پرنده‌فروشی که پدیده انتخابات شورا شد

جام جم آنلاین: باور کنید یا نه، منتخب اول مردم خرم‌آباد برای نشستن روی صندلی‌های شورای اسلامی این شهر، دستفروشی است که تنها با یک بنر سیار و ساده و بدون داشتن ستاد و هزینه کردن برای مهمانی‌های‌ آنچنانی جمع‌آوری رای، با کسب ۴۰ هزار و ۸۶ رای از مجموع ۷۱۶ هزار ۱۴۸ رای مردم این شهر، به عنوان نفر اول شوراها راهی ساختمان شورا شده است؛ مردی که از دیروز به چهره اول فضای مجازی نیز تبدیل شده و تصویرش در کانال‌ها و گروه‌های تلگرامی و صفحات اینستاگرام دست به دست می‌شود تا همه از او به عنوان پدیده امسال انتخابات شورای اسلامی شهرها نام ببرند.

 پرنده‌فروشی که پدیده انتخابات شورا شد

ولی‌الله رستمی‌نژاد با مدرک فوق لیسانس زبان انگلیسی از دانشگاه تهران در انتخابات شوراها ثبت نام کرده است؛ مرد تحصیل‌کرده‌ای که می‌گویند سال‌هاست در خرم‌آباد دستفروشی می‌کند و کسی نیست که او را نشناسد و با او برخورد نکرده‌ باشد.

او فرزند علی، یکی از پرنده‌فروش‌های معروف این شهر هم هست و حالا مقابل چشمان حیرت‌زده‌ خیلی‌ از رقبایش حتی دو لیست اصلی سیاسی کشور یعنی امید و خدمت، راهی شورای شهر شده است؛ مردی که حالا برای خودش، هم کانال تلگرامی دارد، هم سایت و هم کلی طرفدار.

 پرنده‌فروشی که پدیده انتخابات شورا شد
بالا و پایین کردن سایت این منتخب شورای خرم‌آباد، مساوی است با به دست آوردن اطلاعاتی جالب.

در قسمت بیوگرافی سایتی که متعلق به این نماینده است، نوشته شده:

– ادیب

– مسلط به زبان انگلیسی و فارسی (ادبی)

– شاعر

– سخنور

– دارای تحصیلات نظام قدیم

– دارای مقام قهرمانی در رشته دو و میدانی

– دبیر دبیرستان‌های استان لرستان

 پرنده‌فروشی که پدیده انتخابات شورا شد
او که با کد ۴۱۹ در پنجمین دوره انتخابات شوراهای خرم‌آباد شرکت کرده است، با شعارهای ساده‌ای به محبوبیت امروز رسیده است؛ شعارهایی که تصاویرش را در همین سایت می‌بینیم:

– پاک و بی ریا بودن شعار ماست

– اعتماد مردم تبلیغ من است

– امید داره، تبلیغ نداره. سواد داره، ستاد نداره …

شعارهایی که شاید در روزهای اول به‌نظر می‌رسید بین دیگر شعارهای رنگارنگ سایر کاندیداها گم شوند اما حالا همین شعارهای ساده برای ولی‌الله رستمی‌نژاد پیروزی به ارمغان آورده‌اند.

 پرنده‌فروشی که پدیده انتخابات شورا شد

کانال حامیان ولی‌الله رستمی‌نژاد هم در این دو روز پر از پیام تبریک شده است. در این کانال، دست‌نوشته‌ای هم از ولی‌الله رستمی‌نژاد به چشم می‌خورد که از تشکر او از حمایت مردم حکایت دارد. دستنوشته‌ای با این مضمون:

 پرنده‌فروشی که پدیده انتخابات شورا شد
به نام خداوند جان و خرد کزین برتر اندیشه برنگذرد

چو ایران نباشد تن من مباد بدین بوم و بر زنده یک تن مباد

 
مردم شریف خرم آباد ، مردم فرهیخته و دانشور خرم آباد، مردم فهیم و اندیشمند خرم آباد ، می ستایم اندیشه والایتان را که با حضور شجاعانه و خردمندانه تان و شرکت در انتخابات نشان دادید، این دیار اهورایی همواره زنده و مانا و ماندگار نام بلندش در تاریخ ایران و لرستان خواهد درخشید. به خود می‌بالم که افتخار شهروندی شما دلاورمردان و دلاورزنان را دارم که در این برهه زمانی در جامعه عمل پوشیدن به این امر خطیر مرا و سرزمین‌تان را یاری دادید.

با سپاس فراوان از مهر بی‌شائبه‌تان

ولی‌الله رستمی‌نژاد


منبع: برترینها

اشتباهات آرایشی که چشم ها را کوچکتر می کنند

برترین ها: بدون شک تاثیرگذارترین بخش هر صورتی چشم‌ ها هستند. چشمان خسته ظاهر شما را بی روح نشان می دهند در حالی که چشمان درشت تمرکز را بر چشمان تان گذاشته و بر جذابیت تان می افزاید. اگر چشمان ریزی دارید، نگران نباشید زیرا با چند روش ساده می توانید آنها را درشت تر از قبل نشان دهید. در این مطلب شیوه این کار را به شما آموزش می دهیم. 

این شیوه آرایش چشم ها را کوچک تر می کند

سفید کردن زیر چشم 

تقریبا همه ما زیر چشمان مان کمی تیره و گود افتاده است، به همین دلیل از کانسیلرها استفاده می کنیم. اما اگر رنگ کانسیلر روشن از رنگ پوست مان باشد، تمرکز از چشم هایمان به زیر آن رفته و در نتیجه چشمان مان کوچک تر نشان داده می شود. بنابراین اگر می خواهید که چشمانی درشت تر داشته باشید، از کانسیلری همرنگ پوست تان استفاده کنید.

Stellar

این شیوه آرایش چشم ها را کوچک تر می کند 

۲۷ دلار

فر نکردن مژه ها

اگر تنها چند ثانیه برای این کار وقت بگذارید و مژه هایتان را به کمک ریمل یا فر مژه حالت دهید، چشمانی درشت تر خواهید داشت.

Kevyn Aucoin

این شیوه آرایش چشم ها را کوچک تر می کند 

۲۱ دلار

سیاه نکردن داخل چشم

شاید شما هم مانند خیلی از خانم های دیگر مداد چشم را تنها برای خارج چشم هایتان استفاده می کنید اما آیا می دانید که اگر داخل پلک های بالایتان را هم سیاه کنید، چشمانی درشت تر خواهید داشت؟ 

CoverGirl

این شیوه آرایش چشم ها را کوچک تر می کند 

۶ دلار

استفاده از سایه سیاه

هنگام زدن سایه چشم توجه داشته باشید سایه تیره، چشم را کوچک‌تر و سایه روشن، چشم را درشت‌تر نشان می‌دهد. به همین دلیل رنگ روشن سایه را روی کل پل،  رنگ متوسط را روی پایین پلک و رنگ تیره را روی گوشه خارجی آن بکشید تا به نگاه‌تان عمق بخشد.

Surratt Beauty

این شیوه آرایش چشم ها را کوچک تر می کند 

۴۵ دلار

سیاه کردن داخل پلک های پایین

برعکس پلک های بالا، اگر پایین پلک هایتان را سیاه کنید، چشمان تان کوچک تر به نظر خواهد رسید. به جای آن مداد چشمی روشن را بردارید و بر پایین پلک های داخل چشم تان بکشید. 

Smashbox

این شیوه آرایش چشم ها را کوچک تر می کند 

۲۱ دلار

استفاده نکردن از سایه های رنگی

اگر دوست دارید که از سایه چشم استفاده کنید، از رنگ هایی استفاده کنید که توجه را به سمت چشمان تان بکشاند. برای پایین پلک هایتان از ساده روشن و برای بالای آن از رنگ های تیره استفاده کنید.

 Smith and Cult

این شیوه آرایش چشم ها را کوچک تر می کند 

۴۴ دلار

 حالت ندادن به ابرو

ابروها را متناسب با چهره خود اصلاح کنید و با سایه و مداد آن را پر رنگ تر کنید. با مرتب کردن آنها و خالی کردن زیر ابروهایتان، چشم نمود بیشتری پیدا می کند. ترکیب چشم و ابرو دورنمای بهتری خواهد داشت و چشمهایتان را درشت تر نشان خواهد داد.


منبع: برترینها

مصائب اجاره نشینی در تهران در مقایسه با شهرستان ها

روزنامه هفت صبح: پولی که زوج های جوان تهرانی بابت رهن خانه نقلی پرداخت می کنند، می تواند آنها را در سایر شهرها صاحبخانه کند.

زوج های جوان انتظار زیادی ندارند؛ می توانند در یک واحد نقلی که مساحتش بیشتر از ۶۰ متر نیست، چند سالی زندگی کنند. این خانه می تواند یک خوابه باشد و از پارکینگ و آسانسور هم می شود فاکتور گرفت اما در عوض ظاهر شیک و تمیز در اولویت است. در تهران اجاره چنین خانه ای بسته به محله متفاوت است؛ می توانید در شرق و جنوب و مرکز خانه هایی مناسب پیدا کنید که هم کرایه اش منطقی است و هم اجاره ماهانه آن. هر چقدر به سمت شمال شهر بیایید قیمت بالا می رود.

مثلا ممکن است در شمال تهران به پول بیش از ۷۰ میلیون تومان و اجاره هایی بالاتر از یک میلیون تومان برخورد کنید. هر چقدر خانه جوان و نوساز باشد، رقم بیشتر و بیشتر می شود تا جایی که دل تان بلرزد. مگر یک زوج جوان چقدر درآمد دارند؟ در سایر شهرها اوضاع چطور است؟ اگر تازه ازدواج کرده اید و در شهرستان زندگی می کنید، با خواندن این گزارش حال تان بهتر می شود.

مصائب اجاره نشینی در تهران در مقایسه با شهرستان ها

راهکارهای پیش روی زوج های جوان در تهران

از بالای شهر شروع می کنیم؛ از جردن که برای خودش اسم و رسمی دارد. در میان خیل آگهی ها مالکی خانه اش را در این منطقه آگهی کرده و در توضیحات نوشته واحد در طبقه همکف واقع شده و تازه بازسازی اش کرده اند. مساحت خانه ۴۰ متر و یک خوابه است. برای اجاره این خانه ۷۵ میلیون تومان به عنوان رهن کامل نیاز دارید.

یک خانه ۶۰ متری هم در ستارخان وجود دارد که پول پیش آن ۵۰ میلیون و اجاره اش ماهیانه ۳۰۰ هزار تومان است. در شرق تهران و در محله تهران پارس خانه ای با همه امکانات را می توانید با ۵۰ میلیون پول پیش اجاره کنید. برای اجاره خانه ای ۵۸ متری در پیروزی به ۱۵ میلیون پول پیش و اجاره ماهیانه ۸۰۰ هزار تومان نیاز دارید. مورد خانه زعفرانیه هم بد نیست. هم در محله بالای شهر واقع شده هم سر و شکل خانه شیک و تمیز است. مالک آن را با ۷۰ میلیون پیش و ماهی یک میلیون و ۶۰۰ هزار تومان اجاره می دهد.

راهکارهای پیش روی زوج های جوان در کرج

رقم درخواستی به عنوان پول پیش در کرج حسرت برانگیز است. در مارلیک خانه ای ۶۰ متری را تنها با چهار میلیون ودیعه و اجاره ماهیانه ۲۵۰ هزار تومان در اختیارتان می گذارند. جستجو را در این شهر ادامه می دهیم تا به گلشهر می رسیم. می توانید در این محله یک خانه ۶۰ متری را با ودیعه ۱۵ میلیون و اجاره ۴۰۰ هزار تومانی کرایه کنید.

در منظریه اوضاع بهتر است. یک خانه نوساز تنها با رهن ۱۷ میلیون تومانی گزینه خوبی است. اگر نزدیک بودن به مترو برای تان نکته با اهمیتی باشد، می توانید شانس تان را در الغدیر امتحان کنید که آگهی دهنده گفته بابت اجاره خانه ۵۵ متری اش تنها ۴ میلیون پول پیش و ماهیانه ۵۰۰ هزار تومان کرایه می خواهد. خانه ویلایی حصارک هم وسوسه انگیز است؛ می توانید این خانه ۷۰ متری را با هفت میلیون پول پیش و ۲۵۰ هزار تومان اجاره در اختیار بگیرید.

مصائب اجاره نشینی در تهران در مقایسه با شهرستان ها

راهکارهای پیش روی زوج های جوان در اصفهان

با خواندن این بخش ممکن است دل تان برای اصفهان پر بزند. در خیابان پروین این شهر خانه ای پیدا می کنید با سالن ۲۴ متری و یک اتاق ۱۲ متری که برای آن فقط پنج میلیون تومان پول پیش و ۵۰۰ هزار تومان اجاره درخواست کرده اند.

در سه راه سیمین هم می توانید با صاحبخانه راه بیایید و خانه ۵۵ متری اش را با هفت میلیون پول پیش و ۵۰۰ هزار تومان اجاره در اختیار بگیرد. اما اگر خانه شیک می خواهید باید تا محله مولوی بروید که سالنی بزرگ با نور عالی دارد. صاحبخانه گفته پنج میلیون پول پیش و ماهی ۲۵۰ هزار تومان اجاره می خواهد اما اگر مستاجر خوش حساب باشد، جای تخفیف بیشتر وجود دارد. با همین دست فرمان جلو می رویم و به خانه شیک دیگری در بهارستان می رسیم که در ازای پنج میلیون پول پیش و ماهی ۵۰۰ هزار تومان اجاره داده می شود.

اگر بگوییم در هشت بهشت می توانید آپارتمان ۶۰ متری نوساز اجاره کنید با ۱۵ میلیون پیش و ۳۰۰ هزار تومان اجاره چه حسی پیدا می کنید؟ قیمت بالاتر این خانه احتمالا به خاطر سیستم گرمایش تعبیه شده در کف خانه است. در خاقانی هم خانه ای ۶۰ متری را با ۲۵ میلیون پیش و ماهیانه ۱۵۰ هزار تومان اجاره می دهند. اطلاع دارید که الان ۱۵۰ هزار تومان پول خرید یک شلوار جین است؟

راهکارهای پیش روی زوج های جوان در مشهد

اقدسیه و الهیه را که می شنوید، ناخودآگاه بالاشهر تهران در ذهن تان تداعی می شود اما اقدسیه و الهیه مشهدی ها کجا و مال تهرانی ها کجا. آپارتمان ۶۰ متری بلوار الهیه مشهد را می توانید با دو میلیون تومان پول پیش و ماهی ۴۰۰ هزار تومان اجاره در اختیار بگیرید. البته همه جای مشهد از این خبرها نیست.

مثلا در قائم خانه ای ۶۰ متری را با ۱۵ میلیون پیش و ماهی ۳۰۰ هزار تومان اجاره می دهند. این خانه کف سرامیک دارد. برای مشهدی ها حرم امام رضا (ع) اهمیت ویژه ای دارد. می توانید در نزدیکی آن اجاره بگیرید و سه میلیون پیش و سر هر ماه ۷۰۰ هزار تومان به حساب صاحبخانه بریزید. حالا کرایه این خانه را با ملک ۵۵ متری واقع شده در خیام مقایسه کنید که صاحبخانه حاضر است آن را در ازای سه میلیون پیش و ماهی ۴۸۰ هزار تومان اجاره در اختیار مستاجر بگذارد.

حالا بهتر می توانید موقعیت خانه هایی را که به حرم مشرف هستند را درک کنید. اگر خانه تمیز می خواهید، از آنهایی که می تواند چشم فامیل عروس و داماد را بگیرد، باید به دلاوران بروید. در این محله خانه ای ۶۰ متری را که حسابی تازه ساز و تمیز است و تمام امکانات را دارد تنها با ۳۰ میلیون تومان رهن کامل در اختیار بگیرید، زیاد است؟ زوج های جوان مشهدی این شانس را دارند که خانه ۶۰ متری قاسم آباد را اجاره کنند و ۱۵ میلیون پول پیش و ماهی ۱۰۰ هزار تومان به صاحبخانه بدهند.

از جمله این کرایه های عجیب باید به کرایه ۲۰۰ هزار تومانی خانه ای در سناباد اشاره کنیم. پول پیش این خانه البته ۳۵ میلیون تومان است اما در قاسم آباد هم گزینه خوبی وجود دارد؛ برای اجاره آن سه میلیون تومان پیش و ۴۵۰ هزار تومان اجاره می خواهند.

مصائب اجاره نشینی در تهران در مقایسه با شهرستان ها

راهکارهای پیش روی زوج های جوان در تبریز

اولین مورد اجاره در ۱۳ آبان قرار دارد. برای نشستن در آن پنج میلیون پول پیش و ماهی ۶۵۰ هزار تومان اجاره می خواهید. اوضاع بهتر از این هم می شود؛ مثلا در فاز یک سهند اگر یک میلیون پول پیش و ماهی ۳۰۰ هزار تومان اجاره بدهید، خانه ۵۵ متری شان را در اختیارتان می گذارند.

آپارتمان امروزی تر بخواهید، سروکارتان به خیابان بهار می افتد. در این محله یک واحد ۴۵ متری نقلی وجود دارد که ظاهر آن شیک است. گرفتن رضایت صاحبخانه با هفت میلیون پیش و ۲۰۰ هزار تومان اجاره ماهیانه امکان پذیر است. در محله زعفرانیه تبریز هم یک خانه مستقل ۴۰ متری وجود دارد که صاحبخانه همان اول از شما ۲۰ میلیون پول پیش می گیرد و باید ماهی پنج هزار تومان به او اجاره بدهید تا شبهه شرعی رهن کامل هم پیش نیاید. اگر ماشین نداشته باشید، می توانید خانه واقع در کوچه حاج اروج را اجاره کنید که از نظر متراژ بزرگ تر است اما پول پیش آن فقط پنج میلیون تومان است.

با رنگ زرد چطورید؟ مالک خانه ۶۰ متری واقع در آشتاب که این رنگ را خیلی دوست داشته و در کابینت و کمدهای دیوار به کار گرفته است. کرایه این خانه با پول پیش ۲۰ میلیون و اجاره ماهیانه ۲۰۰ هزار تومان امکان پذیر است ولی اگر خانه شیک می خواهید به خیابان شهید رجایی بروید که در آن یک واحد ۶۰ متری با مشخصات امروز با ۲۵ میلیون تومان پول پیش انتظارتان را می کشد.

راهکارهای پیش روی زوج های جوان در اهواز

اوضاع زوج های جوان در جنوب غرب کشور چطور است؟ آنها اگر به کیان پارس بروند می توانند آپارتمانی خوش نقشه را با ۳۵ میلیون تومان رهن کامل کنند. در مرکز شهر و در محله نادری یک خانه ۶۰ متری با ۱۰ میلیون پیش و ماهی ۴۰۰ هزار تومان اجاره داده می شود.

اگر تازه ازدواج کرده اید و سر و شکل خانه برای تان اهمیت زیادی دارد، گزینه خیابان لشگر اهواز بهترین است. این خانه ۶۰ متر مساحت دارد، به پارکینگ و آسانسور مجهز شده و مالک می گوید مخصوص عروس و دامادها ارائه شده است. فکر می کنید چقدر به خرج می افتید؟ ۳۵ میلیون تومان رهن کامل!

مصائب اجاره نشینی در تهران در مقایسه با شهرستان ها

راهکارهای پیش روی زوج های جوان در رشت

بیایید سری هم به شمال کشور بزنیم. در میدان مصلی می توانید خانه ای ۶۰ متری اجاره کنید که ۱۰ میلیون پول پیش نیاز دارد و باید ماهی ۴۰۰ هزار تومان به حساب صاحبخانه بریزید. در خیابان وحدت اسلامی هم خانه ای هست که به دست آوردن دل صاحبش با ۱۵ میلیون پیش و ماهی ۳۰۰ هزار تومان اجاره امکان پذیر است. در فلکه گاز هم می توانید در خانه ای ۵۰ متری بنشینید که ۱۰ میلیون پول پیش و ماهی ۳۵۰ هزار تومان اجاره نیاز دارد.

قیافه این آپارتمان کاملا مدرن و امروزی است اما ممکن است خانه دوبلکس کوچکی را بپسندید که در کوچه پژمان واقع شده و صاحبخانه حاضر است آن را در ازای ۱۵ میلیون پول پیش در اختیارتان بگذارد. با همان فرم آپارتمان های مدرن یک گزینه هم در نقره دشت وجود دارد که اگر به صاحبخانه ۲۰ میلیون پیش و ماهی ۱۰۰ هزار تومان اجاره بدهید، معامله جوش می خورد.

در دانشسرا ملکی دوبر وجود دارد که البته پارکینگ ندارد. می توانید آن را در ازای ۲۲ میلیون پول پیش و ماهیانه ۵۰ هزار تومان اجاره بگیرید.


منبع: برترینها

«اسلک لاین»؛ هیجان در ارتفاع!

هفته نامه همشهری جوان – زهره ترابی: «اسلک لاین» برخلاف اسم خارجی اش ماهیت خیلی پیچیده ای ندارد. عکسش را که ببیند متوجه می شوید هر کدام از ما در کودکی یکی دو بار مشابه این کار را انجام داده ایم.

شبیه همان تفریح بچگی های خودمان است. راه رفتن روی لبه نرده یا در حالت کم خطرتر راه رفتن روی جدول کنار خیابان. در اسلک لاین شما دو سر تسمه را به جای مطمئنی می بندید و روی آن راه می روید؛ همین.

تمام این ورزش در این کلمات خلاصه می شود. اما انرژی و هیجانی که پشت این چند کلمه ساده خوابیده خیلی بیشتر از این حرف هاست. برای این که با این ورزش بیشتر آشنا شویم از کیاوش شریفی کمک گرفتیم. او یکی از اولین کسانی بوده که در ایران اسلک لاین را شروع کرده و تا همین حالا هم خیلی جدی آن را ادامه داده.

اسلک لاین؛ هیجان در ارتفاع پست!

اینکه گفتی یعنی چه؟

از دور به نظر می آید که انرژی زیادی از انسان گرفته نمی شود. مردم با خودشان فکر می کنند راه رفتن است دیگر. حالا به جای این که روی زمین باشد روی یک تکه طناب است اما واقعیت قضیه این نیست. شخص موقع اسلک لاین کردن کالری زیادی می سوزاند و انرژی زیادی صرف همین عمل به ظاهر ساده می شود در نتیجه می شود از آن به عنوان روشی برای لاغر شدن هم استفاده کرد. وقتی برای اولین بار می خواهید اسلک لاین کنید، ارتفاع تسمه از زمین را زیر زانو در نظر بگیرید. طول تسمه را هم حدود دو تا سه متر انتخاب کنید و بسم الله بگویید و بروید روی تسمه.

کم کم که حرفه ای تر شدید، شرایط عوض می شود. می توانید طول تسمه را زیاد کنید و ارتفاعش از زمین را هم افزایش بدهید. تسمه های افراد مبتدی پنج سانتی متر پهنا دارد اما وقتی کارکشته شدید آن را با تسمه های ۲٫۵ سانتی متری عوض می کنید.

در اسلک لاین تمام عضلات بدن درگیر می شود؛ مثلا شاید تنیس نیاز به مچ قوی داشته باشد یا ورزش دیگری پشت بازو بخواهد ولی اسلک لاین از انگشت پا تا فرق سر تمام عضلات را برای حفظ تعادل درگیر می کند. کسانی که تازه شروع می کنند شاید در ناحیه پشت کمر، روی پا و پشت پا احساس درد بکنند، چون بدن به این همه فشار و انقباض عضلات عادت ندارند. نگران نباشید این درد بعد از مدتی رفع می شود.

اسلک لاین؛ هیجان در ارتفاع پست!

چه وسایلی نیاز است و کجا باید تمرین کرد؟

یک تسمه اصلی داریم که روی آن راه می رویم. این تسمه نیاز دارد که به دو نقطه بسته شود. این دو نقطه در پارک می تواند دو تا درخت باشد. جغجغه هم وسیله ای است برای کشیدن تسمه. این وسیله که تسمه به آن وصل می شود سرش یک لوپ یا حلقه دارد که آن حلقه دور تنه درخت بسته می شود. هر پارکی که دو تا درخت محکم داشته باشد، زمین بازی شماست.

تسمه تان را به ساقه نهال نوپا نبندید. درخت ها باید حداقل ده پانزده ساله باشند و نشود با دست تنه شان را تکان داد. اگر که خانه تان بزرگ است و دو تا ستون وسطش دارد تحت نظر والدین می توانید تمرین کنید. هزینه ای که برای تهیه وسایل مورد نیاز باید انجام بدهید برای نمونه های وطنی حدود ۲۷۰ هزار تومان است.

در نمونه وطنی همه وسایل به همراه سی دی آموزشی است که یاد می دهد باید تجهیزات را ببندید و چطور ورزش را شروع کنید. البته نمونه های خارجی هم وجود دارد که قیمتش بالای ۷۰۰ هزار تومان است. شاید این مقدار هزینه زیاد به نظر برسد اما همین یک بار پول می دهید و همیشه و همه خانواده استفاده می کنید. چون معمولا این تجهیزات یک عمر کار می کنند و پارگی و خراب شدن در کارشان نیست.

حالت بدن باید چگونه باشد؟

دست ها باید باز باشد و همه مفصل ها از محل اتصال شکسته باشد، بدن هم باید کاملا آرام باشد و تمام عضلات رها شوند. اگر بدنتان را سفت و محکم نگه دارید، با هر لرزش طناب، بدنتان می لرزد و امکان دارد سقوط کنید. اما وقتی خودتان را رها کنید، ارتعاش در عضلات دفع می شود. موقع اسلک لاین نمی شود شوخی کرد یا این طرف و آن طرف را پایید. نگاهتان همیشه باید رو به جلو و انتهای طناب باشد. مکثی هم در راه رفتن وجود دارد چون مکث کردن مساوی است با افتادن.

اسلک لاین؛ هیجان در ارتفاع پست!

مربی از کجا پیدا کنیم؟

در این ورزش ما به آن تعریف مشخص مربی، کسی را نداریم. درواقع آن هایی که تجربه بیشتری دارند تجربه شان را به بقیه انتقال می دهند. فقط یک باشگاه مخصوص اسلک لاین در اراک وجود دارد که کارگاه آموزشی برگزار می کند و از شهرهای مختلف علاقه مندان را می کشاند آن جا. البته در بیشتر شهرها برای اسلک لاین مربی پیدا می شود. در تهران، همدان، کرمانشاه، اصفهان، شیراز، گیلان، مازندران، تبریز، بوشهر، زنجان، خراسان شمالی و جنوبی مربی داریم.

ضمنا فوتبال را هم می شود بدون مربی یادگرفت چه برسد به اسلک لاین. تازه اگر در شهرهای کوچک زندگی می کنید که به مربی دسترسی ندارید ناامید نشوید.

کیاوش خودش با فیلم های آموزشی اینترنتی کار را شروع کرده و الان به این جا رسیده است. اگر «ایران اسلک لاین» را در اینستاگرام و تلگرام سرچ کنید به تیم کیاوش شریفی می رسید. آن ها آماده و مشتاق هستند تا به هر کس که سوالی در این زمینه دارد، کمک کنند.

تمام پیغام هایی که برایشان ارسال می شود توسط ادمین دسته بندی شده، به یکی از مسئولان ارجاع داده می شود. مثلا آن هایی که وسیله ای برای خرید می خواهند پیغام هایشان می رود زیر دست یکی، آن هایی که سوال دارند به یکی دیگر ارجاع داده می شوند و… اسلک لاین فدراسیون جهانی هم دارد و ایران اسلک لاین نماینده رسمی آن هاست که در فدراسیون حق رای هم دارد.

اسلک لاین؛ هیجان در ارتفاع پست!

تا کی نیاز به آموزش داریم؟

برعکس خیلی از ورزش ها اسلک لاین در مرحله ابتدایی نیاز به آموزش بیشتری دارد تا مرحله پیشرفته حرفه ای. مبتدی ها نحوه بستن تسمه و راه رفتن اولیه را از مربی یاد می گیرند اما حرفه ای ها معمولا خودآموز می شوند. کیاوش و تیمش هر بار که به ارتفاع می روند و های لاین می کنند یک نکته جدید را در مورد خودشان می فهمند. این ورزش کاملا به استایل بدن و حالت راه رفتن بستگی دارد و این همان چیزی است که از یک شخص تا شخص دیگر متفاوت است. هر کسی با یک روشی که فقط خودش با تمرین به دست می آورد، می فهمد چگونه باید تعادلش را حفظ کند در نتیجه کار زیادی از دست مربی بر نمی آید.

•    برای همه: اسلک لاین به هیچ آمادگی بندی خاصی نیاز ندارد. حتی هیچ بیماری هم جلودار آن نیست. در ایران داریم نمونه هایی را که یک پایشان قطع شده اما سالک لاین می کنند. محدودیت سنی هم ندارد. از سن سه سال تا ۱۰۳ سال می توانند این تفریح را انجام بدهند. چاق یا لاغر بودن یا بلند و کوتاه قد بودن هم تاثیری در آن ندارد. اگر بخواهید حرفه ای آن را دنبال کنید دیگر قضیه فرق می کند و باید بدنتان ورزیده باشد.

•    خطر دارد: اگر تجهیزات را درست نصب کنید نه. در بدترین حالت می خورید زمین و اگر تشک و چمن و وسیله نرمی نباشد دست و پایتان می شکند. اما چند سال پیش در برزیل دختری به خاطر محکم نکردن اصولی تسمه و پاره شدن آن مرد.

 اسلک لاین؛ هیجان در ارتفاع پست!

•    هم خانواده ها: «تریک لاین»، «میدلاین» و «های لاین» خانواده های اسلک لاین هستند. تریک لاین مخصوص انجام حرکات نمایشی است. میدلاین راه رفتن روی تسمه در ارتفاع بین سه تا ۱۰ متر است. در های لاین و میدلاین موارد ایمنی کامل رعایت می شود و خود فرد هم توسط بعضی وسایل حمایت می شود. اسلک لاین ورزشی نیست که به طبیعت آسیب برساند چون تسمه دور درخت بسته می شود. در های لاین هم هر جایی میخ را نمی کوبیم و به جنس سنگ کوه یا ارزش تاریخی منطقه توجه می کنیم.


منبع: برترینها

با این تیپ ها، جذاب ترین مرد سال شوید

برترین ها: با تغییر فصل، مدل مو، لباس یا حتی رنگ هایی که به تن می کنیم نیز تغییر می کند. به عنوان مثال برای فصل های سرد سال لباس های تیره به تن می کردیم در حالی که باید آنها را به رنگ های روشن برای فصل های گرم سال تغییر دهیم. از آنجا که هر ساله طراحان مد تغییراتی را به شیوه پوشاک مردانه و زنانه می دهند، دانستن این که چه لباسی را در چه زمانی از سال به تن کنیم، کار ساده ای نیست، به خصوص اگر بخواهیم که با مد سال پیش رویم.

در این مطلب به مدل لباس و اکسسوری هایی که برای آقایان در بهار و تابستان ۲۰۱۷ مد شده است، می پردازیم. اگر شما هم می خواهید که ظاهری به روز و جذاب داشته باشید، نکات زیر را رعایت کنید.

با این تیپ ها، جذاب ترین مرد سال شوید

 شلوار سفید

شلوار سفید  یکی از لباس هایی است که در فصل بهار و تابستان طرفداران زیادی دارد. اما نکته اینجاست که قد این مدل شلوار نباید خیلی بلند باشد. اگر طول آن تا روی قوزک پایتان آید، کافی است. این شلوار را می توانید هم با جوراب و هم بدون آن به تن کنید. اما یادتان باشد که برای انتخاب بلوز یا کت، از رنگ های سفید به شدت بپرهیزید. مطمئنا شما هم دوست ندارید که مانند یک روح سرگردان در خیابان ها پرسه بزنید. بهترین رنگی که می توانید با شلوار سفید ست کنید، رنگ های طبیعی یا خنثی مانند سورمه ای، کرم، خاکی یا سبز یشمی است.

 با این تیپ ها، جذاب ترین مرد سال شوید
با این تیپ ها، جذاب ترین مرد سال شوید 

پیراهن گلدار

بی شک بلوزهای ساده همه پسند و کاربردی ترند اما هیچگاه با پوشیدن آنها هیجان بلوزهای گلدار را تجربه نخواهید کرد. فصل بهار و تابستان، فصل آفتاب و گلهای رنگارنگ است، پس بد نیست که کمی به ظاهر کسل کننده خود تغییر دهید و بلوزی گلدار به تن کنید. سعی کنید که رنگ غالب لباس تان تیره باشد تا توی ذوق نزند. بهتر است که دکمه بالای پیراهن تان را باز کنید یا که تی شرتی سفید زیر آن به تن کنید و تمام دکمه هایش را باز بگذارید.

 با این تیپ ها، جذاب ترین مرد سال شوید
با این تیپ ها، جذاب ترین مرد سال شوید 

 کت طرحدار

کت های ساده را می توان در کمد لباس تمام آقایان پیدا کرد، اما کت های طرحدار چطور؟ شما باید بدانید که این مدل کت ها را در چه موقعیتی به تن کنید. هرگز کت های طرح دار را برای مراسم رسمی مانند جلسات اداری به تن نکنید، اما اگر برای صرف شام در رستورانی دعوت شده اید، این مدل کت بسیار شما را شیک و منحصر بفرد نشان خواهد داد. رنگ های پیشنهادی ما برای این مدل لباس، خاکستری و سورمه است. اگر دوست ندارید که کت و شلوارتان هر دو طرحدار باشد، می توانید کت تان را طرحدار و شلوارتان را ساده انتخاب کنید.

 با این تیپ ها، جذاب ترین مرد سال شوید
با این تیپ ها، جذاب ترین مرد سال شوید 

کت های رنگی

کت های رنگی نه تنها برای فصل های گرم سال، بلکه برای پاییز و زمستان نیز انتخاب خوبی است و قدرت و جسارت شما را نشان می دهد. اما باید حواس تان به ست کردن آن باشد. سعی کنید لباس های رنگ خنثی را انتخاب کنید کنید. به عنوان مثال بلوزی سفید برای زیر کت تان در روز و بلوزی مشکی برای شب گزینه مناسبی است. از آنجا که سورمه ای رنگی است که به سادگی با دیگر رنگ ها ست می شود، می توانید برای شلوار رنگ سورمه ای را انتخاب کنید. 

