طنز؛ نامه‌های جهانی از شخصیت‌های جهانی

اگر دوازده سال پیش می‌شنیدیم که اسفندیار رحیم مشایی به رییس دولت اصلاحات نامه نوشته، تعجب می‌کردیم. البته دلیلش بیشتر این بود که هنوز کسی به اسم مشایی را نمی‌شناختیم! ولی امروز با خیال راحت می‌توانیم درباره روحیه نامه‌نگارانه احمدی‌نژاد و اطرافیان حرف بزنیم و بعد از نامه‌های متعدد احمدی‌نژاد به ترامپ، اوباما، بان‌کی‌مون، سانگ ایل گوک، مونگ سینگ جی، کینگ کونگ و بقیه موجودات زنده روی این کره خاکی، موقع گفتن این خبر که مشایی به رییس دولت اصلاحات نامه نوشته لبخند هم بزنیم!

تا لحظه‌ای که داریم این متن را می‌نویسیم، خبری از محتوای نامه به دست‌مان نرسیده، ولی احتمال می‌دهیم یک چیزی تو مایه‌های «به جون خودم ما که از اول اصلاح‌طلب بودیم، اگه باور نمی‌کنید یه نسخه کیهان هم به پیوست ضمیمه می‌کنم! حالا بیاین امسال یه ویدیوی ۱۰ ثانیه‌ای بدین، دعوت کنین مردم به بقایی رای بدن. ما هم در عوض قول میدیم ۲۰درصد از «ممنوع ال» بودن‌های شما رو برداریم که میشه حدود ۲۰۰ تا!» واقعا گزینه دیگری به ذهن‌مان نمی‌رسد که البته ایراد از پایین بودن قدرت تخیل ماست و مطمئنیم وقتی محتوای نامه منتشر شود، همه با هم زمین را گاز خواهیم زد.

از محتوا که بگذریم، داشتیم فکر می‌کردیم حیف است نامه‌نگاری عزیزان حلقه دولت نهم و دهم به داخل کشور منتهی شود و این نامه‌ها بهتر است ابعاد جهانی پیدا کنند. اما محتوای این نامه‌ها چه خواهد بود؟

نامه احمدی‌نژاد به پوتین: «ولادیمیرکم، اکنون که روسیه روزهای سردی را می‌گذراند، می‌خواستم از تو به خاطر عدالتی که در ساخت خانه‌ها به خرج داده‌ای و همه را به یک اندازه و در ابعاد قوطی کبریت ساخته‌ای تشکر کنم. می‌دانم که این همه زحمت خسته‌ات کرده، اما توصیه‌ام برایت این است که زمین‌های لم‌یزرع سیبری را به یاد بیاوری که از جنگ جهانی به این‌ور بلااستفاده مانده و در آن‌ها مسکن مهر بسازی، برای لوله‌کشی آب و گاز هم خدا بزرگ است. حیف این همه زمین خالی نیست همین‌طوری یک گوشه افتاده؟ قربان تو، خادم کوچک مردم جهان در کسوت مدیر جهانی، محمود». سپس نامه را از زیر در سفارت روسیه می‌اندازد داخل.

نامه مشایی به کیم جونگ اون: «سلام به اونِ عزیز! اکنون که داری در آب‌های دریای چین شمالی بمب اتم امتحان می‌کنی، گوشه چشمی هم به نامه من داشته باش. این بمب‌ها بسیار خطرناک هستند و اگر داده باشی چینی‌ها برایت بسازند، شک نکن که از هر سه بمب، یکی‌اش بر می‌گردد و می‌خورد در کشور خودت. پس بگذار بچه‌ها را بفرستم تا روح‌های سرگردان را از اطراف موشک‌هایت دور کنند و مشکل برطرف شود. کاش الان پیشت بودم و می‌زدم تخت سینه‌ات و می‌گفتم «شجاعت! شجاعت!» نامه را در هوا غیب می‌کند و ناگهان روی میز کیم جونگ اون ظاهر می‌شود.

نامه بقایی به مدودف: «دیمیتری چطوری؟ همونایی که محمود به پوتین نوشته بود رو بخون، در سطح پایین‌تر به خودت بگیر». رنگ پرچم‌ها را اشتباه می‌گیرد و نامه را به سفارت هلند می‌برد.

نامه رحیمی به احمدی‌نژاد: «داداش اگه منو یادته یه وثیقه بذار دم انتخاباتی بیایم بیرون از اینجا، به دردت می‌خورما! فدایی داری». زندانبان نامه‌اش را می‌گیرد و به پرونده پیوست می‌کند.


منبع: برترینها

بلند قدترین زوج انگلیسی با قد ۲ متر (+عکس)

قد بلند ترین زوج انگلیسی با قدهایی به طول ۷ فوت (۲ متری) فرزندانی دارند که همچون آنها بسیار قد بلندند.

به گزارش ایران آنلاین به نقل از دیلی میل، این زوج به خاطر قد بلندشان در بریتانیا شهرت دارند .

” کیشا ” و همسرش ” ویلکو” دارای ۵ فرزند هستند که آنها نیز در مقایسه با کودکان هم سن و سالشان بسیار قدر بلند ترند.

” کیشا” ۳۷ ساله گفت:” دو قلوهای ما بلند قدترین دوقلوهای جهان هستند و با وجودیکه نارس به دنیا آمدند اما قد آنها همه پرستاران را شگفت زده کرده بودند. بچه ها دارای اشتهای خوبی هستند اما همه آنها لاغرند و تنها پاهای کشیده شان وجه تمایز آنها از دیگر کودکان است .”


منبع: عصرایران

جشنواره بادبادک در تایلند (+عکس)

جشنواره دیدنی پرواز بادبادک ها در آسمان تایلند با حضور دهها بادبادک باز حرفه ای برگزار شد.

به گزارش ایران آنلاین به نقل از شینهوا، این جشنواره در پتچابوری درشمال استان شانشی برپا شده و شرکت کنندگان با بادبادک های رنگین خود آسمان این شهر ساحلی را زیباترکردند.

در این رویداد ۳ روزه ۲۰ تیم از بادبادک باز های حرفه ای با یکدیگر رقابت می کنند و در نهایت به تیمی که بهترین پرواز را با ارتفاع زیاد به همراه شکل زیبا از بادبادکش دارد برنده این رقابت خواهد بود.


منبع: عصرایران

طنز؛ ذکر شیخنا و مولانا حسن شماعی‌زاده (رضوان‌ا… علیه)

آن بزرگمرد موسیقی ایران، آن سبیل قشنگ ابروکمان، آن مردی از جنس احساس، آن منبع اقتباس، آن خداوندگار ساکسیفون، آن شکاف‌دهنده لایه اوزون، آن عاشق ساز و آواز، آن صدایش کرده اعجاز، آن عشوه‌گر پُر ادا، آن معروف به حسن خوش‌صدا، آن مرد اجتماعی ساده، شیخنا و مولانا حسن شماعی‌زاده (کثرا… اصواته) نهنگ قاتل موسیقی ایران بود و آهنگ‌هایش با ساقه طلایی حال می‌داد و با سازهای بادی صحنه را آتش می‌زد و ترانه‌هایش هرچه بود و نبود را می‌شست و می‌برد. رحمه‌ا… علیه.

ابتدای کار او آن بود که فوت خوب می‌کرد و باد زیاد داشت پس به او کلارینت و آبوا دادند و گفتند فوت کن و حقا که عالی فوت کرد. پس موزیسین شد و آهنگ‌های نیکو ساخت و اجری عظیم یافت. مگر روزی در حمام با خود زمزمه می‌کرد؛ مغرضانی او را گفتند: «حسن… چقدر صدات خوبه حسن» و ابتدای قرب او همین بود.

نقل است که به خرد جمعی و دموکراسی و آزادی بیان علاقه بسیار داشت و در هر موضوعی با دیگران مشورت می‌کرد و مدام می‌گفت: «شما بگید … شما بگید» و از این باب سرآمد روزگار خود بود.

آورده‌اند که تحلیل‌گر سیاسی بود و کارشناس مسائل مختلف بود و با صادق زیباکلام رقابت داشت. او را گفتند: «چه گویی در باب تعداد زیاد کاندیداهای اصولگرایان؟» گفت: «یکی‌شون خیلی خوبه… یکی‌شون خیلی خوبه… همگی بگید ماشالا» و هرچه اصرار کردند نگفت که کدام.

و چون فهمید که شیخنا حمید بقایی قصد کاندیدا شدن در انتخابات دارد؛ برای او ترانه‌ای نوشت و خواند: «انگار از یه معبد عشق قدیمی، تو می‌یای… از یه شعر عاشقونه صمیمی، تو می‌یای… از تو پرواز پرستو‌های عاشق…» و الی آخر.

او را گفتند: «بعد از این مراتب که در موسیقی دیدی، چیزی هست که آرزویش داشته باشی؟» آهی کشید و گفت: «بازی تو سریال معمای شاه» و اشک از چشمانش سرازیر شد.

و او همان است که مولانا شهرام شب‌پره در مقامش گفت: «حاضرم هرچه در مدت عمرم خوانده‌ام و هرچه سر تکان‌ داده‌ام؛ بدهم و اجر یک دقیقه از آهنگ دختر مردم پکرم کرده حسن را برگیرم» اعلی‌ا… مقامه.

در خبر است که پژوهشگران موسیقی، تاریخ موسیقی پاپ را به دو بخش «حسن با سبیل» و «حسن بی‌سبیل» تقسیم می‌کنند. از منزلت مقامی که او داشت.

نقل است که دستی‌گشاده داشت و همه مال خود به سائلان می‌داد و می‌گفت: «وقتی رفتی هرچی خواستی از اتاق من ببر… فقط گیتار رو نبر فقط همین» و از آن روی، مال خویش جمله بداد تا مفلس شد.

آورده‌اند که ادیب بود و واژگان نیکو می‌ساخت و از آن جمله لغت وزین «ظالم بلا» بود که او ساخت و به ستم‌کاری گفته می‌شد که زیرکی داشته باشد و دلبری کند. گفته‌اند که بعد از خلق این واژه بود که جمله بزرگان فرهنگستان دست حیرت بر دهان بردند و شیخنا حداد عادل را حالی خوش پدید آمد. همچنین آورده‌اند که بر اغلب زبان‌های زنده دنیا مسلط بود و زرگری را نیکو سخن می‌گفت و پیوسته می‌خواند: «اگه تو از بری زبون زرگری … دز سز تز دازا رز مز»

و او را جملات عالی است در هر بابی. در معایب مسکن مهر: «این خونه رو کی ساخته؟ اوستای بنا ساخته، با چوب نعنا ساخته» و در باب حسن همجواری و دیپلماسی با کشورهای همسایه: «همسایه دیوار به دیوار… دستت رو بده به من یک دو سه بشمار… بپر این ور دیوار» و در باب‌های دیگر.

در آخر کار او آورده‌اند که هنگام شنا مثل یه دست و پا چلفتی، ناگاه در دهن کوسه افتاد و آن شد که نباید می‌شد. رحمه‌ ا… علیه


منبع: برترنها

طنز؛ خواهی که سخت و سست جهان بر تو بگذرد؟

تو شغل ما یعنی فالگیری، یه نکته خیلی مهمه؛ ابیاتی که رو کاغذ نوشته میشه و جلوی مشتری گذاشته میشه، باید سرشار از امید و خوشبینی به آینده باشه. اگر هم شعری از دستتون در رفت، باید طوری تعبیرش کنین که غم‌انگیزترین و حزن‌انگیزترین اشعار، مفهومی معادل«امشو شوشه لیپک لیلی لونه» رو برای مشتری تداعی کنه. چون کلاً صدا و سیما مردم رو طوری عادت داده که چیزی رو دلشون می‌خوان بشنون که خودشون دوست دارن. حالا خیلی مهم نیست که اون موضوع درست باشه یا غلط، راست باشه یا دروغ. مثلاً همین دیروز. دیدم از دور یه خانم داره میاد پای بساط فالگیریم.

یه چشمش خون بود یه چشمش اشک. نزدیکتر که شد با تعجب بهش گفتم «چرا چیزی سرت نیست؟» گفت «من خارجیام، مشکلی نیست.» گفتم «اِ… جدی؟ منم آدم فضایی‌ام. داشتم از سیاره پلوتون یه توک پا می‌رفتم زحل، سر راه اومدم اینجا پشمک یزدی بخرم که دستخالی نباشم. یهو گرفتنم، گفتن کشور دچار بحران نبود فالگیر متعهد و دلسوز شده، وظیفه آدم فضاییت ایجاب می‌کنه که بیای به مردم خدمت کنی و فالشون رو بگیری. اینه که موندگار شدم. اینم شاخمه، لول کردمش تو پیراهنم که پیدا نباشه.! زن حسابی یه چیزی سرت کن الان میان زیر پیراهن منو پرچم می‌کنن.» همین‌جور که داشت زار زار گریه می‌کرد گفت «باشه حالا.

تو مطلبِ تو که من پیدا نیستم، متن نوشتاریه، تصویری که نیست.» دیدم راست می‌گه. اشکاشو که پاک کرد، تازه شناختمش. خانم «پارک گئون های» رئیس جمهوری عزل شده کره جنوبی بود. گفتم «آبجی تو کجا، اینجا کجا؟ شنیدم رسماً عزل شدی. بیا بشین تعریف کن» نشست کنارم. آهی کشید و گفت «چی بگم؟ اتهام فساد اقتصادی بهم زدن گفتن منابع مالی کشور رو به تاراج بردم.» گفتم«خب؟» گفت «همین دیگه» گفتم «همین؟! بابا شما خارجی‌ها چرا اینجوری این؟ به خاطر یه اختلاس کوچیک اخراج شدی؟!» گفت «فقط همین که نه.

