کتاب‌های مورد علاقه جف بزوس در زمینه رهبری و مدیریت

برترین ها – ترجمه از حمید پاشایی: کتاب ها به شیوه های مختلف نقشی اساسی در زندگی جف بزوس ایفا کرده اند.

دلیل واضحی برای این موضوع وجود دارد: شرکتی که او را مولتی میلیاردر کرد در ابتدا به عنوان فروشگاه آنلاین کتاب شروع به فعالیت کرد. او همچنین شیوه انتشار و فروش کتاب ها را نیز تغییر داد، و در این راه کتابفروشی های کوچک بسیاری را از بین برد.

 12 کتاب مورد علاقه جف بزوس در زمینه رهبری و مدیریت

ولی مؤسس و مدیرعامل وبسایت آمازون علاقه بسیار زیادی نیز به کتاب خواندن دارد، و این موضوع نقشی کلیدی در تبدیل کردن او به یک رهبر داشته است. برد استون نویسنده کتاب زندگینامه ای «فروشگاه همه چیز» توضیح می دهد که کتاب ها چگونه سبک رهبری و شیوه تفکر بزوس را شکل دادند. در حقیقت بر اساس این کتاب، فهرستی از کتاب ها وجود دارد که کارکنان آمازون از آن به عنوان «فهرست مطالعه جف» یاد می کنند. این لیست شامل خودزندگینامه‌ها، کتاب های کسب و کار و تکنولوژی و حتی رمان می شود. با هم نگاهی داریم به کتاب های مورد علاقه جف بزوس مدیرعامل شرکت آمازون:

۱٫ بازمانده روز، اثر کازوئو ایشی گورو

 12 کتاب مورد علاقه جف بزوس در زمینه رهبری و مدیریت

رمان ایشی گورو داستانی اول شخص توسط پیشخدمتی است که زمان خدمت خود در ارتش در حین جنگ جهانی اول را به یاد می آورد. استون می نویسد که این رمان مورد علاقه حف بزوس است: «بزوس گفته از رمان ها بیشتر از کتاب های غیر داستانی چیز یاد می گیرد.»


۲٫ ساختن برای ماندن: عادات موفق شرکت‌های آینده نگر، اثر جیم کالینز

 12 کتاب مورد علاقه جف بزوس در زمینه رهبری و مدیریت

این کتاب معروف مدیریتی توضیح می دهد که چگونه شرکت هایی که به موفقیا می رسند محیطی ایجاد می کنند که در آن «کارکنانی شکوفا می شوند که مأموریت اصلی شرکت را پذیرا باشند.»


۳٫ آفرینش: زندگی و چگونه آن را بسازیم، اثر استیو گرند

 12 کتاب مورد علاقه جف بزوس در زمینه رهبری و مدیریت

یک طراح بازی های ویدئویی معتقد است که سیستم های هوش را می توان از پایین به بالا ایجاد کرد. این کتاب در ایجاد سرویس های وب آمازون (AWS) تأثیرگذار بود، سرویسی که مفهوم ابری در تکنولوژی را رایج کرد.


۴٫ خوب به عالی: چرا برخی شرکت‌ ها اوج می‌ گیرند و بقیه این طور نیستند، اثر جیم کالینز

 12 کتاب مورد علاقه جف بزوس در زمینه رهبری و مدیریت

کالینز به عنوان نویسنده و مشاور کسب و کار به مدیران اجرایی آمازون در مورد اصول مطرح شده در این کتاب پیش از چاپ آن توضیح داد. این کتاب توضیح می دهد که شرکت ها چگونه باید با واقعیت های سخت کسب و کار خود مواجه شوند، پیدا کنند که در چه چیزی واقعاً خوب هستند، و بر چرخ فلایویل خود مسلط شوند که در آن هر بخشی از کسب و کار دیگر بخش ها را تقویت کرده و به آن ها سرعت می بخشد.


۵٫ چالش افراد مبتکر، اثر کلیتون کریستنسن

 12 کتاب مورد علاقه جف بزوس در زمینه رهبری و مدیریت

در این کتاب، کریستنسن اشاره می کند که شرکت ها با استقبال از نوآوری مخرب می توانند پیشرفت کنند. مایکل بلومبرگ مؤسس و مدیرعامل شرکت بلومبرگ از این کتاب به عنوان «کتابی کاملاً درخشان» یاد کرده است. برد استون می نویسد: «این کتابی به شدت تأثیرگذار در زمینه کسب و کار است که آمازون بر اساس اصول آن عمل کرد و ساخت کیندل و سرویس وب آمازون را تسهیل کرد. برخی شرکت ها نسبت به استفاده از تکنولوژی مخرب بی میل هستند چرا که ممکن است مشتریان را از صحنه دور کند و هسته اصلی کسب و کار آن ها را تضعیف کند، ولی کریستنسن معتقد است که نادیده گرفتن تخریب احتمالی می تواند هزینه های بیشتری به دنبال داشته باشد.»


۶٫ سام والتون: ساخت آمریکا، اثر سام والتون

12 کتاب مورد علاقه جف بزوس در زمینه رهبری و مدیریت

سام والتون بنیانگذار فروشگاه های وال مارت در زندگینامه شخصی خود اصول خرده فروشی تخفیفی را به تفصیل توضیح می دهد و در مورد ارزش های اصلی خود در مورد صرفه جویی و تمایلش برای عمل کردن صحبت می کند؛ تمایلی در مورد امتحان کردن کارهای مختلف و انجام اشتباهات زیاد. بزوس هر دوی این موراد در ارزش های سازمانی آمازون قرار داد.


۷٫ تفکر ناب: از بین بردن هدر رفتگی و ایجاد ثروت در شرکت شما، اثر جیمز ووماک و دانیل جونز

12 کتاب مورد علاقه جف بزوس در زمینه رهبری و مدیریت

در این کتاب به این موضوع پرداخته می شود که چگونه شرکت های بزرگ آمریکایی، اروپایی و ژاپنی مجموعه ای از اصول «تفکر ناب» را به منظور کاهش هزینه ها و افزایش بهره وری به کار گرفتند تا از بحران اقتصادی ۱۹۹۱ نجات پیدا کنند و در بقیه آن سال ها رشد کنند.


۸٫ یادداشت هایی از رییس، اثر آلن گرینبرگ

12 کتاب مورد علاقه جف بزوس در زمینه رهبری و مدیریت

این کتاب شامل یادداشت هایی از رییس بانک سرمایه گذاری بیر استیرنز (Bear Stearns) که حالا دیگر وجود ندارد، به کارکنان است. گرینبرگ در یادداشت های خود مدام روی ارزش های اصلی این بانک به خصوص تواضع و صرفه جویی تأکید می کند.


۹٫ انسان – ماه افسانه ای، اثر فردریک پی. بروکس جونیور

12 کتاب مورد علاقه جف بزوس در زمینه رهبری و مدیریت

یک مهندس شناخته شده کامپیوتر این استدلال خلاف انتظار را مطرح می کند که گروه های کوچک مهندسان در انجام پروژه های پیچیده نرم افزار، اثربخش تر از گروه های بزرگتر هستند.


۱۰٫ هدف: فرایندی از بهبودهای مداوم، اثر الیاهو ام. گلدرت

12 کتاب مورد علاقه جف بزوس در زمینه رهبری و مدیریت

این کتاب که توضیحی جامع از علمِ تولید است و به شکل رمان نوشته شده، شرکت ها را تشویق می کند که بزرگترین محدودیت ها در کارهای عملیاتی خود را شناسایی کرده و سپس ساختار سازمان خود را طوری تنظیم کنند که حداکثر استفاده از آن محدودیت ها را ببرند.


۱۱٫ بازاریابی داده محور: ۱۵ معیاری که هر کسی در بازاریابی باید بلد باشد، اثر مارک جفری

12 کتاب مورد علاقه جف بزوس در زمینه رهبری و مدیریت

این کتاب، راهنمایی در مورد استفاده از داده ها به منظور اندازه گیری همه چیز از رضایت مشتری گرفته تا اثربخشی بازاریابی است. کارمندان آمازون باید برای تمام اظهارات خود از داده ها استفاده کنند، و اگر داده های آن ها دارای ضعف باشد باید به آن اشاره کنند وگرنه همکارانشان این کار را خواهند کرد.


۱۲٫ قوی سیاه، نوشته نسیم طالب

12 کتاب مورد علاقه جف بزوس در زمینه رهبری و مدیریت

این نویسنده معتقد است که مردم به سختی الگوهای موجود در هرج و مرج را می بینند و نسبت به رویدادهای پیش بینی نشده ناآگاه باقی می مانند، که عواقب شدیدی را به دنبال دارد. برای جف بزوس، مهم ترین چیزی که یک کتاب می تواند ارائه دهد راه فرار است. بزوس در مصاحبه ای با روزنامه واشینگتن پست گفته: «نکته کلیدی در مورد کتاب ها این است که شما خود را در دنیای نویسنده گم می کنید.»


منبع: برترینها

چگونه در اینستاگرام ناکام نباشیم؟

در سالی که گذشت کسب و کار های بسیاری با موفقیت در اینستگرام توانستند فروش خود را بهبود بخشند و در این راستا به موفقیت دست یابند. ولی بسیار دیده شده است که بسیاری از افراد به دلایل استفاده نا مناسب از صفحات اجتماعی و اینستگرام نه تنها نمی توانند به موفقیت دست یابند بلکه مشتریان قبلی خود را نیز از دست می دهند و در این مقاله با ارائه راهکار هایی از نباید های هر کسب و کاری در شبکه اجتماعی آگاه می شویم.

 در اینستاگرام ناکام نباش !
شخصی کردن اکانت خود

اکانت اینستگرام شما باید برای عموم قابل دیدن باشد و به عبارتی public باشد تا افراد مختلفی بتوانند با برند تجاری شما آشنا شوند. اگر اکانت شما برای افراد مختلف قابل دسترس نباشد شانس جذب مشتریان را از دست خواهید داد و نمی توانید در راستای بازاریابی آنلاین خود موفقیت کسب کنید. البته قابل ذکر است که اگر اکانت شما دارای تصاویر شخصی و خانوادگی می باشد بهتر است از آن در راستای بازاریابی استفاده نکنید و اکانت دیگری بسازید.

ایجاد پست های نا مربوط به کسب و کار

بار ها دیده شده است که کسب  و کار های مختلف بدون در نظر گرفتن حوزه فعالیت خود اقدام به انتشار تصاویر نا مرتبط می کنند. به یاد داشته باشید که صفحه اینستگرام کسب و کار شما باید نوشته و تصاویری در حوزه فعالیت شما داشته باشد. وجود تصاویر نامرتبت با کسب و کار شما نشانه عدم حرفه ای بودن شما است و سبب می شود مشتریان زیادی را از دست دهید.

 استفاده از تصاویر بی کیفیت

استفاده از تصاویر بی کیفیت سبب می شود برند تجاری شما در نظر همگان ضعیف جلوه کند. سعی کنید از تصاویر با کیفیت و رزولوشن بالا در اینستگرام استفاده کنید تا بتوانید تاثییر گذار باشید. به عنوان یک برند تجاری تصاویر شما پیامی در راستای کیفیت محصولات شما می باشد پس در انتخاب این تصاویر دقت کنید.

عدم استفاده از هشتگ یا استفاده از هشتگ نامناسب

اگر استفاده از هشتگ ها به درستی انجام شود سبب می شود مشتریان شما به راحتی محصولات شما را طبقه بندی کنند و با استفاده از طبقه بندی هایی که توسط هشتگ ها انجام می شود به جستجو کالا و خدمات بپردازند. نکته ای که وجود دارد این است که هشتگ های شما باید کوتاه  مختصر باشند و برای هر طبقه بندی هشتگ خاصی را استفاده کنید. عدم استفاده از هشتگ اشتباه دیگری است که در بسیاری از اکانت های اینستگرام دیده می شود. شما با استفاده از هشتگ های مناسب می توانید مشتریان زیادی را بدست آورید و در این راستا فروش خود را افزایش دهید. نکته ای که اهمیت دارد این است که هشتگ های خود را هوشمندانه انتخاب کنید.

ارسال پست با فواصل زمانی طولانی

اگر در اینستگرام شبکه اجتماعی خود به طور مکرر فعالیت نکنید نمی توانید در این راستا موفق شوید. برای بازاریابی در اینستگرام نیاز است به طور مکرر فعالیت کنید و لی دقت کنید که از ارسال پست های نا مرتبت با کسب  و کار خود دوری کنید. نکته ای که در این بخش اهمیت دارد این است که پست های شما باید با کیفیت باشد و از ارسال پست های پشت سر هم خودداری کنید. چرا که باعث از دست دادن بسیاری از مشتریان خود  می شوید.

عدم Follow مشتریان خود

بسیار دیده شده است که صفحه رسمی یک برند تجاری از فالو کردن مشتریان خود خودداری می کند. استراتژی های یک بازاریابی هوشمند بر اساس رفتار مشتریان پایه ریزی شده است پس بهتر است با follow کردن  مشتریان خود از عقاید و سلیقه های آن ها آشنا شوید تا بتوانید خدمات بیشتری را به مشتریان ارائه دهید.

وجود غلط های املایی

وجود غلط های املایی, نگارشی و مواردی از این قبیل نشان دهنده عدم حرفه ای گری برند تجاری شما می باشد. که وجود غلط های املایی و نگارشی نشان دهنده این است که شما مهارت کافی را در حرفه خود ندارید در نتیجه مشتریان بسیاری را از دست خواهید داد.

عدم تعامل با مشتریان

بسیار دیده شده است که مشتریان در صفحه اینستگرام برند تجاری شما بازتابی از نظرات خود را منتشر می کنند ولی پاسخی از شما دریافت نمی کنند. برای موفقیت در شبکه های اجتماعی تعامل با کاربران بسیار اهمیت دارد تعامل سبب می شود تا مشتریان شما از کالا و خدمات شما آگاه شوند و اطمینان بیشتری از برند تجاری شما کسب کنند. امیدوارم با خواندن راهکار های عملی در اینستگرام بتوانید بازاریابی خود را در سال ۹۵ رونق بخشید. بهتر است در سال جدید با نگاهی متفاوت تر کسب و کار خود را شروع کنید و اشتباهات گذشته را تکرار نکنید.


منبع: برترینها

یک راهکار موثر برای افزایش درآمد ناشی از فروش: همکاری بیشتر با تیم بازاریابی

احتمالاً آنقدر در دنیای کسب و کار حضور داشته اید که از نبرد بین بخش های فروش و بازاریابی خبر داشته باشید. در این میان، صاحبان کسب و کار بیشتر به استخدام در بخش فروش تمایل دارند. چرا؟ چون معمولاً کم هزینه تر است.

شما افراد بیشتری را در بخش فروش شرکت استخدام می کنید، کمیسیون آنها را مشخص می کنید، تعداد افرادی که مشتری یابی می کنند را افزایش می دهید … اما روش های قدیمی مشتری یابی کهنه شده اند و برخی از آنها آزاردهنده نیز هستند.

اینکه به تیم فروش بگویید که هر روز باید با ۴۰ مشتری احتمالی تماس سرد برقرار کنند راهکار مطلوبی برای پیشبرد اهداف فروش و کسب وکار نیست. این تاکتیک مُخل، کام بسیاری از همان مشتریان بالقوه ای که می توانند درآمد شما را افزایش بدهند را تلخ می کند.

اما راهکار مطلوب چیست؟ راهش این است که رابطه بین تیم های فروش و بازاریابی خود را تقویت کنید.

در واقع، شرکت هایی که بین فعالیت های بازاریابی و فروش خود هماهنگی ایجاد می کنند شاهد یک رشد ۳۲ درصدی در درآمد سالانه خود هستند. چرا؟ زیرا از این طریق هر دو بخش به این درک می رسند که رفتار خرید مشتریان تغییر کرده است و با همکاری با یکدیگر رفتارهای فروش متناسبی را از خود بروز می دهند.

چرا بخش بازاریابی باید با بخش فروش تعامل داشته باشد و برعکس؟

به زبان ساده، آنطور که گزارشات نشان می دهند، ۷۰ درصد از تصمیم گیری مشتریان برای خرید پیش از آنکه خریدار و فروشنده هم صحبت بشوند انجام شده است. امروزه مشتریان شخصاً به کسب اطلاعات و تحقیق و بررسی می پردازند و استقلال قابل توجهی را در رابطه با پیداکردن راهکار برای مشکلات خود پیدا کرده اند.

اگر تیم بازاریابی شما از آن مشکلات اطلاعی نداشته باشد، تولید محتوای راهکار محور و مشتری سازی که وبسایت شما به آن نیاز دارد ممکن نخواهد بود.

در این میان، فروشندگان مجرب و حرفه ای با این مسائل و مشکلات آشنایی دارند و بازاریاب هایی که با این افراد ارتباط مستمری دارند جذاب ترین آیتم های محتوایی که رهبری فکری خریداران را در دست می گیرد تولید می کنند.

از تیم فروش خود بخواهید تا درباره چالش هایی که در رابطه با دسترسی به مشتریان بالقوه جدید و به سرانجام رساندن فروش با آنها مواجه می شود با تیم بازاریابی گفتگو کند. هنگامی که یک شرکت این خط ارتباطی را بین بخش فروش و بازاریابی باز می کند، هر دو طرف کارآمدتر می شوند و به تولید محتوای بهتری که مشتریان راغب بهتری را جذب می کند کمک می شود.

نقش مدیریت ارتباط با مشتری (CRM) در هماهنگی فروش و بازاریابی

بهره برداری از اطلاعاتی که از طریق نرم افزارهای مدیریت ارتباط با مشتری به دست می آیند می تواند فاصله بین تیم های فروش و بازاریابی را از میان بردارد. این دست از نرم افزارها درباره بازدیدهای وبسایت، فرصت های تبدیل مشتری بالقوه به بالفعل و مشتری یابی اطلاعات جامعی را به دست می دهند. تیم های بازاریابی و فروش باید به صورت ماهانه این اطلاعات را بررسی و ارزیابی کنند تا درک بهتری نسبت به شخصیت (Persona) خریدار به دست بیاورند.

هنگامی که تیم های فروش و بازاریابی شما به طور موثری به همکاری با یکدیگر می پردازند فضای فعالی ایجاد می شود که دامنه دسترسی شما به مشتریان را گسترش می دهد، بازدیدکنندگان هدفمندتری را به وبسایت شما جذب می کند و مشتریان راغب بهتر و بیشتری را به مشتری بالفعل تبدیل می کند.

هنگامی که تیم فروش کسب و کار شما تیم بازاریابی را در جریان آنچه که در تماس ها می گذرد می گذارد، تیم بازاریابی می تواند چالش های مشتریان بالقوه را بهتر درک کند و محتوای ارزش آفرین و سودمندی را تولید کند که خیلی پیش تر از آنکه تیم فروش با مشتری تماس بگیرد پشتوانه ای برای فروش خواهد بود.

از کجا شروع کنیم؟

خیلی ساده است. با پرسیدن سوالهای زیر از خود و تیم فروش تان شروع کنید:

سوال ۱: آیا تیم فروش شما با روشهای بازاریابی درونگرا (Inbound) آشنا است؟

سوال ۲: آیا تیم فروش شما آیتم های محتوایی سودمند و آموزنده ای را در اختیار دارد که پیش از تماس بتواند آنها را برای مشتریان احتمالی ارسال کند؟

سوال ۳: آیا تیم فروش شما با مشتریانی که هنوز هیچ اطلاعی از شرکت شما ندارند هم تماس سرد برقرار می کند؟

سوال ۴: آیا آنها با هر کسی که با وبسایت شما تعامل می کند (مثلاً با کسی که یک کتاب الکترونیکی را دانلود می کند) تماس می گیرند؟

سوال ۵: آیا تیم فروش شما از مزایای ایمیل هایی که به شکل متوالی و سلسله وار تهیه و ارسال می شوند آگاه است؟

سوال ۶: آیا از میزان زمان و ساعاتی که برای دسترسی به مشتریان بالقوه صرف می شود اطلاع دارید؟

سوال ۷: آیا امکان ارزیابی عملکرد تک تک فروشندگان را در اختیار دارید؟

شما می توانید این دست از سوالات را از مدیران فروش و بازاریابی خود بپرسید. پاسخ به این سوالات به شما کمک خواهد کرد تا درک بهتری را نسبت به رابطه بین تیم های فروش و بازاریابی خود به دست بیاورید و متوجه نقاط ضعف و قوت این ارتباط بشوید. ابزارها و نرم افزارهای مدیریت ارتباط با مشتری که بسیاری از آنها رایگان هم هستند می توانند در این زمینه راهگشا باشند.

آنچه در این مطلب از مجموعه مطالب آموزش فروش گویا آی تی به آن اشاره شد به شما کمک خواهد کرد تا در مسیر از میان برداشتن فاصله های موجود بین دو تیم بازاریابی و فروش قدم های مثبتی را بردارید و مشتریان راغب سودآورتری را در اختیار تیم فروش شرکت قرار بدهید. اگر شما هم در این زمینه ایده یا نظری دارید، لطفاً آن را در بخش دیدگاه ها با ما در میان بگذارید.


منبع: گویا آی‌تی

چگونگیِ راه اندازیِ یک استارتاپ بزرگ

برترین ها – ترجمه از حمید گنجی: من یک بچه‌ی ۲ ساله دارم. یاد دادن چیزهای جدید به او و بهترین مدل نقش بودن برایش یک تجربه‌ی منحصر به فرد است. من همچنین یک فرزند ۸ ساله نیز دارم. شرکتی که در سال ۲۰۰۸ و با نام WorldStream بنا نهادم.

بزرگ کردن بچه و ساخت یک فرهنگ استارتاپی خوب به طرز خارق‌العاده‌ای مشابه هستند. همانند بچه، فرهنگ استارتاپی که شما ایجاد می‌کنید به انعکاسی از خود شما تبدیل می‌شود.

