ضربه محکم باراک اوباما به نتانیاهو

به گزارش تسنیم به نقل از روزنامه الخلیج امارات، باراک اوباما رئیس جمهوری آمریکا، تنها چند هفته پیش از ترک کاخ سفید ضربه محکمی را به صورت مقام‌های رژیم صهیونیستی نواخت. او در سازمان ملل، ادامه شهرک سازی‌های این رژیم که با محکومت گسترده‌ای روبرو شد از حق وتو استفاده نکرد. طی روزهای پیش تلاش‌های گسترده ای شده تا اقدام اوباما در چارچوب انتقام او از بنیامین نتانیاهو نخست وزیر رژیم صهیونیستی مطرح شود. زیرا که نتانیاهو در انتخابات پیشین آمریکا از کاندید جمهوریخواهان پشتیبانی و عرف دیپلماتیک را نادیده گرفت. همچنین او درباره انتقادهای اوباما درباره ادامه شهرک سازی ها گفته بود که اظهارات اوباما با ارزش های آمریکا در تناقض است.

همچنین نتانیاهو در یازدهم فوریه گذشته بدون اطلاع رئیس جمهوری آمریکا از جان بوینر خواست در کنگره آمریکا سخنرانی کند. اما به نظر می رسد اختلاف میان اوباما و نتانیاهو فراتر از اختلاف های شخصی است. در ماه مارس گذشته اوباما اختلاف خود با نتانیاهو را اساسی توصیف کرده بود. او گفت که نتانیاهو بر پایه راهبرد خود منافع  اسرائیل را دنبال می کند و این راهبرد با نگرش آمریکا درباره صلح و برپایی ۲ کشور تفاوت دارد.

در توضیح اهمیت اقدام آمریکا، روزنامه وال استریت ژورنال نوشت: اوباما بالاخره اسرائیل را به شیوه ای بی سابقه مجازات کرد. هرگونه تلاش برای لغو این قطعنامه سازمان ملل که شهرک سازی را مخالف قوانین بین الملل می‌داند، موفقیت آمیز نخواهد بود؛ زیرا چین و روسیه آن را وتو خواهند کرد.

به نوشته وال استریت ژورنال، این تصمیم زمینه را برای کشورهای اروپایی، نهادهای بین المللی و آمریکایی فراهم می‌کند تا رژیم اسرائیل را از راه تحریم‌ها زیر فشار قرار دهند.

این قطعنامه سازمان ملل اختلاف‌ها را در داخل محافل رژیم صهیونیستی نیز افزایش داده است. اسحاق هرتزوگ رئیس حزب اپوزسیون اتحادیه صهیونیست، قطعنامه شورای امنیت را نشانه شکست آشکار راهبرد رژیم اسرائیل به شمار آورد.

روزنامه عبری زبان معاریو هم به نقل از یوال حسون عضو کنست رژیم صهیونیستی نوشت: قطعنامه سازمان ملل با آنچه که نتانیاهو درباره بهبود جایگاه رژیم اسرائیل از آن صحبت می کند تعارض دارد. همچنین سردمداران رژیم صهیونیستی نگران هستند که اوباما پیش از ترک کاخ سفید ضربه دیگری را به این رژیم وارد کند. نتانیاهو هفته پیش نگرانی خود را درباره تحمیل شرط‌های بیشتر بر اسرائیل در کنفرانس پاریس که قرار است  ۵ روز پیش از پایان دوران ریاست جمهوری اوباما برگزار شود، اعلام کرد.


منبع: alef.ir

بازگشت سحر ترکیه به خودش

به گزارش تسنیم به نقل از نشریه المنار فلسطین، نظام ترکیه از برجسته ترین شرکت کنندگان در جنگ علیه مردم سوریه بود. ترکیه مرزهای خود را بر روی تروریست ها با تابعیت های گوناگون باز کرد تا از این کشور وارد سوریه شوند.

فرودگاه های این کشور از انواع سلاح ها استقبال کرد تا آنها را به گروه های تروریستی تزریق کنند. در نتیجه استفاده داعش از این سلاح ها مردم سوریه به خاک و خون کشیده شدند. ترکیه با همکاری رژیم صهیونیستی، انگلیس و کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس در درون سوریه سرویس های جاسوسی و اطلاعاتی مشترکی را تشکیل دادند تا دست به اقدام های تروریستی بزنند و اطلاعاتی از مراکز مختلف در اختیار تروریست ها قرار دهند تا این گروه ها آن مراکز را ویران سازند.

دستگاه اطلاعاتی ترکیه به دستور اردوغان از گروه تروریستی داعش پذیرایی کرد و سرزمین های ترکیه را به مکان امنی برای نقل و انتقال تروریست ها به سوریه تبدیل کرد. رهبران ترکیه با سرکردگان داعش شماری از قراردادهای اطلاعاتی و اقتصادی برقرار کردند. این قراردادها شامل قاچاق نفت و اعضای بدن انسان های بیگناه از سوریه به ترکیه بود.  عناصر داعش ثروت های خود را در داخل ترکیه و بانک های این کشور سرمایه گذاری کردند.

نظام ترکیه بر روی گروه های تروریستی به ویژه گروه داعش در عراق و سوریه شرط بندی کرده بود. اما در  سه ماه اخیر معادله ها تغییر پیدا کرده است. ترکیه مجبور شد با گروه داعش که آن را پرورش داده بود مبارزه کند. این در حالی است که میان عناصر داعش و دستگاه اطلاعاتی ترکیه اسرار بسیاری وجود دارد. نبرد میان ترکیه و داعش به طور آشکار در شهر الباب سوریه و حومه آن سخت تر شده است. این نبرد به نیروهای ارتش ترکیه و جنگ افزارهای آن زیان های بسیاری وارد کرده است. این در حالی است که بمباران های ترکیه در شهر الباب کشته شدن صدها تن شهروندان سوریه را به دنبال داشته است.

در این نبرد ارتش آزاد که از جانب ترکیه پشتیبانی می شود در ورودی های شهر الباب با شکست روبرو شد. گروه سپر فرات نیز در پشتیبانی از ارتش ترکیه ناتوان است. در اینجا مشخص می شود که تروریسم وارد عمل شده است تا ترکیه را با آتش خود بسوزاند. داعش که در دامن ترکیه پرورش یافته است اکنون جنگ نابودسازی علیه نیروهای ترکیه در شهر الباب را به پیش می برد و سحر به ساحر باز می گردد. ناظران منتظرند که ببینند ارتش ترکیه می تواند با این گروه برخورد و شهر الباب را آزاد کند.


منبع: alef.ir

تصویب پیش‌نویس اصلاح قانون اساسی ترکیه

به گزارش تسنیم به نقل از المنار، کمیسیون قانون اساسی ترکیه، پیش‌نویس اصلاح قانون اساسی که زمینه را برای بررسی طرح افزایش اختیارات رئیس‌جمهوری در پارلمان فراهم می‌کند، تصویب کرد.

بعد از تصویب قانون اساسی ترکیه، احتمالا در بهار آینده به همه‌پرسی گذاشته می‌شود. احتمالا این اقدام به رجب طیب اردوغان کمک خواهد کرد ریاست اجرایی را که از مدت‌ها قبل برای آن تلاش می‌کرد، به دست آورد.


منبع: alef.ir

آمریکا از توافق آتش‌بس‌ در سوریه استقبال کرد

به گزارش ایران خبر، طبق گفته روسیا الیوم، وزارت خارجه آمریکا ضمن استقبال از توافق آتش‌بس در سوریه آن را تحولی مثبت توصیف کرد.

مارک تونر سخنگوی وزارت خارجه آمریکا ضمن استقبال از توافق آتش‌بس در سوریه گفت: امیدواریم که همه طرف‌ها به این آتش‌بس پایبند باشند و به آن احترام بگذارند.

 دولت سوریه و مخالفان روز پنجشنبه به توافقی بر سر آتش‌بس دست یافتند.

 ارتش سوریه در بیانیه‌ای اعلام کرد آتش‌بس از ساعت ۲۴ امشب (۳۰ دسامبر) آغاز خواهد شد.

 ارتش سوریه همچنین اعلام کرد این آتش‌بس راه را برای راه‌حل سیاسی و پایان ۶ سال ناآرامی در سوریه هموار می‌کند.

 این در حالی است که گروه‌های تروریستی داعش، جبهه‌النصره و گروه‌های وابسته به آن‌ها مشمول آتش‌بس قرار نمی‌گیرند.


منبع: irankhabar.ir

اسرار جدیدی دربارۀ اعدام دیکتاتور عراق فاش شد

به گزارش ایران خبر، “موفق الربیعی” مشاور سابق امنیت ملی عراق فاش کرد که شماری از رئیسان و پادشاهان کشورهای منطقه از دولت نوری مالکی درخواست کرده بودند صدام را اعدام نکند.

الربیعی در گفت وگو با شبکه “روسیا الیوم” تصریح کرد: “حاکمان کشورهای منطقه بیم آن داشتند که اعدام صدام به رویه ای تبدیل شود و ملت های منطقه، در هر کشور، محاکمه و اعدام حاکمانشان را خواستار شوند.

الربیعی که طناب دار اعدام صدام را در خانۀ خود نگه داشته است، افزود: مسئولان آمریکایی در قبال اعدام صدام دو رویکرد داشتند، سازمان سیا و وزارت خارجۀ آمریکا خواهان به تعویق انداختن اعدام او بودند اما جورج بوش و وزارت دفاع و سازمان امنیت ملی آمریکا، اعدام او را تایید کردند.

الربیعی همچنین خاطر نشان کرد که یکی از گزینه های مطرح در خصوص سرنوشت صدام، حبس او در زندان گوآنتانامو یا تبعید به جزیره ای در اقیانوس آرام بود.

صدام، دیکتاتور پیشین عراق، پس از آن که در دادگاه، به اتهام جنایت علیه بشریت در چندین پرونده از جمله کشتار ۱۴۳ تن از مردم دجیل در سال ۱۳۶۱ مجرم شناخته شد، در تاریخ ۹ دی ۱۳۸۵ به دار آویخته شد.

صدام از سال ۱۳۵۸ تا ۱۳۸۲ رئیس جمهور عراق بود و سرانجام با حملۀ آمریکا به عراق از پست ریاست جمهوری برکنار شد.


منبع: irankhabar.ir

دلائل بسیاری بر «مفسد فی الارض» بودن سران فتنه و حکم اعدام اینها وجود دارد

به گزارش ایران خبر، آیت الله سید یوسف طباطبایی نژاد، نماینده ولی فقیه در استان و امام جمعه اصفهان، صبح امروز در اجتماع عظیم روحانیت انقلابی اصفهان، با اشاره به اهمیت تبلیغ روحانیت در زمینه وقف و تأثیرات وقف در مبارزه با فقر، گفت: وقف صدقه ماندگار است و می‌تواند انسان را جاوید کند، زمانی که کسی چیزی را وقف می‌کند آثار آن را هرچند ناچیز و کم باشد در روز قیامت می‌بیند.
 

وی با اشاره به نقش روحانیت در تبلیغ وقف و حمایت همیشگی حوزه علمیه و مبلغین از فرهنگ وقف، اظهار کرد: پس از انقلاب اسلامی مسیر فرهنگ سازی وقف و رشد فرهنگ وقف در جامعه به خوبی پیش رفته است، اوقاف ظرفیتهای بسیاری دارد که باید از آن استفاده شود، گاهی منابع مالی مناسبی وجود داشته است اما نتوانسته‌ایم از آنها به خوبی استفاده کنیم و لازم است نسبت به استفاده دقیق و صحیح از این اموال دقت نظر کافی داشته باشیم.

 

آیت الله طباطبایی نژاد با بیان اینکه سنگر نماز جماعت یک لطف الهی است، تصریح کرد: اگر ما روحانیون اعتقاد داشته باشیم که هیچ چیز بدون اذن خداوند انجام نمی‌گیرد باید بدانیم امام جماعت شدن ما هم با اذن خدا است و تا موقعی که این لیاقت را داشته باشیم در جایگاه امام جماعت خواهیم ماند، مسجدی که با زحمتهای فراوان و با پول مردم ساخته شده است قرار است مکانی باشد برای خدمت به اسلام و به انقلاب اسلامی، اگر قرار باشد فقط مانند صفا و مروه بین مسجد و خانه حرکت کنیم این نعمت مسجد و منبر از ما گرفته خواهد شد.

 

مدیر حوزه علمیه اصفهان ضمن تأکید بر اهمیت به روز بودن روحانیت، گفت: دشمن زیرک و شیطان است و روی حساب کار می‌کند، زمانی که امام علی(ع) زنده بود معاویه با ایشان دشمنی می‌کرد اما پس از شهادت ایشان معاویه به دشمنی با امام حسن(ع) پرداخت و دیگر کاری به امام علی(ع) نداشت و حتی گاهی از ایشان تعریف هم می‌کرد.

 

شیعه باید زیرک و اهل بصیرت باشد

 

وی با اشاره به دشمنی عمیق معاویه با اهل بیت(ع) و توطئه‌های بسیار او علیه ایشان، تصریح کرد: شیعه باید زیرک و اهل بصیرت باشد، روحانی باید حرفهای نو داشته باشد و با دشمن شناسی و شناخت از توطئه‌های دشمنان بدانند که چگونه دسیسه‌های دشمنان را خنثی کنند، روحانیت باید به روز باشد و به روز حرف بزند و ببیند دشمن کجا را مورد هدف قرار داده است و علیه آن اقدام کند و توطئه دشمنان در آن زمینه را خنثی کند.

 

نماینده ولی فقیه در استان اصفهان خاطرنشان کرد: ما مدعی نیستیم حکومت صد درصد اسلامی داریم، امام علی(ع) هم حکومتشان صد در صد اسلامی نبود، معنای حکومت اسلامی این نیست که همه آدمهای آن بی عیب باشند و آن حکومت هم کاملا بی نقص و عیب باشند، اتفاقاتی که درون قطار رخ می‌دهد مربوط به معیوب بودن قطار نیست و تا زمانی که قطار از ریل خارج نشده است باید به اصلاح درون آن پرداخت.

 

آیت الله طباطبایی نژاد در ادامه افزود: مسؤولا،ن جمهوری اسلامی نیستند و ما قبول داریم برخی مسؤولان مشکلاتی دارند اما نباید اقدامات افراد فاسد و حقوقهای نجومی را به پای جمهوری اسلامی و نظام مقدس اسلامی گذاشت. قانون اساسی اسلامی، شورای نگهبان که مراقبت می‌کند از قانون اساسی، رهبری ولی فقیه و در کنار آن خبرگان رهبری که مراقب رهبری هستند، کفر ستیزی و ایستادگی در برابر استکبار و کفر از اصول انقلاب اسلامی است.

 

حکم سران فتنه قطعا اعدام است

 

امام جمعه اصفهان با اشاره به ایاتی از قرآن کریم، تصریح کرد: کفار و مشرکین هرگز نمی‌خواهند خیری به مسلمانان برسد، نباید آنها را دوست و امین دانست چرا که دشمنی‌های آنها معمولا پنهانی است اگرچه امروزه به صورت آشکارا در حال دشمنی هستند اگر چه خداوند می‌فرماید آنچه از دشمنی درون آنها است از آنچه ظاهر می‌کنند بیشتر است.

 

وی با بیان اینکه برخی می‌گویند چرا سران فتنه را محاکمه نمی‌کنند، گفت: به عنوان یک قاضی دیوان عالی کشوری می‌گویم اگر محاکمه شوند حکم آنها بدون شک اعدام است، این همه نصیحت را گوش نکردند، دشمن را امیدوار به دستیابی به کشور ما و انقلاب ما کردند، این همه آدم کشته شدن و جنایات بسیار دلیل بر مفسد فی الارض بودن سران فتنه است، محارب کسی است که شمشیر بکشد و مردم را بترساند و حکم او اعدام است، کاری که اینها انجام دادند در تاریخ نمونه ندارد.

 

آیت الله طباطبایی نژاد ادامه داد: رهبری و بزرگان و مراجع می‌توانند یک تخفیفی به برخی اشخاص بدهند و از روی مصالحی اعدام چنین اشخاصی را عقب اندازند و این ترحمی است که شامل سران فتنه شده است، پیامبر اکرم(ص) اسیر را بنابر مصالحی و از روی ترحم نمی‌کشت، این زنده ماندن سران فتنه هم از روی مصالحی است، اینجور نیست که مملکت دست افراد خاصی باشد و مردم ما و انقلاب اسلامی به حول و قوه الهی به راه خود با اقتدار ادامه خواهد داد.

 

روحانیت باید از تفرقه میان مردم جلوگیری کند

 

مدیر حوزه علمیه اصفهان با اشاره به اهمیت پرهیز از اختلاف و تفرقه میان مردم، اظهار کرد: حمایت از سران فتنه پیش از فتنه مشکلی ندارد اینها توسط شورای نگهبان تأیید شده بودند و عده‌ای هم چون وضعیت آنها معلوم نبوده و باطن آنها مشخص نبوده است به آنها رأی دادند، اما بعد از کشف باطن اینها نباید از آنها کسی حمایت می‌کرده است.

 

وی افزود: باید روحانیت حواسش جمع باشد که از تفرقه و دو دستگی میان مردم جلوگیری کند و وظایف پدرانه خود را انجام دهد، هرکسی سلیقه و عقیده‌ای دارد اما روحانیت نباید روحانی چپ و راست باشد بلکه ما روحانی خداوند و مکتب امام صادق(ع) هستیم.

