مصادیق بی‌ادبی و گستاخی در مصاحبه شغلی چیست؟

حتما دوست دارید جذاب باشید و فرد مصاحبه کننده را تحت تاثیر قرار دهید، نه اینکه با رفتار بد، او را نسبت به خود مایوس کنید.

مطمئنا دوست ندارید در مصاحبه‌ی شغلی‌تان بی‌ادب و گستاخ جلوه کنید. یکی از بدترین جاهایی که می‌توانید بی‌ادب باشید، مقابل یک مدیر است که به دنبال استخدام فرد مناسبی است.

به گزارش برترین ها، مطمئنا دوست ندارید در مصاحبه‌ی شغلی‌تان بی‌ادب و گستاخ جلوه کنید. یکی از بدترین جاهایی که می‌توانید بی‌ادب باشید، مقابل یک مدیر است که به دنبال استخدام فرد مناسبی است. حتما دوست دارید جذاب باشید و فرد مصاحبه کننده را تحت تاثیر قرار دهید، نه اینکه با رفتار بد، او را نسبت به خود مایوس کنید. در ادامه رفتارهایی را می‌گوییم که باید در هر مصاحبه‌‌ی شغلی از آنها اجتناب کنید.
 

مصادیق بی‌ادبی و گستاخی در مصاحبه شغلی چیست؟ 

۱. «خیلی منتظر ماندم!»
احتمالا می‌خواهید ناراحتی‌تان را بابت اینکه شما را منتظر نگه داشته‌اند اعلام کنید اما مطمئنا بابت این شکایت و غر زدن‌تان، امتیازی از رئیس کسب نمی‌کنید. البته یک شرکت یا سازمان خیلی خوب و معتبر نباید با منتظر نگه داشتن افراد، وجهه‌اش را خراب کند اما شما برای اینکه پل‌های پشت سرتان را خراب نکنید بهتر است این موضوع را به روی‌شان نیاورید!
 
۲. «می‌دانم خیلی دیر کردم، اما …»
بله درست است، همانطور که نباید برای مصاحبه، خیلی منتظر بمانید، شما هم نباید فرد مصاحبه کننده را منتظر نگه دارید. حتما از قبل جوری برنامه ریزی کنید که به موقع سر ِ قرار برسید، حتی اگر شده کمی هم زودتر. اگر هم دیر کردید، سعی نکنید با بهانه آوردن و ذکر دلیل، توجه فرد مقابل‌تان را به این موضوع جلب کنید، یعنی لازم نیست به این مساله بپردازید؛ فورا یک عذرخواهی کوچک بکنید و این موضوع را رها کنید.
 
۳. «شما ازدواج کرده‌اید؟ فرزند دارید؟ چند ساله‌تان است؟ و … »
لطفا حرفه‌ای عمل کنید! هرگز از فرد مصاحبه کننده هیچ سوال شخصی نپرسید یا هر سوالی که می‌تواند ناخوشایند باشد، چون حتما فضول و چندش‌آور به نظر خواهید رسید. یک سری از سوالات هم واقعا توهین آمیز هستند، مثلا اینکه فرد مصاحبه کننده خانمی باشد که باردار به نظر برسد و بخواهید از او بپرسید که آیا باردار است!
 

مصادیق بی‌ادبی و گستاخی در مصاحبه شغلی چیست؟ 

۴. «در محل کار چه کسی هست که بهتر است با او ارتباطی نداشته باشم؟»
هنوز پا به محل جدید کارتان نگذاشته، خودتان را آشفته‌ و درگیر مسائل همکاران نکنید. چون آدم کوته‌فکر و کم‌ارزشی جلوه خواهید کرد. گفتن چنین حرف‌هایی باعث می‌شود مدیر یا فرد استخدام کننده به شما شک کند که ممکن است یک آدم خبرچین و دورو باشید. معمولا افراد شایعه‌ساز و شایعه‌پراکن در اداره‌ها، دردسرساز و مشکل‌آفرین هستند چون اطلاعات درست و نادرست را به همکاران سو‌ءاستفاده‌چی می‌رسانند. پس جوری حرف نزنید که فرد مصاحبه کننده فکر کند شما قرار است برای سازمان، دردسر ایجاد کنید.
 
۵. تحت هیچ شرایطی از الفاظ زشت استفاده نکنید
عصبانی شدن و فحش دادن و استفاده از الفاظ زشت حتی برای کسی که آنجا حضور ندارد، قطعا باعث شکست‌تان خواهد شد. حتی حرف‌هایی که بیانگر نژادپرستی، توهین به قومیتی خاص، جانبداری از یک ایده یا … باشند هم می‌‌توانند همین نتیجه را داشته باشند. به هیچ چیز و هیچ کسی بی‌حرمتی نکنید.

لعن و نفرین کردن، ناسزاگویی و کسی یا چیزی را باعث مصیبت عنوان کردن، نسبت به هر چیز و هر کسی که باشد، رفتاری کاملا غیرحرفه‌ای و زننده و عوامانه و گستاخانه است. ضمنا تحقیقات علمی نشان داده افرادی که از الفاظ رکیک استفاده می‌کنند، از هوش کمتری برخوردارند.
 
۶. «ببخشید، من باید به این تماس پاسخ بدهم»
حتما حین مصاحبه گوشی‌تان را سایلنت کنید تا مجبور نشوید از این جمله استفاده کنید. اما ممکن است فراموش کنید و هنگام مصاحبه و گفتگو، گوشی‌تان زنگ بخورد، ابدا جواب ندهید چون بی‌ادبی نسبت به فرد مقابل محسوب می‌شود، حتی اگر به صفحه نگاه کنید تا مثلا پیامک «بعدا با شما تماس می‌گیرم» را ارسال کنید. به جای این کار، فورا عذرخواهی کرده و گوشی‌تان را سایلنت کنید.
 

مصادیق بی‌ادبی و گستاخی در مصاحبه شغلی چیست؟ 

۷. «من فقط به یک کار نیاز دارم»
حتما اشتیاق و هیجان خود را مهار کنید. البته طبیعی است که مشتاق استخدام شدن باشید اما بهتر است نزد فرد مصاحبه کننده، معترف به این اشتیاق نباشید. وقتی می‌خواهید برای مصاحبه بروید، حتما از قبل خودتان را برای این سوال آماده کنید: «چرا مایل هستید اینجا کار کنید؟»
 
اشتیاق، رغبت و انرژی برای کسی که دنبال یک کار خوب است، بسیار کمک کننده و مفید است اما باید هیجانات خود را کنترل کنید و هنگام مصاحبه، عجول و هیجان‌زده به نظر نرسید. خود را آماده کنید که درمورد اهداف بلندمدت خود صحبت کنید و علاقه‌تان را نسبت به کار در آن کمپانی نشان دهید و اینکه بسیار مایلید در مهارت‌های حرفه‌ای خود پیشرفت کنید.

بی‌تفاوت نشان دادن خودتان، قطعا نتیجه‌ی خوبی ندارد اما اگر احساسات خود را نیز کنترل نکنید ممکن است حرف‌های نسنجیده‌ای به زبان بیاورید که شرایط‌‌‌ تان را خراب کند.
 
۸. «ببخشید، من خیلی عجله دارم»
برای چه چیزی عجله دارید؟ باید سر یک قرار حاضر شوید؟ فرقی نمی‌کند کجا و چرا می‌خواهید زودتر بروید، به هر حال سعی کنید برنامه‌تان را جوری تنظیم کنید که روز مصاحبه، شتاب‌زده نباشید. شاید فکر کنید می‌توانید خودتان را کنترل کنید و عجله داشتن خود را بروز ندهید اما معمولا تحت چنین شرایطی، زبان بدنی‌تان و استرسی که دارید ناخودآگاه این شتاب را لو خواهد داد.
 

مصادیق بی‌ادبی و گستاخی در مصاحبه شغلی چیست؟ 

۹. «این شرکت آنطور که فکر می‌کردم نیست»
شما تنها به عنوان یکی از نامزدهای استخدام نشسته‌اید، نه به عنوان یک منتقد! به این اشاره نکنید که ناامید شده‌اید یا این شرکت نتوانسته‌ است توجه شما را جلب کند.
 
۱۰. «هی پسر، عزیزم، … »
این کار جوری ریسک کردن است. برخی از افراد به طور کلی نسبت به این که «جناب» و «عزیزم» و «پسر» و … خطاب شوند بی‌تفاوتند، اما عده‌ای هم واقعا آزرده می‌شوند. بهتر است جانب احتیاط را رعایت کنید تا مبادا بی‌ادب و عامی جلوه کنید.
 
به طور کلی استفاده از واژه‌های عامیانه یا زبان غیررسمی و خودمانی در چنین موقعیت‌هایی درست نیست، مگر اینکه مطمئن باشید این جور چیزها با تیپ و فرهنگ آن سازمان جور درمی‌آید. به هر حال در خودمانی شدن زیاده‌روی نکنید.
 

مصادیق بی‌ادبی و گستاخی در مصاحبه شغلی چیست؟ 

۱۱. «ولی من به این کار عادت ندارم»
اگر شروع کنید به صحبت در مورد اصول و مبانی کار جدیدتان، اینطور به نظر خواهد رسید که فکر می‌کنید بهتر از هر کس دیگری می‌دانید. نقد و بررسی روال کار سازمان، قطعا باعث خواهد شد فرد مصاحبه کننده از شما ناراضی بشود.

ضمنا مطالعات نشان می‌دهد، افراد قابل و بسیار باهوش، «انعطاف‌پذیر بوده و می‌توانند در زمینه‌های مختلفی مهارت‌های خود را رشد دهند.» چسبیدن به عادات و شیوه‌های قدیمی خودتان می‌تواند شما را کوته‌فکر و لجوج و بدقلق جلوه بدهد.

برچسب ها: ، ، ،


منبع: فرادید

مصادیق بی‌ادبی و گستاخی در مصاحبه شغلی چیست؟

برترین ها – ترجمه از هدی بانکی: مطمئنا دوست ندارید در مصاحبه‌ی شغلی‌تان بی‌ادب و گستاخ جلوه کنید. یکی از بدترین جاهایی که می‌توانید بی‌ادب باشید، مقابل یک مدیر است که به دنبال استخدام فرد مناسبی است. حتما دوست دارید جذاب باشید و فرد مصاحبه کننده را تحت تاثیر قرار دهید، نه اینکه با رفتار بد، او را نسبت به خود مایوس کنید. در ادامه رفتارهایی را می‌گوییم که باید در هر مصاحبه‌‌ی شغلی از آنها اجتناب کنید.

 چیزهایی که باعث می‌شود در یک مصاحبه‌ی شغلی بی‌ادب به نظر برسید

۱. «خیلی منتظر ماندم!»

احتمالا می‌خواهید ناراحتی‌تان را بابت اینکه شما را منتظر نگه داشته‌اند اعلام کنید اما مطمئنا بابت این شکایت و غر زدن‌تان، امتیازی از رئیس کسب نمی‌کنید. البته یک شرکت یا سازمان خیلی خوب و معتبر نباید با منتظر نگه داشتن افراد، وجهه‌اش را خراب کند اما شما برای اینکه پل‌های پشت سرتان را خراب نکنید بهتر است این موضوع را به روی‌شان نیاورید!

۲. «می‌دانم خیلی دیر کردم، اما …»

بله درست است، همانطور که نباید برای مصاحبه، خیلی منتظر بمانید، شما هم نباید فرد مصاحبه کننده را منتظر نگه دارید. حتما از قبل جوری برنامه ریزی کنید که به موقع سر ِ قرار برسید، حتی اگر شده کمی هم زودتر. اگر هم دیر کردید، سعی نکنید با بهانه آوردن و ذکر دلیل، توجه فرد مقابل‌تان را به این موضوع جلب کنید، یعنی لازم نیست به این مساله بپردازید؛ فورا یک عذرخواهی کوچک بکنید و این موضوع را رها کنید.

۳. «شما ازدواج کرده‌اید؟ فرزند دارید؟ چند ساله‌تان است؟ و … »

لطفا حرفه‌ای عمل کنید! هرگز از فرد مصاحبه کننده هیچ سوال شخصی نپرسید یا هر سوالی که می‌تواند ناخوشایند باشد، چون حتما فضول و چندش‌آور به نظر خواهید رسید. یک سری از سوالات هم واقعا توهین آمیز هستند، مثلا اینکه فرد مصاحبه کننده خانمی باشد که باردار به نظر برسد و بخواهید از او بپرسید که آیا باردار است!

 چیزهایی که باعث می‌شود در یک مصاحبه‌ی شغلی بی‌ادب به نظر برسید

۴. «در محل کار چه کسی هست که بهتر است با او ارتباطی نداشته باشم؟»

هنوز پا به محل جدید کارتان نگذاشته، خودتان را آشفته‌ و درگیر مسائل همکاران نکنید. چون آدم کوته‌فکر و کم‌ارزشی جلوه خواهید کرد. گفتن چنین حرف‌هایی باعث می‌شود مدیر یا فرد استخدام کننده به شما شک کند که ممکن است یک آدم خبرچین و دورو باشید. معمولا افراد شایعه‌ساز و شایعه‌پراکن در اداره‌ها، دردسرساز و مشکل‌آفرین هستند چون اطلاعات درست و نادرست را به همکاران سو‌ءاستفاده‌چی می‌رسانند. پس جوری حرف نزنید که فرد مصاحبه کننده فکر کند شما قرار است برای سازمان، دردسر ایجاد کنید.

۵. تحت هیچ شرایطی از الفاظ زشت استفاده نکنید

عصبانی شدن و فحش دادن و استفاده از الفاظ زشت حتی برای کسی که آنجا حضور ندارد، قطعا باعث شکست‌تان خواهد شد. حتی حرف‌هایی که بیانگر نژادپرستی، توهین به قومیتی خاص، جانبداری از یک ایده یا … باشند هم می‌‌توانند همین نتیجه را داشته باشند. به هیچ چیز و هیچ کسی بی‌حرمتی نکنید. لعن و نفرین کردن، ناسزاگویی و کسی یا چیزی را باعث مصیبت عنوان کردن، نسبت به هر چیز و هر کسی که باشد، رفتاری کاملا غیرحرفه‌ای و زننده و عوامانه و گستاخانه است. ضمنا تحقیقات علمی نشان داده افرادی که از الفاظ رکیک استفاده می‌کنند، از هوش کمتری برخوردارند.

۶. «ببخشید، من باید به این تماس پاسخ بدهم»

حتما حین مصاحبه گوشی‌تان را سایلنت کنید تا مجبور نشوید از این جمله استفاده کنید. اما ممکن است فراموش کنید و هنگام مصاحبه و گفتگو، گوشی‌تان زنگ بخورد، ابدا جواب ندهید چون بی‌ادبی نسبت به فرد مقابل محسوب می‌شود، حتی اگر به صفحه نگاه کنید تا مثلا پیامک «بعدا با شما تماس می‌گیرم» را ارسال کنید. به جای این کار، فورا عذرخواهی کرده و گوشی‌تان را سایلنت کنید.

 چیزهایی که باعث می‌شود در یک مصاحبه‌ی شغلی بی‌ادب به نظر برسید

۷. «من فقط به یک کار نیاز دارم»

حتما اشتیاق و هیجان خود را مهار کنید. البته طبیعی است که مشتاق استخدام شدن باشید اما بهتر است نزد فرد مصاحبه کننده، معترف به این اشتیاق نباشید. وقتی می‌خواهید برای مصاحبه بروید، حتما از قبل خودتان را برای این سوال آماده کنید: «چرا مایل هستید اینجا کار کنید؟»

اشتیاق، رغبت و انرژی برای کسی که دنبال یک کار خوب است، بسیار کمک کننده و مفید است اما باید هیجانات خود را کنترل کنید و هنگام مصاحبه، عجول و هیجان‌زده به نظر نرسید. خود را آماده کنید که درمورد اهداف بلندمدت خود صحبت کنید و علاقه‌تان را نسبت به کار در آن کمپانی نشان دهید و اینکه بسیار مایلید در مهارت‌های حرفه‌ای خود پیشرفت کنید. بی‌تفاوت نشان دادن خودتان، قطعا نتیجه‌ی خوبی ندارد اما اگر احساسات خود را نیز کنترل نکنید ممکن است حرف‌های نسنجیده‌ای به زبان بیاورید که شرایط‌‌‌ تان را خراب کند.

۸. «ببخشید، من خیلی عجله دارم»

برای چه چیزی عجله دارید؟ باید سر یک قرار حاضر شوید؟ فرقی نمی‌کند کجا و چرا می‌خواهید زودتر بروید، به هر حال سعی کنید برنامه‌تان را جوری تنظیم کنید که روز مصاحبه، شتاب‌زده نباشید. شاید فکر کنید می‌توانید خودتان را کنترل کنید و عجله داشتن خود را بروز ندهید اما معمولا تحت چنین شرایطی، زبان بدنی‌تان و استرسی که دارید ناخودآگاه این شتاب را لو خواهد داد.

 چیزهایی که باعث می‌شود در یک مصاحبه‌ی شغلی بی‌ادب به نظر برسید

۹. «این شرکت آنطور که فکر می‌کردم نیست»

شما تنها به عنوان یکی از نامزدهای استخدام نشسته‌اید، نه به عنوان یک منتقد! به این اشاره نکنید که ناامید شده‌اید یا این شرکت نتوانسته‌ است توجه شما را جلب کند.

۱۰. «هی پسر، عزیزم، … »

این کار جوری ریسک کردن است. برخی از افراد به طور کلی نسبت به این که «جناب» و «عزیزم» و «پسر» و … خطاب شوند بی‌تفاوتند، اما عده‌ای هم واقعا آزرده می‌شوند. بهتر است جانب احتیاط را رعایت کنید تا مبادا بی‌ادب و عامی جلوه کنید.

به طور کلی استفاده از واژه‌های عامیانه یا زبان غیررسمی و خودمانی در چنین موقعیت‌هایی درست نیست، مگر اینکه مطمئن باشید این جور چیزها با تیپ و فرهنگ آن سازمان جور درمی‌آید. به هر حال در خودمانی شدن زیاده‌روی نکنید.

 چیزهایی که باعث می‌شود در یک مصاحبه‌ی شغلی بی‌ادب به نظر برسید

۱۱. «ولی من به این کار عادت ندارم»

اگر شروع کنید به صحبت در مورد اصول و مبانی کار جدیدتان، اینطور به نظر خواهد رسید که فکر می‌کنید بهتر از هر کس دیگری می‌دانید. نقد و بررسی روال کار سازمان، قطعا باعث خواهد شد فرد مصاحبه کننده از شما ناراضی بشود. ضمنا مطالعات نشان می‌دهد، افراد قابل و بسیار باهوش، «انعطاف‌پذیر بوده و می‌توانند در زمینه‌های مختلفی مهارت‌های خود را رشد دهند.» چسبیدن به عادات و شیوه‌های قدیمی خودتان می‌تواند شما را کوته‌فکر و لجوج و بدقلق جلوه بدهد.


منبع: برترینها

استفاده از تجربه‌های مشتریان، برای شکل‌گیری برند

ما امروزه در عصری قرار داریم که استفاده از تجارب مشتریان نقش مهمی در موفقیت تدوین و تشکیل استراتژی برند ایفا می‌کند. اما سوالی که وجود دارد این است که چگونه از تجارب مشتریان به گونه‌ای استفاده کنیم که هم بتواند باعث ایجاد شهرت و محبوبیت برند ما شود و هم پاسخگوی نیازها و تقاضای مشتریان باشد.

 استفاده از تجارب مشتریان برای شکل‌گیری استراتژی برند

در ادامه این مطلب به بررسی سه مورد از موفق‌ترین تجارب استفاده از تجربه مشتریان خواهیم پرداخت.

