بهترین راهکار کاهش تعداد کودکان کار

به گزارش ایرنا، برخی کارشناسان براین باورند که بسیاری از کودکان کار در دست مافیای دست فروشی گرفتار شده اند و برخی دیگر از آنان به علت درآمدی که این شغل بدون دغدغه برای آنان دارد ، این کار را ادامه می دهند .پای حرف بچه ها که می نشینی قضیه چیز دیگری است و عمق درد را می فهمی.مهدی که در مترو آدامس می فروشد و صادق که سر چهار راه به زور گل ها را از پنجره ماشین ها به صورت رانندگان نزدیک می کند تا از او گلی بخرند ، حرفشان بوی فقر می دهد؛ مهدی می گوید که بخشی از پول را صرف خرید دوباره آدامس برای ادامه کارش می کند و بخش زیادتر آن را به خانه ای می برد که برادر کوچکش بدون پدر، چشم به دستان او دوخته است . صادق اما پدر دارد ، پدری معتاد که بخشی از پول صادق را به زور می گیرد.به رغم تمام این اوصاف، برخی ها براین نکته اصرار می ورزند که کودکان کار ، درآمد خوبی دارند. به طورمثال یکی از رانندگان تاکسی می گوید که دو کودک گل فروش از من خواستند که آنها را هر روز پس از پایان کار به کرج ببرم تا روزانه برای مسیر رفت و آمدشان یک صد هزار تومان به من پرداخت کنند و این مساله من را به تعجب واداشت که مگر این کودکان روزانه چقدر درآمد دارند که حاضرند روزی یک صد هزارتومان بابت کرایه بپردازند.این افراد با طرح هایی مانند طرحی که اخیرا با عنوان ‘ساماندهی کودکان کار’ در تهران اجرا شد و طی آن کودکان از سطح شهر به مراکز نگهداری ، منتقل شدند موافق هستند اما فاطمه قاسم زاده مدیر شبکه یاری کودکان کار روی دیگر این مساله را در جلسه ای یادآور شد و گفت: در اجرای طرح ساماندهی کودکان کار، کودک ۱۳ ساله ای در مرکز کودکان یاسر گریه می کرد و می گفت در این چند روز خواهر و مادرم هیچی ندارند، بخورند.

**بیش از ۸۰ درصد کودکان کار و خیابان به دلیل تامین معاش وارد این مقوله می شوند
رییس انجمن مددکاران اجتماعی ایران می گوید : بیش از ۸۰ درصد کودکان کار و خیابان به دلیل تامین معاش وارد این مقوله می شوند بنابراین نباید به آنان فشار آورد و به زور آنان را از خیابان ها حذف کرد.حسن موسوی چلک در گفت و گو با خبرنگار ایرنا افزود: بنابراین در موضوع کودکان کار و خیابان ، کم کردن ساعت کار کودکان مهم است و باید زمینه ای فراهم شود تا کودکانی که مجبورند کار کنند از سایر حقوق مانند امنیت، آموزش و بهداشت برخوردار شوند و در کنار آن یک مهارت کسب کنند تا در آینده برای دسترسی به شغل پایدار، فرصتی در اختیار داشته باشند.وی به ضعف نظام تامین اجتماعی در کشور و کافی نبودن اعتبارات تامین اجتماعی برای افراد نیازمند جهت گذران زندگی اشاره کرد و یادآور شد: برخی از این کودکان همراه خانواده خود کار می کنند.وی تصریح کرد: در هیچ کجای دنیا ، سیستم جمع آوری کودکان کار وجود ندارد بلکه شرایطی برای آنان فراهم می شود تا بتوانند در ساعاتی از روز درس بخوانند یا از خدمات بهداشتی و درمانی بهره مند شده و امنیت داشته باشند.وی تاکید کرد: حذف کودکان کار امکان پذیر نیست چراکه با سخت گیری در زمینه کودکان کار آنان به مشاغل زیرزمینی رو خواهند آورد و دیگر دسترسی به آنها سخت خواهد شد.

**اعتبارات کودکان کار باید در مناطق حاشیه ای هزینه شود
دبیر مرجع ملی کودک وزارت دادگستری نیز معتقد است: برای مقابله با معضل کودکان کار ، اجرای طرح هایی مانند جمع آوری کودکان کار ، موثرنیست بلکه باید اعتبارات را در جاهایی مانند مناطق حاشیه ای که لازم است، هزینه کنیم.مظفر الوندی تاکید کرد: رویکرد ما به کودکان درست نیست و حق مدارانه کار نمی کنیم.وی خاطرنشان شد: آیین نامه ساماندهی کودکان کار و خیابان، بهترین مبنای قانونی در رویکرد به کودک ، بهترین مبنای قانونی است چون رویکرد آن مددکارانه است.الوندی با اشاره به ۲۵۰ میلیون کودک کار و خیابان در جهان گفت: این مساله مختص ایران نیست.

**فقرزدایی بهترین راهکار کاهش تعداد کودکان کار و خیابان
سالانه نزدیک به ۶ هزار کودک کار و خیابانی در کشور شناسایی و از خدمات بهزیستی بهره مند می شوند اما به گفته مسئولان بهزیستی فقط درصد بسیار کمی از این کودکان سرپرست موثر ندارند.با این وجود به نظر می رسد روزبروز تعداد بچه هایی که سر چهار راه ها از سر و کول خودروها بالا می روند بیشتر می شود و با توجه به این که به گفته مسئولان تابعیت ۷۰ درصد این کودکان ، ایرانی نیست ، می توان یکی از دلایل رشد پدیده کودکان کار را مهاجرت اتباع بیگانه دانست اما نباید از فقری که در خانواده های همه این کودکان فارغ از ملیت وجود دارد نیز غافل شد.لایحه مساعدت های اجتماعی برای فقر زدایی از جامعه و مراقبت از کودکان کار و خیابان ، دو برنامه دولت است که انتظار می رود با اجرای آنها شاهد رخت بربستن فقر از جامعه باشیم تا با کاهش فقر ، تعداد کودکان کار نیز به تبع آن کاهش پیدا کند.


منبع: بهارنیوز

سالمندان را در چرخه زندگی فراموش نکنیم

به گزارش ایرنا، برخورداری از تجربیات فراوان، بردباری در برابر مشکلات و بهره مندی از اوقات فراغت از مهمترین شاخص های دوران سالمندی است؛ ظرفیت هایی که می توان از آنها به نحو احسن استفاده کرد.نهم مهرماه مصادف با یک اکتبر، روز جهانی سالمندان نامگذای شده است؛ سالمندی دوره ای از زندگی است که از حدود ۶۵ سالگی آغاز می شود. سالمندان به عنوان بخشی از جامعه که جمعیت آنان روبه افزایش است، مشکلات متعددی دارند که از جمله به مقوله سلامتی، استقلال، احساس تنهایی و حتی در برخی موارد به حس بی ارزش بودن در روابط با دیگران مربوط می شود.از نظر اجتماعی نیز سالمندان با تحولات زیادی در زندگی روبه رو می شوند که با برنامه ریزی مناسب می توان گام های محکمی در زمینه رفع مشکلات آنان برداشت.

** حفظ شان، کرامت و استقلال سالمندان
حفظ شان، کرامت و استقلال از ضروریاتی است که به باور دکتر مهسا زارعی دستیار طب سالمندی و دانش آموخته دانشگاه علوم پزشکی ایران باید توسط خانواده و جامعه در مورد سالمندان رعایت شود.زارعی گفت: در حال حاضر بخش عمده ای از سالمندان کشورمان به طور سنتی در جمع خانواده نگهداری می شوند اما لازم است علاوه بر استفاده حداکثری از توانایی آنان، در زمینه هایی که ناتوانی دارند، به آنان کمک کرد.زارعی وضعیت دیگر نگهداری از سالمندان را در خانه های سالمندان ذکر کرد و ادامه داد: برخی مراکز هم با عنوان مراکز نگهداری روزانه سالمندان راه اندازی شده است که نگهداری آنان را انجام می دهند.دستیار طب سالمندی افزود: سالمندان از صبح تا عصر در این مراکز نگهداری می شوند و بعد از این ساعات به منازل برمی گردند؛ از بین این سه نوع نگهداری به نظر می رسد که نوع سوم حالت بهتری است.وی خاطرنشان کرد: سالمندان نیاز به تعامل اجتماعی دارند و در این مراکز این نیاز آنان برطرف می شود و شب ها نیز در کنار خانواده های خود هستند.زارعی با اشاره به اینکه سطح ارائه خدمات تعدادی از خانه های سالمندان در کشور بسیار پایین است، اظهار کرد: به نظر می رسد معیارهای ارزیابی فعالیت این مجموعه ها باید تغییر کند، به عنوان مثال مساحتی که برای خانه سالمندان درنظرمی گیرند اصلا مناسب نیست و تعدادی از این افراد در مکان های نامناسب این مراکز نگهداری می شوند.وی ادامه داد: برخی مجموعه ها نیز فضای باز مناسب ندارند و سالمندان از استفاده از اینگونه فضاها محروم هستند.
به گفته ذکر زارع، با توجه به جمعیت رو به افزایش سالمندان که به تبع آن، نیاز به مراکز و خانه های سالمندان بیشتر می شود، باید این مراکز از سطح مطلوبی برخوردار باشند.

** تفاوت علایم بیماری در سالمندی با سایر دوران زندگی
وی با بیان اینکه علایم بیماری در سالمندی با سایر دوران زندگی متفاوت است، گفت: معمولا سالمندان برخی علایم غیراختصاصی برای بیماری دارند که تشخیص بیماری را سخت تر می کند و ممکن است بیماری آنان دیرتر تشخیص داده شود.زارعی ادامه داد: سکته قلبی در فرد میانسال علایم واضح درد قفسه سینه است اما در سالمندان ممکن است با ضعف و بیحالی خود را بروز دهد.وی افزود: توجه به علایم بیماری ها در دوره سالمندی بسیار مهم است و حتی علایم کوچک می تواند، نشان دهنده بیماری جدی باشد.زارعی، بیماری های مزمن قلبی، ریوی و کلیوی را از جمله بیماری‌های شایع در این دوران ذکر کرد و گفت: زخم بستر، بی اختیاری ادرار و اختلالات حافظه از جمله سندرم شایع در این دوران است.

** ضرورت وجود متخصص طب سالمندی در بخش اورژانس
حضور متخصص طب سالمندی در بخش فوریت های پزشکی در بیمارستان ها از دیگر موارد مهم در ارتباط با سالمندان است و به گفته دکتر زارعی، سالمندانی را که بیماری حاد دارند، به این بخش منتقل می کنند؛ از آنجایی که زمان معاینه بیماران محدود است، بهتر است در بخش اورژانس پزشکان متخصص طب سالمندی نیز وجود داشته باشند.وی افزود: این افراد، بیماری سالمندان را با آگاهی از علایم آنان معاینه می کنند و در نتیجه ضریب تشخیص صحیح بالا می رود.زارعی خاطرنشان کرد: نبود متخصصان طب سالمندی در مراکز اورژانس به این دلیل است که در کشور ما رشته طب سالمندی به تازگی راه اندازی شده است.

** اقدامات لازم برای جلوگیری از کاهش قدرت عضلانی و پوکی استخوان
وی برلزوم اقدامات مناسب برای جلوگیری از کاهش قدرت عضلانی و پوکی استخوان در سالمندان تاکید کرد و گفت: در سالمندان کاهش وزن مطرح می شود و پایین آمدن بیش از حد وزن خطرناک تلقی می شود.وی افزود: توده عضلانی بدن بعد از سن ۷۰ سالگی شروع به کاهش می کند و سالمندان در اثر کاهش قدرت عضلانی در معرض اختلال عملکرد مانند راه رفتن و انجام امور شخصی هستند.زارعی بیان کرد: در کنار تغذیه مناسب، فعالیت بدنی آنان باید به حدی باشد که کاهش توده عضلانی را به حداقل برساند و بتواند عملکرد سالمندان را حفظ کند.
وی بر مصرف بیشتر پروتئین در دوران سالمندی تاکید کرد و افزود: پروتئین برای تامین عضله و کلسیم و ویتامین D برای ترمیم و حفظ استخوان نیاز است.دستیار طب سالمندی گفت: خوراکی های مصرفی روزانه از چربی ها، پروتئین ها و کربوهیدرات ها تشکیل شده اما در غذای روزانه سالمندان باید میزان پروتئین بیشتر باشد.
وی افزود: مصرف سبزیجات، میوه ها، گوشت سفید و ماهی و روغن زیتون در این دوران مفید بوده و بهتر است که سالمندان از این مواد غذایی استفاده کنند.زارعی مصرف لبنیات را نیز برای این افراد ضروری دانست و گفت: گاهی اوقات می توانند از ریزمغذی ها یا مکمل ها مانند قرص های مولتی ویتامین استفاده کنند.

** متناسب سازی طراحی شهری و نگاه ویژه به سالمندان
بخش های شهرسازی، آموزشی، درمانی و سیاستگذاری اجتماعی باید توجه جدی تری به موضوع سالمندی و اهمیت رعایت شان و منزلت سالمندان داشته باشند، موضوعی که روانشناس اجتماعی و متخصص روانشناس شهری بر آن تاکید داشته و در این خصوص نقش رسانه ها را حایز اهمیت می داند.حسن عماری در گفتگو با  ایرنا اظهار کرد: همه دستگاه های مربوطه باید تلاش کنند تا کرامت و شان سالمندان حفظ شود. متخصص روانشناسی شهری با اشاره به اینکه سه گروه سالمندان، کودکان و زنان باید مورد توجه بیشتر قرار گیرند، گفت: در متناسب سازی طراحی های شهری نیز باید به این سه گروه ها توجه ویژه شود.عماری اظهار کرد: اقدامات خوبی در طراحی شهری انجام گرفته است اما همه گیر نبوده و پاسخگوی نیازهای موجود نیست. وی یکی از مقولاتی را که در طراحی شهری باید به آن توجه جدی شود، احساس امنیت در دسترسی به خدمات شهری، حرکت و سکونت اعلام کرد و گفت: هنوز زیرساخت های لازم در این حوزه مناسب نیست و تفکرات مدیریت شهری به این سمت گرایش نیافته است.عماری نبود مدیریت شهری واحد را یکی از مشکلات تحقق این موضوع دانست و افزود: تعدادی از دستگاه ها در این زمینه مسئولیت دارند که این پراکندگی کار را سخت کرده است.

