سه پیغام مدیر ارشد فیس بوک برای زنان

ماهنامه آینده روشن: اجازه دهید بحث را با قبول این نکته شروع کنیم که ما خوش شانس هستیم. وضعیت دنیایی که در آن زندگی می کنیم با وضعیت دنیای مادران یا مادربزرگان مان بسیار متفاوت است. در دنیای آنان امکان پیشرفت در شغل برای زنان بسیار محدود بود. حال بیشتر ما در دنیایی رشد کرده ایم که از حقوق اولیه انسانی برخوردار بوده ایم؛ اما به نحوی عجیب، ما همچنان در دنیایی زندگی می کنیم که هنوز بسیاری از زنان در دیگر نقاط دنیا این حقوق انسانی را ندارند.

اگر همه این نکات را هم کنار بگذاریم، ما همچنان مشکلاتی داریم و این مشکلات جدی هستند. مشکل اینجاست که زنان به رده های بالای مشاغل مختلف در هیچ جای دنیا دست پیدا نمی کنند. آمار و اعداد برای ما واقعیت این داستان را به شکل مشخص بیان می کند. از یکصد و نود رییس دولت، تنها ۹ نفر زن هستند. از همه نمایندگان مجلس در سراسر دنیا، تنها سیزده درصد نمایندگان مردم را زنان تشکیل می دهند.

سه پیغام مدیر ارشد فیس بوک برای زنان

در بخش شرکت ها از افرادی که در رده های بسیار بالا قرار دارند، رده های ارشد مدیریتی شرکت ها و هیئت مدیره، حداکثر ۱۵ یا ۱۶ درصد را زنان تشکیل می دهند؛ حتی در بخش هایی از دنیا که به قصد پول سازی شکل نگرفته، مانند ارگان های نیکوکاری، درست همان جایی که ما فکر می کنیم آنها را زنان مدیریت و هدایت می کنند، زنان حداکثر بیست درصد مدیران را تشکیل می دهند. این اعداد از سال ۲۰۰۲ تاکنون تغییری نکرده و حتی گاهی به سمت برعکس در حال حرکت بوده است.

ما مشکل دیگری نیز داریم و آن اینکه زنان با انتخاب سخت تری مواجه هستند. انتخاب میان موفقیت شغلی و موفقیت در زندگی شخصی. تحقیق اخیر در آمریکا نشان می دهد از میان مدیران ارشد متاهل، دو سوم از مردان متاهل بچه دارند اما تنها یک سوم از زنان متاهل صاحب فرزند هستند.

سال ها قبل در نیویورک بودم و روی بستن قراردادی تجاری کار می کردم. در یکی از آن شرکت های تجملی در نیویورک بودم که در آن برای حفظ کلاس کاری، حقوق زنان و مردان برابر است. جلسه چیزی حدود سه ساعت طول کشید و بعد از دو ساعت به شکلی نیاز به یک استراحت بدنی بود. مردی که جلسه را اداره می کرد، نمی دانست دستشویی زنان، در دفترش کجا قرار دارد. تصور کردم آنها تازه به این دفتر نقل مکان کرده اند.

پرسیدم: «پس شما به تازگی به این دفتر آمده اید؟» مدیر پاسخ داد: «نه، ما حدود یک سال است اینجا هستیم.» و من پرسیدم: «می خواهید بگویید که من تنها زنی هستم که در یک سال گذشته برای عقد قرارداد به این دفتر آمده ام؟» او به من نگاه کرد و گفت: «بله، یا شاید تنها زنی بوده ای که نیاز به دستشویی رفتن داشته ای.»

سوال این است که ما چگونه باید این مسئله را حل کنیم؟ چگونه آمار زنان در سطوح بالا را تغییر دهیم؟ چگونه در این اعداد تغییر ایجاد کنیم؟ مایل ام با گفتن این نکته شروع کنم که من درباره حفظ کردن زنان به عنوان نیروی کار صحبت می کنم؛ زیرا واقعا معتقدم این پاسخ ماست. در جامعه نیروی کار، در بخشی که درآمد بالا دارند، در میان کسانی که در رده های ارشد حضور دارند، در میان کسانی که در رده های ارشد حضور دارند، در میان مدیران ارشد ۵۰۰ شرکت برتر «فورچون»، یا همین تعداد پست در دیگر بخش های جامعه، مشکل این است که زنان از جمع های مدیریتی کنار گذاشته شده اند.

همه در این باره زیاد حرف می زنند، و همه درباره انعطاف ساعات کاری و دادن مشاوره به جوانان و برنامه ای که شرکت ها در آن باید به زنان آموزش دهند صحبت می کنند. من درباره هیچ یک از این موارد یاد شده صحبت نخواهم کرد؛ البته می دانم همه آنها مهم هستند. من روی این مطلب تمرکز می کنم که هر یک از ما به تنهایی چه می توانیم بکنیم؟ باید برای زنانی که با ما یا برای ما کار می کنند چه پیامی داشته باشیم؟ باید به دختران مان چه پیامی بدهیم؟

من جواب درست و صحیح را ندارم. حتی برای خودم هم این جواب را ندارم. من محل زندگی ام در سانفرانسیسکو را برای قراری کاری ترک می کنم، سوار هواپیما می شوم و دختر من که سه ساله است، زمانی که او را به کودکستان می بردم، پای مرا بغل کرد و گریه می کرد که «مامان، سوار هواپیما نشو.»

سه پیغام مدیر ارشد فیس بوک برای زنان

این وضعیت دشوار است. گاهی احساس گناه می کنم. هیچ زنی، چه خانه دار باشد چه جزیی از نیروی کار، را نمی شناسم که این احساس گناه گاه گاهی را نداشته باشد؛ بنابراین من نمی گویم که به باقی ماندن به عنوان جزوی از نیروی کار برای همه کاری درست است. اگر قصد باقی ماندن در بخش کاری جامعه را داریم پیغام های ما چیست؟

فکر می کنم ما سه پیغام داریم؛ پیغام شماره یک: پشت میز بنشینید و خودتان را نشان دهید؛ پیام شماره دو: همکار خود را به یک همکار واقعی تبدیل کنید؛ پیغام شماره سه: کارتان را قبل از این که به ترک شما نیاز باشد ترک نکنید.

پیغام شماره یک: پشت میز بنشینید و خودتان را نشان دهید

زنان به صورت نظام یافته ای خودشان را دست کم می گیرند. اگر شما زن یا مردی را آزمایش کنید و از آنها درباره یک موضوع کاملا مشخص، مانند معدل تحصیلی، سوال کنید، مردان به صورت کاملا اشتباهی، کمی بیشتر نمره می گیرند و زنان به صورت اشتباهی کمی پایین نمره می گیرند.

زنان درباره خودشان در بخش نیروی کاری مذاکره نمی کنند. تحقیقی که در دو سال اخیر روی افرادی انجام شده است که از کالج به بازار کار وارد می شده اند نشان می دهد ۵۷ درصد از پسرها یا مردان ابتدا درباره حقوق سالانه خود مذاکره می کنند ولی فقط ۷ درصد از زنان در ابتدا درباره حقوق دریافتی سالانه خود حرف می زنند؛ از همه مهم تر، مردان موفقیتی را که به دست می آورند حاصل کار خود می دانند ولی زنان این موفقیت را به عوامل خارجی دیگر نسبت می دهند.

اگر شما از مردی بپرسید چگونه کاری را به خوبی انجام داده است، آن مرد خواهد گفت: «من کارم خیلی درست است، اینکه خیلی مشخص است، چرا می پرسید؟» اما اگر شما از یک زن بپرسید چگونه در کارش موفق بوده است چیزی که آنها خواهند گفت این است که کسی کمک شان کرده است، آنها خوش شانس بوده اند، یا بسیار سخت کار کرده اند. چرا این مهم است؟

این بسیار مهم است، چون هیچ کسی به بهترین قسمت اداره دست نمی یابد اگر همه اش در کناری بنشیند، نه اینکه پشت میز باشد؛ هیچ کس ترفیع کاری نمی گیرد، اگر باقی یا خودش فکر نکنند لیاقت این ترفیع را دارد یا اینکه خودش موفقیت خودش را درک نکند.

چرا زنان این طور هستند؟ ای کاش این پرسش پاسخ ساده ای داشت؛ ای کاش می توانستم به تمامی زنان جوانی که با من کار می کنند، تمامی این زنان شگفت انگیز، می گفتم: «به خودتان باور داشته باشید و درباره خودتان مذاکره کنید. مالک موفقیت و زحمت کار خودتان باشید.»

ای کاش می توانستم به دخترم بگویم. اما به این سادگی نیست؛ زیرا مطابق آمار، بالاتر از همه چیز موفقیت و مقبول بودن ارتباط مثبت و مستقیمی در مردان دارد ولی در زنان این ارتباط معکوس و منفی است.

تحقیق معروف دانشگاه هاروارد درباره زنی به نام هیدی روزن وجود دارد که همه چیز را در این باره روشن می کند. او یک اپراتور در یک شرکت است و از ارتباطات خود استفاده کرده است که یک سرمایه دار ماجراجو و موفق شود. در سال ۲۰۰۲، نه خیلی قبل، یک پروفسوری از دانشگاه «کلمبیا» بود، این پرونده را به عهده گرفت و آن را به هیدی رویزن تبدیل کرد. او پرونده تحقیقی را به دو گروه از دانشجویان داد. تنها تفاوت این دو گروه در بررسی این پرونده این بود که پروفسور یک کلمه، و فقط یک کلمه، از پرونده را برای یکی از گروه ها عوض کرد: او کلمه هیدی (اسم دختر) را با کلمه هوارد (اسم مرد) عوض کرد؛ اما این یک کلمه تفاوت بسیار بزرگی را ایجاد کرد.

سپس او از دانشجویان تحقیق کرد. خبر خوب این بود که همه دانشجویان، چه زن و چه مرد، فکر کرده بودند هوارد و هیدی هر دو به یک اندازه صلاحیت داشته و خوب هستند، ولی خبر بد این بود که همه هوارد را دوست داشتند. او مرد خوبی است، شما دوست دارید با او کار کنید، شما می خواهید یک روز خود را با او به ماهیگیری بپردازید؛ اما با هیدی؟ خیلی مطمئن نیستند. او کمی گیج می زند، کمی سیاستمدار است، و شما مطمئن نیستید می خواهید با او کار کنید یا نه. این کمی پیچیده است. ما باید به دختران و همکاران مان بگوییم. ما باید خودمان را باور کنیم که ما بهترین نمره را گرفته ایم تا به ترفیع دست یافته ایم.

سه پیغام مدیر ارشد فیس بوک برای زنان

پیغام شماره دو: همکار خود را به یک همکار واقعی تبدیل کنید

من متقاعد شده ام ما زنان در محل کار، در مقایسه با خانه، پیشرفت بیشتری داریم. آمار این مطلب را به خوبی نشان می دهد؛ اگر زن یا مردی به صورت تمام وقت کار کنند و بچه نیز داشته باشند، زن دو برابر بیشتر از مرد در کارهای خانه و سه برابر بیشتر از او برای نگهداری بچه ها وقت می گذارد؛ بنابراین این زن سه یا دو شغل دارد ولی مرد فقط یک شغل دارد. زمانی که به حضور کسی نیاز است فکر می کنید چه کسی بیرون از خانه است؟ من فکر نمی کنم دیدن مسابقه فوتبال روز یکشنبه یا تنبلی عمومی دلیل این امر باشد.

من فکر می کنم دلیل بیش از اینها پیچیده است. من فکر می کنم ما به عنوان یک جامعه بر پسرهای مان، در مقایسه با دخترها، فشار بیشتری را برای موفقیت می گذاریم؛ آنها را مجبور می کنیم مدام به بیرون از خانه توجه کنند. آنها کارهای بیرون از خانه را مهم تر می دانند، در حالی که کارهای درون خانه از نظرشان پیش پا افتاده و معمولی است.

برای موفقیت نیاز داریم همکاران مان در محل کار، و همکاران مان در خانه را به همکاری واقعی تبدیل کنیم. آنها باید ارزش ما زنان در محیط و ارزش هر دوی این کارها را دریابند. کار بیرون همانقدر مهم است که کار در خانه. زنان، چه در بیرون و چه در خانه، کارمندان فوق العاده ای هستند.

می خواهم داستانی برای شما بگویم که واقعا باعث شرمساری من است، اما فکر می کنم مهم است. من در فیس بوک برای حدود یکصد نفر از کارمندان سخنرانی کردم. چند ساعت بعد زنی جوان که آنجا کار می کند، بیرون اتاق من نشسته بود. او می خواست با من صحبت کند.

او گفت: «امروز من یاد گرفتم باید دستم را بالا نگه دارم.» من گفتم: «منظورت چیست؟» او گفت: «خب، شما سخنرانی کردید، و شما گفتید قصد دارید دو سوال بپرسید، و من دستم را به همراه بسیاری دیگر بلند کردم و شما دو سوال پرسیدید اما هیچ زنی را برای جواب دادن انتخاب نکردید. برای سوالات بعدی من دستم را پایین بردم. من متوجه شدم همه زنان دیگر نیز دست شان را پایین بردند. شما سوالات بیشتری را پرسیدید، البته فقط از مردان.»

من با خودم فکر کردم اگر من، با این درجه از حساسیت درباره مسائل زنان، هنگام سخنرانی متوجه نمی شوم که دست مردان همچنان بالاست اما دست زنان نیز پایین می آید، باقی قضایا چه فاجعه ای خواهد بود؟ ما، به عنوان مدیر یک شرکت و سازمان، چقدر سهم داریم در این که مردان بیشتر از زنان به فرصت های کاری دست می یابند؟ آیا خود ما زنان را به عنوان همکار قبول داریم؟ ما باید زنان را پشت میزها بنشانیم و به آنها فرصت بدهیم.

پیغام شماره سه: کارتان را قبل از این که به ترک شما نیاز باشد، ترک نکنید

فکر می کنم طنز عمیقی اینجا وجود دارد؛ حقیقت این است که اقدام زنان با این هدف که در بازار کار باقی بمانند، در واقع به این امر می انجامد که آنها از بازار کار کنار گذاشته شوند. این اتفاقی است که رخ داده است: ما سرمان شلوغ است، همه گرفتارند، و یک زن نیز گرفتار است.

 سه پیغام مدیر ارشد فیس بوک برای زنان
او شروع به فکر درباره بچه دار شدن می کند و از لحظه ای که او شروع به فکر کردن در این باره می کند، به آماده سازی یک اتاق برای آن بچه می اندیشد و این که «چگونه قرار است این موضوع را با باقی کارهایی که می کنم تطبیق دهم؟» و دقیقا از آن لحظه او دیگر دستش را بلند نمی کند؛ او به ترفیع کاری نمی اندیشد، او پروژه جدیدی را قبول نمی کند، او دیگر نمی گوید: «من، من می خواهم این کار را انجام دهم.» او شروع به عقب نشینی می کند.

زمانی که شما شروع به عقب نشینی می کنید چه اتفاقی می افتد؟ تمامی کسانی که این تجربه را دارند، می توانند این را تایید کنند؛ زمانی که بچه ای در خانه است، شغل شما باید واقعا خوب باشد تا بازگردید؛ زیرا رها کردن بچه در خانه کار دشواری است. باید مبارزه و چالش در کار شما باشد. برای کار شما به پاداش نیاز است. شما نیاز دارید احساس کنید مشغول ایجاد تغییر هستید.

اگر دو سال قبل شما ترفیع نگرفته اید و یک مرد دیگ راین ترفیع را گرفته است، اگر سه سال قبل جستجو برای یافتن فرصت شغلی بهتر را رها کرده اید، احساس خستگی خواهید کرد؛ زیرا شما باید پای خود را روی پدال گاز فشار دهید. قبل از این که به ترک شما نیاز باشد کارتان را ترک نکنید؛ سر جای خود باقی بمانید، پای خود را روی پدال گاز فشار دهید و تلاش خود را بکنید تا روزی که به ترک شما نیاز است، تا زمانی که به پیشرفت نیاز دارید. خیلی زود و پیشاپیش تصمیم خود را نگیرید؛ به ویژه زمانی که شما حتی از تصمیمی هوشیار و آگاه نیستید که می خواهید بگیرید.

متاسفانه و واقعا نسل من قصد ندارد تعداد بانوانی را که در رأس امور هستند عوض کند؛ این اعداد تنها عوض نمی شوند، بلکه همه ما باید برایش تلاش کنیم، چه زنان و چه مردان. ما قصد نداریم پنجاه درصد از مشاغل مهم را به دست آوریم. در نسل من، پنجاه درصد از زنان در صنایع مختلف در رأس امور نخواهند بود، اما من امیدوارم نسل آینده بتواند این کار را انجام دهد.

فکر می کنم دنیایی که در آن نیمی از کشورها و نیمی از شرکت ها را زنان اداره می کنند، دنیای بسیار بهتری خواهد بود. من دو بچه دارم، یک پسر پنج ساله و یک دختر دو ساله. می خواهم پسرم این امکان را داشته باشد بتواند، چه در کار در بیرون از خانه و چه در خانه، فعالیت کند؛ می خواهم دخترم این امکان را داشته باشد که نه تنها بتواند مدیر باشد، برای موفقیت هایش ستایش شود.

شریل سندبرگ – مدیر ارشد فیسبوک 


منبع: برترینها

بدون پول، از گرسنگی خواهیم مُرد

قبل از دنیای «فوق متصل» یا Hyper-connected اقتصاد را ساده‌تر می‌فهمیدیم. از هرکسی می‌پرسیدیم که نانوا پولش را از کجا به دست میاورد، می‌گفت با فروش نان‌هایش به مردم و گرفتن پول از آن‌ها. دندانپزشک، با درمان دندان‌های مردم و دریافت پول از آن‌‌ها.

از کجا به مدل کسب و کار رسیدیم؟

قبل از دنیای «فوق متصل» یا Hyper-connected اقتصاد را ساده‌تر می‌فهمیدیم. از هرکسی می‌پرسیدیم که نانوا پولش را از کجا به دست میاورد، می‌گفت با فروش نان‌هایش به مردم و گرفتن پول از آن‌ها. دندانپزشک، با درمان دندان‌های مردم و دریافت پول از آن‌‌ها. فروشنده‌ی لوازم، با فروش لوازم به مردم و دریافت پول از آن‌ها. کاملا مشخص بود که پول‌مان قرار است از کجا به دست‌مان برسد؛ به اشخاصی خدمات می‌رساندیم و از آن‌ها پول دریافت می‌کردیم. همه‌چیز هم مشخص بود و دنیایمان بسیار آرام تغییر می‌کرد.

بعد از مدتی، سر و کله‌ی شرکت‌های اینترنتی پیدا شد. تا قبل از آن اینتل، مایکروسافت و اپل، به مردم محصول می‌فروختند و از آن‌ها پول می‌گرفتند. نمی‌توانستیم خدماتی را جز با پرداخت پول، به دست بیاوریم (نگران نباشید؛ در کشور ما نرم‌افزار هیچ‌وقت قیمتی نداشته است و برای محصولات مایکروسافت پول نداده‌ایم!). بنابراین به راحتی می‌توانستیم به این سوال پاسخ دهیم:

 بدون پول، از گرسنگی خواهیم مرد
من از کجا پول درمیاورم؟

بعد از مدتی، سر و کله‌ی دنیای «هایپرکانکتد» یا فوق‌متصل پیدا شد. شرکت‌هایی مثل یاهو، گوگل و توییتر آمدند و بدون دریافت پول، به ما خدمات دادند. برایمان سوال بود که این شرکت‌‌ها از کجا پول درمیاورند؟! چرا وقتی پولی به آن‌ها نمی‌دهم، به من خدمات می‌دهند؟ پول کمی هم ندارند؛ هر روز بزرگ‌تر و قوی‌تر از دیروز می‌شوند!

بدون پول، از گرسنگی خواهیم مردسوال، زمانی جدی‌تر شد که خواستیم مثل گوگل و یاهو، شرکت‌های اینترنتی راه بیاندازیم. باید دقیقا مشخص می‌کردیم که به چه کسی، چرا و چه خدماتی ارائه می‌کنیم. بغرنج‌تر این بود که باید مشخص می‌کردیم از چه راهی قرار است پول دربیاوریم.

اجازه بدهید مثالی مشخص برایتان بزنم. آخرین باری که سرچ کردید و به مطلبی به‌درد‌بخور رسیدید را به یاد بیاورید. ممکن است مطلبی درباره‌ی آشپزی، تنظیم مودم یا رفع باگ نرم‌افزارتان بوده باشد. نویسنده‌ی آن مطلب، مفت و مجانی کار نمی‌کند. ولی کسی که از خدماتش استفاده می‌کند (شما؛ خواننده‌ی آن مطلب) به او پولی نمی‌پردازد. پس او چطور پول درمیاورد؟

مثال دیگرش، زمانی است که از طریق «لینکداین» (Linkedin) با شخصی پرنفوذ آشنا شدید. لینکداین برای این کار از شما پولی نگرفته است؛ در حالی که از خدماتش استفاده کرده‌اید. پس از کجا پول درمیاورد؟

پاسخ این دو سوال، در «مدل کسب و کار» شخص نویسنده و لینکداین نهفته است. مدل کسب و کار، مشخص می‌کند که نویسنده‌ی محتوا و لینکداین، از چه کسی و به چه دلیلی، پول می‌گیرند.

«علم را با نوشتن‌اش مقید کنید. چیزی که نانوشته باشد، وجود ندارد»

سوال بعدی: آیا راه پول درآوردن کسب و کارها واضح نیست؟!