 


منبع: irankhabar.ir

فتنه خط قرمز نظام است

حجت الاسلام سید محسن محمودی شامگاه پنج شنبه در مراسم گرامیداشت یوم الله ۹ دی در شهرستان قرچک اظهار داشت: فتنه سال ۸۸ آسیب های جدی به کشور زد.

رییس شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی استان تهران افزود: حضور میلیونی مردم در انتخابات ریاست جمهوری در سال ۸۸، می توانست موجب عزت و اقتدار هر چه بیشتر ایران اسلامی شود اما فتنه سال ۸۸ به دشمنان این مرز و بوم کمک کرد تا چند ماه کشور را به آشوب بکشند.

وی ادامه داد: حماسه نهم دی خط بطلانی به تمامی توطئه ها و نقشه های دشمنان داخلی و خارجی نظام اسلامی کشید و این پیام را به جهانیان رساند که ملت ایران هیچگاه از ارزش ها و اصول انقلاب اسلامی دست نخواهند کشید.

محمودی اضافه کرد: امروز نیز گرامیداشت یوم الله ۹ دی یک ضرورت انکارناپذیر محسوب می شود، اگرچه عده ای علاقه ندارند که این روز بزرگ و تاریخی گرامی داشته شود.

به گزارش مهر، وی عنوان کرد: تمامی خواص باید موضع خود را با فتنه مشخص کنند، چرا که فتنه خط قرمز نظام اسلامی محسوب می شود و هیچگاه فتنه سال ۸۸ فراموش نخواهد شد.

محمودی گفت: دشمن همچنان در حال توطئه افکنی است و بدون تردید فتنه در کشور تمام نشده و برای مقابله با فتنه های مختلف دشمن باید هوشیار و بصیرت را سرلوحه فعالیت خود قرار داد.


منبع: alef.ir

۹ دی تجلی قدرت خداوند بود

گزارش مهر، آیت الله سید محمد قائم مقامی شامگاه پنجشنبه در همایش بزرگداشت یوم الله ۹ دی در مسجد سجاد(ع) شهرستان ورامین اظهار داشت: نهم دی از ایام الله بوده و روزی است که انسان تجلی خداوند را در آن حس می کند.

استاد حوزه و دانشگاه افزود: انقلاب اسلامی ایران به طور مستقیم با ائمه اطهار و وجود ولی عصر(عج) ارتباط پیدا می کند و در یک مقطع حساس و مهمی که فتنه بزرگی در کشور رخ داد، این ارتباط مشاهده شد.

وی با اشاره به خطبه تاریخی رهبر معظم انقلاب اسلامی در سال ۸۸ ادامه داد: رهبر انقلاب اسلامی در خطبه خردادماه سال ۸۸ خود به امام زمان(عج) استغاثه کردند و بدون تردید یاری اهل بیت و امام حسین(ع) به کمک نظام اسلامی آمد تا این انقلاب دچار تحریف نشود.

قائم مقامی، تحریف را یکی از امور رایج پس از هر انقلابی دانست و اضافه کرد: تحریف در انقلاب ها امری رایج بوده است و در تمامی انقلاب ها جریان تحریف تلاش داشته تا آرمان های اولیه انقلاب را دچار تغییر کند.

وی بیان داشت: این جریان می کوشد تا جریان اصلی آن انقلاب دچار تحریف شود و در این میان بزرگداشت حماسه نهم دی به دلیل دفاع از ارزش های اصیل انقلاب اسلامی امری ضروری است.


