اصول موفقیت کارآفرینی

به گزارش آلامتو به نقل از مجله خلاقیت؛ کارآفرینی مسئله ای است که بدون داشتن نظم کاری و انگیزه قوی نمیتوان در آن موفق بود؛ اصول کارآفرینی را رعایت کنید و در آن به موفقیت برسید:

اصل اول کارآفرینی

بنویس من مسئول اوضاع فعلی خودم هستم، قرار نیست کسی به جای من تصمیم بگیرد. بنابراین تصمیم بگیر گذشته را فراموش و برای نخستین بار زندگی را از نو آغاز کنی.

ببین معمولا انسان ها مسوولیت ناکامی های خود را نمی پذیرند و سعی می کنند برای توجیه ناکامی خود مقصری پیدا کنند. بنابراین مشکلات بعدی پدیدار می شود و ناکامی های بعدی در انتظار آنهاست.

در حالی که انسان های موفق در صورت ارتکاب اشتباه مسوولیت آن را می پذیرند و سعی در جبران و تغییر آن می کنند. اگر تو تاکنون موفق نبوده ای به این علت است که احتمالا دنبال مقصری برای مشکلاتت بوده ای! اینطور نیست؟

– بله، من همیشه فکر می کردمرئیسم مقصر است یا چون همکار بداخلاقی دارم نمی توانم پیشرفت کنم و بعضی وقت ها هم خانواده ام را مسوول می دانستم. فکر می کردم اگر خانواده پولداری داشتم حتما موفق می شدم و بعد سعی می کردم خودم را دلداری بدهم که الان یک بحران جهانی داریم و از این نوع حرف ها.

– چون تو دیگران را مقصر در ناکامی هایت می دانستی بنابراین سعی می کردی به جای درمان درد، مسکن مصرف کنی و خودت را دلداری می دادی و حرکتی نمی کردی. حالا سوالی را یادداشت کن و جواب خودت را بنویس.

سوال: «من واقعا در زندگی دنبال چه چیزی هستم؟ من باید چه اقدامی انجام دهم؟:»

– خوب دوست دارم موفق باشم، پولدار باشم.

– بهتر است موفقیت را فقط در ثروت خلاصه نکنی، تو می توانی اینطور جواب بدهی «من دنبال یک شغل یا درآمد عالی، روابطی مطلوب، استقلال مالی، داشتن اندامی مناسب، بدنی سالم و قوی و … هستم.»

– آره، اینطوری خیلی کاملتر است.

– خوب پس باید همین امروز اقدام کنی.

– چه اقدامی؟ چطوری؟

– اینجا یک چمدان است که من برای تو آماده کردم. در این چمدان کتاب هایی در زمینه های تجارت، روانشناسی، فلسفه، اقتصاد، موفقیت شخصی، تغذیه و … گذاشتم که باید به مطالعه آنها بپردازی. البته نحوه صحیح مطالعه و برنامه ریزی برای مطالعه را هم به تو آموزش خواهم داد. الان اصل دوم را یادداشت کن.

successful-smiling-man

اصل دوم کارآفرینی

«با مطالعه و آموختن، اعتماد به نفس انسان ها بیشتر می شود.»

– خوب، نحوه صحیح مطالعه چیست؟

– ببین تو باید همیشه هنگام مطالعه یک دفتر، کنار خودت داشته باشی و مطالبی را که یاد می گیری با نگارش خودت خلاصه نویسی کنی. اینطوری یادگیری تو سه برابر بیشتر می شود و هنگام مرورمطالب چون با نگارش و ادبیات خودت نوشتی مغزت به راحتی موضوعات را به هم ربط می دهد. البته بهتر است اصل سوم را بنویسی که جمله تکمیل شود.

اصل سوم کارآفرینی

«بین مغز و دست یک رابطه عجیب و جادویی وجود دارد.»

منظور من این است که وقتی مطالب را یادداشت می کنی در هنگام کارها و تصمیمات به سمتی می روی که آموخته هایت را اجرا کنی و این رابطه دست و مغز یا عمل و دانش نامیده می شود.

– ولی اینطوری که خیلی سخت است؟

– در عوض، نتایج، خیره کننده هستند. بهتر است همیشه دنبال کیفیت باشی، نه کمیت. اگر یک کتاب خوب را درست بخوانی ومطالبش را طوری یاد بگیری که قدرت استفاده و آموزش آنها را به دیگران داشته باشی خیلی موفق تر خواهی بود.

– باشد استاد، از این به بعد همینطوری مطالعه می کنم.

– حالا می خواهم خصوصیات مهمی از کارآفرینان موفق را برایت تشریح کنم و باید به دقت یادداشت کنی و دقیقا روی این خصوصیات فکر کنیم.

۱- تفکر انسان های موفق در مورد کارهایی که انجام داده اند یا انجام می دهند با دیگران متفاوت است.البته آنها فقط درباره اینکه چه کارهایی انجام داده اند فکر نمی کنند بلکه در مورد برنامه ریزی کارها و اینکه چگونه کارها را به پایان برسانند هم فکر می کنند. همچنین مشکلات را به صورت یک مصیبت نگاه نمی کنند بلکه مشکلات را نقاط عطفی می دانند که باید برطرف کنند و می دانند چگونه باید مشکلات را برطرف کنند و وارد مرحله بعدی شوند.

۲- قبل از نیاز با دیگران رابطه برقرار می کنند و چون همیشه در این فکرند که باید تبدیل به یکی از موفق ترین انسان ها بشوند به طور مداوم از خود می پرسند باید با چه کسی آشنا شوم؟ باید کدام فرصت ها را قبل از ضرورت جدی بگیرم و در ادامه اصل چهارم را یادداشت کن.

موفقیت در زندگی Success

اصل چهارم کارآفرینی

«در موفقیت به کمک دیگران نیاز مبرم دارند.»

۳- افراد موفق منتظر به وجود آمدن فرصت ها نیستند بلکه آنها خالق فرصت ها هستند.

۴- افراد موفق به طور مداوم در حال جست و جو هستند و با ریسک پذیری سعی در انجام کارهای متفاوتی نسبت به دیگران دارند.

۵- عادت هایی را برای خود می سازند و آنها را تکرار می کنند. البته افراد شکست خورده عادت به انجام چنین کارهایی ندارند. افراد موفق عادت می کنند تسلیم نشوند و اگر از در بیرونشان بیندازند از پنجره وارد می شوند.

اصل پنجم کارآفرینی

«به راحتی تسلیم نمی شوند و با پشتکار مشکلات را از پیش رو برمی دارند.»

۶- قبل از انجام هر کاری سود کار را می سنجند و سپس تصمیم به انجام می گیرند. زمانی را که ۱۰ سکه طلا ارزش دارد به کاری که تنها ۱ سکه طلا ارزش دارد اختصاص نمی دهند.

۷- افراد موفق می دانند وقت خود را با چه کسانی بگذرانند. چه کسی را به لیست دوستان اضافه و چه کسانی را حذف کنند.

اصل ششم کارآفرینی

«سریعا دوستی خود با افراد بی انگیزه و کسانی که مسوولیت کارهای شان را نمی پذیرند قطع می کنند.»

۸- باید در انجام کارها ابتکار عمل و خلاقیت داشته باشی و این جمله را بنویسی که «من از مشکلات نمی ترسم. بلکه مشکلات را به عنوان بخشی از زندگی خود می پذیرم و برای غلبه بر آنها سعی در پیدا کردن راه حلی خلاقانه و مبتکرانه دارم.»

۹- باید بین خانواده، فرهنگ و کسب و کارت رابطه صحیحی ایجاد کنی و این هم یکی از اصول افراد موفق است. یعنی کاری را انتخاب کنی که در حد و اندازه خانواده شما باشد و خانواده از انجام این کار توسط شما راضی باشند. همچنین فقط به اندازه ای که کسب و کارت اجازه می دهد برای خرج خانواده برداری و مسائلی مانند نسیه و کار رایگان برای دوستان و آشنایان را مدیریت کنی.

۱۰- یکی از مهمترین خصوصیات اصول و فنون مذاکره یک جلسه کاملا صحبت می کنیم. برای امروزکافی است. چمدان کتاب ها را به کوپه خودت ببر و مطالعاتت را شروع کن وهر سوالی داشتی یادداشت کن و برای من مطرح کن.

– باشد استاد، روز خوبی داشته باشید.

– ممنون، تو هم همینطور.

۶ راه خانگی برای سفید کردن دندان‌ها

برترین جاهای دیدنی روسیه برای تفریح


منبع: آلامتو

تاثیر خوش‌ بینی بر موفقیت سرمایه گذاری

optimism

کاری را شروع کرده اما با شکست مواجه شده‌اید؟ روی سیستمی سرمایه‌گذاری کرده‌اید که رکود کرده؟ چیزی اختراع کرده‌اید که مورد استقبال برای فروش قرار نگرفته؟ اما آیا بعد از آن شکست موفقیتی بزرگ نصیبتان شده؟ و اگر اینطور است، چه چیز باعث شد به راهتان ادامه دهید و دست از تلاش برندارید؟

به گزارش آلامتو به نقل از سایت مردمان؛ با ورود به دنیای سرمایه گذاری، همه با موانع و مشکلاتی مواجه خواهند شد. این صددرصد است. اما یک ویژگی بارز سرمایه‌گذاران موفق سطح بسیار بالای خوش‌بینی آنهاست. با قدرت خوشبینی این موانع و مشکلات به نکات مثبت تبدیل می‌شوند. بعنوان مثال:

اتفاق شایعی را در نظر بگیرید که برای افرادیکه به تازگی وارد یک سرایه‌گذاری شده‌اند، پیش می‌آید: شرکت در برابر رقیب خود مغلوب شده است.

فرد بدبین وقتی به ماجرا نگاه می‌کند می‌گوید، “به همین خاطر است که من هیچوقت موفق نمی‌شوم. قدرت رقابت کردن ندارم.”

از طرف دیگر فرد خوش‌بین وقتی به این موقعیت نگاه می‌کند می‌گوید، “اشکالی ندارد که اینبار موفق نبودم. اما چه کارهایی را درست انجام دادم؟ چطور می‌توانم این قسمت‌های مثبت را دوباره تکرار کنم؟”

تفاوت را می‌بینید؟ فقط به چارچوب فکری شما و اینکه چطور نتایج کار را بررسی می‌کنید، بستگی دارد.

مثبت‌گرایی و بازده کاری

افراد مثبت‌گرا و خوش‌بین سخت‌تر تلاش می‌کنند. درست است. درواقع تحقیقات ثابت کرده است که منفی‌گرایی توانایی فرد برای شرکت در فعالیت‌های مفید و پربازده را به طور قابل توجهی پایین می‌آورد. این باید برای یک سرمایه‌گذار موفق کاملاً مشخص باشد.

تصور کنید: اگر به اینکه امروز چه اتفاقی افتاده است بی‌توجه باشید، آیا انرژی کافی برای بیرون آمدن از تختخواب، خواندن کتاب، ایجاد ارتباطات جدید و چند ساعت بیشتر کار کردن را خواهید داشت؟ مطمئناً خیر! و این دقیقاً آن چیزی است که سرمایه‌گذاران موفق به آن نیاز دارند. کسانیکه اینطور نباشند موفق نخواهند شد.

قدرت خوش‌بینی

وقتی خوش‌بین‌تر می‌شوید چه اتفاقی می‌افتد؟ (جدا از تماشا کردن غروب‌های آفتاب، پیدا کردن دوستان بیشتر و انجام بیشتر کارهایی که دوست دارید). تجارتتان شکوفا خواهد شد. فروش برایتان ساده‌تر اتفاق افتاده، کارمندانتان میل بیشتری برای سر کار آمدن پیدا خواهند کرد و حساب بانکی‌تان هم روز به روز بالاتر خواهد رفت.

علاوه بر اینها، افراد دور و برتان از مثبت‌اندیشی شما فایده می‌برند. این باعث می‌شود حرف‌هایتان را خیلی راحت‌تر قبول کنند. وقتی دیدگاهتان مثبت باشد، افراد هیجان بیشتری برای گوش دادن به شما خواهند داشت. به دفعه آخری که با کسی روبه‌رو شدید که شدیداً به کاری که انجام می‌داد اعتقاد داشت و تصور می‌کرد که دنیا جای فوق‌العاده‌ای است فکر کنید. آیا به نظرتان فردی موفق و موثر نیامده بود؟ حتماً همینطور بوده است. شما هم می‌توانید با داشتن مداوم افکار مثبت چنین تاثیر مثبتی ازخودتان برجا بگذارید.

راهکارهایی برای تقویت خوش‌بینی

آینده‌ای روشن و مثبت برای خود ترسیم کنید

وقتی هرازگاهی رویاهای طولانی‌مدت خودتان را در ذهن تجسم کنید، طرزتفکرتان مثبت خواهد ماند. این مسئله مخصوصاً وقتی اتفاقی منفی برایتان رخ می‌دهد اهمیت بسیار زیادی دارد.

خواب را فراموش کنید

وقتی با اولین صدای زنگ ساعت صبح از خواب بیدار شوید، روزتان در جهت مثبت آغاز خواهد شد. همچنین با سریعتر بیدار شدن، در طول روز کمتر خواب‌آلود خواهید ماند. خستگی یکی از عوامل ایجاد منفی‌بافی است.

همچنین بخوانید : ۱۰ روش برای سحرخیز بودن

عمیق‌تر نفس بکشید و زیاد آب بخورید

وقتی اکسیژن بیشتری به مغزتان برسد روشن‌تر فکر خواهید کرد. بیشتر آدم‌ها تنفس‌های بسیار ضعیف و سطحی می‌کشند که به هیچ دردشان نخواهد خورد. از طرف دیگر، تنفس عمیق به ارتقای افکار مثبتتان کمک خواهد کرد.

نوشیدن آب پاکیزه و خنک هم درست مثل تنفس عمیق جریانی از انرژی مثبت را وارد بدنتان خواهد کرد.

از چیزهای ناراحت‌کننده دوری کنید

داروهای ضدافسردگی قاتل مثبت‌اندیشی هستند. هرچیزی از الکل تا افراد منفی تمایل شما به موفق شدن را کاهش می‌دهند. منظورمان این نیست که ارتباطتان را با دوستان یا خانواده‌تان قطع کنید. اما لازم است که هر زمان خودتان را نزدیک به چیزی که روحیه و خوش‌بینی‌تان را کدر می‌کند یافتید، آن محل را ترک کنید.

مدیتیشن

نسل‌ها و فرهنگ‌های مختلف مدیتیشن را تایید کرده‌اند. با ۱۵ دقیقه در روز مدیتیشن، مثبت‌گرایی و انرژی در شما جریان پیدا خواهد کرد. البته مدیتیشن موضوعی بسیار عظیم است که نیاز به تمرین بسیار دارد اما برای شروع کافی است به یک اتاق تاریک بروید، صاف بنشینید و ذهنتان را پاک کنید. چشم‌هایتان را نیمه‌باز بگذارید و فقط روی تنفستان تمرکز کنید. حتماً ساعتتان را برای ۲۰-۱۵ دقیقه بعد کوک کنید زیرا اگر اینکار را نکنید یکدفعه متوجه می‌شوید که ساعت‌ها به همان حال نشسته‌اید.

کمی برای خودتان وقت بگذارید

در یک کلاس یوگا شرکت کنید، بازی کامپیوتری انجام دهید، یک کتاب داستان بخوانید یا در هر فعالیت دیگری که به شما لذت می‌دهد و باعث می‌شود چند ساعتی از دنیای اطرافتان فاصله بگیرید، شرکت کنید. خیلی خوب است که این زمان شخصی به ورزش کردن بگذرد.

اخبار را فراموش کنید

اخبار محلی و کشوری بدترین فعالیتی است که می‌توانید در جهت مثبت‌تر شدن انجام دهید. سازمان‌های اخبار مردم را در دنیایی از ترس و ناامنی اسیر می‌کنند – دقیقاً چیزی که اصلاً به آن نیاز ندارید. فکر می‌کنید اشتباه می‌کنیم؟ خوب بگویید فهمیدن اینکه دختر کوچکی را دیروز در محلتان کشته‌اند چه فایده‌ای برایتان دارد؟ آیا مغز و روانتان را بر هم نمی‌زند؟ شما خودتان به اندازه کافی مشکل دارید پس اخبار را فراموش کنید.

خلاصه اینکه، منفی‌ها را فراموش کنید و اطرافتان را با هر چیز مثبتی که می‌توانید پر کنید. موفقیت شما بعنوان یک سرمایه‌گذار کاملاً با خوش بینی و مثبت اندیشی شما در ارتباط است. پس تا جایی که می‌توانید مثبت باشید و مثبت فکر کنید. موفق باشید!

برترین جاهای دیدنی روسیه برای تفریح

۶ راه خانگی برای سفید کردن دندان‌ها


منبع: آلامتو

سخنان ناب از استیو جابز

استیو جابز، یکی از تاثیرگذارترین افراد در حوزه‌ی فناوری بود. او همان کسی است که مک، آیفون، آیپاد و آیپد را به جهانیان معرفی کرد. شرکت اپل هنگام بازگشت جابز در شرف ورشکستگی بود، اما به لطف تدابیر هوشمندانه‌ی او، این کمپانی حالا باارزش‌ترین کمپانی تاریخ تجارت جهان است. با ما همراه باشید تا به ۷ درس بسیار مهمی که می‌توان از استیو جابز گرفت بپردازیم.

به گزارش آلامتو به نقل از زومیت؛ زندگی همه‌ی ما غرق در رسانه، فناوری و تبلیغات است. اما استیوجابز این گونه نبود. سراسر زندگی وی مملو از خلاقیت، ابتکار و وسواسی عجیب برای رسیدن به کمال بود. برای عاشقان طراحی و مهندسی، حوزه‌ای وجود ندارد که به آن علاقه داشته باشند و اپل به آن وارد نشده یا حداقل بر آن تاثیری نگذاشته نباشد.

استیو جابز

وقتی که یک وسیله‌ی گران قیمت مثلا یک ریموت جدید برای خودروی جدیدم می‌خرم، به این فکر می‌کنم که واقعا چرا هیچ چیپ پردازشی و قابل برنامه ریزی در آن وجود ندارد و نرم افزار آن باید تا ابد روی نسخه‌ی ۱.۰ باقی بماند؟ با مرور این افکار عصبانی می‌شوم و به این فکر می‌کنم که چطور اپل از پس کارهای جالب چند سال اخیر خود برآمده است؟ وقتی به اپلیکیشن‌های برخی روزنامه‌ها و نشریات نگاه می‌کنم هم همین حس عصبانیت را دارم. گویی تمام آن‌ها فاقد تفکری نظام‌مند به خصوص در بخش طراحی خود هستند.

سال‌ها است که هر چیزی را در مورد اپل مطالعه می‌کنم. البته به عنوان یک نویسنده‌ی فناوری، اپل را خسته‌کننده‌ترین کمپانی برای دنبال کردن می‌دانم. همیشه جزییات فوق‌العاده کمی از محصولات این شرکت به بیرون درز پیدا می‌کند. همه چیز در اپل پشت درهای بسته اتفاق می‌افتد و رازداری با تار و پود این شرکت آمیخته است. در اپل حتی به مدارک دانشگاهی سطح بالا نیز توجه چندانی نمی‌شود.

چرخش بی‌سابقه‌ی این کمپانی و تبدیل شدن آن به باارزش‌ترین کمپانی جهان چیزی نیست که تصادفی اتفاق افتاده باشد. ریشه‌های این موفقیت را باید در استیو جابز و ایده‌هایش جستجو کرد. شگفتی‌هایی که در اپل وجود دارند بسیارند. از استفاده از شیشه به جای پلاستیک ارزان قیمت در مک بوک گرفته تا صندوقی رویایی حاوی ۲۰۰ میلیارد دلار پول نقد برای روزهای سخت پس از جابز. ۷ درسی که از استیو جابز می‌توان گرفت از این قرار است:

تمرکز

اپل شرکتی ۶۰۰ میلیارد دلاری با شمار کمی محصول است. پنج دسته‌ی اصلی محصول در این کمپانی وجود دارد که عبارتند از کامپیوترها، تبلت‌ها، تلفن‌های همراه هوشمند، پخش کننده‌های موسیقی و ساعت هوشمند. تمامی این محصولات در کمتر از ۳۰ خط تولید مختلف ساخته می‌شوند. جابز معتقد بود که تمرکز به معنای نه گفتن است. اپل همیشه این توانایی را داشته است تا به بازارهای جدید وارد شود، اما به جای این کار، مدیران اپل تصمیم گرفته‌اند که روی حوزه‌های کاری کنونی خود تمرکز کرده و بهترین باشند. برای مثال هم اکنون آیفون‌ها تنها در دو سایز و با بهره‌گیری از پردازنده، حافظه‌ی رم، کیفیت بدنه و حافظه‌ی داخلی یکسانی روانه‌ی بازار می‌شوند، در حالی که کمپانی‌های رقیب اپل، همه ساله ده‌ها مدل گوشی را در اندازه‌های مختلف به بازار می‌فرستند. اپل تنها بر اساس دستورالعمل‌های کیفیت محور خود جلو می‌رود و به حرف هیچ منتقد یا حتی کاربری توجه چندانی نمی‌کند.

خلاقیت طراحی

در حقیقت، مهندس بودن به استیو جابز کمک چندانی در طراحی نکرد. چرا که بر خلاف یک مهندس که دقیق است و با اندازه‌ها سر و کار دارد، جابز بیشتر تمرکزش روی زیبایی شناسی بود. او در این مورد می‌گوید:

برخی افراد تصور می‌کنند که طراحی تنها در این خلاصه می‌شود که یک محصول چگونه به نظر می‌‌رسد، اما اگر کمی عمیق‌تر فکر کنید متوجه می‌شوید که طراحی به معنای این است که دستگاه مورد نظر چگونه کار می‌کند. خلاقیت تنها متصل کردن چیزها به یکدیگر است. وقتی از افراد خلاق بپرسید که چگونه چیزی را ساختند، کمی دست‌پاچه می‌شوند، چون در حقیقت آن‌ها آن را نساختند، بلکه تنها با دید دقیقشان چیزی را مشاهده کردند که دیگران نمی‌توانند. پس از مدتی آن چیز جدید برایشان کاملا واضح و بدیهی به نظر می‌رسد، چون آن‌ها توانایی ایجاد ارتباط بین تجارب مختلف خود را دارند و می‌توانند با این کار، چیزهای جدید خلق کنند.

توجه وسواس‌ گونه به جزییات

ویا گاندورتا، یکی از مدیران گوگل می‌گوید:

یک روز صبح تماسی از استیو جابز دریافت کردم. جابز به من گفت که مدتی یک نقص بسیار کوچک در رندر شدن تصویر لوگوی گوگل در آیفون وجود داشته است و بابت آن از من عذرخواهی کرد.

استیو جابز به شکل بسیار وسواسی به جزییات اهمیت می‌داد و می‌خواست دستگاه مورد نظر، تا جای ممکن بی‌نقص باشد. او می‌گفت:

سعی کنید همیشه معیار کیفیت باشید. بسیاری از مردم در محیطی که از آن انتظار کمال می‌رود قابل استفاده نیستند.

وقتی که به اکوسیستم اپل نگاه می‌کنید، هیچ نقطه‌ی اشتباهی که جدا از کل محیط باشد به چشمتان نخواهد خورد. نگاهی که در رده‌های بالای این کمپانی جریان دارد، بدون کاهش دقت و شدت تا پایین‌ترین جزء این شرکت نیز ادامه دارد. آدام لشینکسی در توضیح این که «اپل چگونه کار می‌کند» می‌گوید:

سخنان ناب از استیو جابز

جابز به تنهایی همان چسبی است که این رویکرد را سر هم می‌کند. روش‌های او، سازمانی را پدید آورده‌اند که افکار او را به بارزترین شکل ممکن بروز می‌دهد. خیلی مهم است. جابز سال‌ها است که دیگر خودش درگیر اپل نیست.

یک کارمند محلی اپل در این مورد می‌گوید:

شما می‌توانید از تمام افراد شاغل در اپل بپرسید جابز چه می‌خواهد. بدون شک بیش از ۹۰ درصد آن‌ها پاسخ درست را به شما خواهند داد، حتی اگر در عمرشان هرگز استیو جابز را از نزدیک ملاقات نکرده باشند.

مسئولیت پذیری

مسئولیت پذیری یکی از کلیدی‌ترین ویژگی‌های موجود در رده‌های بالای مدیریتی کمپانی اپل و سنگ بنای مدیریت این شرکت است. در رده‌های فردی نیز مسئولیت پذیری هم در قبال موفقیت و هم در قبال شکست، در تمامی کارکنان اپل وجود دارد، چرا که اگر این گونه نبود، در این کمپانی دوام نمی‌آوردند. جابز در این مورد می‌گوید:

آیا می‌دانید ما در اپل چند کمیته داریم؟ صفر! ما در اپل هیچ کمیته‌ای نداریم. کمپانی ما دقیقا مثل یک استارتاپ است. در حقیقت ما بزرگترین استارتاپ روی سیاره زمین هستیم که هر هفته یک بار و به مدت ۳ ساعت یکدیگر را ملاقات کرده و در مورد آنچه که مشغول انجامش هستیم صحبت می‌کنیم. یک تیم عظیم کاری نیز در راس کمپانی قرار دارد که کار گروهی را فیلتر کرده و به خارج از شرکت هدایت می‌کند.

جابز همیشه می‌گفت تو باید به وسیله‌ی ایده‌هایت به جلو رانده شوی، نه به وسیله‌ی مدیران بالادست و سلسله مراتب.

هنگامی که یک مجله‌‌ی معروف در سال ۱۹۸۵ با استیوجابز مصاحبه کرد، سخن جالبی از او در مورد مکینتاش ضبط شد. جابز گفت:

ما مک را برای خودمان ساختیم. ما افرادی هستیم که باید این پروژه را در صورت شکست یا موفقیت آن قضاوت می‌کردیم. ما نمی‌خواستیم بیرون از شرکت رفته و به بازاریابی بپردازیم. فقط می‌خواستیم بهترین چیزی را که می‌توانیم، بسازیم.

۱۲ سال بعد و در سال ۱۹۹۷، او یکی از معروف‌ترین سخنانش را گفت:

بسیاری از اوقات، مردم نمی‌دانند که چه می‌خواهند و این شما هستید که باید آنچه را که لازم دارند به آن‌ها بدهید.