۱) تجارب مشتریان با کسب و کار شما آغاز می‌شود

یکی از مهمترین اصولی که باید در تدوین استراتژی برند مورد توجه قرار گیرد، بهبود تجربه مشتریان است. اگر برندها بخواهند به عنوان یک برند موفق به اهداف خود در زمینه مالی به عملکرد بالایی برسند، باید بتوانند یک تیم داخلی جهت حمایت و معرفی برندشان داشته باشند. این مساله اهمیت تجربه مشتریان را نشان می‌دهند، زیرا مشتریان راضی می‌توانند بر روی برند مورد علاقه خود سرمایه گذاری کنند.

از سوی دیگر، افراد مسئول در این زمینه نیز می‌باید نسبت به وظایف خود آگاهی کامل داشته باشند و رفتار و برنامه‌های خود را با تجارب و نیاز مشتریان همسو سازند. از کارهای مدیریتی گرفته تا فعالیت‌های مربوط به بخش فروش، از کارکنان مشغول در بخش تحویل کالا تا بخش خدمات رسانی، در همه زمینه‌ها یک برند باید به تجربه و نظرات مشتریان توجه خاص داشته باشد. زیرا تنها در این صورت است که می‌تواند به عملکرد قابل قبولی در زمینه تدوین استراتژی برند دست یابد.

این که از افراد بخواهیم با ارائه نظرات و شیوه‌های جدید یک کسب و کار را رونق بخشند، ممکن است کار موثری باشد اما بسیار هزینه‌بر خواهد بود. از سوی دیگر نیز استفاده از داده‌های تجربی بر اساس نظرات مشتریان و تلاش برای رونق بخشیدن به کسب و کار می‌تواند راهکار بهتری را برای برندها ارائه دهد. فراموش نکنید که یک مشتری راضی و خوشحال به راحتی می‌تواند روی طیف وسیعی از مخاطبان اثر داشته باشد و کیفیت خروجی برند را بالا ببرد.

علاوه بر این، اگر ایجاد یک تغییر در محصولات یک برند توجیه منطقی نداشته باشد و برای کسب و کار مفید و سودآور نباشد، جلب رضایت سرمایه‌گذاران به سختی امکان‌پذیر خواهد بود. نکته آخری که در این زمینه باید مورد توجه قرار گیرد این است که توجه به تجارب دیگران تنها محدود به مشتریان نمی‌شود. بلکه باید به تجارب کارکنان و کارمندان خود نیز توجه داشته باشیم تا بتوانیم تیم تبلیغاتی موفقی داشته باشیم.

 استفاده از تجارب مشتریان برای شکل‌گیری استراتژی برند

امروزه حجم وسیعی از داده‌ها در ارتباط با تجارب مشتریان در دسترس عموم قرار گرفته است. به همین دلیل، امروزه ما قادر هستیم در فضاهای مجازی، رفتار مشتریان نسبت به محصولات و برند خود و هم‌چنین روابط عاطفی آن‌ها با برند خود را مشاهده و بررسی کرده و در تدوین استراتژی برند از آن‌ها استفاده کنیم.

۲) ارائه رویکردی جامع از تجربه مشتریان

در سال‌های اخیر، حجم وسیعی از داده‌ها در ارتباط با تجارب مشتریان در دسترس عموم قرار گرفته است. به همین دلیل، امروزه ما قادر هستیم در فضاهای مجازی، رفتار مشتریان نسبت به محصولات و برند خود و هم‌چنین روابط عاطفی آن‌ها با برند خود را مشاهده و بررسی کنیم.

نکته مهم در داشتن یک استراتژی برند موفق آن است که بدانیم برندها نیاز دارند موانع بین خود و مشتریان در فضاهای مجازی را از میان بردارند و در این راستا، بتوانند ارتباطی جامع و از طریق کانال‌های ارتباطی مختلف با مشتری شکل دهند. بنابراین، در تدوین استراتژی برند نباید تجربه مشتریان نادیده گرفته شود.

از سوی دیگر، این‌که مشتریان امروزی به خوبی می‌دانند دنبال چه چیزی هستند و کجا می‌توانند محصول یا خدمات مورد نظر خود را پیدا کنند، امر عجیبی نیست. در واقع، مشتریان به خوبی از تاثیری که تجاربشان در موفقیت یا شکست یک برند دارد، آگاه هستند. بنابراین، برندهایی که در ارائه یک رویکرد جامع از تجارب مشتریان عملکرد خوبی نداشته باشند، در رقابت با سایر برندهایی که قادرند ارتباط خوبی با مشتریان برقرار کنند شکست خواهند خورد.

۳) انتخاب صحیح و معقول اصول اولیه برند، ضرورتی دیگر در تدوین استراتژی برند

در مورد این موضوع که یک برند چگونه می‌تواند مشتریان را شگفت زده کند، صحبت‎‌های زیادی شده است. این لحظات، می‌تواند لحظه‌هایی باشد که برند شما را متمایز و خاص نشان دهد.

لحظاتی در تجربه کاری هر برند وجود دارد که یک برند با ارائه محصول یا خدمات منحصر به فرد مشتریان را خوشحال می‌کند. این لحظات، نه تنها وفاداری و طرفداری مشتری از برند را افزایش می‌دهد، بلکه می‌تواند مشتری را تشویق نماید تا عضوی از تیم ارتباطی و حامی برند شود.

اما نکته مهم و قابل توجه این است که تمرکز بیش از حد برای تکرار چنین تجاربی و شگفت زده کردن مشتری می‌تواند بیش از آن که مفید باشد، برای برند خطراتی به همراه داشته باشد. اگر یک برند نتواند به صورت مستمر به اصول اولیه خود پایبند باشد، چه اتفاقی خواهد افتاد؟

اصول اولیه برند در واقع لیستی از انتظارات مشتری در زمینه طراحی و ارائه محصول را تشکیل خواهد داد که برآورده کردن این انتظارات منجر به رضایت مشتری و وفاداری او خواهد بود. هنگامی که برندها بتوانند به این اصول به خوبی پایبند باشند، شهرت و محبوبیت برند آن‌ها نیز افزایش خواهد یافت.

برای مثال، مساله تبلیغات انحصاری را در نظر بگیرید. یکی از ضروریات اخیر در تبلیغ برندها، فراهم آوردن اطلاعات مفید و متناسب با نیاز مشتری نسبت به تبلیغات و محتواهای عمومی و ارائه صحیح آن به مشتریان است که باید به شکل دقیقی مورد توجه قرار گیرد. برای دستیابی به این امر باید

برند خود را جذاب، اجتماعی و به روز نگه دارید

بررسی‌ها و تحلیل‌های فوق، تجارب مشتریان را به عنوان یکی از محوری‌ترین موارد در تدوین استراتژی برند معرفی می‌نماید. پس، برای تبدیل شدن به یک برند موفق لازم است که تجربه مشتریان به عنوان هسته تبلیغاتی کسب و کارها به صورت جامعی مد نظر قرار گیرد.

توجه داشته باشید برندهایی که به سخنان مشتریان خود گوش می‌دهند و از طریق تیم‌های ارتباطی خود با مشتریان در ارتباط هستند، در استفاده از تجارب مشتریان موفق‌تر بوده و مشتریان وفادارتری خواهند داشت.


منبع: برترینها

خود را با دیگران مقایسه نکنیم

یکی از عواملی که باعث از بین رفتن عزت نفس میشه مقایسه کردن خود با دیگرانه. موفقیت هاشون، ظاهرشون و هر چیز دیگه ای که اون ها دارن اما شما ندارید. تا زمانی که خودتون رو با دیگران مقایسه می کنید و می خواید که بیشتر از اون ها باشید زندگی شاد و رضایتمندی نخواهید داشت.

ذهن ما در مراحل پیشرفت عادت به مقایسه و مقابله دارد. این یکی از جنبه های شخصیتی ما آدم هاست که به سمت اولویت ها جذب شویم و بسیار طبیعی است که چشم مان دنبال داشتن چیزهای متفاوت باشد. اما آن چیز متفاوت چگونه می تواند باعث پیشرفت زندگی ما شود.

بسیاری از کسانی که به داشته های دیگران حسادت می کنند انسان های سست و متزلزلی هستند. این چیز عجیبی نیست زیرا تا زمانی که اعتماد به نفس به اندازه کافی داشته باشید همیشه احساس نیاز به پیشرفت نخواهید داشت. شاید آن ها نمی دانند که هدف شان در زندگی چیست. بنابراین به زندگی دیگران نگاه می کنند و با خود می گویند من باید شبیه آن ها باشم. البته از طرفی این می تواند باعث پیشرفت فرد هم بشود.

ما انسان ها از آن جایی که می خواهیم همیشه از زندگی رضایت داشته باشیم هیچوقت به این فکر نمی کنیم که انسان های موفق چه فداکاری هایی در زندگی کرده اند تا بتوانند به این موفقیت ها برسند. هیچ انسانی در یک آن پیشرفت نکرده است.

خود را با دیگران مقایسه نکنیم
با تمرکز کردن روی موفقیت های دیگران نمی توانید بخت و اقبال مشابه آنان را به دست بیاورید

تمام انسان های موفق مسیری را برای رسیدن به موفقیت طی کردن اند و تصمیمات زیادی در این راه گرفته است تا توانسته به جایی که اکنون هست برسد. زمانش رسیده که از مقایسه کردن خود با دیگران دست بردارید و روی پیشرفت های شخصی خودتان تمرکز کنید.

روی ضعف های تان تمرکز نکنید

ممکن است در هر چیزی خوب نباشید و هیچوقت هم نتوانید آن ها را به خوبی انجام دهید. پس زیاد به آن گیر ندهید و رهایش کنید. هر آن چه باعث موفقیت دوست شما می شود لزوما در موفقیت شما هم تاثیر ندارد. آیا شما از بازاریابی تلفنی برای فروش محصولات تان لذت می برید؟ خیر. پس موفقیت شما در بازاریابی نهفته نشده اما به عنوان مثال در تعمیر کامپیوتر یا رشته IT تبحر دارید. باید موفقیت را از طریق نقاط قوت و مهارت هایی که دارید به دست بیاورید.

هر آنچه هستید را بپذیرید و خودتان باشید

خیلی ها تصور می کنند اگر تلاش کنند آن فردی باشند که نیستند به موفقیت می رسند. اما این کار باعث می شود دیگر آن اعتبار و سندیت را نزد دیگران نداشته باشند. پس خودتان باشید و چیزهایی که دوست دارید را بپذیرید. با این کار کسانی که علایق مشابهی دارند را جذب می کنید و آن ها هم شما را فردی معتبر می شناسند.

اجازه دهید دیگران الهام بخش شما باشند نه باعث ناامیدی

هر حرفه ای دارای پیشگامان موفقی است که مربی و تعلیم دهنده موفقیت های مطلوب ما هستند. خوب است که بخواهیم شبیه آنان باشیم و از روش های آنان در مسیر موفقیت خود بهره ببریم. اما فراموش نکنید که خودتان را هم در این الهامات در نظر بگیرید. در کنار الهام گرفتن از شیوه های انسان های موفق با در نظر گرفتن خودتان و شیوه های خودتان می توانید به موفقیت برسید.

این را بدانید که هیچکس شما را قضاوت نمی کند

دور هر کسی که با منفی گرایی شما را دلسرد کند و باعث شود فکر کنید به اندازه کافی خوب نیستید خط بکشید. حتی اگر دوست صمیمی یا یکی از اعضای خانواده تان باشد. این افراد وقت شما را هدر می دهند و شکست شما را پیش بینی می کنند. آن ها تلاش های شما را می بینند اما دوست ندارند شاهد موفقیت شما باشند.


منبع: برترینها

آموزش بازاریابی ایمیلی: ۷ موردی که باید به فهرست برنامه های خود برای ایمیل مارکتینگ اضافه کنید

آیا می خواهید برنامه ایمیل مارکتینگ خود را تقویت کنید؟ از گیف (GIF) های متحرک گرفته تا ایمیل های واکنشگرا، ما در این مطلب از مجموعه مطالب آموزش ایمیل مارکتینگ به هفت مورد از نکاتی اشاره می کنیم که باعث ارتقای بازاریابی ایمیلی شما خواهند شد.

ایمیل همیشه در حال تحول و تکامل است، بنابراین برنامه های ایمیل مارکتینگ شما نیز باید به فراخور نیاز تغییر کنند تا اطمینان حاصل کنید که هنوز هم با مشتریان تناسب دارند و تجربه خارق العاده ای را برای آنها رقم می زنند. با توجه به این مطلب، لازم است که توجه و پیاده سازی ۷ مورد زیر را به برنامه های ایمیل مارکتینگ خود اضافه کنید:

  1. از تصاویری استفاده کنید که برای صفحات رِتینا بهینه شده اند

اَپل در سال ۲۰۱۰ آیفون ۴ را معرفی کرد که حاوی صفحه نمایش به اصطلاح رِتینا (Retina) بود. کلمه رِتینا در واقع یک عبارت بازاریابی ابداع شده توسط اپل است که به صفحاتی اشاره دارد که پیسکل های آنها توسط چشم قابل رویت نیست و در همین راستا تعداد پیکسل های آنها در هر اینچ حدوداً ۳۰۰ عدد یا بیشتر است. امروزه استفاده از صفحات باکیفیت رایج شده و محدود به محصولات اپل نمی شود.

با این حال، برندها برای انطباق با این موضوع عملکرد کندی را از خود نشان داده اند. بر طبق گزارش یک تحقیق، تقریباً نیمی از برندها هرگز از تصاویر بهینه شده برای صفحات رِتینا استفاده نمی کنند.

نتیجه عدم استفاده از تصاویر بهینه شده، تصاویری است که تار و بی کیفیت به نظر می رسند، که علی الخصوص برای استفاده به عنوان تصاویر محصولات افتضاح هستند. اساساً شانس خرید محصولاتی که تصویر شفافی برای آنها درج نشده بسیار کم است.

برای اینکه تصاویر مناسبی را در ایمیل خود درج کنید، تصاویری را تهیه کنید که دو برابر اندازه مورد نظرتان هستند و سپس طول و عرض آنها را با تگ <img> تعیین کنید. به عنوان مثال، کد شما می تواند چیزی شبیه به این باشد:

<img src=”http://website.com/picture300x300.png” width=”۱۵۰″ height=”۱۵۰″ />

(width، عرض و height طول تصویر را مشخص می کند)

یک جنبه منفی تصاویر رِتینا این است که شاید حجم آنها بیش از حد زیاد شود و در نتیجه زمان بارگزاری ایمیل را افزایش بدهد، که این برای مشترکان شما خوشایند نخواهد بود. برای حل این معضل، با استفاده از ابزارها و سایت های فشرده سازی تصاویر، مانند Compressor.io، JPEGmini، TinyPNG و مواردی از این قبیل حجم تصاویر خود را با کمترین افت کیفیت کاهش بدهید.

  1. برای تصاویر خود از متن جایگزین یا ALT استفاده کنید

برخی از نرم افزارهای نمایش ایمیل، در حالت پیشفرض تصویری را نشان نمی دهند و کاربر باید با کلیک بر روی گزینه ای مانند Show Images نمایش آنها را فعال کند. در شرایطی که تصویری به نمایش در نمی آید، انتقال پیام می تواند دشوار شود.

در چنین مواردی متن ALT یا جایگزین به کمک شما می آید. هنگامی که تصویر به کاربر نشان داده نمی شود، متن جایگزینی که برای تصویر تعیین می کنید به نمایش در می آید و این به شما اجازه می دهد تا نقص در انتقال پیام را جبران کنید.

در حالیکه بیش از نیمی از بازاریاب ها همیشه در ایمیل های خود از متن ALT استفاده می کنند، بیش از ۲۰ درصد به ندرت یا هرگز از آن استفاده نمی کنند.

برای افزایش تاثیر و تقویت بیشتر ظاهر ایمیل خود بهتر است که سبک، رنگ و فونت متن جایگزین خود را نیز تغییر بدهید. معمولاً نرم افزارهای ایمیلی که از متن جایگزین پشتیبانی می کنند، از این ویژگی های CSS نیز پشتیبانی می کنند:

  • نوع فونت
  • اندازه فونت
  • وزن فونت یا font-weight (فونت ضخیم یا معمولی)
  • رنگ

بنابراین با تلاش بیشتر می توانید در هنگامی که تصاویر رویت نمی شوند ظاهر بهتری را به ایمیل خود ببخشید. ضمناً متن جایگزین، دسترسی و استفاده از ایمیل ها را برای مشترکانی که از صفحه خوان ها استفاده می کنند تسهیل می کند.

  1. از GIF های متحرک استفاده کنید

گیف های متحرک رایج ترین روش برای افزودن انیمیشن به ایمیل هستند، چرا که اغلب نرم افزارهای ایمیل از آنها پشتیبانی می کنند.

گیف های متحرک می توانند:

  • جلب توجه کرده و مخاطب را علاقمند کنند
  • سرگرم کننده باشند و کمی مزاح را به ایمیل اضافه کنند
  • نظر مخاطب را به فراخوان به عمل (CTA) اصلی جلب کنند
  • بخش های مهم یا گزینه های محصول را مورد توجه قرار بدهند
  • روش استفاده از محصولات یا خدمات را نشان بدهند

در عین حال، با وجود همه این موارد، ۷۰ درصد از بازاریاب ها اصلاً از گیف متحرک در ایمیل های خود استفاده نکرده یا به ندرت استفاده می کنند.

  1. برای متن پیش نمایش ایمیل های خود اهمیت قائل شوید و آن را از طریق تست های A/B یا دوبخشی امتحان کنید

همه افرادی که دستی بر آتش بازاریابی ایمیلی دارند از اهمیت عنوان ایمیل آگاه هستند. عنوان در کنار نام فرستنده عواملی هستند که به مشترک کمک می کنند تا برای بازکردن یا نادیده گرفتن ایمیل شما تصمیم بگیرد. با این حال، یک مولفه سوم هم وجود دارد که کمتر به آن توجه می شود: «متن پیش نمایش».

متن پیش نمایش یا preview که در اینباکس بسیاری از نرم افزارهای ایمیل مانند iOS Mail و جیمیل به نمایش در می آید، چند کلمه ابتدایی اولین خط محتوای ایمیل است که در کنار یا زیر عنوان ایمیل نشان داده می شود. در شرایطی که به راحتی می توان متنی که به عنوان متن پیش نمایش نشان داده می شود را انتخاب کرد، اما بسیاری از بازاریاب ها به اهمیت این کار آنطور که باید و شاید واقف نیستند. بلکه در عوض، اجازه می دهند که متن های راهنما (مثلاً متن معروف اگر این ایمیل را به درستی مشاهده نمی کنید چنین کنید و چنان کنید) و آدرس های اینترنتی طولانی در این بخش نشان داده شود.

لازم است که از این فرصت ارزشمند با اجرای تست های دوبخشی یا A/B به نحو احسن استفاده کنید. به این منظور، دو پیش نمایش برگزیده را انتخاب می کنید و برای دو گروه از مشترکان خود ارسال کرده و نتیجه را ارزیابی می کنید. در عین حال، با وجود اینکه ۶۳ درصد از بازاریاب ها از این تست ها برای تعیین بهترین عنوان ایمیل استفاده می کنند، اما این رقم برای انتخاب بهترین متن پیش نمایش تنها به ۱۷ درصد می رسد.

  1. از طراحی واکنشگرا استفاده کنید

استفاده از طراحی واکنشگرا باعث می شود که همه بخش های ایمیل شما در همه دستگاه ها، از موبایل و تبلت گرفته تا رایانه های دسکتاپ، به درستی به نمایش در بیایند. تعداد زیادی از نرم افزارهای ایمیل از طراحی responsive یا واکنشگرا پشتیبانی می کنند. به علاوه، طراحی ایمیل های واکنشگرا به دشواری گذشته نیست.

