بازاریابی اینترنتیِ بد، چه پیامدهایی دارد؟

چگونه تلاش‌های ما در بازاریابی اینترنتی می‌تواند اینترنت را به بستری بهتر تبدیل کند؟

این روزها همه‌ی بازاریابان به اهمیت استفاده از استراتژی‌های بازاریابی اینترنتی پی برده‌اند و می‌دانند که برای رشد سریع باید از آن استفاده کنند. اما در کنار رشد شخصی باید به مسائل اجتماعی نیز توجه شود. در این مقاله به بررسی اشتباهات و یا مزایای بازاریابی اینترنتی که نقش مستقیمی بر جامعه دارند، از دیدگاه نویسنده کتاب Disrupted می‌پردازیم.

 هزینه‌های اجتماعی بازاریابی اینترنتی بد
نگاه به استراتژی‌های بازاریابی اینترنتی از دیدگاه مشتری

اگر تا به حال نام کتاب Disrupted را شنیده باشید، شاید بدانید این کتاب تجارب نویسنده آن در مورد روند کاری استارت آپ‌ها بر اساس سابقه کاری وی در بخش بازاریابی اینترنتی شرکت HubSpot است و می‌تواند شما را به خوبی از عواقب بازاریابی نامناسب اینترنتی آگاه کند.  در این کتاب، نویسنده شما را متقاعد می‌سازد که امر فروش و بازاریابی بیش از هر کار دیگری به خلاقیت و نوآوری نیاز دارد.

اما در قسمت‌هایی از این کتاب، نویسنده به نقش و تاثیر اینترنت می‌پردازد. قسمت‌هایی که او تجارب خود را در مورد وبلاگ نویسی بیان می‌کند و سپس در مورد اهمیت محتواهای منتشر شده صحبت می‌کند. یا از سوی دیگر در مورد حساب کاربری بازاریابان آنلاین خود که می‌توانند در یک فرآیند اتوماتیک به ارسال پیام به مشتری و ارتباط با او مشغول شوند تا از این طریق توجه و علاقه مشتریان را به محصولات خود جذب کنند.

استانداردهایی که امروزه در دنیای بازاریابی و فروش تعریف شده است، اشتراکات زیادی با کتاب Disrupted دارد. در دنیای امروزی که بازاریابی دهان به دهان و مشتریان راضی نقش مهمی در موفقیت و شکست یک برند در دنیای تجارت ایفا می‌کنند، رهبری نسل‌ها و مشتریان حرف اول را می‌زند؛ منظور از رهبری نسل‌ها و مردم اینست که بتوانید جوری مردم را تحت تاثیر قرار دهید که آن‌ها تمایل داشته باشند به ایمیل‌ها و پیام‌های شخصی شما توجه کرده و در مورد خرید محصولاتتان فکر کنند.

به عبارت دیگر، وقتی بازاریابی‌ها دهان به دهان باشد، موفقیت یک برند را فقط و فقط دو عامل مشخص می‌کند: میزان فروش و وفاداری مشتریان. در واقع امروزه تنها هدف یک شرکت نباید این باشد که یک مشتری را راضی کند تا پس از بازدید از محصولش آن را خریداری کند، بلکه باید جوری توجه مشتری را جلب کند که او دیگر به خرید این محصول از هیچ شرکت و برند دیگری فکر نکند.

مستقل از نوع کسب و کار شما، بازاریابی اینترنتی و به طور خاص بازاریابی از طریق شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌های ارتباط جمعی نقش مهمی در موفقیت شما دارد. برای موفقیت در این حوزه چند مرحله لازم و ضروری است.

مرحله اول این‌که شما بتوانید محتواهای جذاب و بسیار زیادی جمع آوری کنید تا بتوانید مشتریان را به صفحات خود جذب کنید. در قدم بعد، باید این محتواها را در قالب تبلیغات جذاب در اختیار مشتری قرار دهید. در قدم آخر باید بتوانید مشتریان را به فالوورهای خود تبدیل سازید تا هم بتوانید آن‌ها را در محتواهایی که در آینده به اشتراک می‌گذارید سهیم سازید هم از آن‌ها کمک بگیرید تا پست‌های شما را لایک کرده و آن را با دیگران نیز به اشتراک بگذارند.

اما آیا تا به حال از دید مشتریان خود به بازاریابی از طریق شبکه‌های اجتماعی و اینترنت نگاه کرده‌اید؟ مسلما دریافت ایمیل‌های مکرر از سوی یک برند برای مشتری جذاب نیست؛ در واقع می‌توان گفت صندوق ورودی ایمیل بسیاری از مشتریان مملوست از ایمیل‌های باز نشده و نخوانده. در مورد پست‌های تبلیغاتی فیس بوک و اینستاگرام نیز وضع به همین منوال است.

اینترنت؛ یک شمشیر دو لبه برای کسب‌وکارها

حقیقت امر اینست که استفاده از  اینترنت برای بازاریابی و تبلیغات یک شمشیر دو لبه است و به ازای بازاریابی نامناسب اینترنتی، شما موقعیت‌های زیادی را از دست خواهید داد. امروزه از طریق اینترنت، هر برند جذاب‌ترین بستر برقراری ارتباط در قرن اخیر را در اختیار دارد: بستری که نه تنها می‌تواند به انتشار محتوا بپردازد، بلکه می‌تواند به صورت آنلاین و در لحظه با مشتریان خود صحبت کند. این بستر به همه مشتریان اجازه می‌دهد صدایشان را به گوش دیگران برسانند. هم‌چنین، به فروشندگان اجازه می‌دهد تا برای ایده‌های خلاقانه خود به دنبال روش مناسب بگردند و در آخر نیز بتوانند از کار خود دفاع کنند.

همان‌طور که بسیاری از نویسندگان و بازاریابان بزرگ نیز به آن اشاره کرده‌اند، اینترنت یکی از شگفت انگیزترین اکتشافات قرن اخیر است که امر بازاریابی و تبلیغات را کاملا دگرگون کرده است. آن‌ها معتقدند امروزه از اینترنت می‌توان برای ساخت تبلیغات به گونه‌ای استفاده کرد که بتوانند محتواهای ارزشمند را با مشتری به اشتراک گذاشت.

اما استفاده از اینترنت نیز مشکلات خاص خود را دارد و هر شرکت و برند باید از عواقب بازاریابی نامناسب اینترنتی نیز آگاه باشد.

 هزینه‌های اجتماعی بازاریابی اینترنتی بد
ابتدا از دید صاحبان کسب و کار به این موضوع نگاه کنیم. امروزه هر برند از تعداد کاربرانی که از اینترنت استفاده می‌کنند، آگاه است و قصد دارد با جلب توجه این کاربران برای برند خود به دنیال شهرت و محبوبیت باشد. اما چالشی که در این میان است اینست که کدام برند حاضر است هزینه بیش‌تری برای درست رفتار کردن در دنیای تبلیغات آنلاین بپردازد؟ اگر به محتواهای منتشر شده نگاه کنیم درمی‌یابیم همه این محتواها، محتواهای ارزشمند و با کیفیت نیستند و نکته مهم‌تر آن که اگر چه ارتقا سطح مطالب می‌تواند به موفقیت برخی از برندها کمک کند، اما برندها و شرکت‌های زیادی نیز هستند که حتی با انتشار محتواهای نه چندان غنی و مرتبط در حال رشد و موفق شدن هستند.

اگر می‌توانستیم از مدل‌های دینامیک بازاریابی برای ارزیابی میزان تاثیر محتواهای مفید بر روی موفقیت یک برند استفاده کنیم، حل این معادله آسان‌تر می‌شد.

اما برخی معتقدند انتشار مطالب مفید، حتی اگر هزینه بیش‌تری را به شرکت تحمیل کند و مخاطبان کم‌تری را نیز شامل شود، در درازمدت بر روی موفقیت شرکت تاثیرگذار خواهد بود.

با این حال، امروزه بیش‌تر شرکت‌هایی که محتواهای ارزشمند منتشر می‌کنند، شرکت‌های جدید رسانه‌ای هستند که از این طریق می‌خواهند به حذب مخاطب بپردازند و ارزش‌های شرکت خود را به دیگران معرفی کنند؛ حتی اگر این کار از نظر افزایش میزان فروش برای آن‌ها سودی نداشته باشد.

حال به سراغ روی دیگر قضیه می‌رویم. شما یک مشتری هستید که از طریق تبلیغی که در اینترنت با آن مواجه شده‌اید، به سایت یک شرکت رفته‌اید. آیا تمام موضوع همین است؟ مسلما خیر. این تنها قدم اول است که یک برند بتواند از طریق تبلیغات مشتری را به سایت خود هدایت کند. قدم بعد اینست که بتوانید در حدی توجه مشتری را جلب کنید که وی حاضر شود یا صفحه شرکت شما را دنبال کند یا اطلاعاتی نظیر ایمیل خود را با شما به اشتراک بگذارد تا بتوانید این ارتباط را با او حفظ کنید. اگر مشتری صرفا نیم نگاهی به سایت شما انداخته و سپس بدون خرید محصول یا اظهار تمایل برای برقراری ارتباط با شما صفحه را ترک کند، موفقیتی کسب نکرده‌اید.

 هزینه‌های اجتماعی بازاریابی اینترنتی بد
و در نهایت از همه مهم‌تر این که به این موضوع فکر کنید که شاید شما مجبور باشید برای محتواهای خود هزینه پرداخت کنید. در واقع تا زمانی که بازاریابان از پرداخت هزینه برای انتشار محتواهای مفید طفره می‌روند، نمی‌توان به این حجم از مطالب بی کیفیت در اینترنت ایراد گرفت.

محتوای باکیفیت هزینه دارد و این هزینه را باید شما مستقیم یا غیرمستقیم بپردازید. برای این که محتواهای تاثیرگذار داشته باشید تنها کافیست در انتشار محتوا سلیقه مخاطب را در نظر گرفته و صرفا از کپی کردن محتوا بپرهیزید.

برای این که از اینترنت به عنوان یک ابزار قدرتمند استفاده کنید، این سوال از خودتان بپرسید: چگونه تلاش‌های ما در زمینه بازاریابی اینترنتی می‌تواند اینترنت را به بستری بهتر و نه بدتر تبدیل کند؟ تولید محتواهایی که به مشتری اطلاعات یا دید بدهد بدون شک نقطه شروع است. قدم بعد استفاده از متخصصان بازاریابی اینترنتی برای تاثیرگذاری بیش‌تر است. فراموش نکنید اینترنت شمشیر دولبه است، پس در انتخاب استراتژی‌های مناسب بازاریابی اینترنتی دقت کنید.


منبع: برترینها

آموزش بازاریابی ایمیلی: چگونه آشفتگی و استرس ایمیل مارکتینگ را کاهش بدهیم

بازاریابی ایمیلی یا ایمیل مارکتینگ یکی از موثرترین و مقرون به صرفه ترین روشهای بازاریابی است. با این حال، رتق و فتق امور آن می تواند دچار نابسامانی شده و استرس زا باشد. برخی از مردم از هیجان این روند لذت می برند و برخی دیگر به مشکل بر می خورند. در این مطلب از مطالب آموزش بازاریابی ایمیلی، به ذکر پیشنهاداتی برای کاهش آشفتگی و استرس ایمیل مارکتینگ می پردازیم.

بیشتر برای برنامه ریزی وقت بگذارید

بگذارید با واضح ترین توصیه شروع کنیم. موارد اضطراری به ندرت پیش می آیند و در صورت وقوع، با استفاده از استراتژی های کلی خود به مدیریت آنها خواهید پرداخت. اما در حالت عادی می توانیم هم برای فصولی که حجم کار معمولی است و هم برای دوره هایی مانند ایام تعطیلات و نوروز که حجم کار بیشتر می شود، برنامه ریزی بیشتر و بهتری برای بازاریابی ایمیلی خود داشته باشیم.

شما باید ملزومات رسیدن به اهداف آماری خود را درک کنید و برای شرایطی که شاید مجبور شوید برای عقب نماندن از غافله سریع تر حرکت کنید هم برنامه بریزید. باید به نحوی برنامه ریزی کنید که اگر خواستید یک کمپین جانبی هم راه بیندازید لزومی به شروع کردن از صفر نباشد.

سیستم مدیریت فرآیندهای کسب و کار را چابک تر کنید

بسیاری از شرکت ها برای ارتباط در زمینه برنامه ریزی کمپین های ایمیل مارکتینگ، منحصراً از ایمیل سازمانی استفاده می کنند. استفاده از نرم افزارهای مدیریت فرآیندهای کسب و کار (workflow tools) در کنار یک اپ پیام رسان به برنامه ها سرعت می بخشد و با کاهش نیاز به رد و بدل کردن ایمیل، امکان ابراز نظر سریع تر اعضای تیم و مقام های بالادستی را مهیا می کند.

هرجا که ممکن است از اتوماسیون ایمیل مارکتینگ استفاده کنید

کارهای دستی تکراری، کارهای زمانبری هستند که هزینه ها را بالا برده و بهره وری را کاهش می دهند. در زمینه بازاریابی ایمیلی، گزینه هایی که به راحتی می توانید وارد چرخه اتوماسیون (خودکارسازی) کنید عبارتند از:

  • کمپین های بازاریابی ایمیلی تکرارشونده که به صورت خودکار یا زمان بندی شده انجام نمی شوند
  • انتقال اطلاعات بین پلتفرم های مختلف، مثلاً از یک ابزار مدیریت کمپین یا پایگاه داده بازاریابی به پایگاه داده ابری یا تامین کننده خدمات ایمیل مارکتینگ (ESP).

برای یک بازاریابی ایمیلی موثر، باید از پلتفرم های بازاریابی ایمیلی استفاده کنید. این پلتفرم ها ویژگیهایی دارند که در وقتی که باید صرف کنید صرفه جویی کرده و کار شما را سازماندهی می کنند. بهترین بخش های این پلتفرم ها که با کمک آنها می توانید سرعت کار خود را افزایش دهید عبارتند از:

  • هدفگیری (targeting): آیا می توانید فهرست مشترکان خود را بخش بندی کنید؟ از این طریق، فقط به بروزرسانی دسته بندی های خود نیاز خواهید داشت و به طرز موثری از آشفتگی های رایج بازاریابی ایمیلی جلوگیری می کنید.
  • طراحی قالب (template): قالب های ایمیل شما لزوماً نباید غیرقابل تغییر باشند. در واقع، چنین رویکردی بیش از آنکه به تجربه مشتری توجه کند، سرعت تولید را مد نظر قرار می دهد. شما باید تعادل را برقرار کنید؛ انعطاف پذیر باشید و حتی می توانید چندین قالب داشته باشید. نکته کلیدی این است که خلاقیت به خرج بدهید و همه جوانب کدنویسی قالب خود برای بهینه سازی اندازه تصاویر، حجم متون و نسبت های طراحی و همچنین نحوه نمایش آن در نرم افزارها و صفحات مختلف و مخصوصاً موبایل را مورد توجه قرار دهید.

از ماژول های محتوا (content module) استفاده کنید

ما در بسیاری از موارد برای هر ارسال، ایمیل های کاملاً جدیدی را تهیه می کنیم. این روند، زمانبر بودن کار را تشدید می کند. ماژول های محتوا آن دسته از آیتم های محتوایی هستند که کهنه یا تکراری نمی شوند و می توان از آنها برای چندین کمپین استفاده کرد و از زمان لازم برای طراحی و کدنویسی کاست. غالباً از ماژول های محتوا در قالب استفاده می شود، اما لزوماً و ضرورتاً اینطور نیست.

ماژول های محتوایی یک بار تولید می شوند و در صورت نیاز در کمپین قرار می گیرند. از جمله ماژول های محتوای رایج می توان به مکانیاب شعبه های نزدیک، بخش گزارش موجودی کارتهای هواداری و هدیه، ماژول های کاربری یا پویا و از همه رایج تر، بخش محصولات پیشنهادی و موارد مشابه آن اشاره کرد.

در واقع، در برخی موارد مانند ایمیل های اطلاع رسانی محصولات جدید یا پرفروش ترین محصولات، ماژول های محتوا می توانند بخش اعظم ایمیل را تشکیل بدهند. روش تهیه این ماژول ها به سیستم های کنونی و بودجه شما برای طراحی آنها بستگی دارد.

بازاریابی ایمیلی به شدت موثر است و نتایج خارق العاده ای را به همراه دارد. اما گاهی می تواند دچار آشفتگی شده و استرس زا شود. به منظور کاهش استرس روزمره خود، بیشتر برنامه ریزی کنید، بررسی کنید که کدام قسمت ها را می توانید به دست اتوماسیون بسپارید، ببینید که چگونه می توانید طراحی و متن ایمیل خود را در قالب های انعطاف پذیری قرار بدهید که به کار سرعت می بخشند و زمان لازم برای کدنویسی و تست را کاهش می دهند و به روند ارتباطات سازمانی خود سرعت ببخشید. با توجه به موارد بالا، تیم شما چابک تر شده و راحت تر می تواند به شرایطی که پیش می آیند واکنش نشان بدهد.

نظر شما چیست؟ آیا از این راهکارها استفاده می کنید؟ لطفاً ایده ها و نظرات خود در رابطه با این مطلب و سایر مطالب آموزش بازاریابی ایمیلی را از طریق بخش دیدگاه ها با ما در میان بگذارید.


منبع: گویا آی‌تی

چگونه به سؤالات مهم در مصاحبه‌های کاری پاسخ دهیم؟

در مصاحبه‌های کاری، بخشی وجود دارد که اکثر افراد از آن متنفرند و تا حد زیادی چالش‌برانگیز و پیچیده می‌شوند. برخی از متقاضیان پاسخ‌های عجیب‌وغریب و نامناسب می‌دهند، درحالی‌که عده‌ای دیگر پاسخ‌هایی خلاقانه و هوشمندانه دارند.

