد که به خوبی از افرادش مراقبت می‌کند. هرگاه خدمات مشتریان ضعیفی دریافت کردید، می‌فهمید که مدیر ضعیف یا منفی نگری مسئول این افراد است. از آنجا که نمی‌توانند رفتار منفی مدیر را تلافی کنند، آن را سر مشتریان خالی می‌کنند. همیشه این موضوع را می‌بینید.

کلید کار این است که شخصیتی گرم، دوستانه و حامی برای افرادتان باشید. شما با مثبت، شاد و مطمئن بودن جو سازمانی مثبتی ایجاد می‌کنید. در محیط کار، رئیس (و هر کاری که رئیس انجام می‌دهد) اثری بی‌اندازه بر افکار، احساسات، نگرش‌ و رفتار کارمندان دارد. یک جمله‌ مثبت یا انگیزاننده از سوی رئیس می‌تواند موجب شادی و بهره‌وری بیشتر فرد در طول روز شود. از سوی دیگر، یک نظر منفی یا اخم رئیس موجب نگرانی، عدم اطمینان، و در نهایت بهره‌وری کمتر فرد در طول روز خواهد شد. گفتار و رفتار شما به عنوان مدیر اثر زیادی بر سایر افراد دارد.

همه به شما نگاه می‌کنند

همه افراد همیشه به رئیس نگاه می‌کنند. آن‌ها از گوشه چشمشان نگاه می‌کنند. هر چیزی که به کسی بگویید، به سرعت به گوش همه می‌رسد. همه همه چیز را می‌دانند. هیچ رازی در کسب‌وکار یا سازمان وجود ندارد. اگر نظری مثبت یا منفی درباره کسی دهید، حتی اگر تصادفی باشد، زودتر از آنچه تصور کنید به گوشش می‌رسد، و معمولاً تحریف می‌شود. در جلسات، شما برجسته هستید. همه به شما نگاه می‌کنند. همه از آن چه می‌گویید و انجام می‌دهید و حتی از سخنان و کارهایی که فراموش می‌کنید هم آگاه هستند.

یکی از بهترین روش‌های مدیریت با الگو این است که همیشه مثبت باشید. همیشه از کارمندانتان نزد سایر کارمندان به نیکی یاد کنید. هر وقت پشت سر افراد از آن‌ها تعریف می‌کنید، خیلی سریع به گوششان می‌رسد و اثر مطلوب ارتقای عزت نفس و بهبود تصویرشان از خود را به همراه دارد.

زمان امتحان

مهم‌ترین زمانی که می‌توانید در آن سرمشق باشید، وقتی است که مشکلی پیش می‌آید، وقتی که تحت فشارید، وقتی که مشکل، نقص یا شکست بزرگی در سازمان بروز می‌کند. این شرایط را «زمان امتحان» می‌نامند، یعنی زمان و مکانی که کیفیت واقعی شخصیت خود را نشان می‌دهید. این همان وقتی است که هویت واقعی خود را به همه نشان می‌دهید. در سال ۲۰۱۰، تشخیص دادند که سرطان حنجره دارم. برای کسی که یک کسب‌وکار بیست نفره را با سخنرانی‌های حرفه‌ای، سمینارها و سی.دی‌های صوتی و تصویری من به راه انداخته بود، کشف این موضوع که من به سرطان حنجره مبتلا شده‌ام یک شوک واقعی بود.

در همین زمان، دریافتم که همه کارمندانم مخصوصاً به خاطر نگرانی درباره امنیت شغلی‌شان تحت تأثیر بیماری من قرار خواهند گرفت. مردم همیشه به درآمدشان فکر می‌کنند.

خوشبختانه، تحت نظر پزشکان فوق‌العاده‌ای بودم و سرطانم قابل‌ درمان بود. پزشکانم آن ‌را در مرحله اول متوقف کرده بودند و اگرچه برای مقابله با آن به شیمی‌درمانی، جراحی و رادیوتراپی نیاز داشتم، اما در خطر از دست دادن زندگیم نبودم. به محض اینکه دشواری موقعیتم را درک کردم، عادتی ایجاد کردم که هر هفته به دفترم بروم و با همه حرف بزنم. من همیشه مثبت، خوش‌بین و شاد باقی ماندم. اتفاق پیش‌آمده، فرایند درمان، پیشامدهای احتمالی، زمان احتمالی از دست دادن صدا و مدت آن و همه جزئیات دیگر را برای آن‌ها توضیح دادم.
در نتیجه، اگرچه افرادم نگران بودند، سعی کردند مثبت باقی بمانند و کسب‌وکار شرکت را طوری پیش ببرند گویی همه چیز کاملاً عادی است.

فرصتی برای نشان دادن شخصیت

هر وقت مشکل یا بحرانی در کسب‌وکارتان دارید، به یاد داشته باشید که همه به شما چشم دوخته‌اند. این فرصتی است که می‌توانید قابلیت‌ها و شخصیت خود به عنوان رهبر را نشان دهید. وظیفه شما این نیست که واکنشی منفی یا همراه با ترس به شرایط منفی داشته باشید، بلکه باید آرام و مؤثر واکنش نشان دهید و همه را برای یافتن راه‌حل و انجام کار درست متمرکز کنید.

اگر به عنوان رهبر انتظار دارید که سایر افراد مؤثر، کارا و وقت‌شناس باشند، باید خودتان هم مؤثر، کارا و وقت‌شناس باشید. زمان خود را به خوبی مدیریت کنید. اولویت‌های شفافی تعیین کنید، روی مهم‌ترین وظایفتان کار کنید و در کارتان تلاش و پشتکار نشان دهید تا همه ببینند. نمی‌توانید از دیگران انتظار داشته باشید که در سطحی بالاتر از عملکرد روزانه شما کار کنند.

همچنین، به عنوان مدیر شجاع و قاطع باشید. مشتاق پذیرفتن نقش‌‌های اصولی باشید، از کارمندانتان حمایت کنید، تصمیمات محکمی اتخاذ کنید و توانایی توضیح دلیل کارهایتان را داشته باشید. فقط تجسم کنید که کارمندان هر روز و در هر شرایطی به شما چشم دوخته‌اند و با مشاهده رفتار شما رفتارشان را شکل می‌دهند. سرمشق خوبی برای کارمندان باشید تا اگر همه مثل شما رفتار کردند، شرکتتان به مکانی فوق‌العاده برای کار تبدیل شود.

تمرین‌های عملی

۱. رفتاری که می‌توانید تغییر دهید را انتخاب کنید تا قابلیت و شخصیت شما به عنوان مدیر را نشان دهد؛ رفتاری که انجام آن برای هر کسی مفید باشد (مثل وقت‌شناسی).

۲. از امروز سعی کنید که هرگاه مشکلی پیش آمد، آرام، مثبت و شاد باقی بمانید، زیرا همه به شما چشم دوخته‌اند.


منبع: برترینها

کلماتی که زندگی شما را از این رو به آن رو می‌کنند

مجله پنجره موفقیت: «به مکالمات درونی ام گوش دادم و کنترل شان کردم، تا مطمئن شوم که این مکالمات هم برای خودم و هم دیگران مفید و امیدوار کننده هستند.» (لوئیس هی)

سه سال پیش شغلم را در کشوری خارجی از دست دادم. تقریبا افسرده شده بودم، چون نمی دانستم به کسانی که در مورد شغلم از من سوال می کردند، چه پاسخی بدهم. این که هیچ درآمدی نداشتم، مانند خوره ای به جانم افتاده بود و سیلی از نگرانی ها، ترس ها و دغدغه ها را روانه قلبم می کرد.

انگار گم شده یا جایی گیر کرده بودم و برچسبی که آن زمان به خودم می زدم، برچسب دردناک «بیکار و بی عار» بود. این برچسب نه تنها باعث می شد فکر کنم درگیر مشکل بزرگی شده ام، بلکه کم کم این فکر به سرم زد که من مشکل ندارم، من خود «مشکل»ام.

از لنزهای شخصی خودمان عبور می دهیم؛ از لنز توقعاتی که از خود یا دیگران داریم، یا از لنز باورهای شخصی مان. بیکار شدن برای عده ای از مردم فقط یک واقعیت است؛ نه خوب است و نه بد، نه طبیعی است و نه غیر طبیعی، نه درست است و نه غلط. اما برای من معنای منفی داشت. در دنیایی که معمولا عزت نفس افراد ارتباط زیادی به شغل شان دارد، بیکار بودن شکست بزرگی برای من محسوب می شد.

به لطف وین دایر، یکی از بزرگ ترین رهبران فکری دنیا که تفکراتش مرا به کسی که امروز هستم، تبدیل کرد. سعی کردم دیدگاهم را عوض کنم و اتفاقات را از دریچه چشم دیگری نگاه کنم. به خاطر دارم که او در یکی از ویدئوهایش می گفت: «تنها مشکل شما این است که باور دارید دچار مشکل شده اید. زمانی که طرز تفکرتان را تغییر می دهید، هر چیزی که به آن می نگرید نیز تغییر می کند.»

