آموزش انگلیسی به زبان بازاریابی

ماهنامه بازاریاب بازارساز: دنیای کسب و کار هر روز در حال تغییر کردن است. تغییرات آنقدر زیاد سریع هستند که همگام شدن با آنها نیاز به تلاش بی وقفه و پیشرفت مستمر دارد. یکی از ابزاری که لازم داریم تا با استفاده از آن از سرعت تغییرات عقب نمانیم، زبان انگلیسی است. آموختن زبان انگلیسی دیگر یکی گزینه اختیاری نیست بلکه به یک ضرورت تبدیل شده است. ندانستن زبان انگلیسی حداقل به اندازه نیاز باعث از دست رفتن بسیاری از فرصت ها خواهدشد.

به همین جهت و در راستای برآوردن نیاز شما- البته به قدر توان- قصد داریم به آموزش زبان انگلیسی با تمرکز بر مباحث بازاریابی، فروش و تبلیغات بپردازیم.

آموزش انگلیسی به زبان بازاریابی

Brand Cycle

چرخه نام تجاری

این چرخه با ارزیابی نام تجاری موجود یا ایجاد نام تجاری جدید آغاز می شود و مالک را در مجموعه ای مداخله های خلاق و استراتژیک قوی به منظور ارائه بازده شفاف سرمایه گذاری نام تجاری، هدایت و راهنمایی می کند.

Promotion Pricing

قیمت گذاری تشویقی (ترویجی)

یک تکنیک تشویقی فروش که شامل کاهش قیمت محصول یا خدمت در یک بازه زمانی کوتاه مدت برای جذب مشتری و فروش بیشتر می شود.

Audit

بازبینی

بازرسی به مفهوم بررسی جامع، سیستماتیک، مستقل و دوره ای عملکرد سازمان است.

Cross- Selling

فروش متقابل

فروش متقابل، تشویق مشتریان فعلی به خرید یک محصول یا خدمت است تا آنان محصولات یا خدمات دیگری را از همان شرکت خریداری کنند.

Buzz Marketing

بازاریابی همهمه ای

شکلی از بازاریابی دهان به دهان است که پایه و اساس آن را شور و اشتیاق مخاطبان در به اشتراک گذاری محصول، خدمت یا تبلیغات ساخته شده تشکیل می دهد.

Intangible Assets

دارایی های نامشهود

به یک دارایی غیرپولی و فاقد ماهیت عینی اطلاق می شود که جهت استفاده در تولید یا عرضه کالا یا سایر مقاصد اداری و تجاری مورد استفاده قرار می گیرد یا اجاره داده می شود.

Point Of Sale (POS)

پایانه فروش

پایانه فروش یا کارتخوان دستگاهی است که از طریق ارتباط تلفنی یا شبکه ای، به سیستم بانکی امکان انتقال خودکار مبلغ خرید از حساب فروشنده را فراهم می سازد. اولین پایانه فروش مجهز به میکروکنترلر توسط ویلیام بروبک در سال ۱۹۷۴ ساخته و در فروشگاه مک دونالد به کار گرفته شد.

Gross National Product (GNP)

تولید ناخالص ملی

مجموع ارزش پولی کالاها و خدمات نهایی تولید شده در یک سال مشخص، با استفاده از عوامل تولیدی که متعلق به مردم یک کشور است.

Profit Margin

حاشیه سود

نسبتی است که با استفاده از آن، سودآوری هر ریال از فروش را به دست می آورند. این نسبت حاصل تقسیم سود پس از کسر مالیات و سایر هزینه های عملیاتی بر خالص فروش است.

Inventory Management

مدیریت موجودی کالا

عبارت کلی برای مدیریت موجود مورد نیاز عملیات تولیدی یا خدماتی با هدف دستیابی به کارآیی بهینه.

Focus Group

گروه کانونی

گروهی از افراد که برای بحث درباره یک مسئله یا ایده یا محصول دور هم جمع می شوند. این گروه ها بخش مهمی از عملیات تحقیقات بازار را تشکیل می دهند.

Merchandising

بازارپردازی

بازارپردازی یا چیدمان فروش مجموعه ای از روش هایی است که در فروشگاه های خرده فروشی مورد استفاده قرار می گیرد تا مشتریان هر چه بیشتر ترغیب به خرید شوند.

منابع:

–    واژه نامه بازاریابی، بابک سپاس مقدم، انتشارات افرند
–    فرهنگ واژگان برند، دکتر احمد روستا، کبری سبزعلی یمقانی، انتشارات – سیته
–    فرهنگ بازرگانی، سیف غفاری، انتشارات ذهن آویز


منبع: برترینها

چگونه حس اضطرار و فوریت را به مشتری القا کنیم

سه موردی که در این مطلب از سلسله مطالب مرتبط با آموزش فروش به آنها اشاره می کنیم در ویژگیهای روانشناسی انسان ریشه دارند و به کمک آنها می توانید مخاطب هدف خود را به واکنش فوری ترغیب کنید.

یک انسان بالغ روزانه به طور متوسط چیزی نزدیک به ۳۵۰۰۰ تصمیم می گیرد. اینکه چه بپوشد، از کدام مسیر برای رسیدن به محل کار استفاده کند، از کجا قهوه یا غذای مورد نظر خود را خریداری کند، همه اینها فقط ابتدایی ترین تصمیمات و معمولاً ساده ترین آنها هستند.

در نتیجه، می توانید تصور کنید که هنگامی که یک مشتری بالقوه ایمیل شما را باز می کند، قرار گرفتن در معرض گزینه های پیچیده و به طور کلی پیچیدگی و دشواری انتخاب چیزی نیست که بخواهد با آن روبرو شود. کار شما به عنوان یک فروشنده این است که تا جایی که امکان دارد تصمیم گیری را برای مشتری آسان کنید.

ساده ترین و موثرترین روش برای نیل به این هدف این است که کار شما به مذاق ابتدایی ترین و اصلی ترین غرایز مخاطب تان خوش بیاید: اشتیاق، کنجکاوی و ترس. این سه مورد از میان تمامی محرک های عاطفی قدرت بیشتری در ایجاد حس اضطرار و فوریت دارند و تحریک آنها احتمال پاسخ به ایمیل شما را افزایش می دهد.

البته سخن گفتن درباره این موضوع از عمل کردن به آن بسیار آسانتر است. شما در مبحث ایمیل های سرد (cold email) باید غرایز انسانی مورد اشاره را تحریک کنید و در آنِ واحد به مشتری نشان بدهید که خواسته ها، نیازها و دغدغه های وی را درک می کنید و این توان را دارید که بهترین راهکار را به وی ارائه کنید.

اما چگونه می توانید از غرایز مشتری برای افزایش فروش بهره برداری کنید؟ به نکات زیر در رابطه با هر یک از غریزه های اصلی توجه کنید.

  1. اشتیاق

همه کسب و کارها به دنبال رشد و موفقیت هستند. شما با وعده ارائه ارزش و منفعت مستقیم می توانید در صدد برآوردن این خواسته برآیید. پیام شما باید فوراً و به شکل قابل باوری به مشتری بالقوه نشان بدهد که چه سودی از محصول یا خدمات شما نصیبش خواهد شد. این کار باید به صورتی انجام بگیرد که به مشتری انگیزه بدهد تا نسبت به پیام شما واکنش نشان بدهد. در این راستا از دو روش می توانید استفاده کنید:

اولین راه این است که ارزش محصول یا خدماتی که ارائه می کنید را با ارائه نمونه های واضح و ملموس یا تایید اجتماعی (social proof) از نتیجه بخش بودن محصول یا خدمات خود اثبات کنید. اگر بتوانید برای نشان دادن موفقیت خود از اعداد و ارقام برای مقایسه با رقبا استفاده کنید تاثیر این روش دوچندان خواهد شد. به عنوان مثال: «ما با افزایش میزان عمل به فراخوان به عمل مشتری الف از ۲۲ به ۴۰ درصد توانستیم درآمد وی را دو برابر کنیم.»

روش دیگر این است که ویژگی های محصول یا خدمات خود را در قالب مزایا و منافعی که برای مشتری دارند ارائه کنید. اگر به تازگی وارد میدان شده اید یا نمی توانید از مشتریان خود نام ببرید این روش می تواند روش مناسبی برای شما باشد: «خدمات بازاریابی و فروش ما به بسیاری از کسب و کارهای کوچک کمک کرده تا اعتبار برند خود را افزایش دهند و دنبال کنندگان و ترافیک بیشتری را جذب کنند.»

  1. کنجکاوی

تحریک حس کنجکاوی یکی از ابزارهای قدرتمند موجود در جعبه ابزار بازاریاب ها و فروشندگان است که استفاده از آن به نوبه خود می تواند جالب باشد. اگر ایمیل شما به یکی از مشکلات مشتری بالقوه یا نیاز خاص وی اشاره می کند، تمایل او به سر در آوردن از کل ماجرا باید هر تردید احتمالی برای واکنش نشان دادن به ایمیل تان را از بین ببرد.

به عنوان مثال، فرض کنید که می خواهید به خریدار اطلاع بدهید که استراتژی یا ایده ای دارید که می تواند در بخشی از کسب و کار وی تفاوت عمده ای را ایجاد کند. به خاطر داشته باشید که باید کنجکاوی مخاطب خود رابه اوج برسانید، بنابراین این اطلاع رسانی را باید به شکل یک تیزِر انجام بدهید تا مشتری تحریک شود که قدم بعدی مورد نظر را بردارد. مثلاً می توانید چیزی شبیه به این را امتحان کنید: «من ایده ای دارم که می تواند صدها مشتری راغب صلاحیت سنجی شده را به سمت تیم فروش شرکت شما جذب کند. خیلی دوست دارم که این ایده را با شما در میان بگذارم.»

به علاوه می توانید پیشنهاد بیان نکاتی که به سایر مشتریان تان کمک کرده یا توصیه هایی برای پیش افتادن از رقبای خریدار را نیز ارائه کنید. مثلاً ایمیل شما می تواند چنین سوالی را مطرح کند: «ما به [شرکت رقیب] کمک کردیم تا درآمد ناشی از فروش خود را در سال گذشته تا ۶۳ درصد افزایش بدهد. آیا می خواهید بدانید که آیا شرکت شما هم می تواند نتایج مشابهی را کسب کند؟»

  1. ترس

ترس را می توان قدرتمندترین روش برای ایجاد حس فوریت و اضطرار و تحریک مشتری بالقوه نسبت به دست به کار شدن دانست. در عین حال، باید به جای شدت از ظرافت استفاده کنید. طبیعتاً نمی خواهید که مشتریان بالقوه خود را بترسانید؛ شما فقط می خواهید که دغدغه های آنها را هدف قرار دهید. مسائل و مشکلات خاصی از مشتری که به حوزه فعالیت شما مربوط می شوند را پیدا کنید، اضطراب ایجاد کنید و پیام خود را با ارائه یک راهکار به شکل مثبت به پایان ببرید.

به عنوان مثال، به جای نوشتن «اگر همین الآن دست به کار نشوید، هکرها کسب و کار شما را از بین خواهند برد»، از رویکردی استفاده کنید که لطیف تر و ظریف تر باشد: «حملات هکرها در طول دو سال گذشته ده برابر شده و همین اهمیت محافظت از اطلاعات تان را دو چندان می کند.»

ما در این مطلب از مجموعه مقالات آموزش بازاریابی و فروش گویا آی تی به ذکر سه موردی پرداختیم که به کمک آنها می توانید حس اضطرار و فوریت برای دست به کار شدن را در مشتری بالقوه خود ایجاد کنید. آیا موارد دیگری هم به ذهن شما می رسد؟ لطفا نظرات و ایده های خود را در بخش دیدگاه ها با ما و سایر کاربران به اشتراک بگذارید.


منبع: گویا آی‌تی

۶ خصوصیت رهبران موفق کسب و کار

رهبری؟ اساساً، رهبری توانایی فهماندن یک ایده به گروهی از افراد است. با توجه با مطالعات که روی برخی از رهبران برجسته کسب و کارها صورت گرفته، می‌توان گفت برخی صفات مشخص همواره در این افراد وجود دارند.

 ۶ خصوصیت انکارناپذیر رهبران موفق کسب و کار
 در ادامه به تحلیل این ویژگی‌ها می‌پردازیم و این که چگونه می‌توانید از آن‌ها در جهت خدمت به شرکت خود استفاده نمایید.

۱- چشم‌اندازگرایی

شما به عنوان یک رهبر کسب و کارچشم‌اندازگرا، کسب و کار خود را بر اساس یک چشم‌انداز می‌سازید ( یا حداقل یک چشم‌انداز را می‌پذیرید) و تمام تلاش خود را برای رسیدن به آن بکار می‌گیرید. رهبران کسب و کارها باید به دنبال روشی باشند تا از تحقق چشم‌اندازهای خود نهایت استفاده را ببرند.

نمونه‌ای از قدرت یک چشم‌انداز موجز و روشن را می‌توان در چشم‌انداز قدرتمند بیل گیتس در سال ۱۹۸۰دید ” یک کامپیوتر روی هر میز و در هر خانه”. با گذشت ۳۷ سال: گیتس یکی از ثروتمندترین رهبران کسب و کار در جهان است و دقیقاً همان کاری را که گفته بود انجام داد.

۲- شیوایی بیان

 شیوایی بیان یعنی اهداف مشخص داشتن. رهبران کسب و کار باید تلاش کنند تا چشم‌انداز، اهداف و دستورالعمل‌های روزانه کسب و کار خود را به روشنی  بیان کنند. در حالی که شیوایی بیان، خود موجب پشتیبانی  سریع از جانب شرکاء و کارکنان می‌گردد، نتایج زمانی فوق‌العاده خواهند بود که رهبر در مورد دلایل” آن دستورالعمل‌ها، تصمیم‌گیری‌ها و حکم‌ها صریح و شفاف باشد”.

اگر می‌خواهید چنین رهبری باشید، باید یاد بگیرید دستورالعمل‌هایی را صادر کنید که کارکنان شما از آن پیروی می‌کنند. اگر آن‌ها دقیقاً همان چیزی را ببینند که شما می‌بینید، احتمالاً به شکل بهتری پیرو و پشتیبان شما خواهند بود.

۶ خصوصیت انکارناپذیر رهبران موفق کسب و کار

۳- بهبود‌پذیری

بهبودپذیری یعنی توانایی رفع ناکامی‌ها و بازگشت از شکست‌ها، سازگاری با تغییرات و ادامه دادن با وجود سختی‌ها و گرفتاری‌ها. بهبود‌پذیری توانایی یک رهبر کسب و کار برای حفظ ذهنیت مثبت و خوش‌بینانه علی‌رغم اشتباهاتی است که ممکن است صورت بگیرد. همچنین بهبود‌پذیری به معنی هماهنگی در الگو و رفتار است که می‌توان آن را تمرین‌های روزانه یکپارچه (IDP) نامید.

کلید بهبود‌پذیری در این قالب، مطالعه سبک رهبری و ایجاد روالی است که به شکل مناسبی برای شما کار کند. اگر چیزی بتواند بهبودپذیری را بسازد و محافظت کند، آن چیز تمرین‌های روزانه یکپارچه است. ما ایده‌ها را به عمل‌هایی تبدیل می‌کنیم که این آزادی در بهبودپذیری را ایجاد می‌کنند.

IDP در واقع محرک رشد است. یافتن IDP مناسب و شکل دادن آن در زندگی یک فرد، بهبودپذیری را می‌سازد. به عنوان رهبر، اگر بهبودپذیر باشید و تا حدی قابل پیش‌بینی بدون هیچ بهانه‌ای می‌توانید یک تیم منظم و باانضباط داشته باشید. این نوع بهبود‌پذیری شامل بهبود‌پذیری در کسب و کار هم می‌شود.

۴- قابلیت دسترسی

برای قابل دسترس بودن، لازم است در دسترس تیم خود باشید، هم از نظر ذهنی و هم احساسی. این خصوصیت مستلزم آن است که گوش شنوا داشته باشید و مطمئن شوید که حرف ها را می‌شنوید و گاهی اوقات هم مستلزم تکرار شنیده‌ها برای تایید، و کنار گذاشتن ایده‌ها و عقایدی است که از قبل داشتید. رهبران فرضیه‌سازی نمی‌کنند.

آن‌ها به عمق محتوای مکالمه توجه دارند و آنچه را که می‌شنوند تایید می‌کنند. آنان معمولاً سوالاتی از این دست می‌پرسند ” فکر کنم منظور شما این است؛ درست می‌گویم؟” به عنوان رهبر، ممکن است فکر کنید که احساسات هیچ جایی در محل کار ندارد، اما حقیقت این است که احساسات وجود دارد.

 ۶ خصوصیت انکارناپذیر رهبران موفق کسب و کار
۵- همدلی

همدلی یعنی تلاش‌های ملموس برای درک مشکلات و داشتن دلیل برای پاسخی که ارائه می‌دهید، چه این پاسخ همانی باشد که طرفین آن مشگل انتظارش را داشتند و چه نباشد.

سه دلیل وجود دارند که نشان می‌دهند چرا همدلی اینقدر مهم است: استفاده بیشتر از تیم، سرعت بالای جهانی شدن و نیاز روزافرون به حفظ استعدادها. رهبران همدل کارهایی بیشتر از همدردی با اطرافیانشان انجام می‌دهند؛ آن‌ها از دانش خود به شیوه‌هایی ظریف اما مهم، برای بهبود اوضاع شرکت‌هایشان استفاده می‌کنند.

۶- انعطاف‌پذیری

رهبران کسب و کار باید آنقدر انعطاف‌پذیر باشند که بدانند چه موقع طرح یا سیستمی را اصلاح و چه زمانی آن را کاملاً بازسازی کنند.

رهبران باید بدانند چه موقع روش‌های رهبری آنان نیاز به اصلاح یا تغییر کامل دارد. کتاب‌هایی در زمینه موفقیت در کسب و کار نوشته شده‌اند و به بسیاری از کسب و کارها کمک کرده‌اند، اما این کتاب‌ها ۲۰ سال پیش نوشته شده‌اند و به سختی به امروز مربوط می‌شوند. بنابراین، دیدگاه خود را حفظ کنید، اما بدانید که هر وقت لازم شد باید روش‌های خود را تغییر دهید.

این را بدانید که وقتی رهبر یک گروه می‌شوید، به شما تاج نمی‌دهند؛ مسئولیت می‌دهند که باید به بهترین نحوه آن را انجام دهید.


