دیدار دست‌اندرکاران کنگره بزرگداشت مصطفی خمینی با مقام معظم رهبری (عکس)

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی مقام معظم رهبری، مسئولان و دست‌اندرکاران برگزاری کنگره بزرگداشت منزلت و خدمات علمی و انقلابی آیت‌الله حاج سید مصطفی خمینی، صبح امروز (یکشنبه) با حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر انقلاب اسلامی دیدار کردند.


منبع: عصرایران

انتصاب‌های تازه در سازمان اسناد و کتابخانه ملی

اشرف بروجردی طی حکمی سید مهدی موسوی کوهپر را به سرپرستی معاونت توسعه و مدیریت منابع انسانی سازمان اسناد و کتابخانه ملی منصوب کرد.

به گزارش ایلنا، اشرف بروجردی صبح امروز در محل دفتر ریاست عالی سازمان، طی مراسمی ضمن قدردانی از تلاش ها و زحمات جناب آقای محمود رئیس زاده معاون پیشین توسعه و مدیریت منابع انسانی، سید مهدی موسوی کوهپر را به عنوان سرپرست جدید این معاونت معرفی کرد.

رئیس سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران همچنین در حکمی آقای محمود رئیس زاده را به عنوان مشاور عالی خود منصوب کرد.

بروجردی در سخنانی در این مراسم گفت: این تغییر برای من بسیار سخت بود چرا که جناب آقای رئیس زاده از مدیران دلسوز سازمان بودند و برای من همچون برادری ناصح بودند. از این جهت برای من جایگزین کردن فرد دیگری برای ایشان بسیار دشوار بود. اکنون نیز که امیدوارم مانند گذشته همچون مشاوری دانا در کنار سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران باشند.

بروجردی در بخش دیگری از سخنانش ضمن برشمردن سوابق و توانایی های سید مهدی موسوی، تغییر و تحرک در بدنه سازمان اسناد و کتابخانه ملی را لازم و ضروری دانست و از سرپرست جدید معاونت توسعه و مدیریت منابع انسانی خواست که این تحرک را در چهارچوب سیاست‌های دولت دوازدهم اجرایی کند.


منبع: عصرایران

دولت روحانی؛ دولت حداقلی‌ها

امیر راعی‌فرد- روزنامه بهار
گویا هر چه بیشتر فریاد می‌زنیم، گوش‌های کمتری توان شنیدن صدای مردم را دارند. دولت دوازدهم این بار نیز به سبب معرفی گزینه‌ وزارت علوم به صدر اخبار رسیده است؛ گزینه‌ای که  بالقوه با اتهاماتی در منش مدیریتی روبه‌رو است. در این مجال در صدد رونمایی از سابقه مدیریتی گزینه  مورد توجه آقای رییس نیستیم و اتفاقا باز هم روی سخن را به سمت منتخب مردم می‌گردانیم. حسن روحانی در دوره دوم ریاست جمهوری خود، با اتخاذ روشی غیر صادقانه و با تعمدی منحصر به فرد، در صدد به قدرت رساندن طیفی ازنیروهای سیاسی  را دارد که احتمالا در دوره آینده ریاست‌جمهوری در برابر اصلاح‌طلبان صف آرایی خواهند نمود.

با نگاهی موشکافانه در چینش کابینه جدید به سادگی می‌توان به دلایل اینگونه انتخاب‌های مدیریتی و انتصابات پی برد. اینک پازل تاثیر گذار در انتخابات دوره آینده ریاست جمهوری و مجلس شورای اسلامی با معرفی یک گزینه اعتدالی!!! دیگر جهت تصدی گری یکی از مهمترین و موثرترین وزارت خانه‌های دولتی رو به تکمیل می‌رود. با نگاهی اجمالی به چیدمان کابینه دوازدهم، به روشنی می‌توان به تلاش حسن روحانی جهت راضی نگه داشتن نو اصولگرایان قدرتمند داخل حاکمیت پی برد.

سپردن سکان مدیریت وزاتخانه هایی مهم همچون وزارت کشور و وزارت ارتباطات و اینک وزارت علوم به نیروهایی غیر از اصلاح‌طلبان شناسنامه دار نمی‌تواند‌ترسیم کننده افقی روشن جهت پیگیری خواسته‌های اصلاح‌طلبانه جامعه باشد. دانشگاه از دیرباز به عنوان عقبه جریان اصلاح‌طلبی و گفتمان مطالبه محور اجتماعی مورد توجه جریانات سیاسی در کشور بوده است و نحوه مدیریت و چگونگی برخورد با فعالیت‌های دانشجویی می‌تواند در به بار نشستن فعالیت‌های سیاسی گروههای شناسنامه دار داخلی موثر واقع گردد. حال با توجه به روش عامدانه رییس جمهور در گزینش‌های موثر سیاسی اش در کابینه دوازدهم، امید جریان حامی ایشان در انتخابات گذشته در کمترین میزان ممکن قرار دارد.

روش مدیریتی حسن روحانی در نحوه برخورد با اصلاح‌طلبان، نشان دهنده عدم پایبندی ایشان به بدنه اجتماعی حامی گفتمان اصلاح‌طلبی می‌باشد و با توجه به عدم امکان کاندیداتوری رییس‌جمهور در دوره بعد انتخابات، این پرسش اساسی را ایجاد می‌نماید که فی الولقع حسن روحانی به دلیل عدم نیاز به رای اصلاح‌طلبان در آینده، مراودات سیاسی خود را بار دیگر بر مبنای خواست اصولگرایان معتدل تنظیم کرده است؟! چگونه است که دولت دوازدهم، پس از اتخاذ رویکرد و گفتمان کاملا اصلاح‌طلبانه حسن روحانی در موعد انتخابات، به سادگی بار دیگر و بازهم خلاف خواسته جامعه ایرانی، سایه نیروهای سیاسی با شناسنامه‌های آنچنانی  را بر مدیریت‌های حساس سیاسی گسترانیده است.

آیا باز هم تقدیر اصلاح‌طلبان بر این قرار گرفته است که با استفاده اصولگرایانه از عقبه اجتماعی شان همچون برخورد دور از شان دولت دوازدهم با مولوی عبدالحمید که با وام گرفتن آقای رییس جمهور از اصلاح‌طلبان، به جرگه حامیان ایشان پیوسته بود، حیثیت سیاسی اصلاح‌طلبان بازیچه ارتباطات اصولگرایانه آقای رییس جمهور قرار بگیرد؟ کوتاه سخن اینکه ندای اصلاح‌طلبی مردم ایران، آن خورشیدی نیست که ابرهای فرصت طلبی به غروبش بیانجامد.
منبع: بهارنیوز

برخوردها با شخصیت‌ها وحدت شکن است

حجت‌الاسلام احمد مازنی در تذکر شفاهی در جلسه علنی امروز (یکشنبه) مجلس شورای اسلامی، گفت: یک سال قبل در چنین روزهایی طرح گفت‌وگوی ملی را در پارلمان مطرح کردم و طی این مدت با ۳۰ شخصیت از جناح‌های مختلف گفت‌وگو کردم، از فراکسیون‌های مجلس و هیات رییسه مجلس می‌خواهم برای عملی شدن آن، گام عملی بردارند. این عضو کمیسیون فرهنگی مجلس ادامه داد: در شرایطی که برای حل مشکلات کشور نیازمند گفت‌وگو هستیم و رییس‌جمهور تازه به دوران رسیده آمریکا عربده کشی می‌کند و در شرایطی که همه گرایش‌ها و جناح‌ها از ایران عزیز، خلیج همیشه فارس و سپاه پاسداران یک صدا حمایت کرده‌اند، انجام رفتارهای وحدت‌شکن از سوی عناصر مشکوک شائبه‌برانگیز است.

وی خاطرنشان کرد: نمایندگان مجلس بر اساس اصل ۸۵ قانون اساسی در برابر تمام ملت مسئول هستند و حق دارند در همه مسائل داخلی و خارجی کشور اظهار نظر کنند و براساس همین اصل کسی نباید آنان را به دلیل اظهارات‌شان مورد تعقیب قرار دهد. مازنی از لاریجانی و روحانی، پرسید: آقای رییس مجلس چرا از شئون و جایگاه نمایندگان دفاع نمی‌کنید؟ آقای رییس‌جمهور و وزیر دفاع چرا با عوامل غیرمسئول که حق دخالت در مسائل سیاسی را ندارند اما به دلیل امضای نماینده او را مورد تعرض قرار می‌دهند، برخورد نمی‌کنید؟ عقلای قوم را به گفت‌وگو و تعامل دعوت می‌کنم.
منبع: بهارنیوز

قانون اساسی خوبی داریم اما دورش می‎زنیم

گروه سیاسی: شاید اقتدار باهنر در اداره جلسات را نداشته باشد اما رودربایستی با نمایندگانی که زمان استفاده از تریبون را رعایت نمی‎کنند یا خارج از موضوع حرف می‎زنند را کنار گذاشته و مدتی است که دستور قطع میکروفن‌شان را می‎دهد. سخن از اصولگراترین نماینده‎ای است که مواضع اصلاح‎طلبانه دارد و بیش از همه آنها پیگیر آزادی‎های سیاسی مصرح در قانون اساسی است. شخصیت ذووجهین «علی مطهری» سبب شده که هم چنین ویژگی‎ای نسبت به نمایندگان اصلاح‎طلب داشته باشد و هم بیش از نمایندگان اصولگرا نگران مسائل فرهنگی واجتماعی جامعه باشد. می‏‎گوید«خیلی درمتن جریانات سیاسی نیستم چه دراصولگراها و چه در اصلاح‎طلب‎ها»؛ اما حرفش را هم اصولگراها می‎خوانند هم اصلاح‎طلب‌ها. برای همین است که یک باربا لیست رایحه خوش خدمت به مجلس هفتم راه می‎یابد و یک‎بار با لیست امید نماینده مجلس دهم می‎شود. سخنرانی‎هایش را همچون برخی مراسم اصلاح‎طلبان ممکن است بر هم بزنند، اما کوتاه نمی‎آید و تا مرز پیگیری آمران و عاملان پیش می‌رود. 
اعتراض او به عدم توزیع یکسان تریبون‌های حکومتی میان جریانات سیاسی، پیشنهادش برای حل مساله محصورین، موضعش نسبت به حضور دوباره محمود احمدی‎نژاد در فضای سیاسی کشور و موضع متفاوت شورای نگهبان به او، نگاهش به قالیباف و رئیسی به عنوان دو کاندیدای اصلی اصولگرا در انتخابات گذشته، نسبت اصولگرایان با ولی فقیه، اتحاد میان اصلاح طلبان و اعتدالیون، موضع جمنا نسبت به اصلاح طلبان، پاسخ به خبرسازی علیه آقازادگی پسرش و ….. از جمله مواردی است که مطهری در کافه خبر مطرح کرد.
مشروح این گفت‌وگوی یک‎ساعته‎ را در ادامه بخوانید:

در گزارشی که از پیگیری ماجرای سخنرانی شما در شیراز در مجلس قرائت شد، به اسامی آمران آن اتفاق اشاره‎ای نشده بود در حالی که بر اساس پیگیری‎های شما این انتظار وجود داشت هم آمران معرفی شوند و هم پرونده خودسرها یک بار برای همیشه بسته شود. چرا چنین نشد؟ 
گزارش مربوط به قضیه مشهد بود ولی در هردو ماجرای مشهد و شیراز بحث خودسرها نبود. قضیه مشهد کار دادستان آنجا بود که بدون دلیل و به طور غیرقانونی سالن را پلمپ کرده بود و قضیه شیراز یک کار سازمان‌یافته از سوی یک نهاد نظامی بود. ماجرای شیراز به نتیجه خوبی رسید. دو دادگاه به پیگیری آن اختصاص داده شد. یکی دادگاه مهاجمانی که در صحنه حضور داشته و به من حمله کرده بودند؛ که محاکمه شدند و همگی محکوم شدند. در آخرین جلسه دادگاه، آنها عذرخواهی کرده و قبول کردند که اشتباه کرده‌اند. آنها در اعترافاتشان و بازجویی‌ها گفته بودند که به ما دستور داده شده بود و ما دستور را اجرا کردیم و اسم سه نفر از کسانی را که دستور داده بودند اعلام کردند. البته مجازات این مهاجمان خیلی سبک بود و ما می توانستیم درخواست تجدیدنظر کنیم تا احتمالا مجازات سنگین‎تر شود اما از اینها گذشتیم و گفتیم که از روی نادانی این کار را کرده‌اند. به نظرم مهم آمران این ماجرا بودند که شکایت مجددی از آنها کردیم و اخیراَ محکوم شدند. یعنی بالاخره برای همگی مجازات زندان در نظر گرفتند. به نظرم تا همین مقدار پیگیری ما مثبت و مفید بود و به طور کلی حادثه شیراز باعث تحولی در استان فارس شد و آن فضای بسته و خفقان‌آور باز شد.

البته برخی همکارانتان در مجلس که نزدیک به جبهه پایداری هستند معترض بودند که مراسم‌های سخنرانی آنها هم به هم خورده و اگر مجلس در مورد شما اقدام به تهیه گزارش کرده باید در مورد آنها هم رسیدگی شود. 
اولاً تاکنون جلسه سخنرانی من در جایی به هم نخورده. ماجرای شیراز در فرودگاه اتفاق افتاد و ماجرای مشهد هم مربوط به تصمیم دادستان بود، یعنی هردو قبلاً توسط نهادی تصمیم گرفته شده بود، نه این که افرادی بریزند و جلسه را به هم بزنند. بنابراین مورد من با موارد افراد دیگر متفاوت بوده است. ثانیاً اگر مثلا تیپ‎های تندرو اصولگرا سخنرانی داشته باشند، طرف مقابل معمولا حمله‎ای به مراسم‎ آنان نمی‏‎کند و جلساتشان را برهم نمی‎زند.

معمولا سخنرانی‎های آنها ممکن است لغو شود. مثل سخنرانی انتخاباتی آقای رسایی.
بله ممکن است از طرف مسئولان محل برگزاری چنین تصمیمی گرفته شده باشد. مثلا دانشگاهی مجوز نداده باشد و نگاه سیاسی اعمال شده باشد. ممکن است یک جاهایی تصمیمات غلطی گرفته باشند ولی اینکه بگوییم افرادی از این طرف جلسه آنها را به هم بزنند، تاکنون نشنیده‎ام یا خیلی کمتر بوده است  چون هم روش اینها این گونه نیست و هم آن پشتوانه را ندارند که نگران از برخورد نباشند. طرف مقابل خودش را در یک حاشیه امن می داند و احساس می کند که کسی مزاحمش نمی شود. بنابراین نوع برخوردها با جلسات سخنرانی چهره‌های سیاسی متفاوت است. در قضیه شیراز از همان فرودگاه می‌خواستند از ورودم به شیراز جلوگیری کنند. ظاهراً هفته قبلش خانم کولایی را مجبور کرده بودند از همان فرودگاه برگردد. در مورد سخنرانی آقای زیباکلام هم اتفاقی شبیه این انجام شده بود اما انعکاسی نداشت یعنی یک نهاد نظامی تصمیم می‌گرفت چه کسی به دانشگاه بیاید و چه کسی نیاید.  ولی در مورد من ماجرا انعکاس داشت و خیلی به ضررشان تمام شد. حتی باعث شد که فضای استان فارس عوض شود و خودکامگی برخی مقامات و نهادهای آنجا خیلی کم شد و به دنبال آن قضیه استاندار هم تغییر کرد. به نظرم حادثه شیراز حادثه خیلی بابرکتی بود و پیگیری‎های قضایی‎اش هم به نتایج خوبی رسید. یعنی هم مباشران و کسانی که مستقیما حمله کردند تنبیه شدند و هم آمران درجه دو. نام آمر اصلی را هم به لحاظ اینکه الان یکی از مقامات رده بالای نظامی است و اخیراً ارتقاء پیدا کرده نخواستیم اعلام شود. ممکن است بگویید که بهتر بود پیگیری ما ادامه پیدا می‌کرد تا به محاکمه فرمانده اصلی هم برسد. اما به نظرم همه فهمیدند که منظور کیست و البته او هم متنبه شده است.