پس از این برای هر محصولی که در اپل تولید شده، بازاریابی بسیار گسترده و تحقیقاتی عظیم در مورد انتخاب مشتریان صورت گرفته است. در واقع بسیاری از سازندگان، پیش از ارائه‌ی یک محصول، تحقیقاتی را در راستای بازاریابی انجام داده و با آنالیز داده‌های به دست آمده، روی گروه‌های خاصی تمرکز می‌کنند.

اپل باارزش‌ترین برند جهان، بزرگترین کمپانی تاریخ تجارت بشر و ثروتمندترین کمپانی حال حاضر جهان است. این شرکت عظیم ۶۰۰ میلیارد دلاری، بیش از ۲۰۰ میلیارد دلار پول نقد در حساب‌های خود دارد. هر بار که تصمیمی در این شرکت بزرگ گرفته می‌شود، تمام تمرکز افراد بر این است که چگونه عمل کنند تا بیشترین سود ممکن عاید شرکت شود. مدیریت اپل اگر دستگاهی را حتی اندکی ناکارآمد یا ناقص تشخیص دهد، کوچک‌ترین ترسی از رد کردن و باز فرستادن آن به مرحله‌ی طراحی روی کاغذ ندارد، چرا که مهم‌ترین هدف در این شرکت (و البته سایر کمپانی‌های بزرگ دنیا) کسب سود بیشتر است و هیچ چیز نباید موجب شود که این شرکت حتی ذره‌ای در رسیدن به اهدافش باز بماند. در کمپانی اپل، پول به عنوان سلاحی استراتژیک استفاده می‌شود. این کمپانی میلیاردها دلار را صرف افزایش ظرفیت تولید و تامین قطعات می‌کند تا فشار بیشتری را بر رقبای خود وارد کند.

استیو جابز می‌گفت:

سوابق ما نشان می‌دهد که با استفاده از پول نقدمان می‌توانیم بسیار قدرتمند ظاهر شویم. ما اجازه نمی‌دهیم این میزان پول، ما را به کارهای ابلهانه وادار کند. ما پولمان را نگه می‌داریم، چون بدون شک، در آینده، یک یا چند فرصت استراتژیک برای ما وجود خواهد داشت (و آن موقع است که ما به ذخایر پولمان نیاز داریم.)

میراث

تعداد بسیار کمی کمپانی در جهان وجود دارند که چنین پروسه‌ی نظام‌مندی را برای انتقال هسته‌ی اصلی تفکرات و DNA خود در پیش گرفته‌اند تا از فراموش شدن یا حتی ایجاد کوچکترین تغییری در آن جلوگیری کنند. برای انجام این کار، جابز به سراغ بااستعدادترین فرد رفت. Joel Podolny که در آن زمان، رییس دانشکده‌ی مدیریت دانشگاه ییل بود. او شغل خود را رها کرد تا در اپل و در برنامه‌ای کاملا مخفیانه موسوم به دانشگاه اپل مشغول به کار شود. هدف یک چیز بود: کاشتن تفکرات خاص در اپل تا ابد!

استیو جابز

یک نویسنده‌ی آمریکایی حوزه‌ی فناوری می‌گوید:

درس‌های کمپانی اپل برای من بسیار حساس و مهم بوده‌اند و کاربرد آن‌ها را در جاهای بسیاری دیده‌ام. مثلا به یاد دارم که مدتی مشغول کار برای یک شرکت نروژی بودم که سرمایه‌گذاری بسیار کلانی روی استفاده از تجارب دیگران می‌کرد. همین تمایل مدیریت شرکت به درک موفقیت‌ها و شکست‌های سایر کمپانی‌ها و علل وقوع آن، نقش مهمی در پیشرفت آن ایفا کرد. از طرفی به عنوان فردی که نویسندگی و تجارت رسانه را دوست دارد، همیشه به فکر موج بی‌سابقه‌ی تجارت اخبار هستم که از شیوه‌‌های وخیم و سوال برانگیز مدیریت رنج می‌برد. من معتقدم که در چنین شرایطی، کمپانی‌های خبری می‌توانند با تعیین و شناخت DNA اصلی خود، مواردی را که موجب تقویت آن می‌شود پیدا کرده، ساختارهای آینده را روی آن تشکیل داده و به این مشکلات پایان دهند. در چنین مواردی اپل بهترین الگو است.

۶ راه خانگی برای سفید کردن دندان‌ها

برترین جاهای دیدنی روسیه برای تفریح


منبع: آلامتو

مدیریت شبکه های اجتماعی و بازاریابی اینترنتی

۸ مهارت مهم مدیر شبکه‌های اجتماعی در عصر بازاریابی دیجیتال


مدیریت شبکه های اجتماعی و بازاریابی اینترنتی

اگر قصد استخدام یک مدیر شبکه های اجتماعی را دارید بهتر است قبل از آغاز فرآیند استخدام با مهمترین ویژگی های یک مدیر موفق در این زمینه آشنا شوید:

به گزارش آلامتو و به نقل از ibazaryabi.com؛ می‌توان گفت تقریبا تا یک دهه پیش شغلی تحت عنوان مدیر شبکه‌های اجتماعی وجود نداشت. اما امروزه وجود فردی به عنوان مدیر شبکه‌های اجتماعی در بیشتر سازمان‌ها و شرکت‌ها ضروری شده است. زیرا با توجه به رشد و توسعه شبکه‌های اجتماعی و افزایش مخاطبان این رسانه‌ها و گسترش بازاریابی شبکه‌های اجتماعی فردی متخصص برای مدیریت این شبکه‌ها نیاز است. با توجه به اهمیت این موضوع در عصر بازاریابی دیجیتال یک مدیر شبکه‌های اجتماعی موفق باید مهارت‌های خاصی را در خود تقویت کند. زیرا بدون وجود این مهارت‌ها سازمان‌های مدرن امروزی یکی از مهمترین ابزارهای بازاریابی و مزایای رقابتی خود را از دست خواهند داد. در ادامه ۸ نمونه از مهمترین مهارت هایی که مدیران شبکه های اجتماعی در عصر بازاریابی دیجیتال به آن نیاز دارند مطرح می‌شوند.

۱. آگاهی از قانون کپی رایت

آگاهی از قانون کپی رایت یکی از مهارت‌های اساسی در بازاریابی رسانه های اجتماعی است. داشتن قلم مناسب و مهارت نوشتن متن‌های فریبنده برای جلب مشتری مهمترین مهارتی است که یک مدیر شبکه‌های اجتماعی موفق باید در خود تقویت کند. یک کپی‌رایتر موفق می‌تواند با بهبود کیفیت محتوای شبکه‌های اجتماعی سبب افزایش بهره‌وری بازاریابی از طریق شبکه‌های اجتماعی برند مربوطه شود.

۲. مهارت طراحی و گرافیک

تحقیقات انجام شده حاکی از آن است که محتوای بصری میزان تعامل با مخاطبان را دو برابر می‌کند. بنابراین داشتن مهارت‌های طراحی و گرافیکی مدیر شبکه‌های اجتماعی تاثیر مستقیمی بر روی استراتژی تولید محتوای رسانه‌های اجتماعی خواهد داشت. تولید محتوای بصری جذاب جذب مخاطب و اعتمادسازی به برند می‌شود. همین اعتمادسازی نیز افزایش فروش را در پی خواهد داشت.

۳. داشتن اعتماد به نفس و تقویت مهارت سخنوری

ارتباطات شبکه‌های اجتماعی بسیار گسترده هستند. از این رو فردی که به عنوان مدیر شبکه‌های اجتماعی انتخاب می‌شود. باید مهارت‌های ارتباطی و اعتماد به نفس خود را تقویت کند. بازی با کلمات و تبدیل شدن به سخنوری قدر مدیریت شبکه‌های اجتماعی را آسانتر خواهد کرد. زیرا در بحث شبکه‌های اجتماعی با افراد مختلفی از تمام اقشار جامعه در ارتباط هستیم. بنابراین داشتن مهارت برقراری ارتباط مطابق با علاقه و روحیه‌ی هر فرد یکی از دشوارترین و در عین حال مهمترین مهارتی است که در عصر بازاریابی دیجیتال باید تقویت شود. برای موفقیت در رسانه‌های اجتماعی باید بتوانیم با همدلی به جلب اعتماد مشتریان بپردازیم.

۴. روانشناسی رفتاری

تجزیه و تحلیل داده‌های شبکه‌های اجتماعی مشخص می‌کند که چه نوع پست‌هایی مخاطبان بیشتری را جلب می‌کنند. روانشناسی رفتاری نیز به مدیران کمک می‌کند تا علت جذاب بودن یک پست برای مخاطبان را درک کنند. داشتن اطلاعاتی در مورد رفتار مصرف کننده یک مهارت منحصر به فرد تلقی می‌شود. زیرا بازاریابی ارتباط تنگاتنگی با مباحث روانشناسی دارد. با توجه به گسترش بازاریابی رسانه‌های اجتماعی نیز به عنوان یک مدیر موفق شبکه‌های اجتماعی داشتن مهارت روانشناسی رفتاری می‌تواند مزیت رقابتی فوق‌العاده‌ای برای شما باشد.

۵. تجزیه و تحلیل داده‌ها

توانایی تجزیه و تحلیل بزرگ داده‌ها تاثیر زیادی بر روی انتخاب استراتژی مناسب دارد. ترافیک ورودی، میزان به اشتراک‌گذاری یک پست و تعداد لایک‌ها و کامنت‌های آن در کنار تجزیه و تحلیل تخصصی سایر داده‌ها این امکان را فراهم می‌کند تا یک مدیر شبکه‌های اجتماعی موفق استراتژی مناسبی را برای کار خود انتخاب کند. بنابراین برای تقویت مهارت‌های خود به عنوان یک مدیر بهتر است بر روی قدرت تحلیل خود کار کنید.

۶. توانایی بودجه بندی

همانگونه که می‌دانید معمولا در کسب و کارها میزان بودجه‌ای که برای هر بخش در نظر گرفته می‌شود میزان مشخص و محدودی است. بنابراین یک مدیر موفق باید بتواند برنامه ریزی و بودجه بندی دقیقی برای تبلیغات، تولید محتوای شبکه‌های اجتماعی و … داشته باشد. زیرا نداشتن یک بودجه بندی مناسب سبب می‌شود که فعالیت‌های بعضی از بخش‌ها متوقف شود و همین امر باعث می‌شود رقبا از شما پیشی بگیرند.

۷. کنجکاوی

یک مدیر شبکه های اجتماعی موفق کنجکاو و عاشق یادگیری است. یادگیری مهارت‌ها و آشنایی با ابزارهای جدید کلید موفقیت در عصر بازاریابی دیجیتال است. یک فرد کنجکاو می‌تواند با جستجوی روزانه سایت‌ها و شبکه‌های اجتماعی روزانه مهارت‌های مختلفی را کسب کند. همین کنجکاوی نیز می‌تواند به یکی از مزیت‌های منحصر به فرد در عصر ارتباطات دیجیتال تبدیل شود.

۸. سازگاری

می‌توان گفت سازگاری و کنجکاوی مکمل یک دیگر هستند. زیرا وقتی فرد کنجکاوی مهارت‌های جدیدی را می‌آموزد باید به کمک سازگاری بتواند خود را با شرایط وفق دهد. زیرا توانایی به روز بودن و به روز ماندن در همه افراد وجود ندارد. بنابراین اگر می‌خواهید یک مدیر موفق در زمینه‌ی شبکه‌های اجتماعی باشید باید مهارت سازگاری خود را تقویت کنید.

نتیجه‌گیری

عصر حاضر عصر اطلاعات و ارتباطات دیجیتال است. بنابراین شبکه‌های اجتماعی به عنوان یکی از مهمترین ابزارهای ارتباط جمعی تبدیل شده‌اند. از این رو کسب و کارها نیز به دنبال مدیر شبکه‌های اجتماعی موفقی هستند که با تقویت مهارت‌های خود بتواند طبق استانداردهای روز پیش رود. بنابراین کسب مهارت‌های تخصصی یکی از کلیدهای موفقیت در عصر رسانه‌های دیجیتال است.

۶ راه خانگی برای سفید کردن دندان‌ها

برترین جاهای دیدنی روسیه برای تفریح

مطالب مشابه:

رپورتاژ آگهی ویژه:


تعابیر محبوب:
آب
سگ
مرده
دندان
جن
طلا
پول
عروسی
حامله
طلاق
مدفوع
مار
ماهی
موش
خون
کفش
ثروت
گربه
بوسه
اسب
بچه
برف


اسامی محبوب:
رایان
ایلیا
کارن
لیا
بارانا
فاطمه
مریم
چکامه
شیما
هیراد
هانیه
آتنا
طه
ماهان
ماهور
هلیا


‹ مطلب قبلی
مطلب بعدی ›


برچسب ها : آی بازاریابی, بازاریابی


سفر به سواحل آنتالیا :تور آنتالیا


سفر ارزان به آنتالیا :تور لحظه آخری آنتالیا



مبلمان اداری فضاگویا
مبلمان اداری



انجام تشریفات مجالس
تشریفات مجالس


خرید بلیط هواپیما با الی گشت
بلیط هواپیما


خرید آنلاین تشک رویا
قیمت تشک رویا


فلایتیو
خرید اینترنتی بلیط هواپیما


لاغری آسان در مدرسه بدن
رژیم لاغری


رزرو آسان هتل
رزرو هتل ( جاباما، رزرو اینترنتی هتل )


بلیط چارتر با قاصدک ۲۴
بلیط هواپیما


تیک بان
فروشگاه اینترنتی لباس

ارسال نظر


منبع: آلامتو

۱۰ ویژگی افراد موفق برای رسیدن به آرزوها

عادات روزانه افراد موفق

کتابخانه‌هایمان را پر کرده‌ایم از انواع و اقسام کتابهای مربوط به موفقیت و عادات و رفتارهای افراد موفق. این کتاب‌ها را می‌خوانیم و سعی می‌کنیم در زندگی‌هایمان از آنها استفاده کنیم. بیشتر وقت‌ها این عادات کارایی ما را در زندگی بالا برده و زندگی‌مان را بهتر می‌کنند. اما مقاله امروز ما در این رابطه نیست. درمورد این نیست که افراد موفق چه می‌کنند، در مورد این است که این افراد قبلاً چه کرده‌اند.

در زیر به ۱۰ کاری اشاره می‌کنیم که افراد موفق برای رسیدن به موفقیتی که الان از آن بهره می‌برند انجام داده‌اند.

۱. بهانه نیاورده‌اند.

همه ما دو صدا داریم. یک صدایی که به شما می‌گوید سخت تلاش کنیم، روی کار کنونی‌مان تمرکز کنیم و قبل از اینکه به سراغ کار بعدی برویم اول این را تمام کنیم. یک صدای دیگر هم داریم که به ما می‌گوید دست کشیده، استراحت کنیم، تلویزیون نگاه کنیم یا در اینترنت بچرخیم.

ما در زندگی قربانی ناعدالتی هستیم، ممکن است ترفیعی باشد که شایسته آن هستیم ولی به ما نمی‌دهند. هر چه و در هر موقعیتی هم که باشیم زمان‌هایی هم اتفاق می‌افتد که با ما با بی‌عدالتی رفتار می‌شود. ممکن است برای خودمان دلسوزی کنیم و یا همه اینها را فراموش کرده، به جلو برویم و از آن فقط بعنوان یک محرک یا انگیزه‌دهنده استفاده کنیم.

نلسون ماندلا می‌توانست به زندان افتادن خود را بهانه‌ای کند برای مغلوب شدن دربرابر عصبانیت خود. اما درعوض از آن به عنوان فرصتی برای مطالعه، رشد، یادگیری و در انتها آزادی همه استفاده کرد.

به بهانه‌هایتان گوش دهید. درک کنید که چرا این بهانه‌ها را دارید و بعد فکر کنید که چطور می‌توانید از آنها در جهت خوب استفاده کنید.

۲. فقط به آنها مربوط نبوده است.

موفقیت افرادیکه واقعاً در زندگی خود موفق بوده‌اند به این دلیل بوده است که نه فقط در زندگی خود بلکه در زندگی دیگران هم ایجاد تغییر کرده‌اند.
اگر چیزی که به شما انگیزه می‌دهد چیزی بزرگتر از رسیدن به مقصد و هدفتان باشد مطمئناً سخت‌تر، طولانی‌تر و بیشتر تلاش خواهید کرد.

درست است، وقتی هدف اولیه پول درآوردن را داشته باشیم، پول درخواهیم آورد. اما بعضی ممکن است از آن پول در راه درست استفاده کنند که بسیار عالی است اما همین پول درآوردن به تنهایی هیچ دستاورد خاصی به شمار نمی‌رود.

۳. صبح‌های زود و شب‌های دیر.

کسانیکه در زندگی خود به موفقیت دست یافته‌اند برای آن زحمت کشیده‌اند. این ممکن است به قیمت از دست دادن بقیه قسمت‌های زندگی‌شان مثل خانوداه یا زندگی اجتماعی‌شان تمام شده باشد. اما ماموریت آن الزامی بوده است و تا زمانیکه به آن دست پیدا نکرده‌اند بقیه چیزها برایشان بی‌اهمیت می‌شود.

مطمئناً سخت‌کوشی هیچ جایگزین دیگری ندارد.

۴. بهترین وسیله.

انرژی وسیله‌ای بسیار وسیع است که معمولاً درمورد آن صحبت نمی‌شود. بله از انرژی به شکل سوخت و برق همه جا صحبت می‌شود اما منظور ما سطح انرژی انسان‌هاست.

واقعیت این است که هر چه انرژی بیشتری داشته باشیم، تمرکز کردن برایمان ساده‌تر خواهد شد و کیفیت کارمان بالاتر خواهد رفت.

یکی از رموز موفقیت ریچارد برانسون حفظ تناسب‌اندام عالی برای خود بود. اینکه از نظر جسمی متناسب باشیم، گردش‌خون ما به سمت مغز را بهتر کرده، هوشیاری‌مان را بیشتر کرده و تمرکزمان را بالاتر می‌برد. اینکه ورزش را بخشی از زندگی خود کنید، احتمال موفقیت شما را بالاتر خواهد بود.

۵. اصول.

چرچیل اصولی برای خود داشت. تفاوت او با بقیه آدمها این است که او به هر قیمتی که شده به اصول خود پایبند می‌ماند.

شما چه اصول و قوانینی برای خود دارید؟ هر کسی باید اصولی برای خود داشته باشد و بر طبق آنها زندگی کند.

یکی از اصول شرکت اپل این بوده است که دنیای تکنولوژی را تغییر دهد و با بیرون دادن هر کدام از محصولاتشان می‌بینیم که بر این اصل پایبند هستند.

برای خود قوانینی طراحی کنید که شما را در زمان‌های سخت هدایت کنند. این قوانین به هیچ قیمتی نباید تغییر کند.

۶. تردید، اما ایمانی ناگسستنی.

همه ما زمان‌هایی درگیر تردید می‌شویم. حتی بهترین ما شک می‌کنیم که به آرزویمان می‌رسیم یا نه. چیزی که افراد واقعاً موفق را از آنهایی که هیچوقت به قدرت واقعی خود نرسیدند متمایز می‌کند داشتن ایمانی ناگسستنی به این حقیقت است که کاری که می‌کنند درست است.

حتی اگر زمان‌هایی دچار تردید شوند، خیلی زود از این حالت بیرون می‌آیند، درحالیکه بقیه اسیر آن تردید شده و دست از ادامه راه می‌کشند.

شما هم می‌توانید لحظات تردید خود را داشته باشید، چون انسان هستید. اما نباید بگذارید آن تردید بر شما غلبه کند. باید بگذارید آن تردید به شما انگیزه دهد که ثابت کنید خوش‌بینی‌تان درست بوده است.

۷. یک دلیل.

بسیاری از دستاوردهای دنیا توسط مردان و زنانی صورت گرفته که امنیت نداشته و چیزی برای ثابت کردن به دیگران داشته‌اند و می‌خواسته‌اند از وضعیت کنونی خود ارتقاء یافته و بالاتر روند.

دلیل آبراهام لینکلن مربوط به نگاه دیگران به او و نگاه خودش به خود بود. وقتی بقیه او را پسری فقیر و بی‌سواد می‌دیدند، او در خود توانایی رسیدن به جایگاهی بالاتر را می‌دید، حتی بااینکه فقط با کمک خود می‌توانست به آن مرحله دست یابد. او نیاز به تغییر را هم می‌دید. ملتی که ادعای آزادی داشت ولی آزاد نبود. او اشکالی پایه‌ای در آن وضعیت می‌دید و می‌خواست آن را تغییر دهد. چرای او مربوط به خودش نبود به همین دلیل او را به یکی از مردان بزرگ تاریخ تبدیل کرد.

شما هم باید چرای خودتان را پیدا کنید. باید وقتی بقیه خوابند کار کنید، زندگی امن خود را به خطر بیندازید و آنقدر پیش روید که به مقصدتان برسید.

۸. زمانی تحمل کردند که بقیه ناامید شده بودند.

کسی که دست از دنبال کردن آرزوی خودش کشیده چطور می‌تواند بداند که برای رسیدن به موفقیت چه مقدار زمان نیاز داشته است؟ مطمئناً هیچکس چنین توانایی ندارد. ممکن است فردا باشد، ممکن است ده سال دیگر.

آنچه که افراد موفق را از دیگران جدا می‌کند این واقعیت است که آنها هیچگاه دست از آرزویشان نمی‌کشند. برای آنها ناامیدی هیچوقت یک انتخاب نیست. فقط زمانی متوقف می‌شوند که به مقصدشان رسیده باشند. و حتی در آن زمان هم یک ماموریت جدید برای خود ترتیب می‌دهند.

مثلاً نلسون ماندلا را در نظر بگیرید. در سال‌های ابتدای زندگی‌اش نبود که به موفقیت دست پیدا کرد. بعد از تلاش و گذشت سالهای بسیار به مقصد خود رسید. آن هم زمانی که بقیه دست از راه کشیده بودند. به این دلیل به مقصد نرسید که بهترین بود، بهترین بود چون صبر و تحمل بالایی داشت.

هیچکس نمی‌داند کی به موفقیت می‌رسد. پس با ناامید شدن و صرفنظر از ادامه راه شکستتان را تضمین نکنید. می‌توانید خودتان را سازگار کنید، تغییر دهید یا تکمیل شوید اما هیچوقت ناامید نشوید.

۹. مردم بزرگ به طور خستگی‌ناپذیری هنر و صنعت آنها را بررسی کردند.

تونی گوین و مایک تایسون به اندازه بقیه افراد روی کار خود مطالعه کردند. گوین ساعت‌ها وقت خود را صرف بررسی کار رقیبان خود کرده بود. الگوهای آنها را مطالعه می‌کرد. او ورزشکارترین فرد آن دوران نبود اما در کار خود، بیسبال، بهترین بود.

وقتی  مردم به تایسون فکر می‌کنند، به یک حیوان فکر می کنند. چیزی که اصلاً نمی‌بینند مطالعات اوست. هیچکس به اندازه مایک تایسون درمورد بوکس مطالعه نداشت. هیچکس به اندازه او فیلم بوکس تماشا نکرده بود. او اول یک دانش‌آموز بود بعد یک بوکسر.

این ورزشکاران حرفه‌ای فیلم تماشا می‌کردند، ما برای تکمیل کار و صنعت خودمان چه باید بکنیم؟

خودم را مثال می‌زنم. بیشتر کار من مربوط به نویسندگی و تناسب اندام است. به همین دلیل روی این دو موضوع مطالعه می‌کنم. کتاب‌هایی درمورد اینکه چطور می‌توانم نویسنده بهتری شوم و راه‌های ارتباط با خواننده مطالعه می‌کنم و کتاب‌های نویسنده‌هایی را می‌خوانم که از من بهتر هستند. اگر موضوع کارتان فروش است باید کتاب‌هایی در این زمینه بخوانید. اگر بازاریاب هستید، زمینه مطالعه‌تان باید همین باشد.

اگر به دنبال موفقیت هستید، باید در زمینه کارتان مطالعه داشته باشید و آن را به طور کامل بررسی کنید.

۱۰. خطر کردن.

اگر خطر نکنید، هیچ پاداشی در انتظارتان نخواهد بود. آنهایی که به موفقیت واقعی دست پیدا کرده‌اند بیشتری از دیگران خطر کرده‌اند.

میلیاردها نفر در طول تاریخ بوده‌اند که توانایی رسیدن به موفقیت را داشته‌اند، چه هوش بوده یا استعدادشان، در هر حال این توانایی را داشته‌اند. چیزی که نداشته‌اند شجاعت لازم برای خطر کردن زندگی‌شان بوده است. همچنین اخلاق کاری لازم برای شناختن استعدادشان را هم نداشته‌اند.

«بدترین تراژدی زندگی یک استعداد هدررفته است.»

آرزوی بزرگ و شجاعانه شما ممکن است ازدواج با دختر آرزوهایتان و تشکیل خانواده با او باشد. خطری که باید بکنید ممکن است ترک کاری که عاشقش هستید برای حمایت از او و خانواده‌تان باشد. آرزوی شما ممکن است کمک به میلیون‌ها انسان برای داشتن زندگی بهتر و سالمتر باشد. آرزویتان هر چه که باشد باید فرصت کافی برای شناخته شدن به او بدهید.

اگر واقعاً می‌خواهید با پاداش روبرو شوید، باید ریسک کنید.

آرزویتان را پیدا کنید. بعد برای رسیدن به آن همه چیز را به خطر بیندازید.

۶ راه خانگی برای سفید کردن دندان‌ها

برترین جاهای دیدنی روسیه برای تفریح


منبع: آلامتو

چگونه دنیا را تغییر دهیم؟

successful-woman-long-hair-vert,تغییر دادن دنیا

نگاهی به اطرافتان بیندازید. هر جا که باشید، هر کاری که می‌کنید، بایستید و کمی اطرافتان را بررسی کنید. هر چیزی که می‌بینید: مبلتان، صندلی‌تان، میز کارتان، یخچالتان، غذایی که می‌خورید، اتوبوسی که برای رسیدن به محل‌کار سوار می‌شوید، … همه اینها یک زمان وجود نداشتند.

به گزارش آلامتو به نقل از سایت مردمان؛ اگر کمی به عقب برگردیم، آدمها هم وجود نداشتند. زمین ۴.۵ میلیارد سال است که وجود دارد و آدمهای مدرن حدود ۲۰۰ هزار سال. رشد و پیشرفت شگرف انسان فقط طی ۲۰۰ هزار سال است که اتفاق افتاده است یعنی ۰.۰۰۴ ٪ از وجود زمین.

