چگونه دیگران را مجبور کنیم از وبسایت ما خرید کنند؟

مجله پنجره خلاقیت – ترجمه شادی حسن پور: هر کارآفرینی که در حوزه تجارت الکترونیک مشغول به فعالیت است، این سوال را زمانی از خود پرسیده است: چطور می توانم مشتریانم را متقاعد کنم که از طریق وب سایت فروشگاهی مان خرید کنند؟ چطور می توانم رقابت کارآمد و خوبی در عرصه فضای مجازی داشته باشم؟ چطور می توانم درآمدم را افزایش دهم؟ اگرچه شرایط و موقعیت هر کارآفرینی تقریبا متفاوت است و به محصولات، بازار هدف و خواسته های او بستگی دارد، اما بدیهی است که وب سایت های فروشگاهی پرطرفدار و مشهور، ویژگی های مشترکی دارند که باعث متمایز شدنشان بین سایر رقبا شده است. ما در طول پنج سال گذشته به مطالعه وب سایت های شرکتی و فروشگاهی نسبتا موفق پرداخته ایم و اکنون نتیجه مطالعاتمان را در اختیار شما می گذاریم. این شما و این ۱۰ استراتژی برتر وب سایت های فروشگاهی برتر.

۱٫ آنها چیزی منحصر به فرد ارائه می کنند.

این بدان معنا نیست که لزوما محصولات موجودات در فروشگاه، محصولات منحصر به فردی هستند، که البته اگر این طور باشد، بسیار بهتر خواهدبود؛ با این حال، این کارآفرینان معمولا چیزی ارائه می کنند که هیچ کس دیگری ارائه نکرده است؛ این چیز منحصر به فرد می تواند خدمات عالی، میزان خاصی تخفیف، ساعات کاری بیشتر، امکان بازگرداندن کلا یا هر چیز دیگری باشد که ارزش خاصی برای مشتری داشته باشد.

چگونه دیگران را مجبور کنیم از وبسایت ها خرید کنند؟ 

۲٫ آنها مخاطبان مربوطه را به شکلی کارآمد پیدا می کنند.

سایت های موفق، در ابتدای کار به خوبی تحقیق می کنند که مشتریانشان دقیقه چه کسانی هستند و چه چیزی از نظرشان ارزشمند است. سپس به تولید و ارائه محصول، خدمات، پیشنهادات و محتوا می پردازند. همین مسئله ترافیک زیادی را به وب سایت آنها می کشاند. نکته کلیدی در اینجا جذب مخاطبان مرتبط با نرخی منطقی است.

۳٫ آنها قابل اعتماد هستند.

چند ثانیه نخستی که مشتری وارد سایت فروشگاه می شود و به آن نگاهی می اندازد، لحظاتی حیاتی برای خلق احساسی مثبت بین وب سایت/ برند و مشتری است. متاسفانه بسیاری از وب سایت ها خیلی دیگر بارگزاری می شوند (شش ثانیه یا بیشتر) یا مشکلاتی در هنگام کلیک کردن یا اسکرول کردن (بالا و پایین کردن صفحه) دارند. وب سایت کند و غیرقابل اعتماد خیلی سریع باعث می شوند مشتریان قید خرید از آن را بزنند.

۴٫ آنها انتظارات را برآورده می کنند.

وب سایت های فوق العاده حرفه ای مورد مطالعه ما به شکلی بسیار خوب توانسته بودند انتظارات مشتریان را برآورده کنند. یکی از نمونه مواردی که مشاهده کردیم، این بود که لینک های تبلیغاتی مربوط به این وب سایت ها، که در شبکه های اجتماعی یا بنرهای تبلیغاتی قرار داشتند، مشتریان را به شکل کاملا مستقیم به این وب سایت ها می کشاند و خبری از تبلیغات پاپ آپ یا هر نوع وب سایت واسطه و مخرب دیگر نبود. مشتریان با کلیک روی لینک وب سایت فروشگاهی به صورت مستقیم وارد همان جایی می شدند که انتظار داشتند؛ حال این صفحه می توانست لیک یک مطلب وبلاگ باشد یا صفحه مربوط به خرید یک دستگاه یا کتاب الکترونیکی.

۵٫ آنها برای دستگاه های موبایل بهینه سازی شده اند.

بهینه سازی وب سایت برای موبایل موضوع کاملا متفاوتی از طراحی کنش گرا ست. اگرچه طراحی کنش گرا، با تنظیم دوباره عناصر موجود در صفحه براساس اندازه نمایشگر مخاطب، معمولا نتیجه خوبی را در دستگاه های موبایل ایجاد می کند، اما اگر صفحه نمایش موبایل کاربران خیلی کوچک باشد، کار چندانی از پیش نخواهدبرد. وب سایت های حرفه ای، محتوا را بر ای دستگاه های موبایل بهینه سازی کرده و عناصر موجود در صفحه را، که ممکن است باعث حواس پرتی شوند، برای استفاده در موبایل حذف می کنند و مطمئن می شوند که محتوای هر صفحه به خوبی در دستگاه های تلفن همراه به نمایش در می آیند.

۶٫ جهت یابی در این وب سایت ها کار آسانی است.

زمانی که مردم به صورت آنلاین به دنبال محصولات و خدمات می گردند، معمولا سه سوال به ذهنشان خطور می کند که یک وب سایت تجارت الکترونیک حرفه ای باید به سرعت و به خوبی به آنها پاسخ دهد:

سوال اول: آیا این وب سایت محصول مورد نظر مرا به فروش می رساند؟
سوال دوم: قیمت محصول یا هزینه خدماتی که من به دنبالش هستم، چقدر است؟
سوال سوم: آیا می توانم به این وب سایت اعتماد کنم؟

 

 چگونه دیگران را مجبور کنیم از وبسایت ما خرید کنند؟

۷٫ این وب سایت ها امن هستند.

مصرف کنندگان امروزی به خوبی با دنیای دیجیتالی آشنا هستند و می دانند که خطرات مختلفی در فضای مجازی وجود دارد. داشتن ویژگی های امنیتی قدرتمند در وب سایت فروشگاهی دیگر یک مزیت نیست، بلکه ضرورت کسب و کار آنلاین است. هر وب سایتی حداقل باید گواهینامه SSL داشته باشد. این گواهینامه جهت برقراری ارتباطات ایمن میان یک سرویس دهنده و یک سرویس گیرنده صادر می شود.

۸٫ آنها موقعیت های خرید خوبی را در اختیار بازدیدکنندگان قرار می دهند و آنها را به مشتری واقعی تبدیل می کنند.

اگر می خواهید بازدیدکنندگان را به مشتریان واقعی خود تبدیل کنید، باید روش ها و پیشنهادهای خوبی برای خرید به آنها بدهید. البته این پیشنهادها شامل باکس عضویت در خبرنامه نمی شود! برای ارائه یک پیشنهاد خوب به دو چیز نیاز دارید:

۱٫ یک پیشنهاد خوب! (کوپن تخفیف، تخفیف برای اولین خرید، کتاب الکترونیکی رایگان یا هر چیز ارزشمند دیگری)

۲٫ روشی آسان برای استفاده از این پیشنهاد (ای میل، شماره تلفن، فرم عضویت و…)

این پیشنهادها را باید در جایی از وب سایت تان قرار دهید که ارزش استراتژیک داشته باشد و بتواند بازدیدکنندگان را به مشتری تبدیل کند. به عنوان مثال، می توانید در هنگام ورودی آن را به صورت یک بنر به مشتری نشان دهید.

۹٫ آنها ابزار لازم را برای بررسی رفتار مشتری دارند.

کارآفرینان موفق دنیای تجارت الکترونیک می دانند که مشتریانشان چه کسانی هستند و چه رفتاری در وب سایت فروشگاهی شان دارند. ابزارهای بررسی رفتار مشتری می توانند این اطلاعات مفید را به شما ارائه کنند. همچنین این ابزارها می توانند به شما بگویند که کدام یک از صفحات وب سایتتان بالاترین میزان مشارکت را در میان مخاطبان دارد و کدام صفحات باعث دلسردی آنها می شود. دانستن این اطلاعات به کارآفرینان اجازه می دهد تا نقاط ضعف و قدرت وب سایت را به خوبی بشناسند.

۱۰٫ آنها به خوبی خود را به مخاطبانشان یادآوری می کنند.

بسیار پیش می آید که عده ای وارد وب سایتتان شوند ولی به دلیل اینکه قصد خردی نداشته یا حتی هنوز آمادگی خرید را ندارند، از وب سایت بیرون می روند. وب سایت های حرفه ای فروش می دانند که این مخاطبان دوست دارند هر از گاهی اطلاعاتی در مورد محصولات مورد علاقه شان به دست آورند یا سبدهای خرید رهاشده شان را بازبینی کرده و احتمالا فرآیند خرید را تکمیل کنند. بنابراین یادآوری گاه به گاه، امری بسیار ضروری به نظر می رسد.


منبع: برترینها

۳ تغییر در شبکه‌های اجتماعی که در سال ۲۰۱۸ رخ می‌دهند

برترین ها – ترجمه از حمید گنجی: سال ۲۰۱۷ میلادی رو به پایان است و تا چند ماه دیگر وارد سال ۲۰۱۸ خواهیم شد. آیا تاکنون با خود اندیشیده‌اید که در این سال چه تغییراتی در شبکه‌های اجتماعی رخ می‌دهد و یا چه فاکتورهایی بیشترین اهمیت را برای کسب‌وکار شما پیدا خواهند کرد؟ پاسخ این سوالات ممکن است باعث شگفتی شما شود.

قطعا در سال ۲۰۱۸ در نحوه استفاده شما از شبکه‌های اجتماعی تغییراتی ایجاد خواهد شد، اما این باد تغییرات می‌تواند موتور برنامه بازاریابی شرکت شما را دوباره فعال کند؟ در ادامه ۳ روش برای تطبیق خود با تغییرات شبکه‌های اجتماعی در سال ۲۰۱۸ آورده شده است.

نقش شبکه‌های اجتماعی در استک بازاریابی را درک کنید

شبکه‌های اجتماعی می‌توانند کسب‌وکار شما را از فرش به عرش برسانند، اما این مورد فقط زمانی رخ می‌دهد که شما نقش این شبکه‌ها را در استک بازاریابی درک کنید. این نیاز آن است که بفهمید چگونه نرم‌افزارها و ابزارهایی که از آن‌ها استفاده می‌کنید به شما اجازه می‌دهند که مؤثرتر کار کنید. اولین قدم شما تحلیل و بررسی است. آن‌ها از چه ابزارهایی استفاده می‌کنند و آیا این ابزارها هنوز هم موثر هستند؟

3 تغییر در شبکه‌های اجتماعی که در سال 2018 رخ می‌دهند 

اکنون به ابزارهای در دست خود نگاه کرده و فکر کنید که این ابزارها چگونه به شما کمک می‌کنند که شبکه‌های اجتماعی را در استراتژی کلی بازاریابی خود بگنجانید. در سال ۲۰۱۸، باید شبکه‌های اجتماعی را از انزوا خارج کرده و آن‌ها را به بطن شرکت خود وارد کنید. از پشتیبانی مشتریان گرفته تا بازاریابی، بدانید که تکنولوژی، ابزارها و دیتا چگونه بین یکدیگر ارتباط برقرار می‌کنند.

برای مثال، بسیاری از کسب‌وکارها از شبکه‌ اجتماعی فیس‌بوک برای ایجاد آگاهی در مورد برند خود استفاده می‌کنند. اما در استک بازاریابی، از فیس‌بوک می‌توان برای مقاصد بازاریابی، توسعه کسب‌وکار و پشتیبانی مشتریان استفاده کرد و به‌نوعی این شبکه اجتماعی از حالت تک‌بعدی خارج می‌شود.

همچنین باید این موارد را با سفر مشتری (customer journey) نیز گره بزنید تا مطمئن شوید که تجربه آن‌ها تا حد ممکن شخصی‌سازی ‌شده است. سفارشی کردن لحظات کوچک، یعنی آن لحظاتی که مشتریان باید چیزی را بدانند یا کاری را هم‌اکنون انجام دهند، شانس شما برای جلب‌توجه مشتریان در زمان دقیق تصمیم‌گیری را افزایش می‌دهد.

رستوران‌ها یک نمونه عالی از این مورد هستند. از زمانی که گرسنگی شروع می‌شود و شخص به دنبال غذا می‌گردد تا زمانی که میز انتخاب می‌شود و پیش‌خدمت به نزد مشتری می‌آید و غذا سرو می‌شود، هرلحظه‌ از این موقعیت‌ها یک فرصت عالی برای تبدیل کردن مشتری به یک طرفدار پروپاقرص هستند.

۲٫ کارمندانتان را در استفاده از شبکه‌های اجتماعی توانمند کنید

شکی نیست که سرمایه‌گذاری روی کارمندان می‌تواند آن‌ها را به وکیل مدافع و سفیران برند شما تبدیل کند. این روزها شرکت‌های مختلف به ارزش توانمند‌سازی کارمندان در استفاده از شبکه‌های اجتماعی واقف شده‌اند و از آن به‌عنوان مکمل افزایش آگاهی از برند استفاده می‌کنند.

3 تغییر در شبکه‌های اجتماعی که در سال 2018 رخ می‌دهند 

بر اساس آمار، یک کارمند فعال در شبکه‌های اجتماعی به‌طور متوسط ۴۲۰ دوست فیس‌بوکی، ۴۰۰ ارتباط لینکدینی و ۳۶۰ فالوور در توییتر دارد. به این اعداد و ارقام خوب توجه کنید. اگر ۱۰ کارمند داشته باشید که در استفاده از شبکه‌های اجتماعی توانمند هستند و به‌نوعی وکیل مدافع سازمان شما در شبکه‌های اجتماعی محسوب می‎شوند، می‌توانید به ۱۱٫۸۰۰ نفر افراد جدید دسترسی داشته باشید.

علاوه بر این، این اتصالات در شبکه‌های اجتماعی از بیشترین پتانسیل برای تبدیل‌شدن به مشتری برخوردار هستند. درواقع، ۹۰ درصد از خریداران به توصیه‌های افرادی که شخصا می‌شناسند اعتماد می‌کنند و فقط ۳۳ درصد از آن‌ها به برندها اعتماد دارند.

البته برخی سازمان‌ها ممکن است با دید شک و تردید به این قضیه نگاه کنند، اما این شک و تردید از فقدان درک و آموزش ناشی می‌شود. اگر آموزش و حمایت صحیح از کارمندان در شبکه‌های اجتماعی صورت بگیرد، خواهید دید که آن‌ها به بهترین سفیران برند شما تبدیل می‌شوند.

۳٫ روی میکرو اینفلوئنسرها تمرکز کنید

پیش‌ازاین، بازاریابی اینفلوئنسر در برقراری ارتباط و کار کردن با نام‌های بزرگ خلاصه می‌شد. یعنی همان افراد مشهور اینستاگرام با صدها هزار و میلیون‌ها دنبال کننده.

3 تغییر در شبکه‌های اجتماعی که در سال 2018 رخ می‌دهند 

اما در سالیان اخیر، شاهد چرخش نوک پیکان بازاریابی اینفلوئنسر به سمت میکرو اینفلوئنسرها هستیم. برندها به تدریج به این حقیقت که در ارتباط با اینفلوئنسرها، کیفیت بر کمیت اولویت دارد واقف می‌شوند و به سمت میکرو اینفلوئنسرها سوق پیدا می‌کنند.

افراد میکرو اینفلوئنسر ممکن است فقط ۲۵٫۰۰۰ فالور داشته باشند، اما بخش عظیمی از این فالورها با صفحه تعامل دارند، فعال هستند و آماده هستند هر چیزی که میکرو اینفلوئنسر تبلیغ می‌کند را خریداری کنند.

همان‌طور که شبکه‌های اجتماعی به تکامل می‌رسند، تنها روش برای باقی ماندن در صدر این است که نزدیکی خود را با مخاطبان حفظ کنیم. هیچ‌کدام از تاکتیک‌های گفته شده در بالا کارساز نخواهند بود، اگر شما زمانی را به درک نیازهای مخاطبان خود اختصاص ندهید.


منبع: برترینها

آموزش فروش: ۴ اشتباه در هنگام معرفی محصول یا خدمات

حتی اگر پیام خود را به نحو احسن تنظیم کرده باشید، انجام برخی اشتباهات جزئی می تواند از میزان اثربخشی آن پیام بکاهد یا حتی تاثیر پیام شما را به صفر برساند. ما در این مطلب از سلسله مطالب آموزش فروش گویا آی تی به ذکر و شرح ۴ اشتباه می پردازیم که با اجتناب از آنها می توانید در جلسات معرفی محصول یا خدمات موثرتر ظاهر شوید.

استفاده از کلماتی که فقط برای پر کردن سکوت به کار می روند

یکی از مواردی که می تواند تمرکز مخاطب شما را به هم بزند، استفاده از کلمات و بعضاً صداهایی است که از آنها صرفاً برای پر کردن خلأ استفاده می کنید و در عمل، هیچ ارزشی را به پیام شما اضافه نمی کنند. از جمله این کلمات و اصوات می توان به «مــــ….»، «آ…» اشاره کرد. برخی هم مرتباً از «خُب»، «آها»، «می دونید» و «حالا» استفاده می کنند. این دست از کلمات و اصوات معمولاً هنگامی راه خود را به کلام شما باز می کنند که در ذهن تان به دنبال کلمه می گردید. در واقع، این روشی است که مغز شما از آن برای پر کردن سکوت در هنگام فکر کردن به اینکه در ادامه چه باید بگویید استفاده می کند.

برای رفع این مشکل، در اینجا نیز همانند اغلب چالش ها اولین قدم این است که هوشیار باشید و بپذیرید که این مشکل وجود دارد. پس از آنکه اصوات و کلمات خاصی که استفاده می کنید را پیدا کردید می توانید برای کنترل آنها تلاش کنید.

توصیه ما این است که از سکوت نترسید و از آن با آغوش باز استقبال کنید. در واقع، با چند ثانیه مکث در میان نطق خود می توانید اطمینان پیدا کنید که حواس همه به شما هست.

ضمناً از استفاده از کلمات و عباراتی مانند «راستش رو بخواهید…»، «صادقانه بگم» و امثال آنها خودداری کنید. با استفاده از این دست از کلمات این سوال مطرح می شود که آیا در سایر جملات خود که از این مقدمه کلامی استفاده نمی کنید دروغ می گویید؟

ترس از مورد قضاوت قرار گرفتن

سحنرانان مضطرب دو ویژگی مشترک دارند: اولاً از اینکه دیگران آنها را قضاوت کنند می ترسند و دوم آمادگی لازم را ندارند و به اندازه کافی تمرین نکرده اند.

شما باید با این طرز فکر در چشمان مخاطبان خود نگاه کنید که آنها را واقعاً دوست دارید. پس از آنکه چنین نگرشی پیدا کردید، روی این تمرکز کنید که چگونه می توانید آنها را تحت تأثیر قرار دهید. یکی از خوشایندترین تجربه ها در کار فروشندگی هنگامی است که متعاقباً وضعیت یکی از مخاطبان خود را پیگیری می کنید و متوجه می شوید که چه تاثیر مثبتی روی زندگی و کسب و کار وی گذاشته اید. در عین حال و تحت هر شرایطی باید این را هم در نظر داشته باشید که حتی هنگامی که کار برجسته ای انجام می دهید باز هم زیرمجموعه کوچکی از مخاطبان تان راضی نخواهند بود. این را باید بپذیرید.

برخی به اشتباه تصور می کنند که اگر زیاد تمرین کنند نطق شان بیش از حد ماشینی و خشک به نظر می رسد. البته اگر کاملاً آماده نباشید شاید چنین اتفاقی بیفتد. برای آماده بودن به عنوان یک کارشناس حرفه ای فروش باید تا جایی نطق خود را تمرین کنید که در صورت بروز هر وقفه ای بدون از دست رفتن ذره ای از مفاهیمی که می خواهید انتقال بدهید بتوانید به کار خود ادامه بدهید. در واقع، باید کاملاً روی محتوایی که می خواهید ارائه کنید تسلط داشته باشید.

گاهی پیش می آید که ویدئو پروژکتور کار نمی کند یا به هر ترتیب نمی توانید محتوایی که به صورت سمعی بصری آماده کرده اید را به مخاطب نشان بدهید. در چنین شرایطی باید آمادگی داشته باشید تا بدون نمایش اسلایدها صحبت و جلسه را اداره کنید. شاید هم یک بار مجبور شدید که از وقت جلسه بزنید تا مخاطب شما بتواند به برنامه مهمی که دارد برسد. در این صورت هم دقیقاً باید برای شما مشخص باشد که با حذف کدام موارد می توانید علاوه بر کاهش زمان مورد نیاز تاثیر مورد نظر را بر مخاطب خود بگذارید.

اگر روی ایجاد تغییر و بهبود در زندگی مخاطب تمرکز کنید و بدون وابستگی به اسلاید یا وسیله خاصی قدرت ارائه مطلب مورد نظر را داشته باشید احساس اضطراب نخواهید داشت. فقط ممکن است که برای حضور در مقابل مخاطبان خود هیجان زده باشید که این هم چیز خوبی است.

تمرکز روی شرکت، کالا یا خدمات

هنگامی که فرصتی برای معرفی محصول یا خدمات شرکت متبوع خود به دست می آورید، روی آن محصولات یا خدمات تمرکز نکنید. در عوض، داستان هایی را با مخاطبان خود در میان بگذارید که نشان می دهند که آن محصولات یا خدمات به دیگران کمک کرده اند تا بر مشکلات خود فائق آیند. قهرمان داستان باید مشتری شما باشد، نه شرکت یا محصول و خدماتی که ارائه می دهد. شما باید کاری کنید که در ذهن مخاطب چنین اندیشه ای ایجاد شود: «من هم همین مشکل را دارم و خیلی دوست دارم که همین نتیجه ای که قهرمان این داستان گرفت را تجربه کنم».

