امپراتوری های میلیاردیِ دنیای فوتبال

هفته نامه همشهری جوان – محمد امیرپور: شرکت ها و آدم هایی که مالک بیشترین تعداد باشگاه فوتبال در دنیا هستند، می شناسید؟ آیا آن ها یک مافیا برای اداره ورزش دارند؟

در اواخر دهه ۹۰ میلادی، شرکت سرمایه گذاری ملی انگلستان به نام ENIC که توسط میلیاردری به نام « جو لوییس» اداره می شد، شروع به خریدن باشگاه های مطرح اروپایی کرد؛ «تاتنهام» در انگلیس، «وینچنزا» در ایتالیا، «اسلاویا پراگ»، «آاک آتن» یونان و «گلاسکو رنجرز» باشگاه های مطرحی بودند که جو لوییس باهاماسی سهامشان را خرید و مالک آن ها شد. اتفاقی که پیرمردهای یوفا آن را خطرناک توصیف کردند و اجازه ندادند میلیاردر دریای کاراییب پروژه ساختن باشگاه جهانی اش را ادامه دهد.

یوفا قانونی تصویب کرد که اجازه نمی داد دو باشگاه با مالکی مشترک در رقابت های اروپایی رقابت کنند و همین قانون برای صعود مشترک آاک و اسلاویاپراگ به جام قهرمانی اروپا مشکل ساز شد.

 جو لوییس کم کم کلکسیون باشگاه های اروپایی اش را فروخت و بهترین اسباب بازی اش- تاتنهام- را نگه داشت. کم کم از علاقه میلیاردر باهاماسی به فوتبال کاسته شد و ثروت پنج میلیارد یوروی ی اش را در جاهای دیگری سرمایه گذاری کرد. اما ۲۰ سال بعد از آن روزها مالکان دیگری در فوتبال اروپا پدیدار شده اند که داستان مالکیت همزمان چند باشگاه را سر زبان ها انداخته اند.

در این گزارش اختصاصی با مالکانی که می خواهند امپراتوری فوتبالی راه بیندازند، آشنا شوید.

۱- شکارچی بالکان

وینسنت تان (کاردیف/ سارایوو/ کوتیک)

یک می ۲۰۱۵ بود که مردم سارایوود لباس های مارون سفید محلی شان را پوشیدند و به کنار رودخانه اصلی سارایوو آمدند تا بعد از هشت سال اولین قهرمانی تیم شهرشان را در لیگ این کشور جشن بگیرند. آن شب هیچ کس به مردی کوتاه قد با سبیل های عجیب که شلوارش را تا بالای پیراهنش بالا کشیده بود فریاد می کشید «آمیزدا… آمیزدا…» توجهی نکرد. «وینسنت تان» معروف به «عمو» چند ماه بعد از گرفتن مالکیت باشگاه بوسنیایی با چند کار جزیی آن ها را قهرمان لیگ بوسنی کرد. مرد مالزیایی ۱۳ میلیون یورو برای بدهی های باشگاه پرداخت کرد تا سارایوو را از نابودی نجات دهد.

 امپراتورهای میلیاردی دنیای فوتبال

کار بزرگ مالک مالزیایی آن جا به چشم آمد که باشگاه های بوسنیایی هنوز هم به شیوه ای کمونیستی اداره می شوند و به شدت تحت تاثیر جامعه محلی شان قرار دارند. اما سارایوو به عنوان اولین باشگاه خصوصی که قهرمان این کشور شده، مشغول به مهر ریختن قوانین است.

هر قدر وینسنت تان در بوسنی شمایل یک قهرمان را برای خودش ساخته، در انگلیس چهره ای منفور است. سوال اصی درباره وینسنت تان این است؛ چرا یک ثروتمند باید به خرید باشگاه هایی مثل سارایوو و کوتیک کهنه درآمد آنچنانی ای دارند، نه دارایی روبیارود.

جواب این سوال احتمالا جوانان بااستعداد منطقه بالکان هستند. تا پیش از حضور «تان» مالزیایی، تمام استعدادهای فوتبال بوسنی، سر از دیناموزاگراب و ستاره سرخ و پارتیزان بلگراد در می آوردند. اما سارایوو با ساخت آکادمی ای که حدود ۲٫۵ میلیون یورو برای باشگاه هزینه برداشت، کارخانه ای برای کشف و فروختن استعدادهای بوسنیایی ساخته که در همین یکی دو سال گذشته، ۱۰ میلیون یورو برای باشگاه درآمد داشته اند.

باشگاه سارایوو با میانگین سنی ۲۵٫۳ سال شبیه ویترینی است برای به نمایش گذاشتن و فروختن ستاره های منطقه بالکان. کاری که وینسنت تان در بلژیک و انگلیس هم انجام داد. هرچند سیاست های آقای تان در لیگ برتر انگلیس جواب نداد و کاردیف سیتی به چمپیون شیپ سقوط کرد.


۲- حمله به سنت ها…

ردبول (نیویورک/ ردبول اتریش/ ردبول غنا/ ردبول برزیل/ آربی لایپزیگ)

بزرگ ترین امپراتوری فوتبال دنیا متعلق به پرفروش ترین نوشابه انرژی زای دنیاست. مدیران کارخانه ردبول همان نگاهی را به فوتبال و باشگاه داری که در ساختن و اداره بزند «ردبول در نظر گرفته اند؛ «پول درآوردن از هر چیزی که اختیار دارید.» به خاطر همین اولویت های اقتصادی هم هست که تقریبا تمام هواداران فوتبال از دست ردبول و شیوه باشگاه داری شان شاکی هستند.

 امپراتورهای میلیاردی دنیای فوتبال

هوداران ردبول سارلزبورگ به نشانه اعتراض به عملکرد مدیران باشگاه، با بنرهای اعتراضی به ورزشگاه می روند و آربی لایپزینگ در بوندسلیگای آلمان، منفورترین تیم تاریخ آلمان است. باشگاهی که تمام هواداران فوتبال آلمان از آن ها متنفر هستند و مطبوعات آلمانی بهشان لقب باشگاه پلاستیکی داده اند. اما هیچ کس نمی تواند منکر مدیریت حرفه ای و نتیجه گرای نوشابه سازها شود.

ردبول در سال ۲۰۰۵ با خرید باشگاه استریا سارلزبورگخ وارد دنیای باشگاه داری شد. یک سال بعد باشگاه نیویورک مترواستارز را خریدند و سال ۲۰۰۹ باشگاه دسته پنجمی مارگنشتاد را به امپراتوری شان اضافه کردند. بعد از مالکیت سه باشگاه حرفه ای، مدیران، کارخانه ردبول غنا و برزیل را راه انداختند تا در زمینه استعدادیابی جوانان در آفریقا و آمریکای جنوبی هم عقب نمانند. اما با همه اعتراضاتی که علیه آن ها در دنیا راه افتاده، به چیزی که می خواستند، رسیده اند.

میانگین دو هزار تماشاگر ردبول اتریش در هر بازی امروزی به حدود ۳۰ هزار نفر رسیده و اربی لایپزیگ ظرف هفت سال از دسته پنج بوندسلیگا به رتبه دوم بوندسلیگا و جنگ بر سر قهرمانی با بایرن مونیخ رسیده است.

فلسفه مدیران ردبول ثابت است؛ استفاده از بازیکنان جوان و ارزان قیمت و بستن قراردادهای بلندمدت برای ستاره کردن آن ها. هر قدر می خواهید به هویت باشگاه های زنجیره ای ردبول و بدون ریشه بودن آن ها بتازید. ردبولی ها مصداق باشگاه داری نوین در هزاره جدید هستند.


۳- از بندر تا بندر

شیخ منصور (منچسترسیتی/ نیویورک سیتی/ الجزیره/ یوکوهاما/ ملبورن)

شیخ منصور، میلیاردر اماراتی، صدرنشین قهرست ثروتمندترین آدم هاتی روی زمین است. مردی که کمپانی ساخت و ساز دارد، مالک بزرگ ترین کارخانه قطعه سازی هواپیما در دنیاست و ۶۰ درصد سهام شرکت هواپیمایی اتحاد به او تعلق دارد. با این که هیچ کس از دارایی واقعی او باخبر نیست، اما حدس و گمان ها از ثروت ۸۰ میلیارد یورویی اش می گویند.

 امپراتورهای میلیاردی دنیای فوتبال

او یازدهمین فرزند بنیانگذار کشور امارات، شیخ زاید آل نهیان است. ثروتمند اماراتی نفوذ و قدرتش را به دنیای فوتبال هم آورده و ستاره های دنیای فوتبال شبیه عروسک هایش هستند. دیوید ویا، ستاره بارسلونا را به نیویورک می فرستد تا در باشگاهش بازی کند و «میرکووچینیچ» با پول های شیخ منصور از یوونتوس به الجزیره ترانسفر می شود.

امپراتوری شیخ منصور فقط به منچسترسیتی، نیویورک سیتی و الجزیره محدود نمی شود. ۸۰ درصد سهام باشگاه یوکوهاما و مالکیت کامل باشگاه ملبورن استرالیا هم بخشی از دارایی های اوست. به خاطر همین قدرت نفوذ هم بود که سال ۲۰۱۳ گوروه سیتی را پایه ریخت تا باشگاه های فوتبال و شرکت هیه نفتی و هواپیمایی و ساختمانی اش را یک جا جمع کند.

شیخ منصور در همین گروه سیتی قوانین فیرپلی مالی یوفا را دور می زند. قرارداد اسپانسرینگ بین منچسترسیتی و هواپیمایی اتحاد به ارزش ۴۰۰ میلیون یورو بخشی از این فرارهای قانونی است. گروه سیتی به ریاست شیخ منصور ظرف چند سال یک میلیارد یورو در فوتبال هزینه کرده و دارد دهکده فوتبالی اش را می سازد؛ هیچ بعید نیست تا چند سال بعد در آسیا شاهد رقابت بارسلونای پکنت و من سیتی توکیو باشیم!؟


۴- پادشاه گمنام ها

دچاتلت (چارلتون/ استانداردلیژ/ آلکورون/ کارل زیس/ یوچپزت)

امپراتوری فوتبال «رولاند دچاتلت» توسط پسر چهل و پنج ساله اش «رودریک» اداره می شود. پدر خانواده، باشگاه «یوچپزت» مجارستان را به قیمت ۹۰ سنت به پسرش فروخت تا باشگاهی که زیر یک دلار ارزش داشت، سال ۲۰۱۱ قهرمان لیگ این کشور شود. رابطه خوب خانواده دچاتلت با «اوربان» نخست وزیر مجارستان، هم باعث شده هر قانونی در این کشور به نفع آن ها اصلاح یا دچار تغییر شود. برای همین مشکلات قانونی بود که یوفا سال ۲۰۱۳ به خانواده دچاتلت ایرادهای حقوقی وارد کرد و آن ها را به پرداخت غرامت محکوم کرد. جا به جایی های غیرقانونی بازیکن بین باشگاه هایی که رولاند دچاتلت مالک آن هاست، صدای هواداران این باشگاه ها را درآورده است.

سال ۲۰۱۴ بود که گوچی، بازیکن ایرانی «استانداردلیژ» به باشگاه جدید رولاند دچاتلت، چارلتون کوچک کرد. مالک بلژیکی در دو سالی که باشگاه انگلیسی را خریداری کرده، فقط دو بار پایش را به استادیوم والی گذاشته و نمایش تیمش را از نزدیک مشاهده کرده است. مردی که علاقه عجیبی به خرید باشگاه های درجه دوم دارد و نیمکت تمام باشگاه هایی را که مالک آن هاست، به مربیان بلژیکی می سپارد.

رولاند دچاتلت هیچ نقشه راهی برای اداره تیم هایش ندارد و سقوط چارلتون تنها در سه سال از لیگ برتر انگلیس به دسته دوم انگلیس فاجعه دوران مدیریتی اوست. اوضاع و احوال استاندارد لیژ و یوچیزت مجارستان هم تعریفی ندارد. بین تمام امپراتوری رولاند دچاتلت متزلزل ترین آن هاست.


خانواده پوزو از فوتبال کره می گیرند

تجارت فامیلی

خانواده پوزو مافیای فوتبالی ایتالیایی به حساب می آیند. خانواده ای متنفذ و معتبر که سابقه ای پانصد ساله دارند. پوزوها به محض اختراع ورزشی به نام فوتبال، با این پدیده درآمیختند و امروز سه باشگاه فوتبال اودینزه، واتفورد و گرانادا را در اختیار دارند (البته گرانادا در آخر فصل به گروهی جدید فروخته خواهدشد.) پدر خانواده در سال ۱۹۸۶ سراغ خرید باشگاه اودینزه رفت. شروع کار می توانست یک فاجعه باشد؛ اودینزه به خاطر رسوایی شرط بندی مالکان قبلی به سری ب سقوط کرد و همه چیز داشت فرو می پاشید.

 امپراتورهای میلیاردی دنیای فوتبال

همه در فریولی نگران بودند جز خانواده پوزو که به نقشه راهشان اعتقاد داشتند؛ نقشه ای که در مدتی کمتر از ۱۰ سال اودینزه را از سری ب  به لیگ قهرمانان اروپا رساند. از «الیور بیرهوف» تا «الکسیس سانچز» و «آنتونیو دی ناتاله» به عنوان آیکون های باشگاهی معرفی شدند که تحت نفوذ خانواده پوزو مسیری خلاف جهت باشگاه های ایتالیایی را طی کردند؛ هر قدر باشگاه های ایتالیایی در یک دهه گذشته به سمت ورشکستگی و بحران های مالی می رفتند، اودینزه با سودهایی که به خانواده پوزو می رساند، قدرتمندتر می شد. آنقدر که پوزوها به سرشان بزند بروند سراغ مالکیت باشگاه هایی که در لالیگای اسپانیا و لیگ برتر انگلیس.

پولی که به حساب های باشگاه سرازیر می شود، نه از قدرت اسپانسرها می اید و نه مدیون هواداران میلیونی است. باشگاه ایتالیایی بیش از ۵۰ استعدادیاب استخدام کرده، استعدادیاب هایی که از آمریکای مرکزی و جنوبی تا آفریقا را رصد می کنند و بازیکنان ارزان قیمت را به تور اودینزه می اندازند.

تصور کنید الکسیس سانچز فقط با دو میلیون یورو به ایتالیا آمد و دو سال بعد با ۲۶ میلیون یورو به بارسلونا رفت. ۱۵۰ میلیون یورو سود خالصی که اودینزه در۱۰ سال گذشته به این خانواده رسانده، آن ها را به صرافت باشگاه های بیشتر و سود بالاتر انداخت.

خرید گرانادای اسپانیا و فروختن آن با سودی ۶۰ میلیون یورویی در تابستان امسال به گروه چینی هم بخشی از تجارت خانواده پوزو و در راس آن ها  جینو پوزو است. درخشان ترین پروژه پوزوه در حال حاضر تثبیت واتفورد در لیگ برتر است. آن ها واتفورد را در دسته اول انگلستان خریداری کردند و به لیگ برتر رساندند و امسال سومین فصل حضور در لیگ برتر را تجربه می کنند. تیمی که رییس افتخاری اش  «التون جان» آن را تیم ملی دوم ایتالیا می داند. باشگاهی انگلیسی که با چهار بازیکن ایتالیایی و البته هدایت «والتر ماتزاری» ایتالیایی.

خانواده پوزو درایتالیا به این متهم هستند که اولویت های اقتصادی دارند و به افتخارات و جام ها هیچ اهمیتی نمی دهند؛ سند مخالفان این خانواده هم بدون جام ماندن اودینزه در دوران مالکیت این خانواده است. اماط ی بحران اقتصادی اروپا و در شرایطی که حتی باشگاه های پرفتخاری مثل فیورنتیان و لاتزیو عم غرق مشکلات مالی هستند، اودینزه ورزشگاه تازه تاسیس اش را افتتاح کرد تا بعد از یوونتوس، تنها باشگاه ایتالیایی باشد که ورزشگاه اختصاصی دارد. پوزوها بین زنده ماندن با حقیقت یا شکست خوردن با رویای قهرمانی، اولی را انتخاب کرده اند.


منبع: برترینها

منگو؛ برند محبوب چهره‌های مشهور

انسان امروز به لباس و ظاهر خود بیش از هر زمان دیگری توجه می‌کند. وسواس همه انسان‌ها درخصوص نوع پوشش، رنگ و طرح و مدل لباس‌ها با هم متفاوت است.

در این بازار شلوغ و رقابتی، برخی تنها مصرف‌کننده‌اند و گویا صرفا برای محافظت از بدن خود لباس می‌پوشند، اما برخی دیگر که خود نوآوری دارند و به این مسئله توجه ویژه‌ای می‌کنند با خلاقیت خود دست به رواج دادن یک نوع لباس یا مدل خاص می‌زنند.

شرکت‌ها و تولیدکنندگان بسیاری هم روزانه شروع به کار می‌کنند و مدل‌های جدید و گاه عجیبی وارد بازار می‌کنند.

منگو؛ برند محبوب چهره‌های مشهور

 برخی از این تولیدکنندگان چندان قدیمی نیستند، اما به دلیل اهمیت مسئله پوشاک و توجه ویژه‌ای که به رفتار و سلیقه مشتری می‌کنند خیلی زود صاحب نام و هویت می‌شوند و حتی تولیدات خود را در سطح دنیا وسعت می بخشند.

ترکیب رنگ‌ها، مدل‌ها و پارچه‌های مختلف با به کارگیری مقداری نوآوری می‌تواند نتیجه شگرفی در این حوزه پدید آورد.

شرکت Punto Fa, S.L یکی از بزرگ‌ترین تولیدکنندگان پوشاک با نام تجاری «منگو» در بازار است، این نام یکی از برندهای مطرح در حوزه تولید پوشاک است که با به کارگیری المان‌های گفته شده در کنار حجم به اندازه و اصولی تبلیغات و بازاریابی توانسته جایی در کمد لباس‌ها برای خود دست و پا کند.

گسترش دامنه مخاطبان

منگو در ابتدای کار با هدف تولید لباس برای خانم‌های ۱۸ تا ۴۰ سال شکل گرفت، اما رفته رفته کار خود را گسترش داد و امروز یکی از مارک‌های مطرح در حوزه پوشاک به شمار می‌آید. این برند توسط ایزاک آندیک ابتدا در سال ۱۹۸۴ از اسپانیا کار خود را شروع کرد.

در آن زمان آندیک تازه از سفر طولانی‌مدت خود از ترکیه به کشورش بازگشته بود، او تعدادی از پیراهن‌هایی را که با خود آورده بود به دو برابر مبلغی که خریده بود به فروشگاه‌های لباس فروخت.

آندیک زمانی که به درآمد یک‌میلیونی دست یافت و سرمایه خوبی برای خود دست و پا کرد، تصمیم گرفت فعالیت‌اش را گسترش دهد و برای این کار، واردات کت‌های دست‌دوز از افغانستان را شروع کرد. روز به روز سرمایه آندیک با تلاش‌ها و ایده‌های تازه‌ای که به ذهنش می‌ر‌سید افزوده شد تا تصمیم به راه‌اندازی شرکت گرفت.

آندیک به دلیل اینکه سال‌های زیادی در ترکیه زندگی کرده بود و به آنجا اشراف کامل داشت در آغاز کار تولیداتش را علاوه بر بازار اسپانیا، در بازارهای ترکیه هم به فروش می‌رساند، همین قرابت آندیک به ترکیه موجب شده تا بعد از گذشت چند ‌دهه، همچنان ترکیه یکی از بزرگ‌ترین محل‌های کسب درآمد منگو باشد.

منگو؛ برند محبوب چهره‌های مشهور

نخستین وب‌سایت رسمی منگو در سال ۱۹۹۵ طراحی شد، سپس بعد از پنج سال، نخستین فروشگاه اینترنتی منگو تاسیس شد.

منگو در سال ۲۰۰۸ خط تولید لباس‌های مردانه خود را با نام HEbyMango راه‌اندازی کرد که به‌صورت مختصر H.E  نوشته می‌شود. هدف اصلی از راه‌اندازی این خط تولید، جلب‌نظر مردان جوانی بود که به روند مد روز دنیا اهمیت می‌دهند.

از آن پس منگو علاوه بر لباس‌های زنانه سابق خود، انواع کت و جلیقه و ژاکت‌های پشمی مردانه، شلوار، کیف و کمربند، کراوات و دستمال گردن، محصولات چرمی، عینک آفتابی، کلاه و دستکش، زیورآلات و چتر را نیز در سبد محصولی خود قرار داد.

استفاده از ستاره‌ها به‌عنوان مدل

منگو برای معرفی و تبلیغ محصولات مردانه خود از جرارد پیکه (فوتبالیست مشهور اسپانیایی‌تبار) به‌عنوان مدل استفاده کرد. پیکه دو فصل متوالی با منگو در کمپین‌های تبلیغاتی خط پوشاک مردانه همکاری کرد، انتخاب او به‌عنوان مدل برای منگو از این جهت که اصالت وی به بارسلونا بازمی‌گردد نیز حائز اهمیت بود.

از پاییز سال ۲۰۱۱ هم کیت موس، مدل انگلیسی‌تبار، ستاره جدید منگو شد او در سال۲۰۱۲ مقام دوم مجله فوربس را برای بالاترین درآمد مدلینگ که مبلغی حدود ۹/۲ میلیون دلار بود به دست آورد.

منگو؛ برند محبوب چهره‌های مشهور

محبوبیت منگو بین خانم‌ها به‌گونه‌ای بود که در آوریل سال ۲۰۱۱ شاهزاده لیتزیا (همسر ولیعهد آستوریاس) از دفتر مرکزی منگو دیدن کرد، جالب اینکه این دیدار رسانه‌ای در حالی شکل گرفت که شاهزاده یکی از تولیدات این شرکت را بر تن داشت.

دیدگاه و شعار اصلی مدیران منگو این است که باید یک شعبه به‌ازای هر شهر در عرصه جهانی داشته باشند. این دیدگاه موجب ارتقای توانایی‌های این برند و معرفی جهانی آن شود. منگو تاکنون توانسته بیش از ۲۰۰۰ فروشگاه در ۱۰۳ کشور دنیا افتتاح و به پنج قاره راه پیدا کند.


منبع: برترینها

چرا کارمندان خوب، کارهای بد می‌کنند؟

برای افرادی که از بیرون به یک رسوایی در یک شرکت یا سازمان نگاه می‌کنند، این موقعیت اغلب به نظر غیرقابل‌قبول و غیرقابل‌درک می‌رسد. چگونه رهبران سازمان اجازه وقوع چنین اتفاقی را داده‌اند؟ چرا بسیاری از افراد موافق انجام کارهای اشتباه بوده‌اند؟

برای افرادی که از بیرون به یک رسوایی در یک شرکت یا سازمان نگاه می‌کنند، این موقعیت اغلب به نظر غیرقابل‌قبول و غیرقابل‌درک می‌رسد. چگونه رهبران سازمان اجازه وقوع چنین اتفاقی را داده‌اند؟ چرا بسیاری از افراد موافق انجام کارهای اشتباه بوده‌اند؟

به گزارش دنیای اقتصاد، هر چه این نتایج بزرگ‌تر باشد، ما بیشتر سرهایمان را به نشانه شگفتی تکان می‌دهیم. اما این نگاه از داخل همان سازمان مذکور به‌طور قابل‌توجهی متفاوت است. می‌دانیم که در کسب‌و‌کار مانند زندگی، افراد خوب گاهی کارهای بدی می‌کنند؛ این کار بد می‌تواند یک دروغ کوچک باشد یا یک کلاهبرداری بزرگ.

مریم کوچکی استاد مشاور در دانشکده مدیریت کلاگ در دانشگاه نورث‌وسترن، درک علل این پدیده را به عنوان یک کار برجسته در دوره تحصیلی خود انتخاب کرده است.

پس از اخذ لیسانس در رشته فیزیک در دانشگاه تهران و به همراه آن کسب مدرک MBA، در سال ۲۰۰۷ کوچکی به آمریکا رفت تا مدرک دکترای خود را در رشته رفتار سازمانی در دانشکده کسب‌و‌کار دیوید اکلس در دانشگاه اوتا دریافت کند. سپس پیش از اینکه در سال ۲۰۱۴ به دانشکده کلاگ بپیوندد، دو سال را به عنوان دانشجوی پست دکترا در «مرکز اخلاقیات ادموند جی.سفرا» در دانشگاه هاروارد گذراند. کوچکی روی عوامل رفتار غیراخلاقی مطالعه می‌کند.

