راه و رسم خوب کار کردن در تعطیلات نوروز!

روزنامه دنیای اقتصاد: آیا شما از آن دسته افرادی هستید که قصد دارند تعطیلات سال نو را هم مشغول به کار باشند و کسب و کار خود را تعطیل نکنند یا جزو کسانی هستید که این تعطیلات را فرصتی برای احیای نیروی خود می‌دانند؟

به هرحال بهتر است قبل از تصمیم‌گیری برخی عوامل تاثیرگذار در این شرایط را که در ادامه به آنها اشاره می‌کنیم بررسی کنید.

با نزدیک شدن پایان سال و شروع تعطیلات سال نو، چالش پیش روی اغلب مدیران سازمان‌های خصوصی و کسب‌وکارها تصمیم‌گیری برای تعطیل کردن کسب‌وکار در تمام طول تعطیلات یا بخشی از آن است و اینکه کدام رویکرد می‌تواند برای آنها ارزش بیشتری ایجاد کند؟

عوامل زیادی در تصمیم‌گیری در مورد این مساله نقش دارند و باید با دقت در مورد جوانب مثبت و منفی آن فکر شود. در ابتدا باید هزینه‌های تعطیل نکردن واحد کسب‌و‌کار خود را برآورد کنید و هزینه‌هایی چون حقوق کارمندان را که اغلب به دلیل کار در تعطیلات عمومی بالاتر است، حتما لحاظ کنید.

راهکارهایی برای مدیریت تعطیلات سال نو

 سپس باید جمع برآورد هزینه‌ها را با سودی که به علت کمتر بودن حضور رقیبان در این دوره اغلب افزایشی است، قیاس کنید. به این ترتیب می‌توانید بهترین تصمیم‌گیری را در این زمینه داشته باشید.

برخی از کسب‌وکارها این موقعیت را بهترین فرصت برای پیشی گرفتن از رقبای خود می‌دانند، اما اگر تامین‌کنندگان و پیمانکاران مربوط به کسب‌وکار شما در دسترس نباشند، کار کردن شما در تعطیلات کاری بیهوده است و تنها برای شما هزینه‌بر است.

 شما باید قبل از تصمیم‌گیری با دقت برآورد کنید که آیا در صورت تعطیل نکردن واحد خود، سرتان شلوغ خواهد بود یا خیر؟ زیرا هزینه تعطیل نکردن کار در ایام تعطیل در حالی که دیگران در تعطیلات به سر می‌برند، می‌تواند برای شما بسیار سنگین‌تر از هر سودی باشد که ممکن است عاید شما شود.

البته شکی نیست که برخی از کسب‌وکارها در همان هفته اول تعطیلات، انرژی خود را مجددا به‌دست می‌آورند و با پایان تعطیلات عمومی کار خود را آغاز می‌کنند.

 اگر شما جزء این دسته هستید، باید از این زمان به خوبی استفاده کنید و با برنامه‌ریزی اوقات خود را به بهترین نحو در کنار خانواده و دوستان سپری کنید و آرامش خود را به دست آورید.

به طور کلی، بهتر است مدیران با کارمندان خود در این باره صحبت کنند، زیرا برخی از کارمندان ترجیح می‌دهند از این تعطیلات به طور کامل استفاده کنند و آن را بهترین زمان برای استراحت بعد از یک سال کاری می‌دانند و ممکن است برنامه ویژه‌ای برای این ایام داشته باشد.

توازن کار و زندگی یک چالش بزرگ است، اما اگر تلاش کنید که در مورد این موضوع بیشتر فکر کنید، بسیار ارزشمند است. به عبارتی، تعطیل کردن کسب‌وکار در تمام طول تعطیلات سال نو می‌تواند مثال خوبی باشد و کارمندان را تشویق کند که زمانی را هم به خود اختصاص دهند.

راهکارهایی برای مدیریت تعطیلات سال نو

در شرایط بد اقتصادی حتی اگر کسب‌وکار خود را در تمام این ایام تعطیل کنید و این امکان را به کارمندان خود بدهید که از این تعطیلات به طور کامل یا حتی بیشتر استفاده کنند، برای شما به‌صرفه‌تر است. به یاد داشته باشید که طبق قانون تنها یک بار چنین تعطیلاتی در تقویم برای شما و کارمندانتان وجود دارد.

اما برای برخی از کسب‌وکارها گزینه دیگری وجود ندارد و باید در ایام تعطیل نیز همچنان به کار مشغول باشند. ممکن است کار شما به صورتی باشد که باید حتما در دسترس باشید یا کار شما به نوعی است که به شما اجازه نمی‌دهد، مدت طولانی را تعطیل کنید.

در این شرایط کسب‌و‌کار شما باز است، اما سرتان خیلی شلوغ نیست. بنابراین می‌توانید از فرصت استفاده کنید و با یک برنامه‌ریزی دقیق برای تعطیلات بعدی یا برای پایان سال آینده برنامه‌ریزی کنید. همچنین در پایان هر سال بررسی کنید که در آن سال چه مواردی در کسب‌وکار شما خوب پیش رفته و چه مسائلی برای سال جدید باید مورد بازبینی قرار گیرند؟

 ممکن است کسب‌وکار شما بتواند با ایجاد یک وب‌سایت قوی و بهره‌گیری از رسانه‌های اجتماعی و فناوری‌هایی از این قبیل در ایام تعطیل نیز به راحتی به فعالیت خود ادامه دهد. بنابراین با برنامه‌ریزی از این فرصت استفاده کنید. شما با برنامه‌ریزی برای سال آینده یک قدم از دیگران جلوترید و با در دست داشتن یک برنامه مدون، برای رویارویی با چالش‌های اجتناب‌ناپذیر سال آینده آماده هستید.


منبع: برترینها

۵ افسانه درباره بازاریابی دیجیتال که اغلب صاحبان کسب و کارهای کوچک باور کرده اند

درباره بازاریابی دیجیتال به عنوان یک نوع نسبتا جدید از بازاریابی، افسانه های زیادی ساخته و پرداخته شده است.

اگر دستی بر آتش بازاریابی دیجیتال داشته باشید، خواهید دید که بسیاری از صاحبان کسب و کارهای کوچک درک کاملا درستی از بازاریابی دیجیتال ندارند. فارغ از اینکه استارتاپی را راه انداخته اید یا یک کسب و کار محلی دارید، قدرت تشخیص بین واقعیت و افسانه در مبحث بازاریابی دیجیتال برای شما و پیشرفت کسب و کارتان حائز اهمیت است. موارد زیر مشهورترین افسانه های بازاریابی دیجیتال هستند که ما پرده از راز آنها برداشته ایم…

  1. «بازاریابی دیجیتال فقط به درد کسب و کارهای بزرگ می خورد.»

شاید سالها پیش می شد چنین چیزی را پذیرفت، اما امروز نه چندان. تکنولوژی پیشرفت کرده است، نرم افزار و میزبانی وب (هاست) ارزانتر شده و تقریبا همه پیش از خرید هر محصول یا خدماتی از اینترنت استفاده می کنند. در حالیکه این درست است که هر چه بودجه بیشتری داشته باشید، می توانید کمپین بازاریابی دیجیتال گسترده تری داشته باشید، اما این تصور که برای شروع به ده ها میلیون تومان سرمایه نیاز دارید اشتباه است. در واقع، بسیاری از کمپین های بازاریابی کم هزینه می توانند موفقیت بسیار خوبی را عاید کسب و کارها کنند.

  1. «فوراً نتیجه می گیرید.»

اگر نتایج فوری می بود، زندگی صاحبان کسب و کارها و بازاریاب های دیجیتال واقعا شیرین می شد، اما به مانند هر کمپین بازاریابی دیگر، بین آغاز کمپین و شروع کسب نتیجه فاصله ای وجود دارد. تفاوت بین بازاریابی سنتی و دیجیتال در این است که این فاصله زمانی در بازاریابی دیجیتال می تواند کوتاهتر باشد و نتایج را نیز با سهولت بیشتری می توان پیگیری و دنبال کرد.

  1. «ترافیک بیشتر مساوی است با پول بیشتر.»

اغلب چنین تصوری را شاهد هستیم که هرچه یک وبسایت ترافیک بیشتری را دریافت کند، مشتریان راغب و فروش بیشتری خواهد داشت. البته این از نظر تئوری درست است، اما هدف بازاریابی دیجیتال نیست. هدف بازاریابی دیجیتال استفاده از تکنولوژی در دسترس شما برای درک بهتر جمعیت هدف تان و جذب ترافیک هدفمند به سایت شما است. ترافیک کمتر اما هدفمند، بازگشت سرمایه بیشتری از ترافیک زیاد اما عمومی حاصل می کند.

  1. «بازاریابی ایمیلی اسپم کردن است.»

احتمالا برای بسیاری از صاحبان کسب و کارها غیرقابل باور است، اما حقیقیت این است که آمار نشان می دهد که بازاریابی ایمیلی بیشترین بازگشت سرمایه را در بین کانال های بازاریابی دیجیتال دارد. از بازاریابی ایمیلی هم به مانند همه استراتژی های بازاریابی می توان استفاده یا سوء استفاده کرد. متاسفانه بسیاری با ارسال هرزنامه یا اسپم از بازاریابی ایمیلی سوء استفاده می کنند. این نامِ بازاریابی ایمیلی را لکه دار می کند. اما در مقابل، هنگامی که یک کمپین بازاریابی ایمیلی با ارسال ایمیل به نشانی هایی که توسط محتوای ارزشمند به دست آمده اند خلق می شود، می تواند به یک استراتژی مافوق قدرتمند بازاریابی دیجیتال تبدیل شود.

  1. «ما باید در همه پلتفورم های اجتماعی حضور داشته باشیم.»

چیزی که در بازاریابی دیجیتال اهمیت دارد، دسترسی به جامعه هدف از میان جماعت کاربران اینترنت است. به احتمال زیاد، افرادی که همه روزه از لینکدین استفاده می کنند، به همان اندازه به اینستاگرام سر نمی زنند. برای درک اینکه جامعه هدف و مشتریان فعلی شما از کدام پلتفورم ها بیشتر استفاده می کنند باید تحقیق کنید تا شما هم بتوانید همانجایی حضور پیدا کنید که آنها در آن فعالیت می کنند. علاوه بر این، لازم است این نکته را نیز در نظر بگیرید که مدیریت و بازاریابی رسانه های اجتماعی یک فرآیند وقت گیر است. بهتر است به جای اینکه ۵۰ درصد از توان خود را روی همه آنها بگذارید، ۱۰۰ درصد آن را روی دو یا سه پلتفورم متمرکز کنید.


منبع: گویا آی‌تی

۴ نکته موثر درباره تبدیل برای بازاریابی ایمیلی کسب و کارهای کوچک

از بازاریابی ایمیلی برای رشد کسب و کار خود استفاده کنید

بازاریابی ایمیلی به شما اجازه می دهد تا با هزینه بسیار کم به مخاطبان بسیار هدفمندی دسترسی پیدا کنید. در واقع، تخمین زده می شود که یک پیام بازاریابی ایمیلی موثر این پتانسیل را دارد که در ازای تنها ۱ دلار سرمایه گذاری، ۳۸ دلار درآمد عاید کند.

ما در اینجا به چند نکته درباره تبدیل (conversion) در بازاریابی ایمیلی اشاره می کنیم که کسب و کارهای کوچک با استفاده از آنها می توانند تاثیر کمپین های بازاریابی ایمیلی خود را افزایش دهند.

  1. برای تصاویری که در ایمیل خود ارسال می کنید از تگ های مناسب استفاده کنید

آمار و ارقام موجود نشان می دهند که هر فرد ماهانه به طور متوسط ۴۰۰ ایمیل مرتبط با امور بازرگانی دریافت می کند. ایمیل هایی که حاوی تصویر هستند می توانند به کسب و کار کوچک شما کمک کنند تا در بازار پر هیاهوی حاضر متمایز به نظر برسد؛ مخصوصا اگر از تصاویری استفاده کنید که نسبت به یک محصول، کمپین ترویجی یا برند شما یک واکنش عاطفی ایجاد می کنند.

با این وجود، با توجه به اینکه حداقل نیمی از ایمیل ها بوسیله ابزارهای همراه چک می شوند، پیش نیازهای بازاریابی ایمیلی موثر افزایش یافته است. علیرغم اینکه ابزارهای همراه می توانند باعث تسریع واکنش به پیام هایی شوند که حساسیت زمانی دارند، اما صفحات کوچک همیشه شرایط مناسب برای نمایش تصاویر را ندارند. اگر دریافت کننده ایمیل، ایمیل شما را باز کند و تصاویر شما فورا نمایش داده نشوند (به دلیل تنظیمات نرم افزار یا اپ ایمیل شما یا هر دلیل دیگر)، ممکن است برای همیشه به پوشه اسپم او تبعید شوید. هرچه بیشتر چنین چیزی اتفاق بیفتد، شکل دادن شهرت به عنوان یک فرستنده معتبر برای شما دشوارتر می شود. این در حالی است که بر اساس آمار، تنها ۲۸ درصد از ایمیل ها مستقیما وارد اینباکس کاربر می شوند.

تگ های ALT توصیفی و مناسب در بازاریابی ایمیلی می توانند باعث بهبود نرخ تبدیل و کاهش ریسک ناشی از مشکلات نمایش تصاویر شوند. چنانچه از متن تگ ALT متناسب، مرتبط و کاربردی استفاده کنید، حتی اگر دریافت کننده نتواند تصاویر را مشاهده کند، معنی و مفهوم مورد نظر انتقال داده می شود (حتی در صورت عدم نمایش تصویر، تگ ALT تصاویر در ایمیل به نمایش در می آید). تگ های ALT تصاویر سایت و کمپین ایمیل خود را بررسی کنید تا مرتبط و با مفهوم باشند و از کلمات روشنی استفاده کنید که باعث می شوند مشتری به انجام یک عمل متمایل شود.

  1. از ارسال پیام های غیرهدفمند خودداری کنید

ایمیل هدفمند

اگر چه ممکن است اطلاعات مُتقَنی از مشتریان احتمالی خود نداشته باشید، اما با هر پیامی که ارسال می کنید، می توانید اطلاعات بیشتری درباره اینکه به چه نوع ایمیلی واکنش بهتری نشان می دهند کسب کنید. نرخ های بازکردن و کلیک هر کمپین را با جدیت دنبال کنید و با تست واکنش و عنوان ایمیل، زمان مناسب برای ارسال ایمیل های خود را پیدا کنید. سپس برای ایجاد کمپینی که بر اساس فعالیت مخاطبان سفارشی شده و با سلایق و نیازهای آنها ارتباط تنگاتنگ پیدا می کند، دریافت کنندگان ایمیل های خود را گروه بندی کنید.

  1. زیاده خواه نباشید

کمپین های بازاریابی ایمیلی خود را بخش بندی کنید تا بتوانید به هر یک از دریافت کنندگان پیشنهاداتی مبتنی بر سلیقه و نیاز فردی شان ارائه کنید. به علاوه، لازم است که پیام و فراخوان به عمل روشن و واضحی را ارائه کنید و به نحوی برنامه ریزی کنید که مخاطب چه از طریق رایانه و چه با ابزارهای همراه، فرآیند خرید و پرداخت ساده و موثری را تجربه کند. برای پیشنهادات ویژه ای که در ایمیل خود قرار می دهید به طریقی برنامه ریزی کنید که لزومی به درج کد تخفیف در مرحله پرداخت نباشد. با شرکت های پرداخت آنلاینی همکاری کنید که صفحه پرداخت امن و برند شده ای را پیش روی خریدار قرار می دهند تا نگرانی های مربوط به امنیت پرداخت رفع شود و نیازی به عبور از مراحل اضافی برای انتقال وجه نباشد. به عنوان نمونه، بر طبق گزارشها، علیرغم محبوبیت پی پال در پرداخت آنلاین، شواهد نشان می دهد که به دلیل اینکه خرید با استفاده از آن نیاز به عبور از چند مرحله اضافی دارد، تقریبا تا ۱۵ درصد نرخ تبدیل را کاهش می دهد؛ مخصوصا هنگامی که خریدار از طریق ابزارهای همراه به خرید می پردازد.

  1. از ایمیل برای ایجاد یک رابطه باثبات استفاده کنید

کمپین های ایمیلی شما باید بر پایه یکدیگر ساخته شوند و بر اساس فعالیت گذشته مشتری، اطلاعات شما درباره مشتری را تایید و تقویت کنند. در واقع، بر اساس گزارش یکی از شرکت های بازاریابی، نرخ باز شدن ایمیل های هدفمندی که بر اساس تعامل دریافت کننده با پیام های گذشته تنظیم شده اند، ۷۶ درصد بیشتر از ایمیل های عمومی است. هرچقدر هم که قیمت گذاری مناسبی داشته باشید یا کیفیت محصولتان بالا باشد، اگر نتوانید مشتری را متقاعد کنید که روی ایمیل شما کلیک کند، نمی توانید او را تبدیل کنید.

بازاریابی ایمیلی یک راه مقرون به صرفه برای ارتباط با مخاطبان بالقوه و مشتریان، کسب اطلاعات ارزشمند درباره علایق و سلایق آنها و افزایش فروش است. با این وجود، تبدیل دریافت کننده به خریدار به استراتژی احتیاج دارد. برای بهبود بازگشت سرمایه از هر ایمیلی که ارسال می کنید، نکات بالا را مد نظر قرار دهید. چنانچه شما هم در همین رابطه نظری دارید، آن را در پایین همین مطلب با ما در میان بگذارید.

نکته: تمامی مواردی که به آمار و ارقام و گزارشات استناد شده، حاوی لینک به مرجع هستند.


منبع: گویا آی‌تی

برای تغییر قالب سایت شرکت خود باید به چه نکاتی توجه کنیم؟

همینطور که شرکت شما تکامل پیدا می کند، ممکن است به نظر برسد سایتی که در ابتدا برای کسب و کار خود راه اندازی کرده اید، دیگر دقیقا نمی تواند بازتابی از ایده یا محصولات و خدمات شما باشد. در چنین شرایطی، تغییر قالب -یا تغییر در طرح، ظاهر و سایر عناصر وابسته به آن- می تواند به شما کمک کند تا ابعادی از سایت که هنوز هم مرتبط هستند را حفظ کرده و سایر موارد را گسترش دهید، به روز یا حذف کرده و یا جایگزین کنید. تغییر قالب نیز به مانند هر فرآیند دیگری می تواند وقت گیر باشد و کسب نتیجه موفق به برنامه ریزی استراتژیک شما وابسته است. اگر در حال تصمیم گیری برای تغییر قالب سایت شرکتی خود هستید، ابتدا این سه سوال را از خود بپرسید:

چه زمانی باید قالب وبسایت شرکت را تغییر بدهم؟

هیچ دوره زمانی مشخصی (مثلا شش ماه، یک سال یا دوسال) وجود ندارد که شما را ملزم به تغییر قالب کند. در عوض، هنگامی که برندتان تغییر می کند (مثلا طرح رنگ یا نماد شرکت تغییر می کند)، محتوا عوض می شود (به عنوان مثال، با عرضه یک محصول جدید)، یا هنگامی که در پیام شما تغییر قابل توجهی به وجود می آید باید به تغییر قالب شرکت فکر کنید. به علاوه، اگر آمار تعامل با سایت شما افت کرده است نیز تغییر قالب می تواند توجیه داشته باشد.

اگر به ترکیب تغییر قالب با بازسازی و تغییر پلتفورم، کارکرد یا ساختار وبسایت خود فکر می کنید، در اینصورت در ابتدا مطمئن شوید که واقعا تغییر قالب احتمال تحقق اهداف شما را افزایش می دهد (که معمولا نیاز به ارزیابی دارد). شما همیشه مجبور نیستید –یا نباید– هر دو کار را با هم انجام دهید، مخصوصا اگر احتمال می دهید که این تغییر برای مشتریان فعلی شما مفرط به نظر می رسد. به علاوه، ممکن است تغییر ظاهر فعلی سایت شما توجیهی نداشته باشد یا وقت و سرمایه لازم برای تغییر ساختاری و تغییر قالب به صورت همزمان را در اختیار نداشته باشید. در هر صورت از آنجایی که انجام همزمان این تغییرات معمولا باعث دگرگونی سایت می شود، پیش از انجام هر کاری، لازم است به تحقیق و ارزیابی دقیق بپردازید.