داستان ها مخاطب را درگیر می کنند، اما سخنرانی درباره شرکت و محصولات و خدمات آن کسالت بار و کم نتیجه خواهد بود.

ایده های بزرگ بدون فراخوان به عمل

گاهی شاهد آن هستیم که سخنرانی جالبی ارائه می شود که تقریباً برای همه حاضران جذاب است، اما در نهایت مخاطب به حال خود رها می شود و در می ماند که در ادامه باید چه کاری انجام بدهد. همیشه این را در نظر داشته باشید که می خواهید که مخاطب شما پس از ترک جلسه چه عملی را انجام بدهد. اگر جلسه کوچکی داشته اید، دقیقاً مراحل بعدی را برای تک تک مخاطبان خود مشخص کنید. اگر مخاطبان شما بیشتر هستند، گام های خاصی که باید بردارند تا به نتایجی که توضیح داده اید دست پیدا کنند را مشخص کنید.

اگر مخاطب شما بدون آنکه بداند که در ادامه برای بهره مندی از مزایای اشاره شده چه کاری باید انجام بدهد از جلسه خارج شود، وقتی که برای شنیدن صحبت های شما صرف کرده آنچنان به نظرش ارزشمند نخواهد آمد.

حرف آخر

همیشه آماده باشید، سکوت را در آغوش بکشید، روی مخاطبان خود تمرکز کنید و فقط به فکر فروش نباشید و در نهایت، کار را با یک فراخوان به عمل به پایان برسانید. با انجام این موارد نطق شما همیشه نتیجه بخش خواهد بود.


منبع: گویا آی‌تی

۹ حرفی که افراد باهوش هرگز به زبان نمی‌آورند

مجله پنجره خلاقیت – تراویس بردبری، ترجمه شادی حسن پور: افرادی که هوش احساسی بالایی دارند، می دانند که بعضی از جملات، قدرت ویژه ای دارند. این جملات حتی اگر واقعیت هم داشته باشند، باز هم جلوه بدی را از شما به نمایش می گذارند. دکتر تراویس بردبری در این مقاله به ۱۱ جمله سمی اشاره می کند که باید از گفتنشان دوری کنید. جملاتی وجود دارند که شما هرگز نباید آنها را در محل کار به زبان بیاورید.

این جملات قدرت خاصی دارند: قدرت آنها در این است که شما را ناتوان جلوه می دهند و تصویر بدی را از شما نزد دیگران می سازند. از همه بدتر این است که حرف زده شده را دیگر نمی توان پس گرفت! البته منظور من شوخی های بی مورد، جوک های غیرمودبانه یا سوتی های  معمول نیست؛ اینها تنها مواردی نیستند که جلوه بدی را از شما به نمایش می گذارند، بلکه اغلب جملات معمولی ای که به دلیل عدم اعتماد به نفس یا بی حوصلگی به زبان می آوریم، بیشترین ضرر را به ما می زنند. هرچقدر هم با استعداد باشید یا دستاوردهای زیادی کسب کرده با شید، باز هم ممکن است چیزهایی را به زبان بیاورید که دیدگاه مردم را در مورد شما تغییر می دهند و شما را تا مدتی طولانی در سایه نگه می دارند. این جملات چنان بار منفی ای را در خود دارند که می توانند آسیب زیادی را به وجهه کاری تان بزنند.

9 حرفی که افراد باهوش هرگز به زبان نمی آورند 

۱٫ اصلا عادلانه نیست!

همه می دانند که زندگی عادلانه نیست، اما وقتی این جمله را به زبان می آورید، این مسئله را نشان می دهید که انگار انتظار داشتید همه چیز عادلانه باشد! در نتیجه ناپختگی و عدم بلوغ خود را نشان می دهید. اگر نمی خواهید وجهه خود را خراب کنید، باید واقعیت ها را ببینید، رویکردی سازنده داشته باشید و برداشت های شخصی خود را کنار بگذارید. به عنوان مثال، می توانید بگویید: «متوجه شده ام پروژه ای را که من مدنظر داشتم، به فرد دیگری سپرده اید. می توانید به من بگویید که چرا چنین تصمیمی را گرفته اید؟ دوست دارم بدانم که چرا گزینه مناسبی برای این پروژه نبوده ام و می خواهم در صورت نیاز، مهارت هایم را بهبود ببخشم.»

۲٫ این کار همیشه به همین شکل انجام می شده است.

تغییراتی که به دلیل پیشرفت تکنولوژی ایجاد می شوند، آنقدر سریع هستند که ممکن است فرآیندهایی که به تازگی ابداع شده اند نیز به سرعت منسوخ شوند. به زبان آوردن جمله «این کار همیشه به همین شکل انجام می شده است» نه تنها شما را تنبل و محافظه کار نشان می دهد، بلکه ممکن است باعث شود رییستان از خود بپرسد که چرا اصلا خودتان به فکر اعمال تغییرات و به روز رسانی فرآیندهای کاری نبوده اید. اگر واقعا سال هاست که کارهایتان را به روش قدیمی انجام می دهید، مطمئن باشید روش های بهتری نیز وجود دارند که می توانید از آنها استفاده کنید.

۳٫ مشکلی نیست

وقتی کسی درخواستی از شما می کند و شما با جمله «مشکلی نیست» به او پاسخ می دهید، این طور به او القا می کنید که انگار خواسته او واقعا یک «مشکل» است. این مسئله باعث می شود احساس ناخوشایندی به طرف مقابل دست بدهد و این طور فکر کند که خود را به شما تحمیل کرده است. در عوض به مردم نشان دهید که از انجام دادن کار مورد نظر لذت می برید. جمله زیباتری بیان کنید؛ جمله ای مانند «خواهش می کنم، باعث افتخارم است» یا «خوشحال می شوم که بتوانم کمکی کنم». این تغییر محسوس در نحوه بیان، تاثیر زیادی در روابطتان خواهدگذاشت.

۴٫ فکر می کنم ایده من خیلی مسخره باشد/ می خواهم یک سوال احمقانه بپرسم.

این جملات بیش از آنچه فکرش را می کنید، مخرب و منفی هستند و اعتبار شما را زیر سوال می برند. حتی اگر بعد از این جملات، ایده عالی و بزرگی را هم مطرح کنید، باز هم تحت تاثیر عدم اعتماد به نفس شما قرار می گیرد و توجهی به آن نخواهدشد. بدترین منتقد خودتان نباشید. اگر نسبت به آنچه می گویید اطمینان ندارید، باید بدانید که بیشتر مردم هم همین طور هستند؛ اگر واقعا در مورد چیزی اطلاعات ندارید، بگویید: «در حال حاضر اطلاعات خاصی مدنظرم نیست، کمی جست و جو می کنم. سپس در مورد آن با شما صحبت خواهم کرد».

۵٫ فقط یک دقیقه طول خواهدکشید.

اینکه می گویید کاری را در مدت بسیار کمی انجام خواهید داد، باعث دست کم گرفته شدن مهارت های شما شده و این حس را به طرف مقابل می دهد که انگار دارید کارها را سرسری و باعجله انجام می دهید. بنابراین راحت باشید و بگویید که کار مورد نظر خیلی طول نخواهد کشید. اما برای انجام دادن آن در مدتی کمتر از مدت معمول هم عجله نکنید؛ مگر اینکه در مسابقه ۶۰ ثانیه ای شرکت کرده باشید!

۶٫ سعی ام را می کنم.

فعل «سعی کردن» هم مانند فعل «فکر کردن» مردد به نظر می رسد و این طور به مخاطب القا می کند که شما از اعتماد به نفس کافی برخوردار نیستید. مالکیت توانایی هایتان را به طور کامل به عهده بگیرید. اگر از شما خواسته شده است که کاری را انجام دهید، یا انجامش دهید یا راه حل دیگری ارائه کنید؛ اما نگویید «سعی ام را خواهم کرد»، چرا که اگر موفق نشوید، فکر می کنند به اندازه کافی سعی نکرده اید.

۷٫ او به دردنخور/ تنبل/ بی لیاقت است.

از غیبت کردن در مورد کارمندان تان هیچ چیز به دست نخواهید آورد. اگر حرفتان واقعیت داشته باشد، همه آن را می دانند و دیگر نیازی به بازگویی شما نیست. اگر حرف تان واقعیت نداشته باشد، در نهایت این شمایید که به دردنخور/ تنیل/ بی لیاقت به نظر خواهدرسید. همواره افراد بی ادب یا ناشایستی در محیط های کاری وجود دارند و احتمالا همه این افراد را می شناسند. اگر آنقدر قدرت ندارید که یا به آنها کمک کنید یا اخراجشان کنید، پس از بازگو کردن نقاط ضعف آنها چیزی نصیب شما نخواهدشد. بدگویی پشت سر یکی از همکاران، این موضوع را به ذهن دیگران القا می کند که شما می خواهید خودتان را بهتر نشان دهید.

۸٫ این کار در تعریف شغلی من نوشته نشده است.

اولین چیزی که این جمله خنده دار به ذهن مخاطب القا می کند، این است که شما می خواهید با انجام دادن حداقل کار ممکن، ساعات کاری خود را بگذرانید و به حقوق سر برجتان برسید! اگر می خواهید آینده شغلی خوبی داشته باشید، از گفتن این جمله دوری کنید. اگر رییستان کاری را از شما خواست که تناسبی با جایگاه شغلی تان نداشت، بهترین کار این است که آن را انجام دهید (مگر اینکه از لحاظ فرهنگی یا اخلاقی مشکلی داشته یا از حد توانایی تان خارج باشد). سپس کمی بعد، طی جلسه ای با رییستان صحبت کنید و از او بپرسید که آیا تعریف شغلی تان تغییری کرده است یا خیر. بدین شکل خود را کارمندی حرفه ای جلوه خواهیدداد.

۹- تقصیر من نیست.

مسئولیت پذیر باشید. اگر در اتفاق ناخوشایندی که رخ داده است، کوچک ترین نقشی داشته اید، آن را برعهده بگیرید. اگر نه، به طور کامل و شفاف آنچه را اتفاق افتاده است، توضیح دهید. براساس حقایق صحبت کنید و تصمیم گیری نهایی در مورد پیدا کردن شخص خاطی را به رییس و دیگر سرپرستان بسپارید. درست همان لحظه ای که انگشت اشاره تان را رو به سوی کسی بگیرید و او را متهم کنید، اعتبار خود را زیر سوال می برید. این کار همکارانتان را عصبی و آشفته می کند و باعث می شود که دیگر نتوانند به شما اعتماد کنند.

حذف این جملات از دایره لغات روزمره تان به نفع شما خواهدبود. معمولا گفتن برخی جملات به صورت عادت در می آید، اما با کمی تمرین می توانید خودآگاهی بیشتری روی حرف هایی که به زبان می آورید داشته باشید و جملات مثبت تری را به کار ببرید.


منبع: برترینها

کتاب‌های مورد علاقه «ایلان ماسک»

برترین ها – ترجمه از حمید پاشایی: وقتی مردم از ایلان ماسک می پرسند که چگونه ساخت موشک را یاد گرفت، او جوابی ساده دارد: «من کتاب می خوانم.»

ماسک که آنقدر عاقل بود که وارد رشته فیزیک در مقطع دکترا در دانشگاه استنفورد شود و بعد به خاطر اینکه این رشته به نظرش مرتبط نیامد از تحصیل انصراف دهد، همیشه عطشی برای خواندن کتاب داشته است.

 کتاب های مورد علاقه ایلان ماسک

مدیرعامل تسلا و SpaceX در دوران کودکی خود در آفریقای جنوبی چیزهای زیادی یاد گرفت، و به دنیای فانتزی جی. آر. آر. تالکین و داستان های علمی تخیلی آیزاک آسیموف علاقه زیادی داشت.

همانطور که در ادامه خواهیم دید، کتاب ها همیشه برای ماسک مهم بوده اند: در دوران کودکی الهام بخش او بود، در دوران جوانی قهرمان هایی را به او معرفی کرد، و به او کمک کرد که علم موشک را یاد بگیرد و کمپانی اسپیس ایکس را تأسیس کند.

ارباب حلقه ها (The Lord of the Rings) اثر جی. آر. آر. تالکین

کتاب های مورد علاقه ایلان ماسک

ماسک در دوران کودکی اش در آفریقای جنوبی در تنهایی خود، داستان های فانتزی و علمی تخیلی زیادی می خواند. آن کتاب ها، به خصوص «ارباب حلقه ها» نوشته اثر جی. آر. آر. تالکین، چشم انداز او برای آینده اش را شکل دادند.

خود ماسک می گوید، «قهرمانان کتاب هایی که من می خواندم همیشه وظیفه ای برای نجات جهان را حس می کردند.»


راهنمای مسافران مجانی کهکشان (The Hitchhiker’s Guide to the Galaxy) اثر داگلاس آدامز

کتاب های مورد علاقه ایلان ماسک

ماسک می گوید که در سنین بین ۱۲ تا ۱۵ سالگی دچار «بحران وجودی» شده بود و به نویسندگانی همچون فردریش نیچه، آرتور شوپنهاور و دیگر فلاسفه غیر قابل پیش بینی روی آورد تا معنای زندگی را پیدا کند. ولی این کار کمکی به او نکرد.

بعد او با «راهنمای مسافران مجانی کهکشان» نوشته داگلاس آدامز مواجه شد، کتابی کمیک با موضوع بین ستاره ای. در این کتاب، یک ابرکامپیوتر می فهمد که «پاسخ» به زندگی معنادار عدد ۴۲ است، ولی سؤال را هیچ وقت کسی پیدا نکرد.

این کتاب برای ماسک آموزنده بود. او در مصاحبه ای گفته، «اگر شما به درستی سؤال را طرح کنید، جواب آن آسان خواهد بود. پس زمانی که بهتر بتوانیم جهان را بفهمیم، بهتر می توانیم بدانیم که چه سؤالاتی بپرسیم.»


بنجامین فرانکلین: زندگی آمریکایی (Benjamin Franklin: An American Life) اثر والتر ایزاکسون

کتاب های مورد علاقه ایلان ماسک

ایلان ماسک گفته که بن فرانکلین یکی از قهرمانان اوست. او در مصاحبه ای گفته، «شما می توانید ببینید که فرانکلین چطور یک کارآفرین بود. او از صفر شروع کرد. او کودکی فراری بود.»

یک چیزهایی در داستان فرانکلین به داستان زندگی ماسک نیز شبیه است. او در پرتوریا آفریقای جنوبی بزرگ شد، در کانادا به مدرسه رفت، به دانشگاه پنسیلوانیا منتقل شد، دعوتنامه ای از دانشگاه استنفورد برای مقطع Ph.D دریافت کرد، و سر از سیلیکون ولی درآورد.


انیشتین: زندگی و جهان او (Einstein: His Life and Universe) اثر والتر ایزاکسون

کتاب های مورد علاقه ایلان ماسک

ماسک می گوید که از زندگینامه دیگری راجع به انیشتین که باز هم توسط والتر ایزاکسون نوشته شده، چیزهای زیادی یاد گرفته است. مثل زندگینامه فرانکلین، این کتاب هم داستان نابغه ای را می گوید که با هوش و بلندپروازی خود دنیا را متحول می کند.

آن طور که روی جلد کتاب نوشته شده، این کتاب «کشف می کند که چگونه کارمند پر تخیل اداره ثبت اختراعات، پدری که ازدواجی پر از مشکلی داشت و نتوانست شغل معلمی یا درجه دکترا را به دست آورد، تبدیل به کسی شد که ذهن خالق کیهان را خواند.»


سازه ها: یا اینکه چرا اجسام فرو نمی ریزند (Structures: Or Why Things Don’t Fall Down) اثر جی. ای. گوردون

کتاب های مورد علاقه ایلان ماسک

ماسک فرد خودآموزی است، و موضوعاتی که نیاز دارد در موردشان بداند را خود یاد می گیرد.

زمانی که او تصمیم گرفت شرکت SpaceX را شروع کند، احتیاج داشت که اصول اولیه علم موشک را یاد بگیرد.

یکی از کتاب هایی که به او کمک کرد «سازه ها: یا اینکه چرا اجسام فرو نمی ریزند» بود، کتابی محبوب در مورد مهندسی سازه، نوشته جی. ای. گوردون دانشمند بریتانیایی علم مواد.

ماسک در مصاحبه ای در مورد این کتاب گفته، «اگر بخواهید در طراحی سازه متبحر شوید، کتابی واقعاً عالی است.»


احتراق!: تاریخچه ای غیررسمی از موشک سوخت مایع (Ignition!: An Informal History of Liquid Rocket Propellants) اثر جان دی. کلارک

کتاب های مورد علاقه ایلان ماسک

«احتراق!» یکی دیگر از کتاب های کمیاب در مورد علم اولیه موشک است. ماسک در مصاحبه ای در مورد آن گفته، «کتاب خوبی در مورد مسائل موشک به نام “احتراق!” نوشته جان کلارک وجود دارد که واقعاً سرگرم کننده است.»

کلارک شیمیدانی آمریکایی بود که در توسعه سوخت های موشک در دهه ۱۹۶۰ و ۹۷۰ فعال بود، و این کتاب در مورد رشد این زمینه و توضیحی در مورد نحوه عملکرد این علم است.


ابرهوش: راه ها، خطرات، استراتژی ها (Superintelligence: Paths, Dangers, Strategies) اثر نیک باستروم

کتاب های مورد علاقه ایلان ماسک

با توجه به مسئولیت های رهبر  ماسک در شرکت های اسپیس ایکس، سولارسیتی و تسلا، او دیدگاهی جامع در مورد پیشرفت تکنولوژی دارد.

پیشرفت تکنولوژی همیشه هم خوب نیست. ماسک در پستی در توییتر نوشت، «ما باید در مورد هوش مصنوعی بسیار مراقب باشیم. AI این پتانسیل را دارد که خرناک تر از بمب هسته ای باشد.»

برای فهمیدن دلیل آن، او توصیه می کند که کتاب «ابرهوش» نیک باستروم را بخوانیم، کتابی که این پرسش را مطرح می کند که چه اتفاقی می افتد اگر هوش کامپیوتری از هوش انسان پیشی بگیرد.


صفر تا یک: یادداشت هایی در مورد استارتاپ ها، یا چگونه آینده را بسازیم (Zero to One: Notes on Startups, or How to Build the Future) اثر پیتر تیل

کتاب های مورد علاقه ایلان ماسک

در اوایل سال های ۲۰۰۰، زمانی که ماسک استارتاپ پرداخت X.com را اداره می کرد، او در رقابت مستقیم با PayPal به مدیریت پیتر تیل بود، مردی که حالا سرمایه گذاری میلیاردر است.

به همین خاطر زمانی که تیل کتاب خود در مورد فلسفه استارتاپ را منتشر کرد، ماسک به طور طبیعی از آن استقبال کرد.

او می گوید: «پیتر تیل چندین شرکت موفق ساخته، و کتاب صفر تا یک نشان می دهد که چگونه.»

این کتاب پر از دیدگاه های مبارزه طلبانه تیل است.


هوارد هیوز: زندگی و دیوانگی او (Howard Hughes: His Life and Madness) نوشته دونالد ال. بارلت و جیمز بی. استیل

کتاب های مورد علاقه ایلان ماسک

در مصاحبه ای با سی ان ان، ماسک گفت که به تازگی کتاب «هوارد هیوز» نوشته بارلت و استیل را تمام کرده، زندگینامه ای از این فیلمساز عجیب و سرمایه دار صنعت هوانوردی، که اواخر عمرش کمی دیوانه شده بود.
ماسک می گوید، «مسلماً من نمی خواهم این اتفاق برایم بیفتد که ناخن هایم را بیش از حد بلند کنم و در ظرف های شیشه ای ادرار کنم.»

با این حال به راحتی می توان فهمید که چرا ماسک به هیوز علاقمند شده بود، کسی که در صنایع مختلف فعالیت کرد و با شکستن رکوردهای سرعت در هوا مرزهای پرواز را جابجا کرد.


تاجران تردید (Merchants of Doubt) اثر نائومی اورستس و اریک ام. کانوی

کتاب های مورد علاقه ایلان ماسک

«تاجران تردید» که حالا فیلم مستندی نیز از آن تهیه شده، توسط دو تاریخدان علم نوشته شده که بیان می کنند دانشمندان دارای ارتباطات سیاسی و صنعتی، جلوی حقایق پیرامون مجموعه ای از مشکلات مربوط به سلامت عمومی را گرفته اند.

ماسک در سال ۲۰۱۳ در کنفرانس D11 این کتاب را توصیه کرد.

در همان زمان، او نکته ای کلیدی از کتاب را در پستی در توییتر منتشر کرد: «همان کسانی که تلاش می کردند مرگ بر اثر سیگار را انکار کنند، حالا تغییرات آب و هوایی را انکار می کنند.»


سه گانه بنیاد (Foundation) اثر آیزاک آسیموف

کتاب های مورد علاقه ایلان ماسک

این احتمال وجود دارد که علاقه ایلان ماسک به تکنولوژی اکتشاف فضا حاصل روزهایی باشد که صرف خواندن کتاب های علمی تخیلی می کرد.

در مصاحبه ای در سال ۲۰۱۳ با وبسایت گاردین گفت که او تحت تأثیر مجموعه «بنیاد» آسیموف قرار گرفته بود، که در مورد سقوط امپراتوری کهکشان متمرکز است.

ماسک در مورد این کتاب گفت، «درس های تاریخ نشان می دهد که تمدن در چرخه هایی حرکت می کند. شما می توانید به گذشته نگاه کنید، به تمدن بابل، سومری ها، بعد مصری ها، رومی ها، و چینی ها. به طور مشخص ما الان در چرخه ای رو به بالا قرار داریم، و امیدوارم که همینطور باقی بماند. ولی شاید اینطور نشود. ممکن است مجموعه ای از اتفاقاب پیش بیاید که باعث شود سطح تکنولوژی افت کند. با توجه به اینکه این اولین بار در ۴٫۵ میلیارد سال است که برای بشریت امکان پذیر شده که زندگی را فراتر از زمین گسترش دهد، به نظر عاقلانه می رسد که تا زمانی که پنجره باز است اقدام کنیم و روی این واقعیت حساب نکنیم که پنجره برای مدتی طولانی باز خواهد ماند.»