به عنوان مثال او دریافته است که موسیقی‌هایی که اضطراب را القا می‌کنند، بیشتر موجب تشویق افراد به فریب دادن می‌شوند و احتمال زیادی وجود دارد که افراد فریب‌دهنده خاطرات مبهمی از سوء‌رفتار خود داشته باشند. کوچکی به دنبال مداخله‌هایی است که می‌تواند به افراد کمک کند تا اخلاقی رفتار کنند و زمانی که شاهد انجام کار اشتباه هستند، جرات و جسارت صحبت در مورد آن را داشته باشند. کوچکی همچنین در مورد تاثیرگذاری شکست‌های اخلاقی بر کارمندان و سازمان‌ها تحقیق کرده است.

مصاحبه اخیر او با S+B را می‌خوانید:

S+B: چه چیزی می‌تواند افراد را مستعد لغزش‌های اخلاقی کند؟
وقتی به رسوایی‌های گذشته نگاه می‌کنیم، همیشه می‌توانیم شماری از عوامل دخیل را شناسایی کنیم. ممکن است آنها زیرکانه و حتی گاهی به نظر بی‌ربط بیایند؛ اما می‌توانند اثرات ژرفی بر تصمیمات و رفتار اخلاقی افراد داشته باشند. همه ما مستعد خیانت هستیم؛ این اتفاق می‌تواند برای هر کدام از ما در هر سطحی و در هر نوع سازمانی بیفتد. به عنوان مثال، من اغلب از کارمندان می‌شنوم که احساس خستگی یا استرس می‌کنند.

اضطراب آنها ممکن است از مدیریت اهداف غیرواقعی ناشی شده باشد. این امر می‌تواند نتیجه فشارهای عملکردی یا رقابت باشد. یا می‌تواند نتیجه این اتفاق باشد که سازمان آنها قدم در یک تحول با بسیاری از مسائل ناشناخته می‌گذارد. تحت شرایط نرمال، مردم هنگام تصمیم‌گیری درمورد منافع و هزینه‌ها، به‌طور معقولانه فکر می‌کنند.

اما زمانی که احساس فشار می‌کنند، این امر می‌تواند منابعی را که آنها برای اخلاقی عمل کردن و مقاومت در وسوسه‌ها نیاز دارند کاهش و آنها را در موقعیت تهدید قرار دهد. زمانی که افراد در این موقعیت هستند، احتمال بیشتری وجود دارد که در رفتارهایی مشارکت کنند که نفع شخصی دارد؛ رفتارهایی که در غیر این صورت از آن اجتناب می‌کردند. چون در این لحظه، مغز در حالت دفاعی قرار می‌گیرد؛ افراد در کوتاه‌مدت تنها در مورد منفعت شخصی خود فکر می‌کنند.

در تحقیقی که من و همکارم انجام دادیم، شرکت‌کنندگانی داشتیم که به نوعی از موسیقی گوش می‌دادند که موجب القای اضطراب به آنها می‌شد و گروهی دیگر به موسیقی آرام‌تر گوش می‌دادند. دریافتیم که کسانی که به موسیقی مضطرب‌کننده گوش می‌دهند، تمایل بیشتری به فریب دادن دارند.

در مطالعه دیگر، از شرکت‌کنندگان خواستیم در مورد زمانی که احساس فشار یا اضطراب کرده‌اند فکر کنند. حتی یادآوری آن نمونه‌ها افراد را بیشتر در معرض فریب دادن قرار می‌داد. در جای دیگر، با داده‌های به‌دست آمده از سرپرستان و کارمندان، متوجه شدیم که یک همبستگی بین کسانی که سطح بالاتری از اضطراب را بیان می‌کنند و کسانی که از سوی مدیرانشان به‌دلیل رفتارهای غیراخلاقی شناسایی شده‌اند، وجود دارد.

S+B: رسوایی‌های شرکتی اغلب یک الگوی رفتار غیراخلاقی را آشکار می‌کنند. چه چیزی افراد را مکررا به تقلب و عدم صداقت تحریک می‌کند؟
این حوزه‌ای از تحقیق است که ما چیز زیادی در مورد آن نمی‌دانیم؛ مخصوصا وقتی صحبت از سازمان‌ها به میان می‌آید، این مساله بغرنج‌تر می‌شود. یک فرض می‌تواند این باشد که افراد بدی وجود دارند و این افراد بد، (مهم نیست چه کاری) کارهای بدی می‌کنند. اما این تصور که تنها انسان‌های بد دست به رفتار غیراخلاقی می‌زنند، تصور اشتباهی است.

می‌دانیم که وقتی افراد دست به رفتار بد می‌زنند، احساس پشیمانی و دیگر احساسات منفی به سراغ آنها می‌آید و ممکن است فرض کنیم که این احساسات منجر به این می‌شود که افراد مکررا از انجام کارهای متقلبانه اجتناب کنند. اما باز هم این مساله ضرورتا درست نیست. تحقیقاتی در مورد فرهنگ‌های سازمانی غیراخلاقی وجود داشته است و به‌طور واضح چنین فرهنگ‌هایی رفتارهای بد پی‌در‌پی را تقویت می‌کنند.

تحقیق دیگر نشان داده است که ممکن است افراد برای فائق آمدن بر احساس ناهماهنگی که در نتیجه تقلب ایجاد می‌شود، دست به کارهایی بزنند. قوی‌ترین آن توجیه است: به‌عنوان مثال آنها رفتار بد خود را با غیرانسانی جلوه دادن قربانی خیانت‌شان، توجیه می‌کنند. در شماری از تحقیقات، مدرکی برای آنچه آن را فراموشی غیراخلاقی (unethical amnesia) می‌نامیم پیدا کردیم.

طی زمان، خاطره افراد از فعالیت‌های غیراخلاقی گذشته خود در مقایسه با دیگر انواع فعالیت‌ها (که مثبت و خنثی‌تر هستند)، از جزئیات کمتر و وضوح پایین‌تر برخوردار است. ما به افراد فرصت فریب دادن در یک بازی را دادیم؛ اگر آنها عملکرد خود را اشتباه گزارش می‌دادند، می‌توانستند پول بیشتری به‌دست آورند. چند روز بعدتر، از آنها خواستیم جزئیات این بازی را یادآوری کنند. دریافتیم که خاطرات شرکت‌کنندگانی که فریب داده بودند نسبت به کسانی که این کار را نکرده بودند، وضوح کمتری داشت. این فراموشی به افراد کمک می‌کند تا احساس تهدید و در راستای آن، اضطراب را حذف کنند یا کاهش دهند.

S+B: افراد چگونه می‌توانند قابل‌اعتماد باقی بمانند؟
حتی برای خودمان قبول اینکه کار بدی را انجام می‌دهیم دشوار است. برای اینکه یادگیری واقعی رخ دهد، رهبران سازمانی باید کاری کنند که افراد از نظر روانی احساس امنیت کنند. کارمندان باید به این باور برسند که سازمان‌شان، جایی است که آنها می‌توانند از اشتباهات و حتی از شکست‌های اخلاقی خود بیاموزند. من به دانشجویانم می‌گویم که آنها تا چه اندازه قدرتمند هستند: آنها باید به این نکات فکر کنند؛ چرا که آنها مدیران بعدی خواهند بود و در نتیجه، مسوولیت بهتر کردن کار و زندگی دیگر افراد را بر عهده دارند.

منبع: strategy-business

برچسب ها: ، ،


منبع: فرادید

۵ مهارت مهم بازاریابی دیجیتال برای سال آینده

به منظور موفقیت استراتژیهای بازاریابی دیجیتال کسب و کارها در سال پیش رو، همینطور که تکنولوژی ها، کانال ها و پلتفورم های بازاریابی تکامل پیدا می کنند، مجموعه مهارتهای متخصصان بازاریابی نیز باید به همین ترتیب تکامل یابد.

آیا تیم بازاریابی شما مهم ترین مهارتهایی که برای موفقیت مستمر و تلاش های مثمر ثمر لازم است را دارد؟

برای تشخیص استعدادهایی که جای خالی شان در کسب و کارتان حس می شود، به این پنج مهارت بازاریابی دیجیتال توجه کنید:

  1. تحلیل داده ها

شاید بتوان ادعا کرد که مهم ترین مهارت در بازاریابی دیجیتال در سال آینده و پس از آن، تحلیل داده ها است. به لطف اهمیت و حجم رو به رشد داده ها و اطلاعاتی که از مشتری به دست می آوریم (که با توسعه اینترنت اشیا بیشتر هم خواهد شد)، متخصصان بازاریابی دیجیتال باید کاملا با سنجش و اندازه گیری، معیارها و شاخص ها و تحلیل داده ها آشنایی داشته باشند.

مهارت تحلیل داده ها به بازاریاب کمک می کند تا به این سوال حیاتی پاسخ دهد: «آیا این موثر واقع شده است؟» پاسخ به این سوال، این مزایا را -در کنار مزایای متعدد دیگر- با خود به ارمغان می آورد:

  • کمپین های موثرتر و هدفمندتر
  • افزایش شناخت نسبت به شخصیت خریدار
  • بهبود شخصی سازی ها
  • کاهش نرخ بازگشت (bounce rate)
  • افزایش میزان حفظ مشتری

کوتاه سخن اینکه، اگر کسب و کاری می خواهد که بازاریابی دیجیتال موثری داشته باشد و مشتریان بیشتری را جذب کند، باید از متخصصانی استفاده کند در تحلیل داده ها تبحر دارند.

  1. آگاهی نسبت به HTML/CSS

یکی دیگر از مهارت های مهم بازاریابی دیجیتال برای سال آینده، تجربه و دانش مقدماتی در HTML و CSS است. البته نیازی نیست که تیم بازاریابی شما سایت تان را از پایه کدنویسی کند، اما در اختیار داشتن بازاریاب هایی که مهارت پایه کدنویسی را دارند به ارائه واضح تر پیام های کسب و کار شما از طریق طراحی های بصری کمک خواهد کرد، و این خود یکی از بخش های مهم بازاریابی دیجیتال است.

بازاریاب هایی که در کار با HTML و CSS مهارت دارند می توانند طراحی و ظاهر هر چیز، از صفحات فرود گرفته تا کمپین های بازاریابی ایمیلی شما را به روز کرده یا تغییر دهند؛ و از این طریق، آنها را به کانال های موثرتری برای جذب مشتری تبدیل کنند که در نهایت به فروش بیشتر منجر خواهد شد.

  1. مهارت در استفاده از ابزارهای اتوماسیون (خودکارسازی) بازاریابی

با ظهور راه حل های پیشرفته اتوماسیون بازاریابی، کسب و کارها به متخصصانی نیاز دارند که در کار کردن با این پلتفورم های متنوع مهارت داشته باشند.

کسب و کارها رفته رفته بیشتر به اتوماسیون تکیه می کنند، چرا که به بازاریاب های دیجیتال اجازه می دهد در حین اینکه برای شرکت پولسازی می کنند، کار بهتری را در زمان کمتر ارائه کنند. ایمیل ها، کمپین های رسانه های اجتماعی و بازاریابی محتوایی خودکار، مشتری و فروش بیشتر و بهتری را عاید کسب و کار می کند.

تیم های بازاریابی دیجیتال به منظور استفاده از مزایای این تکنولوژی ها، باید در استفاده از ابزارهای متنوع اتوماسیون بازاریابی – از جمله نمونه های خارجی آنها می توان به HubSpot، Marketo و Pardot اشاره کرد- که مورد استفاده شرکت های مختلف هستند مهارت داشته باشند.

  1. بازاریابی محتوایی

بازاریابی محتوایی طی سالهای اخیر تبدیل به ستون استراتژی های بازاریابی شده است.

به جای ارسال پیام ها و تبلیغاتی که مخاطبان دیرزمانی است آنها را نادیده می گیرند یا اینکه به طرق مختلف آنها را مسدود می کنند، تولید محتوای باکیفیت درباره موضوعاتی که برای مخاطب شما اهمیت دارد و در نتیجه به تعامل با آن خواهد پرداخت به کسب و کار شما کمک خواهد کرد تا نظر مخاطبان و مشتریان را جلب کند.

سرمایه گذاری روی بازاریاب های دیجیتالی که مهارت بازاریابی دیجیتال و نویسندگی فوق العاده ای دارند به افزایش ترافیک و رتبه طبیعی بالاتر وبسایت کسب و کار شما در نتایج جستجو  منجر خواهد شد، که در نتیجه افزایش فروش را برای شما به ارمغان خواهد آورد.

  1. SEO

و سرانجام، فهرست مهم ترین مهارت های بازاریابی دیجیتال گویا آی تی برای سال پیش رو، با مهارت های بهینه سازی برای موتورهای جستجو (SEO؛ در فارسی «سِئو» خوانده و اغلب نوشته می شود) ختم می شود. برای اینکه محتوا، وبسایت، محصولات یا خدمات و اَپ های شما در صفحات نتایج موتورهای جستجو (SERP) رتبه بالاتری کسب کنند، ترافیک سایت افزایش پیدا کند و در نتیجه مشتریان بیشتری به سمت کسب و کار شما هدایت شوند، باید بازاریاب شما در مبحث سئو متبحر باشد.

با توجه به اینکه موتورهای جستجو رفته رفته هوشمندتر می شوند و الگوریتم های آنها پیوسته تغییر یافته و به روز می شود، انتظار می رود که در سال پیش رو اهمیت مهارت های سئو برای متخصصان بازاریابی دیجیتال به شکل قابل توجهی افزایش پیدا کند.

سخن آخر

مهم ترین اولویت ها برای به خدمت گرفتن استعدادهای بازاریابی دیجیتال در سال آتی، تبحر در موضوعات اتوماسیون بازاریابی، تحلیل داده ها، HTML و CSS، بازاریابی محتوایی و سئو خواهد بود. کسب و کارهایی که بازاریاب های آنها می توانند به داشتن مجموعه این مهارت ها افتخار کنند، موفق ترین و موثرترین بازاریابی دیجیتال را در سال پیشِ رو در اختیار خواهند داشت.

بنابراین، برای تحلیل مهارت های تیم بازاریابی دیجیتال خود وقت صرف کنید تا اطمینان حاصل کنید که رقبا با استفاده از بازاریاب های توانمندتر در حوزه های بالا، شما و کسب و کارتان را پشت سر نمی گذارند.


منبع: گویا آی‌تی

امپراتورهای میلیاردیِ دنیای فوتبال

هفته نامه همشهری جوان – محمد امیرپور: شرکت ها و آدم هایی که مالک بیشترین تعداد باشگاه فوتبال در دنیا هستند، می شناسید؟ آیا آن ها یک مافیا برای اداره ورزش دارند؟

در اواخر دهه ۹۰ میلادی، شرکت سرمایه گذاری ملی انگلستان به نام ENIC که توسط میلیاردری به نام « جو لوییس» اداره می شد، شروع به خریدن باشگاه های مطرح اروپایی کرد؛ «تاتنهام» در انگلیس، «وینچنزا» در ایتالیا، «اسلاویا پراگ»، «آاک آتن» یونان و «گلاسکو رنجرز» باشگاه های مطرحی بودند که جو لوییس باهاماسی سهامشان را خرید و مالک آن ها شد. اتفاقی که پیرمردهای یوفا آن را خطرناک توصیف کردند و اجازه ندادند میلیاردر دریای کاراییب پروژه ساختن باشگاه جهانی اش را ادامه دهد.

یوفا قانونی تصویب کرد که اجازه نمی داد دو باشگاه با مالکی مشترک در رقابت های اروپایی رقابت کنند و همین قانون برای صعود مشترک آاک و اسلاویاپراگ به جام قهرمانی اروپا مشکل ساز شد.

 جو لوییس کم کم کلکسیون باشگاه های اروپایی اش را فروخت و بهترین اسباب بازی اش- تاتنهام- را نگه داشت. کم کم از علاقه میلیاردر باهاماسی به فوتبال کاسته شد و ثروت پنج میلیارد یوروی ی اش را در جاهای دیگری سرمایه گذاری کرد. اما ۲۰ سال بعد از آن روزها مالکان دیگری در فوتبال اروپا پدیدار شده اند که داستان مالکیت همزمان چند باشگاه را سر زبان ها انداخته اند.

در این گزارش اختصاصی با مالکانی که می خواهند امپراتوری فوتبالی راه بیندازند، آشنا شوید.

۱- شکارچی بالکان

وینسنت تان (کاردیف/ سارایوو/ کوتیک)

یک می ۲۰۱۵ بود که مردم سارایوود لباس های مارون سفید محلی شان را پوشیدند و به کنار رودخانه اصلی سارایوو آمدند تا بعد از هشت سال اولین قهرمانی تیم شهرشان را در لیگ این کشور جشن بگیرند. آن شب هیچ کس به مردی کوتاه قد با سبیل های عجیب که شلوارش را تا بالای پیراهنش بالا کشیده بود فریاد می کشید «آمیزدا… آمیزدا…» توجهی نکرد. «وینسنت تان» معروف به «عمو» چند ماه بعد از گرفتن مالکیت باشگاه بوسنیایی با چند کار جزیی آن ها را قهرمان لیگ بوسنی کرد. مرد مالزیایی ۱۳ میلیون یورو برای بدهی های باشگاه پرداخت کرد تا سارایوو را از نابودی نجات دهد.

 امپراتورهای میلیاردی دنیای فوتبال

کار بزرگ مالک مالزیایی آن جا به چشم آمد که باشگاه های بوسنیایی هنوز هم به شیوه ای کمونیستی اداره می شوند و به شدت تحت تاثیر جامعه محلی شان قرار دارند. اما سارایوو به عنوان اولین باشگاه خصوصی که قهرمان این کشور شده، مشغول به مهر ریختن قوانین است.

هر قدر وینسنت تان در بوسنی شمایل یک قهرمان را برای خودش ساخته، در انگلیس چهره ای منفور است. سوال اصی درباره وینسنت تان این است؛ چرا یک ثروتمند باید به خرید باشگاه هایی مثل سارایوو و کوتیک کهنه درآمد آنچنانی ای دارند، نه دارایی روبیارود.

جواب این سوال احتمالا جوانان بااستعداد منطقه بالکان هستند. تا پیش از حضور «تان» مالزیایی، تمام استعدادهای فوتبال بوسنی، سر از دیناموزاگراب و ستاره سرخ و پارتیزان بلگراد در می آوردند. اما سارایوو با ساخت آکادمی ای که حدود ۲٫۵ میلیون یورو برای باشگاه هزینه برداشت، کارخانه ای برای کشف و فروختن استعدادهای بوسنیایی ساخته که در همین یکی دو سال گذشته، ۱۰ میلیون یورو برای باشگاه درآمد داشته اند.

باشگاه سارایوو با میانگین سنی ۲۵٫۳ سال شبیه ویترینی است برای به نمایش گذاشتن و فروختن ستاره های منطقه بالکان. کاری که وینسنت تان در بلژیک و انگلیس هم انجام داد. هرچند سیاست های آقای تان در لیگ برتر انگلیس جواب نداد و کاردیف سیتی به چمپیون شیپ سقوط کرد.


۲- حمله به سنت ها…

ردبول (نیویورک/ ردبول اتریش/ ردبول غنا/ ردبول برزیل/ آربی لایپزیگ)

بزرگ ترین امپراتوری فوتبال دنیا متعلق به پرفروش ترین نوشابه انرژی زای دنیاست. مدیران کارخانه ردبول همان نگاهی را به فوتبال و باشگاه داری که در ساختن و اداره بزند «ردبول در نظر گرفته اند؛ «پول درآوردن از هر چیزی که اختیار دارید.» به خاطر همین اولویت های اقتصادی هم هست که تقریبا تمام هواداران فوتبال از دست ردبول و شیوه باشگاه داری شان شاکی هستند.

 امپراتورهای میلیاردی دنیای فوتبال

هوداران ردبول سارلزبورگ به نشانه اعتراض به عملکرد مدیران باشگاه، با بنرهای اعتراضی به ورزشگاه می روند و آربی لایپزینگ در بوندسلیگای آلمان، منفورترین تیم تاریخ آلمان است. باشگاهی که تمام هواداران فوتبال آلمان از آن ها متنفر هستند و مطبوعات آلمانی بهشان لقب باشگاه پلاستیکی داده اند. اما هیچ کس نمی تواند منکر مدیریت حرفه ای و نتیجه گرای نوشابه سازها شود.

ردبول در سال ۲۰۰۵ با خرید باشگاه استریا سارلزبورگخ وارد دنیای باشگاه داری شد. یک سال بعد باشگاه نیویورک مترواستارز را خریدند و سال ۲۰۰۹ باشگاه دسته پنجمی مارگنشتاد را به امپراتوری شان اضافه کردند. بعد از مالکیت سه باشگاه حرفه ای، مدیران، کارخانه ردبول غنا و برزیل را راه انداختند تا در زمینه استعدادیابی جوانان در آفریقا و آمریکای جنوبی هم عقب نمانند. اما با همه اعتراضاتی که علیه آن ها در دنیا راه افتاده، به چیزی که می خواستند، رسیده اند.

میانگین دو هزار تماشاگر ردبول اتریش در هر بازی امروزی به حدود ۳۰ هزار نفر رسیده و اربی لایپزیگ ظرف هفت سال از دسته پنج بوندسلیگا به رتبه دوم بوندسلیگا و جنگ بر سر قهرمانی با بایرن مونیخ رسیده است.

فلسفه مدیران ردبول ثابت است؛ استفاده از بازیکنان جوان و ارزان قیمت و بستن قراردادهای بلندمدت برای ستاره کردن آن ها. هر قدر می خواهید به هویت باشگاه های زنجیره ای ردبول و بدون ریشه بودن آن ها بتازید. ردبولی ها مصداق باشگاه داری نوین در هزاره جدید هستند.


۳- از بندر تا بندر

شیخ منصور (منچسترسیتی/ نیویورک سیتی/ الجزیره/ یوکوهاما/ ملبورن)

شیخ منصور، میلیاردر اماراتی، صدرنشین قهرست ثروتمندترین آدم هاتی روی زمین است. مردی که کمپانی ساخت و ساز دارد، مالک بزرگ ترین کارخانه قطعه سازی هواپیما در دنیاست و ۶۰ درصد سهام شرکت هواپیمایی اتحاد به او تعلق دارد. با این که هیچ کس از دارایی واقعی او باخبر نیست، اما حدس و گمان ها از ثروت ۸۰ میلیارد یورویی اش می گویند.

 امپراتورهای میلیاردی دنیای فوتبال

او یازدهمین فرزند بنیانگذار کشور امارات، شیخ زاید آل نهیان است. ثروتمند اماراتی نفوذ و قدرتش را به دنیای فوتبال هم آورده و ستاره های دنیای فوتبال شبیه عروسک هایش هستند. دیوید ویا، ستاره بارسلونا را به نیویورک می فرستد تا در باشگاهش بازی کند و «میرکووچینیچ» با پول های شیخ منصور از یوونتوس به الجزیره ترانسفر می شود.

امپراتوری شیخ منصور فقط به منچسترسیتی، نیویورک سیتی و الجزیره محدود نمی شود. ۸۰ درصد سهام باشگاه یوکوهاما و مالکیت کامل باشگاه ملبورن استرالیا هم بخشی از دارایی های اوست. به خاطر همین قدرت نفوذ هم بود که سال ۲۰۱۳ گوروه سیتی را پایه ریخت تا باشگاه های فوتبال و شرکت هیه نفتی و هواپیمایی و ساختمانی اش را یک جا جمع کند.

شیخ منصور در همین گروه سیتی قوانین فیرپلی مالی یوفا را دور می زند. قرارداد اسپانسرینگ بین منچسترسیتی و هواپیمایی اتحاد به ارزش ۴۰۰ میلیون یورو بخشی از این فرارهای قانونی است. گروه سیتی به ریاست شیخ منصور ظرف چند سال یک میلیارد یورو در فوتبال هزینه کرده و دارد دهکده فوتبالی اش را می سازد؛ هیچ بعید نیست تا چند سال بعد در آسیا شاهد رقابت بارسلونای پکنت و من سیتی توکیو باشیم!؟


۴- پادشاه گمنام ها

دچاتلت (چارلتون/ استانداردلیژ/ آلکورون/ کارل زیس/ یوچپزت)

امپراتوری فوتبال «رولاند دچاتلت» توسط پسر چهل و پنج ساله اش «رودریک» اداره می شود. پدر خانواده، باشگاه «یوچپزت» مجارستان را به قیمت ۹۰ سنت به پسرش فروخت تا باشگاهی که زیر یک دلار ارزش داشت، سال ۲۰۱۱ قهرمان لیگ این کشور شود. رابطه خوب خانواده دچاتلت با «اوربان» نخست وزیر مجارستان، هم باعث شده هر قانونی در این کشور به نفع آن ها اصلاح یا دچار تغییر شود. برای همین مشکلات قانونی بود که یوفا سال ۲۰۱۳ به خانواده دچاتلت ایرادهای حقوقی وارد کرد و آن ها را به پرداخت غرامت محکوم کرد. جا به جایی های غیرقانونی بازیکن بین باشگاه هایی که رولاند دچاتلت مالک آن هاست، صدای هواداران این باشگاه ها را درآورده است.