پس شما کدام نوع از فرهنگ را برای توسعه استارتاپ خود می‌پسندید؟ آیا می‌توانید فرهنگی را ایجاد کنید که کارمندانتان از طریق آن می‌تواند به اهداف بزرگ و فوق‌العاده دست یابند و به رشد شرکت کمک کنند؟ یا شما یک فرهنگی سمی ایجاد می‌کنید که در آن کارمندانتان نمی‌توانند استعدادهای خود را بروز دهند و در نهایت به شکست استارتاپ منجر شود؟

راه اندازه یک استارتاپ بزرگ (great startup) 

نکته‌ای که باید بدانید این است که یک فرهنگ استارتاپی خوب با خود شما آغاز می‌شود. شما نمی‌توانید یک روز به شرکت بیایید و بگویید: «دوستان و همکاران، این فرهنک شرکته. بهتره که این کار و اون کار رو انجام بدین.»
یکی از نکاتی که من را به عنوان یک موسس استارتاپ آزرده می‌کند این است یک سازمان تا چه اندازه می‌تواند شخصیت موسسانش را به سخره بگیرد. این اتفاق به چند طریق رخ می‌دهد:

آنها رفتارها و اقدامات شما را می‌بینند و اقدامات خود را براساس کارهایی که شما انجام می‌دهید برنامه‌ریزی می‌کنند

شما به سمت استخدام افرادی با DNA مشابه خود حرکت می‌کنید

وقتی که ما یک شرکت کوچک بودیم و افراد جدیدی را استخدام می‌کردیم، آنها در چند روز اولیه، با لباس‌های رسمی و شکیل سرکار حاضر می‌شدند. اما این فقط در چند روز اولیه بود. بعد از چند روز، آنها ظاهر خود را تغییر دادند و با لباس‌های غیررسمی سرکار حاضر می‌شدند.

چرا؟ چون خود من مانند یک ولگرد خیابانی لباس می‌پوشیدم!

بنابراین تصمیم گرفتم روی لباس پوشیدن بهتر سرمایه‌گذاری کنم. بعد از گذشت چند ماه از این تغییر کوچک، تمامی افراد حاضر در دفتر به پوشیدن لباس‌های بهتر اقدام کردند.

به عنوان یک موسس استارتاپ، باید یک لحن خاص را برای استارتاپ خود مشخص کنید. حالا این لحن می‌خواهد طرز لباس پوشیدن باشد یا تمایل شما به انجام کار و حل یک مشکل جدی.

انجام کارها یکی از ارزش‌های هسته‌ای ماست. اگر قادر به انجام کاری هستید، فقط آن را انجام دهید!

یکی از نکات دیگری که من در مورد آن مشتاق هستم، تفکر رهبری است. من نوشتن و سر و کله زدن با ایده‌ها و ترفندهای جدید برای حل مشکلات را دوست دارم. این کارها در نهایت به جذب کسانی که می‌خواهند یک کار مشابه با من را انجام دهند، در حالی که با شرکت من کار می‌کنند، منجر می‌شود.

راه اندازه یک استارتاپ بزرگ (great startup) 

محیط‌های سمی، فرهنگ استارتاپ را از بین می‌برند

همانطور که رفتارهای مثبت به موارد خارق العاده منجر می‌شوند، رفتارهای منفی اثری متضاد روی فرهنگ استارتاپی شما دارند. اگر یکی از موسسان یا شخصی در نقش رهبری در روزهای اولیه تشکیل استارتاپ، شخصیتی سمی باشد، می‌تواند نقشی بسیار مخرب را ایفا کرده و کل سازمان را آلوده کند.

داستان‌های زیادی در این زمینه وجود دارد. گاهی اوقات کارمندان مجبور هستند با مدیری که خلق و خوی مناسبی ندارد کنار بیایند. این دست از افراد می‌توانند فرهنگ استارتاپ را به نابودی بکشانند.

به صورت طبیعی، افراد باز حالت تدافعی به خود می‌گیرند. کارمندان در چنین فضاهایی بیشتر نگران حفظ موقعیت خود هستند تا نوآوری و خلاقیت.

اگر برای ساخت یک فرهنگ استارتاپی خوب مسر هستید، باید خود را از شر این افراد منفی و سمی خلاص کنید.

جمع‌بندی

DNA مؤسسان یک شرکت به فرهنگ استارتاپی همان شرکت تبدیل می‌شود. بنابراین در مورد کارهایی که خود شما و کارمندان اولیه شرکت انجام می‌دهند با مراقبت زیاد عمل کنید.

رفتارهای شما به‌عنوان مؤسس می‌توانند به‌کل سازمان تسری یابند و این خود فشار دوچندانی را ایجاد می‌کند.

بنابراین سعی کنید بهترین نسخه از خود را ارائه دهید. برای تعمیم دادن ارزش‌های دلخواه به فرهنگ استارتاپی باید با برنامه‌ریزی عمل کنید. ارزش‌هایی که شما به کارمندان خود نشان می‌دهید، می‌تواند به دو شیوه مثبت و منفی روی آن‌ها اثرگذار باشد. و این مثبت و منفی بودن تماماً به خود شما بستگی دارد. بنابراین مثبت باشد. شما هیچ چاره دیگری ندارید.


منبع: برترینها

۵ مرحله برای طراحی یک استراتژی موثر برای فعالسازی مجدد مشترکان غیرفعال ایمیل مارکتینگ

فعالان دنیای بازاریابی همیشه به دنبال راه هایی برای بهبود و تقویت برنامه های ایمیل مارکتینگ خود هستند. در عین حال، بهینه سازی فقط به افزایش نرخ بازشدن، نرخ کلیک و نرخ تبدیل محدود نمی شود. بهینه سازی مستلزم بررسی دقیق مشترکان فهرست ایمیل مارکتینگ و پیداکردن فرصت ها و راهکارهایی برای فعالسازی مجدد آن دسته از اعضا است که منفعل شده و تعاملی با شما ندارند. شانس تبدیل این مشترکین در غالب موارد بیشتر از مشترکان جدید است؛ مخصوصاً اگر قبلاً از شما خرید کرده باشند. به علاوه، باید به این نکته هم اشاره کرد که فعالسازی اعضای کنونی همیشه از جذب مشترکان جدید مقرون به صرفه تر است. اما چگونه می توان مشترکان منفعل را دوباره فعال کرد؟ ما در این مطلب از سلسله مطالب آموزش ایمیل مارکتینگ گویا آی تی به موارد مهمی اشاره می کنیم که در هنگام تهیه و توسعه استراتژی فعالسازی مجدد کاربران غیرفعال خود باید آنها را پیاده کنید:

  1. تحلیل اطلاعات: دقیقاً مشخص کنید که کدام مشترکان تعامل دارند و کدام ها هیچ عکس العملی را از خود نشان نمی دهند. ابزارها و نرم افزارهای مبتنی بر وب ایمیل مارکتینگ می توانند بر اساس میزان تعامل تک تک مشترکان (بازکردن ایمیل، کلیک، خرید) به صورت دوره ای گزارش های دقیقی را در اختیار شما قرار بدهند. بر اساس داده ها و آماری که دریافت می کنید مشترکان خود را ارزیابی کنید.
  1. تعیین معیار برای مشترکان غیرفعال: پس از تحلیل اطلاعات، تصمیم بگیرید که می خواهید تا چه دوره ای از انفعال را به عنوان غیرفعال قلمداد کنید. آیا می خواهید مشترکانی را فعال کنید که در ۹۰ روز گذشته فعالیتی را از خود نشان نداده اند، یا ۶ ماه، ۱۲ و یا ۱۸ ماه؟ سپس این گروه از مشترکان خود را در یک گروه جدید بخش بندی کنید.
  1. حفظ Sender Reputation یا شهرت فرستنده: ارسال مستمر ایمیل به گروهی که هیچ عکس العملی از خود نشان نمی دهند به راحتی می تواند تاثیر نامناسبی روی نرخ تحویل (deliverability) شما بگذارد. این اعضای منفعل ایمیل های شما را باز نکرده و در آنها کلیک نمی کنند و این انفعال همان چیزی است که شهرت تان را در نزد سرویس دهنده های ایمیل تحت تاثیر قرار می دهد و برای شما مشکل آفرین می شود. لذا برای ارسال ایمیل به گروه های غیرفعال باید محتاطانه عمل کنید. در همین راستا بهتر است که از یک روش دیگر هم برای فعالسازی مشترکان غیرفعال خود استفاده کنید و بازه زمانی ارسال ایمیل های فعالسازی مجدد را طولانی تر کنید. به علاوه، لازم است که سلامت لیست خود را بررسی کنید و ایمیل های نامعتبر، حذف شده و بلا استفاده و همچنین تله های اسپم را حذف کنید.
  1. امتحان کنید: اولین قدم این نیست که کاری کنید تا کاربر از شما خرید کند؛ اولین مرحله این است که کاری کنید تا ایمیل شما باز شود، دیده شود و … ! بنابراین همه تخم مرغ ها را در یک سبد نگذارید و عناوین و آیتم های محتوایی مختلف را تست کنید. اگر به دنبال آن هستید که توجه مشترک غیرفعال را به خود جلب و وی را دوباره فعال کنید، عنوان و محتوای ایمیل شما باید نسبت به ایمیل های معمول متفاوت باشد. در همین راستا می توانید شخصی سازی به کمک اسم کوچک مخاطب یا اشاره و توجه به خریدهای قبلی وی را تست کنید. هنگامی که می خواهید بهترین پیشنهادات را امتحان کنید، یک گروه کنترل تعیین کنید و مشوّق های مختلف را روی گروه های کوچکتر تست کنید. پیش از ارسال یک پیشنهاد برای کل گروه منفعلان، نتایج تست های خود را ارزیابی کنید. پیدا کردن الگو، پیام و پیشنهاد مناسب مستلزم انجام تست های دقیق و حساب شده است.
  1. پیگیر باشید: چنانچه بعد از ارسال اولین پیام فعالسازی باز هم این دسته از اعضای شما قلاب را گاز نگرفتند تعجب نکنید. به خاطر داشته باشید که هنوز هم باید با تمامی ایمیل های دیگری که در اینباکس آنها موجود است رقابت کنید و این گروه بنا به دلایلی علاقه کمتری به شما دارد. لذا مجموعه ای از ایمیل های فعالسازی را آماده کنید و از عناوین و پیشنهادات مختلف بهره بگیرید. چه بسا با مشاهده تعامل آنها پس از ۶۰ یا حتی ۹۰ روز بعد از ارسال اولین ایمیل فعالسازی شگفت زده شوید.

به عنوان مثال، عنوان اولین پیام شما می تواند چیزی شبیه به این باشد:

«سلام فلانی! دلمان برای شما تنگ شده: از کد تخفیف ۱۲۳۴۵۶ استفاده کنید»

و پیام دوم:

«سلام فلانی، ۵ کالای خاص فقط برای شما!»

به طور کلی لازم است که همیشه به خاطر داشته باشید که امروزه مشترکان ایمیل مارکتینگ بیش از پیش به دنبال محتوای شخصی سازی شده و خاص خودشان هستند. اگر واقعاً به دنبال فعالسازی مشترکان فهرست ایمیل مارکتینگ خود هستید و می خواهید که با آنها رابطه ایجاد کنید باید امتحان کردن عناوین، پیشنهادات و آیتم های محتوایی مختلف را پیوسته و به طور مرتب امتحان کنید و تا جایی که امکان دارد آنها را برای تک تک مشترکان خود اختصاصی تر و منحصر به فردتر کنید. در کنار اینها در نهایت می توانید از مشترکان خود بخواهید تا تنظیمات اشتراک ایمیل خود را به روز کنند تا تکلیف خود را با آنها بدانید. در عین حال به خاطر داشته باشید که فعالسازی مجدد تنها به واسطه ارسال پیشنهادات خاص انجام نمی پذیرد. با بهره گیری از آمیزه ای از محتوای سودمند و مرتبط با فروش می توانید کاری کنید که مشترکان تان به تعامل مجدد و حفظ ارتباط خود با برند شما علاقمند شده و تمایل پیدا کنند.


منبع: گویا آی‌تی

نقش EQ بالا در فروش موفق

بیشتر آموزشی که این روزها به نیروهای فروش داده می‌شود، بر تکنیک‌ها، فرآیندها، دانش، تکنولوژی و حوزه‌هایی تمرکز دارد که زمانی به آنها در فروش مزیت می‌داد. قابلیت‌هایی که سال‌های پیش مورد نیاز بود، نیروهای فروش را تشویق می‌کرد مهارت‌هایی را توسعه دهند که نشان می‌داد محصولات و خدمات آنها چقدر در حل مسائل کسب‌وکار کاربردی هستند.اما امروز ما در دنیایی زندگی می‌کنیم که خریداری که این تکنولوژی‌ها را نیاز دارد، دیگر وجود ندارد. امروز اطلاعات همه جا وجود دارد و محدوده توجه خریدار محدود است، بنابراین مجموعه مهارت‌هایی که باید رقابتی باشند و توجه خریدار را به خود جلب کنند، باید مورد بازبینی قرار بگیرند.

نقش EQ بالا در فروش موفق
نیروهای فروش ماهر می‌توانند قبل از فروش، طی فرآیند فروش و پس از آن، بر احساسات خود غلبه کنند. آنها در تشخیص اینکه خریدار چه احساساتی را به نمایش می‌گذارد، چه اتفاقی در لحظه رخ می‌دهد و واکنش مناسب و موثر به چالش‌هایی که با آن روبه‌رو هستند چیست، کارشناس هستند. آنها خودشان رفتارشان را انتخاب می‌کنند؛ به جای اینکه موقعیت، احساسات را برای آنها انتخاب کند.  

به عبارت دیگر، هوش هیجانی (EQ) همان چیزی است که نیروهای فروش اگر می‌خواهند در محیط خریدار/ فروشنده امروز به موفقیت برسند، باید آن را توسعه دهند.در موقعیت فروش، EQ را می‌توان تجربه‌ احساسی فروشنده و خریدار تعریف کرد. این تجربه می‌تواند حتی از ویژگی‌ها، مزایا و قیمت محصولات مهم‌تر باشد. یک نماینده فروش، برای اینکه ارزش ارائه کند، باید برای خریدار ارزشمند باشد. او باید این حق را داشته باشد که محصولات و خدمات مناسبی را برای چالش‌های خاصی که خریدار یا کسب‌وکار او با آن مواجه است، مشخص کند.

  EQ در موقعیت فروش چیست؟
به طور رایج، EQ یعنی توانایی درک، تفسیر، پاسخگویی و روبه‌رو شدن با احساسات خودتان و تاثیرگذاری بر واکنش‌های احساسی خریداران. قابلیت‌های EQ را می‌توان به چهار جزء خاص تقسیم‌بندی کرد: خودآگاهی، خودمدیریتی، آگاهی اجتماعی و مدیریت روابط.

۱) خودآگاهی
می‌دانیم که هیچ‌کس کامل نیست. هر فردی تفاوت‌ها، نقاط قوت، نقاط ضعف، ابهامات، ناتوانی‌ها و نقاط کور خودش را دارد. بزرگ‌ترین تفاوت بین افرادی که خودآگاهی زیادی دارند و کسانی که خودآگاهی ندارند، این واقعیت است که افراد خودآگاه بیش از هر کس دیگری نسبت به نقاط قوت و کمبودهای خودشان آگاه و هوشیار هستند.

  • آنها ترکیبات احساسی خود را می‌دانند.
  • می‌دانند چه نقاط کوری را تجربه می‌کنند.
  •  می‌دانند روابط‌شان چه اثری بر دیگران دارد.
  • نقاط ضعف خود را می‌شناسند و می‌دانند چطور با آن برخورد کنند.

این یعنی یک نیروی فروش خودآگاه، به روشنی می‌داند چگونه باید احساسات را تجربه کند و این تجربه چه اثری بر او دارد. او می‌تواند هر احساسی که در هر لحظه دارد را با یک «برچسب» شناسایی کند و تشخیص دهد که این احساسات چه پیام‌هایی به او می‌فرستد. چنین کاری برای بیشتر ما بسیار سخت است، چون احساسات معمولا در سطح ناخودآگاه ما رخ می‌دهند و به ندرت می‌توانیم به صورت خودآگاه بگوییم «دلیل اینکه چنین احساسی دارم این است و باید در مورد آن فلان کار را انجام دهم.»

نیروهای فروش ماهر می‌دانند که خودآگاهی در موقعیتی که در آن کار می‌کنند، تاثیرگذار است. آنها می‌دانند چه زمانی باید صحبت کنند، چه زمانی گوش دهند، چه زمانی باید جزئیات بیشتر را کشف کنند، چه زمانی عقب بنشینند، چه زمانی خواهان تعهد بیشتر باشند و چه زمانی به خریدار اجازه تفکر بیشتر بدهند.وقتی خودتان را در موقعیت فروش قرار می‌دهید، می‌بینید که شاید طول موج مشابهی با فردی که روبه‌روی شما نشسته ندارید.

آیا در این شرایط محرک‌های خودتان را تشخیص می‌دادید؟ آیا از احساسی که داشتید آگاه بودید؟ آیا فرد دیگری را به خاطر ناتوانی در پیشرفت کار سرزنش می‌کردید؟ پرورش خودآگاهی در ایجاد مبنایی محکم برای ساخت EQ کلید کار است.

۲) خود-مدیریتی
وقتی می‌دانید چطور احساسات‌ خودتان را در یک موقعیت پرورش داده‌اید، پس می‌توانید احساسات ویرانگر را هم مدیریت کنید. آیا تا به حال این نوع احساسات را در یک موقعیت فروش – چه در مورد خودتان و چه خریدارتان– تجربه کرده‌اید؟

  •  ابهام
  • سرزنش
  • عدم امنیت
  • بی‌صبری
  • ترس
  • قضاوت
  • تصمیم‌گیری نامعقول
  • عدم اعتماد به نفس
  • اعتماد به نفس بیش از حد
  • خودپسندی

این ویژگی‌ها و موارد متعدد دیگر می‌تواند مکالمات فروش شما را منحرف کند و بر قضاوت کلی شما از یک موقعیت اثر بگذارد. خود-مدیریتی را اغلب خود-تنظیمی یا خود-کنترلی هم می‌گویند؛ اینکه چطور این عنصر از EQ را مدیریت می‌کنید، برای موفقیت مستمر شما حیاتی است.

باید کاملا بدانید که احساساتی که تجربه می‌کنید، چه چیزی به شما می‌گوید و بنابراین می‌توانید کنترل منطقی به دست آورید و فراتر از اینها به یک ناظر از بالا تبدیل شوید و به چشم‌اندازی متفاوت برسید و در آنچه فکر و احساس می‌کنید، واقع‌بین‌تر باشید.

نیروهای فروش ماهر می‌توانند تشخیص دهند که احساسات‌شان به آنها چه می‌گوید. آنها می‌فهمند چرا این احساس در حال رخ دادن است و درک می‌کنند که این احساس در آن لحظه به آنها چه می‌گوید. سپس می‌توانند مغز منطقی و متفکر خود را به کار بگیرند و واکنش و احساس درست را انتخاب کنند.

۳) آگاهی اجتماعی
این توانایی استفاده از EQ به شیوه‌ای است که با دیگران به صورت مثبت و پیش‌رونده تعامل برقرار می‌کند. بسیاری از نیروهای فروش، صدای خودشان را دوست دارند، انگار که نیاز دارند حس کنند مهم‌تر از خریدار هستند. این یکی از ضروری‌ترین نیازهای ما به عنوان انسان است؛ نیاز به اینکه احساس کنیم مهم هستیم.

اگر دیگران ما را مهم بدانند، نفس‌مان تحریک شده و باعث می‌شود در مورد خودمان به احساس خوبی برسیم. نیروهای فروشی که EQ بالایی در آگاهی اجتماعی دارند، می‌توانند کاری کنند که خریدار احساس مهم بودن کند و این اتفاق با تمرکز بر آنها و نیازهایشان رخ می‌دهد. چطور این کار را انجام دهیم؟

  • واقعا و به طور عمیق گوش دهید. وقتی خریدار می‌بیند حرف‌هایش به خوبی شنیده می‌شود، از نظر احساسی درگیر خواهد شد، چون شما صادقانه به او و چالش‌هایش علاقه نشان می‌دهید.
  •  به دنبال کامل کردن چیزی باشید. البته این کار باید خالصانه صورت بگیرد، نه به صورت رئیس‌وار. وقتی می‌بینید موضوعی وجود دارد که نظر دادن در مورد آن ارزشمند است، به‌خاطر ذات جالب بودن آن موضوع به آن اشاره کنید، نه اینکه بخواهید خودتان را تحسین کنید.
  • توصیه و پیشنهاد خریدار را هم جویا شوید تا احساس ارزشمند بودن کند.
  •  نسبت به آنچه او می‌گوید کنجکاوی نشان دهید.
  • هر چند وقت یک بار تشکر کنید.
  •  گاهی اوقات خودتان را جای طرف مقابل بگذارید و با او همدردی کنید تا بتوانید مسائل را از دید او ببینید.

۴) مدیریت روابط
کیفیت روابط ما با خریداران می‌تواند فرصت‌های فعلی و آینده برای کسب‌وکار را بسازد یا آن را خراب کند. این موضوع به طور خاص می‌تواند به اثرگذاری بر مهارت‌ها، مدیریت تعارض، کار تیمی و سبک رهبری خلاصه شود.روش اثرگذاری شما بر یک خریدار به شیوه احساسی می‌تواند اغلب مقاومت‌هایی را که باعث اختلاف می‌شوند، در هم بشکند.

خریداران خیلی سریع و راحت به دستکاری‌هایی که در تکنیک‌های فروش صورت می‌گیرد، توجه می‌کنند و بنابراین اثرگذاری روی آنها از این طریق، مکالمه را در جهتی پیش می‌برد که به نظر می‌رسید آنها از اول مشتاق خرید محصول شما بوده‌اند و شما مهارتی در فروش به‌کار نبرده‌اید.