منبع: برترینها

چه کسی باعث شد پلی استیشن بازی کنیم؟

سخت‌کوشی، پشتکار و
شیفتگی سه راز پیروزی در هر زمینه‌ای هستند. «کازوئو هیرای» (Kazuo Hirai)
مدیرعامل کنونی شرکت معظم سونی از نمونه‌های بارز این صفت‌ها در دنیای
فناوری است. او در میان همکارانش به‌عنوان یک فرد استراتژیک، باهوش و
کاربلد صنعت بازی شناخته می‌شود. آغاز فعالیت کازوئو هیرای در سونی به سال
۱۹۸۴ میلادی بر می‌گردد. هیات مدیره با کمال‌گرایی و عزمی که طی این سال‌ها
از او سراغ داشت وی را در سال ۲۰۱۲ میلادی به سمت رییس و مدیرعامل شرکت
برگزید. در ادامه همراه دیجی‌کالا مگ باشید.

کازوئو هیرای؛ مرد شماره یک سونی و پلی‌استیشن

کازوئو
زاده‌ی توکیو پایتخت ژاپن در ۲۲ام دسامبر ۱۹۶۰ میلادی است. او از همان
اوان کودکی شیفته‌ی بازی بود. سفر برای بیش‌تر انسان‌ها مسیری برای رسیدن
به مقصد است، اما نه برای کازوئو؛ دوران کودکی‌اش مدام در سفر به اقصا نقاط
کره‌ی خاکی گذشته؛ از کانادا گرفته تا ایالت‌های مختلف آمریکا، این سفرها
باعث شدند جهان‌بینی متفاوت او شکل بگیرد، چیزی که حالا در سازمان تحت امرش
هم پیاده می‌کند.

کازوئو هیرای بیوگرافی

آقای هیرای
لیسانس‌اش را در رشته‌ی علوم مقدماتی (Liberal Arts Education) از دانشگاه
عیسوی بین‌الملل (International Christian University) در ژاپن گرفته. در
بدو ورود به سونی در بخش بازاریابی موسیقی بین‌الملل مشغول شد. خیلی زود به
مقر «سونی میوزیک» در نیویورک منتقلش کردند و چندی بعد از همان‌جا هدایت
کسب‌و‌کار سرگرمی‌های رایانه‌ای سونی را بر عهده گرفت. اگرچه حدود
توان‌مندی‌های او بر ما مشخص نیست و اظهار نظر در مورد عمل‌کردش در مدیریت
تجارت بین‌الملل هم به اطلاعات بیش‌تری از درون شرکت نیاز دارد؛ اما یک چیز
را با اطمینان می‌توان گفت و آن استعداد بالای آقای هیرای در حوزه‌ی بازی و
سرگرمی است. شیفتگی او به بازی هیچ‌گاه کم‌رنگ نشد؛ همین علاقه موجب شد به
سمت مدیر عاملی SCEA با اختیارات تام در بخش بازی ایالات متحده برسد.

کازوئو هیرای؛ مرد شماره یک سونی و پلی‌استیشن

تنها
چند سال بعد، جمع‌شدن استعداد و علاقه‌اش به بازی، او را به مدارج بالاتر
رساند و با به عهده گرفتن مسوولیت SCEI حوزه‌ی نظارتش به کل جهان گسترش
یافت. هیرای از کودکی دل‌باخته‌ی بازی بود، سونی هم راه بروز استعداد‌ها و
علاقه‌های او را باز گذاشت تا در نهایت این مرد، شرکت سونی را به صدر صنف
بازی و سرگرمی برساند.

نقش کلیدی و حیاتی هیرای در انقلاب صنعت بازی
با معرفی سونی پلی‌استیشن انکار‌ناپذیر است. هرکس کمی در دنیای بازی‌های
رایانه‌ای جست‌وجو کند غیر ممکن است به نام کازو هیرای برخورد نکند.
‌‌‌‌
دستاوردها

تمام
دوران حرفه‌ای آقای هیرای در شرکت سونی گذشته؛ او در سال ۲۰۰۹ میلادی به
ریاست گروه خدمات و تولیدات شبکه‌ای سونی منصوب شد. طی ریاستش بر این بخش
توانست با موفقیت، بخش‌های آنلاین موسیقی و ویدیوی سونی را راه‌اندازی کند.
عزم موفقیت و کمال‌گرایی، او را پیش می‌برد تا در سال ۲۰۱۱ رهبری کل خدمات
و محصولات الکترونیک سونی از امور فنی تا طراحی، بازاریابی و فروش را
به‌دست گرفت.

کازوئو هیرای؛ مرد شماره یک سونی و پلی‌استیشن

وقتی در نهایت مدیر عامل شد چهار
سال بود که سونی تحت مدیریت «هاوارد استرینگر» (Howard Stringer) ضرر
می‌داد. بخش تلویزیون عملا جلوی رقبای کره‌ای زانو زده بود و اوضاع
قسمت‌های تجهیزات همراه هوشمند و لپتاپ‌های «وایو» (Vaio) هم آشفته بود.

کازوئو هیرای؛ مرد شماره یک سونی و پلی‌استیشن
«هاوارد استرینگر» سمت راست، «کازوئو هیرای» سمت چپ

تنها
واحدهایی که مستقیم یا غیرمستقیم تحت مدیریت او بودند عایدی داشتند:
بازی‌های رایانه‌ای پلی‌استیشن، فیلم‌سازی و البته دوربین‌های فیلم‌برداری و
عکس‌برداری. نخستین اقدام هیرای هم پر و بال دادن به بخش‌های سودده و کوچک
یا ملغی کردن بخش‌های ناکارآمد بود. سونی سال‌ها لپتاپ‌های باکیفیت وایو
را تولید می‌کرد. بی‌شک سری Z وایو در اوج خود، مک‌بوک ویندوزی‌ها به شمار
می‌رفت؛ ولی حالا با ورود رقبای چینی و تایوانی از یک‌سو و گرایش
مصرف‌کنندگان به تلفن‌ها و تبلت‌های هوشمند از سوی دیگر، رمقی برای این
واحد سونی نگذاشته بود.

کازوئو هیرای؛ مرد شماره یک سونی و پلی‌استیشن
عذرخواهدی کازوئو هیرای (وسط) به خاطر رسوایی لو رفتن اطلاعات حساب‌های کاربران پلی‌استیشن

هیرای
وایو و چندین دفتر از مجموعه دفاتر سونی در سراسر جهان را فروخت؛ تعدیل
نیرو را هم در دستور کار قرار داد و تمرکز را گذاشت روی واحدهای سودده؛
البته به‌جز تلویزیون‌های «براویا» (‌Bravia). او معتقد بود تلویزیون
علی‌رغم آورده‎ی ناچیز و تحمل فشار همه‌جانبه‌ی کره‌ای‌ها، حلقه‌ی ارتباطی
سونی با مشتریانش است. به‌علاوه او برای پر و بال دادن به بخش سرگرمی‌ها،
وجود تلویزیون به‌عنوان قلب نمایشی خانگی را ضروری می‌دید.

هیرای در
صبحت‌هایش از واژه‌ی ژاپنی «کاندو» (Kando) به معنای تحت تاثیر قرار دادن
مردم از لحاظ عاطفی و احساسی استفاده می‌کرد. به قول خودش قصد داشت دوباره
سونی یک شرکت «باحال» شود و دستگاه‌های محبوبی مثل واکمن را بسازد.

کازوئو هیرای؛ مرد شماره یک سونی و پلی‌استیشن
کازو هیرای هنگام معرفی اکسپریا Z5

طی
این مدت سونی هرچند هنوز نتوانسته جایگاه سابق خود را احیا کند ولی اوضاع
بهتری دارد. خط تولید تلفن‌های اکسپریا لنگان به کار ادامه می‌دهد و باوجود
شایعات متعدد مبنی بر فروش یا تعطیلی، این واحد کماکان به کار مشغول است.

اما
تمرکز زیادی روی حسگرهای تصویر صورت گرفته است؛ سونی توانسته دست بالای
خود را در این حوزه حفظ کند و جهت‌گیری اولیه‌ی هیرای برای فضا دادن به این
قسمت کاملا درست از آب در آمد. حضور در صنعت‌های فیلم و موسیقی هم درآمد
خوبی برای شرکت دارند و حتی حمله‌ی سایبری کره شمالی به مراکز داده‌‌ی سونی
هم نتوانست به آن آسیب بزند.

مهم‌تر از همه، بخش بازی‌های
رایانه‌ای و برند پلی‌استیشن با معرفی نسخه‌ی چهارم پلی‌استیشن، دوباره در
کورس رقابت قرار گرفته و تقریبا در همه‌ی دنیا بیشتر از رقبا فروخته. اما
به‌جز این‌ها سونی با جذب نیروهای متخصص به صنعت روباتیک ورود کرده تا
نیم‌نگاهی به آینده‌ی بشر هم داشته باشد. به‌علاوه در کنار تلویزیون‌های
براویا و کنسول‌های بازی پلی‌استیشن، با معرفی PlayStation Vue به عرصه‌ی
عرضه‌ی محتوا هم وارد شده؛ جایی که باید با رقبایی چون «اپل ‌تی‌وی» (Apple
TV) و «روکو» (Roku) جدال کند.

کازوئو هیرای؛ مرد شماره یک سونی و پلی‌استیشن
کازوئو هیرای: «تا ما نخواهیم، نسل بعدی در کار نخواهد بود.»

به‌هرحال
هرچند سونی تا دوباره «باحال» شدن فاصله دارد ولی به نظر می‌رسد سونی تحت
رهبری کازو هیرای قصد تسلیم شدن نداشته باشد. از کودکی تا حال، دانش و
خلاقیت موتور محرک هیرای بوده‌اند. شیفتگی به نوآوری، آفرینندگی و جویندگی،
محرک‌هایی بوده‌اند که او را به ایجاد فناوری‌های جدید و نوآوری در
زمینه‌های مختلف سوق داده‌اند. فطرت کمال‌گرا، طرز تفکر و ولع موفقیت او را
به جایگاه کنونی رسانده‌اند. دستاوردهای حیرت‌انگیز، پشتکار مثال‌زدنی و
روحیه‌ی رهبری، او را قطعا در فهرست تاثیرگذارترین مدیران اجرایی قرار
می‌دهد.

منبع: برترینها

۵ مرحله ارزیابی نرخ بازشدن و هدفگذاری استاندارد برای ایمیل های ایمیل مارکتینگ

حتی اگر از میانگین نرخ بازشدن ایمیل های بازاریابی در حوزه ای که در آن فعالیت می کنید آگاهی داشته باشید، باز هم بدون ارزیابی نتایج کنونی خود نمی توانید هدف های واقع بینانه و استانداردی را تعیین کنید. به منظور تعیین مبنا و هدفگذاری منطقی برای نرخ بازشدن ایمیل های بازاریابی خود با این مطلب از مجموعه مقالات آموزش ایمیل مارکتینگ همراه باشید و گام به گام بر طبق پنج مرحله ای که در ادامه می آید عمل کنید:

مرحله ۱: نمودار نرخ بازشدن ایمیل های بازاریابی خود در طول یک تا ۴ فصل گذشته را ترسیم کنید

اولین کاری که باید انجام بدهید این است که به گذشته مراجعه کنید و هر ایمیلی که در طول ۳ تا ۱۲ ماه گذشته ارسال کرده اید را مورد بررسی قرار بدهید. منحنی نرخ بازشدن (و نرخ کلیک، میزان لغو اشتراک، میزان شکایات و مواردی از این قبیل) را برای تک تک ایمیل های بازاریابی که ارسال کرده اید در یک نمودار ترسیم کنید.

تصویر زیر یک نمونه از نمودار مورد نظر است که به شما نشان می دهد که چگونه می توانید نرخ بازشدن و کلیک را بر اساس فصل ترسیم کنید:

نمودار نرخ بازشدن

نمودار نرخ بازشدن

مرحله ۲: میانگین نرخ بازشدن ایمیل های خود را محاسبه کنید

اکنون می توانید میانگین نرخ بازشدن (و نرخ کلیک، میزان لغو اشتراک و سایر موارد) در طول یک تا چهار فصل گذشته را محاسبه کنید.

به منظور محاسبه میانگین نرخ بازشدن ایمیل های خود در طول یک بازه زمانی مشخص، تمامی نرخ های بازشدن را با هم جمع کنید و رقم به دست آمده را بر تعداد ایمیل هایی که در طول آن زمان ارسال شده تقسیم کنید.

این مقدار معیار شما است. تعیین معیار برای نرخ کلیک، نرخ لغو اشتراک و سایر موارد مشابه را نیز از یاد نبرید.

مرحله ۳: موارد استثنایی را مشخص کنید

پس از طی دو مرحله اول، باید موارد استثنایی (خوب یا بد) را مشخص کنید.

آیا ایمیل خاصی را ارسال کرده اید که عملکرد بسیار خوبی داشته یا به عکس، عملکرد ضعیفی را از خود بر جای گذاشته است؟ اگر پاسخ تان مثبت است، آیا می دانید که چرا آن ایمیل نسبت به بقیه عملکرد بهتر یا بدتری داشته است؟ به تک تک این موارد استثنایی و علت پدیدار شدن آنها توجه کنید.

به عنوان مثال، نرخ بازشدن ایمیل در نمودار زیر تقریباً به طور مستمر بهبود پیدا کرده، اما در مورد ایمیل شماره ۵ یک استثنا را شاهد هستیم:

نمودار ایمیل مارکتینگ

نمودار ایمیل مارکتینگ

ما باید آن ایمیل خاص را مورد ارزیابی و تجزیه و تحلیل قرار بدهیم تا ببینیم که چرا عملکرد مشابهی با سایر ایمیل های ما نداشته است.

مرحله ۴: الگوها را پیدا کنید

سپس به دنبال الگوهایی بگردید که ظاهر می شوند. آیا موضوع خاصی وجود دارد که عملکرد بسیار خوب یا بسیار بدی دارد؟ در مورد زمان ارسال چطور؟ آیا وقت یا ساعت خاصی از روز وجود دارد که ارسال ایمیل در طول آن زمان عملکرد ایمیل های بازاریابی شما را نسبت به میانگین بالاتر یا پایین تر می برد؟ کدام نوع از عناوین عملکرد بهتر یا بدتری دارند؟

به جزئیات توجه کنید و از این اطلاعات برای بهبود و تقویت کمپین های ایمیل مارکتینگ بعدی خود استفاده کنید.

مرحله ۵: تعیین اهداف

و سرانجام برای نرخ بازشدن ایمیل های بازاریابی خود (و همچنین سایر شاخص های عملکرد) هدفگذاری کنید. به این سوال پاسخ بدهید که نرخ بازشدن ایمیل های بازاریابی خود را تا چه حد می خواهید از رقم معیار بالاتر ببرید؟

اکنون زمان خوبی است که به سراغ میانگین نرخ بازشدن ایمیل های بازاریابی در حوزه ای که در آن فعالیت می کنید بروید و ببینید که در چه وضعیتی قرار دارید. در مورد این اعداد و ارقام وسواس به خرج ندهید، اما از آنها به منظور تعیین هدف های واقع بینانه و استاندارد برای کمپین های ایمیل مارکتینگ خود بهره برداری کنید.


منبع: گویا آی‌تی

۷ راهکار برای تشویق مشتریان به مشارکت بیشتر

مجله پنجره خلاقیت – ترجمه غزاله رسول زاده: ما در دنیایی به روز زندگی می کنیم که مصرف کنندگان از برندها انتظار دارند خواسته ها و نیازهایشان را پیش بینی و در کمترین زمان به آنها رسیدگی کنند. بنابراین هر روز مرز میان بازاریابی و خدمات به مشتری ها برای بازاریابان باریک تر می شود. تجربه مشتریان با هر برند فقط شامل روند خرید آنها نمی شود، بلکه شامل ارتباط آنها بعد از خرید و پاسخگویی به مشکلات آنها نیز هست.

علاوه بر بازاریابی و خدمات به مشتری ها، برندها باید به فکر راهکارهایی برای تشویق مشتری ها به مشارکت نیز باشند «مشارکت مشتری» به چه معناست؟ مشارکت دادن مشتری یعنی تشویق او به ارتباط بیشتر و بیان تجربه ای که با کسب و کار یا برند شما داشته است. ایجاد یک ارتباط حرفه ای و قوی میان شما و مشتریان موجب رشد و گسترش سریع تر برندتان می شود. برندهایی که روی ایجاد این رابطه تمرکز می کنند، به اعتبار بیشتر از درآمدزایی بها می دهند. سخنرانی آنها ارزشمند و فراتر از یک سخنرانی معمولی برای فروش بیشتر است.

در اینجا به هفت راهکار برای ایجاد رابطه ای قوی و وفادار میان شما و مشتری هایتان اشاره می کنیم.

۱٫ رضایت مشتری اولین اولویت است.

همانطور که جف بزوس مدیرعامل آمازون می گوید: «شما باید کاری کنید که مشتری ها عاشق برند شما شوند.» اولین قدم صحبت با کارمندان به ویژه تیم خدمات مشتری هایتان است؛ آنها مهم ترین نقش را در شکل گرفتن تجربه خوب مشتری ها دارند زیرا شما از این راه می توانید باعث ایجاد رضایت و وفاداری مشتری ها شوید.

 7 راهکار برای تشویق مشتریان به مشارکت بیشتر
به نوع کسب و کارتان فکر کنید؛ چگونه می توانید باعث رضایت بیشتر مشتری ها شوید؟ مشتری ها کی به شما نیاز دارند؟ چند ساعت در روز باید در دسترس باشید؟ به پاسخ این سوال ها فکر کنید تا بتوانید رابطه ای قوی میان خودتان و مشتری ها ایجاد کنید.

۲٫ برندتان را محبوب تر کنید.

بسیار مهم است که مشتری حس کند می تواند با شما در ارتباط باشد و شما نیازهایش را درک می کنید. ایجاد این حس برای برندهایی مانند «ردبول» و «نایک» و… بسیار راحت تر از بانک ها و برندهای سنتی است؛ اما حتی این کسب و کارها نیز می تواند اصلاحاتی انجام دهند تا برندشان محبوب تر شود.

برای مثال یکی از کارمندانتان را که روابط عمومی بالایی دارد و عاشق برندتان است انتخاب کنید و به او اجازه بدهید که نماینده برندتان باشد و با وبلاگ نویسی، انتشار ویدئوهای مختلف و کتاب های اینترنتی باعث محبوب شدن برندتان و مشارکت بیشتر مشتری ها شود.

۳٫ در شبکه های اجتماعی عامیانه صحبت کنید…

شما می توانید در شبکه های اجتماعی کمی راحت تر باشد. عامیانه صحبت کردن در توییتر رایج است و با استفاده از این روش علاقه و تعامل مخاطبان افزایش خواهدیافت و ممکن است به سرعت مشهور شوید. برای مثال وندی با توییت های خنده دار و جالبش درباره برگر فروشی های زنجیره ای، توجه افراد زیادی را به خود جلب کرد و باعث معروف شدن آن برند شد. به طوری که بسیاری از برندها از وندی خواهش می کنند درباره برند آنها نیز شوخی کند.

