آملی لاریجانی: در هیچ جای دنیا، قوه قضاییه‌ای با این استقلال پیدا نخواهید کرد

گروه سیاسی: رییس قوه قضاییه در همایش قانون اساسی و آرمان های انقلاب اسلامی که به منظور سالروز تصویب قانون اساسی برگزار شد اظهار کرد:  در درون کشور هم متاسفانه کسانی آب به آسیاب دشمن می ریزند و دروغ های عجیب و غریب می گویند که انسان متاسف می شود. یک آقایی در طول چند دقیقه صحبت کردن، شاید ۵۰ حرف خلاف واقع علیه قوه قضاییه و مسئولان دستگاه زد. آخر چرا؟ متاسفانه توجه هم نمی کنند که این خیانت به جمهوری اسلامی و آرمان های شهدا و مردم است. انسان ادعای مردمی بودن بکند واین طور از پشت به نظام جمهوری اسلامی خنجر بزند.


 

آیت الله صادق آملی لاریجانی اظهار کرد: آرمان های انقلاب اسلامی در واقع آرمان اسلام است. همان طور که بنیانگذار کبیر جمهوری اسلامی، پیش از انقلاب مکرر اشاره فرموند، اصل نظام، اسلام و طریقه انبیاء الهی خصوصاً حضرت محمد (ص) است. وی اضافه کرد: جهان بینی اسلامی، بنیان حرکت انقلابی مردم ما بود و همین مطلب در مقدمه قانون اساسی انعکاس یافته است. مقصود از این حرکت انقلابی این است که انسان با ارزش های والای الهی رشد یابد و استعدادهایش شکوفا شود که اینها در مقدمه قانون اساسی، منصوص است و در واقع انعکاس دهنده حرکت انقلابی مردم ما است.

رییس قوه قضاییه افزود: نظام جمهوری اسلامی بر خاسته از این قانون اساسی، یک نظام یکتایی است. گرچه قوانین اساسی در هر جای دنیا نوشته و به رای عمومی گذاشته می شود، طبیعتاً یک نظام سیاسی را تشکیل می دهد اما نظام جمهوری اسلامی یک نظام یکتای سیاسی است. در هیچ نظام سیاسی دیگری، مولفه های این نظام را پیدا نمی کنید. مردم سالاری دینی فقط در این قانون اساسی تبلور پیدا کرده است. آملی لاریجانی گفت: در نظام های لیبرال غربی بنیان ها کاملا با بنیان نظام جمهوری اسلامی متفاوت است. از این جهت هر چه در تبیین نظام جمهوری اسلامی ایران تلاش کنیم جا دارد. محتوای نظام ما، محتوای اسلام و سند و میثاق قانون اساسی ما، انعکاس دهنده نظام ارزشی اسلامی است.

رییس دستگاه قضا ادامه داد: نظام لیبرالی غربی مدعی بود که لیبرالیسم پایان تاریخ است و تمام نظام های دنیا وقتی به عقلانیت می رسند، به نظام لیبرال دموکراسی منتهی می شود. نظام جمهوری اسلامی یک چالش اساسی مقابل این طرز تفکر بود؛ بنیان نظام جمهوری اسلامی، بر اساس نگاه توحیدی است. آملی لاریجانی تصریح کرد: بند یک اصل دوم قانون اساسی، کافی است تا شاکله این قانون را تا آخر بدانیم. در قانون اساسی ما، اساس تبیین و حضور مردم به رای گذاشته شده و مسئولیت ها، مستقیم یا غیرمستقیم بر مبنای رای مردم است و اینجا فرق نظام جمهوری اسلامی با نظام های لیبرال دموکراسی مشخص می شود.

وی اظهار کرد: نظام های غربی بر اساس نگاه مدرنیته هستند؛ در نگاه مدرنیته، اصل بر فردگرایی لیبرالی و نسبی بودن ارزش ها است؛ اصل بر این است که ارزش ها را خود انسان ها خلق می کنند در حالی که بنابر نظام اسلامی که تبلورش در قانون اساسی است؛ اساس تفکر ما، جهان بینی الهی است. رییس قوه قضاییه اضافه کرد: لیبرال ها همه منکر خدا نیستند اما معتقدند، خدا، نقش اساسی در فکر انسان نداشته باشد در حالی که در نظام اسلامی ما، توحید اصل است و نگاه توحیدی، نگاه ما به عالم و آدم را تحت تاثیر قرار می دهد.

آملی لاریجانی افزود: نظام ارزشی جمهوری اسلامی، یک نظام الهی است. چطور می شود بگوییم، ارزش ها از دانش ها و واقعیات جدا هستند؟ تز جدایی دانش و ارزش، در مغرب زمین بسیار مورد حمایت قرار گرفت و یکی از ارکان همین مدرنیته است. رییس قوه قضاییه گفت: سکولاریسم در نظام جمهوری اسلامی معنا ندارد. در عالم واقع در دوران های مختلف، عده ای آمدند و حتی مسئولیت در این کشوئر داشتند و از سکولاریسم به نحوی دفاع می کردند و ترویچ می دادند و برای مدعیان روشنفکری مجال عجیب و غریب داده بودند تا سکولاریسم را در بستر دانشگاه ها و مطوبعات ترویج کنند در حالی که این با قانون اساسی ما سازوکار نیست و سکولاریسم نفی شده است.

آملی لاریجانی افزود: در همین نظام جمهوری اسلامی، برخی مسئولان طور دیگر عمل کردند. در بند اول اصل سوم قانون اساسی آمده که دولت جمهوری اسلامی باید همه امکانات خود را برای این امور که ۱۶ بند است، بکار بگیرد. بند اول، ایجاد محیط مساعد برای رشد فضایل اخلاقی بر اساس ایمان و تقوا و … است. یک عده ای از بزرگواران گفتند ما نمی توانیم مردم را به زور به بهشت ببریم. یک عده ای گفتند حالا دو تار موی خانمی بیرون باشد، چه اشکال دارد؟ اصلا واقعا بحث بر سر اینهاست؟ بحث بر سر این است که مسئول جمهوری اسلامی، چقدر به همین بند التزام دارد؟ آیا تمام امکانات را برای ترویج فضایل اخلاقی بکار بسته است؟ آیا با کلیه مظاهر تباهی و فساد مقابله شده است؟

وی تصریح کرد: مقصود من این است که اصول قانون اساسی ما هم دقیق نوشته شده و هم انعکاس دهنده خوبی برای آرمان های انقلاب اسلامی است و هم وظیفه سنگینی را بر دوش مسئولان برای حرکت به سوی اهداف متعالی انقلاب اسلامی قرار داده است. در مقام عمل طبیعی است هر نظامی با چالش مواجه است و همیشه نمی تواند آنچه می خواهد در بستر واقعیت متبلور کند.

رییس دستگاه قضا ادامه داد: در مقام ارزیابی آنچه واقع شده، باید منصفانه عمل کرد. نظام جمهوری اسلامی که این چنین در مقام شالکه ترسیم شده، در مقام عینیت یافتن طبیعی است با مشکلاتی مواجه می شود اما سیر تکاملی خود را داشته است. از ابتدای انقلاب، منافقین مقابل نظام ایستادند، اطرافیان امام را چکونه تخریب می کردند، با شهید بهشتی چه کردند، روزنامه ای از اینها نبود که تهمت آمریکایی بودن را نزنند. این بساط منافقین بود و بعد هم جریان بنی صدر و بعد هم تحریم های گسترده و جنگ تحمیلی علیه جمهوری اسلامی و تا به امروز دشمنی دشمنان جمهوری اسلامی، کمتر نشده است. در اوایل انقلاب می گفتند دو ماه بیشتر جمهوری اسلامی دوام ندارد و انحاء هجمه ها و کودتاها را داشتند اما این نظام به برکت خون شهدا و یمن حضور مردم در صحنه ادامه یافت و امروز جمهوری اسلامی در نقطه ای پر اقتدار در منطقه ایستاده است.

رییس قوه قضاییه تصریح کرد: امروز جمهوری اسلامی، تاوان ایستادگی خود را می دهد. اگر جمهوری اسلامی هم مانند دولت های مترجع منطقه مقابل آمریکا و اذنابش کرنش می کرد، امروز وضع این چنین نبود اما هزینه در انداختن طرحی نو در فلسفه های سیاسی دنیا، همین است. آملی لاریجانی اظهار کرد: برخی جامعه شناسان غربی مروج این فکر بودند که سکولاریسم همه دنیا را می گیرد و فکر دینی دیگر جایی در دنیا ندارد اما امروز اذعان می کنند که فکر دینی احیا شده است؛ چه کسی جز جمهوری اسلامی در دنیا، بانی این حرف بود.

رییس قوه قضاییه بیان کرد: آنهایی که از بیرون نگاه می کنند، می فهمند جمهوری اسلامی و امام امت چه غوغایی در دنیا در انداخت. آیا جمهوری اسلامی نبود که احیا کننده این تفکر در دنیا بود؟ به جز جمهوری اسلامی جایی بود که این حرکت را ایجاد کند؟ وی گفت: در ابعاد نظامی، فرهنگی، علمی و سیاسی، پیش روندگی فرزندان خود را ببینید و حالا عده ای در حال تخریب جمهوری اسلامی هستند. در درون کشور هم عده ای سیاه نمایی می کنند و این همه واقعیت را نمی بینند. نفس بقای نظام اسلامی با این همه فشار و تحریم، یک معجزه است که ناشی از بصیرت ملت ماست اما برخی سیاه نمایی می کنند و دنبال قطع امیدها هستند و عدهای می خواهند برای خود کاسبی راه بیاندازند و بگویند ما منجی هستیم. چرا می خواهید به خاطر یک کار سخیف، روی ارزش های انقلاب یک خط سیاه بکشید؟ این بالاترین خیانتی است که عده ای انجام می دهند.

رییس دستگاه قضا با اشاره به قوه قضاییه به عنوان یک رکن نظام اسلامی اضافه کرد: به حسب شرع و قانون اساسی، قوه قضاییه مسئولیت های سنگینی بر دوش دارد و قانون اساسی فراتر از حل و فصل خصومات، نظارت هایی را نیز بر عهده دستگاه قضا قرار داده است. وی گفت: قوه قضاییه در چارچوب نظام اسلامی یک رکن بسیار مهم و اثرگذار است. تخریب این رکن نظام چه معنایی دارد؟ شما هجمه ها را می بینید؛ همان طور که رهبر معظم انقلاب اسلامی مکرر فرمودند که شما هر وقت قاطعانه بایستید، هجمه ها بیشتر می شود. ایشان در جلسه ای فرمودند که این هجمه ها که می بینید، ثمره ایستادگی شماست. دشمن بیرونی کار خود را می کند و خواهد کرد و نمونه آن در بحث های حقوق بشری است در حالی که جمهوری اسلامی در همین حقوق بشر مورد ادعای اینها، از تمام منطقه پیشروتر است. در بحرین مردم برای داشتن حق رای می جنگند و در عربستان سعودی شما وضع را می بینید.

وی افزود: در درون کشور هم متاسفانه کسانی آب به آسیاب دشمن می ریزند و دروغ های عجیب و غریب می گویند که انسان متاسف می شود. یک آقایی در طول چند دقیقه صحبت کردن، شاید ۵۰ حرف خلاف واقع علیه قوه قضاییه و مسئولان دستگاه زد. آخر چرا؟ متاسفانه توجه هم نمی کنند که این خیانت به جمهوری اسلامی و آرمان های شهدا و مردم است. انسان ادعای مردمی بودن بکند واین طور از پشت به نظام جمهوری اسلامی خنجر بزند. آملی لاریجانی تصریح کرد: آمده اند و استنکار می کنند که سازمان زندان ها زیرمجموعه قوه قضاییه باشد در حالی که اینها از لوازم کار دستگاه قضایی است. می گویند در فلان کشورها زیر نظر دولت است، خب در آنجا نظامات شان فرق می کند و زیر نظر وزارت دادگستری است.

رییس قوه قضاییه افزود: در هیچ جای دنیا، قوه قضاییه ای با این استقلال پیدا نخواهید کرد. حالا ما اصلا سر چی بحث می کنیم. یک نظامی تشکیل شده و قانون اساسی دارد. می گویند الحاق سازمان زندان ها خلاف قانون اساسی است و می گویند اول انقلاب یک مصوبه ای خلاف انجام شده و همین طور مانده است و می گویند اصلا به زندان ها سر نمی زنند. اولاً شورای انقلاب به لحاظ استحکام، گاهی مصوباتش از مصوبات مجلس هم بالاتر بود چون به تجویز و امضای امام راحل بود. شورای نگهبان آن وقت که ما بحث می کردیم، درباره قوانین مصوب مجلس و قبل از انقلاب را نظر می داد امام مصوبات شورای انقلاب را فقهای شورای نگهبان هم نمی توانند لغو کنند و نمی توانند بگویند خلاف شرع است چون موید به نظر امام راحل بود.

آملی لاریجانی گفت: اصلا الحاق سازمان زندان ها به قوه قضاییه ربطی به مصوبه شورای انقلاب ندارد زیر سازمان زندان ها مصوبه سال ۱۳۶۴ است. حالا یک آقایی بلند می شود و می گوید خلاف قانون اساسی است. خیلی خب، نظر شماست اما این را به عنوان یکی از خطاهای جمهوری اسلامی عنوان می کنند. واقعاً عجیب است. وی ادامه داد: می گویند به زندان ها نظارت نمی شود. این چه دروغی است آخر؟ من خودم در دادسرا، زندان، سازمان ثبت و پزشکی قانونی حضور یافتم. معاون اول و دادستان کل حضور یافتند و روسای کل به صورت منظم بر دادسراها و زندان ها نظارت می کنند و یک معاون نظارت برای روسای کل تعبیه کردیم که کارش فقط نظارت کردن است. در تهران یکبار بدون هیچ اطلاع قبلی، یه یکی از شعبات دادگاه رفتم. دفتر حضور و غیاب را گرفتم و دیدم برخی نیستند. پرسیدم گفتند که در زیارت عاشورا هستندو گفتم زیارت عاشورا مستحب اما خدمت به مردم واجب است و می توانند در منزل خود زیارت عاشورا بخوانند.

رییس قوه قضاییه افزود:مسئولان قوه قضاییه همه زحمت می کشند اما چه دروغ هایی که نمی گویند. عده ای بال بال می زنند برای دفاع از همراهانشان و نظام را زیر سئوال می برند. یک بنده خدایی گفته بود ۱۷ میلیون پرونده در قوه قضاییه وجود دارد و سریع ضرب در دو کرده و گفته بود ۳۴ میلیون گرفتار داریم و قوه قضاییه توی سر آنها می زند. این چه ادبیاتی است؟ آن هم کسی که سال ها مسئولیت داشته است. در بدو ورود بنده امکان گرفتن آمار وجود نداشت و سیستم cms تکمیل نشده بود؛ ضمن اینکه آمار پرونده ها ۱۵ میلیون است و بارها گفتیم این به معنای ۱۵ میلیون نزاع و شکایت نیست.

آملی لاریجانی گفت: مگر دستگاه قضایی تو سر مردم می زند؟ به دستگاه قضایی مراجعه می کنند و دستگاه قضا نیز حکم می کند. این سیاه نمایی ها علیه قوه قضاییه غلط است. ما نمی گوییم اشکال نداریم و قطعاً برای برطرف کردنن آن تلاش می کنیم. بالاترین مسئله ای که در یک سازمان باید به توجه کرد، ارتقای منابع انسانی است. منابع انسانی قوه قضاییه به لحاظ کمی و کیفی ارتقا قابل توجهی پیدا کرده است. در سال ۸۸ حدود هفت هزار قاضی داشتیم و متاسفانه عده ای هم اصرار می کردند همین مقدار کافی است. با تلاش و تدقیق و تحقیقات، نیاز دستگاه قضا سنجیده شد و با تلاش های اجرایی مستمر با همین آقایانی که الان علیه سیاه نمایی می کنند، جنگیدم تا اجازه استخدام قاضی بدهند. تا اینکه به رهبر انقلاب نامه نوشتیم و ایشان به مسئولان منعکس کرد و فرمودند استدلال های نامه فلانی منطقی است.