روبه‌رو شدن با تعارض‌ها یا مخالفت‌ها، برای حفظ و توسعه روابط ضروری است،‌ چون با در نظر گرفتن حوزه‌های توافق، به‌جای تاکید کردن بر مسائل نامتجانس در مباحث، مکالمات را پیش می‌برد. وقتی روابط شما به تدریج پیش می‌رود، ایده‌هایی را در مورد اینکه چطور باید بر نگرانی‌هایتان غلبه کنید یا برای پیدا کردن راه‌حل همکاری داشته باشید، به اشتراک می‌گذارید. در این صورت، تعارض منبع ایجاد راه‌حل و مزیت‌آفرینی می‌شود و می‌تواند مقاومت شدیدتری نسبت به چانه‌زنی بر سر قیمت ایجاد کند.

وقتی به عنوان چند شریک کار تیمی می‌کنید تا به نتایج بهتر برسید، می‌توانید در حمایت از اهداف خریداران‌تان دستاوردهای بیشتری داشته باشید. تیم پشتیبانی شرکت، می‌تواند با ارائه خدمات پشتیبانی در زمان لازم یا ناتوانی در عمل به تعهدات، در بهبود روابط شما با مشتری یا تخریب این رابطه نقش داشته باشد.

چگونگی هدایت خودتان، تیم پشتیبانی شرکت‌تان و تامین‌کنندگان، می‌تواند اثر قابل‌توجهی بر روابطی که با مشتریان دارید، داشته باشد. هر زمان چالش‌ها یا شکست‌هایی را در فرآیند فروش خود تجربه می‌کنید، سطح رهبری شما می‌تواند مشخص‌کننده وضعیت آینده رابطه‌تان با مشتری باشد. وقتی برای مشکلات پیچیده راه حل پیدا می‌کنید و تصمیم‌های دشوار می‌گیرید، ارزش واقعی خودتان را برای مشتری، هم در حال‌حاضر و هم در روابط آینده، اثبات می‌کنید.

  واکنش EQ بالا در برابر واکنش EQ پایین
حالا اگر بخواهیم تمام مواردی را که گفته شد به صورت عملی نشان دهیم، به این فکر کنید یک فروشنده با EQ بالا چه واکنش متفاوتی نسبت به فردی که EQ پایین‌تر دارد خواهد داشت؟ در اینجا یک مثال خاص می‌زنیم: «مشتری بالقوه شما پیام داده که فعلا آمادگی تصمیم‌گیری برای قطعی کردن خریدش را ندارد چون باید گزینه‌های بیشتری را بررسی کند و بازار را تست کند. او از طرح پیشنهادی شما خوشش آمده، اما باید مطمئن شود که در نهایت تصمیم درستی می‌گیرد یا نه.»

فردی که سطح خودآگاهی و خودمدیریتی در او پایین است، بلافاصله با خود فکر می‌کند تاکنون چه خطایی در فروش مرتکب شده‌ که باعث شده مشتری هنوز بخواهد به گزینه‌های دیگر هم فکر کند. پایین بودن EQ در این فرد باعث می‌شود او به راه‌حل‌های منطقی فکر کند و با سوالاتی مثل «چه کار دیگری می‌توانم برای کسب‌وکارتان انجام دهم؟» یا «آیا قیمت برای شما مساله اصلی است؟»

واکنش نشان می‌دهد.در اینجا تفکر منطقی جواب نمی‌دهد و فروشنده‌ای که EQ پایینی دارد، به ارزیابی‌های منطقی متکی می‌شود تا بداند چطور می‌تواند فروش خود را پیش ببرد. او ممکن است از موضوع اصلی که احساس مشتری بالقوه است غافل شود و در نهایت مکالمات مسیر غلطی را طی کند.  اما EQ بالا به این معنی است که فروشنده موجودیت اجتماعی و روابط را در نظر می‌گیرد تا مشتری بالقوه احساس بهتری در این موقعیت داشته باشد. فروشنده با EQ بالا:

  •  در احساسات خود شفاف خواهد بود (کنجکاوی، ناکامی، سردرگمی و …).
  •  می‌داند بهترین کاربرد این احساسات چیست.
  • به مشتری بالقوه در تصمیم‌گیری اطمینان می‌دهد.
  •  روابط را با مجبور نکردن مشتری باز نگه می‌دارد.
  • راه‌حل‌هایی را پیدا می‌کند که باعث می‌شود مشتری در پیش رفتن خرید احساس اطمینان داشته باشد.

در این شرایط، فروشنده‌ای که EQ بالا دارد، با فکر کردن به این موارد واکنش نشان خواهد داد:

  •  واکنش فوری من به این موضوع چیست؟
  • بهترین پاسخی که می‌توانم داشته باشم چیست؟
  •  چرا او چنین چیزی گفته است؟
  •  چطور می‌توانم استدلال‌هایی ارائه کنم که وقتی او ما را با رقبا مقایسه می‌کند، همچنان ما را مد نظر قرار دهد؟
  • آیا موضوعی وجود دارد که بتواند برای راه‌ حل ما ارزش ایجاد کند؟

همان‌گونه که مشخص است، یک پاسخ فکرشده بهتر از واکنشی فوری است. فروشنده‌هایی که EQ بالا دارند، قبل از بیان هر چیز به واکنش خود فکر می‌کنند. این نشان می‌دهد بیشتر تصمیم‌ها به طور احساسی و نه از روی منطق صورت می‌گیرد و بنابراین می‌توانیم موقعیت مشتری بالقوه را ارزیابی کنیم و به آنها کمک کنیم بدون شتاب‌زدگی، تصمیم‌گیری کنند.

  شریکی ناگزیر
از قدیم گفته شده که «افراد بر اساس احساس عمل می‌کنند و با منطق توجیه می‌کنند.» از آنجا که خریداران و مشتریان امروزی بیش از هر زمان دیگری می‌توانند تصمیم‌های منطقی به صورت آنلاین یا … بگیرند، بدون اینکه اطلاعاتی از فروشنده دریافت کنند، ایجاد ارتباط احساسی به یک فاکتور متمایزکننده تبدیل می‌شود.

پرورش هوش هیجانی حالا یکی از حیاتی‌ترین مهارت‌هایی است که هر کس باید روی آن کار کند و این موضوع برای فروشنده‌ها حیاتی‌تر است، چون خریداران این روزها دیگر فقط به قیمت فکر نمی‌کنند و به دنبال ارزش در حوزه‌های دیگری هستند. بنابراین، با ایجاد و پرورش‌ این‌گونه مهارت‌ها می‌توانید متمایز باشید و برای مشتری به شریکی تبدیل شوید که در عملیات آینده ناگزیر در نظرتان خواهد گرفت.

برچسب ها: ، ،


منبع: فرادید

با هزینه‌ای منطقی برندسازی کنید

مجله پنجره خلاقیت – آماندا زانتال وینر، ترجمه شادی حسن پور: به نظر می رسد کلمه «برند» در دنیای بازاریابی بسیار مورد استفاده قرار می گیرد: برند شخصی، برند کسب و کار، برند پیشتاز،… اما معمولا ابهامی در مورد معنای این کلمه در میان کارآفرینان وجود دارد. «برند» دقیقا چه مواردی را در بر می گیرد؟ آیا باید متخصصی را استخدام کنم؟ برندسازی کار پرهزینه ای است، مگر نه؟

در مورد پرهزینه بودن باید بگوییم که لزوما این طور نیست. روش های خلاقانه زیادی وجود دارد که بتوانید بدون هزینه زیاد به برندسازی کسب و کارتان بپردازید. اگرچه باید زمان نسبتا زیادی را به این کار اختصاص دهید. اما به هر حال نتیجه ملموسی خواهیدگرفت. حتی در برخی شرایط این کار به صرفه جویی مالی بیشتر نیز خواهدانجامید. پس به خواندن ادامه دهید و ببینید چطور می توانید همین امروز برندسازی را شروع کنید:

 با هزینه ای منطقی برندسازی کنید

۱٫ شخصیت مشتریان خود را بشناسید

تصادفی نیست که ۸۲ درصد از شرکت هایی که ارزش بیشتری به دست آورده اند، به شخصیت شناسی مشتریانشان پرداخته اند. نیازها، اهداف و رفتار مشتریان احتمالی تان است که نشان می دهد چگونه باید محصول و خدماتتان را به آنها عرضه کنید. درک این مسائل به شما کمک می کند تا متوجه شوید که مشتریانتان از چه رسانه ای استفاده می کنند، چه چیزی به آنها انگیزه داده و به هیجان می آوردشان و در چه شبکه های مجازی ای عضویت دارند. به راحتی می توانید متوجه شوید که چرا این اطلاعات به ایجاد برندی رقابتی و کارآمد می انجامد؛ چون باعث می شود به افراد مناسبی دست پیدا کنید.

درک این موضوع هم لزوما برایتان هزینه بردار نخواهدبود. روشی عالی برای انجام این کار استفاده از پرسشنامه ها یا کمک گرفتن از بخش فروش شرکتتان برای گردآوری بازخوردهای مشتریان و ارزیابی نظرات آنهاست. برای این کار زمان بگذارید.

۲٫ یک هویت و لحن به خصوص ایجاد کنید

زمانی که شخصیت منحصر به فرد مشتریانتان را مشخص کردید، برندتان کم کم می تواند شکل بگیرد که این مسئله شامل ایجاد هویتی به خصوص برای برند، یعنی چیزی که مشتریان برند را با آن بشناسند نیز می شود. همچنین باید لحن بیان برند را نیز مشخص کنید و در هر شبکه ارتباطی با آن لحن مخاطبانتان ارتباط برقرار کنید.

من به عنوان یک نویسنده عاشق بخش «لحن» هستم. اما شما چطور؟ پیدا کردن لحن به خصوص برای برندتان فرآیندی متفاوت تر نسبت به درک شخصیت مخاطبانتان دارد؛ درواقع به جای پاسخ دادن به سوالاتی در مورد مشتریانتان باید به سوالاتی پاسخ دهید که بیشتر در مورد خودتان و برندتان است. اینکه چه ارزش هایی را دنبال می کنید؟ چه چیزی ارائه می دهید؟ دوست دارید مردم چطور در مورد شما صحبت کرده و تعریفتان کنند؟

با هزینه ای منطقی برندسازی کنید 

۳٫ حضور فعالی در شبکه های اجتماعی داشته باشید

خب تا به اینجا متوجه شدید که مشتریانتان چه شخصیتی دارند و می دانید که قرار است چه هویتی از خود نشان دهند و با چه لحنی با مخاطبانتان صحبت کنید. اما مخاطبانتان را کجا می توانید پیدا کنید؟

به دلیل اینکه احتمالا تصویر شفاف و اطلاعات نسبتا دقیقی از مخاطبان خود دارید، پس باید این را نیز بررسی کنید که آنها بیشتر وقت خود را چطور و در کجا می گذرانند؛ منظور ما به ویژه شبکه های اجتماعی است.

توجه زیادی به اطلاعاتی که به دست آورده اید بکنید. شاید بیشتر مخاطبانتان به یک شبکه اجتماعی به خصوص علاقه مند باشند، البته این بدان معنا نیست که نباید در شبکه های دیگر فعالیت کنید، بلکه این موضوع به شما کمک می کند تا بیشتر وقت و انرژی و بودجه خود را صرف شبکه اجتماعی پرطرفدارتر (در میان مخاطبان خود) بکنید.

زمانی که در این شبکه ها حضور یافتید، حضورتان را حفظ کنید. فعالیت داشته باشید، به طور مرتب محتوایی ارسال کنید و با مخاطبان نیز ارتباط برقرار کنید. در غیر این صورت تاثیر مثبتی روی مخاطبانتان نخواهیدداشت.

۴٫ وبلاگ نویسی کنید

بارها در مورد اهمیت وبلاگ نویسی و تولید محتوای ارزشمند صحبت کرده ایم، اما هر چقدر از اهمیت این موضوع بگوییم باز هم کم است. این هسته روش ما، به ویژه برای جلب نظر مخاطبان است؛ چیزی که غریبه ها را به بازدیدکنندگان همیشگی وب سایتتان تبدیل می کند.

درواقع شاید وبلاگ نویسی اساسی ترین قدم در استراتژی بازاریابی تان باشد زیرا محتوایی را در دسترس مخاطبان قرار می دهد که در اینترنت به دنبال آن بودند.

 با هزینه ای منطقی برندسازی کنید

۵٫ خدمت رسانی به مشتری را به اولویت نخست خود تبدیل کنید

برند زاپوس به «خدمت رسانی بی بدیل به مشتریان» مشهور است. این وب سایت فروش پوشاک آنلاین خدمت رسانی به مشتریان را به مهم ترین ارزش خود در کسب و کار تبدیل کرده است. چرا این موضوع این قدر مهم است؟ خدمت رسانی عالی به مشتریان باعث شده که زاپوس پول زیادی در بخش بازاریابی و تبلیغات صرفه جویی کند. زیرا مشتریان فعلی و احتمالی به اندازه کافی به وسیله بازاریابی دهان به دهان برای این برند تبلیغ می کنند.

باید روشی چشمگیر داشته باشید و تجربه ای عالی برای مشتریان خلق کنید. طوری که آنها با کمال میل بخواهند در مورد تجربه فوق العاده خریدشان از شما با دوستان و آشنایانشان حرف بزنند.

۶٫ دست به کار شوید

شاید برندسازی اقدام فوق العاده دشوار و بزرگی به نظر برسد و باعث ترس شما شود، آن همه به ویژه زمانی که بودجه محدودی در اختیار دارید. اما همانطور که دیدیم، روش های اقتصادی زیادی وجود دارد که نه تنها می توانید برای شروع از آنها استفاده کنید، بلکه مطمئن باشید نتیجه خوبی هم از آنها می گیرید و اسمتان سر زبان ها خواهدافتاد.

یک نکته دیگر، از این فرآیند لذت ببرید. البته که باید استراتژی ها و منطق خاصی به کار ببرید، اما به وسیله ابزارهایی که امروز در اختیارتان قرار گرفته، می توانید تا حدودی مطمئن باشید که کار خیلی سخت و پیچیده ای پیش رو ندارید. این کار فقط یک تمرین خلاقانه است. پس از نوآوری ها و بازی های ذهنی تان لذت ببرید.


منبع: برترینها

از چه سایتی محصولات آرایشی و بهداشتی را خرید کنیم؟

هفته نامه سلامت – سمیه مقصودعلی: در هر ثانیه در دنیا ۳۳ خرید اینترنتی انجام می شود و این موضوع باعث شده وب شلوغ ترین مرکز تجاری دنیا باشد. در فروشگاه های اینترنتی هر محصولی یافت می شود؛ از جواهر و محصولات آرایشی- بهداشتی بگیرید تا مبلمان منزل و کالاهای اداری… روز به روز هم بر تعداد فروش آنلاین افزوده می شود.

دلیل توجه و گرایش مردم به این سمت هم سرعت بالاتر و صرفه جویی قابل توجه در وقت و هزینه ها و در عین حال وجود انتخاب های وسیع تر است، اما چه معیارهایی را هنگام خرید از یک سایت اینترنتی مدنظر قرار دهیم و چطور ایمن خرید کنیم؟ تمام نکاتی که در این مقاله به آن اشاره می شود، حاصل تحقیقی وسیع در فرانسه درباره فروشگاه های اینترنتی محصولات آرایشی- بهداشتی است که کمابیش در سایر نقاط دنیا هم صادق است.

با چه معیارهایی می توانیم به فروشگاه های اینترنتی محصولات آرایشی- بهداشتی اعتماد کنیم؟ 
۱٫ امنیت سایت: این موضوع بسیار بااهمیت است و حداقل ۷۰ درصد مشتریان به آن توجه دارند. تمام محصولات شرکتی که از آن خرید می کنید باید هولوگرام داشته باشد تا از طریق سریال درج شده روی محصولات بتوانید از اصل بودن آن محصول مطمئن شوید. پس قبل از خرید از این موضوع مطمئن شوید. همچنین شرکت باید دارای نماد اعتماد الکترونیکی باشد تا بتوانید از این طریق آن را پیگیری کنید. قوانین سایت درباره حفظ اطلاعات و حریم خصوصی کاربران نیز مهم است. شما به هر حال برخی اطلاعات شخصی از جمله تلفن، آدرس، سن و مشخصاتتان را در اختیار این سایت قرار می دهید پس به خوبی مقررات آن را مطالعه و بعد برای خرید ثبت نام کنید.

۲٫ کامل بودن مجموعه محصولات: سعی کنید سایتی را برای خرید محصولات آرایشی- بهداشتی انتخاب کنید که بیشتر برندهای معتبر دنیا تا جای ممکن در آن گردآوری شده باشند. به این ترتیب می توانید محصول مورد نیاز خود را راحت بیابید.

۳٫ مناسب بودن قیمت ها: در یک فروشگاه اینترنتی مشتری باید بتواند کالا و محصول مورد نظر خود را با پرداخت هزینه ای به نسبت پایین تر از فروشگاه های غیرمجازی خریداری کند. در برخی فروشگاه ها ضمن مناسب بودن قیمت محصولات تک، شاهد تخفیفات استثنایی و پکیج های ویژه با قیمت های باورنکردنی هستید. با مقایسه قیمت یک محصول در سایت های مختلف می توانید تا حدی بسنجید کدام سایت منصف تر است. البته در این بین اصل بودن کالا هم اهمیت دارد.

۴٫ آسان بودن جست و جو در سایت: یکی از گزینه های مورد توجه که باعث رضایت مندی مشتری می شود، آسان یافتن محصول مورد نظر در سایت است. گزینه جست و جو آیتمی است که در حال حاضر در تمام سایت ها وجود دارد اما درست کار کردن این گزینه نیز مهم است.

۵٫ امکان تعویض یا عودت محصول خریداری شده: این نکته نیز اهمیت بالایی در نظر مشتریان دارد. در بیشتر فروشگاه های اینترنتی امکان عودت کالا قبل از ارسال وجود دارد و در صورتی که سفارش خود را بعد از ارسال لغو کنید تا زمانی که بسته بندی شفاف محصول بازنشده باشد، با کسر مبلغ پیک امکان عودت یا تعویض وجود خواهدداشت.

با چه معیارهایی می توانیم به فروشگاه های اینترنتی محصولات آرایشی- بهداشتی اعتماد کنیم؟
۶٫ ارسال سریع با هزینه اندک: پس از ثبت سفارش و تایید موجودی اقلام مورد سفارش، محصولات باید در کمترین زمان ممکن در صف ارسال قرار گیرند. هرچه هزینه پیک یا پست کمتر و زمان رساندن کالا به مشتری کوتاه تر باشد، آن فروشگاه اینترنتی مقبولیت بیشتری نزد مشتری خواهدداشت.

۷٫ پشتیبانی آنلاین: این گزینه نیز بسیار مهم است. مشتری باید بتواند هر نوع سوالی که در مورد امنیت سایت یا محصولات دارد، آنلاین از پشتیبانی بپرسد تا پس از حصول اطمینان خریداری کند.

۸٫ ارائه هدایای رایگان به مشتریان: در سراسر دنیا فروشگاه های لوازم آرایش به مشتریان همیشگی خود که خرید نسبتا بالایی دارند هدایای تبلیغاتی می دهند. این کار ضمن این که به نوعی تست محصولات جدید است باعث تشویق مشتری برای خرید محصولات بیشتر می شود و به نوعی رضایت مشتری را از خرید خود بالاتر می برد. در برخی از سایت ها امکان انتخاب این هدایا نیز فراهم است.

۹٫ داشتن مجلات اینترنتی و توضیحات جامع و کامل در مورد محصولات ارائه شده و شیوه استفاده از آنها: این موضوع نیز برای مشتریان اینترنتی بسیار مهم است. از آنجا که امکان تست یک محصول در خرید آنلاین وجود ندارد، مشتری باید بداند محصولی که خریداری می کند چه خصوصیاتی دارد و آیا برای پوست و موی او مناسب هست یا نه. وجود توضیحات کامل در مورد یک محصول و حتی وجود فیلم یا عکس آموزشی برای مصرف آن می تواند بسیار مفید باشد.

۱۰٫ دسته بندی محصولات در سایت: نکته بااهمیت دیگر امکان جست و جو در سایت به کمک دسته بندی های مختلف مثلا براساس قیمت یا تاریخ تولید محصولات است. مشتری باید بتواند محصولات را با هر قیمتی که می خواهد یا براساس جدید و مد روز بودن هر محصول بیابد.


منبع: برترینها

اینفوگرافیک/ ۷ روش برای ایجاد و نگه‌داری انگیزه

کلی طرح و ایده در ذهن دارید اما انجام نمی‌دهید. چرا؟ حال ندارید؟ نمی‌دانید چرا همیشه خسته هستید. کارهایتان را به تعویق می‌اندازید و… خیلی وقت‌ها علت شروع نکردن پروژه‌هایتان بی‌انگیزگی است. همیشه بهانه‌ای پیدا می‌شود که حتی کارتان را شروع نکنید. با این حال عمر می‌گذرد و بعد از چند سال نتیجه شروع نکردن پروژه یا ایده نابتان فقط پشیمانی است. تنها کاری که لازم است انجام دهید این است که عوامل بی‌انگیزگی را شناسایی کرده و بر ضد آن‌ها دست به عمل بزنید. در اینفوگرافیک امروز چند نکته درباره روش‌های ایجاد انگیزه به شما یاد می‌دهیم.

کلی طرح و ایده در ذهن دارید اما انجام نمی‌دهید. چرا؟ حال ندارید؟ نمی‌دانید چرا همیشه خسته هستید. کارهایتان را به تعویق می‌اندازید و… خیلی وقت‌ها علت شروع نکردن پروژه‌هایتان بی‌انگیزگی است. همیشه بهانه‌ای پیدا می‌شود که حتی کارتان را شروع نکنید. با این حال عمر می‌گذرد و بعد از چند سال نتیجه شروع نکردن پروژه یا ایده نابتان فقط پشیمانی است. تنها کاری که لازم است انجام دهید این است که عوامل بی‌انگیزگی را شناسایی کرده و بر ضد آن‌ها دست به عمل بزنید. در اینفوگرافیک امروز چند نکته درباره روش‌های ایجاد انگیزه به شما یاد می‌دهیم.

