تداوم هوای آلوده در روز جاری

پیش‌بینی‌های انجام شده در شرکت کنترل کیفیت هوا حاکی از برقراری شرایط جوی نسبتا پایدار در روز جاری (یکشنبه ۱۲ دی) و سکون نسبی هوا در برخی ساعات است. به‌تدریج با افزایش میزان ناپایداری جوی از بعدازظهر یکشنبه، در برخی ساعات طی شبانگاه وزش باد با بزرگی ۳ تا ۴ متر بر ثانیه انتظار می‌رود.همچنین با تداوم شرایط جوی نسبتا ناپایدار در روز دوشنبه ۱۳ دی، روند افزایشی سرعت باد از صبحگاه آغاز شده و در برخی ساعات طی بعدازظهر وزش باد نسبتا شدید (بزرگی بین ۵ تا ۷ متر بر ثانیه) از سمت نواحی غربی پیش‌بینی می‌شود. این شرایط کماکان برای روز سه‌شنبه نیز ادامه خواهد داشت. همچنین طی دو روز آینده پارامتر دما روند کاهشی خواهد داشت.نتایج پیش بینی آلودگی هوا نیز نشانگر برقراری شرایط کیفی نامطلوب در روز جاری بوده و پیش بینی می شود با کاهش نسبی غلظت ذرات معلق تا روز دوشنبه، شرایط کیفی هوا به طور نسبی بهبود یابد.بر اساس گزارش شرکت کنترل کیفیت هوای تهران، شاخص کیفیت هوای تهران در ۲۴ ساعت گذشته منتهی به ۸ صبح امروز، با شاخص ۱۵۳ در شرایط ناسالم برای همه گروه‌ها قرار داشت.


منبع: baharnews.ir

پدر وزیر نیرو کیست و چه می‌کند؟

کتابفروش کهنه‌کار خیابان ناصرخسرو تازه داشت آستین‌های قبای نازکش را بالا می‌زد تا «یا ذوالجلال و الاکرام»گویان برود برای دست‌نماز که میهمان‌ها از راه رسیدند؛ میهمان‌های ناخوانده، آن هم صلات ظهر. او «خوش آمدید» را وقتی گفت که صندلی آهنی قدیمی کوچک را برگرداند سرجایش، پشت کتاب‌ها سنگر گرفت، سمعکش را روی گوشش جابه‌جا کرد و گفت:  «نامم؟ بیوک، بیوک چیت‌چیان.» «الحمدلله» را پیرمرد گذاشت اول و آخر همه جمله‌هایش و فهمید میهمان‌ها پسرش را می‌شناسند؛ «حمید چیت‌چیان» را، وزیر نیروی «هیأت دولت حالیه». «بیوک چیت‌چیان»، پدر ٩٣ ساله وزیر نیرو را خیلی‌ها نمی‌شناسند؛ پیرمردی که هنوز صبح که می‌شود عمامه و قبای روحانی‌اش را می‌پوشد، به همسرش خداحافظ می‌گوید و درِ خانه قدیمی‌اش را که پشت پرچین‌های دودگرفته پارک شهر است، می‌بندد، به خیابان ناصرخسرو – بهشت آن روزهای کتابفروش‌ها و حالا داروفروش‌ها – می‌رود، با قدم‌های آرامَش کوچه حاج نایب را از گوشه دیوار رد می‌کند و از پله‌های رنگ و رو رفته پاساژی بالا می‌رود که ٣۶‌ سال از آنها بالا رفته:  «پاساژ مجیدی». آن روز هم که او برای میهمان‌های سرزده‌اش از روزهای رفته گفت و امید فرتوت اما درخشانش به آینده، در آن باران بی‌امان دی ماهی، سر وقت و مثل همیشه ١٠ صبح خودش را به کتابفروشی قدیمی کوچکش که کتاب‌هایش از عمق تاریخ می‌گویند و مذهب، رسانده و انگار پشت ویترین رنگ و رو رفته کتابفروشی مرتضوی یا به قول خودش «المکتبه المرتضویه» قایم شده بود؛ دست‌هایش که حکایت سال‌های دور تبریز و نجف و تهران را نوشته و دست به سر «حمید» و «محسن» و «محمدرضا» و «منیره» و «فهیمه» کشیده بود اما از آن پشت پیدا بود؛ چسبیده به دستگاه گرم‌کننده کوچکی که سرما را بر او کمتر می‌کرد. «حاج آقا» عمامه سفیدش را با همان دست‌های لرزان جابه‌جا کرد و با کم‌حرفی پیرمردهای ٩٣ ساله، از پسرش گفت؛ از «حمید چیت‌چیان» که در دولت «حسن روحانی» سه سالی می‌شود که وزیر نیرو است و در دولت «محمود احمدی‌نژاد»، قائم‌مقام وزیر. او هم مثل «پرویز فتاح»، وزیر نیروی دولت احمدی‌نژاد گفت پسرش برای وزارت نیرو، لایق‌ترین است، خدمتگزارترین، بهترین و … و الحمدلله:  «ما در هرحال شاکریم. خدا به ما لطف کرده. اظهار رضایت می‌کنیم که ما را و پسرمان را در این کار و در خدمت مردم نگه داشته است. از اینکه اینجا کتاب‌هایی را به مردم می‌دهیم خوشحالم و بهترین کار را برای خودم می‌دانم.» آقا حمید که وزیر شدند، کمکی به توسعه انتشارات یا کار کردند؟ نه. ایشان مشغله‌اش زیاد است. ما دعا می‌کنیم خدا به ایشان کمک کند. من خودم یک شاگرد دارم مشغول به همین کار است. به شما مرتب سر می‌زند؟ بله؛ سر می‌زند، گاهی می‌آید برای دست‌بوسی. خانه می‌آید یا مغازه؟ خانه می‌آید. همین چند وقت پیش می‌خواست از مجلس به دولت برود، سر راه آمد خانه. گفت آمده‌ام دست مامان را ببوسم. دست مادرش را بوسید و رفت. رابطه‌تان با آقاحمید چطور است؟ به هرحال او وقتش کم است. من به ایشان ارادت دارم. وقتی منزل ما می‌آیند، من نمی‌توانم نشسته نماز بخوانم، روی صندلی می‌نشینم، به ایشان می‌گویم شما جلو وایسا، من به شما اقتدا می‌کنم. واقعا موقع نماز به او اقتدا می‌کنید؟ بله؛ همین‌طور است. شما نظرتان چه بود که او وارد این کار بشود؟ موافق بودید؟ نظر من خدمت است. من همیشه دعا می‌کنم که خدا او را در این کار کمک کند. خدمات ایشان خیلی مطلوب است. مشغول است. این کار خدمت به جامعه است. من هم برای او دعا می‌کنم. درآمد شما همیشه از همین کتابفروشی بوده است؟ بله؛ همین بود درآمد ما. آقای چیت‌چیان قبلا اینجا شاگردی هم می‌کردند؟ بله؛ در دوره‌ای که تحصیل می‌کردند، وقت که داشت در بعضی کارها کمک می‌کرد. تا حالا مشکلی پیش آمده که بخواهید از او کمک بگیرید؟ مثلا اگر کار بانکی داشته باشم، گاهی از او کمک می‌خواهم. من نمی‌خواهم ایشان را در مضیقه بگذارم و کارهایم را به او بگویم. خجالت می‌کشم او را از کار بازدارم؛ لذا خیلی از او کاری نمی‌خواهم. تا بتوانم از این کار خودداری می‌کنم. تا به حال به محل کار او رفته‌اید؟ بله؛ یک مرتبه رفتم. یکی، دو ماه پیش بود. رفته بودم دکتر چشم. نزدیک محل کارشان. رفتم آنجا مکث کردم، نماز خواندم و ایشان را دیدم. مسلم است که خوشحال شدند. کارکنان هم خوشحال شدند. این نخستین‌بار بود که به دفتر کار او رفتم. شما سه پسر دارید؟ بله؛ دو دختر و سه پسر. پسر بزرگم که حمید است و مهندس است. پسر دومم که محسن است، شهید شده است. پسر سومم محمدرضا که دکتر است. دختر بزرگم منیره خانم است که در دانشگاه مشغول است. دختر کوچکم فهیمه خانم است که دانشگاه را تمام کرده و الان خانه‌دار است. ٨ تا نوه و دو تا نتیجه دارم. خود آقای چیت‌چیان چند تا فرزند دارند؟ دو تا، یک پسر و یک دختر. محسن آقا و نرگس خانم. پسرشان در یک شرکت مشغول است، نرگس خانم هم خانه‌دار است. جو خانواده یا رفتار شما با آقا حمید تاثیر داشت که ایشان بروند در کار سیاسی؟ ارتباط شما با بچه‌ها؟ چرا بچه‌های دیگر نرفتند؟ ایشان نیرو داشتند، مقتضیات کار را عارف بودند و می‌دانستند. شایق شدند برای این کار. البته با من مشورت می‌کردند. می‌خواهد خدمت انجام دهد و آبروی پدر و مادر و خانواده شود. ما هم دعا کردیم که در این راه بماند. الان اگر کسالتی داشته باشید و نیاز به کمک بچه‌ها، به آقا حمید زنگ می‌زنید؟ چون در مواردی که پدر احتیاج دارد به دکتر و چیزی، خیلی شایقند آقا حمید. من یادم می‌آید که بعد از سال‌ها توانستند که من و مادرش را ببرند مکه. دو نفری بودند که ما را سوار ویلچر می‌کردند. خودش شائقانه ما را بکشد. عاشق بود. نه اینکه کناره‌گیری کند. الان هم کار زیارتی باشد، شرکت می‌کند. خیلی رضایت پدر و مادر را می‌خواهد برای رضایت خدا. به او افتخار می‌کنید؟ بله، خدا را شکر. شما از زندگی که داشتید راضی هستید؟ بله الحمدلله. چه مریض بشوم چه مبتلا شوم، در همه حال خدا را شکر کردم. اگر مریض شوم طبق مصلحت من بوده است. «بیوک چیت‌چیان» حالا ۶٠ سالی می‌شود که کتاب، کسب و کارش است: «دلخوشی‌ام به این کار است و از خدا می‌خواهم که ما را ابقاء کند.» او دو سال که از شروع سده سه گذشته بود به دنیا آمد؛ به‌ سال ١٣٠٢، در تبریز و هنوز خیلی جوان بود که راه نجف را در پیش گرفت، برای اینکه درس بخواند، درس حوزوی و البته در «آن نظام شاهنشاهی» خدمت نکند: «ما از جوانی آرزو داشتیم که برویم نجف. وقتی اسامی نظامیان را زدند به اعلام، من مایل نبودم به سربازی بروم. برای همین قاچاقی رفتم نجف. آنجا در خدمت حضرت علی (ع) بودیم. وقتی برگشتم تبریز، ازدواج کردم و بعد به تهران آمدیم.» در همان نجف هم بود که انتشارات کتاب‌های تاریخی و مذهبی را شروع کرد و بعد در تهران، ادامه‌اش داد: «آنجا وسایل چاپ وجود نداشت. همان ۵۵‌ سال پیش. بعدش به تهران آمدیم. دو سال قبلش تبریز بودم، دیدم که تهران بهتر است برای نشر کتاب و وسایلش در تهران فراهم است. اول بازار بین‌الحرمین، نزدیک مسجدین بودیم، ١۵‌ سال آنجا بودیم، ٣۶‌ سال است که آمدیم اینجا. چند سال هم در نجف بودیم.» شما انتشارات خاصی دارید؟ بله؛ اسم انتشارات مرتضوی. المکتبه المرتضویه الحیاء الآثار الجعفریه. بیشتر چه کتاب‌هایی است؟ تفسیر و مذهبی و اخلاق. تفسیر مجمع‌البیان طبرسی را چاپ کردیم، خیلی کتاب‌های عربی چاپ کردیم. بیشتر طلبه‌ها مشتری شما هستند؟ بله. و همین‌جا مشتری، کلام او را برید؛ مشتری با تن خیس و پیراهن یقه آخوندی‌اش که از حوزه علمیه «مروی» آمده بود؛ حاج آقا را می‌شناخت. گفت حاجی کتاب‌های من را آوردی؟ پیرمرد دستش را پناه گوش‌هایش کرد و گفت کدام را؟ و طلبه گفت: «مصباح الانس ابن فناری، تلخیص عقاید، بدایه المعارف». بیشتر تلفنی سفارش می‌دهند یا می‌آیند اینجا؟ بیشتر می‌آیند اینجا. ممکن است برای خیلی‌ها سوال باشد که شما که پدر وزیر هستید در گوشه یک کتابفروشی، مشغول به کار هستید و شاید خیلی‌ها فکر می‌کنند که شاید از نظر مالی تامین هستید. چرا هنوز مشغول به کار در چنین فضایی هستید؟ خدا یک نیرویی به ما داده و از ما طلبکار است که این نیرو را استفاده کنیم در جایی که به درد جامعه بخورد. لذا خیلی خوشحالم که آمدم در این کار. کتابی که به دست مردم می‌دهم، خیلی خوشحالم می‌کند، احساس موفقیت هم می‌کنم. خیلی ناراحت می‌شوم کسانی که می‌گویند بازنشسته هستند. بازنشستگی اشکالی ندارد اما بیکاری چرا. از خدا می‌خواهم تا آخر عمر ما را نگه دارد. شما خودتان بهتر می‌دانید که مقوله سیاست مقوله خطرناکی است، انگار لبه تیغ راه می‌روید. تا حالا پشیمان شده‌اید که ای کاش حمید وارد این فضا نمی‌شد؟ نخیر، ما شاکریم از خدا که نیرو داده و می‌تواند خدماتی انجام دهد که به درد جامعه بخورد. خیلی شاکریم از خدا. شما فرد سیاسی نیستید؟ مثلا در دوره امام یا زمان نجف فعالیت سیاسی نداشتید؟ ما خیلی اسلام را می‌خواهیم. تا حالا کاری صادر نشده است که به مشکل بخوریم. دو قطره اشک، مثل دُری که تازه از صدف بیرون آمده باشد، نشست گوشه چشم‌هایش؛ وقتی که یاد «محسن» آمد، یاد روزهای خون و خاک حسرت‌زده خرمشهر. «محسن چیت‌چیان»، پسر دوم آقابیوک در روزهای اشغال خرمشهر شهید شد، در ١٨ سالگی و حالا پیرمرد او را غزال رمیده‌ای می‌داند که امانت خدا بود و باید می‌رفت و باز هم ذکر الحمدلله: «محسن ما که شهید شد، انگار جان من هم رها شد. اگر ایشان شهید نمی‌شد من چیز گمشده‌ای داشتم، الحمدلله خدا این را به‌جا آورد.» بغض، صدای بریده او را بریده‌تر کرد وقتی حرف «محسن» آمد و چقدر سخت، گلوله سفت توی گلوی پیرمرد رها شد و به اشک نشست؛ اشکی که دقیقه‌های طولانی گوشه چشم‌های او ماند؛ شفاف و تیز: «این مدرسه‌ای که توی ناصرخسرو است، آن سال‌ها از آمریکایی‌ها تحویل گرفتند، آباد کردند و شاگردها در آن ثبت نام کردند. آقامحسن آن موقع افتخاری به بچه‌ها تدریس می‌کردند. الان هم دو مدرسه به اسم ایشان است در همین منطقه. او خیلی کوشا بود. خیلی زحمت کشید.» در کدام عملیات شهید شد؟ درست یادم نمی‌آید.‌ سال ۶١ اوایل جنگ بود. آن موقع که خرمشهر اشغال شده بود. و صدای تلفن مشتری، بغض را از گلوی او دور کرد و یاد محسن را، برای چندلحظه. مشتری‌ها و کتابفروش‌های قدیمی پاساژ مجیدی، حاج‌آقا چیت چیان را به آرامش می‌شناسند؛ با چشم‌هایی نجیب که ذات مردهای قدیم است. آن روز بارانی سرد هم که او پشت میز قدیمی‌اش نشسته بود و جواب مشتری‌ها را می داد، چشم‌های بیمارش را از روی کتاب‌های کهنه برنداشت و وقتی خواست از بین دفترهایش، برگه‌ای جدا کند، ذکر از روی لب‌هاش نیفتاد: «یا الله و یا رحیم، یا حی و یا قیوم، یا ذالجلال و الاکرام، یا ذالنعماء و الجود.» و بعد که مشتری همیشگی‌اش آمد تا کتاب‌های حوزوی را از او بگیرد و پول آنها را کم داد و پیرمرد خواست که لااقل ۵ هزار تومان رویش بگذارد و او نگذاشت، گفت: «الهی لک الحمد و لک الشکر». لبخند بعد از دقیقه‌ها گفتن از روزهای گذشته و حال اما وقتی به لب‌هایش راه پیدا کرد که خواست از همسرش بگوید. با همسرتان چطور آشنا شدید؟ خدا دیگر راه را نشان می‌دهد به درماندگان. همسرتان چند سالشان است؟ به نظرم ۶٠ و خرده‌ای سالشان است. فکر می‌کنید بعد از انقلاب کدام دولت موفق‌تر بوده است؟ کسانی که مسلمان هستند عقایدشان این است که در اسلام بزرگ شوند و از اسلام بهره بگیرند، ما هم تا اندازه‌ای که آمدیم و مشغول به کار شدیم، بر همین اصل است. من دولت فعلی را موفق‌تر می‌دانم. به خاطر این نمی‌گویید که آقا حمید وزیر این دولت هستند؟ نه، نه. البته دولت‌های قبلی مثل دولت‌های شهید رجایی و باهنر، آنها هم خوب بودند. اما دولت فعلی موفق‌تر است. از وقتی که آقا حمید وزیر شدند، تا به حال شده که کسانی بیایند اینجا و از شما کاری بخواهند و …؟ بله، خیلی می‌آیند. فقط مغازه‌دار نیستند. از همه جا می‌آیند. کاری داشته باشند ما برایشان انجام می‌دهیم. ما به آقا حمید می‌گوییم. خیلی تشکر کرده‌اند که کارشان راه افتاده. من به آنها می‌گویم که مکتوب کنید و من همه را به او می‌دهم. کتابفروش‌های پاساژ از رونق افتاده مجیدی، سال‌هاست که متعجبند. متعجبند که چرا هنوز حاج آقا چیت‌چیان با این سن و سال، با پسری که وزیر است و دستش به «آن بالاها» می‌رسد، هر روز می‌آید و می‌نشیند روی صندلی آهنی و قدیمی آن مغازه تاریک و نمور و کتاب می‌فروشد. آنها می‌گویند هر روز او را می‌بینند که دست‌هایشان را پناه تن افتاده‌اش می‌کند و به سختی خودش را از پله‌ها بالا می‌کشد؛ با نفسی که روزهای آلوده ناصرخسرو که از وقتی «حمید» وزیر شده، راهش را فقط برای ماشین او باز می‌کنند، سخت در می‌آید. «حسین آذرخش» ٨۶ ساله، پا به پای بیوک چیت چیان، دو دهنه آن طرف‌تر، در طبقه دوم پاساژ مجیدی کتاب فروخته است؛ با سنی که فقط کمی از او کمتر است و می‌گوید «حمید» را از وقتی بچه  بود و کمک پدر در مغازه، می‌شناسد: «من ٨٣ سال است که ایشان (آقا بیوک) را می‌شناسم و با او همکارم. او آدم بسیار خوبی است. انسانی که به حق خودش قانع باشد، خیلی خوب است و او به حق خودش قانع است. این آدم «نمی‌توانم» ندارد. برف بیاید، باران ببارد، باز هم می‌آید. این پله‌ها را به زور می‌آید بالا.» همسایه قدیمی تا روزی که «حمید چیت چیان» وزیر شد، نمی‌دانست که حمید کوچک آن روزها، قرار است برود در کابینه یازدهم: «وقتی او وزیر شد، خیلی خوشحال شدم. به هر حال خوب است آدم یک پارتی داشته باشد (خنده) ایران همه جایش پارتی‌بازی است. اما استفاده‌ای هم نکردم. اتفاقا یک بار می‌شد که استفاده کنم اما نکردم. حمید کوچک بود می‌آمد مغازه ما. بعد رفت جبهه و برادرش شهید شد. هنوز هم گاهی به ما سر می‌زند، هر وقت می‌آید اینجا، به مغازه من هم می‌آید و حالی می‌پرسد. مثلا امسال سه بار آمده است.»