پرمخاطب‎ترین تریبون‌های عمومی، صداوسیما، نمازجمعه و مساجد هستند. به نظرتان چقدر این تریبون‌ها بین صاحبان گرایش‌های سیاسی به طور متوازن توزیع شده‌اند تا مواضعشان را اعلام کنند؟
البته حساب مساجد جداست و عوامل مختلفی در آن دخالت دارد. ولی به طور کلی توزیع  تریبون‌های حکومتی ما درست نیست. نگاهشان به شکلی است که اگر کسی در جایی انتقادی به نظام کرده باشد، باید در لیست سیاه قرار بگیرد و فقط کسانی باید از تریبون‎های عمومی حرف بزنند که هیچ انتقادی نداشته و صرفا از نظام تعریف و تمجید کرده باشند. انتقاد از دولت‎ها بحث دیگری است. اگر دولت هم‎راستای خودشان باشد، شاید انتقاد از دولت را هم نپذیرند ولی اگر دولت نقطه مقابلشان باشد، قضیه فرق می‎کند. به نظرم اصل این نگاه غلط است و باید عوض شود چه در تریبون های نماز جمعه و چه در صداوسیما.

نماز جمعه‌های ما نباید شبیه نمازجمعه‌های دوره بنی امیه و بنی عباس باشد که دستور و متنی را می دادند و همه باید همان را می‌گفتند! نمازجمعه شیعه نباید به این صورت باشد. امام جمعه‌ها باید نظرات خودشان را بدهند، البته طبعا مصالح نظام را هم باید رعایت کنند. اگر سخنان امام جمعه حالت طبیعی داشته باشد و امام جمعه نظرات خودش و مردم را بگوید، خیلی مؤثرتر است تا اینکه مردم احساس کنند دستوری از بالا می‌آید و ائمه جمعه حرف‌های کلیشه‌ای شبیه به هم می‎زنند. در حال حاضر روشن است که همه از یک مرکز دستور می‌گیرند ‎که این هفته باید علیه فلان شخص صحبت شود یا راجع به فلان موضوع. این امر استقلال ائمه جمعه را از بین می‌برد. البته ائمه جمعه‌ای هم داریم که حرف‎های خودشان را می‌زنند و مستقل هستند ولی تعدادشان کم است.

بازنشسته کردن برخی از این نیروهای مستقل از یک طرف و انتشار مواضع سیاسی یک طیف خاص از این تریبون از طرف دیگر، چقدر روی ارتباط مردم با ائمه جمعه و اصل حضورشان در چنین جمع های مذهبی تاثیر می‎گذارد؟
طبیعی است وقتی شما افراد متفکر و باکیفیت را کنار می‌گذارید، در ریزش مخاطبان هم تاثیر می‌گذارد. شخصیت ائمه جمعه و صحبت‎هایی که بیان می‌شود باید به شکلی باشد که اقشار مختلف مردم مایل به شرکت در این مجامع باشند نه اینکه فقط یک قشر خاصی شرکت کنند و بقیه خیلی تمایلی به شرکت نداشته باشند. به نظرم این قابل اصلاح است و باید روش‎شان را تغییر دهند. هیچ اشکالی ندارد که در نمازجمعه انتقادی هم به دستگاه‌های زیرمجموعه رهبری شود. در این صورت مردم یک حالت طبیعی احساس می کنند. باید از حالت مصنوعی خارج شویم. در صورت ادامه این روند اعتماد مردم کم می شود. چون احساس می کنند که حرف دلشان گفته نمی‌شود و طبیعی است که کم کم فاصله بین مردم و نظام ایجاد می شود.

به نظرتان تریبون‎های نماز جمعه از دهه ۶۰ که مثلا در پایتخت در اختیار چهره‌هایی چون مرحوم طالقانی و مرحوم هاشمی رفسنجانی بود، تا دهه کنونی، چه تفاوت‎هایی یافته است؟
در مجموع سطح خطبه‌ها پایین آمده و مسائل فکری و اعتقادی و نیازهای روز جامعه کمتر مطرح می‌شود. دافعه خطبه‌ها بیشتر از جاذبه آنهاست و اصولاً دستوری بودن خطبه‌ها به این پایگاه مهم اجتماعی سیاسی اسلام ضربه زده است. باید از علمای بزرگ و مستقلی که زینتی برای این منصب هستند استفاده شود نه کسانی که این منصب زینتی برای آنهاست.

گاهی با یک پارادوکس رو به رو هستیم. مثلا اینکه برخی از چهره‎ها علی‎رغم اینکه پرونده‎های متعدد تخلف بر علیه شان وجود دارد همچنان فرصت استفاده از تریبون‎ها را دارد ولی برخی دیگر با اینکه سابقه محکومیت ندارد، با ممنوعیت‎هایی در همین زمینه روبروست. چطور می شود این پارادوکس را برای مردم توضیح داد؟
آنچه که مردم را خیلی ناراحت و بدبین می‌کند، همین تبعیض است. ولی اگر یک سختی‎هایی برای همه باشد، مردم تحمل می‌کنند. مثلا در مورد مسائل معیشتی اگر مردم احساس کنند چنانچه محرومیتی هست برای همه هست، خیلی راحت این را تحمل می کنند ولی اگر احساس کردند که تبعیض وجود دارد و عده ای برخوردارند و عده ای محروم، اینجاست که تحمل نمی کنند. در مسائل قضایی و حقوق اجتماعی افراد جامعه هم همین طور است. اگر احساس کنند که تبعیضی وجود دارد، مثلا در مورد برخورد متفاوت با آقایان خاتمی و احمدی‌نژاد، نمی‌توانند این را بپذیرند. این موضوع به عملکرد قوه قضائیه برمی‎گردد. اگر قضات به دنبال این بروند که حق این آدم چیست و حکم واقعی و عادلانه صادر کنند، مردم به آنان اعتماد بیشتری می‎یابند. نه اینکه نگاه کنند که نظر مقامات عالی در مورد فلانی چیست و همان را اجرا کنند. این روش منشأ تبعیض می‌شود.

البته قوه قضائیه برخی تصمیمات را به شورای عالی امنیت ملی منتسب می‌کند که مصوبه آن شورا بوده است.
این خلاف قانون اساسی است و ما اصلا چنین چیزی نداریم. اینکه یک موضوع قضایی را به شورای عالی امنیت ملی محول کنید که آنها تصمیم بگیرند و مجازات کنند، کاملا خلاف قانون اساسی است. اصلا شورای عالی امنیت ملی کارش این نیست که برای افراد مجازات تعیین کند و بگوید که کسی باید حصر خانگی شود. البته در یک شرایط اضطراری در حالی که جامعه در حال آشوب است، در کشورهای دیگر هم این اتفاق می‌افتد و ممکن است که رهبران را برای یک مدتی محدود کنند که از اطرافیانشان دور باشند تا این شورش را کنترل کنند ولی وقتی کنترل شد دیگر شورای عالی امنیت ملی وظیفه‌ای ندارد و بقیه کار با قوه قضائیه است.

اگر بناست حصر ادامه پیدا کند، قوه قضائیه باید نظر دهد و اگر باید مجازات سنگین‌تری هم باشد قوه قضائیه باید تصمیم بگیرد. تصمیمش هم باید بعد از طی روال قانونی اعم از تفهیم اتهام و صدور کیفر خواست و برگزاری دادگاه صالح علنی با حضور وکیل آنها و استماع دفاعیات آنها باشد. همچنین متهم حق درخواست تجدیدنظر داشته باشد و خلاصه باید مراحل قانونی خود را طی کند. علاوه بر این باید پرونده دو طرف ماجرا به طور همزمان رسیدگی شود. در این صورت جامعه نتیجه چنین دادگاهی را می‌پذیرد ولی اگر بدون طی این مسیر، بگوییم که اینها خائن بوده‌اند پس بنابراین باید از حقوق اجتماعی‌شان محروم شده و در حصر باشند و هر وقت دوست داشتیم بیرونشان می‌آوریم، اصلا قابل قبول نیست. یعنی در هیچ جای دنیا چنین چیزی قابل قبول نیست.

پیشنهاد شما برای حل این قضیه چیست؟ بالاخره پرونده مسائل سال ۸۸ باید چه طوری تمام شود؟
به نظرم قوه قضائیه باید سال‎ها قبل این کار را می‌کرد. باید متهمان دو طرف را می‌خواست و دادگاه علنی تشکیل می‌داد و پرونده را می‌بستند ولی تا کنون کوتاهی شده و خلاف قانون اساسی عمل شده است. اصلا چیزی به نام حصر خانگی نداریم که بدون حکم قضایی کسی را مجازات کنند. این کار خلاف قانون اساسی و غیر قابل دفاع است. به هر حال ماجرا باید به نحوی حل شود. به نظر من محصوران در طولانی کردن اعتراضات و استفاده دشمن دچار خطا شدند. همین هفت سال حصرِ بدتر از حبس را می‌توان به عنوان مجازات درنظر گرفت و مسئله را تمام کرد.
قانون اساسی خوبی داریم ولی دائما آن را دور می‌زنیم. درواقع همه حرفهای خوب را در قانون اساسی آورده‌ایم ولی نهادهایی مثل شورای عالی امنیت ملی، شورای عالی انقلاب فرهنگی، دادگاه ویژه روحانیت و … درست کرده‌ایم تا قانون اساسی و مجلس را دور بزنیم و کارهایی را که دوست داریم انجام دهیم. این قابل قبول نیست و باید درست شود. البته شورای عالی امنیت ملی در قانون اساسی وجود دارد ولی مسائل غیرمربوط را به آن ارجاع می‌دهیم. اینها اشکالاتی است که در نظام ما وجود دارد و دستگاه‌ها کار خودشان را درست انجام نمی‌دهند و در وظایف یکدیگر دخالت می‌کنند.

بخشی از صحبت‎های شما به احضار طرفین مسائل ۸۸ اشاره داشت. اما آقای احمدی‎نژاد با اینکه بر اساس برخی گزارشات مصوب مجلس و دیوان محاسبات متخلف شناخته شده‎اند، حتی در مورد همین پرونده‎ها هم به دادگاه نرفته است.
همان طور که گفتم این ایراد به قوه قضائیه وارد است که در مواردی استقلال کافی ندارد و این مشکل هست. مثلا وقتی می‌خواهند یکی از نزدیکان آقای احمدی نژاد را بازداشت کنند، به دنبال ایجاد تعادل می‎روند و همزمان فرد دیگری از طرف مقابل را هم بازداشت می‌کنند! برای همین، مردم احساس می‌کنند که این کارها خیلی واقعی نیست و نوعی بده بستان است، نه اجرای حق و عدالت.

گریزی به بحث انتخابات بزنیم. در این دوره به غیر از آقای احمدی‎نژاد که رد صلاحیت شد، آقایان رئیسی و قالیباف و میرسلیم به عنوان نامزدهای اصولگرایان هم که تأیید شده بودند، نتوانستند رأی لازم را کسب کنند. سرنوشت آتی این افراد را چگونه می‎بینید؟
من معتقدم که مدیران خودمان را نباید حذف کنیم. اگر کسی دو، سه تا نقطه منفی هم دارد یک طوری نباشد که او را تحقیر کنیم و اساساً از گردونه نظام خارج کنیم. بالاخره نقاط مثبت افراد را هم باید در نظر بگیریم و آنجایی که باید، از او تقدیر کنیم و حالت گروه گرایی و تعصب جناحی در کار نباشد. آقای قالیباف مدیر قوی‎ای بوده و هست، ممکن است تخلفاتی هم داشته باشد. مثلا خود من نسبت به مسئله بلندمرتبه سازی در تهران بارها به او انتقاد کردم. چون بسیاری از مشکلاتی که امروز در تهران هست مخصوصا مسئله ترافیک، ناشی از همین نوع ساخت و ساز در تهران است. اگر ایشان چند تا نقطه ضعف داشته، چند تا نقطه قوت هم داشته و برای تهران زحمت کشیده و کارهای مثبتی انجام داده. برای همین من در جلسه تقدیر از ایشان شرکت کردم. آقای رئیسی را هم برای ریاست جمهوری چندان مناسب نمی‌دیدم. ضمن اینکه نظر من به تبع نظر شهید مطهری این است که روحانیون تا آنجا که ممکن است پست‌های اجرایی دولتی را اشغال نکنند مگر اضطراراً، یعنی در جایی که شخص غیر روحانی صالح برای آن وجود نداشته باشد. حضور انتخاباتی آقای حسن روحانی تقریبا چنین شرایطی داشت. یعنی در سال ۹۲ یا ۹۶ کشور در شرایطی بود که مساوی یا بهتر از ایشان کسی نبود. ولی به طور کلی اگر رئیس جمهور غیرروحانی باشد، بهتر است تا روحانیون بیشتر به کار اصلی خودشان بپردازند. آقای رئیسی همین کاری که الان انجام می‌دهد کار بزرگی است و مطابق اطلاعات من در کارش موفق بوده است.

به نظرتان آقای قالیباف ظرفیت اینکه دور بعد نامزد انتخابات ریاست جمهوری شوند و رای بیاورند را دارند؟
الان زود است که در این‎باره اظهارنظر کنیم. این بستگی به شرایط آن روز و نظر مردم دارد.

پس از انتخابات این دوره، ضرورت حفظ ۱۶ میلیون رای آقای رئیسی به عنوان پشتوانه آرای اصولگراها مطرح شد. حتی این تصور ایجاد شده بود که آقای رئیسی لیدری جریان اصولگرا را عهده دار شود. نظر شما چیست؟
من خیلی در متن جریانات سیاسی نیستم چه در اصولگراها و چه در اصلاح طلب ها. لذا این را باید از خود اصولگراها که در متن قضایا هستند بپرسید. اگر جریان اصوگرایی به طور کلی یک اصلاحاتی در خودش انجام ندهد، هر کسی که می خواهد رهبر و راس آنها باشد راه به جایی نمی‌برند. تا زمانی که آنها در بعضی مسائل حالت دگم و بسته‌ای دارند نمی‌توانند یک پایگاه اجتماعی قابل توجه پیدا کنند. اصولگرایان اگر دولتی در راستای گرایش آنها باشد، از او انتقاد نمی‌کنند و کارهایش را توجیه می‌کنند ولی اگر در نقطه مقابلشان باشد، با بدترین روشها به او حمله می کنند و از هر وسیله‌ای برای رسیدن به هدفشان استفاده می‌کنند. ضمن اینکه در مورد دستگاه های نهادهای زیرمجموعه رهبری به هیچ وجه انتقاد نمی‌کنند و اصلا این را جایز نمی دانند. یعنی فکر می کنند که اگر یک انتقادی از دستگاه های زیرمجموعه ایشان داشته باشند، یا حتی از خود ایشان، خلاف اصل ولایت فقیه است. در صورتی که این طور نیست و هرجا انتقادی دیدیم و نظر مخالفی داشتیم باید بتوانیم بیان کنیم، همان طور که مقام رهبری بر آزاد بودن اظهارنظر مخالف نظر ایشان تأکید کرده‌اند.

همین حالت دُگم بودن و بسته بودن اینها نسبت به اصل ولایت فقیه و زیرمجموعه ولی فقیه باعث شده که گروه زیادی از مردم از اینها گریزان باشند. یعنی احساس می‌کنند که اینها یک آدم‌های کلیشه‎ای هستند که از یک طرف فقط باید از یک بخشی از نظام تعریف و تمجید کنند و از طرف دیگر اگر دولتی هم‎راستای آنها نبود با بدترین روشها به او حمله کنند. چنین رویکردی برای مردم مقبول نیست. بیشتر یک حالت مصنوعی دارد. مردم کسانی را دوست دارند که دنبال حق، حقیقت و عدالت باشند و حرف دل آنها را بزنند و واقعیت را بگویند در هر جا که باشد، از زیرمجموعه رهبری گرفته تا دولت‎ها؛ لذا تا اصولگرایان اصلاحی در کار خودشان انجام ندهند، همین مشکلات را خواهند داشت و در انتخابات ها باز هم شکست می خورند.

پیشنهادات اصلاحی و یا تغییر ساختاری میان اصولگرایان زیاد مطرح می‎شود. نمونه‎هایی مثل سخنان شما یا پیشنهاد نو اصولگرایی آقای قالیباف و تغییر شاکله جمنا و دموکراتیک شدن آن. به نظرتان این پیشنهادات چقدر مورد استقبال اصولگرایان قرار گرفته است؟
اینها تا برداشت‎های خودشان را از بعضی اصول تغییر ندهند، هیچ پیشرفتی نخواهند داشت. مثلا باید برداشت خودشان را از اصل ولایت فقیه اصلاح کرده و برداشت درستی داشته باشند. همین طور برداشت غلط از مسئله آزادی بیان یا برداشت غلط از موضوع حفظ نظام که فکر می‌کنند برای حفظ نظام هر کاری می‌توانیم بکنیم و دست به هر کار خلافی می‌توانیم بزنیم، دروغ می‌توانیم بگوییم و از هر وسیله‌ای می‌توانیم استفاده کنیم. این موارد دست و بال اینها را بسته و اینها را تبدیل به یک گروه جامد کرده است. درحالی که باید این روش را تغییر دهند و لازمه آن این است که بیایند و بحث کنند، یعنی باید یک مقدار بحثهای نظری و تئوری بین خودشان داشته باشند.