 با این تیپ ها، جذاب ترین مرد سال شوید
با این تیپ ها، جذاب ترین مرد سال شوید 

شلوار جین گشاد کوتاه

شلوار گشاد و کمی کوتاه از مدهای قرن ۱۹ میلادی است که بار دیگر توجه طراحان مد را به خود جلب کرد. از آنجا که این مدل شلوار اسپرت است، بهتر است بلوزی که به تن می کنید نیز آزاد و اسپرت باشد. بلوزهای آکسفورد انتخاب خوبی برای ست کردن است. اگر هم دوست دارید که پیراهن به تن کنید، زیر آن تی شرتی سفید بپوشید و دکمه های آن را باز کنید تا حالتی اسپرت به خود بگیرد.

 با این تیپ ها، جذاب ترین مرد سال شوید
با این تیپ ها، جذاب ترین مرد سال شوید 

دستمال گردن

اگر جزو افرادی هستید که علاقه زیادی به دستمال گردن دارند، می توانید در این فصل آنها را به گردن تان ببندید به شرط این که با یقه لباس تان تداخل نداشته باشد. برای این منظور بهتر است که تیشرت های بدون یقه را انتخاب کنید. اگر می خواهید که یقه لباس تان بیش از هر چیزی دیگر به چشم آید، لباس هایی رنگ تیره و دستمال گردنی رنگ روشن را انتخاب کنید.

 با این تیپ ها، جذاب ترین مرد سال شوید
با این تیپ ها، جذاب ترین مرد سال شوید 

کلاه لبه دار

کلاه لبه دار برای فصل های گرم سال، زمانی که خورشید با تمام انرژی خود می تابد، بسیار مناسب است. این کلاه را نه هر روز هفته بلکه فقط برای تعطیلات آخر هفته به سر کنید. در این صورت به سادگی نظر دیگران را به خود جلب خواهید کرد. این تیپ، با توجه به رنگ و جنس کلاه، هم برای مراسم رسمی و هم غیر رسمی قابل استفاده است.

 با این تیپ ها، جذاب ترین مرد سال شوید
با این تیپ ها، جذاب ترین مرد سال شوید 

عینک رنگی

  مدهای قرن نوزدهم تنها به کلاه محدود نمی شوند بلکه عینک های رنگی نیز بار دیگر جای خود را در صنعت مد و پوشاک باز کرده اند. البته انتخاب رنگی مناسب برای شما کار ساده ای نیست. شما در این شرایط باید به دو نکته توجه کنید: ۱٫ کجا می خواهید آنها را به چشم هایتان بزنید؟ ۲٫ چه مدل و رنگی به چهره شما می آید؟ اگر دوست دارید که سبکی ساده گرا و مینیمالیست داشته باشید، ما عینک های رنگ طبیعی مانند خاکستری و آبی پر رنگ را به شما پیشنهاد می دهیم.

با این تیپ ها، جذاب ترین مرد سال شوید 
با این تیپ ها، جذاب ترین مرد سال شوید 


منبع: برترینها

دیگر کسی از «مسگرها» خبر نمی گیرد…

هفته نامه کرگدن – مریم اطیابی: اگر کسی هم سراغی از مسگرها بگیرد یا مانند روزنامه نگاران و تاریخ نگاران به دنبال ثبت خاطره هاست یا یکی، دو قطع ظروف کوچک می خواهد به یادگار برای تزیین چیدمان خانه اش.

بساط دستفروشان پهن است و مغازه داران فرصت سر خاراندن ندارند. آدم ها تند تند یکی پس از  دیگری پله های مترو را دو تا یکی بالا می آیند. این جا صدای نبض اقتصاد تهران به خوبی شنیده می شود. از خیابان پانزده خرداد غربی که به سمت ناصرخسرو حرکت کنید، درست در دل بازار بزرگ تهران قرار می گیرید.

ناصر نجمی در کتاب «طهران عهد ناصری» درباره خیابان پانزده خرداد می نویسد: «بخش جنوبی ارگ سلطنتی از تقاطع خیابان ناصریه (ناصرخسرو فعلی) تا گلوبندک جباخانه بود و دهانه های بازار بزرگ و بازار کفاش ها و سبزه میدان و در جنوبی تکیه دولت و دوستاق خانه (زندان) و جباخانه دولتی (انبار لباس های نگهبانان) در این خیابان قرار داشت.» این خیابان در دوره پهلوی اول و به دستور «بوذر جمهری»، شهردار وقت تهران، تعریض و نام وی بر این خیابان نهاده شد.

 دیگر کسی از «مسگرها» خبر نمی گیرد...

حالا رو به روی کاخ ثبت جهانی گلستان دیگر نه اثری از «مدرسه جعفری» هست نه «سرای دلگشا»! داستان وقتی تلخ تر می شود که هر دو بنا روزگاری در فهرست آثار ملی کشور به ثبت رسیده بودند اما به یُمن بازار داغ سود و سودا به جای مدرسه جعفری پاساژ رضا در چندین طبقه میزبان مشتاقان خرید لباس است و به جای سرای دلگشا مجتمع تجاری که هنوز امر و نهی های سازمان میراث فرهنگی برای کوتاه سازی ارتفاع آن راه  به جایی نبرده است.

با هر قدم به بازار بزرگ تهران نزدیک تر می شود. سرزمین هزار و یک شب! بازار کفاشان، بزازان، لباس فروشان، طلافروشان، توتون فروشان، بازار حضرتی، نوروزخان، بازار مسجد جامع، بازار بین الحرمین و… شاهرگ حیاتی تهران قدیم با تمام خاطراتش گم شده در هیاهوی روزمرگی ها. وارد بازار که می شوید در امتداد جنوبی چهارسوق بزرگ به طرف گذر «لوطی صالح»، ضلعی شرقی راسته بازار مسگرها، کوچه «هفت تن» قرار دارد.

این روزها بازار مسگرها تنها نامش زنده است. دیگر خبری از مس و آتش و چکش نیست. اینک به جای زبان مسگرها باید گوش به قیمت تریکوفروشان سپرد که رقیب بلامنازع بازار مسگران شده اند؛ آن گونه که بیش از چند مغازه دیگر کسی در این محدوده سودای ساخت و فروش مس را ندارد.

افزون بر قیمت بالای مس ورود انواع قابلمه های سرامیک و تفلون، بلوری جات، چینی جات و آرکوپال ها دیگر رمقی برای مسگران باقی نگذاشته است. شاید با دیدن زرق و برق لباس ها گوش  ها را دیگر تاب شنیدن صدای چکش بر سینه ظروف مسی نیست. این هم لابد از مواهب مدرن شدن است! اگر کسی هم سراغی از مسگرها بگیرد یا مانند روزنامه نگاران و تاریخ نگاران به دنبال ثبت خاطره هاست یا یکی، دو قطعه ظروف کوچک می خواهد به یادگار برای تزیین چیدمان خانه اش. برای همین سکوت میزبان بهتری است از صدای آرشه ناهمگون مسگرها بر ساز ناکوک ویولن تاریخ!

 دیگر کسی از «مسگرها» خبر نمی گیرد...

کمی پایین تر برق خاصی بر چشمان گذر «لوطی صالح» دیده می شود. او هم ناگفته های بسیاری دارد. دیگر در این گذر اثری از اتاق کاهگلی نیست. همان اتاقی که جمالزاده در «قصه های کوتاه برای بچه های ریشدار» از آن سخن می گوید: «پسرش ماشاءالله نام سیزده ساله بود و با مادرش خدیجه سلطان و خواهرک پانزده ساله اش گلنار. زیر گذر لوطی صالح در خانه تنگ و تاریکی دو اتاق کاهگلی بیش نداشت و طاق یکی از آن دو اتاق هم ترک برداشته و چکه می کرد. اجاره نشین بود…»

لوطی صالح هم دیگر نیست تا ببیند چه بر سر بازار تهران آمده است. داستان غریبی دارد این لوطی. اهل بازار امین بوده و در جنوب بازار بین الحرمین و کوچه هفت تن زندگی می کرده است. با خشمی که آقامحمدخان (قاجار) بعد از قتل برادرش جعفرقلی خان به دلیل صحبت های لوطی در مجالس سلطنتی بر او می گیرد، بین لوطی صالح بریده می شود.

لوطی صالح چشم پاک و فروتن، دستگیر نیازمندان و فقرا بود و به خاندان آل علی (ع) ارادتی ویژه داشت تا آن جا که سنت «علامت کشی» در ایام سوگواری حسینی (ع) را از ابتکارات او می دانند. درباره او این داستان هم نقل قول می شود: «در سالی که قحطی که خشکسالی آمده بود، روزی مردم راهی بیابان های اطراف تهران شدند که نماز باران بخوانند. لوطی صالح هم دایره اش را به دست گرفت و همراه آنان به بیرون شهر رفت و روبه آسمان دایره زد و خواند: «نم نم باران به می خواران خوش است/ رحمت حق بر گنهکاران خوش است» دایره می زد و می خواند و اشک می ریخت که یک باره دانه های باران سر و صورت مردم تهران را خیس کرد.»

هنوز این محدوده قصه ناگفته دارد. چشم هایتان را که از گچبری های سیاه شده چهارسوق بگیرید و راهی کوچه باریک و کم عرض هفت تن شوید، پاساژی را می بینید که با تمام پاساژهای بازار تفاوت دارد تا آن جا که ملقب به پاساژ «آنتیک» شده است. معماری، ستون ها و پله های این پاساژ نشان از ذوق مالک و سازنده آن دارد.

رضا حشمتی، کارشناس میراث فرهنگی استان تهران، می گوید: «اکنون عمارت بیرونی این بنا کامل تخریب شده و  به صورت پاساژهای چند طبقه درآمده اما اندرونی خانه اکنون حجره «حاج آقا تبریزی» است. کاشی های هفت رنگ این بنا و نوع معماری بر جای مانده در برخی نقاط این اندرونی کاملا شبیه تکیه معاون الملک کرمانشاه است. در پرونده ثبتی آن آمده که آقای وطنی صاحب بنا فوت کرده است. او در زمان حیات به جمع آوری اشیای مختلف از جمله ظروف فلزی، چینی، سفال، فرش، مبلمان، خط، کتاب و پارچه پرداخته و خانواده متوفی مایل بودند که بنا به سازمان میراث فروخته شود.»

اکنون پاساژ آنتیک در سه طبقه شامل سقف شیشه ای بالای محوطه با طارمی ها و شیشه های رنگی در مرکز، حوضخانه در زیرزمین با نقاشی ها و کاشیکاری های خشتی تزیینی با نقوش برجسته و مجلس بزم و عروسی و زمینه لاجوردی در ازاره های بنا، بخاری و تزیینات گچبری در گوشواره های غربی طبقه همکف، شاه نشین و تالار آیینه با تلفیق هنرهای معرق، منبت، آینه کاری، گچکاری، کاشیکاری، مقرنس، ارسی ها، شیشه های رنگی، بادگیرهای ساده و درهای چوبی قدیمی هوش از سر همگان می برد.

 دیگر کسی از «مسگرها» خبر نمی گیرد...

زمانی در اطراف این محدوده سفارت روس و انگلیس بوده و اعیان نشینان قاجار در این منطقه زندگی می کردند اما در پرونده ثبتی این عمارت نیامده که در دوره قاجار متعلق به چه کسی بوده است. در توضیح آن آمده است: «در نقشه های سال ۱۳۰۹ و ۱۲۷۵ هجری قمری شهر تهران که به عنوان اسناد تاریخی این شهر می توان به آن رجوع کرد نشانی از عمارت مذکور وجود ندارد اما این موضوع شاید به دلیل انتساب عمارت به یکی از افراد سرشناس زمان خود بوده و در مقایسه با سایر ابنیه ای که روی نقشه با نام مشخص شده، از اهمیت کمتری برخوردار بوده است و یا علت دیگری که برای این موضوع می توان یافت، ساخت آن در اواخر دوره قاجار و بعد از تهیه نقشه سال ۱۳۰۹ هجری قمری است.»

برخی از راهنمایان گردشگری تهران و تهران شناسان این بنا را به «علی خان فراش باشی» قاتل امیرکبیر یا حتی پسرش محمدحسن خان اعتمادالسلطنه سیاستمدار، مولف و مدیر چندین نشریه عصر ناصری نسبت می دهند، اما حمید ناصری کرمانشاهی، تهران شناس، در این باره می گوید: «خاطرم هست در اواسط دهه هفتاد روزی در کاخ گلستان نزد خانم ثقه الاسلام مدیر این مجموعه بودم که مالکان خانه با آلبومی از عکس های آن نزد ایشان آمدند و درخواست داشتند ارتباطی بین آن ها و مسئولان ذی ربط سازمان میراث برقرار کند تا این عمارت ر ا به آن ها بفروشند.

تا آن جا که به یاد دارم این بنا متعلق به عین السلطنه- قهرمان میرزا سالور- دومین فرزند پسر شاهزاده عبدالصمد میرزا عزالدوله بن محمدشاه قاجار؛ یعنی برادرزاده ناصرالدین شاه بود که البته طی عمر هفتاد و چندساله خود صاحب شغل مهمی نشد اما «روزنامه خاطرات عین السلطنه» توسط ایرج افشار در ده جلد گردآوری شده است.»

البته ناصری محض اطمینان خاطر از استاد عبدالله انوار هم پیگیر این موضوع شد که به گفته انوار املاک اعتمادالسلطنه بیشتر در محدوده لاله زار است و در این منطقه ملکی ندارد.


منبع: برترینها

نگاهی به وعده های آب و برق مجانی در اول انقلاب

ماهنامه پیشه و تجارت – سمیه متقی: «افتخار انقلاب ما حمایت از پابرهنگان و مستضعفان است.»، «این از افتخارات و برکات کشور و انقلاب و روحانیت ما است که به حمایت از پابرهنگان برخاسته است و شعار دفاع از حقوق مستضعفان را زنده کرده است.»؛ چنین جملاتی در سخنان امام خمینی، رهبر انقلاب اسلامی ایران، بارها و بارها مطرح شده و احتمالا هم همین عاملی بوده که تا به امروز عده ای حداقل بر این موضوع تاکید داشته اند.

چنین نگاه و گفته هایی از سوی امام (ره) محدود به جملاتی از این قبیل نبوده است و به مرور زمان دایره این موضوع گسترده شده و می توان گفت که سال های ابتدای انقلاب ایران سرشار از برنامه ها و تصمیماتی برای حمایت از این قشر از جامعه بوده است؛ مثلا بسیاری از ما بحث خانه دار شدن مردم را که هادی خسروشاهی مطرح کرده بود را شنیده یا به یاد می آوریم و آنهایی که آن دوره را به یاد دارند، قطعا فعالیت هایی که در این زمینه صورت گرفت را نیز به یاد می آورند؛ یا موضوع بانک ۴ درصدی و بدون بهره؛ و سایر موارد مشابه آن که به اشکال گوناگون دولت ها تلاش می کردند به وضعیت اسفبار قشر آسیب پذیر رسیدگی کنند؛ البته این که چقدر این برنامه ها به نتیجه رسیده اند، وضعیت کنونی بیانگر آن است.

متاسفانه با فاصله گرفتن از آن زمان، کم کم در مواردی شاهد رویه غیرکارشناسی آن اهداف والا در دولت ها بوده ایم. همین مسکن مهر بدون توجه به منابع تامین کننده یا آوردن پول نفت بر سر سفره ها یا دادن یارانه به مردم نمونه هایی از این قبیل تصمیمات است که هر یک آثار مخرب زیادی بر اقتصاد ایران گذاشته است. این طنز تلخ پس از آزاد شدن نسبی قیمت حامل های انرژی هم طی این سال ها بارها تکرار شده است که «قرار بود آب و برق مجانی شود! این شد.» (البته در این گزارش نه قصد و نه مجال رسیدگی به آثار چنین برنامه هایی را داریم.)

نگاهی به وعده های آب و برق مجانی در اول انقلاب

به هر حال میان مشکلات و شرایط پر فراز و نشیب سال های آغازین انقلاب و در کنار بسیاری از وعده ها و برنامه هایی که در راستای حمایت از مستضعفان مطرح شد، طرح آب و برق مجانی از آن زمان تا به امروز سروصدای بسیاری داشت؛ چنانچه بسیاری تیتر بزرگ روزنامه کیهان را که تنها چند ماه پس از پیروزی انقلاب خبر از چنین برنامه ای می داد را به یاد دارند.

البته آنهایی که آن دوران را به یاد نمی آورند و یا به عبارتی آن دوران را تجربه نکرده اند هم قطعا در شبکه های اجتماعی و رسانه ها با عکس این صفحه روبرو شده اند؛ به گونه ای که اغلب از عدم تحقق این وعده گله مند هستند و بسیاری هم شاید به دنبال دستیابی به چرایی آن باشند. بر همین اساس تورق روزنامه های آن زمان و نگاه به فعالیت هایی که در سال های ابتدایی انقلاب برای تحقق این وعده انجام گرفت،خالی از لطف نیست.

آب و برق مجانی؛ وعده دولت موقت به مردم

دولت موقت مهدی بازرگان روزهای سخت ابتدای پیروزی انقلاب را پشت سر می گذاشت و تازه انقلاب نوپا وارد دو ماهگی اش شده بود. از یک سو اختلافات میان دولت و کمیته ها و گروه های افراطی انقلابی مانع از ایجاد آرامش می شد و از سویی ضرورت تشکیل دولتی با همه نیروها، وقت و هزینه بسیاری را می طلبید. به تازگی انتقادات و تهدیدات به کناره گیری دولت موقت از سوی بازرگان مطرح شده بود و او پس از گفتگو با لوموند و تاکید بر اینکه عملکرد کمیته ها از کنترل دولت خارج است و تنها ۵ استاندارد تعیین شده است (۵ اسفند ۵۷) در نطق تلویزیونی اش خواهان همراهی و یکپارچگی مردم و مسئولان شده بود (۹ اسفند ۵۷).

در این بین امام خمینی هم تصمیم بر این داشت که برای اقامت به قم بروند و در نتیجه جلساتی با افراد و اشخاص اثرگذار و مسئولان کشوری برگزار کردند و بر وظایف آنها تاکید و پیشنهادهایی ارائه دادند. یکی از بحث هایی که طی آن روزها و متاثر از وضعیت کشور شایع شده بود، بخشودگی بهای آب و برق اقساط بانک ها و این قبیل موارد بود. همین مسئله موجب شد عباس امیر انتظام، سخنگوی دولت موقت در گفتگویی با روزنامه اطلاعات چنین عنوان کند که حالا که انقلاب به ثمر رسیده، دولت تقاضا دارد مردم کلیه بدهی های خود را در این موارد بپردازند. همین موقع خبرنگار روزنامه اطلاعات پیشنهاد می کند که به خاطر این که پرداخت یکجا باعث فشار بر مردم است، پرداخت ها اقساطی شود! او در پاسخ این امر را منوط به تصویب هیئت دولت می کند (۲ اسفند ۵۷).

چندی بعد روزنامه اطلاعات گزارشی انتقادی با تیتر «مشکل پرداخت یا عدم پرداخت و یا بخشودگی بهاء آب و برق و …» (۱۷ اسفند ۵۷) منتشر می کند و در آن از دولت می خواهد به این مشکل مردم رسیدگی کند.

فردای آن روز «کیهان» در گزارشی از قول امیر انتظام به مردم اعلام می کند: «لایحه رایگان سازی هزینه آب و برق، تهیه و به تصویب هیئت وزرا رسیده و آماده ارسال به شورای عالی انقلاب است؛ بنابراین برای کم درآمدها، آب و برق مجانی می شود (۸ اسفند ۵۷).»

پس از آن روزنامه اطلاعات گفتگویی با هاشم صباغیان معاون نخست وزیر در امور انتقال قدرت انجام می دهد. صباغیان در این گفتگو اعلام می کند: «ما وزارتخانه ای ایجاد کردیم به نام وزارت «طرح های انقلابی» که دکتر یدالله سحابی اداره آن را به عهده دارد.»

وی در مورد طرح معاونت هزینه آب و برق نیز تاکید کرد: «ما برای کمک به مستمندان و خانواده های کم درآمد طرحی تصویب کرده ایم که به موجب آن از شهریور گذشته به بعد و همچنین در آینده، مصرف برق تا ۱۰۰ کیلووات در ماه مجانی و … در مورد آب هم تا ۱۰ متر مکعب مجانی است و … (۹ اسفند ۵۷).»

پس از انتشار این اخبار و این اظهارنظرها در نهایت امام خمینی در آستانه ترک تهران به مقصد قم اعلامیه ۱۹ ماده ای خطاب به ملت ایران درباره وضعیت کشور صادر کردند که در بند سوم آن درباره آب و برق مجانی سخن به میان می آید: «من به دولت راجع به مجانی کردن آب، برق و بعضی چیزهای دیگر فعلا برای طبقات کم بضاعتی که در اثر تبعیضات خانمان برانداز رژیم شاهنشاهی دچار محرومیت شده اند و با برپایی حکومت اسلامی به امید خدا این محرومیت ها برطرف خواهد شد، سفارش اکید نمودم که اعمال خواهد شد. (۹ اسفند ۵۷)»

در اولین اظهارنظر پس از ورود به قم نیز امام (ره) بر این موضوع تاکید می کنند. چنانچه در سخنرانی مدرسه فیضیه قم در تاریخ ۱۰ اسفند همین سال نیز می گویند: «ما علاوه بر اینکه زندگی مادی شما را می خواهیم مرفه باشد، زندگی معنوی شما را هم می خواهیم مرفه باشد. شما به معنویات احتیاج دارید. معنویات ما را بردند اینها. دل خوش به این مقدار نباشید که فقط مسکن می سازیم. آب و برق را برای طبقه مستمند مجانی می کنیم،اتوبوس را برای طبقه مستمند مجانی می کنیم. دل خوش به این مقدار نباشید.

 نگاهی به وعده های آب و برق مجانی در اول انقلاب
معنویات شما را، روحیات شما را عظمت می دهیم. شما را به مقام انسانیت می رسانیم. اینها شما را منحط کردند. این قدر دنیا را پیش شما جلوه دادند که خیال کردید همه چیز این است. ما هم دنیا را آباد می کنیم و هم آخرت را. یکی از اموری که باید بشود همین معناست که خواهد شد. این دارایی ها از غنائم ملت است و مال ملت است و مستضعفین. من امر کرده ام که به مستضعفین بدهند و خواهند داد و پس از این هم تغییراتی دیگر در امور حاصل خواهد شد، لکن قدری باید تحمل کنید. به این حرف های باطل گوش نکنید. اینها حرف می زنند، ما عمل می کنیم. اینها شما را می خواهند دلسرد کنند از اسلام. اسلام پشتیبان شماست.»

و در اولین گفتگو پس از ساکن شدن در قم نیز بار دیگر بر این موضوع تاکید می کنند و می گویند: «هر چه زودتر باید مشکل مسکن برای بی خانمان ها و فقرای ایران حل گردد؛ و برای هر خانواده، مسکن مورد نیازشان تامین شود. آب و برق برای فقرا و بی بضاعت ها باید مجانی گردد. (اطلاعات ۱۱ اسفند ۵۷).»

در روزهای پایانی سال هم بازرگان، نخست وزیر وقت، در بازدید از محلات فقیرنشین جنوب تهران اعلام کرد: «اتوبوس، برق و تلفن برای ساکنان جنوب تهران مجانی می شود. (۲۱ اسفند ۵۷)» و پس از آن در مصاحبه تلویزیونی درباره وجود چنین لایحه ای که از قبل جهت ارائه به شورای انقلاب به تصویب رسیده است، خبررسانی عمومی می کند (۲۲ اسفند ۵۷).»

برنامه های اجرایی مجانی شدن آب و برق

۶ ماه پس این اظهارات، در شهریور ماه ۵۸ به پیشنهاد وزارت نیرو و با موافقت هیئت وزیران، لایحه قانونی اصلاح قانون بخشودگی آب بهای مشترکین کم مصرف و بهای برق مشترکین کم مصرف از تصویب شورای انقلاب گذشت. طاطائی، معاون مالی نخست وزیر در این زمینه اعلام کرد: «مشترکینی که مصرف ماهانه آب آنها کمتر از ۱۰ متر مکعب باشد از پرداخت آب بها و رقم ثابت آن معاف خواهند بود و مشترکینی که مصرف برق ماهانه آنها تا میزان ۱۰۰ کیلووات ساعت در ماه باشد، از پرداخت معاف هستند (جمهوری اسلامی، ۶ اسفند ۵۸).»

البته داستان به همین جا ختم نشد. پس از اجرای این مصوبه تلاش هایی برای بالا بردن میزان مصرف رایگان آب و برق نیز به میان آمد؛ چنانچه غلامحسین حقانی امام جمعه بندرعباس در گفتگویی خواهان تغییر این رقم شد و از دولت خواست برق مجانی را تا ۱۰۰۰ کیلووات در ساعت افزایش دهد (۱۸ بهمن ۵۸) که البته با آن موافقت نشد.

در این بین روزنامه ها و سایر رسانه ها بارها نسبت به حجم آب و برق رایگان مد نظر در این قانون انتقاد کرده و آن را مفید فایده زندگی مستضعفان نمی دانستند و خواهان افزایش این ارقام بودند اما به هر حال تا پایان دولت موقت و حتی پس از آن در دولت اول و ریاست جمهوری بنی صدر هم این رویه اجرا شد.

اگرچه در پیام رادیو تلویزیونی که بازرگان درباره مشکلات دولت و توقعات مردم داشت، خود منتقد اجرای چنین برنامه ای بود و این برنامه ها را به نوعی «تحمیلی» عنوان کرد؛ چنانچه در بخشی از این پیام آمده است: «شبی در قم بودیم و شنیدیم سازمان آب (چون بیشتر مشترکینش کمتر از ۱۰ متر مکعب آب مصرف می کردند) ورشکست شده است و دولت باید پولش را بدهد. موضوع مصرف برق هم به همین ترتیب است.»

از این پس دولت خودش منتقد اجرای چنین طرحی شد و خواهان تغییر در چنین تصمیمی بود؛ البته این برنامه تقریبا تا دو سال بعد به همین شکل ادامه پیدا کرد و در نهایت در جلسه علنی ۲۰ مرداد ۶۰ این رقم درباره برق از ۱۰۰ کیلووات در ساعت به ۴۰ کیلووات در ساعت رسید. درباره مصرف آب هم از همان ابتدا اجرای آن به درستی انجام نشد و به مرور زمان این معافیت یا بخشودگی پرداخت هزینه آب بها و بهای برق به طور کامل حذف شد؛ چنانچه در سال های بعد شاهد چنین برنامه هایی نبودیم.

پس از حذف سوبسید از حامل های انرژی نیز تقریبا این برنامه محدود به نهادها و مراکز و همچنین افراد با شرایط خاص شد. چنانچه در آخرین برنامه، بهای برق تا ۱۰۰ کیلووات در ساعت برای جانبازان بالای ۲۵ درصد رایگان اعلام شد. به عبارتی آن طرح های انقلابی و با آن نگاه ویژه عمر و سایه مستدامی نداشت و در همان مقطع جرقه ای زده شد اما آتشی از آن شکل نگرفت و خاموش شد.


منبع: برترینها

آیا خودپرست هستید؟

رایان هالیدی کارآفرین، استراتژیست بازاریابی و نویسندۀ کتاب‌هایی همچون «مانع همان راه است» و «به من اعتماد کن، دارم دروغ می‌گویم» است. تازه‌ترین کتاب او، «ایگو دشمن اصلی است»، شاید جالب‌ترین کتابی باشد که تابه‌حال نوشته است. هالیدی مخاطرات خودپرستی را تشریح می‌کند و می‌گوید: همه ما تصور می‌کنیم که زندگی قهرمانانه‌ای را از سر می‌گذرانیم که ستارۀ آن هستیم و دیگران همگی نقش‌های مکمل را برعهده دارند، اما حقیقت این است که اغلبِ موفقیت‌های بزرگ شروع‌های حقیری داشته‌اند.

اما نوع تفکر من در اینجا ساده و مشخص بود: قضیه واقعاً این نیست که من می‌خواهم مردم نظر نامساعدتری نسبت به خودشان داشته باشند، بلکه قضیه این است که من می‌خواهم آنها به‌شکل منطقی و عینی مهارت‌هایشان را در نظر بگیرند، نه به‌شکل خوشبینانه. به‌پرسش کشیدنِ خودمان کاری است که ما را در جهت بهبود و پیشرفت سوق می‌دهد. به‌علاوه، هر چقدر وقت کمتری صرف فکر کردن به خودتان بکنید، وقت بیشتری را به فکر کردن به دیگران و به کاری که در حال انجام آن هستید و به معیارهایی که برای خودتان تعیین می‌کنید، اختصاص خواهید داد. اینگونه است که شما قد می‌کشید و رشد می‌کنید و امور خودخواهانه و خودپرستانه را رها می‌کنید.

ایلینگ: «ایگو» واژه‌ای است که تعریف مشخصی ندارد. درک شما از ایگو در این کتاب چگونه است؟

هالیدی: چیزی که به نظر من دربارۀ «ایگو» جالب است، آن است که ما تعریف واضحی از آن در روانشناسی داریم، ولی منظور من آن تعریف نیست. منظور من تعریف محاوره‌ایِ ایگو است. ایگو در معنای ترامپیِ کلمه مدّ نظر من است، نه در معنای فرویدی آن. منظور من تکبّرِ بیشتر از صلاحیت، یقین کامل، غرق شدن در خویشتن و غیره است. بیل والش، مربی سابق ان‌اف‌ال، که در این کتاب درباره‌اش صحبت کرده‌ام، ایگو را به‌عنوان مرزی تعریف می‌کند که مابین اعتمادبه‌نفس و تکبر کشیده شده است. منظورم نوعی باور به خویشتنِ خویش است که در تضاد با واقعیت قرار دارد.

ایلینگ: پس منظور شما از خودپرست کسی است که اعتمادبه‌نفس‌اش هم‌وزنِ جهل‌اش است؟

هالیدی: بله، به‌نظرم دقیقاً درست است. بدیهی است که انسان‌های موفق معمولاً ایگوهای بزرگی دارند، اما در حالیکه بخشی از آن ممکن است پایه و اساسی واقعی داشته باشد، ادراک و حس آن‌ها از خویشتن همچنان می‌تواند از عظمت و میزان چشمگیربودنِ دستاوردهایشان پیشی بگیرد. بنابراین وقتی کانیه وست از توانایی‌های خودش درمقام یک رَپر ستایش می‌کند، می‌توان آن را اعتمادبه‌نفس نامید. اما وقتی می‌گوید «ادیسون، جابز، وست»، رفتاری احمقانه از خود نشان می‌دهد.

ایلینگ: اغلب افراد وقتی به ایگو فکر می‌کنند، فروید در نظرشان می‌آید، اما من می‌خواهم بدانم آیا به نظر شما تمثیل ارابه‌رانِ افلاطون الگوی بهتری برای روان آدمی نیست؟

در تمثیل افلاطون، روح ارابه‌ای است که توسط دو اسب هدایت می‌شود. ارابه‌ران جزء منطقیِ روح است، اما مدام توسط اسب‌ها به جهت‌های مخالف کشیده می‌شود. یکی از اسب‌ها نشانگرِ تکانه‌های والاتر و روشنبینانۀ ماست و دیگری نمایانگرِ شورهای غیرعقلانی‌مان؛ طمع، حسد، عشق به خویشتن. ایگو، آنطور که شما تعریف‌اش می‌کنید، چطور با این تصویر سازگار می‌شود؟

هالیدی: کمی با تمثیل افلاطون آشنایی دارم. فروید تصویر مشابهی دارد که در آن انسان بر پشت اسب سوار است و ایگو سعی بر مهار اسب دارد. به طرز عجیب‌وغریبی، ایگو آن‌طور که ما به لحاظ فرهنگی آن را تعریف می‌کنیم، چیزی برعکس این تصویر است. ایگو همان اسب و تمناهای لجام‌گسیختۀ درون ماست و ما سعی می‌کنیم عنان‌ آن‌ها را به دست گیریم.

از این رو، ایگو تا آنجا که آدم‌ها را به سمت انجام بعضی کارها سوق می‌دهد، می‌تواند برای برخی افراد مفید باشد. مشکل آن‌جاست که این افراد قادر نیستند به‌طرز معقولی به آن کارها نگاه کنند، قادر نیستند درک معقولی از خویش داشته باشند. بنابراین وقتی به جایی می‌رسند که می‌خواهند باشند، ناگزیر دستاوردهایشان را به مخاطره می‌اندازند.

ایلینگ: آیا فکر می‌کنید خودپرستی محصول جنبی و اجتناب‌ناپذیرِ زندگی در جامعۀ جایگاه‌محوری است که در آن کیستیِ افراد عمدتاً به‌واسطۀ آنچه در تملک دارند، تعریف می‌شوند؟

هالیدی: اجتتاب‌ناپذیر نه، اما فکر می‌کنم به این قضیه مرتبط باشد. داستان ایگو بر تمام تاریخ بشر سایه افکنده است. نمی‌توانید نمایش‌نامه‌ای از سوفوکل یا سنکا یا شعری از پالمر بخوانید یا تفکر بودایی را مطالعه کنید و به هشداری دربارۀ خودپرستی برنخورید. شاید واژگان‌ آن‌ها با یکدیگر متفاوت باشد، اما همگی به نکته‌ای واحد اشاره می‌کنند. ایگو مضمون همیشگی و جاودانی در سرتاسر تاریخ است که قدمت آن به گیل‌گمش می‌رسد. هشدارها در آنجا نیز دیده می‌شوند. این مسئله به‌وضوح بخشی از تاریخ مشترک ماست.