منبع: baharnews.ir

شلیک مرگبار در بزرگراه بابایی

همان موقع چند تن ازسرنشینان خودروهای عبوری به تصوراینکه راننده سکته کرده است بلافاصله با اورژانس و پلیس راهنمایی و رانندگی تماس گرفتند اما پس ازحضور مأموران مشخص شد  پسر جوان بر اثر اصابت گلوله به سرش جان باخته است.بدین ترتیب موضوع به بازپرس کشیک قتل تهران اعلام شد و بلافاصله تیم جنایی درمحل حادثه حضوریافتند.درنخستین بررسی‌ها مشخص شد پسر ۲۷ ساله از پشت سر هدف اصابت گلوله قرارگرفته است. کارآگاهان در ادامه تحقیقات دریافتند که حدود نیم ساعت قبل از این حادثه پسر جوان از محل کارش -کارگاه مبل‌سازی در جاجرود- به سمت تهران حرکت کرده که دربین راه هدف اصابت گلوله فرد ناشناسی قرار گرفته است.بدین ترتیب پس ازتحقیقات مقدماتی، جسد به دستور بازپرس جنایی به پزشکی قانونی انتقال یافت و تیمی ازکارآگاهان جنایی پلیس تهران تلاش برای شناسایی و دستگیری عامل این جنایت را آغازکردند.


منبع: baharnews.ir

وضعیت قرمز هوا در ۷ منطقه تهران

اجرای طرح ترافیک در محدوده زوج و فرد، منع فروش طرح روزانه ترافیک و تعطیلی معادن شن و ماسه، ظاهرا نتوانسته هوای تهران را بهتر کند، احتمالا اجازه نداده است که هوا به شدت آلوده شود. اما اکنون گزارش‌های ایستگاه‌های سنجش کیفیت هوای تهران نشان می دهد هوای ۸ منطقه پایتخت قرمز است؛همانطور که در نقشه می‌بینید ساعت ۷ صبح بدترین هوا را ایستگاه سنجش در شرق منطقه ۴ و شمال منطقه ۲ دارند؛ ۱۷۵. پس از آن ایستگاه دانشگاه تربیت مدرس در همسایگی گیشا در مرز منطقه ۲ و ۶ بدترین هوا را ثبت کرده است؛ ۱۷۰. رتبه بعدی شادآباد در منطقه ۱۸ با عدد ۱۶۷ در غرب تهران، ایستگاه شهرری با عدد ۱۶۶ در جنوب تهران، ایستگاه منطقه ۱۱ با عدد ۱۵۷ و در نهایت پارک رز در منطقه ۲۲ با عدد ۱۵۲. توصیه می‌شود در این شرایط در صورت لزوم،‌ از خانه خارج نشوید.ایستگاه‌های منطقه ۸، ۱۶ و ۱۹ هم هوای پاکی را نشان می دهند؛ حداقل در محدوده ایستگاه.محیط زیست استان تهران پیش بینی کرده بود که متوسط کیفیت هوای تهران به محدوده ناسالم برای همه گروه‌ها نرسد و به همین دلیل مدارس تعطیل نشدند.


منبع: baharnews.ir

محاکمه جوان پولدار به اتهام تعرض

به گزارش شرق، این پرونده خردادماه سال جاری با مراجعه دختری جوان به اداره آگاهی مبنی‌بر اینکه شخصی به او تعرض کرده ‌است به جریان افتاد. دختر جوان به کارآگاهان گفت: به دنبال خرید خودرو بودم که آگهی فروش خودرو را که کیوان در یکی از سایت‌های فروش کالا گذاشته بود دیدم.با او تماس گرفتم، مورد مناسبی را به من پیشنهاد دادند و برای دیدن ماشینی که پیشنهاد داده بود به محل قرار رفتم. من را به پارکینگ منزلش در سعادت‌آباد برد و بعد مدعی شد سوئیچ ماشین را در خانه جا گذاشته است. از من خواست با هم برای آوردن آن به خانه برویم. او که با مخالفت من مواجه شد، به‌زور شالم را گرفت و من را به داخل آسانسور کشید و بعد به خانه‌اش در طبقه سوم برد و مورد تعرض قرار داد. پس از طرح شکایت و بازداشت کیوان، هرچند او اتهام را رد کرد، اما براساس مدارک موجود، پرونده برای انجام بازجویی‌های بیشتر و رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده‌ شد.روز گذشته جلسه رسیدگی به این پرونده در شعبه ١٠ دادگاه کیفری استان تهران برگزار شد. بعد از اینکه کیفرخواست علیه متهم خوانده شد، با توجه به اینکه شاکی در جلسه حضور نداشت، متهم در جایگاه قرار گرفت و ضمن رد دوباره اتهام گفت: در خیابان اباذر با المیرا آشنا شدم. چند روزی می‌شد که با یکدیگر تلفنی در ارتباط بودیم. المیرا می‌دانست من در کار خرید و فروش خودرو هستم. از من خواست برایش خودرو مناسبی پیدا کنم. به در منزلش رفتم تا با هم برای خرید خودرو ‌برویم. پس از دیدن چند خودرو، او احساس ضعف کرد و می‌خواست غذا بخورد. به او پیشنهاد دادم به خانه من بیاید. او قبول کرد و با رضایت خود به آنجا آمد. تلفن همراهش مدام زنگ می‌خورد. به او مشکوک شدم و تلفنش را به‌زور گرفتم و عکس‌هایی از منزل و ماشین خود را در آن دیدم. المیرا دروغ می‌گوید. او می‌خواهد از من اخاذی کند.او با خانواده‌ام تماس گرفته و از آنها درخواست پول کرده‌ است. من این گفته‌ها را قبول ندارم. با پایان گفته‌های متهم و وکیل‌مدافعش، هیئت‌ قضات برای تصمیم‌گیری دراین‌باره وارد شور شدند.


