برای تعادل در کار و زندگی، این سه سوال را از خود بپرسید

۱ – آیا کار من هم‌چنان انتظاراتم را برآورده می‌کند؟

اگر همیشه نگران مدت زمانی هستید که در محل کار سپری می‌کنید، فکر نکنید که دلیل اصلی آن حجم عظیمی از کارهایی است که روی دوش‌تان ریخته است. خیلی‌ها هستند که احساس می‌کنند حجم کارشان بسیار زیاد شده در حالی‌که هیچ تغییر خاصی در روند کاری شرکت رخ نداده است. جالب این‌که، آن‌ها اصلا نمی‌توانند هیچ جوابی برای این قضیه پیدا کنند.

در عوض ممکن است با خود فکر کنید که دلیل اصلی این همه کار سخت آن است که شغل‌تان آن‌طور که تمایل دارید نتایج خوب و خوشحال کننده به‌همراه ندارد. در نتیجه، تجربه کاری شما باعث می‌شود تا هم قوای فیزیکی و هم احساسی که به آن دارید رفته رفته کم شود. حتی ممکن است تعداد ساعت‌هایی که در محل کار می‌گذرانید خیلی بیشتر از آن چیزی باشد که لازم است. باز هم دلیل مشخص است: کمبود علاقه و رضایت از کار باعث می‌شود تا کارایی و خلاقیت شما پایین بیاید.

از طرف دیگر، خیلی از مدیران و کارآفرینان و هنرمندان و هم‌چنین مقامات دولتی ساعت‌های زیادی از وقت روزانه‌شان را صرف کار می‌کنند بدون این‌که کوچک‌ترین نگرانی از بابت تعادل بین کار و زندگی داشته باشند. البته، به‌سادگی می‌توان آن‌ها را متهم به داشتن اعتیاد به‌کار همراه با عقده‌های ناسالم کرد، اما نمی‌توان این مسئله را نادیده گرفت که ساعت‌های طولانی کار تأثیر منفی روی آن‌ها ندارد. بلکه برعکس، انتظارات آن‌ها را برآورده می‌کند.

پس، به‌جای این‌که بلافاصله دنبال چیزهایی باشید که بتوانید از زندگی کاری‌تان حذف کنید، یک سئوال مهم و خیلی بزرگ را از خودتان بپرسید: “آیا شغلی که دارم هم‌چنان می‌تواند من را راضی نگه دارد؟” شاید زمانی این‌طور بوده، اما با گذشت زمان علایق‌تان هم تغییر پیدا کرده است. شاید هم سمت و سوی کاری که انجام می‌دهید به‌نحوی تغییر کرده که بیشتر از این نمی‌تواند شما را به اهدافی که در زندگی دارید نزدیک کند. اما دلیل هرچه که هست، سعی کنید با خودتان روراست باشید و از خودتان بپرسید که آیا زمان آن رسیده تا دنبال فرصت‌های جدید باشید یا حتی یک شغل متفاوت را دنبال کنید؟

۲ – چرا من همواره در شبکه‌های اجتماعی هستم؟

اعتراف کنید: شما خیلی بیشتر از چیزی که احتیاج دارید به‌فیسبوک، اینستاگرام، توییتر، تلگرام و حتی ایمیل‌های کاری‌تان سر می‌زنید. حتی این قضیه برای زمان‌های خارج از ساعت کار هم صدق می‌کند. حتما زیاد اتفاق افتاده که شب در خانه در حال استراحت هستید اما هم‌چنان به‌انبوه پیام‌هایی که از همکاران‌تان روی اسمارت‌فون دریافت می‌کنید پاسخ می‌دهید. اگر زمان خوردن غذا، تماشای تلویزیون یا حتی در حین تماشای یک مسابقه ورزشی در استادیوم هرچند دقیقه یک‌بار گوشی‌تان را چک می‌کنید در واقع نسبت به‌دوستان و اعضای خانواده خود بی‌احترامی و بی‌محلی می‌کنید. همین عادات بد است که می‌تواند احساس شما در قبال برقراری توازن بین کار و زندگی را از بین ببرد.

لازم به گفتن نیست که خیلی از پیام‌های کاری که دریافت می‌کنید نیازی به‌پاسخ سریع ندارند. اما دلیل این‌که دوست دارید خیلی سریع جواب بدهید تنها یک چیز است: عادت. ولی این احتمال هم وجود دارد که این عادت ناشی از یک اضطراب و نگرانی ناخواسته باشد: ترس از دیده نشدن کافی، یا ترس ناشی از نداشتن و گم کردن اطلاعات. حتی ممکن است خود شما هم متوجه این ترس‌ها نشوید. شما زمانی که نیاز ندارید هم با همکاران‌تان در ارتباط هستید و دلیل آن هم مشخص است: عادت.

پس از خودتان سئوال کنید: “چرا همیشه و بعد از چندین ساعت هم پیگیر صحبت‌های مربوط به‌کار هستم؟ به‌دلایل و انگیزه‌هایی که باعث شد ساعت ۱۰ شب به ایمیل کاری خود پاسخ دهید فکر کنید. ذهن شما نیاز به‌استراحت دارد تا بتواند خود را خارج از محیط کار بازیابی کند. برای رهایی از این قضیه باید ترس گرفتار شدن را از خودتان دور کنید. خیلی ساده است: نوتیفیکیشن‌های روی گوشی را غیرفعال کنید. اما باید در ابتدا به‌فکر رفع اضطراب‌های درونی باشید.

۳ – آیا انتظارت من بیشتر از حد معقول است؟

ما دوست داریم به‌این باور برسیم که می‌توانیم هم وقت کافی برای دوستان و اعضای خانواده خود داشته باشیم و هم این‌که تعداد ساعات کافی را در محل کارمان سپری کنیم تا در نهایت در هر دو  مورد خوشحال و شاد باشیم. اما همیشه این‌طور نیست. برای درخشیدن در یک زمینه باید یک‌سری اهداف مشخص داشته باشید، به آن‌ها پایبند باشید و برخی چیزهای دیگر را فدا کنید تا در نهایت به آن‌چه که می‌خواهید دست پیدا کنید.

به‌عبارت دیگر، اگر جاه‌طلبی‌های بزرگی در زمینه کارتان دارید باید زندگی اجتماعی‌تان را محدود کنید. اگر تصمیم دارید تا تمام وقت‌تان را وقف فرزندان‌تان کنید باید انرژی را که تا به‌امروز برای پیشرفت حرفه کاری‌تان صرف می‌کردید محدودتر کنید. علاوه بر این‌ها، زندگی همه انسان‌ها مراحل مختلف و متفاوتی را شامل می‌شود. ممکن است امروز در یک حوزه به‌موفقیت‌های بزرگ دست یابید و بعدا در یک زمینه دیگر. برقراری توازن و تعادل بیشتر از این‌که روی کلمه “چگونه” تأکید داشته باشد به کلمه “چه زمانی” وابسته است.

پس، اگر تعادل بین زندگی و کارتان به‌هم خورده، دست نگه دارید و از خودتان بپرسید که آیا برای رسیدن به اهداف‌تان در یک زمینه باید انتظارات‌تان را در یک شاخه دیگر پایین بروید؟ در نهایت این خود شما هستید که مشخص می‌کنید سطح انتظارات‌تان چه زمانی باید بالا برود و این‌که تا چه ارتفاعی باید رشد کند.


منبع: برترینها

چطور باید اپلیکیشن‌تان را به شکلی جهانی تبلیغ کنید؟

با در نظر گرفتن تعداد اپلیکیشن های فراوانی که در دسترس مصرف کنندگان قرار گرفته است، بسیار مهم است که بتوانید تا حد ممکن به مشتریان بیشتری دست پیدا کنید. پس باید بدانید چطور باید کاربران فضای مجازی را در چهار گوشه دنیا مجذوب اپلیکیشن خود کنید.

مجله پنجره خلاقیت – مترجم شادی حسن پور: با در نظر گرفتن تعداد اپلیکیشن های فراوانی که در دسترس مصرف کنندگان قرار گرفته است، بسیار مهم است که بتوانید تا حد ممکن به مشتریان بیشتری دست پیدا کنید. پس باید بدانید چطور باید کاربران فضای مجازی را در چهار گوشه دنیا مجذوب اپلیکیشن خود کنید.

به عنوان نخستین مرحله بازاریابی اپلیکیشن تان در مکان های مختلف دنیا، به بررسی این موضوع بپردازید که کدام کشورها را می خواهید هدف قرار دهید. این کشورها باید نرخ بالایی در استفاده از گوشی های هوشمند داشته باشند و همچنین مطمئن شوید که اپلیکیشن تان چیزی را به آنها ارائه می کند که قبلا وجود نداشته است.

یکی از بزرگ ترین موانعی که بر سر راه جهانی کردن اپلیکیشن تان وجود دارد، مکانیابی است. این یعنی منطبق کردن اپلیکیشن تان با زبان ها و فرهنگ های مختلف کشورهای مورد نظر. همچنین باید محبوب ترین اپ استورهای موجود در هر کشوری را شناسایی کنید و مطمئن شوید که راهی برای ورود به آنها پیدا می کند.

چطور باید اپلیکیشن تان را به شکلی جهانی تبلیغ کنید؟ 

چطور اپلیکیشن تان را به شکلی بین المللی تبلیغ کنید

آمار و ارقام بازار اپلیکیشن های موبایلی:

۱۹۷,۰۰۰ میلیون دانلود اپلیکیشن در سال ۲۰۱۷

و پیش بینی نرخ دانلود ۳۵۲,۶۰۰ میلیونی برای سال ۲۰۲۱

به برخی حیطه های مهم که هنگام بازاریابی اپلیکیشن تان باید به آنها توجه کنید، نگاهی می اندازیم:

بررسی و انتخاب کشورهای هدف

بررسی کنید که کدام کشورها نرخ استفاده بالایی از گوشی های هوشمند دارند و فهرستی از کشورهایی که دوست دارید آنها را هدف قرار دهید، تهیه کنید. در مورد اپلیکیشن های مشابه اپلیکیشن تان تحقیق کنید. نقاط ضعف و قدرت شان چه چیزهایی هستند؟ آیا اپلیکیشن شما ویژگی خاصی دارد که اپلیکیشن های فعلی موجود، از آن بی بهره هستند؟

مطمئن شوید که اپلیکیشن تان از لحاظ فرهنگی با کشورهای مورد نظر همخوانی داشته باشد

بومی سازی یعنی منطبق کردن اپلیکیشن گوشی هوشمند با زبان و مقررات فرهنگی بازار بومی هدف.

به جای این که نام اپلیکیشن تان را به زبان هدف ترجمه لغت به لغت کنید، سعی کنید در آن زبان کلمه ای پیدا کنید که جایگزین مناسبی برای نام اپلیکیشن تان باشد. به عنوان مثال زمانی که اپلیکیشن Evernote بازار خود را تا چین گسترش داد، نام اپلیکیشن را به Yinxiang Biji (دفتر یادداشت) تغییر داد.

اپلیکیشن باید از تمام زبان های کشوری که مورد هدف قرار داده پشتیبانی کند. اگر اپلیکیشن تان از زبان های انگلیسی، اسپانیایی و چینی پشتیبانی کند، تقریبا نیمی از کاربران جهانی را پوشش داده است.

در صورتی که نمی توانید تمام زبان های یک منطقه را از ابتدا پوشش دهید، بقا زبان رسمی آن کشور شروع کنید. سپس با افزایش کاربران، زبان های دیگر را نیز اضافه کنید.

زبان مادری ۷۲ درصد کاربران اپلیکیشن ها انگلیسی نیست. در یک پژوهش مشخص شد که وقتی اپلیکیشنی به زبان رسمی یک کشور ترجمه می شود، میزان درآمد آن تا ۲۶ درصد و نرخ دانلودش تا ۱۲۰ درصد افزاش می یابد.

ترجمه توضیحات و محتوای اپلیکیشن تان باعث می شود که: اپلیکیشن قابل اعتمادتر به نظر برسد. درک آن برای کاربران آسان تر باشد.

اگر هدف تان این است که نرخ دانلود اپلیکیشن تان افزایش یابد، آن را به این زبان ها ترجمه کنید:

چینی ماندارین، پرتغالی و روسی.

اپ استورها

در حالی که اپل استور و گوگل پلی رایج ترین فروشگاه های اپلیکیشن در سراسر دنیا هستند، اما نمی توان با قطعیت آنها را بهترین گزینه برای تمام کشورها دانست.

به عنوان مثال گوگل پلی در کشور چین در دسترس نیست و در عوض از Baidu استفاده می شود که دومین توزیع کننده بزرگ اپلیکیشن در سراسر دنیاست.

باید توجه داشته باشید که این دو شبکه (فیس بوک و توئیتر) در همه کشورها اجازه فعالیت ندارند.

با شبکه های اجتماعی در ارتباط باشید. اپلیکیشن تان را با محبوب ترین شبکه های اجتماعی کشور مورد نظر یکپارچه سازی کنید. به کاربران اجازه دهید از طریق آن شبکه های اجتماعی وارد اپلیکیشن شما شوند. به عنوان مثال:

چین: Renren

آفریقای جنوبی: Mxit

روسیه: V Kontakte


منبع: برترینها

۶ نکته مهم برای طراحی یک فرم ثبت نام مشترک ساز

پرکردن فرم های اینترنتی به منظور دسترسی به محتوا یا یک پیشنهاد ویژه به همان اندازه جالب است که ایستادن در صف نانوایی برای شما خوشایند به نظر می رسد. در عین حال، این فرم های اینترنتی در غالب موارد یکی از تاثیرگذارترین راه ها برای تبدیل بازدیدکنندگان سایت به مشترکین جدید به شمار می روند. به همین دلیل است که طراحی فرم های ثبت نام با در نظر گرفتن خواسته های کاربر و همچنین جالب و تعاملی کردن آنها می تواند عامل تاثیرگذاری باشد که باعث تبدیل وی به مشترک و یا بالعکس موجب ترک صفحه توسط وی می شود. ما در ادامه این مطلب از مجموعه مطالب آموزش ایمیل مارکتینگ به شش مورد از مهم ترین مواردی اشاره می کنیم که برای طراحی صفحات ثبت نام موثر باید به آنها توجه داشته باشید.

  1. هر چه کمتر بهتر: تعداد فیلدها را محدود کنید

یکی از بزرگترین اشتباهاتی که بسیاری از بازاریاب ها مرتکب می شوند طراحی فرم های ثبت نامی است که زودتر از زمان متناسب کاربر را به ارائه حجم انبوهی از اطلاعات ملزم می کنند. هر سوال اضافی یا فیلد ورودی که به فرم خود اضافه می کنید شانس تبدیل را کاهش می دهد و میزان ترک صفحه ثبت نام را بیشتر خواهد کرد. به همین دلیل است که موثرترین فرم یک فرم ساده است که فقط یک فیلد دارد و آن هم فیلد ثبت ایمیل است. اگر در دست داشتن سایر اطلاعات از نان شب واجب تر نیست از اضافه کردن فیلدهای اضافی خودداری کنید.

  1. سوالات مرحله به مرحله: اطلاعات درخواستی را به قسمت های کوچک تقسیم کنید

فرض کنیم که فرم خود را تجزیه و تحلیل کرده اید، تا جایی که امکان داشته فیلدهای اضافی را حذف کرده اید، اما در نهایت به این نتیجه رسیده اید که یک آدرس ایمیل تنها کفایت نمی کند. اینجا همان جایی است که تقسیم کردن فرم به سوالات مرحله به مرحله می تواند یک راهکار موثر باشد.

تکمیل فرم شما در مرحله اول فقط مستلزم ثبت یک آدرس ایمیل است. پس از آنکه کاربر آن آدرس را وارد و روی دکمه ارسال کلیک کرد صفحه دیگری ظاهر می شود که حاکی از تایید ثبت نام است و چند فیلد دیگر برای دریافت جزئیات بیشتر را نیز نشان می دهد.

تقسیم بندی فرم و استفاده از سوالات مرحله ای به این معنی است که حتی اگر یک کاربر پس از اولین سوال فرم شما را ترک کند دست کم ایمیل وی را به دست آورده اید. یک مزیت دیگر این روش این است که هنگامی که در هر بار یک یا دو فیلد در برابر کاربر قرار می گیرد عموماً نرخ تبدیل بالا می رود.

  1. فرم های معتبر: اعتبارسنجی خودکار فیلدهای ورودی

طراحی فرم های ثبت نامی که نرخ تبدیل را بالا می برند مستلزم ایجاد یک تجربه کاربری خوب است و یکی از مهم ترین مولفه های یک تجربه کاربری خوب ارائه بازخورد فوری به کاربر است. به عبارت دیگر، به کاربر اجازه بدهید که همینطور که تایپ می کند بداند که آیا فرم را به درستی پر می کند یا خیر.

یک مطالعه موردی که اخیراً انجام شد نشان داد که اعتبارسنجی خودکار باعث یک افزایش ۲۲ درصدی در میزان موفقیت کمپین های ایمیل مارکتینگ و یک افزایش ۳۱ درصدی در میزان رضایتمندی کاربران می شود.

  1. استفاده از طراحی ریسپانسیو یا واکنشگرا یک ضرورت است

این مورد از اوجب واجبات و اظهر من الشمس است، اما در عین حال به کرّات مورد غفلت واقع می شود. یک تحقیق نشان داد که در سه ماهه دوم سال ۲۰۱۵ میلادی ۴۶ درصد از کل کلیک های انجام گرفته از طریق دستگاه های همراه مختلف انجام شده است. استفاده از قالب هایی که در دستگاه های همراه نیز به خوبی به نمایش در می آیند در مورد فرم های ثبت نام اهمیت مضاعفی پیدا می کند. صفحات غیرواکنشگرا نرخ تبدیل شما را به قهقرا می برند!

  1. نمایش ایمیل های نمونه: اعتماد به نفس خود را نشان بدهید و کاربر را به تکمیل ثبت نام ترغیب کنید

با توجه به حجم انبوه ایمیل هایی که کاربران هر روز و همه روزه دریافت می کنند، اینکه بخواهند بدانند که برای چه چیزی ثبت نام می کنند جای هیچ تعجبی ندارد. نمایش نمونه هایی از ایمیل هایی که ارسال کرده اید در قسمت بالایی یا پایین فرم ثبت نام می تواند خیال کاربر را برای تکمیل فرم راحت کند. اگر از همان ابتدا چیزی که کاربر می تواند از شما انتظار داشته باشد را مشخص کنید، میزان لغو اشتراک را تا حد قابل توجهی پایین خواهید آورد.

  1. فرم های پاپ آپ: کمی آزاردهنده، اما بسیار موثر

فرم های پاپ آپ شهرت خوبی ندارند و مخصوصاً در رابطه با پاپ آپ های پنجره ای احتمالاً این بدنامی زیاد هم نابجا نیست. هنگامی که از پاپ آپ به درستی استفاده نشود کاملاً آزاردهنده می شود و تجربه بدی را برای کاربر رقم می زند. امروزه استفاده از پاپ آپ های لایه ای بسیار متداول شده است، اما دلیل این امر چیست؟ پاسخ کوتاه به این سوال این است که «موثر هستند». مطالعات نشان می دهند که اضافه کردن یک صفحه ثبت نام به صورت پاپ آپ لایه ای می تواند میزان ثبت نام ها را بین ۳۰ تا ۱۰۰ درصد افزایش بدهد.

تا وقتی که به نکات زیر توجه داشته باشید، فرم های پاپ آپ به شما کمک خواهند کرد تا بدون هیچ مشکلی تعداد ثبت نام ها را افزایش بدهید:

  • در همه صفحات وبسایت خود از پاپ آپ استفاده نکنید؛
  • کاربر باید در هر بازدید خود فقط یک بار با پاپ آپ مواجه شود؛
  • نمایش پاپ آپ را به تاخیر بیندازید (فوراً پس از بارگذاری صفحه نمایش داده نشود)؛
  • پیام آن را شخصی سازی کنید؛
  • اطمینان پیدا کنید که بستن پاپ آپ به آسانی امکانپذیر است.

استفاده از فرم های ثبت نامی که با توجه به نکات بالا طراحی شده اند به شما کمک خواهد کرد تا نرخ تبدیل بازدیدکنندگان به مشترکان فهرست ایمیل مارکتینگ خود را افزایش دهید. اما پس از آنکه مشتری مورد نظر تبدیل به مشترک مورد نظر (!) شد چگونه می توانید او را راضی نگه دارید؟ علاوه بر نکات مختلفی که در جای جای مقالات آموزش ایمیل مارکتینگ گویا آی تی به آنها اشاره کردیم، لازم است که امکان مدیریت تنظیمات اشتراک را نیز برای مشترکان خود فراهم کنید. به منظور کسب اطلاع بیشتر در این رابطه به این مقاله مراجعه کنید.


