آیا شما شرایط بازاریابی در بازار جهانی را دارید؟

بحثی که می‌خواهیم مطرح کنیم این است که فرآیند ورود به بازاریابی جهانی چیست. من تمام خواننده‌هایمان را دعوت می‌کنم که قدم به قدم این شماره‌ها را بخوانند، پشت سر هم، و هیچ‌کدام را از دست ندهند.

آیا شما شرایط بازاریابی در بازار جهانی را دارید؟

وقتی می‌گوییم شرایط، منظورمان چیست؟ چند نکته وجود دارد:

اولین آن توانایی‌های قسمت تولیدمان است. سازمان من یک بخش تولید دارد. آیا بخش تولید من توانایی این را دارد که کالایی تولید کند که باب دندان خارجی‌ها باشد؟ این توانایی را دارد که علاوه بر این که برای بازار داخل دارد تولید می‌کند، کالایی را تولید کند که متناسب با سلایق و نیازهای خارجی‌ها باشد؟

مثلا امکان دارد بعضی اوقات شما در بازار داخل خیلی موفق باشید، چرا؟ چون سطح کیفی موردنظر در بازار داخل شاید خیلی زیاد نباشد. مثلا برای بازار داخل دارید پارچه پرده‌ای تولید می‌کنید و پارچه خوبی هم هست، آن را در بازار می‌فروشید، اما امکان دارد این پارچه را به سوئد صادر کنید؟ آن‌ها یک سطح کیفی می‌خواهند؛ مثلا کیفیت نخ آن چیست؟ تارش چیست؟ پودش چیست؟ طرح و رنگ‌آمیزی‌اش چیست؟ آن‌ها یک چیزی از شما می‌خواهند و شما در آن سطح نمی‌توانید تولید کنید. گاهی ضرورت دارد که ما به خارج برویم، اما توانایی بخش تولیدمان خیلی محدود است.

من دارم برای بازار داخل ایران تولید کفش می‌کنم، مشتری هم می‌پسندد؛ حالا فرض کنید که در اروپا فعالیت کنم و بروم در ایتالیا کفش بفروشم؛ سطح کیفی‌ای که کفش ایتالیایی می‌خواهد، با سطح کیفی‌ای که من دارم تولید می‌کنم یکسان نیست. پس این که آیا بخش تولید من توانایی این کار را دارد که در سطحی که آن‌ها می‌خواهند تولید را انجام دهم، خیلی مهم است. فکر هم نکنید این بحث فقط مخصوص کالاست؛ ممکن است مثلا خدمات باشد. مثلا من دارم خدمات فنی-مهندسی صادر می‌کنم یا اصلا خدمات مشاوره بازاریابی دارم صادر می‌کنم. من اینجا دارم نرم‌افزار CRM طراحی می‌کنم و در ایران می‌فروشم. چند جوان هستیم، شرکتی تاسیس کرده‌ایم، نرم‌افزارهای CRM مان را در بازار داخل داریم می‌فروشیم، می‌گوییم چرا نرم‌افزارمان را در روسیه نفروشیم؟ می‌رویم آنجا و نگاه می‌کنیم، می‌بینیم کیفیت نرم‌افزاری که آن‌ها می‌خواهند، چه به لحاظ طراحی، چه به لحاظ منوها، چه به لحاظ خدمات نرم‌افزاری، سطح بالاتری است که من اصلا نمی‌توانم آن را بسازم؛ operation عملیاتم نمی‌تواند چنین چیزی را تولید کند؛ بنابراین این یک آیتم است.

ما خیلی در ایران مشکل داریم؛ یعنی گاهی اوقات ما احساس می‌کنیم که باید به بازار خارج وارد شویم، دلایل خیلی متقنی هم داریم؛ ولی حقیقتش این است که عملیات و تولید ما اساسا توانایی تولید کالا در آن مقیاس را ندارد. یا اگر بخواهد تولید کند، آنقدر راندمان تولید افت پیدا می‌کند و بهای تمام‌شده افزایش پیدا می‌کند که رقابت‌پذیری ما را کاهش می‌دهد. تقریبا این موضوع بسیاری از شرکت‌هایمان هست؛ بنابراین در مثال پارچه که من برای شما زدم، می‌توانم بگویم در آن سطح کیفی که تو می‌خواهی پارچه تولید می‌کنم، ولی راندمان تولیدم به شدت پایین می‌آید، بهای تمام‌شده‌ام افزایش پیدا می‌کند، بنابراین کار سختی است.

این اولین نکته‌ای است که باید مد نظر داشته باشیم؛ اما علاوه بر توانایی‌های بخش تولید، نکته دیگری حائز اهمیت است، و آن اندیشه‌های مدیران ماست، اندیشه‌های آدم‌های ماست. خیلی عامیانه اگر بگویم، افق دید و وسعت نگاه مدیرانمان است. آیا مدیران ما افق دید و وسعت نگاه بزرگی دارند؟

آیا شما شرایط بازاریابی در بازار جهانی را دارید؟

ممکن است شما مدیر بازاریابی یک مجموعه باشید، درس خوانده‌اید، MBA خوانده‌اید، آدم جاه‌طلبی هستید، مطالعه کرده‌اید، باید وارد بازار خارجی بشوید، می‌آیید در مجموعه طرح موضوع می‌کنید که باید این کار‌ها را انجام دهیم، اما افق دید مدیران خیلی پایین است، می‌گویند حالا داریم در بازار داخل می‌فروشیم، دلت خوش است، ریسک دارد و… آن‌ها همراهی نمی‌کنند، افق دیدشان بزرگ نیست؛ مثل بچه یک خانواده می‌ماند که دانشگاه رفته، درس خوانده، تفکراتش را با پدرش مطرح می‌کند، افق دید پدرش وسیع نیست. یا ممکن است گاهی داستان برعکس باشد، شما مدیر ارشد یک مجموعه هستید، افق دید خودتان بزرگ است، اما افق دید آدم‌هایتان کوچک است؛ یعنی آن‌ها نمی‌توانند شما را همراهی کنند؛ بنابراین شما احساس می‌کنید باید در بازارهای بین‌الملل حضور پیدا کنید، تمام مواردی که در قدم اول گفتیم در مورد شما صدق می‌کند، شما حتما باید وارد عرصه بین‌الملل شوید، حتی بخش تولید هم توانایی دارد؛ ولی افق دید آدم‌ها کوچک است. اگر افق دید آدم‌هایمان کوچک باشد، نمی‌توانیم قدم‌های بزرگ برداریم و وارد عرصه بین‌الملل شویم. این نکته بسیار مهمی است.

گاهی وقت‌ها داستان کمی فرق می‌کند، ما امکانات لجستیکی لازم را برای کار صادرات نداریم. آقا شما در چه کسب و کاری هستی؟ من در بندرعباس هستم، در کار تولید گل هستیم، بهترین گل‌ها را داریم پرورش می‌دهیم. در بازار داخل می‌فروشی؟ بله در بازار داخل می‌فروشیم و اوضاع هم خوب است. چرا شما گل ایران را صادر نمی‌کنی؟ گل ایران که خیلی خوب است. من می‌خواهم گل را صادر کنم، اما هواپیمای ویژه‌ای که باید این گل را ببرد و برساند، وجود ندارد.

گاهی وقت‌ها کشور ما امکانات لجستیکی لازم را ندارد. یک بار به مثال گل نگاه کنیم؛ اندیشه مدیرش باید بزرگ باشد، یعنی حاضر باشد علاوه بر این که این گل را به تهران می‌آورد و صبح زود در میدان توزیع می‌کند، تفکرش این باشد که این گل را حتی می‌تواند به قلب اروپا ببرد، حتی می‌تواند به هلند که مهد گل دنیاست ببرد و بفروشد؛ دوم، توانایی‌های بخش تولید است، یعنی وقتی دارد گل را عمل می‌آورد، این گل را خوب عمل بیاورد، وقتی این گل‌ها را می‌برند، استاندارد ببرند، کوتاه و بلند نباشد؛ بالاخره بازار خارج است و سطح کیفی خودش را می‌خواهد. سوم امکانات لجستیکی است؛ هواپیما باید دارای ویژگی‌های خاصی باشد که این گل را تا آنجا ببرد. گاهی شما محصولی را دارید، ولی امکانات لجستیکی شما به گونه‌ای نیست که این محصول را صحیح و سالم بتواند به نقطه صادراتی مد نظر شما انتقال دهد. پس بعضی از امکانات لجستیکی به خود ما در سطح شرکتمان برمی‌گردد، و برخی هم در سطح مملکت.

من به سه آیتم اشاره کردم که باعث می‌شود اگر ما نیاز صادراتی هم داشته باشیم، کار ما را با مشکل مواجه کند. این قدم دوم است؛ یعنی آیا من شرایطش را دارم؟ این پرسشی است که حتما باید پاسخ دهید.

آیا شما شرایط بازاریابی در بازار جهانی را دارید؟


منبع: برترینها

۸ کلمه چهار حرفی که وضعیت مالی تان را دگرگون می‌کنند

ماهنامه دنیای سرمایه گذاری: چگونه چند کلمه چهار حرفی توانسته اند در میان هزاران کلمه چهار حرفی تا این حد تاثیرگذار ظاهر شوند؟ اگر بتوانید از این چند کلمه به خوبی استفاده کنید، می توانید تغییرات بسیار مثبتی را در زندگی مالی خود ایجاد کنید. این کلمات آسیبی به کسی وارد نمی کنند و حتی می توانید آنها را در برابر والدین خود به کار ببرید. چقدر جالب است نه؟

چرا هشت؟ مقاله ای را درباره این که ما در هنگام اعمال تغییرات، چقدر می توانیم سختگیر باشیم مطالعه می کردم. نویسنده مقاله معتقد بود گاهی اوقات برای این که ما پیامی را دریافت کنیم، باید یک تخته دو در چهار از بالا به سرمان اصابت کند. دو را در چهار ضرب کنید تا به عدد هشت برسید!

هشت کلمه ضروری برای ارتقای مالی

کلمات چهارحرفی ضروری اینها هستند:

۱٫ برنامه (Plan)

وقت آن رسیده که هزینه های ناگهانی و بدون برنامه خود را کاهش دهیم. اگر اهداف مهمی در زندگی خود دارید (که امیدوارم این گونه باشد)، با ریختن یک برنامه قبل از هزینه کردن برای آنها می توانید در مدت زمان کمتری به اهداف خود برسید. اگر قصد خرید لباس و مایحتاج روزانه و لوازم اساسی منزل را دارید، قبل از خرید یک فهرست از این اقلام تهیه کنید. در این صورت هر چیزی که واقعا مورد نیازتان است را به دست می آورید و خریدتان به سه بسته بزرگ کره بادام زمینی بی مصرف ختم نمی شود!

۲٫ پخت و پز (Cook)

مطمئنا وقتی به منزل می آیید، سرتان شلوغ است و خسته هستید و آخرین چیزی که به آن فکر می کنید درست کردن یک غذاست. من این را درک می کنم. در زمان بیکاری یا استراحت خود ورقی در میان کتاب های آشپزی بزنید و یک دستور پخت جدید برای خود پیدا کنید. میلیون ها دستور پخت وجود دارد که زمان زیادی را نمی طلبد و مواد اولیه زیادی نیاز ندارد و پس ماند زیادی از آنها باقی نمی ماند. سعی کنید در هر هفته حداقل به اندازه یک وعده بیشتر در خانه غذا بپزید و یک وعده کمتر غذای آماده بخورید.

۳٫ معاوضه (Swap)

آیا از پوشیدن لباس های تکراری خسته شده اید؟ آیا وسوسه می شوید که لباس های تازه بخرید؟ به جای آن می توانید یک مهمانی معاوضه برپا کنید. بسیار ساده است. تعدادی از دوستان خود را دعوت کنید و هر کدام از آنها پنج دست از لباس های خود را که قصد دارند برای مدتی استفاده نکنند یا تعویض کنند همراه بیاورند.

این کار می تواند موقتی یا دائم باشد. به خودتان بستگی دارد. به این ترتیب، بدون این که هزینه ای کرده باشید همگی رنگ و روی تازه ای به کمد لباس خود داده اید. این مسئله لزوما به لباس منتهی نمی شود. کالاهای ورزشی، لوازم خانه، لوازم آشپزخانه و لوازم برقی گزینه های خوبی برای تعویض در این مهمانی ها هستند.

۴٫ ایمنی (Safe)

برای محافظت از آنچه که دارید، از هیچ اقدامی فروگذار نکنید. اگر رمز عبور همه حساب های الکترونیکی شما از ۱۸ سالگی تاکنون تغییری نکرده، زمان آن رسیده که آنها را عوض کنید. مهم نیست که چقدر به عبارت «خلافکاران پشیمان می شوند» علاقه دارید. شما باید یک رمز عبور جدید و سخت برای حساب های خود تعیین کنید. تنها به یک کلمه عبور برای همه حساب های خود اکتفا نکنید. برای حساب های مختلف خود از کلمات عبور متفاوتی استفاده کنید.

۵٫ پس انداز (Save)

حتما می دانستید که به این کلمه اشاره می کنم. درست است؟ مطمئن هستم که شما از پیش در حال پس انداز کردن بوده اید؛ بنابراین پیشنهاد می کنم مقدار پس انداز کردن خود را به اندازه یک درصد افزایش دهید. کمی که پیش بروید از این کار خود خوشحال خواهید شد. افزایش های کوچک منجر به نتایج بزرگی خواهد شد.

۶٫ برنامه بازنشستگی (Roth)

از همین حالا شروع کنید. یک بازنشستگی شخصی برای خود باز کنید و یک انتقال اتوماتیک وار را از حساب پس انداز یا جاری خود به این حساب برای خود تنظیم کنید. از این کار خود بسیار خوشحال خواهید شد. من این را قول می دهم. آیا تا به حال به این فکر کرده اید که چرا نام آن Roth است؟ دلیلش این است که قانون آن را برای اولین بار فردی به نام سناتور Roth معرفی کرد.

۷٫ بدهی (Debt)

بله درست است. این کلمه می تواند یک چهار حرفی بسیار خوب باشد. اگر شما هر نوعی از بدهی را داشته باشید از این نظر که یک سابقه اعتباری (History Credit) برای خود می سازید، اتفاق خیلی خوبی است. با پرداخت به موقع قسط های خود آن را به یک سابقه خوب تبدیل کنید. شما برای این که بتوانید استحقاق بدهی بیشتری را داشته باشید، باید یک سابقه اعتباری داشته باشید.

می دانم شاید کمی عجیب به نظر بیاید، ولی اگر شما روزی قصد خرید یک خانه را داشته باشید، در صورتی که امتیاز سابقه اعتباری بیشتری داشته باشید، نرخ بهتری به شما تعلق می گیرد. این امتیاز بر اساس این تعیین می شود که شما بدهی های خود را در گذشته تا چه میزان خوب پرداخت کرده اید.

۸٫ بخشش (Give)

تقریبا همه افراد سالم و ثروتمند، زمان و پول یا هر دوی آنها را هزینه می کنند تا جهان را به جای بهتری برای زندگی کردن تبدیل کنند. اگر تاکنون این کار را نکرده اید آن را امتحان کنید. حتما آن را دوست خواهید داشت. با مقدار کمی شروع کنید و پس از آن، دیگر این کار را رها نخواهید کرد. اگر هم قبلا این کار را کرده اید، خود را به جلو هل داده و به این کار خود ادامه دهید.

این هشت کلمه چهار حرفی را به خاطر داشته باشید و آنها را به قسمتی از زندگی خود تبدیل کنید. مطمئن باشید با این کار، شما از نظر مالی در موقعیت بهتری نسبت به وضعیت کنونی خود قرار خواهید گرفت.

منبع: اکونومیست 


منبع: برترینها

برای ایجاد تعادل بیشتر بین کار و زندگی به زمان بیشتری نیاز ندارید، به این نیاز دارید…

مساله این نیست که چطور وقت مان را بین کار و تفریح تقسیم می کنیم

اگر آنقدر کار کرده اید که نزدیک است از رمق بیفتید، یا اینکه آنقدر به خوشی های زندگی دلبستگی دارید که از کار گریزان هستید، در اینصورت احتمالا بدتان نمی آید که راهی پیدا کنید تا بین کار و زندگی خود تعادل برقرار کنید. بر خلاف چیزی که بسیاری از مردم -و احتمالاً خود شما- فکر می کنند، کار کمتر و استراحت و تفریح بیشتر کلید شادمانی نیست. در واقع، به هنگامی که سخن از ایجاد تعادل بین کار و زندگی به میان می آید، همه ما همیشه چند نکته مهم را از قلم می اندازیم.

اینکه چگونه زمان خود را بین کار و تفریح تقسیم می کنید، آنچنان اهمیت ندارد. کاری که باید انجام بدهیم این است که بیشتر روی چگونگی استفاده از وقت مان در هنگام پرداختن به کار یا تفریح تمرکز کنیم. هنگامی که نگرش خود درباره روش کار و زندگی مان را تغییر می دهیم، خود را به تجهیزاتی مجهز می کنیم تا تغییراتی که کیفیت زندگی ما را بهتر می کنند را پدید بیاوریم.


• برای ایجاد تغییر در زندگی خود، این مطلب را هم بخوانید:  همین یک تفاوت در طرز فکر، انسانهای موفق را از بقیه متمایز می کند


آیا آماده هستید تا به ایجاد تعادل بین کار و زندگی از زاویه تازه ای نگاه کنید؟ اگر پاسخ تان مثبت است، به موارد زیر توجه کنید:

  1. ما دقت نمی کنیم که چه چیزهایی نیروی ما را در محل کار تخلیه می کنند

اگر فقط به این فکر می کنید که کمتر کار کنید، احتمالا لحظه ای درنگ نمی کنید تا ببینید که چه چیزی انرژی شما را در هنگام کار هدر می دهد. شاید تصور می کنید که عامل اصلی اینکه طاقت تان طاق می شود، جلسات متعدد یا ضرب العجل های متوالی است، اما شاید مشکل از جای دیگری باشد. اگر مشکل این باشد که در شغلی مشغول به کار هستید که برای شما مناسب نیست چه کار می کنید؟ اگر ریشه تخلیه انرژی شما چیزی به این مهمی باشد، در اینصورت گذراندن ساعات کاری کمتر در محل کار، تاثیر قابل توجهی در زندگی شما نخواهد گذاشت. در هر صورت، باز هم کمابیش ۴۰ ساعت در هفته باید کار کنید.

  1. ما به جای آنکه به دنبال راهی باشیم تا از وقت کاری خود حداکثر استفاده را ببریم، روی این تمرکز می کنیم که چگونه می توانیم ساعت های «زندگی» مان را بیشتر کنیم

بله، توجه به اینکه زمان خارج از محل کارمان را چطور می گذرانیم اهمیت دارد. اما تمرکز روی اینکه چطور می توانیم در محل کار نیز حداکثر بهره برداری را از زمان خود داشته باشیم به همان اندازه مهم و ضروری است. چه تغییراتی می توانید ایجاد کنید تا از فهرست کارهایی که باید انجام بدهید جلو بیفتید؟ آیا کارهایی هست که با انجام آنها بتوانید از موضع انفعال در کار خود خارج شده و نقش فعال تری در کارتان داشته باشید؟ آیا راهی وجود دارد که به واسطه آن بتوانید نیرویی که تلف می کنید را حفظ و در یک مسیر سودمند استفاده کنید؟ به این سوالات و سوالات مشابه آنها فکر کنید. چه بسا آنچه کشف می کنید، شما را شگفت زده کند.