یه دوست صمیمی هم داشتم که توی نهاد ریاست جمهوری وارد شد و با اطلاع از اسرار و اسناد مالی، به بیت المال دست اندازی کرد.» گفتم «وا… دست‌اندازی خالی هم شد جرم؟ یه جوری میگی انگار جریان انحرافی راه انداخته بود تو کشور. حقیقتاً خیلی سوسولین. البته حقتونه. وقتی تو کشورتون یه ساعت برق میره، نصف دولتتون استعفا میده، یا تا یه مسئولی اختلاس می‌کنه سریع افشا میشه، همینه دیگه. حقتونه. تو کشور ما دکل با جاش گم شد آب از آب تکون خورد؟ نخورد دیگه.» اینارو که گفتم دیدم خوابش برده.

داد زدم «خانم دارم حرف می‌زنما. تو پیت ساکسیفون نمی‌زنم که.» گفت:«خواب چیه؟ یه ساعته رسیدم ایران، همه گیر دادن که خوابم. بابا ما چشمامون اینجوریه.» گفتم «آهان… آره، یانگومم همینطوری بود. حالا غصشو نخور. بیا یه فال بردار کل زندگیتو بریزم رو داریه.» چشماش رو بست و برداشت «خواهی که سخت و سست جهان بر تو بگذرد؟/ بگذر ز عهد سست و سخن‌های سخت خویش» پرسید «حالا یعنی چی؟» چشمام رو مثل خودش تنگ کردم و گفتم «من هیچی نگم بهتره. زندگینامه رئیس جمهوری سابق مارو بخون، همه چی دستت میاد»


منبع: برترینها

طاعون مارها در گوام

ازآنجایی‌که احتمالا با مارهای گوام ناآشنا هستید، باید بگوییم، این جزیره به دلیل مارهای قهوه‌ای سمی که بخش زیادی از جمعیت حیوانات بومی آن را از بین برده‌اند، مشهور است.حال، محققان می‌گویند، نه‌تنها پرندگان و جوندگان از این مارها در عذاب هستند، بلکه رشد و نمو درختان جزیره هم به دلیل اشتهای سیری‌ناپذیر این مارها تا ۹۲ درصد کاهش‌یافته است.

طاعون مارها در گوام

جزیره ۵۴۴ کیلومترمربعی گوام، بخشی از قلمرو ایالات‌متحده آمریکا است که در محدوده‌ای بین کشورهای استرالیا و ژاپن قرارگرفته است. این جزیره همچنین به دلیل اشغال آن توسط نیروهای ژاپنی در خلال جنگ جهانی دوم و بازپس‌گیری آن توسط نیروهای آمریکا در سال ۱۹۴۴ مشهور است.

مورد دیگری که موجب شهرت این جزیره شده، وجود مارهای درختی قهوه‌ای است که تقریبا پس از استقلال در این جزیره ظاهر شدند. به‌احتمال‌زیاد این مارها همراه با کشتی‌هایی که محموله‌های نظامی آمریکا را حمل می‌کرده‌اند و از منطقه پاپوآ گینه‌نو به این جزیره راه‌یافته‌اند. نیش مارهای درختی قهوه‌ای برای انسان خطری ندارد، اما برای از پای درآوردن حیوانات کوچکی (جوندگانی همچون موش) که طعمه این مارها محسوب می‌شوند، کفایت می‌کند.

ازآنجایی‌که حیات‌وحش گوام بدون این شکارچیان هراسناک تکامل‌یافته است، جنگل‌های جزیره به دلیل آسیب‌پذیر بودن تقریبا منبع غذایی فوق‌العاده‌ای را برای این مارها فراهم کرده است. به‌این‌ترتیب، جمعیت مارهای درختی قهوه‌ای در گوام به میزان چشمگیری تا ۲ میلیون مار، با تراکم ۵۰۰۰ مار در هر کیلومترمربع افزایش‌یافته است.

طاعون مارها در گوام
آماری که مشاهده می کنید، خاموشی های برق در جزیره گوام را در خلال سال های ۱۹۷۸ تا ۱۹۹۷ را به دلیل افزایش جمعیت مارهای درختی قهوه ای نشان می دهد.

با توجه به اینکه مار هراسی تقریبا یکی از شایع‌ترین فوبیاهای (دومین هراس) جهان است، احتمالا جزیره گوام یکی از مخوف‌ترین مکان‌هایی است که در دنیای امروز قابل‌تصور است! مارها در این جزیره به قدی زیاد هستند که منجر به اتصال سیستم‌های برق‌رسانی شده‌اند. خسارت‌هایی که مارها به سیستم برق‌رسانی جزیره در خلال هفت سال گذشته وارد کرده‌اند، بیش از ۴.۵ میلیون دلار برآورد می‌شود.

در همین حال، مارها، اکوسیستم جزیره را هم به هم زده‌اند. تا اواسط دهه ۱۹۸۰، ۱۰ گونه از ۱۲ گونه پرنده بومی گوام ازجمله، مرغ ماهی‌خواری بومی گوام که تنها در این ناحیه یافت می‌شد، از بین رفتند.

هالدر راجرز محققی از دانشگاه کلرادو، می‌گوید، آواز پرندگان جزیره گوام که پیش‌ازاین از جزایر نزدیک هم شنیده می‌شد، از آن زمان به طرز عجیبی قطع شد. راجرز می‌گوید:”در گوام، سکوت برقرار است، چیزی که به طرز هراسناکی حس غریبی را القا می‌کند.”

حال، بر اساس مطالعه‌ای که راجرز و همکارانش انجام داده‌اند، جمعیت ویرانگر مارهای جزیره، موجب از بین رفتن بخشی از جمعیت درخت‌های جزیره هم شده است. در گوام، کمتر از ۱۰ درصد از بذرهای درختان میوه امکان پراکندن را می‌یابند. این میزان در جزایر مشابه (بدون دخالت مارها) بیش از ۶۰ درصد است.

راجرز می‌گوید:”به‌جز خفاش میوه که تقریبا در گوام منقرض‌شده است. هیچ‌گونه دیگری نمی‌تواند، به پراکندن بذرها کمک کند. “

باوجودی که بیش از دوسوم درختان جزیره برای پراکندن بذرهای خود به حیوانات متکی هستند، برآورد می‌شود، این تأثیر ویرانگر منجر به کاهش ۶۱ تا ۹۲ درصدی رشد و نمو درختان جزیره شود.

در سال‌های اخیر، وزارت کشاورزی ایالات‌متحده بودجه ۸ میلیون دلاری را برای برنامه ریشه‌کنی مارها اختصاص داده است. در این برنامه، محققان آمریکایی از نوع سلاح شیمیایی که حاوی دوز مشخصی از پاراستامول -که به نام استامینوفن شناخته می‌شود- بهره بردند. پاراستامول ترکیبی است که برای بسیاری از حیوانات ازجمله مارهای درختی قهوه‌ای سمی محسوب می‌شود.

طاعون مارها در گوام
به نظر می‌رسد، این برنامه به‌جز جمعیت دومیلیونی مارها، موجب مرگ‌ومیر هزاران موش هم شده است. البته هنوز مشخص نیست، این برنامه چه تأثیری را بر روی جمعیت این خزندگان گذاشته است.
ازآنجاکه گوام، میزبان تعدادی از پایگاه‌های نظامی و یک بندرگاه بزرگ است، این ترس وجود دارد که مارها بار دیگر به‌وسیله محموله‌ای به جزایر دیگر راه پیدا کنند و موجب بروز مشکل مشابهی در جزایر دیگر شوند.

این نخستین باری نیست که انسان توازن محیط‌زیست را به هم می‌زند، بلکه به نظر می‌رسد، این برهم زدن توازن طبیعت نوعی چرخه‌ای بی‌پایان باشد. چرخه‌ای که تاکنون منجر به انقراض گونه‌های جانوری زیادی و باعث عدم توازن و هرج‌ومرج در طبیعت شده است. در این مورد مثال‌های تاریخی زیادی وجود دارد، معروف‌ترین این موارد شاید، مائو تسه تونگ باشد. این رهبر انقلابی دستور داد، مردم چین گنجشک‌ها را بکشند. درنتیجه این سیاست عجیب، جمعیت ملخ‌ها و دیگر جانوران موذی که دشمن شماره یک غلات محسوب می‌شدند، به طرز چشمگیری افزایش یافت و در پی آن، قحطی عظیمی به وقوع پیوست که موجب مرگ میلیون انسان بی‌گناه در چین شد و پیامدهای این قحطی تا سال‌ها دامن‌گیر کشور بود!

این مطالعه در نشریه معتبر “Nature Communications” منتشرشده است.

پی‌نوشت‌ها

• عنوان مطلب اشاره غیرمستقیمی به افسانه طاعون و ماجرای رمان دراکولای برام استوکر، در این رمان، کنت دراکولا با کشتی سفر می‌کند با خود طاعون (مرگ) را وارد یک شهر بندری می‌کند و موجب مرگ ساکنان شهر می شود.
• در سال ۱۹۵۸، مائو تسه‌تونگ به‌عنوان بخشی از سیاست «یک گام بزرگ رو به جلو» علیه گنجشک‌ها اعلانِ جنگ کرد. وی چنین استدلال می‌کرد که، گنجشک‌ها غلات مزرعه‌ها را می‌خورند و مردم را از حاصل کار و زحمتشان محروم می‌کنند.


منبع: برترینها

فینالیست های مسابقه عکاسی روزجهانی حیات وحش

برترین ها: فینالیست های رقابت عکاسی روز جهانی حیات وحش، مسابقه ای با مضمون محیط زیست که بین عکاسان جوان بین ۱۰ تا ۲۴ سال برگزار می شود، در مقر سازمان ملل در نیویورک اعلام شد. «گابور لی» ۱۷ ساله از مجارستان با عکس مرغ ماهیخوار برنده جایزه بزرگ شد. عکس لی از میان صدها عکس انتخاب شد اما هریک از ۱۰ فینالیست فوق العاده به طرز ماهرانه ای زیبایی و تنوع طبیعت را به نمایش گذاشتند.

رقابت امسال که با مضمون «از چشم جوانان» برگزار شد روی عکاسی طبیعت از دید جوانترین عکاسان تمرکز داشت. از بین ۵۰۰ عکس ۱۰ عکس به عنوان فینالیست انتخاب شدند. رقابت عکاسی روز جهانی حیات وحش توسط دبیرخانه CITES، یک توافق بین المللی که هدف آن محافظت از حیوانات و گیاهان است، سازماندهی شده است. این رقابت عکاسی با هدف تشویق و تحریک جوانان به اقدامات حفاظت از حیات وحش از خطر انقراض است و عکس گابور الهام بخشی برای همه ماست. دبیرکل این سازمان از همه جوانانی که عکس های شگفت انگیز خود را ارسال کردند تشکر کرد و گفت: «ما تنها یک برنده می توانیم داشته باشیم اما همه ما می توانیم قهرمانان حیات وحش باشیم.»

فینالیست های مسابقه عکاسی روزجهانی حیات وحش 


منبع: برترینها

طنز؛ در قاشق‌زنی امشب چی گیرمان می‌آید؟

امشب شب چهارشنبه‌سوری است. ما نه از آنهایی هستیم که کمپین «نه به چهارشنبه‌سوری» راه بیندازیم و نه از آنهایی که کودک درونشان روشن شده و مدام شر می‌سوزانند. کمپین ما این است: یک چهارشنبه‌سوری سنتی برگزار کنید. برای اجرای هرچه بهتر این مراسم باید برگردیم ببینیم در این شب جشن چه کارهایی انجام می‌شود. یکی از سنت‌های بنیادین این شب مراسم قاشق‌زنی است که هیچ خطر و صدا و اذیت و آزاری هم ندارد.خب، فکر می‌کنید اگر امشب برویم درِ خانه سیاستمداران و قاشق‌زنی کنیم، چه چیزی تو کاسه‌مان می‌گذارند؟

ترامپ: دونالد در را باز می‌کند و دادستان‌های آمریکا را می‌گذارد در کاسه شما. البته دادستان‌های آمریکا هم مثل کفش‌های میرزا نوروز هستند. یعنی از قدیم گفته‌اند مال بد بیخ ریش صاحبش. در بزنید و دادستان‌های آمریکا را برگردانید به خودش و بگویید چاییدی!

بقایی: درِ خانه بقایی را که بزنی اول مشایی را می‌گذارد توی کاسه‌تان. بعد که بهت‌زده نگاهش کنید، می‌خندد و می‌گوید «آخر حماسه بالاخره یک نفر باید فدا شود.»

مشایی تأکید می‌کند: «فدای ملت»

شما می‌گویی: «الان این به چه درد من می‌خورد؟»

 مشایی به شما خواهد گفت: «باباجان من خودم درختم.»

صدای کسی که پشت دیوار قایم شده می‌گوید: «درخت خرزهره»

شما می‌گویی: «من این را نمی‌خواهم»

بقایی می‌گوید: «ما خدمات پس از فروش هم داریم. یعنی هم پیش، هم حین و هم بعد از انتخابات سرویس می‌کنیم به چه قشنگی.»