چگونه به سؤالات مهم در مصاحبه‌های کاری پاسخ دهیم؟

فرادید| در مصاحبه‌های کاری، بخشی وجود دارد که
اکثر افراد از آن متنفرند و تا حد زیادی چالش‌برانگیز و پیچیده می‌شوند. برخی از
متقاضیان پاسخ‌های عجیب‌وغریب و نامناسب می‌دهند، درحالی‌که عده‌ای دیگر پاسخ‌هایی
خلاقانه و هوشمندانه دارند.

این سؤالات به‌سرعت متقاضی ضعیف و قوی را از هم
متمایز می‌کنند. یک‌بار از دو متقاضی این سؤال را پرسیدم: “می‌توانید خودتان
را در سه کلمه توصیف کنید؟”

متقاضی اول وحشت‌زده شد و اندکی بعد گفت: “مطمئن…
ماهر… باتجربه.” جواب بدی نبود اما بهترین پاسخ هم نبود. متقاضی دوم به سؤال
گوش داد و لحظه‌ای مکث کرد، سپس به‌سادگی گفت: “بله می‌توانم!”.

می‌خواستیم یک فرد خلاق را استخدام کنیم و من
پاسخ فرد دوم را خیلی بیشتر دوست داشتم. او به سؤال ناخوشایند من پاسخی خلاقانه
داد. از این پاسخ‌ها فهمیدم فرد اول زیر فشار می‌شکند، اما فرد دوم در شرایط سخت
رشد می‌کند.

با اطلاعات رایج و کلیشه‌ای (که مصاحبه‌کننده
انتظار آن‌ها را دارد) پاسخ ندهید.

سؤالات دشوار را نباید با پاسخ‌های مورد انتظار مصاحبه‌کننده
پاسخ داد. در عوض سعی کنید پاسختان حاوی اطلاعاتی باشد که می‌خواهید آن‌ها بدانند.
باید بتوانید تمرکز مصاحبه را به‌راحتی و به‌سرعت تغییر دهید تا جنبه مثبت توانایی‌هایتان
به چشم آید.

“به نظر می‌رسد به‌اندازه کافی تجربه
ندارید”

هنگامی‌که افراد از تجربه حرف می‌زنند، منظورشان
“سال‌های” کاری است. مثلاً فردی را با ده سال سابقه کار در نظر بگیرید
که تنها یک کار تکراری را انجام می‌دهد و فرد دیگری با سه سال سابقه که با صدها
مشکل برخورد کرده و توانسته شرکت را از سقوط نجات دهد. کدام‌یک باتجربه‌تر هستند؟

بدین ترتیب اگر این سؤال مطرح شد، به شرح دقیق
تجاربتان بپردازید و آن‌ها را پررنگ کنید و از چالش‌ها و مشکلاتی که بر آن‌ها فائق
آمدید بگویید.

“چه میزان حقوق می‌خواهید؟”

باید همیشه برای این سؤال آماده‌باشید. اگر به
شما محدوده‌ای برای انتخاب دادند، حتماً دستمزدی بالاتر از حد متوسط انتخاب کنید. این
کار اعتمادبه‌نفس شما را نشان می‌دهد. اگر محدوده‌ای برای انتخاب در کار نیست، حتماً
یک عدد مشخص بگویید، نه یک محدوده. این کار به مصاحبه‌کننده نشان می‌دهد کاملاً از
خواسته خود آگاهید.

اگر نتوانند میزان حقوق درخواستی شما را پرداخت
کنند، اینجاست که باید مهارت‌های مذاکره‌ای خود را به کار ببرید و خواستار مزایای
دیگری شوید. مثلاً اینترنت رایگان در منزل، هزینه‌های رفت‌وآمد، ماشین شرکتی و
غیره.

“چرا شغل فعلی خود را تر ک می‌کنید”

حتماً می‌دانید که خوب نیست از شرکت قبلی خود
انتقاد کنید. به خاطر دارم با فردی مصاحبه کردم که هوشمندانه از دلایل ترک شرکت
فعلی خود گفت و همزمان دستاوردهای خود در آن شرکت را برجسته کرد.

“تجارب شما با کار موردنظر ما همخوانی
ندارد”

ممکن است درست باشد و برای شغلی درزمینهٔ کاری
متفاوت درخواست داده باشید. اما به‌جای تمرکز بر عوامل سطحی، اما باید با زیرکی به
مهارت‌های اساسی و مشترک شغل سابق و جدید اشاره‌کنید.

“آیا برای مصاحبه به شرکت‌های دیگر هم
مراجعه می‌کنید؟”

همیشه به یاد داشته باشید، در پاسخ به سؤالات
لازم نیست چیزی که فرد می‌خواهد بداند را بگویید، بلکه آنچه می‌خواهید آن‌ها
بدانند را بگویید. البته می‌تواند رک و صریح پاسخ سؤال را بدهید، اما هر جا لازم
بود نقطه تمرکز را تغییر دهید. مثلاً از ویژگی‌های شرکتی که دوست دارید در آن کارکنید
بگویید. به‌عنوان‌مثال بگویید “دوست دارم در شرکتی کارکنم که به رشد و پیشرفت
علاقه‌مند است و به ارتباطات آزاد احترام می‌گذارد.”

ترجمه: وب‌سایت فرادید

برچسب ها: ، ، ،


منبع: فرادید

آموزش فروش: چگونه سوالات فروش را به بهترین شیوه بپرسیم؟

«من دقیقاً از همون سوال هایی استفاده می کنم که بقیه فروشنده ها در گفتگوهایی که با مشتری انجام می دن استفاده می کنن، اما مثل اونها موفق نیستم. چطور چنین چیزی ممکنه؟!»

هنگامی که با مشتری احتمالی گفتگو می کنید و سوال می پرسید، اگر از لحن مناسبی استفاده نکنید، خیلی سریع باید با فروش وداع کنید. چیزی که می گویید و روش گفتن آن به یک اندازه اهمیت دارد.

پرسیدن سوالات «مشکل شناسی»

پرسیدن آن دسته از سوالات صلاحیت سنجی (Qualifying Questions) که روی شناسایی مشکل و مسأله ای که مشتری با آن مواجه است تمرکز می کنند، نقش مهمی در فرآیند فروش برعهده دارد. این سوالات، پرسش هایی هستند که مساله یا مشکل موجود که عامل نیاز مشتری است را روشن می کنند (چه بسا مشتری نسبت به آن مسائل واقف نباشد یا نیاز به تاکید بیشتری روی آنها باشد). بیشتر مشتریان بالقوه هنگامی که با مشکل و ابعاد گوناگون آن آشنا می شوند، بیشتر برای شنیدن یک راهکار انگیزه پیدا می کنند.

فرض کنیم که شما محصولی را می فروشید یا خدماتی را ارائه می کنید که به مشتری کمک می کند تا پروژه های خود را به موقع به اتمام برساند. شما می دانید که نیاز مخاطب شما به نگذشتن مهلت پروژه هایش برای او بسیار مهم است، چرا که در غیر اینصورت، برخی اتفاقات ناخوشایند روی خواهد داد. در این موقعیت، یکی از انواع سوالات مشکل شناسی قابل طرح می تواند این باشد:

«آیا در کار شما مهلت یا ضرب العجل هایی وجود داره که نباید از اونها تخطی کنید؟»

شما برای پرسیدن همین سوال می توانید از دو روش استفاده کنید؛ یک لحن توأم با اشتیاق (عملاً آب از دهان تان جاری شده) و روش دیگر استفاده از یک لحن توأم با «نگرانی کنجکاوانه» است.

اگر مشتری شما احساس کند که حسّی جز نگرانی دارید، کار تمام است.

چگونه سوال خود را با استفاده از لحن مناسب بپرسیم؟

گاهی فروش می تواند تبدیل به کار بسیار دشواری شود، مخصوصاً هنگامی که کارتان رونق ندارد یا وضعیت عاطفی یا روانی مناسبی ندارید. در چنین شرایطی پرسیدن سوال با لحن مناسب می تواند به چالش بزرگی تبدیل شود.

برای اینکه فارغ از فشارهای بیرونی، در گفتگوی خود برای فروش بتوانید از لحن مناسبی استفاده کنید، تصور کنید که فردی که در طرف مقابل شما قرار دارد توسط بهترین دوست تان به شما ارجاع شده و خاله یا عموی او است. این به شما کمک می کند تا لحن خود را روی وضعیتی تنظیم کنید که باید قرار داشته باشد: در حالت «کمک» و نه «فروش».

هنگامی که سوالات درستی را در زمان مناسب، به روش صحیح و با دلایل خوبی می پرسید، مشتری بالقوه به تعامل با شما می پردازد، در کنار هم راهکارهایی را پیدا می کنید و بالاخره فروش به سرانجام خواهد رسید.

آیا شما تاکنون از لحن مناسبی استفاده می کردید؟ نتیجه کارتان چگونه بوده است؟ لطفاً ایده ها و نظرات خود درباره مطالب مرتبط با آموزش فروش گویا آی تی را در بخش نظرات با ما در میان بگذارید.


منبع: گویا آی‌تی

بازاریابی و تبلیغات با استفاده از محتوا

امروزه دنیای تبلیغات تغییر کرده است و اگر چه تبلیغات آنلاین سهم زیادی دارد، شرکت‌ها و برندها نباید از تاثیرات تبلیغات محتوا محور غافل شوند. بر خلاف گذشته، دیگر پرداخت هزینه در رسانه‌ها برای انجام تبلیغات نمی‌تواند توجه مشتریان را جلب کند و برندها و شرکت‌ها اگر می‌خواهند در دنیای رقابت پیروز باشند، باید به دنبال روش‌ها و استراتژی‌های جدید باشند. تبلیغات محتوا محور  یا تبلیغات محتوایی یکی از این روشهاست.

 لزوم استفاده از تبلیغات محتوا محور
هزینه‌ها و مزایای تبلیغات آنلاین

جدای از این بحث که تبلیغات آنلاین چقدر می‌تواند موثر و مفید واقع شود، مبحث مهم دیگریست که باید به آن پرداخته شود. به نظر می‌رسد برندهای هوشمند و موفق برندهایی هستند که استفاده از تبلیغات در رسانه‌های قدیمی و متداول با پرداخت هزینه را رها کرده و به سراغ تاسیس رسانه مخصوص به خود رفته‌اند. این شرکت‌ها و برندها در این حالت می‌دانند باید درست بر روی چیزی تمرکز کنند که نظر مشتریانشان باشد: پیشنهاد و توصیه، ارائه اطلاعات و پیشینه برند و گاهی نیز ایجاد سرگرمی برای آنان. به عبارت دیگر، دنیای امروزی تبلیغات دیگر صحبت کردن در مورد مشتری نیست، بلکه صحبت کردن با مشتریسیت. این مفهوم، چیزی جز تبلیغات محتوا محور نیست.

جایگزین کردن رسانه‌های متداول با رسانه خصوصی توسط یک برند، از نظر اقتصادی نیز سبب می‌شود تا بودجه شرکت موثرتر و کارآمدتر صرف تبلیغات شود. علاوه بر این، انجام تبلیغات با پرداخت هزینه در رسانه‌ها چیزی بیش‌تر از صرفا اتلاف هزینه است.زیرا امروزه رسانه‌ها و وسایل ارتباط جمعی به سرعت در حال تغییر است و اگر برندی بخواهد با پرداخت هزینه از این رسانه‌ها برای تبلیغات خود استفاده کند، باید نیروی کاری و هزینه بالایی صرف کند تا خود را با این تغییرات مطابقت داده و همواره به دنبال جدیدترین تکنولوژی یا بستر ارتباطی باشد.

با این حال، علی رغم اینکه تبلیغات زیاد و پرداخت هزینه‌های گزاف برای تبلیغات در رسانه‌ها صرفا سبب موفقیت یک برند یا فروش بالای یک محصول نیست، هنوز هم شرکت‌ها و برندهای بسیاری هستند که اصرار دارند از این استراتژی برای موفقیت در بازار رقابت استفاده کنند.

۳ دلیل که شما را مجاب می‌کند بر روی تبلیغات محتوا محور سرمایه گذاری کنید

امروزه ارزش‌ها از سمت سرمایه گذاری و صرف هزینه در رسانه‌های عمومی به سمت تبلیغات محتوا محور و مرتبط در رسانه‌ مخصوص هر برند تغییر یافته است. اما بسیاری از شرکت‌ها و برندها هنوز با این تغییر کنار نیامده یا اهمیت آن در موفقیت را نادیده می‌گیرند.

همانند تبلیغات در رسانه‌های عمومی با صرف هزینه، تبلیغات در رسانه مخصوص یک برند و ایجاد محتواهای مرتبط نیز استراتژی‌های خاص خود را دارد تا بتواند بر روی مخاطب تاثیرگذار باشد. اما فراموش نکنید اگر شما بتوانید نیازها و سلایق مشتریان خود را به خوبی بشناسید، سپس به تولید محتوا بپردازید و اعتماد و توجه آن‌ها را جلب کنید، رقابت را در دست گرفته‌اید و می‌توانید به انتظار موفقیت باشید. اگر هنوز هم نسبت به تبلیغات محتوا محور دچار شک و تردید هستید، سه دلیل مهم زیر را حتما مرور کنید:

 لزوم استفاده از تبلیغات محتوا محور
۱) رهبری منسجم‌تر

تبلیغات محتوا محور به شما این امکان را می‌دهد تا از همه فرصت‌هایی که برایتان پیش می‌آید، استفاده کنید.

اما فراموش نکنید انتشار محتوا، هدف خاص خود را دارد و انتشار محتوای بی هدف موثر نیست.

برای تولید محتوای تخصصی از همکارانتان کمک بگیرید.

ببینید مشتریان چه اطلاعاتی از شما می‌خواهند، سپس به کمک تیم خود محتواهای این چنینی منتشر کنید.

اگر موفق شوید اعتماد مخاطبان را جلب کنید، مشتریان وفاداری در طول زمان پرورش خواهید داد.

۲) استفاده از نیروهای متخصص

در زمینه تولید و انتشار محتوا، معمولا کارمندان تمام وقت گزینه‌های مناسب‌تری هستند، زیرا کار سختیست اگر شما بخواهید نیروهای زیادی را مدیریت کنید و آن‌ها را آموزش دهید تا به عنوان صدای برند شما شناخته شوند. با این حال، کار انتشار محتوا اگر چه ممکن است در ابتدا کاری ساده به نظر برسد، اما کاری تخصصیست و شما نیاز به استفاده از نظرات نویسندگان، بازاریابان و ادیتورهای باتجربه دارید. لذا، شما می‌توانید از این افراد به صورت پروژه محور در تیم خود استفاده کنید.

برای این که بتوانید به بهترین نحو از نویسندگان مهمان استفاده کنید، ابتدا باید مانند یک ناشر فکر کنید.

برنامه انتشاراتی شما به چه صورت است؟

آیا ترجیح می‌دهید از محتواهای کوتاه استفاده کنید یا محتواهای طولانی؟

آیا تنها به پیش نویس اولیه محتواها نیاز دارید؟

یا از نویسندگان مهمان می‌خواهید یک کار نهایی شده به شما تحویل دهند؟

برای انتخاب نویسنده، به سراغ کسانی بروید که در حیطه کاری شما نیز دانش و معلومات کافی دارند.

این افراد می‌توانند محصول شما را از زوایای جدیدی بررسی کنند و توجه مخاطبان را جلب کنند.

۳) هزینه‌های جانبی کم‌تر

با در نظر گرفتن استانداردها و پروتکل‌های مناسب برای انتشار محتوا، شما می‌توانید از نویسندگان جوان بسیاری که مستعد رشد و شکوفایی هستند، استفاده کنید. بررسی‌ها و تجارب نشان می‌دهد اگر شما بتوانید مسیر درست را برای نویسندگان خود مشخص کنید، نویسندگان جوان بسیار خلاق‌تر و باانگیزه‌تر از نویسندگان میانسال و باتجربه هستند. این نویسندگان همچنین می‌توانند با روحیه مثبت و خلاقی که دارند، فضای کاری شرکت شما را در جهت مثبت تغییر دهند.

یادتان نرود برای پرداخت مبلغ کمتر، به سراغ هر نویسنده‌ای نروید.

نویسندگان جوانی به درد شما می‌خورند که انگیزه کافی برای کار و پیشرفت داشته باشند.

کافیست آنها را تحت نظر نویسنده باتجربه‌ای قرار دهید تا، هم از خلاقیت و هم از تجربه آنها استفاده کنید.

 لزوم استفاده از تبلیغات محتوا محور
جمع بندی

استفاده از محتواهای مرتبط به برندها اجازه می‌دهد از فرصت‌های منحصر به فردی که برای آن‌ها پیش می‌آید استفاده کنند.

تبلیغات محتوا محور، باعث معرفی دهان به دهان برند شما می شود.

در واقع مشتریانتان صرفا تبلیغ شما را نمی کنند، بلکه اطلاعات جالبی از شما را در اختیار دیگران قرار دهند.

انتشار محتوا سبب می‌شود مشتریان و مخاطبان شما را شناخته و به شما اعتماد کنند.


منبع: برترینها

چگونه اطمینان پیدا کنیم که مشترکان ایمیل مارکتینگ، تصاویر ایمیل های ما را می بینند

تصاویر و ویدیوها و به طور کلی، آیتم های بصری نقش مهمی در موفقیت کمپین های بازاریابی بر عهده دارند. مشترکان ایمیل مارکتینگ شما هم معمولاً انتظار دارند که ایمیل های شما خشک و خالی نبوده و رنگ و لعاب داشته باشند. به علاوه، با ورود واکنشگرایی یا طراحی ریسپانسیو به دنیای ایمیل، لزومی ندارد که تنها بر متن تکیه کنید. با این مطلب از سلسله مطالب آموزش ایمیل مارکتینگ همراه باشید تا به ذکر چند نکته مهم در رابطه با نمایش تصاویر در ایمیل بپردازیم.

طراحی درست و مناسب ایمیل با تکیه بر قالب های جذاب اهمیت زیادی دارد، زیرا به تحریک مخاطب به تعامل و جلب توجه وی منجر خواهد شد. در عین حال باید به این موضوع توجه داشته باشید که بسیاری از نرم افزارهای ایمیل خوان و کاربران، نمایش تصاویر ایمیل ها را غیرفعال می کنند.