ماه معشوقه ای خشن است (The Moon Is a Harsh Mistress) اثر رابرت هاین‌لاین

کتاب های مورد علاقه ایلان ماسک

این رمان علمی تخیلی پرطرفدار که ابتدا در سال ۱۹۶۶ چاپ شد، تصویری از ویران شهری در آینده ای نه چندان دور ترسیم می کند. این دقیقاً همان نوع فانتزی واضح است که قوه تخیل فعال کسی مثل ماسک را ارضا می کند.

در این کتاب، گروهی از مردم از زمین به ماه تبعید شده اند، و در آنجا جامعه ای آزاد ایجاد کرده اند. در سال ۲۰۷۶، گروهی از شورشیان از جمله ابرکامپیوتری به نام مایک و تکنیسن کامپیوتری که یک دست دارد، انقلاب این مستعمره قمری بر علیه حاکمان زمینی اش را رهبری می کنند.

به اعتقاد ماسک، این بهترین اثر هاین‌لاین است.


مجموعه فرهنگ (Culture) اثر یاین بنکس

کتاب های مورد علاقه ایلان ماسک

این کتاب داستان جامعه ای نیمه آنارشیت در آینده به نام «فرهنگ» را بازگو می کند، که شامل انسان نماها، موجودات فضایی و هوش مصنوعی است.

ماسک در پستی در توییتر نوشت، «این تصویری جالب از آینده کهکشانیِ بزرگ و نیمه آرمان شهری است.»


آخرین اختراع ما (Our Final Invention) اثر جیمز بارات

 کتاب های مورد علاقه ایلان ماسک

ماسک آشکارانه نسبت به خطرات هوش مصنوعی هشدار داده است.

در مصاحبه ای در سال ۲۰۱۴، او هوش مصنوعی را «بزرگترین تهدید وجودی ما» نامید. او همچنین روی سازمانی در زمینه هوش مصنوعی به نام DeepMind سرمایه گذاری کرده است تا به قول خودش «حواسش باشد که در زمینه هوش مصنوعی چه اتفاقاتی می افتد.»

پس جای تعجب نیست که او در پستی در توییتر کتاب «آخرین اختراع ما» را معرفی کرده است. بارت نویسنده کتاب نگاهی نزدیک به آینده احتمالی هوش مصنوعی می اندازد، و فواید و مضرات آن را بررسی می کند.


منبع: برترینها

تاثیرگذارترین تاکتیک های ایمیل مارکتینگ در سالی که گذشت

نتایج یک تحقیق نشان می دهد که از دیدگاه بازاریاب ها، شخصی سازی و ایجاد فراخوان به عمل های معنادار تاثیرگذارترین تاکتیک های بازاریابی ایمیلی یا ایمیل مارکتینگ به شمار می روند.

این تحقیق مبتنی بر یک نظرسنجی است که از ۲۶۰ بازاریاب فعال (۴۸ درصد از آنها برای شرکتهایی که عموماً B2B یا بنگاه به بنگاه (کسب و کار به کسب و کار) محور هستند، ۳۴ درصد برای شرکت های B2C که به مشتریان خرد کالا و خدمات ارائه می کنند و ۱۸ درصد نیز برای شرکتهایی که به صورت ترکیبی کار می کنند بازاریابی انجام می دهند) خواست تا به سوالاتی در رابطه با دشوارترین ترین و تاثیرگذارترین تاکتیک های ایمیل مارکتینگ پاسخ بدهند.

تقریباً ۵۰ درصد از شرکت کنندگان در این نظرسنجی بر این باورند که شخصی سازی پیام ها و متناسب کردن آنها با مخاطب مورد نظر یکی از موثرترین تاکتیک های ایمیل مارکتینگ به شمار می رود. از طرف دیگر، ۳۰ درصد نیز اعتقاد دارند که استفاده از فراخوان به عمل های معناداری که به مذاق مخاطب خوش می آیند و متشری بالقوه با آنها ارتباط برقرار می کند در رده مهم ترین تاکتیک ها قرار می گیرد.

بخش بندی فهرست ایمیل مارکتینگ در رده سوم موثرترین تاکتیک های ایمیل مارکتینگ قرار می گیرد (۳۷ درصد از شرکت کنندگان در این نظرسنجی به آن اشاره می کنند).

در عین حال، شرکت کنندگان در نظرسنجی مورد اشاره معتقدند که بخش بندی فهرست ایمیل مارکتینگ دشوارترین تاکتیک ایمیل مارکتینگ است (۳۷ درصد از آنها آن را در جایگاه نخست دشوارترین تاکتیک های ایمیل مارکتینگ قرار می دهند).

تهیه فراخوان به عمل های معنادار در رده دوم سخت ترین تاکتیک های ایمیل مارکتینگ قرار می گیرد و شخصی سازی پیام و تست یا بهینه سازی رده های بعد را به خود اختصاص می دهند.

۳۷ درصد از شرکت کنندگان در این نظرسنجی به بخش بندی فهرست ایمیل مارکتینگ به عنوان یکی از دشوارترین تاکتیک ها و در عین حال یکی از موثرترین آنها اشاره می کنند.

email marketingآموزش ایمیل مارکتینگآموزش بازاریابی ایمیلی


منبع: گویا آی‌تی

معرفی یک مدل کسب و کاری جدید

مجله پنجره خلاقیت: آیا دوست دارید به یکی از غول های ثروتمند اینترنت تبدیل شوید که از خانه کار می کنند، از یکی از رستوران ها می نویسند یا تبلیغات شان را از روی لپ تاپی زیر یک درخت نخل ایمیل می کنند؟ (لذت این را تصور کنید که ایمیل تان را هر روز صبح چک می کنید و می بینید که وقتی خواب بوده اید ده ها سفارش خرید جدید ثبت شده است.)

آیا دوست دارید یک نویسنده کتاب باشید، کتاب های تان را برای خواننده های مشتاق امضا کنید و یک کتابخانه از منابع دیگر مثل سی دی ها، دی وی دی ها، کتابچه ها، گزارش های خاص و محصولات دیجیتالی داشته باشید؟ (غروری را تصور کنید که اولین بار بعد از دیدن کتاب چاپ شده تان یا آلبوم سی دی های تان در کتابفروشی احساس می کنید.)

آیا تا به حال رویای این را داشته اید که یک سخنران حرفه ای باشید و در سراسر دنیا کارگاه برای آدم های دیگر برگزار کنید؟ (تصور کنید حضار تشویق تان می کنند، بعد، می بینید که گروهی از شرکت کننده ها به سمت میز ورودی هجوم می آورند تا کتاب ها، سی دی ها و ویدیوهای شما را بخرند.)

معرفی یک مدل کسب و کاری جدید 
خب، اگر شما به هر کدام از این سوال ها جواب مثبت داده اید، پس شما شغلی به عنوان کارآفرین اطلاعات را دوست دارید. این واقعا زمینه جالبی است. این زمینه به یمن اینترنت که روش های جدید و خوبی را برای عمل کردن و به دست آوردن اهداف در اختیارتان می گذارد، هنوز خیلی جوان و در حال رشد است. در واقع، کاری که می کنید فروختن اطلاعات، مهارت و استعدادهای تان است.

این مدل کسب و کاری برای این افراد عالی است:

۱- آدم هایی که از دوندگی های بی حاصل در کار خسته شده اند و می خواهند یک کسب و کار اینترنتی در خانه را شروع کنند.

۲- نویسنده هایی که بالاخره متوجه شده اند که ارائه تمام اطلاعات شان در کتاب های ۲۰ دلاری آنها را ورشکسته نگهداشته است.

۳- سخنران های حرفه ای که در مدل های کسب و کاری شکست خورده دنبال شنونده های متفاوت و رفتن برای سخنرانی های هفتگی شان گیر کرده اند.

۴- نابغه های کامپیوتری که در واقع می دانند چگونه با استفاده از مهارت های شان پول های خوب بسازند.

۵- مشاورهایی که در تله کسب پول در ازای وقت، گیر افتاده اند.

البته که ممکن است شما شخصی خارج از این زمینه ها باشید، ولی کسی هستید که در یک زمینه خاصی که می خواهید در آن بازاریابی کنید، اطلاعات خوبی دارید. این هم خوب است. مهم ترین نکته این است که شما تجربه و دانشی دارید که دیگران برای دانستن آن حاضر هستند پول بدهند.

هر چند من واقعا باید به شما هشدار بدهم: کلمه کلیدی این است که «دیگران حاضرند برای آن پول بدهند.» وقتی نوبت به پول ساختن می رسد، دانش دانشگاهی تقریبا هیچ مفهومی ندارد. این واقعیت که شما شناخته شده ترین کارشناس گوزن های مهاجر، کسوف یا عادات کفتارهای جنوب آفریقا هستید، اهمیتی ندارد.

اگر می خواهید پول بسازید، اطلاعات تان باید کاربردی، مربوط به دنیای واقعی و محسوس باشد که افراد بتوانند از آنها برای پیشرفت شغل شان، بهبود زندگی شان، بهتر کردن روابط شان، توسعه مهارت های شان، تربیت بهتر کودکان شان یا امری مفیدتر استفاده کنند و البته، دنیای کسب و کار هم پول های زیادی برای اطلاعات در زمینه افزایش فروش، اداره ادغام شرکت ها، مدیریت کارمندها، بهتر کردن خدمات مشتری، توسعه رهبری و … خواهد پرداخت.

چند نمونه از زمینه هایی را که در حال حاضر برای کارآفرین های اطلاعاتی منفعت خوبی به همراه دارد در ادامه می نویسم:

بازاریابی/ کسب و کارهای خانگی/ موسیقی/ استخدام نیروی تازه/ ورزش/ رهبری کسب و کار/ سرمایه گذاری ملک و مستقلات/ سلامت و بهداشت/ عتیقه جات/ بازاریابی اینترنتی/ کاهش وزن/ فروش/ کارهای هنری دستی/ هنر/ بازاریابی شبکه ای/ سرمایه گذاری/ مد/ ثروت سازی/ پیدا کردن کارمندهای خوب/ استراتژی بازاریابی/ پرواز و خدمات هوایی/ روابط/ کلکسیونری / طراحی سایت / باغبانی/ رشد و تربیت یک خانواده/ طراحی داخلی/ تغذیه/ سفر/ مهارت های معرفی.

و هزاران استعداد، مهارت، عادت، سرگرمی و دیگر زمینه های مورد علاقه عموم! موضوع بحث شما لازم نیست برای بازارهای عمده و بزرگ باشد. در واقع بعضی وقت ها سودآورترین موقعیت ها در بازارهای کوچک و گوشه ای پیدا می شوند.

چون این بازارها بیرون از رادار قرار دارند و توجهی به آنها نمی شود. هزینه رسیدن به اهداف شان کم است و تقریبا هیچ عرصه رقابتی وجود ندارد. یک بازاریاب اینترنتی گردش مالی ثابتی را با رفتن سراغ بازارهای گوشه ای به دست آورده است. بازارهایی مثل بازار افرادی که می خواهند به طوطی های شان حرف زدن یاد بدهند.

یکی از دوست های من همین کار را با نوشتن کتابی الکترونیکی درباره افرادی انجام داده است که می خواهند بدانند چگونه در مراسم عروسی، مناسبت های شام یا مراسم اجتماعی حرف بزنند. کلید اصلی، داشتن یک محصول معرفی برای مشخص کردن چشم اندازتان است؛ بعد همان طور که به ساختن مشتری های پایه ای ادامه می دهید، محصولات تازه ای فراهم کنید.

معرفی یک مدل کسب و کاری جدید 
چرا کارآفرین اطلاعات بودن یک کسب و کار جالب، لذت بخش و سودآور است؟

کسب و کار جالبی است، به شما اجازه می دهد از دانشی که یاد گرفته اید و تجربیاتی که کسب کرده اید، استفاده کنید و آنها را به آدم های دیگر برای به دست آوردن پول (پول خیلی زیاد) بفروشید. سخنران ها می توانند به راحتی پنج هزار دلار یا هفت هزار و پانصد دلار برای هر سخنرانی بگیرند. سخنران های خوب برای هر سخنرانی بیست هزار دلار یا بیشتر می گیرند.

داشتن یک سمینار یک یا دو روزه می تواند بین بیست و پنج هزار تا صد و پنجاه هزار دلار برای تان درآمد داشته باشد و محصولات اطلاعاتی سود زیادی دارند؛ چون افراد برای هزینه تولید، پول نمی دهند بلکه برای ارزش آنچه در آن است، پول می دهند.

یک گزارش خاص ممکن است یک دلار هزینه تولید داشته باشد؛ ولی به قیمت چهل و هفت دلار فروخته شود. هزینه تولید یک آلبوم سی دی ده دلار است ولی به قیمت ۱۴۷ دلار به فروش می رسد.

هزینه تولید محصولات دیجیتالی (مثل کتاب های الکترونیکی) خیلی ناچیز است؛ با این حال می توان آنها را صدها دلار فروخت. ارزش اصلی در قیمت تولید این محصولات نیست، در کاری است که آدم ها می توانند با اطلاعاتی که در آنها نهفته است، انجام بدهند.

شما به عنوان یک کارآفرین اطلاعاتی ساعت های کاری خودتان و همچنین جایی را که دوست دارید در آن کار بکنید، انتخاب می کنید. تنها نگرانی تان داشتن مکانی با اینترنت پر سرعت است. بنابراین شما می توانید بهار را در پاریس، تابستان را در اروپا و زمستان را در هاوایی یا فیجی بگذرانید، اگر این چیزی است که می خواهید. قلب تان و آفتاب را دنبال کنید. آن نوع زندگی را داشته باشید که اغلب آدم ها برای داشتنش حاضر به آدمکشی هستند.

خب این همه قسمت های خوب ماجرا بود ولی در اینجا هم یکسری شروط وجود دارد. اولی، همان چیزی است که درباره اش صحبت کردیم. لازم است که داشتن مهارت و تجربه ای را داشته باشید که کسی برای یادگیری اش حاضر است پول بدهد ولی خب خیلی ها مایه و دانشی دارند که دیگران برای داشتنش حاضرند پول بدهند. اگر شما هم آن را دارید این کسب و کار به شما اجازه می دهد که از آن استفاده کنید و بهره ببرید.

در این مدل کسب و کاری هم شما به یک مقدار پول اولیه برای شروع احتیاج دارید ولی احتمالا نه به آن اندازه ای که فکر می کنید. من یک کسب و کار بازاریابی اطلاعاتی مولتی میلیون دلاری را با سرمایه خیلی کمی ساختم و شما اغلب می توانید محصولات تان را قبل از آن که تولیدشان تکمیل شود به فروش برسانید.

با این حال شما قطعا به مقداری پول برای بازاریابی محصول تان به مشتری های تان احتیاج دارید. در ضمن احتیاج به توسعه و رشد یکسری مهارت های خاص و به دست آوردن دانش و اطلاعات مهم و ضروری دارید.

این دانش در دو زمینه خواهد بود، اول جنبه تولید چیزها: شما لازم است درباره ایمن کردن استودیو و ضبط سی دی و دی وی دی، ساخت کتاب الکترونیکی و چگونگی دو برابر کردن منابع، اطلاعات به دست آورید و همین طول لازم است جنبه های مختلف رشد و توسعه یک محصول را هم درک کنید. شما نمی خواهید بدون این که تمام اطلاعات مهم و حیاتی درباره موضوعی را به دست آورده باشید وارد کسب و کاری شوید.

یکی دیگر از زمینه های این مدل کسب و کاری که شما در آن مهارت های تان را توسعه دهید، بازاریابی است. برای این که در این کسب و کار واقعا موفق باشید، باید درباره قانون کپی رایت، تبلیغات مستقیم، طراحی سایت، بسته بندی، قیمت گذاری و بقیه مهارت های مهم بازاریابی اطلاعات داشته باشید.

بنابراین این کسب و کار هم برای افراد مبتدی و نوپا نیست ولی اگر مقداری پول برای سرمایه گذاری دارید و آماده یادگیری این مهارت ها هستید، پاداشی که می گیرید خارق العاده خواهد بود و می توانید اهرم مالی را هم برای به دست آوردن ثروت بیشتری در آن به کار بگیرید.

حالا اگر فکر می کنید این همان مدل کسب و کاری است که می خواهید آن را دنبال کنید، تکالیف تان را خوب انجام دهید و آموزش های لازم را در این زمینه کسب کنید.


منبع: برترینها

وقتی بازار رکود است، سرمایه گذاران چه می‌کنند؟

برترین ها – ترجمه از حمید گنجی: بازار سهام می‌تواند یک مکان خطرناک باشد. در یک چشم به هم زدن هم می‌شود ثروتمند شد و در همین زمان نیز می‌شود از عرش به فرش آمد. اغلب سرمایه‌گذاران بورس افرادی کله‌شق هستند و انتظار دارند که بازار همیشه در حال رشد باشد، اما در این بین افراد محافظه‌کار نیز کم نیستند. وقتی‌که سرمایه‌گذاران برتر احساس می‌کنند که بازار در آینده‌ای نزدیک ممکن است با سقوط و کاهش ارزش مواجه شود، آن‌ها معمولاً پنج کار را انجام می‌دهند:

موقعیت‌های خطرناک را از بین ببرید

هنگامی‌که برخی از سرمایه‌گذاران خطر را پیش روی خود می‌بینند، آن‌ها با احساسات عمومی همراه می‌شوند و سرمایه‌گذاری‌های خود را به فروش می‌رسانند. سرمایه‌گذاران باهوش با فروش موقعیت‌های خطرناک آغاز می‌کنند و حتی ممکن است برخی کسب‌وکارهای نوپای خود را نیز بفروشند. برخی دیگر از سرمایه‌گذاران حتی ممکن است برای جلوگیری از ضرر و زیان‌های احتمالی، پایدارترین شرکت‌های خود را نیز به فروش برسانند.

اما بااین‌حال، سرمایه‌گذاران باتجربه از همکاران عصبی خود که همه‌چیز را می‌فروشند و در گوشه‌ای می‌نشینند، تبعیت نمی‌کنند. اگر تمامی دارایی‌های خود را بفروشید و بازار مجدداً به دوران اوج خود بازگردد، شما مطمئناً بخش زیادی از دارایی‌های خود را از دست داده‌اید. بجای فروش همه‌چیز، سرمایه‌گذاران برتر تنها سهام‌های پر ریسک خود را می‌فروشند و شرکت‌های پایدار و سودده را برای خود حفظ می‌کنند.

 بهترین سرمایه‌گذاران وقتی در مورد بازار نگران هستند چه‌کاری انجام می‌دهند؟

اندوخته نقدی

برخی از سرمایه‌گذاران برتر سهام‌های خود را به فروش می‌رسانند، اما وقتی که پول نقد افزایش می‌یابد، آن‌ها سرمایه‌گذاری مجدد را متوقف می‌کنند. اگر سهامداران سرمایه‌گذاری سنگینی را روی سود سهام‌ها انجام دهند، آن‌ها ممکن است سرمایه‌گذاری‌های مجدد را متوقف کرده و به پول نقد به‌عنوان یک سپر محافظ در برابر ضرر و زیان‌های سهامی روی بیاورند. علاوه بر این، شما می‌دانید که ارزش پول نقد شما اگر در یک حساب امن نزد یک کارگزار مطمئن نگهداری شود، هرگز کاهش نخواهد یافت.

ذخیره کردن منابع نقدی به شما اجازه می‌دهد تا ضرر و زیان‌های کاهش ارزش سهام و رکود در بازار را قابل‌تحمل‌تر کنید. حتی اگر سهام‌های شما با کاهش ارزش بسیار روبرو شوند، سهامدارنی که حجم انبوهی از منابع مالی نقد را در اختیار دارند می‌توانند روزهای بد بازار را پشت سر بگذارند و منتظر روزهای خوب برای سرمایه‌گذاری مجدد بمانند.

البته باید توجه داشته باشید که نگهداری پول نقد یک راه‌حل بلندمدت نیست، زیرا نرخ سپرده پایین و تورم باعث می‌شوند که ارزش پول شما به‌مرور کاهش یابد.

به سمت سرمایه‌گذاری‌هایی با درآمد ثابت حرکت کنید

وقتی‌که بازار حالت ناپایدار به خود می‌گیرد، برخی از سرمایه‌گذاران خسته از این وضعیت، سرمایه‌های خود را به سمت سرمایه‌گذاری‌هایی با درآمد ثابت سوق می‌دهند. سرمایه‌گذاری‌های با درآمد ثابت که با نام اوراق قرضه نیز شناخته می‌شوند، در بسیاری از زمینه‌ها قابل خریداری هستند. قیمت اوراق قرضه نسبت عکسی با بازار سهام دارد، بدین معنی که وقتی بازار سهام سقوط می‌کند، قیمت اوراق قرضه افزایش می‌یابد.

بازار اوراق قرضه از انواع مختلف اوراق تشکیل شده است که از انواع مختلف آن‌ها می‌توان به اوراق قرضه مشارکتی، دولتی و شهری اشاره کرد. اوراق قرضه مشارکتی انواعی از اوراق قرضه هستند که توسط شرکت‌های بزرگ عرضه می‌شوند. اوراق قرضه دولتی نیز در انواع مختلفی قابلیت عرضه دارند. اوراق قرضه شهری نیز توسط دولت‌های محلی عرضه می‌شوند و اغلب با سود مالیاتی همراه هستند.

نکته‌ای که باید در مورد سرمایه‌گذاری‌هایی با درآمد ثابت بدانید این است که اگر نرخ بهره افزایش یابد، ارزش سرمایه‌گذاری شما نیز کاهش می‌یابد. در محدوده رشد فعلی، شاید بخواهید که از سرمایه‌گذاری سنگین روی اوراق قرضه اجتناب کنید.