با این وجود، به نظر من، امروز ما چیزی برعکسِ آن هشدارها را دریافت می‌کنیم. حتی یک برنامۀ تد تاک هم به ذهنم نمی‌رسد که در آن پیام اصلی این باشد که «فتیله‌اش را پایین بکشید.» درعوض، پیام برنامه چیزی شبیه این است: «اگر ژست سوپرمن بگیرید، قادر به انجام هر کاری خواهید بود و اعتمادبه‌نفس بیشتری خواهید داشت».

در این کتاب، من دربارۀ تماشاگران خیالی صحبت می‌کنم، چیزی که روانشناسی از مدت‌ها پیش از آن آگاهی داشته است. یکی از چیزهایی که رسانه‌های اجتماعی از آن بهره‌برداری می‌کنند دقیقاً همین اختلال عملکرد است، چراکه تماشاگرانی را مقابل ما می‌نشانند که گرچه ساختگی‌اند، اما همچون چیزی واقعی احساس می‌شوند. همگی ما در حال اجرای نقش برای این جمعیتی هستیم که واقعاً وجود ندارد و این مسئله باعث می‌شود زندگی‌مان را همچون نوعی اجرا ببینیم.

ایلینگ: شما ایگو را نوعی راوی درونی می‌دانید، یعنی آن صدای درونی‌ای که تأیید می‌کند و به ما اطمینان می‌بخشد که پروتاگونیست و قهرمانِ داستانِ زندگی‌مان هستیم.

هالیدی: خُب، من با تعاریفی که با بحث من سازگاری دارند، بازی می‌کنم. «مغالطۀ روایی۴» گرایش ما به ساماندهی ِ وقایع در قالب روایتی منسجم و به‌ترتیب زمان وقوع‌شان است، درحالیکه در جهان واقعی، آنچه برای ما اتفاق می‌افتد غالباً تصادفی و بی‌ربط است. در این بین ایگو به فهم وقایع کمکی نمی‌کند؛ ایگو همان میل به تبدیل زندگی‌مان به فیلم یا رمان است. ما همه تصور می‌کنیم که زندگی قهرمانانه‌ای را از سر می‌گذرانیم که ستارۀ آن هستیم و دیگران همگی نقش‌های مکمل را برعهده دارند.

من اغلب می‌گویم که گوگل شرکتی است که به دام این مغالطه افتاده است. شعار گوگل این است که ما تلاش می‌کنیم جهان را تغییر دهیم و در محصولاتی سرمایه‌گذاری می‌کنیم که جهان را تغییر خواهند داد، اما واقعیت این است که نقطه شروع گوگل یک رسالۀ دکترا بود. یوتیوب کارش را به‌عنوان سایت دوست‌یابی آغاز کرد. حقیقت این است که اغلبِ موفقیت‌های بزرگ شروع‌های حقیری داشته‌اند. اما ما دربارۀ اینکه چطور به اینجایی که هستیم رسیدیم، این داستان‌ها را برای خودمان سرهم می‌کنیم و این داستان‌‌ها اغلب در خدمت منافع خودمان و غیرصادقانه هستند. ما نسبت به شانس تصادفی‌ای که ما را در طول این مسیر به پیش رانده است، کور هستیم.

ایلینگ: نقل‌قول بسیار خوبی از اپیکتتوس در کتاب آمده است با این مضمون که آنچه را فکر می‌کنید ازپیش می‌دانید، نمی‌توانید یاد بگیرید. و البته براساس الگوی سقراطیِ خرد نیز، هوشْ به‌معنای آگاهی از جهل است. آیا ایگو مانع اصلی بر سر راه خودآگاهی است؟

هالیدی: من فکر می‌کنم که ایگو نه تنها برای دانش و آگاهی، بلکه برای بالقوه‌گی‌ها، خلاقیت و بصیرت نیز مانع بسیار بزرگی است. ولی نقش موذیانه‌تری در سر راه یادگیری دارد. اگر گمان کنید هرچه توان دانستنش را دارید هم‌اکنون می‌دانید، از جهتی درست فکر کرده‌اید: چون با این گمان، هیچ چیز دیگری یاد نمی‌گیرید. اگر خود را یک شاگرد ابدی بدانید که تنها پاره‌ای از دانستنی‌ها را می‌داند، همچنان رشد می‌کنید و یاد می‌گیرید و پیشرفت می‌کنید.

طرز تفکر ما دربارۀ جهان و خودمان تعیین‌کنندۀ نحوۀ عمل و چگونگی پاسخ ما به جهان است. کارول دوئک، استاد روانشناسی در دانشگاه استنفورد، این را «ذهنیت رشد۵» می‌نامد. من فکر می‌کنم که این شیوۀ بسیار سالم‌تر، و ازقضا، بسیار پربازده‌تری برای زندگی و تفکر است. بدیلِ این نگرش آن است که با فراغ بال به تمام چیزهایی که می‌دانید و تمام کارهایی که انجام داده‌اید، افتخار کنید.

ایلینگ: چگونه بین اعتماد به نفس یا اتکا به نفس سالم و خودپرستی تفاوت می‌گذارید؟

هالیدی: این پرسش اساسی است. صرفاً طرح این پرسش گام بسیار بزرگی است، اما اغلب افراد از آن اجتناب می‌کنند. من از اعتمادبه‌نفس پایین رنج کشیده‌ام، و گمان می‌کنم که همۀ افراد در بعضی موارد اعتمادبه‌نفس کافی ندارند و در برخی موارد زیاد از حد اعتمادبه‌نفس دارند. بنابراین، تشخیص این مرز خیلی دشوار است.

یکی از تمثیل‌هایی که حین فکر کردن دربارۀ این کتاب به ذهن من رسید، دویدن است. من می‌دانم که می‌توانم مسافت مشخصی را در یک ساعت بدوم چون قبلاً این کار را انجام داده‌ام، و همچنین می‌توانم به‌طور منطقی استنتاج کنم که آمادگی جسمانی برای دوی ماراتن را دارم چون تا به حال موقع دویدن کم نیاورده‌ام و مسافت خاصی را دویده‌ام و حس کردم مسافت بیشتری را هم می‌توانم بدوم. تصور نکردم که چون آدم‌های دیگر این کار را انجام داده‌اند، پس من هم می‌توانم. نتیجه‌گیری شما برپایۀ درک ظرفیت‌های واقعی و تجارب‌تان و ویژگی‌های مورد نیاز برای انجام یک کار یا یک شغل است.

ایلینگ: به نظر من خیلی خوب است که شما از چهره‌های تاریخی به‌عنوان مطالعۀ موردی برای تشریح مباحث‌تان دربارۀ ایگو استفاده کردید. چه فرآیندی را برای این کار طی کردید؟

هالیدی: من از مدت‌ها پیش درگیر این کار بوده‌ام. من کارم را به‌عنوان دستیار پژوهشِ رابرت گرین [نویسندۀ کتاب ۴۸ قانون قدرت۶] آغاز کردم، و این روشی است که او برای تشریح مباحث در کتاب‌هایش از آن استفاده می‌کند. بنابراین، من این شیوۀ کار را سال‌ها پیش در سمت دستیار پژوهش فراگرفتم.

حین تألیف این کتاب، بعضی افراد به نظرم الگوهای مفیدی آمدند. برای مثال، من همواره جرج مارشال را که وزیر امور خارجه و وزیر دفاع دولت ترومن بود، ستایش می‌کردم، و می‌دانستم که عمدتاً تصور بسیاری از افراد این بود که او تفاوت زیادی با مثلاً، مک‌آرتور یا آیزنهاور دارد. بنابراین وقتی در حال نوشتن کتابی هستم که حول این موضوع می‌چرخد، تمام داده‌های موجود دربارۀ آن شخص را می‌خوانم و سعی ‌می‌کنم بفهمم چه ویژگی‌هایی در این شخص و افراد موفق دیگر مشترک است. درنهایت، اشتراکاتی پیدا می‌کنید و اصول یا آموزه‌های اساسی‌ای را استنتاج می‌کنید که کتاب را تشکیل می‌دهند.

ایلینگ: به نظر شما بهترین اسوۀ برخوردار از فضیلتِ زندگیِ بدون ایگو کیست؟

هالیدی: نمی‌دانم که آیا زندگی بدون ایگو ممکن است یا نه. یکی از چیزهایی که با نوشتن این داستان‌ها یاد گرفتم، این است که به‌ندرت کسی پیدا می‌شود که از همه لحاظ تجسم این ویژگی‌ها باشد. همۀ ما عیب و نقص‌هایی داریم.

من کتابی دربارۀ رواقی‌گری نوشتم به نام مانع همان راه است. اغلب نمونه‌هایی که استفاده کردم، کسانی نبودند که رواقی‌گری را مطالعه کرده باشند یا صریحاً پیروی آن باشند. بلکه آنها دانسته یا نادانسته، اصول رواقی‌گری را به تصویر می‌کشیدند. فکر می‌کنم شخصیت‌های این کتاب هم چنین حالتی دارند. آدم‌ها موجوداتی پیچیده‌اند. خوب و بد در همه وجود دارد. در همۀ ما ایگو و رهایی از ایگو وجود دارد. در اینجا من می‌خواستم داستان‌هایی را بیابم که در آنها یک نفر والاترین ایده‌آل را به تصویر بکشد، یعنی والاترین ایده‌آلی که ما بتوانیم به آن تجسم و کالبد ببخشیم و آن را الگو قرار دهیم.

ایلینگ: آگاهی و عمل دو چیز متفاوت‌اند. ما چگونه باید آگاهی‌مان از تکانه‌های خودپرستانه‌مان را به کنشی معنادار تبدیل ‌کنیم؟

هالیدی: فلسفۀ رواقی با اغلب فلسفه‌های دیگر متفاوت است، چرا که این فلسفه مجموعۀ آموزه‌ها یا شرح‌های نظام‌مندی دربارۀ جهان نیست. رواقی‌گری یک مشق و عمل است. کسی همچون مارکوس آئورلیوس هنگام نگارش تأملات‌اش، صرفاً این تأملات را یکباره نمی‌نویسد، بلکه خود را در سرتاسر کتاب تکرار می‌کند چراکه به‌وضوح می‌دانست که چه کار باید بکند اما با این حال قادر به انجام آن کار در زندگی‌اش نبود. بنابراین این یک فرآیند است.

در اینجا فرض من این نیست که «این کتاب را بخوانید و بعد هیچ ایگویی نخواهید داشت». درعوض، فرض و اساس بحث من این است: «در این کتاب مجموعه تمرین‌هایی وجود دارد که به ما یادآوری می‌کند چه وقت تحت سلطۀ ایگو هستیم». من کتاب را با تصویری از جارو زدنِ زمین به پایان می‌رسانم که قیاسی در هنرهای رزمی است که از دنیل بوللی، رزمی‌کار و فیلسوف دانشگاهی، وام گرفتم. ایدۀ او آن است که روشن‌نگری مثل جارو زدنِ زمین است: اگر یک بار این کار را انجام دهید، روز بعد گرد و خاک برمی‌گردد. باید به‌طور مستمر جارو بکشید تا زمین را تمیز نگه دارید. به‌طور مشابه، پس‌زدنِ ایگو، مانند مراقبه، تمرینی مداوم است.


منبع: برترینها

ساعت های سِت، برای زوج های شیک

برترین ها: فرقی نمی کند که به دنبال ساعتی زیبا برای خودتان هستید یا شریک زندگی تان یا حتی دوست دارید که ساعت هایتان را ست کنید، در هر صورت خرید ساعت نیاز به تحقیق و جستجوی زیادی دارد. اما اگر وقت این کار را ندارید، ما در اینجا برخی از زیباترین و مقرون به صرفه ترین مدل های ساعت ست زنانه و مردانه را برایتان آورده ایم تا کارتان راحت تر شود.

Daniel Wellington Cambridge and Canterbury  

این دو مدل ساعت نه تنها زیبا و کاربردی بلکه مقرون به صرفه نیز هستند. این ساعت های کوارتز با صفحه بزرگ گرد و سبک مینیمالیست، طراحی منحصر بفردی دارند که هیچگاه از مد نمی افتند.

 10 مدل از زیباترین ساعت های ست برای زوج ها

Samsung Gear S2 

اسمارت واچ سامسونگ مدل  Gear S2 ظاهر فیزیکی بسیار زیبایی دارد که می‌تواند طرفداران زیادی را به سمت خود جذب کند. این مدل از رابط کاربری اندروید Wear فاصله گرفته و طراحی جدیدی دارد که آیکون‌های گرد نرم‌افزارها را در یک دایره کنار هم جمع کرده است. طراحان با تغییر رنگ این ساعت ها مدل مردانه را از مدل زنانه به خوبی متمایز کردند. ساعت زنانه با قاب رز گلد و بند سفید و ساعت مردانه با رنگ تماما مشکی، طراحی شده است. این مدل اسمارت واچ نه تنها ساعت بلکه پیغام، تقویم، اخبار و… را نیز به شما نمایش می دهد.

 10 مدل از زیباترین ساعت های ست برای زوج ها

Bewell W064A 

اگر جزو زوج هایی هستید که می خواهید متفاوت از دیگران باشید، ما این مدل ساعت را به شما پیشنهاد می دهیم. این ساعت چوبی به طور کامل دست ساز بوده و مطمئنا به دست های شما ظاهری کلاسیک می بخشد.

 10 مدل از زیباترین ساعت های ست برای زوج ها

Casio MQ24-1B2 and LQ139A-1 

اگر به دنبال هدیه ای هستید اما در عین حال نمی خواهید هزینه زیادی بپردازید، به سراغ ساعت های کاسیو بروید. ساعت های کاسیو نه تنها دوام بالایی دارند بلکه طراحی های ساده و زیبای آن نیز طرفداران زیادی را به سمت خود جذب کرده است. این ست ساعت نیز با طراحی صفحه گرد، به رنگ مشکی و طلایی، شما را به عنوان یک زوج از دیگران متفاوت خواهد ساخت.

 10 مدل از زیباترین ساعت های ست برای زوج ها

Michael Kors Callie

پیدا کردن ساعتی که هم برای خانم ها و آقایان مناسب باشد و هم قیمتی اقتصادی داشته باشد، کار ساده ای نیست اما مایکل کورس کار شما را راحت کرده است. ساعت مردانه این برند به رنگ طلایی و ساعت زنانه آن با سایزی کوچک تر به رنگ نقره ای طراحی شده است. آنها مدرن، زیبا و همیشه روی مد هستند.

 10 مدل از زیباترین ساعت های ست برای زوج ها

Guess W0198P1 His and Hers

این ست ساعت گس به دلیل ظرافتی که در طراحی خود دارد برای مراسم رسمی بسیار مناسب است. با توجه به جعبه شیک آن، گزینه مناسبی برای هدیه نیز خواهد بود. اگر به دنبال ساعتی مدرن می گردید، ما این ست ساعت گس را به شما پیشنهاد می دهیم.

 10 مدل از زیباترین ساعت های ست برای زوج ها

Lacoste Goa

این ست ساعت برای زوج هایی که سبک مدرن را می پسندند، مناسب است. ساعت لاگوست با طراحی مینیمالیست خود هیچگاه شما را خسته نخواهد کرد. مدل مردانه این ساعت به رنگ مشکی و بنفش و مدل زنانه آن به رنگ صورتی و سبز لیمویی طراحی شده است. ترکیب بندی این رنگ ها تمام چشم ها را به سمت دستان شما جلب خواهد کرد. این ساعت تا ۳۰ متر زیر آب مقاومت داشته که یکی دیگر از خصوصیت بارز آن است.

 10 مدل از زیباترین ساعت های ست برای زوج ها

Scheppend Couple Roman Numbers

اگر به دنبال ساعتی کلاسیک هستید، ما این مدل را به شما پیشنهاد می دهیم. تنها تفاوت مدل مردانه و زنانه این مدل ساعت در اندازه آن است، بنابراین حتی اگر کیلومترها از شریک زندگی تان دور باشید، با نگاه به این ساعت تان همواه به یاد او خواهید بود. بند چرم قهوه ای، قاب طلایی و صفحه سفید آن ترکیب بندی زیبایی را تشکیل داده اند که در دستان تان به زیبایی خواهند درخشید.

 10 مدل از زیباترین ساعت های ست برای زوج ها

Adidas Performance Fitness

اگر به دنبال ساعتی اسپورت هستید که حتی در تمرینات ورزشی هم در دست تان باشد، این مدل ساعت آدیداس انتخاب خوبی است. این ساعت تا ۵۰ متر زیر آب استقامت دارد و برای زمان های کوتاهی که می خواهید به شنا بروید، گزینه مناسبی است.

 10 مدل از زیباترین ساعت های ست برای زوج ها

BINLUN BL0011C-LSB

اگرچه این مدل ساعت، بندی چرم و کلاسیک دارد اما طراحی صفحه نمایش آن کاملا مدرن و خلاقانه است. این ساعت در مقابل آفتاب، رطوبت و شرایط آب و هوایی سخت مقاومت نشان داده که از برتری های این ساعت نسبت به دیگر مدل هاست.

 10 مدل از زیباترین ساعت های ست برای زوج ها


منبع: برترینها

انسان، در برزخ امید و قطع امید (۲)

ماهنامه اطلاعات حکمت و معرفت – علی کاشانی بیدگلی: بدیهی است بحث در باب «آنچه انسان مجاز است بدان امید بندد» در زمره زیرینایی ترین مسائل مرتبط با امیدورزی قرار دارد. ادامه گفتگو با استاد ملکیان را در زیر می خوانید.

با توجه به اینکه در صحبت های قبلی خود اشاره ای به این مطلب داشته اید که
تعداد اندکی از متفکران مانند بودا امید را نه یک فضیلت بلکه رذیلت تلقی می
کردند، لطفا در باب چند و چون چنین دیدگاه هایی توضیح بفرمایید.

در
بسیاری از نظام های اخلاقی امید یک فضیلت به حساب می آید. بودا تنها
بنیانگذار دین و مذهبی بود که امید را رذیلت می دانست. بودا معتقد بود:
امید هیچ فضیلتی در انسان نیست، بلکه ناامیدی فضیلیت است. امید یک رذیلت
است؛ امید یکی از احساسات و عواطفی است که به بهروزی ما کمک نمی کند اما در
ما وجود دارد مثل کینه و نفرت که در وجود ما هست و جزء ساحت احساسی و
هیجانی ماست اما کمکی به زندگی ما نمی کند.

اما او معنای خاصی را از امید
در نظر دارد و معتقد است امید به سه چیز باید قطع شود. وقتی می گویم که ما
امید را باید قطع کنیم مرادم امید به سه چیزی است که امیدهایمان به آن
آویزان است و بهروزی زندگی ما را از بین می برد.

اولی بریدن امید به
نیروهای ماوراءالطبیعی است. یعنی امید به نیروهایی که ورای قوانین که بر
هستی حاکمند، یعنی مثلا امید داشته باشید به اینکه این نیروها دستشان را
دراز کنند و قوانین حاکم بر هستی را به سود شما تعطیل کنند.

 انسان، در برزخ امید و قطع امید (2)

امید به
نیروهای ماوراءالطبیعی برای ما مضر است؛ شما وقتی در یک وازرتخانه مشکلی
دارید روز اول که می روید می گویند که شما باید چهارده کار را انجام دهید،
مگر اینکه خود وزیر را بتوانید ببینید که با دیدن ایشان نیازی به طی کردن
این چهارده مرحله نیست، یعنی وزیر می تواند دستش را دراز کند و راه میانبری
در اختیار شما قرار دهد که تمام این چهارده مرحله را پشت سر بگذارید. خیلی
وقت ها فکر می کنیم قوانینی حاکم بر هستی است که چهارده مرحله دارد که
باید طی کنیم مگر اینکه خدایی، پیری یا پیغمبری دست دراز کند و این قوانین
را کنسل کند. من به این می گویم اعتقاد به مداخله فوق الطبیعی نیروهای
ماورالطبیعی.

البته بحث آنتولوژیک نمی کنم و می خواهم بگویم نیروی
ماورالطبیعی وجود ندارد. بحث این است که نیروهای ماورالطبیعی اگر وجود
ندارند که ما را به خیر و آنها را به سلامت و اگر وجود دارند به سود هیچ کس
خاصی هیچ مداخله ای در قوانین حاکم بر هستی نمی کنند؛ این نکته ای بود که
اول بار بودا به آن اشاره کرد.

بودا گفت نیروهای فوق الطبیعی در امور طبیعی
مداخله نمی کنند، بنابراین امیدتان را به نیروهای ماورالطبیعی که بخواهند
مداخله فوق الطبیعی در امور طبیعی نمایند قطع کنید. این سخن بودا در ادیان
شرقی کمتر مورد توجه واقع شد، ما در ادیان غربی یعنی ادیانی که به آنها
ادیان ابراهیمی می گوییم و گاهی نیز ادیان موسوی خوانده می شوند یعنی اسلام
و مسیحیت و یهودیت اصلا مورد اعتنا نبود. از این نظر در این ادیان دعا
برای اغراض شخصی وجود دارد این یعنی گویا غیر از مجاری طبیعی مجاری
غیرطبیعی نیز وجود دارد که در امور طبیعی نیز مداخله فوق طبیعی می کنند.

اولین
بار پیام بودا را در مسیحیت سیمون وی فیلسوف و عارف و مبارز سیاسی و
اجتماعی و دین شناس فلسفه اول قرن بیستم وارد عالم مسیحیت کرد. و خیلی در
این جهت کوشید که پیام بودا را به فرهنگ الهیاتی تزریق کند. سیمون وی در
کتاب معروفش به نام ثقل و لطف، این بحث را بیان می کند و می گوید: انسان ها
در طول تاریخ به دو دسته تقسیم شده اند و ما نیز گمان می کنیم که یا باید
این راه یا راه دیگر را برویم ولی بودا می خواست بگوید که راه سومی نیز
وجود دارد.

در الهیات مسیحی نیز ما باید این راه را القاء کنیم. دو راهی
که مردم می رفتند این بود، مردم معتقد بودند که یا خدا وجود دارد و اگر از
او درخواست و مناجات کنیم به نفع ما در زندگی مداخله می کند یا اصلا خدایی
در جهان وجود ندارد. بنابراین یا به خدای مداخله گر اعتقاد داشتند و یا به
«ماتریالیسم فلسفی» معتقد بودند. بنابراین می گویند اگر در حالت اضطرار
کسی دعا کرد و مستجاب نشد معلوم می شود خدا وجود نداشته است چون اگر خدا
وجود داشت استجابت دعا می کرد.

یعنی به نفع این مداخله می کرد و وارد
جریان تاریخ می شد. چون خودش گفته است یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف سوء.
یعنی به مرحله اضطرار رسیدی و از خدا چیزی خواستی. خدا شرط گذاشته که باید
به اضطرار برسی در آن صورت سخنت را می شوند نیاز تو را ادراک می کند و از
تو کشف سوء می کند یعنی بدی را از تو دفع می کند، چون در ذهن ما اینگونه
است که اگر کسی در حالت اضطرار دعا کرد و دعایش مستجاب نشد خودش یا دیگران
می گویند معلوم می شود خدایی وجود ندارد.

سیمون وی می گفت من معتقدم
راه سومی در عالم وجود دارد. خدا هست اما به نفع هیچ کس مداخله نمی کند
بنابراین امر ما دائر بر این نیست که یا ماتریالیست باشیم که بگوییم اصلا
خدایی وجود ندارد یا بگوییم خدا وجود دارد و در زندگی ما مداخله می کند.
خدا وجود دارد و در زندگی ما مداخله می کند. خدا وجود دارد اما در زندگی
هیچ کسی هیچ مداخله ای به نفع یا ضرر هیچ کس نمی کند. چرا؟

سیمون وی می
گفت جهان، جهان ضرورت است. خدا جهان را براساس اصل ضرورت ساخته است و اصل
ضرورت یعنی اصل قوانین علی و معلولی استثناء ناپذیر. قوانین علی و معلولی
منحصر در قوانین فیزیک و شیمی و زیست شناسی نیستند قوانین روانشناسی، جامعه
شناسی و تعلیم و تربیت، سیاسی، اقتصادی و… نیز بر هستی حاکم هستند. مراد
از قوانین فقط قوانین تجربی طبیعی یعنی علوم دقیقه یعنی فیزیک و شیمی و
زیست شناسی نیست.

بنابراین منظور از قوانین، قوانین  حاکم بر طبیعت
بیجان نیست، اما در عین حال قوانین روانی و قوانین روحانی نیز قانون هستند و
قانون ضرورتی بر هستی اعمال می کند که خدا نیز در این ضرورت مداخله نمی
کند. اقتضاء هستی این است. خدا می تواند اکسیژن را نیافریند و می تواند
هیدروژن را نیافریند اما نمی تواند اکسیژن را بیافریند و هیدروژن را نیز
بیافریند و این دو با یکدیگر میل ترکیبی نداشته باشند؛ چون اگر اکسیژن
آفریدی اکسیژن خاصیت خودش را دارد. اگر هیدروژن آفریدی هیدروژن نیز خاصیت
خودش را دارد. اگر اکسیژن و هیدروژن آفریدی این دو با یکدیگر میل ترکیبی
دارند.

خدا می تواند اکسیژن نیافریند می تواند طلا نیز نیافریند ولی اگر
اکسیژن و طلا آفرید نمی تواند بگوید من شما را آفریدم ولی با هم میل
ترکیبی داشته باشید. اکسیژن و طلا با یکدیگر میل ترکیبی ندارند. اکسیژن با
طلا ترکیب نمی شود این یعنی ضرورت. خدا می تواند موجوداتی که آفرید
نیافریند. می تواند موجوداتی که نیافرید، بیافریند اما نمی تواند موجوداتی
را بیافریند و ضرورت های برخاسته از وجودشان را استثناء کند. تو طلایی تو
نیز اکسیژن هستی. شما با یکدیگر میل ترکیبی ندارید اما من دلم می خواهد شما
میل ترکیبی پیدا کنید. امکان ندارد.

 انسان، در برزخ امید و قطع امید (2)

طلا به زبان حال می گوید خدایا می
خواهی نابودم کنی بکن. اکسیژن نیز به زبان حال می گوید خدایا می خواهی
نابودم کنی بکن اما اگر ما هر دو را نمی خواهی نابود کنی ما میل ترکیبی
نداریم. بالا بروی و پایین بیایی همین است که هست. چون ضرورت حاکم است و از
اینجاست که سیمون وی می گفت: ما اشتباه می کنیم می گوییم قوانین حاکم بر
اشیاء قوانین محکوم اشیاء. قوانین حاکم بر اشیا یعنی چه؟ یعنی گویا خدا می
توانست اکسیژن بیافریند طلا نیز بیافریند بعد بگوید به جای اینکه میل
ترکیبی نداشته باشید، میل ترکیبی داشته باشید و قانون دیگری بر آنها حاکم
کند.

بنابراین خدا بر چیزی قانونی حاکم نمی کند. قوانین محکوم موجودات
هستند نه حاکم بر موجودات و به این دنیای ضرورت می گویند. بنابراین خدا
وجود دارد. نه اینکه یا باید بگوییم خدا وجود ندارد یا اینکه خدا وجود دارد
و مداخله می کند. خدا وجود دارد و به سود یا به زیان هیچ کسی مداخله نیز
نمی کند. جهان، جهان قوانین طبیعی است مراد از قوانین طبیعی قوانین تکوینی
است مرادم از قوانین طبیعی فیزیک و شیمی و زیست شناسی نیست. قوانین تکوینی
بر عامل حاکم هستند. بنابراین امیدتان را ببرید. انسانی مضطرتر از این می
توانید تصور کنید که در شکنج گاهی در عمق ۳۵۰ متری زمین صدایش از دیوار آن
طرف تر نمی رود و فقط خودش در این دخمه است و یک سلسله آلات شکنجه و یک
شکنجه گر بی رحم به دور از انسانیت.

 این با تمام وجودش از هستی می
خواهد که شکنجه گر پایم را خورد نکند، چشم هایم را داع نکند. اتو به بدن من
نکشد. ما می کشد. پس چه کسی می گفت اگر به اضطرار رسیدید آن درد و رنج
برطرف می شود. آیا می توانید مثالی بزنید که اضطرار از این بالاتر  باشد که
انسان از همه چیز قطع امید کند.

دیگر نه به خویش، نه به جناحش، نه به
خویشانش، نه به دوستانش، نه به شاگردانش، نه به مریدانش و نه به هیچ کس
امید ندارد. دیگر به پولش امید ندارد که بگویید پولی می ریزم به حساب این
شکنجه گر، از ثروتش و قدرتش و جاه و مقامش و حیثیت اجتماعی اش و شهرت و
محبوبیتش قطع امید کرده. خودش است و یک شکنجه گر و یک سلسله آلات شکنجه که
نگاه کردن به آنها اسباب هزار رعب است. اما با این همه چرا حتی وقتی اینها
با تمام وجودشان نجات را فقط از عالم می خواهند باز هم کسی به دادشان نمی
رسد، شکنجه می شوند، له می شوند و از بین می روند؟

پس امید نداشتن
لزوما به معنای این نیست که معتقد باشیم موجودات ماوراءالطبیعی وجود
ندارند، بلکه به این معنا باید قطع امید کنیم که دل بستن به این موجودات
ماورالطبیعی برای مداخله فوق الطبیعی در مجرای امور، زندگی ما را بد می
کند، و آن را بهروزانه نمی سازد.

دومین مورد قطع امید، قطع امید از
آینده است. امید همیشه معطوف به آینده است و این امید داشتن به آینده به
معنای از دست دادن حال است. چون معلوم نیست که ثانیه بعدی نیز من زنده
باشم. هرچه امید ببندید که در آینده فلان خواهدشد یا در آینده فلان کار را
خواهم کرد یا در آینده اوضاع و احوال این گونه خواهدشد هرچه از این مقوله
بگویید معطوف به آینده است و باعث می شود حال خود را از دست بدهیم.

شعری
منسوب به حضرت علی (ع) است که آنچه گذشت، گذشت و آنچه آینده است کو؟ چه
تضمینی است که بیاید خط امانی به تو داده اند که حتما آینده می اید؟ برخیز و
این فرصتی که میان دو عدم خفته است را بیدارش کن و از این فرصت استفاده
کن. هر لحظه فرصتی است که در میان دو عدم بیکران خوابیده است. ما باید این
را بیدار کنیم و از آن نهایت استفاده را بکنیم.

امید از آن جهت که معطوف
به آینده است به توهم آویزان است، این توهم که گویا خط امانی برای ما
آورده است که من در ۲۰ یا ۳۰ سال آینده زنده خواهم بود. بنابراین امید به
آینده و امید به آنچه در آینده رخ خواهدداد باید قطع شود.

و اما سومین
قطع امید، قطع امید از همه انسان هایی است که به نظرتان می رسد در موضع کمک
به شما هستند، فرض کنید: من می خواهم خانه ای بخرم از ۱۰۰ میلیونی که باید
بپردازم ۲۰ میلیون آن را دارم. می گویم یک برادر دارم، رفیقی صمیمی نیز
دارم، بانکی نیز هست که تسهیلات خوبی می دهد همسایه ام نیز گفته برای خرید
خانه کمکت می کنم. بعد همسایه زیر قولش می زند. رفیقم نیز از من دلگیر است.
بانک نیز تا اطلاع ثانوی تسهیلات بانکی نمی دهد: «جمله بی  قراریت از طلب
قرار توست طالب بی قرار شود تا که قرار آیدت» مصداقی از این است.

آیا
چون شما فکر کرده اید همه چیز با همان قرار و مقررات به قراری که فکر کرده
اید باقی می ماند. در حالی که نمی دانیم که در جهان بی قراری ها به سر می
بریم. من الان کسانی را در موضع کمک به خودم می بینم و فکر می کنم چون الان
اینها در موضع کمک به من هستند در موضع کمک به من باقی خواهندماند.

 انسان، در برزخ امید و قطع امید (2)

از
این نظر به ما در ادیان توجه می دهند که به پدر و مادر و فرزندان و… دل
نبندیم چون عالم، عالم بی قراری و بی ثباتی است همه چیز تطور و تحول و
دگرگونی پیدا می کند و شما چون طالب قرار بوده ای در عالم بی قرار، بی قرار
می شوی. من بارها گفته ام که این حکمتی در عرفان، مخصوصا در عرفان مولانا
است که تا وقتی در عالم بی قرار، طالب قرار هستی، بی قرار هستی.

اگر می
خواهی قرار پیدا کنی باید طالب بی قراری باشی. جدی گرفتن یعنی طالب ثبات
امور بی ثبات شدن. وقتی طالب ثبات امور بی ثبات می شوی طالب قراریافتگی
امور بی قرار می شوی خودت بی قرار می شوی؛ اپیکتتوس فیلسوف رواقی غلام بود،
رواقیون دو فیلسوف طراز اولشان یکی مارکوس اورلیوس است که امپراطور روم
است و دیگری اپیکتتوس است که یک غلام است. ارباب اپیکتتوس دست او را
پیچاند. گفت ارباب دست را نپیچانید می شکند. باز هم پیچاند گفت: ارباب
قاعده بر این است که دستی را می پیچانند می شکند. باز پیچاند و دست
اپیکتتوس شکست، گفت ارباب نگفتم می شکند.

سقراط می گفت باید با رندی با
هستی مواجه شوی رندی یعنی اینکه امور علی رغم اینکه ادعای ثبات ندارند،
ادعای ثبات می کنند و می گویند تا پای جان ایستاده ام. برخی شاگردان به
اساتیدشان می گویند دوستدار همیشگی تو، شاگرد همیشه تو. ولی انسان تطور
پیدا می کند و احساسات و عواطف و هیجاناتش فرق می کند، عقایدش فرق می کند.
وقتی دوستی دوستدار همیشگی توست فهو المطلوب.

و ار هم از دوستداری
همیشگی تو دست بردارد با امر غیرمتوقع مواجه نشده ایم که شوکه شویم. شوکه
شدن برای این است که تعجب می کنیم که چرا امری که برای ما قرار داشت بی
قرار شد یا امری که بنا بود بر یک سیرت و سان بماند به سیرت و سان دیگری
تبدیل شد. امید به معنای سومی که به توصیه بودا باید قطع شود امید به کسانی
است که در مکان کمک به شما قرار دارند، دوست شما، شاگرد شما، همکار شما،
یا عاشق شما.

