تمام فرودگاه‌های غرب کشور فعال هستند

شرکت فرودگاه ها اعلام کرد با وجود زلزله به وقوع پیوسته در غرب ایران، تمام فرودگاه های این منطقه فعال هستند.

به گزارش ایسنا، طبق اعلام این شرکت و به دنبال بررسی های صورت گرفته مشخص شد که با وجود وقوع زمین لرزه ٧.۶ ریشتری در مرز ایران و عراق که در استانهای ایران از جمله تهران حس شد، هیچگونه اختلالی در عملیات فرودگاههای کشوربه وجود نیامده است.

 بر این اساس، فرودگاههای ایلام، همدان، سنندج، ارومیه و کرمانشاه هیچ اشکالی در فعالیت ندارند و تمامی این فرودگاهها عملیاتی هستند.

 این شرکت همچنین اعلام کرده این فرودگاه ها برای پشتیبانی از هرگونه عملیات امدادرسانی احتمالی در آمادگی کامل به سر می برند.


منبع: عصرایران

چرا‌ باید‌ باربری‌ و‌ اسباب‌کشی‌ را‌ به‌ ظریف‌بار‌ بسپارید؟

باربری و اسباب کشی با ظریف بار چرا
 اگر شما صاحب مبلمان، ابزار، لوازم و تخت هستید، نمی توانید یک جا به جایی سریع و راحت داشته باشید، و این جاست که به سمت یکی از دردناک ترین اشتباهات باربری توسط خودتان هدایت می شوید. سه مورد اشتباه بزرگ دیگر هم که باید از آنها جلوگیری کنید، در زیر برای شما آورده شده است. هرکسی که فکر می کنند می تواند خودش تمام کارهای اسباب کشی را انجام دهد، می بایست از مشکلات زیر آگاه شود
 
اشتباه جا به جایی سریع



 انجام اسباب کشی و جا به جایی وسایل در یک چشم به هم زدن فقط به ظاهر آسان می آید ، و در یک نگاه آسان است. و البته این هم ساده است که فکر کنید شرکتهای باربری مثل کمک مسافر درون ماشین هستند که فقط مسافتی که طی می کنید را در کنار شما هستند ، در صورتی که آن مسیر را به تنهایی می توانید بروید، فقط دارای ماشین های باربری بزرگ و افراد و پرسنل حمل بار بیشتری هستند. و فقط کافیست با اتوبار و باربری تماس بگیرید تا با پرسنل و کارگر حمل بار به همراه یک کامیون تمیز حمل بار ظاهر شوند.
 
در زندگی واقعی امکان چنین تفکری نیست. اگر واقعا اینطور شود و به راحتی خود جا به جا شوید، یا انسان بسیار خوش شانسی هستید و یا به همراه یکی از اعضایی که در حمل بار ها به شما کمک میکند زمین می خورید و اسیب می بینید.
 
 برای داشتن بهترین تجربه اسباب کشی  و باربری، می بایست حداقل از ۴ هفته قبل از تاریخ اسباب کشی اقدام به رزرو باربری کنید. اما تا جایی که ممکن است درباره انتخاب باربری و اتوبار مناسب دقت کنید. همانطور که این روز ها تعداد باربری های متقلب با نام های جعلی زیاد شده است و به عنوان مثال با تبلیغاتی دروغی خود را باربری ظریف بار جا می زنند اما زمانی که منزل شما می آیند ماشینشان برای باربری متفرقه است و چون دیگر زمانی ندارید و در کار انجام شده هستید مجبور به قبولی می شود که در نهایت اغلب به شکست اثاثیه شما منجر می شود. یک شرکت باربری و حمل اثاث منزل همچون ظریف بار به شما کمک می کند که زمان درست برای اسباب کشی را انتخاب و خدمات مورد نیاز شما را پوشش می دهد تا راحت ترین و بهترین اسباب کشی را تجربه کنید..
 
اشتباه در اجاره ماشین حمل اثاثیه



اغلب افرادی که تمام کارها را می خواهند خودشان انجام دهند اقدام به رزرو ماشین برای حمل می کنند و یا اصطلاحان ماشین را اجاره می کنند، و فکر می کنند کارگر هم بار هم در اجاره ماشین لحاظ شده اما وقتی که ماشین برای آنها می رسد، خود را تنها می بینند.
بدون استفاده از افراد ماهر در زمینه حمل اثاثیه اغلب افراد در انتخاب ماشین مناسب و تعداد آن دچار اشتباه می شود که این امر باعث متحمل شدن هزینه بیشتر می شود.
یک شرکت اتوبار  و باربری مناسب به شما در انتخاب تعداد کارگر مورد نیاز و ماشین مناسب و تعداد آن کمک می کند تا انتخاب درست و مقرون به صرفه انجام دهید.
 
اسطوره گیری در رانندگی با ماشین بزرگ
 اصلا مد نظر نیست که شما چقدر در رانندگی خوب هستید، و اینکه بارها خود و خانواده را به سفرهای طولانی بردید. حتی ممکن است با انواع خودرو رانندگی کرده باشید ، ماشین های ون ، شاسی بلند. اما رانندگی با کامیون و خاور نیاز به مهارت خواستی دارد و کاملا متفاوت با تمام ماشین هایی است تا به حال آن ها را رانده اید.
البته این مسئله در شرایطی حکم می کند که بخواهید ماشین بدون راننده اجاره کنید
 
تکیه کردن به قول دوستان
 همه میگن که دوست خوب دوستیه که در شرایط سخت به آدم کمک کنه. اگر شما دوستان زیادی دارید که فیت هستند و آمادگی حمل اثاثیه و مبلمان شما را دارند، در واقع شما ادم خوش شانسی هستید. پس از خدمات رایگان حمل اثاثیه خود لذت ببرید .



اغلب افراد به دوستانی تکیه می کنند که فکر می کنند برای جا به جایی اثاثیه و مبلمان تنومند هستند.
اما متاسفانه در این مورد واقعیت این است که افراد حاضرند هر کاری کنند یا هر دروغی بگویند تا از کمک کردن به شما سر باز زنند. اسباب کشی کار دشواری است. جا به جایی و حمل اثاث اری است که نیاز به تجربه، مهارت و ابزار مخصوص دارد. که خیلی از افراد ندارند. وخصوصا در هنگام جا به جایی و حمل وسایل بزرگ مثل تخت و میز ناهار خوری که حمل آنها و رد کردن آنها از پله بسیار شوار است.
اگر یکی از دوستانتان در هنگام جا به جایی وسایل آسیب دید، آن وقت چقدر دوست خوبی است؟ به خاطر اینکه دوست شما مجبور به پرداخت هزینه های هنگفت بیمارستان برای معالجه می شود . و شما می بایست تمام هزینه ها را متقبل شوید.
زمانی که شما یک باربری موجه و خوب را انتخاب می کنید تمامی کارگران حمل تحت نظر بیمه می باشند. و در صورت بروز هرگونه مشکل برای آنها شما پاسخگو نیستید. در ضمن کارگران ماهر این کار را بارها انجام داده اند و درصد خطا و صدمه در آنها بسیار پایین است.
 
باربری ظریف بار با سابقه ای درخشان
باربری و اسباب کشی را به کسانی بسپارید که با سابقه بیش از پنجاه سال در این حرفه تخصص دارند. ظریف بار این اطمینان را به شما میدهد.
 و جا دارد نکته ای را در انتها بدانید باربری ظریف بار را تنها با شماره ۱۵۰۰ پیدا کنید.
 
منبع: بهارنیوز

افزایش آلودگی هوا از سه‌شنبه

احد وظیفه در گفت‌وگو با ایسنا اظهار کرد: بر اساس تحلیل آخرین نقشه‌های پیش‌یابی، با گذر سامانه بارشی به سمت نیمه شرقی کشور امروز برای سواحل دریای خزر، ارتفاعات البرز و شمال شرق بارش باران و رعد و برق، وزش باد در ارتفاعات بارش برف و کاهش نسبی دما پیش‌بینی می‌شود.
استان‌های پربارش
وی با اشاره به اینکه شرق دریای خزر امروز مواج است، گفت:  شدت بارش در این مدت در استان‌های مازندران، گلستان و خراسان شمالی خواهد بود همچنین امروز در برخی نقاط شرق و جنوب شرق کشور افزایش ابر و بارش خفیف باران و وزش باد رخ خواهد داد.
وقوع گرد وغبار در پنج استان
مدیرکل پیش‌بینی و هشدارسریع سازمان هواشناسی با بیان اینکه فردا (۲۲ آبان ماه) بارش باران درشمال شرق ادامه خواهد داشت، اظهارکرد: روز یکشنبه به علت وزش باد شدید در استان‌های تهران، قم، البرز، قزوین، مرکزی، سمنان، اصفهان و روزهای دوشنبه و سه‌شنبه در شرق یزد، شرق کرمان، جنوب خراسان رضوی، خراسان جنوبی و جنوب سیستان و بلوچستان گرد و خاک رخ خواهد داد.
افزایش غلظت آلاینده‌ها
به گفته وظیفه، از روز سه‌شنبه تا روزهای پایانی هفته به سبب پایداری جو افزایش غلظت آلاینده‌های جوی در شهرهای صنعتی و پر جمعیت پیش‌بینی می‌شود همچنین به سبب نفوذ زبانه پرفشار روی خلیج فارس، روزهای یکشنبه و دوشنبه خلیج فارس و روز سه‌شنبه دریای عمان مواج خواهد بود.
تهران فردا صاف است
وی در مورد شرایط جوی تهران گفت: آسمان تهران فردا صاف گاهی همراه با وزش باد با بیشینه و کمینه دمای ۱۸ و ۸ درجه سانتیگراد خواهد بود و روز سه‌شنبه (۲۳ آبان ماه) صاف همراه با غبار محلی با بیشینه و کمینه دمای ۱۷ و ۷ درجه سانتیگراد پیش‌بینی می‌شود.
منبع: بهارنیوز

فقط ما نگاه‌بان «قند پارسی» هستیم و بس!

رضا کدخدازاده 

پایگاه خبری «بی‌بی‌سی افغانستان» اخیراً در اقدامی تعجب‌برانگیز نام صفحه‌ رسمی‌اش در «فیس‌بوک» را به «بی‌بی‌سی دری» دگرگون کرد. با هدف و توجیه اینکه «فارسی» و «دری» دو زبان بیگانه و متفاوتی با یکدیگر هستند!

برای آشنایی خوانندگان این سطور با بیگانگی و عمق تفاوت این دو زبان با یکدیگر(!)، دو جمله‌ زیر که در بی‌بی‌سی منتشر شده و بنا بر مدعای آنها یکی به زبان فارسی است و دیگری به زبان دری را در اینجا می‌آورم:

ابتدا جمله‌ منتشر شده به زبان «دری»: «سیر بهادرزاده از قهرمانان مبارزات رزمی ترکیبی، مهمان برنامه خبر و نظر است. اگر از آقای بهادرزاده سوال دارید، بنویسید تا بپرسیم»

و حالا ترجمه‌ «فارسی» جمله‌ بالا(!): «سیر بهادرزاده از قهرمانان مبارزات رزمی ترکیبی، مهمان برنامه خبر و نظر است. اگر از آقای بهادرزاده سوال دارید، بنویسید تا بپرسیم»

اگر با تعجب از خودتان می‌پرسید چرا عنوان زبان دو جمله‌ بالا که ذره‌ای اختلاف با یکدیگر ندارند، متفاوت است و از نظر گردانندگان «بی‌بی‌سی» عنوان یکی «فارسی» و دیگری «دری» است، به جوابی دست پیدا نخواهید کرد جز اینکه: در حال حاضر «قند پارسی» جز آنانکه خود را ایرانی می‌دانند و به ایران می‌اندیشند یاری‌گری ندارد!

فارسی که زمانی گستره‌اش در شرق دور به هند و چین و ماچین می‌رسید و در غرب، آناتولی را نیز پشت سر گذاشته بود، چند صباحی است که متولی‌ای جز ایرانی‌هایی که امروزه در مرزهای سیاسی ایران زندگی می‌کنند، ندارد.

اگر زمانی در شبه قاره‌ی هند، فارسی آنقدر گسترش داشت که با وجود بیش از دو صده مبارزه‌ی فرهنگی و سیاسی با آن، هنوز در آنجا زنده مانده و نفس می‌کشد (هر چند به سختی)، به خاطر گوهری است که درون خود دارد.

اگر در غرب عالم، سلاطین تُرک عثمانی، فارسی را به عنوان زبانی دیوانی و رسمی برای خود پذیرفتند تا جایی که «سلطان سلیم» ترغیب می‌شود دیوان شعری به فارسی بسراید، حاکی از شیرینی ذاتی‌ای است که در زبان فارسی وجود دارد. اما ما در این سال‌ها برای «قند پارسی» چه کرده‌ایم؟!

خوب که بنگریم می‌بینیم در حال حاضر انگار فقط ما ایرانی‌ها هستیم که باید نگاهبان زبان فارسی باشیم. زبانی که میراثی را خلق کرده و برای ما به امانت گذاشته که در جهان، کمتر نظیر آن را می‌توان یافت.

دربار عثمانی و هند و چین که جای خود، «سمرقند» و «بخارا»یی که زمانی مرکز نوزایی فارسی بود نیز اکنون انگار دغدغه‌ای برای پاسداری از این میراث کهن خود ندارند. دولت‌های «افغانستان» و «تاجیکستان هم که فارسی، زبان رسمی آنهاست، با اقداماتی که در سال‌های اخیر نسبت به زبان فارسی انجام گرفته است ما را به نقطه‌ای می‌رساند که بهتر است بگوییم: در حفظ و نگاهبانی از زبان فارسی «ما را به خیر آنها امید نیست، شر مرسانند!»

پس؛ تنها ایران و ایرانی است که باید فکری به حال «قند پارسی» کند. آنچه که بدون شک یکی از ستون‌های اساسی بنای فرهنگ و تمدن ایران زمین است. پس تعارف را کنار بگذاریم و این موضوع را جدی‌تر بگیریم و از نگاه‌های روشنفکرانه‌طورِ جهان‌وطنی، اقتصادمحور و … بپرهیزیم.

گزاره‌هایی همچون اینکه دنیا در حال حرکت به سمت «جهانی شدن» است، زبان فارسی به چه کارمان می‌آید و چه ایرادی دارد مثل هندی‌ها زبان فارسی را کنار بگذاریم و زبان انگلیسی را جایگزین آن کنیم! یا اینکه در زبان فارسی، آثاری خلق شده است که در ردیف شاهکارهای عرفان و ادب جهان است، اما وقتی با آن در عصر موسوم به «سرمایه‌داری» که اقتصاد، محورِ امور است، یک قرص نان کف دستمان نمی‌گذارند، زبان فارسی به چه کارمان می‌آید! و بسیاری از این دست جملات که گویندگان آن احساس می‌کنند با گفتنش می‌توانند عنوان «روشنفکر» را بر روی خود نهند!

آری! چندی است که «قند پارسی» با غربت سخت و تلخی دست و پنجه نرم می‌کند و چشم امید به تلاش ما ایرانیان دوخته است. چونان غربت خاقانی شروانی که وقتی در زندان خصم بود، اینگونه سرود:

خاقانی غریبم در تنگنای شروان
دارم هزار انده و انده بری ندارم

یاران چو کید قاطع بر دفع کید ایشان
جز «پهلوان ایران» یاری‌گری ندارم

خوب گوش کنیم! شاید این «قند پارسی» است که در گوش مان نجوا می‌کند: ایرانیان! کیست مرا یاری کند؟!..
.


منبع: عصرایران

پایکوبی «آقا رضا» بر مزار «پروانه»!

نام او در شناسنامه و روی کاغذ «پروانه» است اما مردم روستای قامیشله عاشق «آقا رضا» هستند؛ کسی که از هیچ کمکی برایشان دریغ نمی‌کند.

