کسب و کارها چگونه محتوای خود را ترویج می کنند

بازاریابی محتوایی پشت و پناه اصلی بسیاری از استراتژی های بازاریابی برای تمامی شرکت های کوچک و بزرگ است. شما ساعت ها وقت صرف می کنید تا موضوعی پیدا کنید که مخاطب شما به آن علاقمند باشد، پس از یافتن آن موضوع، ساعت های بیشتری را صرف نوشتن آن می کنید و به دنبال تصاویر مناسب می گردید. به علاوه، ممکن است که برای تبدیل محتوای نوشتاری خود به یک کتاب الکترونیکی، اینفوگرافیک یا هر قالب محتوایی دیگر، به یک طراح یا مهارت های خاصی نیز نیاز داشته باشید. اما پس از آنکه محتوای مورد نظر را آماده کردید، باید به ترویج آن بپردازید تا خوانندگان بیشتر و بیشتری به سوی آن جلب شوند. اما این کار را چگونه انجام می دهید؟

لینکدین و برایت تاک، با مشارکت بیش از ۶۰۰ متخصص بازاریابی، یک نظرسنجی انجام دادند و دریافتند که محبوب ترین کانال برای ترویج محتوا، ترویج از طریق رسانه های اجتماعی است. البته این منطقی است، چرا که به بودجه ای نیاز ندارد؛ تنها به وقت بازاریاب نیاز است.

بخش نگران کننده این آمار اینجا است که تنها ۴۵ درصد به هنگام برنامه ریزی برای ترویج محتوای خود، استفاده از سئو را مد نظر قرار می دهند. این در حالی است که با کمی اطلاعات درباره سئو می توانید هم در کوتاه مدت و هم در بلندمدت، حجم قابل توجهی از ترافیک را به سوی محتوای خود روانه کنید. سئو این پتانسیل را دارد که برای ماه ها و حتی سالها همچنان کاربران را به سوی محتوای شما هدایت کند، اما طول عمر یک پست اجتماعی حداکثر چند روز است.

سئو عملا رایگان تمام نمی شود، زیرا برای بازده مناسب به صرف وقت و تلاش نیاز دارد، اما اجباری به هزینه کردن بودجه اضافی -مثلا برای AdWords گوگل- وجود ندارد.

منبع: گزارش بازاریابی محتوایی بنگاه به بنگاه (B2B)

جامعه آماری: ۶۲۰ متخصص بازاریابی B2B از سراسر جهان (۷۸ درصد از آمریکای شمالی، ۱۰ درصد از اروپا، ۶ درصد از آمریکای لاتین، ۶ درصد از آسیا-اقیانوسیه)


منبع: گویا آی‌تی

در محل کار، خود واقعی تان نباشید

واژه ای که این روزها در دنیای کسب و کار زیاد به گوشمان می خورد، صداقت و اصالت است که اغلب به عنوان کلید موفقیت در رهبری موثر و کارآمد تصور می شود.

انکار جذابیت این ایده البته دشوار است. کمتر کسی پیدا می شود که تمایل نداشته باشد خود واقعی اش را در محل کار خود نمایش دهد و منظور خود را به صراحت بیان کند و آنچه بیان می کند خواسته واقعی اش باشد.

اما هرمینیا ایبارا، استاد دانشگاه INSEAD در پاریس و نگارنده کتاب “همچون یک رهبر عمل کن، همچون یک رهبر بیاندیش” در این خصوص هشدار داده است. او به این موضوع اشاره می کند که همیشه خطر “خیلی صادق” بودن وجود دارد و مرز موجود در این بین بسیار ظریف و کمرنگ است.

ایبارا اظهار می کند که درک نادرست از صداقت در رهبری می تواند به شکست منجر شود. در ادامه به بعضی از خطرهایی که “خود واقعی بودن در محل کار” به همراه دارد می پردازیم.

۱٫ از رشد باز می مانید

پس تمایل دارید که خود واقعی تان باشید. کدام خود واقعی؟ خود واقعی به چه معناست؟ پروفسور ایبارا می گوید مفهوم متعهد ماندن به یک “خود واقعی” در مقابل تحقیقاتی قرار می گیرد که نشان می دهد افراد چگونه با تجربیاتی که به دست می آورند تغییر می کنند و جنبه های جدیدی از وجود خود را کشف می کنند. اگر در محدوده آرامش خود باقی بمانید، شانس رشد و تغییر را از خود دریغ می کنید.

۲٫ ممکن است اعتبار خود را از دست بدهید

گاه آسیب پذیری می تواند شخص را توانمند کند. اما بعضی موارد بهتر است فقط با خانواده و دوستان به اشتراک گذاشته شود. وقتی مدیری در خصوص کاری اظهار ترس یا شک و تردید می کند، کارمندان توانایی مدیر در رهبری را زیر سوال می برند. ایبارا مثال مدیری تازه کار را در یک کمپانی مرتبط با امور بهداشتی مطرح می کتد که به رهبری شفاف و مشارکتی اعتقاد داشت. اما وقتی به کارمندان جدید اعلام کرد که “می خواهم این کار را انجام دهم، اما این اقدام ترسناک است و به کمک شما نیاز دارم” در واقع اقتدار خود را زیر سوال برد.

۳٫ ممکن است تصمیمات اشتباهی اخذ کنید

ایبارا می گوید که با تعهد خیلی سفت و سخت به این باور، بعضی مدیران تصمیمات خود را به جای اطلاعات موجود بر پایه ارزش ها اخذ می کنند. به اعتقاد وی، وقتی نقش بزرگتری را در محل کار به دست می آورید، ارزش هایی که بر اساس تجارب گذشته شکل گرفته اند می توانند شما را از مسیر منحرف کنند.

۴٫ ممکن است نتیجه مورد نظر را به دست نیاورید

گاه افراد خود واقعی بودن را با انجام آنچه از انجام آن احساس آرامش می کنند اشتباه می گیرند. اما زمانی که رفتار معمولتان با آنچه انتظار دارید جور در نمی آید حس شکست پیدا می کنید. همانطور که هنگام کار در یک کشور جدید باید با فرهنگ آنجا خود را وفق دهید، با تغییر موقعیت شغلی نیز باید سبک خود را تغییر دهید تا نتیجه مورد نظر خود را کسب کنید.

۵٫ عدم کارآیی را توجیه پذیر می کنید

برای بعضی از کارمندان “خود واقعی” بودن می تواند به پوششی برای عملکرد نارضایتبخش باشد. “من اینجوری ام” می تواند به راهکار ساده ای در پاسخ به انتقاد تبدیل بشود و راه پیشرفت را سد کند. پروفسور ایبارا تاکید می کند که به پیشرفت روش های مدیریتی خود به عنوان آزمون خودهای متعددی که امکانپذیر است فکر کنید. تغییر رفتاری در روزهای متوالی هیچ ایرادی ندارد و بدین ترتیب می توانید روش های مختلف مقابله با چالش ها را تجربه کنید.


منبع: برترینها

هنر خود را به کسب و کار تبدیل کنید

ماهنامه آینده روشن: ایجاد یک کسب و کار نوپا نوعی هنر تلقی می شود، اما راه اندازی کسب و کارهایی در زمینه هنر خلاقانه و بهتر است. صنعتی سازی تغییرات بزرگی را در چهان پدید آورده است، اما هنر و فناوری را هم از یکدیگر جدا کرده است. پیش از این هنر و فناوری، همچون دوقلوهای به هم چسبیده، راه هایی مشابهی را طی می کردند؛ به گونه ای که برخی از آثار بزرگ هنری دوره رنسانس و دوران روم باستان این موضوع را تایید می کند.

این دو حیطه منفک شده از هم در روزگارانی به یکدیگر متصل بوده اند و در زمان حاضر هم در قالب نوعی کسب و کار نوپا در اتصال با یکدیگر ظهور یافته اند.

در چند سال گذشته صنعت استارت آپی نوعی پیشرفت و توسعه در کسب و کارهای خلاق محسوب شده است. در حالی که زمانی راه اندازی کارهای جدید تنها در اختیار اهل فن و افراد آشنا به تجارت بود، در سال های اخیر مسیر متفاوت تری از سوی افراد در راه اندازی یک کار دیده می شود؛ به نحوی که صنعت تجارت و کسب و کار به تدریج شیوه هنرمندانه تری را در پیش گرفته است و هنرمندان بیشتری با بهره مندی از چارچوب های هنری به سمت فناوری حرکت می کنند و اثر خود را در تلفیق با آن به جهان معرفی می کنند و اثر خود را در تلفیق با آن به جهان معرفی می کنند؛ درواقع آن ها هنر خود را به کار و ایده ای نو تبدیل کرده اند، زیرا ارتباط موثر و پربازده فناوری و هنر در گذشته به خوبی به اثبات رسیده است.

هنر خود را به کسب و کار تبدیل کنید

استارت آپ ها هنر را تعالی می بخشند

همه افراد می خواهند با شور و شوق زندگی و فعالیت کنند. در این میان بعضی موفق می شوند، اما کسانی هم که نمی توانند به موفقیت برسند افرادی نیستند که از هوش و استعداد بی بهره باشند، بلکه آن ها فقط موفق نشده اند برنامه ای مناسب برای نمایش استعداد خود پیدا کنند.

استارت آپ هایی همچون پوستر گلی (Poster Gully) و تاچ تلنت (Talnet Touch) در هند کار جالب مشابهی را انجام می دهند.

بهارات ستی (Bharat Sethi)، موسس پوستر گلی، فارغ التحصیل اقتصاد از دانشگاه دهلی است. او پیش از اینکه ایده فروش آنلاین آثار هنر مطرح شود به آن فکر کرده بود. آن ها با پوستر و آگهی ها کار خود را شروع کردند و به تدریج با کمک گرفتن از هنرمندان بومی به سمت انجام دادن کارهای هنری حرکت کردند و در حال حاضر چیدمان خانه، مبلمان، وسایل آشپزخانه و حتی کفش هایی می سازند که به دست هنرمندان تازه کار طراحی شده است.

این شرکت اخیرا بیش از ۹۰۰ هنرمند را در هیئت امنای خود جای داده است که آثار هنری بسیاری تولید می کنند. هنرمندان مهارت های لازم در زمینه خلق اثر را دارند، اما یک گروه کاری نوپا می تواند ناتوانی در مهارت فروش و بازرایابی آن ها را جبران کند. در حال حاضر این نوع از کار به سرعت در حال رشد است، به صورتی که گزارشی از هیس کاکس (Hiscox) بیان می کند که ۷۱ درصد از مجموعه دارهای هنری آثار هنری را تنها با تماشای تصاویر دیجیتالی آن ها می خرند.

شروانی وتی (Shravani Vatti)، موسس آردایزن (Ardizen)، درباره کار خود ایده متفاوتی داشت. او به خوبی دریافته بود کار هنرمندان جدید باید ترویج داده شود، با این حال گرچه کاسبان جوان هندی تمایل داشتند در یک محیط خلاق کار کنند، آن ها به ندرت زمان برای این کار پیدا می کردند؛ علاوه بر این تعداد کمی هم بودند که مبلغ چشمگیری برای خرید آثار هنری می پرداختند که نسبت آن بیشتر از میزان سرمایه گذاری در تجارت بود.

 هنر خود را به کسب و کار تبدیل کنید

 Bharat Sethi

در چنین وضعیتی این کارآفرین میان بری پیدا کرد و آن اجاره نقاشی ها از هنرمندان خالق آن به دست تاجران تازه کار بود؛ این شیوه ای بود که «پوستر گلی» برای نقاشی ها و پوسترها و آن میوت (Unmute) و کیلا (Qilla) برای ضبط موسیقی از آن سود بردند.

هنرمندان کسب و کارهای نوپا را ارتقا می دهند

زمانی که استارت آپ ها زمینه پیشرفت هنرمندان را فراهم می کنند طبیعی است که هنرمندان نیز فراهم کننده ایده های نو برای کارهای نوپا باشند. از نام تجاری اختصاصی تا فروش انحصاری اپلیکیشن هایی چون «دلثکیت جیمز جورج» («James Gorg’s Deathkit»)، همگی، شواهد کامل و خوبی برای این هستند که تاکنون جهان از خلاقیت بی بهره نبوده است.

در مصاحبه ای با «مادربرد» («Motherboard»)، جیمز جورج اذهان می کند که اگر اعضای مکتب کوبیسم برای خلق اثر کوبیسم اپلیکیشنی را ساخته بودند، در حال حاضر این سبک رونق داشت، اما با کمک «دلثکیت» او روی ایده ساخت اپلیکیشنی مشابه اینستاگرام کار می کند که مجموعه ای عکس ها و فیلم ها را می سازد و به نمایش می گذارد، به گونه ای که گمان می کنید در عالم رویا قرار دارید.

همچنین سرمایه گذاران همیشه به هنرمندان درباره ارائه ایده های جدید در زمینه کارآفرینی امیدوار بودند. سایان چتجی (Sayon Chaterjee) نمونه کسی است که متوجه اهمیت بازار صنایع دستی در هند و نبود قاب های چشم شد. با تلفیق این دو زمینه، او طراحی قاب های چشم چوبی زیبایی را آغاز کرد و در حال حاضر نیز کسب و کار خود، سایان، را در اختیار دارد.

آیا هنرمندان می توانند تجارت را زنده نگه دارند؟

وقتی هنرمندان و تجارت در کنار هم قرار گیرند می توانند زمان زیادی با هم سپری کنند، اما در بعضی موارد یکی از آن ها باید کوتاه بیاید که در بیشتر موارد هنرمند سازش کار است. کسب و کارهای نوپا به کسانی که متفاوت فکر می کند احترام می گذارند، اما به هر صورت نوعی تجارت هستند؛ درواقع آن ها برای فروش تولیدات هنری در بازار حضور دارند و قصد راضی نگه اشتن هنرمندی خاص را ندارند که ممکن است ایده های متفاوتی درباره هنرش داشته باشد.

با این حال برای زنده نگه داشتن سرمایه هنرمندان باید خود را با این نوع از کار و فعالیت تطبیق دهند؛ زیرا گاهی یک کارآفرینی هنری موفق هم می تواند با گردش پول نابود شود و همه هستی خود را از دست بدهد؛ بنابراین در جهان تجارت هنرمندان باید تمرکز داشته باشند و از ایده های خود محافظت کنند و بر روش های جدید نمایشگاهی به همان اندازه کار کنند.

ریتیو کاچر. Ritu Kochar


منبع: برترینها

چگونه یک برند استارتاپ متمایز بسازیم

هفت استراتژی مهم برای شروع موفقیت آمیز استارتاپ شما

این روزها فرصت های فراوانی در بازار برای استارتاپ ها مهیا است، اما در عین حال این به آن معنی است که رقابت هم به همان اندازه سنگین است.

در بازاری که اینچنین پرازدحام و شلوغ است، متمایز بودن استارتاپ برای نجات و موفقیت آن ضروری است.

چیزی که برندها را برند می کند، شهرت است. بنابراین ضرورت دارد که یک تاثیر اولیه ماندگار و درک مثبتی را در ذهن کاربران ثبت کنید.

در حالیکه طراحی فوق العاده، یک لوگوی جذاب و ارائه محصولات و خدمات باکیفیت به رشد برند شما کمک می کنند، اما این تصویر مثبت کسب و کار شما است که به خلق یک استارتاپ قوی و متمایز کمک می کند.

هنگامی که تصویر برند شما به مذاق کاربران خوش می آید، حس وفاداری آنها نسبت به کسب و کار شما تقویت می شود و بین شما با سایر برندها تفاوت قائل می شوند. بنابراین، هنگامی که نوبت به تقویت و توسعه ثبت برند در ذهن عموم مردم، جذب کاربران و توسعه کسب و کار می رسد، یک شروع خوب از هر چیزی مهم تر به حساب می آید.

موارد زیر، ۷ نکته برای خلق یک برند استارتاپی قوی هستند که باید همیشه در خاطر داشته باشید:

  1. فقط وعده ندهید، هدف برند خود را تعریف کنید

همه برندها وعده و وعید می دهند، اما در بازاری که مصرف کننده به آن اعتماد زیادی ندارد، وعده دادن مهم نیست، تعریف دقیق هدف تان اهمیت دارد.

دلایل راه اندازی کسب و کار خود را ذکر کنید، روی عواملی که شما را از بقیه گزینه های مشتری متمایز می کند و هر چیزی که باعث می شود محصولات یا خدمات شما خاص و منحصر به فرد باشد تاکید کنید.

  1. انسجام و یکپارچگی برند را حفظ کنید

پس از آنکه تصویری از برند خود ایجاد کردید، باید آن را در ذهن کاربران هدف حک کنید و اطمینان پیدا کنید که همانجا باقی می ماند. حفظ انسجام و یکپارچگی پیام ها در همه پلتفرم های دیجیتال از گیج شدن کاربر جلوگیری می کند و اعتماد وی را به شما افزایش می دهد.

همه مولفه های بازاریابی شما باید به اتفاق برای تقویت و تداعی شخصیت برندتان در همه پلتفرم ها همکاری کنند.

  1. از طریق زبان عواطف، پیوند برقرار کنید

برندها به منظور کسب موفقیت، به ایجاد یک پیوند عاطفی و رابطه سازی با مخاطب خود نیاز دارند. بسیاری از کاربران به این دلیل از یک محصول خاص استفاده می کنند که عواطف خاصی را در وجود آنها بر می انگیزد. بسیاری از آنها درباره خرید خود نیز بر اساس احساسات شان تصمیم گیری می کنند. با استفاده از این استراتژی و ایجاد رابطه عاطفی، مشتری از درون احساس می کند که عضوی از یک گروه بزرگتر است.

فقط به در میان گذاشتن تلاش های ماشینی و بی روح سازمانی خود با مخاطبان بسنده نکنید؛ در عوض، پیام هایی را به آنها انتقال بدهید که به مذاق احساسات شان خوش می آیند.