آنها باید جلساتی بگذارند و بگویند که اصلا برداشت‎شان از ولایت فقیه چیست؟ آیا می‌شود در جایی که نظر مخالف با ولی فقیه داریم، نظر خودمان را اعلام کنیم یا نه؟ خود رهبری می‌گوید هر کسی نظر مخالف دارد می‌تواند اعلام کند. ولی اینها کاسه‌های داغ‌تر از آش هستند و هیچ‌وقت این کار را نمی کنند. همین طور از دستگاه‌های زیرمجموعه رهبری آیا می‌توان انتقاد کرد و ایراد گرفت، می‌شود تحقیق و تفحص کرد؟ اصولگرایان باید در مورد این مسائل بنشینند و بحث کنند. آیا تا به حال شده که اصولگرایان نسبت به بعضی نهادهای امنیتی انتقاد کنند که چرا برخی کارها را می‌کنند؟ چرا کسی را که دوتابعیتی است در بدو ورود به ایران بازداشت می‌کنند درحالی که می‌دانند چیز خاصی نیست ولی عنوان جاسوسی برایش درست می‌کنند تا بعد یک جایی امتیاز بگیرند. مثل داستان اخیر آقای امیر حکمتی که دوتابعیتی بود و ظاهرا سال ۹۳ وارد ایران و بازداشت می‌شود و محاکمه اش می‌کنند؛ در ابتدا به اعدام و بعد از مدتی به ۱۰ سال زندان محکوم می‎شود و بعد از امضای برجام در مقابل پولهایی که از آمریکا گرفتیم او و چند نفر دیگر را آزاد کردند. بعد ایشان به آمریکا رفت و از ایران شکایت کرد که مرا ۸۰ روز در انفرادی نگه داشتند و تحت فشار روحی و جسمی قرار گرفتم. در نتیجه ایران به پرداخت ۶۵ میلیون دلار محکوم و جریمه شد. یعنی این مبلغ را از اموال ما برداشت می‌کنند و به شاکی می‌دهند. خب، اگر واقعا ایشان جاسوس و محکوم به اعدام یا ۱۰ سال زندان بوده و این داستان واقعی است؛ خب باید احکام صادره درباره او اجرا شود، چرا در عوض این کار، معامله می‌کنند؟ اگر اتهامات او دروغ است، چرا این کارها را انجام می دهند و گروگان‌گیری می‌کنند و باعث می‌شوند چنین هزینه گزافی به بیت‌المال تحمیل شود.

اینها روشهای غلطی است که اسلامی هم نیست. سیره پیغمبر و حضرت امیر هم چنین چیزی نبوده که از هر وسیله‌ای برای پیشبرد اهدافمان استفاده کنیم. آیا تاکنون شده که یکی از اصولگرایان از این کارها انتقاد کند؟! اینها می‌گویند هر کاری در نظام انجام می‌شود، درست است. هر کاری در دستگاه‌های ذیل ولایت فقیه انجام می‌شود، همه درست است و همان کاری است که باید می شده و هر کاری هم که انجام نمی شود همان کاری است که نباید می‌شده! و فقط به دولتی که در جهت آنها نباشد حمله می‌کنند والا کاری به بقیه مسائل ندارند. هر مقدار حقوق مردم پایمال شود، مهم نیست. اینها روش‎شان این است و می گویند ما اصولگراییم درحالی که برخی از آنها صداقت ندارند و اصولگرا نیستند. چون اصولگرا در همه جا باید پایبند اصول باشد.
گفتید در جریان تصمیمات داخلی جریانات سیاسی نیستید. اما حتما درباره احتمال نقض ائتلاف بین اصلاح طلبان و اعتدالیون شنیده‎اید. به نظرتان اگر این ائتلاف ادامه پیدا نکند، چه آسیب‎هایی ممکن است متوجه جریان اصلاح طلب شود؟
به عملکردشان در این دو سال و نیم باقیمانده تا انتخابات سال ۹۸ بستگی دارد که چه مقدار با صداقت عمل کنند و دنبال حق و عدالت باشند و چه مقدار دنبال گرفتن پست و مقام باشند. به نظرم اتحاد معتدل ها اعم از اصولگرا و اصلاح طلب، پدیده مبارکی است و باید ادامه داشته باشد و نباید بین اصول‌گرا و اصلاح‌طلب دیوار بکشیم.
تعبیر اتحاد بین اصلاح طلب و اعتدالیون را قبول ندارم بلکه باید بگوییم ائتلاف معتدل‌ها اعم از اصولگرا و اصلاح طلب. این باید برقرار باشد و ادامه پیدا کند که به نظرم قابل ادامه هم هست. یعنی ملاک اعتدال است نه اصول‌گرا بودن یا اصلاح‌طلب بودن. بالاخره فطرت انسانها این را می‌پذیرد و همان طور که گفتم بستگی به رفتار ما طی سالهای آینده دارد.
شما می‌گویید نباید میان این دو جریان دیوار کشید اما مجموع نیروهای اصولگرا و اصلاح طلب طیف خیلی بزرگی را ایجاد می‌کند که نظرات از صفر تا صد و متفاوت است و تضاد ایجاد می‌شود. مثلا در مورد حقوق شهروندی و مسائل اجتماعی که مطرح می‌شود یک طیف کاملا موافق حقوق شهروندی و یک طیف قائل به مقایسه می‌شوند.
اصلا فرق اصولگراها و اصلاح طلب‎ها در این است که اصولگراها به حقوق شهروندی و آزادی بیان و حقوق بشر خیلی اهمیت نمی دهند. ولی در بین خود اصولگراها، معتدل‎هایشان، آدم‌هایی هستند که به این امور تا حد قابل قبولی اهمیت می‌دهند. اما همه شان اینطور نیستند.
از آن طرف اصلاح طلب‌ها هم تفاوتشان با اصولگراها در این است که توجه‌شان بیشتر به بحث‎هایی نظیر حقوق شهروندی، آزادی بیان، حقوق بشر و دموکراسی است و توجه لازم را به احکام اسلامی ندارند و یک جاهایی قائل به تساهل و تسامح هستند. باز در بین اصلاح‎طلب‌ها هم افرادی داریم که به این شدت اینطور نیستند. یعنی باز اینها هم نسبت به مسائلی مثل حجاب حساس هستند. این است که معتدل های دو گروه می توانند به هم نزدیک باشند و یک نوع اتحادی را ایجاد کنند. همان طور که در انتخابات ۹۲ و ۹۶ تقریبا همین اتفاق افتاد.
یعنی به نظر شما اصلاح‌طلبان و اصولگرایان باید مانیفستی داشته باشند که براساس آن حرکت کنند؟
بله، اگر این محقق بشود که خیلی خوب است. امیدوارم که چنین اتفاقی بیفتد و حزبی تشکیل شود که در برگیرنده همه اینها شود و بر اساس مرامنامه و اساسنامه‌اش معتدل‌های هر دو گروه را جذب کند و تندروهای دو طرف را دفع کند. به نظرم این ایده می تواند موفق باشد و یک تحولی در فضای سیاسی کشور ایجاد کند. در واقع یک گروه اصول‌گرای اصلاح‌طلب تشکیل خواهد شد. اساسا این دو از هم تفکیک ناپذیرند چون یکی از اصول اصول‌گرایی اصلاح‌طلبی است و هر اصلاح‌طلبی هم اصلاح خود را در چارچوب اصولی انجام می‌دهد.
چقدر شورای عالی سیاستگذاری اصلاح طلبان یا جمنا توانستند این تئوری را در طیف خودشان عملی کنند؟
اینها نمی توانند چون اصلا قائل به اتحاد اصلاح طلب و اصولگرا نیستند. جمنا اصلاح طلب ها را قبول ندارد و حتی ممکن است برخی از آنان را منحرف و ضد ولایت بدانند. اصلاح طلبان هم آنها را قبول ندارند یعنی قائل به اتحاد با اصولگراها نیستند. ولی روش درست این است که معتدل‌های اینها با هم متحد شوند و محور، اعتدال باشد نه اصولگرایی یا اصلاح طلبی. افرادی که هم اصولگرا هستند و هم اصلاح طلب و هم معتدل، دور هم جمع شوند. اتفاقی که به صورت نانوشته در سالهای ۹۲ و ۹۶ افتاد، به نظرم قابل ادامه است. برخی محدودیت ها برای اصلاح طلب‌ها منجر به ورود چهره‎های جدید در لیست انتخاباتی مجلس آنها شد که بعضا پس از ورود به مجلس اعتقادی به این جریان نداشتند. آدم‎هایی که هویت مشخصی ندارند چقدر می توانند اهداف یک جریان را پیش ببرند؟

اینکه برخی با یک لیستی وارد مجلس می‌شوند و بعد ممکن است که تا حدودی تغییر روش دهند، ناشی از این است که از آینده خودشان ممکن است هراس داشته باشند. مثلا فکر می‌کنند اگر همچنان در فراکسیون امید بمانند ممکن است برای دوره‌های بعدی مجلس رد صلاحیت شوند. یعنی عقیده‌اش عوض نشده و همان آدم است و واقعا هم همان افکار را دارد ولی با خودش محاسبه می‌کند که اگر در این موقعیت باشد، فردا ممکن است همین را بهانه کرده و او را رد کنند، لذا مثلا به فراکسیون مستقلان می‌روند ولی دلش نزد فراکسیون امید است. این، کار درستی نیست و من آن را نمی‌پسندم و اخلاقی نمی‌دانم که کسی در یک لیستی باشد و بعد رها کند و برود.

مثلا خود من در لیست امید بودم. آنها خودشان اسم مرا گذاشتند ومن هیچ درخواستی نکردم. اصلا من اصلاح طلب اصطلاحی نیستم و همه می‌دانند. بعد که وارد مجلس شدیم، من می‌توانستم بیرون بیایم و فراکسیون مجزایی تشکیل دهم. مراجعات زیادی هم در این باره به من شد ولی معتقد بودم که اخلاقا این کار خوب نیست. حالا که در این فهرست بودم نباید به محض ورود به مجلس از آن جدا شوم، لذا تصمیم گرفتم که همان جا بمانم. ولی برخی افراد بودند که اسم شان را به زور در لیست قرار دادند یعنی با فشارهای مختلف از جاهای مختلف اسم شان را در لیست امید قرار دادند و رای آوردند. اما به محض ورود به مجلس جدا شدند، که این کار به نظرم اخلاقی نبود.

از طرفی در این فضا یک سری از چهره‌های جدید به عرصه معرفی می‎شوند که بعضا آقازاده هستند و این هم اختلاف برانگیز است. مشخصا مدپیتی ش سه تا از نمایندگان مجلس به این مسئله اعتراض داشتند. این مسئله چه عواقبی می‌تواند داشته باشد؟
در مورد آقازاده ها باید بگویم که این دیگر به نظر مردم بستگی دارد. اگر مردم به یک کسی رای می دهند و می دانند که فرزند فلان مقام است، نشان می دهد که مقبول مردم است و ما نمی‌توانیم بگوییم که چون فرزند شخصیتی بوده پس نباید به عرصه سیاسی کشور بیاید. ضمن اینکه فقط در تهران مردم به لیست رای می‌دهند و در شهرستان‌ها مردم افراد را می‌شناسند و خیلی به لیست کاری ندارند.

چندی پیش آقای بهمنی مهمان ما بودند و گفتند که آنقدر به من فشار آمده که اصلا پسرم می‌خواهد فامیلی خودش را عوض کند یا مثلا آقای لاهوتی گفته بودند که اگر یک نفر مسئول شود آیا فرزندانش حق ندارند حتی کارمند شوند؟! واکنش ها مختلف است. یا از آن طرف آقای وکیلی می گوید که اصلا مخالف ورود فرزندش به وزارت نفت بوده است. آیا به خود شما انتقادی نکردند؟ چون در فضای مجازی در مورد پسر شما هم مسائلی مطرح شده بود.
البته شما خبرنگاران هم به این مسئله دامن می‌زنید و دنبال این گونه مسائل جنجالی هستید. درباره پسر من طوری گفتند که ایشان پست گرفته که گویی از شهردار جدید پست گرفته است! در حالی که این موضوع مربوط به دو سال پیش بود که او در شهرداری مشغول شده ضمن اینکه سابقه کار مناسب هم داشته و قبلا در وزارت راه بوده است، تحصیلاتش هم فوق لیسانس شهرسازی است. مدتی هم در شهرداری مشاور بوده و حدود دو سال پیش معاون عمرانی منطقه ۱۷ تهران شد که منطقه محرومی است و کار در آنجا سخت است. من هیچ دخالتی نداشتم. اگر کسی اعتراض دارد به من ربطی ندارد. باید از مسئولان قبلی بپرسند که آیا در آن زمان فرد بهتری بوده و اگر بوده چرا ایشان را گذاشته‌اند؟ من تلاشی نکردم که او در چنین جایی قرار بگیرد.

راجع به نایب رئیسی مجلس مقایسه‌ای در فضای رسانه‌ای بین شما و آقای پزشکیان از یک طرف با آقایان باهنر و ابوترابی از طرف دیگر می‌شود. می‌گویند که آقای ابوترابی یک قدرت معنوی داشت و می‌توانست نمایندگان را با خودش همراه کند. آقای باهنر هم که به «لابی‌من» بودن معروف بودند. آقای مطهری و  آقای پزشکیان چه نسبتی با پیشینیان خودشان در این جایگاه دارند؟ مشخصا در انتخابات هیات رئیسه چقدر توانستید از قدرت لابی خود استفاده کنید؟
البته ضرورت ندارد که بین نواب رئیس فعلی و قبلی نسبتی وجود داشته باشد. هرکسی تیپ خودش و شخصیت خاص خودش را دارد؛ آقای پزشکیان به شکلی و من هم به شکلی. قبل از ما هم آقایان ابوترابی و باهنر تیپ خودشان بودند. من خیلی بلد نیستم که لابی کنم. هرچند در انتخابات هیات رئیسه در ابتدای مجلس دهم در این حد که برگه‌ای حاوی کارنامه خودم را توزیع کنم انجام دادم. البته نمایندگان شناخت قبلی از ما داشتند. اما در ابتدای سال دوم طبعا نمایندگان شناخت بیشتری پیدا کرده بودند. رأی من ۳۰ تا اضافه شد و آقای پزشکیان هم ۲۱ رأی اضافه تر از دور قبل آوردند. اما هر دو ما تلاش ویژه‌ای واقعا نکردیم.

نسبت‌تان با فراکسیون ولایی و بخشی از جبهه پایداری که همچنان در مجلس است، چگونه است؟
رابطه‎ام با اینها خوب است. اینها در اصل ما را جزو خودشان می دانند. یعنی باز هم ما را اصولگرا می دانند و از اکثر مواضع فرهنگی ما حمایت می کنند. فراکسیون مستقل ها هم همین طور، من را از خودشان می‌دانند. در ابتدا هم می‌گفتند که شما بیا این فراکسیون را تشکیل بده که من گفتم این کار فعلاً اخلاقی نیست. لذا رابطه من با هر سه فراکسیون خوب است و اصلا من خودم را فراجناحی می دانم که در هیچ قالب خاصی جا نمی گیرم.

نظر شما راجع به اظهارات اخیر آقای ترامپ چیست؟
به نظر من عملا آثار زیادی ندارد. حرفهای او نشانه ضعف او بود. آمریکا از قدرت و نفوذ ایران در خاورمیانه به شدت نگران است و می‌خواهد به شکلی جلوی آن را بگیرد. از طرفی می‌خواهد با فشار آوردن به ایران کاری کند که ایران اولین خارج‌شونده از برجام باشد تا آنها هم خارج شوند. همچنین ترامپ با این حرفهایش می‌خواهد نشان دهد که من بر سر تعهداتم در تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری هستم. همان‌طور که قول لغو طرح بهداشت عمومی اوباما را داده بود و آن را به کنگره فرستاد، تعیین تکلیف برجام را هم به عهده کنگره گذاشته است که بعید است به نقطه تعیین‌کننده‌ای برسد. این موضوع آمریکا نشانه قدرت ایران و مفید بودن برجام برای ایران است. ایران کاری کرد که برای اولین بار در یک مسئله مهم جهانی بین اروپا و آمریکا اختلاف افتاد در حالی که تا چند سال پیش آنها به راحتی اجماع به اصطلاح جهانی ایجاد می‌کردند. به هرحال چندان جای نگرانی نیست و باید منتظر رفتار کنگره در ۶۰ روز آینده و میزان ثبات قدم اروپا باشیم.