بخرید، بخرید، بخرید!

وارن بافت، یکی از مشهورترین سرمایه‌گذاران جهان، می‌گوید: «هر وقت بقیه حریص بودند شما ترسو شوید. هر وقت بقیه ترسو شدند شما حریص شوید». برای سرمایه‌گذاران این پند به این معنی است که وقتی بازار در حال اوج گرفتن است و افراد سودهای خود را برداشت می‌کنند، باید منتظر سقوط ارزش بازار در آینده باشید.

وقتی‌که سرمایه‌گذاران در مورد شرایط ضعیف نگران هستند، زمان خرید فرامی‌رسد. هرچند که سرمایه‌گذاری روی بازارهای در حال سقوط ممکن است یک ریسک بزرگ باشد، اما در اغلب اوقات می‌تواند مزایای زیادی را به دنبال داشته باشد. در دنیای بورس یک ضرب‌المثل وجود دارد که می‌گوید: «پایین بخر و بالا بفروش». خرید سهام در روزهای بد بورس می‌تواند ریسک باشد، اما وقتی‌که بازار مجددا به روزهای اوج خود باز می‌گردد، شما یک سهامدار عمده با سود بسیار هستید.

طرح سرمایه‌گذاری خود را داشته باشید

هر سرمایه‌گذار استراتژی منحصربه‌فرد خود را برای مقابله با شرایط بازار ضعیف دارد. وقتی‌که از دهان دیگران می‌شنوید که بازار در حال سقوط است و یا در آینده‌ای نزدیک سقوط خواهد کرد، نباید تصمیمات شتاب‌زده بگیرید. بجای این کار، یک رویکرد آرام و پیوسته را برای تصمیمات سرمایه‌گذاری خود در پیش بگیرید و مطمئن باشید که موفقیت‌های بزرگ سرمایه‌گذاری در انتظار شماست.


منبع: برترینها

چرا «خدمات مشتری» بهتر به معنی «فروش» بیشتر است؟

فروش و خدمات مشتری (Customer Service) غالباً به عنوان دو بخش مجزا که دارای اهداف متفاوتی هستند به شمار می روند. بسیاری از سازمان ها برای تیم فروش و تیم خدمات یا امور مشتریان خود حقوق، آموزش ها و مراتب سازمانی متفاوتی را در نظر می گیرند. اگر بخواهیم مثال بزنیم، می توانیم فروشندگان را چتربازان فعالی در نظر بگیریم که از هواپیما به بیرون می پرند، در حالیکه با بخش خدمات مشتری چنان رفتار می شود که انگار سربازان وظیفه ای هستند که باید در پشت صحنه به رتق و فتق امور بپردازند. اما مسأله این است که بررسی های متعددی نشان می دهند که خدمات مشتری واقعاً روی فروش تاثیر بزرگی را از خود بر جای می گذارد (مرجع).

مرزهای سنتی بین «فروش» و «خدمات مشتری» روز به روز کمرنگ تر و کم اهمیت تر می شوند. در حقیقت، دیگر نباید این دو بخش را به عنوان قسمت های مجزا از یکدیگر در نظر گرفت؛ سازمانهایی که بهترین عملکرد را از خود نشان می دهند برای ترکیب انتظاراتی که از این دو بخش می رود از روشهای نوآورانه ای استفاده می کنند که نقش آنها را در هم می آمیزد و از نقاط قوت هر دو بهره برداری می کند. لازم است که تیم های فروش و امور مشتریان همکاری نزدیکتری با یکدیگر داشته باشند و هر یک در جریان تعاملات و اطلاعاتی که دیگری از مشتری به دست می آورد قرار بگیرد تا نتایج و فرصت های بهتری برای سازمان ایجاد شود.

ما در این مطلب از بخش آموزش فروش به پاسخ به این سوال می پردازیم که:

چرا «خدمات مشتری» بهتر به معنی «فروش» بیشتر است؟

خدمات مشتریان بد به فروش شما آسیب می زند

شرکت هایی که یک بخش امور مشتریان درست و حسابی ندارند با کاهش میزان فروش مواجه می شوند. آمار و ارقامی که لینک مرجع بالا به آن اشاره می کند نیز بر همین واقعیت صحه می گذارد. بر همین اساس، یک مشتری ناراضی تجربه خود را با ۹ تا ۱۵ نفر در میان می گذارد. به علاوه، حدود ۱۳ درصد از مشتریان ناراضی تجربه مذکور را با بیشتر از ۲۰ نفر در میان می گذارند. این سخن پراکنی در عصر شبکه های اجتماعی که تجربیات ناخوشایند به سرعت در فضای مجازی پخش و ماندگار می شوند قدرت به مراتب بیشتری پیدا می کند و چه بسا حتی پر و بال هم به خود بگیرد. اگر یکی از مشتریان شما تجربه بدی داشته باشد مشتریان بالقوه بیشتر و بیشتری از آن اطلاع پیدا خواهند کرد و پیش از آنکه به خودتان بیایید همان یک تجربه بد می تواند بر مشتریان بالقوه شما هم تاثیر نامناسبی را از خود بر جای بگذارد. به این ترتیب، چشمه جوشان مشتریان بالقوه شما کم آب تر می شود و فروش تان لطمه خواهد خورد.

خدمات مشتری خوب، بهترین بازاریابی است

خدمات مشتری خوب فقط یک حرکت دفاعی نیست، بلکه می توان از آن به عنوان یک ابزار بازاریابی فعال استفاده کرد. امروزه بسیاری از موفق ترین شرکتها به جای تبلیغات بیشتر محصول یا خدمات خود روی بخش امور مشتریان خود سرمایه گذاری می کنند تا بتوانند چنان خدماتی را به مشتریان خود ارائه کنند که چنان حسی در آنها ایجاد شود که انگار چاره ای جز این ندارند که تجربه مثبت خود را با دیگران در میان بگذارند. در واقع، یکی از مهم ترین نکاتی که باید به آن توجه داشته باشید نقش همین به اشتراک گذاری تجربیات و پیشنهادات مشتریان به یکدیگر در جذب مشتریان راغب باکیفیت و کاملاً آماده برای خرید است. تک تک تعاملاتی که خریداران با برند شما دارند –چه از طریق مرکز تماس باشد، یا یک مکالمه با نماینده فروش یا یک ملاقات حضوری در غرفه نمایشگاهی شما- در خاطرشان ثبت می شود. به جای آنکه بخش امور مشتریان خود را به عنوان یک «هزینه» در نظر بگیرید، باید به آن به عنوان یک «سرمایه گذاری» در راستای رشد کسب و کار خود و افزایش فروش نگاه کنید.

خدمات مشتریان بهتر باعث تقویت تلاش های شما در راستای فروش می شود

کار خدمات مشتریان فقط بهبود تجربه مشتری نیست؛ بلکه می تواند ارتباطات داخلی، کارآمدی و قدرت حل مسأله سازمان را نیز تقویت کند. به جای آنکه تلاش کنید تا هرچه سریع تر تماس تلفنی را قطع کنید، به دنبال راه هایی باشید که به واسطه آنها بتوانید آنها را بیشتر پشت خط نگه دارید تا اطلاعات بیشتری را در رابطه با مشکلات شان به دست بیاورید و روش هایی برای ارائه راهکار پیدا کنید. از خدمات مشتریان برای جمع آوری اطلاعات ارزشمندی استفاده کنید که می توانید آنها را با تیم فروش در میان بگذارید. خدمات مشتریان شما باید تیم تحقیقاتی کاوشگری در بازار باشد که آخرین شایعات و اعتراضات مشتریان و بازار هدف را استراق سمع می کند. چه چیزهایی به گوش شان می رسد؟ تیم فروش شما باید در جریان چه مواردی قرار بگیرد؟ چگونه می توانید از خدمات مشتریان برای کسب بینش بهتر درباره خواسته های مشتریان و تعامل موثرتر با آنها استفاده کنید؟ به همه این سوالات فکر کنید.

بسیاری از کسب و کارها آنطور که باید و شاید به بخش امور مشتریان خود توجه نمی کنند. اما اگر شرکت شما بتواند بخش خدمات مشتریان را به جایگاه شایسته سازمانی خود برساند شاهد تغییرات مثبت و ارزشمندی خواهید بود. در این راستا لازم است که فعالیت ها و اهداف تیم فروش و تیم خدمات مشتری را با یکدیگر هماهنگ کنید. به علاوه، به جای آنکه به خدمات مشتریان به عنوان هزینه نگاه کنید، آن را یک سرمایه گذاری در نظر بگیرید که به رشد و پیشرفت کسب و کار شما کمک خواهد کرد.

نظر شما چیست؟ شما چقدر بخش امور مشتریان یا خدمات مشتری را مهم می دانید و نقش آن در میزان فروش شرکت های مختلف را چطور ارزیابی می کنید؟ لطفاً ایده ها و نظرات خود درباره بخش آموزش فروش را با ما در میان بگذارید.


منبع: گویا آی‌تی

زندگی «پاول جابز»، همسر نیکوکار استیو جابز

برترین ها – ترجمه از حمید پاشایی: لورن پاول جابز همسر مؤسس فقید اپل، استیو جابز است. او تبدیل به شخصیتی تأثیرگذار و مهم در دنیای سرمایه گذاری شده است. بر اساس اعلام مجله فوربس، لورنس پاول جابز با ارزش خالص ۲۰٫۷ میلیارد دلار در بین ثروتمندترین زنان جهان قرار گرفته است.

بعد از مرگ استیو در سال ۲۰۱۱، پاول جابز ثروت او که عمدتاً سهامش در شرکت های اپل و دیزنی بود را به ارث برد. در اینجا نگاهی داریم به زندگی این تاجر و نیکوکار. لارنس پاول جابز در سال ۱۹۶۳ در وست میلفورد در ایالت نیوجرسی آمریکا متولد شد. وقتی او ۳ سال داشت، پدرش که خلبان بود در تصادف هواپیما کشته شد و مادرش بعداً ازدواج مجدد کرد.

زندگی و حرفه لورن پاول جابز، همسر استیو جابز

بعد از گرفتن دو لیسانس در علوم سیاسی و اقتصاد از دانشگاه پنسیلوانیا، پاول جابز در وال استریت برای دو شرکت مریل لینچ و گلدمن ساکس کار کرد و بعد در سال ۱۹۸۹ از مدرسه کسب و کار استنفورد مدرک MBA دریافت کرد. در حین یک سخنرانی، استیو جابز برای مدت کوتاهی کنار پاول نشست و بعد به عنوان سخنران میهمان در سالن سخنرانی کرد. بعد از سخنرانی، استیو در پارکینگ به پاول پیشنهاد داد که ملاقات شامی با هم داشته باشند. پاول با پیشنهاد او موافقت کرد، و بعد آن دو برای همیشه با هم بودند.

زندگی و حرفه لورن پاول جابز، همسر استیو جابز

آن دو در مارچ ۱۹۹۱ در هتل آهواهنی در پارک ملی یوسیمیتی ازدواج کردند. این زوج سه فرزند داشتند: رید، ارین و ایو. زمانی که استیو جابز در سال ۲۰۱۱ در اثر ابتلا به سرطان درگذشت، همسرش ثروت او (شامل ۵٫۵ میلیون سهام اپل و ۷٫۳% سهام در شرکت والت دیزنی) را به ارث برد و میلیاردر شد.

زندگی و حرفه لورن پاول جابز، همسر استیو جابز

سهام پاول جابز در دیزنی در ابتدا او را تبدیل به بزرگترین سهامدار این کمپانی کرد، ولی طبق اعلام مجله ورایتی، در سال ۲۰۱۷ سهام خود را به نصف کاهش داد. پاول جابز تمرکز زیادی روی نیکوکاری و خیریه داشته است. او در مصاحبه ای با نیویورک تایمز در سال ۲۰۱۳ گفت، «در وسیع ترین حالت، ما باید از دانش خود، شبکه خود و روابط خود استفاده کنیم تا حداکثرِ خوبی و نیکی را ایجاد کنیم.»

در اوایل دهه ۹۰، او کمپانی تراورا (Terravera) را تأسیس کرد، شرکتی در زمینه غذاهای طبیعی که هدف آن توسعه مواد خام ارگانیک مثل حبوبات و دانه ها برای صنایع غذایی بود. او بعداً از تراورا کناره گیری کرد تا زمان بیشتری را روی آموزش و تربیت خانواده اش صرف کند.

زندگی و حرفه لورن پاول جابز، همسر استیو جابز

در سال ۱۹۹۷ پاول جابز مؤسسه کالج ترک (College Track) را تأسیس کرد، سازمانی غیر انتفاعی که از طریق آموزش خصوصی و مربیگری، دانش آموزان کم درآمد را برای کالج آماده می کند. کالج ترک به هشت مکان در کالیفرنیا، کلرادو و لوئیزیانا گسترش یافته است.

زندگی و حرفه لورن پاول جابز، همسر استیو جابز

در اوایل سال های ۲۰۰۰، پاول جابز مؤسسه امرسون کالکتیو (Emerson Collective) را راه اندازی کرد، سازمانی که با تمرکز روی مهاجرت، عدالت اجتماعی و تحصیلات کمک های مالی و سرمایه گذاری انجام می دهد و نام آن از رالف والدو امرسون مقاله نویس و شاعر آمریکایی گرفته شده است. امرسون کالکتیو بر خلاف سازمان های غیر انتفاعی سنتی، شرکتی خصوصی است که روی استارتاپ هایی مثل AltSchool سرمایه گذاری کرده، مدرسه ای که با ارائه آموزش به دانش آموزان از طریق تکنولوژی، هدفش متحول کردن آموزش و پرورش است.

سپتامبر گذشته، پاول جابز از طریق امرسون ۵۰ میلیون دلار روی XQ: The Super School Project سرمایه گذاری کرد، مؤسسه ای که قصد دارد برنامه آموزشی دبیرستان ها را از درون به بیرون اصلاح کند. او رئیس هیئن مدیره XQ است.

زندگی و حرفه لورن پاول جابز، همسر استیو جابز

پاول جابز عضو هیئت رییسه سازمان های متعددی بوده که از آن جمله می توان به Teach for America، سازمان Conservation International، و سازمان New America Foundation اشاره کرد. او عضو سازمان غیر انتفاعی شورای روابط خارجی و هیئت امنای دانشگاه استنفورد است. پاول جابز به همراه مایکل بلومبرگ و ری دالیو، عضو مؤسس سازمان بین المللی شورای رهبری آب و هوا است.

زندگی و حرفه لورن پاول جابز، همسر استیو جابز

پاول جابز همچنین وارد ورزش نیز شده و سهامی در شرکت Monumental Sports & Entertainment خریداری کرده، که مالک تیم بسکتبال واشینگتن ویزاردز، تیم هاکی روی یخ واشینگن کپیتالز، و سالن ورزشی سرپوشیده کپیتال وان آرنا است. پاول جابز و سازمان امرسون کالکتیو با لئون ویزلتیر وارد همکاری شده بودند تا مجله ای تازه به نام ایده (Idea) را تشکیل دهند. ولی زمانی که در ماه اکتبر ویزلتیر از سوی همکاران سابقش در مجله نیو ریپابلیک مورد اتهام رفتار نامناسب جنسی قرار گرفت، پاول جابز از این سرمایه گذاری صرف نظر کرد.

زندگی و حرفه لورن پاول جابز، همسر استیو جابز

در ۲۸ جولای ۲۰۱۷، سازمان امرسون کالکتیو اکثریت سهام را در مجله آتلانتیک به دست آورد. پاول جابز بیانیه ای صادر کرد و از این مجله به خاطر تلاشش در «ایجاد برابری برای همه مردم؛ درخشان نمودن و دفاع از اندیشه های آمریکایی؛ احترام به فرهنگ و ادبیات آمریکایی؛ و پوشش تجربه حیرت آور و گاهی آشفته دموکراتیک» تجلیل کرد.


منبع: برترینها

بازاریابی براساس روانشناسی شخصیت

ماهنامه معیشت: با وجود پیشرفت ارتباطات در جهان فرصت ارتباط نزدیک بین مشتریان و شرکت ها رو به افزایش است. اقتصاد رفتاری، زمینه ای نسبتا جدید است که طی سه دهه گذشته توسعه یافته است. این اقتصاد به بازاریاب ها برای بهبود تجربیات مشتری کمک می کند. طبق نظری که در سایت BehavioralEconomics.com درج شده است، در مطالعات اقتصاد رفتاری، تاثیرات شناختی، اجتماعی و احساسی بر اقتصاد رفتاری مردم قابل مشاهده است. احساسات در شکل دادن به گزینش های اقتصادی ما نقش دارند و در واقع اقتصاددانان رفتاری به ما می گویند که تصمیم گیری مصرف کننده ۳۰ درصد منطقی و ۷۰ درصد احساسی است. به منظور بهبود تعامل، بازاریابان باید درک کنند که مشتریان انسان اند و تصمیمات خرید آن ها به شدت تحت تاثیر احساسات است. اقتصاد رفتاری برای شناسایی رفتارها و کمک به سازگاری با تعصبات غیرمنطقی مشتری و نیازهای عاطفی او بینش درستی به بازاریان می دهد. در اینجا هشت راهکار از اقتصاد رفتاری که می تواند به بازاریاب ها کمک کند تا روابط میان شرکت ها و مشتریان خود را بهبود بخشند بیان می شود:

اثبات اجتماعی:

مشتریان برای کسب اطلاعات به خدمات و اجناسی که دیگران به دست می آورند، نگاه می کنند. مشتریان ممکن است براساس هنجارهای اجتماعی تصمیم بگیرند تا در نزد عوام پذیرفته باشند؛ در حالی که زبان بازی های مرسوم بین فروشندگان می تواند اطلاعات مشتری را افزایش دهد. بررسی های آنلاین نیز در خدمت اثبات اجتماعی به مشتریان اند. در نظر سنجی Brightlocal در سال ۲۰۱۴ حدود ۷۲ درصد از مشتریان گفته اند که بررسی های آنلاین اعتماد آن ها را به یک شرکت جلب کرده است و ۸۸ درصد گفتند که به بررسی های آنلاین بیش از توصیه های شخصی اعتماد دارند. بازاریابان می توانند بر روی بازخورد درخواست های مشتری تمرکز کنند و بررسی های مثبت را برای افزایش اثبات اجتماعی ترویج دهند.

هشت راهکار بازاریابی براساس روان شناسی شخصیت 

نزاع از دست دادن:

مصرف کنندگان بیشتر مایل به ریسک خرید هستند تا از دست دادن اقلامی که دنبال کرده اند. شناخت عوامل درگیر در ریسک پذیری، کلید بهبود تجربه مشتری است. درد روحیِ از دست دادن چیزی حدود دو برابر میزان لذت به دست آوردن است. بازاریابان می توانند محصولات خود را به گونه ای تبلیغ کنند که مشتری در صورت نخریدن حس از دست دادن داشته باشد. برای مثال بازاریاب فروش ترموستات ممکن است در توییتر تبلیغ کند که با خرید ترموستات قابل برنامه ریزی ما سالانه از هدررفتن ۱۰۰ دلار در هزینه های انرژی جلوگیری کنید؛ به جای این که در بنویسد با خرید ترموستات ما سالانه ۱۰۰ دلار ذخیره کنید.

اثر موهبت:

مصرف کنندگان ارزش هایی دارند که متعلق به خودشان است و وابستگی عاطفی آن ها در بیش از یک مورد مشابه، متعلق به دیگری است. ایجاد مالکیت جزیی مشتری در موردی که از طریق سفارشی سازی به بازار عرضه می شود، می تواند وابستگی احساسی را افزایش دهد. دن آریلی استاد اقتصاد رفتاری و روان شناسی در دانشگاه دوک در مصاحبه ای می گوید: جایی که من حس می کنم سفارشی سازی می تواند بسیار مفید باشد این است که شما بیشتر خود را درگیر آن کنید تا ارزش بیشتری برای خرید از نظر مشتری داشته باشد.

حالت پیش فرض:

پیش فرض ها امکانات از پیش تعیین شده ای هستند که مصرف کنندگان می توانند از آن ها بهره مند شوند، همانند ثبت نام خودکار برای دریافت؛ زیرا مردم مایل هستند که خطر از دست دادن را مرتفع کنند و بعید به نظر می رسد که از گزینه های پیش فرض برای انتخاب استفاده کنند. به علاوه اگر بازاریاب ها گزینه های پیش فرض را ارائه دهند آن ها به تعریف بهتری از مالکیت برای مشتری کمک می کنند و کالا را ارزشمندتر می کنند. بازاریاب ها می توانند برای متقاعدکردن مشتریان به آن ها دریافت مرتب پیش فرض ها از طریق ایمیل را پیشنهاد دهند.

انتخاب های بیش از حد:

ارائه گزینه های زیادی به مصرف کنندگان باعث ایجاد انتظارات غیرواقعی در مشتری می شوند و حتی می تواند سبب ناامیدی از خرید شود. در مطالعه ای مبنی بر خرید مرغ در سوپرمارکت، ۳۰ درصد از خریداران نمونه هایی را که با انتخاب های ۶ دلاری ارائه شده بود، امتحان کردند و فقط ۳ درصد از خریداران با امتحان تمام ۲۴ حالت ممکن به خرید پایان دادند. علاوه بر این خریداران زمانی که بسته های ۶ تایی ژامبون را انتخاب می کنند، رضایت بهتری دارند. ارائه گزینه های کمتر می تواند امکان فروش را افزایش دهد

چارچوب  گذاری:

چگونگی چارچوب بندی بازاریابان از قابلیت ها و اطلاعات موجود درباره محصول، می تواند انتخاب مشتری را تحت تاثیر گذارد. بازاریاب ها دریافته اند که ارائه چند گزینه ارزان تر این احتمال را افزایش می دهد که مشتریان یک گزینه گران تر موجود را خریداری کنند. تاثیر چارچوب بندی را می توان در عرضه غذا مشاهده کرد؛ جایی که محصولات براساس ترجیح مشتری ارائه می شوند، نه براساس قیمت، بازاریابان می توانند تصمیمات خرید مشتریان را با قراردادن محصولات تبلیغاتی در مکان هایی که مشتریان بیشتر از آنجا انتخاب می کنند، تحت تاثیر قرار دهند.