  1. اگر بتوانیم کار و شغلی را پیدا کنیم که به ما انرژی می دهد، انرژی بیشتری برای لذت بردن از زندگی خود خواهیم داشت

به جای آنکه شب و روز به خود بگویید که باید از کارتان کم کنید تا بتوانید زندگی شادتری داشته باشید، باید به دنبال کاری باشید که بیشتر با شخصیت شما و روش کارتان تناسب دارد. با پیداکردن چنین شغلی خواهید دید که انگیزه و انرژی بیشتری پیدا می کنید. همین باعث می شود که در بیرون از محل کار نیز انرژی بیشتری داشته باشید و احساس کنید که نسبت به گذشته، زندگی بهتر و باکیفیت تری دارید.

به دقت به این سه نکته فکر کنید و بر اساس آنچه که کشف می کنید، تغییرات لازم را ایجاد کنید. ما تضمین می کنیم که انرژی و توان بیشتری در محل کار خواهید داشت و زندگی شما کلاً و فوراً به طرز چشمگیری بهبود خواهد یافت.


منبع: گویا آی‌تی

چگونه شهرت خود در اینترنت را افزایش دهیم؟

در دنیایی که ظاهراً توسط کسب و کارهای اینترنتی فاقد شخصیت انسانی فتح شده است، شهرت شما در اینترنت چقدر اهمیت دارد؟

اگر صاحب یک کسب و کار کوچک هستید، باید به خوبی با مفهوم و اهمیت «شهرت» آشنایی داشته باشید. افرادی که کسب و کارهای فیزیکی را اداره می کنند نیز به خوبی می دانند که نظر تک تک مشتریان چقدر برای پیشرفت کسب و کارشان اهمیت دارد.

در عین حال، شهرت همیشه اهمیت دارد و شهرت شما در اینترنت می تواند به شکست یا موفقیت کسب و کارتان بینجامد.

اما چگونه می توانید شهرت اینترنتی خود در دنیای بازاریابی دیجیتال را افزایش دهید؟ بیایید با هم به سه مولفه اصلی ایجاد شهرت مثبت در اینترنت نگاهی بیندازیم و ببینیم که کسب و کار کوچک شما چگونه می تواند در اینترنت برای خود اعتباری دست و پا کند.

تولید محتوا

در همین ابتدا به این نکته مهم توجه کنید که همه آیتم های محتوایی مثل هم نیستند و اولین گام موثر برای کسب اعتبار در اینترنت، تولید محتوای فوق العاده است.

روزگاری که یک آهنگ تبلیغاتی جالب به تنهایی برای جذب مشتری کافی بود گذشته است. امروزه، مصرف کنندگان انتظار دارند که برای هر محتوایی که از آن استفاده می کنند، عرق جَبین ریخته شده باشد؛ مخصوصا اگر هدف از آن محتوا این باشد که آنها را به مشتری یک کسب و کار تبدیل کند.

طبیعت متناقض تولید محتوا برای بازاریابی دیجیتال در این نکته نهفته، که در حالی که شما محتوای خود را با این نیت تولید می کنید که سرانجام به افزایش نرخ تبدیل تان کمک کند، اما بهترین قطعات محتوایی به ندرت با چنین تصوری تهیه می شوند.

بسیاری از کسب و کارهای کوچک، محتوای مورد نظر خود را در قالب پست های وبلاگی ارائه می کنند. در واقع، بسیاری از معروف ترین برندهای موجود در اینترنت، خود را به تولید و ارائه مستمر محتوا در وبلاگ های شان مقید و متعهد می دانند.

اما چرا وبلاگ اینقدر اهمیت دارد؟ یکی از مهم ترین دلایل اهمیت خارق العاده وبلاگ این است که موتورهای جستجو به آن علاقمند هستند. به علاوه، داشتن یک وبلاگ یک جایگاه و کانون اختصاصی و منسجم را برای شما فراهم می کند که مخاطب همیشه برای استفاده از محتوای شما می تواند به آن مراجعه کند.

یکی از نکات مهمی که در رابطه با تولید محتوا برای وبلاگ باید به خاطر داشته باشید این است که از این طریق، فرصتی در جهت ارائه راهکار برای برخی از مشکلات مخاطبان خود به دست می آورید. در برابر وسوسه تولید محتوای سطحی که فقط برای ترویج کسب و کار خودتان موجودیت یافته مقاومت کنید؛ ارائه راهکارهای ملموس و عملیاتی برای مسائل و مشکلات مرتبط می تواند به افزایش شهرت شما منتهی شود.

رسانه های اجتماعی

در مبحث بازاریابی رسانه های اجتماعی باید به چند نکته توجه کنید. اولاً، شهرت شما به فعالیت تان در تک تک پلتفرم های رسانه های اجتماعی وابسته است؛ طبیعتاً هنگامی که در یکی از پلتفرم ها فعال هستید و صفحه شما در پلتفرم دیگر تقریبا خالی است، نمی توانید انتظار داشته باشید که مخاطب شما به همان پلتفرم محبوب شما مراجعه کند.

اما این فقط اول ماجرا است. اگر می خواهید کسب و کار خود را به یک مرجع موثق در اینترنت تبدیل کنید، باید در بخش رسانه های اجتماعی، نسبت به رقبای خود پیشتاز باشید. به این منظور، باید برنامه مشخص و منسجمی برای ارسال پست داشته باشید، از انواع پلتفرم های رسانه های اجتماعی استفاده کنید، و از همه مهم تر اینکه با مخاطب خود تعامل داشته باشید.

تعامل، یکی از بزرگترین مشکلات صاحبان کسب و کارهای کوچک است، و دلیلش هم چیزی نیست جز اینکه آنها یادگرفته اند که به رسانه های اجتماعی از یک دیدگاه سازمانی نگاه کنند. اگرچه ایدئولوژی کلی و غالب شما قطعا باید حرفه ای باشد، اما نباید از افزودن کمی هویت و شخصیت انسانی به حساب های خود در رسانه های اجتماعی واهمه داشته باشید. به علاوه، اساساً برخی از پلتفرم ها (مانند توییتر و اسنپ چت که البته هر دو در ایران محدود و مسدود هستند) حول این محور می چرخند که کاربران مَجازاً لباس های رسمی خود را از تن بیرون کنند و به گپ زدن با یکدیگر بپردازند.

رسانه های اجتماعی به عنوان یک مفهوم، هنگامی بیشترین تاثیر را دارند که از طریق آنها یک گفتگوی دوجانبه برقرار می شود. با این حال، اینکه شما به عنوان یک صاحب کسب و کار به دنبال برقراری رابطه تجاری با مخاطبان خود هستید قابل انکار نیست. اما فقط به این خاطر که امیدوار هستید که سرانجام بتوانید مخاطب خود را به مشتری تبدیل کنید به این معنی نیست که باید شخصیت انسانی خود را کنار بگذارید. حرفه ای باشید، اما عملاً بخش «اجتماعی» را از رسانه های اجتماعی حذف نکنید. اگر چنین قصدی دارید، بهتر است به دنبال پیام های بازرگانی تلویزیونی باشید.

نقد و نظرات و درک عموم مردم

این مورد انتزاعی ترین و پیچیده ترین جنبه مدیریت شهرت در اینترنت و در عین حال، بسیار مهم است. اگر با جهان بازاریابی دیجیتال آشنایی نداشته باشید، بعید نیست که به اهمیت نقد و نظرات اینترنتی واقف نباشید.

اما درست از زمانی که گوگل هم به این نتیجه رسید که نقد و بررسی و نظرات آنلاین اهمیت دارند، این بخش جایگاه خود در تعیین شهرت کسب و کارها را تثبیت کرد.

نظرات دیگران در فضای اینترنت یکی از متقاعدکننده ترین مولفه های بازاریابی برای مشتریان عصر حاضر است و به عنوان یکی از مهم ترین عوامل موثر بر فرآیند تصمیم گیری مصرف کنندگان قلمداد می شود. حتی اگر بهترین قیمت ها را ارائه می دهید، چند نظر منفی می تواند تاثیر وحشتناکی روی فروش شما بگذارد. چرا؟ زیرا مردم به مردم اعتماد دارند. در نتیجه، اگر یک فرد بی طرف به نحوی اعلام کند که نباید به کسب و کار شما اعتماد کرد، در اینصورت مردم در خرید از شما احتیاط به خرج خواهند داد.

چطور می توانید اطمینان پیدا کنید که مردم درباره کسب و کار شما نظرات خوبی را ارائه می کنند؟ از همان ابتدا خدمات و محصولات بی نظیری ارائه کنید و همین سیاست را همیشه حفظ کنید. یک اشتباه می تواند باعث درج نظرات منفی در اینترنت شود که پاک کردن آنها معمولا در اختیار شما نیست.

به علاوه، نقد و نظرات ثبت شده در رابطه با کسب و کار خود را فعالانه پیگیری کنید. معمولا مردم فقط هنگامی نظر خود را ثبت می کنند که می خواهند موارد منفی را بیان کنند. با این حال، اگر بتوانید ۱۰ نفر که تجربه خارق العاده ای در استفاده از خدمات یا محصولات شما داشته اند را متقاعد کنید تا نظرات خود را ثبت کنند، در اینصورت از شدت ضربه بزرگی که یک نظر منفی ایجاد می کند کاسته خواهد شد.

نکته مهم دیگر در این موضوع این است که تحت هیچ شرایطی نظرات یا نقدهای منفی را نادیده نگیرید. در حالیکه برخی از این نظرات از خشم نشأت می گیرند (که معمولا هر از چند گاهی اتفاق می افتد)، منشأ بیشتر نظرات منفی، ضعف در ارتباط است. رسیدگی به دغدغه ها و تلاش برای حل موضوع و جبران خسارت مادی و معنوی احتمالی می تواند عامل تعیین کننده ای در از دست دادن مشتری برای همیشه، یا تبدیل همان مشتری به یک مشتری وفادار و دائمی و یک سفیر برند باشد.

اگر شما به دنیای مدیریت شهرت آنلاین و بازاریابی دیجیتال عادت ندارید و با آن نامأنوس هستید، باید بدانید که تنها نیستید. انبوهی از صاحبان کسب و کارهای کوچک وجود دارند که مقالاتی مانند این را مطالعه می کنند تا درکی نسبت به این مفاهیم کسب کنند و ببینند که چگونه شهرت فروشگاه های فیزیکی در استراتژی های بازاریابی دیجیتال و کسب و کارهای آنلاین تعبیر می شود.

نکته مهمی که باید به خاطر داشته باشید این است که علیرغم تفاوت در تکنیک ها، ایدئولوژی پشتوانه شهرت فروشگاه های فیزیکی و شهرت اینترنتی یکسان است. با تمرکز بر فراهم آوردن بهترین تجربه ممکن برای مشتریان خود، از شهرت کسب و کارتان محافظت کنید. پس از آن، فقط باید از ابزار و تاکتیک های مناسب برای توسعه و تقویت شهرت تان استفاده کنید.


منبع: گویا آی‌تی

بازاریابی رابطه ای چیست؟

تعریف: بازاریابی رابطه ای (Relationship Marketing، یا بازاریابی رابطه مند) به فعالیت هایی اشاره دارد که به منظور ایجاد و حفظ سوددهی و رابطه بلندمدت با مشتریان توسط شرکت ها انجام می شود.

بازاریابی رابطه ای از این جهت با بازاریابی سنتی تفاوت دارد که بازاریابی رابطه ای به شدت روی حفظ مشتری و رضایت وی تاکید می کند، که این به نوبه خود به رابطه بلندمدت و فروش مکرر منجر می شود؛ در حالیکه بازاریابی سنتی بدون قائل شدن اهمیت زیاد برای ایجاد رابطه، بیشتر به حفظ مشتری و انجام فروش متکی است.

امروزه شرکت ها به جای استفاده از برنامه های کلی بازاریابی، از استراتژی های سفارشی شده استفاده می کنند. ارائه همان چیزی که مشتریان می خواهند و حفظ یک ارتباط مناسب با آنها میزان رضایت شان را افزایش می دهد.

به عنوان مثال، یک شرکت ارائه خدمات میزبانی وب را در نظر بگیرید که با تماس با مشتریان خود از آنها درباره کیفیت خدمات خود نظرخواهی می کند و به این وسیله با ایجاد ارتباط، رابطه خود را با مشتری تقویت می کند.

مزایای بازاریابی رابطه ای

  1. بازاریابی رابطه ای، حفظ مشتری را در بلندمدت تضمین می کند. هنگامی که شرکت با ارائه همان چیزی که مشتری می خواهد روی افزایش رضایتمندی او تمرکز می کند، احتمال اینکه مشتری بیشتر با برند همراهی کند به مراتب افزایش پیدا می کند.
  2. بازاریابی دهان به دهان (word of mouth) در بازاریابی محصولات و خدمات نقش مهمی بر عهده دارد. بدون شک به هنگامی که مشتری از یک برند رضایت دارد، استفاده از محصولات یا خدمات آن را به خانواده، دوستان، همتایان و همکاران خود توصیه می کند. این به نوبه خود به افزایش درآمد و تعداد مشتریان آن برند منجر خواهد شد.
  3. پس از آنکه یک رابطه قوی و مستحکم با مشتری ایجاد شد، دیگر حتی افزایش قیمت محصولات به دلیل تغییر در شرایط اقتصادی هم تاثیر چندانی بر خرید مشتری نخواهد داشت. در نتیجه، بازاریابی رابطه ای حتی در بدترین شرایط اقتصادی نیز به حفظ مشتری کمک می کند.
  4. هنگامی که مشتری با برند رابطه دوجانبه خوبی دارد و از آن راضی است، داوطلبانه نظرات مثبت خود را برای محصولات یا خدمات آن ثبت می کند که این به نوبه خود، باعث تشویق دیگران به خرید می شود.
  5. شرکت ها با نشان دادن شخصیت خود به مشتری می توانند در برابر سایر رقبا، یک امتیاز در رقابت کسب کنند. این درصورتی قابل حصول است که شرکت:
  • صادق باشد و خط ارتباطی خود با مشتری را در همه حال باز و فعال نگه دارد
  • یک روش فعال مناسب برای دریافت بازخورد داشته باشد
  • پشتیبانی کارآمد و موثری را ارائه کند
  • از طریق رسانه های اجتماعی با مشتریان خود در اینترنت تعامل داشته باشد
  • بر تصویر برند خود در اینترنت نظارت داشته باشد و به فراخور، واکنش نشان بدهد

بازاریابی رابطه ای، مولفه اصلی مدیریت نوعی از رابطه با مشتری است که به جای تمرکز روی هدف کوتاه مدت جذب مشتری و فروش، بر ایجاد وفاداری و تعامل بلندمدت مشتری با برند تاکید می کند.


منبع: گویا آی‌تی

آیا «برندسازی احساسی» نتیجه بخش است؟

ماهنامه آینده روشن: برندسازی همواره با به کارگیری لوگو، شعار، طرح رنگ یا موارد دیگر شناخته شده است. یکی از مهم ترین راه هایی که با آن یک برند به زندگی مردم راه پیدا می کند تاثیراتی است که بر زندگی مشتریان خود می گذارد. حس قوی توجه کامل به یک برند، مانند نایک، در موفقیتش نقش بزرگی ایفا می کند.

برندسازی احساسی روش قدرتمندی برای ایجاد وفاداری به برند و جذب مشتریانی است که بارها به برند رجوع می کنند. اتفاقاتی که شما را به گریه یا خنده می اندازد یا شما را عصبانی می کند در ذهن شما نیز می ماند. احساسات قوی آن اتفاقات را در ذهن ماندگار می کنند؛ به طور مشابه، احساسات قوی در زمینه تبلیغات هم کالا را در ذهن ماندگار و همچنین برند را معروف می کنند.

انسان ها تحت تاثیر احساسات خود قرار می گیرند؛ تحقیقات نشان داده است تنها ۳۰ درصد از خریدها منطقی هستند، در حالی که ۷۰ درصد دیگر خریدها هیجانی است. این امر نشان می دهد هر برندی به استراتژی ای نیاز دارد که مخاطبان خود را از نظر احساسی درگیر نگه دارد.

 آیا «برندسازی احساسی» نتیجه بخش است؟

برخی کارشناسان به طور فزاینده در پرداختن به احساسات قوی مشکل دارند. آیا تبلیغات P & G در بازی های المپیک ۲۰۱۶ را به خاطر می آورید که در آن المپیکی ها از مادران خود تشکر کردند؟ این نوع تبیلغات که احساسات قوی را تحریک می کنند در برندسازی احساسی مهم است.

کارشناسان چگونه می توانند احساسات مشتریان را در ۳۰ ثانیه برانیگزند؟ از طریق داستان گویی؛ بیان داستان همچنان قوی ترین روش برای برانگیختن واکنش احساسی است. البته این ارتباط احساسی با مشتری همیشه نباید ذاتا مثبت باشد؛ بلکه می تواند ترس (آن ها چیزی را از دست خواهند داد) یا حس گناه (آن ها به اندازه کافی برای خانواده خود وقت صرف نمی کنند) و کمک به آن ها برای رسیدن به آرزوهای زندگی شان باشد؛ برای مثال، تبلیغات محصولاتی که به ترک سیگار کمک می کنند به گفتن داستان های ساده که برای آموزش مصرف کنندگان درباره خطرات سیگار کشیدن و تشویق آن ها برای انتخاب سبک زندگی سالم است احساسات آن ها را بر می انگیزد.

فهرست احساسات ممکن ادامه می یابد، اما نکته ای در همه آن ها مشترک است: بسیار خودمحور هستند. آنچه مصرف کنندگان می خواهند ساده تر شدن زندگی شان است و برندها نیز می خواهند نیازهای احساسی مشتریان را برآورده کنند.

تفاوت میان هر داستان احساسی و داستان بازاریابی خوب در این است که داستان بازاریابی هدفی دارد. هدف از داستان برند باید شفاف باشد؛ برای مثال، برند Cadbury درباره شیوه های تهیه سالم شکلات های خود در یکی از تبلیغاتش گفت که هدف آن ها آموزش طرفداران بالقوه در مورد جنبه های مهم برند بوده است؛ از این رو، قبل از بیان داستان داشتن هدفی روشن و منطقی ضروری است. بیان داستان ابزاری برای رسیدن به هدف است. این مسئولیت شماست که این هدف را مشخص کنید.

داستان های احساسی خوب نیز با تغییر با زمان به تکامل نیاز دارد. پیام ممکن است فرق نکند، اما داستان تغییر می کند؛ برای مثال، شرکت کوکاکولا در سوپربول ۲۰۱۴ آمریکا در آگهی تبلیغاتی خود جنبه های مختلف فرهنگ های گوناگون امریکای امروزی را با سرود «آمریکا» که به زبان های مختلف خوانده شد نشان داد.

پس زمینه این تبلیغ همان پیامیاست که برند کوکاکولا همیشه به آن پرداخته است: اصالت و تقسیم شادی و آمریکا؛ تنها تفاوت در روش ارائه ایده های آن بود. کوکاکولا پیام خود را مطابق قرن ۲۱ تکامل داده است؛ این امر نشان می دهد کوکاکولا برند منسوخ شده ای نیست. با تغییر زمان، نوسازی داستان های برند بسیار مهم است. داستان های احساسی قوی نیز قدرت نشان دادن تغییر برند را دارند.