لپ تاپ در تغییر قالب

تغییر قالب چه فایده ای می تواند داشته باشد؟

علیرغم اینکه تغییر قالب نمی تواند باعث بهبود ضعف کارکردهای بنیادین، مانند عملکرد کُند یا ساختار مبهم شود، اما می تواند به بهبود تجربه کاربری کمک کند. علاوه بر این، می تواند تعامل با بازدیدکنندگان همیشگی که به تدریج در حال از دست دادن علاقه خود هستند را تقویت کند، تاثیر اولیه مثبت تری از شرکت شما ایجاد کند و محصولات، خدمات و اطلاعات جدید را در کانون توجه قرار دهد.

در هنگام تغییر قالب از چه چیزهایی باید اجتناب کنم؟

چنانچه وبسایت شما عملکرد خوبی دارد، اما برای ایجاد تناسب با برند یا محتوا مجبور به تغییر قالب آن هستید، مراقب باشید که بازدیدکنندگان فعلی را از خود نرانید. اگر آنها به راحتی قادر به دسترسی به اطلاعات مورد نظر خود نباشند، به سرعت ترافیک کاربری شان را از دست خواهید داد. به هیمن ترتیب، اگر وبسایت شما عملکرد خوبی در مورد بازدیدکنندگان جدید دارد، تنها به خاطر ایجاد تغییر به دنبال تغییر قالب نباشید. برای کسب اطمینان از اینکه هر تغییری که به وجود می آورید واقعا موفق تر از نسخه فعلی سایت عمل خواهد کرد، از تست های دو بخشی (A/B) استفاده کنید. سرانجام، پیش از تغییر قالب توجه کنید که کدام محتوا بیشترین اهمیت را برای وبسایت شما دارد، چرا که حذف تاکیداتی که در قالب قبلی روی چنین محتواهایی داشتید یا تغییر در سازماندهی آنها می تواند ترافیک سایت شما را کاهش دهد.

همانطور که در پاراگراف های بالا اشاره شد، ممکن است تغییر قالب وبسایت شرکت شما تحت هر شرایطی ضروری نباشد، یا ممکن است در شرایطی قرار نداشته باشید که ضرورتی برای اختصاص منابع به طراحی مجدد سایت وجود داشته باشد. خوشبختانه روش هایی برای به حداقل رساندن نیاز مستمر به تغییر قالب وجود دارد.

به عنوان مثال همینطور که محتواهایی مانند مطالب وبلاگ سایت را تولید می کنید و به اخبار حوزه کاری یا موضوعات مرتبط به محصولات یا خدمات خود می پردازید، این محتوا و هر قسمتی که اطلاعات جدیدی در خود دارد را با یک فراخوان به عمل، یک بنر یا عنوان متغیر یا بخش «اخبار جدید» برجسته تر کنید. حتی اگر محتوای جدیدی ندارید، تغییر و تنوع تصاویر صفحه اصلی سایت می تواند باعث شود که برای مخاطب تازه و جالب تر به نظر برسد. با ترکیب محتوای تازه و تغییرات گهگاه در قالب می توانید ارتباط پایداری با مشتریان فعال و بالقوه خود ایجاد کنید و اطمینان پیدا می کنید که شرکت شما همیشه جایگاه خود را در صدر توجه آنها حفظ می کند.


منبع: گویا آی‌تی

تحولات کسب‌وکارهای کوچک در سال ۲۰۱۷

هر کسب‌وکاری برای آنکه جایگاه خود را در عرصه رقابت حفظ کند، باید از گرایش های اصلی و تحولات این حوزه باخبر باشد.

به گزارش دنیای اقتصاد، آنچه می‌خوانید چکیده‌ای از دیدگاه‌ها و پیش‌بینی‌های کارشناسان از وضعیت کسب‌وکارهای کوچک در سال ۲۰۱۷ است که سایت «بیزنس نیوز دیلی» آن را به صورت یک گزارش مختصر اما مفید منتشر کرده است. اگر قصد دارید از سالی که پیش روست نهایت بهره را ببرید، از این گرایش‏ها و پیش‌بینی‌ها غافل نشوید:

جو حاکم بر عرصه کسب‌وکار
• افزایش سرمایه‌گذاری‌ها زیر سایه اطمینان اقتصادی: کارلا فربرگ، مدیر فروش شرکت خدمات مالی بالبوآ کپیتال: «در سال ۲۰۱۷، افزایش اطمینان کسب‌وکارهای کوچک نسبت به شرایط اقتصادی می‌تواند به شکل‌گیری گرایش‏های جدیدی در رابطه با سرمایه‌گذاری منجر شود. طی هفته‌های پایانی سال ۲۰۱۶ شاهد نشانه‌هایی از قدرت گرفتن اقتصاد جهانی و بازار بورس بوده‌ایم و این باعث افزایش خوش‌بینی صاحبان کسب‌وکارها می‌شود.»

• موفقیت کسب‌وکارهای «گوشه»: کایل گلدینگ، مدیر استراتژی شرکت گلدینگ گروپ: «در سال‌های آینده، راز موفقیت کسب‌وکارها، تمرکز بر بازارهای هدف خاص و کوچک است. رویکردهای «بازاریابی انبوه» به مرور از رونق خواهند افتاد و جای خود را به پیام‌های شخصی‌سازی شده و پلت‌فرم‌های تخصصی خواهند داد.» کسب‌وکارهای گوشه یا Niche شرکت‌هایی هستند که بر تولید یک محصول خاص تمرکز می‌کنند. حوزه فعالیت آنها تخصصی است، بازار هدف آنها کوچک است و مشتریان آنها کسانی‌ هستند که سایر محصولات بازار نمی‌تواند نیازهایشان را برآورده کند.

سرمایه‌گذاری و امور مالی
• نقش مهم سرمایه‌های مردمی در تامین مالی کسب‌وکارهای کوچک: «مایکل بنکز»، کارشناس امور مدیریتی و بنیان‌گذار FortunateInvestor: «سرمایه‌های مردمی از ارزشمندترین منابع کارآفرینی بوده و خواهند بود. سکوها و اپلیکیشن‌های جذب سرمایه به کارآفرینان این امکان را می‌دهد تا همزمان با افزایش پایگاه مشتریان، اعتبار مربوط به محصول یا خدمات جدید خود را تامین کنند.» جذب سرمایه‌ مردمی (Crowdfunding) به معنای تامین اعتبار یک پروژه از طریق جمع‌آوری کمک‌های مالی داوطلبانه از تعداد زیادی افراد است. این سرمایه‌ها معمولا از طریق اینترنت جمع‌آوری می‌شوند.

• کاهش نقدینگی در استارت‌آپ‌های تکنولوژی: مت هریگن یکی از بنیان‌گذاران شرکت GCT: «هرچند سرمایه‌گذاری‌ها در بخش تکنولوژی هنوز هم قابل توجه است، اما به نظر می‌رسد دوره اوج محبوبیت استارت‌آپ‌ها به پایان رسیده. علت این کاهش محبوبیت، ورشکستگی برخی از استارت‌آپ‌های مشهور در سال‌های اخیر بوده است. حجم بالای فعالیت‌ها نیز از دیگر دلایلی است که افراد را از سرمایه‌گذاری در این حوزه منصرف می‌کند.»

• افزایش معاملات ملکی صرفا به‌منظور سرمایه‌گذاری: دین سیاکاس، بنیان‌گذار شرکت

Magilla Loans: «سال گذشته در ایالات متحده، بازار عرضه املاک پاسخگوی تقاضای مشتریان نبود و به همین علت، شاهد افزایش درخواست وام مسکن بوده‌ایم. سرمایه‌گذاری در املاک دوباره رونق گرفته و بانک‌ها اعتبار بیشتری را به سرمایه‌گذاران این حوزه اختصاص می‌دهند. پیش‌بینی ما این است که بازار املاک در ایالات متحده در سال ۲۰۱۷ همچنان گرم خواهد بود.»

• رواج بیشتر اقتصاد گیگی، حتی در کسب‌وکارهای B2B: پاتریک لوولین، مدیر ارشد اجرایی شرکت Designs 99 : «ما یکی از پیشگامان جمع‌سپاری (Croudsourcing) و اقتصاد مشارکتی (گیگی) هستیم. در سال‌های اخیر، شاهد گسترش و رشد این مدل کسب‌وکار بوده‌ایم. در حقیقت، افزایش استفاده از اپلیکیشن‌ها و سایت‌هایی مثل Airbnb، Uber، Lyft و Taskrabbit باعث می‌شود که پای اقتصاد گیگی حتی به شرکت‌های بزرگ و کسب‌وکارهای B2B نیز باز شود.»

• حمایت سرویس‌های پشتیبانی از نیروی کار مستقل: کیشا بلر، از موسسان شرکت Aspire Canada: «در سال ۲۰۱۷ بسیاری از سرویس‌ها به یاری کارکنان مستقل خواهند شتافت تا هر نیروی کار مستقل بتواند به راحتی اعتبار دریافت کند. توصیه من به کارآفرینان این است که از این بخش رو به رشد اقتصاد غافل نشوند و به دنبال راه‌هایی برای حمایت و خدمات‌رسانی به کارکنان مستقل باشند. تعداد کارکنان مستقل هر روز رو به افزایش است و بیشترین رشد اقتصادی و کارآفرینی از دل همین نیروها بیرون خواهد آمد.»

تکنولوژی
• گسترش هوش مصنوعی در کسب‌وکارهای کوچک: یانا اگرز، مدیر ارشد اجرایی Nara Logics: «در سال آینده، کسب‌وکارها به‌منظور حفظ جایگاه خود در عرصه رقابت و ارتباط با مشتریان، بیش از پیش به هوش مصنوعی روی خواهند آورد. اما پیش از انتخاب ابزارهای هوش مصنوعی، باید مدل کسب‌وکار خود را انتخاب کنید و بدانید که قصد راه‌اندازی چه نوع کسب‌وکاری را دارید، کسب‌وکارهای B2B یا B2C؟ چون امکان ارزیابی و اندازه‌گیری هر دو به‌طور همزمان وجود ندارد.»

• دسترسی آسان از طریق تکنولوژی‌های جدید؛ اولویت کسب‌وکارها: جول مک‌دونالد بنیان‌گذار EnergyRates: «شرکت‌هایی که از تکنولوژی‌های جدید پرداخت الکترونیکی مثل Square، Bitcoin یا سامانه‌های پرداخت گوگل و اپل استفاده می‌کنند، گوی سبقت را از رقبا خواهند ربود. برای یک کسب‌وکار نوپا که به تازگی و در یک بستر اقتصادی متغیر و مبتنی بر وب راه‌اندازی شده است، همگام شدن با تحولات کار سختی نیست. اما برای شرکت‌های قدیمی که سال‌ها از تاسیس آنها می‌گذرد، پذیرش این تحولات آسان نیست. این شرکت‌ها حتی اگر بخواهند از حاشیه امن خود خارج شوند، ناچارند سیستم‌های پرداخت خود را که سال‌ها از عمرشان می‌گذرد، به کلی دگرگون کنند.»

• بلوغ اینترنت اشیا (IOT): لینا جاشی، معاون بازاریابی محصول شرکت Redis Labs: «مدتی است که بنگاه‌های اقتصادی به اینترنت اشیا توجه داشته‌اند اما امسال از مرحله هیجان‌زدگی عبور خواهیم کرد و به مسائل مهم‌تری خواهیم پرداخت. از جمله اینکه، چگونه می‌توانیم از این تکنولوژی به‌طور موثر استفاده کنیم؟ چگونه چالش‌های امنیتی را رفع کنیم؟ چگونه سرعت رد و بدل شدن داده‌ها را مدیریت کنیم؟ چگونه روش‌های تجزیه و تحلیل و تصمیم‌گیری بر اساس داده‌های اینترنت اشیا را بهینه‌سازی کنیم؟ اینها سوالاتی است که هر کسب‌وکاری در سال ۲۰۱۷ باید به آن پاسخ دهد.»

• اتوماسیون بازاریابی و کاهش نقش نیروی انسانی در بازاریابی و تبلیغات: آدام بیندر، بنیان‌گذار آژانس بازاریابی دیجیتال Creative Click Media: «در سال ۲۰۱۷ اتوماسیون بازاریابی بیش از پیش حائز اهمیت خواهد بود. حذف عامل انسانی و واگذاری فعالیت‌های اصلی بازاریابی (مثل ارسال ایمیل‌های تبلیغاتی یا پست‌گذاری در شبکه‌های اجتماعی) به کامپیوترها، باعث صرفه‌جویی در زمان خواهد شد. اتوماسیون به تیم‌های بازاریابی این امکان را می‌دهد که انرژی خود را بر پروژه‌های مهم‌تر متمرکز کنند و موفقیت کمپین‌های تبلیغاتی و میزان مشارکت مشتریان را به شکلی موثرتر ارزیابی کنند.»

• هوشمندتر شدن سیستم‌های مدیریت ارتباط با مشتری (CRM): دنیل هریس، پژوهشگر بازار Software Advice: «در سال ۲۰۱۷ اکتشاف هوشمند داده‌ها به مهم‌ترین ابزار در تجزیه و تحلیل مدیریت ارتباط با مشتری تبدیل خواهد شد. حالا که Salesforce، یکی از بزرگ‌ترین شرکت‌های ارائه‌دهنده محصولات CRM، شرکت Beyondcore را خریداری کرده است، شرکت‌های فروش سیستم‌های CRM می‌دانند که باید با نسل جدید اکتشاف داده‌ها آشنا شوند.» اکتشاف هوشمند داده‌ها یعنی جست‌وجوی الگوهای خاص در داده‌ها با استفاده از ابزارهای تکنولوژی و تبدیل این الگوها به داستان‌هایی که برای انسان‌ها قابل درک باشد. به این ترتیب به جای اینکه انسان‌ها داده‌های مربوط به کسب‌وکار را تجزیه و تحلیل کنند، این وظیفه را به ماشین‌ها واگذار می‌کنند.

• مدل‌های چند سکویی و فضای رایانش ابری (Hybrid Clouds): دن سامر، مدیر ارشد Qlik: «این روزها کاربران دوست دارند در هر کجا که هستند، به داده‌های خود دسترسی داشته باشند. از این رو بسیاری از سازمان‌ها به تکنولوژی‌های ابری روی آورده‌اند. این یعنی سازمان‌ها، دیگر داده‌ها را تنها در یک مکان ذخیره نمی‌کنند و در عوض، با اتخاذ یک رویکرد ترکیبی، به‌طور همزمان از فضای رایانش ابری و داده‌های درون‌سازمانی (on-premise) برای ذخیره داده‌ها استفاده می‌کنند تا هم از راه دور به داده‌ها دسترسی داشته باشند و هم از داخل سازمان».

امنیت سایبری
• کیف پول‌های دیجیتال، هدف بعدی هکرها: مارچین کلچینسکی، مدیر ارشد اجرایی سایت Malwarebytes: «با گسترش اپلیکیشن‌های مالی و بودجه‌بندی، سامانه‌های پرداخت مثل اپل پی (Apple Pay) و فراگیر شدن شبکه‌هایی مثل بیت‌کوین، پیش‌بینی می‌شود که تعداد حملات به اپلیکیشن‌ها، کیف پول‌های دیجیتال و پلاگین‌ها افزایش خواهد یافت. هکرهایی که سابقا به صورت سازماندهی شده به اطلاعات بانکی دستبرد می‌زدند، ممکن است به‌زودی این تکنولوژی‌ها را هدف حملات خود قرار دهند».

• حملات بیشتر به داده‌های مربوط به مشتریان: کریس ریکتر، معاون ارشد سرویس‌های امنیت جهانی Level3.com: «عصر، عصر رقابت در سهولت انجام کارها است و بسیاری از خرده‌فروشان تلاش می‌کنند تا کانال‌های ارتباط با مشتریان را گسترش دهند. به همین علت، شرکت‌ها ناچارند حجم وسیعی از داده‌های خصوصی مشتریان را گردآوری ‌کنند. این داده‌ها فراتر از اطلاعات مربوط به کارت‌های اعتباری هستند و شامل عادات خرید و محل زندگی افراد نیز می‌شوند. هکرها به‌راحتی می‌توانند با استفاده از ابزارهای داده‌های بزرگ به جزئیات مربوط به قربانیان خود دست پیدا کنند. شرکت‌ها باید به دنبال راه‌هایی برای محافظت از داده‌ها باشند، حتی کسب‌وکارهای کوچک».

بازاریابی و شبکه‌های اجتماعی
• تغییراتی در رتبه وب‏سایت‌ها در موتورهای جست‌وجو: نوآه هندرسون، مسوول هماهنگی تیم بازاریابی Nextrend Furniture: «با روی آوردن گوگل به هوش مصنوعی و توجه به تجربه مشتری، انتظار می‌رود که شاهد تغییرات چشمگیری در طراحی وب‌سایت‌ها باشیم. این تجربه مشتری و نحوه تعاملش با وب‌سایت شما است که می‌تواند او را از خرید منصرف کند یا برعکس، شما را از رقبایتان متمایز کند. هنگام طراحی وب‌سایت، تطبیق‌پذیری را فراموش نکنید.» در مدل تطبیقی، قالب و محتوای سایت، متناسب با نیاز بازدیدکننده و دستگاه مورد استفاده‌اش (موبایل یا لپ‌تاپ) تغییر می‌کند.

• هدفمندسازی هزینه‌ها، از ضرورت‌های اصلی بازاریابی اجتماعی: راین هولمز، بنیانگذار و مدیر ارشد اجرایی Hootsuite: «روش‌های سنتی دسترسی به مشتری دیگر کارآمد نیستند. الگوریتم‌ها در حال محدود کردن درصد بازدیدکنندگان پست‌های شما هستند. در سال ۲۰۱۷، کسب‌وکارها باید بخشی از بودجه بازاریابی خود را به تبلیغات بومی و پست‌های ارتقا یافته (Promoted posts) اختصاص دهند تا بتوانند به مخاطبان دسترسی پیدا کنند. به این ترتیب، هزینه‌ها هدفمند می‌شوند و بازگشت سرمایه بر اساس تعداد بازدیدها و کلیک‌ها قابل اندازه‌گیری خواهد بود.»

• اهمیت تبلیغات ویدئویی: مایک آرسه، بنیانگذار آژانس بازاریابی Loud Rumor: «ویدئوها در سال ۲۰۱۷ فراگیر خواهند شد و کسب‌وکارها باید خود را با تحولات همگام کنند. فیس‌بوک لایو، اسنپ‌چت، یوتیوب و ویدئو سریال‌ها از جمله امکاناتی هستند که می‌توانید استفاده کنید.»

استارت‌آپ‌ها
• امکان راه‌اندازی کسب‌وکارها با حداقل تعداد افراد: دیوید راسنکو، مدیر ارشد اجرایی Weebly: «راه‌اندازی کسب‌وکار به قدری آسان شده که هر کسی می‌تواند به تنهایی یا با کمک یک یا دو نفر، کسب‌وکارش را راه بیندازد. کسب‌وکارهای کوچک در سال ۲۰۱۷ می‌توانند با کمک یک تیم کوچک اما قدرتمند، ایده‌های خود را به شغل تبدیل کنند.»