منبع: گویا آی‌تی

کسب و کارم شکست خورد، حالا چه کار کنم؟

مجله پنجره خلاقیت – یاداشتی از سایمن اسلید، ترجمه شادی حسن پور: هیچ شوخی در کار نیست. بازی تمام شده است. شکست موضوع ساده ای نیست، اما بخش مهمی از زندگی کارآفرینانه به حساب می آید. کارآفرینان موفق مانند بیل گیتس نیز شکست های بزرگی را تجربه کرده اند.

من حتی بر این عقیده ام که اگر کارآفرینی تا به حال شکست نخورده، حتما تا به حال به ریسک بزرگی هم دست نزده است. خوشبختانه این تجربه تلخ بیهوده ای نیست. شکست، به ویژه در دنیای کسب و کار، می تواند به نفع شما باشد. البته اگر بدانید چطور باید دوباره روی پای خود بایستید. من هم به اندازه کافی شکست خورده ام. به عنوان مثال وب سایتم، تحت عنوان Zeadoo با موفقیت چندانی روبرو نشد. البته این وب سایت هنوز هم پابرجاست، اما به دلیل نبود استراتژی مناسب، نتوانستم آن را به مرحله ایجاد درآمد برسانم.

این تجربه و تجربه های دیگر، باعث شدند که درک بهتری نسبت به شکست پیدا کنم و بتوانم دوباره روی پای خود بایستم. نکاتی را برای تان فراهم کرده ام تا بتوانید بعد از مشکلات و شکست های دنیای کسب و کار، باز هم روی پای خود بایستید و ناامید نشوید.

کسب و کارم شکست خورد، حالا چه کار کنم؟ 
۱٫ شکست تان را قبول کرده و به آن اعتراف کنید

این سخت ترین و البته مهم ترین کاری است که بعد از شکست خوردن باید انجام دهید. شوکه شدن و انکار کردن شکست نیز طبیعتا رخ خواهند داد، به ویژه اگر سرمایه گذاری زیادی روی ایده تان کرده باشید. شاید به سختی بتوانید از این احساسات عبور کنید و متوجه شوید که واقعا شکست خورده اید. به یاد داشته باشید که شما، به عنوان مالک کسب و کار، شاید آنقدر به موقعیت کاری تان نزدیک باشید که متوجه عدم کارکرد آن نشوید.

به شرکا، کارمندان و دوستان تان گوش دهید. گاهی آنها زودتر از شما متوجه می شوند که بهتر است کار را متوقف کنید و جلوی ضرر بیشتر را بگیرد. فقط با شناسایی و پذیرش شکست است که می توانید از آن عبور کنید و به راه تان ادامه دهید.

۲٫ مراقبت از خود را تمرین کنید.

شکست تجربه ای احساسی است. شاید پس از آن دچار احساساتی مانند شوکه شدن، انکار، ناامیدی یا تغییرات فیزیکی چشمگیر، مانند افت سروتونین شوید. به خودتان اجازه دهید این احساسات را تجربه کنید و سپس از آنها رد شوید. شیون نکنید، اما از آن طرف هم جلوی احساسات تان را نگیرید.

شکست باعث می شود که احساس ضعف یا بی ارزشی داشته باشیم که این موضوع می تواند انگیزه ما را برای تلاش دوباره از بین ببرد. ما برای مبارزه با این معضل، باید توانایی های ذاتی مان را تغذیه کنیم. به یاد داشته باشید که در چه حیطه هایی توانایی خوبی دارید و سپس چندین عامل انگیزه بخش را برای خود فهرست کرده و از نو شروع کنید.

۳٫ دلایل شکست کسب و کارتان را به طور کامل شناسایی کنید.

بعد از این که با احساسات اولیه شکست کنار آمدید و دوباره حس واقع گرایی را به دست آوردید، کار واقعی آغاز می شود. بررسی کنید که چه عواملی باعث شکست ایده کاری تان شدند و چرا تلاش های تان موثر واقع نشدند. این کار مهم ترین و کارآمدترین نکته ای است که می توانید از شکست بیاموزید. اگر به طور کامل ندانید که چرا شکست خورده اید، نمی توانید از آن درس بگیرید و در تجربه ها و تصمیم گیری های آتی از آن استفاده کنید. سایت Zeadoo به من درس های کاری مهمی را در زمینه استراتژی سوددهی آموخت، اما از شکست نیز درس هایی حیاتی را در مورد هویت کارآفرینانه فرا گرفتم.

۴٫ موفقیت را دوباره برای خودتان معنا کنید.

بعد از آن که شکست را به طور کامل مورد تحلیل و بررسی قرار دادید، وقت آن می رسد که دیگر آن را کنار بگذارید. درس هایی را که آموختید همیشه آویزه گوش تان کنید، اما «موفقیت» را از نو برای خودتان معنی کنید. پروژه جدیدی انتخاب کنید. وارد کاری شوید که به آن علاقه مندید. هدف گذاری جدید به شما هیجان می بخشد و فرصتی را در اختیارتان قرار می دهد تا انچه را از شکست آموخته اید به کار بگیرید.

۵٫ مقاوم باشید.

شکست ممکن است باعث ترس ما از ریسک پذیری شده یا اعتماد به نفس ما را دستخوش تغییرات منفی کند. زمانی که پس از یک تجربه ناموفق تصمیم به شروع یک پروژه جدید می گیرید، مهم است که رفتارتان را تحت نظر داشته باشید. آیا به اندازه کافی ریسک پذیر هستید یا خیلی به خودتان سخت می گیرید؟ چنین عاداتی می توانند باعث عقب نگه داشته شدن شما شوند. باید بدانید که شکست های قدیمی ممکن است روی کارایی شما اثر منفی بگذارند. این عادات بد را شناسایی و رفع کنید. آلیسون اوکلی، مدیرعامل، می گوید: «پیروزی به معنای شناسایی شکست، ایجاد راهی برای عبور از آن و کسب توانایی های بیشتر و عملکردی هوشمندانه تر است.» شما نیز با عمل به این نکات می توانید شکست تان را به نقطه شروع مسیر موفقیت آمیز آینده تان تبدیل کنید.


منبع: برترینها

اینطوری فروش‌تان را بیشتر کنید

: در این مقاله به بررسی رایج ترین ابزارهای ترویج فروش محبوب می پردازیم.

 ابزارهای ترویج فروش
تبلیغات، ترویج، رسانه های اجتماعی و روابط عمومی، استراتژی های بازاریابی را با استفاده از روش های متعدد پشتیبانی می کنند.

ترویج فروش معاملات موقتی است.

رویدادها روش های برقراری ارتباط با مشتریان بالقوه برای مجاب کردن آنها برای خرید است.

تعدیل انواع روش های فروش نسبت به وضعیت شما کمک می کند که درآمد و سود خود را افزایش دهید.

نمونه های مجانی ‌

اغلب برای برهم زدن وفاداری به برند به چیزی بیشتر از تبلیغات احتیاج داریم.

به ویژه اگر از سالیان گذشته از یک محصول یا خرید در یک فروشگاه خاص استفاده کرده اند.

یکی از دلایل نگرانی این است که اگر آنها محصول جدید را دوست نداشته باشند، تلاش برای انجام کاری جدید موجب هدر رفت پول خواهد شد .

یک روش معمول برای شکست وفاداری برند رقبا و تبدیل مشتریان رقبای خود به مشتریان خود، ارائه یک فرصت به مشتریان برای تست مجانی محصول یا سرویس شما است.

تخفیف

به جای کم کردن قیمت محصول، مشتری قیمت نهایی مرا می خرد و شما به او تخفیف می دهید.

که بعدا مشتری مقداری پول در آخر دریافت می کند، عموما به صورت چک که شما برای او پست می کنید.

این به شما اجازه می دهد اطلاعات مشتری را دریافت کنید و یک لیست ایمیل داشته داشته باشید.

این مزیت را شما نمی توانستید از به روش قبلی بدست بیاورید.

‌یکی بخر، یکی مجانی ببر

مصرف کنندگان اغلب نمونه های مجانی را دوست دارند.

دادن یک محصول مجانی در صورتی که مشتری اقدام به خرید کند، به چند دلیل یک اقدام ترویج فروش مناسب است.

در صورت به اندازه بالا بودن حاشیه های شما، می توانید هر دو قیمت محصول را در قیمت فروش یکجا پوشش بدهید.

این نوع ترویج به شما کمک می کند زمانی را که مشتری محصول شما را مصرف می کند دو برابر کنید.

تجربه ی بهتری را به مشتری می دهد، و وابستگی او را به محصول شما بیشتر می کند.

این استراتژی به شما کمک می کند که از وابستگی به نمونه های مجانی رها شوید.

نمایش گرهای نقطه ی خرید

نمایشگرهای نقطه ی خرید، برای ضربه ی محرک برای خرید یا یادآوری دائم مشتریان برای خرید دائم یک محصول از فروشگاه است.

بازاریابان برای این امر از نمایشگرهای داخل فروشگاه اسنفاده می کنند.

این نمایشگرها شامل قفسه ها یا علائم و یا قطعات ترویج دهنده ی دیگری هستند.

فروش با ضرر و یا تخفیف

مانند موارد قبلی، فروش با ضرر  محصول را زیر قیمت خریداری شده می دهد.

بسیاری خرده فروشی های زنجیره ای بزرگ از فروش با ضرر برای تطمیع خریداران از فروشگاه خود این کار را می کنند.

به این امید که مشتریان وقت خرید محصولات دیگری را نیز بخرند.

سوپرمارکت ها برای پائین آوردن قیمت کالاهای اساسی مانند شیر و نان معروف هستند.

به این ترتیب امیدوارند مشتری محصولات اساسی جانبی دیگری را بخرد و فروش با ضرر را جبران کند.

محصولاتی مانند مانند تخم مرغ و یا آب پرتقال.

برخی رستوران ها نیز برخی قیمت ها را مانند ساندویچ را با ضرر می دهند.

و سود خوب خود را روی محصولات دیگری قرار می دهند.

محصولاتی نظیر سوپ، سرخ کردنی، نوشیدنی، دسر.

فروش کنندگان با ضرر دو هدف را دنبال می کنند.

هدف اول اینکه یکی اینکه سود می کنند .

دیگر اینکه مشتری را به فروشگاه آورده و او را برای خریدهای بعدی تحریک می کنند.

تخفیفات روی محصولاتی هستند که قیمت آنها آهسته حرکت می کند و یا به صورت موقتی به فروش می رسند.


منبع: برترینها

داستان زندگی «جی کی رولینگ»، از فقر تا ثروت

برترین ها – ترجمه از حمید پاشایی: در سفری با قطار از منچستر به ایستگاه کینگز کراس لندن، شخصیت های هری پاتر، رونالد ویزلی و هرمیون گرنجر در ذهن زنی جوان به نام جوآن رولینگ کاملاً شکل گرفتند. در شش سال پر آشوب بعدی، او دنیایی کاملاً جادویی از جادوگرها را در ذهن خود به وجود می آورد، نام مستعار جی. کی. رولینگ را برای خود انتخاب می کند، و کتاب «هری پاتر و سنگ جادو» اولین رمان از مجموعه حالا بسیار پرطرفدار هری پاتر را منتشر می کند.

 داستان شگفت انگیز از فقر به ثروت «جی. کی. رولینگ»

از آن زمان، رولینگ تبدیل به پرفروش ترین نویسنده در قید حیات در بریتانیا و یکی از ثروتمندترین زنان در جهان شده است، ولی پیش از تمام این ها، او مادر تنهایی بود که از طریق کمک های دولتی زندگی می کرد.

رولینگ که در جنوب غربی انگلیس متولد شد، در کنار مرز انگلیس و ولز در کنار مادر، پدر و خواهرش بزرگ شد. رولینگ در وبسایت خود نوشته که همیشه می دانسته که روزی نویسنده کتاب خواهد شد: «به محض اینکه فهمیدم نویسندگان چه کسانی هستند، می خواستم که یک نویسنده شوم. من خلق و خویی کاملاً مناسب برای نویسنده بودن دارم؛ در اتاقی تنها بسیار خوشحال هستم و چیزهایی را در ذهن خودم خلق می کنم.»

او اولین کتاب خود (در مورد خرگوشی به نام ربیت) را در سن شش سالگی نوشت، و وقتی مادرش کار او را تحسین کرد، پیش خود فکر کرد که، «خب، پس آن را چاپ کن.» سال های نوجوانی رولینگ خیلی شاد نبود، چرا که خانواده او دچار مشکلات زیادی بود و مبارزه ده ساله مادرش با چندین بیماری اسکلروزیس روی او و خانواده اش تأثیر گذاشته بود.

 داستان شگفت انگیز از فقر به ثروت «جی. کی. رولینگ»

رولینگ ناراحت ترین لحظه در زندگی خود را روزی می داند که مادرش فوت کرد. مادر او در اولین روز سال جدید در سال ۱۹۹۱ زمانی که رولینگ ۲۵ ساله بود، در گذشت. این اتفاق شش ماه بعد از زمانی رخ داد که او نوشتن «هری پاتر» را شروع کرده بود، و او افسوس می خورد که مادرش هیچ وقت نمی دانست که وی در حال نوشتن این کتاب بود. از دست دادن مادرش در نهایت باعث شد که رولینگ در کتابش داستان را به شکلی پیش ببرد که هری پاتر نیز از مرگ والدینش رنج ببرد.

او در مصاحبه ای با روزنامه تلگراف در سال ۲۰۰۶ گفت، «کتاب های من عمدتاً در مورد مرگ هستند». اشاره او نه تنها به مرگ والدین هری پاتر، بلکه علاقه افراطی ولدمورت (نقش منفی اصلی داستان) به جاودانگی نیز است. «من می فهمم که چرا ولدمورت می خواهد بر مرگ غلبه کند. همه ما از آن می ترسیم.»

رولینگ بعد از مرگ مادرش به شمال پرتغال مهاجرت کرد تا شروعی تازه داشته باشد و در آنجا به تدریس زبان انگلیسی پرداخت. او با مردی به نام خورخه آرانتس ارتباط دوستانه پیدا کرد، باردار شد، و به آپارتمان کوچک دو اتاقه ای عزیمت کرد تا با مادر آرانتس زندگی کند. این زوج تصمیم به سقط جنین گرفتد، ولی در اکتبر ۱۹۲۲ با هم ازدواج کردند. رولینگ بعداً صاحب دختری به نام جسیکا در جولای ۱۹۹۳ شد.

 داستان شگفت انگیز از فقر به ثروت «جی. کی. رولینگ»

این ازدواج پر فراز و نشیب تنها ۱۳ ماه طول کشید، و مدت کوتاهی بعد آن، رولینگ و جسیکا به بریتانیا برگشتند تا در ادینبرو اسکاتلند زندگی کنند. او سه فصل از داستان «هری پاتر» ر ا در چمدان با خود حمل کرد.

 
زندگی در آپارتمانی کوچک به همراه دخترش، بدون شغل و بدون پول، باعث شد که رولینگ دچار افسردگی شدیدی شود و خودش می گوید که حتی به فکر خودکشی هم افتاده بود. او مجبور بود که به کمک های دولتی تکیه کند و بیشتر زمان خود را مشغول نوشتن «هری پاتر» در کافه ها بود، در حالی که جسیکا در کلسکه ای کنار او به خواب می رفت. رولینگ در سخنرانی خود در جشن فارغ التحصیلی دانشجویان دانشگاه هاروارد گفت، «ازدواج بسیار کوتاه مدت من با ناکامی مواجه شد، و من بیکار، یک مادر تنها، و تا حد ممکن فقیر بودم… بر اساس هر نوع استانداردی، من بزرگترین فرد ناموفقی بودم که می شناختم.»

بعد از بارها عدم پذیرش از سوی ناشران وقتی که نسخه دستنویس «هری پاتر و سنگ جادو» را برایشان فرستاد، شرکت انتشاراتی بلومزبری در لندن به چاپ این کتاب در سال ۱۹۹۷ چراغ سبز نشان داد. او به درخواست ناشر، حرف K را به یاد کاتلین مادربزرگ پدری خود به نام مستعارش اضافه کرد چرا که اسم های زنانه در نظر مخاطبان هدفی که شامل پسرهای جوان می شد خیلی جذاب نبود.

بر اساس کتاب «پانزی اوهارا کیست؟: داستان شگفت انگیز ۵۰ تا از محبوب ترین کتاب های جهان»، سه روز بعد از چاپ کتاب هری پاتر در بریتانیا، شرکت انتشاراتی اسکولاستیک مبلغ ۱۰۰ هزار دلار برای کسب حق نشر آن در آمریکا پرداخت کرد که این مبلغ برای کتاب های کودکان تا آن زمان سابقه نداشت. مجموعه هفت کتاب هری پاتر تاکنون بیش از ۴۵۰ میلیون نسخه به فروش رفته، جوایز متعددی برنده شده، به عنوان فیلم اقتباس شده، و زندگی رولینگ را متحول کرده است.

 داستان شگفت انگیز از فقر به ثروت «جی. کی. رولینگ»

در سال ۲۰۱۱، مجله فوربس ارزش رولینگ را ۱ میلیارد دلار تخمین زد، ولی او به خاطر اهدای مقداری از پول خود برای کارهای خیریه از فهرست میلیاردرهای جهان خارج شده است. با این حال رولینگ همچنان در لیست قدرتمندترین سلبریتی های جهان و پردرآمدترین نویسندگان جهان از سوی این مجله قرار دارد.

رولینگ در کتاب خود نوشته که بهترین چیزی که ثروتش به او داده، عدم نگرانی است: «من فراموش نکرده ام که وقتی نگران باشی که پول کافی برای پرداخت قبض هایت داری یا نه، چه حسی دارد. اینکه دیگر مجبور نیستم راجع به آن فکر کنم بهترین نعمت در جهان است.»


منبع: برترینها

۷ اشتباه حیاتی که کسب و کارتان را نابود می‌کند

در این مطلب ۷ اشتباه حیاتی را مطرح می­‌کنیم که می‌­تواند کسب و کارتان را نابود کند:

۱. شروع کار تنها با یک بنیان‌گذار

تحقیقات نشان ‌می‌دهند، ۸۳ درصد کسب و کارها در ۵ سال اول دوره استارتاپ‌شان با شکست مواجه می‌­شوند. یکی از دلایلش می‌تواند این باشد که تنها به یک بنیان‌گذار اکتفا می‌کنند. اگر بیوگرافی اغلب کارآفرینان موفق را مطالعه کنید،‌ می‌بینید که هر بنیان‌گذار، با وجود همکار یا بنیان‌گذاری دیگر توانسته است به موفقیت برسد. هیچ کس در همه­‌ی کارها متخصص نیست. کارآفرینی حوزه‌­ای متنوع است و به همین خاطر است که باید در آن‌واحد، صفات بسیاری را در کنار هم داشته باشید. بدیهی است که به صفات و خصلت­‌های زیادی احتیاج دارید. با وجود همکاران یا بنیان‌گذاران دیگر، می‌­توانید صفات شخصیتی متنوعی را داشته باشید.

7 اشتباه حیاتی که می‌تواند کسب و کارتان را نابود کند 
۲.نداشتن توجه کافی به نیاز مشتریان

ساخت محصول و روانه کردن آن به بازار کار آسانی است، ولی ساختن محصولی که بازار به آن نیاز دارد، دشوار خواهد بود. شما به‌عنوان کارآفرین باید نیازهای مشتریان خود را تشخیص داده و به آنها بگویید که کسب و کارتان چه‌طور می‌تواند مشکل آنها را حل کند. در آغاز کار ممکن است به آزمون و خطای بیشتری احتیاج داشته باشید، ولی وقتی فهمیدید مشتریان چه می­‌خواهند،  تلاش خود را صرف همان چیزی کنید که آنها خواستار آن هستند.

