بایگانی دسته ی : روانشناسی

موارد و نکات زیادی در مورد افراد کاریزماتیک وجود دارد. افراد از انرژی آن ها استفاده می کنند و شخصیت آن ها را تحسین می نمایند. آن‌ها جذاب هستند. حتما از خودتان می پرسید این افراد چرا چنین جذابیتی دارند؟ زیرا کاریزماتیک بودن باعث می‌شود فرد دوست داشتنی شود. خوشبختانه خاصیت کاریزمایی چیزی نیست که افراد در بدو تولد به همراه خود داشته باشند. همانند سایر مهارت‌ها می‌توانید این مهارت را نیز از طریق تمرینات روزانه بهبود ببخشید و توسعه دهید. در این مقاله قصد داریم نکاتی را بیان کنیم که به کمک آن می‌توانید یک شخصیت کاریزمایی داشته باشید. پس همراه ما باشید.

1. اعصاب خود را کنترل کنید:

زمانی که افراد کاریزماتیک صحبت می کنند، متوجه خواهید شد که آن ها اصلا عصبی نیستند. مدیریت اعصاب چیز اسانی نیست اما برخی ترفندها و نکات اصلی وجود دارد که می تواند اعتماد به نفس شما را افزایش دهد و به یک فرد کاریزمایی تبدیل نماید.

2. با قصد و نیت گوش دهید:

در حالیکه بیشتر مردم به افراد کاریزمایی فکر می کنند، آن ها به توانایی های خود برای صحبت کردن یا تعامل با سایرین می اندیشند. چیزی که شما را تحت تاثیر قرار می دهد فرد شنونده است. من فکر می کنم به دست اوردن مهارت در این زمینه کمی دشوار است. برای من یک فرد کاریزمایی فردی است که بتواند با قصد و نیت به صحبت های سایر افراد گوش دهد و حس ارزشمند بودن را در شما ایجاد کند.

3. بازگو پذیر باشید:

مکالمات و گفتگوهای خود را به افرادی که برایشان صحبت می کنید مرتبط سازید. از داستان هایی استفاده کنید که شما را به عنوان یک فرد متوسط قرار می دهد. از تکنیک های مختلف همچون استفاده از کلمات و واژه هایی که سایرین استفاده می کنند بهره ببرید و سعی کنید وجه تشابهی با افرادی که برایشان صحبت می کنید پیدا نمایید.

4. در مورد احساسات خود صحبت کنید:

موضوع صحیح و مناسب می تواند قدرت خاصی به صحبت‌های شما ببخشد. زمانی که فکر می کنید موضوعی خسته کننده است سطح انرژی خود شما نیز پایین تر می اید. هنگامی که در مورد احساس صحبت می کنید انرژی شما نیز افزایش پیدا می کند. احساسات شما حس عصبی بودن یا ترس را از بین می برد و به صدای شما حس متقاعدکنندگی می بخشد و افراد را به حمایت از شما تشویق می کند.

5. بیشتر از چیزی که می گیرید بدهید:

افراد کاریزمایی زندگی افرادی که در اطراف آن ها قرار دارند را بهبود می بخشند و غنی می سازند. زمانی که خالصانه به فردی کمک می کنید یا پیشنهاد کمک به او می دهید آن ها نیز به دنبال حمایت و پشتیبانی از شما خواهند بود. همه ماها از افرادی که تنها به فکر خودشان هستند فراری هستیم و دوست نداریم با افراد مغرور و خودبین معاشرت داشته باشیم. بیشتر از آن چیزی که از افراد می گیرید به آن‌ها ببخشید و بعد از مدتی متوجه خواهید شد که به یک فرد کاریزمایی تبدیل شده اید.

6. حس شوخ طبعی را در خود داشته باشید.

اگر اعتماد به نفس و قدرت کافی برای خنداندن افراد دارید از این توانایی استفاده کنید. ویژگی شوخ طبعی و کاریزمایی بودن به همراه یکدیگر حرکت می کنند. پس شوخی کردن را فراموش نکنید.

7. خود را با موقعیت‌های مختلف وفق دهید:

بیشتر افراد بر این باورند که اعتماد به نفس باعث می شود ویژگی کاریزمایی بودن در فردی ایجاد شود اما من بر این باور هستم که توانایی وفق دادن خود با هر شرایطی می‌تواند متمایز کننده باشد. حتما از خود می پرسید چگونه چنین چیزی امکان پذیر است؟ خود را با اخبار و گرایش های صنعت خود به روز سازید و اگر چیزی را نمی دانستید حتما سوال کنید. در بیشتر مواقع افراد دوست دارند تخصص‌های خود را برای شما شرح دهند.

8. نام های افراد را به خاطر بسپارید:

به خاطرسپری نام افراد می‌تواند توجه آن ها را به سمت شما جذب کند. این موضوع باعث می شود آن‌ها حس مهم بودن داشته باشند و به شما کمک می کند بیشتر از قبل دوست داشتنی باشید. نام یک فرد شیرین ترین صدا در جهان برای آن فرد است. اینکه شما در موقعیت تجاری هستید یا در موقعیت شخصی زیاد فرقی نمی کند. تلاش کنید نام افرادی که ملاقات می کنید را به خاطر داشته باشید.