قدرت کلمات را دست کم نگیرید

کلمات او تاثیر شگرفی روی من داشت؛ مانند یک طوفان. کلماتی بیدار کننده که خیلی زود زندگی مرا تغییر داد. زمانی که تصمیم گرفتم از زاویه دیگری به موقعیتی که در آن بودم نگاه کنم، همه چیز تغییر کرد.

تصمیم گرفتم لغت «بیکار» را از دایره لغاتم حذف کنم و به جای آن کلمات قدرتمندتری را جایگزین کنم. از آن به بعد من «در جستجوی موقعیت شغلی بهتر»ی بودم.  آن احساس ناامیدی و ناراحتی که با حجم زیادی از احساس امیدواری و کنجکاوی برای کشف موقعیتی بهتر دادند.

با تغییر دیدگاه و زبانی که برای توصیف تجربه هایم به کار می بردم، دیگر احساس قربانی بودن نمی کردم. دیگر هیچ چیز به من تحمیل نمی شد و من قدرتمند بودم. ناگهان توانستم نیمه پر لیوان را ببینم. زمانی که مشغول به کار بودم، همیشه باید به این طرف و آن طرف می رفتم. بیش از حد کار می کردم تا به اهدافم برسم.

زمانی که بیکار شدم، زندگی را به «ناعادلانه» بودن متهم کردم، اما این طور نبود. متوجه شدم هر چقدر که دلم بخواهد، زمان دارم. زمان! چه موهبت گرانبهایی؛ زیرا این موهبت هیچ گاه به عقب باز نمی گردد. من به اندازه کافی پس انداز داشتم و همسرم هم حسابی از من پشتیبانی می کرد. من همیشه این رویا را داشتم که مردم را از لحاظ احساسی و ذهنی کمک کرده و دنیا را به جای بهتری تبدیل کنم. یک سال بعد توانستم مدرک مربیگری ام را دریافت کنم.

امروز می دانم که این ماجرای به ظاهر شر، سبب خیر در زندگی ام شد. «بیکاری» ضعف من نبود بلکه موقعیتی بود که از لحاظ حرفه ای پیشرفت کنم و کسب و کار شخصی خودم را بسازم. من همچنین آموخته ام که شکست خوردن دلیل نمی شود تا من خود آن «شکست» باشم. چون من بر اساس کاری که انجام می دهم، تعریف نمی شوم. نداشتن کار فقط یک تجربه بود و قرار نیست این شرایط مرا تحت تاثیر قرار داده یا عزت نفسم را کاهش دهد.

بار دیگر درستی حرف های وین دایر به من ثابت شد: «من یک انسانم و انسان بودنم تحت الشعاع شغلم قرار نمی گیرد.» می بینید که حرف ها و افکار ما، قدرت و تاثیر زیادی بر زندگی مان دارند. کلمات نوعی انرژی هستند و ارتعاشات آنها تاثیر به شدت زیادی بر نوع تفکر و احساسات ما دارند. آنها هم می توانند به ما قدرت ببخشند، هم خلع سلاح مان کنند.

دعوت به تمرین

من از شما می خواهم که این تمرین را انجام دهید: به موقعیتی در زندگی تان که به نظر می رسد مشکل ساز شده است، فکر کنید. چند لحظه به آن موقعیت فکر کنید و نسبت به احساسات تان خودآگاهی پیدا کنید. مسئله، ایده پردازی یا تفکر کرده یا آن را حل کنید. آیا متوجه تفاوت موجود و احساس بهتری که پیدا می کنید، شدید؟

شما کار دشواری انجام ندادید، فقط کلمه «مشکل» (با آن بار سنگین معنایی) را با کلمه «مسئله» (که بار معنایی سبک تری داشته و می توان برایش راه حلی پیدا کرد) جایگزین کرده اید. زمانی که کودک بودم، مادرم به من توصیه می کرد به کلماتی که به کار می برم، توجه کنم. او می گفت: «یک کلمه می تواند یک نفر را بکشد یا نجات دهد.» آن موقع متوجه حرف های با ارزش او نبودم، اما الان کاملا اینها را باور دارم.

وقتی به گذشته نگاه می کنم، متوجه می شوم که سال های زیادی را با استفاده از کلمات مخرب، صرف تنبیه خودم کرده ام. به این فکر می کرده ام که به اندازه کافی خوب نیستم. وقتی اشتباهی می کردم، خون خونم را می خورد. خودم را دست کم می گرفتم و نمی توانستم دستاوردهای خودم را به رسمیت بشناسم و طوری رفتار می کردم که انگار هر کسی می تواند کارهایی را که من کرده ام، انجام دهد، یا من هیچ کار خاص و بزرگی انجام نداده ام.

«من چقدر احمقم!»، «من به اندازه کافی خوب نیستم»، «من هیچ وقت نمی توانم موفق شوم»، «این کار خیلی برای من بزرگ است»، من آدم متوسطی هستم» و …، این صداها بارها و بارها در ذهنم تکرار می شد.

سال ها بعد، به لطف اثر زیبای لوئیس هی، یاد گرفتم که خودآگاهی نسبت به مکالمات درونی ام، یکی از بهترین شکل های مراقبت و احترام شخصی است.

«شما سال هاست که دارید خودتان را نقد می کنید و دردی از شما دوا نشده است. یک بار هم که شده خودتان را تایید کنید و نتیجه اش را ببینید.» (لوئیس هی)

من هیچ وقت به دوستان یا آشنایانم نمی گویم که کارهای احمقانه ای انجام داده اند یا حرف ناشایستی زده اند و اگر دوستی خود را زشت یا احمق قلمداد کند، به سرعت او را از این فکر منع می کنم و او را به بهترین شکل ممکن، که در توانم هست، یاری می کنم.

مدت ها طول کشید تا درک کنم که چقدر نسبت به خودم بی انصافی کرده ام. با دیگران با مهربانی حرف می زدم و بهشان روی خوش نشان می دادم ولی هر روز خودم را تحقیر می کردم. من نیز مانند هر کس دیگری، فرد ارزشمندی بودم و لیاقت این را داشتم که دیده یا شنیده شوم، مورد تحسین و تقدیر قرار بگیرم، درک شوم، بخشیده شوم، مورد احترام باشم، به رسمیت شناخته شوم و دوست داشته شوم.

روزی که کوچک شمردن خود را کنار گذاشتم، زندگی ام زیر و رو شد. من همان چیزی هستم که باور دارم. اگر فکر می کنم باهوش، زیبا، زشت یا احمق هستم، همین به واقعیت تبدیل می شود. همه ما باید داستان زندگی مان را با اعمال تغییری مثبت در فکر، احساس و عمل مان، تغییر دهیم.

کلماتی که در زندگی روزمره مان به کار می بریم، قدرت دارند. آنها می توانند رابطه مان با دیگران یا با خودمان را نابود یا بهتر کنند. خودآگاه شدن نسبت به گفتگوهای شخصی مان یکی از بهترین اشکال عزت نفس و احترام به خود است. بیایید نسبت به کلماتی که به کار می بریم، خودآگاه باشیم.

سارا فابیان، ترجمه شادی حسن پور 


منبع: برترینها

استراتژیِ بازاریابی در شرکت‌های بزرگ دنیا

برترین ها – ترجمه از حمید گنجی: دسترسی مستقیم داشتن به استراتژی‌های بازاریابی شرکت‌های بزرگ و معتبر جهانی قطعا برای هرکسی خوشایند است. البته به دلیل سیاست‌‌های محرمانه برخی شرکت‌ها، این دسترسی ممکن است به‌صورت کامل حاصل نشود و فقط برخی از جزئیات استراتژی‌های بازاریابی به بیرون درز کند.

کاری که ما انجام داده‌ایم، مطالعه، تحقیق و آنالیز روی کمپانی‌های برتر جهان در حوزه‌های مختلف بوده است تا ببینیم چه چیزی این شرکت‌ها را از سایرین متمایز می‌کند. برخی از این شرکت‌ها، یک رهبر قدرتمند را پشت خود می‌بینند و برخی دیگر نیز بودجه‌های عظیمی را صرف کارهای تبلیغاتی و بازاریابی خود می‌کنند. برخی نیز گاها با تکیه بر کمپین‌های ویروسی نام خود را جاودانه می‌کنند.

اما بعد از بررسی تمام این شرکت‌ها، ما متوجه شدیم که برخی عناصر در بین تمامی آن‌ها مشترک است. این عناصر عبارت‌اند از: روشی که برندها خودشان را معرفی می‌کنند، روشی که برند به مشتریان پاسخ می‌دهد و روشی که برند بر سر ارزش‌ها و ماموریتش پابرجا می‌ایستد.

نکته جالب دیگر در مورد این عناصر مشترک آن است که این عناصر می‌توانند توسط تمامی شرکت‌ها، اعم از بزرگ و کوچک، مورد استفاده قرار گیرند. در واقع، این تکنیک‌ها فقط به شرکت‌هایی با بودجه‌های تبلیغاتی میلیون دلاری تعلق ندارند. البته قطعا بسته به بودجه و توانایی‌ها، مقیاس استفاده از این تکنیک‌ها متفاوت خواهد بود.