منبع: baharnews.ir

سرباز مریوانی: خوشحالم فراموش نشدم

او که چهار روز پس از این حادثه پای راستش را از دست داد، از دو سه ماه دیگر باید به پای مصنوعی خو کند و حالا که به خانه منتقل شده همه روزها را روی تخت به شب می‌رساند.  معصومه ابتکار، معاون رئیس‌جمهوری و رئیس سازمان حفاظت محیط‌زیست که پیش از این در تماسی تلفنی از او تقدیر کرده و برای پیگیری وضع درمانی و پزشکی او به مدیرکل حفاظت محیط‌زیست آذربایجان‌شرقی (استان محل خدمت و بستری‌شدنش) دستور ویژه داده بود، همین دیروز، در دستور تازه‌ای از محمد مجابی، معاون توسعه مدیریت، حقوقی و امور مجلس خواست تا در صورت تمایل محمد را در سازمان حفاظت محیط‌زیست استخدام کند. روز شنبه، ٢٧ آذرماه بود که محمد، برای نجات جان سگی گرفتار آن طرف سیم‌های خاردار منطقه عجب‌شیر پای خود را از دست داد. عمویش که روز حادثه نخستین کسی بود که خودش را به محمد رساند، به «شهروند» می‌گوید: «دو سه روزی است که بعد از همدردی و همراهی مردم حال روحی او بهتر شده و کم‌کم به وضع جدید عادت خواهد کرد.» محمد که آن روز با شنیدن صدای زوزه سگ گرفتار، آرام و قرار نداشت و هیچ نمی‌دانست که مینی خاموش زیر خاک نهفته می‌گوید، همین که حالا از او به خوبی یاد می‌شود، برای او بهترین دلخوشی است.از روز حادثه دو هفته می‌گذرد؛ حال روحی‌ات چطور است؟خیلی خوب نیستم. هنوز نمی‌توانم به خوبی تمرکز کنم؛ اما همین که دیگران احوال می‌پرسند، آدم دلخوش می‌شود.جزییات آن روز را هنوز از زبان خودت نشنیده‌ایم.در برجک ٨ نگهبانی بودم. صدای زوزه سگ را شنیدم. صدایش تمام نمی‌شد. دیدم که در سیم خاردار گیر کرده. اجازه نداشتم محل نگهبانی را ترک کنم. تا یک ساعت‌و‌نیم معطل بودم و این پا و آن پا کردم تا زمان بگذرد و پست نگهبانی را تحویل بدهم. بالاخره رفتم، دیدم سگ آنجا گیر کرده. هر کاری می‌کردم دستم بهش نمی‌رسید. مجبور شدم یک دستم را محکم به سیم خاردار بگیرم و یک پایم را بگذارم آن طرف. بعد هم پای راستم را از زمین برداشتم و ساعت دو و نیم ظهر بود که منفجر شد.نمی‌دانستی پشت سیم‌های خاردار مین کاشته شده؟خودم می‌دانستم آنجا میدان مین است؛ اما آن سگ گیر کرده بود باید درش می‌آوردم. پای راستم را گذاشتم آن طرف سیم خاردار و دستم بهش رسید. آزادش کردم. سگ خیلی زود رها شد. ۵٠ متری دور‌تر شده بود که پایم را آرام برداشتم و دیگر چیزی نفهمیدم.چند ساعت بعد به بیمارستان رسیدی؟به محض انفجار مرا به پاسدارخانه بردند. همان جا جناب سروان شالش را به زخمم پیچید و با خودروی شخصی به بیمارستان عجب‌شیر برد. اورژانس آن بیمارستان گفت کاری از دستش برنمی‌آید و امکانات ندارند. برای همین مرا به بیمارستان امام رضای تبریز بردند. دو ساعت و نیم تا تبریز راه بود. آنجا پایم را شست‌وشو دادند و بستند. خیلی خون از من رفته بود؛ برای همین گفتند اینجا متخصص نداریم و باید ببریدش به بیمارستان شهدا. ساعت حول و حوش ١٠ شب بود که به بیمارستان بعدی رسیدیم؛ یعنی هشت ساعت بعد از انفجار. خون زیادی از بدنم رفته بود. مرا به بخش مراقبت‌های ویژه بردند و چند واحد خون بهم تزریق کردند. بعد از ۴ روز عمل شدم و پای راستم ١٠ سانتیمتر پایین‌تر از زانو قطع شد.چی باعث شد از دست‌دادن پایت را راحت‌تر تحمل کنی؟وقتی پایم را دیدم، باورم نمی‌شد. ناراحت بودم اما افتخار می‌کردم که هدفم نجات یک حیوان بیگناه بوده. بالاخره حکمت خداست. سه ماه دیگر هم باید به پای مصنوعی عادت کنم.چقدر از سربازی‌ات مانده بود؟١٢ ماهش رفته بود.  بعد از آن مسئولان پادگان چه کردند؟اگر آنها نبودند، زنده به بیمارستان نمی‌رسیدم. جناب سروان با خودروی خودش من را به پادگان رساند. همین حالا هم‌خدمتی‌ها هوایم را دارند.به وضع تازه پایت عادت کرده‌ای؟بالاخره عادت می‌کنم. سختی‌اش این است که پای راستم ١٩‌سال با من بود و حالا دیگر نیست. اما وضع از روزهای اول بهتر است. وقتی به این فکر می‌کنم که برای چه این کار را کردم، تحملم بیشتر می‌شود.حمایت دیگران، مسئولان دولتی و استانی و مردم چطور بود؟همین امروز خبر آمده که در سازمان حفاظت محیط‌زیست استخدام می‌شوم. از خانم ابتکار خیلی ممنونم. پیگیری او و مسئولان دیگر تا امروز خیلی خوب بوده. همین که یک شغل هم داشته باشم واقعا خوب است.دوست داری در حوزه محیط‌زیست فعالیت کنی؟بله؛ همیشه دوست داشتم. به طبیعت همیشه علاقه داشتم. یادم است که در روستای «هانه شیخان» که زندگی می‌کردیم، سگ داشتم و ارتباطم با حیوانات خوب بود.الان هم در روستا زندگی می‌کنید؟نه. ساکن شهر مریوان هستیم.بعد از این اتفاق و معاف‌شدن از سربازی تصمیمت برای زندگی چیست؟می‌خواهم همزمان که برای محیط‌ زیست کار می‌کنم، درسش را هم بخوانم. رشته خودم مکانیک بوده اما علاقه‌مندی‌ام همان محیط‌ زیست و چیزهای مربوط به آن است.سختی خدمت‌کردن در مرز چیست؟ آیا مورد مشابهی باز هم اتفاق افتاده؟نگهبانی‌های طولانی در هوای سرد سخت‌ترین کار خدمت در مرز است. پاسدارخانه ما سرباز کم داشت برای همین مجبور بودیم ١۵-١۶ روز پشت هم نگهبانی بدهیم. این خیلی سخت است، خیلی.از تبریز که برگشتی جمع بزرگی از مردم به استقبالت آمدند، فعالان محیط‌ زیست برای دلجویی بهت سر زدند و معاون رئیس‌جمهوری هم در تماس تلفنی از این فداکاری تشکر کرد. چه حسی داری از این‌که حالا با عنوان سرباز فداکار مریوانی از تو یاد می‌شود؟نمی‌دانم چطور توضیح دهم که چه احساسی دارم اما خیلی خوشحالم و خیلی خوب است. از این وضع واقعاً راضی‌ام که به جای فراموشی، کارم دیده شد. از تمام مردم تبریز که زحمت کشیدند و به استقبالم آمدند متشکرم. از همه مردم شهرم مریوان که فراموشم نکردند تشکر می‌کنم. به‌خصوص از مسئولان پادگان شهید «شعبان برخورداری» عجب‌شیر که رهایم نکردند و زود به بیمارستان رساندند، ممنونم. وقتی این چیزها را می‌بینم، می‌فهمم که صدبار دیگر هم چنین کاری کنم و جانم را به‌خاطر دیگری به خطر بیندازم، لازم است که اگر پایش افتاد باز هم همان تصمیم را بگیرم.


منبع: baharnews.ir

مرگ جوان ۲۰ ساله با حریق خودرو

سرهنگ حسین رضایی در تشریح این خبر اظهار کرد: در ساعت دو و ۱۰ دقیقه بامداد روز گذشته یک دستگاه سواری پژو ۲۰۶ در مسیر زاهدان به بیرجند به دلیل خواب آلودگی راننده به سمت چپ جاده منحرف شد و به سمت راست جاده به طور ناگهانی تغییر مسیر داد که به دلیل کنترل نشدن خودرو از جاده، منحرف و به داخل پل سقوط کرد.به گفته وی، در این سانحه رانندگی راننده، مجروح و سرنشین خودرو گرفتار شد که همان لحظه ۲۰۶ آتش گرفت و سرنشین ۲۰ساله در میان شعله‌های آتش جان داد.به گفته رضایی، این حادثه در کیلومتر ۲۰ محور زاهدان به نهبندان رخ داد و علت تصادف ۸۰ درصد به علت بی‌توجهی به جلو از سوی راننده ۲۰۶ و ۲۰ درصد نقص جاده و به دلیل نداشتن حفاظ در پل ارزیابی شده است.


منبع: baharnews.ir

بازاریابی محتوایی بعد از چه مدت زمانی نتیجه میدهد؟

با شروع هر مرحله از برنامه بازاریابی ناخودآگاه به دنبال دیدن نشانه هایی از تغییر شرایط هستیم اما در بازاریابی محتوایی بعد از چه مدت زمانی میتوان تغییرات و نشانه های تاثیر گذاری را مشاهده کرد؟
به گزارش آلامتو و به نقل از ibazaryabi.com؛ من بازاریابی محتوایی را در مقام مقایسه هم‌تراز با چیزی شبیه به ورزش کردن می‌دانم. در هر دو آن‌ها در کوتاه‌مدت و بلندمدت مزایای بسیار زیادی وجود دارد، اما درعین‌حال تفاوت‌های بسیار زیادی هم با یکدیگر دارند. روزی که شروع به ورزش کردن می‌کنید، بدن شما شروع به جذب منافعی برای خودش می‌کند، که ازجمله می‌توان کاهش فشارخون بهتر شدن حس و حال خودتان اشاره کرد. همان‌طور که می‌بینید جنس این منافع بسیار با یکدیگر متفاوت است و کسی که از بیرون به شما نگاه کند، در عمل چیزی را احساس نمی‌کند. چراکه در بلندمدت می‌توانید مزایایی را ازجمله بهبود عملکرد بدنی و افزایش ماهیچه‌های بدن شاهد باشید.
مقاله مرتبط: اشتباهات رایج در بازاریابی محتوایی
درحالی‌که نتایج کوتاه‌مدت در بازاریابی محتوایی نیز خیلی نمی‌تواند محصورکننده باشد، اما به‌جرئت می‌توانم بگویم که این نتایج در کوتاه‌مدت به‌اندازه نتایج بلندمدت آن می‌تواند مهم و اثربخش باشد.
۱٫ ذهنیت خود را تغییر دهید
اولین قدم برای این کار تغییر و اصلاح ذهنیت خودتان است. یک ذهنیت مبتنی بر بازاریابی محتوایی موجب تبدیل‌شدن شما به یک بازاریاب بهتر و همچنین شرکت شما به مکانی بهتر برای مشتریان می‌شود. شروع کردن یک استراتژی محتوایی نیازمند این است که پیش از هر چیز مخاطبان خود و شخصیت‌ها و البته نیازها و خواسته‌های آن‌ها را به‌خوبی درک کنید. بخشی از این فرایند اغلب راهکارهایی در برابر شما قرار می‌دهد که از طریق آن‌ها قادر حل نقاط درد آن‌ها باشید و حتی ممکن است ایده‌هایی را برای خوشحال کردن آن‌ها در اختیار شما قرار دهد. هرگز اجازه ندهید این درس‌ها بدون نتیجه و کاربرد باقی بماند.
ایده‌های که به دست می‌آورید را با ذهنیت فعلی و مشتریان فعلی خودتان آزمون کنید. این کار به شما کمک می‌کند تا مشتریان فعلی خودتان را هر چه بیشتر و بیشتر به بخش پایین قیف فروش خودتان هدایت کنید و این مشتریان بالقوه دلایلی برای بازگشت و مراجعه مجدد به خودتان بدهید.
مقاله مرتبط: آیا بازاریابی محتوایی مفید است؟
۲٫ اهداف واقع‌گرایانه و هدفمند انتخاب کنید
تنها پس از چند هفته ورزش کردن، مطمئناً در حالی قدم در سالن ورزشی نمی‌گذارید که مثلاً شبیه به آرنولد در سال‌های ایفای نقش خودش در فیلم ترمیناتور هستید، چنین کاری می‌کنید؟ همین حالت برای بازاریابی محتوایی هم صادق است.
مطمئن باشید که به شما دروغ نمی‌گویم، داشتن رتبه خوب و مناسب در نتایج گوگل یک‌شبه به دست نمی‌آید، اما برای به دست آوردن آن نیاز به‌صرف چندین سال وقت هم ندارید. کلمات کلیدی که در این راه انتخاب می‌کنید، از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است. زمانی که برای بهبود وضعیت رتبه خود در نتایج گوگل تلاش می‌کنید، استراتژی‌های بسیار زیادی وجود دارد که می‌تواند به شما به پیشبرد سریع کارتان کمک کند تا به هدف خود دست پیدا کنید. درک و فهم اینکه چه فعالیت‌هایی در این راه به شما کمک می‌کند و اینکه کدام‌یک سریع‌تر به شما جواب می‌دهد، به شما در تصمیم‌گیری برای صرف زمان و بودجه بسیار کمک می‌کند. فعالیت‌های بازاریابی محتوایی شما باید شامل اهداف درست و البته قابل‌اندازه‌گیری برای این کار باشد.
۳٫ از استراتژی‌های کلیدی کوتاه‌مدت استفاده کنید
اگر همچنان بر رژیم غذایی بی‌ارزش چیپس و تنقلات خود باقی‌مانده باشید، هرگز نمی‌توانید از ورزش کردن آن‌چنان نتیجه خوب و مطلوبی که مدنظر خودتان است را بگیرید. نتایج واقعی زمانی به دست می‌آمد که رژیم سالم غذایی را با تمرین‌های ورزشی خودتان ترکیب کنید. در این رابطه به آن نوع از هم‌افزایی فکر کنید که درنتیجه ترکیب بازاریابی محتوایی و دیگر استراتژی‌های بازاریابی برایتان حاصل می‌شود و نتایج کوتاه‌مدت شمارا چندین و چند برابر می‌کند.
۴٫ عادات سالمی برای خود انتخاب کنید
هر نوبتی که به ورزشگاه می‌روید یا فعالیت بدنی برای خود انجام می‌دهید، یک‌قدم به ثابت کردن ورزش به‌عنوان یک هدف دائمی نزدیک و نزدیک‌تر می‌شوید. ایجاد عادات منظم برای وبلاگ نویسی و انتشار محتوا، محتوای بسیار زیادی را در کوتاه‌مدت باقابلیت لینک شدن به یکدیگر در اختیار شما قرار می‌دهد، درحالی‌که به‌طور هم‌زمان عادت بهبود رتبه‌بندی شما در نتایج گوگل را هم بهبود می‌بخشد.
روزهای اول را برای نهادینه کردن عادات پایه‌ای و اساسی برای خود در نظر بگیرید: درگیر شدن در عادت صرف زمان بسیار زیاد برای ایجاد محتوای باکیفیت خیلی ساده است، اما درواقع هیچ کمکی به شما دررسیدن به هدف نهایی نمی‌کند. پس بهتر از عادات خود ا شکل دهید و کارهای هرچند کوچک اما درست و صحیح انجام دهید. همین کارها را به عادت تبدیل کنید، استراتژی داشته باشید و این روند را تکرار کنید.
The post بازاریابی محتوایی بعد از چه مدت زمانی نتیجه میدهد؟ appeared first on آلامتو.
منبع: alamto.com