گزارش یک تحقیق نشان داد که ۴۵ درصد از مشترکان کمپین های ایمیل مارکتینگ، تصاویر ایمیل هایی که دریافت می کنند را باز نمی کنند و ۵۷ درصد حساب ایمیل اصلی خود را از طریق دستگاه های همراه چک می کنند.

تعداد بسیار کمتری از مشترکان، آدرس فرستنده را به فهرست مخاطبان خود اضافه می کنند (که در اغلب نرم افزارهای ایمیل خوان باعث فعال شدن نمایش تصاویر می شود). تنها ۱۶ درصد از مصرف کنندگانی که در این تحقیق شرکت کردند آدرس ایمیل بازاریاب ایمیلی را به فهرست مخاطبان خود اضافه کرده بودند.

موارد زیر بهترین روش ها برای کسب اطمینان از نمایش درست تصاویر در ایمیل های ایمیل مارکتینگ شما است:

  1. تنظیم حجم و اندازه

با تامین کننده خدمات ایمیل (ESP) خود صحبت کنید و ببینید که محدودیتی که برای حجم و اندازه تصاویر در نظر گرفته چقدر است، زیرا برخی از ESP ها تصاویری که بیش از حد بزرگ هستند را فشرده می کنند که در نهایت باعث کاهش کیفیت تصویر خواهد شد.

  1. از تگ های Alt استفاده کنید

اطمینان پیدا کنید که تصاویر شما برای افرادی که نمایش تصاویر را فعال نمی کنند حاوی یک متن جایگزین یا Alt tag است که عملکرد آن مانند یک فراخوان به عمل باشد.

مثلاً اگر تصویری از یک ژاکت قرمز دارید که ۱۵ درصد تخفیف خورده، تگ ایده آل برای آن «۱۵ درصد تخفیف برای ژاکت» خواهد بود، نه «تصویر یک ژاکت قرمز». از تگ هایی استفاده کنید که باعث می شوند که هدف استفاده از آن تصویر محقق شود. اگر نمی دانید که برای یک تصویر از چه تگی باید استفاده کنید، در اینصورت احتمالاً وجود آن تصویر اصلاً توجیهی ندارد.

  1. به نسخه ای از ایمیل که در سایت خودتان قرار دارد لینک بدهید

این یکی از ویژگیهای استاندارد اغلب نرم افزارهای ایمیل مارکتینگ است، اما اطمینان پیدا کنید که لینکی با مضمون «نمایش ایمیل در مرورگر» در بالای قالب ایمیل تان وجود داشته باشد.

در بسیاری از موارد، بازاریاب ها از متنی با این مضمون استفاده می کنند که « اگر در مشاهده این ایمیل مشکل دارید، لطفاً اینجا کلیک کنید». طول این نوشته بیش از حد زیاد است، به علاوه در ایمیل خوان هایی مثل جیمیل، اولین کلمات ایمیل تبدیل به پیش نمایش آن می شوند و در کنار عنوان ایمیل به نمایش در می آیند. مثلا چیزی شبیه به این در اینباکس کاربر نشان داده می شود: «بهترین محصولات ما را با ۲۹% تخفیف خریداری کنید … اگر در مشاهده تصاویر مشکل دارید». فقط یک لینک برای مشاهده ایمیل در مرورگر در اختیار مخاطب خود قرار بدهید.

  1. عدم استفاده از ایمیل هایی که کاملاً تصویر-محور هستند

همیشه اطمینان پیدا کنید که تصاویرِ حاوی فراخوان به عمل ایمیل شما تگ alt دارند و به علاوه، پشتوانه متنی هم برای آنها در نظر بگیرید. برای نمایش موارد بسیار مهمی از قبیل اعلام رفع مسئولیت یا لینک لغو عضویت از تصاویر استفاده نکنید. برای جلب توجه به فراخوان به عمل های مهم، مانند دکمه های دعوت به خرید،  از جدول های HTML و رنگ های مناسب استفاده کنید.

  1. امتحان کنید، تست کنید، آزمایش کنید

بیشتر ESP ها یک heat map یا نقشه حرارتی در اختیار شما می گذارند که نشان می دهد که مشترکان تان در کدام بخش های ایمیل بیشتر کلیک کرده اند. تصاویر مختلف را امتحان کنید و بررسی کنید که کدام یک از آنها بیشتر تاثیرگذار هستند و وجود کدام موارد از آنها فایده ای ندارد. با استفاده از تست های دوبخشی، برونداد ایمیل های حاوی تصویر و ایمیل های فاقد تصویر را تست و ارزیابی کنید و بهترین ها را برای ارسال نهایی انتخاب کنید.


آیا استفاده از این نکات برای شما سودمند واقع شد؟ لطفا نظرات و ایده های خود درباره این مطلب و سایر مطالب بخش آموزش ایمیل مارکتینگ گویا آی تی را با ما در میان بگذارید.


منبع: گویا آی‌تی

چرا ۹۹ درصد جلسات اتلاف زمان و پول هستند؟

یکی از موضوعاتی که معمولا در جلسات کاری نادیده گرفته می‌شود، این است که این جلسات به‌شدت‌ گران تمام می‌شوند. در جلسه بعدی که شرکت می‌کنید، هزینه ساعتی که هر فرد در اتاق صرف می‌کند را جمع بزنید. سپس تصور کنید که در قالب صاحب یک کسب‌وکار کوچک می‌خواهید چک پرداخت این هزینه را صادر کنید.

یکی از موضوعاتی که معمولا در جلسات کاری نادیده گرفته می‌شود، این است که این جلسات به‌شدت‌ گران تمام می‌شوند. در جلسه بعدی که شرکت می‌کنید، هزینه ساعتی که هر فرد در اتاق صرف می‌کند را جمع بزنید. سپس تصور کنید که در قالب صاحب یک کسب‌وکار کوچک می‌خواهید چک پرداخت این هزینه را صادر کنید.

اگر قرار بود این پول از جیب شما پرداخت شود، آیا جلسه را برگزار می‌کردید؟ اصلا به‌طور کلی جلسه‌ای تشکیل می‌دادید؟سپس برای هر فرد حاضر در اتاق جلسه، هزینه فرصتی را که می‌توانست به‌جای گوش دادن به صحبت‌های تخصصی و پیشرفت‌های مهندسی دستاوردی داشته باشد، لحاظ کنید. هر جلسه‌ای که مستقیما درآمد تولید نکند، یا باعث صرفه‌جویی در هزینه نشود، اتلاف کامل پول است. این موضوع خصوصا زمانی درست است که:

۱) اطلاعات بخشی از دستورجلسه است: هیچ دستور جلسه‌ای نباید شامل اطلاعات کلامی، تکرار رئوس مطالب، مرور یا بحث باشد. تنها دستورکاری که باید داشته باشید یک نکته است: «تعیین تاریخ راه‌اندازی محصول» یا «انتخاب توسعه‌دهنده نرم‌افزار برای بازطراحی پایگاه داده» یا چیزی که در واقع به یک گروه تصمیم‌گیری نیاز دارد که البته اینها به‌ندرت در جلسات اتفاق می‌افتد. بهانه‌هایی مانند اینکه به «تایید دیگران نیاز داریم» را نیاورید. جلسات این حمایت و تایید را به‌وجود نمی‌آورند، بلکه ایده‌های بزرگ است که حمایت به‌وجود می‌آورند.

به کارمندان توضیح دهید چه کاری باید انجام شود، چرا این کار را انجام می‌دهید و کمک کنید بفهمند چرا این کار دارای اهمیت است… و اگر کارمندان شایسته‌ای داشته باشید، از حمایت آنها برخوردار خواهید شد. اطلاعات را قبل از شروع جلسه به اشتراک بگذارید. اگر تیم جلسه باید تصمیمی را اتخاذ کند، آیا اطلاعات موردنیاز را نباید از قبل داشته باشد؟ اسناد، گزارش‌ها و غیره را قبل از جلسه به شرکت‌کنندگان بفرستید. برگزاری یک جلسه برای به اشتراک‌گذاری اطلاعات یعنی اتلاف‌وقت کل گروه و سرمایه شرکت.

۲) مدت زمان جلسه یک پیش‌فرض استاندارد است: معمولا تقویم‌ها به‌صورت دوره‌های زمانی ۳۰ یا ۶۰ دقیقه‌ای تقسیم‌بندی می‌شوند. به علاوه، ما انتظار داریم کارها در زمان‌های خاصی شروع شود و به پایان برسند. مثلا ۱۰:۳۰ یا ۹ یا ۳:۳۰؛ یعنی انتظار داریم ساعت‌ شروع و پایان جلسه رُند باشد. بنابراین یک جلسه که راس ساعت ۹ شروع می‌شود، طوری زمان‌بندی خواهد شد که تا ساعت ۳۰: ۹ یا ۱۰ ادامه داشته باشد؛ حتی اگر ۱۰ دقیقه برای تصمیم‌گیری موردنیاز باشد.

این باعث می‌شود زمان‌تان هدر رود. مثل این است که بخواهید خانه‌ای بزرگ‌تر بخرید. مهم نیست چقدر فضا دارید، در نهایت آن را با اثاث پر می‌کنید. درعوض از قبل تصمیم بگیرید مدت زمان یک جلسه براساس مقدار کار چقدر باید باشد نه بیشتر، سپس وقت را مطابق با آن زمان‌بندی کنید. به همه بگویید جلسه به‌موقع به پایان می‌رسد. اگر فقط به ۱۰ دقیقه نیاز دارید، ۱۰ دقیقه برنامه‌ریزی کنید و تابع آن باشید. البته اگر فقط به ۱۰ دقیقه نیاز دارید، واقعا باید جلسه رسمی را برگزار کنید؟

۳) به افراد اجازه داده می‌شود با تاخیر حضور یابند: همیشه این اتفاق رخ می‌دهد. چند نفر زود به جلسه می‌آیند و شروع به گفت‌وگو می‌کنند. اتاق پر می‌شود. زمان شروع جلسه رسیده، اما چند نفر هنوز حضور ندارند و شما منتظر می‌مانید. هر وقت زمان شروع فرا می‌رسد، جلسه را آغاز کنید. وقتی ساعت کاری ۸ صبح است، دوست دارید کارمندان‌تان ۱۰ دقیقه اول را به جای کار کردن بیهوده صرف کنند و به کارهای متفرقه بپردازند؟ مطمئنا دوست ندارید این‌طور باشد، ولی وقتی اجازه می‌دهید یک جلسه با تاخیر شروع شود، دقیقا همان کار انجام می‌گیرد.

۴) به افراد اجازه داده می‌شود بلند فکر کنند: اگر شخصی در جلسه بلند فکر کند، فورا باید جلوی او گرفته شود. چرا؟ همه افراد باید افکارشان در یک راستا باشد و ایده‌هایی منسجم بر اساس اطلاعاتی که پیش از جلسه در اختیارشان قرار داده شده، داشته باشند. اجازه ندهید افراد به‌دلیل اینکه فقط می‌خواهند در جلسه حضور داشته باشند، مفاهیم خامی را که در ذهن دارند ناگهان بیرون بریزند. اگر جلسه توفان فکری هست، مشکلی ندارد. در غیر این‌صورت، انتظار می‌رود حضار با افکار کاملا شکل گرفته آماده شوند. اگر شخصی زمانی را برای آماده شدن نداشته، نباید در جلسه حضور داشته باشد.

۵) پاسخگویی و مسوولیت‌پذیری هرگز برقرار نشده است: جلسات خوب به تصمیم‌گیری‌های جدی منجر می‌شوند، اما اگر یک تصمیم اجرا نشود، دیگر تصمیم نیست. دقیق مشخص کنید یک تصمیم چه چیزی است و توسط چه کسی و چه وقت باید اجرا شود. هرگز اجازه ندهید مسوولیت‌ها مبهم باشند.

۶) یک جمع‌بندی مفصل ضروری است: تنها جمع‌بندی که نیاز دارید لیست اقدام‌های عملی است. مشخص کنید چه تصمیمی گرفته شد، چه کاری در آینده صورت می‌گیرد، چه کسی مسوول انجام آن است، چه زمانی اجرایی می‌شود… و نه هیچ مورد دیگری.هرگز مواردی مانند «امکان سازمان‌دهی مسوولیت‌های اداری» را لحاظ نکنید. اگر تنها کاری که انجام دادید گفت‌وگو در مورد سازمان‌دهی مجدد بوده، آنگاه: ۱) باعث تاسف است که تصمیمی نگرفتید و ۲) لحاظ کردن «گفت‌وگو» در جمع‌بندی مستلزم این است که سایر مباحثی که منجر به اخذ تصمیم شده است نیز موردتوجه قرار گیرد.با قرار دادن بحث‌های کلی در جمع‌بندی‌جلسه، به آنها اعتبار ندهید. در جلسات این بحث‌ها ارزشمند نیستند.

۷) بهبود انسجام تیمی، هدف است: اعضای تیم باید با یکدیگر به‌خوبی کار کنند. اما نباید از کار سر باز بزنند یا تصور کنند حتما مقید هستند که با هم کار کنند. روابط خوب در کسب‌وکار زمانی ایجاد می‌شود که افراد برای یک هدف مشترک با هم فعالیت می‌کنند و به یکدیگر اعتماد دارند. به‌طور خلاصه، روابط عالی زمانی اتفاق می‌افتد که نتایج ملموس و اهدافی معنادار به‌دست آورید. البته روابط فردی را با روابط «مولد» اشتباه نگیرید. بهترین راه برای بهبود ترکیب تیمی جلسات انجام کارهای سخت است، نه صرفا نشستن دور میز جلسه.

برچسب ها: ، ،


منبع: فرادید

چرا کمال گرایی چیز خوبی نیست؟

مجله پنجره خلاقیت – شادی حسن پور: اینکه بخواهید چیزی در نهایت کمال خود باشد، چه عیبی دارد؟ هیچ، به جز اینکه در نهایت باعث شکستتان می شود؛ و این دقیقا چیزی است که به سر افراد کمال گرا می آید.

کمال گرایی به ذهنیت صفر و یک (یا این یا هیچ چیز) مرتبط است. یا یک چیز عالی و کامل است یا به دردنخور؛ فقط یک راه درست وجود دارد و بقیه همه اشتباه هستند.

در ادامه به نه دلیلی اشاره می کنیم که کمال گرایی باعث شکستتان می شود.

چرا کمال گرایی چیز خوبی نیست؟

۱٫ هیچ گاه کاری را به پایان نخواهید رساند.

برای افراد کمال گرایی که استانداردهای بالایی برای خود تعریف کرده اند، پروژه های کاری به پایان نمی رسند چرا که هیچ گاه هیچ پروژه ای به حد کمال نمی رسد. در نتیجه به عنوان یک کمال گرا باید همیشه روی یک پروژه کار کنید ولی هرگز نتوانید آن را کامل کنید. زمانی که داشتم اولین کتابم به نام «خودِ شادِ شما: نسخه نهایی شادی» را می نوشتم، بیش از دو سال برای این کار زمان گذاشتم زیرا دوست داشتم آن را به کامل ترین و بهترین شکل ممکن وارد باز کنم. شاید شما در مورد وب سایت جدیدتان، ای میلی که برای مشتری جدید می نویسید یا مقاله ای که به عنوان بخشی از برنامه بازاریابی خود در نظر گرفته اید، این حساسیت را داشته باشید. این به تعویق انداختن ها در نهایت مانع رشد کسب و کارتان می شود.

۲٫ دچار استرس می شوید.

کمال گرایی مسئله ای به شدت استرس زاست زیرا همواره در مورد کامل کردن همه چیز نگران هستید. هیچ چیز همیشه آن قدر که باید خوب نیست، و همین ذهنیت مانع از این می شود که نسبت به کار و زندگی تان احساس رضایت داشته باشید.

۳٫ ریسک نمی کنید.

اگرچه همیشه دوست دارید همه چیز در نهایت کمال خود باشد، اما کمال گرایی نوعی ترس از شکست نیز در خود دارد. در نتیجه، این ذهنیت برایتان پیش می آید که «اگر نمی توانم این کار را در حد کمال انجام دهم، پس اصلا امتحانش هم نمی کنم.» پس به دنبال کار جدید نمی روید و مقاله ای که مدت ها روی آن کار کرده اید را هم منتشر نمی کنید. در یک جمله می توان گفت «ترس از شکست باعث شکستتان می شود.»

چرا کمال گرایی چیز خوبی نیست؟

۴٫ خلاقیتتان سرکوب می شود.

اگر همواره در مورد انجام دادن کامل کارها (و شکست نخوردن) استرس داشته باشید، آنگاه خلاقیت و قوه تخیلتان سرکوب می شود؛ و نوآوری که برای ایجاد تغییرات مثبت و کسب موفقیت عامل مهمی به حساب می آید، در افراد کمال گرا وجود ندارد.

۵٫ به آب و آتش می زنید تا همه را شاد و راضی نگه دارید.

به عنوان یک فرد کمال گرا اغلب دوست دارید مردم از شما خوششان بیاید و نظر مثبت و خوشایندی در موردتان داشته باشند. شما به دلیل تفکر صفر و یکی تان این طور فکر می کنید که اگر مردم شما را دوست داشته باشند، آدم خوبی هستید و اگر از شما خوششان نیاید، به هیچ دردی نمی خورید. و اگر بخواهید همه را راضی نگه دارید، در فرآیند تصمیم گیری تان به مشکل بر می خورید و از مکالمات مهم اجتناب می کنید تا کسی از شما آزرده نشود. به همین دلیل با مشکلات زیادی در محل کار مواجه خواهیدشد.

۶٫ به شدت از دیگران انتقاد می کنید.

افراد کمال گرا همیشه در حال قضاوت کردن خودشان هستند. و به دلیل آنکه اغلب رفتارهای درونی مان به تعاملات روزمره نیز سرایت می کند، احتمالا به قضاوت کردن دیگران نیز می پردازند. این گون افراد برای دیدن اشتباهات دیگران چشمی تیزبین و گاهی رفتاری خشونت آمیز دارند. اگر بخواهید بیش از حد از دیگران انتقاد کنید، در کارهای گروهی به مشکل بر می خورید.