اثر دلپذیر:

اولویت مصرف کنندگان برای یک گزینه زمانی ممکن است تغییر کند که محصول دیگری با تشابهی حدود یک سوم یا کمتر حتی با مطلوبیتی کمتر ارائه شود. اقتصاددانانی با نام های ایان بتمن، آلستیر مانور و گریگوری پو، دریافته اند که اگر قلمی با حدود یک سوم قیمت ارزان تر هم ارائه شود، بیشتر احتمال دارد مشتریان یک قلم حدود ۶ دلاری یا گران تر را انتخاب کنند. درواقع شما می توانید محصولاتی را به بازار ارائه کنید که هیچ کس آن ها را نمی خرد، اما در رسیدن افراد به محصول مورد نظرشان موثر باشند. آریلی در مصاحبه با انجمن مدیریت آمریکایی گفته است: «گزینه های بازاریابان تاثیرات بیشتری بر انتخاب دارند».

مرجع:

مصرف کنندگان به شدت به اولین بخش از اطلاعات ارائه شده وابسته اند و از آن به عنوان مرجع و معیار برای سایر تصمیمات بهره می گیرند. بازاریابان می توانند یک قیمت یا قیمت بیشتری را برای یک محصول ارائه دهند که با انتخاب گزینه های دیگر منجر به خریدهای بعدی شود. برای مثال یک فروشگاه آنلاین می تواند یک کت ۳۹۹ دلاری داشته باشد که ۹۹ دلار کاهش قیمت دارد و با این کاهش باز هم هزینه مطلوبی دریافت کند.

استفاده از نکات گفته شده درباره اقتصاد رفتاری می تواند به بازاریابان کمک کند تا روابط مثبت مصرف کننده را پروش دهند و رشد شرکت را نیز افزایش دهد.


منبع: برترینها

روز کاری‌ را رویایی آغاز کنید

در ابتدای ورودتان به اداره یا شرکت با تمام همکاران و دوستانتان در محل کار سلام و خوش و بش کنید و از کارهای آن روزشان بپرسید. این کار به شما کمک خواهد کرد تا از اولویت‌ها و فعالیت‌های آن روزشان آگاه شوید و بر همین اساس از آنها کمک بگیرید.

روز کاری‌ را رویایی آغاز کنید 

کارل استایب| مترجم: سیدحسین علوی لنگرودی؛ اگر میخواهید روز کاری‌تان را رویایی آغاز کنید به این نکات توجه کنید:

۱) خوش و بش صبحگاهی

در ابتدای ورودتان به اداره یا شرکت با تمام همکاران و دوستانتان در محل کار سلام و خوش و بش کنید و از کارهای آن روزشان بپرسید. این کار به شما کمک خواهد کرد تا از اولویت‌ها و فعالیت‌های آن روزشان آگاه شوید و بر همین اساس از آنها کمک بگیرید.

۲) سرود بامدادی
برای اینکه هم خود و همکارانتان در ابتدای صبح احساسی شبیه به حضور در خانه خود داشته باشید بد نیست سرودی کوتاه یا تکه کلامی مخصوص را به محض دیدن همدیگر به زبان بیاورید.۳) یک ساعت اول سبک
سعی کنید در یک ساعت اول حضورتان در محل کار، سرتان را بیش از حد شلوغ نکنید. اگر این امکان برای شما وجود دارد که بعضی از کارها را به یک ساعت بعد از زمان شروع کارتان موکول کنید حتما این کار را انجام دهید. یک ساعت اول کاری تان را بهتر است به تفکر، برنامه‌ریزی و تحلیل مسائل اختصاص دهید.۴) اول مهم‌ترین کارهایتان را انجام دهید
خیلی‌ها ساعات نخست کاری‌شان را به خواندن ایمیل‌ها و مرتب کردن ورقه‌ها و پرونده‌ها اختصاص می‌دهند در حالی که ساعات نخست کاری بهترین و مناسب‌ترین لحظات برای ایده‌پردازی‌های خلاقانه و برنامه‌ریزی‌های روزانه و اندیشیدن به مسائل پیچیده و تلاش برای حل آنهاست.

۵) یک تکه شکلات و یک فنجان قهوه

بهترین گزینه خوردنی و نوشیدنی در ساعات اولیه یک صبح کاری چیزی نیست مگر یک تکه شکلات یا یک فنجان قهوه که خون را در رگ‌های شما به حرکت در می‌آورد و مغزتان را بهتر به کار می‌اندازد.

۶) میز مرتب

مرتب بودن میز کارتان در ابتدای صبح به شما احساس خیلی خوبی خواهد داد و شما حس می‌کنید که همه چیز مرتب و دلخواه شماست. پس اگر در پایان روز کاری قبل میزتان را مرتب نکرده‌اید در ابتدای روز کاری جدید این کار را انجام دهید. این مرتب بودن شامل مرتب بودن اتاق کار و آیکون‌های دسکتاپ رایانه شما نیز می‌شود.

۷) تعامل با بهترین دوست در محل کار

اختصاص چند دقیقه برای گفت‌وگوی کاری با یک دوست و ایده‌پردازی‌های خلاقانه، پیشنهاد دادن و پیشنهاد گرفتن و حل مسائل کاری با کمک او به شما این احساس را می‌دهد که در محل کارتان تنها نیستید و در صورت نیاز می‌توانید روی کمک او حساب کنید.

۸) اعلام اهداف روزانه با صدای بلند

اگر یک مدیر یا کارمند در ابتدای صبح به بقیه بگوید «دوست دارم امروز روزی باشد که طی آن ما سرانجام بتوانیم بر آخرین مانع بر سر راه انجام پروژه مهم خود غلبه کنیم.» تا حد بسیار زیادی به برطرف شدن موانع موجود در آن روز کمک کرده چرا که با گفتن این جمله یک «نقشه راه روزانه» را برای آن روز ترسیم کرده است.

۹) ستایش و تشویق صبحگاهی

اگر قرار است طی یک روز کاری از یکی از کارکنان قدردانی کنید حتما این کار را در ابتدای صبح و در مقابل دیگران انجام دهید و مطمئن باشید که آن روز برای آن فرد روزی سرشار از انرژی و کارآمدی و انگیزه خواهد بود. این کار برای سایر کارکنان و همکاران آن فرد و حتی خود شما نیز روحیه بخش و انگیزه ساز خواهد بود.

۱۰) خوش‌بینی و امیدواری صبحگاهی
خوش‌بینی و امید به آینده از ملزومات موفقیت در هر کاری است. پس برای داشتن یک روز کاری رویایی هم خودتان خوش‌بین و امیدوار باشید و هم به دیگران توصیه کنید چنین باشند.

برچسب ها: ، ،


منبع: فرادید

۵ مرحله بخش بندی فهرست مشترکان ایمیل مارکتینگ

مبارکا باشد! بالاخره به هر زحمتی که بود توانستید فهرست بزرگی از مخاطبان هدف خود تهیه کنید. اما حالا چه باید کرد؟ اگر به دنبال جلب توجه کاربرانی هستید که اینباکس شان میدان رقابت کسب و کارهای مختلف است، بعید است که ارسال انبوه ایمیل با محتوای عام بتواند کاری را از پیش ببرد. اما چگونه می توانید مشتریان را با مخاطب قرار دادن آنها به صورت انفرادی درگیر کنید؟ البته که به کمک تهیه و توسعه یک استراتژی صحیح و منطقی برای بخش بندی مشترکان فهرست ایمیل مارکتینگ تان!

بخش بندی یا Segmentation ایمیل یکی از بهترین روشها برای ایجاد رابطه با مخاطب و افزایش نرخ تبدیل است. از این طریق می توانید به کمک محتوای شخصی سازی شده و مرتبط با مخاطب هدف به شکل هوشمندانه تری با وی تعامل داشته باشید. اگرچه که شاید داده های برنامه ایمیل مارکتینگ شما و روشهای متنوعی که برای بخش بندی می توانید از آنها استفاده کنید گیج کننده و طاقت فرسا باشد، اما توجه و پیروی از مراحل زیر می تواند به ساده سازی این فرآیند کمک کند:

  1. محور اطلاعات را مشخص کنید

اولین مرحله برنامه ریزی برای بخش بندی فهرست مشترکان تان این است که ببینید که کدام ترکیب از اطلاعات درباره مشتریان شما می تواند تاثیر بیشتری روی رفتار خرید آنها داشته باشد. شما می توانید مواردی مانند ویژگی های جمعیتی (سن، جنسیت، درآمد)، میزان فعالیت (ایمیل های شما را پیوسته باز می کنند، غیرفعال هستند یا به تازگی اشتراک خود را فعال کرده اند)، و رفتار (اخیرا خرید کرده، سبد خرید خود را رها کرده، پس از مشاهده محصول آن نسبت به خرید آن اقدام نکرده اند) را مد نظر قرار بدهید و بررسی کنید که کدام اعمال و ویژگیهای مشتری می توانند رفتار وی را بهتر پیش بینی کنند.

  1. چه اطلاعاتی را در اختیار دارید و هنوز نیازمند چه اطلاعاتی هستید

پس از شناسایی داده هایی که بیشترین اهمیت را دارند، باید ببینید که کدام بخش از اطلاعات مورد نیاز را در اختیار دارید و کدام بخش ها هنوز حلقه مفقوده به شمار می روند. برای پیداکردن این حلقه های مفقوده چند گزینه در پیش رو دارید. شما می توانید:

  • استنباط کنید: برخی اطلاعات را بر اساس رفتار مشتری می توان استنباط کرد. به عنوان مثال، اگر یک کاربر مرتباً روی سوهان ناخن کلیک می کند و ۹۷ درصد خریداران سوهان ناخن خانم هستند، می توان اینطور برداشت کرد که این کاربر مونث است.
  • بپرسید: شما می توانید با ارسال یک پیام برای کاربر به همراه یک فراخوان به عمل خاص برای بروزرسانی تنظیمات یا شرکت در یک نظرسنجی، مستقیماً اطلاعات مورد نیاز را از مشترکان خود دریافت کنید. به منظور تشویق کاربران به انجام عمل مورد نظر می توانید از یک مشوق مانند یک کد تخفیف ۱۰ درصدی استفاده کنید.
  • برونسپاری: شما می توانید به شخص یا شرکت ثالثی رجوع کنید و کسب اطلاعات مورد نیاز را به آنها بسپارید تا تصویر کامل تری را از مخاطبان تان در اختیار شما قرار بدهند.

  1. شخصیت یا پرسونا (persona) تعریف کنید

پس از آنکه اطلاعات لازم را به دست آوردید وقت آن فرا می رسد تا برای گروه های مختلف مخاطبان خود شخصیت یا پرسونا درست کنید. این کار به شما کمک می کند تا درک بهتری از گروه های مختلف مخاطبان خود به دست بیاورید و شخصی سازی های دقیق تری را انجام بدهید. پرسوناها بسته به کسب و کار و حوزه فعالیت آن متفاوت هستند، بنابراین روی اطلاعاتی تمرکز کنید که برای برند شما اهمیت دارد. با خلق و توسعه پرسونا بهتر می توانید مشتریان را با محتوا، پیام و زمان بندی مناسبی که به مذاق شان خوش می آید هدف قرار دهید.

  1. تولید محتوا

پس از تأیید گروه های مورد نظر، مرحله بعدی تولید محتوای مناسب برای هر یک از آن گروه ها است. اگر بخش بندی خود را به نحو احسن انجام بدهید، اما محتوای خاصی که متناسب با هر گروه باشد را در اختیار نداشته باشید، تلاش های شما به ثمر نخواهد نشست.

  1. امتحان و مرور کنید

و بالاخره لازم است که به طور پیوسته روی نتایج کار نظارت داشته باشید و مرتباً امتحان و آزمایش کنید. تعیین پرسونا و تولید محتوایی که به دل پرسوناهای مختلف می نشیند غالباً به آزمون و خطا نیاز دارد. استراتژی های محتوایی خلاقانه مختلف را به بوته آزمون بگذارید. با سنجش نتایج از همان ابتدا قادر خواهید بود که روی شاخص ها نظارت داشته باشید و روند کار را پیگیری کنید. به علاوه باید به این نکته نیز توجه داشت باشید که بخش بندی ایمیل کار مداومی است که تا وقتی که از ایمیل مارکتینگ کمک می گیرید و مخصوصاً همینطور که اطلاعات بیشتری راجع به مخاطب خود کسب می کنید باید انجام شود.

با طی کردن این مراحل ساده و بخش بندی مشترکان فهرست ایمیل مارکتینگ خود می توانید شاهد تاثیرات بسیار مثبتی بر کمپین ایمیل مارکتینگ خود باشید. به خاطر داشته باشید که بخش بندی باید بخشی از استراتژی همه افرادی باشد که به دنبال بهره برداری از قدرت ایمیل مارکتینگ هستند و با در نظر گرفتن پتانسیلی که بخش بندی فراهم می کند، هیچ چیز غیرممکن نیست!

email marketingآموزش ایمیل مارکتینگآموزش بازاریابی ایمیلی


منبع: گویا آی‌تی

چگونه از دست افراد مسموم در زندگی خلاص شویم؟

برترین ها – ترجمه از حمید گنجی: یکی از ویژگی‌های افراد سمی این است که آن‌ها همواره منطق را رد می‌کنند و بسیاری از آن‌ها شاید از تاثیر مخرب و منفی که روی افراد اطراف خود می‌گذارند آگاه نباشند. برخی از افراد منفی از ایجاد هرج و مرج و شلوغی‌های نابجا لذت می‌برند و دوست دارند به اصطلاح روی مغز دیگران راه بروند. به هر حال، افراد سمی باعث ایجاد پیچیدگی‌های غیرضروری، نزاع و بدتر از همه، استرس می‌شوند.

مطالعات نشان داده‌اند که استرس می‌تواند یک تاثیر ماندگار و منفی روی مغز داشته باشد. حتی قرارگرفتن در معرض چند روز استرس می‌تواند اثربخشی نورون‌های هیپوکامپ (بخشی مهم در مغز که مسئولیت استدلال و حافظه را برعهده دارد) را تحت تاثیر قرار دهد. اگر این استرس برای هفته‌ها ادامه داشته باشد، می‌تواند باعث آسیب به دندریت‌های عصبی (رابط میان سلول‌های مغزی) شود و اگر مدت زمان این استرس از هفته بگذرد و وارد ماه‌ یا ماه‌ها شود، نورون‌ها به طور کامل از بین خواهند رفت. استرس خطر بزرگی برای موفقیت شماست، وقتی که این استرس از کنترل خارج می‌شود، مغز و عملکرد شما تحت الشعاع آن قرار خواهند گرفت.

 12 روش افراد موفق برای مدیریت کردن افراد مسموم

تحقیقات اخیر گروه روانشناسی زیستی و بالینی در دانشگاه فردریش شیلر در آلمان نشان داد که قرار گرفتن در معرض محرک‌هایی که موجب احساسات شدید منفی می‌شوند، همانند زمان برخورد با افراد سمی، مغز را وادار می‌کند که یک پاسخ قدرتمند به استرس بدهد. فرقی نمی‌کند این منفی بودن از عصبانیت، سندروم قربانی بودن یا یک دیوانگی ساده ناشی می‌شود. مهم این است که افراد مسموم مغز شما را به یک حالت استرسی وارد می‌کنند و شما باید با هر هزینه‌ای از این مورد اجتناب کنید.

توانایی مدیریت احساسات و حفظ آرامش در مواقعی که فشار بالا می‌رود، ارتباط مستقیمی با عملکرد شما دارد. TalentSmart مطالعه‌ای را روی بیش از یک میلیون نفر انجام داده است. در این تحقیق مشخص شد که ۹۰ درصد از افراد با عملکرد بالا از مهارت مدیریت احساسات در زمان‌های استرس برخوردار هستند تا بتوانند آرامش خود را حفظ کنند و آن را در کنترل خود داشته باشند. یکی از بزرگترین تواناهایی‌های این افراد، توانایی در خنثی کردن افراد منفی است. ۱۲ موردی که در ادامه آورده شده است دقیقا همان مواردی است که این افراد موفق برای مدیریت و خنثی کردن افراد مسموم از آن‌ها استفاده می‌کنند.

برای مواجهه با افراد سمی، به رویکردی نیاز دارید که شما را قادر کند آن چیزهایی که می‌توانید انجام دهید را کنترل کرده و آن چیزهایی که قادر به انجامش نیستید را حذف کنید. با هم این دوازده رویکرد برای مواجهه با افراد مسموم را خواهیم خواند.

 
۱٫ آن‌ها محدودیت تعیین می‌کنند (به‌خصوص با شکایت‌کنندگان)

افراد شاکی و منفی خبر بدی برای یک مدیر و سازمانش هستند. زیرا این افراد در مشکلاتشان غرق می‌شوند و نمی‌توانند روی راه‌حل تمرکز کنند. آن‌ها از افراد انتظار دارند به جمع آن‌ها ملحق شوند تنها برای اینکه در مورد خودشان احساس بهتری داشته باشند. افراد اغلب برای گوش دادن به افراد شاکی تحت فشار هستند، زیرا آن‌ها نمی‌خواهند که چهره‌ای خشن یا بی‌ادب از آن‌ها به نمایش گذاشته شود. اما بین یک گوش دادن دلسوزانه و گیر افتادن در مارپیچ احساسی افراد منفی مرزهایی وجود دارد که باید از آن‌ها آگاهی داشته باشید.

تنها روش انجام این کار این است که بین خودتان و افراد منفی محدودیت ایجاد کنید و در مواقع لزوم از این افراد فاصله بگیرید. بدین صورت که فردی مدام سیگار می‌کشد، آیا شما حاضر هستید تمام بعد از ظهر را در دودهای سیگار او غرق شوید؟ شما باید بین خودتان و او فاصله بیاندازید و این دقیقا همان کاری است که باید با افراد منفی انجام دهید. یکی از روش‌های ایجاد محدودیت و فاصله این است که از افراد شاکی بپرسید که آن‌ها چگونه قصد دارند مشکل خود را حل کنند. آن‌ها یا آرام می‌شوند و یا گفتگو را در یک جهت مولد هدایت می‌کنند.

۲٫ آن‌ها در مبارزه از بین نمی‌روند

افراد موفق می‌دانند که این چقدر مهم است که با روزی دیگر از زندگی پنجه در پنجه بیاندازند، مخصوصا زمانی که دشمن شما یک فرد سمی است. در درگیری‌ها اگر روی احساسات خود کنترل نداشته باشید، نمی‌توانید در تصمیمات و ایده‌های خود تغییری ایجاد کنید و قطعا از این مبارزه سربلند بیرون نخواهید آمد و ضربه سختی نیز به شما وارد می‌شود. وقتی که احساسات خود را می‌خوانید و به آن‌ها پاسخ می‌دهید، قادر هستید که مبارزه خود را به طرزی عاقلانه انتخاب کنید و فقط در زمان‌های مناسب در میدان نبرد حاضر شوید.

۳٫ آن‌ها تحت تاثیر افراد مسموم قرار نمی‌گیرند

افراد مسموم شما را دیوانه می کنند؛ زیرا رفتار آن‌ها خیلی غیر منطقی است. پس شما چرا باید به خودتان اجازه دهید که به صورت احساسی به آن‌ها پاسخ دهید و خود را در دام آن‌ها گرفتار کنید؟

هرچقدر که یک شخص غیرمنطقی و بی‌پایه‌تر باشد، حذف خودتان از تله‌های آن‌ها ساده‌تر است. سعی کنید که در زمین خودشان به آن‌ها ضربه بزنید. خودتان را از لحاظ احساسی از آن‌ها جدا کنید و تعاملات خود را به گونه‌ای تنظیم کنید که انگار آن‌ها یک پروژه علمی هستند. شما لازم نیست به هرج و مرج احساسی پاسخ دهید. فقط حقایق هستند که به پاسخ شما نیاز دارند.

12 روش افراد موفق برای مدیریت کردن افراد مسموم 

۴٫ آن‌ها از احساسات خود آگاهی کامل دارند

حفظ فاصله احساسی نیاز به آگاهی دارد. شما نمی‌توانید مانع از راه رفتن کسی روی مغزتان شوید وقتی که نمی‌دانید این حادثه در حال وقوع است. گاهی اوقات شما خودتان را در شرایطی می‌بینید که نیاز به گروه بندی مجدد و انتخاب بهترین راه پیش رو دارید. این خوب است و نباید از صرف زمان روی آن هراسی داشته باشید.

به این ترتیب فکر کنید: اگر یک فرد ناسازگار ذهنی در خیابان به سمت شما می‌آید و می‌گوید که او جان اف کندی است، شما احتمالا در مقابل او تعظیم نخواهید کرد. هنگامی که شما با یک همکار که در تفکر مشابهی مشغول است، نشست و برخواست دارید، گاهی اوقات بهتر است که فقط لبخند بزنید. اگر قصد دارید که این افراد را اصلاح کنید، بهتر است زمان خود را روی برنامه‌ریزی برای پیدا کردن بهترین رویکرد مصرف کنید.

