«اثبات اجتماعی» در بازاریابی چیست؟

مشتریان امروزی بسیار هوشمند هستند، آن‌ها می‌دانند که یک بازاریاب همه‌ی تلاش خود را انجام می‌دهد تا محصول شرکت شما را بفروشد. بنابراین به گفته‌های او کمترین اعتماد را دارند. بنابراین باید کاری فراتر از بازاریابی و تبلیغات مستقیم انجام دهید. اثبات اجتماعی دقیقا در این موقعیت کارگزار است.

مشتریان امروزی بسیار هوشمند هستند، آن‌ها می‌دانند که یک بازاریاب همه‌ی تلاش خود را انجام می‌دهد تا محصول شرکت شما را بفروشد. بنابراین به گفته‌های او کمترین اعتماد را دارند. بنابراین باید کاری فراتر از بازاریابی و تبلیغات مستقیم انجام دهید. اثبات اجتماعی دقیقا در این موقعیت کارگزار است.

 اثبات اجتماعی چیست؟ و راهکارهای اساسی برای انجام آن
اثبات اجتماعی به این معناست:

که مردم به گفته‌های یک شخص ثالث هم‌چون مشتریان دیگر، متخصصان و سایر تاثیرگذاران اعتماد بیشتری دارند.

به همین دلیل است که وقتی یک پست شبکه‌های اجتماعی موردپسند قرار می‌گیرد. رفته رفته بر محبوبیت آن افزوده می‌شود. زیرا کاربران به طور ناخودآگاه رفتار کاربران دیگر را تکرار می‌کنند.

این یک اصل اثبات شده است و تحقیقات ثابت می‌کنند بیش از ۹۲ درصد مشتریان به گفته‌های اشخاص ثالث بیش از تبلیغات و بازاریابی‌ها اعتماد دارند.

به همین دلیل است که بسیاری از بازاریابان از اثبات اجتماعی برای رشد کسب‌وکار خود بهره می‌گیرند.

اگر سری به وب‌سایت‌های شرکت‌های مختلف بزنید، خواهید  اثبات اجتماعی برای رشد کسب‌وکار استفاده می‌کنند.

توصیه‌های متخصصان در کسب‌وکارهای B2B و خوشحالی مشتریان راضی برای سایر کسب‌وکارها نمونه‌ای از کاربرد اثبات اجتماعی برای کسب‌وکارها است.

۳ راه برای بهره‌گیری از اثبات اجتماعی

اما همان‌طور که گفتیم امروزه مشتریان بسیار هوشمند هستند.

اگر آن‌ها متوجه شوند که شما از راهکارهای اثبات اجتماعی برای افزایش فروش خود استفاده می‌کنید، احتمال این‌که نسبت به آن بی‌اعتنا باشند، بسیار زیاد است.

روابط خود را با تاثیرگذاران تقویت کنید

کمک گرفتن از بازیگران و یا هنرمندان نیز نوعی استراتژی است که اکثر برندها از آن‌ها استفاده می‌کنند.

اما ما توصیه می‌کنیم تاثیرگذاران صنعت خود را آگاهانه انتخاب کنید

و سعی کنید این تاثیرگذاران افرادی باشند که واقعا مشتریان هدف شما به تخصص او اعتماد دارند.

برای این انتخاب کافیست نگاهی به رفتارهای مخاطبان هدف‌تان در توییتر بیندازید.

بدین ترتیب خواهید دید که چه کسانی نفوذ بیشتری روی مخاطبان شما دارد؟

چه کسی محبوب است؟ و چه کسی بیشتر مورد توجه کاربران هدف شما است؟

برای شروع برقراری ارتباط با آن‌ها بهتر است، ابتدا شروع به اشتراک‌گذاری پست‌های آن‎‌ها بکنید

و برای آن‌ها کامنت بگذارید و کم کم توجه آن‌ها را به خودتان جلب کنید.

بهترین راه برای کمک‌گیری از آن‌ها اینست که یک پادکست مصاحبه‌ای به همراه آن‌ها ضبط کنید.

مشتریان فعلی خود را برای همراهی تشویق کنید

در حالی‌که تاثیرگذاران نقش گسترده‌ای در افزایش اعتماد کاربران‌تان دارند.

مشتریان فعلی شما نیز می‌توانند در این امر شما را یاری کنند.

در نظر داشته باشید که مشتریان فعلی شما محصول را از دیدگاه سایر مخاطبان می‌بینند و می‌توانند دقیقا به مشکل اصلی اشاره کنند.

به عنوان مثال، شما می‌توانید به افراد و مشتریانی که پست توییتر شما را به اشتراک بگذارند و بیشترین بازخورد را بگیرد، جایزه بدهید. بدین ترتیب مردم مشتاق خواهند بود که در گسترش برند شما به شما کمک کنند.

چنین استراتژی‌هایی، یک بازی برد-برد بوده و به علاوه بر این‌که به شما کمک می‌کند برندتان را توسعه دهید، به مشتریان کمک می‌کند تا به جایزه برسند و به کاربران نیز کمک می‌کند تا با یک محصول خوب آشنا شوند.

از مشتریان‌تان بخواهید، به فرآیند بازاریابی‌تان بپیوندند

همان‌طور که گفتیم، مشتریان شما به گفته‌های مشتریان دیگر بیشتر از آن‌چه که شما می‌گویید اعتماد دارند.

یکی از راهکارهایی که شما می‌توانید از آن استفاده کنید، همراهی کردن مشتری در ترویج محصولات شما است.

به عنوان مثال، اگر شما وبینارهایی را برگزار می‌کنید، می‌توانید از مشتریان راضی خود بخواهید در اجرای وبینار به شما کمک کنند.

و یا می‌توانید کمپین‎‌هایی را برگزار کنید و به گونه‌ای از مشتریان خود بخواهید تا پستی در ارتباط با محصول شما منتشر کنند.

به عنوان مثال، اگر در زمینه پوشاک هستید، محصولات شما را پوشیده و در شبکه‌های اجتماعی خود منتشر کنند و شما به کسی بهترین ترکیب را با لباس شما انتخاب کرده است را به عنوان برنده انتخاب کنید.


منبع: برترینها

چگونه ایمیل های سرد کوتاه تر و موثرتری بنویسیم؟ چهار اشتباه که باید از آنها اجتناب کنید

از بروز اشتباهات رایجی که در این مطلب به آنها اشاره می کنیم جلوگیری کنید تا ایمیل های مختصر و مفیدی را تهیه و تنظیم کنید که میزان واکنش به آنها فراتر از حد انتظار است.

ایمیل های طولانی حتی وقتی که از طرف دوستان هم ارسال می شوند آنقدر خوشایند نیستند. اما هنگامی که فرستنده ایمیلی که یک بحر طویل است یک غریبه باشد (ایمیل سرد)، این تبدیل به یک گناه نابخشودنی خواهد شد.

یکی از سریع ترین راه ها برای آزاردادن خریداران بالقوه و از دست دادن شانس فروش این است که برای آنها ایمیل های طولانی بفرستید که در جای جای آنها نقل قول های چندخطی آورده اید و در واقع با ارسال آنها احترام قائل نشدن خود برای برنامه روزانه شلوغ مخاطب را نشان می دهید.

زندگی ما با روشهای مختلف فروش و بازاریابی در هم آمیخته است؛ ابزارهای پیام رسان، فیدهای خبری، شبکه های اجتماعی و تماس های تلفنی. این به آن معنی است که حتی یک ایمیل نسبتاً بلند که اصل مطلب در آن تقریباً گم می شود می تواند باعث کند شدن، به تاخیر افتادن یا به بن بست رسیدن فرآیند فروش شود. هنگامی که مشتری می تواند مزایای مرتبط با نیازهای خود را در یک پیام دو خطی از رقیب شما پیدا کند، طبیعتاً برای رمزگشایی از داستان پنج پاراگرافی شما وقت خود را تلف نخواهد کرد.

با توجه به آنچه که ذکر شد، در ادامه به ذکر رایج ترین دلایل تولید ایمیل های بلند می پردازیم و در خواهیم یافت که چگونه با اجتناب از آنها می توانیم رابطه های بهتری را با مشتریان خود شکل بدهیم.

  1. می خواهید که همه مزایا و خصوصیات محصول یا خدمات خود را ذکر کنید

طبیعتاً نسبت به کسب و کار خود شور و اشتیاق دارید و می خواهید که همه توانمندی های آن را به رخ بکشید. اما مشتری بالقوه شما فقط می خواهد بداند که چه چیزی برای کسب و کارش سودمند و به اصطلاح «ارزش آفرین» خواهد بود و مشکل یا مسأله ای که با آن مواجه شده را حل می کند. هر چیز دیگری که به ایمیل خود اضافه کنید طول آن را بدون اینکه ضرورتی داشته باشد بیشتر می کند.

برای اجتناب از این مشکل، به جای ویژگی از مزایا استفاده کنید و در هر ایمیل یک مورد را بگنجانید. اگر ایمیل شما بیش از حد طولانی شد، به عقب برگردید و تعداد خصوصیات و مزایایی که در آن ذکر کرده اید را بشمارید. هر چیزی که با موضوع اصلی ایمیل شما همخوانی ندارد را ویرایش کنید.

  1. تمایل دارید که همه چیز را در یک نفس بگویید

یکی از ترفندهای نوشتن ایمیل های سرد خوب این است که بدانید که چگونه می توانید اشتیاق و کنجکاوی مشتریان بالقوه خود را تحریک کنید. احتمالاً شما این توانایی را دارید که هر چیز جالب، مهیج و خاصی که در رابطه با شرکت یا محصول تان وجود دارد را در یک ایمیل بگنجانید و ارسال کنید، اما اگر همه چیز را در یک نفس بگویید، در هفت ایمیل بعدی از کمپین هشت ایمیلی خود چه چیزی خواهید نوشت؟

در چنین شرایطی، اگر مشتری بالقوه به اولین ایمیل واکنش نشان ندهد –که البته هر چقدر هم که ایمیل شما خوب باشد ممکن است- چیز دیگری در اختیار نخواهید داشت که به کمک آن توجه مشتری را به خود جلب کنید.

  1. بیش از حد خوشایند و خوش مشرب هستید

ایمیل هایی که از طرف غریبه ها ارسال می شوند و با تعارفات تصنعی آغاز می شوند، مانند خانه هایی هستند که از فضای خانه می زنند تا هال آن را بزرگتر کنند – این فضای اضافی عملاً چیزی را به خانه اضافه نمی کند و بهتر است که در بخش دیگری مثل اتاق یا آشپزخانه مصرف شود. به همین ترتیب، هنگامی که می توانید از تعداد کلمات محدود قابل استفاده در یک ایمیل موثر در جای دیگری، مثل متن بدنه یا فراخوان به عمل استفاده کنید، شروع ایمیل خود را طولانی نکنید. اگر واقعاً نمی خواهید وقت مخاطب خود را تلف کنید، از همان ابتدا زیاده گویی نکنید.

به جای استفاده از تعارفاتی که به مذاق مخاطبی که شما را نمی شناسد ابداً خوش نخواهند آمد و بیشتر مانند چاپلوسی به نظر خواهند رسید، با اطلاعاتی شروع کنید که اهمیت مشکل مخاطب را نشان می دهند یا یک سوال غیرمنتظره بپرسید.

  1. نقل قول های شما افتضاح هستند

سخنانی که از کارشناسان یا افراد مشهوری نقل قول می کنید که تاییدی بر کیفیت و کارآمدی محصول یا خدمات شما به حساب می آیند می توانند تایید اجتماعی ارزشمندی در ایمیل های بازاریابی و فروش شما به شمار بروند. با این حال باید هوشمندانه و عاقلانه انتخاب کنید. یک نقل قول یک خطی که به دقت انتخاب شده باشد می تواند یک تایید اجتماعی قوی باشد. اما نقل قولی که به اندازه یک پاراگراف به طول می انجامد فقط دیوارنوشته ای است که مخاطب برای خواندن آن وقت نمی گذارد و بر خلاف انتظار، باعث می شود که شما تنبل به نظر برسید.

همینطور که پیش از ارسال ایمیل آن را بازخوانی می کنید، سوالاتی از این دست را از خودتان بپرسید: آیا این نقل قول مزیت خاصی را نشان می دهد؟ آیا تاییدیه ای را از جانب گوینده نشان می دهد که می تواند خواننده را متقاعد کند؟ اگر پاسخ به این سوالات منفی بود، فوراً آن را حذف کنید.

حرف آخر

اگر می خواهید که از همه این موارد اجتناب کنید، یک راه حل ساده برای شما وجود دارد: به غرورسنج خود نگاهی بیندازید. در بسیاری از موارد دلیل متولدشدن ایمیل های طولانی این است که نویسنده آنها عاشق کلام خودش است یا اینکه نمی خواهد باور کند که پیام های او هم می توانند به ویرایش نیاز داشته باشند. با این حال، بخشی از فرآیند فروش مستلزم این است که بدانید که چه زمانی باید از خودتان چشم بپوشید و مخاطب را در کانون توجه قرار بدهید و این ایثار در هیچ جا مانند ایمیل ضرورت ندارد. هنگامی که پشت میز می نشینید تا ایمیل خود را بنویسید، غرور و خودپسندی را کنار بگذارید و مطمئن باشید که از این طریق و با توجه به موارد بالا میزان پاسخ دهی و واکنش مخاطبان افزایش پیدا خواهد کرد و مشتریان بالقوه به همان طریقی که می خواهید از شما قدردانی خواهند کرد.


منبع: گویا آی‌تی

گفت و گو با «دارا خسروشاهی»؛ مدیر عامل اجرایی شرکت اوبر

مجله پنجره خلاقیت: دارا خسروشاهی که در سال ۱۳۴۸ شمسی در تهران متولد شده، از سال ۲۰۰۵ مدیرعامل سایت مشهور مسافرتی اکسپدیا بوده است. سرمایه گذاران اکسپدیا به خاطر عملکرد خوب خسروشاهی ۹۰ میلیون سهم این شرکت را به عنوان هدیه به او دادند. حقوق او در سال مالی ۲۰۱۶ بالغ بر ۲٫۵ میلیون دلار بوده است.

دارا خسروشاهی همچنین عضو هیات مدیره نیویورک تایمز نیز هست. خسروشاهی یکی از سه کاندیدای نهایی هیات مدیره اوبر برای تصدی این پست بود. جفری ایملت مدیرسابق جنرال الکتریک که او نیز یک کاندیدای مدیرعامل اوبر بود، از نامزدی برای این پست کناره گرفت. دو منبع نزدیک به موضوع به نیویورک تایمز گفتند او پس از آن که دید از حمایت کافی برای تصدی این پست برخوردار نیست کناره گیری کرد.

گفت و گو با «دارا خسروشاهی»؛ مدیر عامل اجرایی شرکت اوبر

مگ ویتیمن مدیرعامل Hewlett Packard Enterprise نیز از حمایت کافی برای این پست برخوردار بود اما در آخرین لحظات او و هیات مدیره اوبر به توافق نرسیدند و کاندیدای سوم یعنی خسروشاهی از سوی هیات مدیره معرفی شد. آنچه شاید در دارا خسروشاهی برای سرمایه گذاران اوبر جالب بوده، تجربه مشابهی بوده که او در سایت مشهور مسافرتی اکسپدیا با آن مواجه بوده است.

خسروشاهی همچنین از سال ۲۰۱۵ عضو هیات مدیره روزنامه نیویورک تایمز نیز هست. او پیش تر در شرکت IAC/InterActive نیز مسئولیت هایی داشت. خسروشاهی از جمله معترضان قانون ممنوعیت مسافرتی دولت ترامپ بود که به خصوص ایرانیان را هدف می گیرد. شرکت وی اکسپدیا و آمازون از نخستین شرکت های تکنولوژی بودند که اقدام حقوقی علیه آن قانون انجام دادند. هیات مدیره اوبر و همچنین اکسپدیا هنوز به طور رسمی موضوع مدیرعاملی خسروشاهی را تایید نکرده اند. در ادامه گفتگویی با او را می خوانید که بر محور مفاهیم موفقیت در زندگی متمرکز است.

از نگاه مدیریتی و مهارتی، کدام یک از استعدادهای مهم و کلیدی را در دهه بیست زندگی ات تقویت کردی؟

– وقتی در دهه بیست زندگی ام بودم، یاد گرفتم فقط سخت کار نکنم. در مورد اهمیت تمرکز در کار چیزهای زیادی فهمیدم. کارم را با بانکداری سرمایه گذاری در Allen & Company در سال ۱۹۹۱ شروع کردم. خیلی سرمان شلوغ بود. شما باید از ایده ها و نکته های خاصی که در اولین فعالیت خود به عنوان یک فرد حرفه ای جوان به دست می آورید، برای آینده استفاده کنید. من از همان ابتدا اهمیت تمرکز داشتن روی اهداف و پرورش دادن فرهنگی را یاد گرفتم که باید از موانع غیر ضروری اجتناب کند.