  1. محتوای خلاقانه و بکر تولید کنید

محتوا و بازاریابی محتوایی به یکدیگر وابسته هستند. جهت برندسازی برای یک استارتاپ، باید با محتوای خوب، سودمند، تازه و بکر بازاریابی کنید.

وبلاگ، یک پلتفرم فوق العاده برای جذب ترافیک به وبسایت، افزایش رتبه شما در نتایج موتورهای جستجو و تثبیت جایگاه برند است؛ به علاوه، امروزه یکی از مهم ترین ابزارها در برندسازی برای استارتاپ ها، بازاریابی رسانه های اجتماعی است. چنان محتوای فوق العاده ای بنویسید که مخاطب هدف شما چاره ای جز به اشتراک گذاری آن در رسانه های اجتماعی نداشته باشد.

یک ابزار دیگر برای برندسازی که در مسیر رشد روزافزون قرار دارد، بازاریابی ویدیویی است. ویدیو به شما امکان می دهد تا محتوای ارزشمند و جالب خود را در یک قالب جذاب و به یادماندنی در اختیار کاربر قرار دهید.

  1. وفاداری ماندگار مشتری را به دست بیاورید

مشتری، اساس هر کسب و کار است، و مشتریان وفادار همان افرادی هستند که باعث می شوند که بتوانید به کار خود ادامه دهید. بنابراین، اطمینان پیدا کنید که برای ایجاد حس وفاداری در دنبال کنندگان و مشتریان خود برنامه ریزی دارید.

شما از طریق ارتباط و صحبت با آنها می توانید وفاداری ایجاد کنید؛ مثلا می توانید یک یادداشت تشکرآمیز شخصی سازی شده ارسال کنید، یا اینکه در قالب نقد و نظر یا پیام های پشتیبانی از آنها بخواهید که تجربه خود را با شما در میان بگذارند. به علاوه، امکان ارتباط و گفتگو در رسانه های اجتماعی را مهیا و تسهیل کنید. ارائه خدمات با کیفیت نیز روش دیگری برای ایجاد وفاداری در مشتریان است.

علاوه بر این، می توانید روش های مشخصی برای اهدای پاداش به مشتریان داشته باشید و از این طریق، مراتب قدردانی خود را ابراز کنید.

  1. انعطاف پذیری خود را حفظ کنید

آیا شرکت شما در صورت لزوم می تواند با تغییرات مهم کنار بیاید؟ آیا می توانید با شرایط جدید سازگاری پیدا کنید؟ آیا می توانید ایده استارتاپ رویایی خود را تغییر دهید تا انتظارات جدید را برآورده کند؟

همه این موارد، سوالات مهمی در ارتباط با انعطاف پذیری هستند. استارتاپ ها با انبوهی از چالش های مختلف روبرو می شوند و انعطاف پذیری یک مزیت مهم و حتی یک ضرورت است. انعطاف پذیری به شما امکان می دهد تا تغییرات لازم و منطبق با انتظارات نسل جدید و گرایشات متغیر را پیاده کنید و از دنیای پرشتاب و سرشار از تحولات تکنولوژی عقب نمانید.

  1. بشنوید و شنیده شوید: خدمات مشتریان بی نظیری را ارائه بدهید

آموزش های لازم برای ارتباط و ارائه بهترین خدمات به مشتریان را برای همه کارکنان خود الزامی کنید. یک ارتباط درست با کاربران می تواند تاثیر قابل توجهی در جلب اعتماد و وفاداری آنها داشته باشد.

با عمل بر طبق این نکات می توانید استارتاپ رویایی خود را راه بیندازید و به نظاره حرکت پرشتاب آن بنشینید (البته اصطلاحاً؛ چرا که در این فرآیند نشستنی در کار نیست!). همیشه به خاطر داشته باشید که کمال در توجه به جزئیات نهفته است، بنابراین اطمینان پیدا کنید که پیش از شروع، به تک تک جزئیات توجه کافی و وافی را مبذول داشته اید.


منبع: گویا آی‌تی

زنی که با سه روز کار در هفته، میلیونر شد

آچِر یک Clarity Coach است. کار او کمک دادن به زنان کارآفرینی است که دچار پراکندگی ذهنی هستند و نمی‌توانند روی کار خود به‌خوبی تمرکز کنند. وی به این زنان کمک می‌کند تا بر این بلوک‌های ذهنی که به عقیده وی سه عامل عمده دارد؛ چیره شوند: «طرز فکر که تمام جنبه‌های مختلف ریسک‌پذیر بودن و داشتن روحیه جسورانه را در برمی‌گیرد؛ بینش که یک حس واضح و روشن از چیزی است که آن‌ها تمایل دارند تا به‌دستش آورند؛ و یک طرح و برنامه استراتژیک از مجموعه کارهایی که برای حرکت رو به‌جلو اما گام به‌گام نیاز است.»

رازهای موفقیت زنی که با سه روز کار در هفته 23 هزار دلار درآمد دارد!

دفتر کار آچِر در خانه‌‌اش قرار دارد و وی برنامه‌های کاری خود با مشتریان‌اش را کاملا هوشمندانه در سه روز جا می‌دهد. وی توانایی خود در رسیدن به موفقیت در برنامه کاری مختصر را مرهون سه عامل اصلی می‌داند:

اولین عامل مربوط به کارهایی می‌شود که وی چندان علاقه‌ای به انجام آن‌ها ندارد و یا این‌که در تخصص وی نیست و نمی‌تواند انجام‌شان دهد. در این شرایط؛ آچِر تنها یک کار انجام می‌دهد: «این‌گونه کارها را برون‌سپاری می‌کند.» به‌همین منظور؛ آچِر از یک دستیار مجازی استفاده می‌کند و مدیریت تبلیغات فیسبوک‌اش را به او سپرده است. آچِر در این خصوص می‌گوید: «زمانی‌که این‌گونه کارها را انجام می‌دادم این احساس را داشتم که زهر وارد بدنم می‌کنم. بعد با خودم گفتم وقتی تا این حد از انجام آن‌ها بدم می‌آید؛ نتیجه کار با کسی که از انجام آن‌ها لذت می‌برد کاملا متفاوت خواهد بود. اگر انجام این کارها را به کس دیگری واگذار کنم؛ می‌توانم با خیال راحت نیرو و انرژی خود را روی کارهایی متمرکز کنم که می‌دانم به‌خوبی از عهده آن‌ها برمی‌آیم: کار با مشتریان و سازندگی.»

نکته بعدی آن است که آچِر هیچ‌گاه منتظر رسیدن به درجه کمال نمی‌ماند. «برای من انجام یک کار خوب و بی‌نقص یک تمایل ذاتی است؛ ولی هیچ‌وقت برای انجام کار منتظر نمی‌مانم تا به بالاترین درجه کمال و بی‌نقصی برسم. چون این خود بدترین کار و بهترین بهانه برای به تعویق انداختن انجام کارهاست.»

و در نهایت؛ او همیشه برای انجام کارهایی که لازم به اجراست به شرایط استراتژیک فکر می‌کند. «معمولا روزهای پنج‌شنبه هر هفته به هفته بعد نگاه می‌کنم. با این کار می‌توانم هفته خودم را سازمان‌دهی کنم و طرح و برنامه آن را بریزم. هر چیزی که قرار است به‌دست بیاورم را شناسایی می‌کنم و از همان نقطه کارم را به‌سمت عقب پیش می‌برم. در حقیقت؛ با مهندسی معکوس؛ تمام تکه‌های کوچکی که مربوط به کار است را در هفته کاری که فقط سه روز است جای‌گذاری می‌کنم.»

آچِر برای کسانی‌که به‌دنبال راه‌اندازی بهترین کسب‌وکار منطبق با زندگی خود هستند؛ یک نصیحت بسیار خوب دارد. وی می‌گوید: «این سفر باید هم‌راستا با مقصد و هدف‌تان باشد. خودِ من تا مدت‌ها از این مسئله غافل بودم. در گذشته؛ به‌قدری فشار به خودم وارد می‌کردم که در نهایت کارها به‌خوبی به‌پایان نمی‌رسید.»

بعد از تولد دخترش بود (دختر آچِر در حال حاضر ۲ سال سن دارد) که وی متوجه شد تا آن لحظه اشتباه عمل می‌کرده است: «فهمیدم که می‌خواهم هر دقیقه از کاری که انجام می‌دهم با لذت همراه باشد. نمی‌خواهم فقط یک راه را رفته باشم. وقتی این موضوع را قبول کردم؛ همه چیز به‌تدریج سر جایش قرار گرفت. فرصت‌های بیشتری برایم پیش آمد و کم‌کم احساس کردم این همان شیوه زندگی است که همیشه آرزویش را داشتم در حالی‌که در حال ساخت کسب‌وکار خود بودم. اجازه ندادم که کسب‌وکار بخواهد نوع زندگی که می‌خواستم را به من بدهد.»


منبع: برترینها

همین یک تفاوت در طرز فکر، انسانهای موفق را از بقیه متمایز می کند

و همین تغییر، زندگی شما را تغییر خواهد داد

ما انسانها همیشه به شکل جنون آمیزی به زندگی دیگران توجه می کنیم. ما به بیرون از وجودمان نگاه می کنیم و همیشه با چیزی روبرو می شویم که خودمان نداریم. تمرکز وسواس گونه ما روی دیگران یک حس حسادت را در درون ما ایجاد می کند.

حسادت، حس خشمگینانه ای است که از این ناشی می شود که شخص دیگری از چیزی که ما می خواهیم لذت می برد و در عین حال، ما تمایل داریم که یا او آن را از دست بدهد، یا اینکه ما هم آن را به دست بیاوریم و یا بهتر از آن، اینکه هر دو اتفاق بیفتد. هنگامی که به خودروی بنز فرد دیگری نگاه می کنیم، یا لباس گرانقیمت، یا اندام روی فرمی که در اینستاگرام به رخ ما کشیده اند، همه اینها حس کمبود را در ما تقویت می کند. اتلاف وقت ارزشمندمان برای افسوس خوردن بخاطر چیزهایی که دیگران دارند، تمرکز ما را دقیقاً روی چیزهایی که خودمان نداریم معطوف می کند و در نتیجه، خودمان را بیشتر و بیشتر آزار می دهیم.

در نهایت، اگر خیلی با اراده باشیم، به دنبال به چنگ آوردن چیزهایی می رویم که دیگران دارند تا بلکه بتوانیم احساس بهتری نسبت به خودمان داشته باشیم. متاسفانه، اگر بخت با ما یار باشد و آن چیزها را هم به دست بیاوریم، خیلی سریع جذابیت شان در چشم ما از بین می رود؛ چرا که انتظارات ما باز هم به دنبال چیز خاص تری بالاتر می رود. این وضعیت ما است: هر چیزی که هم اکنون داریم، برای ایجاد حس موفقیت یا شادمانی در ما کافی نیست. چنین طرز فکری باعث می شود که همیشه و به طور مستمر در حال یک جستجوی دقیق و ظریف -واقعا مو را از ماست می کشیم- برای پیداکردن محدودیت ها و نقاط ضعف خودمان باشیم.

ما با کمی انگیزه، می توانیم این تمرکز روی نداشته ها را به تمرکز روی دارایی های خود تبدیل کنیم و از موهبت هایی که همین الآن در اختیار داریم لذت ببریم. هنگامی که انسان فرآیند فکری و نیروی عاطفی خود را به سوی قدردانی از تک تک لحظات زندگی خود هدایت می کند، فارغ از هر اتفاقی که روی می دهد و هر شرایطی که در آن قرار دارد، شادی واقعی را پیدا می کند و موفق تر می شود.

تنها تغییری که باید در طرز فکر خود ایجاد کنید تا موفق شوید این است که دیگر ارزش خودتان را دست کم نگیرید.

هر کسی که هستید، چیزی در شما وجود دارد که شما را از بقیه متمایز می کند. تجربه هایی که شما در زندگی داشته اید به دیدگاه شما درباره جهان شکل می دهند و طبیعتا زاویه دید شما نسبت به جهان با بقیه متفاوت می شود. و البته از آنجایی که هیچ کس نمی تواند از دید شما به جهان نگاه کند، برای کسب موفقیت باید استعدادهای منحصر به فرد خود را در آغوش بکشید.

همه انسانهای بسیار موفق قدر خودشان را می دانند. آنها به چالش ها به عنوان فرصت هایی برای رشد نگاه می کنند. آنها می دانند که برای غلبه بر موانع و تلاش مستمر در جهت ساختن آن زندگی که می خواهند، تحت هر شرایطی باید به خودشان اعتماد داشته باشند.

حقیقت این است که به محض اینکه به ارزش خود پی بردید، تنها به سه چیز برای رسیدن به موفقیت نیاز خواهید داشت: اراده، پایداری و پشتکار.

شما باید به اراده خود تکیه کنید. انسانهای با اراده فقط ارزش خود را نمی دانند، آنها این اشتیاق را دارند که از آن ارزش در راستای فعالیت های هدفمند و معنادار استفاده کنند.

سپس باید بنیانی از افکار و فعالیت های مثبت برای خود بسازید تا بتوانید استمرار حرکت خود در مسیر تحقق اهداف تان را حفظ کنید. هنگامی که قدر خود را می دانید، و در تلاش خود برای حفظ سلامت ذهنی، جسمی و عاطفی پایداری به خرج می دهید، این قدرت را پیدا می کنید که به هر چیزی که می خواهید دست پیدا کنید.

و بالاخره باید پشتکار و سرسختی لازم برای عبور از دشواری ها و تحمل تاخیر در کامروایی را داشته باشید. افرادی که تمرکز خود را در موقعیت های دشوار افزایش می دهند، با تقویت استعدادهای خاص خود به موفقیت خواهند رسید.

از تمرکز روی دیگران دست بردارید و فقط به درون خودتان نگاه کنید. هر یک از شما دیدگاهی نسبت به جهان دارید که با استفاده از آن می توانید به تعریف خود از موفقیت دست پیدا کنید. همه آن چیزی که لازم دارید، اراده، پایداری و پشتکار است؛ و البته باید قدر خودتان را هم به خوبی بدانید.


منبع: گویا آی‌تی

سوالات عجیب اپل در مصاحبه های استخدامی

بی‌شک اپل یکی از مشهورترین و معتبرترین شرکت‌های دنیا است. پس طبیعی است که استخدام شدن در این شرکت کار ساده‌ای نباشد و مرحله مصاحبه شفاهی در آن هم با مصاحبه‌های روتین شرکت‌های دیگر متفاوت باشد.

 44 سؤال بسیار دشوار و گاه عجیب و غریب که اپل در مصاحبه‌های استخدامی خود پرسیده است
معمولا در مرحله مصاحبه شرکت اپل با توجه به تجارب قبلی مصاحبه‌شونده، یک سری سؤال معمایی درگیرکننده ذهن پرسیده می‌شود.

در اینجا به منتخبی از ۴۴ سؤال اپل می‌توانید توجه کنید. پاسخ دادن به شماری از آنها ممکن است نسبتا ساده باشد، اما برخی‌ها هم واقعا دشوار هستند.

۱- فنجانی از قهوه گرم و نیر مقداری کمی شیر سرد در یخچال داریم. دمای اتاق، دمایی است بین دمای قهوه و دمای شیر. حالا سؤال این است که برای به دست آورد سردترین ترکیب ممکنه شما شیر را در چه مرحله‌ای به قهوه اضافه می‌کنید. (در آغاز، میانه یا آخر کار)؟

این سؤال از نامزد شغل مهندس طراحی محصول پرسیده شده بود.

 44 سؤال بسیار دشوار و گاه عجیب و غریب که اپل در مصاحبه‌های استخدامی خود پرسیده است
۲- وزن آسمانخراش ایمپایر استیت چقدر است؟ این سؤال از نامزد شغل مشاور یافتن راه‌حل‌ها پرسیده شده بود.

۳- چگونه متوجه می‌شوید که یک درخت دودویی، تصویر آینه‌ای زیردرخت‌های سمت راست یا چپ است؟ این سوال از نامزد دانشمند پژوهش‌ها پرسیده شده بود.

۴- دوست داری که کدام شخصیت ابرقهرمانی بودی؟ این سؤال از نامزد شغل خرده‌فروشی پرسیده شده بود.

۵- از نامزد شغل راهنمای خریداران در اپل استورها خواسته شده بود که «رَم» را به صورت ساده برای کودک پنج ساله توضیح بدهند!

۶- از نامزد مهندسی سیستم‌های پیشرو خواسته شده بود که توضیح دهد بال هواپیما چگونه کار می‌کند.

۷- چیزی که از نامزد شغل طراحی تست سخت‌افزار خواسته شده بود: معماری داخلی یک آی‌فون را ترسیم کنید.

۸- پنج روش متفاوت برای اندازه‌گیری مقدار گازوئیل داخل یک خودرو را برای من توضیح بده! این سؤال از نامزد شغل مهندسی سخت‌افزار پرسیده شده بود.

 44 سؤال بسیار دشوار و گاه عجیب و غریب که اپل در مصاحبه‌های استخدامی خود پرسیده است

۹- دو تخم‌مرغ داری و می‌خواهی بدانی که بیشترین ارتفاعی که در آن می‌توان یک تخم‌مرغ را رها کرد، بدون اینکه بشکند، چه ارتفاعی است. بهترین پاسخ را پیدا کن.

این سؤال از نامزد شغل مهندسی نرم‌افزار پرسیده شده بود.

۱۰- هزینه ساخت این قلم را چطور پایین می‌آوری؟ سؤالی که از نامزد شغل مدیریت منابع جهانی پرسیده شده بود.

