عاداتی که افراد شاد هر روز انجام می دهند

ممکن است که عبوس بودن و اخم در نظر شما یا مخاطبیین جذاب به نظر آید، اما شاد بودن نه تنها برای رفاه عاطفی شما ضروریست، بلکه با شاد زندگی کردن می توانید انسان موفق تری نیز باشید. در این مطلب شما را با ۱۱ عادت افراد بسیار خوشحال که هر روز انجام میدهند آشنا می کنیم. با ما همراه باشید.

 11 عادت برجسته‌ی افراد شاد
۱٫ آنها به خودشان و هرکس دیگری در زندگیشان احترام میگذارند

مردم خوشحال بهتر میدانند که چگونه با دیگران رفتار کنند، زیرا آنها میدانند که دوست دارند چگونه با آنها رفتار شود. توجه بیشتر کردن به چگونگی رفتار با دیگران در زندگی، برای شما موفقیت به همراه خواهد داشت.

۲٫ آنها به خودشان باور دارند

هیچکس به آنچه که میخواهد نمیرسد مگر آنکه به ظرفیت خود برای رسیدن به همه چیز و هر رویایی باور داشته باشند.

۳٫ آنها برای چیزهایی که دارند سپاسگذارند

حس سپاسگذاری و شکر برای داشتن هر چه که دارید، هر چند کوچک حس منفی نگری را از انسان دور میکند و این شما را به آدم شادتری تبدیل خواهد کرد.

۴٫ بهترین دوست های آنها نیز افراد خوشحالی هستند

ساده ترین راه برای جذب عادت های پسندیده این است که افرادی را با این خصوصیات اخلاقی در کنار خود داشته باشید.

۵٫ آنها خیلی کمتر از همسالان خود تلویزیون تماشا میکنند

هنگامی که شما تلویزیون تماشا میکنید، از قید زندگی واقعی خود رها می شود و این مانعی می شود برای برقراری ارتباط با همه آن چیزی که در زندگی روزانه شما اتفاق می افتد. از زندگی واقعیتان لذت ببرید و از صفحه نمایش تلویزیون دوری کنید.

۶٫ آنها آدم کار نیمه نیستند

مردم خوشحال درک میکنند که بزرگترین موفقیت ها از یک کار بزرگ همه جانبه بدست میاید. آنها مطمئن هستند که در تمام جنبه های زندگی خود این رویه را پیش گیرند.

۷٫ آنها در حفظ روابط شخصی معنادار  خود تلاش میکنند

هیچ چیز لذت بخش تر از این نیست که اطراف انسان را آدم های زیبا و به همان اندازه الهام بخش احاطه کرده باشد. اینگونه دوستی ها شما را در زمان فشار عاقل نگه میدارد.

۸٫ آنها روال مختلفی برای تغییر دادن چیزها دارند

وقتی چیزی کار نمیکند، تنها افراد دیوانه به همان کار ادامه میدهند و انتظار نتیجه ای متفاوت دارند. تلاش برای چیزهای جدید آسانترین راه برای دیدن یک راه حل جدید برای رفع یک مشکل قدیمی است.

11 عادت برجسته‌ی افراد شاد 
۹٫ آنها در رها کردن چیزهای بی ارزش بسیار خوب عمل میکنند

رها کردن یک مهارت است. مهم نیست که چقدر این کار سخت است، تمرین بهترین راه حل برای رفع اثرات منفی این مشکل است.

۱۰٫ آنها بسیار آمرزنده و مقاوم هستند

فرد بهتری بودن همیشه آسان نیست، اما معمولا به شما احساس سبکی بیشتری نسبت به همتایان ناخوشحال خود خواهید داشت.

۱۱٫ آنها برای آنکه توسط دیگران دوست داشته شوند تلاش نمیکنند و به آن نیاز ندارند

دوست داشتنی بودن به صورت ظاهری، یک مانع برای لذت بردن واقعی از زندگی و در نتیجه شاد بودن است. افراد موفقی که به معنای واقعی شاد هستند، این موضوع را درک میکنند.


منبع: برترینها

فروشنده خوب یعنی مشاور خوب

ماهنامه بازاریاب بازارساز – سارا مصطفوی: شما چگونه می فروشید؟ شاید پاسخ تان به این سوال این گونه باشد که روش خاصی برای فروختن ندارم یا این که به تناسب ویژگی ها و رفتار هر مشتری، روش خاصی را برای فروش به او در نظر می گیرم. حق با شماست. خیلی از فروشندگان بدون این که خودشان بدانند روش های مشخصی برای فروختن دارند که در برخورد با مشتری آنها را به کار می گیرند. هیچ کس نمی تواند بگوید من روشی برای فروختن ندارم چون همین که فرآیند فروش انجام می شود، یعنی مراحلی طی شده است و این مستلزم وجود یک روش است.

از اوایل دهه ۱۹۷۰ بود که زمزمه هایی مبنی بر ظهور یک روش جدید در فروش به گوش رسید؛ روشی که در آن نقطه تمرکز فروش نه بر فروختن محصول بلکه بر برآورده کردن نیازهای مشتری است. این روش که به فروش مشاوره ای معروف شد، انقلابی را در بازاریابی و فروش ایجاد کرد زیرا عنوان می کرد که فروشنده ای که به اسیکمو یخ و به بیابان نشین، شن می فروشند، نه تنها فروشنده باهوش و خوبی نیست بلکه باید از او پرسید چرا چیزی را به مشتری فروختی که مطلقا به آن نیازی ندارد.

فروشنده خوب یعنی مشاور خوب

این روش محصول محور که امروزه نیز هنوز در بین برخی فروشندگان به چشم می خورد باعث می شود که مشتری پشت دستش را داغ کند و مرتبه بعد حتی اگر به محصول نیاز هم داشت، ترجیح بدهد سراغ رقیب برود اما در فروش مشاوره ای (یا فروش راه حلی) اوضاع از زمین تا آسمان متفاوت است. تمرکز اصلی فرآیند فروش مشاوره ای بر تجربه ای است که مشتری احتمالی از ارتباط با فروشنده به دست می آورد. فروش مشاوره ای فقط و فقط به مشتری مربوط است، نه محصول، نه شرکت فروشنده و نه پورسانت فروشنده.

تنها مشتری است که اهمیت دارد و باید نیاز او توسط یک مشاور آگاه، کشف و سپس مرتفع گردد. این مشاور آگاه، همان فروشنده است. فروش مشاوره ای فرآیندی قدم به قدم است که لازم است با دقت و تمرکز بالا اجرا شود. اگر تنها یک بار زمان بگذاریم و این مراحل را به شکل کامل انجام دهیم، می توانیم مطمئن باشیم که مشتری در آینده بدون هیچ گونه تلاشی از جانب ما، خودش برای خریدهای بعدی اقدام خواهد کرد. مراحل فروش مشاوره ای عبارتند از:

۱٫ تحقیق

کار هر مشاور حرفه ای ابتدا با تحقیق آغاز می شود. در این مرحله فروشنده باید تمام داده های موجود درباره مشتری را جمع آوری کند و با دست پر وارد گفتگو با او شود. خوشبختانه امروزه کانال های ارتباطی آنقدر زیاد و در دسترس شده اند که حتی شرکت های خیلی کوچک دارای شرکت خیلی کوچک دارای صفحات اجتماعی و اطلاعات قابل توجهی در فضای مجازی هستند.

تازه ترین اخبار و تحولات درباره مشتری را رصد کنید. ممکن است بگویید مشتری من یک سوپرمارکت یا داروخانه کوچک است و این چیزها در موردش کاربرد ندارد. حق با شماست. شاید این نوع کانال های ارتباطی برای مشتریان کوچک معنایی نداشته باشد اما تحقیق کردن تنها به این کانال ها منحصر نمی شود. شما به عنوان مشاور وظیفه دارید با پرس و جو از کسبه محل و راه های خلاقانه دیگری که به ذهن تان می رسد، مرحله تحقیق را کامل کنید و سپس به مراحل بعدی بروید. فراموش نکنید که عدم اختصاص وقت و انرژی کافی به این مرحله تمام تلاش های شما را زیر سوال خواهد برد و بی نتیجه خواهد کرد.

 فروشنده خوب یعنی مشاور خوب

۲٫ پرسش

یکی از مهارت های مهم و تاثیرگذار در موفقیت یک مشاور، توانایی او در پرسیدن سوالات باز است. به یک نکته کلیدی توجه داشته باشید. تظاهر کردن به این که همه چیز را درباره مشتری می دانیم نه تنها حرفه ای و راهگشا نیست، بلکه به مرور باعث از بین رفتن اعتماد او به ما نیز خواهد شد.

لازم نیست قیافه یک آدم همه چیزدان را به خود بگیریم. مطمئنا شما نیز در میان دوستان و اطرافیان خود افرادی را می شناسید که حتی اگر عجیب ترین و تازه ترین اخبار و ماجراها را نیز برای شان تعریف کنید، در پاسخ خیلی راحت می گویند: «می دونم.» این کلمه مانند آب سردی است که تمام ذوق و شور و حرارت طرف مقابل را از بین می برد. فروشنده ای که خیال می کند همه چیز را می داند، هیچ گاه نیازی به سوال پرسیدنِ از مشتری احساس نمی کند. لطفا چنین فروشنده ای نباشید. از مشتری سوال بپرسید و با دقت و اشتیاق به پاسخ های او توجه کنید؛ حتی اگر آنچه را که مشتری می گوید از قبل می دانید.

۳٫ گوش دادن

جالب است بدانید که خیلی از افراد تنها انتظاری که از مشاور خود دارند این است که با دقت به آنها گوش دهد. به همین دلیل است که بسیاری از ما زمانی که با فردی صحبت می کنیم، بدون این که او راه حلی ارائه دهد، احساس حال بهتری پیدا می کنیم. در فروش نیز اوضاع به همین شکل است. خیلی از مشتریان تنها از ما انتظار دارند که با جان و دل به آنها گوش دهیم. حال اگر بتوانیم راه حل نیز ارائه دهیم، بدون شک ارزش افزوده ای را برای مشتری خود ایجاد کرده ایم.

۴٫ آموزش

آنچه تاکنون مطرح شد شاید در تمام انواع فروش مشترک باشد اما نقطه متمایز فروش مشاوره ای در این است که فروشنده باید به مشتری خود آموزش بدهد. در مواردی دیده ام که فروشنده پشت دخل مشتری می رود و به فروش او کمک می کند یا این که در چیدمان محصولات به او کمک می کند. در هر صورت فروشنده به مشتری کمک می کند که بر چالش ها و موانع غلبه کند و به اهداف مالی و غیر مالی اش دست یابد.

فروشنده ای که مشاور مشتری است، آن قدر به منافع او توجه می کند که اگر به این نتیجه برسد که رقیبش بهتر می تواند نیاز مشتری را برطرف کند، مشتری را به رقیب معرفی خواهد کرد.

فروشنده خوب یعنی مشاور خوب

۵٫ سنجش و کیفیت

در این مرحله فروشنده تصمیم می گیرد که آیا همکاری بین او و مشتری به نفع هر دوی آنها خواهد بود یا خیر. اگر هر کدام از دو طرف، از این همکاری منتفع نگردد،لازم است در انجام آن تجدید نظر صورت گیرد. گاهی اوقات فروشنده به این نتیجه می رسد که مشتری ارزش زمان و انرژی او را ندارد. در این مواقع فروشنده با نهایت احترام به فرآیند مشاوره پایان می دهد.

۶٫ خاتمه

در فروش مشاوره ای، برخلاف دیگر انواع فروش، خاتمه مرحله بسیار ساده ای است زیرا فروشنده قرار نیست کار خاصی انجام دهد. اگر مراحل قبلی به درستی انجام شده باشند، در این مرحله مشتری خودش به این نتیجه می رسد که محصول یا خدمت فروشنده می تواند نیاز او را برطرف سازد. بنابراین در فروش مشاوره ای، خودِ مشتری خاتمه دهنده فروش است.


منبع: برترینها

بازاریابی غیر مستقیم بدون تبلیغات!

معمولا دیدن محصولات و خدمات ارائه شده توسط یک شرکت نوپا در بیلبوردهای تبلیغاتی یکی از رویاهای اکثر کارآفرینان جوان است. اما حقیقت این است که قبل از مشخص کردن مشتریان هدف نباید هیچ هزینه‌ای صرف تبلیغات و بازاریابی شود. اینجاست که استراتژی فروش مستقیم به داد کسب و کارهای نوپا می‌رسد و بخشی از بازاریابی غیر مستقیم آن‌ها را پیش می‌برد.

 استراتژی فروش مستقیم در مواقعی که با کمبود بودجه بازاریابی مواجه هستیم

می‌توان گفت در استراتژی فروش مستقیم به نوعی گروهی از مردم را ترغیب به استفاده از خدمات و محصولات شرکت خود می‌کنید. سپس به کمک آن‌ها استراتژی‌های بازاریابی خود را به صورت کاملا موثری پیش می‌برید. زیرا استفاده از تجربیات مشتریان شما می‌تواند بخش بزرگی از استراتژی‌های بازاریابی شما باشد. اگر شما هم به عنوان یک کسب و کار نوپا بودجه‌ی کافی برای پیشبرد استراتژی‌های بازاریابی خود ندارید، در این مطلب با ما همراه شوید تا با چند استراتژی فروش مستقیم آشنا شوید.

۱) ارسال ایمیل با اسامی افراد واقعی روشی برای پیشبرد استراتژی فروش مستقیم

می‌توان گفت بازاریابی ایمیلی ابزار فوق‌العاده‌ای برای پیشبرد استراتژی فروش مستقیم است. اما گاهی نیز می‌تواند نوعی اتلاف وقت باشد. اگر می‌خواهید استراتژی فروش مستقیم شرکت خود را به بهترین شکل ممکن پیش ببرید باید از خلاقیت خود نهایت استفاده را بکنید. بنابراین به جای استفاده از قالب‌های آماده‌ای که معمولا در بازاریابی ایمیلی مورد استفاده قرار می‌گیرند و باعث ایجاد هرزنامه (اسپم) برای مشتری می‌شوند، یک متن جذاب آماده کنید.

برای موثر بودن ایمیل‌هایی که برای جذب مشتری ارسال می‌شوند، بهتر است تیمی از افراد خلاق را برای این کار انتخاب کنید. فراموش نکنید که متن ایمیل‌های ارسالی باید برای هر مشتری شخصی‌سازی شوند و از همه مهم‌تر این‌که مختصر و مفید باشند. برای موفقیت در اجرای استراتژی فروش مستقیم خود باید در ایمیل‌هایی که به مشتریان ارسال می‌کنید آن‌ها را متقاعد کنید که تلاش شما ایجاد ارزش برای آن‌ها است. البته فعال نگه داشتن شبکه‌های اجتماعی خود را حین انجام بازاریابی ایمیلی فراموش نکنید.

استراتژی فروش مستقیم در مواقعی که با کمبود بودجه بازاریابی مواجه هستیم

ارسال ایمیل موثر روشی برای پیشبرد استراتژی فروش مستقیم

۲) برای تعامل با افراد مختلف و دریافت بازخورد بیشتر می‌توانید میزبان یک وبینار باشید

امروزه مردم زیادی علاقه دارند در وبینارهای آنلاین مختلف شرکت کنند. زیرا کسب اطلاعات و دانش بیشتر به یکی از دغدغه‌های مهم هر فرد تبدیل شده است. قبل از انتخاب یک وبینار خاص برای میزبانی به خوبی در مورد آن تحقیق کنید. این نکته را به خاطر داشته باشید که اگر میزبان یک وبینار معتبر در زمینه‌ی فعالیت خود باشید یک گام به مشتریان هدف خود نزدیک‌تر خواهید شد. بنابراین تعامل با مخاطبان هدف را در اولویت کارهای خود قرار دهید.

زمانی که طی برگزاری وبینار در اختیار شما قرار می‌گیرد تا به معرفی محصول یا خدمات خود بپردازید بهترین زمان برای دریافت بازخورد مستقیم از مخاطبان است. اگر هوشمندانه عمل کنید می‌توانید اطلاعات مفیدی را در مورد نیاز مشتری طی همین زمان کوتاه به دست آورید. تجزیه و تحلیل این اطلاعات در تدوین استراتژی‌های کوتاه مدت و بلند مدت کمک زیادی به شما خواهد کرد.
برای موفقیت استراتژی فروش مستقیم خود میزبان یک وبینار در زمینه فعالیت خود باشید.

استراتژی فروش مستقیم در مواقعی که با کمبود بودجه بازاریابی مواجه هستیم

برای موفقیت استراتژی فروش مستقیم خود

میزبان یک وبینار در زمینه فعالیت خود باشید.

۳) محصول یا خدمات خود را به صورت رایگان در اختیار گروهی از مشتریان خود قرار دهید

این کار یک سرمایه‌گذاری بلند مدت برای استارتاپ‌ها محسوب می‌شود. البته بسته به نوع خدماتی که ارائه می‌دهید می‌توانید زمان استفاده رایگان از محصول خود را برای مشتریانتان محدود کنید. یا خدمات خود را به دو صورت نسخه رایگان و پولی طراحی کنید. این زمان فرصت مناسبی برای ارزیابی و عیب‌یابی محصول شما نیز تلقی می‌شود. طی استفاده رایگان از محصولات شما سعی کنید بیشتر با مخاطبان خود در تعامل باشید. و به کمک بازخوردهای آن‌ها محصولات یا خدمات خود را به بهترین شکل ممکن بهبود دهید. توجه داشته باشید که اگر بتوانید گروهی از این مخاطبان را به مشتریان بالقوه خود تبدیل کنید استراتژی فروش مستقیم شما موفق شده است. از سوی دیگر همین مخاطبان می‌توانند در پیشبرد استراتژی‌های بازاریابی آینده نیز به کسب و کار شما کمک کنند.