نظر شما راجع به تغییر نظام ریاستی به پارلمانی چیست؟
این کار را به صلاح نمی‌دانم و در واقع موجب کاهش نقش مردم در سرنوشت‌شان خواهد شد. با توجه به نظارت استصوابی شورای نگهبان، مجلس را به گونه‌ای می‌چینند که از قبل رئیس‌جمهور هم مشخص باشد . در واقع سرنوشت کشور به دست آقای جنتی می‌افتد.


 
منبع: بهارنیوز

نگرانی امیدی ها از محدودیت‌های خاتمی

بهرام پارسایی اظهار داشت: در جلسه صبح امروز هیات رییسه فراکسیون امید درباره اعمال محدودیت‌های بیشتر راجع به آقای خاتمی بحث‌هایی صورت گرفت. با توجه به اینکه اخیرا اجازه نداده بودند ایشان در یک برنامه روتین حضور یابند و مانع خروج‌شان از منزل شده بودند که اینها نگرانی‌ها را بیشتر می‌کند و در شرایطی که جامعه نیاز به همدلی دارد چنین اقداماتی باعث ایجاد شکاف می‌شود و به نفع مردم نیست.

وی افزود: همچنین در جلسه امروز درباره موضوع سپنتا نیکنام عضو زرتشتی شورای شهر یزد بحث‌هایی صورت گرفت. موضع فراکسیون این است که هر اقدامی خارج از چارچوب قانون ناشایست است. در این مورد هم از وظایف رییس و هیات رییسه مجلس است که از قوانین دفاع کند و بر اجرای صحیح قانون نظارت داشته باشد. به نظر ما نیازی نیست این موضوع به جایی خارج از مجلس کشیده شود و مصداق اختلاف بین قوا نیست ولی در مواردی که می‌تواند به راحتی حل شود نباید به گونه‌ای اقدام کنیم که تبدیل به حاشیه شود و جو اجتماعی ملتهب شود یا اینکه بهانه حقوق بشری به دست دشمنان بدهیم. پارسایی همچنین گفت که دو نفر از اعضای فراکسیون امید مسئولیت پیگیری محدودیت‌های جدید برای سیدمحمد خاتمی و همچنین وضعیت سپنتا نیکنام را بر عهده خواهند گرفت.
سخنگوی فراکسیون امید مجلس شورای اسلامی همچنین از ارائه گزارش روسای کمیته‌های فراکسیون امید در جلسه امروز خبر داد و گفت: مقرر شد هر کدام از کمیته‌ها مسئولیت چند طرح را که اولویت بیشتری برای مردم دارند بپذیرند تا آنها را از طریق فراکسیون به صحن علنی ارائه کنیم.
منبع: بهارنیوز

اختلاف‌ها را در جلسات خصوصی حل کنند

جلال جلالی‌زاده با اشاره به اینکه روسای قوا هر کدام دارای اندیشه و تفکر خاصی بوده و در این زمینه اختلاف سلیقه‌هایی دارند، اظهار کرد: کشاندن این اختلاف سلیقه به درون جامعه پیامدهای مثبتی نداشته و موجب بی‌اعتمادی مردم به مسئولان عالی‌رتبه نظام می‌شود. این نماینده پیشین مجلس شورای اسلامی با بیان اینکه مسئولان باید به دنبال خدمت به مردم بوده و با اتحاد و وحدت برای حل مشکلات کشور تلاش کنند، تصریح کرد: کشور مشکلات مختلفی دارد و اگر مسئولان در مقابل یکدیگر بایستند و انرژی خود را صرف این دعواها کنند، دیگر فرصت و توانی برای حل مشکلات کشور نداریم. قوای کشور باید با هماهنگی و وحدت و انجام وظایف قانونی خود به دنبال حل مشکلات کشور باشند و شأن و جایگاه یکدیگر را نیز مراعات کرده و حفظ کنند. جلالی‌زاه در پایان با بیان اینکه اختلافات سران قوا باید در جلسات خصوصی حل شود، گفت: اگر مسئولان بلندپایه کشور نتوانند مشکلات خود را در جلسات خصوصی حل کنند چه انتظاری وجود دارد که این اختلافات در فضای عمومی کشور حل شود؟
منبع: بهارنیوز

ذره‌ای از نشانه‌های آقازادگی در مرحوم مصطفی خمینی نبود

حضرت آیت الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز (یکشنبه) در دیدار دست‌اندرکاران همایش بزرگداشت مرحوم آیت الله حاج سیدمصطفی خمینی در آستانه چهلمین سالگرد رحلت ایشان، ضمن قدردانی از برگزاری چنین کنگره‌ای، مرحوم حاج آقا مصطفی را از ابعاد مختلف دارای شخصیتی برجسته‌ دانستند و گفتند: ایشان از لحاظ استعداد و جرأت علمی، تهذیب نفس، شجاعت و منش مبارزاتی، انسانی ممتاز بود و معرفی جایگاه علمی و افکار ایشان به جامعه و نسل امروز، کار بسیار خوب و لازمی است.

حضرت آیت الله خامنه‌ای به جایگاه تأثیرگذار مرحوم حاج سیدمصطفی خمینی در حادثه مهم دستگیری امام(ره) در سال ۴۲ اشاره کردند و افزودند: آن مرحوم در آن زمان با حضور در صحن حرم حضرت معصومه سلام الله علیها و گرد آمدن مبارزین در کنار ایشان، کار بزرگ و شجاعانه‌ای انجام داد و توانست حرکت مردم را هدایت کند. رهبر انقلاب اسلامی، درگذشت مرموز و بهت آور مرحوم حاج سیدمصطفی خمینی در اول آبان سال ۱۳۵۶ را نیز، زمینه ساز ایجاد موج مردمی بیان کردند و گفتند: نحوه مواجهه امام(ره) با این فقدان سنگین که آن را از الطاف خفیه الهی دانستند، بخشی از شخصیت عظیم امام بزرگوار را در تحمل این مصیبت، و صبر بر آن نشان داد.

حضرت آیت الله خامنه‌ای با اشاره به تهذیب نفس و گرایش سلوکی مرحوم حاج سید مصطفی خمینی و ساده زیستی و زهد ایشان، خاطرنشان کردند: آن مرحوم با اینکه فرزندِ شخصیت و مرجع بزرگی همچون امام خمینی(ره) بود اما ذره‌ای از نشانه‌های آقازادگی در وی نبود. ایشان افزودند: مرحوم حاج سیدمصطفی خمینی به‌شدت علاقمند و عاشق امام بود و کوچکترین تعرض به شخصیت امام را بر نمی تابید. پیش از سخنان رهبر انقلاب اسلامی، حجت الاسلام و المسلمین رشاد رئیس شورای سیاستگذاری همایش بزرگداشت مرحوم آیت الله حاج سیدمصطفی خمینی و آقای حمید انصاری دبیر همایش، گزارشی از برنامه‌های کنگره بزرگداشت مرحوم آیت الله حاج سیدمصطفی خمینی و اقدامات انجام‌شده بیان کردند.
منبع: بهارنیوز

با تصویب مجلس؛ نام متهمان اقتصادی درصورت تشخیص دادگاه منتشر می‌شود

نمایندگان مجلس شورای اسلامی با تصویب طرحی مقرر کردند که جلسات دادگاه درباره جرایم اقتصادی به صورت علنی برگزار شده و نام متهمان اقتصادی نیز در صورت تشخیص دادگاه منتشر شود.

به گزارش ایسنا، نمایندگان مجلس در جلسه علنی امروز (یکشنبه) مجلس، کلیات و جزئیات طرح الحاق یک تبصره به ماده ۳۵۳ قانون آیین دادرسی کیفری در خصوص اجرای علنی دادرسی درباره جرایم اقتصادی را تصویب کردند.

بر اساس ماده واحده این طرح، متن زیر به عنوان تبصره ۳ ماده ۳۵۳ قانون آیین دادرسی کیفری مصوب ۴/ ۱۲/ ۱۳۹۲ الحاق می شود:

تبصره ۳ ـ در جرایم موضوع تبصره ماده ۳۶ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱/ ۲/ ۱۳۹۲ جلسات دادگاه با رعایت اصل ۱۶۵ قانون اساسی به صورت علنی برگزار می‌شود و انتشار جریان محاکمه با ذکر نام متهمین به تشخیص دادگاه مجاز است.

اله‌یار ملک‌شاهی رییس کمیسیون حقوقی و قضایی مجلس در این باره گفت: برگزاری جلسات علنی درباره جرایم اقتصادی با موضوع اختلاس و کلاهبرداری است البته تاکنون چنین روالی وجود داشت منوط به اینکه قاضی چنین درخواستی را مطرح می‌کرد یا خیر و همچنین در صورت موافقت قاضی نیز انتشار اسامی متهمین مجاز نبود.

در ماده ۳۶ قانون مجازات اسلامی آمده است: حکم محکومیت قطعی درجرائم موجب حد محاربه و افساد فی الارض یا تعزیر تا درجه چهار و نیز کلاهبرداری بیش از یک میلیارد (۱٫۰۰۰٫۰۰۰٫۰۰۰)ریال در صورتی که موجب اخلال در نظم یا امنیت نباشد در یکی از روزنامه های محلی در یک نوبت منتشر می‌شود.

همچنین در ماده ۳۵۳ قانون آیین دادرسی کیفری آمده است: انتشار جریان رسیدگی و گزارش پرونده که متضمن بیان مشخصات شاکی و متهم و هویت فردی یا موقعیت اداری و اجتماعی آنان نباشد، در رسانه‌ها مجاز است. بیان مفاد حکم قطعی و مشخصات محکومٌ‌علیه فقط در موارد مقرر در قانون امکان‌پذیر است. تخلف از مفاد این ماده در حکم افتراء است.

تبصره: هرگونه عکسبرداری یا تصویربرداری یا ضبط صدا از جلسه دادگاه ممنوع است. اما رییس دادگاه می‌تواند دستور دهد تمام یا بخشی از محاکمات تحت نظارت او به‌صورت صوتی یا تصویری ضبط شود.

انتشار جریان رسیدگی و گزارش پرونده در محاکمات علنی که متضمن بیان مشخصات شاکی و متهم است، در صورتی‌که به عللی از قبیل خدشه‌دارشدن وجدان جمعی و یا حفظ نظم عمومی جامعه، ضرورت یابد، به درخواست دادستان کل کشور و موافقت رییس قوه قضاییه امکان‌پذیر است.

تبصره – انتشار حکم محکومیت قطعی در جرائم زیر که میزان مال موضوع جرم ارتکابی، یک میلیارد(۱٫۰۰۰٫۰۰۰٫۰۰۰)ریال یا بیش از آن باشد، الزامی است و در رسانه ملی یا یکی از روزنامه های کثیرالانتشار منتشر می‌شود:

الف- رشاء و ارتشاء

ب- اختلاس

پ- اعمال نفوذ برخلاف حق و مقررات قانونی در صورت تحصیل مال توسط مجرم یا دیگری

ت- مداخله وزرا و نمایندگان مجلس و کارمندان دولت در معاملات دولتی و کشوری

ث- تبانی در معاملات دولتی

ج- أخذ پورسانت در معاملات خارجی

چ- تعدیات مأموران دولتی نسبت به دولت

ح- جرائم گمرکی

خ- قاچاق کالا و ارز

د- جرائم مالیاتی

ذ- پولشویی

ر- اخلال در نظام اقتصادی کشور

ز- تصرف غیرقانونی در اموال عمومی یا دولتی


منبع: عصرایران

نوه چرچیل ترامپ را "بی‌شعور احمق" خطاب کرد

پس از توئیت اخیر دونالد ترامپ علیه انگلیس، نوه وینستون چرچیل در پیامی در توئیتر وی را “بی شعور احمق” خطاب کرد.

به گزارش ایسنا، به نوشته روزنامه ایندیپندنت، پس از اینکه رئیس جمهوری آمریکا رشد جرایم در انگلیس را با افراطی‌گری اسلامی مرتبط دانست، “نیکلاس سومس”، نوه چرچیل و عضو پارلمان از حزب محافظه‌کار در واکنش به توئیت ترامپ این هشتگ #Thenfixguncontrolyoudafttwerp (اول برو قوانینی برای کنترل سلاح وضع کن احمق بیشعور) را استفاده کرد.

ترامپ روز جمعه در پیامی توئیتری نوشت: طبق گزارش‌ها، جرایم سالانه در بریتانیا در بحبوحه “ترور اسلامی افراطی” ۱۳ درصد افزایش یافته است. اصلا خوب نیست، ما باید آمریکا را امن نگه داریم!

سومس تنها سیاستمدار انگلیسی نبود که اعتراض خود را به این توئیت اعلام کرد. در همین راستا برخی قانونگذاران انگلیسی با حمله به ترامپ، سخنان او را “مزخرف” دانسته و تاکید کردند رهبر ایالات متحده “با اشاره اشتباه به عامل افزایش تروریسم، موجب گسترش هراس و بیگانه‌هراسی می‌شود.” دیگران هم او را به اشاعه “اخبار کذب” متهم کرده و تاکید کردند که تروریسم “سهم کوچکی” از جرایم در انگلیس را شامل می‌شود.

یوت کوپر، رئیس امور کشوری در کمیته تفحص انگلیس در واکنشی انتقادی گفت: جرایم مبتنی بر تنفر در بریتانیا تقریبا حدود ۳۰ درصد رشد داشته است و مزخرفاتی مثل این توئیت دونالد ترامپ با هدف تحریک هر چه بیشتر جرایمی از این دست، طراحی شده است.


منبع: عصرایران

روزنامه‌های یکشنبه ۳۰ مهر

 

لینک روزنامه


لینک روزنامه


لینک روزنامه


لینک روزنامه


لینک روزنامه


لینک روزنامه


لینک روزنامه


لینک روزنامه


لینک روزنامه


لینک روزنامه


لینک روزنامه


لینک روزنامه


لینک روزنامه


لینک روزنامه


لینک روزنامه


لینک روزنامه


لینک روزنامه


لینک روزنامه


لینک روزنامه


لینک روزنامه


لینک روزنامه


لینک روزنامه


لینک روزنامه


لینک روزنامه


لینک روزنامه


لینک روزنامه


لینک روزنامه


لینک روزنامه


لینک روزنامه


لینک روزنامه


لینک روزنامه


لینک روزنامه




لینک روزنامه
منبع: بهارنیوز

بقایی با زنبیل قرمز به دادگاه رفت!

حمید بقایی معاون رییس جمهوری در دولت نهم و دهم در بدو ورود به شعبه ۱۰۵۷ دادگاه ویژه کارکنان دولت مدعی شد: این دادگاه سیاسی است.وی ادامه داد: از سال ۹۰ یک عده آمدند و گفتند جریان انحرافی و اتهامات فساد به ما زدند.علی‌اکبر جوانفکر نیز قبل از ورود بقایی به دادگاه در محل حضور یافت، ولی اجازه حضور در دادگاه به وی داده نشد.بر اساس این گزارش، اولین جلسه رسیدگی به پرونده حمید بقایی در تاریخ ۲۵ مهر ماه در شعبه مذکور برگزار شد.وکیل مدافع حمید بقایی بعد از اتمام نخستین جلسه دادگاه گفت: از نظر ما کیفرخواست دارای ایرادات شکلی بود. روند رسیدگی دادسرا از نظر ما ایراداتی داشت که آنها را مطرح کردیم و دادگاه ایرادات را پذیرفت.حسینی افزود: از نظر ما موارد اتهامی در حد تخلف است و هیچ کدام جرم نیست، ولی برای همه دفاع داریم و دفاعیات را بعد از اینکه کیفرخواست اصلاح شد به دادگاه ارایه می‌دهیم.
 