** برای تامین نیازهای اساسی سالمندان فکر نکرده ایم
معاون پژوهشی مرکز تحقیقات سلامت سالمندان پژوهشگاه علوم غدد و متابولیسم دانشگاه علوم پزشکی نیز معتقد است که برای رفع نیازهای اساسی سالمندان فکر نشده است و نتوانسته ایم شرایط لازم اعم از جسمی و روانی و نیز تجهیزات و لوازم مورد نیاز را برای آنان فراهم کنیم.دکتر سیدمسعود ارزانی در گفت و گو با خبرنگار ایرنا اظهار کرد: هنوز برنامه مشخصی در حوزه سالمندان نداریم؛ سیاست کلی این حوزه باید به زودی تدوین شود و هر بخشی وظایف خود را اجرا کند.وی ادامه داد: جمعیت سالمندی در کشور ما در حال افزایش است و خانواده‌ها در این حوزه سرگردان هستند و به خوبی نمی دادند برای درمان و توانبخشی سالمندان خود باید به چه مراکزی مراجعه کنند.ارزاقی گفت: برنامه ای منسجم برای مراقبت سالمندان لازم است که هنوز تدوین نشده است و علت آن شاید این باشد که مقوله افزایش جمعیت سالمندی را جدی نگرفته ایم.معاون پژوهشی مرکز تحقیقات سلامت سالمندان بیان کرد: کشورهای غربی ۲۰ تا ۳۰ سال قبل به وضعیت موجود ما رسیدند و به فکر افتادند که مراقبت های خاصی باید برای این دوره داشته باشند.

** شیوع ۱۲ درصد بیماری دمانس در ایران
ارزاقی با اشاره به اینکه دمانس یا زوال عقل در سالمندان ایرانی شایع است، گفت: هرچند آمار دقیقی از شیوع این بیماری در کشور وجود ندارد اما بین ۸ تا ۱۲ درصد برآورد می‌شود.معاون پژوهشی مرکز تحقیقات سلامت سالمندان بیان کرد: مطالعاتی که همکاران ما انجام داده اند این موضوع را تایید کرده است، اما به بررسی دقیق تر نیاز دارد.وی در خصوص تفاوت الگوی شیوع دمانس در استان های مختلف کشور، خاطرنشان کرد: این موضوع به بافت جمعیتی، ژنتیک و استرس بستگی دارد و در بین استان های کشور نیز تفاوت چشمگیری مشاهده نمی شود.ارزاقی عوامل ژنتیکی را عمده ترین عوامل خطر ابتلا به بیماری دمانس اعلام کرد و گفت: مبتلایان به بیماری قلبی و عروقی دچار آسیب های کف مغز می شوند و در نتیجه مشکلات شناختی و حرکتی نیز برای آنان پیش می آید.

** اوقات فراغت و سالمندان
دبیر انجمن علمی مطالعات سالمندی ایران از لزوم ساماندهی اوقات فراغت سالمندان سخن گفت و اظهار کرد: اغلب اوقات فراغت این افراد در پارک ها می گذارد و برای این اوقات آنان برنامه ریزی نکرده ایم.دکتر مجید صفاری نیا به خبرنگار علمی ایرنا گفت: شاید یکی از دلایل بی توجهی به اوقات فراغت سالمندان این بوده که جمعیت ما نرخ بالای سالمندی نداشته است، اما به هر حال آنان نیاز به امکانات خاص رفاهی و تفریحی دارند و باید محیط های خاصی برای این منظور آماده شود، این موضوع در شرایط جسمی و روانی سالمندان تاثیرگذار است. وی با اشاره به اینکه مشکلات سالمندان ابعاد مختلف دارد، گفت: مشکلات معیشتی و اقتصادی از مسایل گریبانگر برخی از سالمندان است.صفاری نیا اظهار کرد: این مشکل آنان را وادار می کند که درگیر مشاغلی شوند که یا از نظر جسمی یا از نظر توانمندی، چندان با وضعیت جسمی آنان متناسب نیست و در نهایت به سلامت جسمی یا روانی آنان آسیب می زند؛ برخی سالمندان به دلیل مشکلات معیشتی حتی به کارهایی مانند دست فروشی تن می دهند.وی یکی دیگر از مشکلات سالمندان را موضوعات عاطفی، پزشکی و توانبخشی دانست و گفت: اقدامات جدی برای رفع مشکلات آنان باید به عمل آید.

** افزایش شمار سالمندان تا ۱۰ سال آینده، معادل ۸ درصد جمعیت کشور
دبیر انجمن علمی مطالعات سالمندی ایران به افزایش جمعیت سالمندی در کشور اشاره کرد و گفت: جمعیت سالمندان کشور تا ۱۰ سال آینده به حدود هشت درصد جمعیت کل کشور می رسد.صفاری نیا بیان کرد: لازم است برنامه ریزی لازم برای تامین نیازهای آنان اعم از درمانی، توانبخشی و رفاهی صورت گیرد تا پاسخگوی نیازهای خاص سالمندان باشیم.وی با اشاره به گرانی خدمات توان بخشی سالمندان، اظهار کرد: این خدمات را می توان تحت پوشش بیمه قرار داد؛ خدمات توانبخشی سالمندان و تجهیزاتی مانند سمعک، عینک و واکر گران قیمت هستند و ممکن است به همین علت همه آنان نتوانند به این لوازم دسترسی داشته باشند.


منبع: بهارنیوز

وضع دختربچه‌ای‌که داخل دیگ نذری افتاد

گروه حوادث: رییس بیمارستان سوانح و سوختگی طالقانی اهواز گفت: هم اکنون علائم حیاتی بیمار پایدار است و اقدامات درمانی و مراقبتی همچنان ادامه دارد

این دختربچه ۳ ساله خوزستانی با ۷۸.۵ درصد و با سطح درجه دو عمیق سوخته است. تمام بدن این دختربچه دچار سوختگی شده است. یکی از مسائلی که حیات تمام بیماران دچار سوختگی را تهدید می کند، عفونت است که خوشبختانه بحث عفونت در مورد این بیمار مطرح نیست و پانسمان زخم های بیمار به طور مرتب تعویض می شود.


منبع: بهارنیوز

مرگ زوج تهرانی در ساحل نوشهر

سخنگوی اورژانس و فوریت های پزشکی مازندران در گفت و گو با  ایرنا گفت: به محض وقوع این حادثه نیروهای اوژانس ۱۱۵ نوشهر در منطقه حاضر شدند که متاسفانه علائم حیاتی در این زوجین مشاهده نکردند.ذکریا اشکپور افزود: غرق شدگان پس از تشکیل پرونده و سیر مراحل قانونی به پزشک قانونی نوشهر انتقال داده شدند.فصل شنا هر سال از خرداد ماه آغاز می شود و تاپایان شهریور ادامه دارد.امسال دست کم طبق آمار منابع رسمی ۱۱ نفر در خارج از طرح های سالم سازی دریا در نوشهر غرق شدند و ۱۰۹ نفر نیز از مرگ نجات یافتند.طبق آمارهای منابع رسمی و نتایج نظر سنجی ها، حدود ۸۵ درصد مسافران و گردشگرانی که به مازندران می آیند، هدف اولشان شنا یا بیتوته در سواحل دریای خزر است.مازندران ۳۳۸ کیلومتر از ساحل حدود ۹۰۰ کیلومتری دریای خزر را در اختیار دارد. حدود ۱۴۲ کیلومتر از این سواحل حوزه آب های ساحلی شهرهای نور، نوشهر، چالوس، عباس آباد، نشتارود، تنکابن و رامسر است.


منبع: بهارنیوز

هشدار درباره عطر مرگبار

به گزارش بی بی سی، وزارت تدارکات مصر با صدور اطلاعیه‌ای هشدار داده که عطر ریلکس در داروخانه‌ها و فروشگاه‌های عطرفروشی توزیع شده است.این وزارتخانه از شهروندان مصری خواسته است تا از خرید این عطر خودداری کنند.شبکه العربیه گفته است وزارت تدارکات مصر به کلیه استانداری‌های این کشور دستور داده تا در عملیاتی نسبت به جمع‌آوری و توقیف این عطر اقدام کنند.این وزارتخانه همچنین خواهان ارسال نمونه‌هایی از این عطر به آزمایشگاه برای بررسی آن شده است.العربیه می‌گوید یک منبع دولتی گفته است احتمالا این عطر از یک کشور دیگر وارد شده است. او گفته است مقام‌ها دستور آزمایش این عطر با نمونه عطرهای خارجی در بازار را داده‌اند تا ببیند بین آنها شباهتی وجود دارد یا نه.


منبع: بهارنیوز

دستگیری برادرکش ۴ ساعت پس از قتل

به گزارش  تسنیم از بوشهر، سردار خلیل واعظی در بوشهر با بیان اینکه امنیت پایدار در استان بوشهر حکم‌فرما است اظهار داشت: با مشارکت و تعامل مردم، امنیت و احساس امنیت در بوشهر ارتقاء یافته است که از همراهی مردم قدردانی می‌شود.وی از ایجاد تمهیدات لازم برای تامین امنیت آیین‌های عزاداری سرور و سالار شهیدان در ایام ماه محرم خبرداد و افزود: برای ایام محرم در همه مساجد، تکایا و حسینیه‌هایی که آیین سوگواری برگزار می‌شود، عوامل انتظامی حضوری مستمر دارند.فرمانده انتظامی استان بوشهر با اشاره به ایجاد گشت‌های انتظامی خودرویی، موتورسوار و پیاده‌ای برای  تقویت تامین امنیت افزود: برنامه‌های ترافیکی نیز برای ایمنی آمد و شد  عزاداران حسینی در مناطق مختلف استان بوشهر انجام می‌شود.واعظی از دستگیری قاتل برادرکش در بوشهر خبرداد و افزود:  فردی که روز گذشته در یکی از محلات جنوبی شهر بوشهر در یک درگیری برادر خود را به قتل رسانده بود ۴ساعت پس از قتل  دستگیر شد.

وی با اشاره به وقوع این حادثه خاطر نشان کرد: صبح روز گذشته پلیس از وقوع درگیری منجر به قتل درمنزلی مسکونی در”محله سرتل بوشهر” مطلع شد و بلافاصله ماموران کلانتری ۱۳ بوشهر به منزل مورد نظر اعزام که فردی بمنظور عوض کردن مسیر تحقیقات به پلیس  از زخمی شدن و فوت برادرش بر اثر درگیری با سارقان  خبرداد.واعظی بیان کرد: با ورود پلیس به منزل و بررسی میدانی محل حادثه مشاهده شد مقتول بر اثر ضربات متعدد چاقو در کتف، کمر و شکمش فوت و خون آلود بر روی زمین افتاده است.رئیس پلیس استان بوشهر بیان کرد: پس از بررسی‌های پلیسی و اطلاعاتی و جمع آوری مستندات لازم ، پلیس  ۴ ساعت پس از حادثه  برادر مقتول را به عنوان مظنون دستگیر کرد.وی تصریح کرد :متهم دستگیر شده ۱۲ساعت پس از دستگیری به قتل برادر خود با ضربات چاقو به علت اختلاف شخصی اعتراف کرد.
 


منبع: بهارنیوز

وضعیت دختربچه‌ای که داخل دیگ نذری افتاد

گروه حوادث: رییس بیمارستان سوانح و سوختگی طالقانی اهواز گفت: هم اکنون علائم حیاتی بیمار پایدار است و اقدامات درمانی و مراقبتی همچنان ادامه دارد

این دختربچه ۳ ساله خوزستانی با ۷۸.۵ درصد و با سطح درجه دو عمیق سوخته است. تمام بدن این دختربچه دچار سوختگی شده است. یکی از مسائلی که حیات تمام بیماران دچار سوختگی را تهدید می کند، عفونت است که خوشبختانه بحث عفونت در مورد این بیمار مطرح نیست و پانسمان زخم های بیمار به طور مرتب تعویض می شود.


منبع: بهارنیوز

تجمع اعتراض به تبعید قاتل بنیتا به ایذه

بهگزارش ایرنا،محسن بیرانوند فرماندار ایذه در این باره گفت: در پی انتشار خبر تبعید مجرم پرونده قتل بنیتا به شهرستان ایذه موجی از نارضایتی در بین اقشار مختلف مردم ایجاد گردیده است.
 


 


وی گفت: این تجمعات در اعتراض به این موضوع است و حتی آنها طوماری تهیه و امضاء کرده و خواستار جلوگیری از تبعید این فرد به شهرستان ایذه هستند.وی روز جمعه افزود :تمام مسئولان شهرستان با تبعید این فرد به ایذه مخالف هستند و در حال پیگیری موضوع از سوی مراجع رسمی و ذیصلاح هستیم.بیرانوند گفت: مصوبات متعدد شورای تامین و ارسال و انتقال آن به استانداری ،دادگستری استان و مراجع مربوطه انجام شده است و با پیگیری نماینده مردم ایذه و باغملک در مجلس از طریق وزیر کشور و ریاست قوه قضاییه قول مساعدت برای توقف این حکم داده شد.
 