همان صدا می‌گوید: «بگو اگر واقعا درختی، پیت حلبی‌ات کو بریم بکاریمت؟»

مشایی خودش از کاسه‌تان درمی‌رود و می‌گوید: «اصلا هیچ پیتی دوست ندارم مگه برد پیت باشه. به‌زودی خودم در کاسه‌تان خواهم گذاشت. شب‌خوش. بوس. بای.»

نتانیاهو: درِ خانه او را نمی‌زنیم. دیوانه است. هر چی ممکن است رو کند بدون این‌که فکر کند این‌جا خانواده نشسته. البته احتمالا خیلی دیر هم در را باز می‌کند، چون درحال ریختن آب به جایی است که می‌سوزد. اما از من به شما نصیحت؛ درِ خانه دیوانگان را نزنید. کسی که لطف کوروش در نجات قوم یهود را دشمنی ببیند، سیستمش فقط ویروسی نشده بلکه setting‌اش مشکل دارد و باید به تنظیمات کارخانه بَرَش گرداند.

اردوغان: هر ‌سال که درِ خانه اردوغان می‌رفتیم تا سرمان را برمی‌گرداندیم کلی سریال بنجل ترکی می‌چپاند توی کاسه‌مان و در را می‌بست. بعد هم هرچه زنگ می‌زدیم سریال‌ها را پس بدهیم، انگار نه انگار. در را باز نمی‌کرد که نمی‌کرد. اما امسال احتمالا در را باز می‌کند، سفیر هلند را می‌گذارد تو کاسه‌تان. دوباره در را باز می‌کند، سفیر آلمان را می‌گذارد تو کاسه و سفیر دانمارک را. سفیر سوئد را… اگر زود فلنگ را نبندید همه دنیا را می‌خواهد بگذارد تو کاسه شما. فقط ملک سلمان سعودی را نگه می‌دارد برای خودش. شب‌ها سرش را نگذارد رو پای ملک سلمان، خوابش نمی‌برد.

اهالی سینما: به نظرم امسال درِ خانه هیچ‌کدام از اهالی سینما نروید، چون حتما از بین فراستی، افخمی و لیلا اوتادی یکی را می‌خواهند بگذارند تو کاسه‌تان تا این شب عیدی از شرشان خلاص شوند. آدم اصلا قاشق‌زنی نرود حال روحی‌اش بهتر است تا برود و ببیند یکی از این سه نفر روبه‌رویش نشسته و بر و بر نگاهش می‌کند. ما هم که نادان و بی‌ادب…


منبع: برترنها

چگونه از بازجویی نوروزی جان سالم به در ببریم؟

اگر شماهم از آن دسته افرادی هستید که در ایام نوروز با سوالات زیادی روبرو می‌شوید و نمی‌دانید چه جوابی به آنها بدهید این گزارش را بخوانید.

 «درس‌ت تموم نشد؟»« حالا چقدر حقوق می‌گیری؟»«از خونتون راضید؟ چندمتری‌ه؟»«تو نمی‌خوای ازدواج کنی؟» این‌ها همه سوالاتی هستند که باید تا رسیدن ایام نوروز جواب درخوری برایشان پیدا کنید. چون قرار است بارها و بارها با این سوال‌ها مورد پرسش قرار بگیرید و تا جواب قاطعی ندهید نمی‌توانید که محل موردنظر را ترک کنید. اگر شما از آن دسته افرادی هستید که به یکباره «حرف‌دلتان» را بی‌کم و کاست می‌زنید و کلی دلخوری بار می‌آورید و یا اینکه جواب واقعی راست و پوست کنده را تحویل سوال کننده می‌دهید و بعد کلی پشیمان می‌شوید. ما شما را در جواب دادن به متداول‌ترین سوالات نوروزی یاری می‌کنیم. فقط کافیست جواب‌ها را خوب به خاطر بسپرید. این شما و این هم سوالاتی که باید در ایام نوروز جواب بدهید:

چگونه از بازجویی نوروزی جان سالم به در ببریم؟

چندسالته؟

جوابی که باید بدهید: چند می‌خوره؟ همین حدودا که گفتید.

حرف دلتان: همون جواب پارسالم، به اضافه “یک”!

جواب واقعی:  ۲۴ سال

درس‌ تموم نشده؟

جوابی که باید بدهید: تموم میشه.

حرف دلتان: مگه شما تا الان جای من درس می‌خوندید!

جواب واقعی: چند واحد مونده! نمی‌دونم چرا تموم نمیشه!

نمی‌خوای ادامه تحصیل بدی؟ ارشد نمی خونی؟

جوابی که باید بدهید: فعلا دارم استراحت می‌کنم. الان نمی‌خوام بهش فکر کنم.

حرف دلتان: شما رئیس سازمان سنجشی؟!

جواب واقعی: چرا بابا، پوست خودمو کندم. چندتا کلاس نوشتم کلی پول جزوه و آزمون دادم. من باید امسال قبول شم وگرنه خودمو می‌کشم.

سر کار نمی ری؟

جوابی که باید بدهید:  کاری که در شان خودم باشه هنوز پیدا نکردم./ جایی مشغول هستم.

حرف دلتان: حالا هی بیکاری منو به روم بیارید/ الان می‌خواد بپرسه چقدر حقوق می‌گیری؟

جواب واقعی: یعنی هرجا که فکر کنید برای کار رفتم. پیدا نمی‌شه که نمیشه. کار نیست که./  چرا بابا صبح کله سحر می‌ریم شب میایم سرماه هم به هزارتا بهونه کسر حقوق می‌خوریم.

چگونه از بازجویی نوروزی جان سالم به در ببریم؟

حالا چقدر حقوق می‌گیری؟

جوابی که باید بدهید: بهتر است اینجا سرفه کنید و بحث را هرطور شده عوض کنید و یا بحث نجومی بگیران را وسط بیندازید./آجیل بفرمایید! ( خیلی با معنا به ظرف آجیل خیره می شوید)

حرف دلتان: فیش حقوقی رو بیارم حله؟

جواب واقعی: یه جوری حقوق می‌دن انگار صدقه میدن به آدم.

خواستگار داری؟

جوابی که باید بدهید: بالاخره هر دختری خواستگار داره دیگه.

حرف دلتان:  تو خوبی! فقط دخترای شما دارن!

جواب واقعی: چی بگم والا. تو دلمون موند یه آدم حسابی بیاد در این خونه رو بزنه! ( به گل های قالی خیره می شوید!)

حالا چراشوهر نمی کنی؟

جوابی که باید بدهید: هنوز فردی که موردنظرم هست را پیدا نکرده‌ام و فعلا درسم برایم واجب‌تر است.

حرف دلتان:  مگه جای شما رو تنگ کردم؟

جواب واقعی:  کو شوهر؟ شما یه پسر خوب معرفی کن. دیگه این کم کاری از شماهاست.

حالا چرا زن نمی گیری؟

جوابی که باید بدهید: مجردی خیلیم بد نمی‌گذره/ ان شاءالله به موقع‌ش ازدواج هم می‌کنیم.

حرف دلتان:  دختر مجرد داری؟

جواب واقعی: کی میاد زن من بشه آخه!

می‌خوای مورد خوب برای ازدواج معرفی کنم؟

جوابی که باید بدهید: دیگه این حرف‌ها رو باید به پدر و مادرم بگید؟

حرف دلتان: ای بابا؛  یعنی کی رو می‌خواد قالب کنه؟!

جواب واقعی: حالا مشخصاتش چی هست؟

دختر خوب سراغ داری؟

جوابی که باید بدهید: دختر خوب که زیاده

حرف دلتان:  حالا مگه پسر تو خیلی خوبه؟

جواب واقعی: دختر خودم. دختر خواهرم. دختر عمه‌ام. این همه دختر خوب!

کی سربازی می‌ری؟

جوابی که باید بدهید: از سربازی که نمیشه فرار کرد. ان شالله نوبت ماهم میرسه

حرف دلتان:  مدام بدبختی‌های آدمو به روی آدم بیارید

جواب واقعی: دنبال اینم بتونم یه جوری کسر خدمت بگیرم. خیلی می‌ترسم!

آشنا نداری برای سربازی؟

جوابی که باید بدهید: نه آقا ما اهل این کارها نیستیم

حرف دلتان:  حالا خودش معاف بوده‌ها ببین چه گیری به من می‌ده

جواب واقعی: به هردری زدم نشد که نشد. فکر کنم عین دوسال رو باید یه جای سخت پابکویم

خونه تون اجاره ایه؟ چقدر پول پیش دادی؟ چقدر اجاره می دید؟

جوابی که باید بدهید: از قدیم گفته‌اند، اجاره نشینی خوش نشینی.‌ همیشه پول خونه رو خدا یه جوری رسونده

حرف دلتان: خوب شد بالاخره با کلی وام و قسط یه خونه خریدید که بیاید پزشو به ما بدید/ پارسال خودشو یادش رفته دربه‌در دنبال خونه می‌گشت.

جواب واقعی:  والا کلی وام گرفتیم پول پیش بدیم. انقدرم بی انصاف اجاره رو برده بالا دیگه هیچی واسه خودمون نمی‌مونه

خونه‌تون چندمتره؟

جوابی که باید بدهید: خدا رو شکر انقدری هست ۴تا آدم توش راحت زندگی کنند.

حرف دلتان: متر بدم خدمتتون!/ سند قولنامه رو بیارم؟

جواب واقعی: خونه نیس که قد لونه مرغِ!

چقدر لاغر شدی؟ رژیم گرفتی؟

جوابی که باید بدهید: شما خیلی وقته منو ندیدید شاید به خاطر همین اینطوری فکر می‌کنید.

حرف دلتان:   می‌خواد بگه من قبلا چاق بودم!

جواب واقعی: معلومه که لاغر شدم. از دوماه قبل لب به هیچی نزدم.

خوش گذشته ها چرا انقدر چاق شدی؟

جوابی که باید بدهید: شما خیلی وقته منو ندیدید شاید به خاطر همین اینطوری فکر می‌کنید.

حرف دلتان:  یعنی چشماش مثل خط‌کش می مونه / ماشاءالله ترازو!

جواب واقعی: خاک برسرم یعنی ان‌قدر بد شدم؟ حالا چیکار کنم؟

بچه نمی خوای؟ چرا بچه‌دار نمی‌شید؟

جوابی که باید بدهید: ان شاءالله به موقع خودش

حرف دلتان: یعنی تا این حد زندگی ما به شما مربوطه؟

جواب واقعی: من باردارم ولی نمی‌خوام بگم

چقدر پوستت خوب شده؟ چیکار کردی؟ چه دکتری رفتی؟

حرفی که باید بزنید: ممنونم چشماتون قشنگ می‌بینه وگرنه چیزی نیست.

حرف‌دلتان: حالا چشمم نکنه خوبه!

جواب واقعی: از پارسال تا حالا درگیرم کلی خرج کردم این جوش‌های صورتم خوب بشه.

رمز وای‌فای‌تون چنده؟

حرفی که باید بزنید: حالا اومدید یکم خودتونو ببینیم.

حرف دلتان: :(((

جواب واقعی: A#B۳۴۵%SAEID۱۳&۶۴


منبع: برترینها

ستاد مبارزه با چرندیات (۷۰)

برترین
ها: «ستاد مبارزه با چرندیات» عنوانِ یک جریان بود که با صفحه
ای در فیسبوک شروع به کار کرد و بسیار قوی و حساب شده به جنگ دروغ های
اینترنتی و شایعاتی که به عنوان واقعیت به خورد مردم داده می‌شد، رفت.

در
این سری مطالب سعی داریم به کمک داده های این صفحه و سایت های مرتبط، به
بررسی دروغ ها و شایعات مشهوری که در هر از چند گاهی در فضای مجازی و شبکه
های اجتماعی به راه می افتند بپردازیم و با مستندات آن ها را برای شما
تحلیل کنیم تا شاید قدم کوچکی در مسیر آگاه سازی مخاطبان عزیز باشد و باعث
شود مِن بعد هر چیزی را که در شبکه های اجتماعی و فضای مجازی دیدیم، سریع
باور نکنیم. جدا از این گونه موارد، سعی در معرفی تکنیک های مبارزه با
شایعات و مغالطه ها را در این سری مطالب داریم. با ما همراه باشید.

******

سوژه اول؛ چرا مسلمانان گوشت خوک نمی خورند؟

متن فوق ارایه دهنده یک مجموعه اطلاعات در مورد خوک می باشد که برخی از
آنها صحیح و بسیاری از آنها غیر علمی، ساختگی و شایعه می باشند 
متن شایعه

« چرا مسلمانان گوشت خوک نمی خورند ؟؟؟

یکی از دوستانم کە بیشتر از ۲۵ سال است در آلمان است برایم تعریف میکرد؛

گفت: همکاری آلمانی دارم یه بار از من سوال کرد چرا شما مسلمانان گوشت خوک نمیخورید؟! … میخواهم دلیل علمی اش را  برایم بگویی که قانع شوم نه دلیلی شرعی.

منم در جواب گفتم فقط یک ساعت  وقت میخواهم تا با توکل به خدا با زبان آلمانی جوابی مناسب و قاطع خواهم داد.

از سایتهای اینترنت شروع کردم به جست و جو بخصوص در سایتهای علمی به زبان انگلیسی ، آلمانی و دیگر زبانها..

آنچه را که پیدا کردم مرا شوکه کرد  در یکی از سایتهای آلمانی جواب سوالم را پیدا کردم ( شبکه المانی در امور مراقبتهای  ارزشهای غذایی) …

ستاد مبارزه با چرندیات (70)

مختصری درمورد گوشت خوک نوشته بود:

۱- خوک جسد و مردار گندیده میخورد حتی اگر مردار پدرش باشد.