۴٫ … اما حدود را رعایت کنید.

عامیانه صحبت کردن و شوخی کردن تا جایی خوب است که اهانت آمیز نباشد. به اشتراک گذاشتن مطالب اهانت آمیز اعتبار و ارزش برندتان را پایین می آورد. مطمئن هستم که بسیاری از مدیران اشتباهات زیادی در این زمینه داشته اند که باعث خراب شدن برنامه هایشان شده است. پست های خنده داری که از قبل آماده کرده اید و درست بعد از یک اتفاق وحشتناک و غمگین اجتماعی به طور خودکار آپلود می شوند، مثال خوبی هستند.

7 راهکار برای تشویق مشتریان به مشارکت بیشتر

۵٫ ارتباط با مشتری هایتان را شخصی سازی کنید.

در سال ۲۰۱۷ شناسایی مشتری تبدیل به اولویت اول ۷۰ درصد از خرده فروشان ایالات متحده شده است. با شناخت مشتری شما می توانید روز تولد مشتری ها را تبریک بگویید یا محصولات پیشنهادی تان را براساس سلیقه و معیارهای خاص هر مشتری تنظیم کنید. سایت های «آمازون» و «نت فلیکس» در این زمینه بهترین هستند.

۶٫ مطالب مفید به اشتراک بگذارید.

امروزه به اشتراک گذاشتن مطالب مفید و افزایش اطلاعات مشتری ها باعث جلب رضایت و خشنودی آنها می شود. طبق تحقیقات گوگل، ۴۸ درصد از کاربران گوشی های هوشمند از شرکت هایی خرید می کنند که در وب سایتشان ویدئوهای آموزشی محصولاتشان را آپلود می کنند.

۷٫ به نظرات مخاطبان توجه کنید.

کاربرد دیگر شبکه های اجتماعی این است که به مخاطبان نشان دهید اعتراض و مشکلات مشتری ها برای برند شما مهم است و شما پاسخگو خواهید بود زیرا در این صورت اعتماد و وفاداری آنها بیشتر می شود. مخاطبان را به نظر دادن تشویق کنید و همیشه نظرات و انتقادهای آنها را بخوانید؛ کمترین سود این کار این است که با گوش کردن به نظرات مشتری ها هدف های بلندمدت شما مشخص می شود.


منبع: برترینها

چگونه با استارتاپ های تازه کار پول پارو کنیم؟

روزنامه هفت صبح – علی هادی زاده: خیلی ها فکر می کنند استارتاپ راه انداختن ساده است؛ یک ایده ناب، یک تیم، جذب سرمایه تمام! ولی داستان سخت تر از این حرف هاست! کارآفرینی فرآیندی جذاب، اما بسیار پر فراز و نشیب است. آگاهی یک استارتاپ از مسیر آتی و مسائلی که با آنها مواجه می شود، می تواند جلوی مشکلات زیادی را بگیرد. در این مطلب سعی کرده ایم با در نظر گرفتن بعضی مراحل مهم که یک استارتاپ با آن مواجه می شود کمی بیشتر شما را با این مسیر آشنا کنیم.

مراحلی مثل آمادگی برای کارآفرینی، آمادگی برای راه اندازی، طراحی محصول و راه اندازی، ارزیابی و توسعه و جذب سرمایه و همکاری با سرمایه گذار که هر کدام مشکلات و سختی های خودشان را دارند. از طرفی هر مرحله هزینه های مختلفی برای شما می تراشد که احتمالا قبل از راه اندازی استارتاپ به آنها فکر هم نکرده اید. پس بهتر است قبل از رفتن سراغ یک استارتاپ، کمی با هزینه های پنهان آن آشنا شوید.

۱٫ نام و برند طراحی کنید

نام و برند یک شرکت، معمولا مهم ترین عامل تعیین کننده هویت آن است. نام یک شرکت جدید، باید به یادماندنی، مرتبط با کالا یا خدمات و البته جذاب باشد. همچنین بهتر است که بتوان از آن به عنوان آدرس دامنه اینترنتی شرکت استفاده کرد. نام متناسب می تواند حسی از شرکت و تمایز آن، اثر احساسی قوی ایجاد کند، پس انتخاب آن و البته طراحی زیبا را دست کم نگیرید. هر شرکتی با توجه به روش کاری خود تعرفه های مختلفی برای طراحی لوگو و نشان تجاری دارد.

چگونه با استارتاپ های تازه کار پول پارو کنیم؟

مثلا شرکتی در ساده ترین روش که مخصوص استارتاپ ها عنوان شده است با مشاوره تلفنی و در قالب یک زبان برای شما لوگو طراحی می کند. لوگویی که محدودیتی در نوع طرح (نوشتاری، تصویری، تلفیقی) نداشته و توسط تیم طراحی اجرا می شود. هزینه این طرح یک میلیون و ۳۰۰ هزار تومان ذکر شده است. در پیشرفته ترین حالت هم در یک حاشیه مشاوره حضوری همه صحبت ها انجام شده و لوگو در هر دو زبان طراحی می شود.

همچنین طراحی ست اداری کامل از جمله سربرگ A4 و A5، کارت ویزیت، پاکت نامه و پاکت A4 و کتابچه هویت سازمانی به صورت چاپی هم انجام می شود. مجموع این خدمات حدود هفت میلیون و ۲۰۰ هزار تومان برای شما آب می خورد. احتمال دارد با دیدن این قیمت ها بی خیال طراحی لوگو شده باشید ولی اگر خوب جستجو کنید، شرکت هایی را پیدا می کنید که با قیمت بسیار مصفانه تری طراحی می کنند. مثلا شرکت دیگری که قیمت پایه خود را ۱۵۰ هزار تومان گذاشته است، طی پنج روز کاری یک لوگو به شما می دهد. بهترین حالت هم ۱۰ طرح لایه باز در طی ۱۰ روز کاری به همراه طراحی کارت ویزیت و ست اداری رایگان با قیمت ۹۴۰ هزار تومان در اختیار شما قرار می گیرد.

۲٫ بازخورد مشتریان را دریافت کنید

برای بازخورد گرفتن از مشتریان و یا فهمیدن مزه دهان آنها باید به سراغ تحقیقات بازار بروید. برای این کار سایت ها و نرم افزارهای مختلفی وجود دارند که چه در ایران و چه در خارج از ایران به شما کمک می کنند تا پاسخ سوالات خودتان را با توجه به جمعیت آماری تحت پوشش آن شرکت پیدا کنید.

بسیاری از این شرکت های تحقیقات بازار با وعده دادن به مشتریان، آنها را ترغیب می کنند تا به سوالات جواب بدهند. مثلا دریافت امتیاز و تبدیل امتیاز به پول. معمولا نمی توانید خیلی روی این نتایج حساب باز کنید و بهتر است به سراغ یک تحقیق جامع و دقیق بروید؛ تحقیقی که معمولا حدود ۷۰۰ هزار تومان برای شما آب می خورد و توسط شرکت های حرفه ای انجام می شود.

۳٫ وب سایت طراحی کنید

امروزه کمتر کسب و کاری پیدا می شود که نسبت به اهمیت حضور فعالانه در فضای اینترنت، شک داشته باشد. این امر حتی در مورد آن دسته از کسب و کارهایی که کالا یا خدمات تان را به صورت آنلاین به فروش نمی رسانند نیز صادق است. شاید تیم کارآفرین لزوما به دنبال فروش مستقیم از طریق اینترنت نباشد، اما مطمئنا داشتن یک وب سایت، به مشتریان، کارمندان بالقوه سایر کسب و کارها، شرکا و حتی سرمایه گذاران کمک می کند تا به راحتی با کسب و کار آشنا بشوند و در موردش اطلاعات کسب کنند.

برای این کار هزینه های شما بسیار متغیر است. بیشتر این تفاوت قیمتی هم با توجه به دانش شما از این مسئله نشأت می گیرد. این که تا چه حد از آن را خودتان پیش می برید و تا چه اندازه وابسته به یک شرکت دیگر هستید. اگر بخواهید از یک قالب آماده استفاده کرده و فقط مثل یک پروفایل ردپایی در دنیای مجازی به جا بگذارید، می توانید با نهایت ۵۰۰ هزار تومان سایت را راه اندازی کنید. ولی اگر قرار است سایتی پر بازدید و فعال داشته باشید که کاربران را جذب کند، نباید به عددی زیر چهار میلیون تومان فکر کنید. البته می توانید با استخدام یک طراح فریلنسر و با کم کردن توقع، قیمت را تا دو میلیون تومان نیز پایین بیاورید. ولی حواستان باشد اگر خشت اول سایت را کج بگذارید در آینده به مشکل می خورید.

۴٫ بهترین مکان برای استقرار

بیشتر استارتاپ ها خودشان را از قید و بند اجازه دادن و غیره خلاص کرده و به دامن شتاب دهنده ها پناه می برند. جایی که ایده آنها مورد قبول واقع شود بسیاری از مشکلات آنها کاملا حل می شود. از سرمایه گرفته تا مشاور و به خصوص مکان. تقریبا همه شتاب دهنده ها مکانی در اختیار تیم های خود قرار می دهند که رایگان تمام شده و شرط آن خوب بودن ایده و تیم شماست، ولی اگر نمی خواهید به سراغ شتاب دهنده ها بروید، می توانید از فضای کاری اشتراکی استفاده کنید.

در فضای کاری اشتراکی همه هزینه تقسیم شده و ابزارهای ضروری به راحتی در دسترس شما خواهد بود. همچنین انواع متخصصان در کنار شما مشغول به کار هستند که می توانید از آنها کمک بگیرید. قیمت این فضا برای تیم چهار نفره ۵۰۰ هزار تومان و برای تیم کوچک تر مثل دو نفره ۳۳۵ هزار تومان تمام می شود.

۵٫ در شبکه های اجتماعی حضور داشته باشید

برای حضور در شبکه های اجتماعی در ابتدا کار سختی ندارید. اکانت ساخته و فعالیت خود را شروع می کنید ولی در ادامه جذب و نگهداری فالوئر تبدیل به کاری انرژی بر خواهد شد. از طرفی با توجه به حجم زیاد کانال ها و صفحه ها، جلب نظر مخاطبان واقعا کار سختی شده است. بهترین راه برای شما تبلیغات است. تبلیغات در شبکه هایی مثل اینستاگرام برای بازدید حدود شش میلیون نفر، تقریبا ۳۰۰ هزار تومان آب می خورد. اگر می خواهید بازدید بیشتری داشته باشید، ممکن است مجبور شوید تا بیش از یک میلیون تومان نیز هزینه کنید.

۶٫ در مورد مسائل حقوقی تصمیم بگیرید

تمام اقداماتی که تاکنون انجام داده اید، قبل از آن بوده است که کسب و کارتان به صورت رسمی شکل بگیرد اما به محض این که شما آماده می شوید که شریک بگیرید. کارمند استخدام کنید، دارایی های فکری خودتان را توسعه بدهید. سرمایه جذب کنید یا درآمد ایجاد کنید، نیاز دارید که یک واحد حقوقی رسمی ایجاد کنید تا مالک ارزش های ایجاد شده باشد.

چگونه با استارتاپ های تازه کار پول پارو کنیم؟ 
اگر زورتان به هزینه های آن نمی رسد حداقل بهتر است با یک مشاور حقوقی مشورت کنید. قیمت مشاوره ها با توجه به سابقه و تخصص و البته کسب و کار شما متغیر است و نمی توان قیمت ثابتی برای آن مشخص کرد.

۷٫ هیات مدیره را تعیین کنید

هیات مدیره نقش مهمی در تعیین استراتژی ها و تسریع مسیر شد شرکت دارد. هیات مدیره در اصل، توسط سهامداران یک شرکت انتخاب می شود، اما در یک استارتاپ، هیات مدیره معمولا متشکل از بنیانگذاران و برخی از سرمایه گذاران است. بنابراین هیات مدیره شامل مدیرعامل، یک یا تعدادی از سرمایه گذاران و همچنین یک بخش مستقل خواهد بود.

نقش هیات مدیره، دفاع از حقوق سهامداران شرکت است، که مدیرعامل به آنها گزارش می دهد بسیار مهم است که میان کنترل کردن شرکت توسط هیات مدیره و مالکیت شرکت، تمایز قائل شوید. مشاوران و اعضای هیات مدیره می توانند از سرمایه گذاران سایر عاملان شرکت های هم اندازه شما با ستاره های صنعت باشند. برای مشاوران خوب، اگر هم وزن آنها طلا پرداخت کنیم، باز هم کم است!

۸٫ منابع انسانی را مدیریت کنید

نیروهای انسانی شرکت، امروزه اصلی ترین منبع برای موفقیت بسیاری از کسب و کارها محسوب شده و توسعه برنامه هایی برای حفظ انگیزه و افزایش رضایت آنها، بسیار مهم است. یکی از اصلی ترین جذابیت های کار در شرکت های نوپا برای کارکنان، دریافت سهم در ازای بخشی از فعالیت های شان است. زیرا کمک می کند که از طریق حذف پرداخت حقوق، هزینه ها را کاهش بدهد و کاری کند که موفقیت شرکت برای کارکنان مهم تلقی شود. با افزایش تقاضای کالا و خدمات، شما به کمک نیاز پیدا می کنید.

شناسایی و استخدام نیروهای درجه اول چالش بنیانگذاران اولیه استارتاپ است که معمولا در آن تخصصی ندارند و اشتباهات شان در این گام، با سختی و مشکلات زیاد قابل اصلاح است. برای این کار می توانید به سراغ سایت های استخدامی که بیشتر روی حوزه استارتاپ ها متمرکز هستند بروید. سایت هایی که می توان در آنها فردی برای شریک شدن در سود و البته همکاری های بلندمدت پیدا کرد.

۹٫ با فرآیند جذب سرمایه آشنا شوید

سرمایه گذاران خطرپذیر، با وسواس زیاد شرکت هایی را برای سرمایه گذاری انتخاب می کنند. کمتر از ۲۵ درصد شرکت هایی که شروع به فعالیت می کنند موفق به جذب سرمایه از سرمایه گذاران خطرپذیر می شوند. تا ۹۹ درصد استارتاپ ها، در مقاطعی، براتی گسترش کسب و کارشان، نیاز به جذب سرمایه های بیرونی دارند. لذا شما باید با فرآیند جذب سرمایه آشنا باشید. باید به مسائلی نظیر این که انتظار دارید از چه کسانی سرمایه جذب کنید، در چه مقطعی و سرمایه گذاران چه انتظاراتی دارند، اشراف داشته باشید و برای آنها برنامه ریزی کنید.

۱۰٫ ارزش شرکت تان را مشخص کنید

به عنوان یک موسس، شما می خواهید که سرمایه گذارتان شرکت شما را بر مبنای ارزش آینده ارزش گذاری کند. در نقطه مقابل، سرمایه گذار می خواهد بر مبنای ارزش فعلی و آن هم با سخت گیری زیاد، ارزش شرکت را مشخص کند. باید بدانید که هیچ سازوکار مشخصی برای تعیین ارزش دقیق شرکت در مراحل ابتدایی راه اندازی، وجود ندارند و فرآیند ارزش گذاری، فرآیندی ذهنی است.

برای ایده گرفتن در مورد ارزش گذاری منصفانه، از یکی از مدل هایی که برای ارزش گذاری عادلانه و قابل تقسیم ارائه شده است، استفاده کنید. همچنین بعضی سایت های خارجی نیز وجود دارند که ارزش حدودی استارتاپ شما را مشخص می کنند.

۱۱٫ با سرمایه گذار وارد مذاکره شوید

احتمالا دوست دارید پس از مذاکره سرمایه گذار سریعا یک چک چند صد میلیونی به شما بدهد و برای شما آرزوی موفقیت کند، اما متاسفانه باید بگوییم که واقعیت چیز دیگری است. سرمایه گذاری در استارتاپ ها معمولا همراه با قراردادهای بسیار مفصل و با جزییات فراوان است. معمولا پس از این که توافق اولیه صورت می گیرد، سرمایه گذار شما را وارد یک فرآیند سعی و تلاش می کند که شامل بررسی رزومه شما و تیم تان، جایگاه قانونی شرکت شما و تحلیل بازار و بررسی کسب و کار شماست. در این مراحل اگر موفق شوید، می توانید تا چند میلیارد نیز سرمایه جذب کنید.


منبع: برترینها

رهبران موفق چه عادت‌های اخلاقی دارند؟

برترین ها – ترجمه از پلاد ناصری: یک نظریه جامع می گوید: جوامع، خودشان رهبران خود را برمی گزینند. این دیدگاه با در نظر گرفتن جوامعی در ابعاد وسیع یا خرد می تواند درستی و صحت خودش را نشان دهد. اما آنچه در این بین حائز اهمیت به نظر می رسد، توجه به ویژگی های احساسی و عادت های اخلاقی است که می تواند در شخصی به عنوان رهبر و راهگشای یک جامعه نمود پیدا کند و از او فردی قدرتمند و موفق بسازد.

شاید در صورتی که خودتان را در جایگاه یک مدیر و رهبر موفق تصور کنید، احتمالا شاخصه هایی همچون محبوبیت در بین دیگران، خوش برخورد بودن، خنده رو بودن، خوش لباس بودن و … را برای خود انتخاب خواهید کرد. در واقع هر نوع رفتاری که نشان دهنده شایستگی شما در جایگاه یک رهبر موفق باشد را در نظر خواهید گرفت.

اما با وجود آنکه تمامی این موارد را نمی توان نادیده گرفت و از تاثیر مثبت این ویژگی های ظاهری چشم پوشی نمی توان کرد، تمام ماجرا محدود به این گونه عادات رفتاری نیز نخواهد بود. به عبارت دیگر در اینجا به دنبال عواملی بسیار مهم تر و با تاثیرگذاری بیشتری هستیم که می تواند فردی با شایستگی های عمومی را تبدیل به رهبری با نفوذ، توانمند و موفق نماید. در ادامه این عوامل را با دقت تشریح خواهیم کرد.

۱٫    آنها زمانشان را صرف تاسف خوردن برای خود نمی کنند

بیایید کاملا روراست باشیم. به هیچ وجه نمی توانید هم ناله و شکایت کنید و هم به رهبری و مدیریت بپردازید. برای خودتان یک قانون بیست و چهار ساعته وضع کنید و با خودتان قرار بگذارید که اگر در تمام طول روز زندگی با شما خوب تا نکرد، مدام غر نزنید و شکایتی نکنید. درست است که همه ما ممکن است با مشکلات زیادی در تمام کارهایمان روبرو شویم، اما سعی کنید از تمام آن ها عبور کنید و دائما خودتان را با نالیدن و غر زدن مشغول نگاه ندارید.