چون امور برقرار خودش باقی نمی ماند هر دوستی ممکن است
تبدیل شود به دشمن و البته هر دشمنی نیز ممکن است تبدیل شود به دوست. اما
اگر به خودمان بگوییم جهان یک امر متحول است خود را برای یک جهان متحول
آماده کرده ایم و خودمان قرار پیدا می کنیم، اما وقتی می خواهیم جهان بی
قرار را قرارمند کنیم خودمان بی قرار می شویم.

با توجه به این
اوضاع و احوال انسان ها که کسر بزرگی از آنها از احساسات و عواطف و
هیجاناتشان تبعیت می کنند آیا از نظر شما می توان به اصلاح وضع بشر به سمت
استدلال گرایی امیدی بست؟ و آیا سوای استدلال گرایی در انسان ها چیز دیگری
را مشاهده می کنید که بتوان به آن امید داشت؟

بسیاری تصور می کنند چون
نیروی استدلال در آدمیان موثر نیست، و آدمیان فقط تابع احساسات و عواطف و
هیجاناتشان هستند، پس دلیل آوری در اصلاح اجتماع موثر نیست. سخنرانی، گفت و
گو، میز گرد و مناظره در تغییر وضع جامعه گویا هیچ تاثیری ندارد، چون فکر
می کنند انسان ها فقط با احساسات و عواطف و هیجاناتشان موضع می گیرند. اما
من به یک واقعیت انسان شناختی یعنی قدرت استدلال در اصلاح امید دارم.

این
واقعیت نشان شناختی در روانشناسی اثبات نشده؛ و اگر اثبات شده بود، امید
به «خردپذیر» صورت گرفته بود که از دایره امید بیرون می شد. بنابراین امید
دارم قدرت استدلال در انسان ها موثر افتد و بتوانند فارغ از احساسات و
عواطف و هیجاناتشان رایی را بپذیرند. این هم امید است به این معنا که هنوز
خردگریز است و هنوز روانشناسی نتوانسته اثبات کند که انسان ها لزوما تحت
تاثیر قدرت استدلال طرف مقابل تغییر رای می دهند و رای جدید را اتخاذ می
کنند یا لااقل از استدلال قدیم خود دست بر می دارند. این اثبات نشده ولی من
به این امیدوارم. به این دلیل که یک سلسله مواردی وجود دارد که می بینم که
این تاثیرها صورت گرفته است.

 انسان، در برزخ امید و قطع امید (2)

دیگر این که امیدم به این است که انسان
ها در بن و بنیادشان نیکخواه هستند. من به این باور امید بسته ام با اینکه
این نظریه ژان ژاک روسو است، ولی این نظریه هیچ وقت در فلسفه اثبات نشده
است در روانشناسی هم اثبات نشده، چون اگر نفی هم شده بود، خردستیز می شد.
ولی من هنوز به نیکخواهی که در ژرفای وجود آدمی است، امیدوارم و بنابراین
امیدوارم زخم هایی که به آخرین تار روح آدمیان بخورد، آن ها را عوض می کند،
مسیر زندگی شان را تغییر می دهد و به طرف صلاح می کشاند.

اینها
امیدهایی است که من دارم. یعنی امید به نیک خواهی بشر، که واقعا یک امید
است. امید به قدرت نیروی استدلال گر در تغییر رای آدمیان، این هم یک امید
است. اینها با عقلانیت ناسازگار نیست و برای ما باقی می ماند. ولی خیلی از
کنش ها و واکنش هایی که ما نشان می دهیم در جامعه انگار این حس و امید را
نداریم. اگر این حس و امید را داشتیم، کنش و واکنش هایمان به این صورت
نبود، من معتقدم که اکثر آدمیان حتی آنهایی که قصد اصلاح اجتماعی دارند، به
درجه ای توسل به خشونت و کمابیش درجه ای توسل به فریبکاری را انگار لازم
می دانند، در صورتی که اگر امیدهایی را که من می گویم می داشتیم، سر سوزنی
احساس نیاز به فریبکاری نمی کردیم و اندکی هم احساس نیاز به خشونت نداشتیم.

منابع:

در
تهیه گفت و گوی فوق از مطالبی برگرفته شده از درس گفتار اخلاق کاربردی،
مصاحبه امیدزدایی در نظریه عقلانیت و معنویت، نسیم بیداری شماره ۳۹-۳۸،
سخنرانی اندیشه پیشرفت در برابر امید دینی، اسفند ۸۳، درس گفتار روانشناسی
اخلاق نیز بهره گرفته شده است. 


منبع: برترینها

سیدمهدی‌ طباطبایی: رئیسی رای هم بیاورد، باز لطمه می‌خورد

عضو ارشد جامعه روحانیت مبارز معتقد است ابراهیم رئیسی حتی اگر رای هم بیاورد لطمه خواهد خورد.

 بی‌پرده و صریح از دو تشکل مهم روحانیت در جریان اصولگرا انتقاد می کند، تاکید دارد جامعه دچار سرگشتگی شده است. می گوید تشکل قم نشین جامعه مدرسین ابهت سیاسی گذشته را ندارد و تشکل تهران نشین جامعه روحانیت هم دچار استبداد درونی شده است و هرکسی حرف مخالف بزند گویی ضدنظام است.

با حجت الاسلام سیدمهدی طباطبایی عضو ارشد جامعه روحانیت مبارز و استاد اخلاق در روزهایی قبل از تحولات چند روز اخیر چون انصراف محمدباقر قالیباف به گفتگو نشستیم، در همان روزهایی که بازار تایید و تکذیب حمایت های جامعتین از رئیسی داغ بود. او تاکید دارد بهتر بود ابراهیم رئیسی کاندیدا نمی شد. حتی این را هم می گوید که اگر رای هم بیاورد لطمه خواهد خورد.

گلایه دارد از کلمات نپخته ای که نامزدها در تبلیغات بکار می برند، هشدار می دهد اشاعه کلمه فقر و بیکاری یک روش مارکسیستی است که به شورش فقرا هم منجر خواهد شد. شاید از همین روست که احساس خطر می کند برای نظام اگر رئیس جمهور بعدی حسن روحانی نباشد.

از او درباره رویکرد شورای نگهبان در تایید صلاحیت ها پرسیدیم، از کنار زده شدن جامعتین در تصمیمات اصولگرایان، از وعده های پوپولیستی نامزدهای اصولگرا، از جمنا و مناظرات انتخاباتی و …

مشروح گفتگوی خبرگزاری خبرانلاین با حجت الاسلام سیدمهدی طباطبایی را در ادامه بخوانید؛

*حاج اقا طباطبایی! نگاهتان به فضای انتخابات ۹۶ چگونه است؟ فکر می کنید شباهتی بین فضای انتخاباتی این دوره با سال ۹۲ وجود دارد یا اینکه معادلات سیاسی متفاوت از سال ۹۲ است؟

کلا هر دوره‌ای به مناسبت بعضی حوادث، پیشامدها و تصمیم گیرهایی که در همان دوره خواهد شد و می شود، همیشه تغییراتی در معادلات سیاسی پیش می‌آید. بنده این دوره را با به هیچ وجه مشابه حتی دوره قبل هم نمی‌دانم. نه از نظر کاندیداهایی که در صحنه هستند، نه نوع بگومگوها و نه حتی از نظر مناظره هایی که برگزار شد شباهتی بین این دوره و دوره قبل نیست. حتی در رابطه با ثبت نام نامزدها و تایید و رد صلاحیت های شورای نگهبان، تغییرات کاملا چشمگیری وجود داشت.

*شما پیشتر نسبت به رویکرد شورای نگهبان در تائید و رد صلاحیت ها انتقاداتی داشتید، به نظر شما این دوره شورای نگهبان بهتر از دوره قبل عمل کرد یا رویه پیش را دنبال کرده بود؟

به نظر من شورای نگهبان در این دوره تا حدودی موفق بود و توانست از حواشی کم کند

*یعنی این ۶ نفری که تائید صلاحیت شدند همگی رجل سیاسی بودند؟

بهرحال هرکدام از این چهره‌ها سوابقی دارند و به مناسبتی درگیر کار سیاسی بودند و هیچکدامشان دور از معرکه نبوده‌اند اما جامعیت به آن معنایی که تصور شود ندارند. فقط آقای روحانی از جمیع جهات جامع است.

سیدمهدی‌طباطبایی: رئیسی رای هم بیاورد، باز لطمه می‌خورد 
*حاج آقا! در این دوره از انتخابات، جامعه روحانیت و جامعه مدرسین تقریبا در حاشیه تحرکات انتخاباتی بودند، یک سکوت نصفه و نیمه داشتند و خیلی وارد سازوکار تصمیم گیری نشدند، دلیل این رویکرد متفاوت جامعتین از نگاه شما چیست؟ البته سازوکار جبهه مردمی که در این انتخابات از سوی اصولگرایان طراحی شده بود هم تلویحا بر کنار زدن روش های سنتی تاکید داشت و جامعتین را بیشتر یک جایگاه مشورتی تعریف کرده بود تا تصمیم ساز. فکر می کنید جامعتین تن به این مدل جدید داده؟ محافظه کار تر شده یا صلاح براین بوده که فضا دست طیف جوانتر اصولگرایان باشد.

اجازه بدهید برای پاسخ به این سوال در حد اجمال بگویم که آن جامعه مدرسین گذشته دیگر وجود ندارد، جامعه مدرسین که آن روز بود دیگر نیست. اعضا، تصمیم گیری‌ها و عظمتش در چشم مردم دیگر مثل گذشته نیست. ، حتی اگر اسم شان هم باشد ولی عملا حضور ندارند. خیلی از مدرسین رده بالا دیگر در این تشکل نیستند.

من کاملا این خطر را اعلام می کنم که اگر این دوره آقای روحانی نیاورد و هر کدام از این بزرگواران رای بیاورند، آینده سیاسی کشور یک گسل و اینده اقتصادی یک ضربه بسیار خطرناکی است ان موقع باید ببینیم باز از فقر خواهند گفت یا از تحمل مشکلات

دوم اینکه وقتی بزرگان نباشند، تصمیم گیری دست کسانی می افتد که دانش سیاسی ندارند ولی قدرت و ابزار دارند. وقتی نپخته سیاسی باشند آنوقت نتیجه برخوردشان با اقشار فرق می کند، چون فرق می کند هم از این طرف و هم از آن طرف زده می شوند. یعنی هم از سوی مردم و هم از سوی سیاسیون کنار زده می شوند.

یک عبارتی آخوندها می گویند «و ضعف طالب والمطلوب» یعنی هم این طرف ضعیف است و هم آن طرف ضعیف. یعنی هم مردم آن استقبال را از آخوند و روحانیت و جامعه مدرسین ندارند، هم خودِ آقایان وارد قضیه نمی شوند.

جامعه روحانیت مبارز تهران هم همینطور است،  شاید چند نفر از اعضای جامعه قدیمی باشند. البته نه اینکه افرادی که هستند بد باشند اما هیچکدام نه از آن مظاهر انقلاب و نه از آن شرایط انقلاب آگاهی ندارند.یعنی شرایط سیاسی جامعه روحانیت که در ذهن مردم هست را حفظ نکردند.

اگر روزنامه ها را ورق بزنید، می بینید در سه دوره قبل جامعه مدرسین چطورمی گفتند و مردم چه می گفتند. جامعه روحانیت چه حرفی می زدند و مردم چه واکنشی نشان می دادند. بنده خودم عضو جامعه روحانیت هستم اما الان می بینم آنچه آن روز می شد بگویم را امروز نمی توانم بگویم. چون پذیرا نیستند. هم جامعه پذیرا نیست هم مردم. بنابراین هم مراجعین به جامعه روحانیت در آن شرایط گذشته نیستند و هم خود جامعه روحانیت شرایط گذشته را ندارد ضمن اینکه قدمت و سابقه هم ندارد.

اگر از ۱۰، ۲۰ نفر سوال کنید، می توانید متوجه شوید که چقدر با روحانیت ارتباط دارند. بنابراین اینطور بگویم که هم آقایان و جامعه مدرسین و جامعه روحانیت مثل گذشته نیستند هم…

*این یعنی ابهت سیاسی گذشته را ندارد؟

نه، اصلا آدم هایش هم دیگر عضو این تشکل ها نیستند. آنهایی هم که هستند ابهت سیاسی  ندارندو هویت جامعتین راخوب نشناختند. رفتار سیاسی هم ندارند. وقتی گفتار سیاسی و اطلاع سیاسی هم ندارند چه کسی آنها را قبول می کند؟ این گفتار است که افراد را جذب می کند اما گفتارشان هم آنطور جاذب نیست.

از این حرف شما می شود این نتیجه را گرفت یک دلیلی که در چند انتخابات گذشته هیچوقت کاندیدای مورد حمایت جامعتین نتوانسته رای مردم را بدست آورد نشات گرفته از همین موضوع است؟

به نظر من دلیلش این است که هم تشخیص آقایان در اینکه چه کسی خواست مردم است، ضعیف بوده، هم روش آنانی که به آقایان روی آوردند ضعیف بوده است. یعنی جامعه روحانیت به یک طرف می رفته و ملت به طرف دیگر. در گذشته روش این بود که مبادا راهی را پی بگیریم که مردم سوی دیگری بروند اما از سال ۸۴ به این طرف روند عوض شد.

*ولی قبل تر از آن هم بود، سال ۷۶٫ یعنی انتخاب آقای ناطق در آن مقطع کار درستی بود؟

آن زمان تقریبا باید بگویم که چاره ای جز این نبود.یعنی گروهی دیگر به نام اصلاح طلب و کارگزاران تشکیل شد که آقای خاتمی را آنها خواستند و این طرف که جامعه روحانیت و آقایان اصولگرایان بودند آقای ناطق را خواستند.

من روی علاقه ای که به اقای رئیسی داشتم دوست نداشتم وارد صحنه شوند، می دانستم که اگر وارد صحنه نمی شد، آینده درخشانی داشت. آقای رئیسی این دوره ضربه خواهد خورد. این ۴ سال را نباید نگاه کنیم باید به بعد آن نگاه کنیم. آیا با ۴ سال می توان درست کرد؟ نمی توان. اصلا مسئله واردات ماست که فقر را برطرف می کند. همه چیز تئوری نیست. اگر نتوانستیم صادر کنیم، چه بکنیم؟ اینها به هم وابسته است. یا مثلا فرض کنید اشتغال. اگر فقط به داخل کار داشته باشیم بعد از مدتی داشته های داخلی تمام شود آنوقت چکار کنیم؟ بیکار بمانیم؟. پس حتما باید ارتباطاتمان باز باشد.

* سال ۸۴ چطور؟ جامعتین در حمایت از کاندیدای موردنظر انتخاب درستی کرد؟

هم تصمیم گیری شان خوب نبود، هم حرکتشان.

*الان مکانیزم تصمیم گیری در جامعه روحانیت به چه شکل است؟ آیا اجماع می شود یا رای گیری می کنید؟

 روش جامعه روحانیت همیشه، روش رای گیری بوده، روش صحبت و مذاکره بوده است. البته هرچه جلوتر رفتیم، عملا حالت استبداد غالب بر اجماع شده است. یعنی یک طوری صحبت شده که هرکس مخالفت کند، دین ندارد. اینطور القاء کردند که شدنی نیست. اما آن زمان اینطور نبود.طوری شده که اگر نظرت به بعضی اقایان نزدیک نباشد جزء معاندین نظام خواهی بود

*یعنی در دوره آیت الله مهدوی کنی هم چنین شرایطی بود؟

کلا شرایط سیاسی کشور اینچنین شده بود ولی باز به شدت الان نبود و به این شکل نشده بود. از همان سال ۸۴ هم گفته می شد که نقش شیخوخیت کمرنگ شده است.

*الان در همین انتخابات اخیر بر روی کاندیدای خاصی رای گیری داشته اید؟ این حمایت از اقای رئیسی براساس رای گیری بود یا…

من در آن جلسه نبودم لکن شنیدم که رای گیری کردند و در رای گیری آقای رئیسی بالاتر بوده است.

ترکیب آرا را اطلاع دارید به چه نحوی بوده است؟ موافقان و مخالفان ایشان چه کسانی بوده اند؟

خب این بحث ها درون گروهی است الان نمیدانم ولی کلا قابل بیان نیست.

*با اینکه جامعه مدرسین رسما بیانیه حمایت از آقای رئیسی را منتشر کرد اما برخی اظهارات حکایت از این دارد که رای گیری صورت نگرفته فقط اجماع بوده است. اطلاع دارید فضا در جامعه مدرسین به چه نحوی بوده است؟

جامعه مدرسین هم درگیر همین فضایی که عرض کردم هستند یعنی افراد نیت قلبی خودش رابروز نمیدهد نکند متهم شود لکن سردگمی شدید حاکم بر تصمیمات جامعتین است.

مشکلی کخ اصول گرایی دارد همین است که شیخوخیت در اصولگرایی کم رنگ شده و همین مشکلات را ایجاد کرده است.

*یعنی همان سال ۹۲ می شود که یک طیف نظرشان به حمایت از روحانی نزدیک بود و …

بله، چند نفری بودند.

از قم و دفاتر برخی مراجع شنیده می شد که مخالف نامزدی رئیسی هستند که جایگاه اخروی آستان قدس را به جایگاه دنیوی ریاست جمهوری ترجیح بدهد پس چطور جامعه مدرسین و جامعه روحانیت به سمت رئیسی می رود…

من نظرم را در بالا گفتم. اما مطمئنم برای اقای رییسی فضا را جوری طراحی کردند که ایشان احساس تکلیف کند و راهی جزء امدن به میدان برایش نباشد ولی باز هم می گویم ای کاش ایشان دامنه مشورت را باز تر می کرد و کاندیدا نمی شد.

برخی رفتارها در درون جامعه روحانیت نشان می دهد رگه هایی از تندرویی در این تشکل روحانی نفوذ کرده است. در جایی بیشتر از اینکه یک نهاد روحانیت سیاسی باشد، جناحی عمل کرده است..

سیاسی بودن یعنی آگاه بودن از سیاست. آگاه بودن از سیاست هم مطالعه ای می خواهد، یا اقلا استاد و شاگردی می خواهد یعنی تعلیم و تعلم می خواهد اما متاسفانه هیچکدامش الان در درون جامعه روحانیت نیست. نه این آقایان گوش شان بدهکار است و نه آن آقایان می شنوند و حتی اطلاعات خوب سیاسی دارند ولی قدرت تحلیل و برنامه ریزی ندارند.

این مدل وعده دادن ها درباره یارانه، تحقیر مردم است ولی بله اثر گذاری هم دارد فکر میکنم مردم متوجه اصل این وعده ها و دلیلش هستند. البته از بزرگان هر جمعی در خانواده ها میخواهم برای اقوام وفامیل و دوستان خود که قدرت تحلیل کمتری دارند تبین کنند که وعده ها نشدنی است.

از این طرف هم باید بگویم عده ای صحنه گردان از سال ۸۴ به این طرف بوجود آمدند که صحنه گردان همیشه پشت پرده سیاست بوده اند. مثلا از کلماتی که برخی سیاسیون امروز مطرح می کنند، هرکسی آگاهی داشته باشد، می فهمد که متعلق به این آقایان نیست. دست دیگر پشت آنها و الهام دیگری در کلام آنهاست. شاید این برای خیلی ها سنگین باشد ولی به نظر بنده یک سیاسی مطلع کارکشته اگر کلماتی بکار ببرد که علیه خودش باشد خیلی بد است. یا بهتر است بگویم خیلی نپخته و مقهور سیاسی است. اما از کجا معلوم می شود که این تفکر و حرف و یا حتی رفتار نتیجه عقاید و فکرش خودش نیست؟

ما روشی در قدیم بلد بودیم که به آن سبک نویسی می‌گوییم. سبک نویسی را الان هم بلد هستم. یک مقاله که بخوانم می فهمم که تا کجایش مال این آقاست و از آن به بعد مال او نیست. درواقع این سبک او نیست. ما الان می بینیم سبک تبلیغات برخی کاندیداها مال خودشان نیست و به افراد نمی خورد. مثلا ما الان باید بگوییم اصل انقلاب ما اسلامی است و اصلش هم اسلام است و برای عظمت اسلام است. اما برخی تبلیغات از جنس تبلیغ مارکسیستی است. انفال و بخشش توصیه دین ما اسلام است. اما این شکلی که برخی آقایان صحبت می کنند و از فقر می گویند به ضرر کیست؟ اگر بگوییم مردم اینقدر فقیرهستند به ضرر کیست؟ به ضرر من یک نفر است یا کاندیدا؟ فقر از کجا آمده؟. برای چه آمده؟ چون چاپ اسکناس صورت گرفته، چاپ اسکناس چرا انجام شده؟ چون صادرات نشده است و…

عدم شناخت سیاسی، کشور را به ورطه ای انداخته که سازمان ملل برعلیه ما قطعنامه ای صادر کرد و آقایان آن را کاغذپاره می‌خواندند! آیا سیاسیون این حرف را می زنند؟ اگر یک فرد یک ذره بوی سیاست به دماغش رسیده باشد، والله اگر چنین سخنانی بگوید. این چه کاغذپاره ای است که فروش نفت را از ما می گیرد؟ این چه کاغذپاره ای است که هواپیما را به کشورمان راه نمی دهد؟ دارو به روی بیمار بسته می شود… اینها نشان می دهد که احساسات بر عقل و فهم حاکمان غالب شد. چون حاکمان خود را در مقابل عالمان برجسته باختند.

برخی یک اشتباه بزرگی دارند می کنند و نمی توان به آنها فهماند که الان این حرف را نزنند. مگر هرکسی تریبون در اختیار دارد باید هر حرفی که می توان را بگوید. یا حرفی که می گویند بگو، بگوید؟ ». نمونه هایی که داریم همین آقایان که کلمه فقر و بیکاری را اشاعه می دهند. اما این حرفها به ضرر کیست؟ ما نظام را قبول نداریم یا خودمان را؟ اگر نظام را قبول داریم نباید این حرفها را بزنیم. چون این نظام یک رهبر و یک مرشد دارد که همه جاها پیام می داده. هر مجری و هر رئیس جمهوری وقتی که می پذیرفته و رای مردم را تنفیذ می کرده و می داده، حرفهایش را می زده. پس باید دید چه کسی به کاندیداها پیام داده از  فقر به این نحو استفاده کنند من این را مصداق نفوذ میدانم خدا میداند الان فضای رقابت انتخابات است اما بعدش هرکسی رییس جمهور بشود نتیجه این شعارهای فقر و بیکاری را خواهد دید این حرفها سند بدی برای انقلاب ۵۷ ما خواهد بود.

*درواقع این حرفها زیرسوال بردن نظام است؟ یعنی بعد از ۳۸ سال می گوییم که همچنان درگیر فقریم!

به خاطر اینکه آقایی که این حرفها را می زند، سیاست ندارد. درحالی که سیاسیون این حرف را نمی زنند. اقلا یک مقداری به مسائل بعدی می‌پردازند. من واقعا می ترسم بگویم اما اگر دوران مصدق را نگاه کنید حزب توده ای ها این حرف ها را می گفتند، آن زمان این حزب تمام حرفهایی که الان اینها می گفتند را می گفت. خیلی حرف بدی است. ببینید کشورهای مطرحی در دنیا خیلی فقیر دارند اما مردمش نمی توانند فقرش را بفهمند و در حد معقول به فقرش توجه شود. یا هند فقرای زیادی دارد اما در ایران این موضوع را تحریک کردند. وقتی می گویند فقیر یعنی کارگر، ما باید احترام را به کار بدهیم. باید بگوییم که کار محترمی است. یعنی نشان می دهد مجموعا آقایان سیاستمدار، سیاست ندارند.

بنده همان روزهایی که احمدی نژاد بر سر کار بود گفتم که تفکر این آقا سیاسی نیست. آقای احمدی نژاد سیاستش با انقلاب نمیخواند، ، همان نیروهایی که منافع در دستشان هست و الان هم حضور دارند، این بنده خدای بیچاره را آلت دست خودشان کردند و از همان جا این خط فقر را در آن تاریخ به رخ کشیدند و در بحث تجمل گرایی را در مقابل ساده زیستی مطرح کردند که بتوانند در آن زمان آیت الله هاشمی را از صحنه انتخابات بیرون کنند. با این روش کار خودشان را در نهایت کردند

سیدمهدی‌طباطبایی: رئیسی رای هم بیاورد، باز لطمه می‌خورد 
* مشخصا آقایان قالیباف و رئیسی خیلی پررنگ از کلمه فقر و محرومیت در سخنان انتخاباتی شان استفاده کردند. حتی فیلم تبلیغاتی آقای رئیسی با فقر شروع شده بود و یک نگرانی را ایجاد کرده که درواقع همان تفکر احمدی‌نژادیسم است که به مردم گفته شد شما فقیر هستید و من ناجی شما هستم و یارانه می دهم! در واقع اگرچه خود احمدی نژاد از سیاست کنار رفت اما تفکرش به عنوان یک الگو برای برخی نامزدها درآمده است. چقدر احساس خطر می کنید که این تفکر در فضای سیاسی جا بیفتد؟

بنده همان روزهایی که احمدی نژاد بر سر کار بود گفتم که تفکر این آقا سیاسی نیست. آقای احمدی نژاد سیاستش با انقلاب نمیخواند، ، همان نیروهایی که منافع در دستشان هست و الان هم حضور دارند، این بنده خدای بیچاره را آلت دست خودشان کردند و از همان جا این خط فقر را در آن تاریخ به رخ کشیدند و در بحث تجمل گرایی را در مقابل ساده زیستی مطرح کردند که بتوانند در آن زمان آیت الله هاشمی را از صحنه انتخابات بیرون کنند. با این روش کار خودشان را در نهایت کردند اما این سیاستی نبود که بخواهند دنبال کنند. یک روش غلطی بود که آن آقایان در آن روز این کار را کردند. یکی از نشانه های سیاسی نبودن این است که هر کسی که سیاسی نیست به روشی که زودرس است، توجه می کند. این روش آقایان، روش غلطی است به خدا اصل نظام از این شعار ضرر میکند

همین الان اگر واقعا در اختیار من بود من بین خود و خدای خودم به خاطر محبتی که به آقای رئیسی دارم، به ایشان می گفتم شما کاندید نشوید. خدا، جایگاه خوبی نصیب ایشان کرد و در آستان قدس رضوی ایشان حضور دارند. خدمت به زوار امام رضا(ع) و موقوفات بسیار مهمی است که جایگاه عزیز است و هر رئیسی هم هرجای دنیا باشد، درخضوع و خشوع کامل در پیشگاه  امام رضا قرار بگیرد. ایشان الان در مصاحبه هایشان به سمت روشی رفته که مارکسیست گرایی است. ایشان مورد عنایت رهبر است و واقعا رهبر به ایشان علاقه مند است. اگر تفکرات خود ایشان بود اینطور حرف نمی زد. یا فرض کنید قوه قضائیه می گوید که در خانه وزیری، بسته قاچاق پیدا شده، کدام قوه قضائیه در طول تاریخ می تواند هنوز چیزی که ادعای مدعی است را در تلویزیون بگوید و بعد هم بگوید که تحقیق نشد. این مال این است که یا نمی دانند تریبون چیست یا نمی دانند با تریبون چه بگویند یا اگر می خواهند سیاستی هم به کار ببرند بلد نیستند این کار غلط است اما آن را به عنوان یک افتخار می دانند ولی به ضررشان است.

حتی طیف و وزرای نزدیک به احمدی نژاد هم در ستاد رئیسی حضور پررنگی دارند، فکر می کنید در نهایت چه تفکری پشتیبان رئیسی در انتخابات است؟ این تفکر برایش رای آور است یا رای شکن؟

ببیند من در مورد رای اوردن یا رای نیاوردن نمیخواهم الان نظر بدم اما اقای ریسی نباید ابروی خود را اعتبار خود را در اختیار آن تفکر قرار دهد و اینکه تفکر صحنه گردان این جریان برای اصل نظام و بقای نظام خطرناک می‌دانم.

*آقای روحانی تا چند ماه قبل جزو گزینه های جامعه روحانیت مطرح می شد. چه اتفاقی افتاد که آقای روحانی از این فضا حذف شد؟

حذف نشد. عضو جامعه بود ولی…

*آقای مصباحی مقدم چندین بار گفتند که آقای روحانی جزو گزینه هایمان برای انتخابات ۹۶ است. اما یکباره آقای موحدی کرمانی این قضیه را هوا کردند و گفتند که اصلا آقای روحانی جزو گزینه های ما نیست! الان دوتا از کاندیداها عضو جامعه روحانیت اند. چه پوئن هایی در رئیسی بوده که اجماع جامعه روحانیت را کسب می کند ولی روحانی فاقد آن است و کنار گذاشته می شود.

جواب این سوال را باید ریشه ای بدهم لکن الان فقط میگویم که اقایان  به نظرم خودشان صاحب تصمیم نیستند و کسی دیگر برای این دوستان تصمیم می گیرد.

 همین آقایان که کلمه فقر و بیکاری را اشاعه می دهند، این حرفها به ضرر کیست؟ ما نظام را قبول نداریم یا خودمان را؟ اگر نظام را قبول داریم نباید این حرفها را بزنیم. چون این نظام یک رهبر و یک مرشد دارد که همه جاها پیام می داده. هر مجری و هر رئیس جمهوری وقتی که می پذیرفته و رای مردم را تنفیذ می کرده و می داده، حرفهایش را می زده. پس باید دید چه کسی به کاندیداها پیام داده از فقر به این نحو استفاده کنند من این را مصداق نفوذ میدانم خدا میداند الان فضای رقابت انتخابات است اما بعدش هرکسی رییس جمهور بشود نتیجه این شعارهای فقر و بیکاری را خواهد دید این حرفها سند بدی برای انقلاب ۵۷ ما خواهد بود

*شما شانس آقای روحانی برای پیروزی را چقدر می دانید؟ آیا فضا به نفعشان است یا احساس نگرانی می کنید؟

معتقدم باز هم مردم راهشان را پیدا می کنند، چون مسیرشان را گم نکردند و چون مسیر مردم پیداست، موفق اند بنابراین شانس روحانی برای رای آوردن بالاست.امیدوارم بعضی از دوستان به خود بیایند اخرت خود را به دنیایی که قطعا برای انها نمی ماند نفروشند.

*ولی این وعده یارانه ۱۵۰ هزار تومانی یا حق بیکاری ۲۵۰هزار تومانی وعده هایی است که می توانند رای مردم را بخرند و جذب کنند.

این مدل وعده دادن به مردم تحقیر مردم است ولی بله اثر گذاری هم دارد فکر میکنم مردم متوجه اصل این وعده ها و دلیلش هستند

البته از بزرگان هر جمعی در خانواده ها میخواهم برای اقوام وفامیل و دوستان خود که قدرت تحلیل کمتری دارند تبین کنند که وعده ها نشدنی است.

* به نظرتان واکنش مردم به وعده های اقتصادی که رگه های پوپولیستی هم دارند چه خواهد بود؟

نسبت به هر کاندیدایی یه واکنش خاصی دارند مثلا اگر یک کسی بگوید من وزنه ۱۰۰ کیلویی را بلند میکنم مردم باید قد و هیکل و اموزش و توان و ابزارش را ببینند قطعا اگر شاخصه ای نداشته باشد خیلی راحت نمی پذیرند.

* با وجود اینکه مردم راهشان را پیدا کرده اند آیا این عدد و ارقام ممکن نیست رای شان را برگرداند.

محال نیست اما اینکه بخواهم بگویم مثل آن سال ۸۴ تاثیر گذار است را قبول ندارم. خیلی ها فهمیدند که آن زمان اشتباه کردند. معتقدم کسانی که می توانستند رای دهند و رای هم دادند، اینبار هم با این حرفها اغفال نمی شوند.

در نهایت فکر می کنید کاندیداهای اصولگرا شانس را آوری داشته باشند؟

بعید میدانم رایی بیاورند. اصولگرایان می خواهند رای را پراکنده کنند که به دور دوم کشیده شود. اگر به دور دوم کشیده شود، دوباره مسائل حاد سیاسی پیش می آید و دوباره حرفهای گذشته که خطرناک است.

مسائل حاد سیاسی از جنس ۸۸

خیلی سخت است پیش بینی اما از صحبتهای مدیران قضایی و امنیتی می شود حرفایی را فهمید. مثلا در سال ۸۴ آقای هاشمی بود. یادم نمی رود یک روزقبل از رای گیری از دفتر ایشان با من تماس گرفتن که با ایشان صحبت کنم ایشان پشت خط امدن و به من گفتن فلان اقا در فلان نهاد ارزشی که اتفاقا از دوستان من بود دارد تحرکاتی بر علیه من انجام میدهد این برای من نه بلکه برای نظام خوب نیست من نمی خواهم فریادی بزنم یا اسمش را مطرح کنم، به او بگو نکند این کارها را. یعنی اقای هاشمی حفظ نظام برایش مهم بود و سعی می کرد از حداقل ها برای مشکلاتی که برایش ایجاد کردند استفاده کند.

آقای هاشمی قطعا نظرش، این بود که اصلح و بهتر است که آقای روحانی انتخاب شود. ضمن اینکه در کشور تاکنون رئیس جمهور چهارساله نداشتیم. اینبار هم نباید بشود.

البته به نظرم بعد از پایان دوره دوم اگر اقای روحانی رای بیاورد و مشکلات را در ادامه برطرف کند شاید کشور داری برای رییس جمهور دوره بعدی راحتتر شود.

*آیا بعد از کاندیداتوری آقای رئیسی با ایشان در جامعه روحانیت گفتگویی داشته اید؟

نه. اگر بحث می شد که حتما می گفتم کاندیدا نشود. من به آقای رئیسی می گویم برادر عزیزم نور چشمم کنار برو. آقای رئیسی لطمه می خورد. حتی اگر رایی هم بیاورد باز هم لطمه می خورد.