۲- خوک همه چیز میخورد حتی ادرار  و مدفوع خود و دیگر حیوانات

۳- مقدار سم کشنده در گوشت خوک ۳۰ برابر گوشت گوسفند است.

۴- خوک عرق نمی کند ،پوست خوک اسفنجی است بە همین دلیل تمام کثیفی ها را جذب خود میکند این خود فاجعە است.

۵- برای هضم کردن گوشت گوسفند به (۶-۹)ساعت زمان نیاز است و جگر انسان برای جذب کردن مقدار کمی از سم زمان زیادی نیاز دارد؛ اما برای هضم گوشت خوک به(۱-۲) ساعت زمان نیاز است به همین دلیل جگر پوشیده و مملو از آن سم کشنده خواهد شد.

۶- جنس نر خوک با هر حیوان دیگری جفت می شود حتی اگر جفتش هم نر باشد به همین دلیل خوک منبع بسیاری از بیماری هاست.

۷- ۳ساعت بعد از کشتن خوک کِرم از بدنش خارج میشود ..

۸- نوعی کِرم در گوشت خوک موجود است کەنە با پختن نە سرخ کردن(برشتە) از بین نمی رود.

۹- پختن گوشت خوک نیاز بە ۶ ساعت زمان دارد گوشت خوک قابل سرخ کردن نیست زیرا کم کم  آب میشود تا چیزی از آن باقی نمی ماند (مانند گوشت انسان)

۱۰- در سر خوک خون لختە زیادی جمع شدە است چون خوک تنها حیوانی است کە نمی تواند سرش رابە طرف بالا بلند کند.

۱۱- کرک و موی خوک جز با سوزاندن از بین نمی رود.

۱۲- خوک هرگز چیزی را که می خورد بو نمی کند بلکە اگر خوراکش پاک هم باشد قبل از خوردن آب دهان و بینی اش را به آن می مالد.

۱۳- خوک از جمله جانورانی است که به مانند دیگر پستانداران عادت ماهانه ندارد.

دوستم گفت: منم این گزارش را برای دوست آلمانی ام ارسال کردم همراه با ذکر منبعش ،او هم بعد از مطالعه آن تصمیم به ترک خوردن گوشت خوک گرفت و این متن را در بسیاری از سایتهای آلمانی بخش کرد با موضوعِ

چرا مسلمانان گوشت خوک نمی خوردند؟؟؟ »

پاسخ شایعه

متن فوق ارایه دهنده یک مجموعه اطلاعات در مورد خوک می باشد که برخی از آنها صحیح و بسیاری از آنها غیر علمی، ساختگی و شایعه می باشند و با بررسی های انجام شده، هیچ رسانه آلمانی مرتبط با امور مراقبتهای  ارزشهای غذایی، چنین مقاله ای منتشر نکرده است.

در ادامه به بررسی تخصصی ادعاهای مطرح شده در متن با ذکر منابع موثق و معتبر خواهیم پرداخت.

خوک به مانند حیوانات دیگری همچون خرگوش و خوکچه هندی . خوک به علت سیستم گوارش ناقصش بعضی از مواد مغذی در غذایش را نمی تواند جذب کند و ناچار به هضم دوباره ی آن می شود. هرچند خوکهایی که برای خوردن پرورش می یابند این اجازه به آنها داده نمی شود.

  و در رژیم غذایی آنها تفاوتی میان گوشت و گیاه نیست. تمایل به خوردن گوشت، آنها را از گروه حیوانات اهلی که فقط گیاهان را می‌خورند (گاو، گوسفند، بز و غیره)، جدا می‌کند.

برخلاف ادعای متن، گوشت خوک در بین گوشت ها، . این زمان در مقایسه با گوشت گاو با ۳.۵ ساعت و گوشت بوقلمون با زمان هضم ۱.۵ ساعت، گوشت دیر هضمی به شمار می رود.

علیرغم انسانها، تعریف‌پذیر نیست. رفتارهای همجنس خواهانه در حیوانات در میان تعداد بی‌شماری از جانوران دیده و ثبت شده‌اند و از جمله رفتارهای طبیعی معمول در همه گروه‌های جانوری هستند. مانند گوسفند و گاو و حتی مرغ خانگی نیز این رفتار به کرات مشاهده شده است.

علیرغم ادعای متن، گوشت خوک هم سرخ می شود و هم در چند دقیقه کباب پز می گردد. اما نکته مهم است که باید بین ۱۴۵ تا ۱۶۰ درجه ی فارنهایت باشد تا آلودگی های گوشت از بین برود و گوشت اصطلاحا ایمن شود.

کرک و موی خوک هم مانند موی گوسفند با حرارت دادن (اصطلاحا کز دادن) از بین می رود. ضمنا خوکها اما این کار را به ندرت انجام می دهند. چرا که و برای حفر زمین پیش بینی شده است.

ستاد مبارزه با چرندیات (70)

عادت ماهانه در حقیقت دفع تخمک بارور نشده بهمراه لایه ای از دیواره ی رحم (آندومتر) از بدن است که در برخی از پستانداران به این حالت، عادت ماهانه ی پنهان یا درون ریز گفته می شود. حیواناتی مانند:سگ، گربه، اسب، فیل، موش، خوک. دوره ی پریودی پنهان یا درون ریز دارند. با توجه به این مساله که اسب حیوانی حلال گوشت می باشد و کراهت گوشتش از الاغ نیز کمتر است، پس پریودی پنهان نیز نمی تواند دلیلی برای حلال یا حرام گوشت بودن حیوان باشد.

گوشت خوکو به علت پخت ناقص گوشت، سالانه شاید صدهزار نفر را در آمریکا آلوده کند. البته میزان مرگ و میر ناشی از این آلودگی ها کمتر از ۲درصد از افراد آلوده یعنی هرپنج سال یک مرگ در ایالات متحده آمریکاست.

مهمترین علت استفاده ازگوشت خوک در دنیا، صرفه اقتصادی تولید آن است. خوک برخلاف گوسفند که در هر زایمان یک بره به دنیا می آورد، در هر زایمان ۶ تا ۷  خوکچه به دنیا می آورد . همچنین خوک درمقابل بیمارها مقاوم وهمه چیز حتی زباله میخورد. لذا تولید آن از قدیم مقرون بصرفه بوده است.

در دین اسلام و یهودیت، . و قطعا همین تحریم، باورمندان را از مصرف آن باز می دارد. این ضررهای بهداشتی و اخلاقی فقط می‌تواند به عنوان فلسفه و حکمت این حکم مطرح شود ـ نه علت انحصاری آن و اصلی ترین علت برای حرمت گوشت خوک حکم تعبدی قرآن و دیگر کتب مذهبی است.

بیان دلایل پزشکیِ هرچند درست، برای این قبیل احکام فقهی ممکن است این شائبه را ایجاد کند که اگر حرمت گوشت خوک به علت وجود آلودگی در گوشت آن است پس اگر به مدد علم این آلودگی برطرف شود، حرمت آن نیز از بین می رود که این البته مغایر با همان اصول دینی و فقهی می باشد. 

 سوژه دوم؛ بیدار شدن آتشفشان دماوند بعد از ۴۰ هزار سال

 مواردی چون فعالیت مجدد این آتشفشان بعد از ۴۰ هزار سال و فوران گدازه های
آشتفشانی که در این فیلم که توسط دو کوهنورد گرفته شده است مطرح می شود،
داستان پردازی و شایعه است.
متن شایعه

« خب به سلامتی فقط همین رو در عمر کوتاهمون کم داشتیم که آتشفشان دماوند بعد از ۴۰  هزار سال بیدار شه

اگه بیدار شه دمای تهران بین ۲۰۰  تا ۴۰۰ درجه میشه »

ستاد مبارزه با چرندیات (70)

 
پاسخ شایعه

اخیرا در فضای مجازی فیلمی منتشر شده که در آن ادعا میشود آتشفشان دماوند پس از سالها بار دیگر فعال شده است؛ مواردی چون فعالیت مجدد این آتشفشان بعد از ۴۰ هزار سال و فوران گدازه های آشتفشانی که در این فیلم که توسط دو کوهنورد گرفته شده است مطرح می شود، داستان پردازی و شایعه است.

آتشفشان دماوند از نوعی نیست که از دهانه آن مواد مذاب خارج شود و تنها برخی بخارات از دهانه این کوه خارج می شود که . زیرا کوه دماوند از جمله آتشفشانهایی است که تظاهرات فعال داشته و که طی سالهای گذشته نیز بارها این اتفاق افتاده است.

در حقیقت در سال‌های پر بارش، با نفوذ آب به درون قله و برخورد با سنگ‌های داغ، و چنین به نظر می‌رسد که فعالیت‌های آتشفشانی صورت گرفته ‌است.


سوژه سوم؛ درآوردن شش و نیم میلیارد پول از دو چاه جمکران

این تصویر از جمکران نیست و مراجع شیعه برای چاه جمکران هیچ اعتباری قائل نیستند

متن شایعه

” شمارش پول های دو چاه جمکران !
سال گذشته شش و نیم میلیارد تومان از این دو چاه بیرون آوردند. پولهائی که با تبلیغ خرافات، مردم بی پناه و درمانده از همه جا، با تکه کاغذی که در آن حاجتشان نوشته شده به این دو چاه می اندازند. “

ستاد مبارزه با چرندیات (70) 
پاسخ شایعه

این تصویر از جمکران نیست و در سال ۹۴ در رسانه های داخلی و خارجی بعنوان منتشر شد. هیچ گزارشی از بیرون آوردن مبالغ ادعایی شایعه از چاه جمکران وجود ندارد و در مسجد جمکران بشدت اطلاع رسانی می شود که

و در نزدیکی آن تابلویی نصب شده که

و انداختن آن در چاه یا آب روان در منابع شیعی آمده و چاه جمکران تنها به دلیل حس و حال معنوی این مسجد و همجواری با آن مورد توجه است.

ستاد مبارزه با چرندیات (70)


 
سوژه چهارم؛ ورود ۱۵۰۰ داعشی افغان و جنایات متعدد در کرمان

هیچ گزارشی از ورود این افراد یا بروز قتلها در ایام اخیر موجود نیست.

متن شایعه

” گروهی ازافغانیا که شامل ۱۵۰۰نفربوده اند.توسط گروهک داعش درشهرفرح افغانستان اموزش های موردنظر رادیده اند و واردکشورعزیزمان شده اند.که تاالان یک خانواده درشهرک صنعنی کرمان.یک خانواده خیابان ابوذر.چهارنفر درقائم ابادکرمان.هفده نفر درمحورماهان به کرمان کشته اند.سه نفر ازافرادی راکه به قتل رساندند قلبها.کلیه هاوکبدهایشان رابرداشته اند همشهریان محترم کرمانی ازکرایه دادن خانه به افاغنه.کارکردن باافاغنه.وسوارکردنشان جدا خوداری کنید تعداد افاغنه ای که تحت نظر داعش اموزش میبینند روزبه روزبیشترمیشودو وارد کشورمان میشوند لذا تمامی موارد ونکات راجدی بگیرید تاخدایی نکرده به دام این افرادنیفتید.

ستاد مبارزه با چرندیات (70) 
خطر. فوری فوری دوستان عزیز خواهران و برادران عزیز . قضیه آدم ربایی کودکان و خانومها و حتی اقایان عزیز. قتل و دزدی و تجاوز و حمله به اماکنی که در انها دختر خانومها تنها مشغول به کار هستند کاملا جدی است. داعش یا قاچاقچیان عضو بدن یا هر گروه های نامردی که چند وقت هست این فعالیت را شروع کردن و یا هر کس یا گروه دیگر  اصلا مهم نیست که اینها وابسته به کجا و با چه هدفی این‌کار را میکنند . مهم  این است که مواظب کودکان و ناموس  و جان خود باشید. در ساعات شب یا ساعاتی که خلوت هست ترجیحا  اگر لزومی ندارد منزل را ترک‌نکنید و کودکات خود را تحت هیچ شرایطی تنها حتی به دم درب خانه نفرستید‌ . تنها و حتی دو نفری به جایی نروید‌. خواهش میکنم به جاهایی که رفت و امد کم است و خیابانهای که  کنترلی ندارد نروید. حتما وقتی که در منزل هستید درب خانه را قفل کرده و تا اطمینان پیدا نکردید درب منزل را به روی کسی باز نکنید. خواهش میکنم این مسئله را جدی بگیرید و مواظب فرزندان و دختران خود باشید “

پاسخ شایعه

 این مطلب صحت ندارد و هیچ گزارشی از ورود ۱۵۰۰ داعشی افغان یا بروز قتلهای ادعا شده، در ایام اخیر موجود نیست. نویسنده توضیحی از چگونگی دستیابی به ریز آمارهای ذکر شده در متن را ارائه نکرده و به منبعی هم استناد ننموده است.

تیم های تروریستی، کم تعداد سازماندهی و اعزام می شوند، نه ۱۵۰۰ نفره! و به لطف خدا اشراف نهادهای امنیتی کشور، موجب که گردیده است.

رعایت نکات امنیتی و مراقبت از خود و خانواده در هر زمانی لازم است، اما باید از انتشار شایعات بی دلیلی که با القای نا امنی موجب تشویش اذهان عمومی و دامن زدن به مشکلات اجتماعی می شوند، خودداری کنیم.