 

 

وی گفت: از همه مردم غیور و متدین ایذه تقاضا می کنم ضمن حفظ خونسردی و آرامش خود و پایان دادن به اعتراض خود در این زمینه اجازه دهند مسئولان شهرستان موضوع را به صورت قانونی پیگیری نمایند.فرماندار ایذه در پایان تاکید کرد : نتایج پیگیریها به مردم اعلام خواهد شد.دادگاه کیفری تهران متهم ردیف دوم پرونده بنیتا در ارتباط با عناوین اتهامی مختلف، جمعا به ۱۳ سال حبس، ۱۱۱ ضربه شلاق و دو سال اقامت اجباری در شهرستان ایذه محکوم کرده است.


منبع: بهارنیوز

قاتل ملیکای هفتکلی بازداشت شد

به گزارش پایگاه خبری پلیس، سردار حیدر عباس زاده در تشریح جزئیات خبر اظهار کرد: ظرف ۷۲ ساعت با تلاش شبانه‌روزی کارآگاهان پلیس آگاهی قاتل دختربچه هفتکلی شناسایی و دستگیر شد.وی افزود: قاتل که نوجوانی ۱۴ ساله است با انگیز سرقت طلاجات دختربچه، او را به ساختمان نیمه‌کاره‌ای برده و پس از سرقت گوشواره‌ها وی را خفه می‌کند.سردار عباس زاده با اشاره به اینکه قاتل برای از بین بردن رد جرمش جسد دختربچه را دفن کرده است، افزود: گوشواره دختربچه نزد متهم کشف شد.فرمانده انتظامی استان خورستان عنوان کرد: متهم در تحقیقات پلیس انگیزه خود را سرقت گوشواره عنوان کرد. همچنین باشگاه خبرنگاران از تجمع گسترده مردم هفتکل شب گذشته (جمعه) در مقابل کلانتری مرکزی بعد اطلاع از دستگیری قاتل ملیکا گزارش داد. (تصاویر پایین)


منبع: بهارنیوز

تشییع کودک ۸ ساله در هفتکل/عکس

گفتنی اینکه، فرمانده انتظامی استان خوزستان گفت: با تلاش ماموران انتظامی این استان قاتل ملیکا دستگیر شده است.
سردار حیدر عباس زاده جمعه شب در گفتگو با ایرنا در تشریح جزئیات خبر بیان داشت: ظرف ۷۲ساعت از وقوع این قتل با تلاش شبانه روزی کارآگاهان پلیس آگاهی قاتل دختر بچه هفتکلی شناسایی ودستگیر شد.
وی اظهار کرد: قاتل که نوجوانی ۱۴ ساله است با انگیز سرقت طلاجات دختر بچه، او را به ساختمان نیمه کاره ای برده و پس از سرقت گوشواره ها وی را خفه می کند. عباس زاده با اشاره به اینکه قاتل برای از بین بردن رد جرمش جسد دختر بچه را دفن می کند افزود:گوشواره دختر بچه نزد متهم کشف گردید.

وی گفت: قاتل در تحقیقات پلیس انگیزه خود را سرقت گوشواره عنوان کرد. ملیکا دختر بچه هشت ساله عصر سه شنبه ساعت ۱۹ در خانه پدربزرگ خود در روستای هوره مفقود شد که در ساعت ۲۳شامگاه سه شنبه جسدش در ۱۰۰ متری خانه پدربزرگ خود در یک خانه مخروبه که زیر خاک دفن شده بود توسط نیروی انتظامی پیدا شد. جسد این کودک بلا فاصله تحویل پزشکی قانونی شد تا مراحل بررسی این حادثه انجام شود. شهرستان هفتکل در ۹۰ کیلومتر شرق اهواز قرار دارد.


منبع: بهارنیوز

سفر به مناطق خوفناک ایران!

گروه جامعه- رسانه‌ها: برای تجربه هیجان و ترس، نیازی به نشستن پای فیلم های ژانر وحشت هالیوودی ندارید؛ می توانید به قصه ها و افسانه های قدیمی گوش دهید و به تماشای اشکال عجیب و غریب پدیده های طبیعی بنشینید تا هیجان و ترس را از نزدیک بچشید.


 

بارها شینیده ایم که ایران کشوری است چهارفصل و برای هر گردشگری با هر سلیقه ای چیزی دیدنی در چنته خویش دارد؛ از تاریخ‌گردی گرفته تا طبیعت گردی و ماجراجویی. عموما هم ماجراجویی را مساوی با هیجان گرفته اند، اما این بخش در گردشگری بسیار مفصل تر از این هاست.

 
 


مدتی است که گردشگری وحشت به یکی از تفریحات جذاب در جهان تبدیل شده است و ما هم میخواهیم به شیوه خودمان، به همین بخش از گردشگری بپردازیم و دلایل علمی این باورها را هم بررسی کنیم. برای این کار، هم سازه های ساخت دست انسان را که موضوع وحشت شده اند، معرفی می کنیم و هم پدیده هایی از طبیعت را می بینیم که از گذشته های دور محلی برای ترس و قصه پردازی بوده اند.


می خواهیم سراغ دودکش جن ها، تالاب ارواح و دره اژدها برویم. جایی را ه می گویند ستاره ای در آن سقوط کرده و نفرین شده را ببینیم و به مکانی برسیم که آن را بخشی از کره مریخ دانسته اند؛ غار آدمکش، قنات تاریک، جنگل جیغ کش و کلبه وحشت.

جنازه ها لای جرز دیوار


قبرستان پیشینه ای طولانی در ترس دارد؛ مخصوصا اگر گورستانی عجیب و غیرمتعارف باشد. قبرستان روستای «تیس» در حوالی شهر چابهار، یکی از آن هاست؛ جایی که از قدیم آن را به «گورستان جن» می شناسند. محلی های این روستا، این باور قدیمی را از والدین خود شنیده اند که زیر این سنگ قبرها اجساد اجنه دفن شده است. چرا چون اندازه سنگ قبرهای این روستا بسیار بزرگ و غیرطبیعی است و روی آن ها اشکال عجیبی دیده می شود.


قصه های عامیانه رایج در منطقه، این ابعاد و اشکال سنگ قبرها را نه کار انسان که کار اجنه می دانند. می گویند کسی تا به حال انسانی ندیده که تیشه برداشته و برای دفن جسدش سنگ سخت را بتراشد.


جالب تر آن که در قصه های منطقه این طور آمده که شب ها اجنه بر سر قبر اجسادشان نشسته، تا صبح عزاداری می کنند و صدای ناله ها و گریه های این عزاداران در تمام روستا می پیچد؛ گرچه یک نفر از اهالی این منطقه می گوید که خودش تاکنون چنین صدایی نشنیده اما پدربزرگش می گوید شب ها صداها عجیبی در روستا شنیده می شد.


روستای تاریخی «تیس» حالا تا ۱۰۰ متری گورستان جن پیش رفته است، اما با این حال غروب که می شود، کمتر کسی جرئت دارد از نزدیکی این گورستان گذر کند، چه رسد به آن که بخواهد یک شب تا صبح کنار این گروهای عظیم الجثه بخوابد.

 

 


گورستان تیس به دلیل وجود سنگر قبرهای بزرگ و عجیبش در میان مردم به محلی برای قصه های ترسناک تبدیل شده است و نمونه آن را می توان در ۳۵ کیلومتر شرق شهرستان «مشکین شهر» در جایی به نام «گورستان یری» هم دید؛ در این گورستان عجیب، ۴۵۰ گور شناسایی شده که ابعاد کوچک ترین آن ها سه متر و بزرگ ترین آن ها هشت متر است. همین هم باعث شده تا این محل همچون «گورستان جن» تیس، محلی شود برای رواج قصه ها و افسانه هایی که غالبا ترسناکند؛ گرچه داستان گورستان های عجیب در ایران فقط منحصر به این دو نیست، اما بهتر است سراغ یکی از عجیب ترین گورستان های ایران برویم که به تازگی کشف شده و هم در علم باستان شناختی مفید بوده و هم ترس و خوف بسیاری را به همراه آورده است. داستان کشف این گورستان، از زلزله ای آغاز شد که هزاران نفر را با خود برد.


سال ۱۳۸۲، زلزله ای بزرگ بم را لرزاند و هزاران انسان را زیر آوارها مدفون ارگ تاریخی بم را ویران کرد. با آغاز مرمت این ارگ، پرده از رازی مخوف نیز برداشته شد؛ راز دفن اجساد کودکان در لا به لای دیوارهای ارگ بم. باستان شناسان، اسکلت ۶۸ کودک و نوزاد را تشخیص دادند که به صورت عمودی لا به لای دیوارهای خشتی و گلی ارگ بم دفن شده بودند.


در مورد این که چرا این کودکان لا به لای دیوار دفن شده اند، بین باستان شناسان اختلاف است. قصه هایی نیز میان کرمانی ها رایج است؛ «فاطمه امینی زاده» کرمانی ساکن تهران، یکی از این داستان ها را برای ما تعریف می کند: «من شنیده ام علت این دفن ها حمله آقامحمدخان قاجار به بم و محاصره یک ساله ارگ توسط اوست. گویی ساکنین ارگ که راهی به گورستان بیرون شهر نداشتند، چاره ای جز دفن اجسادشان در لا به لای دیوار ندیده اند».


البته جدای این قصه که خود را به واقعه ای تاریخی وصل می کند، در بین برخی از مسن ها، داستان های ترسناکی هم از وجود موجودات عجیب و راه و رسم کشتن به ها توسط آن ها رواج دارد. یکی از نکات درباره این شیوه تدفین، آن است که بیشتر اجساد کشف شده، پسر بودند. برخی هم مدعی هستند پس از زلزله سال ۱۳۸۲ معلوم شده که همه اجساد کودکان باستانی نیست و از سده های گذشته هم در دیوارهای بم دفن شده اند. البته هیچ کدام از این نظریه ها توسط کارشناس میراث فرهنگی تایید نشده است و هنوز پژوهشگران در حال به دست آوردن شواهد تازه ای برای این معما هستند.

 

 


•    سوراخ های مرگ: آیین های تدفین قرن ها پیش شکلی متفاوت با امروز داشته است. وجود گورستانی های عجیب در اطراف روستاها و پیدا شدن استخوان های آدمی در مکان هایی که تصوری از قرارگیری جنازه ها در آن نداریم، باعث شده حول آن قصه هایی شکل بگیرد. دفن کودکان لای جرز دیوارهای ارگ بم نمونه ای از آن بود. نمونه دیگر قلعه مقبره های «کوهکن» در نزدیکی شهر «جالق» استان سیستان و بلوچستان است که می گویند روی سوراخ های دیوار آن اسکلت هایی پیدا شده است.

 



قلعه آدم خوار


حمام های قدیمی، قنات ها و قلعه ها، از مهم ترین مکان هایی هستند که داستان های ترسناک درباره شان گفته می شود. مکان هایی متروک که ظاهرشان هم ترس آور است. یکی از این مکان ها که قصه های زیادی هم دارد، «قنات قصبه گناباد» است که از میان هزاران رشته قنات بازمانده در کشورمان ایران، نامش افسانه های بسیاری را با خود یدک می کشد.


این قنات در بخش مرکزی شهرستان «گناباد» در خراسان رضوی قرار گرفته است و افسانه ها و باورهای مخوفی درباره آن از زمان های بسیار قدیم در می ان مردم رواج دارد. «نرگس جمعه زاده» از اهالی گناباد، برای ما از این باورها می گوید: «من از زبان مادربزرگم قصه این قنات را زیاد شنیده ام. همیشه می گفت ساخت این قنات به این عمق، از دست بشر بر نمی آید و اجنه این قنات را حفر کرده اند».

 

 


او به ما می گوید که براساس همین شنیده های محلی که از قدیم رایج بوده، نام شهر گناباد هم در اصل «جن آباد» بوده و بعدها به شکل «جناباد» و سپس «گناباد» درآمده است.


افسانه ای دیگر ساخت این قنات را به دیوها نسبت داده است. حتی برخی مقنیان هم معتقدند که در زمان های بسیار قدیم، شخصی به نام «طاهر با شناس» به دیوها دستور داد چاهی حفر کننده و به نقب زدن بپردازند و به این ترتیب اولین قنات را احداث کردند.


بنابر اطلاعات تاریخی، درباره زمان دقیق و علت احداث این قنات در بین پژوهشگران اختلاف نظر وجود دارد. نخستین کسی که توصیف نسبتا مفصلی از آن آورده، «ناصر خسرو قبادیانی» است، با این حال بیشترین چیزی که درباره اش می دانیم از افسانه هایی است که دهان به دهان میان اهالی این شهر می چرخد.


«رضا سلیمان نوری» خراسان پژوه ساکن «مشهد»، به برخی از این افسانه ها اشاره می کند: «بر طبق یک افسانه، احداث قنات گناباد را به فرمان بهمن یکی از سلاطین قدیم ایران برای کفاره گناهی بزرگ منسوب کرده اند. براساس داستان معروف «دوازده رخ» در شاهنامه فردوسی، بنای قنات در شهر گناباد به قبل از پادشاهی کیخسرو می رسد. گذشته از روایات اسطوره ای که حکایت از قدمت دیرپای این قنات دارد، بررسی های باستان شناسان با استفاده از سفال های جمع آوری شده از کنار دهانه چاه های اصلی، قدمت آن را به دوره هخامنشیان رسانده اند. اما در اکثر متون کهن هر جا که نامی از گناباد به میان آمده نام قنات گناباد از پیشینه کهن تری برخوردار است.»

 

 


قلعه آدم  خوار هم یکی دیگر از دست ساخته های متروک مانده بشر است که محلی برا قصه پردازی شده است. می گویند قرن ها پیش، مردمانی که به روستای «کورعباسلو» در استان اردبیل می رفتند، پس از بازدید از قلعه باستانی «بوینی یوغون» به صورت مرموزی ناپدید می شدند. گویی این قلعه آن ها را می بلعید. کم کم این دژ در میان اهالی روستا به قلعه ای آدم خوار مشهور شد و داستان های بی شماری درباره آن دهان به دهان میان مردم پیچید.