من روی علاقه ای که به ایشان داشتم دوست نداشتم وارد صحنه شوند، می دانستم که اگر وارد صحنه نمی شد، آینده درخشانی داشت. آقای رئیسی این دوره ضربه خواهد خورد. این ۴ سال را نباید نگاه کنیم باید به بعد آن نگاه کنیم. آیا با ۴ سال می توان درست کرد؟ نمی توان. اصلا مسئله واردات ماست که فقر را برطرف می کند. همه چیز تئوری نیست. اگر نتوانستیم صادر کنیم، چه بکنیم؟ اینها به هم وابسته است. یا مثلا فرض کنید اشتغال. اگر فقط به داخل کار داشته باشیم بعد از مدتی داشته های داخلی تمام شود آنوقت چکار کنیم؟ بیکار بمانیم؟. پس حتما باید ارتباطاتمان باز باشد.

*جمنا را چطور دیدید؟ تفکری که جمنا را تشکیل داد و معتقد است که قدیمی های اصولگرا باید کنار بروند و جدیدترها بیایند.

اینها جوان هایی هستند که به آنها بها داده شده و در اثر بهایی که به آنها داده شده، به سیاست آشنایی ندارند ولی خود را جزو سیاسیون می دانند. آنهایی هم که می خواهند از وجود ایشان بهره ببرند در پشت پرده اینها را شارژ می کنند.

روش جامعه روحانیت همیشه، روش رای گیری بوده، روش صحبت و مذاکره بوده است. البته هرچه جلوتر رفتیم، عملا حالت استبداد غالب بر اجماع شده است. یعنی یک طوری صحبت شده که هرکس مخالفت کند، دین ندارد. اینطور القاء کردند که شدنی نیست. اما آن زمان اینطور نبود.طوری شده که اگر نظرت به بعضی اقایان نزدیک نباشد جزء معاندین نظام خواهی بود

*اینکه گفته می شود جمنا شورشی علیه جامعتین و اصولگرایان سنتی بود را قبول دارید؟ آیا به نوعی خواستند که شماها را از فضای سیاسی کنار بگذارند.

نه. ولی آقایان خودبخود کنار هستند . وقتی آقایان نتوانند شخصیت ها را در حمایت کردن تشخیص دهند، نتیجه اش شکست است. سر احمدی نژاد واقعا خیلی از اصولگرایان شکست خوردند. چرا متنبه نمی شوند؟ چون می خواهند خودشان را گم نکنند دائما می گویند اصلاح کنید اما اینطور نیست و مردم به مرور می فهمند و خواهند فهمید.

*شما اخیرا با آقای ناطق گفتگویی درباره انتخابات داشته اید؟

نه.

*بعد از فوت آیت الله هاشمی هم دیداری با ایشان نداشتید یا درخواستی که بخواهید بیشتر در صحنه سیاست فعال شوند تا شاید جای خالی آیت الله پر شود

چند بار قرار گذاشتیم اما هنوز فرصت نشده اقای ناطق فرد پخته ایست و یک ظرفیت سیاسی خاص است.

*فکر می کنید روحانی نزدیک انتخابات نیاز به حمایت ناطق، سیدحسن خمینی، رئیس دولت اصلاحات، لاریجانی یا ولایتی داشته باشد؟

حمایت اینها قطعا موثر است.

*اگر بخواهید انتقادی نسبت به عملکرد چهارساله روحانی داشته باشید، کدام تصمیمات او را شامل می شود؟

من بیشتر انتقادات نسبت به ایشان را درمورد بعضی وقت کشی ها برای پاسخ دادن می بینم. خیلی نیاز به پاسخ نبود و خیلی راحت می توانست بدون پاسخ بعضی مسائل را انجام دهد. بعضی از عرایض بنده همین بود که ایشان خیلی وارد پاسخگویی سریع نشود. به نظر می رسد آقای جهانگیری که کاندید شد، آمد که پاسخگو باشد که البته فداکار خوبی است. آقای جهانگیری را از خیلی قبل می شناسم و می دانم که اطلاعات سیاسی بالا و خوبی دارد. در کمیسیون اقتصادی و بودجه بوده است. آدم سالم و تیزهوشی است و می فهمد که در چه شرایطی مچ بگیرد. به نظرم پاسخگوی قوی اوست. شاید هم پاسخگوی او مال همین باشد که بتواند پیشرفت کند. اما چون ما پیشرفت و حمایت انقلاب و اصالت انقلاب را می خواهیم، مشکلی نیست روحانی کنار برود و جهانگیری بماند. اما می گویم این کار نشود، بهتر است ولی به فرض هم که بشود، باز این خط سیاسی است و نه آن خط. یکی از نقطه های قوت روحانی استفاده درست از توانمندیهاست. یعنی ببینید در این مدت انتخابات مردم متوجه شدند روحانی به درستی معاون اول خود را انتخاب کرده است.

*روحانی را در برنامه های مناظره چقدر قوی دیدید؟ آیا توانست در برنامه تبلیغاتی خود مخصوصا در مناظره ها آنچه در ذهن شما نسبت به ایشان است را پیاده کند؟

به طور کلی می دانم که موفق است. چون هم سابقه سیاسی و هم اطلاعات جهانی بالاتری دارد. یعنی سه تا محور قوی دارد. اما اگر مردم نخواستند دیگر نمی توان کاری کرد. هرچند از بعضی حرفهای زده شده در مناظره از سوی نامزدها دلخورم و متاسف.

سیدمهدی‌طباطبایی: رئیسی رای هم بیاورد، باز لطمه می‌خورد 
*به نظر شما جهانگیری سبد رایی دارد که به نفع روحانی تمام شود؟ یا اینکه همین قدر که فضا را هیجانی می کند به نفع روحانی بیاید؟

همین که این کار را می کند به نفع روحانی است. جوابهای آقای جهانگیری واقعا در شأن روحانی نبود و روحانی نباید این جوابها را می داد و کار خود اقای جهانگیری بود یعنی درست سر جایی که باید باشد نشسته این یعنی هنر و دانش.

*افشاگری های قالیباف و کپی برداری از رفتارهای احمدی نژاد و میرحسین چه حسی در شما ایجاد کرد؟

به نظرم کار خوبی نبود. حتی خودم خیلی خجل هستم که این حرفها مطرح می شود. معتقدم قالیباف آدم خوبی است و از قدیم هم او را دوست داشتم اما توقع نداشتم او این حرفها را بزند. چون در شأن ایشان نیست. رای بیاورد، حیف است. او یک مرد جهادی است. ،

غنچه را گل شدن فنا شدن است…

ملت ایران اگر بخواهد سعادتمند شوند و در کار موفقیت داشته باشند، باید رای به کسی بدهند که احساسی نباشد و عاقلانه فکر کند و تصمیم گیر درست باشد. خدا می داند که الان شخم زدن آسان است اما تخم پاشیدن و سبز شدن آسان نیست. ۱۰ تا کارگر بگذارید تمام ساختمان را خراب می کند اما اگر بخواهید بسازید، نیاز به مهندس دارید. این کشور را خراب کردن کار درستی بود؟. امروز ساختن آن معمار می خواهد. در واردات و صادرات کالاها چقدر راحت می توانیم کار کنیم. من در جریان صدور و ورود گندم هستم. خیلی راحت می توانیم با صادرات بعضی از گندم های دیم خودمان که غالبا تارند، ولی مزه خوبی دارند به شیخ نشینان عرب مثل عمان، قطر و بحرین در مقابل پولش آن چندین برابر ارزانتر دانش و فن اوری وارد کنیم. ان شاءالله امیدوارم به حق محمد و آل محمد این راهی که طی شده و ان شاءالله به این روند هم طی شود، به حفظ انقلاب، دستاوردهای انقلاب منجر شود. ملت به آقای روحانی رای بدهید، این حرف من است.

فکر می کنید در نهایت رای دور اول با روحانی باشد یا انتخابات دو مرحله ای شود؟

تقریبا به نظر می رسد که اینطوری می شود. ولی به نظر می رسد آنطور که مطالعه شده، مردم باید یک آگاهی بهتری پیدا کنند که کارشان خوب بوده است. فعال کردن قشر خاکستری بخشی با خود روحانیست بخشی هم با رییس دولت اصلاحات.

آن جامعه مدرسین گذشته دیگر وجود ندارد، جامعه مدرسین که آن روز بود دیگر نیست. اعضا، تصمیم گیری‌ها و عظمتش در چشم مردم دیگر مثل گذشته نیست. ، حتی اگر اسم شان هم باشد ولی عملا حضور ندارند. خیلی از مدرسین رده بالا دیگر در این تشکل نیستند. آنهایی هم که هستند ابهت سیاسی ندارندو هویت جامعتین راخوب نشناختند. رفتار سیاسی هم ندارند. وقتی گفتار سیاسی و اطلاع سیاسی هم ندارند چه کسی آنها را قبول می کند؟

*اگر آقای روحانی رای نیاورد، آینده سیاسی کشور را چگونه می بینید؟

من کاملا این خطر را اعلام می کنم که اگر این دوره آقای روحانی نیاورد و هر کدام از این بزرگواران رای بیاورند، آینده سیاسی کشور یک  گسل و اینده اقتصادی یک ضربه بسیار خطرناکی است ان موقع باید ببینیم باز از فقر خواهند گفت یا از تحمل مکشکلات

*به چه سمتی می رویم؟

به جهت اینکه کاملا جنبشی در مردم بوجود می آید که آن جنبش مردم را مستاصل می کند. وقتی می گویند در را می بندیم همه می گویند باشد ولی وقتی دارند خفه می شوند می گویند چرا بستید و اقدام میکنند

*همان شورش فقرا که اشاره کردید ممکن است پیش بیاید؟

من معتقدم گروهی برنامه ریزی شده و گروهی ناخواسته دارند کشور را به این سمت می‌برند.


منبع: برترینها

گردشگران خارجی و فضای انتخاباتی ایران

چشم‌های آبی‌اش را زیر آفتاب ریز کرده و دست‌ها را سایه صورت: «ما خیلی کم درباره انتخابات ایران می‌دانیم اما امیدواریم انتخابات خوب برگزار شود.» دوربین عکاسی کوچکی از گردنش آویزان است و درمحوطه روبه‌روی ساختمان موزه ایران باستان، گل‌های باغچه را با لنز دوربین قاب گرفته.

«مولان» ٧٠‌سال دارد و وقتی سوالی درباره انتخابات ایران می‌شنود، صورتش به خنده کوتاهی باز می‌شود: «ما خیلی در گود انتخابات قرار نداریم، کاندیداها را هم نمی‌شناسیم، فقط عکس‌های آنها را که از در و دیوار آویزان شده، می‌بینیم، حتی اسم‌هایشان را نمی‌دانیم.» «مولان» با همسرش «میتینا»، سه هفته پیش با یک گروه توریستی از آلمان وارد ایران شدند و تبریز نخستین مقصدشان بود.

آنها وقتی برای گرفتن بلیت اقدام کردند، می‌دانستند تاریخ ورودشان به ایران، همزمان با دوره برگزاری انتخابات ریاست‌جمهوری ایران است: «ما خیلی کم درباره انتخابات ایران می‌دانیم، اما آنچه که می‌دانم این است که دموکراسی ِبیشتر، بهتر از دموکراسی کمتر است.» آنها در آلمان حرفی درباره انتخابات ایران نزده بودند، نه بین خودشان و نه با همسفران.

گردشگران خارجی: آرزوی صلح و امید برای ایرانیان داریم 

فقط وقتی وارد ایران شدند، تورلیدرها درپاسخ به تعجب‌شان ازعکس‌های تبلیغاتی توضیح دادند که سه هفته دیگر، ایرانیان، رئیس‌جمهوری‌شان را انتخاب می‌کنند: «اصلا نمی‌دانم زیر عکس‌ها چه نوشته شده، برای من فقط تصویر است.» مولان اینها را می‌گوید و همسرش میتینا با روسری سورمه‌ای و بلوز بلند صورتی، از راه می‌رسد: «در آلمان رئیس‌جمهوری را مردم انتخاب نمی‌کنند، پارلمان یا همان بوندس تاک انتخاب می‌کند، موقع انتخابات شور و هیجان زیادی بین مردم دیده می‌شود و مردم بیشتر برنامه‌ها را ازتلویزیون و خیابان دنبال می‌کنند، شور انتخابات در آلمان خیلی بیشتر از ایران است.» او می‌گوید که دوره تبلیغات برای انتخاب اعضای پارلمان، از دوماه قبل آغاز می‌شود. عینک آفتابی میتینا، نصف صورتش را گرفته: «از نظر من جوانان ایران، خیلی به آینده امید دارند، من واقعا آرزو می‌کنم که به خواسته‌هایشان برسند.» او ازتمایل خیلی ازجوانان برای مهاجرت خبر دارد: «اگرهمه جوانان به‌ویژه آنها که باهوش‌تر هستند، کشور را ترک کنند، کشور دچار بحران می‌شود، ایران جمعیت جوان بیشتری نسبت به آلمان دارد.

من واقعا آرزو می‌کنم تا نسل جوان ایران به جلو پیش رود و امیدوارم انتخابات خوبی برگزار شود.» مولان و میتینا اطلاع زیادی ازجریان‌های سیاسی ایران ندارند. فقط می‌دانند ۶نفر کاندیدای ریاست‌جمهوری ایران شده‌اند اما تفاوت میانشان را نمی‌دانند و در ادامه حرف‌هایشان می‌گویند: «ایرانیان به آلمان بیایند و درس بخوانند. در دانشگاه‌های آلمان تسهیلات زیادی برای دانشجویان ایرانی وجود دارد.»

آنها گروهی از اساتید دانشگاه آلمان هستند که درمیانشان پزشک و مهندس هم پیدا می‌شود: «البته درگروهمان یک همسفر داریم که قبلا در ‌سال ١٩۶٨ به ایران آمده، او اطلاعات زیادی درباره سیاست ایران دارد.»

همسفرشان چند قدم آن‌طرف‌تر زیر سر در ورودی موزه ملی ایران در سایه پناه گرفته: «دموکراسی که شما در انتخابات دارید، با دموکراسی ما متفاوت است، شما سیاست‌های خاص خودتان را دارید و احزاب مختلفی در ایران فعال هستند، افراطی و اصلاح‌طلب و اصولگرا دارید.» او از میان کاندیداهای ریاست‌جمهوری، روحانی و قالیباف را می‌شناسد، می‌داند قالیباف شهردار تهران است: «ما فقط امیدواریم کسی رئیس‌جمهوری شود که به نفع مردم فقیر جامعه کار کند و درآمد مردم بالا برود. آرزوی ما انتخاباتی منصفانه و دولتی صلح‌جوست.»

 به ما گفتند بهتر است قبل از انتخابات از ایران خارج شویم

توریست‌های خارجی یکی‌یکی از ساختمان آجری موزه ایران باستان خارج می‌شوند، آفتاب وسط آسمان نشسته. لیمان و گاتا خنده‌کنان پله‌ها را پایین می‌آیند: «خیلی تبلیغاتی در شهر ندیده‌ایم، خیلی معلوم نیست که انتخابات ریاست‌جمهوری قرار است برگزار شود. فقط در چند روز گذشته کمی تبلیغات بیشتر شده.» لیمان استاد دانشگاه است، علوم اجتماعی تدریس می‌کند، آنها همه برای نخستین‌بار است که وارد ایران می‌شوند از کُلن: «من نمی‌دانم مردم به چه کسی رأی می‌دهند، چون با ما حرف نمی‌زنند، اما به نظر من در کشور ما شور و هیجان انتخابات بیشتر است. ما نشست‌ها و میتینگ‌های محلی زیادی داریم و کاندیداهای پارلمان خودشان را در سطح شهر پرزنت می‌کنند.» گاتا با سر حرف‌های همسرش را تأیید می‌کند.

گردشگران خارجی: آرزوی صلح و امید برای ایرانیان داریم 

آنها برای ورود و خروج از ایران قبل از انتخابات برنامه‌ریزی کرده بودند: «کارشناسی که با او برای سفر به ایران صحبت کردیم، به ما گفت که بهتر است قبل از انتخابات به ایران سفر کنیم، چون معلوم نیست بعد از انتخابات چه اتفاقی می‌افتد. البته دمای هوای ایران هم برای ما مهم بود.» آنها تفاوت میان کاندیداهای انتخابات ریاست‌جمهوری را نمی‌دانند: «جناح‌های سیاسی در ایران را نمی‌شناسیم، اما می‌دانیم که ایران یک کشور مذهبی است و این هم در قانون آمده.» آنها حرف‌شان را با این جمله تمام می‌کنند و به جمع گروهی که زیر سردر موزه ایستاده‌اند، اضافه می‌شوند.

 تصورمان نسبت به ایران تغییر کرد

همین چند وقت پیش بود که مدیر موزه ملی ایران، آمار بازدیدکننده‌های موزه ملی ایران در سالی که گذشت را اعلام کرد؛ آماری که با‌ سال ٩۴، مقایسه شده بود و حکایت از افزایش چشمگیر بازیدکننده‌های خارجی از این موزه داشت. اعداد نشان می‌دهد در‌ سال ٩۵، ٣۵‌درصد بازدیدکننده‌های این موزه که ٧۴‌هزار و ٢٨ نفر می‌شوند، خارجی بودند که حکایت از افزایش ۶۴‌درصدی آنها نسبت به ‌سال ٩۴ دارد. به گفته جبرییل نوکنده، امنیت بالای موجود در ایران و رفع تحریم‌ها، یکی از دلایل افزایش این میزان توریست خارجی است.

همین‌طور هم هست. تصور خیلی از توریست‌هایی که خیابان سی تیر را بالا می‌روند و سر از موزه‌ها درمی‌آورند، همین است. تصور آنها نسبت به ایران قبل و بعد از سفر، زمین تا آسمان تفاوت کرده. آنها پیش از این درباره حمله احتمالی ایران به برخی کشورها شنیده بودند و حالا نظرشان نسبت به ایران تغییر کرده: «تصور ما نسبت به مردم ایران کاملا تغییر کرده، ایران نه فقط کشوری زیباست که مردمی باادب و زنانی روشنفکر و زیبا دارد. این برای ما خیلی جالب بود.» اینها را «لوکا» که توریستی ایتالیایی است می‌گوید.

او هم مانند توریست‌های آلمانی امروز ایران را ترک می‌کند: «ایران مناطق شگفت‌انگیزی دارد، کویر، پرسپولیس، دریاچه‌ها و پل‌ها. واقعا بی‌نظیر هستند. برای من خیلی جالب بود که وضع واقعی ایران را بشناسم و وقتی به کشورم برگردم حتما به اطرافیانم می‌گویم که از ایران دیدن کنند.» او می‌گوید که باید مردم کشورهای دیگر در ایران سرمایه‌گذاری کنند، به گفت‌وگو بنشینند و ایران را تنها نگذارند. لوکا چیز زیادی از انتخابات نمی‌داند و برایش اهمیتی هم ندارد: «برای من مردم و فرهنگ مهم است، نه سیاست کشوری که به آن سفر می‌کنم.» او اما درنهایت برای ایرانیان آرزوی نتیجه خوبی در انتخابات می‌کند: «به نظر من روحانی دوباره رئیس‌جمهوری می‌شود.» اینها را با لبخند بزرگی به زبان می‌آورد.

«گابریل»، دندانپزشک است، به یکی از ستون‌های آهنی محوطه موزه ملی تکیه زده و منتظر لیدر است: «ما به خیلی شهرها مثل خرم‌آباد، اصفهان، کرمانشاه و شیراز سفر کردیم، از همه بیشتر اما همدان و تبریز را دوست داشتم چون پر از توریست بود.» گابریل ۵٠ساله و دندانپزشک است.

گردشگران خارجی: آرزوی صلح و امید برای ایرانیان داریم 

سالن اصلی موزه ایران باستان، آن ساعت از روز خلوت است. توریست‌های آلمانی بیرون از ساختمان ایستاده‌اند و جز چند نفر، در سالن اصلی دیده نمی‌شوند. «هانس» و «آناکا»، روی نیمکت گوشه سالن نشسته‌اند، یکی سرش در گوشی تلفن است و آن یکی کتاب نقشه ایران را نگاه می‌کند، آنها مسافران هلندی هستند: «ما این کمپین‌های انتخاباتی را می‌بینیم اما خیلی سر از آنها درنمی‌آوریم.» و می‌پرسد: «شما باید دو نفر را انتخاب کنید؟» اطلاعاتی از انتخابات در ایران ندارد، تصورش متفاوت است و با انگلیسی دست و پا شکسته توضیحی درباره نحوه برگزاری انتخابات در کشورش هلند می‌دهد: «ما در هلند از میان ٢١ حزب یکی را انتخاب می‌کنیم.» می‌گوید که انتخابات آنها هر چهار‌سال یک بار برگزار می‌شود.

١۶ روز است که با آناکا وارد ایران شده‌اند و راننده‌ای آنها را به شهرهای مختلف می‌برد: «واقعا ایران را دوست داشتم، اما از همه قشنگ‌تر جاتز بود.» روی نقشه اسم شهر را نشان می‌دهد. منظورش یزد است. فارسی را نمی‌تواند به درستی تلفظ کند: «ما می‌خواستیم قبل از انتخابات در ایران باشیم، برای ما این طور بهتر بود.» اینها را ‌هانس می‌گوید و آناکا اضافه می‌کند: «ما در ایران احساس امنیت می‌کنیم.»‌ هانس و آناکا بازنشسته‌اند. آناکا در آژانس توریستی کار می‌کرده و‌ هانس فعال اجتماعی یا به قول خودش روانشناس است.


منبع: برترینها

رنگ لباس هایی که به پوست صورت شما می آید

برترین ها: برای این که بدانید چه رنگ لباسی به پوست صورت شما می آید، اول از همه باید رنگ پوست تان را شناسایی کنید. البته عوامل مختلفی وجود دارند که بر پوست شما تاثیر می گذارند، به عنوان مثال اشعه آفتاب یا مصرف برخی داروها می توانند رنگ پوست تان را تغییر دهند.

بنابراین در قدم نخست مطمئن باشید که پوست تان رنگی طبیعی دارد و کاملا تمییز است. برای این کار صورت تان را با صابون بشورید، سپس به مدت ۱۵ تا ۳۰ دقیقه صبر کنید تا قرمزی های آن از بین رود. سپس زیر نور طبیعی تن پوست تان را تشخیص دهید. حواس تان باشد که نورهای مصنوعی نیز رنگ پوست را تغییر می دهند.

 چه رنگ لباسی به پوست صورت شما می آید؟

در مرحله بعدی یک برگه کاغذ سفید بردارید و آن را کنار پوست تان قرار دهید. در مقایسه با سفیدی کاغذ، پوست تان چه رنگی است؟ زرد، قهوه ای، سبز…؟ اگر تشخیص تان رنگ های صورتی، رزگلد یا آبی است، شما پوستی سرد دارید. اگر هم رنگ آن متمایل به خاکستری است، شما پوستی خنثی دارید. اگر هم روی صورت تان پر از جوش و آکنه است طوری که نمی توانید به خوبی تن آن را تشخیص دهید، از فردی بخواهید تا کاغذ سفید را کنار گوش تان قرار دهد.

شما می توانید به کمک نور آفتاب نیز رنگ پوست تان را تشخیص دهید. افرادی که به سادگی زیر نور آفتاب برنزه می شوند، تن پوست گرمی دارند. آنهایی هم که پوست شان زیر نور آفتاب قرمز می شود، تن پوست شان سرد است. پوست های خنثی هم می توانند در هر یک از این دو گروه جای گیرند. 

رنگ های مناسب برای تن پوست های گرم

اگر تن پوست گرمی دارید، در دسته ستاره هایی چون بیانسه، کیم کارداشیان و جسیکا آلبا قرار می گیرید. برای شما، بهترین رنگ لباس، رنگ های طبیعی است. بنابراین شما باید از رنگ هایی چون قرمز، هلویی، نارنجی، کهربایی، طلایی و زرد استفاده کنید. اگر هم به رنگ های سرد علاقه دارید سعی کنید که تن های گرم تر آنها را مانند زیتونی، ارغوانی، بنفش-قرمز انتخاب کنید. از میان رنگ های خنثی نیز رنگ هایی چون خاکستری مایل به قهوهای، کاپوچینو و کرم مناسب شماست. از رنگ های جیغ و سرد مانند آبی یخی یا یاقوتی خودداری کنید به این دلیل که رنگ پوست شما را به شدت تحت تاثیر قرار می دهد و آن را بی روح و خاکستری می کند.

 چه رنگ لباسی به پوست صورت شما می آید؟

رنگ های مناسب برای تن پوست های سرد

اگر تن پوست تان سرد است، جزو دسته ستاره هایی چون نیکل کیدمن، میندی کالینگ و کیت بلانشت قرار دارید. رنگ هایی چون آبی روشن، زمردی و بنفش تیره به علاوه رنگ هایی چون اسطوخودوس، آبی یخی و صورتی برای شما بسیار مناسب است. شما می توانید رنگ های دیگری مانند یاقوتی، قرمز روشن یا زرد کم رنگ هم به تن کنید. اگر هم علاقه ای به رنگ های خنثی دارید، ما خاکستری، سفید و سورمه ای را به شما پیشنهاد می دهیم. از پوشیدن لباس هایی به رنگ های نارنجی، گوجه ای و زرد پر رنگ به شدت خودداری کنید.

 چه رنگ لباسی به پوست صورت شما می آید؟

رنگ های مناسب برای تن پوست های خنثی

جولیان مور، آنجلینا جولی، جولیا رابرتس و کری واشنگتن تن پوستی شبیه به شما دارند. از آنجا که شما تن پوست خنثی ای دارید، هر رنگ لباسی به شما می آید اما بهتر است که به دنبال رنگ های تیره و پخته تر به جای رنگ های روشن تر باشید. رنگ هایی مانند صورتی چرک، سبز یشمی، زرد و آبی پخته و رنگ های خنثی ای مانند کرم، نسکافه ای، خاکستری و سیاه می توانند از رنگ های متناسب با پوست صورت شما باشند. رنگ های جیغی مانند آبی کاربنی یا بنفش فسفری رنگ خنثی پوست شما را تشدید می کنند، به همین خاطر از پوشیدن آنها خودداری کنید اما در عوض از پوشیدن لباسی به رنگ قرمز روشن درنگ نکنید، مطمئنا بر تن شما به زیبایی خواهد درخشید.

چه رنگ لباسی به پوست صورت شما می آید؟
 

چه رنگی برای تمام تن پوست ها مناسب است؟

رنگ های زیادی هستند که به تمام رنگ پوست ها می آیند مانند سفید خالص یا رنگ صورتی ملایم. رنگ های ترکیبی چون سبز-آبی و بنفش پر رنگ نیز مانند رنگ های خنثی عمل کرده و بدون هیچ تاکییدی بر تن پوست تان، با آن سازگار می شوند. از آنجا که این رنگ ها بین رنگ های گرم و سرد تعادل برقرار کرده اند، می توانید با خیال راحت با هر رنگ پوستی که دارید، آنها را به تن کنید.

چه رنگ لباسی به پوست صورت شما می آید؟ 


منبع: برترینها

رنگ لباسی هایی که به پوست صورت شما می آید

برترین ها: برای این که بدانید چه رنگ لباسی به پوست صورت شما می آید، اول از همه باید رنگ پوست تان را شناسایی کنید. البته عوامل مختلفی وجود دارند که بر پوست شما تاثیر می گذارند، به عنوان مثال اشعه آفتاب یا مصرف برخی داروها می توانند رنگ پوست تان را تغییر دهند.

بنابراین در قدم نخست مطمئن باشید که پوست تان رنگی طبیعی دارد و کاملا تمییز است. برای این کار صورت تان را با صابون بشورید، سپس به مدت ۱۵ تا ۳۰ دقیقه صبر کنید تا قرمزی های آن از بین رود. سپس زیر نور طبیعی تن پوست تان را تشخیص دهید. حواس تان باشد که نورهای مصنوعی نیز رنگ پوست را تغییر می دهند.

 چه رنگ لباسی به پوست صورت شما می آید؟

در مرحله بعدی یک برگه کاغذ سفید بردارید و آن را کنار پوست تان قرار دهید. در مقایسه با سفیدی کاغذ، پوست تان چه رنگی است؟ زرد، قهوه ای، سبز…؟ اگر تشخیص تان رنگ های صورتی، رزگلد یا آبی است، شما پوستی سرد دارید. اگر هم رنگ آن متمایل به خاکستری است، شما پوستی خنثی دارید. اگر هم روی صورت تان پر از جوش و آکنه است طوری که نمی توانید به خوبی تن آن را تشخیص دهید، از فردی بخواهید تا کاغذ سفید را کنار گوش تان قرار دهد.

شما می توانید به کمک نور آفتاب نیز رنگ پوست تان را تشخیص دهید. افرادی که به سادگی زیر نور آفتاب برنزه می شوند، تن پوست گرمی دارند. آنهایی هم که پوست شان زیر نور آفتاب قرمز می شود، تن پوست شان سرد است. پوست های خنثی هم می توانند در هر یک از این دو گروه جای گیرند. 

رنگ های مناسب برای تن پوست های گرم

اگر تن پوست گرمی دارید، در دسته ستاره هایی چون بیانسه، کیم کارداشیان و جسیکا آلبا قرار می گیرید. برای شما، بهترین رنگ لباس، رنگ های طبیعی است. بنابراین شما باید از رنگ هایی چون قرمز، هلویی، نارنجی، کهربایی، طلایی و زرد استفاده کنید. اگر هم به رنگ های سرد علاقه دارید سعی کنید که تن های گرم تر آنها را مانند زیتونی، ارغوانی، بنفش-قرمز انتخاب کنید. از میان رنگ های خنثی نیز رنگ هایی چون خاکستری مایل به قهوهای، کاپوچینو و کرم مناسب شماست. از رنگ های جیغ و سرد مانند آبی یخی یا یاقوتی خودداری کنید به این دلیل که رنگ پوست شما را به شدت تحت تاثیر قرار می دهد و آن را بی روح و خاکستری می کند.

 چه رنگ لباسی به پوست صورت شما می آید؟

رنگ های مناسب برای تن پوست های سرد

اگر تن پوست تان سرد است، جزو دسته ستاره هایی چون نیکل کیدمن، میندی کالینگ و کیت بلانشت قرار دارید. رنگ هایی چون آبی روشن، زمردی و بنفش تیره به علاوه رنگ هایی چون اسطوخودوس، آبی یخی و صورتی برای شما بسیار مناسب است. شما می توانید رنگ های دیگری مانند یاقوتی، قرمز روشن یا زرد کم رنگ هم به تن کنید. اگر هم علاقه ای به رنگ های خنثی دارید، ما خاکستری، سفید و سورمه ای را به شما پیشنهاد می دهیم. از پوشیدن لباس هایی به رنگ های نارنجی، گوجه ای و زرد پر رنگ به شدت خودداری کنید.

 چه رنگ لباسی به پوست صورت شما می آید؟

رنگ های مناسب برای تن پوست های خنثی

جولیان مور، آنجلینا جولی، جولیا رابرتس و کری واشنگتن تن پوستی شبیه به شما دارند. از آنجا که شما تن پوست خنثی ای دارید، هر رنگ لباسی به شما می آید اما بهتر است که به دنبال رنگ های تیره و پخته تر به جای رنگ های روشن تر باشید. رنگ هایی مانند صورتی چرک، سبز یشمی، زرد و آبی پخته و رنگ های خنثی ای مانند کرم، نسکافه ای، خاکستری و سیاه می توانند از رنگ های متناسب با پوست صورت شما باشند. رنگ های جیغی مانند آبی کاربنی یا بنفش فسفری رنگ خنثی پوست شما را تشدید می کنند، به همین خاطر از پوشیدن آنها خودداری کنید اما در عوض از پوشیدن لباسی به رنگ قرمز روشن درنگ نکنید، مطمئنا بر تن شما به زیبایی خواهد درخشید.

چه رنگ لباسی به پوست صورت شما می آید؟
 

چه رنگی برای تمام تن پوست ها مناسب است؟

رنگ های زیادی هستند که به تمام رنگ پوست ها می آیند مانند سفید خالص یا رنگ صورتی ملایم. رنگ های ترکیبی چون سبز-آبی و بنفش پر رنگ نیز مانند رنگ های خنثی عمل کرده و بدون هیچ تاکییدی بر تن پوست تان، با آن سازگار می شوند. از آنجا که این رنگ ها بین رنگ های گرم و سرد تعادل برقرار کرده اند، می توانید با خیال راحت با هر رنگ پوستی که دارید، آنها را به تن کنید.

چه رنگ لباسی به پوست صورت شما می آید؟ 


منبع: برترینها

چرا ساختمان های عظیم در تهران قد کشیده اند؟

هفته نامه صدا – ریحانه یاسینی: «هوا در ابتدای مسیر پیاده روی بام تهران تمیز است و آسمان آبی به چشم می آید اما هر چه ارتفاع از زمین و فاصله توچال از تهران بیشتر می شود؛ آسمان نیز روی دیگری از خود را نشان می دهد و چهره عریان پایتخت را به رخ می کشد. لایه پهن و تیره ای از دود، روی تمام شهر را پوشانده و برج میلاد را در دل خود دفن کرده است.

سفیدی برف های کوه و منظره روبرویش، تضادی غمناک را شکل داده است؛ از ارتفاع کوه همه شهر با بزرگی اش، شیئی کوچک و مدفون در سیاهی است. بعد از لایه سیاه، لایه ای از آسمان سپید قرار گرفته و تنها قله دماوند توانسته سر خود را از میان سیاهی نجات دهد تا در هجمه آلودگی سرفراز مانده باشد. میانه ماه آذر، در حالی که تنها یک هفته از برف و باران شدید تهران می گذرد، شهر دوباره چنین تصویری را از خود به نمایش گذاشته است.»

این تصویر، آسمانی را به نمایش می گذارد که سال هاست در نیمه دوم سال، در پایتخت سیاه می شود. از ارتفاعات توچال در تهران، چهره شهر عریان به چشم می آید و می توان تمام آنچه را که طی ۱۲ سال گذشته سر پایتخت آمده است، با چشم غیر مسلح مشاهده کرد. در میان آسمانی آلوده، برج های زیادی سر به فلک کشیده اند و حتی روی ارتفاعات ساخته شده اند.