• ورود کارآفرینان غیر فنی به عرصه تکنولوژی: ولادیمیر لیتس، بنیانگذار و مدیر ارشد اجرایی AirDev: «تعداد کارآفرینان غیر فنی که وارد حوزه تکنولوژی می‌شوند افزایش خواهد یافت. در گذشته اگر کسی کدنویسی بلد نبود یا در زمینه تکنولوژی دانش کافی نداشت، نمی‌توانست یک استارت‌آپ تکنولوژی راه‌اندازی کند. اما حالا به لطف ابزارهای برنامه‌نویسی مثل Bubble و Zapier، کارآفرینان می‌توانند بدون نیاز به کدنویسی، اپلیکیشن‌های پیچیده طراحی کنند.»

کارکنان و محیط کار
• ورود جوانان نسل هزاره به جایگاه‌های مدیریتی: دبورا سوئینی، مدیر ارشد اجرایی Mycorporation.com: «جوانان نسل هزاره، در حال حاضر پرجمعیت‌ترین نسل ایالات متحده هستند. بیش از ۶/ ۳ میلیون نفر از مدیران شرکت‌ها طی چند سال آینده بازنشسته خواهند شد و جوانان نسل هزاره، جای این مدیران را خواهند گرفت. آنها محیط کار سنتی را دگرگون خواهند کرد، با رواج دورکاری و مشاغل مستقل».

• گسترش ادارات بدون کاغذ (Paperless Office): سوفی نولز، طراح وب و یکی از بنیانگذاران PDF Pro: «در سال ۲۰۱۷، گرایش اداره بدون کاغذ گسترش خواهد یافت. در گذشته، کسب‌وکارها برای انجام امور مختلف از فایل‌ها پرینت می‌گرفتند. این علاوه‌بر آسیب به محیط زیست، باعث کاهش بهره‌وری کارکنان می‌شود. خوشبختانه نرم‌افزارهای جدید به شرکت‌ها این امکان را می‌دهند تا فایل‌های خود را به‌صورت آنلاین و در امنیت کامل مدیریت کنند».

تجربه مشتری
• تمایل مشتریان به تجربیات آفلاین باکیفیت: مانیکا کنگ، بنیانگذار و مدیر ارشد اجرایی InnovatorsBox: «هرچه ارتباطات ما در دنیای مجازی بیشتر می‌شود، ارتباطات حضوری ما کمرنگ‌تر خواهد شد. انسان همواره در تلاش است تا با تکنولوژی‌های جدید آشنا شود و همزمان با پیشرفت تکنولوژی، تمایل انسان به تجربیات آفلاین بیشتر می‌شود. اگر شما بخشی از زمان خود را به تجربیات آفلاین اختصاص نمی‌دهید، محکوم به شکست خواهید بود».

• تکنولوژی برای بهبود تجربه مشتری: استیون فردت، مدیر شرکت Toast، ارائه‌دهنده نرم‌افزارها و سخت‌افزارهای مدیریت رستوران: «امسال نیز درست مثل سال‌های قبل، تکنولوژی‌ها و رویکردهای مشتری‌محور در تصمیم‌گیری‌ها نقش کلیدی خواهند داشت. استفاده از تکنولوژی‌های موبایل، کلود و SaaS به‌زودی برای همه کسب‌وکارها، از کوچک و بزرگ، به یک ضرورت تبدیل خواهد شد. موفقیت یا شکست کسب‌وکارها در گرو این تکنولوژی‌ها است».

منبع: Business News Daily


منبع: فرادید

"اوبر" چگونه صنایع قدیمی را کنار زد؟

این روزها سرویس ‏های اسنپ و تپسی در ایران سر و صدای زیادی به پا کرده ‏اند و حداقل اکثر تهرانی‌ها با این سرویس آشنایی دارند و اپلیکیشن آن را در گوشی خود نصب کرده ‏اند.به نظر می‏رسد دیگر پیشرفت موج‏های تکنولوژی و کسب‏و‏کارهای فناورانه اجتناب‏ناپذیر است.

این روزها سرویس ‏های اسنپ و تپسی در ایران سر و صدای زیادی به پا کرده ‏اند و حداقل اکثر تهرانی‌ها با این سرویس آشنایی دارند و اپلیکیشن آن را در گوشی خود نصب کرده ‏اند. به نظر می‏رسد دیگر پیشرفت موج‏های تکنولوژی و کسب‏و‏کارهای فناورانه اجتناب‏ناپذیر است.

 

به گزارش دنیای اقتصاد، اسنپ و تپسی مدل مشابه سرویس هم‏سفری آنلاین اوبر است که در بیش از ۵۳۶ شهر جهان فعالیت دارد. اما چرا این نوع سرویس‏ها و سرویس‏های مشابه با اقبال عمومی مواجه می‏شوند و چگونه توانسته‏اند در صنعت خود تحول ایجاد کنند؟

با نگاهی به صنایع سنتی در ایالات متحده آمریکا، واضح است که بسیاری از آنها قدیمی و حتی خسته‏کننده هستند. اما مشتریان همچنان به استفاده از آنها ادامه می‏دهند؛ چرا که هیچ جایگزین‏ عملی وجود ندارد. اما در این میان زمانی که شرکتی جذاب، مدرن و نو توسعه می‏یابد، همه چیز تغییر می‏کند.

کلمه «اختلال» به‌طور گسترده‏ای در چرخه‏های کارآفرینی بد به‌کار رفته است. طی این سال‏ها، کارآفرینان نوآوری را با اختلال اشتباه گرفته‏اند و گرچه اختلال قطعا نوآوری بسیار زیادی را دربرمی‏گیرد؛ اما آنها خیلی مشابه نیستند. گرچه اختلال با ارائه چیز‏های جدید به مشتریان، یک صنعت را به‌طور کامل تغییر می‏دهد، نوآوری صرفا یک ارزش موجود را بهتر، ارزان‏تر یا سریع‏تر می‏سازد.اختلالگران همیشه وارد بازارها می‏شوند. برخی نسبت به سایرین پرجلوه‏تر هستند؛ اما همه آنها روزی به ایجاد این تاثیر پایان می‏دهند. به لطف نفوذ اقتصاد اینترنتی و تکثیر تکنولوژی‏های جدید، در حال حاضر در حال تجربه اختلال بیشتری نسبت به حالت عادی هستیم. در اینجا نگاه سریعی به سه مورد مطالعاتی و درس‏هایی که می‏توان از موفقیت آنها آموخت می‏اندازیم.

۱٫ Purple : زمانی که به صنعت تشک نگاه می‏کنیم، به نظر کهنه و ایمن می‏آید. مشتریان به‌طور کلی به یک فروشگاه می‏روند، روی چندین تشک دراز می‏کشند، تشکی که با آن احساس راحتی بیشتری دارند را انتخاب می‏کنند و به این صورت خرید خود را انجام می‏دهند. اما جدا از ظهور Tempur-Pedic در اوایل دهه ۲۰۰۰ میلادی، تغییر چندان زیادی در این صنعت رخ نداده بود؛ تا اینکه ظهور پرپل داستان را به کلی عوض کرد.

تونی و تری پیرس، دو برادری هستند که این صنعت کهنه را زیرورو کردند. آنها تشکی با بالش‌هایی با تکنولوژی بالا طراحی کرده‏اند که هم برای راحتی به اندازه کافی نرم و هم برای قرار گرفتن مناسب راستای ستون فقرات به اندازه کافی محکم است؛ ضمن اینکه با قیمت مقرون به صرفه نیز ارائه می‏شود. مدل کسب‏و‏کاری که این دو برادر استفاده می‏کنند، شوک‏های بزرگی به صنعت وارد می‏کند.

به‌جای دادن مجوز تکنولوژی تشک خود به تولیدکنندگان یا فروش به مغازه ‏های خرده‏ فروشی، پرپل مدل تجارت الکترونیکی «مستقیم به مصرف‏ کننده» را انتخاب کرده است. این امر هزینه ‏های مرتبط با حق امتیاز، سودهای تولیدکنندگان، اضافه بهای توزیع‏کننده، عمده‏ فروش، خرده‏فروش و کارمزدهای فروش را از بین می‏ برد. این مدل همچنین راحتی بسیاری به همراه دارد. مشتریان می‏توانند این تشک را بخرند و برای ۱۰۰ شب آنها را امتحان کنند. اگر پس از چند ماه آنها تشک موردنظر را دوست نداشتند، بازپرداخت انجام خواهد شد و تشک پس گرفته خواهد شد. تصور خرید یک تشک آنلاین چیزی است که سایر بازیگران صنعت هرگز تصور نمی‏کردند ایده خوبی باشد. اما پرپل به لطف قیمت‏های پایین و گارانتی بازگشت پول، توانسته است بر این مساله فائق بیاید و شکوفا شود.

۲٫ اوبر: در شهرهای بزرگ در ایالات متحده آمریکا، تاکسی‏ها همواره جزو کالاهای اساسی بوده‏اند. زمانی که نیاز دارید سریعا خود را به جایی برسانید اما اتومبیلی در اختیار ندارید، این تاکسی‏های زرد همیشه بهترین دوست شما بوده‏اند. اما به لطف اوبر این رویه سریعا در حال تغییر است. همان‏طور که می‏دانید، اوبر سرویسی است که به مردم این اجازه را می‏دهد تا با فشار یک دکمه یک اتومبیل به مقصد دلخواه در اختیار داشته باشند. این رانندگان افراد معینی هستند که از وسیله نقلیه خودشان استفاده می‏کنند و درصدی از کرایه را برای خود برمی‏دارند. اوبر با ارائه خدمات ارزان‏تر، آسان‏تر و مدرن‏تر، صنعت حمل‏و‏نقل را دگرگون کرده است.

برخلاف صدا کردن یک تاکسی از پیاده‏رو، دست کردن در جیبتان برای چند دلار و سپس بحث در مورد مقدار کرایه، شما به سادگی یک دکمه را در یک اپلیکیشن فشار می‏دهید و اتومبیل موردنظر به ارزان‏ترین و راحت‏ترین شکل ممکن در اختیار شما قرار می‏گیرد. همه پرداخت‌ها از طریق همان اپلیکیشن صورت می‏گیرد و بنابراین به سادگی در تاکسی سوار و پیاده می‏شوید. همان‏طور که اوبر نشان داده است، مردم سادگی و شخصی‏سازی را دوست دارند. اگر می‏توانید فرآیندی که قدیمی شده است را انتخاب کنید و آن را مدرن و تکنولوژیک کنید، می‏توانید تفاوت بزرگی ایجاد کنید. و اگر بتوانید همزمان آن را برای مشتری ارزان‏تر کنید، شانس موفقیت شما به شدت افزایش خواهد یافت.

۳٫ Airbnb: در نهایت، نگاهی به Airbnb می‏اندازیم. سرویسی که به مالکان اجازه می‏دهد تا خانه‏ها و آپارتمان‏های خود را با قیمت کم و برای کوتاه‏مدت به مستاجران اجاره دهند.

این پلت‌فرم آنلاین در حال ایجاد یک شکاف بزرگ در صنعت هتل‏داری است و مثالی برای این نکته است که چگونه اینترنت می‏تواند تغییرات بزرگی در توازن قدرت ایجاد کند. بسته به اینکه از چه کسی سوال بپرسید، Airbnb در هر کجا از ۱۰ میلیارد تا ۵/ ۲۵ میلیارد ارزش‏گذاری شده است که نشان‏دهنده این است که سرمایه‏گذاران آن جو گبیا، برایان چسکی و ناتان بلچارزیک مسیر درستی را در پیش گرفته‏اند. زمانی که به Airbnb و اوبر نگاه می‏کنید واضح است که بسیاری از اختلال‏گران امروز بر جنبه اجتماعی مصرف‏گرایی تمرکز می‏کنند. برای مصرف‏کننده امروز خرید یک محصول یا خدمات از یک شخص در مقابل یک برند بزرگ شرکتی به مراتب جذاب‏تر است. Airbnb با ارتباط دادن افراد با یکدیگر این امر را میسر می‏سازد. این جنبه اشتراکی چیزی است که به این شرکت اجازه داده است تا سریعا رشد کند.

فرصت‌های بسیار زیادی وجود دارد که نوآوری مفید خواهد بود. بهبود کیفیت یک محصول، پایین آوردن قیمت یا کارآتر کردن محصول همیشه فرصت‏های ماندگاری را برای ورود به یک بازار موجود و موفق شدن ایجاد خواهد کرد. گرچه اگر شما واقعا بخواهید یک برند عظیم ایجاد کنید، آنگاه اختلال باید هدف اصلی شما باشد. همان‏طور که می‏توانید در این سه مثال ببینید، اختلال در یک صنعت برای هر کسب‏و‏کاری متفاوت به نظر می‏رسد. با شناسایی فرصت‏ها و افزایش منابع در دسترس، شاید شما نیز بتوانید اختلا‏ل‌گر بزرگ بعدی در صنعت خودتان باشید.

برچسب ها: ، ،


منبع: فرادید

عوامل موثر در فروش، به تیپ های مختلف شخصیتی

فروشندگان با انواع مختلفی از خریداران بر‌خواهند خورد: برخی ایده‌های جالبی را جذاب می‌دانند و دیگران نسبت به آن‌ها مشکوک هستند. برخی فقط می‌خواهند کلیت موضوع را بدانند در‌حالی که دیگران ترجیح می‌دهند از کل جزییات با‌خبر باشند. برخی با توجه به درک خودشان تصمیم می‌گیرند و بقیه به گزارش‌ها و آمار‌ها نیاز دارند. راز فروش بیشتر شناختن شخصیت مشتریان احتمالی و منطبق کردن گفتگوها با سبک فکر مخصوص آن‌ها است.

فهمیدن شخصیت مشتری‌های احتمالی

پنج عامل شخصیتی بر نحوه‌ی تصمیم‌گیری مشتری‌های شما اثر می‌گذارد. اگر بتوانید بفهمید که خریدار بالقوه با این معیار‌ها در چه جایگاهی‌ قرار دارد، می‌توانید روش خود را با شخصیت مشتری تطبیق دهید و احتمال انجام فروش را بیشتر کنید:

اول، برخی افراد جذب ایده‌های جدید می‌شوند؛ این‌ها خریداران «متمایل» هستند. مزایای یک محصول یا خدمت، این مشتری‌ها را جذب می‌کنند چون در آن ایده‌های جالبی می‌یابند. مشتری‌های دیگر در برابر چیز‌های بدیع مقاومت نشان می‌دهند؛ این‌ها خریداران «دور» هستند، آن‌ها بیشتر جلب این می‌شوند که بدانند پیشنهاد شما چگونه می‌تواند مسائل آن‌ها را حل کند. برای تشخیص اینکه مشتری شما در کدام گروه قرار می‌گیرد، از او بپرسید که کدام ویژگی محصول برایش از همه مهم‌تر است. برای انجام فروش در این تمایز، هم مزایا محصول را بر شمارید هم مشکلاتی که هر مزیت می‌تواند برطرف کند

دوم، مشتری‌ها در دو‌ دسته‌ی بزرگ تصمیم‌گیری قرار می‌گیرند: «خریداران خرگوشی» به سرعت می‌خواهند به هدف‌هایشان برسند، این خرگوش‌ها خریدارانی عمل‌گرا هستند، افرادی که به سرعت مشتاق رسیدن به مقاصد خود هستند. «خریداران لاک‌پشتی» آهنگ حرکت آرام و پیوسته‌ای را ترجیح می‌دهند. این خریداران منفعل بسیار مواظب و متفکر هستند، قبل از هر عمل کاملا تجزیه و تحلیل می‌کنند. فهمیدن اینکه مشتری احتمالی شما یک لاک‌پشت است یا خر‌گوش به شما اجازه می‌دهد که از روش‌ درستی استفاده کنید.

سوم، برخی تصمیم‌گیرندگان«خریداران درونی» هستند، که با شهود و تجربیات شخصی خود برانگیخته می‌شوند. با خریداران درونی، در یک سطح احساسی ارتباط برقرار کنید و آن‌ها را ترغیب کنید که به خواسته‌هایشان گوش دهند. دیگران «خریداران خارجی» هستند؛ این افراد به دلایل ملموس واکنش نشان می‌دهند، مانند توصیه‌نامه‌های خریداران راضی، تحقیقات و نتایج دستاوردها. داده‌های لازم را برای این نوع تصمیم‌گیرندگان آماده کنید.

چهارم، برخی مردم، خریداران «رویه‌ای» یا «حسابدار» هستند- آن‌ها عاشق روتین‌ها، فرایندها و زمان‌بندی‌ها هستند. دیگران خریداران «گزینه‌ها» یا «هنرمند» هستند- ترجیح می‌دهند ذهن خود را پرواز دهند و تخیلی باشند. مشخص کردن اینکه مشتری شما کدام یک از این‌ها است به شما در انتخاب عبارت‌های درست کمک خواهد کرد. به عنوان مثال، وقتی که با یک مشتری از نوع «رویه‌ای» پیشنهادی را مطرح می‌کنید بر روی روش‌ها و قدم‌های لازم تاکید کنید و رویکردی سیستماتیک داشته باشید. اما وقتی با افراد دسته‌ی دیگر صحبت می‌کنید از کلماتی مانند، «روش‌های جایگزین، انتخاب، انعطاف‌پذیری» استفاده کنید. در حالی که در این وادی کار می‌کنید، به دید‌گاه خودتان نیز توجه کنید. به طور  کلی فروشندگان رویه‌ای کسانی هستند که از روش‌های فروش استاندارد  استفاده می‌کنند و دسته‌ی دیگر افرادی هستند که از سیستماتیک بودن پرهیز می‌کنند.

پنجم، مشتری‌های بالقوه  یا «کلی نگر و از دید بالا» هستند و به تصویر کلی توجه دارند، یا اینکه «جز نگر» هستند و به جزئیات توجه می‌کنند. از مشتری‌ها بپرسید که آیا مشخصات اساسی محصول یا خدمت را می‌خواهند یا تمام جزئیات مربوطه را نیز می‌خواهند و ارائه‌ی خود را بر طبق آن درست کنید.

 فروش به 5 تیپ شخصیتی مشتریان
متقاعد کردن

متقاعد کردن مردم برای اینکه از شما بخرند نیازمند یک استراتژی سه قسمتی است:

۱.با زبان خریدار تطبیق پیدا کنید

برخی از مردم «بصری» هستند و اساساً بر آنچه که می‌بینند تکیه می‌کنند؛ برخی دیگر «شنیداری» هستند و اطلاعات را با گوش‌ دادن جذب می‌کنند؛ یا برخی «جنبشی» هستند و با خواندن و لمس کردن اطلاعات را پردازش می‌کنند.

۲. با «الگوی قطعیت» آن‌ها تطبیق پیدا کنید

وقتی که فهمیدید که مشتریان اطلاعات را چگونه پردازش می‌کنند، بفهمید که آن‌ها چه می‌کنند تا با تصمیمی خود را راحت حس کنند. الگوی قطعیت فرایندی است که در طی آن خریدار‌ان برای ادامه‌ی مسیر احساس امنیت می‌کنند. برخی افراد اطلاعات را به سرعت قبول می‌کنند و عمل می‌کنند. دیگران باید حرف‌های شما را بار‌ها و بار‌ها بشنوند تا بتوانند آماده‌ی انتخاب شوند.

۳. با معیار‌های انتخاب آن‌ها، خود را وقف دهید

معیار مشخصی که خریدار می‌خواهد تحقق یابد تا بتواند انتخاب خود را انجام دهد، را کشف کنید. سؤالاتی بپرسید و به دقت به جواب‌ها گوش دهید. گفتگو را به سمتی سوق دهید که به دغدغه‌ها و موقعیت مشتری احتمالی اشاره کند.

سؤالات، گوش دادن و مقاصد

سریع‌ترین راه برای فروش، پرسیدن سؤالاتی است که مشکلاتی که محصول یا خدمت شما می‌تواند برای مشتری برطرف کند را شناسایی کند یا مزایای آن را نشان دهد. وقتی سؤالات شما هدفمند باشد و واکنش احساسی‌ای را برانگیزد، شما و خریدار به عنوان یک تیم خواهید بود، که با هم به دنبال راه‌حل مناسب برای مشکل خریدار هستید.