اپل نمونه بارز برندی است که از برندسازی احساسی استفاده کرده است. این شرکت در دهه ۱۹۹۰ در حال ورشکستگی بود، اما با بازسازی برند کاری کرد که افراد جوان را جذب کند. اپل در حال حاضر به یک غول فناوری تبدیل شده و طرفداران زیادی برای خود جمع کرده است.

تبلیغات برنده جایزه آیفون اپل از سال ۲۰۱۴ به روح خانواده و تعطیلات می پردازد. برندهای بزرگ دیگری که در استراتژی های خود از برندسازی احساسی استفاده کرده اند عبارت اند از پییسی، الای پمپرز، گوگل و مرسدس بنز. همه این برندها برای ارتباط با مخاطبان خود راه پیدا می کنند که رابطه ای احساسی با آن ها برقرار کنند؛ بنابراین، در می یابیم که هر فردی می تواند به یک برند دلبستگی احساسی داشته باشد. هنگامی که یک برند حس خاصی را در مشتری ایجاد کند، بعید است مشتری رابطه جدیدی را از نو با برند مشابه دیگری آغاز کند. تشکیل چنین پیوند قوی هدف نهایی برندسازی احساسی است.

شما، به عنوان یک بازاریاب، باید از خودتان بپرسید داستان برند شما و احساساتی که می خواهید با آن به دیگران انتقال دهید چیست؟ اگر پاسخ این سوال را نمی دانید یا حتی بدتر فکر می کنید پاسخ قانع کننده ای برای خود ندارید، می توانید مطمئن باشید در مشتریان شما نیز حس خاصی ایجاد نخواهید کرد؛ از این رو، به یاد داشته باشید که برندسازی احساسی زمان بر است و به توجه و دقت نیاز دارد، اما وقتی مشتریان خود را در جلوی استراتژی برند خود قرار دهید، در مسیر درست تشکیل رابطه قوی با مخاطبان هدف خود قرار می گیرد و مشتریان وفاداری برای خود جمع خواهید کرد.

منبع: گروه برنداِبات


منبع: برترینها

برای تغییر استراتژی، ابتدا طرز فکر خود را عوض کنید

این روزها به نظر می‌رسد همه به دنبال یک مدل کسب‌ و‌ کار مخل یا بر هم‌ زننده (disruptive) هستند. اما یک «مدل کسب‌ و‌ کار» تنها بخشی از این معادله است. مدل «ذهنی» موجود در پس مدل کسب‌ و‌ کار هم به همان اندازه مهم است و نیز مدل «اندازه‌گیری». ترکیب این سه مدل کسب‌ و کار، ذهنی و اندازه‌گیری باعث می‌شود تحول واقعی اتفاق بیفتد.

یک مثال از صنعت هواپیمایی به ما می‌گوید که شرکت‌ها بدون ایجاد مدل‌های ذهنی مرتبط، صرفا مدل‌های جدید کسب‌و‌کار را تقلید می‌کنند. شرکت هواپیمایی ساوث‌ وست (Southwest Airlines) برای بیش از ۴۰ سال، یک نیروی مخل در صنعت هواپیمایی بوده و توانسته یک طبقه‌بندی کاملا جدید ایجاد کند و به رکورد سودآوری در ۴۳ سال پیاپی برسد. شرکت‌های هواپیمایی قدیمی‌تر مثل یونایتد، امریکن و دلتا قیمت‌های گسترده با کابین‌هایی در کلاس‌های مختلف را به مشتری ارائه می‌دهند.

اما نوآوری ساوث‌وست در این بود که بر قیمت بلیت پایین، کابین‌های یک‌کلاسه، ناوگان همگن، و مسیرهای نقطه به نقطه تمرکز کرد. هرب کله‌هر، یکی از موسسان ساوث‌وست، از همان ابتدا، کار رقابتی خود را در مقایسه با دیگر شرکت‌های هواپیمایی قرار نداد و به دیگر اشکال حمل‌ونقل، حتی با خودرو، اتوبوس یا قطار فکر کرد. او می‌خواست افرادی را که نمی‌توانند با هواپیما سفر کنند به آرزویشان برساند. بنابراین مدل ذهنی او این نبود که سهم بازار را از شرکت‌های هواپیمایی دیگر برباید، بلکه می‌خواست یک بازار کاملا جدید برای سفرهای هوایی ایجاد کند.

برای تغییر استراتژی ابتدا طرز فکر خود را عوض کنید 

این تنها تفاوت در مدل‌های ذهنی بین ساوث‌وست و سایر شرکت‌های هواپیمایی قدیمی نبود. کله‌هر جمله معروفی دارد که می‌گوید: «همیشه به کارمندانم می‌گویم ما یک کسب‌وکار خدماتی داریم و این تصادفی است که کسب‌وکار ما پرواز با هواپیما درآمده است.» هدف سایر شرکت‌های هواپیمایی تنها حمل افراد با هواپیماست، اما هدف ساوث‌وست خدمت به افراد با استفاده از هواپیماهایش است.

در سال‌های اولیه، دیگر شرکت‌های هواپیمایی خیلی تلاش کردند مدل کسب‌و‌کار ساوث‌وست را کپی کنند، اما همه این تلاش‌ها به شکست انجامید. شرکت‌های هواپیمایی دلیل این شکست خود را «اجرای ضعیف» می‌دانستند. اما دلیل اصلی این ماجرا، اجرای مدل کسب‌و‌کار جدید بدون یک مدل ذهنی یا اندازه‌گیری جدید بود. هنوز شرکت‌های هواپیمایی هدف کسب‌و‌کارشان را خدمت به افراد نمی‌بینند. هنوز به‌جای رشد بازار، نگران گرفتن سهم هستند و هنوز به‌جای اندازه‌گیری موفقیت در نحوه خدمت به مسافران، معیار خود را بر این مبنا قرار می‌دهند که چگونه از هواپیماها به خوبی استفاده کنند.

در مقابل، شرکت‌هایی مانند جت‌بلو (JetBlue) تصمیم گرفتند کل سیستم ساوث‌وست را تقلید کنند: مدل ذهنی، مدل کسب‌و‌کار و مدل اندازه‌گیری. جت‌بلو مانند ساوث‌وست، با این شعار که «مفهوم انسان را به سفرهای هوایی بازگردانیم» بیش از هواپیماها بر مردم تمرکز می‌کند. جت‌بلو علاوه‌بر معیارهای مالی معمول، قدرت فرهنگ و کیفیت تجربه خود را نیز اندازه‌گیری می‌کند. (کیفیت تجربه معیاری از تجربه یک مشتری در مورد خدمات است) در نتیجه، شاهدیم که جت‌بلو جایزه می‌برد و صنعت را به سوی وفاداری مشتری هدایت می‌کند و البته به‌طور مداوم نیز سودآوری دارد.

یک کسب‌و‌کار شکست‌خورده را به راحتی می‌توان به خاطر انجام کارهای اشتباه سرزنش کرد. اما رهبران کسب‌وکار به ندرت تشخیص می‌دهند که این شکست ریشه در طرز تفکر آنها دارد. آن دسته از مدیران شرکت‌های هواپیمایی که در تقلید از ساوث‌وست شکست خوردند، تصور می‌کردند مدل ساوث‌وست یعنی اینکه «از عهده هزینه‌ها برآییم». اما این مفهوم، نتیجه مدل ساوث‌وست است نه استراتژی آن. آنچه این شرکت‌ها باید می‌گفتند این بود که «ما برای اولویت دادن مردم بر هواپیماها آماده نبودیم.» ما در قلب یک انتقال گسترده در مدل‌های کسب‌و‌کار قرار داریم؛ انتقالی از مدیریت دارایی‌ها و انتقال خدمات به سوی ایجاد تکنولوژی‌ها و هماهنگی شبکه‌ها.

طبق تحقیقی که اخیرا با عنوان «نقاط مشترک Airbnb، اوبر و علی‌بابا» انجام شده است، مدل‌های کسب‌و‌کار شبکه‌محور یا تکنولوژی‌محور، سودآورتر هستند، رشد سریع‌تری را موجب می‌شوند و در بازارها سود بیشتری به‌دست می‌آورند. این تحقیق می‌گوید زمانی که فیس‌بوک در سال ۲۰۱۴ سرویس پیام‌رسانی واتس‌اپ را به قیمت ۱۹ میلیارد دلار خریداری کرد، سوالی که در ذهن همه مطرح شد این بود که آیا این سرویس پیام‌رسانی شایسته چنین ارزش‌گذاری‌ای هست؟ ارزش‌گذاری که ۲۰ برابر درآمدهای پیش‌بینی‌شده آن است. یا Airbnb.com سرمایه‌گذاری به ارزش ۱۰ میلیارد دلار انجام داده که ارزش این شرکت را تقریبا ۲۰ برابر درآمد آن می‌سازد؛ ارزشی بیش از هتل‌های Hyatt.

خدمات تاکسی اوبر نیز در حال حاضر بودجه خود را افزایش می‌دهد و انتظار می‌رود شاهد ارزش ۳۰ میلیارد دلاری باشد که چیزی بیش از ۱۵ برابر درآمد آن است.رهبران اکثر شرکت‌های سنتی در شگفتی هستند که چرا این شرکت‌های نوظهور شایسته چنین ارزش‌گذاری‌های بالایی هستند. آیا آنها سودآورتر هستند؟ آیا آنها رشد سریع‌تری را شاهد هستند؟ آیا آنها بازدهی بالاتری در دارایی‌ها و هزینه‌های نهایی کمتری دارند؟پاسخ ما به همه سوالات بالا «بله» است. ما با همکاری موسسه دلویت، ۴۰ سال داده مالی برای شرکت‌های S&P 500 را بررسی کردیم تا ببینیم روندهای ارزش‌گذاری همراه با مدل‌های کسب‌و‌کار و تکنولوژی‌های نوظهور چگونه رشد یافته است. تحقیق ما چهار مدل کسب‌و‌کار را معرفی کرد.

معرفی چهار مدل کسب‌ و‌ کار

برای شروع، به دنبال راهی ساده برای توصیف انواع مختلف کسب‌و‌کار بودیم که قلب‌ و ذهن و جیب سرمایه‌گذاران را جذب کرده بودند. چون کسب‌و‌کارهای به شدت ارزشمند و با رشد سریع می‌توانند تقریبا در هر صنعتی یافت شوند، سریعا از طبقه‌بندی‌های صنعتی استاندارد عبور کردیم و یک چارچوب جدید را بر مبنای مدل کسب‌و‌کار توسعه دادیم که چارچوبی برای صرف سرمایه یک سازمان در جمع‌آوری و ایجاد ارزش است. این چهار مدل عبارت است از:

• سازندگان دارایی: این شرکت‌ها برای تولید، بازاریابی، توزیع و فروش کالاهای فیزیکی، دارایی‌های فیزیکی را ایجاد کرده، توسعه و اجاره می‌دهند. مثال‌هایی از این مورد شرکت فورد، والمارت و فدکس است.

• ارائه‌دهندگان خدمات: این شرکت‌ها کارمندانی را استخدام می‌کنند که ارائه‌دهنده خدمات به مشتریان هستند. مثال‌هایی از این مورد United Healthcare، Accenture و JP Morgan است.

• خالقان تکنولوژی: این شرکت‌ها مالکیت معنوی (مانند نرم‌افزار، تجزیه و تحلیل، داروسازی و بیوتکنولوژی) را توسعه داده و می‌فروشند. مثال‌های آن مایکروسافت، اوراکل و آمگن است.

• هماهنگ‌کنندگان شبکه: این شرکت‌ها شبکه‌‌ای از همتایان ایجاد می‌کنند که در آن شرکت‌کنندگان برای ایجاد ارزش با یکدیگر تعامل دارند. ممکن است آنها محصولات یا خدمات بفروشند، روابط ایجاد و با یکدیگر همکاری کنند. مثال‌هایی از این مورد eBay، Red Hat و ویزا، اوبر، Tripadvisor و علی‌بابا است.

گرچه اکثر شرکت‌ها در چند طبقه‌بندی‌ مدل کسب‌و‌کار فعالیت می‌کنند، ما به هر شرکت پیشرفته‌ترین مدل کسب‌و‌کار آن را اختصاص می‌دهیم؛ مدلی که شرکت برای یک نسبت خاص از کسب‌و‌کارش به‌کار می‌برد یا تلاش‌های قدرتمندی برای توسعه ایجاد می‌کند. به عنوان مثال، گرچه بیشتر کار شرکت نایک تولید و فروش کفش است که ما آن را به عنوان «ایجاد دارایی» طبقه‌بندی می‌کنیم، اما نایک همچنین Nike+ ecosystem را توسعه داده است که کالاهای فیزیکی را به اینترنت متصل می‌کند و کاربران، فعالیت‌ها را پیگیری می‌کنند و پیشرفت خود را با دوستان‌شان به اشتراک می‌گذارند. به این دلیل، ما نایک را به عنوان «هماهنگ‌کننده شبکه» دسته‌بندی کردیم.

با این تحقیق به این نتیجه رسیدیم که اکثر شرکت‌ها تلاش می‌کنند مدل‌های کسب‌و‌کار شبکه-محور از شرکت‌هایی مانند اوبر، آمازون، Airbnb و پی‌پال را تقلید کنند. اما پیش از اینکه شروع به کپی کردن از مدل‌های کسب‌و‌کار آنها کنید، از مثال ساوث‌وست درس بگیرید. کپی کردن یک مدل کسب‌و‌کار بدون پیروی از یک مدل ذهنی منجر به نتایج ناامیدکننده‌ای خواهد شد. پیش از تغییر آنچه می‌توانید انجام دهید، باید شیوه تفکر خود را عوض کنید و سپس آنچه می‌توانید اندازه‌گیری کنید را تغییر دهید تا با هم‌تیمی‌های خود به یک اجماع برسید.توجه شما را به آگهی اخیر شرکت فولکس‌واگن جلب می‌کنم که در برنامه خود سعی دارد در صنعت اتومبیل‌های الکترونیک از تسلا پیشی بگیرد. مدیر برند فولکس‌واگن می‌گوید این شرکت به لطف پلت‌فرم MQB خود (یک طراحی مطابق با مقیاس برای ساخت اتومبیل)، به سرعت مزیت‌های هزینه‌ای به‌دست خواهد آورد.

فولکس‌واگن در حال جایگزینی مدل کسب‌و‌کار تسلا با مدل ذهنی نادرست است. فولکس‌واگن خود را یک تولیدکننده اتومبیل تصور می‌کند که از تکنولوژی استفاده می‌کند. از سوی دیگر، تسلا خود را یک شرکت تولیدکننده تکنولوژیک می‌بیند که اتومبیل تولید می‌کند. فولکس‌واگن خواهد گفت که ماشین‌های آن ساختارهای پیچیده‌ای دارند. اما الون ماسک، مدیر ارشد اجرایی تسلا در مورد «مدل S» (نوعی خودروی برقی و اولین محصول در شرکت تسلا موتورز است) گفته است که «این ماشین ساختارهای بسیار پیچیده‌ای دارد.»تفاوت در مدل‌های ذهنی، مدل‌های اندازه‌گیری بسیار متفاوتی را ایجاد می‌کند. داشتن یک ذهنیت تولیدکننده، باعث می‌شود صنعت اتومبیل‌سازی کاملا بر اندازه‌گیری تغییرات از یک مدل به مدل بعدی متمرکز شود. در مقابل، ذهنت تکنولوژی‌محور تسلا بر تولید نرم‌افزار متمرکز است تا مدل خودرو و حمل‌ونقل. ماسک گفته که «بیشتر اتومبیل‌ها مدلشان بالا نمی‌رود. اما مدل S سریع‌تر و بهتر می‌شود.»

شرکت جنرال الکتریک نشان می‌دهد که شرکت‌های موروثی می‌توانند با تغییر در مدل کسب‌و‌کارشان، یک مدل ذهنی و اندازه‌گیری جدید را بپذیرند. جف ایملت، مدیرعامل این شرکت، گفته است «ما تصمیم گرفته‌ایم هم در نقش پلت‌فرم باشیم و هم در نقش اپلیکیشن… همان‌طور که علم مواد هسته کسب‌وکارمان در ۵۰ سال گذشته بود، می‌خواهیم در ۲۰ سال آینده تجزیه‌ و‌ تحلیل‌ را هسته‌ای کنیم.»

جنرال الکتریک دریافته است که یک مدل کسب‌و‌کار شبکه‌بندی‌شده به یک سازمان شبکه‌بندی شده نیاز دارد.بث کام‌استاک، معاون هیات‌مدیره جنرال الکتریک بر تبدیل این شرکت به یک «سازمان نوظهور» متمرکز شده است. جنرال الکتریک همچنین از معیارهای بسیار متفاوتی برای کسب‌و‌کارهای پلت‌فرم خود استفاده می‌کند. این معیارهای کلیدی به‌جای رشد سود یا درآمد، «دارایی‌های پلت‌فرم» هستند. این امر برای یک کسب‌و‌کار پلت‌فرم مناسب است؛ چرا که به‌جای نتایج تغییر تدریجی در گذشته یا حال، ظرفیت رشد تصاعدی در آینده را اندازه‌گیری می‌کند.

فرصت‌های بسیاری برای ارائه تفکر جدید برای هر صنعت و عملکرد وجود دارد. به عنوان مثال، اکثر خرده‌فروشان، تاجرانی هستند که از تکنولوژی استفاده می‌کنند. آمازون یک تاجر تکنولوژیک است که روز به روز قدرت بیشتری در بازار به‌دست می‌آورد.

خرده‌فروشان سنتی نگران معیارهای سنتی هستند که به اهداف کسب‌و‌کار وابسته‌اند. در مقابل، ۸۰ درصد معیارهای آمازون بازخوردهایی را ایجاد می‌کند که نشان می‌دهند این شرکت تا چه حد در راستای اهداف مشتریان موفق عمل کرده است. انقلاب دیجیتال شرکت‌ها را وادار می‌سازد از مدل‌های کسب‌و‌کار متمرکز بر محصولات و خدمات به مدل‌هایی حرکت کنند که شبکه‌ها و پلت‌فرم‌ها را هدف قرار می‌دهند. این تغییر نیاز به دوراندیشی، پذیرش مدل‌های جدید سازمانی و ترک عادات قدیمی دارد.لازمه تحول، تغییری اساسی در چگونگی تفکر شما و آنچه که اندازه‌گیری می‌کنید است. اما وقتی مدل ذهنی، کسب‌و‌کار و اندازه‌گیری را در یک راستا تنظیم می‌کنید، در مسیر خود به سوی دگرگونی موفق دیجیتال به درستی عمل خواهید کرد.


منبع: برترینها

چرا هر ایمیلی که ارسال می کنید اسپم به حساب می آید؟

اگر تصور می کنید که هر کاری که از دست تان بر می آمده انجام داده اید تا ایمیل اسپم یا هرزنامه ارسال نکنید، باید در تصورات خود تجدید نظر کنید!

شما به منظور اینکه اطمینان پیدا کنید که ایمیل هایی که ارسال می کنید اسپم نیستند، از هیچ تلاشی مضایقه نکرده اید:

هر مشترک برای تایید اشتراک باید با کلیک روی لینک تاییدی که برایش ارسال می کنید اشتراک خود را فعال کند. هر ایمیل، یک لینک لغو اشتراک دارد که عملیات مورد نظر را با یک کلیک انجام می دهد. به علاوه، محتواهای ارزشمندی را نیز ارسال می کنید.