 رهبران موفق چه عادت های اخلاقی دارند؟

وقتی مدیریت و رهبری گروهی از افراد را بر عهده داشته باشید، نالیدن و شکایت کردن از وضع موجود می تواند مثل خمیازه کشیدن به بقیه افراد سرایت کند و نتایج بسیار بدی را در پی داشته باشد.

بهترین کاری که می توانید انجام دهید این است که در همه حال تفکری مثبت داشته باشید و خودتان را با مثبت اندیشی از وضع ناخوشایند پیش آمده رها کنید. دفعه بعدی که دچار یاس و ناامیدی شدید و احساس کردید که می خواهید از همه چیز شکایت کنید، سعی کنید به جنبه های مثبت زندگیتان فکر کنید و اندکی خودتان را از درون مشکلات بیرون بکشید.

۲٫    هیچ گاه قدرتشان را فراموش نمی کنند

خیلی افرادی که اطرافمان هستند، چندان به فکر ایجاد و حفظ انگیزه های ما نیستند. به همین دلیل است که در بسیاری از موارد می توانند به راحتی ما را از مسیری که در آن قرار گرفته ایم منحرف کنند و به سمت و سوی دیگری بکشانند. این اتفاق می تواند با چند نظر منفی یا انتقادی تند اتفاق بیفتد و به سادگی رویکرد مثبت ما نسبت به کاری که در حال انجام آن هستیم، تغییر کند. هرگاه که با چنین کسانی برخورد می کنید، ممکن است بخشی از انگیزه های خودتان را از دست بدهید، و اگر این اتفاق بارها و بارها تکرار شود می تواند به کلی شما را تغییر داده و حس مثبت شما را از بین ببرد.

مطمئنا هیچ کس دوست ندارد از دوستانی که در اطرافش هستند فاصله بگیرد و یا رابطه خودش را با دیگران دچار مشکل کند. اما این موضوع را همیشه به یاد داشته باشید که همانقدر که دوستان موفق و با انگیزه در پیشرفت و موفقیت شما موثر واقع می شوند، به همان اندازه افراد منفی نگر و بداندیش می توانند شما را از مسیر اهدافتان دور کنند. بدون شک شما هم با این مطلب موافق هستید که برخی از اطرافیانمان را باید از خودمان دور کنیم، در غیر این صورت تاوان بسیار بزرگتری پس خواهیم داد که همان فاصله گرفتن از موفقیت هایمان است.

۳٫    آنها روی کارهایی که می توانند انجام دهند تمرکز می کنند، نه کارهایی که توانایی انجام آنها را ندارند

فرض کنید می خواهید به محلی در مرکز شهر بروید و برای این که گرفتار ترافیک سرسام آور خیابان ها نشوید، قصد دارید از قطار درون شهری استفاده کنید. قطعا زمانی که وارد ایستگاه قطار می شوید، نمی توانید تخمین بزنید که قرار است چه مدت در انتظار رسیدن قطار باشید. اگر این انتظار اندکی طولانی شود ممکن است از خیر سوار شدن به قطار بگذرید و تصمیم بگیرید با ماشین به مقصدتان برسید و در نهایت در ترافیک وحشتناکی گیر خواهید کرد. علت این انتخابتان چیست؟ شما ذهنتان را معطوف به عواملی همچون تاخیر قطار، ازدحام جمعیت، رفتار مسافران و … کرده اید که هیچ دخل و تصرفی در آن ها ندارید. همین مسئله باعث شده است که در نهایت انتخاب اشتباهی انجام دهید و خودتان را در ترافیک خیابان های شهر گیر بیاندازید.

 رهبران موفق چه عادت های اخلاقی دارند؟

بسیاری از اتفاقاتی که برایمان می افتد هم وضعیتی مشابه پیش رویمان قرار می دهند. در خیلی از موقعیت هایی که در آن ها قرار می گیریم، ما کوچکترین نقشی نسبت به عوامل بازدارنده نداریم. اما همین عوامل بازدارنده ممکن است آنقدر ذهن ما را به خود درگیر کنند که بسیاری از توانایی های خودمان را فراموش نماییم.

مهم ترین نکته ای که باید در این زمینه به یاد داشته باشیم، توجه به مهارت ها و قدرت خلاقانه خودمان برای حل مشکلات است. در این صورت تمام عوامل بازدارنده را کنار گذاشته و راه حلی مناسب برای مسائل پیدا خواهیم کرد.

۴٫    هرگز اشتباهاتشان را تکرار نمی کنند

شاید بارها و بارها شنیده باشید که یکی از ویژگی های انسان های موفق این است که بخشی از ساعات پایانی روزشان را صرف فکر کردن به کارهایی می کنند که در طول روز انجام داده اند. این کار باعث می شود که بتوانیم فعالیت های خودمان را به بهترین شکل تحلیل نماییم و اشکالات و ایرادات کاراهایمان را بیابیم. مطمئنا انجام دادن چندین و چند باره یک کار و انتظار برای مشاهده نتایج مختلف، بسیار عجیب و دور از ذهن است. اما در صورتی که از قدرت تحلیل خودمان استفاده کنیم و بدون تمرکز بیش از حد روی اشتباهات، تنها به شناسایی نقاط ضعف کارمان بپردازیم، خیلی بهتر می توانیم درصدد رفع این ایرادات برآییم و در نهایت موفقیت های خودمان را بارها تکرار کنیم.

 رهبران موفق چه عادت های اخلاقی دارند؟

این نکته را فراموش نکنید که مدیران و رهبران موفق همواره افرادی هستند که خودشان را به بهترین شکل می شناسند، مدیریت می کنند و تغییر می دهند تا از لحاظ ویژگی های شخصیتی و احساسی در بهترین شرایط باشند. این امر لازمه رهبری آن ها است تا بتوانند دیگران را با خودشان همراه کنند و در جهت محقق نمودن اهدافشان تلاش نمایند.


منبع: برترینها

آموزش فروش: چگونه به «نه، ممنون» مشتری پاسخ بدهیم؟

هنگامی که مشتری بالقوه پیشنهاد شما را رد می کند باید چکار کنید؟ به واقع، شاید پیشنهادات خوبی را هم ارائه کنید، اما مشتری با عبارت «نه، ممنون» همه آنها را زیر پا می گذارد. در چنین شرایطی چه کاری از دست شما بر می آید؟ با این مطلب از سلسله مقالات آموزش فروش همراه باشید تا به پاسخ به این سوال بپردازیم.

اما شما به عنوان یک فروشنده حرفه ای و مسلط در مواجهه با عبارت «نه، ممنون» باید چه واکنشی را از خود نشان بدهید؟ اگر پیشنهاد خوبی برای ارائه دارید و از جملات آغازین (چیزی که در اولین تماس و پس از «سلام، من فلانی هستم» می گویید) مناسبی استفاده کرده اید، لزومی به تغییر و تحول خاصی در آنها نیست. در عوض، باید یک برنامه جایگزین یا به اصطلاح «پلن» دیگر هم مهیا و آماده داشته باشید تا در چنین مواقعی از آن استفاده کنید.

توصیه هایی که در ادامه می آید از زبان آقای مایکِل پِدون نقل می شود که ما در چندین مقاله دیگر نیز از نظرات و پیشنهادات وی استفاده کرده ایم. آقای پدون بیش از ۲۰ سال در فروش تلفنی سابقه دارد. وی موسس SalesBuzz است و مدیریت عامل این شرکت را نیز بر عهده دارد.

من به شخصه هر وقت که با پاسخ «نه، ممنون» مواجه می شوم، با جملاتی با این مضمون پاسخ می دهم:

«من درک می کنم که وقت شما ارزشمنده و قطعاً اگر مطمئن نبودم که پیشنهاد من فایده ای برای شما داره اصلاً تماس نمی گرفتم. فقط لازمه که محض اطمینان چند تا سوال مختصر ازتون بپرسم، از نظر شما ایرادی نداره؟»

هنگامی که این نمایشنامه را به روی صحنه می برید، مشتری شما فقط سه گزینه دارد که می تواند از یکی از آنها استفاده کند:

  1. مشتری می تواند دوباره پاسخ منفی بدهد. در این حالت، تماس را قطع کنید و بگذارید و بگذرید. به این معنی که ماهی را دوباره در دریا بیندازید و اجازه بدهید که کمپین های بازاریابی قطره ای شما کار خودشان را انجام بدهند. بسیاری از فروشندگان با دنبال کردن مشتریانی که اساساً علاقه ای به محصول یا خدمات مورد نظر ندارند وقت، انرژی و بودجه فراوانی را هدر می دهند. اگر جملات آغازین شما موفقیت های فوق العاده ای را برای شما به ارمغان آورده اند و از تاثیر آنها اطمینان دارید، اما در مورد این مشتری خاص بی فایده هستند و برنامه پشتیبان تان هم با شکست مواجه شده، در اینصورت باید به سراغ مشتری بعدی بروید. کار شما این است که با سرعت هر چه تمام تر فرآیند فروش را با مشتریان صلاحیت سنجی شده بیشتر و بیشتری به سرانجام برسانید، نه اینکه به هر فردی که با وی روبرو می شوید یا با او تماس می گیرید چیزی بفروشید.
  1. مشتری درخواست شما را قبول می کند. در این حالت خودتان را از بقیه جماعت فروشندگان متمایز کرده اید و این حق را به دست آورده اید (حتی اگر علاقه مشتری بالقوه را جلب نکرده باشید) که ببینید که چه پیشنهادی را می توانید به وی ارائه کنید. آماده باشید! این فرصت را با «مِن مِن کردن» از دست ندهید. سوال بعدی را از قبل آماده کنید و مهیّا و مجهز باشید.
  1. مشتری می گوید: «من واقعاً سرم شلوغه، اما می تونید ساعت … با من تماس بگیرید» و در این حالت هم دوباره فرصتی به دست آورده اید و قرار می گذارید.

البته این راهکار نمی تواند پیشنهادات ضعیف و جملات آغازین نامناسب را جبران کند. اگر عبارات «نه، ممنون»، «علاقه ای ندارم» یا «نیازی نداریم (تق!)» را زیاد می شنوید، در اینصورت جملات آغازین شما ایراد دارند و باید در صدد تصحیح و تقویت آنها برآیید.


شما نسبت به این عبارت چه واکنشی نشان می دهید؟ چه راهکاری برای شما کارساز بوده است؟ لطفاً ایده ها و نظرات خود در رابطه با این مطلب و سایر مطالب مرتبط با مبحث آموزش بازاریابی و فروش را در بخش دیدگاه ها با ما و سایر کاربران گویا آی تی در میان بگذارید.


منبع: گویا آی‌تی

هفت کلید برای داشتن شخصیت مثبت

رژیم جسمانی، نقش به‌سزایی در میزان سلامت و انرژی شما دارد. با خوردن خوراکی‌های متنوع تازه، سالم و باکیفیت و اجتناب از خوراکی‌های مضر، انرژی بیشتری خواهید داشت، مقاومت عمومی بدنتان در برابر بیماری‌ها افزایش می‌یابد، بهتر می‌خوابید و احساس سلامتی و شادمانی بیشتر می‌کنید. همینطور رژیم ذهنی، تعیین‌کننده شخصیت، منش و تقریبا تمام اتفاقات زندگی‌تان است. اگر ذهن را با دیدگاه‌ها، اطلاعات، کتاب‌ها، گفتگوها، برنامه‌های شنیداری و اندیشه‌های مثبت تغذیه کنید، شخصیت مثبت‌تر و موثرتری را پرورش خواهید داد. تاثیر‌گذار‌ی و استدلال شما بهبود می‌یابد و اعتمادبه‌نفس و خودباوری بالاتری خواهید داشت.

افرادی که با کامپیوتر سروکار دارند، اصطلاح «ورودی بی‌ارزش خروجی بی‌ارزش تولید می‌کند» را استفاده می‌کنند. عکس این موضوع نیز صدق می‌کند، «ورودی خوب، خروجی خوب ایجاد می‌کند».

وقتی صریح و شفاف تصمیم می‌گیرید که بر ذهن‌ کاملا مسلط شوید، تفکرات و احساسات منفی و محدودکننده را دور بریزید و شخصی کاملا مثبت‌اندیش شوید، اینجاست که می‌توانید شخصیت‌ خود را متحول کنید.

 هفت کلید برای داشتن شخصیت مثبت
بهترین فرد ممکن باشید

تناسب ذهنی همانند تناسب اندام است. با آموزش و تمرین می‌توانید خودباوری و نگرش ذهنی مثبت بسیار بالایی را در خود پرورش دهید. برای این‌که شخصی کاملا مثبت‌اندیش شوید هفت کلید وجود دارد:

۱. گفتکوی درونی‌ مثبت

با خودتان مثبت صحبت کنید و گفتگوهای درونی خود را کنترل کنید. از عبارات تاکیدی مثبت، اول شخص و در زمان حال مانند «من خودم را دوست دارم!» «من می‌توانم!» «من احساس فوق‌العاده خوبی دارم!» و «من مسئول هستم!» استفاده کنید.

ما معتقدیم که ۹۵ درصد احساسات‌ شما با گفتگو‌های دورنی خودتان، درطول روز شکل می‌گیرد. واقعیت تلخ این است که اگر عمدا و آگاهانه با خودتان، مثبت و سازنده صحبت نکنید، ناخودآگاه به چیزهای ناراحت‌کننده که باعث نگرانی و عصبانیت می‌شود، فکر می‌کنید.

همان‌طور که قبلا گفته شد، ذهن شما مثل یک باغچه است. اگر در آن، گل نکارید و از آن مراقبت نکنید، علف‌های هرز بدون هیچ تلاشی در آن رشد می‌کنند.

۲. تجسم مثبت

شاید قدرتمندترین توانایی شما، توانایی «تجسم» و دیدن اهدافتان است، به‌طوری‌که انگار همین الان به‌تحقق رسیده‌اند.

تصویری هیجان‌انگیز و واضح از اهداف و زندگی ایده‌آل‌تان بسازید و بارها و بارها آن‌را در ذهن مرور کنید. تمام پیشرفت‌های شما در زندگی، با بهبود بخشیدن به تصویرهای ذهنی‌ شروع می‌شوند. هرچه خود را در درون‌تان ببینید، در دنیای خارج همان خواهید بود.

۳. افراد مثبت‌اندیش

انتخاب درست کسانی‌که با آن‌ها زندگی می‌کنید، کار می‌کنید و تعامل دارید، بیشتر از هر عامل دیگری بر احساسات و موفقیت شما تاثیر می‌گذارد. همین امروز تصمیم بگیرید که با افراد برنده‌، مثبت، شاد، خوش‌بین و کسانی که در زندگی اهداف بزرگ دارند معاشرت کنید.

به‌هر قیمتی از افراد منفی‌ دوری کنید. این افراد، سرچشمه اصلی بیشتر ناراحتی‌های زندگی هستند. مصمم شوید که از هم‌اکنون، دیگر افراد منفی‌ و اضطراب‌آور را به‌زندگی‌تان راه ندهید.

۴. خوراک ذهنی مثبت

سلامتی شما دقیقا به‌همان مقداری است که مواد غذایی سالم بخورید و به خودتان برسید. همین‌طور سلامت ذهنی و روانی شما به‌همان اندازه‌ای است که ذهن خود را به‌جای «شیرینی‌های ذهنی» با «پروتئین‌های‌ ذهنی» تغذیه کنید.
کتاب‌ها، مجلات و مقالات آموزنده، الهام‌بخش و انگیزه‌دهنده بخوانید. ذهن را با اطلاعات و ایده‌هایی که موجب تعالی و شادمانی می‌شوند و شما را نسبت به خود و آرزوهایتان مطمئن می‌سازند، تغذیه کنید.
هنگام رانندگی به مطالب شنیداری سازنده و مثبت گوش دهید. پیوسته به ذهن‌ پیام‌های مثبت وارد کنید که باعث می‌شوند بهتر بیاندیشید و بهتر عمل کنید و در رشته ‌کاری خود تواناتر و کارآمدتر باشید.

فیلم‌ها و برنامه‌های تلویزیونی آموزشی و مثبت تماشا کنید و در دوره‌های آنلاین شرکت کنید و مطالبی بخوانید که به دانش‌تان بیافزاید و به‌شما حس بهتری نسبت به خود و زندگی بدهد.

۵. آموزش و پیشرفت درست

تقریبا در جامعه ما همه با منابع محدود و گاهی هم بدون سرمایه‌، دست‌به‌کار می‌شوند. تقریبا تمام درآمد افراد، ابتدا با فروش خدمات شخصی‌ حاصل می‌شود. تمام افرادی که امروزه در اوج هستند، زمانی در پایین‌ترین جایگاه‌ بوده‌اند و بارها و بارها شکست خورده‌اند و به جایگاه‌های پایین‌تر نزول کرده‌اند.

معجزه آموزش و پیشرفت شخصی‌ دراز‌مدت این است که شما را از فرش به عرش، از فقر به ثروت و از شکست به موفقیت و استقلال مالی می‌رساند. همان‌طور که جیم ران می‌گوید: «تحصیلات رسمی کمک می‌کند امرار معاش کنید، ولی آموزش‌های شخصی شما را ثروتمند می‌کند.»

وقتی خود را به یادگیری، رشد، بهتر شدن در افکار و فعالیت‌ها متعهد می‌کنید، کاملا بر زندگی‌ خود مسلط می‌شوید و سرعت رسیدن به اوج را به‌طور قابل‌ملاحظه‌ای افزایش می‌دهید.

۶. عادت‌های سلامتی مفید

از سلامت جسمانی خود حداکثر مراقبت را بکنید. همین امروز تصمیم بگیرید که تا سن ۸۰ ،۹۰ یا حتی ۱۰۰ سالگی زندگی کنید و حتی در آن سن هم شاد و پرتحرک باشید.

غذاهای خوب، سالم و مغذی بخورید. کم و متعادل بخورید. یک رژیم غدایی عالی، تاثیری مثبت و فوری بر احساسات و تفکرات شما خواهد داشت.

تصمیم بگیرید به‌طور منظم ورزش کنید. حداقل ۲۰۰ دقیقه در هفته را به پیاده‌روی، دو، شنا، دوچرخه‌سواری یا کار با دستگاه‌های ورزشی بپردازید. وقتی با برنامه و منظم ورزش می‌کنید، احساس شادمانی و سلامتی بیشتری دارید و نسبت به ‌فردی که تمام بعدازظهر را روی کاناپه می‌نشیند و تلویزیون تماشا می‌کند، خستگی و فشار روانی کمتری خواهید داشت.

به‌اندازه کافی، استراحت کنید. لازم است به‌طور منظم و به‌ویژه در زمان‌هایی که زیر فشارروانی و سختی هستید، باتری‌های انرژی خود را شارژ کنید. وینس لومباردی می‌گوید: «خستگی، همه ما را ترسو می‌کند.»