باید عرض کنیم که خیر؛ واضح نیست. همان مثال دندانپزشک و نانوا را در ذهن بیاورید. در زمان قدیم، نانوایی و دندانپزشکی بسیار کمتر از الآن بود. در زمان کودکی من، نزدیک‌ترین نانوایی بیست دقیقه از خانه فاصله داشت (و چه عذابی بود؛ خریدن نان برای صبحانه). نانوا نیازی نداشت که خودش را به من بشناساند؛ چون من مجبور بودم که از او خرید کنم. ولی امروز، من بین نان صنعتی و نانوایی سر کوچه و نانوایی کوچه‌ی بالایی حق انتخاب دارم. نان هرکدام بهتر باشد، از او خرید می‌کنم (بنده به نان علاقه‌ی شدیدی دارم!). ممکن است چند سال دیگر، نانوایی جدیدی هم باز شود. در آن صورت، مجبور است نانش را رایگان به من بدهد تا تستش کنم و شاید از نان‌های دیگر رویگردان شوم. باز هم تا مدتی، مجبور است خدماتش را بدون درخواست پول به من بدهد. همین الان، بسیاری از شرکت‌های مواد غذایی در نمایشگاه‌ها و حتی پارک‌ها، محصولات‌شان را به رایگان به مردم می‌دهند.

آیا این کار منطقی است؟ تا چه مدت باید بدون دریافت پول محصول‌شان را به مردم بدهند؟ از چه کسانی می‌توانند پول بگیرند و مشتری‌شان چه کسانی هستند؟

تمام این سوال‌ها، در مدل کسب و کار پاسخ داده می‌شوند و بدون مدل، جوابی برایشان نیست.

حرف آخر: علم را با نوشتن‌اش مقید کنید

بین کارآفرین‌ها، مثلی مشهور وجود دارد:

«چیزی که نانوشته باشد، وجود ندارد».

تا زمانی که ایده‌ای را در ذهن دارید و آن را ننوشته‌اید، نمی‌توانید اجرایش کنید. مطمئنا ایده‌ای که در سرتان باشد، کاستی‌ها و نقاط قوت زیادی دارد که ذهن‌تان آن‌‌ها را نمی‌بیند. ولی همین که ایده‌تان را نوشتید، متوجه می‌شوید که کجای کار خواهد لنگید.

در نوشتن ایده‌ی کسب و کار، باید سوالاتی را پاسخ دهید که موثر باشند. این که در دفتر کارتان چای سرو کنید یا قهوه، تفاوت چندانی نمی‌کند. ولی این که مشخص کنید بهترین روش برای تبلیغات‌تان چه باشد، بسیار مهم است. مدل کسب و کار، مهمترین سوالات شما را پاسخ می‌دهد؛ سوالاتی که بدون پاسخ دادن به آن‌ها، موفقیت‌تان تنها در گروی شانس خواهد بود.


منبع: برترینها

باثبات ترین اقتصادهای جهان

موسسه تحقیقاتی لگاتوم دهمین شاخص رفاه جهانی سالانه خود را به تازگی منتشر کرده که به رتبه بندی موفق ترین کشورهای جهان پرداخته است. این موسسه ۱۰۴ متغیر را برای تهیه فهرست خود مقایسه کرده و این متغیرها را به ۹ زیرشاخه کیفیت اقتصادی، فضای کسب و کار، حکومت داری، آموزش، بهداشت و درمان، ایمنی و امنیت، آزادی شخصی، سرمایه اجتماعی و محیط زیست طبیعی تقسیم کرده است.

ماهنامه دیار – شینا کریمی: موسسه تحقیقاتی لگاتوم دهمین شاخص رفاه جهانی سالانه خود را به تازگی منتشر کرده که به رتبه بندی موفق ترین کشورهای جهان پرداخته است. این موسسه ۱۰۴ متغیر را برای تهیه فهرست خود مقایسه کرده و این متغیرها را به ۹ زیرشاخه کیفیت اقتصادی، فضای کسب و کار، حکومت داری، آموزش، بهداشت و درمان، ایمنی و امنیت، آزادی شخصی، سرمایه اجتماعی و محیط زیست طبیعی تقسیم کرده است.

یکی از بزرگ ترین مولفه های این رتبه بندی، توان اقتصاد یک کشور بوده است. اما اقتصادها تنها بر مبنای اندازه و توان شان رتبه بندی نشده اند و موسسه لگاتوم عواملی مانند باز بودن، کارآمدی بخش مالی و فرصت های اقتصادی که برای مردم در یک کشور فراهم می شود را مورد لحاظ قرار داده است. این شاخص به بررسی ۱۴۹ کشور جهان پرداخته که بیشترین آمار قابل دسترس را داشته اند. پایگاه خبری «بیزینس اینسایدر» در گزارشی به معرفی ۱۹ کشوری پرداخته که در زیرشاخه اقتصادی شاخص رفاه، بالاترین امتیاز را داشتند و به عنوان بازترین، باثبات ترین و کارآمدترین اقتصادها شناخته شدند. این کشورها عبارتند از:

نیوزیلند

برترین اقتصاد جهان از نظر موسسه لگاتوم، اتکای بیش از حدی به موفقیت صنعت شیر و به خصوص شرکت فونترا دارد که عامل حدود ۳۰ درصد از صادرات لبنیات جهان است. زمانی که فونترا موفق می شود، طبعا نیوزیلند موفق خواهد بود.

باثبات ترین اقتصادهای جهان

هلند

این کشور با تولید ناخالص داخلی اسمی بیش از ۷۵۰ میلیارد دلار در سال ۲۰۱۵ با وجود این که تنها ۱۷ میلیون شهروند دارد، در سطح جهانی عملکردی فراتر از توانش داشته است. مفهوم بازار سهام که ما امروز می شناسیم، نخستین بار در اوایل قرن هفدهم در هلند ایجاد شد.

سوئد

سوئد مانند همسایگان اسکاندیناویایی خود وضعیت رفاه جهانی بخشنده ای دارد که به معنای بالاتر بودن مالیات های درآمد در سراسر این کشور است. سوئد یکی از نخستین کشورهایی است که نرخ های بهره منفی را با هدف بالا بردن تورم راکد تجربه کرد.

سوئیس

افرادی که در سوئیس زندگی می کنند، ثروتمندترین مردم در میان کسانی هستند که در اقتصادهای بزرگ جهان زندگی می کنند. اقتصاد این کشور اتکای زیادی به صنعت خدمات مالی قدرتمندش دارد.

آلمان

این قدرت اقتصادی که عامل موفقیت محدود اروپا در سال های اخیر بوده است، از نظر اسمی تنها پس از آمریکا، چین و ژاپن قرار دارد. آلمان همچنین بزرگ ترین صادرکننده جهان است که سالانه کالاهایی به ارزش بیش از یک تریلیون دلار را به بازارهای خارجی صادر می کند.

دانمارک

دانمارک با تولید ناخالص داخلی اسمی به ارزش بیش از ۳۰۰ میلیارد دلار، یکی از ۴۰ اقتصاد بزرگ جهان است. به گفته یک مقام بانک جهانی، دانمارک پایین ترین سطح نابرابری درآمد در جهان را دارد.

باثبات ترین اقتصادهای جهان

نروژ

اقتصاد نروژ وابستگی زیادی به صنعت نفت دریای شمال دارد و در نتیجه از سال ۲۰۱۴ که قیمت های نفت ریزش پیدا کرد با مشکلاتی روبرو شده است. با این همه همچنان قوی مانده و صندوق ثروت ملی عظیم دولت نروژ همچنان مورد رشک جهان است.

سنگاپور

این کشور – شهر آسیایی تنها یک مرکز مالی بزرگ نیست بلکه یکی از دو بندر پر ازدحام جهان است. بیش از ۳۲ میلیون کانتینر باری هر سال در بندر سنگاپور تخلیه یا بارگیری می شوند.

لوکزامبورگ

این کشور که به عنوان محل بانکداران و افراد فراری از پرداخت مالیات بالا معروف است، عملکرد بالاتری از اندازه خود دارد. این کشور که کمتر از ۶۰۰ هزار نفر جمعیت دارد، در میان سه کشوری است که بالاترین سرانه های تولید ناخالص داخلی را در جهان دارند.

انگلیس

اگرچه انتظار می رود خروج انگلیس از عضویت اتحادیه اروپا که به بریگزیت شهرت یافته است، به اقتصاد این کشور لطمه بزند، اما انگلیس همچنان یکی از موفق ترین اقتصادهای جهان است و انتظار می رود در سال ۲۰۱۶ سریع ترین نرخ رشد را در میان اقتصادهای بزرگ جهانی داشته باشد.

اتریش

یک کشور اروپایی دیگر که با رتبه بالایی در فهرست لگاتوم قرار دارد. با وجود این که کمتر از ۹ میلیون نفر جمعیت دارد، بیست و نهمین اقتصاد بزرگ جهان است.

فنلاند

یکی از بزرگ ترین منابع تولید ناخالص داخلی فنلاند، صنعت کاغذ است که به دلیل شمار زیاد درختان این کشور است. این کشور برای سیاست های اقتصادی غیرمعمول معروف است و در سال های اخیر یک آزمایش حقوق پایه بزرگ را آغاز کرده است.

کانادا

همسایه شمالی آمریکا برای موفقیت وابستگی زیادی به نفت دارد و رشد تولید ناخالص داخلی این کشور پس از آتش سوزی جنگلی غیرقتابل کنترلی که تولید نفت در ایالت البرتا را متوقف کرد، دچار وقفه شد. با این همه این کشور محل جذابی برای کسب و کار مانده است و گویا پس از پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات آمریکا، بسیاری از شهروندان آمریکایی قصد دارند به این کشور مهاجرت کنند.

باثبات ترین اقتصادهای جهان

آمریکا

طبق گزارش موسسه لگاتوم، بزرگ ترین و قدرتمندترین اقتصاد جهان، بهترین نیست. اگرچه آمریکا در سطح جهانی، رتبه بالایی دارد اما نابرابری عظیم درآمد همچنان مشکل بزرگی در این کشور مانده است.

استرالیا

اقتصاد استرالیا یکی از بزرگ ترین اقتصادهای نیمکره جنوبی است و برای موفقیت وابستگی زیادی به صادرات کالاها دارد. سنگ آهن یک منبع درآمد مهم برای این کشور است. استرالیا بیش از ۲۵ سال را بدون رکود سپری کرده است و حتی موفق شده از بدترین بحران مالی هم اجتناب کند.

بلژیک

این کشور که مرکز اتحادیه اروپاست، در زیرشاخه اقتصادی موسسه لگاتوم امتیاز بالایی دارد. این کشور پس از این که منطقه کوچ والونیا با پیمان دو جانبه تجاری میان اتحادیه اروپا و کانادا مخالفت کرد، در صدر اخبار قرار گرفت.

فرانسه

آغاز شده، با رشد ضعیف دست و پنجه نرم کرده است. مشکلات فرانسه با بازار کار ناکارآمدی که در برابر اصلاحات به شدت مقاومت می کند، تشدید شده است. با این همه فرانسه یکی از قدرت های اقتصادی جهان مانده است.

باثبات ترین اقتصادهای جهان

ایسلند

طبق گزارش موسسه لگاتوم، اقتصاد ایسلند یکی از بهترین اقتصادهای جهان است، با این همه مشکلات خاص خود را دارد. سیستم بانکی ایسلند در دوران بحران مالی در آستانه فروپاشی قرار گرفت و به مدت سه سال در فاصله سال های  تا باعث یک رکود شدید شد.

ژاپن

ژاپن ممکن است از نظر تولید ناخالص داخلی، سومین اقتصاد بزرگ جهان باشد اما سال هاست با رکود رشد و تورم دست و پنجه نرم می کند که این کشور را در فهرست موسسه لگاتوم در رتبه نسبتا پایینی قرار داده است.


منبع: برترینها

قانون هایی برای جذب دیگران

افرادی هستند که همانند مغناطیس دیگران را به سمت خود جذب می کنند و همه اطرافیانشان آرزو دارند یا مثل آن ها باشند یا مورد تایید آن ها. نکته جالب این جاست که این همه جذابیت هیچ ارتباطی به ظاهر آن ها ندارد.

افرادی هستند که همانند مغناطیس دیگران را به سمت خود جذب می کنند و همه اطرافیانشان آرزو دارند یا مثل آن ها باشند یا مورد تایید آن ها. نکته جالب این جاست که این همه جذابیت هیچ ارتباطی به ظاهر آن ها ندارد. اگر می خواهید مانند چنین افرادی جذاب باشید از این چند قانون پیروی کنید.

تصویر فردی

هر کدام از ما باید تصویری منحصر به خودمان داشته باشیم بنابراین جزئیات این تصویر دیگران را به یاد ما می اندازد. ما درباره زیبایی ظاهری نمی گوییم. شاید کمی عجیب باشد اما این یگانگی ممکن است در زشت بودن یا آسیب پذیر بودن فرد خلاصه شود. هر کدام از ویژگی های یگانه شما مثل قدم برداشتن، حرکات بدن، حالات چهره، لهجه، نحوه ارتباط برقرار کردن یا نوع خاص لباس پوشیدن می تواند شما را فراموش نکردنی کند. به عنوان مثال انسان های مشهوری که ویژگی های منحصر به فردشان باعث شده همیشه در ذهن بمانند:

  •     چارلی چاپلین: سبیل، کت و شلوار و عصا
  •     تیلدا سوئینتون: صورت بدون آرایش
  •     چرچیل: چاقی و سیگار
  •     ژوزف استالین: سبیل، پیپ و لهجه
  •     هیتلر: مدل سبیل و لحن بیان
  •     سالوادور دالی: مدل سبیل و حالت چهره
 قانون هایی برای جذب دیگران
رویای بزرگ داشته باشید

برای این که دیگران جذب تان شوند و شخصیت منحصر به فرد شما را تحسین کنند باید دلیلی برای زندگی داشته باشید. هدف، آرزو و رویای تغییر چیزی در دنیا. برای رسیدن به یک هدف تلاش کنید کسی که بدون رویا زندگی کند مثل کتاب بدون ایده می ماند. پس نیازی به خواندن این کتاب نیست.

اعتماد به نفس

برای جذاب بودن باید اعتماد به نفس داشته باشید. شجاعانه تصمیم گیری کنید و فقط به خودتان تکیه کنید. هیچوقت منتظر کمک از دیگران نباشید و ایده های تان را طوری بیان کنید که برای دیگران قابل درک باشد. اطرافیان اعتماد به نفس شما را نه تنها در رفتار بلکه در نحوه سخنرانی نیز احساس می کنند. پس بهتر است در سخنان تان از به کار بردن کلماتی چون: حدس می زنم، امیدوارم، قرار بود و شاید پرهیز کنید.

شکایت ها را فراموش کنید

آیا رفتار کسی که همیشه در حال شکایت کردن است  را تحسین می کنید؟ یا دوست دارید شبیه او باشید؟ مسلما جواب خیراست. از انتقاد، شکایت و پرداختن به موضوعات منفی پرهیز کنید. حتی زمانی که اوضاع زندگی تان خوب پیش نمی رود درباره مسائلی صحبت کنید که برایتان رضایت بخش باشد و شنونده ها هم مثل شما حس خوبی داشته باشند.

از حرکات بدن استفاده کنید

رفتار شما باید نشاندهنده اعتماد به نفس شما باشد. هرگز خمیده راه نروید، هنگام حرف زدن با چیزی بازی نکنید. سعی کنید هنگام صحبت کردن لبخند به لب داشته باشید و به چشم های مخاطب نگاه کنید و ژست های جمع و بسته نگیرید.

راوی خوبی باشید

خیلی ها معتقدند نحوه بیان یک داستان حیرت انگیز استعداد می خواهد. اما همیشه اینگونه نیست بلکه این مهارت را می توان یاد گرفت. فقط کافی است با اعتماد به نفس داستان را تعریف کنید، شوخ طبعی به کار ببرید و توانایی خندیدن به خودتان را داشته باشید. زبان بدن را فراموش نکنید، احساساتی و مثبت باشید. اگر داستان ها و طنزهای تان تاثیری در شنونده نداشت برایتان مهم نباشد.

به چشم ها نگاه کنید

همیشه هنگام صحبت کردن با دیگران به چشم های او نگاه کنید. گاهی اوقات یک نگاه نافذ می تواند بیانگوی هزاران کلمه باشد. تماس چشمی نشاندهنده این است که به او واقعا گوش می دهید و برایش به عنوان یک انسان ارزش قائل هستید. وقتی مشغول صحبت کردن با کسی هستید به گوشی یا به مردم نگاه نکنید. این یعنی دنبال یک همسخن دیگر می گردید.

به دیگران گوش دهید

نیازی نیست خودتان را مهم ترین انسان روی کره زمین بدانید. همین که برای گوش دادن به دیگران تمایل نشان دهید باعث می شوید که دیگران دوست تان داشته باشند زیرا همین گوش دادن خود یک هنر است. اگر به دقت و با تمایل به حرف های دیگران گوش دهید به آن ها احساس خاص بودن می دهید. نیازی نیست تمام چیزهایی که برایتان تعریف کرده به خاطر بسپارید همین که نامش را در ذهن سپرده باشید کافی است. برای این کار نامش را بارها پیش خودتان تکرار کنید. و برای این که آن ها نیز نام شما را به خاطر بسپارند خودتان را با اسم معرفی کنید.

از تاثیر آینه استفاده کنید

اگر می خواهید دیگران شما را دوست داشته باشند از تاثیرآینه استفاده کنید. یعنی حرکات، حالات چهره و لحن گفتار آن ها را مثل آینه تقلید کنید. این روش به دلیل طبیعت نارسیسم (خودشیفتگی) انسان روش بسیار موثر و کارآمدی است.

از این روش می توانید برای تقلید از انسان های منحصر به فرد نیز استفاده کنید. به عنوان مثال فرد معروفی که برای شما بسیار جذاب است. به نحوه صحبت و معرفی کردن شان دقت کنید و مثل آینه رفتارهای او را تقلید کنید.


منبع: برترینها

قوانین موفقیت در بازاریابی شبکه های اجتماعی

ماهنامه بازاریاب بازارساز – عسل سامانی: استفاده از اهرم قدرت بازاریابی محتوا و بازاریابی شبکه های اجتماعی می تواند جایگاه شما در میان مخاطبان و مشتریان تان را به شکلی رویایی بالا ببرد ولی از سوی دیگر اقدام در این زمینه بدون تجربه قبلی و بینش صحیح می تواند برای شما چالش برانگیز باشد. دانستن اینکه شما اصول بازاریابی شبکه های اجتماعی را به درستی متوجه شده اید امری مهم است.

قانون گوش دادن

موفقیت در استفاده از بازاریابی محتوا و بازاریابی شبکه های اجتماعی مستلزم بیشتر گوش دادن و کمتر حرف زدن است. نظرات مخاطبین هدف خود را بخوانید و در گفتگوهای آنها شرکت کنید تا متوجه شوید چه چیزی بیشترین اهمیت را برای آنها دارد. تنها در این صورت است که شما می توانید محتوا تولید کنید و با افرادی که به دنبال دریافت ارزش هستند، مکالمه برقرار کنید.

قوانین موفقیت در بازاریابی شبکه های اجتماعی

قانون تمرکز

بهتر است متخصص باشید تا همه فن حریف. در زمینه بازاریابی محتوا و بازاریابی شبکه های اجتماعی استراتژی های متمرکز بر روی ساخت یک برند قوی در مقایسه با استراتژی های کلی و همگانی شانس بیشتری برای موفقیت دارند.

قانون کیفیت

کیفیت همیشه از کیفیت مهم تر است. داشتن تنها هزار مخاطب آنلاین که محتوای شما را مطالعه می کنند و در مورد آن با مخاطبین حرف می زنند بهتر از داشتن ۱۰ هزار مخاطبی است که بلافاصله بعد از یک بازخورد با شما در فضای مجازی ناپدید می شوند.

قانون صبر

موفقیت در زمینه بازاریابی محتوا و بازاریابی شبکه های اجتماعی یک شبه اتفاق نمی افتد. محتوایی که تولید می کنیم باید ویروسی شود تا بتواند به ابزاری مفید جهت بازاریابی کالای ما تبدیل گردد. برای ویروسی شدن نیز به زمان نیاز است.

قانون ترکیب

اگر شما یک محتوای کیفی سرگرم کننده را به اشتراک بگذارید و تلاش کنید مخاطبین آنلاین خود را به دنبال کنندگان کیفیت تبدیل کنید، آنها نیز در توئیتر و فیس بوک و لینکدین و وبلاگ های شخصی خود آن را با مخاطبین شخصی خود به اشتراک می گذارند.

این به اشتراک گذاری محتوای شما درهای جدیدی از موتورهای جستجو و کلمه های کلیدی به روی شما باز می کند. این درهای جدید می تواند صدها بلکه هزاران راه بالقوه برای افراد باشند تا بتوانند شما را به صورت آنلاین پیدا کنند.

قانون تاثیر

برای پیدا کردن موارد تاثیرگذار آنلاین بر بازارتان که مخاطبینی کیفی داشته و به محصولات و خدمات و کسب و کار شما علاقه مند هستند وقت بگذارید. به آنها به صورت آنلاین متصل بوده و سعی در ایجاد ارتباط با آنها داشته باشید.

اگر خود را به صورت یک منبع معتبر و پر از اطلاعات به آنها معرفی کنید، آنها نیز ممکن است محتوای شما را با کاربران خود به اشتراک بگذارند که این اتفاق، کسب و کار شما را به جامعه بزرگ تری از مخاطبان معرفی می کند.

قانون ارزش

اگر شما تمام وقت خود را برای تبلیغ و ترویج کالا یا خدمات خود در شبکه های اجتماعی صرف کنید، زمانی می رسد که افراد دیگر به شما توجه نخواهند کرد. شما باید برای سخنان خود ارزش قائل شوید. سعی کنید کمتر بر روی مکالمه و بیشتر بر روی خلق محتوای سرگرم کننده و توسعه روابط با تاثیرگذاران آنلاین بپردازید. مطمئن به وقتش این افراد برای کسب و کار شما یک کاتالیزور در بازاریابی دهان به دهان خواهند شد.