در عین حال، هنوز هم نیمی از برندها از طراحی های دسکتاپ محور یا mobile-aware (رویکرد بسیار ابتدایی نسبت به نمایش در موبایل) استفاده می کنند.

  1. یک چک لیست جامع برای بررسی ایمیل پیش از ارسال تهیه کنید

ایمیل مارکتینگ پیچیده است. با این وجود، یک چهارم بازاریاب ها برای خود چک لیستی ندارند تا با استفاده از آن قبل از آنکه ایمیل را ارسال کنند، به ارزیابی مقتضیات ایمیل خود بپردازند. ۵۳ درصد دیگر از بازاریاب ها به جای استفاده از چک لیست های جامع از چک لیست های کوتاه و مختصر استفاده می کنند.

برندهایی که از چک لیست های جامع استفاده می کنند فوراً از ایرادات ایمیل خود آگاه شده و به ندرت ایمیل های مشکل دار ارسال می کنند.

اطمینان پیدا کنید که چک لیست شما به این پرسش ها پاسخ می دهد:

  • آیا تاریخ ارسال مناسب است؟
  • آیا فهرست مناسبی را انتخاب کرده اید؟
  • آیا دلیل مناسبی برای ارسال دارید؟
  • آیا از نام فرستنده و عنوان مناسبی استفاده کرده اید؟
  • آیا شخصی سازی ها و بخش های عمومی به طور مناسبی انجام شده است؟
  • آیا لینک ها درست و قابل پیگیری هستند؟
  1. برای محتوای ایمیل خود از قبل برنامه ریزی کنید

طراحی و خلق یک کمپین بازاریابی ایمیلی زمانبر است، مخصوصاً اگر در دوره ای از سال انجام شود که سرتان شلوغ تر از معمول است. در نتیجه، برخی از کمپین های ایمیل مارکتینگ در بازه زمانی کوتاهی طراحی شده و به مرحله اجرا گذاشته می شوند.

بدون برنامه ریزی مناسب:

  • تهیه ایمیل های ارزش آفرین در فصول اوج کسب و کار؛
  • پیش بینی ایمیل های موثری که فقط یک بار به مشترک ارسال می شوند و
  • بروزرسانی قالب ها و ایمیل های خودکار؛

دشوار خواهد شد.

روش های بالا را امتحان کنید تا بهبود قابل توجهی را در کمپین ایمیل مارکتینگ خود شاهد باشید.

آیا شما هم از این روش ها یا روش های مشابه آنها استفاده کرده اید؟ چه نتیجه ای دریافت کرده اید؟ لطفا ایده ها و دیدگاه های خود درباره بخش آموزش ایمیل مارکتینگ را با ما در میان بگذارید.


منبع: گویا آی‌تی

مدیران موفق بر کمک به تیم‌ تمرکز می‌کنند نه خشنودی روسا

مدیران موفق بر کمک به تیم‌ تمرکز می‌کنند نه خشنودی روسا

نکته جالب برای اکثر مدیران تازه منصوب‌شده این است که مهارت‌ها و
ویژگی‌هایی که موجب ترفیع آنها شده است، بسیار متفاوت از آنهایی است که
به‌عنوان یک رهبر به آنها کمک خواهد کرد. قطعا متعجب خواهید شد اگر بدانید
چه تعداد مدیر در شرکت‌هایی که به سرعت در حال رشد هستند، پیش از اینکه به
قدرت برسند، تجربیات و آموزش مدیریتی داشته‌اند. 

به گزارش دنیای اقتصاد، زمانی که اولین بار مدیر شدم- یک ترفیع غیرمنتظره خیلی زود پس از کسب یک شغل جدید- از اینکه نسبت به همتایانم ترفیع یافته بودم، احساس ناخوشایندی داشتم.

هنوز تیم من در میانه یک پروژه پیچیده بود که تازه شروع شده بود؛ بنابراین می‌خواستم با کنترل اوضاع رئیسم را تحت‌تاثیر قرار دهم. تصورم این بود که باید همه مشکلات را خودم تحمل کنم. ساعات طولانی‌تری کار می‌کردم و خودم را موظف به انجام وظایفی می‌کردم که می‌ترسیدم از همتایان سابقم آنها را درخواست کنم. اما خیلی زود دچار ناامیدی شدم. آیا همکارانم به نوعی منتظر –یا بدتر از آن- خواهان شکست من بودند؟با توجه به آنچه که گذشت، اغلب در مورد گرفتن ترفیع شرمنده بودم و در روزهای اول هیچ نشانه‌ای از رهبری واقعی از خودم نشان نمی‌دادم. در مورد اینکه افراد مختلف، به‌خصوص رئیسم، در من چه می‌بینند نگران بودم؛ اما اینکه آنها «باید» چه چیزی در من ببینند، من را به اندازه کافی درگیر نکرده بود. خوشبختانه من به سرعت پیشرفت کردم.
 
نکته جالب برای اکثر مدیران تازه منصوب‌شده این است که مهارت‌ها و ویژگی‌هایی که موجب ترفیع آنها شده است، بسیار متفاوت از آنهایی است که به‌عنوان یک رهبر به آنها کمک خواهد کرد. قطعا متعجب خواهید شد اگر بدانید چه تعداد مدیر در شرکت‌هایی که به سرعت در حال رشد هستند، پیش از اینکه به قدرت برسند، تجربیات و آموزش مدیریتی داشته‌اند.

فرانسیس فری استاد دانشگاه هاروارد که اخیرا از سوی اوبر برای کمک به رهبری شرکت و شایعات آزار جنسی آن استخدام شده است اشاره می‌کند که نتیجه‌گیری سریع ممکن است این باشد که این شرکت حمل‌و‌نقل مدیران بدی دارد؛ اما در واقعیت، او معتقد است که این مدیران راهنمایی مورد نیاز را دریافت نکرده‌اند. او می‌گوید «به نظر می‌رسد آموزش رهبری سازمانی را به مدیرانمان نداده باشیم. بنابراین مدیران برای موفقیت آماده نشده‌اند.»
 
باب ساتون، استاد دانشگاه استنفورد و نویسنده کتاب «رئیس خوب، رئیس بد» می‌گوید چالش‌هایی که مدیران جدید با آنها روبه‌رو هستند، بسیار زیاد است: «توجه شما با تغییر سلسله‌مراتب تغییر خواهد کرد.»

این اتفاق حتی در طبیعت نیز می‌افتد: یک بابون (نوعی میمون) هر سی ثانیه یا بیشتر به دنبال نر برتر است تا از او تقلید کند. ما وقتی ترفیع می‌یابیم، نیز کار مشابهی می‌کنیم. دائما به دنبال این هستیم که اطمینان یابیم رئیس‌مان ما را می‌بیند و تایید می‌کند که به این معناست که به افرادی که اکنون هدایتشان می‌کنیم، توجه کمتری مبذول می‌داریم. و همتایان سابق ما، بیشتر از گذشته ما را نظاره می‌کنند.

حالت و سیمای ما چه چیزی را پیشنهاد می‌دهد؟ آیا از پشت میزمان بیشتر بلند می‌شویم؟ وقت‌مان را صرف چه چیزهایی می‌کنیم؟ آیا نسبت به آنچه باید باشیم کمتر یا بیشتر دوستانه رفتار می‌کنیم؟ در سلسله‌مراتب جدید چه کسی داخل آن و چه کسی خارج آن است؟ ساتون توضیح می‌دهد که این «عدم تقارن توجه» برای اکثر مدیران جدید مشکل‌ساز است. ممکن است آنقدر مشتاق این باشید که به مافوق‌تان ثابت کنید ترفیع (یا استخدام) شما درست بوده است که ندانسته از افرادی که به شما گزارش می‌دهند، غفلت بورزید. بنابراین، برای مواجهه با این مساله چه باید بکنید؟
 
لیندا هیل استاد دانشگاه هاروارد می‌گوید «داشتن افرادی که به شما گزارش می‌دهند، در حالی که از بسیار نزدیک شما را می‌بینند آسان نیست.» اما هیچ چیز مهم‌تر از توجه به آنها نیست. نیاز دارید تیم جدیدتان با ارائه بهترین عملکرد و اعتماد به شما برای هدایت آنها، در کنار شما باشد. به گفته هیل وقتی شما و زیردستان‌تان نقشتان را دوباره تنظیم می‌کنید، آنها به دنبال سه چیز خاص در شما خواهند بود.
 
• احتمالا دلیل ترفیع شما این است که در شغل قبلی‌تان خوب ظاهر شده‌اید، اما شما به‌عنوان یک مدیر، شایسته این منصب هستید؟
 
• آیا می‌خواهید که به‌عنوان یک رهبر سازمانی جدید کارهای درستی را انجام دهید؟
 
• آیا شبکه درست، احترام و توانایی برای انجام امور دارید؟
 
هیل می‌گوید «افراد از نشانه‌های شفاهی و غیرشفاهی شما شواهد را جمع‌آوری خواهند کرد. باید نه تنها به آنچه انجام می‌دهید، بلکه به چگونگی انجام آن نیز توجه کنید.» کلماتی که استفاده می‌کنید، مهم است. توصیه سوتون این است که برخی از آنها به سادگی طرزفکر شما را تغییر می‌دهند: آیا شما هم‌پیمان آنها هستید؟ آیا از این نگران هستید که فقط شما نیستید که می‌درخشید؟ آیا در چگونگی تصمیم‌گیری منصف هستید؟
 
اعضای تیم‌تان به هر حرکت شما نگاه می‌کنند تا نشانه‌هایی بیابند که چه نوع رئیسی خواهید بود و اینکه آیا قابلیت ‌اعتماد، شخصیت و تاثیر موفق شدن را دارید یا خیر. من با عدم‌شناخت از اینکه رفتارم تا چه حد انعکاس می‌یابد، روزهای اولیه مدیریت اشتباهاتی داشتم. به‌عنوان مثال با تلاش برای ماندن در راس شغل جدیدم، اغلب در اواخر شب یا آخر هفته‌ها ایمیل می‌فرستادم یا به آنها پاسخ می‌دادم.

این کار با دانستن اینکه Inbox خود را خوانده‌ام، من را آرام می‌کرد تا اینکه یکی از زیردستان شجاعم چشمان من را به روی حقیقت باز کرد؛ من واقعا نمی‌دانستم که به‌طور ناخواسته به تیمم این پیغام را داده بودم که از آنها انتظار تعهد ۲۴ ساعته و ۷ روز هفته به ایمیل‌ها را دارم و نیت من این نبود، شروع به زمان‌بندی ایمیل‌ها کردم تا طی ساعات اداری آنها را ارسال کنم.

زمانی که در نهایت به‌جای یک مدیر جدید عصبی بر تبدیل شدن به یک رهبر سازمانی واقعی تمرکز کردم، از همکارانم پرسیدم که چگونه می‌توانیم به بهترین شکل کارها را انجام دهیم. به نظرم این کار به آنها این علامت را داد که من به نظر و تخصص آنها اهمیت می‌دهم و تک رو نیستم.

سال بعد از آن ما جایزه صنعت برتر را بردیم؛ دستاوردی که موجب شد به‌عنوان تیم بیشتر با یکدیگر متحد شویم.تنها چون پیش از ترفیع یافتن یک تولیدکننده فوق‌العاده بوده‌اید، دلیلی بر آن نیست که به‌طور خودکار یک رئیس فوق‌العاده نیز باشید.

باید چیزهای بسیار زیادی بیاموزید و از مدیر خودتان کمک و راهنمایی بخواهید. هیل می‌گوید « احتمالا به‌عنوان یک مدیر جدید خود را درگیر مسائل بسیار زیادی احساس می‌کنید.» «باید اطمینان یابید که از نظر احساسی نیز از خودتان مراقبت می‌کنید؛ آنگاه می‌توانید برای سایر افراد در دسترس باشید و به آنها کمک کنید.»

برچسب ها: ، ،


منبع: فرادید

۱۰ دقیقه‌ی آخر یک روز کاری را چطور به پایان برسانیم؟

مجله پنجره خلاقیت – ترجمه شادی حسن پور: آیا تا به حال پیش آمده که دقایق پایانی روز کاری تان را باعجله، صرف به پایان رساندن وظایفتان کنید؟ آن ده دقیقه های پایان کار را با چند تغییر کوچک به دقایقی کارآمد تبدیل کنید.

۱٫ به روزرسانی برنامه هایی که باید انجامشان دهید.

از ده دقیقه پایانی روز کاری تان برای برنامه ریزی کارهای روز بعد استفاده کنید و مطمئن شوید کارهایی که برای روز جاری در برنامه نوشته بودید، همگی انجام شده اند و با فهرستی خالی به سراغ روز بعدی می روید.

پیشنهاد: از ابزاری مانند اپلیکیشن Todoist برای ساماندهی ایده ها، کارها و اهداف روزمره تان استفاده کنید.

10 دقیقه آخر روزهای کاری را چطور به پایان برسانیم؟

۲٫ ملاقات های غیرضروری را به روز بعد موکول کنید.

جلساتی که در ساعات پایان روز برگزار می شوند، کارایی زیادی ندارند زیرا سطح انرژی همه افراد پایین آمده است.

پیشنهاد: جلسه را به روز بعد و به ساعتی مناسب تر موکول کنید و این طور توضیح دهید که دوست دارید با انرژی تمام و کمال سر این جلسه حضور داشته باشید.

۳٫ به خوبی خداحافظی کنید.

خداحافظی دوستانه با همکارانتان باعث بهبود روابط بینابین شده و همچنین نشان می دهد شما دارید محل کار را ترک می کنید (و دیگر وقتی برای انجام کار دیگری ندارید).

پیشنهاد: اگر همکارانتان سخت مشغول انجام دادن کاری هستند و روی آن متمرکز شده اند، فقط با آنهایی که در نزدیکی تان هستند، به آرامی خداحافظی کنید.

۴٫ میزتان را مرتب و منظم کنید.

۵۰ درصد از وقت باارزش ما صرف کارهای کم اهمیتی مانند پیدا کردن نوشته ها و یادداشت ها می شود. داشتن یک میز کار منظم به شما کمک می کند تا فکری شفاف و اولویت بندی مشخصی برای روزتان داشته باشید.

پیشنهاد: فقط نوشت افزاری را روی میز قرار دهید که هر روز از آن استفاده می کنید و بقیه را به جای دیگری منتقل کنید.

10 دقیقه آخر روزهای کاری را چطور به پایان برسانیم؟

۵٫ حساب ای میل کاری تان را در گوشی همراه ببندید.

در هنگام ترک کار باید به طور کامل از محیط کاری جدا شوید تا مغزتان بتواند استراحت کند و انرژی خود را بازیابد.

پیشنهاد: نوتیفیکیشن های ای میل را در گوشی همراه خاموش کنید. می توانید از برنامه های پاسخ خودکار استفاده کرده و پیامی مانند «روز بعد و در ساعات کاری با شما تماس خواهم گرفت» برای فرستندگان ای میل ارسال کنید.

۶٫ به روزی که گذرانده اید فکر کنید.

نوشتن دستاوردهایتان می تواند باعث ایجاد شادی در درازمدت شود. اگر در ده دقیقه پایانی روز کاری تان به روزی که گذشت فکر کنید، باعث می شود در ادامه روز فکر بازتری داشته باشید و دیگر به مسائل کاری نیندیشید.

پیشنهاد: از خودتان دو سوال بپرسید: بزرگ ترین دستاورد امروز چه چیزی است؟ فردا چه کاری را به شکل متفاوتی انجام خواهیدداد؟

۷٫ به ذهنتان استراحت دهید.

با نوشتن هر آنچه در ذهنتان می گذرد یا چیزهایی که باید به خاطر داشته باشید، آشفتگی های ذهنی تان را کاهش دهید.

پیشنهاد: برگه ای کاغذ بردارید و هرچه را در ذهن دارید فهرست وار یادداشت کنید. سپس آن مسائل را به فهرست برنامه هایی که باید انجام دهید اضافه کنید.


منبع: برترینها

تماس سرد، تماس گرم و تماس اجتماعی: تعریف و تفاوت

ما در بخش تامین محتوای بازاریابی و فروش گویا آی تی به دفعات شاهد سوء برداشت هایی نسبت به عبارت های تماس سرد یا cold calling، تماس گرم یا warm calls، تماس های اجتماعی یا social calls و حتی ارجاع در جای جای وب بوده ایم. در این مطلب مایلیم به طور ساده و صحیح، تعریفی از این موارد ارائه کرده و تفاوت آنها را روشن کنیم. بنابراین اگر مایلید که یک بار و برای همیشه این مفاهیم را درک کنید، با این مطلب از مجموعه مطالب آموزش فروش گویا آی تی همراه باشید.

در همین ابتدا توجه کنید که تماس سرد به این معنی نیست که ناگهان تلفن را بردارید و یک شماره تصادفی بگیرید و برای هر کسی که گوشی را بر می دارد به توضیح و معرفی محصول یا خدمات خود بپردازید. این فقط یکی از «روش» های تماس سرد و در واقع، کم بازده ترین روش شناخته شده برای فروش است.

تماس سرد چیست؟

تماس سرد

تماس سرد

تماس سرد، تماس با هر مشتری بالقوه یا مشکوکی است که در حال حاضر «اعلام آمادگی» نمی کند.

بنابراین، حتی اگر با بهترین مشتری خود تماس بگیرید و از وی بخواهید که یک نفر را به شما معرفی کند، هنگامی که با آن فرد «ارجاع» شده تماس می گیرید، یک تماس سرد را برقرار کرده اید، زیرا آن مشتری بالقوه اعلام آمادگی نکرده، از شما درخواست نکرده که با وی تماس بگیرید و انتظار تماس شما را نیز نداشته است. البته این مزاحمت محسوب می شود، اما ایرادی ندارد!

تماس گرم چیست؟

تماس گرم

تماس گرم

یک warm call یا تماس گرم در زمانی اتفاق می افتد که به عنوان مثال، یک مشتری بالقوه فرمی را در وبسایت شما تکمیل می کند و به نحوی علاقمندی خود را نشان می دهد.

مشتری راغب داغ چیست؟ (به عبارت بهتر، مشتری راغب داغ کیست؟)

مشتری داغ

مشتری داغ

مشتری راغب (lead؛ به این دلیل به lead راغب می گوییم که نسبت به خرید محصولات و خدمات ما رغبت و علاقه دارد) داغ کسی است که با شما تماس می گیرد و می گوید: «من با فلانی و بهمانی صحبت کردم، اونها سیستم شما رو خریده بودن، منم یکی میخوام!»

حالت دوم برای مشتری داغ هنگامی اتفاق می افتد که مشتریان فعلی خودتان به شما مراجعه می کنند و می گویند که از چیزی که قبلا خریده اند یا یک محصول دیگر باز هم می خواهند.

تماس اجتماعی چیست؟ فروش اجتماعی چیست؟

تماس یا فروش اجتماعی

تماس یا فروش اجتماعی

تماس اجتماعی (Social call) یا فروش اجتماعی (Social selling) به معنی استفاده از ابزارهای رسانه های اجتماعی، مانند لینکدین، اینستاگرام، تلگرام و امثالهم به منظور برندسازی برای خودتان یا شرکت تان به عنوان یک متخصص در حوزه ای که فعالیت می کنید و همچنین برای جذب اطلاعات تماس مشتریان بالقوه به منظور بهره برداری از تکنیک های بازاریابی قطره ای (شرح آن در ادامه ذکر می شود) در راستای ادامه برندسازی و ایجاد و تثبیت جایگاه خود به عنوان فراهم کننده راهکار برای مسائل مشتریان بالقوه است.