منبع: alef.ir

نسخه دکتر ظریف برای دنیای بدون تروریسم

متن کامل فارسی این مقاله تفصیلی که با عنوان”چگونه با زمینه‌های گسترش  افراطی‌گری و تروریسم مقابله کنیم ” در  مجله  Iranian review of foreign affoirs به زبان انگلیسی منتشرشده به شرح زیر است: چگونه با زمینه‌های گسترش افراط گری و تروریسم مقابله کنیم؟ امروزه درباره چالش سهمگین تروریسم و افراط‌گری که جامعه جهانی با آن روبرو است و هم چنین مبارزه با این پدیده و جلوگیری از گسترش و در صورت امکان ریشه کنی نهایی آن، بسیار سخن گفته می‌شود. صرف نظر از این که کشورهای مختلف چه موضعی نسبت به این دو پدیده دارند  یا جوهره سیاست رسمی کشورهای مختلف در قبال آنها چیست، جامعه جهانی با این باور مشترک هم داستان است که باید به فوریت به این معضلات پرداخت و با مؤثرترین شکل ممکن از دست آنها خلاصی یافت. در ضرورت برخورد با این چالش کمترین تردیدی وجود ندارد. فراسوی مجادلات پایان ناپذیر رایج میان سیاستمداران، این دو معضل همزاد یعنی تروریسم و افراط گری، نتیجه طبیعی ناکارآمدی وضعیت کنونی بین المللی و به ویژه تحولات اخیر است. این دو معضل نه به منطقه مشخصی از جهان محدود می‌شود و نه مختص دین و مذهب خاصی است. هم چنین نمی‌توان تنها در محدوده یک منطقه خاص و یا با اتکاء صرف بر سخت افزارهای نظامی با آن مقابله کرد. پس از گذشت یک و نیم دهه از شکست کامل در مبارزه با تروریسم – پس از حادثه یازده سپتامبر- واقعیات ملموس و کریه امروزین ما را بر آن می دارد تا با چشمانی کاملا باز و به دور از توهم و یا خودفریبی این چالش‌ها را بررسی و مطالعه کنیم. اکنون باید بر همه آشکار شده باشد که مبارزه تأثیرگذار و موفق علیه این دو پدیده سرطانی، نیازمند رویکرد همه جانبه و راهبرد چند بخشی است که بیش و پیش از هر چیز، در گروی درک هوشیارانه از شرایط اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و جهانی‌ای است که زمینه ساز این دو پدیده شده‌اند. مهار و در نهایت ریشه کن کردن واقعی سازمان های افراط گرای تروریستی نیاز مبرم امروز است. اما این تنها گام نخست و بخشی از یک تلاش بزرگ‌تر است. معضلاتی با طبیعت جهانی و ریشه‌های عمیق، باید به درستی فهمیده شوند. علاوه بر این، همکاری حقیقی جهانی برای مبارزه با این پدیده‌ها، ضروری است. شالوده شکنی پیش انگاشته‌ها تصورات نادرست، تحریف‌ها و اتهام زنی‌های نابجا، بسیار زیادند. از این رو، برای فهم شرایط اجتماعی و زمینه‌های جهانی، ابتدا باید توهّمات نادرست از ذهن‌ها زدوده شوند. رهیافت غالب و رسمی درباره تروریسم، چه در ایالات متحده یا دیگر کشورها، عموماً ساختگی، برای مصرف داخلی و یا ابزاری در جهت خط مشی‌ها و اقدامات سیاسی مشخص است. در این صورت، جای تعجب نیست که بشنویم مشاور امنیت ملی یکی از دولت‌های منطقه بگوید: «در معرکه سوریه، افراط گرایان و نیروهای نظامی سوریه یکدیگر را از بین خواهند برد.» این خط فکری و سیاسی نشان می‌دهد که چرا و چگونه شرایط به بن بست کنونی رسیده است. دیدگاه‌های سطحی از وضعیت‌های پیچیده، همراه با تعقیب سیاست‌های کوته نظرانه و خود محور، محکوم به شکست هستند. بدون شک، همان گونه که برای همگان محسوس است، نه تنها در سوریه، بلکه در هر جای دیگر شاهد شکست این نگرش کوتاه‌بینانه بوده ایم. تصور دیگری نیز باید زدوده شود. برای ما در غرب آسیا، آسان است که غرب را به واسطه اقداماتش به عنوان مقصر شوربختی‌های‌مان سرزنش کنیم. تاریخ این پهنه از زمین پر از  شواهدی بر این مدعاست. سایه سنگین خاطرات تلخ دیرپا و تفرقه‌اندازی‌هایی که میراث «طراحی خطوط بر روی شن‌ها» در جنگ جهانی اول و دوره پس از آن است، کماکان در بسیاری از دولت‌ها و جوامع غرب آسیا قربانی می‌گیرد. همزمان، برای غرب نیز بسیار آسان بوده است که انگشت اتهام را به سوی ما به عنوان مسلمانان غرب آسیا صرف نظر از اختلاف‌ها، مخالفت‌ها و حتی نزاع‌های موجود نشانه رود. متهم کردن هر یک از طرفین از سوی دیگری، می‌تواند آسان‌ترین راه برای انحراف از اصل موضوع باشد. اما چنین کاری نه صحیح است و نه راه گشا. چراکه جهان امروز ما بسیار پیچیده‌تر از گذشته شده است. سومین تصور غلطی که باید رفع شود، اعتقاد به این باور است که از یک سو میان دیکتاتوری و تروریسم رابطه مستقیمی وجود دارد و از سوی دیگر دموکراسی‌ها با یکدیگر نمی‌جنگند؛ عباراتی که از فرط تکرار به ظاهر بدیهی و مسلم می‌نمایند. اگر چه این گزاره‌ها تا حدودی و در مواردی ممکن است درست باشند، اما شرایطی که ما با آن‌ها روبرو هستیم پیچیده‌تر از آن است که چنین گزاره‌های بسیطی بتوانند به تنهایی واقعیات را نشان داده و به شکل مناسبی آنها را تبیین کنند. وقتی که می‌بینیم فردی که در غرب متولد شده و تحصیل کرده و در نظام دموکراتیک و جامعه مرفه غربی پرورش یافته و به زبان انگلیسی یا فرانسه به عنوان زبان مادری خود حرف می‌زند، سر بریده یک انسان بی‌گناه سوری یا عراقی را به دست گرفته و در هوا تکان می‌دهد و تصویرش در تلویزیون و فضای مجازی منتشر می‌شود، دیگر نمی‌توان با توجیهات ساده‌انگارانه پیش گفته، قانع شد، یا اینکه به سرزنش و اتهام زنی به طرف دیگر بسنده کرد. امروزه ما شاهدیم که کودکانی که در محیط‌های دموکراتیک پرورش یافته‌اند، به راحتی همسایگان خود و حتی یکدیگر را می‌کشند. در نتیجه دیگر نمی‌توان به راحتی متقاعد شد که چنین قساوت خون‌باری منحصر به یک دین یا اعتقاد مشخصی است، یا اینکه آن را مختص یک نظام سیاسی و تربیتی خاص در جوامع غرب آسیا تلقی کرد. شرایط مؤثر در عرصه جهانی، داخلی و منطقه‌ای چهره کریه و تلخ وضعیتی که در آن به سر می‌بریم، بسیار اسفناک‌تر از آن است که صرفا به سرزنش کردن یکدیگر بپردازیم. حقیقت این است که اگرچه می‌توانیم اتهامات و سرزنش‌های بسیاری به یکدیگر بزنیم، اما لازم است عادت انداختن توپ به زمین یکدیگر را کنار بگذاریم. اگر به واقع اراده کرده‌ایم که این معضل را مورد تعمق و بررسی جدی قرار دهیم، باید کار را با پرسش‌هایی ساده اما جدی از این دست آغاز کنیم که چه چیزی از یک نوجوان متولد غرب که در فرانسه یا دیگر کشورهای اروپایی و آمریکای شمالی پرورش یافته، تروریست می‌سازد؟ درست مثل نوجوانی که در افغانستان، سوریه، یمن، لیبی، عربستان و یا هر کجای دیگری در منطقه ما متولد شده است؟ بنابراین همه ما باید از این نقطه آغاز کنیم که به تروریسم به عنوان یک معضل و مشکل مشترک همگانی بنگریم و آن را مشکل ویژه یک منطقه، نژاد، دین یا مذهب خاص ندانیم. فقدان امید با در نظر گرفتن شرایط تأثیرگذار، امید و در واقع فقدان امید، مسئله اصلی است. این دقیقاً همان جایی است که فرضیات ساده انگارانه‌ای که این معضل را به سطح منطقه‌ای، اجتماعی، کشورهای توسعه یافته یا درحال توسعه، غربی و یا شرقی، مسلمان و یا غیر مسلمان، تقلیل می‌دهد را با خلل مواجه می‌کند. این امر به حقیقتی ثابت و همه‌گیر تبدیل شده و یک نظریه محض و یا حتی تحلیل آکادمیک نیست که وجه مشترک تمامی کسانی که به دام خشن تروریسم گرفتار شده‌اند آن است که احساس می کنند در جوامع خود، و حتی در عرصه جهانی، از احترام محروم هستند و به حاشیه رانده شده‌اند. آنها امیدی به فردای بهتر نداشته و هیچ امکان واقعی و عملی برای شکوفایی در شرایط اجتماعی انسانی نمی‌یابند. این وضعیت چه در جوامع غربی که درون گرایی و بیگانه هراسی بیش‌تر در آن رواج دارد و چه در منطقه که جوامع، در حال توسعه هستند و دولت‌های حاکم، نمی‌توانند چنین امکانی را برای آنان فراهم کنند؛ صادق است. موج احساسات ملی گرایانه که طی سال های اخیر در نتایج انتخابات اروپا و آمریکا تجلی یافته تنها می‌تواند این پدیده را تشدید کند. از سوی دیگر در منطقه غرب آسیا، حتی با پذیرش تفاوت‌ها میان جوامع در مورد نحوه برگزاری انتخابات به عنوان روش مشارکت مردمی در تعیین سرنوشت، صرفا در معدودی از کشورهای غرب آسیا، برای توده مردم امکان ابراز نارضایتی‌شان از طریق صندوق رأی وجود دارد. به واقع صندوق رأی و یا حتی تصوری از مفهوم آن، در بسیاری از کشورهای منطقه ما وجود خارجی ندارد. به حاشیه رانده شدن، محرومیت، فقدان احترام در حالی که در کشورهای غربی، صندوق‌های رأی به طور کلی کارکرد مؤثری دارند، مشکل در روند دیگری نهفته است که به صورت خطرناکی در حال تشدید است. در نتیجه، وقتی بخش‌های مهمی از جمعیت که به صورت نهادین به حاشیه رانده شده‌اند، خود را در سمت بازنده حس می‌کنند، و بدتر آنکه می‌بینند باورها، ارزش‌ها و مقدسات آن‌ها به صورت منظم در معرض حمله است، نباید متعجب شویم که برخی از آن‌ها — که حتما اقلیت ناچیزی از جوامع اسلامی در غرب هستند — به روش‌هایی غیر از اعتراض مسالمت آمیز روی می آورند. اخیرا یک سیاستمدار اروپایی در تشریح این وضعیت ​​گفت: «در غرب، اگر به سیاه پوستان حمله کنید، شما یک نژادپرست هستید؛ اگر به یهودیان حمله کنید، شما یک ضد یهود هستید؛ اما اگر به مسلمانان حمله کنید، شما از حق آزادی بیان خود استفاده می‌کنید.» این در واقع تعبیر صریح شرایط واقعی و در عین حال مسئله‌ساز کنونی یعنی، حمله مستقیم به وجود و هویت مردم یا جماعتی مشخص است. چنین شرایطی منجر به شکل‌گیری رنجش و خشمی می‌شود که هیچ ارتباطی با هیچ نظام عقیدتی ندارد. ادبیات غنی موجود در زمینه تجزیه و تحلیل اجتماعی، در کنار یافته‌های به دست آمده از مطالعات موردی متعدد در جوامع مختلف – از جمله در مورد خاص ناآرامی اجتماعی چند سال گذشته در فرانسه — تصویری نگران کننده از واقعیت به حاشیه راندن و بیگانه‌سازی اجتماعی، فرهنگی و سیاسی جوامع را نشان می‌دهد بنابراین وظیفه ما است که در مسابقه بین استیصال و ایجاد امید پیروز شویم. با کنکاش و تعمق بیشتر در می‌یابیم که مجموعه‌ای از متغیرهای موثر دیگر هم وجود دارند. برخی از افرادی که بدترین اعمال وحشیانه را به نام اسلام مرتکب شده‌اند، حتی به شریعت اسلامی هم عمل نمی‌کنند. به عنوان مثال، فردی که به خواربار فروشی ویژه یهودیان در پاریس وارد شد و شروع به تیراندازی به مردم کرد، همراه با دوستِ دختر خود بود، در حالی که می‌دانیم نه تنها یک مسلمان متعصب، بلکه یک مسلمان عامل به اعتقادات نیز وارد چنین رابطه‌ای نمی‌شود. حمله نیس در فرانسه ـ حمله به مردان، زنان، و کودکان با کامیون ـ نیز توسط فردی انجام شد که به طور مرتب به مشروب فروشی می‌رفت. همان گونه که اکثر مردم می‌دانند، نوشیدن الکل نیز با اصول ایمان سازگار نیست. بنابراین، ما در اینجا با یک مشکل اجتماعی ـ فرهنگی و نه یک پدیده دینی مواجه هستیم. یک پدیده اجتماعی که با حس عمیق محرومیت، بیگانگی و به حاشیه رانده شدن در محیطی مرفه و توسعه یافته ایجاد شده و عملاً افراد، گروه‌ها و جوامع را از امنیت، احترام، مشارکت و امید محروم می‌کند. ارتباط میان مسأله هویت و پیامدهای نازیبا و غیر قابل قبول خدشه‌دار کردن آن را به هیچ وجه نمی‌توان نادیده گرفت. این امر یکی از عوامل موثر در بروز معضلات پیش گفته است که باید آن را به دقت مطالعه و برای آن راهکارهای مناسب اندیشید. مداخله و گرایش‌های سلطه‌گرا موضوع بعدی برای بررسی، مشکل مزمن و قدیمی تهاجم خارجی و اشغال و پیامدهای آن است. اشغال هفتاد ساله سرزمین فلسطین مهمترین معضل در این رابطه است. این مشکل با مداخلات سیاسی و نظامیِ سازمان یافته ایالات متحده آمریکا برای حفظ، تداوم و شکل‌دهی ترتیبات و معماری مورد نظر منطقه‌ای و «نظم نوین جهانی» خود تشدید شده است. هنگامی که جورج دبلیو بوش رییس جمهور وقت آمریکا طی سخنرانی در مجمع عمومی سازمان ملل متحد ظهور «نظم نوین جهانی» را اعلام کرد، وی در این توهم بود که ایالات متحده آمریکا پیروز جنگ سرد شده است. در حالی که در واقع اتحاد جماهیر شوروی تا حد زیادی به دلیل پوسیدگی داخلی از هم فرو پاشیده بود. در جهان کنونی که بازی با حاصل جمع صفر در آن معنی نمی‌دهد، این غرب نبود که پیروز جنگ سرد شد؛ بلکه این شوروی بود که جنگ را باخته بود. اما توهم پیروزی غرب و آمریکا موجب شکل گیری ذهنیت و تلاش برای نهادینه کردن سلطه از طریق مداخلات مکرر نظامی شد. این مداخلات نظامی تقریباً یک بار در سال در دوره ریاست جمهوری بوش (پدر) و حتی کلینتون روی داد. برخی ممکن است عملیات نظامی عمده تقریباً سالیانه آمریکا طی دهه ۱۹۹۰ در عراق، تهاجم به سومالی، حمله به لیبی، کوزوو و جاهای دیگر در اروپا را در دهه اول پس از جنگ سرد فراموش کرده باشند؛ همه این عملیات‌ها بازتابی از تمایل ایالات متحده آمریکا برای استفاده از نیروی نظامی برتر خود در جهت نهادینه کردن برتری موقتی‌اش در نظم جهانی درهم ریخته بود. روند استفاده فعال ایالات متحده آمریکا از نیروی نظامی در سال ۲۰۰۱ و با غلبه نو محافظه کاران در واشنگتن به نقطه اوج خود رسید. تراژدی ۱۱ سپتامبر به تهاجم و اشغال تمام عیار افغانستان و سپس حمله به عراق و اشغال آن انجامید. تصادفاً، این دو ماجراجویی نظامی آمریکا موجب نابودی دو دشمن ایران، یعنی طالبان در شرق و رژیم بعث در غرب ایران شد. اما برای قضاوت در مورد آن مداخلات، با دیدی آینده‌نگر و در چشم انداز گسترده منطقه‌ای، باید بگوییم که این مداخلات، قمارهای سیاسی فاجعه‌بار و پرهزینه‌ای بود که به صورت اجتناب ناپذیری موجب بی ثباتی شد و همه کنشگران مشروع منطقه را تهدید کرد. در فوریه ۲۰۰۳، کمی قبل از حمله آمریکا به عراق، زمانی که به عنوان سفیر و نماینده دائم ایران در سازمان ملل متحد فعالیت داشتم، در جلسه شورای امنیت اظهار کرئم: «با توجه به وضعیت جامعه عراق و کل منطقه، عوامل ناشناخته فراوانی وجود دارد و هیچ طرفی نمی‌تواند آثار آنها را بطور دقیق محاسبه و پیش بینی کند. اما یک نتیجه تقریباً قطعی است و آن اینکه، این ماجراجویی حساب نشده در عراق، به گسترش فوق‌العاده افراط گرایی خواهد انجامید.» این تحلیل بسیاری از همکاران من در دیگر کشورهای منطقه بود، هر چند تعداد کمی از آن‌ها تمایل داشتند آن را علناً بیان کنند. این نحوه استدلال و پیش بینی نیازمند نبوغ خارق العاده ای نبود و صرفاً مبتنی بر محاسبه ساده واقعیت‌های اساسی کنش و واکنش در منطقه ما بود. در حال حاضر کاملاً روشن است که این دو قمار شکست خورده ریشه وضعیت‌های غم انگیز مستمری است که امروز در افغانستان، عراق و سوریه شاهد آن هستیم. آیا با گذشت پانزده سال از حمله به افغانستان، این کشور امروز امن‌تر از سال ۲۰۰۱ شده است؟ جدای از خرسندی ناشی از شکست طالبان، این واقعیت باقی است که روح و روان جراحت دیده مردم افغانستان و در نتیجه حس عمیق خشم هم چنان جامعه جنگ زده افغانستان را آزار می‌دهد. تداوم وضعیت ناامنی و درگیری‌های داخلی، با عواملی از جمله فقدان سرمایه‌گذاری جدی در اقتصاد افغانستان ممزوج و در نتیجه منجر به گسترش اقتصاد مبتنی بر قاچاق مواد مخدر شده است. نتیجه نهایی تهاجم خارجی، تداوم سیطره خشونت و فعالیت‌های تروریستی مهار نشده، همراه با تجارت و قاچاق بی رقیب مواد مخدر و تأمین حجم بسیاری از هروئین جهان بوده که ما در ایران باید با آن مقابله کنیم. ماجراجویی نظامی در عراق نیز باعث شکل‌گیری زنجیره‌ای از حوادث و اوضاع غیرقابل مهار از جمله ظهور و یورش گروه‌های تروریستی مانند داعش و جبهه النصره و زنجیره‌ای از خشونت‌های کاملاً بی سابقه بی رحمانه و وحشیانه آنها در همسایگی ما شده است. نمونه‌های متعدد اقدامات تروریستی انتحاری در سال‌های اخیر، از جمله به کارگیری نیروهای نوجوان حتی ۱۴ ساله، به خشم عمیق در میان مردمی اشاره دارد که به شکل تحقیرآمیزی تحت انقیاد اشغال خارجی هستند. این وضعیت تنها نتیجه یک تلقین ایدئولوژیک و شستشوی مغزی گروهی منزوی از متعصبان نیست. بلکه یک پویش سازمان‌دهی شده، برخوردار از منابع مالی فراوان، با استفاده از سیستم‌های ارتباطی نوین و تکنیک‌های پیشرفته شستشوی مغزی به منظور جذب و آموزش انبوهی از بمب گذاران انتحاری است. اصطلاح «جاذبه گروه‌های تروریستی» گیج کننده و برهم زننده ذهن است؛ چنین موضوعی درک مشترک ما از جهان مدرن را به چالش می‌کشد. بسیاری از تحلیل‌گران راجع به حس عمیق ناتوانی و خشمی که در ابتدا در مسأله هم چنان حل نشده فلسطین ایجاد شد و در دوران اخیر با اشغال خشونت آمیز دیگر سرزمین‌های عرب و مسلمان شکل گرفته است، مطالب زیادی نوشته اند. در واقع، ما در این منطقه محصولی را درو می‌کنیم که بذر آن را دیگران در این سرزمین کاشته‌اند، و آن درد و رنج ناشی از پیامدهای طولانی مدت “خطوط کشیده شده در شن و ماسه” طی یک قرن گذشته است. ضروری است که از ماجراجویی‌های نظامی بد فرجام در غرب آسیا یک نتیجه‌گیری گسترده‌تر ارایه کنیم و آن اینکه، دوران هژمونی و سلطه طلبی به سرآمده است. تحولات جهانی در عصر پسا جنگ سرد، به ویژه تعدد کنشگران صحنه جهانی، تلاش هر یک از قدرت‌های جهانی برای اقدام به عنوان یک قدرت مسلط و هژمون را غیر ممکن ساخته است، هر چند که این قدرت جهانی در توانمندی نظامی، اقتصادی و معنایی دارای مزیت‌های نامتقارن باشد. تنها همین واقعیت که کنشگران غیر حکومتی امروزه به کنشگران امنیتی مهم و تعیین کننده تبدیل شده‌اند، یک دلیل مهم برای مرگ سلطه طلبی و هژمونی است. چنین گرایش‌های سلطه طلبانه‌ای بین سال‌های ۱۹۹۰ و ۲۰۰۵ هزینه چند تریلیون دلاری برای مالیات دهندگان آمریکایی و غم و اندوه بسیار و بدبختی و کشتار و ویرانی فراوان برای ابنای بشر داشته است. متأسفانه، نتیجه دیگری که همچنان ادامه دارد، تحمیل هزینه‌های سنگین در شکل خشونت‌های افراط گرایانه در منطقه ما و فراتر از منطقه است. امیدواریم که احساسات ملی گرایانه نابجا این تمایلات فاجعه بار سلطه طلبی را مجدّداً احیاء نکند؛ هر چند که ممکن است جاذبه طنین عوامفریبانه این احساسات انتخاب کنندگان را فریب دهد. همه کنشگران منطقه‌ای باید بدانند که همین وضعیت در مورد گرایش‌های سلطه طلبانه منطقه‌ای نیز صادق است. به ویژه در غرب آسیا که پیش از این هم هزینه‌های سنگینی به خاطر تمایلات سلطه طلبانه جهانی دیگر قدرت‌ها پرداخت کرده است. انتظار می‌رود سایر قدرت‌های منطقه برای پذیرش این خصیصه اصلی دوران کنونی که همانا ناکارآمدی سلطه گری و سلطه پذیری است، با ایران همراه شوند. عناصر داخلی چنانچه برای فهم وضعیت جوامعی که دچار درگیری و خشونت هستند، صرفاً به عوامل خارجی تمرکز کرده یا بر نظریه‌های توطئه‌ای اتکا کنیم، راه به صواب نبرده‌ایم.  حقایق مشخص و مشهود پیرامون ما کافی است: جوامع در حال توسعه با تهاجم و اشغال دچار شکاف شدند، روندهای توسعه‌ای آن‌ها با مانع مواجه شد، فقر در آن‌ها در حال گسترش و وخیم‌تر شدن است، پیامدهای منفی فقر برای بافت اجتماعی، مشتمل بر بیکاری گسترده و چشم انداز ضعیف برای آینده‌ای بهتر و سالم‌تر، همگی به محیط اجتماعی ناسالمی اشاره دارند که زمینه را برای تولید و تکثیر اشکال مختلف بیماری‌های اجتماعی و خشونت سیاسی فزاینده و خودافزا فراهم و بارور می کنند. ناکارآمدی دولت مهم‌ترین عنصر داخلی موزاییک پیچیده پیش‌روی ما، ناکارآمدی سازمان و نظام دولت در پاسخگویی و تأمین درخواست بنیادین توده مردم برای برخورداری از کرامت است. واقعیت آن است که برخی از شریرترین بمب‌گذاران انتحاری از مرفه‌ترین جوامع غرب آسیا و برخی از خانواده‌های دارای شرایط نسبتاً خوب آمده اند. داستان کامل عوامل حادثه یازده سپتامبر را همه می‌دانیم؛ از ۱۹ نفر عوامل این حادثه، ۱۵ نفر از عربستان سعودی، ۲ نفر از امارات متحده عربی و یک نفر از مصر و لبنان بودند. بنابراین، به نظر می‌رسد فقر و محرومیت نمی‌تواند همه چیز را توجیه کند. لذا سؤال را این گونه مطرح می‌کنم که چرا افرادی با برخورداری از تمکن مالی و رفاه به افرادی با رفتارهای «غیر عقلانی» و در حد «جنایت‌کاران» تبدیل می‌شوند. برای تحلیلگرانی که تلاش می‌کنند موج بی سابقه خشونت‌های به ظاهر بی معنی در منطقه ما را تبیین کنند، دلیل اولیه و درونی موضوع، ناکارآمدی تاریخی سازمان و نظام دولت در رسیدگی و واکنش مؤثر به تمایلات بنیادین مردم خود است. درک منطق ذاتی شورش توده‌های محروم در برابر دستگاه دولتی غیر پاسخگو و ناکارآمد در غرب آسیا چندان دشوار نیست؛ شورش علیه تمامیت نظام دولتی و ناتوانی نظام دولتی برای رسیدگی به نیازهای اساسی و خواسته‌های مردم ریشه موضوع است. این امر قطعاً می‌تواند در چارچوب ناتوانی مأیوس کننده جهان اسلام برای حل و فصل اوضاع فلسطین درک و تجزیه و تحلیل شود. اما مسأله صرفاً به این موضوع محدود نمی‌شود. در مورد کاستی‌های نهادین این جوامع در ارتباط با چالش‌های جاری و کنونی بسیار می‌توان گفت و نوشت، اما این موضوع بحث ما در این نوشتار نیست، مگر تا جایی که این مسایل به دو مشکل افراط گرایی و تروریسم ارتباط پیدا کنند. تلاش برای انحراف احساس ناامیدی و افسردگی در جوانان موقتاً و به صورت ماهرانه توسط عوام فریبان افراطی و حامیان مالی آن‌ها به شکل خشونت‌های بی منطق و وحشیانه علیه مردم بی گناه منحرف شده است؛ ولی در نهایت این خشم بنیادهای دولت‌های منطقه را نشانه گرفته است. لذا، تلاش برخی دولت‌ها برای خنثی کردن این تهدید داخلی و حیاتی از طریق فرافکنی و منحرف کردن خشم اجتماعی به سمت دشمنان جعلی خارجی اشتباهی خطرناک است. همانطور که پیش‌تر هم اشاره شد، برخی از دولت‌های منطقه به تحریک، تسلیح و تأمین مالی گروه‌های افراط گرا مانند داعش و النصره روی آورده‌اند و از این گروه‌ها برای جنگ‌های نیابتی در سوریه، عراق و جاهای دیگر استفاده می‌کنند. گرچه این ساده لوحی متوهمانه به کشتار صدها هزار نفر انجامیده است ولی یقیناً منجر به نتیجه «مطلوب‌شان» یعنی «نابودی سوری‌ها و افراط گرایان توسط یکدیگر در معرکه سوریه» نشده و نخواهد شد. در عوض، هیولاهایی ایجاد شده که نه تنها از طریق خون‌ریزی نابود نمی‌شوند، بلکه در واقع با انتشار تصاویر اقدامات خشونت آمیز خود به جذب و استخدام مزدوران جدید می‌پردازند. و از هم اکنون، خشم واقعی خود را با گزیدن دستانی که آن‌ها را تغذیه کرده و پرورانده‌اند، نشان داده‌اند. ایدئولوژی حذف فراتر از ناکارآمدی، بی‌توجهی و عدم پاسخ‌گویی دستگاه دولتی و تلاش برای انحراف تمرکز از سوی آن دولت‌ها، یک عنصر شبه ایدئولوژیک مبتنی بر تفرقه، نفرت و طرد و حذف «طرف دیگر» وجود دارد. این ایدئولوژی به پیام حقیقی و اصیل اسلام – آن گونه که در کتاب قرآن و سنت پیامبر (ص) منعکس شده است – هیچ ارتباطی ندارد. متأسفانه، در درون جامعه مسلمان، ایدئولوژی مبتنی بر مفهوم «تکفیر» یا طرد وجود دارد که در تضاد با آموزه‌های بنیادین قرآنی است. گروه‌های تکفیری شامل القاعده، طالبان، داعش، النصره و دیگر گونه‌های جدید کوچک‌تر، به طور کامل و با گشاده‌دستی توسط دلارهای نفتی تأمین مالی می‌شوند که به راحتی قابل ردیابی هستند. چنین کاری از طریق شبکه‌ای از مساجد و مدارس مذهبی هم در جوامع مسلمان و هم در جاهای دیگر در گستره جهانی اجرا و پیگیری شده است. چنین ترویج و نشر گسترده از نفرت در سطح جهانی طی حدود چهار دهه گذشته به عنوان اسلام به اصطلاح «میانه‌رو» برای مقابله با ایران «رادیکال» به جهان و به ویژه به ایالات متحده آمریکا و متحدان آن، فروخته شده است. به عبارت دیگر، این روند نه تنها توسط ایالات متحده آمریکا و متحدان غربی آن تحمل شده، که حتی ترویج و حمایت نیز شده است. با وجود این، در نتیجه تشدید تنفر مردم از ماجراجویی‌های نظامی و مداوم ایالات متحده آمریکا در افغانستان و عراق و هم چنین سرخوردگی گسترده مردم به خاطر بن بست‌های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی داخلی در غرب آسیا و فراسوی آن، تلقی انحرافی و تکفیری از اسلام شیوع و گسترش یافت. در نتیجه این روند، عوام فریبان این قرائت اشتباه و منحرف از اسلام را تزریق کرده و از آن مجموعه‌ای از گروه‌ها و نیروهای سازمان یافته درست کردند که برخی از آن‌ها توانمندی نظامی قابل توجهی نیز یافته و با استخدام بقایای بعثی‌ها در عراق از یک سو و بهره‌گیری از شبکه ای گسترده برای جذب افراد از میان اقلیت‌های مسلمان به حاشیه رانده شده در غرب اهداف خود را به پیش برده‌اند. روند خود افزای چرخه کنش و واکنش، تهدید فوری و قریب الوقوع را به داخل جوامع پیشرفته و دموکراتیک کشانده در حالی که دولت مردان آنها تصور می‌کردند در برابر چنین پدیده‌ای مصون هستند. به همین دلیل و تحت این شرایط، معضل چرکینی که به نظر برخی تنها با منطقه، شرایط محلی و فرهنگ مشخصی پیوند داشت، خود را بر جامعه بین المللی به عنوان یک منبع تهدید فعال و گسترده، از شرق تا غرب آسیا، شمال آفریقا، اروپا، و حتی شمال امریکا تحمیل کرد. عامل منطقه‌ای امروزه به روشنی یک عنصر منطقه‌ای نیز در خشونت‌های افراط گرایانه فعلی، به ویژه در عراق و سوریه وجود دارد. سقوط صدام حسین و ظهور یک دولت منتخب مردمی در عراق نگرانی‌هایی را در برخی از کشورهای منطقه نسبت به تغییر موازنه در غرب آسیا به نفع ایران ایجاد کرد که حداقل از دید آنها نیاز بود با هر هزینه‌ای چنین روندی معکوس شود. القاعده عراقی، به رهبری الزرقاوی، در یک ازدواج مصلحتی با ژنرال‌های باقی مانده از حزب بعث به رهبری عزت ابراهیم الدوری، بی ثباتی و خشونت را در عراق پس از صدام دامن زدند. مدتی بعد این ائتلاف در شکل داعش و گروه‌های مشابه دیگر ظهور یافت. حمایت آشکار برخی کشورهای منطقه‌ای که اتفاقاً متحدان غرب هستند، از این نیروها را نمی‌توان نادیده گرفت. این نگرانی بعد از سقوط حکومت‌های «دوست»، مشخصا در شمال آفریقا و قیام در یمن تشدید و به وحشت تبدیل شد. آنچه پس از آن روی داد فراتر از عراق رفت و بدبختی و خون‌ریزی را به بحرین، سوریه و یمن کشانده، آماده غرق کردن افغانستان و آسیای میانه است. بدون آنکه بخواهیم مسببان یا خطاکاران را مشحص کنیم باید بگوییم زنجیره‌ای از کنش و واکنش، در ترکیب با سایر رویدادها و اظهارات خاص  به نفع تروریست‌های افراط گرا شد و خطر تشدید تحولات و حتی منازعه را ایجاد نمود. در جستجوی راه حل‌های پایدار وجود تهدید و ماهیت به ظاهر سخت و محکم آن — همان گونه که وضعیت عراق و سوریه به وضوح نشان می‌دهد — منجر به آگاهی رو به رشد جمعی در سراسر جهان — هر چند به درجات مختلف — و نیز اجماع فزاینده سیاسی بین المللی در زمینه نیاز فوری برای مقابله با این پدیده و تهدید شوم شده است. ایران که خود قربانی تروریسم از نخستین روزهای آغاز انقلاب اسلامی است، به ضرورت واکنش قاطع، فراگیر و جمعی منطقه ای و بین المللی در برابر این تهدید و شرایط تمهید کننده آن باور دارد. ابتکار «گفتگوی تمدن‌ها» که در سال ۱۹۹۸ — قبل از حادثه یازده سپتامبر و فراگیر شدن مفهوم «برخورد تمدن‌ها» در میان عموم مردم — توسط ایران پیشنهاد شد و ابتکار «جهان علیه خشونت و افراط گری» (WAVE) که توسط رییس جمهور روحانی در سال ۲۰۱۳ پیشنهاد شد و هر دو به تأیید مجمع عمومی ملل متحد رسیده‌اند، با درک صحیح و به هنگام شرایط اجتماعی، فرهنگی و جهانی که منجر به شکل‌گیری و گسترش خشونت افراط گرایانه می‌شوند، ارائه شدند. موفقیت در این زمینه به مشارکت تمام کنشگران، در هر دو سطح منطقه‌ای و بین المللی بستگی دارد. در بعد منطقه‌ای، تهاجم صدام حسین علیه ایران در شهریور ۱۳۵۹ و جنگ تحمیلی پر هزینه ۸ ساله پس از آن به همه در منطقه خلیج فارس این درس بزرگ را آموخت که نباید وارد یک منازعه نظامی دیگر شوند. ایران بسیار امیدوار بود که همسایگانش از جنگ ایران و عراق آموخته باشند که هیولایی که آن‌ها برای از بین بردن یک دشمن جعلی ساخته بودند به کابوس خودشان تبدیل شد؛ هر چند که ظاهرا آنها این درس را فرا نگرفتند. این جنگ، هم چنین ضرورت ایجاد ترتیبات و سازوکارهای امنیت منطقه‌ای را نشان داد و این مهم در بند ۸ قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت ملل متحد که جنگ ایران و عراق را پایان داد، گنجانده شد که همچنان برای ایجاد همکاری‌های امنیتی منطقه ای کارآمد است. گرچه گروه‌هایی مانند داعش و شاخه‌های آن باید به طور مؤثری تضعیف شده و شکست داده شوند، ترمیم و بازسازی جدی و معنادار صلح و ثبات در غرب آسیا و به ویژه منطقه خلیج فارس، به پذیرش مجموعه‌ای از اصول مشترک برای فهم متقابل و همکاری های امنیتی منطقه ای و دسته جمعی پیوند خورده است. تاریخ و نمونه‌های مشخص در مناطق دیگر — به ویژه در اروپا و آسیای جنوب شرقی — به ما می‌آموزد که کشورهای منطقه‌ای به غلبه بر وضعیت فعلی تفرقه و تنش و حرکت جایگزین در مسیر شکل دادن به یک سازوکار کارآمد، متعادل و واقع بینانه منطقه‌ای نیازمند هستند؛ سازوکاری که می‌تواند با یک مجمع گفتگوی منطقه‌ای شروع شود. چنین مجمعی باید مبتنی بر اساس اصول کلی شناخته شده و اهداف مشترک، مشخصاً احترام به حق حاکمیت، تمامیت ارضی و استقلال سیاسی تمام کشورها، تغییرناپذیری مرزهای بین المللی، عدم دخالت در امور داخلی دیگران، حل و فصل مسالمت آمیز اختلافات، ممنوعیت تهدید یا استفاده از زور، و نیز ترویج صلح، ثبات، پیشرفت و رفاه در منطقه باشد. چنین مجمعی می‌تواند به ترویج درک و تعامل در سطوح حکومتی، بخش خصوصی و جامعه مدنی کمک کند و منجر به توافق در طیف گسترده‌ای از مسایل، از جمله تدابیر اعتماد ساز و امنیت ساز؛ مبارزه با تروریسم، افراط گرایی و فرقه گرایی، تضمین آزادی کشتیرانی و جریان آزاد نفت و سایر منابع و حفاظت از محیط زیست شود. این مجمع گفتگوی منطقه‌ای در نهایت می‌تواند باعث توسعه ترتیبات رسمی‌تر همکاری امنیتی و عدم تجاوز شود. در حالی که این گفت‌وگو باید به ذی نفعان مرتبط منطقه‌ای واگذار شود، چارچوب‌های نهادی موجود برای گفت‌وگو و به ویژه سازمان ملل متحد نیز می‌توانند برای تحقق این هدف استفاده شوند. نقش منطقه‌ای برای سازمان ملل متحد که پیش از این در قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت پیش بینی شده است، می‌تواند به کاهش دغدغه‌ها و نگرانی‌ها، به خصوص نزد کشورهای کوچک‌تر، تمهید تضمین‌ها و سازوکارهایی برای حفظ منافع مشروع جامعه بین المللی و پیوند هر گونه گفتگوی منطقه‌ای با مسایلی که ذاتاً فراتر از مرزهای منطقه می‌روند، کمک کند. اصلاح ادراکی تفکر و تعمق در دلایل بنیادی وضعیت‌های مختلف در منطقه غرب آسیا — برای مثال در سوریه یا در یمن — از جمله چرایی و چگونگی تحول وضعیت‌های جاری، خارج از حیطه بررسی این نوشتار است. با این حال، درک دلایل، عوامل و سیاست هایی که به توسعه و ظهور این شرایط غم انگیز کمک کرده است، نباید دشوار باشد. همان گونه که یک سیاست‌مدار آمریکایی زمانی گفته بود، «هر کسی محق است عقیده‌ای برای خود داشته باشد، اما نمی‌توان واقعیات را برای خود تولید کرد.» واقعیات در معادلات منطقه غیرقابل تردید هستند و زمان آن است که همه قبل از تلاش برای رفع مشکل، بر روی واقعیات توافق کنند. با بهره‌مندی از تجربه گذشته و با نگاهی به وضعیت گسترده‌تر جهانی، لازم است دو نگاه متضاد برای بررسی بحران‌های منطقه‌ای و بین المللی به طور کامل شناسایی و تفکیک شود: ذهنیت با حاصل جمع صفر در مقابل ره‌یافت با حاصل جمع غیر صفر. در دنیای جهانی شده که در آن همه چیز از محیط زیست تا امنیت جهانی شده، تقریباً غیر ممکن است که به هزینه دیگران بتوان دستاوردی داشت. ره‌یافت های با حاصل جمع صفر به برآیندهای با حاصل جمع منفی منجر می‌شوند. به عبارت بسیار ساده، باید بین سناریوی «باخت – باخت» در مقابل سناریوی «برد – برد» یکی را انتخاب کرد. هیچ حد وسطی وجود ندارد. در نتیجه، منازعه در عراق، سوریه، یمن و بحرین راه حل نظامی ندارد. من نمی‌توانم با صراحت بیشتر بر این موضوع تأکید کنم. این منازعات به راه حل سیاسی، مبتنی بر ره‌یافت با حاصل جمع مثبت نیاز دارند که در آن هیچ کنشگر اصیل  – طبیعتاً به غیر از کسانی که خشونت افراطی را  هدایت و رهبری می‌کنند – از این فرآیند حذف یا به حاشیه رانده نشوند. متأسفانه، چنین حکمی در حرف ساده‌تر از عمل در دنیای واقعی، یا حتی در باور است. با وجود این، ممکن است به منطق این حکم پناه ببریم که «هر جا که اراده‌ای باشد، راهی وجود دارد.» تحولات مثبت در لبنان برای انتخاب رییس جمهور جدید، پس از دو سال طولانی منازعه تلخ سیاسی و هم چنین تحول اخیر در سازمان اوپک که در آن تمام طرف‌ها برای رسیدن به یک راه حل دارای منفعت متقابل، اختلافات خود را کنار گذاشتند – یا به عبارت دقیق‌تر از یک برآیند کاملاً فاجعه بار جلوگیری کردند – یک درس سیاسی ساده اما مهم را به نمایش گذاشت: طرف‌های ذی نفع، انتظارات حداکثری — با حاصل جمع صفر — خود را به نفع یک مصالحه کارآمد رها کردند. با نگاهی به موقعیت‌های دیگر، به ویژه در سوریه و یمن، می‌توان از تجربه مردم لبنان آموخت و امیدوار بود که مجموعه روند سیاسی – که تعاملی همراه با بده بستان و روندی مستلزم مصالحه و فراگیر بودن است – می تواند به کشتار دهشتناک جاری پایان دهد. هر چه زودتر در این زمینه اقدام کنیم، بهتر است. با وجود دشواری‌های هر بحران، همیشه امکان‌هایی برای کاوش و در نهایت رسیدن به نتیجه‌ای که برای همه طرف‌های درگیر قابل قبول باشد، وجود دارد. یا به صورت صریح‌تر، همیشه راهی برای «رسیدن به توافق» وجود دارد. اما برای انجام این کار، تعریف مسأله نیازمند بررسی دوباره است. هنگامی که یک مسأله از دیدگاه حاصل جمع غیر صفر تعریف شد، مهم‌ترین گام به سوی حل و فصل آن برداشته شده است. چالش در درجه اول ماهیتی شناختی و ادراکی دارد. هنگامی که کنشگران آماده کنارگذاردن پیش داوری های خود باشند و متفاوت فکر کنند، سیاست‌ها و اقدامات مناسب نیز به دنبال خواهند بود.  ظریف نسخه‌ی فارسی و انگلیسی این مقاله را در صفحه توییتر خود به اشتراک گذاشته است.