منبع: بهارنیوز

با عملکرد ضعیف روحانی، در آینده «تکرار» هم اثرگذار نخواهد بود

رضا صادقیان
حسن روحانی در ایام انتخابات و حتی قبل از آنکه حدس و گمان‌ها درباره آمدن دوباره وی به صحنه انتخابات خبرساز شود و رسانه‌ها خبر از‌تردیدهای رئیس دولت مستقر بدهند، گزینه‌ای بدون چون و چرا برای جریان سیاسی اصلاح‌طلب و اعتدال‌گرایان بود. چنانچه به اخبار قبل از انتخابات ریاست جمهوری نگاه کنیم، روحانی گزینه بی‌دلیل جریان اصلاح‌طلب بود.موضع‌گیری‌های وی در روزهای تبلیغات انتخابات، مواضع وی در هیات دولت یازدهم، واکنش‌های ایشان به طرف‌های مناظره کننده و حتی سخنانی که از سوی نزدیکان ایشان اینجا و آنجا بیان می‌شد حکایت از آن داشت که روحانی بیش از آنکه نماینده اعتدال‌گرایان باشد، شخصیت سیاسی است که برخی گفته‌ها و برنامه‌های رئیس دولت هفتم و هشتم دولت را در سر می‌پروراند و با این حال روش خاص خود را در میدان سیاست دارد. گویا فردای بعد از کسب رای شهروندان توسط روحانی و با تدبیر جریان اصلاحات و همان روزهایی که در جستجوی معرفی وزیران کارآزموده به مجلس بود خیلی آرام رئیس جمهور به سویی دیگر نگریست، به همان جایی از اندیشه سیاسی خویش را وام گرفته است.روحانی در سخنرانی کسب رای اعتماد مجلسیان از محدودیت‌ها گفت ولی در آخرین سخنان و واپسین دفاع از وزرا تکرار کرد: والا از این‌ها بهتر نیافتیم.
در واقع روحانی بعد از انتخابات و طی چند روز بهتر از روزها و ماه‌های گذشته متوجه شد در فضایی واقعی‌تر می‌باید قدم گذارد، شرایطی که هم جریان اصلاحات را نزدیک خود داشته باشد و همزمان از نفوذ اهل قدرت در میان اصولگرایان غفلت نکند. نزدیک شدن وی به جامعه روحانیت مبارز را می‌توان در چنین شرایطی فهم کرد، به عبارتی روحانی به جریان خودش نزدیک شده است، به همان جریانی که یک روز از آن دور شد ولی بر مرور زمان و درک مطالبات شهروندان سیاستی دیگر پیشه کرد.

نگرانی از نزدیک شدن به جریان سنتی اصولگرا و پاسخ دادن به مطالبات آنان یادآور دولت دوم مرحوم هاشمی است، شاید نگرانی اصلاح‌طلبان از چنین نزدیکی براساس آن رویدادهای سیاسی باشد. دولتی که گزینه‌های اصلاح‌طلب به حاشیه رفتند و یا نقش منتقد خوب را با انتشار روزنامه سلام، جهان اسلام و ماهنامه بیان بازی کردند، ولی در سوی دیگر هاشمی رفسنجانی موفق به برقراری این تعادل و اعتدال نشد و به سویی دیگر رفت.در واقع بازیگران اصلی دولت دوم هاشمی نه اصلاح‌طلبان که اصولگرایان سنتی بودند، همان‌هایی که با روی کار آمدن دولت اول اصلاحات به عنوان مشاوران رئیس دولت نقش داشتند و با اعتماد به نفس مثال‌زدنی از سیاست‌های دولت در مقابل رئیس دولت وقت انتقاد می‌کردند.به نظر می‌رسد حسن روحانی در حال طی کردن همان راه است، با این تفاوت که بتواند قدرت جریان اعتدال-اصلاح را با نزدیک شدن به اصولگرایان بازسازی کند و به عبارتی بن‌بست‌های اعتدال را با کمک اصولگرایان از دنده راست برپا دارد!

اما حالا بهترین راه در وضعیت امروز برای نیروهای نزدیک به طیف اصلاح‌طلب چیست؟ آیا به همان‌ترتیبی که سیاست‌های دولت وی را از ابتدای دولت یازدهم مورد حمایت قرار دادند و در مسئله برجام با تمام قدرت و حضور رسانه‌ای بخش زیادی از انتقادات و جوسازی‌های اصولگرایان را در عرصه عمومی خنثی کردند، باز هم از روحانی، حمایت کنند؟ با این منطق که نمی‌بایست همه چیز با انجام یک دیدار و شرکت در نشست سیاسی را پایان یافته تلقی کرد و مسئله فردای کشور را به انتخاب یک یا دو وزیر فرو کاست؟ و یا به خاطر این انذار و هشدار که  دامن زدن به انتقادات و نقد موضع‌گیری‌های رئیس دولت ناخواسته پیامد رفتن و پناه گرفتن روحانی در آغوش جریان مقابل را به همراه خواهد داشت؟ تبعا چنین گزینه‌ای بی‌تردید مطلوب اصلاح‌طلبان برای سال‌های آینده نخواهد بود اما آیا اصلاح‌طلبان به این نکته ظریف رسیده‌اند که تداوم این حمایت بی‌انتها از روحانی، آنان را در بزنگاه‌های آینده سیاسی کشور در مقابل مطالبات انباشته شده افکار عمومی، دست خالی نخواهد گذاشت؟ آیا به این فکر کرده‌اند فضای نامساعد اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی کشور (و البته سیاسی!) عملا تفکر اصلاح‌طلبی را به استحاله کشانده و بسیارانی از هواداران خود را به بدنه و طیف خاکستری جامعه بدل خواهند نمود؟ به عبارت روشن‌تر، بدنه امروز جامعه (به ویژه میلیون‌ها شهروندی که در دو انتخابات سال‌های ۹۲ ، ۹۴ و ۹۶ به خاطر «تکرار» پای صندوق‌ها آمدند)، رضایتمندی چندانی از عملکرد دولت روحانی ندارد و این را به پای اصلاح‌طلبان خواهند نوشت.

آیا تداوم این حمایت بی چون و چرا از روحانی و تیمش، آن هم با نقشه‌ای که اتاق فکر اصولگرایان تدارک دیده‌اند، بازی در زمین اصولگرایان نیست؟ اصولگرایانی که همواره و در هر دولت مورد حمایت اصلاح‌طلبان استراتژی شان سرخورده کردن و خانه‌نشین نمودن طبقه متوسط جامعه از طریق ناکارآمد کردن عمدی قوه مجریه و القای این نکته تلخ (اما واقعی) به میلیون‌ها شهروند ایرانی که به هیچ دولت مورد حمایت اصلاح‌طلبان اجازه برآوره‌ساختن مطالبات شما را  نخواهیم داد (حتی برگزاری یک کنسرت ساده یا انتخاب یک وزیر زن و …) برای افزایش صعودی بدنه بی تفاوت خاکستری جامعه، اثرات مهلکی نخواهد گذاشت؟ با این وضع،  در بزنگاه‌های انتخاباتی آینده، «تکرار» هم پژواکی در بین افکار عمومی نخواهد داشت.
منبع: بهارنیوز

روحانی به اصل سیاسی‌اش بازمی‌گردد

گروه سیاسی: خبرآنلاین نوشت: اعضای جامعه روحانیت‌مبارز در دیدار با حسن روحانی گام نخست را برای ترمیم روابط این تشکل سیاسی – مذهبی با یکی از اعضای قدیمی خود، برداشته‌اند. حال باید دید که روحانی در بستر شرایط سیاسی فعلی یک گام به سوی آنها می‌رود یا خیر.




 



ملاقات این روزهای اخیر اعضای جامعه روحانیت مبارز با رئیس جمهور محفل اظهارنظرها و تحلیل های سیاسی زیادی شده است، خاصه آنکه حتی سخنگوی این تشکل روحانی تهران نشین از احتمال دیدار مجدد تشکل متبوعش با رئیس جمهور هم خبر داده است. امری که نشان می دهد این تشکل مذهبی-سیاسی می کوشد تا روابط خود با حسن روحانی را ترمیم کند. برای همین هفت نفر از ریش سفیدان را برای دیدار با روحانی فرستاده است.

روحانی که مدت هاست در جلسات جامعه روحانیت مبارز شرکت نمی کند حتی این روزها که به گفته برخی تحلیلگران در حال چرخش به راست است، نیز سراغی از آن ها نگرفته بود. کدورت میان آن ها ( روحانی و جامعه روحانیت مبارز) به سال ۸۸ و انتخابات ریاست جمهوری دهم برمی گردد. همان زمانی که دو دستگی در جامعه روحانیت ایجاد شد. برخی از اعضا همچون مرحوم آیت الله هاشمی و ناطق نوری از میرحسین موسوی حمایت کردند و برخی دیگر به زعامت آیت الله مهدوی کنی حامی احمدی نژاد بودند. آن انتخابات جنجالی گذشت و روحانی به خاطر سکوت جامعه روحانیت مبارز در مقابل توهین هایی که در نشست ها به مرحوم هاشمی و ناطق نوری می شد، تارک جلسات شد.

این کدورت چهار سال بعد نیز باقی بود، به همین خاطر جامعه روحانیت در انتخابات سال ۹۲ از روحانی حمایت نکرد. پشت روحانی را خالی کردند و خودشان نیز نتوانستند در حمایت از یک کاندیدای مشخص به اجماع برسند. روحانی اما با حمایت اصلاح طلبان و اصولگرایان اعتدالی راهی پاستور شد. همان موقع بود که برخی از اصولگرایان سعی کردند تا با اشاره به سابقه عضویت روحانی در جامعه روحانیت مبارز او را اصولگرا و خود را پیروز میدان انتخابات تلقی کنند.

تلاش برای ترمیم روابط با اعلام حمایت از دولت روحانی و دیداری با او آغاز شد. غلامرضا مصباحی مقدم در گفت وگویی در مورد این ملاقات گفته بود: «ببنده به عنوان سخنگوی جامعه روحانیت مبارز مأمور شدم حمایت جامعه روحانیت را از دولت آقای روحانی اعلام کنم. … در همان آغاز کار دولت نیز یک هیئت سه نفره از جامعه روحانیت مبارز برای تبریک حضوری با آقای دکتر روحانی دیدار کردند و در همان جلسه حمایت خودشان را از انتخاب آقای روحانی اعلام کردند و از روحانی دعوت کردند در جلسات جامعه روحانیت، ولو بعضی جلسات که فرصت دارند، شرکت کنند و اقای روحانی هم قبول کرده بودند ولی تاکنون (آذر ۹۳) چنین فرصتی فراهم نشده است. دو جلسه گذشته که از طریق آیت‌الله امامی کاشانی از آقای روحانی دعوت شده بود، آقای روحانی گفته بود در حال حاضر جلسات جامعه روحانیت مبارز همزمان با جلسات شورای عالی انقلاب فرهنگی است، از این جهت نمی‌توانم در جلسات جامعه شرکت کنم ولی زمان به گونه‌ای باشد که امکان حضور پیدا کنم، حتماً در جلسات شرکت خواهم کرد، امیدواریم جلسات را به گونه‌ای برگزار کنیم که آقای دکتر روحانی هم بتوانند در جلسات جامعه روحانیت مبارز شرکت کنند».

این دیدار خیلی ثمربخش نبود و معلوم شد که آقای رئیس جمهور وعده حضور در جلسات را از سر ادب داده است. او همچون مرحوم آیـت الله هاشمی و ناطق نوری غیبت در جلسات را ادامه داد. چنان که مصباحی مقدم یک سال بعد در گفت وگوی دیگری در مورد تلاش جامعه روحانیت مبارز برای ترمیم روابط با آن ها گفت: «ما این افراد را افراد شاخص و برجسته‌ای می‌دانیم که هر کدامشان نیایند برای ما نقص و کاستی قابل توجهی است و ما به این موضوع توجه داریم و تلاش‌مان را کرده‌ایم که بتوانیم مجددا اجتماع گذشته را شاهد باشیم».

خلف وعده روحانی و شرکت نکردن در جلسات جامعه روحانیت مبارز موجب شد که آن ها برای حمایت یا عدم حمایت از او در انتخابات ۹۶ با یک دوراهی مواجه باشند. یک سال قبل از انتخابات زمزمه هایی در مورد حمایت از روحانی به گوش می رسید. به عنوان نمونه مصباحی مقدم گفته بود «اگر گزینه بهتری نداشته باشیم برای انتخابات ریاست‌جمهوری سال بعد حتما با حسن روحانی وارد گفت‌وگو خواهیم شد».

این رویکرد اما در جامعه روحانیت مبارز مورد اجماع نبود و برخی دیگر از اعضا بلافاصله مخالفت کردند. از همین رو جعفر شجونی گفت: «قحط‌الرجال نیست که با این همه اتفاق‌‌هایی که آقای حسن روحانی ایجاد کرده است، از ایشان حمایت کنیم. این همه انسان لایق در این مملکت هست؛ از آقای حدادعادل گرفته تا قالیباف و جلیلی که هیچ حاشیه‌ای هم ندارند و می‌توانند بیایند و رئیس‌جمهور باشند و به مردم خدمت کنند». او هفت ماه قبل از انتخابات سال ۹۶ در گفت وگویی با نشریه مثلث تاکید کرد که «آقای روحانی جزو گزینه‌های جامعه روحانیت مبارز تهران نیست».

موعد انتخابات اردیبهشت ۹۶ که رسید جامعه روحانیت مبارز یک بار دیگر از روحانی حمایت نکرد. این بار نیز حمایت از رقیب روحانی موجب شکست او نشد. اکنون حسن روحانی رئیس جمهور است و در چهار ماه نخست از دولت دوم خود نشان داده که محتاط تر از دولت یازدهم عمل می کند. به اعتقاد برخی از تحلیل گران سیاسی روحانی که با حمایت جریان اصلاحات بار دیگر به رئیس جمهوری رسید، نزدیک شدن به نهادهای قدرتمند را برگزیده و آرام آرام تغییر رویه می دهد. از آنجایی که او هرگز خود را اصلاح طلب ندانسته و میانه رو نامیده است، این تغییر رویه را می توان نوعی «بازگشت به خود» تعبیر کرد. در این شرایط جامعه روحانیت مبارز یک بار دیگر پا پیش گذاشته تا به روحانی نزدیک شود. آن ها تقریبا دو ماه قبل در جلسه ای به ریاست آیت الله موحدی کرمانی تصمیم گرفتند با حسن روحانی ملاقات کنند. در آن جلسه شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز ( ۲۷ تیر ۹۶) در مورد ایرادات جامعه روحانیت به دولت گفت وگو کرده و به گفته یکی از اعضای جامعه روحانیت مبارز، تصمیم گرفتند که هیاتی از باب تذکر و دلسوزی با رئیس‌جمهور ملاقات کند. از آنجایی که بعید می دانستند روحانی دعوت جامعه روحانیت مبارز را اجابت کرده و به جلسه برود، بنا را بر این گذاشتند که ۵ نفر از ریش‌سفیدهای جامعه را راهی این ملاقات کنند.

بعد از نامه نگاری و فراهم کردن مقدمات ملاقات با رئیس جمهور ، نهایتا عصر دوشنبه ۲۴ مهر ۹۶ ملاقات بین حسن روحانی و هفت عضور جامعه روحانیت مبارز انجام شد. مصباحی مقدم سخنگوی جامعه روحانیت مبارز بعد از این جلسه گفت که « مسائل مربوط به روحانیت و دغدغه‌های فرهنگی از جمله مساله شبکه‌های مجازی و مشکلات آن و مساله دانشگاه‌ها از جمله مسائلی بود که در این جلسه مورد بحث قرار گرفت و جامعه روحانیت تسریع در معرفی وزیر علوم را خواستار شدند». مصباحی‌مقدم با تاکید بر طرح مسائلی در حوزه اقتصادی و سیاست داخلی با رییس‌جمهور اظهار کرد: « در این نشست اشاره شد که خوب است تنش بین جناح‌های سیاسی کاهش پیدا کند و خصوصا شرایط برای سرمایه‌گذاری‌های داخلی مهیا شود چرا که به اعتقاد اعضای این تشکل کمبود منابع مالی در کشور راه‌حل دارد. همچنین اعضای جامعه روحانیت در این جلسه بر لزوم توجه و تطبیق مواضع رییس‌جمهور با مقام معظم رهبری تاکید کردند». مصباحی‌مقدم بیان اینکه قصد از این دیدار، تبریک پیروزی حسن روحانی در انتخابات و تشکر از مواضع قاطع و خوب رییس‌جمهور در مقابل صحبت‌های ترامپ بود، گفت: «روحانی وعده کرد که در جلسات جامعه روحانیت مبارز شرکت کند».حال باید دید که روحانی به این بار به وعده حضور در جلسات جامعه روحانیت مبارز عمل می کند یا خیر. هرچه باشد نه او روحانی چهار سال قبل است، نه شرایط سیاسی کشور همان شرایط پیشین.