فکر می کنی از نظر احساسی و انسانی، مهم ترین قابلیت هایی که در این مقطع سنی تجربه کردی کدام بودند؟

– یاد گرفتم که انعطاف پذیر بودن تا چه اندازه حیاتی و مهم است. یادگیری رقابت با تقاضاهای بی پایان در سن پایین، شما را برای رشد و پیشرفت هر چه بیشتر آماده می کند. هر چه پیشرفت می کنید، مشکلات بیزینسی غیر منظم تر شده و سیستم ها غیر قابل پیش بینی تر به نظر می رسند.

یک شیوه برخورد یکسان و مشابه برای حل مشکلات کافی نیست و بنابراین مجبور هستید که با مسائل به شیوه های مختلف و با انعطاف پذیری فراوان مواجه شوید. یادم می آید که هربرت آلن در همان سال های اوایل کارم یک مهارت مهم به من آموخت. او نگران بود که یکسری محصولات به بمب ساعتی تبدیل شوند.

وظیفه تحقیق موضوعی و ارائه گزارش به هربرت آلن بدون کمترین راهنمایی و آموزشی به من سپرده شد. شرایط کاری در خیلی از کمپانی های تازه تاسیس شده به همین منوال است و شما باید به این شرایط عادت کنید و با آن راحت باشید. همان طور که اشاره کردم هر چه رو به جلو می روید، برنامه و استراتژی منظم یا سوابق ساختاری کمتری در اختیار دارید.

گفت و گو با «دارا خسروشاهی»؛ مدیر عامل اجرایی شرکت اوبر

وقتی در دهه بیست زندگی بودی، اغلب به چه چیزی فکر می کردی؟ چطور نقاط ضعف و قوت خودت را شناختی؟

– وقتی حرف۶ه کاری ام را شروع کردم، از نظر موفقیت مالی خیلی به وال استریت فکر می کردم. سپس Expedia به من یاد داد که شور و هیجان و ماموریت خیلی بیشتر از پول انگیزه بخش تر هستند.

اگر بتوانی به عقب برگردی و تصمیم متفاوتی بگیری، چه کار می کنی؟

– اگر بتوانم عقب برگردم و تصمیم دیگری بگیرم، بیشتر سفر می کنم. ولی شما می دانستید که من این جواب را می دهم.

خدمت کردن به عنوان مدیر یک شرکت از چه نظر با آنچه عموم مردم تصور می کنند، تفاوت دارد؟

– خیلی زا مردم فکر می کنند که مدیریت فقط به ارتباطات، معرفی محصولات، سخنرانی کردن و ایجاد انگیزه خلاصه می شود. این که شما در برقراری ارتباط با دیگران موفق باشید قطعا خیلی مهم است ولی من فهمیده ام که یکی از مهم ترین مهارت های یک مدیر این است که شنونده خوبی باشد. هر چه شما در یک زنجیره مدیریتی در جایگاه بالاتری قرار داشته باشید، فهمیدن این که چه اتفاق هایی در حال رخ دادن هستند، سخت تر است.

بنابراین باید این اطلاعات را از افرادی که برای تان کار می کنند دریافت کنید. باید در خواندن زبان بدن و پرسیدن سوالات، فوق العاده باشید. باید اعتماد ایجاد کنید تا به چیزهای واقعی برسید. مدیرانی که با واقعیت ارتباط ندارند، آنهایی هستند که شکست می خورند.

با نگاهی به گذشته، اگر بخواهی به خود ۳۰ ساله ات چیزی بگویی یا توصیه کنی، چه چیزی به ذهنت می آید؟

– بدون تردید می گویم که شکست خوردن ایرادی ندارد. وقتی جوان تر بودم، خیلی از این که اشتباه کنم، دیر به جایی برسم یا این که جواب منفی بگیرم، می ترسیدم. از شکست خوردن می ترسیدم. اما موضوع این است که شکست در زندگی خیلی اهمیت دارد. نه فقط از نظر یادگیری بلکه از نظر ریسک پذیر بودن.

چه در بیزینس و چه زندگی شخصی. باور کنید، زمین خوردن اصلا جالب نیست، ولی این اتفاق رخ می دهد، شما از جای تان بلند می شوید، خودتان را تکان می دهید و به حرکت ادامه می دهید. یک زندگی بدون ترس اساسی از شکست خیلی هیجان انگیزتر از این است که تمام عمر مواظب باشید اتفاقی نیفتد.

منبع: التروپروتر 


منبع: برترینها

برون‌گرا یا درون‌گرا، کدام یک مدیرعامل بهتری هستند؟

کامل‌ترین و دقیق‌ترین تحقیق موجود در دنیا به‌نام “پروژه ژنوم مدیرعامل” اخیرا تکمیل شد. تیم تحقیق در طی بررسی‌های خود چهار ویژگی مهم و اصلی یک مدیرعامل را شناسایی کردند. علاوه بر این، یافته‌های دیگر این پروژه، تصورات پیشین در خصوص مدیریت و رهبری را به‌چالش می‌کشد.

تکمیل این تحقیق گسترده ده سال به‌طول کشید و دیتابیس آن شامل اطلاعات ۱۷ هزار مدیر ارشد اجرایی و بیشتر از ۲ هزار مدیرعامل می‌شود. برای تجزیه و تحلیل این اطلاعات، یک تیم ۱۴ نفره از محققان خبره که در زمینه روان‌شناسی، اقتصاد، امور مالی و علوم داده تخصص دارند تشکیل شد. وظیفه آن‌ها، تحقیق و بررسی تمام مدیران عامل صنایع مهم بود. این پروژه عظیم نتیجه همکاری محققان دانشگاه شیکاگو، مدرسه کسب‌وکار کپنهاگ، NYU و SAS Inc است.

 برون‌گرا یا درون‌گرا، کدام یک مدیرعامل بهتری هستند؟

هدف از تحلیل این اطلاعات پاسخ به پرسش‌هایی مانند موارد زیر بود:

  •  آیا ویژگی‌های خاصی برای پیش‌بینی این‌که یک فرد می‌تواند مدیرعامل شود وجود دارد؟
  •  آیا این خصوصیات مشابه مدیران ارشد اجرایی است یا با آن‌ها تفاوت دارد؟
  •  هیأت‌های مدیره برای انتخاب یک مدیرعامل چه ویژگی‌هایی را مدنظر قرار می‌دهند و آیا این ویژگی‌ها می‌تواند موفقیت مدیرعامل را پیش‌بینی کند؟

نتایج حاصله از این تحقیق به‌اندازه‌ای جالب و تأمل‌برانگیز است که برخی تصورات پیشین در خصوص مدیریت و رهبری را به‌چالش می‌کشد.

اول از همه، نظریه مربوط به یک مدیرعامل برون‌گرا و کاریزماتیک است. هیأت‌های مدیره به‌دنبال مدیران عاملی هستند که شخصیت اجتماعی خوب و دوستانه‌ای داشته باشند و از آرامش و اعتماد به‌نفس بالایی برخوردار باشند اما افراد درون‌گرا فراتر از سطح انتظارات هستند.

یکی دیگر از نتایج جالب این تحقیق مربوط به تعداد اشتباهاتی می‌شود که یک مدیرعامل در ابتدای حرفه کاری خود مرتکب شده است. این تحقیق نشان داد تقریبا نیمی از این افراد به‌جای این‌که پیشینه عاری از خطا و اشتباه داشته باشند  اشتباهات بسیار بزرگی داشته‌اند که در پایان به‌قیمت از دست دادن شغل‌شان تمام شده است.

با این وجود، مهم‌ترین بخش این تحقیق مشخص کردن چهار ویژگی و خصوصیت فردی خاص بود که در مدیران خیلی موفق دیده شد. البته، این‌گونه نبود که تمام این مدیران عامل در هر چهار خصوصیت بالاترین امتیاز را کسب کرده باشند، اما تقریبا بیشتر آن‌ها در بیش از یک مورد فوق‌العاده بودند.

نقش این ویژگی‌ها در موفقیت شما چیست؟

پس، اگر در حال حاضر مدیرعامل هستید یا در تلاش برای رسیدن به سطح یک مدیر ارشد اجرایی هستید به این ۴ ویژگی توجه خاصی داشته باشید و هر روز آن‌ها را مدنظر قرار دهید:

۱ – به‌سرعت و با قاطعیت تصمیم می‌گیرند: تصمیم‌گیری سریع و اعتقاد داشتن به‌آن یکی از فاکتورهای مهم یک مدیرعامل خوب است. قدرت اجرایی این مدیران عامل ۱۲ برابر بهتر از سایرین بود. یک مدیرعامل خوب می‌داند که یک تصمیم‌گیری بد خیلی بهتر از تصمیم‌نگرفتن است.

۲ – برای تأثیرگذاری آماده هستند: یک مدیرعامل خوب وقتی یک برنامه و هدف جدید تنظیم می‌کند خیلی سریع از سوی کارکنان و سهام‌داران پذیرفته می‌شود. هم‌چنین، آن‌ها به‌خوبی به نیازها و انگیزه‌های سهام‌داران واقف هستند. این امر موجب تصمیم‌گیری خوب و همراه داشتن پشتیبانی تشکیلات می‌شود.

۳ – سازگاری سریع و آنی: یکی از خصوصیات یک رهبر و مدیر بزرگ واکنش مناسب در برابر چالش‌ها و فرصت‌های دیده نشده است. وقتی از مدیران عامل سئوال می‌شد این ویژگی در رأس سایر موارد قرار داشت. مدیران عاملی که خیلی سریع با شرایط سازگار می‌شوند ۶٫۷ برابر بیشتر از سایرین احتمال موفقیت دارند.

۴ – انتقال حس اطمینان‌پذیری: رسیدن به نتیجه و هدف یکی از فاکتورهای کلیدی یک مدیرعامل خوب است. هم کارکنان و هم سهام‌داران به یک رهبر و مدیر اثبات شده که وعده‌های‌اش را عملی می‌کند و به اهداف‌اش می‌رسد اعتماد می‌کنند. احتمال موفقیت مدیرانی که می‌توانند به نتایج قابل قبول و قابل اطمینان برسند ۱۵ بار بیشتر از سایرین است.

یکی از چالشی‌ترین پست‌ها در کسب‌وکار پست مدیرعاملی است.  اگر بتوانید در این ۴ ویژگی به درجه بالایی برسید می‌توانید در رقابت با سایرین عملکرد بسیار بهتری داشته باشید.


منبع: برترینها

چگونه یک فروشنده حرفه ای بشویم؟

همه فروشنده ها حرفه ای نیستند. حرفه ای بودن مستلزم سطحی از توانمندی به همراه یک رویکرد و رفتار خاص است که آن را در هر کسی نمی توان پیدا کرد. از طرف دیگر، حرفه ای بودن به چیزی که می فروشید یا کسی که به وی آن را می فروشید ربطی پیدا نمی کند. ما در این مطلب از مجموعه مقالات آموزش فروش به برخی از خصوصیات مشترک اغلب فروشندگان حرفه ای اشاره می کنیم.

اکثریت قریب به اتفاق فروشنده های حرفه ای در این چهار خصلت با هم مشابهت دارند:

درستی و صداقت

درستی و صداقت یک خصلت ضروری برای همه فعالان حرفه ای در هر زمینه ای است، اما برای فروشندگان اهمیت بیشتری پیدا می کند.

از آنجایی که فروشندگان به خاطر برخی رفتارهای نادرست و غیراخلاقی برخی از همکاران خود بدنام شده اند، یک فروشنده حرفه ای باید چنان رفتار کند که حتی تصور چنین ایده هایی به مخیّلات مصرف کننده خطور نکند. حتی کوچکترین بی توجهی به اصول کاری باور دیگران از کلیشه های رایج نسبت به فروشندگان را تایید خواهد کرد. فروشندگان حرفه ای به جای استفاده از رفتارهای نادرست برای فروش، همیشه برای نیاز مشتریان خود اولویت قائل می شوند. آنها تلاش نمی کنند تا مشتری را فریب بدهند یا به او فشار بیاورند تا چیزی را خریداری کند که بهترین انتخاب او نیست. در عوض، یک فروشنده حرفه ای با مشتری همکاری می کند تا متناسب با نیاز خود بهترین راهکار را پیدا کند، حتی اگر در این راستا مجبور شود که وی را به یکی از رقبا ارجاع بدهد.

افتخار کردن به شغل فروشندگی

پنهان شدن فروشندگان در پشت عناوینی همچون کارشناس کالا و خدمات دور از انتظار و نامتعارف نیست. فروشندگان حرفه ای از اینکه در بخش فروش کار می کنند به خود افتخار می کنند. آنها می دانند که کاری که انجام می دهند هم برای مشتری و هم برای کارفرما سودمند و مهم است. فروشندگان هم درست مثل پزشکان، معلمین و حتی آتشنشان ها به مردم خدمت می کنند و فروشندگان حرفه ای کاملاً به این موضوع واقف هستند.

فروشندگان هر روز با ده ها و حتی صدها نفر صحبت می کنند. فروشندگان حرفه ای می دانند که این توانایی را دارند که با بهتر کردن شرایط برای تمام افرادی که با آنها گفتگو می کنند خواهند توانست که هر یک از این تعاملات را به یک تجربه مثبت برای طرف مقابل تبدیل کنند . به علاوه، فروشندگانی که حرفه ای هستند می دانند که در عمل چهره شرکت متبوع خود به حساب می آیند و در نتیجه، متناسب با همین جایگاه رفتار می کنند.

بهبود مستمر

فعالان و کارکنان بسیاری از زمینه های شغلی هر چقدر هم که تجربه داشته باشند باز هم ملزم هستند که در دوره های آموزشی نظری و عملی شرکت کنند و در عین حال، مطالعه داشته باشند و دانش خود را به روز نگه دارند. علیرغم اینکه هیچ قانونی فروشندگان را به یادگیری بیشتر ملزم نمی کند، اما فروشندگان حرفه ای می دانند که یادگیری و رشد مستمر یک ضرورت انکارناپذیر است. بسیاری از شرکت ها از این ضرورت آگاهی پیدا کرده اند و به طور مرتب فروشندگان خود را به کلاس های آموزشی مختلف می فرستند و مواد آموزشی مناسب و به روز را برای ایشان تهیه می کنند. با این حال، آن دسته از فروشندگان حرفه ای که برای شرکت هایی کار می کنند که چنین فرصت هایی را برای آنها فراهم نمی کنند، خودشان به دنبال بهره برداری از فرصت های موجود می روند. علاوه بر این، فروشندگان حرفه ای همیشه به دنبال امتحان کردن چیزهای تازه هستند؛ این می تواند یک کانال خاص باشد که تاکنون از آن استفاده نکرده اند یا یک متن جدید برای تماس سرد و یا یک روش جدید برای به سرانجام رساندن فروش.

عشق ورزیدن به کار

برخی از فروشندگان از کار خود متنفر هستند. آنها به فروش ادامه می دهند چون خرج زندگی شان را از این طریق در می آورند، اما در حقیقت هیچ علاقه ای به کار خود ندارند و فقط حداقل کاری را انجام می دهند که شغل شان را برای آنها حفظ می کند. از طرف دیگر، فروشندگان حرفه ای از اینکه در حوزه فروش فعالیت می کنند لذت می برند. البته شاید عاشق تک تک ابعاد این کار نباشند، اما به طور کلی حضور در کار فروشندگی را دوست دارند.

از نظر یک فروشنده حرفه ای، پیداکردن مشتریان جدید و متقاعدکردن آنها به خرید هیجان انگیز و جالب است؛ آنها از چالش هایی که ذاتاً در فروش وجود دارد لذت می برند و به واسطه آنها رشد می کنند. یک نکته که باید به آن توجه کرد این است که غالباً فروشنده های تازه کار در ابتدا از کار خود لذت نمی برند، اما دلیلش فقط این است که خیلی چیزها را باید در ابتدای کار یاد بگیرند و این معمولاً طاقت فرسا است. در عین حال، این به معنای آن نیست که شما تا ابد محکوم به تنفر از کار خود هستید، بلکه فقط به این معنی است که برای عادت کردن به کار و مسئولیت های آن به کمی زمان نیاز دارید. با این وجود، اگر مدتی است که در منصب فروشندگی کار کرده اید و هنوز هم احساس می کنید که از این کار متنفرید، در اینصورت وقت آن رسیده که به تغییر شغل خود فکر کنید. چرا باید خودتان -و احتمالاً کارفرما و حتی مشتری- را با انجام کاری که به آن علاقه ای ندارید آزار بدهید؟


نظر شما چیست؟ از دید شما یک فروشنده حرفه ای چگونه باید باشد؟ آیا تاکنون با یک فروشنده حرفه ای برخورد کرده اید که مظهر ویژگی های بالا باشد؟ لطفاً نظرات و ایده های خود در رابطه با این مطلب از مجموعه مطالب آموزش فروش را در بخش دیدگاه ها با ما و سایر کاربران گویا آی تی در میان بگذارید.


منبع: گویا آی‌تی

داستان ۶ کارآفرین موفقی که بر شکست غلبه کردند

برترین ها – ترجمه از حمید پاشایی: شکست جایگزینی برای موفقیت نیست. نه تنها باید از شکست جلوگیری کرد، بلکه گاهی اوقات شکست فقط مانعی موقت در مسیر بزرگتر و مهم تری است. هر کسی در نقطه ای از زندگی خود با شکست مواجه می شود. چیزی که واقعاً اهمیت دارد این است که چگونه به آن واکنش نشان می دهید و از آن شکست یاد می گیرید.