منبع: baharnews.ir

ابوبکر البغدادی هنوز زنده است؟

به گزارش مهر به نقل از پایگاه خبری الیوم السابع، این مسئول آمریکایی که خواست نامش فاش نشود، عنوان کرد: سرویس های امنیتی ایالات متحده برآوردهای درستی در مورد محل زندگی البغدادی دارند.

این در حالی است که برخی گزارش های رسانه ای در عراق اعلام کرده بود که ابوبکر البغدادی طی هفته های گذشته در جریان بمباران استان نینوا توسط جنگنده های ائتلاف بین المللی ضد داعش، کشته شده است.

ابوبکر بغدادی چهارمین سرکرده گروه تروریستی داعش است که پس از «ابومصعب زرقاوی»، «ابوحمزه مهاجر» و «ابوعمر بغدادی»، سرکرده این گروه تروریستی شده است.

نام واقعی بغدادی که متولد سال ۱۹۷۱ میلادی در سامرا و ۴۱ ساله است، ‘ابودعاء’ یا ‘الکرار’ ابرهیم ابن عواد هاشمی قریشی است.

وی فعالیت خود را با عضویت در گروهک تروریستی القاعده در عراق آغاز کرد و سال ۲۰۱۰ به دستور اسامه بن لادن سرکرده پیشین القاعده که به دست آمریکایی ها کشته شد، به عنوان سرکرده این گروه در عراق منصوب شد.

اما اکنون بین وی و ایمن الظواهری سرکرده کنونی القاعده اختلاف به وجود آمده و هریک دیگری را تکفیر کرده و طرف مقابل را منحرف می داند که نباید از آن پیروی کرد.

گروه تروریستی داعش بعد از شروع عملیات موصل توسط نیروهای عراقی و پیشروی های چشم گیری نیروهای ارتش سوریه، به شدت در تنگنا قرار گرفته است و عناصر تروریستی این گروه برای فرار از منطقه ای به منطقه دیگر از شهروندان به عنون سپر انسانی استفاده می کنند.


منبع: alef.ir

نابودی تروریست ها در گرو قطع حمایت عربستان، ترکیه، قطر و اروپا است

به گزارش خبرگزاری رسمی سوریه(سانا) بشار اسد روز پنجشنبه در گفت و گو با شبکه TG5 ایتالیا افزود:کشورهای اروپایی از تروریسم برای تغییر حکومت ها و رئیس جمهورها استفاده می کنند و مبارزه با تروریسم اولویت آن ها نیست.

وی ادامه داد: با این سیاست نمی توان تروریسم را در سایر نقاط جهان شکست داد به همین خاطر در چند سال گذشته اقدام مهمی درمبارزه با تروریسم در سراسر اروپا انجام نشده است و تروریست ها با آزادی حمله می کنند بدون این که این رویه تغییر کند زیرا مسئولان غربی برای حل این مشکل جدی نیستند.

اسد اضافه کرد: شکست تروریست ها در حلب گام مهمی بسوی پایان جنگ است ولی جنگ پایان نیافته است.

وی درباره غیرنظامیان کشته شده در این جنگ بیان کرد: مهمتر از زیربناها و ساختمان های ویران شده افرادی هستند که کشته شدند و خانواده هایی که عزیزان، کودکان، فرزندان، برادران، خواهران و مادران خود را از دست داده اند.

رئیس جمهوری سوریه گفت: آن ها تا ابد با این رنج و درد زندگی خواهند کرد ولی تنها راه حل این مشکل در سوریه این است که مردم یکدیگر را ببخشند.

وی افزود: مشکل تنها به داعش محدود نمی شود زیرا داعش ،محصول افراطی گری است و هنگامی که از داعش سخن می گویی می توانی از النصره و بسیاری دیگر از این گروه ها سخن بگویی که اندیشه وهابیت دارند.

اسد اضافه کرد: اگر شما در اوپا و ما دراین منطقه چاره ای برای این اندیشه نیابیم نمی توانیم تندروی و خشونتی که در تروریسم ظهوریافته را در هیچ جای جهان مهارکنیم.

وی اظهارداشت: اگر فکری به حال این اندیشه و ایدئولوژی نکنیم این مشکل را به صورت موقت حل کرده ایم و اگر بخواهیم به صورت دائمی این مشکل را حل کنیم باید تکیه گاه های تروریسم یعنی اندیشه وهابیت را نابود کنیم.

اسد افزود: ولی اکنون تروریسم تکیه گاه دیگری دارد و آن حمایت غربی ها از تروریست هاست، ممکن است به طور کلی از داعش حمایت نکنند ولی تروریست ها تحت عناوین دیگری مانند میانه رو ها یا کلاه سفیدها حمایت می کنند.

رئیس جمهوری سوریه گفت: گاهی تروریست ها را با صفات انسانی و گاهی با صفت میانه رو تزیین می کنند و از این طریق بر اقدامات آن ها سرپوش می گذارند و یا برای دستیابی به اهداف خود استفاده می کنند.

اسد درباره انتخاب ترامپ و تغییر نقش آمریکا در منطقه گفت: ما بسیار خوشبین هستیم ولی مواظب و محتاط. ما نمی دانیم چه سیاستی در قبال این منطقه درپیش خواهد گرفت و چگونه با گروه های فشار در آمریکا که با حل و فصل بحران سوریه و برقراری روابط خوب با روسیه مخالف هستند، رفتار خواهد کرد.