با این وجود، چرا ما می گوییم که هر ایمیلی که ارسال می کنید اسپم است؟

اجازه بدهید که ابتدا ببینیم «ایمیل اسپم» چیست:

بر اساس تعریف لغت نامه وبستر، اسپم، «ایمیل ناخواسته» است.

آنها آنچنان با شما ارتباط برقرار نکرده اند

اجازه بدهید از نرخ بازشدن ایمیل های شما به عنوان شاخصی برای تعیین اینکه آیا مشترکانتان ایمیل های شما را می خواهند یا خیر استفاده کنیم.

به طور متوسط، نرخ بازشدن ایمیل ها بین ۱۵٫۲ درصد تا ۲۸٫۵ درصد در نوسان است، که البته این به حوزه فعالیت شما هم بستگی دارد. این یعنی چیزی حدود ۸۴٫۸ درصد مشترکان شما اصلاً پیام شما را باز نمی کنند. این در شرایطی اتفاق می افتد که خودشان در گذشته اطلاعات تماس شان را به شما ارائه کرده اند، برای تایید اشتراک خود از هفت خوان رد شده اند و به شما اجازه داده اند که با آنها ارتباط داشته باشید.

آنها ایمیل شما را نمی خواهند، بنابراین ایمیل های شما برای آنها «ناخواسته» و در نتیجه «اسپم» است.

حتی باید یک گام هم فراتر برویم و بگوییم که خوانده شدن ایمیل هم کافی نیست؛ ایمیل شما تنها هنگامی اسپم به حساب نمی آید که برخورد خوانندگان با آن مثل ایمیل هایی باشد که از دوستان و افرادی که می شناسند و می خواهند از آنها خبری بشنوند دریافت می کنند.

متاسفانه نمی توانیم درصد چنین ایمیل هایی را اندازه گیری کنیم. اما به جرأت می توانیم ادعا کنیم که این ارقام از نرخ بازشدن ایمیل های شما هم کمتر است.

چگونه ایمیل هایی ارسال کنیم که دریافت کننده، آنها را می خواهد؟

حال سوالی که مطرح می شود این است که چه کنید تا مشترک شما با ایمیل تان چنان رفتار کند که انگار آن را از طرف یکی از دوستان خود دریافت کرده است؟ چگونه می توانید در نزد مشترکان خود به جایگاه یک شریک، دوست یا آشنا دست پیدا کنید؟

پاسخ این است: بازاریابی ایمیلی خود را به یک گفتگو تبدیل کنید.

کاری کنید که مردم فقط ایمیل های شما را مطالعه نکنند، بلکه دست به کار شوند و به شما پاسخ بدهند. به جای آنکه بازاریابی ایمیلی خود را فقط به یک جریان یک طرفه از پیشنهادات و ایده ها محدود کنید، در قالب مبادله ایده ها، احساسات و نظرات به آن شکل بدهید.

موارد زیر چند روش عملی برای انجام این کار هستند:

  • در قسمت فرستنده از no-reply@yourcompany.com یا حتی info@yourcompany.com استفاده نکنید، بلکه از یک نام واقعی استفاده کنید. فرستنده ایمیل های شما باید یک انسان باشد.
  • سوال بپرسید. مردم دوست دارند که درباره نیازها و خواسته هایشان از آنها سوال شود، بنابراین از مشترکان خود نظر بخواهید، درباره نیازها و چالش هایشان سوال کنید و ببینید چه چیزی آنها را خوشحال می کند.
  • پاسخ بدهید و فوراً هم پاسخ بدهید. هرگاه کسی برای شما یا شرکت تان ایمیلی ارسال می کند، به موقع پاسخش را ارسال کنید. اینکه فرستنده، مشتری شما است یا فردی است که برای اولین بار از سایت شما بازدید کرده اهمیتی ندارد. حتی اگر برای پاسخگویی به ایمیل ها لازم است که کسی را استخدام کنید، این کار را انجام بدهید.
  • از همه مهم تر اینکه به نیت و نگرش خود دقت کنید. شما باید واقعاً به مشترکان تان و ایجاد و توسعه رابطه با آنها علاقمند باشید. به آنها به عنوان انسانهای واقعی، به همراه نام، چهره، عزیزان، زندگی شخصی، رویاها و آرزوها نگاه کنید، و نه فقط منبع درآمد!

آسانترین روش برای نیل به این هدف این است که از هر فرصتی برای تعامل با مشترکان تان و شناخت بیشتر آنها استفاده کنید. این حتی روش نوشتن ایمیل های شما را نیز تغییر خواهد داد، چرا که برای یک فرد خاص می نویسید، نه یک فهرست بی نام و مجهول الهویه.

و هنگامی که چنین کنید، دیگر ایمیل اسپمی را ارسال نخواهید کرد.


منبع: گویا آی‌تی

روش های خاص بنیانگذار اینستاگرام برای موفقیت

استفاده مداوم و فراگیر از اینستاگرام به دلیل داشتن جذابیت های زیادش به یک اعتیاد تبدیل شده است و بسیاری از کاربران، صبح که از خواب برمی خیزند با گشت و گذار در میان تصاویر ارسالی دوستانشان همه چیز را فراموش می‌کنند و متوجه گذر زمان نخواهند بود، این جذابیت‌ها باعث شده است تا ۷۰۰ میلیون کاربر به عضویت اینستاگرام دربیایند.

گویا آی تی – اگر کوین سیستروم موسس اینستاگرام هم مانند دیگران بیشتر فرصت خود را به گشت و گذار در شبکه خودش بگذارند از اهدافی که برایش برنامه ریزی کرده است باز خواهد ماند، کوین در مصاحبه‌ای گفته است عادت‌های صبحگاهی برایش از اهمیت بالایی برخوردار است به گونه‌ای که حاضر به ترک آن‌ها نیست، و انجام یک ورزش مناسب مهمترین کار وی در شروع روز است و تمرین صبحگاهی را حتما انجام می‌دهد.
این کار تن‌ها شامل نرمش عادی نمی‌شود و او دقیقا باید یک ساعت کامل دوچرخه سواری کند تا به هدفش که شرکت در مسابقه Paris-Roubaix به عنوان معروف‌ترین تور دوچرخه سواری در فرانسه است شرکت کند و به موفقیت دست یابد.
قانون “فقط پنج دقیقه دیگر” رمز موفقیت سیستروم است که وی به آن باور دارد، این قانون می‌گوید اگر به کاری علاقمند نیستید به خودتان بگویید که تنها ظرف ۵ دقیقه آن را انجام خواهید داد و پس از آن می‌بینید که به سهولت از پس انجام آن برمی آیید، زمان کوتاه پنج دقیقه‌ای ذهن را آماده می‌کند تا نخستین گام را بردارید و شاید این شروع انجام دشوارترین کار‌ها باشد که برایتان در آینده آسان خواهد بود.
یکی دیگر از علاقمندی‌های کوین سیسترون که در مصاحبه اش به آن اشاره کرده توجه به زمان و ذخیره آن است، نرم افزار WAZE در این حوزه نرم افزار مورد علاقه وی است، زیرا می‌تواند با بکارگیری آن سریعترین راه را برای رسیدن به مقصد انتخاب کند، زیرا وی می‌گوید ترافیک برایش آزار دهنده است و این برنامه به او کمک می‌کند وقت کمتری را هدر دهد.


منبع: گویا آی‌تی

شادی فعال: با انجام همه روزه این تمرین، ماه ها و سال ها شادتر خواهید بود

برای اینکه خودتان را خوشحال کنید چه می کنید؟ به احتمال زیاد، پاسخ های شما حول این محور می چرخد که سعی می کنید آرام باشید، عوامل استرس زا را رفع کنید و مدتی از کار دست بکشید. انجام دادن چنین کارهایی اهمیت دارد، اما یک مشکل اساسی وجود دارد: شما فعالانه تلاش نمی کنید تا شاد باشید؛ فقط تلاش می کنید تا از ناراحتی به دلیل استرس، اضطراب، ناامیدی و خستگی اجتناب کنید. مدیریت این عوامل منفی فقط آغاز راه است. یکی از اساتید روانشناسی دانشگاه پنسیلوانیا در یک مصاحبه که با نیویورک تایمز انجام داد اظهار داشت که روش سنتی روانشناسی که روی حذف عوامل استرس زا و کنارآمدن با ضربات روحی در زندگی تمرکز می کند، اما برای پرورش فعالانه شادمانی تلاش نمی کند، «از نظر تجربی اشتباه، اخلاقاً موذیانه و مخرب و یک بن بست سیاسی و آموزشی است.»

چگونه شاد شویم؟

این استاد دانشگاه به جای مبارزه با عوامل منفی، راهکارهای دیگری را پیشنهاد می کند که ما را خوشحال تر می کنند و فقط روی حذف استرس تمرکز ندارند.

برخی از این راهکارها، مانند فهرست کردن چیزهایی که به خوبی پیش می روند یا سپاسگزاری درست از افرادی که از شما حمایت می کنند روش هایی هستند که برای بهبود نگرش و روابط شما امتحان خود را پس داده اند. اما یک تمرین با عنوان «شناسایی نقاط قوت منحصر به فرد» جالب توجه است.

تمرین شادمانی

روش این تمرین به این صورت است: به رویدادی در زندگی خود فکر کنید که طی آن در بهترین شرایط قرار داشتید و به خاطر دستاوردها یا برآمدن از پس یک وضعیت دشوار به خودتان افتخار می کردید. لازم نیست که دنیا را تکان داده باشید؛ چیزی که هر چند کوچک اما برای شما معنادار و مهم است کفایت می کند. حال، ماجرای آن رویداد را بنویسید. لزومی ندارد که یک شاهکار ادبی خلق کنید، اما باید یک داستان واقعی باشد که شروع، وسط و پایان دارد.

به مدت یک هفته، هر روز آن داستان را بخوانید. هر بار که داستان خود را مطالعه می کنید، از خود بپرسید که در شرایطی که در بهترین وضعیت خودتان قرار داشتید، چه ویژگیهایی را از خود به نمایش گذاشتید. آیا خلاقیت به خرج می دادید؟ باهوش بودید؟ شجاع؟ مهربان؟ معقول؟ آیا خودتان را به انجام کارهایی مجبور کردید که نمی دانستید از پس شان بر می آیید؟ هر پاسخی که می دهید را بنویسید.

مرحله آخر این است که نگاه دقیق و عمیقی به مواردی بیندازید که در هنگامی که در بهترین شرایط خود قرار دارید در آنها عملکرد خوبی به نمایش می گذارید؛ به عبارت دیگر، نقاط قوت تان. حال، این سوال را از خودتان بپرسید: چگونه می توانم از این نقاط قوت بیشترین بهره را ببرم؟ چگونه می توانم از آنها در کار و زندگی روزمره به نفع خودم استفاده کنم؟

توصیه می شود که این کار را هر روز به مدت یک هفته انجام بدهید. در یک تحقیق، یک گروه همین کار را انجام دادند. این گروه آزمایشی، هر روز روی یکی از نقاط قوت خود تمرکز می کردند و به دنبال راه هایی می گشتند تا از آن نقطه قوت خاص به نحو احسن استفاده کنند. بر اساس گزارش این تحقیق، حتی شش ماه بعد، نمونه ها نسبت به قبل از آزمایش به طور متوسط افسردگی کمتری داشتند و بیشتر از زندگی خود راضی بودند. این تغییری است که می تواند باعث بهبود چشم انداز، روابط، و نگرش فرد نسبت به کار شود و و پیامدهای ماندگاری دارد.

این روش مطمئنا برای شما نیز تاثیرگذار خواهد بود. امتحان کنید و دیدگاه خود را با ما در گویا آی تی در میان بگذارید.


منبع: گویا آی‌تی

مدیران برتر چگونه کارهای روزانه خود را مدیریت می‌کنند؟

شناخت بهترین روش برای ساماندهی to-do لیست امری دشوار است. نوشتن و ذخیره کردن چندین صفحه در دفترچه یادداشت تلفن همراه، کار با اسلک (Slack) و ترلو (Trello) و یا استفاده از تعداد زیادی نرم افزار to-do لیست که هیچگاه هیچکدام از کارها در این لیست ها تیک نمی‌خورند، روش‌هایی هستند که بطور معمول انجام می‌دهیم.

مدیران برتر چگونه کارهای روزانه خود را مدیریت می‌کنند؟ 
امیر صالحفندیک، مدیرعامل بهره وری استارتاپ Doist، می‌گوید: «چیزی که بیشتر از یک اپلیکیشن اهمیت دارد، وجود یک سیستم قابل اعتماد است که به شما کمک می‌کند کارهای مهم را اولویت بندی کنید و بدون احساس سردرگمی چند وظیفه را در یک زمان انجام دهید.».

کمپانی Fast با ۱۰ مدیرعامل درباره نحوه مدیریت وظایف روزانه و هفتگی‌شان گفتگو کرده است. اگرچه اولویت‌های این ۱۰ مدیر متفاوت است، اما همه آنها روند کار خود را بر اساس نیازهای روز خود مرتب می‌کنند.

هدف بسیاری از مدیران این است که تا حد ممکن to-do لیست خود را خلاصه کنند تا وظایف یک روز به روز بعدی به تعویق نیفتد. راشل بلومنتال، مدیر عامل Rockets of Awesome، همه اولویت‌های روزانه خود را روی یک برگه به صورت فشرده و با دست خطی ناخوانا می‌نویسد.

او مهمترین کارهایی که در یک روز باید انجام دهد را روی دست خود، فاصله بین انگشت شست و اشاره می‌نویسد. «این روش باعث می‌شود تمام روز به آن نگاه کنم و فراموش نکنم».

اسکات تانن، مدیرعامل کمپانی کالای خواب لوکس Boll & Branch نیز همانند بلومنتال از یادداشت تنها در مواقع ضروری استفاده می‌کند. در غیر اینصورت و مواقع غیر ضروری خودش را با نوشتن به زحمت نمی‌اندازد. او می‌گوید: «به ندرت چیزی را می‌نویسم، همه چیز را در حافظه‌ام نگه می‌دارم. اغلب چیزی را فراموش نمی‌کنم».

مدیران برتر چگونه کارهای روزانه خود را مدیریت می‌کنند؟

 

اجازه دهید اینباکس شما راهنمایتان باشد

در حالیکه بعضی از مردم از اورنوت، گوگل کیپ و یا ازاپلیکیشن‌های یادداشت برداری استفاده می‌کنند، تعدادی از مدیران مانع استفاده از لیست‌های دست نویس می‌شوند و در عوض از اسلک یا ترلو برای مدیریت کارهایی که باید انجام شود استفاده می‌کنند. دان تران، مدیرعامل دفتر مدیریت استارتاپ Q گفت: «من از  ایمیل ستاره‌دار در جیمیل به عنوان یک to-do لیست استفاده می‌کنم و معمولا عصر و آخر هفته را به بازبینی ایمیل‌های تلنبار شده میگذرانم».

شیوانی سیرویا، مدیرعامل استارتاپ فینتک Tala، از اینباکس و اسلک به عنوان یک to-do لیست استفاده می‌کند؛ اگر پیام یا ایمیل ستاره‌داری وجود داشته باشد یعنی کاری باقی مانده است که باید انجام شود.

پررنا گوپتا، مدیر عامل اپلیکیشن Hooked، نیز از اینباکس خود به عنوان یک to-do لیست بهره می‌برد. او ایمیل‌هایی را که لازم است به آنها پاسخ دهد را Unread می‌کند و با استفاده از گوگل ریمایندر ایمیل‌هایی را که زمان در آنها تعیین کننده است را اولویت بندی می‌کند. اما با این حال قبول دارد که گاهی اوقات این عمل کافی نیست. «اگر بطور اتفاقی چندین ایمیل تلنبار شوند یک فایل متنی بدون اسم می‌سازم و لیستی از کارهای در حال اجرا را در آن نگه میدارم. اما بطور کلی سعی می‌کنم این فایل متنی را بدون ذخیره کردن رها کنم که اینکار من را وادار می‌کند تا همه کارها را در زمان مشخص انجام بدهم».

مدیران برتر چگونه کارهای روزانه خود را مدیریت می‌کنند؟ 
برای بسیاری از مدیران، ساده بودن لیست‌های دستی  و جدول‌های کاری باعث می‌شود که وقتی با تعداد انبوهی از اپلیکیشن‌های مدیریت وظایف روبرو می‌شوند، دوباره به آنها روی آورند. سیرویا میگوید او از اپلیکیشن‌های یادداشت برای لیست کارهای فوری و از گوگل داک برای کارهای طولانی مدت استفاده می‌کند. با این حال، همانند بلومنتال و تانن او ترجیح می‌دهد مابقی کارهای خود را با کاغذ انجام دهد. سیرویا می‌گوید: «مزیت‌های سیستم دیجیتالی را به خوبی می‌دانم ولی هنوز هم لیست کاغذی برایم مفیدتر است».

تد شرافت، مدیرعامل یک شرکت نرم افزاری، یک لیست دست نویس از کارهای روزانه‌اش که می‌بایست انجام شوند را پیش خود نگه می‌دارد، چری رابینسون، مدیر عامل استارتاپ مسافرتی Tastemakers Africa، از یک پلنر دست نویس برای انجام کارهای کوتاه مدت استفاده می‌کند. تران تعدادی از کارهای مهمتر و با اولویت بالاتر را پرینت می‌گیرد. «من دفترچه‌ای را همیشه همراه خودم نگه می‌دارم تا کارهایی که باید پیگیری شوند را به یاد داشته باشم». او همچنین در ادامه می‌گوید یک دفترچه دومی هم دارم تا ایده‌های بزرگی که به ذهنم می‌رسد را یادداشت کنم و در زمان مناسب و با فکر باز مرور کنم.

برخی مدیران از کمک‌های دیجیتال در قالب دستیار دیجیتالی استفاده می‌کنند. حتی تانن هم که به قدرت ذهن در حفظ  و به یادآوری ایمان دارد، تعدادی از کارهای خود را به دستیار هوش مصنوعی خود می‌سپارد. از سوی دیگر، بلومنتال و تران دستیارانی دارند که به برنامه ریزی و مدیریت زمان کمک می‌کنند. بلومنتال می‌گوید: «روزی که اختیار تقویمم را به دستیارم دادم روزی بود که ۴۰ درصد از زمانم بهم برگشت».

با همه این توضیحات، اگر شما زمان خود را به درستی مدیریت نکنید to-do لیست بی ارزش است. یونها کیم، مدیرعامل اپلیکیشن Habit می‌گوید: «یکی از اسرار کار من این است که برای خودم محدودیت زمانی ایجاد می‌کنم. در استارتاپی مانند شرکت ما،  همیشه لیست‌های بلند بالایی از کارها داریم و امکان اینکه یک پروژه تنها در یک جلسه به پایان برسد وجود ندارد».

پی بردن به نحوه کار این لیست‌ها که قرار است برای شما موثر باشند مهارتی است که حتی باتجربه‌ترین مدیران هم می‌بایست زمانی را صرف آن کنند. به عبارت دیگر اینکه صبور باشید. ریانا لین، مدیرعامل شرکت نرم افزاری صنایع غذایی FoodTrace به این نکته اشاره دارد که:« برای اینکه یک مدیر موفق شوید، مدیریت روند کار روزانه و to-do لیست ماه‌ها و یا حتی سال‌ها ممکن است طول بکشد». او همچنین ادامه داد باید به چیزهایی که هیچوقت در لیست کارهای روانه‌تان جایی ندارند مثل مراقبت از خود، اهمیت داد و آنها را در اولویت گذاشت. «غذای خوب و خواب مناسب کلید همه اینهاست».