یکی از عوامل ایجاد بوی بد دهان عفونت لوزه ها است

به گزارش ایران خبر، محمدرضا خامی در ارتباط با بهداشت دهان و دندان اظهارداشت: در افرادی که عفونت‌های مکرر دارند، لوزه ها متورم و برجسته تر مشاهده می شود و حالت گل کلمی پیدا می‌کند لذا در شیارهایش مواد غذایی گیر می کند و همین می تواند عاملی برای بوی بد دهان باشد.

وی افزود:رسیدگی به این مشکل کار متخصص گوش، حلق و بینی است که ممکن است درمان های خاص را که شامل تخلیه ی شیارها و گاه تخلیه لوزه ها هست را انجام دهد.

در پاسخ به این پرسش که برای افرادی که سطح هوشیاری آنها کم است یا ناتوان هستند که توصیه ای دارید؟، گفت: جواب این سوال مقوله ی مفصلی است و بسته به نوع ناتوانی فرد متفاوت است و کسی باید این کار را برای فرد توان خواه انجام دهد. به عنوان مثال افرادی که ناتوانی حرکتی دارند مسواک مخصوص که دسته ضخیم تری دارد و خود فرد هم می تواند انجام دهد، توصیه می شود.

خامی در شبکه رادیویی سلامت در ادامه یادآوری شد: چون رساندن خدمات دندانپزشکی برای این افراد بسیار مشکل است و گاه این افراد قادر به بیان مشکل خود نیستند پیشگیری بسیار کمک کننده است. چون گاه این افراد قادر به باز کردن فک نیستند و یا ممکن است اجازه ندهند دندانپزشک کاری برای آنها انجام دهد. لذا تحت بیهوشی ممکن است کانون های عفونی دهان آنها توسط دندانپزشک از بیم برود و لازم است خدمات پیشگیری توسط افرادی که به این دست بیماران کمک می کند ادامه داشته باشد.

وی ادامه داد:  اگر فرد در طول روز قادر به مسواک زدن نیست بهتر است از خوردن میان وعده های غیر ضروری که از مواد قندی تهیه شده اند پرهیز کند یا اگر از این دست خوراکی ها استفاده می کند دهان و دندان خود را با آب شست و شو دهد.

این دندانپزشک اجتماعی در ادامه در پاسخ به این سوال که به نظر شما استفاده از دهان شویه ها موثر است؟، گفت: بله، دهان شویه ها انواع مختلفی دارند که برای مشکلات لثه یا پوسیدگی دندان داده می شود که استفاده از هر کدام در جای خود و با تجویز دندانپزشک مناسب است.

وی در ادامه توضیح داد: هر پروتزی که داخل دهان گذاشته می شود، ملاحظات و رعایت های خاص خودش را دارد مثلا فردی که روکش یا بریج گذاشته باید به توصیه های دندانپزشک خود عمل کند. یا کسی که ایمپلنت دارد باید ملاحظات مربوط را که توسط دندانپزشک بیان شده، اجرا نماید.

خامی با بیان اینکه استفاده از آب نمک رقیق یا غذاهای خاص برای رفع بوی بد دهان توصیه می شود، افزود: آب نمک رقیق می تواند موثر باشد. دهان شویه های خاصی توسط متخصص طب سنتی ارائه می شود که آن هم مفید است. برخی مصرف کرفس، هویج، سیب و جعفری را برای رفع بوی بد دهان توصیه می کنند که همه اینها مفید است به شرطی که فرد آن ۴ دسته مشکل که ابتدای صحبت ذکر شد را نداشته باشد.

این دندانپزشک اجتماعی اظهارداشت: آب نمک یا نمک حالت ضد عفونی دارد که در جای خودش مفید است. دهان شویه نیز برای مشکلات خاصی توسط دندانپزشک توصیه می شود که آن هم جای خودش را دارد. پس آب نمک یا دهان شویه را با نظر پزشک خودتان مصرف کنید.


منبع: irankhabar.ir

تاریخ تحول اتومبیل در ایران از ورود فورد امریکا تا بنز آلمان

به گزارش ایران خبر، در اینجا بنده پاره‌ای از این رخدادها را که در سال‌های ۱۳۰۰ الی ۱۳۲۰ شمسی روی داده، درج نمودم. رخدادهای مذکور از لابه‌لای صفحات کتاب «از ماشین دودی ناصرالدین شاه تا بنز الگانس» نوشته  خسرو معتضد گلچین شده است.

نخستین برندهای وارداتی
«در دهه ۱۳۰۰، نخستین شرکت خارجی به نام فورد در دو دهنه مغازه در خیابان چراغ گاز نزدیک کوچه ناظم‌الاطبا گشایش یافت. یک دستگاه اتومبیل کروک دار در یکی از آن مغازه‌ها به نمایش گذاشته شده بود. سپس شورولت و آنگاه بیوک و دوج در همین خیابان نمایندگی و فروشگاه خود را گشودند. گاراژهای حسینی، فولادی و خردشیشه در این خیابان قرار داشتند و مسافر و محموله می‌پذیرفتند.

بنا به تحقیقات و نوشته‌های شادروان جعفر شهری، سواری‌های فورد کروکی کلاچی با لاستیک توپر نخستین اتومبیل‌های وارداتی بودند که با حداکثر سرعتی معادل چهل کیلومتر حرکت می‌کردند. این خودروها جعبه دنده نداشتند و در سربالایی‌ها در می‌ماندند و مردم باید آنها را هل می‌دانند و بالا می‌بردند. در سر پایینی‌ها، به علت داشتن ترمز اهرمی و نداشتن ترمز روغنی و کمپرسی، مسافران را پیاده می‌کردند و با احتیاط از فراز و نشیب فرود می‌آمدند.

در سال ۱۳۰۸ هجری شمسی (۱۹۲۹ میلادی)، بیش از نود کارخانه اتومبیل‌سازی به ایران اتومبیل صادر می‌کردند. آمریکایی‌ها در میان بیگانگان حاضر در ایران، نخستین صادرکننده اتومبیل و لوازم یدکی آن به ایران بودند و این در حالی بود که دهه اول قرن چهاردهم شمسی (۱۳۰۰) صدها دستگاه اتومبیل در جاده‌های خاکی و شوسه ایران در حال تردد بودند و سالیانه دو میلیون و پانصد هزار دلار اتومبیل و قطعات یدکی به ثروتمندان ایران فروخته می‌شد. اطلاعات، روزنامه عصر آن زمان، در مقاله‌ای انتقادی نوشت: «شاید در هیچ مملکتی این همه مارکهای مختلف وجود نداشته باشد. در هیچ جای دنیا چنین آش درهمی پیدا نمی‌شود. این همه مارکهای مختلف نتیجه هوی و هوس مردم است. بسیار دیده شده که شخصی در طول سال شش قسم اتومبیل به شش مارک، عوض کرده بدون آنکه علتی جز پیروی از هوی و هوس داشته باشد.»

رانندگان و تعمیرکاران
«رانندگان آن اتومبیل‌ها که زیردست هندی‌ها، قفقازی‌ها، شوفرهای انگلیسی، عرب و آسوری پرورش یافته بودند، مردمانی خشن، بدخلق و منتظر بهانه بودند که در موارد مختلف رفتارهای نادرست نشان می‌دادند، به زنان مردم نظر بد داشتند، اموال مردم را می‌ربودند و بعدها آنان را تجلی کامل لومپن پرولتاریا (اوباش کارگر) خواندند. این رانندگان جاهل مآب، داش مشدی، بددهان و بدپیله بودند که زبان محاوره‌ای خاصی به نام زبان شوفری داشتند. جراید و تأمینات سالهای ۱۳۰۰ الی ۱۳۲۰ پر از شکایت مردم از این افراد است. اسم‌هایی همچون اکبر هندل، اصغر زاپاس، عبدل کلاچ، ممد رادیاتور (چون زیاد جوش می‌آورد، بدین نام شهرت یافت)، اسمال دیزل، مشدی ممدلی با هوتول قراضه‌اش، اصغر دیزل، غلام پنچر که روی اینان گذاشته می‌شد، حکایت از آن می‌کرد که محبوبیتی در جامعه نداشتند.

اما در میان تعمیرکاران و افراد فنی که به کار تعمیر اتومبیل‌ها و به‌ویژه صافکاری و مرمت بدنه و رنگ‌کاری روی آورده بودند هنرمندانی پدید آمدند که بنا به گفته خارجیان در کار خود اعجوبه بودند. در میان آنان کسانی بودند که اتومبیل خرد شده و لهیده بر اثر تصادم را با صبر و حوصله صافکاری می‌کردند و با ضربات مداوم چکش و با فنون خاصی که خود می‌دانستند، آن را به شکل روز اول درمی‌آوردند. هنر خاص و توأم با بردباری این صنعتگران گمنام توجه آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها را جلب کرده بود و همیشه اذعان داشتند که در اروپا چنین صنعتگران هنرمندی که این قدر دقت صرف مرمت خودروها بکنند وجود ندارد و اگر باشد، بهای بسیار گزافی برای دستمزد خود مطالبه می‌کنند.»

شرکت کازادما
یکی از معروف‌ترین نمایندگی‌های فروش خودروهای وارداتی در ایران سال‌های ۱۳۱۰ شمسی، شرکتی به نام کازادما بود که شرح آن را در سطور ذیل از نظر می‌گذرانیم.

«سود سرشاری که از واردات اتومبیل به دست می‌آمد، شمار فراوانی از ثروتمندان و زمین‌داران ایرانی را به این رشته تجاری کشاند. یکی از قوی‌ترین شرکت‌های واردکننده اتومبیل که در حدود سال ۱۳۱۰ تأسیس شد، شرکتی به نام «کازادما» بود که چند بازرگان متمول و رئیس پیشین نظمیه (شهربانی) ایران در رأس آن بودند و محل شرکت، میدان مخبرالدوله در تهران بود. کازداما مرکب از حروف اول نام چند تن از مؤسسان شرکت از جمله کازرونی، سرتیپ فضل‌الله زاهدی و چند تن دیگر بود. این شرکت واردکننده انحصاری فورد انگلیسی و آمریکایی بود.

فورد، علاوه بر خودروهایی به این نام، اتومبیل شورولت، اسکس، پلیموت و ویلیزنایت را هم عرضه می‌کرد. فروش سالیانه این اتومبیل‌ها در دنیا به چند میلیون دستگاه می‌رسید؛ اما در ایران از ابتدا دلال‌ها و واسطه‌ها و ثروتمندانی که تنها تمکن مالی مشخصه آنان بود، این اتومبیل‌ها را می‌خریدند و با سود سرشاری که گاهی معادل اصل قیمت خودرو بود، به خریداران می‌فروختند.

شگرد واردکنندگان اتومبیل مانند خانواده امین‌الدوله، خانم فخرالدوله (دختر مظفرالدین شاه)، اردکانی، فولادی، زاهدی، کازرونی، کهبد، وهاب‌زاده و دیگران این بود که خودروها را پیش از ورود به بستگان و خویشاوندان و آشنایان خود به شکل صوری می‌فروختند و به این دستاویز که اتومبیل‌های وارداتی همگی به فروش رسیده است، خریداران واقعی را به شرکت‌های واسطه و عناصر حقیقی و حقوقی احاله می‌کردند. آن شرکت‌ها و آن مالکان صوری که همگی از ایادی واردکنندگان بودند، با تکیه بر این اصل که مالکیت امری محترم و خدشه‌ناپذیر است و مالک و یا خریدار می‌تواند هر قیمتی که خواست روی جنس خود بگذارد، مبالغ کلانی به بهای اصلی اتومبیل (به اضافه گمرک و عوارض ورودی که چندان نبود)، اضافه می‌کردند و خودرویی که در آمریکا و انگلستان سه هزار تومان تمام می‌شد و به بهای سه هزار و پانصد تا پنج هزار تومان و یا حداکثر شش هزار تومان وارد کشور می‌شد و باید مثلاً شش تا هفت هزار تومان به فروش برسد، به بهای هفت تا ده هزار تومان به دست مصرف‌کننده می‌رسید. در سال‌های پس از شهریور ۱۳۲۰ این اتومبیل‌ها حتی تا مبلغ ۲۵ تا ۳۰ هزار تومان به خریداران عرضه می‌شد. بدین ترتیب، عده‌ای از افراد مرفه و ثروتمند بدون هیچ تلاشی و به دستاویز تجارت، کالایی که در تهیه و فراوری، تولید و عرضه آن کمترین سهمی نداشتند و زحمتی نکشیده بودند به بهای چند برابر به مصرف‌کننده ایرانی عرضه می‌داشتند و از این راه به ثروت‌های هنگفت دست می‌یافتند.