۱۱- مشکل و دشواری جالبی را که تا حالا با آن درگیر بوده‌ای و توانسته‌ای حلش کنی را برایم توضیح ده. سؤالی که از نامزد مهندسی نرم‌افزار پرسیده شده بود.

۱۲- برای یک کودک ۸ ساله توضیح بده که مودم/روتر چیست و چطور عمل می‌کند. این سؤال از نامزد شغل مشاور خانگی پرسیده شده بود.

۱۳- هر روز در دنیا چند کودک به دنیا می‌آیند؟ سؤال نامزد شغل مدیریت منابع جهانی

۱۴- روی یک میز، ۱۰۰ تا سکه گذاشته‌ایم. ۱۰ تا طرف شیرشان بالاست و ۹۰ تا هم طرف خطشان به سمت شماست. شما به هیچ طریقی نمی‌توانید مثلا با لمس کردن یا بینایی متوجه شوید که کدام یک شیر یا خط هستند.

سکه‌ها را به دو قسمت تقسیم کن، طوری که در هر قسمت تعداد مساوی از سکه‌های شیر و خط وجود داشته باشد.

سؤال نامزد شغل مهندسی نرم‌افزار

۱۵- اپلیکیشن مورد علاقه‌ات را چطور تست می‌کنی؟ سؤالی که از نامزد مهندسی کنترل کیفیت نرم‌افزار پرسیده شده بود.

۱۶- سه جعبه داریم که در یکی فقط پرتقال قرار داده شده، دومی فقط محتوایش سیب است و در آخری سیب و پرتقال چیده شده.

منتها برچسب رو «همه» جعبه‌ها اشتباه است.

چطور می‌توانید با باز کردن یک جعبه، بدون اینکه به درونش نگاه بکنید، جعبه‌ای را بردارید که میوه‌هایش از یک جنس باشد؟

حالا اگر این جعبه را انتخاب کردید و فهمیدید که جعبه سیب یا پرتقال است، چطور می‌توانید دو جعبه دیگر را به درستی برچسب بزنید؟

سؤال نامزد مهندس کنترل کیفی نرم‌افزار

44 سؤال بسیار دشوار و گاه عجیب و غریب که اپل در مصاحبه‌های استخدامی خود پرسیده است 
۱۷- سناریو: تصور کنید که یا یک مشتری خانم خشمگین مواجه شده‌اید که ۲۰ دقیقه‌ای برای کمک شما معطل شده و انتظار کشیده و آشوب به پا کرده.

حالا او ادعا می‌کند که به خاطر نارضایتی از شما، قصد دارد که برای خرید کامپیوتر به فروشگاه مایکروسافت یا «بست بای» برود.

چطور مشکل را حل می کنید؟

۱۸- مشتری‌ای تماس می‌گیرد و تقاضای راهنمایی در مورد کامپیوترش را می‌کند. منتها کامپیوتر او بسیار قدیمی و از رده خارج است. چه کار می‌کنید؟

سؤال نامزد مشاوره از راه دور اپل

۱۹- آیا باهوشی؟ نامزد شغل مهندسی معماری

۲۰- ناکامی‌هایت چه بوده‌اند و چه درسی از آنها گرفته‌ای؟

سؤال نامزد مدیریت نرم‌افزارها

44 سؤال بسیار دشوار و گاه عجیب و غریب که اپل در مصاحبه‌های استخدامی خود پرسیده است 
۲۱- آیا پیش آمده که تا حالا با تصمیم مدیرت مخالف باشی؟ این عدم توافق را چطور مدیریت کرده‌ای؟ مثالی از این مورد برای من بزن و بگو که نتیجه نهایی چه بوده و اگر از آن مدیری که با او چالش داشته‌ای، امروز بپرسیم که چه نظری در مورد تو دارد، احتمالا پاسخش چه خواهد بود؟

سؤال نامزد مهندسی نرم‌افزار

۲۲- تصور کن که یک لیوان آب را یک صفحه یک گرامافون در حال کار گذاشته‌ای و به آهستگی سرعت گردش صفحه را زیاد می‌کنی.

چه اتفاقی برای لیوان آب می‌افتد؟ یک طرفی می‌شود و می‌افتد، به تدریج به سمت لبه می‌رود و سر می‌خورد یا اینکه آبش به بیرون می‌ریزد؟

سؤال نامزد شغل مهندسی مکانیک

۲۳- چیزی را برای من تعریف کن که تو در طول عمرت به خاطر آن به خودت افتخار کرده‌ای.

سؤال نامزد مدیریت مهندسی نرم‌افزار

۲۴- آیا خودت را خلاق می‌دانی؟ یک چیز خلاقانه که به آن فکر کرده‌ای را برای من شرح بده.

سؤال نامزد مهندسی نرم‌افزار

۲۵- تعریف کن که آیا تا حالا پیش آمده در برخوردی خیلی متواضعانه و فروتن عمل کنی؟

سؤال نامزد شغل متخصص خرده‌فروشی

۲۶- چه چیز مهم‌تر است؟ برطرف کردن مشکل یک مشتری یا ایجاد یک تجربه خوب برای یک مشتری؟

سؤال نامزد حرفه مشاوره از راه دور

44 سؤال بسیار دشوار و گاه عجیب و غریب که اپل در مصاحبه‌های استخدامی خود پرسیده است 
۲۷- چرا اپل نامش را از Apple Computers Incorporated به Apple Inc. تغییر داد؟

۲۸- به نظر می‌رسد که آدم مثبتی هستی. چه چیزهایی می‌تواند روحیه‌ات را عوض کند.

نامزد شغل متخصص اتاق خانواده

۲۹- نقش کارمندی را بازی کن که می‌خواهد تلفنی به یک مشتری کمک کند.

۳۰- انگیزه‌ات از آمدن به اینجا چه بوده؟ سؤال نامزد شغل مهندسی نرم‌افزار

۳۱- تصور کن که اپلیکیشنی مثل آی‌تونز داری که به مرور زمان، تصویر خیلی قدیمی به کار گرفته شده در آن به کار نمی‌آیند و باید حذف بشوند، چه راهبردی برای حذف یکباره این تصاویر به دردنخور داری؟

سؤال تامزد شغل مهندسی نرم‌افزار

44 سؤال بسیار دشوار و گاه عجیب و غریب که اپل در مصاحبه‌های استخدامی خود پرسیده است 
۳۲- تصور کن که ما کیسه‌ای داریم که در آن مقداری سکه است. تعدادی از این سکه‌ها مثل سکه‌های عادی هستند که با هر بار انداختن آنها، احتمال شیر یا خط آمدنشان، ۵۰ درصد است. اما بعضی از سکه‌ها هم طوری هستند که احتمال شیر و خط شدنشان، ۵۰ درصد نیست، یعنی تمایل دارند که بیشتر مواقع شیر یا خط بیایند.

حالا تصور کن که به صورت تصادفی یک سکه را برداشته‌ای و سه بار انداخته‌ای و نتیجه این طوری شده: شیر – شیر – خط.

حالا احتمال این را حساب کن که سکه‌ای را که برداشته‌ای جزو سکه‌های «منصف» بوده باشد یا سکه‌های «غیرمنصف».

سوال نامزد شغل تحلیل پیشرو

۳۳- بهترین روز خود را در ۴ سال اخیر، توصیف کن.

سؤال نامزد مدیریت پروژه

۳۴- وقتی به درون فروشگاه اپل به عنوان یک مشتری پا می‌گذاری، اولین احساس یا چیزی که به آن توجه می‌کنی، چیست؟

۳۵- چرا می‌خواهی کارمند اپل بشوی و تصور می‌کنی که اگر اپل تو را استخدام کند، چه جنبه خوبی از کار فعلی‌ات را از دست می‌دهی؟

سؤال نامزد شغل مهندسی نرم‌افزار

44 سؤال بسیار دشوار و گاه عجیب و غریب که اپل در مصاحبه‌های استخدامی خود پرسیده است 
۳۶- یک توستر نان را چطور آزمایش می‌کنی؟

سؤال نامزد شغل مهندسی کنترل کیفیت نرم‌افزار

۳۷- تصور کنی که امروز به کوهنوردی بروی، فردا در همان ساعتی که امروز شروع به کوهنوردی کرده‌ای بخواهی برگردی.

حالا به من بگو، امکان دارد که از جای خاصی از مسیر، درست در همان زمانی که دیروز از آن گذر کرده‌ای، عبور کنی؟

۳۸- آیا جزو آن دسته از آدم‌هایی هستی که به خاطر علاقه به مسائل فنی، علاقه داری در شرکت اپل کار کنی؟

سؤال نامزد شغل متخصص خرده‌فروشی

۳۹-

فقط با تغییر یک چیز در معادله بالا، کاری کن که معادله از نظر ریاضی درست بشود.

سوال نامزد شغل مهندسی آزمایش توسعه نرم‌افزار

۴۰- بستنی مورد علاقه‌ات چیست؟

سؤال نامزد دستیاری اداری

44 سؤال بسیار دشوار و گاه عجیب و غریب که اپل در مصاحبه‌های استخدامی خود پرسیده است 
۴۱- چگونه یک مدل زنجیره منابع کارا می‌سازی؟

سؤال نامزد شغل برنامه‌ریز نیازمندی‌های منابع و مواد

۴۲ – آیا پیش آمده که تا حالا دوستی را رنجانده باشی؟ چطور این قضیه را مدیریت کرده‌ای؟

۴۳- چطور یک گلایدر برای همکارانت طراحی می‌کنی که بتوانند با آن به کره شمالی برسند؟

سؤال نامزد شعال طراحی آزمایش سخت‌افزار

۴۴- اگر بخواهی بازار فروش جدیدی برای آی‌فون ایجاد کنی، در گام نخست از آن بازار چه اطلاعاتی کسب می‌کنی؟

سؤال نامزد شغل امور مالی


منبع: برترینها

خلاصه ای از کتاب «افسانه کارآفرینی»

مجله پنجره خلاقیت – سیما فاطمی پور: این یک افسانه است که کسب و کارهای کوچک به دست کارآفرینان واقعی ساخته می شود. واقعیت این است که اغلب کسب و کارها را کسانی می سازند که قبلا برای دیگران کار می کرده اند (مانند طراحان، نجارها، …). آنها کار خود را بلد هستند، پس تصمیم می گیرند وارد دنیای کسب و کار شوند، و این تصور خطرناک را دارند که مهارت های فنی بالای شان برای اداره کسب و کاری مربوط به آن تخصص کافی است.

مایکل گربر معتقد است برای راه اندازی کسب و کار کوچک باید این فرآیند هفت مرحله ای را طی کنید:

 خلاصه ای از کتاب «افسانه کارآفرینی»

۱٫ هدف اصلی خود را در زندگی مشخص کنید. هدف اصلی شما نباید کسب و کارتان باشد، بلکه هدف تان مربوط به خود زندگی باشد.

۲٫ هدف استراتژیک خود را تعیین کنید. وقتی کسب و کارتان ساخته شد چه شکلی دارد و چطور کمک می کند شما به هدف بزرگ زندگی خود نزدیک تر شوید.

۳٫ استراتژی سازمانی خود را بیابید تا بتوانید ارزیابی و مستندسازی کنید و نقش ها را طوری تعیین کنید که به سمت مجموعه ایده آل خود حرکت کنید.

۴٫ استراتژی مدیریت خود را تعیین کنید تا هر کسی که استخدامش کردید بتواند دقیقا مثل شما کارها را انجام دهد.

۵٫ استراتژی انسانی خود را تعیین کنید. یعنی تیمی بسازید که کارهای مورد نظر شما را انجام دهند. کسب و کارتان به چه نقش هایی نیاز دارد و چه کسانی می توانند آن نقش ها را بر عهده بگیرند؟

۶٫ استراتژی بازاریابی خود را تعیین کنید. نیازهای مشتری را درک کنید و محصولی بسازید که آن نیاز را برآورده کند.

۷٫ استراتژی سیستمی خود را برقرار کنید. از جمله سیستم های سخت افزاری و نرم افزاری برای انجام تعهدات داده شده به مشتریان.

کسب و کارتان باید از هدف اصلی شما در زندگی پشتیبانی کند. کسب و کار نباید خود هدف زندگی باشد. به این منظور برای رشد کسب و کارتان باید هفت مرحله بالا را طی کنید.

شش قانون برای کسب و کار موفق و قابل الگوبرداری:

برای سهامداران و افراد ذی نفع سازمان تان ارزش مداوم خلق کنید.

کاری کنید تا افرادی با پایین ترین سطح مهارتی بتوانند کارها را انجام دهند.

دقت و نظم را در کارهای تان رعایت کنید.

تمام کارهای لازم را به شکل دستورالعمل های اجرایی درآورده و ثبت کنید.

به مشتریان خدمات قابل پیش بینی، یکسان و قابل اعتماد ارائه دهید.

از کدها، رنگ ها و علایم یکسان استفاده کنید. (مثل رنگ وسایل و لباس ها)

همه ما شخصیت های چند بُعدی داریم، با ویژگی هایی که اغلب با هم در تضاد هستند. کسی که صاحب یک کسب و کار است فقط کارآفریان، یا مدیر و یا متخصص نیست. صاحب کسب و کار همه این سه شخصیت را دارد؛ این سه شخصیت همزمان در یک فرد بروز پیدا می کند. به این ترتیب چنین شخصی باید با تمایلات، نیازها و خواسته های هر سه وجه این شخصیت کنار بیاید.

خلاصه ای از کتاب «افسانه کارآفرینی»

سه جنبه شخصیت صاحب کسب و کار

۱٫ کارآفرین

  • خالق چشم انداز، رویاپرداز و نوآور است.
  • در آینده زندگی می کند.
  • تشنه کنترل و تغییر است.
  • برای پیش بردن کسب و کار ایده آل است.

۲٫ مدیر

  • شخصیتی عملگرا، برنامه ریز و دارای قدرت سازماندهی است.
  • در گذشته زندگی می کند.
  • تشنه نظم و سازماندهی است.
  • مشکلات را می بیند و وضعیت موجود را حفظ می کند.
  • برای حفظ ثبات و دوام کسب و کار ایده آل است.

۳٫ متخصص

  • صاحب تخصص و اهل انجام دادن کارهاست.
  • در زمان حال زندگی می کند.
  • دوست دارد در زیر و بم کار غرق شود. به رویاها و چشم انداز و سیستم ها علاقه ای ندارد.
  • برای اجرا ایده آل است.

برای این که کسب و کاری رشد و تکامل یابد، صاحب آن باید از تغییر استقبال کند تا نیازهای آن کسب و کار را برآورده کند.

گربر سه مرحله را برای رشد یک کسب و کار معرفی می کند: طفولیت، رشد و بلوغ.

در مرحله طفولیت، متخصص خود به تنهایی تمام کارها را انجام می دهد. اگر متخصص را از کسب و کار حذف کنید، چیزی از آن باقی نمی ماند.

در مرحله رشد و توسعه، متخصص از منطقه امن خود خارج شده و مهارت های جدیدی می آموزد و در اولویت های خود برای نحوه گذراندن زمان خود تجدید نظر می کند.

در مرحله بلوغ، کسب و کار کاملا درک می کند که چطور به اینجا رسید و دقیقا می داند که چه باید بکند تا به نقطه هدف خود برسد.

شرکت هایی که بلوغ می رسند (مانند دیزنی، اپل، …) از همان ابتدا، تصویر روشنی دارند از این که وقتی به مرحله بلوغ برسند چه شکلی خواهند بود و از ابتدای کار طوری رفتار می کنند که انگار به آن مرحله رسیده اند. کلید رشد کسب و کار این است که از همان اوایل مسیر با این هدف برنامه ریزی کنیم که روزی کسب و کارمان بدون حضور خودمان بچرخد و رشد کند.

همچنین طرح کسب و کارتان را باید طوری بریزید که هماهنگی و تعادل میان سه شخصیت شما را برقرار کند. به این ترتیب کارآفرین کسب و کار را به پیش می راند. مدیر ثبات و دوام آن را تضمین می کند، و متخصص با بخش های عملی و زیروبم آن سروکار دارد.

مایکل گربر معتقد است شما باید روی کسب و کارتان کار کنید، نه داخل آن. باید طوری آن را بسازید که قابل الگوبرداری و تکرار باشد. چه بخواهید در آینده آن را بفروشید و چه بخواهید امتیاز آن را به کسی واگذار کنید، این تنها راهی است که مطمئن شوید کسب و کارتان به شما وابسته نیست.

به این منظور برای اعطای حق امتیاز، نه تنها حق بازاریابی و فروش محصولات خود را به دیگران می دهید، بلکه کل سیستم کسب و کارتان را منتقل می کنید. برخلاف نرخ بالای شکست کسب و کارهای سنتی، مدل اعطای نمایندگی یا حق امتیاز ۹۵ درصد احتمال موفقیت دارد.


منبع: برترینها

دلایل برتری بازاریابی محتوایی شخصی سازی شده

در روزگار و دورانی که روش های سنتی تبلیغات با شکست روبرو می شوند و رسانه های اجتماعی شاهد رشد روزافزونی هستند، به نظر می رسد که انتخاب بازاریابی محتوایی بهترین استراتژی برای صاحبان کسب و کار و بازاریاب ها در جهت رشد و پیشرفت برنامه های بازاریابی شان باشد. خواسته های مشتریان روز به روز بیشتر می شود و دیگر روشهای سنتی تبلیغات نمی تواند آنها را قانع کند. آنها فقط نمی خواهند که اطلاعات دریافت کنند، آنها می خواهند تعامل داشته باشند و سرگرم شوند.

مردم -چه متوجه باشند یا خیر- همیشه تحت بمباران تبلیغاتی قرار دارند. در چنین شرایطی، تنها راه برای کسب موفقیت این است که به اندازه کافی خودتان را متمایز نشان بدهید تا مشتری برای انتخاب برند شما متقاعد شود. این تمایز را می توانید از طریق محتوای شخصی سازی شده ایجاد کنید و به نظر می رسد که امروزه، یکی از رموز موفقیت در بازاریابی محتوایی همین است.