امروز، معمای این قلعه مخوف را به نوعی حل کرده اند. گویی استحکام این قلعه و دیوارهای مرتفع ۳۰۰ متری اش، آن را از دو طرف غیرقابل نفوذ کرده بود. هر بار که بازدیدکننده ای به سوی دیوارهای مرتفعش روانه می شد، دیگر باز نمی گشت. گویا چون بازدیدکننده ها از سوی به قلعه رفته و از سوی دیگر بر می گشتند، گمشده تلقی می شدند. با وجود این به گفته «سوسن پیرفرشی» یکی از شهروندان اردبیل، قصه های قدیمی این قلعه آدم خوار هنوز میان برخی اهالی رد و بدل می شود. او می گوید با وجود توجیه باستان شناسان، قصه ها همچنان به صورت سینه به سینه راه خود را می روند.


فقط دست ساخته های بشر نیستند که محل ترس می شوند، طبیعت شگفتی های بسیاری در خود جای داده است زمین اگر دست به کار شود، می تواند پدیده هایی خلق کند که اعجاب و شگفتی انسان را برانگیزد.

•    خرابه های پرقصه: دست ساخته های متروک شده انسان، به مرور زمان مکان هایی برای شکل گیری قصه ها و افسانه های عموما ترسناک می شوند. قلعه های تاریخی و متروک، یکی از مهم ترین آن ها هستند. از این دست قلعه ها که حالا قصه هایی تقریبا شبیه به م دارند و در افسانه های محلی، عموما این قلعه های متروک را خانه جن و ارواح دانسته اند، قلعه «زاهدان کهنه» در ۲۷ کیلومتری شرق زابل و هفت کیلومتری شمال شهرستان «زهک»  تا سال های محلی برای این نوع قصه بوده است.

 

 

 



خانه جن ها


«این جا را خانه جن و ارواح دانسته اند، حتی داستان هایی درباره ربودن دختران جوان توسط اجنه در این دره، در بین مردم منطقه رایج است. برخی باورهای قدیمی هم از ممنوع بودن ورود زن حامله به این منطقه می گوید. قدیم ترها اگر زنی فرزند ناقص به دنیا می آورد، آن را با اجنه این دره مرتبط می دانستند. نه تنها زن حامله که بر طبق باورهای بومی های این منطقه، هیچ کسی نباید حتی به آن نزدیک شود چه رسد به آن که درون آن قدم بگذارد.»


بسیاری از قصه ها و افسانه های رایج در میان مناطق، درباره پدیده هایی است که در اطراف آنها وجود دارد؛ مثل افسانه هایی که درباره «کال جن» در میان مردم شایع است و این یکی را «رضا سلیمان نوری» خراسان پژوه، برایمان روایت کرد.

 

 


ظاهر مسحورکننده این دره با دخمه هایی در دل دیواره ها و اشکال عجیب و نامتجانسش، هر قصه و افسانه ای را پرکشش می کند. در امتداد برخی پیچ و خم ها، دیواره های بلند و سر به فلک کشیده، حتی اجازه رویت آسمان را هم نمی دهد. نقوش و برجستگی ها و خلل و فرج کف رودخانه حاصل از فرسایش آب، رمز و راز این جا را دوچندان می کند.


«دره جنی» یا «کال جن» دره ای است در اطراف روستای «ازمیغان» و در شمال شهر طبس در استان خراسان جنوبی. این دره در امتداد خروجی قناتی قرار دارد که در نزدیکی آن واقع شده است. «کال» به دره یا مسیر ایجاد شده توسط سیلاب ها و جریان آب گفته می شود و بخش دوم یعنی «جن» عنوانی است که افراد بومی این منطقه به آن اضافه کرده اند.


برخی افراد نظیر «رضا سلیمان نوری»، ظاهر عجیب و نامتعارف آن را دلیل ارتباط دره با اجنه می دانند. «محدثه ملکی» کارشناس ارشد ایران شناسی نیز که درباره این دره زیاد شنیده است، علت این نام گذاری را عدم آثار حیات در این دره، در طول قرن های متمادی می داند. طبق نظر کارشناس سازمان میراث فرهنگی بنای این مکان به دوران ساسانیان باز می گردد و به نظر می رسد محل چله نشینی یکتاپرستان بوده است.


گذاشتن نام جن روی پدیده ها، فقط منحصر به «کال جن» نمی شود؛ «دودکش جن» در نزدیکی «ماهنشان» زنجان، یکی از شگفت انگیزترین و پرقصه ترین پدیده هایی است که این نام را با خود دارد؛ سنگ بزرگی درون یک دشت، با چند ستون بزرگ رویش که هر کدام سری قارچ شکل و همچون آدمیانی کلاه به سر دارد.


این پدیده، به «قلعه بهستان» هم شهرت دارد؛ چرا که در زیر آن دژی قرار دارد که قدمت آنرا به مادها یا ساسانیان نسبت داده اند. هم کناری این دو (دژی که ساخت انسان در دل یک پدیده عجیب) باعث شده مردم از قدیم این سنگ بزرگ را محلی برا قصه ها و افسانه های ترسناک کنند؛ جایی که جن ها در آن زندگی می کنند و موجودات زنده نمی توانند شب را در کنارش بمانند.


جالب است که در حوالی ماهنشان که در نزدیکی این «دودکش جن» قرار گرفته، دریاچه ای هست که محلی ها آن را «پری» می نامند؛ قدیمی های این روستا می گویند که از اجدادشان شنیده اند در گذشته درون این دریاچه پری دیده شده است. موقعیت این دریاچه هم باعث شده قصه های قدیمی حول و حوش آن بیشتر شکل بگیرد؛ این دریاچه در میان یک دشت وسیع قرار گرفته است و به همین دلیل مثل یک سراب جلوه می کند.

ستاره ها روی زمین


از طبیعت ایران، نمایش هایی مثل «کال جن» یا «دودکش جن» کم ندیده ایم؛ دره «چاهکوه» قشم با آن همه اشکال عجیب و غریبش، یکی از حیرت انگیزترین و جادویی ترین پدیده های طبیعت ایران است. «دره خزینه» لرستان و «دره راگه» در دشت رفسنجان هم از نظر اعجاب و شگفتی چیزی کم از آن ها ندرند، اما دو منطقه به نام های «دره ارواح» دزفول و «دره اژدها»ی کرمانشاه، به دلیل نام شان کمی بیشتر جلب توجه می کنند که آن هم به دلیل شکل و موقعیت خاص و دور از دسترس شان است.

 

 


البته همه قصه ها و افسانه ها مربوط به جن و پری و ارواح نیست و برخی روایت های قدیمی از حضور دیگر سیاره ها در ایران حکایت می کند. مثلا کوه های سفیدی که در جاده چابهار به گواتر قرار دارند و به خاطر اشکال عجیب و غریب شان، «کوه های مریخی» لقب گرفته اند؛ کوه های کوچک و بزرگی کنار هم که رو به دریا قرار گرفته و منظره عجیب و حیرت انگیزی درست کرده اند.


یکی دیگر از این نوع پدیده ها، دره ای است که به تازگی هم مکانی باری فیلمبرداری فیلمی با موضوعی ترسناک و ماورایی بود؛ «اژدها وارد می شود» ساخته «مانی حقیقی» در جایی ساخته شد که آن را «دره ستاره ها» می نامند. جایی غریب که سنگ و خاک به اشکالی عجیب درآمده و به همین دلیل از گذشته های دور درباره آن حکایت های خاصی رواج داشته است.


«احمد صفری» یکی از اهالی قشم، افسانه این دره را به ما می گوید: «پدربزرگ ها و مادربزرگ های ما همیشه قصه این دره را تعریف می کردند. می گفتند ستاره ای از آسمان افتاده وسط دره و این شکل ها را ایجاد کرده است. می گفتند به همین دلیل نفرین شده است و شب که می شد هیچ کس جرئت نداشت داخل این دره شود، چون فکر می کردند شب ها اجنه در این دره رفت و آمد دارند.»


صفری این قصه ها را باور ندارد و می گوید که مدت هاست پژوهشگران می دانند که وزش باد در طول سال ها باعث ایجاد این اشکال عجیب شده است. او می گوید: «این دره در طول سال ها به دره ارواح و اجنه معروف بوده، چون شب ها صداهایی از این دره به گوش می رسد که واقعا ترسناک است.» او می گوید احتمالا این صداها، صدای وزش باد لا به لای ستون های سنگی و ماسه ای دره است.


فرسایش، عالم اصلی تغییر شکل زمین است؛ وقتی باد و آب و خاک به هم بپیچند، در طول زمان پدیده هایی شکل می گیرد که حیرت هر انسانی را بر می انگیزد. معمولا عجیب ترین و جالب توجه ترین این پدیده ها را می توان در مناطق کویری دید.

راز باد مسموم


یکی از داغ ترین نقاط روی زمین، منطقه ای است در کویر مرکزی ایران و نزدیک به سمنان، که در طول قرن ها هرگز محلی برای گذر کاروان و عبور انسان نشده و تا جایی که می دانیم هیچ جانوری هم روی آن زندگی نمی کند. این جا «ریگ جن» است؛ جایی که در طول قرن ها حول و حوش آن داستان های ترسناک و خوفناکی شکل گرفته است. هر بار که سفر کویرنوردان به این منطقه ناتمام می ماند یا کسی در آن ناپدید می شود، این قصه ها دوباره بر سر زبان ها می افتد.

 

قصه هایی از گذشته مانده که این جا محلی است نفرین شده؛ جایی که اجنه در آن زندگی می کنند و ارواح پلید و شیاطین فرمانروایان آن هستند و اجازه ورود، به هیچ جانداری را نمی دهند. برخی از محلی ها هم می گویند هرکس پا به این بیابان بگذارد، توسط زمین بلعیده می شود و دیگر باز نمی گردد.

 

 


«محمد بابایی» که تجربه های زیادی از سفر به کویر دارد، می گوید: «کویر به خودی خود سرشار از رمز و راز است، چه برسد به کویری مثل ریگ جن که نامش اتفاقات بی پاسخ بسیاری را به همراه دارد».


ریگ جن علامت سوال های بسیاری در خود دارد که به اسرارآمیزترین منطقه ایران شهره شده است. بارها گردشگران و کویرگردان در گل و لجن و نمک این منطقه فرو رفته اند و خیلی از آن ها دیگر برنگشته اند.


سال های متمادی خبر فرو رفتن در گل و لجن این بیابان به هیچ مسافری جرئت ورود به این کویر را نمی داد. کار به جایی رسید که عبور از این کویر، رویای کویرنوردان ایرانی و غیرایرانی شده بود؛ نداشتن چشمه و چاه از یک طرف و باتلاق های سهمگین نمک و تپه های ماسه از طرف دیگر، این منطقه را به دفینه گاه موجودات زنده تبدیل کرده است. البته امروز کویرنوردانی توانسته اند به «ریگ جن» سفر کنند و حتی کل آن را بپیمایند و برگردند.
«راضیه اکبریان» که سال هایی طولانی ساکن سمنان بوده، می گوید: «رفتن به این بیابان همیشه برای من جذاب بود، ولی شنیده هایم در مورد اتفاقات مخوف این منطقه، هرگز اجازه این کار را به من نداد». وقتی از او میپرسم مثلا چه چیزهایی شنیده است؟ پاسخ می دهد: «حضور جن ها و صدای صحبت کردن آن ها با یکدیگر، شایع ترین چیزی است که درباره این منطقه شنیده ام».


دانشمندان درباره اتفاقات رخ داده در این منطقه که باعث فرورفتن ناگهانی انسان در خاک می شود، دلایلی را عنوان می کنند و یکی از عوالم آن را باد قوی و پرسرعتی می دانند که در کویر می وزد و باعث ایجاد کانال های طولانی در این منطقه می شود.


به طور کلی بادها یکی از مهم ترین پدیده ها در شکل گیری اشکال عجیب و غریب روی زمین هستند که خودشان دیده نمی شوند و همین هم رمز و رازها و داستان های بسیاری را درباره شان به وجود آورده است. آن ها یکی از سازنده های اصلی کلوت های شهداد در کرمان هستند؛ یکی از اعجاب انگیزترین پدیده های طبیعی، سازه های خاکی معروف به «نبکا» که از زمین سر برآورده اند و طول شان گاهی به ۱۰ متر می رسد.


بادها در هر منطقه ای از ایران اسمی و عملکردی دارند. دریانوردان ایرانی از قدیم برای آن ها نام های مختلفی گذاشته اند و ساکنان کویر هم انواع آن ها را به خوبی می شناسند. شاید «باد شمال» برای دریانوردان جنوب ایران یادآور توفان و خطر است.


«باد سام» برای اهالی مناطق خشک و گرم، باد مرگ است. البته باد سام که مرحوم دهخدا آن را «باد سموم» معنی کرده، در بین بسیاری از مردم ایران شناخته شده است. اهالی آبادان باد داغی را که از سمت عربستان می وزد، به این نام می شناسند و می گویند همین باد است که همیشه با خود خاک و شن می آورد. حتی «حمزه اصفهانی» هم در کتاب «تاریخ سنی ملوک الارض و الانبیاء» درباره این باد و گذر آن در آبادان به سال ۲۳۴ هجری قمری نوشته است: «باد سموم شدید وزید که مردم مانند آن ندیده بودند. مدت آن زیاد از ۵۰ روز بود.