وی افزود: امروز بیش از ۱۱ هزار قاضی در قوه قضاییه مشغول بکار است. این کم کاری است؟ گاهی برای جذب قاضی ۴۰ هزار نفر ثبت نام می کند و بعد از گزینش های مختلف علمی و اخلاقی و روان شناختی، ۲۵۰ نفر جذب می شود. این طور نیست که دست هر کسی که از خیابان رد می شود را بگیریم و به عنوان قاضی مشغول شود. رییس قوه قضاییه گفت: با این حال هنوز فکر می کنیم تعداد قضات کم است و دلیل آن هم تعداد پرونده های ورودی به محاکم است. قاضی باید با ارباب رجوع با تکریم رفتار کند. یک بار به من گزارش دادند که فلان قاضی با مردم و وکلا بد رفتار می کند و چند بار تذکر داده شد و نهایتاً انفصال دادیم. آملی لاریجانی ادامه داد: من برخلاف عده ای که می گویند ویرانه تحویل گرفتیم، می گویم که دستگاه قضایی سیر تکاملی داشته است. امروز معتقدیم منابع انسانی قوه قضاییه سختگیرانه ترین ممیزی ها را برای جذب قاضی و کارمند در دستگاه قضایی انجام می دهد. بنا نیست که هر چه به ذهن شریف مان آمد، رسانه ای کنیم.
منبع: بهارنیوز

آقای نجفی! دارایی‌های شهرداری تهران را اعلام کنید

حال در ماه‌های ابتدایی آغاز به کار شورای شهر جدید و شهردار جدید تهران، موضوع آسیب‌های اجتماعی و فسادهای شهری و رانت‌های قابل توجه در سیستم اداره‌ی شهر، در دوره‌ی قبل، چنان از پرده برون افتاده است که ما را بر آن داشت تا با «مراد ثقفی»، فعال مدنی و پژوهشگر سیاسی و مدیر مسوول فصلنامه‌ی «گفتگو» و همچنین مدیر «انجمن دید‌بان مدنی یک شهر» به گفت‌وگو درباره‌ی انواع فسادهای شهری و راهکارهای مقابله با آن و همچنین آسیب‌های اجتماعی عدیده‌ای که در شهر تهران قابل رویت هستند، بپردازیم؛ کسی که در تهیه‌ی لیست «شهر مردم» در انتخابات شورای شهر تهران همکاری داشت اما از اسفندماه پارسال تا دو روز پس از انتخابات در بازداشت بود! متن گفت‌وگوی انصاف نیوز با آقای ثقفی ادامه می‌آید.

مراد ثقفی در آبان ۱۳۳۶ در تهران به دنیا آمد. پدرش رضا ثقفی برادر خدیجه ثقفی همسر امام خمینی بود. وی دکترای برق-الکترونیک خود را در ۱۹۸۱ از اکول پلی تکنیک فدرال لوزان در سوئیس گرفت و پس از آن برای طی دورهٔ پست دکترا به دانشگاه یو سی ال ای در آمریکا رفت. وی هم چنین دورهٔ کارشناسی ارشد علوم سیاسی را در مدرسه عالی مطالعات علوم اجتماعی فرانسه گذرانده است. پس از بازگشت به ایران مجلهٔ گفتگو را به مدیر مسوولی پدرش، رضا ثقفی در دههٔ هفتاد پایه‌گذاری کرد. وی علاوه بر مدیر مسوولی گفتگو مدیر نشر «شیرازه کتاب ما» نیز هست.
 
شهرداری تهران مسایل بزرگ اما قابل حلی دارد
اگر شما عضو شورای شهر جدید بودید اولین اقدامتان چه بود؟
مراد ثقفی: من اولین کاری که می‌کردم، احصاء زمین‌های شهری بود؛ یعنی احصاء آن‌چیزی که مایملک شهر است، به نظر من مهم‌ترین مساله‌ای‌ است که در مرکز تمام تهدیدها و فرصت‌های شهرداری قرار دارد؛ شهرداری ثروتی دارد که این ثروت هم تهدید است و هم فرصت، اگر این ثروت شفاف و روشن شود در نتیجه تمام آن چیزی که پشت آن و بعد از این با این ثروت انجام می‌شود، قابل پیگیری و قابل نظارت است و همچنین قابل برنامه‌ریزی و سیاست‌گذاری است برای آن‌که وضعیت شهر بهتر شود. این چیزی است که من حتما به‌دنبالش می‌رفتم و عمومی‌اش می‌کردم، نه در ماه اول بلکه در ساعت اول.

– فکر می‌کنید اعضای شورای فعلی، چنین دغدغه‌ای دارند؟
ببینید، من همه‌ی اعضا را نمی‌شناسم؛ تعدادی از آنها را می‌شناسم و این تعدادی که من‌شناسم، به‌طور مشخص آقای اعطا و آقای میلانی، چندین‌وچند جلسه با هم داشتیم و به نظرم افراد بسیار موجهی هستند؛ تا آنجا که من اطلاع دارم، پاکدست هستند و به شورا رفته‌اند که کار جدی انجام دهند. توجهشان به مساله‌ی شهر از منظرهای مختلف، چه آقای میلانی از منظر میراث و از منظر محیط زیست و چه آقای اعطا از منظر معماری و شهرسازی، ناظر بر سه ماه پیش از انتخابات نیست. با خانم فخاری هم برای رسیدگی به کار دستفروشان جلسه داشتم  ایشان را نیز مسوول، جدی و پیگیر مطالبات عدالت‌محور یافتم. در خود شهرداری برخی معاونت‌های جدید با اشخاص مطلع و مدعی رسیدگی به امور رفاهی شهروندان آمده‌اند. حس من این است که می‌توانند و اصلا چرا نتوانند؟ همه می‌توانند، کار مشکلی نیست. البته نیروهایی هستند که حتما مقاومت می‌کنند؛ شهرداری تهران مسایل بزرگی دارد. ولی باید بتوانند و به نظرم جامعه‌ی مدنی هم به معنای رسانه‌ای آن و هم به معنای سازمآنهای مردم نهاد باید برنامه‌ی خودش را، هم بر کمک به شورا و شهرداری ، هم  بر نقد شورا و شهرداری  و هم نظارت بر شورا و شهرداری بگذارد.
 
 شهر برای پز دادن نیست
– شما مدیر انجمن «دیدبان مدنی یک شهر» هستید که یکی از اهداف آن اطلاع‌رسانی درباره‌ی عوامل و شاخص‌های سازنده‌ی یک شهر شهروند محور است؛ تعریف شما از شهر شهروند محور چیست؟
من باید چک کنم و ببینم که آیا ما چنین شعاری در انجمن دیدبان مدنی یک شهر مطرح کرده‌ایم یا خیر. چون این انجمن مشخصا کار خود را درواقع یک نوع توانمندسازی حقوقی تعریف کرده است؛ حوزه‌هایی که ما به آنها می‌پردازیم با این هدف است که در این حوزه‌ها اگر قانونی وجود دارد، اعمال شود، اگر قانون نیست، قانون‌گذاری شود و چارچوب‌های حقوقی مشخصی برای کمک‌رسانی به افراد کمتر برخوردار و حوزه‌های کمتر توجه شده‌ی شهری انجام شود. حال آن شعاری که شما گفتید را نمی‌دانم از کجا آمده.

– نه به عنوان شعار، بلکه به عنوان هدف تعریف شده است.
بله شاید یکی از اهداف باشد، اما اصل و بنیانی که ما این انجمن را بر آن ساختیم، همان است که خدمتتان گفتم؛ البته بالطبع وقتی که شما از حقوق صحبت می‌کنید، از حقوق شهروندی صحبت می‌کنید، از شهروندمداری هم صحبت‌ می‌کنید. اما در پاسخ به سوالتان به نظرم می‌آید که ما هر کار می‌کنیم برای انسان است و مردم؛ در نتیجه حال باید این را در چارچوب شهر هم تعریف کنیم. شهر متعلق به شهروند است، شهر برای پز دادن نیست. نظریه‌های متعددی درباره‌ی شهر وجود دارد. اینکه چرا شهر اصلا یک واحدی است فراتر از واحدهای دیگر و یا متفاوت با واحدهای دیگر و چرا باید به صورت خاص به آن توجه شود. من نمی‌خواهم در حال حاضر وارد این نظریه‌ها شوم که بحثمان را طولانی و پیچیده خواهد کرد.

خلاصه‌ی این مباحث آن است که شهر تلاقی منافعِ متفاوت است و شما به هیچ عنوان نمی‌توانید این منافع را تقلیل دهید به یکی، دو منفعت خاص؛ مثلا فقط اقتصادی یا فرضا جنسیتی. اما روشن است که مجموعه‌ی این منافع متفاوت، افراد را به برخوردار و کمتر برخوردار تقسیم می‌کند. در شهر این ماجرا خیلی پیچیده‌تر می‌شود؛ یعنی شما می‌توانید بگویید که افراد در شهر به پیاده یا سواره تقسیم می‌شوند؛ افراد در شهر به دارا و ندار تقسیم می‌شوند؛ افراد در شهر به کسانی که فعالیت رسمی می‌کنند و فعالیت غیر رسمی می‌کنند تقسیم می‌شوند، منظورم از غیر رسمی غیر قانونی نیست. بسیاری از این دوگانه‌ها را شما می‌توانید تعریف کنید.

علاوه بر این، شهر به هرحال، به خصوص پایتخت کشور، یک نمادی است از  اقتدار آن کشور؛ پس شهر بین نماد اقتدار و محل زندگی ما، دوگانه‌ای را به وجود می‌آورد که اصلا شبیه دوگانه‌های منفعتی‌ دیگر نیست. وقتی که شهر نماد اقتدار است ممکن است که بخواهند یک سازه‌هایی را در آن علم کنند که بتوانند این اقتدار را به نمایش گذارند؛ این سازه‌ها می‌توانند نباشند و جای آن مثلا آپارتمآنهایی با اجاره‌ی کم باشد، همان‌گونه که در اروپا وجود دارد و خب ما هیچ‌وقت به این راه نرفته‌ایم.
 
شهروندمداری به این آسانی نیست
– مثل برج میلاد و پل صدر؟
بله، به‌جای ساختن برج میلاد و پل صدر می‌توانستیم بسیاری کارهای مفیدتری برای مردم شهر بکنیم. ولی ممکن است کسی بگوید که پل صدر نشان دهنده‌ی تهران پیشرفته است و یکی بگوید که تهران پیشرفته به چه درد من می‌خورد، من تهرانی می‌خواهم که در آن به‌راحتی زندگی کنم. می‌خواهم بگویم که این دوگانه‌ها و  تناقض‌ها بسیار زیادند.

در نتیجه مساله‌ی قانون‌گذاری، مساله‌ی بسیار مهمی می‌شود؛ مثالی ساده برای شما می‌زنم، به محض اینکه ما بگوییم شهر بین پیاده و سواره تقسیم می‌شود، شما می‌گویید سواره‌ها برخوردارند و پیاده‌ها عدم برخوردار هستند، پیاده‌ها ممکن است که بخواهند پیاده‌روهای خیلی عریضی داشته باشند و سواره‌ها بخواهند که پیاده‌روها کوچک باشد. اما در همین پیاده‌روهای عریض یک‌سری مغازه‌دار داریم و یک‌سری آدمی که شاید بخواهند دستفروشی کنند، این دستفروش‌ها که جزو عدم برخوردارها هستند ممکن است که کارشان در تناقض قرار گیرد با پیاده‌هایی که خودشان هم جزو عدم برخوردارها هستند و مثال‌های متعددی از این دست. می‌خواهم بگویم که شهر از نظر تئوریک، یک واحد خیلی پیچیده‌ای است و رسیدگی به آن و آن‌چه که ما به آن شهروندمداری می‌گوییم به این سادگی نیست.گفتن شهروندمداری بسیار آسان است و در واقع تقدم دادن به شهروند در مقابل هرنوع سازوکار دیگری است. تنها امر حقیقی در شهر، شهروند است. باقی هر چه هست، ساختگی است.

زمانی‌که راجع به شهر صحبت می‌کنیم باید این ساختگی بودن در برابر آن حقیقت را ببینیم. روستا این‌گونه نیست. خود شهر هم شاید روز اولی که انتخابش کردند، مثل تهران، به دلیل وجود کوه و آب‌های زیاد و  دره‌های درجه یک و تمامی این‌ها بوده است. یا مثلا از نظر نظامی قابل دفاع‌تر بوده است و دست‌کم پشتش به کوه بوده. ولی باقی چیزها همگی در شهر ساختگی است؛ پس من می‌توانم چیزی بسازم، شما می‌توانید چیز دیگری بسازید و دیگران چیزهای دیگری. اگر شهروندمداری را به این معنا بفهمیم در آن‌صورت به نظر من قدم نخست را درست برداشته‌ایم. هیچ‌چیزی دیکته شده نیست، هیچ‌چیزی در شهر بالاتر از تصمیم خود ما وجود ندارد. همه‌ی آن‌چه که به‌نظر ما ممکن است در شهر طبیعی باشد، مثل اتوبان مدرس یا خیابان طالقانی یا پل صدر یا سازه میدان آزادی،  روزگاری نبوده‌اند و ساخته شده‌اند. پارک شهر نبوده یک روزی، برج میلاد نبوده یک روزی؛ یک عده‌ای نشسته‌اند و تصمیم گرفته‌اند که این‌ها را بسازند، این عده بر چه اساسی چنین تصمیمی گرفته‌اند؟ در واقع ما در شهر اگر به‌شکلی بخواهم بگویم که به معنای بد آن فهمیده نشود، هیچ چیز مقدسی نداریم؛ همه‌چیز در آن ساخته‌ی دست بشر است، همه چیز را خودمان ساخته‌ایم و هیچ‌کسی به ما نگفته است. به این معنا است که شهروند اهمیت پیدا می‌کند چون شهروند مرکز تمام تصمیمات شهری است. شهروند درجه یک و دو و سه نداریم. یک عده تصمیم بگیرند و یک عده زندگی و سلامت و آینده‌شان را با آن تصمیمات در خطر ببینند.


نابسامانی در تقسیم منابع مملکت، لزوما از فساد نمی‌آید
– فساد شهری و توزیع نابرابر منابع را مسبوق به کدام سابقه می‌دانید؟
اگر منظور شما از فساد، نابسامانی در تقسیم منابع است، به نظر من تعریف درستی نیست؛ نایسامانی در تقسیم منابع لزوما از فساد نمی‌آید. از مدیریت بد هم می‌آید، از تصمیمات اشتباه هم می‌آید؛ به این معنی که هرکار اشتباهی که شده است به‌خاطر فساد نبوده. می‌تواند خیلی با حسن‌نیت بوده باشد، می تواند از سوی انسان هایی بسیار معقول و منطقی و وطن‌دوست و مسلمان واقعی و این‌ها هم انجام شده باشد ولی اشتباه بوده و به تقسیم نابرابر منابع کشیده شده است.  فساد، چیز دیگری است؛ این است که افراد، منافع فردی یا جمعی یا گروهی یا باندی خود را ارجح دانسته‌اند به منافع ملی. کدام یکی از این انواع منظور شما است؟

– در حال‌حاضر شاهد همه‌ی این انواع هستیم
بله، ولی نمی‌توان همه را با هم بحث کرد؛ باید یک ‌مقدار تفکیک کنیم تا بتوانیم درست بحث کنیم.
 


– شما یکی از تاکیداتتان این بود که فساد گسترده‌ی شهری را باید جمع‌آوری کرد؛ فکر می‌کنید یک شورای شهر در عمر مدیریتی خود تا چه میزان می‌تواند به آن دست یابد؟
به نظر من بیایید بحث را از اینجا شروع کنیم که فرض را بر این بگذاریم که اراده و تمایل وجود دارد و چنین افراد خوبی که اراده‌ی مثبت هم دارند برای انجامش. حالا باید چه ابزارهایی را در اختیار بگیرند.

– خب، فرض را  همین بگیریم؛ یعنی شما فکر می‌کنید این آقایانی که انتخاب شدند با لیست اصلاح‌طلبان …
و خانم‌ها

– بله و خانم‌هایی که انتخاب شدند با این لیست، این‌ها حتی اگر لحظه‌ی اول تمایل داشته باشند که پایبند باشند، تصور می‌کنید که آیا اصلا می‎‌توانند؟ یا اینکه خود آلوده‌ی این فساد خواهند شد؟
ببینید من فکر می‌کنم ما چیزی داریم به نام سیاست‌ورزی بد؛ فکر می‌کنم شما با سوالتان دارید سیاست‌ورزی بد می‌کنید. حرف شما یک مخلوطی است از پیش‌داوری، یک نوع افشاگری پیش از موعد و یک نوع محکوم کردن و متهم کردنی که دلیل خاصی برای آن نداریم.

کلید ورود به فساد در شهرداری، مساله‌ی زمین شهری است
– البته این یک سوال است
می‌دانم، من هم به همین جهت می‌خواهم سوال را باز کنم چون به نظرم بسیار مهم است. ببینید گفتن این حرف‌ها، فقط و فقط به نظر من توی دل افراد را خالی می‌کند؛ یعنی اگر چهار نفر هم واقعا بخواهند و برنامه برایش داشته باشند، با این حرف‌هایی که شما می‌زنید توی دلشان خالی می‌شود و ممکن است بگویند که این‌ها از ابتدا ما را محکوم کرده‌اند، پس چرا زحمت بکشیم. من موافق نیستم که این کار را بکنیم. فکر من این است که ما اگر دنبال این هستیم که کاری انجام شود در وهله‌ی نخست باید خومان درباره‌ی آن نظر داشته باشیم. اصلا فرض کنیم که این افراد بر این کرسی‌ها ننشسته‌اند، اصلاح‌طلب نیز نیستند و اصلا  هیچ اتیکتی هم ندارند؛ خب، شما به این‌ها می‌گویید «چه‌کار می‌خواهید کنید» و آنها می‌گویند که «من چه‌کار باید کنم، من خودم ۱۰ درصد، ۲۰ درصد بلدم. شما چقدر بلدید؟ تهران یک اقیانوس مشکل دارد که میراث باقی مانده از شهردارهای سابق، از آقای کرباسچی تا قالیباف است که محورش همان شهرفروشی است، من چه‌کار کنم؟ من می‌خواهم که با فساد مقابله کنم، به نظر شما من چه‌کاری باید بکنم؟»

حالا ما که  بیرون از این دو نهاد مدیریتی ایستاده‌یم جوابی داریم بدهیم که او ندارد؟ اگر داریم بگوییم و اگر دیدیم کار دیگری می‌کنند، مِن‌مِن می‌کنند، اگر در جلسه‌ی خصوصی می‌گویند بله ولی پس از آن کار دیگری می‌کنند، در آن‌صورت حق داریم که کم‌کم شک کنیم، بعد آن شک را عمیق‌تر کنیم و بعد در یک لحظه بگوییم که اگر قرار بود کاری کنید، توان انجام فلان کار را داشتید، آن را انجام نداده‌اید پس نتیجه می‌گیریم که اصلا نمی‌خواهید که این کار را بکنید و یا نمی‌توانید که این‌کار را بکنید.