استراتژی فروش مستقیم در مواقعی که با کمبود بودجه بازاریابی مواجه هستیم

نسخه اولیه محصول خود را در اختیار مشتریان هدف خود قرار دهید.


منبع: برترینها

از آدم زنده باید ترسید نه اسکلت مرده!

ماهنامه زنان و زندگی: اولین بار در شهر سوخته زابل دیدمش در حالی که در میان گوری باستانی در کنار اسکلت تازه کشف شده ای نشسته بود و مشغول بررسی وضعیت آن بود. تمامی صورتش را برای در امان ماندن از تابش مداوم آفتاب با کلاه آفتابگیری پوشانده بود، اما زمانی که سر بلند کرد تا برای خبرنگاران توضیحاتی در مورد آن گور باستانی بدهد تعجب کردم؛ بسیار جوان تر از آن بود که دکتر خطابش کنند. آن هم با عنوان تنها زن استخوان شناس در ایران که در حوزه انسان شناسی پزشک قانونی نیز فعالیت می کند.

هنوز دو سالی تا پایان سومین دهه زندگی فاصله داشت که از تز دکترایش در رشته باستان شناسی پیش از تاریخ در دانشگاه تهران دفاع کرد. او تنها دانش آموخته باستان شناسی است که در حوزه انسان شناسی فعالیت می کند. با اینکه در دوران تحصیل در مدرسه جزو دانش آموزان ممتاز در رشته علوم تجربی بود و به احتمال زیاد می توانست در یکی از رشته های پزشکی پذیرفته شود اما برای شرکت سراسری تغییر رشته دارد و در رشته علوم انسانی در کنکور شرکت کرد.

سپس باستان شناسی را به عنوان اولین انتخاب برگزید و در همان رشته پذیرفته شد. در دوره لیسانس با عنوان استعداد درخشان فارغ التحصیل شد و بی وقفه تا اخذ مدرک دکترای باستان شناسی از دانشگاه تهران پیش رفت. او اکنون علاوه بر شرکت در فصول کاوش در سایت های باستانی، در مرکز ژنتیک نور مشغول کارهای پژوهشی است و علاوه بر این ها در دانشگاه نیز تدریس می کند.

در یک بعد از ظهر با «مریم رمضانی»، باستان شناس جوان و علاقه مند و با پشتکار، و تنها زن استخوان باستان شناس در ایران به گفت و گو نشستیم. او برایمان از کودکی و علایقش، نگاه خانواده و اطرافیانش به رشته باستان شناسی، دوران تحصیل و معایب و جاذبه ها این رشته برای زنان سخن گفت.

از آدم زنده باید ترسید نه اسکلت مرده!

زوحیه شما در کودکی چطور بود؟ هیچ وقت تصور می کردید که باستان شناس شوید؟

من دو برادر با فاصله سنی یک و دو سال دارم و از آنجایی که با برادرهایم بزرگ شدم اخلاقم قدری پسرانه شد. از بچگی خیلی به کتاب علاقه داشتم و همه پول های عیدی ام را کتاب می خریدم. بیشتر کتاب هایی که می خریدم، کتاب های آلفرد هیچکاک و آگاتا کریستی بود که هنوز هم همه آن ها را دارم. من خیلی کم تلویزیون تماشا می کردم اما برنامه مورد علاقه ام، سریال های پوآرو و خانم مارپل بود و همیشه هم به درستی آخر سریال را حدس می زدم.

تا دوران راهنمایی همین کتاب ها را می خواندم. کتاب سینوهه را وقتی که اول دبیرستان بودم خواندم و خیلی از آن خوشم آمد. من از بچگی روحیه پرس و جوگری داشتم و این روحیه خیلی در انتخاب حرفه ام تاثیر داشت.

در مدرسه دانش آموز درسخوانی بودید؟

بله، دانش آموز خوبی بودم اما متاسفانه خیلی روی نمره حساس بودم. در دوران مدرسه عادت داشتم که نمراتم را بعد از امتحان حساب کنم و با حساب کردن معدلم ببینم که شاگرد چندم می شوم. یک بار با توجه به نمره هایم فکر می کردم شاگرد دوم می شوم اما شاگرد سوم شدم. آن شب تا صبح به قدری گریه کردم که صبح تمام بالشم خیس بود و پدرم با دیدن بالش خیس من کلی غصه خورد. با اینکه رشته ام علوم تجربی بود و شاگرد ممتازی هم بودم اما کنکور علوم انسانی دادم و اولین رشته انتخابی ام هم باستان شناسی بود.

در دانشگاه هم دانشجوی خوبی بودید؟

بله، در دانشگاه هم لیسانسم را سه ساله گرفتم و استعداد درخشان بودم. در دوره ارشد هم شاگرد دوم بودم. نمره پایان نامه ارشدم ۲۰ شد. در دوره دکترا هم می توانم بگویم تز من از معدود پایان نامه های دکتراست که در ایران توانستیم به طورموفقی«DNA میتوکندری بقایای اسکلتی» یک سایت باستان شناسی را به دست آوریم و نمره پایان نامه دکترایم ۱۹٫۹۵ شد.

خانواده تان با تغییر رشته از تجربی به علوم انسانی و بعد انتخاب رشته باستان شناسی موافق بودند؟

بله، مادرم می گفت: بعدها که درست تمام شد، ممکن است موقعیت شغلی ات با خیلی از رشته ها یکی باشد اما حداقل رشته ای را انتخاب کن که دوست داشته باشی. حق با مادرم بود. من معتقدم کسی که کارش را دوست داشته باشد، یعنی زندگی اش را دوست دارد. کسی که کارش را دوست داشته باشد، سخیت کار دیگر برایش مهم نیست. البته مادربزرگم همیشه می گوید چرا پزشکی نخواندی؟

الان با توجه به سختی هایی که کار باستان شناسی دارد مثل کارکردن به مدت چند ماه در شرایط بد آب و هوایی با حداقل امکانات و دور از خانواده، نظر خانواده تان چیست؟

ما از آن خانواده هایی هستیم که خیلی خانواده ایم؛ یعنی خیلی باید کنار هم باشیم، با هم غذا بخوریم، جمعه ها حتما باید کنار هم باشیم و تا قبل از اینکه برای حفاری بروم اصلا سابقه نداشت کسی از خانواده دور باشد. اولین باری که برای حفاری رفتم پدرم زنگ زد و گفت: «چندوقت می خواهی بمانی؟» گفتم: «یک هفته» پدرم گفت: «یعنی چی که دختر یک هفته خانه نباشد؟» آن موقع ۲۱ سال داشتم و به قزوین رفته بودم که به دلیل نزدیکی راه می توانستم هفته ای یک بار به تهران بیایم. البته الان دیگر عادت کرده اند که بعضی مواقع خانه نباشم.

از چه زمانی به صورت حرفه ای وارد کار باستان شناسی شدید؟

در دوره کارآموزی کارشناسی استادان به ما می گفتند شما نباید حفاری بروید و باید درس بخوانید. بعدها که خودم هم تدریس کردم فهمیدم درست می گویند. از زمانی که روی پایان نامه کارشناسی ارشدم با عنوان «تغییرات زوایای فکین از هزاره سوم (عصر مفرغ) تا عصر حاضر» کار می کردم، وارد کار باستان شناسی و انسان شناسی شدم.

از اولین کاوش و حفاری که رفتید برایمان تعریف کنید.

اولین کاوش ها معمولا خیلی هیجان انگیز هستند و دانشجوها تا چیزی پیدا می کنند سریع اعلام می کنند. اولین بار در دوران کارآموزی مقطع کارشناسی به سایت پیش از تاریخ «چهاربنه» در دشت قزوین رفته بودیم. در سایت های باستانی پیش از تاریخ پیدا کردن «کف» مربوط به یک دوره، خیلی اهمیت دارد چون نشان دهنده یک دوره استقراری در آن سایت باستانی است. مثلا در همین کاوش در دشت قزوین به قدری هیجان داشتم که موقع حفاری یک بار فکر کردم کف پیدا کرده ام و به استادم گفتم کف پیدا کردم. در حالی که آنجا اصلا کفی وجود نداشت بلکه آفتاب روی گِل ها تابیده بود و به دلیل فشرده بودن گل ها من فکر می کردم به کف رسیده ام.

از آدم زنده باید ترسید نه اسکلت مرده!

اولین باری که به اسکلت دست زدید و با اسکلت کار کردید چه زمانی بود؟

اولین بار در دانشگاه علوم پزشکی تهران به یک اسکلت واقعی دست زدم دانشجوی مقطع کارشناسی ارشد بودم که با دکتر حسن زاده که الان رییس بخش آناتومی دانشگاه علوم پزشکی تهران هستند، صحبت کردم و گفتم می خواهم انسان شناس شوم. حدود ۴- ۵ ماه به بخش آناتومی می رفتم تا بتوانم استخوان های واقعی را لمس کنم.

من خارج از برنامه درسی بقیه دانشجویان باستان شناسی به بخش آناتومی می رفتم و استخوان امانت می گرفتم. استخوان ها را به خانه می بردم و در خاک باغچه دفن می کردم و بعد آن ها را بیرون می آوردم تا بتوانم نوع استخوان ها را تشخیص بدهم. زمانی که استخوان واقعی را لمس می کنیم با زمانی که با مولاژ (قالب) لمس می شود یا از روی کتاب مطالعه می کنیم خیلی متفاوت است.

باستان شناس باید قادر باشد کوچک ترین استخوان بدن انسان را تشخیص بدهد. چون همه تدفین های ما تدفین های شیکی نیستند که اسکلت، سالم مانده باشد و همه اجزایش قابل تشخیص باشد. گاهی در یک گور بیش از یک اسکلت پیدا می شود که در هم پیچیده شده اند یا قسمت های مختلف اسکلت در گور پخش شده است؛ یک باستان شناس برای اینکه بتواند اسکلت را بازسازی کند باید ریزترین استخوان ها را بشناسد.

هیچ وقت از اسکلت نترسیدید؟

شاید، چون وقتی که برای اولین بار اسکلت دست زدم خیلی سنم پایین بود. اما به واسطه کار مداوم الان دیگر از آن نمی ترسم. با این وجود مطمئنم هیچ وقت نمی توانستم پزشکی بخوانم. من اصلا دل پزشکی ندارم حتی دل آمپول زدن هم ندارم. اما از اسکلت نمی ترسم.

حدود ده سال است که به صورت تخصصی با اسکلت کار می کنم و علی رغم اینکه دیگران ممکن است فکر کنند آدم سنگدلی هستم، بسیار حساس و دل نازکم. مثلا اگر یک دختربچه فقیر را در خیابان ببینم اشکم سرازیر می شود. یک شب تلویزیون پسربچه ای را نشان می داد که تا ۱- ۲ شب آشغال های مردم را جمع می کرد. من آنقدر متاثر شده بودم که گریه ام بند نمی آمد.

خیلی پیش آمده که دیگران از من می پرسند از اسکلت نمی ترسی؟ و من همیشه جواب می دهم: باید از آدم زنده ترسید نه مرده.

کارکردن با اسکلت برای من عادی شده است. چند روز پیش باید یک جمجمه را برای یک سری آزمایش به خانه می بردم. آنقدر این کار برایم عادی بود که جمجمه را داخل یک کیسه پلاستیکی گذاشته بودم و با خودم حمل می کردم. داخل تاکسی خانمی که کنارم نشسته بود متوجه شد و با تعجب پرسید این اسکلت واقعی است؟! وقتی پاسخ مثبت دادم اولین سوالی که پرسید این بود: «نمی ترسید؟» با وجود اینکه ده سال است به طور تخصصی در این زمینه کار می کنم و بارها پیش آمده که اسکلت به خانه برده ام، اما خانواده ام هنوز می ترسند.

آیا کارکردن مداوم با اسکلت تاثیر منفی بر روحیه شما نگذاشته است؟

اتفاقا برعکس، بلکه باعث شده زندگی برایم جدی نشود و فکر کنم اگر آخر زندگی این است چرا از دیگران کینه به دل بگیرم. من قبلا مسائل را خیلی جدی می گرفتم و به اصطلاح مردمک چشمم خیلی ریز بود، اما الان دیگر اینطور نیستم. یکی از خصلت های انسان شناس ها اینست که خیلی راحت حرف می زنند و چیزی را در دلشان نگه نمی دارند، مرگ برای آن ها به یک مسئله روتین و عادی تبدیل شده است.

باستان شناسی معمولا کارکردن در شرایط سخت، با حداقل امکانات در سرما و گرما و وسط بیابان است. یک باستان شناس چه ویژگی هایی باید داشته باشد تا بتواند در چنین شرایطی کار کند؟

باستان شناس باید دو ویژگی داشته باشد: یکی اینکه قدرت تجزیه و آنالیز داشته باشد و فقط گزارشگر نباشد و دوم اینکه از انعطاف پذیری بالایی برخوردار باشد تا در چنین شرایطی اذیت نشود. توانایی انجام کار گروهی در باستان شناسی بسیار مهم است و کسی که انعطاف پذیری داشته باشد در کار گروهی هم موفق خواهدشد.

آیا در زمان کار در سایت های باستانی و در حین حفاری مشکل جسمی، بیماری یا حادثه ای برایتان پیش آمده است؟

۲-۳ سال پیش که برای اولین بار به سایت باستانی شهر سوخته رفته بودم دچار حادثه شدم. زمانی که یک گور باز و تمیز می شود ما باید عکس بگیریم و طرح اسکلت را با همه جزییات بکشیم. من در کنار گور تازه حفاری شده مشغول طرح زدن بودم که پایم لغزید و داخل گور افتادم؛ از آنجایی که اسکلت هنوز داخل گور بود، برای اینکه روی اسکلت نیافتم و اسکلت آسیب نبیند خودم را کنار ترانشه (گودال عمیق) انداختم و پایم خیلی آسیب دید که هنوز جای آن روی پایم باقی مانده است. اگر روی اسکلت می افتادم صدمه نمی دیدم اما چون اسکلت برایم مهم تر بود از ترس اینکه اسکلت خراب شود خودم را پرت کردم و آسیب دیدم.

یکی دیگر از مشکلاتی که در زمان حفاری در سایت های باستان شناسی اتفاق می افتد گرمازدگی است. در زمان حفاری حتما باید از کلاه و دستکش و کرم ضدآفتاب استفاده کنیم. من چون طبعم گرم است خیلی زود گرمازده می شوم به همین خاطر هر روز خاکشیر می خورم و اصلا خرما و عسل نمی خورم و سعی می کنم از خیار و گوجه زیاد استفاده کنم تا گرمازده نشوم.

از سختی های کار زنان باستان شناس بگویید؟

زنان در حفاری خیلی باید نکات بهداشتی را رعایت کنند. مثلا ممکن است آب شست و شو آب تصفیه شده نباشد و همین باعث عفونت های زنانه شود. معمولا در پایگاه های آب تصفیه شده فقط برای آشامیدن داریم و گاهی مجبوریم دو ماه برای شست و شو از آب چاه استفاده کنیم.

آیا تا به حال پیش آمده خواب اسکلت ببینید یا اسکلتی که پیدا کرده اید ذهنتان را درگیر کرده باشد؟

زمانی که دانشجوی کارشناسی ارشد بودم و به دانشگاه علوم پزشکی می رفتم و استخوان اسکلت را برای کار به خانه می آوردم خواب دیدم وقتی می خواهم اسکلت را از خاک خارج کنم تبدیل به جنازه شده است.

سسال ۹۳ در کاوش شهر سوخته اسکلت یک مرد جوان را پیدا کردیم که همه دندان هایش سالم بود و فقط دندان مولار ۲ فک پایین را نداشت. زمان بازسازی این اسکلت احتمالات مختلف را بررسی می کردم تا ببینم چطور چنین اتفاقی افتاده که علیرغم سالم بودن همه دندان هایش فقط همین یک دندان را ندارد و این خیلی ذهنم را درگیر کرده بود.

نتایج یکی از کاوش هایتان را که در حوزه زنان قابل توجه بوده برایمان تعریف کنید؟

در جوامع باستانی «مُهر» یک کالای شأن زاست و معمولا در قبر مردها پیدا می شود. اما در شهر سوخته بیشتر مُهرها در قبر زنان یافت شده است و این می تواند نشان دهنده این باشد که این جامعه زن سالار بوده است.

از آدم زنده باید ترسید نه اسکلت مرده!

کمی در مورد فصول کاوش و سایت های باستان شناسی که تا به حال در آن ها کار کرده اید توضیح بدهید؟ با توجه به اینکه معمولا هیچ تفریح و سرگرمی در سایت های باستان شناسی وجود ندارد و باید در یک دوره زمانی خاص به طور سخت و فشرده کارکنید، خسته نمی شوید؟

تا به حال در سایت های قزوین، هفت تپه (خوزستان)، شهر سوخته (زابل) و کرمانشاه کار کرده ام.

در سایت های باستان شناسی به خاطر گرمای هوا معمولا از حدود ۵:۳۰ صبح شروع می شود و تا ساعت حدود ۲ بعدازظهر در محل حفاری مشغول کار هستیم. بعد از ناهار و نماز و یک ساعت استراحت مجددا برای ثبت و ضبط داده هایی که آن روز به دست آورده ایم کارمان را در آزمایشگاه شروع می کنیم و تا حدود ۱۱ شب مشغول کار هستیم.