9. علاقه خالصانه ای داشته باشید:

افراد کاریزماتیک خالصانه به سایر افراد علاقه نشان می دهند. آن ها سایر افراد را همانند یک آهنربا به خود جذب می کنند. نکته کلیدی این است که به طور فعال علاقه و اشتیاق خود را به سایر افرادی که با آن ها تعامل دارید و در حال صحبت کردن هستید نشان دهید. به حرف هایی که می زنند به دقت گوش کنید و سپس در صورت نیاز از آن ها سوال‌هایی را بپرسید. اگر این کار را به درستی و به طور خالصانه انجام دهید فاکتور کاریزمایی را افزایش خواهید داد.

10. سوالات بیشتری بپرسید:

افراد دوست دارند در مورد خودشان صحبت کنند. بنابراین اگر سوالات زیادی بپرسید و به طور فعال به سخنان آن ها گوش دهید بیشتر از قبل به یک شخصیت کاریزماتیک تبدیل خواهید شد. توصیه می‌کنم در ذهن خود یک بازی سرگرم کننده انجام دهید. سعی کنید سوالاتی را بپرسید و منتظر جواب افراد بمانید. محدوده واژگان خود را گسترش دهید و از کلمات جذاب استفاده نمایید.

به نظرتان بهترین استراتژی برای بازاریابی چیست؟ آیا تاکنون از آموزش به عنوان یک استراتژی بازاریابی استفاده کرده اید؟

به گزارش آلامتو و به نقل از ibazaryabi.com؛ زمانی که نوبت به بررسی گزینه‌های مختلف برای انتخاب تاکتیک‌های بازاریابی می‌رسد، به‌طور کل گزینه‌های بسیار زیادی وجود دارد، اما همواره یکی از بهترین‌های آن‌ها سرمایه‌گذاری نه در شبکه‌های اجتماعی، بیلبورد یا وب‌سایت، بلکه در آموزش است. برخی از شرکت‌ها در دنیا از این فرصت موجود در فضای امروز بازاریابی استفاده می‌کنند تا به مشتریان در رابطه با محصولات خودشان آموزش ارائه کنند و با این کار موجب بازگشت آن‌ها و تکرار خرید آن‌ها در پی موفقیت و رضایت قبلی حاصل‌شده از خرید می‌شوند.

مثلاً برند سِفورا Sephora را به‌عنوان مثالی ازاین‌دست در نظر بگیرید که یک مجموعه فرانسوی از فروشگاه‌های زنجیره‌ای عرضه‌کننده لوازم‌آرایشی است. زمانی که یک مشتری برای تهیه لوازم‌آرایشی وارد یکی از شعبه‌های این فروشگاه می‌شود، کارکنان این برند از برنامه‌ای با عنوان هوش رنگ استفاده می‌کنند که توسط برند پَنتُن Pantone تهیه‌شده است تا از طریق آن بخش‌های مختلف صورت مشتری در معرض تابش اشعه‌ای جهت منطبق ساختن آن با صفحه رنگ از پیش طراحی‌شده قرار بگیرد. اطلاعات حاصل از این تابش اشعه یا اسکن سایه‌ها، رنگ‌ها و محصولات مختلفی از آرایش را به مشتری نشان می‌دهد که با رنگ طبیعی صورت وی در هماهنگی قرار می‌گیرد. برند سفورا همچنین از تکنولوژی واقعیت مجازی در تعدادی از فروشگاه‌های خود استفاده می‌کند که به مشتریان اجازه می‌دهد تا محصولات مختلفی را از قبیل رژ لب و سایه گونه بدون استفاده عملی بر روی صورت خودش ببیند. این نرم‌افزار حتی امکان استفاده و آزمودن نتیجه استفاده از محصولات از داخل خانه را هم برای مشتریان فراهم می‌آورد. هر مشتری لوازم‌آرایش به‌خوبی می‌داند که پشیمانی ناشی از هزینه کردن مبلغ زیادی بر روی لوازم‌آرایشی و سپس پی بردن به عدم هماهنگی آن رنگ پوست چقدر سخت و بد است. ازاین‌رو سفورا با استفاده از این نرم‌افزار و همچنین کارکنان آموزش‌دیده درباره سایه‌های مختلف رنگ لوازم‌آرایشی به مشتریان آموزش می‌دهد و این‌گونه منجر ایجاد تجربه‌ای شاد و رضایت‌بخش برای مشتریان از خرید از این برند می‌شود.

آموزش مشتریان یکی از بهترین راه‌ها برای ایجاد و توسعه روابط و ایجاد وفاداری در مشتری نسبت به برند است. این روش نه‌تنها اطلاعات بسیار باارزشی را در اختیار مشتریان شما قرار می‌دهد تا به‌خوبی بدانند که چگونه باید از محصول شما استفاده کنند، بلکه روش‌های بیشتری برای استفاده از محصولات شما نسبت به اطلاعات قبلی مشتری به وی ارائه می‌کند. آموزش به مشتری در صنایع مختلف دارای ارزش قابل‌توجهی است – اگر یک مشتری محصولی را بخرد، اما نداند که چگونه باید از آن استفاده کند، این کار موجب پشیمانی و احیاناً خرید یک محصول جایگزین از رقیب شما می‌شود یا اینکه حداقل آن مشتری دیگر برای خرید محصولات دیگر هم به سراغ فروشگاه شما نمی‌آید. بااین‌وجود، اگر شما زمانی را به آموزش به مشتریان خود اختصاص دهید، آن‌ها دقیقاً با کاربرد و استفاده صحیح محصول شما آشنا شده و این‌گونه حتی احتمال تبدیل‌شدن به یک مبلغ و نماینده برای محصول شما هم وجود دارد. مشتریان همواره در پی شانس و فرصتی برای یادگیری هستند، خصوصاً محصولاتی که به آن علاقه داشته و آن‌ها را دوست دارند، به این معنا که در نوبت‌های بعدی احساس نیاز، باز هم در پی خرید و تهیه آن محصولات هستند. آموزش یک نوع سرمایه گذاری در پایگاه مشتریان شماست و می‌تواند منجر به پاداش‌های بسیار زیاد در قالب مشتریان راضی و علاقه‌مند به محصول و برند نوبت.