روزنامه ایران نوشت: «پروانگی چرا اما «پروانه بودن» چیزی نبوده که«رضا» بخواهد! آرزویی که در روزگار برزخی امروزش، گاه جان می‌گیرد و گاه فراموش می‌شود. روزگارش برزخی است، چون قلب و زبانش با هم یکی نیست. نه این که دو رویی کند؛ نه! تفاوت نامی که بر شناسنامه دارد، با نامی که قلبش به آن گواهی می‌دهد، یکی نیست. متفاوت است. از زمین است تا آسمان. از جنس همان‌هایی که در همین تهرانش صبح تا شب لیچار می‌شنوند و نامهربانی می‌بینند. اما رضا [پروانه] در دل همین برزخ، از موهبتی برخوردار است که همپالکی‌هایش خوابش را هم نمی‌توانند ببینند.

شانس بزرگ زندگی‌اش، زیستن در کنار مردمانی است که او را به تمامی پذیرفته‌اند و به خوبی درکش می‌کنند و نه تنها تا به امروز جلوی پایش سنگ‌اندازی نکرده‌اند بلکه او را همراهی هم کرده‌اند. مردم روستای «قامیشله» از توابع بخش خورخوره شهرستان سقز، روستایی بسیار دور از پایتخت، به خوبی ثابت کرده‌اند، «زندگی را زندگی کردن» هیچ دخلی به روستایی و شهری بودن آدم‌ها ندارد. تک‌تک آنها با درک درست از بالا و پایین‌های زندگی و در ارتباط با رضا چنان فرهنگی را به نمایش گذاشته‌اند که زبان به غیر از دست مریزاد به هیچ چیز دیگری نمی‌چرخد. همه روستاییان پیرامون رضا با او طوری تا می‌کنند که خود او می‌خواهد و دوست دارد.

نامش در شناسنامه «پروانه» است اما خودش «رضا» را می‌خواند. نه این که فقط نام «رضا» را دوست داشته باشد، او از ظاهر زنانه‌اش بیزار است و از کودکی تا به امروز که چهل و چهارمین پاییز عمرش در حال سپری شدن است در حسرت تبدیل شدن به یک مرد واقعی زندگی زیسته و آرزو دارد حتی اگر مرد یا پدر یک خانواده نشد، دست کم بدون نگرانی و دلواپسی «رضا» باشد.

«پدرم را خوب خاطرم نیست، ۵ ساله بودم که از دنیا رفت. مدت زیادی از مرگش نگذشته بود که مادرم با مرد دیگری ازدواج کرد و نگهداری از ما سه خواهر بر عهده عمویم که همسرش از او جدا شده بود قرار گرفت. مرد مهربانی بود و به جرأت می‌گویم هم مادرمان بود هم پدرمان. شاید به همین خاطر مادرم که از همسرش رضایت چندانی نداشت، عذاب وجدان گرفت و با وجود این که از شوهرش یک فرزند دختر داشت، از او جدا شد و با عمویم ازدواج کرد. حاصل این ازدواج هم یک دختر شد و به این ترتیب ما شده بودیم پنج خواهر و هیچ برادر.»

«رضا» (ما نیز نامش را همانی می‌نویسم که خودش دوست دارد) با دورترین خاطرات ذهنش، آغاز کرد و ادامه داد: عاشق درس خواندن بودم و این را همه خانواده و اطرافیان می‌دانستند اما چیزی که موقع مدرسه رفتن آزارم می‌داد روسری بود که باید به سر می‌گذاشتم برای همین به محض این که از کلاس درس بیرون می‌آمدم روسری را از سرم برمی‌داشتم. همیشه دوست داشتم شبیه پسرها لباس بپوشم و عمویم که جای پدرم بود به خاطر این که لباس مردانه می‌پوشیدم دعوایم نمی‌کرد. حتی تابستان‌ها که خبری از درس و مشق نبود و همراه او به زمین‌های زراعی می‌رفتم لباس پسران کردی را می‌پوشیدم و همپای مردها کار می‌کردم. آن زمان همه از کنار رفتارهای پسرانه‌ام به سادگی می‌گذشتند، شاید گمان می‌کردند بزرگ‌تر که بشوم همه چیز تغییر می‌کند اما من نمی‌خواستم چیزی تغییر کند. مدام صدایی در درونم می‌گفت تو یک پسر هستی.

چند سالی گذشت و «رضا» که برای دبیرستان رشته ریاضی فیزیک را انتخاب کرده بود راهی شهر سقز شد. از یک طرف ماندن در خانه اقوام دور و نزدیک معذبش می‌کرد و از طرفی دیگر برای این که مجبور نباشد با لباس زنانه در شهر رفت و آمد کند، جز برای رفتن به مدرسه از خانه بیرون نمی‌آمد. اگر هنوز در روستا بود مانعی نداشت و بدون این که کسی پشت سرش حرفی بزند راحت می‌توانست با لباس مردانه رفت و آمد کند اما شهر فرق داشت و کافی بود لباس مردان کرد را بپوشد تا آشنایان او را به هم نشان دهند و بگویند ببین دختر فلانی با چه سرو وضعی بیرون آمده است. روزهای پرتلاطم زندگی‌اش شروع شده بود اما دیری نپایید که از مسیر اصلی خارج و برگ دیگری از سرنوشتش رو شد.

رضا (پروانه) که خیلی بیشتر و بهتر از یک زن روستایی با دنیای واژه‌ها آشناست و رشته ریاضی فیزیک فرمول‌های متعددی را برای زندگی پیش رو در اختیارش قرار داده، از آن روزها این‌طور گفت: درسم خیلی خوب بود و رشته ریاضی فیزیک روحیه‌ام را بهتر کرده بود. مسأله‌های ریاضی را که یکی پس از دیگری حل می‌کردم، با خودم می‌گفتم با همین سرعت پیش بروی چند سال دیگر وارد دانشگاه می‌شوی و پدر و مادرت به مهندس شدنت افتخار می‌کنند، اما حیف که عمر آرزویم کوتاه بود. سال دوم دبیرستان بودم که خبر رسید ناپدری ام از دنیا رفته است. نمی‌دانم با چه حالی خودم را به «قامیشله» رساندم. مراسم که به پایان رسید به هر کدام از اعضای خانواده‌ام نگاه می‌کردم توان مدیریت آن زندگی را در آنها نمی‌دیدم. احساس مسئولیت برای لحظه‌ای رهایم نمی‌کرد و همین موضوع باعث شد با نهایت بی‌میلی قید درس خواندن را بزنم. با این که مادرم در ازای شستن لباس رزمنده‌های جنگ تحمیلی و پختن نان برای آنها دستمزد می‌گرفت وضع مالی خوبی نداشتیم و گذران آن زندگی کار سختی بود. به ذهنم رسید همراه مادرم به کمیته امداد بروم و درخواست کمک کنم. آن زمان یک میلیون تومان وام گرفتیم و به پیشنهاد من ۲۰گوسفند خریدیم. با فروش لبنیات اوضاع‌مان کم‌کم رو به راه شد و از همه مهم‌تر این که شده بودم مرد خانواده. به قدری از خودم جربزه نشان داده بودم که همه اهالی روستا تشویقم می‌کردند و هیچ کسی نمی‌گفت چرا شبیه به مردها لباس می‌پوشی بلکه می‌گفتند باعث افتخارمان است که بهتر از یک مرد از پس زندگی خودت و خانواده‌ات برآمدی.

«چند سالی گذشت. تعداد گوسفندهایم به ۵۳ رأس رسید و تصمیم گرفتم کار را وسعت بدهم، گوسفندها را فروختم، یک وام ۱۰ میلیونی هم گرفتم و گاوداری روستایی را با امکانات محدود راه انداختم و در کنارش به زمین‌های کشاورزی‌مان هم رونق دادم. رسماً شده بودم نان‌آور خانواده. برای خواهرهایم هم پدر بودم، هم برادر و هم خواهر اما از این که بخواهم کارهای خانه را انجام بدهم، آشپزی کنم یا لباس بشورم بیزار بودم، هنوز هم مسئولیت این کارها بر عهده خواهرهایم است.»

صدای زنانه‌اش وقتی که آواز کردی می‌خواند، دشت و صحرا را پر می‌کند، زن و مرد روستا عاشق صدایش هستند اما او «رضا» را از همه این حرف‌ها بیشتر دوست دارد. می‌گفت: «یک روز در جاده کناری روستا راه می‌رفتم که دو غریبه موتور سوار جلوی پایم توقف کردند تا آدرس یکی از روستاهای اطراف را از من بپرسند، پاسخ سؤال‌شان را که گرفتند، اسمم را از من پرسیدند و من بی‌اختیار جواب دادم «رضا». ناخودآگاهِ ذهنم به جای من پاسخ داده بود و همین شد که دیگر بیشتر زن‌ها و مردهای روستا «رضا» صدایم کردند، البته هنوز بعضی‌ها «پروانه» صدایم می‌کنند اما من «رضا» را بیشتر دوست دارم.

کمد لباس‌هایش پر است از لباس‌های کردی مردانه (کو وا، پاتول، چوخه و حتی جامانه) و فقط آنجایی که به شناسنامه یا کارت ملی نیاز داشته باشد به آن یک دست لباس زنانه‌ای هم که گوشه کمد پنهان شده نیاز پیدا می‌کند. شناسنامه و کارت ملی‌اش نام «پروانه» و چهره زنی را که روسری به سر دارد نشان می‌دهد اما بیشتر روزهای سال را، وقتی پشت تراکتور و تیلر کشاورزی می‌نشیند، وقتی برای خرید خانه و تهیه علوفه می‌رود و وقتی برای پسرهای جوان روستا که خاطرخواه دختری می‌شوند پادرمیانی می‌کند، در قامت یک مرد است و همین مردانگی‌هایش باعث شده تا بارها اهالی روستا از او بخواهند دهیارشان شود اما ترسی که نمی‌داند ریشه‌اش از کجاست تا به امروز او را به عقب رانده، ولی شاید آرزوهایش زور بیشتری داشته باشند و بالاخره برسد روزی که «رضا» پیله‌اش را پاره و «پروانگی» را تجربه کند.»


منبع: عصرایران

"کودکان پروانه‌ای" خط قرمزِ صدا و سیما

حجت الاسلام سید حمیدرضا هاشمی گلپایگانی، رئیس خانه “ای‌بی” در گفت‌و‌گو با خبرنگار ایلنا درباره مشکلات این بیماران گفت: بیماری “ای‌بی” یا پروانه‌ای با بیماری‌های دیگر تفاوت‌های بسیاری دارد. یک بیمار “ای‌بی” در آنِ واحد با ۲۲ تخصص درگیر است. به طور مثال این بیماران به مرور زمان مشکلات اندامی پیدا می‌کنند؛ یعنی نه تنها دست و پا بلکه قدرت بینایی، شنوایی و سیستم گوارشی آنها نیز رفته رفته از بین می‌رود. او ادامه داد: ما هم‌چنان در تشخیص راه‌های درمان این بیماری مشکلاتی داریم، هنوز نمی‌دانیم تحمل زخم خیس بهتر است یا زخم خشک. متاسفانه راه‌های درمان این بیماران بسیار گران است. یک بیمار سرطانی درد دارد، اما می‌تواند شب روی کمرش بخوابد، اما برای یک بیمار ای‌بی شرایط این گونه نیست.

فقط ۳ بیماری در ایران خاص محسوب می‌شوند
رئیس خانه ای‌بی گفت: همه زخم‌های که روی بدن بیماران “ای‌بی” ایجاد می‌شود، در اندام داخلی آنها مانند مری نیز وجود دارد که مشکلات بسیاری را در بلع و نوشیدن برای آنها ایجاد می‌کند.
هاشمی گلپایگانی با اشاره به اینکه  متاسفانه فقط ۳ بیماری در ایران به عنوان بیماری خاص ثبت شده از دولت دوازدهم خواست؛ درحوزه بیماری‌‌های خاص و نادر ورود کند. البته در دو، سه سال گذشته نسبت به مشکلات ما توجه جدی داشته و در تامین پانسمان‌ها کمک کردند.
هاشمی تاکید کرد: این مسئله نیاز به حمایت دولت و حاکمیت دارد و از دست خانواده‌های این بیماران کاری برنمی‌آید، ما انتظار داریم این خدمات تداوم داشته باشد و هم به این نوع بیماری‌ها تخصصی‌تر نگاه شود.

“ای‌بی” واگیر ندارد
آموزش و پرورش از پذیرش کودکان “ای‌بی” خودداری می‌کند
رئیس خانه “ای‌بی” درباره مشکلات تحصیلی کودکان و نوجوانان مبتلا به ای بی گفت: بخش بزرگی از مشکلات ما آموزش و پرورش است. ما نمی‌توانیم فرزندان “ای‌بی” خود را به مدارس استثنایی ببریم به دلیل اینکه تعدادشان کم است و دوم اینکه این بیماری واگیر ندارد. زمانی که کودکی پانسمان شود و لباس بپوشد، می‌تواند در اجتماع حضور پیدا کند. نوع دیستروفیک “ای‌بی” بسیار پیچیده است که نیاز به مراقبت‌های خاص دارد و آنها نمی‌توانند در جامعه باشند، اما انواع دیگر این بیماری می‌توانند در کنار مردم زندگی کنند. به طور مثال یکی از بیماران “ای‌بی” که بسیار هم بیماری‌اش شدید است؛ تحصیل کرده و مدرک دکتری دارد.
هاشمی تصریح کرد: آموزش و پرورش از پذیرش بچه‌های “ای‌بی” خودداری می‌کند، چون مدیر مدرسه ترس دارد که مبادا والدین دیگر دانش‌آموزان اعتراضی کنند. ما اگر بتوانیم با آموزش و پرورش رایزنی بکنیم؛ قدم بزرگی در این راستا برداشتیم. جامعه باید با بیماران “ای‌بی” مهربان‌تر باشد. این بیماران به ترحم نیاز ندارند، بلکه به حمایت و همراهی نیاز دارند. امیدواریم فرهنگ عمومی در رابطه با این مسئله بالا رود.