سال ۲۰۱۴ بود که گوچی، بازیکن ایرانی «استانداردلیژ» به باشگاه جدید رولاند دچاتلت، چارلتون کوچک کرد. مالک بلژیکی در دو سالی که باشگاه انگلیسی را خریداری کرده، فقط دو بار پایش را به استادیوم والی گذاشته و نمایش تیمش را از نزدیک مشاهده کرده است. مردی که علاقه عجیبی به خرید باشگاه های درجه دوم دارد و نیمکت تمام باشگاه هایی را که مالک آن هاست، به مربیان بلژیکی می سپارد.

رولاند دچاتلت هیچ نقشه راهی برای اداره تیم هایش ندارد و سقوط چارلتون تنها در سه سال از لیگ برتر انگلیس به دسته دوم انگلیس فاجعه دوران مدیریتی اوست. اوضاع و احوال استاندارد لیژ و یوچیزت مجارستان هم تعریفی ندارد. بین تمام امپراتوری رولاند دچاتلت متزلزل ترین آن هاست.


خانواده پوزو از فوتبال کره می گیرند

تجارت فامیلی

خانواده پوزو مافیای فوتبالی ایتالیایی به حساب می آیند. خانواده ای متنفذ و معتبر که سابقه ای پانصد ساله دارند. پوزوها به محض اختراع ورزشی به نام فوتبال، با این پدیده درآمیختند و امروز سه باشگاه فوتبال اودینزه، واتفورد و گرانادا را در اختیار دارند (البته گرانادا در آخر فصل به گروهی جدید فروخته خواهدشد.) پدر خانواده در سال ۱۹۸۶ سراغ خرید باشگاه اودینزه رفت. شروع کار می توانست یک فاجعه باشد؛ اودینزه به خاطر رسوایی شرط بندی مالکان قبلی به سری ب سقوط کرد و همه چیز داشت فرو می پاشید.

 امپراتورهای میلیاردی دنیای فوتبال

همه در فریولی نگران بودند جز خانواده پوزو که به نقشه راهشان اعتقاد داشتند؛ نقشه ای که در مدتی کمتر از ۱۰ سال اودینزه را از سری ب  به لیگ قهرمانان اروپا رساند. از «الیور بیرهوف» تا «الکسیس سانچز» و «آنتونیو دی ناتاله» به عنوان آیکون های باشگاهی معرفی شدند که تحت نفوذ خانواده پوزو مسیری خلاف جهت باشگاه های ایتالیایی را طی کردند؛ هر قدر باشگاه های ایتالیایی در یک دهه گذشته به سمت ورشکستگی و بحران های مالی می رفتند، اودینزه با سودهایی که به خانواده پوزو می رساند، قدرتمندتر می شد. آنقدر که پوزوها به سرشان بزند بروند سراغ مالکیت باشگاه هایی که در لالیگای اسپانیا و لیگ برتر انگلیس.

پولی که به حساب های باشگاه سرازیر می شود، نه از قدرت اسپانسرها می اید و نه مدیون هواداران میلیونی است. باشگاه ایتالیایی بیش از ۵۰ استعدادیاب استخدام کرده، استعدادیاب هایی که از آمریکای مرکزی و جنوبی تا آفریقا را رصد می کنند و بازیکنان ارزان قیمت را به تور اودینزه می اندازند.

تصور کنید الکسیس سانچز فقط با دو میلیون یورو به ایتالیا آمد و دو سال بعد با ۲۶ میلیون یورو به بارسلونا رفت. ۱۵۰ میلیون یورو سود خالصی که اودینزه در۱۰ سال گذشته به این خانواده رسانده، آن ها را به صرافت باشگاه های بیشتر و سود بالاتر انداخت.

خرید گرانادای اسپانیا و فروختن آن با سودی ۶۰ میلیون یورویی در تابستان امسال به گروه چینی هم بخشی از تجارت خانواده پوزو و در راس آن ها  جینو پوزو است. درخشان ترین پروژه پوزوه در حال حاضر تثبیت واتفورد در لیگ برتر است. آن ها واتفورد را در دسته اول انگلستان خریداری کردند و به لیگ برتر رساندند و امسال سومین فصل حضور در لیگ برتر را تجربه می کنند. تیمی که رییس افتخاری اش  «التون جان» آن را تیم ملی دوم ایتالیا می داند. باشگاهی انگلیسی که با چهار بازیکن ایتالیایی و البته هدایت «والتر ماتزاری» ایتالیایی.

خانواده پوزو درایتالیا به این متهم هستند که اولویت های اقتصادی دارند و به افتخارات و جام ها هیچ اهمیتی نمی دهند؛ سند مخالفان این خانواده هم بدون جام ماندن اودینزه در دوران مالکیت این خانواده است. اماط ی بحران اقتصادی اروپا و در شرایطی که حتی باشگاه های پرفتخاری مثل فیورنتیان و لاتزیو عم غرق مشکلات مالی هستند، اودینزه ورزشگاه تازه تاسیس اش را افتتاح کرد تا بعد از یوونتوس، تنها باشگاه ایتالیایی باشد که ورزشگاه اختصاصی دارد. پوزوها بین زنده ماندن با حقیقت یا شکست خوردن با رویای قهرمانی، اولی را انتخاب کرده اند.


منبع: برترینها

چگونه باید از یک همکار به یک رئیس تبدیل شد؟

معمولا همه‌چیز خیلی سریع اتفاق می‌افتد: به اتاق مدیرکل یا مدیرعامل و یا مالک شرکت دعوت می‌شوید و به شما گفته می‌شود که بنا به توانمندی‌ها و سوابق درخشانتان قرار است تا چند روز دیگر به عنوان مدیر همان بخش یا شرکتی مشغول به‌کار شوید که تا دیروز در آنجا به عنوان کارمند فعالیت می‌کردید.

معمولا همه‌چیز خیلی سریع اتفاق می‌افتد: به اتاق مدیرکل یا مدیرعامل و یا مالک شرکت دعوت می‌شوید و به شما گفته می‌شود که بنا به توانمندی‌ها و سوابق درخشانتان قرار است تا چند روز دیگر به عنوان مدیر همان بخش یا شرکتی مشغول به‌کار شوید که تا دیروز در آنجا به عنوان کارمند فعالیت می‌کردید.

به گزارش دنیای اقتصاد، واکنش اغلب افراد در ساعات اولیه شنیدن این خبر کاملا مشخص است: شادی و احساس غرور و البته رویاپردازی. اما پس از چند ساعت تشویش‌ها و نگرانی‌های شما آغاز می‌شود، چراکه بار سنگین مسوولیت مدیریت و رهبری یک تیم یا شرکت روی دوش شما که تاکنون تجربه این کار را نداشته‌اید سنگینی می‌کند. از سویی دیگر قرار است مدیریت و راهبری کسانی را بر عهده بگیرید که تا چندی پیش همکارشان بوده‌اید و در کنار آنها کار می‌کردید.

به‌طور کلی، مدیران تازه‌کاری که از طریق ارتقای درون‌سازمانی به مقام مدیریت یک شرکت یا سازمان می‌رسند، علاوه‌بر چالش‌های مشترک بین تمام مدیران تازه‌کار و بی‌تجربه با چالشی به نام ادامه روابط با همکاران دیروز و زیردستان امروز مواجه هستند که بی‌دقتی در مورد آنها می‌تواند آینده مدیریتی افراد را با مشکلاتی جدی روبه‌رو کند و به همین دلیل باید با پختگی و دوراندیشی در این مسیر قدم گذاشت و دست به تجدیدنظر در روابط کاری زد. البته وجود آشنایی قبلی بین مدیر جدید و کارمندان هم دارای جنبه‌های مثبت و هم ابعاد منفی است.

به هر حال یکی از اولویت‌های کاری مدیرانی از این دست این است که الگوهای ارتباطی جدید و مبتنی بر مقام جدیدشان را شکل دهند و به عبارت روشن‌تر از قالب کارمندی پیشین خود درآیند. از مدیری که درون سازمان رشد کرده و به مقام مدیریت رسیده است این توقع می‌رود که با توجه به شناخت و احاطه کاملش بر امور و مسائل، عملکردی درخشان و رابطه‌ای عالی با کارکنان برقرار کند و همین مساله اهمیت دوران انتقال را برای چنین مدیرانی دوچندان می‌سازد. در این مرحله مدیر باید به دو سوال مهم و تعیین‌کننده به‌طور شفاف پاسخ گوید:

یکی اینکه آیا می‌داند که در مقام جدیدش دقیقا چه انتظاری از او می‌رود؟ و دوم اینکه آیا او امکانات و تجهیزات موردنیاز برای ارائه عملکرد عالی را در اختیار دارد یا نه؟ پاسخ به این دو سوال مشخص خواهد ساخت که تغییرات اجتناب‌ناپذیری که پس از ورود مدیر جدید به یک مجموعه روی خواهد داد محیطی مملو از ابهام و چالش را به دنبال خواهد داشت که باید آنها را به بهترین شکل ممکن مدیریت کرد. برای این کار اجرایی کردن توصیه‌های زیر مفید خواهند بود:

• در اولین فرصت پس از انتصاب‌تان به‌عنوان مدیر، تمام اعضای تیم تحت رهبری‌تان را دور هم جمع کنید و تغییر موقعیت کاری‌تان را برای آنها توضیح دهید. قبل از برگزاری این گردهمایی به صورت مکتوب انتصاب‌تان را به اطلاع همه برسانید و در دعوت‌نامه نیز دلیل برگزاری این جلسه را بحث در مورد تغییراتی که قرار است در سازمان رخ دهد، ذکر کنید.

• به همه این اطمینان را بدهید که تغییرات و تحولات آتی به‌طور حتم مثبت و سازنده خواهند بود و به نفع تمام افراد تمام می‌شوند. در این میان از تهدید کردن و هشدار دادن به دیگران جدا خودداری کنید، چراکه مقاومت گسترده همکاران سابق‌تان را که هنوز به شما به عنوان مدیر مافوق‌شان نگاه نمی‌کنند به دنبال خواهد داشت.

• سبک مدیریتی‌تان را برای همکاران سابق‌تان تشریح کنید. سعی کنید هم از انتظارات همکاران از شما به عنوان مدیر مطلع شوید و هم توقعات خود از آنها را به عنوان یک مدیر تبیین کنید. بهتر این است که این کار با شفافیت و بدون تعارف صورت پذیرد تا از بروز سوءتفاهم‌های بعدی پیشگیری شود.

• هیچ‌گاه سبک مدیریتی‌تان را با مدیر قبلی مقایسه نکنید. مقایسه کردن خود با مدیر قبلی یکی از بزرگ‌ترین اشتباهاتی است که می‌توانید در نخستین روزهای مدیریتی‌تان مرتکب شوید و بهتر است به‌جای این کار بر تبیین سبک مدیریتی و اولویت‌های کاری‌تان تمرکز کنید.

• به پیشنهادها و توصیه‌های کاری همکاران سابق‌تان با دقت گوش کنید. بعضی از مدیران تازه‌کار از بهادادن به همکاران سابق‌شان که الان زیردستشان محسوب می‌شوند هراس دارند، درحالی که آنها می‌توانند بهترین مشاوران باشند و در اغلب موارد پیشنهادهایی ارائه می‌دهند که کاملا کاربردی و عملی است.

• با همه افراد تحت امرتان به یک شکل برخورد کنید. همه ما وقتی که به عنوان کارمند در یک مجموعه مشغول به‌کار هستیم با بعضی از همکارانمان صمیمی‌تر و نزدیک‌تر هستیم و رابطه کاری بهتری با آنها برقرار می‌کنیم. اما بعد از آنکه به مقام مدیریت می‌رسیم باید تمام این تفاوت‌های ارتباطی را کنار بگذاریم و با همه کارکنان به یک شکل برخورد کنیم. پس همیشه به یاد داشته باشید که یک مدیر هیچ‌گاه در برقراری ارتباط با افرادش تبعیض قائل نمی‌شود.

• خودتان باشید. با در نظر گرفتن تمام تغییراتی که پس از مدیر شدن شما رخ داده یا خواهد داد، همیشه سعی کنید خودتان باشید و به اصطلاح «خودتان را گم نکنید» چراکه این ویژگی‌های فردی و توانمندی‌های شخصی‌تان بوده است که موجب شده به مقام مدیریتی برسید و ایجاد تغییرات گسترده در شخصیت و برخوردهای شما باعث می‌شود از خود قبلی‌تان فاصله بگیرید.

هیچ‌گاه از یاد نبرید که همکاران سابق شما به‌طور کامل حرکات و رفتارهایتان پس از ارتقای مقام را تحت‌نظر دارند و به‌خصوص در هفته‌ها و ماه‌های اول فعالیت مدیریتی، توان مدیریتی و ارتباطی‌تان را برانداز می‌کنند، پس چه بهتر که در این دوران گذار عملکردی بی‌نقص و رفتاری اندیشمندانه و هدفمند داشته باشید.

برچسب ها: ، ،


منبع: فرادید

تجارت آزاد چگونه اروپا را بزرگ کرد؟

هفته نامه جامعه پویا – ریچارد ابلینگ*، ترجمه شیدا ملکی: جنگ جهانی اول از سال ۱۹۱۴ شروع شد و تا ۱۹۱۸ به طول انجامید؛ اما در اصل نخستین جنگ مدرن که اروپا و دیگر نقاط جهان را تسخیر کرد، حدود یک قرن پیش از آن یعنی از ۱۷۹۱ تا ۱۸۱۵ پس از انقلاب کبیر فرانسه و ظهور ناپلئون و درگیری بیشتر کشورهای اروپا آغاز شده بود. مرگ و نابودی همه جا همراه با ارتش فرانسه وارد می شود. کشورها پس از تسخیر شدن، مقاومت را می آموختند و آنگاه فصل بیرون راندن ارتش فرانسه از کشورهای تسخیر شده فرا می رسید.

همزمان با جنگ فیزیکی و در دست گرفتن زندگی مردم، جنگاوران اندیشمند آن زمان توانستند الگویی برای اجرای روش جنگ اقتصادی نی ارائه کنند. در میانه سال های ۱۸۰۶ و ۱۸۰۷ ناپلئون سیستمی با عنوان «سیستم قاره ای» معرفی کرد که با اجرای آن دولت فرانسه واردات کالاهای انگلیسی به هر کشوری که فرانسه آن را فتح کرده یا از متحدان فرانسه محسوب می شود، ممنوع و محدود می کرد. علاوه بر این نیروی دریایی فرانسه با محاصره جزایر انگلستان از ورود جنگ افزار به این ناحیه جلوگیری می کرد.

بریتانیا نیز سیستم محاصره خود را در اقیانوس اطلس و در طول سواحل اروپا علیه کشتی هایی که با فرانسه متحد بودند به کار انداخت. کمی بعد از این حرکت، بحث مهمی در تمامی محافل بریتانیا درباره این شیوه برخورد و نحوه تاثیر آن بر اقتصاد انگلستان به راه افتاد چرا که در اثر این سیاست، بریتانیا مجبور بود رابطه خود را با بسیاری از کشورها در اروپا از جمله خود فرانسه قطع کند.

تجارت آزاد چگونه اروپا را بزرگ کرد؟

در همین روند، بسیاری ادعا کردند بریتانیای کبیر کشوری بزرگ با مردمانی سختکوش در زمینه تولیدات کشاورزی و صنعتی است؛ اما بحث این که تولید برخی از مواد ضروری در اثر این تجارت ضربه سختی خواهد خورد، همچنان باقی ماند. این حقیقتی کتمان نشدنی بود که امکان تولید برخی از مواد و کالاها در جزیره انگلستان وجود نداشت و تولید همین کالاها در کشورهای دیگر و خرید از آنها می توانست با هزینه کمتری برای انگلستان تمام شود.

اما حقیقت این بود که بریتانیا پیش از این امتیاز مطلق تولید بسیاری از کالاهایی را که قبلا وارد می کرد، به دست آورده بود. تحت لوای همین امتیاز، تولیدکننده بریتانیایی می توانست بسیاری از همین کالاها را با نیروی کار و مواد اولیه ارزان در مدت زمانی مشابه با قیمتی یکسان و بعضا کمتر نسبت به زمانی که آن را از کشورهای دیگر می خریدند، تولید کند. بنابراین تولیدکنندگان بریتانیایی می توانستند در زمینه تولید، ضررهای کشورشان را به خاطر محدودیت تجارت با دیگر کشورها جبران کنند.

«توانگری شگرف» از تجارت آزاد متولد شد

این طرح از سوی تعدادی از اقتصاددان های سیاسی که مهم ترین آنها رابرت تورنس، جیمز میل و دیوید ریکاردو بودند، به چالش کشیده شد. جیمز میل (۱۸۳۶-۱۷۷۳) در نظریه تجارت مصون Commerce Defended (1808) به خوانندگان خود یادآوری می کند که افراد و کشورها فقط زمانی به تجارت با دیگر همنوعان مشغول می شوند که هزینه تولید کالاها در داخل، بیشتر از هزینه خرید آن از خارجی ها و دیگر مناطق جهان باشد.

همچنین میل و دیوید ریکاردو استدلال کردند با وجود آن که کشوری مانند بریتانیای کبیر امتیاز مطلق تولیدات بسیاری از کالاها در دیگر کشورها را به نام خود ثبت کرده اما تولیدکنندگان بریتانیایی می توانند در تولید برخی کالاها بسیار کارآمدتر از دیگر کشورها محسوب شوند. بریتانیا عملکرد بهتری خواهد داشت اگر وقت و هزینه خود را صرف تولیدات تخصصی کند و با در نظر گرفتن مزیت نسبی، تولیدات کالاهای دیگر را با هزینه کمتر از دیگر نقاط جهان تهیه کند.

مفهوم مزیت نسبی در اثر «اصول اقتصاد سیاسی و مالیات» دیوید ریکاردو (۱۸۱۷) به خوبی توضیح داده شد و به شهرت رسید. اگرچه مفهوم کلی این نظریه را پیش از او، رابرت تورنس و جیمز میل توضیح داده بودند.

ریکاردو با مثالی برای روشن کردن مزیت نسبی، توضیح می دهد: «برای نمونه یک کارگر انگلیسی یک متر پارچه را در چهار ساعت تولید می کند و یک ساعت طول می کشد تا یک کیلو سیب زمینی برداشت کند در حالی که یک کارگر ایرلندی برای تولید همان میزان پارچه به ۱۲ ساعت زمان و برای برداشت همان میزان سیب زمینی به دو ساعت وقت نیاز دارد. در این صورت انگلستان به وضوح سه برابر کارآمدتر از ایرلند در زمینه تولید لباس و دو برابر مفیدتر در زمینه برداشت سیب زمینی است. اما شرایط به گونه ای است که تولیدات منسوجات پارچه ای برای انگلستان بهتر است و شرایط برای پرورش سیب زمینی در ایرلند کارآمدتر خواهد بود.

درک نظریه نسبی نشان می دهد که همه کشورها می توانند جایگاهی در میان جدول تجارت و بازرگانی جهانی برای ارائه کالایی خاص داشته باشند. هر دو طرف «قوی» و «ضعیف» و تولید کننده بیشترین و کمترین کالا می توانند شرایط خود را در ارتباط با شرایط دیگران و در روند نفوذ به بازار جهانی بهتر کنند.

تجارت آزاد چگونه اروپا را بزرگ کرد؟

قانون ذرت و محدودیت های سخت تجاری

با شکست ناپلئون در سال ۱۸۱۵ به جای آن که مقررات و کنترل بر تجارت خارجی کمتر شود، دولت بریتانیا سکان را به دست گرفت و آنها را تشدید کرد. بیم آن می رفت که با آمدن دوران صلح و باز شدن دروازه های تجارت، بریتانیا در محصولات کشاورزان ارزان «غرق» شود و بسیاری از کشاورزان و زمین داران معروف که از طبقه اشراف این سرزمین بودند، زمین بخورند. از این رو در سال ۱۸۱۵ پارلمان انگلستان «قانون ذرت» را تصویب کرد که به موجب آن مالیات بالایی به مواد کشاورزی وارداتی همچون ذرت و گندم بسته می شد.

به این ترتیب قیمت گندم های داخلی رو به کاهش می گذاشت و قیمت گندم های خارجی به نسبت تولید داخل افزایش قابل توجهی پیدا می کرد. از زاویه ای دیگر گندم های داخلی فقط در شرایطی می توانستند با قیمت گندم های خارجی به فروش برسند که بخشی از مالیات واردات گندم های خارجی را پرداخت و در کنار آنها به فروش برسند یا این که فروشندگان داخلی فقط با پرداخت مالیات می توانستند گندم های خارجی را تهیه کنند و به قیمت بالاتری از قیمت گندم های داخلی به فروش برسانند.

جنبش ضد قانون ذرت و تلاشی برای تجارت آزاد

در سال ۱۸۲۰ گروهی از صنعتگران و بازرگانان بریتانیا عریضه ای بازرگانی را امضا کردند که در آن تصریح می شد این افراد «مخالف هرگونه مقررات محدود کننده تجارت، نه تنها در زمینه مقررات مربوط به محدود کردن سوددهی بلکه مخالف هرگونه مقرراتی است که رقابت خارجی را محدود می کنند.»

در سال ۱۸۳۶، انجمن طرفداران ضدیت با قانون ذرت در لندن تشکیل شد. کمی بعد یعنی در سال ۱۸۳۹ همین انجمن با تغییر نام در منچستر نیز تاسیس شد. در هفت سال بعدی با مدیریت استادانه و قدرتمند ریچارد کوبدن و جان برایت، این انجمن تمام تلاش خود را به کار برد تا قانون ذرت لغو و تجارت آزاد در تمامی بریتانیا برقرار شود. پس از آن باب مبارزه جدی در تمامی شهرها و روستاها علیه قانون ذرت باز شد. هزاران دلار کمک های نقدی برای برگزاری جلسات عمومی و مناظرات در شهرهای بزرگ جمع آوری شد و در کنار آن کتاب ها و جزوات بسیاری رایگان به دست متقاضی ها می رسید. این قدمی بزرگ برای لغو محدودیت های دولتی و آزادی تجارت بود.

ریچارد کوبدن و فراخوان یک جانبه برای تجارت آزاد

ریچارد کوبدن (۱۸۶۵-۱۸۰۴) از آغازِ تلاش برای تجارت آزاد، برداشتن محدودیت را مسیری قدرتمند برای سیاست زدایی از روابط انسانی می دانست. به عقیده او از طریق خصوصی سازی تمام معاملات میان بازارهای مختلف در جهان، تجارت آزاد می تواند بسیاری از بهانه های جنگ را از میان بردارد. از جملات معروف کوبدن جمله «نزدیکی اندک میان دولت ها و اتصال قوی میان ملت های جهان» بود. از این رو انجمن فعالیت ضد قانون ذرت، شعار «تجارت آزاد، صلح و اراده خیر در میان ملل» را انتخاب کرد. پس از آن ریچارد کوبدن و انجمن فعالیت ضد قانون ذرت، پرونده آزادسازی یک جانبه تجارت را راه اندازی کردند.

با نخست وزیر شدن سر رابرت پیل در سال ۱۸۴۱ دیگر امیدی برای برداشته شدن این قانون وجود نداشت. او مصمم به حفظ قانون ذرت به عنوان سنگ بنای سیاست اقتصاد خارجی بریتانیا در زمان خود بود اما در اثر یکی از طنزهای تاریخی، مردی که برای دفاع از این قانون منصوب شده بود، دفاع از این قانون را کنار گذاشت و خواستار فسخ این قانون در سراسر بریتانیا شد.

در طول سال های بعد دولت پیل، کارایی قانون ذرت را کاهش داد و بسیاری از محدودیت های تجاری بر سر راه تولید محصولات صنعتی را لغو کرد اما موانع برای تجارت محصولات کشاورزی همچنان به قوت خویش باقی ماند.

عاقبت در سال ۱۸۴۳ با استدلال بی امان تاجران، پیل مجبور شد در مجلس عوام بگوید: «من مجبورم اعتراف کنم که منافع ما در خرید ارزان است، چه کشورهای دیگر از ما ارزان بخرند چه نخرند.»

