کفش مورد علاقه تان در مورد شما چه می گوید؟

برترین ها: شیوه لباس پوشیدن هر فردی، تا حدودی نشان دهنده شخصیت اوست، به عنوان مثال اگر فردی تیپی اسپورت داشته باشد، می توان تشخیص داد که او عاشق فعالیت و تحرک است. کفش ها نیز از اکسسوری هایی هستند که شخصیت افراد را به سادگی رو می کنند. اگر شما هم دوست دارید که از روی کفش دیگران به شخصیت پنهان شان پی ببرید، با ما همراه باشید.

کفش مورد علاقه تان در مورد شما چه می گوید؟

بوت پاشنه بلند: مدیر

از نگاه روان شناسان، افرادی که بوت های پاشنه بلند می پوشند، افرادی هستند که دوست دارند بر دیگران کنترل داشته باشند. سرعت عمل آنها در موقعیت های مختلف بالاست و به خوبی می توانند بهترین تصمیم را در کوتاه ترین زمان ممکن بگیرند. زنانی که به این مدل کفش ها علاقمندند، بسیار مستقل و دست و پا دارند، به همین دلیل حس امنیت را به دیگران منتقل می کنند. در واقع دوست دارند که همیشه مرکز توجه باشند و نظرات خود را بر کرسی بنشانند.

 کفش مورد علاقه تان در مورد شما چه می گوید؟


 

کتانی: هدفمند

اگر شما فردی هستید که از رقابت های چالش برانگیز لذت می برید، مطمئنا از پوشیدن کفش کتانی نیز لذت خواهید برد. شما فردی با اعتماد به نفس بالا هدفمند و بسیار منظم و مبادی آداب هستید که ترجیح می دهید به جای بیکاری، چند کار را همزمان به دست گیرید. از پذیرفتن مسئولیت و مراقبت کردن از دیگران نیز لذت می برید. کلمه «مادر» می تواند نام مناسبی برایتان باشد.

 کفش مورد علاقه تان در مورد شما چه می گوید؟

صندل: رها

آیا دیگران هم شما را فردی فروتن و خاکی می خوانند؟ آیا از تماشای طلوع خورشید و پیاده روی لذت می برید؟ اگر جواب شما مثبت است، شما جزو خانم های علاقمند به صندل هستید. افرادی که علاقه زیادی به پوشیدن صندل دارند، افرادی آزاد و رهایند که دوست دارند زمان زیادی را در بیرون از خانه بگذرانند. آنها مانند یک پرستار از مراقبت و تیمار دیگران لذت می برند. آشپزی و وقت گذرانی در آشپزخانه نیز از دیگر فعالیت های مورد علاقه آنهاست.

 کفش مورد علاقه تان در مورد شما چه می گوید؟
تخت: یاری رسان

اگر شما جزو آن دسته از خانم هایی هستید که علاقه زیادی به کفش تخت پوشیدن دارند، حدس مان این است که شما فردی سخت کوشی اید که تمام تلاش تان را می کنید تا مسئولیتی که بر گردن تان است را تمام و کمال به پایان رسانید. اراده شما آنقدر قوی است که احتیاج به انگیزه ای بیرونی ندارید و خودتان در درون آن را ایجاد می کنید. و در آخر، فش تخت پوش ها افرادی متمرکز، فروتن و سخاوتمندی هستند که همیشه در پشت صحنه ها به بهترین شکل ممکن حضور دارند.

 کفش مورد علاقه تان در مورد شما چه می گوید؟

پاشنه بلند: سخت کوش

خانم هایی که پاشنه بلند می پوشند، ظاهرا افرادی متریالیست یا مادی گرا هستند اما واقعیت چیز دیگری است. آنها در واقع افرادی سخت کوش، مصمم و مقاوم اند که قبل از هر کسی داوطلب می شوند. آنها قادرند که خودشان را با موقعیت های مختلف وفق دهند و از پس مسائل به خوبی بر آیند. آنها زیبایی را تحسین و تا جای ممکن خودشان را غرق زیبایی می کنند. این زیبایی ممکن است آدم ها، اشیا یا حتی شیوه زندگی شان باشد، در هر صورت نهایت لذت را از لحظه لحظه زندگی شان می برند. شاید دنیا زیبا نباشد اما آنها چشمان زیبایی دارند.

 کفش مورد علاقه تان در مورد شما چه می گوید؟

بوت: آینده نگر

شما دوست دارید که همه زندگی تان برنامه ریزی شده باشد به همین دلیل نگاه نقادانه ای به زندگی دارید و ترجیح می دهید که برای خود یک استراتژی ثابت داشته باشید. با این سبک زندگی، شما همیشه آماده آنچه برایتان در آینده پیش خواهد آمد، هستید و هیچگاه خودتان را نگران موانع نمی کنید. خانم هایی که بوت ها را به هر کفش دیگری ترجیح می دهند، افرادی واقع بین و عملگرایند که همیشه نقشه ای در سر دارند. آنها همیشه دو تا سه قدم بعدی شان را پیش بینی می کنند و هیچوقت بی فکر قدم بر نمی دارند.

 کفش مورد علاقه تان در مورد شما چه می گوید؟

دمپایی لا انگشتی: راحت طلب

همانطور که شما هم حدس می زنید، دمپایی لا انگشتی مخصوص افرادی است که راحتی را دوست دارند. آنها خودشان را به دست موج ها می سپارند تا آنها را به هر کجا که می خواهد ببرد. به جای سختی کشیدن، ترجیح می دهند تا آنچه را که خوشحال شان می کند، انجام دهند. آنها همیشه آماده برنامه های جدید و البته آسان هستند. به بیانی آنچه برایشان بیشترین اهمیت را دارد، زمان حال است.

 کفش مورد علاقه تان در مورد شما چه می گوید؟

اسنیکر: انعطلاف پذیر

خانم هایی که مدام اسنیکر به پا می کنند، دوست دارند که با افراد کوچیک تر یا بزرگ تر از خودشان ارتباط برقرار کنند، به این دلیل گاهی خودشان را جوان تر از آنچه هستند می دانند و گاهی خود را پخته تر. به بیانی آنها می توانند با تمام افراد، در هر سنی که هستند، ارتباط برقرار کنند. اسنیکر نیز کفشی است که برای موقعیت های مختلف کاربرد دارد، درست مثل صاحبان شان که همیشه ایده های مختلفی در سر دارند. آنها پر از انرژی و شاداب و جوان اند. مهم نیست که چند سال سن دارند، همیشه پای ثابت فعالیت های هیجان انگیزند.

 کفش مورد علاقه تان در مورد شما چه می گوید؟

صندل لژدار: مهربان

درست مثل کیت میدلتون، شما نیز فردی هستید که از خود و توانایی هایتان آگاهید. شما قدردان، مصمم و قدرتمند هستید طوری که هر فردی را به سمت خود جذب می کنید. مهربانی شما زبانزد خاص و عام است و دیگران نیز از هم صحبتی با شما نهایت لذت را می برند. این دسته از خانم ها گشت و گذار را دوست دارند و زمان زیادی را به فعالیت های بیرون از خانه اختصاص می دهند.

 کفش مورد علاقه تان در مورد شما چه می گوید؟

پاشنه بلند جلوباز: رئیس

رقابت، این افراد را به هیجان وا می دارد. در آن واحد آنها افرادی مهربان، مسئولیت پذیر و قدرتمندند که دوست دارند همیشه مدیریت دیگران را به عهده بگیرند. درست زمانی که همه چیز بهم ریخته و همه ناامید شده اند، این افراد قدم جلو می گذارند و به شرایط سروسامان می دهند. بنابراین شما در هر کاری به یک خانمی که این کفش را به پا می کند، احتیاج دارید تا کارها را به بهترین شکل ممکن سروسامان دهد.

 کفش مورد علاقه تان در مورد شما چه می گوید؟

لوفر: نکته سنج

اینطور به نظر می آید که شما فردی تیزبین، نکته سنج و کمال گرا هستید. زمانی که کاری را به دست می گیرید، تا اتمام آن رهایش نمی کنید و سعی می کنید که آن را بی عیب و نقص به پایان برسانید. فرقی نمی کند که در شرایط کاری باشید یا در یک رابطه دوستانه، در هر موقعیتی شما ذره ای کم نمی گذارید. مسئولیت پذیری از خصوصیات بارز شماست. شما علاقه زیادی به جزییات دارید طوری که سعی می کنید نه تنها خودتان، بلکه دوستان و حتی همکاران تان هم بهترین باشند.

کفش مورد علاقه تان در مورد شما چه می گوید؟


منبع: برترینها

کتاب گوی و چوگان؛ تاریخ فاخر ایران

هفته نامه صدا: توجه به مفاخر فرهنگی و مراتب و مواضع تاریخی کشور، چیزی کمتر از توجه میدان های نفتی ندارد. اگر برداشت از ذخائر زیرزمینی کمک به آبادانی کشور می کند، بهره بردن از ظرفیت های بزرگ فرهنگی و تاریخی کشور، ضریب نفوذ نام ایران زمین را در جهان معاصر بالا برد.

البته این روزها که در سایه تجاهل برخی نهادهای دولتی و یا تغافل گروه ها و اجتماعات مدنی شاهد کم اثر و کم رنگ شدن نفوذ ایران کنونی در مرزهای ایران بزرگ فرهنگی هستیم، جبهه پیکار تمام عیاری پیش روی وطن دوستان و پاسداران هویت ملی گشوده شده است. البته ابزار این جنگ و پیکار، تفنگ نیست، بلکه فرهنگ است.

در این پیکار فرهنگی هر جبهه ای که اندیشه و ادب را سلاح رویارویی قرار دهد، پیروز میدان است. متاسفانه غفلت مردم و مسئولان در بسیاری از این نبردها باعث شکست ایران شده است. نمونه از این دست شکست ها را می توان در مواجهه با جمهوری گویا آذربایجان مثال آورد. این کشور نوجوان که زمانی نه چندان دور جزء خاک ایران بود، در دولت دهم و در سایه بی توجهی ارکان دولت به میراث فرهنگ و ملی کشور، نه تنها نظامی گنجه ای را شاعر آذربایجانی نامید، بلکه ورزش چوگان را به نام خود در منابع و مصادر جهانی ثبت کرد. اگرچه ایستادگی در برابر اینگونه چپاول ها، عزم و جهدی ملی می طلبد، اما از تلاش فردی نخبگان و فرهیختگانی وطن دوست نیز نباید غفلت کرد.

 کتاب گوی و چوگان؛ تاریخ فاخر ایران

یکی از این تلاش های فردی را رضا ابراهیمی نژاد درباره ورزش چوگان طی ده سال پزوهش و مطالعه به انجام رسانیده است. چوگان از بازی- ورزش های کهن ایرانی است که امروزه به ورزشی جهانی تبدیل شده است. اگرچه امروزه این رشته به دلیل رواج در میان  پادشاهان و بزرگان به بازی شاهان ایرانی معروف است، اما تاثیری دیرپا در فرهنگ و تمدن ایرانی داشته است. این بازی در ابتدا عنوانی نظامی و جنگی داشت و سوارکاران ایرانی در آن استعداد اسب های خود را به نمایش می گذاشتند.

ورزش چوگان امروزی از بازی چوگان ایرانی منشا گرفته است. در کتابی که قصد معرفی آن داریم چوگان در مسیری آغشته از هنر و ادب و رقص و خون و جنگ و عشق و ورزش به تصویر کشیده شده است. تصویری که ایران را به عنوان مهم ترین و غنی ترین تمدن خاورمیانه به ذهن متبادر می کند.