داستان این شش کارآفرین را بخوانید. داستان های آن ها به موفقیتی بزرگ ختم می شود، ولی همه آن ها ریشه در شکست دارند. این ها نمونه هایی عالی است که نشان می دهد چرا شکست و ناکامی هرگز نباید جلوی شما را در دنبال کردن چشم اندازتان بگیرد.

۱٫ آریانا هافینگتن از سوی ۳۶ ناشر رد شد.

باورش سخت است که یکی از شناخته شده ترین نام ها در انتشارات آنلاین زمانی به وسیله بیش از ۳۰ ناشر رد شد. کتاب دوم هافینگتن، که مدت ها پیش از اینکه امپراتوری معروف هافینگتن پست را بسازد سعی داشت آن را منتشر کند، ۳۶ دفعه از سوی ناشران رد شد تا اینکه بالاخره برای چاپ قبول شد.

 داستان 6 کارآفرین بسیار موفقی که بر شکست غلبه کردند

حتی خود هافینگتن پست هم از همان ابتدا موفق نبود. در حقیقت در زمان راه اندازی، نقدهای منفی شدیدی راجع به کیفیت و پتانسیل این وبسایت نوشته شد. ولی آن طور که مسلم است، هافینگتن بر آن شکست های ابتدایی غلبه کرد و نام خود را به عنوان یکی از موفق ترین رسانه ها در دنیای وب مطرح کرده است.


۲٫ بیل گیتس فروپاشی اولین کمپانی خود را تماشا کرد.

بیل گیتس اکنون یکی از ثروتمندترین افراد جهان است، ولی ثروت خود را در مسیری مستقیم به سمت موفقیت به دست نیاورد. گیتس با شرکتی به نام Traf-O-Data وارد صحنه کارآفرینی شد، و هدفش این بود که داده ها را از نوارهای ترافیکی پردازش و آنالیز کند (به آن به عنوان نسخه اولیه ای از کلان داده یا Big Data نگاه کنید).

 داستان 6 کارآفرین بسیار موفقی که بر شکست غلبه کردند

او سعی داشت که به همراه شریک تجاری خود به نام پل آلن ایده خود را بفروشد، ولی محصول او حتی به سختی عمل کرد. در واقع محصول او فاجعه ای کامل بود. با این حال، این شکست جلوی گیتس را در کشف فرصت های تازه نگرفت و چند سال بعد، او اولین محصول مایکروسافت را ساخت و راه تازه ای برای رسیدن به موفقیت ایجاد کرد.


۳٫ جرج استاین برنر یک تیم را ورشکست کرد.

پیش از اینکه  استاین برنر با خرید مالکیت تیم بیسبال نیویورک یانکیز نامی برای خود دست و پا کند، صاحب تیم بسکتبال کوچکی به اسم کلولند پایپرز در سال ۱۹۶۰ بود. تا سال ۱۹۶۲، در نتیجه مدیریت استاین برنر، کل آن مجموعه ورشکست شد.

 داستان 6 کارآفرین بسیار موفقی که بر شکست غلبه کردند

به نظر می رسید وقتی او یانکیز را تصاحب کرد این شکست همچنان او را دنبال می کرد، چرا که تیم یانکیز با مشکلات و شکست های متعددی در دهه ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ دست و پنجه نرم می کرد.  با این حال علی رغم ترس عمومی و انتقادات از تصمیمات بحث برانگیز  استاین برنر، سرانجام تیم او شش قهرمانی متوالی بین سال های ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۳ کسب کرد، رکوردی که در لیگ برتر بیسبال آمریکا بی نظیر بود.


۴٫ به والت دیزنی گفته شده بود که فاقد خلاقیت است.

یکی از خلاق ترین نابغه های قرن بیستم یک بار از روزنامه ای اخراج شد چرا که به او گفته شد فاقد خلاقیت است. دیزنی پشتکار خود را حفظ کرد و اولین کمپانی انیمیشن خود به نام Laugh-O-Gram Films را تشکیل داد. او ۱۵ هزار دلار سرمایه برای این شرکت جمع آوری کرد ولی در نهایت مجبور به بستن آن شد.

 داستان 6 کارآفرین بسیار موفقی که بر شکست غلبه کردند

دیزنی که مستأصل و بدون پول بود، راه خود را به هالیوود پیدا کرد و با شکست ها و انتقادات بیشتری مواجه شد، تا اینکه چند فیلم کلاسیک نخست او به محبوبیت فوق العاده ای دست پیدا کرد.


۵٫ استیو جابز از کمپانی خودش اخراج شد.

استیو جابز نه تنها به خاطر ابتکارات بدون مرز خود کارآفرین قابل تحسینی است، بلکه به خاطر بازگشت قدرتمندانه اش از شکستی تقریباً غیر قابل برگشت نیز جای احترام دارد. جابز در دهه ۲۰ سالگی زندگی خود زمانی که اپل امپراتوری بزرگی شد موفقیت را تجربه کرد، ولی زمانی که ۳۰ ساله بود، هیئت مدیره اپل تصمیم به اخراج او گرفت.

 داستان 6 کارآفرین بسیار موفقی که بر شکست غلبه کردند

جابز بدون ناامید شدن از این اخراج، شرکت جدیدی به نام نکست (NeXT) را تأسیس کرد که بعدها توسط اپل خریداری شد. زمانی که جابز به اپل برگشت، توانایی خود را با نو کردن تصویر شرکت اثبات کرد و برند اپل را به موفقیت های تازه ای رساند.


۶٫ میلتون هرشی پیش از هرشیز (Hershey’s) سه کمپانی آب نبات راه اندازی کرده بود.

همه شکلات های هرشیز را می شناسند، ولی زمانی که میلتون هرشیز حرفه تولید آب نبات خود را شروع کرد فرد سرشناسی نبود. بعد از اخراج شدن از دوره ای کارآموزی به عنوان نقاش، هرشی سه شرکت جداگانه مربوط به آب نبات راه اندازی کرد، و مجبور شد شکست همه آن ها را تماشا کند.

در آخرین تلاش خود، هرشیز کمپانی Lancaster Caramel Company را افتتاح کرد و کم کم به نتایج شگرفی رسید. او چشم انداز خود در مورد شکلات شیری برای عموم مردم را باور داشت، و سرانجام کمپانی Hershey را افتتاح کرد و تبدیل به یکی از شناخته شده ترین نام ها در صنعت شکلات شد.

 داستان 6 کارآفرین بسیار موفقی که بر شکست غلبه کردند

دفعه بعد که با شکستی هر چقدر هم بزرگ مواجه می شوید از این داستان ها الهام بگیرید. در آن لحظه خاص، برخی شکست ها شاید مثل پایان راه به نظر برسند، ولی یادتان باشد که مردان و زنان موفق بی شماری امروز در جهان هستند که فقط به این خاطر به موفقیت رسیده اند که تصمیم گرفتند شکست های اجتناب ناپذیر را کنار بزنند.

از اشتباهات خود یاد بگیرید، شکست ها را بپذیرید و در موردشان فکر کنید، ولی اشتیاق خود را از دست ندهید و تحت هر شرایطی اهداف خود را دنبال کنید.


منبع: برترینها

راه‌هایی برای از بین بردن افکار منفی و مضر

مجله پنجره خلاقیت – ترجمه شادی حسن پور: «چه فکر کنید که می توانید و چه فکر کنید که نمی توانید، در هر صورت درست فکر می کنید!» (هنری فورد)

فرایند فکر کردن ما فرایندی ضروری برای بقا و مبارزه در دنیای مدرن است. طرز فکر انتقادی به ما توانایی حل سریع و کارآمد مسائل را می دهد. تفکر خلاق به ما اجازه می دهد تا ایده ها و روابطی اصیل، متفاوت و پیچیده خلق کنیم ولی طرز فکر منفی و ناخودآگاه باعث به هم ریختگی ذهنی مان می شود و اشتیاق مان را برای زندگی از بین می برد.

دکتر «راس هریس»، روانشناس استرالیایی و نویسنده کتاب «تله شادی: چطور از کلنجار رفتن با خودمان دست بکشیم و زندگی را شروع کنیم» می گوید: «به این ترتیب، سیر تکامل انسان، مغزهای مان را به شکلی در آورده است که ما از نظر روانشناختی به خودمان رنج بدهیم: به مقایسه، ارزیابی و انتقاد از خودمان بپردازیم، روی آنچه که نداریم متمرکز شویم. به سرعت از داشته های مان ناراضی شویم و سناریوهای وحشتناکی را تجسم کنیم که اغلب شان هیچ وقت اتفاق نمی افتند.

به همین خاطر است که آدم ها شاد بودن را کار سختی تصور می کنند!» خیلی ها در کل زندگی شان قربانی افکار منفی شان می شوند. احساس می کنند هیچ کنترلی روی افکاری که به ذهن شان خطور می کنند، ندارند و حتی از آن بدتر، آن «سر و صدای» مغزی شان را که می گوید آسمان به زمین می رسد، باور هم می کنند.

هر چند سوگیری منفی ذهن، مسئله ای واقعی است، ولی جلوی تلاش شما را برای به وجود آوردن تغییر و خودآگاه شدن نخواهد گرفت.

طبیعی به نظر می رسد که به ذهن تان اجازه دهید نگرانی و ناامیدی را تجربه کند، ولی اگر آن را به چالش نکشید و افکارتان را به عنوان هویت خودتان بپذیرید، باعث تقویت افکار منفی تان خواهید شد. ولی شما این قدرت را دارید که این تمایل دیرینه مغز را بشناسید و با به وجود آوردن عادت «ساختاربندی مجدد» تغییرش دهید.

اولین قدم این است که به الگوهای فکری تان توجه کنید و قبل از آن که از کنترل تان خارج شوند، متوقف شان کنید.

در ادامه به شش استراتژی می پردازیم که می توانید از آنها در طول روز و برای متوقف کردن الگوی فکری تان و شروع کنترل ذهن تان استفاده کنید. به کار گرفتن هر کدام از این استراتژی ها فقط چند دقیقه از وقت تان را خواهد گرفت.

استراتژی شماره یک: مشاهده کننده باشید

کار را با آگاه شدن نسبت به افکارتان شروع کنید. «خودتان را از افکارتان جدا کنید و ببینید چه اتفاقی دارد در مغزتان می افتد.

نکته اش این است که این کار را به صورت بی طرف انجام دهید و هیچ فکر به خصوصی را قضاوت نکنید. فقط نسبت به خودتان، به عنوان شاهدی بی طرف برای افکارتان، آگاهی پیدا کنید.

می شود این تمرین را چند بار در روز یا در خلال نشست مدیتیشن انجام داد. افکارتان را مشاهده کنید، خودتان را به آنها وصل نکنید تا قدرت فکر و خیال و احساسات ناشی از افکارتان، کم شود.

استراتژی شماره دو: عنوانی برای آن فکر بگذارید

روش دیگر برای جداسازی خودتان از افکار این است که اعتراف کنید افکارتان هیچ چیز به غیر از فکر و خیال نیستند و واقعیت ندارند.

مثلا اگر فکر می کنید: «من اصلا نمی توانم این همه کار را انجام دهم»، مکالمه ذهنی تان را به این جمله تغییر دهید: «من فکر می کنم نتوانم این همه کار را انجام دهم.» این کار در جهت این واقعیت است که شما و افکارتان یکی نیستید.

استراتژی شماره سه: فقط بگویید نه

وقتی خودتان را مشغول خیالپردازی های ذهنی در مورد مسائل نگران کننده می بینید، فقط بلند بگویید: «بس است!» (بیان کردن زبانی باعث بالا رفتن قدرت تان برای توقف می شود) و بعد، تجسم کنید که دیواری سنگین و آهنین مسیر افکارتان را مسدود کرده است.

بری، بعضی وقت ها این طور تجسم می کند که افکار منفی را داخل یک گودال عمیق می ریزد یا سوار بر یک بالن شان می کند و می فرستد به دوردست ها.

استراتژی شماره چهار: حقه «کِش» را انجام دهید

یک کش بیندازید دور مچ دست تان. هر بار که آن را دیدید، صبر کنید و به افکارتان توجه کنید. اگر داشتید فکری منفی می کردید، کش را در آورید و در دست دیگرتان بیندازید یا آن را کمی به بیرون بکشید و رهایش کنید. این کار، جریان فکری منفی تان را متوقف می کند.

استراتژی شماره پنج: عوامل محرک تان را بشناسید

تفکر بیش از حد و منفی گرایی اغلب با تحریک یک فرد، موقعیت یا شرایط به وجود می آیند، به نگرانی ها و اضطراب های معمول تان توجه کنید. آیا چیز به خصوصی هست که این نگرانی ها را در ذهن تان به وجود می آورد؟ اگر این طور است، عوامل محرک را یادداشت کنید تا هر وقت اتفاق افتادند، در موردشان آگاهی داشته باشید. این آگاهی می تواند در جلوگیری از پاتک زدن افکار منفی کمک تان کند.

استراتژی شماره شش: حواس تان را پرت کنید

این چرخه را با به وجود آوردن حواس پرتی از بین ببرید. کاری انجام دهید که ذهن تان را مشغول نگه دارد تا فضای خالی برای افکار منفی نداشته باشید. خودتان را در پروژه ای غرق کنید که احتیاج به تمرکز و قدرت مغزی دارد. اگر پشت ترافیک یا در صف مانده اید، جدول ضرب را در ذهن تان مرور کنید یا سعی کنید شعری حفظ کنید.


منبع: برترینها

۹ نکته درباره ایمیل مارکتینگ برای افزایش فروش

این مقاله که در بخش آموزش ایمیل مارکتینگ گویا آی تی منتشر می شود نوشته دِیوید فینکِل (David Finkel) است. آقای فینکل نویسنده کتاب «مقیاس: هفت اصل اثبات شده برای رشد کسب و کار و در دست گرفتن دوباره زندگی» است و یک اندیشمند برجسته در زمینه کسب و کار به شمار می رود. علاوه بر این، وی مدیرعامل شرکت مایو مَستِرمایند نیز هست. این شرکت با یک سابقه ۲۹ ساله در زمینه ارائه خدمات مشاوره برای کسب و کارهای مختلف فعالیت می کند.


در این مطلب به ذکر و شرح ۹ نکته درباره ایمیل مارکتینگ می پردازم که در طول دهه گذشته و پس از ارسال ماهانه میلیون ها ایمیل به مشترکان فهرست بازاریابی مان تاثیر و کارآمدی آنها برایم اثبات شده است.

با توجه به اینکه شرکت مشاوره من هر ماه برای مشترکان فهرست ایمیل مارکتینگ مان میلیون ها ایمیل ارسال می کند، ما دیگر دقیقاً می دانیم که چه چیزهایی موثر است و چه مواردی اتلاف وقت و سرمایه به حساب می آیند.

توجه به این ۹ نکته و استفاده از آنها به شما کمک خواهد کرد تا ایمیل مارکتینگ خود را به شکل موثرتر و هوشمندانه تری انجام بدهید.

