همه‌جای جهان اصالت با همبستگی ملی است

صادق قیصری- روزنامه بهار:
مفهوم مصلحت عمومی یکی از بنیادی ترین مفاهیم عرصه سیاست تاسیسی و فلسفه سیاسی است،به گونه‌ای که اندیشمندان یکی از علت‌های وجودی دولت در جوامع مدرن را تامین مصلحت عمومی می‌دانند، از سوی دیگر باتوجه به فقر تحقیق درمورد این مفهوم در زبان فارسی، بعضا این امر مورد غفلت واقع می‌گیرد و درمورد این مفهوم و خاستگاه آن تاملی جدی نشده است، برای روشن شدن این مقوله و نیز خاستگاه این مفهوم و نیز علت تداخل این مفهوم با سایر لوازمات زندگانی مدرن گفت‌وگویی با دکتر احمد نقیب زاده استاد تمام دانشگاه تهران انجام دادیم که در پی می‌خوانید، وی در این گفت‌وگو می‌گوید که مفهوم مصلحت عمومی یکی از سنگ بناهای دولت ملت اروپایی است.
***
 برخی تقسیم هابز از حیطه خصوصی و حیطه عمومی را به عنوان نقطه کانونی لیبرالیسم می‌گیرند و برخی لاک را نظر شما در این مورد چیست؟
ببینید از رنسانس به بعد جریانات ضد و نقیضی در خدمت لیبرالیسم و فردگرایی قرار گرفتند، که اگر خوانش کلی آنها را در نظر بگیرید به نظر نمی‌رسد که فردگرا باشند، ولی وقتی که در ریز قضایا وارد می‌شوید، و اتاق رمز گذاری آنها را می‌شکافید، می‌بینید که هر یک از آنها به فردیت و اهمیت فرد کمک کرده‌اند به عنوان مثال همین هابز که شما اشاره کردید درست است که« دولت نماد اندیشه هابز» است ولی به هرحال این فرد است که باید در دولت مشارکت کند و حوزه خصوصی و عمومی آن به وسیله دولت مشخص شود، خود دولت هم برای آزادی فردی و امنیت جان و مال فرد می‌آید، بنا براین به خاطر اهمیت فرد است که چنین دولتی شکل می‌گیرد

 آقای دکتر درمورد مفهوم مصلحت عمومی توضیح دهید و اینکه چرا برخی اوقات دموکراسی که حامل نوعی مصلحت عمومی هم هست با لیبرالیسم زاویه پیدا می‌کند؟
لیبرالیسم بر روی مفهوم فردگرایی و دموکراسی بر روی جمع‌گرایی و عمومیت بنا شده‌اند. بنابراین اموری چون مصلحت عمومی بیشتر جنبه جمعی دارد و ممکن است آزادی‌های فردی را محدود کند، دموکراسی‌های لیبرال این تخالف را در عالم به گونه عملی حل کردند، ولی اگر شما بخواهید در عالم اندیشه آن را حل کنید به مشکل برمی‌خورید،چون این دو با هم زاویه دارند، درمورد مصلحت عمومی هم باید گفت که اگر به تاریخ تطور دولت‌ها و اندیشه‌ها بنگرید، در اندیشه‌های هابز، روسو، میل، هگل و…همه اینها در درون خود به مفاهیمی می‌پردازند که ارتباط وثیقی با مفهوم مصلحت عمومی دارد

 پس از این نظر نه ماکیاول لیبرال است و نه ژان ژاک روسو و نه هگل، زیرا که آنها بر مفهوم مصلحت عمومی که مفهومی ناظر بر وجوه جمعی است تاکید دارند، ولی آیا این قانون‌هایی که نوشته می‌شود نباید مبتنی بر مصلحت عمومی باشد؟
درست است، اگر بخواهیم که بر مبنای فردیت ۸۰میلیون، قانون نوشت، امکان پذیر نیست، و نوعی آنارشیسم شکل می‌گیرد، شما باید مصالح عمومی را در نظر بگیرد و همچنان به آزادی‌های فردی هم بها دهید، ولی مثال ژان ژاک روسو را که زدید باید بگویم، که دو نوع دموکراسی از دل نظریات ژان ژاک روسو بیرون می‌زند، یکی دموکراسی لیبرال غربی و یکی هم دموکراسی‌های خلقی شرق اروپا که هر دو به ژان ژاک روسو استناد می‌کردند،فرق این دو در این مورد است که دموکراسی‌های خلقی اروپا می‌گفتند: اکثریت را نماینده همه می‌دانیم و وجدان جمعی محل ارزش است ولی آزادی‌های اقلیت و فردی را هم به رسمیت می‌شناسم،ولی می‌بینید که به جایی رسیدند که به قول معروف پشه را در هوا هم کنترل می‌کردند، ولی در دموکراسی‌های لیبرال اروپایی بالنسبه خوب عمل شد، ولی یک جاهایی که فردگرایی با مصلحت دولت تضاد پیدا می‌کند، با سازوکارهای مختلف و با زیرکی تمام جلوی این تضاد گرفته می‌شود

 آیا درغرب این حوزه آزادی فردی با مفاهیمی چون تمامیت ارضی، به تداخل می‌خورد مثلا زیبا کلام بر این باور است و تلقی از دموکراسی دارد، می‌گوید: در صورتی که فلان قوم رفراندوم بگذارد می‌تواند جدا شود؟
نه‌خیر!عرض کردم، سیاستمداران با تشبث به اصل مصلحت عمومی با زیرکی جلوی این زاویه‌ها را می‌گیرند و در برابر این امور به مصلحت عمومی استناد می‌کنند. کسانی هم که این سخنان را می‌زنند، تاریخ اروپا را نمی‌شناسند و به نظام دولت در غرب نیز آگاه نیستند.در غرب آزادی وجود دارد، ولی اگر در جاهایی این آزادی فردی بخواهداختلالی در روند همبستگی ملی بیاورد و به مصلحت عمومی آسیب بزند،با ترفندهای ظریف جلوی آن را می‌گیرند، مثلا اگر یک مقاله ضد تمامیت ارضی یکی از کشورهای اروپایی بنویسید و بخواهید که آن را چاپ کنید، به نحوی زیرکانه و به طور سیستماتیک حذف می‌شود، نه لوموند و نه فیگارو آن را چاپ نمی‌کند، در غرب هم کسانی که چنین افکاری داشته باشند، به طور طبیعی به حاشیه کشیده خواهند شد.از سوی دیگر مبادا تجربه تاریخ غرب و بحث جدایی اسکاتلند را بخواهیم به ایران تعمیم دهیم، ایران سه هزار سال است که تجربه تاریخی دارد،گروه‌های اجتماعی درهم آمیزش پیدا کرده‌اند.درمورد فرانسه باید بگویم که قبل از ساخته شدن فرانسه، چند کشور مختلف به جای دولت-ملتی که الان به آن فرانسه می‌گوییم وجود داشت و« باسک ها» یک ملیت جدایی هستند و هیچ وقت جزء فرانسه نبودند، و زبان اصلی فرانسه لانگدوک بوده است، این زبان لانگ دوییی مخصوص پاریس و اطراف آن بود که توسط شاهان فرانسه این زبان، رسمی اعلام شد، که با جبر و زور دولت مطلقه عده‌ای زیادی جلای وطن کردند، این گونه با زور فرانسه فرانسه شده است یعنی دولت مطلقه در فرانسه همبستگی ملی به وجود آورده است ولی در ایران این‌طور نبود و به جرئت می‌توانم بگویم که گروه‌های قومی در ایران به نسبت در جهان از بیشترین آزادی‌ها برخوردار بودند.
منبع: بهارنیوز

چرا فقط ۴۰ تا…؟!

صادق صدرایی
چند روز پیش بود که چهل نماینده مجلس با امضای نامه‌ای به سران قوا نسبت به وضعیت بازداشت شده‌های اعتراضات اخیر ابراز نگرانی کرده و خواهان رسیدگی به وضعیت آنان شدند. این اقدام که با تاخیر هم انجام شد در نگاه اول اقدامی پسندیده و در راستای انجام وظایف نمایندگی و رفع بخشی از دغدغه‌های موجود در جامعه ارزیابی می‌شود اما با کمی دقت در آن می‌توان وجه منفی آن را دریافت. نیمه خالی این لیوان تعداد نمایندگان امضا کننده این نامه است؛ فقط چهل نفر.آری، درست خواندید از ۲۹۰ نماینده مجلس تنها و تنها چهل نفر یعنی حدود ۱۴درصد بهارستان نشینان دلواپس وضعیت زندانیان شده‌اند.

این حجم از بی تفاوتی نمایندگان مجلس که باید فریادرس مردم باشند با توجه به خبرهایی که در روزهای اخیر شنیده‌ایم تعجب‌آور و تاسف‌بار است. به خصوص اگر به عنوان مثال به خاطر بیاوریم که در همین روزها ۱۷۰ نماینده مجلس بر خلاف خواست و نظر اکثریت قاطعی در جامعه در نامه‌ای به حمایت از فیلترینگ پیام‌رسان تلگرام پرداخته‌اند! حدود دو سوم کرسی‌های مجلس در اختیار نمایندگانی است که در فهرست ائتلافی «امید» حضور داشتند و از این تعداد نزدیک به ۱۱۰ نفر در فراکسیون اصلاح‌طلبان مجلس هستند. اما در چنین مواردی همواره همین تعداد کمتر از پنجاه نفر به صدای مردم توجه می‌کنند.

اشکال کار را باید در کجا جستجو کرد که با وجود آنکه اکثریت کرسی‌های پارلمان در اختیار افرادی است که با حمایت اصلاح‌طلبان انتخاب شده‌اند در بزنگاه‌های این چنینی غایب هستند؟ شاید لازم است پیش از پرداختن به چرایی غیبت اصولگران و معتدلین فهرست امید در این موضوعات به غایبان فراکسیون اصلاح‌طلبان مجلس بپردازیم. آنان که دیگر به طور رسمی و تشکیلاتی پذیرفته‌اند که ذیل فراکسیون اصلاح‌طلب فعالیت کنند به چه دلیل با این اقدام حداقلی همراه نشده‌اند؟ !

به نظر می‌آید که لازم است بزرگان جریان اصلاحات این وقایع را با دقتی دو چندان رصد کرده و نسبت به این انفعال‌ها واکنش نشان دهند. به هر حال چه بخواهیم چه نه بخشی از عملکرد خوب یا بد مجلس به پای جریان اصلاح‌طلبی نوشته می‌شود. برخی بر این عقیده‌اند که علت عدم اقبال نمایندگان مجلس با چنین اقداماتی واهمه آنان از ردصلاحیت است. با نگاهی به آنچه در مجلس رخ می‌دهد و تجارب گذشته می‌توان به این نتیجه رسید که این نکته آن چنان هم دور از حقیقت نیست.

به بیان دیگر‌ترس از ردصلاحیت سبب آن می‌شود که بیشتر نمایندگان به بخشی از وظایف خود در قبال مردم نپردازند. این موضوع می‌تواند تلنگری جدی به ساختار سیاسی کشور باشد که نظامات تصمیم‌گیر دارند به گونه‌ای عمل می‌کنند که حق مردم تضییع می‌شود. اگر رأی مردم را به درستی حق‌الناس بدانیم به طریق اولی ایجاد فضایی که نتیجه آن عدم انجام وظیفه نمایندگان باشد هم زیر پا گذاشتن حقوق مردم خواهد بود و باید برای آن فکری عاجل و اساسی شود.
منبع: بهارنیوز

کلید عبور از بحران

روزنامه بهار: در روزهایی که از ناآرامی‌ها و اعتراضات هفته‌های گذشته عبور کرده‌ایم تحلیل‌های گوناگونی درباره ریشه‌ها و تبعات آنچه در روزهای ابتدایی دی ماه ۹۶ رخ داد مطرح شده است. کارشناسان رشته‌های مختلف از علم سیاست تا جامعه شناسی به این موضوع پرداخته و هر یک از منظر خود ریشه‌های وقایع اخیر و همچنین راه حل‌های مدنظر خود را برای عبور از وضعیت موجود مطرح کرده اند.نگاه مسئولان کشور به دیدگاه‌های مطرح شده از سوی جامعه دانشگاهی را می‌توان به طور کلی به دو دسته عمده تقسیم کرد. گروه اول که کسر قابل توجهی از تصمیم گیران کشور را تشکیل می‌دهند به همان الگوی همیشگی روی آورده و با پررنگ کردن نقش بیگانگان در این حوادث تلاش کردند تا با تحریک عواطف ملی و مذهبی مردم و به راه انداختن تظاهرات‌های خیابانی شرایط به وجود آمده را تغییر دهند.

و درصد کمی از مسئولان کشور نیز دست نیاز به سوی علمای علوم انسانی دراز کرده و از آنان خواستند تا ریشه‌های اعتراضات مردم و همچنین راه حل‌های خود برای عبور از این وضعیت را ارائه کنند.در نگاه اول شاید آنچه رخ داد را حالا و با گذشت دو هفته از آن دیگر نتوان بحران نام نهاد اما با کمی دقت می‌توان به این نکته پی برد که آنچه در اوایل دی ماه امسال در خیابان‌های برخی شهرها شاهدش بودیم تنها «قله کوه یخ» است و نگرانی واقعی و اصلی به اعتراضات خاموشی باز می‌گردد که به دلایل گوناگونی همچون نامشخص بودن خواست و برنامه جریان اعتراضی اخیر، عدم وجود رهبری مقبول برای چنین اعتراضی و البته افزایش هزینه اعتراضات که از روز چهارم و پنجم به بعد شاهد آن بودیم تمایلی به مشارکت در اعتراضات اخیر نداشته اند. اما مسئولان امر هم نیک می‌دانند که عدم حضور آنان در چنین اعتراضاتی و‌ترجیح سکوت بر اعتراض به معنای رضایت آنان از وضع موجود نیست. بنابراین بحران خواندن اعتراضات موجود در جامعه یک واقعیت است که باید به جای انکار آن راهی برای حل و فصل موضوع پیدا کرد.

هنگامی که از این زاویه به رخدادهای اخیر می‌نگریم می‌توانیم دلیل تازه‌ای را برای علت انتقادات و اعتراض هایی که در جامعه وجود دارد و گاه آشکار می‌شود و در اغلب اوقات نهانی است پیدا کرد.به نظر می‌رسد که ریشه بسیاری از اعتراضات چه آن بخشی که در حوزه اقتصادی دسته‌بندی شده است و چه وجوه دیگر آن که می‌توان ذیل مسائل سیاسی و اجتماعی طبقه‌بندی اش کرد به ملموس نبودن رای اکثریت در فرآیندهای تصمیم گیری موجود در کشور بازمی‌گردد.با نگاهی به انتخابات۹۶ شاهد رقابت دو تفکر بودیم. دو الگوی فکری که در حوزه‌های مختلف برنامه‌ها و اهداف مختلفی دارند و برای رسیدن  به آن اهداف هم راه‌های متفاوتی را پیشنهاد می‌کنند. با نگاهی به برنامه ها، اهداف و سوابق این دو جریان می‌توان به این نتیجه رسید که تلاش افراد و گروه‌هایی چه آنان که ذیل نظام تعریف می‌شوند و چه گروهی که مخالف نظام سیاسی مستقر هستند برای یکسان جلوه دادن این دو تفکر چندان با واقعیت مطابقت ندارد.

صندوق رای و انتخابات جایی است که انتخاب مردم میان این دو تفکر مشخص می‌شود و انتخابات۹۶ نشان داد که خواست اکثریت اجرای برنامه هایی است که طیف میانه رو به دنبال آن است. حال و در چنین شرایطی اگر جامعه به این نتیجه برسد که آنچه در صحنه عمل رخ می‌دهد نسبت اندکی با برنامه هایی که به آن رای داده است دارد به طور طبیعی دچار سرخوردگی شده و تلاش خواهد کرد که با صدایی بلند به مسئولان کشور یادآوری کند که خواست اکثریت با آنچه در حال رخ دادن است متفاوت است.در این جا بحث تنها به قوه مجریه محدود نیست و هنگامی که از عدم ملموس بودن آثار رای اکثریت بر تصمیم گیری‌ها سخن می‌گوییم به کلیت ساختار سیاسی اشاره داریم. به نظر می‌رسد که راه عبور از این بحران بازگشت به خواست اکثریت باشد.