قانون تشکر

شما نباید کسی را که به صورت شخصی به شما دست یاری می دهد نادیده بگیرید. پس به صورت آنلاین هم این اشخاص را نادیده نگیرید. ایجاد ارتباط یکی از مهم ترین فاکتورهای موفقیت در شبکه های اجتماعی است، بنابراین همیشه قدردان کسی که دست یاری به سوی شما دراز می کند باشید.

قانون دسترسی

بعد از انتشار محتوا، ناپدید نشوید! برای مخاطبین خود در دسترس باشید. بدین معنا که شما نیاز دارید به صورت مستمر همراه با تولید محتوا در گفتگوهای مربوطه نیز شرکت داشته باشید. مخاطبین آنلاین می توانند بسیار بی ثبات عمل کرده و در صورتی که برای هفته ها یا ماه ها ناپدید شوید، جایگزینی به جای شما انتخاب کنند.

قانون مقابله به مثل

شما نمی توانید از دیگران انتظار داشته باشید که محتوای شما را به اشتراک گذاشته و راجع به آن صحبت کنند در حالی که شما همین کار را برای آنها انجام نمی دهید. بنابراین، بخشی از زمان صرف شده بر روی شبکه های اجتماعی باید به تمرکز بر روی به اشتراک گذاری و گفتگو درباره محتوای به اشتراک گذاشته شده توسط دیگران اختصاص یابد.


منبع: برترینها

چرا در کسب و کارتان شکست می خورید؟

متفاوت نبودن

داشتن یک محصول عالی کافی نیست، چون شما برای موفقیت باید در کنار محصول عالی ارزش خاص و متفاوتی را در محصولتان ارائه کنید تا در این بازار شلوغ از رقبا عقب نیفتید. چه پارامترهایی باعث می‌شود که از رقابت عقب نیفتید؟ دانستن این‌که رقبای شما چه کاری را بهتر از شما انجام می‌دهند، برای موفقیت در کسب‌وکار بسیار مهم است. اگر شما نتوانید این تفاوت را ایجاد کنید، احتمال موفقیتتان بسیار اندک است.

بی‌توجهی به نیاز مشتری

شاید این جمله را که «حرف آخر را مشتری می‌زند»، از کارآفرینان زیادی شنیده باشید، اما خبر بد این است که فقط درصد پایینی از کارآفرین‌ها و صاحبان کسب‌وکار بر اساس این جمله عمل می‌کنند. بی‌توجهی به شناخت مشتری و نیازهایش می‌تواند موجب ناکامی در کسب‌وکار شود. پس هر چند وقت یک بار از مشتریانتان بپرسید که آیا هنوز هم از کالای شما رضایت دارند؟ آیا اگر تغییری در کالا یا خدمات خود ارائه کنید، رضایت‌مندی مشتریان افزایش پیدا می‌کند؟ آیا به نظرات آنها گوش می‌دهید؟

درس نگرفتن از شکست‌ها

همه ما می‌دانیم که اشتباهاتمان تا چه اندازه می‌تواند بد و ناخوشایند باشد، اما موضوع بدتر این است که کارآفرینان معدودی هستند که از این اشتباهات درس می‌گیرند. یادتان باشد که شکست دلایل زیادی دارد، اما یادگیری و تجربه‌اندوزی از اشتباهات می‌تواند کارآفرینان را برای روزهای سخت آماده کند. فراموش نکنید که یادگیری از اشتباهات می‌تواند کار سختی باشد، اما در لحظات سخت کمک بزرگی به شما و تجارتتان خواهد بود.

مدیریت ضعیف

نداشتن اعتماد به دیگران، گوش ندادن به دیگران، پیروی نکردن از استانداردهای مشخص و سیستمی، ارتباطات ضعیف و عدم دریافت بازخورد از مشتری، همگی مثال‌هایی از مدیریت ضعیف هستند که شما را به سمت شکست هدایت می‌کنند.

فقدان سرمایه

نبودن سرمایه مناسب از همان ابتدا یک علامت خطر بزرگ است که باعث می‌شود در پرداخت اقساط و هزینه‌های جاری خود دچار مشکل شوید. نداشتن سرمایه مناسب می‌تواند سرعت رشد تجارت شما را نیز کُند کند.

ارزیابی ناکارآمد

ارزیابی کار خیلی خوبی است، اما زمان در این میان اهمیت زیادی دارد. به زبان ساده، اگر در زمان مناسبی شرایط کسب‌وکارتان را ارزیابی نکنید، خیلی راحت آن را در مسیر نابودی و شکست قرار می‌دهید. به‌عنوان مثال ارزیابی در زمان نامناسب ممکن است باعث شود خیلی زودتر از موقع افراد زیادی را استخدام کنید و هزینه زیادی را هم صرف تبلیغات کنید، اما نتیجه‌ای برایتان نداشته باشد.

نداشتن مکان مناسب

نداشتن مکان خوب برای ارائه خدمات و محصولات، ضعفی است که به‌سختی می‌توان از آن چشم‌پوشی کرد. البته اهمیت این مساله بستگی زیادی به نوع تجارت شما دارد. مثلا اگر کالایی که عرضه می‌کنید، حتما باید توسط مشتری دیده شود، بنابراین باید جایی را به‌عنوان مکان کسب‌وکار یا تجارتتان انتخاب کنید که دسترسی به آن آسان باشد.

فقدان سوددهی

در درجه اول باید بگوییم که درآمد شما با سودی که از کسب‌وکارتان کسب می‌کنید، با هم متفاوت است. به‌عنوان یک کارآفرین حواستان باید همیشه به سوددهی تجارتتان باشد. سودی که شما از کسب‌وکارتان کسب می‌کنید، کمک زیادی به رشد شرکتتان می‌کند. تحقیقات نشان می‌دهد که تنها ۴۰ درصد از تجارت‌های کوچک سودده هستند و در ۳۰ درصد موارد تجارت‌های کوچک ضرر می‌دهند.

مدیریت مالی ضعیف

مدیریت مالی از همان ابتدای کار می‌تواند به‌عنوان یک رکن اساسی تجارت، باعث موفقیت یا شکست شما شود. بنابراین اگر تازه شروع به کار کرده‌اید، حتما از نرم‌افزارهای حسابرسی حرفه‌ای استفاده کنید و سعی کنید تمام تصمیم‌گیری‌هایتان بر پایه اعداد دقیق و واقعی باشد. اگر هم در حسابداری تبحر ندارید، شخصی را استخدام کنید تا این کار را برای شما انجام دهد. مطمئن باشید که این کار در بلندمدت به نفع شما و کسب‌وکارتان خواهد بود.

نداشتن تمرکز کافی روی کار

بدون تمرکز، شما جایگاه رقابتی خود را در بازار از دست می‌دهید. عدم تمرکز مانعی محکم در مقابل تصمیم‌گیری‌های منطقی شما خواهد بود و باعث می‌شود به‌سرعت تجارت شما در بازار رنگ ببازد.


منبع: برترینها

روندهای بازاریابی اینترنتیِ ایران، در سال ۱۳۹۶

در این مقاله سعی کردم در بازاریابی اینترنتی به روندهایی بپردازم که کاملا برای شرایط ایران در نظر گرفته‌شده است. یک وب‌مستر یا بازاریاب اینترنتی با تمرکز بر این ۵ مورد می‌تواند رشد کسب‌و‌کار آنلاین خود را در سال ۱۳۹۶ بسیار سریع‌تر کند.

۱. وبینار

وب‌کست به هرگونه پخش برنامه از طریق اینترنت گفته می‌شود. یک حالت خاص آن وبینار است. وبینار آموزش یا سخنرانی‌ای است که از طریق اینترنتی برگزار می‌شود. در دنیای بازاریابی اینترنتی، وبینار یکی از بهترین روش‌ها برای بازاریابی و معرفی محصول است. روز به روز علاقه به شرکت در جلسات آنلاین و زنده در ایران بیشتر می‌شود. منظور از زنده آن است که سخنران در همان لحظه در خال صحبت است و مطالب ضبط شده نیست. فرض کنیم کار شما طراحی سایت است. شما می‌توانید یک وبینار ۱۰۰ نفره رایگان برگزار کنید و تبلیغ کنید تا در وبینارتان ثبت‌نام کنند.

سپس در وبیناری یک ساعته به آموزش نکات مهم برای داشتن سایت بپردازید. مثلا توضیح دهید چگونه با کمترین هزینه بهترین سایت ممکن را داشته باشیم. سپس در پایان وبینار به شرکت‌کنندگان پیشنهاد می‌دهید که کار طراحی سایت را به خودتان واگذار کنند. حتی یک فرصت ویژه هم تعریف می‌کنید تا مثلا کسانی که تا یک هفته پروژه را به شما بسپارند از مزیت‌هایی استفاده کنند.

 روندهای بازاریابی اینترنتی ایران در سال ۱۳۹۶
 ۲. ویدیو

در سال‌های اخیر استفاده از موبایل‌های هوشمند و رسانه‌های اجتماعی تا حدی زیاد شده که کمتر کسی را پیدا می‌کنید که در روز حداقل با گوشی خود چند ویدیوی کوتاه نبیند. این یک فرصت بسیار عالی و بزرگ برای بازاریابان اینترنتی است. اکنون دیدن ویدیو‌های کوتاه به یکی از عادت‌های روزانه مردم تبدیل شده است. پس شما هم باید دست‌به‌کار شوید و بخشی از مطالب خود را به‌صورت ویدیو منتشر کنید. ویدیوهایی آموزشی درست کنید و به مخاطبان و مشتریان هر نکته لازم را آموزش بدهید. محصولات را باهم مقایسه کنید. توضیح دهید چگونه بهترین خرید را انجام دهند. هنگام خرید به چه مواردی بیشتر توجه کنند و … شما باید با ویدیو نشان دهید چقدر در کارتان متخصص هستید. این باعث جلب اعتماد مخاطبان شما می‌شود و در نهایت اگر تصمیم به خرید گرفتند، شما جزو اولین گزینه‌ها خواهید بود.

 ۳. بازآفرینی تبلیغات

مشکلی که در دنیای بازاریابی اینترنتی روز به روز پررنگ‌تر می‌شود کاهش نرخ برداشت صحیح تبلیغات اینترنتی است. شما تبلیغات اینترنتی انجام می‌دهید و عده‌ای این تبلیغات را می‌بینند. ولی به دلیل مشغله زیاد و تمرکز کم، برداشت درستی از تبلیغ شما نمی‌کنند. مثلا شما تبلیغ می‌کنید که کار بازسازی ساختمان انجام می‌دهید. عده‌ای از بینندگان تبلیغ اشتباه برداشت می‌کنند و فکر می‌کنند شما در کار خرید و فروش املاک هستید! از این دست مثال‌ها در اینترنت بسیار زیاد وجود دارد.

شما باید بر دو موضوع با جدیت کار کنید: ۱. انتقال ساده و مستقیم پیام بازاریابی و ۲. بازآفرینی تبلیغات. تا حد ممکن سعی کنید تبلیغات اینترنتی واضح و ساده باشند. شخص در کمتر از ۳ ثانیه باید بتواند کار شما دقیقا چیست. کافی نیست تشخیص بدهد شما وکیل هستید، بلکه باید بداند دقیقا در چه موردی می‌توانید به او کمک کنید.

نکته دومی که باید به آن توجه کنید بازآفرینی تبلیغات است. منظور از بازآفرینی آن است که همان مطلب را با روش و ادبیات دیگری بیان کنید. مثلا فرض کنید یک فایل PDF ساختید که درباره خدمات طراحی سایت توضیح می‌دهید. سعی کنید با فرمت‌های دیگری مثل ویدیو و صوت مطالب مکملی تهیه کنید. هدف آن است که اگر مخاطب از PDF شما برداشت نکرده کارتان دقیقا چیست و چه مزیتی دارد، حداقل از فایل صوتی یا ویدیو این برداشت را انجام دهد. به‌خصوص اگر دنبال‌ بازارهای جدیدی هستید که اطلاع کمی از زمینه فعالیت شما دارند این موضوع مهم‌تر می‌شود. مثلا برای اغلب افرادی که هیچ سر‌و‌کاری با کسب‌و‌کار و سرمایه‌گذاری ندارند واژه‌های کارآفرینی، سرمایه‌گذاری، بورس، سهام و … تفاوت چندانی ندارند. حال اینکه شما تخصصتان فقط یکی از این موارد است و باید این موضوع را با بازآفرینی تبلیغات به مخاطبان نشان دهید.

۴. تلگرام

با توجه به رایج‌تر شدن استفاده از تلگرام، باید در بازاریابی اینترنتی از این رسانه بهتر و مفیدتر استفاده کرد. بسیاری از کسب‌و‌کارهای کوچک، گروه‌های تلگرامی درست می‌کنند تا مشتریان امکان تبادل‌نظر با یکدیگر را داشته باشند. همچنین استفاده از کانال‌های تلگرام باعث می‌شود، هزینه‌های اطلاع‌رسانی به مخاطبان و مشتریان تقریبا به صفر برسد. اگر هنوز برای کسب‌و‌کارتان کانال ندارید، هرچه زودتر دست‌به‌کار شوید و کانالتان را راه‌اندازی کنید. امکان بسیار جالب و جذاب دیگر روبات‌های تلگرام هستند که تقریبا می‌توانند مانند یک منشی یا پاسخگوی خودکار به مخاطبان کمک کنند.

مثلا مخاطب می‌تواند با مراجعه به صفحه روبات تلگرام با منویی مواجه شود و با زدن دکمه ۱ لیست محصولات، دکمه ۲ قیمت محصولات و … را ببیند. درواقع شما یک پاسخگوی تلگرامی خودکار طراحی می‌کنید که با توجه به سوال مخاطب می‌تواند به‌صورت خودکار جواب ارسال کند. برای اطلاعات بیشتر در این زمینه و روش ساختن روبات می‌توانید در گوگل جستجو کنید. مقالات فارسی زیادی وجود دارند که روش ساخت روبات تلگرام را آموزش می‌دهند.

۵. استفاده از Gamification

روز به روز خرید از اینترنت به یک تفریح تبدیل می‌شود. دیگر فقط کافی نیست فرایند خرید سایت خوب و درست کار کند. خرید از سایت شما باید به کاری ساده و لذت‌بخش تبدیل شود. خیلی خوب است که با علمی به نام گیمیفیکیشن (Gamification) بیشتر آشنا شوید و از ایده‌های آن در سایتتان استفاده کنید. نمونه‌های کوچکی از آن را در سایت‌هایی مانند دیجی‌کالا مشاهده می‌کنید. مثلا دکمه که رویش نوشته شده: فروش ویژه روز. ولی دقیقا توضیح داده نشده که چه چیز فروخته می‌شود و با چه قیمتی. بازدیدکننده از روی کنجکاوی بر آن دکمه کلیک می‌کند تا ببیند موضوع چیست. تعریف سیستم‌های امتیازدهی به بازدیدکنندگان سایت می‌تواند بسیار اثرگذار باشد. بازدیدکننده با هر فعالیت یا خرید در سایت امتیازهایی دریافت می‌کند و این امتیازها قابل تبدیل به پول هستند تا توسط آن بتوان از سایت خرید کرد.


منبع: برترینها

چرا کارمندان خوب، کارهای بد می‌کنند؟

برای افرادی که از بیرون به یک رسوایی در یک شرکت یا سازمان نگاه می‌کنند، این موقعیت اغلب به نظر غیرقابل‌قبول و غیرقابل‌درک می‌رسد. چگونه رهبران سازمان اجازه وقوع چنین اتفاقی را داده‌اند؟ چرا بسیاری از افراد موافق انجام کارهای اشتباه بوده‌اند؟ هر چه این نتایج بزرگ‌تر باشد، ما بیشتر سرهایمان را به نشانه شگفتی تکان می‌دهیم. اما این نگاه از داخل همان سازمان مذکور به‌طور قابل‌توجهی متفاوت است. می‌دانیم که در کسب‌و‌کار مانند زندگی، افراد خوب گاهی کارهای بدی می‌کنند؛ این کار بد می‌تواند یک دروغ کوچک باشد یا یک کلاهبرداری بزرگ.

مریم کوچکی استاد مشاور در دانشکده مدیریت کلاگ در دانشگاه نورث‌وسترن، درک علل این پدیده را به عنوان یک کار برجسته در دوره تحصیلی خود انتخاب کرده است. پس از اخذ لیسانس در رشته فیزیک در دانشگاه تهران و به همراه آن کسب مدرک MBA، در سال ۲۰۰۷ کوچکی به آمریکا رفت تا مدرک دکترای خود را در رشته رفتار سازمانی در دانشکده کسب‌و‌کار دیوید اکلس در دانشگاه اوتا دریافت کند. سپس پیش از اینکه در سال ۲۰۱۴ به دانشکده کلاگ بپیوندد، دو سال را به عنوان دانشجوی پست دکترا در «مرکز اخلاقیات ادموند جی.سفرا» در دانشگاه هاروارد گذراند.

چرا کارمندان خوب، کارهای بد می‌کنند؟ 
کوچکی روی عوامل رفتار غیراخلاقی مطالعه می‌کند. به عنوان مثال او دریافته است که موسیقی‌هایی که اضطراب را القا می‌کنند، بیشتر موجب تشویق افراد به فریب دادن می‌شوند و احتمال زیادی وجود دارد که افراد فریب‌دهنده خاطرات مبهمی از سوء‌رفتار خود داشته باشند. کوچکی به دنبال مداخله‌هایی است که می‌تواند به افراد کمک کند تا اخلاقی رفتار کنند و زمانی که شاهد انجام کار اشتباه هستند، جرات و جسارت صحبت در مورد آن را داشته باشند. کوچکی همچنین در مورد تاثیرگذاری شکست‌های اخلاقی بر کارمندان و سازمان‌ها تحقیق کرده است. مصاحبه اخیر او با S+B را می‌خوانید:

S+B: چه چیزی می‌تواند افراد را مستعد لغزش‌های اخلاقی کند؟

وقتی به رسوایی‌های گذشته نگاه می‌کنیم، همیشه می‌توانیم شماری از عوامل دخیل را شناسایی کنیم. ممکن است آنها زیرکانه و حتی گاهی به نظر بی‌ربط بیایند؛ اما می‌توانند اثرات ژرفی بر تصمیمات و رفتار اخلاقی افراد داشته باشند. همه ما مستعد خیانت هستیم؛ این اتفاق می‌تواند برای هر کدام از ما در هر سطحی و در هر نوع سازمانی بیفتد. به عنوان مثال، من اغلب از کارمندان می‌شنوم که احساس خستگی یا استرس می‌کنند. اضطراب آنها ممکن است از مدیریت اهداف غیرواقعی ناشی شده باشد. این امر می‌تواند نتیجه فشارهای عملکردی یا رقابت باشد. یا می‌تواند نتیجه این اتفاق باشد که سازمان آنها قدم در یک تحول با بسیاری از مسائل ناشناخته می‌گذارد. تحت شرایط نرمال، مردم هنگام تصمیم‌گیری درمورد منافع و هزینه‌ها، به‌طور معقولانه فکر می‌کنند.

اما زمانی که احساس فشار می‌کنند، این امر می‌تواند منابعی را که آنها برای اخلاقی عمل کردن و مقاومت در وسوسه‌ها نیاز دارند کاهش و آنها را در موقعیت تهدید قرار دهد. زمانی که افراد در این موقعیت هستند، احتمال بیشتری وجود دارد که در رفتارهایی مشارکت کنند که نفع شخصی دارد؛ رفتارهایی که در غیر این صورت از آن اجتناب می‌کردند. چون در این لحظه، مغز در حالت دفاعی قرار می‌گیرد؛ افراد در کوتاه‌مدت تنها در مورد منفعت شخصی خود فکر می‌کنند. در تحقیقی که من و همکارم انجام دادیم، شرکت‌کنندگانی داشتیم که به نوعی از موسیقی گوش می‌دادند که موجب القای اضطراب به آنها می‌شد و گروهی دیگر به موسیقی آرام‌تر گوش می‌دادند. دریافتیم که کسانی که به موسیقی مضطرب‌کننده گوش می‌دهند، تمایل بیشتری به فریب دادن دارند.

در مطالعه دیگر، از شرکت‌کنندگان خواستیم در مورد زمانی که احساس فشار یا اضطراب کرده‌اند فکر کنند. حتی یادآوری آن نمونه‌ها افراد را بیشتر در معرض فریب دادن قرار می‌داد. در جای دیگر، با داده‌های به‌دست آمده از سرپرستان و کارمندان، متوجه شدیم که یک همبستگی بین کسانی که سطح بالاتری از اضطراب را بیان می‌کنند و کسانی که از سوی مدیرانشان به‌دلیل رفتارهای غیراخلاقی شناسایی شده‌اند، وجود دارد.

S+B: رسوایی‌های شرکتی اغلب یک الگوی رفتار غیراخلاقی را آشکار می‌کنند. چه چیزی افراد را مکررا به تقلب و عدم صداقت تحریک می‌کند؟

این حوزه‌ای از تحقیق است که ما چیز زیادی در مورد آن نمی‌دانیم؛ مخصوصا وقتی صحبت از سازمان‌ها به میان می‌آید، این مساله بغرنج‌تر می‌شود. یک فرض می‌تواند این باشد که افراد بدی وجود دارند و این افراد بد، (مهم نیست چه کاری) کارهای بدی می‌کنند. اما این تصور که تنها انسان‌های بد دست به رفتار غیراخلاقی می‌زنند، تصور اشتباهی است. می‌دانیم که وقتی افراد دست به رفتار بد می‌زنند، احساس پشیمانی و دیگر احساسات منفی به سراغ آنها می‌آید و ممکن است فرض کنیم که این احساسات منجر به این می‌شود که افراد مکررا از انجام کارهای متقلبانه اجتناب کنند. اما باز هم این مساله ضرورتا درست نیست. تحقیقاتی در مورد فرهنگ‌های سازمانی غیراخلاقی وجود داشته است و به‌طور واضح چنین فرهنگ‌هایی رفتارهای بد پی‌در‌پی را تقویت می‌کنند.