اگر به دنبال یک بهانه برای انجام ندادن کاری هستید و حتی بدتر در حال انجام کاری بدون رضایت قلبی هستید بهتر است یاد بگیرید چطوری بدون بهانه نه بگویید و خودتان را خلاص کنید.

گفتن این کلمه دو حرفی برای بسیاری از ما دشوار است، نه گفتن چه به رئیسمان، چه به فرزندمان و چه به دوستانمان آسان نیست. در نتیجه بسیاری از ما به انجام کارهایی مجبور می شویم که دوست نداریم، یا برایمان سخت هستند.

بسیاری از کودکان در محیط خانواده و تحت تاثیر تربیت والدین می آموزند که برای حفظ آرامش یا برای مودب بودن، باید درخواست دیگران را بپذیرند. به یاد داشته باشید که دنیا با “نه” گفتن ما به پایان نخواهد رسید، بلکه این کلمه مانند همه کلمات دیگر نوعی مبادله اطلاعات است.

اما چگونه می توانیم نه گفتن را برای خود آسان کنیم؟

۱٫ به خود زمان بدهید.

بسیاری از افراد بنا به دلایلی چون خجالت، ترس و غیره، بلافاصله بعد ازشنیدن یک درخواست کلمه “بله” را بر زبان می آورند. اگر گفتن کلمه “نه” برایتان آسان نیست، لااقل از طرف مقابل زمان بخواهید، مثلا بگویید ” بعدا به تو خبر می دهم.” اما اگر با اصرار طرف مقابل روبرو شدید، بگویید ” باید به تقویم نگاه کنم.” یادتان باشد اگر او عصبانی یا ناراحت می شود مشکل خود اوست نه شما.

۲٫ ارزیابی کنید.

اگر کسی از شما درخواستی می کند، ابتدا از خود بپرسید که وقتش را دارید یا نه. مهم ترین سوالی که در این زمینه مطرح می شود این است که آیا باید نیازهای خود را به دیگران ترجیح بدهیم یا نه.
گاهی لازم است نیازهای دیگران را به نیازهای خود ترجیح بدهیم- اگرگاهی به دوستان، خانواده و همکاران کمک نکنیم دنیا محل خوبی برای زندگی نخواهد بود. ولی در عین حال بعضی اوقات لازم است به علایق و نیازهای خود نیز توجه کنیم.

۳٫ مودب باشید.

بهتر است لبخند بزنید ولی لبخند خود را با یک لحن جدی همراه کنید –اگر درخواست کسی را به صورت مودبانه رد کنید از شما نخواهد رنجید. نه گفتن به معنای بی ادبی نیست.
خیلی راحت بگویید “متاسفم این بار نمی توانم به شما کمک کنم” یا “معذرت می خواهم در حال حاضر کاری دارم که باید انجام بدهم”. نیازی نیست توضیح بدهید، هرچه بیشتر توضیح بدهید و معذرت بخواهید، به طرف مقابل فرصت بیشتری برای اصرار کردن خواهید داد.

۴٫ تمرین کنید.

اگر حتی فکر کردن به این کلمه دو حرفی شما را می ترساند، تمرین را از موقعیت هایی شروع کنید که اهمیت چندانی ندارند. مثلا با نه گفتن به دستفروش های سمج تمرین خود را آغاز کنید.

۵٫ حساب و کتاب کنید.

تا به حال توجه کرده اید که کسانی که مرتبا از شما می خواهند کاری برایشان انجام دهید معمولا لطفتان را جبران نمی کنند؟ این افراد هرگز دوستان واقعی نیستند.
دوستان واقعی از شما سواستفاده نمی کنند و تنها در مواقع بسیار ضروری از شما کمک می خواهند. اگر متوجه شدید که کسی بیشتر از آنچه برای شما انجام می دهد از شما انتظار دارد، از او فاصله بگیرید. نیازی نیست دوستیتان را با او قطع کنید، تنها تماس خود را با او کم کنید. مطمئن باشید که چنین شخصی با مشاهده کم توجهی شما به کس دیگری روی می آورد تا مدتی هم از او سو استفاده کند.

۶٫ صادق باشید.

گاهی نه گفتن آنقدر سخت است که نهایتا از ترس آزردن احساسات دیگران به کاری مجبور می شویم که دوست نداریم، یا نهایتا به دروغ و بهانه تراشی روی می آوریم.
بهترین راهکار صداقت است، اینکه صادقانه به طرف مقابل بگوییم که نمی خواهیم درخواست او را بپذیریم. البته گفتن یک دروغ بی ضرر هرازگاهی لازم است، اما دروغگویی و به دیگران امید واهی دادن کار درستی به نظر نمی رسد!