۳.استخدام سریع و اخراج آهسته

افراد را صرفا به این خاطر که محدوده دستمزد پیشنهادی شما را می‌پذیرند، استخدام نکنید. آنها را به‌خاطر اشتیاقی که دارند استخدام کنید. کسی که شور و شوق دارد بسیار ارزشمندتر از کسی است که به‌دستمزد کم راضی می‌شود. به‌محض اینکه هدف کسب و کارتان را فهمیدید، باید در مورد کسی که استخدامش می­‌کنید بسیار حساس باشید. به‌دنبال افرادی باشید که به اندازه­‌ی خودتان، در مورد اهداف‌تان شور و اشتیاق داشته باشند. یا به‌دنبال کسانی باشید که در حوزه­‌های مربوطه، باهوش­تر از خودتان هستند.

۴.راه­‌اندازی سریع محصول

اکثر کارآفرینان فکر می­‌کنند که در اولین تلاش، می­‌توانند محصولی کامل را راه­‌اندازی کنند. ولی این توهم و خیالی بیش نیست- برای سنجش عمق و دمای آبی که می‌­خواهید در آن شنا کنید هم ابتدا باید پای‌تان را در آن آب فرو کنید- نسخه­‌ی آزمایشی از محصول‌تان ایجاد کرده و ببینید که مردم چه‌طور به آن واکنش نشان می‌­دهند. با این کار، در مورد کاستی‌های محصول‌تان، بازخوردی فوری دریافت خواهید کرد. حال روی محصول‌تان متمرکز شده و نسخه­‌ی نهایی آن را راه­‌اندازی کنید.

۵. نادیده گرفتن بازار هدف

نمی‌­توانید برای هرکسی یک محصول بسازید. قبل از راه‌­اندازی محصول، باید بازار هدف‌تان را به‌طور خاص مشخص کنید. باید تعیین کنید که محصول‌تان چه مشکلی را می­‌خواهد برطرف کند و چه کسانی هدف شما هستند؟ باید این را بدانید که دارید وارد عرصه­‌ی پر ریسکی می‌­شوید. باید محصول‌‌تان را به افراد مناسبی عرضه کنید.

۶. تلاش توام با تردید و بی­‌میلی

 بنیان‌گذار به‌منزله مغز و قلب سازمان محسوب می‌­شود. مانند چسب نگهدارنده‌ای است که تمام قطعات را در کنار هم نگه می‌­دارد. همان‌طورکه والدین مراقب فرزندان‌شان هستند، شما هم به‌عنوان بنیان‌گذار کسب و کارتان، باید مراقب افراد خود باشید.  به‌هیچ عنوان نباید کاری را با تردید، بی‌میلی و بی­‌علاقگی انجام دهید. یا کاری را با کمال میل و اشتیاق انجام دهید یا رهایش کنید. شما به‌عنوان بنیان‌گذار باید تمام انرژی خود را صرف افرادتان کنید.

۷. عدم انعطاف­‌پذیری

لازم است آنچه را که مشتریان خواستار آن هستند، بپذیرید. تصمیم بگیرید که چه چیزی برای شرکت یا برای مشتریان‌تان یا حتی برای کارمندان‌تان خوب است. قبل از اینکه تصمیم بزرگی بگیرید مطمئن شوید که فهمیده‌­اید تصمیم‌تان چه تاثیری بر افراد دور و برتان خواهد گذاشت. مطمئنا هیچ‌کس قضاوت‌تان را به‌عنوان مدیرعامل زیرسوال نخواهد برد، ولی اگر مراقب افرادتان باشید، آنها هم مراقب مشتریان‌تان خواهند بود. به‌عنوان یک کارآفرین، چیزهای زیادی وجود دارند که باید به‌طور هم‌زمان آنها را اداره کنید. هرگز اشتباهات حیاتی­‌ای را که می‌­توانند کسب و کارتان را نابود کنند مرتکب نشوید


منبع: برترینها

ارتباط با کارمندان باید اینطوری باشه

همه ما در شرایطی بوده ایم که نمی توانستیم احساسات و افکارمان را به درستی با دیگران در میان بگذاریم؛ چه می خواستیم به رئیس مان بگوییم که از ایده اش خوش مان نیامده است، چه وقتی که می خواستیم از مافوق مان یک روز مرخصی استعلاجی بگیریم. برقراری ارتباط کار سختی است و اگر به درستی صورت نگیرد، می تواند مشکلاتی را در محل کار ایجاد کند.

مجله پنجره خلاقیت – ترجمه شادی حسن پور: همه ما در شرایطی بوده ایم که نمی توانستیم احساسات و افکارمان را به درستی با دیگران در میان بگذاریم؛ چه می خواستیم به رئیس مان بگوییم که از ایده اش خوش مان نیامده است، چه وقتی که می خواستیم از مافوق مان یک روز مرخصی استعلاجی بگیریم. برقراری ارتباط کار سختی است و اگر به درستی صورت نگیرد، می تواند مشکلاتی را در محل کار ایجاد کند.

بر اساس گزارش موسسه مدیریتی رایک، ۴۶۵ درصد کارمندان در هنگام ترک جلسات کاری، هنوز دقیقا نمی دانند که باید چه کاری انجام دهند. این بدان معناست که شرکت ها در سرتاسر جهان دچار بحران ارتباطات شده اند. با افزایش استفاده از رسانه های اجتماعی، پیشرفت تکنولوژی و با در نظر گرفتن ذهنیت نسل هزاره در محیط کاری، مردم برای ارتباط برقرار کردن با یکدیگر کار سختی را پیش رو خواهند داشت.

با کارمندان تان درست ارتباط برقرار کنید
 
چطور می توانید ارتباطات تان را در محیط کاری بهبود ببخشید؟

۱٫ برای بررسی عملکرد کارمندان زمان بگذارید.

همه ما می دانیم که نظرسنجی و ارائه بازخورد چقدر در زمینه ایجاد ارتباطات درست کاری اهمیت دارد. پژوهش ها نشان داده اند که وقتی روسای شرکت، دیدگاه شان را به کارمندان شان ارائه نمی کنند یا خیلی کم نظر می دهند، ۹۸ درصد کارمندان دچار مشکل می شوند. اما بررسی عملکرد کارمندان هم فقط این نیست که مدام اشتباهات شان را به رخ آنها بکشید و سپس انتظار داشته باشید که آنها به طرز چشمگیری تغییر کنند، بلکه شما به عنوان یک مدیر یا رهبر باید به راهنمایی کارمندان تان بپردازید، نقاط قوت شان را شناسایی و تشویق کنید و سعی کنید نقاط ضعف شان را بهبود ببخشید. کارمندتان را یاری کنید، به او انگیزه بدهید و الهام بخش او باشید، نه این که حال و هوای منفی به او بدهید و تمام انگیزه هایش را نیز بگیرید.

۲٫ ابزارهای مناسبی در دست داشته باشید.

آیا تا به حال پیش آمده است که پروژه ای را به شما بسپارند که هیچ ایده و نظری در مورد نحوه شروع یا انجام کار یا حتی ابزار کافی برایش نداشته باشید؟ پژوهش ها نشان می دهد که کارمندان ۲۰ درصد زمان خود را یا در حال کمک گرفتن از دیگران، یا در جستجوی اطلاعات و نحوه انجام کاری که به آنها محول شده، می گذرانند.

این بدان معناست که کارمندان نمی توانند به خوبی از موانع ارتباطی بگذرند و اطلاعات بیشتری در زمینه پروژه بگیرند. این موضوع در نهایت به استرس بیشتر و ایجاد تنفر نسبت به محیط کاری خواهد انجامید. حالا زمان آن رسیده است که از تکنولوژی استفاده کنید و خلاقیت بورزید. ۶۷ میلیون آمریکایی روزانه به گوش کردن پادکست های صوتی می پردازند. شما هم می توانید این جریان جدید را به نفع خودتان به کار بگیرید. پادکست هایی را در مورد نحوه استفاده یا انجام برخی کارهای خاص ضبط کنید و در اختیار کارمندان بگذارید.

با این کار به آنها اجازه می دهید تا به آسانی و به سرعت بتوانند از شما (صدای شما) کمک بگیرند و بدون این که بخواهند زمان زیادی را هدر بدهند، ایمیل بفرستند یا دستورالعمل های چاپی حداقل ۵۰ صفحه ای را بخوانند، نحوه کار با برخی ابزارها را بیاموزند یا فرآیندهای کاری را به درستی طی کنند.

با کارمندان تان درست ارتباط برقرار کنید 
۳٫ استعدادشان را تحسین کنید.
فراموش نکنید که بزرگ ترین نیاز احساسی بشر، نیاز به تحسین شدن است. شاید موضوعی بدیهی به نظر برسد، اما مردم دوست دارند بدانند کاری که انجام می دهند، اهمیت دارد و آنها دارایی ارزشمندی برای شرکت به حساب می آیند. در پایان هر ماه کارمندان تان را به صرف صبحانه دعوت کنید و آنجا از دستاوردها و موفقیت های شان در اجرای پروژه ها تقدیر کنید، در مورد مشکلات احتمالی شرکت گفتگو کنید و اهداف مشخصی را برای ماه بعد مشخص کنید. این کار نه تنها باعث همسو شدن دیدگاه همه افراد نسبت به ماموریت سازمان می شود، بلکه کارمندان را نسبت به همکاری بیشتر ترغیب کرده و انگیزه بیشتری به آنها می بخشد.

۴٫ چرا ارتباطات اینقدر اهمیت دارد؟

پژوهش های بسیاری نشان داده اند که به کارگیری استراتژ های ارتباطی کارآمد می تواند به افزایش کارآیی کارمندان، جلوگیری از مشکلات ارتباطی میان آنها و افزایش رضایت شغلی بینجامد. به هر حال کلید موفقیت هر کسب و کاری این است که درک عمیقی در میان اعضای تیم کاری، مراجعان و بخش های مختلف وجود داشته باشد.


منبع: برترینها

۳ راز فروشندگان حرفه ای

امروزه و در عصر تکنولوژی، هنگامی که سخن از تعامل و ارتباط اینترنتی با شرکتها و کسب و کارهای مختلف به میان می آید، چیزی که واضح است این است که انتظارات ما دستخوش تغییرات چشمگیری شده است. به همین سبب و از آنجایی که این احتمال وجود دارد که در هر ساعتی از شبانه روز به خدمات مشتریان نیاز داشته باشیم، پاره ای از این خدمات برونسپاری می شود یا به افرادی محول می شود که علیرغم اینکه همیشه حاضر و ناظر هستند، اما اطلاعات و توانایی کافی برای کمک به مشتری را ندارند.

در واقع، فقط در دسترس بودن پشتیبانی به معنی سودمند بودن آن نیست. مشتریان علاقه ای به تعامل با ابزارهای ماشینی و خودکاری که فاقد شخصیت و هویت هستند ندارند. به همین دلیل است که فروشندگان حرفه ای و برتر تلاش می کنند تا از نیاز مشتریان به تعامل انسانی بهره برداری کنند. در همین راستا، برخی از شرکتها به استفاده از روشهای ارتباطی نه چندان جدیدی مانند تماس تلفنی، ایمیل و پیام های متنی روی آورده اند تا به واسطه آنها روح تازه ای را به کالبد ارتباط انسان محور خود با مشتریان بدمند. این قبیل کسب و کارها بر این باورند که تعامل انسانی نه تنها کلید به سرانجام رسیدن فروش است، بلکه یک پیوند عاطفی مثبت را نیز با مشتری ایجاد می کند.

بهترین فروشندگان تمام سنگینی بار را بر دوش پاسخ دهنده های خودکار و اتوماسیون نمی اندازند. آنها از تکنولوژی به نفع خود بهره برداری می کنند و در برونسپاری بخش هایی از فرآیند فروش نیز انتخاب های هوشمندانه ای را انجام می دهند. از همه مهم تر اینکه آنها از دریچه نگاه مشتری به چرخه فروش نگاه می کنند.

آنچه در ادامه این مطلب از مقالات آموزش فروش می آید، سه مورد مهم از مواردی است که می توانید از این گروه از فروشندگان یاد بگیرید:

  1. پیام خود را با مخاطب تان هماهنگ و متناسب کنید.

شما بزرگترین طرفدار محصولی که می فروشید هستید و البته باید هم همینطور باشد، اما باید ببینید که مشتری با کدام جنبه از آن ارتباط برقرار می کند و کدام ویژگی بیشتر به مذاقش خوش می آید و به اصطلاح به دردش خواهد خورد. به احتمال زیاد، چیزی که شما مشتاق آن هستید ۸۲ درصد از خریداران را تحت تاثیر قرار نخواهد داد. به علاوه، اگر محصول خود را برای همه مشتریان به یک سبک و سیاق معرفی می کنید دچار اشتباه شده اید.

از قبل تحقیق و بررسی های لازم را انجام بدهید و کاری کنید که این احساس در مشتری ایجاد شود که نیازهای وی را کاملاً درک کرده اید. به جای آنکه ویژگی های مختلف محصولات یا خدمات خود را فهرست کنید، ببینید که کدام ویژگی برای مشتری از همه مهم تر است و همان را برجسته تر کنید.

  1. همه چیز را از دریچه نگاه مشتری ببینید

حفظ رابطه و هویت انسانی در فروش دیجیتالی فرآیندی است که ظرافت های خاص خودش را می طلبد. خودتان را همیشه و در هر مرحله از قیف فروش جای مشتری بگذارید و از دریچه چشمان او به موقعیتی که در آن قرار دارید نگاه کنید. هر جا که مشکلی پیدا شد تلاش کنید تا راهی را پیدا کنید که به واسطه آن بتوانید تجربه منسجم تر و بی نقص تری را برای مشتری ایجاد کنید.

  1. در اولویت های خود تجدیدنظر کنید

اغلب فروشندگان از طریق کمیسیونی که دریافت می کنند روزگار می گذرانند، بنابراین با گذشت زمان هیچ بعید نیست که یک رویکرد تحمیل گرانه را اتخاذ کنند. اگر احساس می کنید که چنین رویکردی پیدا کرده اید و فقط به دنبال آن هستید که محصول یا خدمات مورد نظر را به هر طریقی بفروشید، کمی درنگ کنید و این را در نظر بگیرید که هیچ کس دوست ندارد که کسی چیزی را به او بفروشد؛ این روزها مشتریان شنیدن توصیه های یک مشاور خونگرم و شفیق را ترجیح می دهند.

تکنولوژی تضعیف نخواهد شد، اما به نظر می رسد که پیوندهای انسانی و توجهی که باید به آنها بشود بیش از پیش ضعیف شده است. با عنایت به این روابط و پیوندها می توانید خودتان را از سایر فروشندگان متمایز کنید. در واقع، اگر از استراتژی های درستی استفاده کنید، تکنولوژی به جای آنکه در روابط انسانی اختلال ایجاد کند می تواند باعث تقویت آنها شده و به عاملی در جهت افزایش فروش و تعداد مشتریان راضی تبدیل شود.

آموزش فروشچطور بفروشیمفروشندگی حرفه ای


منبع: گویا آی‌تی

آیا اقتصاد گیگ مناسب شماست؟

مجله پنجره خلاقیت – ترجمه شادی حسن پور: در ابتدا بیایید اقتصاد گیگ را به درستی تعریف کنیم. اقتصاد گیگ (Gig Economy) در واقع محیطی است که موقعیت و جایگاه افراد در آن به طور معمول موقتی است و شرکت ها و سازمان ها اغلب قراردادهای کوتاه مدت با فریلنسرها یا همان آزادکاران منعقد می کنند.

به عبارت دیگر، افراد به جای این که به دنبال شغل های تمام وقت و بلند مدت باشند، به دنبال شغل های کوتاه مدت می گردند و با تمام شدن یکی به سراغ بعدی می روند.

داشتن یک شغل و مالکیت یک کسب و کار چه فرقی با هم دارند؟

من اغلب حرف مردم را می شنوم که می گویند: «می خواهم کسب و کار خودم را راه اندازی کنم.» این روزها و با گسترش اقتصاد گیگ این حرف رواج بیشتری میان مردم پیدا کرده است.

آیا اقتصاد گیگ مناسب شماست؟
اگر این جمله را به تازگی می شنوید، باید بدانید که این اقتصاد گیگ با رشد موقعیت های شغلی جانبی گسترش می یابد: شغل هایی مانند کار کردن در شرکت اوبر، نویسندگی و طراحی برای شرکت های مختلف به صورت آزادکار یا تحویل غذا برای رستوران های مختلف. به طور کلی نکته کلیدی اقتصاد گیگ این است که کارگرانش تحت عنوان «کسانی که برای خود کار می کنند و خدماتی را در قالب کار آزاد، قرارداد مستقل و/یا موقت ارائه می کنند» مشغول به کار هستند.

آیا دوست دارید وارد اقتصاد گیگ شوید؟

خیلی از مردم از من می پرسند که آیا اقتصاد گیگ مناسب آنها هست یا خیر. من همیشه با جمله «بستگی دارد» پاسخ می دهم. این موضوع به این بستگی دارد که می خواهید به چه چیزی برسید. اگر می خواهید شغل همیشگی تان را داشته باشید و در کنارش درآمد بیشتری به دست آورید، بله این کار مناسب شماست. اما اگر می خواهید مالک کسب و کار خود باشید، این گزینه را به شما پیشنهاد نمی کنم. واقعیت این است که افراد شاغل در اقتصاد گیگ مالک هیچ کسب و کاری نیستند، بلکه فقط شاغل اند و در بسیاری از شرایط مزایای کمتری نسبت به افرادی دارند که به کار تمام وقت مشغول اند.

بر اساس گزارش اخیر شرکت خدمات مالی آمریکایی «پرودنشال فایننشال»، تنها ۷ درصد از افرادی که فقط و فقط در اقتصاد گیگ مشغول به فعالیت اند، بیمه از کار افتادگی دارند. این رقم برای افرادی که در کنار شغل اصلی شان به فعالیت در اقتصاد گیگ مشغول اند، بیشتر و در حدود ۲۱ درصد است. فقط ۲۰ درصد از افراد صرفا شاغل در اقتصاد گیگ و ۳۷ درصد از افرادی که علاوه بر شغل اصلی شان، در اقتصاد گیگ هم فعالیت دارند، دارای بیمه عمر هستند.

علاوه بر این، درصد کسانی که دارای برنامه بازنشستگی هستند، به ترتیب ۱۶ و ۲۵ درصد است، در حالی که این رقم برای کارگران شاغل در شغل های سنتی ۵۲ درصد است. این را نیز در نظر بگیرید افرادی که صرفا در اقتصاد گیگ فعالیت می کنند، سالانه ۳۶۵۰۰ دلار درآمد داشته اند در حالی که کارگران شاغل در مشاغل تمام وقت ۶۲۷۰۰ دلار درآمد داشته اند. تنها مزیت اقتصاد گیگ این است که کنترل کاملی روی برنامه کاری تان دارید؛ اما از طرفی باید آنقدر کار کنید که فرصتی برای لذت بردن از برنامه انعطاف پذیرتان نخواهید داشت.

 آیا اقتصاد گیگ مناسب شماست؟
تغییر از کارمندی به خوداشتغالی

بسیاری بر این باورند که راه رسیدن به امنیت مالی و زندگی شاد این است که برای خود کار کنند. من انگیزه آنها را برای پیوستن به اقتصاد گیگ تحسین می کنم زیرا به نظر می رسد که اقتصاد گیگ فرصت خود اشتغالی را برای مردم فراهم کرده است. اما در بیشرت شرایط تغییر زندگی کارمندی به خود اشتغالی در اقتصاد گیگ چیزی به جز رفتن از ربع E به S نیست که هر دو سمت چپ مربع جریان نقدی هستند.

ساده تر بگویم، در ربع S شما کاری را برای خودتان انجام نمی دهید، بلکه زمان و خدمات تان را صرف کمک به شخص دیگری می کنید و کسب و کار او را رونق می دهید. از این بدتر، بر اساس گزارش پرودنشال، ربع S شرایط بسیار ریسکی و خطرناکی برای تان ایجاد می کند. شما از مزایای سنتی که به کارمندان اعطا می شده نیز محرومید و اگر قرار به تعدیل نیرو و هزینه ها باشد، اولین کسانی که از مجموعه حذف می شوند، شما خواهید بود.

کسب و کارهای نوع S (خود اشتغالی) و نوع B (کسب و کارهای بزرگ)

کسب و کارهای نوع S و نوع B نقاط قوت، ضعف، مزایا و معایب خاص خود را دارند. خیلی از کسانی که می خواهند کسب و کار بزرگی برای خود راه اندازی کنند، به یک کسب و کار نوع S (خود اشتغالی) رضایت می دهند و از مسیر رسیدن به نیمه راست مربع نقدینگی جا می مانند. ربع B (کسب و کار بزرگ) و ربع I(سرمایه گذاری) در نیمه راست این مربع قرار دارند که از دسترس افرادی که به خود اشتغالی (کاذب) مشغول اند، دور می ماند.