گستره تاریخی و فرهنگی

«گوی و چوگان» عنوان کتاب فاخری است که در وهله نخست بسیار تخصصی و با مخاطب محدود تصور می شود. اما کافی است این کتاب ۶۰۰ صفحه ای انتشارات کتابسرا را تورق کنید تا متوجه شوید که کتاب نه تنها تخصصی و محدود به گوی و چوگانانیست، بکله از جامعیت و مهم تر از آن زیبایی برخوردار است که می تواند به عنوان سفیر ایران فرهنگی در مراودات بیروی ایفای نقش کند. اما چرا کتاب فاخر گوی و چوگان در عداد آثار تاریخ فکر ایران زمین قرار دارد؟ اگر به عنوان فرعی کتاب توجه کنیم تا حدودی پاسخ خود را می گیریم: «گوی و چوگان؛ در گستره تاریخ، فرهنگ و هنر ایران» کتاب با این عنوان فرعی سعی دارد تا شمه ای از آنچه درون خود دارد، عیان کند. اما آیا می توان با بیرون کشیدن یک گوهر های یک دریای بی کران، عظمت دریا را نشان داد؟

اگرچه با مطمح نظر قرار دادن گوی و چوگان به عنوان یکی از دیرپاترین عناصر فرهنگی و ملی ایران ز مین، نمی توان وجوه منوع تمدن ایرانی اسلامی را خاطرنشان ساخت، اما کتابی که قصد معرفی آن را داریم با تلفیق دو مولفه جامعیت و زیبایی مساعی آن را دارد تا ضمن خط شکنی در زمینه تولید آثار فاخر، بتواند با محوریت تصویر، محتوا ار نیز منتقل کند. ابراهیمی نژاد برای این مهم و نشان دادن توامان عظمت و زیبایی ایران، حرکت از جزء به کل را برگزیده است.

کتاب گوی و چوگان؛ تاریخ فاخر ایران

حرکت از جزء به کل

کتابی که رضا ابراهیمی نژاد تالیف و تصنیف کرده است، نمونه تقریبا موفقی از حرکت از جزء به کل است. به عبارت بهتر پژوهشگر با انتخاب گوی و چوگان به عنوان یک عنصر تاریخ و فرهنگ و تمدن ایرانی، رد پای آن را در شعر و ادب و هنر و نقاشی پیگیری می کند و بازتابش های آن را با ثبت و ضبط تصاویر فوق العاده نشان می دهد. این کار را می توان به مثابه یک الگو در نظر گرفت و برای دیگر اجزاء تمدن ایرانی نیز به کار بست.

کافی است به برخی عناوین کتاب نظر بیندازید تا نحوه پردازش پژوهشگر را در مورد چوگان به عنوان یک امر جزیی  و بسط آن در ایران به مثابه یک کل دربیاید. علاوه بر آن شما در این کتاب می توانید درباره اسب های ایرانی به عنوان اجزاء انفکاک ناپذیر بازی چوگان اطلاعات فراوانی به دست آورید. به جز آن می توانید درباره ساختار پهلوانی و معطوف به تربیت بدنی دیوان های شعرای ایرانی کسب اطلاع کنید. بیشتر از آن می توانید از جزییات مسابقات مهم بین المللی چوگان که در دوره پهلوی در ایران برگزار شدهاست با تصویر و عکس های کم نظیر مطلع شوید.

ساختار کتاب

کتاب که چاپ اولش زمستان ۹۵ منتشر شده است ۱۷ بخش دارد که در قالب این بخش ها با استفاده از متن و تصویر به معرفی این ورزش باستانی و تاریخی در ایران پرداخته و مولف کتاب در آن ورزش چوگان را در دوره های مختلف تاریخی بررسی کرده و نقش و جایگاه این ورزش مهم را د ردوره های مختلف تاریخی ایران و قرون گوناگون ارزیابی و تشریح کرده است.

رضا ابراهیمی نژاد در بخش اول این کتاب به بررسی تاریخی چوگان در امپراتوری هخامنشی پرداخته و در ادامه در بخش های مختلف این ورزش را در دوران مختلف تاریخی مانند اشکانیان، ساسانیان، دوران اسلامی، دوره غزنوی، سلجوقی و ایلخانی، دوره تیموریان و صفویه مورد بررسی قرار داده است.

به عنوان مثال در بخش هخامنشیان عکس ها، شرح ها و مطالبی با محوریت «تاریخچه امپراتوری هخامنشی»، «آموزش چوگان در دوره هخامنشی»، «چوگان بازی به جای چنگ»، «پیشنهاد داریوش سوم به اسکندر مقدونی»، «آموزش و پرورش در ایران دوره هخامنشی» و «پارسیان از دیدگاه یونانیان» پردازش شده است.

در بخش اشکانیان نیز «تاریخچه امپراتوری اشکانی»، «پایه ستون های اشکانی با نقش چوب های چوگان و مجسمه سوارکاری» و «سکه های نقره تعدادی از پادشاهان اشکانی» از بخش های مطمح نظر قرار گرفته شده است. در قسمت مربوط به امپراتوری ساسانیان شرح نوشته و تصویر نوشته هایی در ارتباط با «تاریخچه امپراتوری سامانی»، «کارنامه اردشیر بابکان»، «گزیده متن پهولی کارنامه اردشیر بابکان» ، «ادبیات پهلوی در رسانه های کوچک تعلیمی»، «خسرو قبادان و گزیده رساله او»، «آیین نامه ها در دوره ساسانی بخشی از کتاب آیین نامک» و «تاجگیری بهرام اول ساسانی تنگه چوگان، کازرون» و البته با مرکزیت چوگان پردازش شده است.

 کتاب گوی و چوگان؛ تاریخ فاخر ایران

پرمبرهن است که چوگان بعد از حمله اعراب نیز در ایران تداوم یافت و حتی در دوره پادشاهان شیعه نضج زیادی گرفت. چه اینکه چوگان در دوره صفویه به شکوفایی رسید، به همین خاطر بخش زیادی از کتاب به دوران صفویان اختصاص دارد. اسناد تاریخی نشان داده اند که شاه عباس چوگان باز بوده است و حتی پیش از اینکه به اصفهان بیاید در قزوین که پایتخت ایران بوده چوگان بازی می کرده است.

همچنین میدان نقش جهان اصفهان برای چوگان بازی بنا نهاده شده بود. بررسی چوگان در شاهکارهای نگارگری ایران در دوره صفویه، چوگان در صنایع دستی، چوگان در شعر پارسی و چوگان در شاهنامه فردوسی از دیگر بخش های این کتاب فاخر است. البته پیش از فردوسی، رودکی نیز به چوگان پرداخته است.

اصولا رودکی نخستین شاعری است که پس از اسلام از چوگان صحبت می کند و فردوسی نیز فراوان از آن نام می برد. فردوسی قصه چوگان بازی سیاوش و افراسیاب را به نظم در می آورد و در جای دیگری می گوید: «همه کودکان را میدان فرست/ به بازیدن گوی و چوگان فرست» سعدی، حافظ، ناصرخسرو و مولانا هم به چوگان اشاره کرده اند.

اشاره ای که به هنرمندی هرچه تمام تر در کتاب گوی و چوگان مورد بررسی قرار گرفته است. نویسنده کتاب گوی و چوگان مورد بررسی قرار گرفته است. نویسنده کتاب «گوی و چوگان در گستره تاریخ، فرهنگ و هنر ایران» همچنین در ادامه این کتاب و در بخش دیگری به بررسی موسیقی چوگان (ترکیب ها، اصطلاحات استعاری و ضرب المثل های چوگان) پرداخته است.

در این کتاب چوگان دردوره قاجار، دوره پهلوی اول و دوم و دوره معاصر نیز پژوهش شده است. گفت و گو با اعضای فدراسیون جهانی چوگان و استادان تاریخ و هنر ایران، بررسی چوگان در نقاشی های معاصر، اسب در تاریخ و فرهنگ ایران و…از بخش های دیگر این کتاب است که به معرفی ورزش چوگان به عنوان یکی از اصیل ترین و قدیمی ترین ورزش های ایرانی می پردازد. بخش عمده این پژوهش ۱۰ ساله به روش کتابخانه ای و میدانی انجام شده و نویسنده کتاب در حد امکان به شهرها و روستاهای مختلف ایران سفر کرده که اطلاعات و تصاویر به دست آمده از این سفرها کمک بزرگی به کشف برخی از حقایق پنهان درباره این ورزش می کند.

براساس اسناد و مدارک تاریخی، بازی چوگان در ایران قدمتی چندهزار ساله دارد و در طول تاریخ بدون توقف در میان مردم رواج داشته است و آن چنان با تاریخ و فرهنگ و هنر و ادبیات این سرزمین آمیخته که جزیی از هویت ایرانیان به حساب می آید.

صدها سند مهم تاریخی از بازی چوگان در دوره های مختلف تاریخی به جا مانده است که برای مثال، می توان به مهرهای یافته شده مربوط به دو هزار تا سه هزار سال پیش از میلاد با نقش گوی و چوگان و انجام این بازی در کهن ترین ادیان و آیین های دینی همچون آیین مهرپرستی و دین زرتشتی و گسترش آن در دوره امپراتوری هخامنشی و ساسانی و ادامه آن تا دوره معاصر اشاره کرد که پشتوانه تاریخ طولانی این بازی ورزشی را در فلات پهناور ایران زمین بیان می کند.

کتاب گوی و چوگان؛ تاریخ فاخر ایران

رنگ در رنگ، نقش در نقش

کتاب «گوی و چوگان در گستره تاریخ، فرهنگ و هنر ایران» مشحون از تصاویر زیبا و نقاشی های گرانبها و عکس های نوستالوژیک است. از تصاویر مربوط به میدان نقش جهان، چوگان بازان و شاه عباس و فضای اصفهان زمان صفوی گرفته تا تصاویر مربوط به باشگاه جلالیه و چوگان بازان شاهنشاهی و محمدرضا شاه و فضای تهران دوره پهلوی در این کتاب قابل رویت است. حتی تصویری در کتاب وجود دارد که نسل اول سربازان در دوره پهلوی اول را نشان می دهد با لباس های مخصوص شان به ردیف بر روی اسب نشسته اند و چوگان به دست، به میدان می روند.

عکاس، آنقدر ماهرانه حالات آنها را در این عکس آورده است که گویی شخصیت های درون عکس با تو صحبت می کنند. بسیار فراتر از آن در این کتاب بازی چوگان را در هر دوره ای از زمان می توان جست و جو کرد. از تابلوهای مربوط به مهرهای مفرغی سوارکاران درحال چوگان بازی مربوط به دوران اشکانیان و ساسانیان و تصاویر مربوط به چوگان بازی شاهان صفوی گرفته تا زمان پهلوی و معاصر که هشتاد و سومین دوره مسابقات فدراسیون چوگان در تهران در معرض دید قرار دارد.

تصاویر مدال ها، نشان ها و سکه های مناسبتی در دوره پهلوی دوم که تصویر بازی چوگان بر روی آنها حک شده بود به چشم می خورد. همچنین وجود شانزده تمبر با نقش چوگان بازی به مناسبت بازی های المپیاد رم در سال های ۱۹۶۰ م و المپیک مونیخ سال ۱۹۷۲ م از دیگر اسنادی بودند که بازدیدکنندگان با دیدن آن ها واقعا در می ماندند از وجود چنین آثار باارزشی در شهرمان. اینکه روزگاری سکه هایی در ضرابخانه اصفهان ضرب می شده اما امروز دیگر همه اینها به تاریخ پیوسته اند و نام و نشان آنها را تنها می توان در موزه ها یافت.

به نظر می رسد که کتاب حاضر توانسته است بخش مهمی از پشتوانه غنی فرهنگی، تاریخی و هنری ورزش چوگان و تاثیر آن در تمدن ایران را با یک زیباشناسی قابل ستایش به نمایش بگذارد. این نمایش زیبا را نباید فرو گذاشت. همان گونه کار دفاع از ایران را نباید فروگذاشت.


منبع: برترینها

چطور وقت‌مان را خوب تلف کنیم؟

نتایج چندین تحقیق روان‌شناختی نشان می‌دهد که حدی از حواس‌پرتی می‌تواند عملکرد ذهن را در حوزه‌های مختلف بهبود بخشد. مثلاً اگر در موقعیتی هستید که می‌خواهید تصمیم‌گیری مهمی انجام دهید، احتمالاً بهتر است برای مدتی ذهنتان را از تمرکز بر موضوعِ تصمیم‌گیری‌تان منحرف کنید و چند تا کلیپ خنده‌دار ببینید. اما چطور چنین چیز تناقض‌باری می‌تواند درست باشد؟

  از زمانی که فردریک وینسلو تیلور دقیقاً محاسبه کرد چند ثانیه طول می‌کشد تا کارگران فولادِ بتلهم بیل را در بار سنگ‌آهن وارد و از آن خارج کنند، افزایش حداکثریِ کارآمدیِ زمانْ آرمان محیط کار آمریکایی بوده است. اما روان‌شناسان و دانشمندان عصب‌شناسی محدودیت‌های این دیدگاه را به ما نشان می‌دهند: آن‌ها می‌گویند، وقت تلف‌کردن می‌تواند انسان را خلاق‌تر کند. حتی فعالیت‌های ظاهراً بی‌معنایی مثل تماشای فیلم چند گربه در یوتیوب شاید کمک کنند مسئله‌های ریاضی را حل کنید.