بهترین سؤالات دنیا هم بی ثمر خواهد بود اگر واقعاً به پاسخ‌های مشتری گوش نکنید. خوب گوش دادن باعث می‌شوند مردم فکر کنند که آن‌ها را به درستی درک می‌کنید و  به آن‌ها اهمیت می‌دهید و پیوندی ایجاد می‌کند. راز درست گوش دادن، کنجکاو بودن است. اصول اولیه‌ی گوش دادن درست شامل برقراری تماس بصری، بازتاب کردن حرکات بدن طرف مقابل و استفاده از عباراتی مانند «خب، بعدش چی شد»، «چه جالب»، «ادامه‌ بدهید» است. در پایان گفته‌هایش با جمله‌ای نشان دهید که گوش داده‌اید و هر جا لازم بود سؤالاتی برای روشن شدن بیشتر مطلب بپرسید. به احساسات و هیجانات گوینده گوش دهید.

در هنگام فروش، آیا متوجه می‌شوید که مخاطبان مکررا از بهانه‌های یکسانی برای رد کردن محصول یا خدمات شما استفاده می‌کنند؟  مهمترین مسئله‌ها را شناسایی کنید. با همکاران و اعضای تیم فروش خود بر روی آن‌ها فکر کنید و مناسب‌ترین واکنش‌ها را مشخص کنید، این واکنش‌ها را با شخصیت و حالت خود تطبیق کنید. هرگز در برابر مخالفت‌ها واکنش تدافعی نشان ندهید و یا اینکه دوباره صرفا مزایای محصول را برشمارید. در عوض، بر احساس‌هایی که در پشت مخالفت قرار دارند تاکید کنید. نسبت به چیزی که مشتری می‌خواهد بگوید کنجکاو و علاقه‌مند باشید. از واکنش‌های مناسبی که قبلا آماده کرده‌اید استفاده کنید.

زبان قدرتمند

فروشندگان حرفه‌ای نسبت به زبانی که به کار می‌برند حساس هستند. برخی کلمات به اثر پیام شما شدت می‌دهند، درحالی‌که بقیه از اثر آن می‌کاهند. در حین یک تماس فروش، سؤالاتی بپرسید که هیجانات مثبتی مانند «شوق و ذوق، همدلی، امید و سورپرایز» در مشتری ‌بالقوه ایجاد کند. از احساسات منفی مانند «ترس، استرس، آزردگی و تحریک و تنفر» دور بمانید. آموختن اینکه چه بگویید و از چه چیز‌هایی پرهیز کنید، برای تاثیر گذاری بر مشتری‌های بالقوه ضروری است. این هفت استراتژی به شما کمک خواهد کرد:

۱.کوچک کننده‌ها

از بکار بردن کلماتی مانند، «فقط»، «دقیقا»، «صرفاً»  یا کلمات دیگر که تأثیر عبارت شما را کم می‌کنند، بپرهیزید. به عنوان مثال: «من فقط می‌خواهم در مورد … » قدرت لازم را ندارد. در عوض گفتگو را با یک عبارت دقیق و قدرتمند شروع کنید: «این اطلاعات مهمی است، مشتری‌های ما از خدمات ما استفاده می‌کنند تا این سه مشکل کلیدی، که احتمالاً شما هم‌اکنون با آن‌ها روبرو هستید را برطرف کنند».

۲. ولی …

یک جمله با این کلمه تمام گفته‌های قبلی را بی‌اثر می‌کند.

۳. شاید، احتمالاً

این کلمات نشانگر ضعف هستند. به عنوان مثال، «شاید بتوانم به شما تخفیف دهم». مطمئن نبودن شما را القا می‌کند. به ‌جای آن، توضیح دهید که چگونه می‌توانید با هم مذاکره کنید. مثلاً، «اگر شما با ما یک قرارداد سه ساله ببندید من قیمت را برای شما کاهش خواهم داد» بسیار خوب است.

۴. پیش‌فرض‌ها

کلمه‌ی «اگر» فرض را بر آن می‌گذارد که نتیجه غیر‌قطعی خواهد بود، «وقتی» یک باور راسخ را نشان می‌دهد. «اگر شما مشتری ما شوید» بسیار ضعیف‌تر جمله‌ی «وقتی شما مشتری ما شوید» است. عبارت دوم قطعی بودن رسیدن به نتیجه را القا می‌کند.

۵. استفاده از حسن تعبیر

مردم از کلمات طفره‌‌ای استفاده می‌کنند تا از واقعیت دور بمانند. اما، از آنجایی که حسن‌تعبیر‌ها مبهم هستند، می‌‌توانند باعث سو‌ء‌تعبیرهای جدی شوند و فروش را خراب کنند، مگر بتوانید از آن‌ها به نفع خود استفاده کنید. به عنوان مثال به خریداران نشان دهید که به رویکردی جدید نیاز دارند، می‌توانید بپرسید: «منظور شما این است که از شرکتی که ‌هم‌اکنون از آن خرید می‌کنید، از هر‌ لحاظ راضی هستید؟» این جمله این معنی را القا می‌کند که رقیب شما به جای اینکه با مشتری، تعاملی توأم با احترام داشته باشد- همان کاری که شما برای مشتری انجام خواهید داد- محصول را به آن‌ها «فروخته است».

۶. چرا؟

پرسیدن این سؤال هوش  و درک مشتری احتمالی را به چالش می‌کشد. پرسیدن این سؤال که «چرا علاقه‌مند نیستید که بتوانید زمان مشتری‌یابی تیم فروشتان را ۴۰درصد کاهش دهید؟» می‌تواند حالتی تهاجمی داشته باشد. در عوض با احترام و با «چگونه» سؤال کنید.

۷. خواندن ذهن

هرگز فرض نکنید که می‌دانید در درون ذهن خریدارتان چه می‌گذرد.

اما پیش از این موارد، اولین جایی که باید تاثیر مثبت بگذارید، بر روی خودتان است. نحوه‌ی مدیریت هفت نقطه‌ی پر‌فشار مشترک، مستقیما بر توانایی فروش شما تاثیر خواهد گذاشت.

۱.جواب رد

۹۰ درصد از تعاملات فروش به نوعی شامل انواع جواب‌های رد می‌شوند. آماده شدن برای مدیریت جواب‌های رد برای موفقیت فروش شما حیاتی است. اینگونه فکر کنید: یا جواب مثبت می‌گیرید، یا جواب رد می‌گیرید و به سراغ مشتری بعدی می‌روید تا از او جواب بگیرید.

۲. انعطاف‌پذیری

افراد انعطاف پدیر همواره مثبت و آرام می‌مانند و در مسیر درست می‌مانند.

۳. هدف‌ها

مقصود‌های مشخص و طرح‌هایی با جزیات برای دست‌یافتن به آن‌ها، داشته باشید. اهداف شما باید: خاص، قابل اندازه‌گیری، قابل دست‌یابی، واقع‌بینانه و دارای سررسید باشند. آینده‌ای را مجسم کنید که به آن اهداف رسیده باشید.

۴. اولویت‌ها

برای استفاده بهینه و موثر از زمان خود اولویت‌های خاصی قرار دهید. اولویت‌ها اجازه می‌دهند که بر روی مهمترین کار متمرکز شوید. مهمترین کار شما فروش است.

۵. تعادل

برای اینکه در کار خود بهترین عملکرد را داشته باشید، برای استراحت وقت بگذارید و نفسی تازه کنید.

۶. طرز فکر

همواره مثبت باشید و از هر کسی که به نوعی باعث بهبود زندگی شما می‌شود قدر‌دان باشید.

۷. گفتگوی درون

فکر هایی که در سر می پرورانید تاثیر عظیمی بر احساسی که از خود دارید می‌گذارند. یاد بگیرید که این گفتگو‌ها را مدیریت کنید. افکار منفی را با واقعیت‌ها مقایسه کنید.


منبع: برترینها

رازهای برخورد با تنبلی

هفته نامه همشهری جوان: می گویند ما نسل تنبلی هستیم. این را آدم های نسل قبل می گویند و بعدش شرح کوشش های مدامشان را هم ضمیمه حرف هایشان می کنند و «زرنگ» بودنشان را به رخمان می کشند. می گویند ما نسل تنبلی هستیم اما منظورشان دقیقا تنبلی به معنای «انجام ندادن هیچ کاری» نیست. منظورشان بیشتر این است که ما کارهایمان را عقب می اندازیم. دیر تصمیم هایمان را عملی می کنیم و به قول روان شناس ها «اهمال کار» یا «تعلل ورزیم».

البته خیلی هم بیراه نمی گویند. جمله «مشکل اصلی من این است که تنبلی می کنم» اعترافی است که ترجیع بند در دل های خودمانی ما نسل سومی ها و شما نسل چهارمی هاست.

اما واقعا اهمال کاری همیشه همین قدر منفی است؟ چه کسانی اهمال کارند؟ و چه طور می شود اهمال کار نبود؟ «زندگی ماهرانه» این شماره راست کار اهمال کارهای حرفه ای است.

«گرایش فرد برای به تاخیر انداختن آغاز یا انجام کارهای مهم تا سرحد رنج و زحمت و ناراحتی». این تعریف آکادمیک و قلمبه سلمبه روان شناس ها از اهمال کاری است. با این حساب خیلی از ما لااقل در دوره ای کوتاه از زندگی مان اهمال کاری را تعریف کرده ایم اما بعضی ها هستند که اهمال کاری جزیی از شخصیتشان است. یعنی همان اول بسم الله باید اهمال کارهای گاه به گاهی را از اهمال کارهای بالفطره جدا کرد. تازه این اول ماجراست. اهمال کاری طبقه بندی های دیگری هم دارد.

اهمال کاری خوب، اهمال کاری بد

کلا روان شناس ها حالشان خوب است! اول می آیند ویژگی های منفی آدمیزاد را درمی آورند و ردیف می کنند و هشدار می دهند، بعدش می گویند البته این ویژگی های منفی همیشه هم بد نیستند!

اهمال کاری هم همین طور است. حالا بگذریم از اینکه خود روان شناس های اهمال کاری کرده اند و مطالعه این درد همیشگی بشر را تا همین ۲۰ سال پیش عقب انداخته اند. تازه حالا بعد از چند سال به این نتیجه رسیده اند که ما اهمال کاری خوب هم داریم.

قضیه اینجاست که ما دو جور اهمال کار داریم. نوع منفی اش، آنهایی هستند که بهشان می گویند «اهمال کار منفعل». همین طور که از اسم این اساتید برمی آید، آنها در مقابل وسوسه به عقب انداختن کارها کاملا تسلیمند و اساسا (اسمایلی بهنام تشکر در ساختمان پزشکان) توانایی تصمیم گرفتنشان مشکل دارد.

برعکس «اهمال کارهای فعال» هستند. این آدم ها عمدا و آگاهانه کارهایشان را عقب می اندازند! آنها خودشان می دانند که اگر کارهایشان را عقب بیندازند هم می توانند در دقیقه ۹۰ انجامش دهند و هم آن را بهتر انجام می دهند و هم دست آخر از نتیجه کارشان راضی ترند. پس اگر اهمال کاری مثبت دارید اصلا احساس گناه کنید و اهمال کار بمانید و خوش باشید!


اهمال کاری از کجا می آید؟

خب! حالا دوباره برگردیم سر اهمال کاری منفی. به نظرتان چرا آدم ها اهمال کاری می کنند. خیلی ها – مخصوصا  آنها که یک اهمال کار روی اعصاب دور و برشان دارند – جوابشان بیشتر به فحش شبیه است و اهمال کارها را با انواع و اقسام برچسب های روانی مثل «بی مسوولیتی» و «بی وجدانی» و ویژگی های غیرقابل چاپ دیگر همراه می کنند. اما راستش را بخواهید باید وارد دنیای اهمال کارها بشوید تا بدانید پشت این «پشت هم اندازی» همیشگی علت های نادیده دیگری هم هست.

۱- از شکست می ترسند

عمرا به ذهنتان برسد که اهمال کارها برای موفقیت خودشان پشیزی ارزش قائل شوند. اما باید خدمتتان عرض شود که دقیقا برعکس. بعضی از اهمال کارها چنان موفقیت برایشان مهم است که بزرگترین دغدغه شان این است که «نکند موفق نشوم»، «نکند فلان کارم را خوب انجام ندهم». برای همین کلا به استقبال کار نمی روند و از ترس شکست، کاری که احتمال شکست هم در آن وجود دارد (یعنی همه کارها) را عقب می اندازند. کلا پیچیده اند این اهمال کارها.

۲- معیارهایشان برای کار خوب زیادی بالاست

شما یادتان نمی آید. یک زمانی ما توی همین صفحه یک مطلب داشتیم با تیتر «کمالگراها به بهشت نمی روند». همان جا هم پته آدم هایی که توی ذهنشان فقط نمره ۲۰ و رتبه ۱ و مدال طلای موفقیت و بقیه حتی نمره ۱۹ و رتبه ۲ و مدال نقره یک شکست تمام عیار به حساب می آید را ریختیم روی آب.

این آدم ها که بهشان می گویند کمالگرا، مستعد اهمال کاری هم هستند. آنها خیلی معیارهای بالایی برای موفقیت دارند و اگر احتمال دهند که به آن معیارها نرسند، انگیزه شان می آید پایین یا کلا بی خیال می شوند یا فوقش کارشان را عقب می اندازند.

۳- خودشان را دست کم می گیرند

آدم های اهمال کار خودشان و کارهایشان را دست کم می گیرند. وقتی تو کارهای کوچکت را دست کم بگیری، خب معلوم است که زمان انجام دادنش هم خیلی برایت اهمیت ندارد. بالاخره زندگی روزمره از همین کارهای کوچک و جزیی تشکیل شده و اگر همین ها را هم به حساب نیاورید، فقط خستگی آخر روز توی تنتان می ماند و اهمال کاری مزمن توی روانتان.

۴- نمی توانند نه بگویند

خب پسر خوب! دختر خوب! یه نه ناقابل بگو و نه خودت را توی دردسر بینداز و نه دیگران را از انتظار ذله کن. بعضی از اهمال کارها کلا مهارت نه گفتن ندارند. به همه می گویند بله و سر خودشان را شلوغ می کنند و زمانشان را نمی توانند مدیریت کنند و هی کار همه با هم عقب می افتد.

تازه این بخش آگاهانه ماجراست، در ناخودآگاهتان شما دارید از کسانی که این قدر کار ریخته اند روی سرتان انتقام می گیرید و عمدا کارهایشان را عقب تر هم می اندازید. گفتم که اهمال کارها آدم های پیچیده ای هستند. گفتم یا نگفتم؟


اهمال کارها منطق ندارند

اهمال کارها برای اهمال کاری خودشان، دلیل هایی دارند. دلیل هایی که می توان آنها را «باورهای غیرمنطقی اهمال کارانه» نامید. افراد اهمال کار اول باید این باورهای غیرمنطقی را بشناسند تا بتوانند رفتارشان را تغییر دهند. جالب اینجاست که اهمال کارها فکر می کنند افراد موفق هم همین باورها را دارند، درصورتی که افراد موفق هیچ کدام از این باورها را ندارند.

این باورها و وجه غیرمنطقی شان را اینجا ردیف کرده ایم.

۱- به تاخیرانداختن کارها باعث عملکرد دقیق و حفظ اعتماد به نفس می شود.

چالش: همیشه هم این طور نیست. بعضی وقت ها به تعویق انداختن کارها موجب انجام نشدنشان می شود یا باعث می شود به خاطر استرس زمان پایان کار غیردقیق تر انجام شود.

۲- تاخیر، باعث می شود فشار روانی از بین برود و شخص می تواند آزادانه و آسان کارش را انجام دهد.

چالش: تاخیر گاهی خودش باعث فشار روانی است.

۳- این کاری است که سال ها آن را انجام داده ام و تقریبا از آن خسته شده ام، پس دیگر میلی به انجام آن ندارم.

چالش: مشکل با کار تکراری را باید خود کار حل کرد، نه با به تعویق انداختنش.

۴- تاخیر و انجام دادن کار در آخرین لحظات باعث صرفه جویی در وقتم خواهد شد.

چالش: گاهی تبعات انجام کار در دقیقه نود خودش وقت گیر است. در ضمن کار تمام نشده خودش درگیری های ذهنی ایجاد می کند که به صورت پنهان وقت آدم را می گیرد.

۵- امروز کاری بهتر و لذت بخش تر پیش رو دارم که با از دست دادن آن معلوم نیست فردا چنین  وضعیتی داشته باشم، پس همان بهتر که کار امروز را به فردا بیندازم.

چالش: این را لذت گراها خیلی باور دارند. اما واقعیت این است که همیشه کارهای لذت بخش و غیرلذت بخش محتملی در هر روز وجود دارند. اگر ما کلا کارهای لذت بخش را ترجیح دهیم، همیشه بهانه ای برای به تعویق انداختن کارهای غیرلذت بخش وجود دارد. ضمنا می شود دنبال راه هایی برای لذت بخش تر کردن همان کارهای ناخوشایند هم بود.


چه وقت هایی باید اهمال کار باشیم؟

اهمال کاری همیشه هم بد نیست. خیلی وقت ها واقعا لازم است که ما تصمیم گیری هایمان را عقب بیندازیم تا بتوانیم تصمیم بهتر و عاقلانه تری بگیریم. درست است که این موارد از بدیهیات است اما باور کنید بعضی ها همین بدیهیات را رعایت نمی کند. این چهار موقعیت که در آن لازم است اهمال کار باشیم را عجول ها دقیق تر بخوانند.

۱- وقتی وقتش نیست

وقتی که هیچ فشار زمانی خاصی وجود نداشته باشد، لازم نیست که فورا تصمیم بگیرید. مثلا وقتی که شما تازه ۱۵ سالتان است، تصمیم برای ازدواج اصلا ضروری نیست.

۲- وقتی اطلاعات کافی نیست

وقتی که هنوز اطلاعات کافی نیست و تصمیم گرفتن فوری اصلا عاقلانه نیست. مثلا وقتی که می خواهید انتخاب رشته کنید اما هنوز نمی دانید در رشته های مختلف دانشگاه چه خبر است. البته یادتان باشد که چیزی به نام «اطلاعات کامل» افسانه ای بیش نیست و این جور وقت ها هم نباید آن قدر وسواس به خرج دهید و اطلاعات اضافی انبار کنید.

۳- وقتی که موضوع خیلی پیچیده است

بعضی وقت ها تصمیم آن قدر پیچیده، چندبعدی و سرنوشت ساز است که واقعا بهتر است برای تصمیم گرفتن وقت بگذارید و همه جوانب را بسنجید. تصمیم به ازدواج، طلاق و بچه دارشدن در سطح اول و تصمیم به تغییر رشته، تغییر شغل، تغییر محل کار یا زندگی در سطح دوم این تصمیم ها هستند.

۴- وقتی که اولویت های دوفوریتی دیگری هم هستند

بعضی وقت ها ما یک تصمیم معمولی باید بگیریم اما ناگهان اتفاقی می افتد که تصمیم گرفتن درمورد آن اولویت بیشتری دارد. مثلا وقتی که یکی از اعضای خانواده تصادف کرده است، تصمیم گیری درباره خریدن لپ تاپ را باید عقب انداخت.

حتما می گویید اینکه معلوم است! نه جانم معلوم نیست! خیلی ها به همین راحتی این اولویت ها را تشخیص نمی دهند یا آن قدر خود خواهند که خودشان نمی خواهند تشخیص دهند.


با اهمال کاری چه کار کنیم؟

کار امروز را به فردا نینداز!

به گمانم اگر مطلب را تا حالا درست گرفته باشید، اصلا نیازی به این بخش پیشنهادها نیست. اما به هر حال تنبلی است و هزار درد بی درمان. این چندتا راهکار برای غلبه بر اهمال کار درونتان پیشنهاد می شود.

۱- اهمال کاریتان را بشناسید!