از آنجایی که هر روز در زمان کاوش چیز تازه ای به دست می آوریم در نتیجه خسته نمی شویم و من به شخصه چون کارم را خیلی دوست دارم هیچ وقت احساس خستگی نمی کنم.

شما مجرد هستید و حرفه باستان شناسی احتمالا برای زنان متاهل کار سخت تری خواهدبود. هیچ وقت فکر کرده اید که ازدواج چقدر می تواند روی کارتان تاثیر بگذارد و آیا همین مساله باعث شده که به ازدواج فکر نکنید؟

با اینکه مجرد هستم اما پدرم آدم خیلی سخت گیری است. می گفت من درک نمی کنم تو یک هفته آن هم در چنین شرایطی خانه نباشی. اوایل کارم همه شرایط کار را به خانواده ام نمی گفتم چون ممکن بود بترسند و دفعه بعد مانع رفتنم شوند. مهم ترین مشکلات زنان متاهل باستان شناس این است که باید مدت زمان طولانی از خانه دور باشند.

افراد مختلف به من به عنوان یک زن باستان شناس نگاه متفاوتی دارند. برخی نگاه تحسین آمیز دارند و برخی هم می گویند چه معنی دارد دختر دو ماه خانه نباشد. برخی می گویند چرا شوهر نمی کنی و سر خانه و زندگی ات نمی روی؟ زمانی که از تز دکترایم دفاع کردم یکی از آشنایان به من گفت: «اگر ازدواج کرده بودی و الان دو تا بچه داشتی بهتر نبود؟!»

قطعا ازدواج تاثیر زیادی روی کار من خواهدداشت. من تا قبل از اینکه دکترایم را بگیرم اصلا به فکر ازدواج نبودم و فقط به کار و درس فکر می کردم. اما الان دیگر بهانه ای برای ازدواج نکردن ندارم. البته باید با کسی ازدواج کنم که باستان شناس نباشد اما باستان شناس ها را درک کند.

چرا نمی خواهید با یک باستان شناس ازدواج کنید؟ یک باستان شناس به دلیل شناختی که از این رشته دارد شما را بیشتر درک نخواهدکرد؟

وقتی زن و شوهر هر دو باستان شناس باشند مجبورند برای کار و حفاری بروند. در آن صورت زندگی روی هواست. فکر می کنم یک نفر باید در زندگی حضور ثابت و منطقی داشته باشد. باید کسی باشد که در زمان نبودن من به خانه و زندگی رسیدگی کند. البته باید با کسی ازدواج کنم که شغل من برایش جذابیت داشته باشد و باستان شناس ها را درک کند چون اگر برایش جذابیت نداشته باشد خسته می شود.

یه بچه دار شدن و مادری هم فکر کرده اید؟ با توجه به نوع کار و سفرهای کاری و فصول کاوش آیا مشکلی برای بچه دار شدن نخواهید داشت؟

حتما، اصلا زندگی بدون بچه نمی شود. با اینکه مادرم به شوخی به من گفته: «برای نگه داشتن بچه ات روی من حساب نکن» اما از آنجایی که مادرم حتما بچه مرا دوست خواهدداشت روی کمک های او خیلی حساب کرده ام.

با توجه به اینکه در سن خیلی پایین به صورت حرفه ای مشغول باستان شناسی شدید و توانستید مدارج بالا را در این رشته طی کنید چه آینده ای را برای خودتان متصور هستید و تا  کجا می خواهید در این حرفه پیش بروید؟

دوست دارم با تجربه ای که از بررسی و پژوهش اسکلت های باستانی به دست می آورم بتوانم در سال های آینده به مطالعه دقیق و بدون اشتباه ژنتیک باستان شناسی در ایران کمک کنم. ژنتیک باستان شناسی یعنی اینکه ردیابی اقوام ایرانی را داشته باشیم و بتوانیم مسیر آن ها را از این لحاظ که در طول تاریخ از کجا آمده و به کجا رفته اند ردیابی کنیم.

با کمک همکارانم در مرکز ژنتیک نور تصمیم داریم DNA سایت های باستانی را به دست بیاوریم و آن را با ِDNA اقوام مدرن مقایسه کنیم تا بتوانیم پازل DNA باستانی ایران را به درستی بچینیم و رفرنس دقیقی درباره مشخصات آناتومی ایرانیان به دست آوریم.

هیچ وقت فکر کرده اید که اگر باستان شناس نمی شدید چه کاره می شدید؟

قبلا چند بار به این موضوع فکر کردم. ولی اگر باستان شناس نمی شدم مهندس عمران یا معمار می شدم یعنی در نهایت باز هم باید پژوهشگر می شدم چون همیشه یک سوال برای خودم دارم و روی آن سوال پژوهش می کنم.

انسان همیشه در زندگی باید برای خودش «چرا» داشته باشد. این نکته در رشته باستان شناسی خیلی مهم است. باستان شناس دائم باید برای خودش چرا تعریف کند. اگر در بهترین دانشگاه و بهترین رشته درس بخوانید اما چرا نداشته باشید بی فایده است.

آیا تصمیم دارید برای گذراندن دوره های تحصیلی یا زندگی به خارج از کشور بروید؟

برای کامل شدن کارهایم و گذراندن دوره های فوق دکترا حتما در سال های آینده به خارج از کشور خواهم رفت. اما دوست ندارم برای زندگی به خارج از کشور بروم. معتقدم که انسان یک بار زندگی می کند؛ چطور می تواند در این یک بار خانواده مادرش را نبیند. مگر آدم چقدر عمر می کند که از خانواده اش دور باشد. این طرز فکر هم نتیجه همان کارکردن با اسکلت است.

در سکانسی از سریال شهرزاد، فرهاد به شهرزاد می گوید: «این همه آدم دور و بر ما مردند ما دنبال چی هستیم.» حس من هم درباره زندگی همین است که این همه آدم مرده اند من دنبال چه چیزی هستم. به اصطلاح مردمک چشمم درشت و حساسیتم کمتر شده است. انسان شناسی به من یاد داد که احساساتم را راحت بیان کنم.


منبع: برترینها

به جای رفتن به دانشگاه (یا پس از اتمام آن) چه کنیم؟

اگر زندگی به عقب بازمی گشت، به دانشگاه نمی رفتم و در عوض، سه یا چهار سال از وقتم را روی یک پروژه هدفمند و خارق العاده می گذاشتم که عملا تاثیری روی دنیا می گذاشت.

من مخالف دانشگاه نیستم. در واقع، اگر می خواهید وارد یک حرفه تخصصی، مثلا پزشکی، وکالت یا زیست شناسی شوید آن را پیشنهاد هم می کنم. اما اگر در حال مطالعه این مطلب هستید، احتمالا به دنبال هیچ یک از این حرفه ها نیستید.

به نظر من، هر کارآفرین بلندپروازی در آغاز به یک «پروژه بزرگ» نیاز دارد. ترجیحا نباید روی این پروژه به عنوان یک کار درآمدزا حساب باز کرد. درواقع بهترین حالت این است که کاری باشد که خودتان انتخاب و طراحی می کنید و بودجه اش هم به عهده خودتان است. هنگامی که خود را عمیقا غرق چیزهایی می کنید که برایتان اهمیت دارند، به تدریج دانش واقعی و تجربی کسب می کنید. این گونه ای از دانش است که از هیچ کلاس درسی به دست نمی آید و یک «ماده خام» به حساب می آید که می توانید آن را به سرمایه ای (مهارت یا محصول) تبدیل کنید که در نهایت قابل فروش خواهد بود.

من ضد دانشگاه و تحصیلات عالیه نیستم، بلکه طرفدار گزینه های بیشتر هستم. بسیاری از ما اصلا توجه نمی کنیم که به غیر از کسب مدرک و نشستن در کلاس راه های دیگری هم برای پیداکردن کار وجود دارد. حتی اگر در حال مطالعه این مطلب هستید و می خواهید به دانشگاه بروید (یا قبلا رفته اید)، باز هم باید فعالانه به دنبال بهبود زندگی خود باشید و هوشیارانه با کسب تجربه و انجام کارهای پرچالشی که به آنها علاقمند هستید خودتان را پرورش دهید.

مواردی که در ادامه می آیند چند پروژه تحول آفرین هستند که می توانید به جای رفتن به دانشگاه آنها را امتحان کنید.

به جای جای کشور سفر کنید

مسافرت یک دیدگاه و چشم انداز کاملا جدید نسبت به زندگی و فرهنگ های مختلف را به شما ارزانی می کند. به علاوه، همیشه مطلب جالبی برای ارائه در گفتگوهای خود با دیگران خواهید داشت. به جاهایی سفر کنید که بکرتر هستند، غذاهای جدیدی را امتحان کنید و با مردمی بنای دوستی بریزید که به لطف پروژه بزرگ خود با آنها ملاقات کرده اید. همه این ها به نفع شما است.

یک کسب و کار راه بیندازید

کسب و کار

کسب و کار

اولین چیزی که راه انداختن یک کسب و کار به شما می آموزد این است که شکست غیرقابل اجتناب است، و به محض اینکه با این حقیقت کنار بیایید، شانس موفقیت شما در کارهای بعدی افزایش پیدا می کند. این یک روش سنتی برای ساختن شخصیت شما نیز به حساب می آید. راه اندازی یک کسب و کار به شما روش مذاکره در هنگامی که طرف مقابل نسبت به شما نظر مساعدی ندارد و متقاعدکردن مردم برای کمک به شما را یاد می دهد.

به فعالیت های داوطلبانه مشغول شوید

آرمان و هدفی را پیدا کنید که واقعا برایتان اهمیت دارد و خود را وقف آن کنید. به ساختن خانه در مناطق محروم کمک کنید. برای کودکان کلاس های آموزشی فوق برنامه بگذارید. اما فعالیت های خود را سرسری نگیرید، این را مثل یک شغل در نظر بگیرید. هر چه دارید را در طبق اخلاص بگذارید. بدون هیچ دلیلی انسان خوبی باشید. این حال شما را خوب می کند و دانسته های شما نسبت به خودتان و دیگران را افزایش می دهد.

یک زبان جدید یاد بگیرید

ابدا منظور من آن اشتیاق و شور و حرارت و علاقه و عشقی که به کلاس های زبان مدرسه داشتید نیست! منظورم این است که یک زبان جدید را واقعا یاد بگیرید. این زبان می تواند حتی زبانهایی مانند ترکی، کردی و عربی و هر زبانی که در داخل کشور رایج است نیز باشد. تلاش کنید تا چنان زبان جدیدتان روان شود که بتوانید از آثار فرهنگی که معمولا محدود به گویشوران محلی است استفاده کنید. سپس سری به مکانهایی بزنید که زبان جدید شما در آن استفاده می شود و با مردم، روزگار بگذرانید.

به خلق آثار هنری مشغول شوید

نقاشی، موسیقی، مجسمه سازی …؛ چیزی را پیدا کنید که واقعا با آن ارتباط برقرار می کنید و هرروز آن را انجام دهید. چیز زیبایی را خلق کنید که بتوانید بابت آن به خود افتخار کنید.

ورزش کنید و وارد رقابت های ورزشی شوید

یک هنر رزمی یاد بگیرید. اگر می توانید وارد مسابقات نیمه حرفه ای فوتبال شوید یا شطرنج یاد بگیرید. یک فعالیت ورزشی انجام دهید و تلاش کنید که در آن بهتر و بهتر شوید. روی پیشرفت خود نظارت داشته باشید. در مسابقات شرکت کنید. این راه بسیار خوبی است که حال فیزیکی و روحی شما را بهتر می کند. من به شخصه می توانم بدنسازی و جوجیتسو (توضیح ویکیپدیا) را تایید و تضمین کنم. این دو زندگی من را تغییر داده اند.

در چیزی که برایتان جذاب است تخصص پیدا کنید

برای متخصص بودن داشتن مدرک دانشگاهی لازم نیست. به فیزیک کوانتوم علاقه دارید؟ یک سال کامل را صرف کنید تا هر چه می توانید درباره نظریه ریسمان مطلب بیاموزید و معلومات خود درباره فضازمان (باز هم ویکیپدیا) را به سقف بچسبانید. مطالعات تحقیقی خودتان را انجام دهید و آنها را در مجلات معتبر منتشر کنید. آدم های «معمولی» چنین کاری را انجام نمی دهند. استثنایی باشید. از محدودیت های ادراکی خود فراتر بروید و تلاش کنید تا مفاهیم دشواری که ترسناک به نظر می رسند را یاد بگیرید.

کتاب بنویسید

به احتمال زیاد هنگامی که ۲۰ سال بعد مطالب خود را بخوانید چیز زیادی از آنها را به یاد نخواهید آورد، به علاوه درآمد آنچنانی هم نصیب شما نمی شود، اما اینها مهم نیست. مزایای اصلی نوشتن، آرامش، تعمق و ایجاد عادت است. شما یاد می گیرید که ذهن خود را کنترل کنید و خود را عادت می دهید تا هر روز بخشی از زمان خود را به یک کار معین اختصاص دهید.

«پروژه بزرگ» تاثیر خود بر زندگی شما را نشان خواهد داد و به شما نشان می دهد که می توانید ایده ای را در سر بپرورانید و سپس تا به انتها آن را پیش ببرید. به علاوه، به شما اجازه می دهد تا در یک محیط نسبتا کم ریسک به خلاقیت بپردازید. اگر این پروژه بزرگ آنطور که باید پیش نرفت، واقعا همه چیز را از دست نخواهید داد (این هم دلیل دیگری برای اینکه بهتر است به شغل خود به عنوان یک پروژه نگاه نکنید و برعکس.) پروژه بزرگ به شما یاد می دهد که چگونه می توانید با استفاده از خلاقیت خود منابعی که برای انجام آن نیاز دارید را پیدا کنید، مخصوصا از آنجایی که احتمالا هنوز آنقدرها سرمایه ندارید. به علاوه به شما کمک می کند تا راه اصلی خود را پیدا کنید و با سایر افرادی که به دنبال پیدا کردن مسیر زندگی خود هستند و راه شان با شما مشابه است ارتباط برقرار کنید (اولین مرحله شبکه سازی).

اگر در حال مطالعه این مطلب هستید، احتمالا قبلا تحصیلات خود را تمام کرده اید یا اکنون در حال تحصیل هستید. این هیچ ایرادی ندارد. لازم نیست همین فردا درس را رها کنید یا مدرک خود را پاره کنید. اما فارغ از جایگاهی که فعلا در آن قرار دارید، باید فرآیند یافتن کاری که به آن عشق می ورزید را آغاز کنید. می خواهید با زندگی خود چه تاثیری بر دنیا بگذارید؟ چه کار هدفمندی را می توانید انجام دهید که هنگامی که این دنیا را ترک می کنید کمی بهتر از زمانی شده باشد که به آن پا گذاشتید؟


نویسنده این مطلب آقای دانیل دیپیازا است. او بنیانگذار سایتی است که در آن به جوانان روش آغاز کسب و کاری که برایشان اهمیت داشته باشد و به واسطه انجام آن بتوانند زندگی شادتری را تجربه کنند آموزش می دهد. این متن با اندکی جرح و تعدیل ترجمه شده است.


منبع: گویا آی‌تی

داستان سرایی در بازاریابی و نکات مهمی درباره آن

اگر از اهمیت داستان سرایی در بازاریابی و چگونگی تاثیر آن بر روی عملکرد مغز انسان و کنترل واکنش‌های مغز هنگام تصمیم‌گیری برای خرید آگاه باشید، مطمئنا از روش‌های قدیمی بازاریابی که برای افزایش فروش خود استفاده می‌کنید صرف نظر خواهید کرد.

تحقیقات انجام شده حاکی از آن است که در فرآیند داستان سرایی دو هورمون کورتیزول و اوکسی‌توسین در مغز تولید می‌شود. تولید کورتیزول در مغز سبب افزایش تمرکز می‌شود. بنابراین معمولا در بخش حساس داستان سرایی این هورمون در مغز مشتری ترشح می‌شود تا تمرکز فرد را بیشتر کند. اوکسی‌توسین نیز هورمون شادی‌بخش است که برای همدلی و برقراری ارتباط در مغز انسان ترشح می‌شود.

به عبارت دیگر داستان سرایی سبب افزایش سطح اوکسی‌توسین مغز می‌شود. این امر نیز باعث افزایش احتمال خرید خریداران در مواجهه با کالای جدید شده و به تبع آن فروش را نیز افزایش می‌دهد.

 داستان سرایی در بازاریابی و هر آن چیزی که باید در ارتباط با آن بدانید

سوال مهمی که در بازاریابی با داستان سرایی مطرح می‌شود این است که چه اصولی باید در آن رعایت شوند؟ فراموش نکنید که برای برقراری یک ارتباط موثر با مشتریان خود لازم است به گونه‌ای به معرفی محصول خود بپردازیم که اعتماد مشتری را جلب کنیم. رعایت این نکات در بازاریابی ایمیلی و سایر روش‌های بازاریابی آنلاین نیز لازم است. بازاریابی با داستان سرایی نیز از این امر مستثنی نیست. در ادامه به بررسی نکات کلیدی که لازم است در بازاریابی با داستان سرایی رعایت شوند می‌پردازیم.