اینهمه چطور از هیچ ساخته شده است؟ همه اینها مدیون ذهن و قدرت تخیل انسان است. وقتی عقل انسانی روی این سیاره به وجود آمد، همه چیز به سرعت شروع به تغییر کرد و از آن به بعد هر روز رشد کرده و جدیدتر شد.

قدرت ذهن انسان فوق‌العاده است. بااینکه تا به امروز انسان بسیار جلو آمده و چیزهای زیادی یاد گرفته است اما هنوز نتوانسته همه رمز و رموز مغز انسان را دریابد. واقعیت تلخ این است که انسان‌های زیادی به خودشان زحمت نمی‌دهند که به مسائل از این دید نگاه کنند؛ بیشتر آدمها قدرتی که در دست دارند را نمی‌شناسند – قدرت تغییر دادن دنیا.

بااینکه اگر ذهنتان را به آن معطوف کنید، واقعاً می‌توانید دنیا را تغییر دهید اما اول باید کوچک شروع کنید — اول باید چیزهایی که در اطرافتان است را تغییر دهید. بعد می‌توانید از آن بیرون بیایید. بهترین جایی که می‌توانید از آن شروع کنید، خودتان هستید. اول زندگی که دوست دارید داشته باشید را با همه زیبایی‌اش تجسم کنید.

از پایه شروع کنید: دوست دارید خانه‌تان چه شکلی باشد؟ آیا آن را تمیز، مرتب و منظم تصویر می‌کنید؟ یا مثل الان ریخته و پاشیده؟ روزتان را چطور تجسم می‌کنید؟ خوب، در دنیای ایدآلتان ممکن است جایی برای کار نباشد، اما یک برنامه عالی روزانه در محدوده‌ای که الان می‌توانید داشته باشید، برای شما چگونه است؟

آیا زود از خواب بیدار می‌شوید، کمی ورزش می‌کنید و یک شروع پرانرژی برای روزتان دارید؟ یا اینکه شب به موقع نخوابیده‌اید و به همین دلیل در آخرین لحظه با هزار بدبختی از خواب بیدار می‌شوید؟

برنامه روزانه‌ای که با آن مشکل دارید را عوض کنید، عادت‌های بدتان را تغییر دهید، و زندگی‌تان را تغییر دهید. همه آنها با قدرت ذهن شما امکان‌پذیر است. رمز کار تمرکز است. دنیا به طریقی نسبتاً ساده کار می‌کند. به طور کلی چیزی اتفاق می‌افتد و بر رخ دادن چیزی دیگر تاثیر می‌گذارد.

تنها راه پیش رفتن این است که تمرکزتان را روی کاری که در دست دارید معطوف کنید چون به همین ترتیب زندگی که می‌خواهید داشته باشید را خواهید ساخت.

تمام افکارتان باید روی یک جنبه از زندگی‌تان که می‌خواهید تغییر دهید متمرکز باشد. روی نحوه تغییر چیزها تمرکز کنید. اگر می‌خواهید اندامتان را درست کنید، باید تمرکزتان را روی غذاهای سالم، ورزش و زندگی سالم معطوف کنید. تصور کنید اندامی که همیشه دوست داشتید را دارید، بدنی که سلول‌های آن با غذاهای سالم و مغذی تشکیل شده‌اند، بدنی قوی و متناسب.

اگر می‌خواهید موسیقی‌دانی عالی شوید، باید خودتان، ذهنتان و لزوماً زندگی‌تان را در موسیقی غرق کنید. می‌خواهید یک نقاش یا مجسمه‌ساز شوید؟ باید همانطور زندگی کنید. هر چیزی یک نقطه شروع دارد – نیازی نیست همه چیز را کند پیش ببرید یا قدم‌های کوچک بردارید.

اگر تمرکز کنید می‌توانید زندگی یک هنرمند، آرشیتکت، موسیقی‌دان، سرمایه‌دار یا آشپز را داشته باشید. فقط باید آن زندگی را در ذهنتان ایجاد کنید. زندگی که آرزو دارید داشته باشید را با نوع موفق زندگی که دوست دارید داشته باشید اشتباه نگیرید. اینکه بخواهید آن کسی شوید که می‌خواهید ساده است اما اضافه کردن بقیه جزئیات به یک عمر نیاز دارد.

مثلاً یک رقصنده موفق شدن به سال‌ها یا حتی ده‌ها سال تمرین و پشتکار نیاز دارد اما فقط یک رقصنده شدن چیز زیادی طول نمی‌کشد. فقط کافی است که انتخاب کنید یک رقصنده باشید، سبک زندگی یک رقصنده را انتخاب کرده و همه خوبی‌ها و بدی‌های آن زندگی را بپذیرید. بعد باید به بهترین شکل ممکن سعی کنید داخل آن قالب زندگی کنید.

اینکه همیشه و هر لحظه متمرکز زندگی کنید کار سختی است – اما به مرور زمان ساده‌تر می‌شود و پیشرفت را در خودتان خواهید دید. اگر روی بهتر کردن خودتان و موقعیتتان تمرکز کنید، مطمئناً پیشرفت خواهید کرد. اما یادتان باشد: هیچ راه میان‌بری وجود ندارد.

ممکن است ناگهان بخت با شما یار شده و خیلی زود خودتان را در قطار سریع‌السیر پیشرفت ببینید اما ممکن است این اتفاق هم نیفتد. مدتی زمان می‌برد تا احساس کنید که پیشرفت کرده‌اید.

اما هر پیشرفتی که دارید، حتی کوچکترین آنها، باز هم پیشرفت به حساب می‌آید. پس مثبت باشید و تمرکزتان را از دست ندهید. اسیر دامی نشوید که ذهن بسیاری را در مسیر موفقیت، در مسیر زندگی که احساس می‌کنند برای کامل شدن باید داشته باشند، درگیر کرده است.

منفی‌گرایی خیلی بیشتر از کمونیسم آرزو بر باد داده است. برای پیشرفت لازم است که مثبت باشید. اگر مثبت باشید و باور داشته باشید که می‌توانید به هدفتان برسید، مطمئن باشید که این اتفاق خواهد افتاد. اگر به ذهنتان اجازه دهید که با منفی‌گرایی مسموم شود، هر کاری هم که بکنید، ناگزیر از شکست خواهید بود.

«چه فکر کنید که می‌توانید، چه فکر کنید که نمی‌توانید، در هر دو حالت حق با شماست.»

— هنری فورد

دنیا از هیچ ساخته شده است. شما هم می‌توانید دنیای خودتان را از هیچ بسازید – فقط با استفاده از ذهنی که با آن متولد شده‌اید. از غوطه خوردن در افکار منفی که شما را عقب می‌کشند خودداری کنید.

اگر به دنبال پیشرفت هستید، پس نیاز به تغییر دارید – خودتان باید این تغییر باشید. بقیه چیزهای غیرضروری که زندگی‌تان را با آنها پر کرده‌اید را دور بریزید. همه چیز را ساده کنید. قالبی برای خودتان درست کنید و شروع به پر کردن آن کنید. به خودتان فرصت دهید که روی افکار مثبت تمرکز کنید – روی راهی که دوست دارید اوضاع پیش برود، روی تاثیری که دوست دارید بر جای بگذارید.

این کار را بارها و بارها تکرار کنید و همه افکار منفی را از خودتان دور کنید تا زمانی برسد که به آن افکار مثبت رسیده و آنها را به واقعیت تبدیل کنید. وقتی همه چیز روی غلطک افتاد، نیرویی که با خودتان می‌آورید راه را برایتان آسان‌تر خواهد کرد. شما قدرت تغییر دادن دنیا را دارید؛ هیچ بهانه‌ای ندارید که بگویید نمی‌توانید خودتان را تغییر دهید.

برترین جاهای دیدنی روسیه برای تفریح

۶ راه خانگی برای سفید کردن دندان‌ها


منبع: آلامتو

بزرگترین مانع موفقیت شما چیست؟

وقتی که بحث موفقیت و رسیدن به اهداف پیش بیاید، برنامه ریزی و مدیریت زمان بیشتر از هرچیزی خودنمایی خواهد کرد. انجام دادن کارهایی که شما را از اهداف‌تان دور می‌کند باید متوقف شده و بیشترین تمرکز را بر روی فعالیت‌های مفید و سازنده داشته باشید.

به گزارش آلامتو به نقل از زومیت؛ اگر می‌خواهید موفقیت بیشتری به دست آورید، دو راه پیش رو دارید که یکی از آن‌ها بدست آوردن زمان بیشتر در طول روز است و دیگری حذف فعالیت‌های وقت‌گیری است که در طول روز انجام می‌دهید. مشکل اما اینجاست که بیشتر این فعالیت‌های غیرمفید خیلی زود تبدیل به عادتی در زندگی ما می‌شوند و ما بدون اینکه حتی متوجه باشیم در حال انجام آن‌ها هستیم و بدون هیچ فکری شاید هر روز مرتب آن‌ها را انجام می‌دهیم. زمانی که شما آن کار‌های غیر مفید را از زندگی خود ریشه کن کنید و جای آن را با همان ۲۰ درصد از فعالیت‌هایی که می‌توانند شما را بیش از این به موفقیت برسانند بپردازید قطعا چیزی شبیه به معجزه را تجربه خواهید کرد و شاید دیگر پیش خود نگویید که ۲۴ ساعت برای یک روز وقت بسیار کمی است.

ممکن است هنوز هم متوجه این عادت‌ها نشده باشید یا به غیر مفید بودن آن‌ها ایمان نیاورده باشید، پس در ادامه همچنان با ما همراه باشید تا ۷ مورد از مهم‌ترین آن‌ها را با هم بررسی کنیم.

office d8f6f

۷. چک کردن دائم ایمیل‌ها

در سال ۲۰۱۳ حدود ۳۲ درصد از کارمندانی که در ایالات متحده آمریکا مشغول به انجام کار خود بوده‌اند اعلام کرده‌اند که به ایمیل‌ها فقط پس از گذشت ۱۵ دقیقه از زمان دریافت آن‌ها، پاسخ داده‌اند. به این مقدار ۲۳ درصد از کارمندان دیگر این کشور را اضافه کنید که صرفا پس از ۳۰ دقیقا ایمیل‌های دریافتی را پاسخ گفته‌اند. سوال، واقعا هر چه سریع‌تر پاسخ دهیم، بهتر است؟ چک کردن دائم ایمیل‌ها می‌تواند مدت زمان زیادی ارزش زیادی نیز دارد را از ما بگیرد اما این روند را می‌توان کنترل کرد.

اگر بخواهید عادت جدید و بهتری برای چک کردن ایمیل‌ها برای خود بسازید، می‌توانید اطلاعیه دهنده‌های دستگاه‌های مختلف مثل لپ‌تاپ، گوشی یا تبلت خود را به شکلی تنظیم کنید که در زمان کار روی پروژه‌های مهم به صورت دائم وقت شما را با ارسال نوتیفیکیشن از ایمیل جدید نگیرند. همچنین می‌توانید کلاینت‌های ایمیل خود را به شکلی تنظیم کنید که در طول روز تنها ۲ یا حداکثر ۳ بار در روز چک کنند. به این شکل و با عادت جدید حسابی برای خود وقت خریده‌اید.

۶. عالی خواستن همه چیز

انجام دادن کار‌ها به سبکی که کوچکترین نقصی در آنها وجود نداشته باشد به جرات خواسته همه است. اما عادت به اینکه همه چیز را فقط عالی بخواهیم بعد از مدتی علاوه بر اینکه آزار دهنده می‌شود می‌تواند زمانی زیادی از شما بگیرید، چرا که مجبورتان می‌کند برای اینکه یک وظیفه را به حد عالی برسانید صبر، زحمت و وقت بسیار بیشتری صرف کنید.

در نظر گرفتن مقدار زیادی از زمان برای پرفکت کردن یک وظیفه تنها به عقب انداختن قدم‌های بعدی است که باید مرتب و با نظم خاص خود برداشته شوند. از همین الان این عادت را از بین ببرید و به جای آن تلاش کنید وظیفه خود را درجه خوب و کافی برسانید و بعد به سمت جلو حرکت کنید و هیچگاه در یک مرحله توقف کامل نکنید.

۵. چند وظیفگی

خیلی‌ها فکر می‌کنند زمانی که در حال انجام چندوظیفه با هم هستند بهره‌وری بسیار بالاتری دارند در حالی که چندوظیفگی فقط می‌تواند این حس را برای شما شبیه سازی کند و در حقیقت بهره‌وری شما را پایین‌تر بیاورد. مغز شما در یک زمان مشخص تنها می‌تواند روی یک وظیفه تمرکز کند و حداکثر بهره‌وری خود را نشان دهد. بنابراین تغییر دائم تمرکز مغز بین دو یا چند وظیفه باعث می‌شود روی هیچ کدام از وظایف تمرکزی که لازم است وجود نداشته باشد.

اگر فکر می‌کنید جزو آن دسته افرادی هستید که فکر می‌کنید چندوظیفگی یا همان مولتی‌تسکینگ را می‌دانید، بهتر است دست از این کار بردارید و متوجه شوید که در حال صدمه زدن به عملکرد خود هستید و وقت خود را هدر می‌دهید. به جای چنین کاری بر روی یک وظیفه تمرکز لازم را بگذارید، در یک مدت زمان مشخص آن را انجام دهید و سپس با خیال آسوده به سمت وظیفه بعدی بروید.

۴. حواس ‌پرتی‌های دائمی

آیا در محیطی کار می‌کنید که عوامل زیادی می‌توانند باعث حواس پرتی شوند؟ یکی از مطالعاتی که به تازگی منتشر شده، نشان می‌دهد که حواس کارمندان هر ۱۱ دقیقه کاملا پرت می‌شود. با این حواسی که نمی‌تواند تمرکز بالای خود را حتی پس از ۱۱ دقیقه هم نگه‌ دارد، تعجبی ندارد که هیچ کاری با آن شکل مطلوب انجام نشود. درباره عادت‌هایی فکر کنید که هر روز با انجام آن‌ها همکاران خود را دعوت می‌کنید تا حواس شما را پرت کنند، از ارسال یک پیام کوتاه سریع برای چک کردن ایمیل‌ها، در حالی که سعی دارید به صورت کامل روی موضوع دیگری خود تمرکز کنید.

کم‌کردن عادت‌ها و رفتار‌هایی که باعث حواس‌ پرتی می‌شوند کمک می‌کند تا روی موضوعاتی که قصد تمرکز و انجام آن‌ها را دارید، همچنان متمرکز بمانید. سعی کنید روی تقویم کاری خود مشخص کنید که زمان‌های کاری باید حتما «مشغول» باشید. اگر در مخصوصی برای محل کار خود دارید آن را ببندید، گوشی خود را روی حالت سکوت قرار دهید و به دیگران هم خیلی واضح بگویید که در زمان مناسب دیگری با آن‌ها صحبت خواهید کرد.

shutterstock 245186950 620x413 a4d8f

۳. نامنظم بودن

کار کردن در محیطی که نظمی در آن وجود ندارد و همه چیز در جایی افتاده که در مواقع لزوم دسترسی سریعی به آن وجود ندارد می‌تواند وقت زیادی از شما را هدر دهد. نمونه این نامنظمی‌ها را می‌توان نامنظم بودن برگه‌های مورد نیاز و مهم، پرسیدن دائم اطلاعات کلیدی و مهم و همچنین فراموش کردن انجام وظایف تا لحظات آخر همگی مثال‌هایی هستند که با کمی نظم می‌توان از اتفاق افتادن آن‌ها حسابی پیش‌گیری کرد.

۲. انجام همه کار‌ها با هم

بسیاری از افراد حتی با دانستن اینکه در آن کار بهترین نیستند و می‌توانند آن وظیفه را به شخصی بسپارند که در آن زمینه تخصص دارد، اصرار می‌کنند که همه کار‌ها را باید خودشان به سرانجام برسانند. این عادت می‌تواند وقت زیادی که به راحتی می‌تواند صرف کار‌های مهم شود را از شما بگیرد، به جای آن کاری که می‌دانید در آن بهترین نیستید را به شخصی دیگری در تیم خود یا دستیار بسپارید و خودتان روی مسولیت‌های مهم‌تری که نیاز به توجه بیشتری دارند تمرکز کنید. حتی سعی کنید تسک‌هایی ریزی که شخص دیگری می‌تواند انجام دهد را به دیگران بسپارید و روی کار‌های مهم تمرکز کنید یا اینکه آن‌ کار‌های ریز را در وقت آزاد خود انجام دهید.

۱. «نه» نگفتن

موارد زیادی در زمان کار پیش می‌آیند که قصد دارند لحظات، دقایق یا حتی ساعاتی از زمان مهم شما را صرف خود کنند تا به کار‌هایی مشغول شوید که از بهره‌وری شما می‌کاهد و زمان تمام شدن پروژه شما را با تاخیر مواجه می‌کند. یکی از عادات بدی که می‌تواند زمان زیادی از شما بگیرد همیشه بله گفتن یا هیچوقت نه نگفتن است، سعی کنید خیلی راحت و با دلایل قانع کننده به خود یا شخص دیگری که از شما انجام کاری نامرتبط به پروژه‌ای که در حال کار روی آن‌ هستید «نه» بگویید.

۶ راه خانگی برای سفید کردن دندان‌ها

برترین جاهای دیدنی روسیه برای تفریح


منبع: آلامتو

موانع شادی

MorningSuccess

شادی چیزی نیست که به آینده موکولش کنید؛ چیزی است که برای امروزتان طرح‌ریزی می‌کنید.

به گزارش آلامتو به نقل از سایت مردمان؛ آدم‌های شاد و خوشبخت کارهای زیادی انجام می‌دهند. آنها زمان زیادی را برای خوشبینی، شکرگزاری، تمرین مهربانی، رسیدگی به روابط محبت‌آمیز، متعهد شدن به اهداف پرمفهوم، بهره بردن از لذت‌های کوچک زندگی و امثال آن صرف می‌کنند.

اما هیچوقت …

۱. در کارهای دیگران دخالت نمی‌کنند.

فراموش کنید دیگران چه می‌کنند. نگاه نکنید که چه دارند و چه هستند. هیچ کس وضعیت بهتری نسبت به شما ندارد چون کسی نمی‌تواند کاری را به خوبی شما انجام دهد. شما در مسیر خودتان قدم می‌زنید. گاهی‌اوقات یکی از دلایل اینکه با ناامنی دست و پنجه نرم می‌کنیم این است که شرایط پشت صحنه خودمان را با شرایط ظاهری دیگران مقایسه می‌کنیم. به جای اینکه به صدای خودمان گوش دهیم، به صدای دنیا گوش می‌دهیم. پس دست از مقایسه کردن بردارید! به صدای درونی خودتان گوش دهید و فکرتان به کار خودتان باشد.

بهترین آرزوها و بزرگترین اهدافتان را نزدیک به قلبتان نگه دارید و هر روز برای آنها وقت بگذارید. از تنها راه رفتن نترسید و از لذت بردن از آن نهراسید. نگذارید نادانی، ناراحتی یا منفی‌بافی کسی اجازه ندهد بهترین خودتان باشید. کاری را انجام دهید که می‌دانید برای شما بهتر است چون وقتی با آرامش درونی روی یک کار خوب تمرکز می‌کنید، هیچ چیز نمی‌تواند شما را متزلزل کند.

۲. ارزش خود را در دیگران جستجو نمی‌کنند.

وقتی از اینکه خودتان باشید راضی باشید، بدون اینکه مقایسه کنید یا برای تحت‌تاثیر قرار دادن دیگران رقابت کنید، هر فرد باارزشی به شما احترام خواهد گذاشت. و مهمتر اینکه خودتان هم به خودتان احترام خواهید گذاشت.

چطور باید اجازه بدهید دیگران شما را تعریف کنند؟ اگر می‌دانستید هیچکس قضاوتتان نمی‌کند چه کاری را متفاوت انجام می‌دادید؟

هیچکس حق قضاوت کردن شما را ندارد. ممکن است مردم داستان‌های شما را شنیده باشند و تصور کنند شما را می‌شناسند اما هیچوقت نمی‌توانند آنچه بر شما گذشته را احساس کنند. هیچوقت نمی‌توانند خودشان را جای شما بگذارند. پس فراموش کنید دیگران چه فکری می‌کنند یا درمورد شما چه می‌گویند. فقط روی احساسی که خودتان نسبت به خودتان دارید تمرکز کنید و به راهتان ادامه دهید.

آنها که شما را قبول می‌کنند دوستانتان هستند و آنها که نمی‌کنند می‌توانند معلم شما باشند. اگر کسی به شما چیزی می‌گوید و حقیقت دارد، این تقصیر شما نیست که حقیقت دارد. اگر کسی چیزی به شما می‌گوید و حقیقت ندارد، باز هم مشکل شما نیست زیرا حقیقت ندارد. در هر دو حالت حرفی که به شما می‌زنند مشکل شما نیست، مشکل خودشان است.

۳. برای شادی خود به افراد دیگر و اتفاقات خارجی متکی نمی‌شوند.

ناراحتی در شکاف بین چیزی که الان داریم و چیزی که فکر می‌کنیم لازم داریم قرار می‌گیرد. اما حقیقت این است که لازم نیست که برای راضی و شاد بودن چیز بیشتری نسبت به آنچه الان داریم به دست بیاوریم. برای شاد بودن نیاز به اجازه هیچ کس دیگری نداریم. زندگی شما فوق‌العاده است نه به این دلیل که کسی این را می‌گوید، بلکه به این دلیل که چیز تازه‌ای به دست آورده‌اید. بخاطر اینکه تصمیم گرفته‌اید که اینطور باشد. انتخاب همیشه با خودتان است که زندگی کنید و تجربه کنید.

به محض اینکه آدم‌ها و چیزهای دیگر را برای شادی‌تان مسئول نکنید، احساس شادی بیشتری خواهید کرد. اگر الان ناراحتید، تقصیر کس دیگری نیست. خودتان باید مسئولیت کامل ناراحتی خود را بر عهده بگیرید و خیلی سریع توانایی برای شادتر شدن را به دست خواهید آورد. دست از آماده کردن موقعیتی که باعث شادی‌تان شود بردارید. فقط کافی است که عظمتی که در این لحظه از آن شما شده است را دریافته و شکرگزار آن باشید و خیلی زود موقعیت‌های عالی و مناسب برایتان فراهم خواهد شد.

بخش بهتر شادی یا ناراحتی شما به نگرش شما بستگی دارد نه موقعیتتان. حتی اگر همه چیز الان عالی نباشد، به همه زیبایی‌هایی فکر کنید که در انتظار شماست. یک دلیل خوب برای لبخند زدن همیشه فقط یک قدم از شما دور است: سعی کنید هر زمان که خواستید، دست انداخته و آن را بگیرید.

۴. خشم و کینه را در خود نگه نمی‌دارند.

کاری کنید که امروز آخرین روزی باشد که اسیر ناراحتی‌های قدیمی هستید. چیزی که در گذشته اتفاق افتاده است، فقط یک بخش از کتاب زندگی شماست. فقط کافی است که کتاب را ورق بزنید.

همه ما بخاطر تصمیمات خودمان و دیگران صدمه دیده‌ایم و بااینکه درد و ناراحتی ناشی از این تحربیات کاملاً طبیعی هستند، گاهی‌اوقات برای مدتی طولانی در شما می‌مانند. احساس خشم و کینه ما را وا می‌دارد که همان درد را دوباره و دوباره برای خودمان تکرار کنیم و فراموش کردن آن برایمان سخت شود.

بخشش چاره کار است. باعث می‌شود بتوانید بدون مقابله کردن با گذشته، روی آینده‌تان تمرکز کنید. برای دریافتن قدرت بی‌نهایت چیزی که در آینده اتفاق می‌افتد، باید هر چیزی که پشت سرتان است را ببخشید. بدون بخشش، زخم‌ها هیچوقت خوب نمی‌شوند و رشد فردی شما حاصل نخواهد شد. به این معنی نیست که گذشته‌تان را پاک می‌کنید یا اتفاقاتی که افتاده را فراموش می‌کنید. به این معنی است که آن درد و خشم را کنار می‌گذارید و درعوض انتخاب می‌کنید که از آن اتفاق درس بگیرید و به سمت آینده‌تان حرکت کنید.

۵. زمانی طولانی را در محافل منفی نمی‌گذرانند.

مطمئناً نمی‌توانید برای باقی زندگیتان انتخاب‌های مثبت داشته باشید مگراینکه در محلی باشید که این انتخاب‌ها را برایتان راحت و طبیعی و لذت‌بخش سازد. پس با محدود کردن زمانی که با افراد منفی می‌گذرانید از روح و توانایی‌تان دربرابر آلودگی محافظت کنید.

وقتی دیگران از شما می‌خواهند که مثل یک قربانی رفتار کنید، مثلاً وقتی از ناعادلانه بودن دنیا و زندگی شکوه و شکایت می‌کنند و از شما می‌خواهند تا با آنها هم‌نظر شوید و همدردی کنید، خود را کنار کشیده و از محیط دور شوید. وقتی وارد این بازی منفی‌بافی شوید، همیشه بازنده خواهید بود.

حتی وقتی تنها هستید، یک فضای ذهنی مثبت برای خود درست کنید. برای دور کردن همه افکار منفی از خودتان، به خودتان امتیاز بدهید. یا حتی چند نمونه از این افکار که برایتان مشکل‌ساز بوده‌اند را از خودتان دور کنید تا ببینید چقدر زندگی‌تان را تغییر خواهد داد. شما هیچ نیازی به افکار منفی ندارید. همه آنها دروغ هستند و هیچ چیز را حل نمی‌کنند. تنها چیزی که به شما می‌دهند یک باور نادرست و اشتباه از خودتان است.

۶. دربرابر حقیقت مقاومت نمی‌کنند.

وقتی همه زندگی‌مان را به یاد گرفتن دروغ گویی سپری کنیم درواقع گودال مرگ برای خودمان می‌کنیم. زیرا این دروغ‌ها بالاخره آنقدر در ذهنمان قوی می‌شوند که برای دیدن، گفتن و زندگی حقایقمان ناتوان می‌شویم. زندگی‌هایی که با دروغ به هم وصل شده است، خیلی زود از هم پاشیده می‌شوند. اگر دربرابر حقیقت مقاومت کنید، هر روزتان را با دروغی زندگی خواهید کرد که حقیقت آن هر لحظه افکارتان را در بر می‌گیرد. نمی‌توانید با بی‌صداقتی از شر حقایق خلاص شوید.