بدانید چه نوع اهمال کاری هستید. فعال یا منفعل؟ همیشگی یا موقت؟ اگر یک اهمال کار همیشگی منفعل هستید، لازم است که بروید مرحله بعد وگرنه با اهمال کاری خوبتان حال کنید.

۲- خوبی و بدی اهمال کاریتان را ردیف کنید

کدام کارهاست که آنها را به تاخیر می اندازید؟ این کارها را یکی یکی یادداشت کنید، بعد جلویش یک جدول خوبی ها و بدی ها بکشید و ببینید هرکدام از این کارها چه قدر سود د ارد و چه قدر زیان. این جوری میزان ضرری که کرده اید درست تر تخمین زده می شود.

۴- برنامه بریزید

حالا که به عمق ورشکستگی خود پی بردید، می توانید بنشینید مثل بچه آدم برای «برون رفت از بحران» (اسمایلی کارشناس های بخش خبری تلویزیون خودمان). برنامه بریزید. برای برنامه ریزی هم کارهای عقب مانده تان را به قول علما «الاهم و فی الاهم» کنید، یعنی اولویت ها را معلوم کنید، بعد برای انجامشان برنامه بریزید.

۵- هدف ها را لقمه لقمه کنید

خیلی وقت ها چون که فقط رسیدن به هدف های درشت درشت به ما حال می دهد، کلا با زندگی روزمره حال نمی کنیم. هر روز که آدم به یک هدف بزرگ نمی رسد. برای همین هم کارهای کوچک راهی عقب می اندازیم. به جای هدف های بزرگ، هدف های کوچکتر و کوتاه مدت تر را انتخاب کنید؛ مثلا برای هدف کلی و وسیعی مثل ادامه تحصیل باید هدفتان را آن قدر خرد کنید تا به هدف های کوچکی مثل «پرسیدن درباره منابع از فلان افراد» و «خریدن منابع از فلان کتابفروشی در فلان بازه زمانی» برسید.

۶- به خودتان جایزه بدهید

هرکدام از کارهای کوچک یا بزرگی که تا به حال عقب افتاده بودند را که انجام دادید خودتان را تشویق کنید تا ادامه راه برایتان خوشایند باشد.


منبع: برترینها

ترکیب بازاریابی صاحبان کسب و کارهای کوچک (اینفوگرافی)

بر اساس تحقیقی که اخیرا توسط ویستاپرینت دیجیتال انجام گرفته، رسانه های اجتماعی به عنوان تاکتیک اصلی قریب به ۵۳ درصد از صاحبان کسب و کارهای کوچک مورد استفاده قرار می گیرند.

این گزارش بر اساس اطلاعات یک نظرسنجی در ماه سپتامبر سال ۲۰۱۶ میلادی ارائه شده که شرکت کنندگان آن ۱۰۰۰ تن از صاحبان کسب و کارهای ایالات متحده با تعداد کارکنان کمتر از ۱۰ نفر بودند. محققان اطلاعات نظرسنجی دیگری که در ماه مه ۲۰۱۶ با تعداد شرکت کنندگان ۲۰۰۰ تن در ایالات متحده انجام شد را نیز به این گزارش افزوده اند.

یک سوم صاحبان کسب و کارهای کوچک می گویند که وبسایت شرکت آنها کانال اصلی بازاریابی شان است و برای ۵۳ درصد، حضور آنلاین اهمیت زیادی دارد.

تقریبا ۷۰ درصد از شرکت کنندگان در این نظرسنجی اینطور اظهار کردند که برای بازاریابی کسب و کارهای کوچک خود از ترکیبی از ابزارهای چاپی و اینترنتی استفاده می کنند.

برای کسب اطلاعات بیشتر از این گزارش، توجه شما را به اینفوگرافی زیر جلب می کنیم:

اینفوگرافی


منبع: گویا آی‌تی

دو روش استفاده از اطلاعات شبکه‌های اجتماعی

در دنیای امروز که همه‌کس و همه‌چیز ازلحاظ اجتماعی به‌نوعی به یکدیگر متصل بوده و باهم ارتباط دارند، برندها در سراسر دنیا و در تمام صنایع به‌راحتی به حجم بالایی از اطلاعات در مورد مشتریان و رقبا دسترسی دارند، اما برخی از شرکت‌ها در استفاده کردن از این منابع عظیم و حیاتی اطلاعاتی به‌منظور بالا بردن میزان فروش و ارتقاء تجربه مشتری از تعامل با خودشان موفق عمل نمی‌کنند. راه و روش‌های بسیار زیادی وجود دارد که شما می‌توانید از اطلاعات آن‌ها برای به دست آوردن مزیت رقابتی استفاده کنید – در این مطلب به دو مورد از این روش‌ها اشاره می‌کنم.

 دو روش استفاده از اطلاعات شبکه‌های اجتماعی

اول اینکه می‌توان از اطلاعات شبکه‌های اجتماعی برای نظارت بر پیشنهادهای محصول و خدمت رقبا به مشتریان خودشان استفاده کرد. در این رابطه مثالی از یک هتل در لاس‌وگاس آمریکا را برای شما در نظر گرفته‌ام که شهری با حجم رقابت بسیار زیاد در صنعت هتل داری محسوب می‌شود. با نگاه کردن بر نظرات مشتریان در سایت‌های مختلفی که خدمات مختلف سفر ازجمله رزرو هتل و . . . را انجام داده و اطلاعات مختلفی در رابطه با مقصد سفر در اختیار مسافرین قرار می‌دهند، (سایت‌هایی از قبیل Yelp و TripAdviser و حتی نمونه‌های داخلی آن‌ها) می‌توانید متوجه شوید که مشتریان این صنعت چه مواردی را در رابطه با رقبا شما دوست داشته و چه مواردی را به‌عنوان نکات منفی یا ضعف می‌دانند و سپس به‌منظور تقویت وضعیت خود و ایجاد مزیت رقابتی بر روی آن‌ها بیشتر کار کنید.

مثلاً می‌توانید ببینید که دیگر هتل‌ها فضای پارکینگ یا سالن ورزش رایگان در اختیار مسافرین قرار نمی‌دهند، اما شما چنین کاری را می‌کنید. شما می‌توانید از این اطلاعات در تبلیغات خودتان استفاده کنید و همچنین به کارکنان بخش بازاریابی و فروش و پذیرش خود نیز آموزش دهید که این شرایط استثنایی را به مشتریان و مراجعین یادآوری کنند. این‌یک روش ساده و سریع جهت کسب مزیت رقابتی، خصوصاً از حوزه‌هایی است که مرتبط با موضوعات مورد اهمیت برای مشتریان است.

دو روش استفاده از اطلاعات شبکه‌های اجتماعی

روش دوم هم به‌این‌ترتیب است که می‌توانید از اطلاعات حاصل از شبکه‌های اجتماعی جهت درک بهتر سفر مشتری استفاده کنید. بازخورد اجتماعی اطلاعات بسیار بیشتری نسبت به آنچه همواره خواهان دانستن در رابطه با هر مرحله از سفر مشتری می‌خواستید بدانید، در اختیار شما قرار می‌دهد؛ مثلاً چگونه یک مشتری محصول و خدمت شمارا پیداکرده، چرا به آن نیاز دارد، تعاملات آن‌ها با بخش خدمات مشتری، و تجربه کلی آن‌ها از خرید از محصول یا خدمت شما. این اطلاعات را می‌توانید در قالب توئیت ها، تصاویر ارسال‌شده و نظرات و نقدهای آنلاین مشاهده کنید. سپس باید از آن‌ها در جهت اصلاح نقاط تماس خود با مشتری در سفر وی از ابتدا تا انتهای تعامل با برند خود استفاده کنید، که می‌تواند شامل تغییر محصول، تنظیم قیمت، تغییر دادن بسته‌بندی، ارتقاء سطح خدمات و … را شامل شود.

استفاده از اطلاعات شبکه‌های اجتماعی تقریباً ساده است، خصوصاً اینکه این اطلاعات به‌راحتی به دست می‌آید و اینکه اغلب برندها هم امروزه دارای حضوری قوی در سطح شبکه‌های اجتماعی هستند. بااین‌وجود بسیاری از شرکت‌ها و کسب‌وکارها فراموش می‌کنند که باید از این اطلاعات و بازخوردها استفاده کرده و این‌گونه یک مزیت رقابتی در برابر رقبا برای خود ایجاد کنند. هرگز این اطلاعات را تنها در اختیار یک بخش و واحد از سازمان خود قرار ندهید، بلکه آن‌ها را در استراتژی کلی سازمان خود ترکیب کرده و با استفاده از آن‌ها کل عملیات خود را تا جای ممکن برای مشتری دوستانه و موردپسند کنید.

زمانی که به اطلاعات حاصل از این شبکه‌ها توجه کنید، ممکن است از حجم بسیار زیاد اطلاعاتی که از این مجاری به دست می‌آورید، به‌یک‌باره شگفت‌زده شوید. از این حجم بالای اطلاعات به نفع خود استفاده کنید و تجربه‌ای نو و خوب را برای مشتری ایجاد کنید، برند خود را تثبیت کنید و مشتریان وفادار خود را افزایش دهید.


منبع: برترینها

شرکت‌های بازاریابی شبکه‌ای نباید تبلیغات اغواگرانه بکنند

به نظر می‌رسد در یک سال گذشته شرکت‌های بازاریابی شبکه‌ای در ایران رونق گرفته‌اند و بسیاری فعالیت در این شرکت‌ها را راهی برای رسیدن به درآمدهای کلان می‌دانند. اما آن‌طور که برخی گفته‌ها حکایت از آن دارد که فعالیت این شرکت‌ها روزبه‌روز بیشتر شبیه شرکت‌های هرمی می‌شود تا آنجا که فعالان اقتصادی نسبت تاثیر منفی این شرکت‌ها روی جامعه هشدار می‌دهند.

هرمی عمل کردن یعنی الزام بازاریاب‌ها برای جذب افراد جدید به منظور گسترش شبکه، گران بودن و بی‌کیفیت بودن اجناس فروخته شده و الزام بازاریاب‌ها به خرید بیش از حد از شرکت برای حفظ جایگاه از عمده مواردی است که به‌عنوان انحراف در این شبکه‌ها گزارش شده است. در گفت‌و‌گویی با یدالله صادقی، سرپرست معاونت و رییس مرکز اصناف وزارت صنعت، معدن و تجارت این موارد را مطرح کردیم. هرچند صادقی ایرادهای وارد شده را قبول ندارد و می‌گوید نظارت دقیقی روی شرکت‌های بازاریابی هرمی انجام می‌شود. متن گفت‌و‌گو را در پی بخوانید:

 شرکت‌های بازاریابی شبکه‌ای نباید تبلیغات اغواگرانه بکنند(اسلایدشو)

به تازگی شاهد افزایش فعالیت شرکت‌های بازاریابی شبکه‌ای در ایران هستیم. این شرکت‌ها چگونه و بر چه اساسی مجوز گرفته‌اند؟

آنها مجوز فعالیت از ما دارند. آنها چون فعالیت در فضای مجازی هم انجام می‌دهند، ما آنها را مشمول ماده ۸۷ می‌دانیم. منتها الان مجلس هم ممکن است نظراتی در مورد فعالیت اینها داشته باشد که آن ا‌بهاماتی در مورد قانونی بودن فعالیت‌های آنها دارند.

با وجود ایرادهایی که مجلس وارد کرده، در حال حاضر فعالیت شرکت‌های بازاریابی شبکه‌ای قانونی است یا خیر. چون فتوای مقام معظم رهبری در مورد اینکه می‌توانند کار کنند یا نه، این بود که اگر مجلس تایید کند می‌توانند کار کنند. آیا مجلس، فعالیت بازاریابی شبکه‌ای را تایید و تصویب کرد یا خیر؟

از سال ۸۴ به بعد، شرکت‌هایی بودند که در قالب هرمی فعالیت می‌کردند. بدون اینکه ارزش افزوده‌ای را تامین کنند، مبادرت به عضوگیری و خریدوفروش صوری یک کالای خاص مثل طلا یا بعضی اقلام لوکس می‌کردند. در واقع هدف آنها خریدوفروش نبود. بیشتر شبکه‌سازی و کسب درآمد از طریق شبکه‌سازی و تبلیغات اغواگرانه بود. واحدهای امنیتی با اینها برخورد و آنها را منهدم کردند.

در همان زمان، دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی، در سال ۱۳۸۹-۸۸، به وزارت بازرگانی وقت محول کرد که فعالیت شرکت‌های بازاریابی که کار خریدوفروش واقعی کالا را انجام می‌دهند، در قالب امور صنفی انجام دهد. در همان زمان، وزیر وقت بازرگانی، دستورالعملی را تدوین می‌کند که به موجب آن مجوز برای فعالیت کسانی که فعالیت خریدوفروش قانونی کالا می‌خواستند انجام دهند صادر می‌کند. الان آنها فعالیت می‌کنند.

سال ۹۲ هم ماده ۸۷ قانون نظام صنفی، تصویب شده که هرگونه فعالیت در فضای مجازی را مشمول قانون نظام صنفی دانسته است. براساس آیین‌نامه‌ای که برای ماده ۸۷ نوشته شده، فعالیت بازاریابی شبکه‌ای هم در آن آیین‌نامه پیش‌بینی شده که به چه شکل انجام شود و مرجع صدور پروانه‌اش چه کسی باشد. اینها هم تعیین شدند. منتها بعضی از مراجع به آن ایرادهایی دارند. مثلا می‌گویند این ماده کفایت نمی‌کند.

چون قانون اخلال‌گران در نظام اقتصاد یک بند «ز» دارد که در آن بند، فعالیت هرمی را به‌طور عام گفته است. فعالیت شرکت‌ها به‌صورت شبکه‌ای را به‌طور عام منع کرده است. آن شرکتی که به شکل شبکه‌ای، فعالیت اقتصادی مشروع و قانونی یا غیر‌قانونی انجام می‌دهد، اینها از هم تمایز و تفکیک داده نشده‌اند.

الان بعضی از مراجع مانند مجلس می‌گویند این اشکال دارد. یا باید یک لایحه در مورد این بدهیم که بند «ز» اصلاح شود. یا اینکه قانونی در مورد این تحت عنوان یک لایحه ارائه کنیم که مواردی که قانونی است و شرعی، اینها در قالب قانون بیاید که مغایرتی با قانون قبلی نداشته باشد.

ابهام اینجاست که وقتی مجلس هنوز قانونی برای شرکت‌های بازاریابی شبکه‌ای تصویب نکرده و هنوز آنها را غیرقانونی می‌داند، وزارت صنعت، معدن و تجارت چگونه به فعالیت این شرکت‌ها کمک می‌کند؟

زمانی بود که شرکت‌های بازاریابی شبکه‌ای اصلا قانون نداشتند و منهدم شدند. تکلیفی را دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی برای فعالیت آنها که قانونی بودند برعهده وزارت بازرگانی گذاشت. الان که بحث شرکت‌های بازاریابی شبکه‌ای گسترش پیدا کرده و مورد توجه قرار گرفته، بعضی نهادها مانند مجلس و دادستانی ایراد گرفته‌اند که‌این کار با بند «ز» مغایرت دارد و باید اصلاح شود.

شما برنامه‌ای برای ارائه لایحه دارید؟

بله، ما الان با همکاری دفاتر مراجع محترم تقلید و ستادی که در قم وجود دارد و پیگیری این فعالیت‌ها است، همچنین با هماهنگی تعدادی از نمایندگان محترم مجلس، برنامه‌ای را در قالب لایحه یا طرح، تنظیم می‌کنیم که تقدیم مجلس محترم کنیم تا ابهامات قانونی آن را در مورد شرکت‌های بازاریابی شبکه‌ای برطرف کنیم.

آیا گزارش آماری دارید که چه تعداد شرکت بازاریابی شبکه‌ای مجوز فعالیت دارند؟

حدود ۲۳ شرکت دارای مجوز هستند.

و کالا توزیع می‌کنند؟

بله، آنها عمدتا کالا توزیع می‌کنند.

گردش مالی اینها در سال گذشته چقدر بوده است؟

الان اطلاعات مالی آنها را در اختیار ندارم.

 شرکت‌های بازاریابی شبکه‌ای نباید تبلیغات اغواگرانه بکنند(اسلایدشو)

بازایابی شبکه‌ای از نظر اقتصادی، کمکی به اقتصاد ما می‌کند؟

بله، اگر در چارچوبی که ابهامات مربوط به قانونی بودن و شبهه‌های مربوط به شرعی بودن آن برطرف شود که شبهه شرعی یعنی در قبال پورسانتی که دریافت می‌کنند کار مشخصی انجام داده باشند که آن کار، مباح و مشروع باشد. اشکالات و اِن‌قلت‌هایی مطرح شده، توضیحاتی داده شده که در بعضی موارد، ابهامات برطرف شده و در بعضی موارد هنوز در حال ارائه توضیحات هستیم. اگر چنانچه مجموعه ‌این اشکالات در طرح جدیدی که ارائه می‌کنیم برطرف شود و تبدیل به قانون شود، کمک به اقتصاد است.

مسلما اصلاحاتی که روی قانون انجام می‌دهیم، نه‌اینکه منفعتی برای وزارتخانه ما دارد. به‌این دلیل است که می‌تواند در فرآیند بازار مفید باشد و یک سیستم بهره‌ور محسوب شود. هم می‌تواند به تولیدکنندگان کمک کند که خودشان با استفاده از این ابزار، کالای خود را به شکل مستقیم در اختیار مصرف‌کنندگان قرار دهند. اصطلاحا در دنیا به‌این فعالیت، فروش مستقیم می‌گویند. یعنی تولید‌کننده یا وارد کننده، کالای خود را مستقیما در اختیار مصرف‌کننده قرار می‌دهد. این می‌تواند هزینه‌های مختلف مربوط به توزیع کالا را کم کند و هم می‌تواند برای تولیدکنندگانی که از این روش استفاده می‌کنند منفعت داشته باشد و کالای خود را زودتر توزیع کنند و پول نقد بگیرند.

و سایر مزایایی که متصور است. از طرف دیگر، به‌عنوان یک روش توزیع نوین در دنیا مطرح است و خیلی از کشورهای با این جنبه مثبت به آن مجوز فعالیت می‌دهند و با جنبه‌های منفی آن، یعنی اینکه بدون اینکه خریدوفروش کالا صورت گیرد، شبکه انسانی شکل گیرد، آنها هم مبارزه می‌کنند و اجازه نمی‌دهند. به‌عنوان یک کار خلاف به آن نگاه می‌کنند و با آن برخورد می‌کنند. از این جهت، به جنبه مثبت و سازنده آن هم توجه می‌کنند و به آنها اجازه فعالیت داده‌اند و در کشورهای پیشرفته هم کار می‌کنند.

ضمن اینکه به هر حال این موضوعی است که از گذشته شکل گرفته و تعداد زیادی در این حرفه مشغول به کار هستند. الان بیش از ۲۰۰ هزار نفر بازاریاب فعال در این شبکه داریم که از اقشار مختلف مانند دانشجویان یا افرادی که شغل تمام وقت ندارند، از این سیستم استفاده می‌کنند در جهت انتقال کالا از تولید‌کننده یا وارد‌کننده به مصرف کننده. اینها جنبه‌های مهمی هستند که ما نمی‌توانیم…، یعنی مجموعه دستگاه‌های حاکمیتی نمی‌توانند به‌این موارد بی‌توجه باشند.

در چارچوب توجه به‌این موارد، سعی می‌کنیم که اشکالات شرعی و قانونی را با هماهنگی سایر نهادها و دستگاه‌ها برطرف کنیم و فعالیت را قانونمند کنیم تا استفاده درست و نظارت شده از این روش، صورت گیرد.