منبع: برترنها

طنز؛ «رودربایستی»

دهخدا درِ کلاس را باز کرد و دید رسایی ایستاده پای تخته و با چهره‌ای سرخ درون نِی فوت می‌کند. دهخدا به رسایی تشر زد: «باز دو دقیقه چشم من رو دور دیدی؟» کوچک‌زاده به حمایت از رسایی از جایش برخاست و گفت: «تقصیرِ جهانگیریه‌. از رسایی خواست تا از ارتباط گوسفندان با شیرها حرف بزنه. رسایی هم توی رودرواسی قرار گرفت». دهخدا نفسی عمیق کشید و گفت: «نخست اینکه بهتره به جای رودرواسی بگی رودربایستی، بعد هم مگه رسایی خودش زبون نداره که شما به جاش حرف می‌زنی؟» سپس رو کرد به رسایی و گفت: «شما که بلد نیستی نی بزنی چه اصراری داری تا نی بزنی؟»

رسایی ناگهان خشمگین شد و نی را انداخت زیر پایش و لگدکوبش کرد و با خشم گفت: «تقصیر منه که می‌خواستم برای گوسفندان لحظاتی آرامش‌بخش بیافرینم تا با خیال راحت یک شیر را به عنوان ارشد انتخاب کنن». غرضی سرش را خاراند و گفت: «شیر که گوسفندا رو می‌خوره!» دهخدا لبخند زد و پرسید: «این جریان شیر و گوسفند چیه؟» جهانگیری خندید و گفت: «رسایی طبق معمول سوتی داده، الانم توی رودرواسی با خودش مجبور شده سر حرفش بمونه» دهخدا نشست روی صندلی‌اش و گفت: «همین چند دقیقه پیش گفتم که بهتره به جای رودرواسی بگی رودربایستی».

بقایی یکهو سیخ سر جایش ایستاد و مانند کسی که می‌خواهد سرود بخواند با صدای بلند گفت: «راه من راه احمدی‌نژاد است». مطهری پوزخند زد و گفت: «منظورش از راه، جاده خاکیه!» دهخدا همان‌طور که هاج و واج مانده بود، پرسید: «دست‌کم پیش از اینکه یکهو فریاد بزنی یه اجازه‌ بگیر! این حرف شما چه ربطی به کلاس داشت؟» احمدی‌نژاد با لبخند گفت: «بقایی تازه از حبس در اومده، یه مدت در فضای شهری نبوده، فعلا داره آب‌بندی می‌شه، یواش یواش بهش عادت می‌کنید!» مشایی برای اینکه حرف را عوض کند، گفت: «من درختم» یکی از شاگردها که ماسک زیدان به صورتش زده و بدجور از دست مشایی دلش پر بود، فریاد زد: «پس منم تبرم» و با سر به شکم مشایی کوبید. ته کلاس آشوب شد. شاگردها افتاده بودند به جان هم.

بعضی‌ها هم به مشایی طناب بسته بودند و سعی می‌کردند روی شاخه‌اش تاب بسازند، البته مشایی دل به کار نمی‌داد و هی تاب‌شان را پاره می‌کرد. شاگردی که ماسک زیدان زده بود، ماسکش زیر دست و پا افتاد. دهخدا تا او را دید جلوی اسمش توی دفتر یک نمره منفی نوشت و فریاد زد: «قاضی‌پور! دیگه تغییر چهره فایده نداره!» این را که گفت سوی نی‌‌ای که رسایی روی زمین انداخته بود رفت، آن را برداشت، سرش را با چراغ‌الکلی ضد عفونی کرد و سپس بدون اینکه رودربایستی کند به نی زدن پرداخت. شاگردها بدون اینکه به نوای حزن‌انگیز نی توجه کنند توی سر و کله‌ یکدیگر می‌زدند تا سرانجام زنگ خورد و همه‌ به جز دهخدا که برای دل خودش نی ‌می‌زد، دوان دوان از کلاس بیرون رفتند.


منبع: برترینها

دخترک ۵ ساله ای که از دو پیرزن نگهداری می کند! (+عکس)

برترین ها – درحالیکه بیشتر دختربچه های ۵ ساله در کودکستان یا مشغول بازی هستند، «آنا وانگ» کوچک از جنوب غربی چین از مادربزرگ و مادرمادربزرگش مراقبت می کند.

درواقع او به تنهایی از این زنان مسن نگهداری می کند و هیچ کسی در این کار به او کمک نمی کند، نقشی که شرایط زندگی بر او تحمیل کرده و هیچ کودکی قادر به تحمل آن نیست.

پدر آنا وقتی او تنها سه ماه داشت به دلایل نامعلوم به زندان فرستاده شد و مادرش دوباره ازدواج کرد و بعد از مدتی دخترش را رها کرد. دخترک در کوه های دورافتاده زوئین با مادربزرگش که از آرتریت شدید رنج می برد و مادرمادربزرگش که ۹۲ سال دارد تنها ماند و جمع آوری غذا و پخت و پز غذا، نظافت و کمک به آن ها در رفتن به توالت را آغاز کرد.

یکی از همسایگان مهربان آن ها به آنا اجازه می دهد از مزرعه شان سبزی بچیند. آنا آرزوی سلامتی خانواده خود را دارد. مجموعه عکس هایی از زندگی سخت آنا را در این مطلب مشاهده می کنید که کودکی فراموش شده او را نشان می دهد.


منبع: عصرایران

زوجی که مثل هم لباس می پوشند (+عکس)

در حالیکه خیلی از ما برای جفت کردن جوراب هایمان هم باید تلاش کنیم، این زوج ژاپنی ۳۷ سال است که ازدواج کرده اند و همیشه لباس های هماهنگ می پوشند و همان طور که در تصاویر زیر می بینید، لباس پوشیدن هماهنگ آن ها واقعا شگفت انگیز و جالب است..

به گزارش جام جم آنلاین، افراد زیادی در اینستاگرام این زوج شیک پوش را دنبال می کنند. آن ها با اینکه در دهه شصت زندگی خود هستند، اما شیک پوش تر از کسانی هستند که نصف آن ها سن دارند. تصاویر زیبا و الهام بخش این زوج دوست داشتنی را در ادامه ایمیل مشاهده کنید.


منبع: عصرایران

مادری که ۱۴۰۰ یتیم را به فرزندی گرفته

برترین ها: «سینداتای ساپکال» که او را با نام «مادر یتیمان» می شناسند، مادر یک خانواده بسیار بزرگ است. این زن ۶۸ ساله زندگی ۱۴۰۰ یتیم را با فراهم کردن خانه، حمایت و عشقی که سزاوارش هستند، متحول کرد. سینداتای مادر کسانی است که هیچکس را ندارند. او آن ها را در پناه خود گرفته و از آن ها مراقبت می کند، آن ها را در مسیر درست بزرگ می کند. بسیاری از کودکانی که او به فرزندی گرفته اکنون وکیل، پزشک و دانشجو شده اند. و شگفت آور است که سینداتای که به او «مای» به معنای مادر می گویند، با تک تک این بچه ها در ارتباط است.

او در شرایط بسیار سختی بزرگ شده و در نهایت موجب شده که امروز از این کودکان محروم مراقبت کند. او در سن ۹ سالگی مجبور شد مدرسه را رها کند و در ۱۰ سالگی با یک مرد ۲۰ ساله ازدواج کرد. او به عنوان یک عروس جوان با مسئولیت های جدید و مشکلات متعددی روبرو بود اما هنوز هم علاقه خود به کمک به دیگران را حفظ کرده است. او به شدت با استثمار زنان روستا برای کار برای زمینداران و کشاورزان ثروتمند مخالف است. اما با مخالفت خانواده اش روبرو شد. وقتی ۲۰ ساله و دخترش را ۹ ماهه باردار بود، شوهرش او را بیرون انداخت. او نتوانست کسی را پیدا که به او کمک کند و سرانجام به تنهایی در یک گاوداری ماند و دخترش ماماتا را به دنیا آورد و بااستفاده از یک تکه سنگ بند ناف او را قطع کرد. او به نزد بستگان و حتی مادرش رفت اما هیچکس از او حمایت نکرد. همه او را بیرون انداختند. برای حفاظت از خود و نوزادش، مجبور شد برای غذا گدایی کند. او به ایستگاه راه آهن می رفت و آوازهای مذهبی می خواند تا بتواند با غذا برگردد. اینجا بود که متوجه شد، خیلی ها مثل او در زندگیشان را هیچکس را ندارند و تنها برای غذا و زنده ماندن تلاش می کنند. هویت او زنی بود که در ایستگاه قطار گدایی می کرد. او هرروز با چالش های زیادی روبرو بود. وقتی آواز می خواند به او غذا می دادند. گرسنگی مشکل او و بسیاری دیگر بود. او غذایش را با دیگران قسمت می کرد و آن ها هرگز او را رها نمی کردند. این گونه بود که خانواده او بزرگ و بزرگتر شد. این ندانسته اتفاق افتاد.

او می گوید: «یک روز من در ایستگاه نشستم و تصمیم گرفتم بمیرم. من آنقدر خوردم که معده ام پر شد چون نمی خواستم گرسنه بمیرم. هنوز کمی غذا برای من مانده بود. بنابراین آن را به ساری ام گره زدم، کودکم را بغل کردم و آماده مردن شدم. چند قدم رفتم و صدای گریه یک گدا را شنیدم. او درد می کشید و می گفت من کسی را ندارم، بیمار و تشنه هستم. من دارم می میرم، لطفا قبل از اینکه بمیرم به من کمی آب دهید. من صدای او را شنیدم و به خودم گفتم سینداتای اگر می خواهی بمیری، لااقل یک کار خوب بکن و به این مرد کمی آب بده. من نزد او رفتم و متوجه شدم از تب می سوزد. به او آب و غذا دادم. او به من نگاه کرد و برای تشکر با من دست داد. آن وقت بود که من فهمیدم باید برای دیگران زندگی کنم.»

او اوایل شروع به حمایت از گداهای دیگر و بچه های ناخواسته با غذایی کرد که از آواز و گدایی به دست می آورد. بعد کم کم شروع به سخنرانی کرد تا بتواند کمک های مالی برای غذا دادن به آن ها جمع کند. اکنون با کمک دخترش ماماتا و «دیپاک» اولین بچه ای که به فرزندی قبول کرده، چهار یتیمخانه راه اندازی کرد. دو یتیمخانه برای دختران و دو یتیمخانه برای پسران. او از نزدیک با همه آن ها کار می کند و دائما خانواده بزرگش را که هنوز هم در حال رشد است حمایت می کند. از نظر او روابط خونی واقعا معنای چندانی ندارد و خانواده را همین کودکانی می بیند که از آن ها حمایت می کند.

 مادری که 1400 یتیم را به فرزندی گرفته
مادری که 1400 یتیم را به فرزندی گرفته 


منبع: برترنها

عجیب ترین، بلندترین و ترسناکترین ترن های هوایی

یکی از محبوب ترین و هیجان انگیزترین وسیله های بازی در شهربازی ها، ترن هوایی است که شما در یک مسیر پر فراز و فرود و پر پیچ و خم، چرخانده و در نهایت در مقصد پیاده می کند.

هیجانِ سواری با رولر کوستر تا چندین دقیقه پس از پایان بازی همچنان ادامه دارد و آدم احساس می کند، با جیغ های ناشی از ترس و خوشحالی یک تخیله انرژی کامل انجام داده و شادابی خاصی را تجربه خواهد می کند.

ترن هوایی تقریبا در تمامی شهربازی های دنیا وجود دارد اما اندازه، فرم، سرعت ترن و شکل مسیر آن و میزان وحشتی که در دل کاربر ایجاد می کنند، تفاوت های بسیاری با هم دارند. برخی از این رولر کوسترها به قدری بزرگ و ترسناک هستند که سوار شدن بر آن ها مستلزم هیجان دوستی و بی باکیِ زیاد است. از جمله بزرگ ترین و ترسناک ترین نمونه ها می توان موارد زیر را معرفی کرد که در گوشه و کنار جهان پراکنده هستند.

بلندترین ترن هوایی جهان

11 نمونه از عجیب ترین، بلندترین و ترسناک ترین ترن هوایی های دنیا

بلندترین ترن هوایی جهان در شهر نیوجرسی قرار دارد و ارتفاع آن ۱۴۰ متر اعلام شده است. نکته وحشتناک این است که ریل این ترن هوایی در زمان فرود، ۱۲۷ متر است. یعنی رسما از ترس سکته خواهید کرد. زیرا این مسافت را با مغز و با سرعت بسیار بالا به سمت زمین حرکت می کنید. سرعت این ترن ۲۰۰ کیلومتر در ساعت است. از این رو سریع ترین ترن هوایی آمریکا و دومین رولرکوستر پرسرعت جهان نیز به شمار می رود.

بلندترین ترن هوایی چوبی جهان

11 نمونه از عجیب ترین، بلندترین و ترسناک ترین ترن هوایی های دنیا

رولر کوسترهای چوبی را نمی توان همانند نمونه ها فلزی در هر ارتفاعی ساخت. این نمونه ها، محدودیت های خاص خود را دارند. اما ترن هوایی Colossos در پارک Heide در کشور آلمان، با ارتفاع ۶۰ متر بلندترین ترن هوایی چوبی دنیا محسوب می شود.

طولانی ترن هوایی فلزی جهان

11 نمونه از عجیب ترین، بلندترین و ترسناک ترین ترن هوایی های دنیا

هنگامی که Steel Dragon 2000 در اسپا لند ناگاشیمای شهر ژاپن گشایش یافت، به عنوان طولانی ترین کوستر فلزی دنیا معرفی گشت. اما سه سال بعد، این لقب را از دست داد زیرا ترن هوایی نیوجرسی، جای آن را در رکورد بلندترین ها گرفت. اما این ترن هوایی همچنان جزو بلندترین کوسترهای دنیا به شمار می رود.