وی افزود: ولی می توانیم بگوییم که بخشی از خوشبینی ما به برقراری روابط بهتر میان آمریکا و روسیه بستگی دارد و نه میان غرب و روسیه زیرا اروپا روی نقشه سیاسی جهان وجود ندارد و من فقط از آمریکا سخن می گویم و اگر میان این دو قدرت روابط خوبی برقرار شد بیشتر کشورهای جهان از جمله سوریه از این روابط سود خواهند برد و به این ترتیب می توانیم بگوییم که بحران سوریه حل می شود.

اسد اضافه کرد: از آنجا که ترامپ در تبلیغات انتخاباتی خود اعلام کرد که اولویت وی مبارزه با تروریسم است ما گمان می کنیم که این می تواند آغاز یک راه حل باشد اگر بتواند به وعده های خود عمل کند.


منبع: alef.ir

اقتصاد رشد خواهد کرد اگر…

به گزارش دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله العظمی خامنه ای، در این مطلب به بیاناتی از رهبر معظم انقلاب اشاره شده است مبنی بر این که « مسئولین محترم دولتی آخر سال ۹۵ می توانند بیایند گزارش بدهند که ما این چند هزار کارگاه و کارخانه و مزرعه و دامداری و امثال اینها را احیاء کردیم. مردم هم ببینند و حس کنند. وقتی مردم حس کردند، آن‌وقت اعتماد و اطمینان پیدا می کنند. ۹۵/۱/۱»

هفته‌نامه‌ی خط حزب‌الله در گزارش هفته‌ی خود با عنوان «اقتصاد رشد خواهد کرد اگر…» به بررسی اهمیت نگاه به امکانات درونی کشور و استعداد و ظرفیت‌های داخلی،برای رسیدن به رونق اقتصادی پرداخته است.

عکس ویژه‌ی این هفته‌ی نشریه، تصویری از استقبال پرشکوه مردم یزد از رهبر انقلاب در سفر استانی، دی‌ماه سال ۱۳۸۶ است.

شصت‌ و سومین شماره‌ی هفته‌نامه‌ی خط حزب‌الله به روح پرفتوح شهید شهیدشیخ النمر باقر النمر، تقدیم شده است.

نسخه‌ی PDF نشریه در سه نسخه‌ی تابلوی اعلانات، A4 جهت مطالعه و A3 برای چاپ و تکثیر بر روی پایگاه KHAMENEI.IR قرار گرفته است.
 


منبع: alef.ir

اولین نقض آتش‌بس سراسری سوریه، ثبت شد

به گزارش فارس، از ساعت ‘۱:۳۰ به وقت تهران یعنی نیمه شب به وقت دمشق قرار بود آتش‌بس سراسری در سوریه برقرار شود ولی گویا معارضین سوری نتوانستند بیش از یک ساعت، سلاح‌های خود را زمین بگذارند.

این آتش‌بس با میانجیگری ترکیه و روسیه منعقد شده و این دو کشور خود را به عنوان ضامن اجرای آن معرفی کرده‌اند.

ساعتی قبل از نیمه شب (به وقت تهران)، «بشار اسد» رئیس‌جمهور سوریه با همتای روس خود یعنی «ولادیمیر پوتین» تلفنی صحبت کرد و از آمادگی خود و نیروهای تحت امرش برای اجرای آتش‌بس خبر داد.

حالا اما شبکه خبری الجزیره از درگیری نیروهای دولتی و معارضین در شهرک «المیدعانی» در حومه دمشق خبر می‌دهند.


منبع: alef.ir

اف‌بی‌آی جزئیات حمله هکری روسیه را منتشر کرد

به گزارش  فارس، اداره فدرال تحقیقات آمریکا (اف‌بی‌آی) و وزارت امنیت ملی آمریکا، پس از چند هفته ادعای کاخ سفید مبنی بر در دست داشتن روس‌ها در حمله هکری به انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکایی‌ها، اسناد ادعای خود را منتشر کرد.

در این اسناد، آمریکایی‌ها ادعا می‌کنند که نحوه هک شدن ستاد انتخاباتی هیلاری کلینتون را نشان می‌دهند.

این گزارش ۱۳ صفحه‌ای جزئیات فنی شهروندان و نظامیان روس برای «استفاده از شبکه‌های مرتبط با انتخابات آمریکا و همچنین مقامات، سیاستمداران و بخش خصوصی آمریکا» را نشان می‌دهد.

«باراک اوباما» رئیس‌جمهور آمریکا روز پنج‌شنبه ضمن اخراج ۳۵ دیپلمات روس و تحریم ۶ مقام روس، گفته بود که جزئیات اقدامات «شریرانه» روس‌ها را نیز منتشر می‌کند تا دیگر کشورها بتوانند در آینده در برابر چنین حملاتی از خود دفاع کنند.

در گزارش مزبور، یک گروه هکری به نام «حمله جمعیت» که مرتبط با سرویس فدرال امنیت روسیه است، به عنوان یکی از چند گروه روسی دخیل در حمله به انتخابات آمریکا معرفی شده است.


منبع: alef.ir

تقدیر میشل عون از انتشار کتاب «مسیح در شب قدر»+متن نامه

به گزارش فارس، «میشل عون» رئیس جمهور لبنان در نامه‌ای که توسط دفتر او منتشر شده از ترجمه و انتشار کتاب «مسیح در شب قدر» توسط جمعیت المعارف لبنان در این کشور قدردانی کرده است.
 

در ادامه متن این نامه برای اولین مرتبه منتشر می‌شود:
«کاخ بعبداء ۱۲/۱۲/۲۰۱۶
به مسئولین محترم مجموعۀ فرهنگی «جمعیت المعارف الاسلامیه»
به مناسبت تولید کتاب «المسیح فی لیله القدر» توسط شما، جناب رئیس‌جمهور، «سرلشکر میشل عون» خرسند هستند که از صمیم قلب یه شما تبریک بگویند و برای شما در مأموریت تربیتی و ملی‌تان آرزوی دوام توفیق و موفقیت داشته باشند.
همراه با پاک‌ترین احساسات دوستی و تشکر
لحود لحود
مدیرکل و رئیس بخش مراسم و روابط عمومی (ریاست جمهوری لبنان)»


بر اساس این گزارش چندی پیش کتاب «مسیح در شب قدر» که روایت‌های دیدار رهبر معظم انقلاب اسلامی با خانواده شهدا مسیحی است، توسط جمعیت المعارف لبنان به عربی ترجمه و رونمایی شده بود.


منبع: alef.ir

واکاوی فتنه ۸۸ و علل تبلور بصیرت ملت ایران در ۹ دی

 فارس نوشت: جریان فتنه ۸۸ که با چندین سال برنامه‎ریزی کارشناسان و متخصصان جبهه مخالف نظام اسلامی و دینی شکل گرفت، فاجعه اسف‎بار و عمیقی بود که در صورت مهار نشدن از کشور عزیزمان ایران یک ویرانه‎ برجای می‎گذاشت.

غبار فتنه همیشه تشخیص حق از باطل را برای طالبان حقیقت دشوار کرده و اغلب سبب به اشتباه افتادن امت‌ها شده است و در این واقعه تلخ و دردآور که بر اساس نظریه پردازان غربی احتمال شکست این فتنه یا همان انقلاب مخملی برابر با صفر بود و می‌رفت که شیطان بخاطر ایجاد تفرقه و شکاف در تنها قدرت قوی الهی در زمین که پس از ۱۴۰۰ سال مجاهدت مومنان شکل گرفته بود، قهقهه مستانه زند.

در چنین شرایط سخت و دشواری که بر مومنان و دلسوزان حقیقی نظام به ویژه رهبر آگاه و بصیرمان می‎رفت، آنچه سبب نجات این امت شد امدادهای غیبی و قرصی و محکمی دل سید علی خامنه‌ای بود که چون کوهی استوار در برابر سیل خروشان فتنه‎ها و هجمه‎ها ایستاده و چون ناخدایی بسیار آگاه و بصیر به مسیر، کشتی انقلاب را از برخورد با سخره‎های تباهی و گرداب خطا حفظ و به سمت ساحل نجات و رهایی رهبری فرمودند.

در این ماجرا هر چند که انقلاب و ملت انقلابی آسیب‎های فراوانی دیده و چون همیشه تاریخ از دست نامردمان و نانجیبان زخم خوردند، ولی محصول آن بر خلاف خواست دشمنان آشکار شدن بیشتر راه و نمایان شدن چهره حقیقی منافقان فتنه‎ساز و فتنه‎پرداز بود و است که امروز هم پس از چشیدن طعم ناکامی در قالب‎ها و پوستین‎های دیگر به صحنه آمده و قصد مخدوش ساختن مسیر انقلاب و اسلام را دارند.

*فتنه ۸۸ قلب مومنان را به درد آورد
راضیه پورحیدر، مدیر حوزه علمیه الزهرا(س) ارومیه با توجه به وقایع و حوادث تلخ سال ۸۸، اظهار داشت: یادآوری خاطرات تلخ فتنه ۸۸ قلب مومنان را به درد می‎آورد که سبب به درد آمدن دل امام و ولی این امت شده و بی‌شرمی را به آنجا رساندند که امام امت عمار عصر خود را برای یاری ایشان در معرفی حق از باطل به میدان طلبیدند.

وی وقایع سال ۸۸ و خروش مردم در ۹ دی را  یادآور حوادث اوایل انقلاب و دوران پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی بر رژیم طاغوتی تا بن دندان مسلح عنوان و اضافه کرد: خروش مردم در ۹ دی شبیه حضور امت در ۲۲ بهمن ۵۷ بود که با ایستادگی و از خود گذشتگی منجر به پیروزی انقلاب اسلامی شده و روز بزرگی را پدید آوردند.

نائب رئیس جمعیت زنان آذربایجان غربی در ادامه به نقش و جایگاه ولایت فقیه در مدیریت فتنه ۸۸ اشاره کرد و افزود: ولی فقیه در قلوب مومنان جای دارند و با گذر زمان عمق محبت مردم به ایشان بیشتر می‎شود، چرا که مردم در جریان فتنه ۸۸ و خنثی سازی این جریان به وسیله روشنگری‎ها و هدایت بسیار دقیق رهبر معظم انقلاب، به اهمیت نقش و جایگاه ایشان پی بردند.

وی خلق حماسه ۹ دی را ناشی از بصیرت دینی مردم ایران خواند و گفت: تقوای سیاسی و دینی مردم در کنار هم سبب خلق حماسه ۹ دی شده و جریان فتنه را وادار به منکوب شدن و عقب‎نشینی کرد، چرا که خروش مردم علیه این جریان فرصت فتنه‎انگیزی بیشتر را از منافقان و مخالفان گرفت.

*حفظ انقلاب با استقامت و از خودگذشتگی محقق می‎شود
پورحیدر با اشاره به ضرورت یادآوری حماسه ۹ دی و مقابله با به فراموشی سپرده شدن اقدامات منافقانه برخی سران در کشور، تصریح کرد: برگزاری چنین جلساتی سبب تکرار علل بروز حماسه ۹ دی، یادآوری نکته‎ها و موضوعات مربوط به جریان فتنه و کمک به بصیرت‎افزایی می‎شود.

وی با توجه به نقش مبلغان دینی در معرفی جریان نفاق و حفاظت از دستاوردهای انقلاب اسلامی که محصول خون هزاران شهید والا مقام و انسان‎های بسیار شریف و ارجمند است، خاطرنشان کرد: باید تذکری به خود در زمینه نقشی که عهده گرفته و به عنوان مبلغان و پرچم داران دین و اندیشه در جامعه شناخته شده‎ایم، دهیم و فراموش نکنیم که حفظ تقیدات دینی مردم و نظام اسلامی از اصلی‎ترین وظایف ما طلبه‎ها است.

مدیر حوزه علمیه الزهرا(س) ارومیه راه حفظ انقلاب و اسلام را مجاهدت‎ و از خودگذشتگی عنوان و اظهار کرد: شهدا امانتی را به ما سپرده‎اند که برای تحصیل آن رنج‏‎ها و سختی‎های بسیاری را تحمل کرده‎اند، اما متاسفانه در سایه امنیت و آسایشی که نظام اسلامی برای ما فراهم کرده است به کم طاقتی مبتلا شده‎ایم و باید خود را برای دفاع محکم و استوار از این انقلاب آماده کنیم.

حجت‎الاسلام عبدالرحیم سرایی، نماینده ولی فقیه در سپاه شهدای آذربایجان غربی نیز با توجه به حوادث سال ۸۸ و با تکیه بر کلام الهی، اظهار داشت: فرقان به معنی تقوایی برای تشخیص حق از باطل در قرآن کریم معرفی شده است و رسیدن به این مقام مانع از انحراف افراد در مقاطع حساس می‎شود.

وی با بیان اینکه در تاریخ اسلام بسیاری از انسان‎های بزرگ لغزیدند و در مقابل حق قرار گرفتند که طلحه و زبیر از جمله این افراد بودند، افزود: اسامه از صحابه بزرگ پیامبراکرم(ص) بود که پس از ایشان خانه نشینی و بی تفاوتی را پیشه خود ساخته و مورد مذمت امام علی(ع) قرار گرفت.

نماینده ولی فقیه در سپاه شهدای آذربایجان غربی گفت: بر اساس کلام امام علی(ع) بصیر کسی است که نگاه عادی به مسائل ندارد، می‎بیند و عبرت می‎گیرد، بدون عبرت‎گیری تحلیل درستی از مسایل به دست نمی‌آید، باطل به مانند کف آب است که اصالتی ندارد و متاسفانه خیلی از افراد در عرصه انقلاب موج سواری کردند.

وی با بیان اینکه در جنگ صفین اگر مالک اشتر چند دقیقه فرصت پیدا می‎کرد قرارگاه کفر و نفاق را به هم می‎ریخت، تصریح کرد: بصیرت به مانند قطب‎نما است که در شب تاریک و میدان جنگ برای شناخت مسیر دشمنان و اهداف آنان ضروری است.

سرایی به وصیت نبی خاتم(ص) به امام علی(ع) اشاره و اضافه کرد: رسول خاتم(ص) به حضرت علی(ع) خبر دادند که در آینده فتنه‎هایی در امت به وجود می‎آید که تشخیص بسیار سخت می‎شود در هر دو جبهه اذان گفته و نماز می‎خوانند و امروز هم دانشگاه درست کرده، قرآن در دست آنان است و با پرچم لا اله الا الله در دنیا چه جنایت‌ ها که نمی‎کنند.

وی با اشاره به ویژگی‎های منحصر به فرد فتنه ۸۸، گفت: در این فتنه نوع سازماندهی بی‎سابقه بود یک سناریوی ۱۰ ساله‎ای بود که بوسیله آن قصد براندازی نظام را داشتند و کسانی که هم چنان خیال می‎کنند این فتنه به خاطر تقلب در انتخابات رخ داد سخت در اشتباهند.

*آزادی حلب ناتوانی ارتش جهانی در برابر جبهه مقاومت را به تصویر کشید

نماینده ولی فقیه در سپاه شهدای آذربایجان غربی تهاجم فرهنگی، تحریم اقتصادی و حمله نظامی را سه گزینه دشمنان اسلام برای نابودی انقلاب خواند که از موفقیت این روش‎ها دشمنان مایوس شده‎اند و افزود: آنچه امروز در سوریه مشاهده می‎کنیم محصول یاس دشمنان از حمله مستقیم به ایران است که با زدن کشورهای دوست و همسایه سعی در نفوذ به مرزهای ایران و ایجاد مشکل برای کشور اسلامی ما می‎کنند.

وی ابراز کرد: آزادی حلب با آن همه امکاناتی که در اختیار تروریست‎های تکفیری قرار داده بودند، دنیا را به هم ریخت و شورای امنیت را به تحرک وا داشت، چون این پیروزی ضعف ارتش دنیا را در برابر جبهه مقاومت به نمایش گذاشت.

این مسئول با توجه به فتنه ۸۸، ادامه داد: تلاش دشمنان پیاده کردن انقلاب مخملی اوکراین یا گرجستان در ایران با سازماندهی فتنه ۸۸ بود و با حمایت برخی از خواص از فتنه یا سکوت قشری که در انقلاب نقش داشتند، کلیدواژه تقلب را تنظیم کرده و قبل از اتمام رای‎گیری مصاحبه پیروزی انتخابات را ترتیب دادند تا فتنه را عملا کلید بزنند.

وی به آثار مخرب فتنه ۸۸ اشاره و اضافه کرد: حمایت همه جانبه بیگانگان از فتنه هشت ماه پایتخت کشور را به هم ریخت و اردوکشی‎های خیابانی امنیت و آسایش مردم را مخدوش کرد، پایتخت کشور متلاطم شد و هر روز اضطراب و آشوب در سطح خیابان‎های این شهر به وقوع پیوست.

*بی‌تفاوتی در برابر فتنه دروغ بودن ادعای ولایت‎مداری ساکتین فتنه را ثابت کرد

سرایی با توجه به سکوت جمعی از خواص مدعی در برابر جریان فتنه، گفت: خیلی از کسانی که چفیه به سر کرده و ادعای سربازی ولایت می‎کردند در فتنه سکوت کرده و دروغ بودن ادعای خود را ثابت کردند.

وی با بیان اینکه در سردی و گرمی روزگار و شرایط سخت سربازی حقیقی و دروغی ثابت می‎شود، افزود: کسانی که در برابر سرما و گرما مقاومت کردند و در هر شرایطی به دفاع پرداختند، چنین افرادی سربازان حقیقی اسلام هستند.

