۷ ویژگی سازمان‌ های یادگیرنده، که باید بدانید

سازمان یادگیرنده، سازمانی است که ظرفیت‌هایش را برای خلق آینده خود توسعه می‌دهد. هدف آن نیز توانمندسازی مدیران و کارکنان سازمان‌ها برای مقابله با محیط پرتلاطم تجاری و برتری رقابتی و پویایی سازمان است.

افراد و سازمان‌ها باید به یادگیری عادت کنند و سازمان خود را به یک سازمان یادگیرنده تبدیل کنند. لازمه حرکت به‌سوی سازمان‌های یادگیرنده پذیرش تغییر و همـسوکردن سازمان‌ها با یافته‌های پژوهشی مربوطه است.

یادگیری سازمانی فعالیت بلند مدتی است که شرایط را به شرایط سودمند رقابتی تبدیل می‌سازد. اینکه کارکنان ما چه یاد می‌گیرند در آینده سازمان ما تأثیر می‌گذارد.

 هفت ویژگی سازمان‌های یادگیرنده
به گفته گانز:  عملکرد امروز، حاصل یادگیری دیروز، و عملکرد فردا، حاصل یادگیری امروز است.

دورنمای همه سازمان‌های یادگیرنده رسیدن به موفقیت مطلوب و ایده‌آل است بنابراین بـرای چنین سازمان‌هایی موارد زیر ضروری است:

شناخت هدف:

اولین گام در راه ایجاد سازمان یادگیرنده، شناخت هدف است، چون هر گونه اقدام عملی قبل از شناخت هدف، منجر به شکست خواهد شد.

وجود رهبران اندیشمند:

این عنصر در سازمان یادگیرنده از آن جهت اهمیت دارد که بدون یک رهبر متعهد به یادگیری، سازمان هرگز موفق نخواهد شد. در سازمان‌های یادگیرنده برای دستیابی به آنچه مورد توافق همگان است به رهبری فردی خردمند و تحول‌آفرین نیاز است.

وجود کارکنان یادگیرنده و خلاق:

شرط لازم سازمان‌های یادگیرنده، کارکنان و مدیران یادگیرنده است. در سازمان‌های یادگیرنده افراد باید توانایی‌های خود را بشناسند و آن‌ها را توسـعه و بهبود بخشند.

دادن اختیار به کارکنان و آموزش آن‌ها:

در سازمان‌های یادگیرنده اختیارات به میزان زیادی به کارکنان واگذار می‌شود و به آن‌ها احترام گذاشته می‌شود. همچنین فضایی برای پیشرفت آن‌ها فراهم می‌شود و بر اساس توانایی و استعداد افراد به آن‌ها آموزش می‌دهند. این سازمان‌ها در زمینه آموزش، سرمایه‌گذاری سنگین می‌نمایند. سازمان یادگیرنده موجب می‌شود کـه مسئولیت فرد در برابر سازمان افزایش یابد و از نظر عواطف و احساسات در وضعی قرار گیرد که جهت تأمین هدف‌های مورد نظر از هیچ کوششی فروگذار نکنند و با هر مشکلی دست و پنجه نرم کنند.

مشارکت کامل در اطلاعات:

داده‌های رسمی درباره بودجه، سود و هزینه‌ها در اختیار افراد قرار می‌گیرد. هر شخص آزادی عمل دارد تا با سایر افراد در درون سازمان اطلاعاتی را رد و بدل کند.

 هفت ویژگی سازمان‌های یادگیرنده
برخورداری از یک الگوی پوینده:

سازمان یادگیرنده باید به ساز و کارهایی مجهز باشد تا الگوهـای ذهنی خود را نسبت به مسائل شناسایی کرده و آن‌ها را دائماً مورد ارزیابی و سنجش قرار دهد.

بنابراین برای اینکه سازمان‌ها موفق باشند، لازم است الگوهای ذهنی واقع‌بینانه‌ای داشـته باشـند و با اطلاعات، آن‌ها را به‌روز رسانی کنند و بکوشند تا پویایی و انعطاف آن‌ها همواره حفظ شود.

به کارگیری علم و تجربه:

سازمان یادگیرنده ترکیبی از علم و تجربه را مورد استفاده قرار می‌دهد تا به کمک این دو تصمیم‌های بهتری بگیرد، زیرا استفاده از دانش در تصمیم‌گیری‌های سـازمانی، سـرعت، دقت و هزینه‌های کمتری را به سازمان ارزانی می‌دارد و به‌کارگیری تجربه‌ها، تصمیمات اتخاذ شده را واقع بینانه و هماهنگ با محیط‌های مؤثر بر سازمان می‌کند. در سازمان‌های یادگیرنده آنچه برای یادگیری لازم است، علم و تجربه است و از تجربه در به‌کارگیری یافته‌های گذشـته اسـتفاده می‌شود. در ایـن سازمان‌ها افراد باید به کمک دانش و تخصص خود، گزینه‌های موفق را برای آینده برآورد کنند و با بهره‌گیری از تجربه به تصمیمی منطقی و خردمندانه دست یابند.


منبع: برترینها

فروشندگان برتر در بازار، چه ویژگی هایی دارند؟

مجله پنجره خلاقیت – مارک وی شاک، ترجمه شادی حسن پور: زمانی که می خواهیم از فروشندگان تقدیر و تعریف کنیم، معمولا چنین چیزهایی می گوییم: «عجب زبونی داره!» یا «چه سریع مشتری رو راضی می کنه!». پر حرف بودن یا متقاعد کننده بودن معمولا اولین ویژگی های لازم برای فروشندگان محسوب می شوند اما حقیقت این است که تاریخ مصرف این دو ویژگی دیگر سر آمده است. یعنی شاید اصلا به آنها نیاز هم نداشته باشید.

دنیا تغییر کرده است. به جای آن که بخواهید پر حرفی کنید و مشتری را وادار به خرید محصول تان کنید، باید سعی تان را بر ایجاد ارتباطات واقعی با مشتری بگذارید.

در این مطلب به بررسی هفت مهارتی می پردازیم که به منظور رسیدن به اهداف خود در زمینه فروش در بازارهای امروزی به آنها نیاز پیدا خواهید کرد.

بهترین فروشندگان بازارهای امروز چه ویژگی هایی دارند؟

۱٫ توانایی جذب مشتری در دقایق نخست

جملات کلیشه ای قدیمی، مانند «می خواهم قرار ملاقاتی با شما بگذارم تا اطلاعات بیشتری در مورد کسب و کارتان و نحوه همکاری به دست آورم» دیگر کارساز نیستند. دیگر مردم حوصله ندارند با شما قرار بگذارند تا تازه بخواهند در مورد کسب و کارشان به شما اطلاعات دهند. هدف آنها آموزش و اطلاع رسانی به شما نیست. قبل از آن که از مشتری احتمالی تان چیزی بخواهید، حتی اطلاعات، بهتر است در مورد مشکلات کلیدی کسب و کارشان اطلاعات کافی کسب کنید.

۲٫ توانایی خوب گوش دادن

به جای آن که روی صحبت کردن متمرکز شوید، اجازه دهید که مشتری تان صحبت کند و به آنچه او می گوید با دقت گوش دهید. هنوز هم بسیاری از فروشندگان در هنگام صحبت کردن مشتری به این فکر می کنند که باید چه جوابی به او بدهند و به همین خاطر با دقت به حرف های او گوش نمی دهند. در حالی که در آن لحظه مشتری ایده شان روبروی آنها نشسته و اطلاعات باارزشی در مورد کسب و کارش ارائه می کند.

۳٫ روی حرف های خود بایستید

این شاید یکی از نکاتی باشد که در عرصه فروش کمتر مورد تحسین قرار می گیرد، اما از اهمیت بالایی برخوردار است. بسیاری از فروشندگان بر این باورند که همیشه حق با مشتری است اما همیشه این طور نیست. حتی ممکن است که اصلا حق با مشتری نباشد!

گاهی پیش می آید که مشتری چیزهایی در ذهن دارد اما دقیقا نمی داند باید چه کار کند یا حتی ممکن است که اصلا نداند واقعا به چه چیزی نیاز دارد. این وظیفه شماست که تمرکز مشتری را حفظ کرده و به آنها کمک کنید تا محصول یا خدمات مورد علاقه شان را به دست آورند.

یک فروشنده عالی می تواند حواس پرت شده یک مشتری را به او بازگرداند. شاید این موضوع کمی عجیب به نظر برسد، اما این کار باعث می شود که مشتری بیشتر به شما اعتماد کند. آنها شما را به چشم یک متخصص می بینند و از این که سعی نمی کنید به هر قیمتی معامله را جوش دهید، لذت می برند.

۴٫ توانایی ارتباط برقرار کردن

ارتباط برقرار کردن با مشتریان دیگر، کار ساده ای نیست زیرا آنها بیش از هر زمان دیگری به فروشنده ها شک دارند! چطور می توانید بر این بدبینی غلبه کنید؟ باید یاد بگیرید که چطور به دل مشتریان تان پل بزنید. اگر آنها بدانند که شما نیز فردی مانند آنها هستید و دنیا و موقعیت شان را درک می کنید، به احتمال بسیار زیادی به شما اعتماد کرده و با شما کار خواهند کرد؛ به این می گویند ارتباط واقعی.

بهترین فروشندگان بازارهای امروز چه ویژگی هایی دارند؟

۵٫ کنار گذاشتن مشتریان نامناسب

به طور متوسط پنجاه درصد از مشتریان احتمالی تان گزینه خوبی برای شما به حساب نمی آیند. با این حال هنوز هستند فروشندگانی که سعی می کنند با تمام مشتریان احتمالی روی فهرست شان کار کنند. به جای آن که مکالمه تان را به سوی تعریف از ویژگی های عالی محصولات یا خدمات تان سوق دهید، اول مشخص کنید که آیا آن مشتری، مشتری مناسبی برای شما هست یا خیر. این رویکرد بخشی از فرآیند فروش کامل و مناسب است.

۶٫ سوابق فروش خود را رو کنید

صد سال است که به فروشندگان می گویند کلید ارائه موفق محصولات داشتن شور و اشتیاق است. اما وقتی که فقط بخواهید به شور و اشتیاق تان بسنده کنید، فرقی با دیگر فروشندگان نخواهید داشت. در عوض سعی کنید توضیحات تان را به همراه سوابق فروش قبلی تان ارائه کنید. مثال های خاص و ملموسی از تجربیات فروش تان در گذشته و کمک هایی که به مشتریان دیگر کرده اید، ارائه دهید. به این شکل می توانید توضیحات بهتری به مشتریان بدهید و قراردادهای بیشتری ببندید.

۷٫ سه گزینه پیشنهاد کنید

به جای آن که تنها یک گزینه به مشتری پیشنهاد بدهید، سه راه حل به مشتریان ارائه دهید. این گزینه ها باید گزینه هایی از خوب به عالی باشند. اگر بهترین گزینه تان ارزش زیادی برای مشتری به همراه داشته باشد، ممکن است او بودجه خود را افزایش داده و آن را خریداری کند.

به نظر شما کدام یک از این هفت مهارت می تواند باعث افزایش قدرت فروشندگان در بازارهای امروزی شود؟


منبع: برترینها

آموزش ایمیل مارکتینگ: چگونه شهرت شما بر ایمیل مارکتینگ تاثیر می گذارد و چگونه می توانید آن را تقویت کنید

شهرت، یکی از مولفه های مهم برای موفقیت هر کسب و کار است و این در مورد بازاریابی ایمیلی یا ایمیل مارکتینگ نیز اهمیت دوچندان پیدا می کند. هنگامی که مصرف کنندگان، صندوق ورودی یا همان اینباکس خود را باز می کنند، احتمال اینکه پیام های برندها یا شرکت هایی که به آنها اعتماد دارند را باز کنند بسیار بیشتر است. البته پیش از آنکه مصرف کننده فرصتی برای تصمیم گیری پیدا کند، آن ایمیل باید وارد اینباکس وی شود، و این به نوبه خود به نوع دیگری از شهرت نیاز دارد. شهرت برند یا شرکت نقش تعیین کننده ای در قرار گرفتن پیام در اینباکس یا علامتگذاری آن به عنوان اسپم ایفا می کند. اخیراً یک گزارش به بررسی تاثیر شهرت روی بازاریابی ایمیلی و روشهایی که صاحبان کسب و کارها به کمک آنها می توانند امتیاز خود (تحت عنوان Sender Score یا امتیاز فرستنده) را بالا ببرند پرداخته است.

این گزارش به منظور بررسی و سنجش تاثیر شهرت بر قرار گرفتن ایمیل در اینباکس، بیش از ۴ تریلیون (۴۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰) ایمیل را مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهد. نتایج حاصله نشان می دهد که شانس ارتباط بازاریابان ایمیلی خوشنام با مخاطبان مورد نظر خود به مراتب بیشتر است.

امتیاز فرستنده، یک عدد بین ۰ تا ۱۰۰ است که حاکی از شهرت فرستنده بوده و نشان می دهد که تامین کنندگان خدمات ایمیل چه دیدگاهی نسبت به نشانی IP شما دارند. تامین کنندگان خدمات ایمیل هیچ روش عمومی و همسانی برای امتیازدهی به ایمیل ها ندارند، لذا امتیاز فرستنده ابزار مناسبی برای ارزیابی همه تمهیدات و فهرست سازی های مرتبط با ایمیل و ایمیل مارکتینگ به شمار می رود.

بر طبق این گزارش، وبسایت هایی که امتیاز فرستنده بهتری داشتند، عملکرد بهتری در دریافت ایمیل توسط مخاطب داشته اند. بر همین اساس، ۹۲ درصد از ایمیل های فرستندگانی که امتیاز ۹۱ تا ۱۰۰ داشتند (بهترین امتیاز ممکن برای شهرت) وارد اینباکس مخاطبان آنها شده بود. این رقم با کاهش قابل توجهی برای فرستندگان دارای امتیاز ۸۱ تا ۹۰، به ۷۲ درصد می رسد. همینطور، این کاهش برای فرستندگان حائز امتیازات ۷۱ تا ۸۰ ادامه پیدا کرده و به رقم ۴۵ درصد می رسد. در مورد فرستندگانی که امتیاز ۷۰ یا کمتر از آن را کسب کردند، تنها درصد اندکی از ایمیل ها به دست مخاطب رسید که نشان داد که غالب تلاش های آنها به مثابه آب در هاون کوبیدن بوده است.

مدیر شرکت ریتِرن پَث که تهیه کننده این گزارش است می گوید: «اگر ایمیل وارد اینباکس نشود، برند مورد نظر فرصت برقراری ارتباط با مشتری و در نهایت فرصت یک فروش را از دست می دهد؛ بنابراین، تک تک ایمیل ها اهمیت دارند. در عین حال، امروزه رسیدن به اینباکس نسبت به گذشته دشوارتر شده است. به همین دلیل، نظارت بر شهرت و حفظ آن در بالاترین حد ممکن برای موفقیت ایمیل مارکتینگ اهمیت شایانی دارد.»

این تحقیق با توجه به یافته های خود، توصیه هایی را نیز برای بهبود جایگاه برندها ارائه می کند. به عنوان مثال، بخش اعظم امتیاز فرستنده به شکایات وابسته است. به همین دلیل و به منظور قرارگرفتن در یک جایگاه مناسب از دیدگاه پلتفرم های ایمیل، باید تلاش کنید که تا جایی که ممکن است کمتر از شما شکایت شود. بر طبق گزارش این تحقیق، میانگین میزان شکایات از فرستندگانی که امتیازی بین ۹۱ تا ۱۰۰ داشتند تنها ۰٫۵ درصد بود. در طرف مقابل، این امتیاز برای فرستندگان حائز امتیاز ۸۱ تا ۹۰ به ۳٫۲ درصد و برای فرستندگانی که امتیاز ۷۱ تا ۸۰ را کسب کرده بودند هشت برابر بیشتر شده و به رقم ۴٫۰ درصد رسید.

یکی دیگر از مولفه هایی که باید به آن توجه شود، کیفیت فهرست ایمیل است. حالت ایده آل این است که همه آدرس های ایمیل موجود در فهرست به افرادی تعلق داشته باشد که خودشان برای ثبت نشانی خود درخواست داده اند. بنابراین، فهرست هایی که چیزی غیر از این را نشان می دهند به امتیاز فرستنده لطمه می زنند. در همین راستا، برخی از آدرس ها با عنوان Unknown User یا کاربر ناشناخته تعریف می شوند. یک کاربر ناشناخته، یک آدرس ایمیل است که هرگز وجود نداشته، توسط ارائه دهنده خدمات ایمیل حذف شده، یا خود کاربر استفاده از آن را برای همیشه متوقف کرده است. تامین کنندگان خدمات ایمیل، اینگونه ایمیل ها را با hard bounce code یا کد واگشت سخت (۵xx) ارجاع می دهند که نشان می دهد که آن ایمیل به یک کاربر ناشناخته ارسال شده است. بر طبق گزارش موضوع این مطلب، «فرستندگانی که نه تنها کاربران ناشناخته را در فهرست خود حفظ می کنند، بلکه به درصد بالایی از آنها نیز ارسال دارند، به عنوان استفاده کنندگان روش های نامناسب برای تهیه فهرست و حفظ سلامت آن شناسایی می شوند، و همین به نوبه خود روی شهرت آنها تاثیر منفی می گذارد.»