[اینفوگرافیک] ۷ روش برای ایجاد و نگه‌داری انگیزه

برچسب ها: ، ،


منبع: فرادید

ایده‌ات را بفروش و فراموش کن!

استارت‌آپ‌ها برای بالا بردن شانس موفقیت کارآفرینی شکل گرفتند و در همه‌جای دنیا نمونه‌های بسیار موفقی را از شرکت‌هایی که با این روش شکل‌گرفته‌اند می‌بینیم. آمارها هم بیان‌گر این است که میزان موفقیت در استارت‌آپ نسبت به نمونه‌های سنتی کارآفرینی بالاتر است. در ایران هم چندسالی است که شرکت‌هایی با این روش کار خود را آغاز کرده‌اند و روش استارت‌آپی با سرعت خیره‌کننده‌ای جای روش‌های سنتی کسب‌وکار را گرفت.

 ایده‌ات را بفروش و فراموش کن!
براساس آمار ارائه‌شده از سوی مرکز توانمندسازی و آسان‌سازی کسب‌وکارهای نوپای فاوا، این کسب‌وکارها اکنون در مقایسه با سال ۹۲ تا ۳۲ برابر رشد کرده‌اند، اما این میزان با تعداد کسب‌وکارهای موفق استارت‌آپی هیچ همخوانی‌ای ندارد. دلیل این امر به گفته مجتبی عندلیب، فعال این حوزه، ایجاد نشدن اکوسیستم مناسب برای حضور استارت‌آپ‌ها و بیراهه‌رفتن پارک‌های علم و فناوری در هدف اصلی خودشان است و وقتی دولت و دانشگاه، متولیان استارت‌آپ می‌شوند ممکن است همه‌چیز به بیراهه برود. درباره این مسئله و دیگر مشکلات استارت‌آپ‌ها در ایران با مجتبی عندلیب، فعال حوزه استارت‌آپ‌ها گفت‌وگویی داشته‌ایم که در ادامه می‌خوانید.

در ایران رشد استارت‌آپ‌ها بسیار زیاد است ولی در میان آن‌ها میزان ورشکستگی هم بسیار بالاست. چرا نرخ موفقیت استارت‌آپ‌ها در ایران تا این حد پایین است؟

این در همه دنیا به همین شکل است. قبلا این‌طور بود که از هر ‌صد نفری که می‌خواستند کارآفرینی کنند، یک نفر آن‌ها به موفقیت دست پیدا می‌کرد. بعدازاین بود که روش استارت‌آپی برای کاهش میزان این شکست‌ها شکل گرفت. الآن چیزی که در دنیا مرسوم و متداول است و آمارهای آن‌ها می‌آید این است که از هر ۱۰استارت‌آپ، یکی از آن‌ها موفق می‌شود؛ البته این آمار مربوط به دیگر کشورهاست که اکوسیستم و شرایط فراهم و ورود به کسب‌وکار ساده است و نیاز به مجوزهای خاص نیست، رقبای دولتی و شبه‌دولتی وجود ندارد و ارزش پول مثل ایران تا این حد پایین نیست. شاید دلیل نرخ شکست استارت‌آپ‌ها به این خاطر است که اکوسیستم شکل نگرفته.

از طرفی ما در ایران فکر می‌کنیم که استارت‌آپ باید از دانشگاه آغاز شود و شکل بگیرد که اشتباه محض است. در حقیقت، شروع کارآفرینی از مدرسه است؛ آن‌جاست که دانش‌آموز را طوری بار می‌آورند که بتواند مستقل شود و علاوه بر هزینه‌های خودش هزینه‌های دیگران را تأمین کند. ما عملا چنین چیزی در ایران نداریم. نکته دوم این‌که هنوز ادبیات استارت‌آپی در ایران شکل نگرفته است. تا این ادبیات در مراکز رشد و شتاب‌دهنده‌ها جا بیفتد، ما بیشترین کاری که در این حوزه می‌بینیم کپی‌کاری است.

نکته خیلی مهمی که به آن کمتر توجه می‌شود و مشکل بزرگی بر سر راه موفقیت استارت‌آپ‌هاست بالا بودن هزینه پول است. الان اکثر شرکت‌هایی که موفق شده‌اند و بالاآمده‌اند استارت‌آپ‌هایی بوده‌اند که با تزریق سرمایه خارجی کارشان گرفته است؛ یعنی پول ارزان خارجی به این استارت‌آپ‌ها تزریق شود، احتمال موفقیت بیشتر است و بیشتر استارت‌آپ‌هایی که به‌دنبال پول گران داخلی شکل گرفتند نتوانستند خیلی موفق شوند. این یعنی سازوکار حمایت مالی که برای استارت‌آپ‌ها وجود دارد هنوز تعریف‌نشده است.

نکته دیگر این‌که آن‌هایی که برای کارآفرینی تصمیم می‌گیرند خودشان اصلا کارآفرین نبوده‌اند و آن‌ها هم که کارآفرینی را در دانشگاه تدریس می‌کنند همین ماجرا راجع‌به آن‌ها صدق می‌کند؛ به‌عنوان‌مثال به همت دانشگاه تهران، دانشگاهی به اسم دانشگاه کارآفرینی تأسیس شد. شما ببینید از درون دانشگاه کارآفرینی چند کارآفرین بیرون آمد؟ اصلا کجای دنیا دانشگاه کارآفرینی دارند؟ مگر کارآفرین به آموزش نیاز دارد؟

چرا این اکوسیستم هنوز شکل نگرفته است و موانع شکل‌گیری آن را چه می‌دانید؟

این مسئله سه دلیل اصلی دارد. اول این‌که ما هنوز ازنظر اقتصادی کاملا دولتی و شبه‌دولتی هستیم و ارکان حکومتی در بخش‌های مختلف حضور دارد. شما بخواهید وارد یک حوزه زیرشاخه مخابرات شوید، می‌بینید با یک غول بزرگ شبه‌دولتی مواجه هستید. مجوز فعالیت در این حوزه مگر به این آسانی و ارزانی کسب می‌شود؟ این‌که بعضی استارت‌آپ‌ها هم موفق شده‌اند در حوزه‌هایی موفق باشند به دلیل این است که با سرمایه‌گذاری خارجی توانسته‌اند رشد کنند.

نکته دوم سیستم آموزشی ماست که دچار یک دور باطل است و نتوانسته‌اند دانشی برای کارآفرینی به دانشجویان‌شان منتقل کنند. استادهایشان هم کسانی هستند که در بازار کار نتوانسته‌اند موفق شوند و بعد ادامه تحصیل داده و حالا استاد دانشگاه کارآفرینی شده‌اند. در تجارت هم باید کسی را برای تدریس بیاورید که تجربه تجارت داشته باشد. نکته سوم سیستم مالی است که مهم‌تر از همه است. در این حوزه ما هیچ سیستم تعریف‌شده درستی برای تأمین مالی استارت‌آپ‌ها نداریم. اگر هم سیستمی وجود داشته باشد در بهترین حالت سعی در خرید ایده می‌کنند. تا زمانی‌که این مشکلات وجود دارد شما هیچ کاری نمی‌توانید از پیش ببرید.

با فرض این‌که اکوسیستم درست شود آیا ما به‌اندازه کافی ایده داریم که بخواهیم از فضای استارت‌آپی استفاده کنیم؟ چرا همه استارت‌آپ‌های موفق ایران، کپی مدل‌های خارجی آن هستند؟

تصور من این است که اصل کپی‌کردن ایرادی ندارد. اسنپ و دیجی‌کالا به کمک مردم آمده‌اند هیچ ایرادی هم ندارد که از یک ایده خارجی کپی گرفته باشند. مسئله ‌این است که در ایران، فضا برای بسیاری از کارها باز است. شما در حوزه خدمات خانگی هم بخواهید استارت‌آپ بزنید فضا باز است. پس بستر ایران بکر است و اگر شرایط مهیا باشد ایده خوب، خارجی باشد یا داخلی، جواب می‌دهد. حداقل برای الآن این ایده‌ها جواب می‌دهند.

ولی روزی می‌رسد که دیگر کپی ایده جواب نمی‌دهد و آن موقع نیاز به ایده‌پرداز داریم. ولی ‌این‌که بچه‌های ما در ایده چقدر قوی هستند تصور من این است که چیزی کم ندارند. دلیلی هم که برای این حرفم می‌آورم این است که هرکدام‌شان رفته‌اند خارج موفق شده‌اند. دلیل این‌که ایده‌هایشان شکل نمی‌گیرد این است که اکوسیستم مناسب وجود ندارد. در یکی از جشنواره‌های ابداع و اختراع، شاهد بودم هرکسی اختراعی آورده بود به‌دنبال راهی می‌گشت که برود خارج از ایران، چون می‌دانند در بهترین حالت این‌جا تبدیل به محقق می‌شوند نه کارآفرین. ممکن است ما در روش‌های آکادمیک ایده‌پردازی مشکل داشته باشیم ولی جوانان ما در زمینه ایده، هیچ کمبودی ندارند.

در بحث جذب سرمایه، خود فعالان حوزه استارت‌آپ کارهایی کرده‌اند و صندوق‌هایی برای حمایت از آن‌ها به‌وجود آمده است. جز این نیاز هست کار دیگری از سوی نظام مالی کشور شکل بگیرد؟

من در ابتدا مسئله‌ای را بگویم. وقتی آسیای شرقی حدود ۴۰ سال پیش ایده کارآفرینی را از آمریکا کپی کرد، متوجه شدند نمی‌توانند مثل آمریکایی‌ها کار کنند و باید جاهایی به شکل پارک‌های علم و فناوری درست کنند. ژاپن، چین و کره از کشورهایی هستند که این‌ها را ایجاد کرده‌اند. قواعد این پارک‌ها در کشورهای مختلف تفاوت داشت. ما هم قانون آن را خیلی وقت پیش تصویب کردیم و پنج‌سال است که اجرایی شده‌اند. الآن که وارد این پارک‌ها می‌شویم می‌بینیم مکان و آموزش هم در اختیار قرار می‌دهند ولی بعد از مدتی دیدیم که تنها کپی‌کردن ایده پارک فناوری کافی نیست و حلقه مفقوده‌ای وجود دارد. این حلقه مفقوده در اینجا شتاب‌دهنده‌ها بود که در همه‌جای دنیا هم می‌بینیم شتاب‌دهنده‌های خصوصی، کارهای استارت‌آپی را می‌چرخانند؛ بنابراین اتکا به دولت و دانشگاه در این حوزه، اشتباهی بسیار بزرگ است. شتاب‌دهنده‌ها را عموما کسانی تأسیس می‌کنند که در این زمینه تجربه‌دارند.

 ایده‌ات را بفروش و فراموش کن!

این‌ها آمدند بستری را با منتورها و شبکه سرمایه‌گذاری خوب فراهم کردند تا کسانی که ایده‌ای دارند بتوانند از تجربه و سرمایه آن‌ها استفاده کرده و این ایده‌ها را عملی کردند؛ البته سرمایه موردنیاز برای استارت‌آپ باید زیاد باشد چون سرمایه‌گذاری ریسک‌پذیر است.

با این تفاسیر «وی‌سی»ها شکل گرفتند تا سرمایه اولیه استارت‌آپ‌ها را تأمین کنند ولی وقتی کارنامه‌شان را می‌خوانید می‌بینید خیلی از شتاب‌دهنده‌ها در حال منحرف‌شدن از مسیر خود هستند و عملا هدف‌شان به‌جای کمک، خرید ایده‌ها و استارت‌آپ‌ها شده است. موردی بود که ایده‌ای داشت و به هر شتاب‌دهنده‌ای مراجعه می‌کرد می‌گفتند ایده‌ات را به این قیمت بفروش و فراموشش کن؛ یعنی از هدف خودشان که این بود: دست چهارتا جوان را بگیرند و ایده را بپرورانند و به سرمایه‌گذار معرفی کنند کاملا منحرف ‌شده‌اند. درباره وی‌سی‌ها هم باید گفت تا چند وقت پیش قانون نداشت. حالا که شکل‌گرفته‌اند دوباره همان بانک‌ها و صندوق‌های سرمایه‌گذاری وی‌سی شده‌اند؛ یعنی این دور باطل حضور ارکان دولتی در شتاب‌دهنده‌ها در حال تکرار است. الآن پارک‌های علم و فناوری خودشان دارند مرکز شتاب‌دهی می‌زنند! دانشگاه‌ها واردشده‌اند و هیچ‌کس هم نیست آمار بگیرد که عملکردشان را ببینیم.

چرا در ایران بیشتر استارت‌آپ‌ها به‌سمت خدمات می‌روند و در حوزه تولید فعالیتی نمی‌کنند؟ چرا توشیبا، ال‌جی و شیائومی در ایران شکل نمی‌گیرد؟

این موضوع دو جنبه دارد؛ یکی از جنبه‌های این مسئله این است که ما فکر می‌کنیم استارت‌آپ یعنی اپلیکیشن، یعنی اینترنت. درصورتی‌که این‌ها ابزارهای ما هستند، اما جنبه دیگر ماجرا این است که چه الزامی دارد بیاییم و یک‌سری محصولات که مزیت رقابتی ندارند تولید کنیم؟ البته نمی‌گویم تولید را کلا کنار بگذاریم، ولی به نظر می‌رسد در کشور ما چند حوزه برای فعالیت استارت‌آپی خوب باشد. حوزه نفت‌وگاز و صنایع پایین‌دستی آن، حوزه گردشگری، فرآوری مواد معدنی، کشاورزی، حوزه آب و در نهایت حوزه خدمات سلامت و خدمات اجتماعی. هیچ الزامی ندارد ما خودرو بسازیم. این استارت‌آپ‌ها را می‌توان در بستر موبایل و اینترنت ارائه کرد. آن‌هم چون ابزار خوبی است، نه این‌که تنها فضای ممکن است.


منبع: برترینها

آموزش فروش: ۵ کلید جلب اعتماد مشتری

پس از آنکه تمام فعالیت های بازاریابی شما به ثمر نشست، نوبت به تیم فروش می رسد تا اعتماد مشتری را جلب کند.

نیاز وجود دارد، علاقه هم موجود است، تنها چیزی که باقی مانده «تصمیم» است.

آیا مشتری به شما اعتماد خواهد کرد و سرمایه خود را در اختیار شما قرار خواهد داد؟

در غالب موارد همه چیز به این بستگی دارد که فرآیند فروش را چگونه به پیش می برید. البته که مشتریان ما می توانند به وبسایت کسب و کارمان مراجعه کنند و همه اطلاعاتی که در رابطه با شرکت و فرآیندها و محصولات آن می خواهند را دریافت کنند، اما کسب اطلاعات همه آن چیزی نیست که مشتری به دنبال آن است.

اگر می خواهید چیزی بفروشید، باید اعتماد مخاطب خود را جلب کنید. به واقع، باید تلاش کنید تا از همان ابتدا و در تماس های سرد خود با مشتریان بالقوه روی اعتمادسازی تمرکز کنید تا یک رابطه بلندمدت را پایه گذاری کنید. ما در این مطلب آموزشی از سلسله مقالات آموزش فروش به ذکر و شرح ۵ نکته کلیدی برای اعتمادسازی می پردازیم.

  1. سازمان یافتگی

هیچ چیزی بدتر از این نیست که به عنوان مشتری تماسی را تجربه کنید که نداشتن آمادگی به وضوح در آن مشهود است.

باید در نظر بگیرید که مشتری وقت گرانبهای خود را صرف می کند تا با کارشناسی صحبت کند که توان ارائه یک راهکار موثر برای حل مشکل یا مسأله ای که با آن دست و پنجه نرم می کند را دارد. اگر بگوییم لیاقت و سازمان یافتگی مورد انتظار است از حداقل ها سخن به میان آورده ایم.

موثرترین روش برای شروع این است که از همان ابتدای رابطه یا گفتگو تلاش کنید تا فرآیند فروش را به کمک مشتری به جلو ببرید. به عنوان مثال، می توانید در آغاز همه گفتگوهای تلفنی از مشتری بپرسید: «انتظار دارید که از این تماس چه منافعی عایدتون بشه؟»

از این طریق نه تنها اطلاعاتی که برای صلاحیت سنجی مشتری نیاز دارید را به دست می آورید، بلکه زودتر می توانید به سوالات، نیازها و چالش هایی که از دید مخاطب شما مهم تر هستند رسیدگی کنید.

به علاوه، پیش از تماس مجدد تمامی یادداشت ها، وعده ها، و همچنین وبسایت مشتری یا سوابق شرکت متبوع وی را با تمام جزئیات آن بررسی کنید و برای هدایت گفتگو به بهترین شکل ممکن برنامه ریزی کنید.

  1. دقت و نکته سنجی

هیچ گاه دو مشتری مثل هم نخواهند بود. همیشه لازم است که برای در اختیار گذاشتن اطلاعات و پرسنل مورد نیاز برای روشن شدن بیشتر خدماتی که ارائه می دهید آماده باشید.

تا می توانید دقیق و نکته سنج باشید و پیش از آنکه تماس بگیرید تا خدمات یا محصولات پیشنهادی خود را معرفی کنید، آنچه که می خواهید بگویید را مستنداً و با جزئیات روی کاغذ بیاورید تا مشتری بتواند آنچه که در صدد ارائه هستید را بهتر درک کند. به گونه ای عمل کنید که اگر مجبور شدید که فرآیند فروش را به دست شخص دیگری بسپارید هیچ مشکلی پیش نیاید و روند فروش و ارتباط به نحو احسن به پیش برود.

  1. قوت قلب بدهید و خاطر مشتری را جمع کنید

نقطه تمرکز هیچ یک از تماس ها و ارتباطاتی که با مشتری برقرار می کنید نباید شرکت و کسب و کارتان باشد، بلکه باید روی این تمرکز کنید که چگونه با کالا یا خدمات تان می توانید به مشتری کمک کنید تا به اهداف خود دست پیدا کند.

مشتری در رأس امور است.

مشتری نیاز دارد که نه تنها اطمینان پیدا کند که به او برای دستیابی به اهدافش کمک خواهید کرد، بلکه چگونگی این فرآیند نیز باید برای وی روشن شود.

مخاطب شما وقت و پول خود را روی شرکت شما سرمایه گذاری می کند، بنابراین طبیعتاً باید قوت قلب پیدا کند و خاطرش جمع باشد که راهکار شما موثر خواهد بود.

هر چه که به پایان فروش نزدیکتر می شوید، اهمیت این قوت قلب بیشتر می شود. مشتری به ما اعتماد کرده است، بنابراین کار و وظیفه ما است که به او اطمینان بدهیم که بهترین تصمیم را برای آینده خود یا شرکتش گرفته است.

  1. انعطاف پذیری

در بسیاری از موارد و به خصوص در مورد فروش به سایر کسب و کارها (B2B)، یکی از دشوارترین بخش های تکمیل فرآیند فروش قسمت قرارداد است.

دلیل این دشواری این نیست که دو طرف به دنبال امتیاز گرفتن هستند یا اینکه قرارداد با چیزی که می خواهید بفروشید تطبیق ندارد.

دلیل اینکه حتی فکر کردن به قرارداد هم آزاردهنده است این است که مشتری می خواهد بداند که شما پشتش را خالی نمی کنید، و شما به دنبال تحقق نتایج مورد انتظار هستید.

ما باید به مشتری نشان بدهیم که تحت هر شرایطی این توان را داریم که پشتوانه محکمی باشیم که مشتری می تواند به آن تکیه کند و حتی اگر شرایطی پیش آمد که در عمل خارج از بندهای قرارداد قرار می گرفت باز هم پشت وی را خالی نخواهیم کرد. قرارداد به عنوان یک توافق تعهدآور عمل می کند که طرح کلی رابطه را ترسیم می کند، اما همیشه تمرکز باید روی کسب نتایج مورد انتظار مشتری، دستیابی وی به اهدافش و عمل به وعده هایی که داده ایم باشد.

  1. شفافیت و صداقت

مخصوصاً در مراحل پایانی فروش، شفاف بودن می تواند عاملی باشد که کار را تمام می کند و فقدان آن تمام تلاش های شما را نقش بر آب خواهد کرد.

هیچ کس دوست ندارد که صحبت هایی از قبیل حرفهای کلیشه ای فروشندگان ماشین را بشنود؛ همانهایی که می گویند: «این ماشین مال یه خانوم دکتر بوده …».

بهترین رویکرد این است که همیشه در رابطه با آنچه که در طول رابطه ای که ایجاد خواهد شد مورد انتظار است شفاف، روراست و کاملاً صادق باشید.

اگر قرار است که رابطه ای ایجاد شود، به نفع شما، شرکت تان و مشتری است که روی زیربنایی از انتظارات واقع بینانه و اعتماد ساخته شود.

نظر شما چیست؟ آیا شما هم کلیدهایی را می شناسید که به کمک آنها می توان قفل بی اعتمادی را باز کرد؟ لطفاً ایده ها و نظرات خود را در بخش دیدگاه های این مطلب از مجموعه مطالب آموزش فروش گویا آی تی با ما و سایر کاربران در میان بگذارید.


منبع: گویا آی‌تی

احمد توکلی از نهادهای کاسب و فساد می‌گوید

ماهنامه پیشه و تجارت – ایلیا ادهم: سال هاست که میزان دخالت دولت در اقتصاد کشور به موضوعی مهم و سوالی اساسی تبدیل شده که هر فرد به فراخور شرایطی که دارد آن را بنا به صلاحدید خود تعریف می کند. بعضی می گویند دولت اجازه فعالیت به بخش خصوصی را نمی دهد و به همین دلیل تمایل به بزرگ بودن و بزرگ ماندن دارد تا نقش اساسی در اقتصاد کشور ایفا کند؛

بعضی می گویند شرایط به گونه ای پیش می رود که نهادها، بنیادها و بعضی سازمان ها به جهت قدرت و توانمندی مالی بالای خود می توانند به عنوان نهاد تصمیم گیری موازی برای دولت ایفای نقش کنند و تاثیرگذاری داشته باشند و بعضی هم می گویند دولت با توجه به اختیاراتش می تواند تصمیم نهایی را در اقتصاد بگیرد و دست این نهادها و سازمان را از اقتصاد کشور کوتاه کند. برای تحلیل این موضوع به سراغ احمد توکلی نماینده پیشین مجلس رفتیم.