۱) از مشتریان بالقوه‌ی خود برای جلب اعتماد و اثبات اجتماعی برند خود استفاده کنید

انسان ذاتا موجودی اجتماعی است و همین موضوع باعث می‌شود که همواره به کارهایی که دیگران انجام می‌دهند علاقه نشان دهد. بنابراین هر فعالیتی که بتواند اطلاعات جدیدی در اختیار انسان قرار دهد برای او جذاب خواهد بود. اما اگر به عنوان یک بازاریاب، موفق به ایجاد اعتماد لازم در مشتری نشوید. هیچ دلیل قانع کننده‌ای وجود ندارد که مشتری برای کسب منافعی که شما به او پیشنهاد می‌دهید به شما اعتماد کند. اثبات اجتماعی نقش به سزایی در ایجاد اعتماد در مشتری دارد. این نکته را فراموش نکنید که خریداران شما هیچ تعهدی برای کمک به برند شما ندارند. بلکه این شما هستید که باید میزان رضایت مشتریان خود را از محصول خریداری شده توسط آن‌ها پیگیر باشید.

استفاده از جملات مناسب در داستان سرایی نقش موثری در ایجاد اعتماد مشتریان شما خواهد داشت.

به عنوان مثال به جای این‌که بگویید “شرکت ما به شما کمک می‌کند تا در سریع‌ترین زمان ممکن فرد مورد نظر خود را استخدام کنید.” بهتر است بگویید “به گفته یکی از مشتریان ما که به دنبال استخدام مدیر فروش مناسبی بود و در مدت ۶ ماه موفق به استخدام فرد مناسبی در این زمینه نشده بود. به کمک پکیج ارائه شد توسط شرکت ما موفق شد در مدت ۲ هفته فرد مورد نظر خود را استخدام کند.”

هر چند مفهوم هر دو این جملات یک واقعیت را بیان می‌کنند اما داستان سرایی مناسب و استفاده از اثبات اجتماعی اعتماد بیشتری را در مشتری نسبت به برند شما ایجاد می‌کند.

داستان سرایی در بازاریابی و هر آن چیزی که باید در ارتباط با آن بدانید

استفاده از مشتریان بالقوه راهی برای جلب اعتماد و اثبات اجتماعی است.

۲) داستان سرایی خود را با خریداران واقعی خود پیش ببرید

تجربه‌ی محیطی می‌تواند نقش موثری در بازاریابی به کمک داستان سرایی داشته باشد. اما برای بازاریابی موفق لازم نیست حتما داستان افراد شناخته شده و معروفی را که در اخبار و تلویزیون از آن‌ها یاد می‌شود، ذکر کنید. کافی است داستان‌های مرتبطی را از زبان مشتریان واقعی خود تعریف کنید. به عنوان مثال برای بازاریابی محصولات خود به کمک داستان سرایی می‌توانید به شکل زیر عمل کنید:

    طی گفتگویی که هفته گذشته با مدیران بازاریابی داشته‌ایم متوجه شدیم یکی از خسته‌کننده‌ترین کارهایی که در فروش با آن مواجه هستند عدم استفاده از جدیدترین و بهترین شیوه‌های بازاریابی است. اگر شما هم به عنوان مدیر بازاریابی شرکت خود با این مشکل مواجه هستید. می‌توانید به کمک پکیج شرکت ما کنترل آسان و سریعی بر شیوه‌های بازاریابی جدید در فروش محصولات خود داشته باشید.

به یاد داشته باشید که استفاده از جملات مناسب و مثال‌های واقعی می‌تواند اعتماد خریداران را به سمت محصولات شما جلب کند.

داستان سرایی در بازاریابی و هر آن چیزی که باید در ارتباط با آن بدانید

خریداران واقعی شما نقش به سزایی در بازاریابی با داستان سرایی خواهند داشت.

۳) در داستان سرایی خود ذهن مردم را درگیر کنید

مطمئنا بارها این اتفاق برایتان پیش آمده است که با این‌که قصد دارید بعد از دیدن یک قسمت سریال به تختخواب خود بروید. اما اصلا متوجه گذر زمان نمی‌شوید و خود را در حال تماشای قسمت پنجم آن می‌یابید در حالی که ساعت از نیمه شب هم گذشته است. این موضوع از جذابیت سریال ناشی می‌شود زیرا موفق شده است که ذهن شما را به بهترین شکل ممکن درگیر موضوع کند.

در بازاریابی به کمک داستان سرایی نیز می‌توانید به کمک جملاتی جذاب و کنجکاو کننده مشتریان خود را درگیر کنید. این نکته را فراموش نکنید که استفاده از سوالی‌های بی‌جواب مشتریان شما را ترغیب می‌کند تا با شما ارتباط برقرار کنند و به سوالات خود پاسخ دهند. همین درگیری ذهنی می‌تواند گام موثری در بازاریابی و  فروش محصولات شما باشد.

داستان سرایی در بازاریابی و هر آن چیزی که باید در ارتباط با آن بدانید

سوالات بی جواب راهی برای درگیر کردن ذهن مشتری در بازاریابی با داستان سرایی است.


منبع: برترینها

۵ تصمیمِ مالی که قبل از ۳۵ سالگی باید بگیرید

بالا رفتن سن میتونه همراه با مسئولیت های زیادی باشه ، و تصمیماتی که باید خیلی هوشمندانه اتخاذ بشن . بعضی از این تصمیم ها خیلی مهم تر هستند چون مستقیما روی کیفیت زندگی شما تاثیر میذارن . یکی از این تصمیم ها میتونه در رابطه با مسائل مالی باشه .

بالا رفتن سن میتونه همراه با مسئولیت های زیادی باشه ، و تصمیماتی که باید خیلی هوشمندانه اتخاذ بشن . بعضی از این تصمیم ها خیلی مهم تر هستند چون مستقیما روی کیفیت زندگی شما تاثیر میذارن . یکی از این تصمیم ها میتونه در رابطه با مسائل مالی باشه .

5 تصمیم هوشمندانه مالی که قبل از 35 سالگی باید بگیرید

اگر فاصله ای با ۳۵ سالگی ندارین در مرحله ای هستین که لازمه تصمیمات بزرگتری رو بگیرین ، تصمیماتی که مستقیما روی آسایش در سن بازنشستگی تاثیر میذاره . تصمیات مالی و سرمایه گذاری هم میتونه از مهم ترین این تصمیمات باشه .

۱ – یک حساب پس انداز برای روز مبادا داشته باشید .

لازم نیست هر ماه مبلغ خاصی رو به این حساب بانکی واریز کنید ، اما یه مبلغ حداقل که بتونه یه حادثه رو پوشش بده چقدر میتونه باشه ؟ مثلا اگر خدای نکرده تصادفی اتفاق بیفته یا اگر بخشی از خونه نیاز به تعمیر داشته باشه بتونید روی این مبلغ حساب باز کنید . این مبلغ شما رو از قرض گرفتن میتونه نجات بده . و موقعی که حادثه ای اتفاق میفته خیالتون راحته که دغدغه مالی نخواهید داشت .

۲ – بدونید که پولتون چطوری خرج میشه .

برای همه مون پیش اومده که گاهی از یه خرج بی رویه احساس گناه کرده باشیم ، اما در طولانی مدت اگر این رفتار به یه عادت برامون تبدیل بشه حتما گرون تموم خواهد شد . بعضی هزینه ها مثل اجاره منزل ، خرید روزانه مواد غذایی و هزینه حمل و نقل اجتناب ناپذیر هستن . اما در همین هزینه ها هم به میزان زیادی میشه صرفه جویی کرد . هوشمندانه خرید کنید و از اسراف و بریز و بپاش های الکی دوری کنین .

 5 تصمیم هوشمندانه مالی که قبل از 35 سالگی باید بگیرید
۳ – برای خودتون یه بودجه معین تعیین کنید .  

یک راه حل جواب پس داده در این زمینه راه حل ۵۰/۲۰/۳۰ است. به این صورت که ۵۰ درصد از درآمدتان را به هزینه های ضروری مثل اجاره منزل ، هزینه های بیمه و مخارج روزمره اختصاص بدین . ۲۰ درصد از درآمدتون رو صرف پس انداز و هزینه های سرمایه گذاری کنین و ۳۰ درصد باقیمانده رو به تفریحات ، مسافرت و هرچیز دیگه ای که خوشحالتون میکنه اختصاص بدین . برای اینکار میتونید از نرم افزارهای مدیریت مخارج هم استفاده کنید و این نرم افزارها در پایان ماه گزارش مالی از درآمدها و هزینه ها به صورت درصد هم ارائه میکنن .

۴ – پولتون رو هوشمندانه سرمایه گذاری کنین .

اگر علاوه بر بیمه عمرتون علاقه دارین که سرمایه گذاری های دیگه ای هم برای سنین بالا انجام بدین ، از سرمایه گذاری های کوچیک تر و با ریسک پایین تر شروع کنین . ممکنه که شما دارای شغلی در همین حیطه باشید ، اما اگر نیستید حتما برای سرمایه گذاری از مشاوره مدیران مالی کمک بگیرین . هیچوقت تمام پس انداز زندگیتون رو روی یک پروژه سرمایه گذاری صرف نکنید . ریسک پایین شکست رو هم باید در نظر گرفت .

 
۵ – وصیت نامه بنویسید !

این کلمه اونقدرا که به نظر میاد وحشتناک نیست ! یه تصمیم مالیه که هر انسان بالغی باید انجام بده . مخصوصا اگر افرادی هستن که از لحاظ مالی به شما وابسته هستن مثل فرزندان و یا افرادی که تحت سرپرستی شما هستن . با مشاوره با یه وکیل میتونید تصمیم واقع بینانه تر و بهتری بگیرین . وقتی که اینکارو انجام بدین خیالتوت از بابت آینده مالی عزیزانتون راحت تر میشه .


منبع: برترینها

۴ انتظار مدیران عامل از مدیران منابع انسانی

در اغلب موارد و دست کم از دید مدیران عامل، به رئیس بخش منابع انسانی به عنوان یکی از پایین ترین حلقه های مدیریتی نگریسته می شود. چنین چیزی در شرایطی روی می دهد که انسانها تقریبا برای همه شرکتها بزرگترین سرمایه به حساب می آیند و همین مدیران عامل، پیوسته از جذب استعداد به عنوان یکی از بزرگترین دغدغه های خود یاد می کنند. با این وجود متاسفانه، به جای آنکه ارزش راهبردی رهبری بخش منابع انسانی و نقش محوری آن در کسب و کار درک شود، بیشتر به عنوان یک نقش اجرایی و پیرو مد نظر قرار داده می شود.

اما رهبران منابع انسانی چگونه می توانند این تصویر را تغییر داده و ارزش خود را به مدیرعامل و کسب و کار نشان دهند؟ آنچه در ادامه می آید چهار روش در همین راستا است:

  1. منابع استعداد را با راهبرد (استراتژی) شرکت تطبیق دهید

توانایی رایزنی با مدیرعامل در برنامه ریزی های راهبردی و تخصیص منابع برای ایفای نقش منابع انسانی در دنیای کسب و کار مدرن ضروری است. مدیران عامل به دنبال مدیری در بخش منابع انسانی هستند که از جایی که شرکت می خواهد به آن برسد و استعدادهای مورد نیاز برای تسریع رسیدن به آن مقصد درک کاملی داشته باشد.

طبیعی است که هر گروهی تمایل دارد که تا جای ممکن برای انجام کار از افراد بیشتری استفاده کند. مدیران عامل برای تعیین مقدار مناسب منابع در هر حوزه برای اجرای استراتژی و حفظ توازن در سراسر سازمان به کمک نیاز دارند. اعمال برخی تغییرات کوچک در تعداد نیروهای سازمان می تواند ضرر را به سود و یا بالعکس تبدیل کند. رئیس بخش منابع انسانی می تواند برای به حداکثر رساندن بهره وری سازمان، اطلاعات و مشاوره های لازم را در اختیار مدیرعامل قرار دهد.

  1. در جهت جذب بهترین ها و باهوش ترین ها تلاش کنید

مدیران عامل از بخش منابع انسانی نمی خواهند که تنها به هنگامی که یک جای خالی پیدا می شود آگهی استخدام چاپ کند، بلکه انتظار دارند که این دپارتمان فعالانه به یافتن و استخدام ستاره های آسمان حوزه فعالیت شان کمک کند. صِرفاً پر کردن مناصب خالی برای موفقیت کافی نیست. یک رهبر واقعی در منابع انسانی باید چنان به بازاریابی شرکت کمک کند که بهترین استعدادهای بازار جذب آن شوند. جذب نیرو یک فرآیند آهسته و پیوسته است و رهبران برجسته منابع انسانی آن را در آغوش می کشند و به آن ارزش می بخشند.

همکاری

همکاری

  1. فرآیند پذیرش نیرو را تقویت کنید

رهبران منابع انسانی با تکیه بر شعار «دخالت در همه جا ممنوع، اما نه در تربیت نیروی انسانی» باید از روش های مناسب و درستی برای مدیریت نیروی انسانی استفاده کنند. بسیاری از شرکت ها نیروهای خوبی را استخدام می کنند، اما در فرآیند پذیرش نیرو (onboarding) عملکرد درستی را از خود به نمایش نمی گذارند و چه بسا آنها را گیج می کنند. پس از آن به هنگامی که می بینند که کارکنان جدید به سرعت سودی را به شرکت نمی رسانند، سرخورده و ناامید می شوند.

منابع انسانی با تملک و تسلط بر فرآیند پذیرش می تواند این فضای مخرب را از میان بردارد. یک فرآیند پذیرش باکیفیت متضمن ارائه اطلاعات کامل درباره سوابق شرکت و اطلاعات عمومی درباره حوزه فعالیت آن به نیروهای جدید، و الزام آنها به شرکت در جلساتی با مدیران اصلی در کنار آموزش های خاص شغلی لازم است.

این کار چندین مزایا دارد که از آن جمله می توان به بهبود عملکرد، ایجاد یک زبان مشترک در سراسر شرکت و خَلق یک فرهنگ قوی با تکیه بر تجربه های مشترک اشاره کرد.

  1. روی درگیرسازی و تعامل با کارکنان تمرکز کنید

بیشتر شرکت ها میزان درگیرسازی و تعامل (engagement) کارکنان خود را نمی سنجند، چه رسد به این که به مدیریت آن بپردازند. این نیز حوزه دیگری است که مدیران منابع انسانی می توانند و باید عنان کار را در دست بگیرند. مدیر منابع انسانی می تواند:

  • میزان درگیرسازی و تعامل کارکنان را اندازه گیری کند؛
  • برای حل مسائلی که آشکار می شوند دست به اقدام بزند؛
  • در تلاش برای درگیرسازی کارکنان، پشتیبانی کل زنجیره مدیریتی را بر عهده بگیرد.

راهنمایی و ارائه بازخورد منابع انسانی برای مدیران خط مقدم که بسیاری از ایشان در زمینه درگیرسازی و انگیزه بخشیدن به کارکنان به خوبی آموزش ندیده و مهارتهای لازم را ندارند ضروری به نظر می رسد.

آنچه ذکر شد تنها چهار مورد از حوزه های متعددی است که رهبران منابع انسانی می توانند با فعالیت در آنها جایگاه شایسته خود به عنوان یکی از مشاوران اصلی مدیران عامل را دوباره به دست بیاورند. البته مدیرعامل نیز باید اهمیت این کارکردهای منابع انسانی را درک کند و نقش فعالانه ای را در این حوزه ها ایفا کند. کار کردن برای چنین مدیرعاملی اولین گام در جهت موفقیت برای یک رهبر منابع انسانی محسوب می شود.


منبع: گویا آی‌تی

پارادوکس هدف گذاری؛ بفروشیم یا نفروشیم

ماهنامه بازاریاب بازارساز – سارا مصطفوی: بحث هدف گذاری برای نیروهای فروش یکی از مهم ترین و چالشی ترین جنبه های کاری در سازمان هایی است که به نوعی با مسئله فروش درگیر هستند. هدف گذاری با پورسانت گره خورده است و همانطور که همه می دانیم پورسانت یکی از عوامل مهم ایجاد انگیزه در فروشندگان است اما در بررسی نحوه هدف گذاری که معمولا توسط دپارتمان بازاریابی یا توسعه بازار صورت می گیرد، متاسفانه گاه مشاهده می کنیم که اهداف به گونه ای تنظیم می شوند که انگیزه فروشندگان را می گیرند یا حتی باعث می شوند آنها دست از فروش بکشند و عمدا کمتر بفروشند.

قبل از پرداختن به این پارادوکس بزرگ لازم است در ابتدا نکاتی را در ارتباط با هدف گذاری فروش مطرح کنیم. هدف گذاری فروش مرحله ای است که پس از پیش بینی فروش به آن می رسیم. از آنجا که بحث پیش بینی فروش بسیار مفصل است در اینجا با این فرض سراغ هدف گذاری می رویم که پیش بینی فروش در مرحله قبل انجام شده است. هدف از هدف گذاری تعیین سهم یا وزن هر یک از عناصر سطح مربوطه از فروشی است که در مرحله قبل پیش بینی شده است. به عبارت دیگر، مجموع وزن اجزای هر سطح باید در نهایت ۱۰۰ درصد شود.

پارادوکس هدف گذاری؛ بروشیم یا نفروشیم

سهمیه بندی فروش می تواند برای هر بخش جغرافیایی (منطقه، استان، شهر و …) دوره های زمانی (فصل، ماه، هفته و …)، کانال توزیع (بنک دار، خرده فروش، کترینگ و …) و یا هر فروشنده صورت گیرد. در مورد آخر یعنی هدف گذاری برای هر یک از فروشندگان، پس از توجه به متغیرهایی همچون جمعیت، درآمد، مساحت منطقه، آب و هوا و …، هدف تیم فروش تعیین و سپس هدف هر فروشنده به او ابلاغ می شود.