به گزارش آلامتو به نقل از greatist ؛ در طول ۱۰ سالی که در شغل فروشندگی بودم، موفق ترین سال برای من از لحاظ مالی همان سالی بود که از لحاظ احساسی و عاطفی حالم زیاد خوب نبود. به طور مداوم تحت استرس و فشار بودم. روز به روز بر وزنم افزوده می‌شد. بیشتر از قبل احساس خستگی می‌کردم. بعد از این سال، تصمیم گرفتم روش‌های دیگری به جز حساب بانکی را برای سنجش موفقیت کاری خود پیدا کنم. در حال حاضر می‌توانم به خوبی احساسم را کنترل کنم و موفقیت خود را به شیوه مناسب تری بسنجم. در این مقاله مهم ترین فاکتورهایی که برای سنجش موفقیت خود باید مدنظر داشته باشید را بیان می کنیم:

1. چقدر احساس آرامش و صبوری دارید:

زمانی که در حال انجام کارهای خود هستید چقدر احساس آرامش می‌کنید؟ بدن شما چه احساسی دارد؟ ایا شانه‌های شما فشار و تنشی را احساس می‌کنند؟ آیا از کارهای خود لذت می‌برید؟ اگر بخواهیم صادق باشیم من بعد از سال‌ها هنوز هم احساس استرس دارم. اما زمانی که به سرعت به طرف گوشی همراه خود می روم یا به طور غیر ضروری سرعت خود را بیشتر می‌کنم با خودم می‌گویم همه چیز خوب است و هیچ اضطراری در کار نیست. شاید باور نکنید اما یک تنفس عمیق می‌تواند در چنین شرایطی معجزه کند.

2. لذت و خوشی‌های خود را چگونه اولویت بندی می‌کنید:

نشستن زیر نور خورشید، صحبت کردن با یک دوست، گیتار زدن یا پیاده روی کردن می‌تواند بسیار سرگرم کننده باشد. لذت و شادی برای هر کسی اشکال مختلفی دارد. ممکن است برای شما خوابیدن در رختخواب یک لذت زیبا و دل انگیز باشد. تنها کاری که باید انجام دهید این است که از خود بپرسید چگونه می‌توانم لذت‌ها و شادی خود را اولویت بندی کنم؟

3. چه مقدار لذت و خوشی را در زندگی خود تجربه می‌کنید:

فعالیت داشتن به تنهایی کافی نیست. باید از فعالیت‌هایی که در زندگی خود انجام می‌دهید احساس لذت و خوشی نیز داشته باشید. از خودتان بپرسید چه مقدار سرگرمی و لذت وارد زندگی من می‌شود؟

4. داشتن یک سرگرمی:

من سعی می کنم به دوست خود کمک کنم تا فرم پروفایل خود را پر کند. ما به هم نگاه می کنیم و می خندیم. هر دوی ما به خوبی می دانیم که هیچ لذتی فراتر از کمک کردن به یکدیگر نیست. یکی از دوستان من در فعالیت‌های مختلفی همچون تنیس، پیاده روی و کوهنوردی شرکت می‌کند. این موضوع کمی برای من عجیب است. شما نیز می‌توانید یک سرگرمی خوب برای خود فراهم آورید. در زندگی خود چه سرگرمی هایی دارید؟ از چه چیزهایی لذت می برید؟ همین امروز دست به کار شوید و سرگرمی مورد علاقه خود را آغاز نمایید.

5. بدن شما چه احساسی دارد؟

به بدن خود توجه کنید. آیا درد و ناراحتی را در بدن خود احساس می‌کنید؟ ایا خسته هستید؟ احساس فشار و تنش دارید؟ احساس سنگینی یا سبکی می‌کنید؟ احساسی که از لحاظ فیزیکی در بدن خود دارید می‌تواند یک معیار خوب برای نشان دادن مواردی باشد که در بدن شما در حال رخ دادن است. ایا به اندازه کافی می‌خوابید؟ زمانی را برای آرامش خود اختصاص داده اید؟ ایا قرار ملاقات خود را با پزشک به خاطر مشغله‌های کاری لغو کرده اید؟ همه این موارد می‌تواند در سنجش وضعیت روحی و جسمی به شما کمک کند.

6. چقدر خودتان هستید؟

دستاورهای واقعی زمانی به دست می آید که شما خودتان باشید. اگر روزی نتوانید به جایگاهی که دوست دارید برسید چه کارهایی را انجام می دهید؟ ایا شغل متفاوتی را انتخاب می کنید؟ از صرف زمان بر روی شادی‌ها و لذت‌های زندگی چشم می‌پوشید؟

7. چه نوع روابطی در زندگی خود دارید؟

به جای اینکه بر روی تنفر از کارفرمای خود تمرکز داشته باشید یا از مجرد بودن خسته شوید، بر روی روابطی که در حال حاضر دارید تمرکز کنید. چه روابطی برای شما ارزشمند است؟ رابطه خوبی با دوستان، همکلاسی‌ها، همکاران، خانواده و سایر افراد دارید؟ داشتن یک رابطه خوب نشانه ای عالی در مورد سلامت شماست.