برنت کوکر در دانشگاه ملبورن استرالیا روی رفتار اینترنتی مطالعه می‌کند؛ او فهمید بازدهیِ افرادی که به «گشت‌وگذار اینترنتی در اوقات فراغت محل کار» می‌پردازند، حدود ۹درصد بیش از دیگران است. سال گذشته، جاناتان اسکولر، استاد روانشناسی در دانشگاه کالیفرنیا در سانتا باربارا، به همراه دانشجوی دکتری خود بنجامین بئرد مطالعه‌ای با نام الهام‌گرفته از حواس‌پرتی۱ را منتشر کرد. در این مطالعه نتیجه‌گیری شده بود که «درگیری با مسائل سادۀ بیرونی که به ذهن امکان می‌دهند کمی این سو و آن سو بگردد، شاید راه را برای حل خلاقانۀ مسئله هموار کند.»

چطور وقتمان را خوب تلف کنیم 

اسکولر مجموعه‌ای از «تکالیف کاربردی غیرعادی»۲ را به شرکت‌کنندگان داد که در آن از آنها خواسته می‌شد تا آنجا که می‌توانند کاربردهای مختلفی برای یک شیء دم‌دستی ابداع کنند. هرچه پاسخ‌ها بدیع‌تر بودند، افراد خلاقیت بیشتری از خود نشان داده بودند. پس از انجام آزمون پایه، شرکت‌کنندگان به گروه‌های مختلفی تقسیم شدند و دوره‌های «آمادگی» دوازده‌دقیقه‌ای مختلفی به آنها داده شد. این دوره‌ها یا یک تکلیف حافظه‌ای سخت بود یا یک تکلیف حافظه‌ای غیرسخت که امکان گشت‌وگذار ذهنی را فراهم می‌کرد، یا استراحت مطلق بود.

گروه چهارم اصلاً وقفۀ آمادگی نداشتند. سپس به هر چهار گروه تکالیف کاربردی غیرعادیِ بیشتری عرضه شد که دست‌کم یک شیء از دور اول بین آن‌ها بود. گروهی که یک تکلیف آمادگیِ غیرسخت به آن‌ها داده شده بود، بیشترین رشد را در امتیاز تکالیف نشان دادند.

اسکولر می‌گوید «جالب‌ترین نتیجۀ این مطالعه همین بود که تکلیف غیرسخت در واقع بهتر از آن بود که کاری انجام نشود». البته اینکه چرا این گونه است، تا این حد روشن نیست. اسکولر می‌گوید «بهترین حدس من این است که اگر درگیر تکلیفی غیرسخت باشید، این تکلیف به نوعی مانع زنجیره‌های طولانی افکار می‌شود. این نوعی تکان‌دادن و هم‌زدن ظرف است و اینگونه یک فکر را برای مدت طولانی نگه نمی‌دارید. اندیشه‌های زیادی به ذهن وارد و از آن خارج می‌شوند و این روند پیوسته به آمادگیِ خلاق می‌انجامد.»

تنها اسکولر نیست که به این نتیجه رسیده است. در سال ۲۰۰۶، روان‌شناسی به نام اپ دایکسترهایس در دانشگاه ردبوند هلند نیز دریافت افرادی که وظیفه دارند تصمیمی پیچیده بگیرند، وقتی پیش از تصمیم‌گیری امکان دوره‌ای از حواس‌پرتی برایشان فراهم می‌شود، عملکرد بهتری دارند. او فهرستی از اتومبیل‌ها و ویژگی‌های مثبت و منفی آنها را به شرکت‌کنندگان در مطالعۀ خود داد. سپس از شرکت‌کنندگان خواست کیفیت اتومبیل‌ها را ارزیابی کنند. هر گروه باید پیش از ارزیابی چهار دقیقه به اطلاعاتی که فراگرفته بود می‌اندیشید. از گروه دیگر تقاضا شد که طی آن میان‌دورۀ چهاردقیقه‌ای یک «تکلیف حواس‌پرت‌کن» انجام دهد. گروهی که «تکلیف حواس‌پرت‌کن» انجام داده بود بهترین قضاوت را نشان داد.

چند سال بعد، جیمز برسلی، دانشجوی دانشگاهِ کارنگی ملون، دیوید کرسول، استاد روانشناسی دانشگاه کارنگی ملون و آجای ستپوت، استاد پژوهشیِ دانشگاه نورث‌ایسترن مطالعۀ دایکسترهایس را تکرار کردند. اما یک قدم بیشتر برداشتند، آن‌ها از تصویرسازی تشدید مغناطیسی کاربردی (اف.ام.آر.آی) استفاده کردند تا فعالیت مغز افراد مورد مطالعۀ خود را دنبال کنند. طی پژوهش آنها تأیید شد که روندهای عصبی مرتبط با تصمیم در دقایق «تفکر ناخودآگاه» روی می‌دادند. برسلی می‌گوید این اتفاق به خاطر آن است که تفکر ناخودآگاه و تفکر خودآگاه مدام اطلاعات از پیش ثبت‌شده را پردازش می‌کنند که به تصمیم‌گیری ناخودآگاه می‌انجامد و در زمان نیاز می‌توان آن را «به خودآگاه فراخواند». به اصطلاح غیرحرفه‌ای، این یعنی ما قادریم در ظاهر به چیزی (فیلم گربه) توجه کنیم و همزمان چیز دیگری (مسائل پیچیدۀ ریاضی) را واکاوی کنیم. نویسندگان این مطالعه در بخش دسترسی پیشرفته مجلۀ اسکن۳، شمارۀ ژانویۀ ۲۰۱۳، نتیجه گرفتند که «دوره‌های کوتاه تفکر ناخودآگاه می‌تواند تصمیم‌گیری را ارتقا دهد».

حال، دقیقاً بهترین نمونه‌های حواس‌پرتی کدام هستند؟ برسلی می‌گوید «حواس‌پرت‌کنی لازم است که کاملاً دور از چیزی باشد که می‌خواهید ناخودآگاه آن را پردازش کنید.» او می‌گوید، اگر می‌خواهید مغزتان ناخودآگاه یک مسئلۀ ریاضی را پردازش کند، بهتر است حواس‌پرت کن چیزی کاملاً متفاوت باشد، چیزی مثل تنیس و نه چیزی مثل پازل.

این پیشنهادی فوق‌العاده برای استراحت چنددقیقه‌ای بین کارتان است. اما کارآفرینی به نام ژاک هبرا این یافته‌ها را جدی‌تر می‌گیرد؛ او می‌خواهد یک حواس‌پرتی ایده‌آل ایجاد کند و از آن پول در بیاورد. سلف‌اکو، شرکت نوپای هبرا، اپلیکیشنی به نام آپ‌جوی۴ را توسعه می‌دهد که یک موتور پیشنهاد قطعه فیلم‌های مثبت و شوق‌آور است. بگویید چه نوع محتوایی را دوست دارید -مثلاً ورزشی، حیوانات، طبیعت، خنده‌دار یا عاشقانه- و این موتور موجی از کلیپ‌ها و تصاویر را به سویتان روانه می‌کند که پیش از آن تعداد زیادی از بینندگان تماشا کرده‌اند و اکثریت آنها به آن امتیاز کافی داده‌اند.

با گذشت زمان، آپ‌جوی یاد می‌گیرد که شما به چه چیزی بهترین پاسخ را می‌دهید و جریان خود را مناسب با سلیقۀ شما فیلتر می‌کند. اسکولر که به سلف‌اکو کمک می‌کند تا این نرم‌افزار را توسعه دهد، می‌گوید «این دقیقاً همان مداخله‌ای است که طبق تحقیق ما به دو دلیل در خدمت خلاقیت است. یک اینکه حال افراد را خوب می‌کند و این واقعیتی جاافتاده است که چیزهایی که به بهبود حال کمک می‌کنند، خلاقیت را افزایش می‌دهند. دو اینکه یک تکلیف غیرسخت عرضه می‌کند.»

هبرا می‌گوید تصاویری که تشویق می‌کنند دربارۀ آینده بیندیشید یا نوعی حس جستجوگری را در شما بیدار می‌کنند نیز حواس‌پرت‌کن‌های خوبی هستند. همچنین تصاویری که «بدونِ خود»۵ هستند و به خصیصه‌های زندگی شما کاری ندارند. هبرا می‌گوید «وقتی افراد سر کار زمانی برای استراحت دارند و وارد فیس‌بوک می‌شوند، این تجربه‌ای خود-ران[۶] است. تصاویر تعطیلات کسی را تماشا می‌کنند و فکر می‌کنند، (چرا من جای او نیستم؟ کاش من هم در تعطیلات بودم.)» اگر می‌خواهید از وقت‌گذرانی خود بیشترین استفاده را ببرید، به طور تصادفی نوزادهای یوتیوب را نگاه کنید و نه نوزادهای دوستان فیس‌بوکتان را.

سلف‌اکو می‌کوشد مدت زمان و تعداد زمان‌های استراحت روزانه را تعیین کند تا از پدیده‌ای که به سازگاری خوش‌گذرانه معروف است، پیشگیری شود. هبرا می‌گوید «وقتی به چیزی، مثبت یا منفی، عادت می‌کنیم، از قوت عاطفی آن کاسته می‌شود و ما تا حد زیادی نسبت به تأثیر آن ایمن می‌شویم.» مقدار زمانی که افراد روزانه می‌توانند صرف آپ‌جوی کنند، دست‌کم در فضاهایی که [این نرم‌افزار] با هدف افزایش بازدهی به کار گرفته می‌شود، محدودیت‌هایی خواهد داشت.

حتماً روح فردریک وینسلو تیلر با خرسندی سر تکان می‌دهد: بالاخره، زمان استراحت- آخرین بخش مدیریت‌نشدۀ روز کاری- دیگر وقت‌تلف‌کنی نخواهد بود.


منبع: برترینها

هیجان های مثبت و تاثیرگذار زندگی

در زندگی همواره اتفاقات و هیجانات خوب و بد زیادی را تجربه می کنیم. برخی از حس ها، اثر مثبتی در شما ایجاد می کنند که خود سبب یادگیری بسیاری از مهارت ها و در نتیجه پیشرفت و رشد شخصی تان خواهند شد. با هم این حس های مثبت اثر گذار را مرور می کنیم.

ماهنامه سپیده دانایی: در زندگی همواره اتفاقات و هیجانات خوب و بد زیادی را تجربه می کنیم. برخی از حس ها، اثر مثبتی در شما ایجاد می کنند که خود سبب یادگیری بسیاری از مهارت ها و در نتیجه پیشرفت و رشد شخصی تان خواهند شد. با هم این حس های مثبت اثر گذار را مرور می کنیم.

۱٫ شادی: این هیجان زمانی ایجاد می شود که اتفاق غیرمنتظره خوشایندی برای فرد رخ دهد. برای مثال، افراد هنگامی که خبر خوبی دریافت می کنند یا غافلگیر می شوند، احساس مسرت می کنند. مسرت، تمایلی برای تفریح و مشغول شدن یا آنچه «فریجدا» در سال ۱۹۸۶ «فعال سازی آزاد» نامیده است، ایجاد می کند. فعال سازی آزاد، به معنای آمادگی بی هدف و ناخودآگاه برای مشارکت در هر نوع تعاملی است که محیط عرضه می کند. تجربه مکرر مسرت موجب به وجود آمدن منابع با دوام در زمینه یادگیری تجربی می شود.

هیجان های مثبت و تاثیرگذار زندگی

۲٫ شکرگزاری: شکرگزاری وقتی به وجود می آید که فرد از دیگران به خاطر فرصت خوب غیرمنتظره ای که برایش ایجاد کرده اند، سپاسگزاری کند. برای مثال، وقتی که فرد علاوه بر احساس مسرت از این که دوستانش برای او جشن تولد گرفته و غافلگیرش کرده اند، از آنها به خاطر صرف زمان و هزینه برای خوشحال کردنش، سپاسگزاری کند، هیجان شکرگزاری را تجربه می کند. تجربه مکرر هیجان شکرگزاری موجب ایجاد مهارت های جدیدی جهت ابراز مهربانی و مراقبت از دیگران می شود.