پس دربرابر آن مقاومت نکنید، روی آن سرپوش نگذارید، سعی نکنید آن را با فریب پنهان کنید، روحتان را براساس چیزی که مورد پسند دیگران است ویرایش نکنید. هیچ توضیحی نداشتن بهتر از یک توضیح نادرست است. قبول کردن حقیقت شجاعت و قدرت می‌خواهد اما تنها راه برای داشتن یک زندگی صادقانه و حقیقی است. هر چه که هست را بپذیرید، آن را به طور کامل در آغوش بکشید، و بخاطر احتمالاتی که ممکن است در پس آن باشد زندگی کنید.

حالا نوبت شماست…

شما چه چیزهایی می‌توانید به این لیست اضافه کنید؟ چه کارهایی را برای شاد بودن نباید انجام داد؟ نظراتتان را با ما در میان بگذارید.

برترین جاهای دیدنی روسیه برای تفریح

۶ راه خانگی برای سفید کردن دندان‌ها


منبع: آلامتو

چطوری عذرخواهی کنیم؟

چگونه عذرخواهی کنیم

عذرخواهی کردن چقدر برای شما سخت است؟ اگر درخصوص نحوه عذرخواهی کردن احساس ضعف میکنید پیشنهاد میکنیم در این مقاله با ما همراه شوید.

به گزارش آلامتو به نقل از مردمان؛ «معذرت می‌خوام.» دو کلمه بسیار ساده که در عین حال به زبان آوردنشان بسیار سخت است. خیلی وقت‌ها در اتفاقات ساده روزمره مثل وقتی در خیابان با غریبه‌ای برخورد می‌کنیم، یا وقتی به فروشنده پول اشتباهی می‌دهیم، خیلی ساده این کلمات را به زبان می‌آوریم. اما در اتفاقات مهم و برای آنهایی که برایمان خیلی مهم هستند، گفتن آن برایمان سخت می‌شود. ناتوانی در عذرخواهی ممکن است به همه روابطمان صدمه بزند، چه روابط کاری و چه شخصی. اینکه یاد بگیرید چطور به درستی عذرخواهی کنید، قدمی مهم در عاقل شدنتان است.

چرا عذرخواهی نمی‌کنیم

غرور. عذرخواهی کردن برای برخی انسانها خیلی سخت است مخصوصاً به این دلیل که با قبول اشتباه همراه است. خیلی سخت است که بگوییم اشتباه کردیم. غرورمان خدشه‌دار می‌شود.

شرم. اگر اشتباه کرده باشیم و کسی را آزار داده باشیم، خیلی برایمان سخت که به آن اقرار کنیم. به همین دلیل ترجیح می‌دهیم به روی خودمان نیاورده و طوری نشان دهیم که انگار اتفاقی نیفتاده است.

خشم. چیزهایی که برای آن نیاز به عذرخواهی است، ندرتاً یک خیابان یکطرفه است. درست است که احتمالاً ما یک کار اشتباه انجام داده‌ایم ولی احتمالاً فرد مقابل هم همینطور. و گاهی‌اوقات عصبانیت ما بخاطر آزاری که به ما رسانده‌ است آنقدر زیاد است که اشتباه خودمان را توجیه می‌کنیم و به همین دلیل عذرخواهی نمی‌کنیم.

راه‌حل این سه مانع؟ فروتنی. دلیل اینکه این دیوارها را کشیده‌ایم این است که دچار خودبزرگ‌بینی هستیم. حق همیشه با ماست. اما این درست نیست. ما انسانیم. همه ما گاهی اشتباه می‌کنیم. باید نواقص خود را جزء بخشی از زندگی خود قبول کنیم. سرکوب کردن آن شما را از دیگران دور می‌کند و قبول کردن آن کمک می‌کند به رشد فکری برسید.

چه وقت معذرت‌خواهی کنید

حتی وقتی کامل تقصیر گردن شما نیست. افرادی هستند که تا وقتی مطمئن نشوند که ۱۰۰ درصد تقصیر با آنها بوده است، قبول نمی‌کنند: مقصر نیست که یک سند مهم را در اداره دور ریخته است چون کسی به او نگفته بوده که باید آن را نگهداری کند. مقصر نیست که احساسات نامزدش را جریحه‌دار کرده چون نباید پنهانی به حرف‌های او با دوستانش گوش می‌داده.

اما تقریباً در تمام موقعیت‌ها ۱۰۰ درصد تقصیر به گردن یک نفر نیست. اگر همسرتان عصبانی شده و کنترل خود را از دست بدهد و بی هیچ دلیلی حرف‌هایی به شما بزند، تقصیر او نیست زیرا شما ۸۰ ساعت در هفته را کار می‌کنید و به اندازه کافی برای او وقت نمی‌گذارید.

حتی اگر تقسیم تقصیر چیزی مثل ٪۱ / ٪۹۹ باشد، باز هم باید خیلی تلاش کنید تا بفهمید همان ٪۱ از چه بوده است. نباید طوری زندگی کنید که انگار جلو هیئت داوران خیالی اعاده دعوی می‌کنید و برای اینکه چرا مقصر نیستید و بیگناهید سند و مدرک رو می‌کنید. اینکه حق با شما باشد اینقدر مهم نیست که داشتن یک رابطه سالم با دیگران مهم است. آیا حاضرید به قیمت از دست دادن رابطه‌تان با دیگران حق با شما باشد؟ اینکه فقط خودتان راضی باشید، هیچ فایده‌ای ندارد.

لازم نیست برای چیزی که کاملاً تقصیر شما نبوده است معذرت‌خواهی کنید اما مطمئناً چیزهایی هست که می‌توانستید بهتر عمل کنید. وقتی برای آن چیزها عذرخواهی کنید، باعث می‌شود طرف‌مقابل هم بخاطر کارهای اشتباه خود کوتاه بیاید. نباید بگذارید غرور جلو شما را برای فروتنی و گذشت و پیشقدم شدن بگیرد.

حتی اگر کسی متوجه اشتباه شما نشود. شده بود موقعی که یک پسربچه بودید چیزی را شکسته و فرار کنید، به امید اینکه کسی متوجه نشده باشد؟ و اگر متوجه شوند تقصیر را گردن شما نیندازند؟ این روش بچه‌ها برای کنار آمدن با اشتباهاتشان است. یک شخص عاقل باید اشتباهات خود را قبول کند، حتی اگر بداند برای آن اشتباهات او را مسئول خواهند دانست.

به سرعت. بعد از مرتکب شدن یک اشتباه یا آسیب رساندن به کسی، بلافاصله عذرخواهی کنید. هرچه بیشتر صبر کنید، کینه و دشمنی بیشتری در هر دو طرف ایجاد می‌شود، و برداشتن اولین قدم سخت‌تر می‌شود. مسئول باشید و اشتباهتان را گردن بگیرید.

همچنین بخوانید: متن پیام عذرخواهی

چه وقت معذرت‌خواهی نکنید

بخاطر اعتقاداتتان. اگر برای دفاع از اعتقاداتتان نتوانستید منطقی بحث کنید، و ناعاقلانه رفتار کرده و موجب ناراحتی طرف‌مقابل شده باشید، باید تقصیرتان را گردن گرفته و عذرخواهی کنید. اما اگر بحث و گفتگویی کاملاً محترمانه برای دفاع از باورها و اعتقاداتتان داشته‌اید و بخاطر اعتقادات شما آن طرف‌مقابل ناراحت شده است، هیچوقت نباید معذرت‌خواهی کنید.

بخاطر برآورده نکردن توقعات بیجا. همه شما چنین مردی را می‌شناسید، همسرش از او توقع دارد که همه خواسته‌های او را برآورده کند. و وقتی او نتواند این کار را بکند، خانم توقع دارد که از او عذرخواهی کند.

برای همه چیز. بعضی از افراد بخاطر همه چیز خود عذرخواهی می‌کنند، بخاطر ظاهرشان، بخاطر کارهایی که تقصیرشان نیستند و یا بخاطر کوتاهی‌هایی که هیچ‌کس متوجه آن نمی‌شود. مدام عذرخواهی می‌کنند و عذرخواهی می‌کنند. این رفتار نه تنها خلاف آن چیزی که شما فکر می‌کنید نظر مثبت دیگران را نسبت به شما جلب می‌کند بلکه احترام خودتان را پیش همه از دست می‌دهید.

چطور عذرخواهی کنید

اگر نمی‌توانید به زبان بیاورید، بنویسید. گاهی‌اوقات غرور یا خجالت اجازه نمی‌دهد از کسی عذرخواهی کنید. بااینکه معذرت‌خواهی رودررو همیشه بهتر است، اگر نمی‌توانید اینکار را انجام دهید، بهتر است که آن را بنویسید. و گاهی‌اوقات یک یادداشت و یا نامه بهتر از حرف زدن است زیرا باعث می‌شود بتوانید همه احساساتتان را بدون اینکه حرفهایتان را فراموش کنید بیان کنید.

در صورت لزوم از شوخ‌طبعی استفاده کنید. بعضی شوخی‌ها، اگر درست باشند، می‌تواند فشار موجود را شکسته و باعث خنده هر دو شما شود. البته دقت کنید که گفتیم شوخی که درست و مناسب باشد، اگر به همسرتان خیانت کرده باشید، دیگر نمی‌توانید درمورد آن جوک بسازید و بخندید.

جدی باشید. این اصلی‌ترین قانون عذرخواهی است. یک عذرخواهی بدون جدیت بدتر از عذرخواهی نکردن است. ناراحتی و عصبانیت فرد از شما با این رفتار بیشتر می‌شود. یک عذرخواهی غیرجدی مثل این است که بگویید متاسفید اما پشیمان نبودنتان کاملاً مشخص باشد. کار اشتباه دیگر عذرخواهی «از اینکه ناراحتی متاسفم» است. این نوع معذرت‌خواهی هیچ تقصیری را گردن نمی‌گیرد اما طوری وانمود می‌کند که از ناراحتی فرد مقابل ناراحت است.

مسئولیت کامل را قبول کنید. هیچوقت وقتی می‌خواهید عذرخواهی کنید، کارتان را توجیه نکنید و بهانه نیاورید. این کار ارزش و جدیت اعتراف و عذرخواهی شما را از بین می‌برد. هیچ «اما» و «اگر»ی در جملات خود به کار نبرید.

بگویید که فهمیده‌اید چرا اشتباه کرده‌اید. فرد می‌خواهد بداند که واقعاً جدیت موضوع را فهمیده‌اید و می‌دانید چرا و کجای کارتان اشتباه بوده است. هیچکس دوست ندارد عذرخواهی را از زبان کسی بشنود که نمی‌داند چرا اشتباه کرده است اما تصور می‌کند باید عذرخواهی کند.

متعهد شوید که جبران می‌کنید. دقت کنید، گفتیم “متعهد” شوید نه اینکه “قول” بدهید. این یک قسمت بسیار مهم از فرایند عذرخواهی است. باید راه‌هایی برای جبران اشتباهی که مرتکب شده‌اید پیشنهاد دهید. این همیشه ممکن نیست. اگر گلدان تاریخی که نسل به نسل در خانواده‌ای چرخیده است را بشکنید، مطمئناً نمی‌توانید به بازار رفته و یکی به جای آن بخرید. اما اگر اشتباهتان در محدوده‌ای بوده که قابل برطرف کردن و اصلاح است، دریغ نکنید. یک وقت‌هایی بخاطر اینکه از دست کسی عصبانی شده و داد کشیده‌اید واقعاً متاسف باشید اما می‌دانید که هر چقدر هم تلاش کنید ممکن است باز هم با آن فرد این اتفاق تکرار شود. وقتی به کسی قول می‌دهید که دیگر چنین اتفاقی تکرار نمی‌شود، خودتان را برای یک ضربه بزرگتر آماده می‌کنید. چون این بار طرف‌مقابل دوبرابر ناراحت خواهد شد. اما خیلی چیزها هم هست که مطمئنید ۱۰۰٪ دیگر تکرار نخواهد شد و اگر واقعاً به این مسئله اطمینان دارید، آنوقت می‌توانید قول دهید. اما بهتر است خیلی ساده متعهد شوید که تلاشتان را برای جبران می‌کنید.

با عملتان پشیمانی خود را نشان دهید. در آخر اگر رفتار و عملتان با اظهار پشیمانی‌تان همخوان نباشد، عذرخواهی لفظی هیچ ارزشی نخواهد داشت. بعد از اینکه عذرخواهی کردید، دیگر به آن فکر نکنید. سعی کنید از آن به بعد طوری رفتار کنید که نشان دهنده پشیمانی شما از اشتباهتان باشد.

بگذرید و فراموش کنید. وقتی عذرخواهی صادقانه خودتان را ارائه کردید، دوباره عذرخواهی نکنید. عذرخواهی پشت سر هم ممکن است چیزی باشد که طرفتان فکر کند از شما می‌خواهد و در کوتاه‌مدت احساس بهتری پیدا کنند. اما در طولانی‌مدت رابطه‌تان را خراب خواهد کرد. اگر به عذرخواهی خود ادامه دهید، دیگر همیشه در سطحی پایین‌تر خواهید بود و دیگر فردمقابل هم‌سطح خود با شما برخورد نخواهد کرد و به شما احترام نخواهد گذاشت. فرقی نمی‌کند، چه عذرخواهی شما را پذیرفته باشد یا نه. اگر پذیرفته باشد، دیگر نیازی به ادامه عذرخواهی نخواهد بود. اگر نپذیرفته باشد، یعنی آن فرد به شما اعتماد نمی‌کند و آن رابطه مشکلات دیگری هم دارد که نیاز به اصلاح دارد.

برترین جاهای دیدنی روسیه برای تفریح

۶ راه خانگی برای سفید کردن دندان‌ها


منبع: آلامتو

سندروم ایمپاستر چیست؟

Imposter_syndrome,سندروم ایمپاستر

به گزارش آلامتو به نقل از سایت آی بانو؛ آیا همانقدر که دیگران شما را باهوش و با استعداد و موفق تصور می کنند خود را باهوش می دانید؟ اگر پاسختان منفی است احتمالا به سندرم ایمپاستر مبتلا هستید.

چگونه سندرم ایمپاستر موجب کاهش پتانسیل و توانایی شما می شود

سندرم ایمپاستر ویژه افراد موفق است. بسیاری از افراد توانمند و تیزهوش علی‌رغم قابلیت‌ها و موفقیت‌های روز افزون هیچ احساس مثبت درونی به توانمندی‌ها و قابلیت‌های خود ندارند بلکه معتقدند دیگران را به گونه‌ای فریب داده‌اند. به عبارت دیگر این سندرم را می‌توان به عنوان مجموعه‌ای از احساسات عدم کفایت تعریف کرد که از این باور نشات می‌گیرد که فرد ناشایست بوده و قابلیت انجام کار را ندارد.

آیا همانقدر که همکارانتان شما را باهوش و با استعداد تصور می کنند خود را باهوش می دانید؟ اگر پاسختان منفی است احتمالا به سندرم ایمپاستر مبتلا هستید. مطالعات نشان داده است حدود ۷۰ درصد از افراد فکر می کنند در حال فریب دادن دیگران هستند و بالاخره روزی دستشان رو می شود. به همکارانتان در محل کار نگاهی بیندازید، آیا زنانی را می بینید که آرزو دارید مانند آن ها باشید؟ اگر چنین است پس احتمالا آن ها آن دسته از افرادی هستند که به این سندرم مبتلا هستند.

درحالیکه در مردان هم همانقدر احتمال ابتلا به این سندرم وجود دارد، با این حال احتمالا کمتر در دام آن گرفتار می شوند . بسیاری از زنان مبتلا به این سندرم، تا زمانی که مطمئن نباشند از عهده انجام کارشان بر می آیند دست از فعالیت بر می دارند، درحالیکه سایر مبتلایان سعی می کنند به قله های موفقیت دست بیابند اگرچه در این راه دو برابر بیشتر از دیگران تلاش می کنند تا به همه ثابت کنند لایق چنین جایگاهی هستند اما مرتبا مراقب تهدید هایی هستند که فکر می کنند ممکن است متوجه کارشان شود.

سوزان مرسیر که عضو هیئت مدیره شرکت تبلیغاتی جرج پاترسون بود از آنجا که تصور می کرد شاید به خوبی از عهده وظایفش بر نمی آید از این سمت کناره گیری کرد. وی می گوید:” هرگز مطمئن نبودم آنچه را که از من انتظار می رود به خوبی انجام می دهم یا نه، به همین خاطر تصور می کردم نقش خود را به خوبی ایفا نمی کنم.” وی پیش از آنکه اخراج شود خودش از سمتش کناره گیری کرد.

مرسیر در حال حاضر مشاور “تغییر رفتار” است و در این حرفه تلاش می کند به افراد و سازمان ها کمک کند تا درگیر محدودیت هایی که سندرم ایمپاستر برایشان ایجاد می کند نشوند. وی می گوید وقتی در محیط کاری با سندرم ایمپاستر مواجه می شویم دو سوال مطرح می شود:

۱٫ وقتی مبتلا به سندرم ایمپاستر می شویم چه اتفاقی برایمان می افتد؟

وقتی فکر می کنید در حال فریب دادن دیگران هستید بزرگترین ترسی که در وجودتان پدید می آید این است که دیگران پی به فریبکاری شما ببرند. درنتیجه آن، از خودمان جدا می شویم، هوش و استعداد خودمان را انکار می کنیم و وقتی خودمان باور به خود را از دست می دهیم دیگران هم به مرور ظاهر حرفه ای مان را زیرسوال می برند. و این طرز تفکرمان ممکن است ما را وادار کند تا بر مبنای قضاوت نادرستمان تصمیماتی را در مورد شغل و زندگیمان بگیریم و به دنبال آن راهی را انتخاب می کنیم که راحت و بی دردسر باشد که مبادا دوباره نسبت به خودمان چنین حسی پیدا کنیم و در این راه سعی نمی کنیم خودمان را به خود و سایرین ثابت کنیم و بر این ترس فائق بیاییم.

۲٫ چه اتفاقی برای سازمان ها رخ می دهد وقتی کارمندانشان احساس می کنند در حال فریب دیگران هستند و موفقیتشان را به خود نسبت نمی دهند؟

کارفرمایان خواهان آن هستند که کارکنانشان تا حد زیادی تلاش کنند و ایده هایشان را به دور از این تصور که شاید مورد قبول قرار نگیرد، مطرح کنند چرا که در این صورت است که نوآوری شکل می گیرد و در پی آن موفقیت به دست می آید. کارکنانی که به ارزشمند بودن حضورشان چندان اعتقادی ندارند هرگز نمی توانند خواسته کارفرمایان را عملی کنند. چنین افرادی همان کسانی هستند که سرشان را پایین می اندازند و دعا می کنند در محیط کاری کسی به آنها پیله نکند. سندرم ایمپاستر تاثیر بدی بر روی کار و حرفه می گذارد.

سندروم ایمپاستر بیماری افراد موفق

پس با این شرایط چطور می توان از شر سندرم ایمپاستر خلاص شد و به پتانسیل و توان خود در محیط کاری ایمان آورد؟ و چگونه کارفرمایان می توانند به کارکنان خود در راه موفقیت کمک کنند؟ در ادامه توصیه های مرسیر آمده است:

• به عالی بودن فکر نکنید.

حتی اگر عالی هم نباشید چیزی را از دست نداده اید. تنها به فکر گام بعدی در کار خود باشید و ببینید در نتیجه آن چه چیزی رخ می دهد.

• به خاطر موفقیت هایی که به دست آورده اید خود را تشویق و تحسین کنید.

از پیروزی هایی که به دست آورده اید لذت ببرید و زمانی را که در حال به دست آوردن آن پیروزی ها بودید در ذهن خود مرور کنید.

• مثل تفلون باشید.

مثل تفلون اجازه دهید انتقادات و عدم پذیرش دیگران درونتان سر بخورند و از شما عبور کنند بی آنکه جذبتان شوند و بی آنکه ارزش ها و توانایی های ذاتیتان را زیر سوال ببرند.

• هر زمان که لازم بود سوال بپرسید و درخواست کمک کنید.

تصور نکنید با این کار احمق تصور می شوید بلکه برعکس میزان تعهدتان به کار به اثبات می رسد.

• مراقب برداشت هایی که از اتفاقات دور و برتان می کنید باشید.

از خودتان بپرسید: آیا آن گفته یا رفتار واقعا به همین معنی است که من برداشت کرده ام یا می توان تعابیر بهتری هم داشت؟

• اینکه گاهی فکر کنیم در حال فریب دیگران هستیم چندان هم بد نیست.

ولی وقتی این فکر مانع فعالیت هایمان شود و ما را از رسیدن به موفقیت باز دارد اصلا خوب نیست.

برترین جاهای دیدنی روسیه برای تفریح

۶ راه خانگی برای سفید کردن دندان‌ها


منبع: آلامتو

چه شغلی را انتخاب کنم؟

work

شغل ایده آل برای شما چه شغلی است؟ پیدا کردن شغل مورد علاقه برای هر کسی یک ایده آل است اما زمانی که سرمایه لازم برای شروع شغل مورد علاقه مان وجود نداشته باشد چه باید کرد؟

به گزارش آلامتو و به نقل از بدونیم؛ آیا تا به حال پیش آمده چیزی را در زندگی ادامه دهید که می دانید دیگر به کارتان نمی آید؟ آن چیز ممکن است یک رشته تحصیلی یا شغلی باشد که در آن گیر افتاده اید و با این وجود نمی خواهید نا امید شوید. شاید بدون هیچ دلیل خاصی و فقط به خاطر تعهدی که بسته اید در رابطه ای مانده اید. خیلی اوقات پیش می آید به خاطر تلاشی که کرده ایم و به جایی رسیده ایم هرگز دلمان نمی خواهد آن وضعیت را ترک کنیم حتی اگر به نفعمان نباشد.

خیلی از ما شغلی را انتخاب می کنیم که متناسب با مدرکمان باشد. چون انتظار داریم به خاطر پول و وقتی که برای رشته دانشگاهی صرف کرده ایم در آینده شغلی آن را حتما به کار ببریم. شاید شغلتان را دوست نداشته باشید و دائم با خودتان کارهای بهتر با درآمد بهتری را تصور کنید و به خاطر تصمیمی که گرفته اید احساس پشیمانی می کنید.

هر کاری که انجام می دهید از روی علاقه باشد

زمانی که می خواهید شغلی را انتخاب کنید ممکن است تحت تاثیر آموزش های که دیده اید قرار بگیرید. در واقع رشته ای را خوانده اید که به آن علاقه داشتید و در نتیجه شغلی متناسب با آن رشته انتخاب می کنید.

وقتی تصمیم می گیرید کارتان را عوض کنید احتمال این که دنبال یک کار مشابه با درآمد مشابه بروید زیاد است. کمتر پیش می آید این را هم در نظر بگیرید که آیا واقعا آن شغل را دوست دارید یا نه.

اینگونه است که مردم شغلی را انجام می دهند که به آن علاقه ای ندارند و به جای این که به این فکر کنند چه چیزی آن ها را خوشحال و راضی می کنند ترجیح می دهند به شرایط موجود ادامه دهند. بیشتر ما این روال را ادامه می دهیم چون می ترسیم تلاش هایی که تا به حال کرده ایم هدر برود.

خودتان را درگیر هزینه های هدررفته نکنید

وقتی درگیر هزینه های هدر رفته می شوید یعنی مسیری را ادامه می دهید فقط به خاطر این که تلاش زیادی برای رسیدن به آن کرده اید و ترس این را دارید که با تغییر مسیر تمام تلاش ها هدر برود. این یعنی به قدری از شکست می ترسیم که موفقیت هایی که در اثر تغییر مسیر ممکن است به دست بیاوریم را نادیده می گیریم.

بنابراین اگر شغلی که انتخاب کرده اید به دلیل تلاش ها و آموزش هایی که قبلا دیده اید پس هزینه ها اهمیت بیشتری دارند تا شادی و موفقیت در آینده. حتی ممکن است ادامه دادن کاری که پیش گرفته اید با شکست مواجه شود. به عنوان مثال مغازه داری که کارش خوب گرفته وام می گیرد تا شعبه جدیدی باز کند. اما بعد از مدت یک سال متوجه می شود که در این شعبه فقط پول هدر می رود. تنها راه حل این است که شعبه دوم را ببندد اما به خاطر تلاش و وقت و هزینه ای که کرده است مقاومت می کند.

هنگامی که می خواهید شغلی را انتخاب کنید این سوال ها را از خودتان بپرسید:

به چه کارهایی علاقه دارم؟ اگر نسبت به کارتان احساس دارید دیگر آن را یک بار سنگین به حساب نمی آورید.

برای انجام این کار به چه مهارت هایی نیاز دارم؟ همه ما به طور پیش فرض رشته تحصیلی خود را معیار انتخاب شغل در نظر می گیریم. اما اگر بخواهید زمینه کاری تان را تغییر دهید چه مهارت هایی دارید و چه آموزش هایی باید ببینید.

آیا این شغل جای رشد دارد؟ به طور معمول یک کارمند حداقل ۴ سال در یک شرکت مشغول می ماند. بعد از این ۴ سال ببینید چه نوع مهارت هایی یاد گرفته اید و چگونه می توانید از پیشرفت هایی که داشته اید استفاده ببرید.

آیا فرصت این که با آدم های متفاوت کار کنید را دارید؟ نحوه برقراری درست با دیگران یکی از بهترین چیزهایی است که برای خودتان انجام می دهید. چون هم باعث می شود شاد باشید و هم تصمیم بگیرید که شغل تان را عوض کنید با آدم های بیشتری در ارتباط باشید.

این شغل بعد از ۳ سال چه منفعتی برایتان دارد؟ انتظاراتی که از درآمد و موقعیت تان در ۳ سال آینده دارید در نظر بگیرید. آیا این شغل شما را به انتظارات تان می رساند؟ اگر نه هیچ کمکی به رسیدن شما به اهدافتان نخواهد کرد.