خواستی که در بهار۹۶ با صدایی بلند اعلام شد. هنگامی که مردم به این نتیجه برسند که فاصله میان عملکردهایی که در حوزه‌های مختلف شاهدش هستند با رای آنان افزایش یافته است به طور طبیعی سبب بروز اعتراضاتی در سطح جامعه خواهد شد. مطلب آخر آن که اگر تصمیم گیران کشور به واقع به دنبال عبور از این بحران باشند راه حل آن پذیرش خواست اکثریتی است که در ۲۹ اردیبهشت ۹۶ با حضور در پای صندوق‌های رای آنچه می‌خواستند و نمی‌خواستند را با صدایی رسا اعلام کرده اند. ایجاد فاصله میان اقدامات صورت گرفته در دولت و سایر ارکان قدرت و‌تریبون‌های رسمی با خواست اکثریت تنها سبب تعمیق و افزایش اعتراضات خواهد شد.
منبع: بهارنیوز

تاجزاده نامه مخلمباف را پاسخ داد

بنام خدا
دوست عزیز و قدیمی، جناب آقای محسن مخملباف!
با سلام و احترام. نامه ۱۰ ژانویه ۲۰۱۸ جناب‌عالی را بدقت خواندم. از اینکه باوجود دوری از وطن همچنان اخبار و حوادث ایران را دنبال می‌کنید خوشحالم، اگر چه برخی مواضع شما متأسف و نگرانم کرد، بویژه فراز پایانی نامه که “حمله خارجی” یا “انقلاب خشونت‌بار” را سرنوشت گریزناپذیر کشور می‌خوانید و درعین حال به من انتقاد می‌کنید که چرا خطر سوریه شدن ایران را جدی می‌دانم!؟ مگر تهدیدی مهیب‌تر از جنگ و آشوب داریم؟ سوریه با بیست و اندی میلیون جمعیت تاکنون چند صد هزار کشته و مجروح، میلیون‌ها آواره و میلیاردها دلار خسارت داده و هنوز معلوم نیست کی به ثبات می‌رسد و امنیت گذشته خود را باز می‌یابد! ایران با ۸۰ میلیون جمعیت چه هزینه‌ای باید بپردازد، اگر گرفتار جنگ و آشوب شود؟
روشن بگویم. “سوریزاسیون” از نظر من همین است که شما سرنوشت شوم ایران و ایرانی می‌خوانید؛ بروز خشونت‌های داخلی و دخالت‌های خارجی. ایران اگر گرفتار یکی از آن دو شود، وقوع دیگری به نظر من قطعی است. به این ترتیب اولین اختلاف ما به تحلیل و پیشگویی مطلقاً بدبینانه شما برمی‌گردد که جنگ یا خشونت انقلابی را تقدیر مسلم و اجتناب‌ناپذیر ایران می‌بینید و هم‌زمان اصلاحات و خاتمی را که می‌توانند نقش استثنایی در جلوگیری از وقوع هر دو ایفا کنند، زیر ضرب گرفته‌اید. من برعکس شما همچنان به رشد آگاهی‌های عمومی و نیز مواجهه عقلانی حکومت با مسائل، بویژه بعد از اجتماعات اعتراضی اخیر امیدوارم و اینکه هنوز می‌توان از بهم خوردن اوضاع، آشفتگی امور و درگیری مردم با مردم جلوگیری کرد.
اما قبل از نقد پیش‌بینی شما درباره آینده کشور اجازه می‌خواهم چند نکته درباره سه کشوری که نام برده‌اید، یادآور شوم.
۱. چرا شما از حمله آمریکا و متحدینش به افغانستان دفاع می‌کنید ولی «مخالف حمله خارجی به ایران هستید» و تاکید دارید که «حمله دولت‌های خارجی را به قصد کمک به دموکراسی در ایران نمی‌دانید»؟ مگر افغانستان طالبانی و جمهوری اسلامی چه تفاوتی دارند که اشغال یکی را لازم و آزادی‌بخش می‌خوانید ولی با حمله نظامی به دیگری مخالفت می‌کنید؟ پاسخ شما هرچه باشد، به این معناست که معتقدید دخالت نظامی خارجی در ایران وضع میهن و مردم را بهبود نخواهد بخشید بلکه بدتر خواهد کرد.
محسن عزیز!
نقطه عزیمت و نیمی از نامه تو با تأکیدت بر “رهایی‌بخش بودن تهاجم آمریکا به افغانستان” این حس را به خواننده می‌دهد که هدفی جز تعمیم تجربه مزبور به ایران نداری. اما تو یکبار دیگر پیش بینی‌ناپذیر عمل می‌کنی. داستانی را که درمورد افغانستان روایت می‌کنی در امتداد یک زمان خطی به پیش نمی‌بری. به ایران که می‌رسی سخن دیگری می‌گویی و صریحاً با تکرار تجربه افغانستان در آن به مخالفت برمی‌خیزی. چرا؟
علت به‌نظر من آن است که تو مخملباف عزیز با همه خشمی که از جمهوری اسلامی داری، اما در ناخودآگاه خود می‌دانی که کشور خیلی چیزها دارد که تحت هر شرایطی باید مانع تهاجم خارجی به آن شد. هرچند خودت از سر عصبانیتی قابل فهم اکنون نمی‌توانی فجایع اشغال نظامی و نیز آن سرمایه‌های گرانبهای میهنی را به سطح روشن آگاهی درآوری و به رویت مخاطب برسانی.
معجزه دیالوگ در همینجا رخ می‌دهد؛ در شفاف سازی آن آگاهی مجمل که در اعماق ذهن و ضمیر هر یک از ما پنهان شده است و به سادگی نقاب از رخ نمی‌کشد، مگر وقتی که گفت و گو در می‌گیرد.
حال می‌توانم از تو بپرسم که چرا شعری که در باره افغانستان سرودی هنگام تعمیم به ایران سترون می‌شود؟ چرا نسخه “رهایی بخش” حمله نظامی را برای ایران تجویز نمی‌کنی؟ چرا به‌محض گذر از افغانستان به وطن قلم نافرمانی می‌کند و نمی‌تواند نسخه مشابهی برای ایران بنویسد؟
من فکر می‌کنم دنیایی معنا در همین نطقه گسست نهفته است. تو هم خیلی خوب می‌دانی که ایران در همین جایگاه کنونی خود چه ثروت مادی و معنوی ارزشمندی دارد و از آنها باید همچون مردمک چشمان خویش مراقبت کنیم. و هم خیلی خوب می دانی که تهاجم نظامی خارجی چه به روز کشور می‌آورد.
تأمل و حتی بازاندیشی در سرمایه‌های جامعه که تمرین دموکراسی در رأس آنها قرار دارد، و خطرات جنگ می‌تواند نقطه آغاز یک توافق بزرگ میهنی باشد.
۲. پرسیده‌اید که «آیا ما باید به اصلاحات بی‌خاصیت ادامه دهیم تا دچار طالبانیسم نشویم!» از شما تعجب می‌کنم که برای آزاد کردن نیمی از افغانستان (نه همه آن) از سلطه طالبان، جنگ و اشغال نظامی کشور را با همه تلفات انسانی و ضایعات مادی و معنوی آن موجه می‌خوانید، اما اصلاحات را که توانسته است و همچنان می‌تواند بدون خونریزی و خسارت‌های بزرگ، استقلال، یکپارچگی سرزمینی، امنیت عمومی و ملی ایران را حفظ کند و مانع حاکمیت اندیشه طالبانی بر آن شود، بی‌خاصیت می‌نامید؟ طبق منطق شما که طالبانیسم را بزرگ‌ترین خطر برای بشریت می‌نامید، باید اصلاحات را قدر بشناسید حتی اگر تنها کارکردش جلوگیری از حاکمیت طالبانیسم در ایران باشد. پس چرا کمر به تخریبش بسته‌اید؟
ب.سوریه
۱. نوشته‌اید که «ایران و روسیه که پشت اسد ایستادند، سوریه را به مثالی وحشتناک تبدیل کرد». موضع من درباره عملکرد جمهوری اسلامی در سوریه مشخص است. من از آغاز اعتراضات مردمی علیه اسد، آن گاه که مقامات ایرانی تجمعات اعتراضی را «فتنه» می‌خواندند و متفاوت از دیگر اعتراضات مردمی در بهار عربی معرفی می‌کردند، گفتم که هیچ تفاوت ماهوی بین مطالبات مردم سوریه با خواسته‌های مردم مصر و تونس و لیبی نیست. همچنین هشدار دادم که سرکوب خشن تظاهرات و بی توجهی به مطالبات معترضان آینده شومی را برای سوریه رقم خواهد زد. امروز و پس از شش سال معلوم شده است که نگرانی من حق بود و هر دو طرف، چه حزب بعث و چه معارضانش، با انجام خطاهای مهلک سوریه را نابود کردند.
من البته بر خلاف شما فقط یک طرف مساله را مقصر نمی‌دانم، و همه قدرت‌های خارجی اعم از آمریکا، انگلیس، فرانسه، ترکیه و عربستان تا روسیه، چین و ایران را در پیدایش مصیبت کنونی شریک و سهیم می‌بینم. حال از شما می‌پرسم کسی که درگیری سوری – سوری را فاجعه‌بار می‌خواند و امنیت ایران را در گرو ناامنی در سوریه و نابودی سوریه را شرط بقای ایران نمی‌داند، آیا تعجب دارد که با تمام توان بکوشد که از شروع درگیری‌های خشونت بار ایرانی – ایرانی جلوگیری کند؟
۲.  پرسیده‌اید که «آیا برای اینکه سوریه، سوریه‌ای نشود، بهتر بود مردمان آن کشور از جنبش سبز و جنبش بهارعربی ایده نمی‌گرفتند و به خیابان‌ها نمی‌ریختند و تا ابد با اسد می‌سوختند و می‌ساختند؟»
مخملباف عزیز!
انتقاد من به معارضان سوریه آن است که می‌توانستند و می‌بایست مانند جنبش سبز ایران و بهار عربی تونس به خیابان‌ها بریزند و مطالبات خود را فریاد کشند، اما توصیه «هیثم المناع» را از دستور کار خود خارج نکنند. او به عنوان رهبر «کمیته هماهنگی ملی سوریه برای تغییر دموکراتیک» بر ضرورت گفتن «سه نه بزرگ» تاکید می‌کرد: «مخالفان اسد باید به دخالت خارجی، به خشونت ورزی و به فرقه گرایی نه بگویند»؛ اما متاسفانه بخش اعظمی از مخالفان اسد به خارجیان متوسل شدند، خشونت به کاربردند و فرقه‌گرایی پیشه کردند و تا آنجا پیش رفتند که شعار «علوی در تابوت و مسیحی در بیروت» سردادند.
 