۳٫ آرامش: آرامش که گاهی اوقات رضایت هم نامیده می شود، وقتی به وجود می آید که فرد شرایط فعلی اش را کاملا خوب یا رضایت بخش توصیف کند. برای مثال، افراد وقتی که با شرایط شان احساس هماهنگی و راحتی دارند، هیجان آرامش را تجربه می کنند. احساس آرامش سبب می شود که فرد برای درک شرایط فعلی و یکپارچه سازی آن با ارزش های جدید تمایل پیدا کند. تجربه مکرر هیجان آرامش موجب پیچیده تر شدن خود (self) فرد و اولویت هایش می شود.

۴٫ علاقه: این هیجان زمانی پدیدار می شود که فرد در شرایط ایمنی قرار دارد، اما محیط دربردارنده عنصر جدیدی است. برای مثال، وقتی افراد با یک موقعیت مبهم و چالش برانگیز که در عین حال خیلی هم دشوار نیست، مواجه می شوند، این هیجان را تجربه می کنند. علاقه میل به کاوش، یادگیری و درگیر شدن با مسائل جدید را در فرد ایجاد می کند و به این ترتیب موجب گسترش خود (self) می شود.

۵٫ امید: بیشتر هیجانات مثبت در شرایطی ایجاد می شوند که فرد احساس ایمنی می کند، اما امید از این قاعده مستثنی است. امید در موقعیت های دشواری که فرد از روی دادن اتفاقات بد می ترسد و در عین حال شرایط بهتری را آرزو می کند، خود را نشان می دهد. برای مثال، افرادی که به بیماری صعب العلاج مبتلا می شوند، با اتکا به امید تصمیم به شروع درمان های دشوار می گیرند. تجربه مکرر این هیجان موجب ایجاد منابع دائمی خوش بینی و انعطاف پذیری در مقابل بحران ها می شود.

ده هیجان مثبت تاثیرگذار

۶٫ افتخار: این هیجان زمانی به وجود می آید که فرد به دلیل انجام فعالیت های مطلوب و ارزشمند اجتماعی، اعتبار و آبرو کسب می کند. برای مثال، وقتی افراد به هدف مهمی که از لحاظ اجتماعی مطلوب است، دست پیدا می کنند، احساس غرور و افتخار می کنند. تجربه این هیجان موجب می شود که فرد درباره پیشرفت های بیشتر در حوزه ای که در آن کسب موفقیت کرده، خیال پردازی کند. تجربه مکرر این هیجان موجب ایجاد انگیزه پیشرفت دائم در فرد می شود.

۷٫ شوخ طبعی: این هیجان زمانی ایجاد می شود که فرد در موقعیت کنونی خود، نوعی ناهمخوانی اجتماعی را درک کند. برای مثال، هیجان شوخ طبیعی ممکن است به دنبال اشتباه لپی خود فرد یا دیگران ایجاد شود. این هیجان تمایلی برای به اشتراک گذاشتن یک مورد خنده دار با دیگران و یافتن شیوه ای خلاقانه برای ادامه دادن شادی ایجاد می کند. تجربه مکرر هیجان شوخ طبعی موجب مستحکم شدن پیوندهای اجتماعی فرد می شود.

۸٫ الهام: هیجان الهام زمانی پدیدار می شود که فرد به نوعی شاهد برتری انسان دیگری باشد. برای مثال، افراد وقتی می بینند شخص دیگری کار نیکی انجام می دهد یا در انجام یک فعالیت خاص مهارت دارد، از وی الهام می گیرند. الهام گرفتن سبب می شود که فرد به رسیدن به سطوح بالاتری تمایل پیدا کند. تجربه مکرر این هیجان موجب ایجاد انگیزه برای رشد فردی می شود.

ده هیجان مثبت تاثیرگذار

۹٫ شگفتی: این هیجان زمانی ایجاد می شود که فرد با لطف و محبت یا خوبی بسیار عظیم و گسترده مواجه می شود. برای مثال، افراد با دیدن جلوه های قدرت خداوند در طبیعت یا دیدن آثار هنری ارزشمند احساس حیرت می کنند. تجربه حیرت می تواند موجب ایجاد جهان بینی های جدید در فرد شود.

۱۰٫ عشق: وقتی که همه هیجانات مثبت ذکر شده در یک رابطه بین فردی ایمن تجربه شوند، عشق ایجاد می شود. عشق به عنوان ترکیبی از دیگر هیجانات مثبت، دامنه تفکر و عمل فرد را گسترش می دهد. تجربه عشق، طیف گسترده ای از منابع با دوام، از جمله پیوندهای اجتماعی را ایجاد می کند.


منبع: برترینها

دیگران درباره من چگونه فکر می‌کنند؟

یک کارشناس ارشد روان شناس عمومی و مشاور کودک و خانواده در پاسخ به این سوال که دیگران درباره من چگونه فکر می‌کنند، توضیحاتی را ارائه داد.

 

 همه ما روزانه با افراد زیادی در تعامل و ارتباط هستیم. با توجه به اینکه انسان موجودی اجتماعی محسوب می‌شود بنابراین بسیاری از ما تمایل داریم که بدانیم دیگران چه تصوری نسبت به ما دارند. برای یافتن پاسخ این پرسش استفاده از آزمون‌های روانشناسی کمک کننده است. در این مطلب ما به شرح و تفسیر آزمون شخصیت دکتر فیل می‌پردازیم.

تست روانشناسی: دیگران درباره من چگونه فکر می‌کنند؟ 

آزمون: من از نگاه دیگران چه شخصیتی دارم

۱ – در چه زمانی از روز بهترین و آرام‌ترین احساس را دارید؟

الف_ صبح
ب_ عصر و غروب
ج_ شب

۲ – معمولاً چگونه راه می‌روید؟

الف_ نسبتاً سریع، با قدم‌های بلند
ب_ نسبتاً سریع، با قدمهای کوتاه، ولی تند و پشت سر هم
ج_ آهسته تر، با سری صاف روبرو
د_ آهسته و سربه زیر
ه_ خیلی آهسته

۳ – هنگام صحبت کردن با دیگران

الف_ می‌ایستید و دست به سینه حرف می‌زنید.
ب_ دست‌ها را در هم قلاب می‌کنید.
ج_ یک یا هر دو دست را در پهلو می‌گذارید.
د _ دست به شخصی که با او صحبت می‌کنید، می‌زنید.
ه_ با گوش خود بازی می‌کنید، به چانه تان دست می‌زنید یا موهایتان را صاف میکنید

۴ – وقتی آرام هستید، چگونه می‌نشینید؟

الف_ زانو‌ها خم و پا‌ها تقریباً کنار هم
ب_ چهارزانو
ج_ پای صاف و دراز به بیرون
د_ یک پا زیر دیگری خم

۵ – وقتی چیزی واقعاً برای شما جالب است، چگونه واکنش نشان می‌دهید؟

الف_ خنده‌ای بلند که نشان دهد چقدر موضوع جالب بوده
ب_ خنده، اما نه بلند
ج_ با پوزخند کوچک
د_لبخند بزرگ (خنده با دهان بسته)
ه_ لبخند کوچک

۶ – هنگام ورود به یک میهمانی و یا یک جمع

الف_ با صدای بلند سلام و حرکتی که همه متوجه شما شوند، وارد می‌شوید
ب_ با صدای آرامتر سلام می‌کنید و سریع به دنبال شخصی که می‌شناسید، می‌گردید
ج_ در حد امکان آرام وارد می‌شوید، سعی می‌کنید به نظر سایرین نیایید

۷ – سخت مشغول کاری هستید، بر آن تمرکز دارید، اما ناگهان دلیلی یا شخصی آن را قطع می‌کند.

الف_ از وقفه ایجاد شده راضی هستید و از آن استقبال می‌کنید
ب_ به سختی ناراحت می‌شوید
ج_ حالتی بینابین این ۲ حالت ایجاد می‌شود

۸ – کدامیک از مجموعه رنگ‌های زیر را بیشتر دوست دارید؟

الف_ قرمز یا نارنجی
ب_ سیاه
ج_ زرد یا آبی کمرنگ
د_ سبز
ه_ آبی تیره یا ارغوانی
و_ سفید
ز_ قهوه ای، خاکستری، بنفش

۹ – وقتی در رختخواب هستید (در شب) در آخرین لحظات پیش از خواب، در چه حالتی دراز می‌کشید؟

الف_ به پشت
ب_ روی شکم (دَمَر)
ج_ به پهلو و کمی خم و دایره‌ای
د_ سر بر روی یک دست
ه_ سر زیر پتو یا ملافه

۱۰ – آیا شما غالباً خواب می‌بینید که:

الف_ از جایی می‌افتید
ب_ مشغول جنگ و دعوا هستید
ج_ به دنبال کسی یا چیزی هستید
د_ پرواز می‌کنید یا در آب غوطه ورید
ه_ اصلاً خواب نمی‌بینید
و_ معمولاً خواب‌های خوش می‌بینید

امتیازات

سؤال اول: الف (۲ امتیاز)، ب (۴ امتیاز)، ج (۶ امتیاز)

سؤال دوم: الف (۶ امتیاز)، ب (۴ امتیاز)، ج (۷ امتیاز)، د (۲ امتیاز)، ه (۱ امتیاز)

سؤال سوم: الف (۴ امتیاز)، ب (۲ امتیاز)، ج (۵ امتیاز)، د (۷ امتیاز)، ه (۶ امتیاز)

سؤال چهارم: الف (۴ امتیاز)، ب (۶ امتیاز)، ج (۲ امتیاز)، د (۱ امتیاز)

سؤال پنجم: الف (۶ امتیاز)، ب (۴ امتیاز)، ج (۳ امتیاز)، د (۵ امتیاز)، ه (۲ ا. متیاز)

سؤال ششم: الف (۶ امتیاز)، ب (۴ امتیاز)، ج (۲ امتیاز)

سؤال هفتم: الف (۶ امتیاز)، ب (۲ امتیاز)، ج (۴ امتیاز)

سؤال هشتم: الف (۶ امتیاز)، ب (۷ امتیاز)، ج (۵ امتیاز)، د (۴ امتیاز)، ه (۳ امتیاز) و (۲ امتیاز)، ز (۱ امتیاز)

سؤال نهم: الف (۷ امتیاز)، ب (۶ امتیاز)، ج (۴ امتیاز)، د. (۲ امتیاز)، ه (۱ امتیاز)

سؤال دهم: الف (۴ امتیاز)، ب (۲ امتیاز)، ج (۳ امتیاز)، د (۵ امتیاز)، ه (۶ امتیاز)، و (۱ امتیاز)

امتیازهایتان را جمع کنید. عدد به دست آمده را با جدول زیر مقایسه کنید و شخصیت خودتان را بشناسید.

نتیجه گیری

اگر امتیاز شما بالای ۶۰ است: دیگران در ارتباط و رفتار با شما شدیداً مراقب و هوشیار هستند آن‌ها شما را مغرور، خودمحور و بی نهایت سلطه جو می‌دانند، گرچه شما را تحسین می‌کنند و به ظاهر می‌گویند «کاش من جای تو بودم!»، اما معمولاً به شما اعتماد ندارند و نسبت به ایجاد رابطه‌ای عمیق و دوستانه با شما بی‌میل و فراری هستند.

اگر از ۵۱ تا ۶۰ امتیاز دارید: بدانید دوستانتان، شما را تحریک پذیر می‌دانند، بدون فکر عمل می‌کنید و سریع از موضوعات ناخوشایند برآشفته می‌شوید، علاقه‌مند به رهبری جمع و تصمیم گیریهای سریع دارید (هرچند اغلب درست از کار درنمی آیند) دیگران شما را جسور و اهل مخاطره می‌دانند. کسی که همه چیز را تجربه و امتحان می‌کند، از ماجراجویی لذت می‌برد و در مجموع آن‌ها به دلیل ایجاد شرایط و بستر هیجانات توسط شما، از همراهی‌تان لذت می‌برند.

اگر از ۴۱ تا ۵۰ امتیاز به دست آوردید: به خود امیدوار باشید، دیگران شما را بانشاط، سرزنده، سرگرم کننده، جالب و جذاب می‌بینند.