مشتریان در فضای رقابتی موجود، انتظار دارند که محتوای دریافتی شان با نیازها و خواسته های آنها هماهنگ باشد. از جمله کمپانی های مطرح که به این سمت و سو گرایش پیدا کرده اند می توان به آمازون (با توصیه هایی که بر اساس بازدیدها و خریدهای قبلی مشتری به او ارائه می کند)، نت فلیکس (پیشنهاداتی که برای ویدیوی بعدی به کاربر می دهد) و استارباکس (درج نام مشتری روی لیوان قهوه) اشاره کرد.

اما چرا شما باید با وقت و پول خود در این رویکرد سرمایه گذاری کنید؟

افزایش احتمال خرید

بر اساس آمار و ارقام، بازاریابی محتوایی شخصی سازه شده عملاً روی فروش تاثیر می گذارد و شرکتهایی که از این استراتژی استفاده کرده اند، شاهد یک رشد ۱۹ درصدی در فروش خود بوده اند. مشتریان، دیگر با دریافت یک ایمیل اطلاع رسانی درباره فروش ویژه اقناع نمی شوند. آنها یک امتیاز ویژه برای شخص خودشان می خواهند.

بازاریاب ها این خواسته مشتریان را با ارسال پیشنهادات شخصی سازی شده برآورده می کنند. این پیشنهادات بر اساس موقعیت جغرافیایی کاربر، مواردی که قبلا خریداری کرده یا از آنها بازدید کرده است و هر موردی که به شخص کاربر محدود می شود و به او نشان می دهد که شرکت برایش اهمیت قائل است ارائه می شوند. انجام موفقیت آمیز این استراتژی انگیزه مشتری را افزایش داده و خرید از شما را افزایش می دهد. اگر یک تجربه مناسب را برای مشتریان فراهم کنید، بارها و بارها به شما مراجعه خواهند کرد.

ایجاد تمایز با رقبا

در سال ۲۰۱۶، ۸۹ درصد از کسب و کارهای بنگاه به بنگاه (B2B یا کسب و کار به کسب و کار) دست کم از یکی از انواع بازاریابی محتوایی استفاده می کردند و پیش بینی می شود که این رقم سال به سال افزایش پیدا کند. این به آن معنی است که باید راهی پیدا کنید تا بتوانید از بقیه متمایز باشید. در واقع، دیگر فقط ارائه محتوای باکیفیت کافی نیست، تقریبا همه محتوای باکیفیت ارائه می کنند.

اما برای ایجاد تمایز، چه راهی بهتر از اینکه کاری کنید که به مشتریان «احساس خاص بودن» دست بدهد؟ اگر مشتری بتواند بین یک ایمیل عمومی استاندارد و یک پیشنهاد شخصی منحصر به فرد یکی را انتخاب کند، همیشه دومی برایش جذاب تر خواهد بود.

ایجاد یک تصویر بهتر از برند

هنگامی که نوبت به خلق یک برند واقعا خارق العاده می رسد، تجربه مشتری همه چیز است. قطعا ترجیح می دهید که وقتی نام برند شما به ذهن مشتری می آید، بهترین افکار، ایده ها و احساسات را همراه با آن تداعی کند. اینجا جایی است که محتوای شخصی سازی شده وارد ماجرا می شود.

چه راهی برای تحت تاثیر قراردادن مشتری بهتر از این وجود دارد که کاری کنید که احساس کند ارزشمند است؟ شما می توانید با ارائه پیشنهادات شخصی سازی شده و ارسال ایمیل هایی که به نظر می رسد شخصا نشسته اید و برای مشتری مورد نظر نوشته اید، به آنها نشان بدهید که برایتان ارزشمند هستند. این کار درک مثبتی از برند شما در ذهن مشتری ایجاد می کند و باعث می شود که احتمال خرید از شما افزایش پیدا کرده و مشتریان تان کسب و کار شما را به دیگران نیز پیشنهاد کنند.

تمایل مشتری به پرداخت مبالغ بیشتر

به نظر می رسد که از طریق محتوای شخصی سازی شده، نه تنها احتمال خرید مشتریان از شما افزایش پیدا می کند، بلکه مشتری مبالغ بیشتری را هم خواهد پرداخت! مشتریان واقعا به یک تجربه شخصی سازی شده اهمیت می دهند، و اگر چنین چیزی مستلزم کمی افزایش هزینه باشد، عموماً با آن هم مشکلی ندارند. یک نظرسنجی نشان می دهد که ۷۷ درصد از مشتریان، برندی که تجربه شخصی سازی شده ای را ارائه می کند را به دیگران پیشنهاد می کنند و حاضرند مبلغ بیشتری نیز برای خرید محصولات یا خدمات آن بپردازند. هرچه این تجربه اختصاصی تر و بهتر باشد، تمایل مشتری برای صرف هزینه روی آن بیشتر می شود. اگر این تجربه به اندازه کافی خاص به نظر برسد، مشتری هم حاضر خواهد بود تا مبالغ خاصی را پرداخت کند.


البته در نهایت، چیزی که برای یک کسب و کار اهمیت دارد درآمد است و شخصی سازی تاثیر خود را در این راستا اثبات کرده است. مشتری از اینکه احساس کند که تنها فردی است که به او توجه می کنید لذت می برد و به کسب و کار شما وابسته می شود. اگر به درستی شخصی سازی کنید، سرمایه گذاری ارزشمند و پربازدهی انجام داده اید.


منبع: گویا آی‌تی

با این کارها، کارمندان‌تان را ناامید نکنید

مجله پنجره خلاقیت – ترجمه غزاله رسول زاده: ما به عنوان مدیر و کارفرما باید به جای توجه به جزییات بی اهمیت، به معنای اصلی مدیریت توجه کنیم تا به کارمندان خود کمک کنیم که به بهترین شکل ممکن از توانایی های خود استفاده کنند.

مدیریت را به شکل های گوناگون و متفاوتی معنا کرده اند اما تعریفی که «متیو آدامز» از مدیریت ارائه داده، بهترین تعریفی است که تا به حال شنیده ام. او مدیریت را به این صورت تعریف می کند: «مدیریت یعنی به قدری فروتن باشید که اولویت را با کارمندان خود قرار دهید تا شرکت بتواند پیشرفت کند.»

نکته مهم در این تعریف این است که به عنوان یک مدیر باید به نیازها و تصمیمات خود غلبه کنید تا باعث پیشرفت شرکت تان شوید. همچنین متوجه می شوید که مدیریت سه بخش مجزا اما وابسته به هم را تحت تاثیر قرار می دهد. این سه بخش عبارتند از: مدیر، کارمند و کسب و کار.

مدیریت یک خیابان یکطرفه نیست؛ همه را تحت تاثیر قرار می دهد.

آیا شما با هدر دادن وقت کارمندان تان در حق آنها کوتاهی می کنید؟

متاسفانه ما به عنوان یک مدیر، هیچ وقت به معنای واقعی مدیریت توجه نمی کنیم. مدیریت این نیست که شما به کارمندان تان دستور دهید تا خودتان را راضی کنید یا به هدف های مشخص خودتان برسید. مدیریت یعنی خودخواهی را کنار بگذارید و کارمندان خود را در جایگاه مناسب قرار دهید تا بتوانند باعث پیشرفت شرکت و خودشان شوند. با توجه به این نکات، آیا شما در حق کارمندان تان کوتاهی می کنید؟

کارهای خطرناکی که کارمندان‌تان را ناامید می کند

آیا وقت آنها را هدر می دهید؟

پس بیایید نگاهی به رایج ترین روش های اشتباهی که باعث می شود مدیران کسب و کار، کارمندان شان را گمراه کنند بیندازیم و ببینیم چگونه می توان بر این اشتباهات غلبه کرد.

۱٫ شما به اندازه کافی واضح و شفاف صحبت نمی کنید

شما باید برای بالا بردن ارزش کارمندان تان، برای هر کدام نسبت به هدف های بزرگ شرکت، هدف های کاری جداگانه تعیین کنید. با این کار ما مطمئن می شوید که کارمندان به اندازه کافی با انگیزه اند و می توانند باعث نتایج مثبت در کسب و کار شوند.

متاسفانه بسیاری از مدیران تصویر روشنی از هدف اصلی شرکت به کارمندان نمی دهند. بر اساس ارزیابی بیش از سه هزار کارمند از شرکت های مختلف توسط گالوپ، تنها ۴۱ درصد از آنها می دانستند هدف شرکت شان چیست و کدام ویژگی شرکت شان را در بازارهای جهانی متمایز می کند. این یعنی از هر ده کارمند شش نفر درک درستی از هدف اصلی شرکت شان ندارند.

شما مسئول پیشرفت کارمندان و در نتیجه کسب و کارتان هستید. به عنوان مدیر، شما باید اولویت خود را با شفاف سازی هدف های تان قرار دهید وگرنه شما در حق همه بی عدالتی می کنید و به طور صریح می توان گفت وقت کارمندان تان را هدر می دهید.

۲٫ شما در رعایت مقررات افراط می کنید.

بیشتر مالکان کسب و کار، مدیرعاملان و مدیران در صنعت های متفاوت، به اشتباه فکر می کنند که قانون و مقررات کلید یک مدیریت موفق است. با این که وضع مقررات و حفظ آنها نیز منافعی دارد اما افراط در این کار سرانجام کارمندان را بی انگیزه می کند و به توانایی مدیریت شما صدمه می زند.

کارهای خطرناکی که کارمندان‌تان را ناامید می کند

به یاد داشته باشید مدیریت کنترل کردن نیست. اگر شما فهرستی از قوانین طولانی دارید و کارمندان شما مجبور به اطاعت از این قوانین هستند، شما مدیریت را با کنترل کردن اشتباه گرفته اید و در نتیجه مانع رشد کسب و کارتان می شوید.

۳٫ شما با کارمندان تان صمیمی نیستید.

فکر کنید به گذشته برگشته اید و یک کارمند معمولی هستید، از مدیران و مافوق خود چه انتظاری دارید؟ در بیشتر موارد پاسخ، رفتار مناسب و صمیمی بودن است. یک مدیر باید با کارمندان رابطه خوبی داشته باشد تا کارمندان بتوانند نظرات و انتقاداتش را جویا شوند و به فرصت های کاری جدیدی دست پیدا کنند.

راه های زیادی برای صمیمی بودن وجود دارد اما در اینجا فقط سه راهکار مشخص و قابل اجرا به شما ارائه می دهیم تا ببینید صمیمی بودن در عمل به چه صورت است.

الف – در اتاق کارتان را باز بگذارید.

بیشتر مدیران و کارفرمایان هنگام مصاحبه با افراد جویای کار و جلساتی که با کارمندان تازه کار دارند، وانمود می کنند باز بودن در اتاق شان یک سیاست همیشگی است. اما آیا واقعا همین طور است؟ اگر می خواهید کارمندان تان متوجه شوند شما با آنها صمیمی هستید؛ محسوس ترین کار باز گذاشتن در اتاق تان است.

کارهای خطرناکی که کارمندان‌تان را ناامید می کند

ب – لبخند بزنید و با کارمندان ارتباط نگاهی داشته باشید.

آیا وقتی در شرکت تان قدم می زنید اخم می کنید و مستقیم به روبرو نگاه می کنید؟ حتی اگر سهوا این طور رفتار می کنید باید بدانید که با این کار شما به کارمندان نتان می گویید که بهتان نزدیک نشوند. شما می توانید به شکل دیگری قابل احترام باشید. بنابراین لبخند بزنید و با آنها ارتباط نگاهی داشته باشید. این کار بسیار ساده و در عین حال تاثیرگذار است.

ج – در ارائه نکات و توصیه به کارمندان پیش قدم باشید.

کارمندان (به خصوص کارمندان مطیع) به ندرت خواستار توصیه و نکات مهم می شوند. به عنوان یک مدیر، شما باید در این کار پیش قدم باشید. با کارمندان شروع به صحبت کنید و نکاتی را که به ذهن تان می رسد به آنها بگویید.

مدیران خوب همیشه صمیمی و در دسترس هستند. اگر شما خود را در اتاق کارتان محبوس کرده اید بهتر است روش کارتان را تغییر دهید. از کارمندان به بهترین نحو استفاده کنید. هدف اصلی شما باید این باشد که از وقت کارمندان تان برای پیشرفت کسب و کارتان استفاده کنید. اگر شما هر کدام از این اشتباهات را مرتکب شوید از وقت شان استفاده مناسبی نکرده اید.


منبع: برترینها

۲۰ سوال رفتاری برای طرح در مصاحبه های شغلی

انتخاب سوالات مناسب برای مصاحبه، نقش موثری در استخدام افراد مناسب و حذف متقاضیان نامتناسب دارد

مدیران و مسئولان استخدام، ساعتهای بیشماری از وقت خود را برای پرسیدن سوالات استخدامی از متقاضیان شغلی تلف می کنند و در نهایت، بسیاری از افرادی که استخدام می شوند تو زرد از آب در می آیند و به شرکت لطمه می زنند.

کاری که غالب مدیران انجام نمی دهند این است که از پرسیدن سوالاتی مانند «چرا باید شما را استخدام کنیم» به سوی سوالات رفتاری که ابهام را حذف می کنند و به ریشه پاسخی که به دنبال آن هستند می پردازند هجرت نمی کنند. پیچیده بود؟ توضیح می دهیم.

مصاحبه های رفتاری

مصاحبه های رفتاری روی عملکرد گذشته به عنوان بهترین پیش بینی کننده عملکرد آینده تاکید می کنند. اساساً، هنگامی که سوالات رفتاری می پرسید، دیگر بر پایه مفروضات سوال نمی کنید، بلکه سوالاتی می پرسید که باید بر اساس واقعیات به آنها پاسخ داده شود.

تفاوت اینجا است: به جای آنکه مسئول استخدام از متقاضی بپرسد که اگر فلان شرایط رخ می داد چکار می کرد، از او سوال می کند که در فلان شرایط چه رفتاری از خود نشان داده است.

مصاحبه کننده سوال می پرسد و کندوکاو می کند (مثل پیاز، لایه به لایه جلو می رود)، درباره جزئیات می پرسد، و به متقاضی اجازه نمی دهد که کلی صحبت کند یا به نظریه پردازی بپردازد.

این مزیتی را برای مسئول مصاحبه فراهم می کند؛ متقاضی فرصتی برای بیان داستان هایی که احتمالا از قبل آماده کرده یا پاسخ های متداول پیدا نمی کند.

۲۰ سوال برای ارزیابی انگیزه

اگر شرکت شما برای کارکنانی که طبیعت و نگرش کارآفرینانه ای دارند ارزش قائل است، دست به کار شوید و زاویه دید خود را از نظری به عملی تغییر بدهید. موارد زیر ۲۰ سوال رفتاری هستند که استفاده از آنها می تواند پاسخ های روشنگرانه ای را در اختیار شما قرار بدهد و شما را در مسیر پیداکردن کارکنانی که انگیزه بی نظیری برای جایگاه شغلی مورد نظر دارند قرار دهد:

  1. گاهی امکان دارد که حجم کاری شما غیرقابل مدیریت شود. موقعیتی را توصیف کنید که متوجه شدید که نمی توانید چند پروژه را به موقع تحویل بدهید. در این رابطه چه کاری انجام دادید؟
  2. درباره یکی از ایده های خود صحبت کنید که مستلزم مشارکت همکارانتان بود و باعث بهبود کسب و کار شد.
  3. هنگامی که در شغل قبلی خود وقت اضافی داشتید، چگونه از این زمان برای کارآمدتر کردن و افزایش بازده خود استفاده می کردید؟
  4. گاهی از شما خواسته خواهد شد که کارهای متعددی را به طور همزمان انجام بدهید. چگونه تصمیم می گیریدکه کدام از همه مهتر است و چرا؟
  5. درباره موقعیتی صحبت کنید که متوجه یک مشکل در یک فرآیند شدید و توضیح بدهید که چه گام هایی را برای حل مشکل برداشتید؟
  6. چه فرآیندها یا تکنیک هایی را برای آسانتر کردن یا کارآمدتر کردن کار یاد گرفته اید؟ چگونه آنها را کشف کردید و چگونه ایده های خود را به مرحله اجرا در آوردید؟
  7. یک نمونه از ایده های تازه که در طول شش ماه گذشته به رئیس خود ارائه کرده اید را بیان کنید. مراحلی که برای اجرای آن ایده پشت سر گذاشتید را توضیح بدهید.
  8. موقعیتی را شرح بدهید که طی آن برای انجام کار از انتظارات رئیس خود هم فراتر رفته اید.
  9. در مورد زمانی صحبت کنید که یک رویکرد جدید، نامتعارف یا متفاوت برای رسیدگی به یک مساله یا مسئولیت پیدا کردید.
  10. در مورد پروژه یا ایده ای صحبت کنید که عمدتاً به خاطر تلاش های شما با موفقیت پیاده یا اجرا شده است.
  11. هنگامی که برای دستیابی به یک هدف با موانع زیادی روبرو می شوید، چه واکنشی نشان می دهید؟ چگونه بر موانع غلبه می کنید؟
  12. همه در محل کار، روزهای خوب و بدی دارند. یک روز واقعا خوب را به خاطر بیاورید و توضیح بدهید که چرا آن روز، روز خوبی بود.
  13. هنگامی که با مانعی بر سر راه رسیدن به اهداف روبرو می شوید، چگونه انگیزه خود را حفظ می کنید؟ روش تان را توضیح بدهید.
  14. اگر متوجه شوید که با تیمی همکاری می کنید که انگیزه ای ندارند، شما چطور انگیزه خودتان را حفظ می کنید و به بقیه انگیزه می دهید؟
  15. محیط یا فرهنگ کاری که در آن بیشتر راحت و کارآمد هستید را توصیف کنید.
  16. درباره شغلی صحبت کنید که بیش از همه رضایت شما را برآورده می کرد. عکس آن چطور؟ دلیل اینکه این مشاغل را دوست داشتید یا از آنها بیزار بودید چه بود؟
  17. برای زندگی خود چه اهدافی -و از جمله اهداف شغلی- را تعیین کرده اید؟
  18. موقعیتی را توصیف کنید که طی آن روی کسی تاثیر مثبتی گذاشته اید. چه کاری انجام دادید؟ واکنش طرف مقابل چه بود؟ به نظر شما چرا چیزی که رخ داد، رخ داد؟
  19. سبک کاری مورد علاقه شما چیست؟ ترجیح می دهید که به تنهایی یا به عنوان عضوی از یک تیم کار کنید؟ اگر بتوانید انتخاب کنید، چند درصد از وقت خود را به هر یک اختصاص می دهید؟
  20. اعمال و رفتاری از رئیس یا ناظر قبلی/فعلی خود را شرح بدهید که واکنش شما نسبت به آنها کارامدی و بازده بیشتر بوده است؟

هنگامی که پاسخ هایی که دریافت می کنید را مد نظر قرار می دهید، باید به چندین مولفه توجه کنید: چه چیزی به متقاضی انگیزه می دهد؟ کدام محیط کار انگیزه او را تقویت می کند؟ آیا محیط کاری شما با نیازهای متقاضی برای اینکه خودانگیخته باشد و خودش در کارها پیشگام شود هماهنگ است؟

تمایلات، انگیزه ها و سرسختی متقاضی باید با شغل مورد نظر مطابقت داشته باشد. به عنوان مثال، استخدام فردی که بیشتر از کار انفرادی لذت می برد برای شغلی که انجام آن مستلزم همکاری موثر با دیگران است منطقی نخواهد بود.