من همچنین معتقدم که حتی با وجود سرکوب شدن و شکست مقطعی، مخالفان نمی‌بایست به خشونت متقابل و عملیات تروریستی متوسل می‌شدند و به بازی باخت – باخت تن می‌دادند. سرمایه سیاسی و اخلاقی آنها می‌توانست در مرحله دیگری در خدمت میهن و مردم سوریه قرار گیرد.
من هیچگاه به تظاهرات مردم سوریه انتقاد نکرده و آن را حق آنان دانسته‌ام. انتقاد من آن انحراف آنان از مسیر جنبش سبز در ایران و جنبش بهار عربی در تونس است. اگر مخالفان اسد با دخالت خارجی مخالفت می‌کردند، خشونت به‌کار نمی‌بردند و شعارهای فرقه‌ای نمی‌دادند، احساسات قشرهای وسیعی از مردم سوریه را علیه خود و به سود حکومت برنمی‌انگیختند و چه بسا جنگ داخلی اساساً شکل نمی‌گرفت.
مخملباف گرامی!
من هرگز راهبرد “جنگ پیشگیرانه” جرج بوشی را تأیید نکردم که برای جلوگیری از “جنگی احتمالی”، “جنگ واقعی” راه می‌اندازد. من هرگز تسلیم این راهبرد نژادپرستانه نشدم که در حلب هرچه می‌خواهد رخ دهد، بدهد، همدان امن باشد. من هرگز تن به تقسیم‌بندی بیشرمانه “ناموس ما”، “ناموس آنها” ندادم. برای من ناموس همه ساکنان خاورمیانه اعم از شیعه و سنی و مسیحی و یهودی و ایزدی و زرتشتی و سکولار مهم است، نه فقط ناموس ایرانیان و شیعیان. همچنین همواره کاربرد معیارهای دوگانه توسط دولت‌های غربی و سکوتشان درباره سرکوب تظاهرات مسالمت‌آمیز و دموکراسی‌خواهانه مردم بحرین و یمن را محکوم کرده‌ام.
۳. باید از مردم سوریه، موافق یا مخالف اسد، پرسید که اگر شش سال پیش می‌توانستند اوضاع امروز کشور خود را ببینند و از نتیجه سیاست سرکوب و خشونت دو طرفه آگاهی می‌یافتند، آیا همین مسیر را می‌پیمودند، یا تن به گفتگوی سوری – سوری می‌دادند، قبل از آن که صدها هزار کشته و مجروح، میلیون‌ها آواره و میلیاردها دلار خسارت بدهند و تازه معلوم نباشد که کشورشان چه زمانی به ثبات و امنیت پایدار دست خواهد یافت؟
۴.  با شما همدلم که نباید به گونه‌ای عمل کنیم که کتاب‌های درسی کودکان سوری در آینده از ایران به نام دشمن یاد کنند.
اما فکر می‌کنم که ما ایرانیان با همه خطاهای پیشین می‌توانیم آینده قابل قبولی را حتی در سوریه رقم زنیم به شرط آنکه همه برای کاهش دشمنی‌ها و توسعه صلح و دوستی در منطقه بسیج شویم. نه اینکه به بحران دامن زنیم یا خدای‌ناکرده به سوریه و لیبی شدن ایران دل ببندیم. برعکس باید بکوشیم که سوریه و یمن و لیبی نیز از امنیت و صلح پایدار برخوردار شوند و صندوق رأی را فصل‌الخطاب جامعه خود قرار دهند.
همچنین امیدوارم رفتار و گفتار ما درمورد وطن چنان نباشد که نسل آینده خودمان ما را به دلیل درس نگرفتن از حوادث سوریه و لیبی یا عراق و افغانستان لعن و نفرین کنند.
ج. تونس!
۱. خوشبختانه ما هر دو روند حوادث در آن کشور را مثبت ارزیابی می‌کنیم. اگر چه من برخلاف شما سهم حزب اکثریت را در پیروزی دموکراسی در تونس برجسته می‌دانم. همچنین بیشترین نقش را در این زمینه به دو دیکتاتور آن کشور نمی‌دهم، و از شما می‌پرسم که با تصویر رمانتیکی که از دوران قبل از قیام ترسیم کردی، مردم تونس چه دردی داشتند که با خودسوزی یک جوان دستفروش آتش گرفتند، قیام کردند و بن‌علی را فراری دادند؟ متاسفم که خشم به حق شما از اسلام آمرانه و طالبانی موجب شده است که نقش و خدمات اسلام رحمانی و صلح‌طلب را در تونس و ایران و … نادیده بگیرید.
۲. بهار عربی در تونس به حکومت تک حزبی و تک‌صدایی منجر نشد، چرا که همه نیروهای سیاسی آن اعم از مسلمان و سکولار بر «توافق» توافق کردند. رویکرد توافق‌طلبانه راشد الغنوشی و حزب النهضه که بیشترین آرا را در انتخابات آزاد کسب کرد، توافق سکولارها و اسلام‌گراها را ممکن کرد. همچنین باید از نقش استراتژیک ۴ تشکل مدنی “اتحادیه سراسری کار”، “اتحادیه صنایع بازرگانی و صنایع دستی”، “انجمن دفاع از حقوق بشر” و “کانون ملی وکلا” در تونس تقدیر کرد که اسلام‌گراها به رهبری غنوشی و سکولارها به رهبری مزروقی را دعوت کردند تا درباره قانون اساسی توافق کنند. (در ادبیات سیاسی تونس «توافق» کلمه محبوبی است، کمااینکه سایت الجزیره، مغرب جهان عرب، برخلاف مشرق جهان عرب مثل سوریه و سعودی و … را «توافق‌گرا» نامید.) دادن جایزه صلح نوبل به این ۴ نهاد نیز همچنان که رئیس جمهور تونس گفت، جایزه به «توافق» بود. زیرا دو جریان سیاسی اسلامی و سکولار به میانجی‌گری “رابعه دیالوگ ملی” به «قانون اساسی توافقی» دست یافتند که فقط بر رأی اکثریت تکیه نداشت.
۳. مدل تونس که انقلاب آن را “الثوره التوافق” می‌خوانند، نشان می‌دهد که استقرار دموکراسی نه فقط در یک جامعه مسلمان ممکن است بلکه می‌تواند به بازی برد-برد برای همه بازیگران سیاسی کشور تبدیل شود، اگر اسلام‌گراها و سکولارها دست از انحصارطلبی بردارند، همدیگر را به‌رسمیت بشناسند و برای حل مشکلات تشریک مساعی کنند.
۴. هنگامی که غنوشی در جریان رقابت‌های انتخاباتی تونس گفت: «ما کاندیداشدن و رقابت سیاسی پیش از انقلاب را برای عناصر رژیم گذشته به‌حساب نمی‌آوریم (برایشان محدودیت ایجاد نمی‌کنیم) زیرا سنگ‌های سالم بنای مخروبه می‌توانند در تأسیس بنای نوین به کارگرفته شوند» احتمالاً اصلاح‌طلبانه‌ترین رویکرد یک رهبر انقلابی را درباره نظام استبدادی پیشین و مقامات آن ارائه می‌کرد. زیرا انقلاب‌ها معمولاً رویکردی منفی و رادیکال علیه آنچه مربوط به گذشته است، اتخاذ می‌کنند و تمام دوران استبداد را همراه با همه نهادها و چهره‌هایش در ردیف عناصر و رسوبات رژیم قبلی طبقه‌بندی می‌کنند و ناخودآگاه راه بر استفاده از برخی تجربیات، دستاوردها و حتی گاه سنت‌های دموکراتیک و نیز استفاده از کادرهای سالم و توانای رژیم پیشین می‌بندند.
خوشبختانه مبارزه بی‌امان غنوشی با سکولاریزم دین‌ستیز و به قول خودش «ژاکوبنی» (جناح رادیکال انقلاب فرانسه) هیچ‌گاه به نفی دستاوردهای ملت تونس در عصر بن‌علی منجر نشد. بر این اساس به تاکید می‌گفت:
«اسلامی دینی است که قبل از همه تأمین حقوق بشر را برای زنان به رسمیت شناخته است…. زنان و جنبش زنان باید پیشتاز جامعه باشند».
همو اعلام کرد که: «از بیم تقسیم شدن تونس به دوقطبی مسلمان و سکولار او و حزبش نامزدی برای ریاست جمهوری تعیین و معرفی نخواهند کرد».
۵. درسی که غنوشی از تجربه مصر گرفت این بود که باید به “دموکراسی توافقی” روی آورد که به قول خودش بسی فراتر از پیروزی ۵۱ درصدی است. به همین دلیل امروز می‌توان تونس را به مثابه تنها کشور عربی و مسلمان معرفی کرد که هویت ملی آن به یُمن قانون اساسی توافقی، خصلتی مدنی و دموکراتیک یافته است و آن را از ملت‌سازی‌های آمرانه در خاورمیانه متمایز می‌کند.
مخملباف عزیز!
آنچه در سوریه و عراق و لیبی می‌بینیم، با جنگ دولت‌ها بایکدیگر تفاوتی اساسی دارد. در حالت اخیر معمولاً خود دولت‌ها و ارتش‌ها باهم می‌جنگند. به‌همین دلیل به‌محض وصول توافق دولت‌ها جنگ میان آنها خاتمه می‌یابد. درست مثل جنگ ایران و عراق که توافق دو کشور به جنگ پایان داد. اما در جنگ‌های خانگی و داخلی با پدیده‌ای مواجهیم که سرشت خانمان‌برانداز و سرنوشت ویرانگر جنگ را مضاعف می‌سازد و افق صلح را برای همه و برای مدت‌های مدید تیره و تار می‌کند.
در حقیقت در روند و در وضعیت “سوریه‌شدگی” جنگ سرشتی اجتماعی و مردمی می‌یابد. برای مثال بسیاری از سنی‌های سوریه خود را و نیز نفس سنی بودن خود را در معرض تهاجم و سرکوب و انهدام دیدند. به همین دلیل بسیاری از آنها برای دفاع از خود و از بقا و کیان خود دست به اسلحه بردند. درجانب مقابل نیز علوی‌ها احساس کردند که در معرض نابودی قرار گرفته‌اند. به این ترتیب تخاصم طرفین به جنگی وجودی، همه جانبه، خشن و بی‌پایان تبدیل شد.
این نوع از جنگ‌ها که اندیشه و راهبردش حذف تام و تمام دیگری است، بیش از آنکه در تاریخ و جغرافیای خاورمیانه یا در دین و فرهنگ مردمش ریشه داشته باشد، نتیجه حاکمیت رژیم‌های مستبد و فاسد و ناکارآمد از یک‌سو و مداخله خارجی و اشغال نظامی از سوی دیگر است.
بر این مبنا سوریه‌زده‌گی قبل از هرچیز قطبی‌سازی مطلق علایق و منافع بخشی از مردم در تضاد با عقاید و مصالح قشرهای دیگری از مردم است که به شکل دوگانه‌های سنی-شیعی، خلافت عثمانی-صفوی، کرد-عرب، عرب-عجم، ترک-فارس و … پیش برده می‌شود. پس هرجا که اختلافات جنبه هویتی بگیرد و به تضادهای مطلق و وجودی و حذفی تبدیل شود و هرجا که جنگ‌افروزان موفق شوند دره‌ای عمیق و غیرقابل عبور میان مردم ایجاد کنند، آنجا باید در انتظار سوریه شدگی بود، ولو اینکه مردم این طرف یا آن سوی دره با عناوین دیگری نامگزاری شوند.
نکته قابل تأمل آنکه از آغاز تجمعات اعتراضی اخیر تقریباً تمام رسانه‌های فارسی زبان بیگانه کوشیدند همین شکاف را میان تظاهرکنندگان و بقیه مردم ایجاد و دره‌ای عبورناپذیر بین آنها حفر کنند. اما جامعه مدنی ایران تسلیم این دوگانه‌سازی‌های سوریه‌ساز نشد و برفراز آن دره‌ی جعلی و برساخته جنگ‌طلبان پلی انسانی زد و از آن گذشت.
مخملباف گرامی!
متاسفم که بخش‌هایی از نامه اخیر شما همین حس “دیگرستیزی” و حذف خشونت بار «جز من» را در خواننده ایجاد می‌کند. به ویژه آنجا که در مقایسه دو دیکتاتوری شاه و بن‌علی می‌نویسید: «میراث ما از دوران شاه ۱۵۰ هزار آخوند بود که فقط ارتش را در اختیار نداشتند و پول نفت را. بورقیبه و بن‌علی در تونس سپاه ملاها را برای ملت باقی نگذاشتند و تا آن‌ها را تحمیق و تحقیر استثمار کنند».
چنین نگاه و راهبردی می‌تواند مقدمه و ای بسا مروج نزاع خونین و همه‌جانبه مردم با مردم شود؛ به اختلاف‌ها سرشتی جنگی و آشتی‌ناپذیر دهد؛ دشمنی را بعدی مطلق ببخشد؛ حس انهدام تمام عیار را در بخش‌های مختلف جامعه برانگیزد و تداوم زندگی امن و آرام ایرانیان را با مخاطرات جدی و خونین مواجه کند؛ البته اگر در فرجام آن ایران یکپارچه باقی بماند!
من البته همچنان امیدوارم که ایران سوریه نشود. نه به‌دلیل آنکه قدرت‌هایی که سوریه و لیبی و یمن را به خاک سیاه نشاندند، در مورد ایران برنامه مشابهی ندارند. نه! علت را در ظرفیت‌های مدنی و حتی حکومتی جامعه خود می‌بینم که نمونه‌اش را در روزهای اخیر مشاهده کردیم.
بخش بزرگی از ایرانیان به‌رغم نارضایتی‌های خود از حکومت، به پروژه سوری‌سازی نه گفتند، و با اینکه جوانان خشمگین و معترض را فرزندان خود می‌دانستند و با آنان و با بسیاری از مطالباتشان همدلی داشتند اما به دخالت خارجی، به خشونت‌ورزی و به فرقه‌گرایی و دوقطبی‌سازی‌های کاذب و خطرناک قاطعانه نه گفتند.
چگونگی مواجهه بخش‌های گوناگون حاکمیت نیز متفاوت با سال ۸۸ بود. به محض فروکش کردن تجمعات به فیلترینگ اینستاگرام و تلگرام پایان داد، بسیاری از بازداشت شدگان را آزاد کرد و سخن از دلجویی از آسیب‌دیدگان رفت و “اعتراض” را “حق” مردم خواند.
این دو همان سرمایه‌های پربهایی هستند که ایران دارد و افغانستان طالبان، عراق صدام، سوریه اسد، تونس بن‌علی و لیبی قذافی نداشتند.
مخملباف عزیز!
با شما موافقم که تداوم جمهوری اسلامی بدون اصلاحات بنیادی با دشواری‌های فراوان مواجه است اگر اساساً ممکن باشد. اما انقلاب را در شرایط کنونی ممتنع می‌بینم هرچند وقوع شورش را ممکن می‌دانم، بویژه اگر حاکمیت اقدام‌های عاجل نکند.
نکته استراتژیک آنکه ایران در شرایطی قرار دارد که توازن قوا از یک سو و گسترش یافتن فرهنگ گفتگو از سوی دیگر استقرار دموکراسی در جامعه را محتمل‌تر از همیشه کرده است.
در چنین شرایطی من ترجیح می‌دهم به‌جای پیدا کردن مقصر سرنوشت شوم و محتوم کشورم، بکوشم گامی به جلو بردارم و مانع تحمیل خشونت انقلابی یا تهاجم خارجی به ایران شوم. زیرا هرکدام از دو پیش‌بینی شما رخ دهد، اوضاع را در ایران سوریه‌ای می‌کند.
به اعتقاد من اصلاح طلبان باید با تمام توان بکوشند که حاکمیت و به ویژه (…..) از اضطراری بودن شرایط آگاه سازند تا فضا را باز و انتخابات را آزاد کنند. راه تعامل با جهانیان و نیز با همسایگان در پیش گیرند تا اقتصاد میهن و مردم رونق گیرد. همچنین به مبارزه واقعی با فساد بپردازند و با پایان دادن به حبس و حصر و خارج کردن صدا و سیما از تک‌صدایی، انجام گفت و گوهای ایرانی – ایرانی را آغاز کنند. از آن سو نیز مردم را به مخاطرات استفاده از خشونت و زیان‌های غیرقابل جبران دخالت خارجی آگاه‌تر سازند.
مخملباف گرامی!
خواهید گفت که اصلاح‌طلبان این حرف‌ها را سال‌هاست که زده‌اند اما موفق به حصول نتیجه نشده‌اند. یا به درستی انتقاد خواهید کرد که تحقق چنین مطالباتی در گرو بازبینی در شیوه عمل اصلاح‌طلبان نیز هست.
من هم به عملکرد جریان اصلاحات نقدهای بسیاری وارد می‌دانم و همواره از شنیدن انتقادها استقبال کرده و می‌کنم. این را هم می‌دانم که به دلیل تلنبار شدن مطالبات و کندی رشد اقتصادی بخش عمده‌ای از جامعه از دست اصلاح‌طلبان گلایه‌مندند. اما خوشبختانه اصلاح طلبان در خفا یا آشکار از خود انتقاد می‌کنند. همین سنت “خودانتقادی” و گشودگی به روی تحول رمز بقا و موفقیت آنهاست. آنان همچنان که در بیانیه‌ها وجمع‌بندی‌های اخیرشان منعکس شده است، می‌کوشند رخدادهای اخیر را به فرصتی برای غنی‌سازی گفتمانی وکرداری خود تبدیل کنند و از جمله پیوندزدن میان گفتمان عدالت وگفتمان آزادی را در دستور کار خود قرار داده‌اند. ما در جریان انتخابات اخیر ترکیب‌بندی میان آزادی و امنیت را به گفتمان محوری خود تبدیل کردیم و حال باید یک گام مهم دیگر برداریم.
مخملباف عزیز!
من از نقد اصلاح‌طلبان بویژه اگر استعلایی و تکاملی باشد، کاملاً استقبال می‌کنم. اما این چیزی نبود که برخی چهره‌های اوپوزسیون خارج از کشوری سعی کردند به نام تجلیل از تظاهرات اخیر در پس آن سنگر بگیرند. آن‌ها از موضعی لنین‌زده و مادون اصلاح طلبی، به تحقیر دستاوردهای انتخاباتی ایرانیان و عبور از نهادهای دموکراتیک پرداختند که کمترین خاصیت آنها پیشگیری از جنگ داخلی و سوریه نشدن ایران است.
براین باورم که تا جریان اصلاحات زنده است، ایران نه افغانستان و زیمبابوه و ونزوئلا خواهد شد و نه لیبی و سوریه. و اگر دستاورد یک جریان سیاسی در خاورمیانه فعلی همین امر بزرگ باشد، قابل قبول است. با این حال معتقدم که اصلاح طلبان هرگز نباید به همین حد اکتفا کنند. بویژه اکنون که به‌اعتقاد من اعتراضات دی ۹۶ عملکرد همه جریان‌های سیاسی از جمله اصلاحات را می‌تواند متحول کند، همان‌طور که جنبش سبز در سال ۸۸ یکی از نقاط عطف جامعه ما شد و نگاه جدیدی به صندوق رأی را هم در جامعه و هم در حکومت پدید آورد.
اکنون شهروندان دفاع از حق رأی و سلامت صندوق را وظیفه خود می‌دانند و شیوه مشارکت فعال و مستقیم در امور کشور را در پیش گرفته‌اند. انواع کمپین‌های طرح و پی‌گیری مطالبات در ادامه “جنبش رأی من کو” نمونه‌هایی از این روحیه و روش به شمار می‌روند. در حاکمیت نیز وقایع ۸۸ حق رأی را تثبیت کرد تا دوباره صندوق و نه خیابان محل وزن‌کشی در عرصه سیاسی کشور شود.
بر همین اساس می‌توان گفت که اعتراضات اخیر نیز به‌رغم تلخی‌هایی که با آنها همراه بود، یا با آنها مواجه شد، پتانسیل آن را دارد که از یک تهدید به یک فرصت تبدیل شود. مهم‌تر از همه تثبیت «حق اعتراض» است که توسط تمام گرایش‌های سیاسی جامعه به‌رسمیت شناخته شد.
در گام بعدی تلاش ما باید بر پیوندزدن حق اعتراض مسالمت‌آمیز و قانونی به آزادی انتخابات باشد چراکه از این به بعد می‌توان با حضور مستقیم و عنداللزوم خیابانی مردم به مهندسی انتخابات در پوشش نظارت استصوابی اعتراض کرد، بدون آنکه به اردوکشی خیابانی و اقدام علیه امنیت ملی متهم شد. چنانچه تلاشهایمان نتیجه نداد، می‌توان از «تحریم فعال یک انتخابات مشخص» سخن گفت.
به نظر می‌رسد که در حال حاضر شهروندان این آمادگی را پیدا کرده‌اند که از حق تحریم نه به شکل یک قهر منفعلانه، بلکه به مثابه کنش سیاسی معنادار و مؤثر برای عقب نشاندن استصوابیون استفاده کنند. این آمادگی برای همه تحول‌خواهان و اصلاح‌طلبان فرصت بوجود آورده است تا خواستار بازترشدن فضای سیاسی و انتخاباتی کشور شوند و در راه تحقق این مطالبه قانونی و مردمی، البته در صورت نیاز خواستار تجمع یا راهپیمایی علیه نظارت استصوابی شوند. اگر متولیان نظارت استصوابی بازهم بکوشند حق مشروع و قانونی شهروندان برای انتخابات آزاد را زیرپا بگذارند، شاید بتوانیم و مصلحت بدانیم که اعتراض خود را به یک رفراندوم منفی (تحریم انتخاباتی مشخص) تبدیل کنیم.
مخلباف عزیز!
تو بیش و پیش از آنکه یک سیاست مدار باشی، هنرمندی! ولی این‌بار وقتی قلم به دست گرفتی، غیر از آن مخملباف هنرمند دوربین به‌دست بودی!
سیاست را هنر ممکن‌ها توصیف کرده‌اند و هنر خلق جهان‌های ناممکن است. مخملباف هنرمند باید جهان‌های تازه برای ما بیافریند. دست کم هنر سیاست ورزی ملت را به خودآگاه ما بیاورد.
مردم با کدام “هنر” توانستند از دل یک امر ظاهراً غیرممکن یعنی نظارت سپاهی-استصوابی و امپراتوری رسانه‌ای رقیب یک انتخابات نسبتاً آزاد خلق کنند؟ روی کاغذ و در تئوری ما با یک “امتناع” مواجهیم. اما مردم در انتخابات و در عمل از آن عبور کردند.
مخملبافی که آن “سه راه” را مطرح می‌کند، مخلباف هنرمند نیست، بخصوص آنکه آن “سه راه” را جوری طراحی می‌کند که به “یک” راه ختم می‌شود؛ آشوب داخلی و مداخله خارجی! بعد هم می‌گوید “تقصیر” خودتان است!
محسن عزیز!
“ملت” کیست؟ آن متعرضین چند ده هزار نفره؟ یا نامعترضین؟ اکثریت مردم در این قضیه به معترضین نپیوستند و ضد معترضین هم نبودند. خانه هم ننشستند! بلکه به نحو نسبتاً فعال نظارت می‌کردند، تحلیل می‌کردند، نتیجه می‌گرفتند، همدلی می‌کردند، و در همان حال سوریه شدن ایران را نمی‌خواستند. اما به یک دستاورد بزرگ رسیدند.
قبل از ۸ دی ۹۶ چیزی به نام “حق اعتراض” به‌رسمیت شناخته نمی‌شد. جوانان خشمگین و شجاع و سرخورده به خیابان‌ها ریختند و چیزی را ابداع کردند به نام “حق اعتراض”. همچنان که جنبش سبز “حق رأی” را تثبیت کرد. ملت نیز از این واقعه استفاده کرد برای غنی کردن دموکراسی خود.
ما تا به حال دموکراسی انتخاباتی داشتیم، حالا دموکراسی اعتراضی هم داریم یا می‌توانیم داشته باشیم.
هنر یعنی خلاقیت، یعنی درست در زمانه‌ای که سوریه‌سازی یک پروژه واقعاً موجود است، چگونه می‌توان سوریه نشد و در همان حال آزاد زیست؟
هنر این نیست که پروژه سوریه‌سازی ترامپ و نتانیاهو و بن‌سلمان را نبینیم. این هم نیست که بگوییم چون سوریه‌شدن یک ریسک محتمل است، پس به گزینه بشار اسدی تن بدهیم. هنر یعنی عبور از این دوگانه‌های افسون کننده و مخرب. اگر خوب چشم باز کنیم، خواهیم دید که این هنر در حال پیاده شدن است. نه در تظاهرات جوانان معترض ما به تنهایی، بلکه هم چنین در نحوه “درونی‌کردن آن جوانان” توسط کسانی که به تظاهرات نپیوستند؛ خشم جوانان را درک می‌کنند، اما در ناامیدی با آنها شریک نیستند.
محسن گرامی!
تظاهرات اعتراضی جوانان موقتاً هم که باشد تمام شده، اما فصل دیگری آغاز شده است یا باید بشود. شاید شبیه به آنچه در دوران “پسا ۶۸” در فرانسه و اروپا دیدیم؛ سنگر بندی خیابانی پاریس خیلی زود تمام شد اما پشت سر خود اندیشه “جنبش‌های نوین اجتماعی” را تحرکی تازه بخشید و غنی‌تر کرد.
تو بهتر از من می‌دانی که تولید ناامیدی هنر نیست. این هنری است که رسانه “میلی” در این سو و رسانه‌های جنگ‌افروز و تحریم‌طلب در آن سوی مرزهایمان به شکل انبوه و هر روزه تولید می‌کنند. آن‌ها بودجه‌های کلان دارند و لشکری از کارشناسان علم ارتباطات را استخدام کرده‌اند که خبر و گزارش و فیلم‌های جذاب در جذابیت‌زدایی از زندگی در ایران و تحقیر شور انتخاباتی و شوق سازندگی ایرانیان بسازند.
گفتن اینکه در ایران تابوها و موضوع‌های ممنوع فراوان وجود دارد که نمی‌توان از آنها حرف زد، هنر نمی‌خواهد. هنرمندان آنانند که در عرصه نقاشی و تئاتر و سینما و موسیقی و شعر و ادب همین تابوها را سوژه هنرپردازی خود کرده‌اند و به نقد و گاه هجوشان می‌نشینند.
مخملباف هم اگر می‌خواهد مخلمباف بماند، باید مرز خود را از جنگ‌طلبان آن سوی مرز و از کاسبان تحریم در این سوی مرز جدا کند و دوربین خود را برای نمایش زندگی و صلح و امید به‌کار گیرد.
برادر عزیزم!
می دانم که تو همان محسن مخملبافی هستی که اگر جایی به حقیقت برسد، آن را قربانی مصلحت نمی‌کند؛
همان مخملبافی که به اذعان خود “توبه نصوح” را می‌سازد اما وقتی فیلم “برلین زیر بال فرشتگان” را می‌بیند، شب تا صبح در خلوت خود و در همان هتل محل اقامت برای نگاه قبلی خود گریه می‌کند؛
همان مخملبافی که آنقدر آزاده است که بگوید اینکه زمانی فکر می‌کرده که راه اصلاح جامعه اینقدر ساده و دفعی است که با چاقو زدن به یک پاسبان حل می‌شود، اشتباه است؛
همان مخملبافی که نسبی بودن معرفت را بارها و بارها در نون و گلدون و سلام سینما و … تکرار می‌کند.
از همین روست که این یادداشت را به احترام تو نوشتم که به آن مخملباف آزاده یادآوری کنم مشکلات ایران و ایرانیان با دخالت خارجی یا سرنگونی خشونت بار جمهوری اسلامی حل نمی‌شود.
محسن جان!
زمانی سارکوزی رییس‌جمهور فرانسه گفت تونس گزینه‌ای جز یک دیکتاتوری دوست غرب یا رژیمی طالبانی ندارد. اندکی بعد، مردم تونس دوگانه دیکتاتوری مورد حمایت غرب و طالبانیسم قرون وسطایی را پشت‌سر گذاشتند و به دموکراسی توافقی رسیدند.
ما هم می‌توانیم از دوگانه مورد اشاره تو عبور کنیم و به دموکراسی توافقی دست یابیم اگر من و تو و ما یکبار دیگر دست به دست هم دهیم.
بهترین‌ها را برایت آرزو دارم.
سید مصطفی تاجزاده، اول بهمن ۱۳۹۶
 