تا اینجا همه چیز خوب و منطقی است زیرا هنوز به مرحله اجرا نرسیده ایم. زمانی که به اجرا می رسیم، مشکلات یکی یکی سر بر می آورند و اگر مدیر فروش کنترل خوبی روی اوضاع نداشته باشد، نه تنها اهداف محقق نمی شوند بلکه در نهایت تعدادی فروشنده بی انرژی و سرخورده و البته ناراضی خواهیم داشت.

یکی از سیاست های نادرست در شرکت های پخش و سازمان های فروش این است که اگر فروشنده نتواند به ۱۰۰ درصد اهدافش برسد هیچ پورسانتی دریافت نمی کند و فقط حقوق ثابتی که شرکت برایش در نظر گرفته به او پرداخت می شود. این مشکل بزرگی است اما از نظر من مشکل دومی که می خواهم عنوان کنم تاسف آورتر است. یکی از مدیران فروش در یک شرکت پخش صاحب نام عنوان می کرد که بزرگ ترین مشکل من با فروشندگانم این است که وقتی به اهداف شان نزدیک می شوند دست از تلاش بر می دارند تا در نهایت همان هدفی را که برای شان تعیین شده بزنند.

این مدیر فروش می گفت که مطمئن هستم فروشندگانم می توانند بیشتر بفروشند اما عمدا فروش را می خوابانند. زمانی که علت را از ایشان جویا شدم، اظهار کرد که زمانی که فروشندگان بیش از هدف می فروشند تا پورسانت بیشتری دریافت کنند، دپارتمان توسعه بازار اهداف فروش برای ماه یا فصل بعد را آنقدر بالا می گیرد که دسترسی به آن برای فروشندگان عملا امکان پذیر نیست. بنابراین فروشندگان از یک جا به بعد تصمیم می گیرند که نفروشند تا اهداف بازه زمانی بعدی نیز دچار تغییر نشود و بتوانند همان پورسانت معمول خود را دریافت کنند.

به عبارت دیگر فروشندگان چون می دانند فروش بیشتر به ضررشان تمام خواهد شد، قید پورسانت اضافی را می زنند. در اینجا هدف گذاری مانعی برای فروش بیشتر می شود و موجب ایجاد یک پارادوکس بزرگ می گردد: بفروشیم یا نفروشیم؟ در حقیقت دپارتمان توسعه بازار که قرار بوده به افزایش سهم بازار کمک کند به گلوگاهی برای فروش بیشتر تبدیل می شود.

چاره کار در تعامل بیشتر واحد فروش با واحد بازاریابی یا توسعه بازار است تا در نهایت اهداف به شکلی تعیین گردند که پیش برنده فروش باشند نه این که انگیزه فروش بیشتر را از نیروها بگیرند.

 
بدون شک توسعه بازار بدون افزایش فروش امکان پذیر نیست اما افزایش فروش تنها به بالا بردن غیرمنطقی اهداف خلاصه نمی شود. اگر می خواهیم سهم بیشتری از بازار داشته باشیم، باید کاری کنیم که نیروهای فروش نیز درآمد خود را حس کنند و بدانند هر چقدر بیشتر بفروشند، درآمد بیشتری نیز خواهند داشت.

اینکه فروشندگان ما نتوانند بفروشند خیلی ناراحت کننده است اما غم انگیزتر این است که بتوانند بفروشند ولی از ترس اهداف غیر منطقی این کار را نکنند.

پارادوکس هدف گذاری؛ بروشیم یا نفروشیم

پیشنهادات پایانی در مورد هدف گذاری

۱٫ روانشناسی هدف گذاری رد درک کنیم.

بسیاری از مدیران توسعه بازار هدف گذاری می کنند چون مجبور هستند این کار را انجام دهند و کمتر به این مسئله فکر می کنند که هدف گذاری به لحاظ روانشناسی چه معنایی دارد. مطالعات نشان می دهد که هدف گذاری تا ۳۰ درصد انگیزه و سطوح دستیابی را بالا می برد. از آنجا که این فرآیند تاثیرات روانی مهمی دارد لازم است خیلی بیشتر جدی گرفته شود.

۲٫ قبول کنیم اهداف فروش مانند سایر انواع اهداف هستند.

زمانی که هدف گذاری فروش انجام می دهید به این نکته فکر کنید که این کار دقیقا شبیه هدف گذاری شخصی است. در ابتدای سال که می خواهیم برای زندگی شخصی خود برنامه ریزی کنیم، قابلیت ها، استعدادها و امکانات خود را در نظر می گیریم و سپس اهدافی را تعیین می کنیم.

در هدف گذاری فروش نیز باید به تمام این موارد توجه و سپس اقدام به هدف گذاری کرد. درست است که جنس هدف گذاری از نوع پیش بینی است اما با توجه به عوامل و متغیرهای مشخصی می توان این پیش بینی را هر چه بیشتر به واقعیت نزدیک کرد.

۳٫ به فروشندگان فرصت ردیابی بدهیم.

یکی از معضلات هدف گذاری در سازمان ها این است که سطح دسترسی به میزان تحقق اهداف برای فروشندگان تعریف نمی شود. به عبارت دیگر، فروشندگان خبر ندارند چه میزان از اهداف خود را محقق ساخته اند. هر چقدر فروشندگان بیشتر درگیر این فرآیند باشند تلاش بیشتری برای موفقیت آن به خرج خواهند داد.

۴٫ پلان B داشته باشید

همیشه این آمادگی را داشته باشید که اهدافی که تعیین کرده اید، شکست بخورند. هدف گذاری مبنای سایر تصمیمات مدیریتی است و اگر تنها یک سناریو برای هدف گذاری تعیین کنیم، در صورت محقق نشدن آن تمام برنامه های اجرایی و راهبردی سازمان با مشکل مواجه خواهد شد. از این روز لازم است برای شرایط مختلف برنامه ریزی کنیم.


منبع: برترینها

۲۰ مدیرعامل دنیای فناوری که حقوق‌های نجومی می‌گیرند

دستمزد و پاداش‌هایی که مدیرعامل‌ها یا مدیران ارشد اجرایی به واسطه فعالیت‌های کاری خود دریافت می‌کنند، در اغلب موارد توجه رسانه‌ها و مردم قرار دارد. مهم‌ترین عاملی که باعث کنجکاوی مردم می‌شود میزان دریافتی‌های بالای این مدیران است. به طوری که در بعضی موارد تصور دریافت چنین دستمزدهای بالایی ورای تصور است. در ادامه با تعدادی از این مدیرعامل‌ها و دستمزدهایی که درطول یک سال دریافت کرده‌اند، آشنا خواهیم شد.

پیش از آن‌که به معرفی این مدیران عامل بپردازیم، در ابتدا باید به این موضوع اشاره کنیم که مجموع دستمزد سالانه این مدیران با احتساب، حقوق پایه سالانه، پاداش، مزایا، ارزش سود تعلق گرفته از سهام شرکت و امتیاز خرید و فروش سهام بوده است.

مارک هود، مدیرعامل اوراکل

 20 مدیرعامل دنیای فناوری که حقوق‌های نجومی می‌گیرند

دستمزد سالانه مدیرعامل اجرایی اوراکل با رشد ۴۱ درصدی در سال ۲۰۱۵ میلادی به رقم ۵۳٫۲ میلیون دلار رسید.


سفرا کتز، مدیرعامل اوراکل

 20 مدیرعامل دنیای فناوری که حقوق‌های نجومی می‌گیرند

اوراکل جزء معدود شرکت‌هایی است که به طور همزمان دو مدیرعامل دارد. سفرا کتز نیز همانند مدیرعامل دیگر اوراکل دستمزد سالانه ۵۳٫۲ میلیون دلاری را دریافت می‌کند. دستمزد او نیز در سال ۲۰۱۴ میلادی برابر با ۳۷٫۷ میلیون دلار بود.


برایان رابرتز، مدیرعامل و عضو هییت مدیره شرکت کامکست

 20 مدیرعامل دنیای فناوری که حقوق‌های نجومی می‌گیرند

رابرتز در فهرست ما به لحاظ دریافت بیشترین حقوق (۲٫۹ میلیون دلار) و بالاترین پاداش (۹٫۸ میلیون دلار) در صدر قرار می‌گیرد. در مجموع کل دریافتی‌های رابرتز در سال ۲۰۱۵ به رقم ۳۶٫۲ میلیون دلار رسید. اگر میزان دریافتی‌های او را با نمونه مشابه سال ۲۰۱۴ میلادی که ۳۳ میلیون دلار بود مقایسه کنیم مشاهده می‌کنیم که میزان دریافتی‌های او به میزان ده درصد رشد داشته‌اند.


ماریسا مایر مدیرعامل اسبق یاهو

 20 مدیرعامل دنیای فناوری که حقوق‌های نجومی می‌گیرند

مایر در سال ۲۰۱۵ بازهم موفق شد جایگاه خود را در میان مدیران ارشد اجرایی در حوزه فناوری که بیشترین دستمزد سالانه را در ایالات متحده دریافت کرده‌اند، تثبیت کند. مدیرعامل اسبق اجرایی یاهو در سال ۲۰۱۵ میلادی موفق شد ۳۶ میلیون دلار دستمزد سالانه دریافت کند که در مقایسه با دریافتی ۴۲٫۱ میلیون دلار سال ۲۰۱۴ میلادی یک تنزول ۱۵ درصدی را تجربه کرد.


مارک بنیوف، مدیرعامل و رییس Salesforce.com

 20 مدیرعامل دنیای فناوری که حقوق‌های نجومی می‌گیرند

مجموع دریافتی‌های بنیوف در سال ۲۰۱۵ به رقم ۳۳٫۴ میلیون دلار در سال رسید که در مقایسه با سال ۲۰۱۴ میلادی که ۳۹٫۹ میلیون دلار دریافت کرده بود یک کاهش ۱۶ درصدی را نشان می‌دهد.


راندال استفنسون، مدیرعامل و رییس AT&T

 20 مدیرعامل دنیای فناوری که حقوق‌های نجومی می‌گیرند

مجموع دریافتی‌های راندال در سال ۲۰۱۴ میلادی به رقم ۲۴ میلیون دلار رسید. اما میزان دریافتی‌های استفنسون در سال ۲۰۱۵ میلادی با ۵ درصد رشد به رقم ۲۵٫۱ میلیون دلار رسید.


ویرجینیا رومتی، مدیرعامل شرکت آی‌بی‌ام

 20 مدیرعامل دنیای فناوری که حقوق‌های نجومی می‌گیرند

دستمزد مدیرعامل شرکت پر آوازه آی‌بی‌ام در سال ۲۰۱۵ میلادی برابر با ۱۹٫۸ میلیون دلار بود که در مقایسه با نمونه مشابه سال قبل یک رشد دو درصدی را نشان می‌دهد.


جان چمبرز، رییس اجرایی و مدیرعامل اسبق سیسکو

 20 مدیرعامل دنیای فناوری که حقوق‌های نجومی می‌گیرند

چمبرز در جولای ۲۰۱۵ میلادی از سمت مدیرعاملی سیسکو کنار رفت. مجموع دریافتی سالانه مدیرعامل اسبق سیسکو در سال ۲۰۱۴ به رقم ۱۶٫۵ میلیون دلار رسید که این رقم در سال ۲۰۱۵ به رقم ۱۹٫۶ میلیون دلاری افزایش پیدا کرد.


شانتانو ناراین، مدیرعامل ادوبی

 20 مدیرعامل دنیای فناوری که حقوق‌های نجومی می‌گیرند

مجموع دستمزد سالانه ناراین با سه درصد رشد نسبت به نمونه مشابه سال قبل به رقم ۱۸٫۴ میلیون دلار رسید. (دستمزد سالانه او در سال ۲۰۱۴ در مجموع ۱۷٫۹ میلیون دلار بود.)


لاول مک آدام، مدیرعامل و رییس ورایزون

 20 مدیرعامل دنیای فناوری که حقوق‌های نجومی می‌گیرند

مجموع دستمزد سالانه آدام معادل ۱۸٫۳ میلیون دلار بود که تقریبا مشابه با مجموع دستمزدی بود که در سال ۲۰۱۴ میلادی دریافت کرده بود.


ساتیا نادلا، مدیرعامل مایکروسافت

 20 مدیرعامل دنیای فناوری که حقوق‌های نجومی می‌گیرند

مجموع دستمزد سالانه مدیرعامل مایکروسافت در سال ۲۰۱۵ برابر با ۱۸٫۳ میلیون دلار بود. دستمزد ثابت نادلا در سال ۲۰۱۵ میلادی برابر با ۱٫۲ میلیون دلار و سود سهام او ۱۲٫۸ میلیون دلار بود او همچنین موفق شد در طول یکسال پاداش ۴٫۳ میلیون دلاری را به پاس حضورش در مایکروسافت دریافت کند.


گری دیکرسون، مدیرعامل Applied Materials

 20 مدیرعامل دنیای فناوری که حقوق‌های نجومی می‌گیرند

دستمزد سالانه دیکرسون در سال ۲۰۱۵ برابر با ۱۸ میلیون دلار بود که در مقایسه با نمونه مشابه سال قبل رشد ده درصدی را نشان می‌دهد.


مگ ویتمن، مدیرعامل شرکت HP Enterprise

 20 مدیرعامل دنیای فناوری که حقوق‌های نجومی می‌گیرند

دستمزد سالانه ویتمن در سال ۲۰۱۵ برابر با ۱۷٫ میلیون دلار بود که در مقایسه با نمونه مشابه سال ۲۰۱۳ با یک رشد منفی ۱۳ درصدی روبرو بود. دستمزد سالانه او در سال ۲۰۱۳ برابر با ۱۹٫۶ میلیون دلار بود.


جیم وایت هرست، مدیرعامل ردهت

 20 مدیرعامل دنیای فناوری که حقوق‌های نجومی می‌گیرند

میزان دستمزد دریافتی جیم وایت در مقایسه با نمونه مشابه سال قبل از جهش خوبی برخوردار بود. دستمزد سالانه او در سال ۲۰۱۴ برابر با ۶٫۷ میلیون دلار بود، در حالی که در سال ۲۰۱۵ موفق شد دستمزد ۱۶٫۷ میلیون دلاری را دریافت کند. این رقم نشان می‌دهد که دستمزد او نسبت به نمونه مشابه سال قبل بیش از دو برابر روند صعودی داشته است.


توماس روتلج، مدیرعامل Charter Communications

 20 مدیرعامل دنیای فناوری که حقوق‌های نجومی می‌گیرند

دستمزد سالانه روتلج در سال ۲۰۱۴ برابر با ۱۶٫۱ میلیون دلار بود که این رقم با دو درصد رشد در سال ۲۰۱۵ به رقم ۱۶٫۴ میلیون دلار رسید.


مایکل بروان، مدیرعامل اسبق سیمانتک

 20 مدیرعامل دنیای فناوری که حقوق‌های نجومی می‌گیرند

براون در سپتامبر سال ۲۰۱۴ میلادی به سمت مدیرعاملی سیمانتک منصوب شد. او تنها یک سال موفق شد سمت مدیرعاملی سیمانتک را از آن خود کند. دستمزد سالانه مدیرعامل اسبق سیمانتک در سال ۲۰۱۵ میلادی برابر با ۱۶٫۱ میلیون دلار بود.


برد اسمیت، مدیرعامل Intuit

 20 مدیرعامل دنیای فناوری که حقوق‌های نجومی می‌گیرند

دستمزد اسمیت در سال گذشته میلادی (۲۰۱۵) برابر با ۱۶ میلیون دلار بود که در مقایسه با نمونه مشابه سال قبل رشد نزولی سه درصدی را تجربه کرد. دستمزد او در سال ۲۰۱۴ برابر با ۱۶٫۵ میلیون دلار بود.


مارک تمپلتون، مدیرعامل اسبق زیراکس

 20 مدیرعامل دنیای فناوری که حقوق‌های نجومی می‌گیرند

تمپلتون نزدیک به بیست سال در شرکت زیراکس به فعالیت اشتغال داشت تا این‌که در جولای ۲۰۱۶ اعلام کرد به دنبال بازنشستگی است. در حالی که دستمزد سالانه او در سال ۲۰۱۴ میلادی برابر با ۷٫۹ میلیون دلار بود اما در سال ۲۰۱۵ با یک رشد دو برابری به رقم ۱۵٫۸ میلیون دلار رسید.


مایک لاویر، مدیرعامل CSC

 20 مدیرعامل دنیای فناوری که حقوق‌های نجومی می‌گیرند

دستمزد سالانه لاویر در سال ۲۰۱۴ میلادی به میزان ۱۴ درصد افزایش پیدا کرد. دستمزد سالانه او در سال ۲۰۱۵ میلادی برابر با ۱۵٫۵ میلیون دلار بود که در مقایسه با ۱۳٫۳ میلیون دلار سال ۲۰۱۴ یک رشد قابل توجه را تجربه کرد.


ریچ تمپلتون، مدیرعامل Texas Instruments

 20 مدیرعامل دنیای فناوری که حقوق‌های نجومی می‌گیرند

دستمزد سالاته تمپلتون در سال گذشته میلادی (۲۰۱۵) برابر با ۱۴٫۹ میلیون دلار بود که در مقایسه با نمونه مشابه سال ۲۰۱۴ میلادی که دستمزد ۱۵ میلیون دلاری را دریافت کرده بود با یک درصد کاهش همراه بود.


منبع: برترینها

۷ دلیل برای استفاده از پادکست

گفتگوی مستقیم با بازار هدف، مشتریان راغب شما را افزایش داده و شما را در کنار متخصصان حوزه فعالیت تان قرار می دهد.