شما دائماً مرکز توجه جمع هستید و از تعادل رفتاری خوبی بهره‌مند هستید. فردی مهربان، ملاحظه کار و فهمیده به نظر می‌رسید. قادر هستید به موقع باعث شادی و خوشی دوستانتان شوید و اسباب خنده آن‌ها را فراهم کنید و در همان شرایط و در صورت لزوم بهترین کمک برای اعضای گروه هستید.

اگر ۳۱ تا ۴۰ امتیاز نصیب شما شد: بدانید در نظر سایرین معقول، هوشیار، دقیق، ملاحظه کار و اهل عمل هستید. همه می‌دانند شما باهوش و با استعداد هستید، اما مهمتر از همه فروتن و متواضع هستید. به سرعت و سادگی با دیگران باب دوستی را باز نمی‌کنید. اما اگر با کسی دوست شوید صادق، باوفا و وظیفه شناس هستید. اما انتظار بازگشت این صداقت و صمیمیت از طرف دوستانتان را دارید گرچه سخت دوست می‌شوید، اما سخت‌تر دوستی‌ها را ر‌ها می‌کنید.

از ۲۱ تا ۳۰ امتیاز: در نظر سایرین فردی زحمت کش هستید، اما متأسفانه گاهی اوقات ایرادگیر هستید. شما بسیار محتاط و بی نهایت ملاحظه کار به نظر می‌رسید. انسانی زحمتکش که در کمال آرامش و با صرف زمان زیاد در جمع بار دیگران را به دوش می‌کشد و بدون فکر و براساس تحریک لحظه‌ای و آنی هرگز نظر نمی‌دهد. دیگران می‌دانند شما همیشه تمام جوانب کار‌ها را می‌سنجید و سپس تصمیم می‌گیرید؛ و اگر کمتر از ۲۱ امتیاز داشتید: دیگران شما را خجالتی، عصبی و آدمی شکاک می‌دانند شخصی که همیشه سایرین برایش تصمیم می‌گیرند و از او مراقبت می‌کنند. کسی که اصلاً تمایل به درگیرشدن در کارهای گروهی و ارتباط با افراد دیگر را ندارد.

مرجان پلویی کارشناس ارشد روان شناسی عمومی و مشاور کودک و خانواده توجه به این نکته را حائز اهمیت دانست که هیچ کدام از تست یا ابزارهای روانشناسی به تنهایی و بدون شرح حال و مصاحبه بالینی مورد قبول نیستند.


منبع: برترینها

کدام عادت‌ها روابط زناشویی را تخریب می‌کند؟

یک روان‌شناس گفت: باید عادت‌هایی که ناخودآگاه باعث تخریب روابط زناشویی می‌شود را بشناسیم و از آن‌ها اجتناب کنیم.

یک روان‌شناس گفت: باید عادت‌هایی که ناخودآگاه باعث تخریب روابط زناشویی می‌شود را بشناسیم و از آن‌ها اجتناب کنیم.

کدام عادت‌ها روابط زناشویی را تخریب می‌کند؟ 

فرناز امیراصلانی به ایسنا، گفت: ماه عسل بهترین دوران یک رابطه است ولی به محض اینکه به پایان برسد خصوصیاتی از شریک زندگی‌مان که در آغاز نادیده گرفته بودیم به چشم‌مان می‌آید.

ما و همسرمان ممکن است ناخودآگاه کارهایی انجام دهیم که باعث تخریب رابطه شود. عادات آزاددهنده نیاز به شناسایی دارند و همه برای بهبود رابطه باید این عادات را از ریشه خشک کنیم.
 
این روان‌شناس ادامه داد: یکی از مهم‌ترین این عادات، اجتناب و فرار از مشاجره است. این در حالی است که زوجین موفق یاد می‌گیرند به خوبی مبارزه کنند و به سرعت یک راه‌حل پیدا کنند.

آن‌ها کاملا از مشاجره پرهیز نمی‌کنند و جلوی حرف زدن یکدیگر را نمی‌گیرند. البته کسانی که نظرات‌شان نیش‌دار است، نمی‌توانند حرف سودمندی بزنند و فقط دیگران را مقصر قلمداد می‌کنند. باید کلمات قاطعانه و عادلانه را برای بیان خواسته‌های خود پیدا کنیم و به وضوح با شریک زندگی‌مان صحبت کنیم.
 
وی با تاکید بر اینکه باید حرف‌هایی که در سینه داریم، با جملاتی مثبت به همسرمان بگوییم، افزود: در جهان روابط اینترنتی، افراد بیشتر دچار وسواس چک کردن تاریخچه مرورگر همسرشان، پیام‌ها و پست‌های شبکه‌های اجتماعی می‌شود.

متاسفانه فناوری مانند یک شمشیر دو لبه است و اگر چیزی پیدا کنیم که شک‌برانگیز باشد امکان ندارد که بتوانیم با آن کنار بیاییم. این در حالی است که معمولا از تمام وقایع اطلاع نداریم و به راحتی ممکن است دچار تفسیر اشتباه شویم.

از این رو اگر با اعتماد داشتن به شریک زندگی‌مان مشکل داریم، بهتر است با او صحبت کرده و این نگرانی را رفع کنیم.
 
امیراصلانی تاکید کرد: بهتر است که از روال همیشگی زندگی‌مان خارج شویم؛ چرا که روی روال افتادن مسائل، فوق‌العاده است و سبب می‌شود که در رابطه احساس امنیت داشته باشیم ولی می‌تواند قاتل عشق و هیجان باشد.

ما به عادت‌های روزمره وابسته می‌شویم و همین سبب می‌شود که رابطه عاشقانه‌مان کهنه شود. برای جلوگیری از این وضعیت می‌توانیم کمی از مسائل را جابه‌جا کنیم.
 
این روان‌شناس خاطرنشان کرد: سپری کردن تمام وقت‌مان با یکدیگر ممکن است در ظاهر درست باشد ولی می‌تواند منجر به جدایی عاطفی شود. جداگانه انجام دادن وظایف به ما اجازه می‌دهد تا در کنار شریک زندگی‌مان رشد کرده و هویت فردی خود را حفظ کنیم.

برای این منظور می‌توانیم گاهی بیرون برویم و با دوستان‌مان وقت بگذرانیم. همچنین یک فعالیت انفرادی برای بعد از کارمان پیدا کنیم و یا زمانی را صرف تفکر کنیم.
 
وی یادآور شد: فراموش کردن روز تولد، روز مادر، روز پدر و نادیده گرفتن احساسات شریک زندگی بدترین کار ممکن است. این کارها می‌تواند رشته  هر رابطه‌ای را پاره کند.

همه ما نیاز به قدردانی داریم. به خصوص برای تلاش‌هایی که برای مراقبت از شریک زندگی و خانواده انجام داده‌ایم. تقدیر و توجه به این تلاش به ما برای اهتمام روزافزون انگیزه می‌دهد.
 
امیراصلانی همچنین با بیان اینکه کلمات می‌توانند آسیب زننده بوده و زخم‌های عمیقی ایجاد کند، تاکید کرد: حرف‌هایی که از دهان‌مان بیرون می‌آید در گوش دیگران رسوخ کرده و در حافظه آن‌ها باقی می‌ماند. هیچ کدام از ما نمی‌توانیم خشونت کلامی، بی‌احترامی و جملات توهین‌آمیز را پاک کنیم.

علاوه بر این، ممکن است بخواهیم شریک زندگی‌مان را به فردی بهتر تبدیل کنیم و یا او را مجبور کنیم که تغییر کند. انگیزه‌های خودخواهانه می‌تواند بزرگترین اشتباهی باشد که به پایان رسیدن رابطه را رقم می‌زند.

برچسب ها: ، ، ،


منبع: فرادید

منافقینِ سعودی

ماهنامه همشهری دیپلماتیک – محمد بابایی: چرا آل سعود برای ضربه زدن به تهران بدنام ترین سازمان تروریستی را به بازی گرفته است؟

ایران و عربستان دو قدرت منطقه ای تاثیرگذار در غرب آسیا هستند که همواره رقابتی سخت و نفسگیر با یکدیگر دارند. رقابت هایی که به نظر می رسد ایران در تمامی آن ها توانسته دست برتر را به خود اختصاص دهد و این رقیب دیرینه را پشت سر بگذارد. همکاری مستمر با علیرضا نوری زاده سلطنت طلب لندن نشین، ارائه کمک های مالی به عطاالله مهاجرانی، حمایت و کمک به جریان های جدایی طلب در منطقه شرقی ایران همانند گروهک مذحله ریگی بخشی دست پیدا کنند، سراغ یکی از خطرناک ترین گروهک های تروریستی ضدایران رفته اند تا شاید به واسطه این گروهک و از طریق ضربه زدن به ایران بتوانند، بخشی از عقب ماندگی خود را در منطقه جبران کنند.

منافقینِ سعودی

چرا منافقین؟

در این میان سوال مهم آن است که چرا سعودی ها حاضر شده اند برای فشار به جمهوری اسلامی دست همکاری به سوی گروهک تروریستی منافقین دراز کنند؟ برای پاسخ گفتن به این سوال باید تاریخچه اعمال منافقین علیه ایران را بازخوانی کرد.

واقعیت آن است که گروهک منافقین، جزو معدود گروهک های معاند با جمهوری اسلامی هستند که تشکیلات سازمانی واحد و متمرکزی دارند و همین موضع باعث شده راحت تر بتوانند به سازماندهی اعضای تروریست خود و انجام اعمال تروریستی داخل خاک ایران بپردازند. مروری بر تمام وقایع تروریستی که طی سال های پس از انقلاب داخل خاک کشورمان به وقوع پیوسته، می تواند موید همین ادعا باشد که این سازمان تروریستی سهم عمده ای در این عملیات ها داشته و عملا قدرتمندترین گروهک تروریستی ضدجمهوری اسلامی به شمار می رود.

بمبگذاری در ساختمان نخست وزیری، بمبگذاری در حزب جمهوری اسلامی، سه بار حمله زمینی به خاک ایران با پشتیبانی دولت بعثی صدام، ترور یکی از فرماندهان ارشد نظامی، ایفای نقش در ترور دانشمندان هسته ای ایران و ده ها عملیات دیگری تنها بخشی از پرونده گروهک منافقین در قبال جمهوری اسلامی است. در عین حال منافقین نقش فعالی در پرونده هسته ای ایران ایفا کردند و بارها اسناد و اطلاعات مربوط به تاسیسات و فعالیت های هسته ای کشورمان را که توسط سمپات های خود داخل کشور به دست آورده اند، به سازمان های جاسوسی غرب فروخته و این کار را به محلی برای ارتزاق خود تبدیل کرده بودند.

بنابراین سعودی ها با مشاهده این تاریخچه متوجه شدند منافقین یکی از موثرترین و در عین حال خطرناک ترین گروه های ضدایرانی است و با توجه به آن که رژیم آل سعود همواره علاقه ای وافر به برقراری ارتباط با گروه های تروریستی خطرناک همچون القاعده، النصره و بوکوحرام دارد، وظیفه تقابل مستقیم با جمهوری اسلامی را به گروهک تروریستی منافقین سپرد.

 منافقینِ سعودی
اما نکته مهمی که عربستانی ها قادر به درک آن نبودند، این بود که منافقین با اقدامات تروریستی خود، هیچ مقبولیت و پایگاه اجتماعی داخل ایران ندارند و همه مردم ایران با هر تفکر سیاسی و اعتقادی از این گروهک متنفر هستند. این موضوع نه تنها بین مردم ایران بلکه بین سایر اپوزیسیون ها هم صادق است و مخالفان جمهوری اسلامی در تمام طیف ها در یک دیدگاه مشترک، معتقدند منافقین یک گروهک تندرو و تروریستی است. از این رو هم هیچ کدام از اپوزیسیون ایرانی حاضر به همکاری با منافقین نیستند. از این رو عربستان نه تنها نمی تواند از طریق این گروهک به اهداف خود علیه ایران برسد، بلکه حاکمیت این کشور نزد افکار عمومی ایران منفورتر از هر زمان دیگر خواهدبود.

عربستان و منافقین

اما در نوع ارتباط و حمایت عربستان از گروهک منافقین علیه جمهوری اسلامی ایران چند رده قابل ذکر است.