منبع: برترینها

۱۲ اصل مهم در طراحی اولیه برند

برندینگ اصولی یکی از مهمترین مواردی است که از روزهای ابتدایی شروع یک کسب و کار باید مورد توجه قرار گیرد. بنابراین توجه به طراحی اولیه برند مقرون به صرفه‌تر از طراحی مجدد و بازبینی آن خواهد بود. اما مطمئنا تمرکز بر روی طراحی مناسب در ابتدای کار بسیار سخت و دشوار خواهد بود. اگر شما هم در ابتدای آغاز به کار کسب و کار خود هستید و دوست دارید تصویر درست و مناسبی از برند خود را در ذهن مردم نهادینه کنید. در این مطلب با ما همراه باشید تا نکات مهمی که در طراحی اولیه برند باید مورد قرار گیرد را با هم بررسی کنیم.

۱۲ اصلی که در طراحی اولیه برند باید رعایت شود 

اصول طراحی اولیه برند

۱) استفاده از طرح کلاسیک

استفاده از طرح‌های کلاسیک در طراحی اولیه برند یکی از مهمترین اصولی است که باید به آن دقت شود. اما توجه داشته باشید که استفاده از طرح‌های کلاسیک به هیچ وجه به معنی طرح‌های خسته کننده و قدیمی نیست. بلکه منظور از طرح کلاسیک توجه به سنت‌های قدیمی و استفاده از رنگ‌های مناسب در طراحی برند است. زیرا این کار سبب عامه پسند شدن برند می‌شود.

۲) طراحی برند بر اساس زمینه فعالیت شرکت

در طراحی لوگوی یک برند باید زمینه فعالیت شرکت نیز به گونه‌ای در نظر گرفته شود. به عبارت دیگر هنگامی که فردی برای اولین بار با لوگوی یک برند مواجه می‌شود باید بتواند زمینه فعالیت آن را از روی لوگو تشخیص دهد. این امر تاثیر مثبتی بر روی ذهنیت مشتری خواهد داشت.

۳) عدم تشابه طراحی اولیه برند با لوگوی سایر کسب و کارها

هر چند برخی از کسب و کارها به عمد لوگوی خود را مشابه لوگوی سایر کسب و کارها طراحی می‌کنند تا ذهن مخاطب را به چالش بکند. اما در حالت کلی بهتر است از ایده‌های منحصر به فردی در طراحی برند استفاده شود. زیرا در صورت وجود تشابه ممکن است مخاطبان توجهی به جزئیات لوگوی شما نکنند.

۴) مشخص بودن جزئیات لوگو در تمام پلت‌فرم‌ها

توجه داشته باشید که مخاطبان در پلت‌فرم‌های مختلفی با لوگوی برند شما مواجه خواهند شد. بنابراین بهتر است مطمئن باشید که جزئیات لوگوی برندتان در پلت‌فرم‌های مختلف و یا در صورت پرینت گرفته شدن کاملا مشخص است.

۵) استفاده از رنگ‌های متفاوت

هر چند بسیاری از برندها تمایل دارند لوگوی خود را با دو رنگ سیاه و سفید طراحی کنند. اما باید بدانید که استفاده از رنگ‌های مختلف تاثیر بیشتری بر روی ذهن مخاطب می‌گذارد. در صورتی که بتوانید از ۴ رنگ مختلف در طراحی لوگوی خود استفاده کنید می‌توانید با به چالش کشیدن ذهن مشتری تاثیرگذاری را دو برابر کنید. زیرا جلوه‌ی بصری تاثیر فوق‌العاده‌ای بر ذهن مخاطبان دارند.

۶) ایجاد طرح‌های منحصر به فرد

برای ایجاد طرح‌های منحصر به فرد لازم نیست حتما از اشکال پیچیده در طراحی اولیه برند خود استفاده کنید. بلکه به کمک خطوط و رنگ‌ها می‌توانید طراحی فوق‌العاده‌ای را ایجاد کنید. به عنوان مثال لوگوی برند استارباکس مثال مناسبی از به کارگیری خطوط و ریزه کاری در طراحی لوگوی برند است.

۱۲ اصلی که در طراحی اولیه برند باید رعایت شود

طراحی اولیه برند لوگوی برند استارباکس

 

۷) انتخاب نام مناسب

در هر زمینه‌ای که فعالیت می‌کنید به یاد داشته باشید که انتخاب نام برای برند یکی از مهمترین و اساسی‌ترین گام‌های آغاز کسب و کار است. زیرا نام برند برای همیشه در ذهن‌ها باقی خواهد ماند. بنابراین بهتر است نامی که برای برند انتخاب می‌شود پرمعنا و کوتاه بوده و تلفظ راحتی داشته باشد. همچنین لزومی به وجود ارتباط نام و زمینه فعالیت وجود ندارد. در بسیاری از موارد انتخاب یک نام بی‌ربط ماندگاری بیشتری در ذهن مشتری دارد.

۸) انتخاب شعار تبلیغاتی کوتاه برای برند

هر برندی معمولا یک شعار تبلیغاتی برای خود انتخاب می‌کند. این شعار می‌تواند در طراحی برند یا بسته‌بندی آن مورد استفاده قرار گیرد. به عنوان مثال برند کیت کت شعار تبلیغاتی خود را به گونه‌ای انتخاب کرده است که همواره مخاطبان خود را تحت تاثیر قرار دهد.

۱۲ اصلی که در طراحی اولیه برند باید رعایت شود

برند کیت کت

۹) تخصیص فضای خالی سفید به بخشی از لوگو

وجود فضای خالی در لوگو تاثیر مثبتی در ذهن مخاطب دارد. بنابراین سعی کنید حتی در صورت انتخاب یک طراحی پیچیده نیز فضای خالی سفیدی را در بخشی از لوگوی خود در نظر بگیرید. این امر باعث ایجاد انسجام در ذهن مخاطب می‌شود.

۱۰) عدم استفاده از خطوط شکسته

مخاطب در اولین نگاه خود به لوگوی یک برند تجزیه و تحلیلی را در ذهن خود نسبت به ان انجام می‌دهد. از این رو استفاده از خطوط شکسته در طراحی اولیه برند با درگیر کردن ذهن مخاطب تاثیر روانی منفی بر روی آن می‌گذارد. به همین دلیل است که بسیاری از برندها سعی می‌کنند از حروف انگلیسی زاویه دار نیز در طراحی لوگوی خود استفاده نکنند.

۱۱) استفاده از لحنی ملایم و گرم هنگام معرفی برند

استفاده از لحنی گرم و ملایم هنگام معرفی یک برند تاثیر به سزایی در محبوبیت آن برند دارد. اگر قصد معرفی برند خود را دارید بهتر است در ابتدا بر روی لحن و روابط اجتماعی خود کار کنید. زیرا ایجاد یک ذهنیت مثبت در مخاطب در گرو مهارت‌های ارتباطی قوی و استفاده از لحن مناسب است.

۱۲) دخیل کردن علایق صاحبان برند

اگر دوست دارید برند ماندگاری را ایجاد کنید بهتر است علایق و سلایق خود را نیز در طراحی آن دخیل کنید. زیرا در این صورت ارتباط عاطفی بیشتری با مخاطبان خود برقرار می‌کنید. برقراری همین ارتباط عاطفی نیز یکی از رموز موفقیت و محبوبیت برند است.


منبع: برترینها

۵ درس از پدر اِلون ماسک برای تربیت کارآفرینان تحول آفرین

تربیت نسل بعدی کارآفرینان بزرگ و تحول آفرین کار آسانی نخواهد بود. چند لحظه وقت بگذارید و به آموزه های مردی توجه کنید که یکی از موفق ترین کارآفرینان جهان را تربیت کرده است:

  1. تجربه های جدید برای رشد ذهنی انسان ضروری هستند

اِلون به همراه خانواده و پدرش به سراسر جهان سفر کرده است و همین به کودکان خانواده ماسک اجازه داد تا انواع و اقسام تجربه ها را کسب کنند.

ما از این مطلب چه می آموزیم: تجربه های تازه برای رشد انسان ضروری هستند. پر واضح است که اگر همه می توانستند با جت های شخصی خودشان دور دنیا را بگردند خیلی خوب می شد، اما اگر چنین چیزی برای ما امکانپذیر نیست (که برای بیشتر ما در خواب و رویا هم بعید به نظر می رسد)، این نباید ما را از فراهم کردن بهترین تجربه ها برای کودکان مان باز دارد. از اینترنت، کتاب، مراکز علمی و تحقیقاتی و برنامه های آموزش محور تلویزیون گرفته، تا کارگاه ها و کلاس های مقرون به صرفه و حتی رستوران های محلی و خارجی؛ انبوهی از روش های مختلف برای امتحان کردن چیزهای تازه و رشد ذهنی کودکان تان (و خودتان) در دسترس شما قرار دارند.

  1. حتی انسانهای درونگرا هم می توانند رهبران موفقی باشند

پدر الون او را با عنوان یک متفکر درونگرا توصیف می کند، و به این نکته اشاره می کند که او حتی در مهمانی ها بیش از آنکه به دنبال گفتگو باشد، به کتابخانه میزبان می رفت و کتاب ها را زیر و رو می کرد.

ما از این مطلب چه می آموزیم: حتی دو آتشه ترین انسانهای درونگرا هم نه تنها می توانند به موفقیت برسند، بلکه می توانند رهبران فوق موفقی باشند. آنطور که الون اثبات کرده است، درونگرایی نه تنها می تواند ایده های فوق العاده ای را به ذهن متبادر کند، بلکه می تواند یک ویژگی مثبت برای رهبری نیز باشد.

  1. برای تشویق کودکان به انجام کاری که به آن علاقمند هستند هیچ گاه زود نیست

هنگامی که الون فقط ۱۱ سال داشت و تازه عرضه رایانه ها آغاز شده بود، پدرش او را به یک جلسه سخنرانی در رابطه با همین موضوع برد. الون در پایان سخنرانی در یک گفتگو درباره دستگاه های جدید، توانست متخصصان برجسته رایانه را تحت تاثیر قرار دهد. آن متخصصان از پدرش خواهش کردند که برای او یک دستگاه رایانه خریداری کند، و البته او هم همین کار را کرد. الون به شکل خودآموز توانست زبان تخصصی رایانه را روی همان دستگاه یاد بگیرد.

ما از این مطلب چه می آموزیم: هیچ وقت برای اینکه کودکان خود را تشویق کنید تا علاقمندی های خود را کشف کنند و شانس خود را در کاری امتحان کنند خیلی زود نیست. ما به عنوان انسانهای بزرگسال می توانیم از تکنولوژیهای نوظهور در این راستا استفاده کنیم. اگر چیز جدیدی عرضه شد و توجه شما یا کودک تان را به خود جلب کرد، آن را امتحان کنید، حتی اگر کودک شما بیش از حد کم سن و سال به نظر می رسد (البته اقدامات ایمنی را هم فراموش نکنید).

  1. فارغ از اینکه چقدر ثروتمند هستید، باید از طریق کار به کودکان خود درس مسئولیت پذیری را بیاموزید

خانواده ماسک در آفریقای جنوبی بی نهایت ثروتمند بودند، با این وجود، پدر الون مُصرّانه از کودکانش می خواست تا کارهایی مثل نظافت خانه یا کوتاه کردن چمن ها را انجام بدهند. این کارها از جمله فعالیت هایی هستند که در آفریقای جنوبی به مستخدمان منزل سپرده می شوند، بنابراین اینکه کسی از فرزند خود بخواهد که دست به این کارها بزند، کاملا نامتعارف بود.

ما از این مطلب چه می آموزیم: کودکان در خانواده های ثروتمند به سرعت احساس می کنند که نوع خاصی از زندگی جزو حقوق مسلم شان است. فارغ از اینکه چقدر موفق هستید یا به چه آسانی می توانید زندگی کودکان خود را تأمین کنید، باید از طریق کار واقعی، یک وجدان کاری رسوخ ناپذیر را در آنها ایجاد کنید.

  1. روی کودکان خود ریسک کنید، زیرا حتی اگر سرمایه مالی خود را هم از دست بدهید، درسی که خواهند گرفت گرانبها است

واضح است که ما ۲۸۰۰۰ دلار (به پول امروز ۴۵۰۰۰ دلار یا ۱۵۳,۱۸۰,۰۰۰ تومان) نداریم تا به کودک باهوش مان تقدیم کنیم تا بتواند در سنین بسیار کم یک شرکت تاسیس کند. پدر الون در سال ۱۹۹۵ همین کار را برای دو پسرش انجام داد. در حالی که مردم تازه داشتند با وجود اینترنت کنار می آمدند، او به فرزندان خود اجازه داد تا یک کسب و کار اینترنت محور را راه اندازی کنند. این کار موفقیت آمیز بود، چرا که خانواده ماسک آن شرکت را با قیمتی بالغ بر ۳۰۰ میلیون دلار به فروش رساندند.

ما از این مطلب چه می آموزیم: در حالیکه بسیاری از ما می توانستیم با هدیه بسیار کوچکتری شروع کنیم، نشان دادن چنین اعتمادی به یک کارآفرین جوان برای رشد او ضروری است. حتی فراهم کردن یک سرمایه متوسط برای فرزندانتان در جهت راه اندازی استارتاپی که هیچ بازگشت سرمایه ای هم ندارد، از طریق درس هایی که می توانند بعدا در حرفه کارآفرینی خود به آنها تکیه کنند ارزش خود را نشان خواهد داد. (البته اطمینان پیدا کنید که عملا از آن پول برای کسب و کار استفاده می شود!)


مهم ترین درسی که می توان از پدر الون گرفت، این است که باید از کارآفرینان نوشکفته خود حمایت کنید. شاید الون ماسک و پدرش رابطه خیلی خوبی نداشته باشند، اما علیرغم چیزهایی که احتمالا الون در طول این سالها درباره پدرش گفته است، بدون شک بدون راهنمایی ها و درسهایی که از او آموخته نمی توانست به موفقیت فعلی خود برسد. البته ما هم می توانیم از این درس ها برای تربیت و پرورش نسل بعدی از کارآفرینان تحول آفرین استفاده کنیم.


منبع: گویا آی‌تی

درک رفتار مشتری و بازاریابی با موبایل

سال‌ها این جوک در میان «بازاریابان موبایل» رایج شده بود که یک شرکت یا یکی از افراد برجسته صنایع، یک سال را «سال موبایل» می‌نامد. سال ۲۰۰۵، سال موبایل بود؛ هر چند آن سال مصادف با گسترش سیستم‌های عامل بود و نفوذ موبایل در بسیاری از کشورها به شدت افزایش یافت. سال ۲۰۰۶، سال موبایل بود یا بیشتر شبیه سالی بود که داده‌های موبایل تا حد بیشتری به وسیله کاربران عادی موبایل مورد استفاده قرار بگیرد. هر چند هر کدام از این تغییرات بسیار کلیدی بودند، اما شکی نیست که دهه گذشته مهم‌ترین عصر موبایل بوده و هر سال و حتی هر ماه تغییرات و توسعه‌های بسیاری در فضای موبایل رخ داد.

۴ عامل باعث رشد و کاربرد بیشتر موبایل در جوامع شد که از این قرار هستند: ظهور دستگاه‌های هوشمندتر، نرم‌افزارهای هوشمندتر، ارتباطات سریع‌تر و مدل‌های قیمت‌گذاری دست‌یافتنی. با توجه به همزمانی تمامی این مولفه‌ها، شاهد رشد به مراتب بیشتری در استفاده از موبایل و گسترش کاربردهای آن خواهیم بود. این سخن به معنای آن است که بازاریابان موبایل باید استراتژی‌های جدیدی برای مشتریان در حال ظهور آماده کنند.

 درک رفتار مشتری و بازاریابی با موبایل
بر اساس بررسی‌های انجمن بازاریابی موبایل آمریکا، ۴۸درصد از شهروندان این کشور هیچ‌گاه تلفن‌های خود را خاموش نمی‌کنند و ۶۴ درصد آنها هنگام خواب هم دستگاه‌های موبایل خود را در کنار تختشان می‌گذارند. عجیب به نظر نمی‌رسد؟ شاید تب موبایل از آنجا بالا گرفت که موبایل برخی از ستاره‌های تلویزیونی و سینمایی تبدیل به بخشی از مد و پوشش آنها شد؛ یا آنکه باراک اوباما برای ارسال و دریافت لحظه‌ای ایمیل‌های خود از موبایل خود بهره برد. اکنون چنین اقدامی بسیار فراگیر شده و تقریبا تمام مردم به صورت دائمی با اطرافیان خود و سایر شهروندان جامعه در ارتباطند.

در سال‌های گذشته، دستگاه‌های موبایل تغییرات زیادی کرده‌اند؛ شکل آنها، صفحه‌کلید، رنگ‌ها، آنتن‌دهی و… یکی از مهم‌ترین بهبودهایی که در این حوزه اتفاق افتاد، معرفی گوشی‌هایی بود که به صفحات لمسی مجهز بودند. عملا نوکیا پرادا نخستین گوشی صفحه لمسی بود اما معرفی آی‌فون در سال ۲۰۰۷، تمام توجهات را به خود جلب کرد. نه تنها صفحه نمایش بزرگ‌تر شده و کیفیت تصویر بهبود یافته بود، بلکه واکنش به تماس دست به سطح ایده‌آلی رسیده بود. این نقطه عطف فناوری باعث شد که امروزه بتوان شبکه‌های تلویزیونی را با لمس صفحه نمایش آنها عوض کرد یا بسیاری از کارهای اداری را با لپ‌تاپ‌های صفحه لمسی انجام داد. این تب، حتی باعث شد تولیدکنندگان به فکر ارائه کامپیوترهای صفحه لمسی هم بیفتند.

ما در یک دهه گذشته عادت کرده‌ایم بسیاری از کارهای خود را با استفاده از موبایل‌هایمان انجام دهیم؛ از گرفتن تماس و استفاده از زنگ هشدار و بازی کردن گرفته تا حتی تماشای فیلم. تحول بعدی که هم‌اکنون هم شروع شده، ما را قادر خواهد ساخت با تمام جهان تعامل کنیم. برخی از گوشی‌های کنونی مانند گلکسی اس۴ سامسونگ می‌تواند فشار، دما و رطوبت محیط را هم بسنجد. در گلکسی اس۵ حتی یک حسگر ضربان قلب هم تعبیه شد. اما احتمالا قابلیت‌های گوشی‌های هوشمند در انتهای راه خود است و پس از این بیشترین تغییرات در شکل تعامل ما با اطرافیان و جهان و همچنین کنترل سایر ابزارهای پیرامون خواهد بود؛ به این معنا که به‌زودی خواهیم توانست با گوشی خود تلویزیون را کنترل کنیم، درب خانه را باز کرده یا سیستم امنیتی محل کار خود را غیرفعال کنیم.