فارغ از اینکه در چه نوع کسب و کاری مشغول به فعالیت هستید، به احتمال زیاد بی رقیب نیستید. شاید محصولات یا خدمات شما نسبت به سایر گزینه های بازار بهتر باشند، و شاید هم اینطور نباشد. داشتن بهترین ها مهم نیست؛ در عوض، باید اطمینان پیدا کنید که تصور بازاری که هدف قرار داده اید بر این است که آنچه شما ارائه می کنید برای آنها مناسب ترین و بهترین است. تا زمانی که مشتری هدف شما چنین باوری نداشته باشد، به هیچ عنوان چیزی از شما خریداری نخواهد کرد.

چگونه می توانید خودتان را از سایر گزینه ها متمایز کنید؟ انتشار محتوا در اینترنت، تا زمانی که محتوای باکیفیتی باشد که حقیقتا به مشتریان بازار هدف شما سودی می رساند، شروع فوق العاده ای است. محتوای انتشار یافته شما باید حسن نیت شما را نشان بدهد، اعتماد مخاطب را جلب کند و جایگاه شما را به عنوان یک منبع معتبر در حوزه فعالیت تان تثبیت کند.

مشتریان بالقوه در بازار هدف شما با مسأله ای دست و پنجه نرم می کنند. چیزی نمی گذارد شب ها راحت بخوابند. آنها به دنبال یک نتیجه خاص هستند و مایلند که به خاطر آن پول بپردازند. از آنجایی که ما در عصر اطلاعات زندگی می کنیم، آنها احتمالا در اینترنت به دنبال اطلاعاتی (محتوا) می گردند که بتواند برای یافتن یک راه حل به آنها کمک کند.

همین دقیقا دلیل نیاز همه کسب و کارها به یک استراتژی بازاریابی محتوایی است. یک برنامه منطقی به شما تضمین می دهد که هرگاه بازار هدف تان به دنبال یافتن پاسخی برای سوال خود است، شما را پیدا خواهد کرد.

اما بازاریابی محتوایی واقعا چیست؟ یکی از بهترین تعاریفی که برای این نوع از بازاریابی دیده ایم برگرفته از کتاب بازاریابی محتوایی شکوهمند است: «بازاریابی و فرآیندهای کسب و کار برای تولید و توزیع محتوای ارزشمند و جذاب، به منظور جلب توجه، جذب و تعامل با مخاطب هدفی که کاملا تعریف شده، با هدف ایجاد انگیزه در مشتری برای انجام یک فعالیت درآمدزا.»

ارزش محتوا

محتوایی که به خوبی راجع به آن تحقیق کرده باشید و با برنامه نوشته شده باشد، بدون اینکه هزینه ای را بر مخاطبان هدف شما تحمیل کند به آنها کمک می کند. به علاوه، دعوت از آنها برای انجام یک فعالیت (فراخوان به عمل یا CTA) نیز ضروری است. مثلاً از آنها بخواهید تا از وبسایت شما یا محصولات تان بازدید کنند، یک نظر بنویسند با مشترک خبرنامه شما شوند. هر کدام از این ابزارها راهی را به سوی ایجاد یک رابطه و جذب مشتری بوجود می آورد.

انواع مختلفی از محتوا وجود دارند؛ پست های وبلاگ، ویدیو، وبینار و کتابهای الکترونیکی تعدادی از رایج ترین آنها هستند. گزینه های متنوع موجود باعث گیج شدن بسیاری از کارآفرینان و سازمان ها می شود. آنها در تردید برای انتخاب نوع محتوا خود را به حاشیه می رانند.

توصیه ما: اگر هنوز تعامل خود با بازارهدف تان را از طریق پادکست آغاز نکرده اید، برای ضبط اولین فایل صوتی خود آماده شوید. آنچه در ادامه می آید هفت مزیت پادکست برای شما و مشتریانتان است.

  1. مصرف پادکست آسان است

استفاده از محتوای صوتی در مقایسه با محتوای متنی و ویدیویی آسانتر است و می تواند هم زمان با کارهای دیگر مخاطب انجام گیرد. مخاطب شما می تواند به عنوان مثال، در حالیکه ورزش یا رانندگی می کند به پادکست های شما گوش کند. پادکست مانع انجام کارهای دیگر مخاطب شما نمی شود، بلکه آنها را غنی تر می کند.

  1. دامنه دسترسی و مخاطبان شما را افزایش می دهد

هنگامی که پادکست خود را در سایت های به اشتراک گذاری پادکست (که تعدادی از آنها مسدود هم نیستند و نمونه های داخلی آنها هم در دسترس است) منتشر می کنید، محتوای خود را به رایگان در معرض دیدگان (یا گوشهای!) هزاران شنونده بالقوه قرار می دهید. این پلتفورم ها خودشان موتور جستجو هستند و مردم برای پیدا کردن پادکست از آنها استفاده می کنند. این مواجهه (exposure) طبیعی به شما کمک می کند تا دامنه دسترسی و تعداد مخاطبان خود را افزایش دهید.

  1. ارزان است و به سرعت می توانید آن را تولید کنید

ضبط یک قسمت پادکست نسبت به نوشتن مقاله یا ضبط ویدیو زمان بسیار کمتری را می طلبد. برای تولید یک پادکست تمام کاری که باید انجام بدهید این است که صدای خود را ضبط کنید. با فراهم آوردن یک میکروفون مناسب و برنامه ای برای ضبط و ویرایش صدا، همه ابزار لازم برای تولید محتوای صوتی را در اختیار دارید.

  1. رسانه ای را برای مصاحبه با متخصصان حوزه فعالیت تان در اختیار شما می گذارد

قالب محبوب مصاحبه به مخاطب شما امکان می دهد تا از تخصص مهمانان شما، موفقیت ها و شکست های آنها استفاده کند. در عین حال، شما هم فرصتی برای افزودن متخصصان بیشتری به شبکه ارتباطی خود پیدا می کنید. این یک فرآیند برد-برد مسلّم است. به علاوه، اگر مهمانان شما هم در ترویج و تبلیغ این مصاحبه ها به شما کمک کنند، به رایگان در معرض دید مخاطبان آنها نیز قرار می گیرید.

  1. شما را از رقبا متمایز می کند

در طول چند سال گذشته، استفاده از پادکست نسبتاً رایج شده است، اما هنوز هم بسیاری از کسب و کارها از این ابزار سودمند استفاده نمی کنند. بسته به حوزه یا موضوع فعالیت تان، احتمالا رقبای زیادی در تولید پادکست ندارید. تولید پادکست می تواند به شما کمک کند تا فوراً از رقبا متمایز به نظر برسید و در حوزه فعالیت خود جایگاه تان را به عنوان یک مرجع معتبر تثبیت کنید.

  1. باعث افزایش اعتماد مخاطب به شما می شود

صدا یک چیز شخصی است. هنگامی که فردی صدای شما را می شنود، در واقع شخصیت و اصالت شما را می شنود. هنگامی که از موضوعاتی صحبت می کنید که هم برای شما و هم برای مخاطبان ارزشمند و معنادار هستند، مخاطبان شما هیجان را در صدای شما تشخیص داده و شوق و حرارت شما برای کمک به خود را احساس می کنند. همین باعث می شود که بیشتر به شما علاقمند شده و به شما اعتماد کنند. پادکست باعث می شود که مخاطب هدف شما چنان احساسی را تجربه کند که گویی شخصاً شما را می شناسد.

  1. به جذب مشتری کمک می کند

در پایان هر قسمت از پادکست های خود یک فراخوان به عمل قرار دهید. یک درخواست واضح را بیان کنید و اطمینان پیدا کنید که صفحه فرود، فهرست مشترکان ایمیل یا هر ابزار دیگری که برای جذب مشتری از آن استفاده می کنید از قبل آماده باشد. فرآیند عمل به فراخوان و ایجاد نتیجه مطلوب خود را تا جایی که ممکن است ساده و آسان تر کنید.

نظر شما چیست؟ آیا شما هم از پادکست استفاده می کنید؟ به نظر شما پادکست چه مزایایی دارد؟ لطفا دیدگاه های خود را با گویا آی تی در میان بگذارید.


منبع: گویا آی‌تی

پردرآمدهای ورزش ها؛ وقتی مُشت، بیشتر از پا پول می سازد

ماهنامه آینده روشن: برای قرار گرفتن در دسته ورزشکارهای ثروتمند دو راه پیش روی ورزشکارها وجود دارد؛ اولی تبدیل شدن به یکی از بهترین های رشته های انفرادی و دومی تبدیل شدن به یک فوتبالیست، با هر سطح و میزانی از توانایی.

در واقع ستاره های درخشان رشته هایی مانند بوکس، گلف، تنیس و غیره، در مقایسه با سرشناس ترین چهره های دنیای فوتبال، دستمزدهای بیشتری دریافت می کنند، اما این مقایسه میان همه ورزشکاران این رشته ها انجام  می شود، فوتبال با اختلافی نجومی در بالاترین رده دیده می شود؛ به همین سبب است که ورزشکاران ناکام مانده در راه تبدیل شدن به یکی از بهترین های رشته های مختلف، از انتخاب نکردن فوتبال به عنوان رشته ورزشی شان ابراز پشیمانی می کنند.

پردرآمدترین ها

هیاهوی مسابقه بوکس قرن کاری کرد که فلوید می ودر و مانی پاکیائو پردرآمدترین ورزشکاران سال لقب بگیرند. می ودر، به عنوان بوکسور پیروز این مسابقه، از همین دیدار صدمیلیون یورو پول به جیب زد و در طول سال نیز تنها از راه مسابقات به درآمد ۲۸۵ میلیون یورویی رسید. پاکیائو نیز توانست ۱۶۰ میلیون یورو درآمد کسب کند. مسی و رونالدو و فدرر و کوبه برایانت در رده های بعدی ورزشکاران پردرآمد سال قرار دارند.

وقتی مشت بیشتر از پا پول سازی می کند

بهترین لیگ فوتبال

در بهترین لیگ فوتبال دنیا حقوق بازیکنان به صورت هفتگی پرداخت می شود. لیگ انگلیس در میان همه لیگ های فوتبالی جهان بیشترین حقوق را به بازیکنانش پرداخت می کند. هر فوتبالیست شاغل در رقابت های لیگ برتر، به صورت میانگین، سالانه ۲٫۳ میلیون پوند و در هفته ۴۳۷۱۷ پوند حقوق می گیرد. کمترین میزان حقوق سالانه میانگین بازیکنان در فوتبال اروپا حدود ۵۰ هزار پوند است.

ان بی اِی

لیگ حرفه ای بسکتبال آمریکا گران ترین لیگ ورزشی همه دنیا به شمار می رود و یکی از گران ترین بازیکنان آن کوبه برایانت است که درآمد یک فصل او در حدود ۲۵ میلیون یورو است و در این زمینه در وضعیت بهتری از همه فوتبالیست های دنیا قرار دارد. میانگین حقوق ها در این فصل بسکتبال آمریکا پیشرفت چشمگیری داشته است و هر بازیکن به طور متوسط ۶٫۵ میلیون دلار حقوق می گیرند. برای پی بردن به وضعیت تجاری ان بی اِی باید بدانیم که تنها سه درصد بازیکنان آموزش دیده در کالج ها فرصت بازی برای این لیگ را به دست می آورند.

وقتی مشت بیشتر از پا پول سازی می کند

دو و میدانی

آیا دو ومیدانی را می توان به عنوان شغلی حرفه ای بررسی کرد؟ البته که برای امثال یوسین بولت این اتفاق امکان پذیر است، اما شاید این موضوع برای گروهی دیگر از ورزشکاران رشته های مختلف دو و میدانی صدق نکند. در این رشته میان حقوق ورزشکارها تضاد بسیار زیادی وجود دارد. جالب است بدانید ۵۰ درصد از ۱۰ ورزشکار اول هر یک از رشته های دو و میدانی در سال فقط ۱۵ هزار دلار درآمد دارند.

والیبال

بررسی هزار ورزشکار رشته والیبال در ۱۰ شهر والیبالی کره زمین نشان می دهد والیبالیست ها در ابتدای راه ورود به این رشته ورزشی دستمزد بسیار کمی دریافت می کنند. برای آن ها که در این رشته تثبیت شده تر هستند وضعیت مالی مناسب تری وجود دارد که البته نمی توان آن را با فوتبال مقایسه کرد. در پایان سال ۲۰۱۴ میانگین حقوق دریافتی والیبالی ها ۳۹۵۴۹ یورو بوده است.

هندبال

باشگاه هامبورگ به طور کلی وضعیت مالی درخشانی ندارد، اما به ستاره تیم هندبالش، هانس لیندبرگ، یازده میلیون یورو حقوق داده است. این حقوق از دریافتی همه فوتبالیست های این باشگاه بیشتر است؛ او خاص ترین بازیکن هندبال بوندس لیگاست و برای پی بردن به تفاوت دستمزدش با دیگران، باید به میانگین دستمزدها در این لیگ اشاره کنیم؛ بوندس لیگا، به عنوان بهترین لیگ هندبال جهان، به طور میانگین ۴۰۰ هزار یورو در سال به بازیکنانش حقوق می دهد.

وقتی مشت بیشتر از پا پول سازی می کند

شنا

براساس اطلاعاتی که در آگوست ۲۰۱۵ منتشر شده، متوسط دریافتی ورزشکارها در رشته شنا ۳۹ هزار دلار در سال است؛ البته آن ها این بخت را دارند که مبالغ بیشتری را از رقابت های ملی به دست بیاورند، اما جدا از سطح ملی، میانگین دستمزد آن ها بسیار پایین به نظر می رسد.

تیراندازی

هزینه های رد و بدل شده در بهترین سطح رقابت های باشگاهی تیراندازی، به صورت میانگین، ۳۵ هزار دلار در سال نصب ورزشکاران این رشته ورزشی می کند. تیراندازی نیز همانند بسیاری از رشته های دیگر در سطح ملی جدی تر گرفته می شود و حامیان مالی به حضور در سطح باشگاهی آن علاقه ای ندارند.

وزنه برداری

۴۱ هزار دلار در سال حقوق دریافتی میانگین ورزشکارانی است که با میله و وزنه سر و کار دارند؛ البته که المپیکی ها یا افراد حاضر در مسابقه های جهانی از بازیکنان سطح باشگاهی وزنه برداری حقوق به مراتب بیشتری را دریافت می کنند. در این رشته حتی میان سبک وزن ها و سنگین وزن ها نیز اختلاف دستمزد وجود دارد و سنگین ترها بیشتر حقوق می گیرند.

تکواندو

متوسط حقوق دریافتی به تکواندوکارها در جهان در یک سال گذشته با افت چشمگیری همراه بوده و تقریبا نصف شده است. برخی این تغییر را به تغییر قانون های این رشته ورزشی مربوط می دانند. هر ورزشکار تکواندو در یک سال اخیر، به طور متوسط، ۲۰ هزار یورو حقوق دریافت کرده است.

وقتی مشت بیشتر از پا پول سازی می کند

کاراته

اوضاع برای رشته ورزشی کاراته تا حدی بهتر از تکواندو بوده است؛ دلیل آن را شاید بتوان در چند لیگی جست و جو کرد که کاراته کارها در نقاط مختلف جهان برگزار می کنند. به هر حال نتیجه تحقیقات روی دستمزد کاراته بازها نشان از حقوق ۳۰ هزار یورویی آن ها برای یک سال گذشته دارد.

کشتی

بیشترین حقوق به کشتی گیرها برای رقابت بین المللی در کشتی آمریکا و روسیه پرداخت می شود؛ برای مثال، آمریکایی ها به دارندگان طلای المپیک ۲۵۰ هزار دلار پرداخت می کنند؛ اما در رده باشگاهی این لیگ کشتی ایران است که بیشترین حقوق را به کشتی گیران آزاد می پردازد. ۵۵ هزار دلار حقوق متوسط سالانه کشتی گیرها در جهان است.


منبع: برترینها

نقش ویدئو در موفقیت کمپین های بازاریابی

چه باور داشته باشید یا نه، این موضوع یک حقیقت است که امروزه مردم زمان بسیار زیادی را برای تماشای ویدئو بصورت آنلاین اختصاص می‌دهند. در واقع بر اساس تحقیقی که توسط موسسه comScore منتشر شده است، بیش از ۱۰۰ میلیون نفر از کاربران اینترنت در دنیا عادت به دیدن ویدئوهای آنلاین دارند.

همچنین بر اساس اطلاعات منتشر شده از طرف شرکت مشاوره بازار Forrester Research تنها یک دقیقه محتوای ویدئویی ارزشی برابر با یک متن با  ۱٫۸ میلیون کلمه دارد – از همین یک مورد می توانید بخوبی به ارزش بسیار زیاد و قدرتمند یک ویدئو نسبت به متن پی ببرید. بسیاری از افراد پس از دیدن یک ویدئو کوتاه جذاب و گیرا حتی در حد ۳۰ ثانیه آنقدر توجیه می‌شوند که برای خواندن کتاب یا متنی به مدت ده دقیقه وقت بگذارند. به همین دلیل است که همواره تاکید بر قدرتمند بودن ویدئو داریم، چرا که ویدئو قادر است تا پیامی را در کمترین زمان و بصورت اثربخش‌ترین شکل به مخاطبین شما انتقال دهد.