8. پیش بینی آینده ای روشن:

افراد موفق و خوشحال همیشه بر این باورند که اینده بهتر از امروزشان خواهد بود. ایا زمستان، پاییز، بهار و تابستان مثبتی را تجسم می‌کنید؟ در مورد سال بعد چه احساسی دارید؟ ایا مواردی که در اطراف شما وجود دارد هیجان انگیز، سرگرم کننده و انرژی زا هست؟

9. چه مقدار سرگرمی در زندگی خود دارید؟

چند وقت یکبار لبخند می‌زنید؟ بر اساس مطالعات انجام شده یک انسان ۴ ساله در روز بیش از ۳۰۰ بار می‌خندد. شما چقدر در زندگی خود لبخند می زنید؟ چه احساسی نسبت به پیرامون خود دارید؟ بهترین ایده‌ها و تصمیمات تجاری زمانی وارد زندگی شما می‌شود که احساس آرامش و شادی داشته باشید. این موضوع برای کسب وکار شما نیز عالی است. زمانی که واژه استرس را با ترس جایگزین می‌کنید متوجه خواهید شد که به هنگام استرس از چیزی واهمه داشته اید. این افکار را از خود دور کنید. از زندگی لذت ببرید و کارهایی که دوست دارید را انجام دهید.

۱. مجبور کردن مشتری به مدیریت کردن جلسه

سؤالی که متأسفانه در اکثر جلسات فروش پرسیده می‌شود و مشتری را مجبور می‌کند تا در جلسه صحبت کند، این است: «چگونه می‌توانم به شما کمک کنم؟» در ظاهر، این سؤالی محترمانه و در راستای کمک به مشتری است؛ اما در واقع با این سؤال ما تلاش می‌کنیم مدیریت جلسه را به شخص مقابل واگذار کنیم و او را در جایگاه گوینده اصلی قرار دهیم. ما از مشتری می‌خواهیم مشکل و راه حل را هم‌زمان ارائه دهد. به بیان دیگر، با این سؤال شما از مشتری می‌خواهید به شما بگوید چه کاری انجام دهید و برای شما تصمیم‌گیری کند.

سؤال «چگونه می‌توانم به شما کمک کنم؟» بیشتر برای کمک کردن به فروشنده است تا مشتری. اگر فرد مقابل بتواند مشکل و راه حل را هم‌زمان شناسایی کند، چه نیازی به فروشنده خواهد داشت؟

به‌جای سؤال فوق می‌توانید با سؤالاتی شروع کنید که شما را کاملا بیرون از قضیه قرار بدهند و نگاهی کلی در اختیار شما بگذارند. به‌عنوان مثال، سؤال‌های زیر را امتحان کنید:

• چه مشکلی باعث شد به فکر خرید محصول نو در این حوزه بیافتید؟
• در حال حاضر کدام تجهیزات شما به‌درستی کار نمی‌کند؟
• چرا به فکر خرید این محصول افتادید؟

با این سؤالات، شما تنها مشکل را از مشتری می‌پرسید. پس از آن موقع ارائه‌ی راه حل است.

۲. صحبت پیش از موعد در ارتباط با قیمت و شرایط فروش

نتایج تحقیقات نشان می‌دهند که افراد با تکیه بر بخش احساسی مغز اقدام به خرید می‌کنند. البته این بدان معنا نیست که فرآیند خرید کاملا احساسی است، بلکه می‌توان گفت در این فرآیند بخش احساسی بیش از بخش منطقی درگیر است.

وقتی در ابتدای جلسه در مورد دو موضع منطقی یعنی قیمت و شرایط صحبت کنید، افراد را مجبور می‌کنید از بخش تحلیلی و منطقی مغزشان استفاده کنند. این عمل باعث می‌شود مشتری پیش از ایجاد ارتباط احساسی با محصول، در مورد جزئیات فکر کند.

استراتژی صحیح در این مورد این است که مسائل منطقی را به انتهای جلسه موکول کنید و حتی اگر مشتری در این مورد سؤالی پرسید، به نحوی بحث را منحرف کنید. می‌توانید از عبارت زیر در پاسخ به سؤالی در مورد قیمت محصول استفاده کنید:

سؤال خوبی است. من روشی که خرید را برای شما آسان کند پیشنهاد می‌دهم. اما اجازه دهید ابتدا محصول مناسب را برای شما پیدا کنیم و سپس در مورد شرایط صحبت خواهیم کرد.

همیشه این قانون را به یاد داشته باشید. هر چه زودتر در مورد قیمت صحبت کنید، شانس فروش شما کمتر خواهد شد.

۳. موکول کردن سوالات اساسی به انتهای جلسه

در بسیاری از جلسات فروش و ارائه، سؤالات اساسی در مورد قرارداد به آخر جلسه موکول می‌شوند. هیچ‌چیز بدتر از این نیست که تمامی تصمیمات اساسی به اواخر جلسه موکول شوند و جلسه بیش از حد طول بکشد. دلیل اشتباه بودن این استراتژی این است که مشتری در طول جلسه به‌صورت ناخودآگاه در حال تصمیم‌گیری درباره‌ی محصول است. تنها مسئله‌ی مهم این است که آیا او تصمیم قطعی گرفته یا هنوز در حال بررسی است.

مغز خریدار فرد به‌صورت متناوب در حال گرفتن تصمیمات ناخودآگاه است. در واقع مغز در حال بررسی قابلیت‌ها، شرایط، سطح اعتماد و دیگر موارد محصول است. روانشناسان به این نوع تصمیمات، تصمیمات مغز انعطاف‌پذیر می‌گویند. اگر به‌جای پرسیدن سؤالات توافقی در طول جلسه، تنها یک سؤال برای پرسیدن کنار گذاشته باشید، مشتری را در موقعیتی غیر ممکن قرار داده‌اید. مشتری مورد نظر در این شرایط باید تمامی تصمیمات ناخودآگاه را کنار یکدیگر بگذارد و پاسخ دهد. این شرایط برای افراد بسیار دشوار است.