– بسیار خب برگردیم به مساله‌ی فساد در شهر، چکار می‌توان کرد و باید کرد؟
ببینید، ما برای فساد در شهرداری، تقریبا می‌توانیم چهار ضلع تعریف کنیم. البته این مثل هر تقسیم‌بندی انسانی دیگری قابل تغییر و قابل شک است. ولی فعلا برای حرکت پیشنهاد من این است که ما بحث مناطق، معاونت‌ها، سازمان ها و شرکت‌ها را که چهار خط تقسیم‌بندی است را تعریف کنیم؛ در این چهار خط ما سه ستون هم تعربف کنیم: قراردادها، بودجه‌ریزی که دستمزدها و استخدام‌ها نیز در آن می‌آید و سپس خریدها.

این به ما دوازده حوزه می‌دهد که ما می‌توانیم در آن بحث کنیم که فساد از کجا می‌آید. اما کلید ورود به تمام این‎‌ها مساله‌ی زمین شهری است. ببینید دولت آخر هر سال به مجلس می‌رود و می‌گوید سال آینده فلان قدر پول دارم، این پول را این مقدارش را از نفت، این مقدارش را از مالیات، از تولیدات، از فروش مایملک دولتی به‌دست می‌آورم، یعنی یک ثروتی دارم و از فلان طریق هم این پول و ثروت را خرج می‌کنم. خوب حالا چه کسی می‌داند شهرداری چه دارد؟ شما همین جایی که نشستید به فاصله‌‌ی ۵۰۰ متر، وقتی از در اینجا خارج شدید خواهش می‌کنم یک گردش ۵۰۰ متری در این منطقه بزنید. ترجیحا هم به‌طرف دانشگاه تهران بروید؛ از خود بپرسید چه مقدار از این زمین‌ها متعلق به شهرداری است؟ چه تعداد از این ساختمآنها متعلق به شهرداری است؟

اگر جایی را پیدا کردید بازگردید همین‌جا و به من بگویید که بله، ما جایی را دیدیم که نوشته بود: این ساختمان متعلق است به شهرداری تهران. از همین الان به شما می‌گویم که نخواهید دید، ولی این‌کار را بکنید. عادت کنید که در محله‌های خود این‌کار را انجام دهید و به دوستانتان هم بگویید. من به دلایلی که توضیحش از حوصله‌ی بحث خارج است و طولانی است، می‌دانم که در همین ۵۰۰ متری که اطراف ما است، شهرداری ۳ الی ۴ ساختمان دارد؛ و این غیر از زمین‌هایی است که دارد. این‌ها را به چه کسانی می‌دهد؟ در اختیار چه کسانی قرار داده است؟ این ساختمان ها جزو رانت‌های داده شده به چه کسی است؟ فردا بر سر انتخابات ستاد انتخاباتی چه کسی می‌شود؟ این‌گونه می‌توان پاسخ این سوالات را کشف کرد.

می‌خواهم بگویم که اصل و اول این راه این است که جمعی باید باشد که البته هست، یعنی چه به‌واسطه‌‌ی کاداسترهای (نقشه‌برداری ثبتی که بر اساس آن می‌توان سند مالکیت صادر کرد) قوه‌قضاییه، چه به‌واسطه‌ی بخش‌های دریافت عوارض، و سازمان املاک شهرداری.

آقای نجفی مایملک شهرداری را اعلام کنید
– به‌نظر می‌رسد که نسبت به گذشته یک مقداری در حال سامان دادن به این وضعیت هستند.
من این موضوع را نمی‌دانم، شما می‌خواهید بدانید که چه باید کرد به نظر من همین کار را باید کرد. شما در شورای شهر نشسته‌اید، شهرداری هم به‌دست شما است، در حال حاضر هر دو نهاد زیرنظر شما است؛ می‌شود از آقای نجفی خواست که، آقای نجفی مایملک شهرداری را اعلام کنید.

– شورای شهر می‌تواند این‌کار را انجام دهد؟
شورای شهر همه کار می‌تواند بکند؛ می‌تواند اعلام کند که ما می‌خواهیم، در نامه‌ای عمومی آن را بنویسد، در جلسه‌ی عمومی این موضوع را شفاف مطرح کند، زمان دهد، منطقه به منطقه پیگیری کند و به نتیجه رسد.

– اما شهردار می‌تواند این کار را نکند.
ما در حال حاضر در حال انجام این بحث هستیم که چه‌کاری باید کرد. اینکه اگر این‌کار را نکردند، چگونه باید وادارشان کرد و باید چه کرد، بحث دیگری است. چیزی که به‌نظر من تمامی شهروندان تهرانی، چون عوارض می‌دهند (البته ما به نسبت خیلی کم عوارض می‌دهیم)، باید بدانند آن است که شهر ما چه دارد؟ خیلی امر ساده‌ای است، یعنی شما هرکجای دنیای متمدن بروید، چنین چیزی وجود دارد؛ در نتیجه نقطه‌ی حرکت این است. حال اگر شما این مساله را روشن کردید، خواهید توانست آن جولی را که پیش از این گفتم پرکنید، یعنی مثلا قراردادها را باید روشن کرد؛ شهرداری چگونه مایملک خود را قرارداد می‌بندد و به شخص دیگری می‌دهد، چگونه به شخص دیگری اجاره می‌دهد، احیانا چگونه، خرید و فروش می‌کند، چگونه در اختیار می‌گذارد، مناقصه است؟ به چه صورت است؟ این نکته‌ی اول.

دوم، آن‌جاهایی است که شهرداری با این‌ها بازی می‌کند، یعنی کمیسیون ماده‌ی ۱۰۰، کمیسیون ماده‌ی ۵، شفاف کنید. اشکالی ندارد، شما تصمیم گرفته‌اید که طرح تفضیلی خوب نیست، فکر می‌کنید که اینجا می‌شود تغییر کاربری داد، خب بگویید، چرا پنهان می‌کنید؟ بگویید که ما لیست موضوع‌های تغییر کاربری را منتشر می‌کنیم. انتشار هم اینترنتی است، نیازی نیست که روی کاغذ باشد، روی اینترنت بگذارید؛ صورت‌جلسه‌ی آینده، کمیسیون ماده‌ی ۵، این ۸۰ مورد قرار است که بحث تغییر کاربری شود. آن‌وقت خواهید دید که چه می‌شود، خواهید دید که چه فشاری به مردم می‌آورند، خواهید دید که آیا فجایعی که در شمال شهر تهران اتفاق می‌افتد و در کوچه‌ای ۱۰ متری برج بیست طبقه می‌سازند، پشت سر هم اتفاق می‌افتد یا خیر؟ پس می‌خواهم بگویم که، قدم‌های مشخص و معینی وجود دارد.
 


بساز‌‍‌ و بفروش‌ها برای شهرداری شهروند یک‌بار مصرف هستند
– شما گفتید که، عوارض در تهران خیلی کم است، خیلی از کارشناسان این‎‌را مطرح می‌کنند که این عوارض شاید لازم باشد که ۲۰، ۳۰ یا حتی ۴۰ برابر شود. مثلا برای ساختمانی که یک میلیارد است و ۹۰ هزار تومان  عوارض می‌دهد، خب این‌را می‌شد خیلی بیشتر کرد، فکر می‌کنید کسی زیر بار این مساله می‌رود؟ چون این مساله‌ای است که می‌تواند تبعاتی داشته باشد، خیلی از مردم احتمال دارد که با آن مخالف باشند، بسیاری از مردمی که رای داده‌اند، می‌توانند مخالفت کنند.
اولا باید ارتباط عوارض با فساد را روشن کنیم؛ از آن‌جایی که درآمدهای مستقیم شهرداری کم است ترجیح داده که به سمت یک‎‌سری درآمد‌های دیگر رود که مستقیما به خودش پرداخت شوند نه اینکه اول برود در جیب دولت و بعد دولت به او بدهد یا ندهد. ترجیح هم داد که بهتر است با هزار هزار بساز و بفروش ارتباط برقرار کند تا اینکه با مردم ارتباط برقرار کند. این هزار بساز بفروش را به عنوان شهروند یک‌بار مصرف دیده است، تمام مشکل من این‌جاست؛ نه با بساز و بفروشی مخالفم، نه با اینکه در نهایت بخشی از درآمدها باید از این قسمت تامین شود مخالفم؛ بلکه با این یک‌بار مصرف بودنش مخالفم. یک‌بار تراکم به این‌ها می‌فروشد، پولش را می‌گیرد و می‌رود. خب این پول تمام می‌شود، به همین جهت سیکل چرخه‌ی فروش تراکم، همین‌طور بیشتر و بیشتر می‌شود و گردابی شده است که این شهر را در خود فرو برده است. در همه‌ی شهرها باید ساخت و ساز انجام شود، باید مدرن شوند، اصلا از نظر ایمنی هم بهتر است که ساخت‌وساز دائما در جریان باشد و ما امکان این‌را داشته باشیم که بافت‌های فرسوده را نو کنیم. تمامی این‌ها جای خود؛ اما یک‌بار مصرف نیست.

نکته‌ی دوم این است که افزایش عوارض برای همه یکسان نیست. مثلا به راحتی می‌توان گفت که آپارتمآنهای تا ۱۰۰ متر و یا ۱۵ سال ساخت معاف باشند. از آن به بعد طی جدولی و منحنی‌ای که افزایشش کند است این عوارض اضاف شوند. بله، برای آپارتمان ۲۰۰ متر و بالاتر و تا ۵ سال ساخت و نوساز در منطقه‌ی یک، این عوارض می‌تواند به سالی چند میلیون تومان هم برسد. عوارض در اروپا معادل یک یا دو ماه اجاره است. حال دیگر خودتان حساب کنید؛ یعنی یک خانه‌ی ۲۰۰ متری مثلا در فرمانیه اجاره‌اش ۱۵ میلیون تومان اگر هست، باید بین ۱۵ تا ۳۰ میلیون تومان هم عوارض دهد، ولی ۵۰۰ هزار تومان می‌دهد. معلوم است که نمی‌توانید کاری کنید.

همین‌طور درمورد ماشین؛ ماشین‌ها را به نسبت حجم موتور باید بگیرید دیگر، باز هم یک‌سری حجم موتورها را معاف کنید. می‌ماند یک‌سری دیگر. این‌ها به پایه‌ی رای شما لطمه که نخواهد زد هیچ، بلکه پایه‌ی رای هم برایتان ایجاد می‌کند. حتما هم یک عده داد خواهند زد که برنامه‌ها پوپولیستی است و فلان است و از این دست حرف‌هایی که درست به محض اینکه شما می‌خواهید ذره‌ای مالیات درست‌وحسابی و منطقی بگیرید، می‌زنند.

– به موضوع مالیات اشاره کردید؛ شما قبلا در یکی از صحبت‌هایتان به‌درستی مطرح کرده بودید که مالیات را دولت می‌گیرد و ربطی به شهر هم ندارد، برای این هم پیشنهادی دارید؟
خب مالیات شهر یعنی عوارض دیگر. عوارض، مالیات شهر است. ما مالیات فعالیت تجاری که می‌کنیم یا در‌آمدهایی که داریم یا هر چیز دیگر، که در ایران هیچ‌کدامش گرفته نمی‌شود، عوارض مالیات شهر است و ما باید به شهرمان مالیات بدهیم. این باید خواست ما باشد و آنها هم باید به دنبال این روند. ولی حواس هم باید جمع باشد، به محض اینکه شما مالیات گرفتید دیگر باید دائما پاسخگو و شفاف باشید، اینکار شدنی است و به این سو باید رفت، تمام دنیا به این‌سو رفته است. هیچکس حق ندارد مایملک عمومی را به آسانی و بی‌قاعده و یواشکی بفروشد. برای رفتن در این جهت قدم اول اعلام عمومی این مایملک عمومی است. خیلی هم چیز‌ عجیب و غریبی نیست؛ وضعیت فساد هم به حدی است که مسلما اگر کسی برای رفعش اراده‌ای نشان بدهد و عملا کاری بکند، هم پشتیبانی مردمی به‌دست خواهد آورد و هم پشتیبانی بسیاری از نهادهایی را که واقعا از فساد به ستوه آمده‌اند.
 


برای توجیه یک رفتار استبدادی همیشه از حاشیه‌ها استفاده می‌کنند
– به چه دلیل تخلفات خردی مانند دستفروشی و یا این‌گونه مسایل سریعا از طریق شهرداری شناسایی و برخورد می شوند ولی با تخلفات کلان برخورد جدی صورت نمی گیرد؟
اولا من دستفروشی را تخلف نمیدانم.

– اما از سوی ارگانی مانند شهرداری دستفروشی تخلف محسوب می‌شود و با آن برخورد می‌شود 
ببینید ما چیزی به نام تخلف دستفروشی نداریم، در هیچ جای قانون نیامده است که دستفروشی ممنوع است. آن چیزی که شهرداری بهانه می‌کند و به واسطه‌ی آن دستفروشی را ممنوع اعلام میکند، قانونی است به نام «سد معبر». اما همراه با آن سه زذزذذذکسانی که سرمایه‌های کمی دارند باید به آنها کمک شود، اینها وظایف حاکمیتی هستند. شما حق ندارید آن را به کس دیگری واگذار کنید و این مساله را من نمی‌گویم، این‌را تحقیق مرکز پژوهش‌های مجلس می‌گوید. شما اصلا حق ندارید این را به‌دست شرکت شهربان بسپارید. اصلا شرکت شهربان چه کسی است؟ شرکت شهربان یک وظیفه برایش تعریف شده است که با ساختمان‌سازهایی که در حین ساختمان‌سازی، سد معبر می‌کنند برخورد کند. برخورد که نمی‌کنند، در واقع برخوردش بیشتر از نوع تعامل است. فقط زورشان به همین دستفروش‌ها می‌رسد.

شب عید گفتند: «می‌خواهیم سامان‌دهی کنیم و ۵۰ مکان را در اختیار قرار دادیم ولی بقیه هر جایی باشند برخورد می‌کنیم». اولا شما حق برخورد ندارید، طبق قانون شما حق ندارید این کار را انجام دهید. می‌توانید جنس‌ها راجمع کنید و در یک فاصله‌ای پس دهید. در حال حاضر من وارد جزییات قانونی این موضوع نمی‌شوم. همه‌ی این مباحث را در سایت یک شهر می‌توانید مطالعه کنید.

اما فارغ از ماجرای برخورد، همکاران انجمن یک شهر تعداد زیادی از این مناطق به اصطلاح مجاز را بازدید کردند. یکی از آنها  وسط بیابان و دیگری در کنار اتوبان. حتی فیلم گرفته‌ایم و در گروه تلگرامی«من از دست‌فروشان هم خرید می‌کنم» گذاشته‌ایم. در تعدادی از جاهای دیگر هم بساط روی زمین و زیر باران و غیره قرار می‌گرفت. این نتیجه‌ی سپردن یک وظیفه‌ی حاکمیتی به دست یک یا دو نهادی است که اصلا وظیفه‌ای هم برای‌شان در این زمینه تعریف نشده است. ولی این دیگر وظیفه‌ی شورای شهر است، شورای شهر باید ورود کند. بگوید که من مصوبه داشته‌ام برای رسیدگی به این مسایل، این مصوبه را شما چگونه اجرایی کرده‌اید؟ درست اجرایی کرده‌اید یا خیر. نتیجه‌اش هر چه بوده، نتیجه‌ی بدی است؛ بیایید و دوباره این مصوبه را اجرا کنید. این‌ها کاملا توسط شورای شهر قابل پیگیری است و باید پیگیری شود.

چیزی که باید این‌جا به شما بگویم این است که یک قانونی وجود دارد در علوم سیاسی که شاید پاسخ به پرسش شما باشد. آن قانون می‌گوید اصولا وقتی قرار است که شما رفتار استبدادی خود را توجیه کنید، برای این که به گونه‌ای موجه جلوه کنید، همیشه از حاشیه‌ها شروع می‌کنید. به نظر من حمله به ضعیف‌ترین‌ها و طرد آنها،  چه افراد کم برخوردار باشند و چه افرادی که در جامعه مشکل پیدا کرده‌اند، یک دستگاه استبدادی شهرداری را سامان داده است. شما نمی‌توانید خانه‌ای را در خیابان طالقانی خراب کنید ولی می‌توانید با بولدوزر به محله عودلاجان روید و به بهانه‌ی اجتماع معتادان آنجا را خراب کنید. بله جمع می‌شوند، ولی با بولدوزر انداختن شما به جای دیگری می‌روند و اجتماع می‌کنند. اما این رفتارهای غیرانسانی فقط آن جامعه را هدف قرار نمی‌دهد، بلکه روش بولدوزری کار کردن را جا می‌اندازد؛ به همین جهت هم هست که باید کار را از همین‌جاها شروع کرد، از دفاع از ضعیف‌ترین‌ها و کم برخوردارترین‌ها.
 