غالبا بهتر است به سرنخ هایی در پاسخ های متقاضی دقت کنید که به وضوح نشان می دهند که همّ و غمّ او کمک به دیگران، خلاقیت، آغاز و به سرانجام رساندن و انجام هر کاری است که برای موفقیت و بهترشدن تیم لازم است.


منبع: گویا آی‌تی

عروسک‌ های پارچه‌ای؛ رسیدن به جریان‌ های درآمدی

یادم می‌آید وقتی به مدرسه می‌رفتم،‌ درست کردن کاردستی و عروسک‌سازی با تکه‌ پارچه‌های به جا مانده از خیاطی مادرم بهترین سرگرمی‌ اوقات فراغتم بود. عروسک‌هایم را با کمترین هزینه ولی با ذوق و اشتیاق بسیار می‌ساختم. پارچه و کامواهای رنگی و دکمه‌های براق روی لباس عروسک‌هایم حس تازگی و نشاط کودکانه را حتی در بزرگ‌ترها زنده می‌کرد. وقتی با بچه‌های فامیل دور هم جمع می‌شدیم، با عروسک‌ها در دنیای پر از خیال کودکانه‌مان تا دوردست‌ها سفر می‌کردیم.

از حس خوب عروسک‌های پارچه‌ای تا رسیدن به جریان‌های درآمدی 
سال‌ها از آن روزها می‌گذرد. گاهی در دنیای رقابتی و پر از فراز و نشیب امروز، دلم برای آن حس آرام و کودکانه تنگ می‌شود. روزی با خودم گفتم شاید بهتر باشد مثل همان دوران مدرسه بعد از کار سخت روزانه‌ دوباره سری به تکه پارچه‌های اضافه جعبه خیاطی بزنم و برای آرامش و سرگرمی خودم هم که شده عروسک‌سازی را دوباره شروع کنم.

ایده‌ای که در ذهن داشتم را اجرا کردم. طولی نکشید که اتاق کارم پر شد از عروسک‌‌های دست‌سازی که انگار هر کدام‌شان حرف‌های زیادی برای گفتن داشتند. به خودم گفتم می‌توانم با سرعت و تنوع بیشتری عروسک بسازم و حتی کسب و کار خانگی‌ای راه بیاندازم و از این راه به عنوان شغل دوم، کسب درآمد کنم.

اما فکرم درگیر سوالات زیادی شد.

    – چه طور می‌توانم با این کار پول دربیاورم؟

پول‌ درآوردن نیازمند هزینه‌ است. باید بتوانم ارزش و وجه تمایز محصولاتم را با رقبای داخلی و خارجی‌شان به خوبی نشان دهم. لازم است مشتری محصولات دست‌سازم را ببیند و حس خوب آنها را درک کند. تا جایی که حس نوستالوژی و کودکانه‌ی عروسک‌هایم مشتری را ترغیب به خرید کند. عروسک‌ها باید در معرض دید مشتریان مخصوصا کودکان قرار بگیرند. اما چگونه؟

    – چگونه می‌توانستم با صرف کمترین هزینه‌ها برای عروسک‌هایم تبلیغ کنم؟

به فکرم رسید که خیلی ساده از اطرافی‌یانم شروع کنم. چندتا از عروسک‌ها را به مناسبت‌‌های مختلف به بچه‌های فامیل و دوست وآشنا هدیه بدهم. در کنار این روش می‌توانم از اینترنت و شبکه‌های اجتماعی هم کمک بگیرم. راه‌اندازی صفحه‌ی اینستاگرام برای به نمایش گذاشتن عکس‌های زیبا از عروسک‌ها و راه‌اندازی کانال تلگرامی برای معرفی و اطلاع رسانی درباره شرایط فروش‌شان، می‌توانست روش مناسب و کم هزینه‌ای برای تبلیغ محصولاتم باشد.

حالا نوبت به آن رسیده که تلاش‌هایم ثمر بدهد. از خودم پرسیدم: جریان‌های درآمدی کسب و کارم چگونه خواهد بود؟

    – مشتریان به ازای دریافت حس خوب عروسک‌هایم، حاضرند از چه راهی پول پرداخت کنند؟

اولین چیزی که به ذهنم رسید این بود که عروسک‌هایم را در فروشگاه‌های اسباب‌بازی و لوازم تحریری‌ها عرضه کنم. البته نمایشگاه‌‌های صنایع دستی هم می‌توانست گزینه‌ی خوبی باشد.

اما نه! این کافی نیست! شاید افراد زیادی هم باشند که تمایل دارند اینترنتی خرید کنند و برای انتخاب عروسک مورد علاقه‌شان زمان و انرژی کمتری صرف کنند. پس بهتر است به فکر راه‌اندازی وب‌سایتی برای معرفی و فروش عروسک‌ها باشم. با این روش این امکان را برای مشتریانم فراهم می‌کنم تا محصولاتم را از هر کجا که هستند و در هرساعت از شبانه روز به راحتی خریداری کنند.

از حس خوب عروسک‌های پارچه‌ای تا رسیدن به جریان‌های درآمدی 
مشتریان قلب تپنده‌ی کسب و کار ما هستند و پولی که پرداخت ‌می‌کنند شریان‌های آن. برای اینکه  قلب تپنده کسب و کارم از حرکت نایستد و جریان‌‌های درآمدی همیشه در رگ‌هایش جاری باشد، باید دقیقا بدانم هر بخش از مشتریانم تمایل دارند محصولاتم را به چه صورتی دریافت کنند. تهیه عروسک‌‌های متنوع و متناسب با نیاز مشتریان مختلف نشان‌دهنده این‌ است که می‌توانم جریان‌های درآمدی مختلفی داشته باشم.

در نظر دارم تنوع بیشتری به عروسک‌هایم بدهم. تا حس کنجکاوی و علاقه را در مشتریانم چند برابر کنم. هر چه تنوع محصولاتم بیشتر باشد،‌ انگیزه خرید مشتریانم بیشتر می‌شود. به این ترتیب پول بیشتری را به سمت کسب وکارم سرازیر می‌کنم.

شاید جریان‌‌های درآمدی کسب و کار خانگی‌ام به قدری چشم‌گیر شود که روزی بتوانم از آن به عنوان شغل اصلی‌ام نام ببرم و البته برای جوانان دیگر هم اشتغال‌زایی کنم. به نظرم پول درآوردن آنقدر‌ها هم که فکر می‌کنیم سخت نیست. کافی است راهش را پیدا کنیم. جریان‌های درآمدی خود به خود به سمت ما می‌آیند.


منبع: برترینها

جام جم یا جِم؛ سهم تبلیغات بازرگانی در افزایش فروش

هفته نامه تجارت فردا – علی شاکر: ادعای غیررسمی و البته جالبی مطرح شده درباره اینکه تبلیغ یکی از شرکت‌های غذایی در شبکه ماهواره‌ای «جم» فروش آن را به شکل محسوسی افزایش داده است. بعید می‌دانم متخصصان بازاریابی و برندینگ این شرکت نیز با اطمینان بتوانند این ادعا را مطرح کنند. پژوهش‌های علوم اجتماعی و ارتباطات تاحدی مدیون عرصه تجارت، بازاریابی و برندینگ است. در واقع در این عرصه بر اساس نیازی واقعی قرار است ببینیم که مشتریان ما چه محصولی را می‌پسندند و کدام شیوه ارائه محصول بیشتر آنها را به سمت خرید سوق داده است. پیشینه چنین پژوهش‌های کاربردی نیز نشان می‌دهد تبلیغات بازرگانی «تنها یکی از» عرصه‌های تاثیرگذار برای خرید محصول است. بنابراین شما به‌عنوان یک سرمایه‌گذار یا فعال اقتصادی اگر ادعایی را درباره تاثیرگذاری مطلق یک رسانه در فروش محصول شنیدید، حتماً این ادعا را با دقت بیشتری بررسی کنید؛ چون تجربه نظریه و عمل در علوم ارتباطات حرف دیگری دارد.

جامجم یا جِم؛ سهم تبلیغات بازرگانی در افزایش فروش 

تاثیر جم خارق‌العاده است؟
خارق‌العاده چون می‌دانم حضور هر متغیری می‌تواند در حد خودش موثر باشد. وقتی مک‌لوهان می‌گوید: «رسانه همان پیام است»، این حرف نشان می‌دهد تکنولوژی خنثی نیست و اثر و پیامد خودش را دارد. در دنیای رسانه‌ای‌شده امروز این اثر حتماً بهتر و بیشتر نمایان است. چیزی که این وسط اهمیت دارد آن است که میزان آن چقدر است؟ و این پرسشی است که تمامی تاریخ کوتاه نظریه‌های ارتباطات پی پاسخ به آن بوده. البته بعید است که به این راحتی‌ها به آن پاسخ دهد.

چرایی این مساله‌ به بستر شکل‌گیری «فراگرد ارتباط» در جامعه مربوط است. فراگردی که پیوسته «در حال شدن» است و از شکلی به شکل دیگر متغیر. اگر متخصصان علوم روانشناختی برای سنجش نوع عملکرد فردی و ذهنی آدم‌ها می‌توانند در زمینه‌ای آزمایشگاهی به مطالعه کنش‌ها و واکنش‌های آنان بپردازند، متخصصان علوم ارتباطات و تبلیغات چنین امکانی ندارند. برای نمونه روانشناسان اگر بخواهند تاثیر تصاویر خشونت‌آمیز یا پورنوگرافیک را روی افراد بسنجند، گروه‌های «آزمایش» و «گواه» درست می‌کنند و به عده‌ای این تصاویر را نشان می‌دهند و به عده‌ای عکس‌های دیگری را. آنها می‌توانند تمامی متغیرهای مستقل و واسط را در میدان آزمایش کنترل کنند. به این ترتیب، «شاید» بتوانند تاثیر تصاویر خشونت‌آمیز را روی رفتار افراد اندازه بگیرند.

ولی ما در میدان ارتباطی با اجتماع آدم‌ها سروکار داریم. در این اجتماع فراگرد و بستر ارتباط مدام در حال تغییر است. متغیرهای موثر را نمی‌توان کنترل کرد و اگر بر فرض محال همه را کنترل کنیم، آن وقت نام آنجایی که داریم پژوهش انجام می‌دهیم، دیگر جامعه نیست، بلکه آزمایشگاه است. بگذریم از اینکه دیدگاه‌های اثبات‌گرایانه تا همین دو دهه پیش اجتماع را چون جسمی فیزیکی می‌دید که می‌شد روی آن آزمایش انجام داد. هنوز هم فرااثبات‌گرایان۱ چنین ادعایی را با احتیاط مطرح می‌کنند، ولی با شکل‌گیری رویکردهای تفسیری و ذهنی‌گرا و انتقادی تا حد زیادی از قدرت اثبات‌گرایان کاسته شده است. بنابراین فهم اینکه آیا برنامه یک شبکه تلویزیونی یا تبلیغاتی که در آن پخش می‌شود، تاثیری خارق‌العاده روی مردم گذاشته به این راحتی‌ها نیست.

فراتر از تهاجم

زمانی که بازار برنامه‌های شبکه «فارسی وان» و سریال «ویکتوریا» حسابی داغ بود، خانواده‌های ایرانی حتی در مهمانی‌ها هم پیگیر روابط ویکتوریا بودند. خانواده‌های سنتی ماهواره‌دار هم آن را دنبال می‌کردند. همان موقع فریادهایی از گوشه و کنار به گوش رسید که می‌خواهند ساختارهای اخلاقی و خانوادگی ما را از هم بپاشند.

بله؛ اصولاً متن رسانه‌ای بدون ایدئولوژی وجود ندارد. حتماً هم دیدن سریال‌هایی که خیانت زناشویی در آن عادی جلوه داده می‌شود، برای فرهنگ ما مضر است. اما باز هم ماجرا به این سادگی‌ها نیست.

در همین حال، سال ۹۰ مطالعه محمد رضایی و مونا کلانتری درباره این سریال نشان می‌دهد تماشای این سریال نوعی اشتیاق مفرط پدید آورده که می‌توان از «پیدایش تماشاگری شیفته» سخن گفت. تماشاگر زن این سریال نقش ویکتوریا (قهرمان داستان) را مقتدر و مستقل تعبیر می‌کند. این اقتدار حس خوشایندی از تماشای سریال تداعی می‌کند؛ چرا که همذات‌پنداری مکانیسم قدرتمندی در فرآیند تماشای این سریال است (رضایی، کلانتری، ۱۳۹۰: ۵). در واقع رسیدن به تعبیر درست تهاجم فرهنگی، ابتدایی‌ترین شکل مواجهه با چنین متن‌های رسانه‌ای است. به‌عبارتی ماجرای تاثیر چندگانه یک متن رسانه‌ای بسیار پیچیده‌تر از تصور اولیه ماست. ولی اکنون فارسی وان به اندازه قدیم مشتری ندارد.

از سال ۲۰۰۷ که نخستین دفتر شبکه فارسی‌زبان جم در لندن کار خودش را روی یک ماهواره آغاز کرد، ماجرای تاثیر و تاثر شبکه‌های آن‌ور آب شکل تازه‌تری به خود گرفت. این شبکه که اروپا، خاورمیانه و شمال آفریقا را پوشش می‌داد برای رهایی از پارازیت‌ها به ماهواره دیگری هم آمد. سعید کریمیان رئیس این گروه تلویزیونی است و ۱۲ شبکه آن از دفاتر دوبی، لندن، کوآلالامپور و لس‌آنجلس مدیریت می‌شوند. وقتی استفاده از ماهواره به‌طور رسمی و قانونی ممنوع باشد، به این راحتی‌ها نمی‌توان گفت مردم چند ساعت در روز برنامه‌های شبکه جم را تماشا می‌کنند. البته تجربه زیسته ما نشان می‌دهد حداقل در جوامع شهری، سریال‌ها و برنامه‌های این شبکه توانسته جای برخی از برنامه‌های صداوسیما را بگیرد. ولی این گفته به‌هیچ‌وجه علمی و مستدل نیست.

همان‌طور که معلوم نیست پژوهشگران تحقیقی با عنوان «بررسی تاثیر سرمایه‌های شبکه ماهواره‌ای بر میزان رضایتمندی زنان در روابط زناشویی (مورد مطالعه: شبکه ماهواره‌ای جم)» چگونه توانسته‌اند برنامه‌های یک شبکه را به متغیری مستقل و موثر تبدیل کنند و اثر آن را در روابط زناشویی بسنجند. به ادعای داوود نعمتی‌انارکی و سمیرا خطیب‌زاده، «نتایج تحقیق نشان داد که زنان بیننده شبکه ماهواره‌ای جم، از رضایتمندی از زندگی زناشویی کمتر و بهداشت روانی نامطلوب‌تری نسبت به زنان غیر‌مخاطب ماهواره برخوردارند. همچنین بین «رضایتمندی از زندگی زناشویی و بهداشت روانی» و «میزان تماشای شبکه ماهواره‌ای جم» رابطه معنادار وجود داشت. بین رضایتمندی از زندگی زناشویی و بهداشت روانی زنان شرکت‌کننده در تحقیق نیز رابطه معناداری وجود داشت» (انارکی، خطیب‌زاده، ۱۳۹۴: ۳۱). این در حالی است که همه ما می‌دانیم رضایت از روابط زناشویی به پیشینه تربیتی، دینی، فرهنگی، روانی‌ و اجتماعی افراد بر‌می‌گردد و چگونه می‌توان همه این متغیرهای مستقل را کنار گذاشت و فقط پخش سریال را در میزان رضایت زنان از روابط زناشویی درک کرد؟

ادعای تاثیر خارق‌العاده جم به سود چه کسانی است؟

حال پرسش اینجاست که از اغراق درباره تاثیر این شبکه‌ها روی رفتار مردم چه کسانی سود می‌برند؟ در مرحله اول صاحبان این شبکه از همه بیشتر از شنیدن این اغراق‌ها سر کیف می‌آیند. وقتی حضور یک شبکه به ادعای پژوهشگران داخل حتی خصوصی‌ترین جنبه‌های زندگی ما را متاثر می‌کند، آیا نمی‌توان از آن انتظار داشت که در فروش محصول تبلیغی هم بی‌نظیر و بی‌رقیب عمل کند؟ در مرحله دوم کسانی از این اغراق و ادعای تاثیر خارق‌العاده جم سود می‌برند که می‌خواهند از این مجرا بر ایدئولوژی خود تاکید کنند و با ایجاد ترس اغراق‌گونه راه‌حلی جز حذف، فیلتر و پارازیت پیش پای مسوولان نگذارند. در حالی که برای نمونه پژوهش بهار نصیری و مرحمت سلماسی نشان می‌دهد هرچه سطح سواد رسانه‌ای بینندگان بالاتر باشد، از مصرف کاذب، فراغت کاذب و مصرف تظاهری آنان هم کاسته می‌شود. از آن جالب‌تر اینکه طبق این پژوهش، پیام‌های بازرگانی، رقابت در خرید کالا، موقعیت‌های اجتماعی، در مصرف کالای تبلیغ‌شده تاثیر زیادی نداشته و مدیریت اقتصادی خانواده نقش مهمی در کاهش مصرف دارد (نصیری و سلماسی، ۱۳۹۳: ۱۰۸). البته که ارتقای سطح سواد انتقادی مخاطبان، هم روندی تدریجی دارد و هم به مراتب سخت‌تر از فیلتر کردن و پارازیت انداختن است. به همین خاطر برخی همچنان بر طبل اغراق بیش از حد درباره تاثیر شبکه‌های ماهواره‌ای می‌کوبند. گروه سوم برای خیلی از ما آشنا هستند.