 در 12 سال گذشته چه بر سر تهران آمده است؟!
برج هایی که راه عبور باد را هم برای مدیریت طبیعی آلودگی هوای تهران سد کرده اند. یک نگاه گذرا از ارتفاعات به تهران، عجیب و غریب بودن این حجم از بلندمرتبه سازی ها را روشن می کند. دختر جوانی که هر هفته برای کوهنوردی به توچال می آید می گوید: «این همه برج! اصلا ترسناک است. به ارتفاعات هم رحم نکرده اند. خیلی طبیعی است که اینجاها نباید برج می ساختند. قطعا بدون این که آدم های خاصی پشت این ساختمان ها باشند، نمی شد اینها را ساخت.»

هر قسمتی از تهران روایت خاص خود را دارد. اگر زمانی شمال و جنوب شهر برای دیدن تضاد طبقاتی مطرح بود، حالا دیگر این فاصله های جغرافیایی نیز حذف شده اند. در غرب تهران بعد از محله اعیان نشین سعادت آباد، منطقه فرحزاد قرار گرفته است. در کنار باغ ها و رستوران ها، دره فرحزاد قرار دارد که به حاشیه ای درست در دل شهر تبدیل شده است. حاشیه ای که کودکان زیادی روزهای کودکی شان را در آن میان موادفروشان می گذرانند و شهرداری نیز به جز طرح های ضربتی جمع آوری، کار دیگری نکرده است.

اگر زمانی در تیترهای مطبوعات با عبارت «زیر پوست شهر» بازی می شد، حالا دیگر چیز پنهانی وجود ندارد. از بالای اتوبان چمران، کپرهایی دیده می شوند که با مواد بازیافتی بنا شده و حلبی آبادی را شکل داده اند.

حسین راغفر، اقتصاددان و استاد دانشگاه دو سال پیش در گفتگو با «صدا» گفته بود: «در رابطه با حاشیه نشینی، دولت و شهرداری ها مسئول هستند. در این آشفته بازاری که شکل گرفته، خیلی ها از جمله شهرداری ها منتفع هستند. این طور نیست که شکل گیری این فضاها به صورت خود به خودی بوده باشد.

اینها تعرض آشکار به زمین های شخصی و عمومی است که متاسفانه به سهولت چشم پوشی می شود. فقط هم حاشیه نیست. در داخل هم هست. زیر پل مدیریت تهران یکی از این فضاهاست. این فضاها به صورت روزمره زیر چشم شهرداری تهران گسترش می یابند. به نظرم این مسائل بیش از هر چیز ناتوانی شهرداری ها و قوه قضاییه را در سامان دهی فضاهای این چنینی نشان می دهد.»

با همه این تفاسیر، این روزها کارزار انتخاباتی شهردار تهران به محل صحبت های عجیب و غریب تبدیل شده است. سردار خلبان اتهام هایی را مطرح و از مدیریت های ناصوابی حرف می زند که خود پیشگام و مقصر در تمام آنها بوده است. او از حاشیه نشینی، اعتیاد و آلودگی هوا علیه دولت یازدهم استفاده می کند، در حالی که چهره شهر تهران و بر هم ریختگی های آن روز به روز عریان تر از قبل می شود.

 در 12 سال گذشته چه بر سر تهران آمده است؟!
قالیباف که محصول ۱۲ سال مدیریت او چنین آشفتگی هایی بوده، دل در گروی سازه هایی دارد که در تهران بنا کرده است، اما درباره آنها نیز اسحاق جهانگیری در اولین مناظره تلویزیونی آب پاکی را روی دستش ریخت و گفت: «شما فقط شهردار سازه هستید.»

سردار برای آلودگی هوا چه کرده است؟

«سه ساله مشکل ترافیک را حل می کنیم.» ۱۲ مهر سال ۹۰، روزنامه همشهری چنین جمله ای به نقل از قالیباف منتشر کرده بود. حالا ۶ سال از آن زمان می گذرد و ترافیک و آلودگی هوا هر روز گسترده تر از قبل می شود تا جایی که حتی صحبت از ساختگی بودن ترافیک تهران نیز به میان آمده است.

تهران یکی از آلوده ترین شهرهای دنیا محسوب می شود. معابر تهران حداکثر برای ۳ میلیون دستگاه خودرو ظرفیت دارند در صورتی که در حال حاضر ۵٫۳ میلیون دستگاه خودرو در تهران تردد می کنند. همچنین تحقیقات انجام شده توسط شرکت کنترل کیفیت هوا و وزارت بهداشت نیز حاکی است که میزان این آلاینده ها در شهر تهران ۸٫۲ برابر استاندارد جهانی است. به این ترتیب روزانه ۱۲۰۰ تن آلاینده در هوای تهران پخش می شود و این در حالی است که رشد سالانه انتشار CO2 در کشور برابر ۲۵ درصد است. آلودگی های شهری تا صد کیلومتر را تحت الشعاع قرار می دهند. همچنین سوانح رانندگی را افزایش داده و با کاهش دما این نوع آلودگی ها تشدید می شوند.

در این وضعیت قالیباف به خطوط متروی شهر افتخار می کند که البته طی تمام این سال ها حتی مسئله دستفروشان نیز در این فضا حل نشده و نتیجه برخوردهای شهرداری، خودکشی دستفروش جوان در مترو بوده است. او در مناظرات انتخاباتی، ادعای احداث ۳۰۰ کیلومتر مترو را مطرح کرده که همین مسئله نیز با واکنش هایی روبرو شده است. روزنامه تماشاگران در این باره نوشته است: «آقای شهردار در طول ۱۲ سال ریاستش بر شهرداری، تنها به میزان ۸۱ کیلومتر خط مترو درست کرده است!

 در 12 سال گذشته چه بر سر تهران آمده است؟!
برای رسیدن به این نتیجه فقط کافی است ۱۷۰ کیلومتر طول خطوط متروی تهران تا امروز را منهای آن ۸۹ کیلومتر ساخته شده پیش از سال ۸۴ کرد تا به عدد ۸۱ رسید؛ و برای متوجه شدن این که دکتر قالیباف هر سال چند کیلومتر به طول مترو افزوده است، باید عدد ۸۱ را به ۱۳ تقسیم کرد تا فهمید شهرداری تهران برخلاف ادعایش مبنی بر ساخت سالانه ۳۰ کیلومتر خط مترو در سال، هر سال کمتر از هفت کیلومتر خط مترو ساخته است.»

این در حالی است که برخی منابع از ۴ هزار میلیارد و برخی نیز از ۷ هزار میلیارد تومان هزینه برای ساخت پل صدر خبر می دهند. محسن سرخو، رئیس کمیته حمل و نقل شورای شهر تهران می گوید: «قبول داریم که از نظر سازه ای، پل صدر از تکنولوژی بالایی برخوردار است اما باید بررسی شود که به لحاظ ترافیکی چه مزیت هایی برای تهران دارد. شهرداری تهران هنوز مدارک و گزارش دقیقی از صورت وضعیت مالی ساخت این پروژه را به شورای شهر ارائه نکرده است. در ساخت پل طبقاتی صدر نیازمند قطعات نگهدارنده و جرثقیل از خارج از کشور بودیم که تامین مالی عمده این قطعات وارداتی را بابک زنجانی انجام می داد.»

او ادامه می دهد: «شهرداری اعتباری معادل ساخت دو خط مترو را برای اجرای پروژه پل طبقاتی صدر و تونل نیایش هزینه کرده است. با اعتباری که صرف ساخت پل طبقاتی صدر و تونل نیایش شد، می توانستیم ۲ خط مترو همانند خطوط ۶ و ۷ را به طور تقریبی ۷۰ کیلومتر احداث کنیم. همواره این سوال مطرح است که اجرای پروژه پل طبقاتی صدر و تونل نیایش در مقایسه با ساخت خطوط ۶ و ۷ مترو چه تاثیری در کاهش میزان ترافیک کلانشهر تهران می تواند داشته باشد؟»

چرا ساختمان های عظیم در تهران قد کشیده اند؟

بلندمرتبه سازی ها یکی از دلایل اصلی آلودگی هوای تهران به حساب می آیند و البته آنها نمادی عظیم الجثه از فساد شهری را نیز یک تنه به تصویر کشیده اند. بر اساس آمار رسمی وزارت راه و شهرسازی، در شهر تهران ۷۴۵ ساختمان بیش از ۱۲ طبقه وجود دارد که نیمی از آنها در دهه ۸۰ به بعد ساخته شده و هیچ مشخصاتی از ۲۳۱ ساختمان وجود ندارد. ۱۳ برج بلند تهران قبل از دهه ۵۰ و ۲۴ برج در دهه ۵۰ ساخته شدند. در دهه ۶۰ به خاطر جنگ تحمیلی ساخت ساختمان های بلند در تهران کاهش یافت و در دهه ۷۰ تعداد ۲۲۵ ساختمان بلند در تهران ساخته شد اما از سال ۸۵ تا ۹۳ تعداد ساختمان های بلندمرتبه افزایشی به اندازه ۳۷ ساختمان داشته است. بلندمرتبه سازی ها چهره غرب تهران را چند سالی است که دگرگون کرده اند.

در 12 سال گذشته چه بر سر تهران آمده است؟!

ایرج حناچی، معاون وزیر راه و شهرسازی می گوید: «هیچ سند بالادستی اجازه چنین ساخت و سازی در منطقه ۲۲ تهران را نداده است و اتفاقی که در منطقه ۲۲ تهران رخ داده است، بزرگ ترین تخلف آقای قالیباف محسوب می شود. به قالیباف گفتیم برای بلندمرتبه سازی مجوز ندهید؛ گفت پول گرفته ایم، نمی توانیم.»

حناچی همچنین از تسویه حساب شهرداری با پیمانکارانش از طریق تراکم خبر داده و در مصاحبه با اعتماد گفته است: «حقیقت این است که تراکم فروشی در سال های اخیر چهره جدیدی به خود گرفته است. الان چند سالی است که شهرداری به پیمانکارانش در قبال بدهی، تراکم می دهد. تراکمی که هولوگرام هم دارد و در ظاهر کاملا هم قانونی است ولی با وجود پافشاری شورای شهر، شهرداری تاکنون هیچ اطلاعاتی در مورد کم و کیف این تراکم ها به کمیسیون شهرسازی شورای شهر نداده است. یعنی این موضوع یکی از خطوط قرمز شهرداری است که حاضر نیست به هیچ قیمتی کسی به آن ورود پیدا کند.»

بلندمرتبه سازی های بی ضابطه نه تنها برای آلودگی هوا، بلکه برای زیست شهری نیز خطری بالقوه محسوب می شود چرا که بسیاری از آنها در معابر باریک ساخته شده اند و در صورت بروز حادثه امکان امدادرسانی به آنها وجود ندارد. با این حال سردار شهرداری حتی تلاش کرده این ساخت و سازهای عجیب و غریب را نیز به گردن دولت بیندازد که البته محمد شکرچی زاده رئیس مرکز تحقیقات راه و مسکن و شهرسازی گفته است: «معاونت معماری و شهرسازی از سال ۱۳۸۶ شهرداری را مکلف کرد تا ضوابط  بلندمرتبه سازی را با تاکید بر ایمنی ارائه کند اما مدیریت شهری این کار را هرگز انجام نداد.»

شهرداری از حاشیه های شهر خبر دارد؟

چهره زیبایی دارد. صدایش کلفت است و با بغض و اعتماد به نفس از روزگار غریبش حکایت می کند. او ۱۸ ساله است و ۱۷ سال از زندگی اش را در اعتیاد گذرانده است. سمیه، دو سالی را نیز به صورت کارتن خوابی زندگی کرده و حالا یک سال است که به مدد موسسه ای خیریه، به زندگی برگشته است. او درباره دسترسی اش به مواد مخدر چنین توضیح می دهد: «۷ نقطه معروف در تهران وجود دارد؛ مثل دروازه غار، آزادگان و فرحزاد. خیلی راحت در این جاها می توان مواد پیدا کرد. بیشتر از ۱۰، ۲۰ تومان هم نمی شود. قمه و اسلحه و همه چیز دارند. خیلی قدرتمندند. پلیس هم نمی تواند آنها را بگیرد.»

در 12 سال گذشته چه بر سر تهران آمده است؟!

طی تمام ۱۲ سال گذشته شهرداری تهران هرگز نتوانسته است با موادفروشانی که در دل شهر جولان داده اند برخورد کند. حالا بیشتر از ۱۵ هزار کارتن خواب در تهران زندگی می کنند که گازانبری های شهرداری نیز نتوانسته لطفی به حال آنها و کل جامعه داشته باشد. فاطمه دانشور، رئیس کمیسیون اجتماعی شورای شهر می گوید: «وقتی سری به محلات منطقه ۱۲ مانند هرندی بزنید، می بینید ساعت ۲ بعد از نیمه شب، یک مادر با سه بچه، یک پدر با سه بچه، در خیابان و بین معتادان هستند. زمانی بود که در شهرداری می گفتند برای جمع آوری معتادان، در سطل های زباله نوزاد پیدا می کنیم و برای شان عجیب بود. حتی این درک را نداشتند که مادر معتاد بچه می آورد و به حال آنها نیز باید فکری کنند.»

او ادامه می دهد: «بر اساس آماری که من از شهرداری گرفته ام، در سال ۸۶ تعداد کارتن خواب های ثبت شده در تهران ۲ هزار نفر بود اما این رقم سیر صعودی پیدا کرده و در سال ۹۳ به ۱۵ هزار نفر افزایش یافته است. حدود ۲ هزار نفر، زنان هستند و حدود ۴۰۰ نفر آنها برای درمان توسط شهرداری و نیروی انتظامی جمع آوری شده اند.»

قالیباف در مناظره ها و گفتگوهای تلویزیونی سرش را بالا می گیرد، سینه سپر می کند و از آسیب های اجتماعی حرف می زند. او با اعتماد به نفس، تمام این بحران ها را محصول حضور ۴ ساله دولت روحانی می داند و اقدامات شهرداری را ستایش می کند. این در حالی است که در تمام این سال ها به جز طرح های ضربتی جمع آوری برای آسیب های اجتماعی تهران کاری نکرده است. البته در کنار برج های سازه های عظهیم، گرمخانه هایی نیز برای امکان تنها ۷۰۰ نفر ایجاد کرده است.

سعید معیدفر، جامعه شناس می گوید: «الان تقریبا همه دادشان بالا رفته که اطراف میدان شوش، دروازه غار یا محله هرندی و تمام دره های تهران، زیر پل ها، دور برگردان ها، آزادراه نیایش و هر جا بروید آثار اعتیاد، کارتن خوابی، کودک کار، فحشا و انواع و اقسام فقر دیده می شود. اگر روزی ما کارتن خواب می دیدیم متاثر می شدیم اما الان با این آسیب ها هم زیست شده ایم و آن قدر ما را فرا گرفته اند که به بخشی از زندگی عادی مان تبدیل شده اند. اقدامات امنیتی و ضربتی صرفا مشکل را به تعویق می اندازد و آن را زیر پوستی می کند. از دست مسئولین هم کاری بیشتر از این بر نمی آید. ساده ترین اقدام جمع آوری است و همین کار را بلدند، کار دیگر بلد نیستند.»


منبع: برترینها

مسابقه یارانه‌ای نامزدها به ضرر اقتصاد ایران

داوود دانش جعفری بی تردید یک اقتصاددان سیاستمدار است. عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی که روزگاری سکان وزارت اقتصاد در دولت نهم را به دست گرفت و جایی که مشاهده کرد نمی شود با رییس دولت وقت تئوری های اقتصادی را صحیح پیاده کرد، تاب نیاورد و از دولت به دانشگاه برگشت. او در اردیبهشت ۱۳۹۲ آخرین باری بود که در یک گفت و گوی مشروح اقتصادی به بررسی شرایط اقتصاد ایران پرداخت و از آن مصاحبه در نهایت این تیتر در دل صفحه های تاریخ باقی ماند:« صبر کنیم تا دولت جدید سر کار آید».

حالا با گذشت حدود ۴ سال و یازده روز از آن گفت و گو بار دیگر دانش جعفری سکوت خود را شکسته است تا به تشریح آنچه اقتصاد ایران در طول دوران حیات دولت یازدهم به آن رسیده بپردازد و در آخر راهکارها و الزام های اقتصادی دولت آینده را تشریح کند. مبنای تحلیل های این اقتصاددان آمار های رسمی است که صندوق بین المللی پول، مرکز آمار ایران و بانک مرکزی منتشر کرده اند تا بر پایه یک چارچوب علمی، نیازهای آینده اقتصاد ایران تصویرسازی شود. دانش جعفری در این مصاحبه، حدود دو ساعت زمان گذاشته تا آیینه ای مقابل مردم ایران بگذارد و بر اساس آن الزام های آینده اقتصاد ایران را نمایش دهد.

شاید به همین دلیل در بخش پایانی گفت و گو و جایی که صحبت از وعده های انتخاباتی کاندیداهای دور دوازدهم ریاست جمهوری درباره پرداخت یارانه نقدی مطرح شد، گفت:«این مسابقه ای که کاندیداها برای پرداخت یارانه نقدی راه انداخته اند نه به سود اقتصاد است؛ نه اقتصاد مقاومتی». متن کامل گفت و گو با داوود دانش جعفری را در ادامه خواهید خواند:  

 دانش‌جعفری: مسابقه یارانه‌ای نامزدها به ضرر اقتصاد است
اقتصاد ایران به اذعان بسیاری از تحلیلگران و کارشناسان وضعیت مساعدی را در سال گذشته سپری کرده است. تحلیل آماری شما از این عملکرد چیست؟

در مورد وضعیت اقتصاد ایران در سال ۹۵ که در واقع آخرین سالی است که پشت سر گذاشتیم، آمارهای مختلفی منتشر شده است. مرکز آمار ایران رشد اقتصاد ایران را بر اساس عملکرد نه ماهه سال ۹۵، به میزان ۷٫۲ درصد اعلام کرده است. همچنین مرکز آمار ایران ۵ درصد از این رشد ۷٫۲ درصد را متعلق به نفت می داند و بقیه آن را مربوط به اقتصاد غیر نفتی لحاظ کرده است. در عین حال مرکز آمار می گوید رشد بخش کشاورزی ایران در سال ۹۵ حدود ۵٫۷ درصد، صنایع و معادن ۱۰٫۵ درصد و خدمات ۵٫۴درصد است. این وضعیتی است که مرکز آمار ترسیم می کند.

بانک مرکزی هم یک گزارش دیگری ارائه داده که مقداری متفاوت است و آن هم بر اساس عملکرد نه ماهه سال ۹۵است. بر پایه این گزارش بانک مرکزی، رشد اقتصادی ایران را ۱۱٫۸ درصد بر اساس ۹ ماهه برآورد نموده است. بر همین اساس ۱۰ درصد از رشد مذکور تعلق به نفت دارد و اقتصاد غیر نفتی فقط ۱٫۸ درصد سهم دارد. از این ۱٫۸ درصد بخش غیر نفتی اقتصاد ایران، ۰٫۴ درصد سهم کشاورزی، ۰٫۱ درصد سهم صنایع و معادن و سهم خدمات ۱٫۳ درصد برآورد شده است. بنابراین بیشترین سهم رشد اقتصادی ایران در سال ۹۵ مربوط به افزایش سهم نفت هست. درواقع نفت موتور اصلی اقتصاد ایران در سال ۹۵ بوده است.

همچنین بر اساس گزارش بانک مرکزی رشد بخش کشاورزی در سال ۱۳۹۵ (۹ماهه) ۴٫۲ درصد ، نفت ۶۵٫۴ درصد، صنایع و معادن ۰٫۳ درصد و خدمات ۲٫۴ درصد بوده است که در مجموع وضعیت مناسبی از اقتصاد را در سال ۹۵ نشان می دهد.

صندوق بین المللی پول نیز که مرتب گزارش وضعیت اقتصادی ایران را پایش می‌کند در گزارش خود برآورد رشد اقتصادی ایران بر مبنای عملکرد شش ماهه سال ۹۵، معادل ۶.۶ درصد اعلام نموده است که باز از این ۶.۶ درصد، ۵٫۷ درصد مربوط به سهم نفت و  ۰٫۹ درصد بقیه مربوط به غیر نفت است. در گزارش صندوق بین‌المللی پول نیز سهم نفت در سال ۱۳۹۵ غالب است. نکته مهمی که در گزارش صندوق بین المللی پول دیده می شود این است که برآورد رشد اقتصادی ایران در سال ۹۶ را صندوق تنها ۳٫۵ درصد اعلام می کند.

دلیل اینکه صندوق بین المللی پول رشد اقتصادی ایران را در سال ۱۳۹۶ اینقدر پایین برآورد کرده چیست؟  

دلیل آن، این است که در سال ۱۳۹۶ دیگه وضع نفت به این رشد خارق العاده ۶۵٫۴ درصدی در سال ۹۵ نمی رسد. صادرات نفت کشور که در دوره تحریم‌های بعد از ۱۳۹۰ به یک میلیون بشکه در روز رسیده بود بعد از تحولات برجام و تلاش‌های ایران در اوپک برای باز پس‌گیری سهمیه خود به سطح قبل از تحریم در حال حاضر به ۲٫۴ الی ۲٫۵ میلیون بشکه در روز رسیده است. این ظرفیت جدید، موتور محرک رشد سال ۱۳۹۵ را روشن کرده است ولی در سال ۹۶ معلوم نیست که بتوانیم آنقدر رشد صادرات نفت را نسبت به سال قبل ادامه داشته باشد. با این حال صندوق رشد میان مدت اقتصاد ایران- متوسط ۵ ساله- را حدود ۴٫۵ درصد برآورد می‌کند. بعبارت دیگر روند گذشته اقتصاد ایران نشان می‌دهد که رشد اقتصادی ایران حول‌وحوش ۴٫۵ درصد است.

در مجموع و بر اساس آنچه که از نگاه آمار مطرح کردید اقتصاد ایران در سال ۱۳۹۵ وضعیت مساعدی را سپری کرده است؟

براساس هر سه گزارشی که مرور کردیم وضعیت اقتصادی ایران در سال ۹۵ وضعیت نسبتاً مناسبی بوده است. البته باید این را بگویم که معنی رشد میان مدت ۴٫۵ درصد این است که سطح رفاه ایرانیان، یا سطح زندگیشان و یا بطورکلی سطح اقتصادشان هر ۱۵٫۵ سال یک بار دو برابر می شود. این رقم برای ترکیه حدود ۱۴ سال است. یعنی هر ۱۴ سال یک بار سطح اقتصاد به دو برابر وضعیت افزایش پیدا می کند ولی این رقم در چین حدود ۷ سال و برای هند حدود ۱۰ سال برآورد شده است. پس سرعت رشد اقتصادی ایران کم است که اگر بناست نیازهای اقتصادی جامعه ایران تأمین شود و اهداف اقتصاد مقاومتی و برنامه ششم که ۸ درصد است برسیم بایستی سریع تر حرکت کنیم. رشد ۴٫۵ درصدی نمی‌تواند درآمد کافی و اشتغال مورد نیاز جامعه را تأمین کند.

آیا اقتصاد ایران از تله رکودی سال های اخیر خارج شده است یا هنوز گرفتار آن است؟

چند نکته در این رابطه می توان گفت. اقتصاد ایران بین سال های ۹۰ الی ۹۱ به دلیل مشکلاتی که برای صادرات نفت ایران به وجود آمد، دچار یک مشکلات جدی در بخش عرضه شد. در این دوره که ظرفیت صادرات نفت ایران به حدود چهل درصد کاهش یافت و درآمد نفتی کشور حدود ۱۸۰ میلیارد دلار خسارت دید. اگر بخواهیم وضعیت عرضه در اقتصاد را که مربوط به فعالیت بخش های اقتصادی است، تحلیل کنیم، بین سال های ۹۰ الی ۹۵ باید بگوییم که بخش کشاورزی هیچ گاه رکود نداشته است. طی این سال ها رشد اقتصادی در بخش کشاورزی همواره مثبت بوده است. البته نوساناتی داشته امابین ۳٫۷درصد تا ۵.۵ درصد رشد سالیانه بخش کشاورزی بوده است. پیش بینی من این است در سال ۹۶ که وضع بارندگی در مجموع مقداری بهتر است و شرایط خشکسالی مساعدتر شده است، رشد کشاورزی ایران باز هم بالاتر خواهد رفت.  

بخش نفت یکی از آن بخش هایی بود که در سال های ۹۰ الی ۹۱ آسیب جدی دیده است. به دلیل کاهش صادرات نفت در سال ۹۱ رشد اقتصادی بخش نفت در آن سال به منفی ۳۶٫۵ درصد رسید که نشان از تکانه محکم به آسیب این بخش دارد. در سال ۹۲ رشد اقتصادی نفت به منفی۵٫۱ درصد رسید، سال ۹۳ بمیزان ۴٫۵ درصد رشد مثبت رسیدیم و سال ۹۴ رقمی معادل ۷٫۲ درصد رشد مثبت را ثبت کرد ولی در سال ۹۵ رشد عجیب ۶۵٫۴ درصدی را تجربه کردیم که ریشه در باز شدن محدودیت‌های صادرات نفت ایران دارد. بنابراین اگر چند ساله را بخواهیم در نظر بگیریم، بخش نفت با اوضاعی که برای آن هم در رابطه با تحریم های نفتی و هم تلاش هوشمندانه ایران برای بازپس گیری سهم اوپک به وجود آمد، در مجموع می‌توان گفت به جایگاه خوبی رسیده است.

الان نگران چندانی در این بخش نیست و نگرانی تنها این است که وضعیت خوب ادامه پیدا کند و درآمد نفتی ایران پایدار باشد. البته وابستگی اقتصاد ایران به نفت ضعف قابل توجه اقتصاد ایران است که راه‌حل کوتاه مدت ندارد و بایستی چارچوب‌های اقتصاد مقاومتی دقیقاً اجرا شود تا به این مرحله برسیم.

بخش صنایع و معادن یکی از بخش های مهم اقتصاد ایران است که شاید ۳۰ درصد سهم تولید ناخالص داخلی اقتصاد ایران در این قسمت باشد. این بخش هم در سال های گذشته دچار تکانه‌های منفی زیادی شد. سال ۹۱ رشد بخش صنعت، منفی ۲٫۳ درصد بود، در سال ۹۲ منفی ۴٫۲ درصد ،سال  ۹۳ مثبت ۵٫۴ درصد، سال ۹۴ منفی۶٫۱  درصد و سال ۹۵ نیز ۰٫۳ درصد مثبت بوده است. به عبارت دیگر آمار این بخش نشان می دهد که این بخش همچنان مشکل دارد. گروه صنایع و معادن دارای زیربخش‌هایی مثل معدن که در سال ۱۳۹۵ کماکان رشد منفی ۰٫۲ درصد داشته است. زیربخش صنعت به معنای صنعت کارخانه‌ای رشد مثبت ۵٫۸درصد را دارد و زیربخش برق، آب و گاز دارای رشد ۵٫۱ درصد بوده است. زیربخش ساختمان که یکی دیگر از زیر بخش ها است رشد منفی۱۷٫۱ درصد را تجربه نموده است. یعنی می توان گفت که زیر بخش‌های ساختمان و مسکن و معدن کماکان مشکل دارند و هنوز نتوانسته‌اند خود را از تله رکودی بیرون بیاورند.

بخش خدمات که حدود ۵۰ درصد اقتصاد ایران را در بر می گیرد در سال های بعد از ۹۰ تنها در سال ۹۴ رشد منفی داشته است ولی در بقیه سال ها مشکل قابل توجه‌ای مانند بخش صنعت و معدن نداشته است. البته باید توجه داشت رشد بخش خدمات علی رغم اینکه مثبت بوده ولی رقم پایینی بوده است به طوری که سال۹۳ که خیلی از بخش ها که نسبتاً وضع خوبی داشتند، بخش خدمات تنها ۱٫۳ درصد رشد داشته است. باید توجه داشته باشیم که از ظرفیت های این بخش بایستی استفاده بیشتری کرد. در مجموع می توان گفت در بخش «عرضه» اقتصاد ایران غیر از بخش های ساختمان و معدن سایر بخش ها راه افتادند که البته جا دارد این تحرک بیشتر شود تا نیازهای اقتصاد ایران از منظر رشد بالاتر و اشتغال بیشتر تامین شود.

در بخش تقاضای اقتصاد ایران باید دید محصولات تولید شده چگونه مورد استفاده قرار گرفته است؟ یعنی محرک تقاضا کدام است؟ بطورکلی تقاضا در اقتصاد چهار بخش دارد. مصرف خصوصی، مصرف دولتی، مصارفی که برای سرمایه گذاری انجام می شود و مصارفی که برای صادرات است.

در بخش مصرف خصوصی سال ۹۱ دچار رشد منفی ۲.۲ درصد بودیم، سال ۹۲ رشد منفی ۱٫۹ درصد و این رقم در سال ۹۳ مثبت ۲ درصد است، سال ۹۴ منفی ۳٫۵درصد به ثبت کردیم و در۹ ماهه سال ۹۵رقمی معادل ۲٫۴ درصد مثبت شده است. بعبارت دیگر رشد مصرف خصوصی که به نوعی می توان گفت به رفاه و درآمد مردم بستگی دارد در سال های اخیر در یک وضعیت نامناسبی قرار داشته است و در سال ۹۵ اگرچه رشد مصرف خصوصی مثبت شده است ولی به اندازه ای که مورد انتظار مردم است، نرسیده است. یعنی مردم دوست دارند کاهش رفاهی که در سال‌های اخیر از طریق کاهش درآمد به آنان تحمیل شد و مجبور شدند مصرف خود را کم کنند، بزودی جبران شود.

این خواسته برای اقتشار کم درآمد جامعه پررنگ‌تر است. مصرف دولتی در این سال های بین ۹۰ الی ۹۵ کم تر آسیب دید. رشد مصرف دولتی سال ۹۱ به منفی۴٫۷ درصد رسیده در سال ۹۲ رشد مصرف دولتی مثبت ۰٫۸ درصد بود، سال ۹۳، ۴٫۲درصد، سال ۹۴ ، ۴٫۸درصد و نه ماهه سال ۹۵ نیز حدود ۵.۵ درصد رشد داشتیم. به عبارت دیگر رشد مصرف دولتی اگرچه در سال های گذشته خیلی مشکلی نداشته ولی در واقع می توان گفت که بسیاری از نیازهای مالی دولت مثل بودجه عمرانی در وضعیت بدی قرار داشته است و لذا رشد ۵.۵ درصدی در یک کشوری مانند ایران که سال ها مشکل مالی و کمبود منابع بودجه‌ای داشته است، کم است و لذا باید بیشتر شود. لازمه اینکار افزایش منابع بودجه دولتی است و بهینه مصرف کردن آن است.

بخش سوم، نیازهای سرمایه‌ای است. بعبارت دیگر چند درصد از تولید ناخالص داخلی کشور برای نیازهای سرمایه‌گذاری بکار گرفته شده است؟ در این قسمت، وضعیت خیلی اسف بار است. سال ۹۱ کشور مواجه با رشد منفی ۱۹درصدی گردید. یعنی در سال ۹۱ میزان سرمایه‌گذاری‌ها ۱۹ درصد کمتر از سرمایه گذاری سال قبل بوده است. سال ۹۲ رشد منفی ۷٫۸ درصد، سال ۹۳ مثبت۷٫۸ درصد، سال ۹۴ رشد منفی ۱۲ درصدی و سال ۹۵ نیز رشد منفی ۸٫۹ درصدی را تجربه کرده‌ایم. بنابراین در همه این سال ها غیر از سال ۹۳ که مقداری از پول های نفتی بلوکه شده ایران در مذاکرات برجام آزاد شد و کمکی به سرمایه گذاری‌های دولتی شد. در بقیه سال‌ها رشد منفی بوده است. رشد پروژه های عمرانی در همه سال ها منفی بوده است و در حال حاضر نیز شاید یکی از مشکلات جدی کشور همین باشد که طرح‌های عمرانی دولت خوابیده است. بخش مهمی از بدهی‌های دولت به بخش خصوصی نیز مربوط به بدهی طرح‌های عمرانی است که بسیاری از شرکت‌های خصوصی را به سمت ورشکستگی سوق داده است.

اگر بخواهیم اشتغال ایجاد کنیم و تولید را بالا ببریم، باید سرمایه گذاری‌ها افزایش پیدا کند. تشکیل سرمایه دو بخش دارد. یک بخش ماشین آلات و بخش دیگر ساختمان است.  ماشین آلات در سال ۹۵ علی رغم اینکه در کل رشد منفی ۸٫۹ درصد است ولی ماشین آلات دارای رشد مثبت ۵٫۳ درصد است. به عبارتی وضع سرمایه‌گذاری در بخش ماشین آلات نسبتاً خوب است؛ یعنی بنگاه‌ها کماکان ماشین آلات جدید می خرند و نصب می کنند، استفاده می کنند یا جایگزین ماشین آلات قدیمی می کنند؛ اما در بخش ساختمان کماکان رشد منفی ۱۴٫۴ درصد است. بعبارت دیگر بخش مسکن هنوز در تله رکودی قرار دارد. با توجه به نقش غالب بخش مسکن در اشتغال، رکود بخش مسکن فرصت‌های شغلی فراوانی که در این بخش وجود داشت را از بین برده است.

بخش چهارم، خالص صادرات است. خالص صادرات یعنی صادراتی که انجام شده منهای وارداتی که انجام شده است. در سال ۹۱ صادرات ایران یک آسیب جدی به دلیل کاهش صادرات نفت دید که در آن سال رشد صادرات به منفی ۲۵٫۷ رسید. سال ۹۲ رشد منفی ۳٫۱ درصد را تجربه کردیم، در سال ۹۳ رشد مثبت ۷٫۲ درصد، در سال ۹۴ رشد مثبت ۱۲٫۱ درصد و در سال۹۵ رشد مثبت۴۵٫۱ درصد را شاهد بوده‌ایم. بنابراین همانطوریکه مشاهده می شود که صادرات ایران در سال‌های اخیر چه از جهت صادرات غیر نفتی در این سال ها وضعیت خوبی داشته است. از سوی دیگر صادرات نفتی بعد از رفع محدودیت های تحریم الان یک وضعیت مطلوبی دارد.