اخلاف این عده و همگنانشان هرگز راضی نبوده و نیستند که اتومبیل ایرانی به آن درجه از تکمیل و مرغوبیت برسد که جای خودروهای خارجی را بگیرد؛ زیرا آنان به سود آسان، بی‌زحمت و بدون دردسر، بدون تقبل تأسیس کارخانه، حقوق کارمندان و کارگران، ابداع و خلاقیت و بیمه و بازنشستگی کارکنان دست یافته‌اند و از خود می‌پرسند که چرا باید به زحمات و مشقات تولید تن در دهند و این در حالی است که تولید اتومبیل‌های ممالک دیگر نیز رشدی تدریجی و فرایندی را پیموده و کشورهایی همچون ژاپن، ایتالیا و کره که در گذشته تولیداتشان بی‌ارزش، نامرغوب و بی‌دوام شناخته می‌شد، به‌مرور به این حد از کمال، مرغوبیت و استحکام رسیده‌اند.»

سبقت از اتومبیل شاه و ولیعهد و شاهزادگان ممنوع
«از سال ۱۳۱۵ به بعد سبقت گرفتن از اتومبیل ولیعهد و شاهزادگان (سلسله پهلوی) ممنوع شد و هیچ اتومبیلی حق پیشی گرفتن از اتومبیل‌های دربار را که بدون شماره بودند، نداشت. یک بار که منوچهر میرزا فرمانفرمائیان، پسر شاهزاده فرمانفرما (از شاهزادگان سلسله قاجار) ندانسته از اتومبیل ولیعهد پیشی گرفت، آژان موتورسوار که او را همراهی می‌کرد، جلوی اتومبیل منوچهر میرزا را گرفت. آژان پس از متوقف کردن اتومبیل شاهزاده جوان و بی‌خبر قاجار که از اروپا آمده بود، سوار آن شد و او را به اداره سرکلانتری و پلیس تهران در میدان توپخانه (سپه) برد و مدت یک شب در آنجا زندانی کرد و یک بار هم ضمن بازجویی از او پرسیدند که قصدش از سبقت گرفتن از اتومبیل ولیعهد چه بوده است؟

سرانجام با مراجعه بستگان متنفذ منوچهرمیرزا از او رفع اتهام شد و روز بعد مرخص شد و از وی التزام (تعهد) گرفته شد پس از آن از اتومبیل ولیعهد و شاهزادگان جلو نزند.»


منبع: irankhabar.ir

کم خونی می تواند منجر به ناشنوایی شود

به گزارش ایران خبر، این مطالعه نشان داد افراد مبتلا به کم خونی و فقر آهن نسبت به افرادی که کم خونی ندارند، بیش از دو برابر در معرض ابتلا به ناشنوایی قرار دارند.

ارتباط بین از دست دادن شنوایی و کم خونی و فقر آهن به ویژه برای دو نوع از دست دادن شنوایی قوی بود که یکی به نام ناشنوایی حسی و دیگری ناشنوایی ترکیبی از حسی و هدایتی بودند.

به گزارش انجمن گفتار، زبان و شنوایی (ASHA) آمریکا، ناشنوایی حسی هنگامی رخ می دهد که گوش داخلی یا مسیرهای عصبی از گوش داخلی به مغز آسیب دیده باشد.

ناشنوایی هدایتی، نوعی است که صداها به طور موثر از گوش خارجی به پرده گوش یا گوش میانی هدایت نمی شوند. ناشنوایی ترکیبی مخلوطی از این دو است.

طبق گزارش ASHA، کاهش شنوایی حسی به طور کلی، دائمی تلقی می شود. اما اگر کم خونی و فقر آهن نقش مهمی در از دست دادن شنوایی داشته باشد، این امکان وجود دارد که تصحیح وضعیت منجر به بهبود شنوایی شود.

پژوهشگر تحقیق کاتلین شیفر، دانشجوی کارشناسی ارشد در دانشگاه پزشکی ایالتی پنسیلوانیا در این باره می گوید: «در حال حاضر هیچ شواهدی وجود ندارد که تایید کند درمان کم خونی و فقر آهن موجب بهبود سلامت شنوایی شود.»

او گفت که این یافته ها تنها یک ارتباط بین کم خونی و فقر آهن و از دست دادن شنوایی را نشان می دهد ولی ثابت نمی کند که یکی باعث دیگری می شود.

یک رژیم غذایی سالم و متعادل شامل مصرف میزان توصیه شده روزانه از ویتامین ها و مواد مغذی دیگر، به طور کلی برای سلامت جسمانی و همچنین برای سلامت شنوایی بسیار مهم است


منبع: irankhabar.ir

اختلالات روانی و مصرف الکل ارتباط تنگاتنگی با هم دارند

رییس انجمن آسیب‌شناسی ایران گفت: جامعه کنونی مواجه با آسیب‌های اجتماعی از جمله مصرف مشروبات الکلی است.

به گزارش ایسنا، کوروش محمدی در کارگاه آموزشی راهکارهای مقابله‌ای و پیشگیری دانش‌مدار تولید، توزیع و مصرف مشروبات الکی اظهار کرد: اختلالات روانی و مصرف الکل ارتباط تنگاتنگی با هم دارند و متأسفانه بسیاری از افراد برای کاهش رنج و اختلالات به سمت مصرف الکل روی می‌آورند.

وی افزود: جامعه کنونی با آسیب‌های اجتماعی از جمله مصرف مشروبات الکلی مواجه است و متأسفانه حجم عظیمی از مصرف مشروبات الکی توسط قشر جوان جامعه است.

محمدی کسب اطلاعات درباره مشروبات الکلی و عوارض آن را عامل مهم در پیشگیری از مصرف مشروبات الکلی دانست و گفت: افزایش مهارت‌های زندگی و شخصی، افزایش احترام و عزت نفس خود، تنظیم اهداف زندگی، افزایش توانایی توانایی مقابله و مدیریت استرس خود و یادگیری نه گفتن و مقابله با فشار همسالان نیز از جمله عوامل پیشگیری از مصرف مشروبات الکی است.

وی خاطرنشان کرد: افرادی که در مهارت‌های اجتماعی و برقراری رابطه با دیگران ضعیف هستند، به دلیل فرار و انزوا به مصرف الکل می‌پردازند.

محمدی با اشاره به عوامل تحریک‌کننده گرایش به مشروبات الکلی، تصریح کرد: ابتلا به اختلالات روانی، هیجان‌خواهی بالا، ضعف در مهارت‌های اجتماعی،  و عزت نفس پایین و داشتن نگرش مثبت به الکل از جمله عوامل تحریک‌کننده گرایش به مشروبات الکلی است.


منبع: alef.ir

شلیک مرگبار در بزرگراه بابایی

ایران نوشت: ساعت ۲۲:۱۸ جمعه شب راننده‌هایی که در بزرگراه بابایی درحرکت بودند، ناگهان متوجه حرکت مشکوک راننده پژو ۲۰۶ شدند که درمسیرشرق به غرب بزرگراه در حرکت بود.خودرو لحظاتی بعد با عبورعجیب وغریب از زیرگذر بزرگراه متوقف شد.همان موقع چند تن ازسرنشینان خودروهای عبوری به تصوراینکه راننده سکته کرده است بلافاصله با اورژانس و پلیس راهنمایی و رانندگی تماس گرفتند اما پس ازحضور مأموران مشخص شد  پسر جوان بر اثر اصابت گلوله به سرش جان باخته است.

بدین ترتیب موضوع به بازپرس کشیک قتل تهران اعلام شد و بلافاصله تیم جنایی درمحل حادثه حضوریافتند.درنخستین بررسی‌ها مشخص شد پسر ۲۷ ساله از پشت سر هدف اصابت گلوله قرارگرفته است. کارآگاهان در ادامه تحقیقات دریافتند که حدود نیم ساعت قبل از این حادثه پسر جوان از محل کارش -کارگاه مبل‌سازی در جاجرود- به سمت تهران حرکت کرده که دربین راه هدف اصابت گلوله فرد ناشناسی قرار گرفته است.

بدین ترتیب پس ازتحقیقات مقدماتی، جسد به دستور بازپرس جنایی به پزشکی قانونی انتقال یافت و تیمی ازکارآگاهان جنایی پلیس تهران تلاش برای شناسایی و دستگیری عامل این جنایت را آغازکردند.
 


منبع: alef.ir

آسمان ایران بارانی می‌شود

کارشناس سازمان هواشناسی گفت: در ۱۰ استان کشور امروز شاهد بارش باران خفیف هستیم اما این بارش آلودگی ها را کاهش نمی دهد.

به گزارش میزان، محمد اصغری اظهار داشت: روز گذشته براساس پیش بینی ها شاهد بارش خفیف در خراسان رضوی، دامنه های البرز و زاگراس مرکزی بودیم. امروز بارش ها با شدت بیشتری نسبت به روز گذشته، در استان های کرمانشاه،کردستان، چهارمحال،همدان، غرب اصفهان،البرز، قزوین،گلستان، مازندران و خراسان رضوی ادامه خواهد داشت.

وی ادامه داد: این بارش ها تاثیری در روند کاهش آلودگی هوا نخواهد داشت و تنها باد، درمان رفع آلودگی هوا است.

کارشناس سازمان هواشناسی تاکید کرد: عصر دوشنبه شاهد افزایش سرعت باد در تهران خواهیم بود که همین امر باعث می شود مقداری از غلظت آلاینده ها در روز سه شنبه کاسته شود.

اصغری با بیان اینکه پایان هفته بارش نداریم، تاکید کرد: پایان هفته کم رباشی را در کشور پشت سر می گذاریم و اغلب بارش ها به صورت پراکنده و مقطعی خواهد بود.


منبع: alef.ir

وقتی فحش دادن و رکیک بودن، مُد می‌شود!

هیچ کجا از تیررس ناسزا در امان نیستید. رگباری از فحش که خیلی وقت‌ها معنی بعضی‌هایشان را درست نمی‌دانید. حتماً لازم نیست دعوایی سر بگیرد تا مجبور شوید گوش‌هایتان را بگیرید یا خودتان را به نشنیدن بزنید. در هر موقعیتی ممکن است تیرها به سمتتان پرتاب شود.

روزنامه «ایران» نوشته است:‌تیرهای زهرآگین به سمت عابران پرتاب می‌شود. هرچقدر هم تلاش کنند خودشان را کنار بکشند، فایده‌ای ندارد. بالاخره مورد اصابت قرار می‌گیرند. بچه‌ها را باید نجات داد، اما آن هم بی‌اثر است. تیرها رها شده‌اند و کاری نمی‌شود کرد. هرجا می‌تواند باشد؛ خانه، خیابان، اتوبوس، مترو، مدرسه، دانشگاه و حتی شبکه‌های اجتماعی.

شما هیچ کجا از تیررس ناسزا در امان نیستید. رگباری از فحش که خیلی وقت‌ها معنی بعضی‌هایشان را درست نمی‌دانید. حتماً لازم نیست دعوایی سر بگیرد تا مجبور شوید گوش‌هایتان را بگیرید یا خودتان را به نشنیدن بزنید. در هر موقعیتی ممکن است تیرها به سمتتان پرتاب شود. انصافاً ضارب یا همان پرتاب‌کننده تیر، گاهی شگفت‌زده‌تان می‌کند. شاید به نظرتان دور از ذهن نباشد اگر فحش‌دهنده، یک آدم عامی و بدون تحصیلات و دارای‌ شأن اجتماعی پایین باشد، اما شنیدن رکیک‌ترین جملات از زبان یک جوان تحصیلکرده و امروزی که به شکل و شمایلش هیچ‌جوره نمی‌خورد کوچکترین حرف بدی بزند، دیگر نوبر است. حالا حسابش را بکنید این بددهانی و رکیک بودن مُد بشود. بله؛ مد!

حالا در بعضی جمع‌ها اگر در هر جمله‌تان یکی دو اصطلاح ناجور به کار نبرید، حتماً آدم لوس و کسل‌کننده‌ای به نظر می‌رسید. در ضمن باید یادتان باشد در مقابل بددهانی دیگران تا می‌توانید عکس‌العمل مثبت نشان دهید و از خنده روده‌بُر شوید تا گوینده خوشش بیاید و باور کند شما هم مثل خودش آدم باحالی هستید. در شبکه‌های اجتماعی هم وضع به همین منوال است. هرچه بددهان‌تر، مقبول‌تر. البته نه اینکه همه همین‌طور باشند اما تعداد کسانی که این سبک رفتار را نشانه باحال بودن می‌دانند، کم نیست. به همین خاطر هم هست که در شبکه‌های اجتماعی تا می‌توانند اصطلاحات ناجور به کار می‌برند و هر جمله عادی را با چاشنی دو سه تا فحش آبدار، به خیال خودشان مزه‌دار می‌کنند تا مخاطب بیشتری جذب کنند. گاهی اسم‌های پروفایلشان هم واقعی نیست. این‌جور وقت‌ها کارشان ساده‌تر است. اصلاً نمی‌توانید تصور کنید رکیک‌ترین حرف‌ها از زبان یک دختر جوان و با قیافه‌ای آرام و حق به جانب خارج می‌شود که خودش را پشت یک اکانت قلابی پنهان کرده است.