تحقیق دیگر نشان داده است که ممکن است افراد برای فائق آمدن بر احساس ناهماهنگی که در نتیجه تقلب ایجاد می‌شود، دست به کارهایی بزنند. قوی‌ترین آن توجیه است: به‌عنوان مثال آنها رفتار بد خود را با غیرانسانی جلوه دادن قربانی خیانت‌شان، توجیه می‌کنند. در شماری از تحقیقات، مدرکی برای آنچه آن را فراموشی غیراخلاقی (unethical amnesia) می‌نامیم پیدا کردیم.

طی زمان، خاطره افراد از فعالیت‌های غیراخلاقی گذشته خود در مقایسه با دیگر انواع فعالیت‌ها (که مثبت و خنثی‌تر هستند)، از جزئیات کمتر و وضوح پایین‌تر برخوردار است. ما به افراد فرصت فریب دادن در یک بازی را دادیم؛ اگر آنها عملکرد خود را اشتباه گزارش می‌دادند، می‌توانستند پول بیشتری به‌دست آورند. چند روز بعدتر، از آنها خواستیم جزئیات این بازی را یادآوری کنند. دریافتیم که خاطرات شرکت‌کنندگانی که فریب داده بودند نسبت به کسانی که این کار را نکرده بودند، وضوح کمتری داشت. این فراموشی به افراد کمک می‌کند تا احساس تهدید و در راستای آن، اضطراب را حذف کنند یا کاهش دهند.

S+B: افراد چگونه می‌توانند قابل‌اعتماد باقی بمانند؟

حتی برای خودمان قبول اینکه کار بدی را انجام می‌دهیم دشوار است. برای اینکه یادگیری واقعی رخ دهد، رهبران سازمانی باید کاری کنند که افراد از نظر روانی احساس امنیت کنند. کارمندان باید به این باور برسند که سازمان‌شان، جایی است که آنها می‌توانند از اشتباهات و حتی از شکست‌های اخلاقی خود بیاموزند. من به دانشجویانم می‌گویم که آنها تا چه اندازه قدرتمند هستند: آنها باید به این نکات فکر کنند؛ چرا که آنها مدیران بعدی خواهند بود و در نتیجه، مسوولیت بهتر کردن کار و زندگی دیگر افراد را بر عهده دارند.


منبع: برترینها

همه چیز درباره سرمایه گذاری در ترکیه

ماهنامه پیشه و تجارت: بی شک افرادی که در عرصه اقتصادی به فعالیت جدی می پردازند، هیچ گاه بدن تحقیقات دقیق به مقولات اقتصادی ورود نمی کنند. اگر این فعالیت مرتبط با کشور خارجی نیز باشد که داستان پیچیده تر از پیش خواهد شد؛ به صورتی که حتی اطلاعات عمومی شان در فعالیت روزمره شاید به کارشان نیاید و معادلات در کشور دیگر بسیار متفاوت تر از چیزی باشد که در کشور خود دارند. یکی از بخش های مهم و حیاتی که باید درباره آن اطلاعات جامعی داشت و بدون این دست اطلاعات، بسیاری از کارها نشدنی خواهد بود، اطلاعات لازم حقوق اقتصادی در سرزمینی است که هدف تجاری قرار می گیرد.

ترکیه، همسایه جهان آزاد

کشور جمهوری ترکیه با جمعیت حدود ۷۷ میلیون نفر و با فرهنگ اوراسیایی (اروپایی و آسیایی) می تواند یکی از مقاصد قابل توجه در عرصه فعالیت های اقتصادی باشد.

ترکیه در شرق با کشورهای ایران، جمهوری آذربایجان (نخجوان)، ارمنستان و گرجستان، در جنوب شرقی با عراق و سوریه و در شمال غربی (بخش اروپایی) با بلغارستان و یونان همسایه است. همچنین ترکیه از شمال با دریای سیاه، از غرب با دو دریای کوچک مرمره و اژه و از جنوب با دریای مدیترانه مرز آبی دارد. دو تنگه راهبردی بسفر و داردانل نیز در اختیار ترکیه است.

همه چیز درباره سرمایه گذاری در ترکیه

امپراتوری عثمانی در جنگ اول جهانی از هم پاشید و مورد تهاجم بریتانیا و متحدانش واقع شد. مصطفی کمال پاشا به دلیل سازماندهی مقاومت ملی علیه دول خارجی، قهرمان ملی ترکیه شد و توانست جمهوری ترکیه را در سال ۱۳۰۲ (۱۹۲۳) بنا کند و ملقب به آتاترک شد.

وی خط لاتین را برای نوشتن زبان ترکی مرسوم کرد و اقدامات بسیاری را برای صنعتی و غربی شدن ترکیه انجام داد و دوره نوینی را در ترکیه به وجود آورد. در دوران اقتدار آتاترک و امین و پشتیبان او عصمت اینونو که از آن به عنوان دوران تک حزبی یاد می شود، سیمایی از اقتدار سیاسی ملی گرایانه به نمایش گذاشته شد که ابایی از نژادپرستی و ترویج پان ترکیسم و به انزوا راندن اسلام و قومیت ها نداشت.

بعد از یک دوران تک حزبی در سال ۱۳۲۹ (۱۹۵۰) حزب دمکرات از گروه سیاسی مخالف، قدرت را به دست گرفت و به تعداد احزاب اضافه شد. ولی آزادی سیاسی با دوره هایی از کودتاهای نظامیان در سال های ۱۳۳۹، ۱۳۵۰ و ۱۳۵۹ شکسته شد. در سال ۱۳۵۳ ترکیه با دخالت نظامی خود علیه کودتای یونانیان در قبرس مانع از الحاق قبرس به یونان شد. در سال ۱۳۷۵ باز نیروهای نظامی دولتی را که با برنامه های اسلامی روی کار آمده بودند سقوط کرد.

از سال ۱۳۶۳ (۱۹۸۴) تاکنون حزب کارگران کردستان و حکومت ترکیه درگیری های نظامی بسیاری داشته اند که باعث مرگ بیش از ۴۵ هزار تن شد. ترکیه در سال ۱۳۲۵ به عضویت سازمان ملل در آمد و در سال ۱۳۳۱ به ناتو پیوست. ترکیه عضو جنبی جامعه اروپا است و اکنون با اجرای اصلاحاتی سعی در تحکیم و تقویت مردم سالاری و اقتصاد خود دارد تا بتواند مذاکرات برای عضویت در اتحادیه اروپا را آغاز کند.

ترکیه و اقتصاد دست یافتنی

اقتصاد ترکیه ترکیبی از صنایع بومی و نوین است که روز به روز بر دامنه اش افزوده می شود. تولیدات فراوان کشاورزی ترکیه در سال ۲۰۰۵ رتبه هفتم جهان را به دست آورد و در سال ۲۰۰۶ برای ۱۱٫۲ درصد از مردم ترکیه اشتغال ایجاد کرد. بخش خصوصی اقتصاد ترکیه نیز، قوی و به سرعت در حال رشد است و نقش مهمی در بانکداری، حمل و نقل و ارتباطات دارد.

در سال های اخیر، اقتصاد ترکیه رشد خوبی داشته و رشد ۸٫۹ درصد و ۷٫۴ درصد را در سال های ۲۰۰۴ و ۲۰۰۵ به دست آورده است. همه این موارد نشان می دهد یک فعال اقتصادی مخصوصا ایرانی، می تواند به این کشور به عنوان یک جایگاه قابل قبول در صادرات و واردات نگاه کند.

بالاخص این که این کشور با وجود آن که در قانون اساسی سال ۱۹۲۸، سکولار معرفی شده، بیش از یک دهه است که رهبران اسلامی بر آن حکومت می کنند و اکثریت مردم این کشور (بیش از ۹۵%) مسلمان هستند. مسلمانان ترکیه بیشتر پیرو مذهب تسنن بوده که از میان آنها، حنفی ها بزرگ ترین گروه به شمار می آیند که عمدتا در مرکز و غرب ترکیه ساکن اند. شافعی ها با جمعیتی کمتر در مناطق شرقی ترکیه مستقر بوده و اکثرا کرد هستند.

همه چیز درباره سرمایه گذاری در ترکیه

علویان که خود به چهار دسته تقسیم می شوند نیز بنا بر آمار رسمی دولت ترکیه حدود ۱۲ میلیون نفر پیرو دارند و می توانند موجب ایجاد موقعیت بهتر برای فعالان اقتصادی ایران باشند.

حال با این توضیحات، برای روشن شدن وضع حقوقی فعالیت اقتصادی در ترکیه، به بررسی نظام حقوقی حاکم بر اقتصاد ترکیه خواهیم پرداخت.

اگر می خواهید در ترکیه سرمایه گذاری کنید، حتما بخوانید:

نکات حقوق سرمایه گذاری در ترکیه

هدیه فرجام – کارشناس ارشد حقوق مالکیت (ترکیه): در چند سال اخیر ترکیه تبدیل به یکی از قطب های سرمایه گذاری منطقه شده است. با این که بی شک سرمایه گذاری در یک کشور دیگر منافع و ریسک های خاص خودش را دارد اما به هر حال در زمان سرمایه گذاری در یک کشور خارجی باید همه جوانب مثبت و منفی را در آن کشور در نظر گرفت و بررسی کرد. ترکیه هنوز عضو اتحادیه اروپایی نشده است اما برای سرمایه گذاران خارجی، مخصوصا اروپایی و ایرانی که مایل به دایر کردن یک شرکت هستند، بسیار جذاب بوده و اقتصاد ترکیه از نظر رشد، بسیار شناخته شده است.

اقتصاد کشور ترکیه با بودجه مالی بین المللی توسعه یافته در نظر گرفته و بین ۲۰ کشور صنعتی جهان شناخته شده است. اخیرا کشور ترکیه از کاهش قیمت نفت سود بسیار زیادی برد. با توجه به این واقعیت که ترکیه در کشمکش های منطقه ای درگیر شده است، سرمایه گذاری در این کشور نیاز به شجاعت دارد؛ اما اگر دقت لازم صورت گیرد می توان شاهد سودهای کلان بود.

مسئولان ترکیه در سال های اخیر بسیاری از محدودیت ها را در رابطه با توسعه سرمایه گذاری های خارجی در این کشور از بین برده و یک محیط تجاری دوستانه را ارائه کرده اند. نظام اقتصادی ترکیه بین سرمایه گذاران خارجی تبعیض قائل نمی شود و با همه آنها به صورت برابر رفتار می کند. بنابراین ترکیه به خانه ای برای بیش از ۳۳۰۰۰ شرکت که توسط شهروندان خارجی برپایی یافته تبدیل شده است. آنها همچنین می توانند از انگیزه هایی مانند مالیات بر درآمد ۲۰ درصدی (به جای ۳۳ درصد) بهره ببرند. امکانات حقوقی خاصی نیز وجود دارد که بدون توجه به آنها ممکن است دچار مشکلات مختلفی در زمان سرمایه گذاری شویم. در ادامه به برخی از این موارد اشاره می شود.

آنچه که برای تاسیس یک شرکت نیاز است

در زمان تاسیس یک شرکت در ترکیه باید به قوانین و مقررات زیر عمل کرد:

مدارکی برای ثبت شرکت و سرمایه گذاری در ترکیه مورد نیاز است؛ از جمله گواهی رسمی وابستگی (چهار کپی، یک مدرک اصل)، در مواردی که شریک خارجی، یک شخص حقیقی است، مدارک مورد نیاز به شرح زیر است: برای هر سهامدار حقیقی، دو کپی از گذرنامه هایشان، امضاء رسمی دادخواست (دو کپی) و کارت های هویت رسمی مدیران شرکت (یک کپی).

لازم به ذکر است که به جز اولین مورد، همه موارد مورد نیازی که در خارج از ترکیه اجرا می شوند، باید توسط کنسولگری ترکیه رسمی شوند.

همه چیز درباره سرمایه گذاری در ترکیه

خرید خانه در ترکیه

دغدغه مهم افرادی که قصد مهاجرت یا تجارت در ترکیه را دارند، مسئله خرید مسکن است. با توجه به قانون جدید مرتبط به اموال غیرمنقول، فروش ملک در ترکیه به اتباع ۱۸۳ کشور از جمله شهروندان ایرانی امکانپذیر شده است اما به دلیل این که برای اغلب متقاضیان خرید ملک در ترکیه، اخذ اقامت ترکیه با خرید ملک بسیار اهمیت دارد، دولت ترکیه برای متقاضیان خرید ملک که مایل به اخذ اقامت موقت ترکیه هستند، قوانین جدیدی وضع کرده است.

 
از تاریخ اجرای این قانون (می ۲۰۱۴) مهلت اقامت اتباع خارجی که در ترکیه ملک خریداری می کنند از سه ماه و شش ماه به یک سال افزایش پیدا کرد. باید توجه داشت که این مجوز در واقع اقامت موقت ترکیه است که بعد از اتمام مدت یک سال، در صورتی که شما هنوز صاحب ملک باشید و سند ملک به نام شما باشد، می توانید این اقامت را برای یک سال دیگر تمدید کنید.

در واقع اقامت ترکیه با خرید ملک، اقامت موقت یک ساله قابل تمدید است. برخلاف تبلیغات نادرستی که در این زمینه انجام می گیرد، با خرید ملک در ترکیه قادر به اخذ پاسپورت ترکیه و یا اقامت قطعی ترکیه نمی توان شد و همین مسئله می تواند دغدغه جدی برای صاحبان کسب و کار در آنجا باشد.

باید دانست برای اخذ اقامت دائم ترکیه شرایط کاملا متفاوت است. می بایست ۵ سال تا ۸ سال اقامت موقت را داشته، در ترکیه زندگی کرده و بیمه داشته باشد و بعد از آن می توانید برای اقامت دائم درخواست کنید. پس از درخواست، کلیه مدارک شما به آنکارا ارسال می شود و بعد از گذشت پروسه کاری حدود یک سال، اگر شما شرایط دریافت اقامت دائم ترکیه را از لحاظ دولت ترکیه داشته باشید، این اقامت به شما داده می شود.

ترکیه و قانون سرمایه گذاری

در ترکیه قانون سرمایه گذاری خارجی نیز وجود دارد. قانون سرمایه گذاری مستقیم خارجی در ترکیه در هفت ماده تنظیم شده و دارای آیین نامه اجرایی است. آیین نامه این قانون چهار بخش و سیزده ماده دارد. در ماده سوم این قانون، اصول سرمایه گذاری مستقیم خارجی در ترکیه به شرح زیر برشمرده شده است:

آزادی سرمایه گذاری و معاملات داخلی

سرمایه گذاران خراجی برای سرمایه گذاری مستقیم در خاک ترکیه یا انجام معامله با سرمایه گذاران داخلی این کشور آزاد هستند.

سلب مالکیت و مصادره

اموال سرمایه گذار خارجی سلب مالکیت یا مصادره نخواهد شد؛ مگر برای اهداف مصالح عمومی که در این صورت نیز بر اساس فرآیندهای قانونی، زیان ها جبران خواهد شد.

خروج اموال

سرمایه گذاران خارجی برای خروج اموال خود از ترکیه کاملا آزاد هستند.

مالکیت اموال غیرمنقول

سرمایه گذاران خراجی برای مالکیت اموال غیرمنقول در خاک ترکیه محدودیتی ندارند.

حل اختلاف

اگر در جریان سرمایه گذاری هر گونه اختلافی بروز کند، سرمایه گذار خارجی می تواند به دادگاه های محلی رجوعت کند.

همه چیز درباره سرمایه گذاری در ترکیه

ارزش گذاری سرمایه غیرنقدی

سرمایه غیرنقدی سرمایه گذاران خارجی بر اساس قانون تجارت ترکیه ارزش گذاری می شود.

استخدام کارکنان خراجی

شرکت های خارجی موضوع این قانون می توانند شهروندان خارجی را که مجوز وزارت کار و امنیت اجتماعی ترکیه را دارند به استخدام خود درآورند.

گشایش دفتر نمایندگی

به شرکت های خارجی اجازه داده می شود که دفاتر نمایندگی خود را مطابق قانون افتتاح کنند.

در برابر این تسهیلات، دولت ترکیه انتظار دارد که سرمایه گذاران، اطلاعات آماری عملکرد خود را در اختیار دولت قرار دهند. این اطلاعات تنها برای تهیه برنامه های کلان اقتصادی استفاده شده و به مصرف دیگری نخواهد رسید. مهم ترین اطلاعات درخواست شده عبارتند از: ۱٫ وضعیت سرمایه و عملکرد، ۲٫ وضعیت حساب ها و تراز پرداخت ها، ۳٫ وضعیت انتقال حساب ها و نقدینگی میان شرکای داخلی و خارجی. حال پس از این توضیحات شاید بتوان تصمیمی دقیق تر برای سرمایه گذاری در این کشور گرفت.


منبع: برترینها

نجات یک تجارت ورشکسته با بازاریابی محتوا!

مردی که بازاریابی محتوا (درونگرا) زندگی‌اش را متحول کرد، کیست؟

مارکوس شریدن یک مدرس، سخنران و بلاگر مشهور اینترنتی است که در سال ۱۹۷۷ در ایالت کارولینا آمریکا به دنیا آمد. او لیسانس خود را در رشته زبان اسپانیایی گرفت. وی پس از فارغ‌التحصیلی تصمیم گرفت تا زمانی که کار مناسبی پیدا کند، پیشنهاد کاری دو تن از دوستانش را در شرکت آن‌ها، یعنی شرکت فروش و نصب استخرهای شنا خانگی قبول کند. او زمانی که این پیشنهاد کاری دوستانش را قبول کرد، هیچ‌گاه تصور نمی‌کرد که روزی به یکی از سرشناس‌ترین چهره‌های بازاریابی اینترنتی و بازاریابی درونگرا تبدیل خواهد شد.

نجات یک تجارت ورشکسته با بازاریابی محتوا !

برای اینکه با دلایل موفقیت مارکوس شریدن آشنا شویم، بهتر است ابتدا مروری کنیم بر اتفاقاتی که منجر شد وی با بازاریابی درونگرا آشنا شود.

چند سال پس از اینکه دو تن از دوستانش به او پیشنهاد کار در شرکت فروش و نصب استخرهای شنا خانگی  “River Pools And Spas”را دادند و فروش شرکتشان به مرور در حال افزایش بود، اتفاقات بزرگی در کسب و کارشان رخ داد که برای همیشه زندگی آن‌ها را متحول کرد.

مروری سریع بر اتفاقاتی که بر مارکوس شریدن و شرکت استخرهای شنا خانگی آن‌ها گذشت:

سال ۲۰۰۴: توسعه نسبی سفارش‌ها و فروش شرکت و بروز پیچیدگی‌های مالی که در نهایت منجر به استخدام یک حسابدار به نام ” ژانت ” در شرکت شد.

سال ۲۰۰۴ (۸ ماه بعد): افزایش تدریجی فروش و رشد شرکت، همچنین بروز نخستین مشکل مالی که ناشی از پاس نشدن یکی از چک‌های فروشندگان تجهیزات به شرکت بود. پیگیری مشکل توسط مارکوس شریدن و تعجب از مسئله مالی که به وجود آمده بود. بروز مشکلات مکرر مشابه در ماه‌های آتی و تلقی تیم شرکت به اینکه برای جبران قروض و پاس کردن چک‌ها باید بیشتر کار کنند.

یک سال بعد، ژانویه ۲۰۰۵: آگاهی از اختلاس ۲۰۰٫۰۰۰ هزار دلاری ” ژانت ” حسابدار تازه استخدام شده شرکت و بالا آوردن بدهی معادل ۴۵۰٫۰۰۰ هزار دلار که منجر به تهدید مأمور مالیاتی (IRS) به مصادره خانه، اموال و تمام دارایی‌های صاحبان شرکت استخرهای شنا خانگی “ریور پوولز” شد. بعد از این اتفاق مارکوس شریدن و همکارانش با متخصصین امور مالی مشورت کردند، اما پیشنهاد‌ آن‌ها را مبنی بر تعطیلی کسب و کارشان جهت جلوگیری از افزایش هزینه‌ها و قروض را نپذیرفتند. شریدن و همکارانش تسلیم نشده و برای جبران قروض، تلاش خود را برای ادامه فعالیت‌های شرکت افزایش دادند.

سه سال بعد، سال ۲۰۰۸: آن‌ها با تلاش مداوم خود توانستند کسب‌وکار شرکت استخرهای شنا خانگی “ریور پوولز”  را سر پا نگه دارند. درست زمانی که اوضاع مالی شرکت دوباره داشت رونق می‌گرفت، بحران بزرگ مالی آمریکا شروع شد. این امر باعث شد شریدن و همکارانش با چالش بزرگ دست و پنجه نرم کردن با رکود اقتصادی و همچنین کاهش تقاضا برای خرید کالاهای لوکسی مانند استخرهای شنا خانگی رو به رو شوند. بعد از این اتفاق شریدن به دنبال راهی بود تا کسب‌وکار شرکتشان را با وجود رکود اقتصادی ادامه دهد و طی تحقیقاتی که داشت با بازاریابی اینترنتی و بازاریابی محتوا یا درونگرا (خصوصاً ابزار اتوماسیون بازاریابی هاب اسپات) آشنا شد و تلاش کرد از طریق وبسایت شرکتشان مشتریانی را جذب کسب‌وکار خود کند.

سال ۲۰۰۹: شریدن پس از آشنایی با روش‌های نوین بازاریابی اینترنتی (بازاریابی محتوا  و بازاریابی از طریق موتورهای جستجو) شروع به تولید مقالات آموزشی در حوزه فروش و ساخت استخرهای شنا خانگی در وبسایت شرکتشان کرد و همچنین به سؤالات مردم در این زمینه پاسخ می‌داد. در عرض ۷ ماه تلاش‌های او در تولید محتوا نتیجه داد و موجب افزایش فروش و دوام آوردن شرکت تا پایان سال ۲۰۰۹ شد. این نتایج زمانی حاصل شد که بحران مالی آمریکا همچنان ادامه داشت و بسیاری از شرکت‌های رقیب ورشکسته شده بودند.