این بهبودها در ابعاد مختلف موبایل‌ها همچنان در حال رخ دادن است و فرصت‌های بسیاری برای تولیدکنندگان و بازاریان موبایل فراهم کرده است. مردم از هر قابلیت بیشتری که کنترل و نفوذ آنها را در محیط افزایش دهد، استقبال می‌کنند. اما سایر بازاریاب‌ها و کارشناسان بازاریابی هم فرصت‌های بسیاری برای استفاده از این وضعیت دارند. راه‌حل موفقیت آنها در درک رفتارهای کاربران موبایل است.امروزه افراد انتظار دارند که اطلاعات یا خدمات مورد نیاز آنها در همان لحظه و در دستگاه الکترونیک مناسب همراه آنها قابل دستیابی باشد. اما با مطالعه رفتار کاربران موبایل مشخص می‌شود که در بسیاری از موارد و به‌ویژه در موارد پایه‌ای، تغییر خاصی اتفاق نیفتاده است (فارغ از نیاز به دسترسی آنی به خواسته‌ها).

به‌عنوان مثال، هنوز هم افراد برای خرید خواربار خود یک مسیر مشخص را طی می‌کنند: یک فهرست خرید آماده می‌کنند، به دنبال کوپن‌های تخفیف می‌گردند و سپس خرید خود را انجام می‌دهند. آنها تنها انتظار دارند که بتوانند تمام این کارها را به صورت آفلاین، آنلاین و با استفاده از موبایل خود انجام دهند. این وضعیت، برخی از کارآفرینان و فعالان کنونی بازار را به فکر انداخته تا خدمات مورد نیاز مشتریان خود را فراهم کرده و آنها را قادر سازند نسخه‌ای دیجیتال از فروشگاه آنها را به همراه داشته باشند. مثال دیگری که می‌توان در این زمینه مطرح کرد، سفر کردن است. معمولا افراد پیش از حرکت کارهای مختلفی انجام می‌دهند: تعیین مسیر حرکت خود روی نقشه و انجام دادن پیش‌بینی‌های لازم، آماده کردن فهرست موسیقی‌های مورد علاقه خود و مناسب برای سفر و همچنین پیدا کردن یک اقامتگاه برای اسکان شبانه. امروزه می‌توان تمام این کارها را به وسیله یک گوشی هوشمند انجام داد.

اما در هر صورت، نکته آنجا است که با وجود امکان انجام آسان‌تر و لحظه‌ای این فعالیت‌ها، ماهیت آنها تفاوتی نکرده و همان کارهای همیشگی باید انجام شوند. مشتریان همچنان همان رفتارها و عادت‌های خود را دارند و تنها آزادی بیشتری برای تغییر برنامه‌ها و سهولت استفاده از ابزارها دارند؛ به‌ویژه آنکه جی‌پی‌اس به گوشی‌های هوشمند اجازه می‌دهد موقعیت کاربران را شناسایی کرده و پیشنهادهای متناسبی به آنها ارائه دهد. بررسی‌ها نشان می‌دهد بسیاری از مالکان گوشی‌های هوشمند تبلت هم دارند، اما تفاوت در آن است که معمولا تبلت در خانه یا اداره بوده و همواره همراه افراد نیست. بنابراین اگر می‌خواهید خدمتی به آنها ارائه دهید که به صورت لحظه‌ای و آنی مورد نیاز است، باید بر موبایل افراد، اندازه آن و قابلیت‌های ساده و سریع دسترسی تمرکز کنید.


منبع: برترینها

کوکاکولا، دیگر به نوشابه سازی راضی نیست!

هفته نامه صدا – نسیم بنایی: شرکت های کمی وجود دارند که مانند شرکت کوکاکولا، تک محصولی باشند و تنها با همان یک محصول شناخته شوند. این شرکت از سال ۱۸۸۶ همین نوشیدنی سیاهِ شیرین را می فروخته و با همان نیز شناخته شده است. آنها با تبلیغات و آگهی های هوشمندانه خود ،جهانی را نسبت به این نوشیدنی تیره رنگ بیدار کردند.

در آتلانتا، جایی که ساختمان این شرکت قرار دارد، در بخش آگهی ها انبوهی از پوسترها و آگهی های مختلف دیده می شود. روی یکی از پوسترها نوشته شده: «کوکا بنوشید با لبخند!» یک طرف نقاشی نورمن راکوِل از پسربچه ای با یک شیشه کوکاکولا در حال ماهیگری به چشم می آید که مربوط به سال ۱۹۳۵ است؛ در جای دیگر تصویر بابانوئلی دیده می شود که کوکاکولا تصویرش را در قرن بیستم به محبوبیت عمومی رساند.

 کوکاکولا، دیگر به نوشابه سازی راحت نیست!

امروز درآمد کوکاکولا بیش از ۴۲ میلیارد دلار است. هر جایی به جز کوبا و کره شمالی در حال حاضری زیر سلطه و امتیار این شرکت است گستردگی نظام توزیع این شرکت و بازاریابی فوق العاده حرفه ای آن باعث شده بسیاری از کمپین ها برای پیشبرد اهداف خود استراتژی های آن را دنبال کنند. اما اخیرا پرسش جدیدی مطرح شده: آیا کوکاکولا می تواند بیشتر از یک نوشیدنی باشد؟

پرسش بزگ تری که مطرح می شوداین است که آیا اصولا شرکت هایی که با یک محصول خاص به عنوان برندی جهانی یا عمومی شناخته شده اند، می توانند محصولات دیگر را نیز به شکل موفقیت آمیزی تولید کنند؟

حرکت کردن از شرکتی تک محصولی به شرکتی چند محصولی چندان ساده نیست؛ اما گاهی شرایط ایجاب می کند که شرکت ها شانس خود را در دیگر محصولات نیز امتحان کنند. شرکت کوکاکولا مدتی است که تحت فشار قرار گرفته و سعی دارد قدم هایی آن سوی نوشیدنی ها بردارد.

براساس گزارش هفته نامه اکونومیست، بسیاری از دولت ها در کشورهای مختلف، محصول کوکاکولا را یک محصول خاص دیده اند که باید مالیات نوشیدنی به آن تعلق بگیرد. حالا کوکاکولا بیشترِ چشم امیدش به خرید آنلاین مشتری هاست. در این بین بسیاری از سرمایه گذاران نیز اصرار دارند که حاشیه سودِ ۲۴ درصدیِ آن نیز افزایش پیدا کند.

جورج پائولو لمان موسس شرکت «تری جی» که یک شرکت خصوصی است ادعا کرده می تواند شرکت کوکاکولا را تنها با ۲۰۰ نفر نیرو بچرخاند. برنامه هایی نیز برای بررسی بهره وری صورت گرفته تا میزان آن کاهش پیدا نکند. اگر این روش جواب بدهد تا سال ۲۰۱۹ حدود ۳ میلیارد و ۸۰۰ میلیون دلار پس انداز می شود. اما اگر چنین اتفاقی در دنیای نوشیدنی ها رخ بدهد یعنی درآمد این شرکت ها تا پایان امسال بیش از ۷ میلیارد دلار کاهش پیدا خواهدکرد.

 کوکاکولا، دیگر به نوشابه سازی راحت نیست!
اما فکر اصلی که پشت این قضیه است می گوید این شرکت با چنین کاری، چابک تر می شود و به سوددهی می رسد. اما در بین تمامی این اقدامات متهورانه، یک مورد از همه عجیب تر است. رییس جدید شرکت کوکاکولا به فکر تنوع بخشی است و قصد دارد محصولات جدیدی تولید کند.

بیش از نوشابه

کوکاکولا سال هاست که با همین یک محصول خود شناخته می شود اما اکنون قصد دارد محصولات جدیدی روانه بازار کند. آقای کوئینسی رییس این شرکت در ماه فوریه اعلام کرد: «کوکاکولا تاکنون موفق شده محصول اصلی خود را به انداه کافی به عنوان محصولی درجه یک به جهان معرفی کند.»

این شرکت تا سال ۱۹۵۵ تنها محصولی که می فروخت، نوشیدنی کوکاکولا بود. درواقع این شرکت یا همان نوشیدنی مشکی رنگ را تولید می کرد و یا محصولاتی مشابه آن تولید می کرد مثلا اسپرایت یا فانتا را روانه بازار می کرد. هرچه میزان نوشیدنی ها بیشتر می شد، سودی که از آنها به دست می آمد نیز بیشتر می شد. مدیرها دائم شیشه ها و قوطی های کوکاکولا را بزرگ تر می کردند تا به سود بیشتری دست پیدا کنند.

نتیجه این استراتژی، خیره کننده است. بررسی ها نشان می دهد در سال گذشته نیمی از نوشیدنی هایی را که در دنیا مصرف شده، شرکت کوکاکولا تولید کرده است. تحقیقات یورومانیتور نشان می دهد این شرکت به یگانه شرکت در این زمینه تبدیل شده است.

البته در بسیاری از کشورها، بازار نوشیدنی های گازدار به نظر ثابت و یکنواخت می آید. در امریکا میزان مصرف نوشیدنی های گازدار در ازای هر نفر، در دهه ۹۰ میلادی به اوج خود رسید. در آن زمان هر نفر ۵۳ گالن نوشیدنی گازدار مصرف می کرد. اما از آن زمان تاکنون، سطح مصرف این نوشیدنی دود ۷۵ درصد کاهش یافته است.

 کوکاکولا، دیگر به نوشابه سازی راحت نیست!

بررسی های اکونومیست نشان می دهد حتی سال گذشته میزان مصرف نوشیدنی های بدون قند که زمانی به عنوان نوشیدنی های سالم شناخته می شد نیز کاهش یافته است. هرچه مصرف کنندگان نسبت به شیرین کننده های مصنوعی و مواد شیمیایی آگاه تر می شوند میزان مصرف آنها نیز کمتر می شود.

در سال ۲۰۱۶ برای نخستین بار میزان مصرف آب معدنی در آمریکا از مصرف نوشیدنی های گازدار و قندی پیشی گرفت. تولیدکنندگان نوشیدنی های گازدار باید مقابل دولت ها بایستند.
فرانسه، نروژ و شهرهای فیلادلفیا و برکلی جزو مناطقی هستند که دولت در آنها مالیاتی سنگین برای نوشیدنی قندی قرار داده است. بریتانیا نیز از سال آینده، مالیات مورد نظرش را اعلام خواهدکرد. اما مدیرعامل جدید شرکت کوکاکولا، اینها را چالشی می بیند که باید با روش های نوین به جنگ آن برود. این شرکت میزان قند موجود در نوشیدنی های تولیدی اش را کاهش داده، البته میزان آن را در کوکاکولای اصلی هنوز حفظ کرده است.

علاوه بر آن، روی دیگر نوشیدنی ها نیز سرمایه گذاری هایی کرده ست. مثلا این شرکت اخیرا نوعی نوشیدنی معرفی کرده که از سویا تهیه شده است. محصولات دیگری نیز وجود دارد که اکنون این شرکت روی آنها کار می کند مثل چای سرد که برآورد شده فروش آن از یک میلیارد دلار نیز بیشتر بشود.

مدیرعامل جدید در شرکت کوکاکولا قصد دارد از این طریق، به صورت تدریجی محصولات جدید را روانه بازار کند و در عین حال محصولات قدیمی را نیز حفظ کند. او گفته است: «مسیر ما کاملا مشخص است؛ اگر همه کارها را به درستی انجام بدهیم، به موفقیت های بزرگی دست پیدا می کنم.» حالا کوکاکولا به دنبال تولید آبمیوه های متفاوتی است که بتواند خود را با آنها نیز به دنیا معرفی کند. اما هنوز هم کوکاکولا ۷۰ درصد از تولیدی های این شرکت را تشکیل می دهد.

 کوکاکولا، دیگر به نوشابه سازی راحت نیست!

در سال ۲۰۰۰ بیش از ۹۰ درصد از تولیدی های این شرکت مربوط به نوشابه کوکاکولا بود. اما به هر حال هنوز هم سهم این نوشابه بسیار بیشتر از سایر محصولات است. پپسی که رقیب دیرین کوکاکولا به شمار می آید سال هاست در راه تنوع بخشی به محصولات خود قدم برداشته و علاوه بر نوشابه، سایر نوشیدنی ها و همچنین اسنک ها را نیز تولید می کند.

برخی از شرکت های مطالعاتی به دنبال شکل های خاص و جدیدی از نوشیدنی ها هستند. در شرکت کوکاکولا نیز این مطالعات در یکی از بخش ها صورت می گیرد، از نوشیدنی پالپ دار آلوئه ورا تا آب نارگیل؛ همه اینها در دستور کار شرکت قرار گرفته است. آنها به دنبال هر ابداعی هستند تا بازار نوشیدنی ها را قبضه کنند. اما به هر حال این اقدامات، با ریسک ها و خطراتی نیز همراه است.

بازاریابی همیشه نقطه قوت شرکتی مانند کوکاکولا بوده و اینکه اکنون بتواند به راحتی به سراغ شیوه های دیگر برود، مسئله ای است که باید نشست و تماشا گرد. بسیاری از کارشناسان معتقدند نوشابه های سنتی اصولا موفق تر از نوشیدنی های جایگزین هستند. سودی که از آنها به دست می آید نیز اغلب بیشتر است چرا که اگر شرکت ها بخواهند مسئله سلامت را در نظر بگیرند، باید هزینه های اضافی پرداخت کنند و این مسئله باعث می شود در نهایت نیز به سود کمتری دست پیدا کنند. البته آب معدنی نسبت به هر نوشیدنی فروش بیشتری داشته اما سود زیادی ندارد. حالا که کوکاکولا ادعا دارد که می تواند تنوع بخشی را وارد شرکت کند و در عین حال به سود قابل ملاحظه ای نیز دست پیدا کند.

فراتر از یک محصول

این روزها شرکت های بسیاری تلاش می کنند تنوع بخشی را وارد محصولات خود کنند و بعد از به سرانجام رساندن یک محصول، چندمحصولی شوند اما بررسی ها نشان می دهد سود آنها اغلب قابل ملاحظه نیست. کریس زوک نویسنده کتاب «فراتر از یک محصول» نوشته: «گاهی شرکت ها برای این که کسب و کار خود را گسترش بدهند، محصولات جدیدی را علاوه بر محصول قدیمی خود تولید می کنند. این یک حرکت جهشی است که می تواند خطرات و چالش های بسیاری را نیز ایجاد کند.»

 کوکاکولا، دیگر به نوشابه سازی راحت نیست!

براساس مطالعات زوک، بسیاری از شرکت ها برای نجات خود از سودهای حاشیه ای و کم، به این استراتژی روی می آورند و محصولات جدیدی را تولید می کنند؛ گاهی نیز خدمات متفاوتی ارائه می دهند. مطالعات نشان می دهد شرکت های فعال در حوزه تکنولوژی بیش از سایر شرکت ها به چنین روش هایی متوسل می شوند تا خودشان را از وضعیت بعد نجات بدهند یا به رشد بیشتری دست پیدا کنند.

یکی از نکات جالبی که زوک در کتاب خود به آن اشاره می کند این است که هر چند شرکت ها می توانند به محصولات جدید روی بیاورند اما در نهایت ناگزیر هستند محصول اصلی خود را بیشتر و بهتر تولید کنند. درواقع شرکت ها در نهایت چاره ای ندارند جز اینکه تمرکز خود را روی محصول اصلی خود بگذارند.

خبر بد برای مدیران بد این است که هیچ گاه حرکت های جهشی شرکت ها نمی تواند آنها را از سقوط نجات بدهد؛ یعنی اینکه مدیرعاملی تصور کند با فروش محصولات جدید می تواند محصول قدیمی و کل شرکتش را نجات بدهد، فکری اشتباه است.

براساس مطالعات زوک، مدیرها باید به فکر اصلاح وضعیت خود باشند؛ تولید محصولات جدیدتر هیچ گاه نمی تواند وضعیت قبلی را اصلاح کند و شرکتی را که در آستانه سقوط قرار گرفته، به موفقیت برساند.

این نویسنده معتقد است استراتژی های مشتری محور این قابلیت را دارند که شرکتی را از خطرات جدی نجات بدهند در حالی که می توانند استراتژی های دیگری را برای نجات خود دنبال کنند. حرکت های جهشی از محصولی به محصول دیگر عموما در شرایطی خاص جواب می دهد.

 کوکاکولا، دیگر به نوشابه سازی راحت نیست!

براساس گزارش مجله فوربز، شرکت هایی می توانند در این زمینه موفق باشند که از درون نیاز به یک تغییر را احساس می کنند اما اگر صرفا به خاطر کاهش سود باشد، این روش به نتیجه نمی رسد. عموما اگر افراد روی همان چیزی که دارند تمرکز و برای بهبود آن تلاش کنند به موفقیت دست پیدا می کنند؛ اما اگر آن را به حال خود رها کنند و خودشان را در موقعیت های جدید قرار بدهند احتمالا با مشکلاتی رو به رو می شوند.

حرف اصلی زوک نیز در کتابش این است که مدیران شرکت های مختلف بهتر است تمرکز خود را روی همان محصولی که دارند قرار بدهند و برای بهبود آن تلاش کنند تا اینکه به سراغ محصولات جدید بروند.

درست یا غلط، این استراتزی مورد استفاده شرکت های بسیاری قرار گرفته است. کوکاکولا نیز یکی از صدها شرکتی است که قصد دارد از این استراتژی تابعیت کند. البته این شرکت سعی دارد با بهترین شیوه ها به بازارهای دیگر نیز ورود کند. مثلا تلاش می کند نوشیدنی های سالم یا نوشیدنی های سنتی را به کار برد. یک شرکت دخانیات نیز می تواند با شیوه های مشابه از این استراتژی برای بهبود اوضاع خود استفاده کند.

کارهایی از این قبیل می تواند میزان رقابت پذیری شرکت ها را برای سرمایه گذاری افزایش بدهد. به هر حال این کار می تواند با خطراتی همراه باشد؛ اما در عین حال یکی از روش های پرکاربرد برای شرکت های تک محصولی است. آنها می توانند به شیوه ای هوشمندانه نباشد، بی شک باعث می شود محصول اصلی نیز تحت تاثیر قرار بگیرد.


منبع: برترینها

کارآفرینی با ۱۰۰ هزار تومان!

چندسالی است که احداث واحدهای گلخانه ای در سراسر کشور رواج یافته است. گلخانه مانند یک تکنولوژی جدید به شدت مورد پذیرش کشاورزان قرار گرفته است.

روش کشت گلخانه ای مزایای بسیاری دارد. تولید در خارج از فصل، امکان کنترل عوامل محیطی، امکان کشت هر محصول در هر منطقه آب و هوایی، کنترل آفات و بیماری ها، مصرف کمتر آب، ‌راندمان بالای تولید، ‌دوام محصول پس از برداشت، قیمت بالاتر محصول برای فروش در خارج از فصل و مواردی از این دست مزایای این روش کشت هستند.

در ایران خیار گلخانه ای بازار خوبی دارد،صیفی جاتی نظیر گوجه فرنگی، طالبی،توت فرنگی، فلفل دلمه ای،لوبیا سبز و… تولید می شود.علاوه بر میوه گلهای زینتی از دیرباز در گلخانه ها رایج بوده است.گلخانه ها با استفاده مناسب از منابع آبی و کاهش روز افزون منابع آب زیرزمینی، بی شک توسعه گلخانه ها نقش قابل توجهی در کاهش مصرف آب دارند.

اما با توجه به اینکه کشاورزی از آن دسته شغل‌هایی است که شاید به خاطرسختی های آن جوان‌ها کمتر به سمت آن می روند. در شرایطی که اکثر جوان‌ها بیکار هستند کارآفرینی ۱۹ساله ایوانی موفق شده است با پول تو جیبی و عیدی گلخانه ای احداث کند و درآمد نسبتاً خوبی داشته باشد.