 

آغازش از سوم حزیران (تقریبا مطابق تیرماه) و انجامش آخر تموز (تقریبا مطابق مردادماه)، این باد کوفه، بغداد و واسط را فراگرفت و به عبادان رسید و از اواسط به اهواز رفت و همگی رهگذران و کاروان ها را بکشت و چون به همدان رسید، مزارع را بسوخت و در صحرای سنجار موصل هر بشر و شجر و دابه را هلاک کرد و بازارهای موصل چند روز تعطیل شد و راه دهات از شهر منقطع گردید.»


مازندرانی ها هم باد گرمی را که به محصولات کشاورزی شان خسارات فراوان وارد می کند، «باد سام»، «خشکه باد» و «گرم وا» می نامند.


به طور کلی این باد گرم در ایران بسیار مشهور است؛ از منجیل در گیلان تا زابل در سیستان و بلوچستان، هر کس درباره این باد داستانی برای تعریف کردن دارد، اما اهالی شهرها و روستاهای کویر مرکزی، داستان ترسناک تری دارند؛ می گویند باد سام به هر که بخورد، او را از درون می پوساند. یعنی ظاهرش سالم می ماند اما اجزای داخلی بدنش، نیست و نابود می شود.

 



غار مرگ و جنگل جیغ


مرگ و نیستی، یکی از عوامل ترس هر موجود جانداری است. وقتی پای مرگ در میان باشد، انسان ها می ترسند و درباره عامل مرگ قصه ها روایت می شود. تونلی تاریک که انسان را می بلعد می تواند یکی از مهم ترین مکان ها برای گردشگری وحشت باشد، به شرط آن که برای رفتن درون آن، غارنورد حرفه ای باشید.

 

از غار «پرآو» صحبت می کنیم؛ غاری بر بلندای کوهی عظیم به همین نام، که در ۱۲ کیلومتری کرمانشاه و در کنار روستای «چالابه» واقع شده است و داستان های ترسناک بسیاری درباره اش می گویند؛ غاری صعب العبور و عمیق که جان عده ای را گرفته و به همین دلیل آن را «غار قاتل» نامیده اند.


ماجرای قصه های این غار بعد از اولین رصد آن آغاز شد. «افشین یوسفی» کوهنورد و غارنورد حرفه ای به ما می گوید که نخستین بار هیئت های انگلیسی در دهه ۴۰ توانست این غار عمودی را تا انتها پایین برود و سختی و سرمای بیش از اندازه این غار باعث شد تا دهه های بعد از آن هیچ ایرانی نتوانست این کار را انجام دهد.

 

 

 
 


وقتی برای نخستین بار در مهرماه ۱۳۷۰ یک گروه غارنورد از «کانون کوهنوردان کرمانشاه» به عنوان اولین فاتحان ایرانی، توانستند تا انتهای غار را پیمایش کنند، گروه های دیگری هم سعی کردند که وارد آن شوند که اتفاقات ناخشوایندی در آن افتاد؛ تاکنون حدود پنج غارنورد در این غار جان باخته اند که جسد دو تن از آن ها هنوز داخل این غار ۷۰۰ متری است. همین هم باعث شد ترس از غار بیشتر شود؛ به خصوص برای اهالی روستاهای اطراف آن.


«محمد اقدسی» که در کرمانشاه ساکن است می گوید: «خاطره غاری که جان بسیاری را بی رحمانه گرفته، از ذهن مردم پاک نشده است. این غار به عنوان غار قاتل شناخته می شود. خیلی ها آن را خطرناک ترین و ترسناک ترین غار می دانند».


از غار بیرون بیاییم و به جنگلی عجیب برویم؛ جنگلی که جیغ می کشد؛ در توابع بخش «طرقبه» در جنوب شهرستان «مشهد»، روستایی است به نام «سربرج». پدیده ای وحشتناک در دل این روستا، سالانه جاذبه گردشگری هزاران ایرانی و غیرایرانی شده است. البته به غیر از کسانی که در میانه راه پشیمان شده و راه بازگشت را در پیش گرفته اند.


«جنگل جیغ» را همان «جنگل سربرج» به گفته اهالی این روستا شب ها آرام و قرار ندارد. از غروب آفتاب تا طلوع خورشید صدای جیغ ها و فریادهای درختان این جنگل، وحشت و اعجاب بسیاری از اهالی را برانگیخته است. تا جایی که دهیاری روستا دست به کار شده تا راز این درختان را فاش کند.

 

 

 


با اعزام کارشناس به این منطقه و انجام تحقیقات وسیع روی آن، اعلام شد این صداها مربوط به نوع خاصی از جیرجیرک است که در زبان محلی به آن «کز» می گویند. سال های پربارش که آب رودخانه «سربرج» خشک یا کم آب نیست، این جیرجیرک ها به درختان حمله کرده و لا به لای شاخ و برگ آن ها پنهان می شوند. نکته قابل توجه این جاست که تنها چند سالی است که این صداها از جنگل بیرون می آید، یعنی دقیقا از سال ۱۳۹۰ تاکنون که همواره آب در رودخانه جاری است.


با وجود این تحقیقات و نسبت دادن علت این فریادهای شبانه جنگل، برخی معتقدند این صداها شباهتی به صدای جیرجیرک ندارد. «دلارام کاردار» یکی از اهالی مشهد که درباره این جنگل زیاد شنیده است، می گوید: «من از بچگی با صدای جیرجیرک بزرگ شده ام و فکر می کنم صدای جیرجیرک با صدای جیغ فرق دارد».


البته از طرفی کارشناسان تعداد جیرجیرک های هر درخت را تا ۳۰۰۰ جیرجیرک تخمین زده اند. گرچه صدای این جنگل باعث ترس شده، اما جایی هم هست که شکل درختان ترس ایجاد می کند.


«انبوه درختان خشک شده در میان این دریاچه، منظره ای مخوف و غیرعادی ایجاد کرده است». این را «محسن نیکجو» از اهالی مازندران درباره مکانی می گوید که نام محلی آن هم خوفناک است؛ «دریاچه ارواح» یا «تالاب ارواح». از درون آب های این دریاچه، شاخه های خشکیده ای سر برآورده اند که برای اهالی روستای «چلندر» که در کنار این دریاچه هستند، محلی برای قصه های عجیب و غریب شده است.


این دریاچه که در اصل «دریاچه ممرز» نام دارد، تحت حفاظت سازمان محیط زیست است و بدون مجوز نمی توان نزدیک آن رفت. بکر بودن و شکل عجیبی که درختان و دریاچه در این منطقه درست کرده اند، باعث شده قدیمی ها این مکان را متعلق به ارواح سرگردان بدانند و توصیه کنند که کسی شب را آن جا نماند.


واقعیت این است که تمام این قصه های ترسناک یا بر اثر حادثه ای مانند مرگ انسان به وجود آمده اند یا شکل ظاهری شان باعث ترس شده یا دور از دسترس بودن و تاریک بودن شان آن ها را رازآلود کرده است. هرچه هست، این قصه های شفاهی به عنوان میراث ناملموس طبقه بندی می شوند و توانایی آن را دارند که به قصه هایی ماندگار تبدیل شوند. فردوسی سال ها پیش با جمع آوری قصه های شفاهی و اسناد تاریخی، شاهکاری خلق کرد که هنوز هم زنده و پویاست. جدای از این، می توان همراه این قصه ها به سفر رفت؛ نه سفری معمولی، بلکه سفری به عمق ترس و وحشت.


منبع: بهارنیوز

اجاره کودک کار با ۷۰ هزار تومان!

به گزارش باشگاه خبرنگاران،حبیب الله مسعودی فرید اظهار داشت: طرح ساماندهی کودکان کار و خیابان و همچنین کودکان متکدی، از اواسط شهریور ماه سال جاری در شهر تهران شروع شده و  به صورت مستمر ادامه دارد تا بتوانیم معضل کودکان کار را تا حدودی کنترل  کرده و عوارض آن را مرتفع کنیم.، وی افزود: کودکان کار غیر ایرانی توسط باندهای متخلف وارد کشور می‌شوند و برای گدایی و دست فروشی وادار به کار شده و هیچ فردی آن‌ها را مورد حمایت قرار نمی‌دهد.معاون امور اجتماعی سازمان بهزیستی کشور ادامه داد: در جریان طرح فعلی ساماندهی کودکان کار و خیابان  زنی جوان دستگیر شد که عده ای از کودکان را برای وادار کردن به دستفروشی و تکدی گری در سطح شهر تهران مورد سوء استفاده قرار  داده بود. 

 

مسعودی فرید با اشاره به دستگیری زن متخلف ادامه داد: پس از پیگیری های اولیه مشخص شد که این زن بعد از مراجعه به مناطق محروم کودکان را از پدر معتاد آنها اجاره کرده و ماهیانه مبلغ ۵۰ تا ۷۰ هزار تومان به ازای اجاره کودکان به والدین آنها پرداخت می‌کرد.

 



 

وی خاطر نشان کرد: این زن جوان در اظهارات اولیه، کودکان کار را فرزند خود معرفی کرد اما مددکاران سازمان بهزیستی پس از انجام تحقیقات گسترده و با همکاری قوه قضائیه عدم صحت گفته‌های او را ثابت کردند و او را به مراجع حقوقی قضایی تحویل دادند.معاون امور اجتماعی سازمان بهزیستی کشور گفت: کودکان کار و خیابان پس از پذیرش در مراکز ساماندهی سازمان بهزیستی تحت مراقبت قرار گرفته حمایت‌های لازم را از آن مجموعه دریافت می‌کنند و برای آنها پرونده ای با کد شناسایی تشکیل می‌شود. مسعودی فرید تصریح کرد: سازمان بهزیستی کشور برای کودکانی که در اجرای طرح‌های ساماندهی کودکان کار و خیابان به مراکز این سازمان منتقل می‌شوند کلاس‌های آموزشی ویژه برگزار می‌کند. 

 

وی اضافه کرد: با ورود واحد مددکاری اجتماعی مراکز بهزیستی، از شرایط فعلی خانواده کودک تحقیقات به عمل می‌آید و بر اساس تحقیقات صورت گرفته اگر نیازمندی خانواده کودک و اجبار به کار او احراز شود، این سازمان ضمن حمایت آن خانواده و شخص کودک از ورود مجدد او به خیابان و گرایش به کار و تکدی‌گری جلوگیری می کند.معاون امور اجتماعی سازمان بهزیستی کشور افزود: پس از پیگیری‌های سازمان بهزیستی و تایید مددکار اجتماعی این مجموعه در خصوص احراز صلاحیت خانواده کودکی که در طرح ساماندهی کودکان کار و خیابان به مراکز نگهداری منتقل شده بودند، کودک با اخذ تعهد از خانواده‌اش به آنها تحویل داده می‌شود. 

 

مسعودی فرید یادآور شد: پذیرش و ساماندهی اولیه کودکان کار و خیابان از سوی سازمان بهزیستی انجام می‌شود و پس از آن طول مدت اقامت کودک در مراکز نگهداری، توسط قاضی پرونده تعیین شده و بهزیستی نمی‌تواند کودکی را زودتر یا دیرتر از موعد مشخص شده از سوی قاضی ترخیص کرده و به خانواده او تحویل دهد. 


منبع: بهارنیوز

کودک ۳ ساله در دیگ غذای نذری سوخت!

به گزارش ایرنا، این کودک ۳ ساله در هنگام توزیع غذای نذری در دیگ خورشت سقوط کرد که بلا فاصله به بیمارستان اروند کنار منتقل شد و تحت درمان قرار گرفت.

 


 
به گفته منابع محلی متاسفانه این دختر بچه دچار ۹۵ درصد سوختگی شده و برای ادامه درمان به بیمارستان اختصاصی سوختگی اهواز منتقل شد.


منبع: بهارنیوز

بازداشت ۱۰۷ نفر در خوزستان

به گزارش روابط عمومی پلیس، سردار حیدر عباس‌زاده اظهار کرد: در راستای ارتقای امنیت اجتماعی، طرح پاکسازی مناطق آلوده از دارندگان سلاح غیرمجاز در سطح استان توسط ماموران انتظامی به اجرا در آمد.وی افزود: با اجرای این طرح که با همکاری خوب مردم همراه بود، محل اختفای ۱۰۷ نفر از دارندگان سلاح غیرمجاز و افرادی که با تیراندازی اقدام به ایجاد رعب و وحشت می‌کردند، شناسایی و با هماهنگی مراجع قضایی در چند عملیات ضربتی منسجم در سطح استان دستگیر شدند.وی گفت: در تحقیقات فنی پلیس، تعداد ۱۱۶ قبضه سلاح شکاری غیرمجاز، ۲۸ قبضه سلاح جنگی، جمعا ۱۴۴قبضه سلاح غیرمجاز از افراد کشف شد.فرمانده انتظامی خوزستان در خاتمه با تأکید بر اجرای مستمر اینگونه طرح‌ها و نقش همکاری خوب مردم در موفقیت‌های پلیس عنوانکرد: نیروی انتظامی مصمم است با کسانی که با تیراندازی نظم و امنیت مردم را مخدوش می‌کنند برخورد قاطع و قانونی داشته باشد.


منبع: بهارنیوز

تعطیلی مرز خسروی در تاسوعا و عاشورا

فرماندار قصرشیرین گفت: زوار عتبات عالیات فعلا برای عبور از مرز خسروی به این مرز مراجعه نکند، زیرا امکان خروج زوار در ایام تاسوعا و عاشورا از این مرز وجود ندارد.

فرامرز اکبری در گفت و گو با خبرنگار ایسنا با بیان اینکه بر اساس توافقی که با مسئولین کشور عراقی صورت گرفته قرار است مرز خسروی از اول ماه صفر(اواخر مهر) برای تردد زوار ایرانی باز شود، اظهار کرد: در ایام تاسوعا و عاشورا امکان تردد زوار عتبات عالیات از این مرز وجود ندارد.