سال ۲۰۱۰ به بعد: توسعه روز افزون شرکت استخرهای شنا خانگی “ریور پوولز” که باعث شد مارکوس شریدن در کنار آن وبسایت و شرکت خود را با نام ” شیرهای فروش” در حوزه آموزش و مشاوره بازاریابی اینترنتی راه‌اندازی کند. در ادامه او مسئولیت‌های خود را شرکت استخرهای شنا خانگی “ریور پوولز”  کاهش داد و زمان بیشتری را به کسب‌وکار شخصی خود یعنی شرکت “شیرهای فروش” اختصاص داده و به تولید محتوای با کیفیت و عالی در زمینه بازاریابی اینترنتی پرداخت. او همچنین پادکست‌های (فایل صوتی) آموزشی بازاریابی اینترنتی با عنوان  “Mad Marketing” را تولید و در وبسایت خود به طور رایگان منتشر کرد که موجب افزایش شهرت و اعتبار وی گردید. از آنجایی که شریدن یکی از نمایندگان فروش سرویس اتوماسیون بازاریابی شرکت هاب اسپات نیز بود، به تولید پادکستی اختصاصی برای این سرویس در وبسایتش با عنوان  “Hub cast” پرداخت.

شریدن از طریق مقالات آموزشی و محتوای مفیدی که برای وبسایت شرکت فروش و نصب استخرهای شنا خانگی  “River Pools And Spas”نوشت، توانست مشتریان بسیاری را جذب کسب‌وکار خود کند. وی با سنت‌شکنی و در اختیار قرار دادن اطلاعات کاملی از قبیل: قیمت نصب و راه‌اندازی استخرهای شنا خانگی، تجهیزات مورد نیاز، ارزش افزوده‌ای که ساخت استخرها در آینده در قیمت فروش خانه ایجاد خواهد کرد، قیمت و نحوه سرویس استخرها و … توانست شرکت خود را در این حوزه جزء معتبرترین شرکت‌های فروش و نصب استخرهای شنا خانگی در سراسر آمریکا کند و مشتریان زیادی را جذب این شرکت نماید.

راز موفقیت شریدن به گفته‌ی خودش: “تولید محتوای ارزشمند برای مخاطبان و پاسخگویی به سؤالات آن‌ها” می‌باشد. او معتقد است بهترین استراتژی برای افزایش فروش تولید محتوای با کیفیت و پیدا شدن توسط مشتریان از طریق موتورهای جستجو است.

مارکوس شریدن یکی از موفق‌ترین بازاریابان اینترنتی حال حاضر در دنیاست که به خاطر اشتیاقش به آموزش و مشاوره بازاریابی و همچنین کمک به افراد برای توسعه کسب‌وکارشان شهرت دارد. وی مثال بارزی از موفقیت و کاربردی بودن روش‌های بازاریابی محتوا یا درونگرا (جاذبه‌ای) در اینترنت است.


منبع: برترینها

همبرگرخوری در چین

 ماهنامه آینده نگر: در اولین روزهای ژانویه ۲۰۱۷ جهان تجارت با خبری غیرمنتظره مواجه شد: مک‌دونالد، بزرگ‌ترین رستوران زنجیره‌ای فست‌فود دنیا، بخش اعظم سهام کسب و کار خود در چین را به یک شرکت سرمایه‌گذار محلی می‌فروشد. ماجرا از چه قرار است؟ قرار است مک‌دونالد چین را ترک کند؟ نه، تقریبا برعکس، مک‌دونالد به دنبال گسترش سریع‌تر در بازار پرمنفعت چین است.

در حالی که صنعت فست‌فود در امریکا تقریبا در حالت اشباع قرار دارد و فروش مک‌دونالد در این کشور روز به روز پایین‌تر می‌آید، بازار بالقوه چین همیشه یکی از نقاط امیدواری مک‌دونالد، غول صنعت فست‌فود دنیا به حساب می‌‌آمده است.

مک‌دونالد در ۱۱۹ کشور دنیا ۳۶ هزار شعبه دارد اما سهم چین از این بازار زیاد نیست، چیزی حدود ۲۴۰۰ شعبه.

 همبرگرخوری در چین

 
جزئیات قرارداد جدید

در ۹ ژانویه، مک‌دونالد خبر شراکت استراتژیک خود را با بزرگ‌ترین شرکت خوشه‌ای چین، سیتیک گروپ و شرکت سرمایه‌گذاری آمریکایی کارلایل گروپ اعلام کرد. بنا بر اعلام مک‌دونالد، این گروه سه‌گانه شرکتی را راه خواهد انداخت که به عنوان شرکت مادر کسب‌وکار مک‌دونالد در چین و هنگ‌کنگ عمل خواهد کرد. مدت این شراکت ۲۰ سال اعلام شده است.

طبق برآوردها خرید کسب‌وکار مک‌دونالد در چین برای شرکت جدید حدود ۲.۰۸ میلیارد دلار هزینه خواهد داشت. بنا بر گزارش‌ها، مک‌دونالد بخشی از این پول را نقدا و بقیه را به صورت سهام شرکت جدید دریافت خواهد کرد. بعد از نهایی شدن قرارداد و پرداخت پول، سیتیک گروپ کنترل ۵۲ درصد سهام شرکت جدید را در دست خواهد داشت، کارلایل حدود ۲۸ درصد را کنترل خواهد کرد و مک‌دونالد ۲۰ درصد بقیه را در اختیار خود می‌گیرد.

اعضای هیئت مدیره شرکت جدید از میان روسای این شرکت انتخاب خواهند شد و تیم مدیریتی کنونی تغییر نخواهد کرد. انتظار می‌رود بعد از بررسی‌ها و تایید این معامله توسط مقامات مربوط در دو کشور، قرارداد در اواسط سال ۲۰۱۷ نهایی شود.

معامله برد- برد؟

تحلیل‌گران بازار از این حرکت مک‌دونالد شگفت‌زده نشده‌اند. مک‌دونالد در مارس ۲۰۱۶ اعلام کرده بود که برای توسعه فعالیت‌هایش در آسیا به دنبال شرکای تجاری می‌گردد.

استیو ایستربوک، مدیرعامل مک‌دونالد در مورد قرارداد گفته که چین و هنگ‌کنگ فرصتی عظیم برای شرکتش فراهم می‌کنند و او امیدوار است شرکای جدیدش بتوانند در درک بهتر این بازار به مک‌دونالد کمک کنند.

همچنان که کوچ مردم چین از روستاها به شهرها شدت می‌گیرد، تحلیل‌گران انتظار دارند که رشد طبقه متوسط با درآمد خالص بالاتر، باعث تداوم رشد مصرف داخلی در چین شود. تعداد نیروی کار در چین از مجموع نیروی کار در امریکا و اروپا بالاتر است، اما طبقه متوسط در چین بسیار کمتر از طبقه متوسط در جهان توسعه‌یافته خرج می‌کند. با این حال، گروهی از تحلیل‌گران پیش‌بینی کرده‌اند که افزایش درآمد خالص ممکن است باعث شود چینی‌ها کم‌کم بیشتر از قبل برای تفریح و رستوران‌گردی پول خرج کنند.

اما چرا مک‌دونالد سیاست خود را تغییر داد و دو شریک جدید را وارد بازی کرد؟ به گفته شو یینگ‌تینگ، معاون روابط‌ عمومی مک‌دونالد در چین، در این تصمیم‌گیری چند عامل دخیل بوده است: نیاز به قدرت مالی بیشتر، نیاز به فهم بهتر بازار پیچیده چین و هنگ‌کنگ و بالاخره نیاز رابطه بهتر با دولت چین.

در حال حاضر ۲۴۰۰ رستوران مک‌دونالد در چین و ۲۴۰ رستوران در هنگ‌کنگ وجود دارد. در بهار ۲۰۱۵ مک‌دونالد اعلام کرد که قصد دارد تا پایان سال ۲۰۱۸ تعداد رستوران‌های خود را در چین به ۴۰۰۰ هزار شعبه برساند. براساس اعلام مک‌دونالد قرار است طبق سیستم جدید در طول ۵ سال آینده ۱۷۵۰ شعبه به شعب مک‌دونالدز در چین اضافه شود. قرار است ساندویچ‌های جدید مناسب با ذائقه چینی هم به طور مرتب به منوی جدید اضافه شود.

رقابت با مرغ سوخاری

 
مهم‌ترین رقیب مک‌دونالد در چین شرکت امریکایی «یام» است که احتمالا اسمش را تا حالا نشنیده‌اید. این شرکت، شرکت مادر برندهای مشهوری مثل مرغ سوخاری کی‌اف‌سی و پیتزا هات و تاکو بل است.
شرکت یام در اکتبر ۲۰۱۶ با اعلام شراکت با یکی از شرکت‌های زیرمجموعه غول تجارت الکترونیک علی‌بابا خبرساز شد. تحلیل‌گران می‌گویند یکی از دلایل تصمیم اخیر مک‌دونالد همین حرکت یام بوده است. شرکت تازه‌تاسیس یام چاینا اعلام کرده که قصد دارد در طول ۵ سال آینده هر سال ۶۰۰ رستوران تازه در چین افتتاح کند.

در طول سال‌های اخیر هم یام و هم مک‌دونالد تلاش کرده‌اند به جای افتتاح شعبه‌های جدیدی که توسط خودشان مدیریت می‌شود، حق امتیاز شعب را به چینی‌ها واگذار و به اصطلاح فرنچایز کنند. در چنین حالتی کنترل شرکت مادر روی شعبه‌ها کمتر می‌شود اما سرعت رشد بالاتر می‌رود.

مک‌دونالد اعلام کرده که قصد دارد مدیریت ۹۵ درصد شعب خود در چین را واگذار کند و فقط حق‌ امتیاز بگیرد. علت این امر هم کاملا واضح است. کنترل و مدیریت مستقیم بیش از ۳۶ هزار شعبه مک‌دونالد در سراسر دنیا امکان‌پذیر نیست و این شرکت چاره‌ای جز واگذاری مدیریت ندارد.

تشدید رقابت

ژو دانپنگ، متخصص صنایع غذایی در چین اعتقاد دارد که ورود شرکای چینی به شرکت‌های زنجیره‌ای فست‌فود غربی تاثیر عظیمی بر بخش فست‌فود چین خواهد گذاشت: «در آینده، وقتی رستوران‌های زنجیره‌ای غربی غذاهای چینی را در مقیاسی عظیم به بازار عرضه می‌کنند رقابت میان برندهای چینی و غربی بالا خواهد گرفت. شرکت‌های غربی قصد دارند بعد از تسلط بر شهرهای درجه یک و دو، وارد شهرهای کوچک‌تر شوند و این تنش را میان فست‌فودهای محلی و رقبا افزایش خواهد داد.»

یائو شوئژنگ، رئیس انجمن رستوران‌دارهای شهر گواندونگ می‌گوید: «اکثر رستوران‌ها در چین علاقه‌ زیادی به توسعه فعالیت‌های تجاری‌شان نشان نمی‌دهند و به همین خاطر این بازار شور و حرارت زیادی ندارد. ورود شرکت‌های خارجی این روند را تغییر خواهد داد.»

علاقه خطرناک به فست‌فود امریکایی

گسترش فعالیت‌های مک‌دونالد، کی‌اف‌سی و پیتزا هات در چین منتقدانی جدی هم دارد. گروه زیادی معتقدند که علاقه نوظهور مردم چین به همبرگر، پیتزا و نوشابه یکی از دلایل گسترش چاقی در کشوری است که پیش از این دچار چنین مشکلی نبوده است. کارشناسان حتی این روند را «انفجار چاقی» در چین نامیده‌اند.

برخلاف تصورات رایج، مردم چین در طول سال‌های اخیر با بهبود وضعیت مالی علاقه زیادی به سبک زندگی غربی پیدا کرده‌اند. خانواده‌ها در این پرجمعیت‌ترین کشور جهان سده‌ها به رژیم غذایی‌ سالمی خو گرفته بودند که بخش عمده‌اش برنج، گوشت و سبزیجات پخته بود. اما افزایش درآمدها و زندگی شهری باعث به حاشیه رفتن رژیم غذایی سنتی چینی شده است. رژیم غذایی جدید با شکر و کربوهیدرات بالا باعث شده چینی‌ها به طرز بی‌سابقه‌ای چاق شوند. ۱۷ درصد پسران و ۹ درصد دختران چینی در سال ۲۰۱۴ چاق به حساب می‌آمدند، این بسیار بالاتر از آمار یک درصدی کودکان چاق چینی در ۱۹۸۵ است. این آمار در گزارش جدید ژورنال اروپایی کاردیولوژی پیشگیرانه منتشر شده است.

پروفسور جوئپ پرک، از انجمن اروپایی قلب‌شناسی می‌گوید: «این به شدت نگران‌کننده است. این بدترین انفجار چاقی در کودکان و بزرگ‌سالان است که تاکنون دیده‌ام. با این حساب چین به سرعت به سمت گسترش بیماری‌های قلبی و دیابت در حرکت است. محبوبیت سبک‌ زندگی غربی در چین به قیمت جان آدم‌ها تمام خواهد شد.»

تحقیق اخیر که دوره‌ای ۲۹ ساله را در بر می‌گیرد روی ۲۸ هزار دانش‌آموز چینی ۷ تا ۱۸ ساله ساکن مناطق روستایی استان شاندونگ انجام شده است. در طول دهه گذشته مناطق روستایی در چین شاهد رشد بی‌سابقه رستوران‌های فست‌فود، به خصوص رستوران‌های زنجیره‌ای غربی مثل مک‌دونالد و کی‌اف‌سی بوده‌اند. در دهه ۱۹۸۰، خانوده‌های فقیر با این رستوران‌ها مثل رستوران لوکس برخورد می‌کردند و فقط در موقعیت‌های خاص به آنجا می‌رفتند. اما افزایش حقوق‌ها – حتی در جوامع فقیرتر روستایی – باعث محبوبیت فست‌فود در چین شده است. نوجوانان روستایی چینی عموما زندگی بی‌تحرکی را می‌گذرانند و خیلی از آنها ترجیح می‌دهند موقع وب‌گردی یا بازی‌های کامپیوتری فست فود بخورند.

دکتر ژنگ یینگ‌شیو، از دانشگاه شاندونگ می گوید چین در طول ۳۰ سال گذشته شاهد تغییرات سریع اقتصادی- اجتماعی و غذایی بوده‌ است. «افزایش تعداد افراد چاق با افزایش درآمد جامعه روستایی هم‌زمان بوده و این را نمی‌توان اتفاقی دانست.» جالب است که پسران در چین چاق‌تر از دختران هستند «چون در جامعه‌ای که علاقه بیشتری به فرزند پسر نشان می‌دهد بیشتر منابع خانواده صرف آنها می‌شود.»

 همبرگرخوری در چین

 
میگو برگر امپراتور، آناناس برگر ملکه؟

پال رنچ، نویسنده کتاب «چین چاق: چطور بزرگ‌شدن دور کمر یک ملت را تغییر می‌دهد» معتقد است که علاقه به سبک زندگی غربی در چین، در میان شهرنشینان و روستاییان مشترک است و به همین خاطر رقابت اصلی در چین، نه میان رستوران‌های چینی و امریکایی، که میان برندهای امریکایی در جریان است.

رقابت در اینجا آن‌چنان شدید است که فست‌فودها مجبورند به طور منظم غذاها و ایده‌های جدید را به بازار عرضه کنند تا عقب نیفتند. مثلا در یک شعبه پیتزا هات در شانگهای ربات‌ها به شما خوشامد می‌گویند. کی‌اف‌سی هم که فعلا بزرگ‌ترین رستوران زنجیره‌ای در چین به حساب می‌آید با مرغ سوخاری خود برنج عرضه می‌کند که جزو غذاهای مورد علاقه چینی‌هاست.

مک‌دونالد هم در این حوزه بیکار ننشسته است. منوی مک‌دونالد چین با منوی مک‌دونالد در امریکا کاملا متفاوت است و این را می‌توان از رنگ و شکل نان همبرگر آنها در چین تشخیص داد. آنها امسال برای سال نوی چینی دست به نوآوری زده‌اند و منوی متفاوتی ترتیب داده‌اند که در آن از اسامی سلطنتی چینی استفاده شده است. در این منو مثلا «برگر ققنوس بنگونگ» وجود دارد که شامل مرغ سرخ‌شده، آناناس و کاهو با سس ترش و شیرین چینی است. بنگونگ نام محلی امپراتریس‌های چینی و ققنوس هم نماد آنهاست. در کنار آناناس برگر ملکه، غذایی با نام «بهترین میگوبرگر امپراتور» هم در منو دیده می‌شود. باید دید مک‌دونالدز با این ترفندها می‌تواند کی‌اف‌سی را کنار بزند و به فست‌فود اول چینی‌ها تبدیل شود.


منبع: برترینها

هشت عنصر کلیدی برای موفقیت یک برنامه بازاریابی سالانه

با آغاز سال جدید باید به فکر فروش و فروشندگانی باشید که باید به مدیریت آنها بپردازید، برای کمپین هایی برنامه ریزی کنید که باید خلاقیت در آنها حرفی برای گفتن داشته باشد و باید از هم اکنون به فکر بهبود وضعیت گزارش های ماهانه و سالانه خود باشید. اما همینطور که می گذرد و به این می اندیشید که باید به همه این موارد و موارد متعدد دیگری رسیدگی کنید، اضطراب وجود شما را فرا می گیرد.

برنامه سالانه ای که همین یکی دو ماه پیش تهیه کرده اید کاملا تاریخ گذشته به نظر می رسد. قابلیت لایو اینستاگرام برای مردم جذابیت بیشتری پیدا کرده، اما جایی در برنامه بازاریابی شما ندارد. اخیرا با تکیه بر برخی پیش بینی ها دریافته اید که اگر بارگذاری وبسایت تان بیش از دو ثانیه طول بکشد، در فراموشخانه اینترنت محو خواهید شد، اما اصلا به سرعت وبسایت فکر هم نکرده بودید!

واقعا در شرایطی که تکنولوژی و پلتفورم ها با سرعت نور در حال تغییر و تحول هستند، چطور می توانید برای بازاریابی یک سال خود برنامه ریزی کنید؟

پاسخ به این سوال ساده است: هیچ طور!

برنامه ریزی بازاریابی سالیانه سنتی به تاریخ پیوسته است.

اینترنت و تکنولوژی انتظارات مشتریان برای تعامل با سازمان شما را کاملا متحول کرده اند. با این حال، روند تغییرات کُند نخواهد شد… عرضه پلتفورم ها و تکنولوژی های خلاقانه و جدید ادامه خواهد داشت.

اما این به چه معنی است؟ این یعنی آن برنامه ریزی سنتی سالانه که از چند ماه مانده به انتهای سال آغاز می شد و تک تک جزئیات برنامه شما را برای یک سال مشخص می کرد، دیگر کارگشا و حتی امکانپذیر نیست. برنامه بازاریابی شما باید یک موجود زنده و پویا باشد که توانایی سازگاری و تغییر دارد.

شما برای موفقیت، باید با پرورش، تطبیق و جرح و تعدیل برنامه خود در طول سال مشکلی نداشته باشید.

تنظیم برنامه بازاریابی سالانه برای اقتصاد دیجیتال

خوشبختانه همه چیز هم تیره و تار نیست. به احتمال زیاد، برای تضمین موفقیت در سال جاری، برنامه بازاریابی شما فقط به کمی جرح و تعدیل و افزودن چند مورد نیاز دارد.

آنچه در ادامه می آید هشت عنصر اصلی برای برنامه بازاریابی سالانه موفقی است که می تواند از دنیای همیشه در حال تغییر کانال ها و تکنولوژی های بازاریابی در امان بماند.

  1. برنامه شما باید به این سوال پاسخ بدهد: «ما به عنوان یک سازمان که و چه هستیم؟»

مقاله مشهور هاروارد بیزنس رویو با عنوان ایجاد دیدگاهی برای شرکت می گوید: «فضای غالب بر شرکت های دوراندیش این است که اصل را حفظ و پیشرفت را تشدید کنند. چیزی که زمینه این کار را مهیا می کند دیدگاه است.» این جملات به خصوص در اقتصاد دیجیتال مصداق دارند.

شرکتی که یک رسالت واضح، دیدگاهی برای آینده و فرهنگ دوستانه ای نداشته باشد، مجعول و بی روح به نظر می رسد. دیدگاه شرکت زمینه ای برای خلق یک برنامه بازاریابی را ایجاد می کند که معتبر و اصیل به نظر می رسد و به مشتری انگیزه وفاداری می دهد.

چنانچه شرکت شما پاسخ مستندی به سوال «ما که هستیم» ندارد و نمی تواند دیدگاه و رسالت خود را بیان کند، در اینصورت باید دست به کار شوید و اهداف، دیدگاه و چشم اندازهای شرکت و رسالت و آرمان خود را مشخص کنید.

اما اگر دایره المعارف برند یا راهنمای سبک کاری خود را در اختیار دارید، در اینصورت این مرحله از کار آسان است. کافی است اسناد خود را مرور کنید، اطمینان پیدا کنید که به روز است و سپس آن را در اختیار همه افرادی که درگیر فرآیند برنامه ریزی برای بازاریابی شما هستند قرار دهید.

  1. برنامه شما باید حوزه خاص فعالیت شما و شخصیت خریدار هدف را ترسیم کند

هنگامی که با همه به گفتگو می پردازید، با هیچ کس پیوندی برقرار نمی کنید.

در دنیایی که حجم اطلاعات در آن به مرز انفجار رسیده است، اگر هدف پیام شما یک مخاطب بسیار خاص نباشد، تقریبا می توان گم شدن آن در این همه هیاهو را تضمین کرد. برنامه بازاریابی شما باید دقیقا نشان بدهد که شما که و چه هستید، با چه کسی می خواهید ارتباط برقرار کنید و به دنبال ترویج چه چیزی هستید.