چرا کمال گرایی چیز خوبی نیست؟

۷٫ نمی توانید کاری را به شخص دیگری واگذار کنید.

کمال گرایی باعث می شود نتوانید مسئولیت های کاری را به شخص دیگری واگذار کنید. ذهنیت «یا این یا هیچ چیز» باعث می شود فقط یک روش را روش درست بدانید و راه حل دیگران را برای انجام دادن کارها به هیچ وجه نپذیرید. و به دلیل آنکه دیگران نیز همیشه با شما هم عقیده نیستند، ممکن است روششان را قبول نکنید و تصمیم بگیرید که خودتان تمام کارها را انجام دهید. عدم واگذاری مسئولیت های متفاوت به افراد مناسب باعث افزایش فشار کاری روی شما و ایجاد مشکلاتی در سازمان خواهدشد.

۸٫ همه چیز را به خود می گیرید.

فرد کمال گرا در رابطه با ارزش های شخصی اش شرطی شده است؛ یعنی به خود کاملا ایمان دارد. پس اگر کارها روی روال پیش برود. اگر مردم دوستش داشته باشند، اگر کار درستی انجام دهد، همه و همه به خاطر گل روی او بوده است! اما امان از روزی که بازخورد منفی بشنود. کمال گرایان معتقدند یا موفق می شوند یا شکست می خورند. هیچ حد میانه ای وجود ندارد. پس هر بازخورد منفی ای را به خود گرفته و فکر می کنند که شکست خورده اند.

۹٫ هیچ گاه استراحت نمی کنید.

ذهنیت کمال گرایی تا زمانی که کاری انجام نشده باشد، چیزی به اسم استراحت یا سرگرمی نمی شناسد! البته کار هم هیچ گاه به آن شکلی که آنها می پسندند انجام نخواهدشد و در نتیجه تنها چیزی که برای فرد می ماند، خستگی مفرط کاری و رها کردن کسب و کار است.


منبع: برترینها

اشتباهاتی که استارتاپ‌تان را در نطفه خفه می کند

این روزها، برخی از سرمایه‌گذاران شروع به استفاده از بیگ‌دیتا کرده‌اند و مطمئنا سایرین همه دیر یا زود وارد این حوزه خواهند شد. اما شاید از خودتان سئوال کنید بیگ‌دیتا چه استفاده‌ای برای سرمایه‌گذاران دارد. در واقع، آن‌‍‌ها برای تصمیم‌گیری درست در خصوص سرمایه‌گذاری کردن از این فناوری استفاده می‌کنند.

 اشتباهاتی که می‌توانند استارت‌آپ شما را در نطفه خفه کننداگر به آینده استارت‌آپ خود اهمیت می‌دهید از این ۱۳ کار دوری کنید

همه به‌خوبی می‌دانیم برای داشتن یک ایده استارت‌آپی و تجاری کردن آن نیاز به جذب سرمایه‌گذار است. اما فرد سرمایه‌‌گذار از کجا باید متوجه شود که استارت‌آپ موردنظر ارزش سرمایه‌گذاری را دارد؟

این‌جاست که یکی از مباحت داغ این روزهای دنیای فناوری به کمک آن‌ها می‌آید. سرمایه‌گذاران برای رسیدن به یک تصمیم درست از فناوری بیگ‌دیتا استفاده می‌کنند. این اطلاعات شامل موارد بسیار زیادی می‌شود. شاید شما فکر کنید برای رسیدن به هدف خود که همان جذب سرمایه است راه درستی را انتخاب کرده‌اید اما همین راه ممکن است موجب نابودی استارت‌آپ شما شود.

«استیو گودمن»، پایه‌گذار و مدیرعامل Restless Bandit، توصیه‌های خوبی برای استارت‌آپ‌ها دارد. وی عقیده دارد برای رسیدن به موفقیت نباید هیچ‌کدام از کارهای زیر را انجام دهید:

۱ – قرار دادن رزومه شخصی روی بردهای عمومی استخدام

به هیچ‌عنوان رزومه خود را روی تابلوهای اعلانی که مخصوص پیدا کردن شغل است قرار ندهید، چون با این کار نشان می‌دهید که بیشتر از آن‌که به‌فکر راه‌اندازی یک شرکت باشید جویای پیدا کردن شغل هستید.

۲ – انتقاد کردن از کارفرماهای فعلی یا قبلی در جاهای عمومی

اگر از کارفرمای فعلی یا قبلی خود دل پری دارید  و فکر می‌کنید با انتقاد کردن از آن‌ها احساس رضایت به شما دست می‌دهد سخت در اشتباهید چون این مسئله نشان می‌دهد که کار کردن با شما فوق‌العاده سخت است.

۳ – برملا کردن اطلاعات خصوصی و محرمانه

اصلا به فکر جذب سرمایه‌گذار نباشید. برملا کردن اطلاعات محرمانه شرکت حتی در جاهایی که فکر می‌کنید خصوصی است می‌تواند برای‌تان دردسرساز شده و درهای زندان را به‌روی شما باز کند.

 اشتباهاتی که می‌توانند استارت‌آپ شما را در نطفه خفه کننداگر به آینده استارت‌آپ خود اهمیت می‌دهید از این ۱۳ کار دوری کنید

۴ – اعلان سالی که از دانشگاه فارغ‌التحصیل شدید

تبعیض سنی همان‌قدر که داخل شرکت‌ها مهم است بین سرمایه‌گذاران هم اهمیت دارد. اگر بیش از حد جوان یا مسن باشید، کمتر سرمایه‌گذاری پیدا می‌شود که حاضر باشد به حرف‌های‌تان گوش دهد.

۵ – اعلان تاریخ تولد

تاریخ تولد هم مشابه مورد بالاست حتی می‌تواند از آن‌هم بدتر باشد.

۶ – اعلان آدرس محل زندگی

دزدان هویت می‌توانند با استفاده از آدرس خانه شما به حساب بانکی‌تان دسترسی پیدا کنند. شاید پولی که در بانک گذاشته‌اید همان پولی است که برای راه‌اندازی استارت‌آپ خود کنار گذاشته‌اید.

۷ – بیان نقطه‌نظرات سیاسی (بدون درنظر گرفتن سیاستی که دارید)

از اظهارنظرهای سیاسی خودداری کنید، از گروه‌های سیاسی حمایت نکنید چون با این کار حداقل نصف سرمایه‌گذاران، همکاران و مشتریان خود را از دست می‌دهید.

 اشتباهاتی که می‌توانند استارت‌آپ شما را در نطفه خفه کننداگر به آینده استارت‌آپ خود اهمیت می‌دهید از این ۱۳ کار دوری کنید

۸ – اطلاعات خانواده و تفریحات‌تان را عمومی نکنید

شاید برخی از چیزها از نظر شما کوچک‌ترین خدشه‌ای به شخصیت و روابط کاری‌تان وارد نکند اما ممکن است از نظر بقیه چندان خوشایند نباشد و همین مسئله می‌تواند برای شما گران تمام شود.

۹ – هیچ چیز غیرقانونی منتشر نکنید

اگر به شما به چشم کسی نگاه کنند که از قانون تخطی کرده، هیچ‌کس حاضر نخواهد بود روی شما سرمایه‌گذاری کند. ولی به‌خاطر داشته باشید: فقط پست‌های شما نیستند که اهمیت دارند، اگر کسی شما را تگ کند هم کارتان تمام است.

۱۰ – مطالبی که برخلاف عرف جامعه هستند

عکس‌هایی که از شما در محافل و مجالس مختلف منتشر می‌شود بلافاصه اثر منفی خودش را نشان می‌دهد و باعث می‌شود کسی شما را جدی نگیرد.

۱۱ – اپ‌هایی که با اجازه شما اطلاعات شبکه‌های اجتماعی که در آن‌ها حضور دارید را منتشر می‌کنند

آیا واقعا دوست دارید بقیه بفهمند که چند ساعت از وقت روزانه خود را صرف شبکه‌های اجتماعی و بازی‌های موبایلی می‌کنید؟

 اشتباهاتی که می‌توانند استارت‌آپ شما را در نطفه خفه کننداگر به آینده استارت‌آپ خود اهمیت می‌دهید از این ۱۳ کار دوری کنید

۱۲ – انتشار اظهارنظرهای احساسی و از روی عصبانیت

شاید گاهی فکر کنید که بقیه سزاوار برخورد تند شما هستند و بخواهید از کسی ایراد بگیرید ولی ممکن است این کار باعث شود تا به شما به چشم یک فرد انتقاد کننده نگاه کنند.

۱۳ – انتشار هر چیزی به‌صورت ناشناس

تا زمانی که درگیر TOR یا دارک وب نشده باشید واقعا چیزی به‌عنوان “ناشناس” در فضای وب وجود ندارد. اگر نمی‌خواهید نام خود را روی یک پست بگذارید اصلا آن را منتشر نکنید.


منبع: برترینها

آموزش فروش – چگونه در رقابت با رقبا موفق باشیم

«در کدام بخش از فرآیند فروش باید ببینیم که مشتری بالقوه مان کدام رقبا را مد نظر قرار داده یا ما را با آنها مقایسه می کند؟» شاید پاسخ ما باعث تعجب شما شود، اما با ادامه این مطلب از مباحث آموزش فروش همراه باشید تا به ذکر و شرح آن بپردازیم.

بسیاری از فروشندگان یاد گرفته اند که در طول فاز صلاحیت سنجی فرآیند فروش (qualify کردن مشتری) از مشتری بپرسند «فروشنده دیگری مد نظرتونه؟/ما رو با کس دیگه ای مقایسه می کنید؟» ما در غالب موارد توصیه می کنیم که این کار را نکنید.

ما پیشنهاد می کنیم که هنگامی تلاش کنید تا پرده از این راز بردارید که فروش با موفقیت انجام شده یا به شکست انجامیده باشد.

هنگامی که برخلاف این توصیه عمل می کنید، دو مشکل عمده ایجاد می شود:

  1. پرسیدن درباره «فروشنده دیگر» باعث می شود که خریدار حالت دفاعی به خود بگیرد و در گفتگو خلل ایجاد شود؛
  2. طبیعتاً مشتری از دلایل خود برای توجه به سایر فروشندگان دفاع می کند، بنابراین به طور خودآگاه یا ناخودآگاه بیشتر برای انتخاب رقیب شما متقاعد می شود.

پس چه کنیم؟

بررسی کنید که راهکار ایده آل یا نیازهای حقیقی مشتری شما چیست. بیش از آنکه به رقبایی که به آنها فکر می کند اهمیت بدهید، روی آنچه که می خواهد تمرکز کنید و ببینید که چگونه راهکار شما نیازها یا خواسته های او را پوشش می دهد. پس از درک مشکل یا مساله ای که مشتری به دنبال حل آن است، ببینید که راهکار ایده آل از نظر او چیست. این کار را می توانید با پرسیدن سوالات ساده ای مثل موارد زیر انجام بدهید:

«جناب مشتری بالقوه، لطفاً سه ویژگی اصلی که راهکار نرم افزاری ما باید برای شما داشته باشه رو ذکر کنید» یا «جناب مشتری بالقوه، وقتی که یک فروشنده/شرکت/راهکار رو برای — انتخاب می کنید، غیر از قیمت چه چیزی برای شما از همه مهم تره؟»

در شرایطی که پرسیدن سوالاتی مانند «فروشنده دیگه ای مد نظرتونه؟» مشتری را به لاک دفاعی خود فرو می برد، سوالاتی مانند موارد بالا باعث می شود که سر صحبت باز شود.

اگر کارتان را به درستی انجام داده باشید و برای درک مشکل مشتری و روش مطلوب وی برای حل آن از سوالات درستی استفاده کرده باشید، می توانید بدون نگرانی درباره رقبا راهکار خود را روی نیازهای وی متمرکز کنید.

اما اگر مشتری گفت «می خوام یه دوری بزنم» چه کنیم؟

اگر مشتری باز هم به دنبال رقبا بود، در اینصورت با وی صحبت کنید، اما باز هم به جای تمرکز روی رقبا، روی چیزی که مشتری به دنبال آن است، اینکه چگونه راهکار شما آن نیاز یا خواسته را پوشش می دهد و تاکید روی نیازهای وی تکیه کنید و به جای آنکه بپرسید که دیگران چه دارند که شما ندارید، بپرسید که پیشنهاد شما چه چیزی کم دارد. به عنوان مثال به این پاسخ توجه کنید:

«آقا/خانم فلانیان، یه کم تعجب کردم که گفتید باز هم می خواهید گزینه های دیگه رو هم بررسی کنید. هیچ فروشنده دیگه ای وجود نداره که تلفنی چنین محصولی رو بفروشه و سیستم ارسال ما هم فوق العاده موفق عمل می کنه، ضمن اینکه مقرون به صرفه هم هست. سوالی که برام مطرح شده اینه که شما به دنبال چی هستین که پیشنهاد ما اون رو پوشش نداده؟»

پس از آنکه فروش انجام شد آزادانه می توانید از مشتری سوال کنید که کدام رقبا را مدنظر داشتند و چرا شما را انتخاب کرده اند. چنانچه فروش به شکست انجامید هم همین سوال را بپرسید تا بتوانید بهتر با مشتری بعدی کار کنید.


نظر شما چیست؟ آیا شما راهکاری برای خود دارید که تاکنون نتایج مثبتی از آن حاصل شده است؟ لطفا نظرات و ایده های خود درباره بخش آموزش فروش را با ما در میان بگذارید.


منبع: گویا آی‌تی

۷ روش به اوج رساندن خلاقیت در ابتدای روز

جرقه گریزان خلاقیت. اغلب هر وقت که به آن بیشتر نیاز دارید، دشوارتر می‌یابیداش. بدون خبر (اغلب ساعت ۳ صبح) حاضر می‌شود یا بدون اجازه (اغلب بعد از آن که مدیر از شما می‌پرسد آیا ایده‌ای دارید) می‌رود. و آشکار شدن آن اول سر صبح می‌تواند سخت‌تر از همه باشد.

 جرقه گریزان خلاقیت!۷ روش به اوج رساندن خلاقیت در ابتدای روز

خبر خوب این که محققین برخی از حقایق شگفت‌انگیز در مورد بدن و مغز انسان را افشا کرده‌اند که می‌توانند خلاقیت شما را صبح‌ها به حداکثر برسانند. این حقایق مشخص می‌کنند کارهایی وجود دارند که ما برای تقویت برونداد خلاقیت خود و حفظ جریان ایده‌ها می‌توانیم هر روز آن‌ها را انجام دهیم. در ادامه ۷ ترفند را عنوان می‌کنیم که صبح‌ها به بالا بردن انرژی و گسترش برونداد خلاقیت شما کمک می‌کنند.

۱- از فشردن دکمه اسنوز گوشی خود دست بردارید

متاسفانه، قابل بحث کردن نیست. اگر می‌خواهید صبح‌ها خلاق باشید، اولین کاری که باید انجام دهید این است که زود بیدار شوید. اگر خواب باشید، نمی‌توانید رمان بنویسید، یک شاهکار نقاشی کنید یا طرح بزنید. حتی اگر هدفتان انجام هیچکدام از کارهای بالا نیست، یک زمان بیداری هدف برای خودتان تنظیم کنید. هر هفته با نیم‌ساعت زودتر بیدار شدن و عقب کشیدن ساعت سعی کنید به زمان بیداری هدف خود برسید. حتی اگر ساعت بیداری هدف شما فقط نیم ساعت زودتر است، قدرت رسیدن به آن را نادیده نگیرید! در همین نیم ساعت خیلی کارها می‌توانید انجام دهید.

به طور حتم، وسوسه می‌شوید که دکمه اسنوز را فشار دهید و وانمود کنید که با تلاش می‌توانید کارهای خلاقانه خود را به بعد از ظهر یا شب موکول نمایید. اما دلایل خاصی وجود دارد که چرا صبح‌ها می‌توانید بهتر کار ‌کنید. طبق تحقیق منتشر شده در مجله فیزویولوژی اعصاب، مغز خلاق در ساعات ابتدایی روز قویترین وضعیت را دارد. همچنین مطالعات نشان می‌دهند که اراده در واقع یک منبع محدود است که باید در طول روز به صورت راهبردی استفاده شود- بنابراین اگر کار خود را تا شب به تاخیر بیاندازید، ممکن است هرگز به انجام آن نرسید.

 جرقه گریزان خلاقیت!۷ روش به اوج رساندن خلاقیت در ابتدای روز
۲- بیرون بروید و ورزش کنید

پیاده‌روی و سایر فعالیت‌های شدید، بهترین کالیزورها برای تفکرات بسیار خلاقانه هستند. با آرامش بخشیدن به مغز خود، در واقع به قشر جلویی مغز اجازه می‌دهید که استراحت کند، و ناگهان این برق زدن‌های شبانه به سراغ شما می‌آید. آرامش مغز حامی خلاقیت، سلامت و کاهش استرس است. دلایل مختلفی وجود دارند که چرا این کار مفید است.  پس بیرون بروید تا عملکرد مغز شما تقویت شود، تمرین صبحگاهی بیشترین اثر را دارد. فقط ۳۵ دقیقه دویدن با شدت متوسط، یا ورزش‌هایی همچون ایروبیک مغز شما را آماده اوج عملکرد فکری می‌کند، این کار با متعادل سازی مواد شیمیایی عصبی صورت می‌گیرد که به عملکرد شناختی کمک می‌کند.

اگر قادر به انجام فعالیت‌های بسیار شدید نیستید، مشکلی ندارد. مطالعه اخیر نشان می‌دهد که ۱۰ تا ۱۵ دقیقه پیاده‌روی تند می‌تواند شما را بسیار خلاق کند- چون هماهنگی لازم برای پیاده‌روی، منطقه‌ای از مغز را که مسئول تفکر خطی است، اشغال می‌کند و ظرفیت شما را برای دریافت‌‌های خلاقانه، آزاد می‌سازد. بنابراین به خاطر داشته باشید، هر فعالیتی که ضربان قلب شما را بالا ببرد و سطح ویتامین دی شما را افزایش دهد، می‌تواند موجب افزایش در شناخت ‌شود.