نظارت در حال حاضر بر شرکت‌هایی که کار شبکه‌ای انجام می‌دهند چطور است؟

به موجب آیین‌نامه‌ای که در اجرای ماده ۸۷ آیین‌نامه نظام صنفی وجود دارد، آیین‌نامه‌ای برای این کار نوشتیم که در آن، کمیته نظارتی وجود دارد که شامل چند دستگاه و وزارتخانه ذی ربط هستند که هم در مرکز شکل می‌گیرد و هم متناظر استانی دارند و روی جنبه‌های مختلف و شاخص‌هایی که تعریف کردیم فعالیت می‌کنند و عملکرد شرکت‌ها را اندازه‌گیری می‌کنند. اگر چنانچه خلاف مقررات عمل کنند، بلافاصله پرونده آنها به آن کمیته‌های استانی و ملی می‌آید و مطرح می‌شود و برخورد لازم با آنها صورت می‌گیرد.

مقرراتی که اشاره کردید چه هستند؟ مشاهدات نشان می‌دهد شرکت‌های بازاریابی شبکه‌ای به شیوه گلدکوییستی عمل می‌کنند. پدیده پرزنت کردن الان در جامعه به امری بسیار شایع انجام شده است، همان‌طور که می‌دانید گلدکوییستی‌ها این روش را داشتند، در مورد شرکت‌هایی که بازاریابی شبکه‌ای می‌کنند. منظور از پرزنت کردن تلاش بازاریاب برای جذب زیرشاخه جدید به هر قیمتی است. مثلا اکثرا قول می‌دهند که احتمالا بعد از ۶ ماه کار کردن، ماهی ۳۰ میلیون تومان درآمد دارید. بعد از دو سال کار کردن هم اصلا بازنشسته می‌شوید در این کار؛ و با ماهی ۷۰ میلیون تومان می‌توانید بدون کار کردن زندگی کنید. این اتفاق برای بسیاری افراد جامعه افتاده است. کلی هم جوک برای این پرزنت کردن جدید ساخته شده است. نحوه کار کردن شرکت‌های بازاریابی شبکه‌ای این‌گونه است که گفتم. این را هم اضافه کنم که اغلب کالاهایی که می‌فروشند با قیمت واقعی نیست. یعنی اگر پودر ژله که در بازار در بیشترین حالت ۲ هزار تومان بوده، توسط یکی از این شرکت‌ها به قیمت ۶ تومان فروخته می‌شود. کیفیت محصول هم بسیار پایین است یا عطری که با قیمت ۱۰۰ تومان در بازار موجود است، به قیمت ۳۰۰ تومان در این شرکت‌ها به ‌فروش می‌رسد. نکته سوم و جالب اینجاست که برخی می‌گویند کسی که به‌عنوان بازاریاب با شرکت‌های بازاریابی شبکه‌ای کار می‌کند، موظف است هر برج نزدیک به دو میلیون تومان خرید غیرضروری کند. آیا شما این چیزها را در این شبکه دیده‌اید؟

اینها نباید تبلیغات اغوا‌کننده داشته باشند. اگر چنانکه تبلیغات اغواگرانه داشته باشند، گزارش به کمیته می‌آید. کمیته تذکر می‌دهد. اگر در تبلیغات خود رعایت نکنند، با اینها برخورد می‌کنند و مجوز اینها تعلیق می‌شود. تا الان مجوز دو شرکت را هم در سطح کشور لغو کرده‌ایم. ضمن اینکه در هر جایی که‌این جلسات را برگزار می‌کنند، باید قبل از آن از اماکن نیروی انتظامی مجوز بگیرند تا آنجا نظارت صورت گیرد. به هر حال برخی از مطالبی که مطرح می‌کنند ممکن است جنبه عملی داشته باشد ولی کار سختی باشد. ضمن اینکه ‌اینها شرکت‌های بازاریابی شبکه‌ای مجاز نیستند در هر حدی، شبکه خود را توسعه دهند. هر بازاریاب حداکثر تا ۷ سطح از رأس هرم تا پایین، بیشتر از این نمی‌تواند خودش را توسعه دهد. این شرایط و امکان برای بازاریاب‌ها نیست. الان یک میلیون و ۳۰۰-۲۰۰ هزار نفر در شبکه ثبت نام کرده‌اند. ولی افراد فعال آن حدود ۲۰۰ هزار نفر
است.

از این ۲۰۰ هزار نفر هم همه فعال نیستند و درصد بسیار کمی از آنها آدم‌هایی هستند که می‌توانند درآمد مکفی داشته باشند، در حد ۳-۲ میلیون یا ۴-۳ میلیون تومان. شاید و فقط در حد ۳-۲ نفر باشند که درآمدشان بیشتر از اینهایی که مطرح شد، باشند. عمده کسانی هم که در آن سیستم کار می‌کنند یا دانشجو هستند یا کسانی که شغل تمام وقتی ندارند. یکی از ممرهای درآمد آنها این موضوع است. آن امکان هم که در تبلیغات مطرح می‌کنند به هیچ وجه وجود ندارد. افرادی هم که به‌این سیستم مراجعه کرده و جذب شده‌اند، عرض کردم که از یک میلیون و ۲۰۰ هزار نفر، حدود ۲۰۰ هزار نفر فعالیت می‌کنند و از این سیستم عایدی دارند. بقیه ممکن است جسته گریخته و موردی اقدام کرده باشند و کالایی را برای مصرف خود یا بستگان خود خریده باشند و رقم کوچکی هم تحت عنوان درآمد، نصیب آنها شده باشد.

بنابراین در عمل، آن تبلیغات کارایی ندارد. به دلیل اینکه اصلا ما به‌ازایی امکان تولید ندارد، در آن حجم و اندازه‌ای که می‌گویند. اما از نظر قانونی، ما همواره نظارت می‌کنیم و تذکر می‌دهیم. در رسانه ملی هم جلساتی گذاشته‌ایم و مناظره داشتیم. اعلام کرده‌ایم که هر جا مشاهده کردند به ما اطلاع دهند، بلافاصله برای اینها پرونده تشکیل می‌دهیم. ضمن اینکه کل فرآیند مربوط به خریدوفروش این شرکت‌ها و میزان سودی که به تک تک بازاریاب‌ها در سراسر کشور می‌دهند، تمام اینها در سیستم ما مانیتور می‌شود.

یعنی هر شرکت بازاریابی، تمام کالایی که می‌خرد و از طریق این سیستم عرضه می‌کند، انواع کالا مشخص است، قیمت خرید و قیمت فروشی که به بازاریاب‌ها می‌دهد مشخص است، سود و پورسانتی که برای فروش آن کالا توسط بازاریاب پرداخت می‌شود در سیستم مشخص است. هر بازاریاب یک اکانت دارد که تمام خریدوفروشش و پورسانت‌هایی که به او پرداخت می‌شود در آن اکانت ثبت و ضبط می‌شود. دستگاه‌های نظارتی که وظیفه نظارت بر پولشویی در کشور دارند هم نظارت می‌کنند. از این نظر یک شبکه کاملا شفاف و روشن است. یعنی واقعا کسانی که در این سیستم کار می‌کنند کارشان خیلی در معرض مانیتورینگ دستگاه‌های نظارتی
قرار دارد.

 
در مورد قیمت کالاها چطور؟

از نظر کالا، قیمت آن یا باید مشابه قیمت کالای مشابه در بازار باشد یا پایین‌تر باشد. نباید بالاتر باشد. باز اگر کالایی را بالاتر عرضه کنند در اینجا رسیدگی می‌شود و توسط این کمیته‌ها با آنها برخورد می‌شود. یا سایر مواردی که در استان‌های مختلف گزارش شده است. مثلا می‌گویند جلسات مختلط می‌گذارند یا در خارج از محیط شعبه و در جاهای غیر‌مجاز جلسه می‌گذارند. اینها مسائل انتظامی است که ممکن است در مورد خیلی از شرکت‌ها و موسسات دیگر هم اتفاق افتد که در چارچوب مقررات عمومی و انتظامی کشور، دستگاه‌های نظارتی باید کار خود را انجام دهند.

خیلی وابسته به‌این فعالیت نیست. اینکه بگوییم اینها شرکت فلان هستند، از سایر مقررات، مصونیت ندارند. اگر جلسه‌ای تشکیل می‌دهند، اگر میتینگی می‌گذارند و حرفی می‌زنند، اگر چیزی را برخلاف واقع تبلیغ می‌کنند، براساس مقررات عمومی و انتظامی کشور قابل پیگرد هستند. ما مجوز می‌دهیم که‌اینها فعالیت قانونی و در چارچوب انجام دهند. اگر خارج از ان انجام دهند، هر نهادی که مسول نظارت است، نظارت و برخورد می‌کند. ما هم به شکل ویژه و با پوشش بالاتری این برخورد و نظارت را اعمال می‌کنیم.

در مورد اینکه خود بازاریاب‌ها هم موظف هستند هر ماه سقفی را خرید کنند چه نظری دارید؟

بازاریاب هیچ الزامی به خرید ندارد.

ولی برخی از این شرکت‌ها بازاریاب‌ها را موظف به خرید می‌کنند…

عرض کردم از این یک میلیون و ۲۰۰ هزار بازاریابی که در سیستم ثبت شده‌اند، ۲۰۰ هزار نفر آنها در سیسم فعال هستند و کار می‌کنند. این دلیل مقاطعی است که ما داریم و همه‌این اسامی در سیستم موجود است. طبیعتا اگر کسی بخواهد درآمدی را تحصیل کند باید کالایی را بخرد و بفروشد که درصدی سود گیرش بیاید. هیچ الزامی نیست که اگر کسی ورود کرد حتما بخرد. اگر نخرد، سود کمتری گیرش می‌آید. هرچه فعالیت کمتری کند سودی کمتری کسب می‌کند. این یک الزام طبیعی است نه الزام شرکتی. اینکه به شما بگوید یا نگوید فرقی ندارد.

اما من دو شرکت مطرح را می‌شناسم که بزرگ‌ترین این شرکت‌ها هستند و این را می‌گویند که بازاریاب‌ها هر ماه باید خرید کنند.

فرض کنید که بگویند. اینها شرکت‌هایی نیستند که با بازاریاب خود حقوق دهند. سیستم بر این اساس است که شما فعالیت کنید. کالا را ببرید و معرفی کنید و بفروشید. اگر فروختید، درصدی به‌عنوان پورسانت به شما سود می‌دهند. فرض کنید شبکه‌ای نیست. شما با شرکتی در بازار قرارداد می‌بندید. کالایی را می‌گیرید تا به‌عنوان بازاریاب برای او بفروشید. می‌دانید که درآمد شما وابسته به میزان تبلیغات و فروشی است که انجام می‌دهید. این هم همان شبکه است.

درست می‌گویید. پس می‌توانم این سوال را مطرح کنم که خیلی از منتقدان می‌گویند نظارت بر شرکت‌های بازاریابی خیلی کم است. آیا این موضوع را قبول دارید و آیا برنامه‌ای برای افزایش این نظارت‌ها دارید؟

من توضیح کامل دادم ولی شما خوب گوش نمی‌کنید.

من گوش دادم اما نمی‌توانم همه توضیحات شما را قبول کنم.

عرض کردم که من پاسخ مواردی که جزو مشاهدات شما بود را دادم و الا من به جنبه‌های قانونی، مقررات و بخشنامه‌ها و نحوه نظارت را به‌طور عام توضیح دادم.

ولی می‌بینم که برخی شرکت‌های بازاریابی شبکه‌ای بیش از یک سال است با همین سبک کار می‌کند.

مگر غیر‌از این است که سود، ناشی از خریدوفروش است؛ کجای این اجبار است.

 شرکت‌های بازاریابی شبکه‌ای نباید تبلیغات اغواگرانه بکنند(اسلایدشو)

برخی شاهدان می‌گویند که سیستم کار شرکت‌های بازاریابی شبکه‌ای هرمی و گلدکوییستی است، برای همین خودم بازاریاب نشدم. ولی اگر بازاریاب‌ها به‌طور ماهانه خرید نکنند، اکانت آنها غیر‌فعال می‌شود.

اصلا اکانت غیر‌فعال نمی‌شود. آیا بازاریاب بودن به نظر شما یک امتیاز است؟

بازاریاب بودن یک شغل است؟

امتیاز است؟ اینکه می‌گویید اگر نخرند اسم آنها پاک می‌شود. یعنی اگر اسم‌شان پاک شد، امتیازی را از آنها گرفته‌اند؟

بله. چون زیرشاخه‌های خود را از دست می‌دهند و سودی را که باید، به دست نمی‌آورند.

ماهیت این کار این است که شما این خودکار را بخرید و بفروشید. اگر این خودکار را نخرید یا کم بخرید و کم بفروشید، درآمد شما پایین می‌آید. ذات این کار اقتضا می‌کند که شما فعال باشید. اگر نباشید به‌طور طبیعی، درآمدی گیرتان نمی‌آید.

اتفاق اصرار من بر این است که یا من به شما ثابت کنم یا شما مرا قانع کنید که حرف من غلط است. می‌گویم شرکت‌های بازاریابی شبکه‌ای، الان کاملا هرمی کار می‌کنند و محصولات…

شما از کجا به کجا رسیدید. ابتدا در مورد کارکرد یک بازاریاب سوال می‌کنید، بعد می‌گویید می‌خواهم ثابت کنم که‌این هرمی است. همین نکته‌ای که شاهدش بودید و می‌گویید نظارت نمی‌شود، می‌گویید یکی از جنبه‌هایش این است که اگر فعالیت نکنند اسم آنها پاک می‌شود. من می‌گویم چنین چیزی نیست. به فرض هم که باشد، ذات این کار این است که باید فعال باشید که درآمدی کسب کنید. وقتی فعال نباشید، چه اسم شما باشد چه نباشد، نتیجه برای شما یکسان خواهد بود. به نظرم این توضیح منطقی بود. در هر بازاری یا جامعه‌ای ممکن است اتفاقاتی رخ دهد. اینکه صحبت مبهمی شود خیلی راهگشا برای اطلاع‌رسانی به جامعه
نخواهد بود.

یعنی مواردی که گفتید به‌طور سیستماتیک اجرا می‌شود که بیشتر از ۷ شاخه، واقعا سیستم اجازه گسترش ندهد؟

بله، سیستم اجازه نمی‌دهد. گفتم که‌این سیستم کاملا مانیتورینگ می‌شود. یعنی دستگاه‌های نظارتی این را کاملا رصد می‌کنند. اصلا امکان اینکه از ۷ به سطح ۸ بروید وجود ندارد.

نهایت پورسانتی هم که گرفته می‌شود را ۴ میلیون و در نهایت ۷-۶میلیون تومان اعلام کردید؟

۴ یا ۵ یا ۶ میلیون تومان پورسانت برای کسانی است که خیلی فعالند و خوب کار می‌کنند. معدل درآمد بازاریاب‌ها ۳۰۰-۲۰۰ هزار تومان است. آنها که ۵-۴ میلیون تومان می‌گیرند، اولا تعدادشان خیلی کم و دیگر اینکه خیلی پرکار و حرفه‌ای هستند.

در مورد قیمت‌گذاری کالاها با سازمان حمایت از مصرف‌کنندگان هماهنگ می‌شوند؟

کالاهای شرکت‌های بازاریابی شبکه‌ای قیمت‌گذاری رسمی ندارند. کالاهای آنها مشمول قیمت‌گذاری نیست. شرط این است که قیمت آنها یا مساوی کالای مشابه باشد یا پایین‌تر از آن باشد. اگر اینطور نباشد، مردم یک بار دو بار از این شرکت خرید کنند، دیگر ترجیحی ندارند از آن شرکت خرید کنند. اگر بدانند گران می‌دهد از او خرید نمی‌کنند. فروش خودش پایین می‌آید و خودش ضرر می‌کند.


منبع: برترینها

گفت‌وگوهایی که جهان را تغییر ‌می‌دهند

به
گزارش دنیای اقتصاد، در اواخر دهه ۱۹۸۰، ریچ تیرلینک، مدیرعامل
هارلی‌دیویدسون در جلسه‏ای با رئیس اتحادیه این تولیدکننده موتورسیکلت واقع
در میلواکی ملاقات کرد. پیام این ملاقات ترسناک بود: شرکت در شرف ورشکستگی
بود و ۴۰ درصد نیروی کار آن باید تعدیل می‏شدند.

بمدیرعامل این
شرکت قول داد این کار را فورا انجام دهد و از مرگ تدریجی شرکت جلوگیری کند.
تیرلینک قول داد در صورت موفقیت این کاهش بنیادی نیروی کار و شرکت، هرکدام
از این افراد را دوباره استخدام کند. اتحادیه این مساله را پذیرفت و با
مدیریت همکاری کرد. دو سال و نیم بعد، هارلی کسانی را که می‏خواستند دوباره
به‌کار خود بازگردند استخدام کرد.

گفت‌وگوهایی که جهان را تغییر ‌می‌دهند 

دیگر موقعیت کسب‏و‏کار که حل آن
به نظر غیرممکن می‏آمد، مشارکت بین یکی از شرکت‌های عمده نفتی و یک شرکت
توسعه نرم‏افزار بود که پس از بحران مالی سال ۲۰۰۸، شکست خورد. در این
مناقشه هر طرف، دیگری را برای ضرب‏الاجل‏های از دست رفته (چهار سال به‌جای
دو سال برای تکمیل یک پروژه بزرگ) و سرریزهای هزینه (بیش از دو برابر تخمین
اصلی) مقصر قلمداد می‏کرد، اما وقتی یک محیط جدید برای گفت‌وگو ایجاد شد،
این وضعیت فورا تغییر کرد. این تیم در خلال ۹ ماه یک محصول ماندگار داشت.

در
هر کدام از این موارد و مواردی این چنین، احتمال دستیابی به توافق در شروع
کار بسیار پایین بود. در برخی موارد، اگر عموم مردم بدانند که هر دو طرف،
در حال گفت‌وگو هستند، ممکن است منجر به ایجاد خشونت شود. با این وجود، این
گفت‌وگو‌ها انتظارات را ایجاد می‏کنند و اغلب موفقیت‏آمیز نیز هستند. با
توجه درست، شرکا می‏توانند یک «زمینه مشترک» ایجاد کنند: حوزه‏ای از مقاصد
مشترک و انرژی شخصی و احساسی قوی، که می‏توانند در آن قالب به راحتی
گفت‌وگوهای عمیقی خلق کنند؛ گفت‌وگوهایی که گرچه احترام دو جانبه را حفظ
می‏کنند، اما برای ایجاد تغییر به اندازه کافی قوی هستند. این‌ها نوعی از
گفت‌وگوهایی هستند که پتانسیل زیادی را به‌وجود می‏آورند.

مفهوم یک زمینه مشترک
در
اکثر جلسات با موضوعات متفاوت، شرکت‏کنندگان به‌طور واضح در مورد طراحی یک
«زمینه مشترک» فکر نمی‏کنند. در عوض بر درک اهداف‏شان، دفاع از موقعیت‏شان
و واکنش به دفاع و حمله سایرین تمرکز می‏کنند. تضاد‌ها و نااطمینانی‏های
به‌دست آمده بخشی از فرهنگ سازمانی می‏شوند و بر طرز برخورد افراد، سطح
صراحت‏شان و دیدگاه‏ آن‌ها تاثیر می‏گذارد. این مسائل ناملموس حوزه‏ای را
شکل می‏دهد که زمینه هر گفت‌وگویی است.