وی از مردم خواست در این ایام به مرز خسروی مراجعه نکنند، زیرا به هیچ عنوان امکان عبور  برای آنها فراهم نیست.

فرماندار قصرشیرین با اشاره به اینکه اکنون امکان تردد مسافر از سمت عراق به کشور ما از طریق مرز خسروی فراهم است، عنوان کرد: ابتدا قرار بود تردد مسافر ایرانی به سمت عراق از طریق مرز خسروی هم از ۱۰ روز قبل از اربعین اغاز شود که ما زمان این تردد را مقداری جلو انداختیم و امیدواریم برای همیشه ادامه خواهد داشت.

اکبری یادآوری کرد: در شرایط کنونی افرادی که بخواهند در این ایام به عتبات عالیات بروند باید از مرزهای دیگر از جمله مرز مهران عبور کنند و حتما گذرنامه و ویزا همراه داشته باشند، زیرا امسال هیچکس بدون گذرنامه و ویزا از هیچ مرزی نمی تواند خارج شود.

وی خاطرنشان کرد: در ایام تاسوعا و عاشورا مبادلات تجاری از مرز خسروی برقرار خواهد بود و محدودیتی هم برای تردد ماشین های سنگین نداریم.

به گفته این مسئول، قرار است در ایام اربعین که تردد زوار از مرز خسروی برقرار می شود، مبادلات تجاری این مرز متوقف و عمدتا به مرز سومار منتقل شود.


منبع: عصرایران

گذران زندگی با دستفروشی؛ ۱۷ ساعت کار با درآمد روزانه ۶۰ تا ۷۰ هزارتومان

از ۶ صبح تا ٩ شب. گاهی هم حتی تا ساعت ١١ شب، روزی که کار و کاسبی‌ خوب باشد، ۷۰ هزار تومان و روزی هم که فروشم بد باشد، ۴۰ تومان. میانگین فروش روزانه‌اش ۵٠ تا ۶٠هزار تومان است و فقط جمعه‌ها کار نمی‌کند.

میانگین فروش روزانه‌اش ۵٠ تا ۶٠هزار تومان است و فقط جمعه‌ها کار نمی‌کند.
روزهای تعطیل وسط هفته هم می‌آید و بساط کوچکش را در گوشه‌ای از مترو پهن
می‌کند. اینکه روزی پانزده تا هفده ساعت کار کنی و حداکثر ٧٠هزار تومان
درآمد داشته باشی، قطعا روزگارت باید رنگ خستگی و ملال ‌به خودش بگیرد

به گزارش عصرایران به نقل از روزنامه اعتماد، وقتی وارد مترو می‌شوی تا گپ‌وگفتی با زنان فروشنده در مترو داشته باشی، کمتر ایستگاهی را خالی از حضور آنها می‌بینی. تقریبا در همه ایستگاه‌ها، در داخل یا خارج از قطارهایی که به سرعت می‌آیند و به کندی می‌روند، زنان دستفروش مشغول فروش خرده‌ریزهایی هستند برای چرخیدن چرخ زندگی‌شان. با این حال بعضی ایستگاه‌های مترو، مشتری و رونق بیشتری دارند.

ایستگاه امام خمینی، یکی از همین ایستگاه‌هاست. در قسمت پرجمعیت‌‌تر شهر قرار دارد و احتمالا شلوغ‌ترین ایستگاه خط ١ مترو است و شاید هم شلوغ‌ترین ایستگاه مترو تهران باشد.

زنان فروشنده در مترو به سه گروه تقسیم می‌شوند: ١. زنان غرفه‌دار که با مجوز شهرداری، فروشندگی می‌کنند و بخش زیادی از آنها، فروشندگان مقطعی هستند. یعنی اجناس و کالاهای‌شان را در قالب نمایشگاه‌هایی که با مجوز شهرداری تهران در ایستگاه‌های مترو برپا می‌شود، به مدت یک ماه در این یا آن ایستگاه می‌فروشند. ٢. زنانی که در ازای فروشندگی‌شان در یک غرفه یا مغازه، از صاحب آن غرفه یا مغازه حقوق ثابت می‌گیرند. ٣. زنان دستفروش که آزادی عمل بیشتری دارند و حضورشان در یک ایستگاه، نه دایمی است نه ماهانه؛ بلکه ممکن است در طول یک روز، چند بار ایستگاه عوض کنند.

گذران زندگی با دستفروشی؛ 17 ساعت کار با درآمد روزانه 60 هزارتومان
مترو برایم مثل زندان است

عصر روز چهارشنبه ٢٩ شهریور، وقتی که با قطار خط ٢ به ایستگاه امام خمینی رسیدم، در انتهای ایستگاه، خانم مسنی توجهم را جلب کرد. بساط دستفروشی‌اش را پیش پایش روی زمین چیده بود. با اینکه خسته و بی‌حوصله به نظر می‌رسید و تیپ و چهره‌اش هم چندان «امروزی» نبود، وقتی گفتم از روزنامه اعتماد آمده‌ام برای تهیه یک گزارش درباره زنان دستفروش مترو، خیلی راحت پذیرفت که به سوالاتم جواب دهد و صدایش را هم ضبط کنم.

اندکی پیش‌تر در ایستگاه مدنی، می‌خواستم با یک زن دستفروش حرف بزنم ولی همین که موبایلم را درآوردم تا صدایش را ضبط کنم، فرار را بر قرار ترجیح داد! اما این خانم خسته و نسبتا شکسته در انتهای یکی از سکوهای ایستگاه امام خمینی، از حرف زدن درباره خودش و کارش ابایی نداشت. اسمش شهین بود و گفت که ۵٠ سالش است.

هر چند که به نظر ۶٠ ساله می‌آمد. آب معدنی و پفک و پیراشکی و چیزهایی از این دست می‌فروخت. گفت که روزی پانزده ساعت در مترو دستفروشی می‌کند. از ۶ صبح تا ٩ شب. گاهی هم حتی تا ساعت ١١ شب. اهل کرج است و هر روز با قطار مترو، مسیر تهران-کرج را می‌آید و می‌رود. پرسیدم هر روز تقریبا چقدر می‌فروشی؟ گفت روزی که کار و کاسبی‌ام خوب باشد، ٧٠ هزار تومان و روزی هم که فروشم بد باشد، ۴٠ هزار تومان.

میانگین فروش روزانه‌اش ۵٠ تا ۶٠هزار تومان است و فقط جمعه‌ها کار نمی‌کند. روزهای تعطیل وسط هفته هم می‌آید و بساط کوچکش را در گوشه‌ای از مترو پهن می‌کند. اینکه روزی پانزده تا هفده ساعت کار کنی و حداکثر ٧٠هزار تومان درآمد داشته باشی، قطعا روزگارت باید رنگ خستگی و ملال ‌به خودش بگیرد اما شهین شاکر بود و می‌گفت «شکر خدا، درآمدم تقریبا ماهی یک و نیم میلیون تومان است.» با این مبلغ باید خرج خودش و یکی از دو پسرش را بدهد.

آن یکی پسرش ازدواج کرده و رفته پی کارش. درباره شوهرش هم توضیحی نداد. فقط گفت که شوهری در زندگی‌اش نیست. از نحوه برخورد ماموران شهرداری پرسیدم. گفت: «هر چند وقت یک‌بار می‌آیند و تا به حال دو سه بار جنس‌هایم را گرفته‌اند. آخرین بار چند روز پیش آب‌معدنی‌هایم را گرفتند و بعد از سه، چهار روز موفق شدم بطری‌هایم را پس بگیرم.»

پرسیدم اگر جنس‌های بساطت را بگیرند و پس ندهند چقدر ضرر می‌کنی؟ گفت: «معلوم نیست. دقیق نمی‌دانم. همین که پس بدهند خوب است. البته پیراشکی‌ها را دور می‌ریزند چون سه، چهار روز طول می‌کشد تا جنس‌هایم را پس بگیرم.

ولی آب معدنی‌ها را نگه می‌دارند.» ماموران شهرداری جنس‌هایش را در انبار مترو می‌گذارند و او هم تتمه بساطش را باید از انبار مترو پس بگیرد.

درباره ماموران شهرداری این نکته را هم اضافه کرد که «هر روز به ما می‌گویند اینجا چیزی نفروشید و بروید بیرون ولی عملا بیرون‌مان نمی‌کنند. » با اینکه می‌گفت هفته‌ای دو بار جنس‌هایش را می‌گیرند، اما همین که از مترو بیرونش نمی‌کنند و بالاخره بخشی از جنس‌هایش را به او پس می‌دهند، مایه رضایتش بود.

حرف آخرش درباره ماموران شهرداری این جمله بود: «خدا از آنها راضی باشد!» پرسیدم در خانه‌ات هم پفک و پیراشکی و آب معدنی داری؟ جوابش منفی بود. هر روز صبح این چیزها را می‌خرد و به مترو می‌آید. درباره قیمت کالاهایش این طور توضیح داد: «پیراشکی‌ها را ١٠٠٠ تومان می‌خرم و ٢٠٠٠ تومان می‌فروشم، آب معدنی را ٧٠٠ تومان می‌خرم و ١٠٠٠ تومان می‌فروشم. » از اینکه بیشتر ساعات روز را در زیر زمین سپری می‌کند، ناراضی بود. می‌گفت: «اینجا عین زندان است.

روی صندلی‌ها هم حق ندارم بنشینم. صندلی‌ها برای مسافران است. ولی چاره‌ای نیست. دستفروشی می‌کنم تا محتاج نامرد نباشم.» نظرش این بود که «امام خمینی» بهترین ایستگاه مترو برای دستفروشی است. شهین پنجاه ساله ساکن کرج، تبریزی بود. اهل بستان‌آباد.

خواستم از او عکس بگیرم، گفت: «عکسم را نگیر؛ فامیل‌هایم می‌بینند، آبرویم می‌رود. » خیالش راحت بود که هیچ یک از اعضای خاندان بستان‌آبادی‌اش را در متروی تهران نمی‌بیند. فقط نگران بود مبادا عکسش را در روزنامه ببینند. گفتم مگر کار عار است؟ دستفروشی که شرافتمندانه‌تر از دکل‌فروشی است! فکر کنم متوجه اشاره‌ام نشد. فقط گفت: «دلم نمی‌خواهد دوست و دشمن بفهمند در مترو دستفروشی می‌کنم. قبلا در بستان‌آباد خونه، ‌زندگی خوبی داشتم.»

مترو مکمل تلگرام!

کمی آن‌سوتر از شهین تبریزی، سمیرای همدانی نشسته بود. خانمی متاهل و ٢٧ ساله. دو سال است که به مترو می‌آید، ولی هفته‌ای یکی، دو روز. گوشواره و زیورآلات زنانه بدلی می‌فروشد و البته انگشترهای جورواجور.

پرسیدم چرا فقط هفته‌ای دو روز؟ گفت: «کالاهایم را در اصل از طریق کانالم در تلگرام می‌فروشم ولی دو روز در هفته هم می‌آیم مترو برای تحویل حضوری جنس‌هایی که در کانال تلگرامم فروخته‌ام یا برای پیدا کردن مشتری‌های تازه.» در ایستگاه‌های مترو، فروشش خوب نیست ولی در کانال تلگرامش، خوب می‌فروشد.

پرسیدم روزهایی که می‌آیی، چند ساعت در مترو می‌مانی؟ گفت: «از قبل معلوم نیست. گاهی دو ساعت، گاهی پنج ساعت.» کانالش در تلگرام ۵٠٠ عضو دارد. از سبک فروشندگی‌اش به خوبی پیدا بود که تحصیلکرده است.

از تحصیلاتش پرسیدم، گفت لیسانس روانشناسی دارد از دانشگاه آزاد همدان. میانگین درآمد ماهانه‌اش، حدود یک و نیم میلیون تومان است. شوهرش هم همدانی است و او هم تقریبا ماهی یک‌و نیم میلیون تومان کار می‌کند. پرسیدم نمی‌خواهی فوق‌لیسانس روانشناسی را هم بگیری؟ گفت: «باید کار کنم. با درآمد شوهرم چرخ زندگی‌مان نمی‌چرخد.»

در کنار سمیرا، یک خانم دستفروش مسن ایستاده بود. حواسش به حرف‌های ما بود. تا بحث رسید به لیسانس و فوق لیسانس، گفت: «خانم‌های زیادی اینجا کار می‌کنند که تحصیلکرده هم هستند.»

از سمیرا هم درباره مواجهه‌اش با ماموران شهرداری پرسیدم. گفت: «وقتی طرح جمع‌آوری دستفروش‌ها اجرا می‌شود، نمی‌آیم. کانال ٢ اعلام می‌کند و بچه‌های مترو هم معمولا خبر دارند. تا حالا چند بار بساطم را گرفته‌اند؛ پس گرفتنش سخت بود، بی‌خیال شدم.» پرسیدم اگر همین بساط فعلی‌ات را بگیرند چقدر ضرر می‌کنی؟ گفت: «یک‌ونیم میلیون تومان بابت گوشواره‌ها ضرر می‌کنم، ٧ میلیون تومان هم بابت انگشترها.»

گذران زندگی با دستفروشی؛ 17 ساعت کار با درآمد روزانه 60 هزارتومان
شوهرم کارخانه‌دار بود

نزدیک سمیرا، خانم دیگری مشغول دستفروشی بود. به شرط اینکه عکسی از او نگیرم، حاضر به مصاحبه بود. سارا، ۵۴ ساله، با سابقه ١٢ سال کار در مترو. قبلا لوازم آرایش و جوراب زنانه و چیزهایی از این قبیل می‌فروخته و الان هم، راستش هر چه بساطش را نگاه کردم، متوجه نشدم کالای فروشش چیست! هر روز پنج، شش ساعت در مترو دستفروشی می‌کند؛ هر وقت که بیرون از مترو کار خاصی نداشته باشد. متاهل است با سه فرزند. دو پسر و یک دختر. بچه‌هایش ٣١، ٢٣ و ٢١ ساله‌اند. کوچک‌ترها، دانشجو هستند.