همان‌هایی که نگاهی ریاضی‌وار و مهندسی‌گونه به ارتباطات و فرهنگ دارند و متاسفانه تعدادشان کم نیست. همان‌ها که فکر می‌کنند، هنوز در دوره گوبلز و پروپاگاندای آلمان نازی زندگی می‌کنیم. شما از رسانه‌ها پیامی را بفرستید، مخاطبان هم بی‌برو برگرد آن را قبول می‌کنند. آنها مخاطب را موجودی غیرفعال می‌پندارند و خود را در جامه «اورسون ولز» می‌بینند. (همان اعجوبه خالق «همشهری کین» که سال ۱۹۳۸، نمایشنامه «جنگ دنیاها»ی او سبب وحشت مردم آمریکا شد و عده زیادی از مردم به خیابان‌ها ریختند از ترس حمله موجودات فضایی. بس که اجرای ولز طبیعی بود و مردم ناآشنا با این شیوه ارائه یک متن رسانه‌ای.) مهندسان رسانه‌ای فکر می‌کنند اگر رسانه‌ را برای مدتی کوتاه در اختیار داشته باشند، می‌توانند ذائقه، احساس، درک و اندیشه مخاطبان را تغییر دهند؛ در حالی که مخاطب، توده‌‌ای بی‌شکل و اراده نیست. حال چنین رویکردی در عرصه تبلیغات بازرگانی نیز کاملاً هویداست. ادعای بی‌اثر بودن تبلیغات صداوسیما و موثر بودن تبلیغات شبکه ماهواره‌ای جم موضوعی نیست که بتوان بدون پژوهش‌های علمی به آن پرداخت. از طرف دیگر، آنچه یک تبلیغ تجاری را موثر می‌کند، الزاماً داخل رسانه وجود ندارد،‌ بلکه تاثیرگذاری آن به عوامل بیرونی زیادی وابسته است.

جامجم یا جِم؛ سهم تبلیغات بازرگانی در افزایش فروش 

مولفه‌های موثر در تبلیغ تجاری

چهار مولفه در شکل‌گیری واکنش به یک تبلیغ، نقش اساسی ایفا می‌کنند. اول «آگاهی» است. ابتدا باید ببینیم که مخاطب ما اطلاعاتش را از کجا می‌آورد؟ اخبار رسانه‌ای یا اطلاعات غیررسمی؟ این اطلاعات در شکل‌گیری نظر ما نسبت به محصول مورد نظر بسیار اهمیت دارد. دوم «برآورد یا ارزیابی» است. چرا باید این محصول را بخرم؟ درباره این محصول چه فکری دارم؟ فرض کنید ما مدام در رسانه‌ها از فواید خرید فلان خمیردندان یا رب گوجه بگوییم. فقط کافی است ارزیابی و تجربه پیشین من خریدار (به‌درست یا غلط) این باشد که این محصول مفت نمی‌ارزد. آن‌‌وقت هر چقدر هم از خوبی‌ها و مزایای آن بگوییم، تنها از اعتبار بخش تبلیغات رسانه خویش کاسته‌ایم؛ چون مخاطب هم دست توی جیبش نمی‌کند و هم اینکه دیگر ما را نمی‌بیند. مولفه سوم «ربط» است. به من خانم خانه‌دار تبلیغ کارخانه‌ سیمان چه ربطی دارد؟ آیا برایم حراج تخته اسکی مهم است؟

من به فکر شام امشب هستم، ولی رسانه‌ها می‌گویند اگر تور لحظه‌ آخری فلان کشور را ثبت‌نام کنید با نصف قیمت سفر می‌روید، خب این چه ربطی به من دارد؟ مولفه چهارم «تمایز» است. فرض کنید موقع خرید لوازم خانگی دست روی محصولی می‌گذارید که بسیار هم شیک است. فروشنده می‌گوید که ساخت چین است. نظر شما چه تغییری می‌کند؟ اگر می‌گفت آلمانی است چطور؟ ما هر چقدر هم در رسانه‌ها از شیک و کاربردی بودن یک محصول بگوییم، ولی نتوانیم این تمایز را در ذهن مخاطب اصلاح کنیم، همچنان محصول روی دست‌مان می‌ماند حتی اگر شبانه‌روز تبلیغش کنیم. از طرف دیگر، باید بدانیم که از چه مجرایی و با چه رسانه‌ای پیام بازرگانی خویش را منتشر کنیم. بنا به اعلام موسسه تحقیقاتی نیل‌سن، که هر سال گزارشی درباره میزان اعتماد به تبلیغات تجاری در رسانه‌ها را منتشر می‌کند، همچنان تبلیغ دهان به دهان بیشترین میزان تاثیرگذاری را دارد.

نگاهی به جدول زیر در این باره بیندازید که نشان می‌دهد سال ۲۰۱۵ میزان اعتماد به هریک از رسانه‌ها و اشکال تبلیغ در دنیا چقدر بوده است (منبع: Nielsen Global Trust in Advertising Survey). همچنین قالب‌ها و موضوع‌های مربوط به تبلیغ تجاری نیز اهمیت زیادی دارد. طبق بررسی موسسه نیل‌سن، اگر تبلیغات تجاری به ۱- شوخی و موضوع‌های بامزه، ۲- موقعیت‌های واقعی زندگی روزمره و ۳- تم‌هایی با پیام‌های بهداشتی آغشته شود، حتماً تاثیر بیشتری خواهد داشت. البته اروپایی‌ها تبلیغات شوخ‌طبعانه و کشورهای در حال توسعه تم‌هایی با پیام‌های بهداشتی و زندگی روزمره را بیشتر می‌پسندند (همان: ۲۰۱۵).

جامجم یا جِم؛ سهم تبلیغات بازرگانی در افزایش فروش 

نا‌ن‌رسانی به صداوسیما

فارغ از این آمار و ارقام که نشان از تنوع و پیچیدگی تبلیغ دارد، بیایید به زندگی عادی خودمان نگاهی بیندازیم. تاکنون تبلیغ تجاری چقدر مشوق ما برای خرید کالا بوده است؟ ما معمولاً در دو موقعیت حواس‌مان به تبلیغات جلب می‌شود. اول اینکه محصولی جدید و کنجکاوی‌برانگیز به بازار بیاید و دوم اینکه محصولی قدیمی، اصالت و ماندگاری خویش را به ما یادآوری کند. بگذارید در مورد اول مثالی بزنیم؛ کارخانه‌ای را در نظر بگیرید که بستنی ترش تولید می‌کند. به‌طور طبیعی بستنی شیرین است و وقتی با تناقض بستنی ترش مواجه می‌شویم ما اگر خیلی اهل تجربه چیزهای جدید باشیم، برای یک بار هم که شده این بستنی را می‌چشیم. ولی آیا این تبلیغات رسانه‌ای است که ما را مجاب به خریدن دوباره بستنی ترش می‌کند؟

ما به بقالی نمی‌رویم و به فروشنده نمی‌گوییم که از آن ماستی بده که دیشب تلویزیون داشت تبلیغ می‌کرد. می‌گوییم ماست می‌خواهم و او نیز برند موجود در یخچالش را به ما می‌دهد. در مورد دوم نیز می‌توان از محصولاتی گفت که چندین دهه در سبد خرید والدین ما جا داشته‌اند و ا‌کنون ما نیز از آن استفاده می‌کنیم. تبلیغ چنین محصولاتی فقط جنبه یادآوری دارد و می‌گوید که همچنان با قدرت حضور داریم و محصول ما را بخرید. شاید بگویید که تجربه تابستان گذشته نشان داد که چقدر شبکه جم در توجه مخاطبان به سینما موثر است. این امر به وضعیت نابسامان شرایط تبلیغ تلویزیونی در ایران بر‌می‌گردد. اینکه به قول محمدجواد نوروزبیگی، تهیه‌کننده سینما، هر نوبت تبلیغ فیلم در سیما ۵۰ میلیون تومان و در شبکه جم برای ۷۵ نوبت پخش فقط شش هزار دلار است؛ یعنی هر نوبت پخش ۳۰۰ هزار تومان. در چنین مواقعی با توجه به اینکه تبلیغ به لحاظ کمی حجم بالایی پیدا می‌کند و تعداد کسانی که آن را می‌بینند و متوجه اکران یک فیلم یا نمایش می‌شوند، بیشتر است به همان نسبت شاهد افزایش استقبال از فیلم‌ها هستیم. اما یادمان باشد این نامش عدم اعتماد به صداوسیما نیست.

بلکه سازوکار تجاری- تبلیغاتی صداوسیماست که در عمل سبب کاهش اقبال آگهی‌دهندگان می‌شود. شما در ایران رقابتی بین بانک‌ها نمی‌بینید. چون طبق قانون اجازه افزایش یا کاهش نرخ بهره خود را ندارند. پس مزیت رقابتی آنها نسبت به هم چیست؟ تبلیغ این وسط چه نقشی دارد؟ مگر مردم چاره‌ای جز خرید از دو خودروساز بزرگ داخلی دارند؟ اینجاست که تبلیغات چرخه‌ای از این جیب به آن جیب به خود می‌گیرد و مدام نهادهای نیمه‌دولتی و دولتی برای خرید و فروش بین خودشان و برای نانی رساندن به صداوسیما تبلیغ می‌کنند. تبلیغات بازرگانی موثر کار بزرگی را انجام می‌دهند. در حالی که ممکن است شما علاقه‌ای به خرج کردن نداشته باشید، این تبلیغات شما را مجبور به خرید می‌کنند. اما استمرار این خرید مهم‌تر از اقدام اولیه به آن است. اینجاست که رسانه و تبلیغات بازرگانی فقط یکی از مولفه‌ها یا متغیرهای موثر در خرید محسوب می‌شوند. اگر مشتریان جنس را مضر یا به‌دردنخور ببینند، قدرتمندترین رسانه‌ها هم نمی‌توانند آنها را مجاب به خرید کنند. بنابراین با تعریف‌های اغراق‌گونه از شبکه‌های داخلی و خارجی آنها را موجد خرید یا نخریدن یک محصول معرفی نکنیم.

پی‌نوشت:

۱- post-positivists

منابع:

۱-‌ رضایی، محمد، مونا کلانتری (۱۳۹۰). «خوانش مخاطبان سریال‌های شبکه ماهواره‌ای فارسی‌وان: مورد تماشاگری ویکتوریا»، فصلنامه علمی پژوهشی زن در فرهنگ و هنر، دوره سوم، شماره ۲

۲- نصیری، بهاره، مرحمت سلماسی (۱۳۹۳). «بررسی نقش و جایگاه سطح سواد رسانه‌ای مخاطبین در مقابله با سبک زندگی ارائه‌شده از سوی شبکه‌های ماهواره‌ای فارسی زبان (مطالعه مورد شبکه‌های من و تو و جم‌ تی‌وی)»، فصلنامه رسانه، شماره ۹۷

۳- نعمتی انارکی، داوود، سمیرا خطیب‌زاده (۱۳۹۴). «بررسی تاثیر سرمایه‌های شبکه ماهواره‌ای بر میزان رضایتمندی زنان در روابط زناشویی (مورد مطالعه: شبکه ماهواره‌ای جم)» دو فصلنامه علمی-پژوهشی پاسداری فرهنگی انقلاب اسلامی، دانشکده علوم انسانی اسلامی و قدرت نرم دانشگاه افسری و تربیت پاسداری امام حسین(ع)، سال پنجم، شماره ۱۱

۴- Nielsen Global Trust in Advertising Survey (2015)

نگاه کنید به این لینک

https: / /goo.gl /JH3HAe


منبع: برترینها

لینکدین، پرکاربردترین ابزار بازاریابی در میان مدیران

امروزه شبکه‌های اجتماعی، یکی از مهم‌ترین و پرکاربردترین ابزارهای بازاریابی محسوب می‌شوند. در بین تمام رسانه‌های اجتماعی، لینکدین با توجه به حضور مدیران و متخصصان، مؤثرترین رسانه برای کسب‌وکارها شناخته شده است و میلیون‌ها انسان حرفه‌ای روزانه از آن برای پیشرفت کسب‌وکار خود استفاده می‌کنند.

امروزه شبکه‌های اجتماعی، یکی از مهم‌ترین و پرکاربردترین ابزارهای بازاریابی محسوب می‌شوند. در بین تمام رسانه‌های اجتماعی، لینکدین با توجه به حضور مدیران و متخصصان، مؤثرترین رسانه برای کسب‌وکارها شناخته شده است و میلیون‌ها انسان حرفه‌ای روزانه از آن برای پیشرفت کسب‌وکار خود استفاده می‌کنند. علاقه مردم به استفاده از این شبکه‌ی اجتماعی رو به افزایش است و همین، بهترین فرصت برای صاحبان کسب‌وکار است تا از ظرفیت به وجود آمده نهایت بهره را ببرند و در این شبکه اجتماعی بازاریابی کنند.

لینکدین، پرکاربردترین ابزار بازاریابی در میان مدیران 

چگونه در لینکدین مخاطبان خود را جذب کنیم؟

۱. پروفایلتان را کامل کنید

داشتن یک پروفایل که کاملاً آپدیت نگه داشته ‌شود بسیار مهم است. یک پروفایل ناقص نه تنها هیچ مزیتی برای شما ایجاد نمی‌کند بلکه به برند شما آسیب هم می‌زند. ابتدا پروفایل پایه انگلیسی خود را بسازید و در بعد در قسمت نسخه‌های دیگر پروفایل (Other Versions)، یک پروفایل دیگر به زبان فارسی بسازید. لینکدین، امکانات بسیار زیادی در قسمت پروفایل به شما می‌دهد که از همه آن‌ها استفاده کنید. مثلاً می‌توانید تابلوی افتخارات و جوایز(Awards) درست کنید، آثار منتشر شده‌تان (Publications)  را قرار دهید، تصویر مدارک حرفه‌ای‌تان را آپلود کنید و غیره. شما ملزم هستید پروفایل خود را به‌گونه‌ای تنظیم کنید تا کاربران مستقیماً به سایت اصلی شما هدایت شوند. در صورت بهینه بودن صفحه پروفایل، به‌طور کلی حدود ۷۴ درصد از مخاطبین لینکدین شما به وب‌سایتتان سر می‌زنند. در کل لینکدین ۴ برابر بیشتر از توییتر و فیس بوک ورودی سایت شما را افزایش می‌دهد.

۲. پروفایلتان را آنالیز کنید

روی لینک آنالیز در بالای صفحه کلیک کنید. اکنون می‌توانید اطلاعاتی مثل تعداد کل تعاملات کاربران، کلیک‌ها و میزان جذب مخاطب به ازای هر پست را ببینید و این اطلاعات، به شما نشان می‌دهد که چه تعداد از افرادی که پروفایل شما را مشاهده می‌کنند با آن ارتباط برقرار می‌کنند.

با استفاده از اطلاعاتی که از این بخش به دست می‌آورید، می‌توانید نقاط ضعف و قدرت خود را شناسایی کنید و در صورت لزوم اصلاحاتی را در استراتژی بازاریابی‌‌ خود اعمال کنید. برای موفقیت در لینکدین باید ساده باشید، خوب بنویسید و البته تعامل برقرار کنید.

۳. موضوع صنایع بیشترین تقاضا را در لینکدین دارد

بر اساس آمار منتشر شده توسط لینکدین، از هر ۱۰ کاربر، ۶ کاربر به محتواهایی با موضوع صنعت علاقه دارند.

۴. پست‌های خود را در غروب، اواخر بعدازظهر و آخر هفته‌ها ارسال نکنید

اگر می‌خواهید از طریق لینکدین مخاطبان بیشتری جذب کنید، باید زمان‌هایی را برای به اشتراک‌گذاری محتوا انتخاب کنید که افراد بیشترین حضور را در این شبکه‌ی اجتماعی دارند. تحقیقات نشان داده صبح و ظهر بهترین زمان ارسال پست است و از میان روزهای هفته، شنبه تا چهارشنبه زمان‌های بهتری هستند.