“ای‌بی” حاصل ازدواج فامیلی است
رئیس خانه “ای‌بی” با بیان اینکه مشاوره قبل از ازدواج در پیشگیری از این بیماری بسیار مهم است، گفت: بیماری “ای‌بی” ۹۵ درصد حاصل ازدواج فامیلی است. اگر به مشاوره قبل از ازدواج، مسئله ژنتیک و آزمایشات قبل از بارداری به شکل علمی و تخصصی نگاه کنیم، می‌توانیم جلوی شیوع بیماری “ای‌بی” را بگیریم.
او افزود: این بیماری مادرزادی است و بیماران از بدو تولد با این بیماری دست و پنجه نرم می‌کنند. متاسفانه هیچ سند شرعی و دینی مبنی بر ازدواج فامیلی وجود ندارد، اما این سنت هم‌چنان در جامعه ما رواج دارد و افرادی هستند که ازدواج فامیلی می‌کنند. ما باید به مشاوره قبل از ازدواج اعتقاد داشته باشیم و برای آن فرهنگ‌سازی کنیم. متاسفانه جامعه ما در بسیاری از موارد فقر فرهنگی دارد.
کودکان پروانه‌ای برای صدا و سیما خط قرمز هستند
هاشمی بیان کرد: کودکان مبتلا به “ای‌بی” برای رسانه ملی خط قرمز هستند؛ چون نمی‌توانند آنها را نشان دهند، اما این کودکان در جامعه ما وجود دارند و نمی‌توان وجود آنها را کتمان کرد. بر اساس آمار جامعه جهانی باید هزار بیمار “ای‌بی” در ایران شناسایی شوند. از هر ۵۰ هزار تولد زنده در ایران یک نفر مبتلا به “ای‌بی” است که متاسفانه فقط ۵۴۰ مورد این بیماری شناسایی شده و حدود نیمی از بیماران شناسایی نشدند.
او با اشاره به اینکه بیماران شناسایی شده از سراسر ایران بودند، گفت: یکی از مشکلاتی که خانه “ای‌بی” دارد، جمع‌آوری این بیماران در تهران است. هواپیما این بیماران را به خاطر زخم‌هایشان سوار نمی‌کند، چون فکر می‌کنند این بیماری واگیر دارد.
بیشترین مبتلایان به “ای‌بی” در تهران، خوزستان و سیستان‌و‌ بلوچستان
رئیس خانه “ای‌بی” درباره آمار این بیماری در استان‌های ایران افزود: با توجه به مهاجرتی که به سوی تهران است،‌ بیشترین بیماران شناسایی شده “ای‌بی” در تهران هستند که اکثر آنها بومی نیستند. بعد از تهران، خوزستان و سیستان و بلوچستان بیشترین بیماران “ای‌بی” را دارد. با توجه به تحقیقات علمی در استان‌های گرمسیری و همچنین استان‌هایی که در آنها آلودگی‌ وجود دارد، شیوع این بیماری بیشتر است، البته در این استان‌ها ازدواج‌های سنتی و قبیله‌ای نیز رواج دارد که یکی از دلایل اصلی بروز “ای‌بی” است.
پمادهای درمانی بیماران پروانه‌ای آرایشی محسوب می‌شود!
هاشمی با اشاره به نحوه پوشش بیمه برای بیماران پروانه‌ای گفت: این بیماری تحت پوشش بیمه نیست. بسیاری از پمادهایی که بیماران ای‌بی استفاده می‌کنند،‌ گران است، یک پماد این بیماران حدود ۲۳۰ هزار تومان است که یک کالای آرایشی محسوب می‌شود! از همین رو تحت پوشش بیمه قرار نمی‌گیرد. این پمادها نباید برای بیماران ای‌بی آرایشی محسوب شود، زیرا برای این بیماران ترمیمی است و متاسفانه بیماران ای‌بی برای بیمه شدن جایگاهی ندارند و تعریف نشده هستند.
او افزود: سازمان بهزیستی نیز این بیماران را به عنوان معلول نمی‌شناسد، در صورتی که بسیاری از این بیماران در اثر زخم‌های شدید دست یا پای‌شان را از دست داده‌اند.
هاشمی تاکید کرد: توقع داریم مجلس شورای اسلامی تدبیر جدی داشته باشد.۳۸۰ نفر از نمایندگان مجلس این دوره و دوره گذشته از رئیس جمهوری در ۳۸۰ سربرگ جداگانه تقاضای ثبت بیماری ای‌بی را کردند، اما به این مسئله توجهی نشد.
روزی ۲۵۰ هزار تومان هزینه پانسمان بیماران “ای‌بی” است
رئیس خانه “ای‌بی” با بیان اینکه در کشور مشکل منابع نداریم، بلکه مشکل مدیریت داریم، گفت: فقط مردم از ما حمایت می‌کنند، اما دولت‌مردان به این مسائل بی‌توجه هستند.
او با اشاره به اینکه بیماران “ای‌بی” حتی در غذا خوردن نیز مشکل دارند، تصریح کرد: این بیماران باید غذاها را حل شده در آب مرغ بخورند و برای دفع نیز به شدت مشکل دارند. اندام تناسلی و مقعد آنها رفته رفته از بین می‌رود و پانسمان جواب این مسئله را نمی‌دهد. هم‌چنین حمام این بیماران حدود ۳ ساعت طول می‌کشد، چون همه این زخم‌ها نیاز به شستشوی دقیق دارد. خانواده‌ها روزی ۲۵۰ هزار تومان فقط باید برای پانسمان بیماران‌شان می‌پردازند.
هاشمی گلپایگانی افزود: در بین همین بیماران افراد تحصیل‌کرده وجود دارند که در رشته‌های مختلف درس خواندند. رئیس سابق کمیسیون بهداشت مجلس قول داده بود، برای رسیدگی به مشکلات با ما دیدار داشته باشند که نشد، همچنین رئیس فعلی کمیسیون نیز همین قول را دادند که هنوز دیداری صورت نگرفته است. به هر حال این بیماران وجود دارند و باید آنها را دید. نه تنها ای‌بی بلکه همه بیماران نادر و خاص نیاز به حمایت دارند.
او درباره پوشش بیماران ای‌بی توسط طرح تحول سلامت گفت: این طرح اولین کاری که برای این بیماران کرد؛ تهیه پانسمان بود. خوشبختانه وزارت بهداشت در دو سال گذشته پانسمان بیماران ای‌بی را تهیه کرده و در این راستا تلاش بسیاری انجام داده است، اما پانسمان، درمان نیست و به نوعی مسکن محسوب می‌شود.
خانواده‌های دارای بیمار “ای‌بی” در معرض آسیب‌های اجتماعی هستند
هاشمی با اشاره به اینکه بیماری پروانه‌ای علاجی ندارد، افزود: این بیماری صعب ‌العلاج است، اما می‌توان این بیماری را کنترل کرد و دنیا نیز به همین سمت رفته است. در بسیاری از خانواده‌هایی که فرزندان ای‌بی دارند، مشکلات و معضلات اجتماعی رخ می‌دهد به طور مثال پدر بعد از مدتی خانواده را ترک می‌کند یعنی مشکلات به قدری زیاد می‌شود که پدر خانواده مادر و فرزند را رها می‌کند و در کنار بیماری، درگیر مسائل اجتماعی نیز می‌شوند.
رئیس خانه ای‌بی گفت: مادرانی که فرزندان ای‌بی دارند، نیاز به مشاوره و روانکاوی دارند تا بتوانند از این بیماران مراقبت کنند. بیماران پروانه‌ای و خانواده‌هایشان از بعد روانی نیز بسیار تحت فشار قرار می‌گیرند و به نوعی از جامعه پس زده می‌شوند.
او در پایان تاکید کرد: دولت باید این بیماری را در لیست بیماری‌های خاص ثبت‌ کند و آموزش و پرورش نیز برای تحصیل این کودکان با خانه ای‌بی همکاری کند.
منبع: بهارنیوز

تاکسی‌موتور‌الوپیک،‌گره‌گشای‌ترافیکِ‌تهران

 ترافیک، چالشی است که شهروندان تهرانی سال های سال است با آن رو برو هستند . وقتی که میزان تردد ماشین های تک سرنشین بر ظرفیت خیابان ها و اتوبان ها غالب می شود واضح است که رانندگان و مسافران زمان طولانی را برای رسیدن به مقصد صرف کنند.

حتی اپلیکیشن های درخواست آنلاینِ ماشین نیز نتوانستند این مشکل بزرگ را برطرف کنند و تهرانِ امروز تبدیل به پارگینگی سیار شده است .
الوپیک، استارتاپی صد درصد ایرانی است،در این نوشتار سعی داریم از مزیت های بی شمار استفاده از سرویس تاکسی موتور الوپیک صحبت کنیم.
به گزارش ویرلن؛ زمانی که استارتاپ صد درصد ایرانی باشد، تسلط کافی به چالش های تهران امری آسان تر خواهد بود، متخصصان الوپیک با نگاهی ویژه تر نسبت به ترافیک تهران و با رونمایی از خدمات منحصر بفرد خود (تاکسی موتوری) ، امیدی تازه برای فرار از ترافیک در بین ساکنین پایتخت به حساب می آید.

تاکسی موتوری الوپیک با سفیرانی آشنا به کلیه مناطق ۲۲ گانه تهران و آموزش های نوین مسیریابی می تواند مشتریان را در کمترین زمان ممکن و با حداق هزینه به مقصد برساند و نگرانی های ترافیک و شلوغی خیابان ها را از لیست دغدغه های شما به کلی پاک کند .
اپلیکیشن الوپیک در دو نسخه اندروید و آی او اِس عرضه شده است و استفاده کنندگان از هر دو سیستم عامل می توانند در کوتاه ترین زمان و با چند کلیک نزدیک ترین سفیر را نسبت به مبدا در اختیار داشته باشند .

برای رسیدن به رویای آسمان آبی و تهرانِ بدون ترافیک همین الان نسبت به نصب اپلیکیشن الوپیک اقدام و خدمات تاکسی موتوری را تجربه کنید.
جهت دانلود اپلیکیشن الوپیک کلیک نمایید
 
منبع: بهارنیوز

نوبت ازدواج‌های ساندویچی فرا رسید

او چند سال پیش هم درباره انقلاب جنسی در ایران صحبت‌هایی داشت که مورد توجه بسیاری از رسانه‌ها قرار گرفت. ابراهیم فیاض را در دسته‌بندی‌های مرسوم، اهل سیاست امروز، اصولگرا می‌دانند و برخی معتقدند که با توجه به پشتوانه‌های سیاسی که دارد، می‌تواند همه آنچه را در دل و ذهنش می‌گذرد، مطرح کند. اما هرچه باشد، حرف‌های این استاد دانشگاه تهران شنیدنی است و حالا ما تلاش کردیم خواندنی‌اش هم بکنیم. فیاض در این جلسه گفته است: الان این ازدواج سفید بحرانی است که قشر متوسط دارد ایجاد می‌کند، بعد از آن ازدواج‌های ساندویچی است، یعنی رابطه جنسی ساندویچی. در ازدواج سفید طرفین چندمدت با هم هستند اما اگر قرار شد رابطه … سر خیابان انجام شود، چه کسی می‌خواهد آن‌ها را بگیرد؟ چند نفر را می‌خواهند بگیرند؟ چند نفر را می‌خواهند اعدام کنند؟ حالا دیگر خانواده گران شده است چون سرمایه‌داری همه این‌ها را گران می‌کند، فقط اشراف می‌توانند در دوره سرمایه‌داری ازدواج کنند.  هنوز هم شما ببینید که در محور قدرت چه خبر است، بحث‌های آقایان در محور قدرت چیست و بحث‌های مردم چیست؟ من دقیقاً یادم است. شاه، زمانی بدبخت شد که آمد تلویزیون و گفت دقیقاً ۱۰۰ سال از غرب عقب هستیم و باید در ۱۰ سال جبرانش کنیم و شعار دروازه بزرگ تمدن را داد و یکهو، کله شد. آنقدر سرعت مدرنیسم را بالا آورد که خودش هم در آن نابود شد.

موقعی که مبنا این شد که با سرعت تمام جلو برویم، جامعه را جای خانواده می‌نشانید. موقعی که قرار شد جامعه را جای خانواده بگذارید تا پیشرفت را ایجاد کنید، اقتصاد موتور محرکه جامعه می‌شود.
جامعه‌شناسی باید خفه شود، علوم اجتماعی باید خفه شود، که خفه‌اش هم کردند، جای ما روان‌شناسی نشاندند با عرفان هم قاطی‌اش کردند. الآن نتیجه‌اش چه شد؟ الآن شده یک محافظه‌کاری اجتماعی و کسی بحث اجتماعی نمی‌کند.

کو عدالت؟ سخنرانانی همه در بحث انقلاب مانند شریعتی و بقیه، همه‌اش بحث عدالت بود و چه شد یکهو تبدیل شد به رستگاری شخص و همه‌اش در خواب و در بیداری و کی خواب دیده است کاکو؟ مملکت همه‌اش شد عرفان، هیچ‌کس روی زمین نبود، همه در آسمان‌ها رفتند.

با این روان‌شناسی به اضافه عرفان یک اشرافیتی شکل گرفت. علوم انسانی که مبنایش بر عقلانیت و دین عقلانی بود را گذاشتند کنار، یک حرکتی شروع شد و قشر متوسط حرکتی را شروع کرد. یعنی در نتیجه اقتصادی بازسازی آقایان، قشر متوسط شروع کرد به اعتراض جمعی‌اش، اما قشر پایین چه؟ با تجاوز، آتنا، اهورا و مرتب دارد می‌آید دیگر و می‌بینید که چه خبر است، یعنی ناامنی اجتماعی تا کجا آمده است. اگر محور اقتصاد باشد، بدون جامعه، نتیجه‌اش این می‌شود. اگر نتوانیم پارادایم عقلانیت و عدالت را در جامعه با هم قاطی کنیم، جامعه ما حتماً با بحران روبه‌رو خواهد شد، آثارش هم آشکار شده است و مقدمه‌اش این تجاوزهای قشر پایین است.

ما در حال حاضر نظام آموزشی با این تکنولوژی فعلی نداریم که بچه‌ها یاد بگیرند چه کار کنند. یعنی نظام آموزشی ما یا سانسور می‌کند یا می‌گوید از آن بگذر. آموزش اصل کار است. آموزش همگانی می‌خواهیم و آموزش تخصصی. آموزش همگانی که امروز در صداوسیما وجود ندارد، وزارت ارشادش ندارد، وزارت مخابراتش ندارد… هیچ‌کدامشان ندارند. آموزش تخصصی‌اش هم که در دانشگاه است اجازه نمی‌دهند. بگذارند کار کنیم همه این‌ها درست می‌شود. اگر راست می‌گوییم و می‌خواهیم از جهل نجات پیدا کنیم، باید مردم را از جهل نجات داد، همه مسائل با آموزش حل می‌شود؛ آموزش، فلسفه می‌خواهد، علوم انسانی می‌خواهد، که این‌ها هم خبری ازشان نیست.

 
منبع: بهارنیوز

طلاق فوری با پاک کردن شناسنامه

تقریبا هیچ کدامشان تلفنی جواب درست نمی‌دهند. از پشت خط، آنها به همه مشکوک‌اند، جواب‌های سربالا و گنگ و مبهم‌شان نیز ریشه در شکی عمیق دارد. تقریبا بیشتر موسسات حقوقی که ادعای پاک کردن نام همسر سابق از شناسنامه را دارند هیچ یک از مشتری‌ها را ناامید نمی‌کنند، در عوض ادعا دارند که از پسِ خواسته‌های مشتری برمی‌آیند، هرچه که باشد، کاملا تضمینی، صددرصدی.آن سوی خط مرد جوانی است، از همان‌ها که مدام به مشتری‌ها تضمین می‌دهند. ما شده‌ایم خواهان حذف نام همسر سابق از شناسنامه و او شده حلال مشکلات. ولی اصرار دارد مدارک را حضوری ببیند، حتی حضوری درباره جزئیات صحبت کند؛ او شک دارد. با این حال ماندن پای ما در یک کفش جواب می‌دهد و او نم پس می‌دهد، حرف از استعلام می‌زند و هماهنگ کردن چند موضوع با دوستانی که در ثبت احوال دارند!

می‌گوید این که چند سال با همسر سابق زیر یک سقف بوده‌ایم و چه مدت از طلاقمان می‌گذرد در سخت و آسان شدن کار دخالت دارد، می‌گوید باید شناسنامه را ببیند که حرف اضافه‌ای کنار واژه طلاق آمده یا نه …
مرد جوان دیگری پشت خط است،‌ او در حفظ اسرار شغلش سرسخت‌تر از قبلی است. فقط می‌گوید ارتباطاتی دارد که می‌تواند شناسنامه‌مان را با وجود داشتن فرزند از لوث نام همسر سابق پاک کند! روی واژه «دشوار» اما چند باری تاکید می‌کند تا نشان دهد این کار چقدر سخت است، با این حال به ما تضمین می‌دهد و خیالمان را جمع می‌کند. با این شگرد، رقم دستمزد را به عنوان رقمی معقول به خوردمان می‌دهد؛ آن ده میلیون تومان ناقابل را که بهای پاک شدن نام همسری از شناسنامه است که دیگر ربطی به ما ندارد.جوان اول هم مِن مِن زیاد می‌کند و حاضر نیست حتی رقم دستمزد را تلفنی بگوید، اما اصرارها بالاخره نرمش می‌کند و می‌گوید روی عددی بین هشت تا ۱۲ میلیون تومان فکر کنیم.