مشابه با ایمیل های ناشناخته، Spam Trap ها یا تله ها یا دام های اسپم، آدرس هایی هستند که به هیچ کاربر فعالی تعلق ندارند و برای شناسایی اسپمرها (هرزنامه نویس) و فرستندگانی که از شیوه های نادرست فهرست سازی استفاده می کنند مورد بهره برداری قرار می گیرند. گزارش ریتِرن پَث به دو نوع اصلی از دام های اسپم اشاره می کند. دام های اسپم Pristine یا اولیه تنها به منظور به دام انداختن بازاریاب های خطاکار استفاده می شوند. این آدرس ها هیچگاه به هیچ انسانی تعلق نداشته اند و در نتیجه نباید در هیچ فهرست ایمیلی وجود داشته باشند. اما دام های Recycled یا بازیافتی، به آدرس هایی اطلاق می شود که قبلا به یک کاربر تعلق داشته اند، اما کاربر استفاده از آنها را متوقف کرده و به دام های اسپم تبدیل شده اند. البته این نوع دوم همچنان حاکی از وجود مشکل در مدیریت فهرست است، اما به اندازه دام های اولیه مشکل ایجاد نمی کند.

شهرت در همه حوزه های کسب و کار حائز اهمیت است. در همین راستا، هر فردی که در بازاریابی ایمیلی دستی بر آتش دارد باید بداند که شهرت وی چگونه تعیین می شود و از هیچ تلاشی برای بالا بردن امتیاز خود مضایقه نکند. برای کسب اطلاعات بیشتر می توانید متن کامل گزارش مورد اشاره را از طریق این لینک مطالعه کنید.


منبع: گویا آی‌تی

۵ نکته درباره برندسازی برای کارآفرینان

راه اندازی یک کسب و کار، کار طاقت فرسایی است. کارآفرینان در ابتدای کار در میان جرح و تعدیل محصولات، ایجاد جامعه ای از مشتریان و رسیدگی به مباحث حقوقی، حتی برای غذاخوردن و خواب هم وقت کافی پیدا نمی کنند، چه رسد به اینکه بخواهند درباره برندسازی و ایجاد هویت برای برند خود فکر کنند.

کارآفرینی مثل این است که نوزادی داشته باشید که باید از او مراقبت کنید. همانطور که والدین مسئول هدایت فرزند خود هستند تا تبدیل به بهترین فردی شود که می تواند بشود، وظیفه شما هم این است که به رشد کسب و کار خود کمک کنید تا به آرمانهای هویت برند خود نزدیک شوید. اما در حالیکه درگیر رسیدگی به فوریت های چند سال اول زندگی شرکت نوزاد خود هستید، هیچ بعید نیست که در انجام این وظایف سهل انگاری کنید.

موارد زیر، پنج نکته هستند که به شما کمک می کنند تا حتی در همان آشفته بازار روزهای اولیه آغاز کار، به هویت برند خود شکل بدهید.

  1. به دنبال ایده باشید

اولین گام در جهت ایجاد هویت برای شرکت تان این است که ببینید که دیگران چه می کنند. شاید برخی از تاکتیک های برندسازی که در حوزه فعالیت شما پرطرفدار هستند نظرتان را به خود جلب کنند، یا شاید یک فونت جالب پیدا کنید، یا اینکه با یک طرح الهام بخش روبرو شوید. شاید هم عکس این تجربه را داشته باشید و چیزی را ببینید که دوست ندارید، مثلاً اگر همه شرکت های فعال در حوزه فعالیت شما از فونتی استفاده می کنند که شما از آن متنفر هستید، در اینصورت دلیل مضاعفی دارید تا از فونت متفاوتی استفاده کنید و نسبت به بقیه متمایز شوید.

  1. «بیست سوالی» بازی کنید

هنگامی که به دنبال ایده هستید، ارزیابی انگیزه هایی که دارید به شدت حائز اهمیت است. انتخاب یک لوگو فقط به این خاطر که جالب به نظر می رسد به اندازه کافی جالب نیست! شما باید برندی خلق کنید که بازتابی از شخصیت شرکت شما است، نه برندی که فقط جالب به نظر می رسد. به منظور کسب اطمینان از اینکه در راه درستی قدم بر می دارید، درباره فرهنگ، محصولات و اهداف شرکت خود از خودتان سوال بپرسید و به آن سوالات پاسخ بدهید. این فرآیند به شما کمک می کند تا نسبت به هویت فعلی -یا فقدان هویت- شرکت خود ایده به دست بیاورید و ببینید که چگونه می توانید شخصیت و مشتریان کسب و کار خود را با آن پیوند بدهید.

  1. روی جزئیات تمرکز کنید

مصرف کنندگان غالباً بسیار هوشیارتر از آن چیزی هستند که بیشتر صاحبان کسب و کارها تصور می کنند. شاید مشتریان شما نتوانند دلیل اینکه هویت برند شما موثر یا بی تاثیر است را در قالب کلام به شما ارائه کنند، اما فوراً متوجه می شوند که در کار شما ایرادی وجود دارد. به عنوان مثال، باید از فونتی استفاده کنید که با شخصیت برند شما همخوانی داشته باشد؛ در شرایطی که هدف و نیت شما این است که یک هویت جوان و جوان پسند را به مخاطب القا کنید، یک انتخاب نادرست می تواند این پیام را مخابره کند که شرکت شما کم تجربه و تازه کار است. همین اشتباهاتی که بسیار کوچک و جزئی به نظر می رسند، می توانند تصویر شرکت شما را مخدوش و مشتریان را گیج کنند.

  1. طرح ها و آیتم های چاپی را نادیده نگیرید

شاید دنیای ما مجازی شده باشد، اما انسانها موجودات مجازی نیستند. گاهی بهترین راه برای برقراری ارتباط با مردم استفاده از یک آیتم ملموس است تا بدین وسیله بین آنها و برند یک پیوند فیزیکی به وجود بیاید. یک طرح چاپی بی نظیر می تواند هر چیزی را که مشتری می خواهد در رابطه با برند شما بداند را در اختیار او قرار دهد. به عنوان مثال، استفاده از کارت ویزیت هایی که از اندازه ها و شکل های معمول تجاوز می کنند حسی از ابتکار و تفکر خلاق و متفاوت را القا می کند. کاغذ ضخیم حس گرانی و کیفیت را منتقل می کند و کارتهای غیرکاغذی بسته به اینکه از چوب، پلاستیک یا سایر مواد غیرمرسوم ساخته شده باشند، هر یک می توانند متضمن پیام خاصی باشند.

  1. تا می توانید از قدرت رسانه های اجتماعی استفاده کنید

رسانه های اجتماعی به دلیل دامنه گسترده کاربران خود یکی از کارآمدترین ابزارها برای بازاریابی برندها هستند؛ به عنوان نمونه، اخیراً تعداد کاربران فیسبوک از مرز ۵۰۰ میلیون عضو عبور کرد. ابزارهای پیشرفته هدفگیری مخاطبان به شما این امکان را می دهند تا با بسیاری از این کاربران ارتباط برقرار کنید. شبکه های اجتماعی شخصیت خودشان را دارند که می تواند هویت برند شما را هم تقویت کند، چرا که مخاطب شما خواه یا ناخواه، ایده نهادینه شده خود نسبت به سایت شبکه اجتماعی را به شرکت شما پیوند می دهد. به عنوان مثال، لینکدین نماد حرفه ای گری است، در حالیکه توییتر معمولاً بیشتر مفرح به شمار می رود.

کلید ایجاد یک هویت قوی برای برند، تهیه و توسعه هر چه سریع تر یک برنامه عملیاتی است. شما با تعیین اهداف واضح، شرایط را برای ارائه یک تصویر منسجم و یکپارچه از برند خود در همه پلتفرم های بازاریابی مورد نظرتان فراهم می کنید. و البته اگر قدم های درستی بردارید، آن هویت همراه با شرکت شما رشد کرده و تکامل پیدا خواهد کرد.


منبع: گویا آی‌تی

حرفه‌ای باشید تا بفروشید

ماهنامه بازاریاب بازارساز – نیما محمودی: از کارل رن بورگ به عنوان پدر فروش مستقیم چندسطحی نام برده می شود. در سال ۱۹۱۵ میلادی، هنگامی که وی در چین در سمت عامل فروش برای یک کارخانه کار می کرد، هم زمان درباره اثرات رژیم و تغذیه بر روی سلامتی نیز تحقیق می کرد. در بازگشت به آمریکا، رن بورگ به تحقیقاتش ادامه داد و در سال ۱۹۳۴ شرکتی را در زمینه فروش مکمل های غذایی و معدنی و مولتی ویتامین تاسیس کرد.

وی به همراه همسایه اش دکتر کاسبری و لی می تینگر که مدیر فروش یک شرکت بود، در سال ۱۹۴۵ یک طرح بازپرداخت چندسطحی را به این شرکت اضافه کردند و بدین ترتیب اولین طرح فروش شبکه ای به شیوه امروزی پا به عرصه وجود گذاشت.

از آن تاریخ به بعد، فروش دچار تغییرات و تحولات فراوانی شده و هر روز جنبه های جدیدی به آن اضافه شده تا بتواند متناسب با نیازهای بازار حرکت کند.

زمانی که قرار است به عنوان نیروی فروش در جلسه ای حضور یابید و برای گرفتن پروژه با مشتری مذاکره کنید، رعایت یکسری از موارد تضمین کننده موفقیت شما خواهدبود. آمادگی پیش از جلسه، جمع آوری مطالب درست و دقیق و متناسب با نیاز مشتری، آگاهی از فنون مذاکره و… از جمله این موارد هستند. علاوه بر این موارد که درباره آنها مطالب زیادی خوانده ایم، یک مورد دیگر هم هست که برای موفقیت در جلسه ارائه یا مذاکره باید به آن توجه کنیم و آن حرفه ای بودن است.

 حرفه ای باشید تا بفروشید

مسلما مشتریان ترجیح می دهند با شرکتی کار کنند که کاملا حرفه ای باشد و بتواند به مشتری اطمینان دهد که درخواست او را به خوبی می تواند انجام دهد. حرفه ای بودن از پوشش آغاز می شود. خود شما به فردی که با شلوار جین و یک تی شرت با نوشته های عجیب و غریب در مقابل تان نشسته اعتماد نمی کنید و با او وارد معامله نمی شوید حتی اگر آن فرد دوست صمیمی شما باشد. شاید با چنین فردی رفتن به تفریح و گردش خیلی خوب باشد اما کسب و کار قواعد خود را دارد و شکستن این قواعد به نفع ما نخواهدبود.

از پوشش که بگذریم برای حرفه ای بودن باید بتوانیم حرفه ای صحبت کنیم. برای دستیابی به این هدف، این عبارت ها را در جلسه با مشتریان خود به کار بیرید:

۱٫ «تخصص ما این است.»

بنا به درخواستی که از سوی مشتری برای شما ارسال شده، حوزه مورد نظر او را شناسایی کنید و در جلسه عنوان کنید که تخصص شما روی آن مورد است. شاید شما چندین تخصص داشته باشید اما روی تخصصی تمرکز کنید که مورد نظر و درخواست مشتری است. بسته پیشنهادی شما باید با در نظر گرفتن سلیقه مشتری به او ارائه گردد.

۲٫ «برنامه این است.»

یک فرد یا شرکت حرفه ای قادر است دانش و بینش خود را در قلب یک «برنامه» به مشتری ارائه دهد. بنابراین حتما در جلسه با مشتری به او برنامه بدهید. اگر بهترین اطلاعات و داده ها را هم داشته باشید تا زمانی که این اطلاعات را تبدیل به یک برنامه مدون نکنید، نمی توانید ادعا کنید که می توانید برای مشتری خود یک شریک حرفه ای باشید. برنامه داشتن به معنی احترام قائل شدن برای وقت و پول مشتری است.

۳٫ «می توانید روی ما حساب کنید.»

چرا مشتری حاضر شده به شما وقت بدهد؟ دلیلش این است که می خواهد بخشی از کار را به فرد دیگری بسپارد و خودش روی بخش های دیگر تمرکز کند. در چنین شرایطی چه عبارتی بهتر از «می توانید روی ماه حساب کنید» به او امید  و دلگرمی می دهد.

۴٫ «اوضاع شما خوب است اما چالش هایی هم وجود دارند.»

از همان ابتدا روی مشکلات مشتری تمرکز نکنید. مسلما آنها خودشان می دانند که ضعف ها و کمبودهایی دارند وگرنه با شما کاری نداشتند. پس خیلی لازم نیست اوضاع بد آنها را به ایشان یادآوری کنید. ابتدا به آنها اعتماد به نفس بدهید و از تلاش هایی که تاکنون کرده اند، قدردانی کنید و سپس بگویید که چند مورد هم وجود دارد که نمی گذارد شما به جایگاه واقعی تان برسید. وظیفه ما این است که این چالش را شناسایی و برطرف کنیم.

بسیاری از مشتریان نسبت به کاری که می کنند تعصب و عشق دارند بنابراین باید به گونه ای مذاکره کنیم که این فکر در ذهن مشتری شکل نگیرد که ما دستاوردهای او را زیر سوال می بریم.

۵٫ «چه کار دیگری می توانیم برای تان انجام دهیم؟»

یک فرد یا مجموعه حرفه ای فقط روی یک مورد خاص کار نمی کند بلکه از منظری جامع به موضوع می نگرد و راه حل ارائه می دهد. به عبارتی، فقط تاکتیکی فکر نکنید و تفکر استراتژیک نیز داشته باشید. جامعیت نگری باعث می شود مشتری با خیال راحت تری با ما مراوده تجاری داشته باشد.

۶٫ «تا دو ماه دیگر کار را به شما تحویل می دهیم.»

تعیین ضرب العجل توسط شما به مشتری نشان می دهد که از تعهد و دقت بالایی برخوردار هستید و نظم در مجموعه شما حرف اول را می زند. البته توجه داشته باشید که با توجه به ظرفیت های خود به مشتری زمانی را اعلام کنید تا به دلیل بدقولی در روابط تان اختلالی ایجاد نشود. بدقولی ولو یک بار باعث لطمه خوردن به رابطه ای می شود که سال ها برای ایجاد آن زحمت کشیده شده است.

۷٫ «ما مسئولیت این اتفاق را می پذیریم.»

اشتباه همیشه پیش می آید. حرفه ای بودن به معنای اشتباه نکردن نیست بلکه منظور از حرفه ای بودن این است که اگر قصور از طرف ما بوده، مسئولیت اشتباه را بپذیریم و درصدد برطرف کردن آن برآییم. شانه خالی کردن از مسئولیت به مشتری ثابت می کند که ما فقط رفیق روزهای خوب هستیم و در مواقع سخت و بحرانی سود خود را به منافع مشتری ترجیح می دهیم.


منبع: برترینها

چگونه شرکت تان را برای سرمایه گذاران جذاب کنید؟

مجله پنجره خلاقیت – ترجمه غزاله رسول زاده: اگر پول مشکلات خاص کسب و کارتان را حل می کند یا باعث پیشرفت سریع تر شرکت تان می شود، وقت آن رسیده که تصمیم بگیرید آیا افزایش سرمایه راه حل شماست. با این که افزایش سرمایه کار سریع و آسانی نیست اما می توانند همانند اهرمی شرکت شما را به اوج برساند. اگر مطمئن هستید که این کار به نفع شرکت تان است، ما ۱۰ راهکار به شما ارائه می دهیم که شرکت تان را برای سرمایه گذاران جذاب تر کند.

۱٫ از متخصصان زیادی در شرکت تان استفاده کنید

همیشه استفاده از افراد متخصص یک پیشنهاد قابل اطمینان است. در این مورد شما باید از یک تیم مشاوره که از افراد ماهری تشکیل شده استفاده کنید. این کار به سرمایه گذاران نشان می دهد که شما می دانید از همه چیز آگاهی ندارید و از افراد متخصص در این زمینه استفاده می کنید تا به نتیجه مناسب برسید.

چگونه شرکت تان را برای سرمایه گذاران جذاب کنید؟

۲٫ مشکل تان را بشناسید

مطمئن شوید که مشکل تان را بهتر از راه حلی که ارائه کرده اید می شناسید. این نشان می دهد که شما نگرش درستی به بازار مورد نظرتان دارید و حتی اگر برای اولین بار راه حل تان نتیجه ای نداد شما آنقدر تلاش می کنید تا موفق شوید.