حال که سخن از بازاریابی قطره ای به میان آمد، اجازه بدهید که تعریف بازاریابی قطره ای را هم یاد بگیریم:

بازاریابی قطره ای چیست؟

بازاریابی قطره ای یکی از استراتژی های بازاریابی است که از ارسال پیام های بازاریابی به کاربران در طول زمان بهره برداری می کند. فلسفه وجودی بازاریابی قطره ای، قانون ۲۹ است که ادعا می کند که یک کاربر به مشتری تبدیل نخواهد شد، مگر اینکه ۲۹ بار در معرض پیام های ترویجی بازاریابی قرار بگیرد. رایج ترین انواع بازاریابی قطره ای عبارتند از ایمیل و خبرنامه، کارت پستال و شبکه های اجتماعی.

توجه داشته باشید که یک عامل فروش، نباید «دما»ی مشتری بالقوه را بر اساس میزان شناخت خود از وی تعیین کند، بلکه این سردی، گرمی و داغی بر اساس اطلاعات و علاقمندی مشتری بالقوه نسبت به محصولات و خدماتی که فروشنده می فروشد تعیین می شود.

امیدواریم که توضیحات ما مُکفی بوده باشد. در صورتی که هنوز هم با ابهام روبرو هستید، سوالات خود را در بخش نظرات مطرح کنید.


منبع: گویا آی‌تی

زنان سرمایه دار و اقتصادی را بشناسید

ماهنامه دنیای سرمایه گذاری: این طور تصور می شود که سرمایه گذاری حرفه ای مردانه باشد و انتظار می رود افراد برجسته دنیای اقتصاد بیشتر در دست مردان باشد. اغلب این طور گفته می شود که زنان سرمایه داران خوب اما تاجران ضعیفی هستند، دلیلش هم ساده است؛ چون تجارت امری است که نیاز به ریسک بالایی دارد، همان چیزی که مردان به دنبالش هستند. به هر روی، اما تحقیقات نشان داده که حضور زنان باعث رونق بیشتر بازار می شد. اینجا به معرفی ۱۰ زن برجسته در دنیای سرمایه می پردازیم که به نوبه خود چرخ اقتصاد کشورشان را به حرکت درآوردند.

ژنت یلن

معرفی 10 زن برتر در بازار سرمایه

او که به عنوان رئیس بانک فدرال رزرو آمریکا استخدام شده بی شک مهم ترین زن در دنیای اقتصاد به شمار می رود. این اقتصاددان اهل برکلین، نخستین زنی است که تا به حال مدیریت یکی از مهم ترین بانک های مرکزی دنیا را بر عهده دارد. بعد از آغاز کار یلی، همه چشم ها به دنبال این بود که افزایش نرخ بهره بعد از ۶ سال در آمریکا توسط وی چه نتیجه ای به بار می آورد.


کریستین لاگارد

معرفی 10 زن برتر در بازار سرمایه

او مدیریت صندوق بین المللی پول (IMF) را بر عهده دارد و یکی از تاثیرگذارترین رقبای ژنت یلن محسوب می شود. لاگارد که پیش تر وزیر دارایی فرانسه و نخستین مدیر زن شرکت حقوقی McK-& Baker enzie بود، در اوج آشفتگی های اقتصادی جهان، مدیریت یکی از مهم ترین سازمان های مالی را از آن خود کرد. وب سایت تلگراف در گزارش خود این گونه می نویسد که فوربز لاگارد را به این دلیل سرشناس معرفی می کند که اگر شرکت سرمایه گذاری برادران لمن دست «خواهران» لمن بود دیگر در سال ۲۰۰۸ با ورشکستگی روبرو نمی شد و بحران جهانی اقتصاد هم رخ نمی داد. این زن ۶۰ ساله اکنون در حال مدیریت اقتصاد جهان در شرایط نابسامان است.


ژیل مارکوس

معرفی 10 زن برتر در بازار سرمایه

او نخستین زنی بود که مدیریت بانک مرکزی آفریقای جنوبی را از سال ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۴ به عهده گرفت و پس از بازنشستگی اش تعداد مدیران زن بانک های مرکزی در نشست جی ۲۰ به دو نفر کاهش پیدا کرد. مارکوس نیز در شرایط اقتصادی آشفته در آفریقای جنوبی در حالی که قیمت کالاها در کشورش به شدت افزایش یافته و تورم به حد قابل توجهی رسیده بود به این پست گماشته شد.


الویرا نابیولینا

معرفی 10 زن برتر در بازار سرمایه

او تنها مدیر زن بانک مرکزی در اروپا است. نابیولینا که قبلا وزیر تجارت دولت پوتین بود، سمت مدیریت بانک روسیه (Russia of Bank) را در سال ۲۰۱۳ به عهده گرفت. این اقتصاددان ۵۳ ساله روسی سعی کرد که ارزش روبل را بالا ببرد و نرخ تورم را که در بالاترین سطح خود در طول سه سال بود، کنترل کند.


آبیجیل جانسون

معرفی 10 زن برتر در بازار سرمایه

او مدیر اجرایی دو شرکت سرمایه گذاری Investments Fidelty و Internaiolnal Fidely است که از سوی پدربزرگش، ادوارد س. جانسون دوم تاسیس شده بود. این در حالی است که جانسون در لیست فوربز سی و چهارمین زن قدرتمند جهان لقب گرفته است. آبیجیل جانسون اکنون ریاست دومین شرکت سرمایه گذاری متقابل آمریکا را با پشتوانه مالی بیش از ۲ تریلیون دلار به عهده دارد.


آنیکا فالکنگرن

معرفی 10 زن برتر در بازار سرمایه

او قدرتمندترین زن در بانکداری کشورهای نوردیک است که مدیریت (Banken Enskilda Skandinaviskas Sweden) سوئد را به عهده دارد. فالکنگرن در سال ۲۰۰۵ برجسته ترین زن امور مالی سوئد شناخته شد؛ این در حالی است که SEB سرمایه ای بالغ بر ۳۲۵ میلیارد دلار را به خود اختصاص داده و ۵۵ میلیون مشتری در ۲۰ کشور دنیا را دارد.


جیل کلی

معرفی 10 زن برتر در بازار سرمایه

او مدیر اجرایی یکی از چهار بانک بزرگ استرالی (Westpac» است که در گزارش فوربز قدرتمندترین زن کشورش معرفی شده است. کلی که اصالتا اهل آفریقای جنوبی است، تلاش کرده زنان تا سال ۲۰۱۷، یعنی ۲۰۰ امین سالگرد تاسیس این بانک، نیمی از مدیران بالا رتبه این بانک را تشکیل دهند.


هو چینگ

معرفی 10 زن برتر در بازار سرمایه

او ۱۴ سال است که مدیر سرمایه گذاری شرکت دولتی (Holdings Temasek) است. چینگ، همسر نخست وزیر سنگاپور قدرتمندترین مادر کشورش نیز لقب گرفته است. وی همچنین از قدرت خود برای پشتیبانی سازمان های خیریه استفاده می کند و علاقه خاصی به زمینه های آموزشی، بهداشتی و رفاهی کشورش دارد.


ماریا درو

معرفی 10 زن برتر در بازار سرمایه

او دستیار مدیر بخش بازارهای جهانی شرکت سرمایه گذاری Suisse Credit است که یکی از زنان برجسته بانک های سرمایه گذاری محسوب می شود. درو که پیش تر در شرکت سرمایه گذاری خصوصی (Group Trump) مشغول  بود، از سال ۲۰۰۳ سمت دستیار مدیر این شرکت بین المللی را به عهده گرفت و به زودی جایزه سالانه ((WBF) Finance and Banking in Women) را در سال ۲۰۰۸ از آن خود کرد.


آنا پاتریشیا بوتین

معرفی 10 زن برتر در بازار سرمایه

او مدیر بانک (Group Santander) در بریتانیاست که توسط برنامه رادیویی بی بی سی به عنوان نخستین زنی معرفی شد که بالاترین پست را در مهم ترین بانک انگلیس دارد.

منبع: گلوبال هاسپیتالیتی پورتال 


منبع: برترینها

۴ دلیل عمده پایین بودن Open Rate یا نرخ باز شدن ایمیل های ایمیل مارکتینگ

Nothing found for 1396 05 07 %25Db%25B4 %25D8%25Af%25D9%2584%25Db%258C%25D9%2584 %25D8%25B9%25D9%2585%25D8%25Af%25D9%2587 %25D9%25Be%25D8%25A7%25Db%258C%25Db%258C%25D9%2586 %25D8%25A8%25D9%2588%25D8%25Af%25D9%2586 Open Rate %25Db%258C%25D8%25A7 %25D9%2586%25D8%25B1%25D8%25Ae %25D8%25A8%25D8%25A7%25D8%25B2 %25D8%25B4%25D8%25Af%25D9%2586 %25D8%25A7

















صفحه مورد نظر شما پیدا نشد !

لینک های مفید




تمام حقوق برای گویا آی تی محفوظ است. هرگونه کپی برداری از مطالب بدون اجازه قبلی ممنوع است.























منبع: گویا آی‌تی

۱۰ ترفند هوشمندانه برای صرفه‌جویی در هزینه‌ها

پوشیده نیست که استارتاپ‌ها اغلب در دام هزینه‌هایی می‌افتند که چندان مهم نیستند. این فقط یکی از اشتباهاتی است که کارآفرینان ممکن است مرتکب شوند. اما امروزه به واسطه پیشرفت‌هایی که در حوزه فناوری صورت گرفته و همچنین با اطلاع از برخی از امکاناتی که در اختیار ما هستند و ما ممکن است کمتر به آن‌ها توجه کرده باشیم، می‌توانیم تا حد زیادی این هزینه‌های اضافی و نه چندان مهم را کاهش دهیم.

 ترفندهای مدیریت هزینه!۱۰ ترفند هوشمندانه برای صرفه‌جویی در هزینه‌ها

کارآفرینان باهوش همیشه به دنبال برنامه‌ها و طرح‌هایی هستند که در هزینه‌های استارتاپ خود صرفه جویی نمایند. اگر کسب و کار شما اوضاع آشفته‌ای دارد و شما مشغول دسته و پنجه نرم کردن با این شرایط هستید، چرا سعی نمی‌کنید از ترفندهای هوشمندانه استفاده کنید تا در هزینه‌های کسب و کار خود صرفه‌جویی نمایید.

در ادامه ۱۰ ترفند هوشمندانه صرفه‌جویی در پول و هزینه‌ها را برای کارآفرینان عنوان می‌کنیم:

۱- به سراغ اطلاع‌رسانی‌های دیجیتالی بروید

اخبار و اطلاعات بروز شده می‌توانند برای کسب و کارها از جمله شرکت‌های استارتاپ بسیار مهم و بااررش باشند. دسترسی به پهنای باند می‌تواند فرصتی را برای کارآفرینان ایجاد نماید تا به جای پرداختن پول بابت اشتراک روزنامه، این اخبار و اطلاعات را به صورت آنلاین بدون پرداخت هزینه‌های اشتراک دریافت نمایید.

 ترفندهای مدیریت هزینه!۱۰ ترفند هوشمندانه برای صرفه‌جویی در هزینه‌ها
۲- داد و ستد یا تجارت

داد وستد- مبادله کالا با کالا- قرن‌هاست که یک روش موثر در انجام کسب و کارها می‌باشد. در سال‌های اخیر، داد و ستد به یک روش راهبردی صحیح برای یافتن کالاها، مبادله سرویس‌ها، حفظ پول و به حرکت درآوردن موجودی و یافتن ظرفیت تولید اضافی، تکامل یافته است. انجمن بین‌المللی تجارت متقابل (IRTA) کمک می‌کند تا شرکت‌هایی که علاقمند به مبادله کالاها و سرویس‌ها هستند با هم همکاری کنند.

۳- محرک‌های غیرپولی

اعضای تیم شما اغلب اوقات به خاطر پرداخت‌های  مدت‌دار یا پرداخت‌های وابسته به سهام کار می‌کنند تا برای حقوق‌های اولیه. این کار کمک می‌کند تا هنگام راه‌اندازی و مراحل ابتدایی رشد کسب و کارتان هزینه‌‌ها کاهش پیدا کنند.

 ترفندهای مدیریت هزینه!۱۰ ترفند هوشمندانه برای صرفه‌جویی در هزینه‌ها
۴- برون‌سپاری

برون‌سپاری یک صنعت چند میلیارد دلاری است. شما می‌توانید برای ارائه محصولات و خدماتی که نیاز دارید، شرکای بیرونی خود را پیدا کنید. برون سپاری موجب می‌شود تا هزینه‌هایی که به طور معمول ثابت هستند به هزینه‌های متغییر تبدیل شوند، چرا که شما تنها زمانی که نیاز دارید از این سرویس استفاده می‌کنید.

۵- مجازی کار کنید

در عصر جدید تکنولوژی، این امکان وجود دارد که در هر کجا که هستید، کار کنید: در خانه، ماشین، فرودگاه، یا در اتاق هتل. با کارکردن به شکل مجازی- و فراهم آوردن چنین امکانی برای کارمندانتان- دیگر لازم نیست برای راه‌اندازی کسب و کارتان هزینه‌ای بابت دفتر کار بپردازید.

 ترفندهای مدیریت هزینه!۱۰ ترفند هوشمندانه برای صرفه‌جویی در هزینه‌ها
۶- از نرم‌افزارهای رایگان استفاده کنید

نرام‌افزارهای رایگان و ارزانقیمت آنلاین زیاد هستند. برنامه‌های مختلف موجود می‌توانند به شما در مدیریت امور مالی، برنامه‌ریزی پروژه‌ها، پیگیری مشتریان و غیره و غیره کمک کنند. شما همچنین می‌توانید از دوره‌های آزمایشی رایگان که اکثر نرم‌افزارهای تجاری دارند، استفاده نمایید. در این صورت شانس استفاده از اپلیکیشن‌ها را به مدت ۳۰ روز یا بیشتر خواهید داشت تا بتوانید تصمیم بگیرید که آیا به آن‌ها نیاز دارید یا خیر.

۷-  استفاده از اپ‌های موبایل

اپ‌های موبایل فرصت‌هایی را برای رسیدن به بهره‌وری و سودآوری فراهم می‌سازند.اپ‌های موجود در دستگاه‌های موبایل به مالکین کسب و کارهای کوچک کمک می‌کنند تا در زمان صرفه‌جویی کنند، هزینه‌ها را کاهش و درآمد و بهره‌وری را افزایش دهند، به شکل موثرتری کار کنند و خدمات بهتری را به مشتریان ارائه نمایند. در حقیقت، به نظر می‌رسد که برای هر کسب و کاری تقریباً یک اپ لازم باشد، و کارآفرینان از طریق نوآوری‌های سریعی که در فناوری‌های موبایل صورت می‌گیرند می‌توانند به سرعت به این راهکارها دسترسی پیدا کنند.      

 ترفندهای مدیریت هزینه!۱۰ ترفند هوشمندانه برای صرفه‌جویی در هزینه‌ها
   
۸-  تلفن خود را ویپ (VoIP) کنید

تلفن همچنان جزء اصلی یک شرکت موفق است. فناوری‌های جدید، گزینه‌های جدید و همچنین پتانسیلی برای کاهش چشمگیر هزینه‌ها برای کارآفرینان ارائه می‌دهند. رقابت هم هزینه‌های خط تلفن و هم هزینه‌های مکالمات راه‌ دور را پایین می‌آورد. بهبود گسترده‌ای که در سرویس VoIP ( انتقال صدا در بستر شبکه IP) صورت گرفته، جایگزین مشخصی را برای کسب و کارهای استارتاپ ارائه می‌دهد و همچنین موجب کاهش هزینه‌ها می‌گردد.

۹- به دنبال  تخفیف‌ها و کسور مالیاتی باشید

برای یک کارآفرین مهم است بداند که از چه نوع کسور یا تخفیف‌های مالیاتی می‌تواند برخوردار شود. بقیه تخفیف‌ها ممکن است شامل: سرویس اینترنت، اشتراک مجله صنعتی، لیست تماس‌های ایمیل، کلاس‌ها و آموزش‌های ارائه شده در جهت ارتقاء دانش صنعتی باشند.

 ترفندهای مدیریت هزینه!۱۰ ترفند هوشمندانه برای صرفه‌جویی در هزینه‌ها
۱۰- تعداد کارمندان خود را محدود نگاه دارید

داشتن کارمندان اضافی همیشه می‌تواند به هزینه و پول بیشتر ختم شود.  مدیریت منابع انسانی چیزی است که اکثر آدم‌ها از سر و کار داشتن با آن مشگل دارند، بخصوص کسانی که جدید هستند.مسیر موفقیت، معمولاً شامل استخدام کارمندان کمتر در حد نیاز است تا مدیریت کارها و وظایف روزانه به نحو بهتری صورت بگیرد. شاید هم معنی آن این است که کارهای اضافی را باید خودتان انجام دهید، اما پولی که از بابت این اضافه کاری  صرفه جویی می‌کنید، می‌تواند بسیار ارزشمند باشد.


منبع: برترینها

هفت تصمیم اساسی برای ایجاد دگرگونی دیجیتال

این روزها که تکنولوژی‌های دیجیتال تمام جنبه‌های زندگی ما را تحت‌تاثیر قرار داده‌اند، مدیر بودن، ریسک بزرگی به نظر می‌رسد، به‌خصوص اگر مدیر ارشد اجرایی یک سازمان بزرگ باشید.

هفت تصمیم اساسی برای ایجاد دگرگونی دیجیتال

شما باید تحت هر شرایطی، حتی در اوج نبود اطمینان، نسبت به ایجاد تحولات متعهد باشید و به جای توسعه کسب‌وکار، آن را دگرگون کنید. 
 
به گزارش دنیای اقتصاد، این روزها که تکنولوژی‌های دیجیتال تمام جنبه‌های زندگی ما را تحت‌تاثیر قرار داده‌اند، مدیر بودن، ریسک بزرگی به نظر می‌رسد، به‌خصوص اگر مدیر ارشد اجرایی یک سازمان بزرگ باشید.

شما می‌دانید که برای همسو شدن با تحولات، باید اقداماتی انجام دهید اما نمی‌دانید چگونه و از کجا شروع کنید. ایجاد دگرگونی دیجیتال، شرط‌بندی نیست که آن را به شانس بسپارید.

شما باید تحت هر شرایطی، حتی در اوج نبود اطمینان، نسبت به ایجاد تحولات متعهد باشید و به جای توسعه کسب‌وکار، آن را دگرگون کنید. بسیاری از اقداماتی که تاکنون در جهت ایجاد دگرگونی‌های دیجیتال صورت گرفته، بیشتر بر حاشیه سود سازمان‌ها تاثیر داشته‌اند.

کارگاه‌های نوآوری و اپلیکیشن‌ها برای آموزش کارکنان مفیدند و حتی می‌توانند سودآوری سازمان را افزایش دهند. اما چنین اقداماتی نمی‌توانند کسب‌وکارهای بزرگ را متحول کنند.

بدون ایجاد تغییر در حوزه‌های کلیدی، مثل ارزش پیشنهادی، مردم، فرآیندها و تکنولوژی‌هایی که شریان حیاتی کسب‌وکار هستند، هرگونه اقدامی برای ایجاد دگرگونی‌های دیجیتال، تنها در کوتاه‌مدت موثر خواهد بود و حکم درمان موقتی را خواهند داشت.
 
بازسازی کسب‌وکار (Reinvention) جسارت می‌خواهد. اما جسور بودن به معنای بی‌گدار به آب زدن نیست. برای بازسازی دیجیتالی، مدیر ارشد اجرایی باید بتواند در شرایط سخت تصمیم‌گیری کند و تمامی جوانبی را که در ظاهر مهم یا در اولویت نیستند، در نظر بگیرد.