با تهیه فهرستی از محصولات و خدماتی که می خواهید برای آنها بازاریابی کنید شروع کنید. سپس مشتری ایده آل را برای هر یک از آنها تعریف کنید. اگر محدود کردن دامنه گزینه های موجود برای شما دشوار است با تیم فروش خود صحبت کنید یا از خود بپرسید: مشتریان مطلوب چه کسانی هستند؟ در کدام حوزه خاص کار می کنید؟ ویژگیهای جمعیتی و ارزش ها و خواسته های فردی که محصولات یا خدمات شما را خریداری می کند چیست؟

از این طریق به احتمال زیاد برای هر محصول چندین بازار و هدف پیدا خواهید کرد.

پس از جمع آوری اطلاعات، آن را به تیم مدیریتی یا مشتری خود بدهید تا بتوان روی آن بحث کرد. سپس بپرسید: اگر بتوانید برای هر محصول دو یا سه بازار و شخصیت هدف انتخاب کنید، آن انتخاب ها کدام ها خواهند بود و چرا؟ هر چه تمرکز شما محدودتر شود، بازده هزینه بازاریابی بیشتر افزایش پیدا می کند.

پس از جمع آوری همه اطلاعات لازم، آنها را در برنامه بازاریابی خود ثبت کنید و به مرحله بعد بروید.

  1. برنامه شما باید به موفقیت ها و شکست های سال گذشته توجه کند

نظارت و تحلیل، بهترین ابزارهای یک بازاریابی موفق هستند. هر اطلاعاتی که درباره برنامه بازاریابی سال گذشته دارید را مرور و بررسی کرده و سپس ثبت کنید.

معمولا اطلاعات این مرحله آنقدرها زیاد نیست، اما اگر مستندات بیش از حد کم است، در اینصورت باید روی شماره ۸ این فهرست وقت بیشتری بگذارید.

  1. برنامه شما باید اهداف رشد کلی را ترسیم کرده و اهداف بازاریابی را تعریف کند

حال که دیدگاه و اهداف شرکت مشخص شده است و گزارش های عملکرد سال گذشته را نیز در اختیار دارید، زمان پرداختن به اهداف فرا رسیده است.

با اهداف کلی شرکت شروع کنید. این اهداف باید توسط تیم مدیریتی شرکت مشخص شده باشند. از میان اهداف کلی رایج می توان به اهدافی اشاره کرد که روی توسعه کسب و کار، رشد سود، رضایت مشتری و کمک به گروه هایی که کسب و کار به آنها خدمات رسانی می کند اشاره کرد.

هنگامی که این اهداف را در اختیار داشته باشید، می توانید برنامه های بازاریابی خود را مشخص کنید. به عنوان مثال، اگر هدف شرکت شما افزایش مشتریان راغب در یک بخش تازه از بازار است، در اینصورت رشد خاصی که باید محقق کنید و مکان و موقعیتی که باید هدف بگیرید را ترسیم کنید. چنین فرآیند ذهنی را برای هر یک از اهداف کلی تکرار کنید تا بتوانید اهداف بازاریابی خود را مشخص کنید.

به یاد داشته باشید که جنبه مهم در تعیین اهداف بازاریابی شما انتخاب کانال های خاص بازاریابی نیست، بلکه تعریف موفقیت شما است.

  1. برنامه بازاریابی سالانه باید بودجه شما را تعریف و آن را به سه بخش اصلی تقسیم کند

برای اینکه فرآیند برنامه ریزی برای کمپین های بازاریابی سالانه سودی حاصل کند، باید بودجه در آن تعریف و تقسیم شده باشد. بدون این کار، سرمایه در جاهای مناسب و درستی صرف نمی شود و اتلاف بودجه به طور سرسام آوری افزایش می یابد. بنابراین، پیش از اینکه جلوتر بروید، باید بودجه خود را تعریف کنید.

گام بعدی تقسیم بودجه به سه سبد اصلی است: سبد سنتی، سبد دیجیتال و سبد هزینه های متغیر. تصمیم گیری در مورد درصدی که باید برای بخش های مختلف صرف شود به عوامل متعددی بستگی دارد که از آن جمله می توان به موفقیت و شکست های بازاریابی های قبلی، رَویه های بازاریابی و رقبا اشاره کرد.

هنگامی که سبدهای بودجه را مشخص می کنید، اختصاص بودجه برای پروژه های کلانی که هم اکنون در جریان هستند را فراموش نکنید.

  1. برنامه شما باید انتظارات مشخصی را برای همکاری بین فروش و بازاریابی تعیین کرده باشد

داشتن یک برنامه بازاریابی فوق العاده بسیار خوب است، اما اگر بخش فروش کاملا در جریان قرار نگیرد یا اگر فرآیند مستندی برای تبدیل مشتریان بالقوه به بالفعل وجود نداشته باشد، در اینصورت فقط آب در هاون کوبیده اید. برنامه شما باید دقیقا و با ذکر جزئیات مشخص کند که بخش فروش و بخش بازاریابی چگونه با هم ارتباط داشته و هماهنگی ایجاد خواهند کرد. مواردی که باید در این بخش از برنامه خود بگنجانید عبارتند از:

  • یک فرآیند مستند فروش مخصوص هر محصول یا خط خدماتی
  • مجموعه ای از اهداف دوسویه و برنامه ای برای پیگیری موفقیت ها و شکست ها
  • مجراهای ارتباطی مشخص برای کسب اطمینان از اینکه ارتباط بین تیم ها مستمر و پیوسته است
  • یک فرآیند برای تعیین چگونگی انتقال یک مشتری راغب از بازاریابی به فروش

به منظور کسب بهترین نتیجه، برای تهیه این بخش با تیم فروش خود همکاری کنید.

  1. باید مجموعه ای از قواعد و قوانین برای چگونگی انتخاب کانال های بازاریابی را در برنامه خود بگنجانید

هنگامی که یک برنامه بازاریابی انعطاف پذیر دارید، تعیین مجموعه ای از دستورالعمل ها به منظور حفظ تمرکز شما روی اهداف ضروری است. برای روش انتخاب کانال ها و پلتفورم های بازاریابی، فهرستی از قوانین را تهیه کنید.

به عنوان مثال، موارد زیر نمونه ای از قوانین انتخاب کانال بازاریابی هستند:

  • همگی کانال ها و پلتفورم های بازاریابی باید مورد استفاده و کاربرد شخصیت های هدف ما قرار داشته باشند
  • تمامی کانال های بازاریابی دیجیتال باید از طریق Google Analytics قابل نظارت باشند.
  • تمامی کانال های بازاریابی باید از نظر حداقل بودجه لازم مورد بررسی قرار بگیرند، و چنانچه حداقل بودجه لازم برای آنها قابل تخصیص نباشد اجرایی نخواهند شد.

علاوه بر این، فاصله زمانی تکرار بررسی و اصلاح برنامه بازاریابی خود برای کانال ها و پلتفورم های بازاریابی را مشخص کنید. یک فرآیند مناسب برای تایید و افراد متناسب را برای هر تصمیم گیری تعیین کنید. هنگامی که این انتظارات مشخص شد، به آنها پایبند باشید. این موارد برای حفظ شفافیت ارتباط در طول سال ضروری هستند.

  1. برنامه شما باید شامل یک برنامه نظارت و تحلیل بازاریابی مفصل باشد

بخش پایانی برنامه بازاریابی شما یکی از مهم ترین قسمت ها است: چگونه روی نتایج فعالیت های بازاریابی خود نظارت می کنید؟ برای بهبود کمپین های خود به کدام شاخص های کلیدی عملکرد نیاز خواهید داشت؟ دامنه زمانی تکرار بررسی اطلاعات در چه فواصلی خواهد بود و گزارش آن به چه کسی ارائه خواهد شد؟

مستندسازی این مرحله به شما کمک خواهد کرد تا انتظارات لازم برای کسب موفقیت را مشخص کنید.


پس از آنکه تغییرات لازم را در برنامه بازاریابی سالانه خود اعمال کردید، زمانی را برای بررسی آن به همراه گروه ها و تیم های دخیل در نظر بگیرید. به هر حال، یک برنامه بازاریابی بدون درک و پذیرش عاملان به خود به جایی نخواهد رسید. مولانا چه خوش می گوید:

مشورت ادراک و هشیاری دهد                                  عقلها مر عقل را یاری دهد


منبع: گویا آی‌تی

چگونه از تصمیم گیری عاطفی در بازاریابی استفاده کنیم؟


۱۲ ساعت قبل
بدون دیدگاه


۲ روز قبل
بدون دیدگاه


۲ روز قبل
بدون دیدگاه


۳ روز قبل
بدون دیدگاه


۳ روز قبل
بدون دیدگاه


۴ روز قبل
بدون دیدگاه


۴ روز قبل
بدون دیدگاه


۱ هفته قبل
بدون دیدگاه


۱ هفته قبل
بدون دیدگاه


۱ هفته قبل
بدون دیدگاه


منبع: گویا آی‌تی

تقلید از طبیعت: چهار فصل رشد کسب و کار

یکی از اصول فکری طراحی کسب و کار، توجه به درک و استفاده از دوره های تکراری رشد است. اما چرا استفاده از اصل دوره های تکراری اهمیت دارد؟ اَلیستار کاکبِرن آن را با عبارت «یادگیری با به پایان رساندن» تعریف می کند. یکی از اصول زیرساخت روش تکرار این است که تا زمانی که چیزی را که طراحی می کنید نساخته اید، نمی توانید درک کاملی از آن داشته باشید.

انواع مختلفی از فرآیندهای تکرار وجود دارند. اما اجازه بدهید برای اینکه بتوانیم به بهترین وجه ممکن نشان بدهیم که این اصل فکری طراحی کسب و کار تا چه حد برای قیاس برنامه های بازاریابی برای رشد کسب و کار با فصل های طبیعت مناسب است، از یک روش چهار مرحله ای استفاده کنیم.

در ادامه، چهار فصل رشد کسب و کار را مورد بررسی قرار می دهیم.

بهار: کاوش

«بهار، هنگامه برنامه ها و پروژه ها است.» (لئو تولستوی)

spring-03

مرحله کاوش با فصل بهار قابل قیاس است. این مرحله زمانی برای گشت و گذار در ایده های تازه است تا ببینید که چه گزینه های ممکنی در برابر شما قرار دارند. بازاریاب ها با ابتکارات شان و رویای خود برای روش عملی کردن آن ابتکارات، مشتاق تحقق پیامد های ارزشمند هستند. یک فرآیند انسان-محور به شما انگیزه می دهد تا با این سوال شروع کنید که «چرا؟»

بهار فصلی از طبیعت است که در آن موقعیت خود را ارزیابی می کنید، به این فکر می کنید که کجا بوده اید و سپس به این درک می رسید که در «فصل» بعد چه چیزی خواهید کاشت.

در این مرحله، نقاط قوت و ضعف تیم، فرآیندها و سیستم های خود را کاملا ارزیابی کنید. جلسه های برنامه ریزی برگزار کنید، و با همکاران بازاریاب خود و گروه های متنوعی از سهامداران داخلی و خارجی ملاقات کنید تا ببینید که از نظر آنها چه چیزهایی قابل حصول و واقع بینانه است، و کدام فعالیت ها را دوباره نباید انجام داد. در یک جلسه ایده پردازی خوب باید یک مجموعه میان-کارکردی (cross-functional) از اعضای تیم حضور داشته باشند تا بتوانید طی آن ایده بازاریابی خود را در قالب سوال «چگونه ممکن است …» شکل بدهید.

تابستان: طراحی

«طراحی جایی است که علم و هنر هماهنگ می شوند.» (رابین مَتیو)

summer

مرحله طراحی، فصل تابستانِ برنامه بازاریابی شما است. شما ایده های متعددی را بررسی کرده اید و اکنون زمان کاشتن برخی از بذرهای مفهومی «طراحی» فرا رسیده است.

پس از اینکه زمینه و دلیلی برای کاوش خود پیدا کردید، باید بر اساس ایده هایی که دارید برنامه ریزی کنید. برای طرح فضای واقعی که کاربران در آن از ایده هایی که شما بررسی کرده اید استفاده می کنند، از مشاهده و پرسش درونی و بیرونی استفاده کنید.

برای کسب درک بهتر، یک نمونه اولیه تهیه کنید تا بتوانید آن را امتحان کرده و از طریق آن بازخوردی به دست بیاورید که شما را قادر می سازد تا ارزشهای اصلی برنامه های بازاریابی خود برای مخاطب هدف تان را تشخیص دهید. برای نمایش میزان ارزش ایده خود از مهارت های داستان گویی و تصویرسازی استفاده کنید.

برای اینکه اطلاعات بیشتری از افرادی که درگیر این برنامه هستند کسب کنید، با توجه به روش کار آنها شخصیت شان (persona) را توصیف کنید و کاری که انجام می دهند را تصور کنید. این رویکرد طراحی با تعیین و درک ارزش برنامه شما پیش از سرمایه گذاری در منابع مهم بازاریابی، مخاطرات را کاهش می دهد.

پاییز: کاربرد

«هنگامی که کسی با ایده ساختن یک کلیسا در ذهن خود به توده ای از سنگریزه فکر می کند، آن توده دیگر تپه ای از سنگ نیست.» (آنتوان سنت اگزوپری)

fall

فاز کاربرد شبیه فصل برداشت در پاییز است؛ هنگامی که آنچه کاشته اید را درو می کنید و ایده های خود را در عمل مشاهده می کنید. این زمانی است که باید کاملاً پشتیبان تاثیر حقیقی برنامه خود باشید و پیاده سازی و مقیاس آن را متوازن و متعادل کنید.

رویکرد فکری طراحی کسب و کار انسان-محور ما روی مشتری و کارکنان شرکت که باید این فرآیند را اجرا کنند تاکید دارد. ابزاری که برای اجرای برنامه خود استفاده می کنید باید برای هر بخش از اکوسیستم سهامداری شما، از جمله کارکنان، مشتریان و سرمایه گذاران ارزش فراهم کند.

به منظور نظارت بر پیشرفت کار، باید برای استفاده از ابزارهای پیگیری و نظارت بر نتایج برنامه ریزی شده باشد. با استفاده از رویکرد انسان-محور، فرآیندها برای افرادی که باید آنها را به اجرا در بیاورند طبیعی تر به نظر می رسد، که این به نوبه خود تاثیر مثبتی روی پذیرش و کنار آمدن با این روش کار خواهد داشت.

زمستان: تأمل

«گاهی برای درک آینده باید به گذشته نگاه کرد.» (ایوان وون)

winter

زمستان زمانی برای اندیشیدن و کسب بینش بیشتر برای دوره رشد و ایده بازاریابی بعدی است. این مرحله پایانی برای سهامداران بیشترین اهمیت را دارد. هنگامی که نتایج تلاش های خود را ارزیابی می کنید، لازم است نسبت به آنچه به خوبی پیش رفته است، آنچه قابلیت بهبود دارد و آنچه پرداختن به آن باید در سال آینده متوقف شود درک کاملی به دست بیاورید.

فصل تامل شما، زمان استفاده از دقت، ریزبینی، سختگیری و شفافیت در پیگیری نتایج، با توجه به بودجه و گزارش های مالی است. این زمان، فرصتی برای انجام جرح و تعدیل های لازم است تا بتوانید در دوره بعد برنامه ها و فعالیت های مناسبتری را به مرحله عمل درآورید.

مرور دوره

مزایای فراوانی برای استفاده از این دوره های تکرار وجود دارد:

  • می توانید نیازها و برنامه های اولیه را با سرعت بیشتری گردآوری کنید؛ می توانید به سرعت فرضیاتی برای برآوردن نیاز یک کاربر تهیه کنید، سپس برای امتحان یک نمونه اولیه تهیه کنید و بازخوردها را جمع آوری کنید تا بتوانید به سرعت ارزشهای اصلی آن برای کاربر هدف را ارزیابی کنید.
  • زمان برنامه ریزی های بلندمدت کاهش پیدا می کند، و تلاش شما روی شناسایی و برآوردن نیاز اصلی مخاطبانتان متمرکز می شود.
  • شما با استفاده از دوره های تکرار، بهتر می توانید به تغییرات شرکت، بازار یا محیط واکنش نشان دهید. روش های طولانی تری که نیازمند صرف منابع بیشتری هستند به کندی پیش می روند و چابکی کمتری دارند.

تاثیر همه این عوامل بر کاهش زمان و هزینه نوآوری و رشد در عمل به اثبات رسیده است.

از دوره طبیعی زندگی استفاده و بهره برداری کنید: در بهار به سیاحت و کاوش بپردازید، در تابستان طراحی کنید، در پاییز طرح های خود را عملی کنید و در زمستان روی آنچه به انجام رسانده اید به تعمق و تأمل بپردازید. پس از آن، برای کسب موفقیت و رضایتمندی بیشتر، این فرآیند را دوباره و دوباره تکرار کنید.


منبع: گویا آی‌تی

قرار است از کجا پول دربیاوریم؟

دو یا سه روز پیش، نگاهی به سازم انداختم. رویش یک وجب خاک نشسته بود. دلم به حالش سوخت. با دردسر و اقساط خریده بودمش. زمانی که به دستم رسید، از فرط هیجان خیس عرق شده بودم. ولی الان، مشغله‌ی زندگی از آن دوران (دو یا سه سال پیش) دورم کرده بود. دو یا سه روز پیش، ناراحت بودم و حس می‌کردم که عزت نفسم کم شده است (به خودم می‌گفتم این یکی را هم نتوانستی ادامه دهی). ولی امروز، در کلاس موسیقی ثبت نام کردم. راستش الان هم هیجان‌زده‌ام!

 قرار است از کجا پول دربیاوریم؟ (بخش اول)
احتمالا شما هم چنین اشتیاق‌هایی در زندگی‌تان داشته باشید. نمی‌توانم اسمش را علاقه بگذارم؛ علاقه کسی را به حرکت وا نمی‌دارد. دوست دارم از انگلیسی‌زبان‌ها کمک بگیرم و کلمه‌ی «Passione» را به «اشتیاق» برگردانم. اشتیاق چیزی است که بدن‌مان را خیس عرق می‌کند، قلب‌مان را به تپش وامی‌دارد، موتورمان را روشن می‌کند، صبح از خواب بیدارمان می‌کند و به معنای کلمه، تبدیل به معشوق‌مان می‌شود.

ای آقا! نفس ما هم از جای گرم بلند می‌شود! تا جیب‌مان پر نباشد که نمی‌توانیم به علاقه‌ها فکر کنیم. بالاخره کلاسی که من ثبت‌نام کردم، ماهیانه سیصد هزار تومان پول می‌خواهد. اگر پول نداشته باشم که نمی‌توانم این هزینه را پرداخت کنم. حتی کرایه‌خانه هم ندارم و باید در خیابان بخوابم. البته در آن صورت هم مرگ به سراغم میاید؛ چون پول غذا ندارم.

آیا ممکن است با سازم پول دربیارم؟

قطعا بله. هزاران نفر در سراسر دنیا (حتی همین کشور خودمان) از موسیقی نان و بوقلمون شب‌شان را به دست میاورند.

فرقی ندارد که مثل «زاکربرگ» برنامه‌نویس باشید یا مثل «کیهان کلهر» در نوازش ساز (کلهر ساز را نمی‌نوازد، نوازشش می‌دهد) تبحر داشته باشید. کافی است چند سوال را به درستی پاسخ دهید تا راه پول درآوردن برای‌تان باز شود.

قرار است از کجا پول دربیاوریم؟ (بخش اول) 

 کیهان کلهر و نوازش سازش

سوال اول: من چه دردی از مردم دوا می‌کنم؟

با خودمان روراست باشیم؛ این که به اشتیاق‌مان پر و بال دهیم، باید دردی از کسی دوا کند تا پول درآوریم. این که من در خلوت خودم ساز بزنم، حال کسی را خوب نمی‌کند. مهم این است که چند نفر صدای ساز من را بشنوند و از آن لذت ببرند. در این صورت، من دردشان را دوا کرده‌ام. اجازه بدهید باز هم مثال زاکربرگ را بزنم؛ دردی که فیس‌بوک از من و شما دوا می‌کند.

فیس‌بوک، باعث می‌شود که من و شما دوستان جدیدی پیدا کنیم؛ چیزی که همه نیاز داریم. از همان زمان که توانستیم راه برویم و حرف بزنیم، با دیگران دوست شدیم و تا زمانی که بمیریم، دوستان‌مان بخش مهمی از زندگی‌مان را تشکیل می‌دهند. فیس‌بوک، توانست ما را با دیگران دوست کند. به بیان فنی، «ارزش پیشنهادی» کیهان کلهر حس زیبای موسیقی و ارزش پیشنهادی فیس‌بوک، حس خوب پیدا کردن دوستان جدید است.

سوال دوم: قرار است این درد، از چه کسی دوا شود؟

اگر به جای کیهان کلهر راجع به محسن چاووشی صحبت می‌کردم بند قبلی را طور دیگری می‌نوشتم. راستش سلیقه‌ام به محسن چاووشی آن‌قدرها نزدیک نیست؛ اصلا جزو مخاطبانش قرار نمی‌گیرم. کیهان کلهر درد من را دوا می‌کند، ولی محسن چاووشی خیر.

با فیس‌بوک هم آن‌قدرها مانوس نیستم. بسیاری از دوستانم را در گوگل‌پلاس پیدا کردم و وقتی وارد فیس‌بوک می‌شوم، از حجم شایعه و حرف‌های سطحی به ستوه میایم.

کیهان کلهر و فیس‌بوک، هرکدام مشتری‌های خودشان را دارند؛ مشتری‌هایی که من جزو آن‌ها نیستم. به بیان تخصصی، من جزو «بخش‌های مشتری» فیس‌بوک و کیهان کلهر نیستم.