طولانی ترین ترن هوایی چوبی جهان

11 نمونه از عجیب ترین، بلندترین و ترسناک ترین ترن هوایی های دنیا

طولانی ترین ترن هوایی چوبی جهان، Cincinnati در کینگز آیلند بیست با بلندی ۲۲۴۰ متر است. این ترن هوایی در سال ۱۹۷۹ میلادی ساخته شده و هیجان سواری با آن با اینکه فقط ۴ دقیقه ادامه دارد، اما به شدت زیاد و حس شادابی پس از آن ماندگار است.

سریع ترین ترن هوایی جهان

11 نمونه از عجیب ترین، بلندترین و ترسناک ترین ترن هوایی های دنیا

Ferrari World در ابوظبی یکی از سریع ترین ترن هوایی های دنیا را در خود جای داده است. این ترن با سرعت ۲۴۲ کیلومتر در ساعت حرکت می کند. جالب است که برای رسیدن به این سرعت از سیستم لانچ هیدرولیک که صفر تا ۱۰۰ کیلومتر را در عرض ۲ ثانیه پر می کند، استفاده می نماید. این ترن در عرض ۵ ثانیه به سرعت ۲۴۲ کیلومتر در ساعت می رسد که بدون شک، وحشت و هیجانی باورنکردنی برای مسافران رقم می زند.

پر پیچ و خم ترین ترن هوایی جهان

11 نمونه از عجیب ترین، بلندترین و ترسناک ترین ترن هوایی های دنیا

رولر کوستر Smiler در آلون تاور در شهر استافوردشایر در انگلستان، لقب پر پیچ و خم ترین ترن هوایی دنیا را یدک می کشد. این ریل ۱۴ حلقه، مارپیچ و پیچ در طول مسیر خود دارد تا حسابی ته دل مسافران را خالی کرده و آن ها را به خوبی هیجان زده کند.

شایان ذکر است که در سال ۲۰۱۵ میلادی به دلیل تصادم وحشتناکی که در این ترن هوایی روی داد، ادامه فعالیت اش ممنوع اعلام شد. ما در اواسط ۲۰۱۶، پس از اطمینان از ایمنی و سلامت ترن ها، دوباره کار خود را از نو آغاز کرد.

قدیمی ترین ترن هوایی چوبی در جهان

11 نمونه از عجیب ترین، بلندترین و ترسناک ترین ترن هوایی های دنیا

لقب قدیمی ترین ترن هوایی جهان به Leap-The-Dips در لیکمونت پارک در آلتونا، واقع در ایالت پنسیلوانیا می رسد که از سال ۱۹۰۲ میلادی فعالیت خود را آغاز کرده و همچنان نیز باز است. البته در سال ۱۹۹۹ میلادی یک بار به طور کامل تعمیر و نوسازی شده. در حال حاضر، پس از گذشت حدود ۱۱۵ سال، این رولر کوستر چوبی یکی از دو نمونه باقی مانده از گذشته های دور است که در آمریکای شمالی همچنان مورد استفاده علاقه مندان قرار می گیرد.

قدیمی ترین ترن هوایی فلزی در جهان

11 نمونه از عجیب ترین، بلندترین و ترسناک ترین ترن هوایی های دنیا

قدیمی ترین ترن هوایی فلزی در جهان در کوهستان سوئیس (Montana Suiza) در کشور اسپانیا قرار دارد. این ترن هوایی در سال ۱۹۲۸ میلادی آغاز به کار کرده و همچنان مورد استفاده قرار می گیرد.

ترن هوایی با شدیدترین و عمودی ترین شیب ممکن

11 نمونه از عجیب ترین، بلندترین و ترسناک ترین ترن هوایی های دنیا

این مدل از ترن هوایی واقعا وحشتناک به نظر می رسد و حتی تصور اینکه سوار بر ترن در زاویه ۱۲۱ درجه به سمت زمین با سرعت حرکت کنید، هم ترسناک است چه برسد به واقعیت. این ترن هوایی که رکورددار شدیدترین شیب است، علاوه بر طولِ فرود ۴۳ متری، ۷ مارپیچ هم دارد که ترن با سرعت ۱۰۰ کیلومتر در ساعت از میان آن ها عبور می کند. بدون شک مسافران پس از پیاده شدن از چنین وسیله وحشتناکی تا چند دقیقه نمی توانند تشخیص دهند کجا بوده و چه حالی دارند!

بلندترین فرود ترن هوایی در جهان

11 نمونه از عجیب ترین، بلندترین و ترسناک ترین ترن هوایی های دنیا

این نمونه از قبلی هم وحشتناک تر است؛ اگر دوست دارید سقوط آزاد را با سرعت بسیار زیاد و بر فراز یک مشت فلز و آهن تجربه کنید، رولر کوستر Zumanjaro در نیوجرسی بهترین گزینه برای این امر محسوب می شود. فکر کنید این ترن، مسافران را تا ارتفاع ۱۲۷ متری بالا می برد و سپس با سرعت ۱۴۵ کیلومتر در ساعت به سمت زمین رها می کند.

رولر کوستری برای کُشتن مسافران!

11 نمونه از عجیب ترین، بلندترین و ترسناک ترین ترن هوایی های دنیا

این نمونه هنوز به مرحله تولید نرسیده و فقط فرضیه و ماکت اولیه آن ساخته شده است. کوستر Euthanasia (کشتن دلسوزانه) توسط یک دانشجوی مقطع دکترا به نام جولینوس اوربوناس در سال ۲۰۱۰ میلادی طراحی و مطرح شد. طرح وی، ۷ پیچ پشت سر هم دارد که به دلیل سرعت و نوع حرکت، مانع از رسیدن اکسیژن به مغز مسافر و در نتیجه به کشته شدن وی منجر می شود. او این وسیله را برای اعدام مجرمان یا افرادی که قصد دارند قانونی خودکشی کنند، طراحی کرده تا با حسی از سرخوشی از دنیا بروند!
منبع: برترنها

طنز؛ بازیگرای ما و بازیگرای اونا!

چند روز پیش فیلم «ماشینیست» با بازی «کریستین بیل» را می‌دیدیم. شخصیت اصلی فیلم مردی است که از بی‌خوابی شدید رنج می‌برد و به همین خاطر هیکلش فوق‌العااااااده لاغر و استخوانی شده است. می‌گویند کریستین بیل برای بازی در این نقش چیزی حدود ٣٠ کیلوگرم وزن کم کرده است و بیش از سه ماه روزانه فقط یک عدد بادام و کمی کنسرو می‌خورده! واقعا این خارجی‌ها استانداردهای عجیبی دارند. فکر کنم اگر به این آقای بیل پیشنهاد بازی در نقش یک «جسد» را بدهند، خودش را واقعا می‌کشد که نقشش باورپذیر دربیاید! شما این روانی‌ها را با بازیگران خود ما مقایسه کنید خدایی! به‌خصوص اینهایی که توی فیلم‌های سوپرمارکتیِ سینمای خانگی بازی می‌کنند. طرف نقش یک آدم عادی را هم حتی باورناپذیر بازی می‌کند! خدایی کار سختی‌ است! مثال دیگری برایتان بزنم؛ مثلا همین مرحوم «هیث لیجر» را می‌گویند دلیل جوانمرگی‌اش خو گرفتن بیش از حدش با نقش «جوکر» در فیلم بتمن بوده که او را افسرده کرده و باعث شده بود به مواد مخدر پناه ببرد! می‌گویند او برای بازی در این فیلم چند ماه خودش را در اتاقی حبس و جلوی آیینه تمرین می‌کرده! البته بازیگران ما هم ساعات زیادی را جلوی آینه وقت صرف می‌کنند، منتها نه برای تمرین گریه و خنده، وحشتزدگی و … بلکه برای میک‌آپ، مدل دادن به مو، ست کردن لباس، آرایش و عشوه!

ما الان در بین فیلم‌ها و سریال‌های‌مان سکانس‌هایی داریم که مثلا طرف پسر جوان و شوهر مهربانش در آن، جلوی چشم‌هایش با ماشین از تپه پرت می‌شوند پایین و جفت‌شان زنده‌زنده آتش می‌گیرند و بعد هم عینهو کباب ته‌ ماهیتابه‌ای از وسط دو شقه می‌شوند، اما خانم بازیگر حتی یک قطره اشک هم نمی‌ریزد تا مبادا ماتیک و خط چشمش خراب شود! حتی جیغ و داد هم نمی‌کند که مبادا صدایش بگیرد و تارهای صوتی‌اش اذیت شود، توی سر و صورتش هم که اصلا نمی‌زند چون پوستش حساس است، کلا همین‌جور عین ماست چکیده موسیرِ سون ایستاده و زیر لب می‌گوید: «وااای!» حالا همین نقش را اگر بدهید یکی مثل مونیکا بلوچی بازی کند، از سه ماه قبل خودش را توی اتاق حبس می‌کند تا با کاراکتر خو بگیرد. بعد می‌رود یک مدت توی آتش‌نشانی و ستاد حوادث غیرمترقبه کار می‌کند تا این‌جور حوادث را از نزدیک ببیند و بتواند با سکانس ارتباط برقرار کند. موقع فیلمبرداری هم یک‌جوری خودش را می‌زند و جیغ و داد می‌کند و آسفالت‌های کف خیابان را گاز می‌گیرد که دل کارگردان و تهیه‌کننده کباب بشود و بیایند زیر بغلش را بگیرند از کادر خارجش کنند! خودش هم به قدری در نقشش فرومی‌رود که تا یک‌سال لباس سیاه می‌پوشد و تا دوست و رفقایش برایش لباس سفید نبرند، رخت عزا را درنمی‌آورد!

متاسفانه این روزها ما شاهد یک «بازیگرسالاری» عجیب در سینمای‌مان هستیم! به‌طوری که مورد داشته‌ایم که پروژه سینمایی با هزینه ٢٠ میلیاردی را یک ماه عقب انداخته‌اند تا یک عدد جوش زیرپوستی که روی لُپ آقای بازیگر زده بوده، برطرف شود. نگاه به امثال نوید محمدزاده و محسن تنابنده که ذاتا بازیگر هستند نکنید، این روزها اگر شما دماغ توک بالا، چشم رنگی، موی لخت، لب‌شتریِ قرمز، نگاه خمار و قد بالای یک متر و هشتاد و پنج نداشته باشید و بخواهید وارد عرصه بازیگری شوید، کارتان از استخدام شدن با مدرک کاردانی کشاورزی در سازمان ناسا هم سخت‌تر است. یعنی این‌جور بگویم که شما شاید بتوانید با شلوارک توپ‌توپی قرمزوآبی و تی‌شرت آستین‌حلقه‌ای صورتی وارد اجلاس عمومی سازمان ملل متحد بشوید و آن‌جا در صحن علنی سخنرانی کنید، اما بدون ویژگی‌هایی که گفتم بعید است بتوانید وارد سینما بشوید!


منبع: برترینها

مهاجرت به آمریکا از گذشته تا حال

این مهاجران بودند که با مهاجرت از انگلستان، آلمان، ایرلند، فرانسه، روسیه و شرق اروپا، امریکا را به آنچه امروزه هست، تبدیل کرده‌‌‏اند. مرزهای امریکا در ابتدا باز بود. تقریبا هر کسی پس از رسیدن با قایق به جزیره ایلیس و پس از ثبت کردن نامش می‌‌‏توانست به صورت رایگان راه خود را در کشور جدید هموار کند.

 مهاجرت به آمریکا از گذشته تا حال

بازار خیابان مالبری در نیویورک آمریکا در اوایل سال ۱۹۰۰. ایتالیای کوچک
در منهتن نیویورک نمونه خوبی است از آنکه مهاجران یک ملیت به صورت گروهی در
سرزمین جدیدشان مستقر شدند. (Library of Congress) 

امروزه قوانین مهاجرت پیچیده شده است : اگر قوانین در گذشته بهتر بود، آیا نباید به سیستم مرزهای باز قرن ۱۹میلادی دوباره بازگشت؟ متاسفانه، یک بله و یا نه ساده به این سوال، جواب کاملی نمی‌‌‏دهد.

این روز‌‌‏ها که بحث اعمال محدودیت‌‌‏های جدید ویزای آمریکا برای ایرانیان و شهروندان پنج کشور دیگر مطرح شده است خوب است نگاهی به مهاجرت به آمریکا از گذشته تا حال بیاندازیم.

مهاجرت به آمریکا از گذشته تا حال
کارگر مهاجر مکزیکی در حال چیدن جعفری‌‏های ارگانیک در ولینگتون، کولورادو (John Moore/Getty Images)

مدل بازار آزاد

در گذشته، بازار آزاد بود که ایجاد انگیزه می‌‌‏کرد و مهاجرت به این هدف خدمت می‌‌‏کرد، هرچند که بی دردسر هم نبود. اما امروزه، انگیزه مهاجرت توسط دولت دیکته می‌‌‏شود که باعث ایجاد پیامدهای ناخواسته اقتصادی چون ایجاد برنده و بازنده می‌‌‏گردد.

اگر هدف از مهاجرت تقویت یک کشور از لحاظ اقتصادی در نظر گرفته شود، بنابراین باز کردن مرزهای امریکا در گذشته نتیجه خوبی داده است : جذب کارگران، تجار و دانشمندان از سراسر جهان باعث افزایش ارزش جامعه امریکایی شده است. اگرچه این مسئله فقط به دلیل ساختار انگیزشی آن زمان بود که امکان پذیر گردید.