همه‌اش فریب است
اگر به قانون باشد فقط دو راه برای حذف نام همسر سابق از شناسنامه وجود دارد، اول وقتی که دادگاه به کمک پزشکی قانونی تائید می‌کند که میان زوجین رابطه زناشویی برقرار نشده و دوم زمانی که ازدواجی جدید رخ می‌دهد و نام همسر تازه جایگزین همسر سابق می‌شود.بجز این دو راه هرچه هست و ادعا می‌شود باطل است و پالان مدعیانش کج. این موضوع چه وقتی با سیف‌الله ابوترابی، سخنگوی سازمان ثبت احوال کشور گفت‌‌وگو کردیم و چه زمانی که آرش دولتشاهی در کسوت وکیل پایه یک دادگستری با ما مصاحبه می‌کرد، تائید شد.
ابوترابی می‌گوید از زمانی که همه امورات ثبت احوال سیستمی شده و از حالت دستی به اتوماسیون درآمده امکان دخل و تصرف در اطلاعات شناسنامه وجود ندارد مگر به حکم قانون. دولتشاهی اما اضافه می‌کند که بجز دو راه قانونی موجود، راه سومی نیز وجود دارد که در آن نامه دادگاه جعل می‌شود و سندی مجعول ملاک حذف نام همسر سابق از شناسنامه قرار می‌گیرد. البته ابوترابی این راه را نیز نشدنی می‌داند و توضیح می‌دهد که ادارات ثبت احوال، اصل نامه‌ها و احکام دادگاه را بررسی می‌کنند و تا از صحت احکام مطمئن نشوند، اقدامی نمی‌کنند.
با این حال شاید نشود احتمال جعل و فریب و زد و بند را صفر دانست،‌ آن هم در شرایطی که موسسات حقوقی ریز و درشت با رشد قارچی‌شان ترفندهای رنگ به رنگی در چنته دارند و راه‌های عجیب و غریبی را دنبال می‌کنند. آرش دولتشاهی به ما می‌گوید ثبت موسسات حقوقی در کشور که بدون پروانه کار می‌کنند و هیچ نظارتی برعملکردشان نیست، دشواری‌های اخیر را ایجاد کرده، موسساتی که بند هستند به یک شماره ثبت و شده‌اند ابزاری برای کلاهبرداری از مردم.او می‌گوید موکلانی داشته و دارد که در موضوع طلاق فریب این موسسات را خورده‌اند و مال از دست داده‌اند. او می‌گوید نه فقط برای حذف نام همسر سابق از شناسنامه که بسیاری از این موسسات، طلاق توافقی۲۴ ساعته را تبلیغ می‌کنند،‌ برای طلاق‌های سریع و تضمینی آگهی می‌دهند، مشتری‌های مستاصل را به دام می‌اندازند و به بهانه‌های مختلف کاری انجام نمی‌دهند و بخشی از پیش پرداخت افراد را به عنوان دستمزد، نزد خود نگه‌می‌دارند.دولتشاهی می‌گوید معمولا این مبالغ کمتر از یک میلیون تومان است و بررسی‌ها نشان داده بیشتر افرادی که شرایطشان بغرنج است قید آن را می‌زنند و به این ترتیب موسسات فریبکار به خواسته‌شان می‌رسند.

راهکارهایی برای دور زدن کلاهبرداران
کلاهبردارانی که از بازار طلاق، از این نمد برای خود کلاهی می‌دوزند کار را به‌جایی رسانده‌اند که ادعاهای خنده‌داری می‌کنند. یکی از آنها مدعی است که زنان مطلقه با نشان دادن خواستگار خود به سردفتر ازدواج می‌توانند از او نامه‌ای بگیرند و با رساندن آن نامه به ثبت احوال، مراحل حذف نام همسر سابق از شناسنامه را طی کنند. اما یکی از سردفتران ازدواج درگفت‌وگو با ما زهرخندی می‌زند و می‌گوید این ادعا کذب است و دور از عقل.در واقع کلاهبردارانی که چنین ادعایی دارند از این راه قانونی که با ازدواج مجدد، نام همسر سابق از شناسنامه حذف می‌شود، سوءاستفاده می‌کنند و حقیقت را به دلخواه خود تغییر می‌دهند. دولتشاهی، وکیل پایه یک دادگستری اما به ما توضیح می‌دهد که می‌شود با راهکارهایی این تقلب‌ها را کم کرد، مثلا واژه طلاق را از شناسنامه زنان مطلقه حذف کرد و جایی در شناسنامه درج کرد که این شخص سابقه ازدواج دارد.

اما عده‌ای بر این باورند که اگر مدارک هویتی ایرانیان به شکل فعلی جمع شود و همه اطلاعات هویتی اعم از وضعیت ازدواج و طلاق در یک کارت شناسایی جمع شود، از یک سو بار روانی ناشی از درج واژه طلاق در شناسنامه از بین می‌رود و از سوی دیگر بازار کسانی که از طلاق و حاشیه‌هایش سود می‌برند از رونق می‌افتد اما اکنون نیز که چنین کارت‌های شناسایی‌ای وجود ندارد اصرار بیش از حد افراد مطلقه بر حذف نام همسر سابق منطقی به نظر نمی‌رسد، بویژه این که از بسیاری از این اصرارها بوی فریب در ازدواج بعدی به‌مشام می‌رسد. البته اگر مردم بدانند مخفی کردن ازدواج سابق از مصادیق تدلیس در ازدواج است و تبعات حقوقی دارد، مهم‌تر این که بدانند به گفته سخنگوی سازمان ثبت احوال کشور، همه رویدادهای مربوط به ازدواج و طلاق در بانک اطلاعاتی ثبت‌احوال ثبت و ضبط می‌شود و حتی با حذف از شناسنامه براحتی می‌توان از آن استعلام گرفت، آن وقت حتما بخشی از مشتری‌های راه‌های میانبر در بازار طلاق، منصرف خواهند شد.
منبع: بهارنیوز

احتمال لغو تعطیلی ۸ ربیع‌الاول

در یادداشت علی مطهری تحت عنوان «تعطیلی بی‌مبنا» آمده است: «تعطیلی هشتم ربیع‌الاول که امسال مصادف با ۶ آذر است، یک خطا و موجب وهن مجلس شورای اسلامی است. هشتم ربیع‌الاول سالروز شهادت امام حسن عسگری (ع) و طبعا روز آغاز امامت حضرت ولیعصر (ع) است. سوال این است که چه ضرورتی برای تعطیلی این روز هست؟ اولا مردم در این روز باید عزا بگیرند یا شادی کنند؟ ثانیا فلسفه تعطیلی یک روز آن است که مناسبت مربوط بزرگ داشته شود. آیا این بزرگداشت با تعطیلی بهتر انجام می‌شود یا با دایر بودن ادارات و بخش خصوصی و مطبوعات که هر یک می‌توانند برنامه‌ای و مطلبی داشته باشند؟ ضمنا این روز مجاور نهم ربیع‌الاول است که برخی شیعیان تندرو برنامه‌هایی اجرا می‌کنند که مخالف وحدت اسلامی و مضر به حال دنیای اسلام است.

علاوه بر این نحوه تصویب این تعطیلی هم قابل توجه است. این تعطیلی بنا به توصیه یکی از مراجع صورت گرفت – در حالیکه برخی مراجع نیز موافق نیستند- و به همین دلیل بدون تناسب در میان مواد و بندهای قانون احکام دائمی برنامه‌های توسعه‌ کشور و غفلت نسبی نمایندگان در مجلس نهم به تصویب رسید و البته شورای نگهبان مخالفت کرد و بررسی آن به مجلس دهم کشیده شد و در مجلس دهم نیز با لطایف‌الحیل اجازه صحبت به مخالف و موافق داده نشد و به صورت مرموزی تصویب شد. ان‌شاءالله با ارائه طرحی این تعطیلی لغو خواهد شد.»
منبع: بهارنیوز

خانواده‌اش را با میخ‌طویله شکنجه می‌داد

به گزارش فارس، راهی محله نعمت آباد از محلات منطقه ۱۹ تهران می‌شویم، محله‌ای که در روزهای جمعه مرکز خرید و فروش خودرو‌ها است. از کوچه پس کوچه‌ها که رد می‌شویم به خانه‌ای قدیمی می‌رسیم، خانه‌ای که وارد شدن در آن همراه با ترس است چرا که هر لحظه ممکن است سقف خانه بریزد. درون خانه، خانواده ۵ نفری از کشور افغانستان زندگی می‌کنند، مادر خانواده به همراه ۴ فرزند پسرش، فیروز ۱۷ ساله، وکیل ۱۳ ساله، عنایت ۱۰ ساله و محمد ۷ ساله در این خانه زندگی می‌کنند. با مادر خانواده هم صحبت می‌شویم از او می‌خواهیم راجع به زندگیش بگوید..

وی بیان می‌کند: حدود ۶ سال پیش به همراه همسر و فرزندانم به صورت غیر قانونی به ایران آمدیم؛ و از همان زمان برای تامین معاش، فرزندانم دست فروشی و فال فروشی می‌کردند. همسرم از سال‌ها پیش معتاد بود و شیشه مصرف می‌کرد و بار‌ها من و فرزندانم را با میخ طویله و اجناس فلزی مورد آزار و اذیت قرار می‌داد.این در حالی بود که کتف‌های من و فرزندانم آثار میخ طویله دارد و، چون غیر قانونی در ایران زندگی می‌کنیم، هیچوقت شکایت قانونی نکردیم، چون رد مرز می‌شدیم. پس از سال‌ها ضرب و شتم از سوی همسرم، در نهایت از وی جدا شدم و مدتی از وی بی اطلاع بودم.پس از جدایی از همسرم، خرج زندگی بر دوش فرزندانم افتاد و آن‌ها تلاش می‌کردند با افزایش ساعت کاریشان هزینه‌های زندگی را تامین کنند.

مریم عابدینی مددکار اجتماعی موسسه خیریه مهر آفرین با اشاره به مشکلات مطرح شده از سوی مادر خانواده، بیان کرد: با پیگیری موسسه توانستیم اسم دو نفر از بچه‌ها (عنایت و محمد) را برای درس خواندن در مدرسه ثبت نام کنیم.وی تصریح کرد: پس از این مرحله، اقدامات مددکاری برای بازگشت آرامش به خانواده انجام گرفت و علاوه بر حمایت‌های مالی، حمایت‌های معنوی، روانشناسی و آموزشی خانواده آغاز شد. عابدینی بیان کرد: پس از این اقدامات، متاسفانه خبری نگران کننده به خانواده رسید مبنی بر بازگشت پدر معتاد..

مددکار اجتماعی ادامه داد: پس از بازگشت پدر خانواده، ضرب و شتم بچه‌ها از سر گرفته شد به طوری که به گفته مادر خانواده، در بسیاری از مواقع وی اقدام به بردن بچه‌ها برای تکدی گری کرده و حتی آن‌ها را مورد ضرب و شتم قرار داده و آن‌ها را با سر و صورت خونی روانه خانه می‌کند…این در حالی است که با توجه به شرایط خانواده که اتباع هستند و غیرقانونی در ایران زندگی می‌کنند اقدام قانونی برای رهایی فرزندان به همراه مادرشان وجود ندارد و هر لحظه خطرات جانی این خانواده را تهدید می‌کند. حال‌ای پرسش پیش می‌آید از نگاه انسانی تکلیف این کودکان آواره چیست؟ این در حالی است که بسیاری از کودکان کار وضعیت مشابه دارند.
منبع: بهارنیوز

دادن تفاوت دیه‌؛ شرط قصاص قاتل بنیتا

غلامحسین اسماعیلی در گفت‌وگو با خبرگزاری فارس، در خصوص آخرین وضعیت پرونده بنیتا اظهار داشت: دادگاه بخشی از پرونده را ناقص دانسته و به دادسرا فرستاده که هنوز از دادسرا برنگشته است.وی افزود: در بخش دیگری از پرونده که رأی به محکومیت داده شد حکم ابلاغ شده و محکومان به رأی صادره اعتراض کرده‌اند، به همین جهت پرونده به دیوان عالی کشور ارجاع شده و ما منتظر رأی دیوان هستیم.وی در پاسخ به این سؤال که آیا در صورت تأیید دیوان حکم اجرا می‌شود یا نه،‌ گفت: با توجه به اینکه حکم جنبه حق‌الناس دارد، باید فرآیندی طی شود و اولیاء دم تقاضای اجرا بدهند تا حکم اجرا شود.اسماعیلی در خصوص فرآیند اجرای حکم گفت: به موجب قانون اگر اولیاء دم بخواهند حکم قصاص را اجرا کنند باید این موضوع با موافقت ولی‌امر صورت گیرد که این اختیار از سوی ولی امر به رئیس قوه قضائیه تفویض شده است.رئیس کل دادگستری استان تهران تصریح کرد: پس از اینکه حکم تأیید شد و اولیای دم تقاضای اجرا دادند برابر دستورالعمل‌های مربوطه ما مستندات لازم در خصوص تکمیل بودن پرونده را ارائه می‌دهیم، برای مثال در این پرونده کسی که کشته شده دختر است و قاتل یک مرد و در این میان تفاوت دیه‌ای وجود دارد که باید پرداخت شود.وی تصریح کرد: مستندات پس از تکمیل جهت استیذان اجرای حکم به یکی از معاونان قضایی رئیس قوه قضائیه ارسال می‌شود و آنها مستندات را بررسی می‌کنند که آیا برای اجرا کافی است یا نه.اسماعیلی ادامه داد:‌ اگر مستندات کافی بود و اشکالی به رأی ندیدند با اجرا موافقت می‌شود اما در صورتی که اشکال وجود داشت آن را منعکس می‌کنند تا از ناحیه مرجع قضایی نسبت به رفع ایراد و اشکال اقدام شود.
منبع: بهارنیوز

ایران؛قهوه‌خانه‌ها هم زیرزمینی می‌شوند

 محسن نظری در گفت‌وگو با  ایلنا با اشاره به فعالیت این صنف در تهران گفت: در حال حاضر در ۲۲ منطقه شهرداری حدود ۳ هزار واحد مجوز دارد و ۱۸۰۰ تقاضا را در دست بررسی داریم و  برخی هنوز برای اخذ مجوز اقدام نکرده اند که در حال مکاتبه با آنها هستیم.وی ادامه داد: میزان اشتغال در این واحدها متفاوت است به طوری که در برخی از قهوه‌خانه‌ها ۷۰ نفر کار می‌کنند و در کمترین حالت ۴ نفر مشغول به کار هستند که اگر بخواهیم میانگین بگیریم به طور متوسط در هر واحد ۶ نفر مشغول به کار هستند که به اضافه صاحب مغازه می‌شود ۷ نفر یعنی ۳۵ هزار نفر در تهران مشغول به کار در این صنف هستند.

وی در خصوص دستور دادستانی مبنی بر پلمپ واحدهای صنفی که قلیان عرضه می‌کنند، گفت: با توجه به تصمیم دادستانی قرار شده تمامی قهوه‌خانه‌ها، اعم از مجوزدارها و غیرمجوزها، قلیان‌ های خود را جمع‌آوری کنند. در واقع با ابلاغ و اجرای این دستور یک صنف با تاریخ ۴۰۰ ساله که اتحادیه ۱۱۵ ساله دارد تعطیل می‌شود.نظری در پاسخ به این سوال بعد از جمع‌آوری قلیان چه کاری انجام خواهید داد؟ ، گفت: من بیشتر عمرم را کاسب این صنف بودم و این حرفه و کار را یاد گرفتم. الان با این سن و سال سخت است بخواهم دوباره از صفر شروع کنم و به دنبال شغل دیگری برویم. در واقع این مشکل هزاران نفر دیگر نیز است که چه کار کنند؟ ، بسیاری از واحدهای صنفی ما از پدر به پسر به ارث رسیده و بیش از ۱۰۰ سال سابقه فعالیت دارند.وی در پاسخ به این سوال که چه تعداد صنف به صورت غیرمستقیم تحت تاثیر این تصمیم قرار می‌گیرند؟ ، گفت: در تمامی این واحدها مواد غذایی عرضه می‌شود ضمن آنکه از روستایی که تنباکو کشت می‌کند تا آنکه تنگ قلیان و شلنگ درست می‌کند تحت تاثیر این تصمیم قرار خواهند گرفت. پس در واقع ۳۵ هزار نفر بیکار نخواهند شد بلکه رقم خیلی بیش از اینها است.