۳٫ قاطع باشید

مدیری که قادر به تصمیم گیری نیست، سرمایه گذاران را از شرکت دور می کند. در تصمیم گیری ها قاطع باشید و اجازه دهید تصمیمات تان تاثیرگذاری خود را نشان دهند. به قول معروف: «در گرفتن تصمیم سریع باشید، نه در تغییر دادنش!»

۴٫ رقیبان تان را بشناسید

شما باید رقیبان و راهکارهای شان را بشناسید و مطمئن شوید که راهکارهای شما بهتر و متفاوت تر است. هیچ صنعتی برنده یا بازنده مطلق ندارد و اکثر شرکت ها می توانند با هم پیشرفت کنند.

۵٫ موقعیت مناسبی در بازار جهانی پیدا کنید

یک جایگاه مشخص و همیشگی در بازار جهانی پیدا کنید و سعی کنید بهترین باشید. شما می توانید در دسترس ترین یا منحصر به فردترین شرکت موجود در زمینه شغلی خود باشید. راه های زیادی برای این کار وجود دارد. یکی را انتخاب کنید و مطمئن شوید جایگاه مناسب خود را پیدا کرده اید و این جایگاه منحصرا متعلق به شماست.

۶٫ معیارهای خود را ارزیابی کنید

معیارها و استانداردهای کلیدی خود را بشناسید و در جلسات با سرمایه گذاران مطرح کنید. زیرا وقتی از کسی تقاضای پول می کنید باید معیارها و نظرات شما را بداند تا بتواند به شما اطمینان کند.

چگونه شرکت تان را برای سرمایه گذاران جذاب کنید؟

۷٫ برای موفقیت های بزرگ برنامه ریزی کنید

مطمئن شوید فقط بر روی مسائلی تمرکز می کنید که بیشترین و بهترین نتیجه را دربر دارد. اگر یک ویژگی مشخص ۸۰ درصد مشتری های شما را هیجان زده می کند، پس دست به کار شوید و نهایت تلاش تان را بکنید. اگر روی پروژه ای کار می کنید که به نظر می رسد برای مشتری ها اهمیتی ندارد، تجدید نظر کنید و راه دیگری را انتخاب کنید. از همه مهم تر شما باید بدانید چرا این چیزها بیشترین تاثیر را دارد. کاری کنید که سرمایه گذاران شما نیز این موضوع را بفهمند.

۸٫ در دسترس باشید

اگر کسی بخواهد روی شرکت تان سرمایه گذاری کند باید بتواند هنگام جستجو شما را پیدا کند. وب سایت جذابی طراحی کنید و در آ« راه های ارتباطی را مشخص کنید. باید از همه شبکه های اجتماعی استفاده کنید تا مطمئن شوید که دیده می شوید. در همه پروفایل های عمومی خود، کادر کاری، محصولات و فناوری های خود را مشخص کنید و ویژگی های منحصر به فردشان را برشمارید.

۹٫ به روز باشید

شما باید تا جایی که ممکن است درباره صنعت و بازار کارتان اطلاعات داشته باشید. اگر می خواهید برنامه جدیدی طراحی کنید، حتما یک دوره آنلاین طراحی برنامه را بگذرانید و اگر می خواهید محصولات تان را گسترش دهید، با کاربران تان صحبت کنید و نظرات شان را جویا شوید. شما باید جدیدترین گرایش ها را بشناسید و بدانید وضعیت صنعت چگونه است. همچنین باید بتوانید هوشمندانه حدس بزنید کدام محصول در کجا بهترین فروش را دارد.

۱۰٫ در مرکز توجه باشید

شما و شرکت تان باید همیشه یکی از گزینه های سرمایه گذاران باشید. هر جایی که آنها چیزی را مطالعه می کنند، اسم شما باید آمده باشد. با این هدف شما می توانید مقاله ای درباره شرکت تان منتشر کنید. باید کاری کنید که سرمایه گذاران همه جا شاهد مردمی باشند که درباره شرکت تان و مشکلاتی که حل می کند، صحبت می کنند.


منبع: برترینها

قدرت تصاویر و ارتباطات تصویری

شاید کلیشه و تکراری به نظر برسد، اما در مبحث ارتباطات، هر تصویر می تواند هزاران ناگفته در خود داشته باشد. ما امروزه به وضوح شاهد رشد فزاینده ارتباطات تصویری هستیم که از طریق محتوای اینترنتی و رسانه های اجتماعی صورت می پذیرند. به عنوان شاهدی بر این مدعا، کافی است نگاهی به شرکت اسنپ (کمپانی مادر اسنپ چت) بیندازید. این شرکت با market valuation یا ارزشگذاری بازار بالغ بر ۲۵ میلیارد دلاریش، پای خود را از انتظارات بالایی که از آن می رفت نیز فراتر گذاشت. کاربران و سرمایه گذاران، علی الخصوص نسل های جوانتر به طور روزافزونی بیشتر و بیشتر به ارزش ارتباطی تصاویر پی می برند و روش ارتباطی آنها نیز مطابق با این ادراک تغییر کرده است.

اما همه اینها به این معنی نیست که ارتباط تصویری چیز تازه ای است؛ بلکه فقط به نظر می رسد که امروزه تحولی را در این عرصه شاهد هستیم. در واقع، اولین روش های ارتباطی، تصویری بودند. نقاشی های موجود در غارها که جزو اولین رد پاهای بشر به حساب می آیند، یا ویژگی های خاص الفبای تصویری را در نظر بگیرید. اینکه انسان ایجاد ارتباط با همنوعان خود را با روش های ارتباطی سرراست ترِ تصویری آغاز کرد بی دلیل نیست و امروزه ما بیشتر از مزایای این نوع از ارتباط آگاهی پیدا کرده ایم. به عنوان مثال، علائم راهنمایی و رانندگی را در نظر بگیرید؛ مغز شما از این علائم در کمتر از ربعی از ثانیه رمزگشایی می کند، در حالیکه خواندن و درک یک جمله متنی به ۲۴ برابر زمان بیشتری نیاز دارد.

تحقیقات نشان می دهند که دامنه توجه ما فقط هشت ثانیه است که در قیاس، یک ثانیه کمتر از دامنه توجه ماهی قرمز است. از نظر اطلاعات ورودی، ۹۰ درصد اطلاعاتی که مغز پردازش می کند تصویری هستند، به علاوه تخمین زده می شود که چیزی نزدیک به ۶۵ درصد فراگیران، فراگیران بصری باشند (از طریق حس بینایی بهتر یاد می گیرند). در همین حین، تفریحات مدرن نیز چنان مخاطبان را عادت داده اند که انتظار دارند که شاهد تغییرات سریع و استمرار جریان اطلاعات باشند. به عنوان مثال، فیلم های اکشن امروزی در مقایسه با ۳۰ سال قبل به طرز جنون آمیزی پرشتاب هستند؛ تغییر مداوم زاویه دوربین و روایت همزمان چندین داستان فرعی در زوایای مختلف تبدیل به جزء ذاتی این فیلم ها شده است. اگر این فیلم ها را با فیلم های قدیمی مقایسه کنید، فیلم های قدیمی کُند و حتی خسته کننده به نظر می رسند.

درسی که در اینجا برای کسب و کارها و برندها وجود دارد این است که اگر به دنبال ایجاد تعامل حقیقی هستید، باید به مخاطب خود آیتم ها و محتواهای جذاب تصویری ارائه کنید. این برای افرادی که در حوزه فروش یا بازاریابی فعالیت می کنند به شکل خاصی اهمیت دارد، چرا که تعامل، محرک تبدیل (conversion) است. در مبحث تبلیغات نیز استفاده منسجم از روایتگری تصویری می تواند این امکان را برای شرکت فراهم کند تا واکنش های عاطفی مورد نظر خود را با سرعت هرچه تمام تر دریافت کند. برندسازی با آیتم های تصویری یکپارچه و منسجم موجب می شود که برند به واسطه سرنخ های تصویری خاص خود فوراً قابل تشخیص بوده و جای خود را در ذهن مخاطب باز کند. این نیز به نوبه خود فرصت خلاقیت و ایجاد پیچیدگی های بیشتر برای دریافت واکنش عاطفی از مخاطبان را ایجاد خواهد کرد.

علاوه بر این، ارتباط تصویری زبان-محور نیست. در نتیجه، تمرکز بر یک رویکرد تصویری برای کسب و کارهای بین المللی می تواند مزایای متعددی را به ارمغان بیاورد. چنین برنامه ای نه تنها آنها را قادر می سازد تا ارتباط موثرتری با بازارهای جدید برقرار کنند، بلکه هزینه های ترجمه را کاهش می دهد، ارتباطات را هماهنگ و یکپارچه می کند و باعث تسریع روند مدیریتی می شود. انعطاف پذیری روش های ارتباط تصویری باعث می شود که سرمایه گذاری روی آنها، یک سرمایه گذاری پربازده و ارزشمند به حساب بیاید.

همانطور که امروزه شاهد آن هستیم، عادت های مصرف کنندگان حاکی از درک و علاقه آنها نسبت به ارتباط تصویری است و کسب و کارها نیز باید به همین نکته توجه کنند. استفاده از ارتباطات تصویری در همه ابعاد مزایای متعدد و دو یا چندجانبه ای دارد. ما در دورانی زندگی می کنیم که مردم انتظار دارند و به این عادت کرده اند که توجه شان از طریق تصاویر جذاب و خاص جلب شود. کسب و کارها باید از گذشته درس بگیرند و یافته های خود را بر مخاطبان امروز اعمال کنند. بدون شک، نتایج حاصله حیرت انگیز خواهند بود.


منبع: گویا آی‌تی

چگونه به شغل مورد علاقه خود برسیم؟

آیا شما هم در ۱۸ سالگی وقتی این سوال را می پرسیدند که چه برنامه ای برای زندگی تان دارید نگران می شدید و هیچ جوابی برای سوال نداشتید؟ مطمئنا تصمیم شما این نیست که فقط به درس و دانشگاه بچسبید. می توانید چندین شغل داشته باشید یا هر ۴ سال یک بار شغل تان را عوض کنید. پس برای این سوال میتوانید چندین پاسخ داشته باشید.

چگونه باید متوجه شوید که چه شغلی مناسب شماست؟ حرفه های زیادی هستند که می توانید در آن ها استعدادهای تان را به کار ببرید. به عنوان مثال اگر نویسندگی دوست دارید می توانید نویسنده، روزنامه نگار، متخصص محتوا، مسئول روابط عمومی، وکیل و خیلی چیزهای دیگر باشید.

اما با در پیش رو داشتن تمام این آپشن ها چگونه بفهمیم که راه درست کدام است؟

من تا چند سال پیش در چندین صنعت مشغول به کار بودم زیرا نمی توانستم تصمیم بگیرم که چه کاری را می خواهم. بیشتر از این که بدانم چه کاری را می توانم انجام دهم می دانستم که از پس چه کارهایی بر نمی آیم.

چگونه به شغل مورد علاقه خود برسیم؟ 
برای سرگرمی شروع به کاری کردم که علاقه زیادی به آن داشتم. و اکنون این سرگرمی تبدیل به شغلم شده است. هنگامی که به عنوان مشاور حقوقی مشغول به کار بودم آخر هفته ها شروع به نوشتن و انتشار پست های وبلاگ می کردم. مهارت نویسندگی من بهتر شد، مهارت های بازاریابی یاد گرفتم و کم کم شروع به انتشار پست هایی در شبکه های اجتماعی کردم. همین سرگرمی باعث شد از صنعت حقوقی به سمت شبکه های اجتماعی، بازاریابی، وبلاگ نویسی و نویسندگی آزاد کشیده شوم. در نتیجه مسیر درستی که مناسب روحیات و استعدادهایم بود پیدا کردم و در این جا چندین توصیه برای کسانی که می خواهند به شغل مورد علاقه شان برسند دارم:

راهکارهایی برای انتخاب شغل

اجازه دهید نقاط قوت تان شما را هدایت کند

لیستی از بهترین نقاط قوت خود را بنویسید. البته تست هایی برای تشخیص نقاط قوت وجود دارد که با آن ها می توانید به نقاط قوت و ضعف تان پی ببرید. البته ممکن است که با سخت کوشی هر کاری را بتوانید انجام دهید اما نقاط قوت شما باید تعیین کننده کاری باشند که قرار است انجام دهید نه سخت کوشی شما. و کاری که مناسب نقاط قوت تان پیدا می کنید شما را بیشتر خوشحال می کند.

گذشته خود را ارزیابی کنید

به این سوال ها درباره تمام جاهایی که قبلا کار کرده اید پاسخ بدهید. بیشترین و کمترین چیزی که در این شرکت دوست دارم چه چیزهایی است؟ بیشترین و کمترین چیزی که درباره آینده این شرکت دوست دارم چه چیزهایی است؟ بیشترین و کمترین چیزی که درباره مدیرم دوست دارم چه چیزهایی هستند؟ بیشترین و کمترین چیزی که درباره همکارانم دوست دارم چیست؟ مهم ترین چالش من در این شرکت چه بود؟ چه زمانی شادترین و مغرورترین احساس را داشتم؟ بزرگ ترین دستاورد من چه چیزی بود؟ بیشترین و کمترین چیزی که درباره مسئولیت هایم دوست داشتم چه چیزهایی بودند؟

پاسخ های شما تعیین می کند که در محل کار قبلی چه چیزی را بیشتر دوست داشتید و چه چیزی را اصلا دوست نداشتید. پس در آینده به دنبال کاری می گردید که یا مشابه کار قبلی تان باشد یا متفاوت. پس به جای این که همیشه دنبال همان کاری باشید که قبلا انجام داده اید کارهای گذشته را مرور کنید تا به علایق خود پی ببرید و مطابق آن جستجو کنید.

با افراد زیادی صحبت کنید

با افراد زیادی صحبت کنید و از توصیه ها و گفته های آنان چیزهای زیادی بیاموزید. درباره شغل، صنعت و آرمان های حرفه ای شان بپرسید. سوال های تان را از قبل طرح کنید تا از ملاقاتی که دارید بیشترین استفاده را ببرید. این گفتگوها را به افرادی که می شناسید محدود نکنید و مصاحبه ها و مقالات افراد موفقی که تحسینشان می کنید را بخوانید.

در کلاس های آموزشی شرکت کنید و چیزهای جدیدی یاد بگیرید

در کارگاه های آموزشی شرکت کنید، کتاب بخوانید، ویدیوهای آموزشی یوتیوب را تماشا کنید و چیزهای جدیدی یاد بگیرید. ممکن است دریابید که به کارهایی مثل کدینگ، طراحی وبسایت، طراحی گرافیک، نویسندگی یا چیز دیگری علاقه دارید. تکنولوژی یادگیری مهارت های جدید را آسان می کند. یک سرگرمی جدید ممکن است تبدیل به یک حرفه جدید شود.

محیط کار را هم در نظر بگیرید

آیا کارمندان شرکت روحیه رقابتی دارند یا روحیه همکاری؟  آیا بیرون از محیط کار با هم دوست هستند؟ آیا ساختار شرکت سلسله مراتبی است یا همسطح؟ آیا به صورت گروهی کار می کنید یا انفرادی؟ آیا قدرت بالاتری بالای سرتان هست یا خودتان قدرت تصمیم گیری و انجام کارها را دارید؟ آیا از خانه هم می توان کار کرد یا حتما باید در محیط کار بود؟ انتظارات درآمدی شما چقدر است؟

به محیط کاری که مناسب روحیات شماست فکر کنید. اگر به محیطی که در آن هستید مطمئن نیستید در کنار آن کار دیگری هم انجام دهید تا در تصمیم گیری به شما کمک کند. به عنوان مثال اگر کاری که انجام می دهید کار گروهی است در کنار آن یک کار آزاد انفرادی هم انجام دهید. یا اگر کاری که انجام می دهید یک کار انفرادی است در کنار آن یک کار گروهی را امتحان کنید.

کاری انجام دهید که شما را خوشحال می کند

دو توصیه برای شما که به دنبال شغل مناسب تان هستید دارم. اول به کاری فکر کنید که شما را سرگرم می کند و دوستش دارید. دوم همیشه به پرستیژ کار فکر نکنید. همیشه لازم نیست کاری که انجام می دهید روی دیگران تاثیر بگذارد. در عوض کاری انتخاب کنید که شما را خوشحال می کند و باعث می شود در آن رشد کنید و چیزهای جدیدی یاد بگیرید.


منبع: برترینها

شتاب دهنده ها «بابالنگ دراز» نیستند!

روزنامه ایران: در ادبیات مدرن کارآفرینی «استارتاپ» با قدمت کمی که دارد خیلی زود تبدیل به تکیه کلام شد و رو به سوی کهنگی دارد. این مفهوم در پارادایم کارآفرینان مهم‌تر از ملزومات راه‌اندازی یک شرکت نوپا ظهور کرد و موجب شد اهمیت بستر ایجاد یک استارتاپ کمتر مد نظر قرار گیرد. به تازگی در میان محافل کارآفرینان چیزی که باب روز است بحث بسترسازی برای استارتاپ‌هاست که با واژگان «شتابدهنده»، «تسهیل گر» و «سرمایه‌گذار خطر پذیر» تعریف می‌شوند. یک استارتاپ از هر مدل بسته به فراخور توانایی شکل‌گیری دارد.