در قرن نوزدهم، هیچ سیستم دولتی برای رفاه عمومی افراد وجود نداشت. مهاجرانی که با قایق به امریکا می‌‌‏رسیدند باید به تنهایی راهی برای گذران زندگیشان پیدا می‌‌‏کردند. اگر موفق به انجام این کار نمی‌‌‏شدند یا می‌‌‏مردند و یا مجبور به ترک کشور می‌‌‏شدند. مجازات کیفری هم خیلی سنگین بود و برای بسیاری از جنایات، حکم اعدام صادر می‌‌‏شد.

بنابراین مهاجران مجبور بودند که با آداب و رسوم، قوانین و فرهنگ کشوری که به آن مهاجرت کردند، خود را منطبق کنند و در صورتی که قادر به انجام این کار نبودند، دیگر به اندازه کافی برای موفقیت و ایجاد ارزش اقتصادی و بازار کاری خود موفق نبودند.

« دن الیور »، مدیر کمیته اتاق فکر تحقیقات مالی و آموزش مستقر در نیویورک در این باره گفت : « این سختی‌‌‏ها همانند فیلتر عمل می‌‌‏کرد، می‌‌‏خواهید بیایید و موفق شوید. مردم فداکاری‌‌‏های بزرگی انجام دادند تا به اینجا برسند، آداب و رسوم محلی را یاد بگیرند و به یکی از سرمایه داران تبدیل شوند. »

مفهوم اولیه واژه سرمایه‌‌‏دار یا کاپیتالیست اشاره به کسی داشت که صاحب سرمایه بوده است؛ چه در قالب پس انداز بانکی یا چه سرمایه گذاری کسب و کار. به گفته الیور افراد بدون هیچ سرمایه‌‌‏ای مهاجرت می‌‌‏کردند و مجبور بودند سرمایه بدست آورند. وقتی به اینجا نقل مکان می‌‌‏کردید، هیچ کس به شما هیچ چیزی نمی‌‌‏داد.

به گفته‌‌‏ « جورج بورهاس »، پروفسور اقتصاد دانشگاه هاروارد، ایجاد تغییری در قوانین، مهاجرت به آمریکا را بعد از سال ۱۹۲۰ دشوار ساخت و تاثیرات موج شدید مهاجرت از ۱۸۰۰ را کاهش داد.

قانون مهاجرت سال ۱۹۲۴، نظامی سهمیه بندی بر اساس ریشه‌‌‏های ملی مردمی که تا قبل از آن مهاجرت کرده و در امریکا زندگی می‌‌‏کردند معرفی کرد. به طور مثال اگر ۱۰ میلیون نفر با ملیت آلمانی در امریکا زندگی می‌‌‏کردند، حداکثر ۲ درصد از این تعداد یا حدود ۲۰۰ هزار آلمانی می‌‌‏توانستند ویزا بگیرند.

بورهاس در این باره گفت : « تغییر سیاست، به منظور سخت‌‌‏تر کردن مهاجرت بود. با تغییر در قوانین و رکود سال‌‌‏های ۱۹۳۰ و همچنین جنگ جهانی دوم، امریکا دوره طولانی را با تعداد کمی از مهاجران گذراند. »

رفاه اجتماعی، انگیزه‌‏ای برای مهاجرت به آمریکا

در آمریکای امروزی، آن ساختار ایجاد انگیزه ساده گذشته کاملا تغییر کرده است.

در حال حاضر مهاجرت قانونی با گرفتن ویزا و طی گذران سیستمی پیچیده انجام می‌‌‏گیرد. مهاجران هزاران دلار را صرف وکیل متخصص مهاجرت می‌‌‏کنند، پولی که می‌‌‏تواند صرف سرمایه گذاری در کسب و کار یا آموزش شود.

هزینه اولیه درخواست برای اقامت دائم تنها بین ۲۰۵ تا ۱۱۰۰ دلار است. هزینه وکلای مهاجرت نیز به راحتی بین ۵ هزار تا ۱۰ هزار دلار می‌‌‏شود که به این هزینه  اضافه می‌‌‏گردد.

مهاجرتی که مطابق با این قوانین پیچیده نباشد، غیر قانونی است و دولت آمریکا پذیرای آن نیست. شهروندان کشورهای کم درآمد با دیدن فرصت‌‌‏های اقتصادی و حمایت دولت امریکا و وجود سیستم‌‌‏های رفاهی به این کشور مهاجرت می‌‌‏کنند.

طبق آمار سال ۲۰۱۴، ۱۱.۱ میلیون مهاجر غیر قانونی در ایالات متحده زندگی می کنند که بیش از نیمی از این افراد از مکزیک وارد این کشور شدند.

دستمزد این کارگران می‌‌‏تواند برای این کشور سودمند باشد. بورهاس تخمین می‌‌‏زند سود خالص هر ساله‌‌‏ مهاجران قانونی و غیر قانونی به دلیل افزایش فعالیت‌‌‏های اقتصادی به اقتصاد امریکا حدود ۵۰ میلیارد دلار است.

از طرف دیگر، با وجود کارگران بومی به شرکت‌‌‏ها سودی در حدود۵۱۶ میلیارد دلار در هر سال به دلیل دستمزد پایین تعلق می‌‌‏گیرد.

به گفته بورهاس، کارفرمای شما می‌‌‏تواند افراد را بسیار ساده‌‌‏تر استخدام کند. هرچه شما وضعیت مالی بدتری دارید، کارفرمای شما وضعیت بهتری دارد. از دست دادن برای شما به معنای بدست آوردن کارفرما است. در واقع اگر کارفرما از سود بهرمند شود، شما آن را ازدست داده‌‌‏اید. با افزایش ۱۰ درصدی تعداد کارگران، دستمزد کارگران تا ۳ درصد کاهش می‌‌‏یابد. درواقع مهاجران و شرکت‌‌‏های محلی سود می‌‌‏برند ولی کارگران محلی ضرر می‌‌‏کنند.

مهاجرت به آمریکا از گذشته تا حال
کارگران مکزیکی در صف دریافت واکسن آنفولانزا. هر چند که بیشتر مهاجران غیر قانونی به انجام کارهای بدنی و کم مهارت محدود شده‌‏اند، اما این وضعیت را به آنچه در کشورشان می‌‏گذرد ترجیح می‌‏دهند. (John Moore/Getty Images)

بیشتر مهاجران غیر قانونی با دستمزد کمی کار می‌‌‏کنند و واجد شرایط سیستم رفاه عمومی نمی‌‌‏شوند. اما برای بیشتر مهاجران، حتی دستمزد‌‌‏های اندک بخش خصوصی بهتر از چیزی است که در کشورشان به دست می‌‌‏آورند.

همچنین وجود سیستم رفاه برای کودکان متولد امریکا نوعی حمایت از مهاجران است و امکان ارسال پول به کشورهای مبدا باعث تشویق میلیون‌‌‏ها مهاجر فقیر و بی تحصیلات برای عبور از مرزها به طور غیرقانونی می‌‌‏گردد.

به گفته بورهاس، مهاجرت غیر قانونی به امریکا به مهارت خاصی نیاز ندارد وسیستم رفاه این کشور به کارگران کم مهارت، کمک‌‌‏هایی ارائه می‌‌‏کند.

از آنجا که کودکان متولد آمریکا از مهاجران غیر قانونی به طور پیش فرض شهروند در نظر گرفته می‌‌‏شوند، حتی اگر مهاجران اصلی (غیرقانونی) هیچ رفاه و مزایایی دریافت نکنند، کودکان واجد شرایط دریافت خدماتی از جمله بن غذا، تحصیل رایگان و خدمات درمانی از دولت هستند.

در سال ۲۰۱۶، ۴۲ درصد از خانواده‌‌‏های غیر‌‌‏شهروند (حدود ۳.۷ میلیون نفر) به نوعی از مزایای سیستم رفاهی استفاده کرده‌‌‏اند.

با توجه به تحقیقات مرکز مطالعات مهاجرت، خانواده مهاجران، هم قانونی و غیر قانونی، به طور متوسط ۶ هزار و ۲۳۴ دلار سالانه از مزایای رفاهی فدرال استفاده می‌‌‏کنند که ۴۱ درصد بالاتر از متوسط مزایایی تعلق گرفته به خانوار افراد بومی با مبلغ ۴ هزار و ۴۳۱ دلار است.

امروزه اگر سرپرست خانوار به دلیل دستمزد کم به تنهایی قادر به اداره زندگی نباشد، دولت کمک می‌‌‏رساند. از این رو از لحاظ اقتصادی برای افرادی که از کشورهای کم درآمد به امریکا مهاجرت می‌‌‏کنند، تربیت یک خانواده در امریکا بسیار امن‌‌‏تر و ارزان‌‌‏تر است.

به همین دلیل یک پرسش پیش می‌‌‏آید که چگونه دولت آمریکا می‌‌‏تواند منابع محدود خود را میان جمعیت بومی و مهاجران و خانواده‌‌‏های آن‌‌‏ها تقسیم کند؟

سیستم رفاه دولتی، مهاجران را قادر می‌‌‏کند که بتوانند زندگی بهتری برای خود و خانواده خود، فراهم کنند و تحت نظام بازار آزاد زندگی کنند. این در حالی است که در قرن ۱۹، حدود ۲۵ درصد از کسانی که به امریکا رسیدند، در نهایت به خانه‌‌‏هایشان بازگشتند.

به گفته بورهاس در گذشته، بسیاری از مسائل متفاوت بود. مهاجران می‌‌‏آمدند، زمانی که قادر نبودند بازار کار خود را داشته باشند دوباره به کشورهایشان بازمی‌‌‏گشتند.

هجوم گسترده مردم و رقابت در مشاغل ارزان، بازار کار را تحت تاثیر قرار داده است و افزایش کارگران در مشاغل منجر به واکنش شدید جمعیت بومی شده است.

ماهیت مهاجرت غیر قانونی باعث ایجاد گروه‌‌‏های مهاجر می‌‌‏گردد. در نتیجه ادغام در جامعه را در مقایسه با زمان‌‌‏های گذشته سخت‌‌‏تر می‌‌‏سازد.

همچنین، مجازات‌‌‏های جنایی در حال حاضر شدت کمتری دارند و به طور خودکار به اخراج افراد منجر نمی‌‌‏شوند که در تضاد کامل با قرن ۱۹میلادی است.

مهاجران تحصیل کرده و با مهارت

مهاجرت از طریق دریافت ویزای مهارت، در حالی که کاری پیچیده و پرهزینه محسوب می‌‌‏شود، دارای این مزیت است که مهاجران می‌‌‏توانند شغلی با درآمد بالا بدست آورند و بلافاصله به ارزش اقتصاد یک کشور بیافزایند.

به طور مثال با توجه به اداره آمار ایالات متحده مهاجران هندی در حال حاضر با درآمد متوسط ۱۰۰ هزار و ۵۴۷ دلار در سال ۲۰۱۳، ثروتمندترین گروه قومی امریکا محسوب می‌‌‏شوند. این در حالی است که درآمد این گروه قومی دو برابر متوسط درآمد همه آمریکایی‌‌‏ها است که معادل ۵۱ هزار و ۹۳۹ دلار است.

به گفته بورهاس مهاجران با ورودشان مهارت و دانش با خود به همراه می‌‌‏آورند. اما آن‌‌‏ها نیز صرف نظر از اینکه مهاجر قانونی باشند یا غیر قانونی بر دستمزد عمومی تاثیر می‌‌‏گذارند. مهاجران، بسیاری بزرگ‌‌‏ترین اکتشافات این کشور را انجام می‌‌‏دهند و برخی از نوآورانه ترین و نمادین ترین شرکت‌‌‏ها را در این کشور ایجاد کرده‌‌‏اند. بورهاس می گوید : « به نظر شما مارک زاکر برگ، مدیر فیس بوک، از روی خوش قلبی برای کارگران خارجی درخواست ویزای کار می‌‌‏کند؟ »

مهاجرت به آمریکا از گذشته تا حال
لوی اشتراوس، متولد آلمان در سال ۱۸۲۹ در سن ۱۸ سالگی به آمریکا مهاجرت کرد. در سال ۱۸۵۳ از نیویورک به سن فرانسیسکو مهاجرت کرد و با افزایش تولید جین، تجارت خانوادگی‏شان را به لوی اشتراوس معروف امروزه که با نام « لیوایز » می‏شناسیم، تبدیل کرد.

پس از آنکه دونالد ترامپ، اولین فرمان منع ورود شهروندان هفت کشور را صادر کرد، بیشتر از ۱۲۰ شرکت از جمله فیس‌‌‏بوک، ای‌‌‏بِی، گوگل، اینتل، نت فلیکس، اوبر و ایر بی‎ان‌‌‏بی اعتراض خود را به این فرمان اعلام کردند.

در بخش تجارت و کسب و کار افرادی چون « لوی اشتراوس »، مخترعان و فیزیکدانانی چون « نیکولا تسلا » و « آلبرت اینشتین » و همچنین اقتصاددانانی مانند « فردریش هایک » و « جوزف شومپیتر »، نوابغ مهاجری هستند که در محیط مناسب امریکا رشد کردند. البته امریکا نیز از این افراد بی نصیب نماند.