تجارت آزاد چگونه اروپا را بزرگ کرد؟

در سال ۱۸۴۵ از ۸۱۳ کالای موجود در فهرست محدودیت های تعرفه ای ۴۳۰ قلم کالا در فهرست تجارت آزاد قرار گرفت اما همچنان مواد غذایی در فهرست استثناها باقی ماندند تا این که در پاییز همان سال بارش بی امان باران بسیاری از مواد غذایی تولید داخل را از بین برد. قیمت نان به طرز سرسام آوری بالا رفت و خطر قحطی در میان توده های مردم زیاد شد.

نوامبر ۱۸۴۵ رهبران دو حزب محافظه کار و ویگ ها گرد هم آمدند تا قانون ذرت را فسخ کنند. ژانویه ۱۸۴۶ رابرت پیل در مجلس عوام اعلام کرد که ناکارآمدی این قانون، آن را منسوخ کرده است. در ۲۷ فوریه قطع نامه اولیه فسخ این قانون تصویب شد و لایحه واردات قانونی ذرت پس از سه بار قرائت در مجلس به تصویب رسید و در ۱۶ می همان سال از دستور کار مجلس خارج شد اما دوک ولینگتون به سرعت تصویب این قانون را از طریق مجلس اعیان پیگیری کرد و قانون تجارت آزاد از تاریخ ۲۵ ژوئن ۱۸۴۶ در سراسر بریتانیا برقرار شد.

محافظه کاران حامی رابرت پیل در پی تصویب این قانون خشمگین شدند و همان روز از پیل خواستند استعفا کند. او در سخنرانی پایانی خود اعلام کرد امیدوار است هر دولتی بر سر کار می آید در تمایل به ایجاد رابطه نزدیک با دیگر کشورها اصول اولیه کشور را زیر پا نگذارد.

جنبش آزادانه انسان، پول و محصولات

بریتانیا نخستین کشور در جهان است که تجارت آزاد را به صورت یکجانبه در کشورش برقرار کرد. در مباقی قرن نوزدهم – در واقع تا زمانی که نیروهای شر و تاریکی، کشورهای این قاره را وارد جنگ جهانی اول کردند – حرکت آزاد انسان ها، پول و کالاها از سراسر جهان به امپراتوری بریتانیا آزاد بود.

این موفقیت اقتصادی الگویی برای دیگر کشورهای جهان بود. بسیاری از آنها در ارتباط با نحوه تجارت بریتانیا دریافتند که می توان برای تجارت خراجی آزاد مرزها را باز گذاشت و اگر برداشتن کامل بندها میسر نباشد، حداقل می توان محدودیت های آن را کاهش داد.

گوستاو استایلر، اقتصاددان بازار آزاد از کشور آلمان، در کتاب «عصر حکایت» می نویسد: «انسان ها، کالاها و پول در این دوران به معنای واقعی کلمه آزاد بودند. هر کسی که می خواست می توانست کشورش را ترک کند و بدون نیاز به پاسپورت به جایی که مد نظر دارد، سفر کند. روسیه تنها کشور اروپایی بود که همچنان در بند ویزا و پاسپورت باقی مانده بود. با وجود این تغییرات، همچنان موانع گمرکی در قاره اروپا وجود داشت اما قریب به اتفاق خاک امپراتوری بریتانیا نمونه کاملی از تجارت آزاد بود و دیگر کشورها همانند هلند، بلژیک، اسکاندیناوی و فنلاند برای نزدیکی بیشتر بریتانیا به برداشتن موانع گمرکی اقدام کردند.»

تجارت آزاد در قرن نوزدهم یک دستاورد محسوب می شد. این قدم در واقع تغییر و تحول نهادهای فرهنگی از طریق انجمن های خصوصی و صلح آمیز بشری و جنگ برای به دست آوردن امتیازهای متقابل بود. این تحول امروز هم ادامه دارد با این تفاوت که بازگشتی ارتجاعی به دولتی پدرسالارانه داشته و دخالت سیاسی در زندگی انسان ها در قرن گذشته به شیوه قابل توجهی پررنگ تر شده است.

*تحلیلگر بنیاد آموزش اقتصادی (FEE)


منبع: برترینها

۶ دلیل بی تاثیربودن بازاریابی ایمیلی شما

روزگاری در همین عصر ارتباطات اینترنتی، ایمیل بهترین راه دسترسی به مشتریان به نظر می رسید. اما با گذشت زمان، کاربران عادت کرده اند که ایمیل های متعددی که برایشان ارسال می شود را با فیلترهای مختلف مسدود کنند تا تنها همان مواردی که به نظرشان جالب است را در اینباکس خود مشاهده کنند. این فیلترها در ترکیب با فیلترهای ضد اسپم و پوشه Promotions جیمیل تبدیل به چالش های بزرگی برای دسترسی به مشتریان می شوند.

اگر هنوز هم بدون تعدیل و تنظیم استراتژی خود، از کمپین های ارسال ایمیل انبوه استفاده می کنید، احتمالا متوجه نتایج ناامیدکننده ای که کسب می کنید شده اید. علیرغم تلاشی که صرف نگارش ایمیل و به روز رسانی فهرست های ایمیل خود می کنید، اگر کسی روی ایمیل شما کلیک نکند فقط وقت خود را تلف کرده اید.

آنچه در ادامه می آید دلایل بی ثمربودن فعالیت های بازاریابی ایمیلی شما در دنیای امروز است که همراه با پیشنهاداتی برای حل هر یک از آنها ارائه شده است:

  1. مخاطب خود را نمی شناسید

امروزه دیگر تبلیغ و ترویج کورکورانه و غیرهدفمند برای جلب مشتری کافی نیست. روش های متنوعی وجود دارند که به واسطه آنها می توانید اطلاعات بیشتری درباره دریافت کننده ایمیل های خود کسب کنید. با توجه به رفتارهایی مانند نرخ باز شدن ایمیل ها، کلیک ها و تعداد افرادی که اشتراک خود را لغو می کنند می توانید با مشتریان خود آشنایی بیشتری پیدا کنید.

  1. ایمیل های خود را شخصی سازی نمی کنید

امروزه بازاریاب های موفق برای شخصی سازی ایمیل های خود از بخش بندی (segmentation) و هدفگیری مجدد (retargeting) استفاده می کنند. به عنوان نمونه، ممکن است یکی از مشتریان شما که محصول خاصی را در گذشته خریداری کرده به محصول مشابهی که این ماه عرضه می کنید علاقمند باشد. در چنین شرایطی باید با هدف گیری مجدد، دوباره او را خطاب قرار دهید. در همین حال، اگر شما دو نوع محصول تقریباً متفاوت ارائه می کنید، با بخش بندی فهرست ایمیل خود می توانید ایمیل های ترویجی متناسب با علاقمندی هر گروه را ارسال کنید. در هر صورت ایمیل های انبوه و عمومی که توجهی به نیاز و خواسته دریافت کننده ندارند معمولا باعث می شوند که دریافت کننده اشتراک خود را از خبرنامه شما لغو کرده یا ایمیل را به عنوان اسپم به نرم افزار مشاهده ایمیل خود معرفی کند (که این خود تبعاتی برای ایمیلهایی که از دامنه شما ارسال می شود دارد) و یا اینکه در بهترین حالت فقط ایمیل شما را باز نکند. در هر صورت هیچ یک از این موارد برای کمپین شما مطلوب نخواهد بود.

  1. عنوان مناسبی انتخاب نکرده اید

در شرایطی که مخاطبان شما هر روز ایمیل های متعددی را دریافت می کنند، نمی توانید انتظار داشته باشید که تک تک آنها را با جان ودل مورد بررسی قرار دهند، یا اینکه حتی آنها را باز کنند. کاری که اغلب کاربران انجام می دهند این است که به دنبال مواردی می گردند که برایشان اهمیت دارد، یا به نظرشان جالب می رسد. طبیعتاً تنها چیزی که می تواند توجه آنها را در این شرایط جلب کند، عنوان ایمیل است. عناوین شخصی سازی شده در این جهت می توانند بسیار کمک کننده باشند، اما فقط قرار دادن نام مشتری در عنوان کافی نخواهد بود. شما باید از طریق استفاده از تعلیق، طنز و شوخی و یا افزودن چیزی که با خواسته های مشتری مطابقت دارد در عنوان ایمیل خود توجه مخاطب را جلب کنید.

  1. روی نتایج نظارت نمی کنید

اگر توجه دقیقی روی کمپین های خود نداشته باشید، فرصت های بزرگی را از دست خواهید داد. با آغاز هر کمپین، روی میزان باز شدن ایمیل ها، نرخ کلیک و تبدیل ها نظارت کنید. آیا ایمیلی که در یک ساعت خاص فرستاده اید عملکرد بهتری از ایمیل هایی که قبل یا بعد از آن ارسال کرده اید داشته است؟ آیا یک عنوان نسبت به عنوان دیگر تاثیر بیشتری نشان داده است؟ برای دریافت اطلاعات لازمی که برای موفقیت بیشتر در تلاش بعدی خود نیاز دارید، در کمپین های خود از تست های دوبخشی استفاده کنید. علاوه بر این، می توانید از ابزارهای اینترنتی که بعضا آمار و ارقام دقیقی را نیز در اختیار شما قرار می دهند استفاده کنید.

  1. اطلاعات تماس مخاطب شما قدیمی است

یک کمپین بازاریابی ایمیلی تنها به اندازه نشانی های ایمیل دریافت کنندگانش ارزشمند است. حتی بهترین پیام بازاریابی هم اگر در اینباکس فردی قرار بگیرد که ماه هاست شغل هدف مورد نظر شما را ترک کرده، چیزی جز اتلاف وقت و سرمایه عایدتان نخواهد شد. اگر اطلاعات تماس مخاطبان خود را به طور مرتب مورد بررسی قرار ندهید، متوجه خواهید شد که بازگشت سرمایه شما در هر کمپین نسبت به کمپین قبلی با کاهش مواجه شده است. از نرم افزارهای جذب مشتری راغب (lead generation) که به طور خودکار اطلاعات تاریخ گذشته فهرست شما را بررسی می کنند و پیشنهاد به روز کردن آنها را می دهند استفاده کنید.

  1. افراط می کنید

یکی از بدترین کارهایی که یک کسب و کار می تواند انجام دهد این است که از ایمیلی که یک مشتری ارائه کرده است، سوء استفاده کند. اگر به هر نحوی نشانی ایمیلی به دست آوردید، از آن برای ارسال مواردی مانند کوپن های تخفیف یا پیشنهادات ویژه استفاده کنید که می دانید مخاطب به دریافت آنها علاقمند است. اگر مخاطبان خود را چندین بار در هفته با پیام هایی که به وضوح تبلیغاتی است بمباران می کنید، می توانید مطمئن باشید که یک لینک در پیام شما حتما کلیک های فراوانی دریافت خواهد کرد، و آن لینک لغو اشتراک است!

بازاریابی ایمیلی هنوز هم یک ابزار مرتبط و موثر برای دسترسی به مشتریان است، اما با افزایش کسب و کارها و انبوه ایمیل هایی که همه روزه به دست کاربران می رسد، تهیه ایمیل هایی که مخاطب به خواندن آنها علاقمند باشد، اهمیت بیشتری پیدا کرده است. برند شما با استفاده از استراتژی ها و ابزارهای مناسب و کسب اطلاعات بیشتر درباره مخاطبان می تواند در بازار رقابت باقی بماند و با هر کمپین نرخ تبدیل خود را افزایش دهد. علاوه بر این، شما می توانید از اطلاعاتی که کسب می کنید برای پیشبرد کمپین های بعدی خود نیز استفاده کنید.


منبع: گویا آی‌تی

۱۰ کمپانیِ تکنولوژی که بیشترین حقوق را پرداخت می‌ کنند

شاید یکی از مهمترین پارامترها برای انتخاب یک شغل یا محل کار درآمد آن باشد و البته کار کردن در کمپانی‌های دست‌ودل‌باز لذت دیگری دارد. در این مطلب می‌خواهیم ۱۰ کمپانی در حوزه تکنولوژی را معرفی کنیم که بیشترین حقوق را پرداخت می‌کنند. جالب است بدانید برای این کپانی‌ها هرسال ده‌ها میلیون رزومه فرستاده می‌شود.

حقوق‌هایی که در ادامه می‌خوانید، دریافتی سالانه کارمندان است.

۱۰٫  Open Table

10  کمپانی حوزه تکنولوژی که بیشترین حقوق را پرداخت می‌ کنند

یک کمپانی که برای شما در رستوران‌ها میز رزرو می‌کند و بیشتر در سانفرانسیسکو فعالیت دارد.

میانگین حقوق پرداختی: ۲۵۱ هزار دلار

میانگین پایه حقوق: ۱۳۸ هزار دلار

بازه پرداخت: از ۱۶۵ هزار دلار تا ۳۴۶ هزار دلار


۹٫ LinkedIn

10  کمپانی حوزه تکنولوژی که بیشترین حقوق را پرداخت می‌ کنند

شبکه اجتماعی با تمرکز بر شغل‌یابی که از سال ۲۰۰۲ فعال است.

میانگین حقوق پرداختی: ۲۶۲ هزار دلار

میانگین پایه حقوق: ۱۴۴ هزار دلار

بازه پرداخت: از ۱۶۰ هزار دلار تا ۳۷۵ هزار دلار


۸٫ Microsoft

10  کمپانی حوزه تکنولوژی که بیشترین حقوق را پرداخت می‌ کنند

مایکروسافت بزرگترین شرکت نرم‌افزاری جهان است که بیش از ۴۰ سال فعالیت دارد، یعنی از سال ۱۹۷۵ تا کنون.

میانگین حقوق پرداختی: ۲۶۹ هزار دلار

میانگین پایه حقوق: ۱۶۱ هزار دلار

بازه پرداخت: از ۱۶۳ هزار دلار تا ۳۸۶ هزار دلار


۷٫  Airbnb

10  کمپانی حوزه تکنولوژی که بیشترین حقوق را پرداخت می‌ کنند

این کمپانی اهل سانفرانسیسکو به شما کمک می‌کند در کشورهای مختلف خانه اجاره دهید و یا اجاره کنید.

میانگین حقوق پرداختی: ۲۷۱ هزار دلار

میانگین پایه حقوق: ۱۴۳ هزار دلار

بازه پرداخت: از ۱۹۶ هزار دلار تا ۳۵۰ هزار دلار


۶٫ Pinterest

10  کمپانی حوزه تکنولوژی که بیشترین حقوق را پرداخت می‌ کنند

شبکه اجتماعی برپایه اشتراک گذاری عکس که سال ۲۰۱۰ فعالیت خود را شروع کرده است.

میانگین حقوق پرداختی: ۲۷۲ هزار دلار

میانگین پایه حقوق: ۱۴۱ هزار دلار

بازه پرداخت: از ۱۹۶ هزار دلار تا ۳۵۴ هزار دلار

۵٫  Facebook

10  کمپانی حوزه تکنولوژی که بیشترین حقوق را پرداخت می‌ کنند

معروف‌ترین شبکه اجتماعی جهان که توسط مارک‌زاکربرگ در کالیفرنیا شروع به کار کرد.

میانگین حقوق پرداختی: ۲۷۵ هزار دلار

میانگین پایه حقوق: ۱۴۶ هزار دلار

بازه پرداخت: از ۱۹۴ هزار دلار تا ۳۶۳ هزار دلار


۴٫  Uber

10  کمپانی حوزه تکنولوژی که بیشترین حقوق را پرداخت می‌ کنند

کمپانی فعال در حوزه حمل‌ونقل از سال ۲۰۰۹ که استارت‌آپ‌های اسنپ و تپسی در ایران یک کپی از این سرویس هستند.

میانگین حقوق پرداختی: ۲۷۹ هزار دلار

میانگین پایه حقوق: ۱۴۶ هزار دلار

بازه پرداخت: از ۱۸۶ هزار دلار تا ۳۷۹ هزار دلار


۳٫  Dropbox

10  کمپانی حوزه تکنولوژی که بیشترین حقوق را پرداخت می‌ کنند

شاید بتوان گفت اولین شرکتی بود که فضای ابری در اختیار کاربران قرار می‌داد و از سال ۲۰۰۷ تا امروز مشغول فعالیت است.

میانگین حقوق پرداختی: ۲۹۹ هزار دلار

میانگین پایه حقوق: ۱۴۲ هزار دلار

بازه پرداخت: از ۲۱۱ هزار دلار تا ۳۹۳ هزار دلار


۲٫ ٫Lyft

10  کمپانی حوزه تکنولوژی که بیشترین حقوق را پرداخت می‌ کنند

یک کمپانی فعال در حوزه حمل‌ونقل و رقیب Uber است.

میانگین حقوق پرداختی: ۳۰۰ هزار دلار

میانگین پایه حقوق: ۱۵۷ هزار دلار

بازه پرداخت: از ۲۱۸ هزار دلار تا ۳۸۷ هزار دلار


۱٫  Netflix

10  کمپانی حوزه تکنولوژی که بیشترین حقوق را پرداخت می‌ کنند

این کمپانی کالیفرنیایی در زمینه پخش فیلم و سریال فعالیت می‌کند.

میانگین حقوق پرداختی: ۳۱۲ هزار دلار

میانگین پایه حقوق: ۲۸۳ هزار دلار

بازه پرداخت: از ۲۲۴ هزار دلار تا ۴۰۶ هزار دلار

نکته‌ای که در این آمارها به وضوح به چشم می‌خورد حضور نداشتن ۲ کمپانی با ارزش دنیا است. گوگل به عنوان با ارزش‌ ترین کمپانی دنیا و اپل به عنوان دومین کمپانی باارزش در این لیست حضور ندارند. نکته دیگر اینکه مایکروسافت که پنجمین کمپانی باارزش دنیا است ۲ جایگاه نهم و هشتم را در این لیست به خود اختصاص داده است.


منبع: برترینها

اگر باهوش هستید پس چرا پولدار نیستید؟

اکنون تغییرات عمده‌ای به‌ وجود آمده و جنگ‌های تجاری بسیاری در سراسر جهان به وقوع پیوسته است. همه کس، در همه جا، وضعیت تجاری رقیب را دنبال می‌کند. این بدان معنی است که: به کارگیری اصول جنگ بازار، از همیشه مهم‌تر شده است. شرکت‌ها باید چگونگی مقابله با رقبا را دانسته، عیب‌هایشان را کشف و از قدرت گرفتن آن‌ها جلوگیری کند.

جنگ بازاریابی

آن‌ها باید استراتژی صحیحی را دنبال کنند؛ در اینجا تفاوت نمی‌کند که شرکت کوچک، متوسط و بزرگ باشد. باید استراتژی خاصی تدارک دید که با شرایط موجود بتوان در قرن بیست‌و یکم، به فعالیت‌های تجاری ادامه داد. این‌ها آموزش‌هایی است که، در هیچ یک از دانشگاه‌های اقتصاد و تجارت جهان، تدریس نمی‌شود.

اصل قدرت

تاکنون بارها شنیده‌اید که می‌گویند: رسیدن به اوج بسیار آسانتر از ماندن در اوج است. این جمله را فراموش کنید! این یک حساب ساده ریاضی است، که از طرف آن دسته از مردم که به علم اجتماع بیشتر علاقه دارند تا واقعیت‌های دنیای تجارت، گفته می‌شود؛ اما ایستادن در اوج از رسیدن به آن آسانتر است. فرماندهان می‌توانند از اصل برتری قوا امتیاز کسب کنند. هیچ یک از اصول جنگ، اساسی‌تر از اصل برتری قوا نیست. قانون جنگل این است: ماهی بزرگ، ماهی کوچک را می‌خورد و شرکت بزرگ، شرکت کوچک را.

محاسبات ریاضی در رقابت‌های تجاری

چه اتفاقی می‌افتد اگر یک فولکس واگن با یک اتوبوس از روبه‌رو تصادف کند؟ تنها چند خراش سطحی بر روی سپر اتوبوس به وجود می‌آید؛ درحالی که فولکس واگن به‌طور کامل درهم می‌شکند. هرچه وسیله نقلیه بزرگتر باشد، زیان‌های وارده به نقلیه دیگر بیشتر است.

 وقتی که حادثه‌ای رخ می دهد، سرعت وسایل نقلیه تغییر می‌کند و این قانون اصلی فیزیک است که همواره وسیله نقلیه بزرگتر و سنگین‌تر، نسبت به وسیله نقلیه کوچکتر و سبک‌تر، آسیب کمتری می‌بیند.

وقتی دو شرکت رو‌در‌‌روی هم قرار می‌گیرند، همان اصل بالا نتیجه بخش خواهد بود. دریک سرزمین دست‌نخورده، آن شرکتی که از بازاریابی بهتری برخوردار است، سهم بیشتری از فروش را به دست می‌آورد. در تقسیم بازار فروش، شرکت نیرومند، سهم شرکت کوچکتر را از آن خود خواهد کرد؛ زیرا شرکت بزرگتر از عهده بودجه تبلیغاتی بیشتر، تشکیلات تحقیق بازار بزرگتر، بازاریابی بهتر و غیره برمی‌آید. تعجبی نداردکه پول‌دار، پول‌دارتر و فقیر، فقیرتر می‌شود.

آیا با این وضعیت، آینده‌ای برای شرکت‌های کوچکتر وجود دارد؟ البته که وجود دارد! شرکت های کوچکتر ( باسهم بازار کمتر)، نیاز دارند که مانند فرماندهان میدان نبرد فکر کنند. آن‌ها باید اولین اصل جنگ را همواره در اندیشه خود داشته باشند؛ « اصل برتری قوا»! ناپلئون می‌گوید:

« هنر جنگ با نفرات کمتر، عبارتست از: همیشه در مقایسه با دشمن، نیروی بیشتری در منطقه حمله یا دفاع داشته باشی».

جنگ بازاریابی

استدلال نادرست نیروی انسانی بهتر

خیلی ساده است که همکاران خود را قانع سازیم که حتی در وضعیت نابرابر، کارمندان بهتر پیروز می‌شوند. این چیزی است که آن ها دوست دارند بشنوند. ما هم قبول داریم که کیفیت به همان اندازه مهم است که کمیت؛ اما برتری قوا (کمیت) یک امتیاز بسیار بزرگ است که بر کیفیت غلبه می‌کند. هیچ تردیدی نیست که ضعیف‌ترین تیم در لیگ فوتبال ، می‌تواند قوی‌ترین تیم لیگ را شکست دهد؛ در صورتی که ۱۵ نفر در مقابل ۱۱ نفر بازی کنند.

هنوز شرکت‌های بسیاری هستند که معتقدند با نیروی بهتر می‌توان موفق شد. آن‌ها اعتقاد دارند که با استخدام نیروی برتر نسبت به رقبا و آموزش آن‌ها، می‌توانند در راس هرم بمانند. به‌طور قطع، امکان دارد که تعداد معدودی از نیروهای برتر را گردآوری کرد؛ اما هرچه شرکت بزرگتر باشد، امکان گردآوری این نیروها نیز کمتر می‌شود و اما زمانی که به غول‌های تجاری می‌رسیم، امکان گردآوری برترین‌ها، به صفر می‌رسد. در آخرین سرشماری‌، مشخص شد که شرکت ای.بی.ام، ۳۴۹۵۴۵ نفر در استخدام دارد که به‌سرعت بیشتر می‌شود.

ای.بی.ام در جنگ کامپیوتر پیروز است زیرا از شیوه آیزونهاور استفاده می‌کند. وقتی رقیب دو نفر نیرو دارد، این شرکت چهار نفر و زمانی که چهار نفر در شرکت رقیب کار می‌کنند، این شرکت هشت نفر در استخدام خود دارد.

استدلال نادرست محصول بهتر

استدلال نادرست دیگری که اغلب مدیران تجاری به آن باور دارند این است که محصول بهتر، در جنگ بازار پیروز خواهد شد. در پس اندیشه بسیاری از مدیران تجاری، این طرز فکر که حقیقت سرانجام کشف خواهد شد، وجود دارد. به بیان دیگر: اگر حقیقت با ما باشد، تنها به یک شرکت تبلیغاتی خوب که بتواند این حقایق را به مشتریان برساند و همچنین بازاریابان خوبی که بتوانند فروش را کامل کنند نیاز داریم.