یکی از عوامل زمینه‌ساز احساسات منفی، عادت‌های مضر سلامتی خستگی، نرمش نکردن و کار‌و‌تلاش بی‌رویه است. در زندگی‌ به‌دنبال تعادل باشید.

۷. انتظارات مثبت

داشتن انتظارات مثبت یکی از تکنیک‌های بسیار قوی است که با به‌کارگیری آن می‌توانید شخصی مثبت‌اندیش شوید و زندگی ‌مثبت‌تر و بهتری را تضمین کنید.
انتظارات شما، پیش‌گویی‌های شما از آینده‌ خودتان است. یعنی آنچه شما با اطمینان منتظرش هستید، به‌احتمال زیاد به‌دست خواهد آمد.
از آنجا که خودتان انتظارات را انتخاب می‌کنید، همیشه بهترین‌ها را بخواهید و انتظار موفقیت داشته باشید. هنگام ملاقات با افراد جدید، انتظار محبوبیت داشته باشید. انتظار دست‌یابی به اهداف عالی و خلق زندگی شگفت‌انگیز برای خودتان داشته باشید. وقتی پیوسته در انتظار اتفاقات خوب باشید، به‌ندرت ناامید می‌شوید.


منبع: برترینها

زنان کجای دنیای استارت آپی قرار دارند؟

هفته نامه صدا: در سال های اخیر دنیای تکنولوژی به شدت متنوع بوده و به سمت پیشرفت رفته است اما یک نکته در این میان همیشه خیلی مهم بوده است: سن. هفته گذشته گاردین در گزارشی از حضور زنان در دنیای استارت آپی نوشت. در این گزارش نوشته است: در حالی که متوسط سن برای بریتانیایی ها ۴۰ سال است، میانگین سنی کارمندان فیس بوک، ۲۹ سال و در آمازون ۳۰ سال است. به این ترتیب با این ترکیب های سنی، احتمال حضور زنان مسن در این فضا کمتر می شود. گاردین در تهیه این گزارش با چند زن بالای ۴۰ سال که در شرکت های استارت آپی فناوری فعالیت می کنند، صحبت کرده است.

کارن کینگز، ۵۴ ساله، مدیر ارشد مشتریان شرکت Dell

دو چالش اصلی که زنان مسن با آن روبرو هستند، کمبود الگو و عدم اعتماد به نفس است. این ماجرا قطعا برای من به عنوان یک زن در هیات مدیره ای که اکثر آنها مرد هستند چالش برانگیز است. البته من در شرکت «دل» خوش شانس بوده ام چرا که همیشه از من خواسته می شود چشم انداز خود را نسبت به کار اعلام کنم. کلید موفقیت شما در حرفه تان، رشد و شناخت اطرافیان تان است.

زنان کجای دنیای استارت آپی قرار دارند؟

پیک ویلسون، ۴۱ ساله، سرمایه گذار و بنیانگذار برنامه طلاق دوستانه

آن اوایل که من کسب و کارم را شروع کردم با مشکلاتی همراه بودم. تنها ۷ درصد از شرکت های سرمایه گذاری شریک زن دارند. به نظر من، شرکت های شتاب دهنده افراد مسن به خصوص زنان با خانواده را گزینه مناسب نمی دانند اما در واقع هر کسی نمی تواند زندگی خود را رها کند، به سانفرانسیسکو برود و روزی ۱۶ ساعت کار کند.

تانیا کوردی، ۵۰ ساله، مشاور دیجیتال و افسر ارشد دیجیتال گاردین

فناوری به وضوح یک صفت بسیار جوان است. بسیاری از شرکت ها حتی به سن کارمندان خود افتخار می کنند که این ماجرا کمی نگران کننده است اما اگر شرکتی به دلیل سنم با من همکاری نکند، من هم تمایلی ندارم در آن شرکت کار کنم. مهم این است که مهارت های خود را ارتقا دهیم و روی روند صنعت بدون توجه به سن تمرکز کنید.

دکتر سو بلاک، ۵۵ ساله، بنیانگذار شرکت techmums و استاد افتخاری دانشگاه کالج لندن

 زنان کجای دنیای استارت آپی قرار دارند؟
من به شخصه مشکلی در فعالیت با استارت آپ ها نداشته ام اما برخی از داستان های نحوه برخورد با زنان در صنعت فناوری را دیده ام. کلید رشد و پیشرفت شما در سنین بالا و یا هر سنی، پیدا کردن شبکه هایی از افراد همفکر است که بتوانند شما را حمایت کنند. زمانی که در دهه ۱۹۹۰ من وارد این صنعت شدم، با زنان دیگر در محل کار یا کنفرانس ها جلسه ای نداشتم، بنابراین BCSWomen را راه اندازی کردم؛ اولین شبکه آنلاین برای زنان در فناوری. در این شبکه ما می توانیم با یکدیگر ارتباط برقرار کنیم.

زنان ایرانی و فعالیت در استارت آپ ها

استارت آپ ها در تمام دنیا رشد کرده و اقتصاد و کسب و کار جدیدی را پایه گذاری کرده اند. دنیای استارت آپ ها آنقدر جذاب است که هر کشوری رویای ایجاد دره سلیلکون را در ذهنش بازسازی می کند.

حتی در ایران هم استارت آپ ها یکی پس از دیگری سر بر می آورند و کسب و کارهای سنتی را با چالش مواجه می کنند اما گویا زنان در این اقتصاد نقش زیادی ایفا نمی کنند. در ایران نیمی از جمعیت را زنان تشکیل می دهند. البته که در ایران نرخ مشارکت اقتصادی زنان در بهار ۱۳۹۶ تنها ۱۶٫۴ درصد است؛ اما استارت آپ ها می توانند فضای خوبی پیش روی نیمی از جمعیت کشور قرار دهند.


منبع: برترینها

ایمیل های خوشامدگویی: تاثیر برداشت اولیه مشتری در موفقیت ایمیل مارکتینگ

امروزه کسب و کارهای بیشتر و بیشتری از اهمیت روزافزون حک کردن یک نقش مثبت در اولین برخورد با مشتریان بالقوه خود آگاهی پیدا کرده و می کنند. اما بهترین راه برای ایجاد این نظر مثبت در ذهن مخاطب چیست؟ آنچنان که آمار و ارقام و نظرات صاحبنظران ایمیل مارکتینگ و فروش نشان می دهد، یکی از ساده ترین و بهترین روشها ارسال ایمیل خوشامدگویی توأم با قدردانی از مشتری بخاطر فعال کردن عضویتش در فهرست ایمیل مارکتینگ کسب و کار است. در این مطلب از سلسله مطالب مرتبط با آموزش ایمیل مارکتینگ یا بازاریابی ایمیلی به شرح نتایج یک تحقیق که در همین رابطه انجام گرفته می پردازیم.

تحقیقی که اخیراً توسط یکی از شرکت های فعال در زمینه ایمیل مارکتینگ انجام شده (Campaigner) نشان می دهد که اولین ایمیلی که چیزی نزدیک به ۴۰ درصد از فروشندگان به مشترکان ایمیل مارکتینگ خود ارسال می کنند پیام قدردانی و سپاس به خاطر فعال کردن اشتراک است.

به نظر می رسد که این پیام آغازین کاملاً موثر واقع شده است: نیمی از کسب و کارهایی که در نظرسنجی مرتبط با این تحقیق شرکت کردند اعلام کردند که چیزی بیش از ۲۱ درصد از مشترکان جدیدشان نسبت به این ایمیل های خوشامدگویی عملاً واکنش نشان داده اند؛ به عنوان مثال، ایمیل مزبور را باز کرده اند، در آن کلیک کرده و وارد وبسایت کسب و کار شده اند یا اینکه آن را برای دیگران فوروارد کرده اند.

درست همانطور که در تعاملات حضوری در عرض فقط چند ثانیه یک برداشت نسبتاً ماندگار را از طرف مقابل خود در ذهن تان شکل می دهید، برداشت اولیه ناشی از ایمیل مارکتینگ هم به شدت مهم و زمان محور است.

بازاریاب هایی که ایمیل های خوشامدگویی درگیرساز و جذابی را برای مشترکان جدید ارسال می کنند علاوه بر تقویت شهرت برند شرکت، در زمینه نرخ تبدیل (conversion rate) ناشی از تلاش های خود نیز شاهد موفقیت بیشتری خواهند بود.

این مطالعه دریافت که غالب کسب و کارها برای ارسال ایمیل های خوشامدگویی زیاد منتظر نمی مانند: بیش از ۶۰ درصد کسب و کارهایی که در این تحقیق از آنها نظرسنجی شد ایمیل خوشامدگویی را در طی ۲۴ ساعت پس از ثبت نام مشترک برای وی ارسال می کنند.

بهترین زمان برای ارسال ایمیل های خوشامدگویی چه زمانی است؟

از نظر فاصله زمانی مناسب برای ارسال این دسته از ایمیل ها، بیشتر کسب و کارهای اینترنتی بر این باورند که هر چه زودتر اقدام کنید بهتر است. اما از نظر ساعت مناسب، ۳۵ درصد از کسب و کارهای شرکت کننده در نظرسنجی بر این باور بودند که بهترین زمان برای جلب واکنش از سوی مشترکان جدید بین ۸ تا ۱۱ صبح است. در عین حال، ۲۵ درصد نیز اعتقاد داشتند که زمان ایده آل بین ساعات ۱۱ صبح تا ۲ بعدازظهر است.

کسب و کارها به منظور تحریک و تشویق کاربر نسبت به ثبت نام برای دریافت ایمیل های بازاریابی و فروش خود به روشهای متنوعی متوسل می شوند. ۵۵ درصد از شرکت کنندگان از آخرین اخبار و اطلاعات به عنوان انگیزه برای ثبت اشتراک استفاده می کنند. این رقم برای کسب و کارهایی که از موارد ترویجی استاندارد (مثل تخفیف و فروش ویژه) استفاده می کنند ۴۹ درصد است.

اغلب کسب و کارها به جای استفاده صِرف از متن، به منظور جلب توجه مخاطبان خود از تصاویر و ویدیوهای مناسب، مرتبط و جذاب نیز استفاده می کنند. بر طبق نتایج این مطالعه، ۸۷ درصد از بازاریاب ها در ایمیل های خوشامدگویی خود از تصاویر استفاده می کنند و ۲۶ درصد نیز در این دسته از ایمیل ها از آیتم های ویدیویی بهره می گیرند.

علیرغم آگاهی از ارزش و اهمیت خاص ایمیل های خوشامدگویی، ۶۰ درصد از کسب و کارهای شرکت کننده در نظرسنجی بر این باور بودند که برای سودمندتر شدن و مثمر ثمرتر کردن ایمیل های خوشامدگویی خود باز هم می توانند بهتر عمل کنند.

در هر صورت، ایمیل های تبادلی مانند ایمیل های خوشامدگویی فرصت های منحصر به فردی را برای شرکتها فراهم می کنند تا در برابر چشمان مخاطبان علاقمند خود قرار بگیرند. اگر هنوز هم کسی در دنیای کسب و کار وجود دارد که از این دسته از ایمیل های حیاتی بهره نمی گیرد، دیگر فرصتی برای تعلل وجود ندارد و همین حالا وقت دست به کار شدن است.


منبع: گویا آی‌تی

«اشتهای ریسک» شما چقدر است؟

ماهنامه معیشت – علی ذاکری نیری: همه ما در زندگی مالی خود برنامه هایی برای ایجاد و افزایش درآمد داریم. این برنامه ها دارای درجه های متفاوتی از ریسک هستند. برخی از آن ها بدون ریسک یا کم ریسک و برخی پرریسک. مهم است که بدانیم چقدر حاضریم ریسک بپذیریم و به عبارتی، چقدر می توانیم تحمل ریسک داشته باشیم.

اشتهای ریسک را می توان «اندازه (ریالی) و انواع ریسک هایی که یک فرد حاضر است برای رسیدن به اهداف خود بپذیرد» تعریف کرد. این مفهوم البته در ادبیات مالی حوزه بنگاه ها مطرح شده ور شد یافته است؛ ولی با درنظر گرفتن هر فرد (یا هر خانواده) به عنوان یک بنگاه، می توان آن را به این حوزه نیز بسط داد.

اشتهای ریسک لزوما در ایجاد درآمد خلاصه نمی شود و می توان آن را به تمام منافعی که فرد می تواند برای خود متصور شود، تعمیم داد. از جمله تغییر شغل، تغییر محل زندگی، تغییر شیوه زندگی و… . اما دلیل آنکه این مفهوم در حوزه مالی بیشتر رشد یافته است، دشواری اندازه گیری در موارد کیفی است. لذا ما نیز این مفهوم را در حوزه تغییرات جریان های درآمدی فرد مورد بررسی قرار می دهیم.

 «اشتهای ریسک» شما چقدر است؟

جدا از درآمدهای ثابت احتمالی مانند درآمد ناشی از کارمندی، هر فردی ممکن است بخواهد سطح درآمد خود را افزایش بدهد. در این مواقع، تله بزرگی وجود دارد که می تواند هر کسی را به کام خود فرو ببرد. و آن چیزی نیست جز «عدم توجه به اشتهای ریسک». به طور ساده می توان اشتهای ریسک را به میزان ریسک پذیری فرد تفسیر کرد.

هر فردی، در طیفی از دامنه وسیع «ریسک پذیری» و «ریسک گریزی» قرار می گیرد. افراد «ریسک پذیر» تمایل زیادی به پذیرش ریسک های بالا و کسب منافع هنگفت دارند. این افراد دوست دارند با پذیرش ریسک بالاتر، وارد ساز و کارهایی شوند که احتمال ایجاد منفعت بیشتر را برایشان فراهم می کند، هرچند این احتمال کوچک باشد.

در مقابل، افراد «ریسک گریز» تمایلی به کسب سود بیشتر در مقابل تحمل ریسک بالاتر را ندارند.

آن ها ترجیح می دهند بدون دردسر، با بازدهی اندک و بدون ریسک جریان درآمدی خود را سامان بدهند. آن ها معمولا به سمت سپرده گذاری در بانک ها و موسسات مالی جذب می شوند و از شغل کارمندی لذت می برند. مهم است که هر فردی بداند در کجای این طیف قرار دارد.

فرض کنید صحبت درباره بازار بورس اوراق بهادار داغ می شود و دوستان و اطرافیان زیادی را می بینید که در معاملات سهام، سودهایی به جیب زده اند. این موضوع باعث می شود که تمایل به سرمایه گذاری در این بازار از سوی شما افزایش یابد. بخشی از پس انداز خود را بر می دارید و به توصیه دوستان یا هر روش دیگری سهامی را خریداری می کنید. اما به دلایل مختلف، از جمله تغییر وضعیت اقتصادی، تغییر شرایط فعالیت آن شرکت، تغییر وضعیت صنعتی که شرکت در آن مشغول به فعالیت است یا هر دلیل دیگری در این معامله سود مورد انتظار را به دست نمی آورید و چه بسا زیان هم می کنید. اگر شما فرد ریسک گریزی باشید، عکس العمل هایی که در ادامه می آید، از خود بروز می دهید:

الف. فعالیت در بازار بورس اوراق بهادار را به کناری می گذارید و به قول معروف، عطایش را به لقایش می بخشید.

ب. از شدت زیان حاصل تا مدت ها خود را لعن و نفرین می کنید و دوستانتان را سرزنش.

ج. فعالیت در این بازار را به هیچ کس توصیه نمی کنید و حتی دیگران را منع می کنید.

د. به زندگی ساده و آب باریکه فعلی بیشتر دل می بندید.

این مثال ساده تعمیم پذیر به همه بازارهاست. بازار بانکی (سپرده های بانکی)، بازار ارز، بازار طلا، بازار مسکن و هر نوع دارایی که می توان به امید کسب سود در آن فعالیت کرد. اما تصمیم برای ورود به هر یک از این بازارها، به میزان ریسک پذیری (اشتهای ریسک) شما مربوط می شود.  هرچه ریسک گریزتر باشید، باید به سمت بازارهای با ریسک کمتر حرکت کنید، و بالعکس.

اما موضوع مهم تر این است که در مورد ریسک پذیر یا ریسک گریز بودن یا به عبارتی، در مورد «اشتهای ریسک» خودتان، باید صادق باشید. اگر اشتهای ریسکتان را درست برآورد نکنید، یا تخمین نزدیکی از آن در دست نداشته باشید، احتمال بروز هیجان های منفی بیشتر می شود. این موضوع، به ویژه در خصوص افراد ریسک گریزتر مشهودتر است.

در اینجا تکنیک هایی معرفی می شود که می توانید از آن ها برای برآورد میزان ریسک پذیری تان استفاده کنید. به این فکر کنید که اگر شغل فعلی تان را بخواهید تغییر دهید، چه شغلی را انتخاب می کنید. هرچه شغل جدید هیجان بیشتر و جریان درآمدی با نوسان بیشتری داشته باشد، میزان ریسک پذیری شما بیشتر است.

خود را در موقعیت پس از اتفاق منفی قرار دهید. فرض کنید که برای کسب سود بیشتر در فعالیتی شرکت می کنید. حال فرض کنید که فعالیت را انجام دادهاید و در آن شکست خورده اید یا سود حاصل، از سود انتظاری یا سود بدون ریسک فعلی کمتر است. هرچه میزان ناراحتی و اندوه تان از نتیجه فرضی بیشتر باشد، ریسک گریزتر هستید.

احتمال هایی برای موفقیت و شکست در فعالیت مورد نظر محاسبه کنید. احتمال موفقیت و احتمال شکست را به افراد خبره در این رشته نشان دهید. هرچه احتمال موفقیت محاسبه شده توسط شما، بزرگ تر از احتمال موفقیت اعلام شده توسط فرد خبره باشد، احتمالا ریسک پذیرتر هستید.

حتما راهکارهای دیگری نیز وجود دارد که می توانید استفاده کنید و میزان ریسک پذیری خودتان را تخمین بزنید. ولی فراموش نکنید که مهم است برآوردی از میزان ریسک پذیری خود داشته باشید تا بتوانید اهداف مالی صحیح تر و برنامه های مناسب تری برای رسیدن به آن اهداف تدوین کنید.


منبع: برترینها

چگونه عملکرد خود در فروش را فوراً ۱۰ درصد تقویت کنیم

دنیای فروش هم به مانند دنیای کارآفرینی یک دنیای بی رحم است. شما با عشق و علاقه کار خود را آغاز می کنید، اما خیلی زود با حقایق دلسردکننده ای روبرو می شوید. اینجاست که باید دوباره خود را از نو بسازید و البته باید این کار را هر چه سریع تر انجام بدهید، چرا که اگر به دنبال کسب موفقیت هستید، چاره ای به جز این ندارید.