نماینده ولی فقیه در سپاه شهدای آذربایجان غربی به صفات رذیله منافقان اشاره و خاطرنشان کرد: منافقان همان وطن‎فروشانی هستند که به رئیس جمهور آمریکا نامه نوشته و می‎نویسند که تا می‎توانید کشور را تحریم کنید و در زمان جنگ منافقین جوانی را گرفته و چشمان وی را زنده زنده از حدقه در آورده بودند و جنایاتی از این قبیل از افراد خائن وطن‎فروش در تاریخ کشور بسیار ثبت شده است.

وی توضیح داد: چنین منافقان خائن و بی‎رحمی در فتنه ۸۸ همگی با هم پیوند خورده و برای فشار به انقلاب و باج‎خواهی از نظام در عرصه سیاسی و هسته‎ای تلاش کرده و برجام یک و دو و سه را برای نفوذ به عرصه نظامی و امنیتی کشور و بازدید از پارچین و موشک‎های دفاعی آماده کردند، در حالی که می‏‌دانند ایران از سلاح‎های کشتار جمعی استفاده نمی‎کند چون رهبر و حاکم این خاک فردی الهی است.

این مسئول به خطرات و لطمات استفاده از سلاح‎های کشتار جمعی در جنگ تحمیلی علیه مردم ایران، گفت: ما سلاح‎های کشتار جمعی را که در جنگ تحمیلی که در اختیار صدام قرار داده بودند، تجربه کردیم که چطور سلاح‎های شیمیایی همه را زجر کش می‎کرد و امروز هم کسانی که تحت تاثیر سلاح‎های شیمیایی قرار گرفته‎اند اکثرا سرطان خون گرفته و با درد و زجر از دنیا می‎روند.


منبع: alef.ir

خشم دولت انگلیس از انتقاد جان کری از کابینه نتانیاهو

به گزارش  فارس، دو روز پس از سخنرانی «جان کری» و انتقاد وی از سیاست‌های شهرک‌سازی رژیم صهیونیستی، لندن به این اقدام کری واکنش نشان داد و آن را «نامناسب» دانست.

جان کری روز پنج‌شنبه پس از یک هفته انتقاد مداوم رژیم صهیونیستی از تصویب قطعنامه ضدشهرک‌سازی در شورای امنیت سازمان ملل و حمله به واشنگتن به خاطر رأی ممتنع به این قطعنامه، از اقدام دولت اوباما حمایت کرد و آن را در راستای «ارزش‌های آمریکایی» دانست.

کری که ۳ هفته دیگر بیشتر در دولت آمریکا مسئول نیست، در این سخنرانی، عصبانیت تل‌آویو و دوستانش را چند برابر کرد و گفت که کابینه «بنیامین نتانیاهو» با شهرک‌سازی، شانس رسیدن به راهکار دو دولتی برای بحران فلسطین را از بین می‌برد.

وزیر خارجه آمریکا همچنین کابینه نتانیاهو را «راست‌گراترین کابینه تاریخ» رژیم صهیونیستی و دارای دستور کاری به شدت افراط‌گرایانه خواند.

یکی از سخنگویان دفتر «ترزا مِی» نخست‌وزیر انگلیس در واکنش به این سخنان کری، بیانیه‌ای داد و گفت: «ما اعتقاد نداریم که مذاکره بر مبنای تمرکز روی صرفاً یک موضوع باشد که در این مورد، منظور از آن یک مورد، ساخت شهرک‌هاست و این بحث در حالی مطرح می‌شود که مناقشه میان اسرائیلی‌ها و فلسطینی‌ها به شدت پیچیده و عمیق است.»

در ادامه این بیانیه شخص جان کری و سخنان وی مستقیماً مورد انتقاد لندن قرار گرفته و آمده: « … و همچنین ما اعتقاد نداریم که حمله به ساختار دولت منتخب دموکراتیک یکی از هم‌پیمانان، اقدام مناسبی باشد. دولت (انگلیس) اعتقاد دارد که مذاکرات تنها هنگامی به ثمر می‌نشیند که بین طرفین و با حمایت جامعه جهانی، برگزار شود.»

انگلیس که حالا از سخنان کری به خشم آمده، مشخصاً خود به قطعنامه ضدشهرک‌سازی رأی مثبت داد.

سخنگوی خانم مِی از این اقدام لندن هم حمایت کرده و گفته: «ما کماکان اعتقاد داریم که ساخت شهرک‌ها در اراضی فلسطین اشغالی، غیرقانونی است و به همین خاطر است که هفته گذشته به قطعنامه ۲۳۳۴ رأی مثبت دادیم.»


منبع: alef.ir

جشن سال نو نیویورکی‌ها در سایه تدابیر شدید امنیتی

به گزارش فارس، پلیس نیویورک می‌گوید روز شنبه و همزمان با برگزاری جشن سال نو مسیحی در روز شنبه، تمهیدات امنیتی خاصی برای جلوگیری از تکرار حوادثی شبیه حوادث تروریستی فرانسه و برلین، اندیشیده شده است.

اواخر تیر ماه سال جاری بود که یکی از طرفداران داعش در شهر نیس فرانسه به مردمی که روز ملی فرانسه را جشن گرفته بودند حمله کرد و ۸۶ نفر را کشت.

هفته گذشته هم یک کامیون در برلین به بازار فروش وسائل جشن کریسمس حمله کرد و ۱۲ نفر را کشت؛ داعش مسئولیت این حمله را هم پذیرفت.

حالا پلیس نیویورک که شهر خود را هدفی عالی برای داعش می بیند، از تمهیدات امنیتی در یکی از مراکز اصلی تجمع مردم در لحظه تحویل سال یعنی میدان تایمز خبر داده است.

بر اساس گزارش رویترز، پلیس تخمین زده که حدود ۲ میلیون نفر در این میدان جمع شوند و برای جلوگیری از ورود کامیون‌های مهاجم داعشی به داخل محوطه تجمع، از قرار گرفتن ۶۵ کامیون بزرگ حمل زباله در ورودی‌های میدان خبر داده است.

این کامیون‌ها برای سنگین‌تر شدن و اطمینان کامل از بسته شدن کامیون مهاجم، با شن پر خواهند شد.

پلیس اعلام کرده که مردم در روز شنبه، انتظار دیدن پلیس‌های با بن دندان مسلح، سگ‌های بمب‌یاب، هلیکوپترهای گشت‌زنی بر فراز میدان تایمز و پست‌های بازرسی محتویات کیف‌های دستی را داشته باشند.

پلیس نیویورک گفته که برای تأمین امنیت شهر در این روز خاص، ۷ هزار مأمور را بسیج خواهد کرد.

همچنین از مردم خواسته شده که چتر، کیف‌های دستی بزرگ و نوشیدنی‌های الکلی همراه نداشته باشند چون ورود آنها به محوطه میدان تایمز قدغن خواهد بود.
 


منبع: alef.ir

توافق آتش‌بس بیانگر اعتماد دولت سوریه به پیروزی علیه تروریسم است

به گزارش تسنیم، ولید المعلم وزیر خارجه سوریه در گفتگو با تلویزیون دولتی این کشور تاکید کرد که توافق آتش‌بس که روز پنجنشبه اعلام شد، نشان دهنده اعتماد دولت سوریه به پیروزی علیه تروریسم است.

معلم گفت که این توافق شامل دو گروه تروریستی داعش و النصره و زیرشاخه‌های آنها و گروه‌هایی که توافق را امضا نکرده‌اند، نیست و در نتیجه نیروهای مسلح ما مأموریت خود را ادامه خواهند داد.

وزیر خارجه سوریه گفت: فرصتی حقیقی برای دستیابی به حل و فصلی که به خونریزی پایان می‌دهد، دست داده است.

وی تاکید کرد که دولت سوریه به روسیه اعتماد دارد، زیرا روس‌ها در جنگ علیه تروریسم با ما همکاری کرده‌اند، اما ما به نقش ترکیه اعتماد نداریم، ترکیه دولتی متجاوز است که بخش‌هایی از خاک سوریه را اشغال کرده است.

معلم گفت که در هیچ کدام از سندهایی که امضا شده‌است، هیچ اسمی از ترکیه برده نشده است.

وزیر خارجه سوریه در ادامه اظهار داشت که ۷ گروه توافق آتش‌بس را امضا کرده‌اند و این‌ گروه‌ها خواهان حل سیاسی بحران هستند.

دولت سوریه و مخالفان روز پنجشنبه به توافقی بر سر آتش‌بس دست یافتند.

ارتش سوریه در بیانیه‌ای اعلام کرد آتش‌بس از ساعت ۲۴ امشب (۳۰ دسامبر) آغاز خواهد شد.

ارتش سوریه همچنین اعلام کرد این آتش‌بس راه را برای راه‌حل سیاسی و پایان ۶ سال ناآرامی در سوریه هموار می‌کند.

این در حالی است که گروه‌های تروریستی داعش، جبهه‌النصره و گروه‌های وابسته به آن‌ها مشمول آتش‌بس قرار نمی‌گیرند.

اانتهای پیام/


منبع: alef.ir

نسخه ظریف برای دنیای بدون تروریسم

به گزارش ایسنا، متن کامل فارسی این مقاله تفصیلی که با عنوان”چگونه با زمینه‌های گسترش  افراطی‌گری و تروریسم مقابله کنیم ” در  مجله  Iranian review of foreign affoirs به زبان انگلیسی منتشرشده به شرح زیر است:

چگونه با زمینه‌های گسترش افراط گری و تروریسم مقابله کنیم؟
امروزه درباره چالش سهمگین تروریسم و افراط‌گری که جامعه جهانی با آن روبرو است و هم چنین مبارزه با این پدیده و جلوگیری از گسترش و در صورت امکان ریشه کنی نهایی آن، بسیار سخن گفته می‌شود. صرف نظر از این که کشورهای مختلف چه موضعی نسبت به این دو پدیده دارند  یا جوهره سیاست رسمی کشورهای مختلف در قبال آنها چیست، جامعه جهانی با این باور مشترک هم داستان است که باید به فوریت به این معضلات پرداخت و با مؤثرترین شکل ممکن از دست آنها خلاصی یافت. در ضرورت برخورد با این چالش کمترین تردیدی وجود ندارد.

فراسوی مجادلات پایان ناپذیر رایج میان سیاستمداران، این دو معضل همزاد یعنی تروریسم و افراط گری، نتیجه طبیعی ناکارآمدی وضعیت کنونی بین المللی و به ویژه تحولات اخیر است. این دو معضل نه به منطقه مشخصی از جهان محدود می‌شود و نه مختص دین و مذهب خاصی است. هم چنین نمی‌توان تنها در محدوده یک منطقه خاص و یا با اتکاء صرف بر سخت افزارهای نظامی با آن مقابله کرد. پس از گذشت یک و نیم دهه از شکست کامل در مبارزه با تروریسم – پس از حادثه یازده سپتامبر- واقعیات ملموس و کریه امروزین ما را بر آن می دارد تا با چشمانی کاملا باز و به دور از توهم و یا خودفریبی این چالش‌ها را بررسی و مطالعه کنیم.

اکنون باید بر همه آشکار شده باشد که مبارزه تأثیرگذار و موفق علیه این دو پدیده سرطانی، نیازمند رویکرد همه جانبه و راهبرد چند بخشی است که بیش و پیش از هر چیز، در گروی درک هوشیارانه از شرایط اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و جهانی‌ای است که زمینه ساز این دو پدیده شده‌اند.

مهار و در نهایت ریشه کن کردن واقعی سازمان های افراط گرای تروریستی نیاز مبرم امروز است. اما این تنها گام نخست و بخشی از یک تلاش بزرگ‌تر است. معضلاتی با طبیعت جهانی و ریشه‌های عمیق، باید به درستی فهمیده شوند. علاوه بر این، همکاری حقیقی جهانی برای مبارزه با این پدیده‌ها، ضروری است.

شالوده شکنی پیش انگاشته‌ها

تصورات نادرست، تحریف‌ها و اتهام زنی‌های نابجا، بسیار زیادند. از این رو، برای فهم شرایط اجتماعی و زمینه‌های جهانی، ابتدا باید توهّمات نادرست از ذهن‌ها زدوده شوند. رهیافت غالب و رسمی درباره تروریسم، چه در ایالات متحده یا دیگر کشورها، عموماً ساختگی، برای مصرف داخلی و یا ابزاری در جهت خط مشی‌ها و اقدامات سیاسی مشخص است. در این صورت، جای تعجب نیست که بشنویم مشاور امنیت ملی یکی از دولت‌های منطقه بگوید: «در معرکه سوریه، افراط گرایان و نیروهای نظامی سوریه یکدیگر را از بین خواهند برد.» این خط فکری و سیاسی نشان می‌دهد که چرا و چگونه شرایط به بن بست کنونی رسیده است. دیدگاه‌های سطحی از وضعیت‌های پیچیده، همراه با تعقیب سیاست‌های کوته نظرانه و خود محور، محکوم به شکست هستند. بدون شک، همان گونه که برای همگان محسوس است، نه تنها در سوریه، بلکه در هر جای دیگر شاهد شکست این نگرش کوتاه‌بینانه بوده ایم.

تصور دیگری نیز باید زدوده شود. برای ما در غرب آسیا، آسان است که غرب را به واسطه اقداماتش به عنوان مقصر شوربختی‌های‌مان سرزنش کنیم. تاریخ این پهنه از زمین پر از  شواهدی بر این مدعاست. سایه سنگین خاطرات تلخ دیرپا و تفرقه‌اندازی‌هایی که میراث «طراحی خطوط بر روی شن‌ها» در جنگ جهانی اول و دوره پس از آن است، کماکان در بسیاری از دولت‌ها و جوامع غرب آسیا قربانی می‌گیرد. همزمان، برای غرب نیز بسیار آسان بوده است که انگشت اتهام را به سوی ما به عنوان مسلمانان غرب آسیا صرف نظر از اختلاف‌ها، مخالفت‌ها و حتی نزاع‌های موجود نشانه رود. متهم کردن هر یک از طرفین از سوی دیگری، می‌تواند آسان‌ترین راه برای انحراف از اصل موضوع باشد. اما چنین کاری نه صحیح است و نه راه گشا. چراکه جهان امروز ما بسیار پیچیده‌تر از گذشته شده است.

سومین تصور غلطی که باید رفع شود، اعتقاد به این باور است که از یک سو میان دیکتاتوری و تروریسم رابطه مستقیمی وجود دارد و از سوی دیگر دموکراسی‌ها با یکدیگر نمی‌جنگند؛ عباراتی که از فرط تکرار به ظاهر بدیهی و مسلم می‌نمایند. اگر چه این گزاره‌ها تا حدودی و در مواردی ممکن است درست باشند، اما شرایطی که ما با آن‌ها روبرو هستیم پیچیده‌تر از آن است که چنین گزاره‌های بسیطی بتوانند به تنهایی واقعیات را نشان داده و به شکل مناسبی آنها را تبیین کنند. وقتی که می‌بینیم فردی که در غرب متولد شده و تحصیل کرده و در نظام دموکراتیک و جامعه مرفه غربی پرورش یافته و به زبان انگلیسی یا فرانسه به عنوان زبان مادری خود حرف می‌زند، سر بریده یک انسان بی‌گناه سوری یا عراقی را به دست گرفته و در هوا تکان می‌دهد و تصویرش در تلویزیون و فضای مجازی منتشر می‌شود، دیگر نمی‌توان با توجیهات ساده‌انگارانه پیش گفته، قانع شد، یا اینکه به سرزنش و اتهام زنی به طرف دیگر بسنده کرد. امروزه ما شاهدیم که کودکانی که در محیط‌های دموکراتیک پرورش یافته‌اند، به راحتی همسایگان خود و حتی یکدیگر را می‌کشند. در نتیجه دیگر نمی‌توان به راحتی متقاعد شد که چنین قساوت خون‌باری منحصر به یک دین یا اعتقاد مشخصی است، یا اینکه آن را مختص یک نظام سیاسی و تربیتی خاص در جوامع غرب آسیا تلقی کرد.

شرایط مؤثر در عرصه جهانی، داخلی و منطقه‌ای
چهره کریه و تلخ وضعیتی که در آن به سر می‌بریم، بسیار اسفناک‌تر از آن است که صرفا به سرزنش کردن یکدیگر بپردازیم. حقیقت این است که اگرچه می‌توانیم اتهامات و سرزنش‌های بسیاری به یکدیگر بزنیم، اما لازم است عادت انداختن توپ به زمین یکدیگر را کنار بگذاریم. اگر به واقع اراده کرده‌ایم که این معضل را مورد تعمق و بررسی جدی قرار دهیم، باید کار را با پرسش‌هایی ساده اما جدی از این دست آغاز کنیم که چه چیزی از یک نوجوان متولد غرب که در فرانسه یا دیگر کشورهای اروپایی و آمریکای شمالی پرورش یافته، تروریست می‌سازد؟ درست مثل نوجوانی که در افغانستان، سوریه، یمن، لیبی، عربستان و یا هر کجای دیگری در منطقه ما متولد شده است؟ بنابراین همه ما باید از این نقطه آغاز کنیم که به تروریسم به عنوان یک معضل و مشکل مشترک همگانی بنگریم و آن را مشکل ویژه یک منطقه، نژاد، دین یا مذهب خاص ندانیم.