نتیجه‌ی استراتژی بالا این می‌شود که مشتری با پاسخ همیشگی «در مورد این موضوع فکر خواهم کرد.» شما را رها کند. البته این پاسخ کاملا عقلانی است؛ چرا که آن‌ها از تصمیمات ناخودآگاه خود اطلاع کافی ندارند و نیاز به بازخوانی دوباره خواهند داشت.

اما اگر سؤالات در مورد قرارداد را در طول جلسه بپرسید، ذهن فعال یا خودآگاه مشتری را به فعالیت وادار می‌کنید. او همین‌طور که در ریتم تصمیم‌گیری وارد می‌شود، این نکته را درک خواهد کرد که مرحله به مرحله به خرید محصول نزدیک می‌شود. در پایان وقتی سؤال اصلی در مورد خرید پرسیده می‌شود، فرد مقابل به تمامی تصمیمات خودآگاه قبلی رجوع می‌کند و پاسخ روشنی خواهد داد.

آیا شما یک فرد معتدل و میانه رو هستید؟ در این صورت میانه روی یکی از بهترین خصوصیات شماست و باید بابت آن خوشحال باشید.

به گزارس آلامتو و به نقل از سپیده دانایی؛ مرور اجمالی نوشته‌های پیشینیان نشان می‌دهد که فلاسفه از زمان‌های دور، به نقش مهم اعتدال در سعادت پی برده و به تفصیل در این باره سخن گفته‌اند. در آموزه‌های دینی نیز مکرر به داشتن اعتدال در همهٔ مسائل، حتی عبادت، سفارش شده است. از دیدگاه ادیان و فلاسفه، اعتدال به معنای گزینش و پیمودن راه میانه و بی‌میلی به افراط و تفریط است. روان‌شناسان نیز تعریف مشابهی از این مفهوم ارائه داده‌اند. از نظر آن‌ها، میانه‌روی فضیلتی است که مانع افراط و تفریط در مسائل می‌شود و ما را از تنفر، تکبر، پیامدهای نامطلوب ناشی از خوشی‌های ناپایدار و بی‌ثباتی‌های هیجانی محافظت می‌کند. این فضیلت از چهار مؤلفه تشکیل شده است که عبارت‌اند از: بخشش، فروتنی، آینده‌نگری و کنترل خود.

بخشش

بخشیدن افرادی است که باعث آزار و رنجش ما شده‌اند. رشد توانایی بخشش در فرد سبب می‌شود که وی نقایص و کاستی‌های دیگران را بپذیرد، به آن‌ها برای جبران خطایشان فرصت دهد و در برابر وسوسهٔ انتقام‌جویی و تلافی مقاومت کند. چنین فردی تحت‌تأثیر هیجانات و احساسات ناشی از خشم قرار نمی‌گیرد و در نهایت، فرد خاطی را می‌بخشد.

فروتنی

فروتنی به معنای آن است که فرد کمالات خود را پوشیده نگه دارد و دربارهٔ آن‌ها صحبت نکند. با آنکه اعتمادبه‌نفس افراد متواضع پایین نیست، غالباً از جلبِ توجه دیگران اجتناب می‌کنند. انسان‌های فروتن از کاستی‌ها و محدودیت‌هایشان آگاهی دارند و با خود صادق‌اند. می‌دانند که ممکن است همهٔ تصمیماتشان درست نباشد و از پیشنهادها و مساعدت‌های دیگران خوشحال می‌شوند.

این ویژگی به معنای جهت‌گیری عملی دربارهٔ اهداف آینده است. این خصیصه در فرد سبب می‌شود که وی در تصمیماتی که می‌گیرد محتاط باشد، از ریسک‌های بی‌دلیل بپرهیزد و همیشه اهداف اصلی خود را به خاطر داشته باشد و بر مبنای آن‌ها تصمیم بگیرد. افراد آینده‌نگر رفتار تکانشی خود را بررسی و پیامدهای اعمالشان را پیش‌بینی می‌کنند. آینده‌نگری مترادف با کوته‌بینی و احتیاط بیش از حد نیست؛ بلکه به معنای هوشمندی و توانایی برنامه‌ریزی برای رسیدن به اهداف مهم زندگی است.

کنترل خود

کنترل خود به فرایند کنترل بر اعمال خود برای دست‌یابی به اهداف و عمل طبق هنجارهای جامعه اطلاق می‌شود. افرادی که این ویژگی در آن‌ها رشد یافته است قادرند پاسخ‌های غریزی مانند خشم یا رفتار تکانشی خود را کنترل کنند و به جای آن، طبق رفتارهای سازگارانه و ازپیش‌برنامه‌ریزی‌شده در موقعیت واکنش نشان دهند. این توانایی هم در زمینهٔ مقاومت در برابر وسوسه‌ها، مانند اجتناب فرد از غذاهای چرب و مواد قندی و هم در زمینهٔ شروع فعالیت‌های مطلوب، مانند صبح زود از خواب برخاستن، کاربرد دارد.