ما با این نگرش که شرکت‌های تبلیغاتی یا بازاریابان، می‌توانند حقایق را آن‌طور که صاحب کالا می‌خواهد – به خریداران منتقل کنند و بدبینی‌ها را از ذهن آن ها پاک کنند موافق نیستیم؛ خود را به حماقت نزنیم، بدبینی‌ها با یک تبیلغ و یا تلاش بازاریابان از بین نمی‌رود. حقیقت چیست؟

 در درون هر انسان اندکی بدبینی وجود دارد. وقتی که آن‌ها نمایش تبلیغاتی شما را می‌بینند و یا ادعاهای بازاریابی شما را می‌شنوند با خود می‌گویند: آیا آن ها درست می‌گویند یا نه؟ بیهوده‌ترین کار در دنیای تجاری امروز این است که بخواهید نگرش مشتریان را تغییر دهید. وقتی ذهنیتی شکل گرفت، تغییر آن تقریبا غیر ممکن است. حقیقت چیزی است که در اندیشه مشتری وجود دارد. ممکن است آن چیزی که شما فکر می‌کنید نباشد؛ اما آن تنها حقیقتی است که شما می‌توانید روی آن کار کنید.

اگر باهوش هستید پس چرا پولدار نیستید؟

حتی اگر شما بتوانید خود را قانع کنید که محصول بهتری دارید، او به این فکر می‌افتد که اگر کامپیوتر شما بهتر از ای.بی.ام است چرا شما در راس نیستید؟حتی اگر بتوانید بعضی بدبینی‌ها را ازبین ببرید، چون در ردیف اول قرار ندارید همیشه از نگاه بدبینی‌ها مورد ارزیابی قرار می‌گیرید.

این یک فریب است که باور کنیم که محصول بهتر، در درازمدت برنده خواهد بود. تاریخ چه نظامی و چه تجاری، به قلم برندگان نوشته می‌شود نه بازندگان. ممکن است این نکته درست باشد که برندگان اغلب محصول بهتری تولید می‌کنند؛ اما این دلیل اصلی پیروزی آن‌ها نیست.

دوران جدید رقابت

زبان دنیای تجارت، زبان نظامی‌گری است. برنامه تبلیغاتی شلیک می‌کنیم! مثل ژنرال‌ها صحبت و رفتار می‌کنیم! اما مانند آن‌ها فکر و طراحی نمی‌کنیم. زمان آن رسیده که اصول استراتژی نظامی را در برنامه‌های تجاری قرار دهیم و شانس موفقیت را بیافزاییم.

جنگ بازاریابی

جنگ عنوان ها

جنگ نوشابه، جنگ کولا و جنگ همبرگر نمونه هایی از روزنامه نگاری با زبان نظامی است؛ اما در زیر این عنوان‌ها، نویسنده، اصول نظامی‌گری را به کل رد می‌کند.

«پپسی کولا» در حال پیروز شدن بر «کوکاکولا» است. دلیل اصلی آن نیز عدم توانایی کوکاکولا، در بهره‌گیری از امتیازات استراتژیک خود است.

«مک‌دونالدز» همچنان پرفروش بازار برگر حاکم است. اما، «برگر کینگ» و « وندیز» با به‌کار گرفتن بعضی از اصول جنگ تجاری، درحال پیشروی هستند.

ماهیت منطقه نبرد

جنگ‌های تجاری، نه در قفسه داروخانه‌ها و یا فروشگاه‌ها و نه در مراکز خرید، بلکه در مغز مشتریان به وقوع می‌پیوندد. مغز مشتریان، منطقه نبرد است؛ منطقه ای که بی ثبات و دستیابی به آن بسیار مشکل است.

فرماندهان دنیای تجارت

دنیای تجارت، امروز به «فیلد مارشال هایی» نیازمند است که برنامه ریزی و هدایت بازار را به عهده بگیرند و دارای صفاتی مانند: قابلیت انعطاف، توان فکری و جسارت فراوان باشند.


منبع: برترینها

۷ کاری که افراد بسیار موفق قبل از ساعت ۷ انجام می دهند

افراد موفق از همه قشری هستند و ممکن است هر سن و سالی نیز داشته باشند، اما همگی یک نقطه مشترک دارند: سدهای غیرقابل نفوذ از دید دیگران، برای آنها چالش هایی است که با آغوش باز با آنها مواجه می شوند و موانعی است که با تلاش بر آنها غلبه می کنند.

اعتماد به نفس آنها در مقابله با سختی ها ناشی از قدرت شان در رها کردن همان منفی بافی است که مانع پیشرفت بسیاری از افراد به اصطلاح منطقی می شود.

موانع راه را مسدود نمی کنند؛ بلکه نشان دهنده درستی مسیر هستند.

این دیدگاه به افراد موفق کمک می کند تا تفکر متفاوتی نسبت به دیگران داشته باشند، و این اهمیت دارد؛ چرا که اگر شما هم به مانند بقیه فکر کنید، هر چقدر هم که با هوش یا باتجربه باشید، باز هم سرتان به همان سقف خواهد خورد. افراد موفق با تفکر خارج از عُرف خود و شنا کردن در خلاف جهت بقیه، پا را از محدودیت های خود فراتر می گذارند.

…و البته همه چیز با کارهای روزمره صبحگاهی آغاز می شود. مواردی که در ادامه می آید روش استفاده افراد فوق موفق از اولین ساعات روز است:

  1. آب لیمو می نوشند

juice-recipe-for-weight-loss

نوشیدن آبلیمو به محض بیدار شدن از خواب، سطح انرژی فیزیکی و ذهنی شما را به اوج می رساند و با بهبود جذب مواد مغذی در معده، به شما یک افزایش انرژی مستمر و طبیعی ارزانی می کند که در طول روز هم حفظ می شود. برای اطمینان از جذب کامل، لازم است همان ابتدای صبح و با معده خالی آبلیمو را میل کنید. به علاوه، باید ۱۵ تا ۳۰ دقیقه صبر کنید (بهترین زمان برای ورزش) و سپس به سراغ صبحانه بروید. لیمو خود مملو از مواد مغذی، مانند پتاسیم، ویتامین ث و آنتی اکسیدان ها است. اگر وزن شما کمتر از ۷۰ کیلوگرم است، آب نیمی از یک لیموی کامل را بنوشید (لیموی کامل در صورتی که بیش از ۷۰ کیلوگرم وزن دارید). از آنجایی که آبلیمو برای دندانها مضر است، مراقب باشید که تا حد ممکن دندانها آغشته نشوند (از نی استفاده کنید)، ترجیحا آبلیموی سرد بنوشید (اثر آن بر دندانها کمتر است) و بلافاصله مسواک نزنید (بخاطر وجود اسید سیتریک روی دندان باعث برداشتن مینای دندان می شود).

  1. ورزش می کنند

افراد موفق (مانند تیم کوک در اپل و باب ایگر از دیزنی) معمولا قبل از ساعت ۶ صبح از خواب بر می خیزند تا تکانی به بدن خود بدهند. در حالیکه ممکن است این ساعت بیداری و ورزش جنون آمیز به نظر برسد، تحقیقات درستی آن را تایید می کنند. یک تحقیق که در موسسه تحقیقاتی اونتاریوی شرقی در کانادا انجام گرفت نشان داد که افرادی که به مدت ۱۰ هفته دو بار در هفته ورزش می کردند، از نظر اجتماعی، تحصیلی و ورزیدگی احساس کارآمدی و بازدهی بیشتری داشتند. تحقیق دیگری که توسط محققان دانشگاه بریستول انجام شد نیز دریافت که افرادی که هر روز ورزش می کنند انرژی بیشتر و دید مثبت تری دارند، که هر دوی اینها برای به انجام رساندن کارها ضروری است. تنها ۱۰ دقیقه ورزش روزانه باعث ترشح GABA (یک انتقال دهنده عصبی) می شود که باعث تسکین مغز شده و رفتارهای ناگهانی را تحت کنترل شما در می آورد. ورزش کردن در همان ابتدای صبح با توجه به زمان آن، تداخلی با کارهای شما ایجاد نخواهد کرد و لذا همیشه برای آن زمان خواهید داشت. به علاوه، در طول روز خودکنترلی و انرژی شما را بهبود خواهد بخشید.

  1. ارتباط خود را با کار قطع می کنند

هوارد شولتز (مدیر عامل استارباکس) روز خود را با ارسال یک ایمیل انگیزشی به کارکنان خود آغاز می کند، پس از آن ارتباط با کار قطع می شود و تمام وقت خود را وقف ورزش و خانواده می کند. هنگامی که به محض بیدار شدن به سراغ ایمیل ها، پیامک، اینستاگرام، تلگرام و امثال آنها می روید، احتمال اینکه تمرکز خود را از دست بدهید بسیار بالا می رود و صبحِ شما تسلیم خواسته ها و نیازهای دیگران می شود. منطقی تر این است که این لحظات اولیه ارزشمند صبحگاهی را برای انجام یک کار آرامش بخش صرف کنید تا ضرب آهنگ آرام و مثبتی را برای تمام روزتان تنظیم کند.

  1. صبحانه سالم میل می کنند

صبحانه

خوردن هرچیزی برای صبحانه شما را از بسیاری از مردم جلو می اندازد. احتمال چاقی در افرادی که صبحانه میل می کنند کمتر است، ثبات قند خون بالاتری دارند و در طول روز نیز کمتر گرسنه می شوند. همه این آمار برای افرادی است که فارغ از نوع صبحانه، فقط صبح چیزی می خورند. هنگامی که یک صبحانه سالم میل می کنید، دروازه های یک روز پربازده را به روی خود می گشایید. یک صبحانه سالم به شما انرژی می دهد، حافظه کوتاه مدت شما را تقویت می کند و به شما کمک می کند تا تمرکز خود را بیشتر و بهتر حفظ کنید.

  1. روی تمرکز حواس خود تمرین می کنند

مِدیتِیشِن تمرکز به نحو فزاینده ای نزد مدیران عامل موفق محبوبیت کسب کرده است، و دلیل آن بیشتر به خاطر مزایای خارق العاده ای است که در بهره وری و ایجاد حال بهتر با خود به همراه دارد. تحقیقات نشان می دهد که تمرکز حواس با معکوس کردن واکنش جنگ یا گریز (توضیح ویکی پدیا) با استرس مبارزه می کند، توانایی شما برای تمرکز را بهبود می بخشد، خلاقیت را افزایش می دهد و هوش عاطفی (EQ) شما را تقویت می کند.

  1. برای خود اهداف روزانه تنظیم می کنند

بنجامین فرانکلین (از چهره های بسیار مطرح و از بنیانگذاران ایالات متحده) برای برنامه ریزی روزانه خود وسواس داشت. او هر روز صبح از ساعت ۴ از خواب بر می خواست و با دقت و ریزبینی برنامه خود را تنظیم می کرد. پیام واضحی در عادت این نویسنده، طنزنویس، نظریه ‌پرداز سیاسی، سیاستمدار، دانشمند، مخترع و فیزیکدان وجود دارد: تنظیم دقیق اهداف با خود مزایای فراوانی به ارمغان می آورد. هنگامی که با دقت هر چه تمام تر برای هر روز خود برنامه ریزی می کنید، شانس شما برای تحقق اهداف تان به اوج خود می رسد. بهتر است اهداف روزانه خود را پس از تمرین تمرکز حواس انجام دهید، چرا که آرامش و وضوحی که از تمرکز حواس نصیب تان می شود به شما کمک خواهد کرد تا هدف های کارآمد و دقیق تری را معین کنید.

  1. «نه» می گویند

«نه» یک کلمه قدرتمند است که از صبح ارزشمند شما محافظت می کند. هنگامی که وقت گفتن نه است، از گفتن عباراتی مانند «فکر نمی کنم بتونم» یا «مطمئن نیستم» خودداری کنید. نه گفتن به یک مسئولیت جدید احترام به مسئولیت های فعلی شما است. تحقیقاتی که در دانشگاه کالفرنیا در سانفرانسیسکو انجام شد نشان داد که هر چه گفتن نه برای فردی دشوارتر باشد، احتمال بروز استرس، فرسودگی روانی و حتی افسردگی در وی بالاتر می رود.

جمع بندی

علیرغم اینکه استراتژی های بالا امتحان خود را پس داده اند، اما شما باید بر اساس آنها فعالیت های دیگری که برای شخص شما موثرتر واقع می شود را نیز برای خود در نظر بگیرید.


شما دوست دارید چگونه صبح خود را سپری کنید؟ لطفا دیدگاه های خود را در بخش نظرات با ما در میان بگذارید.


منبع: گویا آی‌تی

عوامل استرس زا در محل کار و اثر آن روی جسم و روان

هر روز صبح با چه حسی از خواب بیدار می‌شوید؟ چقدر خوشحالید از اینکه یک روز دیگر از راه رسیده و باید سرکار حاضر شوید؟ دوست دارید زنده‌ترین ساعت‌های روز را همراه افرادی غیر از خانواده بگذرانید؟دربین همکاران‌تان کسی هست که بتوانید او را به‌عنوان دوست صمیمی انتخاب کنید و با او راحت صحبت کنید؟ چند بار در روز برای فرار از محل کار لحظه‌شماری می‌کنید؟ آیا دوست دارید ساعت کار طول بکشد و شما در محیط خوب و دوست‌داشتنی‌اش نفس بکشید؟ بعضی عوامل باعث دوست‌داشتنی شدن محیط کار می‌شوند.

دوست داشتن محیط کار و البته همکاران و در راس آن هم مدیر، باعث بالارفتن راندمان کار و احساس شادی و رضایت شما در محیط کار می‌شود. درست است که در این بازار کساد کار، باید خوشحال باشید که کاری دارید و حقوقی، اما گاهی بهتر است روان‌تان سالم بماند تا کار و حقوق داشته باشید! اینجا قرار است درباره عواملی که باعث شادی در محل کار می‌شود، صحبت کنیم. علاوه براین که با اینفوگرافی‌ها به بررسی عوامل استرس‌زای محل کار و اثر آن روی جسم و روان نیز خواهیم پرداخت.

‌با عشق کارتان را انجام دهید

اولین نکته برای موفقیت در کار این است که شما عاشق کارتان باشید. اگر از کاری که انجام می‌دهید لذت ببرید، احساس آرامش داشته و به صلح درونی با خودتان می‌رسید. این صلح، هماهنگی در جسم و روان را برای‌تان به دنبال داشته و باعث می‌شود به جای خستگی از کار، از آن لذت ببرید. سلامت روانی ناشی از رضایت شغلی، ویژگی مهمی است که نباید نادیده گرفته شود. بنابراین اگر از کارتان لذت نمی‌برید، حتما درصدد تغییر آن باشید.

آنچه کسب می‌کنید، مهم است

منظور، دریافت مالی نیست، هرچند این نکته هم بسیار مهم است. آنچه از انجام کاری در روان شما ته‌نشین می‌شود، بسیار مهم است. برای مثال احساس می‌کنید شغل شما باعث کمک به دیگران می‌شود؟ تاثیری روی میزان علم آنها دارد؟ تغییری در رفتار و گفتار آنها ایجاد می‌کند؟ به سلامت جسم آنها کمک می‌کند؟ به سلامت روان‌شان کمک می‌کند؟ باعث شادی و تفریح‌شان می‌شود؟ بنابراین حسی که از کار دریافت می‌کنید، بسیار مهم است. به این احساس دقت کنید.

 چه کسی چوب لای چرخ می‌گذارد؟

دریافتی‌تان‌ مهم است

بخش مهمی از رضایت شغلی به بحث میزان دریافتی بازمی‌گردد. به این معنی که شما در قبال ساعت‌ها و میزان کاری که انجام می‌دهید باید مبلغ منصفانه‌ای دریافت کنید. این رقم علاوه بر حقوق و مزایایی است که برای شما باید درنظر گرفته شود. درغیر این صورت احساس می‌کنید به شما ظلم شده و از شما بیگاری‌ می‌کشند. اگر دچار این حس هستید، ابتدا جای جدیدی را برای تامین درآمد مالی پیدا کرده و بعد از این شغل‌تان استعفا بدهید.

رفتار کارفرما چطور است؟

این که کاملا مشخص است! فلانی رئیس است و شما مرئوس! اما این که این جایگاه چقدر باعث اعمال قدرت، ظلم، تحکم، توهین یا به عکس کمک و همراهی با کارمند می‌شود، بسیار مهم است. اگر احساس می‌کنید کارفرما به چشم ابزار به شما نگاه می‌کند، حتما برای تغییر شغل‌تان اقدام کنید.

همکارها را ارزیابی کنید

هم اتاقی یا همکارهای دیگر چقدربا شما زاویه دارند؟ چقدر در تلاش زیرآب‌زنی هستید؟ چقدر دوست دارند کار را از شما بدزدند؟ یا به عکس، از مصاحبت با آنها لذت می‌برید؟ آیا با شما همقدم و همراه هستند و مثل یک تیم، تلاش می‌کنند کار بهتر پیش برود؟ این که ارتباط شما با همکارها به چه شکلی است، نکته بسیار مهم دیگری است که باید به آن توجه کنید. قدم اول و مهم، ثبات قدم و به قول معروف حفظ جایگاه‌تان است. قدم بعدی، صحبت کردن با همکار مورد نظر برای تغییر روندی است که در پیش گرفته است. راهکار بعدی، صحبت با مدیر است و راه نهایی، ترک محل کار است. درواقع حضور فرد یا افرادی که به قول معروف چوب لای چرخ‌تان می‌گذارند، چیزی جز خرد شدن اعصاب را به دنبال نداشته و باید هرچه زودتر شرایط را به شکل مناسب تغییر دهید.

احساس ارزشمند بودن مهم است

چقدر احساس ارزشمند بودن می‌کنید؟ حس می‌کنید کاری را انجام می‌دهید، پولی دریافت می‌کنید تا زندگی کنید یا این که اعتقاد دارید شما مهره مهمی اول برای خودتان، بعد در محل کار و درنهایت در کل جامعه هستید؟ اگر حس می‌کنید فرد ارزشمندی نیستید و کاری که انجام می‌دهید، با حضور یا بدون حضور شما انجام می‌شود، حتما بررسی مجددی روی جایگاه شغلی‌تان داشته باشید. اول این که ممکن است تفکر شما اشتباه باشد. دوم این که ممکن است فکرتان درست باشد و نیاز به تغییر شرایط باشد.
 
قابل اعتماد هستید؟

مروری روی رفتارتان داشته باشید. شما چقدر فرد قابل اعتمادی برای کارفرما و همکاران‌تان هستید؟ اگر مساله‌ای در محل کار وجود دارد، همان‌جا باقی می‌ماند یا آن را به دیگران منتقل می‌کنید؟ چقدر برای رفع مشکل یا مشکلات تلاش می‌کنید؟ خودتان جزو چرخ‌دهنده‌های فعال هستید یا باید به حال شما هم فکری کرد و تغییرتان داد؟ اگر به نظر خودتان فرد قابل اعتمادی نیستید یا برای بهبود اوضاع کار تلاشی نکرده و به قول معروف چوب لای چرخ مسیر حرکت می‌گذارید، علاقه‌ای به کارتان ندارید و به دلیلی از کار و محیط آن خسته شده‌اید. بنابراین باید برای تغییر شرایط اقدام کنید.

چقدر پیشرفت داشته‌اید؟

فرض کنید حدود ۱۰ سال است به انجام کاری اشتغال دارید. طی این ۱۰ سال، از نقطه‌ای که آغاز کرده‌اید، به کجا رسیده‌اید؟ آیا تغییری در جایگاه شغلی، میزان دریافتی و… شما اتفاق افتاده است؟ میزان تغییرات شغلی شما متناسب با تلاش و زحمت‌تان برای پیشرفت بوده یا نه؟ اگر این پیشرفت متناسب با تلاش‌تان بوده که جای تبریک دارد و شما حتما از کار‌تان راضی هستید. اگر این طور نیست، مروری به میزان تلاش فردی و نتیجه آن از طرف کارفرما داشته باشید. اگر این آهنگ متناسب نیست، سازتان را جای دیگری کوک کنید!

خودتان را با خودتان مقایسه کنید

برای اینکه بتوانید ارزیابی درستی از وضعیت شغلی‌تان از هر نظر داشته باشید، وضعیت‌تان را با افرادی که از نظر تحصیلات، شغل، ساعت کاری و… شبیه یا نزدیک به شما هستند، بسنجید. سپس برای هر اقدامی تصمیم بگیرید. بنابراین برای ارزیابی، ملاک درستی داشته باشید تا به نتیجه درست برسید.

شغل‌تان، بخشی از شماست

 آنهایی که اسم کوچک یا فامیلی‌شان را تغییر می‌دهند، از داشتن اسم یا فامیل مورد نظر رضایت ندارند. بنابراین در شرایط مناسب، از شر آنچه به هر دلیل آزارشان می‌دهد، خلاص می‌شوند و از فردای همان روز، خودشان را با اسم جدید معرفی می‌کنند. شاید ابتدا لبخندی گوشه لب بعضی‌ها هم ببینند، اما همین که خودشان خوشنود هستند، کافی است. شغل هم درست مانند همان اسم و فامیل است. بخشی از هویت ماست. بنابراین اگر فکر می‌کنید دوست ندارید شما را با داشتن فلان شغل بشناسند، حتما برای تغییر شرایط تلاش کنید. باید بتوانید با افتخار شغلتان را معرفی کنید؛ درست مانند زمانی که اسم و فامیل‌تان را به زبان می‌آورید.

تعادل فراموش نشود

چقدر به کارتان چسبیده‌اید؟ این چسبیدن از ترس کارفرماست یا این که واقعا دوست دارید مثل تفریح، کارتان را انجام دهید؟ به کارتان چسبیده‌اید؛ چون برنامه و تفریح دیگری ندارید؟ به کارتان چسبیده‌اید چون از نظر روانی کار کردن به شما کمک می‌کند به مسایلی فکر نکنید؟ فراموش نکنید، فکر کردن، برنامه‌ریزی کردن و تلاش برای بهبود شرایط کاری، حد و اندازه‌ای دارد. اگر بیش از اندازه به کارتان می‌چسبید، مسلما جایی خسته شده و اصطلاحا می‌برید! بنابراین بین کار و تفریح تعادل برقرار کنید.

اجبار یا علاقه؟

اگر همین حالا قرار باشد به دلیلی دیگر کارمند یا حتی کارفرمای مجموعه‌ای نباشید، کار دیگری برای تامین مخارج‌تان بلد هستید؟ به‌قول معروف می‌توانید گلیم‌تان را از آب بکشید یا این کار، تنها شغل و حرفه‌ای است که آن را بلدید؟ اگر پاسخ شما این است که می‌توانید با هزار و یک راه ممکن دیگر کسب درآمد کنید و فقط به دلیل علاقه‌تان این کار را انجام می‌دهید، یعنی شما شغل‌تان را عاشقانه دوست دارید و برای ماندن در این کار، اجباری ندارید. اگر پاسخ‌تان منفی است؛ همین حالا شروع به آموختن کاری بکنید که بتوانید درصورت نیاز برای مدتی از راه دیگری کسب درآمد داشته باشید. گاهی حتی باوجود علاقه به کاری، مجبورید از آن فاصله بگیرید، چه برسد به اینکه کاری را دوست نداشته باشید و به اجبار نیاز در آن بمانید.

چه کسی مسئول استرس شماست؟

چه کسی چوب لای چرخ می‌گذارد؟

تصمیم بگیرید

 بدون دخالت یا نظر دیگران، حداقل یک روز کامل شرایط کار‌ی‌تان را بررسی کنید. اگر احساس کردید کار آنقدر که باید راضی‌تان نمی‌کند، حتما سر فرصت برای تغییر شغل‌تان تصمیم بگیرید. اینجا همان لحظه نیاز به تغییر شرایط است.

مشکل را حل کنید

 اگر با کارفرما، همکارها و پرسنل خدماتی محل کارتان مشکلی دارید، آن را حل کنید. درغیر این صورت نمی‌توانید به کارتان ادامه دهید. حل کردن مشکل اولین و بهترین قدم برای باقی ماندن در محل کار و ادامه آن با رضایت کامل است.

زندگی‌تان را مرور کنید

گاهی در محل کار مشکلی وجود ندارد، اما استرس بیرون از محل کار، مانند مشکلات خانوادگی، فردی، دوستانه و… خودشان را به شما تحمیل کرده و تحمل شما را کاهش می‌دهند. بنابراین شاید گاهی با حل کردن مشکل بیرونی، مشکل محل کار نیز خودبه‌خود برطرف شود.

سر فرزندتان کلاه بگذارید!