با سواستفاده از ضعیف‌ترین‌ها برخورد بولدوزری را جا می‌اندازند
– چگونه کار کردن یک عده دستفروش جلوی مغازه‌هایی که مالیات یا حتی اجاره می‌دهند را توجیه می‌کنید؟
 ما تحقیقات جامعی انجام دادیم و حتی برای شهرداری، فرمانداری، استانداری، اصناف و وزارت رفاه، که خود سفارش‌دهنده‌ی این تحقیق  بود، (در شهرهای تهران اهواز و رشت انجام شد) و همه‌جا هم ارائه دادیم؛ اولا، به این شدتی که شما می‌گویید، نیست. بسیاری از مغازه‌دارها خوشحال هم می‌شوند که دستفروش‌ها مقابل مغازه‌شان باشند، چرا که  برای مغازه‌داران مشتری می‌آورند، اگر همان جنس را  نفروشند برایشان مشتری هم می‌آورند؛ ولی حق با شماست این مشکل وجود دارد، اما مشکل همه جا وجود دارد. شهر پر از دوگانه‌ها یا سه‌گانه‌ها و حتی چهارگانه‌هایی است که هر موضوعی را که شما روی آن دست بگذارید، مقداری ذی‌نفع دارد و مقداری ذی‌مدخل. این اتوبانها بیشتر به مغازه‌ها لطمه زده است یا دستفروش‌ها؟ این همه مال (مجتمع تجاری بزرگ) بیشتر لطمه زده است و یا دستفروشی؟ وقتی می‌گویم همیشه ضعیف‌ترین‌ها را انتخاب می‌کنید تا با سوءاستفاده از آنها برخورد بولدوزری را جا بیندازید مقصودم همین است. آیا تحقیقی انجام شده است که این مال‌ها چه آسیبی می‌زنند؟ آیا تحقیق کرده‌اید تا ببینید اتوبانها چگونه زندگی محله‌ای و مغازه‌داری محله را از بین برده‌اند؟

فکر می‌کنم در سال ۸۲ یا۸۳ قانون جدید نظام صنفی در آمد که طبق آن باید ظرف سه‌ماه آیین‌نامه‌ی اجرایی فروشندگان سیار را، حالا از فروشندگان سیار چه می‌فهمند نمی‌دانم، درست کنیم. هنوز این آیین‌نامه درست نشده است که حتی بتوان آن را نقد کرد. اوایل سال ۹۵ تقاضا کردند که آیین نامه‌ی اجرایی مراکز بزرگ فروش، که مال‌ها درآن قرار می‌گیرند، درست شود که چگونگی برخورد نظام صنفی با آنها روشن باشد. شش‌ماه بعد به راحت‌ترین وجه تنظیم شد. ساختمانی به بزرگی این مال‌هایی که می‌بینید، یک نفر می‌رود مجوز می‌گیرد و بعد خودش می‌تواند به همه مجوز دهد. با این روش‌ها حتی بچه را نمی‌توان گول زد چه رسد به محققین اجتماعی را. می‌گویند دست‌فروش‌ها جنس قاچاق می‌فروشند یا جنس خارجی می‌فروشند؛ شما به مال‌های شهر تهران بروید و به من نشان دهید که یک چیز ایرانی می‌فروشند، غیر از طلا و جواهر همه جنس‌های خارجی است. هر مجتمع جدیدی هم که باز می‌شود بیش از قبلی جنس خارجی می‌فروشد.

– یک سری از قطعات صنعتی که به نام ایرانی به فروش می‌رسد این‌ها را چینی‌ها تولید می‌کنند.
بله. یا می‌آوریم یک جایی رنگشان می‌کنیم و می‌گوییم سی درصد رنگ مهم است پس جنس ایرانی است . بله این‌ها را می‌دانم. می‌خواهم بگویم دستگاه‌هایی که اینگونه غرق در فساد هستند آن‌وقت به دستفروش گیر می‌دهند. ما نتیجه‌ی درآمد دستفروش‌ها را در سه شهر منتشر کردیم. شش ماه «آقای چیذری» داد و بیداد می‌کرد که این‌ها درآمد میلیونی دارند و عکس می‌انداختند که طرف با پرادو آمده است.

تهران برای ده درصد پولدار ساخته شده
در ذهن آقایان تهران برج میلاد می‌خواهد، دستفروش نمی‌خواهد
– آقای چیذری کیست؟
مدیر عامل شرکت شهربان. به ایشان می‌گوییم که ما آخر کار علمی کرد‌ه‌ایم ولی می‌گفتند نه، درست نیست؛ نهایتش آنهایی که فهیم‌تر بودند می‌گفتند این‌ها خوداظهاری است، می‌گفتیم، بله خود اظهاری است. امکانی برای ما پیش آمد که بر اساس سامانه‌ی وزارت رفاه وضعیت واقعی این افراد را چک کنیم. چون فقط درآمد که نمی‌گفتند. بیمه دارید یا ندارید، ماشین دارید یا ندارید و تمام. خواهش کردیم با یک سامانه‌ی وزارت رفاه چک کنند و نتیجه‌ی تحقیق ما را محک بزنند. وضع از خوداظهاری‌ها حتی بدتر بود. خب حالا که اثبات شد درست است چرا کاری نمی‌کنید؟ خب رسیدگی کنید. مگر نمی‌گویند اشتغال‌، خب اشتغال این است دیگر؛ اما نه، نه، چرا؟ چون در ذهن آقایان، تهران برج میلاد می‌خواهد، دستفروش نمی‌خواهد. می‌گوییم که بابا، پاریس دستفروش دارد و این دستفروش‌ها جزو زیبایی‌های پاریس به‌شمار می‌روند؛ لندن دستفروش دارد، نیویورک دستفروش دارد و این‌ها جزو جذابیت‌های این شهرها به حساب می‌آیند.

خب بله، تا وقتی فشار باشد، دستفروش پتویی می‌اندازد و چهارتا جنس هم روی آن می‌گذارد؛ خب این کثیف است ولی بیاییم غرفه درست کنیم و کارهایی از این دست انجام دهیم. همین حالا پایین سی تیر چند غرفه احداث شده است. ببینید که شب‌ها چه خبر می‌شود. جذابیت‌های شهر این‌هاست، چرا نمی‌کنیم؟  یک عده‌ای انتخاب کرده‌اند که تهران اتوبان دو طبقه می‌خواهد و دستفروش نمی‌خواهد. این‌جاست که می‌گویم شهر را ما خودمان می‌سازیم، یک عده‌ای انتخاب کرده‌اند که این شهر باید اتوبان دو طبقه داشته باشد، باید برج میلاد داشته باشد، باید خیابانهای عریض داشته باشد، باید قرتی‌بازی داشته باشد، باید مجتمع‌های تجاری بزرگ داشته باشد و معتاد و دستفروش و قشر آسیب دیده و اینها را نمی خواهد. تهران برای ۱۰ درصد جمعیت پولدارش ساخته شده و نه نود درصد جمعیت متوسط به پایینش. بگذریم که تجربه‌ی جهانی، شکست پل‌های اتوبانی و مال‌ها را اثبات کرده است.


وقتی طرح مساله نمی‌کنید، نمی‌توانید چیزی را حل کنید
– چند سال پیش با آقای حجاریان مصاحبه‌ای داشتیم درباره‌ی مبارزه با فساد. حرف تامل برانگیزی زد که «تهران قلمبه رانت است» برای همین است که مردم مهاجرت خیلی زیادی به تهران دارند. اگر به هر دلیلی کسی پایش به تهران رسد چه از دستفروشی چه سینما، انجام هرکاری برایش راحت‌تر است و درواقع نسبت به جایی که بوده است بهتر است. با همه‌ی این حرف‌ها، برای این چه فکری می‌شود کرد. آیا شما در نگاهتان به شهر تهران به صورت خاص، این هم وجود دارد که بشود از این رانت‌ها کم کرد؟
ببینید شهر تهران غیر از اینکه پایتخت کشور است الگوی بقیه‌ی شهر‌ها هم هست. شما هر کاری را در تهران انجام دهید به فاصله‌ی کمی بعد در کلان‌شهر‌ها و بعد در شهر‌های کوچک نیز انجام می‌شود. ما همگی به هر حال یک علقه‌های شهرستانی نیز داریم. قدیم‌تر یا جدیدتر. هروقت که به این شهرستآنها و شهرهای کوچک می رویم، می‌بینیم که در حال ساخت زیر‌گذر هستند. زیرگذر آنجا به چه درد می‌خورد، خدا می‌داند. شهر را مثل نواب به دوتکه تقسیم کرده‌اید، بچه‌هایی که خانه‌شان این طرف بود مدرسه‌شان آن‌طرف، حالا دیگر نمی‌توانند به راحتی رفت‌ و آمد کنند؛ باید تاکسی بگیرند. آخر این زیرگذر به چه دردی می‌خورد؟ حالا به شهرهای کوچک‌تر بروید، همگی دارای پل‌های روگذر و زیر‌گذر هستند. این‌ها همه الگو‌برداری از تهران است. در‌نتیجه شما اگر به این موضوعاتی که اشاره کردم در تهران رسیدگی درست کنید، می‌توانید مطمئن باشید که بقیه‌ی شهرها هم همان کار را می‌کنند.

من قصد ندارم هیچ مساله‌ای را ساده کنم اما وقتی طرح مساله نمی‌کنید مسلما نمی‌توانید چیزی را حل کنید. می‌دانید می‌خواهم چه بگویم؟ مثلا ممکن است من طرح مساله کنم که من می‌خواهم به دانشگاه بروم؛ درس می‌خوانم، آسان نیست، دانشگاه دولتی، رشته‌های خوب قبول شدن آسان نیست. خب رد می‌شوم؛ دوبار رد می‌شوم، سه‌بار رد می‌شوم. بعد می‌فهمم که باید به دانشگاه دیگری بروم، انتظاراتم را کمی پایین بیاورم، بگویم که حالا در آن دانشگاه هم خودم سعی می‌کنم بهتر درس بخوانم، استادهایش کمتر بهترند، اشکالی ندارد خودم بیشتر می‌خوانم. ولی تا زمانی که نگویید که آقا من می‌خواهم بروم و علاقه دارم به ادامه‌ی تحصیل دانشگاهی، به دانشگاه نمی‌روید که.

من می‌گویم طرح مساله کنیم و بپذیریم، و نه حرف‌های کلی، ما بپذیریم که مشکل شهر تهران چیست. ببینید، همین امروز شما باید بروید با آقای نجفی یا سایر اعضای شورای شهر مصاحبه کنید، که آقا مشکل شورای شهر تهران فروش تراکم هست یا نه؟ مشکل شهر تهران آپارتمآنهای خالی از سکنه هست یا نه؟ یعنی منجمد شدن سرمایه. مشکل شهر تهران آیا این هست که پایتخت مملکت ما، زباله‌هایش را بچه‌ی هشت ساله جمع می‌کند؟ این را قبول دارد یا ندارد؟ حالا چه می‌خواهد بکند؟

آخر افتضاح است دیگر. شما حتما دیده‌اید دیگر، به‌خصوص از وقتی که حالا شهرداری هم در حال تغییر است و نیروهای سرکوبشان کمتر می‌آیند، خب این بچه‌ها را بیشتر می‌بینید. آخر این چیست؟ برج میلاد و مجتمع‌های تجاری تجریش و نیاورانتان را ببینم یا کنار آن مال این کودکان را. من به شما پیشنهاد می‌کنم یک‌دفعه پیاده، از سر قیطریه تشریف ببرید تا برسید به خیابان نیاوران، یک مال بزرگی هم جدیدا آنجا باز شده، که البته نسبتا مال خیلی خیلی قرتی‌ای‌ نیست، البته باز هم جنس‌هایش خارجی است ولی خب جنس‌های خارجی نسبتا ارزان‌تر و در دسترس‌تر. سعی کنید پیاده این مسیر را بیایید، اولا ببینید چندین و چند بار مجبورید بیایید در خیابان و دوباره به پیاده‌رو بازگردید. اگر کالسکه‌ی بچه داشته باشید که هیچ، اصلا نمی‌توانید راه بروید. همینطور برای افراد مسن. در کنار این معضل خواهید دید که در کنار این ثروتی که آن‌طرف خیابان است، از  نوتلا‌بار و بستنی فروشی لوکس و همبرگرفروشی لوکس و میوه فروشی وی. آی. پی.  و غیره و غیره که مقابل همه‌شان ماشین‌های آخرین مدل ایستاده، در این سوی پیاده‌رو، بچه‌هایی هستند که زباله جمع می‌کنند و آنجا دپو می‌کنند. پشت درخت‌ها کیسه‌های بزرگی به حجم ۲ یا ۳ متر مکعب، بچه و جوان، با سر و وضعی کثیف. شما اگر یک‌ذره نگاهش کنید، او چشمش را در می‌برد، نگران می‌شود، می‌ترسد؛ درحالی که ما باید سرمان را از خجالت بیاندازیم پایین که چنین چیزی در شهر ما هست. خب، آقا این‌ها را قبول دارید یا نه؟ اگر نه، عکس و فیلم بیاوریم برایتان. اگر آری، چه برنامه‌ای دارید برای حل این معضلات؟ شما ندارید، ما داریم. بگوییم، انجام می‌دهید؟ اینها است گفت‌و‌گوی ما با شورای شهر و شهرداری. از شما هم خواهش می‌کنم به عنوان یک رسانه بروید گزارش عکس و فیلم تهیه کنید.


تمام زباله جمع‌کن‌ها، پیمانکار شهرداری هستند/نظارت بر کار پیمانکارها، وظیفه‌ی حاکمیتی شهرداری است
– ما روی این موضوع یک‎‌سری کار کردیم، حتی بچه‌ها به کهریزک و جایی که کارخانه‌ها و کارگاه‌های تفکیک زباله‌ها است، رفته بودند یکی از راه‌هایی که بچه‌ها در مصاحبه‌ها مطرح می‌کردند این بود که تفکیک زباله اگر از مبدا انجام شود، یک بخشی از این موضوع هم حل شدنی است؛ اما خب باز هم کار کودک که حل نمی‌شود.
نه اصلا این نیست

– مساله فراتر از این حرف‌ها است.
بله. اولا باید پرسید این بچه اصلا به چه دلیل این کار را می‌کند. اگر نگذارید که این کار را کند، کار دیگری می‌کند. مسایل اجتماعی، خیلی پیچیده است. یعنی شما اصلا نمی‌توانید به سادگی بگویید که مشکل همانی است که به چشم دیده می‌شود و راه حلش آسان است. ممکن است فقط صورت مساله را پاک کنید. گام اول شناسایی است. این پدیده چیست؟ سپس اعلام عمومی مبنی بر اینکه ما می‌خواهیم این پدیده به درستی حل شود. بعد نشان دهید، آدم بیاورید و بگویید که چه‌کار می‌خواهیم بکنیم. چگونه باید این‌کار را بکنیم. اما پیش از همه‌ی این چیزها باید مذموم بودن پدیده را بپذیرید. باید صراحتا تقصیر را ببینید و بگویید که نمی‌خواهم چنین چیزی در مملکتم باشد، نمی‌خواهم در شهرم باشد.

بعد ذی‌نفع‌ها را شناسایی کنید و دعوت کنید. ما این‌همه دانشجوی علوم اجتماعی تربیت می‌کنیم، خب این‌ها را بیاورید و به کار گیرید دیگر. ما با شورای شهر، وزارت‌خانه و همه‌ی این‌ها صحبت کردیم؛ تمام این زباله‌جمع‌کن‌‌ها، پیمانکار شهرداری هستند. همه‌شان. فهرست پیمانکاران را منتشر کنید. مبلغ قراردادشان چقدر است؟ چقدر مالیات می‌دهند؟  هر منطقه‌ی شهر را چقدر فروختید؟ چه کسی به کار پیمانکارها نظارت می‌کند؟ وظیفه است، وظیفه‌ی حاکمیتی شماست که وقتی به پیمانکار خصوصی واگذار می‌کنید، نظارت کنید و گزارش بگیرید. حق ندارید اگر خارج از قانون مملکت، آدم استخدام می‌کند، به این پیمانکار کار دهید. از این روشن‌تر دیگر نداریم؛ کار کودک زیر ۱۵ سال ممنوع است و بالای ۱۵ سال هم کار سخت نباید بکند، قانون اساسی. چرا پس جلوی چشم ما کودک ۱۰ ساله زباله جمع می‌کند؟
  
لیست پیمانکارهای شهرداری را منتشر کنید
– پیمانکارها به کودکانی که زباله‌گردی می‌کنند، کارت‌هایی را می‌دهند. برای این کارت‌ها ۳۰۰ تا ۸۰۰ هزار تومان می‌گیرند، یعنی باید این میزان بدهند تا بتوانند کار کنند.
بله، شما به عنوان شهردار و عضو شورای شهر که می‌گویید چنین چیزی را نمی‌خواهید، بگویید پیمانکارهایتان چه کسانی هستند؟ بنده در این‌جا از کمیسیون اجتماعی شورای شهر خواهش می‌کنم که لیست پیمانکارهای شهرداری را منتشر کند. چیزی نیست که، آیا نگرانند؟

– فکر می‌کنید که شهرداری، لیست را به شورای شهر می‌دهد؟
باید بدهد، باید این‌کار را بکند. وگرنه شهردار را به صحن شورا دعوت کنید و در جلسه‌ای عمومی از او بخواهید.