۳- قبل از استفاده از کافیین یک ساعت صبر کنید

این ترفند ممکن است برای کسانی که عادت به مصرف کافئین دارند، کمی عذاب‌آور باشد. بالاترین سطح کورتیزول مغز زمانی است که صبح از خواب بیدار می‌شوید، درست زمانی که اکثر ما عادت به استفاده از یک لیوان چای یا قهوه داریم. به‌هرحال، این کار درست نیست. وقتی بدن ما دوز کافئین صبحگاهی  را دریافت می‌کند، دیگر به آن تکیه می‌کند. و این کار در کل منجر به تولید کمتر کورتیزول می‌گردد و آن افزایش طبیعی که معمولا صبح‌ها صورت می‌گیرد را کاهش می‌دهد. راهکار این مشکل ساده است: کافیئن خود را حداقل یک ساعت بعد از‌بیدار شدن استفاده کنید. با این روش، هم کورتیزول به اندازه کافی در بدن شما تولید شده و هم از مزیت کافیئنی که همه ما به آن عادت کرده‌ایم، بهرمند می‌شویم.

 جرقه گریزان خلاقیت!۷ روش به اوج رساندن خلاقیت در ابتدای روز
۴- با دست و بدون قصد و نیت بنویسید

حتماً لازم نیست نویسنده باشید تا بتوانید افکار شکل گرفته در ذهن‌تان را به روی کاغذ بیاورید. در حقیقت، نوشتن می‌تواند یک روش بسیار مفید باشد. وقتی افکار مغشوش، در هم و برهم و دیوانه‌کننده خود را روی کاغذ می‌آورید، می‌توانید روز خود را با چشمانی بازتر و شفاف‌تر آغاز کنید. نوشتن یک محرک فوق‌العاده است که شما را برای داشتن یک روز خلاق و موفقیت‌آمیز آماده می‌کند. تایپ کردن را فراموش کنید و درعوض یک قلم بردارید. گاهی نوشتن با دست را تجربه کنید، حضور جوهر را روی انگشتان‌تان حس کنید و بوی کاغذ نو را استشمام کنید. جریان خلاقیت کمی زمان می‌برد. مطالعات نشان می‌دهند که فقط چند دقیقه نوشتن به خاطر نوشتن، می‌تواند همانند یک ورزش درمانی عمل کند که موجب تقویت حافظه می‌شود.

۵- تفکر کنید و متفکر باشید

شرکت والت دیزنی پس از معرفی مدیتیشن یا مراقبه در محل کار خود، به نتایج جذابی دست یافت. مشخص شد که تمرکز حواس یک تکنیک عالی است تا به کارمندان کمک کند به راهکارهای خلاقانه دست پیدا کنند. برخی تحقیقات ادعا می‌کنند که مراقبه همراه با تمرکز حواس، سخت‌گیری  شناختی (Cognitive Rigidity) را کاهش می‌دهد. این تحقیقات نشان می‌دهند افرادی که مراقبه انجام نمی‌دهند، سخت‌گیری شناختی بیشتری نسبت به کسانی دارند که این کار را به طور منظم انجام می‌دهند، این افراد همچنین تمایل دارند از راهکارهای منسوخ شده و دشوار برای حل مشکلات آسان که مبتنی بر تجربیات گذشته آنان هستند، استفاده نمایند. این در حالی است که افراد اهل مراقبه مشکلات را به روش‌های جدید حل می‌کنند. روز خود را با ۱۵ الی ۲۰ دقیقه مراقبه ذهنی آغاز کنید. این کار به شما کمک می‌کند تا سخت‌گیری شناختی را محدود کنید، این کار ذهن شما را شفاف می‌کند تا درک خلاقیت به شکوفایی برسد. همچنین باعث آرامش احساسات شما و تقویت تمرکز و بینش می‌شود.

۶- ده دقیقه موسیقی گوش کنید

موسیقی یک ابزار فوق‌العاده برای باز کردن قفل خلاقیت است. تحقیقات اخیر نشان می‌دهند که موسیقی به تحریک بخشی از ذهن شما که کنترل عمل‌های حرکتی، احساسات و خلاقیت را بر عهده دارد، کمک می‌کند. اگر در میانه انجام یک کار خلاقانه هستید موسیقی باعث می‌شود تا تمرکز شما روی کارتان بیشتر شود. به‌هرحال شواهد حاکی از آن هستند که موسیقی در کل کنجکاوی را افزایش می‌دهد. سعی کنید صبح‌ها هنگام دوش گرفتن یا تهیه صبحانه قبل از نشستن پشت میز کارتان به یک آلبوم جدید گوش دهید. موسیقی کلاسیک می‌تواند تاثیر بیشتری داشته باشد.

 جرقه گریزان خلاقیت!۷ روش به اوج رساندن خلاقیت در ابتدای روز
۷- گوشی همراه خود را خاموش یا در حالت بی‌صدا قرار دهید  

هیچ چیز به اندازه حواس‌پرتی نمی‌تواند قاتل خلاقیت باشد. وقفه دشمن انسان است. یک استراتژی برای چک کردن ایمیل، به‌روزرسانی شبکه‌های اجتماعی یا پاسخ به متن‌ها تنظیم کنید. اپ‌های پیام‌رسان یا شبکه‌های اجتماعی می‌توانند به خلاقیت شما آسیب بزنند، آن‌ها شما را به سوراخ خرگوشی هدایت می‌کنند که نه تنها انتهایی ندارد بلکه چیزی هم در آن نیست.

عدم وجود محرک‌های خارجی باعث می‌شود که مغز محرک‌های خودش را بسازد. شناور ماندن روی آب خلاقیت را به روشی شبیه خواب یا مراقبه تحریک می‌کند. البته استفاده از این امکان برای هر کسی وجود ندارد، اما شما می‌توانید تمرکز خلاقیت خود را با دوری از شبکه‌هایی همچون اینستاگرام یا فیس بوک تا پایان روز حفظ کنید.


منبع: برترینها

۱۰ تکه کلام‌ِ مدیران نالایق!

وقتی می‌شنوید اطرافیان شما در محل کار از الفاظ و جملات نامناسب استفاده می‌کنند، دلسرد می‌شوید؛ اما بدتر از آن زمانی است که مدیر شما جملات وحشتناکی را به زبان می‌آورد.

به‌هرحال، وقتی کارفرمای شما نشان می‌دهد که مدیر بد و نالایقی است، کمک می‌کند بتوانید تصمیمات درستی را در مورد خودتان اتخاذ کنید. شما باید از واقعیت موقعیت شغلی خود مطلع باشید و بدانید در چه محیطی کار می‌کنید.

 تکه کلام‌های مدیران نالایق!۱۰ جمله‌ای که فقط کارفرمایان بد و نالایق به زبان می‌آورند

زمانی که می‌فهمید محیط کاری شما چندان مناسب روحیات شما نیست، می‌توانید به دنبال برنامه‌ای برای خروج از آنجا باشید. می‌توانید به سراغ آگهی‌های کار باشید یا پروفایل خود را در لینکدین بروز نمایید. از یک مدیر عادی انتظار نمی‌رود که از کارمندانش انتقاد کند یا آنان را تحقیر نماید، اما متاسفانه برخی مدیران بی‌اخلاق از این مسئله آگاه نیستند. شاید خود آن‌ها نیز مدیرانی بی‌اخلاق داشته‌اند.

در ادامه می‌خواهیم ۱۰ عبارتی را به شما بگوییم که اگر آن‌ها را در محل کار از مدیر خود شنیدید، وقت آن رسیده به دنبال کار باشید. ده جمله‌ای که فقط کارفرمایان بد و نالایق ممکن است به زبان بیاورند:

 تکه کلام‌های مدیران نالایق!۱۰ جمله‌ای که فقط کارفرمایان بد و نالایق به زبان می‌آورند

۱- من قوانین را نساخته‌ام، فقط اجرایشان می‌کنم

همه می‌دانند که یک مدیر تمام سیاست‌‌های یک شرکت را شکل نمی‌دهد، اما این بدان معنی نیست که باید کورکورانه قوانینی را اجرا کند که هیچ معنا و مفهومی ندارند. اگر متوجه تناقض در سیاست شرکت شدید یا فهمیدید که چرا موقعیت شما باید یک استثناء در قوانین استاندارد باشد، این وظیفه رئیس شما است که مسئله را برای رسیدگی به شخص مربوطه ارجاع دهد. اگر مدیر شما این کار را نکرد، احتمالاً دلیلش آن است که از اثرات بعد از آن می‌ترسد و بنابراین او کسی نیست که شایسته استعدادهای شما باشد.

۲- اگر این شغل را نمی‌خواهید، کسی را پیدا می‌کنم که آن را بخواهد

شعار مدیران ترسو در هر محل کاری. معنی این جمله آن است که «از من نخواهید به اندازه یک انسان فهیم ارتقاء پیدا کنم، چون نمی‌توانم. ترس تمام وجودم را گرفته و باید سعی کنم شما را هم بترسانم- آن هم با تهدید شما به اخراج کردن!»

 تکه کلام‌های مدیران نالایق!۱۰ جمله‌ای که فقط کارفرمایان بد و نالایق به زبان می‌آورند

۳- فقط انجام‌اش بده و خرابش نکن

وقتی مدیر شما یک هدف غیرممکن را برای شما مطرح می‌کند، و بعد هم نمی‌خواهد به دنبال بهترین راه برای رسیدن به آن هدف باشد، یعنی این که آن‌ها تنها به یک چیز اهمیت می‌دهند. آن‌ها نگرانند که اگر به هدفشان نرسند از جانب مدیران خودشان استنطاق شوند و به دردسر بیافتند، به همین دلیل به جای آن که در مورد نحوه انجام کار هدایت‌تان کنند، سعی می‌کنند شما را در مورد رسیدن به هدف بترسانند.

۴- به نظر می‌رسد مشکل شما شخصی است

وقتی از ناسازگاری معقول و منطقی بین زمان‌بندی کاری و زندگی شخصی خودتان سخن می‌گویید، مدیر بد می‌گوید «به نظر می‌رسد مشکل خودتان باشد». مدیری که برای تعهدات خارج از کار شما هیچ ارزشی قائل نباشد، کسی نیست که بتواند در درازمدت فرصت‌ و امکانات برای شما فراهم نماید. شما سزاوار مدیری هستید که بداند زندگی خارج از کار شما حداقل به اندازه کارهایی که در رابطه با شغل خود انجام می‌دهید، مهم است.

 تکه کلام‌های مدیران نالایق!۱۰ جمله‌ای که فقط کارفرمایان بد و نالایق به زبان می‌آورند

۵- اگر نظر شما را خواستم خبرتان می‌کنم

مدیرانی که بسیار ترسو هستند و نمی‌توانند تحمل کنند که یکی از زیردستان‌شان ایده‌ی بهتری را ارائه دهد، به پیشنهادات شما گوش نخواهند داد. درعوض آن‌‌ها به شما می‌گویند «اگر نظر شما را خواستم خبرتان می‌کنم!» این هم از تکه کلام‌های محبوب مدیران بی‌کفایت است که نباید مسئول هدایت دیگران باشند – به‌خصوص شما.

۶- شما خوشانس هستید که شغل دارید»

وقتی یک مدیر نالایق به خاطر آنچه که شما می‌گویید یا انجام می‌دهید، خونسردی خود را از دست می‌دهد و خلق و خویش عوض می‌شود، ‌در تلاش برای دفاع از خود می‌گوید «شما خوش‌شانس هستید که شغل دارید!» البته این درست نیست. شغل داشتن ربطی به خوش‌شانس بودن ندارد.

 تکه کلام‌های مدیران نالایق!۱۰ جمله‌ای که فقط کارفرمایان بد و نالایق به زبان می‌آورند

۷- نمی‌خواهم در مورد مشکلات چیزی بشونم؛ نه تا زمانی که راه‌حلی برای آن‌ها پیدا نکرده‌اید

 شاید زمانی در عصر صنعتی اگر به کارمندان می‌گفتید «مشکلات را برایم نیاورید – راه‌حل‌ها را بیاورید» معنا و مفهومی داشت، اما در حال حاضر بی‌معنی و مهمل است و نشان می‌دهد مدیر فاقد تجربه و داوری است. اگر شما راه‌حل مشکلات پیچیده در کسب و کار خود را بدانید، راه‌حل را همراه با اخباری از خود مشکل برای مدیر خود می‌آورید. به‌هرحال، امروزه راه‌حل‌‌های خوب مستلزم گروه‌های فکری و بخش‌های اداری دیگر و تخصص است. گفتن چنین عبارتی از سوی یک مدیر در واقع نوعی شانه خانه کردن از مسئولیت است.

۸- ما همیشه به این روش کار انجام داده‌ایم

فقط به این دلیل که یک سازمان همیشه از یک روش استفاده کرده به این معنی نیست که این بهترین روش است. آزمایش و ارزیابی مجدد فرایندها از جمله ویژگی‌های هر کسب‌و‌کار موفق است. جهان واقعی دائم در حال تغییر است. فرایندها هم باید تغییر کنند. اگر مدیر شما می‌خواهد در مورد روش‌ها و ترفندهایی که سازمان دنبال می‌کند سوال نکنید، باید بگوییم که مدیر ترسناکی است.

 تکه کلام‌های مدیران نالایق!۱۰ جمله‌ای که فقط کارفرمایان بد و نالایق به زبان می‌آورند

۹- می‌توانم به سرعت کسی را جایگزین شما کنم

باز هم نشانه ترس زیاد یک مدیر نامطمئن که می‌ترسد در شعله‌های رشد و ترقی شما بسوزد.

۱۰- به خاطر این که من رئیسم- دلیلش همین است

وقتی یک مدیر بد و نالایق در تلاش برای بستن دهان شما و جلوگیری از پیشرفت شما شکست می‌خورد، به سادگی به شما می‌گوید که او رئیس است و شما نیستید. بنابراین حق با او است و شما اشتباه می‌کنید. تا جایی که پاها و روزمه شما یاریتان می‌کنند هرچه سریع‌تر از این افراد دوری کنید.


منبع: برترینها

آموزش ایمیل مارکتینگ – ۷ اشتباه عمده در ایمیل مارکتینگ که مانع جذب مشتری می شود (و روش جلوگیری از آنها)

آیا در تبدیل مشترکان خود به مشتری دچار مشکل شده اید؟ هنگامی که آدرس ایمیل یک مشتری بالقوه را به دست می آورید کار شما تمام نشده؛ در واقع کارتان تازه شروع شده است. در این مقاله از مجموعه مقالات آموزش ایمیل مارکتینگ یا بازاریابی ایمیلی، با ۷ اشتباهی که بازاریاب ها و صاحبان کسب و کار در ایمیل مارکتینگ خود مرتکب می شوند و روش جلوگیری و حل آنها آشنا خواهید شد.

به سراغ اصل مطلب می رویم:

  1. کج گذاشتن خشت اول

تبریک می گوییم! یک نفر در فهرست ایمیل مارکتینگ شما ثبت نام کرده، حالا چه می کنید؟

اگر پاسخ شما این نیست که «فوراً یک ایمیل خوشامدگویی می فرستم» یک فرصت طلایی را از دست خواهید داد.

معمولاً ایمیلی که بیشتر از همه خوانده می شود، اولین ایمیلی است که به مشترک ارسال می شود. چرا؟ چون در زمانی ارسال می شود که مخاطب بیشترین رغبت را نسبت به شما دارد. او تازه ثبت نام کرده، هنوز از ذهنش نرفته اید و از این طریق بیشتر در خاطر وی ماندگار خواهید شد.

بنابراین، به محض اینکه یک کاربر در کمپین بازاریابی ایمیلی شما ثبت نام می کند، باید یک ایمیل دریافت کند که برای وی توضیح می دهد که شما که هستید و چه انتظاری می تواند از شما داشته باشد. در این ایمیل، ورود آنها به فهرست ایمیل خود را خوشامد بگویید، خودتان را معرفی کنید و بگویید که در ادامه چه خواهد شد.

ایمیل خوشامد شما سبک و سیاق سایر ایمیل هایی که در ادامه ارسال می کنید را مشخص می کند؛ در نتیجه، نقش مهمی در مشتری سازی کمپین ایمیل مارکتینگ شما در آینده خواهد داشت.

چگونه ایمیل خوشامدگویی بنویسیم؟

روشهای مختلفی برای این کار وجود دارد؛ می توانید از لحن طنز یا جدی استفاده کنید، اما در هر صورت این سه مورد را در ایمیل خوشامدگویی خود بگنجانید:

  1. خیرمقدم
  2. معرفی نویسنده یا کسب وکار
  3. شرح برنامه آینده

از این طریق، خشت اول را درست می گذارید و دیوارتان تا ثریا کج ساخته نخواهد شد.

  1. نداشتن یک فراخوان به عمل واضح

همانطور که می دانید، محتوا باید فراخوان به عمل (Call to Action) داشته باشد و این در مورد صفحات فرود، پست وبلاگ و ایمیل مصداق دارد.

بدون فراخوان به عمل، مخاطبان خود را به حال خود رها می کنید تا هدف شما را کشف کنند. البته مخاطب شما باهوش است، اما انتظار شما معقول نیست.

بنابراین، پیش از آنکه ایمیل خود را تهیه کنید، ایده واضحی از هدف آن در سر بپرورانید.

به دنبال چه نتیجه ای هستید؟

آیا می خواهید یک آیتم محتوایی را ترویج کنید؟ آیا می خواهید درباره یک رویداد یا عرضه یک محصول به مخاطب اطلاع رسانی کنید؟ آیا می خواهید چیزی را بفروشید؟

متن، تصاویر و طراحی ایمیل خود را روی تحقق هدف تان متمرکز کنید. سپس قبل از ارسال ایمیل، اطمینان پیدا کنید که فراخوان به عمل شما واضح و جذاب است و خواننده را به سمت نتیجه مورد نظر شما هدایت می کند.