نظری گفت: ما با تمام سازمان‌ها و روسای سه قوا مکاتبه کردیم و پیگیر هستیم که فعلا این ابلاغیه انجام نشود. بلکه ابتدا کارشناسی بشود و تبعات این تصمیم دیده شود. به طور مثال یکی از این تبعات این کار ایجاد قهوه‌خانه‌های زیرزمینی است که الان در استان‌های دیگر به وجود آمده است و به دلیل اینکه هیچ نظارتی بر روی آنها وجود ندارد انواع و اقسام تخلفات در این قهوه‌خانه‌های زیرزمینی صورت می‌گیرد. همانطور که فیلم‌های این قهوه‌خانه‌ها در شبکه‌های اجتماعی پخش شد کاملا مشخص است که در آنجا در کنار قلیان، انواع مواد مخدر نیز عرضه می‌شود.
نظری با اشاره به تعطیلی قهوه‌خانه‌ها در ۸ سال پیش گفت: در هنگام وضع قوانین باید به قدرت اجرایی آن و حاشیه‌ها توجه کرد. اگر این قانون کارشناسی شده بود طی ۱۱ سال گذشته اجرا می‌شد.وی افزود: ما از طریق اتاق اصناف و سازمان صنعت و معدن تجارت استان تهران این موضوع را پیگیری می‌کنیم و امیدواریم پاسخ بگیریم.
منبع: بهارنیوز

جوانی‌ سوخته در هُرمِ داغ کوره‌پزخانه‌ها

به گزارش ایلنا، جاده قرچکِ ورامین و دودکش‌های کاهگلیِ سربه فلک کشیده که به صف ایستاده‌اند؛ نامرتب و بی‌نظم اما بلند و ایستاده؛ راه، پیچ و خم دارد اما هر طرف که سر بچرخانی، در زمینه ناموزون و رنگ باخته، دودکش‌ها حضور دارند؛ قدیم‌ترها اینجا روستایی بود کوچک، کاهگلی و با معدود جمعیتی که بیشتر کارگر بودند.  آن روزگاران، کوره‌های آجرپزی، محل اشتغال خیلی از محلی‌ها بود؛ حتی مهاجرها هم می‌آمدند؛ خیل مهاجرانی که مقصدشان، هرم داغ کوره‌های آجرپزی بود؛ دوران خشکسالی و فترت، حتی از دشتهای سیستان، از خراسان جنوبی، عازمِ اینجا می‌شدند. آن روزهای دور، ساخت و ساز رونق داشت و کوره‌ها و دودکش‌های سربه فلک‌کشیده‌شان برقرار بودند؛ حالا سالها از آن دوران رونق گذشته؛ از پنجاه و اندی کوره آجرپزی ورامین، فقط ۴ کوره سرپامانده؛ آن چهار کوره  هم به قول آنها که دستی بر آتش دارند، با تمام وجود ایستادگی کرده‌اند و جنگیده‌اند تا توانسته‌اند برقرار بمانند.

سراغ یکی از این چهار کوره‌ای که هنوز آتشش خاموش نشده می‌رویم؛ جاده‌ای خاکی و پر پیچ و خم از جاده اصلی منشعب می شود؛ خبری از آسفالت و روکش سیمانی نیست؛ تا چشم کار می‌کند، فقط خاک است و خاک؛ دو سوی این جاده‌ی کم‌عرض و بی‌رونق، زباله ها روی هم ریخته شده و مگس‌ها در گرمای رو به زوالِ ظهر پاییز در هوا موج می‌زنند؛ شیشه را کمی که پایین می کشی، بوی زباله است که مشام را پر می‌کند؛  وزوز مگس‌ها و فقط خاک.

مقصد ما، «آجر آذرنو» است؛ کوره‌ای که به گفته مدیرش، بیش از چهل سال است ، آتشش خاموش نشده؛ این فصل سال، کم کم تعطیلی موقت کوره‌ها فرامی‌رسد؛ اما کارگران همچنان کم و بیش هستند و اینجا و آنجا می‌بینیشان؛ در آستانه درب خانه‌های کارگری با صورت‌های آفتاب سوخته و نگاه‌های خسته ایستاده‌اند؛ یا در محوطه خشت زنی، خشت روی خشت می‌گذارند و برای کوره‌ها، خوراک فراهم می‌کنند.
روزی هشت ساعت کار می‌کنم؛ ماهی یک ملیون تومان درآمد دارم
«رضا اخلاقی»، کارگرِ خشت زن است؛ می‌گوید پنجاه‌ساله است؛ اما  چهره‌ی درهم شکسته‌اش خیلی بیشتر از اینها نشان می‌دهد؛ رضا قصه‌اش را به سادگی روایت می‌کند؛ قصه‌ای خلاصه و سرراست که  در چند جمله‌ی ساده جمع می‌شود:
«پنجاه ساله هستم؛ بچه خواف در خراسان رضوی؛ از وقتی دست چپ و راستم را می‌شناسم؛ در کوره‌پزخانه کار کرده‌ام؛ منطقه ورامین؛ شمس‌آباد؛ هرجایی که آجرپزی باشد. کارم، قالب‌زنی و خشت زنی است و دستمزدم را کارمزدی می‌گیرم.»
رضا برای هر هزارتا خشت، فقط ۳۲ هزار تومان می‌گیرد و می گوید به طور متوسط برای روزی ده ساعت کار کردن، حدود یک میلیون تومان درآمدِ ماهانه دارم؛ بگذریم از این که زمستان‌ها، خشت‌زنی تعطیل است و درآمدی در کار نیست.  می‌گوید خانواده‌ام، همسر و پنج فرزند، این روزها مشهدند؛ مدرسه‌ها که باز می‌شود از اینجا می‌روند و باز تابستان برمی‌گردند.

در آذرنو، در حال حاضر، هشت کارگر مشغول به کارند؛ اما در اوج کار که از فروردین شروع می‌شود تا پایان شهریور ماه، حدود ۶۰ نفر مشغول می‌شوند؛ کار در این کوره‌ها، رده سنی هم ندارد؛ از ۱۲ ساله تا پیرمرد ۶۰ ساله، همه روزی حداقل ۸ ساعت و گاهی تا ۱۲ ساعت کار می‌کنند؛ عرق می‌ریزند و نان درمی‌آورند؛ معمولا کار، خانوادگی است؛ بچه‌ها و زن‌ها بیرون کوره در حمل و نقل و چیدن خشت‌ها و آجرها فعالیت دارند و مردها و جوانترها  داخل کوره هستند یا چرخکِشی می‌کنند.
آب شرب سالم نیست؛ فاضلاب هم نیست
خانواده‌ها چند ماه از سال را در خانه‌های کارگری، کلبه‌های کاهگلیِ کوچک زندگی می‌کنند؛ یک یا دو اتاق برای خواب هست؛ حمام عمومی هم هست؛ اما آب شربِ سالم به اندازه کافی نیست؛ فاضلاب بهداشتی نیست و سیستم جمع‌آوری زباله هم در کار نیست؛ با این شرایط، مشخص است که هم کودکان در معرض هزاران بیماری هستند و هم زن‌ها و سالمندان، اوضاع امیدوارکننده‌ای ندارند.

کارگران کوره‌ها از شهرستان‌های مختلف می‌آیند؛ از شرق و غرب؛ از شمال و جنوب؛ خراسانی هست؛ ترک و کرد هست؛ بلوچ و سیستانی هم هست؛ سرکارگر می‌گوید: افغانستانی مجوزدار هم داریم که با خانواده‌هایشان  اینجا هم کار می‌کنند و هم زندگی.
کار در شرایط سخت؛ بدون امیدی به آسایش
کارگران کوره های آجرپزی از هر شهر و دیاری که آمده باشند، فرقی نمی کند؛ یک درد مشترک دارند؛ آینده‌ی پیشِ چشمشان روشن نیست؛ سالها جان کندن و کار در شرایط سخت، هیچ چشم‌انداز  روشنی ندارد. کارگران کوره پزخانه‌ها برای ده یا دوازده ساعت کار کردن چیزی در حدود حداقل دستمزد عایدی دارند؛ آن هم فقط برای شش یا نه ماه در سال؛ می گویند این کارگران اگر تا دم مرگ هم کار کنند، از بازنشستگی خبری نیست؛ در کوره پزخانه‌ها، کارگرانِ سالمند و شکسته‌ای را می‌بینی که شش، هفت دهه از عمرشان گذشته، از کودکی در این حرفه بوده‌اند، ولی فقط ده یا پانزده سال سابقه بیمه دارند؛ این یعنی تمام عمر جان کندن در سخت ترین شرایط ممکن؛ جان کندن و فقط جان کندن بدون آن که عاقبتِ کار، آسایشی در کار باشد.

  «علی پناه»، یک کارگر آتشکار است که ۳۵ سال است در کوره کار می‌کند؛ با وجود ۳۵ سال سابقه کار، فقط ۱۵ سال سابقه بیمه دارد؛ می‌گوید کارفرما، سالهای طولانی برایم بیمه رد نکرد؛ الان در سن بازنشستگی هستم، اما هنوز در نیمه راهم. او هم می‌گوید کارمزدی حقوق می‌گیرم و به طور متوسط ماهی یک میلیون تومان.
علی‌پناه از ۱۵ سالگی وارد این کار شده؛ از همدان آمده حاشیه های تهران؛ هرجا کوره‌ای بوده او هم بوده؛ می‌گوید خیلی جاها کار کردم و خیلی از کارفرماها حقم را خوردند؛ روزی دوازده ساعت کار کشیدند اما زیر حداقل دستمزد، حقوق دادند؛ بیمه هم واریز نکردند؛ هنوز خانواده‌اش ساکن همدانند؛ او چهار فرزند دارد و زمستان‌ها که کوره‌ها تعطیل می‌شوند، کارش نگهبانی یک ساختمان در همدان است؛ او فرزندانش را فرستاده درس بخوانند تا شاید آینده بهتری داشته باشند؛ اما به قول خودش  ناکام مانده؛  همان فرزندان  مکتب‌رفته‌ و لیسانسه‌ هم بیکارند و باز سربارِ او هستند؛ سربارِ کارگری آجرپز با دستانی ترک‌خورده و پر از پینه‌های قدیمی.
اما در صنعتی که این روزها رو به زوال است؛ درد، فقط مختصِ کارگران نیست؛ کارفرمایان هم می‌نالند از این که نه حمایتی در کار است و نه تسهیلاتی و اگر روال به همین شکل ادامه پیدا کند، آنها هم مثل هم‌صنفانشان مجبور می‌شوند درِ کوره‌های باقیمانده  را تخته کنند و به همین چند کارگر باقیمانده هم بگویند به سلامت!
ما را سرمی‌دوانند؛ تسهیلات نمی‌دهند
«حیدر محمدی»، کارفرمای آذرنو است؛  می‌گوید ۴۰ سال است که پدرم در این صنف است؛ از کارگری شروع کرده؛ کم کم پیشرفت کرده تا خودش حالا مالکِ واحد آجرپزی است. درد دل‌های محمدی از جنس پشیمانی و استیصال است؛ می‌گوید این کار سودی ندارد؛ آینده‌ای هم در کار نیست:
«کارفرماهای کوره‌ها، مشکلات بسیاری دارند؛ مقصر بخشی از این مشکلات خودمان هستیم که تکنولوژی‌ها و ابزار کار را به روز نکرده‌ایم؛ اما مقصر بخش عظیمی از مشکلات ما دولت است. اگر دولت حمایت نکند، این صنعت هیچ آینده‌ای نخواهد داشت.»
او مشکلاتش را اینطور شرح می‌دهد: چندوقتی است که در دخل و خرجمان مانده‌ایم؛ کمکی هم در کارنیست؛ چند ماهی‌ست فرم دریافت تسهیلاتِ صنعت و معدن پر کرده‌ایم؛ چند بار هم رفته‌ایم و آمده‌ایم؛ ما را سر می‌دوانند؛ می‌گویند مدارکتان ناقص است؛ تسهیلات نمی‌دهند. هزینه‌ها هم که بعد از به اصطلاح هدفمندسازی یارانه ها سر به فلک زده؛ هزینه گار مصرفی که قبلا ماهی حدود دو میلیون تومان بود، حالا روزی یک میلیون تومان است؛ یعنی قبض یک ماهه، سی میلیون تومان صادر می‌شود؛ سوبسید نمی‌دهند به کنار؛ جالب اینجاست که اگر قبض را نپردازیم، اخطار هم نمی‌دهند، مامور گاز می‌آید و به طرفه‌العینی گاز را قطع می‌کند.
بازیچه دست نزولخوران شده‌ایم
محمدی می‌گوید: همه خرج‌ها نقدی است؛ قبوض حامل‌های انرژی را نقدی می‌پردازیم؛  عوارض شهرداری را نقد می‌دهیم؛ دستمزد و بیمه کارگران نقدی است؛ اما فروش چکی است؛ همین است که بازیچه دست نزولخوران شده‌ایم؛ چک مشتری را مجبوریم بدهیم به نزولخور که ۵ درصد یا ۷ درصد، بگیرد و بقیه را به ما بپردازد؛ این باعث می‌شود هم گناه کنیم و هم مشکل پیدا کنیم.
این کارفرما با احساس درماندگی می‌گوید: نمی‌توانم دست به دامان نزولخور نشوم؛ نمی‌توانم به کارگری که با دست‌های پینه‌بسته روزی  ۱۲ ساعت کار می‌کند، بگویم چون نمی‌خواهم گناه کنم، تو باید صبر کنی؛ نمی‌توانم به او  بگویم حقوقت را فعلا نمی‌دهم، بعدا می‌دهم؛ پس تو باید در جهنم این دنیا بسوزی که منِ کارفرما بروم بهشت…..
محمدی می‌گوید: کوره‌هایی هستند که مسیر آنها از جاده اصلی، ۵ کیلومتر خاکی دارد؛ شهرداری‌ها آسفالت نمی‌کنند؛ فقط بلدند  از کوره‌ها عوارض نجومی ‌بگیرند؛ حتی زباله‌ها را هم جمع نمی‌کنند؛ گاهی زباله ها را می‌سوزانیم و گاهی کارگران مجبور می‌شوند آنها را در مسیر، بریزند. حتی آب شرب را از تانکر می‌خریم؛ هر تانکر، ۵۰ هزار تومان که  آن را دو روز مصرف می‌کنیم؛ حساب کنید تابستان‌ها،  خانواده هم اینجا هست؛ بچه هم هست؛ خودتان ببینید چه امکاناتی به ما می‌دهند؟ هیچ….
گرسنگی و بیکاری، ایمان سرش نمی‌شود
جعفر معصومی، عضو هیات مدیره انجمن صنفی کارگران کوره‌پزخانه‌های ورامین است؛ او مشکلات را چندبعدی می‌بیند و کلید حل آنها را در دست دولت می‌داند. می‌گوید: مشکل کارگران در مرحله اول، همان مشکل کارفرماست؛ بحث حامل‌های انرژی و قبض‌های نجومی مهم است؛ قبض گاز می‌آمد دو میلیون تومان، حالا می‌آید سی میلیون تومان؛ توان ندارد کارفرما. خُب چه اتفاقی می‌افتد؟ کارفرما که نتواند از پس خرجها بربیاید، کارگر تعدیل می‌شود؛ منِ کارگر سی سال سابقه، بیکار می‌شوم بدون این که از حمایت یا از حقوق بیکاری بهره‌مند باشم.