راستی از کی این‌قدر بد دهان شده‌ایم؟! پدر به فرزند فحش می‌دهد، پسر به همکلاسی مدرسه، همکار به همکار، مسافر به راننده تاکسی و… قشر جوان تحصیلکرده چرا رکیک بودن را به‌عنوان یک ارزش پذیرفته است؟!

دکتر محمدباقر تاج‌الدین، جامعه‌شناس و استاد دانشگاه در گفت‌و‌گو با «ایران» به رمزگشایی درباره این پدیده ناهنجار و رو به گسترش می‌پردازد:‌ «دلایل مختلفی برای رواج فحاشی در جامعه وجود دارد. یکی از مهم‌ترین این دلایل آن است که در حال حاضر فرآیند هویت‌یابی در جامعه به دلایل گوناگون دچار اختلال شده است؛ یا خانواده مسئولیت خود را بدرستی انجام نمی‌دهد یا نظام آموزشی درست کار نمی‌کند. امروزه مسأله هویت نسبت به گذشته، امری چندجانبه و چند لایه شده است. در گذشته، منبع و مرجع هویت‌یابی فقط خانواده بود اما حالا منابع مختلفی از جمله نظام آموزشی و شبکه‌های اجتماعی وجود دارد و گروه‌های مرجع از منابع گوناگون به هویت‌سازی می‌پردازند. در این میان فرد نمی‌داند کدام منبع باید هویت او را شکل دهد. بنابراین ضعف در هویت یابی، مشکلاتی پیش می‌آورد که فرد را پرخاشگر می‌کند و این پرخاشگری گاهی به صورت فحاشی نمود پیدا می‌کند. استفاده از فحش‌های رکیک، در واقع نوعی هویت‌یابی گروهی هم هست. فرد دوست دارد خود را از این طریق در گروه حفظ کند. مثل لات‌های قدیم که هویت گروهی‌شان را به هر شکل می‌خواستند حفظ کنند.»

تاج‌الدین ادامه می‌دهد: «مسأله بعدی، شکاف طبقاتی و نابرابری اجتماعی است که متأسفانه در سال‌های اخیر گسترش یافته است. طبقه مرفه و برخوردار با ظهور شبکه‌های اجتماعی، به نمایش دارایی‌های خود همچون اتومبیل و ساعت گرانقیمت رو آورده‌اند و این خودنمایی براحتی مقابل چشم طبقه پایین قرار می‌گیرد و باعث ایجاد حس سرخوردگی در آنها می‌شود. اینجاست که اعتراض به این وضع، به صورت فحش دادن نشان داده می‌شود چون جوان طبقه پایین امکان دیگری برای خود نمی‌بیند. نه توان دارد حرف خود را به گوش مسئولان برساند و نه مقاله‌ای در باب خواسته‌هایش بنویسد. در نتیجه اعتراض‌اش و ظلمی را که فکر می‌کند به او شده، به این شکل نشان می‌دهد. در واقع وجود این نابرابری اجتماعی از دلایل مهم ایجاد پرخاشگری است.»

این جامعه‌شناس، نبود فضای گفت‌و‌گو در جامعه را عامل دیگری برای بروز پرخاشگری و خشونت طلبی عنوان می‌کند و می‌گوید: «کسی که فحش‌های رکیک می‌دهد، در واقع می‌خواهد گفت‌و‌گو کند و حرف خودش را به گوش بقیه برساند. اگر فضای کافی برای گفتمان در جامعه فراهم باشد، او می‌تواند خودش را با حرف زدن تخلیه کند اما وقتی این فضا را نمی‌یابد، دست به فحاشی می‌زند که در میان تمام اقشار هم رایج است و گاهی افراد دارای تحصیلات بالا را می‌بینیم که در مواجهه با مسائل براحتی فحاشی می‌کنند. حتی می‌شود گفت این شکل فحاشی، یک جنبش اجتماعی پنهان است. نکته دیگر این است که فرد با فحاشی در صدد است توجه دیگران را جلب کند. تصور کنید جوانی که پول ندارد و از جایگاه اجتماعی خاصی هم برخوردار نیست، می‌خواهد به این طریق توجه دیگران را به خودش جلب کند و بگوید من هم در این جامعه هستم؛ حواس‌تان به من باشد. درحالی که اگر این جوان آموزش می‌دید، راه عقلانی برای این کار پیدا می‌کرد. همچنین گاهی فرد از راه فحاشی، قدرت نمایی می‌کند تا ضعف‌های خود را پنهان کند و اگر ثروت و قدرتی ندارد، با ناسزاگویی آن را جبران کند و قدرت کاذبی را که ایجاد می‌کند، به رخ بکشد. او ترس‌ها و ناامنی‌های خود را این گونه پنهان و اضطراب‌اش را تخلیه می‌کند.»

طبیعی است که ایجاد چنین فضایی، تبعات ناخوشایندی به همراه دارد. به گفته تاج الدین، رواج این پدیده، جامعه را ناامن می‌کند و یک نوع ترس به وجود می‌آورد. بی‌اعتمادی به فضاهای عمومی و همچنین شبکه‌های اجتماعی ایجاد می‌شود و باب مشارکت اجتماعی و گفت‌و‌گوی عقلانی را می‌بندد. خیلی خطرناک و آسیب‌زاست اگر همه فکر کنند با فحاشی می‌توانند کار خودشان را پیش ببرند. باید تا می‌توانیم فضای گفتمان را در جامعه باز کنیم و از اینکه امری ناهنجار به هنجار تبدیل شود، جلوگیری به عمل آوریم. از اینها که بگذریم روی دیگر سکه به هجو کشیدن خود «فحاشی» است. جایی که فحش و بددهنی از معنای خود تهی می‌شود و مثل یک تعارف مرسوم در یک شبکه اجتماعی یا یک میهمانی رد و بدل می‌شود؛ عادی شدن بددهنی و تغییر معنای فحش به امری فان و خوشمزه که می‌توان آن را خطرناک‌ترین شکل بروز این ناهنجاری دانست.

شما ممکن است در هر مکان و موقعیتی مورد اصابت یکی از تیرهای زهرآگین قرار بگیرید. اگر بازیگر یا فرد سرشناسی باشید، هدف بهتری برای گروه فحش دهندگان هستید. ممکن است حتی برای نقل خبری در موردتان، یکی دو تا فحش آبدار هم نثارتان کنند. افرادی که به رکیک بودن عادت کرده‌اند، حتی برای ابراز محبت به دوستان‌شان، رگباری از عبارات ناجور را به کار می‌برند. آنها معتقدند با این کار، خیلی جذاب جلوه می‌کنند و طرفداران‌شان هم بیشتر می‌شود. می‌توانند ترس‌هایشان را پشت پرده‌ای از ناسزا پنهان کنند و باحال بودنشان را به رخ بکشند.


منبع: alef.ir

پنجه در پنجه انقراض یوزپلنگ ایرانی

یوزپلنگ گونه ای درخطر انقراض است و اکنون فقط چند قلاده از آن در ایران و آفریقا زیست می کند، چندی پیش مطالعات کارشناسان محیط زیست در جهان نشان داد که خطر انقراض در کمین ۷۱۰۰ یوزپلنگ موجود در طبیعت است که از این تعداد ۵۰ قلاده در ایران به سر می برد.بنا به گفته کارشناسان تفاوت زیادی میان یوزپلنگ آسیایی و آفریقایی وجود دارد، اطلاعات نشان می دهد یوزپلنگ آسیایی تفاوت بسیار زیادی در رفتار و ژنتیک با یوزپلنگ آفریقایی دارد، حتی سطح گلبول های قرمز و سفید این دو متفاوت است و آنزیم های صفرایی و کبدی متفاوتی دارند اما در هر صورت هر دو نژاد در خطر انقراض قرار دارند.تاکنون به دلایل مختلف از جمله تغییر اقلیم و به طور کلی دخالت انسان در طبیعت موجب انقراض گونه های جانوری ارزشمند زیادی در دنیا از جمله کشور ما شده است، اکنون دیگر شیر ایرانی و یا ببر مازندران در دشت های کشور وجود ندارد در حالی که زمانی نعره شیر ایرانی رعشه بر اندام ها می انداخت.دولت قبلی با هدف احیای ببر، در قبال دو پلنگی روسی، دو قلاده ببر سیبری دریافت کرد که به علت شرایط نادرست نگهداری این حیوانات ارزشمند در باغ وحش ارم یکی از آنها به بیماری مشمشه مبتلا و تلف شد و دیگری به علت مشکوک بودن به این بیماری پنج سال در اسارت به سر برد که بعد از گرفتن آزمایش های متعدد و فشار دوستداران حیات وحش مشخص شد که به این بیماری مبتلا نیست از این رو از اسارت آزاد و شرایط زندگی آن تا حدودی بهتر شد.اکنون نوبت یوزپلنگ است گربه سان ارزشمندی که اکنون در خطر انقراض قرار گرفته و زنگ خطر آن به صدا در آمده است.وسعت زیستگاه های یوز ۶ میلیون هکتار یعنی یک سوم وسعت مناطق حفاظت شده تحت پوشش سازمان محیط زیست است که وظیفه حفاظت از آن بر عهده ۱۲۰ محیط بانی است که در زیستگاه های یوز مشغول به فعالیت هستند.براساس آمارهای اعلام شده به نظر می رسد که فقط ۵۰ قلاده یوزپلنگ آسیایی در ایران باقیمانده است که این مساله ذهن دوستداران محیط زیست را به خود مشغول کرد از این رو موضوع تکثیر در اسارت به عنوان یک راه حل مطرح شد و این شد که کوشکی و دلبر دو یوزپلنگی که در تولگی در اسارت بودند به پردیسان منتقل شدند تا مورد آزمایش های لازم قرار گیرند.البته روش تکثیر در اسارت موافقان و مخالفان به خود را دارد ، محمود کرمی پژوهشگر و عضو هیات علمی دانشگاه تهران که تاکنون مطالعات زیادی در زمینه محیط زیست انجام داد و کتاب های محیط زیستی زیادی به چاپ رسانده است به خبرنگار علمی ایرنا درباره تکثیر در اسارت گفت: من نمی توانم با این فناوری مخالفت کنم زیرا برای گونه های مختلف در سطح جهان به کار می رود اما اینکه بتوان این فناوری را در ایران با موفقیت انجام داد، مهم است.وی افزود: تکثیر در اسارت آنهم برای گوشتخواران کار بسیار دشواری است و در دنیا هم آنطور که باید جواب نمی دهد، حتی برای علفخواران هم روند پیچیده ای است بنابراین انجام چنین کارهایی نیاز به فکر و اقدامات علمی دقیقی دارد.کرمی ادامه داد: در یکی از کشورها در راستای تکثیر در اسارت یک یوز ماده را بیهوش و به روش مصنوعی باردار کردند که بعد از به دنیا آمدن توله ها مادر آنها را خورد بنابراین دست زدن به چنین اقداماتی به این راحتی ها نیست چون طبیعت خلق و خوی خود را دارد و دخالت انسان آنرا مختل می کند.وی تاکید کرد: مساله دیگر این است که تصور کنیم روند تکثیر در اسارت با موفقیت انجام شد حال توله یوزها را در کجا باید رها کنیم ؟ قطعا باید در همین زیستگاه های کنونی که داریم رها سازی شوند اما حرف این است که یوزهایی هم که از بین رفتند در همین زیستگاه ها زندگی می کردند و نابود شدند بنابراین مساله مهم بهبود بخشیدن به وضعیت زیستگاه ها است.عضو هیات علمی دانشگاه تهران اظهار کرد: البته شواهد نشان می دهد وضعیت زیستگاه های یوزپلنگ در کشور تا حدودی بهتر شده است اما نیاز به کار و سرمایه گذاری بیشتری دارد.کرمی به ورود دو قلاده ببر از سیبری به کشور اشاره کرد و گفت: نتیجه این کار چه شد؟ فقط پول هنگفتی برای آماده سازی زیستگاه این ببرها در میانکاله هزینه شد و اکنون به حال خود رها شده است، علت شکست خوردن این پروژه این بود که تفکر علمی پشت آن نبود.وی درباره نگهداری کوشکی و دلبر دو یوزپلنگ نر و ماده پردیسان گفت: نگهداری این دو گونه ارزشمند در پردیسان اشکالی ندارد چون فرصت مناسبی است تا با رفتار این حیوان بیشتر آشنا شویم و مطالعات ژنتیکی بر روی آنها انجام شود، اما قطعا باید در پشت هر اظهار نظری تفکری علمی و پخته نهفته باشد.وی تاکید کرد: به نظر می رسد بهتر است به جای فکر کردن به موضوعاتی مانند تکثیر در اسارت به فکر حفاظت از زیستگاه ها با هدف بهبود وضعیت آن باشیم.کرمی با اشاره به اینکه نمی توان از فناوری های روز دنیا استفاده نکرد، گفت: اما باید در این زمینه فکری اساسی صورت گیرد، اگر زیستگاه ها احیاء و حفاظت شوند و شرایط مناسبی مهیا شود قطعا گونه ها به طور طبیعی تکثیر می شوند.همچنین هومن جوکار مدیر پروژه حفاظت از یوزپلنگ آسیایی به ایرنا گفت: تا چندی پیش هیچ منطقی مبنی بر تکثیر یوز در اسارت نداشتیم تا اینکه یک وضعیت بحرانی بروز کرد و تصمیم بر تکثیر در اسارت گرفتیم.وی افزود: در مدت ۱۴ سال فعالیت پروژه حفاظت از یوزپلنگ آسیایی و صرف هزینه زیاد، وضعیت تا حدودی بهتر شده بود تا اینکه متوجه شدیم بنا به دلایلی زیستگاه های یوزها در حال کوچک شدن است و بیشتر اوقات یوزها در خارج از زیستگاه ها به سر می برند که این موجب نگرانی شد.جوکار ادامه داد: بررسی ها نشان داد در زیستگاهی واقع در یزد حدود سه سال است از هیچ یوز ماده ای عکسبرداری نشده است که این مساله نگرانی هایی را به وجود آورد.وی گفت: این موضوع را با کارشناسان خارجی در میان گذاشتیم و آنها گفتند زمانی که زیستگاهی کوچک می شود جمعیت حیوانات موجود در آن نیز به طور طبیعی یا غیر طبیعی کاهش می یابد که به فکر چاره افتادیم از این رو در این شرایط بهترین راه انتقال کوشکی و دلبر به سایت پردیسان و مطالعه بر روی آنها با هدف تکثیر در اسارت انتخاب شد.جوکار افزود: با انتقال این دو یوز به پردیسان حداقل برای زمان های بحرانی دو یوز نر و ماده در اختیار داریم که این کار با بودجه ای جداگانه و زیر نظر مستقیم سازمان حفاظت محیط زیست در حال انجام است.جوکار درباره وضعیت یوزپلنگ ها در ایران گفت: در زیستگاه های شمالی مانند میاندشت و توران زادآوری مرتب و ممتدی وجود دارد و مادران و توله هایی که آنجا هستند به طور دائم پایش می شوند و نقطه امید ما فعلا آن زیستگاه است. وی ادامه داد: اما در مقابل در زیستگاه های جنوبی به خصوص در محدوده استان یزد با کاهش ماده ها مواجه هستیم که این جای نگرانی دارد از این رو با دقت بر روی کوشکی و دلبر مطالعه می کنیم.جوکار چندی پیش به ایرنا گفته بود در چنین شرایطی یکی از اقداماتی که فعلا می شود در مورد آن فکر کرد این است که بخش بسیار وسیعی از یک منطقه حفاظت شده را فنس کشی کنیم به طوری که زادآوری طبیعی گونه ها در آن ادامه داشته باشد نه به صورت یک محیط در اسارت، اما کاملا تحت کنترل و حفاظت باشد، البته این پروژه برای گونه هایی که به صورت طبیعی زندگی می کنند اولویت ما نیست کما اینکه هیچ وقت درمورد منطقه حفاظت شده توران و میاندشت که مشکلی ندارند، چنین فکری نخواهیم کرد. وی تاکید کرد: اما در زیستگاه های جنوب که ماده ای وجود ندارد و اگر به همین روال ادامه یابد احتمال از بین رفتن و از دست دادن یوز در آن منطقه وجود دارد، باید چاره ای اندیشیده شود بر همین اساس برروی این موضوع کار می کنیم.*** کوشکی و دلبر کوشکی و دلبر دو یوزپلنگ نر و ماده ای هستند که به ترتیب ۱۰ آذر ۹۳ از پناهگاه حیات وحش میاندشت و ۱۱ آذر ۹۳ از ذخیره گاه زیست کره توران به پارک پردیسان تهران منتقل شدند، این دو گونه ارزشمند با هدف تکثیر در اسارت و انجام تحقیقات بر روی رفتار گربه سانان به این مکان منتقل شدند.کوشکی یوزپلنگ نر بهمن ماه ۱۳۸۶ در ۴ ماهگی و دلبر یوزپلنگ ماده فروردین ۱۳۹۰ در سه ماهگی به اسارت در آمدند که بعد از این و با توجه به اهمیت حفاظت از این گونه های ارزشمند و در خطر انقراض بودن آنها به پارک پردیسان منتقل شدند.بر این اساس در خرداد ۱۳۹۰ اولین طرح ایجاد مرکز تکثیر ارایه شد و در شهریور ۱۳۹۱ این طرح برای ‘ شان مک کویین ‘ کارشناس ایرلندی گربه سانان ارسال شد و وی نظر نهایی خود را بر روی این طرح ارایه داد که از تیرماه همان سال کار ساخت این مرکز تحقیقاتی در پارک پردیسان آغاز شد.این سایت دارای ۶ فضای مجزا است که با هدف، تکثیر در اسارت، نگهداری از این دو یوز و همچنین پذیرایی از هر یوزپلنگ آسیایی دیگر که شاید در آینده به هر دلیل غیر قابل پیش بینی توان ادامه حیات در زیستگاه طبیعی اش را از دست بدهد، طراحی و ساخته شده است.بعد از اتمام این مرکز دو یوزپلنگ نر و ماده به آن منتقل شدند و اکنون در شرایط بسیار خوبی به سر می برند.علاوه بر تکثیر در اسارت این مرکز هدف دیگری نیز دارد و آن شناساندن این گونه ارزشمند به مردم و بالا بردن آگاهی عموم در مورد ارزش حفاظت از این گربه سان است که تا به امروز نیز موفق بوده است.