بسیاری از مردم می خواهند از ربع S به ربع B بروند، اما تعداد کمی از آنها موفق به این کار می شوند، چرا؟ زیرا مهارت های فنی و شخصی لازم برای موفقیت در هر کدام از  از ربع ها متفاوت است. شما باید برای رسیدن به ربع مورد نظرتان، مهارت ها و ذهنیت لازم برای رسیدن به آن را نیز فرا بگیرید.

اگر کسب و کاری از نوع B (کسب و کار بزرگ) دارید، می توانید یک سال به مسافرت بروید و در هنگام بازگشت متوجه شوید که کسب و کارتان در این یک سال بازدهی و سوددهی بسیار خوبی داشته. اگر کسب و کاری از نوع S (خود اشتغالی) داشته باشید و بخواهید به مسافرتی یکساله بروید، دیگر کسب و کاری نخواهید داشت که بخواهید میزان سوددهی اش را بررسی کنید.

 
تفاوت در چیست؟

باز هم می گویم، کسب و کار نوع S (خود اشتغالی) کسب و کار نیست. در واقع داشتن یک شغل است. اما کسب و کار نوع B دارای سیستمی است که می تواند کارمندانی عالی استخدام کند تا به مدیریت سیستم بپردازد. به همین خاطر است که اگر مالک کسب و کار نوع B به مسافرت یکساله برود، باز هم درآمد خیلی زیادی نصیب او خواهد شد.

مالک این نوع کسب و کار برای رسیدن به موفقیت باید: مالکیت و کنترل این سیستم را به عهده بگیرد. توانایی رهبری و مدیریت کارمندانش را داشته باشد. افرادی که به خود اشتغالی مشغول اند، باید هویت و دانسته های شان را به یک سیستم تبدیل کنند تا بتوانند کسب و کاری بزرگ خلق کنند. بسیاری از مردم، به ویژه آنهایی که در اقتصاد گیگ مشغول به کارند، نمی توانند این کار را بکنند. به عنوان مثال، به سختی می توان از راننده اوبر بودن به مالکیت کسب و کاری مشابه اوبر و مدیریت صدها یا هزاران راننده رسید. اوبر برای رسیدن به این سیستم و ساختار کاری میلیاردها دلار خرج کرده است.

آیا اقتصاد گیگ مناسب شماست؟ 
آیا می توانید همبرگری بهتر از مک دونالد درست کنید؟

زمانی که شخصی از من در مورد شروع کسب و کار سوال می کند، تکنیکی را به کار می برم تا بدانم شخصیت او به خود اشتغالی متمایل است یا مالکیت کسب و کار. معمولا این افراد به من می گویند که ایده ای عالی برای تولید یک محصول یا خدمات دارند. من گوش می دهم. حدود ده دقیقه به آنها فرصت می دهم تا کاملا حرف های شان را بزنند. در این ده دقیقه معمولا چنین جملاتی می شنوم:

«این خیلی بهتر از محصولی است که فلان شرکت تولید می کند.»
«من همه جا را گشته ام و هیچ کس را ندیده ام که چنین ایده ای داشته باشد.»
«من ایده ام را در اختیار شما می گذارم و در ازای آن فقط ۲۵ درصد سود می خواهم.»
«من سال هاست دارم روی این ایده کار می کنم.»

در چنین شرایطی من یک سوال می پرسم: «آیا به شخصه می توانید همبرگر بهتری نسبت به همبرگری که مک دونالد می فروشد، درست کنید؟» تا به حال همه پاسخ مثبت داده اند. همه می توانند همبرگر بهتری درست کنند.
سپس می پرسم: «آیا به شخصه می توانید کسب و کار بهتری نسبت به مک دونالد خلق کنید؟»

همبرگر در تقابل با کسب و کار

برخی از مردم به سرعت متوجه تفاوت میان این دو می شوند. برخی هم منظورم را نمی گیرند. تفاوت این دو موضوع در این است که شخص در سمت راست مربع و در ربع E یا S جریان نقدینگی قرار دارد و روی ایده همبرگر بهتر متمرکز شده یا در سمت راست آن و در ربع B یا او به فکر ساخت سیستم کسب و کار بهتر است.

من سعی ام را می کنم تا به آنها توضیح دهم که کارآفرینان زیادی وجود دارند که می توانند محصولات یا خدمات بهتری ارائه کنند؛ درست همانطور که میلیون ها نفر می توانند همبرگرهای بهتری نسبت به مک دونالد درست کنند اما فقط مک دونالد است که توانسته سیستمی برای خدمت رسانی به میلیون ها نفر خلق کند.

اگر مردم متوجه منظور من بشوند، به آنها پیشنهاد می کنم به مک دونالد بروند، همبرگری بخرند، بنشینند و به سیستمی نگاه کنند که همبرگر را به آنها تحویل می دهد. کامیون های حمل گوشت را ببینند. فرآیند تولید همبرگر، مشتریان در حال خرید، تبلیغات تلویزیونی، آموزش کارمندان، تزئین و دکوراسیون رستوران، دفاتر منطقه ای و سازمانی کلی به نام مک دونالد. اگر آنها بتوانند تصویری کلی از این کسب و کار به دست آورند، شانس این را خواهند داشت که خیلی زود کسب و کاری بزرگ خلق کنند.

شما چطور؟ می خواهید در کدام ربع از مربع جریان نقدینگی حضور داشته باشید؟

واقعیت این است که ایده های ناب و عالی بسیار زیادی وجود دارند. افراد زیادی هستند که می توانند محصولات و خدمات خوبی ارائه کنند، اما تعداد کسانی که می توانند سیستم کاری حرفه ای بسازند، خیلی زیاد نیست.

اگر هدف واقعی شما در زندگی این است که مالک کسب و کار خود باشید و به موفقیت برسید، به شما توصیه می کنم از اقتصاد گیگ فاصله بگیرید و روی ساخت کسب و کار خودتان سرمایه گذاری کنید: کسب و کاری که شاید دیگران در آن به فعالیت و کار مشغول شوند. در پایان باز هم از شما می پرسم؛ می خواهید در کدام ربع از مربع جریان نقدینگی حضور داشته باشید؟


منبع: برترینها

آیا ایمیل مارکتینگ شما برای آینده آماده است؟

کارشناسان بر این باورند که هوش مصنوعی و یادگیری ماشینی در دنیای ایمیل مارکتینگ تحول عظیمی را ایجاد خواهند کرد. از کمپین های خودران گرفته تا درک رفتار مشتری، هیجان و هیاهو در این حوزه بالا گرفته است. اما آیا تکنولوژی بازاریابی شما در حد و حدودی هست که از قافله عقب نمانید؟

روبات ها در راهند!

استیوِن هاکینگ، اِلِن ماسک و بیل گِیتس، همگی بارها اعلام کرده اند که هوش مصنوعی یکی از بزرگترین تهدیدهایی است که تاکنون بشر با آن مواجه شده است. پس چرا ماشین هایمان را از کنسرو پر نمی کنیم و به کوه پناه نمی بریم؟

زیرا هنگامی که بازاریاب ها از هوش مصنوعی سخن می گویند، منظورشان آن نوع از روبات های ترسناک شبه انسان نیست که در فیلم های علمی تخیلی می بینیم. آنها از یک تکنولوژی صحبت می کنند که بدون دخالت انسان می تواند از تجربه های گذشته «یاد» بگیرد و رفتارش را بر اساس دانسته های خود جرح و تعدیل کند.

اگرچه این تکنولوژی هنوز مراحل اولیه خود را سپری می کند، اما این پتانسیل را دارد که منشأ مزایای عظیمی برای ایمیل مارکتینگ باشد.

هنگامی که هوش مصنوعی با ایمیل مارکتینگ تلاقی پیدا می کند

شاید بپرسید که چرا باید از هوش مصنوعی در ایمیل مارکتینگ استفاده کنیم؟ ایمیل مارکتینگ به دلیل سادگی و ظرفیتی که برای شخصی سازی دارد جایگاه خود در خط مقدم نوآوری را حفظ کرده و با ارائه بالاترین میزان بازگشت سرمایه در میان تمامی کانال های بازاریابی (۱۲۲ درصد در سال ۲۰۱۶ میلادی)، از میان همه انتقاداتی که به آن شده به سلامت عبور کرده است.

در سالهای اخیر چندین نوآوری مهم انجام گرفته که به حفظ جایگاه ایمیل مارکتینگ کمک شایانی کرده است. دو مورد از مهم ترین آنها عبارتند از اتوماسیون و بخش بندی مشترکان.

اتوماسیون به بازاریاب ها اجازه می دهد تا ایمیل های خود را به نحوی برنامه ریزی کنند که بر اساس محرک های رفتاری (مثلا تعاملات مختلف با وبسایت) به طور خودکار به مخاطب ارسال شوند.

یکی از نمونه های رایج اتوماسیون، لینک تایید ثبت نام است که پس از آنکه یک کاربر فرم ثبت نام را تکمیل می کند به طور خودکار آن را دریافت می کند. علاوه بر این، می توانید از اتوماسیون برای فعالسازی مجدد کاربرانی که صفحه ای از وبسایت شما را مشاهده کرده اند یا یادآوری به مشتریانی که پیش از تکمیل خرید کار خود را نیمه تمام رها کرده اند بهره برداری کنید.

دومین مورد -یعنی بخش بندی مخاطبان- قفل یکی از بزرگترین مزایای ایمیل مارکتینگ، یعنی شخصی سازی را باز می کند. تقسیم بندی مشتریان بر اساس رفتار و علایق شان به شما اجازه می دهد که پیام رسانی خود را هدفمندتر و متناسب تر کنید.

ایمیل های متناسب تر دارای نرخ بازشدن، کلیک و تبدیل بالاتری هستند. یک تحقیق نشان می دهد که ایمیل های ترویجی شخصی سازی شده باعث یک افزایش ۲۹ درصدی در نرخ بازشدن منحصر به فرد و یک افزایش ۴۱ درصدی در نرخ کلیک می شوند.

آتیه هوش مصنوعی

اتوماسیون و بخش بندی هر دو ابزارهای بسیار سودمندی هستند که به بازاریاب ها کمک می کنند تا ایمیل های بهتری را ارسال کند. اما در حال حاضر بیشتر به صورت دستی انجام می شوند: به تست های عملکردی بازاریاب ها وابسته اند، از نتایج حاصله بینش پیدا می کنند و به تغییرات مورد نیاز را تدریج اعمال می کنند.

عنصر انسانی این فرآیند باعث می شود که وقتگیر بوده و عاری از اشتباه و خطا نباشد.

هوش مصنوعی به تدریج می تواند انسان را به کلی از این معادله خارج کند و با اجرای سریع تر و دقیق تر این فرآیندها در یک مقیاس بسیار بزرگتر باعث بهینه سازی آنها خواهد شد.

به عنوان مثال، بر اساس یک گزارش، یکی از برندهایی که در عرضه پوشاک زنانه فعالیت می کرد تبلیغات دیجیتال خود را به یک هوش مصنوعی سفارشی تحت عنوان «آلبِرت» سپرد و به این وسیله در همان اولین ماه یک افزایش بازگشت سرمایه ۵۰ درصدی را تجربه کرد.

استفاده از این گونه از تکنولوژی هنوز آنچنان فراگیر نشده است، اما این به معنی عدم پیشرفت در این حوزه نیست. به عنوان مثال اگر بخواهیم به چند نمونه موفق در این زمینه اشاره کنیم می توانیم از موارد زیر نام ببریم:

  • ابزاری که وبسایت Phrasee در اختیار کاربران قرار می دهد، از هوش مصنوعی برای تولید و بهینه سازی متن ایمیل استفاده می کند
  • Conversica یک دستیار فروش مجازی است که بر اساس رفتاری که مشاهده می کند ایمیل های مشتری پرور ارسال می کند
  • Automizy به طور خودکار بهترین زمان ارسال را مشخص می کند و به طور همزمان می تواند سه نسخه از هر ایمیل را تست کند

انتظارات و توقعات مصرف کنندگان رو به رشد است

در یک چیز هیچ تردیدی وجود ندارد: زمان برای بازاریابانی که این نوآوری ها را نادیده می گیرند و همچنان به روشهای قدیمی تکیه می کنند به سرعت در حال گذر است.

رقابت در اینباکس مشتریان سهمگین است؛ بر اساس یک گزارش، یک کارمند معمولی در هر روز ۱۲۱ ایمیل دریافت می کند.

ارسال ایمیل در مقیاس کلان ارزان و آسان است و غالباً توسط کسب و کارهایی که بر این باورند که ارسال عمده بهترین راهکار است مورد سوءاستفاده قرار می گیرد.

این وضعیت توقع مصرف کنندگان را بالاتر برده است. یک نظرسنجی که در سال ۲۰۱۶ میلادی انجام گرفت نشان داد که ۶۷ درصد از کاربران به محض اینکه یک ایمیل نامطلوب دریافت کنند اشتراک خود را لغو خواهند کرد. مشتریان از وقت یا انرژی خود مایه نمی گذارند تا چیزی را بررسی کنند که شاید به آنها ربطی پیدا کند.

خوشبختانه، فعالان دنیای بازاریابی به تدریج در حال رسیدن به این درک هستند که موفقیت کمپین های ایمیلی نه به تلاش بیشتر، بلکه به تلاش هوشمندانه تر وابسته است. در طول یک تحقیق از ۱۵۰ نفر از مدیران ارشد شرکتهای مختلف در پنج کشور نظرسنجی انجام گرفت . در نهایت آشکار شد که ۶۸ درصد از آنها در حال حاضر از هوش مصنوعی استفاده می کنند یا برای استفاده از آن برنامه ریزی کرده اند. تقریباً ۶۰ درصد از آنها نیز بر این باور بودند که شرکتها به زودی برای موفقیت باید در زمینه بهره برداری از هوش مصنوعی با یکدیگر به رقابت بپردازند.

به بیان دیگر، کسب اطمینان از اینکه تکنولوژی بازاریابی شما بازگشت سرمایه ای که ظرفیت تحقق آن را دارد محقق می کند هیچ گاه تا به این حد مهم و ضروری نبوده است.


منبع: گویا آی‌تی

۴۰۴ Not Found

۴۰۴ Not Found <br />

The resource requested could not be found on this server!


Proudly powered by LiteSpeed Web Server

Please be advised that LiteSpeed Technologies Inc. is not a web hosting company and, as such, has no control over content found on this site.


منبع: گویا آی‌تی

تمرین شجاعت؛ از همین لحظه شروع کنید

برترین ها – ترجمه از حمید پاشایی: آیا تا به حال با خود گفته اید «اگه فقط شهامتشو داشتم»؟  آیا تا به حال گذشته نگاه کرده اید و آرزو کردید که کاشکی شجاع تر بودید؟ به احتمال زیاد این اتفاق بارها برایتان افتاده است.

همه ما نیاز داریم که در شرایطی شجاع باشیم. ولی باید این موضوع را قبول کرد که حرف زدن از شجاع بودن آسان تر است تا عمل کردن به آن. این موضوع نیازمند اقدامی فراتر از تمایل ذاتی ما است که از خودمان در برابر رنج محافظت کنیم و از خطر از دست دادن چیزی که برایمان ارزشمند است (مثلاً غرورمان، شغلمان یا تأیید شدن از سوی دوستانمان) جلوگیری کنیم.

 10 راه برای افزایش شجاعت در زندگی

جای تعجب نیست که خیلی از مردم همیشه با ترس در زندگی حرکت می کنند تا اینکه بالاخره روزی به عقب نگاه می کنند و افسوس ریسک هایی را می خورند که هیچ وقت انجام ندادند.

ولی نکته اینجاست که هیچ کس با مصونیت در مقابل ترس متولد نشده، و همه ما می توانید یاد بگیریم که بر آن غلبه کنیم. بنابراین شجاعت خصلتی نیست که فقط آدم های خوش شانس از آن بهره مند شوند، بلکه یک مهارت است، رفتاری که می توان آن را یاد گرفت. و مثل تمام مهارت ها، می توان آن را با تمرین تقویت کرد و در آن ماهر شد. درست همانطور که عضلات خود را در باشگاه ورزشی می سازید، می توانید شجاعت خود در زندگی را با داشتن برنامه ای روزانه برای «تمرین شجاعت» بسازید.

اگر نمی دانید که از کجا شروع کنید، در این جا ۱۰ عمل شجاعانه روزانه به شما معرفی می کنیم تا شروع به ساخت عضلات شجاعت خود در زندگی کنید. مطمئن باشید که اگر در طول ۱۰ روز آینده حداقل یک کار شجاعانه را به طور روزانه انجام دهید، احساس شجاع بودن بیشتری پیدا خواهید کرد و آینده شما نیز روشن تر خواهد شد.

۱٫ هدفی جسورانه تعیین کنید.

ما بیشتر از اینکه به خاطر شجاعت خیلی زیاد با ناکامی مواجه شویم، به خاطر بزدلی خود شکست می خوریم. پس اگر قسمتی از زندگی شما وجود دارد (کسب و کارتان، بدنتان، روابطتان با دیگران) که از آن راضی نیستید، هدفی جسورانه برای خود تعیین کنید که واقعاً به شما انگیزه دهد (حتی اگر کمی هم شما را بترساند). اهدافی شبیه به این که درآمد خود را در دو سال آینده دو برابر کنید، یا در یک مسابقه دوی ماراتن شرکت کنید. بیشتر آدم ها خودشان را دست کم می گیرند و هرگز متوجه نمی شوند که چه قابلیت هایی دارند. شما یکی از این آدم ها نباشید. پیش از اینکه بزرگتر عمل کنید، لازم است که بزرگتر فکر کنید.

 10 راه برای افزایش شجاعت در زندگی

۲٫ به فرصت های خوب جواب منفی دهید.

خیلی آسان است که تمام روز خود را با مشغله های مختلف پر کنید. سؤال اینجاست که، چه جور مشغله هایی؟ اگر به خیلی از پیشنهادات، دعوتنامه ها و فرصت های «خوبی» که سر راهتان قرار می گیرد جواب مثبت دهید، ممکن است تمام ظرفیت خود برای انجام کارهای واقعاً فوق العاده ای که منتظرتان هستند را استفاده کنید.  آیا جواب منفی دادن به این معنی است ممکن است گهگاهی دیگران را دلسرد کنید؟ مطمئناً همینطور است. ولی این بهتر است تا اینکه بعداً خودتان دلسرد شوید. بعضی وقت ها باید به فرصت های خوب جواب منفی دهید تا برای فرصت های فوق العاده فضا ایجاد کنید.

۳٫ چیزی که می خواهید را درخواست کنید.

اگر احساس دلسردی پیدا می کنید که چیزی که می خواهید یا نیاز دارید را به دست نمی آورید، به این فکر کنید که شاید اصلاً آن را درخواست نکرده باشید. دیگران نمی توانند ذهن شما را بخوانند، و اینکه انتظار داشته باشید این کار را انجام دهند اغلب منجر به دلسردی و خشم می شود. اگر چیزی وجود دارد که آن را می خواهید، باید حاضر باشید که آن را درخواست کنید. به راستی، چه چیزی را ممکن است از دست دهید؟ حتی اگر به شما جواب منفی دهند، حداقل می دانید که در چه شرایطی قرار دارید.

۴٫ معذرت خواهی کنید.

شما کامل نیستید، و دچار اشتباه می شوید. بعضی وقت ها غرور، عدم اعتماد به نفس یا حتی حسادت می تواند بر شما غلبه کند. درست همانطور که برای هر کس دیگری نیز این اتفاق می افتد. در چنین شرایطی، به اندازه کافی مسئولانه رفتار کنید که آن را بپذیرید و برای کاری که انجام دادید عذرخواهی کنید، حتی اگر هر آسیبی که وارد شده غیر عمدی بوده، و سعی کنید آن را جبران کنید.. روابط شما این گونه قوی تر خواهد شد.

 10 راه برای افزایش شجاعت در زندگی

۵٫ برای حق خود ایستادگی کنید.