احمد توکلی از نهادهای کاسب و فساد می گوید 

در میان تمام آنچه درباره نهادهای تاثیرگذار در اقتصاد کشور گفته شده، خیلی ها بر این باورند که دولت نقش محوری اقتصاد را دارد و یکه تازانه در این عرصه حرکت می کند. برای شروع بحث می خواهم از شما بپرسم که آیا شما هم این نقش را برای دولت متصورید؟

این یک واقعیت است که دولت ها مسئول نهایی وضع کشورشان هستند. این ایفای نقش توسط آنها از راه های مختلف صورت می گیرد. در این بین باید به مدل های مختلف دولت ها اشاره کنیم. بعضی از دولت ها تمرکز گرا هستند و می خواهند به عنوان مباشر و متصدی امور اقتصادی فعالیت داشته باشند و بعضی دیگر از دولت ها قائل به این هستند که خود را موظف به تولید کالاهای عمومی بدانند که عملا تولید آنها کار بخش خصوصی نیست.

البته در این بین بعضی از دولت ها هم با قائل شدن سهم بالا برای بخش خصوصی به گونه ای فعالیت می کنند که دخالت شان در اقتصاد کشور، حداکثر به تامین بخشی از کالاهای ممتاز محدود می شود و باقی امور را به مردم می دهند تا خود نظارت کنند، خط مشی بدهند و دست به سیاستگذاری بزنند تا از طریق این راهکارها تولید و عدالت تامین شود.

به اعتقاد من این راه، راه درستی است؛ چرا که اگر دولتی بخواهد مباشرتا به تولید کلا اقدام کند، عملا موفق نخواهدشد. این را هم تجربه بشری نشان داده و هم از نظر اسلامی کاری خلاف به حساب می آید؛ چرا که این حد از محدودکردن آزادی مردم جواز ندارد؛ مگر آنکه شرایط ویژه ای پیش بیاید در غیر این صورت مردم باید آزاد باشند و خودشان انتخاب کنند.

پس نقش دولت چه می شود؟

در چنین سیستمی دولت، اطلاعات درست را در اختیار مردم می گذارد، در مورد آینده پیش بینی های لازم را انجام می دهد، هشدارهای لازم را ارائه می کند، سیاستگذاری می کند، با موارد تخلف برخورد می کند و تنها متصدی تولید کالاهای عمومی و تامین کالاهای ممتاز می شود.

احمد توکلی از نهادهای کاسب و فساد می گوید (فوری)(اسلایدشو) 

این کالاهای ممتاز و عمومی دقیقا چه کالاهایی هستند؟

کالاهای ممتاز، کالاهایی هستند که هم بخش خصوصی امکان تولید آن را دارد و هم بخش دولتی می تواند نسبت به تولید آنها اقدام کند. کالاهای مربوط به بهداشت و درمان، آموزش و پرورش، فرهنگ و هنر و فعالیت های مذهبی را می توان در دسته کالاهای ممتاز قرار داد.

این کالاها، کالاهایی هستند که تولید شان آثار خارجی دارد؛ به عبارت دیگر به غیر از دو طرف تولید که یکی خدمات ارائه می دهد و دیگری آن خدمات را خریداری می کند، سایرین هم از آن استفاده خواهندکرد و بهره مند می شوند. اما کالاهای عمومی، کالاهایی هستند که تنها بخش دولتی امکان تولید آن را دارد؛ این دسته از کالاها ممکن است به بخش خصوصی واگذار شود اما تنها در حوزه اجرا.

البته باید به این نکته هم اشاره کنم که در فضای اقتصادی، اگر کالاهای ممتاز به بازار سپرده شود و بازار امکان تولید کافی برای میزان درخواست عموم را نداشته باشد، دولت باید دخالت داشته باشد.

دخالت در هر حوزه ای؟

دخالت انواع مختلفی دارد؛ گاهی در تامین است، گاهی در تولید و گاهی در تولید و تامین.

این که همان دولت بزرگ را به وجود می آورد که مورد نقد همه است.

یک وقتی می گفتند دولت بزرگ بد است اما بعد از مدتی گفتند دولت کوچک هم خوب نیست. به عبارت دیگر دولت باید متناسب با مراحل توسعه ایفای نقش کند. در سال های گذشته دولت های ایران از نظر مالکیت بسیار بزرگ بودند و دخالت بسیار زیادی داشتند.

در آن دوران سیاستگذاری ها به شدت نامنظم بود؛ اما وقتی فساد رشد کرد این عیب ها چند برابر شد. همزمان مالکیت دولت کم شد اما بخش خصوصی بزرگ نشد. عموما یا بخش های فسادزا رشد کردند یا بخش های عمومی غیردولتی مانند تامین اجتماعی یا بانک ها که به بنگاهداری روی آوردند؛ اتفاقی که وضع نامناسبی را به وجود آورد.

احمد توکلی از نهادهای کاسب و فساد می گوید (فوری)(اسلایدشو) 

تا حالا تمام صحبتمان در مورد رابطه دولت و بخش خصوصی واقعی یا همان مردم بود. این یک بخش ماجراست؛ اما یک وجه دیگر این ماجرا نهادهای رسمی هستند که در اقتصاد ایران دخالت دارند. بعضی می گویند حضور این نهادها آنقدر پررنگ است که می توانند اقتصاد را در بعضی جهات مدیریت کنند. شما این را قبول دارید؟

بله؛ من هم این را قبول دارم اما به نظرم در اندازه و تاثیرشان باید بحث کنیم. اینکه اغراق می کنند و می گویند که آستان قدس نیمی از اقتصاد کشور را در دست دارید یا بنیاد مستضعفان و سپاه تا حد زیادی در اقتصاد تاثیر دارند، موضوعی است که باید مورد مباحثه قرار گیرد.

باید به این نکته توجه داشته باشیم که بعضی وقت ها حضور این نهادها در اقتصاد کاملا قانونی است و این خوب است اما گاهی مواقع این حضور غیرقانونی و بد می شود. به عنوان مثال بنیاد مستضعفان نهادی است با ماموریت های روشن که درآمدهایش زیر نظر رهبری مشخص است و مصارفش هم از طریق یک شرکت حسابرسی کنترل می شود و گزارش آن به نشر می رسد.

مشخص است درآمدهای این بنیاد صرف مستضعفان و پروژه هایی که رهبری در جریان سفرهای مردمی به آن تاکید می کنند و دستورش را می دهند صرف می شود. این یک فرآیند قانونی است؛ اما وقتی همین بنیاد از پرداخت مالیات سر باز بزند، عملا کار غیرقانونی و خلاف انجام داده است.

همین بنیاد مستضعفان آیا آنقدر فعالیت گسترده دارد که در جریان اقتصاد ایران تاثیرگذار باشد؟

من این طور فکر نمی کنم. شاید بهتر است بگویم که تاثیر عوامل دیگر آنچنان هست که تاثیر آن را خنثی می کند.

 احمد توکلی از نهادهای کاسب و فساد می گوید (فوری)(اسلایدشو)

کدام عوامل؟

مثلا سیاست غلط نرخ بهره. تمام سیستم، توسط همین سیاست تحت تاثیر قرار می گیرد و همین بنیاد مستضعفان هم در جریان آن تحت تاثیر قرار می گیرد یا مثلا سیاست های مربوط به واردات. جنس های تجاری خارجی کل سیستم را تحت تاثیر قرار می دهند. آنقدر سهم اینها بزرگ است که سهم آنها به صورت نسبی کوچک می شوند.

باید به این نکته هم اشاره کنم که همین ها از آنجایی که به حکومت متصل هستند، می توانند در مواقع لزوم ابزار کمک به دولت باشند، به عنوان مثال، رییس جمهوری می تواند از رهبری درخواست کند که فلان شرکت بنیاد مستضعفان و ستاد اجرایی که بخشی از سهم بازار را دارند کاری انجام دهند که به سود دولت باشد؛ شک نکنید رهبری دستور خواهند داد.

با این حال به این نکته هم تاکید می کنم که وقتی همین بنیادها و نهادها به گونه ای رفتار کنند که امکان رقابت در فضای اقتصادی از دیگران گرفته شود، دچار خطا شده اند.

اما خیلی ها می گویند این موضوع، در مورد سپاه صدق نمی کند. آنها معتقدند فعالیت اقتصادی سپاه بخش عمده ای از اقتصاد کشور در حوزه های عمرانی و پتروشیمی را تحت الشعاع قرار می دهد و همین کارها باعث شده دولت نتواند در این بخش ها، بخش خصوصی را وارد جریان اقتصادی کند.

سپاه دو مدل کار انجام می دهد؛ یکی از آنها کارهایی است که متاسفانه بخش خصوصی قادر به انجام شان نیست. اینها فعالیت های اقتصادی یا عمرانی بزرگ است و به همین دلیل هم دولت به سپاه رجوع می کند. اینجا همان جایی است که انجام شان بر اساس قانون اساسی به سپاه واگذار شده، به عبارت دیگر یک وجه کار سپاه براساس قانون اساسی است.

این قانون می گوید نیروهای نظامی باید در دوران صلح امکانات خود را در مسیر توسعه قرار دهند. شکی نیست که هر عقل سلیمی این کار را انجام خواهدداد؛ چرا که منابع تولید محدود است و بخشی از این منابع را نیروهای نظامی در دست دارند. بنابراین حضور و فعالیت اینها در شرایط صلح عملا میدان دادن به عوامل تولید است.

با این شرایط به نظرم می توان راه هایی پیدا کرد که در شرایط صلح از این نیروها برای منفعت کشور استفاده شود. اما همین سپاه وقتی از طریق بنیاد تعاون خود که به ظاهر بخش خصوصی است اما در باطن امکان استفاده از تمامی امکانات سیاسی و لجستیکی سپاه را دارد، اقدام به تاسیس بانک می کند، قابل تحمل نیست.

احمد توکلی از نهادهای کاسب و فساد می گوید 

راهکارش چیست؟

همین کاری که ما می کنیم؛ اینکه با استدلال درست مسائل را شفاف کنیم.

در حوزه قانون عرض می کنم.

باید این کار را ممنوع کنند. این همان موضوع تعارض منافع است که ما بر اصلاحش اصرار داریم. تعارض منافع به وجود آورنده مشکلات بسیاری است. وقتی تعاونی سپاه، بانک تاسیس می کند، حتما کار به جایی می رسد که مجبور می شود بین منافع خودش که منافع سپاهیان است و منافع ملی یکی را انتخاب کند.

اینجا این تعارض منافع باعث می شود لغزش به وجود آید؛ اتفاقی که در نهایت موج بدبینی خواهد شد و حیثیت و اعتبار سپاه که سرمایه اصلی آن است و اگر وجود نداشته باشد باقی کارهای سپاه هم بی معنا می شود، از بین می رود و در نتیجه کشور وارد بحرانی بزرگ می شود.

با این شرایط به نظرم باید برای این موضوع تفکیک قائل شد. باید بین زمان هایی که سپاه انجام وظیفه می کند، تاثیر آن در سطح ملی قابل لمس است و مزد دریافت می کند با زمان هایی که دست به کاسبی می زند و به رقابت با سایر بخش های اقتصادی می پردازد، تفاوت قائل شد. این اتفاقی نیست که درست باشد.

آیا خلا قانونی داریم که این اتفاقات می افتد؟

من با تجربه شخصی خودم معتقدم که خلا قانونی بهانه ای است برای فرار کردن از مقابله با فساد صاحبان قدرت. اگرنه، خود من چندی پیش، تحت سازمان مدیریت و شفافیت علیه بانک مرکزی و وزارت تعاون اعلام جرم کردم تا آن فرد نابکاری که موسسه ثامن الحجج را به آن روز انداخت پیگیری شود. این کار با همین قوانین موجود انجام شد.

احمد توکلی از نهادهای کاسب و فساد می گوید (فوری)(اسلایدشو)
 

اما قبول دارید این نهادها و بنیادهای بزرگ می توانند در تصمیم گیری های کلان اقتصادی با حضور پرقدرت خود، روی تصمیمات دولت تاثیر بگذارند؟

بله؛ وقتی به تعارض منافع اشاره کردم منظورم همین بود. برای تایید صحبت های شما یک مثال می آورم. زمانی که در شورای پول و اعتبار بودم، یک نفر از مسئولان که سابقه خوبی داشت و فعالیت هایش هم قابل ملاحظه بود با لباس نظامی وارد جلسه شد. به او گفتم دستوری دارید؟ گفت دستور این است که فلان موسسه مالی که مربوط به یکی از وزارتخانه هاست و می خواهد مجوز بگیرد مورد توجه باشد و کارش انجام شود.

من همان زمان گفتم آیا می توان پیشنهاد این برادری که اینجا با لباس نظامی حضور دارد را رد کرد؟ خب مشخص است که به دلیل سوابق، احترام و موضع قدرتی که این لباس دارد این موسسه مجوز می گیرد که اتفاقا گرفت.

من نمی خواهم بگویم آن موسسه مالی حق داشت یا نه؛ اما ممکن است اگر خود آن فرد، بدون لباس نظامی می آمد، رای نمی آورد. پس می پذیرم که این اتفاقات تاثیر خود را می گذارند.

شما که ابتدای صحبت مان گفتید دولت مسئولیت اصلی را دارد. آیا می تواند در مقابل این اتفاق، کاری کند؟

بله؛ حتما می تواند. اولا از آنجایی که دولت در موضع قدرت است و ثانیا از آنجایی که از حمایت رهبری برخوردار است، می تواند کاری انجام دهد. باید بدانید در این مواقع، رهبری موضوع را جدیت پیگیری می کنند. خب مگر منشا قدرت اینها کجاست؟ یا بیت رهبری است یا از بیوت علماست، یا زد و بند باند ثروت و قدرت است یا خود دولتی ها هستند.

وقتی دولت مصمم باشد چون مسئولیت دارد و برای ایفای مسئولیت خودش، رهبری را هم به عنوان حامی خود دارد، می تواند با این اتفاق برخورد کند. اگر نمی کند بیشتر رودربایستی بین دستگاهی است تا منافع.

یعنی ممکن است منافع دولت هم در میان باشد؟

بله؛ ممکن است منافع بعضی از دولتی ها در میان باشد؛ البته بعضی از دولتی ها. وقتی من گفتم وزیر میلیاردر را عزل کنید به این خاطر بود که خانواده او در این مساله منفعت داشتند.


منبع: برترینها

چگونه اهداف کاری را پیش ببریم و به نتیجه برسیم؟

همه ما دوست داریم در زندگی خود برنامه ریزی کرده و بر اساس آن قادر به تحقق اهدافمان باشیم. اینکه بدانیم در طول هفته چه کارهایی باید به اتمام برسند، یا تعیین ضرب الاجل برای مسایل گوناگون کاری مواردی هستند که به موفقیت هر چه بیشتر افراد در زندگی کمک می کنند.

همه تقریبا می دانیم که برنامه ریزی کردن کار چندان سختی نیست اما مصیب اصلی زمانی آغاز می شود که مجبور هستیم مطابق آن رفتار کرده و به هدفی که تعیین کرده ایم وفادار بمانیم. یعنی در واقع مدیریت کردن برنامه‌ریزی از تعیین آن سخت تر است.

از این رو شاید بد نباشد تا با ترفندهای موثر مدیران مشاغل گوناگون آشنا شوید تا بدانید که چگونه می توان برای تحقق اهداف کاری خود تعیین مسیر کرده و در راستای آن گام برداشت و در نهایت به پیروزی دست یافت!

برای این منظور پیشنهاد می کنیم تا ادامه مطلب را از نظر بگذرانید.

۱- تمرکز خود را افزایش دهید

تمرکز، شفافیت و نظم لازم برای تصمیم گیری را مهیا کرده و کمک می کند تا اهداف مهم شغل خود را به انجام برسانید. نتیجه جمع کردن حواس و دوری از حواشی غیرضروری تعیین مسیر درست و کوتاه برای رسیدن به موفقیت است.

تمرکز بالا به این سوال ذهنی پاسخ می دهد که: برای انجام برنامه ها، چه کارهایی باید انجام صورت بگیرد؟

ساده بگیرید:

  •     به ساده سازی استراتژی ها، معیارها و فعالیت ها بیاندیشید.
  •     از قانون ۸۰ به ۲۰ برای تمرکز روی ۲۰ درصد موارد ضروری هدف خود استفاده کنید.

اولویت خود را تعیین کنید:

  •     در وهله اول مشخص کنید که در حال حاضر مهم ترین هدف شما در کار چیست و بر اساس آن برنامه ریزی کنید.
  •     اولویت خود را با مسایل مهم سازمان همگام کنید.
  •     از تیم خود بپرسید: در حال حاضر چه کاری برای انجام دادن از همه مهم تر است؟

زمان نه گفتن را بدانید:

  •     برای فیلتر کردن موقعیت های جدید، مانع تصمیم گیری تعیین کنید.
  •     به کارها، فعالیت ها، گزارش ها و قرارهای ملاقاتی که مستقیما با اهداف شما همگام نیست، نه بگویید.
  •     از این ۴ فرمول استفاده کنید: انجام دهید، واگذار کنید، معوقه کنید، یا آن را رها کنید.

۲- شایستگی شخصی خود را ایجاد کنید

منظور از شایستگی در این جا این است که از همه مهارت های خود، سیستم ها، فرایندها، ابزار و افراد گروه برای تحقق اهداف کمک بگیرید. نتیجه آن تعیین، انجام و دستیابی به خواسته هاست.

چگونه می توان اهداف و استراتژی های خود را انجام داد؟

برای استعدادهای خود ارزش قائل شوید:

  •     از روند مصاحبه ای ۳×۳×۳ استفاده کنید: ۳ نفر با ۳ نامزد در سه موقعیت مختلف مصاحبه کنند.
  •     کارهای ارزشمند کارمندان را به عنوان پاداش همیشگی در نظر بگیرید.
  •     موفقیت را در ۴ مرحله به کارمندان بیاموزید: توضیح دادن، پرسیدن، درگیر شدن و قدردانی.

سازمان یافته رفتار کنید:

  •     از سیستم های کاری تکرارشونده استفاده کنید.
  •     قوانین مشخص برای کارها تعیین نمایید.
  •     ایده های جدید و کوچک رابه صورت روزانه با همکاران در میان بگذارید.

دیدگاه خود را متعادل کنید:

  •     به دنبال اطلاعات عمومی و دانش تخصصی در رابطه با فعالیت های خود باشید
  •     عواملی که موجب تاخیر یا پیشرفت کار می شوند را شناسایی کنید.
  •     تمامی امتیازات و پاداش ها را به صورت واضح روی تابلوی امتیازات بنویسید.

اشتیاق خود را زیاد کنید

هیجان و اشتیاق حس وابستگی ایجاد می کند. همچنین به افزایش ارتباط موثر بین همکاران و همکاری بیشتر آن ها با هم کمک می کند. همچنین اشتیاقاین سوال را انجام می دهد که چرا باید برنامه های خود را انجام دهیم؟

انجام امور با جزئیات کامل

  •     هر کاری را به اهداف بزرگ تر ربط دهید.
  •     همیشه به ۴ سوال اساسی پاسخ دهید.
  •     برای پیشگیری از چرخه سکوت، با هیجان با اطرافیان در ارتباط باشید.

کارهای دلخواه را انجام دهید

  •     ادب و احترام خود را نشان دهید
  •     از کارها و افرادی که آن ها را به انجام رسانده اند، تقدیر کنید
  •     بقیه را با سه کلمه ساده تشویق و ترغیب کنید

ارتباط برقرار کنید

  •     از آداب و رسوم معنی‌دار استفاه کنید.
  •     برای تیم خود همیشه در دسترس باشید.
  •     خودتان باشید و ادای کسی دیگر را در نیاورید.

پس از بالا بردن تمرکز، شایستگی خود را نشان داده و اشتیاقتان را شعله‌ور کنید تا بدین طریق بذرهای موفقیت شما در آینده کاشته شوند. در ابتدا شاید نتیجه واضحی از این روند مشاهده نکنید، اما مطمئن باشید که در پشت ماجرا رشد تضمین شده ای در حال وقوع است.

با وفاداری به برنامه ریزی های خود و ساخت نیروهای فزاینده، چرخه ای از موفقیت های خودمحور را ایجاد خواهید کرد.

امروز بکارید و فردا برداشت کنید


منبع: برترینها

طول عنوان ایمیل: آیا استفاده از عناوین کوتاه بهتر است؟ (گزارش تحقیق)

بر اساس نتایج یکی از تحقیقاتی که اخیراً انجام شده، نرخ بازشدن و نرخ کلیک ایمیل هایی که از عناوین کوتاه تری استفاده می کنند به طرز قابل توجهی بالاتر است.

تحقیق مورد اشاره با تکیه بر اطلاعات کسب شده از بررسی بیش از ۷ میلیارد ایمیلی انجام شد که در سه ماهه دوم سال ۲۰۱۷ توسط پلتفرم ایمیل مارکتینگ شرکت محقق ارسال شده بود.

این بررسی نشان داد که ایمیل هایی که طول عنوان آنها بین یک تا ۲۰ کاراکتر است به طور متوسط دارای بیشترین نرخ بازشدن (۱۸٫۵ درصد)، نرخ کلیک منحصر به فرد (۲٫۴ درصد) و نرخ کلیک به بازشدن (۱۲٫۹ درصد) هستند.