۵٫ آن‌ها مرزها را تعیین می‌کنند

تعیین مرزها دقیقا همان چیزی است که اکثر افراد در آن به مشکل می‌خورند. شما با یک فرد همکار هستید و با او زندگی می‌کنید و راهی هم برای کنترل هرج و مرج ندارید. وقتی که روشی را برای تحت تاثیر قرار نگرفتن پیدا کردید، می‌توانید رفتارهای افراد مسموم را پیش‌بینی کنید و راحت‌تر آن‌ها را بفهمید. از این طریق می‌توانید در مورد زمان‌هایی که باید با افراد مسموم کنار بیایید و زمان‌هایی که باید آن‌ها را حذف کنید، به صورتی منطقی فکر کنید. برای مثال، حتی اگر با شخصی در یک پروژه تیمی به صورتی نزدیک کار می‌کنید، این به این معنی نیست که باید این نزدیکی را در روابط یک به یک خود نیز داشته باشید.

شما می توانید یک مرز ایجاد کنید، اما باید آن را به صورت آگاهانه و فعالانه انجام دهید. اگر بگذارید همه چیز به طور طبیعی اتفاق بیفتد، شما مجبورید خود را در مکالمات دشوار بطور دائمی وارد کنید. اگر مرزها را تعیین کنید و تصمیم بگیرید که چه موقع و کجا در مباحثات سخت وارد شوید، می‌توانید اغلب هرج و مرج‌ها را مدیریت کنید. تنها روش این است که وقتی فردی تلاش می‌کند مرزهای شما را بشکند و یا آن‌ها را تحت تاثیر قرار دهد، شما به قوای خود تکیه کرده و مرزهای خود را حفظ کنید.

12 روش افراد موفق برای مدیریت کردن افراد مسموم 

۶٫ آن‌ها اجازه نمی‌دهند کسی لذت‌هایشان را محدود کند

هنگامی که احساس لذت و رضایت شما از دیدگاه دیگران مشتق می شود، شما دیگر استاد شادی خود نیستید. وقتی که افراد باهوش در زمینه احساسی در مورد کاری که انجام داده‌اند احساس خوبی می‌کنند، آن‌ها اجازه نمی‌دهند که نظرات و احساسات اشخاص دیگر روی این احساس خوب تاثیرگذار باشد.

وقتی که امکان واکنش به چیزهایی که افراد در مورد شما می‌گویند وجود ندارد، شما مجبور نیستید که خودتان را با دیگران مقایسه کنید. از این طریق، دیگر مهم نیست که افراد مسموم چه فکر می‌کنند و یا انجام می‌دهند، ارزش شما از خودتان ناشی می‌شود. صرف نظر از آن چیزی که افراد در لحظات خاص در مورد شما فکر می‌کنند، یک چیز قطعی است: شما هیچ وقت آن قدر خوب و یا آنقدر بد که آن‌ها می‌گویند نیستید.

 
۷٫ آن‌ها روی راه‌حل‌ها تمرکز می‌کنند و نه مشکلات

جایی که توجه خود را متمرکز می‌کنید، حالت احساسی شما را مشخص می‌کند. وقتی که روی مشکلاتی که باید با آن‌ها مواجهه کنید متمرکز می‌شوید، به صورت ناخودآگاه احساسات منفی و استرس برای خود ایجاد می‌کنید. اما وقتی که تمرکزتان را روی اقدامات و شرایط خود قرار می‌دهید، نوعی حس را در خود به‌وجود می‌آورید که باعث احساسات مثبت می‌شود و کاهش استرس را نیز به دنبال دارد.

در مورد افراد سمی نیز همین مورد صدق می‌کند. متمرکز شدن رو اینکه این افراد تا چه حد دیوانه و سخت هستند، این قدرت را به آن‌ها می‌دهد که بر شما غلبه کنند. در مواجهه با افراد منفی به میزان سختی و دیوانه بودن آن‌ها فکر نکنید. فقط به این فکر کنید که چگونه می‌توانید این افراد را مدیریت کنید. این باعث می‌شود که شما کنترل بیشتری داشته باشید و میزان استرس شما را در هنگام تعامل با آن‌ها کاهش می‌دهد.

۸٫ آن‌ها فراموش نمی‌کنند

افرادی که از نظر احساسی باهوش هستند، سریع‌ می‌بخشند ولی فراموش نمی‌کنند. برای بخشیدن فقط کافی است که رخدادهای پیش آمده را از ذهن خود پاک کنید. اما این نباید به این معنا باشد که شما یک شانس دیگر را به یک متخلف می‌دهید. افراد موفق قطعا نمی‌خواهند که در اثر اشتباهات دیگران غافلگیر شوند. بنابراین اجازه می‌دهند که این موارد منفی سریعا رفع شوند و سپس از خود در برابر آسیب‌هایی که در آینده ممکن است متوجه‌شان شود به قاطعیت محافظت می‌کنند.

۹٫ آن‌ها نداهای منفی درون خود را سرکوب می‌کنند

گاهی اوقات، شما بدون آنکه خودتان متوجه باشید، منفی بودن را از دیگران جذب می‌کنید. احساس بد داشتن نسبت به رفتار افراد با شما اشکالی ندارد، اما نداهای درونتان می‌تواند این منفی بودن را تشدید کند و یا به شما کمک کند که آن را پشت سر بگذارید. نداهای درون منفی، غیرواقعی و غیرضروری هستند و باعث شکست شما نیز می‌شوند. این نداها شما را به یک مارپیچ احساسی وارد می‌کنند که خارج شدن از آن نیز بسیار سخت است. باید با هر هزینه‌ای که شده، از شر نداهای منفی درونی‌تان خلاص شوید.

12 روش افراد موفق برای مدیریت کردن افراد مسموم 

۱۰٫ آن‌ها مصرف کافئین خود را محدود می‌کنند

نوشیدن کافئین باعث آزاد شدن آدرنالین می شود. آدرنالین منبع پاسخ ” جنگ یا گریز” است. پاسخ جنگ یا گریز نوعی پاسخ است که انسان و دیگر جانوران نسبت به موقعیت‌های خطرناک از خود نشان می‌دهند. مکانیسم جنگ یا گریز، تفکر منطقی را به نفع پاسخ سریع‌تر، متوقف می‌کند. زمانی که یک خرس شما را دنبال می‌کند، این پاسخ قطعا عالی است، اما وقتی در راهرو شرکت با یک همکار عصبی مواجه می‌شوید، این پاسخ چندان پاسخ مناسبی نیست.

۱۱٫ آن‌ها می‌خوابند

خوابیدن می‌تواند تا حد بسیار زیادی در افرایش هوش احساسی و مدیریت کردن سطوح استرس موثر باشد. وقتی که می‌خوابید، مغز شما به معنای واقعی کلمه شارژ مجدد می‌شود. در موقع خواب، ذهن خاطرات و رویدادهای روزانه را ذخیره یا پاک می‌کند و از این طریق زمانی که از خواب بیدار می‌شوید، کاملا هوشیار و سرزنده هستید. کنترل روی خود، توجه و حافظه، زمانی که خواب کافی نداشته باشید کاهش خواهند یافت. حتی اگر هیچ عامل استرس‌زایی نیز وجود نداشته باشد، محرومیت از خواب باعث افزایش سطح هورمون استرس می‌شود.

یک خواب خوب شبانه می‌تواند شما را در مواجه با افراد سمی، مثبت‌تر، خلاق و فعالانه‌تر نشان دهد و این امکان را به شما می‌دهد که به طوری موثر با افراد مسموم برخورد کنید.

۱۲٫ آن‌ها از سیستم پشتیبانی خود استفاده می‌کنند

هرچند که تلاش برای مواجهه تک‌نفره با مشکلات می‌تواند وسوسه‌انگیز باشد، اما باور کنید این کار کاملا بی‌فایده است. برای مواجهه با افراد سمی، باید نقاط ضعف رویکرد خود را شناسایی کنید. این بدان معناست که از تیم پشتیبان خود بخواهید دیدگاه‌های خود را در مورد یک فرد چالشی ابراز کنند. هرکسی در محیط کار و یا خارج از آن افرادی را دارد که حاضرند به آن‌ها کمک کنند تا از شرایط سخت سربلند بیرون بیایند. بنابراین این افراد را در زندگی خود شناسایی کنید و در زمان‌های نیاز، دیدگاه‌های آن‌ها را دریافت کنید. حتی موردی ساده مانند توضیح دادن شرایط می‌تواند به یک دیدگاه جدید منجر شود. اکثر اوقات، افراد دیگر می‌توانند راه‌حلی را ببینند که شما نمی‌بینید، زیرا آن‌ها به اندازه شما از لحاظ احساسی در شرایط قرار نگرفته‌اند.

جمع‌بندی

قبل از اینکه بتوانید از این سیستم به نحو احسن استفاده کنید، باید برخی تست‌ها را پشت سر بگذارید. در اکثر اوقات، شما ممکن است به دلخواه یا به ناچار با افراد سمی ملاقات و دیدارهایی را داشته باشید. اما خوشبختانه، انعطاف‌پذیری مغز این امکان را می‌دهد تا براساس رفتارهای شما، حتی وقتی که شکست می‌خورید، این بخش حیاتی از بدن نیز تغییر کند. پیاده‌سازی این روش‌های سالم و کاهنده استرس برای مقابله با افراد مسموم، مغز را تمرین می‌دهد تا استرس را به طرزی موثرتر مدیریت کند و اثرات آن را کاهش دهد.


منبع: برترینها

شغل‌های تاریخ گذشته

نرخ بیکاری جمعیت تحصیلکرده کشور در دوره‌های عالی به ۲۰‌درصد رسیده است، به‌طوری که در حال حاضر حدود یک‌میلیون و ۳۰۰‌هزار نفر از جمعیت فارغ‌التحصیل یا دانشجوی کشور بیکار هستند. آمار رسمی وزارت کار نشان می‌دهد نرخ بیکاری جمعیت فارغ‌التحصیل یا درحال تحصیل دوره‌های عالی کشور در سال۹۵ به ۲۰‌درصد رسیده که نسبت به سال ۱۳۹۴ معادل ۵/۱‌درصد رشد دارد. این نرخ برای فارغ‌التحصیلان یا افراد درحال تحصیل نیز در گروه مردان ۱/۱۴‌درصد و در گروه زنان ۱/۳۱‌درصد اعلام شد. همچنین بر اساس این آمار رسمی، در حال حاضر حدود ۱۲‌میلیون و ۱۰۰‌هزار نفر از جعیت کشور، «فارغ‌التحصیل» یا «در حال تحصیل در دوره‌های عالی» هستند که ۴۵‌درصد از این افراد در جمعیت غیرفعال اقتصادی قرار دارند.

به‌عبارتی بنا به دلایلی در هیچ‌یک از گروه شاغلان و بیکاران قرار نمی‌گیرند، اما از جمعیت ۱۲‌میلیون و ۱۰۰‌هزار نفری فارغ‌التحصیل یا دانشجوی کشور، حدود شش‌میلیون و ۶۰۰‌هزار نفر معادل ۵۵‌درصد «جمعیت فعال» را تشکیل می‌دهند؛ به‌نوعی این افراد یا در جمعیت شاغلان قرار دارند یا از قابلیت مشارکت اقتصادی برخوردارند، اما بنا به دلایلی بیکار هستند. با این توصیف، از جمعیت ۶/۶‌میلیون نفری فعال اقتصادی، پنج‌میلیون و ۳۰۰‌هزار نفر شاغل و یک‌میلیون و ۳۰۰‌هزار نفر بیکار هستند که این آمار نشان می‌دهد در بین جمعیت فارغ‌التحصیل یا دانشجو، ۸۰‌درصد شاغل هستند و ۲۰‌درصد نیز در زمره بیکاران قرار دارند. بررسی آمار از مقایسه‌ وضعیت اشتغال فارغ‌التحصیلان دوره‌های عالی حاکی از آن است که در سال‌۹۵ نسبت به سال۹۴ بیش از ۳۴۰‌هزار نفر به جمعیت شاغلان و بیش از ۲۰۰‌هزار نفر به جمعیت بیکاران افزوده شده است.

 شغل‌های تاریخ گذشته
مشاغل پردرآمد در دنیا

داشتن شغل با درآمد بالا از جمله آرزوها و دغدغه بسیاری از مردم دنیا به حساب می‌آید؛ امری که مستلزم تلاش زیاد و کسب مهارت بالاست. طبق برخی بررسی‌های انجام‌شده، می‌توان مشاغلی چون پزشک جراح، پزشک عمومی،‌ روانپزشک، ارتودنتیست و دندانپزشک را در صدر مشاغل پولساز جهان قرار داد. یک پزشک جراح با میانگین درآمد سالیانه در حدود ۲۳۳هزار دلار به‌عنوان اولین شغل پردرآمد جهان شناخته می‌شود که پیش‌بینی می‌شود این شغل تا سال ۲۰۲۲ در حدود ۱۸‌درصد رشد داشته باشد. همچنین مشاغلی چون مهندسی نفت، کنترل‌کننده ترافیک هوایی‌، پزشک داروساز، متخصص بیماری‌های پا و وکالت جزو پنج شغل بعدی در لیست مشاغل پولساز در جهان قرار می‌‌گیرند.

رشته‌های پولساز در ایران

انتخاب رشته تحصیلی در دانشگاه یک تصمیم بزرگ و آینده‌ساز است که سرنوشت آتی جوانان بستگی زیادی به آن دارد. در حال حاضر به‌دلیل وجود نیازها و مقتضیات خاص برخی از رشته‌های دانشگاهی در ایران در صدر رشته‌های پردرآمد قرار گرفته‌اند. در این میان می‌توان به رشته مدیریت MBA اشاره داشت که حدودا ۱۰سالی است در دانشگاه‌های کشور تدریس می‌شود. MBA یکی از پرطرفدارترین و البته پرسودترین رشته‌های دانشگاهی محسوب می‌شود که برای ایجاد مهارت‌های مختلف مدیریتی در مهندسان رشته‌های مختلف به کار می‌رود، از آنجایی که تمامی شرکت‌ها از جمله شرکت‌های دولتی و خصوصی نیازمند نیروی بامهارت در زمینه مدیریت بازاریابی و مارکتینگ، مدیریت استراتژیک، مدیریت منابع انسانی، تجارت و کارآفرینی هستند، این رشته توانسته بازار کار خوبی را به دست بیاورد. رشته مدیریت بازرگانی گرایش بیمه نیز این روزها طرفداران زیادی را به سوی خود جذب کرده است؛‌ البته شرط موفق‌بودن،‌ داشتن روابط‌عمومی قوی و بالاست که می‌تواند به‌عنوان پلی باشد تا فارغ‌التحصیلان این رشته به‌عنوان عامل فروش شرکت‌های بیمه وارد بازار کار شوند.

همچنین رشته‌هایی چون علوم آزمایشگاهی،‌ داروسازی، دندانپزشکی و پیراپزشکی، فیزیوتراپی و رشته‌های پزشکی نیز از رشته‌های پردرآمد در ایران هستند. برای‌مثال در حال حاضر از بین ۹۰‌درصد فارغ‌التحصیلان رشته داروسازی، ۸۰‌درصد آنها جذب داروخانه‌ها شده و مابقی در صنایع داروسازی و آرایشی یا در کارهای اجرایی وزارت بهداشت و درمان فعالیت می‌کنند. همچنین رشته مترجمی زبان‌های خارجی نیز این روز‌ها به‌واسطه افزایش مراودات اقتصادی از اهمیت ویژه‌ای برخوردار شده است؛ هستند بسیاری از شرکت‌های بازرگانی که خواهان برقراری ارتباط با کشورهای اقتصادی‌اند و دراین بین مترجمان زبان‌های خارجی می‌توانند درآمد خوبی را به جیب بزنند.

بیکارترین رشته‌های دانشگاهی

براساس آمار منتشرشده در آبان سال جاری، در بین گروه‌های عمده رشته‌های تحصیلی، بیشترین نرخ بیکاری به‌ترتیب مربوط به گروه‌های علوم کامپیوتر با ۱۴/۴۱درصد، حفاظت محیط زیست با ۶/۳۷درصد، هنر با ۲۸‌درصد و علوم فیزیکی (طبیعی) با ۸/۲۷‌درصد و کمترین نرخ بیکاری فارغ‌التحصیلان نیز مربوط به گروه دامپزشکی است. آمارها حاکی از این است که حدود ۷/۵میلیون بیکار فارغ‌التحصیل داریم که بیشترین بیکاران در رشته‌های مهندسی کامپیوتر، هنر، صنعت و فناوری، معماری و ساختمان، محیط زیست، کشاورزی، جنگلداری و شیلات هستند. اخیرا نیز علاء‌الدین ازوجی، مدیر کل سیاستگذاری و توسعه اشتغال وزارت کار درباره تعداد فارغ‌التحصیلان بیکار گفت:‌ سالانه حدود ۷۰۰ تا ۸۰۰‌هزار نفر دانش‌آموخته دانشگاهی متقاضی شغل هستند. در کنار این آمار حدود ۱۵۰ تا ۲۰۰‌هزار نفر غیراز فارغ‌التحصیلان دانشگاهی نیز به جمعیت بیکار کشور اضافه می‌شود. بر اساس آمار رسمی به‌دست‌آمده از وزارت کار، بالاترین نرخ بیکاری جمعیت فارغ‌التحصیل یا درحال تحصیل دوره‌های عالی به‌ترتیب به استان‌های کرمانشاه با ۹/۳۴درصد، کردستان با ۴/۲۹ درصد، چهارمحال و بختیاری با ۷/۲۸‌درصد اختصاص دارد؛ ضمن اینکه کمترین نرخ بیکاری نیز مربوط به استان مرکزی با ۵/۱۲‌درصد است.

لبخند بازار کار به مشاغل کم‌رونق در آینده

لیست مشاغل پردرآمد برای همه دوره‌ها یکسان نیست و عواملی چون زمان یا تغییر سبک زندگی تفاوت‌هایی را در درآمدزایی برخی مشاغل ایجاد می‌کند. در همین راستا، یک استاد دانشگاه با بیان اینکه در آینده نزدیک بازار کار بعضی رشته‌های پردرآمد از رونق خواهد افتاد،‌ گفت:‌ در حال حاضر بیکاری در بسیاری از رشته‌ها نظیر بهداشت محیط، بهداشت حرفه‌ای، محیط زیست و آی‌تی زیاد است، ولی بازار کار آینده به‌شدت به این شغل‌ها نیاز دارد، لذا باید رشته‌های آینده‌دار را شناسایی کنیم. مسلم خانی ادامه داد: بعضی رشته‌ها شاید امروز کم‌رونق باشند ولی بازار کار در آینده به آنها لبخند خواهد زد.

خبرنگاری، روابط‌عمومی، و خبرنگاری آنلاین و مجازی از جمله رشته‌هایی هستند که درحال حاضر با محدودیت‌هایی مواجهند و بازار کار بعضا به آنها روی خوش نشان نمی‌دهد، ولی در آینده بازار کار خوبی خواهند داشت. او افزود: برآوردها نشان می‌دهد در ۱۰ تا ۱۲ سال آینده بیشتر رشته‌هایی که امروز بازار کار دارند ۱۵‌درصد ریزش می‌کنند؛ مثلا رشته دندانپزشکی که الان به‌شدت پرتقاضاست در ۱۲ سال آینده افول خواهد کرد، چون به‌موازات پیشرفت علوم، واکسن‌های دندانپزشکی و برخی نیازهای جانبی هم می‌آید که عملا بازار کار این رشته‌ را به افول نزدیک می‌کند.


منبع: برترینها

استفاده از یادداشت برداری برای عمیق تر کردن رابطه با مشتری

مهارت نوت برداری یا یادداشت برداشتن یکی از مهارتهای مهم و ضروری برای کارشناسان فروش است. شما چطور نوت برداری می کنید؟ پس از نوت برداری با یادداشت های خود چه می کنید؟ نوت برداری کاری است که بسیاری از فروشندگان آن را همینطوری و به شکل باری به هر جهت انجام می دهند و قاعده و اسلوب خاصی برای خود ندارند. ما در این مطلب از مجموعه مطالب آموزش فروش به ۵ نکته اشاره می کنیم که در نوت برداری خود باید آنها را مد نظر داشته باشید تا بتوانید رابطه بهتری را با مشتری برقرار کنید.

  1. از قلم و کاغذ استفاده کنید

احتمالاً شما هم با این تصور که هر چیز ارزشمندی را در نهایت باید در رایانه، تبلت یا گوشی خود وارد کنید ترجیح می دهید که از همان ابتدا دست به دامن ابزارهای دیجیتال شوید. در عین حال، باید توجه داشته باشید که نوت برداری با کیبورد روند طبیعی جلسه را مختل می کند. حضور در گفتگویی که یک طرف آن در حال تایپ کردن است تا حدی غیرطبیعی به نظر می رسد. برای غلبه بر این مشکل، بسیاری از مدیران همیشه یک دفترچه کوچک به همراه خود دارند. کارشناسان فروش هم باید همین کار را انجام بدهند. یادداشت برداشتن در یک دفترچه طبیعی است و فضای متعادلی را ایجاد می کند، چرا که احتمالاً طرف مقابل شما هم همین کار را انجام می دهد.

  1. یادداشت های خود را به سرعت ثبت کنید

لازم است که هر چه سریع تر یادداشت های خود را در برنامه مدیریت ارتباط با مشتری (CRM) شرکت وارد کنید. چرا؟ اول اینکه اگر لازم است که سایر اعضای تیم هم در جریان قرار بگیرند، نباید شرکت را با ریسک فقدان اطلاعات در زمان مقتضی مواجه کنید. دوم اینکه، معمولاً وقتی تندنویسی می کنیم، همیشه خوش خط و خوانا نمی نویسیم. در چنین شرایطی اگر زودتر به نوشته های خود مراجعه کنید، احتمال اینکه بتوانید از دستخط خود سر در بیاورید قریب به یقین خواهد بود. این ضرب المثل چینی را هم به خاطر داشته باشید که می گوید: «کم رنگ ترین جوهر از قوی ترین حافظه نیرومندتر است».