ایجاد یک «زمینه مشترک»
افراد را به حوزه مکالمه‏ای ژرف‏تری می‏کشاند که در آن از جنبه‏های دقیق‏تر
یک گفت‌وگو آگاه می‏شوند و می‏توانند بر آن تاثیر بگذارند: الگوهای تفکر،
کیفیت مبادله و احساس راحتی و ناراحتی افراد. به این ترتیب بیان افکار در
قالب کلمات ممکن می‏شود؛ افکاری که قبلا بیان آن‌ها بسیار ناخوشایند بوده
است. بدون وجود «زمینه مشترک»، اکثر مکالماتی که با هدف تغییرات سازمانی
انجام شده‏اند، منجر به ایجاد تفاوت نخواهند شد. استدلال‏های منطقی و حقایق
نه طرز برخوردهایی که دارای ریشه‏های عمیق هستند و نه ضرورت «خط‏مشی‏های
آتشین» را تغییر نمی‏دهند. در عوض، این نوع تلاش‏‌ها تمایل دارند تا طرز
برخورد‌ها و انتظاراتی که افراد پیشتر داشته‏اند را تقویت ‏کنند و افراد از
راه‏های قابل‏پیش‏بینی و همیشگی عکس‏العمل نشان می‏ دهند.

اما در
خلال یک «زمینه مشترک»، تغییری در فضا ایجاد می‏شود که افراد را به تردید
در اطمینان به باورهایشان ترغیب می‏کند. تعلیق این باورها، به معنای انکار
آن‌ها نیست. بلکه به معنای آزادانه صحبت کردن، تفکر بی‏غرض در مورد باورهای
افراد و آشنایی بیشتر در مورد رفتار و ایده‏های فرد است. افراد به تدریج
به‌جای اینکه تن‌ها راجع به ایده‏های خودشان واکنش نشان دهند، تلاش می‏کنند
تا صادقانه به آنچه سایرین می‏گویند توجه کنند. وقتی آن‌ها معنای جدیدی در
این گفت‌وگو‌ها کشف می‏کنند، نسبت به دیدگاه‏های خود دقیق‏تر می‏شوند و
دیگر بر یقین‏های گذشته خود پافشاری نمی‏ کنند.

افراد این نوع
انعکاس را به تنهایی هدایت نمی‏کنند؛ این امر بعضی اوقات با دوستان بسیار
نزدیک اتفاق می‏افتد، افرادی که به خوبی یکدیگر را می‏شناسند، اما اگر
می‏خواهید این امر در یک محیط سازمانی اتفاق بیفتد، جایی که افراد با
یکدیگر خیلی آشنا نیستند و ممکن است موقعیت‏هایی را دارا باشند که مخالف هم
یا در رقابت با هم است، آنگاه نیاز به یک «زمینه مشترک» مفهومی قوی دارید؛
تا این تنش را رفع کنید، به طوری که این مکالمه بتواند شکل سازنده‏ای به
خود بگیرد.

ایجاد یک زمینه مشترک
این حوزه‏های مکالمه‏ای دارای شماری از ویژگی‏های طراحی مشابه هستند؛ این خصوصیات عبارت است از:

• آماده‏ سازی توسط بالادست سازمان
پیش
از شروع مکالمات، همه شرکت‏کنندگان به‌طور مجزا از سوی فردی که برای او
احترام قائل هستند و با کسی‌که با او در ارتباطند، کنار کشیده می‏شوند و به
آن‌ها گفته می‏شود که «این مکالمه شکل متفاوتی خواهد داشت. این مکالمه یک
مسابقه پینگ‏پنگ نخواهد بود که در آن هر کسی به دنبال کسب امتیاز باشد.» از
این شرکت‏کنندگان خواسته می‏شود تا احتمال تغییر ذهنیت‏شان را بپذیرند و
روابطی را شکل دهند که در غیر این صورت ممکن بود به آن توجهی نکنند.

• گفت‌وگوی محرمانه
هر
فردی متعهد می‏شود که این گفت‌وگو را محرمانه نگه دارد. شرکت‏کنندگان
می‏دانند که نباید تحت تاثیر حملات افراد بیرون سازمان قرار بگیرند. حتی
مهم‏تر از همه، فضای داخل سازمان محافظت‏شده است؛ افراد می‏توانند به راحتی
در مورد موضوعات خطرناک یا حساس صحبت کنند و مطمئن باشند که با احترام با
آن‌ها برخورد خواهد شد و آن‌ها نیز با سایرین به همین شیوه برخورد خواهند
کرد.

• سرعت آرام
در شروع کار، این مکالمات هیچ اهداف
واضحی ندارند؛ آن‌ها مذاکره نیستند و برای دستیابی به توافق یا نتایج به
وسیله یک ضرب‏الاجل هدف‌گذاری نشده‏اند. در عوض، آن‌ها آرام و تقریبا بدون
هدف شروع می‏شوند. آن‌ها مباحث «گفت‌وگو در مورد گفت‌وگو» هستند؛ به این
معنی که در مورد آنچه باید جهت ایجاد شرایط جدید برای نوع تازه‏ای از
مکالمه شروع شود، صحبت می‏کنند. این ریتم به شرکت‏کنندگان اجازه می‏دهد تا
با یکدیگر راحت باشند و فضایی برای افراد ایجاد می‏کند تا افکار ناگفته خود
را بیان کنند و ایده‏‌ها و راه‏حل‏‌ها را بیابند؛ به طوری که این گروه
می‏تواند در توسعه آن‌ها همکاری کند.

• آسان‏ سازی
تسهیل‏کنندگان
ماهر (کسی که همکاری میان دیگر افراد و گروه‏‌ها را آسان می‏سازد) معمولا
به یک «زمینه مشترک» نیاز دارند. آن‌ها باید بتوانند اختلالات بزرگ و
هیجان‏زا را کنترل کنند و زمان ایجاد یک واکنش قوی نمی‏توانند از کسی
طرفداری کنند. در عوض، آن‌ها باید به جست‌وجوی پیشرفت در خلاقیت و فرصت‏های
نوظهوری که حتی در هرج‏و‏مرج ظاهر می‏شوند، ادامه دهند. آن‌ها این
المان‏‌ها را در مرکز توجه گروه قرار می‏دهند.

• نظم مکالمه‏‌ای
شرکت‏کنندگان
باید روش‏های جدید صحبت با یکدیگر را بیاموزند. وقتی آن‌ها این تکنیک‏‌ها
را یاد بگیرند، بدون مقاومت به سخن دیگران گوش فرا خواهند داد. زمان بیان
یک دیدگاه، تن‌ها از یک موقعیت دفاع نمی‏کنند؛ در مورد آن توضیح می‏دهند و
از سایرین نیز انتظار دارند تا در مورد استدلال‏شان جویا شوند. در لحظات
بحرانی برای دقایقی دور اتاق می‏چرخند تا از هر فردی دعوت کنند چیزی بگوید و
به این ترتیب فضایی منصفانه و جامع ایجاد می‏کنند.

• پذیرش اختلافات
افرادی
که نسبت به درگیری و چندپارگی موجود محتاط هستند، اصولا متمایل به
بی‏اعتنایی به این تفاوت‏‌ها و به تعویق انداختن موضوعات دشوار هستند.
آن‌ها عموما می‏خواهند موضوعی سازگار بیابند که هر کس بتواند در مورد آن
صحبت کند. اما یک نگرش ثانوی بهتر عمل می‏کند. بپذیرید که مردم مخالفت
می‏کنند و به کندی مخالفت‏‌ها را می‏پذیرند. هنگامی که درگیری‏های بزرگ پیش
می‏آید، این مسائل را ابتدا در مکالمات خصوصی بین تسهیل‏کنندگان و هر فرد
شرکت‏کننده و سپس به کل گروه مطرح کنید. این کار این اطمینان را ایجاد
می‏کند که افراد احساس کنند صدایشان شنیده می‏شود.

این
هدف، هم به‌صورت فردی و هم در جلسات، برای رقابت یا تصحیح درک
شرکت‏کنندگان نیست؛ بلکه برای ارائه دلایل عمیق‏تر برای حفظ دیدگاه‏شان
است. اگر تعمدا وارد مسائل تفرقه‏آمیز شده‏اید، خارج شدن از آن آسان‏تر
خواهد بود. رهبران سازمانی باید با وجود چندپارگی و دشواری‏های ظاهری، خود
را با یک مجموعه بزرگ‌تر هماهنگ کنند. «زمینه مشترک» از انرژی و دیدگاه
انسان و از جرات بیان آن ساخته می‏شود.

طرز برخورد و فضا
ایجاد
«زمینه مشترک» تن‌ها قدم اول است. شما قطعا نیاز به حفظ آن و ادامه گسترش
زمینه گفت‌وگو دارید. وقتی مکالمات آشکار می‏شوند، مجموعه‏ای از مراحل
قابل‏پیش‏بینی را طی خواهند کرد. در اولین مرحله، حتی وقتی شما در مورد
مسائل دشوار صحبت می‏کنید، این «زمینه مشترک» هنوز نسبتا ضعیف است. افراد
مودبانه و سطحی با یکدیگر گفت‌وگو می‏کنند. در واقع آن‌ها با یکدیگر مواجه
نمی‏شوند. این مرحله را «مرحله ادب» می‏نامیم. زمانی که شرکت‏کنندگان از
این ادب و احترام خسته شدند، مرحله دوم ایجاد می‌شود: فروپاشی.

افراد
آن را این طور شروع می‏کنند: بیان ناامیدی خود نسبت به دیگران و موقعیت
کنونی. گرچه برخی افراد این مرحله را دلیل حرکت واقعی خود می‏دانند، اما
این مرحله شکست و تفرقه ایجاد می‏کند. در این زمان واکنش افراد با
عقب‏نشینی همراه است و این گروه به صورت متناوب از «احترام» به «فروپاشی»
سپس دوباره به «احترام» حرکت می‏کنند. متاسفانه در برخی مکالمات، این گروه
به‌طور نامعلوم در این الگو باقی می‏ماند؛ فرض افراد این است که آن‌ها
مکالماتی دارند که مهم است؛ گرچه هیچ تغییر معینی را تجربه نمی‏کنند. اما
اگر این «زمینه مشترک» به اندازه کافی قوی باشد، گروه می‏تواند کار متفاوتی
انجام دهد.

مرحله سوم پرس‏و‏جو است. این مرحله زمانی شروع می‏شود
که افراد آزادانه شروع به صحبت در مورد فروض و حقایق ادراکی خودشان و
دیگران می‏کنند. این امر نیازمند تعلیق فروض افراد و پرسش‏های به شدت
انعکاسی و سوالات شخصی دارد. چرا اغلب اوقات همه ما یکدیگر را تخریب
می‏کنیم؟ چرا نتایجی که می‏خواهیم را به‌دست نمی‏آوریم؟ برای دگرگونی باید
چه چیزی را تغییر دهیم؟ یک سوال مفید در این مرحله این است که: چه می‏شود
اگر می‏توانستیم حالت دفاعی خود را ر‌ها کنیم؟ در پرسیدن این سوالات، افراد
تمرکز خود را از نیروهای خارجی به سمت ذهن خودشان معطوف می‏کنند. هنگامی
که اعضای گروه به‌کار در این روش ادامه دهند، وارد مرحله چهارم می‏شوند:
جریانی از تفکر جمعی.

اکنون جست‌وجوی احتمالات جدیدی که یک شرکت یا
یک کشور را دگرگون کند امکان‏پذیر است. در حقیقت چالش‏های جدید ایجاد خواهد
شد. به عنوان مثال، ممکن است شرکت‏کنندگان نیاز به توسعه «زمینه مشترک» با
دعوت از یکدیگر برای پیوستن به گفت‌وگو داشته باشند. همچنین ممکن است با
ارائه حقایق نه چندان خوشایند و صحبت آزادانه درباره آنها، این گفت‌وگو‌ها
را گسترش داده و عمیق‏تر کنند. سوال مهم در این مرحله این است: برای توسعه
کیفیت مباحثه و فضایی که شروع به تجربه آن کرده‏ایم، چه کاری انجام خواهد
شد؟ افراد پاسخ این سوال را خواهند داشت؛ آن‌ها به این پاسخ‏‌ها جامه عمل
خواهند پوشاند و هرگز تجربه آن را فراموش نخواهند کرد.

زمانی که
شرکت‏کنندگان همه این چهار مرحله را تجربه می‏کنند، تغییرات بنیادی قابل
دستیابی می‏شود. چنین گفت‌وگوهایی آسان نیستند؛ اما شدنی هستند. با طرز
برخورد، فضا و مهارت‏های درست، بار‌ها و بار‌ها می‏توانید آن‌ها را ایجاد
کنید. اغراق نیست اگر بگوییم که حتی می‏توانید توانایی خود را در تغییر
جهان بالا ببرید.

منبع: strategy-business


منبع: فرادید

هزینه های پنهان دست کم گرفتن منابع انسانی

سیستم های موثر مدیریت استعداد، کارکردهای سنتی منابع انسانی را با عناصر جدید مانند توسعه و تلاش برای حفظ افراد مستعد ترکیب می کنند.

اضافه شدن جمعیت انبوهی از جوانان به نیروی کاری بازار موجب شده است که کسب و کارها روش مدیریت و پشتیبانی کارکنان خود را مورد ارزیابی مجدد قرار دهند. تغییر حاصل شده با خود این اعتقاد را به همراه آورده است که “منابع انسانی” عبارت تاریخ گذشته ای است که باید با “مدیریت استعداد” جایگزین شود.

اما چیزی که عده ای به درستی درک نمی کنند این است که مدیریت واقعی استعداد خود حاصل احیا و توسعه کارکردهای منابع انسانی است، و این کارکردها هنوز هم برای موفقیت کسب و کارها اهمیت شایانی دارند.

علیرغم اینکه ممکن است برنامه های مدیریت استعداد انتظارات متنوع محیط های کاری متشکل از چندین نسل را برآورده نسازد، اما باز هم نمی توان ارزش فعالیت های منابع انسانی را نادیده گرفت. سوء مدیریت در این سیستم ها شما را در معرض ریسک جریمه های قانونی و روبرو شدن با هزینه های پنهانی قرار می دهد که می توانند به شهرت و سوددهی شرکت شما صدمات جبران ناپذیری وارد کنند.

فقدان تجربه در منابع انسانی

کارآفرینان اغلب پیچیدگی کارکردهای منابع انسانی و الزامات قانونی مورد نیاز آن را دست کم می گیرند. قوانین متعددی وجود دارند که کارفرمایان ملزم به رعایت آنها هستند، چرا که در غیر اینصورت با جریمه های قابل توجهی روبرو می شوند. به همین دلیل، لازم است که فردی را برای این سمت استخدام یا این بخش را به او برونسپاری کنید که از این قانونهای پیچیده و چگونگی کاربرد و اِعمال آنها در کسب و کار شما به خوبی آگاهی  دارد.

به علاوه، سیستم منابع انسانی شما کارکردهای نظارت، پشتیبانی و توسعه بسیار مهمی را در خود دارد. مدیر عامل شرکت Advance Systems، آقای گَری کُرکُران در همین زمینه می گوید: “امروزه، برای اینکه کارکردهای منابع انسانی بتوانند نیازهای متغیر کسب و کارهای مدرن را برآورده کنند، باید در عین حفظ انعطاف خود در هم آمیخته شوند. این یک فرآیند چندبخشی برای جلب رضایت و حفظ کارکنان است که شامل مزایای فردی و فرصت هایی برای رشد حرفه ای آنها می شود. لازم است که اطلاعات کارکنان، شامل برگه های ثبت ساعت، مرخصی ها، پاداش ها و سایر کارکردهای اطلاعاتی پرسنل که روی دستمزد و بازده اثر می گذارند را مورد پیگیری و تحلیل قرار دهید.”

خوشبختانه برای پشتیبانی از این فرآیندها منابعی در دسترس هستند. بنابراین، با استفاده از این منابع در تشخیص ناکارآمدی های شرکت یا تغییرات لازم در سیاست های جذب نیرو می توانید هزینه های خود را کاهش دهید. به علاوه، اطلاعاتی که از این منابع کسب می کنید می تواند برای شما محافظت قانونی بر علیه ادعای تبعیض یا چالش های احتمالی در پرداخت به کارکنان پدید آورد.

ترک خدمت کارکنان

کارآفرینان، بخصوص در مدیریت استارتاپ ها به مدیریت خرد (micro management) مشهور هستند؛ و در غیاب یک سیستم مدیریت منابع انسانی/استعداد موثر، خود را با ریسک هایی فراتر از از دست دادن کارکنان رو برو می کنند.

اگر شما هم یکی از همین کارآفرین ها هستید، اعتقاد شما به اینکه هیچ کس نمی تواند کار را به خوبی شما انجام دهد می تواند به ایجاد یک محیط کاری سمی، روحیه کاری پایین و استرس بالا منجر شود، و همه این موارد به افزایش ترک خدمت کارکنان منجر می شوند.

در واقع، شما نمی توانید همه کارها را انجام دهید، به همین دلیل به یک مدیر یا دپارتمان منابع انسانی نیاز دارید. به علاوه، استخدام کارکنان جدید به واسطه نیاز به درج آگهی استخدام، مصاحبه و کل فرآیند استخدام شما را متحمل هزینه های مضاعفی خواهد کرد.

تصویر متن منابع انسانی

علاوه بر این، به دلیل نیاز به آموزش و تمرین و همچنین افت بهره وری در مدتی که فرد جدید با روش کار در سازمان شما آشنا می شود، این هزینه ها دو چندان می شود. در مجموع، هزینه ترک خدمت یکی از کارکنان از حدود ۱۶ درصد برای یک کارگر ساعتی فاقد مهارت تا ۲۱۳ درصد در ازای کارکنان ماهر و مجرب در نوسان است.

این هزینه اضافی می تواند برآوردن انتظارات سرمایه گذاران یا جذب سرمایه گذار جدید را با دشواری روبرو کند. همچنین، ممکن است کسب و کار شما به عنوان یک محیط کاری نامناسب مشهور شود که باعث خواهد شد متقاضیان کار ماهر به شما مراجعه نکنند.

کُرکُران می گوید: “قراردادن یک برنامه منابع انسانی هدفمند در استارتاپی که راه اندازی می کنید به شما کمک می کند تا از برداشتن این گام اشتباه اجتناب کنید. یک برنامه مدیریت استعداد کارآمد باعث ایجاد و افزایش وفاداری کارکنان می شود، سرمایه گذاران را جذب می کند و درآمد شما را افزایش می دهد.”

مدیریت استعداد بدون برنامه ریزی استراتژیک

سیستم های مدیریت استعداد کارکردهای منابع انسانی سنتی را با مولفه های بنیادینی که ارزش خود را از کارکنان کسب می کنند در هم می آمیزند. در این حالت، تمرکز از روی استخدام کارکنان، مدیریت مزایا و جداسازی کارکنان به توسعه استعداد، رضایت کارکنان و حفظ آنها در بلندمدت جابجا می شود.

به دلیل همین حوزه گسترده تر، مدیریت استعداد باید یکی از مولفه های شناخته شده فرآیند برنامه ریزی استراتژیک شرکت شما باشد.

در واقع، برنامه ریزی استراتژیک با استفاده از اطلاعات موجود درباره منابع و بدهی های فعلی به یک ارزیابی پایدار از کسب وکار شما ، به همراه تحلیل بازار و رقبا نیاز دارد. این اطلاعات می تواند برای رهبری شما بینشی نسبت رشد، برندسازی و موقعیت بازار فراهم کند و به رهبران کمک می کند تا برنامه ای را برای تحقق آنها تهیه کنند.

در این میان، رهبران سازمانها باید به یاد داشته باشند که اعضای شاکله شرکت های آنها کارکنان شان هستند و در طول فرآیند برنامه ریزی استراتژیک خود نباید این منبع ارزشمند را از یاد ببرند، در غیر اینصورت هزینه های سنگینی را متحمل خواهند شد.

بر همین اساس، مدیریت استعداد قطعا باید در برنامه ریزی نقش داشته باشد. چنین آمیزه ای از مدیریت استعداد و برنامه ریزی استراتژیک می تواند از طریق استخدام های برنامه ریزی شده و جرح و تعدیل کارکنان برای تطبیق با اهداف سازمانی، باعث صرفه جویی در مصرف منابع مالی کسب و کارها شود.

حرف آخر

منابع انسانی یکی از مولفه های حیاتی کسب و کارها است که اغلب توسط کارآفرینان دست کم گرفته می شود. این کار هوشمندانه ای نیست، چرا که منابع انسانی پشتیبان رشد شرکت، توسعه استعداد و رضایت سرمایه گذار است.