۵. قسمت عنوان را مناسب انتخاب کنید

انتخاب عنوان (Title) درست که در زیر اسمتان نمایش داده می‌شود، بزرگ‌ترین ابزار بازاریابی و برندسازی شماست. این انتخاب درست نه تنها باعث می‌شود که درنتیجه جست‌وجوها در لینکدین بهتر و بالاتر نمایش داده شوید، بلکه باعث می‌شود در هر تماس و ارتباط و فعالیتی در لینکدین، خودتان و تخصصتان را به بهترین نحو معرفی کنید، زیرا این عنوان همواره در کنار اسم شما در همه جای لینکدین می‌درخشد.

۶. به خلاصه (Summary) اهمیت دهید

این قسمت خلاصه پروفایل شماست و اکثر افراد همین قسمت را می‌خوانند. در این قسمت خودتان، اهدافتان و توانایی‌هایتان و همین‌طور خلاصه‌ای از کارها و پروژه‌های موفقتان را ذکر کنید.


منبع: برترینها

آدم های بدبین، آنقدرها هم بد نیستند!

مجله پنجره خلاقیت – ترجمه شادی حسن پور: بیشتر ما می دانیم که کار کردن با افراد بدبین موضوع چالش برانگیزی در محیط کاری تلقی می شود. شما به عنوان یک مدیر باید به افراد بدبین آموزش دهید که آن روی سکه و دیگر گزینه های موجود را نیز در نظر بگیرند و به آنها کمک کنید تا به تاثیری که روی اطرافیان شان می گذارند توجه کرده و در مورد آن فکر کنند.

اگرچه افراد بدبین چالشی برای اعضای گروه و مدیران شرکت به حساب می آیند اما حضور آنها می تواند فوایدی نیز داشته باشد. باب ابلینگ را می شناسید؟ او یکی از مهندسان ناسا در سال های ۱۹۸۰ بود که به پروژه شاتل چلنجر بدبین بود اما نتوانست دیگران را نسبت به خطر این موضوع قانع کند. تنها ۷۳ ثانیه پس از پرتاب این شاتل منفجر شد و همه هفت نفر سرنشینان آن کشته شدند. ابلینگ به تازگی درگذشته است ولی هنوز نمونه خوبی زا افراد بدبینی به شمار می رود که ای کاش دیگران به حرفش گوش داده بودند.

خب این افراد منفی گرای بدبین چه چیزی می توانند به تیم کاری تان ارائه کنند؟ آنها می توانند باعث کاهش خطرات آینده شوند. اگر تمام اعضای گروه را افراد به شدت خوش بین تشکیل دهند، ممکن است در معرض سه خطر قرار بگیرید:

آدم های بدبین، آنقدرها هم بد نیستند!

۱٫ اتخاذ تصمیمات غیرمنطقی

بسیاری از گروه های کاری خوش بین به مسائل بسیار ضروری نمی پردازند زیرا از مکالمه ها و شرایط دشوار دوری می جویند اما افراد بدبین به طور ذاتی بیش از آن که به راه حل فکر کنند، به مشکلات و سختی ها می پردازند. آنها همان افرادی هستند که مشکلات را می بینند و به سرعت با شما و گروه در میان می گذارند.

۲٫ توافق همیشگی

افراد بدبین می توانند الگوی خوبی برای آنهایی باشند که همیشه «بله قربان» می گویند. اگر شما بخواهید به عنوان یک مدیر فقط از اعضای گروه تان جواب مثبت بشنوید و همیشه با نظر موافق آنها روبرو شوید، باید خودتان را برای شکست آماده کنید. شاید همیشه راه حل درست را ندانید؛ واقعیت همین است. اگر بتوانید به درستی افراد بدبین گروه را مدیریت کرده و برای نظرات شان ارزش قائل شوید، آنها می توانند با سوالات خود و بیان مشکلات و تردیدهای شان به شما در ارائه راه حل های بهتر کمک کنند.

۳٫ عدم آمادگی برای مشکلات

خوش بینی یعنی باور این که همواره نتیجه ای مثبت به دست خواهد آمد. با این حال همیشه اینطور نیست. اگر به نظرات افراد بدبین گوش داده و آنها را ارزشمند قلمداد کنید، می توانید از خطرات و مشکلات احتمالی آینده آگاه شده و نقشه راهی برای روز مبادا تدارک ببینید. افراد خوش بین به نقشه دوم اعتقادی ندارند زیرا فکر می کنند که می توانند همه چیز را در همان نقشه اول به خوبی مهار کنند.

حالا که تقریبا توانسته ام شما را نسبت به حضور یک فرد بدبین در گروه راضی کنم، باید این را نیز به خاطر داشته باشید که حضور این افراد در شرکت نیازمند رویکرد مدیریتی متفاوتی نسبت به دیگران است. شما به عنوان یک مدیر باید مطمئن شوید که نظرات آنها محترم شمرده شده و به آنها گوش داده می شود؛ اما همچنین باید حواس تان باشد که این نظرات فقط یک بار بیان شوند. بیان چندین و چندباره دغدغه ها و نگرانی ها فقط باعث کاهش انرژی و کارایی اعضای شرکت می شود.

داستان باب ابلینگ را به خاطر داشته باشید. زمانی که فرد بدبینی دغدغه اش را با شما در میان گذاشت، بی خیال نباشید و سعی کنید در مورد آن با اعضای تیم خود بحث و گفتگو کنید. نظر دیگران را در مورد نگرانی آن فرد بدبین جویا شوید. اگر اعضای گروه معتقد بودند که می توان آن دغدغه را به خوبی مدیریت کرد، دیگر در مورد آن صحبت نکنید.

از فرد بدبین به خاطر بیان دغدغه ذهنی اش تشکر کرده ولی از او بخواهید که دیگر در مورد آن موضوع بحث نکرده و با دیگران همسو شود. اگر او می خواست دوباره مسئله را باز کند، تعهدش به تیم را به او یادآوری کنید. اما اگر دیگر اعضای گروه نیز بر این عقیده بودند که آن مشکل به توجه بیشتری نیاز دارد، از فرد بدبین به خاطر کمکی که به شما کرده تشکر کنید؛ زیرا او در واقع شما را از وجود خطری احتمالی آگاه کرده است. اگر افراد بدبین را به خوبی مهار کنید، حضورشان می تواند به سود شرکت تان تمام شود زیرا آنها می توانند باعث کاهش خطرات و افزایش میزان موفقیت شما شوند. آنها فقط به توجه بیشتری نیاز دارند.


منبع: برترینها

گوشی های هوشمند، قاتل تلویزیون نیستند

بسیاری از ما اینطور تصور می کنیم که موبایل، کمر به قتل تلویزیون بسته و تلویزیون فقط یک اژدهای فرتوت است که چند صباحی بیشتر به پایان عمرش باقی نمانده است.

اما آمار و اطلاعات مبتنی بر تحقیقات، شرایط دیگری را به تصویر می کشند. زمانی که کاربران برای استفاده از دستگاه های همراه صرف می کنند، روز به روز در حال افزایش است؛ اما جالب اینجا است که بر تماشای تلویزیون تاثیر منفی نگذاشته است. تماشای تلویزیون به تدریج به سوی تلویزیون های تعاملی (on demand) می رود و از پخش همزمان تلویزیونی فاصله می گیرد، اما من حیث المجموع، میزان تماشای تلویزیون در سه سال گذشته کاملا با ثبات بوده است.

زمانی که کاربران در حال استفاده از گوشی های هوشمند خود می گذرانند به بیش از دو برابر افزایش یافته، اما به نظر می رسد که این افزایش به جای آنکه رقیب تلویزیون به حساب بیاید، مکمل آن شده است. درس امروز ما ساده است: موبایل با شتاب روز افزونی به رشد خود ادامه می دهد، اما این به آن معنی نیست که رسانه های قدیمی رو به اضمحلال هستند.


منبع: گزارش مجموع مخاطبان برای سه ماهه چهارم سال ۲۰۱۶ میلادی از نیلسِن

اندازه نمونه: ۳۱۱۶۲۰ نفر از آمریکایی های بالغ


منبع: گویا آی‌تی

افراد مشهور، روز خود را چگونه آغاز می‌کنند؟

با هر کاری که اول صبح بلافاصله پس از بیدار شدن انجام می دهید بقیه روزتان را می سازید. انسان های موفق روی برنامه های صبحگاهی تکیه می کنند تا بتوانند با چالش هایی که در طول روز انتظارشان را می کشند دست و پنجه نرم کنند. چه روزتان را با کشش بدن شروع کنید چه با نوشتن برنامه های آزمایشی، عادت های مثبت و سازنده شما را به سمت موفقیت پیش می برد.

در این جا چند نمونه از برنامه های روتین صبحگاهی مشهورترین انسان های موفق آمده است.

مارک کیوبن

افراد مشهور، روز خود را چگونه آغاز می‌کنند؟

مارک کیوبن صاحب شرکت دالاس ماوریکس در رابطه با برنامه روتین صبحگاهی همه چیز را ساده کرده است. او می گوید: مدیتیشن صبحگاهی نوعی بیزینس است و موفقیت یعنی با لبخند روی صورت بیدار شدن.


باراک اوباما

افراد مشهور، روز خود را چگونه آغاز می‌کنند؟

اوباما رئیس جمهور سابق آمریکا از برنامه صبحگاهی اش استفاده می کرد تا خودش را برای روزی که در پیش رو دارد آماده کند. اوباما شب ها ۴ ساعت بیشتر نمی خوابید و هنگام بیدار شدن زمانش را صرف تصمیمات کوچکی مثل این که چه چیزی بپوشد یا چه چیزی بخورد نمی کرد. او ترجیح می داد انرژی اش را صرف تصمیمات بزرگ کند. اوباما هر روز صبح به مدت ۴۵ دقیقه ورزش های هوازی و قدرتی انجام می داد.


دواین جانسون

افراد مشهور، روز خود را چگونه آغاز می‌کنند؟

ورزش کردن بزرگ ترین بخش زندگی دواین جانسون است. او هر روز قبل از سپیده دم از خواب بیدار می شود تا ورزش های سخت و رژیم غذایی که در طول روز ادامه دارد را آغاز کند. او بعد از یک فنجان قهوه به مدت ۳۰ الی ۵۰ دقیقه ورزش هوازی انجام می دهد. دواین جانسون رژیم سختی می گیرد و یکی از عادت های خوبی که دارد این است که غذاها را زودتر از موعد مقرر خودش آماده می کند.


جنیفر آنیستون

افراد مشهور، روز خود را چگونه آغاز می‌کنند؟

این ستاره سینما روزش را از ساعت ۴ و نیم یا ۵ صبح شروع می کند. او هر روز صبح ۵ کار به عنوان روتین صبحگاهی انجام می دهد: یک لیوان آب گرم با یک تکه لیمو می نوشد – صورتش را می شوید – مدیتیشن انجام می دهد – صبحانه می خورد و ورزش می کند.


اپرا وینفری

افراد مشهور، روز خود را چگونه آغاز می‌کنند؟

اپرا وینفری یکی از انسان های موفق و مشهوری است که روز خود را با مدیتیشن آغاز می کند. او بعدها همراه با دیپاک چوپرا یک چالش مدیتیشن ۲۱ روزه را آغاز کردند که به صدها هزار نفر کمک کرد تا بتوانند سلامت خود را با مدیتیشن روزانه تقویت کنند.


ریچارد برانسون

افراد مشهور، روز خود را چگونه آغاز می‌کنند؟

برانسون صبح ها ساعت ۵ از خواب بیدار می شود و معتقد است که با زود بیدار شدن می تواند کارهای بیشتری در طول روز انجام دهد. علاوه بر این می تواند زمان بیشتری را در کنار خانواده باشد و ورزش کند.


وارن بافت

افراد مشهور، روز خود را چگونه آغاز می‌کنند؟

وارن بافت موفق ترین سرمایه گذار دنیا روز خود را با مطالعه آغاز می کند. او بعد از شروع روز باز هم بیشتر مطالعه می کند. وارن در واقع ۸۰ درصد روز خود را صرف مطالعه می کند و ۵۰۰ صفحه مطالعه در طول روز را پیشنهاد می کند.


تونی رابینز

افراد مشهور، روز خود را چگونه آغاز می‌کنند؟

تونی رابینز یکی از نویسنده های پرفروش دنیا هر روز صبح ۱۰ دقیقه زمان برای خودش ذخیره می کند. او روزش را با فکر کردن به چیزهایی که بابت آن ها شاکر است آغاز می کند، سپس برای خانواده و دوستانش دعا می کند و چیزهایی که قرار است آن روز به انجام برساند را تجسم می کند.

 ملکه الیزابت

افراد مشهور، روز خود را چگونه آغاز می‌کنند؟

ملکه الیزابت دوم یکی از پادشاهانی است که طولانی ترین سلطنت را در طول تاریخ انگلیس دارد. چه عادت هایی به او کمک کرده تا بتواند تخت پادشاهی را به مدت ۶۰ سال داشته باشد؟ او هر روز ساعت ۷ و نیم صبح از خواب بیدار می شود و یک فنجان چای صبحانه انگلیسی و کلوچه می خورد، روزنامه می خواند و به برنامه رادیویی گوش می دهد.


اسکات آدامز

افراد مشهور، روز خود را چگونه آغاز می‌کنند؟

اسکات آدامز خالق کمیک استریپ “دیلبرت” صبح ها آلارم ساعت را روی ساعت ۵ تنظیم می کند اما از ساعت ۳ و نیم به بعد بیدار است، هر روز صبح یک صبحانه مشابه (قهوه و پروتئین) سرو می کند. به گفته خودش این روتین روزانه مغزش را برای خلاقیت و ابتکار آزاد می گذارد.


جان پاول دجوریا

افراد مشهور، روز خود را چگونه آغاز می‌کنند؟

جان پاول موسس کارآفرین بیلیونر و موسس شرکت محصولات موی Paul Mitchell صبح ها شروعی آرام دارد. او صبح ها به مدت ۵ دقیقه ریلکس می شود و به کارها و برنامه های روز فکر نمی کند. او در این ۵ دقیقه تنها به شکرگزاری تمرکز می کند و سپس یک فنجان قهوه یا کاپوچینو می نوشد.


تیم فریس

افراد مشهور، روز خود را چگونه آغاز می‌کنند؟

تیم فریس نویسنده کتاب پرفروش ۴ ساعت کاری در هفته ۵ برنامه صبحگاهی اش را به اشتراک گذاشته است: مرتب کردن تخت – ۲۰ دقیقه مدیتیشن – آویزان شدن از جایی برای درآوردن ستون فقرات از حالت فشرده – نوشیدن چای سیاه چینی و نوشتن احساسات و اولویت ها.


میشل گس

افراد مشهور، روز خود را چگونه آغاز می‌کنند؟

میشل گس یکی از رهبران کسب و کار است که به صبح ها زود بیدار شدن معتقد است. میشل رئیس استارباکس روز خود را با ورزش دویدن آغاز می کند.


منبع: برترینها

راز بقای بازاریابی ایمیلی: چرا بازاریابی ایمیلی هنوز هم برای همه کسب و کارها ضروری است

در روزگاری که هنوز زمان زیادی از ظهور اینترنت نگذشته بود، همه به ایمیل عشق می ورزیدند. در روزگار ایمیل های AOL، یاهو و هاتمیل، یکی از لذت های زندگی، مشاهده پیام جدید در صندوق ورودی ایمیل بود.

اما پس از چند دهه ارسال و دریافت حجم انبوهی از ایمیل های آزاردهنده و هرزنامه های بی هدف، در حال حاضر مردم چه احساسی نسبت به ایمیل دارند؟ آیا هنوز هم برای صاحبان کسب و کارهای کوچک و بازاریاب ها تاکتیک ارزشمند و هوشمندانه ای محسوب می شود؟

پاسخ مختصر و مفید به این سوال «بله» است. اما شما این صفحه را باز کرده اید تا اطلاعات بیشتری کسب کنید، بنابراین ما در اینجا با تکیه بر تحقیقات و گزارشات مستدل، به ۵ دلیل اصلی اشاره می کنیم که نشان می دهند که بازاریابی ایمیلی هنوز هم برای همه کسب و کارها ضروری است.

  1. استفاده از ایمیل یک روش آسان برای دسترسی به مشتریانی است که از موبایل استفاده می کنند

یکی از دلایل ارزش بازاریابی ایمیلی برای صاحبان کسب و کارها این است که بدون سرمایه گذاری کلان در تکنولوژی یا نرم افزارهای جدید، می توانند به مصرف کنندگانی که از پلتفورم موبایل استفاده می کنند دسترسی پیدا کنند. بر اساس گزارش مرکز تحقیقاتی پیو، ۵۲ درصد از صاحبان گوشی های همراه، ایمیل خود را از طریق گوشی شان چک می کنند. بازاریابی ایمیلی در سایر دستگاه های همراه نیز تاثیرگذار است. بر اساس یک تحقیق دیگر، ۴۲ درصد ایمیل های ارسالی فروشندگان در گوشی های هوشمند و ۱۷ درصد از طریق تبلت باز می شوند. این یعنی تقریبا سه پیام از هر پنج پیام بازاریابی ایمیلی، نقش پیام بازاریابی موبایلی را نیز بر عهده دارد.