  1. به دنبال اهداف، موانع و دلایل ریشه ای بگردید

مهم ترین چیزی که باید در یادداشت های خود ثبت و ضبط کنید چیزی است که مشتری به دنبال دستیابی به آن است. در نهایت همین چیزها است که با اطلاع از آنها و تلاش برای کمک به مشتری در راستای دستیابی به آنها برای خود و طرف مقابل ارزش آفرین می شوید. شما به عنوان یک فروشنده به مشتری کمک می کنید تا به اهداف خود دست پیدا کند. همه ارتباطات متعاقب شما باید حول همین اهداف باشد. پیشنهادات و درخواست هایی که مطرح می کنید باید بازتابی از توانمندی شما برای کمک به دستیابی به اهداف مورد نظر مشتری باشد. محول شدن پروژه های بعدی و فروش در آینده نیز به همین بستگی دارد که چقدر کمک شما برای تحقق اهداف مشتری موثر بوده است. موانع هم فقط یک زیرمجموعه از اهداف به شمار می آیند. کمک به مشتری برای حذف موانع به وی کمک می کند تا به اهداف خود دست پیدا کند. علاوه بر اینها، تلاش کنید تا زمینه های نیاز و بروز مشکل را نیز با رسیدن به ریشه اصلی آشکار کنید. آگاهی از ریشه نیاز و مشکل به شما کمک می کند تا راهکارهای حساب شده تری را در اختیار مشتری قرار بدهید.

  1. استعاره هایی که مشتری از آنها استفاده می کند را نیز یادداشت کنید

چرا؟ زیرا استعاره هایی که به کار می بریم شرح موجز و متبلوری از تجربه ها و آن چیزهایی است که با آنها روبرو هستیم. ممکن است که یک مشتری پس از سالها تجربه و تفکر مشکل خود را تحت عناوینی مانند «چاه عمیق» یا مثلاً خوره ای که به جان شرکت متبوعش افتاده خلاصه کند. این استعاره هر چه که باشد، خلاصه ای از دنیایی از تجربیات و بازتابی از امید و نا امیدی است. برای اینکه بتوانید ارزشی که ایجاد می کنید را واقعاً به دنیای مشتری ربط بدهید باید آن ارزش را در چارچوب همان استعاره هایی که استفاده کرده مطرح کنید. به عنوان مثال، ارزش و سودی که می رسانید را می توانید به این شکل بیان کنید که به مشتری کمک خواهید کرد تا از چاه مشکلات بیرون بیاید یا درمان دردهایی خواهید بود که بر جسم و جان شرکت وی مستولی شده است. اینکه از چه استعاره ای استفاده می کنید بر عهده خودتان است، اما نکته مهم این است که آن استعاره با خلاصه ای که مشتری ارائه کرده ربط پیدا کند. در اینصورت ارزش و منافعی که ارائه می کنید با عواطف مشتری پیوند خواهد خورد و نتایج بهتری را کسب خواهید کرد.

  1. به دنبال زمینه ها و مشکلات رایج باشید

معمولاً لازم است که برای مواردی که پیچیده تر هستند چندین ماه و حتی چندین سال با سهامداران مختلف مذاکره کنید. با یادداشت برداری دقیق و درست می توانید زمینه های رایج بروز مشکلات در نواحی ساختاری را پیدا کنید. گاهی همان نکاتی که بی اهمیت به نظر می رسند با به دست آوردن تصویر کامل تری از مشتری اهمیت پیدا می کنند. به این منظور باید سیستم مشخص و دقیقی برای نوت برداری داشته باشید و به جزئی ترین جزئیات نیز توجه کنید.

ما در این مطلب آموزشی از بخش آموزش فروش گویا آی تی به نکاتی اشاره کردیم که در هنگام نوت برداری باید آنها را مد نظر قرار دهید. نظر شما چیست؟ شما چه ایده هایی دارید؟ لطفاً دیدگاه های خود را در زیر این مطلب با ما در میان بگذارید.

how to sellآموزش فروشچطور بفروشیم


منبع: گویا آی‌تی

برندها چگونه شگفتی می‌آفرینند؟!

تنها یک دهه پیش، بسیاری از تحلیلگران صنایع از دو روند تازه خبر داده و نسبت به قدرت برندهای کالاهای مصرفی هشدار دادند. تلفیق خرده فروشی؛ به‌طور خاص در بازارهای عمده‌ای مانند آمریکا، کره، چین، ژاپن و آلمان در حال افزایش بود و همزمان، برچسب‌های خصوصی، فضایی را روی قفسه‌های سوپرمارکت‌ها به دست آوردند. این سهم پیوسته افزایش می‌یابد تا جایی که امروزه سهم برچسب‌های اختصاصی در برخی بازارهای توسعه یافته تا ۳۰ درصد افزایش یافته است. اما، پیش‌بینی‌ها درباره افول برندهای جهانی بسیار ابتدایی بوده است.

چگونه پویایی برندها را حفظ کنیم؟ 
تنها یک دهه پیش، بسیاری از تحلیلگران صنایع از دو روند تازه خبر داده و نسبت به قدرت برندهای کالاهای مصرفی هشدار دادند. تلفیق خرده فروشی؛ به‌طور خاص در بازارهای عمده‌ای مانند آمریکا، کره، چین، ژاپن و آلمان در حال افزایش بود و همزمان، برچسب‌های خصوصی۱، فضایی را روی قفسه‌های سوپرمارکت‌ها به دست آوردند. این سهم پیوسته افزایش می‌یابد تا جایی که امروزه سهم برچسب‌های اختصاصی در برخی بازارهای توسعه یافته تا ۳۰ درصد افزایش یافته است. اما، پیش‌بینی‌ها درباره افول برندهای جهانی بسیار ابتدایی بوده است.

در حقیقت، تحلیل‌های شرکت مشاوره بین (Bain and Company) از شرکت‌ها و خرده فروشان بزرگ کالاهای مصرفی تایید می‌کند که خلاف این موضوع اتفاق افتاده است: اکنون برندهای کالاهای مصرفی، حاشیه سود عملیاتی بالایی را در یک بازه ۱۰ ساله داشته و در حال به دست آوردن بخش عمده‌تری از کل سود حاصله در صنعت هستند.

اما برندها چگونه توانسته‌اند این شگفتی را بیافرینند؟ شرکت‌ها از سه اهرم اصلی برای به دست آوردن سود و رشد موثرشان بهره گرفته‌اند: به‌عنوان اولین کار، آنها هزینه‌های سربار خود را مدیریت کرده‌اند. در میان حدود ۲۰۰ شرکت تولیدی کالای مصرفی مورد مطالعه ما هزینه‌های فروش، تولید، اجرا و سایر هزینه‌های عملیاتی به‌عنوان درصدی از درآمد کاهش یافته است.

یعنی شرکت‌ها به‌جای افزایش قیمت فروش کالا، هزینه‌های خود را کاهش داده‌اند. دوم، پس از ۱۰ سال، این شرکت‌ها مزایایی از رشد پویا در توسعه بازارها به دست آوردند. رشد فروش ‌در بازارهای توسعه یافته تا حدود چهار برابر سریع‌تر رخ داد.  همچنین شرکت‌ها در نهایت از طریق سیاست‌های ادغام‌ و تملیک و صرفه به مقیاس، کارآیی و امکان ورود به بازارهای جدید را به دست آورده‌اند، به طوری که با تملیک دیگر شرکت‌ها مقدار ارزش شرکت‌های تملیک کننده از ۳۰ تا ۸۰ درصد در این حوزه افزایش یافت. در یکی دیگر از مطالعات ما روشن شد که، از میان ۱۶۰۰ شرکت در همه صنایع، مزایای ادغام و تملیک برای شرکت‌های تولیدکننده محصولات مصرفی به‌طور میانگین نسبت به دیگر شرکت‌ها بیشتر بوده است.

درست است که سناریوهایی که شکوفایی این حوزه را پیش‌بینی کرده بودند، به‌طور کامل تحقق نیافتند. با وجود اینکه بسیاری از تولیدکنندگان کالاهای مصرفی طی دهه گذشته پیشرفت کرده‌اند؛ نمی‌توان گفت که این پیشرفت برای همه شرکت‌ها به‌طور مساوی اتفاق افتاده است.

۲۰ شرکت برتر از نظر سرمایه‌گذاری بازار به‌طور پیوسته در حال تغییرند. نزدیک نیمی از شرکت‌های تولیدکننده برتر کالاهای مصرفی در سال ۱۹۹۹، جایگاه خود را در رتبه‌بندی ۲۰ شرکت برتر در سال ۲۰۱۵ از دست داده‌اند. ۹ شرکت براساس مقیاس نسبی، تفکیک یا تملیک در ۱۵ سال گذشته از این فهرست حذف شده و جای خود را به هشت شرکت جدید دادند. تقریبا همه دیگر شرکت‌ها موقعیت خود را بهبود دادند که برخی از آنها چشمگیر بوده است. برای مثال، شرکت نستله از رتبه پنجم به رتبه نخست ارتقا یافته است.

همچنین آمار‌ها نشان می‌دهند، برندهای پیشرو با چالش‌هایی روبه‌رو هستند. بین سال‌های ۲۰۰۴ تا ۲۰۱۴، سه برند برتر در طبقات اصلی، جایگاه خود را در ۳۰ درصد طبقات مورد مطالعه ما حفظ کرده‌اند. برای نمونه، در قهوه، سه برند فولجرز، مکسول هوس و استارباکس موقعیت خود را در میان سه برند برتر حفظ کردند.

اما در میان تولیدکنندگان سه برند برتر نان تازه در سال ۲۰۰۴، فقط یکی از آنها جایگاه خود را حفظ کرده بود. اما حتی وقتی برندهای برتر جایگاه خود را حفظ کردند، سهمشان ثابت نماند. در این مطالعه دریافتیم که در میان طبقات، بیشتر از ۵۰ درصد سه برند برتر، سهم طبقه‌ای خود را در طول سال‌های ۲۰۰۴ تا ۲۰۱۴ از دست داده‌اند.

بنابراین، می‌توان گفت حاشیه سود عملیاتی این شرکت‌ها به بالاترین میزان در ۱۰ سال اخیر رسیده است. تغییر رتبه‌ها و تغییر سهم طبقه زیادی بین شرکت‌های برتر وجود دارد. اما این تحولات از چه چیزی حکایت دارد؟ آیا رشد حاشیه سود عملیات و رشد سهم سود ادامه خواهد یافت؟ یا رشد آرام بازار و فشار سخت سرمایه‌گذار برای کاهش قیمت تمام شده به این رشد پایان می‌دهد؟ بادهای مخالف در آینده ممکن است با چالش‌های گذشته تفاوت زیادی نداشته باشد. اما مقیاس و پیچیدگی شرکت‌های کالاهای مصرفی امروزی، اهمیت تشخیص آنچه در گذشته کارآمد بوده است را افزایش می‌دهد و فهم روند‌های آینده به درک انتخاب‌های حیاتی و جدید منجر خواهد شد. در اینجا پنج روش را که مدیران می‌توانند برندهایشان را در «عصر جدیدِ سود» حفظ کنند را مرور می‌کنیم:

۱- درآمد ناخالص را بالا ببرید. وقتی بازارهای توسعه‌یافته تاحدی کساد باقی می‌مانند و رشد در آنها آرام است، رشد درآمد ممکن است گمراه‌کننده باشد. برخی شرکت‌ها را می‌بینیم که با بازنگری در راهبردهای قیمت‌گذاری خود در حال افزایش درآمد ناخالص هستند. در واقع، واقعی‌سازی قیمت نکته مهمی است.

برخلاف مزایای قیمت‌گذاری، رشد تیراژ تولید به سختی قابل دستیابی است. میان طبقات و کشورها، افزایش نفوذ، روش اصلی ساخت برندهاست. این دید کلیدی حاصل از تحقیقات شرکت ارنبرگ باس برای علم بازاریابی است که پروفسور بارون شارپ مدیر این موسسه در کتاب خود با نام چگونگی رشد برندها آن را خلاصه کرده است، بر دهه‌ها مشاهدات رفتار خریداران مبتنی است. باوجود اهمیت نفوذ، همچنان بسیاری برندها را می‌بینیم که کمتر از ۱۵ درصد آستانه نفوذ در هزینه‌های خانوار را دارند و باید بیشتر تلاش کنند. شرکت‌ها باید نفوذ برند خود را با تمرکز بر سه ناحیه افزایش دهند:

  1. به‌یادماندنی ساختن برند.
  2. متمرکز کردن نوآوری و تاکید بر برندهای قهرمان (برندهایی که بیشترین ظرفیت را برای فروخته شدن دارند).
  3. تعیین روش‌هایی برای تبدیل مکان و زمان انتخاب‌های خریداران.

روش‌های اثبات شده‌ای وجود دارند که مدیران اغلب از آنها غفلت می‌کنند. یک برند کالاهای لوکس مراقبت بهداشتی را در نظر بگیرید که ۱۲ نوآوری جدید در هر سال ارائه می‌دهد، درحالی‌که نفوذ طبقه بسیار کم است  بیشتر از نیمی از خریداران کمتر از دو بار در سال خرید می‌کنند. این شرکت می‌توانست بسیار بهتر عمل کند و با تمرکز بر برندهای قهرمان و تاکید بر نوآوری‌هایی که پتانسیل کافی برای ارتقای نفوذ داشته باشد و بتوان به‌طور مناسب و ثابت از آن پشتیبانی کرد، موفق شود.

۲- برای کاهش ۱۰ تا ۳۰ درصد دیگر هزینه‌ها برنامه‌ریزی کنید. شکی نیست که شرکت‌های کالاهای مصرفی در رهیافت تهاجمی خود برای کاهش هزینه در دهه گذشته موفق بوده‌اند. اما اغلب هزینه‌ها کمتر از یک‌سال بعد دوباره به کسب و کارشان بازمی‌گردد. این چرخه را درباره برنامه‌های تجاری، ساختاردهی مجدد اجرایی و عمومی و تعهد تولید و زنجیره تامین می‌بینیم.

آن دسته از شرکت‌ها در آمریکای شمالی که فکر می‌کنند که بهترین سطح فروش، هزینه‌های عمومی و اجرایی را دارند دریافته‌اند که تقریبا ۵۰ درصد در رویارویی با چالش‌های جدید و عملکرد نسبت به رقیبان بالاتر هستند. ناتوانی در حفظ پس‌انداز و افزایش حضور در بازار و قدرت سرمایه‌گذاران فعال حکایت از آن دارد که بهترین شرکت‌های کالاهای مصرفی از یک رهیافت متفاوت پیروی خواهند کرد.

به‌طور پیوسته موقعیت هزینه‌ای خود را سال به سال بهبود می‌بخشند و مقدار مصرفی کلی و اثرگذاری آنچه مصرف شده را بررسی می‌کنند. با تحلیل مصرف کلی و اثرگذاری این مصارف، یک برند جهانی کشف کرد که بیش از نیمی از مازاد مصرف بودجه بازاریابی صرف پویش‌های تبلیغاتی بی‌تاثیر شده که هزینه‌های ناکارآمد رسانه را افزایش داده است. با تمرکز بر فعالیت‌های تبلیغاتی کم‌تعدادتر و باکیفیت‌تر بیشتر شرکت‌های پیشرفته، این شرکت توانست هزینه‌های خود را کاهش دهد و فعالیت‌های رسانه‌ای اثربخش‌تری را راه‌اندازی کند.

۳- زنجیره تامین خود را بازسازی کنید. یکی دیگر از روش‌هایی که شرکت‌ها می‌توانند پس‌اندازهای خود را حفظ کنند، بازنگری در زنجیره تامین است. در بیشتر اوقات، زنجیره‌های تامینی را می‌بینیم که کاهش در رشد و افزایش در هزینه‌ها دارند. شبکه‌های ضعیف و کارخانه‌های کهنه انعطاف لازم برای نوآوری سودمند، سرمایه‌گذاری مورد نیاز برای تبلیغات و کارآیی لازم برای قیمت‌گذاری رقابتی را تضعیف می‌کنند.

وقتی رشد شروع به کند شدن کند، این فشار بر زنجیره تامین تنها بدتر می‌شود و جلوگیری از افول را دشوار می‌سازد. اما چندین شرکت نشان داده‌اند که ساخت یک زنجیره تامین جدید مستلزم عواملی مانند صدها نکته اساسی در کاهش هزینه، بهبود چشمگیر تبدیل پول و رشد بسیار زیاد درآمد بوده‌اند.

دو سوال بنیادین وجود دارد که هر شرکت کالای مصرفی باید درنظر بگیرد: آیا زنجیره تامین فعلی مزیت رقابتی آشکاری را فراهم می‌کند؟ آیا همه بستر‌های رشد، برندها و فناوری‌ها بر دارایی‌های مفید در موقعیت بهینه هستند؟ اگر پاسخ به هر دو سوال نه است؛ احتمالا زمان بازسازی زنجیره تامین است.

بهترین شرکت‌ها برای داشتن زنجیره‌های تامینی که با استراتژی تجاری آینده همسو شده‌اند، تلاش خواهند کرد. به جای سرمایه‌گذاری برای نگهداری تسهیلات تولید قدیمی، آنها بر ایجاد شایستگی‌هایی تمرکز خواهند کرد که برای تامین نیازهای آینده بازارشان مفید است.

۴- شایستگی‌های خود را بیمه کنید. نوآوری‌های فناورانه و روند آزمایش سلایق و گرایش‌های مصرف‌کنندگان و خریداران نمی‌توانند در عمل آنچه را که بازیگران کالاهای مصرفی در دهه بعد می‌سازند به صورت بنیادین تغییر دهند؛ اما مکان و چگونگی عملیات شرکت‌های کالاهای مصرفی در حال تغییر هستند.

برای نمونه رشد بازارهای در حال توسعه، کانال‌های جدید و مصرف بیرون از خانه، همگی نیازمند رویکردهای جدید برای ارائه محصول در بازار، اجرای انبارداری، مدیریت زنجیره تامین، استعدادها و غیره هستند. به‌طور کلی نفوذ کسب‌وکارهای آنلاین به بازار کالاهای مصرفی همچنان کم است.

با این حال تفاوت‌های زیادی بین طبقات و بازارها وجود دارد.به‌عنوان مثال یکی از تولیدکنندگان مهم خوراکی‌های بسته‌بندی شده کشف کرد که تجارت الکترونیک می‌تواند بخش عمده رشد آینده در طبقه خود را تشکیل دهد، اما هنوز برای کسب سهم عادلانه خود تجهیز نشده و موقعیت رهبری بازارش به خطر افتاده است. بنابراین این شرکت برای بهبود فرآیندهای فروش برخط، مدیریت دارایی دیجیتال و دیگر قابلیت‌های جدید حیاتی حرکت سریعی را آغاز کرده است.

علاوه‌بر اینها، در نظر بگیرید که بیش از ۹۰درصد داده‌های جهانی در ۱۰ سال گذشته تولید شده است و این داده‌ها پنج سال دیگر چهاربرابر بیشتر خواهد شد. شرکت‌ها در حال کشف روش‌های نوینی برای استفاده از داده‌ها جهت بهبود محصولات و فرآیندهای فعلی در سراسر زنجیره ارزش هستند.

اکنون برندها بر ابزارهای بینشی‌ دیجیتالی متکی هستند که هزینه‌ها و زمان توسعه محصول را کاهش می‌دهند و چگونگی و مختصات روبه‌رو شدن با خریداران و ایجاد کارآیی در هرچیزی (از مسیریابی کامیون‌ها تا ظرفیت بازار و مدیریت موجودی کالا) را بهبود می‌بخشند. برای نمونه، یک شرکت تولیدکننده نوشیدنی، فناوری مبتنی بر تصویر را برای کاهش خطا درمدیریت موجودی کالای خود به‌کار گرفته است.

۵- تیم‌های چابکی بسازید. برای رشد در بازارهای متغیر، مجریان می‌دانند که باید مدل عملیات خود را با استراتژی‌های جدید منطبق سازند. به‌طور مثال بسیاری به رویکردی نسبت به توسعه محصول روی آورده‌اند که بازخوردی سریع از مشتریان داخلی و خارجی ارائه می‌دهد تا رهیافت سنتی آبشارگونه شرکت را برای پروژه‌های بلندمدت‌تر تعدیل کند.

آنها زمان رسیدن محصول به بازار و هزینه‌های تحویل را با کاهش وابستگی به تحلیل کسب و کار و نقش‌های مدیریت پروژه و با استفاده بهتر از زمان و کارکنان، کاهش داده‌اند. در این رویکرد که رهیافت «بازی فوتبال‌راگبی» نامیده شده، تیم‌های بزرگ تک‌کارکردی با تیم‌های کوچک چندکارکردی جایگزین شده‌اند. به‌جای درگیرسازی مشتریان و مصرف‌کنندگان تنها در آغاز و پایان فرآیند، تیم‌ها به‌طور پیوسته با مشتریان و مصرف‌کنندگان همکاری می‌کنند.

به‌جای پیش‌بینی همه ویژگی‌های طراحی در آغاز کار با خستگی و مستندسازی زیاد، آنها با طراحی‌های تطبیق‌پذیری کار می‌کنند که در بحث‌های شخصی به اشتراک گذاشته می‌شود. این تیم‌ها یک فرآیند تکرارپذیرتر را ارائه می‌دهند. آنها به‌جای اینکه منتظر شوند تا طراحی نهایی شود، بر آزمایش و یکپارچه‌سازی پیوسته و همزمان متکی‌اند. با این روش، برندها سریع‌تر به بازار می‌رسند و شانس شرکت برای پاسخگویی به خواسته‌های مشتریان افزایش می‌یابد.

پیروزی در عصر آینده که عصر سوددهی است، به معنی انجام درست این پنج کار است. بهترین شرکت‌ها رشد درآمد ناخالص را با رهیافت‌های اثبات‌شده‌ای همچون قیمت‌گذاری راهبردی، نوآوری انتخابی‌تر و تمرکز بر اقناع مشتری در زمان مناسب، افزاش می‌دهند. ضروری است که کاهش هزینه‌ها و پیاده‌سازی برنامه‌هایی جهت حفظ این صرفه‌جویی‌ها انجام گیرد.