آیا این شغل به شما کمک می کند آن فردی شوید که می خواهید؟ در این صورت سخت ترین روزها را هم آسان می گیرید. آیا شغلتان شما را به آن کمال مطلوبی که می خواهید می رساند؟

۶ راه خانگی برای سفید کردن دندان‌ها

برترین جاهای دیدنی روسیه برای تفریح


منبع: آلامتو

راههای مقابله با مشکلات کسب و کار

شکست پیش شرطی برای رسیدن به موفقیت است. این تفکر آنچنان بین افراد موفق پذیرفته شده است که شکست را پلی برای رسیدن به موفقیت می‌دانند. با همه‌ی این اوصاف، اکثر مردم به سادگی در کارشان شکست می‌خورند و این شکست پایان داستان آن‌ها است. تفاوت بین افراد موفق و غیر موفق در اینجاست که افراد موفق یاد می‌گیرند که چگونه از شکست خود تجربه کسب کنند و چگونه از این تجربیات به طور موثر و کارآمد استفاده کنند.

درباره‌ی این موضوع دو رویکرد کاملا متقاعدکننده وجود دارد. اولین دیدگاه را کریگ مولنی فارغ التحصیل دانشگاه وست پوینت بیان می‌کند. کریگ مولنی که یک کتاب پرفروش در این رابطه نوشته است، اکنون در فیس‌بوک مشغول به فعالیت است. دیدگاه دوم را جان دنر و مارک کوپر اسمیت در کتاب مشترک خود بیان می‌کنند؛ این دو نفر اکنون برای وال استریت مطلب می‌نویسند. این افراد درباره‌ی مدیریت، مقالاتی نوشته‌اند که پنج نکته‌ی مهم ذیل از آنها استخراج شده است:

۱. در محل کار خود جوی حاکی از اعتماد و اطمینان به وجود بیاورید تا کارکنان‌تان شکست‌های خود را با صداقت و صراحت بیان کنند

شرکت دان و برد استریت بهترین نمونه از شرکت‌هایی است که چنین رویه‌ای را در پیش گرفته‌اند. مدیرعامل این شرکت، کارکنان خود را تشویق می‌کند تا درباره‌ی کارهایی که نتوانسته‌اند به خوبی انجام دهند بر روی یک تابلوی عمومی که برای این منظور تهیه گردیده است مطالبی بنویسند. وقتی می‌بینیم که دیگران هم مانند ما مرتکب اشتباهاتی شده‌اند، اذعان و قبول اشتباهات‌مان کار ساده‌تری خواهد بود. وقتی اشتباهات خود را می‌پذیریم، درس گرفتن از آنها و همچنین اصلاح اشتباهات‌مان کار ساده‌تری خواهد شد.

دنر و کوپر اسمیت در این مورد می‌نویسند:

مدیران باید قبول کنند که آن‌ها نیز ممکن‌الخطا هستند.آن‌ها قصد دارند نشان دهند که چگونه بعضی از این شکست‌ها نهایتا به موفقیت‌های بعدی آن‌ها کمک کرده است. مدیران موفق لازم می‌دانند که چند مورد از خطاها و شکست‌های شخصی خود را با کارکنان در میان بگذارند. در واقع با این کار خود، دیگران را تشویق می‌کنند که صراحت و صداقت بیشتری داشته باشند. این رویه به سرعت باعث خواهد شد که کارکنان‌تان در مورد شکست‌ها و اشتباهاتی که در حال حاضر در شرکت شما در حال شکل‌گیری است صداقت و صراحت بیشتری داشته باشند.

۲. برای درس گرفتن از شکست‌ها باید بدانید که چه اتفاقی افتاده است

هر عقل سلیمی این اصل را می‌پذیرد؛ اما اگر صادق باشیم باید بگوییم که این اصل چندان هم توسط عامه‌ی مردم به کار بسته نمی‌شود. اگر امیدوارید که از شکست‌های‌ خود درس بگیرید، زمانی این امیدواری شما منطقی به نظر می‌رسد که برای فهم علت شکست تلاش کنید؛ سپس می‌توانید به یک عامل مشترک و مورد توافق دست پیدا کنید که دلایل شکست‌تان را توضیح دهد.

کریگ مولنی می گوید:

در مورد دلایل شکست اختلاف نظرهایی وجود خواهد داشت؛ اما برای اینکه از شکست‌های قبلی خود درس بگیرید، لزومی ندارد که در مورد دلایل آن به یک حقیقت مطلق دست پیدا کنید.

۳.  برای کارکنان خود مشخص نمایید که از این بررسی‌ها به کجا خواهید رسید

حتی زمانی که رئیس شرکت به لزوم بررسی دلایل شکست پی می‌برد این بدان معنا نیست که کارکنان او نیز لزوم این بررسی‌ها را درک خواهند کرد. دور از انتظار نخواهد بود که کارکنان شرکت تصور کنند که هدف از بررسی دلایل شکست این است که انگشت اتهام به سوی آن‌ها نشانه برود. همچنین ممکن است کارکنان نگران از دست دادن شغل‌شان نیز باشند.

بنابراین همانطور که مولنی توضیح می‌دهد شما باید صراحتا اعلام کنید که قرار نیست این اقدام به یک مسابقه برای یافتن مقصر تبدیل شود. باید به کارکنان خود اطمینان خاطر دهید که قرار نیست انگشت اتهام به سوی کسی نشانه برود؛ بلکه منظور از این بررسی‌ها یادگیری و تجربه‌اندوزی است.

۴. بدون پیش‌داوری از کارکنان خود سوال کنید

سوالات شما باید بازتابی از استراتژی کلی‌ شما باشد. با سوالات مهم‌تر و با استفاده از کلمات پرسشی چه چیزی، کجا، چگونه و چرا بررسی خود را شروع کنید. به جای اینکه به دنبال متهم بگردید یک پرسش و پاسخ صادقانه با کارمندان خود داشته باشید.

دنر و کوپر اسمیت در این مورد می‌نویسند:

این روش، باعث افزایش اعتماد کارکنان شما می‌شود و باعث می‌شود آن‌ها با صراحت در مورد اشتباهات خود صحبت کنند. چنین رویکردی باعث خواهد شد که در مورد تغییرات ضروری که باید در خط مشی و استراتژی شرکت ایجاد کنید، به درک درستی برسید.

 ۵. به خاطر داشته باشید که به احتمال زیاد کارهای مثبت و نتیجه‌بخشی نیز در شرکت شما انجام شده است

از موفقیت‌ها هم می‌توان درس‌های زیادی گرفت. بهتر است پس از پروژه‌های موفق نیز جلسات بررسی و سوال و جواب برگزار شود. همانند بررسی‌هایی که برای پی بردن به دلایل شکست یک پروژه انجام می‌دهید، در صورت موفقیت نیز باید همان سوالات پرسیده شود تا مشخص گردد که کارکنان از چه پروسه‌هایی برای رسیدن به این موفقیت‌ها استفاده کرده‌اند.

شکست‌هایی که با آن‌ها روبرو می‌شوید منابع ارزشمندی برای شما هستند که به اندازه‌ی افرادی که به استخدام خود در آورده‌اید، سرمایه‌ای که برای شرکت‌تان صرف می‌کنید و امکانات و تکنولوژی‌هایی که به کار می‌برید ارزشمند و مهم هستند و استراتژی و برنامه‌ی بعدی شما را تعیین می‌کنند.

اگر شما به اندازه کافی صراحت و ذکاوت داشته باشید تا شکست‌تان را به خوبی مدیریت کنید قطعا به ارزش این شکست‌ها و تجربه‌ی کسب شده از آن‌ها پی خواهید برد. این شکست‌‌ها سر آغاز پیروزی‌های آینده شما خواهند بود. برای به دست آوردن برخی تجربیات باید بهای سنگینی پرداخت.

۶ راه خانگی برای سفید کردن دندان‌ها

برترین جاهای دیدنی روسیه برای تفریح


منبع: آلامتو

رابطه مدرک دانشگاهی و موفقیت در کسب و کار

موفقیت در کسب و کار بدون مدرک دانشگاهیGraduated

موفقیت بدون مدرک دانشگاهی کار سختی نیست فقط کافیست مهارت های لازمه را داشته باشید و مقداری بیشتر از اکثریت تلاش کنید.

به گزارش آلامتو و به نقل از زومیت؛ کشور ما در سال‌های گذشته بسیار به سمت مدرک گرایی پیش رفته و بحث بر سر این موضوع همیشه داغ است که آیا علم دانشگاهی به‌تنهایی می‌تواند ما را به کار و درآمد خوب برساند یا بدون مدرک هم می‌توانیم به چنین جایگاهی برسیم؟

سوجان پاتل، استاد و بنیان‌گذار آژانس بازاریابی دیجیتال و نویسنده‌ی کتاب «۱۰۰ روز رشد»، یک دانشجوی انصرافی است که با افتخار به این موضوع، تجربیاتش را اینگونه بیان می‌کند: «وظیفه‌ی من کمک به شرکت‌ها و کارفرمایان، برای رونق و معرفی اصولی کسب‌وکارشان در فضای حقیقی و مجازی است. من بدون مدرک دانشگاهی و فقط بعنوان یک متخصص سئو به درآمد ۲۰ هزاری دلار در سال رسیده‌ام.»

در یک دوره‌ی زمانی، داشتن مدرک کارشناسی ارشد یک بلیط برنده و تأمین‌کننده‌ی جایگاه و موفقیت‌های بزرگ بود؛ اما با گذشت زمان و تغییر شرایط شغلی و اقتصادی جوامع، ارزش و کاربرد این مدارک نیز تغییر کرد؛ زیرا جهان از فضای استخدام دولتی، به حوزه‌ی کارآفرینی تغییر جهت داده است! شاید بدانید؛ اما یادآوری می‌کنم که افراد بسیار موفقی مانند استیو جابز، بیل گیتس و مارک زاکربرگ، همه بدون مدرک دانشگاهی هستند و طبق گزارشات منتخب واشنگتن، ۶۸ درصد آمریکایی‌ها مدرک لیسانس ندارند.

البته بحث ما این نیست که داشتن مدرک دانشگاهی خوب است یا بد! ما فقط می‌خواهیم بررسی کنیم که آیا بدون مدرک هم می‌توان در کسب‌وکار موفق شد؟ در ادامه دلایلی را که نشان می‌دهند برای کسب درآمد مدرک دانشگاه پایه‌ی اصلی نیست، عنوان می‌کنیم:

آموزش آنلاین شما را به یک کارشناس تبدیل می‌کند

قبل از ثبت‌ نام برای رفتن به دانشگاه، هدف خود را بررسی کنید. می‌خواهید در آینده به چه وظیفه‌ای مشغول باشید؟ آیا آن رشته‌ی تحصیلی، شما را به هدفی که دارید می‌رساند؟ برای مثال اگر می‌خواهید برنامه‌نویس شوید، صرفا گرفتن مدرک لیسانس در رشته‌ی مهندسی کامپیوتر از شما یک کدنویس نمی‌سازد و لازم است این حرفه را در دوره‌های آزاد و مطالعات شخصی و تمرین و تکرار پیگیری کنید.

برای تبدیل شدن به مشاور مدرک لازم نیست

شغل مشاوره می‌تواند برای هر شخصی که در زمینه‌ای خاص اطلاعات، تجربه و تسلط دارد مناسب باشد. اگر شما می‌توانید در هر زمینه‌ای مشکلات دیگران را حل کنید و راهنمای آنان باشید، کافی است جامعه‌ی مخاطبتان را پیدا کنید، آن‌ها را فراخوانی کنید و آنچه احتیاج دارند در اختیارشان قرار دهید. پاتل یادآوری می‌کند: «من سال‌ها تجربه موفق در زمینه‌ی مشاوره‌ی تولید محتوا و بازاریابی مجازی دارم و کارآفرینان بسیاری به اطلاعات من اتکا می‌کنند؛ اما ممکن است افراد دیگری نیز وجود داشته باشند که تجربه و اطلاعاتشان بالاتر از من است. پس لازم است یک مشاور مداوما در حال مطالعه و بروزرسانی آگاهی‌اش باشد.»

سرمایه‌گذاری بدون نیاز به مدرک دانشگاهی امکان‌پذیر است

قطعا تمامی شما می‌دانید که برای تبدیل شدن به یک سرمایه‌گذار در حوزه‌ی بورس، املاک و… احتیاج به تحصیلات خاصی نیست. البته مطالعات شخصی و آگاهی به حوزه‌ای که میخواهید در آن سرمایه گذاری کنید از الزامات است و این شغل تحقیق و بررسی بسیاری می‌طلبد.

مشاغل مختلف را بررسی کنید

اگر به تمامی مشاغلی که در دنیا وجود دارند فکر کنید، درخواهید یافت که تعداد زیادی از آن‌ها مانند کارگزاران املاک، نویسندگان، مدیران فروش، برنامه‌نویسان، آرایشگران، نوازندگان و… به تحصیلات آکادمیک دانشگاهی احتیاج ندارند. البته این بدان معنا نیست که شغل آن‌ها از هر علم و آگاهی مبرا است. خیر! آن‌ها به‌صورت آزاد در دوره‌های مهارت‌آموزی شرکت می‌کنند ومطالعه و تمرین دارند.

وام دانشجویی یا وام کسب‌وکار

به هر حال هر دو مسیر نیاز به هزینه کردن دارند. در نهایت بررسی به عهده‌ی شما است که تصمیم بگیرید برای تحصیلاتتان خرج کنید یا برای شروع یک کسب‌وکار جدید دست به عمل بزنید.

تنها به تحصیلات اکتفا نکنید

اگر فقط می‌خواهید معدل الف دانشگاه باشید، صرفا در علوم گذشتگان استاد خواهید شد

اگر تصمیم شما ادامه‌ی تحصیل است، تنها اسیر کتاب‌های درسی و معدل نشوید. بازار کار مهارتی فراتر از کلاس درس احتیاج دارد که این مهارت با مطالعات علم روز، با دست به عمل زدن و تجربه‌ی محیط کار واقعی حاصل می‌شود.

در دانشگاه استحکام را نمی‌آموزید

این یک حقیقت است که دانشگاه یک پیش‌نیاز برای زندگی اجتماعی و برنامه‌ریزی شما است. اما دیگر مهارت‌ها مانند سخت‌کوشی، صبوری، استراتژی‌های ارتباطی، مشتری‌مداری، مدیریت مالی و… در هیچ کتاب درسی آموزش داده نمی‌شود. روند موفق شدن بسیار سخت‌تر از امتحان‌های کلاسی است و به آن زودی و آسانی که فکر می‌کنید آرزوهایتان محقق نمی‌شود. پس از رؤیاهای دانشجویی‌ بیرون بیایید، از جای برخیزید و خودتان دست‌به‌کار شوید.

۶ راه خانگی برای سفید کردن دندان‌ها

برترین جاهای دیدنی روسیه برای تفریح


منبع: آلامتو

قوی بودن در برابر مشکلات زندگی

۴۰ درس برای قدرت یافتن در سختی‌های زندگی


گل رز صورتی,مقاوت دربرابر سختی ها و مشکلات زندگی

گاهی اوقات برای اینکه بتوانید دوباره متولد شده و مدلی قوی‌تر و باهوش‌تر از خودتان شوید، باید اول کمی از درون فرو بریزید.

به گزارش آلامتو به نقل از مردمان؛ برای همه پیش می‌آید که در طول زندگی خود کسی که دوست دارند، به او نیاز دارند، یا چیزی که تصور می‌کردند برایشان می‌ماند را از دست بدهند. اما همین از دست دادن‌هاست که ما را قوی‌تر کرده و به سمت فرصت‌هایی برای رشد و شادی در آینده هدایت می‌کند.

  1. شما آن چیزی نیستید که در گذشته برایتان اتفاق افتاده. گذشته شما هر چقدر هم که دردناک بوده باشد، آینده، روشن و پاک در مقابلتان است. شما دیگر عادت‌های گذشته‌تان نیستید. دیگر شکست‌های گذشته‌تان هم نیستید. دیگر آن چیزی نیستید که روزی دیگران با شما رفتار می‌کردند. شما همان چیزی هستید که همین الان تصور می‌کنید هستید. درست همان چیزی که همین الان مشغول انجام آنید.
  2. به چیزهایی فکر کنید که دارید، نه چیزهایی که ندارید. شما همانی هستید که هستید و همان چیزهایی را دارید که همین الان دارید. آنقدرها هم نمی‌تواند بد باشد چون اگر غیر از این بود قادر به خواندن این مقاله در این لحظه نبودید. مسئله مهم این است که یک فکر مثبت پیدا کنید که الهام‌بخش شماست و به شما برای پیش رفتن در زندگی انگیزه می‌دهد. به این فکر بچسبید و روی آن تمرکز کنید. ممکن است تصور کنید که چیزهای زیادی ندارید یا اصلاً هیچ چیز ندارید، اما ذهنتان را دارید که می‌تواند به شما انگیزه دهد. برای پیش رفتن در زندگی همین برایتان کافی است.
  3. دست و پنجه نرم کردن با مشکلات بخش طبیعی رشد و پیشرفت است. بخشی از زندگی و رشد کردن تجربه، مشکلات غیرقابل‌انتظار است. آدمها کارشان را از دست می‌دهند، بیمار می‌شوند و گاهی در تصادفات رانندگی جان خود را از دست می‌دهند. وقتی جوان‌تر هستید و همه چیز خوب پیش می‌رود، تجسم این واقعیت تلخ کمی دشوار است. هوشمندانه‌ترین و گاهی سخت‌ترین کاری که در چنین موقعیت‌هایی می‌توانیم انجام دهیم این است که عصبانی شویم. باید بدانید که این خشم احساسی فقط همه چیز را بدتر می‌کند. و این اتفاقات بد آنقدرها هم که به نظر می‌رسند بد نیستند و حتی اگر اینطور باشند، فرصتی برای قوی‌تر شدن به ما می‌دهند.
  4. اشکالی ندارد که برای مدتی از هم بپاشید. لازم نیست همیشه وانمود کنید که قوی هستید و هیچ نیازی نیست که مدام ثابت کنید که همه چیز خوب پیش می‌رود. همینطور نباید نگران باشید که بقیه چه فکری می‌کنند. اگر لازم است گریه کنید، اشک ریختن عملی کاملاً سالم است. هر چه زودتر این کار را بکنید، زودتر خواهید توانست دوباره لبخند بزنید. و لبخند زدن همیشه به معنی خوشحال بودن فرد نیست. گاهی اوقات به این معنی است که آنقدر قوی هستند که در مواجهه با مشکلاتشان لبخند بزنند.
  5. زندگی شکننده، ناگهانی و کوتاهتر از آن چیزی است که تصور می‌کنید. ممکن است فردایی نباشد. همین الان یک نفر مشغول ریختن برنامه‌ای برای فردای خود است بدون اینکه بداند همین امروز می‌میرد. ناراحت‌کننده است اما واقعیت دارد. پس سعی کنید از زمانتان هوشمندانه استفاده کنید و قدر زندگی را بدانید. هر لحظه از زندگی هدیه‌ای است از جانب خداوند برای شما. سعی نکنید با مشغول کردن خود به مسائل ناراحت‌کننده آن را هدر دهید. وقتتان را صرف چیزهایی کنید که شما را به سمت مقصدی که در نظر دارید پیش می‌برد.
  6. گاهی اوقات شکست خواهید خورد. هرچه سریعتر این مسئله را قبول کنید، سریعتر می‌توانید در زندگی پیش بروید. هیچوقت نمی‌توانید ۱۰۰٪ مطمئن شوید که کاری موثر خواهد بود اما می‌توانید ۱۰۰٪ مطمئن باشید که هیچ کاری نکردن هیچ تاثیری نخواهد داشت. کاری انجام دادن حتی اگر اشتباه باشد بسیار کارامدتر از هیچ کاری نکردن است. پس، از منطقه امنتان بیرون بیایید و امتحان کنید. یا موفق می‌شوید و یا یک درس زندگی می‌گیرید. در هر دو حال برنده خواهید بود.
  7. شما ظرفیت ساختن خوشبختی خود را دارید. احساسات تغییر می‌کنند، آدمها تغییر می‌کنند، و زمان پیش می‌رود. می‌توانید به اشتباهات گذشته‌تان بچسبید یا اینکه آنها را رها کرده و خوشبختی خود را بسازید. لبخند یک انتخاب است نه معجزه. اشتباه نکنید و صبر نکنید تا کسی یا چیزی به سراغتان بیاید و شادتان کند. خوشبختی واقعی از درون شما به وجود می‌آید.
  8. خودتان را از نظر احساسی از مشکلاتتان جدا کنید. شما بسیار بزرگ‌تر از مشکلاتتان هستید. شما یک موجود زنده هستید که بسیار پیچیده‌تر از همه مشکلات شخصی‌تان در کنار هم است. و این یعنی شما بسیار قوی‌تر از آن هستید. شما توانایی تغییر دادن آنها را دارید.
  9. مشکلتان را بزرگ‌تر از چیزی که هست نکنید. نباید بگذارید یک ابر سیاه همه آسمانتان را بپوشاند. خورشید همیشه در حال تابیدن روی قسمتی از زندگی‌تان است. گاهی‌اوقات باید احساستان را فراموش کرده و به این فکر کنید که لایق چه چیزهایی هستید.
  10. هر اتفاقی که می‌افتد، یک درس زندگی است. هر آدمی که با او برخورد می‌کنید، هر چیزی که می‌بینید، همه، بخشی از تجربیات آموزنده شما از زندگی هستند. یادتان نرود که درس بگیرید، مخصوصاً وقتی اوضاع آنطور که شما می‌خواهید پیش نمی‌رود. اگر کاری که می‌خواستید را پیدا نکرده‌اید یا رابطه‌تان آنطور که می‌خواهید نیست، فقط به این معنی است که چیزی بهتر از آن، بیرون منتظر شماست. و درسی که گرفته‌اید اولین قدم برای پیش رفتنتان است.
  11. به هر مشکل مثل یک تکلیف مدرسه نگاه کنید. از خودتان بپرسید، «این موقعیت چه درسی می‌خواهد به من بدهد؟» هر موقعیتی در زندگی ما درسی برای آموختن دارد. بعضی از این درس‌ها اینها هستند: قوی‌تر شوید. شفاف‌تر ارتباط برقرار کنید. به غریزه‌تان اعتماد کنید. عشقتان را ابراز کنید. ببخشید. بدانید چه زمان فراموش کنید. چیزی جدید را امتحان کنید.
  12. همه چیز تغییر می‌کند اما فردا دوباره خورشید از همان جای قدیمی طلوع خواهد کرد. خبر بد: هیچ چیز دائمی و ماندگار نیست. خبر خوب: هیچ چیز دائمی و ماندگار نیست.
  13. دلسرد شدن و پیش رفتن دو چیز متفاوت هستند. زمانی می‌رسد که از دنبال کردن آدمها یا تلاش برای حل مسائل خسته می‌شوید اما این دلسرد شدن نیست، این انتهای کار نیست. این یک آغاز تازه است. این درک این مسئله است که شما به افراد خاص و چیزهای خاص و مشکلاتی که برایتان به وجود می‌آورند نیاز ندارید.
  14. خودتان را از افراد منفی دور نگه دارید. هر زمان که منفی‌های زندگی را از خودتان دور کنید، جا برای مثبت‌ها باز خواهد شد. زندگی بسیار کوتاه است که بخواهید وقتتان را با آدمهایی بگذرانید که خوشبختی و شادی را از شما می‌گیرند. از افراد منفی دوری کنید زیرا آنها اعتمادبه‌نفس و عزت‌نفس شما را از بین خواهند برد. خودتان را با افراد مثبتی مشغول کنید که بهترین‌ها را در شما می‌بینند.
  15. هیچ رابطه کاملی وجود ندارد. چیزی به اسم یک رابطه کامل و ایدآل وجود ندارد. مسئله طریقه برخورد دو طرف با نواقص و عیب‌های دیگری در رابطه است که آن را ایدآل می‌سازد.
  16. خودتان را هم باید دوست داشته باشید. یکی از دردناک‌ترین مسائل زندگی گم کردن خودتان در فرایند دوست داشتن یک نفر دیگر و فراموش کردن این است که خودتان هم فردی خاص هستید. آخرین باری که کسی به شما گفت شما را برای همانی که هستید دوست دارد چه زمان بوده است؟ آخرین باری که کسی به شما گفت که کاری را خوب انجام داده‌اید چه زمان بوده است؟ یا آخرین باری که کسی شما را جایی برده است که می‌داند آنجا بودن خوشحالتان می‌کند؟ آخرین باری که آن «کس» خودتان بوده‌اید چه زمان بوده؟
  17. اجازه ندهید دیگران برایتان تصمیم بگیرند. گاهی اوقات باید طوری زندگی کنید که برایتان مهم نباشد دیگران درموردتان چه فکری می‌کنند و به خودتان ثابت کنید که بهتر از آن چیزی هستید که آنها تصور می‌کنند.
  18. خشم شما را از بین می‌برد، نه آنها را. دیگران را ببخشید و بگذرید، حتی اگر به دنبال طلب بخشش از شما نباشند. این کار را برای آنها انجام ندهید، برای خودتان انجام دهید. کینه‌ورزی از بین برنده خوشبختی است. این استرس اضافی را از زندگی‌تان بیرون بیندازید.
  19. شما تنها نیستید. همه مشکلاتی دارند. از نگرانی برای یکی از دوستانتان نتوانید بخوابید. مشکل برای جمع و جور کردن خودتان بعد از اینکه کسی ناراحتتان می‌کند. احساس کمبود بخاطر اینکه کسی آنقدر دوستتان نداشته که با شما بماند. ترس امتحان کردن چیزی جدید به خاطر ترس از شکست. هیچکدام از اینها به معنی دیوانه یا ناکارآمد بودن شما نیست. فقط به این معنی است که شما یک انسان هستید و مثل بقیه انسان‌ها برای درست کردن خودتان به کمی زمان نیاز دارید. شما تنها نیستید. هرچقدر هم که درمورد موقعیتی که در آن گرفتار شده‌اید احساس ترس و ناراحتی کنید، خیلی‌های دیگر هم آن بیرون وضعیتی مشابه شما دارند.
  20. هنوز خیلی چیزها دارید که باید برای آنها قدردان باشید. بااینکه دنیا پر از درد و ناراحتی است اما پر از آدمهای شجاعی هم هست که بر آنها غلبه می‌کنند. گاهی‌اوقات باید اتفاقاتی که افتاده را فراموش کنید و قدردان آن چیزهایی باشید که هنوز وجود دارند و به آینده بنگرید که چه چیزهایی برایتان به ارمغان خواهد آورد. حتی اگر شرایط سخت شود، باید به آینده نگاه کنید. همین دیشب گرسنه نخوابیده‌اید، جایی برای خوابیدن داشته‌اید، لباس امروز صبحتان را خودتان انتخاب کرده‌اید، به آب آشامیدنی سالم، امکانات پزشکی و به اینترنت دسترسی دارید، می‌توانید بخوانید و …باید یادتان بیندازد که برای چیزهایی که دارید شکرگزار باشید.
  21. به امید درونی‌تان پر و بال دهید. یک فقدان، نگرانی، بیماری، آرزوی بر باد رفته یا هر چیز ناراحت‌کننده دیگر، زخم درونی‌تان هر چه که باشد، لطفی در حق خودتان بکنید و یک لحظه در روز هم که شده مکث کنید، دست‌هایتان را روی قلبتان بگذارید و بلند بگویید، «امید اینجا هنوز زنده است».
  22. حقیقت تلخ بهتر از دروغ شیرین است. باید بتوانید همه چیز را همانطور که واقعاً هست ببینید نه آنطور که آرزو دارید یا دوست دارید باشد.
  23. ۲۳سخت می‌توان گفت تا چه اندازه به پیروزی نزدیک شده‌اید. وصل کردن نقطه‌ها به هم و جلو رفتن تقریباً غیرممکن است اما وقتی به عقب نگاه می‌کنید، معنا و مفهوم پیدا می‌کند. موفقیت همیشه نزدیک‌تر از آنچه که هست نشان می‌دهد و خیلی ناگهانی وقتی اصلاً انتظارش را ندارید، از راه می‌رسد.
  24. به دست نیاوردن چیزی که می‌خواهید حکمتی دارد. خیلی وقت‌ها نرسیدن به چیزی که می‌خواهید برایتان شانس می‌آورد زیرا مجبورتان می‌کند همه چیز را دوباره ارزیابی کنید و درهای جدیدی از فرصت و اطلاعات به رویتان گشوده خواهد شد.
  25. خنده بر هر درد بی‌درمان دواست. گاهگاهی به خودتان بخندید. در هر موقعیتی که هستید، نکته‌ای خنده‌دار درمورد آن پیدا کنید. خوشبینی آهنربای شادی است. اگر مثبت بیندیشید، چیزها و آدمهای خوب به سمت شما کشیده خواهند شد.
  26. اشتباه کردن خیلی مهم است. همه ما اشتباه می‌کنیم. اجازه می‌دهیم دیگران از ما سوءاستفاده کنند و خیلی چیزها را کمتر از آنچه که واقعاً شایسته‌مان بوده پذیرفته‌ایم. اما اگر به آن فکر کنید، از انتخاب‌های بدمان درس گرفته‌ایم و حتی بااینکه خیلی چیزها را دیگر نمی‌توانیم درست کنیم، اما الان دیگر برای آینده‌مان خیلی بهتر می‌دانیم. حالا قدرت بیشتری برای شکل دادن به آینده‌مان داریم. یادتان باشد، شکست، بر زمین افتادن نیست. شکست روی زمین نشستن است وقتی که فرصت بلند شدن داشته باشید.
  27. نگران بودن اتلاف انرژی است. نگرانی مشکلات فردا را از بین نمی‌برد فقط قدرت شما را نابود میکند.
  28. حتی وقتی جلو رفتن سخت است، قدم‌های کوچک رو به جلو بردارید. مخصوصاً در زمان‌هایی که چیز جدیدی امتحان می‌کنید، خیلی مهم است که مدام خودتان را به جلو هل دهید. چون شتاب حرکت  از همه چیز مهمتر است. حتی اگر با سرعت لاک‌پشت حرکت کنید، بالاخره به خط پایان خواهید رسید. زیرا هر قدم، شما را از جایی که دیروز بوده‌اید جلوتر می‌برد.
  29. همیشه کسانی خواهند بود که از شما خوششان نمی‌آید. نمی‌توانید برای همه کس همه چیز باشید. هر کاری هم که بکنید، همیشه کسی خواهد بود که متفاوت با شما فکر کند. پس روی کاری که قلباً می‌دانید درست است تمرکز کنید. چیزی که بقیه درمورد شما فکر می‌کنند و به زبان می‌آورند، آنقدرها مهم نیست. آنچه که مهم است احساس خودتان نسبت به خودتان است.
  30. بدون کسی که فکر می‌کردید خیلی به او نیاز دارید، بسیار بهتر عمل می‌کنید. واقعیت تلخ این است که، بعضی آدمها فقط زمانی کنارتان می‌مانند که به شما نیاز داشته باشند. وقتی دیگر برای رسیدن به اهدافشان مناسب نیستید، ترکتان می‌کنند. خوشبختانه اگر بتوانید با آن کنار بیایید، می‌توانید خیلی راحت این افراد را از زندگی‌تان بیرون کرده و دوستانی عالی را کنار خود نگه دارید که بتوانید همیشه روی آنها حساب کنید.
  31. فقط با خودتان رقابت می‌کنید. هر زمان متوجه شدید که خودتان را با یکی از همکارانتان، همسایه، دوستتان یا یک فرد مشهور مقایسه می‌کنید، دست نگه دارید. باید درک کنید که شما متفاوت هستید و توانایی‌هایی متفاوت دارید، توانایی‌هایی که این افراد ندارند. وقت بگذارید و لحظه‌ای به همه توانایی‌های فوق‌العاده‌ای که دارید فکر کنید و برای آنها شکرگزار باشید.
  32. نمی‌توانید همه اتفاقاتی که برایتان می‌افتد را کنترل کنید. اما می‌توانید واکنش خودتان به آنها را کنترل کنید. زندگی همه آدمها نقاط مثبت و نقاط منفی دارد، اینکه شاد باشید یا نه بستگی به این دارد که روی کدام نقطه از زندگی‌تان متمرکز هستید. بعنوان مثال، آیا سرما خورده‌اید؟ این یک ویروس موقتی است که هیچ خطری برای سلامتی‌تان ندارد. یک مسابقه بسکتبال را از دست دادید؟ می‌توانید عصرتان را کنار دوستانتان خوش بگذرانید. پس‌اندازتان در  بازار بورس افت کرده‌ است؟ دوباره بالا خواهد آمد و علاوه بر این، خیلی عالی است که آنقدر خوش‌شانس هستید که توانسته‌اید پولی پس‌انداز کنید درحالیکه بقیه افراد به زور خرجشان را با دخلشان جور می‌کنند.
  33. زندگی آسان نیست. اگر انتظار داشتید اینطور باشد، موجب ناامیدی خودتان خواهید شد. رسیدن به هر چیز باارزشی در زندگی نیازمند تلاش است. پس هر روزتان را با این آمادگی شروع کنید که مسیری بیشتر از دیروزتان را بدوید و سخت‌تر بجنگید. از اینها گذشته، دقت کنید که تلاش‌هایتان با اهدافتان هم‌خوان باشند. آسان نیست اما در آخر ارزشش را خواهد داشت.
  34. آینده‌تان پاک خواهد بود. هرچقدر هم که گذشته‌تان آلوده بوده باشد، آینده‌تان هنوز حتی یک لکه ندارد. زندگی هر روزتان را با تکه شکسته های دیروزتان شروع نکنید. به عقب نگاه نکنید مگر اینکه چشم‌اندازی زیبا باشد. هر روز یک شروع تازه است. هر صبح که از خواب بیدار می‌شویم، اولین روز از باقی عمرمان است. یکی از بهترین راه‌ها برای گذشتن از مشکلات گذشته این است که همه توجه و تمرکزتان را روی کاری جمع کنید که خودتان در آینده برایش متشکر خواهید بود.
  35. اسیر نشده‌اید. فقط لازم است که بعضی چیزها را دوباره یاد بگیرید. همه ما شک و تردیدهایی داریم که به ما احساس اسارت می‌دهد. اگر به توانایی خود برای گرفتن یک تصمیم مهم شک داشته باشید، این را در نظر بگیرید: مطمئناً اگر پرنده‌ای با بال‌های سالم در قفسی گرفتار شود، به توانایی خود برای پرواز کردن شک خواهد کرد. شما هنوز بال‌هایتان را دارید، اما عضلاتتان برای پرواز ضعیف شده‌اند. آنها را تمرین دهید و آرام بکشید. به خودتان زمان دهید. مطمئناً می‌توانید دوباره پرواز کنید.
  36. هر چیز در زندگی دو جنبه دارد. یک دلیل خوبی وجود دارد که چرا نمی‌توانیم انتظار داشته باشیم لذت را بدون احساس درد تجربه کنیم؛ شادی بدون ناراحتی؛ اعتماد بدون ترس؛ آرامش بدون بیقراری؛ پیشرفت بدون دلسردی؛ زندگی دو روی سکه دارد نه یکی.
  37. همیشه حق انتخاب دارید. شرایط هر چه که باشد همیشه حداقل دو انتخاب پیش رویتان است. اگر نتوانید چیزی را از نظر فیزیکی تغییر دهید، می‌توانید فکر خودتان را نسبت به آن تغییر دهید. می‌توانید در تاریکی بنشینید یا اینکه نور درونی‌تان را پیدا کنید و تکه‌های قوی از خودتان را که قبلاً نمی‌دانستید وجود دارند پیدا کنید. یک بحران را می‌توانید دعوتی برای یاد گرفتن یک چیز تازه ببینید.
  38. وقتی در تاریکی هستید، دیگران را به داخل راه بدهید. شاید نتوانند شما را از دل تاریکی بیرون بیاورند، اما نوری که موقع ورودشان با خود داخل می‌آورند می‌تواند نشانتان دهد که در کجا است.
  39. اگر سوالات منفی بپرسید، پاسخ منفی دریافت خواهید کرد. هیچ پاسخ مثبتی برای «چرا من؟» «چرا من نه؟» «چی میشد اگه؟» وجود ندارد. آیا به کسی اجازه می‌دهید که سوالات ناراحت‌کننده‌ای که بعضی اوقات از خودتان می‌پرسید، کسی از شما بپرسد؟ مطمئناً خیر. پس از این سوالات دست بکشید و آنها را با سوالاتی مثبت که شما را به سمت جهتی مثبت هدایت کند جایگزین کنید. مثلاً «من از این تجربه چه درسی گرفتم؟» «من روی چه چیزهایی کنترل دارم؟» «برای جلو رفتن چه می‌توانم بکنم؟»
  40. پایان یک شروع تازه است. با خودتان بگویید، «گذشته عزیز، بخاطر همه درس‌هایی که به من دادی متشکرم. آینده عزیز من آماده‌ام!» چون یک شروع عالی همیشه در نقطه‌ای اتفاق می‌افتد که فکر می‌کردید پایان همه چیز است.