– آیا جای یک نهاد مستقل نظارتی در این میان خالی نیست؟
منظور از مستقل چیست؟ شورای شهر مستقل است، خب باید برود و بگیرد دیگر. خانم فخاری بیاید نامه‌ای بنویسد و در کانالش هم بگذارد که: من این نامه را به نام شورای شهر نوشته‌ام، رای هم گرفته‌ایم، به معاونت اجتماعی، یا هر معاونت دیگری، نمی‌دانم، که آقا لیست پیمانکارهای شهرداری را بدهید، آقای نجفی لیست پیمانکارهای شهرداری را منتشر کنید.

– به‌صورت کلی یا به‌صورت خاص؟
حالا به‌صورت خاص؛ اگر این‌کار را نکرد یادآوری کنید، اگر دوباره نکرد، بزنید صفحه‎‌ی اول این همه روزنامه‌ای که در اختیار دارید. خب کاری ندارد، ما هم بدانیم که دارید این‌کار را می‌کنید. نه اینکه شما بروید نزدشان و آنها بگویند که بله، بله باید چنین کاری بشود و هفته‌ها و ماه‌ها بگذرد و هیچ. ما الان در وضعیتی نیستیم که شورای شهر و شهرداری را محکوم کنیم. باید اول در مقام همراه و همکار آنچه را که می‌دانیم با آنها در میان بگذاریم و بخواهیم که عملاً کاری بکنند. خودمان به راه حل فکر کنیم، تقاضاهای مشخصی را مطرح کنیم، تقاضاهای‌مان را پیگیری کنیم. می‌گویید نهاد نظارتی بی‌طرف، خب خود ما هستیم دیگر، کار رسانه همین است دیگر، رکن چهارم دموکراسی رسانه است دیگر. خب این کار را انجام دهیم، از ما چه کسی بهتر؟

منتها من می‌گویم که تنها با ذهنیت افشاگری جلو نرویم، با ذهنیت کمک کردن جلو رویم و اگر نکردند آن‌وقت می‌توان افشاگری کرد. چون اگر با ذهنیت کمک کردن جلو رویم، دست ‌کمش این است که دانش آن برای خودمان باقی می‌ماند. می‌دانید، من وقتی می‌خواهم ببینم که جلوی فساد را چگونه می‌شود گرفت و می‌خواهم کمک کنم،  می‌روم و با سه‌، چهار نفر متخصص صحبت می‌کنم، یک چنین جدول‌هایی جمع می‌کنم، گره‌های فساد را شناسایی می‌کنم و بعد می‌روم به شورای شهر می‌گویم؛ اگر هم نکرد، حداقل این دانش برای من باقی مانده است.

– درست می‌گویید، ولی این مشکل وجود دارد که جرم‌ها و فسادها و تخلفات بزرگ در شهرداری دقیقا پس از افشاگری است که مورد توجه قرار می‌گیرند و رسیدگی می‌شوند. این مشکل و این سابقه وجود دارد.
به هرحال باید فاش شود؛ در رقابت‌های سیاسی هم آدم‌ها خیلی چیزها را می‌دانند. ولی خب سوال جدی هم هست که چرا صبر می‌کنید شب انتخابات این چیزها را بگویید. می‌دانید، این‌ها هم هست. اصطلاحا می‌گویند که دموکراسی حتما زاده‌ی فضیلت آدم‌ها نیست، رقابت بین گروه‌ها هم هست؛ ولی خب ما رسانه‌ها باید کار خودمان را بکنیم، سمن‌ها هم باید کار خود را بکنند. کار خودشان هم یعنی اینکه ما دانش به‌دست بیاوریم. آمدیم و یکی خواست و گفت که من این کار را می‌کنم، من به تجربه دیده‌ام که در همه‌ی دستگاه‌ها آدم‌هایی هستند که همچون ما بخواهند معضلات حل شود و فساد کمتر باشد.
 


شهر متعلق به همه‌ی شهروندان است/عامل اصلی مهاجرت به تهران  وضعیت بد شهرهای دیگر است
– شما در بحث، جایی درباره‌ی فروشنده‌های خیابانی گفتید که ۸۰ درصد آنها سابقه‌ی سکونت بیش از پنج سال را در تهران دارند و ۶۴ درصد آنها سابقه‌ی سکونت بیش از ده سال را
بله اصل مهاجرت انجام شده است.

– فکر نمی‌کنید سامان دادن و پشتیبانی از این ‌شکل مشاغل سبب بالا رفتن آمار مهاجرت به پایتخت شود؟
مهاجرت به تهران یک چیز دائمی است. یعنی شما اسنپ درست می‌کنید، مهاجرت می‌شود، شما تپسی درست می‌کنید مهاجرت می‌شود، شما سازوکار اینترنتی درست می‌کنید مهاجرت می‌شود. اما واقعیت آن است که مهاجرت به تهران تمام شده است؛ اگر مهاجرتی به تهران هست، به‌خاطر این نیست که تهران یک‌چیز جدیدی پیدا کرده، به‌خاطر این است که آن‌طرف دیگر وضعش بد شده است؛ خشک‌سالی در سیستان و بلوچستان است که مهاجرت ایجاد می‌کند نه امکانات تهران. متوجه می‌شوید چه می‌گویم.

ما در تهران کار کرده‌ایم در رشت و اهواز هم کار کرده‌ایم. رشت که سابقه‌ی تاریخی دست‌فروشی دارد؛ هرکسی شمال رفته باشد می‌داند که بالاخره در جاهایی که نزدیک مراکز تولید زراعی هستند، اصلا دست‌فروشی یک سنت تاریخی است. خب، آنجا چرا جا درست نمی‌کنند؟ چرا؟ دیدید که، فیلمی درآمد که طرف زده بود توی گوش خانم دست‌فروشی، شمال بود دیگر؛ رشت بود. این الان ده نسل است که دارد این کار را می‎‌کند. خب آنجا را درست کنید که مهاجرت هم به قول شما به تهران کمتر شود.

تهران را بگوییم اشتباه است، اهواز را چرا سازمان‌دهی نمی‌کنند؛ اهواز یک خیابان پیاده‌راه درست کرده بودند در خیابان نادری، خب دستفروش‌ها کار می‌کردند و با مغازه‌دارها هم به یک تعادل و تعاملی رسیده بودند؛ ساعت‌هایی که مغازه‌ها باز بود، آنها کار نمی‌کردند، ساعت‌هایی که مغازه‌ها بسته بود، این‌ها کار می‎‌کردند. بعد این‌را جمع کردند. به آنها گفتیم یک جای دیگر به این‌ها بدهید. رفتیم با کمک استان‌داری، که از طرح ما پشتیبانی می‌کرد، زمین بایر پیدا کردیم، دوقدمی همان‌جا که به مغازه‌دار هم ربطی نداشت، طرح‌هایی را ارائه دادیم که می‌شد بازار بسیار زیبایی برای دستفروشان درست کرد که حتی یکی از دیدنی‌های اهواز بشود. نکردند، شهرداری ایستادگی کرد و جالب آنکه استاندار عقب نشست. نشان به آن نشان که خود اهوازی‌ها چنین تجربه‌ای را سال‌های قبل با موفقیت انجام داده بودند، در محله‌ای به‌نام لشگر آباد. این محله محله‌ی فاسد اهواز بود. یعنی چه فساد جنسیتی و چه فساد مواد مخدر. ساکنان آنجا آمده‌اند کم‌کم یک‌سری مغازه‌هایی زده‌اند که جلوی خانه‌شان فلافل می‌فروشند. الان هرکسی که اهواز برود، حتما یک‌شب می‌برندش آنجا که ببیند. سرزنده است، شغل ایجاد شده است، جذابیت پیدا کرده است، اعتماد پیدا کرده است و کاملا محلی است که حتی من می‌توانم به شما بگویم که از منظر تنش‌های قومیتی که در اهواز وجود دارد، این‌را کاملا کم کرده است. اکثر کسانی که در لشگر آباد این‌کار را می‌کنند از قومیت عرب‌ها هستند و همه هم از آنها خرید می‌کنند. و فساد به کل از بین رفته است.

آمار روشن است دیگر، در کشور فرانسه که مال از ما بیشتر دارد، مغازه از ما بیشتر دارد، مغازه‌ی محلی از ما بیشتر دارد،  وضعیت اشتغال در آن ده برابر از ما بهتر است، بالای ۱ میلیون و ۶۰۰ هزار نفر در حوزه‌ی فروشندگی سیار، کلمه‌ی دقیقش اگر که بخواهم ترجمه کنم این است: «فروشنده‌ی یک‌جا ننشین»، دارد ارتزاق می‌کند؛ مالیاتش را هم می‌دهد، تامین اجتماعی و بیمه‌اش را هم دارد، شهرش را هم زیبا می‌کند و شما هم اگر تشریف ببرید پاریس، حتما کسانی که آنجا هستند و سابقه‌ی زندگی دارند، به شما خواهند گفت، ببین فردا می‌رویم بازارچه‌ی محلمان خرید می‌کنیم و می‌روید و متوجه می‌شوید که چقدر این‌ها قشنگ است و چقدر در سرزنده بودن محل تاثیر دارد.

ببینید، در فرانسه خب فامیل کم است، یعنی آدم‌های مسن تنها، زیادند. شما وقتی به بازارچه‌ها می‌روید می‌بینید که این آدم‌های مسن، صبح می‌آیند و دو، سه ساعت در این بازارچه‌ها راه می‌روند، همه هم می‌شناسندشان و سلام‌وعلیک هم می‌کنند و یک زندگی انسانی پیدا می‌کنند. حالا ما هنوز خوشبختانه به آنجا نرسیده‌ایم ولی می‌رسیم؛ یعنی آدم‌های مسنی که تنها زندگی می‌کنند، این بازارچه‌ها محل شادی آنها هم هست. همین الان هم شما به بعضی پارک‌های تهران بروید، می‌بینید عصر که می‌شود، آدم‌های مسن می‌آیند و می‌نشینند. یعنی می‌خواهم بگویم این فواید را هم دارد ولی باید اراده باشد و این اراده باید ناظر بر این باشد که شهر تنها برای آن ۵ درصد، ۱۰ درصد نیست، شهر به قول شما مال همه‌ی شهروندان است.
منبع: بهارنیوز

انتخاب سردار سلیمانی به عنوان موفق‌ترین فرمانده نیروهای مسلح

جشنواره مالک اشتر به منظور تقدیر از یگانها و فرماندهان برتر نیروهای مسلح صبح امروز برگزار شد.

به گزارش ایسنا، هشتمین جشنواره مالک اشتر به منظور تقدیر از یگانها و فرماندهان برتر نیروهای مسلح صبح امروز(یک شنبه) برگزار شد. در این مراسم نیروی قدس سپاه به عنوان برترین نیرو و سرلشکر پاسدار قاسم سلیمانی به عنوان موفق ترین فرمانده نیروهای مسلح انتخاب شدند.

در این مراسم سرلشکر پاسدار محمد حسین باقری رئیس ستاد کل نیروهای مسلح، سرلشکر سید حسن فیروز آبادی مشاور عالی نظامی فرمانده معظم کل قوا، سرلشکر پاسدار مصطفی ایزدی معاون سابق ستاد کل نیروهای مسلح، سرلشکر حسین حسنی سعدی جانشین فرمانده قرارگاه سازندگی خاتم الانبیاء(ص)، امیر فرزاد اسماعیلی فرمانده قرارگاه پدافند هوایی خاتم الانبیاء(ص)، سردار سرتیپ پاسدار امیر علی حاجی زاده فرمانده نیروی هوافضای سپاه، سردار سرتیپ پاسدار حسین سلامی جانشین فرمانده کل سپاه و جمعی از فرماندهان نیروهای مسلح حضور داشتند.


منبع: عصرایران

ولایتی: ایران برای دفاع از خود و ارتقای توانمندی‌هایش از کسی اجازه نمی‌گیرد/ در نظام جمهوری اسلامی ایران مردم تصمیم گیرنده اصلی هستند

مشاور مقام معظم رهبری در امور بین‌الملل تاکید کرد: جمهوری اسلامی ایران برای دفاع از خود و تقویت توان دفاعی‌اش از کسی اجازه نمی‌گیرد.

به گزارش ایسنا، علی‌اکبر ولایتی صبح روز یکشنبه در حاشیه همایش طلوع حقیقت که در حوزه هنری برگزار شده بود، در پاسخ به سوال خبرنگاری مبنی بر اینکه برخی از کشورهای غربی تاکید دارند که ایران باید در ارتباط با توان دفاعی و نظامی خود با آنها مذاکره کند، اظهار کرد: متاسفانه برخی از کشورها فکر می کنند که می توانند به جای مردم ایران تصمیم بگیرند. در حالی که این گونه نیست و در نظام جمهوری اسلامی ایران مردم تصمیم گیرنده اصلی هستند و فرق نظام جمهوری اسلامی ایران و نظام شاهنشاهی در همین موضوع است که مردم تصمیم می گیرند.

وی گفت: برخی از کشورها فکر می کنند که ایران همچنان در نظام پهلوی و قاجار است و آنها می توانند به جای مردم ایران تصمیم بگیرند؛ در حالی که این‌گونه نیست.

وزیر خارجه پیشین کشورمان در همین چارچوب تاکید کرد: جمهوری اسلامی ایران برای دفاع از خود و ارتقای توانمندی‌هایش در این زمینه از کسی اجازه نمی گیرد و به کسی هم اجازه نمی دهد کسی برای او تصمیم بگیرد.


منبع: عصرایران

تئاتر لاکچری یا تئاترستمدیدگان؟!

شکرخدا گودرزی- روزنامه بهار
قشر نوکیسه در کشورهایی همانند کشور ما که اصطلاحا به آن کشورهای در حال گذر می‌گویند برای خودنمایی و به رخ کشیدن ثروت‌های باد آورده خود را در بروز رفتارهایی می‌یابد که غالبا متظاهرانه هستند تا اصیل…این رفتارها در کشور ما از رفتن به رستوران هایی با ورودی نیم میلیون تومان و غذا خوردن، در ظروف طلا و منوی باز و کشیدن سیگارهای با روکش طلا و یا سرگرمی‌های دیگر که بیشتر مختص آقازاده هاست…افراد نوکیسه ای که ثروت آنها هر روز رخ را در جایی می‌گشاید و این روزها محل خودنمایی خود را در تئاتر جستجو می‌کند.وقتی بلیت نمایشی تا ۵۰۰ هزار تومان فروخته شد که از نزدیکترین فاصله شاهد هنرنمایی هنرمند محبوب خود باشند این روزها در بلیت ۱۵۰ هزارتومانی خود را نشان می‌دهد…

البته یادمان باشد این اتفاقات در کشوری دارد اتفاق می‌افتد که داعیه دار انقلاب محرومان و مستضعفان و کوخ نشینان را دارد و افرادی که فعلا پرچمدار این حرکت هستند خود از متولیان فرهنگی و مسئولان هستند.اگر رفتن به رستوران‌ها با ورودی آنچنانی و منوی باز توسط بچه پولدارها اتفاق می‌افتد به تازگی این اتفاق در تئاتر شهر و سپس در شاخص ترین و رسمی ترین تالار کشور شاهد آن هستیم.

نمایشی که بلیت ۱۵ روز اولیه آن با بلیت ۱۵۰ هزار تومان که بعدا تبدیل به ۹۰ تومن شد البته با حواشی خاص خودش… یادمان باشد مضمون این نمایش پرداختن به زندگی کودکانی ست که از گداخانه‌ها سر در آوردنده اند، مورد سواستفاده افراد سودجو قرار گرفته اند، و در قیاسی تطبیقی همان کودکانی است که صبح تا شب و شب تا صبح به شکلی سازمان‌یافته در تمام چهارراه‌ها و اتوبان‌های شهر دیده می‌شوند.کودکانی که بسیاری از آنها با مواد مخدر به خواب می‌روند.خرید و فروش می‌شوند و مورد سواستفاده قرار می‌گیرند.

این نمایش در نگاه اولیه قرار است به این کودکان استثمار شده به کودکان کار و ستمدیده بپردازد.اما در شکلی پر زرق و برق این تلخی و رنج و استثمار افسار گسیخته توسط نوکیسه‌ها با خرید بلیت بالای صد هزار تومان رنگ عوض می‌کند و به میعادگاه خودنمایی و تظاهر و سانتی‌مانتالیزم کسانی تبدیل می‌شود که قرار است برای کودکان ستمدیده اشک تمساح (البته از نوع موزیکال و شاید در دستمال‌های زربفت) بریزند!! یعنی اشک ریختن هم احتمالا با نوعی حرکات و اطوار خاص همراه خواهد شد زیرا نمود حرکت متظاهرانه لاکچری‌ها چیزی جز این نخواهد بود… چرا و چگونه تئاتر ما چنین مسیری را طی کرده است؟

سرچشمه این انحراف کی و چگونه آغاز شد؟! چه شد که افرادی که تا دیروز نمایش‌هایی کار می‌کردند که تماشاگر اتوبوسی برای آنها می‌آوردند و با شام و کیک و ساندیس نمایش‌های به ظاهر مذهبی کار می‌کردند الان سعی می‌کنند تئاتر لاکچری تولید کنند؟!! تئاتری که برای یک خانواده متوسط یا کارمند ۴ نفره چیزی حدود ۵۰۰ هزارتومان آب می‌خورد! آیا چنین تئاتری می‌تواند در سبد خانوادگی قشر میانی و اصطلاحا فرهنگی جامعه قرار بگیرد؟! البته این پدیده نوظهور در کنسرت‌تئاترها به شکلی دیگر خود را با بلیت‌های ۲۵۰ هزارتومانی و غیره نشان می‌دهد.