منبع: بهارنیوز

روزنامه‌های امروز- دوشنبه ۲ بهمن

 




لینک روزنامه


لینک روزنامه


لینک روزنامه


لینک روزنامه


لینک روزنامه


لینک روزنامه


لینک روزنامه


لینک روزنامه


لینک روزنامه


لینک روزنامه


لینک روزنامه


لینک روزنامه


لینک روزنامه


لینک روزنامه


لینک روزنامه


لینک روزنامه


لینک روزنامه


لینک روزنامه


لینک روزنامه


لینک روزنامه


لینک روزنامه


لینک روزنامه


لینک روزنامه


لینک روزنامه


لینک روزنامه


لینک روزنامه


لینک روزنامه


لینک روزنامه


لینک روزنامه
منبع: بهارنیوز

دودسیاه‌نمایی‌ها به‌چشم‌خودشان می‌رود

روزنامه بهار: روابط عمومی وزارت امور خارجه در بیانیه ای ضمن انتقاد از برنامه‌های ضدبرجامی صداوسیما در دومین سالگرد توافق هسته‌ای، برخی اظهارات مطرح شده در این برنامه را بی‌اساس و ناشی از عقده گشایی سیاسی دانست. در قسمتی از این بیانیه آمده است: « زمان این تردستی‌های ژورنالیستی مدت‌ها است که گذشته و مردم ما فریب این صحنه‌سازی‌های سیاسی توسط تازه از راه رسیدگان ناشی و کم‌اطلاع را نخواهند خورد. اما جالب است که دو سال پس از اجرایی شدن برجام هنوز عده‌ای دست از عقده‌گشایی برنداشته و با استفاده از فرصتی که متاسفانه رسانه ملی سخاوتمندانه در اختیارشان قرار می‌دهد، بی‌محابا به ملت شریف ایران و همه ارکان نظام، که از جزء به جزء مذاکرات و دشواری‌های آن آگاهی داشته و دارند توهین کرده و از آن مهم‌تر عزت و استقلال کشور را ملعبه اغراض سیاسی و جناحی خود قرار می‌دهند». برآن شدیم تا در گفت‌وگو با قاسم میرزایی نیکو، نماینده اصلاح طلب مجلس شورای اسلامی به بررسی رفتار سیاسی صدا وسیما بپردازیم. مشروح این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید:
***
 همانطور که می‌دانید وزارت امور خارجه بیانیه‌ای در مذمت رفتار ضدبرجامی صداوسیما منتشر کرده است. تحلیل شما از رفتار سیمای ملی در حوزه سیاست چیست؟
مجموعه صداوسیما به دست کسانی اداره می‌شود که به طور هدفمند وضعیت را به سوی بحرانی شدن پیش می‌برند. پمپاژ شدید جو نا امیدی بر ضد دولت در این نهاد اتفاق می‌افتد و این موضوع در بسیاری از رفتارهایشان مشهود است. برای نمونه در میانه ی اعتراضات مردمی که صحبت و سخنی از ماجرای ۸۸ وجود نداشت، صداوسیما بی‌دلیل اقدام به پخش برنامه‌هایی در این مورد کرده و حساسیت گروه‌هایی از مردم را برمی‌انگیزد. از نمونه‌های دیگر بی‌تدبیری می‌توان به نحوه پوشش مواضع اروپاییان در خصوص برجام، بزرگنمایی رفتارهای اشتباه آمریکا و شایعه سازی در خصوص برجام اشاره کرد. این گونه رفتارها بیشتر به رفتار کیهان شباهت دارد تا رسانه‌  ملی.

 به ناامید کردن مردم از دولت اشاره کردید. آیا واقعا تفاوتی میان رفتار صداوسیما با دولت‌های فعلی و سابق وجود دارد؟
شما یک بار به بررسی بخش خبری ۲۰:۳۰ بپردازید. مگر می‌شود چندسال متوالی این گونه هدفمند به سیاه نمایی و تخریب ذهنیت مردم نسبت به دولت پرداخت؟. برای مثال می‌توان به همین ماجرای گرانی تخم مرغ‌ها اشاره کرد. در دولت قبل که ماجرایی مشابه اتفاق افتاده بود و به علت آنفولانزای مرغی بسیاری از مرغ‌ها سربریده شدند، صدا و سیما طوری تبلیغ کرد که مردم تخم مرغ نخرند و سرانجام این محصول پس از مدتی به قیمت واقعی خود بازگشت. اما این بار دقیقا نقطه مقابل دولت ایستاد و به نحوی مردم را تشویق به خرید این محصول کرد تا دولت تحت فشار قرار گیرد. بی‌جهت نیست که امام خمینی به تلویزیون لقب دانشگاه داده‌اند. متاسفانه نه نهادهای نظارتی مانند مجلس شورای اسلامی می‌توانند به صورت موثر نظارتی داشته باشند و نه این که مدیریت صحیحی بر این سازمان حاکم است. این که سیمای ملی به تریبون جناحی خاص تبدیل شود، به هیچ وجه زیبنده جمهوری اسلامی نیست.

 دلیل این که نظارت موثری بر صدا و سیما صورت نمی‌گیرد، چیست؟ آیا خلا قانونی وجود دارد؟
نماینده‌هایی از طرف مجلس مامور به نظارت هستند اما این نظارت به هیچ وجه موثر و جامع نیست. باید قانون اصلاح شود و مجلس شورای اسلامی به طور جدی در بحث تغییر نحوه مدیریت این نهاد ورود کند. برای مثال مجلس می‌تواند این مجوز را به دولت بدهد که شبکه تلویزیونی خود را تاسیس کند و رسانه ای که برآمده از دولت منتخب ملت باشد، در بسیاری از مواقع حساس، راهگشا خواهد بود و اعتماد بیشتری را در میان مردم جلب خواهد کرد.

 آیا این پیشنهاد مجوز تاسیس شبکه مستقل از صدا و سیما را فقط در خصوص دولت مطرح می‌کنید و یا اعتقاد دارید بخش خصوصی و مردمی نیز باید وارد شوند؟
اگر ما بتوانیم به رشدی جمعی برسیم و از نظر فرهنگی این ظرفیت را به وجود آوریم، ایرادی ندارد که بخش خصوصی نیز وارد شود، اما متاسفانه تا این هدف فاصله ی زیادی داریم. اگر دولت بتواند شبکه خود را تاسیس کند دیگر شاهد این سطح از تنش در میان دولت و صدا و سیما نخواهیم بود. من اعتقاد دارم که دولت خدمات بسیاری داشته و با توجه به عملکرد رادیو و تلویزیون مظلوم واقع شده است. دولت ضعف‌هایی دارد که باید مورد نقد و آسیب شناسی قرار گیرد اما نقاط قوت دولت اگر دیده و شنیده شود دیگر با فضایی چنین ناامید و مسموم روبرو نخواهیم شد. نخبگان جامعه باید فارغ از جناح سیاسی فرصت گفت‌وگو با مردم را داشته باشند.

 این فضای تخریب اصلاح طلبان توسط صدا و سیما به چه نتیجه ای منتج خواهد شد؟ آیا باعث افزایش محبوبیت جناح مقابل می‌شود؟
دود این سیاه نمایی به چشم خود صداو سیما خواهد رفت. بی‌اعتمادی عمومی نسبت به این نهاد و کاهش بینندگان سیمای ملی از جمله نتایج این اقدامات خواهد بود. هم اکنون نیز میزان بینندگان تلویزیون به طور جدی کاهش داشته به جز در برنامه‌هایی خاص مانند نود و…. اصولگرایان باید بدانند تخریب اصلاحات آن‌ها را به محبوبیت نخواهد رساند.
منبع: بهارنیوز

میزهای دوست‌ داشتنی!

رضا صادقیان
بازنشر اخبار مرتبط با انتصاب مدیران قدیمی در جایگاه‌های جدید، البته با حفظ سمت پیشین همیشه حاشیه‌ساز بوده است. بی‌تردید انتشار خبر مربوط به سی و هفت پست سازمانی تاثیرگذار، مشغول بودن در هشت موسسه فرهنگی و سازمان سیاست‌گذار و یا به دست گرفتن سکان هدایت مدیریت فرهنگی شهر تهران و مدیر کمیته المپیک مورد توجه هر مخاطبی خواهد بود. با این حال آنچه تا زمان حال و طی سال‌های گذشته مورد توجه منصوب کنندگان و منصوب شوندگان از منظر شهروندان نبوده و نشده است؛ سنجش و در نظر داشتن بازتاب منفی و اثرات روانی آن بر روی اذهان مردم و مخاطبان اخبار کشور است.

در زمانه‌ای که آمارهای رسمی در حوزه اقتصاد نرخ بیکاری را در اکثر نقاط کشور بالای ۱۱ درصد اعلام می‌کنند و همین آمار در برخی از شهرهای کشور به بالای ۳۰ درصد می‌رسد (بر اساس جدیدترین آمارهای منتشر شده در سایت آمار) ؛ انتشار این گونه خبرها باعث تخریب و دامن زدن به جو منفی‌نگری در میان جوانان جویای کار و خانواده‌های آنان می‌شود. تصور جوانی فارغ‌التحصیل دانشگاهی و موفق به کسب کارت پایان خدمت سربازی در لحظه شنیدن و یا دیدن چنین خبرهایی همراه با رضایت و شادمانی نخواهد بود.

حتی واکنش مدیرانی که براساس تجربه و دانش مرتبط موفق به دریافت پست مدیریتی شدند، خوشایند نیست. تجربه مدیران یک شغله ثابت کرده است؛ مشغله زیاد، مشغول شدن به کارهای متفرقه، شنیدن بخشی از دغدغه‌ها و تقاضاهای به حق کارمندان، پاسخ گفتن یا نگفتن به فشارهای سیاسی برای جذب نیروی کار و صدها فعالیت دیگر فرصت پرداختن به حوزه مدیریتی دیگر را نمی‌دهد، با این حال و در دورانی که اکثر مشاغل به سوی تخصصی شدن می‌روند، فعالیت در چند حوزه کاری متفاوت و بسیار دور از همدیگر این پیام را به مخاطب می‌رساند که راه پیش‌روی مدیران چند شغله و فرصت‌ندار سرانجام به‌ترکستان ختم خواهد شد.

از طرفی دیگر؛ بارها مسئولان مربوطه به ذکر وضعیت خویش پرداخته و از دل‌نبستن به مال دنیا و پشت کردن به چهره دل‌ربای این جهان سخن‌ها گفته‌اند، با این حال نمی‌توان این دوری جستن از مال، مقام و ثروت را با در اختیار گرفتن چند پست سازمانی توجیه کرد.شاید شما، به عنوان مدیری چند شغله و بسیار گرفتار، گمان کنید که با تکرار سخنانی مشابه که حکایت از بد بودن مال دنیا دارد مخاطبان و پرسش کنندگان از وضعیت خویش را توجیه و راضی نگاه داشته‌اید، در صورتی که چنین نیست. سخن و کلامی که راه به عمل نگشاید و مسیری متفاوت را طی کند، بی‌شک از سوی مخاطبان با‌ترد و نفی روبرو خواهد شد. شاید، البته، ممکن است و احتمال می‌رود، کنش‌ها و واکنش‌های ما به عنوان شهروندان کشور ایران از زمانی کج‌کارکرد شد که در حرف چیزی گفتیم و در عمل رفتاری دیگر پیشه کردیم.

آدرس راست دادیم، ولی خودمان به چپ پیچیدیم. آسمان آبی و زیبا را برای همگان تصویر کردیم، ولی خودمان‌ترجیح دادیم در میان دود و غبار زندگی کنیم. در مذمت خودروهای تک سرنشین سخن‌ها گفتیم ولی خودمان یکی از همان تک سرنشین‌ها بودیم و هستیم. دم از شفافیت زدیم، ولی فقط برای دیگران و خلاصه اینکه هر چه گفتیم برخلاف آن عمل کردیم. هزینه تخریب صدها و میلیون‌ها ذهن تخریب شده را می‌بایست همان کسانی بپردازند که با ولع بی‌پایان خویش راه به سوی پست‌های بیشتر می‌پویند و نه ساختار سیاسی و قدرت کلان. از همین‌رو لازم است به جای تعارف‌های نادرست در اولین فرصت جایگاه‌های سازمانی از آن فرد ستانده شود، پست‌هایی که اشغال کردن آن توسط مدیران چند شغله زخمی ماندگار بر جان بیکاران و عموم شهروندان برای مدت زمان طولانی باقی خواهد گذاشت. چنین باد.
منبع: بهارنیوز

تکذیب خبر درگذشت میرحسین موسوی

وی  اظهار داشت: در خصوص خبر مربوط به درگذشت میرحسین موسوی چنین خبری صحت ندارد و تکذیب می شود. میرمحمود موسوی به شایعاتی اشاره کرد که طی سال گذشته مبنی بر درگذشت میرحسین موسوی عنوان شده بود و گفت: در طول سال گذشته هر از چند گاهی خبرهایی منتشر شد. منابعی خبرهایی می دهند که نمی دانیم به چه منظوری است، یکی دو تا هم نیست.