موفقیت زمانی حاصل می شود که هر روز صبح زود از خواب بیدار شوید و قدم‌های کوچکی را بردارید که می تواند رویاهای بزرگتان را به واقعیت تبدیل کند. معمولا پایبند بودن به اهداف بسیار دشوار است. تمایل به خوردن مواد غذایی سالم معمولا با دیدن همبرگرهای خوشمزه از بین می‌رود. برای رسیدن به اهداف به انگیزه زیادی نیاز دارید. همه ما در زندگی خود مواردی داریم که دوست داریم به آن برسیم. خواسته شما چه رسیدن به اندام مناسب، نوشتن کتاب ، ایجاد یک کسب وکار جدید یا بزرگ تر کردن خانواده باشد زیاد مهم نیست. تنها چیزی که اهمیت دارد وجود انگیزه برای ادامه کار است.دستیابی به هدف برای همه افراد هیجان انگیز است. اما قسمت دشوار ماجرا پایبند بودن به اهداف و تبدیل آن به واقعیت است. برای اینکه بتوانید در این مسیر موفق باشید، عادت‌هایی را معرفی می کنیم که مطالعات و تحقیقات انجام شده بر روی آن‌ها نشان داده است تاثیر مثبتی بر روی موفقیت دارند.

1. تصمیمات اندکی اتخاذ کنید:

هر روز چند تصمیم مهم در زندگی خود می‌گیرید؟ بله صدها و شاید هزاران تصمیم. از زمانی که از خواب بیدار می شویم ذهن ما در حال تصمیم گیری است. در طول سال میلیون‌ها تصمیم در زندگی خود گرفته ایم و همین امر باعث خستگی ما می‌شود. با وجود چنین خستگی نمی‌توانیم به مسیر خود ادامه دهیم. پس متوقف می‌شویم و دیگر به دنبال تصمیمات خود نمی‌رویم. تحقیقات زیادی بر روی این موضوع انجام شده است. یکی از این تحقیقات بر روی تاثیر تصمیم گیری در زندگی تمرکز کرده است. تحقیق انجام شده نشان می دهد که تصمیم گیری از همان منابعی استفاده می کند که برای کنترل و پاسخ دهی فعال مورد استفاده قرار می‌گیرد. در مطالعات مختلف، تیم محققان دریافته اند که اتخاذ تصمیمات زیاد به استقامت جسمی کمتر، مقاومت کمتر در برابر شکست‌ها، تاخیر بیشتر در کارها و کاهش توانایی برای محاسبات ریاضی منجر می‌شود. از این موضوع می‌توان نتیجه گرفت که با کاهش تعداد تصمیماتی که در روز اتخاذ می کنیم می‌توانیم عوارض جانبی شکست در تصمیمات خود را کمتر نماییم. یک انطباق ساده می‌تواند خوردن صبحانه یکسان در روزهای مختلف هفته باشد. در این شرایط دیگر لازم نیست با خودتان بر روی موادی که در صبحانه میل می‌کنید جنگ نمایید و از خستگی موجود برای تصمیم گیری نیز کاسته می شود. همین امر موجب می‌شود تصمیماتی که زیاد مهم نیستند را از زندگی خود حذف کنید وبه فکر اتخاذ تصمیمات بزرگ باشید.

مقاله مرتبط: عادات روزانه برای رسیدن به موفقیت

2. زمانی را برای تمرکز حواس اختصاص دهید:

فکر می‌کنید همه افرادی که در زندگی خود به موفقیت‌های بزرگی دست یافته اند چه نقطه اشتراکی با هم داشته اند؟ همه این افراد موفق در کنار موفقیتی که به دست آورده اند، تمریناتی همچون یوگا را در برنامه روزانه خود گنجانده اند. یوگا یکی از گرایش‌های در حال رشدی است که بیشتر افراد به آن روی می‌اورند. دلیل خوبی برای محبوبیت این تمرین ورزشی وجود دارد. مطالعات مختلف مزایای یوگا و تاثیر آن بر روی سلامت جسم و ذهن را ثابت کرده اند. یکی از مطالعات انجام شده تاثیر یوگا را بر روی کارمندان پر استرس مورد بررسی قرار داده است. افرادی که از یوگا استفاده کرده بودند استرس کمتر و بهبود در کیفیت خواب داشتند.

3. در لحظه بر روی یک وظیفه تمرکز داشته باشید:

من رزومه‌های مختلفی را در طول سال مورد بررسی قرار می دهم. یکی از کارهایی که افراد در بخش توانایی های خود می‌نویسند این است که قادرند وظایف متعددی را در زمانِ واحد انجام دهند. چند وظیفگی عادت خطرناکی است که بیشتر از هر چیزی به شما اسیب وارد می کند. در حقیقت مطالعه انجام شده در دانشگاه استنفورد نشان داده است که چند وظیفگی می‌تواند از خلاقیت شما بکاهد. علاوه بر این مطالعات انجام شده نشان می‌دهد افرادی که کارهای متعددی را انجام می‌دهند نمی‌توانند توجه کنند، اطلاعات خود را فراخوانی نمایند یا به سرعت و به طور موثر کارهای خود را به اتمام برسانند.