سوال سوم: قرار است از چه طریقی، ارزش پیشنهادی را به دست مشتری برسانیم؟

چه بخواهید در کنسرت کیهان کلهر شرکت کنید، چه آلبوم‌هایش را از بازار بخرید و چه از سایت‌های مثل «بیپ تونز» یا «آی‌تونز» به موسیقی‌اش گوش بدهید، از هنرش استفاده می‌کنید. کیهان کلهر، خانه به خانه نمی‌چرخد و برای افراد ساز نمی‌زند. یک بار در استودیو می‌نشیند، کارش را ضبط می‌کند و چند ماه بعد، همه‌مان در خانه آن کار را می‌شنویم. اگر هم بخواهد زنده اجرا کند، چند صد نفر بلیط کنسرتش را می‌خرند تا بتوانند از موسیقی‌اش استفاده کنند.

بالاخره هر کاری که بخواهیم برای مشتری انجام دهیم، از کانال یا راهی انجام می‌شود. پزشک از طریق مطبش بیماران را مداوا می‌کند، فیس‌بوک با سایت و اپلیکیشن‌اش مردم را به هم وصل می‌کند و کیهان کلهر، از طریق بازار آلبوم‌های موسیقی و کنسرت‌هایش برای مردم ساز می‌زند. باز هم به بیان تخصصی، «کانال‌های کسب و کار» راه‌هایی هستند که قرار است ارزش پیشنهادی، به دست مشتری برسد.

ادامه دارد…


منبع: برترینها

وقتی سن یک عدد است نه ملاک

هفته نامه جامعه پویا: این روزها دیگر درخشش کارآفرینان جوان در عرصه فناوری اتفاق تازه ای محسوب نمی شود. «بیل گیتس» ۲۰ ساله با تاسیس شرکت مایکروسافت و «استیو جابز» ۲۱ ساله با بنیان گذاشتن شرکت اپل و «مارک زاکربرگ» ۲۰ ساله با افتتاح وب گاه شبکه اجتماعی فیس بوک از سرشناس ترین قطب های عرصه فناوری و دانش به شمار می روند که همگی کار خود را در عنفوان جوانی آغاز کردند؛ اما با وجود آنکه اغلب این افراد در جوانی موفق شدند با نوآوری های شان استانداردهای جهان فناوری اطلاعات و تجارت را دگرگون کنند.

 وقتی سن یک عدد است نه ملاک
امروز همچنان شاهد تغییرات تازه ای در سن مدیران هستیم تا جایی که با ردیابی سن مدیران و کارآفرینان جوان گاه با کاهشی ۱۰ ساله مواجه می شویم؛ یعنی اگر مارک زاکربرگ در ۲۰ سالگی سازوکار شبکه اجتماعی فیس بوک را به دست گرفت و به عنوان جوان ترین میلیاردی که ثروتش را از درآمد و داشته خود کسب کرده، شناخته شد، مدیران امروز پس از گذشت حدود ۱۳ سال دچار تغییر سنی دیگر شدند و در ۱۰ سالگی مدیریت شرکت و کسب و کار خود را آغاز می کنند. بدون شک چنین تغییراتی چه در حدود یکی دو دهه قبل و چه امروز بدون علت رخ نداده است و سرنخ های آن را باید در تغییرات سترگ قرن بیست و یکم جستجو کرد.

روند تحول سن کارآفرینان

چند عامل مهم در تغییر سن نسل تازه مدیران نقش اساسی ایفا می کند. عده ای از تبارشناسان نسل های مختلف انسان مدرن را با نسبت تحولات دانش و فناوری در سه طبقه مشخص تقسیم بندی می کنند. بر اساس این تقسیم بندی، انسان مدرن به ترتیب سن در سه طبقه نسل ایکس (X)، نسل وای (Y) و نسل زد (Z) قرار می گیرد.

اصطلاح نسل «ایکس» از سوی نویسنده و هنرمند کانادایی به نام «داگلاس کپلند» در نخستین رمان او با همین عنوان (نسل X) مطرح شد و رفته رفت۶ه رواج پیدا کرد؛ این اصطلاح به نسلی می پردازد که بعد از اتمام انفجار جمعیت در سال های پس از جنگ جهانی دوم و قبل از نسل «وای» زاده شدند.

وقتی سن یک عدد است نه ملاک

غالب جمعیت شناسان متفق القول اند که تولد نسل ایکس اوایل دهه ۶۰ میلادی آغاز شد و اوایل دهه ۸۰ به پایان رسید. مهم ترین ویژگی این نسل توانایی برقراری ارتباط با جامعه اطراف شان عنوان می شود. نسل بعدی که نسل «وای» نام دارد، بر اساس اتفاق نظر کارشناسان اواخر دهه ۷۰ میلادی یا اوایل دهه ۸۰ آغاز شده و در سال های نخستین قرن ۲۱ به پایان رسیده است. مهم ترین ویژگی این نسل که افرادی مانند مارک زاکربرگ به آن تعلق دارند، میزان وابستگی و تسلط شان به فناوری دیجیتال است. این نسل به عنوان اولین نسلی شناخته می شود که والدین شان در جوانی از آنها کمک می گیرند و این برتری در زمینه تخصص آنها در فناوری بروز می یابد.

اما آنچه موجب کاهش سن مدیران تا مرز بین کودکی و نوجوانی شده، تغییر نسلی است که از آن با عنوان نسل «زد» یاد می کنند. این نسل زاده اوایل قرن ۲۱ تا امروز هستند و در تمام عمر خود از ابتدای تولد با ارتباطات و رسانه های دیجیتال درگیر بوده اند. نسل مرده از وقتی چشم به جهان گشودند در اطراف خود به طور گسترده ای با فناوری های پیشرفته ای نظیر وب، شبکه های اجتماعی و پیام رسان ها مواجه بودند و در واقع از آنها با عنوان شهروندان دیجیتال یاد می شود؛ البته این تغییر نسل به تنهایی نمی تواند یک نوجوان ۱۰، ۱۱ ساله را در جایگاه و موقعیت مدیر یک شرکت بزرگ قرار دهد و برای چنین جهشی به عوامل بیشتری نیاز است.

عامل بعدی این جهش باز هم در دل فناوری پنهان است. جهان فناوری سازوکار کسب و کارهای نوپا را تغییر داده و موجب پا گرفتن تجارت های توسعه پذیر بر بستر اینترنت با بودجه کم و درآمد بالا شده است. بنابراین رشد استارتاپ ها در سال های اخیر امکانی فراهم آورده که گاه از پشت کامپیوتر خانگی و با بودجه ای ناچیز می توان مدیریت شرکتی پول ساز را بر عهده گرفت.

این روزها بسیاری از انواع نرم افزارها از جمله اپلیکیشن های موبایلی جزء همین کسب و کارها محسوب می شوند. کودکانی که این روزها در جایگاه مدیریت نشسته اند نشان دادند که در مسیر استعداد، سن نمی تواند هیچ گونه محدودیتی ایجاد کند.

از میز مدرسه تا میز مدیریت

«شابهم بانرجی» ۱۴ ساله از شهر سانتاکلارای کالیفرنیا یکی از مبتکران کم سن و سال است. پس از آنکه گوگل امکان خواندن را برای افراد نابینا فراهم کرد. این پسر نوجوان در سال ۲۰۱۴ یعنی در ۱۲ سالگی، موفق به خلق پرینتر بریلی به نام «بریگو» شد؛ چاپگر کم هزینه شابهم با استفاده از قطعات لگو ساخته شده است.

وقتی سن یک عدد است نه ملاک

این پسر نوجوان پس از ساخت این چاپگر بازخوردهای مثبت فراوانی دریافت کرد و از آن زمان سفرهای خود را برای به نمایش گذاشتن اختراعش در سراسر ایالات متحده آغاز کرد. در نمایشگاه آفرینشگران کاخ سفید در تابستان ۲۰۱۴، وقتی شرکت اینتل تصمیم گرفت روی چاپگر «مریکو» سرمایه گذاری کند، شابهم به عنوان جوان ترین کارآفرینی تبدیل شد که از او حمایت مالی شده است.

دیگر کارآفرین کم سن و سال و مطرح این روزها «سروش قدسی» نام دارد؛ او که در شهر «واترلو»، رد جنوب استان «آنتاریو» کانادا زندگی می کند تا ۹ سالگی کدنویسی را از طریق اینترنت آموخته و در حال حاضر در ۱۴ سالگی مدیریت استارتاپ شخصی خود یعنی «Slik» را بر عهده دارد. «Slik»، یک پایگاه داده از استارتاپ هاست که به کاربران اجازه می دهد بر اساس معیارهایی از قبیل حوزه فعالیت، دفعات و مراحل جذب سرمایه، تعداد کارمندان، میزان بازدید از صفحات و … استارتاپ های مورد نظر را جستجو کند. مدیریت این استارتاپ دومین تجربه مدیریتی سروش در چهار استارتاپی است که او تاکنون در آنها مشغول به کار بوده است.

«روهان اگراوال» از اهالی شهر کوپرتینوی کالیفرنیا دیگر کارآفرین جوان و مطرح این روزهاست. روهان نیز مانند بسیاری از نوجوانان نخبه امروز کدنویسی را به صورت خودآموخته و از طریق اینترنت آن هم در ۱۲ سالگی فرا گرفته است. او که فعالیت خود را در عرصه رباتیک با کارآموزی در سامانه «OLogic» آغاز کرد، این روزها در ۱۵ سالگی مدیریت شرکتی را که خودش بنیان گذاشته بر عهده دارد. این شرکت «Aleplile» نام دارد، یک شرکت مشاوره تخصصی در زمینه رباتیک، طراحی وب و بردهای مدار چاپی است.

وقتی سن یک عدد است نه ملاک

نوجوان مبتکر بعدی «بروک مارتین» ۱۵ ساله از اهالی اسپوکین واشنگتن است. او در ۱۲ سالگی با اختراع خود به نام «ICPooch»، در شوی تلویزیونی «Shark Tank» شرکت کرد و داوران را تحت تاثیر قرار داد. دستگاه این دختر جوان وسیله درمانگری برای حیوانات خانگی است. بروک که اکنون مدیریت شرکت خود را بر عهده دارد، اقدام به توسعه فناوری خود برای مراقبت از سالمندان کرده است.

«جردن کیسی» نوجوان ۱۶ ساله ای از اهالی واترفورد ایرلند است که در حال حاضر مدیریت شرکت شخصی خود به نام «کیسی گیمز» را بر عهده دارد. نبوغ این نوجوان در ۹ سالگی زمانی که به صورت خود آموخته برنامه نویسی را یاد گرفت، شکوفا شد و اکنون در شرکت شخصی خود به توسعه بازی های مخصوص تلفن همراه می پردازد. او همچنین مدیریت سایت «Eventzy» را به طور هم زمان از سال ۲۰۱۴ بر عهده دارد.

«بن پاسترنک» ۱۷ ساله از سیدنی استرالیا، دیگر کارآفرین جوانی است که به عنوان معدود نوجوانانی که شرکت های گوگل و فیس بوک از آنها استقبال کرده اند، شناخته می شود؛ او پس از خلق بازی «Impossible Rsuh» موفق شد. در شش هفته ۵۰ هزار دانلود بگیرد و از طرف شرکت های گوگل و اپل برای بازدید از این شرکت ها دعوت شد.

وقتی سن یک عدد است نه ملاک

«اریک فینمن»، کارآفرین ۱۷ ساله اهل سانفرانسیسکوی کالیفرنیا از جمله کارآفرینان نوجوانی است که در مصاحبه های خود همواره اعلام می کند هرگز فرزندانش را به مدرسه نخواهد فرستاد. او در ۱۵ سالگی موفق شد صد دلار سرمایه خود را به صد هزار دلار افزایش دهد و با این پول برنامه آموزشی آنلاین «Botangle» راه اندازی کند.


منبع: برترینها

چه چیزی به مصرف کنندگان انگیزه می دهد تا ویدیوهای برندها را به اشتراک بگذارند؟

بر اساس گزارشی از ویزول، اکثریت قریب به اتفاق مصرف کنندگان در ایالات متحده (۹۷ درصد) می گویند که مایل هستند ویدیوهایی که برندها در شبکه های اجتماعی منتشر می کنند را با دوستان خود به اشتراک بگذارند.

تقریبا ۷۰ درصد شرکت کنندگان در این نظرسنجی می گویند که در گذشته دست کم یک ویدیو از یک برند را با دوستان یا در کانال های خود در رسانه های اجتماعی به اشتراک گذاشته اند.

بیش از سه چهارم (۷۶ درصد) پاسخ دهندگان به نظرسنجی می گویند چنانچه ویدیوی یک برند سرگرم کننده باشد، با به اشتراک گذاری آن مشکلی نخواهند داشت.

تقریبا از هر ۱۰ نفر، ۷ نفر (۶۹ درصد) می گویند در صورتی که ویدیوی برند برای دنبال کننده هایشان جالب باشد آن را با آنها به اشتراک می گذارند؛ ۶۵ درصد از پاسخ دهندگان در صورتی که ویدیو آموزنده باشد، و ۵۵ درصد نیز اگر الهام بخش یا انگیزشی باشد نسبت به اشتراک گذاری آن اقدام می کنند.

انگیزه مشتریان

این گزارش بر اساس یک نظرسنجی که با شرکت ۱۵۰ مصرف کننده و ۱۴۰ تن از متخصصان بازاریابی انجام شد تنظیم شده است.


منبع: گویا آی‌تی

روایت عشق و نفرت میان جابز و گیتس

بیل گیتس و استیو جابز هرگز واقعا و کاملا با یکدیگر کنار نیامدند. در طول یک دوره حدودا ۳۰ ساله، این دو از متحدانی محتاط به رقبای جدی و در نهایت چیزی شبیه به دوستی رسیدند.

بیل گیتس و استیو جابز هرگز واقعا و کاملا با یکدیگر کنار نیامدند. در طول یک دوره حدودا ۳۰ ساله، این دو از متحدانی محتاط به رقبای جدی و در نهایت چیزی شبیه به دوستی رسیدند.

به گزارش دنیای اقتصاد، این در حالی است که گاهی رابطه این دو تلفیقی از این سه حالت بود. با این همه اما به نظر می‌رسد اپل بدون مایکروسافت و همچنین مایکروسافت بدون اپل به جایگاهی که امروز دارند، نمی‌رسیدند. با این اوصاف همیشه رابطه عجیب و غریب گیتس و جابز برای بسیاری از ما جالب بوده است. درست به همین دلیل هم مجله بیزینس اینسایدر به بررسی هزارتوی این رابطه به کمک حقایق و گفته‌هایی از والتر آیساکسون نویسنده کتاب زندگینامه استیو جابز و منابع دیگر پرداخته است.

دوستی و همکاری
بیل گیتس و استیو جابز همیشه با هم دشمن نبودند. مایکروسافت در روزهای ابتدایی فعالیت شرکت اپل، نرم‌افزاری را برای کامپیوتر شخصی محبوب و پرطرفدار «اپل دو» ساخت و گیتس معمولا برای دیدن محصولاتی که اپل روی آن کار می‌کرد، به کوپرتینو می‌رفت. در اوایل دهه ۸۰ جابز به واشنگتن رفت تا محصولی را به گیتس بفروشد که مایکروسافت می‌توانست برای کامپیوتر مکینتاش اپل بسازد؛ نرم‌افزاری انقلابی با رابط کاربری گرافیکی و جذاب. گیتس از دیدن محصولی که از نظرش یک پلت‌فرم محدود بود و همچنین دیدگاه جابز چندان تحت تاثیر قرار نگرفت. 

گیتس بعدا در این مورد گفت: «این واقعا کار عجیب و البته فریبنده‌ای بود. جابز می‌گفت ما واقعا نیازی به شما نداریم و این کار را به خوبی انجام می‌دهیم. در واقع من در دام شیوه خاص بازاریابی جابز افتاده بودم؛ نوعی بازاریابی که می‌خواست بگوید ما به شما نیازی نداریم؛ اما ممکن است بگذاریم شما هم در این کار بزرگ با ما شریک شوید.»

با این حال اما گیتس در سال ۱۹۸۳ و مراسم رونمایی و معرفی کامپیوتر مکینتاش هم همچنان در کنار جابز دیده می‌شود. در این مراسم گیتس حتی از کامپیوتر مک تعریف می‌کند و می‌گوید: «این کامپیوتر واقعا توجه و علاقه مردم را جلب می‌کند.»

مایکروسافت و اپل در چند سال اول ورود مکینتاش به بازار با هم همکاری می‌کردند، تا جایی که حتی گیتس به کنایه می‌گوید او افراد بیشتری برای کار روی کامپیوتر مک نسبت به جابز داشته است.

غوغای اولین نسخه ویندوز
رابطه آنها اما در سال ۱۹۸۵ که مایکروسافت اولین نسخه از ویندوز را معرفی کرد، وارد مسیری سخت و سنگلاخی شد. جابز عصبانی و خشمگین، گیتس و مایکروسافت را به سوءاستفاده از مکینتاش متهم کرد. گیتس اما اهمیتی نداد. او می‌دانست که رابط‌های گرافیکی ویندوز بسیار خوب هستند و فکر نمی‌کرد که اپل حقوق انحصاری این ایده را داشته باشد. با این همه گیتس به خوبی می‌دانست که اپل ایده رابط گرافیکی را از آزمایشگاه‌های Xerox PARC- موسسه‌ای تحقیقاتی و فنی که گیتس و جابز تحسینش می‌کردند، گرفته است. وقتی جابز گیتس را به دزدیدن این ایده متهم کرد، گیتس به همان شیوه معروفش پاسخ داد: «استیو فکر می‌کنم شیوه‌های نگرش مختلفی به یک پدیده وجود دارد. فکر می‌کنم این ایده را از همسایه ثروتمندان زیراکس داریم؛ من به خانه‌اش رفتم و تلویزیونش را دزدیدم و بعد فهمیدم که تو قبلا آن را دزدیده‌ای.»

از اینجا به بعد این دو به شکلی کاملا جدی با یکدیگر رقیب شدند. یکی از نزدیکان جابز می‌گوید: «مایکروسافت کاملا از ایده‌های اپل سوءاستفاده کرد؛ چون گیتس اصلا از این کار خجالت نمی‌کشید.» گیتس در جواب این ادعا گفت: «اگر جابز این‌طور فکر می‌کند، واقعا وارد مرحله تحریف واقعیت شده است.» 

جابز فکر می‌کرد که گیتس انسان چندان پخته و کاربلدی برای این کسب و کار نیست. او می‌گفت: «گیتس آدم زرنگی نیست و وقتی جوان‌تر بود همیشه در گوشه تنهایی خودش به سر می‌برد.» گیتس هم فکر می‌کرد که جابز اساسا عجیب، غیر قابل پیش‌بینی و متفاوت با انسان‌های دیگر است.

با این حال اما گیتس استعداد جابز در طراحی را ستایش و تحسین می‌کرد و می‌گفت: «او هرگز واقعا چیز زیادی از تکنولوژی نمی‌دانست؛ اما ذوق و انگیزه خیره‌کننده‌ای برای کارش داشت.»

بازگشت جابز به اپل
در سال ۱۹۸۵ استیو جابز از اپل استعفا داد تا شرکت کامپیوتری خودش یعنی NeXT را تاسیس کند، اما از آنجا که جابز دیگر در این شرکت با مایکروسافت همکاری نمی‌کرد، رابطه‌اش با گیتس بهبود پیدا نکرد. 

جابز معتقد بود: «اگر NeXT در رقابت با ویندوز مایکروسافت بازنده شود، وارد دوره تاریکی از عصر کامپیوتر می‌شویم که حدود ۲۰ سال طول خواهد کشید.»

با این حال اما همچنان ویندوز برنده بود. تا اواخر دهه ۸۰ به‌طور واضحی رشد مایکروسافت در صنعت کامپیوتر غیر قابل توقف بود. این روند ادامه داشت و جابز حتی در سال ۱۹۹۶ هم در یک سخنرانی به وضوح گفت که مایکروسافت محصولات دست سوم می‌سازد! او همچنان به این سخنانش ادامه داد.

جابز می‌گفت: «تنها مشکل مایکروسافت این است که آنها بی‌مزه‌اند. محصولات آنها واقعا هیچ جذابیتی ندارد. این دیدگاه من تنها به چیزی که مصرف‌کنندگان با آن مواجه هستند، محدود نمی‌شود، این دیدگاه درباره صنعتی که آنها در آن فعال هستند هم مربوط است. در واقع آنها به‌ایده‌های اصل و انحصاری خودشان فکر نمی‌کنند و این فرهنگ را از طریق محصولاتشان به میان کاربران و مصرف‌کنندگان هم می‌آورند.»

تا اواخر دهه ۹۰ اپل در خطر جدی قرار داشت. وقتی «گیل آملیو» مدیر عامل وقت اپل در سال ۱۹۹۶ تصمیم گرفت شرکت NeXT را بخرد و جابز را دوباره به اپل بازگرداند، گیتس تلاش کرد تا با آملیو صحبت کرده و او را از این کار منصرف کند.

گیتس به آمیلو گفت: «من تکنولوژی جابز را می‌شناسم. تکنولوژی او چیزی جز پلت‌فرم بهبود یافته‌ای از سیستم عامل UNIX نیست و شما هرگز نمی‌توانید او را به کار با محصولات خودتان راضی کنید. نمی‌دانید که استیو چیزی از تکنولوژی نمی‌داند؟ او فقط یک فروشنده ماهر است. من نمی‌توانم باور کنم که شما می‌خواهید چنین تصمیم احمقانه‌ای بگیرید…او چیزی درباره مهندسی نمی‌داند و ۹۹ درصد حرف‌ها و تفکراتش اشتباه است. چرا می‌خواهید چنین خرید بی‌فایده‌ای بکنید؟» بالاخره در سال ۱۹۹۷ جابز مدیر عامل اپل شد. در اولین سخنرانی‌اش در کنفرانس مک‌ورلد اعلام کرد که یک سرمایه‌گذاری از سوی مایکروسافت را برای سرعت بخشیدن به روند رشد اپل، پذیرفته است. در این هنگام بیل گیتس روی یک نمایشگر بزرگ پدیدار شد تا شرکت‌کنندگان هیجان‌زده شوند.  گیتس به وضوح همیشه جابز را تحسین می‌کرد، حتی اگر همیشه با هم نبودند. وقتی اپل آیتیونز را معرفی کرد، گیتس به جابز ایمیل زد و گفت: «توانایی استیو جابز برای تمرکز روی چیزهای کوچکی که حق کاربران است و می‌تواند انقلابی باشد، خیره‌کننده است.»