در بخش واردات وضعیت مان چگونه است؟

در بخش واردات باید بگویم که در سال ۹۱ با رشد منفی ۲۱٫۴ درصد روبرو شدیم و لذا واردات آسیب جدی دید. در سال ۹۲ با رشد منفی۱۷٫۹ درصدی، سال ۹۳ رشد منفی۴٫۵ درصد و سال ۹۴ رشد منفی۲۰٫۲ درصدی  ولی سال ۹۵ خوشبختانه رشد مثبت۷٫۵ درصد بوده است. بنابراین می توان گفت که واردات در سال های اخیر که در رکود بودیم یک کاهش جدی پیدا کرده بود و رابطه واردات با رکود نیز روشن است. چرا که۸۰ درصد واردات ایران در سال‌های گذشته مربوط به واردات کالاهای سرمایه ای و کالاهای واسطه ای بوده که خوراک اصلی بنگاه‌های صنعتی است.

بعبارت دیگر وقتی واردات کم شود به نوعی تولید نیز ضربه می‌خورد. بنابراین می توان گفت که در سال ۹۵ که این وضعیت بهبود پیدا کرده است، وضعیت تولیدات وابسته به واردات بهتر خواهد شد. بنابراین در بخش تقاضای اقتصاد ایران به غیر از بخش سرمایه گذاری و تا یک حدی هم بخش مصرف خصوصی، می توان گفت که مشکلات کمتر است. مصرف خصوصی را باید حتما در سال‌های بعد جبران کنیم به طوری که کاهش درآمد خانوار در سال های گذشته بازسازی شود. به نظر می رسد که در ۵ سال گذشته نرخ فقر یا ضریب جینی بالاتر رفته برای اینکه مصرف ضروری بویژه در اقشار ضعیف کم تر شده است.

 دانش‌جعفری: مسابقه یارانه‌ای نامزدها به ضرر اقتصاد است
آیا وضعیت اقتصاد ایران در سال ۱۳۹۵ پایدار است؟

در سمت عرضه، بخش صنعت نیاز به توجه بیشتری دارد. در بخش تقاضا نیز بخش سرمایه گذاری و تشکیل سرمایه و تا حدی مصرف بخش خصوصی نیاز به برنامه‌های توسعه‌ای دارد. در واقع مشکل اقتصاد ایران این است که به پایداری برسد. یعنی در آینده مجدداً دچار ناپایداری نشویم. به طور مثال در سال های آینده اگر  قیمت نفت دوباره پایین بیاید، دوباره یک تکانه منفی در بخش نفت را شاهد خواهیم بود و بنابراین اقتصاد ایران بازهم آسیب می بیند. پس باید سعی کنیم راه کارهایی را پیدا کنیم که به افزایش پایداری کمک کند. به طور مثال کاهش وابستگی به نفت و همینطور میدان دادن به بخش خصوصی  دو اصل اساسی سیاست های اقتصاد مقاومتی است که اجرایی نمودن آن را باید جدی بگیریم. اقتصاد ایران باید از حالت تک محصولی خارج متنوع شود بطوریکه سهم نفت در کل اقتصاد به کمتر از ۲۰ درصد تقلیل پیدا کند. لازمه اش این است که بقیه بخش ها مثل صنعت و خدمات فعال‌تر شوند. مانند کشور هایی که نفت ندارند.

این طور نباشد که وقتی صادرات نفت یا قیمت نفت کاهش پیدا کرد، دچار رکود اقتصادی شویم. اگر بخواهیم به رشد ۸ درصد برسیم باید زیر ساخت آن را فراهم کنیم. با اقتصاد دولتی ما حداکثر رشدمان ۴٫۵  الی۵ درصد است ولی سوال این است که اگر بخواهیم فاصله این رشد را تا ۸ درصد هدف پر کنیم، چه کار می توانیم انجام دهیم؟ فکر می کنم هر دولتی در اقتصاد ایران راز این موضوع را بفهمد و برای آن طرح داشته باشد، می تواند اقتصاد ایران را فعال تر کند و به سمت رونق و شکوفایی اقتصادی حرکت می کند.

می شود با اقتصاد دولتی به این ۸ درصد رسید؟

روند دهه‌های اخیر نشان می‌دهد غیر از یکی دو سال که رشد بالای ۸ درصد داشته‌ایم در بقیه سال‌ها این هدف دست نیافتنی بوده است. اگر می‌خواهیم به این رشد برسیم راه درست این است که ما به بخش خصوصی طبق سیاست های اصل ۴۴ و اقتصاد مقاومتی میدان بیشتری دهیم. اگر سهم بخش خصوصی از اقتصاد بالا رود فاصله رشد بین ۸ و ۴٫۵ را می توان با افزایش حضور بخش خصوصی در اقتصاد تامین کرد. از طریق افزایش بهره وری نیز می‌توان به افزایش رشد اقتصادی کمک کرد. بنابراین اگر بخش خصوصی حضور پررنگ‌تری در اقتصاد داشته باشد خود به خود بهره وری نیز افزایش پیدا می کند. چرا که بهره‌وری بخش خصوصی نسبت به بخش دولتی بالاتر است. افزایش سرمایه گذاری ها به عنوان یک راهکار جدی مطرح است کما اینکه گیر اصلی ما در این قسمت است. یعنی زمانی که می خواهیم در کشور اشتغال یا تولید بیشتر شود راهش این است که سرمایه گذاری های جدید را تشویق کنیم.

چون با همان سرمایه گذاری های قبلی هر چه ظرفیت اشتغال وجود داشته، استفاده شده است. پس برای همین، لازمه اش این است که سرمایه گذاری ها جدید انجام شود. چارچوبی که می تواند اقتصاد ایران را به رشد بالاتر یا اشتغال بالا تر برساند این است که سهم بخش خصوصی در اقتصاد بالا رود، بهره وری بالا رود و فضای مناسب کسب و کار ایجاد شود. اما همه این موارد موقعی اتفاق می افتد که یک ثباتی در اقتصاد کلان کشور وجود داشته باشد. منظور از ثبات اقتصاد کلان یعنی نرخ ارز یک دفعه نوسانات عجیب و غریب نداشته باشد. تورم و نرخ سود بانکی هم همینطور. چراکه اگر این اتفاق بیافتد یک فردی که فعال اقتصادی است دچار مشکل می شود و دیگر نمی تواند ادامه دهد. چرا که ممکن است ورشکست شود.

منظورتان از با ثبات این است که ثابت باشند؟

منظور از با ثبات این است که دامنه تغییرات متغیرهای نرخ ارز، تورم و نرخ سود بانکی زیاد نباشد. کشورهای اروپایی برای اینکار استاندارد گذاشته‌اند و بطور کلی تغییرات بیشتر از ۱۰ درصد را (مثبت یا منفی) مطلوب نمی‌دانند. اگر این اصل رعایت شود شرایط اقتصادی ایران، برای سرمایه گذاری های جدید و شکوفایی اقتصادی بیشتر می شود. علاوه بر مشکلاتی که گفتم، یک مشکل دیگر نیز در اقتصاد ایران داریم. من یادم هست که مرحوم دکتر عظیمی حدود ۳۰-۲۰ سال قبل در صحبت های خود مربوط به اقتصاد ایران گفته بودند اقتصاد ایران وارد بازی مار و پله شده است. بنظر می‌رسد این بازی کماکان ادامه دارد. منظور از داستان مار و پله این است که وقتی به طور مثال یک بنگاه اقتصادی یا کل اقتصاد ایران مسیر مشخصی را طی می‌کند، هر چند وقت یک بار، یک اتفاقی می افتد که در واقع آن نیشی است که مار می زند و ما مجبور می‌شویم دوباره چند پله سقوط کنیم و در وضعیت پایین‌تر قرار بگیریم. این ها را در اقتصاد تحت عنوان عوامل نا اطمینانی دسته‌بندی می‌کنند. هرقدر عوامل نا اطمینانی را کنترل کنیم میزان دستیابی اقتصاد ایران به رشد های مطمئن، بالاتر و با ثبات تر امکان پذیر می شود؛ در غیر این صورت بصورت طبیعی همه منتظر هستند که هرچند وقت یکبار یک اتفاقی بیفتد و بعد ضربه ای جدید به اقتصاد ایران وارد شود.

برخی ضربات وارده از بیرون بوده مانند تحریم ها ولی در برخی مواقع هم از مسائل داخلی بوده است. در برخی سال ها دیده شده که مسئله خیلی کوچک و پیش پا افتاده به یک مسئله در سطح ملی تبدیل می شود. و این سایه‌اش بر اقتصاد آمده و تاثیر گذاشته است. زمانی که عوامل کسب و کار در اقتصاد دچار تردید بشوند یا برای شان سوال ایجاد شود که «سال اینده وضع اقتصادی چگونه است؟»، «آیا سرمایه گذاری کنم یا نکنم؟»، در واقع نااطمینانی‌ها زیاد می‌شود. در برخی مواقع عوامل نااطمینانی حتی سرمایه گذاری موجود را تهدید می کند. به طور مثال شرکت پدیده مشهد، شرکت موفقی بوده است. آنقدر موفق بود که میلیاردها تومان روزانه جذب سرمایه کرد و یک برندی برای خودش شده بود. حتی بعضی از موفقیت‌های این شرکت در رکوردهای جهانی گینس نیز ثبت شده بود. مثل سرعت بتن ریزی در ساختمان. در حال حاضر هیچ کس نمی داند که چه شد؟ یک شرکت موفق درجه یک در سطح ملی و حتی بین المللی از حرکت باز ایستاد، مدیرعامل شرکت به زندان رفت و اشک سرمایه گذاران و سهام داران درآمد.

این شرکتی که مانند یک قطار با سرعت ۴۰۰ کیلومتر در ساعت در حال حرکت بود به یکباره ایستاد. شرکتی که نمی‌توانست سرمایه‌گذاری‌های اضافی خود را چگونه خرج کند! هم اکنون طلب‌کاران فراوانی دارد و با زمین خوردن پدیده آنها نیز زمین خورده‌اند! هیچ کسی نمی داند که چه اتفاقی افتاد و این مجموعه موفق به فلاکت افتاد. اینها همان عوامل نا اطمینانی است که عرض کردم. حتی اگر این مجموعه مشکلی هم داشت باید آن مشکل را مقامات مسئول به گونه ای حل می کردند که به کسب و کار آسیب نخورد. اگر این شرکت زمین منابع طبیعی را غیرقانونی در اختیار گرفته بودند، سوال این است که چرا همان موقع که کار را شروع کردند کسی حرفی نزد؟ آیا این ها بدون مجوز کار را شروع کردند؟! آیا مجوز کمیسیون ماده-۵ را نداشتند؟! اگر نداشتند که وضع خیلی ناجورتر است زیرا که می‌شود بدون مجوز این همه ساختمان بلندمرتبه را بالا برد؟! اگر هم مجوز داشتند پس چی شده  که الان این کار عظیم را متوقف می کنند، مدیرعامل را ۹ ماه زندانی می‌کنند و برای اداره شرکت کفیل دولتی می‌گذارند؟! اگر نگاه حمایت از کسب و کار وجود داشته باشد، چنین اتفاقاتی نباید در کشور بیفتد. رسیدگی به شکایت که البته محترم است نبایستی کسب و کار را تعطیل کند؟! و حقوق مالکیت خصوصی را نادیده بگیرد؟!

این اتفاق یعنی نقص حقوق بخش خصوصی است. یعنی تهدید فضای کسب و کار. خلاصه اگر می خواهیم بخش خصوصی فعال باشد و کسب و کار رونق بهتری پیدا کند، دل دولت باید خیلی بزرگ باشد تا تولید بیشتر شود. همه فعالیت ها باید معطوف به اقتصاد، تولید و اشتغال باشد. اگر از هر کسی ایراد گرفته می‌شود بتواند این چرخه را کم تحرک کند یا متوقف کند قطعاً ما به جایی نمی رسیم. بنابراین علاوه بر مشکلاتی که گفتم یکی از زیرساخت های اساسی این است که هر گونه عامل نااطمینانی، از هرجایی که هست باید مهار شود تا اقتصاد ایران را از تکان های مخربی که در حال حرکت با آن مواجه می‌شود نجات پیدا کند در غیر این صورت هر چند وقت یکبار از این تکانه‌ها ضربه می زنند و به فعالان اقتصادی علامت منفی می‌دهند. باید جلوی این حرکت‌ها گرفته شود تا به نتیجه مورد نظر برسیم.

در سال های آینده چه باید کرد که اقتصاد ایران بهبود پیدا کند؟

باید راه حلی را برای مشکلاتی که اشاره نمودم پیدا کرد و این راهکارها را به نقد گذاشت. بصورت شعاری نمی‌توان این نوع مشکلات اقتصادی را حل کرد. اولین بحث همان طور که در شعار امسال رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیت ا… خامنه‌ای  نیز آمده مشکل اشتغال و تولید است. در حال حاضر وضعیت اشتغال در کشور خیلی نامناسب است و اگر به حل مشکلات تولید و اشتغال آن نرسیم وضعیت بازهم بدتر و بدتر خواهد شد. در سا ل ۹۵ نرخ رشد جمعیت ۳٫۱ درصد بود و نرخ رشد نیروی کار فعال کشور حدود ۵.۵ درصد. در گذشته جمعیت نیروی کار فعال ایران وضعیتی غیر طبیعی داشت به این معنا که بخش زیادی از جوان ها تحصیل می کردند. شاید ۵ میلیون دانشجو همواره داشتیم که این دانشجوها از نیروکار فعال بالقوه کشور کم می شدند.

اگر ایران و ترکیه را مقایسه کنید؛ جمعیت ایران و ترکیه تقریبا مثل هم است اما نیروی کار فعال ترکیه حدود ۲۸ میلیون است و نیروی کار فعال ایران در سال‌های اخیر حدود ۲۱٫۵ میلیون یا ۲۲ میلیون بوده است. با توجه به اینکه آن هایی که تحصیل می کنند بالاخره یک روزی درس شان تمام می شود و وارد بازار کار می شوند، بنابراین خیلی اصولی است که ما فکر کنیم که نیروی کار ما به زودی ۲۸ میلیون نفر برسد. اگر تعدادی که اشتغال پیدا می کنند را از تعداد نیروی کار فعال کسر کنیم جمعیت بیکار کشور مشخص می شود. در سال های گذشته نرخ رشد نیروی کار فعال ۵.۵ درصد بوده ولی نرخ رشد اشتغال ۳٫۸ درصد بوده است که همچنان از رشد نیروی کار فعال کشور عقب‌تر است اما نرخ رشد بیکاری در سال ۹۵ حدود ۱۹٫۵ درصد بوده است. بعبارت دیگر ظرفیت ایجاد اشتغال ما یک چهارم ظرفیت بیکاری است. باید خیلی سریع‌تر به مشکلات بیکاری رسیدگی شود.

چه راهکارهایی برای حل بیکاری هست؟ چگونه می توان آن را کاهش داد؟

باید کاری کنیم که تولید بیشتر شود که  تنها از طریق اقتصاد دولتی امکان پذیر نیست. از طرفی در اقتصاد چه بخش خصوصی فعال باشد چه بخش دولتی باشد، هر دو برای تولید بیشتر باید سرمایه گذاری جدید انجام دهند. سرمایه گذاری جدید، پول و امکانات مالی می خواهد. شیوه تأمین مالی در اقتصاد ایران در سال های گذشته بانک محور بوده است و لذا عمده نیاز مالی کشور از محل منابع بانک ها تامین می‌شده است ولی در حال حاضر خود بانک ها دچار آسیب شده‌اند. در واقع نمی توانند به وظیفه شان عمل کنند.

این آسیب ها به اتفاقاتی بر می گردد که در سال های اخیر در اقتصاد ایران افتاده است. به طور مثال وقتی قیمت نرخ ارز از هزار و ۲۰۰ تومان ۳ برابر آن رسیده است. بدهی هایی که این بانک ها در زمان سررسید به خارج از کشور داشتند، مقدار ریال بیشتری را باید داشته باشند که به دلار تبدیل کنند تا بدهی طرف خارجی را بدهند. درواقع اگر بطور متوسط یک بانک ۵ الی ۶ میلیارد دلار ال سی در سال های گذشته گشایش کرده باشد، در حال حاضر بایستی با توان مالی ۳ برابری برای حل مشکلات بدهی خود اقدام کند. چنین پولی را بانک‌ها از کجا بایستی تأمین کنند؟ در تراز نامه بانک‌ها بخش بدهی شان متورم شده و از این طرف در دارایی هایشان هیچ اتفاقی نیافتاده است که این قضیه را جبران کند. آن ها به درآمدی جدیدی نرسیده‌اند که این بدهی جدیدی را که مثل قارچ سبز شده و بالاآمده را بپردازند. مسائل دیگری از این قبیل نیز وجود دارد مثل مسائل معوقات بانکی که کمر بانک‌ها را شکسته است.  

خیلی از بنگاه ها که در گذشته از بانک های دولتی و خصوصی تسهیلات گرفته‌اند، به دلیل مشکلاتی که برای کسب و کارشان در سال‌های اخیر پیش آمده بود قادر به بازپرداحت اقساط بدهی خودشان به بانک نبودند. بنابراین از یک طرف بدهی های بانک و از طرفی دیگر بازپرداخت بدهی مشتریان بانکی که باید بازپرداخت می کردند، همگی دچار مشکل شدند و در مجموع الان خود بانک‌ها نیازمند کمک هستند! گاهی سوال می کنند چرا تا سال های قبل می گفتند نرخ سود بانکی باید بالا تر از تورم باشد؟

خب الان مگر دولت که تورم را ۷ درصد اعلام می کند؟ چرا نرخ سود بانکی کم نشده است؟ این یک سوالی است که خیلی مطرح است. جواب آن این است که خیلی از بانک ها، امکان رعایت دستورالعمل بانک مرکزی که اخیرا گفته بود که تسهیلات ۱۸ درصد را ندارند، دلیل این پدیده این بود که در سال های قبل بانک ها آمده بودند، سپرده های گران قیمت از مردم گرفته بودند و آن را به تسهیلات پرداختی تبدیل کرده بودند. به طور مثال بانک‌ها با نرخ ۲۴ درصد اوراق مشارکت منتشر کردند و منابع حاصله را به متقاضیان تسهیلات دادند. حالا آن کسی که این تسهیلات را گرفته، رفته با آن پول پاساژ یا ساختمان ساخته است اما هم اکنون پاساژ و ساختمانش به فروش نمی رود. بنابراین نمی تواند پول بانک را در سررسید تعیین شده پس بدهد. معنی این اتفاق این است که اگر بانکی نتواند درآمد منابع و مصارف را هماهنگ کند آن بانک در خطر قرارگرفته است. در این شرایط بانک ها می آیند بخش نامه بانک مرکزی را نادیده می گیرند و با سپرده نرخ ۲۲ یا بالاتر بدهی خود را می‌پردازند که از خطر سقوط رهایی پیدا کنند.

چه کسی پاسخگوی وضعیت نابسامان بانک‌ها است؟  

در حال حاضر بانک ها چه دولتی چه خصوصی وضعیت خوبی از نظر مالی ندارند بنابراین یکی از نیاز های اصلی اقتصاد ایران این است که یک طرح نجات بانکی را تدوین کنیم. منظور این است که بانک ها را از این وضعیت نابسامان کنونی نجات دهیم، تا بتوانند به وظیفه خودشان که دادن تسهیلات به متقاضیان است عمل کنند. بحث این نیست که بانک ها نمی خواهند وام دهند بحث این است که باید دید چقدر دارند که بدهند.

چگونه با وجود مشکلات افزایش قیمت ارز و همچنین معوقات بانکی، بانک‌ها توانسته‌اند هر سال ۵۰۰-۴۰۰ میلیارد تومان تسهیلات دهند؟

خیلی از تسهیلاتی که بانک ها می دهند تسهیلات مجدد برای بازپرداخت معوقات است. فرض کنید که یک نفر آمده تسهیلات گرفته و تسهیلات خود را به موقع پس نداده، بعد می آید یک تسهیلات جدید با مبلغ بیشتر از بانک می گیرد و آن بدهی قبلی را صاف می کند بطوریکه بدهی قبلی‌اش به بانک افزایش پیدا می کند. در واقع این تسهیلات جدیدی که داده تسهیلاتی است که برای پرداخت مسائل بدهی داده نه برای سرمایه گذاری جدید. این یکی از پدیده هایی است که در سال‌های اخیر افتاده که چرا علی رغم اینکه بانک ها تسهیلات می دهند این تسهیلات آثاری را در رشد اقتصادی نشان نمی‌دهد؟ اگر طرح نجات بانکی داشه باشیم مشکل تامین مالی بخش خصوصی یا مشکل انجام طرح بانک ها در اقتصاد را می‌توان حل کرد. طرح های زیادی وجود دارد که بانک از این وضعیت نابسامان بیرون آمده و به وظیفه اقتصادی خود عمل کنند. مثل افزایش نسبت کفایت سرمایه آنها. اگر این اتفاق افتاد هم بخش خصوصی توانمند می شود و هم مشکل مالی که در اقتصاد کشور با آن مواجه هستیم حل می شود. از طرف دیگر تولید تقویت می شود و طبیعتا اشتغال هم آثار آن خواهد بود .

مشکل ثبات اقتصاد کلان حفظ تورم پایین است. سیاستی که در سال های اخیر برای کاهش تورم دنبال شده را باید ادامه دهیم و در سال های آینده تورم پایین را حفظ کنیم. خطری که وجود دارد این هست که در تلاطم هایی که در اقتصاد کشور ایجاد می شود- مخصوصا  مشکلات مالی- یکی از راه ها این است که دولت مجدداً از بانک مرکزی استقراض کند. به محض اینکه این کار راه می افتد تورم بالا می رود. خیلی‌ها که پیشنهاد می‌دهند همیشه بین تورم و بیکاری، اولویت با رفع بیکاری است، اگر منظورشان این است که اقتصاد ایران برای حل مشکلات مالی به سمت استقراض از بانک مرکزی برود، این خطای بزرگی است.

با اینکار دستاورد های این چند ساله را از دست می دهیم. در هیچ اقتصاد درست و حسابی، تامین مالی از طریق بانک مرکزی صورت نمی گیرد. تامین مالی خودش یک راه‌حل‌های حرفه‌ای دارد که ما هم باید از آنها استفاده کنیم. تامین مالی در حدی پیچیدگی و تنوع زیادی دارد که برای آن مقطع دکتری در دانشگاه‌ها تدریس می‌شود. بنابراین اگر راه کار های تامین مالی اینقدر راحت بود که هر اقتصادی پول نیاز داشت، بانک مرکزی اسکناس چاپ می کرد، توسعه اقتصادی خیلی راحت بود. مشکل اینطوری حل نمی شود! مشکل کمبود منابع را باید از راه های درست و اصولی حل کرد.

چه راه هایی؟

 یکی از راه های اصولی استفاده از پس انداز مردم یا دولت استفاده شود. پس انداز مردم زمانی اتفاق می افتد که مردم درآمد کافی داشته باشند که مقداری که از آنرا مصرف می‌کنند و بقیه پس انداز تلقی می‌شود. ولی اگر درآمد مردم کم باشد یا یک فرد در خانواده وجود داشته باشد، درآمدشان بطور طبیعی کاهش پیدا می کند؛ بنابراین چیزی نمی ماند که پس انداز کند. هر راه کاری که موجب افزایش پس انداز خصوصی شود اقدام مثبتی تلقی می‌شود. یک موضوع دیگر این است زمانی که دولت کسری بودجه دارد، معنی آن این است که دولت نمی‌تواند پس انداز کند.

مفهوم پس انداز دولتی یعنی خروج دولت کمتر از منابع مالی دولت (بودجه) باشد. وقتی دولت کسری بودجه داشته باشد یعنی دولت نه تنها به افزایش پس انداز کمکی نمی‌کند بلکه از پس انداز بخش خصوصی نیز به دلیل کسری بودجه خود استفاده می کند. این به مشکلات اضافه می کند. برخی کشورها برای حل مشکل تامین مالی از منابع خارجی هم استفاده کرده‌اند. در سال های اخیر در ایران بدلیل تحریم در این قسمت نیز محدودیت داشته است و بنابراین ایران مجبور بوده راه‌حل‌های بومی و اتکا به منابع داخلی را دنبال کند و کمتر از منابع خارجی استفاده کند.

سوالی که مطرح است این است که آیا منابع داخلی برای رشد اقتصادی مورد نظر ما کفایت می‌کند یا خیر؟ اگر منابع مالی موجود نیست باید برای حل مشکل فکری بکنیم. مشکل تامین مالی چیزی که الان در اقتصاد ایران پاسخگوی مشخصی ندارد. مسئولیت تامین مالی اقتصاد بعهده دولت است؛ یعنی اگر به طور مثال رشد اقتصادی ۸ درصد لازمه آن، این است که مقداری منابع مالی جدید از بانک ها، بورس یا از خارج کشور بایستی تامین شود، دولت بایستی آنرا محقق کند. در واقع خیلی از برنامه ها وقتی تصویب می شود بدون توجه به اینکه منابع مالی لازم از کجا می آید تصویب می شود. به همین دلیل وقتی منابع تامین مالی لازم تامین نمی شود رشد اقتصادی مورد نظر هم محقق نمی شود. ما باید در حال حاضر برای مشکلات مالی در اقتصاد ایران که در سال های گذشته تشدید شده، باید راهی پیدا کنیم. در اقتصاد امروز اصطلاحی باب شده است که به جای اینکه بگویند منابع مالی می گویند فضای مالی. در واقع هر کشوری اگر می خواهد به رشد اقتصاد مورد نظر برسد باید متناسب با آن فضای مالی لازم را هم فراهم کند. منظور از فضای مالی بیشتر یعنی پیدا کردن منابع مالی جدید یا از کاستن هزینه های غیر ضرور.

مثلا فرض کنیم اگر بتوانیم ۱۰ درصد از ظرفیت بودجه را صرفه جویی کنیم این ده درصد به فضای مالی که قبلا داشتیم اضافه می شود. اگر ۱۰ درصد به منابع مالی موجود اضافه کنیم باز ۱۰ درصد فضای مالی بهبود پیدا می کند. منظور این است که بالاخره باید یکی از راه کار ها را باید انتخاب کنیم. یا این منابع خارجی است یا داخلی است. اگر داخلی است باید ببینیم از کجا هست. آیا سیستم بانکی یا بورس توان تامین آنرا دارد یا خیر؟ اگر لازم شد باید بیاییم روی کاهش هزینه های غیر ضرور کار کنیم تا بتوانیم فضای مالی مورد نیاز را فراهم کنیم. در غیر این صورت وضعیت همان می شود که در حال حاضر است. یعنی کل کشور نیازمند تزریق منابع مالی بیشتر هست ولی کسی نمی‌گوید از کجا تامین شود؟

آیا به این داستان فضای کسب و کار را هم باید اضافه کرد؟

لازمه یک اقتصاد قوی با اشتغال زیاد و تولید بالا این است که فضای کسب و کار برای بخش خصوصی فراهم شود. شواهد موجود نشان می دهد که در خیلی از زمینه‌ها باید راهکارهای خود را کارآمد کنیم. موضوع شرکت پدیده را اشاره کردم. باید فضای کسب و کار را برای کار اقتصادی دلپذیرتر کنیم. نگاه دستگاه‌های دولتی به یک متقاضی جدید سرمایه گذاری باید تغییر پیدا کند و دستگاه‌های دولتی ما هنوز آمادگی فرش قرمز پهن کردن برای بخش خصوصی را یاد نگرفته‌اند. دستگاه‌های دولتی خودشان را یک طوری می ببینند که گویی وقتی می‌خواهند مجوز جدیدی بدهند گویی می‌خواهند یک حق را از خودشان جدا کنند، در حالی که این حق طبیعی مردم است. موقعی کسب و کار رونق می گیرد که دست اندرکاران دولتی با تشویق، با مقررات زدایی و… راه برای بخش خصوصی باز کنند و زمینه‌ها را فراهم کنند. در غیر این صورت تحولی در فضای کسب وکار ایران بوقوع نمی‌پیوندد.

 دانش‌جعفری: مسابقه یارانه‌ای نامزدها به ضرر اقتصاد است
از یک طرف با پدیده ای ظرف سال های گذشته روبرو بوده ایم که روند صعودی داشت و طبق آخرین گزارش ها میزان آن ظرف ۴ سال به کمتر از نصف رسیده است؛ قاچاق. تحلیل شما از این آسیب در اقتصاد حال حاضر و مسیر پیش رو چیست؟

قاچاق پدیده ای است که به تولید و اشتغال ضربه می زند. مشکل اقتصاد ایران فقط قاچاق نیست در واقع اقتصاد ایران با یک مشکلی رو به رو است که سهم اقتصاد غیر رسمی اش در سال‌های گذشته بیش از حد، بالا است. منظور از اقتصاد غیر رسمی این است که وقتی کاری انجام می شود اگر از طریق راه های شناخته شده و رسمی انجام شود به آن اقتصاد رسمی می گویند ولی اگر از طریق مجاری غیر رسمی دنبال شود مربوط به اقتصاد غیررسمی می‌شود. موضوع قاچاق می تواند یکی از مصداق اقتصاد غیررسمی باشد. مثلا اگر یک قاچاقچی برای خرید مواد مخدر اقدام کند، نمی آید پول خود را از سیستم بانکی منتقل کند. می آید از طریق غیر رسمی مانند انتقال پول با گونی مشکل خود را حل می‌کند. وقتی سیستم بانکی امکان انتقال پول صادر کننده از خارج به داخل ایران را نداشته باشد ممکن است از طریق صرافی این انتقال انجام شود. صرافی یک سیستم غیررسمی است و بانک یک سیستم رسمی است.

باید کاری کنیم که حجم اقتصاد غیر رسمی که در دوره تحریم بی رویه بزرگ شده است به حالت رسمی خود برگردد. این می تواند اتفاق های خوشایند زیادی را برای اقتصاد ایران به همراه داشته باشد. یکی از این اتفاق ها این است که درآمد مالیاتی به طور معمول بر روی فعالیت های رسمی سوار می شود افزایش می‌یابد. اگر فعالیت غیررسمی باشد نمی توان تشخیص داد صادرکننده چقدر درآمد داشته و باید چقدر مالیات دهد؟ مورد قاچاق جزیی از اقتصاد غیر رسمی است. ما باید به جای اینکه فقط روی قاچاق متمرکزشویم باید روی اصلاح فعالیت های غیررسمی کار کنیم.

این موضوع برای اقتصاد داخلی نیز هست و محدود به اقتصاد خارجی نمی‌شود. یعنی زمانی که می‌خواهیم اقتصادمان را نوسازی کنیم و اقتصادی مقتدر داشته باشیم، لازمه اش این است که پایه های این اقتصاد را طوری طرح ریزی کنیم که همه چیز رقابتی ، همه چیز رسمی و همه‌چیز شفاف باشد. در غیر ان صورت خیلی از آن عوامل نااطمینانی که در بخش قبلی گفتم از محل فعالیت غیر رسمی در اقتصاد می تواند دامن زده شود و هیچ کس متوجه نشود چرا چنین اتفاق هایی در اقتصاد افتاد برای اینکه وقتی فعالیتی در اقتصاد غیر رسمی اتفاق می‌افتد بقیه از آن بی‌خبرند!

سوال آخر درباره ظرفیت های طرح هدفمندی یارانه ها است که به نوعی مرتب با رشد اقتصادی آن را گره می زنند. ظرفیت های طرح هدفمندی یارانه ها را چگونه تفسیر می کنید؟

طرح هدفمندی یارانه ها که خود من در طراحی اولیه آن نقش داشتم، این بود که از منابعی که از افزایش قیمت حامل های انرژی حاصل می شود، آن را هدایت کنیم و به سمت سرمایه گذاری های جدید ببریم. قانونی که در این ارتباط تهیه شد این بود که هر چقدر منابع جدید ناشی از آزادسازی قیمت حامل‌های انرژی ایجاد شد ۵۰ درصد آن را برای مردم و جبران قدرت خرید آن ها به کار رود. این هم محاسباتش دقیق بود. نسبت مصرف خصوصی به تولید ناخالص داخل ایران در آن سال ها ۴۶ درصد بود اما در قانون هدفمندی ۵۰ درصد منابع را در نظر گرفته شد.

بر این اساس وقتی ۵۰ درصد منابع حاصله از آزادسازی حامل‌های انرژی را به مصرف خصوصی (مردم) تزریق می کنیم- در واقع پول به مردم می دهیم- که قدرت خرید قبلی آنها تغییر نکند تا چیزی که قبلا مصرف می کردند را بتوانند مجدداً استفاده کنند. این ایده به قانون تبدیل شد که در قانون هدفمندی اینطور آمد که ۵۰ درصد منابع حاصل شده به مردم داده شود.۵۰ درصد دیگر به جبران منابع لازم برای سرمایه گذاری که ۳۰ درصدش مربوط به سرمایه‌گذاری‌های خصوصی  و ۲۰ درصد هم برای جبران سرمایه‌گذاری‌های دولتی بود. متاسفانه در اجرا سهم مردم به ۹۵ درصد تبدیل شد یعنی به سمت مصرف رفت و فقط ۵ درصد برای نیاز سرمایه‌گذاری باقی مانده بعبارت دیگر طرح از هدف اولیه خودش به دلیل مشکلاتی که در اجرا پیش آمد دور شد.