۶ راه خانگی برای سفید کردن دندان‌ها

برترین جاهای دیدنی روسیه برای تفریح

مطالب مشابه:

رپورتاژ آگهی ویژه:


تعابیر محبوب:
آب
سگ
مرده
دندان
جن
طلا
پول
عروسی
حامله
طلاق
مدفوع
مار
ماهی
موش
خون
کفش
ثروت
گربه
بوسه
اسب
بچه
برف


اسامی محبوب:
رایان
ایلیا
کارن
لیا
بارانا
فاطمه
مریم
چکامه
شیما
هیراد
هانیه
آتنا
طه
ماهان
ماهور
هلیا


‹ مطلب قبلی


برچسب ها : مردمان


سفر به سواحل آنتالیا :تور آنتالیا


سفر ارزان به آنتالیا :تور لحظه آخری آنتالیا



مبلمان اداری فضاگویا
مبلمان اداری



انجام تشریفات مجالس
تشریفات مجالس


خرید بلیط هواپیما با الی گشت
بلیط هواپیما


خرید آنلاین تشک رویا
قیمت تشک رویا


فلایتیو
خرید اینترنتی بلیط هواپیما


لاغری آسان در مدرسه بدن
رژیم لاغری


رزرو آسان هتل
رزرو هتل ( جاباما، رزرو اینترنتی هتل )


تیک بان
بلیط هواپیما


بلیط چارتر با قاصدک ۲۴
بلیط هواپیما

ارسال نظر


منبع: آلامتو

اولین شغل افراد موفق و ثروتمند دنیا

اولین شغل افراد موفق

شکی نیست که شرایط مالی مناسب و حمایت والدین می‌توانند نقش به‌سزایی در پیشرفت و موفقیت افراد داشته باشند. نمونه‌ی افراد موفقی که از همان کودکی هم از وضع مالی مناسب و حمایت والدین برخوردار بوده‌اند (مانند بیل گیتس) زیاد است؛ اما در ادامه با ۱۸ نفری آشنا خواهیم شد که ثابت کرده‌اند مسیر موفقیت همیشه هم مستقیم و هموار نیست. با ما همراه باشید.

به گزارش آلامتو به نقل از زومیت؛ شاید با نگاه به افراد موفق و تاثیرگذار با خود بگوییم که شرایط نابرابر موجب پیشرفت آن‌ها شده‌ است و اگر شرایط طور دیگری رقم می‌خورد، چه بسا الان ما جای آن‌ها نشسته بودیم. اما بسیاری از موفق‌ترین افراد دنیا دوران کودکی و نوجوانی معمولی و یا سختی را گذرانده و برای کسب درآمد دست به انجام کارهای عجیبی زده‌اند. در ادامه با  اولین مشاغل باورنکردی ۱۸ نفر از موفق‌ترین و تأثیرگذارترین افراد دنیا آشنا می‌شویم.

مارک کوبان کیسه زباله می‌فروخت

مارک کوبان، کار آفرین و مالک تیم بسکتبال دالاس ماوریکس، در کودکی  یک جفت کفش گران قیمت اسنیکرز از پدرش درخواست می‌کند. پدرش در پاسخ به او می‌گوید که اگر کفش‌ها را می‌خواهی، باید برای خودت کاری دست و پا کرده و با پول خودت آن‌ها را بخری. او هم به توصیه‌ی پدر گوش کرده و رو به فروش کیسه‌ زباله به صورت خانه به خانه می‌آورد.

کوبان که در آن زمان ۱۲ سال سن بیشتر نداشت، با راهنمایی دوست پدرش کیسه‌های زباله را ۳ دلار بیشتر از قیمت خرید می‌فروخت.

لوید بلنکفاین در استادیوم تنقلات می‌فروخت

لوید بلنکفاین که سمت مدیرعاملی شرکت تامین سرمایه‌ی گلدمن ساکس را بر عهده دارد، یکی از تأثیرگذارترین افراد وال‌استریت است. او هم راه موفقیت را از زمین خاکی (و البته بدون توپ پلاستیکی!) شروع کرد. طبق کتاب بیوگرافی‌اش “پول و قدرت: چگونه گلدمن ساکس به فرمانروایی رسید؟”، بلنکفاین در خانه‌های ارزان قیمت ساخت دولت در بروکلین نیویورک بزرگ شد و به عنوان اولین شغل خود در استادیوم یانکی‌های نیویورک تنقلات می‌فروخت.

ریچارد برانسون تکثیر کننده‌ی آماتور پرنده بود

برانسون، موسس میلیاردر گروه ویرجین، از همان روز اول برای خودش کار می‌کرد. طبق پستی در لینکداین، برانسون در سن ۱۱ سالگی به همراه بهترین دوستش نیک پاول شروع به پرورش طوطی‌سانان کردند تا آن‌ها را به همکلاسی‌هایشان بفروشند. پرنده‌ها سریع‌تر از آن‌که بتوانند بفروشندشان تکثیر می‌شدند، پس آن‌ها مجبور شدند شانس خود را در بازار دیگری بیازمایند. از آنجا که کریسمس نزدیک بود، آن‌ها درختان صنوبر کوچکی خریده، امیدوار بودند وقتی درخت‌ها بزرگ شدند با فروش آن‌ها پول خوبی به جیب بزنند. اما متاسفانه تعدادی خرگوش‌ درخت‌ها را قبل از بزرگ شدن خوردند!

مریسا میر در یک خواربارفروشی کار می‌کرد

مریسا میر، مدیرعامل یاهو، در مصاحبه با فورچون می‌گوید زمانی که ۱۶ سال سن داشته، به عنوان شغل تابستانی در فروشگاهی در ویسکانسین فروشندگی می‌کرده است. او در ادامه می‌گوید آنجا بود که برای اولین بار ارزش اخلاق کاری را خودش به چشم دیده است. همچنین این شغل به او چیزهای زیادی راجع به اقتصاد خانواده، مبادلات تجاری روزانه‌ی افراد و سبک سنگین کردن ارزش خرید یاد داده است.

بث کامستاک در کارخانه‌ی تولید لوازم آشپزخانه کار می‌کرد

کامستاک مدیر ارشد بازاریابی جنرال الکتریک است و بر ایجاد سرویس استریم ویدئوی هولو (Hulu) نیز نظارت داشته است. اما قبل از اینکه وارد دنیای حرفه‌ای شود، در کارخانه‌ی رابرمید که وسایل آشپزخانه تولید می‌کند، ارزش کار سخت را آموخت.

او در یک پست لینکداین توضیح می‌دهد که تابستان بعد از سال اول کالج، برای فاصله گرفتن از محیط آکادمیک و استراحت از کار دانشگاهی، به عنوان شغل تابستانی این کار را انتخاب کرد؛ اما تا به خودش آمد دید که در این کار غرق شده است. او هنوز هم به اینکه به واسطه‌ی شغل اولش نحوه‌ی کار کردن گروهی برای غلبه بر دوران سخت کاری را آموخته است افتخار می‌کند.

کت کول پیشخدمت رستوران‌ بود

قبل از اینکه کول رئیس فروشگاه‌های زنجیره‌ای کیک و شیرینی سینابون شود، ۱۵ سال در رستوران‌های هوترز کار می‌کرد. کولز در ۱۷ سالگی به عنوان یک پیشخدمت معمولی در رستوران‌های زنجیره‌ای هوترز (که ملاکش برای استخدام افراد ظاهر آن‌ها است) شروع به کار کرد، اما با گذشت زمان نشان داد که قابلیت‌هایی فراتر از یک پیشخدمت ساده دارد و بالاخره در ۲۶ سالگی به مقام معاون ریاست رسید.

به گزارش فورچون، او بیشتر دهه‌ی سوم زندگی خود را صرف آموزش کارمندان و مدیران کرده است.

وارن بافت روزنامه فروش بود

بافِت از زمان کودکی به پول درآوردن و پس انداز کردن علاقه داشت. امروز، بنا به گزارش فوربز، رئیس و مدیر عامل برکشایر هاتاوی ۶۱.۲ میلیارد دلار سرمایه دارد که او را به یکی از ثروتمندترین افراد دنیا تبدیل می‌کند.

طبق بیوگرافی‌اش، بافت در سن ۱۳ سالگی صبح‌هایش را با رساندن روزنامه‌ی واشینگتن پست به مشترکین می‌گذراند. در همان سال، او ۱۲۰۰ دلار از پس‌اندازش را بر روی یک زمین کشاورزی ۴۰ جریبی سرمایه‌گذاری کرد.

اوباما بستنی می‌فروخت

حتی رئیس جمهور آمریکا و یکی از قدرتمندترین رهبران حال حاضر جهان هم در نوجوانی شغل پاره وقت ساده‌ای داشته است.

به گزارش تایمز، اوبامای نوجوان اولین شغل خود را در بستنی فروشی زنجیره‌ای بسکین-رابینز در هونولولو پیدا کرد.

اپرا وینفری در فروشگاه مواد غذایی کار می‌کرد

امپراطوری رسانه‌ای اپرا وینفری او را به اولین زن سیاه‌پوست میلیاردر جهان تبدیل کرد. (طبق گزارش فوربز او ثروتی حدود ۳ میلیارد دلار دارد.) اما اپرا قبل از رسیدن به موقعیت فعلی، دوران کودکی سختی را گذرانده و با فقر دست و پنجه نرم می‌کرده است.

به گزارش فوربز اپرا هنگامی که در دوران نوجوانی با پدرش در نشویل زندگی می‌کرد، در یک فروشگاه مواد غذایی، درست کنار آرایشگاه پدرش، مشغول به کار بوده است.

مایکل دل در رستوران ظرف می‌شست

مایکل دل، بنیان‌گذار و مدیرعامل شرکت دل، از روزهای اوج و دوران شکوفایی PC استفاده کرد و به قدرت رسید. امروز ثروتِ وی حدود ۱۸.۷ میلیارد دلار تخمین زده می‌شود.

اما قبل از اینکه دل به پر و بال گرفتن صنعت کامپیوترهای شخصی کمک کند، بنا به بیوگرافی‌اش، به عنوان اولین شغل در سن ۱۲ سالگی در یک رستوران‎‌ چینی ظرف می‌شست.

دیوید مورداک در پمپ بنزین کار می‌کرد

مورداک، رئیس و مدیر عامل ۹۱ ساله‌ی صنایع غذایی Dole، شرکتش را به بزرگ‌ترین تولید کننده و فروشنده‌ی میوه و سبزیجات در سطح جهان تبدیل کرد. او که امروزه ثروتی حدود ۲.۹ میلیارد دلار دارد، دوران کودکی را با فقر گذرانده و تحصیل در دبیرستان را کنار گذاشت.

بعد از ترک تحصیل، مورداک در یک پمپ بنزین کار می‌کرد تا اینکه در سال ۱۹۴۳ به عنوان سرباز وظیفه به ارتش پیوست.

جکی زنر در مسابقات هاکی هات داگ می‌فروخت

زنر مدیرعامل شرکت خیریه‌ی Women Moving Millions است و در سال ۱۹۹۶ موفق شد تا اولین زنی باشد که شریک تجاری گلدمن ساکس لقب می‌گیرد.

او دوران نوجوانی خود را با فروش تنقلات در مسابقات هاکی استادیوم محل زندگی‌شان در کانادا می‌گذراند. خود او در پستی در لینکداین می‌گوید که اداره‌ی یک دکه‌ی شلوغ و انجام سریع معاملات، بهترین تمرین برای انجام معاملات در طبقه‌ی تجاری وال استریت است.

تی. بون پیکنز روزنامه به دست مشترکان می‌رساند

پیکنز که رئیس شرکت پوشش سرمایه‌ی BP است، شم اقتصادی تهاجمی خود را در سنین نوجوانی نشان داد.

درست مثل وارن بافت، پیکنز هم روزنامه‌ رسان بود. در سن ۱۲ سالگی با از میدان به در کردن رقبا توانست تعداد خانه‌های تحت پوشش خود را از ۲۸ به ۱۵۶ افزایش دهد. او می‌گوید این کار ارزش گسترش کسب و کار از طریق خریدن شرکت‌های رقیب را به او آموخت.

جف بزوس در مک دونالدز همبرگر درست می‌کرد

بر اساس کتاب “فرصت طلایی: مشاغل قابل توجهی که در مک دونالدز شروع شدند” موسس و مدیرعامل آمازون، غول خرده فروشی‌های اینترنی، اولین کارش (که شغلی تابستانی بود) را با کباب کردن همبرگر در آشپزخانه‌های مک دونالدز به دست آورد.

بزوس می‌گوید:

“چالش برانگیزترین چیز ادامه به کار با سرعت مناسب در زمان شلوغی بود. مدیر مک دونالدز ما عالی بود. نوجوانان زیادی زیر دست او کار می‌کردند و او همه‌ی ما را حتی هنگام خوش گذراندن و تفریح متمرکز بر روی کار نگه می‌داشت.”

دونالد ترامپ بطری خالی جمع می‌کرد

دونالد ترامپ میلیاردر، غول بازار املاک و مسکن و شخصیت جنجالی این روزهای دنیای سیاست، هرچند در خانواده‌ای ثروتمند بزرگ شد اما پدرش همواره می‌خواست ارزش پول را به او بفهماند.

وقتی که کودک بود پدرش او و برادرش را به محل ساخت و ساز املاک می‌برد و مجبورشان می‌کرد تا بطری‌های خالی نوشابه را جمع کرده و با پس دادن آن‌ها پول جمع کنند. او می‌گوید از این راه پول چندانی عایدش نمی‌شد، اما این کار به او آموخت که برای پول درآوردن باید کار کرد.

مایکل بلومبرگ ماشین پارک می‌کرد

شهردار سابق نیویورک که حالا ثروتی تقریباً برابر با ۳۸.۱ میلیارد دلار دارد؛ از یک خانواده‌ی طبقه‌ی متوسط می‌آید.

او هنگامی که در دانشگاه جان هاپکینزدانشجو بود، به عنوان خدمه‌ی پارکینگ کار می‌کرد تا بتواند از عهده‌ی بازپرداخت وام کمک درسی خود برآید.

مادلین آلبرایت لباس زیر می‌فروخت

آلبرایت اولین زنی بود که توانست به مقام وزارت امور خارجه‌ی آمریکا دست پیدا کند. طبق بیوگرافی‌اش خانواده‌ی ضد شوروی او از طرف حزب کمونیست در خطر بودند و به همین دلیل به عنوان پناهنده‌ی سیاسی از چکسلواکی به آمریکا پناه آورده بودند.

در مصاحبه با فوربز می‌گوید که اولین شغل او فروش لباس زیر در یک فروشگاه در دنور بوده است. او همچنین می‌گوید با وجود اینکه تقریباً درآمدی نداشت، اما این شغل به او آموخت که چگونه در شرایط سخت با مردم برخورد کند.

چارلز شواب گردو و مرغ می‌فروخت

شواب، بنیان‌گذار شرکت کارگزاری و بانکی چارلز شواب، طبق اطلاعات فوربز ثروتی حدود ۶ میلیارد دلار دارد. او در مصاحبه با مجله‌ی فارق التحصیلان دانشگاه استنفورد می‌گوید از سنین جوانی روحیه‌ی کارآفرینی داشته است.

شواب در یک خانواده‌ی متوسط در ساکرامنتوی کالیفرنیا بزرگ شد. وقتی بچه بود گردو بسته بندی می‌کرد و می‌فروخت و در حیاط پشتی خانه شان مرغ پرورش می‌داد.

آیا شما هم در دوران کودکی و نوجوانی دست به چنین کارهایی برای کسب درآمد زده‌اید؟

۶ راه خانگی برای سفید کردن دندان‌ها

برترین جاهای دیدنی روسیه برای تفریح


منبع: آلامتو

استرس شغلی مدیران و راه مقابله با آن

راهکارهای مدیران موفق برای مقابله با استرس


استرس کاری work-stress

چه چیزی موجب موفقیت یا شکست می‌شود؟ اراده و پشتکار عوامل مهمی هستند، اما مدیریت استرس‌های شغلی برای پرانگیزه نگاه داشتن و جلوگیری از تعلیق کار‌ها، اهمیت ویژه‌ای دارد. استرس بخشی جدانشدنی از زندگی هر یک از ما است. از کارهای کوچک روزانه گرفته تا تصمیمات حساس زندگی، همگی می‌توانند موجب استرس شوند. آنچه اهمیت دارد نحوه‌ی کنارآمدن با این احساس ناخوشایند و کنترل آن است.