او بیکاریِ کارگران کوره پزخانه‌ها را یک معضل اجتماعی می‌داند و می‌گوید: کارگران کوره‌های آجرپزی وقتی بیکار می‌شوند، حرفه دیگری بلد نیستند، در نتیجه به مشاغل کاذب رو می‌اورند؛ دستفروشی، سیگار فروشی، تازه اینها خوب‌ها و معقول‌هایش هستند؛ آنها که کم‌سوادترند، ممکن است به کارهای خلاف هم روی بیاورند؛ گرسنگی و بیکاری است دیگر؛ ایمان سرش نمی‌شود؛ فقر که از دری آمد، ایمان از آن در، رخت برمی‌بندد.
معصومی کارگران آجرپز را  به دو دسته تقسم می‌کند؛ آتشکار و قالب‌دار. او می‌گوید با وجود این که همه کارگرانِ کوره‌ها در شرایط بسیار سخت کار می‌کنند، فقط شغل آتشکاران، سخت و زیان‌آور محسوب می‌شود؛ تازه آن هم اگر کارفرما مرحمت کند و بیمه را رد کند؛ در حالت کلی، کارگر آجرپز بعید است بتواند مستمری بازنشستگی بگیرد؛ کارگری که از بیست سالگی آمده در این کار، شانس بیاورد و زنده بماند، در هشتادسالگی بازنشست می‌شود؛ چون هر سال، ۶ ماه بیکار است و ۶ ماه باقیمانده هم اگر خوش‌شانس باشد، بیمه‌اش واریز می‌شود.
تامین اجتماعی از مسئولیت بیمه طفره می‌رود
عزیز معصومی، رئیس هیات مدیره انجمن صنفی کارگران کوره پزخانه‌های قرچک است؛ او دستمزد پایین را یکی دیگر از مشکلات این صنف می‌داند و می‌گوید: قیمت فروش آجر، مال سال ۹۳ است؛ تُنی ۶۰ هزار تومان، آن هم اگر بازار باشد؛ به همین دلیل است که دستمزد کارگران کوره پزخانه‌ها زیاد نشده؛ در سه سال گذشته افزایش مزد نداشته‌ایم؛ چه قالب‌دار و چه آتشکار، همان مزد سه سال پیش را می‌گیرد و این مصیبتی است که قابل وصف نیست.
به گفته عزیز معصومی، انجمن صنفی کارگرانِ آجرپز، بارها برای بیمه رایزنی کرده؛ برای کارگران قالب‌دار، تامین اجتماعی سه درصد بیمه بیکاری را از کارفرما می‌گیرد؛ اما هیچ کارگر قالب‌داری در سطح استان تهران تا کنون نتوانسته از بیمه بیکاری بهره‌مند شود. پول را می‌گیرند اما از مستمری بیکاری خبری نیست.
معصومی با صراحت تمام می‌گوید: تامین اجتماعی معمولا طفره می‌رود؛  اینجاست که دولت باید کاری بکند.

 دَرپوش را که برمی‌دارد، هُرم گرما می‌زند بالا؛ خودم را به تندی کنار می‌کشم؛ لهیب آتش است و گرمایی که انتظارش را نداری؛ حرارت کوره‌ها بالای ۱۳۰۰ درجه سانتیگراد است؛
ببند کوره‌ها را؛ برو پولت را مِلک بخر
اینجا آجرپزی «دوطاقی» است؛ یک کوره‌ی سرِ پای دیگر در منطقه قرچک؛ کارفرمای آن، کریم دوطاقی، که چند ده سال است بعد از پدرش اینجا را اداره می‌کند، از شرایط به شدت عصبانی است؛ می‌گوید: همه چیز مشکل است؛ فروش مشکل دارد؛ قبض گاز، یک مشکل است؛ مطالبات بیمه‌ای خودش یک مشکل لاینحل است.
او می‌گوید: چند وقت پیش برای مطالبات بیمه مراجعه کرده بودم؛ یکی از مسئولان اداره بیمه قرچک، راست ایستاد، توی چشمهایم زل زد و گفت: ببند کوره‌ها را؛ درش را تخته کن؛ برو پولت را مِلک بخر، حالش را ببر؛ کارگرها را هم مرخص کن بروند…
دوطاقی می‌گوید: بدهکارم؛ درمانده‌ام؛ این هم از وعده‌های سالیان؛  از اشتغال‌زایی و حمایت از اشتغالِ آقایان!….
ساعت تقریبا یک بعدازظهر است؛ داخل کوره‌ها گرم است؛ خاک آلود و گرم؛ کارگرانِ چرخکِش مشغول کارند؛ خشت خام را با فرغون و چرخ می‌برند داخل کوره؛ ساعت ۴ صبح شروع به کار می‌کنند تا ساعت دو بعدازظهر؛ بعد از آن، خشت خام، ۴۸ ساعت در کوره‌های دربسته پخته می‌شود و سپس محصول کار،  با نقاله، راهی ماشین های باری می‌شود.

از وسایل ایمنی و دستکش خبری نیست
ناصرِ ۴۹ ساله، یک کارگر چرخکِش است؛ در جوانی برای کار، از مراغه راهی تهران شده؛ از همان سالهای اول، کار چرخکشی را شروع کرده و هنوز که هنوز است؛ مشغول همین کار است؛ او هم متوسط ماهی یک میلیون تومان عایدی دارد؛ از امکاناتی که کارفرما به او می‌دهد می‌پرسم؛ می‌گوید: ناهار پای خودمان است؛ همینجا یک غذای بخورو نمیر و سردستی آماده می‌کنیم؛ یک ساعت وقت ناهاری داریم؛  همه چیز را هم خودمان می‌خریم؛ حتی دستکش هم به ما نمی‌دهند؛ از وسایل ایمنی و این طور چیزها هم خبری نیست.

ناصر از رنج‌های مدامش می‌گوید؛ از دردهای سالیان؛ او می‌گوید: ریه‌ام ناراحت است؛ از ۱۴ سالگی در این کارم؛ آنقدر گرد و خاک فرو داده‌ام که حالا شب‌ها از صدای سرفه‌های خودم، خوابم نمی‌برد؛ دکتر رفتم، گفتند کارت را باید کنار بگذاری، ریه‌هایت دارند نابود می‌شوند؛ اما مگر می‌توانم کار کردن را ببوسم و بگذارم کنار؟ تا زنده‌ام باید جان بکنم؛ تقدیرم همین است.و آن وقت دستانش را رو به آسمان می‌گیرد؛ آسمانی که سقف کاهگلی کوره آن را از دید پنهان کرده؛ آسمانی که آن دوردست‌هاست:  خدایا کرمت را شکر؛ راضیم به رضایت.موقع خارج شدن از طاقیِ کوتاه کوره، می‌پرسم؛ بیمه‌ات را چطور رد می‌کنند؛  با پشت خمیده، به سمتِ تلِ خشت های خام می‌رود و با صدایی آهسته می‌گوید: خودت خوب می‌دانی؛ من ۳۵ سال کار کرده‌ام؛ فقط ۱۵ سال بیمه دارم.آخرین نگاهم به دستکش‌های رنگ و رورفته و سوراخ است؛ به کفشهایش که جا به جا پاره‌اند؛ پشت خمیده‌اش دور می‌شود؛ صدای خسته‌اش یک بار دیگر در فضا می‌پیچد: همه چیز را خودمان می‌خریم؛ حتی دستکش هم به ما نمی‌دهند؛ تقدیرم همین است؛ یا ارحم‌الراحمین راضیم به رضایت….
منبع: بهارنیوز

مدیریت شهری زیر آوار دوازده ساله

می‌گل هشترودی- روزنامه بهار: شهر تهران یا به قول برخی از اعضای شورای شهر پنجم شهر سوخته تهران این روزها با چالش‌های بسیاری دست و پنجه نرم می‌کند و آوار ابهامات ۱۲ ساله شهردار پیشین این روزها بیش از هر زمان دیگری بر دوش مجموعه مدیران شهری شهر تهران سنگینی می‌کند. چالش‌هایی مثل پرداخت حقوق کارکنان شهرداری که بیش تر از وسع شهرداری در شرایط موجود است یا مسائلی مثل فروش املاک نجومی و به تاراج گذاشته شدن اموال شهری این روزها بیش از پیش خود‌نمایی می‌کند. برای اطلاع بیش تر از این ابهامات و این که مجموعه مدیران شهری چگونه قرار است این آوار‌ها را بردارند با دو نفر از اعضای شورای شهر پنجم به گفت‌وگو نشستیم.
***
ما خودمان زیر آواریم!
حسن خلیل آبادی منتخب مردم در پنجمین دوره شورای شهر تهران، ری و تجریش درباره ابهامات و آوار ۱۲ ساله  به جامانده از مدیریت شهردار پیشین با «بهار» به گفت‌وگو نشست.
 آوار برداری از ابهامات ۱۲ ساله شهردار قبل تا چه حد صورت گرفته و شورای شهر پنجم تا چه حد می‌خواهد از ابهامات شهردار قبل آواربرداری کند؟
ما خودمان در حال حاضر زیر آوار مشکلات به جا مانده از آن ۱۲ سال هستیم و به طور قطع با یک شهرسوخته مواجه هستیم. بعضی‌ها ناراحت می‌شوند از این صحبت‌ها اما واقعیت است. ما با شهری مواجه‌ایم که نه امکاناتی از آن باقی مانده و نه مسائل مالی آن مشخص است و نه برنامه و پلن مشخصی برای اداره آن وجود دارد و تمام امکانات از قبل خورده یا مصرف شده است و خیلی از اموال آن به فروش رفته و خیلی از بدهی‌های آن معلوم نیست. این مسائل آواری هستند که برای شورای شهر و شهرداری فعلی خیلی سنگین است. مردم هم بر عکس مطالباتشان از ما بیش تر است. اما خواهش ما این است که مردم علی رغم این که چند ساعت زحمت کشیدند و در صف ایستاده اند و این رای که شبیه معجزه بود را به ما دادند، به ما کمک کنند و کمی فرصت دهند. چون ما صادقانه می‌خواهیم همه آوار‌های گذشته برداشته شود و در جای آن شهر خوب و همراه با آرامشی بسازیم اما کمی به فرصت نیاز داریم. ما کمتر از دو ماه است که مشغول شده‌ایم اما عده‌ای مطالبه همه آن ۱۴۴ ماه گذشته را از ما در این دوماه می‌خواهند و این موضوع اصلا منصفانه نیست. ما را رصد کنید که خلاف یا کوتاهی از ما سر نزند اما به ما این فرصت را بدهید که بازیابی داشته باشیم و خودمان را از زیر آوار بیرون بکشیم تا بتوانیم برنامه‌ای بنویسیم که با کمک آن جای آوار‌های موجود شهر خوب و همراه با آرامشی ساخته شود.
 در حال حاضر بزرگ ترین چالش شهرداری تهران حقوق کارکنان است، تا به حال این حقوق از کجا تامین می‌شد و قرار است برای حقوق بگیرانی که حضور ندارند و کاری انجام نمی‌دهند چه اقدامی صورت بگیرد؟
در کشور ما متاسفانه فرهنگ کار مغفول مانده است، یعنی عده زیادی از افراد جامعه ما به این دلیل که بخش خصوصی فعال نیست وابسته به دولت یا نهاد‌های عمومی هستند. در کشور ما بخش خصوصی واقعی شکل نگرفته است که مردم با کار در آن بتوانند زندگی عادی خود را داشته باشند و برای اشتغال تا این اندازه وابسته به دولت و نهاد‌های عمومی نباشند. به دلیل همین فشار‌ها در دولت نیز در حال حاضر نیرو بسیاری وجود دارد اما در شهرداری این نیروها در حال انفجار است. طبق سند‌های ارائه شده شهرداری تهران بیش از ۶۸ هزار پرسنل دارد اما هر ماه بنا بر شنیده‌های من نزدیک به ۷۰۰ میلیارد تومان حقوق پرداخت می‌شود. تا ۳۰ یا ۴۰ درصد این حقوق‌ها از راه درآمد‌های پایدار تامین می‌شود و مابقی آن نیز به روش‌های گذشته با استفاده از درآمد‌های ناپایدار تامین می‌شود که این موضوع نیز خودش یک آسیب است. یعنی همان روش‌هایی که ما در شورای شهر پیشین ایراد می‌گرفتیم همچنان پا برجا است و ما برای تامین حقوق کارکنان شهرداری ناچاریم که از این راه‌ها درآمد کسب کنیم. اما شهرداری باید به سمتی برود که اولا در آمد‌های پایدار خود را افزایش دهد و دوما کارهای جدیدی برای این پرسنل خود تعریف کند که در آمد‌زا باشد و بتواند جبران فاصله عدم منابع پایدار واقعی و حقوق هاباشد.

شفافیت در مجموعه مدیریت شهری
برای کسب اطلاعات بیشتر درباره چالش‌های پیش روی شهرداری و همچنین نحوه برخورد با چالش‌های موجود با الهام فخاری دیگرمنتخب مردم در پنجمین دوره شورای شهر تهران، ری و تجریش نیز به گفت و گو نشستیم.
 گزارش ۱۰۰ روزه‌ای که قرار بود از وضعیت شهرداری تهران اعلام شود تا به حال به کجا رسیده است؟
یک بازه زمانی ۱۰۰ روزه اعلام شده و طبیعتا ما نیز به همان ۱۰۰ روزه پایبند خواهیم بود. بسیاری از گزارشات توصیفی حوزه‌های مختلف در حال تکمیل است. هر چند که بخشی از این گزارشات توصیفی ممکن است به صورت دقیق نباشد چون دیتاهای متناقض و داده‌های ناهمگون و در برخی از موارد با نبود دیتا روبه رو هستیم که بخشی از این مسائل آگاهانه و بخش دیگری از آن غیر آگاهانه اتفاق افتاده است. من نمی خواهم پیش داوری کنم تنها وضعیت موجود را توضیح می‌دهم. بنابر این گزارش ۱۰۰ روزه در دست تهیه است و هدف از این گزارش این است که توضیح دهیم ما در چه وضعیتی هستیم. برای هر بهبودی لازم است شرایط فعلی توضیح داده شود. در شورای شهر هم که یک مدیریت همه جانبه است باید توضیح داده شود در چه شرایطی قرار داریم و با چه کسانی، چه شرایطی، چه در آمد و چه هزینه‌هایی و همچنین با چه مجموعه‌هایی سروکار داریم و قرار است به کجا برسیم. گزارش ۱۰۰ روزه‌ای هم که قرار است ارائه شود باید همه این مسائل را شامل شود.
 آوار برداری از ابهامات ۱۲ ساله شهرداری پیشین چه زمانی قراراست صورت بگیرد؟
شما از عبارت آوار برداری استفاده کردید که من ترجیح می‌دهم این عبارت را به کار نبرم. در هر کار انجام شده‌ای هم کاستی وجود دارد و هم دستاورد. دربعضی مواقع کاستی‌ها به قدری مهم یا متعدد است که حتی کارنامه مثبت را نیز ممکن است زیر سؤال ببرد. در حال حاضر ما در وضعیتی هستیم که با همه اقدامات انجام شده بازهم نارضایتی وجود دارد و مردم از مشکلات شهری خود مثل اقتصاد شهری و آلودگی هوا و سایر موارد ناراضی هستند. به نظر من با شرایط موجود باید بتوانیم رای و اعتماد مردمی که این چنین رای تاریخی دادند را جلب کنیم. من فکر می‌کنم مردم در حال حاضر به قدری آماده و همراه هستند که ما می‌توانیم بحران‌ها و وضعیت‌های از هر لحاظ اورژانسی را به مردم شفاف و صادقانه بگوئیم. من باور دارم اگر با مردم صادقانه رفتار کنیم آن‌ها همراهی می‌کنند. ما نباید آزموده هارا دوباره امتحان کنیم و باید از الگوهای توسعه به خوبی استفاده کنیم. باید راه حل‌ها را نه تنها از دید خودمان بلکه باید از زاویه دید متخصصان مورد واکاوی قرار دهیم. با اینکه ۴ سال با ۱۲ سال قابل قیاس نیست اما می‌تواند یک حرکت امید بخش به سمت بهبود باشد.
 با توجه به انتصاب‌های اخیر آقای شهردار که با نارضایتی‌هایی همراه بود به نظر شما مدیریت شهری در چنین شرایطی خود را ملزم به این ارائه این گونه گزارش‌ها می‌داند؟
اینجا نقش شورا در سیاست گذاری‌های مدیریت شهری و همچنین نظارت دقیق، درست و صادقانه آن را می‌طلبد. همه ما در ابتدا نیز به مردم اعلام کردیم که بحث ما بحث تخصصی مدیریت شورا برای بهبود وضعیت فعلی خارج از جناح بندی‌ها و گرایش‌های سیاسی است. در نظارت هم ما باید تمام تلاشمان را انجام دهیم و متعهد باشیم چون اصل بر بهبود وضعیت مردم و نظارت پذیری است و این نظارت پذیری و بحث‌های شفافیت سازی فرآیند‌ها که قبلا گفته شده باید در وهله اول خودمان به آن پایبند باشیم. شفاف نظارت ما بر مدیریت شهری هم مهم است فقط بحث سر شفافیت شهرداری نیست شورا نیز که در حال نظارت است باید شفافیت را رعایت کند و با ساز و کار روشنی در معرض آگاهی مردم باشد.
منبع: بهارنیوز

مدیریت تهران؛ یأس یا امید؟

امیرحسین قضائی علمداری
روزنامه بهار: در روزهای اخیر برخی از انتصابات شهردارجدید پایتخت، آقای دکتر نجفی موجب به وجود آمدن بحث‌ها و شایعات بسیاری پیرامون نحوه عملکرد شورای جدید شهر تهران و به طور ویژه شهردار جدید شکل گرفت تا جایی که یکی از بحث‌های داغ مطبوعات، جراید و فضای مجازی حول محور این انتصابات طرح می‌گردد.با یک نگاه اجمالی در برخی از رسانه‌های تحت مدیریت جناح محافظه کارِ تندرو به راحتی می‌توان دریافت که این عزل و نصب‌های جدید در کلانشهر تهران بیشتر خوشایند همان دوستان تندرو بوده تا مردمی که با امید‌های فراوان به تغییرات ملموس در نحوه مدیریت پایتخت به پای صندوق‌های رأی رفتند و جالب آن که بعضا در توجیه این اقدامات این‌گونه استدلال می‌کنند که وابستگی‌های سیاسی و جناحی مدخلیتی مدخلیتی در موضوع مورد بحث نداشته و صرفا تخصص افراد است که ملاک و میزان ماست.اما در پاسخ باید گفت که این شعار‌ها را دوستان شورای شهر قبلی نیز در سخن بسیار مورد استفاده قرار دادند اما در عمل آنچه که شاهد آن هستیم اوضاع و احوال اسفناک پایتخت کشور پس از دوره زمامداری ایشان است.