در حال حاضر مجدداً موضوع استفاده از ظرفیت های طرح هدفمندی یارانه ها که جزو یکی از سیاست های اقتصاد مقاومتی است مجدداً در محافل اقتصادی و سیاسی کشور مورد بحث قرار گرفته است. در این رابطه باید گفت که ما نباید همان اشتباهی که در سال های گذشته کردیم و  ۹۵ درصد را به مردم دادیم دوباره تکرار شود و هیچ چیزی برای تولید نماند. روح کلی قانون هدفمندی این است که ۵۰ درصد منابع برای تولید باشد. بعبارت دیگر اگر فرض شود طرح هدفمندی در حال حاضر ۵۰ هزار میلیارد تومان درآمد دارد، اگر قانون بنا بود درست اجرا شود، ۲۵ هزار میلیارد تومان باید به سرمایه گذاری اختصاص می‌یافت. تزریق ۲۵ هزار میلیارد تومان به سرمایه‌گذاری یعنی یک تحول مهم در سرمایه‌گذاری. فرصت‌های قبلی از دست رفت بیائیم اگر قرار شد فاز-۲ هدفمندی اجرا شود این اشتباه را تکرار نکنیم.

این مسابقه ای که الان من می بینم نامزدها گذاشته اند که من اگر بیایم یارانه را ۳ الی ۵ برابر می کننم در واقع ضد اقتصاد است و ضد اقتصاد مقاومتی است. نباید فکر کرد که این کار موجب افزایش درآمد مردم می شود. درآمد مردم باید از محل کار و تلاش باشد نه اینکه کالا را گران کنیم و تورم را به جامعه تزریق کنیم ولی از طرفی بگوییم که پول جدیدی را نیز به مردم بدهیم. راه درست این است که اگر قرار است فاز بعدی هدفمندی اجرا شود اولا باید دید مقدار ظرفیت و منابع مالی آن چقدر است؟ زمانی که طرح هدفمندی ایجاد شد قیمت بنزین در آن موقع حدود ۱۵ درصد قیمت جهانی بود. ولی الان قیمت بنزین در ایران تقریبا بالاتر از قیمت صادرات جهانی است پس ظرفیت برای افزایش منابع از طریق قیمت بنزین وجود ندارد مگر اینکه مالیات بنزین را بالا ببریم؛ یعنی مالیاتی اضافه کنیم که این دیگر طرح هدفمندی نیست.

طرح هدفمندی این بود که ما به التفاوت قیمت فوب خلیج فارس و قمیتی که در ایران بود باید سال به سال کاهش پیدا کند. در حال حاضر بنزین به هدف خود رسیده است اما در بخش گازوئیل اینطور نیست. قیمت گازوئیل با بنزین در دنیا با تفاوت ۵ درصدی نسبت به یگدیگر حرکت می کنند. زمانی که قیمت گازوئیل خیلی کم تر است نشان می دهد که ظرفیت مالی در آن جا وجود دارد ولی آیا دولت امکان این را دارد که مخصوصا با مشکلاتی که در بخش حمل و نقل یا کشاورزی ایجاد می شود این کار افزایش قیمت گازوئیل را دنبال کند؟ چرا در  سال های گذشته اینکار انجام نشده است؟! آیا محدودیت‌ها در آینده برطرف می‌شود؟!

فرض کنیم توانستیم فاز دوم هدف مندی یارانه ها را اجرا کنیم و منابعی فراهم شد حال سوال این است که باید این پول را برای تولید یا مصرف استفاده کنیم؟ باید قانون هدفمندی یارانه‌ها را رعایت کرد. تنها ۵۰ درصد منابع را می توان به مصرف داد. آنقدر پول ایجاد نمی‌شود که عده ای می گویند پرداخت یارانه به مردم را چندبرابر می‌کنیم! این نوع  شعارها انتخاباتی است ولی در سال های بعد قطعاً نمی توانند به این شعارها عمل کنند، یا اگر توانستند نتیجه این می شود یک اقدام ضد اقتصادی جدید در کشور بوقوع می‌پیوندد و مشکلات را باهم بیشتر می‌کند.

درست است که در اقتصاد ایران با کمبودها و محدویت هایی بویژه در حوزه مالی مواجه هستیم ولی اگر همین منابعی که داریم درست و حساب شده و منطبق بر اصول اقتصادی و مدیریتی از آن  استفاده کنیم، قطعا وضع مان بهتر از این می شود.

موضوعی مهم که مطرح است این است که نبایستی فضای کسب و کار و بطور کلی اقتصاد را به فضای سیاسی گره بزنیم. خیلی ازطرح های اقتصادی که ارائه می شود با نگرش سیاسی است. خیلی از ضربه هایی که به اقتصاد وارد می شود از تلاطمات بخش سیاسی است. اقتصاد باید مدیریت مستقلی داشته باشد که تحت تاثیر نوسانات سیاسی قرار نگیرد. به همین دلیل است که کسب و کار می‌تواند با جایگاه مستقل خود راه اعتلاء را پیدا کند.

فردی تحلیل می کرد در ایتالیا در سال های گذشته بطور متوسط هر یک سال و نیم یکبار دولت عوض می شده است، ولی اقتصاد ایتالیا همواره وضعیت با ثباتی داشته است، چرا؟ اول اینکه اقتصاد ایتالیا عمدتا دست بخش خصوصی بود و بخش خصوصی سرش را پایین انداخته بود و کار خود را می کرد. دوم اینکه دولت‌هایی که می آمدند، سعی نمی کردند با اقدامات خود به اقتصاد لطمه بزنند. یکی از اصولی که برای رونق اقتصاد مورد نیاز است این است که اقتصاد را سیاسی نکنیم و بگذاریم اقتصاد با اصول خود حرکت کند. حرکت‌های پوپولیستی دشمن اقتصاد است و سال‌ها طول می‌کشد تا آثار آن از اقتصاد ما خارج شود.


منبع: برترینها

کلکسیون دخترانه «دولچه و گابانا»، بهار ۲۰۱۷

این کلکسیون که روح بهار در آن به وضوح دیده می شود، مجموعه ای است از لباس هایی رنگارنگ که چشم هر بیننده ای را نوازش می دهند. شما در این کلکسیون تنها لباس های بچگانه نمی بینید، بلکه شاهد آثار هنری طراحان سرشناس دنیای مد هستید.

برترین ها: دولچه و گابانا «Dolce & Gabbana» شرکت کالای لوکس و خانه مد ایتالیایی است که در سال ۱۹۸۵ توسط دمینیکو دولچه و استفانو گابانا، دو طراح ایتالیایی، در شهر میلان تاسیس شد.

این برند که به پیچیدگی طرح هایش و به عنوان برندی لوکس و گران قیمت شناخته شده است، طرفداران بسیاری در میان چهره های شناخته شده جهان دارد. دولچه و گابانا که از جواهرات، ساعت، لوازم آرایش، عطر، عینک آفتابی و کیف و کفش گرفته تا لباس زیر و لباس شب، و خلاصه تمام ریز و درشت پوشاک و اکسسوری را تولید می کند مجموعه ای را نیز به کودکان اختصاص داده است که مانند کلکسیون های بزرگسالان، ظرافت و زیبایی بی نظیری دارند. 

این کلکسیون که روح بهار در آن به وضوح دیده می شود، مجموعه ای است از لباس هایی رنگارنگ که چشم هر بیننده ای را نوازش می دهند. شما در این کلکسیون تنها لباس های بچگانه نمی بینید، بلکه شاهد آثار هنری طراحان سرشناس دنیای مد هستید. با هم به جدیدترین کلکسیون لباس های دخترانه این برند لوکس نگاهی می اندازیم.

کلکسیون بهاره «دولچه و گابانا»، مخصوص دختر بچه ها 
کلکسیون بهاره «دولچه و گابانا»، مخصوص دختر بچه ها 
کلکسیون بهاره «دولچه و گابانا»، مخصوص دختر بچه ها 
کلکسیون بهاره «دولچه و گابانا»، مخصوص دختر بچه ها 
کلکسیون بهاره «دولچه و گابانا»، مخصوص دختر بچه ها 
کلکسیون بهاره «دولچه و گابانا»، مخصوص دختر بچه ها 
کلکسیون بهاره «دولچه و گابانا»، مخصوص دختر بچه ها 
کلکسیون بهاره «دولچه و گابانا»، مخصوص دختر بچه ها 
کلکسیون بهاره «دولچه و گابانا»، مخصوص دختر بچه ها 
کلکسیون بهاره «دولچه و گابانا»، مخصوص دختر بچه ها 
کلکسیون بهاره «دولچه و گابانا»، مخصوص دختر بچه ها 
کلکسیون بهاره «دولچه و گابانا»، مخصوص دختر بچه ها 
کلکسیون بهاره «دولچه و گابانا»، مخصوص دختر بچه ها 
کلکسیون بهاره «دولچه و گابانا»، مخصوص دختر بچه ها 
کلکسیون بهاره «دولچه و گابانا»، مخصوص دختر بچه ها 
کلکسیون بهاره «دولچه و گابانا»، مخصوص دختر بچه ها 
کلکسیون بهاره «دولچه و گابانا»، مخصوص دختر بچه ها 
کلکسیون بهاره «دولچه و گابانا»، مخصوص دختر بچه ها 
کلکسیون بهاره «دولچه و گابانا»، مخصوص دختر بچه ها 
کلکسیون بهاره «دولچه و گابانا»، مخصوص دختر بچه ها 
کلکسیون بهاره «دولچه و گابانا»، مخصوص دختر بچه ها 
کلکسیون بهاره «دولچه و گابانا»، مخصوص دختر بچه ها 
کلکسیون بهاره «دولچه و گابانا»، مخصوص دختر بچه ها 
کلکسیون بهاره «دولچه و گابانا»، مخصوص دختر بچه ها 
کلکسیون بهاره «دولچه و گابانا»، مخصوص دختر بچه ها 
کلکسیون بهاره «دولچه و گابانا»، مخصوص دختر بچه ها 
کلکسیون بهاره «دولچه و گابانا»، مخصوص دختر بچه ها 
کلکسیون بهاره «دولچه و گابانا»، مخصوص دختر بچه ها 
کلکسیون بهاره «دولچه و گابانا»، مخصوص دختر بچه ها 
کلکسیون بهاره «دولچه و گابانا»، مخصوص دختر بچه ها 
کلکسیون بهاره «دولچه و گابانا»، مخصوص دختر بچه ها 
کلکسیون بهاره «دولچه و گابانا»، مخصوص دختر بچه ها 
کلکسیون بهاره «دولچه و گابانا»، مخصوص دختر بچه ها 
کلکسیون بهاره «دولچه و گابانا»، مخصوص دختر بچه ها 


منبع: برترینها

وحشتناک ترین زلزله های تاریخ؛ نامهربانی های زمین

مجله دانشمند: سازمان ژئوفیزیک آمریکا قدرت زلزله ای که خلیج اقیانوس آرام در ژاپن را در روز جمعه ۲۰ اسفند ۱۳۸۹ (۱۱ مارس ۲۰۱۱) لرزاند را ۸٫۹ ریشتر اعلام کرد اما چهار روز بعد آژانس هواشناسی ژاپن با اطلاعاتی دقیق تر قدرت آن را ۹ ریشتر اعلام کرد تا در رده چهارم شدیدترین زمین لرزه ها از زمان ثبت قدرت زلزله ها قرار گیرد. پروفسور مایک ساندیفورد، زمین شناس دانشگاه ملبورن می گوید: «این اطلاعات از طریق لرزه نگارهایی که در سراسر جهان نصب شده به دست آمده است. بنابراین نمی توان بلافاصله میزان قدرت زلزله را محاسبه کرد و این کار چند روزی طول می کشد؛ حتی ممکن است قدرت زلزله بیشتر از این هم تشخیص داده شود.»

 
زلزله ژاپن و سونامی حاصل از آن ویرانی بسیاری به وجود آورد و حتی منجر به فعالیت آتشفشان های اطراف شد. آمار مرگ و میر به حدود ۱۶ هزار نفر رسید و هزاران نفر نیز ناپدید شدند ضمن این که خسارات بی حد دیگری در زمینه های مختلف پیش آورد.

به گفته این استاد دانشگاه ملبورن، متخصصان لرزه نگاری در یک دهه اخیر زلزله هایی با مقیاس بسیار بالا افزایش چشمگیری داشته اند اما نظریاتی که بتواند علل آن را توضیح دهد، زیاد نبوده. او ادامه می دهد: «انرژی آزاد شده در مقیاس جهانی در یک دهه گذشته بسیار بیشتر از ۳۰-۲۵ سال قبل بوده اما در برهه زمانی ۱۹۶۵-۱۹۵۲ زلزله هایی رخ داده که به همین اندازه انرژی آزاد کرده.»

شاید نمونه هایی وجود داشته باشد که فرضیه پدیدار شدن زلزله های با قدرت بالا در یک دوره ده ساله را ثابت کند اما اطلاعات کافی برای رسیدن به قطعیت در این زمینه در دسترس نیست. ساندیفورد اینطور نتیجه گیری می کند: «مشکل پیدا کردن نمونه ها این است که شما به اندازه کافی تجهیزات لرزه نگاری برای دسترسی به اطلاعات دقیق در مورد زلزله های قبل از دهه ۵۰ میلادی را ندارید و نمی توان به آسانی آنها را دسته بندی کرد.» ده تا از بزرگ ترین زلزله هایی که در این مدت رکوردگیری ثبت شده اند، به این ترتیب هستند.

۱٫ والدیویا، شیلی، ۲۲ مه ۱۹۶۰ (۹٫۵ ریشتر)

مهیب ترین زلزله های تاریخ 
این زلزله، ۱۶۵۵ نفر را کشت، به سه هزار نفر آسیب جانی وارد کرد و دو میلیون نفر را آواره کرد. این زلزله ۵۵۰ میلیون دلار خسارت به شیلی وارد کرد، ضمن این که سونامی حاصل از آن باعث مرگ و میر بسیاری شد و تا هاوایی، ژاپن و فیلیپین را دچار خسارت کرد. منطقه گسست زلزله بیش زا هزار کیلومتر طول داشت. دو روز بعد از زلزله ابتدایی، آتشفشان پویهوئه فعال شد و تا چند هفته دود و خاکستر در جوی به اندازه شش کیلومتر منتشر بود.

۲٫ پرنس ویلیام ساوند، آلاسکا، ۲۸ مارس ۱۹۶۴ (۹٫۲ ریشتر)

مهیب ترین زلزله های تاریخ 
در مقایسه با زلزله شیلی، این زلزله خسارت کمتری به بار آورد. سونامی حاصل زندگی ۱۲۸ نفر را گرفت و در مجموع ۳۱۱ میلیون دلار خسارت وارد کرد. این زلزله بیشتر در آلاسکا و همچنین بخش هایی از کانادا احساس شد ضمن این که سونامی که به وجود آورد تا هاوایی را تحت تاثیر قرار داد. بیشترین آسیب متوجه شهر آنکوریج در ۱۲۰ کیلومتری شمال غرب مرکز زلزله شد.ب رخی گزارش ها حاکی از آن است که تکان های ناشی از این زلزله مهیب سه دقیقه طول کشیده که زمان بی نهایت ترسناکی است.

۳٫ سوماترا، اندونزی، ۲۶ دسامبر ۲۰۰۴ (۹٫۱ ریشتر)

مهیب ترین زلزله های تاریخ 
از نظر خسارت جانی و مالی، عمق این فاجعه که در روز بعد از کریسمس یا همان باکسینگ دی (به دلیل این که مردم هدایای خود را بسته بندی می کنند نام روز بعد از کریسمس را بسته بندی گذاشته اند) با ایجاد سونامی پیش آمد، بسیار زیاد بود. در مجموع ۲۲۷۹۰۰ نفر جان خود را از دست دادند یا فرض بر این قرار گرفت که مرده اند. ضمن این که در ۱۴ کشور جنوب آسیا و شرق آفریقا بیش از ۱۷ میلیون نفر آواره شدند. مرکز زلزله در ۲۵۰ کیلومتری جنوب شرق باندآسه، اندونزی در عمق ۳۰ کیلومتری بود. چند روز بعد در ۲۸ دسامبر آتشفشانی نزدیکی باراتنگ،در جزایر آندامار فعال شد که به نظر می رسد با زلزله ارتباط داشته.

۴٫ سندای، ژاپن، ۱۱ مارس ۲۰۱۱ (۹ ریشتر)

مهیب ترین زلزله های تاریخ 
این زلزله سبب شکل گیری یک سونامی شد که خسارات مالی گسترده ای در جزایر هاوایی به وجود آورد. سونامی باعث ایجاد موج هایی به ارتفاع ۹ متر در کائنا شد. یک کشاورز در این منطقه گزارش داد که ۶ گاوش در اثر سونامی تلف شده اند اما هیچ گزارشی مبنی بر مرگ افراد منتشر نشد.

۶٫ بیوبیو، شیلی، ۲۷ فوریه ۲۰۱۰ (۸٫۸ ریشتر)

مهیب ترین زلزله های تاریخ 
این زلزله و متعاقب آن، سونامی حداقل ۵۲۱ نفر را کشت، ۵۶ نفر ناپدید شدند و ۱۲ هزار نفر نیز آسیب دیدند. بیش از ۸۰۰ هزار نفر آواره شدند و در مجموع در سراسر شیلی بیش از یک میلیون و هشتصد هزار نفر تحت تاثیر این زلزله قرار گرفتند. ضمن آنکه خسارت مالی این زلزله بیش از ۳۰ میلیارد دلار برآورد شد. مرکز زلزله در ۳۳۵ کیلومتری جنوب غربی سانتیاگو، پایتخت شیلی بود، در عمق ۳۵ کیلومتری زمین. سونامی کوچکی که اقیانوس آرام را درنوردید تا سن دیگو در کالیفرنیا به کشتی ها آسیب هایی رساند.

۷٫ خلیج اکوادور، ۳۱ ژانویه ۱۹۰۶ (۸٫۸ ریشتر)

مهیب ترین زلزله های تاریخ 
سونامی حاصل از این زلزله بین ۵۰۰ تا ۱۵۰۰ نفر را در اکوادور و کلمبیا به کام مرگ کشاند. سونامی از شمال تا سانفرانسیسکو در خلیج غربی آمریکا و از غرب تا هاوایی و ژاپن پیش رفت. ۱۲ ساعت طول کشید تا این سونامی با عبور از اقیانوس آرام به هیلو در هاوایی برسد.

۸٫ جزایر رت، آلاسکا، ۲ آوریل ۱۹۶۵ (۸٫۷ ریشتر)

مهیب ترین زلزله های تاریخ 
بیشترین آسیب ناشی از این زلزله به وسیله سونامی به وجود آمد که بر اساس گزارش ها موج هایی با ارتفاع بیش از ۱۰ متر در جزایر شمیا ایجاد کرد. این موج ها باعث جاری شدن سیل در جزیره آمچیتکا و در نتیجه میلیون ها دلار خسارت مالی به خانه ها شد. هیچ گزارشی از مرگ یا مصدومیت ساکنان این مناطق منتشر نشده است.

۹٫ سوماترا، اندونزی، ۲۸ مارس ۲۰۰۵ (۸ ریشتر)

مهیب ترین زلزله های تاریخ 
تلفان این زلزله به ۱۳۱۳ نفر رسید و صدها نفر نیز با مصدومیت های گوناگون مواجه شدند ضمن این که سونامی تا سریلانکا پیش رفت. مرکز زلزله در ۲۰۵ کیلومتری شمال غرب سیبولگا در سوماترا و در عمق ۳۰ کیلومتری بود. این منطقه که زلزله باکسینگ دی سال ۲۰۰۴ نیز در آن رخ داده بود، به لحاظ زمین شناختی به شدت فعال است به نحوی که از ۱۵ زلزله بزرگ شناسایی شده سه مورد در این منطقه واقع شده است.

۱۰٫ آسام، تبت، ۱۵ آگوست ۱۹۵۰ (۸٫۶ ریشتر)

مهیب ترین زلزله های تاریخ 

این زمین لرزه داخلی خسارت های گسترده ای به ساختمان ها وارد کرد. به دلیل پس لرزه های شدیدی که داشت ۷۸۰ نفر در شرق تبت کشته شدند و روستاها و شهرهای بسیاری در آسام، چین، تبت و هندوستان آسیب های جدی دیدند. ضمن اینکه نوسان های آن تا نروژ پیش رفت. آمار کلی مرگ احتمالا بیش از این اعداد و ارقام است اما از آنجا که هرگز به طور دقیق بررسی نشد، اطلاعات کاملی در دست نیست. درست است که این زلزله به نام آسام معروف شده اما به نظر می رسد مرکز اصلی آن در تبت بوده باشد.


منبع: برترینها

صبر کنیم یا با گرفتن وام، خانه بخریم؟

روزنامه تماشاگران امروز – سیما فرزیان: چند روز از انتشار خبر جدید درباره وام های مسکن بدون نیاز به سپرده گذاری می گذرد و حالا جزییات بیشتری از آن می دانیم. شورای پول و اعتبار در هفته گذشته با پیشنهادات مطرح شده از سوی بانک مرکزی، مصوباتی در رابطه با وام مسکن داشت. در اهم این تغییرات، تصمیم به افزایش مبلغ وام از طریق خرید اوراق در بورس گرفته شد و مبلغ فعلی وام به صورت انفرادی ۱۰ میلیون تومان و برای زوج ها تا ۲۰ میلیون تومان افزایش یافت.

تا پیش از این، متقاضان وام بدون سپرده می توانستند از طریق خرید اوراق در بازار بورس و بر اساس مناطق جغرافیایی خود نسبت به دریافت این تسهیلات اقدام کنند. این تسهیلات به صورت انفرادی در تهران ۶۰ میلیون تومان، مراکز استان ها و شهرهای بالای ۲۰۰ هزار نفر جمعیت تا ۵۰ میلیون تومان و در سایر مناطق ۴۰ میلیون تومان بود. همچنین برای زوجین نیز به ترتیب مناطق، ۱۰۰ میلیون، ۸۰ میلیون و ۶۰ میلیون تومان تعیین شده بود که با مصوبه اخیر شورا به ازای هر نفر تا ۱۰ میلیون تومان اضافه خواهد شد.

صبر کنیم یا با گرفتن وام، خانه بخریم؟

تخمین مبلغ سود و نرخ اقساط

هنوز جزییات این مصوبه و سازوکار دریافت وام های جدید از سوی بانک مرکزی و بانک مسکن تعیین و اعلام نشده است. با این حال می توانیم با توجه به نرخ سود فعلی که ۱۷٫۵ درصد است و با در نظر گرفتن دوره بازپرداخت تا سقف ۱۲ سال، حدود اقساط و سود پرداختی را تعیین کنیم.

از سویی دیگر، متقاضیان دریافت تسهیلات مسکن از این محل باید به ازای هر ۵۰۰ هزار تومان از وام مورد نظر، یک برگ اوراق تهیه کنند. در حال حاضر قیمت هر برگ اوراق حدود ۷۲ هزار تومان است که صاحب وام باید هزینه پرداخت آن را نیز تامین کند اما بر اساس مصوبه جدید شورای پول و اعتبار، متقاضیان دریافت وام مسکن می توانند وام جعاله را نیز دریافت کنند. مبلغ وام جعاله تا پیش از این ۱۰ میلیون تومان بود که با تصمیم اخیر شورا به ۲۰ میلیون تومان افزایش یافته و می توان در کنار مبلغ اصلی وام برای دریافت آن نیز اقدام کرد.

در این تصمیم گیری تاکید بر این است که در کنار بانک مسکن، بانک های تجاری نیز برای پرداخت وام های جدید اقدام کنند. این در حالی است که پیش تر هم شورای پول و اعتبار پرداخت وام تا سقف ۶۰ میلیون تومان را برای بانک های تجاری آزاد اعلام کرده بود اما هیچ گزارشی در مورد اقدام بانک های تجاری برای پرداخت وام مسکن وجود نداشت و اقدامی نکردند. بنابراین به نظر می رسد این بار هم بانک مسکن است که باید محور اصلی پرداخت وام های افزایش یافته جدید باشد.

مبلغ دقیق خرید اوراق برای آنها که عجله دارند

نکته بعدی، زمان اجرای مصوبه جدید است. بانک مسکن می گوید: «مصوبه هفته گذشته شورا باید از طریق بانک مرکزی به بانک مسکن ابلاغ شود و پس از آن بحث های کارشناسی مربوطه در بانک مسکن آغاز خواهد شد. شاید با توجه به اینکه افزایش نرخ وام برای زوج ها در نهایت ۲۰ میلیون تومان است، بعضی از آنها ترجیح دهند به جای منتظر ماندن برای ابلاغ وام به شعبه ها همین حالا اقدام کنند.»

این دسته از افراد باید با نرخ فعلی اوراق تسهیلات کنار بیایند که در روزهای اخیر خریدشان حدود ۱۶ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان تمام می شود. به عنوان مثال در گران ترین حالت امتیاز، تسه فروردین ماه ۱۳۹۶ به قیمت تقریبا هر برگ ۷۵ هزار و ۵۵۰ تومان فروخته می شود و از سوی دیگر اوراق تسه آذر ماه ۱۳۹۲، با حدود قیمت ۷۳ هزار تومان کمترین قیمت را از آن خود کرده است.

به این ترتیب زوج های تهرانی با خرید ۲۰۰ برگ از اوراق تسهیلات مسکن می توانند تا سقف ۱۰۰ میلیون تومان وام دریافت کنند که به این مبلغ ۱۰ میلیون تومان وام جعاله تعلق می گیرد. با این حساب برای دریافت ۱۰۰ میلیون تومان وام با قیمت هر برگ تقریبا ۷۵ هزار تومان، زوج های تهرانی باید ۱۵ میلیون تومان اوراق بخرند. با احتساب ۱۰ میلیون تومان وام جعاله که بابتش باید ۲۰ برگ بهادار با قیمت یک میلیون و ۵۰۰ هزار تومان از اوراق تسهیلات مسکن را خریداری کنند، در مجموع باید ۱۶ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان صرف خرید ۲۲۰ اوراق شود.

همچنین زوج های غیر تهرانی که در شهرهایی با جمعیت بیشتر از ۲۰۰ هزار نفر جمعیت زندگی می کنند، می توانند تا سقف ۸۰ میلیون تومان وام بگیرند که برای گرفتن این مبلغ باید ۱۶۰ ورق بهادار خریداری کنند که با این حساب باید ۱۲ میلیون تومان بابت خرید این اوراق بپردازند که با احتساب یک میلیون و ۵۰۰ هزار تومان اوراق وام جعاله، باید در مجموع برای خرید اوراق مبلغ ۱۳ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان پرداخت کنند.

زوج های ساکن در سایر مناطق، غیر از دو مورد ذکر شده در بالا می توانند برای گرفتن ۶۰ میلیون تومان وام مسکن، ۱۲۰ برگ بهادار خریداری کنند که با قیمت هر برگ به میزان تقریبا ۷۵ هزار تومان باید ۹ میلیون تومان بابت خرید این ۱۲۰ برگ بپردازند که به علاوه یک میلیون و ۵۰۰ هزار تومانی که برای اوراق مربوط به وام جعاله پرداخت خواهند کرد، باید در مجموع ۱۰ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان صرف هزینه ۱۳۰ برگ اوراق تسه کنند.

مجردهای تهرانی نیز می توانند تا سقف ۶۰ میلیون تومان و غیر زوج هایی که در مراکز استان های بالای ۲۰۰ هزار نفر جمعیت دارند تا سقف ۵۰ میلیون تومان و در نهایت غیر زوج های ساکن در سایر مناطق تا سقف ۴۰ میلیون تومان وام دریافت کنند که به این ترتیب هر کدام باید ۱۳۰، ۱۰۰ و ۸۰ برگ بهادار اوراق تسهیلات مسکن را از فرابورس ایران خریداری کنند.

با این حساب مجردهای تهرانی باید برای خرید این اوراق ۹ میلیون تومان، افراد ساکن در مراکز استان بالای ۲۰۰ هزار نفر جمعیت باید مبلغ ۷ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان و دیگر افراد باید مبلغ ۶ میلیون تومان پرداخت کنند. البته مبلغ یک میلیون و ۵۰۰ هزار تومان هم بابت خرید ۲۰ ورق برای وام جعاله بر این مبالغ اضافه می شود.

اوراق تسهیلات مسکن توسط بانک مسکن منتشر می شود. این اوراق قابلیت معامله در فرابورس ایران را دارد و ارزش اسمی مهر برگ ۵ میلیون ریال است. مدت اعتبار اوراق تسه حداکثر تا دو دوره شش ماهه قابل تمدید است. این اوراق با توجه به این که چقدر تا زمان اعتبارش زمان باقی مانده، دارای قیمت متفاوتی است. در صورتی که مدت اعتبار این اوراق به اتمام رسیده و دارنده اوراق از تسهیلات آن استفاده نکند، نماد معاملاتی آن متوقف خواهد شد و وجوه پرداختی برای خرید اوراق به دارنده اوراق بازپرداخت نخواهد شد.


منبع: برترینها

ترفندهای نمکی برای پاکسازی خانه

عادات پاکسازی دوستدار محیط زیست به یک ضرورت برای بهره‌مندی از خانه ای سالم و تمیز تبدیل شده اند. ترکیبات شیمیایی که در بیشتر محصولات تجاری یافت می شوند برای محیط زیست و همچنین سلامت انسان، به ویژه برای ریه ها و پوست، مضر هستند.

ترفندهای نمکی برای پاکسازی خانه

عادات پاکسازی دوستدار محیط زیست به یک ضرورت برای بهره‌مندی از خانه ای سالم و تمیز تبدیل شده اند. ترکیبات شیمیایی که در بیشتر محصولات تجاری یافت می شوند برای محیط زیست و همچنین سلامت انسان، به ویژه برای ریه ها و پوست، مضر هستند.

به گزارش عصر ایران به نقل از “استپ تو هلث”، در شرایطی که شرکت های تولیدکننده پاک کننده های شیمیایی قصد دارند این تصور را ایجاد کنند که بهترین گزینه ها را ارائه می کنند، اما تردیدی وجود ندارد که استفاده بیش از اندازه از این محصولات پیامدهایی منفی را به همراه خواهد داشت.

خوشبختانه ترفندهای بسیاری برای پاکسازی خانه وجود دارند که اگرچه ممکن است قدیمی به نظر برسند، اما همچنان جایگزین هایی عالی برای پرهیز از مواجهه با عوارض جانبی و خطرات استفاده از محصولات شیمیایی هستند. در ادامه قصد داریم برخی از کاربردهای نمک برای پاکسازی خانه را معرفی کنیم.

ضدعفونی کردن اسفنج آشپزخانه و حمام

اسفنج های آشپزخانه یکی از محصولاتی هستند که می توانند با بسیاری از باکتری های مضر آلوده شوند. اما اگر آنها را آب نمک تمیز کنید می توانند شرایط یک اسفنج نو را پیدا کرده و با میکروب ها مبارزه کنند.

یک قاشق غذاخوری نمک را به ظرف حاوی آب گرم اضافه کنید و ترکیب کنید. سپس اسفنج ها را به مدت ۲۰ تا ۳۰ دقیقه در این ترکیب قرار دهید. آب اسفنج ها را گرفته و اجازه دهید خشک شوند. اکنون آنها آماده استفاده مجدد هستند.

پاک کردن لکه های کپک

لکه های کپک می توانند روی هر سطح مرطوبی در خانه شکل بگیرند، اما می توانید با مقدار اندکی پودر ضد قارچ نمک آنها را به حداقل برسانید. تنها مقداری نمک را با آب لیمو ترکیب کرده تا آثار پاک کنندگی و سفید کنندگی آن افزایش یابد.

مقداری نمک را در یک ظرف ریخته و آن را با آب لیمو مرطوب کنید. خمیر به دست آمده را روی لکه های کپک بمالید و اجازه دهید به مدت ۱۵ تا ۲۰ دقیقه در همان حالت باقی بماند. سطح مورد نظر را با آب ولرم شستشو دهید و در صورت نیاز بار دیگر این کار را تکرار کنید.

پاکسازی کف خانه

قدرت ضد عفونی کننده نمک آن را به گزینه ای عالی برای پاکسازی کف خانه و از بین بردن گرد و غبار و باکتری ها تبدیل کرده است. نصف یک فنجان نمک را در یک سطل آب گرم بریزید و ترکیب کنید. با استفاده از یک طی کف خانه را با این ترکیب پاک کنید.

جلا دادن اشیا فلزی

ترکیبات موجود در نمک این امکان را فراهم می کنند تا به پاکسازی هر گونه اکسید یا عیوب دیگر که روی سطوح اشیا فلزی شکل گرفته اند، اقدام کنید. هنگامی که نمک را روی آنها می مالید، به طور طبیعی اشیا فلزی را جلا داده و ظاهر کدرشان را از بین می برید.

مقداری نمک را با آب یا آب لیمو مرطوب کرده و خمیر به دست آمده را روی اشیا فلزی بمالید. اجازه دهید چند دقیقه به همان حالت باقی بماند و سپس با یک پارچه خشک خمیر را پاک کنید.

از بین بردن رد روغن از روی سینک

ضایعات غذایی به طور معمول رد روغنی خود را روی سطح سینک آشپزخانه بر جای می گذارند که می تواند بافتی چسبناک و بوی بد را موجب شود. برای پیشگیری از این مشکل آزار دهنده می توانید هر روز سینک آشپزخانه را پس از شستشوی ظروف با نمک پاک کنید.

مقدار مناسب از نمک را روی سطح سینک پاشیده و با استفاده از یک مسواک عملیات لایه برداری را انجام دهید. اجازه دهید به مدت پنج تا ۱۰ دقیقه به همان حالت باقی بماند سپس با آب داغ سینک را شستشو دهید.

پاکسازی لکه های عرق

به جای استفاده از مواد شیمیایی خطرناک برای پاکسازی لکه های عرق از روی لباس ها می توانید از نمک استفاده کنید. نمک به از بین بردن جای لکه ها و پدیدار شدن آنها کمک می کند. نصف فنجان نمک را به دو لیتر آب گرم اضافه کنید و لباس خود را به مدت ۳۰ تا ۴۰ دقیقه در آن خیس کنید.

اگر لکه از مقاومت بالایی برخوردار است نمک را به صورت مستقیم روی آن بمالید.


منبع: فرادید