استفاده از ایمیل برای بازاریابی موبایلی بهتر از پیامک (SMS) است، زیرا:

  • روی همه دستگاه های همراه کار می کند و منحصر به تلفن همراه نیست
  • همه می دانند که ایمیل کاملا رایگان است، اما کاربران نسبت به رایگان بودن پیامک های بازاریابی که از آنها می خواهند کاری را انجام بدهند اطمینان ندارند
  • ایمیل، فضا و امکانات بسیار بیشتری از پیامک دارد و همین، امکان ارائه محتوا و ظاهر بهتری را فراهم می کند

  1. ایمیل یک روش کارآمد برای اطلاع رسانی به مشتریان است

بازاریاب ها فقط به این خاطر به سمت استفاده از بازاریابی ایمیلی نمی روند که امکانش وجود دارد و آسان است. ایمیل برای حفظ ارتباط صاحبان کسب و کار و مصرف کنندگان بسیار موثر است. در واقع، مصرف کنندگان به کمپین های بازاریابی ایمیلی برندها و فروشگاه های محلی مورد پسند خود علاقمند هستند. این چیزی فراتر از کوپن های تخفیف است (که در ادامه به آنها خواهیم پرداخت). بر اساس گزارش نیلسن، ۲۸ درصد از خریداران اینترنتی ایالات متحده، با این هدف که در جریان آخرین اخبار و اطلاعات قرار بگیرند مشترک ایمیل های فروشگاه یا محصول می شوند. یک تحقیق دیگر نشان داد که ۵۹ درصد از مادران آمریکایی اگر مزایا یا پاداشی دریافت کنند برای دریافت اطلاعات و اخبار جدید از طریق ایمیل ثبت نام خواهند کرد. به علاوه، می توان از بازاریابی ایمیلی به عنوان ابزاری برای ارائه محتوا به مصرف کنندگان نیز استفاده کرد. یک مطالعه در سال ۲۰۱۳ نشان داد که بازاریابانی که به کمپین های ایمیلی خود ویدیو اضافه می کنند، به طور متوسط شاهد یک افزایش ۴۰ درصدی در درآمد خود هستند. حفظ ارتباط با مشتری، ارزشمند و پربازده است و بازاریابی ایمیلی این کار را آسان می کند.

  1. کوپن های ایمیل ها، فروش اینترنتی و درون فروشگاهی را افزایش می دهند

تحقیق نیلسن که در بالا به آن اشاره شد نشان داد که ۲۷ درصد خریداران اینترنتی به منظور کاهش هزینه های خود مشترک ایمیل های فروشگاهی یا محصول می شوند. این نتیجه توسط بررسی دیگری که نشان می دهد که کوپن های ایمیل ها برای ۶۵ درصد مصرف کنندگان اهمیت زیادی دارند تقویت می شود. به همین ترتیب، یک تحقیق دیگر نشان داد که ۶۴ درصد کاربران اینترنت ایالات متحده، حداقل از یک کوپن ایمیلی پرینت گرفته اند. اگرچه کاربران به دنبال پس انداز پول خود هستند، اما همین می تواند درآمد فروشنده را افزایش بدهد. کوپن های الکترونیکی بسیار اهمیت دارند و بازاریابی ایمیلی قلب تپنده این کوپن ها است. پیش بینی می شود که تعداد کوپن هایی که از طریق ایمیل ارسال می شوند و مورد استفاده قرار می گیرند، در طول ۵ سال آینده دو برابر شود و به رقم یک میلیارد برسد. بازاریابی ایمیلی، یک روش موثر برای ارتباط با چانه زن ها و افرادی که به دنبال خرید اجناس با قیمت پایین تر هستند به شمار می رود. برندهای بزرگ با همین نیت از این تاکتیک استفاده می کنند. بر اساس یک گزارش، ۳۶٫۶ درصد کسب و کارهای ایالات متحده از بازاریابی ایمیلی برای توسعه فروش محلی خود استفاده می کنند.

  1. سفارشی سازی و گنجاندن بازاریابی ایمیلی در سایر تاکتیک های بازاریابی آسان است

یکی دیگر از علت های اصلی برای استفاده از بازاریابی ایمیلی، قابلیت های متنوع آن است. پیام های بازاریابی ایمیلی، بسته به حجم فهرست ایمیل ها و مهارت عامل می توانند بسیار ساده یا پیچیده باشند. ایمیل ها را می توان به راحتی شخصی سازی کرد، مثلا با استفاده از کدهای خاصی می توانید نام دریافت کننده را هم به ایمیل اضافه کنید. یک مطالعه با مشارکت ۱۳۹ بازاریاب نشان داد که وبسایتها از چندین نوع از تاکتیک های شخصی سازی استفاده می کنند که به آسانی می توان از آنها در ایمیل استفاده کرد. بر اساس این تحقیق، نیمی از فروشندگان ایالات متحده پیشنهادات شخصی سازی شده ای را برای خرید محصولات متناسب با مشتریان برای آنها ارسال می کنند (۴۴٫۹%)، تقریبا یک سوم از آنها از نام مشتری و/یا یک پیام خوشامدگویی اختصاصی استفاده می کنند (۳۱٫۵%) و یک چهارم نیز پیام های یادآور خریدهای تکمیل نشده را برای کاربر ارسال می کنند (۲۷٫۶%). به علاوه، از بازاریابی ایمیلی تقریبا می توانید در کنار هر تاکتیک بازاریابی دیگری استفاده کنید، و همین ایمیل را به بخش مهمی از همه کمپین های بازاریابی یکپارچه (integrated marketing) تبدیل می کند.

  1. بازاریابی ایمیلی ارزان و مقرون به صرفه است

به طور خلاصه می توان بهترین دلایل استفاده از بازاریابی ایمیلی را اینطور بر شمرد: ساده و آسان، موثر و ارزان است. بازاریابی ایمیلی به صاحبان کسب و کارها این امکان را می دهد که در ازای نرخ ناچیزی برای هر پیام، به حجم انبوهی از مصرف کنندگان دست پیدا کنند. همین باعث می شود که بازاریابی ایمیلی برای کسب و کارهای کوچکی که با محدودیت بودجه روبرو هستند، نسبت به کانال های بازاریابی سنتی، مانند تلویزیون، رادیو و پست مستقیم گزینه بهتری باشد. لزومی ندارد به حرف ما اعتماد کنید؛ یک تحقیق مشترک نشان داد که به عقیده ۸۵ درصد از فروشندگان، بازاریابی ایمیلی یکی از موثرترین تاکتیک ها برای جذب مشتری است.

شاید استفاده از ایمیل یک تاکتیک قدیمی باشد، اما همچنان ضروری است. از آنجایی که شروع کار با بازاریابی ایمیلی نسبتا آسان است، هیچ بهانه ای برای عدم بهره برداری از این تاکتیک از سوی صاحبان کسب و کار پذیرفتنی نیست.


منبع: گویا آی‌تی

متفاوت‌ ترین کمپین‌های تبلیغات چریکی

تبلیغات و هزینه‌های آن در بازاریابی نقش بسیار مهمی دارند به همین دلیل در بودجه بندی سالانه و قبل از آغاز فرایند بازاریابی معمولا میزان بودجه مورد نیاز برای انجام تبلیغات تعیین می‌شود. در سالهای اخیر صاحبان کسب و کار به روش خاصی که از آن با نام بازاریابی پارتیزانی یا چریکی (Guerrilla Marketing) یاد می‌شود، استفاده می‌کنند.

در این روش بازاریابی به شکلی نامنظم، اما همراه با خلاقیت و نوآوری به کار گرفته می‌شود به گونه‌ای که باعث تعجب مخاطب می‌شود و باعث شکسته شدن مرزهای دست و پاگیر و پرهزینه بازاریابی سنتی و البته کاهش هزینه‌های تبلیغ می‌شود. به همین دلیل بازاریابی چریکی از محبوب‌ترین و موثرترین روش‌های تبلیغی محسوب می‌شود.

متفاوت‌ترین کمپین‌های تبلیغات چریکی 
هر چه تبلیغات با خلاقیت بیشتری همراه باشند به همان میزان در ماندگاری نام برند در ذهن مشتری بیشتر کمک خواهد کرد. از آنجا که نوآوری ضامن موفقیت این نوع از بازاریابی است به همین دلیل شاهد تنوع بسیار زیاد کمپین‌های تبلیغات چریکی هستیم. در این مطلب سعی کرده‌ایم قواعد بازاریابی چریکی را با کمک نمونه‌هایی از تاثیرگذارترین و متفاوت‌ترین کمپین‌های تبلیغات چریکی را به شما خوانندگان عزیز iBazaryabi معرفی کنیم تا در خلق ایده‌های جدید شما را همراهی کرده باشیم.

شرکت “فالجر- Folgers ” به عنوان یکی از بزرگترین شرکت‌های موفق ایالات متحده در فروش قهوه است. این شرکت با استفاده از طرح یک فنجان قهوه و تلفیق آن با بخارهای خارج شده از این فنجان، رهگذران را ترغیب به خرید قهوه می‌کند. شرکت Folgers با استفاده از این تبلیغ خلاقانه در معابر پرتردد به خصوص در ساعات اولیه روز یکی از کارآمدترین روش‌های تبلیغات چریکی را بکار برده است.

متفاوت‌ترین کمپین‌های تبلیغات چریکی

تبلیغات چریکی شرکت Folgers


“نیکون -Nikon” یکی دیگر از شرکت‌هایی که به کمک تبلیغات خلاق، استراتژی بازاریابی خود را عملی کرده است. تابلو تبلیغاتی این شرکت که در معابر عمومی و ایستگاه‌های مترو نصب شده‌اند. به کمک نور چراغ‌هایی که به عنوان فلاش دوربین قرار گرفته‌اند، توجه عابران را به خود جلب می‌کند. تبلیغات خلاقانه این شرکت باعث شده است که هیچ عابری بی‌تفاوت از جلوی این تابلوی تبلیغاتی نگذرد.

متفاوت‌ترین کمپین‌های تبلیغات چریکی

تبلیغات خلاقانه شرکت نیکون (Nikon)


تبلیغات خلاقانه چریکی در کنار کارت ویزیت‌های خلاقانه یکی از موثرترین روش‌های جذب مشتری است. در این راستا یکی از شرکت‌های تناسب اندام از طریق دستکاری میله‌ی دستگیره وسایل نقلیه عمومی ذهن مشتری را درگیر می‌کنند. طرح خلاقانه این شرکت استفاده از میله وزنه‌برداری به جای میله دستگیره مترو و اتوبوس است. بی‌شک جلب توجه این تبلیغات علاوه بر هک کردن نام برند در ذهن مشتری، آن‌ها را ترغیب به آگاهی از این برند و کسب اطلاعات بیشتر می‌کند.

متفاوت‌ترین کمپین‌های تبلیغات چریکی

تبلیغات چریکی یک شرکت تناسب اندام


طراحی پوستر‌ها و بیلبوردهای تبلیغاتی خلاقانه در موفقیت تبلیغات چریکی بسیار مهم و ضروری است. در شکل زیر نمونه‌ای از طراحی خلاقانه یک بیلبورد تبلیغاتی برای سس فلفل قرمز تند را می‌بینیم. برای توصیف تند بودن این سس بخشی از بیلبورد تبلیغاتی به شکل سوخته طراحی شده است. این امر باعث جلب توجه مخاطب می‌شود. زیرا در ابتدا این‌گونه به نظر می‌رسد که بخشی از بیلبورد تبلیغاتی در اثر رعد و برق یا هر دلیل دیگری دچار سوختگی شده است، اما با دقت می‌توان متوجه شد که این امر نشانه‌ای از تند بودن سس فلفل قرمز است.

متفاوت‌ترین کمپین‌های تبلیغات چریکی 

بیلبورد تبلیغاتی خلاقانه برای سس فلفل قرمز تند


تبلیغات خلاقانه هر شرکت بر اساس محصولات آن طراحی می‌شود. به عنوان مثال شرکت تولید کننده چراغ قوه Duracell به منظور پیشبرد استراتژی بازاریابی و تبلیغاتی خود از تابلوهای تبلیغاتی سطح شهر و طراحی‌های تبلیغاتی روی اتوبوس‌ها استفاده کرده است. البته با توجه به محصول این شرکت، تبلیغات آن پس از تاریک شدن هوا مفهوم پیدا می‌کند. زیرا در طول روز به دلیل روشن بودن هوا معمولا مخاطبان به این تبلیغات توجهی نخواهند کرد.

متفاوت‌ترین کمپین‌های تبلیغات چریکی

تبلیغات خلاقانه شرکت تولید کننده چراغ قوه Duracell


برقراری ارتباط عاطفی و احساسی با مشتری یکی از کلیدهای موفقیت در بازاریابی و تبلیغات است. استفاده از تبلیغات تعاملی با برقراری ارتباط عاطفی با مشتری یکی از ایده‌های خلاقانه شرکت Sharpie برای معرفی ماژیک‌ها و خودنویس‌های خود بوده است. با توجه به این‌که معمولا مردم علاقه دارند بر روی آتل‌بندی دست و پای گچ گرفته شده یادگاری بنویسند. این شرکت با طراحی یک تبلیغات خلاقانه دیجیتالی این امکان را برای مخاطبان خود فراهم کرد که با نوشتن یادگاری بر روی دست آتل بندی شده‌ای که در ایستگاه‌های اتوبوس و دیگر معابر عمومی تعبیه شده بود. نام این برند را به عنوان یکی از محبوب‌ترین تولیدکننده‌های ماژیک و خودنویس برای همیشه در ذهن خود ثبت کنند.

متفاوت‌ترین کمپین‌های تبلیغات چریکی
تبلیغات خلاقانه شرکت Sharpie برای معرفی ماژیک‌ها و خودنویس‌های خود


تبلیغات سه بعدی یکی از موثرترین روش‌های تبلیغات چریکی است. برند مک دونالد به منظور معرفی اسموتی‌های طبیعی خود به کمک استفاده از تبلیغات سه بعدی با طرح توت‌فرنگی مخاطبان خود را به چالش می‌کشد. زیرا با توجه به جذابیت بصری این تبلیغات معمولا مخاطبان دقت بیشتری به آن می‌کنند.

متفاوت‌ترین کمپین‌های تبلیغات چریکی
تبلیغات سه بعدی برند مک دونالد برای معرفی اسموتی‌های طبیعی خود


منبع: برترینها

۶ سوال که برای انتخاب شغل مناسب باید از خود بپرسید

کارآفرینی آسان نیست. فیلم ها و رسانه ها ظاهر شکوهمند و مجللی را از کارآفرینی به تصویر می کشند؛ کارآفرینان و افرادی که برای خودشان کار می کنند می توانند رئیس خودشان باشند، وقت کاری شان را خودشان تنظیم می کنند، هر کاری را که دلشان بخواهد انجام می دهند و همه گوش به فرمان آنها هستند.

غالبا بسیاری از این موارد درست هستند، اما چیزی که به شما نشان نمی دهند این است که به عنوان یک رئیس باید تصمیمات دشواری بگیرید، برای اتمام همه کارها باید ساعت های طولانی کار کنید و اغلب، کارهایی برای شما باقی می ماند که هیچ کس طالب انجام آنها نیست.

گاهی دشواری های کارآفرینی می تواند به مرحله ای برسد که همه اطرافیان شما در حیرت فرو می روند که چرا به دنبال شغل دیگری نمی روید.

چه چیزی به کارآفرینان انگیزه می دهد تا به تلاش خود ادامه بدهند؟

پول؟ قطعا در ابتدای کار که فقط برای اینکه کسب و کار خود را از زمین بلند کنید باید تلاش کنید تا بتوانید پول نیازهای اولیه زندگی تان را جور کنید چنین چیزی نمی تواند انگیزه شما باشد. چیزی که به کارآفرینان انگیزه می دهد، عشق، شور و اشتیاق آنها است.

این عشق و شور چیزی است که به کارآفرین انرژی می دهد و سرانجام، او را به موفقیت می رساند. به کارآفرینان نیز در نقطه ای از زندگی شان توصیه شده که به دنبال کاری بروند که به آن علاقه دارند، اما تفاوت بین آنها و بقیه در این است که آنها تصمیم گرفته اند که بدون توجه به اینکه چه راه دشواری را در پیش دارند، به این توصیه عمل کنند.

البته عشق و اشتیاق بدون برنامه، بدون عمل و بدون تلاش به جایی نخواهد رسید. اما بدون آن عشق و اشتیاق هم پیش از آنکه به نتیجه مورد نظر دست پیدا کنید، از رمق خواهید افتاد. به هر حال، اگرچه این عشق و اشتیاق به تنهایی کافی نیست و در کنار آن به تمرین، تعقل، تلاش و یک تیم مناسب احتیاج دارید، اما بدون شک برای موفقیت شما به عنوان یک کارآفرین ضروری است.

در حالیکه همه در طول هفته احتمالا کارهایی را انجام می دهند که واقعا لذتی از آنها نمی برند و نتایجی را کسب می کنند که حقیقتا برایشان اهمیتی ندارد، شما به عنوان کارآفرین بخاطر آرمانی کار می کنید که به آن باور دارید. این باید به نوبه خود به شما انرژی بدهد. شاید خسته شوید، اما گاهی حتی کار برای شما کار به معنی مرسوم آن به نظر نمی رسد.

در شرایطی که کارها ناخوشایند هستند، پولی در نمی آورید و انرژی جسمانی شما تحلیل رفته است، آن انرژی باعث می شود که باز هم تلاش را ادامه بدهید، و هنگامی که اقتصاد افت می کند و رقابت سنگین می شود، کسب و کار شما را سرپا نگه می دارد.

از کجا می توانید بفهمید که آن عشق و اشتیاق را نسبت به کار خود دارید؟

۱ اگر ثروتمند بودی و نیازی نبود که نگران مایحتاج خودت باشی چه کار می کردی؟
۲ واقعا به چه چیزی باور داری؟
۳ چند سال دیگر می خواهی به چه چیزی معروف باشی؟
۴ می خواهی چه میراثی از خودت برجای بگذاری؟
۵ واقعا در چه کاری عملکرد خوبی داری؟
۶ چه کاری می توانی انجام بدهی که به تو اجازه می دهد تا به عنوان یک فرد عادی و فردی که در حوزه کسب و کار مشغول است رشد کنی؟

پاسخ شما به این سوالات، همان کاری است که اکنون باید به آن مشغول باشید.


منبع: گویا آی‌تی