به عنوان یک مالک یا مدیر کسب و کار، هرگز نمی‌توانید از پس هزینه‌ها و ضرر و زیان ایجاد شده در نتیجه عدم استفاده یا بی‌توجهی کردن به استفاده از ویدئو در فعالیت‌های بازاریابی خود بر‌آیید. در این رابطه فقط و فقط باید توجه داشته باشید به تعداد افرادی که روزانه به سایت‌های اشتراک‌گذاری آنلاین ویدئو سر می‌زنند.

سایت یوتیوب مهمترین و قدرتمند‌ترین این وبسایت‌ها است که بیش از یک میلیارد کاربر ثابت دارد –  به هیچ وجه نمی‌توانید این تعداد بازدید کننده از یک وبسایت را نادیده بگیرید – هر چند که این وبسایت و وبسایت های مشابه آن در حال حاضر در ایران فیلتر هستند، اما قرار نیست این فیلتر بودن ابدی باشد؛ پس باید از قبل برای آن روز برنامه ریزی داشت. وبسایت‌های دیگری هم مشابه با این وبسایت هست که آنها هم حجم بالایی از مخاطب را بصورت روزانه به سمت خود جذب می کنند، حتی نمونه هایی مثل آپارات را هم نباید در نبود امکان استفاده از بزرگان این بازار از قلم انداخت.

مزایای بسیار زیادی در استفاده از ویدئو در کمپین‌های بازاریابی آنلاین شما وجود دارد. از این طریق می‌توانید حضوری منحصر به فرد در فضای آنلاین داشته باشید، که کمک بسیار بزرگی به رتبه بندی وبسایت شما در نتایج موتورهای جستجو از قبیل گوگل می‌کند. همچنان که می‌دانید یوتیوب در اختیار گوگل است، پس هر قدر فعالیت بیشتری بر روی یوتیوب داشته باشید، موقعیت بهتر و بالاتری در نتایج جستجو گوگل نصیب شما می‌شود. همواره ویدئوهایی که از قدرت زیادی برخوردارند و به دفعات بیشتری بر روی یوتیوب دیده می‌شوند، برای کلمات کلیدی معرفی شده برای آنها در گوگل بهتر نشان داده شده و رتبه بهتری هم کسب می‌کنند.

نقش حیاتی که ویدئو در موفقیت کمپین‌های بازاریابی شما بازی می‌کند

استفاده از ویدئو همچنین تاثیر بسیار زیادی در میزان فروش و تبدیل شدن مشتری بالقوه یا بازدید کننده از وبسایت شما به مشتری نهایی برای شما دارد. ۶۴% از مصرف کننده‌ها عموماً پس از دیدن یک ویدئو در رابطه با محصول مورد نظر خودشان اقدام به خرید آن می کنند. ویدئوهایی که در رابطه با معرفی یک محصول یا خدمت به صفحه اصلی یک وبسایت اضافه می‌شوند، شگفتی های بسیار زیادی را در نرخ تبدیل بازدید کننده به مشتری ایجاد می کنند، از جمله افزایش ۲۰% آن.

استفاده از ویدئو موجب افزایش ارتباط و وابستگی مصرف کنندگان با محصولات و خدمات یک شرکت شده و موجب افزایش احتمال خرید توسط آنها می‌شود. بیش از ۶۵% مدیران اجرایی در سراسر دنیا عموماً اقدام به بازدید از وبسایت یک فروشنده می‌کنند، پس از اینکه ویدئویی را که توسط آن فروشنده در رابطه با محصول یا خدمت وی مشاهده می کنند و همچنین ۳۹% از آنها هم عموماً خودشان بطور مستقیم با فروشنده مورد نظر تماس تلفنی برقرار می‌کنند، اگر که از ویدئو منتشر شده خوششان آمده باشد.

بازاریابی ویدئویی یکی از موثرترین ابزارهای بازاریابی برای کسب و کارهای کوچک و متوسط است و به آنها کمک می‌کند تا سرنخ‌های خود را با سرعت و کیفیت بسیار بالاتری به مشتری نهایی تبدیل کنند.

اما یک حقیقت دیگر اینکه ۹۳% از بازاریابان آنلاین در حال حاضر از ابزار ویدئو برای بازاریابی و فروش و ارتباطات خود در فضای اینترنت استفاده می‌کنند. این عدد برای بازاریابانی که در حوزه صنعتی (بازاریابی صنعتی) فعالیت می‌کنند، نیز برابر با ۷۶% است که در عمل می‌توان گفت ویدئو بخش عمده‌ای از استراتژی‌های محتوا و سئو بازاریابی آنها را تشکیل می‌دهند.

شاید بتوانید از مزایای حاصل از ویدئو در بازاریابی خود چشم پوشی کنید، اما مطمئنا رقبای شما چنین نمی‌کنند و بهترین نتایج را از این ابزار از آن خود می‌کنند.

هوشمندانه اقدام کنید و همین امروز به فکر ایجاد یک مزیت رقابتی نسبت به رقبای خود باشید و اجازه ندهید به راحتی از جلو بزنند.


منبع: برترینها

وقتی مُشت، بیشتر از پا پول سازی می کند

ماهنامه آینده روشن: برای قرار گرفتن در دسته ورزشکارهای ثروتمند دو راه پیش روی ورزشکارها وجود دارد؛ اولی تبدیل شدن به یکی از بهترین های رشته های انفرادی و دومی تبدیل شدن به یک فوتبالیست، با هر سطح و میزانی از توانایی.

در واقع ستاره های درخشان رشته هایی مانند بوکس، گلف، تنیس و غیره، در مقایسه با سرشناس ترین چهره های دنیای فوتبال، دستمزدهای بیشتری دریافت می کنند، اما این مقایسه میان همه ورزشکاران این رشته ها انجام  می شود، فوتبال با اختلافی نجومی در بالاترین رده دیده می شود؛ به همین سبب است که ورزشکاران ناکام مانده در راه تبدیل شدن به یکی از بهترین های رشته های مختلف، از انتخاب نکردن فوتبال به عنوان رشته ورزشی شان ابراز پشیمانی می کنند.

پردرآمدترین ها

هیاهوی مسابقه بوکس قرن کاری کرد که فلوید می ودر و مانی پاکیائو پردرآمدترین ورزشکاران سال لقب بگیرند. می ودر، به عنوان بوکسور پیروز این مسابقه، از همین دیدار صدمیلیون یورو پول به جیب زد و در طول سال نیز تنها از راه مسابقات به درآمد ۲۸۵ میلیون یورویی رسید. پاکیائو نیز توانست ۱۶۰ میلیون یورو درآمد کسب کند. مسی و رونالدو و فدرر و کوبه برایانت در رده های بعدی ورزشکاران پردرآمد سال قرار دارند.

وقتی مشت بیشتر از پا پول سازی می کند

بهترین لیگ فوتبال

در بهترین لیگ فوتبال دنیا حقوق بازیکنان به صورت هفتگی پرداخت می شود. لیگ انگلیس در میان همه لیگ های فوتبالی جهان بیشترین حقوق را به بازیکنانش پرداخت می کند. هر فوتبالیست شاغل در رقابت های لیگ برتر، به صورت میانگین، سالانه ۲٫۳ میلیون پوند و در هفته ۴۳۷۱۷ پوند حقوق می گیرد. کمترین میزان حقوق سالانه میانگین بازیکنان در فوتبال اروپا حدود ۵۰ هزار پوند است.

ان بی اِی

لیگ حرفه ای بسکتبال آمریکا گران ترین لیگ ورزشی همه دنیا به شمار می رود و یکی از گران ترین بازیکنان آن کوبه برایانت است که درآمد یک فصل او در حدود ۲۵ میلیون یورو است و در این زمینه در وضعیت بهتری از همه فوتبالیست های دنیا قرار دارد. میانگین حقوق ها در این فصل بسکتبال آمریکا پیشرفت چشمگیری داشته است و هر بازیکن به طور متوسط ۶٫۵ میلیون دلار حقوق می گیرند. برای پی بردن به وضعیت تجاری ان بی اِی باید بدانیم که تنها سه درصد بازیکنان آموزش دیده در کالج ها فرصت بازی برای این لیگ را به دست می آورند.

وقتی مشت بیشتر از پا پول سازی می کند

دو و میدانی

آیا دو ومیدانی را می توان به عنوان شغلی حرفه ای بررسی کرد؟ البته که برای امثال یوسین بولت این اتفاق امکان پذیر است، اما شاید این موضوع برای گروهی دیگر از ورزشکاران رشته های مختلف دو و میدانی صدق نکند. در این رشته میان حقوق ورزشکارها تضاد بسیار زیادی وجود دارد. جالب است بدانید ۵۰ درصد از ۱۰ ورزشکار اول هر یک از رشته های دو و میدانی در سال فقط ۱۵ هزار دلار درآمد دارند.

والیبال

بررسی هزار ورزشکار رشته والیبال در ۱۰ شهر والیبالی کره زمین نشان می دهد والیبالیست ها در ابتدای راه ورود به این رشته ورزشی دستمزد بسیار کمی دریافت می کنند. برای آن ها که در این رشته تثبیت شده تر هستند وضعیت مالی مناسب تری وجود دارد که البته نمی توان آن را با فوتبال مقایسه کرد. در پایان سال ۲۰۱۴ میانگین حقوق دریافتی والیبالی ها ۳۹۵۴۹ یورو بوده است.

هندبال

باشگاه هامبورگ به طور کلی وضعیت مالی درخشانی ندارد، اما به ستاره تیم هندبالش، هانس لیندبرگ، یازده میلیون یورو حقوق داده است. این حقوق از دریافتی همه فوتبالیست های این باشگاه بیشتر است؛ او خاص ترین بازیکن هندبال بوندس لیگاست و برای پی بردن به تفاوت دستمزدش با دیگران، باید به میانگین دستمزدها در این لیگ اشاره کنیم؛ بوندس لیگا، به عنوان بهترین لیگ هندبال جهان، به طور میانگین ۴۰۰ هزار یورو در سال به بازیکنانش حقوق می دهد.

وقتی مشت بیشتر از پا پول سازی می کند

شنا

براساس اطلاعاتی که در آگوست ۲۰۱۵ منتشر شده، متوسط دریافتی ورزشکارها در رشته شنا ۳۹ هزار دلار در سال است؛ البته آن ها این بخت را دارند که مبالغ بیشتری را از رقابت های ملی به دست بیاورند، اما جدا از سطح ملی، میانگین دستمزد آن ها بسیار پایین به نظر می رسد.

تیراندازی

هزینه های رد و بدل شده در بهترین سطح رقابت های باشگاهی تیراندازی، به صورت میانگین، ۳۵ هزار دلار در سال نصب ورزشکاران این رشته ورزشی می کند. تیراندازی نیز همانند بسیاری از رشته های دیگر در سطح ملی جدی تر گرفته می شود و حامیان مالی به حضور در سطح باشگاهی آن علاقه ای ندارند.

وزنه برداری

۴۱ هزار دلار در سال حقوق دریافتی میانگین ورزشکارانی است که با میله و وزنه سر و کار دارند؛ البته که المپیکی ها یا افراد حاضر در مسابقه های جهانی از بازیکنان سطح باشگاهی وزنه برداری حقوق به مراتب بیشتری را دریافت می کنند. در این رشته حتی میان سبک وزن ها و سنگین وزن ها نیز اختلاف دستمزد وجود دارد و سنگین ترها بیشتر حقوق می گیرند.

تکواندو

متوسط حقوق دریافتی به تکواندوکارها در جهان در یک سال گذشته با افت چشمگیری همراه بوده و تقریبا نصف شده است. برخی این تغییر را به تغییر قانون های این رشته ورزشی مربوط می دانند. هر ورزشکار تکواندو در یک سال اخیر، به طور متوسط، ۲۰ هزار یورو حقوق دریافت کرده است.

وقتی مشت بیشتر از پا پول سازی می کند

کاراته

اوضاع برای رشته ورزشی کاراته تا حدی بهتر از تکواندو بوده است؛ دلیل آن را شاید بتوان در چند لیگی جست و جو کرد که کاراته کارها در نقاط مختلف جهان برگزار می کنند. به هر حال نتیجه تحقیقات روی دستمزد کاراته بازها نشان از حقوق ۳۰ هزار یورویی آن ها برای یک سال گذشته دارد.

کشتی

بیشترین حقوق به کشتی گیرها برای رقابت بین المللی در کشتی آمریکا و روسیه پرداخت می شود؛ برای مثال، آمریکایی ها به دارندگان طلای المپیک ۲۵۰ هزار دلار پرداخت می کنند؛ اما در رده باشگاهی این لیگ کشتی ایران است که بیشترین حقوق را به کشتی گیران آزاد می پردازد. ۵۵ هزار دلار حقوق متوسط سالانه کشتی گیرها در جهان است.


منبع: برترینها

تفاوت کارآفرین با صاحب کسب و کار


دوشنبه، ۲۸ فروردین ۱۳۹۶
بدون دیدگاه


یکشنبه، ۲۷ فروردین ۱۳۹۶
بدون دیدگاه


یکشنبه، ۲۷ فروردین ۱۳۹۶
بدون دیدگاه


یکشنبه، ۲۷ فروردین ۱۳۹۶
بدون دیدگاه


یکشنبه، ۲۷ فروردین ۱۳۹۶
بدون دیدگاه


یکشنبه، ۲۷ فروردین ۱۳۹۶
بدون دیدگاه


یکشنبه، ۲۷ فروردین ۱۳۹۶
بدون دیدگاه


شنبه، ۲۶ فروردین ۱۳۹۶
بدون دیدگاه


شنبه، ۲۶ فروردین ۱۳۹۶
بدون دیدگاه


شنبه، ۲۶ فروردین ۱۳۹۶
بدون دیدگاه


منبع: گویا آی‌تی

چشم انداز بازار انرژی جهانی تا سال ۲۰۳۵- نسخه ۲۰۱۶


یکشنبه، ۲۷ فروردین ۱۳۹۶
بدون دیدگاه


یکشنبه، ۲۷ فروردین ۱۳۹۶
بدون دیدگاه


شنبه، ۲۶ فروردین ۱۳۹۶
بدون دیدگاه


شنبه، ۲۶ فروردین ۱۳۹۶
بدون دیدگاه


شنبه، ۲۶ فروردین ۱۳۹۶
بدون دیدگاه


شنبه، ۲۶ فروردین ۱۳۹۶
بدون دیدگاه


شنبه، ۲۶ فروردین ۱۳۹۶
بدون دیدگاه


شنبه، ۲۶ فروردین ۱۳۹۶
بدون دیدگاه


شنبه، ۲۶ فروردین ۱۳۹۶
بدون دیدگاه


شنبه، ۲۶ فروردین ۱۳۹۶
بدون دیدگاه


منبع: گویا آی‌تی

زندگی تان را با این ۱۰ روش تغییر دهید

ساعت ۱۰ صبح است، در حال نوشیدن سومین فنجان قهوه هستید، هم از نظر جسمی، هم از نظر ذهنی و هم از نظر احساسی خسته هستید و دیگر نسبت به چیزهایی که زمانی شما را به وجد می آوردند شور و اشتیاقی ندارید. خستگی نشانه موفقیت نیست بلکه روش بدن شما برای این است که بگوید کمی آرام تر.

شاید آن چند فنجان قهوه و کرم پودر روی پوست کمی شما را سرحال تر نشان دهد اما تغییر عمیق و اساسی کمی زمان می برد که برای این کار و برای تغییر زندگی می توانید این ۱۲ روش را به کار ببرید.

 زندگی تان را با این 10 روش تغییر دهید
طوری بخوابید که گویی فردایی وجود ندارد

بدن شما مثل یک ماشین می ماند. یک ماشین زیبا و پیچیده که نیاز به مراقبت و استراحت دارد. همانطور که کامپیوتر را در پایان روز خاموش می کنید جسم  و ذهن تان را هم باید هر شب دوباره شارژ کنید. تحقیقات نشان داده است که یک خواب کافی ذهن را از سمومی که در طول روز ایجاد شده است پاکسازی می کند. به همین دلیل ۷ یا ۸ ساعت خواب برای سلامت ذهن و جسم لازم است.

هنگام خوردن فکر کنید

غذا خوردن متفکرانه کمی تمرین می خواهد به خصوص اگر از آن دسته افرادی باشید که با یک دست غذا می خورد و با دست دیگر به ایمیل ها پاسخ می دهد. اگر متفکرانه غذا بخورید ماهیت چیزهایی که می خورید را در نظر می گیری. این که از کجا آمده اند، چه فوایدی برای بدن دارند و چگونه درست شده اند. با متفکرانه غذا خوردن ارتباط سالمی با غذا برقرار می کنید و آن را فراتر از وسیله ای برای رفع گرسنگی می بینید. در اثر غذا خوردن متفکرانه روحیه بهتری دارید، استرس ندارید و در نتیجه رفتارهای غذایی کاهش وزن سالمی خواهید داشت.

کافئین را رد کنید

کافئین روی سیستم عصبی درونی تاثیر می گذارد. به همین دلیل مصرف قهوه سرعت ضربان قلب را بالا می برد. اگر اضطراب و استرس دارید قهوه دردی را درمان نمی کند در عوض با ورزش و مراقبه به خودتان انرژی بدهید.

فعال باشید

حرکت تقویت کننده روحیه و کاهش دهنده اضطراب است و از مهارت های تفکر و یادگیری حفاظت می کند. هر ورزشی که انجام می دهید از آن به عنوان روشی برای درمان استرس استفاده کنید. ورزش صبحگاهی آرامش طول روز را فراهم می کند و تمرکز را بالا می برد. معمولا انسان های موفق عادت دارند که صبح ها ورزش کنند.