رده نخست، حمایت های مالی: عربستانی ها طی سال های گذشت همواره مهم ترین حمایت خود از منافقین را برپایه اعطای کمک های مالی استوار کرده اند. براساس این در سال ۱۳۸۶ اسنادی منتشر شد که سعودی ها برای ایجاد چالش برای دولت نوری المالکی، مبلغی حدود ۷۵۰ هزار دلار به منافقین پرداخت کردند. این مبلغ هر سال و همزمان با تعریف ماموریت های جدید برای این گروهک تروریستی افزایش پیدا می کرد.

به نحوی که اخیرا سید حسین موسویان، معاون پیشین سیاست خارجی دبیرخانه شورایعالی امنیت ملی ایران در یادداشتی در روزنامه آمریکایی هافینگتون پست عنوان کرد که تهران اطلاعات دقیقی در مورد کمک های مالی ریاض به گروه تروریستی منافقین گروه تروریستی منافقین دارد و می داند این کمک ها در دو سال اخیر بیش از ۸۰۰ درصد افزایش یافته است. براساس این گفته می شود که عربستان این اواخر مبلغی حدود سه میلیون دلار به منافقین پرداخته است.

منافقینِ سعودی

رده دوم،  کمک های تبلیغاتی: این یک واقعیت غیرقابل انکار است که منافقین به واسطه چهره منفوری که نزد افکار عمومی ایران و منطقه  دارند، به هیچ وجه توانایی پیشبرد برنامه های خود را ندارند. از این رو، سعودی ها در دومین طرح خود، به واسطه رسانه هایی که در اختیار دارند، به دنبال بهبود چهره گروهک منافقین هستند.

به عنوان نمونه شبکه العربیه ارگان تبلیغاتی آل سعود مجموعه مستندی را تحت عنوان «دورانی در جهنم» ساخت و پخش کرد که در آن به دنبال تطهیر چهره تروریستی گروهک منافقین بود. در این مستند، شبکه العربیه می کوشید تا چهره ای خشن از جمهوری اسلامی ایران برای مخاطبان خود به تصویر بکشد تا نه تنها به منافقین هویت ببخشد، بلکه جنایت آل سعود در سوریه، عراق و یمن را پشت این ادعاها پنهان کند.

همچنین در جریان نشست اخیر منافقین در پاریس، رسانه های سعودی به صورت زنده این نشست را پخش کردند و پس از آن هم دیگر رسانه های آن ها شروع به ارائه تحلیل واهی در خصوص موقعیت منافقین در ایران کردند.

منافقینِ سعودی

رده سوم، هویت بخشی: سعودی ها در کنار تمامی حمایت های مالی و رسانه ای خود از منافقین، پروژه هویت بخشی به این گروهک تروریستی را هم پیگیری می کنند تا از این طریق بتوانند قدرت چانه زنی آن ها در عرصه بین المللی را بالا ببرند. در همین ارتباط بود که در نشست قبلی منافقین در پاریس، ترکی فیصل شاهزاده سعودی و رییس سابق دستگاه جاسوسی این کشور شرکت کرد و در سخنرانی خود به تمجید از سرکرده فعلی و پیشین منافقین پرداخت.

سوءاستفاده منافقین

اما گروهک منافقین هم که پس از خروج از عراق و حضور در آلبانی دچار اضمحلال و فروپاشی شدیدی شده بود، با سوءاستفاده از شرایط فعلی منطقه و تنش میان ایران و عربستان سعی کرده برای بقا، خود را بار دیگر به یکی از دشمنان ایران نزدیک کند. کاری که در سال ۱۳۶۰ و در بحبوحه جنگ تحمیلی هم انجام داد و سرکرده این گروهک دست دوستی به سمت دشمن شماره یک وقت کشورمان دراز کرد.

در این ارتباط دو سال پیش بود که مریم رجوی، سرکرده سازمان منافقین با تکرار عملکرد همسر دوم خود، دیداری با «محمد آل الشیخ» سفیر سعودی در پاریس انجام داد و از آمادگی این گروهک برای کمک و همکاری با عربستان در تجاوزاتش علیه ملت یمن خبر داد. رجوی در این دیدار همچنین تاکید کرد که عربستان هرگاه از مجاهدین خلق درخواست کمک کند، این سازمان آماده اجرای درخواست های این کشور فورا و بدون ذره ای تردید است.

منابع آگاه همچنین خاطرنشان کردند که رجوی و آل الشیخ تاکنون چندین بار با یکدیگر در پاریس دیدار داشته اند و رجوی در این دیدارها از کمک ها و حمایت های مالی عربستان سعودی در سال های گذشته از این گروه به ویژه پس از طردشدن از عراق، تقدیر و تشکر کرده است.

 منافقینِ سعودی
این اقدام سرکرده منافقین در حالی بود که پیش تر این گروه تروریستی، حمله و جنایات داعش در عراق را انقلاب مردم مظلوم عراق نامیده و به حمایت از آنان برخاسته بود. همچنین در سوریه هم منافقین حمایت های گسترده ای از تروریست های سوری انجام دادند. حال باید منتظر ماند و دید که آیا سرانجام حمایت عربستان از گروهک منافقین، همچون سرانجام حمایت صدام از این گروهک خواهدشد یا خیر؟

پوست اندازی منافقین بعد از استقرار در آلبانی در گفت و گو با سید محمدجواد هاشمی نژاد

مرگ رجوی دروغ است

جعفر تکبیری: گروهک تروریستی منافقین که پس از استقرار دولت مردمی عراق، با فشارهای روزافزون مردم این کشور باری خروج از خاک؛ عراق مواجه بودند، سرانجام تحت نظر سازمان ملل مجبور به ترک عراق و حضور در آلبانی شدند. اتفاقی که خلاف میل باطنی سران گروهک بود، چرا که دور شدن آن ها از خاک ایران و حضور در جغرافیایی که شناخت کمتری از آن دارند، اضمحلال این گروهک را شدت می بخشید.

حال سوال اصلی این است که آینده گروهک تروریستی منافقین در آلبانی چگونه خواهدشد؟ آیا این گروهک می تواند بار دیگر اعضای خود را سازماندهی و آماده کند؟ درباره این موضوع گفت و گویی با سید محمدجواد هاشمی نژاد، دبیر کل کانون هابیلیان (شهدای ترور کشور) انجام دادیم.

در خصوص آخرین شرایط گروهک منافقین توضیح دهید.

شرایط منافقین پس از ترک عراق و مهاجرت به آلبانی به هیچ وجه مطلوب نیست. این گروهک دچار ریزش شدیدی در نیروهای خود شده است. چه زمانی که در عراق حضور داشت و اعضا از کمپ اشرف و لیبرتی می گریختند و خود را تسلیم نیروهای ایرانی می  کردند و چه حالا که در آلبانی حضور دارند. در مدت همین جا به جایی ها از عراق به آلبانی هم تعدادی از اعضا موفق شدند از چنگال سازمان بگریزند و به کشورهای دیگر بروند.

علاوه بر این اخباری که در اختیار داریم هم حکایت می کند از این که شرایط مکانی و زیستی اعضای سازمان به هیچ وجه مناسب نیست و همین موضوع اذهان اعضا را دچار مسئله کرده است. به همین دلیل است که اعضای دیگر هم در حال فراهم سازی شرایط برای ترک سازمان هستند. البته به نظر می رسد شرایط برای اعضای جداشده که به کشورهای دیگر رفته اند هم چندان مساعد نیست و با توجه به سابقه این سازمان، کشورها حاضر به پذیرش آن ها نیستند.

 منافقینِ سعودی
نکته مهم این است که گروهک منافقین مشکلاتش در آلبانی متفاوت تر از عرق است. شاید به دلیل همین است که برخی از سرکردگان این گروهکی طی هفته های اخیر به آلبانی سفر کرده اند تا بتوانند به اعضای خود روحیه و شرایط را سر و سامان بدهند.

با توجه به مسائلی که عنوان کردید، آیا سران منافقین می توانند بار دیگر اعضای خود را سازماندهی کنند؟

هم اکنون آلبانی چند ساختمان در اختیارشان قرار داده و اعضا در شرایط نامساعدی در این ساختمان ها اسکان داده شده اند اما به نظر میر سد که سران این گروهک تصمیم دارند کمپ بزرگ و مجهزی را در این کشور تشکیل دهند.

هم اکنون سازمان در آلبانی چند نیرو دارد؟

تعداد قابل توجهی نیستند. حدود ۲۷۰۰ تا ۲۸۰۰ نفر نیرو در آلبانی حضور دارند.

به نظر شما چرا منافقین آلبانی را برای این جا به جایی انتخاب کردند؟

منافقین جزو سازمان های تروریستی هستند و به دلیل سابقه بد این سازمان هیچ  کشوری حاضر به پذیرش آن ها نشد. به همین دلیل هم بود که منافقین تلاش زیادی کردند در عراق بمانند. اما در نهایت با هماهنگی آمریکایی ها، آلبانی را انتخاب کردند.

آلبانی از نظر اقتصادی شرایط بسیار نامساعدی دارد و همواره از کشورهای مختلف پول دریافت می کند. زمانی هم که بحث انتقال منافقین مطرح شد با رایزنی های وزیر خارجه سابق آمریکا و در ازای ارائه وعده های مالی، آلبانی که تابع آمریکاست، پذیرفت این گروهک تروریستی را بپذیرد.

منافقین اخیرا روابط نزدیکی با عربستان برقرار کرده اند، آیا این احتمال وجود دارد که پایگاهی را در این کشور تشکیل دهند؟

عربستان به واسطه رقابت های منطقه ای که با کشورمان دارد، همواره با معاندان و اپوزیسوین ایرانی روابط نزدیکی داشته. اسناد مختلفی هم در زمان های مختلف از روابط عربستان با معاندان ایران منتشر شده است. این روابط نامتناسب با میزان دشمنی های ایران و عربستان علنی می شود.

درخصوص منافقین هم همین گونه است. هم اکنون گزارش های متعددی وجود دارد که منافقین ۳۰میلیون دلار از عربستان دریافت کرده اند. اما باید این واقعیت  را دانست که با توجه به سابقه سیاه منافقین، هیچ کشوری از جمله عربستان نمی خواهد در بلندمدت این معضل را تحمل کند و تنها به استفاده ابزاری از آن ها بسنده می کند. دلیل عدم اجازه عربستان به منافقین برای ایجاد پایگاه در خاک این کشور همین دلیل است.

منافقینِ سعودی

نظر شما درخصوص رفتار دولت جدید آمریکا با گروهک منافقین چیست؟ آیا دولت ترامپ منافقین را به عنوان یک ابزار علیه جمهوری اسلامی استفاده خواهد کرد یا خیر؟

گروهک منافقین با سیستم های امنیتی غربی در ارتباط است و طبیعتا این سیستم های امنیتی هستند که روابط دولت ها را با منافقین تنظیم می کنند. همان سال هم که نام منافقین توسط آمریکا در لیست سازمان های تروریستی قرار گرفت، این گروهک با دستگاه امنیتی آمریکا ارتباط داشت. البته منافقین برای اصلاح چهره خود، روابطی را هم با شخصیت های رده چندم آمریکایی برقرار کرده اند که با توجه به روی کار آمدند دولت ترامپ، این شخصیت ها توانستند وارد دولت جدید آمریکا شوند. بنابراین با توجه به این که آمریکایی ها همواره از همه ابزارها علیه ایران استفاده می کنند، بعید نیست منافقین هم آلت دست دولت جدید آمریکا شوند؟

آیا این احتمال وجود دارد که منافقین بار دیگر بخواهند دست به سلاح ببرند و علیه کشورمان اغتشاش مسلحانه کنند؟

منافقین ابزار نظامی و سلاح را در ظاهر کنار گذاشته اند و فکر نمی کنم بار دیگر بخواهند به دنبال ترور و سلاح و اقدام نظامی بروند. اگرچه نمی توان منکر نقش آنان در جنایت هایی همچون ترور دانشمندان هسته ای کشور شد. اما در ظاهر برای خروج از لیست سازمان های تروریستی و ادامه حیات خود، گزینه نظامی را کنار گذاشتند. علاوه بر این سازمان هم قالب عوض کرده تا دیگر کسی درباره جنایت های آن ها سوال نپرسد.

منظور از قالب عوض کردن چیست؟

منظور کنار گذاشتن مسعود رجوی از رهبری سازمان و انتخاب یک زن به این سمت است.