رهبران سازمانی، زنجیره ارزش خود را با نیازهای آینده وفق می‌دهند. آنها شایستگی‌های موردنیاز را برای پیروزی در آینده ایجاد خواهند کرد؛ مانند تحلیل‌های پیشرفته برای تقویت بینش‌ها و افزایش کارآیی‌. برندگان، مدل‌های عملیاتی خود را برای حصول استراتژی‌هایی برای بازارهای در حال تغییر و جدید به‌روز می‌کنند. این‌گونه است که برندها شگفتی می‌سازند.

 
پاورقی:
۱- فروش محصولات یک شرکت تحت عنوان برند یک شرکت دیگر


منبع: فرادید

موفقیتِ ۱۰ برابری، به شیوه «گرنت کاردون»

برترین ها – ترجمه از حمید پاشایی: گرنت کاردون (Grand Cardone) استاد فروش و نویسنده پنج کتاب کسب و کار از جمله «قانون ۱۰ برابر» و «اگر اول نباشی، آخر هستی» است. او برنامه های آموزشی فروش برای کمپانی های بزرگی مثل گوگل و شرکت بیمه افلک تدوین کرده است و برای وبسایت های همچون Fox News، Fox Business، CNBC و MSNBC مقاله می نویسد.

و با تمام این ها، او نیز در زندگی خود با مشکلاتی دست و پنجه نرم کرده است. بعد از اینکه پدرش زمانی که گرنت کاردون ۱۰ ساله بود درگذشت، مادرش مدام نگران بود و به گفته کاردون، «غذا با ترس سِرو می شد». این شاید وسواس او در مورد موفقیت، رشد و توانایی «مراقبت از خانواده اش» را توجیه کند، عبارتی که همیشه تکرار می کند.

در واقع «مراقبت از خانواده» به معنی یک جت خانوادگی خصوصی، و سرمایه گذاری هایش در املاک خانوادگی به ارزش تخمینی ۳۵۰ میلیون دلار است. او به سطحی از موفقیت رسیده که بیشتر افراد فقط می توانند رویای آن را داشته باشند. چرا؟ به دلیل اینکه او به موفقیت باور دارد، و معتقد است که موفقیت وظیفه شما، تعهد شما، و مسئولیت شماست.

گرنت کاردون قوانینی برای ۱۰ برابر کردن موفقیت دارد که در ادامه با هم مرور می کنیم.

 موفقیت خود را به شیوه «گرنت کاردون» 10 برابر کنید

۱٫ خودتان را بشناسید.

زمانی که گرنت کاردون جوانتر بود، با مشکل اعتیاد به مواد مخدر مواجه بود. ولی در سن ۲۵ سالگی، او به آخر خط رسید و تصمیم گرفت که پاک شود و مسیر خود را عوض کند. در آن زمان بود که وقتی از کلینیک درمانی به خانه بازگشت، متوجه عاملی کلیدی در شخصیت خود شد: «من وحشت زده بودم چون که از بیکاری می ترسیدم. من متوجه شدم که بیکاری دلیل اصلی تمام مشکلاتم بود. وقتی که حوصله ام سر می رفت، وقتی که مشغول نبودم، وقتی که کاری برای انجام دادن نداشتم، به دردسر می افتادم. همیشه در زندگی ام اینطور بود، حتی مدت ها پیش از اینکه اعتیاد پیدا کنم.» بنابراین او تصمیم گرفت که خود را کاملاً وقف کاری کند، معتاد به انجام کاری شود. و در مدت ۶۰ روز از انجام آن، اوضاع تغییر پیدا کرد.

۲٫ خود را نشان دهید.

چگونه چیزی از خود می سازید؟ چطور شروع به پیروز شدن و موفق شدن می کنید؟ با نشان دادن خودتان. کاردون معتقد است که اگر تازه کاری را شروع کرده اید، یا اینکه در انجام کاری دلسرد شده اید، اگر خودتان را نشان دهید و مجدداً به مقدمات کار بپردازید، بالاخره نتایج را خواهید دید. «خودتان را نشان دهید، و حتی اگر هم نمی دانید که چکار کنید، یک اتفاقی بالاخره خواهد افتاد.»

۳٫ تمرین فروش کنید.

کاردون قبلاً یک فروشنده بود و از این کار متنفر بود. پس چطور شد که در کاری که از آن تنفر داشت، تبدیل به متخصص شد؟ او در سن ۲۵ سالگی وارد بازار فروش خودرو شد، و در سن ۲۶ سالگی جزء ۱ درصد برتر فروشنده ها در صنعت خودروسازی شده بود. آنجا بود که تصمیم گرفت وقعاً در این کار خبره شود، و شروع به مطالعه در مورد فروش کرد.

او هر چیزی که از اینفلوئنسرهایی مثل برایان تریسی و جکی کوپر پیدا می کرد را می خواند و گوش می داد. وقتی که کسی برای خرید ماشین به سراغ او می آمد، معاملات فروش خود را ضبط می کرد و مادرش را استخدام کرد تا تماشا کند و یادداشت بردارد، و در پایان جلسه بررسی می کرد که چه چیزی خوب جواب داد و چه چیزی موفق نبود. او می گوید، «من مذاکرات خودم را ضبط می کردم، از هر دستگاه تکنولوژی که ۳۰ سال پیش موجود بود استفاده می کردم تا بفهمم که چه کاری را درست و چه کاری را اشتباه انجام می دادم. در آن زمان دقیقاً نمی دانستم که چکار می کنم، ولی در واقع داشتم قوانین فروش تدوین می کردم.» اگر کاردون به یک چیز اعتقاد دارد، این است که هر کاری که انجام می دهید باید بدانید که چگونه بفروشید، به ویژه در دنیای کسب و کار.

۴٫ بزرگتر فکر کنید، خیلی بزرگتر.

کاردون می گوید، «بزرگترین اشتباه من در زندگی این بود که برای مدت زیادی خیلی کوچک فکر می کردم.» به همین دلیل است که او اکنون در مورد «رشد نمایی» شور و شوق بسیاری دارد. او معتقد است که مردم دو چیز را دست کم می گیرند: اول، بیشتر مردم دست کم می گیرند که چقدر پول واقعاً نیاز دارند تا بتوانند از خانواده خود مراقبت کنند و در آسایش زندگی کنند. یعنی امنیت مالی کافی داشته باشند تا در برابر هر وضعیت بد اقتصادی در امان باشند. دوم، پتانسیل خود برای به موفقیت رسیدن را به شدت دست کم می گیرند.

۵٫ روی میراث خود تمرکز کنید.

کاردون هر روز و شب، به جای نوشتن لیست انجام کارها، اهداف بزرگ زندگی خود را می نویسد که شامل مواردی همچون «خریدن جت بزرگتر» و «پیر شدن در کنار همسرم» می شود. وقتی از او پرسیده شد که خط پایان او کجاست، گفت که هیچ خط پایانی برایش وجود ندارد و اگر هم وجود داشته باشد، ۱۰۰ سال دیگر است. چشمان او همواره روی رسیدن به پاداش است. خب پس پاداشی که یک قرن بعد انتظار آن را می کشد چیست؟ میراث.

اگر یک نفر مثلاً ۱۰۰ سال دیگر او را پیدا کند، میراث کاردون برای آن ها چیست؟ «این شخص به من کمک کرد. این شخص کمکم کرد که کسب و کار را ساده تر کنم. این شخص بهم کمک کرد که زندگی را ساده تر کنم. این شخص کمک کرد که خودم باشم.»


منبع: برترینها

جملات مناسب و نامناسب، در بازاریابی و فروش

مجله پنجره خلاقیت – ترجمه شادی حسن پور: «یک محتوانویس حرفه ای در واقع فروشنده ای است که با کیبورد کار می کند!» (جودیت کی. چارلز)

این من هستم! فروشنده ای پشت یک صفحه کلید، شغل من، به عنوان یک محتوانویس، این است که بازاریابی و فروش را به کمک متن هایی برای راهنمایی مشتری با یکدیگر همسو کنم. متن هایی با عنوان هایی نظیر «ویژگی های محصول من چه مزیتی برای مشتریان دارد؟» و «و این مزایا چگونه می تواند زندگی مشتریان را بهبود ببخشد؟»

اگر بتوانم به خوبی متنی بنویسم و به سوالات مشتری، حتی قبل از تماس او با واحد فروش، پاسخ بدهم، می توانم بین خود و او ارتباطی برقرار کنم. زیرا بسیاری از مشتریانی که با واحد فروش تماس می گیرند، قبلا به اندازه کافی در مورد محصول یا خدمات، اطلاعات کسب کرده و نسبتا تحت تاثیر ویژگی های محصولات شما قرار گرفته اند.

حالا وقت آن فرا می رسد که شما، در قالب یک فروشنده، شخصا با مشتری ارتباط برقرار کنید و فرآیند فروش را به پایان برسانید. برای این که مشتری را تحت تاثیر قرار داده و حس و حال مثبت او را نسبت به محصولات تان حفظ کنید، رویکردهای رفتاری و بیانی مشخصی وجود دارند که می توانید برای بستن قراردادهای فروش بیشتر استفاده شان کنید. سعی کنید استراتژی های زیر را در هنگام صحبت کردن با مشتری ایجاد کنید.

نگرش تان را تغییر دهید تا بیشتر بفروشید 
از کلمات مثبت و متقاعد کننده استفاده کنید

کلمات چه بیان شود و چه روی کاغذ آورده شوند، قدرت دارند. کلمات ابزار قانع کردن دیگران هستند و فروش معمولا به توانایی شما در متقاعد کردن مشتریان بستگی دارد. انتخاب هوشمندانه لغات می تواند تاثیر بسزایی بر نتایج مکالمات شما با مشتری بگذارد.

یا می تواند اعتماد مشتری را بر انگیزد یا شک و تردیدش را، یا هیجان زده اش می کند یا ناامید، یا باعث مشارکت بیشتر او می شود یا انگیزه خرید را در او از بین می برد و در نهایت باعث بسته شدن قرارداد می شود، یا مشتری را می پراند.

فروشندگانی که از مبحث روانشناسی ارتباطات استفاده می کنند، می توانند تنها با انتخاب درست لغات و جملات، میزان فروش خود را چند برابر کنند. دفعه بعدی که متوجه شدید دارید از کلماتی منفی استفاده می کنید، جایگزینی برای آن کلمات پیدا کنید تا بدین ترتیب کمی تلطیف شان کرده باشید. این نمونه ها به خوبی نشان می دهند که چگونه می توانید کلمات بهتری را انتخاب کنید:

نگویید ارزان، بلکه بگویید خوش قیمت، قیمت مناسب، قابل پرداخت، رقابتی، اقتصادی یا تقریبا رایگان!
نگویید قیمت، بلکه بگویید هزینه کلی، به ارزش…
نگویید بی عیب و ایراد، بلکه بگویید کامل، عالی، پسند مشتری

نگویید نیازی به تشکر نیست، بگویید خواهش می کنم، باعث افتخارم است، شرمنده نفرمایید.

به عنوان مثال «نصب کردن این نرم افزار اصلا کار سختی نیست.» دو ایراد دارد: کلمه «سخت» و فعل منفیِ «نیست». این کلمات منفی ذهن متشری را نیز منفی می کنند. در عوض مثبت صحبت کنید و بگویید «نصب کردن این نرم افزار کاملا آسان است!»

نکته اصلی این است که کلمات نقش قدرتمندی در شکل دادن به مکالمات ما دارند. لحن مثبت می تواند رابطه ای قدرتمند و صمیمانه با مشتری ایجاد کند و باعث بسته شدن قراردادهای فروش بیشتری شود.

نگرش تان را تغییر دهید تا بیشتر بفروشید 
رویکردی مشتری محور داشته باشید

باید رک و راست صحبت کنیم. توضیحات فروش تان اصلا در مورد شما نیستند. در مورد محصول یا خدماتی که می فروشید نیز نیستند. بلکه در مورد مزیت یا مزایایی هستند که می توانید به کمک محصولات تان به مشتری ارائه کنید.

اگر این را در ذهن داشته باشید، دیگر هیچ گاه این توقع را نخواهید داشت که مشتری کاری برای تان بکند، بلکه تمام هم و غم تان این خواهد بود که در طول فرآیند فروش، چه کاری می توانید برای رضایت مشتری انجام دهید.

هدف شما این است که از همان اولین ارتباطی که با مشتری برقرار می کنید. تجربه ای مثبت و لذت بخش برایش فراهم کنید. اگر ایده ای ندارید که چطور می توانید چنین تجربه ای برای مشتری بسازید، به این سه نکته توجه کنید.

الف) راهنمایی کنید، نه کنترل

به جای این که مکالمه را به سمت و سوی خاصی بکشانید، سعی کنید با دادن اطلاعات مشتری را راهنمایی کنید تا خودش مسیر فرآیند فروش را تعیین کند.

ب) سوال بپرسید و گوش دهید

هفتاد درصد از مردم چیزی می خرند تا مشکلات شان حل شود. باید به خوبی بدانید که مشتری چه مشکلی دارد و سپس بر اساس آن محصولی مناسب به او ارائه کنید.

ج) لحن فروش را از صحبت های تان حذف کنید

مشتریان امروزی بسیار باهوش هستند و هرگونه تبلیغات بی مورد را به خوبی تشخیص می دهند. لحن فروش را از گفتارتان حذف کنید و سعی کنید رابطه صمیمانه تری با مشتری ایجاد کنید، نه رابطه ای که صرفا حول محور فروش شکل گرفته است.

نکته کلیدی این است که «روی اهداف، نیازها و نقاط ضعف مشتری مانور دهید و سعی در رفع و رجوع آنها داشته باشید.»

نگرش تان را تغییر دهید تا بیشتر بفروشید 
روی مزایا و راه حل ها متمرکز شوید

رابرت بلی در کتاب خود نوشته است که اولین قدم برای نوشتن محتوایی حرفه ای این است که روی مزایا تاکید کنید، نه ویژگی های محصول یا خدمات، این قانون را در توضیحات فروش تان نیز به کار بگیرید.

در ابتدا فهرستی از ویژگی های محصول تان بنویسید و سپس زاویه دیدتان را تغییر دهید و این بار مزایای مربوط به هر کدام از ویژگی ها را بنویسید.

به عنوان مثال اگر می خواهید گیره کاغذ بفروشید، می توانید فهرستی از ویژگی ها و مزایا به شکل زیر بنویسید:

ویژگی:

جنس این گیره ها از استیل است.

مزیت مربوطه:

گیره ها استقامت بیشتری دارند و کاغذها را محکم نگه می دارند.

ویژگی:
لبه گیره های کاغذ تیز نیست.
مزیت:
کاغذها پاره نمی شوند.

ویژگی:
گیره ها انعطاف پذیرند.
مزیت:
گیره های مختلف هم عمر طولانی تری دارند و هم چند کاره به حساب می آیند.

ویژگی:
هر بسته شامل هزار گیره کاغذ است.
مزیت:
با خرید هر بسته می توانید در زمان و هزینه صرفه جویی کنید.

نکته کلیدی این است که با ارائه جملاتی تاثیرگذار در مورد مزیتی که محصولات تان به مشتری ارائه می دهد، می توانید مشتری را تحت تاثیر قرار دهید و او را مجاب به خرید کنید.

توجه داشته باشید که هیچ دو معامله ای به یکدیگر شباهت ندارند. اگر این استراتژی های نگرشی را در فرآیند فروش خود اعمال کنید، می توانید روابط مستحکم تر و پایدارتری با مشتریان خود بسازید.


منبع: برترینها

ایمیل و برندسازی

ده ثانیه وقت بگذارید و به یک برند خارق العاده فکر کنید.

شاید به اپل، کوکاکولا یا شرکت های متعدد دیگری فکر کرده باشید که نبض بازار را در اختیار گرفته اند، اما در هر صورت همه این برندها یک نقطه اشتراک دارند. موضوع این نیست که این برندهای مطرح لوگو، شعار یا بسته بندی خارق العاده ای داشته باشند، هر چند که بدون شک همه این موارد نیز به تقویت برند آنها کمک کرده است. در عین حال، این رشته مشترک به این مولفه های ملموس آنچنان ارتباطی پیدا نمی کند؛ برندهای بزرگ از آن حس درونی که مشتریان نسبت به محصول، خدمات یا شرکت دارند پرورش پیدا می کنند. این برندها یک سمبولیسم یا نمادگرایی عاطفی در ذهن مشتریان دارند و احتمال خرید مجدد این مشتریان دل بسته به برند نسبت به سایر مشتریان دست کم سه برابر بیشتر است. بنابراین چرا بازاریاب های بیشتری در کمپین های ایمیل مارکتینگ خود روی برندسازی تکیه نمی کنند؟ از خدا که پنهان نیست، از شما چه پنهان: ما هم نمی دانیم!

ایمیل هنوز هم یکی از پر کاربردترین روش های ارتباطی در دنیای کسب و کار است و استفاده از آن سال به سال افزایش پیدا می کند. در عین حال، با اینکه ایمیل مارکتینگ یک روش بسیار آسان و ارزان برای در میان گذاشتن پیام برند با جامعه ای از مخاطبانی است که علاقه خود را نسبت به برند شما ابراز کرده اند، اما یکی از دست نخورده ترین ابزارهای برندسازی در جعبه ابزار بازاریابی کسب و کارها محسوب می شود.

ما در این مطلب از مجموعه مطالب آموزش ایمیل مارکتینگ گویا آی تی به دو روش اشاره می کنیم که به کمک آنها می توانید از ایمیل مارکتینگ به عنوان یکی از بخش های استراتژی برندسازی خود به نحو موثری بهره برداری کنید.

قبیله خود را گسترش بدهید

مشتریان عصر حاضر فقط به دنبال خرید از برندها نیستند؛ آنها مایلند که به برندها ملحق شوند. با ارائه اطلاعات و محتوای انحصاری، از ایمیل های خود به عنوان راهی برای جذب مشتری به «قبیله» خود استفاده کنید. مشتریان تمایل دارند که به برندهایی بپیوندند که ارزش متقابل ایجاد می کنند و اگر برند شما بتواند از این طریق خارق العادگی خود را نشان بدهد، کسب نتایج مثبت قطعی است.

با استفاده از قانون ۷۰-۲۰-۱۰ در کمپین های ایمیل مارکتینگ خود می توانید برای رشد برند خود از طریق ایمیل تلاش کنید. بر طبق این قانون، ۷۰ درصد از ایمیل های شما باید روی به اشتراک گذاشتن اطلاعاتی تمرکز داشته باشد که برای مشتری شما ارزشمند و سودمند است. در این دست ایمیل ها می توانید نکات سودمند، پیش نمایشی از محصولات یا سایر آیتم های محتوایی مشابه را ارائه کنید. ۲۰ درصد بعدی ایمیل های شما باید روی محتوای thought leader ها یا رهبران فکری تمرکز داشته باشد و از این طریق این حس را در فهرست مشترکان ایمیل مارکتینگ شما ایجاد کنند که برند شما محتوای خاصی را به صورت انحصاری در دسترس آنها قرار می دهد. ۱۰ درصد باقیمانده ایمیل های شما باید محصول محور باشند و آنها را با هدف فروش محصولات خود ارسال می کنید. قانون ۷۰-۲۰-۱۰ رابطه ای را با جامعه مخاطبان شما ایجاد می کند که به تک تک آنها حس محرم اسراری را می دهد که برای برند ارزشمند است.

از طریق انسجام و یکپارچگی اعتماد ایجاد کنید

یک برندسازی قوی به اعتماد مشتری متکی است و اعتماد از طریق یکپارچگی و انسجام ایجاد می شود. لحن، پیام، ارزش های اصلی و طراحی مولفه هایی هستند که باید به کمک آنها در همه بسترهایی که برند شما در آنها حضور دارد فضای منسجمی را ایجاد کنید. مشتری باید بدون آنکه احساس کند که در فضا تغییری ایجاد شده از کمپین ایمیل مارکتینگ شما به یک صفحه فرود هدفمند و از آنجا هم مثلاً به صفحه اینستاگرام شرکت شما وارد شود.

امروزه مشتری باهوش تر از گذشته شده است و تظاهر و تقلب را از فرسنگ ها دورتر تشخیص می دهد. در همه بسترهایی که در آنها حضور دارید شفافیت و صداقت را سرلوحه کار خود قرار بدهید و از ایمیل به عنوان ابزاری در جهت اعتمادسازی استفاده کنید. در همین راستا:

  • برای جلوگیری از هرگونه گسستگی، در همه ایمیل هایی که ارسال می کنید روی ارزشها و هدف برند خود تمرکز کنید؛
  • برای اینکه از دردسر هماهنگ کردن فونت ها، رنگ ها و طرح ها در تک تک ایمیل ها خلاص شوید، از قالب های ساده و جذاب استفاده کنید؛
  • برای کسب اطمینان از اینکه کمپین های ایمیلی شما بهترین بازتاب را از برندتان ارائه می دهند ایمیل های خود را تست کنید؛
  • انسجام در زمان بندی را هم در کمپین های ایمیل مارکتینگ خود پیاده کنید تا مخاطب تان مشتاقانه چشم انتظار ایمیل های شما باشد.

برندسازی به کمک ایمیل چیزی بیشتر از اضافه کردن یک لوگو یا امضای توأم با جزئیات به ایمیل هایی که ارسال می کنید است. در این نوع از برندسازی، مخاطب با پیام های موثر و هدفمندی که با هدف اصلی برند در ارتباط هستند و همچنین موضوعات خاص تر مرتبط با آن به برند جذب می شود. بهره برداری از برند به عنوان ابزاری برای برندسازی تاثیر به سزایی روی قبیله رو به رشد شما خواهد داشت و جایگاه شما به عنوان برندی که قابل اعتماد است را تثبیت خواهد کرد.

email marketingآموزش ایمیل مارکتینگآموزش بازاریابی ایمیلی


منبع: گویا آی‌تی