از آن مهمتر اینکه پیام شهروندان ساکن تهران در روز انتخابات اعضای شورای اسلامی شهر و روستا کاملا صریح، واضح و روشن بود، ایشان یک شورای شهر اصلاح طلب، شهرداری اصلاح طلب و به تبع این دو، عوامل اجرایی اصلاح طلب برای نحوه مدیریت شهرشان را می‌خواهند چراکه اگر غیر از این بود به احتمال قریب به یقین لیست کامل اصلاح طلبان برای شورای شهر تهران رأی نمی‌آورد.

لذا بهتر ‌بود که اگر مصلحت بالاتری از این برای اداره شهر تهران وجود داردجناب شهردار محترم پشت‌تریبون قرار گرفته و صریح و بی پرده آن را با اهالی شهری که مدیریتش را در اختیار دارند در میان بگذارند چرا که این‌گونه اقدامات محافظه کارانه و به ظاهر مصلحت اندیشانه نتیجه‌ای جز بی‌اعتمادی مردم به صندوق رأی وبه تبع آن بی‌اعتمادی به اصل دموکراسی و حاکمیت مردم بر مردم نخواهد داشت. دوستان سکاندار مدیریت شهر اعم از رئیس شورا، اعضای شورا و شهردار محترم باید به این نکته توجه داشته باشند که در چشم برهم زدنی انتخابات سال ۱۴۰۰ فرا خواهد رسیدو نتیجه این شیوه مدیریت ایشان چیزی جز قهر مردم با صندوق رأی و تحریم انتخابات نخواهد بودکه در آن صورت جناح رقیب مجددا به راحتی بر کرسی مدیریت شهر تهران جلوس خواهند نمود و مانند آنچه که در ۱۲ سال گذشته و حتی کمی قبل‌تر با مردم و شهر تهران کردند، تکرار می‌کنند.

لذا به نظر می‌رسد برای اجتناب از این آینده شومِ فرضی مسئولین محترم باید نحوه رفتار خود را تغییر داده و اگر در مواردی مصلحتی وجود دارد که آحاد مردم از آن بی خبرند، صریح و شفاف آن را با ایشان در میان بگذارند.البته با تمام آنچه که گذشت هنوز برای قضاوت و نتیجه گیری پیرامون نحوه عملکرد مدیران پایتخت بسیار زود است و ثمره زحمات احتمالی ایشان هنوز کال. لذا به نظر می‌رسد باید لختی تأمل کرد و اندکی قبل از موعد انتخابات بعدی با بررسی مشکلات موجود در زمان حاضر مانند‌ترافیک، آلودگی هوا و. . . با زمان مذکور به نتیجه گیری و جمع‌بندی نهایی رسید. امید است پس از گذشت این چند سال امید مردم تبدیل با یأس نشده و تهران نیز جای بهتری برای زندگی باشد.
منبع: بهارنیوز

پایتخت ایران تنها ۵۳ آمبولانس دارد!

حسین کتابدار با اشاره به حساسیت اندکی که مسوولان در رابطه با زلزله احتمالی پایتخت دارند، اظهار کرد: متاسفانه این مساله در سطح ملی و استانی مورد غفلت واقع شده و می طلبد تا مسوولان با دقت بیشتری روی آن متمرکز شوند.

۲۴ میلیون امدادگر برای امداد رسانی به زلزله احتمالی تهران
وی افزود: ما در حد امکاناتی که داریم از آمادگی لازم برای زلزله احتمالی برخوردار هستیم و با توجه به مصوبه ای که در سال ۸۹ در زمان دولت نهم تصویب شد پیش بینی شده بود که باید در زمینه زلزله تهران آمادگی برای یک میلیون آواره و ۲۵۰ هزار نفر زیر آوارمانده ایجاد شود که این یکی از سناریوهای زلزله تهران است. وی ادامه داد: اگر قرار است زلزله‌ای اتفاق بیافتد مردم باید از قبل آموزش ببینند. ما شعار «هر خانواده یک امدادگر» را داریم. در کل کشور ۲۴ میلیون خانواده داریم و این یعنی باید ۲۴ میلیون امدادگر داشته باشیم. رئیس جمعیت هلال احمر استان تهران به جی پلاس گفت: به طور معمول هر ۲۰۰ خانواده معمولاً یک تیم ۱۰ نفره لازم دارد. بنا بر برآورد مورد نیاز ۲۱۰۰ تیم اسکان و تغذیه نیاز داریم. کتابدار اضافه کرد: امیدواریم مجوزهای لازم داده شود تا بتوانیم در این راستا با توجه به نقشی که در زمینه اسکان و تغذیه اضطراری به عهده داریم، مانوری را برگزار کنیم.

هلال احمر نیازمند بودجه و امکانات بیشتر برای مقابله با زلزله
کتابدار با بیان اینکه بودجه تخصیص یافته با توجه به دامنه گسترده خدمات هلال احمر در حوزه‌های خدمت‌رسانی در ابعاد ملی و بین‌المللی کافی نیست، به جی پلاس گفت ماهیت کار هلال احمر و سایر دستگاه‌های امدادی، آماده بودن امکانات و تجهیزات برای زمان حادثه است که بدون هشدار به وقوع می‌پیوندد.

کمبود تجهیزات و ناوگان امدادی استان تهران
وی افزود: در حوزه تجهیزات امدادی و ناوگان خودرویی همواره بخشی از این مجموعه دچار فرسودگی می‌شود که نیازمند بهسازی، بازسازی و نوسازی است. اما در این سال‌ها به‌ تبع مشکلات به وجود آمده در تخصیص و توزیع اعتبارات که دولت با آن دست به گربیان بوده، اعتبارات مناسبی به هلال احمر تزریق نشده است.

کتابدار تصریح کرد: جمعیت هلال احمر بر اساس دستورالعمل مدیریتی، در سایر نقاط کشور به اندازه ۲ درصد جمعیت موجود، ۲۲ قلم کالای امدادی را ذخیزه‌سازی می‌کند تا در صورت بروز حادثه در لحظات اولیه برای توزیع میان مردم آماده باشد. این میزان در استان تهران و با توجه به نرخ جمعیتی و طبق استاندارد، می‌بایست ۵ درصد باشد اما متاسفانه در حال حاضر و با این شرایط به همان اندازه ۲ درصد سرانه کشوری هم حتی موجودی در انبارهای امدادی استان تهران نداریم.

رئیس جمعیت هلال احمر استان تهران همچنین به جی پلاس گفت: با توجه به پیش‌بینی‌های انجام شده در سنوات گذشته برای مواجهه با زلزله احتمالی تهران، پایگاه‌ها و انبارهای اقماری در اطراف تهران توسط جمعیت هلال احمر ایجاد شده است؛ در همین راستا ۴۴ هزار متر مربع انبار در نقاط مختلف استان وجود دارد؛ اما به دلیل کمبود اعتبارات، بخش عمده این فضاها خالی است که امیدورایم با تدابیر دولت، ذخیره‌سازی مناسب اقلام اساسی برای زمان بحران انجام شود.

وی افزود: ما یک حساب و کتابی کردیم برای اسکان هر فرد ۳٫۵ متر مربع فضای مسکونی یا به عبارتی برای ۱ میلیون آواره ۳ هزار هکتار فضا در نظر گرفتیم. در این ۳ هزار هکتار باید کانکس یا چادر بزنیم.

آماده سازی چیتگر ، سرخه حصار و پارک ولایت برای اسکان اضطراری
به گفته کتابدار در خصوص اسکان اضطراری و موقت تفاوت هایی وجود دارد یعنی اسکان موقت و دائم جزو وظایف راه و شهرسازی است و هلال احمر وظیفه اسکان اضطراری را دارد. به همین دلیل هلال احمر در منطقه چیتگر ۱۵۰۰ سکو ایجاد کرده است. کتابدار اضافه کرد: همچنین بناست شهرداری در پارک‌های مختلف برای اسکان اضطراری سکو ایجاد کند تا چنانچه اتفاقی افتاد مردم از مناطق مسکونی و محل زلزله دور نشوند. وی ادامه داد: ما با سازمان پیشگیری و مدیریت بحران مذاکراتی داشته‌ایم که پارک چیتگر، سرخه حصار و پارک ولایت را برای اسکان اضطراری آماده کنند.

تعداد آمبولانس‌ها و نیروهای امدادی
رئیس جمعیت هلال احمر استان تهران در پایان به جی پلاس گفت: تنها ۵۳دستگاه آمبولانس برای کل استان تهران در اختیار داریم که این تعداد باید ۳۶۰ دستگاه باشد. فرض این است که زلزله تهران فقط در تهران اتفاق می‌افتد یعنی اگر در نقاط دیگر هم اتفاق بیافتد، باید آمبولانس اعزام کنیم. در مجموع ۴ هزار امدادگر و نجاتگر آموزش دیده داریم. آموزش‌ها از پایه یعنی کمک‌های اولیه تا تخصصی اند که دوره‌های آموزشی کوهستان، سیلاب، غریق نجات را دیده‌اند.
منبع: بهارنیوز

تضییع حقوق زنان «حق الناس» است

روزنامه بهار: در جامعه امروز ما زنان بیش از سایر افراد مورد تهاجم‌های اخلاقی قرار می‌گیرند. مخصوصا طیف زنانی که از نسل زنان مطبخ و آشپزخانه فاصله گرفته اند وارد عرصه‌های سیاسی و اجتماعی شده اند و امروز دوشا دوش مردان مدیریت‌های کلان سیاسی و اجتماعی را تجربه می‌کنند. مشکلات پیش روی زنان بسیار است اما کمر همت به فتح این قله‌ها بسته اند تا راه را برای زنان آینده هموار سازند. زنان امروز نقش بزرگی را برای جایگاه زنان فردا ایفا می‌کنند. برای آشنایی با مشکلات زنان امروز و نحوه مواجهه با این مشکلات با بتول گندمی، نماینده شورای شهر مشهد به گفت و گو نشستیم.
***
* به نظر شما یک زن تا چه اندازه می‌‌تواند به عنوان نماینده شورای شهر یا مناصب این چنینی اثرگذار باشد؟
این دومین دوره‌ای است که من در شورای شهر مشهد نماینده مردم هستم و فرقی بین زن و مرد به عنوان نماینده شورای شهر یا عضویت و پذیرش نمایندگی مردم نمی بینم. چه در دوره اول که هیچ گونه تجربه نظام شورایی وجود نداشت و چه در این دوره اگر اعلام آمادگی کردم که مسئولیتی را بپذیرم و انجام وظیفه‌ای کنم، تقریبا همراهی و همدلی جمع اعضای شورا را احساس کرده ام. در شورای اول شهر مشهد در دو سال دوم یعنی سال سوم و چهارم، من ریاست کمیسیون برنامه و بودجه و امور اداری شورای شهر مشهد را بر عهده داشتم که شاید یکی از سخت ترین و پر کار ترین کمیسیون‌ها شورای شهرمشهد بود. حتی می‌توان گفت در آن زمان قوانین شفاف و انضباط مالی هم به آن شکل وجود نداشت چون اولین دوره بود. ما برای اولین بار تفریق بودجه شهرداری را مورد تحلیل و ارزیابی دقیق قرار دادیم، درواقع یک کار کارشناسی و دقیق صورت گرفت و اشکالات و نواقص موجود را شناسایی کردیم و آن را در تدوین بودجه شهرداری سال‌های بعد در دستور کار قرار دادیم که به این موارد به صورت جدی پرداخته شود اما این کار در دو سال اول خیلى جدى پیگیری نمی‌شد. در واقع می‌خواستم اشاره کنم که از نظر من فرقی وجود ندارد تنها خواست و اراده خانم هاست که باعث می‌‌شود زنان در مسائل مدیریتی محکم و مصمم ورود پیدا کنند و اثر گذار باشند و قطعا در این راه همراهی‌های لازم را خواهند داشت. البته جلب و جذب آرای آقایون در نظام شورایی و جلب اعتمادشان کار بسیار سختی است اما کارنامه عملکرد خانم‌ها هم می‌تواند در این زمینه تاثیر گذار باشد، ضمن این که ما نیز به عنوان زنان عضو شورا می‌توانیم با وسواس و دقت بیش تری نسبت به انتخاب آقایون اقدام کنیم، اگر این موضوع را دو طرفه کنیم یعنی به همان اندازه‌ای که ما سخت انتخاب می‌شویم مردان را نیز سخت انتخاب کنیم تعادل بر قرار می‌شود.

* یکی از مسائل و مشکلات زنان برای ورود به عرصه‌های سیاسی و اجتماعی مواجه شدن با مسئله «برچسب زنی » است، مثل مینو خالقی که به دلیل پاره‌ای از مسائلی از این دست مجبور شد عرصه‌های سیاسی و اجتماعی را ترک کند، به نظر شما چرا این اتفاقات رخ می‌دهد؟
 جدال‌های سیاسی در ایران گاها نه تنها مرزهای اخلاق را از بین می‌برد بلکه می‌توان گفت نتایج و یا دستاوردهاى خیلی وحشتناک وحتى جنایت‌های بسیاری بدی در حوزه انسانیت نیز در پی دارد وبیشترین تاثیر آن برروی مردم خصوصا پنجاه درصد جامعه یعنى زنان است. خیلی وقت‌ها این اجحاف‌ها در خصوص برخی نمایندگان، مدیران و مسئولان حتی مرد هم اتفاق افتاده و ما در تاریخ از این گونه جفا‌ها کم نداشتیم اما جامعه مردانه ما و فرهنگ حاکم بر آن راحت‌تر با این موضوع کنار می‌آید اما در باره خانم‌ها حل کردن و هضم کردن این موضوع سخت است. من فکر می‌کنم خانم مینو خالقی و نمونه‌هایی مثل ایشان الان باید مسیر را با اراده و انگیزه بیش تری طی کنند و حضورشان جدی‌تر باشد و ارتباط بیش تری با مردم بر قرار کنند. در واقع «نه» گفتن یک اقلیت و تعمیم دادن یک سری مباحث که از نظر حقوقى ایرادات جدی بر آن وارد است نباید باعث شود که خانم‌ها برگردند یا عقب گرد داشته باشند ویا از اجتماع فاصله بگیرند و مسیر طی شده با تمام سختی‌های آن را فراموش کنند. آن چه که ما در شرایط فعلی جامعه در حوزه زنان در حال انجام دادن هستیم کار بزرگی است، زنان امروز در حال باز کردن راه بزرگی برای دختران و زنان آینده هستند، قطعا در این مسیر آسیب خواهیم دید و قربانی خواهیم شد ولی من به عنوان یکی از فعالان حوزه زنان فکر می‌کنم چون با شناخت این مسیر را انتخاب کرده‌ام آن را تا انتها طی خواهم کرد به همین جهت امثال خانم مینو خالقی‌ها نیز باید حضور داشته باشند و کمک کنند. ما نباید اجازه دهیم که نگرش‌ها و باورهاى غلط به نام دین بر جامعه غلبه پیدا کند. این یک تلاش براى احقاق حق است و در این جدال ما با ایمانی که به توانایی‌های خود داریم می‌توانیم پیروز شویم.