این قانونی کلی در زندگی است که هر چیزی که تحمل کنید به سرتان می آید. اگر تحمل کنید که کسی به حد و حدود شما تجاوز کند، کنایه های نیشدار به شما بزند یا اینکه در هنگام فرصت ها شما را نادیده بگیرد، به طور کلی می توانید انتظار داشته باشید که اتفاقات مشابه باز هم برایتان رخ دهد. با ایستادگی نکردن برای چیزی که تحمل می کنید یا نمی کنید، شما در حس حقارت خود شریک خواهید شد. پس برای حق خود ایستادگی کنید، به مردم بفهمانید که انتظار دارید چگونه با شما رفتار شود و جلوی کسانی که می خواهند شما را بترسانند خم نشوید.

۶٫ خود را به رخ بکشید.

خیلی ها به اشتباه ترویج شخصی را با خودبینی یکسان می دانند. در دنیای کسب و کار امروز، ترویج شخصی موضوعی بسیار مهم است. پس فروتنی غلط را کنار بگذارید. حمایت از خودتان به معنی نشان دادن برتری یا خودبینی نیست، بلکه باعث می شود افراد کمک کنند که استعدادهایتان را مطرح کنید. بهرحال، هر چه افراد بیشتری بدانند که چه چیزی می دانید، افراد بشتری می توانند کمک کنند که به آن برسید.

۷٫ شهامت انجام کارهای خلاف قاعده را داشته باشید.

حیلی وقت ها، ترس ما از توهین کردن یا آزرده کردن دیگران جلوی ما را از گفتن چیزی که لازم است گفته شود، می گیرد. حرفه شما هر چه که باشد، باید تمایل به انجام ریسک داشته باشید، حرف های خود را به گوش دیگران برسانید و وقتی که با تفکر دیگران موافق نیستید، مخالفت کنید. پس اجازه ندهید که تمایل درونی شما برای اینکه دیگران دوستتان داشته باشند جلوی شما را بگیرد که با احترام نظرات خود را بیان کنید. وقتی تمام تلاش شما این باشد که بتوانید با دیگران وفق پیدا کنید و آرامش را حفظ کنید، تفاوتی که می توانید ایجاد کنید را نادیده می گیرید. بعضی قاعده ها را باید زیر پا گذاشت.

۸٫ دست از تلاش ناکام بردارید.

ما عادت داریم که وقتی تلاش خیلی زیادی برای کاری انجام داده ایم، حتی اگر شانس شکست بسیار بالا باشد باز هم به تلاش و سرمایه گذاری روی آن ادامه دهیم. پس اگر چیزی است که روی آن سرمایه گذاری کرده اید (سرمایه گذاری از نوع زمان، پول یا انرژی) که به طور کاملاً واضح جواب نمی دهد، شجاعت داشته باشید که آن را رها کنید، هر درسی که ممکن است را از آن یاد بگیرید، و به راه خود ادامه دهید. هر روزی که روی چیزی سرمایه گذاری کنید که شما را به چیزی که بیش از همه می خواهید نزدیک نمی کند، روزی است که روی چیزی که ارزش دارد سرمایه گذاری نمی کنید. به طور خلاصه، اگر خود را در چاله ای یافتید دست از کندن بردارید.

۹٫ کینه را کنار بگذارید.

گاندی به خوبی این موضوع را توصیف کرده، « افراد ضعیف هرگز نمی توانند ببخشند. بخشش خصلت قدرتمندان است.» بخشیدن فقط به معنای فراموش کردن گذشته نیست، بلکه از آن در مقابل دیگران، و همچنین خودتان، نیز استفاده نکنید. برای اینکه بتوانید از شر کینه خلاص شوید، نامه ای به شخصی که از او عصبانی هستید بنویسید و بیان کنید که زمان آن برایتان فرا رسیده تا آن را فراموش کرده و به راه خود ادامه دهید. لازم نیست حتماً نامه را ارسال کنید، فقط باید آن را بنویسید. نگه داشتن خشم باعث می شود که همشیه با زنجیری بسته شده به پاهایتان در زندگی حرکت کنید. رها کردن کینه شما را قادر می سازد که سبک تر و آزادتر به جلو حرکت کنید.

 10 راه برای افزایش شجاعت در زندگی

۱۰ علیرغم تردیدی که دارید، قاطع باشید.

اغلب اوقات ترس از اتخاذ تصمیمی اشتباه باعث می شود که آدم ها نتوانند تصمیم درست بگیرند. با این که دودل بودن و تصمیم نگرفتن در کوتاه مدت می تواند عاقلانه به نظر برسد، ولی ممکن است تأثیرات بدی روی موفقیت، کسب و کار، روابط، وضعیت اقتصادی و آرامش ذهنی شما داشته باشد. پس برای لحظاتی به آرامی بنشینید و به ندای درونی خِرَد خود گوش دهید، و بعد تصمیم بگیرید. زندگی به اقدامات پاداش می دهد، نه به تردیدها.

فقط وقتی تصمیم بگیرید که ترس را کنار بگذارید و شهامت انجام کارهایی را پیدا کنید که شما را می ترساند، می توانید متوجه شوید که واقعاً چقدر توانمند و شجاع هستید. پس از همین امروز شروع کنید تا کارهایی را انجام دهید که شما را از دایره آسایش تان خارج می کند. هر بار که در حضور ترس اقدام کنید، قدرت آن را کمتر و قدرت خود را تقویت می کنید.


منبع: برترینها

صدای پرهیاهوی خردشدن چیپس زیر دندان

وبسایت شنبه: چیپس پرینگلز از جمله برندهای مشهور مواد غذایی به شمار می‌رود که زیرمجموعه‌ای از شرکت بزرگ پرکتل اند گمبل بوده و در سال ۱۹۶۸ در ایالات متحده آمریکا راه‌اندازی شده است. این برند معروف که امروزه در بسیاری از کشورهای جهان عرضه می‌شود، در مزه‌های مختلفی وارد بازار شده و توجه طرفداران زیادی را به خود جلب کرده است. اتخاذ روش‌های بازاریابی خلاقانه، تولید محصولاتی که متناسب با ذائقه مشتریان هستند و کاربرد ابزارهای سنتی و مدرن بازاریابی از جمله راهکارهای مناسبی هستند که برند پرینگلز در راستای حفظ و تثبت نام تجاری خود به کار می‌گیرد…

شعاری که در ذهن مخاطبان حک شده است

انتخاب شعارهای مناسب تبلیغاتی از جمله راهکارهایی به شمار می‌روند که اگر در روند درست و دقیقی قرار بگیرند، می‌‌توانند در کنار یک نام تجاری به ماندگاری برسند، این امر خصوصا در رابطه با مواد خوراکی بیشتر اهمیت می‌یابد، به طوری که اگر برندی بتواند یک شعار تبلیغاتی مناسب را در آگهی‌های چاپی، دیجیتال و تلویزیونی خود ارائه کند، شعار مذکور پس از مدتی جزئی از نام تجاری به شمار رفته و به طور ناخودآگاه در اذهان مخاطبان تکرار می‌شود.

صدای پرهیاهوی خردشدن چیپس زیر دندان 
 
 صدای پرهیاهوی خردشدن چیپس زیر دندان
 
از جمله شعارهای تبلیغاتی قدیمی و در عین حال ماندگار برند پرینگلز، عبارت «وقتی بازش کنی، دیگر نمی‌توانی بس کنی» است که با تأکید بر طعم، مزه و کیفیت این چیپس، میزان محبوبیت آن را بین مصرف‌کنندگان نشان می‌دهد. مطمئنا در موفقیت یک شعار تجاری، تکرار آن در میان مخاطبان بسیار اهمیت دارد و برند پرینگلز نیز از همان آغاز، شعار مذکور را در راهکارهای بازاریابی خود به کار برده و به نوعی آن را در ذهن مخاطبان خود حک کرده است، به طوری که بسیاری از مصرف‌‌کنندگان این چیپس حتی پیش از خوردن آن، به شعار مذکور واقف بوده و با اعتقاد به اینکه نمی‌توانند از خوردن آن دست بکشند، آن را خریداری می‌کنند.

شناخت مخاطب: انتخاب درست مزه

شناخت درست مخاطبان و آگاهی نسبت به نیازهای آنها می‌تواند در انتخاب راهکارهای بازاریابی و حتی نحوه تولید محصولات یک برند بسیار تأثیرگذار باشد. خصوصا در رابطه با برندی مانند پرینگلز که با ذائقه غذایی مردم سروکار دارد، شناخت مخاطبان می‌توان کمک زیادی به روند تولید این محصول داشته باشد. بر این اساس این گروه تولیدی، قبل از انتخاب طعم‌های مختلف برای چیپس‌های مشهور خود، مطالعه گسترده‌ای روی جامعه مصرف‌کنندگان داشته و با توجه به تفاوت‌های فرهنگی که در نهایت منجر به سلیقه‌های مختلف غذایی می‌شوند، طعم‌های متفاوتی را برای چیپس‌های خود انتخاب کرده است.

به طوری که امروزه برخی از مزه‌های این محصول، در کشورهای خاصی ارائه می‌شود، مثلا طعم‌های تند و ادویه‌های در بریتانیا مصرف‌کنندگان بیشتری دارند. بر این اساس باید گفت شناخت مخاطبان و خصوصا آگاهی یافتن از سلیقه غذایی آنها برای برندهای خوراکی بسیاری حائز اهمیت بوده و برند پرینگلز نیز از این امر غافل نبوده و برخی از محصولات خاص خود را برای نواحی خاصی تولید می‌کند که این امر در نهایت رضایت بیشتر مشتریان و وفاداری آنها را نسبت به برند مورد نظر در پی خواهد داشت.

راه‌اندازی کمپین‌های چالشی در فضای مجازی

امروزه راه‌اندازی کمپین‌های مختلف در رسانه‌های اجتماعی و فضای مجازی، یکی از روش‌های معمول برای جلب توجه مخاطبان است و در این میان انتخاب یک هشتگ مناسب می‌تواند در راه‌اندازی کمپین‌ها و شرکت دادن مخاطبان مختلف از مناطق مختلف جهان بسیار تأثیرگذار باشد، بر همین اساس نیز یکی از کمپین‌هایی که برند پرینگلز در رسانه‌های اجتماعی راه‌اندازی کرده، کمپینی است با هشتگ#YouDontJustEatEm.‎ شما فقط آن را نمی‌خورید!

به این معنا که مصرف‌کنندگان چیپس پرینگلز تنها آن را نمی‌خورند، بلکه می‌توانند استفاده‌ای دیگری نیز از آن داشته باشند؛ در این کمپین از مخاطبان خواسته می‌شود نظرات خود را در ارتباط با کاربردهای غیرخوراکی این چیپس، به اشتراک بگذارند. مطمئنا کاربرد بسته‌های متنوع این محصول و یا حتی ساختن اشکال مختلف با این چیپس و …

از جمله ابتکاراتی است که توسط مخاطبان در این کمپین ارائه می‌شود. شرکت در چنین کمپینی در فضای مجازی برای بسیاری از کاربران شبکه‌های اجتماعی میسر بوده و حتی فعالیتی جذاب نیز به شمار می‌رود، چراکه تنها کافی است از ایده‌های خلاقانه خود در رابطه با کاربرد این چیپس عکس گرفته و آن را ارسال کنند و در نهایت از مزایای رقابتی شرکت در این کمپین استفاده کنند. راه‌اندازی کمپین‌های مختلف در رسانه‌های مجازی و انتخاب هشتگی که حس رقابت و چالش را در بین مخاطبان برانگیزد، می‌تواند یک راهکار عمده تبلیغاتی برای یک برند محسوب شود که در نهایت نام آن را در بین مخاطبان جهانی پررنگ‌تر خواهد کرد.

صدای پرهیاهوی خردشدن چیپس زیر دندان 
تبلیغات با استراتژی بسته‌بندی

علاوه بر کیفیت مناسب چیپس پرینگلز که رضایت مشتریان را در پی داشته است، یکی از نکات قابل توجه دیگری که در رابطه با این برند وجود دارد، بسته‌بندی خاص آن است، به طوری که خرید این محصول با خوردن آن تمام نمی‌شود و بسته‌بندی مناسب این محصول می‌تواند موارد مصرف دیگری نیز داشته باشد.

 بر همین اساس نیز برخی از برنامه‌های تبلیغاتی این محصول با تأکید بر نوع بسته‌بندی آن شکل می‌گیرند، به عنوان مثال برخی از ویدئوهای تبلیغاتی برند پرینگلز بیش از آنکه نشان‌دهنده طعم و مزه خاص این محصول باشند، بر نوع خاص بسته‌بندی آن تأکید دارند؛ بسته‌هایی که می‌توان آنها را زیر پا گذاشت و اشیایی که در دسترس نیستند را گرفت، یک مکان مناسب برای تکیه دادن گوشی و گرفتن فیلم و عکس، یک ابزار مناسب برای شمشیربازی و ….

این ویدئوها که با هشتگ معروف «شما تنها آن را نمی‌خورید» هماهنگ هستند، با تأکید بر جنبه کاربردی بسته‌بندی این محصول، مزایای جالب توجه دیگری را به مخاطبان نشان می‌دهند که با خرید این محصول می‌توانند از آنها بهره‌مند شوند. خصوصا کاربردی که این بسته‌ها در تفریح و سرگرمی مصرف‌کنندگان دارند، از جمله نکاتی است که در محتوای ویدئوهای مذکور به آنها اشاره می‌شود، به طوری که این احساس به مخاطب منتقل می‌شود که پرینگلز تنها یک میان‌وعده غذایی نیست، بلکه می‌تواند یک سرگرمی مناسب در جمع‌های دوستانه و خانوادگی نیز باشد.

همان طعمی که شما دوست دارید!

آنچه در برندهای مواد غذایی بسیار اهمیت دارد، طعم و مزه آنهاست، به طوری که در نهایت آنچه باعث انتخاب آنها توسط مصرف‌کنندگان می‌شود، کیفیت طعم و مزه است، بر همین اساس نیز یکی از ویژگی‌های مهم برند پرینگلز، به عنوان یک نام تجاری پرمخاطب در سطح جهان، تنوع طعم و مزه‌های آن است به طوری که این ویژگی به یکی از ابزارهای تبلیغاتی این برند نیز تبدیل شده است؛ مصرف‌کنندگان جهانی این برند با تعداد زیادی از مزه‌های متنوع روبه‌رو هستند و در نهایت می‌توانند یکی از آنها را به عنوان مزه و طعم مورد علاقه خود انتخاب کنند.

بر این اساس می‌تواند گفت از جمله خصوصیات روند تولید پرینگلز وجود مزه‌های متنوع است که هر یک می‌توانند یک ابزار تبلیغاتی مجزا برای افراد مختلف باشند، به این معنا که هر مزه، قابلیت جذب یک مخاطب بالقوه و تبدیل آن به یک مصرف‌کننده بالفعل را دارد.


منبع: برترینها

مشتری را چگونه جذب کنیم؟

در چشم‌انداز تجاری شلوغ و پر ازدحام امروز، تنها یک راه برای دوام آوردن در بازار وجود دارد: کاری کنید تا مشتریان‌تان احساس کنند مورد توجه قرار گرفته‌اند. تحقیقات بازار نشان می‌دهد که امروزه ۸۷ درصد از مشتریان به‌رغم طبقه‌بندی صنعت، همه برندها را در برابر چند برند منتخب می‌سنجند. اگر بخواهیم بی‌پرده صحبت کنیم، حد متوسط دیگر یک انتخاب نیست. هدایت برندهایی مانند آمازون و اپل یک استاندارد تازه برای «توجه دقیق و متفکرانه به مشتری» ایجاد کرده است و شرکت‌هایی که امروزه در تلاش برای رسیدن به موفقیت هستند، باید این استانداردها را رعایت کنند یا حتی از آن فراتر روند.

کاری کنید تا مشتریان‌تان احساس توجه کنند

اما کلید ایجاد این استانداردهای بالا چیست؟ نکته کلیدی این است که با پیش‌بینی نیازهای مشتریان، حتی قبل از اینکه آنها حتی این نیازها را تشخیص دهند، رابطه‌ای با هر کدام از آنها برقرار کنید. اگر این استانداردها بخواهند تکمیل شوند، یک برند باید مانند یک مغازه‌دار محلی باشد؛ کسی که می‌تواند یک جفت کتانی در رنگ دلخواه شما پیشنهاد دهد و به شما بگوید که این جفت کفش بر مبنای سوابق قبلی دیگر مشتریان در پس دادن کفش‌هایشان، برای شما کوچک است.

این سطح از دیدگاه اکنون دیگر یک داستان تخیلی نیست؛ چرا که هوش مصنوعی و یادگیری ماشینی نسبتا ارزان و در دسترس هستند. این ابزارها تجزیه‌و‌تحلیل پیچیده را فراهم می‌کند که در عوض یک دیدگاه چند بعدی از مشتری را ممکن می‌سازد و به برندها اجازه می‌دهد تا تماس شخصی یک مغازه‌دار تکرار شود.

با این حال، تعداد کمی از این برندها واقعا به این سطح از شخصی‌سازی دست می‌یابند. اما چه چیزی آنها را در انجام این کار مردد می‌سازد؟ اساسا علت آن این است که برندها یک نکته را فراموش می‌کنند: یک خرده فروش خوب «به خاطر می‌سپارد.» او ترجیحات و تاریخچه خرید شما را به یاد می‌آورد. او آنچه برای مشتریانی مانند شما خوب بوده است را می‌داند و همه این اطلاعات را برای حدس زدن آنچه شما به‌عنوان یک مشتری می‌خواهید جمع می‌کند.

قضاوت در مورد اینکه یک برند تا چه حد در رسیدن به این نوع موفقیت نزدیک است، تفکر در مورد توانمندی‌های جمع‌آوری داده، ذخیره‌سازی و تجزیه‌و‌تحلیل مهم و ضروری است؛ اما برندها می‌توانند از خودشان سوال دیگری بپرسند: «برند من تا چه حد به نظر شبیه یک انسان به‌خصوص انسانی است که یک مشتری خواهان ایجاد رابطه با اوست؟» این یک مفهوم قدرتمند است که همه چیز از نحوه جمع‌آوری داده تا نحوه گردآوری دیدگاه‌ها را دربرمی‌گیرد و همه اینها ریشه در یک چیز دارد: حافظه (memory). در اینجا سه روشی که موجب ایجاد حافظه‌ای می‌شود که مشتریان را به یکدیگر نزدیک‌تر می‌کند آورده شده است.

 اینکه در یاد بمانید، موجب می‌شود تا مشتریان احساس کنند به آنها اهمیت داده می‌شود

به خاطر سپردن اطلاعات شخصی مانند نام‌ها، تاریخ تولد و علایق برای ایجاد اعتماد در روابط انسانی کلیدی است و در ایجاد رابطه مشتریان با برندها نیز مهم و حائز اهمیت به نظر می‌رسد. امروزه برندها به اطلاعات سرشاری در مورد مسائل روتین مشتریان از تاریخ خرید‌شان تا سرچ‌های آنلاین آنها دسترسی دارند؛ اما تنها یک بخش کوچک از آن برای هر تعامل مفروضی با مشتری به‌کار گرفته می‌شود. اگر فردی اکثر این اطلاعات درباره شما را از ملاقاتی تا ملاقات دیگر فراموش کند، احتمالا آنها را بی‌ادب تلقی خواهید کرد. برندها باید بهتر شوند؛ نه فقط با به‌خاطر سپردن اطلاعات مشتری بلکه با استفاده از آن برای تسهیل زندگی‌هایشان؛ همان روشی که یک مغازه‌دار یا حتی یک دوست به‌کار خواهد گرفت.

به‌عنوان مثال اخیرا شرکت‌های جگوار و شل، پرداخت داخل ماشین برای بنزین را به‌کار گرفته‌اند. با این روش دیگر هیچ نیازی نیست تا مشتریان پس از بنزین زدن کیفی از جیب‌شان درآورند؛ چرا که این برندها از قبل به‌خاطر سپرده‌اند که آنها چه کسانی هستند و فرآیند پرداخت به‌طور اتوماتیک از طریق پی‌پال و اپل‌پی صورت می‌گیرد. نکته کلیدی در اینجا این است که مشتریان ارزش اشتراک اطلاعات با برند را می‌بینند، اعتماد بیشتری ایجاد می‌کنند و این رابطه را عمیق‌‌تر می‌سازند.