اما چگونه می توانید یک فروشنده حرفه ای و فوق العاده بشوید؟ آنچه در ادامه این مطلب از مجموعه مقالات آموزش فروش خواهید خواند، نکاتی است که به شما کمک می کند تا دست کم ۱۰ درصد عملکرد بهتری در فروش داشته باشید.

شما هیچ چیز منحصر به فردی ندارید

به محض اینکه این موضوع را بپذیرید، می توانید به سراغ «استثنایی شدن» بروید. تعداد فروشندگان کم نیست. در واقع، فروشنده ها همه جا هستند. همان افرادی که شما بیش از بقیه به فروش محصول یا خدمات خود به آنها علاقه دارید توسط انبوهی از رقبای شما نیز هدف گرفته شده اند. این واقعیتی است که همیشه و در همه حال روی می دهد.

مشتریان بالقوه در برابر تلاش های شما برای فروش یک دیوار دفاعی بنا می کنند. شما باید چه بکنید؟ از تلاش برای فروش محصول خود دست بردارید. از اینکه مشتری را متقاعد کنید تا شرکت شما را حلوا حلوا کند دست بکشید. حل کردن مشکلات و مسائل را آغاز کنید و البته، تمرکز داشته باشید.

روی انرژی خود تمرکز کنید. روی آمادگی تان تمرکز کنید. روی شور و شوق و حرارت خود تمرکز کنید. روی تقویت مهارت های تان تمرکز کنید. روی بهبود مستمر تمرکز داشته باشید. روی احترام گذاشتن به مشتری بالقوه تمرکز کنید.

همه چیز مشتری بالقوه منحصر به فرد است

وقت بگذارید و به کسب و کار مشتری خود از زاویه او نگاه کنید. برای تطبیق محصول یا خدماتی که ارائه می کنید با نیازهای خاص مشتری تا می توانید تلاش کنید.

انرژی خود را روی حل بزرگترین مشکلات مشتری تان متمرکز کنید. راهنمایی مشتری را بر عهده بگیرید. چنان عملکردی از خود نشان بدهید که انگار برای مشتری کار می کنید؛ و البته صداقت را از یاد نبرید.

اگر قرار است که کسب و کار شما فقط یک مشکل مشتری را حل کند، کاری کنید که آن مشکل کاملاً از بین برود. تبدیل به نگهبانی شوید که از سلامت و بقای مشتری خود دفاع می کند. همیشه این مورد را در نظر داشته باشید.

تماس با فروش مترادف نیست

بسیاری از فروشندگان دچار این خطای راهبردی می شوند که تصور می کنند که اگر بتوانند یک جلسه از مشتری خود وقت بگیرند فروش به سرانجام خواهد رسید. آنها از هر روشی برای «صرف قهوه» یا رزرو «یک جلسه در کنار اعضای تیم شان» با مشتری استفاده می کنند. این ایده ای است که کامل و بی نقص نیست؛ فروش بازی با اعداد و ارقام نیست. n عدد جلسه باعث به سرانجام رسیدن n عدد فروش نخواهد شد. شما می توانید کار بهتری انجام بدهید؛ یک مشتری بالقوه بزرگ را با ارائه راهکارهای عمیقی که باعث می شوند که وی بهتر به نظر برسد، ترفیع بگیرد و پیشرفت کند خیره و به خود جذب کنید. اگر راهکار شما با کمترین اصطکاک در سازمان مشتری پذیرفته شود، شما برنده خواهید شد. از طرف دیگر می توانید به ارسال انبوه ایمیل های بازاریابی و فروش خود هم ادامه بدهید و از این طریق، با خشمگین کردن مردم ارزش برندتان را پایین بیاورید.

عمیق و قوی از سطحی و ضعیف بهتر است

پهن کردن یک تور وسیع موثر نخواهد بود. این کار را نکنید. روی بهترین مشتریان احتمالی تمرکز کنید و آنها را خیره و شگفت زده کنید. از قبل مقدمات لازم را فراهم کنید. نتیجه ای که برای مشتری فراهم خواهید کرد را به وی نشان بدهید.

بنابراین به جای آنکه ۱۰۰۰ ایمیل بفرستید، در هفته فقط سه ایمیل ارسال کنید و در آنها راهکارهای خاص و موثری را ارائه کنید. به محض اینکه مشکلی را پیدا کردید به دنبال راهکار بگردید.

روش حل مشکل را در یک پست وبلاگی به رایگان در اختیار مخاطب خود قرار بدهید. جزوه ای را برای مشتری احتمالی خود ارسال کنید که یک ماه روی آن کار کرده اید و مشتری به کمک آن می تواند مشکل بزرگی را حل کند. پیش از آنکه فروش را به سرانجام برسانید، خودتان را به یک زرادخانه از مهمات سرّی مجهز کنید.

مطمئن باشید که از این طریق دست کم ۱۰ درصد عملکرد بهتری را در فروش پیدا خواهید کرد.


اما نظر شما چیست؟ به نظر شما با استفاده از چه راهکارهای خاصی می توان این درصد را بالاتر برد؟ لطفاً نظرات و ایده های خود در رابطه با مطالب مرتبط با آموزش فروش را با ما و سایر کاربران گویا آی تی در میان بگذارید.


منبع: گویا آی‌تی

محیط‌هایی طراحی کنید که تعامل کارکنان را بیشتر کند

در دنیای کسب‌وکار امروز، همکاری یک واژه کلیدی است که این موضوع دلیل خوبی هم دارد. کار کردن با افراد دیگر که هرکدام چشم‌انداز و تخصص‌های متفاوتی دارند، سبب ایجاد ایده‌ها و پیامدهای بهتر و مناسب‌تری برای ما خواهد شد.

 محیط‌هایی طراحی کنید که تعامل کارکنان را بیشتر کند

در دنیای کسب‌وکار امروز، همکاری یک واژه کلیدی است که این موضوع دلیل خوبی هم دارد. کار کردن با افراد دیگر که هرکدام چشم‌انداز و تخصص‌های متفاوتی دارند، سبب ایجاد ایده‌ها و پیامدهای بهتر و مناسب‌تری برای ما خواهد شد.

اما اغلب اوقات، همکاری خودش اتفاق نمی‌افتد و گاهی به کمی تلنگر احتیاج دارد. بنیامین جونز، استاد استراتژی در مدرسه کلاگ، می‌گوید چرا همکاری در دنیای امروز بسیار مهم است و چطور سازمان‌ها می‌توانند با طراحی ساختمان‌ها و فضاهای مشترک این موضوع را تقویت کنند.

دانش ایده‌آل
چرا امروزه همکاری ضروری است؟ طبق تحقیقات جونز، بخش عمده‌ای از پاسخ این است که پایگاه دانش فردی ما گسترده‌تر و تخصصی‌تر می‌شود. او می‌گوید: «چیزهایی که در دنیا برای یادگیری وجود دارد، هر روز بیشتر و بیشتر می‌شوند و شما هرچند می‌توانید چیزهای زیادی را در ذهن‌تان داشته باشید، اما درصد چیزهایی که به‌عنوان یک فرد می‌دانید، در هر حوزه‌ای رو به کاهش است.»  

جونز به‌عنوان نمونه به برادران رایت اشاره می‌کند. در سال ۱۹۰۳ این دو نفر توانستند کل یک هواپیما را طراحی کنند و به پرواز درآورند. اما امروزه هواپیمای بوئینگ ۷۸۷ ده‌ها متخصص دارد که فقط روی موتورهای آن فعالیت می‌کنند. قسمت‌های دیگری مانند کنترل، هیدرولیک و اسکلت هواپیما هم هست.

جونز می‌گوید: «در طراحی، ساخت و پرواز هواپیما چیزهای زیادی وجود دارد که متخصصان زیادی باید روی آنها فعالیت‌هایی انجام دهند. امروزه طیف باورنکردنی و وسیعی از مهارت‌های تخصصی وجود دارد.»

اینها یعنی در دنیای امروز دیگر امکان ندارد که شما بتوانید به تنهایی هواپیمایی را به‌عنوان یک متخصص همه‌کاره بسازید، بلکه باید همکاری میان گروه‌های تخصصی مختلف صورت بگیرد تا به نتیجه مطلوب برسد. همین موضوع برای تیم‌های تخصصی در کارخانه‌ها یا دفاتر کاری دیگر هم صدق می‌کند.

تیم‌سازی
این افزایش تخصص در مهارت‌ها یعنی برای موفق شدن به گروه‌های بزرگ‌تر و بزرگ‌تر با تعداد متخصصان بیشتر نیازمندید. جونز می‌گوید: «هرچه زمان بگذرد، پدیده مداوم و بی‌پایان افزایش تخصص، تقاضا برای همکاری را بیشتر می‌کند.»

جونز همراه با برایان اوزی، استاد مدیریت و سازمان‌ها در مدرسه کلاگ، این موضوع را در تحقیقی منتشر کردند. آنها گزارش‌های علمی ۳۰ ساله را بررسی کردند (بیش از ۱۹ میلیون گزارش) و دریافتند: همکاری میان دانشمندان و موسسات تحقیقاتی به طور ثابت از دهه ۵۰ افزایش یافته و نه تنها کمیت بلکه کیفیت نیز تاثیر پذیرفته است. جونز و اوزی با شناسایی گزارش‌هایی که بیشترین اثر را داشته‌اند متوجه شدند که همکاری، یکی از عوامل مهم موفقیت ‌است.

جونز می‌گوید: «تیم‌ها در همه موارد بهتر از عملکرد انفرادی نتیجه می‌دهند. در دهه‌های ۵۰ و ۶۰ میلادی، در بسیاری از حوزه‌ها، کار انفرادی بر تیمی ارجحیت داشت. اما امروزه این رویه برعکس شده است. اکنون تیم‌ها دارای احتمال موفقیت بیشتری نسبت به کار انفرادی هستند.»

اضافه کردن چاشنی‌های مهارتی
البته اضافه کردن مرتب اعضای بیشتر به یک تیم لزوما موفقیت آن را تضمین نمی‌کند. همکاری هنر هم می‌خواهد. محققان در پروژه‌ای دیگر با حضور اوزی، بار دیگر به عرصه تحقیقات آکادمیک روی آوردند و این بار این سوال را مطرح کردند که آیا تحقیقات تاثیرگذار در شیوه یکپارچه‌سازی ایده‌ها خیلی سنتی عمل کردند یا خیر؟ به گفته جونز: «آیا این پژوهش‌ها چیزهایی را ترکیب می‌کنند که هر کس دیگری ترکیب می‌کند؟»

آنها دریافتند که موفق‌ترین گزارش‌ها عمدتا گزارش‌های متعارف با کمی چاشنی تازگی هستند. جونز می‌گوید: «موفق‌ترین مقالات، متعارف‌ترین آنها هستند که در حوزه‌ای که دیگران قبلا کار کرده‌اند عمیق شده‌اند و سپس کمی چاشنی به آنها اضافه شده است.»  داشتن تعادل مناسب کلید کار است. اگر همه چیز دارای چاشنی تند باشد آنگاه طعم آن ناخوشایند خواهد بود و اگر هم اصلا چاشنی نداشته باشد، طعم آن مطلوب نیست.

بنابراین باید از ریشه شروع کنید و سپس یک چاشنی مهارتی غیرمنتظره به آن اضافه کنید. این موضوع برای حوزه‌های تحقیقاتی نیز صحیح است. مصرف‌کننده‌های خوب را در نظر بگیرید، به‌خصوص در مواردی که شامل فناوری جدید می‌شود. جونز می‌گوید بسیاری از محصولات مصرفی که جدید هستند تمام خصوصیات سنتی را دارند که در واقع نیازی به آنها ندارند.

او تلفن همراه خود را برداشته، عکسی گرفته و می‌گوید به این صدا گوش کنید. این صدا مانند صدای دوربین است. چرا؟ این صدا می‌توانست صدای بوپ یا صدای ویبره بدهد اما در عوض این صدا را می‌دهد. زیرا شما به‌عنوان مصرف‌کننده به این صدا عادت کرده اید، پس با آن احساس راحتی می‌کنید.

زمینه‌سازی برای همکاری
سازمان‌ها برای تشویق به ایجاد محصول یا ایده موفق چه کاری می‌توانند انجام دهند؟ آنها چطور می‌توانند تضمین‌کننده همکاری باشند و چطور می‌توانند تیم‌های متخصص را به روش‌های جدید تشکیل دهند؟ یک راه حل این است که فضایی برای ملاقات افراد با همکاران بالقوه‌ای که در شرایط عادی با آنها تعامل ندارند، فراهم شود. جونز می‌گوید شرکت «پیکسار» مثال روشنی از این مورد است.

پیکسار دفاتر مرکزی خود را در کالیفرنیا طراحی کرد و کلیه سرویس‌های بهداشتی را در مرکز ساختمان قرار داد و محل صرف غذا و ریختن قهوه را در یک اتاق میانی در نظر گرفت. آنها کاری کردند که هنرمندان، انیماتورها، کدنویس‌ها، موسیقیدانان و نمایشنامه‌نویس‌ها عمدا و به صورت تصادفی به هم برخورد کنند و تعامل داشته باشند.

رهبران شرکت هم می‌توانند در این فضاهای مرکزی مراسمی را برگزار کنند تا همه به تبادل ایده بپردازند.البته به گفته جونز، هر تعاملی هم به نتیجه خوب منجر نمی‌شود. «بسیاری از این تعاملات به بن‌بست می‌خورند. اما من فکر می‌کنم هر چه بیشتر گفت‌وگو کنید، احتمال اینکه روابطی ایجاد شود که از آن نفع ببرید بیشتر است.»

مترجم: امیرعلی رمدانی

منبع: Kellogg Insight

برچسب ها: ، ،


منبع: فرادید

چه رفتارهایی اعتماد و روحیه تیمی را از بین می‌برند؟

مشاور عزیز، مدتی است که در یک شرکت خدمات اینترنتی مشغول به کار شده‌ام. من کارمند وقت‌شناسی هستم. اما چند روز پیش در راه شرکت، ماشینم دچار مشکل شد و تا نیروهای امداد برسند، یک ساعت در راه معطل شدم. وقتی وارد شرکت شدم، حدودا ساعت ۱۰ بود. به محض ورود، مدیرم را دیدم که با چهره‌ای عصبانی به من نزدیک می‌شد.

 چه رفتارهایی اعتماد و روحیه تیمی را از بین می‌برند؟
مشاور عزیز، مدتی است که در یک شرکت خدمات اینترنتی مشغول به کار شده‌ام. من کارمند وقت‌شناسی هستم. اما چند روز پیش در راه شرکت، ماشینم دچار مشکل شد و تا نیروهای امداد برسند، یک ساعت در راه معطل شدم. وقتی وارد شرکت شدم، حدودا ساعت ۱۰ بود. به محض ورود، مدیرم را دیدم که با چهره‌ای عصبانی به من نزدیک می‌شد.

خواستم برای او توضیح دهم که کلام من را قطع کرد و در حضور همکارانم، بر سر من فریاد کشید و تهدیدم کرد که اگر یک بار دیگر تاخیر کنم، با من برخورد خواهد کرد. از دیدن واکنش او یکه خوردم. سایر کارکنان نیز با دیدن رفتار او دستپاچه شده بودند و سعی می‌کردند جلوی او آفتابی نشوند.

از آن روز، با ترس و لرز از خواب بیدار می‌شوم و دائما می‌ترسم که مبادا دیر کنم. حالا نسبت به فرهنگ این سازمان دچار تردید شده‌ام. به نظرم، ترس بر این سازمان سایه انداخته. سوالم اینجاست که آیا پشت این رفتارهای تهدیدآمیز، مقررات خاصی وجود دارد؟

پاسخ: دوست عزیز، روی صحبت من با مدیران است. من از آنها یک سوال می‌پرسم: چه چیزی باعث می‌شود کارکنان به کار خود اهمیت بدهند؟ وقتی شرکت برای کارکنان اهمیت قائل شود، آنها نیز به کار خود بها می‌دهند.

شما نمی‌توانید آنها را وادار کنید که کار خود را دوست داشته باشند. می‌توانید آنها را یکی پس از دیگری اخراج کنید اما این هم دردی از شما دوا نمی‌کند. وقتی ترس در فرهنگ سازمان رخنه می‌کند، هیچ راه فراری از آن وجود ندارد، مگر این که یاد بگیرید به اعضای تیم خود اعتماد کنید. اگر از اعضای تیم خود انتظار خلاقیت، مشارکت و ایده‌های بزرگ دارید، باید زمان و انرژی خود را صرف ایجاد یک فرهنگ مبتنی بر اعتماد کنید.

مدیریت مبتنی بر ترس و بر پایه مقررات و نظام سلسله مراتبی نه‌تنها بی‌رحمانه است، بلکه به ضرر کسب‌وکار شماست. مشتریان از شما انتظار دارند که نیروهای ماهر و با استعداد را جذب کنید و برای راضی نگه داشتن آنها تلاش کنید. بعضی از مقررات باعث می‌شوند کارکنان احساس کنند به آنها اعتماد ندارید یا به آنها توهین کرده‌اید.

در چنین فضایی چه کسی انگیزه خلاقیت یا مشارکت دارد؟ و اما، پرسیدی که آیا پشت این رفتارها مقرراتی نهفته است. بله! ده مقررات سازمانی توهین‌آمیز و منسوخ که اعتماد و روحیه تیمی را از بین می‌برند از این قرارند:

۱) مقرراتی که در صورت غیبت کارمندان به دلیل بیماری، آنها را ملزم به ارائه گواهی پزشکی می‌کند. کارکنان شما بزرگسالند. پس چرا با آنها مثل کودکان خردسال برخورد می‌کنید؟ آنها خودشان تشخیص می‌دهند که چه زمانی نزد پزشک بروند.

۲) مقرراتی که کارکنان را ملزم می‌دارد برای انتقال درون‌سازمانی از مدیر خود تاییدیه بگیرند. این قانون می‌تواند باعث استعفای دسته‌جمعی کارکنان شود.

۳) هرگونه فرآیند ارزیابی که کارکنان را در مقابل یکدیگر قرار دهد، از جمله رتبه‌بندی اجباری یا منحنی‌های زنگوله‌ای. بعضی از رهبران معتقدند هیچ تیمی وجود ندارد که اکثر اعضایش دارای عملکرد خوب باشند. شما همان چیزی را به دست می‌آورید که انتظارش را دارید و وقتی رویکرد شما در ارزیابی عملکرد کارکنان این باشد که اغلب آنها ضعیف هستند، همین اتفاق برایتان خواهد افتاد. در یک فرهنگ سازمانی سالم، سیستم‌های ارزیابی عملکرد به گونه‌ای طراحی نمی‌شوند که مدیران وادار شوند به عده کثیری از کارکنان نمره پایین بدهند یا هر کارمند را در مقایسه با کارمند دیگر، ارزیابی کنند. واقعیت این است که هر کارمند منحصر به فرد است.