  1. پیوسته و مرتب ایمیل ارسال کنید. بسیاری از مردم از این می ترسند که مبادا باعث آزار مخاطب خود شده و به عنوان اسپمر یا هرزنامه نگار شناسایی شوند. باید توجه داشته باشید که اسپم وقتی است که شما به کسی ایمیل ارسال می کنید که هیچ رابطه ای با وی نداشته اید و او هم از شما نخواسته که برایش ایمیل ارسال کنید. بنابراین شما اسپمر نیستید. به جای آنکه هر فصل یا هر ماه یک ایمیل ارسال کنید، تعداد این ارسال ها را به یک بار در هفته یا بیشتر برسانید. البته باید نرخ بازشدن، میزان لغو اشتراک و گزارش اسپم را تحت نظر بگیرید، اما در غالب موارد هرچه بیشتر بهتر. افزایش تناوب و فرکانس ارسال ایمیل یکی از ساده ترین روشها برای کسب نتایج بهتر از ایمیل مارکتینگ است. در عین حال، پر واضح است که نباید بی حساب و کتاب ایمیل بفرستید.
  1. یک قیف پرورش مشتری بالقوه برای خود درست کنید. قیف پرورش مشتری بالقوه شما بهترین توالی از پیام های ایمیل است که می خواهید برای هر یک از مخاطبانی که به تازگی به فهرست شما ملحق شده اند ارسال کنید. طول نسخه ۱ این قیف می تواند به اندازه ۶ ایمیل باشد، اما همینطور که جلو می روید باید آن را جرح و تعدیل و تقویت کرده و توسعه بدهید. از خودتان بپرسید که مشتری بالقوه جدید را باید از چه مراحلی عبور بدهید تا برای خرید محصول یا خدمات شما آمادگی پیدا کند.
  1. فارغ التحصیلان دوره پرورش مشتری بالقوه را به بخش مناسب در فهرست ایمیل مارکتینگ انتقال بدهید. اطمینان پیدا کنید که پس از اتمام ایمیل های دوره پرورش مشتری بالقوه ارسال ایمیل را متوقف نمی کنید، بلکه مشتری را در یک کمپین قاعده مند و مستمر قرار می دهید تا پیام شما را بشنود. بر طبق تقویم ترویجی و محتوایی خود برای اعضای این فهرست ایمیل ارسال کنید. بهترین ایمیل های خود را پیدا کرده و از الگوی آنها استفاده کنید.
  1. اگر بتوانید ۲۵ تا ۵۰ ایمیل مناسب پیدا کنید که بتوانید از آنها به عنوان الگو استفاده کنید، برای ۲ تا ۳ سال آینده خوراک کافی خواهید داشت. این الگوها را می توانید با افزودن چاشنی پیشنهادات و ویرایش های جدید با اهداف گوناگون و در شرایط مختلف دوباره مورد استفاده قرار دهید. این الگوها و نتایج حاصله را پس از مدتی دوباره بررسی خواهید کرد، بهترین الگوها را حفظ می کنید، گزینه های جدیدی که تاثیر آنها در عمل به شما اثبات شده را اضافه می کنید و این فرآیند تکرار می شود. نتیجه اخلاقی این داستان این است که دشوارترین بخش کار، شروع آن است، اما هنگامی که حجم عمده ای از ایمیل های الگو داشته باشید (به اندازه ای که قبل از تکرار بعدی یک ایمیل، مخاطب شما آن را فراموش کرده باشد) فشار بسیار کمتری را متحمل خواهید شد.
  1. یکی از بهترین موقعیت ها برای تست های دوبخشی (A/B) کمپین های ایمیل مارکتینگ هستند. عناوین، پیشنهادات، فراخوان به عمل ها، فرمت ایمیل و هر چیزی که امکان دارد را امتحان کنید.
  1. از نتایج تست های عناوین خود برای تعیین تاثیرگذارترین متون ترویجی و فروش استفاده کنید. به تدریج متوجه خواهید شد که چه عناوینی بیشتر به مذاق مخاطب هدف شما خوش می آیند. پس از آن از این دانسته و آگاهی خود در متن وبسایت، نوشته های بازاریابی، ایمیل های بعدی و سایر موارد مشابه استفاده خواهید کرد.
  1. ریتم خود را پیدا کنید. به عنوان مثال ریتم ما ۳:۱ است. به این معنی که در ازای هر ایمیل که مستقیماً با هدف فروش ارسال می شود، سه ایمیل محتوا محور ارسال می کنیم. به علاوه در هر هفته دو بار ارسال داریم.
  1. لحن خود را پیدا کنید. ایمیل های شما روشی برای ارتباط یک به یک با مخاطبان تان هستند. بله، درست خواندید: یک به یک. لحن یا صدای برند شما چگونه است؟ به عنوان مثال، لحن شرکت ما نسبتاً خودمانی اما حرفه ای و در عین حال متواضعانه است و از یک موضع هم سطح و از جانب یک انسان واقعی با مخاطب مان صحبت می کنیم.
  1. جالب، ارزشمند و ارزش آفرین، متناسب با مخاطب و صادق باشید. این خواسته مشترک ایمیل مارکتینگ شما است. خیلی سخت است؟ به خاطر داشته باشید که الگوهای ایمیلی خود را پس از چند ماه می توانید مجدداً مورد استفاده قرار بدهید، بنابراین فقط ابتدای کار است که کمی دشوارتر است، اما مطمئن باشید که ارزشش را دارد.

نظر شما چیست؟ آیا شما در کمپین های ایمیل مارکتینگ خود از روشهای خاصی استفاده می کنید؟ لطفاً نظرات خود در رابطه با این مطلب از مجموعه مطالب آموزش ایمیل مارکتینگ را در بخش دیدگاه ها با ما و سایر کاربران در میان بگذارید.


منبع: گویا آی‌تی

چگونه به کودکان خود کمک کنیم تا کارآفرین باشند؟

والدین تمایل دارند کودکان‌شان مهارت‌های مختلف را بیاموزند و توانایی‌هایی داشته باشند. به خصوص در عصر حاضر رواج تک فرزندی منجر به تمرکز بیش از پیش والدین بر کودکان شده و بازار انواع کلاس‌های غیردرسی و مهارت‌آموزی کودکان داغ است. اما در این میان پدران و مادران چقدر به فکر تربیت کودکانی کارآفرین هستند؟

اگر شما جزء والدینی هستید که هوشمندانه به فکر تربیت کودکانی کارآفرین و خلاق هستید با ما با مرور نکاتی در این زمینه همراه باشید.

 چگونه به کودکان خود کمک کنیم تا کارآفرین باشند؟
فعالیت‌های شجاعانه‌:

ابتدا کودک‌تان را به انجام فعالیت‌های کارآفرینانه در دسترس ترغیب کنید. مثلا از او سوال کنید آیا به کاشتن سبزی در باغچه‌ی منزل و فروش آنها به دوستان تمایل داره؟
داستان زندگی کارآفرینان موفق را با او در میان بگذارید‌. این کار برای کارآفرینی به او انگیزه می‌دهد.
با هدایت او به فعالیت‌های کارآفرینانه می‌توانید، مهارت‌های ارزشمند کسب و کار را به شیوه‌ای ملموس و لذت‌بخش به او بیاموزید.

مشاور او باشید!

بعد از اینکه کودک‌تان تصمیم به شروع گرفت، ابتدای کار درباره‌ی طرح کسب و کار با او صحبت کنید.

ممکن است طرح کسب و کار کودک‌تان بسیار ساده باشد. اما روش بسیار قدرتمندی برای آموزش مفاهیم اساسی چون سود و زیان و هزینه به کودک می‌باشد.
از کودک‌تان سوال کنید که چه‌طور می‌خواهد محصول یا خدماتش را تبلیغ کند و درباره‌ی امکان‌پذیر بودن و مناسب بودن روش‌های تبلیغی مورد نظرش به او کمک فکری کنید.
در نشست‌های خود و فرزندتان با او درباره درآمد و هزینه‌های طرح مورد نظرش صحبت کنید. در این هنگام در واقع شما در حال آموزش حسابداری به او هستید. چیزی که بسیاری از افراد در شروع کسب و کار با آن مشکل دارند.

مدیریت پول را به او بیاموزید:

مدیریت پول مهارتی است که جوانان و کودکان امروز دانش کمی درباره‌ی آن دارند. علی رغم ضرب‌المثل‌ها و تعارفات مرسوم درباره‌ی پول‌، همه می‌دانیم که “پول” برای یک زندگی ضروری است. بنابراین چه بهتر که از کودکی ارزش پس‌اندازکردن را به کودک‌ آموزش دهیم تا در بزرگسالی این مهارت به او کمک کند،‌ زندگی بهتری داشته‌باشد.
به فرزند خود پیشنهاد دهید که میزانی از پول توجیبی‌اش را به‌صورت ماهانه یا هفتگی پس‌انداز کند.

استفاده از کارت اعتباری بیش از پرداخت‌های نقدی افراد را برای خرید وسوسه می‌کند. در واقع اگر شما پول خریدتان را نقدا پرداخت کنید با احتیاط بیشتری خرج خواهید کرد. بنابراین این نکته را خودتان رعایت کنید و به فرزندان‌تان نیز بیاموزید.

از فرزندتان بخواهید برای پس‌اندازش هدف‌گذاری کند. یعنی در نظر بگیرد که این پس‌انداز را در چه‌کاری صرف خواهد کرد. این کار به او انگیزه می‌دهد تا بیشتر پس‌انداز کند و کمک می‌کند که رویاپردازی کند، علاوه بر این قدرت تصمیم‌گیری آنان را بهبود می‌بخشد.

هدف‌گذاری درباره‌ی پس‌انداز و رویاپردازی کودک به او حس شجاعت می‌دهد و باعث می‌شود احساس کند می‌تواند بخشی از خواسته‌های‌اش را خودش در طول زمان برآورده کند. این درواقع پرورش حس استقلال‌طلبی و اتکا به خود است که از ویژگی‌های بارز کارآفرینان است.

آخرین و مهم‌ترین نکته‌:

اگر می‌خواهید کودک‌تان برای زندگی‌اش رویاهای بزرگ داشته باشد به او احترام بگذارید.
احترام گذاشتن همان رفتاری است که به‌موجب آن احساس بزرگی و محترم بودن در فرد پدید می‌آید و در او باور خوبی نسبت به خودش ایجاد می‌شود و محصولات شیرینی چون عزت و اعتماد‌به‌نفس به بار می‌آورد.

فرزندانِ والدینی که به کودک‌شان احترام می‌گذارند، اعتماد به نفس بیشتری دارند.

یکی از پایه‌ای‌ترین پیش نیازهای موفقیت در هر شغل و حرفه‌ای وجود اعتماد به نفس کافی در شخص می‌باشد. بنابراین شما والدین گرامی با احترام گذاشتن و انتقال حس ارزشمندبودن به فرزندتان می‌توانید پتانسیل بسیار خوبی برای او فراهم کنید که قابل جایگزین با هیچ‌چیز دیگری نیست.

به یاد داشته باشید که سرمنشاء اتفاقات بزرگ زندگی فرزندتان در آینده همین توجه‌های به ظاهر کوچک امروز است.


منبع: برترینها

برند شخصی خود را پاس بدارید

ماهنامه معیشت: آبروی اشخاص ظرف سال های دراز به دست می آید؛ اما در یک لحظه از دست می رود. چهره کاری شما و برند شخصی تان نیز در زمره همین آبرو جای می گیرد. فعالیت های طولانی مدت، ارتباط با افراد، انجام درست یا نادرست کارها، سطح تخصص، برخورد با مشتری و موارد بسیار دیگر در طول سال ها به ایجاد یک عنوان یا برند خاص می انجامد که آن شما هستید. این برند به نوعی هویت حرفه ای شما محسوب می شود و باید با تمام توان از آن محافظت کنید.

پیشنهادهایی که در اینجا مطرح خواهندشد روش هایی است برای حفاظت از برند شخصی و تقویت آن. اگر شما در بازار و میان همکاران برند مشهور و خوش نامی باشد، مانند یک کالا یا خدمت مطلوب، توجه را به خود جلب خواهیدکرد. در حالی که اگر چهره نامناسبی ارائه داده باشید، برای ادامه مسیر حرفه ای به مشکلات جدی برخورد می کیند. پس بهتر است تصویه های زیر را به دقت بخوانید و بهبود برند شخصی را جدی تر بگیرید.

۱- عملکرد مطلوب و یکپارچه داشته باشید

در کار خود با صداقت و صراحت عمل کنید و حقوق دیگران را در نظر بگیرید. سعی کنید در بربر پولی که در یافت می کنید بهترین عملکرد ممکن را ارائه دهید و مسئولیت کامل کار خود را بپذیرید. اگر به مشکلی برخوردید، با آرامش و متانت برای حل آن اقدام کنید. البته این کار به درجه بالایی از خودشناسی نیاز دارد که در طول زمان دست یافتنی است. به یاد داشته باشید که یکپارچگی و هماهنگی شخصیتی عامل بسیار موثری در شکل گیری برند شماست.

برند شخصی خود را پاس بدارید

۲- به دیگران احترام بگذارید

اغلب آسیب هایی که به یک برند وارد می شود به سبب بی احترامی است. مشتری یا همکار شما اگر مورد توجه و احترام شما باشد، ممکن است مشکلات کاری، کیفیت نامطلوب و دیگر موارد را به سادگی بپذیرد. سعی کنید در مواجهه با دیگران احترام مقابل را همواره رعایت کنید. البته گاهی کنترل خشم و تسلط بر خود بسیار دشوار است؛ اما می توانید با تمرین و تلاش این ویژگی را به دست آورید. احترام متقابل در محیط کار در کنار صمیمیت به درجه ای از فاصله نیز احتیاج دارد. بسیاری از ناراتی ها ناشی از صمیمیت نامناسب و نزدیکی بیش از اندازه است. حفظ فاصله دوستانه مناسب با همکاران و مشتریان می تواند به ایجاد فضای احترام آمیز و تقویت برند شخصی شما منتهی شود.

۳- ظاهری آراسته داشته باشید

عقل مردم به چشم آن ها است! این ضرب المثل با آن که به صورت طعنه آمیز به کار می رود، اما در بسیاری از موارد حقیقت دارد. نخستین برخورد همکاران و مشتریان شما صرفا به قضاوت درباره امور ظاهری خود را تاحد امکان آراسته سازید. اگر اضافه وزن دارید در اولین فرصت فرم ایده آل و مطلوب بدنی را به دست آورید. از پوشیدن لباس مناسب در محیط کار پرهیز نکنید و همیشه با بیشترین حد از زیبایی و آراستگی (البته مطابق با معیارهای اجتماعی و کاری) در محیط کاری خود حضور یابید. از این راه تاثیر شما بر دیگران بهبود یافته و برند شخصی تان ارتقا می یابد.

۴- به زمان و پول اهمیت بدهید

همکاران و مشتریان شما به دقت عملکردتان را تحلیل می کنند. آن ها زمانی به شما اعتماد خواهند کرد که رویکرد مناسب به پول و زمان را مشاهده نمایند به طور مثال، اگر همواره بر اساس وقت شناسی رفتار کنید و برای هر لحظه از زمان کاری خود اهمیت قائل شوید، تاثیر قابل توجهی بر ذهن مخاطب خواهیدگذاشت.

سعی کنید براساس زمان بندی به قرارها وفادار باشید و هرگز خارج از زمان مورد نظر درخواست دیگران را انجام ندهید. همین موضوع درباره پول و منابعی که در اختیار دارید نیز صادق خواهدبود. این روش موجب افزایش اعتماد به نفس شما خواهدشد و چهره ای توانا از شما به نمایش خواهدگذاشت.

برند شخصی خود را پاس بدارید

۵- نحوه حضور در شبکه های مجازی را مدیریت کنید

بخش عمده ای از آسیب های شخصیتی در جوامع امروز ناشی از نقش مخرب اینترنت و شبکه های مجازی است. اگر به دنبال برندی شاخص از خود هستید، بهتر است حضور خود را در این فضاها تحت کنترل دائمی درآورید. می توانیداز توصیه های گوناگونی که در این زمینه ارائه شده است، بهره بگیرید. اما نکته اصلی در این مدیریت آن است که منطبق با نیازهای واقعی در این شبکه ها حضور داشته باشید؛ هرگز بیش از آنچه لازم است مشارکت نکنید و اطلاعات شخصی خود را مانند کالایی ارزشمند محافظت کنید.

۶- همیشه خودتان باشید

آخرین و شاید مهم ترین توصیه در ایجاد برند شخصی و درخشان این است که اصیل باشید. به این معنا که همیشه مطابق با احساسات، افکار و خواسته های واقعی خود عمل کنید. ممکن است هر یک از ما در زندگی، الگویی داشته باشیم. اما هر یک از این الگوها تنها از جهتی خاص مهم اند. در حالی که شخصیت «کل» یکپارچه است و باید آن را در کلیت پذیرفته و محترم بشماریم. مطمئن باشید که صداقت شخصیتی و اصالت رفتاری در شما، کلید اصلی برای ایجاد برندی موفق، خوش نام و پول ساز خواهد بود.


منبع: برترینها

چطور با انتقاد کنار بیاییم؟

برترین ها – ترجمه از هدی بانکی: درست کنار آمدن با نقد و انتقاد، مهارت مهمی از زندگی است. همه‌ی ما جاهایی در زندگی‌مان مورد انتقاد قرار می‌گیریم. گاهی برای‌مان سخت است آن را بپذیریم اما همه چیز بستگی به واکنش و نگرش ما دارد.

شما می‌توانید از انتقاد به شیوه‌ای درست استفاده کرده و رشد کنید یا به شیوه‌ای نادرست با آن برخورد کرده و اعتماد بنفس‌تان را پایین آورده و دچار استرس و خشم و روحیه‌ی تهاجمی بشوید.

دو نوع انتقاد وجود دارد؛‌انتقاد سازنده و انتقاد مخرب. اگر یاد بگیرید تفاوت این دو را تشخیص دهید، می‌توانید با هر انتقادی که از شما می‌شود به درستی برخورد کنید.

وقتی توسط فرد دیگری به چالش کشیده می‌شویم، نسبتا طبیعی است که واکنش منفی نشان دهیم. این را در نظر بگیرید که واکنش‌های منفی، شما را چگونه جلوه می‌دهد و از آن مهمتر، چه احساسی به شما می‌دهد.

راهی که شما برای برخورد با انتقاد انتخاب می‌کنید، از جوانب متعددی روی زندگی خودتان تاثیر می‌گذارد، بنابراین بهتر است راههایی را شناسایی کنید که بتوانید از انتقاد به نفع خود بهره برده و از آن برای قوی‌تر شدن و توانمندتر شدن استفاده کنید.

 چطور با انتقاد کنار بیاییم؟

انتقاد سازنده و انتقاد مخرب

تفاوت بین انتقاد سازنده و انتقاد مخرب، در روشی است که نقد و نظر، ارائه می‌شود.