با این وجود، اگر بدانید کدام تصمیمات در اولویت‌اند و چگونه می‌توانید آنها را به اجرا درآورید، می‌توانید اطمینان حاصل کنید که اقدامات شما در جهت دگرگونی دیجیتال موفقیت‌آمیز خواهد بود.
 
این تصمیمات در چهار مرحله و در قالب یک برنامه موفق به اجرا در می‌آیند:
 

  •     کشف جاه‌طلبی کسب‌وکار بر اساس دگرگونی ارزش‌ها (جاه‌طلبی کسب‌وکار یکی از ارزش‌های اصلی و محرک‌های موفقیت یک کسب‌وکار است)
  •     طراحی یک برنامه دگرگونی با هدف سودآوری و ایجاد یک تجربه بهتر برای مشتری
  •     اعمال تغییرات با کمک شبکه‌ای از شرکا
  •     کاهش ریسک و ضررهای مالی فرآیندهای دگرگونی و افزایش احتمال موفقیت

 
در هر یک از این مراحل، مدیر ارشد اجرایی وظایف بسیاری بر عهده دارد، مثل مدل‌سازی رفتارهای جدید، ایجاد تغییر در فرهنگ سازمانی و اجرای استراتژی. اما کدام‌یک از این اقدامات در اولویت هستند و چگونه به اجرا در می‌آیند؟ تجربه سال‌ها مطالعه روی ده‌ها سازمان به ما نشان داده است که هنگام ایجاد دگرگونی‌های دیجیتال، هفت تصمیم اساسی بر سایر تصمیمات اولویت دارند. این تصمیمات از این قرارند:
 
تصمیم اول: کسب‌وکار من به کدام سو می‌رود؟
در عرصه کسب‌وکار، کمتر تصمیمی به اندازه تصمیم‌گیری درباره مسیر کسب‌وکار، مهم و تعیین‌کننده است. هرچند تصمیم‌گیری درباره مسیر استراتژیک، طاقت‌فرسا و دشوار به نظر می‌رسد، اما بسیاری از ما مدیران حق انتخابی نداریم؛ چرا که همه ما کمابیش در معرض تحولات ناشی از تکنولوژی قرار گرفته‌ایم که ممکن است بقای کسب‌وکار ما را به مخاطره بیندازند.

با کمک داده‌ها، علم تجزیه‌و‌تحلیل و چارچوبی منظم برای بررسی تمام گزینه‌ها، می‌توانید فرآیند تصمیم‌گیری خود را ساختارمند کنید. برای شروع، به شما توصیه می‌کنیم که گزارش‌های تحلیلی مربوط به بازار را که براساس داده‌های مالی سازمان‌های بزرگ تهیه شده‌اند، دریافت و مطالعه کنید. تحلیلی که می‌خوانید باید پویا و آینده‌نگر باشد و نویسنده آن، درک درستی از تحولاتی که تکنولوژی‌های دیجیتال در آینده ایجاد خواهند کرد، داشته باشد. تقریبا تمام نوآوری‌های دیجیتالی که مشاهده کرده‌ایم، برای ایجاد دگرگونی در تجربه مشتری، از داده‌ها و اهرم «اتصال»استفاده کرده‌اند.

حالا مشتری این امکان را دارد که برای تعامل با کسب‌وکارها روش‌های جدید را امتحان کند. این نوآوری، علاوه‌بر سهولت در برقراری ارتباط، به شما کمک می‌کند تا هنگام تصمیم‌گیری همه احتمالات را در نظر داشته باشید. مدیران همچنین می‌توانند با مطالعه رویکردهای نوآوران عرصه دیجیتال، پذیرش ذهن خود را افزایش داده و از زوایای جدید به مسائل نگاه کنند.
 
هرچند تجزیه‌و‌تحلیل مهم است؛ اما نمی‌تواند جایگزین قوه تخیل شود. «سی اس لوئیس»، نویسنده ایرلندی، خیال‌پردازی را در مقابل استدلال عقلی قرار می‌دهد و آن را ابزاری مهم برای درک معنا می‌داند. مدیران ارشد اجرایی نیز باید از قوه تخیل خود بهره ببرند. یکی از رویکردها این است که صنعت خود را در حالتی که کاملا دیجیتالی شده است تصور کنید.

در اغلب اوقات، برای آنکه بتوانید روش‌های جدید ارائه خدمات به مشتریان در آینده را شناسایی کنید، به یک جهش خلاقانه نیاز دارید. جهش خلاقانه همان لحظه‌ای است که ایده‌های جدید به ذهن خطور می‌کنند.

به اعتقاد من و همکارانم، هکاتون‌ها (Hackaton) و گردهمایی‌های بیست و چهار ساعته که با حضور مدیران ارشد برگزار می‌شوند برای تشویق مدیران به شکستن حصارهای فکری و پذیرش ایده‌های جدید بسیار موثرند.

یکی از بهترین نمونه‌ها، شرکت جنرال الکتریک است که تحولات آینده را مجسم کرده، سپس نسبت به این تحولات واکنش نشان داده است. «جف ایملت»، مدیر ارشد اجرایی این سازمان در این رابطه می‌گوید: «وقتی به ۱۰ یا ۲۰ سال آینده نگاه می‌کنم، ارزش‌هایی را می‌بینم که امروز وجود خارجی ندارند، همان‌گونه که ۲۰ سال پیش، سهام اینترنتی معنایی نداشت درحالی‌که امروز، این سهام در ارزش‌گذاری سهام S&P 500 نقش مهمی دارد.»

آنها بر اساس این چشم‌انداز، برنامه GE Digital را به مرحله اجرا درآوردند. از دیگر ابتکارات این شرکت، طراحی پلت‌فرم Predix است. این سیستم مبتنی بر رایانش ابری از همه طراحان نرم‌افزار دعوت می‌کند تا با کمک داده‌های این شرکت، اپلیکیشن‌های جدید بسازند.
 
تصمیم دوم: چه کسی باید این اقدامات را رهبری کند؟
ایجاد دگرگونی در سازمان، مسوولیتی نیست که آن را به دیگران واگذار کنید و خودتان را کنار بکشید. به‌عنوان مدیر ارشد اجرایی سازمان باید این اقدامات را رهبری کنید. اما به تنهایی از عهده این مسوولیت بزرگ بر نمی‌آیید. درست مثل رهبر ارکستر، مدیر ارشد اجرایی مسوولیت هدایت و راهنمایی را بر عهده دارد.

اما وظایف روزانه و اجرای روز‌به‌روز پروژه بر عهده سایر مدیران است. بنابراین، یکی از تصمیمات مهمی که مدیر ارشد اجرایی باید اتخاذ کند، انتخاب مجریان پروژه، بر اساس مهارت‌های مورد نیاز است.یکی از مهم‌ترین معیارهای انتخاب، مهارت و دانش در حوزه دیجیتال است. به همین علت است که برخی مدیران ارشد اجرایی برای اجرای دگرگونی دیجیتال، ابتدا سراغ مدیران ارشد دیجیتال می‌روند. اما این تصمیم‌گیری، تنها به انتخاب مدیر ارشد دیجیتال محدود نمی‌شود.

شما باید علاوه‌بر انتخاب اعضای گروه، هر فرد را در جایگاه مناسب قرار دهید تا تغییرات به درستی پیش بروند. از آنجا که تحولات دیجیتالی بر همه جنبه‌های کسب‌وکار تاثیر می‌گذارد و هماهنگی میان همه واحدها لازم است، باید مدیران اجرایی تمامی واحدها در رهبری این اقدامات سهیم باشند.

تیم شما باید طیف وسیعی از افراد را شامل شود، از افرادی که دارای چشم‌انداز هستند تا مدیران باسابقه سطوح ارشد که با سازوکارهای کسب‌وکار آشنا هستند و افرادی که در حوزه «مدیریت تغییر» تخصص دارند. همچنین، باید رهبرانی را انتخاب کنید که ارزش‌های کلیدی حاکم بر یک فرهنگ دیجیتال را در اولویت قرار می‌دهند: مشتری‌محوری، نگرش تعاملی و ریسک‌پذیری.

نیازی نیست که تیم شما بزرگ باشد. مادامی که اعضای تیم، مهارت‌های لازم را دارا هستند، مانعی ندارد اگر تیم کوچک باشد. «هوارد شولتز»، مدیر شرکت استارباکس، برای ایجاد دگرگونی دیجیتالی و اجرای طرح پرداخت با موبایل، از دو تن از همکارانش، یعنی مدیر ارشد دیجیتال و مدیر ارشد فناوری شرکت کمک گرفت. در یکی از شرکت‌های مشهور تولید نیرو در اروپا نیز، تیم رهبری دگرگونی‌های دیجیتال متشکل از سه نفر است، مدیر ارشد عملیاتی، مدیر ارشد بازاریابی و مدیر ارشد فروش.
 
تصمیم سوم: چگونه این ایده را به صاحبان سهام بفروشم؟
لازمه ایجاد هر تغییری، توضیح درباره چشم‌اندازها و پاسخ به این سوال است که «چرا ایجاد این تغییر لازم است؟» بنابراین به‌عنوان مدیر ارشد اجرایی باید تصمیم بگیرید که «چه بگویید»، «چگونه» بگویید و «تا چه مدت». یکی از رویکردها این است که برنامه دگرگونی را مانند یک محصول، تبلیغ و برندسازی کنید.

وقتی «آنجلا آرنتس» مدیریت ارشد اجرایی شرکت «بِربری» را پذیرفت، کمپینی راه‌اندازی کرد که اجرای آن، گامی بلند به سوی دیجیتالی شدن و نشان‌دهنده جاه‌طلبی و جسارت او بود. در سال ۲۰۱۴، مدیر ارشد اجرایی شرکت ING Group چشم‌انداز خود را معرفی کرد و نام آن را «به آینده فکر کنید، حالا اقدام کنید» گذاشت.

هدف او خلق یک تجربه متفاوت برای مشتریان از طریق ایجاد نوآوری و بهره‌گیری از علم تجزیه‌و‌تحلیل بود. در پایان سال ۲۰۱۶، او چشم‌انداز خود را به‌روزرسانی و بر بانکداری همراه تمرکز کرد. اینکه در چه زمانی و با چه کسانی از چشم‌انداز خود صحبت کنید بسیار مهم است. به‌عنوان مدیر ارشد اجرایی باید ابتدا بکوشید تا موافقت افراد بانفوذ خارج و داخل سازمان را جلب کنید.

سپس وارد شبکه‌های ارتباطی آنها شوید. همچنین باید «روحیه کمپین» را در خود تقویت کنید یعنی بتوانید پیام خود را به شکلی مختصر، شفاف، مستمر و از طریق کانال‌های مرتبط به مخاطبان برسانید. وقتی برنامه‌های دگرگونی دیجیتالی را آغاز می‌کنید، اتخاذ یک رویکرد بلندمدت و توجیه و متقاعدسازی صاحبان سهام به شما کمک می‌کند تا در برابر فشارها دوام آورید و به اهداف کوتاه‌مدت دست یابید.
 
تصمیم چهارم: کسب‌وکار من در اکوسیستم دیجیتال چه جایگاهی دارد؟
کسب‌وکارهای نوپا قادرند شرکت‌های قدیمی‌تر را به چالش بکشند؛ چرا که در اکوسیستم دیجیتال، منابع فراوان و ارزانند. به‌عنوان مدیران ارشد اجرایی می‌توانید از این فرصت به نفع کسب‌وکار خود استفاده کنید.

شما باید تصمیم بگیرید که: «از میان مهارت‌ها، قابلیت‌ها و تکنولوژی‌های موجود در اکوسیستم، کدام‌ها در راستای استراتژی‌های من هستند؟ تا چه حد می‌توانم به ارتباطاتم تکیه کنم و چگونه به آنها شکل دهم؟» برای آنکه تصمیم درستی بگیرید، باید بدانید که چگونه از دارایی‌های ارزشمند سازمان، مثل ارتباطات با مشتریان یا داده‌ها محافظت کنید. «مایکل بوش»، مدیر ارشد اجرایی «تالیا» بزرگ‌ترین کتابفروشی زنجیره‌ای آلمان، پیش از ارائه کتاب‌های دیجیتال، زنجیره تامین، یعنی تمامی فعالیت‌ها، منابع، افراد و سایر عواملی را که در عرضه کتاب نقش داشتند مورد ارزیابی قرار داد.

سپس شبکه ارتباطات خود را با سایر کتابفروشان گسترش داد و همکاری خود را با شرکت «دویچه تله‌کام» برای دریافت تکنولوژی‌های لازم و توزیع دیجیتالی محصولات آغاز کرد. او هرگز توافقی را که به جدایی تالیا از مشتریان منجر می‌شد امضا نمی‌کرد؛ چرا که ارتباط با مشتری، ارزش‌ محوری سازمان بود.

تصمیم پنجم: در دوران دگرگونی، چگونه تصمیم بگیرم؟
همان‌گونه که «مایک تایسون» بوکسور مشهور آمریکایی می‌گوید: «همه یک برنامه دارند تا وقتی که مشتی به دهان آنها بخورد.» حتی اگر برنامه دگرگونی شما به بهترین نحو طراحی شده باشد، باز هم ممکن است با اتفاقات غیرمنتظره روبه‌رو شوید.

برای روبه‌رو شدن با این حقیقت، مدیر ارشد اجرایی و تیم مدیریت باید قوانین و مقرراتی را برای تقسیم مجدد وظایف و رفع این مشکلات اجتناب‌ناپذیر وضع کنند. برای ارزیابی اینکه آیا برنامه دگرگونی در مسیر درست قرار دارد، باید به‌طور مستمر، دست‌کم هفته‌ای یک بار با تیم رهبران جلساتی تشکیل دهید و در صورت لزوم، تغییراتی در نحوه اجرای برنامه ایجاد کنید.

شاید هفته‌ای یک بار به نظرتان زیاد باشد، اما یک ساعت در هفته، تنها یک یا ۲ درصد زمانی است که مدیر ارشد اجرایی در سازمان می‌گذراند. چالش اصلی اینجاست که این زمان را به برنامه دگرگونی اختصاص دهید و به آن پایبند باشید.

برای آنکه بتوانید این رویکرد را به اجرا درآورید، به ابزاری نیاز دارید که داده‌ها را به صورت گرافیکی نمایش دهد تا بتوانید روند پیشرفت را براساس معیارهای کلیدی دنبال کنید. این ابزارها در اصطلاح «داشبورد» نام دارند. دگرگونی دیجیتال یک فرآیند بلندمدت است، بنابراین، معیارهای سنتی، مثل بازگشت سرمایه (ROI) ممکن است برای سنجش آن مناسب نباشند و شما را گمراه کنند. برای ارزیابی روند پیشرفت و موفقیت برنامه، می‌توانید از معیارهای جدیدتری مثل اندازه‌گیری «سطح مشارکت دیجیتال» استفاده کنید.
 
تصمیم ششم: چگونه منابع مالی را به سرعت و به‌طور مستمر به اجرای برنامه اختصاص دهم؟
یکی از اهرم‌های کلیدی برای هدایت دگرگونی دیجیتال، اختصاص منابع مالی است. اینکه منابع به درستی مصرف شوند، کافی نیست؛ چرا که اختصاص صحیح منابع، یکی از تصمیمات روزمره شما به‌عنوان یک مدیر است. باید تصمیم بگیرید که فرآیند اختصاص منابع چگونه و با چه سرعتی پیش برود.

تحقیقات ما نشان می‌دهد که ایجاد دگرگونی‌های دیجیتال در سازمان نیازمند صرف هزینه‌های عملیاتی و سرمایه‌ای است. شما و تیم رهبری باید به فرآیند دگرگونی به‌عنوان یک «سرمایه‌گذاری خطرپذیر» نگاه کنید و روند پیشرفت آن را از نزدیک دنبال کنید. اگر پروژه‌ای شما را به اهدافتان نزدیک نکرد، آن را متوقف و هزینه‌های آن را صرف پروژه‌هایی کنید که موثر بوده‌اند.

به این منظور باید فرآیند بودجه‌بندی را سرعت بخشید. در شرکت‌های بزرگ، بودجه‌بندی معمولا سالانه انجام می‌شود. اما طی دگرگونی دیجیتال، باید بودجه‌بندی‌ها را در بازه‌های زمانی کوتاه‌تری انجام دهید؛ مثلا هر چهار ماه یک بار یا حتی ماهی یک بار.
 
تصمیم هفتم: چه کاری را در چه زمانی انجام دهم؟
بیش از ۷۰ درصد برنامه‌های دگرگونی دیجیتال شکست می‌خورند. هرچند اجرای نکاتی که در این مقاله ذکر شدند به موفقیت شما کمک می‌کنند، اما فقدان موفقیت‌های کوچک و کوتاه‌مدت ممکن است به شکست شما منجر شود.

به این منظور باید ترتیبی بدهید تا پروژه‌های شما در کوتاه‌مدت به موفقیت برسند و در سودآوری، کاهش هزینه‌ها و سرمایه‌گذاری مجدد تاثیر داشته باشند. برای سازماندهی موثر، به معیارهایی شفاف برای اندازه‌گیری سود یا ضررهای احتمالی نیاز دارید.

این معیارها می‌توانند این موارد را شامل شوند: سنجش سود برآورد شده، زمان مورد نیاز برای رسیدن به سود، سرمایه‌های مورد نیاز و عواملی که بر کل فرآیند دگرگونی تاثیر می‌گذارند. دگرگونی یک فرآیند به هم پیوسته است؛ پس باید اثر انباشته اجرای آن را همواره زیر نظر داشته باشید. این روزها دیجیتالی شدن، بزرگ‌ترین چالش پیش روی مدیران ارشد اجرایی است و تصمیماتی که اتخاذ می‌کنند، شکست یا موفقیت کسب‌وکار آنها را رقم می‌زند.


منبع: فرادید

سندروم‌های مخرب کارکنان که هیچ رئیسی تحمل آن را ندارد

برای یک کارآفرین، داشتن نیروی کار هم می‌تواند بزرگ‌ترین نعمت زندگی کاری او به‌شمار آید و هم بزرگ‌ترین مانع هستیِ او.

سندروم‌های مخرب کارکنان که هیچ رئیسی تحمل آن را ندارد

در کل سه «سندروم» وجود دارد که بدون شک شما را از کارکنان گریزان می‌کند.
در اینجا اشاره می‌کنیم که چگونه آنها را تشخیص دهید و چرا هرگز نباید با
آنها کنار بیایید. 
 
به گزارش دنیای اقتصاد، برای یک کارآفرین، داشتن نیروی کار هم می‌تواند بزرگ‌ترین نعمت زندگی کاری او به‌شمار آید و هم بزرگ‌ترین مانع هستیِ او.

اکثر تصمیمات ما در خلال گسترش کسب و کارها، حول این محور است که برای چه کارهایی باید کارمند استخدام کنیم، چه افرادی را باید استخدام کنیم و چگونه باید ضمن خدمت به کارکنان، پاداش اعطا کرده و آنها را مدیریت و ترغیب به‌کار کنیم.

در کل سه «سندروم» وجود دارد که بدون شک شما را از کارکنان گریزان می‌کند. در اینجا اشاره می‌کنیم که چگونه آنها را تشخیص دهید و چرا هرگز نباید با آنها کنار بیایید.
 
۱- سندروم «این وظیفه من نیست»
احتمالا با این سندروم آشنایی دارید. آیا تا به حال رفتار «صاریغ» را دیده‌اید؟ صاریغ حیوانی است که رفتار دفاعی عجیبی دارد. زمانی که این حیوان مورد تهدید قرار بگیرد خود را به مردن زده و با بوی بدی که از خود متصاعد می‌کند، وانمود می‌‌کند حیوانی مرده با جسدی متعفن است و به این وسیله حیوانات تهدیدکننده را از خود دور می‌کند.