 چه اتفاقی برای آنهایی که آرمان گرا بودند و مدعی تئاتر پرسشگر و مقید به هنر متعهد افتاده که شاهد چنین تولیداتی هستیم؟! اساسا باید پرسید چه بر سر تئاتر آمده که الان نمایش‌هایی تولید می‌شوند با عنوان کنسرت‌تئاتر که بهای بلیت آن‌ها بالای ۲۵۰ تومان عرضه می‌شود؟!  البته ابن چرخش در مجموع متغیری از شرایط جامعه‌ای است که ارزش‌ها در آن تغییر کرده است، اختلاس‌های میلیاردی صورت می‌گیرد، رانت خواری شایع می‌شود، دروغ و جعل مدرک برای کسب کرسی‌های قدرت فزونی می‌یابد و تجمل‌گرایی امری بدیهی و پیش پا افتاده تلقی می‌شود.خب بدیهی است در چنین شرایطی آنانی برنده اند که موج سواران خوبی هستند و موج سواری بلدند!  هر چند در بادی امر شکل گیری چنین مسیری انحرافی و غیر سیستماتیک به نظر می‌رسد اما با کمی دقت در می‌یابیم که ایجاد چنین شرایطی کاملا آگاهانه و با برنامه بوده است.که تولید تئاتر لاکچری بخشی از برنامه کلان چنین سیاستی است.سیاستی که هدف آن سوق دادن تئاتر به سمت و سوئی ست که نمونه سازی چنین آثاری ابزاری باشد برای کوبیدن جامعه تئاتری برای فروش بیشتر…

مدخل دیگر بحث که امروز با آن مواجه هستیم استفاده غیر معقول از چهره‌هایی است که هیچ گونه سبقه و سابقه تئاتری ندارند و فقط به واسطه جذاب بودن برای همان لاکچری‌ها و نوکیسه‌ها سر از سالن‌های تئاتر در آورده اند و با چند روز تمرین! نمایشی را سر هم بندی می‌کنند و در تالارهای خصوصی به روی صحنه می‌آورند! افرادی که ربطشان به بازیگری و هنر تئاتر خود حدیث مفصلی است.همین افراد که مورد توجه قشر نوکیسه هستند نمایش‌هایی را کار می‌کنند که بلیت آن با شروع تمرینات به فروش می‌رود! البته به شکل تصادفی موضوع برخی از این نمایش‌ها گورخوابی و فقر و از این قبیل مسائل است!به راستی این حرکت خزنده از چه زمانی شروع شد؟!

از زمانی شروع نشد که شعار تئاتر بفروش! سر لوحه و در دستور کار متولیان فرهنگی و تئاتری قرار گرفت و سالن‌های تئاتر به افرادی واگذار شد که می‌توانستند بدون هیچ پیشینه‌ای فقط اجاره بهاء سالن‌ها را بپردازند؟! یا سالن‌های تئاتر، محلی برای نمایشگاه ماشین و نمایش‌هایی شد که فقط قصدشان سرگرمی و خنداندن و خندانیدن بود؟! مخالف طنز یا نمایش کمدی نیستم اصلا و ابدا ولی نمایشی که بتوان به آن عنوان طنز یا کمدی را داد.به جد باور دارم آن چه موجب شرایط کنونی شده است مسیری که با نام اقتصاد هنر شکل گرفت و دولت به نحوی خواست شانه از زیر بار مسئولیت خود خالی کند و به الگو سازی نمایش هایی بپردازد که به زعم خودشان سودآور باشد…
منبع: بهارنیوز

از سکوت۸۸ تا سکوت۹۶

محمد توکلی
پرسشی که در این روزها در محافل سیاسی و رسانه‌ای به دفعات شنیده می‌شود این است که موضع حامیان احمدی‌نژاد نسبت به اقدامات و اظهارات اخیر رییس‌جمهور سابق چیست؟ چهره‌های اصولگرا هنگامی که در برابر این سوال قرار می‌گیرند چهره در هم می‌کشند و با بی تفاوتی از کنار آن عبور می‌کنند. یا همچون کسانی که در روزگار حضور احمدی‌نژاد در رأس قوه مجریه با تفسیری خاص از نظریه «ولایت فقیه» اطاعت از رییس‌جمهور را اطاعت از خداوند می‌دانستند پس از هشت سال «یک حالت انحرافی» را در احمدی‌نژاد می‌بینند و معتقدند این احمدی‌نژاد آن کسی که محبوب آنان بود نیست!

در خصوص چرایی سکوت اصولگرایان در برابر اقدامات اخیر فردی که او را تا عرش برده بودند می‌توان از زوایای مختلفی سخن گفت اما آنچه در این نوشتار به آن خواهیم پرداخت مقایسه‌ای بین دو سکوت است. سکوت جریان میانه‌رو در برابر برخی اتفاقات تندروانه در اعتراضات۸۸ و سکوت جریان اصولگرا در برابر رییس دولت‌های نهم و دهم در سال۹۶. با نگاهی به آنچه پس از انتخابات۸۸ رخ داد شاهد آن هستیم که در کنار اعتراضات مدنی و سیاسی اتفاقات ناخوشایند و افراطی‌گری‌هایی هم اتفاق می‌افتاد که سبب انتقاد سران معترضان هم می‌شد.

در آن مقطع زمانی جریان تندرو که خود را مصداق «حق مطلق» و نماد «بصیرت» می‌دانست تلاش می‌کرد به وسیله در اختیار داشتن‌تریبون‌های رسمی هر فردی را که با آنان همراه نمی‌شد با اصطلاح «ساکت فتنه» بنوازد. آنان از صدر تا ذیل جریان اصلاحات و افراد معتدلی همچون آیت‌الله هاشمی، ناطق نوری و حسن روحانی را به دلیل آنکه به هر دلیلی تمایلی به موضع‌گیری در خصوص حواشی اعتراضات۸۸ نداشتند و در آن مقطع زمانی سکوت را بر سخن‌ترجیح داده بودند به همراهی با ضدانقلاب و مخالفان نظام سیاسی متهم می‌کردند!

این شیوه غیراخلاقی و تندروانه تا آنجا پیش رفت که حتی افرادی از اصولگرایان مانند علی لاریجانی، عماد افروغ، احمد توکلی و. . . هم «ساکت فتنه» نامیده شدند. این اتهام‌زنی و کوچک‌سازی دایره خانواده انقلاب به جایی رسید که حتی برخی مراجع تقلید نیز تنها به دلیل آنکه مصلحت را در آن مقطع زمانی در سکوت دیده بودند «خواص و مراجع بی‌بصیرت» نامیده شدند.

حال به پاییز۹۶ بازگردیم. احمدی‌نژاد از صدر تا ذیل نظام سیاسی را مورد نقدهایی جدی قرار می‌دهد و بی توجه به آنکه کسر قابل توجهی از آنچه به آن معترض است در دوران حضور او در قدرت هم وجود داشته ژست «اپوزیسیون» به خود گرفته است. حال و براساس الگوی مورد علاقه «با بصیرت‌ها» باید این سوال را مطرح کرد که چرا آنان که با تعریف و تمجید‌های غلوآمیز سبب تحمیل این «معجزه‌» به مردم شدند به یکباره ساکت شده‌اند؟ آیا سکوت در برابر چنین وقایعی تنها در زمانی که از سوی جریان میانه‌رو باشد مذموم و شایسته ملامت است؟ !
منبع: بهارنیوز

وکیل بابک زنجانی: مذاکره برای تنظیم قرارداد جهت پرداخت دیون زنجانی/ نفتی‌ها هنوز بر سر میزان بدهی مناقشه دارند

وکیل خارجی بابک زنجانی گفت: یکی از مواردی که هنوز مورد مناقشه شرکای خارجی و وزارت نفت میباشد مبلغ قرارداد است چرا که وزرات نفت علی رغم حکم قطعی دیوان عالی کشور ادعای خسارت بسیار سنگینی را دارد که مورد توافق شرکای خارجی نیست.

رضایی مشاور امور بین الملل بابک زنجانی متهم ردیف اول پرونده فساد نفتی در گفت‌وگو با فارس درخصوص برخی اخبار مبنی بر اجرای حکم اعدام آقای بابک زنجانی تا آخر این هفته گفت: این اخبار کاملا غیر واقع است و متاسفانه عده ای با شایعه پراکنی و گل آلود کردن شرایط به نفع خود هستند تا قوه قضاییه را تحت فشار قرار دهند.

وی ادامه داد: شرکای خارجی زنجانی و وزارت نفت با نظارت مستقیم وزارت اطلاعات و قوه قضاییه ماه‌هاست در حال مذاکره و تنظیم قراردادی جهت پرداخت دیون هستند که هنوز نهایی نشده است. لازم به ذکر است که انتقال چنین وجه کلانی کار آسانی در سیستم بانکی نیست و لازمه آن اجرای تشریفات و مقررات بین المللی بانکی است.

رضایی یادآور شد که بلافاصله پس از تایید حکم اعدام زنجانی ابتدا شرکای ایشان با ارسال پیام سوییفت به بانک ملی ایران اقدام به گشایش یک فقره ال سی به ذینفعی صندوق دادگستری نمودند که متاسفانه مورد تایید قرار نگرفت و مسئولین اظهار کردند بانک ارسال کننده مورد تایید ما نیست!

مشاور امور بین الملل زنجانی گفت: سپس شرکای خارجی آمادگی خود را جهت پرداخت بدهی ایشان به صورت نقدی اعلام نمودند که این پیشنهاد نیز تا مدتها جدی گرفته نشد تا اینکه با ورود وزارت اطلاعات از یازده ماه پیش مذاکرات طرفین وارد مسیر واقعی گشته و کماکان ادامه دارد.

وی تصریح کرد: یکی از مواردی که هنوز مورد مناقشه شرکای خارجی و وزارت نفت میباشد مبلغ قرارداد است چرا که وزرات نفت علی رغم حکم قطعی دیوان عالی کشور ادعای خسارت بسیار سنگینی را دارد که مورد توافق شرکای خارجی نیست که نهایتا این موضوع از مقام عالی قضایی استعلام شد و آنها همان مبلغ یک میلیارد و نهصد و شصت و هفت میلیون و پانصد هزار یورو را به طور شفاف به عنوان بدهی آقای زنجانی تایید نموده اند.

رضایی گفت: در حال حاضر مقرر شده جلسه‌ای جهت نهایی کردن قرارداد با حضور نمایندگان وزارت نفت٬‌ وزارت اطلاعات و قوه قضاییه با شرکای خارجی تشکیل شود که متاسفانه بارها این جلسه به دلایل مختلف از سوی وزارت نفت کنسل شده و به آینده موکول شده است.


منبع: عصرایران

برنامه سفر رئیس جمهور امروز در چابهار

‌رئیس جمهور در روز دوم سفر خود به سیستان و بلوچستان امروز در بندر چابهار حضور خواهند داشت.

‌به گزارش ایسنا- ‌افتتاح و بهره برداری از طرح توسعه بندر و اسکله شهید بهشتی چابهار، حضور در جلسه شورای اداری و نشست مطبوعاتی از برنامه های امروز رئیس جمهور در چابهار است.

رئیس جمهور روز گذشته با سفر به سیستان و بلوچستان در جلسه‌های فشرده ابتدا با مردم زابل دیدار داشت، بعد از آن وارد زاهدان مرکز استان شد. حضور در سه جلسه، فعالین اقتصادی، افتتاح پروژه‌ها و دیدار با دانشجویان از برنامه‌های وی بود.


منبع: عصرایران

پاسخ اینستاگرامی ظریف به یک انتقاد

محمدجواد ظریف وزیر خارجه کشورمان در اینستاگرام خود پاسخ انتقاد یکی از مخاطبان خود در این شبکه اجتماعی را داد.

به گزارش ایسنا، وزیر امور خارجه کشورمان در پاسخ به انتقاد یکی از مخاطبان خود مبنی بر اینکه در کرمان زلزله آمده و ایران در اوگاندا یک بیمارستان ساخته است، نوشت:

«سلام دوست عزیز نگرانی شما برای خدمت‌رسانی به هموطنان ستودنی است و بنده و سایر خدمت‌گذاران در دولت و دیگر عزیزان در آن شریک هستیم و در حد توان تلاش می‌کنیم اما ساخت درمانگاه در اوگاندا بیش از شش سال پیش شروع شده بود. در دوران مسوولیت بنده این درمانگاه توسط بخش خصوصی با محصولات پرافتخار ایرانی تجهیز شد و مدیریت آن را نیز بخش خصوصی برعهده دارد.»

به گزارش ایسنا، در سفر اخیر ظریف به اوگاندا این کشور آفریقایی یک درمانگاه که توسط بخش خصوصی ایران ساخته شده بود با حضور وی افتتاح شد.

پاسخ اینستاگرامی ظریف به یک انتقاد


منبع: عصرایران

رئیس جمهور وارد چابهار شد

حسن روحانی رئیس جمهوری اسلامی ایران و هیات همراه در نخستین سفر استانی خود در دولت دوازدهم وارد فرودگاه کنارک در جنوب سیستان و بلوچستان شد.

به گزارش ایرنا رئیس جمهوری در بدو ورود به فرودگاه کنارک مورد استقبال مرتضی بانک مشاور رئیس جمهوری و دبیر شورایعالی مناطق آزاد و ویژه اقتصادی، مدیرعامل منطقه آزاد چابهار، فرماندار ویژه شهرستان چابهار و شماری از مدیران دستگاههای اجرایی و معتمدان قرار گرفت.

معاون استاندار سیستان و بلوچستان و فرماندار شهرستان ویژه چابهار در گفت و گو با خبرنگار ایرنا اظهار داشت: رئیس جمهوری و هیات همراه در سفر یک روزه خود به چابهار فاز نخست بندر شهید بهشتی چابهار را با حضور مهمانان خارجی افتتاح می کند.

ایوب درویشی افزود: شرکت در نشست شورای اداری سیستان و بلوچستان و نشست خبری از دیگر برنامه های پیش بینی شده سفر رئیس جمهوری به چابهار است.


منبع: عصرایران

احتمال سفر ماکرون به ایران در اوایل سال میلادی

رئیس دفتر رئیس‌جمهور از درخواست فرانسه برای سفر ماکرون به ایران اوایل سال میلادی آینده خبر داد.

محمود واعظی در گفت‌وگو با ایسنا با اعلام این خبر افزود: طرف‌های فرانسوی از ما درخواست کرده‌اند که امانوئل ماکرون اوایل سال میلادی آینده به ایران سفر کند اما طبعاً زمان مناسب برای این سفر با هماهنگی دو طرف (ایران و فرانسه) نهایی می‌شود.


منبع: عصرایران

وزیر اطلاعات: دستگیری تعدادی تروریست ایام اربعین و عاشورا

وزیر اطلاعات گفت: در ایام اربعین و عاشورا تعدادی تروریست شناسایی و دستگیر شدند که ثمره همدلی و هم افزایی همه دستگاه‌ها بود.

به گزارش تسنیم، حجت‌الاسلام والمسلمین سیدمحمود علوی عصر امروز در شورای اداری استان قزوین که در سالن اجتماعات استانداری برگزار شد، اظهار داشت: تشکیل امت واحد، پیروزی در میدان‌های نبرد و ایستادگی در مقابل باطل از ویژگی‌های برجسته پیامبر اکرم(ص) بوده که مسلمانان باید در سیره و روش خاتم‌النبیین حرکت کنند.

وی بیان کرد: وحدت را می‌توان غدای اصلی جامعه اسلامی برشمرد و این مهم باید در مقابل دشمنان و توطئه‌های آنها تقویت و به کار گرفته شود چراکه براساس روایتی از امام علی(ع) تزلزل در وحدت سبب هلاک ملت‌ها می‌شود.

وزیر اطلاعات با اشاره به اهمیت خدمت به مردم و توفیق الهی مسئولان در این زمینه گفت: خدمت به مردم نعمتی از جانب خداوند بوده که در قالب مسئولیت‌ها به امانت گذاشته شده و از این فرصت و نعمت الهی باید به بهترین نحو استفاده شود.

علوی خاطرنشان کرد: دشمنان همواره در پی ضربه زدن به نظام و انقلاب هستند که مردم نباید در برابر توطئه مستکبران و اهداف شوم آنها غفلت کنند و استحکام پایه‌های انقلاب را به جهانیان نشان دهند.

وی تصریح کرد: امنیت، عدالت و معیشت باید برای همگان فراهم شود و از ظلم به همه کسانی که زیر پرچم حکومت اسلامی قرار گرفتند جلوگیری کرد در حالی که در حکومت حق باید بستر را برای تبلیغ حق فراهم شود اما در مقام حکومت نباید حقوق حتی غیرمسلمانان را ضایع کرد.