منبع: baharnews.ir

فرود اضطراری هواپیمای ماهان در شیراز

تعدادی از مسافران این پرواز شامگاه شنبه در تماس با دفتر خبرگزاری جمهوری اسلامی در شیراز، علت این فرود اضطراری را نقص فنی در سیستم ناوبری هواپیما عنوان کردند. به گفته آنها‌، همه مسافران سالم هستند و شماری از آنها از فرود اضطراری این هواپیما دچار نگرانی و ترس شدند. بنا بر استعلام خبرنگار ایرنا از اطلاعات پرواز فرودگاه بین المللی شهید دستغیب شیراز، این هواپیما ساعت ۴۵ دقیقه بامداد یکشنبه، شیراز را به مقصد دوبی ترک کرد.


منبع: baharnews.ir

یک جامعه‌شناس: حق طلاق برای زنان، خشونت علیه مردان و البته طلاق را کم‌ می‌کند

یک جامعه‌شناس معتقد است داشتن حقوقی مانند حق طلاق (وکالت زنان در طلاق)، می‌تواند انواع خشونت علیه مردان از جمله خشونت‌ اقتصادی و روانی را کاهش دهد.

به گزارش خبرآنلاین، بعد از آنچه در برنامه تلویزیونی «دورهمی» درباره حق طلاق (وکالت زنان در طلاق) مطرح شد و به تمسخر گرفتن این موضوع، با واکنش فعالان مدنی همراه بود، هنوز این ماجرا ادامه دارد و واکنش‌های مختلفی نسبت به آن مطرح می‌شود. فارغ از جنبه‌های حقوقی این موضوع، داشتن وکالت زنان برای طلاق یا آنچه در عرف به آن حق طلاق زنان می‌گویند،‌ از بعد اجتماعی و خانوادگی هم قابل بررسی است؛ این که داشتن این حق چقدر می‌تواند باعث افزایش یا کاهش طلاق، افزایش یا کاهش خشونت و رشد یا کاهش آمار ازدواج شود، موضوعاتی است که درباره آن با دکتر علیرضا شریفی یزدی، جامعه‌شناس، گفتگو کردیم که در ادامه می‌خوانید.

عده‌ای معتقدند داشتن وکالت زنان برای طلاق، باعث افزایش طلاق در جامعه می‌شود. شما با این موضوع موافقید؟

من نه‌تنها معتقد نیستم داشتن حق طلاق زنان، باعث افزایش طلاق می‌شود، بلکه معتقدم این که زنان وکالت طلاق داشته باشند، می‌تواند در کاهش طلاق نقش داشته باشد.

 به چه دلیلی؟

به دلایل مختلف؛ یکی از دلایل این است که هر حقی با خودش مسئولیت به همراه می‌آورد، وقتی به زنان حقوق مختلفی را که مردان نیز از آنها برخوردارند بدهیم، درواقع مسئولیت‌های مختلفی نیز به عهده آنها گذاشته می‌شود و این موضوع باعث می‌شود آنها در داشتن یک زندگی خانوادگی بهتر تلاش کنند، در این صورت صرفا همه توقع‌ها به سمت مرد خانواده نمی‌رود بلکه هر دو در کنار هم تلاش می‌کنند و احساس رضایت ناشی از تلاش برابر و منصفانه، باعث ایجاد روحیه همبستگی و استحکام ارتباط می‌شود. در عین حال، باید این موضوع را پذیرفت که زنان امروز مانند زنان سال‌های گذشته نیستند که قوانین سال‌ها قبل برای آنها جوابگو باشد،‌ امروز با رشد دانش و فعالیت و اشتغال زنان مواجهیم و آنها تجربیاتی از زندگی در دنیایی را دارند که رو به مدرن شدن می‌رود و دیگر قوانین سنتی بر آن حاکم نیست. زنان امروز توانایی این را دارند که اگر حقی به آنها اعطا شود، به خوبی از آن استفاده کنند و حقوقی مانند وکالت زن برای طلاق، حق خروج از کشور، حق تحصیل و اشتغال و … مواردی نیستند که بتوان آنها را از زن فهیم و مطلع امروزی سلب کرد. همانطور که در فرمایشات مقام معظم رهبری درمورد زن و خانواده هم می‌بینیم که اسلام به زن و مرد به عنوان واحد انسانی نگاه می‌کند و انسان مطرح است نه جنسیت؛ بنابراین برای داشتن یک خانواده سالم، به این نیاز داریم که افراد احساس کنند در مقوله ازدواج، مورد ظلم واقع نشده‌اند در غیر این صورت، تبعات این موضوع خودش را نشان خواهد داد.

این احساس نابرابری در رابطه ازدواج،‌ چه تبعاتی دارد؟

مهمترین تاثیری که می‌توان به آن اشاره کرد این است که خشونت افراد را افزایش می‌دهد. در اینجا منظورم بیشتر خشونت علیه مردان است چون وقتی زن از جنبه‌های مختلف احساس فشار کند، احساس کند توانایی تصمیم‌گیری در امور خانوادگی را ندارد،‌ همسرش و جامعه حقی برای او قائل نیستند، موجودیت و فردیت او را به رسمیت نمی‌شناسند و مطالباتی که دارد نادیده گرفته می‌شود، به صورت عامدانه یا ناخودآگاه رفتارهایی را نشان می‌دهد که در جبران این احساس ظلم واقع شدن است؛ او ممکن است با داشتن توقعات بیش از اندازه، بدخلقی با همسر و خانواده او، احساس تعلق نداشتن به زندگی خانوادگی و حتی افسردگی و اضطراب و احساسات ناخوشایند و نارضایتی از زندگی، کانون گرم خانواده را به محیطی تلخ تبدیل کند. در این محیط، طبیعتا فرزندان هم مورد آزار قرار می‌گیرند و نمی‌توانند از رشد سالم و طبیعی در یک محیط خانوادگی مناسب برخوردار باشند.

 اما گاهی زن‌ها به خاطر فشارهای اجتماعی، به سکوت در برابر مطالبه این حقوق دعوت می‌شوند.داشتن چنین حقوقی نه با آموزه‌های اعتقادی و نه با مقررات اجتماعی ناسازگاری ندارد. این را باید دانست که ازدواج نوعی قرارداد است و این که زن و مرد برای ادامه مسیر زندگی با یکدیگر توافق داشته باشند نشان‌دهنده تفاهم و اعتماد آنها به یکدیگر است. اگر گاهی می‌بینیم این موضوع‌ از طرف عده‌ای به سخره گرفته می‌شود و به عنوان طنزمایه فکاهی‌گونه به آن نگاه می‌شود، به دلیل زن‌ستیزی و تفکر مردسالارانه سنتی است که بین بعضی افراد رایج است و پایگاه ملی و اعتقادی ندارد بنابراین می‌توان در مقابل آنها مقاومت کرد و از این طریق، حتی به افزایش آمار ازدواج هم کمک کرد.

یعنی داشتن حقوقی ازجمله حق تحصیل، اشتغال و … به افزایش ازدواج منجر می‌شود؟

بله وقتی زنان احساس کنند با ازدواج قرار نیست حقوقی که دارند را از دست بدهند و یک نفر برای آنها تصمیم بگیرد، با خیال راحت‌تری تعهدی مانند ازدواج را می‌پذیرند. مهم این است که هرچه روابط زن و مرد بیشتر بر پایه برابری باشد، قوام زندگی بیشتر خواهد بود؛ اما متاسفانه می‌بینیم که از طرفی مهریه‌های سنگین از سوی زنان و از طرف دیگر حقوقی یکسویه مانند حق طلاق از طرف مردان، به اهرم‌های فشاری در زندگی تبدیل می‌شود که به جای این که کارآمد باشند، به اختلافات دامن می‌زنند.