میرمحمود موسوی اضافه کرد: مشکل خاصی در حال حاضر در خصوص وضعیت جسمانی میرحسین موسوی وجود ندارد. اجازه دهید درهمین حد بسنده کنم. وی افزود: میرحسین موسوی در وضعیت عادی هستند و مشکل خاصی هم نیست. میرمحمود موسوی در خصوص خبر رفع حصر زهرا رهنورد که از سوی الیاس حضرتی بیان شده بود نیز گفت: مادر خانم رهنورد در حالت وضعیت بحرانی جسمی هستند و چند نوبت خانم رهنورد را تحت الحفظ به دیدار مادرشان برده اند و مجددا به محل حصر برگردانده شده اند.

طی روزهای اخیر شایعه درگذشت مهندس میرحسین موسوی که بیش از ۷ سال است به همراه همسرش (زهرا رهنورد) در بازداشت خانگی (حصر) به سر می‌برند، در فضای مجازی به طور گسترده ای منتشر شد.
منبع: بهارنیوز

نظر ناطق‌نوری درباره ناآرامی‌های اخیر

بهروز بنیادی در گفت‌وگو با ایلنا، با اشاره به دیدار جمعی از اعضای فراکسیون امید با حجت‌الاسلام والمسلمین علی اکبر ناطق نوری گفت: جمعی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی از چندی پیش تصمیم گرفته بودیم که با آقای ناطق نوری دیدار داشته باشیم اما به دلیل برخی از مشکلات، تعدادی از آنها نتوانستند در این جلسه حضور پیدا کنند.
دیدار با ناطق نوری در راستای گفت‌وگوی ملی
وی با بیان اینکه دیدار با حجت‌الاسلام ناطق نوری در راستای گفت‌وگوی ملی و اخوت بیشتر صورت گرفته است،‌ اظهار داشت: ما به صورت جدی درصدد آن هستیم که از نظرات بزرگان استفاه کنیم و در دیدار با ایشان هم در رابطه با مشکلات داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی صحبت شد.
به دنبال استفاده از نظرات و ظرفیت‌های همه بزرگان نظام هستیم
نماینده اصلاح‌طلب مردم کاشمر در مجلس شورای اسلامی ادامه داد: ما به دنبال استفاده از نظرات و ظرفیت‌های همه بزرگان نظام چه اصلاح‌طلب و چه اصولگرا هستیم تا از این طریق بتوان از ظرفیت‌های آنها برای حل مشکلات، پیشبرد امور و گفت‌وگوی ملی استفاده کرد.بنیادی با بیان اینکه بزرگانی هستند که مکررا با آنها دیدار شده و نظرات آنها را دریافت کرده‌ایم، تصریح کرد: امیدواریم بتوانیم این رویه را تداوم بخشیم و دلسوزان نظام گفتمان واحد امیدبخشی را نسبت به جامعه بکار گیرند چراکه متاسفانه در این مدت کوتاهی‌هایی صورت گرفته و دانسته یا ندانسته حرف‌ها و سخنانی بیان شده که امید را در جامعه کمرنگ کرده است.
درباره حصر صحبت مستقیمی نشد
وی در پاسخ به این سوال که آیا در این دیدار در رابطه با محدودیت‌ها و رفع حصر نیز صحبت شد؟ خاطرنشان کرد: دراین باره صحبت مستقیمی نشد بلکه تمرکز سخنان استفاده از همه ظرفیت‌های نظام بود.
عمده مباحث مطرح در دیدار با ناطق نوری در رابطه با بودجه بود
عضو کمیسیون بهداشت و درمان مجلس شورای اسلامی در پاسخ به این سوال آیا در این دیدار درخصوص انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۴۰۰ صحبت کرد؟ ابراز داشت: عمده مباحثی که در جلسه با آقای ناطق نوری بحث شد، در رابطه با بودجه بود. با توجه به ریاست هشت ساله آقای ناطق نوری بر مجلس شورای اسلامی و سایر مسئولیت‌هایی که داشته‌اند، به آسیب‌شناسی بودجه پرداختیم از ایشان راه‌حل و همفکری استمداد کردیم و ایشان نیز درخصوص چرایی و راهکارهای پیشرو سخنانی را بیان کردند.
ناطق نوری دلیل اعتراضات اخیر را فاصله میان مسئولان و مردم دانست
بنیادی در پاسخ به این سوال که آیا در رابطه با اعتراضات اخیر نیز صحبت شد؟ بیان کرد: همانطور که گفتم در این دیدار درخصوص مسائل روز کشور صحبت شد. آقای ناطق نوری در این باره تاکید کردند این اعتراضات به خاطر ایجاد فاصله بین مسئولان و مردم خصوصا نسل جوان است.وی افزود: ایشان یادآور شدند که مردم تلاش‌های مسئولان در مبارزه با فساد را کمتر می‌بینند و نتیجه تلاش‌های آنان در جامعه احساس نمی‌شود. در این باره لازم است دستگاه‌های قضایی و اطلاعاتی محکم باشند و در مبارزه با فساد پافشاری کنند و هیچ تعارفی با متخلفان در هر پست و مقامی نداشته باشند.
با خاتمی، جهانگیری و تعدای از وزرا دیدار کردیم
عضو فراکسیون امید در پاسخ به این سوال که تا پیش از دیدار با حجت‌الاسلام ناطق نوری چه دیدارهای دیگری صورت گرفته است؟ یادآور شد: اعضای فراکسیون امید قبلا دیدارهایی با آقای آملی لاریجانی ریاست قوه قضاییه نیز داشته‌اند. علاوه بر این دیدارها، ما با سیدمحمد خاتمی و جهانگیری و تعدادی از وزرا نیز دیدار کرده‌ایم و می‌خواهیم با سایر دلسوزان و تاثیرگذاران دیگر رایزنی‌هایی داشته باشیم.بنیادی درخصوص افراد شرکت‌کننده در دیدار با ناطق نوری عنوان کرد: خانم پروانه سلحشوری، آقایان سیدفرید موسوی، رضا کریمی، قاسم میرزایی نکو و عبدالرضا هاشم‌زایی در این دیدار حضور داشتند.
منبع: بهارنیوز

از تلویزیون انتقاد می‌شود،می‌گویندبه‌جهنم!

گروه سیاسی: صادق زیباکلام در روزنامه وقایع اتفاقیه نوشت: در روزهای اخیر عملکرد صدا وسیما در مواجهه با حوادث روزهای ابتدای دی‌ماه و همچنین موضع‌گیری این رسانه در مواجهه با برجام، مجدد کارنامه این رسانه را مورد توجه عموم قرار داده است.

 

مدیران صداوسیما به خوبی می‌دانند که در کشور چطور قضاوت می‌شوند و چه نظرهایی درباره کارنامه‌شان طرح می‌شود. اما باید بگویم که سیستم‌هایی مانند این رسانه به پیرامون خود توجهی نشان نمی‌دهند. اگر ۸۰درصد مردم هم به کار و نحوه عملکردشان ایراد می‌گیرند، می‌گویند به جهنم! اگر مخاطبان‌شان روزبه‌روز کمتر می‌شود، می‌گویند به جهنم!

 

این واکنش به این علت است که نظر ۸۰ درصد مردم برای صداوسیما اصلا و ابدا ا‌همیتی ندارد و آنها فقط برای جهان‌‌بینی خود ارزش قائل می‌شوند و دقیقا به‌همین‌دلیل است که صدا و سیمایی که قرار بود ملی باشد، به چنین روزی افتاده است. نکته دیگر این است که مدیران صداوسیما ادعا دارند که رسانه‌ای هستند. اما همان‌طور که گفتم، برای آنها اهداف سیاسی‌شان از هر پدیده دیگری مهم‌تر است و در‌این‌راستا برای‌شان همان ۲۰درصد مخاطب کفایت می‌کند.

 

به بیان دیگر باید بگویم که مدیران صداوسیما خودشان را در قبال دیدگاه‌ها و اهداف خود موظف می‌دانند، نه مردم ایران. درحالی‌که برخی بر این باور هستند که از عملکرد صداوسیما میان قوای مختلف نارضایتی وجود دارد اما باید بگویم این برداشت اشتباه ا‌ست. در این میان برخی قوا اتفاقا از صدا وسیما راضی هستند، مجلس شورای اسلامی هم گمان نکنم، ایراد زیادی به عملکرد صداوسیما داشته باشد و در این میان فقط دولت ا‌ست که نسبت به عملکرد این رسانه انتقاد جدی و اساسی دارد. در نهایت باید بگویم که از نگاه من با توجه به رفتارهایی که از صداوسیما دیده می‌شود نمی‌توان امیدی به آینده آن داشت و از نگاه من صداوسیما اصلاح‌ناپذیر است. والسلام!
منبع: بهارنیوز

لطفا از فعل ماضی استفاده کنید!

محمد توکلی
امشب رییس‌جمهور با مردم سخن خواهد گفت. در هفته گذشته محمود واعظی از احتمال این گفتگوی تلویزیونی خبر داده بود وبنا بر خبرهای مخابره شده از پاستور  روز گذشته این احتمال قطعی شده است. بنا بر آنچه هفته پیش رییس دفتر رییس جمهور با خبرنگاران مطرح کرده بود این گفتگو بر اساس درخواست و تاکید اعضای هیئت دولت انجام خواهد شد. واعظی گفته بود «اعضای کابینه تأکید داشتند که رییس جمهور در هفته آینده در جهت ایجاد تحول و نشاط و اشتغال نظرات مفیدشان را با مردم در میان بگذارند و احتمال می‌دهیم در اواسط هفته آینده آقای روحانی با مردم در این خصوص صحبت کند»

با نگاهی به سخنان حسن روحانی در چهار سال و چند ماهی که در جایگاه رییس جمهور است شاهد آن هستیم که در گفته‌های او بیشتر از آن که از «کارهای انجام شده» سخنی به میان بیاید از «کارهایی که انجام خواهد شد» حرف زده می‌شود. یکی از دلایل فاصله ایجاد شده میان آنچه روحانی می‌گوید با آنچه در صحنه عمل می‌بینیم را می‌توان در همین جا جستجو کرد که رییس دولت بیشتر از آن که از اقدامات دولت بگوید از چشم‌اندازها زیبایی صحبت می‌کند که درباره رسیدن به آن‌ها هم ‌تردیدهایی وجود دارد.

مشکل اساسی در گفتگوهای رییس جمهور روحانی با مردم آن است که او بیشتر از آنکه تمایلی به استفاده از «فعل ماضی» داشته باشد از «فعل آینده» استفاده می‌کند. «باید چنین بشود» های معروف حسن روحانی که در ابتدای دولت جدید با تعبیر «مخاطب این بایدها کیست» مورد تذکر غیرمستقیم رهبری نظام نیز قرار گرفت نشانه‌ای از همین استفاده مداوم از «فعل آینده» است. این عادت آقای رییس جمهور در حالی است که اتفاقا کارنامه عملکرد دولت روحانی در حال حاضر به نسبت وضعیت کشور در ابتدای دولت او کارنامه‌ای قابل قبول است و می‌توان گفت که دولت اعتدال «چنین شد» های بسیاری را در کارنامه دارد و می‌تواند به جای تاکید بیشتر از حد متعارف بر «باید چنین بشود» کمی هم از کارنامه دولت سخن به میان آورد.

شاید در یک شرایط طبیعی این انتظار که رییس دولت از اقدامات آن دولت بگوید چندان منطقی نباشد و این وظیفه‌ای برعهده تیم رسانه‌ای دولت هاست و رییس جمهور می‌بایست از چشم‌اندازها و اهداف دولت سخن بگوید اما در شرایطی که تیم رسانه‌ای دولت دچار لکنت است و عزمی هم برای تغییر در افراد این تیم و الگوی مدنظر آنان وجود ندارد، صداوسیما در اختیار یک اقلیت شناخته شده است و تبدیل به بلندگویی برای تبلیغ آنان و تخریب دولت شده است، رسانه‌های حامی دولت هم به دلایل گوناگونی تمایلی به حمایت صریح از دولت مستقر ندارند و. . . راهی جز آنکه شخص رییس جمهور وظیفه این مثلث رسانه‌ای را انجام دهد وجود ندارد.

این انتظار وجود دارد که با توجه به تجارب گذشته و نقدهای مطرح شده در خصوص این موضوع که میان سخن و اقدام دولت فاصله وجود دارد شاهد این باشیم که رییس جمهور روحانی در گفتگوی تلویزیونی تازه خود با مردم از «فعل ماضی» استفاده کند و «چنین شد» ها را بگوید. مطلب آخر آنکه  صراحت و شفافیت هم دیگر موضوعی است که جالی خالی آن‌ها در سخنان رییس جمهور در دولت‌های یازدهم و دوازدهم دیده می‌شود. بخشی از این موضوع به خصلت‌های شخصی آقای روحانی بازمی گردد و بخش دیگرش هم به وضعیت سیاسی کشور؛ اما دلیل این عدم صراحت و بیان شفاف با مردم هر چه که باشد عبور آن از حد متعارف و قابل قبول سبب افزایش فاصله «ملت – دولت» خواهد شد و به برخی سوءتفاهم‌های موجود در جامعه که در برخی موارد به ناامیدی از دولت نیز منتهی شده است دامن خواهد زد.
منبع: بهارنیوز

نیروی انتظامی از شهردار تهران شکایت کرد

در متن این اطلاعیه آمده است: با استناد به گزارش شهردار تهران در جلسه علنی شورای شهر و ارایه گزارش غیر واقعی مبنی بر عقد قرار داد میلیاردی شهرداری با یکی از واحد‌های ناجا در زمان انتحابات ریاست جمهوری که روزنامه‌ها با تیر اختلاس جدید شهرداری و ناجا در زمان انتخابات از آن نام بردند، معاونت حقوقی ناجا از شهرداری تهران برای ارایه این گزارش بدون مستندات قانونی اعلام شکایت کرد. بر اساس این گزارش هر چند روابط عمومی و بین الملل شهرداری تهران بعد از ظهر همان روز با ارسال خبری، این تیتر را شیطنت رسانه‌ها برشمرد و به صورت مبهم این ادعا را رد کرد، اما با رایزنی‌های معاونت حقوقی ناجا از ارسال مدارک و مستنداتی که شهردار آن را علام کرده بود سر باز زد. بر اساس این گزارش معاونت حقوقی ناجا گفت: انتظار میرود شهردار تهران صرف شنیده‌ها و گزارشات تصمیم نگیرد و تا دلیل و مدرک متقنی در دست ندارد نسبت به اعلام موضوع اقدام نکرده و موجبات تشویش اذهان عمومی را فراهم نیاورد. طبیعی است پلیس تهران تمام تلاش خود را برای انجام ماموریت‌های مشترک با شهرداری تهران بکار می‌بندد و حتما در سایه همفکری و همدلی بایکدیگر می‌توان خدمات بهتر و بیشتری را به شهروندان  ارائه کرد.
منبع: بهارنیوز

آیت الله مقتدایی: در حکومت امام زمان(عج) هم امکان انتقاد وجود دارد/نقد معصومین با نقد حکومت معصوم متفاوت است

نائب رئیس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، با تأکید بر این که نقد خود معصوم مجاز نیست، گفت: در عین حال در زمان حکومت معصومین و حکومت امام زمان(عج) هم امکان نقد و انتقاد وجود دارد.

آیت الله مرتضی مقتدایی نائب رئیس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و دبیر شورای عالی حوزه های علمیه سراسر کشور در گفت‌وگو با ایسنا ، با بیان این که عصمت پیامبر(ص) و امامان(ع)، از معتقدات شیعه است، گفت: قول معصوم و فعل معصوم حجت است و انتقاد در این زمینه مجاز نیست، اما در عین حال در یک حکومت اسلامی که امام عصر(عج) و امام معصوم حاکم است، قطعا می شود نقد و انتقاد کرد.

دبیر شورای عالی حوزه های علمیه سراسر کشور، اضافه کرد: در حکومت اسلامی خودمان هم که امروز وجود دارد، باید نقد باشد تا ایرادات رفع شود؛ و بدانیم هر کسی غیر از شخص معصوم قابل نقد است، چون فقط معصومین هستند که قول و فعل شان مطابق با حکم واقعی خداست و قابل نقد نیستند.

نائب رئیس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم با تشکر از توضیح رئیس جمهور بابت سخنان شان در زمینه امکان نقد در زمان حکومت معصومین، گفت: وقتی خود آقای روحانی توضیح می دهند که برداشت های اشتباه از سخنان خود را قبول ندارم، باید پذیرفت؛ اما انتقاداتی که مطرح شده، اگر بر اساس این نظر باشد که نقد حکومتی که امام زمان(عج) در آن حکومت می کند، درست نیست و اشتباه است و شاید سیاسی کاری باشد.

مشروح گفت وگوی ایسنا با آیت الله مرتضی مقتدایی را در ادامه بخوانید:

بعد از سخنان آقای دکتر حسن روحانی رئیس جمهور، در خصوص مجاز بودن نقد حکومت در زمان معصومین(ع)، شاهد موضع گیری هایی از سوی برخی مخالفان دولت بودیم، نظر حضرتعالی در این باره چیست و آیا میان نقد خود معصوم با نقد حکومت معصوم، تفاوتی وجود دارد؟

عصمت پیامبر(ص) و امامان(ع)، از معتقدات شیعه است؛ و هر شیعه ای به این اعتقاد دارد که قول معصوم و فعل معصوم حجت است؛ یعنی اگر معصوم، فرمایشی فرمود و مطلبی را فرمود و در موردی اظهار نظری کرد، این فرمایش معصوم حجت الهی بوده و مستند، و مطابق با حکم واقعه پروردگار است. همچنین اگر معصوم عملی انجام داد، که می شود فعل معصوم، این فعل، حجت الهی و مطابق است با حکم واقعی پروردگار و در نتیجه خلاف نیست و انتقاد هم جایز نخواهد بود؛ برای این که ما معتقدیم پیامبر(ص) و امامان(ع) معصوم هستند و معصوم هم بر خلاف حکم الهی نه حرفی می زند و نه عملی انجام می دهد؛ این برای قول معصوم و فعل معصوم.