هر چند هر دو نوع انتقاد، ایده‌ها، عادت‌ها، شخصیت و توانایی شما را به چالش می‌کشند، اما وقتی کسی انتقاد مخربی از شما می‌کند می‌تواند به غرورتان لطمه زده و اثرات منفی بر اعتماد بنفس و خودباوری‌تان بگذارد. انتقاد مخرب، معمولا نتیجه‌ی بی‌فکری یک نفر دیگر است، اما به هر حال می‌تواند آشکارا بدخواهانه و از روی کینه ورزی هم باشد. انتقاد مخرب در بعضی موارد منجر به خشم و تهاجم می‌شود.

اما انتقاد سازنده، با هدف اشاره به اشتباهات ارائه می‌شود اما به شما این را هم نشان می‌دهد که چطور شرایط را بهتر کنید. انتقاد سازنده باید به عنوان بازخوردی مفید تلقی شود که می‌تواند به شما کمک کند به جای اینکه اعتماد بنفس‌تان را از دست بدهید، در جهت پیشرفت قدم بردارید.

اگر انتقادی سازنده باشد، معمولا پذیرفتن آن هم راحت‌تر خواهد بود، حتی اگر کمی آزرده‌تان کند. به هر حال این را به خاطر داشته باشید که می‌توانید از انتقاد به نفع خود بهره ببرید.

 چطور با انتقاد کنار بیاییم؟

برخورد با فرد منتقد

برخی از افراد ذاتا منتقد هستند و همیشه هم این را درک نمی‌کنند که به احساسات فرد مقابل آسیب می‌زنند. اگر شما هم کسی را می‌شناسید که از همه چیز انتقاد می‌کند، سعی کنید نظرات او را جدی نگیرید چون این رفتار، بخشی از ویژگی‌های شخصیتی اوست. اگر نظرات منفی او را جدی بگیرید و دلخور شوید می‌تواند موجب خشم و نارضایتی شما نسبت به آن فرد شده و به روابط‌ تان آسیب بزند.

یادتان باشد افرادی که از همه چیز انتقاد می‌کنند یا سخنان کوبنده‌ای ارائه می‌دهند، کسانی هستند که به کمک نیاز دارند، ایراد از شما نیست!

اینکه از نظر فیزیکی چه واکنشی به انتقاد نشان دهید، بستگی به ذات انتقاد دارد و اینکه شما چه موقعیتی دارید و انتقاد از چه منبعی ارائه شده است. نکته‌ی مهمی که باید به یاد داشته باشید این است که شرایط هر چه که باشد، با خشم و عصبانیت واکنش نشان ندهید چون قشقرق به پا شده و احساسات بدی ایجاد می‌شود که مطمئنا باب میل‌تان نیست.

سعی کنید خونسرد باشید و با فرد منتقد با فهم و احترام رفتار کنید. این کار به شما کمک می‌کند تشنج زدایی کرده و شرایط را بهتر کنترل کنید. نشان دهید شما قوی‌تر هستید و در دام مقابله به مثل نیفتید. اگر شما هم او را به چالش بکشید، ممکن است بحث و جدلی شروع شود که احتمالا غیرضروری و تنش برانگیز است.

اگر احساس می‌کنید ممکن است کنترل‌تان را از دست بدهید یا چیزی بگویید یا کاری انجام دهید که آسیب زننده باشد، از محل دور شوید. اگر در یک ملاقات کاری هستید، مودبانه پوزش بخواهید و اتاق را ترک کنید تا فرصتی برای آرام کردن و به دست آوردن کنترل خودتان داشته باشید.  حتی اگر نظرات منفی کسی به شدت آزرده‌تان کند، اینکه اجازه دهید انتقاد او مخرب باشد و نه سازنده، بسیار آزاردهنده‌تر خواهد بود و اعتماد بنفس‌تا را نابود خواهد کرد.

چطور با انتقاد کنار بیاییم؟ 

چطور از انتقاد، تاثیر مثبت بگیریم؟

همه‌‌ی ما معمولا اشتباه می‌کنیم و این ذات بشر است. ما در زندگی فرصت‌های زیادی برای یاد گرفتن و رشد کردن داریم. بنابراین فرقی نمی‌کند چه نوع انتقادی از شما شده است؛ آن را آنالیز کنید تا چیزی به نفع خودتان در آن پیدا کنید. وقتی کسی به شخصیت شما حمله ور می‌شود، پذیرفتن آن سخت است اما به این معنی نیست که باید آن را نادیده بگیرید.

این را هم به یاد داشته باشید که به طور کلی، معمولا مقداری حقیقت در انتقاد وجود دارد، حتی اگر از سر بدخواهی با تلخی همراه باشد. قدمی به عب بردارید و سعی کنید همه چیز را از دید فرد مقابل‌تان ببینید. می‌توانید از یک دوست هم، نظر بخواهید. به هر حال از انتقادی که از شما شده، هوشمندانه و به عنوان تجربه‌ای آموزنده استفاده کنید. ببینید آیا ممکن است از طریق این انتقاد تا حدودی بفهمید دیگران شما را چگونه می‌بینند. همه‌ی ما با اشتباه کردن، درس‌هایی می‌آموزیم و اگر یاد بگیریم از انتقاد چطور استفاده‌ی مثبت بکنیم، راهی است برای رشد فردی و بهبود روابط مان با دیگران.


منبع: برترینها

آموزش فروش: ۵ گام برای تقویت فرآیند فروش

فروش ارزش محور مستلزم درک مراحل کلی خرید است:

  1. بیان نیازها و الزامات
  2. ارزیابی گزینه ها
  3. عمل

وظیفه یک عامل فروش در این فرآیند این است که مشتری را به گونه ای در طول این فرآیند هدایت کند که به سمت و سوی راهکار شما سوق داده شود و از رقبا فاصله بگیرد.

طبیعتاً فرآیند فروش شما باید خریدار را از مشکلات و اهدافش به پیشنهاد و راهکار شما برساند.

چه یک فروشنده حرفه ای هستید و دستی بر آتش دارید و چه به تازگی کار خود را آغاز کرده اید، در هر صورت باید از اصول فروشندگی آگاه باشید. اطمینان پیدا کنید که هنگامی که با مشتری بالقوه بعدی خود روبرو می شوید، این پنج مرحله برای گفتگوی ارزش محور به منظور فروش را به مرحله اجرا در می آورید.

  1. نقاط درد (pain points یا مشکلات) و اهداف

اولین قدم این است که کاری کنید که مشتری بالقوه نقاط درد یا وجود مشکل را بپذیرد و بتواند نتیجه ای که به دنبال دستیابی به آن است را توصیف کنید. هنگامی که درک مناسبی از مشکل و وضعیت ایده آل مشتری در آینده به دست آوردید می توانید کار خود را به نحو احسن ادامه بدهید.

  1. تعریف الزامات و نیازها

پس از پرده برداشتن از مشکل، فروشنده و مشتری باید با کمک یکدیگر یک فهرست دقیق و محدود از الزاماتی را تهیه کنند که راهکار مورد نظر برای حل مشکل و دستیابی به اهداف نهایی باید آنها را پوشش بدهد.

این الزامات را مجدداً در طول فرآیند فروش و مخصوصاً هنگامی که بیش از یک تصمیم گیرنده وجود دارد به تایید خریدار برسانید.

  1. تطبیق راهکار

پس از تعریف قابلیت های لازم برای راهکار، باید ویژگی ها و کارکردهای راهکار خود را یک به یک با الزاماتی که بیش از همه برای خریدار اهمیت دارند تطبیق داده و این تطابق و هماهنگی را به مشتری نشان بدهید.

لازم است که توانمندی های لازم با اهدافی که دلیل خرید به حساب می آیند هماهنگ باشند.

  1. نشان دادن تمایز

چهارمین مرحله این است که فروشنده تفاوت و تمایز راهکار شرکت متبوع خود نسبت به پیشنهاداتی که سایر رقبا ارائه می دهند را به وضوح بیان کند. در اینجا فروشنده باید به نیازها و الزاماتی که بیش از همه برای خریدار اهمیت دارند برگردد و برتری راهکار خود را در برآوردن تمامی آنها اثبات کند. نشان دادن تمایز تنها در صورتی موثر واقع می شود که بتوانید این برتری را به خریدار اثبات کنید.

  1. اثبات کنید

با استفاده از نظرات مشتریان قبلی، تایید اجتماعی و سایر ابزارها و روشهایی که به مشتری آتی شواهد ملموسی را ارائه می کنند که حاکی از آن است که راهکار شما همان کاری را انجام می دهد و همان تاثیری را دارد که شما می گویید، ارزشی که وعده آن را می دهید را اثبات کنید.

ارائه این دست از شواهد از جانب منابع بیرونی می تواند به مشتری برای درک عواید مثبت قابل انتظار از راهکار شما کمک کند. این اثبات باید به نحوی انجام شود که به وضوح به خریدار نشان بدهد که راهکار شما چگونه مشکلات را هدف قرار می دهد و چگونه وی را به هدف مورد نظر خواهد رساند.

اگر شما یا همه فروشندگان شرکت شما از روش های ارزش محور استفاده کنید، علاوه بر ایجاد انسجام و یک رابطه مبتنی بر اعتماد، به نتایج قابل سنجشی دست خواهید یافت که درآمد شما را افزایش خواهند داد.

آیا شما هم از روش های ارزش محور استفاده می کنید؟ لطفاً ایده ها و نظرات خود درباره مطالب بخش آموزش فروش را در بخش دیدگاه ها با ما و سایر کاربران گویا آی تی در میان بگذارید.


منبع: گویا آی‌تی

پشت تکنولوژی پنهان نشوید؛ تلفن را بردارید

ماهنامه بازاریاب بازارساز – نیما محمودی: گسترش تکنولوژی و افزایش راه های ارتباطی با مشتری باعث شده که فروشندگان بیش از گذشته راه هایی برای تماس نگرفتن با مشتری داشته باشند. ترس تماس با مشتری از دیرباز با فروشندگان بوده است. حالا که فکس، ایمیل و از آنها مهم تر شبکه های اجتماعی رونق گرفته اند، فروشندگان با اتکا به آنها کمتر به سراغ تماس با مشتری می روند. هرچند اصلا نمی توان قدرت شبکه های اجتماعی را نادیده گرفت اما باید توجه داشته باشیم که هیچ چیز جای تماس با مشتری را نمی گیرد و تا زمانی که با مشتری تماس نگیریم، فروش اتفاق نمی افتد.

بنابراین اتکای کامل به شبکه های اجتماعی و به فراموشی سپردن تماس تلفنی تنها پاک کردن صورت مسئله است. راه حل این است که به دنبال ارتقاء مهارت های تماس تلفنی خود باشیم تا با اعتماد به نفس بیشتر گوشی تلفن را برداریم و مکالمه ای هدفمند با مشتری داشته باشیم.

زمانی که با فردی از طریق تلفن صحبت می کنیم به خوبی می توانیم اعتماد به نفس یا عدم برخورداری از آن را در صدای فرد تشخیص دهیم. اعتماد به نفس یک ویژگی ناملموس است که می توان آن را شنید و احساس کرد. موفقیت در مکالمات تلفنی به شدت ادراکات ظریف ما بستگی دارد. ما در محیطی صحبت می کنیم که از دیدن خبری نیست و این در حالی است که ذهن نمی خواهد هیچ تصویری را به صورت خالی و مبهم درک کند. بنابراین وقتی صدایی را می شنویم، ذهن ما به سرعت آن را با صداهای دیگری که شنیده ایم و در مخزن حافظه ما موجود است، مقایسه می کند.

 پشت تکنولوژی پنهان نشوید؛ تلفن را بردارید
اعتماد به نفس در مکالمات تلفنی با مشتری به عوامل زیادی بستگی دارد که از میان آنها می توان به اطلاعات عمومی، دانش محصول، سطح راحتی، مهارت های ارتباطی، شکست ها و موفقیت های قبلی، تکنیک های فروش تلفنی و… اشاره کرد. برای اینکه از برداشتن گوشی تلفن ترسی نداشته باشید، پیشنهادات این متن را در کار خود به کار ببندید؛

۱٫ دانش محصول

شاید داشتن دانش و اطلاعات درباره محصولی که قصد فروش آن را داریم، ابتدایی ترین چیز به نظر برسد اما تعداد زیادی از فروشندگان همین پیش شرط خیلی ابتدایی را رعایت نمی کنند. متاسفانه اطلاعات فروشنده فقط به چند جمله محدود می شود و زمانی که مشتری حرفه ای چند سوال از او می پرسد، به راحتی به این نتیجه می رسد که این فروشنده اصلا مسلط نیست. چرا باید به شرکتی اعتماد و از آن خرید کرد که نتوانسته ابتدایی ترین آموزش را به فروشنده اش بدهد؟

۲٫ هدف از تماس

حتی در مکالمات روزمره نیز بدون هدف با کسی تماس نمی گیریم: یا می خواهیم حال فرد را بپرسیم، یا چیزی به او بدهیم، یا اطلاعاتی بگیریم یا… . بالاخره هر تماس هدفی را دنبال می کند. حالا که بحث فروش و رد و بدل شدن پول در میان است، چطور ممکن است بتوانیم مشتری را متقاعد کنیم در حالی که قادر نیستیم هدف خود را ساده و روشن بیان کنیم؟!

در برخی موارد فروشنده خجالت می کشد هدف خود را از تماس عنوان کند و به هزار راه متوسل می شود تا از گفتن کلمه «فروش» خودداری کند. اینگونه نمی توان فروخت. پس از ارائه تمام توضیحات و پاسخ به سوالات، بالاخره چرخه به جایی می رسد که باید درخواست فروش را مستقیم و شفاف مطرح کرد.

۳٫ نحوه سوال پرسیدن

سوالات خود را به گونه ای مطرح کنید که از روانی لازم برخوردار باشند و مشتری را خسته نکنند. یادتان باشد که سوالاتی که با «چرا» شروع می شوند بخش مهمی از این فرایند هستند. برای آنکه اعتماد به نفس بیشتری در سوال پرسیدن داشته باشید، حتما قبل از تماس با مشتری، صدای خود را ضبط کنید و به آن گوش دهید. البته به خاطر داشته باشید که طبق تحقیقات انجام شده، اغلب افراد حس خوبی نسبت به شنیدن صدای خود ندارند. بنابراین هنگامی که به صدای خود گوش می دهید، ناامید نشوید.

۴٫ سکوت  حرفه ای

در مکالمات تلفنی که به قصد فروش انجام می شوند، سکوت نیز به اندازه صحبت کردن دارای اهمیت است. وقتی سوالی را می پرسید، فقط سکوت کنید تا مشتری صحبت کند. زمانی که مشتری در حال صحبت کردن است، حتما از صحبت های او یادداشت برداری کنید تا بتوانید به تمام دغدغه های او پاسخ دهید.

۵٫ استفاده از هدفون

پیشنهاد کارشناسان این است که هنگام برقراری تماس تلفنی با مشتری حتما از هدفون استفاده کنیم. استفاده از هدفون باعث می شود که دست های فروشنده آزاد باشد تا بتواند به راحتی یادداشت برداری موردنظر خود را انجام دهد. شنیدن صدای محیط اطراف می تواند باعث اختلال در توجه و تمرکز فروشنده شود.

به خاطر داشته باشید که اگر مشتری برای یک لحظه حس کند که به حرف های او گوش نمی دهیم، فروش از دست رفته است. به همین دلیل است که به فروشندگان توصیه می شود که از خوردن، آشامیدن، سیگار کشیدن، مطالعه کردن و هر کاری که تمرکز آنها را هنگام صحبت با مشتری از بین می برد، اکیدا خودداری کنند.


منبع: برترینها

درس‌های طلایی از چین؛ این اژدهای زرد

روزنامه هفت صبح – علی هادی زاده:

چگونه می توان از رفتار اقتصادی ثروتمندان چینی کپی برداری کرد؟

چین به معنای واقعی کلمه از فرش به عرش رسیده است. لازم نیست راه دوری بروید، اگر وضعیت اقتصادی این کشور را در هفت سال گذشته مرور کنید، متوجه می شوید با چه گردشی در سیستم سرمایه داری این کشور رو به رو هستیم. نکته جالب در این میان رشد تصاعدی تعداد افراد ثروتمند در این کشور است. افرادی که سرمایه شان نیز حدود دو برابر تولید ناخالص ملی چین است و توانسته اند رکورد بیشترین سرعت رشد در بین کشورهای مدرن امروزی را بزنند.

ثروت این افراد که با نام ثروت خصوصی و یا همان ثروت بدون وابستگی به دولت نام گذاری شده است، اکنون به حدود ۲۴ تریلیون دلار رسیده است. یعنی شش برابر سرمایه خصوصی در سال ۲۰۰۶٫ این ثروت باعث شده رفتار ثروتمندان در چین تغییر کند و طرز تفکر اقتصادی خاصی به آنها ببخشد. با توجه به اینکه در ایران نیز به تازگی سرمایه داران خصوصی در حال افزایش هستند، بهتر است نگاهی به این گردش سرمایه در چین بیندازیم تا ببینیم چه مسیری را طی کرده اند.