درآمد خانم سارا هم تقریبا ماهی یک‌ونیم میلیون تومان است. متولد تهران است، اما تبریزی‌الاصل. ٣۵ سال است که به تهران آمده. به او می‌گویم تیپ و گفتارتان به دستفروش‌ها نمی‌خورد.

می‌گوید: «من قبلا کارهای دیگری انجام می‌دادم. چند سال در آموزش و پرورش دفتردار بودم. فوق دیپلم دارم و شوهرم قبلا کارخانه‌دار بود و وضع مالی ما خیلی خوب بود. درآمد شوهرم در سال‌های ۶٨-۶٧، گاهی ماهی ۵ میلیون هم می‌شد چون شوهرم کارخانه چرم‌سازی داشت اما بعدا ورشکست شد و سکته کرد و من هم رفتم آموزش و پرورش. اما چون قراردادی بودم و حقوقم کم بود، از آموزش و پرورش خارج شدم و به کارهای دیگری پرداختم تا اینکه از سال ٨۴، دستفروشی در مترو را انتخاب کردم.»

سارا همچنان مشغول گفتن بود که یک گروهبان بسیار فربه از راه رسید و با لحن تندی، به زنان دستفروش تشر زد که از آنجا بروند.

سارا گفت: «برخوردش را می‌بینید؟ با ما خیلی بدرفتاری می‌شود. جای دیگری نیست برویم کار کنیم. بیمه هم نیستیم. چه کار کنیم؟ یک زن در چنین شرایطی، اگر بخواهد تن به هر کاری ندهد، باید بیاید در مترو یا جاهایی شبیه اینجا، دستفروشی کند دیگر.» موقعی که سارا مشغول حرف زدن بود، دو تا دختر دستفروش جوان هم آمدند تا مصاحبه کنند. می‌گفتند هر روز از ساعت ٨ صبح کارشان را در مترو شروع می‌کنند. بعد از رفتن سارا، خواستم با این دو تا دختر جوان حرف بزنم. به نظر می‌آمد که دانشگاه‌رفته باشند.

اول پرسیدند روزنامه اعتماد کدام طرفی است؟ گفتم اصلاح‌طلبیم ما. یکی‌شان گفت: «همین که اصولگرا نباشید خوب است!» چشم‌غره‌های گروهبان‌گارسیا مخل مصاحبه بود. قرار شد بعد از رفتن سرگروهبان با آنها مصاحبه کنم اما گروهبان‌یک مذکور نرفت که نرفت! حتی آمد تذکر داد که مصاحبه با دستفروش‌ها مجوز می‌خواهد. با تعجب پرسیدم: وقتی دستفروشی در مترو مجوز نمی‌خواهد، مصاحبه با دستفروش‌های مترو مجوز می‌خواهد؟ گفت: «دستفروش‌ها مجوز ندارند ولی شما باید مجوز داشته باشی!» چاره‌ای نبود. ترجیح دادم در بحث را درز بگیرم و بروم جای دیگری از ایستگاه.

دستفروشی مایه ننگ است!

یک طبقه بالاتر، روبه‌روی محل بلیت‌فروشی ایستگاه امام‌خمینی، زنان فروشنده‌ای حضور داشتند که کارشان مجوز داشت. یعنی فروشنده بودند و دستفروش نبودند.

یکی از آنها در مغازه‌مانند کوچکش، پیراشکی و چند جور خوراکی شیرین دیگر می‌فروشد. اسمش مریم است و از سه ماه قبل، مشغول فروشندگی در مترو است. قبلا در اسباب‌بازی‌فروشی کار می‌کرده. البته روی زمین نه زیر زمین! در مترو از ٩ونیم صبح تا ١٠ شب کار می‌کند. خانه‌اش نزدیک افسریه است و شام را در خانه می‌خورد. ٣۵ ساله، متاهل با یک فرزند، دارای دیپلم ادبیات. از درآمدش می‌پرسم. می‌گوید «حقوق فروشنده نیمه‌وقت ٧٠٠هزار تومان و حقوق فروشنده تمام‌وقت ١ میلیون تومان است.» فروشنده تمام‌وقت یعنی کسی که ١٢ ساعت کار می‌کند.

می‌گوید فروشنده‌هایی که «روی میز» می‌فروشند، روزی ۶٠هزار تومان می‌گیرند. خانم فروشنده‌ای را کمی آن‌سوتر نشان می‌دهد که مشغول فروختن لباس است. می‌گوید: «آن خانم دو ماه است اینجا لباس می‌فروشد و صاحب‌کارش روزی ۶٠ تومان به او می‌دهد و حقوقش ماهی ١ میلیون و ٨٠٠هزار تومان است. » منظورش از فروختن «روی میز»، فروختن در غرفه‌هاست؛

غرفه‌های نمایشگاه‌های شهرداری در مترو. تفاوت کار مریم با زنانی که در غرفه‌ها مشغول فروشندگی‌اند، ثبات و استمرار است. فروشنده‌ای مثل مریم می‌تواند کل سال را در مترو با حقوق ثابت کار کند اما زنانی که در غرفه‌ها مشغول کارند، ممکن است همه ماه‌های سال مشغول فروشندگی در مترو نباشند چراکه غرفه‌های نمایشگاه‌های شهرداری در مترو، مدت‌دارند.

یعنی نمایشگاه بعد از یکی، دو ماه جمع می‌شود و صاحب آن غرفه باید برود در نمایشگاه دیگری در یک ایستگاه دیگر و هیچ تضمینی نیست که فروشنده‌اش را هم با خودش ببرد به غرفه جدیدش در ایستگاه بعدی.

با این حال زنانی مثل مریم اگرچه حقوق ثابت دارند، ولی بیمه نیستند و در پایان سال عیدی و پاداش هم به آنها تعلق نمی‌گیرد. می‌گوید حتی دستفروش‌هایی که آدامس می‌فروشند، درآمدشان از من بیشتر است. ولی قبول دارد که کارش استمرار و به خصوص امنیت دارد. یعنی شهرداری مزاحمش نمی‌شود.

دستفروشی را کسر شأن خودش می‌داند و می‌گوید «من هیچ‌وقت حاضر نیستم دستفروشی کنم. دستفروشی مایه ننگ است!»

می‌پرسم چرا؟ می‌گوید: «دارم می‌بینم دیگر. یک خانم دونات‌فروش در ایستگاه صادقیه بود که مامور شهرداری دایما اذیتش می‌کرد. » می‌گویم چه اذیتی؟ جواب می‌دهد: «آن مامور شهرداری یک مرد جوان بود و به آن خانم دستفروش اصرار می‌کرد که با هم دوست شوند. می‌گفت باید با من دوست باشی تا اجازه بدهم در مترو دونات بفروشی. آن خانم ۴٠ سالش بود و هنوز ازدواج نکرده بود. پیشنهاد آن مامور شهرداری را قبول نمی‌کرد و آن آقای مامور هم هر روز دونات‌هایش را له می‌کرد!» در یک کلام معتقد بود دستفروشی «افتضاح» است.

غم نان اگر بگذارد

در ایستگاه امام خمینی، کمی پله‌برقی‌سواری می‌کنم و دوباره عده‌ای فروشنده «میزدار» را می‌بینم. به سراغ نخستین میز می‌روم. خانم جوانی، با چهره‌ای پخته، پشت میز نشسته است.

از بخت خوش، صرفا فروشنده نیست، بلکه صاحب آن میز یا غرفه است. اسمش هنگامه است.

٣٢ ساله، مجرد، تحصیلات: فوق لیسانس روانشناسی. یک ماه است که در ایستگاه امام خمینی کار می‌کند ولی می‌گوید تقریبا هر ماه در یکی از ایستگاه‌های مترو، غرفه دارم. کار کردنش در این یا آن ایستگاه، بستگی دارد به نمایشگاه‌های شهرداری در متروی تهران.

در این نمایشگاه‌ها همه جور کالایی فروخته می‌شود. از خوراکی تا لباس زنانه و مردانه و… خانم هنگامه در ایستگاه امام خمینی پسته و خرما و رب شیراز و چای خشک و لواشک و… می‌فروشد ولی ممکن است ماه آینده در یک ایستگاه دیگر، چیزهای دیگری بفروشد. هنگامه حرف مریم را تایید می‌کند که فروشنده‌های غرفه‌ها روزمزد هستند ولی می‌گوید فروشنده‌ای که تمام‌وقت یعنی دوازده ساعت کار کند، روزی ۵٠هزار تومان می‌گیرد و روزهای تعطیل هم بساطی برپا نیست و از پول هم خبری نیست.

بنابراین حرف مریم درباره حقوق ١ میلیون و ٨٠٠هزار تومانی فروشنده‌های روزمزد، کمی اغراق‌آمیز و نادقیق بود. از دانشگاه آزاد، واحد تهران مرکز، فارغ‌التحصیل شده است.

می‌پرسم چرا در رشته دانشگاهی‌ات کار نمی‌کنی؟ می‌گوید: «هیچ کاری نبود.» علاوه بر خودش، یک فروشنده دیگر هم در غرفه‌اش کار می‌کند که خانم جوانی است حدودا ٢۶ ساله. می‌گوید «کار ما قانونی است و امنیت داریم ولی شهرداری پول زیادی از ما می‌گیرد. اجاره هر میز در روز ١٧٠هزار تومان است.

در بعضی از نمایشگاه‌ها هم روزانه ٢٠٠هزار تومان می‌گیرند بابت میز. اما در نمایشگاه متروی مصلی، غرفه‌دار باید روزی ١ میلیون تومان بابت غرفه‌اش پرداخت کند.» می‌گوید کار کردن در ایستگاه امام خمینی «کلا ضرر است.» البته ضرر برای غرفه‌دار چون فروشنده حقوق ثابتش را می‌گیرد و آخر ماه می‌رود دنبال زندگی‌اش. اما غرفه‌دار ممکن است در یک ایستگاه ضرر کند و در ایستگاه دیگری سود کند.

هنگامه در این ایستگاه امام خمینی غرفه‌دار و فروشنده است اما گاهی در یک ایستگاه فقط فروشنده است. ممکن است در یک ایستگاه دیگر هم فقط غرفه‌دار باشد. یعنی همزمان دو یا حتی چند غرفه در چند ایستگاه داشته باشد. اینکه کی و در کدام ایستگاه غرفه باید زد، بستگی به تجربه غرفه‌دار دارد.

هنگامه می‌گوید بی‌تجربه‌ها، معمولا بعد از سود بردن در یک ایستگاه، جوگیر می‌شوند و ماه بعد در چند نمایشگاه غرفه می‌گیرند و ضرر می‌کنند. می‌گوید «الان روزانه ١٧٠هزار تومان بابت این میز به شهرداری می‌پردازم و ۵٠هزار تومان هم به فروشنده‌ام. روزی دو تا ناهار هم اضافه کنید، می‌شود ٢٠هزار تومان. با این شرایط، اگر سود کارم را پنجاه درصد هم در نظر بگیریم (که البته این مقدار نمی‌شود)، حداقل باید روزی یک میلیون تومان فروش داشته باشم که صدهزار تومان برایم باقی بماند. اما از صبح تا الان {٧ بعدازظهر} فروش ما ٢٠٠هزار تومان بوده. در این نمایشگاه خوب نفروخته‌ایم اما در نمایشگاه قبلی فروش خوبی داشتیم. یعنی فروش‌مان روزی ٨٠٠هزار تا ١ میلیون و ٢٠٠هزار تومان بود.» روزی ١٠٠هزار تومان یعنی ماهی ٣ میلیون تومان. با کنار گذاشتن روزهای تعطیل ماه، تقریبا می‌شود ماهی دو و نیم میلیون تومان.

پس از این جمع و تفریق، ناچار می‌شوم از هنگامه روانشناس بپرسم در طول سال، درآمد ماهانه‌ات چقدر است؟ کلی توضیحات مالی ریز می‌دهد و نهایتا می‌گوید «مشکل کار ما این است که در یک نمایشگاه سود می‌کنیم و در یک نمایشگاه دیگر، ضرر. ولی با احتساب همه سود و ضررها در نمایشگاه‌های گوناگون و متعدد در طول سال، آخرش ماهانه به اندازه یک حقوق کارمندی نصیبم می‌شود. یعنی ماهی یک‌ونیم میلیون تومان.»

می‌گویم این کار بهتر است یا اینکه با استفاده از مدرکت مشاور خانواده باشی؟ می‌گوید: «آن کار اصلا فایده ندارد. شما می‌توانی با ماهی یک‌ونیم میلیون تومان زندگی کنی؟» جواب می‌دهم همین کار فعلی‌ات هم که گفتی ماهی یک‌ونیم میلیون تومان درآمد دارد. ذهنش پیچیده است و از پاسخ درنمی‌ماند! می‌گوید: «ولی خوبی این کار این است که گاهی ممکن است پول قابل توجهی از یک نمایشگاه نصیبت شود و همیشه امیدواری که در نمایشگاه بعدی هم سود کنی. اما اگر مشاور خانواده باشی با حقوق ثابت، چنین امیدی نداری.» شش ماه آخر سال را بهتر از شش ماه اول سال می‌داند. شش ماه اول پارسال را هم بهتر از شش ماه اول امسال.