  «حافظه»، زمینه را برای بینش وسیع‌تر فراهم می‌کند
وقتی یک برند داده‌های خود را با اطلاعات از منابع بیرونی ترکیب می‌کند، «حافظه» می‌تواند اساس دیدگاه‌های حتی عمیق‌تر را شکل دهد و زمانی که یک برند تجزیه‌و‌تحلیل‌های قدرتمند را با داده‌های منابع متعدد متحد می‌سازد، حافظه می‌‌تواند دیدگاه‌های به مراتب عمیق‌تری ایجاد کند. به‌عنوان مثال، در خرده‌فروشی لوازم آرایشی Sephora، کارمندان پوست مشتریان را با یک ابزار دستی اسکن می‌کنند تا یک شماره چهار رقمی به نام Color IQ ایجاد کنند. وقتی این شماره به حساب برنامه وفاداری مشتری۱ افزوده می‌شود، برند موردنظر آن را در هر ابزار مورد استفاده به خاطر می‌سپارد و از آن برای اطلاع‌رسانی آنلاین و جست‌وجوی محصول در موبایل استفاده می‌کند. بنابراین مشتریان نتایج متناسب با رنگ پوست خود دریافت می‌کنند.

اما مشکل این است که اغلب یک برند لباس ممکن است خرید‌های آنلاین قبلی یک مشتری را زمان بازدید آنها از وب‌سایت‌شان و نه زمانی که آنها حضورا در فروشگاه حضور دارند به خاطر بسپارد. یا به‌عنوان مثال برنامه وفاداری یک هتل ممکن است به خاطر بسپارد که یک مشتری معین یک شخص بسیار مهم (VIP) است؛ اما این اطلاعات را در اپلیکیشنی که اتاق‌ها رزرو شده‌اند، منتقل نمی‌کند و در نتیجه آن مشتری تخفیف وعده داده شده را دریافت نمی‌کند. رسیدن به بالاترین سطح حافظه- نوعی از حافظه که دیدگاه عمیقی ایجاد کند- به این معنی است که برندها بتوانند یک تصویر جامع از هر مشتری در نقاط برخورد متعدد ایجاد کنند، روشی که یک مغازه‌دار به آسانی خواهد توانست.

در اینجا چند سوال مطرح می‌شود که به شما کمک می‌کند تا دریابید آیا برند شما در مسیر دستیابی به دیدگاه از طریق حافظه قرار دارد یا خیر:

چه منابع داده‌ای را وارد حافظه می‌کنید؟
ارتباط دادن بین سابقه خرید آنلاین و فیزیکی کافی نیست. برندها باید داده‌هایی را که از تعاملات با مشتریان به‌دست آورده‌اند با داده‌های بیرونی و شخص ثالث از جمله رسانه‌های اجتماعی و داده‌های دموگرافیک (جمعیت‌شناسی) مرتبط سازند تا تصویر کاملی از هر مشتری را «به‌خاطر بسپارند». فرمت‌های متفاوت داده از جمله ویدئوها، تصاویر و ضبط صدا نیز باید در نظر گرفته شوند.

این داده‌ها با چه سرعتی برای پردازش در دسترس هستند؟

ذخیره‌سازی و سازماندهی داده‌ها کافی نیست؛ بلکه این داده‌ها باید درست مانند حافظه انسانی در دسترس و سریع باشند. هر چه یک برند اطلاعات بیشتری از مشتری را به خاطر بسپارد و هر چه بیشتر توانمندی‌ها برای بینش در سطح بالا را توسعه دهد، بیشتر این «دسترسی» باید فوری باشد.

در ارتباط دادن این مسائل برای ایجاد دیدگاه منفرد از مشتری، تا چه حد خوب عمل می‌کنید؟

این یک سوال بسیار مهم و ارزشمند است. برای زمینه‌سازی برای دیدگاه درست، حافظه برند شما باید دیدگاهی از مشتری در سراسر فضای دیجیتالی و فیزیکی ایجاد کند. این حافظه باید واقعا جامع باشد نه سرهم‌بندی‌شده.

البته، «به‌خاطر سپردن» و «حافظه» تنها اولین گام در ایجاد نوعی رابطه عمیق است که به یک برند اجازه می‌دهد فراتر از انتظار ظاهر شود و احساس «خواسته شدن» (wantedness) را بین مشتریان پرورش دهد. تعهد، بازدید از سایت‌ها و دانلود اپلیکیشن‌ها را برای لحظه‌ای کنار بگذارید. طبق مطالعه جدیدی توسط موسسه واندرمن، اکنون شرکت‌ها باید بر «خواسته شدن توسط مشتری» تمرکز کنند. (واندرمن شبکه‌ای از شرکت‌های تبلیغاتی، بازاریابی و مشاوره با دفاتری در بیش از ۶۰ شرکت است.)

به‌طور سنتی، «وفاداری» بر مبنای وابستگی مشتریان به یک برند خاص اندازه‌گیری می‌شود. اما مطالعه واندرمن تحت عنوان «wantedness» این مفهوم را دگرگون ساخت و نشان داد که برندها باید از داده‌ها و تکنولوژی برای اثبات اهمیت‌شان به مشتریان استفاده کنند. مفهوم این عبارت می‌تواند به‌عنوان درجه‌ای تعریف شود که کدام برند چنین تعهدی را در هر نقطه از تماس مصرف‌کننده نشان می‌دهد. جیمی گاتفران، مدیر ارشد بازاریابی واندرمن می‌گوید «اکثریت مصرف‌کنندگان (۷۹ درصد) در مورد  برند محبوبشان بیان کرده‌اند که پیش از اینکه قصد خرید داشته باشند، برندها باید واقعا نشان دهند که آنها را درک می‌کنند و به آنها اهمیت می‌دهند.»

طبق مطالعه‌ای که اخیرا انجام شده است، با حجم عظیم انتخاب‌ها در دنیای امروز در مورد اینکه کجا و چگونه خرید کنیم، مصرف‌کنندگان نسبت به هر زمان دیگری بیشتر قدرت انتخاب دارند. در حقیقت، مصرف‌کنندگان دیگر فقط برندها را در برابر رقبای آنها نمی‌سنجند. ۸۷درصد بیان کرده‌اند که آنها همه برندها را در برابر چند شرکت معدود مقایسه می‌کنند. گاتفران می‌گوید:«مصرف‌کنندگان همه برندها را با آمازون‌ها و اوبرها در جهان مقایسه می‌کنند؛ چرا که آن تجربیات بسیار شگفت‌انگیز هستند.

به‌طوری که انتظارات مصرف‌کننده را برای همه تعاملات‌شان با بازاریابان و برندها تنظیم می‌کنند.» او می‌افزاید: «این مساله بسیار قابل‌توجه است؛ چرا که فرمول رقابت را از نو می‌سازد و به شما می‌گوید که نیاز به اخذ نگرش متفاوتی برای کسب‌و‌کارتان، خدمات مشتری و بازاریابی دارید.» این مطالعه نشان داد که ۸۸ درصد مصرف‌کنندگان ایالات متحده خواستار برندهایی هستند که استانداردهای جدیدی در تحقق انتظارات آنها ایجاد می‌کنند.

۷۴ درصد اذعان کرده‌اند که برندها می‌توانند با ارائه سطح بالاتری از خدمات مشتری این کار را انجام دهند. به علاوه ۵۶ درصد نیز گفته‌اند که آنها احساس وفاداری بیشتری نسبت به برندهایی دارند که درک عمیقی از اولویت‌ها و ترجیحات آنها داشته باشد. علاوه بر این، ۸۹ درصد وفادار به برندهایی هستند که ارزش‌های آنها را به اشتراک می‌گذارند. مطالعه واندرمن همچنین این حقیقت را برجسته می‌سازد که «راحتی و آسودگی» مهم و ضروری است. قریب به یک سوم (۶۲ درصد) از مصرف‌کنندگان معتقدند بهترین برندها در تسهیل زندگی آنها موفق هستند و این تنها به معنای محصولات بزرگ نیست. ۶۳ درصد از مصرف‌کنندگان آمریکایی بیان کرده‌اند که بهترین برندها در کل سفر مشتری(customer journey) فراتر از انتظار عمل می‌کنند.

گاتفران می‌گوید: «توصیه من به برندها، شناخت مصرف‌کننده است. پیام شما باید اطلاعات موردنیاز مصرف‌کننده را ارسال کند.» او می‌افزاید: «مصرف‌کنندگان می‌دانند که برندها همه این اطلاعات در مورد آنها را دارند و بنابراین انتظار دارند که شرکت‌ها برای ایجاد روابط و عمیق‌تر کردن آنها از آن استفاده کنند.»

برندها هنوز نیاز به ایجاد و آزمون الگوریتم‌های یادگیری ماشینی خواهند داشت تا همه این حافظه‌ها را به دیدگاه‌های حقیقی تبدیل کنند و سپس فرآیندهایی ایجاد کنند تا این دیدگاه‌ها را در هر نقطه تماس- در فروشگاه‌ها، در وب‌سایت، در مراکز تماس و در رسانه‌های اجتماعی- به‌کار بگیرند تا تعاملات با مشتریان را شخصی‌سازی کنند. با فعالیت به‌عنوان یک برند وفادار، رابطه قوی‌تری با مشتری ایجاد می‌شود و پاداش فروش بالاتری را نیز به همراه می‌آورد و به این ترتیب برند خواهد توانست اثر واقعی خود را در بازار مشاهده کند.

  پی‌نوشت:
۱- loyalty program customer برنامه‌های وفاداری مشتری یک ابزار بازاریابی مورد استفاده توسط انواع کسب‌و‌کارها است که به منظور ایجاد انگیزه در مشتریان، جهت تکرار خرید و بازگشت مجدد آنها به فروشگاه به کار گرفته می‌شوند.


منبع: فرادید

با ۹ میلیاردر تازه وارد در دنیای فناوری آشنا شوید!

اغلب شما در مورد افراد موفق دنیای فناوری از قبیل مارک زاکربرگ، جف بیزوس و ایلان ماسک چیزهای زیادی شنیده‌اید. ثروت این افراد و اقداماتی که انجام می دهند همیشه خبرساز بوده است، اما آیا تا به‌ حال از پاتریک کالیسون، دیوید زالیک، یا لوسی پنگ چیزی شنیده‌اید؟ اینها گروه دوم از افرادی هستند که به باشگاه میلیاردرهای فناوری پیوستند.

در جمع‌آوری این لیست، از رتبه‌بندی ثروت فوربز و شاخص میلیاردرهای بلومبرگ استفاده شده است. این میلیاردرهای دنیای فناوری در سه سال گذشته بخش اعظم ثروت خود را به دست آورده‌اند.

این ۹ مرد و زن، تریلیون ها دلار در کشورهای مختلف جهان سرمایه دارند و شرکت های آنها در بخش های مختلف صنایع فناوری فعالیت دارد. خب اگر می خواهید با تک‌تک این میلیاردهای جدید دنیای فناوری آشنا شوید، در ادامه مطلب با کلیک همراه باشید.

ریشی شاه، مدیرعامل شرکت Outcome Health

با 9 میلیاردر تازه وارد در دنیای فناوری آشنا شوید! (فوری)

سن: ۳۱

دارایی خالص: ۳٫۶ میلیارد دلار

فعالیت: شرکت فناوری سلامت Outcome Health

موقعیت: مدیرعامل، موسس

این میلیاردر که پسر یک پزشک است، تحصیل در دانشگاه Northwestern را رها کرد تا شرکت Outcome Health را با شرادا آگاروال (که اکنون رئیس این شرکت است)، راه اندازی کند.

Outcome Health تبلت ها و دستگاه های لمسی بزرگ را به مطب ها، درمانگاه ها و سایر مراکز ارائه دهنده خدمات بهداشتی می فروشد و نرم افزار ویژه ای را برای آنها طراحی می کند که منجر به برقراری ارتباط بهتر این مراکز با بیماران می شود. شرایط بهداشتی، روند درمان و دیگر مسائل در این نرم افزار گنجانده شده اند. این دستگاه ها همچنین می تواند تبلیغات خدمات جدید مراکز را به بیماران نمایش دهد.

بر اساس بررسی‌های ماه مه ۲۰۱۷، شرکت Outcome Health دارای ۵٫۶ میلیارد دلار دارایی است و ریشی شاه ۸۰ درصد از سهام این شرکت را داراست.


فرانک وانگ، مدیر عامل شرکت DJI Technology

با 9 میلیاردر تازه وارد در دنیای فناوری آشنا شوید! (فوری)

سن: ۳۷

دارایی خالص: ۳٫۲ میلیارد دلار

فعالیت: شرکت چینی هواپیماهای بدون سرنشین DJI Technology

موقعیت: موسس، مدیرعامل شرکت

فرانک وانگ یکی دیگر از میلیاردرهای فناوری است؛ شرکت وانگ، در زمینه فروش هواپیماهای بدون سرنشین فعالیت می کند و این شرکت کار خود را قبل از اینکه استفاده از این هواپیماها تا این حد به خصوص در زمینه سرگرمی و فیلمبرداری فراگیر شود، آغاز شده بود.

کسب کار این شرکت هر روز در حال رشد است و بر اساس پیش بینی های شرکت “گلدمن ساکس”، مردم بین سال‌های ۲۰۱۶ تا ۲۰۲۰، ۱۰۰ میلیارد دلار در زمینهٔ هواپیماهای بدون سرنشین هزینه خواهند کرد. جالب است بدانید که اکنون شرکت DJI Technology حدود ۷۰ درصد از بازار مصرف کنندگان عادی و بخش های تجاری این صنعت را به خود اختصاص داده است.

فرانک وانگ کار خود را در سال ۲۰۰۶ از اتاقش در خوابگاه دانشگاه علوم و فناوری هنگ کنگ شروع کرد و شرکت او یکی از اولین هواپیماهای بدون سرنشین حقیقی را ساخت.

او تاکنون از موج استقبال مردمی در خصوص هواپیماهای بدون سرنشین به خوبی استفاده کرده است و به همین خاطر به عنوان یک میلیاردر جدید در آسیا شناخته می شود.


ژان کوم، مدیرعامل شرکت واتس اپ

با 9 میلیاردر تازه وارد در دنیای فناوری آشنا شوید! (فوری)

سن: ۴۱ ساله

دارایی خالص: ۹٫۷ میلیارد دلار

فعالیت: برنامه پیام رسان WhatsApp

موقعیت: مدیرعامل شرکت، از مؤسسین

کوم از زمانی که ۱۶ سال داشت از اوکراین به Mountain View کالیفرنیا نقل مکان کرد و به عنوان مدرس فنّاوری رایانه در دبیرستان کارکرد. او قبل از ورود به یاهو، بسیار فقیر شد. پس از ترک یاهو او به آمریکای جنوبی رفت ضمن آنکه کوم برای کار در فیس بوک نیز درخواست داده بود اما رد شد.

ژان کوم و همکارانش ابتدا اپلیکیشن Brian Acton سپس WhatsApp را راه اندازی کردند. این برنامه ابتدا تنها یک سرویس ساده بود که به کاربران امکان می داد تا وضعیت خود را با دوستان خود به اشتراک بگذارند، اما خیلی زود به سرویس پیام رسانی کامل امروز تبدیل شد.

در سال ۲۰۱۴ WhatsApp توجه مدیرعامل فیس بوک مارک زاکربرگ را جلب کرد. دو سال پیش فیس بوک ۲۲ میلیارد دلار برای خرید این نرم افزار پول پرداخت کرد که با افزایش ارزش سهام فیس بوک، دارایی خالص کوم ، این عضو باشگاه میلیاردرهای فناوری نیز افزایش یافت.


برایان اکتون، از مؤسسین واتس اپ

با 9 میلیاردر تازه وارد در دنیای فناوری آشنا شوید! (فوری)

سن: ۴۵ سال

دارایی خالص: ۶٫۷ میلیارد دلار

فعالیت: WhatsApp

موقعیت: از مؤسسین

اکتون بیشتر فعالیت های دوره کاری خود را در کنار کوم انجام داده است. او با کوام در یاهو مشغول به کار بود و پس از یک سال به همراه وی از غول اینترنت جدا و به آمریکای جنوبی سفر کرد.

هنگامی که آن‌ها از امریکای جنوبی بازگشتند، برای کار در فیس بوک درخواست دادند که رد شد. سپس اکتون و کوم WhatsApp را راه اندازی کردند.

برایان اکتون بعد از اینکه فیس بوک واتس اپ را به دست آورد، هم در شرکت کنار کوم ماند اما وی در ماه سپتامبر سال جاری، فیس بوک و WhatsApp را ترک کرد تا یک موسسه غیرانتفاعی در زمینه فنّاوری و ارتباطات تأسیس کند. او اکنون یکی از میلیاردرهای فناوری جهان است.


آدم نویمان، مدیرعامل شرکت WeWork

با 9 میلیاردر تازه وارد در دنیای فناوری آشنا شوید! (فوری)

سن: ۳۸ سال

دارایی خالص: ۲٫۶ میلیارد دلار

فعالیت: شرکت ارائه دهنده فضای همکاری WeWork

موقعیت: مدیرعامل شرکت، از مؤسسین

ایده ایجاد WeWork در حالی که آدم نویمان در محل کار قبلی وی یعنی یک شرکت لباس کودک در بروکلین به ذهنش خطور کرد.

او متوجه شد که یک ساختمان انبار در مجاور محل کارش خالی است و صاحب آن را متقاعد کرد که این مکان را به او اجازه دهد. این اقدام باعث شکل گیری شرکت GreenDesk شد. سال ۲۰۱۰ نویمان و همکارش مایکل مک کالوی سهام خود را در GreenDesk فروختند و شرکت WeWork را تأسیس کردند.

WeWork یک شرکت آمریکایی است که فضای کار مشترک، شبکه و خدمات را برای کارآفرینان، فارغ‌التحصیلان، استارت آپ ها، کسب و کارهای کوچک و شرکت های بزرگ فراهم می کند. این مرکز در شهر نیویورک مستقر است و ارزش فعلی آن تقریبا ۲۰ میلیارد دلار است.

 ۱۰۰ هزار عضو این شرکت دسترسی به بیمه درمانی، یک شبکه اجتماعی داخلی، کارگاه های آموزشی و یک تعطیلات تابستانی سالانه دارند.

WeWork بیش از ۲۰۰۰ کارمند دارد و در ۲۳ شهر ایالات متحده و ۱۶ کشور از جمله استرالیا، کانادا، هند، چین، هنگ کنگ، فرانسه، بریتانیا، اسرائیل، کره جنوبی، مکزیک، هلند و آلمان نمایندگی دارد و مدیرعامل آن یعنی آدم نویمان هم یکی از اعضا جدید باشگاه میلیاردرهای فناوری است.


دیوید زالیک، مدیرعامل شرکت GreenSky

با 9 میلیاردر تازه وارد در دنیای فناوری آشنا شوید! (فوری)

سن: ۴۳ سال

دارایی خالص: ۲ میلیارد دلار

فعالیت: شرکت ارائه دهنده خدمات مالی GreenSky

موقعیت: مدیرعامل شرکت، از مؤسسین

یکی دیگر از میلیاردرهای فناوری دیوید زالیک است؛ وی زمانی که چهار ساله بود، به آلاباما آمریکا نقل مکان کرد. او بچه تیزهوشی بود و توانست در ۱۳ سالگی وارد کالج SAT شود و زمانی که باید به دبیرستان می رفت او وارد دانشگاه اوبرون شد.

دیوید زالیک بدون فارغ‌التحصیلی، دانشگاه را ترک می کند تا اولین کسب و کار خود یعنی یک شرکت مونتاژ کامپیوتر به نام MicroTech را راه بیندازد.

او MicroTech را در سال ۱۹۹۶ فروخت و بعد از چند سرمایه گذاری تقریبا ناموفق، استارت آپ GreenSky را راه انداخت، GreenSky شرکت ارائه دهنده خدمات مالی است که با بانک ها همکاری می کند تا روند دریافت وام را ساده تر کند.

این شرکت روند موفقی را داشته است به طوری که در سال ۲۰۱۶، ارزش سرمایه گذاری GreenSky دو برابر شد.


جان و پاتریک کالیسون، رئیس و مدیرعامل Stripe

با 9 میلیاردر تازه وارد در دنیای فناوری آشنا شوید! (فوری)

سن: جان ۲۷ سال و پاتریک ۲۹ سال سن دارند

دارایی خالص: هر کدام ۱٫۱ میلیارد دلار

فعالیت: شرکت پرداخت آنلاین Stripe

موقعیت: John رئیس و یکی از موسسان؛ پاتریک، مدیرعامل و یکی از موسسان

برادران Collison در یک روستای کوچک در مرکز ایرلند بزرگ شدند و از سن جوانی در کار بایکدیگر به رقابت پرداختند. پاتریک ۱۶ ساله بود که از دبیرستان فارغ التحصیل شد و سپس در دانشگاه MIT ثبت نام کرد. جان چند سال بعد از او به آمریکا آمد و در دانشگاه هاروارد ثبت نام کرد. این دو برادر در سال ۲۰۰۹ از دانشگاه فارغ التحصیل و دره سیلیکون ساکن شدند جایی که توانستند شرکت موفق Stripe را تاسیس کنند. امروز این شرکت مشتریان مهمی چون Lyft، Best Buy و Google دارد و این دوبرادر هم توانستند ثروت زیادی بدست بیاورند و عضو باشگاه میلیاردرهای فناوری شوند.