محمد کریم آشفته، جوان ۱۹ساله ی ایوانی است. چند سالی است که در یک گلخانه در روستای نرگسی که در ۵ کیلومتری شهرستان ایوان در استان ایلام واقع است به تولید صیفی‌جات می‌پردازد و از درآمد این شغل راضی است. دانشجوی سال دوم مهندسی عمران است اما از کشاورزی کسب درآمد می‌کند.

 کارآفرینی با ۱۰۰ هزار تومان!

*احداث گلخانه با پول توجیبی هایم بود

جوان کارآفرین ایوانی درباره نحوه ورودش به این عرصه گفت:«از نظر مالی در سطح خوبی نبودیم. با اینکه ۱۶ ساله بودم اما احساس تکلیف می کردم که باید به اقتصاد خانواده ام کمک کنم. مادرم در اثر انفجار یک قبضه مین به جا مانده از دوران جنگ تحمیلی در سومار در سال ۷۶ به شهادت رسیده بود و من بسیار احساس تنهایی می کردم. بسیار فکر کردم که چه شغلی را آغاز کنم اما چیزی به ذهنم نمی رسید.

این کارآفرین ادامه داد: ۱۶ ساله بودم و دانش آموز سال سوم دبیرستان و دوست داشتم ادامه تحصیل دهم و مهندس شوم. در همین حال و هوا بودم که گلخانه متروکه همسایه نظرم را جلب کرد. با توجه به علاقه ام به کار کشاورزی تصمیم گرفتم گلخانه متروک همسایه را احیا کنم. برای خرید گلخانه که اصلا پول کافی نداشتم اما تصمیم گرفتم گلخانه را از صاحبش اجاره کنم. پول توجیبی هایم را که مدتی جمع کرده بودم با پول عیدی هایم یکی کردم تا بتوانم گلخانه را اجاره کنم.

صاحب گلخانه راضی به اجاره دادن گلخانه اش نمی شد. او اعتقاد داشت که یک نوجوان ۱۶ ساله توان راه اندازی گلخانه را ندارد. هر چند او در این اواخر به صورت مشارکتی شریک من در گلخانه شده است. دو برادر دوقلو دارم که از من کوچکتر و دانش آموز هستند و در امور گلخانه به من کمک می کنند. برادر هایم با کمک کردن به من خرج تحصیلشان را خودشان در می آورند».

وی با اشاره به نقش تلاش در زندگی جوانان، افزود:در شروع کار برای اینکه متوجه شوم که چه محصولاتی در شهرستان ایوان بهتر کشت می شود چند نوع از محصولات را تستی کشت کردم و نتیجه خوبی گرفتم. گلخانه ما ۲۰ هزار مترمربع مساحت دارد و برای ۴ نفر در این گلخانه اشتغالزایی شده است.

برای گلخانه سیستم آبیاری قطره ای را راه اندازی کرده ام زیرا با این سیستم آب کمتری مورد نیاز خواهد بود و خیلی به صرفه است.
وی بیان کرد: برای گرم کردن گلخانه از بشکه استفاده کرده ام. این بشکه ها را به شکل بخاری درست کرده ام. گرمای این بشکه ها را به محل های خاص گلخانه که مورد نیاز بود با لوله بخاری هدایت می کنم. افقی روشن در انتظار من و در انتظار هر جوان تلاشگری است که برای خانواده و کشور خودش زحمت می کشد. من گلخانه را در اصل با ۱۰۰ هزار تومان راه اندازی کردم؛ ۱۰۰ هزار تومانی که برای خرید بذر و تجهیزات مصرف شد ولی در عرض ۳ ماه به سود دهی رسیدم.

*از درآمد گلخانه چرخ اقتصاد خانواده می چرخد

گلخانه دار ۱۹ ساله ایوانی با اشاره به رضایتش از درآمد گلخانه، گفت:هر سه روز یک بار محصولات مختلف از جمله گوجه، خیار، بادمجان، فلفل و سبزیجات را چیده و از هر محصولی ۳۰ کیلو بسته بندی می کنیم و برای فروش به بازار می بریم. چون محصولات گلخانه ما با کیفیت است به قیمت بالاتری می فروشیم.

این کارآفرین ادامه داد: محصولاتمان را به بازارچه اصلی میوه و تربار ایوان می بریم. در حال حاضر از درآمد گلخانه راضی هستیم. چرخ اقتصاد خانواده به راحتی از این گلخانه می چرخد. قصد توسعه و گسترش گلخانه را داریم. با این کار هم اشتغالزایی بیشتری انجام خواهد شد و هم درآمد گلخانه بهتر خواهد شد. از بسیج سازندگی وامی دریافت نکردیم و فعلاً روی پای خودمان ایستاده ایم و متکی به اراده و تلاش خودمان هستیم. میانگین درآمد گلخانه سالانه ۳۰ میلیون تومان است.

محمد کریم آشفته، بیان کرد: هر جوانی اگر فقط کمی اراده داشته باشد در محلی که هست می تواند درآمد کسب کند. این یک شعار نیست، یک واقعیت است. این واقعیت است که خاک کشور ما طلاست. فقط یک هکتار زمین با کمی اراده می تواند نان آور یک خانواده در یک روستا باشد. نوجوانان از فرصت خوبشان استفاده کنند و وقت خود را هدر ندهند. در کنار درس یک حرفه و یک فن اگر می توانند آموزش ببینند و پایه های زندگی خود را مستحکم کنند تا نگران شغل نباشند و مانند من یک کارآفرین شوند.

وی ادامه داد:کشاورزی گلخانه‌ای به اندازه کشاورزی روی زمین جذاب نیست. در این نوع از کشاورزی همه چیز مصنوعی است و اثری از نور خورشید نیست؛ اما سود گلخانه گاهی ده‌ها برابر از کشاورزی معمولی است. البته اگر می‌خواهید در این کار موفق باشید باید حتی الامکان فاصله محل زندگیتان با گلخانه کم باشد تا بتوانید ۲۴ ساعته به آن سر بزنید و در مواقع بحرانی مثل باران و تگرگ به داد آن برسید! یک لحظه غفلت در این کار می‌تواند زحمات یک ساله شما را بر باد دهد.

رنگ و لعاب محصولات گلخانه‌ای هم معمولاًبهتر از محصولات زمینی است؛ اما از نظر طعم معمولاً محصولاتی که در زمین زراعی کشت می‌شوند، کیفیت بهتری دارند. علاوه بر این، کشاورزی گلخانه‌ای این امکان را به کشاورز می‌دهد که بذر را دستکاری کند و محصولات جدیدی تولید کند.


منبع: برترینها

چرا گردشگری ایران پولساز نیست؟

ماهنامه آینده روشن – مریم خورشیدی: نام محسن مهرعلیزاده با مباحث حوزه گردشگری گره خورده است. عهده دار بودن ریاست کمیسیون گردشگری اتاق تهران و سال ها مدیریت در هیئت مدیره مناطق آزاد تجاری که ظرفیت های بالقوه توسعه و ترویج گردشگری کشور هستند بر این تداعی بی تاثیر نیستند.

مهرعلیزاده، به عنوان یک فعال سیاسی شناخته شده در عرصه ورزش، اقتصاد، سیاست و گردشگری، این روزها در حال آماده شدن برای رود به عرصه انتخابات شوراهای شهر است. او همواره گردشگری را در ایران یکی از اهرم های رشد اقتصادی معنی کرده و خواهان توجه جدی به زیرساخت های این حوزه شده است.

در گفت و گو با مهرعلیزاده وضعیت اقتصادی و زیرساخت های گردشگری در کشور و نیز تعادل بازار گردشگری در ایام خاص، مانند نوروز، را بررسی کردیم که در ادامه می خوانید.

چرا گردشگری ایران پولساز نیست؟

کیفیت ارائه خدمات به گردشگران داخلی و خارجی در کشور را چگونه ارزیابی می کنید؟ آیا این خدمات با هزینه این خدمات تعادل دارد؟

براساس گزارش شورای رقابت پذیری سفر و گردشگری مجمع جهانی اقتصاد که با ارائه تصویری واضح از جایگاه کنونی گردشگری هر کشور، در مقایسه با رقبای منطقه ای و جهانی اش، راهنمای عملی خوبی برای رفع نقاط ضعف و تقویت نقاط قوت به شمار می آید و وضعیت رقابتی گردشگری ۱۴۱ کشور را در چهار بُعد آمادگی محیطی، وضعیت و چارچوب قانونی گردشگری، زیرساخت و منابع فرهنگی و طبیعی بررسی می کند، کشورمان در حوزه زیرساخت حمل و نقل هوایی ربته ۹۳ را به خود اختصاص داده است و در مورد کیفیت زیرساخت حمل و نقل هوایی نیز در جایگاه ۱۲۱ این گزارش قرار دارد؛ با وجود این مقایسه ای سرانگشتی میان امکانات جاذب گردشگر در ایران و امکانات موجود برای ارائه خدمات گردشگری به سادگی نشان می دهد هنوز برای برقراری تعادل در چرخه ارائه خدمات راه درازی در پیش داریم.

درباره هزینه هم باید بگوییم ما هزینه های گردشگری را تعیین نمی کنیم و ساز و کار بازار در کنار تاثیرات بازارهای جهانی و برابری عرضه و تقاضا قیمت های واقعی را شکل می دهند.

وضعیت حمل و نقل کشور، به عنوان زیرساخت این زمینه کاری، را چگونه ارزیابی می کنید؟

درباره زیرساخت های حمل و نقل زمینی و بنادر نیز جایگاه کشورمان در میان ۱۴۱ کشور بررسی شده در این گزارش ۷۶ است که این امر مشکلات و چالش های زیرساخت حمل و نقلی ایران را در حوزه هوایی و زمینی و نبادر نشان می دهد؛ بنابراین می توان گفت کیفیت خدمات ارائه شده، روی هم رفته، با استانداردهای جهانی فاصله زیادی دارد و هرگز در شان و شایسته مردما یران نیست؛ همچنین کیفیت این خدمات نیز با هزینه خدمات متناسب نیست که این مورد درباره هتل های چهار و پنج ستاره نمود بیشتری دارد.

هرچند وضعیت کشور در حمل و نقل هوایی و ریلی تا حدی پذیرفتنی است، لیکن در حمل و نقل جاده ای اصلا مناسب نیست. در مورد حمل  و نقل هوایی کمبود ناوگان مطلوب داریم و قیمت ها برای این ناوگان خیلی بالاست. در مورد حمل و نقل جاده ای نیز جاده ها مطلوب نیستند و بعضی از خطوط اتوبوس رانی و میان راهی هم، به نسبت قیمت دریافتی، خدمات مناسبی ارائه نمی کنند.

چه چاره ای می توان برای این بخش اندیشید؟

درباره راهکار بهبود این وضعیت نیز می توان مثلا در حوزه ریلی ارتقای استاندارد ایستگاه های راه آهن مناطق گردشگری و نوسازی ناوگان ریلی و توسعه خطوط ریلی بین شهری و بنی فرودگاه های بین المللی و مناطق گردشگری و همچنین توسعه حمل و نقل ریلی درون شهری در کلان شهرهای مقصد گردشگری را نام برد و در حوزه هوایی نیز ارتقای استاندارد فرودگاه های بین المللی کشور و نوسازی ناوگان هوایی را برشمرد.

در بخش حمل و نقل جاده ای نیز ارتقای سطح ایمنی جاده ها و بزرگراه ها در کنار نوسازی ناوگان حمل و نقلی می تواند به بهبود کیفیت خدمات گردشگری بینجامد.

چرا گردشگری ایران پولساز نیست؟

به نظر شما چرا تعطیلات مناسبتی به طور ناگهانی قیمت شدید پروازها و هتل ها و غیره را به وجود می آورد؟ در کشورهای دیگر جهان هم چنین وضعیتی در زمان تعطیلات ایجاد می شود؟

با توجه به اوج درخواست سفرها در مناسبت ها و نیز کمبودهای موجود در حوزه ناوگان حمل ونقلی همواره شاهد افزایش قیمت ها هستیم که این امر تقریبا در بیشتر کشورها نیز اتفاق می افتد، ولی متاسفانه در کشور ما این افزایش بسیار بیشتر است و مثلا در مورد هتل های یک تا سه ستاره افزایش بدون دلیل قیمت ها را شاهد هستیم؛ چون حتی در وضعیت های‌سیزن (high season) نیز ظرفیت آن ها کاملا پر نمی شود.

این مورد خلاف ساز و کار طبیعی بازار است و معنای آن این است که اقدامی خلاف منفعت و رفاه متقاضیان خدمات گردشگری صورت گرفته است؛ با وجود این، بهتر است اقدامات نظارتی در بازار تعطیلات تقویت شوند.

گردشگری بین الملل را تا چه میزان بر رونق تجارت بین الملل موثر می دانید و برای بهبود صنعت گردشگری برای توسعه اقتصاد ایران چه راهکارهایی وجود دارد؟

گردشگری بین الملل برای همه شاخص های توسعه فراگیر و عدالت اجتماعی و توزیع اقتصادی در همه ارکان جامعه مناسب است. راهکار رشد اقتصادی در ایران در درجه اول تبعیت و پیاده سازی تی اسی اِی (حساب های اقماری گردشگری) در نظام آماری و دریافت نشتی های اقتصادی به صورت ملموس است و در ادامه ارتقای مشاغل کیفی و حفظ امنیت شغلی فعلی در همه بخش های عوامل سفر و نیز بیین ارتباط توسعه گردشگری در ارتباط با دیگر بخش های اقتصاد.

در مرحله اول برای مسولان و سپس آگاه کردن عامه مردم برای اطلاع از منافع اقتصاد و تشویق به آوردن سرمایه مردم برای استفاده در پروسه سرمایه گذاری گردشگری مطح است.

اگر بخواهیم الگویی مدرن و موفق را برای ارتقای کیفی صنعت گردشگری ایران انتخاب کنیم، الگوی مشابهی به فراخور وضعیت ما وجود دارد؟ اگر نه، چگونه می توانیم استراتژی جدیدی تعریف کنیم؟

این سوال را می توان به دو گونه پاسخ داد؛ واژه الگو دو معنا را به ذهن متبادر می کند که به هر دو مورد اشاره ای می کنیم. ممکن است منظورتان از الگو مدل های مدیریتی است که در این زمینه می توان از ئی اف کیو  ام (EFQM) به عنوان الگوی مدیریت کیفیت اروپایی که مدل تعالی سازمانی خوبی است نام برد. در کنار آن هم آخرین نسخه استانداردهای بین المللی در صنعت هتل داری و رستوران داری و قوانین یاتا (YATA) (انجمن بین المللی حمل و نقل هوایی) برای صنعت هواپیمایی را می توان به عنوان الگوهای مناسب نام برد.

در حالت دیگر منظور از الگو برای صنعت گردشگری ایران انتخاب یک کشور به عنوان الگوی موفقیت است. از این  نظر با توجه به وضعیت ویژه ایران تا حدی می توان از کشور مالزی به عنوان کشوری شبیه ایران نام برد که با وجود این، حتی با این کشور تفاوت های اساسی داریم.

به نظر من بهتر است براساس نقاط قوت و ضعف خودمان در صنعت گردشگری استراتژی های موثری را براساس نظرسنجی ها و وضعیت موجود برای موفقیت گردشگری کشورمان تدوین کنیم. برای این امر لازم است از قابلیت های گردشگری ایران و اهداف کلان نظام در عرصه گردشگری و نیز فرصت های پیش روی گردشگری شناخت دقیقی داشته باشیم و از طریق برنامه ریزی ملی برای توسعه گردشگری ایران اقدام کنیم.

سرمایه گذاری خارجی در حوزه گردشگری بعد از برجام درچه وضعیتی قرار گرفته است؟

مقدمات توسعه گردشگری در فضای بین المللی برای کشور ایران فراهم شده و همچنین تمایل کشورهای مختلف برای حضور در ایران به عنوان گردشگر و همچنین سرمایه گذاری در این صنعت به مراتب بیشتر شده است. این فرصتی طلایی برای گردشگری کشور محسوب می شود که تاکنون برای آن سامان دهی و زیرساختی آماده نشده است. دولت باید ساز و کارهای مالی و بانکی و تجربیات انسجام شرکتی برای جذب سرمایه داخلی و خارجی در زمینه توسعه گردشگری و جذب گردشگر را فراهم کند؛ در غیر این صورت اگر این موقعیت طلایی را از دست بدهیم، دیگر احتمال پیش آمدن چنین فرصتی کم خواهدبود؛ کشورهایی در منطقه هستند که گردشگران، نه تنها سهم گردشگری ایران، بلکه گردشگران ایرانی را نیز جذب می کنند.

نمی توانیم جلوی مسافری که علاقه مند است برود به کشور و محیط دیگری را بگیریم و نمی توانیم به او بگوییم فلان کشور نرو و ایران بمان و در داخل سفر کن؛ زیرا امکانات و خدمات گردشگری لازم برای جذب گردشگر را نداریم که مهم ترین آن ها هتل ها هستند.

چرا گردشگری ایران پولساز نیست؟

به نظر شما چرا ایرانی ها، با وجود همه چالش های امنیتی، به ترکیه سفر می کنند؟

ترکیه نزدیک ترین کشور به ایران است؛ مشترکات فرهنگی داریم؛ در این کشور امکانات سیاحتی خوبی برای گردشگران درست شده و جاذبه هایی را ماهرانه و حرفه ای در آن جهتی که سلایق گردشگران ایرانی است طراحی کرده اند؛ مثل هتل خوب، بازارها، مراکز تفریحی و غیره؛ البته این کشور بازاریابی قوی هم برای جذب گردشگر انجام داده و توانسته است به موفقیت برسد، اما علت اینکه چرا مردم، با وجود ناامنی ها، می روند که البته به اعتقادم با توجه به تحولات امنیتی ناامنی ها کمتر شده و حال هم می بنییم فعلا متوقف شده، این است که هزینه های سفر به این کشور به شدت پایین آمده و ارزان تر شده، حراج های فصلی راه افتاده است و غیره. همه این ها کفه ترازو را به سمتی سنگین می کند که همچنان ایرانی ها به ترکیه سفر کنند؛ البته به اعتقاد من نمی توانیم در این قضیه ممانعتی داشته باشیم و نباید هم بکنیم.

به نظر شما چرا گردشگر داخلی برای سفر به نقاط گردشگری خودمان اقبال چشمگیری نشان نمی دهد؟

باید اولا وضعیت را طوری فراهم کنیم که مردمایران با جاهای و فضاهای متنوع کشور خودمان آشنا شوند. فضاهاو مکان های متنوع بسیار زیادی در کشور داریم که هموطنان مان از آن ها شناخت ندارند؛ مثلا شما از یک تهرانی می پرسید چند بار به ترکیه رفته است؟ پاسخ می دهند دو یا سه بار، دبی چقدر؟ دو بار. بعد می پرسید چند بار رفته اید کهگلویه و بویراحمد و شیراز و غیره؟ پاسخ می دهند که نرفته اند؛ یا می پرسید زندگی عشایر را دیده اید؟ می گویند نه. البته مردم را در این ماجرا متهم و مقصر نمی دانم، بلکه این سوال را مطرح می کنم که چه امکاناتی را در این جهات مهیا کرده ایم.