به صورت کلی، حدود هفت تریلیون دلار از ثروت خصوصی چینی ها قابل سرمایه گذاری است. اگر نگاهی به روند رشد این نوع سرمایه بیندازیم، متوجه می شویم چینی ها به مرور زمان یاد گرفته اند با چه کسی، چه موقع و در کجا وارد معامله تجاری شوند و سرمایه گذاری کنند. افراد سالمند پولدار در چین جزو اولین نسلی نبودند که از سیاست های تجاری چین سود زیادی کسب کردند. این نسل براساس آمار بیشتر علاقه دارند سرمایه هایشان را براساس تفکر و خواسته خود مدیریت کنند. ولی نسل جدید سرمایه داران که بیشتر شامل فرزندان کارخانه دارها و سرمایه دارهای پا به سن گذاشته می شوند، بیشتر به سراغ مشاورهای سرمایه گذاری می روند.

افزایش چشمگیر ثروت خصوصی و طرز تفکر جدید باعث شده فرصت های فوق العاده ای برای شرکت های مشاوره ای و البته بانک ها به وجود بیاید. شاید فکر کنید این موسسات خصوصی فقط به نسل جدید یاد می دهند چگونه سرمایه گذاری کنند تا پول بیشتری کسب کنند. ولی در واقعیت اینگونه نیست. بیشتر خواسته نسل جدید از اینگونه موسسات این است که در کنار بیشتر کردن سود به فکر راهی باشند که ثروت برای نسل های بعدی پایدار باقی بماند و ریسک از دست دادن سرمایه به پایین ترین میزان خود برسد.

 درس های طلایی از اژدهای زرد

چگونه پولدار شدند؟

ثروت خصوصی در چین رشد عجیب و غریبی داشته است. مجموع ثروت خصوصی در چین طی سال های اخیر رشد سالانه ۲۰ درصدی را شاهد بوده است. علاوه بر این تعداد افرادی که به قشر مرفه چین ملحق شده اند نیز سالانه رشدی ۲۴ درصدی داشته است. اما با همه این حرف ها، این ثروت خصوصی باورنکردنی از کجا آمده است؟

فاز اول- سال های ۲۰۰۶ تا ۲۰۰۸
در این سال ها سرمایه گذاری در بخش خصوصی افزایش پیدا کرد و باعث بهبود اقتصاد کشور شد. در ابتدا سرمایه گذارانی که در شهرهای اصلی و مناطق ساحلی فعالیت می کردند، پولدار شدند. ثروتی که به خاطر سرمایه گذاری هدفمند روی کسب و کار خودشان به دست آمده بود. به علاوه آنها کم کم سود به دست آمده از کسب و کار خود را از اقتصاد بر مبنای تولید کالا بیرون کشیدند و به سمت سرمایه گذاری روی تبادلات تجاری و اموال بردند تا سرمایه خود را برگردانند.

فاز دوم- سال های ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۲

به خاطر بحران مالی جهانی، دولت مرکزی چین اقدامات متعددی برای بهبود رشد اقتصاد ملی و ایجاد ثروت در مناطق توسعه نیافته انجام داد. این اقدامات منجر به بهبود وضعیت شهرک های صنعتی در اطراف شهر پکن و مرکز چین شد.

فاز سوم- سال های ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۴

ابتکارات دولت موجب ایجاد ثروت بیشتر، به ویژه در جنوب غربی و مرکزی چین شد. همچنین پکن پروژه «یک جاده یک کمربند» را شروع کرد. پروژه ای که در آن تجارت بین چین و اوراسیا از طریق جاده ابریشم را تشویق می کرد.

فاز چهارم- ۲۰۱۴ تا الان

در این زمان، دور جدید رشد اقتصادی در شهرهای بزرگ و مناطق ساحلی جنوب شرقی اتفاق افتاد. چرا که شرکت های پیشرفته و تکنولوژی محور به اوج سود اقتصادی خود رسیدند و به علاوه صنایع سنتی نیز احیا شدند و ارتقا پیدا کردند. این انقلاب دیجیتالی گروه جدیدی از افراد ثروتمند، از جمله مدیران میان رده و متخصصین را به جامعه معرفی کرد. اکنون نیز همانطور که چین براساس سیاست «یک جاده یک کمربند» فعالیت می کند، ثروت برای شرکت های مختلف در حال افزایش است و به خصوص به مناطقی که در مسیر این جاده قرار دارند، سود خوبی می رسد.

تغییر چهره پولداران چینی

اول تعریفی از فرد ثروتمند در چین ارائه می دهیم تا بدانید در مورد چه کسانی حرف می زنیم. در این دسته بندی کسانی جزو افراد سرمایه دار قرار گرفته اند که حداقل به پول ما شش میلیارد تومان سرمایه دارند. البته وقتی در آمارها ریز می شویم، نسل جدید سرمایه داران چین به این اعداد قناعت نکرده و در بازه ای حدود شش تا ۳۰ میلیارد تومان ثروت دارند. این ثروت بی اندازه باعث تغییر چهره سنتی پولداران چینی شده است. قبل از این ثروت، بیشتر افراد ثروتمند در چین از جمله نسل اول سرمایه گذاران محسوب می شدند که سنشان بالا بود، معمولا رییس بودند و کسب و کاری قدیمی داشتند. ولی اکنون داستان کاملا فرق کرده است. این جمعیت از ۷۰ درصد در سال ۲۰۰۶ به حدود ۴۰ درصد در سال ۲۰۱۷ رسیده است. ولی سهم این پیشکسوتان به چه کسی رسیده است؟

حدود ۱۰ درصد از سهم این افراد به سرمایه گذاران نسل دوم رسیده است. کسانی که معمولا فرزندان و افراد فامیل نسل اول هستند. ولی در این میان نسل جدیدی نیز به طبقه پولدار چین معرفی شده است؛ نسلی که قبلا کمتر دیده می شد. چینی ها در سال های بعد از ۲۰۱۰، سرمایه گذاری زیادی روی کسب و کارهایی بر پایه فناوری کردند. اتفاقی که باعث شد متخصصانی که به نوعی در ایجاد آن ثروت نقش مهمی داشتند، سود زیادی ببرند.

 درس های طلایی از اژدهای زرد

این افراد در سال ۲۰۰۶ تنها ۱۲ درصد افراد پولدار را تشکیل می دادند. ولی اکنون سهم ۲۹ درصدی دارند. نکته جالب اینجاست که بیشتر این افراد در همان منطقه زندگی خود فعالیت می کنند، جوانند و مشخصه بارزشان تحصیلات خاص شان است. کسانی که معمولا شغل هایی نظیر مهندس، حسابدار، مدیر میانی و غیره دارند.

به علاوه دیگر ثروتمندان در چندش هر خاص ساکن نیستند و در همه ۲۵ استان چین پخش شده اند. به صورتی که حدود ۲۲ استان این ک شور دارای بیش از ۲۰ هزار فرد ثروتمند است و پنج استان بیش از ۱۰۰ هزار فرد ثروتمند دارند. شاید با خود فکر کنید این اعداد در مقابل جمعیت چین چیزی نیست، ولی اگر بدانید تا بیش از یک دهه پیش ۹۰ درصد مردم چین در فقر مطلق به سر می بردند و حقوقشان بعضا به ساعتی یک دلار می رسید، متوجه می شوید که این اعداد چقدر تعجب آورند.

نگاهشان به ثروت چگونه شده است؟

این ثروت بادآورده ممکن است بسیاری از چینی ها را به سمت خوشگذرانی و بهبود موقعیت اجتماعی سوق دهد. ولی به نظر می رسد آنها نگاه دیگری به این ثروت دارند. در سال ۲۰۰۹ حدود ۳۰ درصد از افراد ثروتمند در پرسشنامه ای به افزایش ثروت به عنوان برنامه آینده شان رای دادند و تقریبا هیچ کس به حفظ ثروت تمایلی نشان نداده است.

این آمار در سال ۲۰۱۶ به حدود ۱۴ درصد برای تولید ثروت و ۲۸ درصد برای حفظ ثروت رسیده است. نتایج امسال این نظرسنجی نشان از یک اتفاق جالب داشت. اول اینکه هر دو سهم ایجاد ثروت و حفظ ثروت نزدیک به دو درصد کمتر شده اند ولی سهم کسانی که گفته اند، می خواهند ثروت را برای خانواده خود حفظ کنند و آن را به نسل بعدی بدهند، حدود دو درصد افزایش پیدا کرده و به ۱۸ درصد رسیده است. در مجموع می توان گفت حدود ۴۴ درصد هدفشان حفظ ثروت است.

نزدیک به ۸۰ درصد کسب و کارها همچنان توسط ثروتمندان نسل اول هدایت می شود و تنها ۲۰ درصد زیر نظر افراد نسل بعدی است. با این حال استراتژی اداره کسب و کار به صورت فامیلی در چین هنوز پابرجاست. حدود ۵۵ درصد از صاحبان کسب و کار در چین گفته اند، می خواهند طی سه سال آینده برنامه ای را برای انتقال کسب و کار به فرزندان نسل بعد خود اجرا کنند. البته در این میان ۶۰ درصد هم با اینکه کسب و کار توسط فردی خارج از خانواده مدیریت شود مشکلی نداشته اند ولی تاکید آنها بر این بوده است که اگر مدیریت عوض شد، قدرت کنترل آن خانواده در کسب و کار نیز از بین نرود. حتی ۴۰ درصد از این افراد ثروتمند گفته اند، ترجیحشان این است که کسب و کارشان را در یک اداره شامل تمام اعضای خانواده مدیریت کنند. همانطور که می شود حدس زد، مهمترین دلیل آنها مسئله اعتماد به افراد است.

 درس های طلایی از اژدهای زرد

چینی ها کجا سرمایه گذاری می کنند؟

در سال ۲۰۰۹ حدود ۲۰ درصد سرمایه گذاران چینی روی کارهای پرریسک سرمایه گذاری می کردند ولی اکنون این میزان به شش درصد رسیده و حدود ۳۰ درصد ترجیح می دهند، به سمت کسب و کارهایی با ریسک بسیار پایین بروند. در حالی که بیشتر چینی های ثروتمند هنوز هم بخش عمده ای از سودشان را از طریق شرکت های خود، به صورت درآمد، سود سهام و افزایش ارزش بازار دریافت می کنند، ولی تمایل دارند در زمینه سهام، اوراق قرضه، املاک و سایر دارایی ها سرمایه گذاری کنند. جدا از این افراد تمایل بیشتری به جست و وی فرصت های سرمایه گذاری در خارج از کشور دارند و معتقدند باید در چند سال آینده به سمت سرمایه گذاری های جایگزینی مثل سرمایه گذاری مشارکتی و سرمایه گذاری روی طلاب روند.

جدا از این سرمایه گذاری در کشورهای خارجی نیز رشد خوبی داشته و از ۱۹ درصد در سال ۲۰۱۱ به ۵۶ درصد در سال ۲۰۱۷ رسیده است. کشورهای مورد علاقه چینی ها برای سرمایه گذاری نیز به ترتیب هنگ کنگ، آمریکا، استرالیا، کانادا و سنگاپور هستند.


منبع: برترینها

۶ نکته برای ترغیب مشترکان فهرست ایمیل مارکتینگ به بازکردن ایمیل های بازاریابی

با توجه به اینباکس های شلوغ و مملو از ایمیل، چگونه می توانید خودتان را از رقبا متمایز کنید؟ در این مطلب از مجموعه مطالب آموزش ایمیل مارکتینگ به ذکر چند نکته مهم و موثر برای افزایش نرخ بازشدن ایمیل یا open rate ایمیل های بازاریابی می پردازیم.

علیرغم اینکه برای پیگیری و نظارت بر نتایج کمپین های ایمیل مارکتینگ چندین روش وجود دارد، اما یکی از اصلی ترین راه ها برای ارزیابی اثربخشی این دسته از کمپین ها، نظارت بر نرخ بازشدن ایمیل یا open rate است. طبیعتاً اگر کسی ایمیل شما را باز نکند، گام های بعدی مورد نظرتان را هم برنخواهد داشت.

البته با در نظر گرفتن افزایش قابل توجهی که در ارسال ایمیل های بازاریابی شاهد هستیم، بازنشدن بخش اعظم این ایمیل ها نباید تعجب آور باشد. در چنین شرایطی، بازاریاب ها باید تلاش کنند تا خودشان را از رقبا متمایز کنند.

خوشبختانه روشهای بسیار موثری برای افزایش تاثیر برنامه های ایمیل مارکتینگ وجود دارد که در هر بخشی از کمپین ایمیل مارکتینگ خود که باشید می توانید از آنها استفاده کنید:

استفاده از فرآیند ثبت نام دو مرحله ای

در طول فرآیند ثبت نام برای اشتراک در فهرست ایمیل مارکتینگ از ثبت نام دومرحله ای استفاده کنید که به منظور تایید اشتراک به یک عمل دوم از جانب کاربر نیز احتیاج دارد. از آنجایی که کاربران برای تایید اشتراک خود باید به شکل داوطلبانه یک کار اضافی را هم انجام بدهند، از نظر بسیاری از صاحب نظران این بهترین راه برای اطمینان از رضایت آنها و همچنین تاکید بر آن است و از این طریق، فقط کاربرانی جذب می شوند که واقعاً به قرار گرفتن در فهرست شما علاقمند هستند. در این شرایط، فهرست باکیفیتی را ایجاد می کنید و احتمال بازشدن ایمیل های بازاریابی شما به صورت ریشه ای افزایش پیدا می کند.

به ستوه آوردن مخاطبان همیشه به کاهش نرخ بازشدن ایمیل منجر می شود، بنابراین بهتر است که فرمی را به کاربران ارائه نکنید که گزینه های ثبت نام آن از قبل انتخاب شده باشد و کاربر احساس کند که این انتخاب به او تحمیل شده است. علاوه بر این، به هیچ عنوان اجازه ندهید که یک شرکت ثالث از طرف شما به مشترکان تان ایمیل ارسال کند.

از همان ابتدا تاثیرگذار باشید و خودتان را نشان بدهید

اطمینان پیدا کنید که به محض اینکه یک کاربر فرآیند دومرحله ای ثبت نام را تکمیل کرد یا با فاصله کمی از آن یک ایمیل خوشامدگویی را دریافت می کند که سبک و سیاق رابطه ای که قرار است ایجاد شود را مشخص خواهد کرد.

متاسفانه غالباً کاربران در تصمیم گیری های خود به شکل متلوّن و دمدمی مزاجی عمل می کنند یا اینکه حافظه کوتاهی دارند. بنابراین، هر چه بیشتر در ارسال اولین ایمیل خود تاخیر کنید، احتمال اینکه مشتری بالقوه برندتان را فراموش کند یا علاقه خود را از دست بدهد بیشتر خواهد شد.

امکان انتخاب تناوب و تعداد ایمیل های دریافتی را برای مشترکان ایمیل مارکتینگ خود فراهم کنید

حتماً برای مشترکان خود یک صفحه تنظیمات اشتراک در نظر بگیرید تا از طریق آن بتوانند میزان تناوب و تکرّر ایمیل هایی که دریافت می کنند را مشخص کنند. از این طریق، خطر حذف شدن ایمیل ها، علامتگذاری شدن آنها به عنوان اسپم و مواردی از این دست به حداقل می رسد و روی تعامل و نرخ بازشدن نیز تاثیر مثبتی خواهد گذاشت.

برای تهیه عناوین با کیفیت بیشتر وقت بگذارید

با توجه به محدودیت تعداد نویسه (کاراکتر) های بخش عنوان، نوشتن عناوین با کیفیت بدون توجه به کمّیت دشوار است. ایجاد یک تعادل خلاقانه و متقاعدکننده در این پارامترها به زمان و تأمل نیاز دارد.

با توجه به این امر، لازم است که وقت بگذارید و متن و عناوینی را به رشته تحریر در بیاورید که مشتری را به خواندن ایمیل و پیگیری ایمیل های بعدی علاقمند می کند. در عین حال باید توجه داشته باشید که اگر ایمیل شما بیش از حد مرموز یا مبهم باشد نادیده گرفته خواهد شد.

استفاده از عناوین واضح و دقیق باعث افزایش میزان تعامل و بازشدن ایمیل ها می شود. معمولاً عناوین سه کلمه ای به مذاق کاربران خوش می آیند، اما محض اطمینان، برای اینکه مطمئن شوید که مشترکان خاص شما از چه نوع از عناوینی استقبال می کنند از تست های دوبخشی (A/B Test) استفاده کنید.

ایمیل های خود را با بخش بندی شخصی سازی کنید

ارسال ایمیل های شخصی سازی شده به گروه های مختلف فهرست ایمیل مارکتینگ به جای ارسال یک ایمیل کلی به کل مشترکان فهرست می تواند میزان تعامل و نرخ بازشدن ایمیل را به میزان چشمگیری افزایش دهد.

البته شاید این یک کار طاقت فرسا به نظر برسد، اما امروزه سرویس دهندگان ایمیل مارکتینگ ابزارهایی را ارائه می کنند که امکان تقسیم بندی اعضای فهرست به گروه های مختلف بر اساس میزان تعامل، عادتهای کاربری، ویژگیهای جمعیتی و موارد متعدد دیگری را به سادگی فراهم می سازند.