تحسین متقابل
وقتی اپل در سال ۲۰۰۱ آی‌پاد را معرفی کرد، گیتس ایمیل دیگری فرستاد و گفت: فکر می‌کنم ما به برنامه‌هایی نیاز داریم تا ثابت کند که اگرچه جابز کمی از ما پیشی گرفته است، ما می‌توانیم با سرعت به جلو حرکت کنیم و کارهای بهتری انجام بدهیم.» با این حال اما جابز همچنان از مایکروسافت فاصله گرفت؛ به خصوص از زمانی که استیو بالمر در سال ۲۰۰۰ به‌عنوان مدیرعامل مایکروسافت جایگزین گیتس شد. 

جابز زمانی در این مورد گفت: «آنها به وضوح از حاکمیتی که داشتند، افتاده‌اند. آنها اغلب بی‌ربط هستند. فکر نمی‌کنم تا زمانی که بالمر این شرکت را رهبری می‌کند، چیزی در مایکروسافت تغییر کند.» در مقابل گیتس فکر می‌کرد: «اغلب موفقیت‌های پیش از آی‌فون در اپل به خاطر جابز بوده و نه فلسفه محدود اپل. با این حال این به معنای آن نیست که اپل در بسیاری از بخش‌های مختلف در آینده موفق باشد.» گویا گیتس چندان به آی‌پاد و موفقیت‌هایش فکر نمی‌کرد. جابز هم آنقدرها به موفقیت‌های بزرگ اکوسیستم ویندوز اهمیت نمی‌داد. او می‌گفت: «هرچند مایکروسافت خیلی تلاش می‌کند، اما واقعا محصولات مهمی نمی‌سازد. این شرکت محصولات بی‌ارزشی می‌سازد.»

حتی وقتی که گیتس تصمیم گرفت در سال ۲۰۰۶ مایکروسافت را ترک کرده و بیشتر روی کارهای بنیاد خیریه‌اش متمرکز شود، هیچ لطف و محبتی به او نداشت. جابز در این مورد گفت: «بیل اساسا غیر قابل تصور است و هرگز چیزی را اختراع نکرده است. به همین دلیل فکر می‌کنم که او حالا با کارهای انسان‌دوستانه راحت‌تر است تا با تکنولوژی.»

با این همه هر دو این‌ها همچنان به یکدیگر احترام می‌گذاشتند.  زمانی که در سال ۲۰۰۷ هر دو آنها در کنفرانسی حضور پیدا کردند، گیتس گفت: «خیلی دوست دارم سلیقه جابز را بدانم.»

زمانی دیگر جابز گفت: «من گیتس را به خاطر شرکتی که تاسیس کرد، تحسین می‌کنم. این شرکت تاثیرگذار است و من از کار کردن با آنها لذت می‌برم. گیتس واقعا باهوش و شوخ‌طبع است.» پس از اینکه جابز از دنیا رفت، گیتس گفت: «من به استیو احترام می‌گذارم. ما با یکدیگر کار می‌کردیم. او حتی به‌عنوان یک رقیب هم پیشرو بود. هیچ کدام از حرف‌های او هرگز من را نرنجاند.» هر دو آنها میراثی از تکنولوژی را به جا گذاشته‌اند؛ جابز اپل را تاسیس کرد که حالا ارزشمندترین شرکت جهان است و گیتس ثروتمندترین مرد دنیاست.

برچسب ها: ،


منبع: فرادید

آی تی من ها، ثروتمند ترین افراد جهان اند

روزنامه خراسان – دانیال حجاری: در این دوره ای که ما در آن قرار داریم،صنعت فناوری اطلاعات یکی از پولسازترین صنایع موجود در جهان است و افراد مختلف به ثروت های زیادی از این زمینه می رسند.
 
زمانی تنها ثروتمند دنیای تکنولوژی که در لیست ثروتمندان جهان قرار می‌گرفت بیل‌گیتس بود. اما حال با ورق زدن لیست افراد ثروتمند جهان،آمارها حاکی از چیز دیگری است.

ثروتمند ترین افراد جهان همگی آی تی من هستند!

 مروری بر لیست ۴۰۰ ثروتمند جدید جهان و آمریکا که همه ساله توسط فوربس منتشر می‌شود نشان می دهد از میان ۴۰۰ ثروتمند آمریکایی هم اکنون ۵۳ نفر آنان در صنعت تکنولوژی هستند و پنج نفر از ۱۰ ثروتمند بالای لیست را ثروتمندان دنیای تکنولوژی تشکیل می‌دهند.

بیل گیتس موسس غول نرم افزاری دنیا،مایکروسافت

ثروتمند ترین افراد جهان همگی آی تی من هستند!

ارزش دارایی بیل گیتس هم اکنون ۷۶ میلیارد دلار است. سال ها پیش بود که در خبری جالب در مورد ثروت بیل گیتس،بیان شده بود که اگر وی هزار دلار از دستش به زمین بیفتد،مطمئنا برای برداشتن آن خم نخواهد شد،چون درآمد وی چیزی بالغ بر ثانیه ای ۲۵۰ دلار است که در مدت زمان کوتاه ۴ ثانیه ای برای خم شدن و برداشتن پول،مال از دست رفته جبران خواهد شد!

در سپتامبر ۲۰۱۴ او ۸۱ میلیارد دلار ثروت داشت. اما وی تنها کسی است که از دست رفتن ۵ میلیارد دلار برایش سخت و ناراحت کننده نخواهد بود! بیل گیتس طبیعتا در لیست ۱۰ ثروتمند صنعت تکنولوژی هم رتبه نخست دارد.


جف بزوس با آمازون پولدار شد

ثروتمند ترین افراد جهان همگی آی تی من هستند!

زمانی که آمازون سود فصل دوم مالی‌اش را اعلام کرد نتایج اعجاب آور بود. عملکرد عالی آمازون باعث شد قیمت سهام آمازون نسبت به یک سال قبل ۶۴ درصد افزایش یابد و این ۵/ ۱۶ میلیارد دلار را به ثروت جف بزوس اضافه کرد.

این میزان ثروت باعث شد که بنیان‌گذار آمازون بالاترین درآمد سال ۲۰۱۵ را در لیست ۴۰۰ میلیاردر جهان از آن خود کند و در جایگاه سومین ثروتمند صنعت تکنولوژی در آمریکا بایستد. افزایش سهام آمازون که در آغاز به ۲۰ درصد رسید باعث پیشی گرفتن این خرده فروش اینترنتی از بزرگ‌ترین فروشگاه فیزیکی آمریکا یعنی وال مارت شد.

 جف بزوس در همان نخستین روزهای این افزایش سهام به دلیل در اختیار داشتن ۸۳ میلیون سهم از این شرکت ۸ میلیارد دلار به ثروتش اضافه شد که برای قراردادن او در لیست ۲۰۰ ثروتمند اول جهان کافی بود.

 موفقیت آمازون بسیار بالاتر از پیش‌بینی تحلیلگرانی چون تامسون رویترز بود و بسیاری آن را نتیجه توجه به سرویس‌های رایانش ابری می‌دانند که درآمد آن در این فصل به ۸۲/۱ میلیارد دلار رسید. این یعنی ۸۱ درصد رشد نسبت به سال قبل.

 اعلام حضور در بازارهای جدیدی چون هند نیز به افزایش خوش‌بینی‌ها نسبت به این خرده فروش آنلاین کمک کرد.

 فروش آمازون تنها در آمریکای شمالی ۲۶ درصد نسبت به سال قبل رشد نشان داد و به ۷۹/۱۳ میلیارد دلار رسید. البته رشد فروش شرکت در جهان ۳ درصد اعلام شده است. آمازون پیش‌بینی کرده که فروش این شرکت در فصل مالی بعدی بین ۵/۲۳ تا ۵/۲۵ میلیارد دلار خواهد بود.

 چنین موفقیتی جف بزوس را از نظر ثروت بالاتر از مارک زوکربرگ، مدیرعامل فیس‌بوک و سرگی برین و لری پیج قرار داد.


لری الیسون، پولدار پسرفت کرده

ثروتمند ترین افراد جهان همگی آی تی من هستند!

لری الیسون بدشانس تر از بیل گیتس بود. وی در ماه مارس ۲۰۱۵ (حدود اردیبهشت ۹۴) چیزی در حد ۵۴ میلیارد دلار ثروت داشت اما ثروت او الان با افت ۵/۶ میلیــارد دلار به ۵/۴۷ میلیارد دلار رسیده است.اما از دست رفتن ۵ میلیارد دلار برای بیل گیتس رقمی نبود که زیاد به چشم بیاید.

لری الیسون سال گذشته از مدیرعاملی شرکت اوراکل کنار کشید اما هنوز یکی از قوی‌ترین تصمیم‌گیران این شرکت که خودش آ‌ن را بنا گذاشته، محسوب می‌شود. لری الیسون در لیست ۴۰۰ ثروتمند آمریکا در رتبه سوم (پس از وارن بافت) و در جایگاه دومین ثروتمند صنعت تکنولوژی است.

زاکربرگ هفتمین آمریکایی پولدار است

ثروتمند ترین افراد جهان همگی آی تی من هستند!

مارک زاکربرگ ۳۱ ساله در سال ۲۰۱۱ یعنی چهارسال قبل ۱۷ میلیارد ثروت داشت اما حالا ثروت او به ۴۰ میلیارد دلار رسیده است. مدیرعامل فیس‌بوک از سال قبل تا حالا ۳/۶ میلیارد دلار به ثروتش افزوده شده و برای نخستین‌بار به لیست ۱۰ ثروتمند اول آمریکا راه پیدا کرده و در رتبه هفتم این لیست ایستاده است.

زاکربرگ در دنیای تکنولوژی در رده چهارم ثروت است. در ماه اوت تعداد کاربران فیس‌بوک به یک میلیارد نفر رسید. خرید استارت‌آپ واقعیت افزوده OCULUS در سال گذشته و اعلام اینکه هدست‌های Rift این شرکت از اوایل ۲۰۱۶ وارد بازار می‌شود یکی از دلایل رشد سهام و موفقیت ۳/۶ میلیارد دلاری زوکربرگ است.

لری پیج و دارایی بدون تغییرش

ثروتمند ترین افراد جهان همگی آی تی من هستند!

ثروت لری‌پیج طی چند سال اخیر روند ثابتی را طی کرده و بیش از حدود ۳۰ میلیارد دلار بوده است. در ماه آگوست لری پیج گفت که بخشی از مسئولیت‌هایش را به ساندار پیچی، مدیر بخش جست‌وجوی خود سپرده است. همچنین تغییرات ساختاری جدیدی نیز در گوگل شکل گرفت که تاسیس یک شرکت مادر به نام آلفابت از آن جمله بود.

 این تغییرات منجر به استقلال بیشتر استارت‌آپ‌های زیر مجموعه گوگل و تمرکز این شرکت روی تجارت اصلی خود شد. لری‌پیج هم اکنون دهمین ثروتمند آمریکا و پنجمین ثروتمند صنعت تکنولوژی است.

ذکر موارد بالا حاکی از سودهای باور نکردنی این صنعت است،سودی که با هزاران سال کار فیزیکی حتی گوشه ای از آن به دست نخواهد آمد.

بیل گیتس شاید معروف ترین فردی بود که در این زمینه به دارایی خارق العاده ۸۱ میلیارد دلاری رسید و برای همیشه نام وی ماندگار خواهد ماند،اما بجز او هنوز افرادی دیگری هستند که در این صنعت مشغول به دست آوردن سودهای فراوانی هستند،سودهایی که حتی به کمک صنعت چاپ و پول چاپ کردن نیز به دست نخواهد آمد!!


منبع: برترینها

۱۰ اشتباه مهلک کسب و کارهای اینترنتی

برای کارآفرینانی که به دنبال آغاز کسب و کار خود هستند، داشتن یک ویترین شلوغ کافی نیست. شما باید بتوانید با حضور قوی در دنیای اینترنت، استراتژی فروش خود را تکمیل کنید. اینترنت فقط شبکه مشتریان بالقوه شما را گسترش نمی دهد؛ در کنار آن، امروزه داشتن یک هویت دیجیتال تبدیل به روشی برای تایید اعتبار و اطلاع رسانی نسبت به چیزهایی است که فروشگاه ارائه می کند.

دنیای تجارت الکترونیک، یک دنیای به شدت رقابتی است: فضای اینترنت شلوغ است و هیچ کمبودی در تعداد کسب و کارهایی که به دنبال جلب توجه گوگل هستند حس نمی شود. این بدان معنی است که نه تنها فعالیت های اینترنتی شما باید با نظم، هماهنگی و بدون هرگونه مشکلی پیش بروند، بلکه درک شما از بازاریابی دیجیتال نیز باید هوشمندانه باشد.

علیرغم اینکه بسیاری از کارآفرینان و صاحبان کسب و کارهای اینترنتی از آنچه گفته شد، در کنار بسیاری از اصول بازاریابی دیجیتال آگاهی نظری خوبی دارند، اما اغلب شاهد اشتباهاتی از جانب آنها هستیم که خسارت های سنگینی را متحمل ایشان می کند. آنچه در ادامه می آید، ۱۰ مورد از اشتباهاتی است که بیشتر در کسب و کارهای اینترنتی مشاهده می کنیم:

  1. صبر بیش از حد برای عرضه یک محصول یا سرویس

چند دلیل برای این مورد وجود دارد؛ برخی چشم انتظار رسیدن مشترکان، دنبال کنندگان یا بازدیدکنندگان به یک رقم جادویی، مثلا ۱۰۰۰ یا ۱۰۰۰۰ نفر هستند. برخی زمان کافی برای تولید همزمان محتوا و محصول پیدا نمی کنند. برخی از مردم هم فقط به این خاطر که نگرانند که مبادا محصول تولیدی آنها به فروش نرود، خود را قانع می کنند که بهتر است اصلا آن را تولید نکنند. آنها پس از آن همه زحمت برای تولید محتوا تحمل شکست را ندارند.

دلیل شما هر چه باشد، این یک دام مهلک است. اگر کسب و کاری را تاسیس می کنید، باید هر چه زودتر با تمام نیرو با بزرگترین ریسک خود روبرو شوید. بزرگترین ریسکی که شما به عنوان صاحب یک کسب و کار با آن مواجه می شوید، تولید چیزی است که هیچ کس بابت آن پولی نمی پردازد.

علاوه بر این، باید تولید و عرضه محصولات خود را تمرین کنید. شاید اولین محصول شما آنقدرها خوب نباشد، اما هرچه سریع تر دست به کار شوید، زودتر به یک درآمد پایدار دست پیدا خواهید کرد.

  1. حل مساله ای که اهمیت ندارد

کسب و کارهایی که به دنبال حل مسائلی هستند که برای هیچ کس اهمیت ندارد، با چیزی جز شکست مواجه نمی شوند. اگر محصول یا ایده خود را عرضه کردید و هیچ کس آن را خریداری نکرد، به احتمال زیاد باید به جای تلاش برای جذب مخاطبان بیشتر، به دنبال حل مساله بزرگتری باشید.

  1. نشنیدن صدای مشتری

از کجا می توانید بفهمید که مساله ای که حل می کنید، به اندازه کافی اهمیت دارد؟ پاسخ این است که باید به سخنان مشتری گوش کنید، و واقعاً هم گوش کنید!

تنها برای مشتریان خود چرب زبانی نکنید. همه پاسخ ها در اختیار شما نیست، بلکه در اختیار آنها است. اگر می گویند «همیشه حق با مشتری است» دلیل دارد و دلیلش این است که بدون مشتری، شما اساساً کسب و کاری نخواهید داشت.

  1. به اندازه کافی خاص نیستید

مشتریان در اغلب بازارها گزینه های مختلف و متعددی پیش روی خود دارند. اگر رقیبی برای کسب و کار شما وجود دارد -که حتما هم دارد- باید به مشتری بالقوه خود دلیلی بدهید که شما را به جای رقیب تان انتخاب کند.

ما چنین موردی را مکرراً در وبلاگ نویسی و سایت های فروش مشاهده می کنیم. هنگامی که یک موضوع داغ می شود، برخی از وبلاگ نویسها شروع به تقلید یا کپی از کار وبلاگ های مطرح می کنند. احتمالا تصور آنها این است که «اگه برای اون جواب داده، برای من هم جواب میده!»

اما اگر شما نسخه ضعیف تری از یک سایت شناخته شده تر باشید، نمی توانید انتظار رشد مخاطبان خود را داشته باشید. به جای اینکه تلاش کنید که بهتر باشید، سعی کنید متفاوت باشید. در اینصورت، هنگامی که کسی می پرسد چرا سایت یا محصول شما شایسته توجه او است، پاسخ شما بدون تکیه روی مفهوم «بهتر» که یک صفت نسبی است، مطلق، مُتقَن و قابل درک خواهد بود.

startup-mistakes-to-avoid

  1. انتخاب موضوعی که به آن اهمیت نمی دهید

اگر شما عاشق حوزه فعالیت و موضوع کار خود باشید، استقامت و اشتیاق تان کار را پیش خواهند برد؛ خلاقیت در کارتان جریان خواهد یافت و راحت تر می توانید روی مشتریان بالقوه خود تاثیر بگذارید. اما اگر شما به موضوع کارتان آنقدر که باید اهمیت ندهید، رقبای زیادی هستند که با اشتیاق، استقامت، خلاقیت و حضور خود، فضایی که شما با بی توجهی ایجاد می کنید را پر خواهند کرد.

  1. شروع با انتظارات نادرست

موفقیت به آسانی و به سرعت به دست نخواهد آمد. ایجاد یک کسب و کار موفق یک کار عظیم است و احتمالا نمی توانید آن را در حین سفرهای تفریحی و با خوشگذرانی و خیال راحت انجام دهید. در واقع، اگر در برنامه خود، مثلا یک هفته کاری چهار ساعته را در نظر گرفته اید، یا مقیاس زمان بندی شما هفته یا ماه است، احتمالا شکست خواهید خورد.

حقایق تلخی در این مسیر وجود دارد. موفقیت های یک شبه در عالم واقعیت وجود ندارند و احتمالاً برنامه اصلی شما نیز باید چندین و چند بار دوباره از نو نوشته شود.

از کارآفرینانی که چیزی نزدیک به آنچه شما می خواهید را محقق کرده اند درباره استرس، زمانبندی ها و شکست ها مشاوره بخواهید. سپس از خود بپرسید که آیا واقعاً برای مواجهه با دشواری های پیش رو آمادگی دارید.

  1. صرف زمان بیش از حد روی فکر کردن بدون عمل

چیزی بهتر از این سخن از توماس ادیسون نمی توان گفت:

«یک درصد نبوغ، الهام و انگیزه است و ۹۹ درصد آن عرق ریختن.»

اگر نسبت تفکر به عمل شما هر رقمی کمتر از ۸۰ درصد است، در اینصورت باید بیشتر کار کنید.

  1. تنهایی

واضح است که هیچ کس نمی تواند در انزوا یک کسب و کار را به موفقیت برساند، مردم باید در کنار شما باشند؛ مشتریان و تامین کنندگان کالا و خدمات شما جزو مردم هستند. اما مهم تر از آن، به کمک سایر کارآفرینانی که در شرایط مشابه شما قرار دارند و همچنین به کمک کارآفرین های مجرب تر نیاز دارید.

با چند کارآفرین دیگر به صورت هفتگی ملاقات کنید و از مشکلات و اهداف تان با یکدیگر صحبت کنید و هر هفته پیشرفت خود را در این جلسات مرور کنید. از این طریق، مشکلات طبیعی تر به نظر خواهند رسید، کمتر خسته می شوید یا احساس تنهایی می کنید و متوجه می شوید که دیگران هم با مشکلاتی شبیه به مشکلات شما روبرو هستند.

  1. اشتباه گرفتن «وبلاگ» با «کسب و کار»

وبلاگ یک پلتفورم خارق العاده برای به اشتراک گذاری ایده هایتان، ارتباط با دیگران و رشد مخاطبان است. همین امر در مورد تولید پادکست، ویدیو و یا هر محتوای دیگری که به رایگان عرضه می کنید هم مصداق دارد.

ارائه رایگان محتوا کسب و کار نیست، بلکه ابزاری برای تاثیرگذاشتن است. روی تبدیل این تاثیر به حامی مالی یا پول تبلیغاتی حساب نکنید. اگر می خواهید وبلاگ شما به نتیجه ای برسد، باید برنامه سرراست تری برای کسب درآمد داشته باشید.

  1. شروع نکردن کار

شاید این مورد بزرگترین اشتباه این فهرست باشد. در حقیقت، ممکن است چنان نگران اشتباهات ممکن باشید که اصلا کار را شروع نکنید، اما همین تنها راهی است که شکست را تضمین می کند.

قطعیتی برای رسیدن کسب و کار شما به موفقیت وجود ندارد. موفقیت، نیازمند هوش، جرات، پشتکار و تلاش است. با این حال، تنها در صورتی پیشرفت خواهید کرد و به اصطلاح قلق کار دست تان خواهد آمد که کار را شروع کنید.

تنها راه برای کسب موفقیت این است: از اشتباه کردن نترسید. اشتباهات بخشی از این فرآیند هستند. بنابراین، دست به کار شوید و با یک عزم راسخ به پیش بروید.


منبع: گویا آی‌تی