اگر ما دیدیم که معصوم فرمایشی فرموده اند و نظر ما مطابق او نیست و مخالف اوست، این جا ما وظیفه داریم نظر خودمان را اصلاح کنیم و نظر خودمان را با نظر معصوم منطبق کنیم، نه این که ایرادی کنیم و نقدی کنیم، چون نظر او مطابق با حکم الهی است و نظر ما اگر مخالف است ما باید تطبیق دهیم خودمان را با حکم الهی؛ یا این که اگر معصوم فعلی انجام داد که نظر ما این طور نیست و فعل و عمل ما خلاف آن است، نمی توانیم به او اعتراض کنیم بلکه باید فعل خودمان را اصلاح کرده و منطبق کنیم با فعل معصوم؛ چون فعل معصوم مطابق با حکم واقعی پروردگار است. این برای قول و فعل معصوم است که هر کسی که اعتقاد به امامت ایشان دارد، در مقابل باید تسلیم باشد.

و بودند بزرگان و شیعیانی که خدمت امام رسیدند و به معنای واقعی نسبت به فرمایش امام تسلیم بودند. برای مثال آن عالم بزرگ و راوی معروف و معتبر می آید خدمت امام صادق(ع) و می بیند اناری جلوی امام(ع) است و عرض می کند یابن رسول الله، اگر شما بفرمایید این انار، نصفش حلال و نصف دیگرش حرام است، من هم همین عقیده را پیدا می کنم و می گویم نصفش حلال و نصف دیگرش حرام است؛ یعنی این طور در مقابل فرمایش امام تسلیم بودند.

اگر کسی پیرو مذهب شیعه باشد، و در فکرش بحث انتقاد از قول و فعل معصوم یا سؤال و شک و شبهه ای پیش آمد، باید چه کند؟ چون فکر انسان ممکن است به این سمت هم کشیده شود؟

بله؛ افرادی هم بودند که یا اعتقاد به امامت نداشتند یا این که در مقام امامت امام شک داشتند و از این رو اشکالات و ایراداتی می گرفتند و یا به اصطلاح نقدی می کردند؛ امام(ع) هم اجازه می دادند، که این ها نقدشان را مطرح کنند تا برای شان رفع شبهه شود، و امام در مقابل توضیح دهند که این مطلبی که شما می گویید یا این شبهه ای که مطرح می کنید، خلاف واقع است و این درست نیست؛ عینا مثل این که اجازه می دادند بیایند از امام سؤال کنند؛ می فرمود، بیایید سؤالات تان مطرح کنید؛ سؤال که می کردند امام توضیح می دادند و جواب می دادند؛ نقد هم اگر می کردند، امام اجازه می دادند برای این که رفع شبهه شود؛ نه از باب این که امام متوجه شود چه چیز درست است؛ نه؛ ایشان اجازه نقد که می دادند برای این که بیایند شبهه شان را مطرح کنند تا امام رفع شبهه کنند و حق را برای آنان مطرح کنند؛ و اگر اجازه می دادند برای همین جهت بود؛ نه این که نقد به آن ها وارد بوده، بلکه اجازه می دادند نقدشان مطرح شود برای این که شبهه برطرف شود. برای رفع آن چه در ذهن شان هست که این کار مطابق با واقع نیست، تا امام، حکم الهی را برای شان بیان کنند.

مثل همان مطلبی که در زمان رسول گرامی اسلام(ص) آن موقعی که امیرالمؤمنین امام علی(ع) را در خم غدیر به منصب امامت و خلافت خودشان منصوب کردند، آن شخص آمد خدمت حضرت پیامبر(ص) (که البته برخی این نقل تاریخی را قبول ندارند اما بر فرض صحت می گوییم) آن شخص آمد از پیامبر(ص) سؤال کرد که این کار شما از طرف خدا بود یا از سوی خودتان؟ و پیامبر(ص) هم اجازه می دهند که او بیاید و در جمع سؤال ش را مطرح کند تا در نهایت خود پیامبر(ص) این شبهه را برطرف کنند؛ بنابر آن چه هست، پیامبر(ص) جواب دادند «به خدای آسمان و زمین، این عملی که انجام دادم، از طرف خدا بوده؛ یعنی حق را می خواستم بیان کنم»؛ اگر اجازه نقد دادند، برای رفع شبهه بود و حق واضح تر شود، به همین جهت اجازه صحبت می دادند.

حالا، اگر چنانچه کسی بخواهد بگوید نقد معصوم جایز است، این موضوع خلاف است؛ نقد معصوم، یعنی نقد حکم واقعی الهی و ایراد گرفتن به حکم خدا، که درست نیست؛ اجازه نقد هم اگر می دادند به این جهت بود که شبهه شان برطرف شود.

در ابتدای شروع گفت وگو نیز سؤال کردم که آیا میان نقد خود معصوم و نقد حکومت معصوم که آقای رئیس جمهور دقیقا روی همین موضوع حکومت در زمان معصومین اشاره داشتند، تفاوتی هست و آیا می توان حکومت در زمان معصوم، یعنی حکومتی که حاکم آن امام معصوم باشد، مانند حکومتی که برای دوران پس از ظهور امام زمان(عج) متصور هستیم، نقد و انتقادی داشت و ایرادات را مطرح کرد؟

بله. در یک حکومت اسلامی که امام عصر(عج) و امام معصوم حاکم است، در آن حکومت می شود نقد کرد؛ و قطعا می شود نقد کرد؛ کما این که در زمان حکومت امیرالمؤمنین امام علی(ع) می آمدند و به والی و استاندار حضرت ایراد می کردند و می گفتند استاندار شما چنین و چنان کرد و امیرالمؤمنین(ع) هم پس از بررسی، وقتی می فهمیدند کار اشتباهی از سوی آن استاندار سر زده، او را عزل می کردند؛ این نقدها پذیرفته می شد و بر طبق آن عمل می کردند.

در حکومت امام زمان(عج) هم، نقد امکان پذیر است؛ نقد مسئولین و خدمتگذاران و کارگزاران نظام می شود، تا اشکالات رفع شود اما بازهم نباید فراموش کنیم که نقد خود معصوم جایز نیست، چون فعل معصوم و قول معصوم، حجت و مطابق با حکم الهی است که آن قابل نقد و ایراد نیست؛ اما در حکومت اسلامی، و در همین حکومت اسلامی خودمان که امروز وجود دارد، باید نقد باشد؛ نقد آموزنده و نقدی که حل مشکلات و رفع نواقص شود، و اگر ایرادهایی در جاهایی هست، بتوانند رفع کنند. بنابراین نقد بجا و نقد به مورد باید باشد، چرا که آموزنده و اصلاح کننده است و البته نقد هر کسی غیر از معصوم؛ چون فقط معصوم است که فعلش مطابق با حکم واقعی خداست و قولش مطابق با حکم پروردگار، و آن قابل نقد نیست، اما هر کسی غیر معصوم، قابل نقد است.

به نظر شما چرا با وجود این که آقای روحانی رئیس جمهور اصلا بحث انتقاد از شخص معصوم را مطرح نکرده و گفته بودند در زمان حکومت معصوم هم امکان نقد وجود دارد، مخالفان دولت، سخن رئیس جمهور را به گونه ای متفاوت مطرح کرده و بر اساس همان برداشت نادرست این قدر موضع گیری کردند؟

حالا اگر کلامی از شخص رئیس جمهور صادر شده و برداشت می شود که ایشان نقد معصوم کرده، اما این که خود ایشان یکی دو روز بعد می آید و می گوید که من این جمله که نقد معصوم مجاز است را نگفتم و اگر چنین برداشتی هم می شود، برداشت صحیحی نیست و برداشتی غلط از سخنان من است و مقصود من این نبوده، قطعا باید این سخنان را پذیرفت و نباید این موضوع را دنبال کرد؛ نمی شود گفت که نخیر، شما این را گفتید و حتما هم اشتباه گفتید؛ چون واقعا صلاح نیست.

حضرت عالی نیز اشاره داشتید که نقد حکومت در زمان معصومین هم امکان پذیر است؛ اما کسانی که به بهانه این موضوع به مخالفت با دکتر روحانی پرداختند، به احتمال زیاد به مستندات تاریخی از جمله برخورد امام علی(ع) به عنوان حاکم جامعه اسلامی با مردم و اجازه انتقاد دادن، آگاه بودند؛ اما با این وجود مخالفت های خود را ابراز کردند؛ سؤال مشخص من این است که به نظر شما این انتقاداتی که اخیرا مطرح شد، واقعا با دغدغه دین بود یا صرفا انتقاداتی سیاسی؟

اشاره شد که در زمان حکومت امیرالمؤمنین(ع)، گاهی مردم می آمدند و از منصوبین امام علی(ع) اعتراض و شکایت می کردند و حتی دارد که گاهی امام علی(ع) آن استاندار را عزل می کردند. حساسیت بیشتری که باید باشد روی بحث نقد کلام یا عمل معصوم و در یک کلام نقد خود معصوم است که گفتیم مجاز نیست، اما در حکومت معصوم و برای مثال حکومتی که امام زمان(عج) حاکم بر آن حکومت است، انتقاد و نقد امکان پذیر است؛ چرا که امام زمان(عج) نیز در زمان حکومت خود، فرمانداران، استانداران، مسئولین و کارگزارانی در حکومت خواهند داشت که نقد آن ها حتما جایز است.

بنابراین، انتقاداتی که مطرح شده، اگر بر اساس این نظر باشد که نقد حکومتی که امام زمان(عج) در آن حکومت می کند، درست نیست و اشتباه است و شاید سیاسی کاری باشد؛ مضاف بر این که در آن طرف، خود آقای روحانی آمده و گفته که من قبول دارم نقد خود معصوم جایز نیست و چنین حرفی نزدم و اگر حتی از سخن من برداشت شده که گفتم نقد معصوم جایز است، این برداشت را قبول ندارم و این برداشت اشتباهی بوده است؛ قطعا باید این سخن رئیس جمهور را پذیرفت و روی آن صحه گذاشت و تشکر هم کرد از این که شما این مطلب را توضیح دادید؛ مطلب واضح و روشن است و ادامه دادنش به مصلحت نیست.


منبع: عصرایران

وزیر ارتباطات: ایستادگی در برابر فناوری منطقی نیست

به گفته وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات، فناوری در فرهنگ جامعه تاثیر می‌گذارد و زندگی بشر را تغییر می‌دهد و ایستادگی در برابر آن منطقی نیست.

به گزارش ایسنا، محمدجواد آذری جهرمی در نشست هم اندیشی با فعالان حوزه کسب و کارهای نوپا، درباره اهمیت این حوزه و مناسب‌سازی این فضا در کشور اظهار کرد: اگر ما خود را با ساختارها منطبق نکرده و حدود خود را متناسب نکنیم، در عرصه رقابت فناوری و فرهنگ بازنده خواهیم بود و به ناچار مغلوب فناوری و فرهنگی که به ما تحمیل می‌شود، خواهیم شد. اما با ایستادگی در برابر این حوزه ما سهم خود را از دست خواهیم داد.

وی با بیان اینکه فناوری در فرهنگ جامعه تاثیر می‌گذارد و زندگی بشر را تغییر می‌دهد، افزود: ایستادگی در برابر این مد منطقی نیست. بلکه ما باید بیمه‌نامه خود را ارائه دهیم و جایگاه خود را ثبت کنیم. ما در حال حاضر در دنیا با مفاهیمی مانند بلاک چین روبرو هستیم که مفاهیمی مانند ثبت احوال و اسناد را تحت تاثیر قرار می‌دهند و تغییر شگرفی خواهند داد. بنابراین باید خود را با این ساختارها منطبق کنیم.

وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات با بیان اینکه ادغام فناوری و اقتصاد جدی‌تر شده، گفت: کشورهای دنیا در اقتصاد و فناوری اطلاعات سرمایه‌گذاری جدی را شروع کرده‌اند. همچنین شرکت‌های برتر امروزه عمدتا شرکت‌های فناوری هستند. از طرفی حاکمیت‌ها در حال واگذاری قدرت به این حوزه هستند و این چالش در همه دنیا وجود دارد.

آذری جهرمی با اشاره به راهکارهایی که در برابر پیشرفت فناوری وجود دارد، اظهار کرد: ما می‌توانیم بگوییم در برابر این سیل چاره‌ای نداریم جز اینکه خود را تطبیق دهیم. راه دیگر این است که مقابل فناوری بایستیم اما راه دیگر عرصه خلاقیت است که شاخصه آن از باب ایجاد کسب و کارها بسیار اهمیت دارد. اینکه بتوانیم در کشور با خلاقیت تحولات حوزه را به نفع خود تغییر دهیم.

بیشتر افراد درکی از پیشرفت فناوری ندارند

وی با بیان اینکه باید سیاست، راهبرد و استراتژی داشته باشیم، گفت: ابتدا باید تحولی که در دنیا در حال رخ داده است را درک کنیم اینکه فناوری‌هایی مانند اینترنت اشیا، واقعیت افزوده و بیگ دیتا چه تاثیری بر کشور خواهد داشت. البته در ابتدای راه بیشتر افراد از این فضا درکی ندارند اما باید سواد را در بدنه حاکمیت افزایش دهیم و درباره اینکه چه تغییراتی در حال وقوع است، آگاهی‌رسانی کنیم. البته در کنار ضعفی که در بدنه دولت در دانش وجود دارد، پذیرش مطالب است.

وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات با بیان اینکه باید به دنبال راهی در اقتصاد دیجیتال باشیم که غرب می‌خواهد از آن خود کند، گفت: ساختارهای درونی حاکمیت آنچنان نیست که چابکی لازم را برای تحولات داشته باشد. البته در کمیسیون اقتصادی دولت تغییر اساسنامه فناوری اطلاعات را داشتیم. همچنین بناست سازمان فناوری اطلاعات از حالت حاکمیت خارج شده و در کنار پست‌بانک با مرکز تحقیقات کارهای توسعه‌ای انجام دهد.

آذری جهرمی با تاکید بر حمایت از کسب و کارهای نوپا بیان کرد: با معاونت علمی و فناوری، وزارت اقتصاد، وزارت صمت و نهادهای دیگر جلساتی برای حمایت از کسب و کارهای نوپا داشتیم. اینکه این شرکت‌ها تا دو سال تحت حمایت‌هایی باشند، بحث تامین مالی برای استارت‌آپ‌ها و تسهیل قوانین در دست اقدام است. اگر با استفاده از قوانین و تسهیل آنها موانع کسب و کارها را حل نکنیم، عرصه را به خارجی‌ها می‌بازیم. البته افکار عمومی نیز باید از کسب و کارهای داخلی حمایت کنند.

وی با اشاره به چشم‌انداز سند استراتژی دولت در حوزه اقتصاد دیجیتال اظهار کرد: طرح تلکام در اقتصاد ملی مشخص است اما فناوری اطلاعات سهم مشخصی ندارد. یعنی هدف ویژه‌ای برای پیگیری کردن نداریم. همچنین در بودجه کشور در این حوزه بخشی وجود ندارد، بنابراین باید در بودجه آینده حتما سر فصلی برای پیگیری این موضوع باشد. تمام ۵۰۰ میلیارد تومان وامی که قرار است به کسب و کارها اختصاص یابد، در قالب وام نیست بلکه این هزینه در حوزه سرمایه‌گذاری خطرپذیر نیز می‌آید و منابعی با سود کمتر باید در اختیار وی سی‌ها (سرمایه‌گذاریهای خطرپذیر) قرار بگیرد.

وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات با اشاره به اختلالاتی که در زمان ناآرامی‌ها برای اینترنت ایجاد شده بود، بیان کرد: به دلیل شرایطی که در کشور وجود داشت، نیازمند بودیم که این فضا ساماندهی شود اما این طور نیست که بگوییم هیچ خسرانی برای کسب و کارها ایجاد نشد؛ با وجود این بنای دولت بر شفافیت بود.

علیه ابزارهای ما پروپاگاندای رسانه‌ای وجود دارد

آذری جهرمی با برشمردن دو عرصه پیام‌رسان و رسانه اظهار کرد: با توجه به شرایط موجود باید به سمتی برویم که ظرفیت پیام‌رسانی را در کشور فعال کنیم. البته بحث رسانه با پیام‌رسان متفاوت است. ما اگر به لحاظ اعتماد عمومی مشکل داریم، باید آن را برطرف کنیم. البته پروپاگاندای رسانه‌ای نیز علیه ابزارهای ما وجود دارد که باید آنها را حل کنیم.