ایده، مهارت، سرمایه و یک کارآفرین سختکوش می‌تواند متغیرهای اولیه استارتاپ شما باشد. اما در چیدمان این پازل شاید همه قطعه‌ها با هم جور نشود یا قطعه‌ای از دسترس یک کارآفرین دور باشد. در چنین حالتی شاید بشود با یک تفکر راه حل ساز اوضاع را پیش برد و از قطعات کم‌اهمیت چشم پوشید.

اما برای قطعات اساسی کاری که بقای یک استارتاپ در گرو آن است کاری نمی‌توان کرد. به باور صاحبنظران کارآفرینی، سرمایه، تخصص و مهارت شناخت بازار جزو تکه‌های حیاتی پازل استارتاپ‌ها هستند و شتابدهنده‌ها و تسهیل گران، روان سازهای قطعات شکل‌گیری و رشد استارتاپ. در ادامه گفت‌و‌گوی ما را با دکتر سعید زرندی، عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی تهران و دکترای مدیریت دولتی گرایش توسعه دانشگاه علامه طباطبایی و کاوه یزدی فرد مدیر اجرایی یک شتابدهنده معروف می‌خوانید.

شتابدهنده ها «بابالنگ دراز» نیستند 

واژه سرمایه‌گذاری خطرپذیر به چه معناست و از کجا وارد حوزه کارآفرینی شد؟

دکتر سعید زرندی:

یکی از مواردی که در زمینه اقتصاد دانش بنیان در دنیا مطرح شد گرایش نداشتن سرمایه‌گذاران به تکنولوژی و تحمل ریسک در این زمینه بود. تا قبل از آن معنای سرمایه‌گذاری این بود که کارآفرین و صاحب ایده، سرمایه مورد نیاز را از طریق بانک‌ها تأمین می‌کرد به این معنا که شخص به بانک مراجعه و فلان مبلغ مورد نیاز را وام می‌گرفت و در صورتی وام پرداخت می‌شد که شخص وام گیرنده دارای ضمانت باشد و نیز بتواند به صورت مداوم، اصل و بهره پول را بازگرداند.

اما بسیاری از شرکت‌های کارآفرین، این استانداردها و پیش نیازها را نداشتند، بنابراین نیازمند سرمایه‌ای با ریسک بالا بودند که از سهامداران و حقوق صاحبان سهام تأمین شود. اما این روش، روش رایجی برای تأمین سرمایه نبود و کارآفرینانی که خانواده یا دوستان ثروتمندی نداشتند، شانس کمی برای تأمین سرمایه شرکت خود داشتند.

بر این اساس در جهت ارائه راهکارهای جدید نخستین بار تقریباً سال ۱۹۴۱ میلادی در یکی از کنفرانس‌های بین‌المللی مطرح شد که اگر می‌خواهیم روی دانش و حوزه فناوری و تکنولوژی سرمایه‌گذاری کنیم باید یک فضای فکری جدیدتری داشته باشم، چیزی که در مورد آن صحبت شد واژه capital venture بود که بعداً ترجمه‌های مختلفی از آن ارائه دادند مانند سرمایه‌گذاری ریسک پذیر یا سرمایه‌گذاری خطر پذیر و… پس موضوع سرمایه‌گذاری خطر پذیر به این شکل است که اگر قصد دارید ایده را به بازار برسانید باید کارهایی برای حفظ و حمایت از آن ایده انجام دهید که از لحاظ مالی متفاوت از تأمین مالی و روش‌های مرسوم باشد.

شتابدهنده‌ها چه کسانی هستند و فرق آنها با سرمایه‌گذاران خطر پذیر چیست؟

پس از مطرح شدن سرمایه‌گذاری خطر پذیر در جهان این موضوع به طور جدی در حوزه یک کسب و کار مبتنی بر دانش بنیان پیگیری شد و تقریباً از سال ۱۹۷۰به یک صنعت جدی در حوزه تأمین مالی تبدیل شد.

در آن زمان اساس سرمایه‌گذاری خطر پذیر بر این مبنا شکل گرفت که سرمایه‌گذاران به نوعی هدایت منابع انسانی، مادی و فضایی که در آن سرمایه‌گذاری می‌کردند به عهده می‌گرفتند. تفاوت این جریان با روش قدیمی تأمین سرمایه از طریق سیستم بانکی این بود. قرار نیست سرمایه پذیر پس از اخذ منابع مالی، پول را بگیرد و برود. در روش جدید سرمایه‌گذار علاوه بر اینکه سرمایه را تأمین می‌کند خود نیز در روند توسعه ایده حضور خواهد داشت. این روش با تمام مزیتی که داشت متأسفانه کم کم موجب نارضایتی صاحبان ایده شد و اشکالی به مرور به وجود آمد و موجب شکاف عمیقی شد، آن شکاف این بود: سرمایه‌گذاران خطر پذیر در هر ایده‌ای سرمایه‌گذاری نمی‌کردند. در ابتدا این شکاف توسط فرشتگان کسب و کار برطرف شد. فرشتگان کسانی بودند که سرمایه‌ای داشتند و عمدتاً در حوزه فناوری مشغول بودند. آنها علاقه داشتند پولشان را در شکل‌گیری یک ایده در حوزه فناوری سرمایه‌گذاری کنند.

فرشتگان عموماً فقط در مراحل اولیه یک ایده سرمایه‌گذاری می‌کردند و سرمایه‌گذاران خطر پذیر در مراحل بعدی که یک ایده به اندازه کافی رشد کرده بود و نیاز به سرمایه بیشتری داشت وارد عمل می‌شدند. اما شکاف مذکور هنوز وجود داشت و تا سال ۲۰۰۵ در این حوزه به صورت جدی احساس می‌شد.

اما از علل به وجود آمدن نارضایتی و عدم توافق میان سرمایه‌گذار و سرمایه پذیر می‌توان به این عوامل اشاره کرد: خیلی از افرادی که می‌خواستند در این حوزه کار کنند اولاً بلد نبودند یک ایده را به مرحله سرمایه‌پذیری برسانند و دوم اینکه آنهایی که سرمایه‌گذاری می‌کردند عمدتاً سهم بالایی از صاحب ایده طلب می‌کردند که باعث نارضایتی صاحبان ایده می‌شد. در نهایت برای پر کردن خلأ‌ها شرکت‌هایی از سال ۲۰۰۵ به وجود آمدند که ابتدا در انگلیس مستقر بودند و بعد هم از ۲۰۰۷ در سیلیکون ولی امریکا مستقر شدند که به آنها شتابدهنده می‌گفتند. در واقع اتفاقی که افتاد این بود که شتابدهنده‌ها آمدند و گفتند ما نمی‌خواهیم یک سرمایه‌گذاری بلند مدت داشته باشیم. ما می‌خواهیم صاحبان ایده را آماده کنیم برای اینکه مورد پذیرش سرمایه‌گذاران خطرپذیر قرار گیرند.

فرق عمده شتابدهنده‌ها و سرمایه‌گذاران خطر پذیر در زمان حاضر در این است که سرمایه‌گذاران خطر پذیر عمدتاً نهاد‌ها و شرکت‌های بزرگی هستند که پول بزرگی دارند مانند صندوق‌های بازنشستگی و شرکت‌های بیمه. اما شتابدهنده‌ها نهاد‌های کوچکی هستند که نهایت سرمایه‌گذاری‌شان روی ایده ۴۰ تا ۵۰ میلیون تومان است. البته شتابدهنده‌ها سهم کمی نسبت به سرمایه‌گذاران خطرپذیر از صاحبان ایده دریافت می‌کنند. کاری که شتابدهنده‌ها انجام می‌دهند شبکه‌سازی برای سرمایه‌گذاران خطر پذیر است.

در واقع شتابدهنده‌ها آمدند و گپ و فاصله بین سرمایه‌گذار خطرپذیر و صاحب ایده را پر کردند و جاهایی که ایده‌ها نمی‌توانستند تأمین مالی شوند با شتابدهنده‌ها پا به میدان گذاشته و با کمک مالی کم، راه و بستر پذیرش سرمایه را برای صاحبان ایده آماده کردند. نکته مهم اینکه شتابدهنده‌ها بعد از سال‌ها با عملکردشان نشان دادند یک مرحله مهم از کار و زنجیره کارآفرینی را به دست گرفته‌اند. اتفاقی که منجر شد سرمایه‌گذاران خطر پذیر مستقیماً روی ایده‌های خام سرمایه‌گذاری نکنند بلکه روی ایده‌ها و شرکت‌هایی متمرکز شوند که شتابدهنده‌ها شناسایی کرده و تا حدی رشد داده‌اند.

فضای سرمایه‌گذاری در این بخش‌ها و در کل سرمایه‌گذاری خطر پذیر و فعالیت شتابدهنده‌ها را در ایران چگونه می‌بینید؟

باید در نظر داشته باشیم که هر کدام از این دسته‌ها بر اساس نیاز و طی دوره‌های مختلفی در دنیا به وجود آمدند و همه آنها در یک دوره زمانی در کنار هم شکل نگرفتند. بحث در مورد فضای شتابدهنده‌ها در ایران بسیار طولانی است اما اینکه در ایران چقدر جواب می‌دهد یک نکته خیلی مهم وجود دارد آن هم این است که یا دولت مستقیم بیاید در این طرح‌ها سرمایه‌گذاری کند یا اینکه دیگران را تشویق به سرمایه‌گذاری کند. در مورد دوم نمی‌توان رغبت نداشتن به ریسک‌پذیری در صاحبان سرمایه را نادیده گرفت، بحث ریسک در دل سرمایه‌گذاری غیر دولتی نهفته است.

با آموزش و نشان دادن راه به صاحبان سرمایه باید آنها را برای سرمایه‌گذاری در حوزه فناوری و تکنولوژی تشویق کرد. صاحبان سرمایه باید توجه داشته باشند که سرمایه‌گذاری خطر پذیر یک ریسک عالمانه است و این نیست که شما سرمایه‌تان را بی‌دلیل به آب بسپارید. عامل دیگری که می‌توان به آن اشاره کرد این است که همگام با مباحثی که طی چند دوره در دنیا مطرح شد و در ایران کمتر به آن توجه شده است به وجود آمدن دانش انتخاب طرح‌های امکان پذیر است. با در نظر گرفتن این دانش می‌توان در بهترین طرح‌ها سرمایه‌گذاری کرد.

به نظر شما علت اصلی جذابیت نداشتن سرمایه‌گذاری خطر پذیر در نزد سرمایه‌گذاران چیست؟

عاملی که باعث می‌شود سرمایه‌گذاری در طرح‌های دانش بنیان ما جذابیت آنچنانی نداشته باشد به بستر و واقعیت‌های اقتصادی ما برمی‌گردد. شما می‌بینید در خیلی از کشورها تورم ۰ و ۱ درصد است و در این کشورها اگر صنعت یا ایده‌ای ۲۰ یا ۳۰ درصد رشد دهد آن صنعت را موفق می‌دانند. اما شما در ایران براحتی می‌توانید با یک خرید و فروش زمین یا خانه سود هنگفتی به دست بیاورید، خب در چنین شرایطی این سؤال در ذهن سرمایه‌گذار به وجود می‌آید که چرا باید بیاید در حوزه تکنولوژی و فناوری سرمایه‌گذاری کند. می‌خواهم بگویم تا زمانی که وضعیت اقتصادی به مرحله ثبات نرسد با این بستری که در حوزه دانش بنیان و تکنولوژی دارد عملاً جذابیتی برای سرمایه‌گذاری نخواهند داشت.

البته در چند سال اخیر با رویکردی که مسئولان محترم در برنامه اقتصاد مقاومتی داشتند وضع رو به بهبودی رفته و موضوع نسبت به قبل به صورت جدی‌تری پیگیری شده است.

اما هم‌اکنون شتابدهنده‌های بسیاری در کشور فعالیت می‌کنند. این مجموعه‌ها امیدوار هستند با آشنایی بیشتر کاربران ایرانی با مفهوم استارتاپ، در آینده ایده‌های جذابی را به موفقیت رسانند.کاوه یزدی فرد مدیر یکی از شتابدهنده‌های موفق و فعال در ایران است. مجموعه او استارتاپ‌ها را به شبکه بزرگ و موفق مربیان، سرمایه‌گذاران و شرکت‌ها وصل می‌کنند. آنها تاکنون ۳۰۰۰ طرح را بررسی کرده و ۴۳ شرکت نوپا را کلید زده‌اند.

شتابدهنده چیست و عموماً چه خدماتی ارائه می‌دهد؟

کاوه یزدی فرد: شتابدهنده نهادی است که فرآیند تبدیل ایده به کسب و کار را تسریع می‌بخشد و شتابدهنده‌ها به فرد یا ایده‌هایی که قصد دارند کسب و کاری موفق را راه‌اندازی کنند کمک می‌کنند تا نیازمندی‌هایشان اعم از فضای کار، سرمایه اولیه، ارتباط با تجارب موفق با بقیه و آموزش‌های لازم را به دست بیاورند تا در زمانی سریعتر از زمان معمول به موفقیت و مرحله رشد برسند.

فرق شتابدهنده با یک سرمایه‌گذار چیست؟

ببینید شتابدهنده‌ها عموماً سرمایه اولیه یک کسب و کار را تأمین می‌کنند و وارد زندگی جزئی استارتاپ‌ها می‌شوند. فرق آنها با یک سرمایه‌گذار خطر پذیر در این است که سرمایه‌گذاران خطر پذیر بیشتر نقش یک حامی از دور مانند بابالنگ دراز را برای یک کسب و کار بازی می‌کنند اما شتابدهنده مثل یک پدر و مادر دلسوز هستند که با شرکت‌ها زندگی می‌کنند و از مرحله به وجود آمدن یک کسب و کار تا زمان پا گرفتن آن همراهش هستند.

خدماتی که شتابدهنده شما برای رشد یک استارتاپ انجام می‌دهد چیست و چه منفعتی در قبال خدماتش دریافت می‌کند؟

ما در ابتدای فعالیت فقط یک دوره ۶ماهه برای استارتاپ‌هایی که ایده‌های جذاب تری داشتند برگزار می‌کردیم، به این صورت که یک دوره دو ماهه صرف یادگیری مبانی و یک دوره چهار ماهه صرف بازاریابی و رشد محصول در استارتاپ‌ها می‌شد ولی در حال حاضر تصمیم گرفته‌ایم این دو دوره را کاملاً از هم جدا کنیم به این صورت که در هر دوره طرح‌ها و افراد به صورت جداگانه ارزیابی می‌شوند. دوره اول ما یک دوره پیش شتابدهی است کافی است افراد فقط یک طرح یا مدل کسب و کار شامل ایده و تیم را داشته باشند و آن طرح تجاری بازار خوبی هم داشته باشد. در این حالت ما نه به آنها پولی پرداخت می‌کنیم و نه از آنها سهمی طلب می‌کنیم. این تیم‌ها فقط دوره‌های آموزش را پشت سر می‌گذارند و به شبکه‌های مربیان ما دسترسی خواهند داشت.

اما در دوره شتابدهی ما که چهار ماه است یک استارتاپ با یک طرح تجاری کامل و حساب شده و طرحی که ما احساس کنیم برنده خواهد بود و زمینه رشد را دارد کار خود را آغاز می‌کند. در این حالت بر اساس قوت استارتاپ درصدی از سهام شرکت به مجموعه ما منتقل می‌شود و در عوض به شرکت‌ها سرمایه اولیه تا سقف ۵۰میلیون تومان تعلق می‌گیرد و از استارتاپ‌ها به صورت نزدیک حمایت می‌شود و به مدت چهار ماه هم از محل ما استفاده می‌کنند و در دوره‌های بعد هم برای طی مراحل بعدی رشد استارتاپ‌ها برایشان سرمایه‌گذار پیدا می‌کنیم. نکته قابل توجه اینجاست که شتابدهنده ما برای دیگر صنایع ارزش ایجاد می‌کند چرا که با پرورش ایده‌های خام به شرکت‌های نوپا زمینه سرمایه‌گذاری برای سرمایه‌گذاران خطر‌پذیر را فراهم می‌کند.


منبع: برترینها

آموزش فروش: چگونه هر چیزی را به هر کسی بفروشیم؟

شاید متوجه نباشید، اما حساس ترین و مهم ترین دو راهی های حرفه ای شما با فروش در ارتباط هستند. چه اینکه تلاش می کنید تا خدمات یا محصولات خود را به مشتری بفروشید، یا اینکه ایده یا برنامه خود را به مدیریت یا سرمایه گذاران، و یا حتی خودتان را به یک کارفرما بقبولانید، در هر صورت توانایی شما برای فروش نقش مهمی را در موفقیت تان بر عهده دارد.