چگونه یک فراخوان به عمل تهیه کنیم؟

به این پیشنهادات توجه کنید:

  1. فراخوان به عمل خود را در معرض دید قرار بدهید. آن را در ایمیل تان دفن نکنید. از رنگ های متفاوت، متن درشت یا دکمه های بزرگ استفاده کنید. چنان به طور برجسته آن را نشان بدهید که از بقیه ایمیل متمایز باشد.
  2. از کلمات مناسب استفاده کنید. کلمات اهمیت دارند. اگر فراخوان به عمل شما کسالت بار یا مبهم باشد، همه آن را نادیده خواهند گرفت. از کلماتی استفاده کنید که حس اضطرار و کنجکاوی مخاطب را تحریک می کنند.
  3. شلوغ نکنید. اگر در یک ایمیل از چند فراخوان به عمل مختلف استفاده کنید، پیام شما شلوغ و گیج کننده می شود و کاربر به جای آنکه حتی یکی از عمل های مورد نظرتان را انجام بدهد، دست به هیچ عملی نخواهد زد.
  4. تکرار کنید. در صورتی که منطقی به نظر می رسد، فراخوان به عمل خود را بیش از یک بار تکرار کنید. از این طریق، فرصت های بیشتری برای توجه و تعامل با آن فراهم می کنید.
  1. برآورده نکردن انتظارات مخاطب

اگر ایمیل های شما انتظارات مخاطب تان را برآورده نکنند، آنها بیکار نمی نشینند و اشتراک خود را لغو خواهند کرد.

اما چگونه می توانید انتظارات مشترکان را برآورده کنید؟

یک مورد تناوب ایمیل ها است. اگر قرار بوده هر هفته ایمیل ارسال کنید، اما هر روز برای مشترکان خود ایمیل می فرستید، در اینصورت بر طبق انتظار عمل نکرده اید. از طرف دیگر، اگر مشترکان انتظار دارند که به طور مرتب ایمیل های شما را در اینباکس خود ببینند، اما به ندرت ایمیل ارسال می کنید، باز هم همین مشکل به وجود می آید.

مورد دیگر، خارج شدن از موضوع است. اگر مشترکین شما در هنگام ثبت اشتراک انتظار داشتند که نکاتی درباره مارکتینگ نوین دریافت کنند، ایمیل هایی در همین رابطه ارسال کنید. گزارش سفر شما به اروپا و آمریکا به مذاق کسی خوش نخواهد آمد.

یکی از بهترین مزایای ایمیل این است که به کمک آن می توانید به طور منظم با مشتریان خود ارتباط داشته باشید و برند خود را به آنها یادآوری کنید. با این حال، مراقب باشید که زیاده روی نکنید و از موضوع خارج نشوید تا این فرصت را از دست ندهید.

  1. حرفه ای به نظر نمی رسید

اینترنت، یک دنیای مبهم است و مشترکان شما نسبت به وبسایت ها و ایمیل های جدید به حق بدبین هستند؛ مگر اینکه به آنها ثابت شود که آن وبسایتها و ایمیل ها امن و حرفه ای هستند.

اگر ایمیل های شما مبهم یا آماتوری به نظر برسند، غالب مشترکین تان به شما فرصت دوباره ای نخواهند داد.

برای حفظ حرفه ای گری مورد نظر خوانندگان ایمیل های خود به این موارد توجه کنید:

  1. قواعد دستوری و املایی را رعایت و چند بار بررسی کنید. تبدیل شدن فراخوان به عمل «ورود به صفحه خرید» به «ورود به صحفه خرید» یک فاجعه است. پیش از ارسال هر ایمیل آن را چند بار چک کنید.
  2. از تصاویر stock یا آرشیوی که در اینترنت موجود هستند استفاده نکنید. بهتر است اصلاً از هیچ تصویری استفاده نکنید تا اینکه تصویری را در ایمیل بازاریابی خود قرار بدهید که مخاطبان تان قبلاً آن را دیده اند.
  3. فایل پیوست نکنید. بازاریاب های حرفه ای به ایمیل های خود فایل پیوست نمی کنند، چرا که این معمولاً کار اسپمرها است. در ایمیل های بازاریابی خود هیچ فایل ضمیمه ای اضافه نکنید، مگر اینکه فایل ضمیمه شما پی دی افی باشد که مخاطب برای دریافت آن اشتراک خود را فعال کرده است. حتی در این صورت هم بهتر است به پی دی اف مورد نظر لینک بدهید.
  4. از زبان احترام آمیز و حرفه ای استفاده کنید. اگر برای اهالی «چالّه میدون» بازاریابی نمی کنید، بهتر است مثل اهالی «چالّه میدون» صحبت نکنید. به ندرت مخاطبانی پیدا می شوند که لحن غیرحرفه ای را در ایمیل های ایمیل مارکتینگ تحمل می کنند، بنابراین از لحنی استفاده کنید که مطمئن هستید که غالب مشترکان شما با آن مشکلی ندارند.
  1. استفاده از کلیشه های تکراری و تاکید واضح و فراوان روی فروش

در حالیکه احتمالاً خودتان احساس می کنید که محصول، خدمات یا محتوای منحصر به فردی دارید، اما به احتمال قریب به یقین، مخاطب تان شما را به عنوان صدایی می شنود که در هیاهوی اینباکس وی گم خواهد شد. البته مگر اینکه کاری کنید که داشته های شما خاص به نظر برسند.

چگونه می توانید متفاوت به نظر برسید؟

  1. به مخاطب خود نزدیک شوید. این دلیل شکست بسیاری از بازاریاب های ایمیلی است: آنها مانند یک تبلیغ تلویزیونی به نظر می رسند. در عوض، ایمیل خود را به گونه ای بنویسید که انگار مخاطب شما کسی است که وی را می شناسید. دوست باشید، نه فروشنده.
  2. درباره مخاطب صحبت کنید، نه خودتان. به جای آنکه از محصول خود تعریف کنید، به توضیح منافعی بپردازید که عاید مشتری می شود. به جای تکیه بر فروش، ارزش آفرین باشید.
  1. بی توجهی به کاربران موبایل

چیزی قریب به ۷۰ درصد از مشترکین شما ایمیلی که ارسال می کنید را با یک دستگاه همراه چک می کنند. اگر اطمینان پیدا نکنید که ایمیل های شما روی گوشی همراه یا تبلت آنها به درستی به نمایش در می آیند، در اینصورت اشتباه پرهزینه ای را مرتکب شده اید.

قالب بندی برای دستگاه های همراه باید ساده و تمیز باشد و از تصاویر و متنی استفاده شود که به راحتی روی صفحات کوچک قابل رویت هستند. شما فضای محدودی را در اختیار دارید و بهتر است کاربر را مجبور نکنید که بیش از آنچه که ضرورت دارد (یعنی فراخوان به عمل شما) کاری انجام بدهد (یعنی به این طرف و آنطرف کشیدن صفحه، زوم کردن و مواردی از این قبیل). از یک ستون استفاده کنید و مراقب باشید که عرض تصاویر بیش از ۶۰۰ پیکسل نشود. ایمیل های خود را در اپ های ایمیل خوان مختلف امتحان کنید تا اطمینان پیدا کنید که به همان شکل مورد نظر شما نمایش داده می شوند.

  1. استفاده زیاد از تصویر

احتمالاً اولین چیزی که به ذهن تان می رسد این است که ایمیل های خود را از تصاویر زیبا، حرفه ای و چشم نوازی انباشته کنید که مخاطب را به هیجان می آورند.

در حالیکه این کار به خودی خود ایرادی ندارد، اما باید به یاد داشته باشید که بسیاری از مخاطبان شما ایمیل خود را در نرم افزارهایی مشاهده می کنند که به صورت پیشفرض تصاویر را نشان نمی دهند (کاربر باید از گزینه نمایش تصاویر یا Display images استفاده کند). اگر برنامه دیگری نداشته باشید، باید با این مشتریان بالقوه خداحافظی کنید.

البته این به معنی آن نیست که باید کلاً استفاده از تصاویر را کنار بگذارید. بلکه مستلزم آن است که در استفاده از آنها احتیاط به خرج بدهید. اگر از متن جایگزین یا alt text به درستی استفاده کنید، حتی اگر تصاویر به نمایش در نیایند، باز هم مخاطب شما می تواند متوجه شود که موضوع از چه قرار است. در عین حال، حتی با استفاده از متن جایگزین، ایمیلی که مملو از کادرهای خالی حاوی چند کلمه متن است ظاهر دلپسندی برای مشترکان شما نخواهد داشت. در استفاده از تصاویر زیاده روی نکنید و اطمینان پیدا کنید که همه پیام هایی که واقعاً اهمیت دارند در قالب متن در ایمیل گنجانده شده اند تا احتمال مشاهده نشدن آنها به صفر برسد.

برای تبدیل مشترک به مشتری آمادگی دارید؟

حال که با ۷ اشتباه عمده بازاریاب ها و صاحبان کسب و کار که بر تبدیل مشترک به مشتری بالفعل تاثیر می گذارند آشنا شدید، وقت آن رسیده تا دست به کار شوید.

چنانچه درباره این مطلب یا سایر مطالب بخش آموزش ایمیل مارکتینگ نظری دارید، از طریق بخش دیدگاه ها با ما در ارتباط باشید.


منبع: گویا آی‌تی

کنار گذاشتن افکار منفی، با حذف باورهای غیرمنطقی

بدیهی است که باورهای ما رفتارمان را شکل می‌دهد و رفتارمان متأثر از باورهایمان است. اگر باورهای سالم و سازنده داشته باشیم،‌ انرژی بیشتری کسب کرده و نیروی تازه‌ای برای زندگی در ما ایجاد می‌شود. باورهای مثبت موجب افزایش انرژی ، تولید حرکت و سازندگی می‌شود.

آیا تا به حال، به افرادی برخورده‌اید که دایم از خودشان انتقاد می‌کنند و با سرزنش خود انرژی منفی در خودشان به وجود می‌آورند و موجب ایجاد حال و هوای نامناسب در وجودشان می‌شوند؟

افکار منفی را کنار بگذاریم

بدیهی است که باورهای ما رفتارمان را شکل می‌دهد و رفتارمان متأثر از باورهایمان است. اگر باورهای سالم و سازنده داشته باشیم،‌ انرژی بیشتری کسب کرده و نیروی تازه‌ای برای زندگی در ما ایجاد می‌شود. باورهای مثبت موجب افزایش انرژی ، تولید حرکت و سازندگی می‌شود.

 کنار گذاشتن افکار منفی
از سوی دیگر باورهای ناسالم و مخرب، کاهش انرژی، کاهش حرکت و بروز رفتارهای بیمارگونه را به دنبال دارد. از این رو، منطقی است که با یک اقدام جدی مقابل باورهای غیرمنطقی ایستادگی کنیم و قبل از آن لازم است با این باورها آشنا شویم.

فقط یک راه حل وجود دارد

بعضی افراد هنگام برخورد با مسایل و دیگران اصرار شدیدی دارند که ثابت کنند خودشان درست می‌گویند و بقیه افراد اشتباه می‌کنند. این یک باور غیرمنطقی است زیرا هر کسی به هر موضوعی از زاویه و دید خود نگاه می‌کند و ممکن است دو نفر در مورد یک موضوع نظر متفاوت داشته باشند و این‌که برای حل مشکلات، با بیان مسایل فقط یک راه حل را انتخاب کرده و سراغ راه حل‌های دیگر نرویم، امری غیرمنطقی است که نتایج غیرمنطقی هم به بار می‌آورد و گاهی نیز منجر به تنش در روابط می‌شود.

در حالی که برای حل مشکلات و مسایل می‌توان از راه حل‌های مختلف استفاده کرد و به جای اینکه بگوییم من تلاشم را کرده نتیجه نگرفته‌ام، باید تلاش مجددی را شروع کرده و از کاهش انرژی خود و تولید افسردگی جلوگیری کرد. هنگام بروز مشکلات باید انعطاف‌پذیر بود.

آینده ما را گذشته رقم می‌زند

این باور غیرمنطقی که ما اسیر گذشته‌ایم، انرژی فعالیت و تلاش را از ما می‌گیرد. اگر در گذشته اشتباهی پیش آمده و درست عمل نکرده‌ای، فرصت‌هایی در اختیارت هست و می‌توانی برچسب‌های شکست خورده یا بدشانسی را حذف کرد.

بعضی افراد معتقدند چون گذشته نابسامان داشته‌اند و از فرصت‌ها درست استفاده نکرده‌اند، حالا محکوم به شکست و بدبختی هستند. در حالی که با باور این‌که من می‌توانم زندگیم را عوض کنم، انرژی وارد زندگی می‌شود و افکار نو جای افکار پریشان گذشته را می‌گیرد. از سرزنش زندگی گذشته دست بردارید. شرایط را موجب مشکلات خود ندانید.

 کنار گذاشتن افکار منفی
هر تغییری امکانپذیر نیست

با وجود این‌که خیلی چیزها در زندگی قابل تغییر نیست، خیلی چیزها هم قابل تغییر است. در حقیقت چیزهای زیادی را می‌توان تغییر داد. به طور مثال می‌توان وزن را کاهش داد، شغل بهتری پیدا کرد، ادامه تحصیل داد، روابط با همسر و خانواده را بهبود بخشید، اما بعضی چیزها را هم نمی‌توان تغییر داد، یا تغییر آن از حیطه توان و اختیار ما خارج است، به طور مثال ما نمی‌توانیم رئیس اداره خودمان را عوض کنیم، اما می‌توانیم شغل خود را تغییر بدهیم.

ما مجبور به پرداخت اجاره، قسط و شهریه هستیم، اما می‌توانیم آنچه را که نمی‌توانیم تغییر بدهیم، قبول کنیم. غرزدن و میل به تغییراتی که در حد و اختیارمان نیست، فقط موجب تنش، فرسودگی و تحریک‌پذیری ما می‌شود.

اگر جای دیگران بودم

گاهی اوقات افکاری چون این مورد که اگر جای فلانی بودم زندگی بهتری داشتم، انرژی منفی تولید کرده و فرد را از مسیر عادی زندگی خارج می‌کند و منجر به اضطراب و گاهی افسردگی می‌شود. عباراتی مثل این که اگر مثل فلانی ثروت داشتم، حتماً شادتر بودم… افرادی که چنین دیدگاه‌هایی دارند، فقط انرژی منفی تولید کرده و دچار عدم‌رضایت از زندگی می‌‌شوند.


منبع: برترینها

مهارت‌های نرم مدیریتی‌تان را تقویت کنید

موفق‌ترین و کارآمدترین مدیران کسانی هستند که نه تنها از مهارت‌های فنی و کلاسیک مدیریتی به حد کمال برخوردارند، بلکه یکسری مهارت‌های نرم و ظریف مدیریتی را نیز در خود تقویت کرده‌اند که آنها را نسبت به مدیران معمولی و متوسط متمایز می‌سازند.

مهارت‌های نرم مدیریتی‌تان را تقویت کنید

بهترین ارتباط برقرارکنندگان کسانی هستند که به دقت و به‌طور کامل به سخنان و اظهار نظرهای دیگران گوش می‌دهند.

به گزارش دنیای اقتصاد، موفق‌ترین و کارآمدترین مدیران کسانی هستند که نه تنها از مهارت‌های فنی و کلاسیک مدیریتی به حد کمال برخوردارند، بلکه یکسری مهارت‌های نرم و ظریف مدیریتی را نیز در خود تقویت کرده‌اند که آنها را نسبت به مدیران معمولی و متوسط متمایز می‌سازند.

از این مهارت‌های نرم می‌توان به مواردی همچون مهارت‌های بین فردی، مهارت‌های ارتباطی، مهارت در مذاکره و الهام بخشی اشاره کرد که بدون آنها مدیران دارای بالاترین حد مهارت‌های فنی نیز کاری از پیش نخواهند برد.

در بخش اول این مطلب به هشت مورد از شانزده مورد مهارت‌های نرم و تاثیرگذاری که در اغلب مدیران برجسته و مشهور امروز وجود دارند، اشاره شده است.
 
۱) مهارت گوش کردن
بهترین ارتباط برقرارکنندگان کسانی هستند که به دقت و به‌طور کامل به سخنان و اظهار نظرهای دیگران گوش می‌دهند. این هنر یک مدیر است که به کارکنانش گوش کند تا از افکار و همچنین قابلیت‌های آنان آگاهی یابد و پس از آن او قادر خواهد بود از پتانسیل‌های آنها نهایت استفاده را ببرد.
 
پند مدیریتی: توجه کامل خود را به گفته‌های کسی که در حال صحبت با شماست معطوف کنید و در صورت امکان از صحبت‌های او یادداشت برداری کنید و نسبت به گفته‌هایش واکنش نشان دهید.
 
۲) مهارت ارتباط برقرار کردن
توانایی برقراری ارتباط مستمر و نزدیک با کارکنان، به شکل بخشیدن به یک پیوند نزدیک و سازنده بین مدیر و کارکنان کمک می‌کند و در سایه وجود همین پیوند است که انجام هر کاری ممکن و میسر می‌شود.
 
پند مدیریتی: با علاقه تمام با افرادتان ارتباط برقرار کنید و در این مسیر از نشان دادن اشتیاق، اعتماد و پشتیبانی خود به افرادتان دریغ نکنید. استفاده از عباراتی همچون «عالیه» یا «فوق‌العاده است» و «حتما» در این میان بسیار سازنده خواهد بود.
 
۳) مهارت ارتباط غیرکلامی
زبان بدن یک مدیر می‌تواند بسیار مهم‌تر و تاثیرگذارتر از سخنان او بر کارکنان عمل کند. تحقیقات دانشمندان نشان داده میزان تاثیرگذاری کلماتی که یک فرد در مکالمه‌اش با فردی دیگر استفاده می‌کند، بر تفسیر او حداکثر ۷ درصد است، درحالی‌که این تاثیرگذاری در مورد زبان بدن بیش از ۵۵ درصد است.
 