استرایپ (Stripe) یک شرکت دانش بنیان در حوزه فین تک است که در بیش از ۲۵ کشور دنیا فعال است و به افراد حقیقی و شرکت‌ها امکان دریافت پول بر بستر اینترنت را می‌دهد.

استرایپ می‌کوشد زیرساخت‌های فنی و مالی مورد نیاز برای سامانه‌های پرداخت آنلاین را فراهم سازد. توسعه دهندگان وب با استفاده از استرایپ می‌توانند فرایند پرداخت را درون وبسایت‌های خود قرار دهند، بدون اینکه نیازی به طی کردن فرایندهای پیچیده معمول داشته باشند. استرایپ یک دوره هفت روزه انتظار برای نخستین تراکنش‌های صورت گرفته دارد تا به این ترتیب بتواند جلوی هر نوع سوء استفاده و کلاه‌برداری احتمالی را بگیرد. پس از تائید صحبت تراکنش، مبلغ دریافتی به صورت مستقیم به‌حساب دریافت‌کننده واریز می‌شود.

در نوامبر سال ۲۰۱۶، ارزش این شرکت ۱۵۰ میلیون دلار افزایش پیدا کرد و به ۹٫۲ میلیارد دلار رسید.


لوسی پنگ، مدیر اجرایی Ant Financial

با 9 میلیاردر تازه وارد در دنیای فناوری آشنا شوید! (فوری)

سن: ۴۴ سال

ارزش خالص: ۱٫۱۴ میلیارد دلار

شرکت: ارائه دهنده خدمات پرداخت موبایل

موقعیت: صندلی اجرایی

پنگ یکی از ۱۸ عضو هیئت موسس گروه Alibaba (یک شرکت بزرگ تجارت الکترونیک در چین) بود و موقعیت های متعددی در این شرکت داشت که از آن جمله می توان به سمت مدیرعاملی بخش AliPay اشاره کرد. در این بخش خدمات پرداخت برای تلفن های همراه انجام می شد. هنگامی که گروه Alibaba بخش AliPay را تعطیل کرد، لوسی پنگ شرکت Ant Financial را تاسیس کرد.

اخیرا ارزش این شرکت به رقم ۷۴٫۵ میلیارد دلار رسیده است و پنگ اکنون به عنوان مدیر اجرایی شرکت خود کار می کند.


ساتوشی ناکاموتو، خالق بیت کوین

با 9 میلیاردر تازه وارد در دنیای فناوری آشنا شوید! (فوری)

سن: نامعلوم

ارزش خالص: نامعلوم

شرکت: نامعلوم

موقعیت: ناشناخته

ناکاموتو احتمالا نام مستعار خالق اسرارآمیز Bitcoin است. گمانه های زیادی در مورد هویت واقعی ناکاموتو وجود دارد، اما هیچ چیز تا به حال تایید نشده است.

تخمین زده می شود که این شخص حدود ۱ میلیون دلار بیت کوین را در اختیار دارد. از زمانیکه قیمت بیتکوین افزایش یافته است، ناکاموتو می تواند میلیون ها یا میلیاردها دلار ثروت داشته باشد پس باید او را هم جزء میلیاردرهای فناوری به حساب آورد.


منبع: برترینها

چگونه از موفقیت محصول جدید مطمئن شویم؟

هر شرکتی که می‌خواهد درآمد خود را افزایش دهد، باید محصولات یا خدمات جدیدی راه‌اندازی کند. طبق تحقیقات موسسه مک‌کینزی، بیش از ۲۵ درصد کل درآمد و سود صنایع از راه‌اندازی محصولات جدید به دست می‌آید.همچنین تحقیقات اخیر نشان داده شرکت‌هایی که بر تولید محصولات و خدمات جدید متمرکز می‌شوند و همزمان قابلیت‌های هسته‌ای خود را هم حفظ می‌کنند، سریع‌تر از همتایان خود رشد می‌کنند. وقتی شرکت‌ها رشد آینده خود را در نظر می‌گیرند، بیشترشان انتظار دارند چنین رشدی از تولید محصولات، خدمات یا مدل‌های کسب‌وکار جدید به دست آید.

چگونه از موفقیت محصول جدید مطمئن شویم؟

شرکت‌هایی که به دنبال رشد هستند، از سال ۲۰۰۵ هزینه‌های سالانه تحقیق و توسعه را افزایش داده‌اند که اکنون این رقم در سطح جهان به ۵/ ۱ تریلیون دلار رسیده است (معادل تولید ناخالص داخلی کانادا). با این حال، با وجود این سرمایه‌گذاری و اهمیت توسعه محصولات جدید موفق، تحقیقات نشان داده که بیش از ۵۰ درصد اقداماتی که برای راه‌اندازی محصول می‌شود، نمی‌تواند اهداف کسب‌وکار را محقق کند.

چرا راه‌اندازی یک محصول یا خدمات جدید دشوار است؟

تکنولوژی روند راه‌اندازی مناسب یک محصول خوب را چالش‌برانگیزتر کرده است. تکنولوژی موانع توسعه محصول را کم کرده و به شرکت‌ها و استارت‌آپ‌ها امکان داده روند راه‌اندازی را سریع‌تر و ارزان‌تر طی کنند. به‌طور خاص، تکنولوژی‌های دیجیتال به شرکت‌ها امکان‌ داده‌اند خدمات جدید را – از برنامه‌های وفاداری تا حمایت از محصولات موجود – بسنجند و هدایت کنند.فراتر از اینها، هزاران پلت‌فرم دیجیتال، از ارسال ایمیل گرفته تا اسنپ‌چت، امکان ارسال رگباری پیام و برقراری ارتباط را فراهم کرده است. این واقعیت می‌گوید که چرا خانواده‌های آمریکایی‌ خرید همان ۱۵۰ محصولی را که ۸۵ درصد نیازهای خانوار را تشکیل می‌دهد، تکرار می‌کنند.

موسسه مک‌کینزی در تحلیل روند راه‌اندازی محصول و خدمت جدید در صنایع مختلف، به متغیرهای متعددی از نظر تناوب، متوسط هزینه و نوع راه‌اندازی برخورده است؛ به‌ویژه در میان محصولات جدید. با وجود این متغیرهای متعدد، متوسط نرخ شکست نسبتا بالا و بیش از ۴۰درصد است که تولیدکننده‌های کالاهای مصرفی و خرده‌فروشی بدترین عملکرد و داروسازی بهترین عملکرد را دارند. جالب این است که این نرخ شکست در مورد انواع روند راه‌اندازی متفاوت است.

همه انتظار داریم راه‌اندازی یک محصول کاملا جدید، به خاطر پیچیدگی‌های تغییر عادت مصرف‌کننده موفقیت کمتری داشته باشد، درحالی‌که نرخ شکست این کار با ایجاد تغییرات بزرگ در محصولات مشابه قابل مقایسه است. واضح است که پیچیدگی محصول تاثیری بر روند راه‌اندازی آن ندارد.در مورد هزینه هم همین‌طور است. تحقیقات نشان داده بین مبلغ سرمایه‌گذاری شده برای راه‌اندازی یک محصول جدید و نرخ موفقیت آن، رابطه مستقیمی وجود ندارد. همچنین بین متوسط تناوب راه‌اندازی محصول هم همین‌طور. داده‌ها نشان می‌دهند زیاد تولید کردن یک محصول، صرفا به معنای آن نیست که عملکرد خوبی در روند راه‌اندازی آن دارید.

قهرمانان تولید محصول جدید

چیزی که واقعا اهمیت دارد داشتن یکسری قابلیت‌های کلیدی خاص است که مهم‌ترین آنها عبارت است از: همکاری تیمی، در نظر گرفتن دیدگاه‌های بازار، برنامه‌ریزی برای راه‌اندازی‌های آینده و رشد دادن استعدادها (نمودار زیر).

به هر حال، بیشتر کسب‌وکارها در هر بخشی نمی‌دانند چه قابلیت‌هایی برای راه‌اندازی محصول بیشترین اهمیت را دارد و نیز برنامه‌ای سیستماتیک برای سرمایه‌گذاری در آن ندارند. موضوع نگران‌کننده‌تر این است که بسیاری از شرکت‌ها در قابلیت‌های مهم و کلیدی مورد نیاز برای راه‌اندازی محصول، در رده عملکرد ضعیف قرار می‌گیرند و تنها تعداد بسیار کمی از شرکت‌های داروسازی عملکرد خوب دارند.  کارهایی که بهترین شرکت‌ها برای راه‌اندازی محصول یا خدمات انجام می‌دهند تا به موفقیت برسند عبارت است از:

۱) ایجاد سازمانی برای همکاری

در نظرسنجی مک‌کینزی، مهم‌ترین عاملی که برای راه‌اندازی‌های تجاری موفق شناسایی شد همکاری تیمی بود، به‌خصوص توانایی هم‌جهت کردن اعضای تیم و مدیریت کردن آنها. تحقق این سطح از همکاری در بیشتر کسب‌وکارها دشوار است، چون کارکردهای مختلف با ساختارهای گزارش‌دهی مختلف، مسوول عوامل مختلف راه‌اندازی محصول هستند.

شرکت‌هایی که بهترین عملکردها را دارند، برای مقابله با این مساله، واحدی با کارکردهای مختلف ایجاد می‌کنند تا فعالیت‌ها را در بخش‌ها و موقعیت‌های جغرافیایی با هم هماهنگ کند. این بخش مثل مرکزی کار می‌کند که بر کل پرتفوی فرآیند راه‌اندازی نظارت دارد و مکانیزمی برای گرد هم آوردن افراد مناسب است؛ از جمله بازاریاب‌ها، کارشناسان رسانه‌های اجتماعی، توسعه‌دهندگان، کارکنان بخش خدمات به مشتری، طراحان و…

به عنوان مثال، یک شرکت بسته‌بندی آلمانی یک تیم راه‌اندازی را تشکیل داده که ذی‌نفعان فنی، تجاری و منطقه‌ای را تحت مدیریتی قوی در ابتدای فرآیند توسعه محصول ترکیب می‌کند.

این کار باعث می‌شود فرآیند تسریع شود، چون افرادی که می‌توانند تصمیم‌گیری کنند همه با هم کار می‌کنند. این نوع همکاری تخصصی و تبادل ایده، به تفکرات خوبی برای راه‌اندازی محصول جدید منجر می‌شود.  واحد راه‌اندازی محصول، معمولا با تصویب مستقیم مدیر بازاریابی یا گاهی خود مدیرعامل، اقدام به تخصیص بودجه می‌کند و مدیرانی را برای هر یک از راه‌اندازی‌ها تعیین می‌کند که آنها اختیار تصمیم‌گیری دارند.

۲) برتری در استراتژی و برنامه‌ریزی

راه‌اندازی محصول عمدتا پیچیده و گران است و هزینه‌های سرسام‌آوری دارد. بنابراین، داشتن یک استراتژی دقیق و برنامه واضح ضروری است. یک استراتژی باید دقیقا تبیین کند که کسب‌وکار چه چیزی می‌خواهد از آن محصول یا خدمت جدید به دست آورد؛ از جمله اینکه کدام مشتریان را هدف قرار دهد، چه پیام‌های کلیدی را بفرستد و کدام سه یا پنج تصمیم حیاتی به چنین دستاوردهایی منجر می‌شود.

این تصمیم‌های استراتژیک در فرآیند توسعه باید آنقدر زود اتخاذ شوند تا تیم راه‌اندازی بداند هدف اصلی راه‌اندازی محصول جدید چیست. مثلا وقتی شرکت فیات محصول فیات ۵۰۰ را راه‌اندازی کرد، قصد داشت دیدگاه‌ها را از خودرویی صرفا کاربردی دور کند و آگاهی را نسبت به ظاهر خودروهای فیات بالا ببرد. تیم راه‌اندازی محصول تصمیم گرفت از مشتریان در مورد طراحی خودرو و داخل آن نظرسنجی کند. این تیم قصد نداشت اطلاعات زیادی در مورد طراحی به دست آورد، چون انعطاف زیادی برای تغییر وجود نداشت. هدف این بود که توجه مردم به ظاهر خودروهای فیات هم جلب شود. به همین منظور، تیم راه‌اندازی باید در مراحل اولیه فرآیند توسعه خودرو وارد می‌شد.

یک استراتژی ثابت، مبنایی برای یک برنامه راه‌اندازی با جزئیات است که مسیرهای مهم، منابع و تصمیم‌های مورد نیاز برای موفقیت را شناسایی می‌کند. بهترین شرکت‌ها برای توسعه برنامه راه‌اندازی خود، تمرکز دقیقی بر بازدهی سرمایه دارند تا مشخص کنند که فعالیت‌های مرتبط با راه‌اندازی محصول ارزش ایجاد می‌کند.

همچنین یک طرح راه‌اندازی خوب، بین دفاتر مرکزی و تیم‌های مسوول در سطح کشوری که مسوولیت ساخت و اجرا را بر عهده دارند، شفافیت ایجاد می‌کند. سطوح بالای شفافیت به‌ویژه برای راه‌اندازی‌های بزرگ در سطح جهانی اهمیت دارد. در چنین سطحی معمولا ۶۰۰ یا ۷۰۰ آیتم مثل پیام‌دهی، بروشورها، کوپن‌ها و کمپین‌های اینترنتی در روند راه‌اندازی محصول دخیل می‌شوند. یک طرح خوب باید تشخیص دهد کدام فعالیت‌ها چه زمانی باید رخ دهند و چه کسی مسوول هر کدام است.

همچنین طرح مذکور باید سناریوهای ریسک احتمالی را شناسایی کند. مثلا اینکه اگر رقیبی یک کمپین برای همان محصول قبل از معرفی به بازار راه‌اندازی کند، چه اتفاقی می‌افتد؟  

شرکت بسته‌بندی آلمانی که در بالا به آن اشاره شد، استراتژی و برنامه‌ریزی را با سازماندهی یک فرآیند راه‌اندازی دقیق ترکیب می‌کند که باعث می‌شود پیشرفت تجاری و فنی سنجیده شود. پیشرفت تجاری با مطرح کردن ایده‌های بزرگ، تعریف مشتری هدف و استراتژی ورود به بازار پیگیری می‌شود. این فرآیند به رهبری سازمان امکان می‌دهد وقتی مشکلات یا فرصت‌هایی پیش آمدند، به سرعت دخالت کند.

۳) سرمایه‌گذاری در دیدگاه‌هایی برای بهینه‌سازی برنامه‌ها

یک استراتژی راه‌اندازی متفاوت بر شناخت دقیق بازار، مشتری و موقعیت رقابتی متکی است. بدون آن، شرکت‌ها فقط به شعارهای کلی و پیام‌رسانی متکی خواهند بود که ارزش چندانی برای بازگرداندن مشتری ندارد. تحلیل‌های جمعیت‌‌شناختی اولیه و آنلاین شروع خوبی است، اما بهترین شرکت‌ها از این هم فراتر می‌روند تا دیدگاه‌ها را به رفتارهایی از بخش‌های کوچک مشتریان هدف تبدیل کنند.

به عنوان مثال، یک تولیدکننده خودروی بزرگ آماده تولید خودروی جدیدی در چین بود و مشتریان هدف خود را خانواده‌های جوان قرار داده بود. طرح اصلی راه‌اندازی محصول جدید، بخش زیادی از هزینه‌های تبلیغات را به آگهی‌ در تلویزیون و روزنامه اختصاص داده بود و کمتر بر فعالیت اینترنتی متمرکز شده بود. اما تحلیل‌ها نشان داده خانواده‌های جوان بیشتر از اینکه بخواهند تلویزیون نگاه کنند، در وب‌سایت‌ها می‌چرخند. در نتیجه، این شرکت آگهی‌ در تلویزیون و روزنامه را کم کرد و هزینه‌های بیشتری را به وب‌سایت‌هایی که محوریت خانواده داشتند اختصاص داد. همچنین آنها بر مناسب‌سازی رویدادهای شخصی که خانواده‌های جوان بیشتر در آن حضور می‌یافتند، متمرکز شدند. این باعث شد که مثلا طراحی جدید آیتم صندلی‌های مخصوص کودک را در خودروهایی که در مجتمع‌های تجاری بزرگ قرار می‌دادند، به نمایش بگذارند.

۴) ایجاد استعدادهای راه‌اندازی محصول

معمولا در شرکت‌های بزرگ صدها نفر درگیر راه‌اندازی تجاری یک محصول جدید می‌شوند. یک اشتباه در این فرآیند می‌تواند کل آن را به خطر بیندازد. شرکت‌های موفق می‌دانند که باید روی استراتژی کار کنند و به همین دلیل روی آموزش و توسعه کارکنان خود سرمایه‌گذاری می‌کنند. این سرمایه‌گذاری فقط به‌منظور جذب استعدادهای خوب نیست، بلکه روی ارزش‌گذاری و اهمیت دادن به نقش تیم راه‌اندازی هم باید تاکید داشته باشد. شرکت‌هایی که عملکرد خوب دارند، مسیرهای شغلی اختصاصی برای راه‌اندازی محصول جدید ایجاد می‌کنند و معیارهای مشخصی برای ارتقا و پاداش‌های مناسب در نتیجه عملکرد خوب تعیین می‌کنند.

مدیران عامل با دخالت فعالانه، از معرفی محصول گرفته تا مرور برنامه‌ها با هیات‌مدیره، می‌توانند جایگاه آن محصول یا خدمات را بالا ببرند. همچنین آنها از طریق برقراری ارتباط با تیم‌های موفق، نقشی محوری در بزرگ کردن موفقیت روند راه‌اندازی دارند. به این ترتیب، آنها حتی می‌توانند الگوهای خوبی برای دیگران باشند.

شروع کار

ایجاد قابلیت یک فرآیند خوب راه‌اندازی محصول، تلاشی مهم است. این فرآیند به تعهد رهبری و سرمایه‌‌گذاری در قابلیت‌های پشتیبانی نیاز دارد. تجربه نشان داده توسعه یک قابلیت راه‌اندازی قوی نیازمند این است که مدیران به این مجموعه سوالات پاسخ دهند:

• توسعه محصول/ خدمت جدید چه نقشی در استراتژی شرکت من دارد؟

• از چه اهرم‌هایی می‌توانم استفاده کنم تا ارزش بیشتری از راه‌اندازی محصول/ خدمت جدید به دست آورم؟

• میزان بازدهی سرمایه راه‌اندازی محصول/ خدمت جدید چقدر است؟ آیا رقبا عملکردی بهتر یا بدتر از ما دارند؟

محصولات منبع رشد اصلی کسب‌وکارها هستند. اما تا زمانی که شرکت‌ها نتوانند بر روند راه‌اندازی محصول تسلط کامل داشته باشند، کل ارزش آن محصول دور از دسترس خواهد بود.

چگونه از موفقیت محصول جدید مطمئن شویم؟


منبع: برترینها

کاربرد بازاریابی در فروش: چگونه بازاریابی درونگرا می تواند به فروش کمک کند؟

همه چیز در امن و امان بود تا اینکه مصرف کننده عنان همه چیز را در اختیار گرفت. روزگار تغییر کرده است. دیگر این بخش فروش نیست که جریان اطلاعات را کنترل می کند؛ کنترل این فرآیند هم در اختیار مشتری قرار گرفته است. این تغییر تا حد قابل توجهی بر نقش فروش و بازاریابی تاثیر گذاشته و لزوم همکاری این دو بخش و ایجاد هماهنگی بین آنها را دوچندان کرده است.

ما در این مطلب از سلسله مطالب آموزش فروش و در تکمیل مطلب قبلی که در همین زمینه منتشر شد به سه کاربرد بازاریابی درونگرا (Inbound Marketing) در فروش اشاره می کنیم که فرآیند فروش را تقویت و تسهیل می کنند.