به گزارش آلامتو به نقل از زومیت؛ آیا شما در مقابل فشار استرس از پا در می‌آیید یا راهی برای آن می‌یابید و به تلاشتان ادامه می‌دهید؟ مدیران پرآوازه‌ی بسیاری از مشاغل، با استرس سر و کار دارند. در حقیقت سطح استرس این افراد بسیار بیشتر از حد معمول است. اما آنچه این افراد را موفق کرده نحوه‌ی برخورد آنان با عوامل استرس‌زا است. پس یادگیری تکنیک‌هایی که آنان برای مقابله با استرس در پیش می‌گیرند بسیار مفید خواهد بود. در ادامه چند مورد از توصیه‌های این افراد  را ذکر می‌کنیم. شما می‌توانید در زندگی روزمره با رعایت این توصیه‌ها یک گام به موفقیت نزدیک‌تر شوید.

با وجود برنامه‌ریزی‌های سنگینن کاری و محدودیت‌های زمانی برای انجام کار‌ها، هرکسی ممکن است دچار تنش عصبی و استیصال شود. بگذارید به آماری در این رابطه نگاهی بیاندازیم. ۳۹% بیماری‌های ناشی از کار بر اثر استرس، افسردگی یا اضطراب است. ۴۷% مردم هر روز استرس را تجربه می‌کنند. ۱۰.۴ روز کاری به طور متوسط در سال به دلیل استرس و اضطراب به هدر می‌رود. استرس از عوارض طبیعی تلاش در رسیدن به یک هدف است. اما این بدان معنا نیست که برای موفقیت دائما مجبور به تحمل این احساس ناخوشایند باشیم. با یادگیری چند نکته از مدیران موفق و معروف، با خیال آسوده و در کمال آرامش وظایف شغلی خود را انجام دهید.

مسئله را ساده کنید!

بیل گیتس،بنیان‌گذار و مدیراجرایی سابق شرکت مایکروسافت می‌گوید:

قدرت تجزیه‌ی یک مسئله، کار بر روی موارد اصلی و در نظر داشتن تمام موارد اساسی، نوع ویژه‌ای از نبوغ است.

هنگامی که فشار کاری در حال شکل‌گیری است، تنش‌ها را رها کنید و تمرکز خود را متوجه کاری کنید که هم‌اکنون در دست دارید. ساده نگاه داشتن کارها موجب می‌شود دید مناسبی نسبت به آنها شکل گیرد و انجام شدنی به نظر برسند.

به مسئله بیاندیشید!

 استیو جابز، بنیان‌گذار و مدیر ارشد فقید شرکت اپل می‌گوید:

اگر بنشینید و تعمق کنید درمی‌یابید که چطور ذهن شما بی‌وقفه در حال فعالیت است. هر تلاشی برای آرام کردن آن موجب بدتر شدن اوضاع می‌شود. اما زمان ذهن شما را آرام‌تر می‌کند. وقتی ذهنتان آرام شد وسعت شگرفی را در لحظه درک می‌کنید و چیزهای بسیاری را که قبلا قادر به دیدن آنها نبودید درمی‌یابید.

مسئله را تشخیص داده، کنترل اوضاع را در دست بگیرید و پیش بروید. با به دست آوردن درک صحیح از شرایط و سپس انجام اقدامات گام به گام، ذهن شما سازماندهی شده و احساس کنترل بیشتری بر اوضاع خواهید داشت.

آنچه مهم است را به یاد بسپارید!

ریچارد برانسون، رئیس و بنیان گذار گروه شرکت‌های ویرجین می‌گوید:

اگر همین فردا مالکیت ویرجین را از دست بدهم به راحتی جای دیگری زندگی خود را ادامه می‌دهم. اما اگر سلامتی خانواده‌ام به خطر بیافتد یک مشکل واقعی دارم.

چیزهایی که حقیقتا در زندگی اهمیت دارند را به یاد داشته‌ باشید. لحظه‌ای درنگ کرده و بیاندیشید که کدام مشکلات براستی استرس‌آور هستند. به ارزشمند‌ترین چیز‌ها در زندگی بیاندیشید: خانواده و سلامتی. این تفکر، ذهن شما را از دغدغه‌های جزئی کاری رها می‌کند.

دست به کار شوید!

جف بزوس، بنیان‌گذار و مدیرارشد سایت آمازون می‌گوید:

استرس عمدتا از اقدام نکردن برای کاری که بر روی آن کنترل دارید، ناشی می‌شود… من به محض اینکه آن کار را تشخیص دادم دست به کار شده و اولین تماس را گرفته یا اولین ایمیل را ارسال می‌کنم. این‌کار بطور چشمگیری استرس ایجاد شده را کاهش می‌دهد.

ایلان ماسک، بنیان گذار PayPal، مدیر ارشد SpaceX و مدیر و طراح Tesla Motors‌ می‌گوید:

مردم باید ترس‌های غیر منطقی را نادیده بگیرند. حتی اگر این ترس منطقی هم باشد وقتی کار شما ارزشش را دارد باید ادامه دهید. دست به کار شوید. به جای آنکه اجازه دهید استرس کنترل اوضاع را بدست بگیرد، هرچه سریعتر آن را از معادله خارج کرده و به پیش بروید. تنها با دست به کار شدن می‌توان از شکل‌گیری استرس جلوگیری کرد و باری را از شانه برداشت.

 تعادل را حفظ کنید!

سوزان ووجیسیکی، مدیر ارشد یوتیوب می‌گوید:

من فکر می‌کنم استراحت کردن بسیار اهمیت دارد. همچنین دریافته‌ام که پس از گذراندن اوقات فراغت می‌توان دید بسیار خوبی نسبت به اوضاع بدست آورد.

 کار بدون وقفه تنها موجب کاهش خلاقیت و بروز اشتباه می‌شود. داشتن اوقات فراغت و حفظ تعادل بین زندگی شخصی و شغلی باعث شادابی و انرژی گرفتن ذهن می‌شود.

 از قبل برنامه‌ریزی کنید!

جک دورسی، بنیان گذار و خالق توئیتر و Square می‌گوید:

من فکر می‌کنم عموما استرس از اتفاقات پیش‌بینی نشده ناشی می‌شود… هر چه بیشتر وظایف خود را به صورت عادت قرار دهید و هرچه به برنامه‌ریزی خود پایبندتر باشید، استرس کمتری خواهید داشت.

برای خود یک ترتیب روزانه قرار دهید. از قبل برنامه‌ریزی کنید و با یک برنامه‌ریزی سازمان‌یافته کار کنید. تبعیت از یک برنامه‌ی مشخص تمرکز شما را بیشتر کرده و باعث می‌شود درک بهتری از اوضاع داشته‌ باشید. برخلاف ماهیت استرس که خصیصه‌ای ذاتی است، تکنیک‌های کنترل آن آموختنی است. اگر بتوانید توصیه‌های ذکر شده را رعایت کنید می‌توانید از زندگی‌ خود با نشاط و آرامش کامل لذت ببرید.

برترین جاهای دیدنی روسیه برای تفریح

۶ راه خانگی برای سفید کردن دندان‌ها

مطالب مشابه:

رپورتاژ آگهی ویژه:


تعابیر محبوب:
آب
سگ
مرده
دندان
جن
طلا
پول
عروسی
حامله
طلاق
مدفوع
مار
ماهی
موش
خون
کفش
ثروت
گربه
بوسه
اسب
بچه
برف


اسامی محبوب:
رایان
ایلیا
کارن
لیا
بارانا
فاطمه
مریم
چکامه
شیما
هیراد
هانیه
آتنا
طه
ماهان
ماهور
هلیا


‹ مطلب قبلی
مطلب بعدی ›


برچسب ها : استرس, زومیت, کاهش استرس


سفر به سواحل آنتالیا :تور آنتالیا


سفر ارزان به آنتالیا :تور لحظه آخری آنتالیا



مبلمان اداری فضاگویا
مبلمان اداری



انجام تشریفات مجالس
تشریفات مجالس


خرید بلیط هواپیما با الی گشت
بلیط هواپیما


خرید آنلاین تشک رویا
قیمت تشک رویا


فلایتیو
خرید اینترنتی بلیط هواپیما


لاغری آسان در مدرسه بدن
رژیم لاغری


رزرو آسان هتل
رزرو هتل ( جاباما، رزرو اینترنتی هتل )


تیک بان
بلیط هواپیما


بلیط چارتر با قاصدک ۲۴
بلیط هواپیما

ارسال نظر


منبع: آلامتو

سرنوشت یا اراده

success

سرنوشت، نتیجه گذشته است. اراده انسان، نتیجه زمان حال. وقتی به عقب نگاه می‌کنیم، وزش سرنوشت را احساس می‌کنیم. وقتی به روبه‌رو نگاه می‌کنیم، رقص طلایی و انرژی‌بخش اراده‌مان را می‌بینیم.

به گزارش آلامتو به نقل از سایت مردمان؛ هوشیاری فیزیکی محدود است. وقتی در جسممان زندگی می‌کنیم، سرنوشت را تجربه می‌کنیم. روح کاملاً آزاد است. وقتی در روحمان زندگی می‌کنیم، اراده را تجربه می‌کنیم. این به خودمان بستگی دارد که در آگاهی جسمی زندگی کنیم یا روحی.

لحظه‌ای که روح وارد بدن می‌شود و نور و روشنایی روز را می‌بینیم، جهل و نادانی تلاش می‌کند تا ما را در بر گیرد و سرنوشت بازی خود را شروع می‌کند. اما نور اسیر سرنوشت نیست. نور تجسم اراده است. ما برای سرنوشتمان اجدادمان، دوستان، همسایگان، خودمان و آخر، همه را مقصر می دانیم. اما با مقصر دانستن دیگران، با مقصر دانستن خودمان، قادر به حل مشکلاتمان نیستیم. فقط زمانی می‌توانیم مشکلاتمان را حل کنیم که بدانیم چطور زندگی آرمانی داشته باشیم.

برای استفاده از قدرت اراده‌مان فرصت زیادی به ما داده شده است. این ما هستیم که باید از این فرصت استفاده کنیم تا بتوانیم کامل و بی قید و شرط آزاد باشیم. یادتان باشد هیچوقت نباید به گذشته‌تان نگاه کنید و بخاطر آن غصه بخورید. بدانید که هیچکس نمی‌تواند زمان حال را از شما بدزدد. هیچکس نمی‌تواند آینده‌تان را از شما بگیرد. آینده شما می‌تواند طلایی باشد.

اراده ما فرزند اراده بی‌نهایت خداوند است و در عین حال بخشی از آن است. فقط باید به آن اجازه دهیم که دیوار نادانی و جهالت را شکسته و ما را با اراده جهانی یکی کند. سرنوشت دروازه‌ای است که ما را به شکست گذشته می‌رساند. اراده پذیرش ما از آینده‌ای است که می‌خواهد ما را تغییر دهد، شکل دهد، هدایتمان کند و ما را از ترس، تردید، نادانی و مرگ نجات بخشد.

آیا سرنوشت همان کارما(karma) است؟

مطابق باور باستانیان، سه حالت کارما وجود دارد: کارما سانچیتا (sanchita)، کارما پارارابدها (prarabdha) و کارما آگامی (agami). کارما سانچیتا جمع شدن همه عمل‌های فرد از زندگی‌های گذشته و این زندگی اوست که نتیجه آن هنوز ثمری نداده است. در کارما پارارابدها، ما شروع به برداشت میوه بعضی از کارماهای جمع‌شده‌مان می‌کنیم. اگر کارما بد باشد، عذاب می‌کشیم و اگر خوب باشد، از آن لذت می‌بریم. و در آخر کارما آگامی است که زمانی است که فرد کاملاً از همه نادانی‌ها، عذاب‌ها و نقص‌ها آزاد است، وقتی فرد خدا را شناخته است و فقط بخاطر خدا زندگی می‌کند. در آن زمان می‌تواند از اراده در نهایت شکل خود لذت ببرد.

بیشتر ما با کارما سانچیتا روبه‌رو می‌شویم، کارما جمع‌شده که به صورت کارما پارارابدها عمل می‌کند. هیچ آزادی وجود ندارد و فقط سرنوشت است که ما را احاطه کرده است. مثل شیر حریصی است که از گذشته ضربه می‌خورد ولی وقتی کارما آگامی داشته باشیم، این شیر حریص به شیر غرٌانی تبدیل می‌شود که برای پیروزی الهی، موفقیت الهی روی زمین، غرش می‌کند.

آیا واقعاً هر چه که کاشته‌ایم را برداشت می‌کنیم؟

همانطور که می‌کاریم، برداشت می‌کنیم. درست است. اما در عین حال، اگر به درگاه خداوند دعا کنید، محبت او می‌تواند نیروهای غلطی که از افکار بد شما ناشی شده‌اند را خنثی کند. اگر به آتش دست بزنید، مسلم است که به طور طبیعی آتش انگشتانتان را خواهد سوزاند. در عین حال نیروی محافظی خواهد بود که شما را از دست زدن به آتش بازدارد.

وقتی بچه‌ای به بچه دیگری صدمه می‌زند، می‌داند که آن بچه برمی‌گردد و او را زده و تلافی می‌کند. پس چه می‌کند؟ بلافاصله پیش پدرش می‌رود. پدر او قوی‌تر است و می‌تواند از او محافظت کند. در این زمان، آن پدر افضل و بالاتر است. اگر با نادانی ادغام شوید و بعد نادانی بخواهد شما را ببلعد، پدر محبت بی‌نهایت خود را نشان داده و شما را از نادانی نجات می‌دهد. همه چیز به این بستگی دارد که چه میزان محبت از درگاه والا دریافت کنید.

در چه زمان محبت خداوندی بر قانون کارما غلبه می‌کند؟

محبت خداوندی همیشه بر قانون کارما غلبه می‌کند. اگر اینچنین نبود، هیچ انسانی نمی‌توانست حتی یک روز هم روی کره زمین زندگی کند. باید بدانید که قانون کارما به معنی مجازات جدی نیست. تجربه‌ای لازم برای جوینده‌ آن است؛ تنها راه برای تسریع پیشرفت اوست. درنتیجه، قانون کارما خود نوعی دیگر از محبت خداوندی است. می‌توانید آن را چهره‌ای دیگر از عشق پربرکت بنامید.

آیا همه اتفاقات زندگی ما از پیش تعیین شده است یا فقط یک جهت کلی وجود دارد؟

مهمترین اتفاقات زندگی ما از پیش تعیین شده‌اند اما نه اتفاقاتی مثل اینکه برای صبحانه چه می‌خواهید بخورید. همچنین، حتی اگر از پیش تعیین شده باشد که قرار است فردا بمیرید، اگر از زندگی معنوی پیروی کنید و خداوند ببیند که نیتی پاک دارید، ممکن است نمیرید. درعوض، اگر اراده خداوندی باشد، ممکن است فقط دچار یک سردرد شوید. سرنوشت می‌تواند با اراده خداوند تغییر کند.

تنها چیزی که از پیش تعیین شده است این است که مجبورید که خداوند را بشناسید. جهل ممکن است امروز جلو شما را برای شناختن خداوند بگیرد اما تا ابد اینطور نمی‌مانید. بگذارید از واژه «از پیش تعیین شده» فقط تعبیری خوب داشته باشیم. اگر قرار است اتفاق بدی بیفتد، آنوقت می‌توانید از قدرت اراده‌تان برای تغییر سرنوشتتان استفاده کنید. سرنوشت می‌تواند با اراده‌ای تغییرناپذیر تغییر کند.

نقش اراده انسانی چیست؟

اراده نور هوشیاری روح ماست. می توانیم از نور روحمان برای ظهور خداوند استفاده کنیم یا می‌توانیم اصلاً از آن استفاده نکنیم. اگر از آن استفاده نکنیم، بخش خشن زندگی یا رخوت یا تردید ذهنی، ما را اسیر خود خواهد کرد. خداوند همه کار را از طریق روح انجام می‌دهد که نماینده مستقیم خود اوست. خداوند خورشید است و روح ما مثل یک لامپ می‌ماند. این لامپ نمود خورشید بر روی زمین است. اما معمولاً ما در نور روح نمی‌مانیم و استفاده کامل از آن نمی‌بریم؛ به همین دلیل اراده ما دچار رخوت، تردید و ناامنی می‌شود. اراده ما یا تصمیم می‌گیرد که بدنمان، حیاتمان و ذهنمان نور کافی برای هدایت ما دارند یا می‌گوید که بدون هدایت خداوندی هیچ راه امید و چاره‌ای نداریم.

چطور می‌توانیم از قدرت اراده‌مان استفاده بیشتری ببریم؟

ما بعنوان یک انسان معمولی، اراده بسیار محدودی داریم. اما اگر جوینده‌ای واقعی شویم، در آخر اراده‌ای محکم و سرسخت به ما داده خواهد شد. الان مثل کسی می‌مانیم که به ستونی بسته شده است و تا نقطه‌ای جلوتر نمی‌تواند برود و فقط در این محدوده اراده دارد. هرچه بیشتر در خودمان فرو رویم، ظرفیتمان بیشتر خواهد شد.

وقتی می‌توانیم به دستورات روح گوش دهیم یا روحمان را برای نور افکندن به حیات، ذهن و جسممان جلو بیاوریم، اراده‌مان نامحدود خواهد شد. در آن زمان، اراده ما با اراده جهانی یکی خواهد شد. وقتی اراده ما اراده جهانی شود، آزادی‌مان بی‌نهایت خواهد شد. بااینکه الان اراده‌مان بسیار محدود است، این اراده می‌تواند تا بی‌نهایت گسترده شود.

آیا اراده روح ما مثل اراده خداوند است؟

بله، اراده خداوند و اراده روح یکی هستند. اما باید تفاوت بین اراده روح خود و پافشاری‌های خواسته‌ها و امیال خود را بدانیم. گاهی‌اوقات خواسته‌های لذت‌بخش زندگی را اراده روح می‌بینیم. اگر به عمق خود فرو رویم، مجبور خواهیم شد که اراده واقعی روحمان را بشناسیم و آن اراده و اراده خداوند جدایی‌ناپذیر هستند. وقتی آن اراده دانه‌ای باشد که کاشته شده و به یک گیاه تبدیل می‌شود. به آن اراده روح می‌گوییم. وقتی به یک درخت تنومند و بزرگ تبدیل می‌شود، به آن اراده خداوند می‌گوییم. این اراده در نهایت خود را از طریق روح، قلب، ذهن، حیات و جسم آشکار می‌کند.

آیا اراده انسان و اراده خداوند همیشه در تعارض هستند؟

تاحدی درست است. انسان ممکن است ناآگاهانه و یا آگاهانه در مقابل اراده خداوند بایستد. گاهی‌اوقات باطن و ضمیر ما به ما می‌گوید که اراده خداوند چیست اما ما به آن توجهی نمی‌کنیم. احساس می‌کنیم که اگر به دستورات ضمیرمان گوش دهیم، نفسمان راضی نخواهد شد. به همین دلیل طبیعتاً درمقابل اراده خداوند می‌ایستیم. خیلی وقت‌ها هم پیش می‌آید که عمداً درمقابل اراده خداوند نایستاده‌ایم ولی نمی‌دانیم که اراده خداوند چیست. در این زمان، ایستادن ما در مقابل اراده خداوند آگاهانه نیست به همین دلیل نمی‌توان گفت که در تعارض با اراده خداوند هستیم.

اما باید بدانیم که اگر اراده‌ خداوند را به انجام نرسانیم، چه آگاهانه و چه ناآگاهانه، وارد جهل و نادانی شده و پیشرفت و رشدمان به تاخیر می‌افتد. یک کودک ممکن است نداند که آتش با او چه می‌تواند بکند. اما اگر به آتش دست بزند، آتش او را می‌سوزاند. من می‌دانم که آتش من را می‌سوزاند ولی با وجود دانستن این، به آن دست می‌زنم و می‌سوزم. نتیجه تعارض آگاهانه و ناآگاهانه یکی است. اما اگر کسی آن را ناآگاهانه انجام دهد، فردی درمانده خواهد بود که در آن شرایط رحمت خداوند زودتر شامل حال او می‌شود.

اگر کسی عواقب عمل خود را بداند اما با وجود آن کاری اشتباه انجام دهد، رحمت خداوند فوراً به او نخواهد رسید. این فرد برای دریافت رحمت خداوند باید بیشتر و جدی‌تر دعا کند.

چطور چیزی می‌تواند خارج از اراده خداوند باشد؟

اینکه اراده خداوند در همه چیز است، کاملاً درست است. اما باید بدانیم که اراده لایتناهی او چیست و چه مقدار از آن اراده را برای خودمان قبول می‌کنیم. او به ما آزادی محدودی داده است، مثل پدری که سکه‌ای به پسرش می‌دهد و نگاه می‌کند تا ببیند چطور آن را خرج می‌کند. اگر آن بچه آن پول را برای هدف خوبی خرج کند، پدر به او پول بیشتری خواهد داد.

خداوند به ما آزادی محدودی داده است تا امتحانمان کند تا ببیند می‌خواهیم عمل نیک انجام دهیم یا خیر. خیلی باید مراقب باشیم. اراده او درون ماست تا وقتی یک سکه به ما داد بتوانیم آن را درست خرج کنیم. اما چون نفس، فردیت و شخصیت خودمان را می‌سازیم، سعی می‌کنیم این سکه را طوری که خودمان دوست داریم خرج کنیم. وقتی خداوند چیزی به ما می‌دهد، سریعاً می‌خواهیم مالک آن شویم. اما اگر از آن به راه خود او استفاده کنیم، به ما بیشتر و بیشتر خواهد داد.

او به ما آزادی داده است تا بتوانیم لذت ببریم. اگر به ما بگوید «من هزار تومان به تو می‌دهم، حالا باید آن را خرج این یا آن کنی و فقط برای این هدف آن را به تو می‌دهم.» هیچوقت لذت نمی‌بریم. احساس می‌کنیم که می‌خواهند به ما زور بگویند. اما وقتی می‌گوید «من این را به تو می‌دهم و می‌توانی آن را هرطور که دوست داشتی استفاده کنی»، آنوقت از آن استفاده نادرست می‌بریم. اگر عاقل باشیم، می‌فهمیم که اگر آن را به راه خود او استفاده کنیم، به ما بیشتر خواهد داد.

از یک طرف به ما می‌بخشد و از طرف دیگر ما را امتحان می‌کند. در عین حال تشویقمان می‌کند که راه درست را انتخاب کنیم. اما چون می‌خواهیم شخصیت و فردیت خودمان را اعمال کنیم، سعی می‌کنیم آن را به راهی که خودمان دوست داریم استفاده کنیم. ما از اراده محدود خودمان استفاده می‌کنیم. خداوند چه می‌تواند بکند؟ فقط زمانی می‌توانیم امن و مطمئن باشیم که اراده خودمان را در راستای اراده او به کار گیریم.

۶ راه خانگی برای سفید کردن دندان‌ها

برترین جاهای دیدنی روسیه برای تفریح


منبع: آلامتو

چگونه یک شغل جدید ایجاد کنیم؟

شروع یک شغل جدید

شروع یک کسب و کار موفق نیازمند این است که شما ترس از دست دادن موقعیت فعلی تان را رها کنید و برای شروع یک چالش جدید آماده شوید.

به گزارش آلامتو به نقل از مردمان؛ شروع یک کار جدید جرات و شجاعت می‌خواهد! هر کار جدیدی خطرات و مشکلات بسیار زیادی با خود دارد که باعث می‌شود خیلی‌ها از شروع آن بترسند.

داشتن جرات برای شروع کردن می‌تواند چالش‌انگیز باشد

خیلی‌وقت‌ها یکی از بزرگترین مشکلات در شروع یک کار و حرفه جدید، مشکل شروع کردن است. گذشتن از حقوق ماهیانه کار قبلی و در نظر گرفتن اینکه شروع کار خودتان مسئولیت‌ها و تعهدات خاص خود را دارد، شروع را دشوار می‌کند. دوست دارید بدانید چطور می‌تواند خطرات شروع کار جدید را کم کرد و مزایا و پاداش آن را در سال اول به حداکثر رساند؟

دلیل اینکه یک سال اول اهمیت بسیاری دارد این است که سازمان تجارتهای خُرد اعلام کرده که ۲۴ درصد از بیزنس های تازه راه اندازی شده، در سال اول شکست می خورند و ۵۰ درصد از آنها در ۵ سال اول تعطیل می شوند.

دوست دارید بدانید چطور جزء ۲۴٪ کسانیکه طی یکسال اول شروع با شکست روبه‌رو می‌شوند نباشید؟

کارهای زیادی هست که برای اطمینان از موفقیت می‌توانید انجام دهید:

۱. تصمیم به شروع بگیرید.

این اولین قدم در شروع کار جدید خودتان است: داشتن این طرزفکر که می‌خواهید کار خودتان را شروع کنید. این می‌تواند یکی از سخت‌ترین مراحل کار باشد. اینکه تصمیم به شروع بگیرید به این معنی است که فکرتان این است که می‌خواهید شروع کنید. یعنی به این ادراک رسیده‌اید که می‌خواهید کاری برای خودتان داشته باشید و به همین دلیل تصمیم می‌گیرید وارد عمل شوید.

۲. وارد عمل شوید.

این مهمترین قدم در موفقیت هر کار و حرفه است. وارد عمل شدن می‌تواند کلیه جوانب کارتان را در بر گرفته و در طول حیات حرفه‌تان باید به کار بسته شود. وارد عمل شدن مهمترین تفاوت بین موفقیت و شکست است. خیلی افراد خود را درگیر جزئیات می‌کنند، آنقدر که باعث می‌شود قبل از اینکه حتی شروع کرده باشند، خسته و ناامید شوند.

۳. برای موفقیت برنامه‌ریزی کنید.