صرف‌نظر از تمامی این موارد، اگر آمادگی رویارویی با موارد بزرگ و کارهای بزرگ را نداشته باشید، چگونه انتظار دارید که شرکت شما به یک شرکت بزرگ تبدیل شود؟

در ادامه، برترین عادات بازاریابی شرکت‌های بزرگ جهان در حوزه‌های مختلف ذکر شده است و ما عقیده داریم که این عادات به‌راحتی می‌توانند در هر کسب‌وکاری، صرف‌نظر از بزرگ یا کوچک بودن، باهدف سلطه بر بازار و متمایز بودن مورد استفاده قرار گیرند.

به یاد داشته باشید که یک شرکتِ بزرگ بودن فقط در فروش خلاصه نمی‌شود. بلکه، تاثیرگذاری و پایداری این تاثیر در ذهن مشتری است که شما را یک شرکت بزرگ جلوه می‌دهد.

 6 استراتژی بازاریابی شرکت های بزرگ

۱٫ کوکاکولا: تداوم برند

مطالعات صورت گرفته در سرتاسر جهان نشان داده است که کوکاکولا یکی از شناخته‌شده‌ترین نام‌های تجاری در جهان است. لوگوی قرمز و سفید آن‌ها در تمامی کشورهای جهان شناخته شده است و افراد برند کوکاکولا را با احساس خوب و سرحال بودن می‌شناسند.

اما کوکاکولا چگونه توانسته است چنین برند شناخته شده‌ای را خلق کند؟ پاسخ ساده است. کوکاکولا هویت برند و تداوم محصول خود را در طول ۱۳۰ سال حفظ کرده‌ است. درحالی‌که سالیان زیادی از تاسیس کوکاکولا می‌گذرد، اما لوگو این شرکت همان لوگو اولیه باقی مانده است و شعارها و متون بازاریابی این شرکت نیز یک پیام واحد را ترویج می‌دهند. در واقع، این سطح از تداوم و مداومت در طول ۱۳۰ سال است که کوکاکولا را به یکی از بزرگترین برندهای جهان تبدیل کرده است. امروزه کوکاکولا سهم عظیمی از بازار نوشیدنی‌ها را در اختیار دارد و محصولات متنوعی را تحت عنوان نام‌ها و برندهای مختلف روانه بازار می‌کند. اما مشهور‌ترین و محبوب‌ترین محصول این شرکت یعنی Coke در طول این سال‌ها تقریبا دست‌نخورده باقی مانده است. کوکاکولا به خوبی تاییدکننده این نظریه است که اگر می‌خواهید یک برند محبوب و شناخته شده را توسعه دهید، تداوم تنها راه این کار است.

کوکاکولا تقریبا سالیانه مبلغ ۴٫۳ میلیارد دلار را روی بازاریابی و تبلیغات صرف می‌کند. کوکاکولا این قدرت را دارد که تمامی شیوه‌های بازاریابی در جهان را به کارگیرد. اما تداوم چیزی است که کوکاکولا انتخاب کرده است و این دقیقا همان عنصری است که این شرکت آمریکایی را از سال ۱۸۸۶ تا به امروز سرپا نگه داشته است. یکی از اشتباهاتی که ممکن است توسط بازاریابان و مالکان کسب و کارها صورت بگیرد، فقدان تداوم در بازاریابی و توسعه برند است. عوض کردن لوگو، برندینگ مجدد و پیروی کردن از ترفندهای جدید ممکن است وسوسه‌کننده باشد. اما آیا این موارد در طولانی‌مدت برایتان منفعتی خواهند داشت؟

۲٫ اپل: ایجاد یک جنبش

شرکت اپل موفقیت‌هایش را یک‌شبه به دست نیاورده است. برای هرکسی که داستان این شرکت را دنبال کرده است می‌داند اپل در مسیر تبدیل شدن به یکی از بزرگترین شرکت‌های جهان، چه موانع و سختی‌هایی را پیش روی خود دیده است. یکی از مواردی که در این رقابت به اپل کمک کرد، توانایی این شرکت در ایجاد یک جنبش بود. این جنیش به برند کمک کرد تا به نوعی یک مکتب فکری را پایه‌ریزی کند. در تمامی تلاش‌های بازاریابی، اپل تنها به نمایش محصولاتش بسنده نمی‌کند، بلکه اپل این تصور را بوجود آورده است که محصولاتش چشم‌اندازی از آینده و تغییردهنده زندگی هستند.

 
مطمئنا شرکت اپل تکنولوژی‌های پیشرفته و خارق‌العاده‌ای را توسعه داده است، اما برای هیجان زده کردن افراد معمولی از این طریق، اپل گجت‌های زیبایی را ساخته است که فقط به نردهای فناوری اختصاص ندارد. بازاریابی اپل کمک کرده است تا این تفکر بین افراد جا بی‌افتد که آن‌ها برای ارتقای زندگی خود به محصولات اپل نیاز دارند. اپل برای جذب مشتریانش سخت کار کرده و مجموعه‌ای از دنبال‌کنندگان را بوجود آورده است که دائما در مورد محصولات و معرفی‌های جدید هیجان‌زده هستند.

درحالی‌که برندهای رقیبی مانند سامسونگ و مایکروسافت با فناوری‌های مشابه در میدان رقابت نیز حضور دارند، اما این محصولات اپل هستند که افراد از شب تا صبح برای خرید آن‌ها جلوی اپل استورها صف می‌کشند. این محصولات اپل هستند که سرتیتر تمامی اخبار را به خود اختصاص می‌دهند. قطعا عوامل مختلفی باید در کنار یکدیگر قرار گیرند تا این حجم از طرفداری بوجود بیاید، اما استفاده و تقلید از این ترکیب برای تمامی شرکت‌ها امکان‌پذیر است.

در ابتدا، برند شما باید یک محصول نوآورانه و عالی داشته باشد که بتواند در زندگی افراد ادغام شود. حتی اگر این محصول یک محصول جدید است، اهمیتی ندارد. شما می‌توانید این محصول جدید را به گونه‌ای بازاریابی کنید که افراد و کسب و کارها به این نتیجه برسند که زندگی بدون این محصول ممکن نیست. بعد از اینکه دریافتید چه چیزی محصول یا سرویس شما را عالی می‌کند، باید این محصول را به شیوه‌ای ساده و گیرا بازاریابی کنید. برای مثال به تبلیغات اپل نگاهی بیاندازید. هیچ عنصر فانتزی در آن‌ها وجود ندارد. این تبلیغات ساده و واضح هستند و این حس عضویت در چیزی فرا مدرن و فرا خلاقانه را به شخص منتقل می‌کنند.

علاوه بر این موارد، شما باید یک تجربه استثنایی را به مشتری ارائه دهید. به یاد داشته باشید که برای ایجاد طیفی از افراد برای دنباله‌روی از برند، باید کاری کنید که آن‌ها عاشق و دلباخته محصولات و سرویس‌های شما شوند. برای این کار، توصیه‌های زیر را مدنظر داشته باشید:

  • اطلاعاتی ارزشمند و رایگان را در اختیار افراد قرار دهید.
  • با گوش دادن به مشتریان، از رقبایتان متمایز شوید.
  • محصولات و سرویس‌های خود را از طریقی جذاب و زیبا به مشتریان معرفی کنید.
  • برای چیزی تلاش کنید که افراد موافق شما بتوانند آن را دنبال کنند.
  • تجربه‌ای بی‌نظیر از سرویس‌دهی را به مشتریان خود ارائه دهید. (مانند اپل و جنیوس بار‌های این کمپانی)
  • اصیل و پایدار باشید.
 6 استراتژی بازاریابی شرکت های بزرگ

۳٫ کولگیت: ایجاد اعتماد

 به جای فروش صرف محصولات، شرکت کولگیت در طول این سال‌ها رویکرد متفاوتی را در پیش گرفته و انتخاب کرده است تا به مشتریانش آموزش دهد. این استراتژی به کولگیت کمک کرده است تا نه تنها بتواند خمیر دندان بفروشد، بلکه به یکی از برندهای معتبر و قابل اعتماد خمیرندان در جهان تبدیل شود. در بازاریابی، روش‌هایی برای ترویج اعتماد وجود دارد، اما هیچ روشی به اندازه آموزش دادن به مشتریان و فهماندن اینکه محصول شما چگونه می‌تواند مشتریان را منتفع کند مثمرثمر نیست.

به عنوان بخش از استراتژی بازاریابی، شرکت کولگیت یک مرکز مراقبت‌های دهانی را راه‌اندازی کرد که اطلاعات و فیلم‌های آموزشی در مورد مراقبت از دهان و دندان در آن قرار داده شده است. آن‌ها همچنین اطلاعات ارزشمندی در مورد چگونگی مسواک زدن و نخ دندان کشیدن صحیح و پیشگیری از بیماری‌های دهان و دندان را با مشتریان به اشتراک می‌گذارند. این استراتژی ممکن است برای یک برند خمیردندان واضح به نظر برسد، اما هر کسب و کاری می‌تواند از چنین استراتژی استفاده کرده و از مزایای آن بهره‌مند شود.