وی خاطرنشان کرد: با وجود این بخشی از فضای مجازی در اختیار فضایی وجود دارد که برای ما تحریم شده است. از جمله گوگل پلی و اپ‌استور که گاهی سرویس‌های خود را به روی ما می‌بندند. بنابراین اقتصاد ما نباید مبتنی بر چارچوبی باشد که برای ما تحریم شده است. از طرفی موضوع رسانه در حوزه وظایف وزارت ارتباطات نیست. امروزه رسانه‌های سنتی در حال تبدیل به رسانه‌های نوین هستند اما در کانال‌های تلگرامی موجود فضای یکطرفه‌ای ایجاد شده که تاثیری در دنیا ندارد.

وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات با اشاره به انتقادات درباره شرایط پذیرفتن پیام‌رسان‌های خارجی بیان کرد: گفته شده پیام‌رسانی از طرف ما مورد قبول است که اعمال حاکمیت ما را بپذیرد. اگر کسانی با این شرط مخالف هستند، باید بگویم وقتی یک پیام‌رسان هست که احکام ما را نمی‌پذیرد، چه اقدامی در برابر آن می‌توان انجام داد. بنابراین باید پذیرفت که این مسئله با برخورد رادیکالی طرفین حل نمی‌شود.

آذری جهرمی با بیان اینکه آینده کشور و دنیا در عرصه اقتصاد دیجیتال قرار گرفته، افزود: اگر کشوری دنبال نقش خود در این عرصه باشد، باید حرفی برای گفتن داشته باشد. شبکه ملی اطلاعات یعنی اگر ما بازار داخلی خود را داریم، به دنبال بازار جهانی نیز باشیم. در واقع شبکه ملی اطلاعات اکوسیستمی برای رشد کسب و کارهای نوپای داخلی است.

در این نشست برخی از صاحبان کسب و کارهای نوپا به بیان مشکلاتی پرداختند که در حوزه فناوری اطلاعات وجود دارد. از جمله موضوع مالیات که از ابتدا برای این شرکت‌ها لحاظ می‌شود. در صورتی که استارت‌آپ‌ها در سال‌های اول وابسته به سرمایه‌اند و به اعتقاد آنها نباید دغدغه مالیات داشته باشند.

مسئله دیگر اینکه بعد از خلق ایده و تولید محصول چطور می‌توان آن را به جامعه معرفی کرد؛ همچنین برخی فیلتر ابزارهای فناوری از جمله توییتر، فیس بوک و یوتیوب را دلیل داغ شدن بازار تلگرام دانستند که با فیلتر آن مشکل زیادی برای کسب و کارهای مبتنی بر آن ایجاد می‌شود.

همچنین برخی به اختلال ناشی از فیلتر چند روزه تلگرام و ضرری که این اختلال بر کسب و کارها ایجاد کرده بود، اشاره کردند و اظهاراتی که این ضررها ناچیز بوده را غیرواقعی دانستند. بیشتر این کسب و کارها معتقدند فیلتر سرویس‌های خارجی بیش از اینکه کمکی به سرویس‌های داخلی باشد، خیانت به آنهاست زیرا به اعتماد مردم لطمه می‌زند.

محدودیت‌های محتوایی برای کسب و کارهای داخلی همچنین مسئولیت محتوای پلت‌فرم‌ها و نحوه برخورد با ناشران این محتوا از دیگر مواردی بود که به آن اشاره شد. تسهیل قوانین، فرآیند اقدام مجوز، موضوع کپی‌رایت، مسئولان ناآگاه و بدون دانش از دیگر مشکلات کسب و کارهای نوپا بود که درباره آنها به گفت‌وگو پرداختند.


منبع: عصرایران

هویت ملی و جهانی شدن؛ منافع ملی

محمود منصور- روزنامه بهار
هویت ملی جزئی مهم از تعریف فرد از خود است و تناسب فرد و جامعه را مشخص می‌کند. هویت ملی را نماد خودِ اجتماعی فرد دانسته اند؛ فرد از طریق احساس تعلق به جامعه نه تنها گذشته خود را درونی کرده، بلکه چشم‌اندازی از آینده را نیز برای خود تعریف می‌کند.  هویت ملی موضوعی درباره استفاده از منابع تاریخی، زبانی و فرهنگی در روند شدن، بیشتر از بودن است؛ به عبارتی هویت ملی بیشتر از آن­که ما چه کسی هستیم؟ «یا از کجا آمده ایم؟ »، «ما چه چیزی می‌شویم؟ » است. در حقیقت هویت از طریق مشخص کردن تفاوت‌ها، قابل درک است. هویت ملی حاوی خصوصیاتی است، که هر ملتی را از سایر ملت‌ها جدا می‌کند.

تحولات تکنولوژیک و سیاسی نیم قرن اخیر، جهان را وارد عصر جدیدی کرده است، که ویژگی برجسته آن؛ کاهش سریع فاصله‌های زمانی و مکانی، ادغام فزاینده نظام‌های اقتصادی اجتماعی و سیاسی جهان و رشد خیره کننده تولید و مصرف است. مهم‌ترین ویژگی جهانی شدن، پیوند یا درهم تنیدگی گسترده جهانی و در نتیجه وابستگی متقابل پیچیده جهانی است. جهانی شدن نشان دهنده یک واقعیت اجتماعی جدید است، که شامل مناسبات اجتماعی گسترش یافته، تشدید جریان‌ها و شبکه‌های کنش و درهم تنیدگی، افزایش نفوذ پذیری متقابل و زیرساخت‌های جهانی کنش (فناوری‌های اطلاعاتی و ارتباطاتی) است. در این شرایط دولت‌ها ناگزیرند در تبیین و تدوین خط مشی ملی با اندیشه‌ای خلاق و دیدی جهانی، اصول، منافع، مصالح ملی و فرصت‌ها و تهدیدهای موجود و احتمالی را در نظر بگیرند و خط مشی‌ها را مشخص کنند.

سیاست گذاری کلی یا طرح ریزی جامع، فرآیندی نظام‌مند است که طی آن سیاست‌های کلی یک دولت برای تحقق اهداف و منافع ملی تبیین می‌شود. منافع ملی در هر کشوری باتوجه به شرایط سیاسی، جغرافیایی و تاریخی آن کشور منطبق بر ارزش‌های حیاتی، اصول اساسی و مورد قبول جامعه تبیین می‌­شود. در دولت مدرن و نظام حقوقی نوین، قانون اساسی بیانیه مأموریت نظام سیاسی را تعریف می‌کند، اصول و ارزش‌ها را تبیین می‌کند، اهداف را تعیین می‌کند و چارچوب و نقاط مشخص را برای تدوین استراتژی و برنامه‌های نظام سیاسی- حقوقی را مشخص و معین می‌کند.

بنابراین منافع ملی براساس اصول و ارزش‌های ملی که مبنای تعریف هویت و نقش نظام سیاسی نیز هست، تبیین می‌شود و میثاق ملی چارچوب تعریف و تشخیص این اهداف و مصالح جامعه است. به همین اعتبار در صورت تطابق این راهبرد ملی با اصول و ارزش‌های میثاق ملی و تطبیق برنامه‌ریزی راهبردی ملی در چارچوب الزامات و اقدامات قانون اساسی، زمینه‌­ساز تحکیم همبستگی ملی و تعمیق و گسترش مشارکت اجتماعی به واسطه رشد سرمایه اجتماعی و فراگیری اعتماد اجتماعی خواهد بود.

نظام ارزشی در جامعه، به­‌طور کلی منطبق با واقعیت هایی است که موجب برانگیختن احساس و اشتیاق در شهروندان، برای برعهده گرفتن نقش‌های اجتماعی و اثرگذاری بر محیط پیرامون خود در جامعه سیاسی می‌شود. نخستین تجربه‌های جامعه پذیری شهروندان با اخذ هنجارها، ارزش ها، اعتقادات اجتماعی، عضویت در گروه، انجام فعالیت‌های اجتماعی و فراگیری شیوه‌ها و سبک‌های زندگی و رفتار اجتماعی، شکل می‌گیرد. در همین راستا، جامعه پذیری سیاسی به معنای نهادینه کردن و توسعه میزان نفوذ دولت در زندگی سیاسی شهروندان است.

منافع ملی در حقیقت شاخص و راهنمایی است که مبتنی بر اصول و ارزش‌ها و منطبق بر اهداف ملی که بنا به خواست جمعی اکثریت نسبی در قانون اساسی برآمده، کلیه اهداف، استراتژی و برنامه‌ها به آن سمت جهت داده شده و هدایت این فعالیت‌ها از وظایف اصلی دولت و حاکمیت است.بنابراین هرچه حاکمیت سیاسی در شناخت و برنامه ریزی برای تقویت و رفع قوت‌ها و ضعف‌های هویت ملی در راستای تدوین منافع ملی باتوجه به اصول و ارزش‌های مقبول اکثریت جامعه که در میثاق ملی تصریح شده، فعال باشد، به واسطه کنش فعال منافع ملی و تأثیرگذاری متقابل جهانی آن، زمینه بازتولید هویت ملی در عصر جهانی شدن با رویکرد فعال و نقش سازنده فراهم خواهد شد.
منبع: بهارنیوز

وزارتخارجه: صدا و سیما دست از عقده‌گشایی برنمی‌دارد

روابط عمومی وزارت امور خارجه در اطلاعیه‌ای با اشاره به سخنان میهمان یکی از برنامه‌های شبکه یک صدا و سیمای جمهوری اسلامی در دومین سالگرد توافق هسته‌ای، این مطلب که در این برنامه عنوان شده متن برجام دقیقا همان چیزی است که ۱۴ ماه قبل از امضا شدن توسط یک موسسه آمریکایی نوشته شده بوده و آمریکایی‌ها فقط دیکته گفته‌اند را بی اساس و ادعا خواند و نوشت: زمان این تردستی‌های ژورنالیستی مدتها است که گذشته و مردم ما فریب این صحنه‌سازی‌های سیاسی توسط تازه از راه رسیدگان ناشی و کم اطلاع را نخواهند خورد اما جالب است که دو سال پس از اجرایی شدن برجام هنوز عده‌ای دست از عقده گشایی برنداشته و با استفاده از فرصتی که متاسفانه رسانه ملی سخاوتمندانه در اختیارشان قرار می‌دهد، بی‌محابا به ملت شریف ایران و همه ارکان نظام، که از جزء به جزء مذاکرات و دشواری های آن آگاهی داشته و دارند توهین کرده و از آن مهم‌تر عزت و استقلال کشور را ملعبه اغراض سیاسی و جناحی خود قرار می‌دهند.
 
‎در ادامه اطلاعیه آمده است: در مورد این ادعای مضحک پیش از این مفصلا توضیح داده شده است. برجام محصول ۲۸ ماه مذاکره فرزندان ” امین، غیور، شجاع و متدین ” همین مردم است و اینکه در میانه راه یک موسسه مطالعاتی پیشنهادهایی را برای پایین آمدن مذاکره‌کنندگان آمریکایی از مواضع خود مطرح نماید و آنها هم قبول نمایند، اتفاقا نقطه قوت مذاکره‌کنندگان ایرانی است. اینکه طرف آمریکایی از همه خواسته‌های اصلی خود برای «غنی سازی صفر»، «عدم وجود راکتور آب سنگین»، «تعطیلی فردو» و … کوتاه آمده و مجبور شود پرونده اتهامی جعلی خود علیه ایران (پی.ا م . دی) را به طور کامل کنار بگذارد، قطعنامه‌های گذشته شورای امنیت را لغو کرده و در قطعنامه جدید به غنی‌سازی در ایران رسمیت بخشد، به خوبی نشان می‌دهد این اراده مردم بزرگ ایران بوده است که بر آمریکا تحمیل شده است. برجام همان توافقی است که باراک اوباما رئیس جمهور سابق آمریکا زمانی که نهایتا به آن تن داد گفت اگر می‌توانست اجازه نمی‌داد حتی یک پیچ و مهره از تاسیسات هسته‌ای ایران باقی بماند و یا رئیس‌جمهور فعلی آمریکا آن را بدترین و ننگین‌ترین توافق در طول حیات سیاسی آمریکا خواند و گفت اگر او بود هرگز به چنین توافقی که باعث تحقیر این ابرقدرت در جهان شده است، تن نمی‌داد.

‎اطلاعیه روابط عمومی وزارت امور خارجه می‌افزاید: چه دلیلی دارد برخی که داعیه ضدآمریکایی بودن آنها گوش فلک را کر کرده است، برعکس اصرار دارند به مردم ایران ثابت نمایند که آمریکا قادر به شکست نظام جمهوری اسلامی در مذاکرات شده است؟ چرا بر خلاف آنچه امام راحل ما به حق فرمود که «آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند»، این آقایان تلاش دارند اثبات نمایند که اتفاقا آمریکا هر کاری خواسته با مردم ایران چه در تحریم ها و چه در مذاکرات کرده است؟ چه برنامه هایی پشت پرده وجود دارد آنهایی که شعارهای ضدآمریکایی آنها از همه بلندتر است، اصرار دارند امید و اعتماد مردم به نظام جمهوری اسلامی را از بین ببرند و آمریکا را در ذهن مردم قدرتمند جلوه دهند؟ چنین تلاشی با خواست و اراده صهیونیست‌ها، جنگ‌طلبان آمریکا و برخی مرتجعین منطقه چه تفاوتی دارد؟

‎روابط عمومی وزارت امور خارجه در ادامه خاطرنشان کرد: سوال از مسئولان ارشد رسانه ملی آن است که در هنگامه‌ای که استحکام درونی برجام و پشتوانه حقوقی و بین المللی آن، موجب صف‌بندی جامعه جهانی در کنار جمهوری اسلامی و در مقابل آمریکایی ها شده و آنها را در معرض انزوای سیاسی بی سابقه ای در جهان و حتی نزد متحدین سنتی خود قرار داده است، پخش چنین دیدگاه‌های متوهمانه و یا مصاحبه‌های سخیفِ ساختگی علیه برجام، که نتیجه آنها جز تحقیر ملت رشید ایران و  زیر سوال بردن حیثیت ملی و استقلال کشور نیست، چه سودی دارد؟ و آیا چنین همنوایی با دشمنان قسم خورده این مرز و بوم جای شگفتی ندارد؟ روابط عمومی وزارت امور خارجه در پایان با ابراز تاسف از تداوم چنین رویکردی در  برخی از رسانه ها، تاکید کرده است که قصد پیگیری حقوقی این قبیل دروغ‌ها و تهمت‌ها را ندارد اما  مرتکبین را به جدّ به ترجیح منافع ملی بر منافع کوچک جناحی توصیه می نماید. البته مسئولیت نهاهای ذی‌ربط نسبت به تشویش اذهان عمومی ارتباطی به پیگیری حقوقی وزارت امور خارجه ندارد.
منبع: بهارنیوز

اعتمادسازی داخلی

روزنامه بهار: هنگامی که به حوادث رخ داده در چند سال اخیر دقت می‌کنیم شاهد آن هستیم که این وقایع با تمامی تفاوت هایی که با یکدیگر داشته است در یک موضوع اشتراک دارند و آن بروز نوعی بی اعتمادی میان متن جامعه و ساختار رسمی قدرت است. از حوادث پس از انتخابات۸۸ تا بی اعتمادی به آمارهای رسمی اقتصادی در دولت مستقر، از فاجعه رخ داده در ساختمان پلاسکو تا آنچه بر نفتکش سانچی رفت، از حوادث طبیعی همچون زلزله اخیر در کرمانشاه تا تجمعات اعتراضی هفته‌های گذشته در برخی از شهرها؛ در همه این موارد ما شاهد بروز نوعی بی‌اعتمادی میان بخش هایی از جامعه و دولت به معنای عام آن بوده ایم. شاید بتوان ریشه اصلی اعتراضات خاموش موجود در جامعه را نیز به همین موضوع بی اعتمادی فراگیری مرتبط دانست که در جامعه ایرانی مشهود است. با کمی دقت در روابط انسانی میان شهروندان نیز می‌توان این موضوع را به عینه مشاهده کرد که در میان مردم با مردم هم به نسبت گذشته مسئله اعتماد کمرنگ و کمرنگ‌تر شده است در نتیجه این موضوع لزوما و تنها به رابطه «دولت – ملت» باز نمی‌گردد و از مسئله و معضلی سیاسی به مسئله‌ای اجتماعی تبدیل شده است. بنابراین دقت در این موضوع از سوی تصمیم گیران کشور اهمیتی دوچندان پیدا می‌کند زیرا ما در اینجا با یک موضوع که فقط ساحت سیاسی را تحت تاثیر خود قرار می‌دهد مواجه نیستیم و همانطور که روشن است این بی‌اعتمادی گسترده به لایه‌های مختلف اجتماعی رسوخ کرده است.