منبع: alef.ir

تعطیلی معادن شن و ماسه استان تهران در پی آلودگی هوا

در پی آلودگی هوا تعطیلی معادن شن و ماسه تا برقراری شرایط مطلوب جوی یکی از مصوبات کمیته اضطرار آلودگی هوا بود که در این راستا فعالیت تمامی معادن شن و ماسه استان تهران از امروز تعطیل شد.

ایوب زارع رییس اداره محیط زیست شهرستان رباط کریم در گفت‌و گو با ایسنا، درباره تعطیلی معادن شن و ماسه در این شهرستان،‌ گفت: هنگامی که نامه توقف فعالیت معادن شن و ماسه از اداره کل محیط زیست استان تهران دریافت شد هم به صورت مکاتبه‌ای و هم به صورت تلفنی به کلیه واحدهای شن و ماسه رباط‌کریم توقف فعالیت را ابلاغ کردیم.

وی ادامه داد: واحدهای شن و ماسه شهرستان رباط کریم اکثرا به دلیل رکود اقتصادی تعطیل هستند ولی احتمال فعالیت آنها در بعضی مواقع وجود دارد. بنابراین ما در ابلاغیه خود تاکید کردیم تا مناسب شدن اوضاع جوی از هرگونه فعالیت خودداری کنند.

محمد فریدی رییس اداره محیط زیست شهرستان فیروزکوه نیز در این باره، گفت: دستور توقف فعالیت معدن شن و ماسه به کلیه واحدها ابلاغ شده و اگر از این دستور تخطی کنند با آنان برخورد قانونی خواهیم کرد.


منبع: alef.ir

ما محتضران منتظر

روزنامه بهار- نفیسه محمدخانی«شاید پس فردا کسی نظر داد زشت‌ها را هم باید عقیم کرد که چشم‌مان فقظ نظاره‌گر زیبارویان باشد. یا کس دیگری خواستار عقیم شدن کسانی که از میدان ونک به پائین زندگی می‌کنند بشود، کس دیگری هم شاید خواستار عقیم کردن کوتاه قدها بشود.» این نوشته‌ی فردی با حساب کاربری «آقا دوا» است در یکی از شبکه‌های اجتماعی. او بعد از طرح این سوالات دغدغه‌ی اصلی خود را این طور بیان کرده است: «حد یقف این تفکر تا کجاست؟ چه معیاری برای عقیم کردن آدم‌ها در دست داریم؟ » پاسخ این پرسش در هفته‌ی گذشته بارها و بارها در شبکه‌های مجازی داده شد.هفته‌ی گذشته گزارش #گورخواب‌های روزنامه‌ی شهروند، بازتاب‌های بسیاری داشت. اولین و مهم‌ترین واکنش، نامه‌ی سرگشاده‌ی اصغر فرهادی به رئیس جمهور بود. هر چند خود این نامه در کمترین زمان به یکی از مهم‌ترین سوژه‌های مورد بررسی در فضای مجازی تبدیل شده بود، اما به یک‌باره نوشته‌های دو تن از سلیبریتی‌های این فضا، جریان واکنش‌های عمومی را به خود جلب کرد.پیش از نوشته‌ی بزرگمهر حسین‌پور و سیما حق‌شناس، بحث اصلی کاربران فضای مجازی واکنش اصغر فرهادی بود. برخی از کاربران جدی این فضا نامه‌ی فرهادی را واکنش عاطفی – هیجانی خواندند.یکی از نوشته‌های پربازخورد که این کارگردان اسکاری را نقد می‌کرد، به حساب کاربری با نام reza nezamdoust متعلق بود. او نامه‌ی فرهادی را واکنشی برای جلب توجه عامه‌ی مردم تفسیر کرد. البته برای اثبات ادعایش نیز «کن‌لوچ» را معرفی کرده بود: «کن‌لوچ کارگردان ۸۰ ساله‌ی انگلیسی‌ست که فیلمش بیش صد فیلم برتر جهان، درجه‌ی هفتم را دارد و همین سال پیش هم که «اصغر» جایزه‌ی بهترین فیلم‌نامه‌ی کَن را بُرد، نخل طلای کَن را این پیرمرد گرفت. او با وجود کِبر سن فعال اجتماعی هم است. البته تا کنون برای نخست وزیر یا ملکه‌ی انگلستان، نامه‌ای ننوشته و از این لحاظ یک هیچ از کارگردان اسکاری کشورمان عقب است.» این کاربر در ادامه عکسی از کن‌لوچ را در حالی که برای بیمه و بهداشت بیکارها و فقرای انگلستان دست به اعتراض خیابانی زده منتشر کرده است.واکنش‌هایی از این دست در نقد فرهادی کم نبود. اما عده‌ای هم معتقد بودند در کشور ما تنها راه اقدام موثر همین کاری بوده که فرهادی انجام داده است. موافقان فرهادی واکنش رئیس جمهور روحانی به نامه‌ی فرهادی را مثال می‌آوردند. رئیس جمهور روحانی در پی نامه‌ی فرهادی گفت: «دیروز از یکی از هنرمندان نامه‌ای را خواندم که بسیار دردناک بود. شنیده بودیم بعضی‌ها از فقر کارتن خواب می‌شوند یا زیر پل‌ها می‌خوابند اما قبر خواب را کمترشنیده بودیم.این هنرمند در نامه نوشته بود وقتی این موضوع را دیدیم بغض در گلویم و شرمساری در سیمایم ایجاد شد. چه کسی می‌تواند در جامعه بزرگی مثل ایران به این عظمت، دین فرهنگ و با عشق به خاندان رسالت ببیند عده‌ای از هم نوعانش آسیب اجتماعی دیدند و به خاطر بی پناهی به قبر پناه برده اند. قبلا زنده به گور می‌گفتند، اما الان طرف برای اینکه سرما را تحمل کند خودش را در گور می‌کند.»تعبیر کاربران فضای از این واکنش‌های پشت‌سرهم این بود «غصه‌ی شما برای آن‌ها نان و آب نمی‌شود».در این بین که همه‌ی کسانی که نسبت به مسئله حساس شده بودند خواستار اقدام عاجل عملی بودند و همگی منتظر انتشار خبری کارکردگرا نشسته بودند، بزرگمهر حسین‌پور و سیما حق‌شناس توقع دغدغه‌مندان #گورخواب‌ها را برآورده کردند. حسین‌پور کاریکاتوریست و هم‌چنین طراح نام‌آشنا در صفحه‌ی اینستاگرام خود نوشت: «فرمان ایست! به جای احساسات خرج کردن‌هایی که راه را به ناکجا می‌کشاند، به جای حرف زدن‌های سطحی و بدون دانش. . . باید فکری بکر کرد. باید در این روزگار تلخ سنگینی تحمل نا‌پذیر هستی را از کول و دوش بچه‌هایی که سرگردان، ضعیف. . . مریض و با کوله‌باری از مریضی و ژن‌های ضعیف وارد این جهان می‌شوند برداشت. باید با توضیح ماجرا و محبت و آگاه‌سازی از سرنوشت بچه‌ها‌یشان، عقیم‌سازی این کارتن خواب‌ها و آشفته‌گان بی‌جا و مکان از تولید کارتن خواب‌های آینده جلوگیری کرد. باید به این انسان‌هایی که این‌سان بد‌بخت. . . . بی‌چاره و سرگردان در حال تولید مثل هستند. . . فرمان ایست داد. طبیعتا این به این معنا نیست که نباید به این افراد بی‌چاره کمک کرد. این درمندان سالهاست که در زیر پل‌ها، جوب‌ها و پارک‌ها سرگردانند. این روزها فقط به خاطر تصویر قبر خوابی‌شان مورد توجه خبری قرار گرفته‌اند. اگر هم‌چنان در جوب و زیر پل خوابیده بودند، هنوز کسی ازشان خبری نمی‌گرفت. خدا را شکر که این چنین شد و به این واسطه دیده شدند. تا شاید اتفاقی برای خودشان و نسل بعدی‌شان بیفتد. کسانی که عربده‌کشان کمک به کارتن خواب‌ها هستند تا الان کجا بودند؟ این بیچارگان اگر در قبر نخوابیده بودند هنوز نادیده بودند! الان هم فکر کردید چه می‌شود؟ از قبرستان بیرون‌شان می‌کنند. کارشناسان فحاشی به راه شما نخواهم رفت.» سیما حق‌شناس همین ایده را با ادبیات دیگر در صفحه‌ی خود منتشر کرد که به دلیل ادبیات نا مناسب از انتشار آن معذوریم. یکی از کاربران اینستاگرام با نام m. hamid در واکنش به نوشته‌ی حسین‌پور نوشت: «به نظرم حق با شماس. اگر تصویر قبر خوابی کارتن خواب‌ها منتشر نمی‌شد هنوز هم نمی‌دانستیم چه کسانی در اینستاگرام، به چهره‌ی مخوف‌شان ماسک زده‌اند و روشن‌فکر بازی در می‌آورند. برخلاف شما من معتقدم کسانی که مانند هیتلر فکر می‌کنند باید عقیم شوند.»با همه‌ی مخالفت‌ها با ایده‌ی حسین‌پور پست او نزدیک ۳ هزار لایک داشت اما مخالفان او که اغلب از قشر تحصیل‌کرده بودند، فضای دیگری ایجاد کردند و در پی پاسخ به سوالی جمعی فعالیت کردند. سوال این بود: «حد یقف این تفکر تا کجاست؟ چه معیاری برای عقیم کردن آدم‌ها در دست داریم؟ » بسیاری پاسخ به این سوال را نا ممکن دانستند و در جواب آن نوشتند «هیچ» و طرف‌داران عقیم‌سازی را «فاشیسم نو» خواندند. این در حالی بود که عده‌ی بسیاری می‌گفتند این ایده قبلا در مجلس شورای اسلامی طرح شده بود. لایحه‌ی عقیم‌سازی بی‌خانمان‌ها در مجلس مخالف حقوق مسلم بشر تشخیص داده شده بود. در کنفرانس بین المللی جمعیت و توسعه ۱۹۹۴ تصویب شده است که زوج‌ها – هر گونه زوجی – در تعداد و زمان‌بندی و فاصله‌گذاری اولادشان آزادنه تصمیم بگیرند.با توجه به ادعای حسین‌پور و حق‌شناس مبنی بر این که نظریه‌شان علمی و دانشی! است، عده‌ای این ایده را از منظر علم پزشکی روز هم به نقد کشیدند. «ژن ضعیف» را موهوم خواندند و در توضیح اپیژنتیک نوشتند: «اپیژنتیک تاثیر فکتورهای مختلف را به روی یک ژن، بررسی می‌کند و این که آیا این فکتورها تغییری در فعالیت ژن و در آخر سلول‌های یک بافت در نسل‌های بعدی (چهارم، پنجم و. . .) ایجاد می‌کنند یا نه. حرف‌های این چنینی در فضای مجازی دامنه دار شد. تا جایی که عده‌ای گفتند اگر این حرف دانشی! و علمی است، پس می‌توان نتیجه گرفت که می‌بایست ژن آدم‌های پول‌دار قوی است و تنها آن‌ها حق بچه دار شدن دارند. احسان خطایی یکی دیگر از کاربران فضای مجازی در تحلیلی نوشت: «برای کسی که از خانه‌اش دور شده باشد، گورخوابی و بیغوله‌نشینی نباید آن‌قدرها هم تازه باشد، ما سال‌هاست در این وضعیت به سر می‌بریم، رسانه‌ای شدن این اخبار تنها بخش‌های دور از بطن جامعه را شوکه خواهد کرد. این خبر آن‌قدر تلخ بود که حتی انتظار عکس و ارائه‌ی تحلیلی از آن برایم آزار دهنده بود. فکر می‌کردم تنها می‌توان در برابر آن سکوت کرد؛ وقاحت اما همیشه افق‌های نویی را می‌گشاید، فعالان حقوق حیوانات! که گویا سلسله جنبان کمپین #سگ_فحش_نیست هم بودند با ادبیاتی سخیف به بروز نگاه فاشیستی خود نسبت به مردمی پرداخته‌اند که باید حقوق شهروندی برابر با وی داشته باشند. فاشیسم دارد سویه‌های نویی از خویش بروز می‌دهد.روزگاری ما فقط با سویه‌های سیاسی اقتصادی فاشیسم طرف بودیم، این روزها اما فاشیسم رسانه‌ای مرزهای وقاحت را درنوردیده، شبکه‌های اجتماعی به جولانگه آدم‌هایی بدل شده که بی‌ترس از به چالش کشیده شدن، هر کاری که دوست دارند می‌کنند و بلاهت خود را در بسته‌های زرق و برق دار به انبوه مخاطبان چشم و گوش بسته‌شان حقنه می‌کنند. قدرت رسانه‌ای خرد اما پر بسامد این جماعت‌ ترس‌ناک‌تر از قدرت متمرکز رسانه‌های بزرگ است، هر چند شاید دیر شده باشد، هر چند گویا گور شمایلی از وضعیت امروز ماست؛ ما محتضران منتظر.» حسین‌پور و کسانی که عقیم‌سازی شهروندان ضعیف را به اتهام ضعیف بودن‌شان در اداره‌ی زندگی پیشنهاد کرده بودند در نهایت عذرخواهی کرده و پست‌های صریح‌شان را از روی صفحه‌های شخصی‌شان برداشتند. چند سوال بی جواب در فضای مجازی باقی است. بسیاری از کسانی که امروز در قبر می‌خوابند در خانواده‌های معمولی و حتی خوب متولد شده‌اند پس چه انگیزه‌ای می‌تواند آدم را وادارد که نسل آن‌ها را قطع کند؟


منبع: baharnews.ir