اکثر مشتریان عاشق دریافت اطلاعات رایگان و یادگیری در مورد چیزهایی هستند که می‌تواند روی زندگی‌ خود آن‌ها و یا زندگی افراد اطرافشان تاثیرگذار باشد. برای تکرار این استراتژی در کسب و کارتان، به این فکر کنید که مشتریانتان واقعا چه می‌خواهند بدانند و چه اطلاعاتی می‌تواند زندگی آن‌ها را ساده‌تر کند. همچنین به این فکر کنید که محصولات شما چگونه می‌توانند مشکلات مشتریان را حل کنند و چگونه می‌توانید این راه‌حل‌ها را به اطلاعات ارائه شده گره بزنید. بررسی‌ها نشان داده است که وقتی شما چیزی ارزشمند را به صورت رایگان به مشتری ارائه می‌کنید، تمایل مشتریان به سفارش از شما در آینده و همچنین تمایلشان به پیشنهاد کردن برند شما بیشتر می‌شود. شرکت کولگیت ممکن است که یک بودجه بازاریابی میلیون‌دلاری برای ساخت ویدئوها و ایجاد محتوا داشته باشد، اما تمام کاری که شما باید انجام دهید این است که به درون ذهن مشتریانتان نفوذ کنید و آن چیزی که دقیقا خواسته‌شان است را به آن‌ها ارائه دهید.

حتی با کمتری بودجه، شما می‌توانید وبلاگ، کتاب الکترونیکی، ویدئو، ایمیل و حتی دوره‌های آموزشی بسازید که تمامی این موارد در آموزش دادن به مشتریان، ایجاد روابط بلند مدت و ایجاد اعتماد موثر هستند.

۴٫ استارباکس: استراتژی اجتماعی

۸۰ درصد از شرکت‌های حاضر در لیست Fortune 500 در توییتر فعال هستند؟ این آمار به شما چه می‌گوید؟

اگر می‌خواهید کسب و کارتان را به سطح جدیدی ارتقا دهید، حضور قدرتمند در شبکه‌های اجتماعی یک ضرورت است. شبکه‌های اجتماعی از آنجایی مهم هستند که کمک می‌کنند تا هویت برند، اقتدار و اعتماد ایجاد شود. شبکه‌های اجتماعی همچنین به مشتریان کمک می‌کنند تا در سطحی صمیمی‌تر با برند تعامل برقرار کنند که در نهایت به ایجاد روابطی قدرتمند‌تر در طول زمان منجر می‌شود. استارباکس نمونه بارز کسب و کارهایی که به خوبی از ظرفیت شبکه‌های اجتماعی استفاده می‌کنند. استارباکس دقیقا نیازهای مخاطبانش را می‌داند و حساب‌های کاربری فیسبوک، توییتر و اینستاگرام خود را در نهایت موفقیت مدیریت می‌کند. دلایلی پشت پرده این موفقیت‌های استارباکس در شبکه‌های اجتماعی نهفته است. از جمله این دلایل عبارتند از:

آن‌ها به طرزی هوشمندانه از ویدئوها، گیف‌ها و تصاویر در فید خود استفاده می‌کنند.

آن‌ها همراه با هر توییت یک تصویر سفارشی نیز ارسال می‌کنند.

استارباکس، به خصوص در توییتر، به مخاطبانش پاسخ می‌دهد.

آن‌ها با وقایع روز آپدیت هستند و از آن‌ها به عنوان مزایای بازاریابی خود استفاده می‌کنند.

استارباکس هشتگ‌های منحصر به فرد خود را ایجاد می‌کند و این هشتگ‌ها به صورتی ویروسی پخش می‌شوند.

استارباکس همچنین از طریق شبکه‌های اجتماعی، مسابقات و تبلیغاتی را ترتیب می‌دهد و بسیاری از این مسابقات به صورتی ویروسی در سرتاسر وب پخش می‌شوند.

استارباکس به طور قطع درصد بالایی از بودجه تبلیغاتی خود را به شبکه‌های اجتماعی اختصاص می‌دهد و تیم‌هایی را در اختیار دارد که همه عناصر را سازماندهی و هماهنگ می‌کنند، اما هنوز مواردی وجود دارند که کسب و کار کوچک شما می‌تواند چیزهایی را از آن یاد بگیرد.

مدیریت کردن موفق شبکه‌های اجتماعی فقط در فکر کردن در مورد برخی طرح‌های بزرگ برای جلب توجه افراد خلاصه نمی‌شود. بلکه مدیریت موفق شبکه‌های اجتماعی یعنی ایجاد ارتباط با طرفداران و ارائه دادن چیزهایی فراتر از آنچه مشتریان انتظارش را دارند. بعد از اینکه به برند خود سروسامان دادید، اکنون می‌دانید چه مواردی عامل موفقیت برند هستند و همچنین دقیقا می‌دانید که مشتریانتان به دنبال چه می‌گردند. باید از این مورد به عنوان یک مزیت بازاریابی استفاده کنید و فید شبکه‌های اجتماعی خود را به گونه‌ای بچینید که حمایت و تعلق خاطر شما به طرفداران و همچنین دانش شما در صنعت را نشان دهد. این کار را می‌توانید از طریق به اشتراک‌گذاری مقالات، تصاویر و پاسخ دادن به پیام‌ها و توییت‌های مشتریان انجام دهید. تمامی این موارد را با یک چاشنی سرگرم‌کننده ارزشمند و تبلیغات مکرر آمیخته کنید.

 6 استراتژی بازاریابی شرکت های بزرگ

۵٫ Whole Food Market: ایده‌ای به خصوص را ترویج دهید

وقتی که Whole Food Market پا به بازار گذاشت، هیچ شرکتی مشابه آن وجود نداشت. استراتژی آن‌ها این بود که فقط یک چیز را ارائه دهند و ارائه این یک چیز به بهترین نحو صورت بگیرد. برخی از بازاریابان و مالکان کسب و کارها بر این عقیده‌اند که تمامی افراد باید محصولات آن‌ها را خریداری کنند و یا باید همه چیز بفروشند. اما این استراتژی در نهایت می‌تواند به یک فاجعه ختم شود و برند شما را بدون نقشه جلوه دهد. هدف از ایجاد Whole Food Market این بود که غذاهایی پاک و ارگانیک را به دست مشتریان برساند و آن‌ها هرگز از این وعده تخطی نکردند. امروزه Whole Food Market با برندهای زیادی که استراتژی‌ها و مکتب فکری این شرکت را در پیش گرفته‌اند رقابت می‌کند، اما یکی از دلایلی که باعث پایداری Whole Food Market شده است، فلسفه عمیق این شرکت است.

Whole Food در مورد منابع تامین مواد غذایی خود به مشتریان قول داده و معیارهایی را بوجود آورده است که بسیاری از رقبا از ایجاد آن ناتوان‌اند. فرقی نمی‌کند که چه محصولی را از Whole Food خریداری می‌کنید، افراد به طور ناخودآگاه و به دلیل تصویری که این برند از خود بوجود آورده است، بعد از خرید از Whole Food احساس می‌کنند که یک انتخاب سالم را انجام داده‌اند.

برای تکرار این استراتژی در کسب و کارتان، برند شما باید ایده‌ای به خصوص را ترویج دهد. این ایده ممکن است غذای پاکیزه، امانت‌داری و یا خدمات‌رسانی بی‌نقص به مشتریان باشد. هرچیزی که هست، برند شما باید آن را ترویج دهد و نباید از آن تخطی کند. استفاده از اهداف بشردوستانه نیز یکی از روش‌های خوب برای جلب توجه مشتریان و انتقال احساسی خوب به آن‌ها برای خرید محصولات و سرویس‌های شماست. بررسی‌های اخیر نشان داده است که مشتریان هزاره مایل به خرید از شرکت‌هایی هستند که از یک دلیل خوب پشتیبانی می‌کنند و به نوعی این دلیل خوب را به جامعه تسری می‌دهند. برای مثال، Whole Food از کشاورزان محلی و تعهدنامه تجارت عادلانه پشتیبانی می‌کند که به نوعی برای جامعه مفید است. برند شما نیز برای بهبود وجهه خود جهت جذب مشتریان بیشتر می‌تواند از همین استراتژی بهره بگیرد.

۶٫ نایکی: یک داستان بفروشید

همانند شرکت کولگیت که اطلاعات ارزشمند را در اختیار مشتریانش قرار می‌دهد، شرکت نایک نیز از همین استراتژی به گونه‌ای متفاوت استفاده می‌کند. برای هر جفت کفش دوندگی جدید، برای هر بایت جدید فناوری، نایک یک داستان را ارئه می‌دهد و نه فقط مشخصات محصول را. حتی در صفحه اصلی وب‌سایت، نایک داستانی در مورد برخی از کفش‌های مشهور خود و مسیری که این کفش‌ها از ایده تا تولید طی کرده‌اند را به تصویر کشیده است. نایک داستان می‌فروشد، که این داستان فروشی به فروش محصولات نیز کمک می‌کند و برند شما نیز می‌تواند همین کار را انجام دهد.