۴) مقرراتی که از کارکنان می‌خواهد با پر کردن فرم‌های بازخورد ۳۶۰ درجه، همکار خود را ارزیابی کنند (آن هم به صورت ناشناس). اگر می‌خواهید فرهنگ اعتماد و کار گروهی را تقویت کنید، باید کارکنان را تشویق کنید صادقانه و مستقیما به یکدیگر بازخورد ارائه دهند. بازخورد ۳۶۰ درجه، حس سوءظن و رقابت مخرب را در کارکنان تقویت می‌کند. این روش یکی از بدترین ایده‌های منابع انسانی است. از این روش دست بردارید و آنقدر اعتماد ایجاد کنید که با کمال میل یکدیگر را راهنمایی کنند و به هم آموزش دهند.

۵) هر مقرراتی که غیبت یا تاخیر کارمند را با مشکل انضباطی برابر بداند. مقرراتی که به دلیل غیبت پیش‌بینی نشده، به کارمند برچسب بی‌انضباطی بزند، منسوخ و مربوط به قرن نوزدهم است. ما در عصر «کار دانش‌محور» زندگی می‌کنیم. وقتی با کارمندی که غیبت کرده است مثل یک مجرم برخورد می‌شود، نباید انتظار داشته باشیم که ایده‌های خلاقانه خود را در چنین محیطی مطرح کند.

۶) مقرراتی که کارکنان را ملزم می‌دارد در صورت فوت یکی از اقوام، برای شرکت در مراسم و دریافت مرخصی با حقوق، برگه گواهی فوت ارائه کنند. این قانون، لکه ننگی بر هر سازمانی است که آن را اعمال می‌کند.

۷) مقرراتی که کارکنان ثابت را وادار می‌کند در مواقع لزوم تا پاسی از شب کار کنند، اما به آنها اجازه نمی‌دهد که صبح روز بعد، دیرتر در محل کار حاضر شوند.

۸) مقرراتی که مدیران واحدها را از ارائه برگه توصیه‌نامه به کارکنان سابقشان منع می‌کند. این خلاف اصول اخلاقی است که از ارائه توصیه‌نامه به کارمندی که سال‌ها برای شما کار کرده خودداری کنید، از ترس این که مبادا یکی از مدیران در برگه توصیه‌نامه، یکی از کارکنان را تخریب کند و شرکت را به دردسر بیندازد. اگر مدیران در سازمان شما نمی‌توانند کارمندی را بدون جانبداری قضاوت کنند، پس به درد جایگاه مدیریت نمی‌خورند.

۹) مقرراتی که می‌گوید در صورتی که کارمند استعفا دهد، دستمزد مرخصی‌های استفاده نشده را دریافت نخواهد کرد. این قانون کارکنان را ترغیب می‌کند که بلافاصله پس از پذیرش شغل، از همه مرخصی‌های خود استفاده کنند.

۱۰) مقرراتی که کارمند را به دلیل عدم نیل به اهداف، تنبیه می‌کند. این اتفاق گاهی در سازمان‌هایی رخ می‌دهد که شعار آنها این است: «اولویت ما، تفکر خلاقانه است». هرگز نمی‌توانید در یک محیط مبتنی بر ترس، انتظار خلاقیت و مشارکت داشته باشید. تهدید کارکنان کار آسانی است. اما حمایت از آنها در پرورش ایده‌ها و رویاهایشان به مراتب دشوارتر است، به ویژه اگر خلق و درک این ایده‌ها، معیارهای روزانه شما را به مخاطره بیندازد. اما اگر با کارکنان خود مثل کالا برخورد کنید، هرگز نمی‌توانید اعتماد و روحیه تیمی را در محیط کار حکمفرما کنید.    کارکنان به فرهنگ سازمان بیش از سایر جنبه‌های شغلشان اهمیت می‌دهند. هیچ مدیری نمی‌تواند کار خود را با اعمال ترس و سلطه بر کارکنان پیش ببرد. گذار فرهنگی از ترس به اعتماد هر چه زودتر اتفاق بیفتد، بهتر است.

نویسنده: Liz Ryan

مترجم: مریم مرادخانی

برچسب ها: ، ،


منبع: فرادید

۱۰ واقعیت زندگی که برای موفقیت باید بدانید

ماهنامه پیشه و تجارت – سید محمد میرزامحمدزاده: در مسیر کارآفرینی همیشه محدودیت های بسیاری وجود دارد که اگر افراد با آن آشنا شوند، بعید است کسی به سمت آن گام بردارد. اما شناخت محدودیت ها تنها یک گام به سمت کارآفرینی است.

آشنایی و افزایش سطح دانش در مورد کنترل این محدودیت ها می تواند ما را در مقابله و کنترل آن ها قوی تر کند. این محدودیت ها که غالبا به شخصیت افراد منتهی می شود، می تواند با علم و آگاهی کنار گذاشته شود. به طور مثال فردی را در نظر بگیرید که در آغاز راه کارآفرینی است؛ او با حقایق تلخ وجودی خود و دنیای تجارتش آشنا می شود؛ چطور او می تواند با وجود دانستن محدودیت ها موفق شود؟

در همین زمینه یک کارشناس حوزه کارآفرینی پیشنهادهای ارزشمندی به منظور مقابله با محدودیت ها و موفقیت در مسیر کارآفرینی ارائه می کند که در ادامه می خوانیم. کارآفرینان به ندرت فرصت می یابند که در مورد تجاربشان صحبت کنند بدون آنکه کسی در مورد راه کارها و رموز موفقیت شان سوال بپرسد. در طول سالیان، من در مورد رمز و رموز موفقیت این افراد زیاد شنیده ام. کلماتی همچون «اشتیاق»، «پافشاری» و «ابتکار» مصطلح ترین عباراتی بود که برای معرفی کارآفرینان موفق به کار می رفت.

این موضوع حتی در دوره های کارشناسی و MBA برای دانشجویان ارائه می شود که باید ۱۰ بند مهم موفقیت خود را در دوره های کاربینی و کارآفرینی بشمارند و برای همه به یادگار بگذارند. گاهی اوقات اگرچه ارزشمندترین دروس در کتاب ها تدریس می شود، اما آنچه عنوان می شود، الزاما همه علم نیست. درواقع رموزی در هر علمی وجود دارد که شاید در هیچ کتابی نباشد. زمانی که من لیست خودم را با کارآفرینان موفق به اشتراک گذاشتم، همه آن ها بر روی این لیست اجماع کردند و بر همین اساس من این لیست را تا یک لیست پذیرفته شده می شناسم و آن را به شما واگذار می کنم که در مورد کار خود تصمیم بگیرید که آیا این لیست با موقعیت شما مطابق است یا خیر؟

۷ موضوع اول موضوعاتی هستند که من آن ها را مشاهدات می نامم؛ چیزهایی که به طور معمول درست از کار در می آیند. سه موضوع آخر موضوعات پیشنهادی هستند؛ پیشنهادهایی که بر پایه رویکرد مداوم بیشتر کارآفرینان موفق و رهبرانی است که من می شناسم.

۱٫ مردم تنبل هستند.

این موضوع شاید سخت به نظر برسد، اما واقعا ما تنبل هستیم. مردم همیشه به دنبال انجام کار به ساده ترین شکل و بدون هیچ زحمتی هستند. به بهترین اختراعات چند سال اخیر بیاندیشید، یا حتی چند دهه اخیر؛ به نظر شما تا حالا اختراعی بوده که به فکر سختی بیشتر انسان باشد؛ یا اختراعی که زندگی روزانه شما را سخت تر کند و نیاز به تلاش بیشتری برای زندگی ایجاد کرده باشد؟ ماشین ها، کامپیوترها، تلفن های موبایل یا حتی کنترل تلویزیون همه برای تسهیل و تنبل کردن انسان به کار می روند.

 10 واقعیت زندگی که برای موفقیت باید بدانید

حالا به این موضوع از زاویه ای دیگر نگاه می کنیم؛ موبایل های نسل قبل را به یاد بیاوید؛ به جای داشتن همه دکمه های کیبورد، ۱۲ دکمه داشتند که هر دکمه ۲ تا ۳ حرف را پوشش می داد. با اینکه این ایده کاراتر به نظر می آمد، اما نتوانست رقیب دیرینه خود کیبوردهای QWERTY (تمام کلید) را شکست دهد، چرا؟

چون مردم مجبور بودند یک مهارت خاص را یاد بگیرند. کارآفرینان زمانی که برای تولید یک محصول یا خدمات جدید برنامه ریزی می کنند، باید حواسشان به منحنی یادگیری کاربران باشد. جادویی که دستگاه هایی اپل را دوست داشتنی می کند، نگاه ساده در طراحی شان است. شاید که استفاده آسان تضمین کننده موفقیت نباشد، اما سختی استفاده قطعا نسخه فاجعه آمیزی برای اختراع است.

۲٫ مردم صبور نیستند.

همچنان که ما همه چیز را راحت تر می خواهیم، همان قدر هم دوست داریم سریع اتفاق بیفتد؛ درست همین الان، نه چند روز دیگر. چقدر شما منتظر لودشدن یک صفحه می مانید؟ واکنش شما به پشت خط کسی ماندن چیست؟ برای بیشتر ماها جواب این است: نه خیلی زیاد و نه خیلی خوب.

یکی از معروف ترین تجارب روانشانس، تست مارشمالو در آن واحد، یا انتخاب دوم مارشمالو را پس از ۱۰ دقیقه می دادند؛ همان طور که احتمالا پیش بینی می کنید، عمده بچه ها در آن واحد همان یک مارشمالو را می گرفتند، در حالی که برخی ده دقیقه منتظر می ماندند؛ اما حقیقت تکان دهنده در مورد این تحقیق، این بود که چند سال بعد، آن بچه هایی که قدرت انتظار داشتند، تفاوت فاحشی با دیگران داشتند، آن ها در سن کم توانستند مدرسه را به اتمام برسانند، مدرک دانشگاهی بگیرند و درصد احتمال طلاق، اعتیاد و چاقی در آن ها کمتر بوده و از لحاظ اقتصادی نیز از دیگران بهتر بودند.

شاید درسی که ما از این تست می گیریم، این باشد که انتظار می تواند سود کار ما را افزایش دهد؛ اما به عنوان یک کارآفرین در نظر داشته باشیم که تجارتی که می خواهیم راه بیاندازیم چقدر مشتریان را در انتظار می گذارد، ضمن آنکه مشتریان فکر می کنند ما سخت در تلاش هستیم که کارمان را زودتر به نتیجه برسانیم. موفقیت صنعت فست فود باید به ما درس بدهد که بهره وری آنی چقدر می تواند برای ما سودمند باشد.

۳٫ همه چیز بیشتر از آنچه می اندیشید زمان می برد.

با وجود آنکه مردم بهره وری سریع را ترجیح می دهند، فرایند شروع یک تجارت جدید، کند و زمان بر و بدون پاداش اولیه است. همیشه البته مثال های نقضی هم وجود دارند؛ مانندفیس بوک! هرچه تازگی یک تجارت بیشتر باشد، ترغیب مشتریان به آن نیز سخت تر است.

 10 واقعیت زندگی که برای موفقیت باید بدانید

در کنار آن، تشکیل هسته فعالیت ها، توسعه تولید و ساختن تیم نیاز به سرمایه دارد و هر روز سرمایه مورد نیاز بیشتر می شود. حتما توجه کرده اید که شما هیچ وقت به فعالیت هایتان زمان نمی دهید؛ همیشه منتظر می مانید تا زمان بگذرد، اما نمی گویید فلان کار باید تا فلان زمان به اتمام برسد. همیشه کارآفرینانی را دیده اید که در فاز استارت آپ همیشه بیدارند و در حال کارکردن هستند.

آن ها هیچ وقت نمی خوابند و همیشه از کم بودن وقت شان می نالند. باب نورس، بنیان گذار و مدیرعامل کمپانی بومبای می گوید: اگر نتوانید تولید درآمد را به گونه ای برسانید که تجارتتان جریان داشته باشد، شما بازنده اید. نیمی از تجارت ها در ۵ سال اول به این درآمد می رسند. اگر زمان کافی به تجارتتان ندهید، درواقع شما بازنده اید.

۴٫ سلسله مراتب در اتفاقات

سرمایه گذاران ترجیح می دهند که یک بار بر روی یک تیم برای ایجاد ایده سرمایه گذاری کنند تا بر روی یک ایده بدون تیم. آن ها می دانند که الگوهای تجاری، فناوری ها و ذائقه مشتریان دائما در حال تغییر است. آن ها به شما می گویند که همیشه مدل های تجاری بعد از ایجاد کار شکل می گیرند. تا شما جزیی از بازار نباشید، ایده و نظر شما برای مشتریان معنایی ندارد. شروع کار و گام به گام پیش بردن آن بسیار ارزشمند است. شاید تا ۱۰ مرحله اول شما برنده نباشید، اما فرایند تلاش و آزمون و خطا راهی است که همه کارآفرینان موفق می پیمایند و قطعا مشتریان نیز به این فرایند ارزش می نهند.

۵٫ هیچ چیز مجانی نیست.

باید بدانید شما فرصت و سرمایه های محدودی دارید؛ هیچ کاری بدون صرف زمان و سرمایه انجام نمی شود. اینجاست که انتخاب برای شما معنا پیدا می کند؛ انتخابی که شاید دل چسب نباشد. اگر شما پولتان را برای خوردن یک نوشیدنی هیجان انگیز در میانه روز خرج کنید، دیگر پولی برای نهار نخواهیدداشت. مایکل پورتر، استاد دانشگاه هاروارد از این داستان به عنوان استراتژی «چه چیزی انجام ندهیم» یاد می کند.

 10 واقعیت زندگی که برای موفقیت باید بدانید
مدیرانی که کارهای بسیاری به کارکنان خود ارجاع می دهند بدون نه گفتن به کاری که لازم نیست، همیشه شکست می خورند. هنر «نه» گفتن به مشتریان بسیار مهم است، اما اگر شما برای هر سکه ای که روی زمین می بینید خم شوید، فرصت کافی برای کارهای بزرگ پیدا نمی کنید. انتخاب بین تصمیمات صحیح یا درآمدهای ناچیز دائمی، همیشه جداکننده برندگان از بازندگان است.

۶٫ اتفاقات قابل پیش بینی نیستند.

گاهی اوقات چیزهایی که اتفاق می افتند از دایره اختیارات ما خارج هستند. ما این اتفاقات را قضا و قدر، خواست خدا، بدشانسی یا چیزهای دیگر می نامیم و گاهی خود و دیگران را برای این رویدادها سرزنش می کنیم، اما چیزی که باید مدنظر قرار گیرد این است که ما نمی توانیم برای هر چیزی برنامه ریزی کنیم. علاوه بر این، گاهی چیزهایی که حداقل انتظار رخ دادنشان را داریم، بزرگ ترین مانع ما می شود.

۷٫ همه ما حیوان هستیم.

عصبانی نشوید! منظورم این است که ما بدن بیولوژیک داریم و نگهبانی از آن در موفقیت ما تاثیر دارد. امتحان کنید؛ کل یک روز را روزه بگیرید یا کل شب را بیدار بمانید، آِیا باز هم می توانید تصمیمات مهم بگیرید؟ پس بهتر است کمی از درآمدتان را به رفع نیازها بدن خود اختصاص دهید. امتحان کیند و ببینید با خوردن چه مواد غذایی شما سرحال تر و راحت تر هستید؟ در تصمیم گیری های مهم حتما آن مواد را مدنظر قرار دهید.

10 واقعیت زندگی که برای موفقیت باید بدانید

۸٫ نکات را ارج نهید.

دانستن نکات هر تجارتی مهم است. اگر صرفا در مورد کاری احساس خوبی دارید، دلیل بر موفقیتتان نیست. مثال های فراوانی از تصمیمات شکست خورده، برای موضوعاتی است که رهبران از جزییات آن آگاه نبوده اند. بدبختانه تصمیمات این افراد زندگی بسیاری دیگر را نیز تحت تاثیر قرار می دهد.

۹٫ از همه چیز درس بگیرید.

ما می توانیم از موفقیت و شکست خود درس بگیریم؛ از تجاربمان یا چیزهایی که برای دیگران اتفاق می افتد. من مشتاق به آموختن هستم؛ همه کارآفرینان موفق با این موضوع موافق هستند و این موضوع اتفاقی نیست. اگر ما دست از آموختن برداریم، جهان از ما عبور می کند. فکر کنید در ۲۴ ساعت گذشته یا در هفته گذشته چه آموخته اید. اگر چیزی یاد نگرفته اید، باید به تماشای همایش های TED بپردازید، مجله کارآفرینی بخوانید یا وبلاگ جالبی برای خواندن بیابید. شاید چیزی به شما اضافه نشود اما کسی تاکنون از آموختن زیاد آسیب ندیده است.

۱۰٫ احمق نباشید.

چون این موضوع آخر است، فکر نکنید که اهمیت ندارد. اگر شما می خواهید یک تجارت راه بیاندازید، باید یک تیم تشکیل دهید و از آنجا که عمر ما کوتاه است، کسی دوست ندارد عمرش را کنار یک احق بگذراند. شاید شما فرد فنی، فکور یا فروشنده جهانی باشید اما این به معنای آن نیست که مهربان نباشید. بهترین سازمان ها در جهان معمولا سازمان های مذهبی یا داوطلبانه هستند که مردم با احساس با یکدیگر برخورد می کنند.


منبع: برترینها

مادرانِ کارآفرین

امروزه که کار و فعالیت شکلی نو به خود گرفته است و به سوی خوداشتغالی و خودکارفرمایی پیش می‌رود، کارآفرینی و کارآفرینان می‌توانند نقش کلیدی در توسعه جوامع داشته باشند و در این میان موفقیت زنان کارآفرین در جامعه هم موجب سودهای اقتصادی می‌شود و هم منافع فرهنگی و اجتماعی به دنبال دارد. ۹ درصد مادران وقتی می‌خواهند دوباره به کار باز ‌گردند، اقدام به راه‌اندازی کسب و کار می‌کنند.

اما چرا بیشتر مادران، کارآفرینی را جزو یکی از گزینه‌های خود در نظر می‌گیرند؟

روز مادر که می‌شود بیشتر ما به دوران کودکیمان و زنی که ما را پرورش داده و بزرگ کرده است فکر می‌کنیم. بسیاری از مادران، بخصوص مادران نسل قبل، به خاطر آن که کودک خود را بزرگ کنند به کلی کار خود را کنار می‌گذارند و بسیاری از مادران نسل جدیدتر تا زمانی که کودکانشان کمی بزرگتر شوند، پیگیر هیچ شغل نیستند.

اگر آمارها صحیح باشند، زنان امروزی که جزو نیروی کار هستند و یک مسیر شغلی را دنبال می‌کنند، بعد از آن که مادر شدند از هر سه نفر یک نفر به طور دائم یا موقت شغل خود را ترک می‌کنند.