منافقینِ سعودی

مگر با مرگ مسعود رجوی، رهبری سازمان جا به جا نشد؟

تحلیل من این است که مسعود رجوی زنده است و این جا به جایی تنها با هدف تغییر قالب سازمان صورت گرفته است. با توجه به حذف صدام و گرفته شدن فضای اقدام نظامی از سازمان، ران این گروهک تصمیم گرفتند خود را به جای سازمان نظامی، یک سازمان سیاسی معرفی کنند. یعنی همان قالب را عوض کنند. اما این تعویض قالب یکسری نیازمندی ها داشت. چرا که خاطره ترورها و جنایت های منافقین قابل فراموشی نبود. به همین خاطر مسعود رجوی از رهبری سازمان کنار رفت و همسر خود را رهبر سازمان کرد.

پس از آن مطبوعات رده چندم هم خبر مرگ مسعود رجوی را منتشر کردند تا این تغییر قالب باورپذیرتر شود. این در حالی است که هیچ سند و مدرکی درخصوص مرگ مسعود رجوی وجود ندارد. این تغییر قالب نه تنها باعث فراموشی جنایات گروهک می شد، بلکه خروج سازمان از لیست تروریستی را هم فراهم می کرد و حیات آن ها طولانی تر می شد. رهبران سازمان هم در همین ارتباط فعالیت های خود را آغاز کردند و در قالب جدید شروع به همکاری با احمد شهید گزارشگر ویژه سازمان ملل علیه ایران کردند.

به گونه ای که در تمامی گزارش های احمد شهید، اطلاعات دروغ منافقین برجسته بود. بنابراین ارائه دروغ مرگ مسعود رجوی تنها یک استراتژی برای تغییر قالب سازمان بود.

آیا ایران می تواند بار دیگر نام گروهک منافقین را به لیست سازمان های تروریستی اضافه کند؟

طبیعتا منافقین یکی از دشمنان جمهوری اسلامی است و نزدیک به ۳۵ سال است که با آن ها در تقابل مستقیم هستیم. بنابراین جمهوری اسلامی هر اقدامی بتواند علیه آنان انجام خواهدداد. آن ها هم دشمن ایران و ایرانی هستند و قطعا تا وجود تک به تک این عناصر تقابل با آن ها ادامه دارد.


منبع: برترینها

راهنمای خوردن غذای فرنگی در رستوران‌های داخلی

هفته نامه همشهری جوان – محمد وفایی: شاید باورش سخت باشد اما بعضی وقت ها جواب «چی بخوریم؟» پیتزا و چلوکباب نیست؛ به ویژه اگر اهل غذای بیرون باشید، بعد از مدتی از تکرار غذاها خسته می شوید و دنبال مزه های جدید می گردید. در این مطلب می خواهیم بررسی کنیم که اگر دلمان غذای فرنگی خواست، باید دقیقا چه کار کنیم و چطور بهترین انتخاب را از بین غذاهای رنگارنگ ملل مختلف انجام دهیم. مهیار مقیمی، جوان بیست و نه ساله ای که کارشناس ارشد مهندسی صنایع است، به عنوان یک رستوران گرد حرفه ای به ما کمک کرده و تجربیاتش را با ما به اشتراک گذاشته است.

مکزیکی؛ با فلفل سیر شوید

بیشتر غذاهای مکزیکی تند هستند و ادویه هایی مانند کاری و فلفل قرمز در آن ها زیاد به کار می رود. فاهیتا یکی از غذاهای محبوب مکزیکی است که در سه نوع فاهیتای مرغ، گوشت و میگو پخته می شود؛ «غذای اصلی یک تکه مرغ یا گوشت یا میگوی گریل شده است که حتما باید در ظرف چدنی گریل شده باشد. در کنار آن، سبزیجات گوناگونی مانند سیب زمینی پخته و تنوری، لوبیای خاص، نان های مکزیکی که به آن تردیلا می گویند، فلفل های بزرگ هالوپینو و… می گذارند که مجموعه کاملی را تشکیل می دهد. یک نوع ماست شبیه ماست چکیده خودمان هم به عنوان سس در کنارش قرار می دهند و در مجموع این بشقاب را فاهیتا می گویند.»

پیش غذا: نوعی پیش غذای مکزیکی با نام تاکو داریم که نان های تاشده شبیه به نان لواش خودمان است که در آن مواد مختلفی مانند تکه های کوچک مرغ، سبزیجات و… قرار می دهند و مهیار می گوید مزه اش نزدیک به سمبوسه خودمان است، ولی سمبوسه نانش بسته شده و تاکو باز است و می توانید همه موادش را ببینید.

 ریزه کاری های خوردن غذاهای خارجی در رستوران های داخلی
قیمت: فاهیتای مرغ ۴۰ هزار، فاهیتای گوشت ۵۰ هزار و فاهیتای میگو ۶۰ هزار تومان- تاکو حدود ۱۰ هزار تومان.

نکته کنکوری: قیمت غذاهای رستوران های فرنگی زیاد است و معلوم نیست به مزاجتان سازگار باشند یا نه. بنابراین پیشنهاد می شود با شکم خالی خالی و به امید سیرشدن نروید. دو سه نفری با دوستانتان و به هوای داشتن یک تجربه متفاوت بروید این جور جاها. در بدترین حالت این گزینه را هم در ذهنتان داشته باشید که شاید مجبور شوید آخر شب با نان و ماست خودتان را سیر کنید.

با این واقع بینی هم هزینه اش سرشکن می شود و هم اگر غذا را دوست نداشتید، دلتان بابت پولی که هدر داده اید نمی سوزد. تازه اگر غذا را دوست داشتید می توانید با سرچ در اینترنت دستور پختش را پیدا کنید و آن را به منوی غذاهایتان اضافه کنید؛ اتفاقی که برای سوشی به عنوان یک غذای خارجی افتاده و الان کنار میرزاقاسمی در برنامه غذایی خیلی ها جا گرفته.

ایتالیایی؛ پنیر می خورم پس هستم

چیزی که غذای ایتالیایی را متمایز می کند، وجود پنیر در بیشتر غذاهاست؛ «حتی در سالادهایشان پنیر دارند و بیشتر از پنیر پارمزان روی غذاها استفاده می کنند، البته سیر هم سهم پررنگی در غذاهای ایتالیایی دارد.» همان طور که می دانید، رایج ترین غذاهای ایتالیایی در کشور ما پیتزا و پاستاست که پاستا تخصصی تر به حساب می آید و هر آشپزی نمی تواند پاستای حرفه ای درست کند؛ «پاستا چند مدل مختلف دارد؛ پنه، لازانیا، فتوچینی و… محبوب ترین نوع آن، پاستا پنه است. پاستا پنه با سس آلفردو شامل خامه، سیر و پنیر پارمزان انتخاب خوبی است. پاستا پنه آلفردو با گوشت گوساله یا مرغ سرو می شود.»

 ریزه کاری های خوردن غذاهای خارجی در رستوران های داخلی
قیمت: پنه آلفردو با مرغ ۲۴ تا ۳۰ هزار تومان و پنه آلفردو با گوشت ۳۰ هزار تا ۳۵ هزار تومان

فرانسوی: گوشت قدبلند

در رستوران های فرانسوی استیک کلمه کلیدی است. مهیار از بین انواع استیک، «فیله مینیون» را محبوب ترین نوع آن می داند. «یک تکه گوشت گوساله به ضخامت پنج سانتی متر که در سه نوع «ول دان»، «مدیوم» و «ریر» پخته می شود.» فیله مینیون اصیل به این شکل است اما ظاهرا در ایران معمولا این گوشت ضخیم را برش می زنند و به سه تکه با ضخامت دو سانتی متری تبدیل می کنند؛ «با این کار اصالت غذا از بین می رود اما همان مزه خوب را دارد. نکته جالب این جاست که فیله مینیون با وجود قطر زیادش به خوبی پخته می شود، چون طوری با شعله داغ و در زمان سریع  آن را می پزند که هم سطح گوشت نسوزد و هم مغزپخت شود.» برای استیک سس های زیادی وجود دارد که رایج ترین نوع آن سس خامه و قارچ است.

پیش غذا: محبوب ترین پیش غذا سوپ پیاز فرانسوی است: «در این سوپ یک پیاز درسته را بازمی کنند و شکل گل به آن می دهند، مایه گوشت گاو و رب گوجه فرنگی و انواع طعم دهنده مانند فلفل و آویشن را وسط و دور پیاز می ریزند که طعم خوبی دارد.»

 ریزه کاری های خوردن غذاهای خارجی در رستوران های داخلی
قیمت: فیله مینیون با توجه به اندازه گوشت بین ۵۰ تا ۸۰ هزار تومان در نوسان است و سوپ پیاز حدود ۱۵ هزار تومان قیمت دارد.

مدیترانه ای؛ در خطر نقرس

در این نوع رستوران ها بیشتر غذاهای لبنانی سرو می شود اما چند نوع از غذاهای عربی دیگر کشورها را هم سرو می کنند. «ویژگی اصلی این رستوران ها این است که گوشت در آن ها حرف اول را می زند و بیشتر غذاهایشان گوشت دارد. حجم غذاها هم زیاد است و یک پرس شاید برای دو نفر کافی باشد. معمولا غذاهای چربی است و ادویه هم زیاد دارد.»

در این رستوران ها «اسکندرکباب» ترکیه خیلی معروف است و چیزی نزدیک به کباب ترکی خودمان است ولی گوشت آن بهتر و شبیه به کباب برگ است. «اسکندر کباب به صورت دونر پخته می شود و آن را با نان پیتا یا همان مدیترانه ای می خورند.» رستوران های مدیترانه ای یک نوع کباب به نام «شیش طاووق» هم دارند که یک سیخ کباب کوبیده با سبزیجات معطر و ابعاد کوچک تر و یک سیخ مرغ کباب شده است که با برنج شیرین شامل کشمش و خرما سرو می شود.

 ریزه کاری های خوردن غذاهای خارجی در رستوران های داخلی

سالاد: سالاد فتوش که با اسفناج، دانه انار و نان پیتای سرخ شده درست می شود، طرفداران زیادی دارد.

قیمت: اسکندرکباب ۴۰ هزار، شیش طاووق ۵۰ هزار و سالاد فتوش ۲۵ هزار تومان قیمت دارند.

هندی؛ عطسه ای قبل از غذا

حتما می دانید که مشخصه اصلی غذاهای هندی تند و پرادویه بودن است. «انواع ادویه ها مانند کاری، فلفل، زنجبیل، آویشن و… در غذاهای هندی پیدا می شود و غذاهایشان آن قدر ادویه دارد که وقتی وارد یک رستوران هندی می شوید، ممکن است عطسه تان بگیرد!» این طور که مهیار می گوید، در رستوران های هندی بهتر است بدون معطلی سراغ شاهی قورمه داخل برویم؛ «شاهی قورمه از پنج شش تکه گوشت قورمه داخل یک مایع شبیه به آبگوشت خودمان تشکیل شده است. قورمه از قبل کباب شده و آن مایع هم پر از ادویه و کمی خامه است. شاهی قورمه را با نان یا برنج سرو می کنند.» نکته کنکوری این که قیمت غذاهای هندی در ایران نسبتا بالاست و کسی هم علتش را نمی داند.

 ریزه کاری های خوردن غذاهای خارجی در رستوران های داخلی
قیمت: شاهی قورمه ۵۰ تا ۶۰ هزار تومان قیمت دارد.

آسیایی؛ صفر و یک با سوشی

معمولا در ایران غذاهای ژاپنی، چینی و کره ای با هم در رستوران هایی که به  آن ها آسیایی می گویند، به فروش می رسند. مهیار می گوید مهم ترین غذایی که در این رستوران ها طرفدار دارد، سوشی است؛ «سوشی انواع مختلفی مانند سوشی دراگون، سوشی سالمون و… دارد. در همه سوشی ها جلبک خام با موادی از قبیل برنج ژاپنی و ماهی خام پر می کنند و آن را رول می کنند تا شکلی شبیه به لواشک لوله شده بگیرد، علاوه بر برنج و ماهی که جزء مشترک همه سوشی هاست، در بعضی از سوشی ها آووکادو، گوشت، مرغ و… هم می ریزند.»