هر محصول و سرویسی که شما ارائه می‌دهید، داستان مخصوص به خود را درد و اگر به اندازه کافی خلاق باشید، می‌توانید این داستان را به چیزی قدرتمند برای خود تبدیل کنید. در مورد جالب‌ترین ابعاد برند خود و آن چیزی که ممکن است به نظر مخاطبان جالب بیاید فکر کنید. این موارد جالب ممکن است عکس‌های پشت صحنه و یا حتی یک پست وبلاگی با این موضوع باشد که شما چگونه به مشتریانتان و سایر برندها کمک کرده‌اید. این داستان لازم نیست که خیلی بزرگ یا بیش از حد خنده‌دار باشد. مشتریان فقط می‌خواهند چیزی را در محصول یا سرویس شما پیدا کنند که قابل اعتماد و قابل تکیه کردن باشد.

هرچیزی که انتخاب می‌کنید فرقی ندارد، مهم این است که بدانید خلق یک داستان از فروش یک محصول بسیار قدرتمند‌تر است. نوشتن پست‌های وبلاگی یا استفاده از سرویس‌هایی مانند اینستاگرام یک راه عالی دیگر برای نمایش یک داستان بصری در مورد برندتان است. در میان تمامی شرکت‌های حاضر در لیست فورچون ۵۰۰، نایکی قوی‌ترین حضور را در اینستاگرام دارد و آن‌ها از این پلتفرم به شیوه‌ای هوشمندانه استفاده می‌کنند.

نایکی در اینستاگرام مواردی مانند قدرت بدنی و تناسب اندام، سلامتی و مواردی از این دست را ترویج می‌دهد. نایکی چیزی را ترویج می‌دهد که از یک جفت کفش دوندگی بزرگتر است. این استایل غیر مستقیم از بازاریابی دقیقا آن چیزی است که مصرف‌کنندگان در مورد یک برند یا محصول به آن علاقه دارند و باعث می‌شود که آن‌ها تا پایان با داستان همراهی کنند. در نهایت، این تاکتیک باعث تازه ماندن نام برند شما در ذهن مخاطب می‌شود.

 6 استراتژی بازاریابی شرکت های بزرگ

نتیجه‌گیری

همانطور که راجر مارتین در مجله کسب و کار دانشگاه هاروارد اشاره می‌کند: «بازاریابی خوب و استراتژی خوب یعنی انتخاب گزینه‌هایی است که مجموعه خاصی از قابلیت‌ها را ایجاد و نگهداری می‌کنند که شرکت را قادر می سازد که از رقبا پیشی بگیرد»

شما ممکن است که بودجه تبلیغاتی کوکاکولا یا اپل را در اختیار نداشته باشید، اما وقتی با نقاط قوت خود کار می‌کنید و یک استراتژی بازاریابی را در دست دارید که سازگار، نوآورانه و هم راستا با برند است، هیچ دلیلی وجود ندارد که شما هم نتوانید در لیست فورچون ۵۰۰ جای بگیرید. موفقیت در بازاریابی تماما با داشتن یک استراتژی منحصر به فرد که پشتیبان رشد و توسعه کسب و کار است، آغاز می‌شود. در مورد نقاط قوت خود و آن چیزی که واقعا می‌توانید به مشتریان ارائه دهید فکر کنید. چگونه می‌توانید زندگی آن‌ها را غنی کنید و چگونه می‌توانید کاری کنید که آن‌ها عاشق محصولات و سرویس‌های شما شوند؟ با دنبال کردن ردپاهای شرکت‌های برتر فورچون ۵۰۰ که در بالا ذکر شده‌اند، برند شما نیز به آسانی می‌تواند یک استراتژی قدرتمند بازاریابی را توسعه دهد که به کسب نتایج مثبت ختم می‌شود.

فکر کنید که در کجا می‌توانید:

در فعالیت‌های برندینگ خود یکپارچگی را حفظ کنید تا لوگو و پیام‌های خود را قابل شناسایی کنید.

از طریق برند خود یک جنبش بسازید و این کار را می‌توانید از طریق ایجاد فرصت برای مشتریان جهت عضویت در چیزی نوآورانه و تغییر دهنده زندگی انجام دهید.

با ارائه اطلاعات ارزشمند و چیزهایی فراتر از محصولات و سرویس‌ها، با مشتریان خود اعتمادسازی کنید. این اعتمادسازی را می‌توان از طریق رقابت‌ها، کتاب‌های الکترونیکی، ویدئوها و… انجام داد.

شبکه‌های اجتماعی را در استراتژی بازاریابی خود ادغام کنید و روی توسعه حضور قدرتمند در شبکه‌های اجتماعی کار کنید.

مطمئن شوید که کسب و کارتان ایده‌ای به خصوص را ترویج می‌دهد و سعی کنید که نقشی فعال در جامعه داشته باشید.

با استفاده از شبکه‌های اجتماعی یا پلتفرم‌های وبلاگنویسی، بجای فروش مشخصات محصولات یا سرویس‌های خود، یک داستان بفروشید.

کسب‌وکار شما می‌تواند چیزهای زیادی را از شرکت‌های بزرگ و معتبر جهانی بیاموزد. می‌توانید همین الان نام تعدادی از برندهای مورد علاقه خود را در گوگل جستجو کنید و ببینید که آیا می‌توانید از استراتژی‌های آن‌ها تقلید کنید یا خیر.

در نهایت جالب است بدانید که ۴۲۹‌تا از کمپانی‌هایی که در سال ۱۹۵۵ در لیست فورچون ۵۰۰ قرار گرفتند اکنون دیگر وجود ندارند. این خود اثبات می‌کند که برای موفق کردن کسب و کار و استراتژی بازاریابی در طولانی مدت، این دو باید انعطاف‌پذیر و همراه با بازار تغییرپذیر نیز باشند.


منبع: برترینها

هدایت هوشمندانه اختلافات سازمانی

فرض کنید در شرکت، روی یک کار چندوجهی فعالیت می‌کنید که برای سازمان بسیار بااهمیت است. با توجه به موقعیت‌تان فکر می‌کنید که مسوول این کار شما هستید؛ اما ظاهرا همکار همطرازتان از تیم دیگر نیز همین تصور را دارد و اکنون شما در میانه یک اختلاف جدی با تیم رقیب هستید.

فرض کنید در شرکت، روی یک کار چندوجهی فعالیت می‌کنید که برای سازمان بسیار بااهمیت است. با توجه به موقعیت‌تان فکر می‌کنید که مسوول این کار شما هستید؛ اما ظاهرا همکار همطرازتان از تیم دیگر نیز همین تصور را دارد و اکنون شما در میانه یک اختلاف جدی با تیم رقیب هستید.

چگونه این مساله را با رئیس خود، همکار همطرازتان و سایرین در گروه مطرح می‌کنید؟ قبل از انجام هر گونه اقدام تلافی‌جویانه ابتدا تحقیق کنید. از رئیس‌تان بخواهید موضوع را شفاف‌سازی کند یا از سایر همکاران در تیم بپرسید که آیا آنها از تصمیمات اخذشده که شما از آن بی‌اطلاع هستید، خبر دارند.

اگر تحقیقات شما به یک پاسخ قانع‌کننده نرسید یا از پاسخی که دریافت کرده‌اید راضی نیستید، زمانی را برای ملاقات با رقیبتان برنامه‌ریزی کنید و درباره چگونگی تفکیک وظایف و مسوولیت‌ها صحبت کنید. مهم است که در تمام طول صحبت آرام باقی بمانید. چنین اختلاف‌نظرهایی ممکن است شخصی به‌نظر برسند  اما اگر داد بزنید یا حرکت آزاردهنده‌ای از شما سر بزند، محال است به راه‌حل مطلوب برسید.

  افراد خبره چه می‌گویند

جینان ام برت به‌عنوان استاد حل اختلاف و مذاکره در دانشگاه مدیریت نورث وسترن می‌گوید: «اختلافات جدی به دلایل مختلفی رخ می‌دهند. سازمان‌ها تکامل می‌یابند و تغییر می‌کنند ولی در نهایت افراد همان کاری را می‌کنند که کل گروه در حال انجام آن است.» برت هشدار می‌دهد که شاید نیت بعضی از افراد گرفتن قدرت بیشتر باشد.

«چنین موقعیت‌هایی می‌تواند به سادگی به یک وضعیت مسموم بینجامد.» چراکه در این مساله منیت افراد، احساسات آنها و هویت‌بخشی به خویش وجود دارد. اگر از اینکه همکارتان قصد دارد ابتکار عمل را به‌دست گیرد آزرده شده‌اید، این احتمال وجود دارد که او نیز احساس مشابهی درباره شما داشته باشد. برایان اوزی به‌عنوان استاد رهبری در دانشگاه کلاگ می‌گوید: «تحقیقات نشان داده است که گرفتن چیزی از یک شخص به مراتب برای او ناراحت‌کننده‌تر از زمانی است که کار اضافه به او بدهید.» با این وجود لازم نیست که شما شروع‌کننده یا ادامه‌دهنده یک جنگ باشید. برای هدایت هوشمندانه یک موقعیت، اصول زیر را دنبال کنید.