  1. تعریف اهداف واضح

ما تلاش می کنیم تا به چه کسی دست پیدا کنیم؟ این سوالی است که همه افرادی که در کسب و کار شما فعالیت می کنند باید بتوانند به آن پاسخ بدهند، علی الخصوص تیم فروش تان.

آیا تا به حال این تجربه را داشته اید که کسی تلاش کرده باشد تا چیزی را به شما بفروشد که فقط به درد پدربزرگ تان می خورد؟

به کمک بازاریابی درونگرا می توان از بروز این دست از اشتباهات لپی در فروش جلوگیری کرد.

بخشی از کسب و کار شما که بازاریابی درونگرا انجام می دهد شخصیت های خریدار (Buyer Personas)  واضحی را ترسیم می کند تا از این طریق به فروشندگان کمک کند تا ارتباط و برخورد خود با مشتری را به نحو احسن شخصی سازی کنند. در هر صورت، همانطور که در مثال پدربزرگ هم به آن اشاره کردیم، هیچ کس به شنیدن چیزهایی که به وی ربطی ندارند علاقه ای ندارد.

فروشندگان حرفه ای و باهوش با اتخاذ نگرش یک بازاریاب درونگرا منافعی که شرکت متبوع شان ارائه می دهد را دقیقاً به همان گونه ای معرفی می کنند که مشتری مشتاق به شنیدن آن است.

شخصیت های فروش به تیم بازاریابی کمک می کنند تا محتوای هدفمندی را تولید کند که خریداران بالقوه شایسته ای را در اختیار تیم فروش قرار می دهد.

  1. جذب و آماده سازی مشتری

مشتری به دنبال چیست؟ هر بار که با یک مشتری جدید تحت عنوان یک فرصت تازه برخورد می کنید این سوال را در ذهن داشته باشید.

بازاریاب های درونگرا ساعت های بیشماری را برای تولید، ارزیابی، جرح و تعدیل، تکامل و تکرار صرف می کنند تا راه هایی را برای جذب مشتریان علاقمند (راغب) باکیفیت پیدا کنند.

آنها برای جذب و هدایت مشتریان بالقوه به تولید محتوا می پردازند و سپس آن مشتریان را بخش بندی کرده و پرورش می دهند تا اینکه برای خرید آماده شوند.

بخش های فروش و بازاریابی باید روی تعریف یک مشتری راغب شایسته و صلاحیت سنجی شده و روش هدایت آن مشتری در سفر خریدار (buyer’s journey) با هم توافق داشته باشند. این شما هستید که باید مشخص کنید که پیگیری کدام مراحل قیف فروش برای فروشنده مناسب است و کدام مراحل باید به بخش بازاریابی سپرده شوند.

به عنوان مثال، ادامه کار با کسی که برای دریافت یک نمونه یا دوره آزمایشی رایگان در سایت شما ثبت نام می کند با کسی که مشترک محتوای وبلاگ تان می شود متفاوت خواهد بود.

در واقع، بازاریابی مشتریان راغب را برای فروش آماده می کند، سپس تیم فروش با تکیه بر اطلاعاتی که از تیم بازاریابی به دست آورده آماده است تا میزان علاقه آن مشتریان را بررسی کند، درک بهتری از نیازهای آنها به دست بیاورد و مراحل عملیاتی متناسب را آغاز کند.

  1. تولید محتوا

تیم های بازاریابی درونگرا حجم عمده ای از وقت خود را برای تولید محتوا صرف می کنند.

همه آیتم های محتوایی (تک تک مقالات وبلاگ ها، کتاب های الکترونیکی، پست های شبکه های اجتماعی و امثال آنها) با انگیزه هدفگیری مشتری بالقوه در مراحل مختلف سفر خرید وی تولید می شوند تا با ارائه اطلاعات و تحت تاثیر قرار دادن او به مرحله به سرانجام رسیدن فروش نزدیک شود.

بخش فروش باید از این آیتم های فکرشده و حساب شده برای پیشبرد فرآیند فروش استفاده کند. از این طریق، فکر باری به هر جهت و ناامیدانه «یه پیشنهاد می فرستم ببینم چی میشه!» محو خواهد شد.

محتوایی که توسط تیم بازاریابی تولید می شود گزینه های بیشتری را برای مراحل بعد و ادامه کار با مشتریان بالقوه در اختیار فروشندگان قرار می دهد.

به علاوه، این محتوا با ارائه اطلاعات نافع و ارزشمند می تواند مشتریان فعلی را نیز مجذوب و فعال نگه دارد. به این وسیله رابطه شما با مشتری تقویت می شود و هنگامی که نوبت به تمدید دوره یا بیش فروشی می رسد، بخش فروش شانس بیشتری پیدا خواهد کرد.

در یک کسب و کار متوازن، این وظیفه بخش بازاریابی است که به بخش فروش کمک کند تا درک بهتری از مشتریان شایسته ای که دریافت می کند و اطلاعاتی که برای آنها ارزشمندتر و نافع تر به شمار می رود به دست بیاورد. فروشندگان باید چشمان خود را به روی فرصت های بیشماری که بازاریابی درونگرا فراهم می کند باز کنند.

گردآوری اطلاعات فروش با نگرش بازاریابی درونگرا

به علاوه، باید به این نکته نیز اشاره کرد که بازاریاب ها به طور مستمر در حال تست و ارزیابی ایده هایی برای کمپین های جدید هستند. آنها آمادگی دارند تا بر اساس اطلاعاتی که دریافت می کنند روشها و عملکرد خود را تغییر بدهند، اما معمولاً کارشناسان فروش در عملکرد و استراتژی های خود منفعلانه تر عمل می کنند.

از آنجایی که کار فروشندگی مستلزم انبوهی از تعاملات انسانی است، برخی از فروشندگان در اطناب حرف و سخن گیر می افتند و واقعیات را از یاد می برند، اما در نهایت این اطلاعات و داده ها است که باید هادی افکار و اعمال شما باشد، نه فقط حس درونی تان.

خوشبختانه فروشندگان با پیگیری فعالیت های روزانه خود با استفاده از ابزارهای مدیریت ارتباط با مشتری (CRM) یا حتی یک سرویس رایگان مانند Google Sheets می توانند از نگرش تحلیل گرایانه بازاریابی درونگرا کمک بگیرند.

بررسی ارقام و داده های منتج از فرآیند فروش تنها فرآیندی است که بدون دخالت عواطف و احساسات می تواند به وضوح به شما نشان بدهد که چه چیزی موثر بوده و چه چیزی تاثیر مثبتی نداشته است.

تنها راه پیشرفت این است که از همان ابتدا بر همه چیز نظارت داشته باشید و بر اساس نتایج متکی بر آمار و ارقامی که مشاهده می کنید به جرح و تعدیل و ایجاد تغییرات لازم دست بزنید. بنابراین زیاد به یک قالب ایمیل یا روش خاص وابستگی پیدا نکنید؛ اگر چیزی موثر نیست باید برای تغییر فوری آن آماده باشید.

برای شروع، به آمار و ارقام زیر توجه کنید:

  • چقدر برای تحقیق درباره مشتریان بالقوه وقت می گذارید؟
  • هر هفته چند ملاقات با مشتریان دارید؟
  • در هر یک از مراحل قیف فروش چند فرصت دارید؟
  • یک فرآیند فروش به طور متوسط چقدر طول می کشد؟
  • نرخ واکنش دهی و کلیک ایمیل ها چقدر است؟
  • نسبت بین تاثیرگذاری این شاخص ها چقدر است؟

آگاهی از این ارقام به شما کمک خواهد کرد تا در رابطه با تغییرات مورد نیاز در استراتژی های فروش خود تصمیمات آگاهانه و هوشمندانه ای را اتخاذ کنید.


منبع: گویا آی‌تی

تفاوت استیو جابز با کارآفرینان دیگر در دستیابی به موفقیت چه بود؟

یکی از ویژگی‌ های بارز شخصیت استیو جابز سادگی مثال زدنی او است. استیو جابز همواره تمرکز خود را بر موضوع اصلی متمرکز می کرد و بدین ترتیب با حفظ تمرکز و ثبات رویه در فعالیت های خود توانست به یکی از برترین مدیران و کارآفرینان شناخته شده تبدیل گردد.

گویا آی تی – در حقیقت یکی از رموز موفقیت استیو جابز این است که وی بر خلاف اکثریت، به جای پرداختن به مسائل پر زرق و برقی مانند هدف گذاری های متعدد و برنامه های کسب و کار پر رمز و راز، بر اهمیت ثبات رویه و تمرکز بر هدف اصلی تأکید می کرده است. شاید در نتیجه ی همین رویکرد وی باشد که کمپانی تحت مدیریت او، یعنی کمپانی اپل، به جای تولید تعداد زیادی محصول تنها بر روی طراحی و ساخت چند محصول محدود، مثلاً تلفن های هوشمند آیفون، تمرکز کرده است.

در حقیقت پرداختن به امور حاشیه ای و بی ارتباط با موضوع اصلی هدف شما باعث می شود تا نتوانید آن گونه که باید به آن دست یابید. این نکته اگر چه بدیهی می نماید، اما افراد زیادی هستند که با وجود آگاهی بر این موضوع اجازه می دهند تا موضوعات حاشیه ای و کم ارزش حواسشان را پرت کرده و مانع دستیابی آنان به هدف ها شوند.

در ادامه به برخی از توصیه های استیو جابز برای ایجاد یک کسب و کار موفق و دستیابی به موفقیت اشاره خواهیم نمود:

  1. بدون دلیل موجه رویه خود را تغییر ندهید.

ممکن است شغل فعلی شما در حال حاضر به اندازه ی کافی سوددهی نداشته باشد و در نتیجه شما به این فکر افتاده باشید که آن را با حرفه یا هدفی دیگر جایگزین کنید. اما نکته در همین جا ست که با وجود فشار و اضطرابی که خوب پیش نرفتن کارها برای شما به همراه می آورد، باید تلاش کنید که با تمرکز بر هدف اولیه و اصلی خود با این موانع مواجه شده و به مسیرتان ادامه دهید. پس بدون دلیل موجه رویه ی خود را تغییر ندهید حتی اگر در ظاهر، موقعیت های بهتری نسبت به موقعیت کاری حال حاضرتان در پیش رو دارید.

شما باید کار و فعالیت خود را تحت نظارت و کنترل داشته باشید و یا از افرادی که به آن ها اعتماد دارید بخواهید این وظیفه را بر عهده بگیرند. بدین ترتیب تعادل در فعالیت های شما برقرار خواهد شد.

  1. تنها یک هدف اصلی انتخاب کنید.

هر فرد هر چقدر هم که توانایی داشته باشد، و هر اندازه که بتواند کمتر بخوابد، در هر صورت در طول شبانه روز بیشتر از ۲۴ ساعت فرصت ندارد. از آن جا که زمان محدود است بهتر است تا به جای انتخاب چندین هدف، تنها بر روی یک هدف تمرکز کنید و تلاش نمایید که آن را به سرانجام برسانید. پس از انتخاب هدف، لازم است تا همواره با به خاطر آوردن آن، اقدامات مورد نیاز برای حصول به هدفتان را مورد ارزیابی قرار دهید و بر این اساس عمل نمایید.

  1. تماس های تلفنی و مکالمات رودررو را جایگزین ارتباطات مجازی کنید.

بهترین روش برای برقراری ارتباط با دیگران مکالمه ی رودررو است. در واقع بهتر است تا جای ممکن ارتباط خود را با دیگران واقعی سازید. استفاده از تلفن برای برقراری تماس صوتی، گذاشتن یک یادداشت با دست خط خودتان برای دیگران و … از جمله راه هایی هستند که تأثیری به مراتب بیشتر نسبت به روش هایی چون ارسال ایمیل یا دورهمی های شبکه ای دارند.

  1. نگران رنگ جوراب هایتان نباشید.

انتخاب یک نوع پوشش ویژه ی خودتان نمونه ای از اقدامات کوچکی است که می توانید برای خالی نمودن ذهنتان انجام دهید. بسیاری از کارآفرینان بزرگ مانند مارک زاکربرگ همیشه از یک نوع پوشش استفاده می کنند. بهتر است به جای پرداختن به مسائل جزئی، همانند نوع پوشش خود، افکار خود را بر روی اهداف بزرگ تری متمرکز نمایید.


منبع: گویا آی‌تی

۵ نکته برای ایجاد یک «مرکز تنظیمات اشتراک» تاثیرگذار

این چیزی نیست که همیشه غیرقابل اجتناب باشد. حتی اگر به طور پیوسته و مستمر آیتم های محتوایی خارق العاده ای را تولید و پیشنهادات گران سنگی را ارائه می کنید، باز هم برخی از مشترکان فهرست ایمیل مارکتینگ شما تمایل به لغو اشتراک خود خواهند داشت. یکی از ترفندهایی که به واسطه آن می توانید فرصت دوباره ای را به دست بیاورید این است که گزینه هایی را در اختیار مشترک قرار بدهید که از طریق آنها بتواند تعداد و نوع ایمیل هایی که از جانب شما دریافت می کند را تعیین کند. این گزینه ها را در کجا قرار می دهید؟ در صفحه ای از وبسایت خود که به آن «بخش یا مرکز تنظیمات اشتراک» می گوییم.

بخش تنظیمات اشتراک به مشترکان ایمیل مارکتینگ اجازه می دهد تا تناوب و موضوعات محتوا را به دلخواه خود مشخص کنند و یا اینکه اشتراک خود را به کلی لغو کنند. با فراهم کردن چنین قابلیتی، به مشترکان خود اجازه می دهید تا خودشان را «بخش بندی» کنند و از این طریق علاوه بر هدفمندتر شدن فهرست، تعداد لغو اشتراک ها را نیز محدودتر می کنید.

اما چگونه می توانید مرکز تنظیماتی را ایجاد کنید که کارآمد باشد و عملاً مورد استفاده مشتریان تان قرار بگیرد؟ ما در این مطلب از مجموعه مقالات آموزش ایمیل مارکتینگ به ۵ نکته مهم اشاره می کنیم که به کمک آنها می توانید بخش تنظیماتی داشته باشید که فلسفه وجودی خود را محقق می کند.

  1. همه چیز را با شفافیت هر چه تمام تر روشن کنید

هنگامی که مشتری به مرکز تنظیمات اشتراک خود مراجعه می کند، چند چیز است که باید فوراً به چشم بیاید:

  • متنی که مزایای حفظ اشتراک را یادآور می شود
  • انواع ایمیل هایی که مشترک مورد نظر در حال حاضر دریافت می کند
  • تناوب ارسال آن ایمیل ها

هر چه همه چیز واضح تر باشد بهتر است. تمام گزینه های ارتباطی باید به همراه یک شرح مختصر (یک جمله ای) فهرست شده باشند. بهتر است امکان مشاهده نمونه ای از ایمیل هایی که مشتریان می توانند از شما دریافت کنند را هم در اختیار آنها قرار بدهید.

البته برخی از مشترکان فهرست تان تمایل دارند که اشتراک خود از همه انواع ارتباطات ایمیلی با شما (از خبرنامه گرفته تا ایمیل های اطلاع رسانی پیشنهادات خاص) را لغو کنند، لذا این گزینه هم باید به وضوح قابل رویت باشد و نباید تلاش کنید که آن را پنهان کنید. برای مشترکانی که در نهایت به این جمع بندی می رسند که باید اشتراک خود را به کلی لغو کنند یک نظرسنجی کوتاه قرار بدهید تا بتوانید دلایل لغو اشتراک را بهتر درک کنید و برنامه ایمیل مارکتینگ خود را بهبود ببخشید.

  1. با طراحی خوب شروع کنید

برای ایجاد یک مرکز تنظیمات اشتراک تاثیرگذار، طراحی اهمیت به سزایی دارد. برخلاف صفحات ثبت نام که معمولاً مرحله بندی آن در صفحات مختلف روش بهتری است، تنظیمات اشتراک را باید در یک صفحه بگنجانید. مراکز تنظیماتی که چندین صفحه یا زبانه دارند به جز در همان صفحه اول تعامل چندانی را شاهد نیستند. از آنجایی که همه چیز را در یک صفحه می چپانید، حتماً برای تسهیل هضم محتوا از روشهای استاندارد طراحی، مانند بهره گیری از گروه بندی و سلسله مراتب مناسب، خطوط افقی بجا و مواردی از این قبیل استفاده کنید.

ضمناً اطمینان پیدا کنید که مرکز تنظیمات شما کاملاً با موبایل سازگار و/یا واکنشگرا است. اساساً بهتر است که طراحی خود را برای صفحات کوچک انجام بدهید و در وهله دوم سازگاری آن با صفحات بزرگتر را بررسی کنید.

  1. به نوشته های خود لحن و شخصیت انسانی بدهید

یک متن خوش نگاشت می تواند تأثیر بسیار مثبتی روی میزان لغو اشتراک شما داشته باشد. هنگامی که مخاطب احساس می کند که با افرادی که در پشت صحنه برند حضور دارند عُلقه ای دارد، بریدن پیوندها دشوارتر می شود. یک متن خوب برای مرکز تنظیمات باید شخصیت داشته باشد. حتی می توانید کمی لحن خودمانی هم به آن بدهید.

یکی دیگر از روشهای برگرداندن نظر مشترکان به کمک متن، استفاده از تکنیک «آیا اطمینان دارید؟» است. اینکه مشتری می خواهد اشتراک خود را لغو کند را بپذیرید، اما پیشنهاد تناوب کمتری را بدهید که به جای لغو اشتراک بتوانند آن را انتخاب کنند، مثلاً ماهی یک ایمیل. در عین حال، باز هم گزینه «لغو اشتراک کلی» باید به وضوح هویدا باشد.

  1. تاکتیک استفاده از فوتر ایمیل

اما اگر یک مرکز تنظیمات اشتراک خوش نقش و نگار و کارآمد را طراحی کردید و کسی به آن مراجعه نکرد چه؟ یکی از روشهایی که به کمک آن می توانید توجه مشترکان را جلب کنید تا تنظیمات خود را ویرایش کنند این است که شَمایی از پروفایل آنها را در فوتر ایمیل بگنجانید. از این طریق، احتمال اینکه مشترکین فهرست شما تنظیمات کنونی خود را ببینند و درصدد تغییر اطلاعات نادرست برآیند بیشتر می شود. به خاطر داشته باشید که یکی از اصلی ترین مزایای مراکز تنظیمات اشتراک همین است که به مشترک اجازه می دهد تا شما را در جریان آخرین علاقمندی ها و سلایق خود بگذارد.

  1. کمپین های ایمیلی اختصاصی برای تغییر تنظیمات

یکی دیگر از روشهای جذب ترافیک به مرکز تنظیمات این است که یک کمپین ایمیل اختصاصی به راه بیندازید و از مشترکان خود درباره علایق شان سوال کنید. این سوال می تواند چنان در کد ایمیل قرار بگیرد که با پاسخ به آن یک صفحه تشکر باز شود و فوراً پاسخ در تنظیمات مشترک ثبت شود.

به منظور افزایش بازگشت سرمایه، این صفحه «قدردانی» می تواند مشترک را به صفحه دیگری هدایت کند که حاوی محصولات یا محتوایی است که با تنظیمات انجام شده از سوی وی تناسب دارد. از این طریق، نه تنها اطلاعات ارزشمندی را درباره سلایق مشترکان خود جمع آوری می کنید، بلکه به صفحات فرود بهینه سازی شده خود برای تبدیل مشترک به مشتری بالفعل نیز ترافیک هدایت می کنید. به منظور کاهش وقت و منابع مورد نیاز، می توانید این کمپین ها را به نحوی تنظیم کنید که دو بار در هر سال به طور خودکار اجرا شوند.

یکی از بزرگترین چالش هایی که بازاریاب ها با آن مواجه هستند ارائه محتوایی است که با توجه به شخصیت ها یا Persona های مختلف مشتریان تعامل برانگیز و متناسب باشد. مراکز تنظیمات اشتراک ایمیل با ارائه امکان تصمیم گیری به مشترک در رابطه با اینکه چه چیزی را در چه زمانی و چطور از شما دریافت می کند باعث می شوند که رضایت مشترکانی که به سختی به دست آورده اید حفظ شود. به کمک تاکتیک هایی که در این مطلب از سلسله مطالب آموزش ایمیل مارکتینگ به آنها اشاره شد نه تنها تا حد زیادی از لغو اشتراک مصون خواهید ماند، بلکه درک بهتری از روشهای مناسب بازاریابی برای مشترکان خود نیز به دست خواهید آورد.


منبع: گویا آی‌تی