در عین حال، میانگین نرخ بازشدن، نرخ کلیک منحصر به فرد و نرخ کلیک به بازشدن ایمیل هایی که از عناوین طولانی استفاده می کنند (بیش از ۶۱ کاراکتر) در مقایسه با آن دسته از ایمیل هایی که طول عنوان آنها متوسط و معمولی محسوب می شود (۲۱ تا ۶۰ کاراکتر) اندکی بیشتر است.

تقریباً ۷۴ درصد از کمپین های ایمیلی که مورد بررسی قرار گرفتند دارای عناوین ۲۱ تا ۶۰ کاراکتری بودند، ۲۱ درصد از آنها از عنوان هایی با طول بیش از ۶۱ کاراکتر استفاده کرده بودند و تنها طول ۵ درصد از عناوین ایمیل های مورد بررسی بین یک تا ۲۰ کاراکتر بود.


منبع: گویا آی‌تی

ریسک مبادله کالاهای دست دوم

ماهنامه معیشت – محمدرضا فرهادی پور: از آنجا که فروشنده نسبت به خریدار درباره کالایی که می خواهد مبادله کند اطلاعات بیشتری دارد، ممکن است مشکل انتخاب بروز کند. به عبارت دیگر، در این وضعیت خریدار ممکن است بعد از معامله متوجه شود که کالای مورد نظر کیفیتی را که انتظار داشته ندارد. این مشکل در خرید کالاهای دست دوم مانند لپ تاپ و ماشین رایج است.

فروشندگان کالاهایی مانند موبایل دست دوم یا خودرو دست دوم از عیوب پنهان مال خود اطلاع کامل دارند و خریدار از آن عیوب بی اطلاع است؛ به عبارتی اطلاعاتی نامتقارن است. احتمالا همیشه مالکان کالاهای معیوب در مقایسه با کالاهای سالم اقدام به فروش آن ها می کنند و همین جاست که نگرانی در دل خریدار رخنه می کند.

 ریسک مبادله کالاهای دست دوم

در نتیجه این امر، بسیاری از افراد از خرید کالاهای دست دوم اجتناب می کنند. این مشکل کالاهای دست دوم نشان می دهد که چرا همیشه یک کالای دست دوم که فقط از حالت آکبند خارج شده است، ارزان تر از کالاهای دست دوم اجتناب می کنند. این مشکل کالاهای دست دوم نشان می دهد که چرا همیشه یک کالای دست دوم که فقط از حالت آکبند خارج شده است، ارزان تر از کالای نو مشابه است. معمولا فرض ذهنی خریدار این است که فروشنده می خواهد از شر این کالای در حد نو راحت شود؛ چرا که فروشنده اطلاعاتی از کالا و مشکل آن دارد که پنهان است.

اما این انتخاب های زیان بار در حوزه های بیمه های اجتماعی نیز وجود دارد. همیشه خریداران یا متقاضیان بیمه در مقایسه با شرکت های بیمه اطلاعات بیشتری از وضعیت سلامت یا مال مورد بیمه دارند مثلا اگر خریداری دنبال بیمه درمانی باشد، فرض بر این است که شاید او بیماری جدی دارد و از این رو متقاضی خدمات درمانی و بیمه درمان است. وقتی قیمت بیمه زیاد باشد، اگر متقاضی شرایط عادی و متعال داشته باشد، به راحتی تن به خرید بیمه با قیمت هنگفت نمی دهد و اگر اقدام به خرید بیمه با حق بیمه زیاد کرد، احتمالا مشکلی دارد.

اگر بیمه گر این شخص را بیمه کند، به احتمال زیاد ریسک بیشتری را پذیرفته است.

وجود اطلاعات نامتقارن بین خریدار و فروشنده باعث می شود بازار کارایی خودش را از دست بدهد. در بازار فرض بر این است که دست نامرئی آدم اسمیت معجزه می کند و بهترین معاملات را شکل می دهد. مشکل کالاهای دست دوم بد باعث می شود کالاهای دست دوم خوب از بازار خارج شوند. وقتی افراد نمی توانند قبل از خرید درباره کیفیت کالا و خدمات قضاوت کنند، این شک در دلشان هست که کالاهایی که گیرشان می آید، کیفیت پایینی دارند و بنجل هستند و در نتیجه کالاهای خوب و باکیفیت را از بازار خارج می کنند.

نظام بانکی هم با مشکل انتخاب بد مواجه است. مشتریان دنبال دریافت اعتبار از بانک ها و موسسات مالی هستند و میزان ریسک اعتباری آن ها برای بانک متفاوت است. اگر مشتریان به دو دسته کلی با ریسک بالا و ریسک پایین تقسیم شوند، بی شک ارائه خدمات مالی از جانب بانک به مشتریان با ریسک بالا هزینه بیشتری دارد؛ زیرا مثلا احتمال نکول وام از جانب آن ها بسیار بالاست.

وقتی هم مثلا نظام بانکی تصمیم می گیرد وام بدهد، مشتریان با ریسک بالا بیش از حد تناسب سهم خود در کل جمعیت به دریافت وام تمایل دارند و همین خصوصیت پنهان سبب می شود بانک انتخاب خوبی نداشته باشد. به عبارت دیگر، مشکل کژگزینی رخ می دهد.

کژمنشی از جانب صاحبان کالای دست دوم که عیوب پنهان آن ها را می دانند، از جانب متقاضیان بیمه که وضعیت سلامت خود را بهتر می داند و از جانب متقاضی وامی که وضعیت اعتبار و وثیقه اش را خوب تر می داند، باعث کژگزینی از جناب خریدار کالای دست دوم و شرکت بیمه و بانک می شود.

اطلاعات نامتقارن اما درخصوص کالاهای نو نیز صادق است. امروزه هنگام خرید کالاهای نو نیز با طیفی از کالاهای باکیفیت متمایز مواجه می شویم که تشخیص تفاوت آن ها آسان نیست، اما همه ظاهر یکسانی دارند. مشکل اطلاعات نامتقارن باعث حضور کالاهای با کیفیت پایین در بازار می شود و وقتی حمایت از مصرف کنندگان ضعیف باشد، وجود چنین کالاهایی در بازار بیشتر می شود.

در ایران این مشکل بسیار جدی است؛ لوازم خانگی فروش بد لوازم خانگی ساز خوب را از بازار خارج می کنند و اگر هم یک لوازم خانگی فروش خوب کیفیت کالایش را بهبود بخشد، فروشنده کالای بد نیز منتفع می شود. هر جا پای انتخاب در میان است کژرفتاری ناشی از کژمنشی می تواند منجر به کارگزینی شود.

اطلاعات نامتقارن مخاطره اخلاقی ایجاد می کند و مخاطره اخلاقی (کژمنشی) وسوسه پنهان سازی را تقویت می کند. این موضوع آن قدر مهم است که دستمایه کار و خمیرمایه برخی از مهم ترین حوزه های تحقیقات اقتصادی شده و برای اقتصاددانانی که در این حوزه کار کرده اند یک نوبل به ارمغان آورده است. جوزف استیگلیتز و جورج آکرلوف و مایکل پنس این اقتصاددانان بوده اند.


منبع: برترینها

ای‌وان – Avon، هنوز فروش خانه‌ به‌ خانه را کنار نگذاشته!

برند ای‌وان (Avon‌) نامی شناخته‌شده در بین تولیدکنندگان محصولات بهداشتی و آرایشی محسوب می‌شود که با داشتن ۶.۵میلیون نماینده، دومین شرکت بزرگ فروش مستقیم در جهان به شمار می‌رود، به طوری که در سال ۲۰۱۳ فروش سالیانه این شرکت به مبلغی معادل ۱۰.۵میلیارد دلار رسیده بود …

بنیانگذار این برند، یعنی دیوید مک‌کونل یک فروشنده سیار کتاب در نیویورک بود که تصمیم گرفت فروش عطر را جایگزین کتاب کند و شاید در آن زمان فکر نمی‌کرد که این فروش سیار و خانه به خانه عطر، روزی بتواند بازارهای جهان را به تسخیر خود در بیاورد. این کمپانی که در آغاز نام شرکت عطر کالیفرنیا را برای خود برگزیده بود، در سال ۱۹۳۲عنوان Avon را به عنوان نام تجاری اصلی خود برگزید.

 ای‌وان، هنوز فروش خانه‌به‌خانه را کنار نگذاشته!
موفقیت در عرصه بازاریابی بین‌المللی

از جمله راهکارهای خاصی که برند ای‌وان در زمینه فروش محصولات خود به کار گرفته است، توسعه فروش در بخش بین‌المللی است، به طوری که بسیاری از بازارهای فروش این برند در خارج از مرزهای ایالات متحده آمریکا هستند.

توسعه محصولات این برند در سایر کشورهای جهان، نشان‌دهنده اتخاذ روش‌های بازاریابی است که مطابق با مناطق مذکور ارائه شده‌اند، به این معنا که گروه‌های بازاریابی همکار با برند ای‌وان، مطالعه و شناخت فرهنگی و اجتماعی دیگر جوامع را در دستور کار خود قرار داده و با معرفی برند ای‌وان به عنوان یک برند قابل اعتماد در زمینه محصولات بهداشتی و آرایشی، بازارهای بین‌المللی قابل توجهی را برای این نام تجاری رقم زدند؛ به طوری که این برند در حال حاضر در بیش از ۱۰۰کشور جهان محصولات خود را به فروش می‌رساند. برزیل و چین از جمله بازارهای مهم این برند هستند. همچنین لازم به ذکر است که ۸۸درصد از درآمد ۱۰میلیاردی این شرکت در سال ۲۰۱۳ نیز از بازارهای خارجی تأمین شده بود که این ارقام نشان‌دهنده موفقیت این نام تجاری در بازاریابی بین‌المللی است.

فروش مستقیم، راهکاری ماندگار برای برند ای‌وان

شیوه فروش خانه به خانه که از بدو راه‌اندازی این برند توسط بنیانگذار آن، اجرا می‌شد، کماکان به عنوان یکی از شیوه‌های فروش این شرکت به فعالیت خود ادامه می‌دهد. این روش تبلیغاتی که با عنوان door-to-door شناخته می‌شود، یادگاری است از فروشندگان دوره‌گردی که در قرن هجدهم محصولات خود را به درب منازل برده و به فروش می‌رساندند؛ این روش که با نام فروش فرد به فرد نیز شناخته می‌شود، به عنوان یکی از راهکارهای بازاریابی برند ای‌وان، توسط برخی از کارکنان آن، به کار گرفته می‌شود؛ البته این کارکنان به درب منازل افراد نمی‌روند، بلکه این افراد بیشتر زنان و بعضا مردانی هستند که در مراکز آموزش بازاریابی و فروش این شرکت، تعلیم دیده و در فروشگاه‌های مراکز فروش رسمی برند ای‌وان، به شیوه فرد به فرد محصولات این برند را معرفی کرده و مشتریان خاص و وفاداری را برای برند مذکور به ارمغان می‌آورند.

برند ای‌وان: حامی زنان

انجام فعالیت‌های انسان‌دوستانه و راه‌اندازی بنیادهای اجتماعی و فرهنگی از جمله خصایص برجسته‌ای است که در عین حال که باعث ترویج اهداف بشردوستانه می‌شوند، نام تجاری مورد نظر را نیز در بین اذهان عمومی با مفاهیم مثبت و قابل توجهی همراه می‌کنند. ای‌وان نیز در همین راستا اقدام به راه‌اندازی بنیادی موسوم به بنیاد ای‌وان کرده که با هدف حمایت از زنان در سراسر جهان، شکل گرفته است. این بنیاد از طریق کمک‌های مالی به زنان نیازمند سراسر جهان و همچنین اعطای بورس تحصیلی و خدمات انسان‌دوستانه خود، به عنوان یکی از مراکز قابل توجه در راستای حمایت از زنان شناخته می‌شود. همانگونه که ذکر شد، اقدامانی از این دست، وجهه فرهنگی و اجتماعی شاخصی را برای یک برند ایجاد می‌کنند که در نهایت باعث توجه بیشتر مخاطبان به برند مذکور و در نهایت اعتماد و احترام آنها نسبت به آن برند خواهد شد.

جالب است بدانید از دیگر اقدامات بشردوستانه برند ای‌وان، برگزاری پیاده‌روی‌های جمعی بوده است که در راستای حمایت از بیماران سرطانی شکل گرفته‌اند. درآمد حاصل از این اقدامات خیریه نیز به بنیادهای

حمایت از بیماران سرطانی اهدا می‌شد. به عنوان مثال، در سال ۲۰۰۳، این مؤسسه خیریه توانست با شرکت ۱۸۰هزار نفر در این پیاده‌روی، چیزی بیش از ۴۷۰میلیون دلار را در صندوق حمایت خود ذخیره کند.

پیگیری مخاطبان در رسانه‌های اجتماعی

شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌های مجازی ابزاری کارآمد برای برندهای مختلف محسوب می‌شوند تا فعالیت‌های بازاریابی خود را آسان‌تر و در عین حال کم‌هزینه‌تر به انجام برسانند، ضمن اینکه اگر از ابزارهای مذکور به درستی استفاده کنند، نتایج قابل توجهی را نیز دریافت خواهند کرد. پیگیری بازخورد مخاطبان یکی از روش‌های کارآمد بازاریابی برای بهبود روند برندسازی است که خصوصا در رسانه‌های اجتماعی نتایج قابل توجهی را در پی خواهد داشت.

بر همین اساس برند ای‌وان، تنها حضور فعال در رسانه‌های مجازی را در دستور کار خود قرار نداده است، بلکه با تحلیل و بررسی بازخوردی که از سوی مخاطبان خود دریافت کرده است، به بازبینی و بهبود روش‌های بازاریابی مجازی خود می‌پردازد. به عنوان مثال، این برند در بررسی خود به این نتیجه رسیده ‌که میزان لایک‌ها و شکلک‌های قلب‌مانندی که از طرف مخاطبان خود دریافت می‌کند، در روز ولنتاین بیشتر بوده که این امر نشان‌دهنده موفقیت این برند در ارائه محصولات خود در این مناسبت خاص است.

توانمند‌سازی زنان

از جمله کمپین‌های قابل توجهی که برند ای‌وان در ادامه تولید محصولات آرایشی و بهداشتی خود راه‌اندازی کرده‌، کمپینی است موسوم به «زیبایی برای هدف». این کمپین که مخاطب اصلی آن زنان هستند، تنها به آنها به عنوان مصرف‌کنندگان محصولات ای‌وان نگاه نمی‌کند، بلکه با مشارکت‌دادن زنان در فعالیت‌های بازاریابی و فروش خود، فرصتی را در اختیار آنها قرار می‌دهد که بتوانند با کسب درآمد مناسب، جایگاه بهتری را در اجتماع پیدا کنند.

این کمپین که در راستای اهداف بشردوستانه بنیاد ای‌وان، راه‌اندازی شده است، یک شبکه پشتیبانی وسیع را در قبال زنان تشکیل می‌دهد که در عین حال که محصولات خود را تبلیغ می‌کند، نیروهای جدیدتری را به استخدام خود در آورده و همچنین زنان زیادی را نیز در چرخه اقتصادی خود سهیم می‌کند. در واقع یکی از راهکارهای اساسی و قابل توجهی که برند ای‌وان در زمینه تبلیغ و عرضه محصولات خود پی گرفته، استفاده بیشتر از کارکنان زن است، چراکه مخاطب بیشتر محصولات این برند زنان هستند و در نتیجه فروشندگان زن، می‌توانند ارتباطات قوی‌تری را با مشتریان برقرار کنند.

سلامت در کنار زیبایی

در کنار اهداف قابل توجهی که این شرکت در راستای توانمند‌سازی زنان دارد، یکی دیگر از راهکارهای جدید و قابل توجهی که در سال‌های اخیر در چشم‌انداز اصلی این برند قرار گرفته، بحث سلامت است، به این معنا که برند ای‌وان در زمینه تولید محصولات آرایشی و بهداشتی خود، به سلامت مصرف‌کنندگان توجه ویژه‌ای نشان داده و به مخاطبان خود، ارائه محصولاتی را که بیشترین سازگاری را با سلامت آنها داشته باشند، نوید می‌دهد.

از آنجایی که محصولات آرایشی ارتباط مستقیمی با پوست مصرف‌کنندگان خود دارند، ارائه تولیداتی که به میزان قابل توجهی به سلامت مخاطبان خود اهمیت دهند، مطمئنا تأثیر زیادی را در بالا رفتن روند مصرف خواهند داشت. برند ای‌وان نیز بر همین اساس، ارتقای کیفیت محصولات خود در راستای بهداشت و سلامت را در دستور کار خود قرار داده است.


منبع: برترینها

آموزش فروش: ۵ قانون تغییرناپذیر فروش

در دنیای فروش هم به مانند زندگی، برخی قوانین جاودان و تغییرناپذیر وجود دارد؛ قانون هایی که هرگز تغییر نمی کنند. قوانینی که اگر از آنها پیروی کنید برای شما موفقیت را به ارمغان می آورند و اگر بر خلاف آنها عمل کنید متحمل خسارات سنگینی خواهید شد. عمل بر خلاف این دست از قوانین مسبب چیزی جز شکست نخواهد شد، اما با بهره برداری از این قوانین با سرعت هر چه بیشتر رهسپار دنیای موفقیت خواهید شد.

فروش یکی از مهم ترین مهارتهایی است که در زندگی یاد می گیرید. این فروش است که شما را از نظر مالی قدرتمند می کند و پول هم یکی از مولفه های مهم در زندگی است. به هر حال، داشتن تمکن مالی بنیاد آزادی در زندگی است.

بنابراین، اینکه هر آنچه که برای کسب درآمد ممکن است را فرا بگیرید تا بتوانید آزاد و مستقل باشید منطقی و ضروری است. اگر شما انسانی هستید که می خواهد از عمر خود استفاده کند، یادگیری مهارت فروشندگی و خبرگی در فروش اختیاری نیست. به واقع، بیشتر از داشتن طرز فکر رشد محور و خواندن کتابهای خوب اختیاری نیست. بدون این مهارت به موفقیت دست پیدا نخواهید کرد. بنابراین بدون فوت وقت در این مطلب از مجموعه مطالب آموزش فروش گویا آی تی به سراغ پنج قانون ابدی و تغییرناپذیر فروش می رویم.

قانون شماره ۱: رفتار شما با مشتری نوع واکنش وی را تعیین می کند

منظور از این قانون چیست؟ کافی است که با یک مشتری چنان رفتار کنید که انگار توان مالی ندارد و نمی تواند کالا یا خدمات مورد نظر را خریداری کند تا او هم متقابلاً چنان واکنشی از خود نشان بدهد که انگار فقیر است و خرید نکند. یکی از رفتارهای بسیار بد بسیاری از فروشندگان حرفه ای این است که پیش داوری می کنند. آنها فقط به شخص نگاه می کنند و می گویند: «این فلان جور و بهمان جوره» و پیش از آنکه حتی فرصتی برای تعامل با وی پیدا کنند قضاوت کردن را آغاز کرده اند. در غالب موارد این قضاوت سمت و سوی منفی دارد. در ادامه نیز اگر فروش به سرانجام نرسد به جای آنکه مقصر اصلی (یعنی خودشان) را سرزنش کنند تقصیر را به گردن مشتری می اندازند.

همیشه با مشتری خود چنان رفتار کنید که انگار بسیار متموّل است. اگر با او مثل یک متمول برخورد کنید او هم رفتار یک انسان متمول را از خود بروز خواهد داد. این دقیقاً همان چیزی است که شما می خواهید. به واقع، حتی اگر یک نفر با لباس مندرس و کفش های پاره هم به شما مراجعه کرد چنان با وی رفتار کنید که انگار یک مدیرعامل یا بازیگر مشهور است. او هم تا زمانی که بتواند شما را نسبت به وجود احساسی که در وی ایجاد کرده اید متقاعد کند ترک تان نخواهد کرد. فقط با همه مشتریان خود چنین رفتاری را داشته باشید تا چنان شود که انگار کل مشتریان شما متمول هستند.

قانون ۲: مردم فقط به دو دلیل خرید می کنند

اگر ریشه یابی کنیم، در نهایت به دو دلیل اصلی می رسیم که مردم فقط به واسطه آنهاست که خرید می کنند. فارغ از اینکه موضوع فروش چه کالا یا خدماتی است، از خدمات بازاریابی گرفته تا ویلا یا یک نوشابه و یا حتی دارو، همیشه پای این دو علت در میان است. درک این دو دلیل همه چیز را برای شما و مشتری ساده تر می کند.

چرا خرید می کنیم؟

دلیل اول خرید کردن مردم این است که مشکل یا مسأله ای دارند و به دنبال راهکاری برای آن هستند. این مسأله می تواند کمبود درآمد شرکت باشد، با اینکه شاید برای یک مصاحبه به یک دست کت و شلوار مناسب نیاز داشته باشند یا شاید هم ماشین قدیمی شان اوراق شده و به یک ماشین جدید نیاز دارند.

دلیل دوم خرید این است که مردم دوست دارند که احساس خوبی پیدا کنند و احتمالاً این دلیل از دلیل اول قوی تر و مهم تر است. همه و واقعاً همه می خواهند حس خوبی داشته باشند. اگر با خدمات و یا محصولات تان (یا حتی خودتان) بتوانید آن حس خوب را در مشتری ایجاد کنید، همیشه مشتریانی خواهید داشت که به تبادل پول خود با آن احساس خوب تمایل دارند.