  در طرز فکر خود بازنگری کنید

هر چند امکان دارد که در یک موقعیت احساس استیصال، تهدید یا عصبانیت کرده باشید، اما تحقیقات برت نشان می‌دهد که «عصبانیت همیشه نتیجه نمی‌دهد، به‌ویژه در موقعیت‌هایی شبیه این. به جای عصبانی شدن، باید با «ویژگی نوآورانه» وارد صحنه شوید.چگونه ممکن است کسی بخواهد یک راه‌حل رضایت‌بخش را کنار بگذارد؟ او می‌گوید: «نباید طوری باشد که شما برنده شوید و آنها بازنده یا بالعکس. می‌توانید اندازه کیک را بزرگ‌تر کنید.»

اوزی نیز پیشنهاد می‌کند از روش‌های نرم‌تر استفاده شود حتی اگر از درون خشمگین هستید: باید اینطور جا بیندازید که«من دارای ذهن باز هستم؛ من کارکرد تیمی خوبی دارم، همه ما بهترین را برای سازمان می‌خواهیم.» و در عین حال باید صبور باشید. اوزی می‌گوید: «نباید در ذهن خود چنین جا بیندازید که کل ماجرا در یک جلسه ختم خواهد شد. احتمالا نیاز به چندین جلسه بحث دارید تا بفهمید موضوع چیست، چه انتخاب‌هایی پیش‌رو است، چه راه‌حل‌هایی برای آن وجود دارد و سرانجام یکی از این راه‌حل‌ها انتخاب خواهد شد.»

  بر اهداف بزرگ‌تر متمرکز شوید

حتی اگر شما و همکار همطرازتان هر دو بر سر یک پست مدیریتی و با یک پروژه رقابت دارید، باز هم ضرورتی ندارد که با هم دشمن خونی باشید. خوشبختانه او نیز چنین نیتی درباره شما ندارد. اوزی می‌گوید: «افراد اغلب قصد ندارند کنترل یا قدرت را در دست بگیرند – فقط می‌خواهند یک ایده جدید مطرح کنند یا اثرگذاری بیشتری داشته باشند.»

شاید آنها حتی متوجه این موضوع نیز نشوند که وارد حریم شما شده‌اند. برت می‌گوید: «گاهی اوقات افراد فقط کارشان را انجام می‌دهند و برای انجام آن لازم است بخشی از مسوولیت شخص دیگر را نیز انجام دهند. به جای تمرکز روی موضوعات منفی میان خودتان، به اهداف مشترکی که با هم دارید فکر کنید.» اوزی می‌گوید: «شاید این هدف مشترک انجام بهترین کار برای سازمان یا ایجاد ارتباط مستحکم با مشتریان شما باشد.» تمرکز بر اهداف بزرگ‌تر شما را از غرض‌های شخصی دور نگه می‌دارد.

  تحقیق کنید

ممکن است این حالت پیش بیاید که در واقعیت شما باید مسوول یک کار باشید، اما شخص دیگر این موضوع را نمی‌داند. قبل از آنکه آن شخص را زیر سوال ببرید، این مساله را بررسی کنید. از رئیس‌تان بخواهید موضوع را روشن کند یا از سایر همکاران در تیم بپرسید که آیا آنها از تصمیمات اخذشده که شما از آن بی‌اطلاع هستید، خبر دارند.

اوزی می‌گوید عدم‌شفاف‌سازی یا حتی سوء‌تفاهم اغلب ریشه چنین اختلاف‌هایی است. او می‌گوید: «شاید رئیس‌تان دستورات لازم را به شما نداده است. شاید پروژه جدید به‌طور کامل در حیطه مسوولیت تیم شما یا دیگری نباشد.» برت نیز در موافقت با این مساله می‌گوید: «گاهی اوقات کاملا مشخص نیست که چه چیز باید مسوولیت شما باشد و چه چیز مسوولیت دیگری.»

  مساله را با همکار همطرازتان حل کنید

اگر تحقیقات شما به جواب قانع‌کننده‌ای نرسید یا از نتیجه راضی نیستید، می‌توانید زمانی را اختصاص دهید تا با همکار رقیب خود صحبت کنید تا نقش‌ها و مسوولیت‌‌ها روشن شوند. می‌توانید بگویید: «مایلم با شما جلسه‌ای داشته باشم تا حضورا درباره این مساله صحبت کنیم.» اگر فکر می‌کنید این کار نتیجه نمی‌دهد، از شخصی که مورد احترام اوست بخواهید در جلسه شرکت کند.

برت می‌گوید هر چند این روش در اغلب فرهنگ‌های غربی نتیجه می‌دهد، اما در سایر نقاط جهان مثل شرق آسیا ممکن است به جای این کار تمایل بر این باشد که نزد رئیس بروند: «در یک فرهنگ سلسله‌مراتبی، این کار وظیفه رئیس است. مدیر تصمیم می‌گیرد و هیچ کدام از شما وجهه خود را از دست نمی‌دهید.» در فرهنگ‌های دیگر ممکن است این درخواست را از طریق واسطه مطرح کنید، «آیا حاضری با سابینا جلسه‌ای داشته باشی تا درباره این موضوع صحبت کنید؟» بدانید کدام روش مورد قبول است، شخص مناسب را پیدا و گفت‌و‌گو را آغاز کنید.

  درباره فرآیند مذاکره کنید

وقتی با همکار همطراز خود صحبت می‌کنید، فورا سر اصل موضوع نروید «به این دلیل من مسوول این کار هستم». برت می‌گوید ایده بهتر این است که ابتدا درباره فرآیند مذاکره کنید. شاید بد نباشد که‌ابتدا توافق کنید برای چه مدت قرار است صحبت کنید («آیا با ۴۵ دقیقه آتی را درباره پروژه و نحوه پیشبرد آن صحبت کنیم.») یا معیاری که برای حل مشکل به کار می‌گیرد، چیست.

مزیت انجام این کار این است که مشکل کوچک‌تر را قبل از آنکه سراغ مشکلات بزرگ‌تر بروید، حل کرده‌اید. برت می‌گوید: «این کار سابقه‌ای ایجاد می‌کند که بر پایه آن بتوانید با هم کار کنید.» همچنین اگر مذاکرات به بن‌بست بخورد، می‌توانید دوباره صحبت درباره فرآیند را از سر بگیرید. می‌توانید از چنین عباراتی استفاده کنید، «الان ۳۰ دقیقه است که درباره این موضوع صحبت می‌کنیم، اما نتوانسته‌ایم برای راه‌حل یا چاره‌اندیشی این مساله به توافق برسیم. بهتر است به عقب برگردیم و ببینیم آیا می‌توانیم این مساله را به شکل متفاوتی حل کنیم.»

  احساسات خود را کنترل کنید

مهم است که در کل فرآیند گفت‌وگو، آرام باقی بمانیم. این اختلاف‌ها ممکن است شخصی بشوند («آیا او فکر می‌کند من در جایگاه رهبری پروژه نیستم؟») اما اگر داد بزنید یا رفتار آزاردهنده‌ای از شما سر بزند، محال است به راه‌حل برسید. برت توصیه می‌کند: «اگر متوجه شدید که رسیدن به راه‌حل دست‌نیافتنی است، درباره این مساله صادق باشید.

بگویید: «فکر کردم می‌توان با آرامش درباره این مساله صحبت کرد، اما اکنون با آن مشکل دارم. می‌توانیم جلسه دیگری داشته باشیم که آقا یا خانم x و Y هم در آن حضور داشته باشند؟» البته شما نمی‌توانید نحوه رفتار طرف مقابل را کنترل کنید. اما اگر او کنترل خود را از دست داد، شما عکس‌العمل نشان ندهید. بگذارید خودشان را خالی کنند. در چنین مواقعی باید رفتار خود را به‌شدت تحت‌کنترل داشته باشید.

  دقت کنید

اگر تصمیم گرفتید که یکی از مدیرانتان یا هر دو را یا شخص سومی را وارد ماجرا کنید، این کار را با دقت انجام دهید. برت می‌گوید: «اینکه تصمیمات را به شخص دیگری محول کنید، باعث می‌شود کنترل روی نتیجه را از دست بدهید.» ضمن اینکه مسلما ترجیح نمی‌دهید مقامات بالا فکر کنند شما قادر به حل مساله خودتان نیستید.

برت پیشنهاد می‌کند با هم سراغ هر دو رئیستان بروید و از چنین عباراتی استفاده کنید، «مزایا و معایبی در این مساله که یکی از ما یا دیگری پروژه را در دست گیرد وجود دارد، اما به اعتقاد ما تصمیم نهایی به اطلاعاتی از جانب شما در قالب چشم‌انداز سازمان نیاز دارد.» به جای آنکه نشان دهید نیاز به یک مرجع مشخص برای حل مساله دارید «آن را طوری قالب‌بندی کنید که به‌دنبال انطباق با اهداف بزرگ‌تر سازمان هستید.» یادتان باشد که برخی مدیران ممکن است ندانند مساله را چگونه حل کنند. برت می‌گوید: «هرچه مدیر باتجربه‌تر باشد، احتمال بیشتری دارد که نقش شخص واسطه را ایفا کند.»