4. به موسیقی راک یا hip-hop در طول کار گوش دهید:

سال گذشته ایده ای در میان افراد رواج پیدا کرد. در این ایده بیشتر افراد با این چند جمله به موفقیت‌های زیادی دست پیدا کردند. این جملات چنین بود: قهوه بنوشید، به موسیقی مناسب گوش دهید و کارهای خود را مدیریت نمایید. تی شرت‌ها و لیوان‌های تبلیغاتی زیادی از این جملات استفاده کردند. به نظر می رسد این یک روش ثابت شده برای بهبود خلاقیت و بهره وری است. در مطالعه ای با نام قدرت موسیقی، محققان دریافتند که موسیقی‌های قدرتمند می‌تواند قدرت و کنترل بیشتری در اختیار افراد قرار دهد. این مطالعات از چند موسیقی مختلف استفاده کرد تا تاثیر هر کدام را بر روی احساسات شخصی مورد بررسی قراردهد. مطالعه انجام شده به این نتیجه رسید موسیقی پس زمینه ای که به هنگام کار کردن به آن گوش می‌دهید بر روی خلق و خوی شما تاثیر مستقیم دارد و این نوع موسیقی می‌تواند حس قدرتمندی فرد را بیشتر کند. انطباق شرایط موجود با عادت‌های جدید اصلا کار آسانی نیست. به همین خاطر توصیه می‌کنیم یک یا دو مورد از ایده‌های بیان شده در این لیست را انتخاب کنید و در زندگی خود به کار ببندید. اگر توانستید یکی از این عادت‌ها را به خوبی مدیریت کنید و آن را از آنِ خود نمایید، می‌توانید به سراغ بقیه عادت ها بروید و به کمک آن تغییرات سریع و بهبودهای قابل توجهی در زندگی خود ایجاد نمایید. مراقب عادت‌هایی که در زندگی خود دارید باشید و در رسیدن به اهدافتان ثابت قدم باشید. موفقیت یک شبه اتفاق نمی‌افتد. باید خود را با عادت‌های خود هماهنگ سازید و مراحلی را برای تبدیل رویاهای بزرگتان به واقعیت طی نمایید.

با پیشرفت تکنولوژی و ظهور زمینه‌های جدید تجاری، هر ساله موقعیت‌ها و کسب و کارهایی با پتانسیل بالا برای شروع کسب و کار ایجاد می‌شوند. برخی از این موقعیت‌ها از پتانسیل بالاتری برخوردارند و در صورت سرمایه گذاری زمانی و مالی، می‌توانند نتایج بسیار مثبتی برای افراد داشته باشند. در ادامه‌ی این مطلب به بررسی ۶ مورد از کسب و کارهای با پتانسیل بالا می‌پردازیم.

۱. سرویس‌های پزشکی هوشمند

شرکت‌های آنالیز و تحقیقات بازار مانند IBISWorld، معتقدند سرویس‌های پزشکی هوشمند تا سال ۲۰۲۰ رشدی برابر با ۳۹ درصد خواهند داشت. دلیل اصلی این رشد، سرعت بالای ظهور دستگاه‌ها و اپلیکیشن‌های کاربردی هوشمند در این زمینه و افزایش تقاضا برای خدمات پزشکی هوشمند است.

۲. نرم‌افزارهای Motion Capture

این فناوری که تاکنون عموما در فیلم‌های سینمایی استفاده می‌شد، درخواست‌های زیادی نیز در صنعت بازی‌های ویدیویی و حتی نرم‌افزارهای پزشکی دارد. درخواست‌ها برای این فناوری و نرم‌افزارهای آن به حدی افزایش خواهد یافت که رشد ۴۳ درصدی بازار آن تا سال ۲۰۱۹ پیش‌بینی شده است.

۳. بازی‌های با رویکرد شبکه‌ی اجتماعی

کاربران بازی‌هایی مانند Clash Of Clans و Farmville که علاوه بر سرگرمی، رویکردی شبیه شبکه‌ی اجتماعی دارند، روز به روز در حال افزایش هستند. پیش‌بینی می‌شود صنعت این بازی‌ها هر ساله رشدی برابر با ۱۲ درصد داشته باشد. دلیل اصلی این رشد، افزایش کاربران گوشی‌های هوشمند و بهبود ارتباطات اینترنتی در سال‌های آتی خواهد بود.

۴. محصولات آرایشی و مراقبت از پوست

نوآوری در محصولات جدید این صعنت و افزایش درخواست برای این محصولات، رشدی بی‌سابقه برای این بازار رقم خواهد زد. آینده‌ی محصولات آرایشی که با کاربردهای مراقبتی عرضه می‌شوند، آینده‌ای روشن خواهد بود و تا سال ۲۰۲۰ رشدی ۶ درصدی در هر سال خواهد داشت.

۵. سرویس‌های وام‌دهی شخصی

این سرویس‌ها که چند سالی از ظهور آن‌ها می‌گذرد، پتانسیل بالایی برای رشد دارند. نیاز پایین به نیروی انسانی و هزینه‌های جانبی کم، باعث شده است رشد مناسبی برای این بازار پیش‌بینی شود. IBISWorld معتقد است سرویس های وام‌دهی شخصی یا Peer-to-Peer، تا سال ۲۰۲۰ رشدی ۳۹ درصدی در هر سال تجربه خواهند کرد.

۶. داروهای خاص و شخصی

شرکت تحقیقاتی Grand View معتقد است افراد در سال‌های آینده درخواست‌های زیادی برای داروهای شخصی‌سازی ‌شده خواهند داشت و هزینه‌های بیشتری برای درمان صرف خواهند کرد. اگرچه این صنعت ممکن است در حال حاضر کمی مبهم به نظر برسد، اما پتانسیل آن به قدری بالا است که این شرکت رشد آن را در حدود ۱۱.۸ درصد در هر سال تخمین زده و این رشد حداقل تا سال ۲۰۲۲ ادامه خواهد داشت.

نظر شما چیست؟ آیا هیچ یک از زمینه‌های گفته‌شده، در کشور ما نیز پتانسیل رشد بالا دارند؟ به نظر شما چه زمینه‌هایی برای شروع کسب و کار در سال جدید مناسب هستند؟