وزیر اطلاعات بیان کرد: امروز داعش حاکمیت نداشته اما تروریست‌های تکفیری برنامه‌ریزی برای به چالش کشاندن کشورهای هدف دارند و نباید نسبت به توطئه‌های آنان غفلت داشته و باید از ضربه زدن آنها جلوگیری کرد.

علوی افزود: در ایام اربعین و عاشورا تعدادی تروریست شناسایی و دستگیر شدند که ثمره همدلی و هم افزایی همه دستگاه‌ها بود و این نکته حائز اهمیت است که امنیت استان اقتصاد محور قزوین با تنوع قومی و اتباع بیگانه بسیار مهم است.


منبع: عصرایران

آلزایمر مصلحتی

روزنامه بهار: محمود احمدی‌نژاد، رییس‌جمهور سابق در نامه‌ای به رهبر انقلاب از «دلواپسی»هایش گفته است و با جملات و کلمه‌هایی که رنگ و بوی عوام‌فریبی داشت خود را در جایگاه منجی نشانده است. به دلیل نوع ادبیات و اقدامات اخیر احمدی‌نژاد و یاران نزدیکش مانند بست‌نشینی در حرم عبدالعظیم و یا انتقادات شدیداللحن نسبت به مقامات ارشد کشور و دستگاه قضایی بسیاری انتطار داشتند که نامه او به مقام عالی رتبه نظام نیز بر اساس همین الگوی رفتاری باشد اما در عمل شاهد آن بودیم که بخش قابل توجهی از آنچه رییس دولت‌های نهم و دهم در نامه‌اش به آن پرداخته انتقاد از عملکرد دولت روحانی است.

در ادامه به این بخش‌های نامه احمدی‌نژاد می‌پردازیم.به طور خلاصه می‌توان این قسمت‌های این نامه را تکرار همان مطالبی دانست که رقبای روحانی در انتخابات۹۶ مطرح می‌کردند؛ از تورم و فشار گرانی بر زندگی مردم تا رکود و تعطیلی کارخانجات، از بیکاری جوانان تا عملکرد موسسات مالی. او همانند رقیبان رییس‌جمهور روحانی دولت را به بازی با آمار متهم می‌کند و بر اساس آمارهایی که آن‌ها را «آمار واقعی» می‌خواند وضعیت اقتصادی کشور را نابهنجار و رو به سقوط می‌داند. او در بخش‌های دیگر نامه خود به دو قوه دیگر حمله کرده است تا خود در جایگاه منجی جلوه پیدا کند. در خصوص انتقادات احمدی‌نژاد از عملکرد دولت این نکات را می‌توان مطرح کرد.

۱- با نگاهی به چهار سال دولت اول اعتدال و همینطور روزهای انتخابات۹۶ شاهد آن هستیم که جریان مخالف دولت همین موارد را مطرح کرده‌اند و حتی می‌توان گفت نوع بیان آنان هنرمندانه‌تر و جذاب‌تر از احمدی‌نژاد هم بود! اما مردم در پایان رقابت‌ها بین دو مسیری که دولت مستقر و جریان مخالف آن پیش رویشان قرار داده بودند ادامه دولت اعتدال را برگزیدند در نتیجه تلاش‌های احمدی‌نژاد برای حمله به دولت منتخب مردم بی حاصل خواهد بود.

۲- رییس‌جمهور سابق از تورم و گرانی می‌گوید و اینکه افزایش قیمت‌ها سبب فشار بر زندگی مردم شده است. بیاییم به اندکی قبل بازگردیم؛ به تابستان۹۲ و پایان دولت «معجزه هزاره سوم». در آن مقطع زمانی وضعیت زندگی مردم چگونه بود؟ مرکز آمار دولت وقت از تورمی بیش از ۳۵ درصد خبر می‌داد که در بخش اقلام اساسی زندگی مردم چند برابر این میزان بود. و امروز همان مرکز آمار سرعت افزایش قیمت‌ها را کمتر از ده درصد می‌داند. به نظر می‌رسد که اگر عینک سیاست را از چشمان خود برداریم خواهیم دید که فشار بر معیشت و زندگی روزمره مردم در کدام دوره بیشتر بوده است.

۳- رییس جمهور سابق از دلواپسی برای رکود و تعطیلی کارخانجات می‌گوید! رییس دولتی که هفت فصل پیاپی نرخ رشد منفی را تجربه کرده است و نرخ رشد اقتصادی مثبت ۶ درصد را پس از هشت سال به منفی ۷ درصد رسانده است از رکود می‌گوید. تعطیلی کارخانجات موضوعی نیست که بتوان آن را بر اساس رقابت‌های جناحی اندازه‌گیری کرد. علم اقتصاد میزان نرخ رشد را نشان دهنده رکود و رونق می‌داند. نرخ رشد اقتصادی پایان دولت احمدی‌نژاد و میزان نرخ رشد در این روزها مشخص است و بعید است که کسی چهار عمل اصلی ریاضی را بلد باشد و نداند در کدام دوره دچار رکود بیشتری بوده‌ایم.

۴- رییس‌جمهور سابق نگران بیکاری جوانان است. از نگاهی اینکه احمدی‌نژاد از توهمات دوران حضورش در دولت خارج شده و بحران‌هایی همچون بیکاری را می‌بیند جای خوشبختی است اما مشکل آن است که ظاهرا آقای احمدی‌نژاد از ریشه وقوع این بحران بی خبر است. برای یادآوری به او باید یک آمار را که مرکز آمار دولت قبل منتشر کرده است را یادآوری کنیم. میزان اشتغال خالص ایجاد شده بین سال‌های ۸۵ تا ۹۱ عددی نزدیک به صفر بوده است. این در حالی است که در دولت‌های قبل و بعد از دولت احمدی‌نژاد به طور میانگین حدود پانصدهزار شغل ایجاد شده است. اگر رییس دولت قبل «دلواپس» بحران بیکاری شده‌اند باید برای باورپذیر شدن دلسوزی‌های نمایشی‌شان هم که شده است کمی هم به ریشه وقوع این بحران بپردازند.

۵- احمدی‌نژاد در ادامه موج سواری‌هایش که ظاهرا در آن تخصص پیدا کرده است به موسسات مالی و اعتراضات مردم در این موضوع پرداخته است. او در این موضوع هم از علت به وجود آمدن این اعتراضات چشم‌پوشی می‌کند و تنها به بیان «دلواپسی»های نمایشی خود می‌پردازد. واقعیت آن است که موسسات مالی و اعتباری غیرمجاز و بحرانی که امروز سه قوه را درگیر خود کرده است به بی انضباطی مالی و بی توجهی دولت گذشته به نظارت بر این موسسات برمی‌گشت، به طوری که شاهد رشد بی رویه و قارچ‌گونه آن‌ها در آن مقطع زمانی بودیم.

۶- و آخرین اشاره احمدی‌نژاد به دولت در نامه خود به رهبری متهم کردن مسئولان کشور به آمارسازی و بازی با آمار است. این شکل اتهام زنی که در چهار سال گذشته نیز از سوی جریان مخالف دولت مطرح می‌شود تنها اقدامی است که از سوی منتقدان در برابر اعلام آمارهای مثبت اعلامی انجام می‌شود. چنین مواجهه‌ای با آمار مثبت هیچگاه با سندی همراه نبوده است و بیشتر بر نوعی عوام فریبی و بیان تعابیری غیر علمی همچون شاخص‌های مثبت اقتصادی در زندگی مردم «ملموس» نیست همراه است.

۷- با نگاهی به دور تازه انتقادات این عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام شاهد آن هستیم که او ظاهرا دچار نوعی «آلزایمر مصلحتی» شده است. کسر قابل توجهی از انتقادات و اعتراضات احمدی‌نژاد به قوه قضاییه، دولت، مجلس و… به مواردی بازمی‌گردد که شخص او در به وجود آمدن آن نقش داشته است و حالا با فراموشی تعمدی گذشته در پی نوعی موج‌سواری سیاسی است.
منبع: بهارنیوز

آلزایمر مصلحتی

روزنامه بهار: محمود احمدی‌نژاد، رییس‌جمهور سابق در نامه‌ای به رهبر انقلاب از «دلواپسی»هایش گفته است و با جملات و کلمه‌هایی که رنگ و بوی عوام‌فریبی داشت خود را در جایگاه منجی نشانده است. به دلیل نوع ادبیات و اقدامات اخیر احمدی‌نژاد و یاران نزدیکش مانند بست‌نشینی در حرم عبدالعظیم و یا انتقادات شدیداللحن نسبت به مقامات ارشد کشور و دستگاه قضایی بسیاری انتطار داشتند که نامه او به مقام عالی رتبه نظام نیز بر اساس همین الگوی رفتاری باشد اما در عمل شاهد آن بودیم که بخش قابل توجهی از آنچه رییس دولت‌های نهم و دهم در نامه‌اش به آن پرداخته انتقاد از عملکرد دولت روحانی است.

در ادامه به این بخش‌های نامه احمدی‌نژاد می‌پردازیم.به طور خلاصه می‌توان این قسمت‌های این نامه را تکرار همان مطالبی دانست که رقبای روحانی در انتخابات۹۶ مطرح می‌کردند؛ از تورم و فشار گرانی بر زندگی مردم تا رکود و تعطیلی کارخانجات، از بیکاری جوانان تا عملکرد موسسات مالی. او همانند رقیبان رییس‌جمهور روحانی دولت را به بازی با آمار متهم می‌کند و بر اساس آمارهایی که آن‌ها را «آمار واقعی» می‌خواند وضعیت اقتصادی کشور را نابهنجار و رو به سقوط می‌داند. او در بخش‌های دیگر نامه خود به دو قوه دیگر حمله کرده است تا خود در جایگاه منجی جلوه پیدا کند. در خصوص انتقادات احمدی‌نژاد از عملکرد دولت این نکات را می‌توان مطرح کرد.

۱- با نگاهی به چهار سال دولت اول اعتدال و همینطور روزهای انتخابات۹۶ شاهد آن هستیم که جریان مخالف دولت همین موارد را مطرح کرده‌اند و حتی می‌توان گفت نوع بیان آنان هنرمندانه‌تر و جذاب‌تر از احمدی‌نژاد هم بود! اما مردم در پایان رقابت‌ها بین دو مسیری که دولت مستقر و جریان مخالف آن پیش رویشان قرار داده بودند ادامه دولت اعتدال را برگزیدند در نتیجه تلاش‌های احمدی‌نژاد برای حمله به دولت منتخب مردم بی حاصل خواهد بود.

۲- رییس‌جمهور سابق از تورم و گرانی می‌گوید و اینکه افزایش قیمت‌ها سبب فشار بر زندگی مردم شده است. بیاییم به اندکی قبل بازگردیم؛ به تابستان۹۲ و پایان دولت «معجزه هزاره سوم». در آن مقطع زمانی وضعیت زندگی مردم چگونه بود؟ مرکز آمار دولت وقت از تورمی بیش از ۳۵ درصد خبر می‌داد که در بخش اقلام اساسی زندگی مردم چند برابر این میزان بود. و امروز همان مرکز آمار سرعت افزایش قیمت‌ها را کمتر از ده درصد می‌داند. به نظر می‌رسد که اگر عینک سیاست را از چشمان خود برداریم خواهیم دید که فشار بر معیشت و زندگی روزمره مردم در کدام دوره بیشتر بوده است.

۳- رییس جمهور سابق از دلواپسی برای رکود و تعطیلی کارخانجات می‌گوید! رییس دولتی که هفت فصل پیاپی نرخ رشد منفی را تجربه کرده است و نرخ رشد اقتصادی مثبت ۶ درصد را پس از هشت سال به منفی ۷ درصد رسانده است از رکود می‌گوید. تعطیلی کارخانجات موضوعی نیست که بتوان آن را بر اساس رقابت‌های جناحی اندازه‌گیری کرد. علم اقتصاد میزان نرخ رشد را نشان دهنده رکود و رونق می‌داند. نرخ رشد اقتصادی پایان دولت احمدی‌نژاد و میزان نرخ رشد در این روزها مشخص است و بعید است که کسی چهار عمل اصلی ریاضی را بلد باشد و نداند در کدام دوره دچار رکود بیشتری بوده‌ایم.

۴- رییس‌جمهور سابق نگران بیکاری جوانان است. از نگاهی اینکه احمدی‌نژاد از توهمات دوران حضورش در دولت خارج شده و بحران‌هایی همچون بیکاری را می‌بیند جای خوشبختی است اما مشکل آن است که ظاهرا آقای احمدی‌نژاد از ریشه وقوع این بحران بی خبر است. برای یادآوری به او باید یک آمار را که مرکز آمار دولت قبل منتشر کرده است را یادآوری کنیم. میزان اشتغال خالص ایجاد شده بین سال‌های ۸۵ تا ۹۱ عددی نزدیک به صفر بوده است. این در حالی است که در دولت‌های قبل و بعد از دولت احمدی‌نژاد به طور میانگین حدود پانصدهزار شغل ایجاد شده است. اگر رییس دولت قبل «دلواپس» بحران بیکاری شده‌اند باید برای باورپذیر شدن دلسوزی‌های نمایشی‌شان هم که شده است کمی هم به ریشه وقوع این بحران بپردازند.

۵- احمدی‌نژاد در ادامه موج سواری‌هایش که ظاهرا در آن تخصص پیدا کرده است به موسسات مالی و اعتراضات مردم در این موضوع پرداخته است. او در این موضوع هم از علت به وجود آمدن این اعتراضات چشم‌پوشی می‌کند و تنها به بیان «دلواپسی»های نمایشی خود می‌پردازد. واقعیت آن است که موسسات مالی و اعتباری غیرمجاز و بحرانی که امروز سه قوه را درگیر خود کرده است به بی انضباطی مالی و بی توجهی دولت گذشته به نظارت بر این موسسات برمی‌گشت، به طوری که شاهد رشد بی رویه و قارچ‌گونه آن‌ها در آن مقطع زمانی بودیم.

۶- و آخرین اشاره احمدی‌نژاد به دولت در نامه خود به رهبری متهم کردن مسئولان کشور به آمارسازی و بازی با آمار است. این شکل اتهام زنی که در چهار سال گذشته نیز از سوی جریان مخالف دولت مطرح می‌شود تنها اقدامی است که از سوی منتقدان در برابر اعلام آمارهای مثبت اعلامی انجام می‌شود. چنین مواجهه‌ای با آمار مثبت هیچگاه با سندی همراه نبوده است و بیشتر بر نوعی عوام فریبی و بیان تعابیری غیر علمی همچون شاخص‌های مثبت اقتصادی در زندگی مردم «ملموس» نیست همراه است.

۷- با نگاهی به دور تازه انتقادات این عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام شاهد آن هستیم که او ظاهرا دچار نوعی «آلزایمر مصلحتی» شده است. کسر قابل توجهی از انتقادات و اعتراضات احمدی‌نژاد به قوه قضاییه، دولت، مجلس و… به مواردی بازمی‌گردد که شخص او در به وجود آمدن آن نقش داشته است و حالا با فراموشی تعمدی گذشته در پی نوعی موج‌سواری سیاسی است.
منبع: بهارنیوز

روحانی ۲ قانون مصوب مجلس را برای اجرا ابلاغ کرد

حجت الاسلام والمسلمین حسن روحانی رییس جمهوری در نامه‌ای به وزارت دادگستری، دو قانون مصوب مجلس شورای اسلامی را جهت اجرا ابلاغ کرد.

به گزارش ایرنا از پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری، بر این اساس در اجرای اصل یکصد و بیست و سوم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران «قانون معاهده معاضدت دو جانبه در امور کیفری بین جمهوری اسلامی ایران و جمهوری کره» و «قانون موافقتنامه انتقال محکومین بین جمهوری اسلامی ایران و جمهوری قزاقستان» جهت اجرا به وزارت دادگستری ابلاغ ‌گردید.

به گزارش ایرنا، طبق قانون معاهده معاضدت دو جانبه در امور کیفری بین جمهوری اسلامی ایران و جمهوری کره دو کشور موظف به ارائه معاضدت در امور کیفری شامل اخذ دلیل یا اظهارات از اشخاص، ارائه اطلاعات، اسناد، سوابق و ادله، تعیین محل شناسایی اشخاص یا اشیا، ابلاغ اسناد، اجرای درخواست های جستجو و ضبط، مساعدت در حاضر کردن اشخاص بازداشت شده یا دیگران برای ارائه دلیل یا مساعده در تحقیقات، اقدامات برای مساعدت در رابطه با عواید ناشی از جرم خواهند بود.


منبع: عصرایران

استاندار خوزستان: نرخ بیکاری استان خوزستان از متوسط کشوری بیشتر است

استاندار خوزستان گفت: از سال۹۰ تا۹۵ ما در استان خوزستان کاهش نرخ بیکاری داشتیم اما باز هم متوسط نرخ بیکاری در استان از متوسط نرخ بیکاری کل کشور بیشتر است.