  تصمیم بگیرید که آیا ارزش دارد

اگر مدیرتان نمی‌خواهد یا نمی‌تواند کمک کند و شما هنوز در بن‌بست گرفتار هستید، باید تصمیم بگیرید که آیا ادامه این جنگ ارزش آن را دارد. درنهایت بهترین تصمیم برای سازمان الزاما بهترین تصمیم برای موفقیت شما نیست. به‌‌عنوان مثال، احتمال دارد یک اختلاف جدی که طولانی شده باشد باعث ضربه زدن به رابطه شما با همکار همطرازتان یا گروهش یا حسن شهرت شما در سازمان شود. اوزی می‌گوید در عین حال مواظب باشید اختلافات باعث از دست رفتن منابع یا اعتبار شما نشود. به خوبی مزایا و معایب مساله را  خوب سبک‌سنگین کنید و تصمیم بگیرید که آیا باید برای راهبری بجنگید یا آن را به طرف مقابل بسپارید.  

اصولی که باید به‌خاطر داشت:

  • از رئیس و هم‌تیمی‌ها سوال کنید که آیا اطلاعات مهمی درباره اینکه چه کسی باید رهبری پروژه را به‌دست گیرد دارید یا از آن بی‌اطلاع هستید.
  • از آن شخص بخواهید که شخصا درباره این مساله صحبت کنید.
  • در تمام طول صحبت، آرام باقی بمانید.
  • سوء‌نیت نداشته باشید – شاید شفاف‌سازی لازم درباره نقش‌ها صورت نگرفته باشد.
  • وقتی با طرف مقابل صحبت می‌کنید فورا درباره موضوع بحث نکنید؛ بلکه ابتدا درباره فرآیندها صحبت کنید.
  • اصرار نکنید که وارد جنگ شوید اگر این اقدام برای سازمان مناسب نیست.


منبع: فرادید

چطور باید اپلیکیشن‌تان را به شکلی جهانی تبلیغ کنید؟

با در نظر گرفتن تعداد اپلیکیشن های فراوانی که در دسترس مصرف کنندگان قرار گرفته است، بسیار مهم است که بتوانید تا حد ممکن به مشتریان بیشتری دست پیدا کنید. پس باید بدانید چطور باید کاربران فضای مجازی را در چهار گوشه دنیا مجذوب اپلیکیشن خود کنید.

با در نظر گرفتن تعداد اپلیکیشن های فراوانی که در دسترس مصرف کنندگان قرار گرفته است، بسیار مهم است که بتوانید تا حد ممکن به مشتریان بیشتری دست پیدا کنید. پس باید بدانید چطور باید کاربران فضای مجازی را در چهار گوشه دنیا مجذوب اپلیکیشن خود کنید.

چطور باید اپلیکیشن‌تان را به شکلی جهانی تبلیغ کنید؟

به عنوان نخستین مرحله بازاریابی اپلیکیشن تان در مکان های مختلف دنیا، به بررسی این موضوع بپردازید که کدام کشورها را می خواهید هدف قرار دهید. این کشورها باید نرخ بالایی در استفاده از گوشی های هوشمند داشته باشند و همچنین مطمئن شوید که اپلیکیشن تان چیزی را به آنها ارائه می کند که قبلا وجود نداشته است.

یکی از بزرگ ترین موانعی که بر سر راه جهانی کردن اپلیکیشن تان وجود دارد، مکانیابی است. این یعنی منطبق کردن اپلیکیشن تان با زبان ها و فرهنگ های مختلف کشورهای مورد نظر. همچنین باید محبوب ترین اپ استورهای موجود در هر کشوری را شناسایی کنید و مطمئن شوید که راهی برای ورود به آنها پیدا می کند.

چطور اپلیکیشن تان را به شکلی بین المللی تبلیغ کنید

آمار و ارقام بازار اپلیکیشن های موبایلی:

۱۹۷,۰۰۰ میلیون دانلود اپلیکیشن در سال ۲۰۱۷ و پیش بینی نرخ دانلود ۳۵۲,۶۰۰ میلیونی برای سال ۲۰۲۱

به برخی حیطه های مهم که هنگام بازاریابی اپلیکیشن تان باید به آنها توجه کنید، نگاهی می اندازیم:

بررسی و انتخاب کشورهای هدف

  • بررسی کنید که کدام کشورها نرخ استفاده بالایی از گوشی های هوشمند دارند و فهرستی از کشورهایی که دوست دارید آنها را هدف قرار دهید، تهیه کنید. در مورد اپلیکیشن های مشابه اپلیکیشن تان تحقیق کنید. نقاط ضعف و قدرت شان چه چیزهایی هستند؟ آیا اپلیکیشن شما ویژگی خاصی دارد که اپلیکیشن های فعلی موجود، از آن بی بهره هستند؟
  • مطمئن شوید که اپلیکیشن تان از لحاظ فرهنگی با کشورهای مورد نظر همخوانی داشته باشد
  • بومی سازی یعنی منطبق کردن اپلیکیشن گوشی هوشمند با زبان و مقررات فرهنگی بازار بومی هدف.

به جای این که نام اپلیکیشن تان را به زبان هدف ترجمه لغت به لغت کنید، سعی کنید در آن زبان کلمه ای پیدا کنید که جایگزین مناسبی برای نام اپلیکیشن تان باشد. به عنوان مثال زمانی که اپلیکیشن Evernote بازار خود را تا چین گسترش داد، نام اپلیکیشن را به Yinxiang Biji (دفتر یادداشت) تغییر داد.

  • اپلیکیشن باید از تمام زبان های کشوری که مورد هدف قرار داده پشتیبانی کند. اگر اپلیکیشن تان از زبان های انگلیسی، اسپانیایی و چینی پشتیبانی کند، تقریبا نیمی از کاربران جهانی را پوشش داده است.
  • در صورتی که نمی توانید تمام زبان های یک منطقه را از ابتدا پوشش دهید، بقا زبان رسمی آن کشور شروع کنید. سپس با افزایش کاربران، زبان های دیگر را نیز اضافه کنید.
  • زبان مادری ۷۲ درصد کاربران اپلیکیشن ها انگلیسی نیست. در یک پژوهش مشخص شد که وقتی اپلیکیشنی به زبان رسمی یک کشور ترجمه می شود، میزان درآمد آن تا ۲۶ درصد و نرخ دانلودش تا ۱۲۰ درصد افزاش می یابد.
  • ترجمه توضیحات و محتوای اپلیکیشن تان باعث می شود که: اپلیکیشن قابل اعتمادتر به نظر برسد. درک آن برای کاربران آسان تر باشد.

اگر هدف تان این است که نرخ دانلود اپلیکیشن تان افزایش یابد، آن را به این زبان ها ترجمه کنید:

چینی ماندارین، پرتغالی و روسی.

اپ استورها

  • در حالی که اپل استور و گوگل پلی رایج ترین فروشگاه های اپلیکیشن در سراسر دنیا هستند، اما نمی توان با قطعیت آنها را بهترین گزینه برای تمام کشورها دانست.
  • به عنوان مثال گوگل پلی در کشور چین در دسترس نیست و در عوض از Baidu استفاده می شود که دومین توزیع کننده بزرگ اپلیکیشن در سراسر دنیاست.
  • باید توجه داشته باشید که این دو شبکه (فیس بوک و توئیتر) در همه کشورها اجازه فعالیت ندارند.
  • با شبکه های اجتماعی در ارتباط باشید. اپلیکیشن تان را با محبوب ترین شبکه های اجتماعی کشور مورد نظر یکپارچه سازی کنید. به کاربران اجازه دهید از طریق آن شبکه های اجتماعی وارد اپلیکیشن شما شوند. به عنوان مثال:
  1. چین: Renren
  2. آفریقای جنوبی: Mxit 
  3. روسیه: V Kontakte

منبع:مجله پنجره خلاقیت

برچسب ها: ، ،


منبع: فرادید

«موفقیت مشتری» (Customer Success) چیست و چه تفاوتی با پشتیبانی دارد

امروزه و در شرایط کنونی، رشد و پیشرفت در دنیای کسب و کار روز به روز دشوارتر می شود. مصرف کنندگان هیچ گاه این همه گزینه های گوناگون را پیش روی خود نداشته اند – از خمیردندان گرفته تا نرم افزارهای تجاری- و انسانها هیچ وقت تا به این حد محتاج توجه نبوده اند – چه از طریق رسانه های اجتماعی و چه حضوری. خلق یک محصول یا سرویس جدید نیز هیچ گاه تا به این حد برای کارآفرینان آسان نبوده است. ما هرگز چنین انفجار عظیمی از اطلاعات، گزینه ها و امکانات را شاهد نبوده ایم.