مثلی در مورد این حیوان وجود دارد که می‌گوید رفتار صاریغ ممکن است در محل زندگی‌اش جواب دهد، اما اگر بخواهد این کار را در وسط یک جاده انجام دهد، خواهد مرد. تقریبا همه با چنین الگوی رفتاری آشنا هستیم، زیرا همه این تجربه را داشته‌ایم یا کارکنانی را می‌شناسیم که بسیار مصمم بوده‌اند افراد ساد‌ه‌لوحی به نظر نرسند که هر وظیفه‌ای که رسما در حوزه کاری آنها نمی‌گنجد را انجام دهند یا زمانی که از آنها سوال می‌شود چرا در رفع یک اشتباه یا شرایط فاجعه بار تلاشی نکرده‌اند، به نوعی پاسخ دهند که «این وظیفه من نیست».

تصور کنید اگر هیچ‌یک از کارکنان شما هیچ‌یک از کارهایی که حقیقتا وظیفه آنها نبود را انجام نمی‌دادند، چه اتفاقی می‌افتاد؟ هر زمان که یکی از کارکنان شما در مرخصی است یا به‌دلیل بیماری سر کار نیامده، ماشین به خوبی روغن کاری شده شما دچار اختلال خواهد شد. در این صورت، حجم کاری بیش از انتظار یا بحرانی در پروژه، می‌تواند باعث شود از نظر روحی به هم بریزید و در نهایت دچار سردرگمی شوید.

در این صورت با مشکلی بزرگ مواجه خواهید شد. اگر نمی‌توانید این نگرش کارکنانتان را تحمل کنید، بنابراین تاب تحمل این را نخواهید داشت که یکی از آنها از جمله «این وظیفه من نیست» به عنوان دلیلی برای اجتناب از انجام مسوولیت‌ها و وظایف، استفاده کند.
 
۲- سندروم «این وظیفه من است، در آن دخالت نکن»
ما اغلب این سندروم را با ویژگی تحسین برانگیز «مسوولیت کاری را پذیرفتن»، اشتباه می‌گیریم. این فوق‌العاده است اگر کسی را دارید که مسوولیت پیامد یک وظیفه یا پروژه را می‌پذیرد، اما وقتی آنقدر در این مورد زیاده‌روی می‌کند که به هیچ فرد دیگری حتی اجازه کمک نمی‌دهد، خود و تیم را در بن بستی گیر می‌اندازد.

وقتی می‌دانید به دنبال چه هستید، آنچه باید به آن توجه داشته باشید این است که دیگر افراد تیم به پیامدهایی که این فرد «مسوولیتش را بر عهده گرفته»، کمکی نمی‌کنند. وی همچنین اغلب اعتراض خواهد کرد که دیگر افراد تیم، کارها را با استانداردی که مد نظر اوست اجرا نمی‌کنند. این دوباره چیزی است که ما اغلب آن را با ویژگی مثبت «ذهنیت کمالگرا» اشتباه می‌گیریم؛ اینکه عده‌‌ای نتایجی که عده دیگر برای کسب آن تلاش می‌کنند را خراب می‌‌کنند. زمانی که این نگرش را به جای میل به کسب نتایج برتر، نوعی انحصار طلبی ببینید، درمی‌یابید که این نگرش تا چه حد می‌تواند افراد تیم را از پیشرفت و ترقی، باز ‌دارد.

همچنین می‌توانید پسرفت در فرآیند کاری یا افت سیستم‌های خود را شاهد باشید، چرا که این فرد هرگز پذیرای آنها نبوده است. حتی متوجه خواهید شد که تا چه حد به این فرد وابسته هستید و این فرد چقدر دانش و مهارت را صرفا در انحصار خود درآورده است.

در نهایت مجبور هستید این رفتار او را که در برابر تمامی پیشنهادهای کمک، مقاومت می‌کند، برای همیشه پایان دهید، مگر اینکه بخواهید همواره گروگان قدرت طلبی او باشید.
 
۳- سندروم «خدای من، این یک بحران است، اما مشکلی نیست من حلش کردم»
این سندروم را «من شوالیه سفید هستم» نیز می‌نامند. وقتی کارمندی با این طرز فکر دارید، روزهای کسل کننده کمی خواهید داشت، زیرا هر روز مملو از ماجراها و شوک‌هایی خواهد بود که به دست او رقم خورده‌اند و احتمالا نام او را در فهرست افرادی که باید هر روز از آنها قدردانی کنید، خواهید یافت؛ زیرا هر چالشی که پیش آید، الهه نجاتش او خواهد بود.

اما وقتی بیشتر توجه می‌کنید، در می‌یابید این گونه افراد شبیه آتش نشانان قهرمانی هستند که تدریجا به فردی بدل می‌شوند که به‌طور عمدی ایجاد حریق می‌کند. آنها به اینکه به عنوان فردی شناخته شوند که در بحران خود را به خطر می‌اندازند، اعتیاد دارند؛ بحرانی که خود آنها به آتش آن دامن زده‌اند تا مطمئن شوند صحنه‌ای برای قدرت‌نمایی وجود دارد.

این مساله ممکن است به صورت این شایعه درآید که او تیم خود را برای مساله‌ای که عمدتا بی‌اهمیت است، دچار تشویش و نگرانی می‌کند. یا حتی ممکن است این کار وجهه خرابکاری و کارشکنی جدی‌تری به خود بگیرد.

بهای داشتن افرادی از این دست در تیم، امری بدیهی است. حتی اگر آنها هر روز را به خیر بگذرانند، اما افزایش تنش و کاهش بهره‌وری، اثرات مخربی همراه خواهد داشت. به خاطر داشته باشید رفتارهای مربوط به این نوع «سندروم‌ها»، به ندرت محصول ذهنیتی هوشیار هستند و می‌توان گفت هرگز نیت بدی در پس این‌گونه رفتارها نهفته نیست. این امکان وجود دارد که بتوان با هدایت کافی، این سندروم‌ها را مهار کرد، این رفتارها را اصلاح کرد و این ذهنیت را به ذهنیت حمایت و همکاری تیمی سوق داد.

اما اگر اجازه دهید که هر یک از این سندروم‌ها در تیم شما جای گیرد، به‌زودی متوجه خواهید شد که این ذهنیت در کل فرهنگ تیمی شما رخنه کرده و روحیه تیمی را به زوال کشیده، بهره‌وری را از کسب و کار شما بیرون رانده و موجب دردسرهایی برای شما شده است.


منبع: فرادید

چرا باید ادب و تعارف را از ایمیل های فروش خود کنار بگذارید

هدف از ارسال ایمیل های فروش، آغاز یک گفتگو است. شما می خواهید علاقه مخاطب خود را تحریک کنید و آنقدر منفعت و ارزش در پیشنهاد خود نشان بدهید که خواننده چاره ای جز استفاده از دکمه reply یا پاسخ نداشته باشد. در عین حال، وقتی که پشت میز می نشینید تا یک cold email یا ایمیل سرد بنویسید، غالباً نمی دانید که چه باید بگویید. با وجود اینکه ایمیل های سرد به اندازه تماس سرد (cold call) در دل شما آشوب به راه نمی اندازند، اما احتمالاً حضور نطلبیده و بی دعوت در اینباکس مخاطب همزمان با تلاش برای متقاعدکردن وی برای اینکه وقتش تلف نخواهد شد حس عجیبی را ایجاد می کند. بنابراین، احتمالاً به نشان دادن ادب و استفاده از تعارفاتی مانند «حال شما چطور است؟» یا «امیدوارم مزاحم نشده باشم» متوسل می شوید تا حس غریب و ناخوشایند خود و احتمالاً طرف مقابل را کمتر کنید. اما آیا از این طریق تاثیر کار شما بیشتر می شود؟ در این مطلب از مبحث آموزش فروش با ما همراه باشید تا به پاسخ به این سوال و ذکر ۴ نکته در همین رابطه بپردازیم.

مسأله این است که ادب بیش از حد و تعارف در ایمیل های سرد به شانس شما برای دریافت پاسخ لطمه می زند. تکه پاره کردن تعارف و به رخ کشیدن ادب تان علاوه بر تلف کردن وقت ارزشمند خواننده ایمیل، فریاد می زند که شما می خواهید چیزی را بفروشید.

هیچ کس دوست ندارد که کسی به او چیزی بفروشد، اما همه خرید را دوست دارند. به محض اینکه خواننده متوجه شود که شما سعی می کنید تا چیزی را به او بفروشید، کار تمام است. به همین دلیل به جای «فروش» باید لحن و محتوای خود را روی «ارائه منفعت و ارزش» متمرکز کنید.

مودب نباشید، با ملاحظه باشید

در حالیکه لحن مودبانه می تواند در زندگی بسیار کارساز باشد، اما در دنیای ایمیل، عموماً خبر از آن می دهد که شما از خواننده درخواستی دارید.

این سناریو را در ذهن خود مجسم کنید: شما دچار سردرد وحشتناکی شده اید، عجله دارید و می خواهید یک بسته قرص ایبوپروفن بخرید. هنگامی که به داروخانه می رسید، اولین فروشنده ای که می بینید از شما می پرسد «سلام، حال شما چطوره؟» و در ادامه به شرح یک پیشنهاد ویژه می پردازد که مختص آن روز است. نتیجه چه خواهد شد؟ با سرعت هرچه تمام تر از آن مکالمه یک طرفه فرار می کنید.

سپس یک فروشنده دیگر می بیند که سراسیمه هستید و انگار که به دنبال چیزی می گردید. او به طرف شما می آید و می گوید: «سلام، چیزی لازم داری؟ می تونم کمکت کنم؟»

در حالیکه اولین دستیار فروش ظاهراً مودب تر است، اما به نظر می رسد که بیش از نیازهای شما، به اهداف خود در رابطه با فروش اهمیت می دهد. از طرف دیگر، دومین فروشنده با پرسیدن سوالی که بر اساس رفتار شما مطرح می کند، از خود همدلی نشان می دهد و به شما سود می رساند.

چگونه می توانید در ایمیل های خود مانند دومین فروشنده به نظر برسید؟

فرض کنیم که شما خدماتی را ارائه می کنید که به شرکت ها کمک می کند تا مشکلات نرم افزاری را سریع تر تشخیص داده و برطرف کنند. به جای آنکه چند خط را صرف سلام و احوالپرسی و تعارف کنید و پس از آن در چند پاراگراف به توضیح این بپردازید که چه کسی هستید، چرا با طرف مقابل ارتباط برقرار کرده اید و حتی خدماتی که ارائه می کنید چیست، روی منافعی که ارائه می کنید تمرکز کنید.

مثلا می توانید اینطور شروع کنید: «سلام مهران، چندبار تا به حال برای پیدا کردن عیب و ایرادهای کدنویسی دچار دردسر شده ای؟» از این طریق و با بیان فوری ارزش آفرینی خود، توجه خواننده را جلب می کنید.

کلمات حشو و زائد را حذف کنید

در حالیکه حشویات و تعارفات فقط فضای محدود ایمیل شما را اشغال کرده و وقت ارزشمند مخاطب را تلف می کنند، از لحن صریح و دقیق حرفه ای گری و تمایل فروشنده به کارآمدی و بهره وری هرچه بیشتر می بارد و به این وسیله، احتمال متقاعدشدن کاربر به پاسخگویی به درخواست شما بیشتر می شود.

از آنجایی که سریع به سراغ اصل مطلب رفتن می تواند حس ناخوشایندی را ایجاد کند، یک روش برای طبیعی تر شدن کلام این است که به جای عبارات مودبانه و تعارف، روی تمایلات و نیازهای مشتری بالقوه خود تمرکز کنید. به عبارت دیگر، اعتماد به نفس توأم با فروتنی خود را با محوریت بخشیدن به مخاطب تان نشان دهید.

با بیان مستقیم و واضح ارزش واقعی محصول یا خدمات خود ثابت کنید که به خود و محصول یا خدمات تان اعتماد دارید. به سمت لاف زدن نروید، بلکه به تایید اجتماعی (Social proof) و چیزی تکیه کنید که ارزش آنچه که ارائه می کنید را اثبات می کند، مثلاً: «من با یک استراتژی مشابه به شرکت الف و شرکت ب کمک کردم تا میزان پاسخدهی ایمیل های خود را تا ۷۵ درصد افزایش بدهند.»

ایمیل خود را برای یک «انسان» بنویسید

به مکالماتی فکر کنید که به رابطه های معناداری در زندگی شما تبدیل شده اند. آیا دلیل اینکه آن رابطه ها اهمیت پیدا کرده اند، ادب طرف مقابل بوده است؟ یا اینکه به این خاطر بوده که وی از دید شما جالب به نظر رسیده یا چیزی را به زندگی تان اضافه کرده است؟

هنگامی که ایمیل سرد بعدی را می نویسید، آن گفتگوها و تعاملات را در ذهن داشته باشید. کسی که با وی ارتباط برقرار خواهید کرد یک انسان و دارای تمایلات انسانی است و باید به او انگیزه بدهید تا به ایمیل شما واکنش نشان بدهد.

به جای آنکه تلاش کنید تا از شدت ضربه ایمیل احتمالاً ناخواسته خود با عباراتی نظیر «امیدوارم ناراحت نشوید»، «امیدوارم وقت تان را نگرفته باشم»، «اگر مزاحم شدم عذرخواهی می کنم» و سایر عبارات بیش از حد مودبانه کم کنید، به مخاطب خود نشان بدهید که چیز ارزشمندی برای ارائه دارید. به علاوه، از لحنی استفاده کنید که خیلی کتابی نباشد و به لحن یک گفتگو نزدیک باشد.

تصور کنید که فروشنده یک ابزار مدیریت پروژه هستید که با استفاده از gamification یا بازی وار سازی، بهره وری تیمی را افزایش می دهد. شما با یک مشتری ایده آل برای اولین بار ملاقات می کنید و فقط چند دقیقه وقت دارید. برای تحریک حس کنجکاوی وی به نحوی که از شما اطلاعات بیشتری بخواهد چه می کنید؟

می توانید چیزی مثل این بگویید: «من می تونم نکته ای رو ذکر کنم که می تونه ارتباط تیمی رو تقویت کنه و کارآمدی رو افزایش بده و در عین حال، باعث رشد روحیه تیم هم میشه.» همین برنامه را در ایمیل خود پیاده کنید.

دست به کار شوید

با کمی تمایل برای کنارگذاشتن تعارفات و عدم زیاده روی در رعایت ادب، نوشتن ایمیل های تاثیرگذار کار چندان دشواری نخواهد بود. لزومی ندارد که یک نویسنده حرفه ای باشید؛ فقط باید ارزش واقعی محصول یا خدمات خود را درک کنید و آن ارزش را به وضوح و اختصار به طرف مقابل انتقال بدهید.

به این فکر کنید که چه چیزی برای مشتری هدف شما اهمیت دارد و محصول شما چگونه می تواند آن را پوشش بدهد. از این طریق می توانید گفتگو را آغاز کنید.

آیا موقعیتی را به یاد می آورید که توجه کمتر به مناسبات و تعارفات به فروش محصول یا خدمات شما کمک کرده باشد؟ لطفا ایده ها و دیدگاه های خود در رابطه با آموزش های فروش را در بخش نظرات با ما در میان بگذارید.


منبع: گویا آی‌تی

تاثیر مدیریت شبکه‌های اجتماعی در موفقیت

امروزه مدیریت شبکه‌های اجتماعی روند رو به رشدی در توسعه کسب و کارها دارد. علت این رشد سریع آن است که مدیریت صحیح شبکه‌های اجتماعی به سرعت، نتایج حاصل از بازاریابی را بهبود می‌بخشد. مدیریت شبکه‌های اجتماعی به صاحبان کسب و کار کمک می‌کند تا مخاطبان بیشتری جذب کنند و پیام‌هایی مناسب با سلیقه مخاطبان را منتشر کنند. تنها در این صورت است که یک کسب و کار از طریق شبکه‌های اجتماعی، به نتایج مثبت دست می‌یابد. ذز ادامه این مطلب ابتدا مفهوم عبارت “مدیریت شبکه‌های اجتماعی” را شرح می‌دهیم. در مرحله بعدی به اهمیت این موضوع خواهیم پرداخت.

مفهوم مدیریت شبکه‌های اجتماعی

همه شما با شبکه‌های اجتماعی آشنایی دارید. مدیریت شبکه‌های اجتماعی روشی است که با استفاده از آن می‌توان فعالیت‌های رسانه‌های اجتماعی یک برند را به خوبی حفظ و به روز رسانی کرد. امروزه شرکت‌های بسیاری از یک تیم برای مدیریت شبکه‌های اجتماعی خود استفاده می‌کنند.

این تیم ابزارهای مورد نیاز برای به روز نگه داشتن شبکه اجتماعی را نیز در اختیار دارند و به شکلی کاملا تخصصی به مدیریت این رسانه‌ها می‌پردازند. مدیریت شبکه‌های اجتماعی به گسترش ارتباطات نیز کمک می کند. پست‌های منتشر شده کسب و کارها را در فضای مجازی زمانبندی می‌کند، سوالات مخاطبان را پاسخ می‌دهد و اطلاعات مناسب را در اختیار مشتریان قرار می‌دهد تا آنها بتوانند به بهترین شکل ممکن از خدمات این کسب و کار استفاده کنند. همه این عوامل در کنار هم باعث موفقیت یک کسب و کار می شوند.

 تاثیر مدیریت شبکه‌های اجتماعی در موفقیت
اهمیت مدیریت شبکه‌های اجتماعی

مدیریت شبکه‌های اجتماعی به دلایل زیادی از اهمیت بالایی برخوردار است. میزان و نحوه فعالیت یک برند در شبکه‌های اجتماعی نشانگر توجه مدیر به کسب و کار است. از این رو هرچه فعالیت بهتری در شبکه‌های اجتماعی داشته باشید، افراد بیشتری با برند شما آشنا می‌شوند. به عنوان مثال ممکن است یک مشتری از خدمات شما ناراضی باشد و آن را در شبکه‌های اجتماعی مطرح کند. در این صورت اگر به عنوان یک برند مسئولیت‌پذیر مورد را پیگیری کنید و پاسخگوی سوالات این مشتری باشید، می‌توانید از گسترش نارضایتی جلوگیری کنید.

صاحبان کسب و کار با حضور فعال در شبکه‌های اجتماعی می توانند اطلاعات بیشتری را در مورد صنعت، نیاز مشتریان و فعالیت رقیبانشان به دست آورند. زیرا از طریق شبکه‌های اجتماعی می‌توانید با نظرات مثبت و منفی کاربران در مورد برند شما و یا برند رقیبانتان بیشتر آشنا شوید.

لازم به ذکر است که امروزه با استفاده از بازاریابی دیجیتال می‌توانید محبوبیت و اعتبار شرکت خودتان را افزایش دهید و مشتریان احتمالی را به سمت خود بکشانید. ذکر این نکته لازم است که فعالیت پیوسته در شبکه‌های اجتماعی و به روز رسانی پیوسته مطالب بسیار سخت است. بدین منظور شما باید از روش‌های مختلف تولید محتوا استفاده کنید که این امر نیز مستلزم زمان و انرژی زیادی است.

همچنین شما باید تمامی شبکه‌های اجتماعی را مدیریت کنید و تمام مطالبی را که در مورد برند شما نوشته می‌شود را مطالعه کنید. این امر به مدیریت بهتر و موثرتر رسانه‌های اجتماعی کمک زیادی خواهد کرد. یکی از وظایف مهمی که در مدیریت شبکه‌های اجتماعی باید مورد توجه قرار گیرد، شناسایی مشتریان احتمالی و برقراری ارتباط با آن‌ها است. یکی از روش‌های برقراری ارتباط نیز ارسال ایمیل است.