فقدان امید
با در نظر گرفتن شرایط تأثیرگذار، امید و در واقع فقدان امید، مسئله اصلی است. این دقیقاً همان جایی است که فرضیات ساده انگارانه‌ای که این معضل را به سطح منطقه‌ای، اجتماعی، کشورهای توسعه یافته یا درحال توسعه، غربی و یا شرقی، مسلمان و یا غیر مسلمان، تقلیل می‌دهد را با خلل مواجه می‌کند. این امر به حقیقتی ثابت و همه‌گیر تبدیل شده و یک نظریه محض و یا حتی تحلیل آکادمیک نیست که وجه مشترک تمامی کسانی که به دام خشن تروریسم گرفتار شده‌اند آن است که احساس می کنند در جوامع خود، و حتی در عرصه جهانی، از احترام محروم هستند و به حاشیه رانده شده‌اند. آنها امیدی به فردای بهتر نداشته و هیچ امکان واقعی و عملی برای شکوفایی در شرایط اجتماعی انسانی نمی‌یابند. این وضعیت چه در جوامع غربی که درون گرایی و بیگانه هراسی بیش‌تر در آن رواج دارد و چه در منطقه که جوامع، در حال توسعه هستند و دولت‌های حاکم، نمی‌توانند چنین امکانی را برای آنان فراهم کنند؛ صادق است. موج احساسات ملی گرایانه که طی سال های اخیر در نتایج انتخابات اروپا و آمریکا تجلی یافته تنها می‌تواند این پدیده را تشدید کند. از سوی دیگر در منطقه غرب آسیا، حتی با پذیرش تفاوت‌ها میان جوامع در مورد نحوه برگزاری انتخابات به عنوان روش مشارکت مردمی در تعیین سرنوشت، صرفا در معدودی از کشورهای غرب آسیا، برای توده مردم امکان ابراز نارضایتی‌شان از طریق صندوق رأی وجود دارد. به واقع صندوق رأی و یا حتی تصوری از مفهوم آن، در بسیاری از کشورهای منطقه ما وجود خارجی ندارد.

به حاشیه رانده شدن، محرومیت، فقدان احترام
در حالی که در کشورهای غربی، صندوق‌های رأی به طور کلی کارکرد مؤثری دارند، مشکل در روند دیگری نهفته است که به صورت خطرناکی در حال تشدید است. در نتیجه، وقتی بخش‌های مهمی از جمعیت که به صورت نهادین به حاشیه رانده شده‌اند، خود را در سمت بازنده حس می‌کنند، و بدتر آنکه می‌بینند باورها، ارزش‌ها و مقدسات آن‌ها به صورت منظم در معرض حمله است، نباید متعجب شویم که برخی از آن‌ها — که حتما اقلیت ناچیزی از جوامع اسلامی در غرب هستند — به روش‌هایی غیر از اعتراض مسالمت آمیز روی می آورند. اخیرا یک سیاستمدار اروپایی در تشریح این وضعیت ​​گفت: «در غرب، اگر به سیاه پوستان حمله کنید، شما یک نژادپرست هستید؛ اگر به یهودیان حمله کنید، شما یک ضد یهود هستید؛ اما اگر به مسلمانان حمله کنید، شما از حق آزادی بیان خود استفاده می‌کنید.» این در واقع تعبیر صریح شرایط واقعی و در عین حال مسئله‌ساز کنونی یعنی، حمله مستقیم به وجود و هویت مردم یا جماعتی مشخص است. چنین شرایطی منجر به شکل‌گیری رنجش و خشمی می‌شود که هیچ ارتباطی با هیچ نظام عقیدتی ندارد.

ادبیات غنی موجود در زمینه تجزیه و تحلیل اجتماعی، در کنار یافته‌های به دست آمده از مطالعات موردی متعدد در جوامع مختلف – از جمله در مورد خاص ناآرامی اجتماعی چند سال گذشته در فرانسه — تصویری نگران کننده از واقعیت به حاشیه راندن و بیگانه‌سازی اجتماعی، فرهنگی و سیاسی جوامع را نشان می‌دهد بنابراین وظیفه ما است که در مسابقه بین استیصال و ایجاد امید پیروز شویم.

با کنکاش و تعمق بیشتر در می‌یابیم که مجموعه‌ای از متغیرهای موثر دیگر هم وجود دارند. برخی از افرادی که بدترین اعمال وحشیانه را به نام اسلام مرتکب شده‌اند، حتی به شریعت اسلامی هم عمل نمی‌کنند. به عنوان مثال، فردی که به خواربار فروشی ویژه یهودیان در پاریس وارد شد و شروع به تیراندازی به مردم کرد، همراه با دوستِ دختر خود بود، در حالی که می‌دانیم نه تنها یک مسلمان متعصب، بلکه یک مسلمان عامل به اعتقادات نیز وارد چنین رابطه‌ای نمی‌شود. حمله نیس در فرانسه ـ حمله به مردان، زنان، و کودکان با کامیون ـ نیز توسط فردی انجام شد که به طور مرتب به مشروب فروشی می‌رفت. همان گونه که اکثر مردم می‌دانند، نوشیدن الکل نیز با اصول ایمان سازگار نیست. بنابراین، ما در اینجا با یک مشکل اجتماعی ـ فرهنگی و نه یک پدیده دینی مواجه هستیم. یک پدیده اجتماعی که با حس عمیق محرومیت، بیگانگی و به حاشیه رانده شدن در محیطی مرفه و توسعه یافته ایجاد شده و عملاً افراد، گروه‌ها و جوامع را از امنیت، احترام، مشارکت و امید محروم می‌کند. ارتباط میان مسأله هویت و پیامدهای نازیبا و غیر قابل قبول خدشه‌دار کردن آن را به هیچ وجه نمی‌توان نادیده گرفت. این امر یکی از عوامل موثر در بروز معضلات پیش گفته است که باید آن را به دقت مطالعه و برای آن راهکارهای مناسب اندیشید.

مداخله و گرایش‌های سلطه‌گرا
موضوع بعدی برای بررسی، مشکل مزمن و قدیمی تهاجم خارجی و اشغال و پیامدهای آن است. اشغال هفتاد ساله سرزمین فلسطین مهمترین معضل در این رابطه است. این مشکل با مداخلات سیاسی و نظامیِ سازمان یافته ایالات متحده آمریکا برای حفظ، تداوم و شکل‌دهی ترتیبات و معماری مورد نظر منطقه‌ای و «نظم نوین جهانی» خود تشدید شده است. هنگامی که جورج دبلیو بوش رییس جمهور وقت آمریکا طی سخنرانی در مجمع عمومی سازمان ملل متحد ظهور «نظم نوین جهانی» را اعلام کرد، وی در این توهم بود که ایالات متحده آمریکا پیروز جنگ سرد شده است. در حالی که در واقع اتحاد جماهیر شوروی تا حد زیادی به دلیل پوسیدگی داخلی از هم فرو پاشیده بود. در جهان کنونی که بازی با حاصل جمع صفر در آن معنی نمی‌دهد، این غرب نبود که پیروز جنگ سرد شد؛ بلکه این شوروی بود که جنگ را باخته بود. اما توهم پیروزی غرب و آمریکا موجب شکل گیری ذهنیت و تلاش برای نهادینه کردن سلطه از طریق مداخلات مکرر نظامی شد. این مداخلات نظامی تقریباً یک بار در سال در دوره ریاست جمهوری بوش (پدر) و حتی کلینتون روی داد. برخی ممکن است عملیات نظامی عمده تقریباً سالیانه آمریکا طی دهه ۱۹۹۰ در عراق، تهاجم به سومالی، حمله به لیبی، کوزوو و جاهای دیگر در اروپا را در دهه اول پس از جنگ سرد فراموش کرده باشند؛ همه این عملیات‌ها بازتابی از تمایل ایالات متحده آمریکا برای استفاده از نیروی نظامی برتر خود در جهت نهادینه کردن برتری موقتی‌اش در نظم جهانی درهم ریخته بود.

روند استفاده فعال ایالات متحده آمریکا از نیروی نظامی در سال ۲۰۰۱ و با غلبه نو محافظه کاران در واشنگتن به نقطه اوج خود رسید. تراژدی ۱۱ سپتامبر به تهاجم و اشغال تمام عیار افغانستان و سپس حمله به عراق و اشغال آن انجامید. تصادفاً، این دو ماجراجویی نظامی آمریکا موجب نابودی دو دشمن ایران، یعنی طالبان در شرق و رژیم بعث در غرب ایران شد. اما برای قضاوت در مورد آن مداخلات، با دیدی آینده‌نگر و در چشم انداز گسترده منطقه‌ای، باید بگوییم که این مداخلات، قمارهای سیاسی فاجعه‌بار و پرهزینه‌ای بود که به صورت اجتناب ناپذیری موجب بی ثباتی شد و همه کنشگران مشروع منطقه را تهدید کرد. در فوریه ۲۰۰۳، کمی قبل از حمله آمریکا به عراق، زمانی که به عنوان سفیر و نماینده دائم ایران در سازمان ملل متحد فعالیت داشتم، در جلسه شورای امنیت اظهار کرئم: «با توجه به وضعیت جامعه عراق و کل منطقه، عوامل ناشناخته فراوانی وجود دارد و هیچ طرفی نمی‌تواند آثار آنها را بطور دقیق محاسبه و پیش بینی کند. اما یک نتیجه تقریباً قطعی است و آن اینکه، این ماجراجویی حساب نشده در عراق، به گسترش فوق‌العاده افراط گرایی خواهد انجامید.» این تحلیل بسیاری از همکاران من در دیگر کشورهای منطقه بود، هر چند تعداد کمی از آن‌ها تمایل داشتند آن را علناً بیان کنند. این نحوه استدلال و پیش بینی نیازمند نبوغ خارق العاده ای نبود و صرفاً مبتنی بر محاسبه ساده واقعیت‌های اساسی کنش و واکنش در منطقه ما بود.

در حال حاضر کاملاً روشن است که این دو قمار شکست خورده ریشه وضعیت‌های غم انگیز مستمری است که امروز در افغانستان، عراق و سوریه شاهد آن هستیم. آیا با گذشت پانزده سال از حمله به افغانستان، این کشور امروز امن‌تر از سال ۲۰۰۱ شده است؟ جدای از خرسندی ناشی از شکست طالبان، این واقعیت باقی است که روح و روان جراحت دیده مردم افغانستان و در نتیجه حس عمیق خشم هم چنان جامعه جنگ زده افغانستان را آزار می‌دهد. تداوم وضعیت ناامنی و درگیری‌های داخلی، با عواملی از جمله فقدان سرمایه‌گذاری جدی در اقتصاد افغانستان ممزوج و در نتیجه منجر به گسترش اقتصاد مبتنی بر قاچاق مواد مخدر شده است. نتیجه نهایی تهاجم خارجی، تداوم سیطره خشونت و فعالیت‌های تروریستی مهار نشده، همراه با تجارت و قاچاق بی رقیب مواد مخدر و تأمین حجم بسیاری از هروئین جهان بوده که ما در ایران باید با آن مقابله کنیم.

ماجراجویی نظامی در عراق نیز باعث شکل‌گیری زنجیره‌ای از حوادث و اوضاع غیرقابل مهار از جمله ظهور و یورش گروه‌های تروریستی مانند داعش و جبهه النصره و زنجیره‌ای از خشونت‌های کاملاً بی سابقه بی رحمانه و وحشیانه آنها در همسایگی ما شده است. نمونه‌های متعدد اقدامات تروریستی انتحاری در سال‌های اخیر، از جمله به کارگیری نیروهای نوجوان حتی ۱۴ ساله، به خشم عمیق در میان مردمی اشاره دارد که به شکل تحقیرآمیزی تحت انقیاد اشغال خارجی هستند. این وضعیت تنها نتیجه یک تلقین ایدئولوژیک و شستشوی مغزی گروهی منزوی از متعصبان نیست. بلکه یک پویش سازمان‌دهی شده، برخوردار از منابع مالی فراوان، با استفاده از سیستم‌های ارتباطی نوین و تکنیک‌های پیشرفته شستشوی مغزی به منظور جذب و آموزش انبوهی از بمب گذاران انتحاری است. اصطلاح «جاذبه گروه‌های تروریستی» گیج کننده و برهم زننده ذهن است؛ چنین موضوعی درک مشترک ما از جهان مدرن را به چالش می‌کشد. بسیاری از تحلیل‌گران راجع به حس عمیق ناتوانی و خشمی که در ابتدا در مسأله هم چنان حل نشده فلسطین ایجاد شد و در دوران اخیر با اشغال خشونت آمیز دیگر سرزمین‌های عرب و مسلمان شکل گرفته است، مطالب زیادی نوشته اند. در واقع، ما در این منطقه محصولی را درو می‌کنیم که بذر آن را دیگران در این سرزمین کاشته‌اند، و آن درد و رنج ناشی از پیامدهای طولانی مدت “خطوط کشیده شده در شن و ماسه” طی یک قرن گذشته است.

ضروری است که از ماجراجویی‌های نظامی بد فرجام در غرب آسیا یک نتیجه‌گیری گسترده‌تر ارایه کنیم و آن اینکه، دوران هژمونی و سلطه طلبی به سرآمده است. تحولات جهانی در عصر پسا جنگ سرد، به ویژه تعدد کنشگران صحنه جهانی، تلاش هر یک از قدرت‌های جهانی برای اقدام به عنوان یک قدرت مسلط و هژمون را غیر ممکن ساخته است، هر چند که این قدرت جهانی در توانمندی نظامی، اقتصادی و معنایی دارای مزیت‌های نامتقارن باشد. تنها همین واقعیت که کنشگران غیر حکومتی امروزه به کنشگران امنیتی مهم و تعیین کننده تبدیل شده‌اند، یک دلیل مهم برای مرگ سلطه طلبی و هژمونی است. چنین گرایش‌های سلطه طلبانه‌ای بین سال‌های ۱۹۹۰ و ۲۰۰۵ هزینه چند تریلیون دلاری برای مالیات دهندگان آمریکایی و غم و اندوه بسیار و بدبختی و کشتار و ویرانی فراوان برای ابنای بشر داشته است. متأسفانه، نتیجه دیگری که همچنان ادامه دارد، تحمیل هزینه‌های سنگین در شکل خشونت‌های افراط گرایانه در منطقه ما و فراتر از منطقه است. امیدواریم که احساسات ملی گرایانه نابجا این تمایلات فاجعه بار سلطه طلبی را مجدّداً احیاء نکند؛ هر چند که ممکن است جاذبه طنین عوامفریبانه این احساسات انتخاب کنندگان را فریب دهد. همه کنشگران منطقه‌ای باید بدانند که همین وضعیت در مورد گرایش‌های سلطه طلبانه منطقه‌ای نیز صادق است. به ویژه در غرب آسیا که پیش از این هم هزینه‌های سنگینی به خاطر تمایلات سلطه طلبانه جهانی دیگر قدرت‌ها پرداخت کرده است. انتظار می‌رود سایر قدرت‌های منطقه برای پذیرش این خصیصه اصلی دوران کنونی که همانا ناکارآمدی سلطه گری و سلطه پذیری است، با ایران همراه شوند.

عناصر داخلی
چنانچه برای فهم وضعیت جوامعی که دچار درگیری و خشونت هستند، صرفاً به عوامل خارجی تمرکز کرده یا بر نظریه‌های توطئه‌ای اتکا کنیم، راه به صواب نبرده‌ایم.  حقایق مشخص و مشهود پیرامون ما کافی است: جوامع در حال توسعه با تهاجم و اشغال دچار شکاف شدند، روندهای توسعه‌ای آن‌ها با مانع مواجه شد، فقر در آن‌ها در حال گسترش و وخیم‌تر شدن است، پیامدهای منفی فقر برای بافت اجتماعی، مشتمل بر بیکاری گسترده و چشم انداز ضعیف برای آینده‌ای بهتر و سالم‌تر، همگی به محیط اجتماعی ناسالمی اشاره دارند که زمینه را برای تولید و تکثیر اشکال مختلف بیماری‌های اجتماعی و خشونت سیاسی فزاینده و خودافزا فراهم و بارور می کنند.

ناکارآمدی دولت
مهم‌ترین عنصر داخلی موزاییک پیچیده پیش‌روی ما، ناکارآمدی سازمان و نظام دولت در پاسخگویی و تأمین درخواست بنیادین توده مردم برای برخورداری از کرامت است. واقعیت آن است که برخی از شریرترین بمب‌گذاران انتحاری از مرفه‌ترین جوامع غرب آسیا و برخی از خانواده‌های دارای شرایط نسبتاً خوب آمده اند. داستان کامل عوامل حادثه یازده سپتامبر را همه می‌دانیم؛ از ۱۹ نفر عوامل این حادثه، ۱۵ نفر از عربستان سعودی، ۲ نفر از امارات متحده عربی و یک نفر از مصر و لبنان بودند. بنابراین، به نظر می‌رسد فقر و محرومیت نمی‌تواند همه چیز را توجیه کند. لذا سؤال را این گونه مطرح می‌کنم که چرا افرادی با برخورداری از تمکن مالی و رفاه به افرادی با رفتارهای «غیر عقلانی» و در حد «جنایت‌کاران» تبدیل می‌شوند. برای تحلیلگرانی که تلاش می‌کنند موج بی سابقه خشونت‌های به ظاهر بی معنی در منطقه ما را تبیین کنند، دلیل اولیه و درونی موضوع، ناکارآمدی تاریخی سازمان و نظام دولت در رسیدگی و واکنش مؤثر به تمایلات بنیادین مردم خود است.