روی مشترکان خود نظارت داشته باشید و آنهایی که تعاملی از خود نشان نمی دهند را حذف کنید

در حالیکه شاید به نظر برسد که داشتن یک فهرست پر و پیمان از مشترکان ایمیل مارکتینگ سودمند است، اما در عمل چیزی که بیشتر سودمند است داشتن فهرستی است که کاربران آن با ایمیل های شما فعالانه تعامل انجام می دهند. مشترکانی که ایمیل های شما را باز نمی کنند، با تخریب sender reputation یا شهرت فرستنده تان به برنامه شما لطمه می زنند. همه اینها به این معنی است که فهرست کوچکتری از مخاطبان فعال از فهرست شلوغی که حاوی کاربران بی توجه و غیرفعال باشد عملکرد بهتری خواهد داشت.

از روشهای موثر بالا به عنوان یک نقطه شروع استفاده کنید و به نظارت، ارزیابی و استفاده از تست های دوبخشی ادامه بدهید تا خیلی زود تمایزی که لازمه موفقیت در کمپین های ایمیل مارکتینگ است را ایجاد کرده و نرخ بازشدن ایمیل های خود را افزایش بدهید.


منبع: گویا آی‌تی

دولت برای بهبود وضعیت کارآفرینی چه کار کند؟

مجله پنجره خلاقیت – مهندس محمدمهدی راسخ، مدیر و کارآفرین: همان طور که انتظار دارید، رتبه ایران در شاخص سهولت کسب و کار، براساس ارزیابی بانک جهانی در سال ۲۰۱۷، رتبه ۱۲۰ است که رتبه مناسبی نیست و به طور کلی در شان کشور بزرگی مثل ایران با داشتن مجموعه زیادی از منابع- از طرفی منابع زیرزمینی مثل نفت و گاز و از طرف دیگر نیروی انسانی شایسته و تحصیل کرده-، داشتن بالاترین تعداد کشورهای همسایه که این کم نظیر است (بیش از ۱۵ کشور همسایه) و مجموعه پتانسیل هایی که کشور دارد، نیست؛ طبیعتا باید امکانات مناسب تر و بهتری برای کارآفرینان فراهم شود تا آنها بتوانند به سرعت فعالیت های اقتصادی شان را شروع کنند.

شاخص هایی که بانک جهانی تعریف کرده، ۱۰ مورد است؛ شروع کسب و کار از اولین شاخص ها و شرایط و مقررات اصل مجوز ساخت دومین مورد است؛ دسترسی به برق، ثبت مالکیت، اخذ اعتبارات، حمایت از سرمایه گذاران خرد، سهولت پرداخت مالیات، تجارت فرامرزی، اجرای قراردادها و ورشکستگی در پرداخت شاخص هایی هستند که بانک جهانی هر ساله اینها را در هر کشوری ارزیابی می کن.

 دولت برای بهبود وضعیت کارآفرینی چه کار کند؟

عمدتا هم به سه مسئله توجه می شود که: ۱٫ برای هرکدام از این ۱۰ شاخص چقدر اسناد و مدارک از فرد کارآفرین گرفته می شود که بخواهد اینها را به پایان برساند؟ ۲٫ چقدر زمان می برد؟ ۳٫ چقدر هزینه دارد؟ اینها سه عامل بسیار مهم هستند.

رتبه ما در دنیا (۱۹۰ کشور) برای شروع کسب و کار ۱۰۲ است. اولین کاری که دولت در ارتباط با این ۱۰ شاخص که شاخص های مهمی هستند می تواند انجام دهد این است که اسناد و مدارک لازم را کاهش دهد و به حداقل برساند؛ یعنی برای شروع کسب و کار در گزارش مشخص است که مثلا در ایران چند سند و مدارک از متقاضی می خواهند؟ یا برای ثبت مالکیت چه مدارکی می خواهند؟ یا برای ورشکستگی به همین شکل؛ یا برای تجارت فرامرزی چند مدرک مورد نیاز است و کشورهای دیگر چند مدرک می خواهند؟

دوم اینکه ببینیم چقدر زمان می برد؛ یعنی مثلا چقدر زمان می برد تا متقاضی برای شروع کسب و کار اقدام کند؟ این زمان را به حداقل برسانیم. اگر می خواهد ساخت و ساز انجام دهد، دریافت مجوز ساخت و سازش چقدر زمان می برد؟ این زمان را به حداقل برسانیم. گرفتن برق چقدر زمان می برد؟ این زمان را به حداقل برسانیم.

سومین مورد بحث هزینه اس؛ هرکدام از این اقدامات چقدر هزینه دارد؟ هزینه ها را هم به حداقل برسانیم. این اقدامات می تواند بسیار کمک کند تا کارآفرینان و بنگاه اقتصادی ما بهتر، با سرعت بیشتر و هزینه کمتر کار و در کشور حرکت کنند.

اقدامات دیگری هم در کشورمان باید انجام شوند:

۱٫ ثبات قوانین و مقررات از نکات بسیار مهم است؛ تلاش ما در کشور باید بر این باشد که مقرراتمان به طور مرتب تغییر نکند و ثابت بماند. این یکی از مسائل بسیار مهم است.

۲٫ بسیاری از مجوزهای غیرضروری را حذف کنیم. برای مثال وقتی هندوستان می خواست محیط کسب و کارش را بهبود ببخشد، وقتی دید شاید نتواند همه این مجوزها را به سادگی از بین ببرد، تصویب نامه ای داد مبنی بر اینکه همه مجوزها لغو شوند مگر مجوزهایی که مربوط به محیط زیست هستند؛ با توجه به اهمیت محیط زیست طبیعی است که مجوزهای محیط زیست باید گرفته شوند، محیط زیست باید باشد تا ما انسان ها بتوانیم زندگی کنیم.

۳٫ بررسی قوانینی که مانع از پیشرفت کارآفرینی و بنگاه های اقتصادی در کشور هستند و حذف قوانین و مقررات و آیین نامه هایی که مانع از پیشرفت و توسعه کارآفرینی در کشور هستند؛ یکی از کارهای مهمی است که قوه مقننه هم باید به آن کمک کند.

دولت دوازدهم اگر تلاشش را بر این بگذارد که اولویت اولش بهبود محیط کسب و کار کشور باشد و برای این بهبود، اقداماتی را که در ابتدا و این سه نکته (ثبات قوانین، حذف مجوزهای غیرضروری و حذف قوانین مانع) که عرض کردم، انجام دهد، می تواند کمک بزرگی به کارآفرینان کشور و افرادی که می خواهند اقتصاد کشور را توسعه دهند، بکند. هدف غایی هر کشوری از جمله ایران این است که بتواند از رشد و توسعه پایداری برخوردار باشد.

پرسش دیگر در این زمینه می تواند این باشد که رویکرد دولت در تنظیم بازار ارز و نرخ ارز به چه صورتی باشد تا از کارآفرینان و کارآفرینی حمایت شود؟

در این موارد باید گفت اگر منظور بحث قیمت گذاری است، ما به شدت با آن مخالف هستیم؛ قیمت گذاری چیزی نیست جز سرکوب سرمایه گذاری؛ بنابراین نظام قیمت گذاری اجباری دولتی باید کلا برداشته شود و اجازه دهند فعالان اقتصادی در رقابت با یکدیگر، قیمت عرضه کالایشان را مشخص کنند که طبیعتا باعث می شود هم تلاش کنند کالایشان را با قیمت عرضه کنند، هم خدمات بهتری بدهند و هم کیفیت محصولشان را بالا ببرند. هر وقت در هر بخشی از کشور قیمت گذاری شده است، ما دیده ام که هم کیفیت پایین آمده و هم به دلیل نبود رقابت، هیچ تفاوتی بین واحدی که خوب کارکرده با واحدی که بد کارکرده، نبوده است؛ بنابراین اصولا قیمت گذاری ساز و کار غلطی است و باید برداشته شود.

 دولت برای بهبود وضعیت کارآفرینی چه کار کند؟

اما در مورد نرخ ارز با توجه به اینکه در کشورمان دارای تورم هستیم و کشورهایی که به آنها کالا صادر می کنیم عموما دارای تورم نیستند یا اگر تورمی دهم دارند، عددش بسیار پایین است، به طور کلی تولیدکننده و صادرکننده ما هرساله کالای خودش را تقریبا با قیمت ثابتی به فروش می رساند.

ما در قوانین برنامه هم داشتیم که دولت باید قیمت ارز را هرساله به میزان تفاوت تورم داخل کشور و میانگین تورم خارج کشور (کشورهای هدف) افزایش دهد که تولیدکننده و صادرکننده ما که در داخل کشور به لحاظ تورم کالایش با قیمت بالاتری تولید می شود، امکان این را داشته باشد که در بازار بین المللی رقابت کند؛ چون وقتی در کشور رقیب ما تورم وجود ندارد و طبیعتا قیمت تمام شده کالایش را سال قبل تفاوت زیادی ندارد، اگر فروش و نرخ ارزش هم ثابت باشد، می تواند با ما رقابت کند و برنده بازار شود، چون قیمت تمام شده تولیدکننده و صادرکننده داخلی ما امسال نسبت به پارسال افزایش پیدا کرده ولی قیمت فروشش ثابت مانده است.

دولت باید این اقدام را انجام بدهد. ضمن اینکه باید تلاشش بر این باشد که ارز تک نرخی از هرگونه رانت و انحصار و فساد و مسائل این چنینی جلوگیری می کند و اقدام بسیار مثبتی می تواند باشد.

آخرین نکته این است که دیدیم امسال هم مردم عزیز ایران با شوق و اشتیاق خاصی پای صندوق های رای حاضر شدند و آقای دکتر حسن روحانی را به عنوان رییس جمهور انتخاب کردند و انتظارات بسیاری از دولت دارند.

امیدواریم که دولت طی این دوره چهارسال بتواند اقدامات سازنده و موثری را به خصوص در حوزه اقتصاد در کشور انجام دهد و تحولات و زیرساخت های مناسب را ایجاد کند که ما ان شاءالله بتوانیم همواره از رشد اقتصادی خوبی برخوردار باشیم که موجبات توسعه پایدار کشور را فراهم کنید.


منبع: برترینها

فرهنگ کسب و کار در تایلند

ارتباطات کاری همیشه رسمی است و در این میان کاربرد زبان بدن از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. احترام به مرتبه و سن در جامعه تایلندی ضروری است. بزرگ‌ترین فرد در هر گروه فرد ارشد محسوب می‌شود و باید با احترام با او برخورد شود. به دلیل اهمیت تایلندی‌ها به احترام و ادب، اغلب نه گفتن برای آنها بسیار سخت است؛ بنابراین به هر نوع علامت منفی در زبان بدن آنها توجه کنید.

گرچه ممکن است لباس پوشیدن تایلندی‌ها برای برخی غربی‌ها به نظر محافظه‌کارانه بیاید، اما مردم تایلند به طور کلی بسیار آرام و خونسرد هستند و اگر یک فرد خارجی آداب تایلندی را رعایت نکند، به ندرت به آنها برخواهد خورد. گرچه شما باید با برخی رسوم ساده آشنا باشید و از برخی کارها یا نظرها اجتناب کنید. به دلیل دشواری رفت و آمد در شهرهای بزرگ تایلند بسیاری از مدیران اجرایی خارجی تمایلی به برنامه‌ریزی بیش از دو جلسه در روز ندارند.

ترافیک در بانکوک بسیار بد است به طوری که بسیاری از تایلندی‌ها جلسات را از ماشین‌هایشان از طریق تلفن‌های همراه، لپ‌تاپ‌ها و دستگاه‌های فکس هدایت می‌کنند. اگر می‌خواهید از ترافیک وحشتناک بانکوک اجتناب کنید، می‌توانید همیشه با قایق در این کشور سفر کنید.

بیشتر تایلندی‌ها بودایی هستند به جز بخش‌هایی در جنوب که بسیاری از مردم آن مسلمان هستند. بیشتر تعطیلات بودایی‌ها در ماه‌های آوریل و مه است و کارمندان تایلندی در این ماه‌ها به تعطیلات می‌روند. بنابراین بهترین زمان برای انجام کسب و کار در تایلند بین ماه‌های نوامبر و مارس است.
بررسی پیشینه فرهنگ کسب و کار در تایلند 
از چه چیزی باید اجتناب کنید

از هرگونه نظر منفی در مورد تایلند و پادشاه این کشور باید به شدت اجتناب شود. اگر به تایلند و پادشاه آن توهین کنید هرگونه شانسی را در ایجاد روابط خوب با تایلندی‌ها از دست خواهید داد و حتی ممکن است تا پای مراجع قضایی پیش بروید. بسیار معمول است که هنگام ورود به خانه‌ تایلندی‌ها کفش‌تان را درآورید. مردم تایلند در مورد پاکیزگی بسیار حساس هستند و پوشیدن کفش در منزل چندان مورد قبول نیست.

آداب کسب و کار

مردم تایلند ترجیح می‌دهند پیش از بحث پیرامون کسب و کار، روابط شخصی ایجاد کنند. پیش از اتخاذ هر تصمیمی و در بسیاری از سطوح مسائل نیاز به بحث مکرر خواهد داشت. بنابراین پیش از اینکه هر چیزی شروع شود، چند جلسه ترتیب داده خواهد شد.

جلسات اولیه همیشه طی ناهار شکل خواهند گرفت و سرگرمی بخشی از توسعه روابط کسب و کار است. زبان بدن در ارتباطات تایلندی‌ها مهم است و احترام و ادب باید همیشه نشان داده شود. توجه به زبان بدن و پاسخ‌های غیرمستقیم در راستای اجتناب از پریشانی و سوءتفاهم کمک شایانی خواهد کرد.

قرار ملاقات‌ برای جلسات باید از قبل ترتیب داده شود. ایده خوبی است که جزئیات جلسه را از روز قبل برنامه‌ریزی کنید. با به موقع رسیدن به جلسه، احترام خود را نشان می‌دهید. هم از خارجی‌ها و هم از تایلندی‌ها انتظار می‌رود به موقع به جلسه برسند. حضور به موقع در یک جلسه برای تاثیرگذاری خوب ضروری است. زمانی که وارد اتاق می‌شوید از شما دعوت خواهد شد تا بنشینید و فردی که با او ملاقات می‌کنید به شما نشان خواهد داد که کجا می‌توانید بنشینید.

باید تا زمانی که این اتفاق می‌افتد در جای خود بایستید. پس از معرفی اولیه به فرد تایلندی، باید کارت ویزیت خود را با دست راست و به ارشدترین فرد حاضر در اتاق تحویل دهید. یک طرف کارت شما باید حاوی اطلاعات به زبان تایلندی باشد.

برای خواندن کارت ویزیت طرف تایلندی زمان بگذارید و نظر مودبانه‌ای در مورد آن بدهید. زبان کسب و کار در این کشور، تایلندی است. گرچه برخی شرکت‌های بین‌المللی وجود دارند که از زبان انگلیسی برای بیشتر فعالیت‌هایشان استفاده می‌کنند.

شیوه لباس پوشیدن در تایلند

ظاهر برای مردم تایلند مهم است. شیوه لباس پوشیدن در تایلند محافظه‌کارانه است. مردان کت و شلوار مشکی با پیراهن سفید می‌پوشند. با شیوه لباس پوشیدن خود از سوی تایلندی‌ها قضاوت خواهید شد؛ بنابراین باید کفش‌های شما تمیز باشد و باید برای محل کار و جلسات لباستان را هوشیارانه انتخاب کنید.

زنان در کسب و کار تایلند

بسیاری از زنان در تایلند کار می‌کنند و زمانی که با تفاوت‌های حقوق در برخی کشورهای دیگر مقایسه کنیم در می‌یابیم که زنان تایلندی قادر هستند معاش قابل‌توجهی را به دست آورند. به طور متوسط آنها ۹۰ درصد حقوق یک مرد را در یک شغل مشابه دریافت می‌کنند، که بالاتر از کشورهایی مانند ایالات متحده آمریکا است.

گرچه بسیاری از زنان تایلندی هرگز به مقام ارشد در سازمان‌شان دست نخواهند یافت. اغلب زمان زیادی برای زنان طول می‌کشد تا از نردبان ترقی شرکت بالا بروند اما با وجود بیشتر شرکت‌های بین‌المللی که در این کشور فعالیت می‌کنند به نظر می‌رسد این شیوه رو به تغییر است. در این مورد تبعیض جنسیتی در محل کار وجود دارد اما رفتار غیرمحترمانه نسبت به زنان عموما تحمل نخواهد شد.

کارگران ممکن است تبعیض سنی و نژادی را در تایلند تجربه کنند. اتحادیه‌هایی برای مشاغل بسیاری در تایلند وجود دارند. اعتصاب کردن در تایلند به طور خاص معمول نیست اما برخی اوقات به خدمات عمومی مانند حمل و نقل ضربه زده است. کارفرمایان معمولا تلاش می‌کنند برای رسیدن به توافق، با اتحادیه‌ها کار کنند و در نتیجه از اعتصاب کارگران پیش از وقوع جلوگیری کنند.