آیا الان اگر کسی بخواهد برود، برای استفاده از فضاهای طبیعی کشور و گردشگری طبیعت ما فضاها، هتل، زیرساخت ها، راه ها، امکانات و غیره را فراهم کرده اید؟ متاسفانه خیر؛ یا امکانات نیست یا خیلی کم هست و باید در این زمینه ها کار شود و سرمایه گذاری صورت گیرد.

برای تشویق سرمایه گذاری در حوزه گردشگری چه الزاماتی را باید مدنظر قرار داد؟

مردم باید احساس کنند سرمایه گذاری در حوزه گردشگری به صرفه و سودآور است. دولت باید به صورت ویزه از سرمایه گذاری ها در این حوزه و افرادی که ورود می کنند حمایت کند. یکی از بحث هایی هم که همیشه در کمیسیون گردشگری اتاق دنبال می کنیم همین است که دولت چه اقداماتی انجام داده است و آیا نبادی همان گونه که مثلا مشوق های صادراتی در نظر گرفته می شود، برای سرمایه گذاران در این بخش هم مشوق هایی در نظر گرفت؟

گردشگری رشد اقتصادی بسیاری برای کشور می تواند به همراه داشته باشد؛ برآورد می شود با ورود هر گردشگر حدود هزار دلار به کشور وارد و هزینه می شود. خود این پول می تواند سرمایه گذاری شود. دولت باید شرایط لازم را فراهم کند که مردم وارد شوند و سرمایه گذاری کنند و وقتی شرایط مهیا شود، شاهد خواهیم بود که درصد بسیاری از خانواده ها سفرهای داخلی را انتخاب خواهندکرد.


منبع: برترینها

۸ ابزار ضروری برای راه اندازیِ کار هر کارآفرین

اگر شما در میانه راه اندازی و یا اجرای یک مورد عملیاتی شده از کار هستید، از قبل می دانید هیچ کمبود ابزارها، خدمات و برنامه هایی که بتوانند با همه امکاناتشان از جمله طراحی، بازاریابی، عملیات و فروش محصول و یا حتی شرکتتان، به شما کمک کنند، وجود ندارد. اما آن گزینه ها می تواند گران و خسته کننده باشد، به خصوص برای کسی که قبلاً نیز سرش کلاه رفته است. با کمبود زمان و منابع، نگاه به یک منبع خارجی جهت مشاوره در مورد بهترین از بهترینها، بسیار ارزشمند تلقی می شود.

این یکی از موارد بسیاری است که ما از هزاران نفر از صاحبان کسب و کارهای کوچک و کارآفرینانی که کاربران دامنه ۹۹designs.com ، بزرگترین بازار آنلاین جهان برای طراحی گرافیک، هستند شنیده ایم. با در نظر گرفتن نظرسنجی این کاربران، به همراه چندین تن از مشاوران و تاثیرگذاران کسب و کارهای کوچک، یک لیست از خدمات آنلاین، ابزار ارزان و رایگان و یا برنامه هایی که هر کارآفرین باید در موردش بداند گردآوری کرده ایم:

۸ ابزار ضروری برای شروع و راه اندازی کار هر کارآفرین 
– برای همکاری و ارتباط :

۱) Slack

اسلاک (Slack) بهترین راه برای برقراری ارتباط سریع در گروه و یا یک به یک است، بحث ها را بر اساس موضوع سازماندهی می کند و همه چیز را در یک مکان جمع آوری می کند و لذا پیدا کردن هر چیز در آن آسان است.

صرفه جویی در زمان آن بعضاً باورپذیر نیست و این که لازم نیست که برای هر جمله سریعی که با تیم خود رد و بدل می کنید، یک ایمیل ارسال کنید. البته، اسلاک همراه با یک برنامه تلفن همراه و ادغام با یک دسته از برنامه های دیگر که شما احتمالاً در حال حاضر نیز از آنها استفاده می کنید قابل ارائه است و برای کاربران خاصش امکان تماسهای صوتی و تصویری را نیز فراهم می کند.

اسلاک برای کاربرانی که پول پرداخت کرده اند، بسیاری از ویژگی ها و امکانان اضافی دیگری نیز ارائه می دهد، اما نسخه رایگان آن به احتمال زیاد بسیاری از نیازهای شما را به عنوان یک کارآفرین تازه کار، برآورده خواهد کرد.

۲) Google Hangouts

هنگامی که این ابزار به ویدئو کنفرانس می آید، خیلی ساده اجرا می شود، به خصوص اگر شما از گوگل سوئیت استفاده کنید. این برنامه رایگان بوده و آسان در جیمیل راه اندازی می شود. شما هنوز هم باید با طرف های دیگر قبل از برنامه ریزی یک جلسه هماهنگی کنید، هرچند بر روی کامپیوترهایی که گوگل سوئیت فعال ندارند، کار نمی کند.

– مدیریت پروژه:

۳) Trello

Trello ساده ترین و مشترک ترین راه برای سازماندهی، تجسم، اختصاص و نظارت بر وظایف به عنوان یک تیم را فراهم می کند. این ابزار پروژه ها و وظایف را به شکل موضوعات، که به صورت لیست نوشته شده اند و به نوبه خود نیز از وظایف تشکیل می شوند، سازماندهی می کند.

این ابزار برای صرفاً مدیریت پروژه خیلی بزرگ است و لذا همچنین برای طوفانهای مغزی (تکنیک بلند فکر کردن در تجارت)، برنامه ریزی دستور کار و هر نوع فعالیت های مبتنی بر لیست وظایف نیز مورد استفاده است. مانند اسلک، Trello نیز در عمل تمام نیازهای یک تیم کوچک را به صورت رایگان برآورده می کند.

۴) Asana

این ابزار مورد تایید کاربرانی است که در ساخت وب سایت های تجارت الکترونیک از آن استفاده کرده اند. ظاهر آن بسیار بصری بوده و برای یک کاربر جدید که تازه با آن آشنا می شود، آسان است و به ویژه برای کار با برنامه نویسان و کاربران از راه دور در مناطق زمانی مختلف، مفید است

– ارائه در همایشها:

۵) Prezi

Prezi ایجاد ارائه های واقعاً پویا، مانند فیلم را امکان پذیر می کند و شما را از اتلاف بودجه و منابع بیشتر محفوظ نگه می دارد. اما یک مشکل این است که فرمت کاربردی در این برنامه، با هر ساختار دلخواه محتوای ذهنی که برای ارائه دارید، کار نمی کند. یک نوع از این ساختار که در آن جواب می دهد، دادن عکس کامل برای اولین بار، و سپس رفتن عمیق تر به هر قطعه از این پازل است.

در ضمن می توانید محتوای ارائه خود را در giphy.comو با جایگزین کردن تصاویر تکراری و کلیک خورده با عکسی رایگان از این وب سایت تصاویر عمومی بزرگ، عمومی تر کنید.

– برنامه ریزی و تقویم:

۶) Calendly

این برنامه شما را قادر به تبدیل جست و خیز آزار دهنده زنجیره ایمیل به برنامه تماس و جلسات می کند. به شما اجازه می دهد لینک تقویم خود را با هر کس که انتخاب می کنید و اجازه می دهید به اشتراک بگذارید تا آن دسته از مردم به طور مستقیم در تقویم شما یادداشت کنند.

آنها با تمام ایمیل هایتان همگام سازی شده و در راستای حل تداخلات زمانی، شما می توانید مقرراتی وضع کنید که افراد چه زمانهایی را رزرو کنند. هنگامی که یک جلسه رزرو می شود، به صورت خودکار دعوت فوق به تقویم هر دو نفر فرستاده می شود. مردم ویژگی ای را که آنها را قادر می سازد یک نمونه از تقویم خود را بسازند و از آن در وب سایت خود، برای برنامه ریزی آسان تر دموی محصول استفاده کنند، می پسندند. ویژگی های اساسی این برنامه رایگان هستند.

۷) x.ai

با x.ai، دستیار شخصی خود “امی اینگرام” مراقبت تمام برنامه ریزی های جلسات شماست. از آنجا که امی در تشخیص انسان و درک متن در ایمیل متبحر است، می تواند مباحثه راه انداخته و سوالات درست را از فرد دیگر، به منظور هماهنگی جزئیات جلسه، از طرف مقابل بپرسد. همه کاری که شما باید انجام دهید قرار دادن امی در CC ایمیل است، و او در صورت نیازخود وارد مکالمه ایمیل خواهد شد. تا پنج بار در ماه استفاده از آن رایگان است.

– دیگر کمک اداری:

۸) HelloSign

با HelloSign، شما می توانید اعمال خسته کننده چاپ و اسکن را فراموش کنید. با این ابزار، شما می توانید پر کردن، ثبت نام و به اشتراک گذاری فرم ها و اسناد ، حتی آنهایی که الزامات قانونی دارند را انجام دهید. به عنوان یک کارآفرین، اینها می تواند راهکارهایی برای امضای موارد کار، جلب موافقت مشاورها، بستن قرارداد کار مترجم آزاد و هر چیز دیگری باشند که وکیل شما ممکن است سر راه خود داشته باشد.

HelloSign برای تا سه سند در ماه رایگان است.

بدیهی است، این لیست فقط توجه به نوک کوه است. خدمات بزرگ جدیدتر و ابزارهای نوین هر روزه عرضه می شوند. به نظر شما چه برنامه ها و یا ابزارهای دیگری هست که به عنوان یک کارآفرین، شما نمی توانید بدون آنها کار کنید؟


منبع: برترینها

استراتژی هایی برای استخدام فروشندگان بهتر

مجله پنجره خلاقیت – جف شاویتز، ترجمه شادی حسن پور: برخی مدیران عامل و مدیران فروش می گویند که پیدا کردن فروشندگان عالی کاری غیرممکن است، اما به هر حال موسساتی هستند که فروشنده های بسیار خوبی دارند و به همین دلیل است که درامد سالانه آنها هر سال افزایش پیدا می کنند زیرا می توانند فروشندگان عالی را مجاب به کار کردن در شرکت خود کنند.

مهم ترین جنبه ای که در رشد و ارتقای شرکت و رسیدن آن به معیارهای سوددهی بیشتر نقش دارد، استخدام است؛ پس هرگز از جستجوی استعدادهای جدید در زمینه فروش غافل نشوید. بازار حسابی رقابتی شده است.

برای استخدام بهتر به نکات زیر توجه کنید:

۱٫ مصاحبه

وقت تان را صرف سوال و جواب در زمینه مسائل شخصیتی افراد و تناسب آنها در محیط کاری خود نکنید؛ این چیزی است که در همان دقایق اول متوجه آن خواهید شد. سوالات خوب بسیاری وجود دارد که باید از فروشنده احتمالی آینده تان بپرسید که در ادامه چندتای آنها را می بینید:

معمولا توانایی چند ساعت کار در روز را دارید؟

بزرگ ترین موفقیتی که در زمینه فروش به دست آورده اید چیست؟

چه مشتری خاصی را جذب کرده اید و چرا فکر می کنید آن معامله، بهترین معامله عمرتان بوده است.

اگر مسئول خرید شرکتی به شما بگوید که اگر سر قیمت کوتاه بیایید، معامله بزرگی را با شما انجام خواهد داد، چه کار می کنید؟

 استراتژی هایی برای استخدام فروشندگان بهتر

در مورد یکی از معاملاتی که به سرانجام نرسید توضیح دهید. چه کار اشتباهی انجام دادید و اگر الان بخواهید برای همان معامله تلاش کنید، چه کاری را به شکلی متفاوت انجام می دهید؟

به سمت قبلی تان فکر کنید (البته اگر متقاضی تازه فارغ التحصیل نشده باشد) دوست داشتید مدیر فروش یا مدیرعامل تان چه کاری را به شکلی متفاوت انجام می داد؟

دو ویژگی شخصیتی تان، که می خواهید آنها را بهبود ببخشید تا به موفقیت بیشتری برسید، کدام ها هستند؟

آیا محصولات و/یا خدمات مان را دوست دارید؟

اگر خودتان به محصول و/یا خدماتی علاقه و باور نداشته باشید، آیا می توانید آن را به فروش برسانید؟

فکر می کنید که فروش مهارتی اکتسابی است یا ذاتی؟

از انجام دادن چه کاری لذت بیشتری می برید؛ فروش یا مدیریت؟

فراموش نکنید که متقاضی کار نیز در حال ارزیابی شماست. باید نگرش و چشم انداز خود و شرکت تان را به خوبی به او بفروشید تا بتوانید بهترین استعدادهای ممکن را جذب کنید.

۲٫ بهترین مکان برای استخدام

همه جا از بیش از یک فرمت استخدامی استفاده کنید. فروشندگان احتمالی زیادی وجود دارند که می توانید آنها را به اشکال گوناگونی بیابید (شبکه های اجتماعی، روزنامه ها، نمایشگاه های شغلی، سایت های کاریابی و …) بودجه ای مشخص کرده و تا زمانی که بهترین ها را شناسایی نکرده اید، در کانال های مختلف جستجوی شان کنید.

۳٫ صدا و زبان بدن

بهتر است که تماس تلفنی با متقاضی کار فروش داشته باشید. صدای شان از پشت تلفن چطور به نظر می رسد؟ آیا صدای قوی و رسایی دارد؟ یا خیل شل و ول حرف می زند؟ آیا تاثیری را که می خواهید روی مشتریان تان می گذارد؟

بعد از مکالمه تلفنی یک قرار مصاحبه حضوری نیز ترتیب دهید تا رو در رو با متقاضی صحبت کنید. بخشی از فرآیند مصاحبه شامل نسجش مهارت های ارتباطی، زبان بدن، میزان اعتماد به نفس، حفظ و کنترل ارتباط چشمی با دیگران و نحوه دست دادن می شود شاید ساده به نظر برسد، اما همین موارد تاثیر زیادی در بخش فروش خواهند گذاشت.

۴٫ یادداشت های تشکر

مصاحبه به نظر خوب و امیدوارکننده پیش رفته است. از یکی از متقاضیان خوش تان آمده و می خواهید به او پیشنهاد کار بدهید. اما صبر کنید: آیا او برای تان یادداشت تشکر فرستاده است؟ نامه دست نویس بهترین کار ممکن است اما در بیشتر موارد باید به ایمیل تشکر اکتفا کنید.

زیبایی و ارزش دست نویس بودن این یادداشت ها در عصر تکنولوژی از بین رفته است، اما هنوز هم از اهمیت بالایی برخوردارند. من به شخصه اگر ظرف چند روز یادداشت تشکری از متقاضی دریافت نکنم، او را استخدام نخواهم کرد.

۵٫ ارزش مسئولان استخدام و منابع انسانی

افرادی که مسئولیت سنجش متقاضیان و استخدام شرکت ها را به عهده می گیرند، در زمان و وقت شما صرفه جویی می کنند. با این حال بهتر است قبل از استخدام این افراد، با آنها در مورد مشکلات احتمالی و غرامت نیز صحبت کنید؛ زیرا ممکن است پیس از چند هفته یا چند ماه متوجه شوید که نیروی کار جدیدتان اصلا آن شخصی نیست که به دنبالش بودید. افرادی را برای بررسی نیروی کار جدید استخدام کنید که متخصص صنعت کاری شما باشند.

۶٫ فروشندگان و کارمندان فعلی

بهترین روش تبلیغ شرکت تان بازاریابی دهان به دهان است. فروشندگانی که از کار در شرکت شما رضایت داشته باشند، می توانند محیط کاری عالی، پرداخت مناسب و به موقع و مدیریت جدی شما را برای دیگران نیز تعریف کنند. اگرچه نیاز نیست، اما می توانید پاداشی برای معرفی نیروی کار حرفه ای نیز معین کنید.

۷٫ آماده سازی

«قبل از آن که تشنه شوی، چاهت را بکن.» زمانی که بحث استخدام پیش می آید، این نقل قول از ست گادین به ذهنم می رسد. استخدام کردن یک فرآیند همیشگی و آگاهانه است. همیشه باید به فکر آن باشید و به لحظات آخر موکولش نکنید. حتی اگر از تیم کاری تان رضایت دارید، باز هم باید به مدیریت، توسعه و ارتقای آن فکر کنید.

راز مدیریت کارمندان تان به بهترین شکل ممکن این است که بدانید آنها واقعا چه توقعی از شغل شان دارند. صادق باشید. رک و راست باشید. بهتر است نظرات و بازخوردهای تان را به طور مستقیم به خود آنها بگویید و در مورد خواسته های شان نیز از آنها سوال کنید.

۸٫ بازگشت سرمایه در فرآیند استخدامی

میزان بازگشت سرمایه تان در فرآیند استخدامی را ارزیابی کنید. همه ما به عنوان مدیران کسب و کار با اصطلاح «بازگشت سرمایه» آشناییم. با این حال آیا تا به حال آن را در فرآیند استخدامی در نظر گرفته اید؟

چقدر بودجه برای برنامه استخدامی تان اختصاص داده اید؟ چند نفر از نیروهای کاری جدیدتان طی یک، سه یا ده سال آینده با شما می مانند؟ چقدر برای آموزش فروشندگان جدید وقت و انرژی صرف می کنید؟

۹٫ ارجاعات

چرا کسی که برای کار به شرکت شما آمده، شما را به شخص نامناسبی ارجاع دهد؟ سعی کنید کمی دقیق تر شوید. بله. با اولین فرد ارجاع داده شده تماس بگیرید و پس از پایان صحبت های تان از او بخواهید که فرد دیگری را نیز در این رابطه به شما ارجاع دهد. به این ترتیب می توانید نظرات بی طرف تری دریافت کنید.

پرسش های بهتر باعث دریافت پاسخ هایی بهتر نیز خواهد شد. در مورد اطلاعاتی که می خواهید از فرد ارجاع داده شده بپرسید، خوب فکر کنید. ضمنا بهتر است با فرد ارجاع داده شده تماس بگیرید. اگر نمی خواهید تماس بگیرید، پس چرا از متقاضی می خواهید اسم و راه تماس با این افراد را به شما بدهد. این کار به متقاضی نشان می دهد که شما در کارتان جدی هستید و امور را به خوبی پیگیری می کنید (زیرا در ۹۹ درصد اوقات فرد ارجاع داده شده به متقاضی خواهد گفت که شما با او تماس گرفته اید.)

همین! اگر خواستید تیم فروش تان را ارتقا دهید، سعی کنید یک یا چندتا از این استراتژی های استخدامی را به کار ببندید. موفق باشید!


منبع: برترینها

مصاحبه با امیر شریفی کارآفرین اینترنتی جوان

Nothing found for 1396 03 23 %25D9%2585%25D8%25B5%25D8%25A7%25D8%25Ad%25D8%25A8%25D9%2587 %25D8%25A8%25D8%25A7 %25D8%25A7%25D9%2585%25Db%258C%25D8%25B1 %25D8%25B4%25D8%25B1%25Db%258C%25D9%2581%25Db%258C %25Da%25A9%25D8%25A7%25D8%25B1%25D8%25A2%25D9%2581%25D8%25B1%25Db%258C%25D9%2586 %25D8%25A7%25Db%258C%25D9%2586%25D8%25Aa%25D8%25B1%25D9%2586%25D8%25Aa









صفحه مورد نظر شما پیدا نشد !

لینک های مفید




تمام حقوق برای گویا آی تی محفوظ است. هرگونه کپی برداری از مطالب بدون اجازه قبلی ممنوع است.

























منبع: گویا آی‌تی