حال پرسش اساسی آن است که برای مواجهه با این موضوع باید چه کرد؟ مقدمه یافتن پاسخ صحیح به این پرسش آن است که پیش از هرکاری اصل این مشکل را پذیرا باشیم. اگر بخواهیم بنا بر آنچه در تبلیغات رسمی مشاهده می‌شود وجود چنین معضلی را از اساس منکر شویم برای یافتن راه حل به بن‌بست رسیده و مسیر حل مسئله منحرف خواهد شد. می‌توان یکی از مهمترین دلایلی که ساختار سیاسی تن به الزمات حل چنین موضوعاتی نمی‌دهد را در این موضوع جستجو کرد که اساسا «مشکل» به رسمیت شناخته نمی‌شود. پس از پذیرش وجود چنین مشکلی می‌توان به یافتن راه حل‌هایی امیدوار بود. با نگاهی به کارنامه ساختار قدرت شاهد آن هستیم که به عنوان مثال در حوزه سیاست خارجی با سیاست «اعتماد‌سازی» توانسته است بدگمانی‌های واقعی و یا تصنعی طرف‌های خارجی را برطرف سازد و یک بار در سال‌های ۸۲ تا ۸۴ مانع انتقال پرونده هسته‌ای به شورای امنیت شود و بار دیگر در سال‌های اخیر و با برجام تحریم‌های مرتبط با این موضوع را رفع کند. در این میان در فاصله سال‌های ۸۴ تا ۹۲ به دلیل آنکه شاهد بی توجهی دولت وقت به مسئله «اعتماد‌سازی» بودیم این مشکل پابرجا ماند و تحریم‌های زیادی بر مردم تحمیل شد. حال همین مثال را به موضوع بی اعتمادی جامعه به دولت تعمیم دهیم. به نظر می‌آید تنها راهی که می‌توان به تدریج این بی اعتمادی را کاهش داد آغاز مرحله «اعتماد‌سازی» از سوی ارکان قدرت است. اعتماد کسر قابل توجهی از جامعه به دلایل گوناگون از نهادهای قدرت و دولت سلب شده است و نشانه‌های آن را در موضوعات مختلفی که در ابتدای این مطلب از آن گفته شد می‌توان دید؛ اکنون در چنین شرایطی برای عبور از این بحران بی اعتمادی راهی جز «اعتماد ‌سازی» داخلی نیست. این اعتماد‌سازی می‌تواند در مرحله اول در دو حوزه اقتصادی و سیاسی آغاز شود.

الف) اعتماد‌سازی اقتصادی
واقعیت آن است که آمارهای اقتصادی مقامات دولتی از بهبود شرایط به نسبت گذشته برای اقشاری از جامعه باورپذیر نیست و آنان بر این عقیده‌اند که این آمارهای مثبت مسئولان اثر ملموسی بر معیشت روزمره آنان نداشته است در نتیجه به آن اعتمادی ندارند. برای اعتماد‌سازی در این حوزه می‌توان مسئله محاسبه آمارها که راهی برای سنجش عملکرد اقتصادی هر دولتی است را به نهادی خارج از دولت سپرد. تا این شائبه به وجود نیاید که بخشی از دولت به دلیل حفظ منافع کلان دولت تغییراتی را در شاخص‌های اقتصادی به وجود می‌آورد تا تصویری موفق از عملکردها در این بخش ارائه دهد.  راه دوم که اهمیتی مضاعف دارد آنکه با شفافیت و اطلاع رسانی دقیق امکان محاسبه شاخص‌های اقتصادی از سوی مراکز غیروابسته به نهاد قدرت نیز فراهم‌اید تا شاهد نوعی نظارتی مردمی بر چگونگی محاسبه شاخص‌های اقتصادی باشیم. دیگر گزینه اعتماد ساز در حوزه اقتصادی افزایش شفافیت‌ها در این بخش است. تلاش دولت برای شفاف‌سازی بخش‌هایی از بودجه که در گذشته چندان به آن توجهی نمی‌شد گام مقدماتی خوبی برای تحقق این امر است اما راه برای شفافیت کامل در حوزه اقتصادی طولانی است و پر خطر! باید دید که در زمان محدود باقی مانده از دولت مستقر تا چه میزان این مسیر طی خواهد شد.

ب) اعتماد‌سازی سیاسی
بخشی از اعتماد‌سازی داخلی می‌بایست در حوزه سیاسی اتفاق بیفتد. این بخش که با کلیدواژه هایی همچون «گفتگوی ملی» ، «آشتی ملی» و. . . در گذشته‌ای نه چندان دور از سوی برخی سیاسیون بر آن تاکید شده است بیشتر از آنکه در اختیار قوه مجریه باشد به عزمی جدی در تمامی ارکان قدرت و تصمیم گیری در کشور نیاز دارد. به عنوان مثال ایجاد بستر مناسب برای حضور تمامی تفکرات در «انتخابات آزاد» ، ایجاد فضای آزاد در صداوسیما به عنوان رسانه‌ای که در فضایی انحصاری مشغول فعالیت است، تغییر نگاه بدبینانه به رسانه ها، به رسمیت شناختن حق اعتراض و وحقوق شهروندی مخالفان و. . . از جمله موضوعاتی است که در صورت تحقق می‌تواند به اعتماد‌سازی در حوزه سیاسی کمک شایانی کند.مطلب آخر آن که شاید بتوان گفت اعتماد‌سازی در حوزه‌های فرهنگی و اجتماعی مانایی و تاثیری بیشتر از این دو بخش که شرح آن رفت دارد اما واقعیت آن است که ایجاد اعتماد در جامعه در اقتصاد و سیاست با همه سختی‌های آن شدنی‌تر از اعتماد‌سازی اجتماعی است و در نتیجه همین موضوع ابتدا می‌بایست از این دو بخش که امکان تغییر بیشتر است شروع کرد و سپس به حوزه‌های دیگر نیز که به کاری ریشه‌ای‌تر و عمیق‌تر محتاج است پرداخت.
منبع: بهارنیوز

کدخدایی:‌بودجه شورای‌ نگهبان خیلی کمتر از پول توجیبی برخی از مسئولان است!

سخنگوی شورای نگهبان با انتقاد از مسائلی که اخیرا در خصوص بودجه شورای نگهبان در برخی رسانه‌ها منتشر شده است، گفت: آقایان باید با انصاف این موضوع را نگاه کنند، بودجه شورای نگهبان از پول تو جیبی برخی مسئولین کمتر است.
عباسعلی کدخدایی در نشست خبری خود در پاسخ به سئوال خبرنگاری مبنی بر اینکه در صورتی که مجلس در لایحه بودجه ارائه شده از سوی دولت تغییرات زیادی را به وجود آورد، شورای نگهبان نسبت به آن ایراد می‌گیرد یا خیر؟ گفت: اگر تغییرات در حد متعارف باشد شورای نگهبان ایرادی نمی‌گیرد ولی اگر خارج از آن باشد ایراد خواهیم گرفت. خبرنگاری از سخنگوی شورای نگهبان پرسید برخی رسانه‌ها سخنانی مبنی بر چند برابر شدن بودجه شورای نگهبان عنوان می‌کنند و از این موضوع انتقاد می‌کنند، در این باره توضیح دهید که خدایی گفت: بودجه شورای نگهبان مانند بودجه هر دستگاهی در لایحه بودجه پیش‌بینی و در مجلس تصویب می‌شود و توسط دیوان محاسبات بازبینی می‌شود. البته چند دیوان محاسبات بالقوه در شورای نگهبان داریم در واقع برخی علما در هزینه‌های شورای نگهبان ورود و نظارت می‌کنند اما در خصوص بودجه شورای نگهبان باید گفت بودجه سال ۹۶ تا سال ۹۷، هفت درصد پیش‌بینی شده که افزایش پیدا کند. وی افزود: دوستان می‌دانند بودجه‌ای که تصویب می‌شود بخشی از آن تخصیص داده نمی‌شود و از آن میزان تخصیص داده شده مقداری پرداخت نمی‌شود، اما ما گلایه می‌کنیم چرا دوستان در برخی مسائل انصاف را رعایت نمی‌کنند. بی‌جهت یک فرد ضد انقلاب در بیرون حرف می‌زند و می‌بینیم دوستان تکرار می‌کنند.
سخنگوی شورای نگهبان گفت: ردیف بودجه شورای نگهبان مانند مابقی سازمان‌ها در چند بخش خلاصه می‌شود، یکی پاسداری از احکام اسلام و همان موضوع نظارت بر قانون، بحث دیگر حوزه‌های انتخاباتی و امر نظارت که هر ساله این دو موضوع در خصوص بودجه مطرح است و در سال‌هایی که انتخابات داریم بودجه مربوط به برگزاری انتخابات در نظر گرفته می‌شود و بودجه مربوط به نظارت در انتخابات برای مثال انتخابات ۹۶ جداگانه پرداخت می‌شود. برخی می‌گویند بودجه نظارت بر انتخابات یک رقم ۵۰ میلیاردی است، اما امسال که انتخابات نداریم شورای نگهبان چرا باید بودجه آن را دریافت کند. امسال در خصوص این موضوع بودجه‌ای در نظر گرفته نشده چون شورای نگهبان قرار نیست انتخاباتی را برگزار کند.
منبع: بهارنیوز

نباید جوانان را اینقدر اذیت کرد

 اسحاق جهانگیری عصر امروز در ادامه سفر یک روزه اش به استان البرز، طی سخنانی در مراسم افتتاح همزمان طرح های صنعتی و دارویی که در شرکت داروسازی «سیناژن» برگزار شد، گفت: جای خوشحالی دارد که در این شرکت یک خانم، مدیرعامل است که با وزیر هم کل کل می کنند و در کارشان جدی هستند. وی افزود: دوران اداره کشور با منابع طبیعی به سر آمده و اگر نگوییم الان این کار غیرممکن است، باید گفت که در آینده غیرممکن خواهد بود. این مسیر دارد به آخر می رسد که ما با منابع نفتی و طبیعی خود را اداره کنیم، نه به این معنا که منابع ما در حال اتمام است اما ما یک کشور هشتاد میلیونی شده ایم که مردم مان به دنبال توسعه هستند و خود را با کشورهای پیشرفته دنیا مقایسه می‌کنند و می خواهند در کشوری توسعه یافته زندگی کنند که این توسعه تنها با صرف منابع طبیعی که انجام نمی شود.

جهانگیری با اشاره به سابقه تدوین سند چشم‌انداز بیست ساله کشور، گفت: بیست سال قبل که سند چشم انداز را در دولت آقای خاتمی نوشتیم به این دلیل بود که بیست سال آینده مان را با افقی روشن کنیم و بگوییم که کشورمان باید در آینده چگونه باشد و حالا تقریبا دو سوم اول این چشم انداز گذشته است و کشورهای منطقه هم دست روی دست نگذاشته اند که ما پیشرفت کنیم و حالا هم می بینیم که در برخی زمینه ها وضعیت مان به آنچه که مطلوب است نزدیک نیست.

معاون اول رئیس‌جمهوری با بیان اینکه فروش سالیانه کل منابع نفتی ما تنها نیمی از بودجه سال را تامین می‌کند، گفت: اینکه گفته می‌شود که اتکا را از نفت برداریم باید در عوض تکیه مان را به مغز جوانان مان بدهیم و برای شکوفا شدن ذهن آنان تلاش کنیم. در مغز آنان در مقطع فعلی اگر تصمیم بگیریم شاید می گفتیم که دنبال کارخانه خودروسازی برویم دنیا از ما ده ها سال جلوتر هستند اما یکسری رشته های صنعتی هستند که نقطه ثقل دنیا شده اند اما چون این صنایع در ابتدای کار هستند، دنیا هنوز در آن پیشرفت فراوان نکرده اند و آن مربوط به شرکت های فضای مجازی است.

جهانگیری تصریح کرد: یک وقت ما می نشینیم و از فضای مجازی و تاثیر آن بر جوانان مان می گوییم و فکر می کنیم که فضای مجازی یعنی همان یک تکه که ما از آن ناراحت هستیم اما شرکت هایی در فضای مجازی در دنیا مشغول هستند که چندین میلیارد دلار گردش مالی سالیانه دارند. وی افزود: یکی از رشته های دیگر که در ارتباط با ای تی است، بایو تکنولوژی است که با استفاده از نیروهای خبره و متخصص می توانیم آن را به یکی از صنایع مهم کشور بدل کنیم.

معاون اول رئیس‌جمهوری گفت: ما اگر خوب به جوانان اتکا کنیم، خوب توجه کنیم و برای شان فضای خوب کار درست کنیم می توانیم به نتیجه برسیم. این جوانان را نباید اینقدر اذیت کرد، این ظلم به جوانان است چه آنهایی که در این کشور مانده‌اند و می خواهند کار کنند، ما مدام بیاییم و برای شان مشکل درست کنیم چه آنهایی که خارج هستند و می خواهند بازگردند و فکر کنیم سبک مدیریتی درستی است، این کار والله درست نیست. این کار فراری دادن مغزها و بلا استفاده نگاه داشتن آنهاست. جهانگیری در پایان با بیان اینکه ما با سیاست گذاری می توانیم مسائل را حل کنیم، گفت: مهمترین بخش از امکانات ما قدرت فکر جوانان مان است که از آن غفلت شده است. همچنین پیش از سخنرانی معاون اول رئیس‌جمهوری از جدیدترین داروی گروه دارویی سیناژن با نام «نئوفور ۲۴» با حضور وزیر بهداشت، وزیر صنعت، معدن و تجارت رونمایی شد.
منبع: بهارنیوز

لایحه بودجه؛ مخالفت متناقض

محمد توکلی
در روزهایی که از تقدیم لایحه بودجه ۹۷ به مجلس می‌گذرد مطالب مختلفی به این بهانه مطرح شده است. از نقد جزییات بودجه۹۷ تا توجه به تلاش دولت برای ایجاد شفافیت در بخش هایی از بودجه که در گذشته حداقل در سطح عمومی چندان به آن توجه نمی‌شد، از گفته‌های رییس جمهور در هنگام تقدیم لایحه در خصوص بودجه‌های نظارت ناپذیر و تلاش دولت برای اصلاح این روند نادرست که در زمانی طولانی بر بودجه کشور سایه انداخته بود تا نقدهای مطرح شده به وضوع افزایش قیمت بنزین و تغییر در پرداخت نقدی یارانه‌ها و. . .
با نگاهی به نقدهای مطرح شده شاهد آن هستیم که بخشی از فضای رسانه‌ای و سیاسی کشور، چه آنان که همراهان سیاسی دولت محسوب می‌شوند و چه جریان منتقد دولت در روزهای ابتدایی تقدیم لایجه بودجه نسبت به پیشنهاد افزایش قیمت حامل‌های انرژی، عوارض خروج از کشور و حذف گروهی از مردم از دریافت یارانه نقدی با موضعی منفی مواجه شد. سخن منتقدان به طور کلی در دو دسته قابل تقسیم‌بندی است؛ گروهی که به دلایل سیاسی و رقابت‌های جناحی به طور مداوم مخالف هستند و این که دولت چه اقدامی را انجام می‌دهد چندان اهمیتی ندارد! آنان به طور خودکار با هر اقدامی از سوی دولت اعلام مخالفت می‌کنند، در نتیجه تفاوتی ندارد که اقدام دولت افزایش قیمت بنزین است یا کاهش آن، حذف بخشی از یارانه بگیران است یا اضافه کردن افراد دیگری به این فرآیند و. . . اما در کنار این مخالفان همیشگی گروهی دیگر هم به وجود آمده‌اند که ظاهرا بیشتر از آنکه به دنبال مخالفت با دولت باشند در پی قرار گرفتن در جایگاه مخالف خوان و «ژست مخالفت» هستند. آنان که اتفاقا در طیف حامیان حسن روحانی در انتخابات۹۶ هم تقسیم‌بندی می‌شوند تا چند روز پیش مخالف افزایش قیمت حامل‌های انرژی بوده و تغییر در پرداخت یارانه نقدی را ظلم به مردم می‌دانستند اما امروز که مجلس همه این تصمیمات دولت را وتو کرده است مخالف تصمیم کمیسیون تلفیق مجلس هستند و درباره فواید افزایش قیمت بنزین و خسارت‌های این نوع پرداخت یارانه قلم فرسایی می‌کنند!
اینکه از منظر اقتصادی کدام تصمیم به سود اقتصاد کشور است بحث دیگری را می‌طلبد اما آنچه در اینجا مطرح است نوع نگاهی است که برخی نسبت به تصمیمات اتخاذ شده از سوی مراکز رسمی تصمیم گیری دارند. ظاهرا برای این گروه تنها مخالفت کردن واجد اهمیت شده است و آنچه کمترین توجهی به آن نشان داده نمی‌شود دلیل و برهانی برای ابراز مخالفت است. این گروه از سیاسیون، اقتصاددانان و اهل رسانه آدمی را یاد آن منتقد مشهور برنامه سینمایی تلویزیون می‌اندازند که به طور پیشفرض با هر فیلمی «مخالف» بود و مخاطب هر چه بیشتر تلاش می‌کرد که از دلیل این حجم از مخالفت آگاهی پیدا کند کمتر به نتیجه می‌رسید. نقد و نگاه مخالف به تصمیم‌های دولت، مجلس و سایر ارکان قدرت هنگامی که بدون ارائه دلیل همراه شود و در حد «مخالفت برای مخالفت» تنزّل یابد تنها سبب کم ارزش شدن منتقد و نقد خواهد شد. منتقدی که تنها برای آنکه ژست «اپوزیسیون» خود را حفظ کند به مرحله «مخالفت متناقض» می‌رسد تنها سبب آن می‌شود که صدای منتقدان واقعی نیز در «نِق زدن» های شبهِ نقد او گم شود.
منبع: بهارنیوز