* یکی دیگر از مشکلات زنانی که می‌خواهند وارد عرصه‌های سیاسی و اجتماعی شوند نوع پوشش و حجاب آن‌ها است، شما نوع پوششتان را خودتان انتخاب کردید یا به دلیل پرتوکل‌های اداری مجبور به انتخاب پوشش چادر شده‌اید؟
نه من از ابتدا همین بودم و پوشش و نوع حجابم چادر بود. در واقع من یک اصلاح‌طلب و اعتقاد به حجاب چادر هستم. این نوع پوشش بر اساس باورهای خودم شکل گرفته است. من در دوران نوجوانی و جوانی با مطالعه این نوع پوشش را انتخاب کردم اما یک نکته وجود دارد، آن هم این که من که خودم نوع پوششم را انتخاب کرده‌ام، به همین دلیل باید به پوشش دیگری نیز که خودش آن را انتخاب کرده است احترام بگذارم. من به احترام گذاشتن به انتخاب ها، اعتقادات و نگرش دیگران معتقدم. یکی می‌تواند نگاهش مثل من باشد و دیگری می‌تواند دیدگاه مرا نداشته باشد اما مهم این است که هر دوی این نگرش‌ها و انتخاب‌ها با ایمان انتخاب شده اند. بخشی از این موارد حریم خصوصی ما است که نباید وارد آن شد. قطعا همکاران، خواهر‌ها و برادر‌ها و حتی فرزندان ما نیز این حق را دارند که با ما متفاوت باشند. این که من فکر کنم حالا که روشی را انتخاب کردم دیگری نیز باید راه مرا انتخاب کند این ظلم است و ما معتقدیم نباید این ظلم را در حق دیگران روا کنیم.

* با توجه به این که مشاور حقوقی رئیس جمهور خانم جنیدی مجبور شد به دلیل پرتوکل‌های اداری نوع پوشش خود را تغییر دهد به نظر شما نوع پوشش تا چه حد می‌تواند در حضور زنان در عرصه‌های سیاسی و اجتماعی تاثیر گذار باشد؟
متاسفانه بعد از دولت اصلاحات رویه‌های بسیار بدی در دولت نهم و دهم در غالب بخش نامه و دستورالعمل به ادارات سازمان‌ها و غیره ابلاغ شد و همین موضوع هم رویه‌های غلطی را به جا گذاشت، رویه‌هایی که باید حتما کنار گذاشته شود. من قبل از این که وارد این عرصه بشوم معلم بودم، مدیران مدارسی که در آن‌ها تدریس می‌کردم گاها بدون چادر بودند و منعی نیز وجود نداشت که مدیر مدرسه دخترانه‌ای بدون چادر باشد. اما در دولت نهم و دهم نوع پوشش در قالب چادر برای انتخاب مدیر یک مدرسه به یک اصل تبدیل شد که حتما باید یک مدیر دبیرستان یا حتی دبستان دخترانه با چادر باشد به طوری که همکاران ما که همه صلاحیت‌های آموزشی، اخلاقی، دینى و توانمندی‌های مدیریتی را دارا بودند به صرف نداشتن چادر در پرسه انتخاب حذف و کنار گذاشته می‌شدند. این رویه‌های غلط در دولت نهم و دهم باب شد و دولت یازدهم و دوازدهم هم تا کنون نتوانسته این رویه‌ها را عوض کند و آن را به مسیر سالم و صحیح خود برگرداند. این رویه‌ها همچنان وجود دارد به نحوی که در داخل دولت دوازدهم نیز باید کسی که به عنوان مشاور انتخاب می‌شود پوشش خود را با پرتوکل‌های اداری همسان کرده و چادری شود. بسیار از زنان توانمندی که در حال حاضر در سطوح بالای مدیریتی قرار دارند با پوشش مانتو حضور پیدا کرده اند. این زنان توانایی بسیار بالایی دارند و ضوابط و قوانین اخلاقى و دینى را به خوبی رعایت می‌کنند و کوچک ترین مسئله‌ای هم ندارند. برعکس این‌ها هم وجود دارند کسانی که در پوشش حجاب چادر هستند اما رویه‌های اخلاقی را به خوبی رعایت نمی‌کنند و به عنوان مدیر انتخاب می شوند باید دید چند درصد از زنان ما در جامعه چادری هستند و چند درصد آن‌ها پوشش غیر چادر دارند. اگربه عنوان مثال پنجاه درصد زنان ما در جامعه چادری باشند و پنجاه درصد دیگر مانتویی آیا ما حق داریم توانایی‌های کسانی که پوشش مانتو دارند را صرفا به دلیل پوشش نادیده بگیریم و مدیرانمان را تنها از طیف پنجاه درصدی چادری انتخاب کنیم؟ این موضوعات حق‌الناس است که دین ما خیلی روی آن تاکید و اسرار دارد اما ما تنها سعی می‌کنیم یک ظاهری از دین را روی همه چیز بکشیم و بر اساس این ظاهر دینی قضاوت کنیم اما اصل و اساس این است که مردم به حقوقشان برسند و حقی از کسی ضایع نشود.

*مشکل دیگری که وجود دارد توانمندسازی زنان است، مخصوصا در شهر مشهد بسیار اتفاق می‌افتد که زنی که از شوهرش جدا شده یا شوهرش فوت کرده است به دلیل نداشتن توانمندی مالی مجبور است به عقد دائم یا موقت مردی در بیایند که بتواند او را از نظر مالی تامین کند. بارها دیده شده که زن یا بچه او مورد آزار و اذیت قرار گرفته اند مثل همان داستان رقیه که مادرش برای تامین مخارج با مردی ازدواج کرده بود که رقیه را مورد آزار و اذیت قرار می‌داد و در آخر هم رقیه فوت کرد و مادر او گفت اگر می‌توانستم مخارجم را تامین کنم هیچ وقت ازدواج نمی‌کردم که این اتفاق برای دخترم بی‌افتد، شما در شورای شهر مشهد برای توانمند سازی زنان مخصوصا زنانی با این شرایط چه کاری انجام داده اید؟
در حال حاضر درمشهد برای توانمند سازی زنان و خود اشتغالی آن‌ها و این که بتوانند زنان سر پرست خانوار به ویژه زنانی که دچار مشکل مالى و عدم تامین زندگى هستند را توانمند کنیم راه کارهایی پیش روی ما گذاشته شده است و بخشی از این راه کار‌ها این بوده که وام‌هایی با بهره اندک به آن‌ها داده شود تا این زنان بتوانند یک کار بسیار ساده و کم هزینه‌ای را برای خود طراحی و ایجاد کنند، به طوری که حد اقل به عنوان یک انسان بتواند حد اقل‌های زندگی ساده خود را تامین کند. البته این شرایط مطلوبی نیست که در حال حاضر داریم اما اگر بحث سر توانمند سازی این زنان باشد باید نهاد‌ها و سازمان‌های مدنی بیشتری به میدان بیایند و کمک کنند. این کار تنها از عهده دولت بر نمی آید و برنامه‌های دولت نیز تا به حال در این بخش موثر واقع نشده و نتایج قابل قبولى نداشته است. نگاه‌های ظاهری و قشری که فقط مسکن موقت براى این دردها هستند چاره کار نیست. مرز بندی کردن‌ها و خط کشی کردن‌های زنانه و مردانه و یک سری قواعد اخلاقی را حاکم کردن باعث شده که طرح‌های دولت خیلی موفق نباشد بنابر این برای این بخش سازمان‌های مردم نهاد می‌توانند ورود پیدا کنند. در مشهد هم تلاش داریم سازمان‌های مردم نهادی که با رویکرد توانمند سازی این زنان و ایجاد یک اشتغال پایدار برای آن‌ها که بتوانند خودشان و هم زندگیشان را سر و سامان دهند را وارد عرصه کنیم وتا کنون کارهای خوبی هم انجام شده است. من معتقدم هر جایی که مردم ورود پیدا کنند موفق‌تر عمل خواهند کرد.
منبع: بهارنیوز

رشد جمعیت سالمند کشور پرشتاب است

سیدمحمدعلی جنانی در گفت و گو با ایرنا افزود: براساس آمارها، بین سال های ۷۵ تا ۸۵ رشد جمعیت در کشور ۱،۷ درصد بود، اما جمعیت سالمندی ۲،۷ درصد رشد داشت و این آمار نشان می دهد رشد جمعیت سالمندی پرشتاب تر و با جهش بیشتری پیش می رود.وی تصریح کرد: براساس اعلام سازمان جهانی بهداشت، افراد بین ۶۰ تا ۷۵ سال را سالمند تعریف می کنند و اگر نسبت افراد ۶۵ سال به کل جمعیت از پنج درصد کمتر باشد به این جمعیت جوان می گویند، اگر این نسبت بین ۵ تا ۱۰ درصد باشد میانسال و اگر بالای ۱۰ درصد باشد سالمند محسوب می شود.جنانی اضافه کرد: موضوع سالمندی یکی از موضوعات بسیار مهم در سازمان تامین اجتماعی به شمار می رود و در کشور و به تبع آن در تامین اجتماعی چون نیمی از جمعیت کشور را تحت پوشش دارد، مورد تاکید جدی است.

مدیرکل امور فنی مستمری های سازمان تامین اجتماعی ادامه داد: طبق آمارها، موضوع سالمندی با نرخ باروری رابطه خطی معکوس و با شاخص امید به زندگی رابط خطی مستقیم دارد و متاسفانه در کشور ما هر دو پارامتر یعنی نرخ باروری در حال کاهش و امید به زندگی در حال افزایش است و اثر نامطلوب بر سالمندی می گذارد. مطالعات و پژوهش ها نشان می دهد که روند سالمندی به سمت سالمندی زنانه پیش می رود.وی تاکید کرد: همچنین پدیده سالمندی بر هزینه خانوار اثر نامطلوبی می گذارد؛ به گونه ای که هزینه خانوار بدون سالمند در طول سال ۵ میلیون تومان در سال ۹۳ بوده؛ اما در همان سال با سالمند ۲۰ میلیون تومان در سال بوده است.

** نگاه به پدیده سالمندی باید تغییر کند
جنانی اضافه کرد: بنابراین باید برای جمعیت سالمندی خود فکر اساسی کرد؛ البته در کشورهای دیگر برای سالمندان طرح هایی را پیاده می کنند که این طرح ها ابعاد اقتصادی، اجتماعی، رفاهی، بهداشتی، درمانی و مراقبتی دارند.وی خاطرنشان کرد: بنابراین در موضوع سالمندی باید اولا پارادایم و نگاه به پدیده سالمندی را عوض کرد و این تغییر نگاه در تمامی رسانه های دیداری و شنیداری و وسایل ارتباط جمعی باید متجلی شود. به عنوان مثال سمبل یک انسان سالمند را در قالب یک تصاویر شاد و چالاک و شاداب نشان دهیم؛ نه اینکه یک فرد با اثرات سالمندی مانند پیری، نداشتن شادی و نشاط را به همگان نشان دهیم.مدیرکل امور فنی مستمری های سازمان تامین اجتماعی گفت: باید به شرایط استمرار زندگی حرفه ای و شغلی سالمندان فکر کنیم، افزایش سن بازنشستگی را داشته باشیم، جنبه های تشویقی در جهت تثبیت در شغل، بهره گیری از تجارب در قالب قانون های پیشکسوتان حرفه ای و مدیریت دانش و تجربه، مشارکت در سازمان های مردم نهاد را در برنامه ریزی های خودمان داشته باشیم تا نگاه به پدیده سالمندی تغییر کند.وی تصریح کرد: همچنین سازمان ها باید به سمتی بروند که از تجارب بازنشستگان و پیشکسوتان جهت اصلاح و سیستم های خودشان استفاده کنند که یک نمونه آن در سازمان تامین اجتماعی استفاده از این افراد در بحث کارگزاری های رسمی است.

جنانی ادامه داد: مدیریت و نهادینه کردن فعالیت های جسمی و ورزشی سالمندان، تقویت همبستگی بین النسلی، متناسب سازی فضای مسکن و محیط شهری، تامین امکانات و ارائه روش های درست برای نگهداری سالمندان در منزل، استفاده از خدمات سالمندان در ارائه خدمات اجتماعی و تقویت نگاه های توانبخشی از دیگر برنامه هایی است که باید برای سالمندان در کشور اجرایی شود. البته جمعیت سالمند در افق های پیش رو به این موضوعات نیاز دارد.سازمان تامین اجتماعی ۴۲ میلیون بیمه شده دارد که ۱۴ میلیون آن بیمه شده اصلی و سه میلیون نفر از آنها مستمری بگیر (از کارافتاده، بازنشسته و بازماندگان) هستند که ۱۸ نوع خدمت درمانی و بیمه ای به آنها ارائه می شود.
همچنین براساس آمارها، نسبت پشتیبانی( نسبت بیمه شده به مستمری بگیر) در سال ١٣۵۴ در ایران ۲۴،۸ بوده است که پس از طی دوره ۴٠ ساله در سال ١٣٩۴ به میزان ۵،۴ کاهش یافته است، این بدان معنی است که در سال ١٣۵۴، به ازای هر ۲۴،۸ بیمه شده اصلی، در آن سال یک نفر مستمری دریافت می کرده است و در سال ١٣٩۴، به ازای هر ۵،۸ بیمه شده اصلی، یک نفر مستمری دریافت کرده است.
منبع: بهارنیوز

۶ آذر هم "تعطیل"؛ عزاداری یا جشن؟

به گزارش تسنیم، یکی از موضوعات چالش‌برانگیز میان مجلس شورای اسلامی و شورای نگهبان در سال گذشته، موضوع تعطیل و یا تعطیل نبودن هشتم ربیع‌الاول، مصادف با آغاز امامت و ولایت حضرت امام عصر(عج) بود که پس از دو بار رفت و برگشت بین مجلس و شورای نگهبان این مسئله تأیید شد.
براساس این گزارش، مجلس در سال گذشته طبق بند «ح» ماده ۳۷ قانون احکام دائمی برنامه‌های توسعه، تعطیلی هشتن ربیع‌الاول را تصویب کرد و سپس با تأیید شورای نگهبان، این امر به قانون دائمی تبدیل شد و از این پس هر ساله این روز به مناسبت سالروز آغاز امامت حضرت ولی‌عصر(عج) تعطیل رسمی است.
 چرا تعطیلی ۶ آذر در تقویم‌های رسمی ثبت نشده است؟
این گزارش می‌افزاید، با توجه به هشتم ربیع‌الاول مصادف با ششم آذرماه هجری شمسی است و تعطیلی این روز نیز در فروردین امسال تأیید شده و از طرفی تقویم‌ها نیز پیش از سال جدید چاپ و منتشر می‌شود، بنابراین تعطیلی ۶ آذر در تقویم‌های رسمی ثبت نشده است.عباسعلی کدخدایی سخنگوی شورای نگهبان نیز، این موضوع را تأیید کرده و گفته است که شورای نگهبان در مهلت ۲۰ روزه درباره تعطیلی هشتم ربیع‌الاول اعلام نظر نکرد که این امر طبق قانون به منزله تأیید مصوبه مجلس شورای اسلامی است.

گفتنی اینکه مخالفان این تعطیلی در مجلس، خصوصا علی مطهری عنوان کرده بودند معلوم نیست اعلام  ۸ ربیع الاول که سالروز شهادت امام حسن عسکری است به عنوان آغاز امامت حضرت مهدی عج، بر اساس چه منطق و استدلالی استوار بوده است زیرا نمی‌شود یک روز هم عزا باشد هم جشن!
منبع: بهارنیوز