نوزادان معمولا کم مو به دنیا می‌آیند و به همین دلیل سر آنها درمعرض سرما خوردن قرار دارد. درواقع یکی از راه‌هایی که سرما به قول معروف وارد بدن کودک می‌شود، سر اوست. بنابراین کلاه، یکی از واجب‌ترین وسایل جانبی برای کودکان است. برای انتخاب کلاه به این نکته‌ها دقت کنید.

حساسیت ندهد

 پوست سر و صورت نوزاد لطیف است. بنابراین باید از کلاه‌هایی استفاده کنید که اصطلاحا سر و صورت کودک را نخورند. معمولا الیافت پشمی زبر یا انواع پلاستیکی این حالت‌ها را ایجاد می‌کنند. بنابراین کلاه باید از جنس پشم بسیار لطیف و ترجیحا داخل آن پوشش نخی باشد.

گوش‌ها و گردن را بگیرد

 کلاه‌های گوش‌دار و آنهایی که کاملا تا پشت گردن، سر نوزاد را محافظت می‌کنند، مناسب هستند.

درهوای برفی، کلاه مناسب

 جنس کلاه باید مناسب با استفاده آن باشد. اگر قرار است کودک وارد هوای برفی شود، باید ابتدا کلاه مناسبی سر او کرده و روی آن کلاه کاپشن یا سرهمی ضدآب را قرار دهید تا سر او خیس و مرطوب نشود. برای اتاق، کلاه‌های سبک و نخی و برای هوای سرد معمولی، انواع بافتنی مناسب است.

نقاب‌دار خوب است

برای این که پیشانی کودک سرما نخورد، انواعی که لبه بلند یا نقاب‌دار دارند، مناسب است.

چه کسی چوب لای چرخ می‌گذارد؟


منبع: برترینها

۵ نکته که نشان می‌دهد یک شرکت بازاریابی شبکه‌ای خلاف می‌کند

بازاریابی شبکه‌ای یا بازاریابی چند سطحی (MLM) کسب‌و‌کاری جوان در جهان اما کمی قدیمی‌تر نسبت به آنچه در ایران رواج یافته است، به شمار می‌رود. این نوع بازاریابی که از نظر بسیاری تحلیلگران همان راه و روش هرمی است، هنوز در دنیا بحث‌برانگیز است. برخی آن را غیرقانونی می‌خوانند و حتی در بسیاری کشورها همچون چین فعالیت این شرکت‌ها ممنوع است.

اگر گشتی در اینترنت بزنید شمار بسیاری از مطالبی را می‌بینید که نسبت به بازاریابی شبکه‌ای هشدار می‌دهند. در بسیاری از این نوشته‌ها فرقی بین بازاریابی شبکه‌ای و فعالیت هرمی غیرقانونی وجود ندارد و بسیاری از کارشناسان نیز نتیجه گرفته‌اند بازاریابی شبکه‌ای نیز با مشکلات شرکت‌های هرمی مواجه است و در نهایت مشتریان خود را به همان پرتگاهی می‌برد که شرکت‌هایی نظیر گلدکوییست برده‌اند.

در واقع تنها تفاوتی که بین بازاریابی شبکه‌ای و فعالیت‌های هرمی بیان می‌شود این است که در اولی کالای واقعی خریدوفروش می‌شود و بازاریاب‌ها برای این کالاها مشتری پیدا می‌کنند اما در هرمی‌ها تنها زیرشاخه‌سازی اهمیت دارد و عمل اقتصادی واقعی انجام نمی‌گیرد.

اما تحلیلگران هشدار می‌دهند که بسیاری از شرکت‌های بازاریابی شبکه‌ای در پوشش فروش کالا همان کاری را می‌کنند که شرکت‌های هرمی انجام می‌دهند، یعنی فریب مشتریان و در نهایت رها کردن افرادی که در شاخه‌های پایین قرار دارند با ضرر هنگفت به نفع سرشاخه‌هایی می‌شود که پول زیادی به جیب می‌زنند.

 5 نکته که نشان می‌دهد یک شرکت بازاریابی شبکه‌ای خلاف می‌کند(بهنام)

مجله‌اینترنتی بیزینس اینسایدر (business insider) که از نشریه‌های معتبر جهانی به شمار می‌آید و معمولا به تحلیل پدیده‌های جدید اقتصادی می‌پردازد در یک مقاله جالب ۵ نکته را مطرح کرده که از طریق آنها می‌شود به دروغ یا راست بودن یک شرکت بازاریابی شبکه‌ای پی برد.

۱-حق عضویت: اگر شرکتی برای ورود شما به شبکه بازاریابان از شما درخواست پرداخت شهریه کرد به معنای متقلب بودن این شرکت است. چرا که اگر قرار باشد شما کالاهای تولید شده آن شرکت را به فروش برسانید دیگر دلیلی ندارد که مجبور به پرداخت حق عضویت باشید. شما با فروش محصولات نفع زیادی به شرکت خواهید رساند.

۲-درآمد زیاد در ازای کار کم: بدون شک کارهایی در دنیا وجود دارد که برای شما چندان سخت نیستند اما درآمد بالایی نصیب‌تان می‌کنند. اما مطمئنا هیچ کسب‌و‌کاری در جهان وجود ندارد که همه کسانی که وارد آن می‌شوند پول هنگفتی به دست آورند. برای پول زیاد باید کار زیاد هم کرد آن هم در زمینه‌های که پول ساز است نه بازاریابی.

۳-خرید بیشتر مساوی است با سود بیشتر: بسیاری از شرکت‌های بازاریابی شبکه‌ای شما را تشویق به خرید بیشتر می‌کنند و می‌گویند با خرید بیشتر سطح شما در شبکه بالاتر می‌رود و امتیاز بیشتری کسب می‌کنید. این یک دروغ است. خرید بیشتر هیچ سودی نصیب شما نمی‌کند بلکه آن‌چیزی که به شما سود می‌دهد فروش بیشتر است.

۴- چگونه درآمد بالا به دست می‌آورید؟

بسیاری شرکت‌های بازاریابی شبکه‌ای این مژده را به شما می‌دهد که در این کسب‌و‌کار درآمد بسیار بالا به دست می‌آورید اما نمی‌گویند که چگونه ‌این امر به واقعیت تبدیل می‌شود. ما به شما می‌گوییم که آنچه ‌این شرکت‌ها روی کاغذ می‌آورند در عمل ممکن نیست. در طول تاریخ ثابت شده که بازاریابی شبکه‌ای درآمدی در حد یک شغل جانبی برای شما به همراه دارند.

۵-کسب درآمد از طریق جذب افراد جدید: این یک دروغ بزرگ است. اگر شرکتی از شما خواست که به جذب توزیع‌کنندگان جدید به جای جذب مشتریان جدید بپردازید بدانید که کلاهبردار است. در چنین سیستمی به‌زودی تعداد زیادی بازاریاب وجود خواهند داشت که هیچ سودی نمی‌کنند.

مجله بیزینس اینسایدر با این توضیحات تاکید می‌کند که کسب‌و‌کاری که به برخی پول می‌دهد تا برخی دیگر را قانع کنند کسب‌و‌کار درستی نیست. در واقع شرکت‌های بازاریابی شبکه‌ای واژه تطهیرشده شرکت‌های هرمی است تا از این طریق مردم را به قانونی بودن این شرکت‌ها قانع کنند.

ایده بازاریابی شبکه‌ای از کجا آغاز شد؟

در واقع ایده بازاریابی شبکه‌ای از آنجایی مطرح شد که جی. پل گتی، ثروتمندترین مرد آمریکایی در سال ۱۹۵۷ میلادی اعلام کرد که «من ترجیح می‌دهم که از یک‌درصد تلاش صد نفر استفاده کنم تا اینکه از ۱۰۰درصد تلاش خودم». این ایده که اهرم زمان نام دارد، امروزه پایه‌گذار فلسفه بازاریابی شبکه‌ای شده‌است.

نخستین بار، یک شرکت دوچرخه‌سازی در روسیه از این ایده استفاده کرد و برنامه‌ای ترتیب داد که مشتریان با پرداخت ۱۰ روبل به جای ۵۰ روبل صاحب دوچرخه شوند اگر چهار مشتری دیگر نیز معرفی کنند؛ ولی فروش کمپانی به‌سرعت به اشباع رفت. در روسیه به آن شرکت بهمنی و در فرانسه به آن گلوله برفی لقب دادند و صد در صد تقلب و کلاهبرداری تلقی شد. از آن پس، سیاستمداران، اقتصاددانان و جامعه‌شناسان زیادی به‌دنبال پیدا کردن راهی بودند که از این ایده به نفع همه استفاده کنند.

 5 نکته که نشان می‌دهد یک شرکت بازاریابی شبکه‌ای خلاف می‌کند(بهنام)

نخستین کمپانی که به طور رسمی فعالیت بازاریابی چند سطحی را در سال ۱۹۳۰ آغاز کرد، کمپانی ویتامین کالیفرنیا بود که نام خود را در سال ۱۹۳۹ به نوترالایت تغییر داد و امروزه محصولات خود را از طریق کمپانی اموی (Amway’s) به فروش می‌رساند.

تاکنون بحث‌های زیادی در مورد شرکت‌های شبکه‌ای مطرح شده است و بسیاری کشورها تلاش کرده‌اند در این زمینه قانونی مدون کنند. یکی از بهترین قوانین در این زمینه به کمیسیون تجارت فدرال آمریکا برمی‌گردد.
به گفته کمیسیون تجارت فدرال آمریکا (FTC)، شرکت هرمی شرکتی‌ است که به اعضایش حق کمیسیون می‌دهد تا افراد جدید را وارد کنند. شرکت‌های هرمی محصولی را نمی‌فروشند و پول‌های مشتریان را در یکجا جمع می‌کنند و با آن کاری انجام نمی‌دهند. این شرکت‌ها در اکثر کشورهای دنیا از جمله‌ ایران غیرقانونی هستند؛ چون در ازای جذب افراد پول می‌دهند به‌طور اجتناب‌ناپذیر فروخواهند پاشید و وقتی هرم فروپاشی کند، به‌جز عده‌ای که در بالای هرم هستند همه دست خالی می‌مانند یا به عبارتی پول خود را می‌بازند.

FTC می‌گوید داشتن محصول، قانونی بودن شرکت را تعیین نمی‌کند. بعضی از شرکت‌های هرمی برای رد گم کردن، خود را شرکت ام‌ال‌ام یا همان شرکت چندسطحی معرفی کرده و محصولی را در پلان خود قرار می‌دهند ولی چون هدفشان فروش محصول نیست، قیمت آن بسیار بالاتر از بازار آزاد خواهد بود، یا اینکه دریافت محصول در آن شرکت‌ها مشروط به فعالیت در پلان تجاری‌شان است که برای کسانی‌که نمی‌خواهند یا نمی‌توانند مشتری پیدا کنند، پول از دست می‌رود. دو مشخصه بارز کمپانی‌های هرمی:

انبار کردن کالا

کمپانی مشتریان را وادار می‌کند که تعداد هر چه بیشتری کالا (عموما با قیمت بسیار بالایی) بخرند تا درآمد بیشتری داشته باشند، حتی اگر نتوانند آن کالاها را به مصرف برسانند. در این صورت افراد رأس هرم سود هنگفتی می‌کنند در حالی‌که محصول چندانی را به بازار ارائه نکرده‌اند و محصولات در زیرزمین‌ها انبار شده‌اند.

عدم خرده فروشی (فروش جزء به مردم)

به دلیل کیفیت پایین محصولات و هزینه بالای آنها، در اغلب شرکت‌های هرمی محصولات فقط بین اعضای داخل هرم توزیع می‌شود، نه بین مردم عادی بیرون از هرم.

در حال حاضر، قوانین و مقررات فعالیت در شرکت‌های بازاریابی شبکه‌ای در اکثر کشورها معین شده‌اند؛ ولی هیچ ارگان مشخصی وجود ندارد که مشخص کند یک کمپانی خاص هرمی یا شبکه‌ای قانونی است. اما در ایران، قانونی یا غیرقانونی بودن یک شرکت بازاریابی شبکه‌ای را وزارت صنعت، معدن و تجارت مشخص می‌کند.

از نگاه FTC، BBB، AG آن کمپانی که بیشتر به جذب بازاریاب می‌پردازد تا فروش محصول به مردم عادی، هرمی و غیرقانونی است.

5 نکته که نشان می‌دهد یک شرکت بازاریابی شبکه‌ای خلاف می‌کند(بهنام)

گرچه بازاریاب‌های شبکه‌ای مدام از ناکارآمدی روش بازاریابی کلاسیک و سقوط قریب‌الوقوع آن حرف می‌زنند و ادعا می‌کنند روش بازاریابی شبکه‌ای به‌زودی به روش بازاریابی غالب جهان تبدیل خواهد شد اما زورق به گل نشسته بازاریابی شبکه‌ای در سال‌های طولانی راهی به دریای آرامش نیافته است. با گذشت سال‌ها هنوز بزرگ‌ترین شرکت‌های این عرصه از جمله شرکت کذایی Amway’s نتوانسته جایگاهی بزرگ‌تر از صدمین خرده فروش جهان را به دست آورد.


منبع: برترینها

راهکارهایی برای درست صحبت کردن با مشتری

ماهنامه بازایاب بازارساز – زهرا جورابلو: صحبت کردن با مشتری یکی از بخش های جدانشدنی از حرفه فروشندگی است. به همین دلیل لازم است فروشندگان مهارت های درست صحبت کردن با مشتری را فرابگیرند. اگر فروشنده بتواند این مرحله را با موفقیت پشت سر بگذارد، احتمال موفقیت او افزایش خواهدیافت.

در این نوشته به راهکارهایی اشاره شده است که می توانید با بهره گیری از آنها، بهتر با مشتری خود صحبت کنید:

راهکارهایی برای درست صحبت کردن با مشتری

۱- صحبت کردن با مشتری را نوعی اجرا ببینید.

یکی از ویژگی های هنرمندان تئاتر این است که دیالوگ ها را تبدیل به تجربیاتی می کنند که به یادماندنی هستند. بنابراین خودتان را مانند یک بازیگر تئاتر ببینید. و البته به خاطر داشته باشید که اجراهای تان بر پایه صداقت و حقیقت باشد. اگر تنها بازیگر خوبی باشید، نمی توانید در بلندمدت ارتباط سودمندی با مشتری برقرار کنید.

۲- ابتدا اعتمادسازی کنید.

بزرگ ترین سخنرانان دنیا قبل از اینکه صحبت خود را شروع کنند، اعتماد مخاطب را به دست می آورند. این کار می تواند با گفتن خاطره ای مشترک یا مطلبی که احساس خوبی در مخاطب ایجاد کند، انجام شود. در فروش نیز پیش از هر چیز باید اعتماد مشتری را به دست آورد و سپس صحبت های کاری را با او آغاز کرد.

۳- تعهد خود را به مشتری نشان دهید.

در هر مرحله ای از فرایند فروش که با مشتری صحبت می کنیم، باید نسبت به ارتباطی که با او داریم، تعهدی به او بدهیم. این تعهد می تواند به شکل انجام کاری خاص در زمان مقرر، تخفیف دادن در صورت خرید حجم مشخصی از کالا یا هر مورد دیگری باشد. البته مهم تر از تعهد دادن به مشتری عمل کردن به آن تعهد است زیرا تعهد ندادن به مراتب بهتر از عمل نکردن به تعهد است.

راهکارهایی برای درست صحبت کردن با مشتری

۴- ابتدا مسئله را مشخص کنید و سپس راه حل.

فروشنده باید در ابتدا مسئله گرا باشد و سپس راه حل گرا. یکی از اشتباهات فروشندگان این است که قبل از آنکه مسئله را به درستی برای مشتری مشخص کنند، به او راه حل می دهند. در چنین شرایطی مشتری راه حل شما را می پسندد اما نمی داند که این راه حل چه کمکی می تواند به او بکند. بنابراین بهتر است در ابتدا مسئله (یا به عبارتی نیاز مشتری) را برای مشتری بیان کنیم و سپس راه حلی برای آن ارائه دهیم.

۵- چارچوب هایی برای سازمان دهی داشته باشید.

یک ساختار روشن به شما کمک می کند که آنچه را که می خواهند بگویید به خاطر بسپارید و به مشتری نیز کمک می کند که آنچه را شما  می گویید به درستی درک کند. برای این کار کافی است با توجه به زمانی که در اختیار دارید، موضوعات مد نظرتان را یادداشت و سپس آنها را اولویت بندی کنید. با این کار حتی اگر نتوانید در زمان تعیین شده به تمام موضوعات برسید، حداقل مطمئن هستید که اولویت های مهم خود را بیان کرده اید.

۶- از تکنیک های فروشندگان در دیگر صنعت ها کمک بگیرید.

برای آنکه بتوانید ارائه ای منحصر به فرد و متفاوت برای مشتری داشته باشید، لازم است تکنیک هایی را به کار ببرید که مشتری انتظار ندارد از افرادی که در صنعت شما فعال هستند، ببینید. برای مثال اگر فروشنده کاشی و سرامیک هستید، تحقیق کنید که فروشندگان ورق های فلزی از چه تکنیک هایی در صحبت های خود با مشتری استفاده می کنند. این کار به شما امکان می دهد که نزد مشتری، متمایز و برجسته شوید.

راهکارهایی برای درست صحبت کردن با مشتری

۷- فروش را یک فرایند ببینید.

فروشنده موفق فروشنده ای است که با صبر و تلاش خود مشتری را به سمت خریدن پیش ببرد. در حقیقت چنین فروشنده ای فروش را یک فرایند می بیند نه یک اتفاق لحظه ای. برای موفقیت یک فرایند عوامل مختلفی باید کنار یکدیگر قرار بگیرند. اگر یکی از این عوامل درست عمل نکنند این وظیفه فروشنده است که با صبر خود اوضاع را مدیریت می کند.


منبع: برترینها

۳ دلیل اهمیت حیاتی منابع انسانی برای موفقیت شرکت شما

معمولا اینطور نیست که مدیران منابع انسانی به عنوان «دست راست» مدیران عامل شناخته شوند؛ اما در واقع باید اینطور باشد.

دست راست مدیرعامل چه کسی است؟ معاون فروش؟ مدیر مالی؟ نظرتان راجع به مدیر منابع انسانی چیست؟

معمولا دپارتمان منابع انسانی (HR) در طبقه «دست راستی ها» قرار نمی گیرد؛ و البته این جای تاسف دارد، چرا که مدیران منابع انسانی در موفقیت هر سازمانی نقش حیاتی ایفا می کنند. آنها بیش از آنچه که به چشم می آید در پشت صحنه فعالیت می کنند. بدون آنها، کسب و کارها نمی توانند تیم های متعهدی از افراد مستعد داشته باشند و بدون این افراد مستعد، کسب و کاری هم نمی تواند وجود داشته باشد.

موارد زیر تنها چند مورد از ابعادی است که کارکنان بخش منابع انسانی با عنایت به آنها در موفقیت هر سازمان -و هر مدیر عاملی- نقش اساسی ایفا می کنند:

آنها تلاش می کنند تا بهترین ها استخدام شوند

ممکن است ساده به نظر برسد، اما استخدام عمیقا یک فرآیند پیچیده است. در واقع، ۴۸ درصد از مدیران عاملی که در سال ۲۰۱۵ در یک نظرسنجی از CareerBuilder شرکت کرده بودند اعتقاد داشتند که شرکت شان به دلیل استخدام های ناکارآمد متحمل ضرر شده است. جالب اینجا است که این فرآیند ابداً به سمت ساده تر شدن پیش نرفته است.

۹۵ درصد از کارفرمایانی که در سال ۲۰۱۶ در یک نظرسنجی از Jobvite شرکت کردند پیش بینی می کردند که استخدام در سال ۲۰۱۷ دشوارتر و پرچالشتر از سال های گذشته شود. اما این همانجایی است که دپارتمان های منابع انسانی اهمیت خود را نشان می دهند. آنها در جهت استخدام سریع و کم هزینه تلاش نمی کنند؛ آنها به دنبال یافتن بهترین افراد برای موقعیت کاری مورد نظر هستند و البته همین در بلندمدت باعث صرفه جویی در هزینه ها می شود.

دپارتمان های منابع انسانی بیش از شاخص های فرآیند استخدام، مانند هزینه و زمان، به شاخص های پس از استخدام مانند عملکرد و حفظ مستخدمان جدید اهمیت می دهند. این تمرکز روی موفقیت کارکنان جدید برای سلامت کلی سازمان به عنوان یک مجموعه ضروری است.

بر اساس گزارشی که توسط گالوپ در ماه مه ۲۰۱۶ ارائه شد، تنها ترک خدمت جوانان سالانه ۳۰٫۵ میلیارد دلار هزینه بر دوش اقتصاد ایالات متحده تحمیل می کند. اما هنگامی که منابع انسانی برای پیدا کردن بهترین استعدادها وقت می گذارد و سپس راه هایی برای حفظ رضایت این افراد پیدا می کند، استعداد محل خدمت خود را ترک نخواهد کرد. حفظ کارکنان به شرکت ها اجازه می دهد تا علاوه بر صرفه جویی در وقت و سرمایه، شتاب روند حرکت خود رو به جلو را نیز حفظ کنند.

آنها روی تعلق خاطر کارکنان به شغل خود تمرکز می کنند

تعلق خاطر

تعلق خاطر (engagement) کارکنان به عنوان یکی از بزرگترین مسائل و چالش های محیط های کاری شناخته می شود. نظرسنجی وضعیت محیط کار آمریکا در سال ۲۰۱۳ که توسط گالوپ با شرکت بیش از ۳۵۰۰۰۰ نفر در سطح ایالات متحده انجام شد تخمین زد که کارکنانی که دلبستگی کاری خود را از دست داده اند، سالانه با فقدان بازده خود چیزی بین ۴۵۰ تا ۵۵۰ میلیارد دلار کسب و کارهای این کشور را متحمل خسارت می کنند.

اما دپارتمان منابع انسانی مسئولیت کسب اطمینان از حفظ و افزایش تعلق خاطر کارکنان را بر عهده می گیرد. در واقع، تعلق خاطر در چند عامل خلاصه می شود که از آن جمله می توان به قدردانی از کارکنان، ارائه بازخورد، یادگیری و توسعه و در کنار آنها حقوق، مزایا و تعادل بین کار و زندگی اشاره کرد.

بنابراین، دپارتمان های منابع انسانی با جستجو و یافتن فرصت های جدید یادگیری و توسعه، دریافت بازخورد کارکنان با نظرسنجی های منظم درباره تعلق خاطر آنها و تهیه و توسعه برنامه های پاداش و عوامل انگیزه بخش، همیشه به دنبال بهترین استراتژی های حفظ و افزایش تعلق خاطر متناسب با فرهنگ شرکت و کارکنان خود هستند.

انگیزه بخشیدن، تحسین و قدردانی و ایجاد تعلق خاطر در کارکنان تاثیر فوق العاده ای دارد. از بین مستخدمانی که در نظرسنجی گلوبوفورس در سال ۲۰۱۶ شرکت کردند، ۸۲ درصد اینطور گفتند که هنگامی که حس می کنند کارشان مورد تایید، تحسین و قدردانی قرار گرفته است تعلق خاطر بیشتری پیدا می کنند و ۷۸ درصد نیز احساس می کردند که کارآمدی و بازده شان افزایش می یابد.

نظرات آنها باعث بهبود کسب و کار می شود

دپارتمان منابع انسانی دید منحصر به فردی نسبت به شرکت و افرادی که پشتوانه آن هستند دارد، و همین آن را در موقعیت مناسبی برای کمک به اتخاذ تصمیم های مهم کسب و کار قرار می دهد. اگرچه دپارتمان منابع انسانی از دید سنتی به عنوان بخشی از تیم استراتژی در نظر گرفته نمی شود، اما ۶۵ درصد مدیران عامل شرکت کننده در نظرسنجی CareerBuilder اعتقاد داشتند که پس از دوران رکود، نظرات این دپارتمان وزن بیشتری در مدیریت کلان شرکت ها پیدا کرده است. علاوه بر این، ۷۳ درصد نیز اینطور اظهار کردند که اطلاعاتی که مدیران منابع انسانی به آنها ارائه کرده اند تبدیل به بخشی از استراتژی کسب و کارشان شده است.

اگر همه چیز به درستی انجام شود، دپارتمان منابع انسانی درک عمیقی نسبت به استعداد و روش کار کارکنان خواهد داشت و از اطلاعاتی که گردآوری می کند به عنوان پشتوانه توصیه های خود استفاده می کند.