منبع: برترینها

خوش شانسی در فروشندگی: چگونه در فروش شانس بیاوریم؟

شاید به خاطر آن تصوری که به وسیله فیلم ها و کتاب ها از شانس در ذهن تان ایجاد شده، اعتقاد پیدا کرده باشید که شانس آوردن کاملاً اتفاقی است و شانس آوردن یک اتفاق نادر است. با این حال، حقیقت این است که برای اینکه شانس بیاورید و در قرعه کشی برنده شوید، در ابتدا باید در قرعه کشی شرکت کنید!

به بیان دیگر، اعمال و رفتار ما به شدت روی احتمال شانس آوردن مان تاثیر می گذارند. با این وجود، معمولاً باز هم خوش شانسی را به یک قدرت نامرئی ربط می دهیم که هیچ کنترلی روی آن نداریم.

شاید به نظر برسد که شانس یک مفهوم ساختگی است و چه بسا مدیران فروش برای حذف آن از معادله فروش تا می توانند تلاش کنند، اما اگر ما در این مطلب از بخش آموزش فروش راه هایی را برای اینکه همیشه خوش شانس باشید ارائه کنیم چطور؟

مفهوم «شانس سازی» بر این ایده استوار است که رویدادهای غیرمنتظره به این دلیل روی می دهند که رفتارهای هدفمند و راهبردی با فرصت در هم می آمیزند. در واقع، آیا شانس چیزی به جز تلاقی آمادگی با فرصت است؟

حال، برای اینکه همیشه در کار فروشندگی خوش شانس باشید باید چکار کنید؟ با کمک چهار مورد زیر می توانید کاری کنید که ابر و باد و مه و خورشید و فلک دست در دست هم بدهند تا کار شما به نحو احسن پیش برود.

  1. نگرش و طرز فکر خود را تغییر بدهید

باور به اینکه روی هیچ چیزی هیچ کنترلی ندارید می تواند به شدت دلسردکننده باشد. به هر حال اگر سرنوشت مقدر کرده که هیچ چیز به نفع شما تمام نشود، چه جایی برای تلاش وجود خواهد داشت؟

این باورها را دور بریزید!

البته نمی توانید خودتان را گول بزنید و تصور کنید که همه چیز تحت سیطره کنترل شما قرار دارد، زیرا متاسفانه چنین اتفاقی هیچ گاه نخواهد افتاد. شما نمی توانید به زور متوسل شوید، آن هم مخصوصاً در فروش که نتیجه آن به شدت به رابطه ها و اراده و آزادی دیگران وابسته است. با این حال، بدون شک از آن چیزی که تصور می کنید روی نتیجه هر فرآیندی کنترل بیشتری دارید.

گفتگوهای درونی خود را تغییر بدهید و این حقیقت را بپذیرید که اگر تلاش کنید، هر چیزی احتمالاً و غالباً حتماً مطابق با میل شما پیش خواهد رفت.

  1. خوب و مهربان باشید

شاید شما هم باور داشته باشید که کسی برای خوبی و مهربانی تره هم خورد نمی کند، اما اجازه بدهید که به این مقوله از زاویه فروش نگاهی بیندازیم.

درست است که گاهی آنهایی که تهاجمی تر عمل می کنند زودتر به چارچوب ورودی می رسند، اما خیلی زود به مشتری بالقوه نشان می دهند که چیزی که مهم است او نیست و در نتیجه مشتری را از خود می رانند.

اگر فروشنده ای باشید که گوش نمی کند و با لودر از روی هر سوال یا اعتراضی رد می شود، بدون شک به موفقیتی که رویای آن را در سر می پرورانید دست پیدا نخواهید کرد.

شانس موفقیت فروشندگانی که مهربان، فکور، با ملاحظه و یار و یاور مصرف کننده هستند، مخصوصاً آنهایی که طرز فکرشان با طرز فکر بازاریاب های درونگرا تشابه دارد، در بلندمدت به مراتب بیشتر است.

مهربانی و ظرافت تنها راه مطمئن برای پیش افتادن از بقیه است. خدمت کردن به مشتریان احتمالی به عنوان یک مشاور و محرم باعث تقویت رابطه شما خواهد شد و برای هر دوی شما سودمند خواهد بود.

مهر ورزیدن ایجاد رابطه های مستحکم و سالم با دیگران را تضمین می کند و این به نوبه خود احتمال شانس آوردن شما را بیشتر خواهد کرد.

  1. پشتکار داشته باشید

چیزی که در ابتدا به آن اشاره کردیم را به خاطر بیاورید؛ برای اینکه در قرعه کشی برنده شوید باید در قرعه کشی شرکت کنید. انجام دادن کاری که به عنوان یک فروشنده باید انجام بدهید فقط شانس به سرانجام رساندن فروش را افزایش می دهد.

شما نمی توانید یک گوشه بنشینید، استراحت کنید و منتظر بمانید که معاملات به سرانجام برسند. اگر ایمیل های تعامل برانگیز ننویسید، برای تماس های پیگیری برنامه ریزی نکنید و ارزشی که ارائه می کنید را به شکل موثری نشان ندهید، شانس خوش شانسی خود را کاهش می دهید.

پشتکار داشته باشید و به انجام کارهایی که شما را به دستیابی به اهداف فروش نزدیک تر می کنند ادامه بدهید. اطمینان پیدا کنید که تحقیقات لازم را انجام می دهید تا از این طریق بتوانید پیشنهاد خود را به نحوی ارائه کنید که مزایای آن برای مصرف کننده به وضوح مشخص باشد و به مذاق وی خوش بیاید. تلاش کنید تا در هر تعاملی که با مشتری بالقوه دارید نافع و به اصطلاح «ارزش آفرین» باشید.

اگر سرسختانه و با پشتکار فراوان به انجام این دست از کارها ادامه بدهید و استراتژی های خود را به طور مستمر جرح و تعدیل کنید، شانس به شما روی خواهد آورد.

  1. هوشیار و فرصت طلب باشید

بهتر است که هیچ وقت تبدیل به آن دست آدمهایی نشوید که فقط به دنبال منفعت خودشان هستند. در عوض، چشمان خود را برای پیدا کردن فرصت های بالقوه کاملاً باز نگه دارید.

گاهی فرآیند فروش از یک موقعیت غیرمنتظره آغاز می شود. شاید ناگهان از جانب یکی از مشتریان سابق به یک مشتری بالقوه معرفی شوید یا اینکه کسی که با وی همکاری می کنید پروژه جدیدی را راه بیندازد و بخواهد که خرید خود را از شما انجام بدهد.

تحت هر شرایطی، برای بهره برداری از فرصت هایی که پیش می آیند هوشیار باشید. شانس به ذهن های آماده علاقمند است.

شما به عنوان یک فروشنده باید در تک تک مراحل چرخه فروش کاملاً آماده باشید؛ چه در شرایطی که به تازگی کار روی یک فرصت را آغاز کرده اید و چه در هنگامی که برای قطعی کردن معامله آماده می شوید. همیشه آماده باشید، حتی برای موارد غیرمنتظره ای مانند یک اعتراض پیش بینی نشده در انتهای چرخه فروش.

آمادگی در همه شرایط برای بهره برداری از شانس تضمین خواهد کرد که از هر چه که در توان دارید برای استفاده از موقعیت هایی که برای همه پیش می آیند استفاده می کنید.

حرف آخر

هر چه بیشتر تلاش کنید، بیشتر خوش شانس خواهید بود. با این حال به جای آنکه سخت تر کار کنید، هوشمندانه تر کار کنید. اکنون می دانید که با تغییر نگرش، مهرورزی، پشتکار و حفظ هوشیاری می توانید احتمالات را تا حد چشمگیری به نفع خودتان تغییر بدهید. بنابراین فردا را با یک چشم انداز تازه آغاز کنید.


منبع: گویا آی‌تی

رازهای موفقیت در مغازه داری

روزنامه آسمان آبی – ترجمه حسام حسین پور: خرده فروشی شاید چالش بزرگی باشد؛ به ویژه در سال های اخیر که غول های تجارت الکترونیک مانند آمازون سر برآورده اند. احتمالا این جملات را شنیده اید که «خرده فروشی مرده است» و «فروشگاه های فیزیکی دیگر توان رقابت ندارند». اما واقعیت این است که آمار چیز دیگری را نشان می دهد و تاکید می کند خرده فروشی همچنان می تواند به راه خود ادامه دهد.

مشتری خود را بشناسید

این نکته بدیهی به نظر می رسد، اما اگر بدانید چه تعداد از برندها و خرده فروش ها برای مخاطبانِ اشتباه بازاریابی می کنند، شگفت زده خواهید شد.

 رازهای موفقیت در مغازه داری

چینش محصولات

پژوهش ها رابطه مستقیمی میان قابل رویت بودن قفسه ها و میزان خرید نشان می دهند. براساس تحقیقی که POPAL در سال ۲۰۱۴ انجام داد، قرار دادن محصولات در انتها و وسط راهرو باعث می شود خریدارها بهتر آن ها را ببینند.

بسته بندی موثر است

تحقیقات نشان می دهند بسته بندی می تواند اثر بسیار زیادی روی تصمیم مشتری ها بگذارید. عواملی مانند اندازه و شکل، رنگ، جنس و فونت، همگی روی ادراک مشتری تاثیر می گذارند.

شخصی سازی تجربه خرید

این موضوع بسیار مهمی است و باید کاملا به آن توجه کرد. خریداران فقط به دنبال خرید نیستند؛ آن ها تجربه ای شخصی سازی شده می خواهند. زمانی که مشتری تان را شناختید، می توانید این شناخت را به پیشنهادها و فروش های ویژه شخصی سازی شده ترجمه کنید.

محصولات را به شکل مناسبی نمایش دهید

نمایش محصولات در محل خرید، آخرین فرصت شما برای اثر گذاشتن روی تصمیم خریدار است؛ پس این کار را به شکلی هوشمندانه انجام دهید.

 رازهای موفقیت در مغازه داری

به مشتری تان اطلاع رسانی کنید

چرا خریدار باید در میان محصولات رقبا محصول شما را انتخاب کند؟ مصرف کننده ها همواره در پی یافتن پاسخ این پرسش اند. افراد علاقه زیادی به اطلاعات دارند و هرچه در فروشگاه اطلاعات بیشتری به آن ها بدهید، بهتر است.

از ابزارهای دیجیتال استفاده کنید

امروزه واژه «دیجیتال» گستره وسیعی را در بر می گیرد. شبکه های اجتماعی، ایمیل ها، اپلیکیشن های تلفن های هوشمند و حتی اپلیکیشن های دیجیتال درون فروشگاه، همگی «دیجیتال» هستند.

قابل اعتماد باشید

برندهایی مانند گوگل، کوکاکولا و دیزنی معمولا چه کار می کنند؟ آن ها حس اعتماد ایجاد می کنند و به این ترتیب به باارزش ترین برندهای دنیا تبدیل شده اند. البته منظور ما تقلید از این برندها نیست، بلکه شما باید روی برند و فروشگاه خودتان تمرکز کنید.


منبع: برترینها

سرپرست فروش کیست؟ چه وظیفه ای دارد؟

ماهنامه بازاریاب بازارساز – امین جباری: کار سوپروایزر یا سرپرست فروش، برقراری تعادل و هماهنگی بین دستورات و وظایف مدیریت فروش (شامل برنامه ریزی، سازماندهی، هدایت و رهبری، و نظارت و کنترل) و عملکرد نیروهای فروش است.

بخش نظارتی سرپرست بر کار نیروهای فروش، از مدیر فروش بیشتر است و مدیر فروش، نقش برنامه ریزی و سازماندهی را بر عهده دارد و به نوعی بُعد مدیریتی کارش افزایش می یابد، اما سرپرست باید روی مسیربندی متمرکز شود و بر کار فروشندگان نظارت داشته باشد و تعدد فروش روزانه محصول را کنترل کند. در رده های واحد فروش، سرپرست فروش نسبت به مدیریت فروش به مهارت های فنی بیشتری نیاز دارد، چرا که با رده های عملیاتی و نیروهای فنی در ارتباط است.

پس سرپرست فروش دارای مسئولیتی دو سویه است؛ هم با نیروهای فروش در ارتباط است و هم با مدیر فروش، و برای برنامه ریزی و سازماندهی بهتر باید به او کمک کند.

سرپرست فروش کیست؟ چه وظیفه ای دارد؟

شایسته است که سرپرست فروش، ۷۵ درصد از زمان کاری خود را در بازار باشد؛ چرا که هر چقدر مدت زمان بیشتری در بازار باشد، بیشتر می تواند به نقش معلمی و آموزگاری خود برای نیروهای فروش جامه عمل بپوشاند و به ایرادهای کار آنها اشراف پیدا کند و با مشکلات شان آشنا شود و مهمتر از آن نقش کنترلی خود را به خوبی می تواند ایفا کند.

در مواقعی با توجه به معنای کنترل که برگردان به مسیر صحیح تعریف می شود، وقتی که راننده یا موزع یا ویزیتور مرتکب اشتباهی می شود، با توجه به نوع کار اشتباهی که انجام داده و شرایطی که در آن اشتباه رخ داده، با معلمی، تذکر، تشویق و تنبیه، نیرو را به مسیر اصلی باز می گرداند و یا در نهایت به این نتیجه می رسد که آن شخص، نیروی شایسته و مناسبی برای سازمان نیست و آموزش و کنترل و نظارت نتوانسته شخص را به راننده، موزع و ویزیتوری شایسته تبدیل کند و تیپ شخصیتی فرد مناسب این کار نیست و از ابتدا به خوبی انتخاب نشده است.

نکته اجرایی ساده ای نیز می توان افزود و آن دوره های آزمایشی برای نیروهایی است که در آغاز و یا حین استخدام، فعالیت می کنند. قطعا زیر نظر گرفتن نیروها، هم قابلیت ها را آشکار می سازد و هم نقایص و کاستی ها را. تشخیص زمان آزمایشی با چه کسی است؟ گاه اسیر رفتارهای کلیشه ای و ضوابط و قوانین و آئین نامه هایی هستیم که به زمان مشخص چند ماه اشاره می کند؛ در حالی که بهتر است بدانیم افراد می کوشند در همین ظرف زمانی مشخص، رفتارهای شان را متناسب با علائق سرپرستان هماهنگ سازند اما پس از اتمام دوره های آزمایشی عملا رفتارها تغییر می یابند.

سرپرست فروش کیست؟ چه وظیفه ای دارد؟

با این تعریف، سرپرست فروش نقش معلمی، نظارتی، کنترلی و هدایتی دارد و در کنار اینکه دائما با نیروهای فروش خود در ارتباط است، با مغازه دار و مشتری نیز باید ارتباط برقرار کرده و آن را حفظ کند و از این طریق حرف ها و خواسته های مشتریان را که همان صدای بازار است، شنیده و به سازمانش منتقل کند.

سرپرستان باید به شدت مسئولیت پذیر باشند و بتوانند در نیروها انگیزه سازی کنند و با اطلاعات کاربردی و عملی و آموزش مفیدی که به فروشندگان می دهند، آنها را با انرژی مضاعف راهی بازار کنند تا در مسیرشان موفقیت بیشتری داشته باشند.

همچنین سرپرست باید نوع عملیات و فعالیت های رقبا را نیز پیگیری کند و گزارش دهد. او باید به مسئولیت مقایسه کنندگی در بازار را میان سازمان خود و سایر سازمان ها برای خود متصور شود. حجم و نوع فعالیت های سرپرستان فروش فوق العاده بالا و حساس است. با وجود این، بعضی از سرپرستان فروش به اشتباه تصور می کنند که با رسیدن به سمت سرپرستی، کارشان کمتر و استراحت و فراغت شان بیشتر شده است. ضروری است و به الزام، مسئولیت و انرژی سرپرست فروش از نیروهای زیرمجموعه اش بیشتر باشد و باید بازارگردی بالایی داشته باشد.

نکته آخری که می توان افزود این است که بعضی افراد در شغل فروشندگی خیلی موفق هستند اما در شغل سرپرست فروش اصلا موفق نیستند؛ در واقع به صورت فردی مدیریت بر خودشان قوی است اما این به معنای آن نیست که اگر فردی به خوبی خودش را مدیریت می کند و فروشنده خوبی است، پس الزاما سرپرست و یا مدیری قوی هم خواهد شد. خیلی از نیروهای فروش تصور می کنند حتما بعد از چند سال باید سرپرست فروش شوند؛ در صورتی که اینگونه نیست.

سرپرست فروش کیست؟ چه وظیفه ای دارد؟

بهتر است مدیران به هنگام مصاحبه برای پذیرش چنین نیروهایی دو نوع مصاحبه استخدام در نظر گیرند؛ یکی زمانی است که شخص می خواهد به عنوان فروشنده، موزع یا راننده استخدام شود، و دیگری زمانی است که فرد می خواهد سرپرست شود. یعنی اگر ویزیتور بعد از چند سال تمایل داشته باشد که سوپروایزر شود، مجددا باید با او مصاحبه شود؛ چرا که در اینجا چند نفر می خواهند زیرمجموعه وی شوند و او باید علاوه بر داشتن توان مدیریت بر خود، توان مدیریت بر دیگران را نیز داشته باشد.

منبع: برترینها