سیستم های منابع انسانی بی ثمر و ناقص نیز باعث تحمیل هزینه های سنگین و جریمه های قانونی قابل توجهی می شود. بنابراین لازم است که با اولویت دادن به فعالیت های مرتبط با منابع انسانی و مدیریت استعداد، از کسب و کار خود محافظت کنید و شرایط رشد و توسعه آن را فراهم آورید.


منبع: گویا آی‌تی

بازاریاب های رسانه های اجتماعی چگونه می توانند توجه را به عمل تبدیل کنند

بر اساس گزارشی که اخیرا منتشر شده است، علیرغم اینکه گفته می شود ۷۰ درصد از کسب و کارها تحت یک استراتژی بازاریابی رسانه های اجتماعی رسمی فعالیت می کنند، اما بسیاری از برنامه های آنها فاقد اهداف قابل سنجش است. جدا از ابزارهای جلب توجه، ویدیوهای ویروسی و کمپین های خلاقانه، بازاریاب های رسانه های اجتماعی باید تلاش کنند تا «کلیک به عمل» و نتایجی را به وجود بیاورند که تجربه کاربری را به سمت کسب نتایج مطلوب هدایت می کند.

درگیرکردن و تعامل با مخاطب از طریق گفتگو می تواند برای شروع مناسب باشد، اما ارتباط با مردم در مکانی که توجه شان روی آن متمرکز است و تحریک آنها به انجام عمل، نهایت قدرت است. اهداف و نقاط عطف کاملا روشن وتعریف شده در ترکیب با کمی علمِ تبدیل، ارزش تعامل را افزایش می دهند و نتایج مطلوب را به ارمغان می آورند.

علم تبدیل: دو صد «لایک» چون نیم کردار نیست!

از آنجایی که ریشه شبکه های اجتماعی در گفتگو و رابطه قرار دارد، ساکنان آنها تا زمانی که مباحث مرتبط با کسب و کار معتبر و شفاف باشند با آنها مشکلی ندارند. با این وجود، صحبت و گفتگو آنقدرها ارزش ندارد، چیزی که مهم است عمل است. با توجه به این امر، فرصت تبدیل توجه به تاثیر یک فرصت بکر محسوب می شود. بسیاری از نمونه های نامدار در رسانه های اجتماعیِ مرتبط با کسب و کار، با تکیه بر گفتگوها، بازدیدها، نظرات (کامنت ها)، لایک ها و جمعیتِ «قبیله خود»، هنوز تعریف واضحی از آنچه که نسبت به تحقق آن امیدوارند ندارند.

هنگامی که توجه جلب شد، سوال مهمی که مطرح می شود این است که می خواهید آن را چکار کنید؟

پاسخ، ارائه یک «فراخوان به عمل» است تا نتایج مورد نظر را ایجاد کند. به همین دلیل است که علم تبدیل در قلب بهترین کمپین های دیجیتال و همچنین، کمپین هایی که در طول زمان بهبود پیدا می کنند جای گرفته است.

علم تبدیل اساسا مطالعه تبدیل اثر به عمل و پس از آن، روش بهبود نرخ تعامل و تبدیل در طول زمان است. ما از طریق استفاده از رویدادهای تبدیل-محور می توانیم واکنش ها را اندازه گیری کنیم. به همین ترتیب، بازگشت سرمایه در رسانه های اجتماعی، نه تنها قابل سنجش و اندازه گیری است، بلکه تکامل پذیر نیز هست. به همین دلیل، علم تبدیل برای موفقیت ضروری است.

به منظور تبدیلِ توجه به نتایج مطلوب باید:

  • به هنگامی که برنامه ریزی انجام می دهید «پایان» را در برنامه ها لحاظ کنید. می خواهید باعث چه چیزی شوید؟ چه چیزی را تغییر دهید؟ الهام بخش چه باشید؟ چه چیز را بفروشید؟ چه چیزی را بسازید یا سازماندهی کنید؟
  • از طریق موقعیت های ارتباطی فعلی و در حال رشد، فرصت های تبدیل ایجاد کنید.
  • ببینید که کمپین ها یا مسیرهای کلیک در کجا با شکست مواجه می شوند.
  • عملکرد خود را ارزیابی کنید.

علم تبدیل چیز تازه ای نیست. این همان روشی است که بهترین متخصصان وب در حوزه های جستجو، تجارت الکترونیک، طراحی، تحلیل، تبلیغات و بازاریابی مستقیم از طریق آن نتایج شگفت انگیزی را کسب می کنند. ما از طریق مطالعه تبدیل ها و رفتارهای همراه با آن می آموزیم که چگونه می توانیم هر بار خلاقیت های هدفمند و مرتبطی را تولید و اجرا کنیم.

سازگاری سریع

عوامل متعددی روی ذات بلادرنگ کشف، تعامل و به اشتراک گذاری تاثیر می گذارند. چگونگی تاثیر این عوامل بر عملکرد کمپین -حتی هنگامی که در جریان است- از طریق بررسی و آزمایش آشکار می شود.

جرح و تعدیل مناسب باعث بهبود موارد زیر می شود:

  • تعریف «عمل» هایی که می خواهیم انجام شوند
  • مکانیسم های ثبت فعالیت ها
  • سیستم ها و کانال هایی که برای جلب توجه از آنها استفاده می کنیم
  • تمرکز و حجم افرادی که به ما کمک می کنند تا نیت و ارزش مورد نظرمان را در فضاهای اجتماعی مرتبط انتقال دهیم
  • مرتبط بودن آیتم های اجتماعی که تولید و در اینترنت منتشر می کنیم

اطلاعات الهام بخش بازاریاب های اجتماعی هستند

علم تبدیل از طریق تحلیل و تطبیق، خلاقیت و نوآوری را پرورش می دهد. برنامه های اطلاعات-محور رسانه های اجتماعی تحت تاثیر بینش و فراست قرار دارند و نه حدس و گمان، و به همین دلیل از هر برنامه ای که محرک آن فقط ایده های فوق العاده است عملکرد بهتری خواهند داشت. تحلیل، پنداره سازی، تحقیق و یادگیری، یک سیکل دیجیتال موثر را می سازند که سود آن عاید عملکرد کسب و کار می شود.

تصویر چگونه بازاریاب های رسانه های اجتماعی می توانند توجه را به عمل تبدیل کنند

شاید یکی از برجسته ترین مزایای افزودن علم و اطلاعات به ترکیب بازاریابی رسانه های اجتماعی این است که این دو، اجزای زبان تصمیم گیرانی هستند که باید به برنامه های ما چراغ سبز نشان بدهند. اطلاعات را می توان به نحوی ارائه کرد که ارزش حمایت را داشته باشند و در طول زمان سرمایه گذاری های بیشتری را نیز توجیه کنند؛ درست به مانند همه کارهایی که در کسب و کار انجام می دهیم.

این تلفیق اطلاعات، تحلیل و خلاقیت باعث صرفه جویی در وقت و انرژی برای طراحی کمپین های اجتماعی می شود. از آنجایی که توجه کمیاب است، علمِ تبدیل به ما کمک می کند تا داستان خود را به نحوی روایت کنیم که قابل مصرف باشد، قابلیت به اشتراک گذاری داشته باشد و بتوان بر مبنای آن عملی انجام داد. همانطور که اِلویس پرسلی در یک ترانه مشهور می خواند: «اندکی گفتگوی کمتر، اندکی عمل بیشتر.»


منبع: گویا آی‌تی

استیو جابز، غولی از نسل مهاجران

مدتی است که موضوع ممنوعیت مهاجران و فرمان ضد بشری رئیس‌جمهوری جدید آمریکا در صدر اخبار رسانه‌های جهان قرار دارد در همین حال برخی محققان هم با اشاره به آمار مستند نشان داده‌اند که اگر مهاجران نبودند آمریکای مدرن اصلا شکل نمی‌گرفت.

مدتی است که موضوع ممنوعیت مهاجران و فرمان ضد بشری رئیس‌جمهوری جدید آمریکا در صدر اخبار رسانه‌های جهان قرار دارد در همین حال برخی محققان هم با اشاره به آمار مستند نشان داده‌اند که اگر مهاجران نبودند آمریکای مدرن اصلا شکل نمی‌گرفت.

به گزارش دنیای اقتصاد، ۲۴ فوریه زادروز یکی از همین مهاجران است؛ استیو جابز، کارآفرین بزرگ و موسس شرکت اپل. در اینجا فرازهایی از زندگی او را می‌خوانید:

– پدر جابز یک مهاجر اهل سوریه به نام «ابوالفتاح جان جندلی» بود که بعدها استاد علوم سیاسی شد. ابوالفتاح در سال ۱۹۵۵ به سانفرانسیسکو رفت و رابطه‌اش با یک دانشجو به نام «جوآن کارول شیبل»، منجر به تولد استیو شد. ابتدا یک وکیل و همسرش خواستند او را به فرزندی بپذیرند، ولی این زوج منصرف شدند و تصمیم گرفتند یک نوزاد دختر را فرزندخوانده خود کنند.

نیمه‌های شب، مادر استیو تماسی با «پل و کلارا جابز» گرفت و به آنها گفت: «ما یک فرزند ناخواسته داریم، آیا او را می‌خواهید؟» این زوج بی‌درنگ قبول کردند. پل جابز، مکانیک یک شرکت تولید لیزر بود و کلارا جابز یک حسابدار بود. یکی از علایق جابز در دوره نوجوانی شرکت در سخنرانی‌هایی بود که با حمایت مدیران شرکت «اچ پی» برگزار می‌شد، در همین جلسات بود که او با جوان ۱۸ ساله‌ای به نام «استیو وزنیاک» آشنا شد، کسی که بعدها بهترین دوست، شریک و همکارش شد.

استیو، دوره دبیرستان را در «کوپرتینو»ی کالیفرنیا به پایان رساند و سپس همراه وزنیاک به‌عنوان کارمندان تابستانی، در شرکت Hewlett-Packard استخدام شد. در سال ۱۹۷۲، استیو در کالج Reed در پورتلند ارگان مشغول به تحصیل شد، کالج رید یکی از بهترین کالج‌های آن زمان و در عین حال کالج گرانی بود، طوری که نامادری و ناپدری استیو برای انجام تعهدشان مجبور شدند، همه پس‌اندازشان را خرج کنند.

اما بعد از فقط یک نیم سال، استیو ترک تحصیل کرد، چرا که به عرفان و تصوف شرقی علاقه‌مند شده بود و نمره‌هایش چنگی به دل نمی‌زد. استیو ۲۱ ساله بود که وزنیاک برای استفاده شخصی خودش رایانه‌ای ساخت. این آغاز تحولی در همکاری مشترک این دو دوست بود.  در اول آوریل سال ۱۹۷۶ شرکت اپل آغاز به کار کرد. این نام به این دلیل انتخاب شد که جابز گیاهخوار بود و به میوه سیب علاقه زیادی داشت. استیو جابز با فروش ون فولکس واگن و وزنیاک با فروختن ماشین حساب «اچ پی» اش، هر کدام مبلغ ۵۰۰ دلار برای سرمایه اولیه شرکت جور کردند. هدف اولیه آنها در این شرکت، تهیه و فروش مدارهای الکترونیک بود، اما بعدا استیو و وزنیاک دست به کار تولید کامپیوترهای شخصی و فروش آنها زدند.

آنها قیمت نخستین کامپیوتر خود را ۶۶/ ۶۶۶ دلار تعیین کردند؛ عددی با ارقام تکراری! 

در دسامبر ۱۹۸۰، اپل سهامش را به‌صورت عام عرضه کرد و این شرکت سهامی عمومی شد و در همان دهه هشتاد به یکی از غول‌های دنیای رایانه تبدیل شد.

  گای کاوازاکی، همکار استیو جابز پس از مرگ او در سال ۲۰۱۱ مطلبی درباره تفکراتش نوشت و در بخشی از آن تاکید کرد که جابز به مقوله ارزش نظر داشته نه فقط قیمت کالا. به نوشته کاوازاکی«بیچاره هستید اگر فکر کنید همه‌چیز به قیمت وابسته است و باز هم بیچاره‌تر هستید اگر فکر کنید تنها می‌توان روی قیمت با دیگران رقابت کرد.

قیمت تمام آن چیزی نیست که شما باید روی آن حساب کنید: آنچه باید روی آن حساب کرد، حداقل به اعتقاد تعداد کمی ‌از مردم، ارزش است. ارزش است که باید در آماده‌سازی محصول خود به آن فکر کنید تا بتوانید لذت استفاده از بهترین دستگاه موجود را به مشتری بدهید. می‌توانیم بگوییم هیچ‌کس محصولات اپل را به‌خاطر قیمت پایین آنها نمی‌خرد.»

برچسب ها: ، ، ،


منبع: فرادید

هوش هیجانی و موفقیت شغلی

بر اساس گزارشی به نام «آینده‌ی مشاغل» (Future of Jobs) که در سایت سازمان World Economic Forum منتشر شده، هوش هیجانی یکی از ۱۰ مهارت اصلی برای یافتن کار در سال ۲۰۲۰ خواهد بود.

بر اساس گزارشی به نام «آینده‌ی مشاغل» (Future of Jobs) که در سایت سازمان World Economic Forum منتشر شده، هوش هیجانی یکی از ۱۰ مهارت اصلی برای یافتن کار در سال ۲۰۲۰ خواهد بود.

به گزارش دیجی مگ، در چند سال اخیر هوش هیجانی به یک مهارت شغلی مهم تبدیل شده و در بعضی موارد حتی بر تخصص حرفه‌ای نیز برتری دارد. سال ۲۰۱۱ یک مصاحبه در مورد مسائل شغلی با بیش از ۲۶۰۰ مسئول استخدام و متخصص منابع انسانی انجام شد.

در این مصاحبه، ۷۱ درصد اظهار کردند که ارزش هوش هیجانی بیشتر از هوش فردی (IQ) است. ۷۵ درصد گفتند کارمندان با هوش هیجانی بالاتر را به احتمال بیشتری ارتقا خواهند داد و ۵۹ درصد اشاره کردند افراد با هوش بالا ولی هوش هیجانی پایین را در مصاحبه‌ی استخدام رد می‌کنند.

سوال اینجاست که چرا شرکت‌ها تا این اندازه بر هوش هیجانی تاکید دارند. در ادامه به بررسی ۷ دلیل درپاسخ به این‌که «چرا افراد با هوش هیجانی بالا برای یک شرکت این‌قدر ارزشمند هستند» می‌پردازیم.

۱. می‌توانند فشار کاری را به‌طور سالم مدیریت کنند
برای مقابله با فشارهای محیط کار و عملکرد مناسب در شرایط پراسترس باید بتوانیم هیجاناتمان را مدیریت کنیم. افراد با سطح بالای هوش هیجانی بیشتر از دماسنج درونیشان آگاهند و بنابراین بیشتر قادرند سطح استرسشان را کنترل کنند. آن‌ها مکانیسم‌های دفاعی پخته‌تر و سیستم حمایتی سالم دارند که باعث می‌شود حتی در شرایط سخت نیز به طور موثر کار ‌کنند. نرخ روبه‌رشد تغییرات در محیط کار باعث افزایش استرس‌های شغلی و پررنگ شدن ارزش هوش هیجانی برای مدیریت استرس شده است.

۲. دیگران را بهتر درک می‌کنند و راحت‌تر کنار می‌آیند
از آن‌جا که اهمیت کار گروهی در محیط‌های کاری مختلف رو به افزایش است، کسانی که می‌توانند یکدیگر را درک کنند و با هم کنار بیایند، بهتر می‌توانند یک کار گروهی موفق انجام دهند. افراد با هوش هیجانی بالا می‌توانند با طیف متنوعی از افراد با فرهنگ‌ها و پیش‌زمینه‌های مختلف، ارتباط مناسبی برقرار ‌کنند. این توانایی مهمی در یک محیط کاری بزرگ است.

۳. شنونده‌های خوبی هستند
هرکسی دوست دارد شنیده و فهمیده شود. توانایی خوب گوش دادن و پاسخ مناسب به دیگران برای رشد ارتباطات کاری محکم حیاتی است. اکثر ما آن‌قدر که باید، شنونده‌ی خوبی نیستیم. افراد با هوش هیجانی بالا به خاطر تواناییشان در درک دیگران می‌توانند از خواسته‌های خودشان به خاطر دیگران بگذرند. آن‌ها هیجانات دیگران را از تُن صدا و حالت بدن افراد می‌فهمند و بنابراین به‌خوبی می‌توانند به یک سیستم گروهی وارد ‌شوند.

۴. بهتر بازخوردها را می‌پذیرند
بازخوردهای آزادانه، صادقانه و به‌موقع درعملکرد شغلی بسیار مهم است. به خصوص زمانی‌که بازبینی‌های عملکرد سالانه به تاخیر می‌افتند. کمتر پیش‌ می‌آید، کارمندانی با هوش هیجانی بالا حرفی بزنند که دیگران را ناراحت کند و البته آن‌ها بازخوردهای دیگران را در مورد رفتار و عملکرد خود راحت‌تر قبول می‌کنند. به خصوص وقتی پای پیشرفتشان در میان باشد، عزت نفس بالایشان به آن‌ها در مثبت‌نگری کمک می‌کند تا بازخوردها را در جهت بهتر شدنشان ببینند نه اینکه آن‌ها را شخصی کنند.

۵. با همدلی به دیگران کمک می‌کنند
همکاری تنها در روابط کاری صرف نیست، همکاری پاسخ به احساسات هم‌گروهی‌هاست. افراد با هوش هیجانی بالا به خوبی می‌فهمند که چه زمانی دیگران نیاز به اعتماد و همدلی آن‌ها دارند. این توانایی به گروه کمک می‌کند تا بر  وظایف کاریشان بیشتر از مسائل حاشیه‌ای تمرکز کنند. آن‌ها با توجه به نیازهای دیگران و رفتار همدلانه، همکاری در گروه را تسهیل می‌کنند.

۶. الگوی مناسبی برای دیگران هستند
هوش هیجانی بالای افراد به آن‌ها کمک می‌کند وقتی اوضاع مطابق برنامه پیش نمی‌رود نا امید نشوند. استعداد آن‌ها برای کنارآمدن با دیگران الگویی برای همکارانشان است و این کلید تاثیر بر افراد در هر سازمانی است. هوش هیجانی بالا به افراد کمک می‌کند  که بتوانند با درک و احترام به ناراحتی‌های همکارانشان، احساس بهتری در آن‌ها و همچنین در کل گروه ایجاد کنند.

۷. با فکر و برنامه‌ریزی تصمیم می‌گیرند
افراد با هوش هیجانی بالا می‌توانند یک مسئله را از نقطه نظر دیگران هم ببینند و این نکته به آن‌ها کمک می‌کند تا قضاوت بهتری در مورد اینکه رفتار آن‌ها چه تاثیری بر دیگران می‌گذارد، داشته باشند. این نگاه نه‌تنها باعث می‌شود بتوانند بهتر تصمیم‌گیری کنند، بلکه در مدیریت مشکلات نیز به کمک آن‌ها می‌آید. آن‌ها می‌توانند در مورد عواقب تصمیماتشان به درستی قضاوت کنند و این در رفتار فعالانه و موثر آن‌ها در شرایط متفاوت کمک کننده است.

پرواضح است کسانی که به‌سرعت با تغییرات سازگار می‌شوند، هیجاناتشان را مدیریت می‌کنند و با طیف گسترده‌ای از افراد به‌خوبی همکاری می‌کنند؛ در اکثر محیط‌های کاری با ارزش هستند. اما با رشد فزاینده‌ی فشار کاری و تغییرات در محیط کار، این مسئله اهمیت بیشتری پیدا‌ می‌کند.

منبع: Fastcompany

برچسب ها: ، ،


منبع: فرادید