بیش از نیمی از مدیران عامل (۵۷ درصد) در نظرسنجی CareerBuilder اعتقاد داشتند که مدیران منابع انسانی با استفاده بهتر از سرمایه انسانی شرکت می توانند راه هایی برای افزایش کارآمدی و کاهش هزینه ها فراهم کنند.

هنگامی که دپارتمان منابع انسانی با مدیران شرکت همکاری تنگاتنگی داشته باشد، نتایج مهم و ارزشمندی به دست می آید. یک نظرسنجی که در سال ۲۰۱۴ توسط EY انجام شد دریافت که شرکت هایی که همکاری مناسبی بین دپارتمان های منابع انسانی و مالی خود برقرار کرده اند، درآمد بالاتر و بهبود بیشتری را در دامنه وسیعی از شاخص های منابع انسانی همانند تعلق خاطر کارکنان گزارش می کنند.

دپارتمان های منابع انسانی کارآمد به سازمان ها کمک می کنند تا در حالیکه کارکنان خود را راضی نگه می دارند، بیشترین بهره وری ممکن را نیز از آنها دریافت کنند. کارفرمایان با استفاده از نظرات بخش منابع انسانی می توانند در مورد محل و چگونگی سرمایه گذاری روی استعدادها تصمیمات هوشمندانه تری اتخاذ کنند که سود آنها عاید کل سازمان خواهد شد.


منبع: گویا آی‌تی

چگونه با پرورش قارچ پولدار شویم؟

مشاغل زیادی هستند که ما آن‌ها را به درستی نمی‌شناسیم. آدم‌های زیادی هم هستند که هنوز جویای شغل مناسب هستند.

 بعضی کالاها هستند که قبل‌ترها به‌عنوان کالای زینتی به شمار می‌آمدند؛ اما الآن در سبد کالای خانوارها کاملاً جابازکرده‌اند و به‌تبع آن تولید آن‌ها هم بالاتر رفته است. «قارچ» یکی از مواد غذایی است که تا سال‌های پیش مصرف آن زیاد نبود؛ اما الآن می‌توان آن را به‌عنوان یک مواد غذایی جدی در نظر گرفت و برای همین در سال‌های اخیر تولید و پرورش قارچ یکی از شغل‌های درآمدزا به‌حساب می‌آید؛ گرچه بازار آن همیشه با نوسانات زیادی رویه رو بوده است. «علی قهاری» جوان زنجانی است که نه سالی می‌شود وارد کار پرورش قارچ شده  و حالا تجربه‌اش را با مجله مهر در میان می‌گذارد.

 چگونه با پرورش قارچ پولدار شویم؟
بدون اطلاعات تخصصی وارد این کار نشوید

شما اول‌ازهمه باید هزینه‌ها را بر مبنای سطح زیر کشت حساب کنید که چقدر از این میزان هزینه ثابت و چه مقدار متغیر است. اگر مبتدی هستید، در گام اول باید اطلاعات تخصصی خود را بالا ببرید و اگر در این زمینه اطلاعی ندارید به‌هیچ‌عنوان این کار را شروع نکنید. از هر کارگاه خانگی می‌توان برای پرورش قارچ استفاده کرد؛ اما اگر به آن به چشم یک شغل دائمی نگاه کنید، یک سری نکات را باید رعایت کنید.

یک سالن استاندارد باید حتماً شش متر عرض و ۱۸ متر هم طول داشته باشد؛ اما این ابعاد در کارگاه‌های خانگی می‌تواند کوچک‌تر باشد. دیوارها و درهای سالن شما باید حتماً عایق باشند و برای استفاده از حداکثر فضا هم می‌توان سالن را قفسه‌بندی و تا پنج طبقه از آن استفاده کرد. فاصله هرکدام از طبقات با هم حداقل باید ۶۰ سانتی‌متر باشد که قفسه‌ها باید فلزی با پروفیل آهنی باشند و در استانداردهای بین‌المللی هم پروفیل‌های آلومینیومی و ضدزنگ است. تقریباً برای یک سالن ۱۰۰ متری هزینه این قفسه ها حدوداً سه میلیون و نیم الی ۴ میلیون تومان آب می‌خورد.

مواد اولیه برای این کار کمپوست قارچ است که البته کمپوست را خودتان هم در کارگاه می‌توانید تولید کنید، اما تولید آن در کارگاه‌های کوچک بازدهی ندارد و به‌صرفه است که آن از کارخانه‌های تولید کمپوست خریداری کنید.

چگونه با پرورش قارچ پولدار شویم؟ 
قیمت هر کیلو کمپوست ۹۵۰ تومان است و با یک ضرب و تقسیم ساده می‌توان میزان کمپوست مورد نظر را اندازه‌گیری کرد. بخش دوم مواد اولیه هم خاک پوششی است که بر مبنای مترمکعب حساب می‌شود که هر مترمکعب از ۱۳۵ هزارتومان تا ۴۰۰ هزار تومان که البته برای خاک پوششی بهتر است از خاک ایرانی استفاده شود. برای یک سالن صد متری با پنج طبقه حدود ده تن کمپوست لازم است که حدوداً می‌شود ۱۰ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان. نزدیک شش مترمکعب هم خاک پوششی مورد نیاز است که حدوداً این هم ۹۰۰ هزار تومان خرج برمی‌دارد. ۲۰۰ الی ۳۰۰ هزارتومان هم خرج کارگرانی می‌شود که کار حمل کودها را انجام می‌دهند. البته هزینه اجاره یا خرید سالن جداگانه باید حساب شود.

در سال پنج بار می‌توانید قارچ برداشت کنید

قارچ به‌صورت دوره‌ای برداشت می‌شود و هر دوره‌ای هم حدود دو ماه است. اول باید کمپوست قارچ را درون بلوک‌ها بریزید و تا حدود ۱۳ تا ۱۵ صبر کنید. بعدازآن باید خاک‌کشی کنید. خاک‌ها باید اشباع از آب و حتماً عاری از باکتری و پاستوریزه باشند. این خاک را تا عمق پنج الی شش سانتی‌متر به‌طور کاملاً یکنواخت روی بستر کمپوستی که قبلاً نرم شده قرار می‌دهیم. دمای سالن باید ۲۶ و رطوبت هم بین ۸۸ تا ۹۸ درصد متغیر است. بعد از خاک‌دهی که حدود چهار روز طول می‌کشد، وارد مرحله راپلینگ می‌شویم.

راپلینگ یک عملیات شخم زدن است و بعد از یکی دو روز هم عملیات هوادهی شروع می‌شود و حدود ۱۰ روز طول می‌کشد که قارچ‌های کوچک که به آن‌ها می‌گوییم «پین هد» ها شکل بگیرند. قارچ‌ها که شکل گرفتند، ابتدا با مه پاشی و سپس به‌صورت مستقیم آب‌رسانی می‌شوند و درشت می‌شوند و کم‌کم به مرحله برداشت می‌رسید. در اینجا می‌توانید اولین برداشت که به آن می‌گوییم فلش اول یا چین اول را کشت کنید. سه چین اقتصادی از قارچ می‌توانید داشته باشید.

چگونه با پرورش قارچ پولدار شویم؟ 
البته تا پنج چین هم می‌توان برداشت کرد؛ اما دو چین آخر دیگر اقتصادی نیست. برای همین معمولاً بعد از دو سه چین سالن را تخلیه می‌‎کنیم و کمپوست جدید می‌آوریم. چین اول را که برداشت کردید، در مدت کمتر از ده روز چین دوم رشد می‌کند که البته چین سوم حجم کمتری دارد. در سال می‌توانید پنج دوره برداشت قارچ داشته باشید البته شش دوره هم می‌شود هم سخت است، هم در اولین تجربه تقریباً امکان‌پذیر نیست. در هر دوره از هر سالن حدود دو تن و ۷۰۰ کیلوگرم می‌توانید قارچ برداشت کنید. اگر تمام شرایط مساعد باشد شما در هر دوره می‌توانید از همین سالن ۱۰۰ متری حدود سه میلیون تومان سود داشته باشید.

بازار فروش قارچ نوسان دارد

مدیریت درزمینهٔ کشاورزی و علی‌الخصوص قارچ مشکل جدی دارد. در زمان‌هایی آن‌قدر قارچ در بازار زیاد است و همه در زیرزمین خانه‌شان هم پرورش می‌دهند که ممکن است بار قارچ شما خراب شود و زمان هایی هم هست که آن قدر  مشتری برای آن زیاد است که آن میزان در بازار موجود نیست. نوسانات بازار قارچ زیاد است و همین ریسک کار شما را بالا می‌برد و ازآنجایی‌که تاریخ انقضا و خرابی آن سریع است، خیلی هم نمی‌توان به صادرات فکر کرد.

 چگونه با پرورش قارچ پولدار شویم؟

پرورش قارچ هم سرمایه‌بر است هم کاربر و برای این سالن ۱۰۰ متری حداقل به یکی دو کارگر احتیاج است که مدام به قارچ‌ها رسیدگی کنند. در کار پرورش قارچ باید مدام مواظب قارچ‌ها باشید که دچار بیماری نشوند. محیط پرورش قارچ‌ها باید تاریک باشد و سرما و گرمای سالن مرتب چک شود.


منبع: برترینها

«برندسازی»، رویای غربی

هفته نامه کرگدن – سیدمحمد بهشتی: خریدار جهان ارزش یک محصول را می پسندد، سپس با خرید آن، خود را متعلق بدان جهان معرفی و بخشی از هویت خویش را به واسطه آن تبیین می کند؛ درواقع اتصال به آن جهان ارزشی، خریدار را معرفه می کند.

برندشدن آرزوی اغلب فعالان عرصه تجارت و بازاریابی است؛ چرا که همه می دانند محصول برندهای مشهور نه تنها گرانبهاست که دست یافتن بدان نیز به یک آرزوی عمومی بدل می شود. در عین حال بسیاری افراد متوجه ماهیت برند نمی شوند و همواره از خود می پرسند وقتی کارکرد یک ساعت مچی نشان دادن وقت است، چرا برای خرید یک ساعت باید پنجاه برابر دیگری پرداخت؟

مسلما هرچه هست، زیبایی و عملکرد و عمر دراز و خوش پوشی فروشندگان و فروشگاه های آن چنانی و تبلیغات و هویت بصری، شرط کافی برای برندشدن نیست؛  آنچه برند را برند می کند، کفایتی است که در تداعی یک رویا، هویت و جهانِ حاوی ارزش های معنی دار نزد مخاطبانش دارد. بنابراین برندسازی در مرتبه ای فراتر از خوش ساختی و خوش نامی قرار دارد.

 «برندسازی»، رویای غربی

تفاوت برند با نشانِ تجاری که معمولا اشتباه گرفته می شود، در این است که «نشانِ تجاری» برای تمایز کالا یا خدمات از محصولات مشابه خود شکل می گیرد و در همان حال قصد دارد خیال مشتری را بابت استاندارد کمی مورد انتظار و تجربه شده است راحت کند. اما برند فراتر می رود و از یک جهانِ ارزشی برخوردار است. برند مقامی بس رفیع تر از نشان تجاری دارد. بر آن شئونات کیفی ویژه ای حاکم است و به اعتبار رویایی که نزد مخاطب پرورش یافته، محصولش را می فروشد.

تمام تلاش خالق برند آن است که جهانِ ارزشی خود را تبلیغ و ترویج کند و مخاطبان و طالبانِ چنین جهانی را به مشتریان رویای خود بدل کند. در مرحله بعد می کوشد از آن رویا مراقبت کند و نسبت محصولات جدید خود با آن رویا را نزد مخاطبان متناسب و متوازن نگاه دارد تا با وجود پویایی و تغییر، این نسبت به هویت محصولش بدل و آن رویا در صورت مادیِ آن نهادینه شود.

از سوی دیگر بسیاری در بازار برای رفع نیازها و حوائج خویش حاضر نیستند به قواعد نظام «نشان تجاری» اکتفا کنند و محصولی در خور شأن و لیاقت خود می طلبند؛ چرا که برای کیفیت اهمیت قائلند. طبیعتا این گونه مشتریان در جست و جوی چنان تولیدکنندگانی هستند و حاضر به پرداخت هزینه های بالاتر خواهندبود.

این عرصه عرضه و تقاضا جایی است که مفهوم برند متولد می شود. خریدار جهانِ ارزشیِ یک محصول را می پسندد، سپس با خرید آن، خود را متعلق بدان جهان معرفی و بخشی از هویت خویش را به واسطه آن تبیین می کند. درواقع اتصال به آن جهان ارزش، خریدار را معرفه می کند؛ معرفه به تصاحب آن رویایی که خالقِ برند عرضه می کند و همواره می کوشد از کیان و شان رویای خود و مشتریانش مراقبت کند و به رشد آن تداوم بخشد.

در این عرصه، مهم ترین مسئله صفات و ویژگی هایی است که خریدار هرماه با تملیک محصول بدان معرفه می شود؛ مثلا فهمیده بودن، خوش ذوق بودن، باسلیقه بودن و…. درواقع خریداران برند بابت این شان از برند است که حاضرند بهایی گزاف بپردازند تا در هرم منزلت اجتماعی مطابق با شانی که بدان میل دارند، جایگاهی پیدا کنند.

ساز و کار برند باعث می شود قیمت محصول، دیگر براساس قیمت تمام شده به علاوه سود محاسبه نشود. درواقع سود برند متناسب با هزینه ای است که مشتریان حاضرند در قبال کسب هویتِ متضمنِ آن بپردازند.

 «برندسازی»، رویای غربی

مقایسه دو مفهوم «تقلبی» و «بدلی» راهنمای خوبی برای درک تفاوت برند و نشان تجاری است. جنس تقلبی همان طور که از نامش پیداست، ظاهرا کالایی است با نشان تجاری که از لحاظ عملکرد و دوام شبیه اصل به نظر می رسد، اما در عمل بنجل و کم دوام از کار در می آید، ولی جنس بدلی، علاوه بر این که نام و نشان یک برند را تقلید کرده، از کمیت و کارایی و دوام قابل رقابت با آن نیز برخوردار است. مزیت کالای بدلی تنها به قیمت ارزان ترش است.

آنچه تولیدکننده کالای بدلی را وا می دارد چنین کالای مطلوب و باکیفیتی را، نه با نام و نشان خود که دزدانه با نام و نشان دیگری روانه بازار کند، این است که از خلق جهان ارزشی و رویا عاجز است. در عین حال او خوب می داند بسیاری تمایل دارند با خرید کالای وی، رویای برند را به قیمتی ارزان تر تصاحب کنند.

یکی دیگر از تفاوت های برند و نشانِ تجاری در توجه به کمیت و کیفیت است. صاحبانِ نشانِ تجاری، سود خود را در تولید انبوه و عرضه کالا به بازارهای بزرگ می جویند. آنان برای گسترش شبکه فروش ناگزیرند بر عملکرد و عمر محصول خود و تقاضاهای بازار تمرکز کنند. اما عرضه کنندگان برند، نه تنها مستغنی از چنین دستاویزهایی هستند که خود پیشرو تغییر کیفیت و مذاق مشتری اند و معیارهای کیفی نوینی بنیاد می نهند.

هر فعالیت تولیدی و خدماتی که ظرفیت اتصال به یک رویا را داشته باشد، استعداد تبدیل شدن به یک برند را دارد. برای این منظور باید ویژگی های کیفیت ساز و مزیت ساز آن مورد توجه قرار گیرد و ارزش های آن پردازش شود. این استعداد در رویا یافت می شود. رویا امری وابسته به خیال است و مظهرِ آن جایی است که یک خیال به مرتبه مادی و محسوس آورده و برای آن روایتی آفریده شود. خواه یک هنرمند با آفریدن اثری هنری، خواه شهری که مردمانش در علم یا صنعتی شهره اند، همگی رویایی را از عالم خیال به مرتبه مادی و محسوس می آورد و آن را به مخاطبان عرضه می کنند.

از سوی دیگر خواست طبیعی و مشترک همه انسان ها معرفی است. اگر سرشناس شدن را چون طیفی بدانیم که یک سر آن نَکَرگی مطلق و سر دیگر آن معرفگی مطلق است، نمودار تمایلات انسانی جهت دار و همواره از سوی نکرگی و ناشناختگی به سمت معرفگی و شناخته شده است.

در جهانی که هفت میلیارد نفر جمعیت دارد، نمی توان هفت میلیارد فرصت برای معرفه شدن پیدا کرد، اما هزاران عاملِ معرفگی وجود دارد که انسان های نکره با ضمیمه کردن آن به خود، معرفه می شوند؛ از جمله برند که به واسطه خلق جهان اعتباری و رویایی، همراه با خود سرشناسی و معرفگی می آورد.

درواقع هر فرد با تبدیل خود به مضاف الیه برندها به آسانی می تواند زمینه خروج از نکرگی را برای خویش فراهم آورد.

کیفیت برند مستقیما با کیفیت نیازهای مخاطب و کفایت راوی و خالق رویایش مربوط است. خیال بر اثر تجربه زیست تاریخی نسل های پی در پی در یک مکان شکل می گیرد. گاه سینه به سینه از گذشته های دور به امروز رسیده و گاه توسط گروهی محدود از انسان ها، در زمانی معلوم برساخته شده است. به عبارت دیگر رویا نمی تواند از «هیچ» آفریده شود و به هر حال بر یک بستر فرهنگی می روید. منتهی تفاوت این دو نوع رویا در آن است که در حالت نخست رویا به اصلی فرهنگی متصل است و در حالت دوم در یک بستر به صورت مصنوعی خلق می شود. به این ترتیب برند نیز بر دو موجه است: برند اصیلی و تصنعی.

به این اعتبار باید گفت وجه مکانیت مکان در اصالت برند بسیار موثر است، زیرا سنت جاری مردمان ساکن در آن مکان در شکل گیری خیال بسیار پررنگ است. مکانی که فاقد سنت زنده و پویاست، راحت تر می تواند میزبان رویاهای تصنعی باشد. هر چه مکان به سنت مبتلاتر باشد، بیشتر مستعد عرضه رویاهای اصیل خواهدبود. به این ترتیب برای پردازش یک برند لازم است به استعدادهای زمینه و مکان توجه شود.

با این وصف می توان گفت برای ایجاد یک برند، باید ترکیب مفهومی جدیدی از ظرفیت های ارزشمند یک محصول در بستر فرهنگی اش ایجاد  کرد. درواقع برند با خلق یک ترکیب مفهومی تازه از ارزش ها، مطبوعیت محصولاتش را توجیه می کند. ظاهرا ساز و کار برندسازی در جهان تجاری امروز خود را متمایل به فراغت از مکان و جهان شمول شدن نشان می دهد، اما در حقیقت به واسطه پروژه  جهانی سازی، مکانیت و فرهنگِ غربی (رویای غربی) است که در سرتاسر جهان حاضر و جایگیر شده است. بدین ترتیب بستری مشترک برای فهم رویاها فراهم آمده است که دست تجار و برندسازان بزرگ و اغلب غربی را باز می گذارد تا به عرضه برند خود بپردازند.

 «برندسازی»، رویای غربی

طبیعتا رویای غربی برای بسترهای غیرغربی تصنعی و جوهره برند هر چند در یک مکان تولیدشده، در مکان های دیگر نیز خود را حفظ می کند. این موضوع هنگامی که درباره برند یک شیء سخنی می گوییم چندان مسئله به وجود نخواهدآورد؛ چنان که در طول تاریخ دیبای روم، کاغذ سمرقند، یشم چین و گوگرد پارس برند خود را حفظ کردند و میان همه مردم دنیای کهن طرفدار داشتند. اما وقتی برند مربوط به رفتاری اجتماعی یا یک روایت یا یک باور شود، محیط مقصد خود را دستخوش تغییراتی بزرگ می کند. بنابراین ظرفیت بستر برای پذیرش برندهای تصنعی مسئله ساده ای نیست که به راحتی بتوان آن را نادیده انگاشت.

برندسازی با رویاهای تصنعی به مثابه نجاری است. به نظر نجاران، چوب شیئی است که می توان آن را بدل به محصولی مطلوب کرد. اغلب هویت سازان برندسازان جدید که تابع پروژه جهانی سازی هستند نیز به فرهنگ و بستر و هویت بازارهای خود همچون ماده خام می نگرند که ظرفیت تبدیل به مطلوب ایشان را دارد.

اقتصاد ایالات متحده امریکا یکی از بزرگ ترین و فعال ترین سازندگان و گردانندگان برندهای تجاری در جهان امروز است. عمر کوتاه فرهنگ امریکایی به فعالان این عرصه کمک می کند تا خود را هرچه بیشتر از قید مکانت فارغ بپندارند و سلطه جهانیِ آنان اجازه تولید برندهای جهان شمول تصنعی در مقیاسی گسترده را می دهد. حتی می توان تا جایی پیش رفت که امریکا را اصلا فاقد رویاهای اصیل دانست، زیرا هنوز چنان که باید و شاید فرصت نداشته است تا در محیط طبیعی و بشری خود شکل نهایی بگیرد و واحد فرهنگی کهن و اختصاصی بشود. بسیاری از رویاهای امریکایی محصول تلاش و خلاقیت همین چند سده متاخر است و اغلب نیز طی یکی، دو نسل اخیر در قالب پدیده هایی مثل سینمای هالیوود و لاس وگاس صورت عمل به خود گرفته است.

پیش از دوران انقلاب صنعتی امکان خلق رویایی فارغ از مکان چنان دشوار بود که تنها امپراتوران و قدرتمندان می توانستند خیال آن را به سر راه دهند. به همین دلیل بسیاری از برندها اصیل بود. امروزه هم جهان سر به سر غرق در رویاها و برندهای تصنعی است، اما هنوز رویاهای اصیل جایگاهی منحصر به فرد دارند.

برندهای اصیل مختص به انسان های اصیل است؛ انسان هایی که  متصل به اصل محیطی خویش باشند. سوییسی ها به مقتضای تعامل تاریخی با محیطشان صاحب برترین برندهای ساعت سازی شده اند. مهارت و تردستی در صنایع ظریف و پیچیده، ریشه در ابتلای سوییسی ها به مختصات طبیعی و طبع فرهنگی شان دارد. 

به همین دلیل با وجود هجوم تولیدکنندگان از سراسر جهان به بازار، همچنان بر دست برجسته ترین شخصیت های جهان ساعت های سوییسی می نشیند. آنها نیک می دانند که تداوم موفقیتشان موکول به حرکت در همین مسیر است. سوییسی ها چنان آگاهانه به این امر توجه می کنند که جهانیان ناخودآگاه به این باور رسیده اند که ظریف ترین ها و پیچیده ترین ها متعلق به سوییس است.

با این تفاصیل صرف توان چندانی لازم نیست برای آن که تکلیف برند و رویای ایرانی در این میان روشن شود. قدمت، تداوم و تعامل ایرانی با ایران، فرهنگِ ایرانی را به بستری حاصلخیز بدل کرده است؛ چنان حاصلخیز که حتی بدون کمترین توجه نیز ثمر می دهد و پویا سرزنده است. این زمین مستعد رشد برخی رویاهاست و قدرت پذیرش برخی دیگر را ندارد. آگاه کسی است که بداند چه بکارد تا بهره برد و چه نکارد تا بی حاصل نماند.

در عین حال ایرانیان کارنامه ای درخشان در برندسازی دارند. هر زیستگاه، حتی کوچک ترین ها، برای خود تحفه ای دارد که می تواند در مقایس جهانی مطرح باشد؛ غذاهایی که می پزند، آداب میهمان نوازی، رموزِ معماری، صنعتگری، هنر، سفر، حضر و… تقریبا همه چیز ایران، ملفوف در هاله ای ضخیم از رویاست. هر یک وجهی اصیل از روایت برخوردارند و مردم همه به این قصه ها و رازها دلبسته اند.

با وجود بستری چنین غنی، برندسازی در ایران چندان دشوار نیست. باید توجه داشت که رویاهای ایرانی همگی اصیل هستند. بنابراین مقتضیات خاص خود را می طلبند. حساسیت به این که رویاهای اصیل نیاز به رفتاری متفاوت از رویاهای تصنعی دارد، بخش پیچیده ماجراست.
برای پرهیز از عدم النفع (کاشت پرهزینه بی ثمر) نخست باید با استعدادهای بستر آشنا شد و این امر ظاهرا ساده بسیار پرزحمت است. پس از آن باید برند را برمبنای آن رویا تاسیس و از آن پرستاری کرد. لزومی هم ندارد که برند خوبی را به هر کس بفروشیم. اشتیاق مخاطبان باید به واسطه ندرت به تشنگی نزدیک شود. کیفیت رویا باید چنان حفظ شود که مخاطب پس از وصال دلسرد و مایوس نشود. پرستاری از برند حتی از تاسیس آن نیز دشوارتر است.