پند مدیریتی: وقتی با کارکنان تان صحبت می‌کنید حتما با آنها تماس چشمی داشته باشید و از نگاه کردن به اطراف خودداری کنید. در ضمن از انجام کارهایی مانند کلنجار رفتن با دکمه لباس یا جواهرات یا جابه‌جا کردن اشیای اطرافتان که حاکی از بی‌توجهی شما به طرف مقابل است خودداری کنید.
 
۴) مهارت دادن خبر بد
هیچ‌کس دوست ندارد حامل خبر بد و ناگواری برای دیگران باشد. با این همه خبرهای بد بخشی گریزناپذیر از دنیای کسب و کار و همه مشاغل به حساب می‌آیند. توانایی در اعلام خبرهای بد با ایجاد کمترین حد پیامدهای منفی از جمله توانایی‌هایی است که مدیران بزرگ را از مدیران معمولی متمایز می‌سازد.
 
پند مدیریتی: خبرهای بد را به صورت رو در رو و حضوری اعلام کنید و تا آنجا که ممکن است در انجام این کار با صداقت تمام عمل کنید و از طفره رفتن و پرداختن به حاشیه‌ها بپرهیزید. در ضمن بعد از اعلام خبر بد به کارکنان این فرصت را بدهید تا در مورد عقاید و پیشنهادهایشان در قبال آن خبر بد اظهار نظر کنند.
 
۵) مهارت نه گفتن
برای بسیاری از مدیران گفتن نه به برخی خواسته‌ها و پیشنهادها کاری سخت و نامطلوب است درحالی‌که اگر مطمئن هستید پیشنهاد یا ایده مطرح شده به هیچ عنوان به درد نمی‌خورد و شما را به بیراهه می‌برد باید با قاطعیت به آن نه بگویید.
 
پند مدیریتی: هنگامی که می‌خواهید به یک ایده یا پیشنهاد مطرح شده از سوی کارکنان تان نه بگویید پس از بیان کلمه نه حتما برای آنها توضیح دهید که چرا با ایده آنها مخالفید و گفت‌وگوی خود با آنها را با بیان چند جمله مثبت و امیدوارکننده به پایان برسانید تا از رنجیده شدن کارکنان از شما جلوگیری کنید.
 
۶)مهارت چانه‌زنی
همه مدیران در طی روزهای کاری شان به‌طور مداوم در حال مذاکره و چانه زدن با دیگران اعم از مشتریان، شرکا، کارکنان و رقبا هستند. توجه کامل آنها به ظرافت‌ها و ریزه کاری‌های مذاکره و چانه‌زنی می‌تواند نقش بسزایی در دستیابی آنها و سازمان‌های تحت رهبری شان به اهداف مد نظرشان داشته باشد.
 
پند مدیریتی: به موقعیت‌ها و شرایط از دید طرف مقابل بنگرید و از داشتن نگاه یک سویه و افراطی به قضیه خودداری کنید.
 
۷) مهارت برقراری رابطه صمیمانه با کارکنان و همکاران
یک مدیر برای موفق شدن در کارش به شدت به برقراری رابطه‌ای صمیمانه و نزدیک با کارکنان و همکارانش نیاز دارد و از این طریق است که می‌تواند به ایجاد یک محیط کاری همسو و مولد کمک کند.
 
پند مدیریتی: همیشه سعی کنید در زمان صحبت با کارکنان اسم آنها را بر زبان بیاورید، چرا که هر کارمندی دوست دارد مدیرش او را به اسم صدا کند. علاوه‌بر این، همیشه خود را نسبت به کسب اطلاع از وضعیت زندگی و اعضای خانواده کارکنان و همچنین همکارانتان مشتاق و علاقه مند نشان دهید و به آنها ثابت کنید که مسائل زندگی آنها برای تان مهم است.
 
۸) مهارت نقد کردن دیگران
همه مدیران در موقعیت‌هایی قرار می‌گیرند که باید نسبت به نقد و تذکر دادن به کارکنانشان در قبال عملکرد ناکارآمدشان اقدام کنند. با این همه نحوه برخورد مدیران با این قضیه و به حداقل رساندن پیامدهای منفی این نقد و تذکر از جمله موارد متمایزکننده مدیران بزرگ و موفق از مدیران معمولی به حساب می‌آید.

یک مدیر می‌تواند تندترین نقدها را از عملکرد یک کارمند یا کارگر بیان کند بدون اینکه او را آزرده خاطر سازد و گفته‌های او تلنگری باشد برای تغییر جهت حرکت آن فرد به سمت عملکرد مثبت و سازنده.
 
پند مدیریتی: همیشه انتقادها و تذکراتتان به یک کارمند را به‌صورت خصوصی و فقط با حضور خود او بیان کنید و از انجام این کار در برابر دیگران خودداری کنید. علاوه‌بر این، از خطاب کردن فرد با انگشت و تهدید ضمنی او جدا خودداری کنید و حتما بعد از هر انتقادی، راه حل جایگزین و پیشنهاد سازنده‌ای را بیان کنید تا به طرف مقابل فرصت اصلاح و رفع نواقص را بدهید. ادامه دارد…

برچسب ها: ، ،


منبع: فرادید

درک کنید که مذاکره در مورد بسته جبرانی شما تداوم خواهد داشت

 راندا ریز، پس از فارغ‌‌التحصیلی از دانشگاه، یک شغل غیرتخصصی را در یک شرکت کوچک روابط عمومی در لس‌آنجلس آغاز کرد. او به یاد می‌آورد که «عنوان شغلی من دستیار روابط عمومی (public relations) بود.» «چون موقعیت من غیرتخصصی بود، هیچ‌کس انتظارات واقعی از من نداشت.»
 
به گزارش دنیای اقتصاد، راندا تصمیم گرفت همه چیز را در مورد کار روابط عمومی فرابگیرد. او رئیسش را- که ما او را جورج می‌نامیم- به عنوان یک «مربی» می‌دید.

جورج پتانسیل راندا را دید و کار و مسوولیت بیشتری به او داد. او می‌گوید:«بار زیادی روی دوش من افتاد.» اما او با مسوولیت‌ها به تلخی برخورد نکرد؛ بلکه در عوض مشتاق این بود تا خودش را ثابت کند.

او می‌گوید: «دریافتم که استعدادهای فراوانی دارم تا در کار وارد کنم.»جورج از کار او راضی بود. راندا می‌گوید:«این ایده او بود که من را در حق کمیسیون شریک کند. علاوه‌بر حقوقم، ۱۰ درصد کمیسیون دریافت می‌کردم و با این مقدار راضی بودم. تنها آنچه انجام می‌دادم را ادامه دادم.»
 
وقتی سایر کارکنان به مشاغل دیگر روی آوردند و جورج زمان بیشتر و بیشتری را سرگرم تفریحات خود بود، حجم کار راندا افزایش یافت. اما هنوز او تنها یک مشاور روابط عمومی بود؛ به این معنی که مجبور بود برای مشتریان سخت‌تر کار کند تا او را جدی بگیرند.

سرانجام راندا دریافت که او به‌عنوانی نیاز دارد که با نقشی که ایفا می‌کند منطبق باشد. او می‌گوید: «ابتدا تصور می‌کردم وظیفه مدیر حسابداری را انجام می‌دهم، اما سپس دیدم که وظیفه یک ناظر حسابداری را انجام می‌دهم.» او تصمیم گرفت تا با جورج صحبت کند.

راندا می‌گوید: «من به دفتر کارش رفتم و همه کارهایی که انجام می‌دادم را برای او توضیح دادم و گفتم که برای کسب‌و‌کار بسیار ضروری هستم. آنگاه درخواست افزایش حقوق و تبدیل شدن به یک ناظر حسابداری را کردم.»
 
«او واقعا من را شگفت‌زده کرد و عنوان نایب‌رئیس را به من داد. من هنوز مانند گذشته همان وظایف را داشتم اما با عنوان جدید و اندکی افزایش حقوق.» راندا از جورج تشکر کرد.

او می‌گوید که تا مدتی بعد از آن راضی و خشنود بود؛ اما خیلی زود تصمیم گرفت که بیشتر از شغل فعلی‌اش می‌خواهد. او می‌گوید: «این تجربه اطمینان کافی برای ایجاد کسب‌و‌کار خودم را به من داد و من این کار را آغاز کردم. می‌دانستم که می‌توانم آن را مدیریت کنم.اکنون من رئیس هستم و خود را به این اسم می‌نامم.»

برچسب ها: ، ،


منبع: فرادید

آموزش فروش: مراحل هفت گانه فروش

برای موفقیت در هر کاری باید برنامه ریزی داشت و از الگوهایی پیروی کرد که بر علم، منطق و تجربه استوار هستند. فروش نیز از این قاعده مستثنی نیست و غالب فرآیندهای فروش بر طبق یک الگوی مشخص انجام می شوند. این الگو از یک چرخه هفت مرحله ای تشکیل می شود که با مشتری یابی آغاز شده و با درخواست ارجاع از مشتری به پایان می رسد. در ادامه این مطلب از سری مطالب آموزش فروش به ذکر و شرح این مراحل می پردازیم.

آموزش فروش: چرخه فروش

آموزش فروش: چرخه فروش

  1. مشتری یابی (Prospecting)

آموزش فروش: مشتری یابی

آموزش فروش: مشتری یابی

اکثریت فروشندگان، فهرست مشتریان احتمالی را از شرکت خود دریافت می کنند. الباقی فروشنده ها چنین فهرست هایی را خریداری می کنند یا از روش های دیگری برای یافتن مشتریان بالقوه استفاده می کنند. فارغ از روشی که برای دریافت فهرست مشتریان احتمالی استفاده می کنید، هرچه فهرست شما بهتر باشد، وقت کمتری را برای گفتگو با افرادی تلف خواهید کرد که در واقع کاندیدای خرید محصول شما به شمار نمی روند.

  1. تعیین قرار ملاقات

آموزش فروش: تعیین قرار حضوری

آموزش فروش: تعیین قرار حضوری

با در دست داشتن فهرست مشتریان احتمالی وقت آن فرا می رسد تا با آنها تماس بگیرید. تماس سرد از طریق تلفن تقریباً موثرترین روش برای تعیین قرار ملاقات است. با این حال، بسیاری از فروشندگان با استفاده از کانال های دیگر، مانند ایمیل، رسانه های اجتماعی و گفتگوی چهره به چهره به موفقیت های قابل توجهی دست پیدا می کنند. در واقع، بهتر است که حداقل از دو روش ارتباطی – مثلاً تلفن و ایمیل – استفاده کنید تا شانس برقراری ارتباط با هر مشتری بیشتر شود. از هر روشی که برای ارتباط استفاده می کنید، وظیفه شما این است که با استفاده از آن، مشتری را به مرحله بعد از فرآیند فروش هدایت کنید.

  1. صلاحیت سنجی (Qualifying)

آموزش فروش: صلاحیت سنجی

آموزش فروش: صلاحیت سنجی

مرحله صلاحیت سنجی – یا تعیین اینکه آیا مخاطب ما می تواند مشتری کسب و کار ما باشد یا خیر – را می توان هم در ارتباط اولیه (مثلا تماس سرد) و هم در هنگام ملاقات انجام داد. این بیشتر به این بستگی دارد که طرف مقابل در طی تماس سرد چقدر برای ادامه مکالمه از خود تمایل نشان می دهد. برخی از مردم بی حوصله هستند و تمایل دارند که هرچه سریع تر تماس خاتمه پیدا کند، بنابراین پرسیدن سوال های بیشتر شانس شما برای یک قرار را از بین می برد. اگر به نظر می رسد که مشتری احتمالی نسبتاً علاقمند است، در طول همان تماس اولیه چند سوال صلاحیت سنجی از وی بپرسید تا وقت خود را برای فردی که حقیقتاً مشتری بالقوه شما به حساب نمی آید تلف نکنید.

  1. معرفی و سخنرانی (Presentation)

آموزش فروش: معرفی و سخنرانی

آموزش فروش: معرفی و سخنرانی

جلسه معرفی و سخنرانی برای فروش جایی نیست که بتوان به بداهه پردازی تکیه کرد. پیش از آنکه وارد محل شوید، باید بر همه آنچه که می خواهید بگویید تسلط داشته باشید و همه ابزارهایی که برای توضیح بهتر به آنها نیاز دارید (از بروشورهای گلاسه گرفته تا لپ تاپ و اسلایدهای پاورپوینت) را آماده کرده باشید. به خاطر داشته باشید که هدف جلسه معرفی این نیست که اعتبار شرکت خود را به رخ مشتریان بکشید و با ارائه انبوهی از اطلاعات فنی آن را به پایان برسانید. اگر برقی که در چشمان مشتری است جای خود را به چشمان نیمه باز بدهد، به دردسر افتاده اید. معمولاً هرچه فرآیند معرفی تعاملی تر باشد و طرف مقابل را بیشتر درگیر کند، علاقمندی بیشتری را ایجاد خواهد کرد.

  1. رسیدگی به ایرادها و انتقادات

آموزش فروش: رسیدگی به ایرادها و انتقادات

آموزش فروش: رسیدگی به ایرادها و انتقادات

اگر مشتری احتمالی شما مرتباً از جملاتی که با «بله، اما…» شروع می شوند استفاده می کند یا به چیزهایی که می گویید انتقاد می کند، این در واقع یک نشانه مثبت است. حتی اگر او با همه جزئیات گفته های شما موافق نباشد، اما حداقل آنقدر علاقمند است که به چیزی که می گویید توجه می کند. فروش به مشتریانی که فقط دست به سینه می نشینند و چیزی نمی گویند بسیار دشوارتر است. در هنگام تلاش برای فروش هر محصول با انتقادات و ایرادهایی روبرو خواهید شد که با هم تشابه دارند و همین به شما فرصت می دهد تا بهترین پاسخ ها را برای مسائل رایج تهیه کنید. اگر با سوالی مواجه شدید که هرگز به گوش تان نخورده و نمی دانید که چطور باید به آن پاسخ بدهید فقط چیزی شبیه به این بگویید: «سوال خیلی خوبیه. من واقعاً نمی خوام همینطوری یک پاسخ سریع بدم، پس به من اجازه بدید که کمی تحقیق کنم و با شما تماس بگیرم.» این احترام شما به دغدغه مشتری را نشان می دهد و در عین حال فرصتی فراهم می کند تا برای ارائه یک پاسخ مناسب وقت بگذارید.

  1. نهایی سازی فروش (Closing)

آموزش فروش: نهایی سازی فروش

آموزش فروش: نهایی سازی فروش

نهایی سازی هم می تواند آسانترین و هم دشوارترین مرحله چرخه فروش باشد؛ میزان دشواری آن کاملاً به این بستگی دارد که مراحل قبلی کار خود را چگونه انجام داده باشید. هر مرحله از این چرخه می تواند از نظر مشتری یک قدم به جلو یا به عقب به حساب بیاید. بنابراین، اگر حس تفاهم ایجاد کرده باشید و با احترام با مشتری برخورد کرده باشید، نهایی سازی می تواند به سادگی با گفتن «لطفاً اینجا رو امضا کنید که محصول تا دوشنبه خدمتتون ارسال بشه» انجام شود. از طرف دیگر، اگر مشتری را قانع نکرده باشید، نهایی سازی آخرین فرصت شما برای تبدیل وی به یک مشتری بالفعل است. در چنین شرایطی استفاده از یک تکنیک نهایی سازی می تواند فروش را نجات بدهد.

  1. درخواست ارجاع

آموزش فروش: درخواست ارجاع

آموزش فروش: درخواست ارجاع

ارجاع مشتری می تواند با حذف حداقل یک مرحله از فرآیند فروش (مشتری یابی)، میانبر شما در فروش محسوب شود. از آنجایی که تقریباً همه از تماس های سرد تنفر دارند، استفاده از این روش فروش را خوشایندتر می کند. بنابراین، هنگامی که فروش را به سرانجام می رسانید، نباید فقط با مشتری دست بدهید و بعد با ترس از اینکه مبادا نظر وی تغییر کند از محل بگریزید! هنگامی که نظر مشتری درباره شما و محصول مثبت است (که اگر نبود فروش انجام نمی شد) بهترین زمان است که از وی درخواست کنید تا دوستان و همکاران خود را به شما معرفی کند.

آیا نکته یا تجربه ای در مورد این مراحل هفت گانه فروش دارید؟ لطفا ایده ها و نظرات خود درباره بخش آموزش فروش را در زیر مطالب با ما در میان بگذارید.


منبع: گویا آی‌تی

گفتگو با «رابرت کیوساکی»، درباره برند «پدر پولدار»

مجله پنجره خلاقیت – ترجمه شادی حسن پور: رابرت کیوساکی به خوبی می داند چطور باید یک برند ایجاد کند. این نابغه متخصص در امور سواد مالی و سرمایه گذاری به برند مجموعه همایش ها، بازی ها و کتاب های «پدر پولدار، پدر بی پول» مشهور است. درواقع کتاب های «پدر پولدار، پدر بی پول»، «چهارراه گردش مالی پدر پولدار» و «راهنمای پدر پولدار برای سرمایه گذاری» همگی در میان فهرست های مختلف ده کتاب پرفروش دنیا قرار داشتند.

من اخیرا با او در مورد جایگاهش در بازار و چالش های مربوط به ایجاد و محافظت از برندها در فرهنگ «ثروت سازی سریع» این روزها صحبت کردم. همچنین نظرش را در مورد نقش گیمیفیکیشن (بازی سازی)، تاکتیکی به روز و مورد استفاده برندهای بزرگ امروزی، بر موفقیت او جویا شدم.