متاسفانه، مهارت فروش ذاتاً در بسیاری از مردم وجود ندارد. و البته فقط این نیست؛ گاهاً شاهد آن هستیم که در مقایسه با تولید، نسبت به فروشندگی دیدگاه مثبتی هم وجود ندارد، و این در حالی است که فروشندگی نیاز به مهارتهایی دارد تا در بازار رقابتی امروز بتواند مصرف کننده را متقاعد کند که محصول یا خدمات مورد نظر، دقیقا همان چیزی است که او به دنبال آن است. در واقع، کسب و تقویت مهارت فروش کار ساده ای نیست، بلکه به آموزش نیاز دارد و قرارگرفتن تحت آموزش فروش از نیازهای بی چون و چرای هر فروشنده است.

اما برای اینکه بتوانید به مهارت فروشندگی دست پیدا کنید و هر چیزی را به هر کسی بفروشید، در ابتدا باید چهار مفهوم اساسی را درک کنید. این موارد را یاد بگیرید، آنها را تمرین کنید، و از همه مهم تر ببینید که چگونه می توانید آنها را برای خود و به تناسب نیازها، توانمندی ها، موقعیت و اهدافی که می خواهید به آنها دست پیدا کنید اختصاصی کنید.

شناخت پیدا کنید

مشتری، سهامدار، مخاطب و هر کسی که می خواهید چیزی به وی بفروشید (فروش = اقناع) را بشناسید. نقش ها، مسئولیت ها و اهداف آنها را درک کنید. ببینید که فروش شما چه منافعی برای آنها می تواند داشته باشد. درباره رقبا و تمامی اعتراضات و مشکلات احتمالی که ممکن است با آنها مواجه شوید آگاهی پیدا کنید.

درباره هر چیزی که برای فروش آن تلاش می کنید شناخت پیدا کنید. آن را درک کنید. موضوع فروش شما چه یک ایده است، چه یک محصول، برنامه یا هر چیزی که هست، با زیر و زبر آن آشنایی پیدا کنید. شناخت شما نسبت به آن باید از هر کس دیگری و مخصوصاً از مخاطب تان بیشتر باشد.

هیچ چیز بدتر از این نیست که فقط به این خاطر که شناخت کاملی نداشته اید، در مقابل مشتری، رئیس، یا یک سرمایه گذار، به اصطلاح کم بیاورید و در نهایت فقط وقت آنها را تلف کرده باشید. در اینصورت، به احتمال قریب به یقین، باید با آن مشتری بالقوه -گاهی برای ابد- خداحافظی کنید.

بپرسید و گوش کنید

بله، شما اطلاعات کافی و وافی دارید و اکنون همه چیز را می دانید. شما آنقدر آمادگی و شور و شوق دارید که چشم انتظار اولین فرصت هستید تا بمباران اطلاعاتی را شروع کنید. پیشنهاد ما: این کار را نکنید! به این دلیل: اگر دست به چنین کاری بزنید، احتمالا ظاهر خوبی نخواهد داشت؛ سمج به نظر خواهید رسید. انگار که می خواهید اهمیت خود را نشان بدهید، در حالیکه مهم فردی است که در طرف مقابل شما نشسته است. مهم، نیازها و اهداف او است.

بنابراین بپرسید؛ بپرسید که چگونه می توانید به آنها کمک کنید. از آنها بپرسید که هدف شان چیست. بپرسید که چه دغدغه هایی دارند. پس از آن گوش کنید. سوال های محرک را بپرسید و بیشتر گوش کنید. تا زمانی که نسبت به مهم ترین مسائل آگاهی پیدا نکرده اید، به شنیدن ادامه دهید.

مواظب باشید که سماجت نکنید. کمی گوش کنید، کمی صحبت کنید، چند جلسه این بده و بستان را ادامه بدهید. همین کافی است. بهتر است که انعطاف پذیر باشید و تحمیل گر به نظر نرسید. فقط ببینید که آیا می توانید کاری کنید که ابتدا طرف مقابل شما صحبت کند یا خیر. اطلاعات، قدرت می آورد.

به علاوه، در شنیده های خود به دنبال این باشید تا بفهمید که چه چیزی واقعاً و حقیقتاً برای آنها اهمیت دارد. شاید حرف های زیادی بزنند، اما اگر به درستی گوش کنید، منافع آنها، چیزی که به آنها انگیزه می دهد و موانعی که باید بر آنها غلبه کنید را تشخیص خواهید داد. این دقیقاً مثل شکستن گردو است؛ اگر فشار زیادی وارد کنید اصل و فرع له می شود و چیز دندانگیری برای شما باقی نمی ماند، اما اگر نقطه مناسب را پیدا کنید و کارتان را به درستی انجام دهید، مغز گردو کامل و تمیز در می آید. فروش هم همینطور است.

یک ارتباط واقعی ایجاد کنید

اگر بزرگترین ایده یا محصول کهکشان را دارید، این بسیار عالی است؛ مطمئناً غوغا به پا خواهید کرد. در غیر اینصورت، به این نکته توجه کنید: هر تعامل کاری در بردارنده یک پیوند اصیل و واقعی مابین طرف های معامله است. این رابطه همیشه عمیق نیست، اما به هر حال یک رابطه است.

برای ایجاد رابطه با مردم، باید توضیحات شما به گونه ای باشد که به مذاق آنها خوش بیاید. اگر شناخت درستی پیدا کرده باشید، سوالات مناسبی پرسیده باشید و به دقت گوش کرده باشید، در اینصورت باید بدانید که طرف مقابل شما به دنبال چه چیزی است و چگونه می توانید دغدغه های وی را رفع کنید و نیازهایش را برآورده کنید.

بهترین راه برای انجام این کار، این است که به دو شیوه متوسل شوید: یک ارتباط صادقانه و واقعی با آنها برقرار کنید و در ارتباط خود از حکایات، ضرب المثل ها و قیاس هایی استفاده کنید که در وجودشان رسوخ می کند و به مذاق آنها خوش می آید. در واقع، مردم فقط با منطق و اطلاعات تحریک نمی شوند، آنها به واسطه نیازهای عاطفی و اولیه خود نیز انگیزه پیدا می کنند.

مردم دوست دارند که درباره ایده ها، ویژگیها و عملکرد، اطلاعات کسب کنند. آنها نیاز دارند که از منافع موضوع فروش آگاهی پیدا کنند. اما پس از آنکه همه چیز گفته و انجام شد و برای تصمیم گیری به خودشان واگذار شدند، چیزی که در یادشان خواهد ماند، ارتباط عاطفی با داستان ها و انسان ها است. و همین چیزی است که به آنها انگیزه می دهد تا دست به کار شوند.

دقت کنید که طرف چه کسی هستید

درک این مفهوم برای مردم دشوار است، اما نکته مهمی است که باید به آن دقت کرد. شاید در طرف مقابلِ مخاطب هدف خود و از نظر فیزیکی رو در روی هم نشسته باشید، اما در واقع، هر دوی شما در یک جبهه قرار دارید. هر چه زودتر چنین طرز فکری پیدا کنید، سریع تر موفق خواهید شد.

در حقیقت، بسیاری از مردم مفهوم فروش را به درستی درک نکرده اند. چیزی که هست این است که شما عملاً برای مشتری یا هر کسی که طرف مقابل فروش شما است کار می کنید. دلیلش هم این است که کار شما این است که نیاز آنها را درک و آن را برآورده کنید و به آنها کمک کنید تا به هدف خود دست پیدا کنند. این کار شما است و به این معنی است که برای آنها کار می کنید.

در عین حال، مشتری هم باید این را بداند. او باید بداند که شما می خواهید به او کمک کنید تا به هدفش برسد، باید بداند که شما با هم همکار هستید، باید بداند که حاضرید به خاطرش تا قله قاف هم بروید؛ و غالباً برای انجام معامله، جز این هم نمی تواند باشد.

چنین چیزی حتی در مورد سازمانهای بزرگ هم مصداق دارد. بخش فروش در واقع حامی حقوق مصرف کننده است. مدیر بخش فروش در جلسات مدیریتی نماینده مشتریان است. البته که او برای شرکت خودش کار می کند، اما ما ضمانت می دهیم که اگر او در داخل شرکت به عنوان مامور برآوردن نیازهای مشتریان عمل نکند، آن نیازها برآورده نخواهند شد.

هنگامی که مردم اعتقاد پیدا می کنند که شما واقعا مشتاق و توانمند هستید که به آنها در راستای نیل به موفقیت کمک کنید، همین بیش از هر چیز دیگری به شما کمک خواهد کرد تا معامله را به سرانجام برسانید. از هیمن طریق است که شما هم موفق می شوید؛ با متقاعدکردن دیگران نسبت به اینکه می توانید آنها را به موفقیت برسانید و سپس عملی کردن آن.


منبع: گویا آی‌تی

کارآفرینان برتر، برای رسیدن به رویاهایشان چه کردند؟

نه تنها موفقیت اتفاقی نیست، بلکه هیچ گاه بدون از خود گذشتگی هم امکان پذیر نیست. کارآفرینانی که امروزه به موفقیت فوق العاده‌ای رسیده‌اند،‌ راه‌های پیشرفت و موفقیت‌شان را با ما در میان می‌گذارند. در این مطلب کارآفرینان موفق درباره بعضی از کارهایی که لازم است تا رویاها به واقعیت بپیوندند صحبت می‌کنند.

 کارآفرینان برتر جهان برای رسیدن به رویاهای‌شان چه کرده‌اند؟

1- من از سرگرمی‌هایم گذشتم

گرنت کاردن، کارشناس فروش برتر

یک امپراطوری واقعی املاک به ارزش ۵۰۰ میلیون ساخته و نویسنده یکی از پرفروش‌ترین کتاب‌های نیویورک تایمز به نام «وسواس داشته باشید یا معمولی بمانید» است.

« قبل از سال ۲۰۰۸ هفته‌ای سه‌بار گلف بازی می‌کردم. تمرکز را از دست داده بودم. حواسم به مسایل دیگری پرت شده بود و به خودم مغرور شده بودم. به افتخارات گذشته تکیه کردم و خانواده‌ام را در خطر انداختم. تصمیم گرفتم برروی کار و درآمدم متمرکز شوم، حتی اگر به قیمت گلف بازی نکردن یا به خطر افتادن موقعیت اجتماعی‌‌ام باشد. هیچ اشکالی ندارد اگر سرگرمی و خوش‌گذرانی امروزتان را فدای آزادی فردا بکنید. من خودم را مجبور کردم از تفریحاتم بگذرم. هر روز از خودم می‌گذشتم و کارهایی را انجام ‌می‌دادم که شاید نمی‌‌خواستم، اما به هر حال برای رسیدن به آینده بهتر آن‌ها را انجام می‌دادم.»

2- من تا پنی آخر پولم را خرج کردم

یولی زیو، موسس و مدیر عامل استایل کوالیتیشن

او یکی از پرفروش‌ترین نویسندگان آمازون و پیشگام در بازاریابی تاثیر‌گذار است. یولی مهاجری بنیان‌گذار بود که تجارت خود را از صفر شروع کرد و به میلیون رساند.

«برای من تقریبا دو سال طول کشید تا ایده‌ام را به یک تجارت تبدیل کنم. باید انتخاب می‌کردم که به بازار کار برگردم یا آخرین شانس را به تجارتم بدهم. آن موقع من ۴۰۱ هزار دلار از آخرین کارم داشتم که تنها دارایی‌ام بود و می‌توانستم با آن، چند ماه دوام بیاورم. صرف کردن آخرین پنی‌هایم برای شرکت و تجارتم ترسناک بود، اما دست برداشتن از رویاهایم ترسناک‌تر به نظر می‌رسید. در طول آن چند ماه‌، من یک شراکت درآمدزا با مجله «ال» آغاز کردم. این از خودگذشتگی باعث شد به توانایی‌های خودم اعتماد کنم و به سمت موفق شدن گام بردارم.»

کارآفرینان برتر جهان برای رسیدن به رویاهای‌شان چه کرده‌اند؟

3- یک سال دور از خانواده‌‌ام زندگی کردم

جان هانا، مدیر عامل گروه فیرچایلد

جان مدیر یک موسسه راهنمای سرمایه‌گذاری است و کتاب پر فروش «راه ثروتمند شدن» هم تالیف اوست. «زمانی بود که من و همسرم نمی‌توانستیم اجاره خانه را پرداخت کنیم. پس تصمیم گرفتیم همسرم با خواهرش و من با مادرم زندگی کنم. در واقع ما همدیگر را ترک نکردیم و فقط تا وقتی که من روی پای خودم بایستم، جدا از هم زندگی می‌کردیم. اخیرا پسرم که حالا ۲۵ ساله است این موضوع را به من یادآوری کرد. به او توضیح دادم آن کار برای این که تجارتم را بسازم و زندگی‌ای که لیاقتش را دارد به او بدهم، ضروری بود. پسرم امروز در شرکت من کار می‌کند و این نتیجه و پاداش سختی‌های گذشته است. برای من دوری از خانواده در آن یک سال اصلا آسان نبود اما می‌دانستیم این از خود گذشتگی ارزشش را دارد. اگر امروز ثروتمندیم به خاطر این‌ست که من کاری انجام دادم که باید برای ساختن رویایم انجام می‌دادم.»

4- سبک زندگی‌ام را ساده کردم

تام شیا، مدیر ارشد Crimcheck که یک موسسه بررسی پیشینه و تایید اعتبار است.

« در طول سال‌های اولیه ساختن بدنه یک بنیاد مالی من و همسرم خانه‌مان را ترک کردیم. به زیر زمین خانه خانواده همسرم اسباب‌کشی کردیم و خانه خودمان را اجاره دادیم. ما تقریبا با ده درصد درآمد زندگی می‌کردیم و نود درصد آن صرف گسترش تجارت‌‌مان می‌شد. در مراحل اولیه کارآفرینی‌، می‌توانید سبک زندگی ساده‌ای داشته باشید یا ثروت. اما هر دو را نه! ما انتخاب کردیم که ساده زندگی کنیم تا ثروت و دارایی بسازیم و اجازه دادیم گذشت زمان تلاش‌های ما را جمع و ترکیب کند. تصور کنید با کنار گذاشتن ۲۵ یا ۵۰ یا حتی ۹۰ درصد از درآمد خود برای سرمایه‌گذاری روی تجارت‌تان، پنج سال بعد کجا خواهید بود. این همان کاری است که ما کردیم و با وجود همه سختی‌هایش، می‌ارزید.»

5- من از زمان گذشتم.

جوکاکاتی، بنیان‌گذار و رییس سنترال

« شغل من به عنوان بنیان‌گذار و ریاست شرکت، تمام وقتم را می‌گیرد، اما انجمن لوسمی و لنفوم از من خواست که برای تحقیقات سرطان خون به آنها کمک کنم، این یعنی پذیرفتن یک تعهد بزرگ و صرف زمان و منابع و انرژی. سرطان همه جا هست و بر همه تاثیر می‌گذارد. مادربزرگ من که یک مهاجرسوری بود همیشه می‌گفت اول خانواده. من این کار خیر را به عنوان عضوی از خانواده‌ام پذیرفتم و به همین خاطر زمان زیادی را صرفش کردم و برای دنبال کردن رویاهای خیریه‌ام از تجارتم فاصله گرفتم.»


منبع: برترینها

بازاریابی به سبک دست فروشان

همه ما روزانه مشغول عرضه محصولات یا خدمات خود به دیگران هستیم و برای معرفی و تبلیغ آنها تلاش فراوانی میکنیم. دست فروشان نیزاز این قاعده مستثنی نیستند و چه بسا خیلی بهتر و حرفه ای تر این کار را انجام میدهند و در مدت زمان کمتر از ۱ دقیقه شما را بی انکه تصمیمی به خرید داشته باشید وادار به خرید میکنند.

دست فروشان از خیلی از تبلیغاتچی ها موفقترند چون فلسفه چینی نکرده و خیلی شفاف و واضح در مدت ۲ ثانیه میگویند که به چه کاری مشغول هستند و چه کالایی را ارائه میدهند و در معرفی کالای خود قدری تبحر دارند که شما ترغیب به خرید میشوید.

بازاریابی به سبک دست فروشان 

به دلیل افزایش روز افزون تبلیغات که بیشتر آنها تکراری و یکسان هستند با گذشت زمان، دیگرنظرها را جلب نمیکنند و عادی می شوند بنابراین باید به جزئیات محصول یا خدمات و  مزیت رقابتی آنها بیش ازپیش توجه کرد.برای دیده شدن باید متفاوت بود منظور از متفاوت بودن این نیست که برخلاف جریان آب شنا کنیم بلکه میبایست بهتر شنا کنیم تا دیده شویم.

در بازاریابی:

سعی کنید مانند دست فروشان شفاف و واضح عمل کنید و از حاشیه بپردازید، تلنگر زدن به حواشی باعث میشوند ذهن مشتری و مخاطب به آن سمت معطوف شود و اصل ماجرا که کالا یا خدمات شماست فراموش شود و وی را وارد وادی جدیدی کنید.