منبع: برترینها

شبکه ارتباطی برند خود را با گروه های لینکدین گسترش دهید

برای اینکه بتوانید مواجهه با برند خود را افزایش دهید، لازم است فعالانه به تعامل با مخاطبان خود بپردازید تا شبکه قویتری را ایجاد کنید. کسب و کار شما با استفاده از استراتژی های درست می تواند افراد تاثیرگذار و مشتریان بالقوه را از طریق گروههای لینکدین (linkedin) جذب کند.

لینکدین هنوز هم یکی از منابع شبکه سازی عمده برای کسب و کارها است و اخیرا نیز شاهد تحولی در پلتفورم خود بوده است. افرادی که در حوزه های مختلف، و از جمله زمینه فعالیت شما کار می کنند، برای کسب اطلاعات و تحقیق و بررسی به این شبکه اجتماعی مراجعه می کنند. برای جلب مخاطبان مناسب با برند شما، باید توجه و پیاده سازی چند مورد را از همین امروز شروع کنید.

  • آمادگی پیدا کنید. در انتخاب گروه هایی که بر اساس بازار هدف خود به عضویت آنها در می آیید دقت زیادی به خرج بدهید. ببینید که در هر یک چه کسی تاثیرگذارتر است و سطح فعالیت هر گروه چقدر است. هنگامی که می خواهید گروه خودتان را راه بیندازید، به عواملی که باعث جلب توجه مردم برای ملحق شدن به آن می شوند و اینکه برندتان چگونه می تواند نسبت به بقیه متمایز باشد فکر کنید.
  • یک نماد (لوگو) انتخاب کنید. یکی از بهترین ویژگیهای گروه های لینکدین امکان برندسازی منحصر به فرد برای هر یک از آنها است. نمادی را انتخاب کنید که با وبسایت و سایر حساب های اجتماعی تان هماهنگ باشد. توضیحات و پیام را دقیق و واضح بنویسید. باید اطمینان پیدا کنید که دنبال کنندگان شما دقیقا می دانند به چه نوع گروهی ملحق می شوند.
  • برای پیشرفت گروه خود تلاش کنید. در شرایطی که بیش از ۱٫۵ میلیارد گروه در لینکدین وجود دارد، ممکن است متمایز و منحصر به فرد بودن در میان آنها غیرممکن به نظر برسد. اما با تعامل منظم، ارائه اطلاعات تازه، اشتراک گذاری در سایر شبکه های اجتماعی و شفافیت می توانید دنبال کنندگان برند خود را حفظ کرده و افزایش دهید.
  • به تنهایی کار نکنید. پس از اینکه کارها کمی روی غلتک افتاد، برای کمک به مدیریت و شراکت در گروه خود از یکی از اعضای تیم یا گروه دعوت به عمل آورید. نه تنها این همکار جدید می تواند به شما در مدیریت گروه و حذف اسپم کمک کند، بلکه برقراری ارتباط با شبکه لینکدین او نیز می توند باعث رشد سریع تر برند شما شود.

لینکدین مکان فوق العاده ای برای ارتباط برند شخصی شما با متخصصان حوزه فعالیت تان، و همچنین جذب مخاطبانی است که نسبت به دانش و تخصص شما از خود علاقه نشان داده اند. شبکه شما با یک رویکرد دستگیرانه و دوستانه و انتشار منظم محتوا می تواند دنبال کنندگان وفاداری را برای برندتان جذب کند.


منبع: گویا آی‌تی

گزارشی از جنجال‌آفرینی یک استارتاپ موفق

کارآفرینی یا سدمعبری؛ داستان اسنپ چیست؟تاکسی‌هایی که هیچ چیز آن‌ها شبیه تاکسی‌هایی که تاکنون می شناختیم نیست. نه رنگ و شکل یکسان دارند، نه چانه‌زنی و بگو مگو با مسافر، نه هنگام باران غیبشان می زند و نه… تاکسی‌های موبایلی چند وقتی است جای خود را میان سفرهای درون شهری شهروندان تهرانی باز کرده و با سرعتی عجیب فراگیر شده‌اند.

کارآفرینی یا سدمعبری؛ داستان اسنپ چیست؟تاکسی‌هایی که هیچ چیز آن‌ها شبیه تاکسی‌هایی که تاکنون می شناختیم نیست. نه رنگ و شکل یکسان دارند، نه چانه‌زنی و بگو مگو با مسافر، نه هنگام باران غیبشان می زند و نه… تاکسی‌های موبایلی چند وقتی است جای خود را میان سفرهای درون شهری شهروندان تهرانی باز کرده و با سرعتی عجیب فراگیر شده‌اند.

به گزارش پول نیوز، این استقبال مترادف شد با کم شدن زنگ خور آژانس های موسسات اتومبیل کرایه تهران، زنگ‌هایی که عمدتا با جمله «ماشین نداریم»، «محدود طرح نمی رویم»، «یه ساعت دیگه تماس بگیرید» به متقاضیان خودرو پاسخ داده می شد! آژانس داران تهرانی پس از این موضوع، در اعتراض های شفاهی به اتحادیه، اسنپ، تپ سی و … را عامل کاهش زنگ خور آژانس ها اعلام کرده و گفتند: آژانس های خودرو کلی عوارض و مالیات و … می‌دهند، آن وقت تاکسی موبایلی ها بدون هیچ مشکلی نان ما را آجر کرده‌اند.

آماری باور نکردنی
این روزها تاکسی‌های آنلاین دل اکثر کاربرانشان را برده‌اند تا جایی که براساس آماری که از سوی اسنپ ارائه شده است تعداد کاربران اسنپ ۵۸۰ هزار نفر و تعداد رانندگان آن ۲۸ هزار نفر اعلام شده است ‌که رشد ۱۰۰ درصدی اسنپ در ماه‌های اخیر را به همراه داشته است. رتبه رضایت کاربران از ۵ نمره ۴.۶ اعلام شده،‌ هم‌چنین گفتنی است مسافران شهری با اسنپ بیش از ۲۳ میلیون کیلومتر سفر کرده‌اند که معادل ۵۸۱ بار دور زمین، ۱۳هزار‌بار رفت و برگشت از تهران تا مشهد و ۳۰ بار رفت و برگشت به کره ماه است.

قانون‌های جالب اسنپ که شاید ندانید
اسنپ نیز مانند هر سرویس دیگری قوانین خاص خود را دارد؛ قانون‌هایی که شاید کمتر مسافری از آنها مطلع باشد.  رانندگان اسنپ در استخدام این شرکت نیستند بلکه اسنپ تنها واسطه‌ای برای وصل کردن شما به رانندگان شخصی است. بنابراین وقتی درخواست سفر می‌کنید، رانندگان مخیل به قبول یا رد آن هستند و اسنپ نمی‌تواند آنها را مجبور به قبول درخواست شما کند.

طبق قوانین اسنپ افراد برای ثبت نام و استفاده از خدمات آن باید ۱۸ ساله باشند و به سن قانونی رسیده باشند بنابراین در صورتی که اسنپ متوجه این موضوع شود می‌تواند حساب شما را مسدود کند.

اسنپ هیچ مسئولیتی در قبال کارها و رفتار راننده که خلاف قوانین کشور باشد را بر عهده نمی‌گیرد و در صورت رخ دادن چنین موردی شما باید از شخص خاطی شکایت کنید نه اسنپ!
هر فرد اجازه دارد فقط یک حساب در اسنپ بسازد. یعنی شما مجاز نیستید با چند شماره مختلف در اسنپ حساب داشته باشید و از خدمات آن استفاده کنید.

اسنپ به شما اجازه نمی‌دهد حساب خود را برای استفاده در اختیار اشخاص دیگر قرار دهید یا آن را به دیگران واگذار کنید. استعمال دخانیات حین استفاده از خدمات اسنپ ممنوع است در نتیجه شما با ثبت نام در اسنپ می‌پذیرد هنگام سفر سیگار، پیپ و… نکشید. طبق قوانین راهنمایی و رانندگی کشور هر خودرو حق حمل حداکثر ۴ مسافر را دارد بنابراین سوار شدن بیش از این تعداد خلاف قانون است و اسنپ نیز به شما اجازه این کار را نمی‌دهد.

در قوانین اسنپ آمده است انتقال بار و کالا بدون حضور مسافر (مالک کالا) ممنوع است و کاربر حق ارسال کالا را نخواهد داشت. پس اگر کالای شما گم یا دزدیده شود اسنپ مسئولیت آن را نمی‌پذیرد.

شما مجاز نیستند هنگام استفاده از اسنپ سگ، یا سایر حیواناتی  را به همراه داشته باشید که همراه داشتن آنها در خودرو طبق قوانین ایران ممنوع است.

مسافران اسنپ مجاز نیستند هنگام سفر کالاهای ممنوعه و خطرناکی مثل مواد مخدر، مشروبات الکلی، مواد آتش‌زا، مواد سمی، مواد رادیو اکتیو، مواد منفجره، سلاح و… را به همراه داشته باشند.

کدهای تخفیفی که اسنپ در اختیار شما می‌گذارد غیرقابل فروشند. همچنین طبق قوانین اسنپ شما مجاز به دادن این کدها به افراد دیگر نیستید.

مبلغی که کاربران به عنوان هزینه سفر به اسنپ پرداخت می‌کنند یا حساب خود را شارژ می‌کنند قابل استرداد نیست و نمی‌توانند آن را از اسنپ پس بگیرند. همچنین پس از درخواست سفر حق اعتراض نسبت به هزینه آن را نخواهید داشت.

اسنپ خود را مجاز می‌داند اطلاعات شخصی، اطلاعات مکانی، اطلاعات سفر و اطلاعات دستگاه شما را ذخیره کند و مورد استفاده قرار دهد ولی هیچ کاربر مجاز نیست اطلاعات سایر مسافران و رانندگان را ذخیره و از آنها استفاده کند. ضمنا وظیفه محافظت از اطلاعات حساب شما برعهده خود شماست.

نرخ کرایه مسافر کم درآمد راننده زیاد!
شهرام شاهکار خالق اسنپ با بیان این‌که در تابستان ۹۳ با نام تاکسی‌یاب کارمان را شروع کردیم،‌ در رابطه با نحوه شروع به کار اسنپ می‌گوید: خرداد ۹۴ بود که نام تاکسی‌یاب به اسنپ تغییر پیدا کرد و نسخه آزمایشی اپلیکیشن اسنپ معرفی شد.

وی در گفت‌و‌گو با «پول نیوز» در رابطه با ارزان بودن قیمت‌های ارائه شده از سوی این اپلیکیشن می‌گوید: اسنپ به‌عنوان یک نرم‌افزار زمانی می‌تواند عملکرد خوبی داشته باشد که کاربران مسافر و کاربران راننده را راضی نگه دارد. دلیل موفقیت ما نیز تا به امروز بسیار ساده بوده است. مدل کسب ‌و کاری که اسنپ ایجاد کرده است این اجازه را می‌دهد که بهره‌وری رانندگان بالا رود به این معنا که برای یک راننده مسیر برگشت به محل ثابت حذف شده است و راننده می‌تواند بعد از رساندن مسافر به مقصد، بلافاصله از همان منطقه یک مسافر دیگر سوار کند. بنابراین تعداد سفرهای یک راننده بدون اتلاف وقت چندین برابر می‌شود. به همین‌دلیل نرخ کرایه مسافران نیز کمتر شده، درحالی‌که درآمد راننده افزایش می‌یابد.

وی در ادامه می‌افزاید: در واقع ما تمام تلاش مان را کرده ایم که خودمان را در رقابت با صنف تاکسی و اتومبیل های کرایه‌ای قرار ندهیم تا جایی که فعالیت و امکانات ما در طول نیازهای طیف بازار سنتی تر قرار گیرد.

درست نیست که نان مردم را آجر می‌کنند
شهروندی در گفت‌و گو با «پول نیوز» که موافق جمع‌آوری اسنپ است می‌گوید: باید قبل از شروع به کار این اپلیکیشن ، اول حقوق کسانی که تا به امروز به مردم سرویس‌دهی می‌کردند و کسب‌ درآمدشان از این راه بود، در نظر گرفته می‌شد. درصورتی که یکی از شروط ورود به اسنپ این است که راننده، تاکسی نداشته باشد و خودرواش شخصی باشد. این کار نقض حقوق کسانی است که از این راه کسب درآمد دارند.

وی در ادامه می‌افزاید: چرا باید یک عده آدم که درآمد دارند، بیایند در این شرکت‌ها و درآمد دیگری برای خودشان داشته باشند. به طور مثال کارمندی که حقوق می‌گیرد بعد از کار در این سامانه هم فعال می‌شود و نان بقیه مسافر‌کش‌ها را آجر می‌کند. رانندگی در تپ سی و اسنپ شغل دوم بسیاری محسوب می‌شود که آن‌ها علاوه بر ایجاد ترافیک سنگین و تشدید آلودگی هوا باعث بیکاری بسیاری از رانندگان تاکسی و آژانس‌های کرایه‌ای شده‌اند.

در مقابل یکی دیگر از شهروندان تهرانی که از قیمت فوق‌العاده اسنپ راضی بود و چانه نزدن سر قیمت را یکی از مهم‌ترین مواهب استفاده از این نرم‌افزار می‌دانست،‌ به «پول نیوز» می‌گوید: حمایت از فکر نو باید همیشه وجود داشته باشد تا کشور به پیشرفت برسد، جلوگیری از فعالیت این دو سیستم یعنی جلوگیری از ابتکار و نوآوری در بین جوانان.»

وی در ادامه می‌افزاید: اگر این طرح در تمام مراکز استان‌ها اجرا شود، عالی است. هم‌چنین براساس گزارش میدانی «پول نیوز» در گفت‌و گو با رانندگان اسنپ مشخص شد که این رانندگان ۱۳ درصد از مبلغ سفر را به عنوان حق کمیسیون پرداخت می‌کنند در حالی که این رقم برای آژانس‌های کرایه‌ای ۱۷ درصد اعلام شده است.

حق انتخاب نوع وسیله برای حمل و نقل های درون شهری با خود مردم است. گروهی از مردم حمل و نقل عمومی را بر می گزینند، گروهی از پشت فرمان خودروی شخصی نشسته و گروهی نیز خودروهای دربستی و به اصطلاح آژانس را انتخاب می‌کنند. به طور قطع، برای انتخاب هر کدام از این وسایط و خدمات آن، مسئولان باید امن ترین و راحت‌ترین خدمت را پیش روی شهروندان قرار دهند تا مردم با قدرت انتخابشان، مشکلی برای تردد و زندگی در شهر نداشته باشند.

برچسب ها: ، ،


منبع: فرادید

نکاتی که شما را به موفقیت می‌رساند

افکار غیرمنطقی خود را بشناسید و با آنها مبارزه کنید: از خواسته‌های درونی خود آگاه باشید، بر ویژگی‌های مثبت خود تمرکز کنید و اجازه ندهید افکار منفی شما را محاصره کند. باورهای غلط و نامعقول خود را زیر سوال ببرید و از ذهن دور کنید. با انرژی و انگیزه کار کنید و از کار خود لذت ببرید. به یاد داشته باشید موفقیت‌های کوچک هم مهم هستند، به آنها افتخار کنید.

دیدگاهتان را نسبت به مشکلات عوض کنید: در برخورد با مشکلاتتان مثبت‌‌اندیش باشید. این کار جنبه‌های مثبت موقعیت شما را تقویت می‌کند و باعث می‌شود فشار کاری کمتری احساس کنید؛ در نتیجه با دید بازتری به موضوع می‌نگرید، ذهن شما آرام می‌گیرد، سخت کوشی شما بیشتر می‌شود و برای مشکل راه‌ حل پیدا می‌کنید.

چند کار را همزمان انجام ندهید: شاید شما هم ادعا کنید که می‌توانید چند کار را به طور هم‌زمان انجام دهید و به خوبی از پس آنها برآیید و البته شاید این ویژگی‌تان را سخت کوشی هم به حساب می‌آورید! ولی باید بدانید مطالعات اخیر نشان داده است که با این کار ممکن است بدون اینکه متوجه شوید اطلاعات و موارد مهمی را از قلم بیندازید، خطا کنید و در نهایت کیفیت کارتان پایین بیاید. از کاری به کار دیگر پریدن مغز شما را گیج می‌کند و قسمت‌هایی از مغز را که مسئول حل مساله است از فعالیت بهینه باز می‌‌دارد. همچنین این کار به مرور زمان می‌تواند به مغز آسیب برساند.

شکایت نکنید: اگرچه احتمالا نمی‌توانید این مورد را کاملا از زندگی‌تان حذف کنید، ولی همان‌طور که می‌دانید شکایت کردن دردی را دوا نمی‌کند. شکایت از موقعیت‌ها بدون داشتن هدف و راه‌ حل در ذهن، باعث ایجاد چرخه‌های منفی در ذهن می‌شود که به استرس و افسردگی منجر می‌شود. پس اگر شکایت می‌کنید حداقل ایده‌هایی برای حل مشکل داشته باشید، در غیر این صورت مسیر شما برای اینکه کارمند سختکوشی باشید سخت‌تر می‌‌شود.

تعاملات اجتماعی‌تان را افزایش دهید: بهبود مهارت‌های بین‌فردی و همدلی باعث می‌شود جدی‌تر کار کنید و بیشتر به اهداف‌تان پایبند باشید.وقتی با همکارتان همدلی می‌کنید، مشکلات را از دریچه دیگری می‌بینید و احتمالا می‌توانید راه‌حل‌هایی ارائه دهید که به ذهن او خطور نکرده است. همدلی رابطه شما را با همکاران‌تان مستحکم می‌کند و داشتن همکاران یک‌دل موجب افزایش رضایت شغلی و به تبع آن سختکوشی می‌شود. تحقیقات نشان داده است که بخش‌های بخصوصی از مغز در حالتی که خود فرد درد را تجربه می‌کند یا هنگامی ‌که شاهد درد کشیدن دیگران است، فعالیت مشابه دارند و آن بخش از مغز که مسئول پاسخ به درد است شروع به فعالیت می‌کند. خود را از دیگران جدا نکنید. کسانی که با دیگران ارتباط موثر برقرار می‌کنند، می‌توانند از چندوچون کارها اطلاع بیشتری پیدا کنند و موفق‌تر عمل کنند.

روش دوم: گسترش مسئولیت‌ها

در زمان مناسب اضافه‌کاری کنید: حتی وقتی از انجام مسئولیت‌های خود فارغ شدید یا ساعت کاری‌تان به پایان رسید، در زمان‌های شلوغ و هنگامی که هنوز کارهای زیادی باقی مانده است، با اضافه‌کاری سختکوشی و تعهد خود را نسبت به انجام امور، به رئیس و همکارانتان نشان دهید. از رئیس‌تان بپرسید که آیا پروژه‌های دیگر خوب پیش می‌رود و به کمک شما نیاز دارد یا نه. البته دقت کنید اضافه‌کاری را به حد افراط نرسانید. بیش از حد کار کردن تاثیرات جانبی جدی بر سلامتی دارد.

قدرت خود را افزایش دهید و نقاط ضعفتان را بهبود ببخشید: از نادیده گرفتن و کوچک شمردن موفقیت‌هایتان اجتناب کنید. به یاد داشته باشید که قدم‌های کوچک هم پیشرفت به حساب می‌آیند. در ذهن‌تان روی هر بخش از شغلتان که دوست دارید در آن پیشرفت کنید متمرکز شوید و برای رسیدن به هدف‌تان سخت کوشی به خرج دهید.

مسئولیت‌پذیر باشید: اگر با مسائل رو در رو نشوید، غیرممکن است که بتوانید به خوبی از عهده رسیدگی به آنها برآیید. اینکه مسئولیت اعمالتان را به عهده بگیرید شاید سخت باشد ولی رویارویی همه‌جانبه و به‌موقع به مسائل ممکن نیست، مگر اینکه عمیقا و از ریشه به آنها رسیدگی کنید. از توجیه اعمالتان و ارائه توضیحات غیرضروری اجتناب کنید. توانایی‌هایتان را با شرکت در سمینارها، کلاس‌ها و به عهده گرفتن نقش‌هایی که توانایی‌های شما را به‌کار می‌گیرند، بهبود ببخشید. ضعف‌ها اغلب با توقف الگوهای فکری منفی برطرف می‌شوند. می‌توانید برای مدت کوتاهی به کار دیگری مشغول شوید. همچنین می‌توانید از شخصی کمک و راهنمایی بگیرید یا از او بخواهید حمایت‌تان کند. برای اینکه به خود کمک کنید تا در مقابل اعمالتان احساس مسئولیت کنید و پاسخگو باشید، گاهی لازم است تغییرات اساسی انجام دهید. مثلا از رئیستان بخواهید موضوعات کاری مرتبط با شما را خصوصی با شما مطرح کند.

پیش‌قدم باشید: اعتماد به‌ نفس لازمه به‌دست‌ آوردن فرصت‌ها و بهره‌گیری از آنهاست. برای به‌دست ‌آوردن اعتماد به‌ نفس از موارد ساده‌تر و کوچک شروع کنید و سپس به مسئولیت‌های مهم‌تر برسید. قبل از مطرح کردن هرگونه پیشنهاد درباره امکان‌ اجرای موثر آن تامل کنید. اینکه با استفاده از کلمات به نحوی از ایده خود دفاع کنید کار چندان سختی نیست، ولی ارائه پیشنهادات نامحتمل باعث می‌شود در مقابل دیگران احساس شرمندگی کنید یا عصبی شوید.

سیستم حمایتی سالم ایجاد کنید: به همکاران خود کمک کنید. مطمئنا زمانی‌ هم شما به آنها احتیاج خواهید داشت. رقابت را کنار بگذارید. مقایسه دائم خودتان با دیگران احساس نارضایتی را به همراه دارد. البته این کار شاید کمی سخت باشد، چرا که بیشتر کارفرمایان برای بالا بردن راندمان کاری و ایجاد انگیزه، بین کارمندان خود رقابت ایجاد می‌کنند.

روش سوم: ثبات قدم

از عبارات تاکیدی مثبت استفاده کنید: ما همیشه با خودمان در حال گفت‌و‌گو هستیم. این کار بر ذهن ما تاثیر می‌گذارد و باعث می‌شود باورها و احساسات مثبت یا منفی داشته باشیم. با استفاده از عبارات تاکیدی مثبت کارهای خود را تایید و خود را به بهترین شکل مدیریت کنید.در گفت‌وگوهای درونی خود زمان حال را به‌کار ببرید و با استفاده از عبارات تاکیدی مثبت نگرانی درباره‌ آینده را از بین ببرید. با خود درباره علت ترس‌‌ها و نگرانی‌هایتان صحبت کنید و سعی کنید راهی برای از بین بردن آنها پیدا کنید.

آرزوهایتان را عملی کنید: هرچه بیشتر و منظم‌تر از اراده‌تان استفاده کنید آن را قوی‌تر می‌کنید. به هدف خود نزدیک شوید و با افکار مطمئن و دلگرم‌کننده پیش بروید. اگر اعتقاد داشته باشید که سست‌اراده هستید، خواسته‌های کمتری نیز خواهید داشت. ورزش کنید و مراقب سلامت جسم خود باشید. افزایش فعالیت بدنی موجب می‌شود ذهن فعال‌تری داشته باشید.

مراحل کار را تجسم کنید: وقتی چیزی را در ذهن خود مجسم می‌کنید درک بهتری از آن خواهید داشت. درباره مراحل رسیدن به اهداف‌تان فکر کنید. خود را در حال انجام کار تصور کنید و سربلندی، افتخار و آرامش را بیابید.

پیشرفتتان را مرور کنید: موفقیت‌های گذشته را یادداشت کنید و هر از چند‌ گاهی آنها را مرور کنید. این کار شما را آگاه می‌کند که چقدر در شغل‌تان رشد داشته‌اید و تصویر بهتری از عملکرد و اولویت‌هایتان را به شما نشان می‌دهد.

دست از تلاش برندارید: متقاعد کردن خود برای حرکت دوباره و گام برداشتن به جلو بعد از شکست حتی برای افراد موفق سخت است. پس اگر شکست خوردید شرمنده نشوید و خجالت نکشید. همه آدم‌ها در جایی از زندگی خود شکست می‌خورند و شما تنها نیستید. برای اینکه احساسات منفی‌تان را به حداقل برسانید از جملات تاکیدی مثبت استفاده کنید و برای یک راه جدید در جهت دستیابی به هدف‌تان برنامه‌ریزی کنید.


منبع: برترینها