به گزارش خبرگزاری تسنیم از اهواز، غلامرضا شریعتی در جلسه شورای برنامه‌ریزی و توسعه استان خوزستان درباره مشکل منطقه منبع آب شهرستان اهواز اظهار داشت: ما در منطقه منبع آب باید ۸۰۰ خانه‌وار را جابه‌جا کنیم، این ریزشی که رخ داد و جان دو تن از همشهریان ما را گرفت و ریزش بعدی که خدا را شکر مشکلی پیش نیامد نشان می‌دهد ما در معرض خطر ریز کوه در آن منطقه هستیم.

وی افزود: من خدمت وزیر کشور موضوع را مطرح کردم و او موافقت کرد همچنین یادآور شدم که به هر خانواده ساکن در منطقه منبع آب ۱۰ الی ۱۲ میلیون تومان پرداخت و به شهر رامین و یا شیرین شهر منتقل شوند تا مابقی اقساط توسط خانه‌وارها پرداخته شود.

استاندار خوزستان بیان کرد: اکنون این طرح را برای دولت ارسال کردیم و اگر تصویب شود ما می‌توانیم ۸۰۰ خانواده ساکن در منطقه منبع آب را جابه‌جا کنیم، استان خوزستان جابه‌جایی ۸۰ خانواده را پذیرفته و ظرفیت آن‌ها را دارد که ۴۰ خانه‌وار به صورت کامل جابه‌جا شدند اما انتقال ۸۰۰ خانه‌وار از ظرفیت استان خوزستان خارج است.

وی در پاسخ به اعتراض نماینده شهرستان شادگان درباره بیکاری فارغ التحصیلان دانشگاهی استان عنوان کرد: ما این دغدغه نماینده‌ها را می‌ستاییم و بالاخره باید همه در کنار همدیگر برای اصلاح وضع موجود دراستان بسیج شویم.

شریعتی تصریح کرد: از سال ۹۰ تا ۹۵ ما در استان خوزستان کاهش نرخ بیکاری داشتیم اما باز هم متوسط نرخ بیکاری استان خوزستان از متوسط نرخ بیکاری کل کشور بیشتر است.

وی گفت: ما در استان خوزستان شاهد آن هستیم که نرخ بیکاری در مقطع سنی مشخصی بالاتر می‌رود و این بدان معنی است که باید برای رده سنی فعال و تحصیل کرده برنامه داشته باشیم و از نیرو و ظرفیت‌های موجود استفاده کنیم.

استاندار خوزستان تاکید کرد: راه دیگر توسعه استغال فعال کردن پروژه‌های عمرانی است تا باعث اشتغال شود و به حرکت در آوردن پروژه در حوزه عمران یکی از راه‌های تولید اشتغال خواهد بود.

وی خاطرنشان کرد: دولت ۱٫۵ میلیارد تومان از سوی صندوق توسعه برای تولید اشتغال اختصاص داده و سهم استان خوزستان ۲۴۰ میلیارد تومان است، همه در حال جمع‌آوری طرح‌ها در خصوص اجرایی کردن آن طرح‌ها هستند.

شریعتی تصریح کرد: ما به طور اختصاصی برای شهرستان‌ها سهمیه نمی‌دهیم و هر شهرستانی که فعال‌تر بود و طرح‌های موثرتری را ارائه داد مورد استقبال قرار خواهد گرفت، امیدواریم به تدریج کارهای که خواست به حق مردم هستند را به نتیجه برسانیم.

وی درباره اشتغال نیروهای غیر بومی در استان خوزستان گفت: اشتغال غیر بومی یعنی در استان کار هست و بالاخره زد و خورد مالی صورت می‌گیرد همچنین ما گاهی اوقات کارهای انجام می‌دهیم که به عواقب بعدش فکر نمی‌کنیم مانند سامانه شتاد که پروژه‌ها را به مناقصه می‌گذارد.

استاندار خوزستان خاطرنشان کرد: سامانه ستاد در جذب پیمانکاران بومی مشکل ایجاد کرده است و در بحث جذب نیروی بومی دست ما را بسته است این سامانه باید اصلاح و یا حذف شود.


منبع: عصرایران

بردن پرتغال و اسپانیا، یعنی پیروزی کاذب

گروه سیاسی- رسانه‌ها: صادق زیباکلام، استاد دانشگاه، در یادداشتی برای روزنامه آرمان نوشت: «یک‌ بار دیگر هم در مصاحبه یا نوشته‌ای گفته بودم که خیلی علاقه‌مند نیستم تیم ایران در فوتبال برنده شود. برای این که وقتی در فوتبال برنده می‌شویم یک احساس کاذب به ما دست می‌دهد و در جایگاه و وضعیت خودمان تا حدود زیادی دچار دور شدن از حقیقت و واقعیت می‌شویم. به علاوه معتقدم متاسفانه می‌توان گفت در بسیاری از موارد بیش از اندازه به فوتبال بها می‌دهیم؛ در حالی که واقعا در نگاه به سایر کشورها، کمتر کشوری پیدا می‌شود که مثل ما ایرانیان این‌ قدر به آن بها دهند.

این فقط مردم عادی نیستند که این‌ قدر به فوتبال بها می‌دهند، بلکه مسئولان و صداوسیما سعی می‌کنند فضایی ناسیونالیستی را در رابطه با فوتبال به‌ وجود بیاورند که فی‌الواقع یک‌جورهایی بهره‌برداری‌های سیاسی هم با آن مخلوط می‌شود. در واقع خیلی با فضایی که در رابطه با فوتبال ایجاد می‌شود و با این هیجانات کاذبی که صداوسیما سعی می‌کند به راه بیندازد، با این امواج ناسیونالیستی که صداوسیما و مسئولان سعی می‌کنند به‌ راه بیندازند، موافق نیستم و به خاطر اینهاست که چندان از این که ما بتوانیم مراکش، پرتغال و اسپانیا را بزنیم، استقبال نمی‌کنم، چون آن‌وقت فکر می‌کنم که از نظر مسائل ناسیونالیسیتی صداوسیما دیگر می‌خواهد که بال دربیاورد. این است که معتقدم ای‌کاش مسئولان ما و صداوسیما آن‌قدر فوتبال را بزرگ را نمی‌کردند و پیروزی در فوتبال را تا این اندازه با اهمیت جلوه نمی‌دادند.
 
فوتبال، فوتبال است. آیا حالا که ایتالیا حتی در جام جهانی شرکت هم ندارد، مردم ایتالیا به‌ خاطر این که ایتالیا به جام جهانی راه نیافته، اعلام عزای عمومی کرده‌اند؟ لذا این ارزش و بها و این شور و هیجانی که مسئولان سعی می‌کنند ایجاد کنند، شاید در ازای برخی مسائل سیاسی است که از این طریق جبران می‌شود. در پاسخ به این سوال که آیا فوتبال می‌تواند برای آشتی ملت‌ها حداقل در یک گردهمایی محدود در یک فضا و مکان خاص مثل رقابت‌های جام جهانی نقش داشته باشد، باید بگویم که نه خیلی. مثلا فرض کنید که عربستان در این بازی‌ها با ما همگروه می‌شد! فرض کنید که امروز بازی ایران و عربستان است. غیر از این که بغض و کینه را بیشتر کند، چه کمکی در جهت کاهش تنش می‌کرد؟ فکر نمی‌کنم این‌ طور باشد. ورزش چندان به آشتی ملت‌ها و نزدیک‌ شدن آنها به همدیگر کمک نمی‌کند. من دوست دارم دو ملتی را که نسبت به هم سو‌ءتفاهم دارند، نشان دهید که در اثر بازی فوتبال یا کشتی با هم آشتی کرده باشند و قس علیهذا.
منبع: بهارنیوز

بردن پرتغال و اسپانیا، یعنی پیروزی کاذب

گروه سیاسی- رسانه‌ها: صادق زیباکلام، استاد دانشگاه، در یادداشتی برای روزنامه آرمان نوشت: «یک‌ بار دیگر هم در مصاحبه یا نوشته‌ای گفته بودم که خیلی علاقه‌مند نیستم تیم ایران در فوتبال برنده شود. برای این که وقتی در فوتبال برنده می‌شویم یک احساس کاذب به ما دست می‌دهد و در جایگاه و وضعیت خودمان تا حدود زیادی دچار دور شدن از حقیقت و واقعیت می‌شویم. به علاوه معتقدم متاسفانه می‌توان گفت در بسیاری از موارد بیش از اندازه به فوتبال بها می‌دهیم؛ در حالی که واقعا در نگاه به سایر کشورها، کمتر کشوری پیدا می‌شود که مثل ما ایرانیان این‌ قدر به آن بها دهند.

این فقط مردم عادی نیستند که این‌ قدر به فوتبال بها می‌دهند، بلکه مسئولان و صداوسیما سعی می‌کنند فضایی ناسیونالیستی را در رابطه با فوتبال به‌ وجود بیاورند که فی‌الواقع یک‌جورهایی بهره‌برداری‌های سیاسی هم با آن مخلوط می‌شود. در واقع خیلی با فضایی که در رابطه با فوتبال ایجاد می‌شود و با این هیجانات کاذبی که صداوسیما سعی می‌کند به راه بیندازد، با این امواج ناسیونالیستی که صداوسیما و مسئولان سعی می‌کنند به‌ راه بیندازند، موافق نیستم و به خاطر اینهاست که چندان از این که ما بتوانیم مراکش، پرتغال و اسپانیا را بزنیم، استقبال نمی‌کنم، چون آن‌وقت فکر می‌کنم که از نظر مسائل ناسیونالیسیتی صداوسیما دیگر می‌خواهد که بال دربیاورد. این است که معتقدم ای‌کاش مسئولان ما و صداوسیما آن‌قدر فوتبال را بزرگ را نمی‌کردند و پیروزی در فوتبال را تا این اندازه با اهمیت جلوه نمی‌دادند.
 
فوتبال، فوتبال است. آیا حالا که ایتالیا حتی در جام جهانی شرکت هم ندارد، مردم ایتالیا به‌ خاطر این که ایتالیا به جام جهانی راه نیافته، اعلام عزای عمومی کرده‌اند؟ لذا این ارزش و بها و این شور و هیجانی که مسئولان سعی می‌کنند ایجاد کنند، شاید در ازای برخی مسائل سیاسی است که از این طریق جبران می‌شود. در پاسخ به این سوال که آیا فوتبال می‌تواند برای آشتی ملت‌ها حداقل در یک گردهمایی محدود در یک فضا و مکان خاص مثل رقابت‌های جام جهانی نقش داشته باشد، باید بگویم که نه خیلی. مثلا فرض کنید که عربستان در این بازی‌ها با ما همگروه می‌شد! فرض کنید که امروز بازی ایران و عربستان است. غیر از این که بغض و کینه را بیشتر کند، چه کمکی در جهت کاهش تنش می‌کرد؟ فکر نمی‌کنم این‌ طور باشد. ورزش چندان به آشتی ملت‌ها و نزدیک‌ شدن آنها به همدیگر کمک نمی‌کند. من دوست دارم دو ملتی را که نسبت به هم سو‌ءتفاهم دارند، نشان دهید که در اثر بازی فوتبال یا کشتی با هم آشتی کرده باشند و قس علیهذا.
منبع: بهارنیوز

چه چیز را نباید ببازیم؟

آرمان امیری: این روزها زیاد به گوش می‌رسد، زیاد شنیده‌ایم، دیده‌ایم و شاید خودمان هم هشتگ زده‌ایم: «باید ببازی». انعکاس صدایش بهت‌آور است. صحنه به ظاهر ساده بود. یک مسابقه کشتی و قهرمانی که روی تشک دستور شکست می‌گیرد، اما پژواک صدا برای ما یادآور یک تاریخ است. ده‌ها سال که می‌بازیم چون «باید ببازیم». همه ما حتما مصادیق فراوانی برای این باختن‌ها در ذهن داریم اما به باور من، این شکست‌ها هرچند همه تلخ هستند، اما فقط پیامد هستند. وقایعی گذرا هستند. قابل جبران و قابل فراموش کردن هستند؛ فقط یک شکست است که نه جبران می‌شود و نه فراموش.  فقط یک جا هست که باید مراقب باشیم که هرگز نبازیم.


شاید بدانید که در حال حاضر، سازمان ملل متحد، ۱۹۲ عضو رسمی دارد. در مقابل، تعداد اعضای فدراسیون جهانی فوتبال (FIFA) در این لحظه ۲۰۹ کشور است. این یعنی دست‌کم ۱۷ عضو فیفا هستند که از نظر سازمان ملل یک کشور رسمی و مستقل حساب نمی‌شوند؛ اما جهان فوتبال منطق خودش را دارد. نه تنها فیفا، بلکه اکثر نهادهای ورزشی جهان واحدهایی حکومتی و سیاسی نیستند.  این‌ها معمولا «مردم‌نهاد»‌هایی (NGO) هستند که به صورت مستقل فعالیت می‌کنند و حتی کوچکترین دخالت‌های دولتی را نمی‌پذیرند. نمونه‌اش وضعیت دخالت دولت احمدی‌نژاد در فدراسیون فوتبال کشورمان بود که ما را تا مرز محرومیت از مسابقات جهانی پیش برد. نمونه دیگرش، رسمیت تیم ملی فوتبال فلسطین است، هرچند سازمان ملل هنوز استقلال و رسمیت این کشور را نپذیرفته، اما فدراسیون‌های ورزشی جهان فلسطین را به رسمیت می‌شناسند.        

شاید در اندیشه‌های سنتی تنها عرصه‌ای که تلاش می‌شد از حوزه نفوذ و دخالت دولت‌ها در امان بماند فقط حریم خصوصی شهروندان بود؛ اما این حریم خصوصی سال‌هاست که دیگر برای نقش‌آفرینی مستقل و آزادی‌های شهروندی کفایت نمی‌کند. سال‌ها است که شهروندان در صدد مدیریت مستقل «عرصه عمومی» (Public sphere) ، هستند؛ یعنی بخشی از عرصه اجتماعی، که همچنان تلاش می‌شود از سیطره نفوذ و دخالت دولت‌ها در امان بماند. انواع و اقسام مردم‌نهادها، شورای صنفی، گروه‌های خودگردان مردمی، انجمن‌های محلی و حتی شهرداری‌ها و شوراهای محل، همه بخش‌هایی از جامعه مدنی را تشکیل می‌دهند؛ یعنی سهمی از عرصه عمومی که اداره آن نه به دولت‌ها، بلکه به صورت مستقیم به خود شهروندان واگذار شده است.

عرصه عمومی، بزرگ‌ترین سد پیش پای تمامی نظام‌های خودکامه، به ویژه رژیم‌های توتالیتر است. عرصه‌ای که از یک «ایده» آغاز می‌شود: «آزادی انسان». استقلال انسان از سیطره نفوذ چهارچوب‌ها و قوانینی که تاریخ ثابت کرده بدون آن‌ها نیز انسان‌ها می‌توانند عرصه عمومی خود را در صلح، دوستی و آرامش حفظ کنند. اگر زمانی شهروندان یک جامعه، به کل از حفظ استقلال عرصه عمومی خود ناتوان و ناامید شوند، آنگاه سایه شوم توتالیتاریسم را بر سر خود احساس خواهند کرد. شکست در بازی ایده‌ها، سرآغاز چنین شکست شومی خواهد بود.

در واکنش به تصاویر شکست کشتی‌گیر ایرانی و فریادهای «باید ببازی» جناب مربی، بسیاری افسوس خوردند. بسیاری هم اعتراض کردند؛ اما به نظر می‌رسد که حتی معترضان نیز نمی‌دانند سویه درست این اعتراض و مقاومت باید به کجا نشانه رود. برخی ادعا کردند که «اگر با اسراییل مشکل دارید، چرا شهامت‌ش را نداریم که مستقیم مطرح کنید و هزینه‌اش را بپردازید»؟ در ظاهر انتقاد موجهی است، اما ایرادش آن است که اصل مشکل را به صورت پیش‌فرضی بدیهی به رسمیت شناخته: «دولت حق دارد تصمیم بگیرد که ورزشکاران با هم مسابقه بدهند یا ندهند»!

در مصداقی دیگر، خیزشی به راه افتاده است تا از مجری مراسم قرعه کشی جام جهانی درخواست کنند در پوشش خود دقت کند تا صدا و سیمای جمهوری اسلامی هم به پخش مراسم قرعه‌کشی رضایت بدهد. شکستی بالاتر از این برای عرصه عمومی نمی‌توانیم تصور کنیم. کار از اینکه ما توانایی وصول مطالبات خود از  مسئولان غیرپاسخ‌گو را داریم یا نداریم فراتر رفته است. حالا کار به جایی رسیده که اصل مطالبات دارد تغییر می‌کند. به جای اینکه به صدا و سیما فشار بیاورند که تصمیمات میلی خودش را به مردم تحمیل نکند، می‌خواهند از شهروند دیگر کشورهای جهان هم بخواهند که داوطلبانه به زورگویی ما تن در دهند.

شاید ده‌ها مسابقه ورزشی را به امر  و به اجبار باخته باشیم و شاید صدها مسابقه دیگر را هم ببازیم چون «باید ببازیم». این‌ها همه، مصادیقی گذرا هستند که روزی از آن عبور خواهیم کرد. اما تنها جایی که نباید ببازیم همان بازی «ایده‌ها» است. ایده آزادی و ایده استقلال و ایده حق انسانی را اگر ببازیم، دیگر هرگز از این کابوس شوم بیرون نخواهیم رفت.
منبع: بهارنیوز