در عین حال، همه اینها فشار روی کسب و کارها را افزایش می دهد و رشد را دشوارتر می کند.

امروزه باید یک تیم فروش استثنایی داشته باشید. به علاوه، تیم بازاریابی شما نیز باید خارق العاده باشد. اما فروش و بازاریابی به تنهایی برای حفظ روند رو به رشد کسب و کار شما کفایت نمی کند. امروزه کسب و کارها دیگر نمی توانند با یک قرارداد سالانه مشتریان را اسیر خود کنند و هزینه حفظ مشتری در طول دهه گذشته به طور مستمر افزایش یافته است.

امروزه، Customer Success یا «موفقیت مشتری» بزرگترین فرصت نوظهور برای رشد کسب و کارها به شمار می رود. در همین راستا و با توجه به اهمیت شایان توجه موفقیت مشتری در موفقیت کسب و کارها و فروش، ما در این مطلب از مجموعه مطالب آموزش فروش گویا آی تی به پاسخ به این سوالات خواهیم پرداخت:

  1. Customer Success یا موفقیت مشتری چیست؟
  2. موفقیت مشتری با «پشتیبانی» چه تفاوتی دارد؟ به عبارت دیگر، چه تفاوتی بین Customer Success و Customer Support وجود دارد؟

به علاوه، در ادامه و در یک مطلب دیگر، به یک سوال دیگر نیز پاسخ می دهیم:

  1. چرا موفقیت مشتری اهمیت پیدا کرده است؟

اجازه بدهید که بدون فوت وقت، به سراغ پاسخ به این سوال برویم که:

«موفقیت مشتری» چیست؟

موفقیت مشتری یا Customer Success یک فرآیند سازمانی است که به مشتری کمک می کند تا حداکثر بهره برداری را از یک محصول یا خدمات ارائه شده توسط یک کسب و کار داشته باشد. این تلاش که در راستای ارزش آفرینی بیشتر صورت می پذیرد در یک ارتباط تنگاتنگ با دپارتمان های فروش و بازاریابی انجام می گیرد تا هدف مورد نظر محقق شود. تیم موفقیت مشتری نیز به مانند تیم های فروش و بازاریابی یک گروه درآمدزا محسوب می شود. موفقیت مشتری تلاش می کند تا رابطه های فعالی را ایجاد کند که به افزایش بیش فروشی (upsell)، فروش ضمنی (cross-sell)، بازاریابی دهان به دهان (Word of Mouth) و نتایج موفقیت آمیزی برای مشتری منجر می شود.

موفقیت مشتری با «پشتیبانی» چه تفاوتی دارد؟ به عبارت دیگر، چه تفاوتی بین Customer Success و Customer Support وجود دارد؟

موفقیت مشتری فقط به معنی پشتیبانی از وی نیست.

کسب و کارهای مختلف همیشه از اهمیت موفقیت مشتری و وجود مشتریان موفق آگاه بوده اند، اما به طور سنتی وظیفه تحقق این امر به بخش پشتیبانی از مشتریان –یکی از دپارتمان هایی که غالباً بودجه محدودی دارد و متشکل از گروهی از افرادی است که کار آنها کمک به مشتری در هنگامی است که با مشکلی مواجه می شود- محول شده است. پشتیبانی فرآیندی است که به واسطه آن در هنگامی که یک کاربر مشکلی را مطرح می کند در صدد حل آن بر می آییم؛ این عمل برآوردن «منفعلانه» درخواست های مشتری محسوب می شود. به عبارت دیگر، مشتری باید درخواست یا مشکل خود را مطرح کند تا تیم پشتیبانی در صدد انجام یا رفع آن برآید. بخش پشتیبانی از مشتریان مدت های مدیدی است که جایگاه خود به عنوان تنها دپارتمانی که مشتریان در صورت وجود مشکل می توانند به آن مراجعه کنند را حفظ کرده و این نقش مهم حداقل به این زودی تغییر نخواهد کرد.

اما یکی از دردناک ترین موارد در مورد کار در بخش خدمات مشتریان این است که این کارکنان خط مقدم غالباً شاهد مشکلاتی هستند که به شکل ریشه داری بارها و بارها تکرار می شوند. آنها می توانند مشکلات تک تک مشتریان را حل کنند، اما در اغلب موارد سازمان متبوع شان به سرمایه گذاری برای یافتن یک راهکار سیستمی و اساسی تمایلی نشان نمی دهد. اینجا همانجایی است که بخش موفقیت مشتری وارد داستان می شود.

می توانید موفقیت مشتری را به عنوان لایه بعدی روی یک تیم پشتیبانی موفق در نظر بگیرید. موفقیت مشتری یکی از فرآیندهای «فعال» است که تجربه مشتری را به مرحله بعد می برد و از وجود یک مسیر توأم با موفقیت به سوی آینده اطمینان پیدا می کند. در بسیاری از سازمان ها بخشهای پشتیبانی و موفقیت ارتباط تنگاتنگی دارند، اما اگر قرار باشد که این دو را با هم مقایسه کنیم، می توانیم به این تفاوت ها اشاره کنیم:

تفاوت های بین خدمات مشتری و موفقیت مشتری

  1. وظیفه: وظیفه و مأموریت پشتیبانی واکنش نشان دادن و حل سریع مشکلات مشتری است، اما کار بخش موفقیت مشتری، برنامه ریزی و تضمین یک چرخه عمر مشتری (Customer Lifetime) موفق و ارزش آفرین است.
  2. رویکرد و فرآیند: رویکرد و فرآیندهای تیم پشتیبانی کوتاه مدت و منفعلانه است، در حالیکه فعالیت های تیم موفقیت مشتری بلندمدت و فعال است.
  3. شاخص های موفقیت: از میان شاخص های موفقیت تیم پشتیبانی می توان به آمار تعداد موارد پشتیبانی، امتیاز رضایت مشتری (CSAT)، شاخص خالص ترویج کنندگان (NPS) و زمان انتظار مشتری اشاره کرد. این شاخص ها در رابطه با تیم موفقیت مشتری به حفظ مشتری، ارزش عمر مشتری، استفاده از محصولات، سلامت مشتری و درآمد تغییر پیدا می کنند.
  4. مسئولیت مالی: بخش فروش هزینه محور است و روی هزینه ها و کاهش هر چه بیشتر آنها تمرکز می کند، اما گروه موفقیت درآمد محور است و روی فرصت های رشد تمرکز دارد.
  5. مالکیت: وظیفه پشتیبانی بر عهده یک گروه خاص است، اما موفقیت مشتری مستلزم هماهنگی کامل و فعالیت تیمی بخش های فروش، پشتیبانی، خدمات و تولید است.
  6. محدوده اطلاع رسانی به کسب و کار: بخش پشتیبانی مشکلات را گزارش می کند، اما بخش موفقیت فرصت ها را به کسب و کار اطلاع می دهد.
  7. فعالیت های مورد انتظار: کار بخش پشتیبانی از مشتری، پشتیبانی فنی و ارائه اطلاعات است، در حالیکه بخش موفقیت مشتری روی تجربه مشتری، فروش، بیش فروشی و فروش ضمنی تمرکز می کند.
  8. سازماندهی: بخش پشتیبانی از همان روز اول در همه کسب و کارها وجود دارد، اما بخش موفقیت مشتری غالباً در شرکتهایی که در مرحله رشد قرار دارند، شرکت های ارائه دهنده خدمات تخصصی و ارائه دهندگان نرم افزار به عنوان سرویس (SaaS) وجود دارد.

اینکه اکنون در کسب و کار شما فقط بخش پشتیبانی فعال است و یا موفقیت مشتری نشان دهنده میزان مشتری محور بودن شما نیست. به عنوان مثال، آمازون یکی از مشتری محورترین کسب و کارهای جهان است، اما هیچ کس تا کنون از یک مدیر موفقیت فروش آمازون ایمیلی را دریافت نکرده است.

بسیاری از استارتاپ های SaaS که ارزش قرارداد بالایی ندارند نیز مشتری محور بودن خود را با ارائه دستورالعمل های استثنایی، اطلاعات دقیق یا یک جامعه کاربری فعال نشان می دهند و به یک تیم موفقیت فروش رسمی نیازی پیدا نمی کنند.

اما حتی در این شرایط هم شاهد وجود طرز تفکر «موفقیت مشتری مدارانه» هستیم؛ فرآیند جذب استثنایی، ارائه پیشنهادهای متناسب و پشتیبانی فعال. امروزه همه کسب و کارهای موفق، فارغ از اینکه یک تیم رسمی داشته باشند یا خیر به این فکر می کنند که چگونه می توانند مشتریان خود را موفق تر کنند، و این دلیل خوبی دارد؛ همانطور که در ابتدای این مطلب هم ذکر کردیم، رشد دشوارتر شده است.

موفق ترین کسب و کارهای آینده تیم های فروش و بازاریابی پرقدرتی خواهند داشت، اما همیشه در تلاش برای موفقیت مشتریان و تبدیل آنها به حامیان با انگیزه برند خود سرآمد خواهند بود.


منبع: گویا آی‌تی