در توضیح تفاوت امسال و پارسال می‌گوید: «مردم اصلا قدرت خرید ندارند. الان سه روز است که فروش ما زیر ٢٠٠هزار تومان بوده.» محرم و صفر و ماه رمضان و سه ماه بهار را ماه‌های مضر به حال کارش می‌داند. بهمن و اسفند هم گُلِ فروش‌شان است. در مجموع در ماه‌های سرد سال درآمدش بهتر است و به همین دلیل باید سرما را تحمل کند. می‌گویم نشستن در ایستگاه مترو که سرماکشیدن ندارد. می‌گوید: «همیشه در فضای مسقف نیستیم. در ایستگاه‌های بوستان گفت‌وگو، مصلی، حکیمیه و… باید در فضای آزاد غرفه بزنیم و سیستم گرمایشی هم ندارند و باران هم بیاید، به جنس‌های روی میز آسیب می‌زند.» سوال‌هایم تمام شده و به هنگامه می‌گویم گزارشم که منتشر شد، خبرت می‌کنم. می‌گوید خودش هم تجربه خبرنگاری دارد؛ در رادیو جوان. از حرف زدنش پیداست که یک «شهروند آگاه» است. شعر هم می‌گوید و داستان هم می‌نویسد. می‌گوید با فاضل نظری و ناصر فیض هم رابطه کاری و دوستانه داشته در انجمن‌های شعر. بی‌اختیار شعر مشهور شاملو از ذهنم می‌گذرد: «… سخن‌ها می‌توانم گفت/ غم نان اگر بگذارد.»

فال می‌فروشم تا کیف و کفش مدرسه‌ام را بخرم

با دررسیدن شب، سوار قطار شدم و در ایستگاه امام حسین از مترو خارج شدم. درست لب پله‌های ورودی ایستگاه امام حسین، دخترک دستفروشی نشسته بود که فال و دستمال و… می‌فروخت. برگشتم تا با او به عنوان آخرین دستفروش مونث مترو گفت‌وگوی کوتاهی داشته باشم. فاطمه، ده ساله، ساکن خیابان مولوی. یک ماه است در مترو دستفروشی می‌کند و در همین روزهای اخیر همراه سایر کودکان کار، به زور از مترو به «جایی که متعلق به بهزیستی بود» برده بودند ولی مادرش بعد از چند روز، با آوردن شناسنامه‌اش موفق می‌شود فاطمه را از بهزیستی پس بگیرد. می‌گویم الان اینجا نشسته‌ای، ممکن است باز دستگیر شوی که.

فاطمه می‌گوید «آنها از ساعت ٣ تا ۶ در مترو هستند. من ۶ به بعد می‌آیم و ۵٠هزار تومان که کار کنم، زود می‌روم خانه.» هر روز از ۶ تا ٩ شب در مترو کار می‌کند. برایم عجیب است که او با سه ساعت دستفروشی ۵٠هزار تومان کار می‌کند و شهین باید ١۵ ساعت در مترو بماند تا کارکردش به رقم ۵٠هزار تومان برسد.

یک جای کار شهین می‌لنگد یا رقم اعلامی فاطمه دقیق نیست؟ به هر حال جای شکرش باقی است که فاطمه فقط تابستان‌ها دستفروشی می‌کند و از مهر تا آخر خرداد درگیر درس و مدرسه‌اش است. می‌گوید: «تا جمعه ١۵٠ تومان کار می‌کنم و با پولم کیف مدرسه و کفش و دفتر و مدادرنگی می‌خرم. روپوش مدرسه را قبلا خریده‌ام.» امسال دانش‌آموز کلاس چهارم دبستان است و الان که این گزارش منتشر می‌شود، فاطمه دیگر در مترو فال و دستمال نمی‌فروشد. پدر و مادرش با هم زندگی می‌کنند و دو تا خواهر دارد. سیزده ساله و هفده ساله. خواهر بزرگ‌ترش عروسی کرده و خواهر سیزده ساله‌اش بالای پل میدان امام حسین کار می‌کند. ترازو دارد و مردم را وزن می‌کند.

از فاطمه می‌پرسم مردم که اذیتت نمی‌کنند؟ جوابش منفی است. کسی مزاحمش نمی‌شود در مترو. فقط نگران مامور مترو است که بیرونش نکند و مامور شهرداری که بیرون مترو «وسایلش» را نگیرد. ترجیح می‌دهد همان دم در مترو دستفروشی کند نه داخل قطار. می‌گوید: «داخل قطار ممکن است خودم یا وسایلم را بگیرند.» این‌ جمله را با آن نگاه بی‌گناهش می‌گوید و غم چنگ می‌زند به قلبت.


منبع: عصرایران

سرنوشت معمایی ملیکای ٨ ساله

گروه حوادث_رسانه ها: روزنامه شهروند نوشت:دختر بچه ٨ ساله اهل هفتکل استان خوزستان که برای بازی با دوستانش از خانه خارج شده بود به طرز مرموزی ناپدید شد.جسد این دختربچه پس از ۴ ساعت عملیات پلیسی در یک خانه مخروبه پیدا شد. هنوز مشخص نیست که ملیکا با چه انگیزه‌ای قربانی یک جنایت شده است؛ اما تحقیقات در این رابطه همچنان ادامه دارد.شامگاه سه‌شنبه، ۴مهرماه امسال دختر بچه ٨ ساله‌ای به نام ملیکا لطفی که به خاطر جدایی پدر و مادرش در خانه پدربزرگ مادری‌اش زندگی می‌کرد، برای بازی با دوستانش از خانه خارج شد و در منطقه هوره شهرستان هفتکل استان خوزستان سرگرم بازی شد. 
 

خانواده دختربچه با تاریک‌شدن هوا و بازنگشتن ملیکا به خانه وارد کوچه شدند و همه جای محله را جست‌وجو کردند اما خبری از دختر ٨ ساله نبود. زمانی که خانواده‌اش به سراغ دوستان وی رفتند، مشخص شد که او آخرین‌بار سرگرم بازی در کوچه دیده شده است؛ اما هیچ‌کس از او خبری نداشت. با توجه به ناپدید‌شدن ملیکا و بی‌اطلاعی از وی، خانواده‌اش از ماموران پلیس درخواست کمک کردند و بدین ترتیب تیمی از ماموران پلیس آگاهی برای تحقیقات ویژه وارد عمل شدند.کارآگاهان در نخستین اقدام پلیسی تجسس‌های خود را در محل زندگی این دختربچه آغاز کردند و تیم‌های ویژه‌ای برای پیدا‌کردن ملیکا در شهرستان هفتکل تشکیل شد تا این‌که ساعت ٢٣:۴۵ سه‌شنبه تیمی از ماموران پلیس آگاهی با صحنه تلخی روبه‌رو شدند. کارآگاهان در تجسس‌های ویژه خود به خانه مخروبه قدیمی در فاصله ١٠٠متری خانه پدربزرگ ملیکا رسیدند و زمانی که به این ساختمان رفتند، در یک اتاق ۶ متری دست‌های دختربچه‌ای را که از خاک بیرون بود، دیدند. 

 

تیم پلیسی در این مرحله با کنارزدن خاک کف اتاق ۶ متری جسد ملیکا را پیدا کردند و همین کافی بود تا ماجرای پیداشدن جسد دختربچه ٨ ساله به تیم‌های جنایی و دادستان هفتکل مخابره شود. بازپرس پرونده در این مرحله ابتدا دستور انتقال جسد ملیکا را به پزشکی قانونی صادر کرد تا علت مرگ وی مشخص شود.در عین ‌حال حجت‌الاسلام مرعشی، دادستان شهرستان هفتکل درباره این پرونده گفت: «ماموران پلیس از همان لحظات ابتدایی برای پیداکردن دختر بچه ٨ ساله وارد عمل شدند و در آخرین ساعت پایانی سه‌شنبه جسد دفن‌شده ملیکا لطفی در یک خانه مخروبه قدیمی پیدا شد. در بررسی‌های ابتدایی علت مرگ ملیکا خفگی اعلام شده است و هیچ‌گونه آثاری از تجاوز وجود ندارد؛ اما برای اطمینان بیشتر جسد به پزشکی قانونی منتقل شده تا با اقدامات فنی و نمونه‌برداری نظریه کامل و دقیق متخصصان پزشکی قانونی اعلام شود.»

 

اسحاق مرادی، فرماندار هفتکل نیز در این‌باره گفت: «پدرومادر ملیکا طلاق گرفته‌اند و این کودک در خانه پدربزرگ مادری‌اش زندگی می‌کرد که در یک جنایت معمایی به کام مرگ فرو رفته است. در حال حاضر نمی‌توانیم بگوییم که به این دختربچه تجاوز شده است یا خیر و باید منتظر نظریه نهایی پزشکی قانونی باشیم. با هماهنگی فرمانده انتظامی شهرستان، دادگستری و دادستان هفتکل و پزشک قانونی جسد تشخیص هویت و به سردخانه اعزام شد. تحقیقات از پدر و مادر این دختر آغاز شده و تیمی از ماموران نیز در صحنه جرم اقدامات فنی خود را آغاز کرده‌اند تا به سرنخی از عامل این جنایت برسند.»


منبع: بهارنیوز

ناسالم‌ترین کشورهای جهان معرفی شدند

به گزارش مهر، طبق گزارش این محققان کشور جمهوری چک، ناسالم ترن کشور جهان است و بعد از آن به ترتیب کشورهای روسیه، اسلووانی، بلاروس، اسلوواکی و مجارستان قرار دارند.در مجموع مشخص شد کشورهای شرق اروپا ناسالم ترین منطقه جهان هستند.سالم ترین کشور جهان طبق سه معیار فوق، کشور افغانستان معرفی شد. طبق یافته های سازمان بهداشت جهانی، کشور افغانستان دارای دومین کشور با نرخ پایین چاقی است و تنها ۲.۷ درصد جمعیت آن دارای شاخص توده بدنی بیش از ۳۰ هستند. بعلاوه مردم آن تنها ۸۳ نخ سیگار در سال می کشند و به دلیل ممنوعیت مصرف الکل، حداقل الکل در این کشور مصرف می شود.بعد از افغانستان، کشورهای گینه، نیجر، نپال و جمهوری کنگو قرار دارند.


منبع: بهارنیوز

عبای رهبر انقلاب داخل قبر شهید حججی (+عکس)

دقایقی پیش عبای رهبر معظم انقلاب به دست خانواده شهید حججی رسید و داخل قبر شهید حججی قرار گرفت.

به گزارش فارس، دقایقی پیش عبای رهبر معظم انقلاب به دست خانواده شهید حججی رسید و داخل مزار شهید حججی قرار گرفت.

عبای رهبر انقلاب داخل قبر شهید حججی (+عکس)
 
سحرگاه دیروز نیز رهبر معظم انقلاب به مسجد امام حسین(ع) واقع در میدان امام حسین(ع) تهران رفتند و برای لحظاتی در کنار پیکر مطهر شهید محسن حججی حضور یافته و ضمن قرائت فاتحه، برای این مدافع حرم اهل بیت(ع) آرزوی علو درجات کردند.

همچنین، ایشان دقایقی با خانواده‌ این شهید عزیز به دیدار و گفت‌وگو پرداخته و از مجاهدت آنان تقدیر و تشکر کرده و برایشان صبر و اجر از درگاه الهی آرزو نمودند.

همچنین پس از حضور حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در کنار پیکر مطهر شهید حججی، انگشتر و چفیه رهبر انقلاب اسلامی به همسر این شهید اهدا شد.

هم‌اکنون همسر شهید محسن حججی بر بالای مزار شهید در حال قرائت قرآن منتظر حضور همسرش نشسته است.

عبای رهبر انقلاب داخل قبر شهید حججی (+عکس)


منبع: عصرایران

تعلیق پروازهای بین المللی فرودگاه اربیل از جمعه

منابع وابسته به فرودگاه اربیل در اقلیم کردستان عراق از تعلیق همه پروازهای بین المللی از این فرودگاه از روز جمعه خبر دادند.

به گزارش مهر، منابع وابسته به فرودگاه اربیل در اقلیم کردستان عراق اعلام کردند که همه پروازهای بین المللی از این فرودگاه از روز جمعه به حال تعلیق در می آید.

در همین حال خطوط هوایی قطر نیز از لغو همه پروازهای به اقلیم کردستان عراق از فردا(جمعه) خبر داد.

شایان ذکر است که شرکت خطوط هوایی فلای دبی امارات قبلا اعلام کرد که به طور موقت پروازهایش را به اربیل در راستای خواسته دولت عراق به حال تعلیق در می آورد.

منابع وابسته به این شرکت اماراتی بیان کردند: پرواز از ۳۰ سپتامبر به حال تعلیق در می آید.

کنسولگری ترکیه در اربیل نیز قبلا اعلام کرد که از روز جمعه، تمامی پروازها از ترکیه به اربیل و سلیمانیه واقع در اقلیم کردستان عراق و نیز مسیر بالعکس متوقف خواهند شد.

لازم به ذکر است، حیدر العبادی نخست وزیر عراق ساعاتی پیش در این رابطه اعلام کرده بود: ما درباره تبعات بحران به اقلیم کردستان هشدار دادیم. ما اجازه اقدام مغایر با قانون اساسی را نمی دهیم. سیطره قانون را در همه مناطق اقلیم با قدرت قانون اساسی اعمال می کنیم.

در همین رابطه، سازمان هواپیمایی عراق هم به شرکت‌های هواپیمایی خارجی ابلاغ کرده است که باید کلیه پروازها به منطقه کردستان را از روز جمعه لغو کنند.

بر اساس این گزارش، این اقدام پس از هشدار پرواز ممنوع در اقلیم کردستان، اجرایی شده است.

گفتنی است، شرکت هواپیمایی الشرق الاوسط لبنان نیز صبح امروز از توقف پروازهایش به سمت اقلیم کردستان عراق خبر داد.

بر اساس این گزارش، این شرکت هواپیمایی اعلام کرده است که این شرکت همچنین پروازی از سمت اربیل به لبنان نیز نخواهد داشت.


منبع: عصرایران