در سکوت آرامش بگیرید

همه ما درباره قدرت درمانی مراقبه می دانیم. خیلی از مشکلات را می توان با تمرین مدیتیشن جلوگیری کرد. مدیتیشن استرس را کاهش می دهد، سیستم ایمنی را تقویت می کند، خواب را تقویت می کند و باعث شادی می شود. با تنها ۵ دقیقه مدیتیشن می توانید روز خوبی برای خودتان بسازید.

از پوست خود مراقبت کنید

پوست شاد نشان دهنده شادی درونی خود شماست. مراقبت از پوست هم مثل خیلی کارهای دیگر زمان بر است. شاید کرم  و کانسیلر یک روش درمان سریع برای پوشاندن چشم ها و پوست خسته باشد اما تغییرات واقعی پوست از درون اتفاق می افتند. محصولات و غذاهایی استفاده کنید که تنها روی رنگ پوست تاثیر نگذارند. برای احساس زیبایی و تازگی مراقبت های پوستی روزانه و شبانه داشته باشید. بعد از مدتی متوجه تغییر پوست تان می شوید و این روحیه را بهتر می کند.

به نفس تان گرسنگی بدهید اما روح تان را تغذیه کنید

این مورد بسیار ساده است. کارهایی انجام دهید که شادتان کند. این باور اشتباه است که تنها چیزهایی که باعث کسب موفقیت می شوند باعث می شوند از زندگی لذت ببرید. به عنوان مثال شاید تا دیر وقت سر کار ماندن امری سازنده باشد اما مطمئنا خستگی نمی تواند به اندازه استراحت سازنده باشد. خودتان را به بستنی دعوت کنید یا آخر هفته ها فیلم های مورد علاقه تان را تماشا کنید… هر کاری که می کنید به خاطر شادی تان باشد نه به خاطر این که جزء کارهای برنامه ریزی شده تان هستند.

به ندای درونی تان گوش دهید

وقتی می خواهید تصمیم های بزرگ بگیرید به احساس درون تان توجه کنید. بدن ما نیازهای مان را قبل از این که بدانیم به ما گوشزد می کنند. اگر خسته هستید استراحت کنید. اگر نیاز به سفر دارید سفر کنید. از خودتان بپرسید چرا اکنون احساس خوبی ندارید؟ البته این کار نیاز به تمرین دارد. برای این کار از تمام چیزهایی که شما را به چالش می اندازند دور شوید. به خودتان کمی فرصت بدهید و درباره احساس تان صادق باشید. با این کارها می دانید که به چه چیزهایی نیاز دارید فقط کافی است کمی آرام پیش بروید تا بتوانید صدای درون تان را بشنوید.

چیزهای جدید یاد بگیرید

یادیگری باعث شادی، عمر طولانی تر و موفقیت های بیشتر در زندگی می شود. اگر می خواهید از کم شروع کنید به عنوان مثال از روی فیلم های یوتیوب بافتنی یاد بگیرید. اما اگر فکر بزرگ تری دارید به عنوان مثال در کلاس های آموزشی ۳ ماهه شرکت کنید. هر چه که یاد بگیرید چه کوچک و چه بزرگ ذهن تان را جوان و باهوش نگه می دارد.

 
دفتر خاطرات داشته باشید

نوشتن خاطرات استرس را کاهش می دهد، قوه درک را تقویت می کند، خلاقیت و اعتماد به نفس را بالا می برد و شما را تشویق به دنبال کردن اهداف تان می کند. فقط خودتان را مجبور نکنید که حتما هر روز باید بنویسید. خود فرآیند نوشتن مهم تر از تعداد دفعات آن است. زمان سنج را تنظیم کنید و با یک سوال شروع کنید. به عنوان مثال: دوست دارم امروزم چگونه باشد؟ و شروع کنید به نوشتن.


منبع: برترینها

با بازخوردهای منفی مدیرمان چه کنیم؟

ماهنامه بازاریاب بازارساز: بازخورد گرفتن از جانب مدیر یا سرپرست مافوق نه تنها اجتناب ناپذیر است بلکه لازمه رشد و پیشرفت نیز می باشد. یک ضرب المثل انگلیسی می گوید: «بازخورد صبحانه قهرمانان است.» با این وجود بازخورد گرفتن کار آسانی نیست زیرا ما به طور طبیعی در مقابل انتقاد واکنش نشان می دهیم حتی اگر مطمئن باشیم فرد انتقاد کننده با نیت خیر به ما بازخورد داده است.

خانم جن هو از نویسندگان مجله دانشگاه هاروارد استعاره جالبی را برای بازخورد به کار برده است. ایشان عنوان می کند که بازخورد هر چقدر هم به شکل اصولی و درستی ارائه شود برای فرد گیرنده شبیه مشتی است که به شکم او زده می شود. وقتی به شکم ما مشتی بخورد به سرعت و به طور طبیعی خود را جمع و حالت دفاعی به خود می گیریم.

با در نظر گرفتن تمام این موارد باید به دنبال راه هایی باشیم که هنگام دریافت بازخورد از مدیران مافوق حالت دفاعی خود را به پایین ترین میزان برسانیم و بیشترین بهره را از بازخورد ببریم. در ادامه به چند اقدام مهم در این زمینه اشاره می کنیم:

با بازخوردهای منفی مدیرمان چه کنیم؟

جلوی هرگونه واکنش سریع را بگیریم

زمانی که بازخورد دریافت می کنیم، بخش آمیگنال در مغزمان هدف قرار می گیرد. آمیگنال بخشی از سیستم لیمبیک است که زمانی که ما با خطری مواجه می شویم، به ما پیغام می دهد که بمانیم یا فرار کنیم. متاسفانه ممکن است مغز، بازخورد را تهدید به حساب آورد و برای محافظت کردن از ما، فرمان عکس العمل سریع صادر کند.

مسئله اینجاست که مشکل در وهله اول، رفتاری بوده که باعث مطرح شدن آن بازخورد شده، ولی مغز از تحلیل این فرآیند ناتوان است. بنابراین باید تمام تلاش خود را به خرج دهیم که در میانه راه، حرف فرد بازخورد دهنده را قطع نکنیم و اجازه دهیم پیام او به پایان برسد. سپس می توانیم به دنبال پاسخ باشیم. حفظ خونسردی در زمان بازخورد گرفتن مهارتی است که اگر آن را یاد بگیریم، کارآیی بالاتری خواهیم داشت.

بگوییم «متشکرم»

زمانی که پیام فرد بازخورد دهنده به پایان رسید، قبل از هر کاری، نفس عمیقی بکشید، به او لبخند بزنید و بگویید متشکرم. در هر صورت این فرد برای شما اهمیت قائل شده و وقت گذاشته و همین کافی است برای این که با یک تشکر زبانی پاسخ او را بدهیم. به علاوه، من به شما قول می دهم که این عمل تاثیر بسیار زیادی روی مکالمه شما با مدیر یا سرپرست تان خواهد داشت.

با یک بازخورد همه چیز زیر سوال نمی رود

زمانی که یک بازخورد منفی به ما داده می شود، تمایل طبیعی و ناخودآگاه این است که آن را یک تخریب شخصیتی کامل به حساب آوریم. برای مثال زمانی که به ما گفته می شود «دیر به سر کار می آیید»، آنچه که ما می شنویم این است که «همیشه دیر به سر کار می آیید» بنابراین به سرعت به دنبال روزهایی می گردیم که نه تنها به موقع بلکه زودتر از ساعت کاری در محل کار حاضر شده ایم. توجه داشته باشید که بازخوردی که به شما داده شده بود، یک بازه زمانی خاص را شامل می شد و نباید آن را به تمام روزها تعمیم می دادید.

پیشنهاد من این است که ابتدا بازخوردی را که به شما داده شده بنویسید. سپس هر چیزی را که در مورد آن بازخورد از نظر شما اشتباه است بنویسید. در انتها آنچه را که از نظرتان مثبت است، یادداشت کنید. با این روش مشاهده خواهید کرد که فرد بازخورد دهنده قصد تخریب شما و شخصیت تان را ندارد.

با بازخوردهای منفی مدیرمان چه کنیم؟

آیا بازخوردهایی که می گیرید روند منظمی دارد؟

توجه نکردن به بازخورد و گذر کردن از کنار آن کار ساده ای است. اما قبل از این که این کار را انجام دهیم بهتر است لحظه ای تأمل کنیم: آیا این بازخورد را قبلا نیز دریافت کرده ایم؟ آیا مورد مشابهی وجود داشته است؟ اگر برای اولین بار است که این بازخورد منفی را دریافت کرده ایم می توانیم نسبت به آن بی اعتنا باشیم (هر چند من معتقدم که حتی همین یک مورد را نیز نباید مورد بی توجهی قرار داد) ولی اگر با بررسی گذشته به الگویی از بازخوردهای مشابه دست یافتیم حتما لازم است عمیق تر و جدی تر به موضوع فکر کنیم.

با اشتیاق گوش دهید و سوال بپرسید

صدای درون مان را لحظه ای ساکت کنیم و از خود بپرسیم چرا این فرد به این شکل در مورد من فکر می کند؟ فراموش نکنیم که بازخورد، پاسخ به مشکلی است که ما شاید تا آن لحظه تشخیص نداده ایم. بنابراین آن را فرصتی برای بهبود و پیشرفت ببینیم. پس از آن که پیام فرد بازخورد دهنده را دریافت کردید از سوالات زیر استفاده کنید: (برای مثال فرض کنید مدیر شما درباره بی توجهی شما در جلسه تیم فروش به شما بازخورد می دهد.)

– من در طول جلسه کاملا گوش می کردم. با این وجود می توانم خواهش کنم بگویید چه زمانی این تصور به ذهن شما آمد؟

– منظور شما از … دقیقا چه چیزی است؟

 
– در کدام جلسات یا شرایط دیگر رفتار مشابهی را از من دیده اید؟

– برای آن که در آینده تغییری در این رفتار ایجاد شود، چه پیشنهاد مشخصی دارید؟

– برای مرحله بعدی چه توصیه ای برای من دارید؟

بازخورد گرفتن را فرصتی برای اصلاح و رشد بدانیم. هر چند خیلی از مدیران ما نحوه درست بازخورد دادن را نمی دانند. آنها نیز باید در این زمینه آموزش ببینند اما مهم این است که بدانیم بازخورد فرصتی برای یادگیری است. بدون آن که برای آن وقت و هزینه ای صرف کرده باشیم.


منبع: برترینها

چگونه هرزنامه نویس نباشیم


شنبه، ۲۶ فروردین ۱۳۹۶
بدون دیدگاه


شنبه، ۲۶ فروردین ۱۳۹۶
بدون دیدگاه


شنبه، ۲۶ فروردین ۱۳۹۶
بدون دیدگاه


شنبه، ۲۶ فروردین ۱۳۹۶
بدون دیدگاه


شنبه، ۲۶ فروردین ۱۳۹۶
بدون دیدگاه


شنبه، ۲۶ فروردین ۱۳۹۶
بدون دیدگاه


شنبه، ۲۶ فروردین ۱۳۹۶
بدون دیدگاه


شنبه، ۲۶ فروردین ۱۳۹۶
بدون دیدگاه


شنبه، ۲۶ فروردین ۱۳۹۶
بدون دیدگاه


شنبه، ۲۶ فروردین ۱۳۹۶
بدون دیدگاه


منبع: گویا آی‌تی

جلسات موثرتر کاری با این ۱۰ استراتژی کارآفرینانه

مجله پنجره خلاقیت – ترجمه شادی حسن پور: ما از ۱۰ کارآفرین موفق دنیا پرسیده ایم که چه کار خاصی انجام می دهند تا تکراری ترین کار دنیا یعنی جلسات کاری و قرارهای ملاقات، بیشترین بازدهی را داشته باشند. پاسخ آنها را در ادامه می خوانید.

۱٫ از قبل برنامه ریزی کنید

بهتر است از یک هفته قبل برنامه ریزی های تان درباره جلسه را انجام دهید. از کارمندان مربوطه بخواهید که از پیش ایده های شان را در این زمینه مطرح کنند. به آنها فرصت کافی دهید که در مورد این موضوع فکر کنند، نظرات شان را به شما اعلام کنند؛ اما در ادامه طبق برنامه ریزی تان پیش بروید.

(تی.جی.آلن، مالک شرکت Ageless Fitness)

2. رویکردی جامع داشته باشید

ما از اصول جامعه سالاری (سوسیوکراسی) استفاده می کنیم تا ارزش بیشتری به جلسات مان ببخشیم. جامعه سالاری رویکردی مبتنی بر تکیه بر آرای عمومی در هنگام تصمیم گیری، مدیریت کارآمد، ارزیابی متداوم و توسعه سازمان است.

(آبشیک گوپتا، مشاور فنی شرکت «پژوهش های خلاقانه و نوآورانه» در هندوستان)

جلسات موثرتر کاری با این 10 استراتژی کارآفرینانه

۳٫ بایستید

جلسات را به صورت کوتاه و ایستاده برگزار کنید. ما هر روز سر ساعت ۹ صبح جلسه ای به شکل ایستاده برگزار می کنیم که در آن همه اعضا یک به یک هدف آن روزشان را بیان می کنند. به دلیل این که همه ایستاده اند، انرژی بیشتری در فضا موج می زند و جلسه سریع تر پیش می رود. معمولا جلسه پس از ۱۵ دقیقه به پایان می رسد.

(ادی عمر، مشاور شرکت Lead Gen Expert سنگاپور)

۴٫ یادداشت برداری کنید

همیشه شخصی را مسئول یادداشت برداری از برنامه ها کنید؛ در واقع فراموش نکنید که برای هر کدام از جلسات، صورتجلسه تهیه کنید. این که چه کسی می خواهد در چه زمانی چه کاری را انجام دهد یادداشت کنید. سپس از مسئول جلسه بخواهید که نسخه ای از یادداشت هایش را به شما و بقیه بدهد. این کار باعث می شود که همه چیز به خوبی پیش برود و جلسات معنادار شوند.

(سندی دنیلوویتز، بنیانگذار و مدیرعامل The Health Engine، تورنتو)

۵٫ پاکسازی کنید

من همیشه از افرادی که باید سر جلسه حاضر شوند می خواهم که دغدغه ها و مشکلات شان را روی کاغذ بنویسند و به من بدهند. اسم این کار را پاکسازی گذاشته ایم! بدون پاکسازی همه در طول جلسه نگران مشکلات خودشان هستند اما پاکسازی تمرکز بیشتری به آنها می بخشد.

(دیلان تی. دانکیست، مشاور تحقیقاتی شرکت Canadian Sport)

6. وظایف هر کدام از کارمندان را کاملا مشخص کنید

در شرکت ما همه افراد وظایف و و برندهای شان را روی تابلویی می نویسند. سپس همه دور هم جمع می شویم و برنامه ها را یک به یک می خوانیم. گاهی اوقات فقط با خواندن برنامه ها متوجه کم اهمیت بودن یا مهم بودن برخی برنامه ها می شویم.

(کلیف هاروی، بنیانگذار شرکت Holistic Performance نیوزیلند)

۷٫ بپرسید و گوش دهید

من دوست دارم کارهایم را طبق برنامه پیش ببرم اما این موضوع همیشه امکانپذیر نیست. کار ما در زمینه فناوری اطلاعات است. اگر مشتری در مورد موضوعی مرتبط به مشکل خورده باشد، از او می خواهم که دقیقا مشکلش را به ما بگوید و سپس سعی می کنم بر اساس نیازش راه حل خوبی به او پیشنهاد کنم.

(مایک پرز، بنیانگذار و مدیرعامل With Perez، نیویورک)

۸٫ در هنگام ناهار جلسه بگذارید

موثرترین جلسات ما زمانی شکل می گیرند که طبق این فرمول برگزار شود. بیش از پنج نفر در جلسه نباشند و جلسه هنگام ناهار شکل بگیرد. زمانی که فقط افراد کلیدی در جلسه حضور داشته باشند، تمرکز افراد حفظ می شود و زمان به خوبی می گذرد. ناهار خوردن در کنار یکدیگر باعث رفع استرس ناشی از جلسه می شود. همچنین احتمال این که همه افراد مورد نظرتان در جلسه حضور پیدا کنند هم بیشتر می شود.

(دکتر نعیم درید، پژوهشگر بالینی دانشگاه پاریس VII، پاریس)

۹٫ موضوعات را محدود کنید

من و گروه کاری ام هر روز جلسه ای به مدت ۳۰ دقیقه برگزار می کنیم. این موضوع باعث می شود که جلسات به نحوی برگزار شوند که فقط موضوعات مهم مورد بررسی قرار گیرند و دستورالعمل هایی مشخص برای شان تهیه شود. به لطف این جلسات، توانایی سوال پرسیدن افراد گروهم افزایش پیدا کرده است و آنها یاد گرفته اند که چگونه سوالات مهم و تاثیرگذاری مطرح کنند.

(جیسون لنگشتورف، Bearstone)

10. سر اصل مطلب باقی بمانید

وقتی که موضوع بحث دارد به حاشیه کشیده می شود و کارآیی خود را از دست می دهد، ممکن است افراد نتوانند آن را به درستی به اتمام برسانند. این مدیر یا مسئول جلسه است که باید تذکر دهد که موضوعات جدید بعدا مورد بررسی قرار خواهد گرفت. پس از جلسه ، مدیریت تعیین می کند که مسئله مورد نظر باید از طریق ایمیل، تماس تلفنی یا جلسه ای دیگر بررسی شود.

(آندریا اسپیروف، مدیرعامل شرکت The Boss Food Company)


منبع: برترینها