قانون ۳: خلق یک تجربه خوشایند برای مشتری از هر چیزی مهم تر است

توانایی خدمت کردن به مشتری و ایجاد یک تجربه لذت بخش برای وی بر داشتن مهارت در فروش مقدم است. اگر خدمات اصلی و جانبی مناسبی را ارائه نکنید، هر چقدر هم که در فروش مهارت داشته باشید کسی از شما چیزی نخواهد خرید. شما باید خادم و مشاور هر کسی باشید که می خواهید چیزی را به او بفروشید. در این راستا، به نیازهای مشتری توجه و رسیدگی کنید و در جهت حل مشکلات او از هیچ تلاشی مضایقه نکنید. به علاوه، چیزهایی از قبیل مثبت اندیشی، به خاطر سپردن نام مشتری، احوالپرسی به همراه لبخند، پرانرژی بودن، خنداندن مشتری، داشتن رویکرد «ما می توانیم» و هر کاری که باعث رقم زدن یک تجربه خوشایند می شود را از یاد نبرید. واقعاً و قلباً به مشتری نشان بدهید که برای وی اهمیت قائل هستید و بهترین خدمات ممکن را ارائه کنید. این خدمات و تجربه خوشایند را با مهارت های فروش در هم بیامیزید تا مدال طلا را از آن خود کنید.

قانون ۴: فروش همیشه انجام می شود

این قانون به کمی توضیح نیاز دارد. همیشه و تحت هر شرایطی یک فروش انجام می شود. حتماً این سوال در ذهن شما مطرح می شود که منظور ما چیست؟ اگر همیشه فروش انجام می شد به قوانین دیگر چه نیازی بود؟ اما باید توجه داشته باشید که اینکه همیشه یک فروش اتفاق می افتد لزوماً به این معنی نیست که همیشه فروشی که شما می خواهید اتفاق می افتد. هنگامی که با یک مشتری روبرو می شوید، تنها کسی که چیزی برای فروش دارد شما نیستید. فروش یک معامله دوطرفه است.

درست در همان هنگامی که شما تلاش می کنید که مشتری را متقاعد کنید تا دست به کار شود، او تلاش می کند تا خریدار این ایده باشد که نباید دست به کار شود. در نهایت یکی از شما برنده خواهد شد؛ یا فروشنده و یا تردید مشتری. اما به هر حال همیشه یک نفر پیروز میدان خواهد بود. همه چیز به این بستگی دارد که چه کسی فروشنده بهتری است. بنابراین به خاطر داشته باشید که شما با شک و تردید مشتری رقابت می کنید. همان شک و تردیدهایی که او را از مزایای کالا و خدمات شما محروم می کند. تلاش کنید تا برنده شوید و همیشه به خاطر داشته باشید که در عمل همیشه فروش به سرانجام می رسد.

قانون ۵: همه چیز باید مکتوب باشد

تا وقتی که چیزی مکتوب نشده هیچ چیز قطعی و حتمی نیست. هیچ کس برای چیزی که می گویید تره هم خورد نخواهد کرد تا اینکه ادعای خود را به شکل ثبت شده و مستند به وی نشان بدهید. فروشندگان در رده بندی جدول بی اعتمادی مقام دوم (بعد از سیاستمداران) را از آن خود کرده اند، بنابراین حتی یک لحظه هم تصور نکنید که کسی به کلام شما اعتماد خواهد کرد. هر چیزی برای اینکه رسمیت پیدا کند باید مکتوب باشد. حتی اگر از آمار و ارقام سخن می گویید، باید همه چیز مکتوب و مستند باشد، در غیر اینصورت، حرف شما باد هوا است.

مردم چیزی که می شنوند را باور نمی کنند، اما به چشمان خود اعتماد دارند. یک داستان خیالی را برای یک نفر تعریف کنید تا همه به شما بخندند، اما همان داستان را به عنوان یک خبر در یک روزنامه به آنها نشان بدهید تا همه شگفت زده شوند. برای چیزهایی مانند شرایطی که روی آن توافق کرده اید، قیمت نهایی و بسیاری از موارد دیگر باید همه چیز را مکتوب کنید تا مشتری به شما اعتماد کند. جای تاسف است اما حرف زدن خرجی ندارد و حتی اگر با اخلاق ترین فروشنده باشید (که باید باشید) به این معنی نیست که مشتری حتی به یک کلمه از چیزهایی که می گویید اعتماد می کند. همیشه همه چیز را به روی کاغذ بیاورید.

حرف آخر

ما در این مطلب از سلسله مطالب آموزش فروش به ۵ مورد از قوانین مهم و غیر قابل تغییر فروش اشاره کردیم. همیشه به خاطر داشته باشید که موفقیت چیز ارزشمندی است که مانند هر چیز ارزشمند دیگری به آسانی به دست نمی آید. با توجه و عنایت به قوانین فروش و موفقیت و پیاده سازی آنها در عمل می توانید به آن چیزی که می خواهید دست پیدا کنید.


منبع: گویا آی‌تی

آموزش ایمیل مارکتینگ: خوانایی متن در ایمیل مارکتینگ

شما به عنوان کسی که از قدرت بلامنازع ایمیل مارکتینگ استفاده می کند عناوین و فراخوان به عمل های مختلف را امتحان می کنید تا بهترین عملکرد ممکن را داشته باشند، اما آیا برای خوانایی یا Readability متن ایمیل خود هم فکری کرده اید؟ اگر خوانایی متن ایمیل خود را بررسی نکنید، کلیک، تبدیل و درآمد قابل توجهی را از دست می دهید.

چرا خوانایی اهمیت دارد؟

در شرایطی که یک کارمند معمولی در طول روز ۱۲۱ ایمیل دریافت می کند، جلب توجه خوانندگان بیش از پیش دشوار شده است. به علاوه، وضعیت دشوار موجود آسانتر هم نمی شود: میانگین بازه توجه انسان به هشت ثانیه رسیده است.

امروزه متمایز به نظر رسیدن ایمیل ها در میان سیل محتوایی که به اینباکس مخاطب سرازیر می شود و جلب توجه هر چه سریع تر وی اهمیت مضاعفی پیدا کرده است. بهینه سازی ایمیل برای خوانایی بیشتر برگ برنده شما برای جلب و حفظ توجه خوانندگان خواهد بود.

جالب اینجاست که حتی به هنگامی که یک کاربر یکی از آن ۱۲۱ ایمیل را باز می کند، تمام توجه خود را روی آن معطوف نمی کند، بلکه فقط به یک مرور اجمالی بسنده می کند. در واقع، ۷۹ درصد از کاربران به این عمل اذعان کرده اند.

بر همین اساس، هرچه با کلمات کمتری بتوانید محتوای بیشتری را انتقال بدهید مخاطب شما اطلاعات بیشتری را هضم می کند. محتوایی که واضح، دقیق و درک آن آسان باشد از آزمون «خوانایی» سربلند بیرون می آید و تضمین می کند که تا مخاطب به فراخوان به عمل ایمیل (CTA) شما نرسیده از خواندن آن دست نخواهد کشید.

متن های کاملاً خوانا خواننده را گیج نمی کنند. هنگامی که فرصت جلب توجه مخاطب خود را به چنگ آورده اید، نباید آن را با یک متن مبهم و غیرواضح بر باد بدهید. ایمیل های خوانا دقیقاً موضع و منظور شما را برای مخاطب روشن می کنند.

و بالاخره بهبود خوانایی می تواند عامل موثری در تصمیم گیری مخاطب برای بازکردن ایمیل شما باشد. هیچ استاندارد کاملاً پذیرفته شده ای برای طول عنوان ایمیل وجود ندارد، اما بدون شک فضا و فرصتی که برای جلب توجه در اختیار دارید محدود است. یک سوم مردم فقط بر مبنای محتوای عنوان ایمیل است که آن را باز می کنند، بنابراین انتقال سریع پیام ضروری است. همین موضوع در مورد متن پیش نمایش (چند کلمه ابتدای ایمیل که در فهرست ایمیل ها به صورت پیش نمایش نشان داده می شود) نیز مصداق دارد.

در شرایطی که هر کاراکتری که تایپ می کنید ارزش خاص خودش را دارد، خوانایی می تواند عامل موثری در تبدیل یا از دست دادن مشتری باشد.

چگونه خوانایی را محاسبه کنیم؟

اگرچه هیچ روشی برای اندازه گیری و سنجش عینی خوانایی وجود ندارد، اما تست هایی وجود دارند که تلاش می کنند تا استانداردی را برای آن تعریف کنند. مشهورترین تست ها، تست فلِش-کینکِید (Flesch-Kincaid) است:

فلِش-کینکِید (Flesch-Kincaid)

فلِش-کینکِید (Flesch-Kincaid)

فرمول فلِش-کینکِید از تعداد کلمات و بخش ها (تعداد بخش هر کلمه، مثلاً ایمیل دو بخش دارد) برای تخصیص یک عدد (معمولاً بین ۰ تا ۱۰۰) به متن شما استفاده می کند. این معیار در بالاترین وضعیت حدوداً به ۱۲۰ می رسد، اما از لحاظ تئوریک هیچ کفی ندارد: ۰ نشانه متنی است که به شدت گیج کننده است، در حالیکه ۱۰۰ حاکی از متن ساده ای است که هضم آن بسیار آسان است.

امتیازدهی به محتوا یک روش قابل اعتماد برای کسب اطمینان از اینکه مخاطبان ارزشمندی را به خاطر ایراد در خوانایی متن خود از دست نمی دهید در اختیار شما قرار می دهد.

ابزارهای متعدد آنلاین و آفلاینی برای متن های انگلیسی وجود دارد که به کمک آنها می توانید در یک چشم به هم زدن امتیاز متن خود را محاسبه کنید. متاسفانه در مورد متن های فارسی چنین گزینه هایی که کار را به صورت خودکار انجام بدهند در دسترس قرار ندارند. در هر صورت، چه سهل باشد و چه دشوار، بی توجهی به ارزیابی خوانایی هیچ توجیهی ندارد و شما را متحمل خسارات سنگینی خواهد کرد.

اما پس از آنکه تست های مربوطه را روی متون ایمیل خود انجام دادید، از کجا باید بفهمید که امتیاز مناسبی کسب کرده اید؟ پاسخ به این سوال هم به مانند بسیاری از مولفه های مرتبط با ایمیل به مخاطب هدف شما بستگی دارد. ایمیلی که نکات فنی آخرین محصول شما را فهرست می کند می تواند امتیاز کمتری داشته باشد، اما یک ایمیل معمولی ساده و صمیمی عموماً باید امتیاز ۷۰ یا بالاتر را کسب کند.

چه ایمیل خود را برای افراد مبتدی می فرستید و چه برای کارشناسان حرفه ای، در هر صورت اطمینان پیدا کنید که ایمیل شما با سطح دانش و تخصص آنها تناسب دارد.

چگونه خوانایی را بهتر کنیم؟

اگر متن ایمیل شما بیش از حد دانشگاهی و فاضلانه به نظر می رسد و این با مخاطبان شما تناسبی ندارد، آن را تلطیف کنید. با رعایت ساده ترین قوانین نوشتن متن های ساده تر و قابل هضم تر به راحتی می توانید خوانایی متن خود را تقویت کنید:

  • جمله های پیچیده را به چند جمله کوتاه تقسیم کنید
  • کلمات اضافی را حذف کنید
  • در حالیکه کلمات ساده از پس رساندن منظور شما بر می آیند از کلمات پیچیده استفاده نکنید (مثلاً لزومی ندارد که مشتریان شما از محصول تان «بهره برداری» کنند، آنها از آن «استفاده» می کنند)
  • هنگامی که می توانید از یک کلمه جامع استفاده کنید از یک سلسله کلمات ضعیف تر استفاده نکنید

در عین حال، نباید به خاطر افزایش امتیازتان در جریان محتوا اختلال ایجاد کنید. تکه تکه کردن بی محابای متن می تواند آن را پیچیده تر کند. همینطور که متن را ویرایش می کنید به منظور اطمینان از اینکه معنای کلی آن حفظ شده آن را بازخوانی کنید. در هر صورت، هدف از نوشتن متن ایمیل، هدایت خواننده به سوی فراخوان به عمل است و اگر در این میان خلأ کلامی وجود داشته باشد بعید است که خواننده به نقطه مورد نظر برسد.

اگر نمی توانید از دشواری متن خود تا حد مناسبی بکاهید، استفاده از برخی از تکنیک های دیداری به خواننده شما کمک خواهد کرد تا از میان پیچیدگی ها به سلامتی عبور کند:

  • قطعات طولانی متن را به قطعات کوچکتر و قابل هضم تر تقسیم کنید
  • اطلاعات را در قالب فهرست ارائه کنید
  • با استفاده از عنوان برای بخش های مختلف، هضم متن را تسهیل و توجه مخاطب را به نکات مهم تر جلب کنید
  • از فونت های مناسب و خوانا استفاده کنید

طراحی تمیز و مرتب ایمیل می تواند دردسر خواندن متن به خصوص در دستگاه های همراه را کاهش دهد. یک ایمیل خوب کنترل چشم مخاطب را با یک روند و جریان منطقی در دست می گیرد و آن را به سمت فراخوان به عمل هدایت می کند. اگر قالب یا تصاویر شما در روانی ایمیل خللی ایجاد می کنند حذف آنها منطقی تر است.

متن تمیز و مرتب برای مخاطبان موبایل دوست شما اهمیت بیشتری دارد. امروزه بیشتر ایمیل ها در دستگاه های همراه باز می شوند و کاربران نیز حوصله فشار آوردن به چشمان خود برای خواندن متن شما را ندارند. در واقع، چنانچه ایمیل شما ظاهر خوبی در موبایل نداشته باشد ۷۲ درصد از آنها فوراً آن را حذف می کنند.

حرف آخر

بسیاری از افرادی که در حوزه ایمیل مارکتینگ فعالیت می کنند در حالی روی خوانده شدن پیام خود تمرکز می کنند که به درک پیام مورد نظر از جانب خواننده توجهی ندارند. در شرایطی که بازه توجه آدمی روز به روز بیشتر کاهش پیدا می کند بدون توجه به خوانایی شانس انتقال و درک پیام و انجام عمل مورد نظر از طرف مخاطب تا مرز صفر کاهش پیدا می کند. در هر صورت، شما نمی توانید دامنه توجه انسان را افزایش بدهید، بنابراین چاره ای ندارید جز اینکه به یک سری قواعد پایبند باشید. بهبود خوانایی ایمیل احتمال درک پیام توسط خواننده را دو و صدچندان می کند.

در واقع، موثرترین متن آن متنی است که بیشترین معنا را در کمترین کلام می گنجاند. با توجه به این امر، توجه به خوانایی متن می تواند در موفقیت کمپین های ایمیل مارکتینگ شما نقش شایانی را ایفا کند. استفاده از یک متن دقیق می تواند به عامل اصلی جذب مشتری تبدیل شود و خلاف آن می تواند موجب طرد وی شود. به همه این جملات و توصیه ها در حالی باید توجه کنید که عموم مردم تنها ۲۰ درصد از محتوای صفحاتی که باز می کنند را مطالعه می کنند. در واقع، بسیاری از مردم فوراً به سراغ همان جملات آخر می روند، بنابراین…

ایجاز و سادگی را در متن خود حفظ کنید.


منبع: گویا آی‌تی

فرهنگ استارتاپی

برترین ها – ترجمه از حمید گنجی: فرهنگ استارتاپ این روزها توجهات زیادی را به خود جلب کرده است و افراد زیادی به‌واسطه آن به دنبال بهبود تجربه کلی در کار هستند و برخی‌ها نیز به‌واسطه آن قصد دارند کار را در زندگی ادغام کنند. افراد شاید این قدرت را نداشته باشند که درخواست‌هایی مانند حقوق یا تعطیلات بیشتر را مطرح کنند، اما انتظارات آن‌ها قطعا بالاست.

آن‌ها به دنبال فرصت‌هایی برای ارتباط با کسانی هستند که می‌تواند در روند دست‌یابی به اهدافشان به آن‌ها کمک کنند و رضایت بیشتری نیز حاصل شود. اما چگونه می‌توان به این اهداف رسید؟ پاسخ ساده است. با تعریف فرهنگ کسب‌وکار ما می‌توانیم تعهد بیشتری به حمایت از کار داشته باشیم، عملیات‌ها را بهبود دهیم، همکاری ارزشمند‌تری خلق کنیم و رضایت شخصی را نیز افزایش دهیم.

مؤسسان یک استارتاپ بیشتر زمان خود را صرف ساخت شرکت خود و بهبود محصولات می‌کنند و فرهنگ کسب‌وکار اغلب توسط آن‌ها نادیده گرفته می‌شود. فرهنگ شرکت فقط در اتاق‌های بازی و سرگرمی، خوردنی‌های موجود در دفتر و تعطیلات گاه‌به‌گاه خلاصه نمی‌شود. فرهنگ کسب‌وکار یعنی اینکه تیم شما چگونه با یکدیگر کار می‌کند. فرهنگ کسب‌وکار یعنی آن چیزی که تیم شما به آن باور دارد. برای اینکه تیم شما به‌طور موثر همکاری کند، شما باید یک فرهنگ‌سازمانی قوی ایجاد کنید. ایجاد یک فرهنگ‌سازمانی قوی و خوب مزایایی را در پی دارد که در ادامه به آن خواهیم پرداخت.

 فرهنگ استارتاپ

بهره‌وری بیشتر

بر اساس مطالعات انجام‌شده توسط دانشگاه وارویک در سال ۲۰۱۴، خوشحالی می‌تواند تا ۱۲ درصد بهره‌وری را افزایش دهد، درحالی‌که عدم خوشحالی می‌تواند باعث کاهش ۱۰ درصدی بهره‌وری شود. این تفاوت ۲۲ درصدی بهره‌وری بین کارمندان شاد و ناراضی شما است. تصور کنید که آن‌ها روزانه از ساعت ۹ صبح تا ۵ بعدازظهر هشت ساعته کار می‌کنند. اگر کارمندانتان ناراحت و ناشاد باشند، آن‌ها ممکن است در ساعت ۳ بعدازظهر دست از کار بکشند.

مقاومت در برابر استرس

زندگی کاری می‌تواند سخت باشد. به‌خصوص در یک استارتاپ که کارمندان باید مدام به بخش‌های مختلف سرکشی کنند و از روی روال بودن کارها مطمئن شوند. کارمندان شما هرگز نمی‌دانند که چالش‌های بعدی چه هستند، اما می‌دانیم که اگر همین کارمندان زندگی شادی داشته باشند، می‌توانند بهتر این چالش‌ها را مدیریت کنند. البته ما نمی‌توانیم هر وضعیت استرس‌زا در کار را از بین ببریم، اما می‌توانیم اطمینان حاصل کنیم که کارکنان قادر به اداره کردن آن‌ها هستند.

خلاقیت بیشتر

کارکنان شاد در کارهایی که نیاز به خلاقیت دارند، به‌طور قابل‌توجهی بهتر عمل می‌کنند. تئوری این است که خلاقیت نیاز به آرامش ذهنی برای دیدن ارتباط میان عناصر ظاهرا غیر مرتبط دارد.

درحالی‌که خلاقیت اغلب بر اساس شواهد است، تحقیق انجام شده توسط آلیس ایسن در سال ۱۹۹۹، این نظریه را با تست‌های خلاقانه برای شرکت‌کنندگان و سپس تقسیم آن‌ها به دو گروه مورد آزمایش قرار داد. ایسن سعی کرد با دادن هدایا و درخواست از شرکت‌کنندگان برای تماشای فیلم‌های خنده دار قبل از شروع کار، روحیه افراد را بالا ببرد. این گروه سپس یک سطح بسیار بالاتری از خلاقیت را برای تکمیل کار از خود نشان داد.

بهبود حضور در فضای کار

بر اساس یک مطالعه صورت گرفته توسط موسسه گالوپ، کارکنان ناراضی ماهیانه ۱.۲۵ روز بیشتر از سایر کارمندان مرخصی می‌گیرند. جمع این روزها در طول سال به ۱۵ روز می‌رسد. یعنی یک کارمند ناراضی بیش از دو هفته کاری از شرکت غایب است.

 فرهنگ استارتاپ

وفاداری بیشتر

در استارتاپ‌ها این ضرب‌المثل رایج است که می‌گویند: «سرمایه‌گذاری روی یک کارمند که بعدا شرکت را ترک می‌کنند، می‌تواند مایه تاسف باشد.» اما سرمایه‌گذاری روی کارمندی که در شرکت باقی می‌ماند، قطعا مایه تاسف نخواهد بود و می‌تواند مزایای زیادی را در پی داشته باشد.

بر اساس نتایج مطالعات صورت گرفته در سال ۲۰۱۴ توسط Deloitte، نگهداری و حفظ کارمندان از اهمیت بالایی برخوردار است و خوشحالی و رضایت فرد از کار در این زمینه فاکتوری مهم است که باید بدان توجه شود. البته نگرانی‌ها در مورد سرمایه‌گذاری روی کارمندانی که بعدا شرکت را ترک می‌کنند قابل‌درک است. یک مطالعه دقیق توسط انجمن مدیریت منابع انسانی مشخص کرد که جایگزین کردن کارمندی که تصمیم به ترک شرکت دارد، به‌طورمعمول هزینه‌ای معادل شش تا نه ماه حقوق آن کارمند را در بر دارد.

چگونه یک فرهنگ‌سازمانی برای کسب‌وکار خود بسازیم؟

وقتی‌که شروع به راه‌اندازی استارتاپ خود کردید، احتمالا ساخت یک فرهنگ‌سازمانی جزو اولویت‌های شما نبوده است. این قابل‌درک است، به ویژه هنگامی‌که شما یک محصول و یا خدمت واقعی برای ساخت دارید. در طول روزهای اولیه هر شرکت، فرهنگ با شخصیت‌های بنیان‌گذاران و کارکنان اولیه درهم‌ آمیخته است. بااین‌حال، با گسترش و رشد شرکت، بدون داشتن مجموعه‌ای از ارزش‌های قابل‌فهم برای همه، حفظ این یکپارچگی قطعا بسیار سخت خواهد شد.