در بازاریابی:

به مزیت های رقابتی اشاره کنید اینکه شما بگویید شامپو دارم فایده ای ندارد و شما زمان را از دست داده ایدشما بگویید شامپویی دارم که… مزیت و ویژگی آن را بیان کنید.

در بازاریابی:

از سروصدا دریغ نکنید سعی کنید همه جا حضور داشته باشید حضور شما به برندینگ شما کمک میکند و مردم شما را به ذهن خواهند سپرد از جمله این سروصداها داشتن شبکه های اجتماعی و فعالیت مستمر در آنهاست .

در نمایشگاه ها شرکت کنید، اسپانسر شوید و حضور در خیریه ها را فراموش نکنید به یاد داشته باشید شما مزیت رقابتی ویژه ای نسبت به دستفروشان دارید و آن این است که جو هوا بر فعالیت شما آنچنان که بر کار آنخا تاثیر میگذارد تاثیر گزار نیست پس فرصت را غنیمت بشمارید و بازار قبل از عید را از دست ندهید.هر چه در این ۲ ماه  دی و بهمن بکارند در دوران راکد بودن بازار یعنی فروردین و اردیبهشت  برداشت خواهید کرد.


منبع: برترینها

در پست های خود در اینستاگرام از چند هشتگ استفاده کنیم؟

یکی از بهترین راه ها برای اینکه پست های شما در اینستاگرام بیشتر دیده شوند، استفاده از هشتگ ها است. هشتگ می تواند به پست شما در این رسانه اجتماعی کمک کند تا در طبقه بندی های موضوعی به نمایش در بیاید و در معرض دید مخاطبانی فراتر از دنبال کنندگان کنونی شما قرار بگیرد.

بسیاری از کسب و کارها با این امید که پست اینستاگرامی خود را در معرض دید افراد بیشتری قرار بدهند، در استفاده از هشتگ ها افراط می کنند. اخیراً یک تحقیق نشان داده است که بیشترین میزان تاثیرگذاری استفاده از هشتگ در پست های اینستاگرام در هنگامی روی می دهد که تعداد هشتگ ها در هر پست از ده مورد تجاوز نمی کند. بر طبق این تحقیق، اگر از هشتگ های مرتبط استفاده کنید و تعداد آنها را در زیر مرز ۱۰ عدد حفظ کنید، میزان تعامل با هر پست می تواند به رقمی معادل ۲۵۰۰۰ برسد.

در پست های خود در اینستاگرام از چند هشتگ استفاده کنیم؟

در پست های خود در اینستاگرام از چند هشتگ استفاده کنیم؟

در عین حال، مراقب باشید؛ زیرا اگر در همه پست های خود از هشتگ های مشابه استفاده کرده یا در استفاده از هشتگ زیاده روی کنید، در اینصورت ممکن است خود را در معرض ریسک دیده نشدن یا تحریم سایه ای قرار بدهید. در چنین شرایطی، اینستاگرام پست های شما را از کاربرانی که صفحه شما را دنبال نمی کنند پنهان می کند که در نتیجه، طبیعتاً روی رشد و تعامل مخاطبان شما تاثیر خواهد گذاشت.

منبع: SproutSocial


منبع: گویا آی‌تی

۹ روش برای این که حرف‎تان را به کرسی بنشانید

آیا می‎خواهید مردم به حرف‌های شما گوش کنند و شما را جدی بگیرند؟ این را بدانید که فقط حرفی که می‎زنید اهمیت ندارد؛ بلکه شیوه ادای آن هم مهم است.

شما ایده‌هایی عالی دارید و می‎خواهید دنیا را تغییر دهید… یا حداقل بخشی از آن را! می‎خواهید روی دیگران تاثیر بگذارید و می‎خواهید مردم شما را جدی بگیرند. خب، چطور می‌توانید این کار را انجام دهید؟

خیر، شما نمی‌توانید همیشه کارهای دیگران را کنترل کنید، اما می‌توانید خودتان را کنترل کنید و برای بهینه‎سازی تاثیرگذاری‌تان باید اهمیت تاثیر صوتی را درک کنید.

برای این که بتوانید اهمیت «صدا» را درک کنید، به این پژوهش نگاهی بیندازید. در یک مطالعه از بیش از ۳۰۰ نفر درخواست شد تا به برخی مشخصات شخصیتی امتیاز دهند. از شرکت‎کنندگان خواسته شد تا تنها بر اساس شنیدن یک کلمه «سلام» به ویژگی‌هایی نظیر قابلیت اعتماد، غلبه و جذابیت امتیاز دهند. نتیجه چه بود؟ ۹۲ درصد از پاسخ‌ها به یکدیگر شباهت داشت که نشان می‌دهد در مورد لحن ادای آن کلمه اتفاق نظر وجود داشته است. این یعنی مردم شما را بر اساس صدای‎تان قضاوت می‎کنند و ممکن است حتی حرفی را که زده‎اید هم درک نکرده باشند.

خبر خوب این است که شما می‌توانید با اعمال چند تغییر کوچک تاثیرگذاری صدای‎تان را بهینه کنید. در زیر نه نکته برای کنترل کردن لحن و صدا ذکر شده است تا بتوانید با قدرت بیشتری بر دیگران تاثیر بگذارید:

۱٫ از صدای آرامی استفاده کنید

صدای آرام حالت قدرتمندتر و عالمانه‌تری دارد. مطالعات زیادی نشان داده‎اند که صدای آرام با ویژگی‌هایی نظیر «سرگروه در نظر گرفته شدن»، «بهتر به خاطر سپرده شدن» و «درآمد بیشتری داشتن» عجین شده است.

اگر به صورت خدادادی از صدای آرام بهره‎مند نشده‎اید، مراقب باشید. یک مطالعه در دانشگاه دوک نشان داده است که مردم، آن‎هایی را که سعی در آرام نشان دادن صدای‎شان دارند، به عنوان افرادی با صلاحیت و قابلیت اعتماد کم در نظر می‎گیرند.

۲٫ گفت‎وگوی درونی‌تان را تغییر دهید.

یک روز داشتم با خانمی که به عنوان دستیار یکی از پروژه‎هایم استخدام کرده بودم، کار می‌کردم. به سرعت مشخص شد که او نسبت به من احساس رنجش خاطر داشت با این که ما قبلا با هم ملاقات نکرده بودیم. احساس ناراحتی او به طور ناخودآگاه به صدایش سرایت کرده بود. چیزی در حرف‎هایش مشهود نبود اما لحنش چیز دیگری می‎گفت.

برای جلوگیری از اتفاق افتادن این موضوع برای خود، به گفت‎وگوی درونی‌تان مراجعه کنید، انتقادهای درونی را از بین ببرید تا صدایی با اعتماد به نفس و مثبت به دست آورید.

۳٫ لبخند بزنید

لبخندزدن باعث می‌شود که احساس شادتری داشته باشید. این احساس به صدای شما هم انتقال می‌یابد و مردم معمولا به سوی افرادی که حالت مثبت‌تری دارند گرایش می‌یابند. علاوه بر این، لبخندزدن باعث ایجاد تغییرات ساختاری در دهان شما می‌شود که می‌تواند لحن صدای‎تان را تحت تاثیر قرار دهد. لبخندزدن به شما کمک می‌کند تا حالت دوستانه‌‌تر و پاسخگو‌تری داشته باشید.

۴٫ از لحن پر شور و شوق‌تری استفاده کنید.

لحن ساده یا بدون رعایت زیر و بم صدا باعث خستگی و بی‎حوصلگی مخاطب می‌شود. این موضوع از تاثیرگذاری شما بر مخاطب می‌کاهد. در عوض، سعی کنید لحن افتان و خیزان صدا را رعایت کنید. این کار باعث می‌شود تا حرفی که می‌زنید بهتر و متقاعدکننده‌‌تر جلوه کند.

۵٫ به طرز هوشمندانه‌تری از سرعت استفاده کنید.

مردم این‎طور می‌پندارند که افرادی که با سرعت کمی صحبت می‌کنند، صداقت، تاثیرگذاری و قدرت کمتری نسبت به افرادی دارند که با سرعت بیشتری صحبت می‌کنند. افرادی را که به سرعت صحبت می‌کنند، به عنوان افرادی پر انرژی، شایسته و باهوش در نظر می‎گیرند.

این بدان معنی نیست که بخواهید با سرعت نور صحبت کنید! بلکه باید از سرعت به نحوی استفاده کنید که شنونده هیجان شما را احساس کند و همچنین بتواند به خوبی حرف‌های‎تان را درک کند.

۶٫ از مکث نترسید

شاید به نظر برسد که این نکته با نکته بالایی در تضاد باشد، اما استفاده هوشمندانه از مکث می‌تواند به شما کمک کند تا تاثیرگذاری بیشتری داشته باشید. به عنوان مثال، مکث قبل از بیان یک جمله باعث مهم‌‌تر جلوه کردن آن می‌شود. یک مکث خلاصه در هنگام سخنرانی می‌تواند به شما کمک کند تا افکارتان را متمرکز کنید تا از ادای اصواتی که نشان از فراموشی مطلب دارد، جلوگیری کنید.

۷٫ با لهجه آن‎ها صحبت کنید.

پژوهش نشان داده است که مردم به افرادی که با لهجه‌ای غیر از لهجه خودشان صحبت می‌کنند، اعتماد کمتری دارند. شاید شما نتوانید زبان مادری‌تان را کنترل کنید اما باید تلاش کنید تا لهجه‌تان را تغییر دهید.

یکی از دوستان من یک مجری تلویزیونی مشهور است که در جوانی با لهجه غلیظ بوستون صحبت می‌کرد. زمانی که او به جای دیگری نقل مکان کرد، متوجه شد که چقدر حذف لهجه‎اش که متعلق به شمال‌شرق کشور بود، اهمیت دارد.

۸٫ نفس کشیدن

تنفس کم عمق و مضطربانه باعث تنگ‌‌تر شدن تارهای صوتی می‌شود. این موضوع نه تنها باعث می‌شود که اضطراب بیشتری در صدایتان احساس شود بلکه باعث بلندتر شدن صدای‎تان نیز خواهد شد (برای این که متوجه شوید چرا نباید با صدای بلندی صحبت کنید، به نکته شماره یک بازگردید). اما تنفس عمیق باعث کاهش اضطراب، آرامش تارهای صوتی و ایجاد لحنی آرام‌‌تر خواهد شد.

۹٫ لحن‎تان را تنظیم کنید.

تنظیم لحن به معنای قراردادن تاکید و تکیه روی کلمات است. کسانی که عادت دارند از لحن خیزان استفاده کنند (شروع صحبت با لحن آرام و اتمام آن با لحنی بالاتر؛ مثل وقتی سوالی می‌پرسید) به عنوان افرادی نامطمئن و غیر قابل اعتماد در نظر گرفته می‌شوند. در حالی که استفاده از لحن افتان (شروع با لحن بالا و اتمام با لحنی پایین تر) برای القای حس اطمینان و قدرت  بهتر خواهد بود.


منبع: برترینها

مراحل شش گانه ایجاد تغییر در زندگی

در رکود زندگی روزمره گیر نیفتید. اثر دومینویی تغییر اینجا است

امید یک اصل اساسی در جهت ایجاد تغییر است. مردم به این خاطر تغییر می کنند که امیدوارند، و اگر امیدی نداشته باشند، تغییری هم نخواهند کرد. شما مسئول ایجاد تغییر در زندگی خودتان هستید.

اما خبر خوب این است که اگر واقعا بخواهید، می توانید زندگی خود را تغییر بدهید. می توانید آن را بهتر کنید و راضی تر و شادتر باشید. اما همه چیز از جایی شروع می شود که طرز فکر خود را تغییر می دهید. آگر آماده هستید، با ما همراه شوید تا با هم به یک برنامه شش مرحله ای برای ایجاد تغییرات مثبت در زندگی قدم بگذاریم.

مرحله ۱: هنگامی که افکار خود را تغییر می دهید، باورهایتان تغییر می کند

تغییر از ذهن شروع می شود. همیشه به خاطر داشته باشید که باورهای شما چیزی بیش از محصول آنچه که به آن فکر کرده اید و آن را پذیرفته اید نیستند. در واقع، آنقدر یک موضوع را در ذهن خود تکرار کرده اید که آن را پذیرفته اید و تبدیل به باور شما شده است. چیزی که به آن باور دارید، مجموعه ای از افکار مستمر است که به شکل یک عقیده راسخ درآمده اند. هنگامی که افکار خود را به بخش های قابل مدیریت تقسیم می کنید، خطری که بخاطر تغییر در ذهن خود حس می کنید کاهش پیدا می کند.

مرحله ۲: هنگامی که باورهای خود را تغییر می دهید، انتظارات تان تغییر می کند

باور، آگاهی از این نکته است که می توانیم کاری را انجام بدهیم. در واقع، باور همان احساس درونی است که به ما می گوید که این توان را داریم که کاری را که بر عهده می گیریم به پایان برسانیم. تقریباً در غالب موارد، همه ما این توانمندی را داریم که به چیزی نگاه کنیم و حس کنیم که از پس انجام آن بر می آییم یا خیر. بنابراین، در باور قدرت وجود دارد؛ به کمک باور، چشم های ما باز می شود، فرصت ها آشکار می شوند و تصورات ما به واقعیت تبدیل می شوند. باورهای ما هر کاری که انجام می دهیم را کنترل می کنند. اگر باور داشته باشیم که می توانیم یا باور داشته باشیم که نمی توانیم، در هر دو صورت باور ما به واقعیت تبدیل می شود.

مرحله ۳: هنگامی که انتظارات خود را تغییر می دهید، نگرش تان عوض می شود

انتظارات شما نگرش و دیدگاه شما را تعیین می کنند. بیشتر مردم به زندگی معمولی عادت می کنند؛ آنها عادت می کنند که همیشه درجه دو باشند. اولین و مهم ترین گام به سوی موفقیت، این است که انتظار داشته باشید که به موفقیت دست پیدا کنید.

مرحله ۴: هنگامی که نگرش خود را تغییر می دهید، رفتارتان تغییر می کند

هنگامی که نگرش ما شروع به تغییر می کند و آن هنگام که بیکار نمی نشینیم، رفتار ما کم کم تغییر می کند. دلیل اینکه ما باید از درون تغییر کنیم این است که تا خودمان را تغییر ندهیم، نمی توانیم در دنیای بیرونی تغییری ایجاد کنیم.

مرحله ۵: هنگامی که رفتار خود را تغییر می دهید، عملکردتان تغییر می کند

بیشتر مردم ترجیح می دهند که با مشکلات قدیمی زندگی کنند تا اینکه به راهکارهای جدید فکر کنند. ما بیشتر از اینکه بخواهیم در راه درست و بهتر قدم برداریم، ترجیح می دهیم که راحت باشیم؛ ما بیشتر ترجیح می دهیم که زندگی روزمره خودمان را بگذرانیم تا اینکه تغییری در آن ایجاد کنیم. حتی به هنگامی که می دانیم آن تغییرات به نفع ما خواهند بود، اغلب آنها را ایجاد نمی کنیم، چون معذب می شویم یا احساس می کینم که آن تغییر حس ناخوشایندی را در ما ایجاد می کند. تا زمانی که شهامت پیدا نکنید و به تحمل چیزی که آسایش شما را بر هم می زند عادت نکنید، هیچ وقت نمی توانید زندگی خود را بهتر کنید.

مرحله ۶: هنگامی که عملکرد خود را تغییر می دهید، زندگی تان تغییر می کند

تبدیل شکست به موفقیت از تبدیل بهانه به یک گزینه و احتمال آسانتر است. انسان می تواند شکست بخورد، برگردد و دلیل شکست خود را درک کند و آن را به یک موفقیت تبدیل کند. اما انسانی که برای همه چیز بهانه تراشی می کند، هیچ وقت واقعاً به موفقیت دست پیدا نخواهد کرد. آیا شما افرادی را می شناسید که برای هر چیزی بهانه می آورند؟ این طور آدم ها بهانه می آورند که چرا نتوانستند، چرا نباید، چرا انجام نداده اند، چرا انجام نخواهند داد و … این قطار بهانه ها انتهایی ندارد. باور کنید که اگر برای کاری که انجام می دهید و جایگاهی که در آن قرار دارید بهانه بیاورید، هیچگاه به پتانسیل واقعی خود دست پیدا نخواهید کرد. تبدیل کردن بهانه ها به گزینه هایی برای موفقیت غیرممکن است.