گفتگو با «رابرت کیوساکی»، درباره برند «پدر پولدار»

نه نظر میر سد این برند را حول محور «دانش مالی» ساخته اید. اگر قرار بود فقط یک عامل را در کسب این موفقیت دخیل بدانید، آن چه عاملی بود؟

ساده گرایی. امور مالی و سرمایه گذاری می توانند مسائل پیچیده، مبهم و اغلب خسته کننده ای باشند. من سعی کردم یادگیری در زمینه پول و سرمایه گذاری را به فرآیندی ساده و جالب تبدیل کنم. از درس های سادهای شروع کردم که پدر پولدارم در نه سالگی به من آموخت. من خواستم از همان درس ها برای آموزش دیگران استفاده کنم.

سعی کردم یادگیری این موضوع را به بحثی چالش برانگیز و سرگرم کننده تبدیل کنم. به همین خاطر است که بازی سازی هسته مرکزی آموزش امور مالی از طریق برند پدر پولدار است. معتقدم هر کدام از ما استعدادی ذاتی داریم و فکر می کنم که استعداد ذاتی من این است که مسائل پیچیده را به موضوعاتی ساده و قابل فهم تبدیل کنم.

مشخصا شما متخصص برندسازی نیستید، اما توانسته اید برندی ماندگار خلق کنید که گستره وسیعی از کتاب ها و همایش ها را در برگرفته است. چطور توانستید جنین برندی ایجاد کنید؟

برند «ریچ دد» (پدر پولدار) برندی حول محور دانش، عمل و مسئولیت های شخصی است. ما به شما می آموزیم که چطور به هر چیزی بنگرید و هر دو طرف هر ایده و نظر و شرایطی را در نظر و سپس تصمیم بگیرید که چه چیزی برایتان مناسب است. ما به شما نمی گوییم چه کاری درست است و باید چه کاری انجام دهید. فقط شمایید که می دانید چه چیزی برایتان مناسب است. علاوه بر این، ما حرف های تکراری نمی زنیم و نمی گوییم بروید و فلان کتاب را بخوانید. ما مسیر دستیابی به رویاهایتان را ساده و هموار می کنیم و ابزارهای کمکی لازم را در اختیارتان می گذاریم.

ما یادگیری امور مالی را برایتان ساده، جذاب، تجربه محور و فراموش نشدنی کرده ایم.

برخی از مشکلات و اشتباهاتی که کارآفرینان باید از آنها آگاه باشند تا بتوانند برندی ایجاد و از آن محافظت کنند، چیست؟

در وهله اول باید مطمئن شوید که برندتان به یک دردی می خورد! باید ماموریتی والا برای برندتان داشته باشید. ماموریت برند ریچ دد (پدر پولدار) این بود که دانش مالی بشر را افزایش دهد. ما برند نساخته ایم که از آن پول دربیاوریم؛ در عوض تمرکزمان را روی خدمت رسانی گذاشتیم و در نتیجه پول هم خود به خود به سراغمان آمد. حفاظت از برند را نیز مدیون فروتنی مان هستیم. من در ابتدا سعی میکردم افراد دغلکار را نادیده بگیرم، اما در نهایت توصیه خودم را به کار بستم و از دیگران کمک گرفتم.

اینجا هم باز تحت تاثیر توصیه پدرم بودم که می گفت: «اگر تو باهوش ترین فرد گروه کاری ات باشی، به مشکل خواهی خورد.» من باید خودم، دانش، مهارت ها و تجربه های شخصی ام را کنار می گذاشتم و به دنبال شریکی می گشتم که علایقی مانند علایق من داشته و از مهارت ها و تجارب کافی برای حفاظت از برند برخوردار باشد. بعضی اوقات سخت ترین کاری که باید انجام دهی، اعتماد کردن به تیمت است. این درسی بود که باید چندین بار برای خودم تکرار می کردم.

ریچ دد کار خود را با انتشار کتاب و بازی تخته ای شروع کرد و با این حال توانست امپراتوری ای ایجاد کند که شامل بازی های دیجیتال، همایش و دوره های آموزشی و بسیاری چیزهای دیگر می شود. آیا حفظ قدرت برند در تمام این حیطه های نه چندان مرتبط، کار دشوار و چالش برانگیزی بود؟

هم بله، و هم خیر. مادامی که ما ماموریت خود مبنی بر افزایش دانش مالی مردم در ذهن خود داشته باشیم، بقیه کارها به نوعی آسان می شوند. سخت ترین قسمت ماجرا پیدا کردن افرادی است که با آنها همکاری می کنیم. در طول این سال ها و در تلاش برای پیدا کردن شرکایی که به ماموریت و نگرش ما احترام بگذارند، با افراد زیادی برخورد کرده ایم. ما باید افرادی را پیدا می کنیم که باور داشته باشند اگر به مردم خدمتی برسانند، خود به خود پول نیز به دست خواهندآورد.

ریچ دد (پدر پولدار) هم مانند هر برند دیگری که بر پایه اعتقاداتی قوی بنا نهاده شده، قطعا معترضانی داشته است. با انتقادهایی که به برندتان وارد می شود چطور برخورد می کنید؟ و در زمینه حفاظت از برند چه توصیه ای به مدیران ارشد کسب و کارها می کنید؟

انتقاد فقط باعث قوی تر شدنتان می شود. باید به تمام آن اعتراضات به عنوان بازخورد و نظر مردم نگاه کنید. بعضی اوقات این انتقادها به شما کمک می کند و گاهی نیز فقط باید بشنوید و فراموش کنید. من توصیه می کنم فروتنی را از یاد نبرید. همیشه در حال یادگیری باشید. و هیچ گاه فراموش نکنید که برندتان مهم تر از پول است. برندتان باید به چیزی پایبند باشد و چیزی بزرگ تر و قوی تر از خودتان را به نمایش بکشد.


منبع: برترینها

چگونه عنوان ایمیل بنویسیم: ۵ اصل اساسی عناوین ایمیل هایی که خوانده می شوند

یکی از مهم ترین معیارهای سنجش موفقیت ایمیل مارکتینگ، open rate یا نرخ یا میزان بازشدن ایمیل است و این میزان مستقیماً به کیفیت عنوان ایمیل شما بستگی دارد. در نتیجه، ضرورت دارد که نوشتن عناوینی که به مخاطب انگیزه می دهند تا ایمیل شما را باز کند را به عنوان یک مولفه حیاتی در برنامه بازاریابی ایمیلی خود بگنجانید. متاسفانه بسیاری از بازاریاب ها به قوانین و قواعد تاریخ گذشته تکیه می کنند. آنها به جای کمک به شما برای درک عوامل روانشناختی پشتوانه بازشدن ایمیل ها، به ذکر چند باید و نباید اکتفا می کنند. اگر پیش از هر چیزی، دلایل اصلی مردم برای بازکردن ایمیل ها را درک کنید، نوشتن عنوان هایی که تبدیل به کلید قفل بازشدن ایمیل می شوند آسان خواهد شد. آنچه در ادامه این مطلب از مباحث آموزش ایمیل مارکتینگ می آید، پنج اصل مبتنی بر اصول روانشناختی است که متخصصان ایمیل مارکتینگ در هنگام نوشتن ایمیل هایی که به احتمال قریب به یقین در نهایت باز خواهند شد از آنها استفاده می کنند:

اصل ۱: احساسات را دخیل کنید

از هر متخصص فروش مجرّبی که بپرسید که چرا مردم خرید انجام می دهند، پاسخی با این مضمون را به شما ارائه خواهد کرد: «مردم به دلایل عاطفی و احساسی خرید می کنند». عناوین ایمیل هم به همین اصل وابسته هستند. اگر عنوان ایمیل شما یک واکنش عاطفی را در خواننده برانگیزد، احتمال بازشدن ایمیل شما نسبت به ایمیلی که عنوان آن عقلانی و منطقی تر است بیشتر خواهد بود.

شما می توانید این کار را با تحریک حس کنجکاوی یا سایر انگیزه های عاطفی مانند اضطرار، ارضای فوری نیاز، نیاز به اعتبار و قدرت یا حتی ترس انجام بدهید.

در این حالت، این واکنش عاطفی یک نیاز فوری برای کسب اطلاعات بیشتر ایجاد می کند که باعث خواهد شد تا تعداد بیشتری از مخاطبان شما ایمیل تان را باز کنند. فقط اطمینان پیدا کنید که محتوای ایمیل با عنوان همخوانی داشته باشد. استفاده از عناوین انحرافی باعث افزایش لغو اشتراک و یا نشانه گذاری ایمیل شما به عنوان اسپم خواهد شد.

اصل ۲: دقیق باشید

منظور از دقیق بودن در اینجا این است که تا جایی که امکان دارد، در متن خود از جزئیات ملموس استفاده کنید، زیرا آن جزئیات به جلب توجه مخاطب کمک می کنند.

به عنوان نمونه، به جای آنکه بنویسید «آموزش ایمیل مارکتینگ» بنویسید «چگونه مشتری بالقوه را به ثبت نام در خبرنامه ایمیلی خود علاقمند کنیم؟». جزئیاتی مانند این، مخصوصاً هنگامی که در عنوان قرار می گیرند توجه مخاطب را جلب کرده و یک واکنش عاطفی را بر می انگیزانند که به بازشدن ایمیل منجر خواهد شد.

دقیق بودن، احساس قابل باوربودن و اعتبار را نیز افزایش می دهد، به عنوان مثال، عبارت «بیش از ۵۰ درصد» نسبت به «۵۳ درصد» و از آن هم بهتر «۵۳٫۷ درصد» به کاربر انگیزه کمتری می دهد. اساساً اعداد عجیب و غیرمنتظره برای ما جالب هستند و کنجکاوی می تواند به ما انگیزه بدهد که یک ایمیل را باز کنیم تا فقط ببینیم که موضوع از چه قرار است.

 

اصل ۳: جمله بنویسید

مشتری سازترین ایمیل ها به جای اینکه به شکل نامه های رسمی سازمانی باشند، همیشه با یک لحن مکالمه وار نوشته می شوند، انگار که با دوست خود گفتگو می کنید. از آنجایی که عنوان ایمیل شما اولین بخشی از ایمیل است که خواننده مشاهده می کند، این لحن دوستانه با عنوان شروع می شود.

برای شروع یک گفتگو با لحن دوستانه و به همان شکلی که برای دوستان یا همکاران خود نامه می نویسید، عنوان خود را در قالب جمله قرار بدهید.

اصل ۴: به هر اندازه که ضروری است بنویسید

در شرایطی که تا می توانید باید عنوان دقیق تری را برای ایمیل خود بنویسید، لزومی ندارد که خود را به کلمات خاص یا تعداد مشخصی از کلمات و کاراکترها (نویسه) محدود کنید. قاعده هایی که برای تعداد کلمات یا کاراکترهای مناسب می شنویم و می خوانیم همگی با حُسن نیت پیشنهاد می شوند و اگر بتوانید آنچه که لازم و ضروری است را با همان تعداد کلمات بیان کنید تبعیت از آنها هیچ ایرادی ندارد، اما این مسأله بیش از آنکه به رفتار مشتری وابسته باشد، به محدودیت های خاص نرم افزاری بستگی دارد که مشتری از آن استفاده می کند.

توجه به احساسات و دقیق بودن از قرارگرفتن در چارچوب یک تعداد معین از کاراکترها مهم تر است، چرا که آن عواطف و انگیزه ها هستند که مخاطب شما را آنقدرکنجکاو می کنند که کلیک کرده و ایمیل شما را باز می کند، حتی اگر چند کاراکتر از ایمیل را هم نبیند. حتی اگر بتوانید با همان کلماتی که دیده می شوند مخاطب را کنجکاو کنید، برای مشاهده کل عنوان، ایمیل شما را باز خواهد کرد.

به علاوه، چیزی که به شما کمک می کند تا عناوینی را بنویسید که سبب ساز باز شدن ایمیل هایتان می شود درک رفتار و علاقمندی های مخاطبان خاص خودتان است. برخی از کاربران عناوین کوتاه تر و برخی دیگر عناوین طولانی تر را می پسندند. اما چطور می توانید بفهمید که مخاطبان شما کدام نوع را می پسندند؟ آخرین اصل را سرلوحه کار خود قرار دهید:

اصل ۵: عنوان ایمیل خود را به بوته آزمایش بگذارید

به منطور بهینه سازی بازاریابی و من جمله بازاریابی ایمیلی، باید همه چیز را امتحان و به اصطلاح «تست» کنید.

در مورد ایمیل، لازم است که برای عنوان های خود از تست های دوبخشی یا split test استفاده کنید و ببینید که کدامیک از ایمیل هایی که ارسال می کنید بیشتر باز می شوند. این برای شما دو منفعت دارد:

اول اینکه اگر از پاسخگوی خودکار یا ایمیل های autoresponder استفاده می کنید، می توانید با اعتماد کامل به نرخ بازشدن یا open rate عنوانی که نتیجه بهتری به دست آورده، همان را برای ایمیل های خود انتخاب کنید و به کار خود مشغول شوید. در ثانی، با نظارت و آزمونهای مستمر، به تدریج الگوهایی را در عناوینی که مخاطبان شما نسبت به آنها واکنش نشان می دهند پیدا خواهید کرد. با آگاهی از اینکه مخاطب شما کدام انواع عناوین و محتوای عناوین را می پسندد، بسیار بهتر و راحت تر می توانید عناوین عاطفی، دقیق و خاص خود را به رشته تحریر در بیاورید.

در همه انواع نوشته هایی که برای بازاریابی تهیه می کنید، به منظور کسب بهترین نتایج باید مخاطب خود، علاقمندی های وی و آنچه که به او انگیزه می دهد را درک کنید. در مورد عناوین ایمیل های ایمیل مارکتینگ هم باید ببینید که چه محتوا یا موضوعی توجه مخاطب را جلب می کند و سپس از اصول بالا برای نوشتن عنوانی استفاده کنید که به احتمال قریب به یقین به بازشدن ایمیل شما منجر خواهد شد.

نتیجه استفاده شما از این اصول چه بوده است؟ لطفا تجربه ها و ایده های خود در رابطه با بخش آموزش ایمیل مارکتینگ گویا آی تی را با ما در میان بگذارید.


منبع: گویا آی‌تی

حقوق گرفتن نباید تنها انگیزه کاری شما باشد

کافی است خود را به جای کسانی بگذارید که به محصولات و خدمات شما نیاز دارند و پس از استفاده از آنها شاد خواهند شد.

حقوق گرفتن نباید تنها انگیزه کاری شما باشد

به‌طور کلی، مشکلی که بسیاری از ما با آن دست به گریبان هستیم، ناتوانی ما در برقراری ارتباط با کاری است که در حال انجامش هستیم.
 
به گزارش دنیای اقتصاد، شما حتما باید بفهمید و بدانید که چرا کاری را انجام می‌دهید و این چرایی چیزی جدا از ماهیت آن کار است. این به آن معنا است که باید آگاهی کاملی از نتایج و دستاوردهای احتمالی کارتان و چگونگی شاد کردن خود و دیگران از این طریق به دست آورید.

بنابراین، چنانچه کاری که در حال انجامش هستید‌ را خسته‌کننده، یکنواخت و بی‌فایده می‌دانید، حتما فهرستی از راه‌های شاد کردن دیگران از طریق انجام آن کار تهیه کنید و تکمیل این فهرست را تا زمان رسیدن به یک یا چند دلیل روحیه‌بخش و انگیزه‌دهنده ادامه دهید.
 
باید به این امر ایمان قلبی داشته باشید که هدف عمیق‌تری در کارتان وجود دارد و صرف حقوق گرفتن و دستمزدتان نباید به شما انگیزه دهد. اگر واقعا بخواهید بهره‌وری و شادی در کارتان را افزایش دهید، باید به‌طور دقیق و روشن بدانید که چه چیز آن کار به شما هیجان می‌دهد.

اگر به کاری که انجام می‌دهید ایمان داشته باشید، راحت‌تر می‌توانید با وظایفی که به شما محول می‌شود، ‌ارتباط برقرار کنید. افرادی که نسبت به کارشان احساس رضایت و خرسندی دارند، همه کار می‌کنند تا آن وظایف را به بهترین شکل ممکن انجام دهند.

به‌طور کلی، مشکلی که بسیاری از ما با آن دست به گریبان هستیم، ناتوانی ما در برقراری ارتباط با کاری است که در حال انجامش هستیم. اگر به محصول یا خدماتی که به مشتریانتان عرضه می‌کنید اعتقاد ندارید، باید در فکر یافتن شغل جدیدی برای خود باشید و اگر حس می‌کنید که شرکت‌تان در حال منحرف شدن از ارزش‌های اولیه‌اش است، باید راهی برای تجدید نظر در ارتباط خود با آن شرکت با تغییر مسیر کاری‌تان پیدا کنید.

در سوی مقابل، چنانچه نسبت به آنچه در حال انجامش هستید، احساس علاقه می‌کنید، بکوشید تا آن علاقه را به عشقی آتشین تبدیل کنید.
 
شما هم باید راهی برای برقراری ارتباط با کارتان بیابید و من توصیه می‌کنم این کار را با تهیه فهرستی از تمام جنبه‌های ارزش‌آفرین محصولات و خدماتی که به دیگران ارائه می‌دهید، ‌آغاز کنید.

پس از تهیه این فهرست، بررسی کنید که کدام‌یک از این جنبه‌ها به ندای قلبی و احساسات شما نزدیک‌تر است و سپس بکوشید این جنبه‌ها را گسترش داده و آنها را به عنوان انگیزه و محرک کارتان قرار دهید. باید این موارد را روی کاغذ نوشته و آنها را در جایی در معرض دیدتان قرار دهید و هر گاه که در کارتان دچار ناامیدی، بی‌انگیزگی و خستگی شدید، به این نوشته‌ها نگاه کنید و از آنها انرژی بگیرید.

کافی است خود را به جای کسانی بگذارید که به محصولات و خدمات شما نیاز دارند و پس از استفاده از آنها شاد خواهند شد. به هر حال، اگر با تمام این ترفندها باز هم نتوانستید با کارتان ارتباط برقرار کنید، آن‌گاه باید به فکر تجدید نظر در شغل، کارفرما یا شرکت‌تان بیفتید و ارزش‌های مورد قبول‌تان را در جایی دیگر پیگیری کنید.

برچسب ها: ، ، ،


منبع: فرادید