« جیمز نولت »، استاد روابط بین الملل در دانشگاه نیویورک در این خصوص گفت : « ایالات متحده هرگز در علم خودکفا نبوده است. همیشه هجوم گسترده‌‌‏ای از دانش علمی از دانشگاه‌‌‏های فنی اروپا وجود دارد. بدون مهاجرت، امریکا هیچ صنعتی با تکنولوژی بالا ندارد. »

بنا بر موسسه آموزش بین المللی، ۷۵ درصد از حدود ۱۲۴ هزار و ۸۶۱ عضو هیات علمی خارجی در سال تحصیلی آکادمیک ۲۰۱۴- ۲۰۱۵ در زمینه‌‌‏های علوم، فناوری، مهندسی و ریاضی محققان خارجی از کشورهایی چون چین، هند، کره جنوبی و آلمان بودند.

مهاجرت به آمریکا از گذشته تا حال
آلبرت انیشتین در سال ۱۸۷۹، در جنوب آلمان به دنیا آمد و در دانشگاهی در زوریخ تحصیل کرد. در سال ۱۹۳۳ برای فرار از آزار و اذیت به ایالات متحده مهاجرت کرد. بقیه عمر خود را در نیوجرزی به آموزش پرداخت.
با این وجود، این نیز درست است که ویزای H1B، که بسیار پیچیده است بیشتر به نفع شرکت‌‌‏های بزرگ با تکنولوژی بالاست تا اینکه به نفع شرکت‌‌‏های کوچکتر با کارگران محلی ماهر و کم دستمزد باشد.

« رابرت براسکا »، مشاور بخش اقتصادی شرکت‌‌‏ها در این خصوص گفت : « شرکت‌‌‏های با فن آوری و تکنولوژی تلاش می‌‌‏کنند که هزینه‌‌‏های خود را پایین نگه دارند. اگر مایکروسافت مجبور به پرداخت ۶۰ هزار دلار به جای ۴۰ هزار دلار باشد آنگاه سود شرکت خود را پایین آورده است. »

بنابراین قضیه کارگران بیشتر و دستمزد پایین‌‌‏تر در شرکت‌‌‏های با تکنولوژی بالا و مهارت بالا نیز به ویژه در بخش علوم و مهندسی صدق می‌‌‏کند. مهاجران و شرکت‌‌‏های بزرگ هر دو از سود بهره‌‌‏مند می‌‌‏شوند، در حالی که کارگران محلی آن را از دست می‌‌‏دهند.

حتی دو میلیون مهاجر متولد هند ساکن در امریکا از زندگی بسیار بهتر و درخشان‌‌‏تری از مردم ساکن هند برخوردارند.

مهاجرت به آمریکا از گذشته تا حال

در سال ۱۸۵۶، از پدر و مادری اهل صربستان در کروواسی امروزه به دنیا آمد. در دانشگاه فن آوری گراتس در امپراطوری اتریش-مجارستان به تحصیل فیزیک پرداخت؛ اما به دلیل اعتیادش به قمار هرگز فارغ التحصیل نشد. در سال ۱۸۸۴، تسلا به نیویورک مهاجرت کرد و توانست موتور ای‌‏سی را اختراع کند که تحولی عظیم در دنیای برق و مهندسی مکانیک به وجود آورد.

عامل فرهنگ

حتی قبل از مهاجرت رقابت برای مشاغل بهتر با یادگیری مهارت شروع می‌‌‏شود، با این حال اروپایی‌‌‏ها، چینی‌‌‏ها و هندی‌‌‏ها، ایرانی‌‌‏ها و برخی مهاجران دیگر آمریکا در ریاضیات و علوم بسیار بهتر از همتایان آمریکایی خود هستند و مهارتشان را از همان مدرسه ابتدایی شروع می‌‌‏کنند.

نولت در این خصوص گفت : « اصلاحات زیادی به منظور بهبود مدارس در امریکا باید انجام شود. سطح بسیاری از مناطق بسیار پایین است. برخی از مدارس حتی ریاضیات را به دانش اموزان ارائه نمی‌‌‏دهند. سطح پایین تجربه و تخصص در علوم و مهندسی در فرهنگ آمریکایی ریشه دارد. »

به گفته وی مردم مهندسی را به عنوان یک رشته و راه آسان برای کار در جامعه نمی‌‌‏دانند. به طور مثال اگر به برنامه‌‌‏های تلویزیونی و فیلم نگاه کنیم، چه تعدادی وکیل یا پلیس هستند؟ یا چه تعدادی پزشک هستند؟ یا حتی چه تعدادی دانشمند و مهندس در برنامه وجود دارد؟ هنگامی که سیستمی پر از حسابدار، وکیل و بانکدار داشته باشید و  خالی از مهندس باشید، آنگاه باید این افراد را از از خارج وارد کشور کنید.

با توجه به بنیاد ملی علوم، در سال ۲۰۱۰، ۲۷ درصد از کارگران در علوم و مهندسی در خارج از امریکا متولد شده‌‌‏اند.

مطالعه دیگری که توسط این بنیاد انجام شد، نشان می‌‌‏دهد که ثبت نام افراد بومی در بخش علمی و کارشناسی ارشد مهندسی طی سال‌‌‏های ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۴، ۵ درصد کاهش یافته؛ این در حالی است که ثبت نام افراد خارجی در همان زمان ۳۵ درصد افزایش یافت. در حال حاضر، دانشگاه‌‌‏های آمریکا از استعدادهای خارجی برای پر کردن بخش‌‌‏های علمی خود سود برده‌‌‏اند.

در سال ۲۰۱۵، دانشگاه‌‌‏های دولتی آمریکا ۹ میلیارد دلار از شهریه و هزینه دانشجویان خارجی بدست آورد که این مقدار از ۱۲ درصد از جمعیت دانشجویی گرفته شده که ۲۸ درصد از هزینه‌‌‏های کل شهریه را دربر می‌‌‏گیرد.

از آنجا که برخی از مهاجران واجد شرایط دریافت مزایا و پاداش‌‌‏های خاص نیستند، استخدام در یک شغل با دستمزد پایین‌‌‏تر، برایشان جذاب‌‌‏تر است.

به دلیل نوع ویزای H-1B که به دعوت کننده اصلی گره خورده است، مهاجر بیشتر وابسته به شرکتی است که در آن فعال است و نه تنها نمی‌‌‏تواند مانند یک کارگر محلی تغییر شغل دهد، بلکه شرکت قدرت بیشتری بر روی کارگر دارد.

در پایان، زمانی که اقتصاد مهاجرت از طریق بازار آزاد اداره نمی‌‌‏شود و بدون دخالت رفاه عمومی دولت، هر مقرراتی باعث ایجاد برنده و بازنده می‌‌‏شود.

بورهاس معتقد است که اگر جمعیت بومی یک کشور آماده پرداخت هزینه و خسارت ورود مهاجران به کشورشان هستند، آنگاه باید بدانند که مهاجرت باعث ایجاد برخی مشکلات می‌‌‏شود؛ اما اگر مهاجران برای شما اهمیت داشته باشند، آنگاه در حال کمک به بسیاری از مردم در سراسر جهان هستید. این بزرگ‌‌‏ترین برنامه مبارزه با فقر در جهان است.


منبع: برترینها

دخترک ۵ ساله ای که از دو پیرزن نگهداری می کند!

برترین ها: درحالیکه بیشتر دختربچه های ۵ ساله در کودکستان یا مشغول بازی هستند، «آنا وانگ» کوچک از جنوب غربی چین از مادربزرگ و مادرمادربزرگش مراقبت می کند. درواقع او به تنهایی از این زنان مسن نگهداری می کند و هیچ کسی در این کار به او کمک نمی کند، نقشی که شرایط زندگی بر او تحمیل کرده و هیچ کودکی قادر به تحمل آن نیست.

پدر آنا وقتی او تنها سه ماه داشت به دلایل نامعلوم به زندان فرستاده شد و مادرش دوباره ازدواج کرد و بعد از مدتی دخترش را رها کرد. دخترک در کوه های دورافتاده زوئین با مادربزرگش که از آرتریت شدید رنج می برد و مادرمادربزرگش که ۹۲ سال دارد تنها ماند و جمع آوری غذا و پخت و پز غذا، نظافت و کمک به آن ها در رفتن به توالت را آغاز کرد. یکی از همسایگان مهربان آن ها به آنا اجازه می دهد از مزرعه شان سبزی بچیند. آنا آرزوی سلامتی خانواده خود را دارد. مجموعه عکس هایی از زندگی سخت آنا را در این مطلب مشاهده می کنید که کودکی فراموش شده او را نشان می دهد.

دخترک 5 ساله ای که از دو پیرزن نگهداری می کند! 
دخترک 5 ساله ای که از دو پیرزن نگهداری می کند! 


منبع: برترنها

طنز؛ نوروز، از برنامه تا اجرا

یکی از ویژگی‌های اکثر ما اینه که نمی‌دونیم دقیقا چی می‌خوایم. نمونه‌اش هم همین تعطیلات نوروز. از اول بهمن داریم برنامه‌ریزی می‎کنیم که عید رو چی کار کنیم. منتها عید که می‌رسه هیچ کدوم از اون کارها رو انجام نمی‌دیم و به جای همه‌اش می‌خوابیم. از طرفی همه معتقدیم که عید هر سال باید کارای جدید کرد و تجربه‌های جدید به دست آورد (مخصوصا توی سفر) ولی عید که میشه بیشتر همون تجربه‌های قبلی رو تکرار می‌کنیم که ملکه ذهن‌مون بشه. برنامه‌های روی کاغذ و عملی عید یکی از هم‌وطنان رو با هم بررسی می‌کنیم که شما اعتقاد به برنامه‌ریزی در کشور رو با پوست و خون و سایر مخلفات خودتون حس کنین:

۲۹ اسفند تا ۴ فروردین:

برنامه: سفر به مناطق تاریخی کمتر دیده شده و اقامت در روستاها، خوردن غذای محلی و بازگشت به منزل/ اجرا: ۲۹ اسفند حرکت به سمت شمال، ۲ فروردین رسیدن به شمال بعد از سپری کردن چند روز در ترافیک، ۳ فروردین چرخیدن در پاساژهای شمال و ماندن در صف رستوران‌ها، ۴ فروردین حرکت از شمال، ۷ فروردین رسیدن به شهر خود (تا همین‌جای برنامه ۳ روز عقبیم، بنابراین فرض می‌کنیم که ۴ فروردین پرواز کردن و به شهرشون رسیدن!)

۵ تا ۱۰ فروردین:

برنامه: چرخیدن در طبیعت، مطالعه و دیدن فیلم، وقت گذراندن با خانواده و دیدن بستگان/ اجرا: خوابیدن تا لنگ ظهر، یکی کردن صبحانه و ناهار، مجددا خواب، زنگ زدن به نصف فامیل و آماده‌سازی برای حمله، حمله به منزل فامیل و درو کردن ۲۰ تُن آجیل و میوه، مقاومت صوری در برابر تعارف فامیل برای شام ماندن، شکستن مقاومت و درو کردن ۱۰ تُن دیگر غذا، کوبیدن دست روی شکم، بازگشت به منزل، گرفتن عیدی بچه‌ها با وعده «می‌ذارم بانک بزرگ شدی باهاش خونه بخری»، خواب تا فردا ظهر.

۱۱ تا ۱۳ فروردین:

برنامه: تنظیم مجدد ساعت خواب جهت آمادگی برای روزهای کاری، بررسی فعالیت‌های نوروزی خانواده، جمع‌بندی مطالعات، لذت بردن از آخرین روزهای تعطیلات و گردش در روز طبیعت/ اجرا: غر زدن و تکرار «چرا تموم نمیشه، حال‌مون به هم خورد»، کوبیدن سر به دیوار و کج‌خلقی با اعضای خانواده، شنیدن «چرا این تعطیلات تموم نمیشه بری شب خسته بیای فقط بخوابی» از همسر گرامی، حمله به بوستان‌ها و تبدیل آن‌ها به تلی از خاکستر در روز موسوم به طبیعت و خوردن مقدار بیشتری از هله هوله در این روز.

۱۴ فروردین:

برنامه: بیدار شدن در صبح زود، بیدار کردن فرزندان و رساندن آن‌ها به مدرسه، رفتن به محل کار با روحیه خوب و پرانرژی/ اجرا: بیدار شدن بعد از ۲۷ بار زنگ خوردن ساعت، فحاشی به زمین و زمان، خوردن به در و دیوار، رفتن به سر کار و دیدن چهره‌های مشابه خود در صورت همکاران، افسوس خوردن به جهت زود تمام شدن تعطیلات کوفتی!


منبع: برترینها

مرتفع‌ترین خانه غرب (+عکس)

خانه‌ای را ببینید که قرار است در بالاترین ارتفاع در غرب ساخته شود. . .

به گزارش باشگاه خبرنگاران، این خانه قرار است در بالاترین ارتفاع در غرب، ۷۰۰ فوت (۲۱۳ متر) بالاتر از سطح زمین سانفرانسیسکو آماده شود.

این پنت هاوس قرار است در ساختمان چند منظوره‌ای ساخته شود که ارتفاع آن حتی از مرکز تجارت سانفرانسیسکو تجاوز می‌کند و بالاتر از آن دیده می‌شود و منظره جالب و قابل توجهی از شهر سانفرانسیسکو را در چشمان ساکن آن به نمایش می‌گذارد.

گفتنی است؛ مهندس سازنده این ساختمان اعلام کرده است که پنت هاوس مرتفع سانفرانسیسکو تا سال ۲۰۱۸ آماده می‌شود و قرار است با قیمت ۴۲ میلیون دلار فروخته شود.


منبع: عصرایران