منبع: گویا آی‌تی

ربات تلگرام؛ ابزاری برای ارائه خدمات به مشتریان

امروزه بسیاری از برند‌ها از رسانه‌های اجتماعی برای ارائه خدمات به مشتریان خود استفاده می‌کنند. زیرا مشتریان عصر حاضر تمایل دارند که از طریق این رسانه‌ها با برند مورد نظر خود ارتباط برقرار کنند. در حقیقت می‌توان گفت: شبکه‌هایی مانند توییتر در راستای ارائه خدمات به مشتریان به یک پلت‌فرم اجتماعی قوی تبدیل شده‌اند. چت‌بات‌ها نیز یکی از جدیدترین ابزارهای موجود برای ارائه خدمات به مشتریان هستند.

مطمئنا همه‌ی شما با ربات تلگرام آشنا هستید و بار‌ها برای ارسال پیام ناشناس، تست شخصیت، جستجوی موسیقی مورد علاقه‌ی خود و … از آن استفاده کرده‌اید. ربات تلگرام این امکان را برای کسب و کار‌ها فراهم می‌کند که بدون نیاز به نیروی انسانی و اتلاف وقت، به جمع‌آوری اطلاعات مفیدی از مشتریان بپردازند. می‌توان گفت: این ربات‌ها در آینده‌ای نزدیک به اصلی‌ترین روش ارائه خدمات به مشتریان تبدیل خواهند شد. در ادامه مزایا و معایب ایده‌ی استفاده از ربات تلگرام برای پیشبرد استراتژی بازاریابی کسب و کار‌ها مورد بررسی قرار می‌گیرد.

امکان پاسخگویی سریع ربات تلگرام می‌تواند به نفع کسب و کار‌ها باشد

می‌توان گفت: صرفه‌جویی در زمان یکی از مزایای استفاده از ربات تلگرام برای کسب و کار‌ها است. زیرا زمانی که نیروی کار انسانی صرف پرسش و پاسخ‌های تکراری می‌کند می‌تواند به کار تخصصی‌تری پرداخته شود. از سوی دیگر نیز با توجه به این‌که ربات‌ها بدون محدودیت زمانی می‌توانند پاسخگوی سوالات مشتریان باشند و با جمع‌آوری اطلاعات به پیشنهاد محصول بپردازند، به یک مزیت رقابتی برای کسب و کار‌ها تبدیل می‌شوند. به همین دلیل است که بسیاری از کسب و کار‌ها از ربات تلگرام برای ارسال پیام تبریک و پیگیری سفارش مشتریان و آگاهی از میزان رضایت آن‌ها استفاده می‌کنند.

ربات تلگرام ابزاری خلاقانه برای ارائه خدمات به مشتریان کسب و کار‌ها

با توجه به این‌که ربات‌ها بدون محدودیت زمانی می‌توانند پاسخگوی سوالات مشتریان باشند و با جمع‌آوری اطلاعات به پیشنهاد محصول بپردازند، به یک مزیت رقابتی برای کسب و کار‌ها تبدیل می‌شوند.

از ربات تلگرام باید در کسب و کارهای مناسبی استفاده شود

همانگونه که می‌دانید هیچ رباتی کارایی صد در صد ندارد، بنابراین برای هر صنعتی مناسب نخواهد بود. در ایده‌آل‌ترین شرایط ربات‌ها می‌توانند کارایی ۸۵ درصدی داشته باشند. از این رو استفاده از آن‌ها برای کسب و کارهای B۲C می‌تواند اثربخش باشد، اما برای کسب و کارهای B۲B توصیه نمی‌شود. زیرا توافق با کسب و کارهای B۲B نیاز به مذاکره و پرسش و پاسخ هوشمندانه‌ای دارد؛ بنابراین با توجه به حسایت موضوع بهتر است در کسب و کارهای B۲B از عامل انسانی برای ارائه خدمات به مشتریان استفاده شود.

ربات‌ها باید با ارزیابی دقیق واکنش مشتریان طراحی شوند

با توجه به این‌که تشخیص احساسات و عواطف انسانی در ارتباط غیرحضوری دشوار است. طراحی رباتی با امکان ارزیابی واکنش مشتری نیز دشوار خواهد بود. این موضوع در زمینه طراحی ربات تلگرام پررنگ‌تر هم می‌شود. زیرا در چت‌بات‌ها امکان استفاده از الگوی تن صدای مشتری نیز وجود ندارد. از این رو تشخیص احساسات مشتری و ارائه پاسخ مناسب به او بسیار دشوار است؛ بنابراین قبل از طراحی ربات، برند‌ها باید از طریق تحقیقات مختلف به جمع‌آوری اطلاعاتی مفیدی برای ارزیابی واکنش مشتریان بپردازند.

استفاده از ربات‌ها برای بهینه‌سازی فرآیندهای اجرایی کسب و کار‌ها

هر چند ربات‌ها ممکن است در انجام کارهای پیچیده دچار مشکلاتی شوند، اما محول کردن کارهای ساده به آن‌ها بهترین روش بهینه‌سازی کسب و کار‌ها است. به عنوان مثال طراحی و آموزش رباتی با هوش مصنوعی برای راهنمایی مشتریان در یک سایت تجارت الکترونیک می‌تواند کمک زیادی به کاهش هزینه‌ها داشته باشد. پاسخگویی به سوالات روتین و انجام کارهای ساده با صرفه‌جویی در وقت کارکنان امکان رشد و توسعه‌ی بیشتری را برای کسب و کار‌ها فراهم می‌کند. از سوی دیگر جمع‌آوری اطلاعاتی مانند سن، شغل و علاقه‌مندی مشتریان و … به کمک این ربات‌ها می‌تواند امکان پیشنهاد محصول مناسب برای هر مشتری را نیز فراهم کند.

استفاده از تکنولوژی ربات تلگرام برای بهبود ارائه خدمات به مشتریان

با توجه به رشد فزاینده تکنولوژی در عصر حاضر، بسیاری از کسب و کار‌ها در ارائه خدمات به مشتریان خود دچار مشکلاتی می‌شوند. اما استفاده از تکنولوژی ربات می‌تواند با بهینه‌سازی ارائه خدمات به مشتریان فرصت‌های جدیدی را برای کسب و کار‌ها خلق کنند. به عنوان مثال ارائه‌ی روش استفاده از محصول و معرفی امکانات جانبی آن به مشتریان به راحتی می‌تواند توسط طراحی رباتی با هوش مصنوعی میسر شود.

نتیجه‌گیری

استفاده از ربات تلگرام و تکنولوژی هوش مصنوعی واقعیت غیر قابل انکار کسب و کارهای امروزی است. زیرا استفاده از این ابزار‌ها در کنار بهینه‌سازی زمان کارکنان امکان رشد و توسعه کسب و کار‌ها را فراهم کرده و کمک زیادی به بهبود ارائه خدمات به مشتریان می‌کنند. دنیای تبلیغات و ارتباط با مشتری دنیایی است که مطمئنا اگر ساختار شکن باشید و مسیرهای جدیدی را در آن‌ها بیازمایید به نتایج بزرگ‌تر و بهتری دست پیدا خواهید کرد.


منبع: برترینها

۱۰ راهکاری که شما را به یک رهبر موفق تبدیل می‌کند

یک رهبر موفق درواقع فردی با اعتماد به نفس و شجاع است که تصمیمات قاطعانه‌ای را اتخاذ کرده و پیروان خود را در مسیر درستی هدایت می‌کند. دستیابی به چنین موقعیتی چندان آسان نیست؛ اما به هر حال می‌توانید با استفاده از تجربیات سایر رهبران موفق، خودتان را از دیگران متمایز کرده و در این مسیر گام بردارید.

در ادامه با ۱۰ راهکار برای تبدیل شدن به یک رهبر موفق آشنا خواهید شد

 ۱۰ راهکار قدرتمندی که شما را به یک رهبر موفق تبدیل می‌کند
۱. یک چشم انداز قانع کننده ایجاد کنید.

رهبران بزرگ روی آینده متمرکز می‌شوند. آن‌ها تصویر واضحی از آرزوهای خود دارند و آن‌ها را به واقعیت تبدیل می‌کنند. آن‌ها نسبت به آینده هیجان زده هستند و زمان خود را با غوطه ور شدن در گذشته هدر نمی‌دهند.

۲. دیدگاه خود را با دیگران در میان بگذارید.

یک رهبر موفق و بزرگ به خوبی می‌تواند آینده و چشم اندازهای خود را با کلمات، تصاویر و احساسات توصیف کند؛ تشریحی که می‌تواند دیگران را به تسخیر درآورده و آن‌ها را قانع کند. آن‌ها آزادانه رهبری خود را در اختیار کسانی قرار می‌دهند که به راهنمایی و پشتیبانیشان نیاز دارند.

۳. شخصیت استواری داشته باشید.

موقعیت‌های مختلف نمی‌تواند رهبران بزرگ را تغییر دهد؛ البته که آن‌ها انعطاف پذیر هستند و ایده‌های جدید را با ذهنی باز می‌پذیرند، اما در عقاید و ارزش‌های خود ثابت قدم هستند. اطرافیان به خوبی می‌دانند که در شرایط دشوار می‌توانند روی این رهبری حساب کنند.

۴. متواضع باشید.

یک رهبر موفق می‌داند که بدون تواضع، نمی‌تواند چیزهای جدیدی بیاموزد. آن‌ها به اشتباهات خود اعتراف می‌کنند، بازخورد‌ها را می‌پذیرند و به پیشنهادات مختلف توجه می‌کنند. بهترین رهبران درواقع کسانی هستند که به یادگیری و بهبود علاقه دارند.

۵. متمرکز باشید و رو به جلو حرکت کنید.

رهبران بزرگ روی نتایج متمرکز می‌شوند. آن‌ها در برابر حواس پرتی ها، بیراهه‌ها و موانع ایمن هستند و دیگران را نیز به تمرکز و حرکت رو به جلو تشویق می‌کنند.

۶. سرسخت و شجاع باشید.

رهبران بزرگ عمل می‌کنند و در کار خود پشتکار دارند. اینگونه از افراد با بروز مشکلات، تغییر نکرده و دچار حواس پرتی نمی‌شوند، بلکه با اعتماد به نفس کامل، کنترل اوضاع را در دست می‌گیرند. آن‌ها با عقاید خود حرکت می‌کنند.

۷. سرنخ‌ها را پیگیری کنید.

یک رهبر موفق می‌تواند آینده‌ی بزرگ و زیبایی که ترسیم کرده را به خوبی ببیند و ارتباط میان المان‌ها را درک می‌کنند؛ مهارتی که از بهترین عادت‌های ذهنی برای ساختن استفاده می‌کند.

۸. به صورت استراتژیک فکر کنید.

رهبران بزرگ آینده را می‌بینند. آن‌ها به خوبی می‌دانند که باید چه کار کنند و با برنامه‌های استراتژیک و پیش بینی آینده، اهداف خود را عملی می‌کنند.

۹. انعطاف پذیر و چالاک باشید.

یک رهبر موفق به سرعت می‌آموزد. اینگونه از افراد می‌دانند که چطور باید به اطراف خود نگاه کنند و سوالات زیادی را مطرح می‌کنند. آن‌ها می‌دانند چطور باید رفتار خود را متناسب با محیط متغیر، تنظیم کرده و در عین حال، استواری و ثابت قدمی خود را حفظ کنند.

۱۰. منصف باشید.

رهبران بزرگ منصف هستند و در مشاجرات از کسی طرفداری نمی‌کنند. اطرافیان آن‌ها همیشه از موضع آن‌ها باخبر هستند و می‌دانند که باید چه انتظاری از آن‌ها داشته باشند.

رهبران درواقع هنر ترغیب کردن دیگران به انجام کار‌ها را کامل کرده اند؛ چرا که در حقیقت با پیام، ایده و چشم انداز خود همراستا هستند. رهبران بزرگ به راحتی این کار‌ها را انجام می‌دهند و ما نیز می‌توانیم اینگونه باشیم؛ البته اگر این رفتار‌ها را در مسیر رشد و توسعه خود، یک اولویت بدانیم.


منبع: برترینها

چرا کارآفرینان بیش از حد انتظار به زمان احتیاج دارند؟

وقتی تصمیم می‌گیرید یک کارآفرین باشید، معمولا تصویر واضحی از نحوه‌ی انجام کارها در ذهن خود دارید. ممکن است تصور کنید پشت میز خود نشسته‌اید، گهگاه تصمیماتی می‌گیرید، و با اطمینان خاطر از اینکه تیمتان ثبات کسب و کار را حفظ می‌کند به تعطیلات می‌روید.

گاهی هم ممکن است تصور کنید که به سختی در حال کار کردن هستید و تا زمان تکمیل محصول یا پروژه‌ِ‌ی خود به ندرت وقت استراحت پیدا می‌کنید.

در هر صورت ممکن است مواردی وجود داشته باشد که آنها را مدنظر قرار نداده‌اید و من شخصا تضمین می‌کنم که دیدگاه شما در مورد کارآفرینی دقیقا محقق نخواهد شد. یکی از محاسبات غلطی که در رابطه با کارآفرینی خیلی رایج است این است که معمولا زمان موردنیاز برای اجرای واقعی یک کسب و کار، دست کم گرفته شده و کم تخمین زده می‌شود. اصلا مهم نیست که شما نقش‌ها و مسئولیت‌های خود را تا چه حد دقیق در نظر می‌گیرید. شما هم مثل هر کارآفرین دیگری همیشه این محاسبه‌ی غلط را خواهید داشت. ولی به نظرتان واقعا چرا این اتفاق می‌افتد؟

قانون هافستادر:

قانون هافستادر می‌گوید: “حتی با در نظر گرفتن قانون هافستادر، کارآفرینی همیشه بیشتر از آنچه که انتظار دارید زمان می‌برد”. این ضرب‌المثل احمقانه است، اما کمی حقیقت عینی در این قانون نهفته است.

انسان‌ها (کارآفرینان، سایر افراد حرفه‌ای، یا کارگران) به طور کلی در تخمین زمان مهارت ندارند. قانون هافستادر ابتدا در رابطه با کامپیوترهایی که با آنها شطرنج بازی می‌کردند مطرح شد تا محاسبه کند که برای توسعه‌ی برنامه‌ای که بتواند در بازی شطرنج قوی‌تر از انسان باشد چقدر زمان نیاز است. ولی زمان‌هایی که تخمین زده می‌شدند همیشه نادرست بودند.

کارآفرینی هم همیشه پیچیده‌تر از آن‌ چیزی است که فکرش را می‌کنید.

تعصب در خوش‌بینی:

تعصب در خوش‌بینی، یک اصل روان‌شناختی و یک تعصب شناختی ذاتی است که تقریبا تا حدی در همه‌ی افراد وجود دارد و اساس زمانی رخ می‌دهد که افراد خاصی فکر می‌کنند نسبت به افراد مشابه در موقعیت‌های مشابه، نتایج مثبتی به دست خواهند آورد.

مثلا خیلی از افراد بر این باورند که خیلی کم احتمال دارد دچار سرطان شوند. این امر مخصوص کارآفرینان نیست، بلکه به این خاطر این مثال را زدیم که دست کم گرفتن مقدار زمان موردنیاز برای انجام یک کار را نشان دهیم.

کارآفرینان خاص به طور کلی بر این باورند که نسبت به سایر کارآفرینان در موقعیت‌های مشابه، کمتر تحت‌فشار کارها قرار دارند.

” کارآفرینی” به خودی خود یک نقش نیست. اگر از این برچسب برای خود استفاده می‌کنید مطمئن باشید که نسبت به دیگران می‌توانید ایده‌های بیشتری خلق کنید یا تصمیمات بیشتری بگیرید، ولی در واقع کارآفرینی ترکیب نقش‌های مختلف زیاد در یک نقش است. شما نمی‌توانید به یک‌باره در همه چیز تخصص داشته باشید، پس عدم تخصص شما در حوزه‌های خاص باعث می‌شود نتوانید زمان موردنیاز برای تکمیل کار آن حوزه‌ها را به درستی تخمین بزنید.

کشش اجتناب‌ناپذیر به چندوظیفه‌ای:

در حال حاضر همه‌ی ما باید بدانیم که چندوظیفه‌ای، یک استراتژی بی‌فایده است و ضررش بیشتر از منفعتش است. با این حال برخی کارآفرینان خاص باز هم از این استراتژی چندوظیفه‌ای استفاده می‌کنند و همیشه یک انتخاب ندارند.

کارآفرینان، تصمیم‌گیرندگانی هستند که با هر بخشی از کسب و کار خود در ارتباطند و در نتیجه کاملا طبیعی است که هر کارگر، فروشنده، سرمایه‌گذار یا هر کس دیگر برای کسب اطلاعات به کارآفرین مراجعه کند. این بدین معنی است که کارآفرینان به هر سو کشیده شده و به طور کلی غیرقابل‌پیش‌بینی هستند.

وسوسه در کارهای اداری:

کارآفرینان تمایل دارند وجود کارهای اداری از قبیل ورود داده‌ها، پیگیری مکالمات و امضای اسناد را به فراموشی بسپارند. برخی از این کارها را دستیاران یا سایر افراد سازمان هم می‌توانند انجام دهند، ولی همه‌ی کارآفرینان به این منابع یعنی دستیار و غیره دسترسی ندارند.