شکست در برنامه‌ریزی درواقع برنامه‌ریزی برای شکست است. این جمله به خوبی اهمیت برنامه‌ریزی برای کار را نشان می‌دهد. اگر در سرتان است که کارتان را رها کنید، دقت کنید که قبل از آن برنامه‌های کار جدیدتان ریخته شده باشد. برنامه‌ریزی کردن برای یک کسب و کار جدید می‌تواند کاری زمان‌بر و دشواری باشد. داشتن یک درآمد مشخص وقتی مشغول این مرحله از کارتان هستید تاثیر بسیار زیادی در موفقیت یا شکست شما دارد. بنابراین قبل از اینکه کارتان را رها کنید، برنامه‌هایتان را بریزید.

۴. اهداف.

کسانیکه هدف دارند به طور طبیعی موفق‌تر از آنهایی هستند که هیچ هدفی ندارند. آرزوها زمانی به واقعیت تبدیل می‌شوند که آنها را به صورت اهداف عملی روی کاغذ بیاورید. اهدافی واقع‌بینانه تعیین کنید و بعد اتفاقات و فرایندهای عملی برای رسیدن به آنها طراحی کنید.

خیلی وقت‌ها بهتر است با هدف نهایی شروع کنید و به عقب برگردید. مثلاً اگر هدفتان این است که ۵۰۰۰ مشتری بالقوه تولید کنید. حالا هدف قابل‌شمارشی دارید که می‌توانید با سوالاتی مثل اینها به سمت آن بروید:

  • چطور باید لیست این مشتری ها را تولید کنم؟
  • برای کنترل آنها به چه سیستم‌هایی نیاز دارم؟
  • چطور باید آنها را به مشتری بالفعل تبدیل کنم؟
  • این محصول یا خدمات را چطور باید به مشتری برسانم؟

اینها فقط تعداد کمی سوال هستند که می‌توانند کمکتان کنند. مهمترین مسئله‌ای که باید به خاطر داشته باشید این است که اهدافی قابل‌دسترسی تعیین کنید و برای رسیدن به آن اهداف باید راه‌هایی در نظر بگیرید.

۵. زیربنا را بسازید.

پیدا کردن فروشندگان و تولیدکنندگان مناسب مرحله‌ای بسیار وقت‌گیر است. قرارداد بستن و کنار آمدن با آنها هم نیازمند زمان است اما باعث می‌شود کارتان را درست شروع کنید. خیلی مهم است که نقش هرکس را در کار به خوبی مشخص کرده و برای همه توضیح دهید زیرا این مسئله نقش بسیار مهمی در موفقیت و شکست کارتان خواهد داشت.

۶. درآمد.

درمورد درآمد دو استراتژی کلی وجود دارد. آنتونی رابینز می‌گوید، «جایی که فکر بکار می افتد، انرژی جریان دارد.» ذات این فرایند فکری زمانی است که می‌خواهید علاقه‌تان را دنبال کنید. اگر بخواهید خودتان را بین دو کار تقسیم کنید، خیلی از فرصت‌ها را از دست خواهید داد. فلسفه او این است که بلند شوید و آن را به مرحل عمل برسانید.

استراتژی دیگر این است که صبر کنید تا درآمد کار جدیدتان به اندازه نصف حقوق کنونی‌تان شود. فلسفه آن این است که اگر بتوانید درآمدتان را بااینکه فقط به صورت نیمه‌وقت در آن فعالیت دارید، به نصف حقوقتان برسانید، اگر کار جدیدتان را تمام‌وقت کنید، خواهید توانست درآمدتان را دوبرابر کنید.

این استراتژی دوم خطر کمتری دارد زیرا داشتن یک حقوق باعث می‌شود بتوانید اهدافتان را سریعتر اجرا کنید. اما ممکن است در حین راه بعضی فرصت‌ها را از دست بدهید.

۷. چشم‌انداز.

داشتن نگرش درست تفاوت بسیاری در کارتان ایجاد خواهد کرد. نباید هیچ موقعیتی را مشکل یا شکست ببینید. دلیل آن این است که هر اتفاقی هم که بیفتد، یا می‌توانید دوباره شروع کنید و یا فردا با اطلاعات بیشتر شروع کنید.

شکست برای همه اتفاق می‌افتد، حتی برای سرمایه‌داران بزرگ. رمز کار این است که وقتی شکستی اتفاق افتاد، همه تمرکزتان را روی شکست محدود نکنید، بلکه به قسمت‌هایی از کارتان نگاه کنید که موفق شده‌اید.

گاهی اوقات نیروی بازار دلیل شکست یا موفقیت یک کار می‌شود اما خیلی از کارها و بیزنس‌های جدید هم بخاطر موانع درونی صاحب آن شکست می‌خورند تا موانع خارجی. خیلی از این به نگرش شما بستگی دارد. بیشتر صاحبین مشاغل بخاطر نداشتن منابع شکست نمی‌خورند، بلکه بخاطر نداشتن نگرش درست.

در آخر باید بگوییم که شروع یک بیزنس جدید برای خودتان نیاز به جرات و شجاعت دارد اما می‌تواند یکی از پرفایده‌ترین فعالیت‌هایی باشد که تابحال انجام داده اید. درست است که خطرات و مشکلاتی نیز با آن همراه است اما زندگی همین است. مهمترین چیزی که باید به خاطر داشته باشید این است که برنامه‌ریزی کنید، وارد عمل شوید و هیچوقت به شکست بعنوان شکست نگاه نکرده و دیدگاه خوبی به رشد، پیشرفت و شکوفایی کارتان داشته باشید.

۶ راه خانگی برای سفید کردن دندان‌ها

برترین جاهای دیدنی روسیه برای تفریح


منبع: آلامتو

استفاده بهینه از زمان و شروع روز کاری با ۱۴ راهکار

مدیریت زمان

برخلاف تصور رایج اغلب مردم، سازنده و مبتکر بودن، به بهره‌ی هوشی بالا یا قدرت و داشتن توانایی منحصربفردنیازی ندارد. در واقع با انجام کارهایی ساده و عادت دادن آنها در خود می‌توانید فردی خلاق باشید. در ادامه به معرفی ۱۴ عادت مختلفی را که افراد مبتکر ۱۵ دقیقه قبل شروع کار روزانه انجام می‌دهند می‌پردازیم. با ما همراه باشید.

همه ما خواهان خلاقانه زندگی کردن و یا خلاقانه کار کردن هستیم؛ اما واقعا اینگونه زندگی کردن ممکن است مشکلات خاص خود را داشته باشد. نکته‌ای که باید مدنظر داشت این است که خلاقانه زندگی کردن بیش از اینکه شبیه به هر چیزی باشد، شبیه به عادت است و همراه هر عادتی قوانین خاصی وجود دارد که با دنبال کردن آنها می‌توانید سفت و سخت به آن عادت بچسبید. اغلب مردم از نبود وقت کافی برای انجام دادن کارها گله می‌کنند، اما برخی افراد هستند که بیشترین کارها را در کمترین زمان ممکن انجام می‌دهند؛ در نتیجه همیشه وقت اضافه برای انجام کارهای بیشتر دارند. در ادامه می‌بینید که انجام عادت‌های بسیار ساده‌ای که آدم‌های خلاق در ۱۵ دقیقه‌ی شروع کاریشان انجام می‌دهند چگونه روزکاری آنها را تغییر می‌دهد.

Productive people 1

۱. آدم‌های خلاق حداقل ۱۵ دقیقه قبل از شروع رسمی ساعت اداری، در دفترشان قدم می‌زنند

افراد مبتکر اهمیت گزارش آغاز کاری را به خوبی می‌دانند. آنها به جای عجله کردن و شتافتن در انجام موقت کارها، خانه‌شان را زودتر ترک می‌کنند و با آسودگی‌خاطر بیشتری به سمت محل کار قدم می‌زنند. آنها همچنین چند آهنگ آرام‌بخش را در شروع روزکاری‌شان انتخاب می‌کنند تا هم خلق بشاش‌تری داشته باشند و هم ۱۵ دقیقه وقت اضافی برای آماده شدن به دست بیاورند.

۲. فضای کاری‌شان را حرفه‌ای می‌چینند

همچون یک پزشک در حال جراحی در اتاق عمل و همچون یک آشپز در حال آشپزی در آشپزخانه، افراد مبتکر قبل از اینکه کارشان را شروع کنند مطمئن می‌شوند که همه ابزارهای مورد نیاز کاری آماده هستند و در موقعیت مناسب خودشان قرار دارند. آنها فضای کاریشان را همیشه مرتب و منظم حفظ می‌کنند تا اگر نیازی به چیزی داشتند بیهوده وقت ارزشمند خود را را برای پیدا کردن آنها هدر ندهند.

۳. کاری را که انجام می‌دهند دوباره بازبینی می‌کنند

مرور آنچه را که قبلا انجام داده‌اید، مخصوصا زمانی که از سفر یا تعطیلات آخر هفته باز می‌گردید، بسیار مفید است. آدم‌های خلاق هنگامی که می‌خواهند کارشان را دوباره آغاز کنند، خودشان را با کارهایی که قبلا انجام داده‌اند آماده می‌کنند. پایان کار همیشه حس خوبی در آدم ایجاد می‌کند؛ آنها به جای اینکه مستقیما به سمت انجام کار شیرجه بزنند، دستاوردها و موفقیت‌های قبلی خودشان را مرور می‌کنند. انجام چنین کاری علاوه بر اینکه مسیر کار بعدی که می‌خواهید شروع کنید را مشخص می‌کند، می‌تواند احساس دوباره موفق شدن و انجام دادن آن کار در شما را نیز تقویت کند.

۴. آنها فهرست وظایف کاری و سر موعد مقرر انجام دادن آنها را ارزیابی می‌کنند

افراد مبتکر، لیستی از کارهایی که می‌خواهند انجام دهند دارند و همیشه کارهایی را در ابتدای روزکاری انتخاب می‌کنند که راهبری و از پیش برنامه‌ریزی شده است. آنها ضرب‌العجل‌ها و جلسات کاری مهم و را به خود یادآوری می‌کنند و سعی می‌کنند کارهایشان را بر اساس این‌ها زمان‌‌بندی و اولویت‌بندی کنند.

Productive people 2

۵. سه کاری که از همه مهم‌تر است انتخاب می‌کنند

آدم‌های خلاق و مبتکر می‌دانند که اگر بیش از حد برای خود برنامه بچینند در آنها غرق خواهند شد. برای اینکه آنها بتوانند فقط بر کاری که انجام می‌دهند تمرکز کنند و همچنین از چند وظیفگی پرهیز کنند، سه کاری که از همه مهم‌تر است را برمی‌گزینند و شش‌دانگ حواس خود را متوجه این سه کار می‌کنند. Leo Babauta، بنیان‌گزار وب‌سایت بهره‌وری Zen Habits، همیشه سه کار را که از همه مهم‌تر هستند هر روز برای انجام دادن انتخاب می‌کند و هر روز صبح در مسیر انجام آنها حرکت می‌کند.

۶. افراد خلاق از خودشان سوالات خلاقانه‌ای را می‌پرسند

با سوالات مبتکرانه و خلاقانه‌ای که آنها از خود می‌پرسند، به روشنی آن چیزی را که هر روز می‌خواهند در آن موفق شوند به دست می‌آورند. اگر مشکلاتی وجود داشته باشند که نیاز به حل کردن آنها احساس شود، این مشکلات را شناسایی کرده و آن‌ها را ارزیابی می‌کنند. آنها زما‌ن خود را در طول روز برای حل مسائل بی‌اهمیت هدر نمی‌دهند؛ درواقع با پرسیدن سوالات خوب و مفید از خود، حتی انگیزه‌ی کافی برای انجام وظایف در طول روز را نیز به دست می‌آورند. برای مثال رون فریدمن (Ron Friedman) یک متخصص در زمینه‌ی انگیزش انسان می‌گوید که هر روز هنگام شروع کاری این سوال را از خود بپرسید «امروز نیز تمام می‌شود و این دفتر را با احساس فوق‌العاده‌ای از موفقیت ترک می‌کنم. امروزمن چه چیزی به دست آوردم»

۷. آنها ایمیل‌هایشان را بررسی نمی‌کنند، مگر اینکه واقعا مجبور باشند

افراد مبتکری همچون دیوید کراپ (David Karp) بنیان‌گزار سایت Tumblr ، در ۱۵ دقیقه‌ی اول روزکاری،‌ به هیچ‌وجه ایمیل‌های خود را نمی‌خوانند. آنها می‌دانند چنین کاری به راحتی ممکن است آنها را سردرگم و آشفته کند. اما اگر آنها در انتظار نشستن یک ایمیل مهم از رئیس‌ و یا مشتری‌هایشان هستند، نظر اجمالی به فهرست ایمیل‌های آمده می‌اندازند. آنها نه بر اساس ترتیب زمانی به ایمیل‌ها جواب می‌دهند و نه بدون فکر کردن جواب را می‌فرستند.

Productive people 4

۸. موبایل خود را بر روی بی‌صدا (silent) قرار می‌دهند

افراد مبتکر می‌دانند که بیشترین حجم کار‌ باید در صبح انجام شود؛ بنابراین هر آنچه را که مهم است اولویت‌بندی می‌کنند و در ابتدا با آنها شروع می‌کنند. آنها تلفن همراه‌شان را بر روی بی‌صدا قرار می‌دهند و لازم نمی‌بینند تا به پیام‌ها و اطلاعیه‌ها که ممکن است هر لحظه ذهن آنها را از کاری که انجام می‌دهند فراری دهد، پاسخ دهند.

۹. آنها روزکاری پیش ‌رو را همانند آنچه که دوست دارند تجسم می‌کنند

همانند ورزشکارانی که از فنون تصویرسازی ذهنی برای تمرینات و رقابت‌ها استفاده می‌کنند، افراد مبتکر نیز تصاویر ذهنی مثبتی از موفقیت و پیشرفت‌شان را در ذهن حک می‌کنند. آنها به صورت ذهنی آنچه را در طول روز می‌خواهند انجام دهند، تمرین و تکرار می‌کنند. بعد از آن هر وقت که به آنها نیاز شد، بسیار راحت‌تر می‌توانند آنها را پیدا کنند.

Productive people 7

۱۰. چند لحظه‌ای را فقط به عمیق نفس کشیدن اختصاص می‌دهند

افراد مبتکر می‌دانند که ممکن است روز طولانی و شلوغی را داشته باشند؛ بنابراین حتی زمانی که شروع به کار نکرده‌اند، کمی استراحت می‌کنند. عمیقا تنفس کشیدن، اکسیژن بیشتری را برای مغزتان مهیا می‌کند. این کار باعث می‌شود تا شما افکاری روشن‌تر و مبتکرانه‌تر، و همچنین احساسی راحت‌تر و خونسردی داشته باشید.

۱۱. آنها برخی حرکات کششی انجام می‌دهند

افراد خلاق می‌دانند که قرار است کل روزشان را جلوی کامپیوتر بر روی صندلی بنشینند. همچنین آنها این را هم می‌دانند که به طور مداوم غیرفعال و بی‌جنب و جوش بودن، مشکلات سلامتی در درازمدت را به دنبال خواهد داشت. برای رودررویی با این مشکلات، آنها حرکات ورزشی و کششی را در ۱۵ دقیقه‌ی اول روزکاری‌شان انجام می‌دهند. همچنین آنها همین حرکات را در طول روز به دفعات نیز تکرار می‌کنند.

۱۲. برای زمان کاری همکارانشان ارزش قائل‌اند

افراد مبتکر در ابتدای روزکاری با همکارانشان درمورد مسائل کاری صحبت نمی‌کنند. آنها به زمان و فضای کاری افراد دیگر احترام می‌گذارند و می‌دانند که همکارانشان برای آماده‌ی کار شدن به وقت نیاز دارند.

Productive people 6

۱۳. آنها قبل از کمک کردن به دیگران، به برآوردن نیازهای خود فکر می‌کنند

افراد خلاق تحقق نیازهای خودشان را مقدم بر نیازهای دیگران می‌دانند. آنها اولویت‌های اصلی خودشان را تعیین می‌کنند و کارهای دیگران را در اولویت‌های بعدی قرار می‌دهند. هیچ‌وقت تلاش نمی‌کنند که یک ابَر مرد یا ابَر زن باشند و به هرکسی که نیاز به یاری رساندن داشت کمک کنند. آنها به این ۱۵ دقیقه‌ی معمول خود احترام می‌گذارند و اگر فردی چیزی از آنها درخواست کند، مودبانه آن را رد کرده یا به تاخیر می‌اندازند.

۱۴. آنها از چالش و کاری که پیش رو دارند سپاس‌گزار هستند

افراد مبتکر هر روز صبح به خود یادآوری می‌کنند تا از کاری که دارند سپاس‌گزار باشند. آنها به چالش‌ها نه به عنوان یک سد معبر، بلکه به عنوان یک سکوی پرتاب و یک فرصت برای رشد و توسعه‌ی خودشان نگاه می‌کنند. داشتن احساس خوبی از کاری که انجام می‌دهید باعث می‌شود به فرسودگی شغلی دچار نشوید و بتوانید هر نوع احساس منفی را از خودتان دور کنید.

برترین جاهای دیدنی روسیه برای تفریح

۶ راه خانگی برای سفید کردن دندان‌ها


منبع: آلامتو

چگونه عالی صحبت کنیم؟

عالی صحبت کردن را یاد بگیرید


مهارت حرف زدن

اگر به تکنیک‌های صدایی برای صحبت کردن در کار علاقه‌مند باشید، ممکن است تحقیق درمورد آن وقت‌گیر باشد و مطالب به درد بخوری هم از این جستجوها عایدتان نشود. به همین دلیل با این مقاله تصمیم گرفته‌ایم کارتان را ساده‌تر کنید.

به گزارش آلامتو به نقل از سایت مردمان؛ اما چرا باید مهارت‌های صدایی شما در تجارت و کار مهم باشد؟ اگر دلیل سخنرانی‌های کاری فقط ارائه اطلاعات است، به جز اینکه فقط صدایتان باید به قدری رسا باشد که به گوش شنوندگان برسد، صدایتان دیگر چه اهمیتی می‌تواند داشته باشد؟ این تله‌ای است که خیلی از سخنوران تجاری در آن می‌افتند. گفتگوی غیرکلامی، از جمله صدا، تاثیر شگرفی بر رفتار و میزان پذیرش شنوندگان نسبت به پیام شما دارد. بنابراین برای اینکه بتوانید تاثیر لازم را بر مخاطب خود داشته باشید، می‌بایست بتوانید برای گفتگوهای کاری‌تان صدایی تاثیرگذار داشته و از آن برای کیفیت و قدرت دادن به توانایی‌های حرف زدن خود استفاده کنید.

توانایی شما برای ترغیب کردن دیگران با صدای شما در ارتباط است

هر فرد به طرق ابتدایی نسبت به صدای یک نفر پاسخ می‌دهد. اگر در بخش فروش یا بازاریابی باشید، برای کاری مصاحبه می‌کنید و یا در جلسه‌ای می‌خواهید نظرتان را به دیگران  بقبولانید –به عبارت دیگر اگر کارتان طوری است که لازم است شنونده‌های خود را برای کاری متقاعد کنید– باید به این جنبه اساسی طبیعت انسان توجه خاص داشته باشید.

اما صدای شما واقعاً تا چه حد بر اعتبار، قدرت و قابل‌باور بودنتان اثر دارد؟ صدا از طریق ترکیبی از احساس و زیرکی اثربخشی خود را نشان می‌دهد. صفحات پاورپوینت هیچوقت نمی‌توانند گویای احساس باشند. و هرچه پیامتان پیچیده‌تر و سطح بالاتر بوده و مخاطبینتان باسوادتر باشند، صدای شما درجه‌بندی‌های دقیق‌تری به دست می‌آورد.

صدا به طور تحسین‌آمیزی می‌تواند از پس این چالش برآید. صدای شما، صرفنظر از مغزتان، قابل‌انعطاف‌ترین ابزاری است که برای قانع کردن و تحت‌تاثیر قرار دادن دیگران می‌توانید از آن استفاده کنید. ازاینرو ابزاری ایدآل است که کمکتان می‌کند دقیقاً همان تاثیری که می‌خواهید را بر شنوندگانتان ایجاد کنید. برای موفق شدن در این راستا، هیچ تکنیکی خوب عمل نمی‌کند. درواقع اینکه یاد بگیرید گرم‌تر حرف بزنید، قوی‌ترین ابزار دنیا برای متفاعد کردن مخاطبین را در اختیارتان قرار می‌دهد.

۴ تکنیک برای عالی صحبت کردن

به دست آوردن حضور صدایی مناسب برای صحبت کردن در جمع نه تنها به کارتان و موفقیت شرکتتان کمک می‌کند بلکه به شما این امکان را می‌دهد که دقیقاً همان پیامی که در ذهن دارید را به مخاطبینتان برسانید: البته کاملاً موثر و سریع. در زیر به ۴ عنصری اشاره می‌کنیم که کمکتان می‌کند به سطح بالاتری از تاثیرگذاری صدا در کار دست یابید.

۱. حمایت تنفس:

تنفس در حرف زدن با نفس کشیدن عادی فرق دارد و موقع حرف زدن نیاز به تنفس عمیق‌تری است. همچنین این نفس کشیدن باید بسیار کنترل‌شده‌تر باشد زیرا حرفی که از دهانتان بیرون می‌آید، نتیجه برخورد هوا به تارهای صوتی‌تان است. تنفس درست پایه و اساس خوب حرف زدن است زیرا مخالف تنفس بد به دلیل عصبی بودن و استرس داشتن است. تمرین اصلی آن تمرین تنفس دیافراگمی است. نام دیگر آن تنفس از شکم است و بسیار کار ساده‌ای است: اجازه بدهید شکمتان موقع داخل و بیرون دادن هوا بالا و پایین شود نه سینه و شانه‌هایتان. با تنفس از شکم شما ذخیره هوایی ایجاد می‌کنید که به خوبی از صدایتان حمایت کرده و باعث قوی‌تر شدن آن می‌شود.

۲. عطف صوتی:

این دقیقاً متضاد حرف زدن «یکنواخت» است. شما هم احتمالاً مثل بقیه آدم‌ها وقتی درمورد موضوعی که خیلی به آن علاقه دارید صحبت می‌کنید، صدایتان بالا-پایین‌هایی پیدا می‌کند. از طرف دیگر حرف زدن در موقعیت‌های پرفشار باعث صاف و یکنواخت شدن تن صدای شما خواهد شد. این باعث می‌شود که شنونده‌ها توجه خود را از دست بدهند زیرا گوش‌های ما به تغییر جواب می‌دهد نه به یکنواختی. سخنرانان در عرصه تجارت معمولاً افت و خیزهای زیادی به صدای خود نمی‌دهند اما اینکه صدایتان محدوده بالا و پایین شدن دارد، یک دلیل داشته است! اگر صدایتان چندان رسا نیست، وقت آن رسیده که کمی رنگ و بوی آن را تغییر دهید. با این روش شنونده‌هایتان خیلی راحت‌تر خام حرف‌هایتان خواهند شد.

۳. طرح‌ریزی برای قدرت:

چرا سخنرانان تجاری اعتقاد دارند که محتوای حرف‌هایشان اهمیت بسیار زیادی دارد اما توجهی به مهارت‌های صدایی خود ندارند؟ برای اینکه شنونده‌هایتان را به همان‌جایی که خودتان می‌خواهید هدایت کنید، به قدرت ماکسیمم نیاز دارید. صدای شما یکی از راه‌هایی است که با کمک آن می‌توانید به این دست پیدا کنید. قدرت صدا با تنفس دیافراگمی شروع می‌شود زیرا باعث می‌شود صدا انعکاس قوی‌تری داشته باشد. هیچوقت سعی نکنید برای رسیدن به چنین نوع قدرتی بلندتر حرف بزنید زیرا باعث می‌شود صدایتان به شکل ناخوشایندی تغییر کند. درعوض، سعی کنید انرژی‌تان را بیشتر کنید.

۴. همدردی:

هر سخنگویی باید نسبت به شنونده‌های خود همدردی نشان دهد. البته، همدردی چیزی نیست که در آن لحظه بسازید. برای اینکار باید درمورد موضوع بحثتان کاملاً بااحساس حرف بزنید. اگر صدایتان طوری به نظر برسد که انگار نسبت به موضوع بی‌تفاوت هستید، شنونده‌ها هم همین‌طور خواهند بود. و برای به کار بردن زبان حساسی برای متقاعد کردن و الهام بخشیدن به آنها تردید نکنید. همچنین باید راهی برای «شنیدن» شنونده‌هایتان پیدا کنید. چه گفتگوی غیرکلامی دریافت می‌کنید؟ شنونده‌هایتان هستند که با شما حرف می‌زنند، صدایشان را می‌شنوید؟ به آنها نشان دهید که احساسشان را نسبت به طریقه حرف زدنتان با آنها می‌فهمید و به سوالاتشان پاسخ دهید.

صدای شما قدرت بینظیری برای تحت تاثیر قرار دادن شنونده‌هایتان نسبت به پیامتان دارد. پس چرا از این به بعد «هوشمندانه‌تر» صحبت نکنید و از این ابزار لازم کاری بهره کافی نبرید؟

۶ راه خانگی برای سفید کردن دندان‌ها

برترین جاهای دیدنی روسیه برای تفریح

مطالب مشابه:

رپورتاژ آگهی ویژه:


تعابیر محبوب:
آب
سگ
مرده
دندان
جن
طلا
پول
عروسی
حامله
طلاق
مدفوع
مار
ماهی
موش
خون
کفش
ثروت
گربه
بوسه
اسب
بچه
برف


اسامی محبوب:
رایان
ایلیا
کارن
لیا
بارانا
فاطمه
مریم
چکامه
شیما
هیراد
هانیه
آتنا
طه
ماهان
ماهور
هلیا


‹ مطلب قبلی
مطلب بعدی ›


برچسب ها : فن بیان, مردمان


سفر به سواحل آنتالیا :تور آنتالیا


سفر ارزان به آنتالیا :تور لحظه آخری آنتالیا



مبلمان اداری فضاگویا
مبلمان اداری



انجام تشریفات مجالس
تشریفات مجالس


خرید بلیط هواپیما با الی گشت
بلیط هواپیما


خرید آنلاین تشک رویا
قیمت تشک رویا


فلایتیو
خرید اینترنتی بلیط هواپیما


لاغری آسان در مدرسه بدن
رژیم لاغری


رزرو آسان هتل
رزرو هتل ( جاباما، رزرو اینترنتی هتل )


تیک بان
بلیط هواپیما


بلیط چارتر با قاصدک ۲۴
بلیط هواپیما

ارسال نظر


منبع: آلامتو