تاثیر مدیریت شبکه‌های اجتماعی در موفقیت

نکته مهم این است که اگر مدیریت شبکه‌های اجتماعی به درستی صورت نگیرد، بازاریابی دیجیتالی کسب و کارها نتیجه مثبتی در پی نخواهد داشت.

در ادامه به صورت تقسیم‌بندی شده، نقش مدیریت را در شبکه‌های اجتماعی بیان می‌کنیم:

۱) تولید محتوا

آشنایی افراد با یک برند مخصوص و وفادار ماندن به آن، تصادفی نیست. مدیریت شبکه‌های اجتماعی به منظور اجرای کمپین‌ها و تولید محتوای متناسب با کسب و کار مربوطه انجام می‌شود. هر چه تعداد بازدیدها از صفحه شخصی یک برند بیشتر باشد، مشتری احتمالی بیشتری نیز با آن آشنا خواهد شد. بنابراین تولید محتوای مناسب برای شبکه‌های اجتماعی یکی از مهم‌ترین نکاتی است که همواره باید مورد توجه قرار گیرد.

۲) ایجاد یک نام تجاری مشخص

شبکه‌های اجتماعی بسیار متنوع هستند و روز به روز نیز بر تعداد آن‌ها افزوده می‌شود. بنابراین اگر از یک نام تجاری مشخص با یک طراحی ثابت استفاده شود، امکان فعالیت در حوزه‌های بیشتری فراهم می‌شود. در نتیجه بازاریابی سودمندتر خواهد بود.

۳) مدیریت موثر جوامع آنلاین

کسب و کاری که در شبکه‌های اجتماعی فعالیت می‌کند، می‌تواند توجه جوامع آنلاین بسیاری را به سمت خود جذب کند. افرادی که صفحه شخصی یک شرکت را دنبال می‌کنند، احتمال بیشتری دارد که نسبت به محصول این شرکت وفادار بمانند.

۴) بهینه سازی موتور جستجو (SEO)

مدیران شبکه‌های اجتماعی این امکان را فراهم می‌کنند که محتوای منتشر شده درباره کسب و کار، به راحتی در موتورهای جستجو قابل دستیابی باشند. این امر برای یک کسب و کار بسیار حیاتی است.

۵) سنجش میزان موفقیت کمپین‌ها

این اندازه‌گیری بخش مهمی از فعالیت‌های شبکه‌های اجتماعی را شامل می‌شوند. مدیران شبکه‌های اجتماعی آمار بازدید از شبکه‌های اجتماعی را محاسبه می‌کنند. همچنین می‌توانند ویژگی‌ها و عادات رفتاری این بازدیدکنندگان را مطالعه کنند. از این رو به کمک این اطلاعات می‌توانند میزان موفقیت کمپین‌های مختلف را ارزیابی کنند.

۶) رتبه بندی شبکه‌های اجتماعی

چشم انداز شبکه‌های اجتماعی همواره در حال تغییر و توسعه است. ممکن است یک شبکه اجتماعی امروز محبوبیت بالایی داشته باشد ولی مدتی بعد از محبوبیت آن کاسته شود. از این رو در مدیریت شبکه‌های اجتماعی باید این آمارها را پیش بینی کرد و اقدامات متناسب را نسبت به آن انجام داد.


منبع: برترینها

همه چیز ممکنه، فقط کافیه بهایش را بپردازید

شما می توانید یاد بگیرید، همه چیز داشته باشید، یا هر چیزی که می خواهید باشید، به شرطی که حاضر باشید بهایش را بپردازید.

شما می توانید در مدتی کوتاه میلیونر شوید.

شما می توانید در هر موضوعی یک کارشناس واقعی باشید.

شما می توانید مالک یک کسب و کار موفق باشید.

شما می توانید درک عمیق معنوی داشته باشید.

شما می توانید در مسابقات مردان آهنین شرکت کنید.

 همه چیز ممکنه، فقط کافیه بهایش را بپردازید

شما می توانید یک فرد همدل و عاشق باشید.

شما می توانید با همکاران کسب و کار، مربیان، شریک زندگی خود، و سایر افرادی که الهام بخش شما هستند روابط زیبا و معنی دار داشته باشید.

شما می توانید همان کسی باشید که از خودتان انتظار دارید.

شما می توانید همان طور که می خواهید زندگی کنید، این شما هستید که به زندگی معنی می بخشید.

ولی باید بهای همه ی اینها را بپردازید

شما باید واقعا تصمیم بگیرید. اگر سعی می کنید به همه جا سرک بکشید به جایی نخواهید رسید. اگر می خواهید همه کس باشید، هیچ وقت کسی نخواهید شد.

شما باید انتخاب کنید که می خواهید چه کاری انجام دهید و می خواهید چه کسی باشید.

شما باید به خاطر چندین مسئله مهم، از تعداد زیادی موارد بی اهمیت چشم پوشی نمایید.

شما باید به خاطر تعدادی از بهترین گزینه ها، از انبوهی از گزینه های خوبی که پیش روی تان است چشم پوشی کنید.

شما باید ذهن و وقت خود را مدیریت کنید.

شما نمی توانید در پشت رویاهای خود پنهان شده و به توجیه زندگی ادامه دهید.

شما باید واقعا خواستار آن باشید، زیرا وقتی اقدام کنید، دیگر هیچ چیز قادر نخواهد بود شما را از داشتن آن منع نماید.شما باید عادت های بد خود را ترک کنید.

شما باید مجددا اولویت های خود را تنظیم نمایید.

شما باید بیشتر “نه” بگویید.

شما هر روز باید ابتدا کارهایی را انجام دهید که در اولویت اول هستند.

شما باید بهای چیزی را که می خواهید بپردازید

اگر حاضر باشید بها بپردازید، می توانید هر چیزی که می خواهید داشته باشید.

به جای پریشانی، بر یادگیری تمرکز کنید.

احتمالا هر روز باید تعداد زیادی فعالیت تکراری که فایده ای هم برای تان ندارند انجام دهید. شما باید این فعالیت ها را از زندگی خود حذف کنید. آنها را در گذشته خود رها کرده و آینده تان را با فعالیت هایی که شما را به

جایگاه دلخواه تان می رسانند پر کنید.

 همه چیز ممکنه، فقط کافیه بهایش را بپردازید

همه چیز ممکنه فقط کافیه بهایش را بپردازیدوقتی ۵ دقیقه وقت اضافه داشته باشید چه کار می کنید؟ آیا خودتان را سرگرم کرده و حواس تان را پرت می کنید؟ یا قدر وقت تان را می دانید؟

وقتی با عزیزان تان هستید، آیا مدام سرتان در موبایل تان است یا قدر با هم بودن را می دانید؟

آیا جدی هستید یا هنوز مطمئن نیستید؟

آیا واقعا آن را می خواهید یا هنوز مطمئن نیستید؟

آیا یک قدم در ۲۰ جهت بر می دارید یا ۲۰ قدم در یک جهت؟

امروز چند ساعت از وقت تان به هدر رفته است؟ قدر چند ساعت را دانسته و کار مفید کرده اید؟

واقعا به دنبال چه هستید؟

آیا تمایل دارید بهای چیزی را که می خواهید بپردازید؟

هیچ چیز در زندگی رایگان نیست، به خصوص وقت تان. هر چیزی هزینه ای دارد و هزینه ی زمان خیلی زیاد است. شما حتی یک ثانیه هم نمی توانید به عقب برگردید.

می توانید هدف دار زندگی کنید. می توانید وقت خود را صرف چیزهای باارزش کنید. می توانید همان کسی باشید که می خواهید. حتی بعد از موفقیت هم می توانید به پیشرفت و تکامل ادامه دهید. ولی بها باید پرداخته شود. نمی توانید تقلب کنید.

اگر بخواهید آن در دسترس شماست. ولی باید انتخابش کنید.


منبع: برترینها

معرفی ۱۵ کسب و کار برتر و پرسود دنیا

مهارت در سر و کله زدن با اعداد می تواند برای راه اندازی یک کسب و کار پر سود بسیار مفید باشد حسابداری و امور مالیاتی با ۱۸.۴٪ سود بالاترین جایگاه را در لیست پر سود ترین کسب و کار هاست.

پس از آن مشاوره ی املاک با ۱۵.۳٪ ، وکالت با ۱۴.۵٪ و مطب های پزشکی با ۱۳٪ در این لیست قرار دارند. یک سرویس مجموعه تحلیلگر مالی که حاشیه ی سود بیش از ۱۶۰۰۰ کسب و کار کوچک را (که درآمدشان کمتر از ۱۰ میلیون دلار است) در ماه های سپتامبر ۲۰۱۴ تا آگست ۲۰۱۴ بررسی کرده است. میانگین سود این کسب و کار ها در این زمان ۷.۲٪ بوده است.

چه چیز موجب سود دهی این کسب و کار هاست؟ اول اینکه آن ها بر اساس سرمایه ی انسانی گردانده می شوند.

جنا ویور، تحلیلگر sagework می گوید: بسیار معمول است که سرویس های صنعتی در لیست سودده ترین کسب و کار های موجود پیدا شوند چرا که هزینه ی غیر تولیدی و هزینه ی ابتدایی کمی دارند. شما می توانید بسیاری از این کسب و کارها را در خانه ی خود شروع کنید.

البته سودآوری مهم ترین دغدغه ی یک کار آفرین نیست، دیگر دغدغه ها شامل این است که آیا کسب و کار با مهارت های وی مطابق است؟ چه تمرینات و مجوزهایی برای این کسب و کار لازم است؟ و کسب و کار در برابر یک عقب نشینی و پسرفت چگونه عمل خواهد کرد؟ تمام این ها برای شروع لازم و ضروریست.

اینجا لیستی از ۱۵ تا از پر سود ترین کسب و کار ها و حاشیه ی سود آن ها را برایتان آورده ایم:

‫ حسابداری، امور مالیاتی، کتابداری و سرویس های شرکتی ۱۸.۴٪

صنعت حسابداری همواره در صدر جدول ماست. مهم نیست وضعیت اقتصادی تا چه حد خراب باشد، همه به یک حسابدار نیاز دارند. این صنعت هزینه های غیر تولیدی پایین و مشتریان همیشگی دارد.

معرفی ۱۵ کسب و کار برتر سود ده دنیا

 مدیریت شرکت ها و موسسات بازرگانی ۱۵.۵٪

این صنعت تنها به یک دفتر شخصی کوچک وابسته به بانک ها و هلدینگ ها احتیاج دارد. چند تا از معروف ترین هلدینگ ها عبارتند از Berlkshire Hathaway و Icahn Enterprises‪.

 معرفی ۱۵ کسب و کار برتر سود ده دنیا
کسب و کار دفاتر مشاوره املاک ۱۵.۱۹٪

با اینکه بازار کار مشاوران املاک به سلامت اقتصاد جامعه بستگی دارد، مشاوران املاک به هزینه ی راه اندازی پایینی نیاز دارند و تمام آنچه که شما برای شروع کار خود به آن احتیاج دارید، چند کارمند مشاوره املاک و یک مجوز کارگزاری است.

معرفی ۱۵ کسب و کار برتر سود ده دنیا

 اجاره ی خودرو و تجهیزات سفری ۱۴.۵۵٪

با اقتصاد در حال رشد، مردم ممکن است بیشتر از خودرو های اجاره ای و سرویس هایی مانند Zipcar و Hertz استفاده کنند.

 معرفی ۱۵ کسب و کار برتر سود ده دنیا

 وکالت ۱۴.۴۸٪

هر کسی که تا به حال یک وکیل استخدام کرده می داند که آن ها ارزان نیستند. وکالت همانند حسابداری از هزینه ی تولیدی پایینی برخوردار است. هرچند این کسب و کار نه تنها وکلا بلکه کارمندان اسناد رسمی، افسران توافق و برخی از مشاوران املاک را نیز شامل می شود.

معرفی ۱۵ کسب و کار برتر سود ده دنیا

 دندانپزشکی ۱۴.۴۱٪

دندانپزشکی همانند پزشکی از تیمار بیماران سود می برد و در حالی که تجهیزات پزشکی می تواند بسیار گران باشد، این مهارت می تواند همزمان به چند بیمار در حال خدمات دهی باشد و همچنین بسیار درآمد زاست است.

معرفی ۱۵ کسب و کار برتر سود ده دنیا

 تولید، انتقال و پخش برق ۱۴.۰۲٪

کمپانی های کوچک و خصوصی ای که علاوه بر تامین برق روزانه ی شما با انرژی هیدروالکتریکی و خورشیدی و اتمی هم سروکار دارد.

 معرفی ۱۵ کسب و کار برتر سود ده دنیا
 اجاره دهی ۱۴.۰۱٪

صاحبان املاک نشان داده اند که درآمد حاصل از اجاره دادن زمین های مسکونی و غیر مسکونی بیشتر از مخارج خرید آنها است.

 معرفی ۱۵ کسب و کار برتر سود ده دنیا

مراکز کاروری های سلامتی ۱۳.۳٪

این مقوله بسیار مشابه به پزشکی ست. طرح سرشماری ای میان متخصصان کایروپراکتیک و اپتومتریک و بیماری های روانی و پدیاتریس هاست.

معرفی ۱۵ کسب و کار برتر سود ده دنیا

 مطب های پزشکی ۱۳.۰۱٪

برای پزشک شدن شما به سال ها تحصیل و تمرین، مدرک و راهی برای پرداخت وام دانشجوییتان احتیاج دارید. هرچند پزشکان نیاز بسیار کمی به هزینه های تولیدی دارند و همیشه مشتریان زیادی برای آن ها در دسترس است.

معرفی ۱۵ کسب و کار برتر سود ده دنیا

 اجاره ی تجهیزات صنعتی و تبلیغاتی ۱۲.۵۸٪

اجاره دادن کار سودده ای است. این کسب و کار هم تماما اجاره ی تجهیزات تبلیغاتی و صنعتی است.

معرفی ۱۵ کسب و کار برتر سود ده دنیا

 سازمان های خیریه ۱۲.۴۱٪

به یاد داشته باشید که یک سازمان غیر سود ده لزوما هدفش این نیست که سود دهی نداشته باشد، بلکه بسته به این است که درآمد خود را میان جه کسانی تقسیم کند. به جای اینکه سود خود را میان سهام داران تقسیم کند تمام آن صرف اهداف بشر دوستانه خواهد شد.

معرفی ۱۵ کسب و کار برتر سود ده دنیا

 مدیریت و مشاور خدمات تکنیکی و علمی ۱۲.۰۵٪

تعدادی از کسب و کار هایی که مشمول این دسته می شوند عبارتند از مدیریت ها یا مشاورانی شامل منابع انسانی، مشکلات بازاریابی یا زیست محیطی.

معرفی ۱۵ کسب و کار برتر سود ده دنیا

سرویس های متخصص طراحی ۱۱.۴٪

کسب و کار کوچکی که در طراحی داخلی، صنعتی و گرافیکی تخصص دارد. چرا که عملکرد کسب و کارها با طراحی آن ها گره خورده است.

معرفی ۱۵ کسب و کار برتر سود ده دنیا

دفاتر سرویس های اداری

این کسب و کار های اداری ساقه ی اصلی کسب و کار ها در سراسر صنعت هستند (از صنعت خوراکی گرفته تا مطب های دکتر) و سرویس روزانه ی اداری را تامین می کنند. از جمله نگهداری رکورد ها و برنامه های اقتصادی و اداره ی دخل و خرج.

معرفی ۱۵ کسب و کار برتر سود ده دنیا


منبع: برترینها

۶ ویژگی فروشندگان موفق

ما در دنیای بی رحمی زندگی می کنیم. انسانهای معمولی هیچ گاه به فهرست افرادی که در یادها می مانند یا در گفتگوهای روزمره از نام آنها سخن به میان می آید راه پیدا نمی کنند. ما فقط آنهایی را می شناسیم و نام شان را به خاطر می آوریم که در کاری که انجام می دهند، سرآمد هستند. انسانهایی که سرآمد دیگران می شوند در برخی از خصوصیات مشترک هستند و فروشندگان برتر نیز از این قاعده مستثنی نیستند. ما در این مطلب از سلسله مباحث آموزش فروش به بیان بارزترین ویژگیهایی می پردازیم که تقریباً در تمامی فروشندگان موفق وجود دارند. (در لابلای این مطلب به برخی آمار و ارقام سودمند در همین رابطه نیز اشاره می کنیم.)

  1. فروشندگان موفق روی ایجاد رابطه تمرکز می کنند

مشتریان اعتقاد دارند که عوامل فروش تا ۸۸ درصد نسبت به محصول آگاهی دارند که این رقم در مورد تخصص آنها نسبت به کسب و کار، تنها ۲۴ درصد است.

به همین سادگی: آیا حاضرید از غریبه ای که در خیابان به سمت شما می آید محصول یا خدماتی را خریداری کنید؟ حتی شاید محصولی که ارائه می کند خارق العاده باشد، اما باز هم تردید خواهید داشت و البته حق هم دارید. حقیقت این است که ما به ندرت نسبت به محصول یا خدمات بدبین می شویم. غالباً فردی که با وی تعامل می کنیم است که تبدیل به دلیل ما برای تصمیم گیری می شود.

فروشندگان برتر حداقل ۶ ساعت در هفته از لینکدین استفاده می کنند

پیش از آنکه برای اولین بار با یک مشتری ملاقات کنید، باید روی ایجاد حس تفاهم با وی تمرکز کنید. در اینجا باید به موارد متعددی توجه داشته باشید. اولین مورد، استفاده از رسانه های اجتماعی برای به دست آوردن یک درک کلی از فرد مورد نظر و انجام تحقیق درباره سازمانی است که وی نماینده آن است. لینکدین پلتفورم خوبی برای این کار است، در عین حال در دنیای امروز که دنیای مارکتینگ نوین و شفافیت سازمانی است، با یک جستجوی کوچک در اینترنت می توانید اطلاعات فراوانی را در مورد شرکت ها و سازمان های مختلف به دست بیاورید. پس از آنکه گزینه هایی که با آن مشتری بالقوه در پیش رو دارید را پیدا کردید، باید با فرد مورد نظر تماس بگیرید و با رعایت ادب و احترام و اخلاق حرفه ای و بدون اینکه سمج به نظر برسید به مبحث فروش وارد شوید.

  1. آنها به جای محصولات و خدمات، راهکار ارائه می دهند

۷۰ درصد از مردم بخاطر حل مسائل و مشکلات خود نسبت به خرید اقدام می کنند و تنها ۳۰ درصد از آنها برای به دست آوردن یک کالا آن را خریداری می کنند.

یک نماینده فروش خارق العاده، محصولات یا خدمات نمی فروشد؛ او راهکار می فروشد. فروشندگان خوب خیلی زود به این درک می رسند که خودشان یا دستاوردهایشان در فروش اهمیتی ندارد، آنچه که اهمیت دارد مشتری است. یک فروشنده شایسته همیشه به مشتری کمک می کند تا نیازهای خود را با محصولات شرکت برآورده کند. فروشندگان ماهر، توانمندی فوق العاده ای در تحت تاثیر قرار دادن افکار مشتری دارند؛ البته نه با سماجت و تحمیل، بلکه به روشی که متقاعدکننده است و به نهایی سازی (closing) فروش منجر می شود. اینگونه افراد، حلّال مسائل و راهکارساز هستند. هدف آنها به جای آنکه تحقق آمار و ارقام مورد انتظار شرکت باشد این است که به مردم کمک کنند تا چیزی که نیاز دارند را پیدا کنند. این دسته از فروشندگان برای درک مقتضیات دقیق به سوالاتی که به صورت بالقوه تهدیدکننده به نظر می رسند متوسل نمی شوند. آنها پس از خلق حس تفاهم با مشتری از سوالات سنجیده و پایان باز استفاده می کنند، مِن جمله؛ «نظرت در مورد این راهکار چیه؟» یا «اگر امکانش وجود داشت، چه ویژگیهایی رو به این راهکار اضافه می کردی؟»

  1. آنها از نطق های معمول برای معرفی محصول فراتر می روند

پس از معرفی کالا یا خدمات، ۶۳ درصد از حضّار روایت و داستانی که بیان شده را به خاطر می سپارند و فقط ۵ درصد آمار و ارقام را به یاد می آورند.