 
منبع: بهارنیوز

ناراحتی از اصلاحات در ممالک عربی!

گروه سیاسی- رسانه‌ها: مسعود رفیعی طالقانی سردبیر روزنامه همدلی در مطلب اصلی امروز این روزنامه که صفحه اول آن را هم تحت تاثیر قرار داده نوشت: روز گذشته تیتر و عکس اصلی روزنامه «همدلی» بازتاب‌های بسیار متفاوتی را در میان کاربران فضای مجازی در ایران و شماری از کشورهای دیگر در پی داشت؛ کاربران بسیاری به تحسین تیتر و گزارش روزنامه پرداختند و درعین‌حال کاربران پرشماری هم ما را به چوب انتقاد و گاه فحاشی و اتهام نژادپرستی راندند؛ حال آن‌که نه آن تحسین و نه این نواختن با تازیانه نقد، چیزهای ناشناخته‌ای در کار رسانه‌ای و روزنامه‌نگارانه نبوده و نیستند. ما البته می‌دانیم که سالیان درازی است، مطبوعات ایرانی از درانداختن جرقه‌های گفت‌وگو و نقد و نظر در سپهر اجتماعی ایران ناتوان بوده‌اند و شاید همین باشد که بازتاب‌های بسیار به یک تیتر یا گزارش در یک روزنامه، بیش و پیش از هر چیز، اسباب دل‌خوشی باشد که به هر روی، مردم ایران هنوز هم التفاتی به روزنامه‌های چاپی دارند؛ آن‌هم در عصر یخ‌بندان روزنامه‌های ایرانی.فارغ از این مقدمه اما در توضیح تیتری که در واکنش به وزارت زنان در امارات متحده عربی در روزنامه «همدلی» شنبه ۲۹ مهر برگزیدیم و بازتاب‌های آن در میان کاربران شبکه‌های اجتماعی، ذکر چند نکته ضروری است. تیتر«زنان عرب؛ از زنده‌به‌گوری تا وزارت» با توضیح روی تیتر«دولت امارات زنان بیشتری را در کابینه خود گنجانده است که یکی از آن‌ها ایرانی‌تباری بلوچ است» منتشر شد. این توضیح به جهت توجه دادن خوانندگان به موضوع گزارش، یعنی تحولات مرتبط با زیست سیاسی و اجتماعی زنان در کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس انتخاب شد؛ زنانی که چندی پیش هم درعربستان سعودی با اندکی آزادی مواجه شدند و پس از سال‌ها اجازه فتوا و رانندگی و یکی-دو اجازه دیگر به آنها داده شد. توضیح روی تیتر به خواننده نشان می داد که موضوع گزارش مشخصاً چیست. ذیل آن توضیح اما تیتر«زنان عرب؛ از زنده‌به‌گوری تا وزارت» را برگزیدیم. منظور و مضمون تیتر نزد ما، چندان روشن و مشخص بود که حقیقتا گمان نمی‌کردیم با بازتاب‌های منفی برخی از کسانی که خود را عرب می‌نامیدند، مواجه شویم. چه حتی برعکس، انتظار داشتیم هم‌وطنان عرب زبان ما که عده‌ای‌شان منتقد تیتر مذکور شدند، بر خود ببالند که امروز زنان عرب که طعم تلخ قرن‌ها تبعیض و ظلم را چشیده‌اند، دارند به بالاترین مناصب حکومتی در کشورهای خود می‌رسند و این جای بسی خرسندی دارد.بر خلاف تصور ما، این رویکرد در تماس‌های این عده با روزنامه، نه‌تنها لحاظ نشد بلکه برعکس؛ این مخاطبان ما را به باد ناسزا گرفتند که «همدلی» به عرب‌ها توهین کرده است اما هر چه بررسی کردیم کجای این تیتر توهین‌آمیز بوده، متوجه نشدیم. معنای تیتر، سخت واضح بود؛ زنانی که قرن‌ها پیش زنده‌به‌گور می‌شدند- تا جایی که خداوند در قرآن کریم یکی از رسالت‌های پیامبر عظیم‌الشان اسلام (ص)، را مبارزه با این اقدام اعراب دوره جاهلیت در قبال دخترانشان قرار داده است- حالا پس از گذشت قرن‌ها، دارند به بالاترین مناصب حکومتی می‌رسند و این بسی جای خرسندی ملت‌های عرب را دارد.
در تماس‌های این هم‌وطنان، که شوربختانه عده‌ای از آن‌ها خود را «عرب» و نه «عرب‌زبان ایرانی» می‌نامیدند، با این جمله مواجه شدیم که می‌گفتند همه اعراب دخترانشان را زنده‌به‌گور نمی‌کرده‌اند.گرچه بعضی هم گفتند ما هنوز هم در موضوعات ناموسی چنین اقدامی می‌کنیم . پاسخ ما این بود که اشاره ما به فکتی تاریخی است که در قرآن هم به آن اشاره شده و منابع چندانی برای بررسی شرایط سیاسی – اجتماعی سرزمین‌های عرب پیش از اسلام در دست نیست. حتی اگر این گفته درست و دقیق هم باشد، پرواضح است که باز تیتر «همدلی» توهین‌آمیز نیست؛ بلکه اشاره به تاریخی دارد که در آن، اگر حتی یک زن زنده‌به‌گور شده باشد، باید آن را به نقد کشید و امروز که اخلاف آن زنان دارند در ملل عرب به مقام‌هایی نظیر وزارت می‌رسند، باید دست‌افشانی و پای‌کوبی کرد.
ما ایرانیان که به گواه تمام تاریخ‌نویسان بزرگ جهان، تاریخ و تمدنی یک‌سره افتخارآمیز داریم هم – اگر ذره‌ای واقع‌بین و غیرنژادپرست باشیم– گواهی می‌دهیم که در تاریخ خود ما، در کنار آن شکوه و فرهنگ و تمدن، هزاران جنایت و تبعیض و ظلم نیز بر سر اسلافمان رفته است و اگر کسی پرده از آن نقاط سیاه تاریخ بردارد، معنایش آن نیست که نژاد و قوم و ملت و تاریخ ما را زیر سوال برده است. چه کسی می‌گوید که نقد یک رخداد تاریخی، نقد یک تاریخ است. برای مثال، اگر امروز از جنایت‌های هیتلر حرف بزنیم، به ژرمن‌ها توهین کرده‌ایم؟! و یا اگر برخی از مسائل عصر صفوی در ایران را به نقد بکشیم، معنایش آن است که مذهب شیعه را نقد کرده‌ایم که در آن زمان بدل به مذهب رسمی ایران شد؟ شاید اساسی‌ترین مشکل ما امروز همین قسم جزم‌اندیشی‌هاست که عده‌ای، یا قوم و نژاد خود را برتر از دیگران می‌دانند و یا چنانند که هیچ‌کس یارای آن را ندارد، حتی یک نقد کوچک را متوجه آنان سازد. آخر چطور می‌شود باور کرد در این روزگاران عده‌ای باشند که بر طبل قوم‌پرستی و عشیره‌پرستی و طایفه‌پرستی بکوبند؟! خداوند متعال در قران کریم فرهنگ شوم جاهلیت عربی را به بند نقد کشیده و پیام‌آور رحمت را روانه مقابله با آن فرهنگ کرده است؛ حال چطور است که بیان یک کلمه «زنده‌به‌گور» تا این اندازه برخی را آشفته کرده است. جالب آن‌که همه آنان که با ما تماس گرفتند، مرد بودند و حتی یک زن در میان تماس‌گیرندگان نبود؛ آیا ماجرا ریشه در فرهنگ مردسالار ندارد؟ ناخودآگاه به یاد فیلم زیبای «عروس آتش» ساخته خسرو سینایی افتادم که در زمان اکران، اعتراض‌هایی مشابه را برانگیخته بود.منتقدان می‌گویند ربط دادن یک موضوع تاریخی به یک سوژه روز، اشکال اساسی دارد! چه کسی این را گفته؟ مگر می‌توانیم آدم‌ها را از بستر تاریخ جدا کنیم و بعد درباره آن‌ها حرف بزنیم؟ به‌هرحال، در سرزمین‌های عربی، روزگارانی کهن بود که دخترانی زنده‌به‌گور شدند؛ خواه یک زن، خواه ده‌ها و صدها و هزاران؛ در اصل موضوع فرقی نمی‌کند. و حالا در همان سرزمین‌های عربی جایی هست که ۹ زن جوان در آنجا کسوت وزارت پوشیده‌اند. آیا این باعث افتخار عرب‌ها نیست؟آیا یادآوری انتقادی تاریخ، نمی‌تواند راه آینده را برای همه روشن‌تر کند؟ دست بر قضا، من گمان می‌کنم اگر کسی بیاید و بگوید ایرانیان در تاریخ‌شان کجاها جنایت کرده‌اند و یا اشکالی داشته‌اند، درواقع راه را برای آینده ما باز کرده است تا دیگر نکنیم آن جنایت‌ها را. مگر نه این است که می‌گویند گذشته، چراغ راه آینده است؟
شماری از مخاطبان به ما اتهام نژادپرستی زدند و گفتند که عرب‌ها را تحقیر کرده‌ایم؛ چطور است که در یک تیتر چند کلمه‌ای، کلمه «زنده‌به‌گور» را دیدند و کلمه «وزارت» را ندیدند.ما نوشته‌ایم آن‌ها که روزی زنده‌به‌گور می‌شدند، بی‌هیچ جرمی، امروز دارند وزیر می‌شوند و این یعنی پیشرفت، یعنی توسعه، یعنی خودآگاهی و آگاهی و برابری و رفع تبعیض علیه زنان. کجای این اشکال دارد؟ کجای این معنای نژادپرستی و توهین به عرب‌های عزیز را می دهد. در کشور ما در اوج تضاد با عربستان سعودی، ایرانیان اصیل و خوش‌فرهنگ، ذره‌ای توهین به عرب‌ها نکردند و ماجرا را نژادی و قومیتی ندیدند. حال آن‌که به اذعان بسیاری از حجاج ما، در عربستان سعودی به آنان بی‌حرمتی هم شده بود. مگر نه این بود که وزیر خارجه ما، همتای عرب خود را برادر خطاب کرد؟ آن‌هم به قیمت هتاکی برخی از رسانه‌های داخلی به او. این خطاب، معنایی عمیق داشت که سطحی‌ترین‌اش نفی نژادپرستی بود.باری…بیان این توضیحات مختصر از آن جهت بود که دیروز در کنار موج مثبتی که تیتر همدلی در مخاطبان روزنامه و کاربران شبکه‌های اجتماعی ایجاد کرد، موجی منفی هم به‌راه افتاد و ما بر خود واجب دیدیدم که این توضیح را منتشر کنیم و دست‌کم نیت خود را از تیتر همدلیِ شنبه ۲۹ مهر آشکار کنیم. اما راستش را بخواهید، من به‌عنوان یک روزنامه‌نگار، از شماری از این تماس‌ها و کامنت‌ها بوی خوبی به مشامم نمی‌رسد؛ به‌نظر می‌آید آتش قوم‌گرایی و جزم‌اندیشی در کشور عزیز ما زیر خاکستر است و هر بهانه‌ای ممکن است آن را شعله‌ور کند. من، به‌عنوان یک روزنامه‌نگار اصلاح‌طلب که دغدغه‌ای جز سعادت ایران و ایرانی ندارد، کسی هستم که سلول‌سلولم از عشق ذره‌ذره خاک ایران و فرد فرد ایرانیان آکنده است و خاک ایران را سرمه چشم خود می‌کنم؛ و لذاست که برنمی‌تابم کسانی بگویند روزنامه همدلی نژادپرستانه یا تبعیض‌آلود رفتار کرده است.
یک نکته را هم نباید از قلم انداخت و آن این‌که در شماری از پیام‌هایی که به دست ما می‌رسید، نوشته بودند عرب‌ها دخترانشان را زنده‌به‌گور می‌کردند تا به دست دشمن نیفتند! ما نفهمیدیم این گزاره از کجای تاریخ آمده اما آشکارا بگوییم که به پاس احترام به اصل گفت‌وگوی انتقادی و تساهل‌گرا، از پاسخ به اتهاماتی که شماری از دوستانی که خودشان را عرب می‌خواندند به ایرانیان زدند، می‌گذریم تا آنگاه که همه طرف‌ها بپذیرند، گفت‌وگو اصل انکارناپذیر فرهنگ و تمدن بشر امروز است و نه فحاشی.
مضاف بر این‌ها «همدلی» بر خود فرض می‌داند که صدای همه مخاطبانش باشد و اصلا بنا را بر این مهم نهاده است؛ پس، از همین‌جا از همه صاحب‌نظران گرامی دعوت می‌کنیم تا با نقد و نظر تیتر مطروحه در این نوشتار، ما را یاری کنند. باور کنید تمامی تماس‌هایی که با روزنامه گرفته شد، آلوده به فحاشی بود و اگر چنین نبود، ابایی نداشتیم که تمام صفحات روزنامه امروز را به درج آنان اختصاص دهیم. تنها یک نمونه این نقد ها نقد قاسم منصور آل کثیر است که قضاوتش با خوانندگان.
منبع: بهارنیوز

پرسشهای عباس عبدی از شورای نگهبان در باره عضو زرتشتی شورای شهر یزد

عباس عبدی در روزنامه اعتماد نوشت: بهترین نهادهایی که می‌توانند پاسخگو باشند و پاسخ‌های روشنی نیز بدهند، نهادهای حقوقی هستند. شورای نگهبان و دستگاه قضایی، از این نظر بی‌بدیل هستند. چرا که تمام اقدامات آنان باید براساس قانون و استدلال حقوقی باشد و پاسخگویی در این زمینه بسیار راحت و در ضمن اثرگذار است.

از این رو طبیعی است که این یادداشت را خطاب به شورای نگهبان بنویسم و آنان را به پاسخگویی بخوانم. امیدوارم که سخنگوی محترم شورای نگهبان موارد را به صورت شفاف توضیح دهند، بلکه به روشن شدن امور کمک شود. هرچند اگر پاسخ داده شود، طبعا می‌تواند با پاسخ بعدی باب یک گفت‌وگوی جدی‌تر نیز باز شود.

موضوع نیز مربوط به اظهارنظر این شورا درباره منع عضویت یک هموطن زرتشتی در شورای شهر یزد است. آقای کدخدایی سخنگوی این شورا در گفت‌وگو با روزنامه شهروند اظهار داشته است «هرگاه که فقهای شورای نگهبان مصوبه‌ای را خلاف شرع ببینند، می‌توانند به آن ورود پیدا کرده و اعلام کنند و نظر شورای نگهبان لازم‌الاتباع است. در طول این سال‌ها هم به یاد داشته‌ایم که در مورد مصوبه‌ای، بعد از چند ‌سال کسی شکایت می‌کند یا نامه‌ای می‌نویسد و چنانچه مصوبه‌ای از سوی فقهای شورای نگهبان به عنوان خلاف شرع تشخیص داده شده باشد، در روزنامه رسمی منتشر می‌شود و لازم‌الاجرا هم هست…

درباره حضور نمایندگان اقلیت‌های دینی در مجلس شورای اسلامی قانون اساسی به صراحت سخن گفته است، اما طبق همان ماده ١٣ قانون اساسی، اقلیت‌های دینی که اسم‌شان نیامده است نمی‌توانند در مجلس نماینده داشته باشند. ایشان در انتخابات شوراها رای آورده است و نه در انتخابات مجلس. درباره انتخابات شورای شهر قانون اساسی سخنی نگفته است و قوانین عادی در این زمینه حکفرماست و طبق نظر شورای نگهبان در جاهایی که اکثریت مسلمان هستند، اقلیت‌های مذهبی نمی‌توانند عضو شورای شهر بشوند.»