گرچه ۹۳ درصد از این مادران قصد برگشتن تمام وقت به کارشان را دارند، اما تنها یک نفر از ۴ نفر اقدام به انجام چنین کاری می‌کند، این افراد معمولاً یا به شغل خود باز نمی‌گردند یا این که به سراغ شغل‌های پاره‌وقت می‌روند. تنها ۹ درصد آنان خود اشغالی را انتخاب می‌کنند.

به همین دلیل است که فکر می‌کنیم کارآفرینی باید درصد بالاتری را در میان مادرانی داشته باشد که می‌خواهند به نیروی کار باز ‌گردند. شاید به طنز بتوان گفت که اکثر زنان به دلیل کسب مهارت‌های مادرانه، شایسته دریافت سمت کارآفرینی هستند.

در واقع این جمله حاوی پیام است چرا که اکثر زنان که دوره‌ای به علت پرورش خانواده از شغل خود دور می‌مانند اغلب در مورد ورود مجدد به نیروی کار، احساس کمبود، عدم آمادگی و عدم اطمینان می‌کنند و تعداد بسیار کمی از آنان شرکت راه می‌اندازند و آن را اداره می‌کنند.

اما حقیقت این است که والدین می‌توانند زمینه‌های آموزشی ایده‌آلی را برای بیشتر مهارت‌های نرم که برای اداره یک کسب و کار لازمند، فراهم نمایند.

 چرا اکثر مادران می‌توانند کارآفرین باشند (توضیح خاطره به خانم ریاضی)
مادرها ترس‌های واقعی و غیرواقعی را تجربه می‌کنند

وقتی فرزند شما به موقع به خانه برنمی‌گردد، یا مدت طولانی جواب تلفن یا پیام شما را نمی‌دهد آن موقع است که دیوانه می‌شوید و تمام سناریوهای ترسناکی که ممکن است اتفاق بیافتند، به ذهنتان خطور می‌کنند.

این تجربه اغلب شبیه ترس‌های ساعت ۳ صبح است که گاه و بیگاه به سراغ هر کارآفرینی می‌آید. این که یاد بگیریم تاریکترین ترس‌هایمان را باور نکنیم و ضمن پیش رفتن، شک و تردیدها را از خود دور نماییم، یکی از مهمترین مهارت‌های نرمی است که بنیانگذار یک شرکت باید از آن برخوردار باشد.

درست مانند والدین، گاهی اوقات ترس‌های ما خیالی یا فرضی نیستند بلکه علت آن‌ها بحران‌ها یا اضطرارهای واقعی هستند.

اما واقعیت این است که بدترین بحران‌‌هایی که ممکن است هنگام راه‌اندازی یک شرکت با آن مواجه شوید احتمالاً هرگز به پای ترس‌هایی که مادران هنگام مریضی سخت فرزندانشان تجربه می‌کنند، نمی‌رسد. به عنوان یک مادر و یک کارآفرین، باید بدانیم که چگونه ترس‌هایمان را از خود دور کنیم تا بتوانیم روی کارهایی تمرکز کنیم که اثرات و نتایج منفی کارهای اضطراری را کاهش می‌دهند.

 چرا اکثر مادران می‌توانند کارآفرین باشند (توضیح خاطره به خانم ریاضی)
مادران، کارگزاران تمام و کمال صلح هستند

شاید مادرها فکر کنند که واقعاً شایستگی کارآفرین شدن را ندارند، اما آن دسته ازمهارت‌هایی که می‌توان از مذاکره با کودکان نوپای کاملاً غیرمنطقی و خود محور و به لحاظ احساساتی ناپایدار آموخت، در واقع همان مهارت‌هایی هستند که برای مواجه شدن با افراد مختلف هنگام تاسیس یک شرکت لازمند. وقتی چالش‌ها به رفتارهای غیرمتعارف کودکان اضافه می‌شوند، معمولاً این مادران هستند که می‌توانند با ترفندهای مخصوص خودشان راهکارهایی را برای حل مسئله پیدا کنند.

همین مهارت‌های نرم مادرانه که هنگام مذاکره صلح با کودکان نوپای غیرمنطقی به کار گرفته می‌شوند، می‌توانند در محدود کردن احساسات و خشم در محل کار بسیار مفید باشند.    

 چرا اکثر مادران می‌توانند کارآفرین باشند
مادران، استاد جمع‌آوری سرمایه و سازماندهی هستند

مادری تعریف می‌کرد که بعد از گذشت چند ماه از حضور فرزندش در مدرسه متوجه می‌شود که آن مدرسه هیچ بودجه‌ای برای کارهای فوق‌برنامه مثل اردوهای تفریحی و علمی دانش‌آموزان ندارد. بعد از گذشت چند روز این مادر توانست ضمن تعامل با مادران دیگر انجمنی تشکیل دهد و با کمک و مشورت آنان و یافتن برخی راهکارها، سرمایه لازم برای مدرسه را فراهم کند.

تلاش‌های این زن به عنوان مادر برای کمک به مدرسه فرزندش می‌تواند به همان مهارت‌هایی بیانجامد که برای جمع آوری سرمایه برای راه‌اندازی یک استارتاپ لازمند.
یکی از بهترین هدیه‌های ما به مادران می‌تواند حمایت از آنان باشد تا هر طور که می‌خواهند و برای خود مناسب می‌دانند به نیروی کار بازگردند، به طور حتم آن‌ها بسیار شایسته‌تر از آن هستند که تصور می‌شود.


منبع: برترینها

آیا استفاده از clickbait (طعمه برای کلیک) در ایمیل مارکتینگ موثر است؟

طبیعتاً اگر به دنبال کسب نتایج بهتری از کمپین های ایمیل مارکتینگ خود هستید، باید به عناوین ایمیل هایی که ارسال می کنید توجه ویژه ای داشته باشید. در همین راستا، چه بسا فکر استفاده از عناوینی را در سر بپرورانید که clickbait یا دام برای کلیک محسوب می شوند. شاید تصور کنید که استفاده از این دست عناوین می تواند نتایج خارق العاده ای را برای شما به ارمغان بیاورد، اما بهتر است بدانید که نتایج تحقیقات چیز دیگری را نشان می دهد. در این مطلب از مجموعه مطالب آموزش ایمیل مارکتینگ به شرح نتایج یک تحقیق که در همین زمینه انجام گرفته می پردازیم.

طعمه کلیک

طعمه کلیک

بر اساس یک تحقیق که توسط یک شرکت ارائه راهکارهای اطلاعاتی به نام ریتِرن پَث انجام شده، عناوین clickbait که تلاش می کنند تا مشتری را چنان شوکه و ذهنش را درگیر کنند که احساس کند که چاره ای جز خواندن ایمیل ندارد و همچنین آن دسته از عناوینی که روی قیمت و تخفیف تاکید می کنند در زُمره کم اثرترین ایمیل ها به حساب می آیند.

در حالیکه عناوین clickbait مانند «این راز شگفت انگیز/تکان دهنده باورکردنی نیست!» در جذب ترافیک بسیار موفق عمل می کنند، اما در مورد ایمیل نتایج مشابهی را به دست نمی دهند. به طور خاص، استفاده از عبارت «رازِ …» در عنوان ایمیل در مقایسه با ایمیل هایی که با همان محتوا اما عناوین متفاوت ارسال می شوند باعث کاهش ۸٫۶۹ درصدی میزان خوانده شدن ایمیل می شود. به علاوه، استفاده از کلماتی مانند «تکان دهنده» (Shocking) نیز میزان خوانده شدن ایمیل ها را ۱٫۲۲ درصد کاهش داد.

علاوه بر اینها، این تحقیق نشان داد که عناوین ارزش محوری که روی قیمت و تخفیف تاکید می کنند نیز به آن اندازه ای که مورد انتظار است عملکرد خارق العاده ای ندارند. عناوینی که حاوی برخی کلمات کلیدی خاص مانند «تخفیف»، «صرفه جویی» و «پس انداز»، «فروش ویژه» و رایگان و همچنین آن دسته از عناوینی که حاوی علامت دلار و درصد بودند نسبت به پیام های مشابهی که از عناوین دیگری استفاده کرده بودند نرخ خوانده شدن پایین تری داشتند.

اما استفاده از کدام دسته از عناوین برای ایمیل های کمپین های ایمیل مارکتینگ نتایج بهتری را به دست می دهد؟ به نظر می رسد که گزینه های بهتر برای استفاده در عناوین ایمیل های بازاریابی، عباراتی هستند که روی منافع یا فوریت تاکید می کنند. این مطالعه نشان داد که عناوینی که حاوی صفت های عالی مانند «سریع ترین» بودند نسبت به پیام های مشابهی که از عناوین متفاوتی استفاده کرده بودند به میزان ۵٫۳ درصد نرخ خوانده شدن بالاتری را کسب کردند.

به علاوه، عنوان های فوریت محوری که از عباراتی مانند «زمان محدود»، «آخرین فرصت» و «رو به اتمام» استفاده کرده بودند نیز حائز نرخ خوانده شدن بیشتری شدند.

در حالیکه انتخاب کلمات در عنوان ایمیل های بازاریابی و فروش می تواند نقش قابل توجه و چشمگیری در موفقیت کمپین های ایمیل مارکتینگ بازی کند، اما طول عنوان ایمیل نیز تا حدی می تواند تاثیرگذار باشد. این تحقیق نشان داد که اگرچه عناوینی که بیشتر از ۱۰۰ نِویسه (کاراکتر) داشتند نرخ خوانده شدن پایین تری را کسب می کردند، اما آنهایی که فقط اندکی کوتاهتر بودند (بین ۹۱ تا ۱۰۰ نویسه) در میان آن دسته از ایمیل هایی قرار می گرفتند که بهترین عملکرد را از خود نشان می دهند.

شرکت مورد اشاره به منظور انجام این تحقیق، بیش از ۹ میلیون عنوان از عناوین ایمیل های بازاریابی را مورد تجزیه و تحلیل قرار داده است.


منبع: گویا آی‌تی

کارهایی که افراد موفق قبل از خواب انجام می‌دهند

برترین ها – ترجمه از هدی بانکی: شما هر شب قبل از خواب چه کار می‌کنید؟ تلویزیون تماشا می‌کنید؟ صفحات اینترنتی را بالا و پایین می‌کنید؟ یا اینکه اوقات خوب و با کیفیتی را با خانواده‌تان سپری می‌کنید؟ افراد موفق چطور؟ آنها قبل از خواب چه می‌کنند؟

۱. روزی که گذشته را به پایان می‌رسانند

تصمیم بگیرید که روز پشت سر گذاشته را به پایان برسانید و آماده‌ی ورود به روز دیگری شوید. اگر تا ساعت ۶ بعدازظهر کار می‌کنید، حتما تا همین زمان، مسائل مربوط به کار را تمام کنید تا بتوانید روی بخشی دیگر از زندگی‌تان تمرکز کنید. اگر به خانواده‌تان قول داده‌اید با آنها شام بخورید، حتما به قول‌تان عمل کنید. وقتی ساعت ۶ شد، کار را متوقف کنید و باقی روز را صرف سایر فعالیت‌های مهم زندگی‌تان کنید.

۲. کتاب می‌خوانند

خیلی از افراد موفق در دنیا، ولع کتاب خواندن دارند. آیا می‌دانستید که مطالعه و یاد گرفتن می‌تواند مسیر شما به سمت موفقیت را میان‌بُر بزند؟ خیلی از افراد بزرگ و موفق مانند بیل گیتس، آنقدر کتاب می‌خوانند و مطالعه می‌کنند تا احساس خستگی کرده و بخوابند.

 کارهایی که موفق‌ترین افراد قبل از خواب انجام می‌دهند

۳. با خانواده و دوستان خود اوقات خوبی را سپری می‌کنند

شما باید اوقات خوب و با کیفیتی را با خانواده و دوستان خود سپری کنید تا ارتباطات خود را حفظ کنید. می‌توانید یک روز در هفته را برای وقت گذراندن و معاشرت با دوستان خود تعیین کنید و سایر روزها را فقط در کنار خانواده‌ی خود باشید.

۴. برای روز بعد، برنامه ریزی می‌کنند و آماده می‌شوند

این یکی از مهمترین کارهایی است که باید قبل از خواب انجام دهید: برنامه ریزی برای فردا، نوشتن کارهایی که باید انجام دهید و آماده شدن برای روزی که در پیش دارید. اگر از شب قبل، برای فردا مهیا باشید، صبح که از خواب بیدار می‌شوید دقیقا می‌دانید چه کار می‌خواهید بکنید و در نتیجه موثرتر و کارآمدتر خواهید بود. اگر آماده‌ی شروع روز بعد نباشید، ممکن است مثلا دیر از خواب بیدار شوید، لباس‌های‌تان را نتوانید پیدا کنید یا چروک خورده و کثیف باشند و فراموش کنید برای قرار امروزتان چه مدارک و پرونده‌هایی را باید همراه داشته باشید و روزتان بهم ریخته خواهد بود.

 کارهایی که موفق‌ترین افراد قبل از خواب انجام می‌دهند

۵. با دنیا قطع ارتباط می‌کنند!

به نظر شما الان که وقت استراحت‌تان رسیده، ارتباط با دنیای شلوغ و رسانه‌ها و اخبار و … کافی نیست؟ مخصوصا در دنیای امروز که همه می‌توانند در کمترین زمان ممکن و بدون هیچ دردسری با تمام دنیا ارتباط برقرار کنند و حواس‌شان پرت این شلوغ بازی‌ها شود، واقعا لازم است با اراده‌ی خودتان همه‌ی آنها را کنار بگذارید. زمان‌هایی هست که واقعا نیاز دارید تنها باشید و در سکوت بمانید. مطالعات زیادی هم نشان داده زمانی که شما تنها هستید، بهتر می‌توانید در مورد خودتان فکر کنید.

۶. مدیتیشن می‌کنند

یک کار بسیار خوب دیگری که می‌توانید شب قبل از خواب انجام دهید، مدیتیشن است. مدیتیشن، هم برای سلامت روحی‌تان مفید است و هم برای سلامتی جسم‌تان. مدیتیشن به عنوان شارژ روحی و تزریق انرژی عمل می‌کند که به شما تمرکز خوبی برای انجام کاری که در پیش دارید خواهد داد. بعد از یک روز پرمشغله‌ی کاری می توانید با مدیتیشن، عمیقا احساس آرامش کنید. پس تمرین کنید و یاد بگیرید و هر شب قبل از خواب مدیتیشن کنید. می‌توانید با ۵ تا ۱۰ دقیقه شروع کنید.

۷. فردا را تجسم می‌کنند

یکی از بهترین راههای آماده شدن برای روزی که در پیش دارید، تجسم آن است. وقتی روزی ایده‌آل را پیش چشم‌تان می‌آورید، آمادگی بیشتری داشته و اعتماد بنفس بیشتری برای مواجهه شدن با فردا کسب خواهید کرد.

حداقل پنج دقیقه وقت بگذارید و قبل از خواب به فردای‌تان فکر کنید و در ذهن تجسمش کنید. تصور کنید چه کار قرار است انجام دهید و چگونه از پس آن برخواهید آمد. تجسم کنید با چه کسی قرار است گفتگو کنید و چطور می‌خواهید با او وارد مذاکره شوید. البته نباید دچار رویاپردازی شوید، با نگرشی کامل و خوشبینانه جلو بروید و همه‌ی جوانب را مدنظر داشته باشید، حتی به تمام مشکلاتی که قرار است توسط شما حل شوند فکر کنید تا روزی خلاق‌تر و مفیدتر با اعتماد بنفسی بیشتر پیش روی‌تان باشد.

 کارهایی که موفق‌ترین افراد قبل از خواب انجام می‌دهند

۸. دست آوردهای روزی که پشت سر گذاشته‌اند را یادداشت می‌کنند

در طول روز چه کارهایی انجام دادید؟ خیلی‌ها وقتی قلم در دست می‌گیرند، چیزی برای نوشتن ندارند چون فکر می‌کنند روز مفیدی نداشته‌اند. اگر بابت ناهار یا شام مناسبی که خورده‌اید یا انجام کارهای خانه و یا گذراندن اوقاتی خوش با خانواده، عمیقا احساس لذت و رضایت دارید، پس یادداشت کنید. اگر احساس کنید بابت چیزهایی که دارید نمی‌توانید قدردان باشید، دچار استرس و تنش و کمبود خواهید کرد، حتی اگر در حال حاضر از نگاه دیگران، همه چیز داشته باشید.

پس، خدقل سه تا پنج مورد از چیزهایی را که بابت داشتن‌شان می‌توانید سپاسگزار باشید یا کارهایی هرچند کوچک را که در آن روز انجام داده‌اید بنویسید و موقع برنامه ریزی برای فردا به آنها نگاه کنید. هیچ موفقیت ظاهرا بی اهمیتی را از قلم نیندازید. حتی یک تماس پنج دقیقه‌ای با یک دوست صمیمی یا خواندن یک پاراگراف از کتاب. عادت کنید داشتنی‌های‌تان را دوست بدارید.

۹. کارهای آن روز را ناتمام نمی‌گذارند

آیا جزو افرادی هستید که کارتان را نیمه کاره رها کرده به رختخواب می‌روید؟ آیا با وجود اینکه می‌دانید هنوز کاری مانده که باید انجامش دهید، رهایش می‌کنید و می‌خوابید؟ خب، این بستگی به نوع شخصیت شما دارد و اینکه آن کار، چقدر زمان می‌برد. بیشتر افراد موفق، قبل از رفتن به رختخواب کارهای‌شان را تمام می‌کنند. آنها با احساس مسئولیتی که دارند، خود را مقید می‌کنند که کاری را نیمه کاره رها نکنند.

دست کم سعی کنید با تنش و استرس ناشی از تمام نکردن کار، روز را به پایان نبرید، اگر ساعت کاری‌تان تمام شده و هنوز مشتریانی هستند که جواب ایمیل‌شان را نداده‌اید، بهتر است با فرستادن یک ایمیل به آنها اطلاع دهید که روز بعد، حتما پیگیر کارشان خواهید بود تا دست کم، استرس نداشته باشید و مشتری‌تان هم بداند که شما او را نادیده نگرفته‌اید.

۱۰. به اندازه‌ی کافی می‌خوابند

خوب و کافی می‌خوابید؟ آیا می‌دانید که خواب کافی و با کیفیت، یکی از مهمترین منابع انرژی برای صبح روز بعد است؟ اگر کسر خواب داشته باشید، احساس ناتوانی و بی‌انرژی بودن کلافه‌تان خواهد کرد و نمی‌توانید روزی مفید و کارآمد را طی کنید.

کارهایی که موفق‌ترین افراد قبل از خواب انجام می‌دهند 


منبع: برترینها