درک منطق ذاتی شورش توده‌های محروم در برابر دستگاه دولتی غیر پاسخگو و ناکارآمد در غرب آسیا چندان دشوار نیست؛ شورش علیه تمامیت نظام دولتی و ناتوانی نظام دولتی برای رسیدگی به نیازهای اساسی و خواسته‌های مردم ریشه موضوع است. این امر قطعاً می‌تواند در چارچوب ناتوانی مأیوس کننده جهان اسلام برای حل و فصل اوضاع فلسطین درک و تجزیه و تحلیل شود. اما مسأله صرفاً به این موضوع محدود نمی‌شود. در مورد کاستی‌های نهادین این جوامع در ارتباط با چالش‌های جاری و کنونی بسیار می‌توان گفت و نوشت، اما این موضوع بحث ما در این نوشتار نیست، مگر تا جایی که این مسایل به دو مشکل افراط گرایی و تروریسم ارتباط پیدا کنند.

تلاش برای انحراف
احساس ناامیدی و افسردگی در جوانان موقتاً و به صورت ماهرانه توسط عوام فریبان افراطی و حامیان مالی آن‌ها به شکل خشونت‌های بی منطق و وحشیانه علیه مردم بی گناه منحرف شده است؛ ولی در نهایت این خشم بنیادهای دولت‌های منطقه را نشانه گرفته است. لذا، تلاش برخی دولت‌ها برای خنثی کردن این تهدید داخلی و حیاتی از طریق فرافکنی و منحرف کردن خشم اجتماعی به سمت دشمنان جعلی خارجی اشتباهی خطرناک است. همانطور که پیش‌تر هم اشاره شد، برخی از دولت‌های منطقه به تحریک، تسلیح و تأمین مالی گروه‌های افراط گرا مانند داعش و النصره روی آورده‌اند و از این گروه‌ها برای جنگ‌های نیابتی در سوریه، عراق و جاهای دیگر استفاده می‌کنند. گرچه این ساده لوحی متوهمانه به کشتار صدها هزار نفر انجامیده است ولی یقیناً منجر به نتیجه «مطلوب‌شان» یعنی «نابودی سوری‌ها و افراط گرایان توسط یکدیگر در معرکه سوریه» نشده و نخواهد شد. در عوض، هیولاهایی ایجاد شده که نه تنها از طریق خون‌ریزی نابود نمی‌شوند، بلکه در واقع با انتشار تصاویر اقدامات خشونت آمیز خود به جذب و استخدام مزدوران جدید می‌پردازند. و از هم اکنون، خشم واقعی خود را با گزیدن دستانی که آن‌ها را تغذیه کرده و پرورانده‌اند، نشان داده‌اند.

ایدئولوژی حذف
فراتر از ناکارآمدی، بی‌توجهی و عدم پاسخ‌گویی دستگاه دولتی و تلاش برای انحراف تمرکز از سوی آن دولت‌ها، یک عنصر شبه ایدئولوژیک مبتنی بر تفرقه، نفرت و طرد و حذف «طرف دیگر» وجود دارد. این ایدئولوژی به پیام حقیقی و اصیل اسلام – آن گونه که در کتاب قرآن و سنت پیامبر (ص) منعکس شده است – هیچ ارتباطی ندارد. متأسفانه، در درون جامعه مسلمان، ایدئولوژی مبتنی بر مفهوم «تکفیر» یا طرد وجود دارد که در تضاد با آموزه‌های بنیادین قرآنی است. گروه‌های تکفیری شامل القاعده، طالبان، داعش، النصره و دیگر گونه‌های جدید کوچک‌تر، به طور کامل و با گشاده‌دستی توسط دلارهای نفتی تأمین مالی می‌شوند که به راحتی قابل ردیابی هستند. چنین کاری از طریق شبکه‌ای از مساجد و مدارس مذهبی هم در جوامع مسلمان و هم در جاهای دیگر در گستره جهانی اجرا و پیگیری شده است. چنین ترویج و نشر گسترده از نفرت در سطح جهانی طی حدود چهار دهه گذشته به عنوان اسلام به اصطلاح «میانه‌رو» برای مقابله با ایران «رادیکال» به جهان و به ویژه به ایالات متحده آمریکا و متحدان آن، فروخته شده است. به عبارت دیگر، این روند نه تنها توسط ایالات متحده آمریکا و متحدان غربی آن تحمل شده، که حتی ترویج و حمایت نیز شده است.

با وجود این، در نتیجه تشدید تنفر مردم از ماجراجویی‌های نظامی و مداوم ایالات متحده آمریکا در افغانستان و عراق و هم چنین سرخوردگی گسترده مردم به خاطر بن بست‌های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی داخلی در غرب آسیا و فراسوی آن، تلقی انحرافی و تکفیری از اسلام شیوع و گسترش یافت. در نتیجه این روند، عوام فریبان این قرائت اشتباه و منحرف از اسلام را تزریق کرده و از آن مجموعه‌ای از گروه‌ها و نیروهای سازمان یافته درست کردند که برخی از آن‌ها توانمندی نظامی قابل توجهی نیز یافته و با استخدام بقایای بعثی‌ها در عراق از یک سو و بهره‌گیری از شبکه ای گسترده برای جذب افراد از میان اقلیت‌های مسلمان به حاشیه رانده شده در غرب اهداف خود را به پیش برده‌اند. روند خود افزای چرخه کنش و واکنش، تهدید فوری و قریب الوقوع را به داخل جوامع پیشرفته و دموکراتیک کشانده در حالی که دولت مردان آنها تصور می‌کردند در برابر چنین پدیده‌ای مصون هستند. به همین دلیل و تحت این شرایط، معضل چرکینی که به نظر برخی تنها با منطقه، شرایط محلی و فرهنگ مشخصی پیوند داشت، خود را بر جامعه بین المللی به عنوان یک منبع تهدید فعال و گسترده، از شرق تا غرب آسیا، شمال آفریقا، اروپا، و حتی شمال امریکا تحمیل کرد.

عامل منطقه‌ای
امروزه به روشنی یک عنصر منطقه‌ای نیز در خشونت‌های افراط گرایانه فعلی، به ویژه در عراق و سوریه وجود دارد. سقوط صدام حسین و ظهور یک دولت منتخب مردمی در عراق نگرانی‌هایی را در برخی از کشورهای منطقه نسبت به تغییر موازنه در غرب آسیا به نفع ایران ایجاد کرد که حداقل از دید آنها نیاز بود با هر هزینه‌ای چنین روندی معکوس شود. القاعده عراقی، به رهبری الزرقاوی، در یک ازدواج مصلحتی با ژنرال‌های باقی مانده از حزب بعث به رهبری عزت ابراهیم الدوری، بی ثباتی و خشونت را در عراق پس از صدام دامن زدند. مدتی بعد این ائتلاف در شکل داعش و گروه‌های مشابه دیگر ظهور یافت. حمایت آشکار برخی کشورهای منطقه‌ای که اتفاقاً متحدان غرب هستند، از این نیروها را نمی‌توان نادیده گرفت. این نگرانی بعد از سقوط حکومت‌های «دوست»، مشخصا در شمال آفریقا و قیام در یمن تشدید و به وحشت تبدیل شد. آنچه پس از آن روی داد فراتر از عراق رفت و بدبختی و خون‌ریزی را به بحرین، سوریه و یمن کشانده، آماده غرق کردن افغانستان و آسیای میانه است. بدون آنکه بخواهیم مسببان یا خطاکاران را مشحص کنیم باید بگوییم زنجیره‌ای از کنش و واکنش، در ترکیب با سایر رویدادها و اظهارات خاص  به نفع تروریست‌های افراط گرا شد و خطر تشدید تحولات و حتی منازعه را ایجاد نمود.

در جستجوی راه حل‌های پایدار
وجود تهدید و ماهیت به ظاهر سخت و محکم آن — همان گونه که وضعیت عراق و سوریه به وضوح نشان می‌دهد — منجر به آگاهی رو به رشد جمعی در سراسر جهان — هر چند به درجات مختلف — و نیز اجماع فزاینده سیاسی بین المللی در زمینه نیاز فوری برای مقابله با این پدیده و تهدید شوم شده است. ایران که خود قربانی تروریسم از نخستین روزهای آغاز انقلاب اسلامی است، به ضرورت واکنش قاطع، فراگیر و جمعی منطقه ای و بین المللی در برابر این تهدید و شرایط تمهید کننده آن باور دارد. ابتکار «گفتگوی تمدن‌ها» که در سال ۱۹۹۸ — قبل از حادثه یازده سپتامبر و فراگیر شدن مفهوم «برخورد تمدن‌ها» در میان عموم مردم — توسط ایران پیشنهاد شد و ابتکار «جهان علیه خشونت و افراط گری» (WAVE) که توسط رییس جمهور روحانی در سال ۲۰۱۳ پیشنهاد شد و هر دو به تأیید مجمع عمومی ملل متحد رسیده‌اند، با درک صحیح و به هنگام شرایط اجتماعی، فرهنگی و جهانی که منجر به شکل‌گیری و گسترش خشونت افراط گرایانه می‌شوند، ارائه شدند. موفقیت در این زمینه به مشارکت تمام کنشگران، در هر دو سطح منطقه‌ای و بین المللی بستگی دارد.

در بعد منطقه‌ای، تهاجم صدام حسین علیه ایران در شهریور ۱۳۵۹ و جنگ تحمیلی پر هزینه ۸ ساله پس از آن به همه در منطقه خلیج فارس این درس بزرگ را آموخت که نباید وارد یک منازعه نظامی دیگر شوند. ایران بسیار امیدوار بود که همسایگانش از جنگ ایران و عراق آموخته باشند که هیولایی که آن‌ها برای از بین بردن یک دشمن جعلی ساخته بودند به کابوس خودشان تبدیل شد؛ هر چند که ظاهرا آنها این درس را فرا نگرفتند. این جنگ، هم چنین ضرورت ایجاد ترتیبات و سازوکارهای امنیت منطقه‌ای را نشان داد و این مهم در بند ۸ قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت ملل متحد که جنگ ایران و عراق را پایان داد، گنجانده شد که همچنان برای ایجاد همکاری‌های امنیتی منطقه ای کارآمد است.

گرچه گروه‌هایی مانند داعش و شاخه‌های آن باید به طور مؤثری تضعیف شده و شکست داده شوند، ترمیم و بازسازی جدی و معنادار صلح و ثبات در غرب آسیا و به ویژه منطقه خلیج فارس، به پذیرش مجموعه‌ای از اصول مشترک برای فهم متقابل و همکاری های امنیتی منطقه ای و دسته جمعی پیوند خورده است.

تاریخ و نمونه‌های مشخص در مناطق دیگر — به ویژه در اروپا و آسیای جنوب شرقی — به ما می‌آموزد که کشورهای منطقه‌ای به غلبه بر وضعیت فعلی تفرقه و تنش و حرکت جایگزین در مسیر شکل دادن به یک سازوکار کارآمد، متعادل و واقع بینانه منطقه‌ای نیازمند هستند؛ سازوکاری که می‌تواند با یک مجمع گفتگوی منطقه‌ای شروع شود. چنین مجمعی باید مبتنی بر اساس اصول کلی شناخته شده و اهداف مشترک، مشخصاً احترام به حق حاکمیت، تمامیت ارضی و استقلال سیاسی تمام کشورها، تغییرناپذیری مرزهای بین المللی، عدم دخالت در امور داخلی دیگران، حل و فصل مسالمت آمیز اختلافات، ممنوعیت تهدید یا استفاده از زور، و نیز ترویج صلح، ثبات، پیشرفت و رفاه در منطقه باشد. چنین مجمعی می‌تواند به ترویج درک و تعامل در سطوح حکومتی، بخش خصوصی و جامعه مدنی کمک کند و منجر به توافق در طیف گسترده‌ای از مسایل، از جمله تدابیر اعتماد ساز و امنیت ساز؛ مبارزه با تروریسم، افراط گرایی و فرقه گرایی، تضمین آزادی کشتیرانی و جریان آزاد نفت و سایر منابع و حفاظت از محیط زیست شود.

این مجمع گفتگوی منطقه‌ای در نهایت می‌تواند باعث توسعه ترتیبات رسمی‌تر همکاری امنیتی و عدم تجاوز شود. در حالی که این گفت‌وگو باید به ذی نفعان مرتبط منطقه‌ای واگذار شود، چارچوب‌های نهادی موجود برای گفت‌وگو و به ویژه سازمان ملل متحد نیز می‌توانند برای تحقق این هدف استفاده شوند. نقش منطقه‌ای برای سازمان ملل متحد که پیش از این در قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت پیش بینی شده است، می‌تواند به کاهش دغدغه‌ها و نگرانی‌ها، به خصوص نزد کشورهای کوچک‌تر، تمهید تضمین‌ها و سازوکارهایی برای حفظ منافع مشروع جامعه بین المللی و پیوند هر گونه گفتگوی منطقه‌ای با مسایلی که ذاتاً فراتر از مرزهای منطقه می‌روند، کمک کند.

اصلاح ادراکی
تفکر و تعمق در دلایل بنیادی وضعیت‌های مختلف در منطقه غرب آسیا — برای مثال در سوریه یا در یمن — از جمله چرایی و چگونگی تحول وضعیت‌های جاری، خارج از حیطه بررسی این نوشتار است. با این حال، درک دلایل، عوامل و سیاست هایی که به توسعه و ظهور این شرایط غم انگیز کمک کرده است، نباید دشوار باشد. همان گونه که یک سیاست‌مدار آمریکایی زمانی گفته بود، «هر کسی محق است عقیده‌ای برای خود داشته باشد، اما نمی‌توان واقعیات را برای خود تولید کرد.» واقعیات در معادلات منطقه غیرقابل تردید هستند و زمان آن است که همه قبل از تلاش برای رفع مشکل، بر روی واقعیات توافق کنند.

با بهره‌مندی از تجربه گذشته و با نگاهی به وضعیت گسترده‌تر جهانی، لازم است دو نگاه متضاد برای بررسی بحران‌های منطقه‌ای و بین المللی به طور کامل شناسایی و تفکیک شود: ذهنیت با حاصل جمع صفر در مقابل ره‌یافت با حاصل جمع غیر صفر. در دنیای جهانی شده که در آن همه چیز از محیط زیست تا امنیت جهانی شده، تقریباً غیر ممکن است که به هزینه دیگران بتوان دستاوردی داشت. ره‌یافت های با حاصل جمع صفر به برآیندهای با حاصل جمع منفی منجر می‌شوند. به عبارت بسیار ساده، باید بین سناریوی «باخت – باخت» در مقابل سناریوی «برد – برد» یکی را انتخاب کرد. هیچ حد وسطی وجود ندارد.

در نتیجه، منازعه در عراق، سوریه، یمن و بحرین راه حل نظامی ندارد. من نمی‌توانم با صراحت بیشتر بر این موضوع تأکید کنم. این منازعات به راه حل سیاسی، مبتنی بر ره‌یافت با حاصل جمع مثبت نیاز دارند که در آن هیچ کنشگر اصیل  – طبیعتاً به غیر از کسانی که خشونت افراطی را  هدایت و رهبری می‌کنند – از این فرآیند حذف یا به حاشیه رانده نشوند. متأسفانه، چنین حکمی در حرف ساده‌تر از عمل در دنیای واقعی، یا حتی در باور است. با وجود این، ممکن است به منطق این حکم پناه ببریم که «هر جا که اراده‌ای باشد، راهی وجود دارد.» تحولات مثبت در لبنان برای انتخاب رییس جمهور جدید، پس از دو سال طولانی منازعه تلخ سیاسی و هم چنین تحول اخیر در سازمان اوپک که در آن تمام طرف‌ها برای رسیدن به یک راه حل دارای منفعت متقابل، اختلافات خود را کنار گذاشتند – یا به عبارت دقیق‌تر از یک برآیند کاملاً فاجعه بار جلوگیری کردند – یک درس سیاسی ساده اما مهم را به نمایش گذاشت: طرف‌های ذی نفع، انتظارات حداکثری — با حاصل جمع صفر — خود را به نفع یک مصالحه کارآمد رها کردند. با نگاهی به موقعیت‌های دیگر، به ویژه در سوریه و یمن، می‌توان از تجربه مردم لبنان آموخت و امیدوار بود که مجموعه روند سیاسی – که تعاملی همراه با بده بستان و روندی مستلزم مصالحه و فراگیر بودن است – می تواند به کشتار دهشتناک جاری پایان دهد. هر چه زودتر در این زمینه اقدام کنیم، بهتر است.

با وجود دشواری‌های هر بحران، همیشه امکان‌هایی برای کاوش و در نهایت رسیدن به نتیجه‌ای که برای همه طرف‌های درگیر قابل قبول باشد، وجود دارد. یا به صورت صریح‌تر، همیشه راهی برای «رسیدن به توافق» وجود دارد. اما برای انجام این کار، تعریف مسأله نیازمند بررسی دوباره است. هنگامی که یک مسأله از دیدگاه حاصل جمع غیر صفر تعریف شد، مهم‌ترین گام به سوی حل و فصل آن برداشته شده است. چالش در درجه اول ماهیتی شناختی و ادراکی دارد. هنگامی که کنشگران آماده کنارگذاردن پیش داوری های خود باشند و متفاوت فکر کنند، سیاست‌ها و اقدامات مناسب نیز به دنبال خواهند بود.

ظریف نسخه‌ی فارسی و انگلیسی این مقاله را در صفحه توییتر خود به اشتراک گذاشته است.


منبع: alef.ir