واقعیت این است که این‌بار برخلاف گذشته علاوه بر اصلاح‌طلبان، نیروهای اصولگرا نیز در مخالفت با نظر این شورا قلم زده و اظهارنظر کرده‌اند. از جمله ریاست محترم مجلس آن را درست و قانونی ندانسته است. سردبیر محترم روزنامه جوان نیز یادداشتی در نقد این تصمیم نوشته است که بسیاری از ابعاد آن را به چالش کشیده است. نقدهایی که متاسفانه تاکنون از سوی شورای نگهبان بدون پاسخ مانده است. شاید اکنون بهتر متوجه شویم که چرا سخنگوی پیشین این شورا از سمت خود استعفا داد، زیرا در مواردی نمی‌توانست از تصمیمات اتخاذ شده دفاع یا حتی بیان و توجیه کند و آنها را درست نمی‌دانست، لذا به خودش هم اجازه نمی‌داد تا از چیزی که نادرست است دفاع کند. بنده در این یادداشت پرسش‌های دیگری را طرح می‌کنم و امیدوارم که شورای محترم نگهبان به آن پاسخ دهد.

١- نخستین پرسش این است که اصولا مفهوم ملیت و ایران و بار شدن حقوقی برای یک ایرانی و رد شدن این حقوق برای افراد غیرایرانی با کدام منطق و مبانی شرعی تطابق دارد؟ کجای چارچوب این قانون اساسی را می‌توان براساس اندیشه سنتی فقه تبیین کرد که حالا عضویت یک هموطن زرتشتی مصداق نفی سبیل شده است؟ حتی وجود شورای نگهبان شامل ۶ فقیه که براساس رای‌گیری تصمیم می‌گیرند براساس کدام مبانی فقهی قابل دفاع است؟ و کدام‌یک از این موارد اعم از انتخابات، رای دادن زن و مهم‌تر از آن انتخاب شدنش و نیز مساله ملیت و تابعیت و حقوق مترتب بر تابعیت، مساله مرزها و گمرکات و ده‌ها مساله ریز و درشت دیگر بر کدام پایه فقهی سنتی استوار است؟ چرا براساس قانون یک ایرانی مسلمان نمی‌تواند با یک مسلمان خارجی ازدواج کند، و اگر چنین کرد جرم است و کودک آن زن ایرانی نمی‌تواند تابعیت ایران را داشته باشد؟ کدام‌یک از موضوعات مثل سینما، تئاتر، موسیقی، ورزش قهرمانی و… و ده‌ها موضوع دیگر در سنت اسلامی ریشه دارد و قابل دفاع است؟ یا باید گفت که همه اینها شرعی و فقهی است یا حداقل بخش بزرگی از آنها را می‌پذیرید که نیست.

شاید گفته شود که مرحوم امام اجتهاد کردند و بیشتر اینها را شرعی دانستند. خب اگر این است، چرا در این مورد و موارد مشابه به مبانی آن اجتهاد رجوع نمی‌کنید؟ اینکه نمی‌شود یک بخش قانون اساسی ایران مبتنی بر تفکیک قوا باشد و رفراندوم و رأی مردم اساس حکومت شود که هیچ سابقه‌ای در این نگاه سنتی ندارد، ولی یک بخش دیگرش چنان سنتی و دور از اقتضائات باشد که مقایسه میان این دو تناقض شدیدی را ایجاد کند. این مثل آن می‌ماند که یک کارخانه هواپیماسازی، یک هواپیمای بسیار بزرگ و غول‌پیکر بسازد ولی چرخ‌های آن را از نوع چرخ‌های موتورگازی قرار دهد!

٢- پرسش دوم این است که دنیای امروز با دنیای ١۴٠٠ سال پیش تفاوت دارد. اکنون دنیا بسیار کوچک شده، فاصله تهران تا پاریس، توکیو و واشنگتن به صفر رسیده است و لحظه‌ای با هم در ارتباط هستند و همه شهرها به نحوی درهم‌تنیده هستند. از سوی دیگر براساس قاعده اخلاقی هر چیزی که بر خود می‌پسندید بر دیگران هم بپسندید، توضیح دهید که آیا می‌پسندید که در کشورهای دیگر نیز با همین منطق با مسلمانان برخورد کنند یا در کشورهای با اکثریت اهل سنت، همانطور با شیعیان برخورد کنند که در ایران با دیگران برخورد می‌کنیم؟

٣- سومین پرسش مهم‌تر است. اگر براساس قاعده نفی سبیل چنین نظر عجیبی ارایه شده آن هم برای عضویت یک نفر در یک شورای چند نفری که صدر و ذیل آن مشمول اتخاذ تصمیمات اساسی نیست و آخر سر هم فرماندار درباره تصمیمات آنان نظر می‌دهد. پس شما چطور برجام را که کل سیاست‌های کشور را در برمی‌گرفت، تایید کردید؟!! بهتر است بیش از این شرح داده نشود و منتظر پاسخ به ویژه به این پرسش اخیر باید ماند.


منبع: عصرایران

ابتکار: وقتی روحانی به من گفت از محیط زیست برو،شوکه شدم/ اصلاح طلبان به من گفتند پست جدید را نپذیر

روزنامه شرق با معصومه ابتکار مصاحبه ای انجام داده است.

بخشی از این مصاحبه را می خوانید:

خانم ابتکار! حالتان در معاونت امور زنان و خانواده چطور است؟

الحمدلله حالم خیلی خوب است و خیلی خوشحالم که این توفیق را دارم که در خدمت بانوان عزیز، خانواده‌ها و زنان عزیز کشورم باشم. فکر می‌کنم جایگاه فعلی که دارم، بسیار جایگاه مهمی است، بسیار مسئولیت سنگینی است؛ یعنی سنگینی مسئولیت را کاملا احساس می‌کنم. البته گاهی جایگاه فعلی را با مسئولیت قبلی که داشتم، مقایسه می‌کنم، ولی اصلا فکر نمی‌کنم آن‌ مسئولیت مهم‌تر است، هر دو حوزه مسئولیت خود را دارند. خیلی‌ها می‌گویند اینجا مسئولیت سبک‌تر شده؛ اصلا سبک‌تر نیست، حیطه مسئولیت شاید خیلی هم گسترده‌تر است، ولی ماهیت موضوعات فرق دارد.

آقای روحانی وقتی شما را دعوت کردند تا درباره تحویل سازمان محیط‌ زیست صحبت کنید، چه گفتند؟

آقای روحانی گفتند شما قرار است در محیط‌ زیست نباشید، من هم گفتم خدا را شکر (خنده) چون آنجا خیلی تحت فشار بودم، خیلی. به‌هرحال ما آنجا سیاست‌هایی را برای قانونمندکردن مسائل محیط‌ زیست کشور که بعد از دوره‌ای کلا همه‌چیز رها شده و آسیب‌ها خیلی شدید بود، دنبال می‌کردیم. بخشی از آن سیاست‌ها ترویجی بود، بخشی از آنها فرهنگی؛ ولی در کنار اینها یک‌سری ضابطه‌گذاری‌ها و اجرای ضوابط هم داشتیم؛ برای اینکه به‌هرحال اگر در محیط‌ زیست بخواهیم مدیریت و حفاظت صحیح شود، بخش مهمی از آن بحث مقررات و ضوابط است و همین‌طور اجرای صحیح آن مقررات و ضوابط و این هم لازمه‌اش این است که ما قوانین را جدی و جلوی تخلفات را بگیریم، جلوی آسیب‌ها را بگیریم. این به مذاق خیلی‌ها خوش نمی‌آمد و ما خیلی تحت فشار بودیم، به‌هرحال من از این بابت اولین واکنشم این بود که گفتم خدا را شکر، یعنی ممنون.

برایتان عجیب نبود که شما را از محیط‌ زیست، به معاونت زنان ببرند؟ شما را به‌عنوان بانوی محیط‌ زیست ایران می‌شناسند؛ بگذارید کمی واقعی حرف بزنیم؛ اینکه می‌گویند محیط‌ زیست ظرافت دارد را رها کنیم، اتفاقا محیط‌ زیست برای شما زمخت هم بود، کم هم مورد هجمه قرار نگرفتید… به‌هرحال عجیب نبود این جابه‌جایی؟

بله، من هم اول خیلی شوکه شدم، چون اصلا فکر نمی‌کردم. در همان جلسه اول سکوت کردم و ایشان گفتند نتیجه؟ گفتم اجازه بدهید فکر کنم، چون من راجع ‌به این موضوع هیچ فکری نکردم و ایشان اشاره کردند که شما سابقه دارید در این حوزه. گفتم بله، من هم سابقه دارم و هم حوزه‌ای بوده که مورد علاقه من بوده و هیچ‌وقت هم به آن مفهوم رهایش نکردم. ولی اجازه بدهید راجع‌ به این موضوع فکر و بررسی کنم که تقریبا یک‌هفته‌ای طول کشید تا به یک جمع‌بندی رسیدم. درواقع برایم یک‌جور بازگشت به اصل، بازگشت به خویشتن خویش بود. اولین جرقه‌های فعالیت من طبعا سیاسی بود؛ سال ۵٨ و دانشجوهای خط امام. ولی بعد از آن هم مقطعی فرهنگی بود، روزنامه‌نگاری بود و… و بعد از آن من عملا در کنار کارهای علمی و دانشگاهی‌ام، رفتم در حوزه زنان و این هم باز خیلی تقدیری بود.

شایعه‌ای هست مبنی بر اینکه دوره اول دولت باز هم معاونت زنان به شما پیشنهاد شده بود و شما نپذیرفتید. تأیید می‌کنید؟

نه، اصلا چنین چیزی نبود.

خانم ابتکار! دلتان می‌خواست هیچ‌کدام از این جابه‌جایی‌ها اتفاق نمی‌افتاد و هرکسی سر جای خودش می‌ماند؟

من دلم هیچ‌کدام از اینها را نمی‌خواهد! نه ماندن، نه رفتن. واقعیت این است که هیچ‌وقت برای خودم برنامه‌ریزی نمی‌کنم؛ چون مسئولیت اصلا چیزی نیست که بخواهد آدم دنبالش باشد یا فکرش باشد. اگر به فرد مسئولیتی داده شد، فکر کرد که می‌تواند انجام دهد و باید انجام دهد؛ وگرنه فرد خودش نباید برای این موضوعات برنامه‌ریزی کند؛ چون اینها موقعیت و فرصت و پُست و اینها نیست. اینها مسئولیتی است که آدم به‌هیچ‌عنوان نباید دنبالش برود؛ چون جز گرفتاری و دردسر و دغدغه، چیزی ندارد. فکر می‌کردم اگر قرار باشد که چنین اتفاقی بیفتد، آخرش هم من باید تصمیم بگیرم که اگر چنین پیشنهادی به من بشود؛ ولی در معاونت امور زنان و خانواده اصلا فکرش را نمی‌کردم.

شما در محیط‌ زیست امکانات زیادی در اختیارتان بود و دامنه مسئولیت هم وسیع‌تر بود؛ اما اینجا در معاونت زنان هم مسئولیت محدود است و هم امکانات. این برایتان سخت نیست؟

نه، اصلا. می‌دانید چرا؟ برای اینکه موضوع را خیلی مهم می‌دانم، برای اینکه فکر می‌کنم اصلا نمی‌شود اینها را با هم مقایسه کرد. بعضی از آقایان و بعضی از خانم‌ها اینجا می‌گفتند نباید می‌پذیرفتی و اینجا در شأن شما نبود و من اتفاقا از این خیلی ناراحت شدم و گفتم من راجع‌ به موضوع زنان و این حوزه کار کرده‌ام و اگر مسائل را نمی‌دانستم، شاید چنین تلقی‌ای می‌کردم؛ ولی به ‌‌خاطر انسانیت موضوع- حالا بحث زن‌بودن که جای خود- نمی‌شود چنین تفکری داشت که اینجا مهم‌تر از آنجا نیست و اهمیتی کمتر دارد؛ بنابراین چنین نگاهی را نداشتم.

فعالان خانم اصلاح‌طلب با شما رایزنی کردند که این مسئولیت را نپذیرید، درست است؟

بله، صحبت کردند.

همین توصیه به خانم مولاوردی هم شد اما نه شما و نه مولاوردی نپذیرفتید و در دولت ماندید، چرا؟

چون رئیس، رئیس‌جمهور است (خنده). به‌هرحال آقای رئیس‌جمهور به جمع‌بندی براساس یک‌سری واقعیت‌ها رسیده بودند. ما هم بنا نداشتیم با آقای رئیس‌جمهور در این موضوع تقابل کنیم، یعنی اصلا دلیلی برای این موضوع نبود.

برخی می‌گفتند شما دلتان نمی‌خواهد مقام و قدرت را از دست دهید و به‌خاطر همین معاونت زنان را پذیرفتید… .

به‌خاطر کدام قدرت؟ واقعا محیط‌ زیست قدرت بود؟ کسانی که این قضاوت‌ها را می‌کنند، یک هفته خودشان را در سازمان محیط‌ زیست جای من می‌گذاشتند یا یک هفته بیایند اینجا و ببینند. اصلا مشکل ما این است که اینها را پست می‌بینیم، مسئولیت را پست می‌بینیم، جایگاه را مقام می‌بینیم و این وظایف را قدرت می‌بینیم. درست است این یک نسبتی با مناسبات قدرت دارد، ولی قبل از آن اینها همه مسئولیت‌های سنگین است. اگر آدم فکر می‌کند از عهده‌اش برمی‌آید، باید بپذیرد به نظر من، اگر هم فکر می‌کند که نمی‌تواند؛ یعنی من یقینا اگر یک حوزه‌ای بود که یا علاقه‌ای نسبت به آن نداشتم یا سابقه‌ای نداشت، یقینا نمی‌پذیرفتم، یعنی دلیلی نداشتم که بپذیرم، چه نفعی دارد؟ این قدرت زمانی مطرح است که برای آدم منافع شخصی داشته باشد. من در دوره محیط‌ زیست نه‌تنها منفعت شخصی نداشتم، بلکه مضرات شخصی و خانوادگی و آسیب‌های بسیار گسترده‌ای دیدم؛ بسیار گسترده.

آخر قدرت و آن قدرتی که بسیار لذت‌بخش است و شیرین است و زیر دندان آدم مزه می‌کند، یک منفعتی دارد، یک نفعی دارد، یک نفع مادی ملموسی دارد؛ حالا نفع معنوی و خدایی‌اش با خدا که بالاخره اگر آدم فکر کند که دارد با خدا معامله می‌کند، آن قابل سنجش دنیایی نیست و یک چیز دیگر است. ولی دنیایی‌اش را باید ببینیم چه چیزی برای آدم به دست می‌آورد. به‌ویژه در حوزه خانم‌ها که کارکردن در این سطح برای خانم‌ها کار آسانی نیست، چون در کنار همه آنها در موضوعی مثل محیط‌ زیست همیشه از من سؤال می‌کردند برای چه این‌همه هجمه است؟ می‌گفتم عده‌ای من را با عنوان همان خواهر مِری می‌بینند و سر موضوع ١٣ آبان و دانشجوهای خط امام که بودم با من برخورد می‌کنند، عده‌ای من را همفکر آقای خاتمی می‌بینند و به آن دلیل حمله می‌کنند.

در موضوع محیط‌ زیست هم هرکسی یک جواب ردی از ما می‌شنید و خلاف قانون و مقررات یک انتظاراتی از ما داشتند و ما می‌گفتیم نه، آنها هم حمله می‌کردند. اما یک بخشی از آن یقینا به خاطر زن‌بودن بوده است، یعنی یک بخشی از آن یقینا یک عده‌ای خیلی دوست ندارند خانم‌ها را در مسئولیت‌ها و جایگاه‌های جدی ببینند، تصمیم‌گیر ببینند و قائل نیستند به این و حالا این نگاه دارد ان‌شاءالله عوض می‌شود، یعنی الان با حضور خانم‌ها در معاونت‌ها، در وزارتخانه‌ها، قطعا نگاه‌ها عوض می‌شود، ولی هست و واقعیتی است که ما می‌فهمیم.


منبع: عصرایران

لاریجانی: تا موقعی که اشغالگری وجود دارد سلاح ما هم سر جایش است/ تا رسیدن به هدف از پای نخواهیم نشست

رئیس مجلس شورای اسلامی در دیدار با هیأت اعزامی از حماس با بیان اینکه جمهوری اسلامی ایران همیشه پشتیبان حماس، گروه‌های مقاومت و مردم فلسطین بوده، ابراز امیدواری کرد این گروه بتواند به ملت مظلوم فلسسطین برای رهایی از رژیم غاصب اسرائیل کمک کند.