در نتیجه، بسیاری از کارآفرینان فقط زمان موردنیاز برای انجام یک کار اصلی را تخمین می‌زنند و زمانی که برای مسئولیت‌های مدیریتی جانبی لازم است را نادیده می‌گیرند که در نهایت باعث می‌شود زمان کلی را ناقص برآورد نمایند.

شما هرگز خودتان را معطل تخمین زمان نخواهید کرد، چون به عنوان یک کارآفرین هرگز شغل خود را خسته‌کننده، راکد، یا قابل‌پیش‌بینی نمی‌دانید، و همین‌ها خودش جای شکر دارد. پس به خاطر عدم‌توانایی خود در تخمین صحیح زمان کارتان، شکرگزار باشید.

وقتی می‌خواهید برای جلسات، تعطیلات یا روز خود برنامه‌ریزی کنید، زمان را بیشتر از آنچه که فکر می‌کنید نیاز است در نظر بگیرید. در این صورت می‌توانید از وقت‌های اضافه‌ی خود برای چک کردن ایمیل یا معاشرت با کارآفرینان نمونه بهره بگیرید.


منبع: برترینها

برندسازی در اینستاگرام و افزایش فالوور

امروزه شبکه‌ی اجتماعی اینستاگرام با بیش از ۶۰۰ میلیون کاربر در ماه، به یکی از محبوب‌ترین و قدرتمندترین شبکه‌های اجتماعی موجود تبدیل شده است. زیرا با توجه به گرایش مردم به رسانه‌های تصویر محور، برندسازی در اینستاگرام به یکی از موثرترین راه‌های جذب مشتری تبدیل شده است.

امروزه شبکه‌ی اجتماعی اینستاگرام با بیش از ۶۰۰ میلیون کاربر در ماه، به یکی از محبوب‌ترین و قدرتمندترین شبکه‌های اجتماعی موجود تبدیل شده است. زیرا با توجه به گرایش مردم به رسانه‌های تصویر محور، برندسازی در اینستاگرام به یکی از موثرترین راه‌های جذب مشتری تبدیل شده است. اما ممکن است برای شما نیز این سوال به وجود آید که برندسازی در اینستاگرام چگونه انجام می‌گیرد؟ و برای موفقیت در این رسانه‌ی اجتماعی چگونه باید عمل کرد. در ادامه به بررسی عوامل موثر در موفقیت برندسازی در اینستاگرام می‌پردازیم.

راه‌هایی برای برندسازی در اینستاگرام و افزایش میزان فالور

۱) ایجاد یک پروفایل با مشخصات کامل و شفاف

مشخصات وارد شده در پروفایل هر برند مهمترین دارایی آن محسوب می‌شود. در حقیقت می‌توان گفت: عکس پروفایل، توضیحات موجود در بیو پیج و لینک‌های موجود در قسمت بیو مهمترین عامل در جلب اعتماد مشتری است؛ بنابراین برای برندسازی در اینستاگرام سعی کنید تصویر لوگوی برند خود را به عنوان عکس پروفایل پیج خود قرار دهید. در ضمن بهتر است این لوگو با لوگوی موجود در سایت رسمی برند شما یکسان باشد. زیرا این لوگو کلیدی برای جلب اعتماد و جذب مشتری بیشتر است. توضیحات موجود در بیو پیج در یک نگاه اطلاعات جامعی را در مورد برند و پیج شما در اختیار مشتریان قرار می‌دهد؛ بنابراین سعی کنید جملات کوتاه و جذابی را برای بیو پیج خود انتخاب کنید. این جملات باید هدف کلی برند شما را برای مشتری آشکار کند.

۲) استفاده از عکس‌های مرتبط و منسجم

در هر زمینه‌ای فعالیت می‌کنید برای جلب اعتماد مشتری بهتر است تصاویر منسجم و یک دستی را برای پیج خود تهیه کنید. به منظور یک دست بودن پیجتان می‌توانید قالب، تمپلیت و یا تمی را مطابق با رنگ سازمانی برند خودتان تهیه کنید؛ بنابراین هر تصویری که قرار است داخل پیج قرار گیرد را به کمک این قالب به تصویری مرتبط با پیجتان تبدیل کنید. در صورتی که عکاسی محصولاتتان را خودتان انجام می‌دهید بهتر است زمینه‌ی یکسانی را برای این محصولات در نظر بگیرید. این کار سبب می‌شود که مشتریان شما راحت‌تر به شما اعتماد کنند.

راه‌هایی برای برندسازی در اینستاگرام و افزایش میزان فالور
استفاده از عکس‌های مرتبط و منسجم روشی برای کمک به بهبود برندسازی در اینستاگرام است

۳) استفاده از هشتگ‌های مناسب

استفاده از هشتگ‌های مناسب در کپشن اینستاگرام یکی از عوامل موثر در پروموت کردن پست‌های اینستاگرامی است. البته نکته‌ی مهمی که در ارتباط با انتخاب هشتگ مناسب وجود دارد انتخاب و استفاده از تعداد محدودی هشتگ مرتبط و تخصصی است. اهمیت هشتگ از آنجا ناشی می‌شود که معمولا مشتریان حرفه‌ای با جستجوی هشتگ‌های تخصصی به پست‌های شما خواهند رسید؛ بنابراین قبل از انتخاب هشتگ‌های مناسب بهتر است با بررسی پیج‌های رقبا هشتگ‌های پرطرفدار را انتخاب کنید.

۴) استفاده از محتوای ویدئویی

محتوای ویدئویی سبب افزایش تعامل برند شما با مشتریانتان خواهد شد. به اشتراک‌گذاری ویدئوهای آموزش استفاده از محصول و مراحل تهیه‌ی آن باعث می‌شود که نام برند شما به عنوان یک برند معتبر در ذهن مشتری ماندگار شود؛ بنابراین سعی کنید گاهی ویدئوهایی از همکاران و کارمندان خود نیز تهیه کرده و در پیج اینستاگرام خود منتشر کنید. استوری اینستاگرام نیز یکی دیگر از عوامل مهمی است که می‌تواند سبب افزایش تعامل با مشتریان شما شود.

۵) انتشار پست در بازه‌های زمانی مشخص

انتشار پست در بازه‌های زمانی مشخص به نوعی احترام به مخاطب تلقی می‌شود. بسته به نوع فعالیت‌های برند خود می‌توانید بازه‌های زمانی روزانه و هفتگی مشخصی را طبق تقویم محتوایی مشخص برای برند خود در نظر بگیرید. داشتن تقویم محتوایی سبب انسجام فعالیت‌های برند شما شده و به دسته‌بندی ذهن مخاطبان شما کمک خواهد کرد.

راه‌هایی برای برندسازی در اینستاگرام و افزایش میزان فالور

داشتن تقویم محتوایی سبب انسجام فعالیت‌های برند شما شده و به دسته‌بندی ذهن مخاطبان شما کمک خواهد کرد.

۶) تولید محتوای خلاق

تولید محتوای خلاق یک مزیت رقابتی در عصر دیجیتال است. با توجه به عکس محور بودن اینستاگرام احتمالا تولید محتوای خلاق برای آن دشوار خواهد بود؛ بنابراین بهتر است با استخدام نیروی گرافیک خلاق پست‌های خلاقانه بیشتری را تهیه کنید و از طریق این پست‌ها مخاطبان خود را به چالش بکشید.

۷) تبادل با سایر پیج‌ها و تاثیرگذاران

تبادل با تاثیرگذاران و سایر پیج‌های مرتبط سبب جذب مخاطبان جدید خواهد شد. زیرا افراد بیشتری با برند شما مواجه می‌شوند. همین مواجه شدن افراد جدید و به اشتراک‌گذاری تجربه‌ی مشتریان می‌تواند وجهه مثبتی به برند شما ببخشد؛ بنابراین تبادل با پیج‌های پرطرفدار مرتبط با محصولات برندتان را به عنوان گامی موثر برای برندسازی در اینستاگرام فراموش نکنید.


منبع: برترینها

۷ روش طبیعی برای جلب اعتماد مشتری

پیش از آنکه مشتری از شما چیزی بخرد، باید به شما اطمینان داشته باشد. مشتری باید مطمئن باشد که آنچه می گویید دقیق و درست است، چیزی که می فروشید با توضیحاتی که ارائه کرده اید تطابق دارد و در صورتی که مشکلی پیش بیاید، شما در کنار او خواهید بود. مساله این است که اعتماد چیزی نیست که به سرعت یا از طریق ترفند و تقلب بوجود بیاید. شرکت هایی که اعتماد مصرف کنندگان را از دست داده اند به خوبی نسبت به این امر واقف هستند. اینگونه شرکتها با آنکه تلاش می کنند تا تصویر مخدوش خود را ترمیم کنند، اما خیلی زود متوجه می شوند که تبلیغات نمی تواند تصورات منفی که در ذهن مردم ایجاد شده را از میان بردارد. اعتماد را نمی توان به زور در حلق مردم فرو کرد یا با ترفند و سیاست بازی آن را به وجود آورد.

کاری که باید انجام بدهید این است که اعتماد مصرف کننده را به طور طبیعی به دست بیاورید. اما چطور؟

  1. احساس امنیت را افزایش بدهید

اول از همه، اطمینان پیدا کنید که هنگامی که مشتری از شما خرید می کند، احساس امنیت دارد. حتی در صورتی که فروش خود را از طریق پلتفرم های تجارت الکترونیکی هم انجام نمی دهید، مشتریان باز هم به سایت شما مراجعه خواهند کرد و میزان امنیتی که در سایت شما احساس می کنند، نقش مهمی در میزان اعتماد آنها نسبت به برند شما دارد.

به عنوان مثال، اگر با تبلیغات ناخواسته آنها را آزار بدهید، یا فرآیند ثبت خرید و پرداخت سایت شما آشفته و دشوار باشد، در این صورت مشتری نسبت به امنیت و اعتماد به برند شما تردید خواهد داشت. بنابراین، امنیت سایت خود را با گواهی SSL تقویت کنید؛ از گزینه های پرداخت قابل اعتماد و معروف استفاده کنید؛ و مخصوصاً نماد اعتماد الکترونیکی یا سایر نشان ها و نمادهایی که به نحوی می توانند اعتماد مخاطب را افزایش دهند را با افتخار در معرض دید قرار بدهید.

  1. در رسانه های اجتماعی فعال باشید و به چشم بیایید

فعال بودن در رسانه های اجتماعی از چند راه برای شما سودمند است: خود را بیشتر در معرض دید قرار می دهید و بیشتر به چشم می آیید، نظر مخاطبان بیشتری را به خود جلب می کنید و دنبال کنندگان شما احساس بهتری نسبت به برند شما پیدا خواهند کرد. هر چه بیشتر روی ابعاد اجتماعی کار کنید، اعتماد مورد نظر خود را سریع تر به چنگ خواهید آورد.

یکی از نقاط قوت قرار گرفتن در معرض دید از طریق رسانه های اجتماعی، انعطاف پذیری این روش است: می توانید وقت خود را صرف انتشار محتوا کنید، به تعامل با دنبال کنندگان جدید و قدیمی بپردازید، تصویر یا ویدیو ارسال کنید یا با ارائه اطلاعات و اخبار مرتبط، دانسته های مشتریان را بروز کنید. نکته کلیدی این است که باید در پلتفرم مورد نظر خود عملاً و کاملاً حاضر و فعال باشید.

  1. کمتر وعده بدهید و بیش از تعهد خود عمل کنید

مصرف کنندگان دیگر به مانند گذشته به برندها اعتماد ندارند، و یکی از دلایل این تغییر این است که احساس می کنند که زیاد دروغ شنیده اند. مشتریانی که این حس را داشته باشند که یک برند آنها را گول زده یا آنها را به بازی گرفته، به احتمال زیاد راه خود را از آن برند جدا خواهند کرد.

در نتیجه، به نفع شما است که برای مدیریت انتظارات مشتریان، کمتر از حد توان خود وعده بدهید و بیش از وعده و قول خود کار ارائه کنید. مثلا، اگر ارسال یک محصول یک هفته طول می کشد، به مشتریان خود بگویید که ارسال کالا به دو هفته زمان نیاز خواهد داشت. اگر یک کالا حداقل ۱۰ سال کار خواهد کرد، آن را برای ۸ سال ضمانت کنید. از این طریق، خودتان را در معرض ریسک زیر پا گذاشتن تعهدات و قول های خود قرار نخواهید داد (حداقل برای اکثریت مشتریان).

  1. تا می توانید در بخش خدمات مشتریان سرمایه گذاری کنید

هنگامی که مشتری در مورد موضوعی با مشکل مواجه می شود، اعتماد به شدت در معرض خطر قرار می گیرد. اگر مشتریان شما با مشکلی روبرو شوند و خدمات فوری، سودمند و به یادماندنی دریافت کنند، در اینصورت همیشه به برند شما به عنوان یک برند قابل اعتماد نگاه خواهند کرد.

اما اگر نتوانید به این وظیفه مهم خود به درستی عمل کنید، مشتری را برای همیشه از دست خواهید داد و به احتمال قریب به یقین، شهرت خود را نیز متزلزل خواهید کرد. تا می توانید روی بخش خدمات مشتریان خود سرمایه گذاری کنید. برای حل مسائل فقط به دنبال روشهای مقرون به صرفه نباشید؛ اطمینان پیدا کنید که مشتری احساس می کند که صدایش شنیده شده و مورد احترام واقع شده است و برای کسب رضایت وی، از هر کاری که از دست تان بر می آید مضایقه نکنید.

  1. هویت و شخصیت انسانی برند خود را تقویت کنید

تقویت شخصیت و هویت انسانی برند در بازاریابی، تبلیغات و در تعاملات معمول با مشتریان می تواند به نفع شما تمام شود. از متن ها و پاسخ های از پیش آماده شده و کلمات سنگین در مکالمات خود استفاده نکنید؛ در عوض، مشتریان خود را تشویق کنید تا از ته دل و خیلی راحت با شما صحبت کنند و درست مثل یک انسان واقعی با آنها تعامل داشته باشید.

همین تغییر کوچک می تواند باعث شود که برند شما بیش از آنکه شرکتی به نظر برسد، یک ظاهر انسانی به خود بگیرد و در نتیجه، تصور مشتری از شما را به میزان قابل توجهی بهبود خواهد بخشید.

  1. ارتباط خود با مشتریان را افزایش دهید

هیچ وقت نسبت به مشتریان خود بی توجهی نکنید. اگرچه چیزی به نام زیاده روی در ارتباطات نیز وجود دارد، اما به عنوان یک قانون کلی؛ هر چه بیشتر با مشتریان خود ارتباط داشته باشید و با آنها گفتگو کنید بهتر است. این به خصوص در مورد مشاغلی که مستلزم ارتباط چهره به چهره با مشتری هستند، مانند مشاوره یا بازاریابی، مصداق دارد.

اهداف و فرآیندهای کاری خود را با شفافیت و صداقت بیان کنید، و اگر اشتباهی انجام دادید، خودتان به آن اذعان کنید. اگر جزئیات را برای مشتری روشن نکرده باشید یا مبحث ارتباط دوجانبه در رابطه را نادیده بگیرید، هر اطمینان و اعتمادی که تاکنون ایجاد کرده اید از بین خواهد رفت.

  1. همیشه در دسترس باشید

برند شما همیشه باید به نحوی در دسترس افرادی که به آن نیاز دارند قرار داشته باشد. قراردادن یک شماره تلفن یا کادر گفتگوی آنلاین در صفحات فرود می تواند فوراً نرخ تبدیل شما را افزایش بدهد. چرا؟ زیرا مردم با آگاهی از اینکه هر وقت که بخواهند می توانند با یک مسئول صحبت کنند، بیشتر احساس امنیت و آرامش خواهند داشت.

اطمینان پیدا کنید که تحت هر شرایطی چندین روش ارتباطی را در اختیار مشتریان خود قرار می دهید. به علاوه، اگر فرد خاصی را برای سمت پشتیبانی استخدام کرده اید، شماره همراه او را برای استفاده در مواقع اضطراری در اختیار مشتریان خود قرار دهید.

اعتمادسازی به سرعت انجام نمی شود و کار ساده ای نیست، اما این هفت استراتژی شما را در مسیر درستی قرار خواهند داد. پس از اِعمال این موارد، قدرتمندترین استراتژی شما انسجام و استمرار خواهد بود. هر چه شخصیت برند، خدمات مشتریان و محصولات یا خدمات شما منسجم تر بوده و تصویر هماهنگ تری از برند شما به نمایش بگذارند، وفاداری مشتریان فعلی به شما تقویت شده و شهرت تان رشد پیدا خواهد کرد.

با این وجود، حتی بهترین استراتژی های جلب اعتماد مشتری نیز برای به ثمر رسیدن به زمان و صبر نیاز دارند. بنابراین، همین الآن باید دست به کار شوید و شروع کنید.


منبع: گویا آی‌تی