در سال ۱۹۶۰، رییس جمهور آمریکا، جان اف کندی، به ناسا رفت و در مورد کارهای صورت گرفته در این مرکز با کارمندان گفتگو کرد. او در این بازدید با یک سرایدار ملاقات کرد. این سرایدار برای توضیح دادن هدفش برای حضور در سازمان بسیار خوشحال بود. این سریدار به جان اف کندی گفت که: «کار من این است که به قرار دادن یک انسان روی ماه کمک کنم»

شرکتی که قصد بررسی‌ آن در این مطلب را داریم، Pipedrive & Clanbeat است که به‌عنوان موفق‌ترین و بهترین نرم‌افزار CRM در جهان شناخته می‌شود. Ragnar Sass مدیرعامل و مؤسس این استارتاپ از همان روزهای اولیه یک فرهنگ‌سازمانی را برای کسب‌وکارش توسعه داد که تا امروز نیز پابرجای باقی مانده است.

کارکنان Pipedrive به سرگرمی‌های زیادی در فضای کار دسترسی دارند و البته یک مدیر شاد و خوشحال نیز روی کار آن‌ها نظارت می‌کند. اما ساخت یک فرهنگ‌سازمانی بی‌نقص فراتر از این‌هاست. فرهنگ‌سازمانی یعنی اینکه بدانید چه چیزی نیاز ضروری کارمندان است. احترام، شناخت و فرصت رشد ازجمله این موارد هستند. این سه مورد برای کارکنان هزاره، که بخش بزرگی از کارکنان امروزی را تشکیل می‌دهند و شروع به تعریف شرکت‌های مدرن کرده‌اند، از اهمیت به‌مراتب بیشتری برخوردار است.

درحالی‌که هر کارمند منحصربه‌فرد است، روشن است که هزاره‌ها به‌عنوان یک گروه ارزش‌های جدید را در دنیای کسب‌وکار به ارمغان می‌آورند. آن‌ها هدف روشن و فرصت رشد را می‌خواهند، اما وقتی‌که فرصتی به وجود می‌آید، آن‌ها از تغییر نمی‌ترسند.

این دست از کارمندان همچنین در فضای کاری ارزش بیشتری برای دموکراسی قائل هستند. آن‌ها معمولا دوست ندارند که رییسشان بگوید چه‌کاری را باید انجام دهند. این رویکرد ممکن است تا حدودی ناکارآمد به نظر برسد، اما کارکنان هزاره ارزش رهبری و بازخوردهای پیوسته دارند. به این معنی رئیس‌های این کارمندان می‌توانند برای کمک به توسعه، به مربیان آن‌ها تبدیل شوند.

اما سوال اینجاست که چگونه از این دانسته‌ها برای ساخت یک فرهنگ‌سازمانی قوی استفاده کنیم؟ Ragnar Sass پاسخ می‌دهد.

ترویج ارزش‌های قوی

تقریبا هر شرکت باهدف حل یک مشکل به‌خصوص ایجاد شده است. این هدف ممکن است نجات دادن جهان یا ایجاد تغییرات کوچک در زندگی افراد بشر باشد. اما این هدف هرچه که باشد، هر شرکت در تلاش است که این جهان را از دیدگاه خود به جای بهتری تبدیل کند.

برای Pipedrive، نرم‌افزار CRM ساده آن کمک می‌کند تا هزاران کسب‌وکار در سراسر جهان با کارایی بیشتر، به دست دادن چشم‌انداز گسترده‌تر در فرآیند فروش و ایجاد ارتباطات با ارزش ‌تر، رشد کنند. این هدف باید مجموعه‌ای گسترده‌تر از ارزش‌های که شرکت به آن‌ها باور دارد و نحوه عمل به آن‌ها را پشتیبانی کند. همواره به دنبال برتری بودن، عمل کردن به‌عنوان یک تیم و بهانه نیاوردن از عوامل اصلی موفقیت Pipedrive به شمار می‌روند.

این ارزش‌ها در Pipedrive به صورتی یکپارچه درآمده‌اند. Pipedrive همیشه کارکنان موجود را برای ایجاد یک دفتر جدید به یک کشور دیگر ارسال می‌کند تا بتواند ارزش‌ها را در سطح جهان حفظ کند.

در استخدام افراد دقت بالایی به خرج دهید

استخدام کارکنان مناسب یکی از مهم‌ترین مواردی است که هر شرکت، و به‌ویژه یک استارتاپ، باید به آن توجه داشته باشد. بیش از ۷۰ درصد از کارکنان Pipedrive توسط سایر کارکنان این شرکت پیشنهاد شده‌اند. البته این فرآیند به‌هیچ‌عنوان آسان نیست، حتی اگر شما توسط یک کارمند دیگر توصیه شده باشید. این مهم است که افرادی را استخدام کنید که با شرکت شما در تناسب باشند. کارمندان باید چهار یا پنج مصاحبه را پشت سر بگذارند که حداقل دوتا از این مصاحبه‌ها باید توسط موسسان شرکت صورت بگیرد.

بخش مهمی از پروسه مصاحبه این است که درباره فرهنگ و ارزش‌های شرکت صحبت کنید تا ببینید که چگونه کارکنان بالقوه می‌توانند این ارزش‌ها و فرهنگ‌ها را درک کنند و آماده پذیرش آن‌ها باشند. یکی دیگر از حوزه های مهم برای بحث، صحبت در مورد توسعه کارمند در شرکت است. این کار کمک می‌کند که کارمندان آرزوهای خود را با اهداف شرکت سازگار کنند.

 فرهنگ استارتاپ

برای کارمندان ارزش قائل شوید

پس از استخدام، هر کارمند برای شما از اهمیت بالایی برخوردار خواهد بود. دانستن ارزش کارمند تنها برای شما به‌عنوان کارفرما نیست و خود کارمند نیز باید به این احساس برسد که سازمان برای او ارزش قائل است. یکی از گزینه‌هایی که Ragnar Sass به‌شدت به آن علاقه دارد، پیشنهاد دادن سهام به کارمندان است. این فرآیند در شرکت Pipedrive حدود چهار ماه به طول می‌انجامد و کارمند به این استنتاج می‌رسد که از چه ارزش بالایی برای شرکت برخوردار است و نسبت به هرآنچه که خودش و سایر کارمندان انجام می‌دهند، به‌نوعی حس مالکیت پیدا می‌کند.

ارائه سهام به کارمندان ممکن است در هر شرکتی امکان‌پذیر نباشد، اما راه‌های زیادی برای نشان دادن ارزش کارمندان وجود دارد. Pipedrive تمامی کارمندانش را پس از استخدام به کشور استونی می‌فرستد. بنابراین آن‌ها می‌توانند شرکت را بهتر بشناسند و با همکاران خود به‌صورت چهره به چهره ملاقات کنند. حتی یک بودجه نیز برای اجتماعی سازی کارمندان پس از استخدام درنظر گرفته شده است.

به افراد اجازه رشد بدهید

بر اساس گفته Ragnar Sass، اجازه رشد دادن به افراد یکی از اساسی‌ترین اهداف در ایجاد یک فرهنگ‌سازمانی قدرتمند است. شما باید شرکتی با اهداف قدرتمند و کارکنان فوق‌العاده داشته باشید که کار را به قدرت به پیش می‌برند و احساس می‌کنند که ارزشمند هستند.

این افراد قطعا می‌خواهند که در شرکت شما حداکثر توانایی‌های خود را به منصه ظهور بگذارند؛ بنابراین شما باید از آن‌ها پشتیبانی کرده و فضای لازم را برای رشد در اختیار آن‌ها قرار دهید.

بخش بزرگی از ایجاد یک فرهنگ‌سازمانی قدرتمند در Pipedrive این است که اطمینان حاصل شود که برای هر تیم یک رهبر درست انتخاب شده است که می‌تواند به‌عنوان مربی و منتور عمل کند. البته این موضوع به این معنا نیست که باید دستورالعمل‌های سازمان را کنار بگذارید. اما رهبران بزرگ شنوندگان خوبی نیز هستند.

آن‌ها باید یک شنونده فعال باشند. شنوده فعال بودن یعنی اینکه بدانید که بازخوردهای کارمندان چه هستند و در صورت لزوم نیز باید به دنبال مواردی باشید که آشکارا توسط کارمندان بیان نمی‌شوند و در بین حرف‌ها و اعمال آن‌ها نهفته است. آن‌ها همچنین به یک نگرش مثبت، توانایی انگیزه دادن به دیگران و حل مسائل نیاز دارند. رهبران تیم مجبور نیستند تمام جزئیات را به‌کارگیرند، اما آن‌ها باید قادر به کمک به کارکنان در دستیابی به راه‌حل نهایی باشند. همان‌طور که شرکت شما توسعه می‌یابد، رهبران تیم مسئولیت بزرگی را به دوش می‌کشند. اگر آن‌ها بتوانند به هر یک از کارکنان در تیم خود کمک کنند، شرکت رشد می‌کند.

فرهنگ ۱ به ۱ بسازید

وقتی کارکنان به‌صورت یکنواخت کار می‌کنند، برای آن‌ها سخت است که چشم از کامپیوتر بردارند و جلسات ۱ به ۱ برگزار کنند. راگنار معتقد است که جلسات منظم و یکپارچه بین کارکنان و مدیران دور از میزها بسیار مهم است. البته این جلسات لازم نیست که سریعا به پایان برسند. گاهی این جلسات ممکن است تا ۹۰ دقیقه نیز به طول بیانجامند. در پایان این جلسات نیز باید برای جلسه بعدی برنامه‌ریزی شود.

با استفاده از جلسات ۱ به ۱ می‌توان اطمینان حاصل کرد که ایده‌های عالی کارکنان پیاده‌سازی شده‌اند و هر مشکل در سرتاسر شرکت می‌تواند به‌سرعت شناسایی و حل‌وفصل شود. در غیر این صورت، احساس عدم ارزشمندی و تضعیف به کارکنان دست می‌دهد.

Ragnar Sass توصیه می‌کند که این جلسات را بر اساس سوالات پایان باز برنامه‌ریزی کنید و در مورد چگونگی حل مسائل مطرح شده به صحبت بپردازید. مدیر همچنین باید از این فرصت استفاده کند تا بازخورد را به دست آورد و درک کند که چگونه می‌تواند تیم را توسعه دهد و همچنین اعتماد بیشتری ایجاد کند.

 فرهنگ استارتاپ

اخراج کنید، اما محترمانه

وقتی‌که حضور یک کارمند در شرکت مثمر ثمر ارزیابی نشود، طبیعی است که شما به‌عنوان مدیر از او بخواهید که شرکت را ترک کند. Ragnar Sass توصیه‌های غیرمتعارفی دارد که به یاد داشتن آن‌ها می‌تواند برایتان مفید باشد. اخراج کردن کسی همیشه خطای شماست و نه خطای کارمند.

این شرکت شماست و شما تصمیم گرفتید آن‌ها را استخدام کنید. بنابراین اگر آن‌ها در چارچوب فرهنگ‌سازمانی شما جای نمی‌گیرند، باید مسئولیت پایان دادن به این همکاری را بر عهده بگیرید.

در عمل، این بدان معنی است که در طول فرآیند پایان همکاری باید با کارمند درنهایت احترام برخورد شود. وقتی‌که کار به‌جاهای باریک می‌کشد شما باید به‌سرعت تصمیم بگیرید و وارد عمل شوید. اما این را نیز بدانید که این موقعیت برای هرکسی که در آن قرار بگیرد سخت است. به یاد داشته باشید که هر تاخیر احتمالا منجر به بدتر شدن وضعیت می‌شود و به‌طور بالقوه بر سایر کارکنان تاثیر می‌گذارد.

نتیجه‌گیری

وقتی‌که شرکت شما بسیار کوچک است و همه یکدیگر را می‌شناسند، برقراری یک فرهنگ‌سازمانی کار چندان سختی نخواهد بود. اما وقتی استارتاپتان رشد می‌کند، یک فرهنگ روشن و ساختاربندی شده در طول سازمان به یک ضرورت تبدیل می‌شود. هر کارمند در اینجا نقش مهمی دارد. اما رهبران تیم‌ها به‌طور خاص نیاز دارند که گوش کنند و به‌طور مداوم بازخوردهای خود را به کارمندان بدهند.

کارمندان انسان‌هایی پیچیده هستند. هنگامی‌که آن‌ها به یک شرکت پیوستند، این به این دلیل است که آن‌ها مجموعه خاصی از خواسته‌های خود را برای انجام دادن دارند. گوش دادن به کارکنان و درک این خواسته‌ها و کشف چگونگی هماهنگی با شرکت فوق‌العاده مهم است.

اگر کارمندان رشد کنند، شرکت شما نیز به‌تبع آن‌ها رشد می‌کند. اما برخی شرکت‌ها کارمندان خود را فقط در همان چارچوب بسته عناوین شغلی خود می‌بینند و در نتیجه نمی‌توانند فرهنگ‌سازمانی موردنیاز خود را توسعه دهند. شواهد حاصل از تحقیقات علمی این قضیه را به‌درستی اثبات کرده‌اند که کارکنان شادتر، شرکت‌های موفق‌تر را ایجاد می‌کنند.


منبع: برترینها

نمایشگاه‌داری، حربه بازاریابی هواوی

شرکت چند‌ملیتی هواوی (Huawei) که دفتر اصلی آن در چین واقع شده است، از جمله بزرگ‌ترین تولیدکنندگان تجهیزات ارتباطی و شبکه‌ای است که در سال ۱۹۸۷ تأسیس شده و در حال حاضر شعبه‌های زیادی در کشورهایی مانند ایالات متحده آمریکا، آلمان، سوئد، هند، روسیه و ترکیه دارد و به عنوان یکی از بزرگ‌ترین کمپانی‌های فناوری جهان محسوب می‌شود؛ به طوری که بسیاری از تلفن‌های همراه هوشمند این برند، بازارهای جهانی را در‌نوردیده و با برندهای معروف جهانی رقابت می‌کنند …

 این برند که در سال‌هایی نه‌چندان دور، برندی ناشناخته به شمار می‌رفت، با در پیش گرفتن راهکارها و استراتژی‌های منحصر‌به‌فرد خود توانست در ردیف مشهورترین تولیدکنندگان تلفن‌های هوشمند قرار گیرد، به طوری که بعد از برندهای معروف اپل و سامسونگ در ردیف سوم بازارهای جهانی قرار گرفته است، به همین دلیل نیز در ادامه به معرفی برخی از مهم‌ترین استراتژی‌های بازاریابی و تبلیغاتی این شرکت پرداخته می‌شود تا نحوه تبدیل آن به یک برند برجسته و معتبر روشن‌تر شود.

 نمایشگاه‌داری، حربه بازاریابی هواوی
تمرکز بر بازاریابی محلی

یکی از مهم‌ترین اقداماتی که برند هواوی در ابتدای فعالیت خود در راستای برند‌شدن در پیش گرفت، تمرکز بر بازارهای محلی بود. این شرکت به‌خوبی دریافته بود که برای دستیابی به یک هویت تجاری، نیاز به شناخته‌شدن دارد، به همین دلیل نیز در وهله اول به جای رقابت با برندهای مشهور و حضور در عرصه بین‌المللی، حضور در بازارهای محلی و کوچک‌تر را در دستور کار خود قرار داده و برای این منظور نیز به شناخت نیازها و علایق بازارهای کوچک‌تر جهان پرداخت.

شناخت ویژگی‌های فرهنگی مردم کشورهای مختلف باعث شد تا این برند بتواند مطابق با مخاطبان محلی خود، برنامه‌های تبلیغاتی متنوعی را در عرصه‌های محیطی و دیجیتال تدارک دیده و کم‌کم به عنوان یکی از تولیدکنندگان موفق گوشی‌های همراه هوشمند شناخته شود. در واقع برند هواوی در ابتدا تمرکز اصلی خود را روی بازارهای کوچک‌تر قرار داده بود تا بتواند نام تجاری خود را در بین مصرف‌کنندگان محیط‌های کوچک‌تر به یک برند معتبر تبدیل کند و بعد از این مرحله بود که فعالیت‌های بازاریابی خود را در عرصه بازارهای بین‌المللی و در رقابت با دیگر برندهای معروف شروع کرد.

همکاری با سلبریتی‌ها

هواوی در راستای جهانی‌شدن، از سلبریتی‌ها نیز غافل نبوده و از اهمیت آنها در شناساندن و تثبیت یک نام تجاری آگاه بوده است، بر همین اساس نیز این برند همکاری خود را با چهره‌های معروف سینمایی آغاز کرده و بسیاری از ویژگی‌های تلفن‌های هوشمند خود را از طریق این چهره‌ها به مخاطبان جهانی خود معرفی کرده است.

چهره‌های محبوب سینمایی و هنرمندان برجسته همیشه طرفداران زیادی در سطح جهان دارند که به داشته‌ها و علایق آنها توجه نشان داده و از آن پیروی می‌کنند، به همین دلیل نیز دیده‌شدن یک گوشی هوشمند برند هواوی در دستان این افراد شناخته‌شده، تأثیر مثبتی بر مخاطبان این برند داشته و باعث اعتماد بیشتر آنها به این نام تجاری خواهد شد. هنری کاویل و اسکارلت یوهانسون از جمله چهره‌هایی بودند که برند هواوی برای نشان‌دادن قابلیت‌های دوربین گوشی‌های مدل P9 خود از آنها استفاده کرده و بازخورد مناسبی نیز از سوی مخاطبان دریافت کرده بود. همچنین در سال‌های اخیر لیونل مسی، یکی از بزرگ‌ترین ستاره‌های فوتبال جهان، به عنوان سفیر جهانی این برند معرفی شده بود و این نکته نیز در تثبیت و موفقیت این نام تجاری بسیار تأثیرگذار بود.

برپایی نمایشگاه‌های بزرگ

بسیاری از محققان علم بازاریابی و برندسازی معتقد هستند که یکی از مهم‌ترین رازهای موفقیت برند هواوی در طی مدت زمانی نه‌چندان طولانی، برپایی نمایشگاه‌های بزرگ به منظور معرفی محصولات جدید بوده است. از آنجایی که در نمایشگاه‌های بزرگ، بسیاری از شرکت‌های فعال تجهیزات ارتباطی شرکت می‌کنند، برپایی چنین همایش‌هایی در سطح جهانی باعث شهرت بیشتر برند هواوی شده است، خصوصا که این نمایشگاه‌ها در رسانه‌های معروف و شبکه‌های اجتماعی نیز تقویت شده و طیف زیادی از مخاطبان خاص و عام در جریان تحولات جدید محصولات آن قرار می‌گیرند.

می‌توان گفت برپایی نمایشگاه یکی از روش‌های بسیار عالی و موفق در جریان شناساندن یک برند، ارتقای محصولات آن و نشان دادن دستاوردها و نوآوری‌های آن به شمار می‌رود و برندی مانند هواوی نیز به خوبی از این فرصت‌ها برای ارتقا، حفظ و تثبیت نام تجاری خود سود می‌جوید.

همگام با قافله سریع دیجیتال

امروزه فناوری دیجیتال یکی از مهم‌ترین راهکارهای بازاریابی برندهای مختلف به شمار می‌رود که با توجه به قدرت رسانه‌ای گسترده‌ای که دارد، مخاطبان زیادی را از نقاط مختلف جهان هدف قرار می‌دهد، بر همین اساس نیز برند هواوی با این تکنولوژی جدید همگام بوده و با طراحی برنامه‌های تبلیغاتی هدفمند که قابلیت اجرا در گوشی‌های همراه را دارند، از این قافله فناوری عقب نمانده است. در همین راستا یکی از مهم‌ترین اقدامات این برند، طراحی و اجرای ویدئوهای تبلیغاتی در گوشی‌های همراه است که از طریق نرم‌افزاری موسوم به iClick صورت گرفته و مخاطبان مجازی زیادی را به دیدن این ویدئوها دعوت می‌کند.

 نمایشگاه‌داری، حربه بازاریابی هواوی
تصرف زمین با بیلبوردهای فراوان

در کنار تبلیغات گسترده‌ای که برند هواوی در فضای دیجیتال انجام می‌دهد، تبلیغات سنتی و خصوصا تبلیغات خیابانی از طریق بیلبوردهای تبلیغاتی یکی از مهم‌ترین راهکارهای بازاریابی این برند به شمار می‌روند، به طوری که در سراسر اروپا کمتر شهری است که خیابان‌های آن از بیلبوردهای بزرگ تبلیغاتی این برند خالی باشد.

در واقع اروپایی‌ها نمی‌توانند به بروکسل بروند ولی بیلبوردی از هواوی نبینند، سفر در جاده‌های لهستان با نام هواوی همراه است، در اکثر مواقع تماشای فوتبال‌ باشگاه‌های اروپا نیز با بنرهای تبلیغاتی این برند همراه است؛ به همین دلیل می‌توان گفت تبلیغات گسترده چاپی و نصب بیلبوردهای بزرگ تبلیغاتی در بسیاری از شهرهای اروپایی، یکی از راهکارهای خاص برند هواوی است که نام آن را در بین مخاطبان به صورت برجسته‌تری تکرار می‌کند.

قیمت‌گذاری مناسب با ذائقه مخاطبان

راهکارهای منحصر‌به‌فردی که برند هواوی در راستای سیاست قیمت‌گذاری خود در پیش‌ گرفته است می‌تواند به عنوان یکی از روش‌های مهم بازاریابی این برند به شما رود. این برند بر‌خلاف رقبای برجسته خود مانند اپل و یا سامسونگ که عموما محصولاتی با قیمت‌های بالا تولید می‌کنند، رنج قیمت‌گذاری متنوعی دارد؛ به این معنا که می‌تواند طیف گسترده‌ای از مخاطبان خود را از طبقات مختلف اجتماعی و اقتصادی پوشش دهد.

تنوع در نحوه قیمت‌گذاری برند هواوی باعث شده است که این برند مشتریان متعددی داشته باشد که با توجه به قیمت‌های ارائه‌شده آن، محصولات متنوع آن را خریداری می‌کنند. بر این اساس می‌توان گفت این نام تجاری با ایجاد قیمت‌های متنوع، دایره مخاطبان گسترده‌ای را برای خود رقم زده است و این نکته در امر فروش و در نهایت سوددهی این برند بسیار تأثیرگذار است.


منبع: برترینها