به گزارش ایسنا، علی لاریجانی روز شنبه در دیدار با صالح العاروی معاون اسماعیل هنیه رئیس دفتر سیاسی جنبش مقاومت اسلامی حماس و هیأت همراه اظهار کرد: رژیم صهیونیستی از روز اول تصمیم بر حذف نیروهای مقاومت داشته است؛ آنچه مهم است اینکه گروه‌های فلسطین اختلافات را کنار گذاشته و علیه رژیم اسرائیل متحد باشند.

وی افزود: دشمنان شما تلاش دارند که شما را حذف کرده و یا در انظار مردم شما را گروهی بی‌تأثیر جلوه دهند. شما نباید بگذارید که در این تفرقه‌افکنی موفق شوند.

رئیس مجلس با اشاره به تلاش‌های اسرائیل جهت بر هم زدن آرامش منطقه، خاطرنشان کرد: آنها سال‌هاست که می‌کوشند با ایجاد جنگ و اختلاف، قدرت را در دست بگیرند اما تاکنون سیاست‌هایشان جواب نداده است و فقط برخی هزینه‌ها را ایجاد کرده‌اند مانند تلاش‌هایی که در سوریه، عراق، یمن و فلسطین داشته‌اند.

لاریجانی در پایان با اشاره به توافق هسته‌ای ایران اظهار کرد: آمریکا سعی می‌کند تا با جوسازی علیه توافق هسته‌ای، برای خود امتیاز بگیرد اما عکس‌العمل کشورها نشان داد که این نوع عملکرد فقط به زیان آمریکا خواهد بود.

صالح العاروی نیز در این دیدار گفت: در روزهای اخیر در مصر توافقی صورت گرفت که امیدواریم نتایج خوبی را در بر داشته باشد و به طور حتم این مواضع جدید برای فلسطین و در منطقه تأثیرگذار خواهد بود.

وی گزارش مشروحی از توافق انجام‌شده میان حماس و فتح در مصر ارائه و ابعاد آن را توضیح داد.

معاون رئیس دفتر سیاسی جنبش مقاومت اسلامی حماس تأکید کرد: ما به عنوان گروه حماس موضع خاص خودمان را داریم و معتقدیم که اختلافات را باید کنار گذاشت اما در خصوص مقاومت در برابر رژیم اشغالگر از موضع خود پایین نخواهیم آمد.

وی خاطرنشان کرد: تا موقعی که اشغالگری وجود دارد سلاح ما هم سر جایش است و این را حق مسلم خود می‌دانیم.

صالح العاروی گفت: کشورهای عربی با هم‌پیمان شدن با اسرائیل می‌خواهند که با جنبش‌های اسلامی بجنگند و مسئله فلسطین را به حاشیه برانند و ما با توافق میان گروه‌های اسلامی مانع سیطره آنان بر مناطق مورد نظرمان شویم.

وی تصریح کرد: توافق میان گروه‌های داخلی باعث به حاشیه راندن رژیم صهیونیستی می‌شود و بهره اختلافات را آنها خواهند کرد.

صالح العاروی در پایان اظهار کرد: شکی نیست که نیروهای مقاومت همیشه به سلاح خودشان پایبند هستند و هرگز هم آن را کنار نخواهند گذاشت و ما تلاش داریم تا موازنه سیاسی را برقرار کنیم و این کار مشکلی است ولی تا رسیدن به هدف از پای نخواهیم نشست.


منبع: عصرایران

پاشنه آشیل اصلاحات

میلاد انصاری
احزاب، جریان‌های قانونی درون حاکمیت هستند که تلاش دارند بر اساس قاعده ‌حاکم بر نظام سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعه خود، قدرت سیاسی کشور را به‌دست بگیرند،  در واقع احزاب سعی دارند بعد از این «پراتیک اصلاحات» اهداف خود را در تمامی زمینه‌های سیاسی و. . . به اشکال مختلف به جامعه تحمیل نمایند. ‎ نکته‌ای که در همین ابتدا باید به آن اشاره کرد، این است که احزاب در کشور هایی که به توسعه سیاسی دست پیدا کرده‌اند و آزادانه فعالیت دارند، نقش اپوزیسیونی را هم ایفا می‌کنند. ‎در این یاداشت سعی شده است به سه سوْال  طرح  شده زیر پاسخ داده شود.
‎١. جایگاه فعالیت‌های مدنی درایران کجاست؟
‎٢.  رئیس دولت اصلاحات در خلأ احزاب چه نقشی را إیفا می‌کند؟
‎٣. آینده ‌ «گفتمان اصلاحات» به کجا ختم می‌شود؟
‎در جوامع غربی «احزاب سیاسی» مولود لیبرالیسم و اساس روش حکومتی، دموکراسی است که در این جوامع، احزاب به دنبال افزایش مشارکت توده‌های مردم در تصمیم‌های سیاسی، اجتماعی. . .، کمک به حکومت‌داری قانونمند و مبتنی بر دموکراسی و رشد نهاد‌های مدنی قانون‌مدارهستند. ‎از دیدگاه برخی متفکران علم سیاست احزاب دارای چهار مولفه و شاخص اساسی: ۱- وجود تشکیلات منظم و پایدار. ۲- وجود شعبه‌های فراگیر حزب. ۳- حمایت و استقبال توده‌های مردم. ۴ – کوشش برای دست یابی به قدرت سیاسی می‌باشند ‎که شوربختانه در ایران تمامی  شبه حزب‌های موجود بدون رعایت مولفه‌های مذکور، تنها به دنبال تصاحب قدرت و مغلوب ساختن رقبا هستند و برای رسیدن به قدرت هر جا لازم باشد قوانین حزب را نفی، استراتژی خود را تغییر و  برای کسب منفعت دچار استحاله می‌شوند.
‎کنش‌های سیاسی و حزبی در ایران أغلب یک کنش غیر مدنی است، زیرا کنش‌گران سیاسی  از احزاب، بنگاه موسمی   ساخته‌اند، که به‌طور متوسط بعد از هر دو سال یک‌بار به تعبیر بازاریان در این بنگاه‌های اقتصادی تخته می‌شود که این عمل نشان دهنده یک جامعه غیر مدنی،
‎سیاست ماکیاولی و وجود دگماتیسم وسیع سیاسی است.
‎در حالی که در جوامع دموکراتیک احزاب قلب تپنده و سرمایه معنوی و اجتماعی جامعه است، در ایران احزاب سیاسی  صوری از نهاد‌های حزبی و اجتماعی  به بنگاه‌های اقتصادی در قالب شرکت‌های سهامی عام و خاص موسمی تبدیل شده است. که به دلیل این نوع نگاه عملا کار حزبی معنا پیدا نمی‌کند. بنابراین این نوع رفتار، یک پراتیک آماتور سیاسی است، که فقدان توسعه سیاسی در آن کاملا مشهود است.
نبود جریان‌های حزبی قدرتمند و وجود فعالیت‌های سمبلیک گاه جناح پیروز در کشور مجبور می‌شود که با جناح رقیب و غیر هم فکر خود دست به ائتلاف بزند در صورتی‌که  مبانی ائتلاف باید  مبتنی بر همگونی سیاسی و تجانس فکری خاص شکل بگیرد.  که  رعایت نکردن این مهم  باعث به زیر سوال رفتن آرمان‌های حزبی در کشور می‌شود. ‎نمود عینی این رفتار در «لیست امید» و ‎ «فراکسیون امید»  مجلس دهم رخ داد که در آن نمایندگانی از چارچوب ایده‌الیستی طراحی شده عدول کرده و به نوعی باعث شکست فراکسیون امید شدند و در انتخابات دوازدهمین دوره‌ ریاست جمهوری و پنجمین دوره‌ شورا‌ها شاخص بی بدیل شخصیتی مانع بروز یکسری وقایع تلخ شد. که به تنهایی به دلیل داشتن پایگاه عظیم و قوی اجتماعی  جور احزاب‌های صوری را کشید و باعث پیروزی اصلاح طلبان در این انتخابات شد. اما پیشنهادی که در اینجا با رئیس دولت اصلاحات قابل طرح است، این است که شخصیت پاک و اصیلتان را به صورت چک سفید امضاء صرف منفعت طلبی افرادی که با رانت وارد این لیست‌ها می‌شوند، نکنید. ‎زیرا اساس کار شورای عالی اصلاح طلبان دارای  نقصان‌های فاحشی است و منفعت طلبان دنبال تحصیل منفعت خود هستند. فلذا در اینصورت  مطالبات مشروع مردم نادیده گرفته می‌شود و به تبع شخصیتان در اذهان عمومی دچار آسیب جدی می‌شود و آینده‌ گفتمان اصلاحات هم به دلیل  نگاه ابزاری به مسائل و تدوام  اشتباهات سابق دچاربحران جدی، عدم حفظ پایگاه اجتماعی موجود که به تبع آن دچار آفت شدید کاریزمایی میشود و  در آینده به محاق می‌رود.
‎نظام سیاسی پلورالیستی ظرفیت تحول پذیری
‎بسیاری در حوزه‌های سیاسی و اجتماعی دارد. در جامعه پلورال نهاد به سبب  فعالیت و نقش آفرینی احزاب، چند صدایی و تکثر گرایی به وفور به چشم می‌خورد که این تبلور عینی و تجلی گاه اندیشه و چندگانه گرایی است. هانتینگتون «برای توسعه و نوسازی احزاب قائل به چهار مرحله اساسی است، که برای تسهیل و تسریع نتیجه‌گیری به‌طور اجمالی به آن اشاره می‌شود:

١. جناح‌بندی: مرحله‌ای است که افراد و گروه‌ها چارچوب‌های سنتی و رفتارهای سیاسی را در هم می‌شکنند ولی هنوز سازمان نوین را تحول نبخشیده‌اند. سمت و سوی سیاست جامعه را در این مرحله چند فرد کاریزماتیک و سرشناس تعیین می‌کنند.
٢. دو قطبی شدن: نقطه عطف و حیاتی در تکامل سیاسی، این مرحله است. در این پروسه نیروهای اجتماعی تازه‌ای با هدف تاثیرگذاری بر سرنوشت جامعه خود به  صحنه  سیاست گام می‌گذارند.
٣. عصر گسترش احزاب: در این مرحله نیروهای اجتماعی وارد شده به صحنه در جهت کسب قدرت به ایجاد حزب دست می‌زنند (شاید بتوان گفت که تضارب عملکرد نیروهای اجتماعی وارد شده در مرحله دوم و سوم در واقع همان تضارب عملکردحزب و جناح است)
۴. نهادمندی: از نظر هانتینگتون شیوه گسترش نهادمندی سیاسی، شکل نظام حزبی ناشی از آن را مشخص می‌کند و معتقد است نهادمندی احزاب به یکی از صورت‌های زیر است: نظام تک حزبی (شوروی سابق)، نظام دو حزبی (آمریکا) و نظام چند حزبی. شبه احزابی که در کشور ما وجود دارند عمدتا شکل گرفته از ساختار بالا و بدنه قدرت هستند و به همین دلیل این احزاب نمی‌توانند نقش نهادهای مدنی را ایفا کنند. رفتارهای حزبی آماتوریک در کشورهای جهان سوم باعث می‌شود که جامعه به شکل توده‌وار رشد کند و ثمره این جامعه، شکل‌گیری اولیگارشی و حکومت توتالیتر می‌شود. پس بدون شک از چهار مرحله مطروحه، کشور ایران در مرحله نخست آن قرار دارد و تا زمانی که  این شبه احزاب به‌صورت ارتجاعی و کج  دار و مریز به فعالیت ادامه می‌دهند، کماکان سیاست ورزی ایرانی در این مرحله بصورت  منجمد  و ایستا خواهد ماند.
منبع: بهارنیوز

شمخانی: خیانت به همه مسلمانان غیر قابل بخشش است

صالح العاروری معاون رئیس دفتر سیاسی حماس عصر امروز (شنبه) با دریابان علی شمخانی نماینده مقام معظم رهبری و دبیر شورای عالی امنیت ملی دیدار و در خصوص آخرین تحولات مربوط به مقاومت فلسطین با وی گفت‌وگو کرد.

به گزارش ایسنا، علی شمخانی دبیر شورای عالی امنیت ملی با استقبال از انتخابات اخیر در دفتر سیاسی حماس، این روند را نشانه وجود دموکراسی و پویایی در حفظ مسیر انقلابی این نهاد مردمی دانست و تاکید کرد: جمهوری اسلامی ایران همواره در چارچوب مشی انقلابی و اسلامی خود از آرمان فلسطین دفاع نموده و بر این اساس از حضور چهره‌های جهادی و پایبند به هدف آزادسازی کامل فلسطین در حماس چون گذشته حمایت می‌کند.

وی مبارزه مستمر با رژیم صهیونیستی را سیاست اصولی و راهبرد غیر قابل تغییر جبهه مقاومت عنوان کرد واظهار داشت :اقدامات سیاسی و میدانی همواره به عنوان رویکردهای تاکتیکی در خدمت تحقق راهبرد اصلی که پایان دادن به اشغالگری صهیونیستهاست از سوی گروه‌های مقاومت پیگیری می‌شود.

دبیر شورای عالی امنیت ملی اظهار امیدواری کرد که حماس به عنوان نهادی پیشگام در محور مقاومت ،ضمن حفظ رویکرد انقلابی و جهادی ،جایگاه خود را در مبارزه با اشغالگری رژیم صهیونیستی حفظ کند.

شمخانی با ابراز تاسف نسبت به اقدامات غیر اسلامی و ضدانسانی گروه‌های تکفیری و برخی کشورهای حامی آن‌ها در منطقه که موجب مشوش نمودن چهره نورانی اسلام گردیده خاطرنشان کرد: هر اقدامی که موجب خارج شدن موضوع فلسطین از اولویت اول جهان اسلام و یا تقویت کننده مسیرسازش و نادیده گرفتن حقوق فلسطینیان باشد خیانت به همه مسلمانان و غیر قابل بخشش است.

وی با تاکید بر ضرورت اجماع مجدد جهان اسلام در مسیر احیای ظرفیت‌های قابل فعال‌سازی در حمایت و دفاع از مقاومت مردم مسلمان فلسطین افزود: کنگره عظیم اربعین با توجه به محتوای ظلم ستیزانه و انسانی آن می‌تواند به مهمترین اجتماع آزادی‌خواهان جهان علیه اشغالگری رژیم صهیونیستی مبدل شود.

دبیر شورای عالی امنیت ملی گفت: آمریکا و رژیم صهیونیستی از تغییر موازنه در منطقه به نفع مردم و دولت‌های درگیر مبارزه با تروریسم احساس تهدید نموده و با طرح بهانه های واهی چون جلوگیری از نفوذ منطقه‌ای ایران بدنبال محدودسازی مسیر مقابله با تروریسم هستند.

وی با اشاره به تاثیر راهبردی حضور جمهوری اسلامی ایران در عرصه مبارزه با تروریسم که با درخواست دولت های عراق و سوریه انجام شده است افزود: اتهامات و دروغ پردازی های آمریکا و رسانه‌های نظام سلطه برای مردم منطقه که از خطر تروریسم رها شده‌اند و ایران را حامی خود در برابر گروه‌های تکفیری می‌دانند ارزشی ندارد.

صالح العاروری معاون رئیس دفتر سیاسی حماس نیز در این دیدار با ابراز خرسندی از حضور در ایران و ملاقات با مقامات عالی کشورمان اظهار داشت: در اولین سفر خارجی خود پس از انتخاب به عنوان رییس دفتر سیاسی حماس به ایران آمده ام تا ضمن سپاسگزاری از حمایتهای تعیین کننده جمهوری اسلامی ایران ازمردم مسلمان فلسطین بر عزم رهبران حماس برای تحکیم همکاریهای این جنبش با ایران تاکید نمایم.

وی از امام حسین (ع)به عنوان مقتدای مجموعه آزادی خواهان و ظلم ستیزان مظلوم جهان یاد کرد و اظهار داشت:موضوع فلسطین آرمانی فراتر از جهان اسلام بوده و رهایی مردم آن از رنج و ظلم را هدفی مقدس برای تمامی آزادیخواهان جهان است.

رییس دفترسیاسی حماس با محکوم کردن اقدامات خشن و غیر انسانی گروه‌های تکفیری که به نام اسلام بزرگترین لطمات را به جامعه مسلمانان و چهره نورانی این آیین الهی وارد کرده اند افزود: این گونه اقدامات ضمن به حاشیه بردن مبارزات حق طلبانه مردم مظلوم فلسطین به طور قطع در مسیر تامین اهداف آمریکا، رژیم صهیونیستی و حامیان آنان است.


منبع: عصرایران