یک فروشنده معمولی پیوسته از یک سبک تکراری برای معرفی محصول استفاده می کند، اما یک فروشنده فوق العاده هر نطق معرفی را به نحوی سفارشی می کند تا با نیازها و خواسته های منحصر به فرد خریدار تطبیق پیدا کند. فروشندگان برجسته به محض اینکه از انتظارات مشتری اطلاع پیدا می کنند، سبک و سیاق معرفی محصول را جرح و تعدیل می کنند. چنانچه یک مشتری فقط به بخشی از راهکار نیاز داشته باشد، با صحبت درباره کلیت محصول کار را برای مشتری پیچیده نمی کنند، بلکه فقط به بیان همان ویژگیها و مزایایی بسنده می کنند که نقش آنها برای آن مشتری خاص برجسته تر به نظر می رسد. آنها فرآیند معرفی را مختصر می کنند تا اهدافی که آنها را به نهایی سازی فروش نزدیک تر می کند تحقق پیدا کند.

  1. آنها از عبارات و اصطلاحات تخصصی حوزه فعالیت خود استفاده نمی کنند

یکی از بهترین روش ها برای فراری دادن و طرد مشتری، استفاده از اصطلاحات استاندارد مختص متخصصان یک حوزه در میان معرفی یا گفتگو است. دست زدن به چنین اقدامی حاکی از تلاش فروشنده برای خودنمایی و نشان دادن دانش خود درباره آن حوزه است و می تواند نظر مشتری بالقوه را (به سمت و سوی منفی) عوض کند. فروشندگان برتر از زبان و کلام ساده استفاده کرده و اطمینان پیدا می کنند که خریدار گیج نشده است. این مورد در حوزه های تکنولوژی و نرم افزار که امکان استفاده از اصطلاحات فنی می تواند پتانسیل یک مکالمه خوب و سازنده را از میان بردارد بیشتر مصداق دارد. کلمات و جملات باید به زبانی ادا شوند که مشتری مایل به شنیدن آن است و آنها را درک می کند.

  1. آنها معنی واقعی یک معامله را درک می کنند

یک فروشنده خوب می داند که معامله تا زمانی که نهایی و قطعی نشده معامله یا داد و ستد به حساب نمی آید. بسیاری از مشتریان وقت زیادی را با نماینده فروش می گذرانند، با این حال، با دریافت انبوهی از پاسخ های متنوع یا بخاطر تردیدها و ابهامات شان دوباره به فروشنده حواله داده می شوند. این فرآیند، احتمال همکاری را کمتر کرده یا به درازا می کشاند. وقوع این مراجعات به این معنی است که فروش نهایی نشده است. فروشندگان برتر بهانه تراشی نمی کنند. تلاش برای انداختن تقصیرها به گردن دیگران در دنیای فروش بسیار رایج است، اما بهترین فروشندگان مسئولیت کار خود را بر عهده می گیرند و با استفاده از چنین تاکتیک هایی در صدد فرار از سرزنش عوامل بالادستی بر نمی آیند. آنها می دانند که در فروش هیچ چیزی مهم تر از نهایی سازی یا closing نیست. به همین دلیل خودشان را جای مشتری می گذارند و تلاش می کنند تا خواسته وی را برآورده کنند.

  1. فروشندگان برتر همیشه پیگیری و یادآوری می کنند

۸۰ درصد از فروش هایی که به سرانجام می رسند پس از اولین گفتگو به ۵ تماس پیگیری نیاز دارند. ۴۴ درصد از عوامل فروش پس از اولین پیگیری دست از تلاش بر می دارند.

پیگیری و یادآوری یا follow-up از آن چیزی که انتظار می رود بسیار مهم تر است. یک یادآوری ساده می تواند درهای بسته را باز کرده و امکان گفتگو را مهیا کند. احتمال تبدیل شدن مشتریانی که برای دومین بار از یک کسب و کار خرید می کنند به مشتری دائمی و وفادار بیشتر است. حتی پس از آنکه یک فروش با موفقیت به سرانجام رسید، باید نسبت به وضعیت همکاری پیگیری و یادآوری مستمر انجام بگیرد تا مشتری احساس کند که فروشنده قدرش را می داند و برای وی ارزش قائل است.

۹۱ درصد از مشتریان می گویند که مشکلی با ارجاع دیگران ندارند، اما فقط ۱۱ درصد از فروشندگان از مشتریان درخواست می کنند تا دوستان و آشنایان خود را به آنها ارجاع بدهند.

ایجاد حس تفاهم می تواند دروازه های ارجاع را نیز بگشاید، چرا که مشتریان راضی معمولاً کسب و کارهای خوب را به خانواده و دوستان خود معرفی و توصیه می کنند.

نظر شما چیست؟ آیا خصوصیات دیگری را نیز برای فروشندگان خوب سراغ دارید؟ لطفا نظرات و ایده های خود درباره مبحث آموزش فروش گویا آی تی را از طریق بخش دیدگاه ها در زیر مطالب با ما در میان بگذارید.


منبع: گویا آی‌تی

مشاغل جذاب، برای آنهایی که به دنبال پول هستند

روزنامه هفت صبح: بیزینس اینسایدر فهرستی از شغل هایی را منتشر کرده که رقابت بر سرشان زیاد است.

احتیاج به گفتن نیست که مشاغل پردرآمد همیشه محبوب ترند اما برخی مشاغل هستند که به نسبت بقیه رقابت بر سرشان بیشتر است. به گزارش بیزینس اینسایدر، یک تحلیلگر داده در مطالعات اخیرش متوجه شده مشاغلی وجود دارند که تعداد داوطلبان برای حضور در آنها خیلی بیشتر از موقعیت های شغلی آزاد است. برای پیدا کردن این مشاغل، آنها پایگاه های اطلاعاتی مربوط به همه مشاغل را بررسی کرده اند و به هزار شغل فعال رسیده اند که می توانید متقاضی استخدام در آنها باشید.

مشاغل زیر بیشترین رقابت بر سرشان بود چون عایدی شان در یک سال از ۱۰۰ هزار دلار هم بیشتر می شود.

۱) مدیر نوآوری و خلاقیت (Creative Manager)

 مشاغل جذاب، برای آنهایی که به دنبال پول هستند

مدیران نوآوری تیم هایی متشکل از طراحان خلاق را راهنمایی و هدایت می کنند.

میانگین پایه درآمد: سالانه ۱۱۲ هزار و ۲۰۰ دلار؛ تعداد جایگاه های آزاد: ۱۲۴۳

۲) مدیر تکنولوژی اطلاعات (IT Manager)

آنها بخش تکنولوژی اطلاعات سازمان ها را راه اندازی و مدیریت می کنند.

میانگین پایه درآمد: ۱۱۸ هزار دلار؛ تعداد جایگاه های آزاد: ۲۷۱۸

۳) پژوهشگر داده ها (Data Scientist)

آنها در علم داده ها به درجه استادی رسیده اند و داده های پیچیده دیجیتال را تحلیل و تفسیر می کنند. شبیه استفاده آماری از داده های یک سایت بخصوص در مواردی که به یک کسب و کار در تصمیم گیری هایش کمک می کند.

میانگین پایه درآمد: ۱۱۰ هزار دلار؛ تعداد جایگاه های آزاد: ۶۸۷۵

۴) مدیر زنجیره تامین (Supply Chain Manager)

مدیریت زنجیره تامین عبارت از فرآیند برنامه ریزی، اجرا و کنترل عملیات مرتبط با زنجیره تامین در بهینه ترین حالت ممکن، مدیریت زنجیره تامین دربرگیرنده تمامی جابجایی ها و ذخیره مواد اولیه، موجودی در حین کار و محصول تمام شده از نقطه شروع اولیه تا نقطه پایان مصرف است. آنها همگی با مدیریت تولیدات، خرید، انبار، پخش و خدمات پیش بینی مالی یا فعالیت هایی برای کم کردن هزینه ها و بهبود میزان دقت، مشتری، خدمات و امنیت را بر عهده دارند.

 مشاغل جذاب، برای آنهایی که به دنبال پول هستند
میانگین پایه درآمد: ۱۰۲ هزار دلار؛ تعداد جایگاه های آزاد: ۱۶۶۸

۵) داروفروش (Pharmacist)

نکته اینجاست که توضیحات نشان می دهد منظور اینجا کسی است که در داروخانه کار می کند و نه لزوما دکتر داروساز. به گزارش بیزینس اینسایدر، آنها داروهایی را که توسط پزشک یا انواع و اقسام طبیبان در نسخه ها تجویز شده توزیع می کنند و اطلاعات لازم را به بیماران درباره داروهای شان و نحوه مصرف آن می دهند.

میانگین پایه درآمد: ۱۲۰ هزار دلار؛ تعداد جایگاه های آزاد: ۴۲۱۳

۶) مدیر تدارکات (Procurement Manager)

مدیر تدارکات فعالیت های کارگران را برنامه ریزی، مدیریت و هماهنگ می کند و اطلاعات مربوط به آنها را ضبط می کند تا بتواند دستورهای خرید را برای تامین مصالح و خدمات صادر کند.

میانگین پایه درآمد: ۱۰۵ هزار دلار؛ تعداد جایگاه های آزاد: ۱۲۰۵

۷) مدیر مالی (Finance Manager)

مدیر مالی هدایت و هماهنگی بودجه های شرکت یا دپارتمان های آن را بر عهده دارد.

میانگین پایه درآمد: ۱۱۸ هزار دلار؛ تعداد جایگاه های آزاد: ۶۴۴۵

۸) متخصص علوم طبی (Medical Science Liaison)

متخصص علوم طبی با عموم مردم ارتباط برقرار می کند تا درباره فواید علمی محصولات دارویی به آنها اطلاعات بدهد.

 مشاغل جذاب، برای آنهایی که به دنبال پول هستند
میانگین پایه درآمد: ۱۴۰ هزار دلار؛ جایگاه های آزاد: ۱۳۷۳

۹) مدیر تولید (Product Manager)

مدیران تولید روی مراحل تولید محصولات نظارت و بازبینی دارند.

میانگین پایه درآمد: ۱۱۱ هزار دلار؛ جایگاه آزاد: ۱۷۷۳۱

۱۰) مدیریت مهندسی: (Engineering Manager)

آنها علم مهندسی و علم مدیریت را باید با هم ترکیب کنند. مدیران مهندسی سرپرست تیم های مهندسی هستند و هدایت و هماهنگی آنها را با هم بر عهده دارند.

پایه درآمد: ۱۴۵ هزار دلار؛ تعداد جایگاه های آزاد: ۵۲۶۳


منبع: برترینها

چگونه اعتماد دیگران را جلب کنیم؟

همه ما در زندگی‌مان با آدم‌هایی روبه‌رو شده‌ایم که واقعا غیرقابل اطمینان بوده‌اند. همچنان که سن‌مان بیشتر می‌شود توانایی‌مان برای تمرکز روی روابط سالم‌تر افزایش می‌یابد و ارمغان این آگاهی برای ما شادی بیشتر و به عقب راندن ناملایمت‌هاست.

در عین اینکه می‌توانید تا سر حد ممکن به بیرون کردن آدم‌های غیرقابل اعتماد از زمین زندگی‌تان ادامه بدهید، هنوز ممکن است با فردی رو‌به‌رو باشید که در مسیر مثبت‌اندیشی و رشدتان سنگ‌اندازی می‌کند و آن فرد کسی نیست جز خودتان.حاضر به اقرار آن باشید یا نه، ممکن است به اندازه‌ای که دوست دارید آدم قابل اعتمادی نباشید، اما قابل اعتماد بودن یکی از مهم‌ترین ارزش‌هایی است که می‌توانیم روی آن کار کنیم.

گرچه نمی‌توان یک‌شبه به این ویژگی دست پیدا کرد، اما کارهایی هست که می‌توانیم از امروز به شکلی متفاوت انجام بدهیم تا به مرور به آدمی قابل اعتماد، قابل اطمینان و پایبند به اصول تبدیل شویم.

جلب اعتماد دیگران 
قابل اتکا باشید

به حرف‌هایی که می‌زنید عمل کنید. کار ساده‌ای به نظر می‌رسد اما هنوز آدم‌های بسیاری هستند که انگار نمی‌توانند سر حرف‌شان بمانند.دوستی دارم که بارها قرار ملاقات‌هایی را تنظیم می‌کند که ظرف چند روز آنها را بر هم می‌زند و یا اصلا پیگیرشان نمی‌شود. از طرف دیگر تا به حال قرار ملاقات‌های فراوان ناکامی با دوستان دبیرستانمان گذاشته‌ایم که برخلاف توافق همگی آنها برای آمدن، هرگز همگی سر قرار حاضر نشده‌اند.برای من آزاردهنده است که هر بار بخواهم حدس بزنم آیا کسی قرار را بر هم خواهد زد یا نه.

مساله باید به این سادگی باشد که قراری گذاشته‌ایم پس همدیگر را ملاقات خواهیم کرد اما اغلب در رابطه با آدم‌های غیرقابل اتکا، ماجرا به این شکل پایان نمی‌گیرد.حالا می‌دانم که به تمام قرارهای این دوستم باید با دیده تردید نگاه کنم و به جای آن اگر قرار است برنامه‌ای واقعا عملی شود باید تکیه‌ام روی برنامه لحظه آخر باشد.اما این وضعیت بسیار ناکام‌کننده است. خیلی آسان‌تر بود اگر او به حرفی که گفته بود عمل می‌کرد. برای اینکه قابل اعتماد باشید باید به آنچه می‌گویید عمل کنید و قابل اتکا باشید.

صادق باشید

گاهی گفتن حقیقت و روراست بودن کار دشواری است. اما اگر قرار است آدم قابل اعتمادی باشید ضروری است که این‌طور رفتار کنید.

به قول‌ها، هرچند کوچک، وفا کنید

وقتی به کسی قولی می‌دهید، لازم است برای آن حرمت قائل شوید، مهم نیست که از نظر شما آن قول چقدر ناچیز بوده است. اگر قول داده‌اید که مسابقه ورزشی دوست‌تان را تماشا خواهید کرد، این کار را بکنید. حتی اگر حدس می‌زنید این کار به معنی تماشای دو ساعت از کسل‌کننده‌ترین بازی‌های ممکن باشد. باید به قولی که داده‌اید وفا کنید. فراموش نکنید که ممکن است همراهی شما بیش از آنچه فکر می‌کنید برای دوست‌تان مهم باشد.اگر کسی مساله محرمانه‌ای را با شما در میان گذاشت آن را برای دیگران آشکار نکنید.

به قول‌هایتان وفادار بمانید و اطلاعاتی را که با شما در میان گذاشته‌اند پیش خودتان نگه دارید. اگر عادت نداشته باشید که به محض دریافت اطلاعاتی که به شما سفارش کرده‌اند محرمانه نگهشان دارید، آنها را پخش نکنید آدم‌ها احترام فوق‌العاده‌ای برایتان قائل خواهند بود.اغلب اوقات آدم‌ها تنها می‌خواهند اطلاعات را به عنوان امانت به دیگری بسپرند تا احساس کنند با او ارتباط برقرار کرده‌اند. برای اینکه آدم قابل اعتمادتری باشید همان فرد قابل اطمینان و صادقی باشید که می‌تواند رازها را نگه دارد.

جلب اعتماد دیگران 
به اصولی پایبند باشید

آدم‌های قابل اعتماد اصول اخلاقی سفت‌وسختی دارند و پای این اصول می‌ایستند. اگر بین ارزش‌هایی که برایتان اهمیت دارند و ارزش‌هایی که اهمیت ندارند نوسان‌ کنید، به چشم دیگران آدم متقلب و غیرقابل ‌اعتمادی خواهید بود.برای مثال اگر از نظر شما وفاداری ارزش اخلاقی بسیار مهمی در یک انسان است، پس خودتان باید در عمل این وفاداری را نشان بدهید. اساسا، شما باید به اصولی که برای خود دارید عمل هم بکنید.

سخن‌چینی را کنار بگذارید

این پیشنهاد به قدر کافی شفاف است، اگر می‌خواهید آدم قابل اعتمادتری باشید بدگویی پشت سر آدم‌ها را متوقف کنید. ما دیگر کودکانی کم سن و سال نیستیم، اگر با کسی مشکلی دارید به اندازه کافی با فکر رفتار کنید که بتوانید رودررو هم با آنها صحبت کنید. اگر موضوع به آن مهمی نیست که بخواهید مستقیما با خود او صحبت کنید پس احتمالا از همان اول هم نباید با فرد دیگری این مساله را در میان می‌گذاشتید.سخن‌چینی منحصر به بدگویی پشت سر آدم‌ها نیست.

به طور کلی سخن‌چینی یعنی حرف زدن از اطلاعات بی‌فایده. چه اهمیتی دارد که همکارتان چند نوع رژیم را امتحان کرده و لاغر نشده است؟ این موضوعی نیست که بخواهید هنگام صرف ناهار به آن بپردازید. راستش را بخواهید عادت‌های غذایی همکار‌تان اصلا به شما ربطی ندارد.در عوض سعی کنید درباره موضوعی هوشمندانه صحبت کنید.

جلب اعتماد دیگران 
راهکارهای دیگر

علاوه بر موارد کلی‌تر که پیش‌تر به آن پرداختیم و می‌توان با تمرین آنها به آدم قابل اعتمادتری تبدیل شد راهکارهای جزئی‌تری نیز برای رسیدن به این منظور وجود دارد. برای مثال، اگر با آدم‌های خوب، زمان بیشتری بگذرانید احتمالش کمتر است که بخواهید کارهای آدم‌های غیرقابل اعتماد مانند سخن‌چینی یا شکستن قول‌هایتان را انجام بدهید، زیرا آدم‌هایی شما را احاطه کرده‌اند که این رفتارها را تحمل نمی‌کنند.

اگر با آدم‌های مثبتی رفت‌و‌آمد داشته باشید که آنها نیز قابل اعتماد و صادقند، با احتمال بیشتری رفتار شما به بازتابی از رفتار آنها تبدیل خواهد شد. مضاف بر این بفهمید که دیگران واقعا درباره شما چطور فکر می‌کنند. می‌توانید رک و راست از آدم‌های زندگی‌تان بپرسید شما را تا چه اندازه قابل اعتماد ارزیابی می‌کنند.

مراقب باشید چون ممکن است پاسخی صادقانه و در عین حال تند دریافت کنید. اما حتی اگر این اتفاق افتاد این بازخوردها را بپذیرید و با آن مخالفت نکنید. بهترین کاری که می‌توانیم انجام بدهیم درس‌گرفتن از اشتباهاتمان و تلاش برای ارتقای فردی است. با اینکه قابل اعتماد بودن به تلاش فراوان احتیاج دارد اما همان ویژگی‌ای است که آدم‌ها می‌خواهند در دیگری ببینند و تلاش می‌کنند که خودشان به آن دست پیدا کنند.ممکن است برای تبدیل شدن به آدمی قابل اعتماد و اطمینان به کمی زمان احتیاج داشته باشیم، اما وقتی آگاهانه در این راه قدم برداریم و ویژگی‌های آدم‌های قابل اعتماد را به خاطربسپاریم، به زودی به آدمی تبدیل خواهیم شد که برای همه افرادی که ما را می‌شناسند مورد احترام و اعتماد خواهیم بود.


منبع: برترینها