در نهایت این رول های کوچک را در بشقاب های شش تایی، دوازده تایی یا بیشتر با سویا سس و ترشی زنجبیل (کیمچی) سرو می کنند. مهیار مقیمی می گوید ایرانی ها یا خیلی سوشی دوست دارند یا اصلا دوست ندارند و این موضوع صفر و یک است؛ «طعم غذاهای آسیایی ترکیبی از تندی و شیرینی است؛ مثلا در سس هایشان هم فلفل می ریزند هم عسل اما چیزی که در غذاهای آسیایی توی ذوق می زند این است که حجم غذایشان خیلی کم است و برای ایرانی ها جواب نمی دهد.»

 ریزه کاری های خوردن غذاهای خارجی در رستوران های داخلی
قیمت: پرس شش تایی سوشی حدود ۳۰ هزار تومان آب می خورد، البته بستگی به مواد به کار رفته در آن هم دارد؛ مثلا سوشی سالمون قطعا گران تر از سوشی سبزیجات است.

باخت ندهید

این هم مهم است که در رستوران های فرنگی چه غذاهایی را سفارش ندهیم، برای همین از مهیار درباره تجربه هایش از غذاهای نه چندان خوشمزه فرنگی پرسیدیم؛ «در یکی از رستوران های آسیایی «اُ چیکن» خوردم، تکه های مرغ بود که داخلش با پرتقال و یک سس عسل مانند پر شده بود و طعم ترش و شیرینش را اصلا دوست نداشتم. یک پیش غذای مکزیکی به نام دیپ لوبیا هم هست که در آن لوبیا پخته شده، قارچ و تردیلا می ریزند. چون پختن لوبیا کار زمانبری است، معمولا در رستوران ها از کنسرو استفاده می شود که کیفیت بالایی ندارد.»

بعضی از غذاها هم هست که به شکل مامان پز یافت می شود و دلیلی برای خرج کردن برایشان وجود ندارد؛ «اگر در رستوران های ایتالیایی اسپاگتی سفارش بدهید، دقیقا همان ماکارونی است که در خانه می خوریم و فرقی ندارد. چون نوع پاستا همان است و سس آن هم دقیقا گوشت چرخ کرده و رب است.» در رستوران های مدیترانه ای هم گول اسم شاورما را نخورید، همان کباب ترکی خودمان است.


منبع: برترینها

ساعت های شیک زنانه ای که در راه‌ اند

برترین ها: ساعت مچی، نه تنها یک اکسسوری کاربردی است بلکه امروزه برای زیبایی و جذابیت بیشتر نیز به کار می رود. بنابراین اگر تا به حال ساعتی شیک نداشته اید، حال زمان آن است که این اکسسوری را به لوازم شخصی خود بیافزایید. در این مطلب برخی از زیباترین و جدیدترین ساعت های مچی از مشهورترین برندها را که به زودی روانه بازار می شوند، به شما معرفی می کنیم.

Bell & Ross

ساعت های لوکس زنانه ای که در راهند 

ترکیب قاب مربعی شکل مردانه با رنگ صورتی زنانه، طرحی زیبا را تشکیل داده است که مورد پسند هر سلیقه ای خواهد بود. از آنجا که باطری این ساعت کوارتز بوده، بنابراین دیگر نگران کیفیت آن نخواهید بود. 

Rado

ساعت های لوکس زنانه ای که در راهند 

برند رادو به ساعت های سرامیکی و خلاقانه اش شهرت دارد. این مدل ساعت در ۴ رنگ مختلف آبی، سبز، خاکستری و قهوه ای روانه بازار می شود. از ویژگی های بارز این ساعت می توان به سبکی، مقاومت بالا، ضد حساسیت و طراحی مینیمالیست و خلاقانه آن اشاره کرد. 


 

A. Lange & Söhne

 ساعت های لوکس زنانه ای که در راهند

بی شک این مدل ساعت یکی از تاثیرگذارترین مدل های موجود است. صفحه مروارید آن حالتی براق دارد و طلای به کار در آن نیز ساده و زیبا انتخاب شده است.

Nomos

 ساعت های لوکس زنانه ای که در راهند

نوموس، ساخت آلمان،  فعالیت خود را در اوایل دهه ۹۰ میلادی آغاز کرده و از این بابت جز تازه واردان صنعت ساعت به شمار می رود. اما در همین مدت فعالیت بارها به دلیل محصولات خاص خود از سوی نهادهای بین المللی فعال در این حوزه مورد تقدیر قرار گرفته است. اعداد در طراحی جدیدترین مدل این ساعت ترکیبی از دو مدل عربی و رومی است که خود خلاقیتی منحصر بفرد است.

Bulgari

 ساعت های لوکس زنانه ای که در راهند

اگر کلکسیون دار ساعت هستید، حتما ساعت بولگاری را هم در مجموعه خود دارید. جدیدترین مدل این برند لوکس، با رنگ ها و طرح های مختلف در ۳۰۰ مدل طراحی شده است. بند آن نیز قابلیت تغییرپذیری دارد به همین دلیل می توانید ساعتی متفاوت از دیگران را در دست هایتان جای دهید.

Audemars Piguet

 ساعت های لوکس زنانه ای که در راهند

این مدل ساعت، از طلای ۱۸ عیاری، به گونه ای طراحی شده که هم برای مردان و هم برای زنان قابل استفاده است. شما می توانید این ساعت را هم برای مصرف روزانه و هم برای موقعیت های خاص مانند میهمانی یا جشن عروسی به دست کنید.

Chanel

 ساعت های لوکس زنانه ای که در راهند

 کوکو شانل طراحی مخصوص به خود را دارد. طراحی این مدل ساعت کمی مردانه و رنگ آن، از بندهای استیل گرفته تا صفحه نمایش، مشکی است. بنابراین اگر به دنبال ساعتی کلاسیک هستید، ما این مدل را به شما پیشنهاد می دهیم.


 

IWC

 ساعت های لوکس زنانه ای که در راهند

با وجود طراحی زیبای صفحه نمایش، بند پوست تمساح و قدرت بالای باطری، این ساعت برای هر خانمی که می خواهد کمی از طرح های اروپایی و رنسانس لذت ببرد، مناسب است.

 Hermès

 ساعت های لوکس زنانه ای که در راهند

در بیست و پنجمین سال از تولد Hermès Cape Cod، آخرین مدل ساعت هرمس تولید شده که رنگی مشکی دارد و با بند چرم آن ست است. رنگ قرمز به کار رفته در کناره های بند آن ظاهر مردانه این ساعت را به ساعتی زنانه  و زیبا تبدیل کرده است. این ساعت برای مراسم غیر رسمی بسیار مناسب است.

Rolex  

 ساعت های لوکس زنانه ای که در راهند

شرکت ساعت‌سازی سوئیسی  رولکس با فاصله‌ای زیاد نسبت به دیگر شرکت‌ها، بزرگ‌ترین برند ساعت‌های تک لوکس به ‌شمار می‌رود. این برند جدیدترین مدل ساعت خود را ضد آب و با رنگی صورتی روانه بازار کرده است که سمبلی از زندگی مدرن، شادابی و ظرافت زنانه است.

Cartier

 ساعت های لوکس زنانه ای که در راهند

کارتیه شرکت طراحی، تولید، توزیع و فروش جواهرات و ساعت می‌باشد که دفتر مرکزی آن، در شهر پاریس، فرانسه قرار دارد. کارتیه از پوست حیوانات الهام گرفته و آخرین مدل ساعت خود را در طرحی پلنگی به رنگ های مشکی و طلایی تولید کرده است. مطمئنا این ساعت تمام چشم ها را به سمت خود جلب خواهد کرد.

Jaeger-LeCoultre

 ساعت های لوکس زنانه ای که در راهند

این مدل ساعت خانم هایی که عاشق ساعت های سنتی هستند را خوشنود خواهد کرد. طلای زرد به کار رفته در آن که پس از سالها بار دیگر توجه طراحان مد را به خود جلب کرده، ظاهری لوکس به این ساعت بخشیده است. تضاد رنگ روشن صفحه ساعت و رنگ تیره بند آن، تمام توجهات را به سمت دستان شما جلب خواهد کرد.

Patek Philippe

 ساعت های لوکس زنانه ای که در راهند

طراحان برای طراحی این ساعت از پنجره های گرد کشتی الهام گرفته اند. این ساعت در عین سادگی ظاهری لوکس دارد. بی شک کلکسیون داران از خرید این ساعت خشنود خواهند شد.

Vacheron Constantin

 ساعت های لوکس زنانه ای که در راهند

این ساعت منحصر بفرد با مروارید و طلای ۱۸ عیار ساخته شده است. سادگی و ظرافت زنانه این ساعت نظرها را به سمت خود جلب خواهد کرد.

Tissot

 ساعت های لوکس زنانه ای که در راهند

این ساعت هیجان انگیز به دو رنگ رزگلد و مشکی طراحی شده است. قیمت مناسب، طراحی خاص صفحه نمایش و ترکیب بندی رنگ آن از ویژگی های بارز این ساعت است.


 

Zenith 

 ساعت های لوکس زنانه ای که در راهند

این ساعت در سایزهای مختلف، حتی برای مچ های خیلی باریک، طراحی شده است. شما می توانید تصویر ماه و خورشید را با توجه به شبانه روز روی صفحه آن ببینید.  اگر به دنبال ساعتی کلاسیک هستید، ما این مدل را به شما پیشنهاد می دهیم.


منبع: برترینها

خیابانی که در آن مرغ مثل طلاست…!

مرغ‌ها طاقباز روی هم تلنبار شده‌اند و ماهی‌ها با صورت‌های خیس روی یخ به پهلو افتاده‌اند. با چشمانی سیاه، درشت و خیره به خیابان. بی‌آن‌که بدانند کمی آن‌طرف‌تر ساطور دسته قهوه‌ای برای تکه‌تکه‌کردن‌شان لحظه‌شماری می‌کند.

در چشم برهم‌زدنی مرغ‌ها چند شقه می‌شوند و سر می‌خورند روی ریل وسط مغازه، بی‌کتف و بی‌گردن. کارگران با پیشبندهای سفید چرمی که دیگر طرحی از خون گرفته، ایستاده‌اند و آن‌ها را کیسه می‌کنند. یکی از همین کارگر‌ها چکمه‌اش را بالا می‌کشد، چکمه‌های سفید با پاشنه‌های زرد. راه که می‌رود پوست مرغ و فلس ماهی زیر چکمه‌هایش می‌لغزد. دیس‌های فلزی را یکی پس از دیگری در یخچال می‌گذارد، یک دیس پر از دل‌وجگر و دیس دیگر پای مرغ‌هایی که انگار به شیشه چنگ می‌اندازند.

این‌جا راسته مرغ‌فروش‌هاست. ١۵ مغازه در خیابان فخرآباد تهران که به قدر چند آجر لب پر شده با هم فاصله دارند و خیلی که دور از هم باشند ١۵ – ١٠ سنگفرش جلوتر یا عقب‌تر. از ٢٠٠ قدم بالاتر از خیابان قائن شروع می‌شوند، نبش کوچه مُشکی. آفتاب به میانه روز نرسیده، می‌آیند و از ساعت ١٠ صبح کرکره‌های‌شان را بالا می‌زنند و بعد روز دیگری در این خیابان که حالا مردم به نشانه اعتراض به آن می‌گویند محله «مرغی‌ها» آغاز می‌شود…

 محله مرغی‌ها

۶٠ سالی از آن روز‌ها می‌گذرد، از روزی که یکی از همین مرغ‌فروش‌ها، بدون مغازه و دست‌تنها، مرغ‌های زنده را کت‌بسته در یک سینی روی سرش می‌آورد و می‌فروخت. کار و بارش که گرفت، نخستین مرغ‌فروشی محله را به راه انداخت. حالا او در این محله دو مغازه بزرگ مرغ‌فروشی دارد و هم‌صنفانش روی سرش قسم می‌خورند. پس از او مرغ‌فروشان دیگر هم یکی‌یکی آمدند و هر کدام مغازه‌ای گرفتند و این‌جا شد بورس مرغ‌فروش‌ها: «تا ١۵ – ١٠ سال پیش این مغازه‌ها کاربری دیگه‌ای داشتن و این‌جا هنوز محلیت داشت، اما حالا چی؟ یا تعطیل‌شدن یا از کسب افتادن و همه شدن مرغی!»

این‌ها را پیرمرد ریزنقشی می‌گوید با یک عصای چوبی در دست و عینک گرد کائوچویی برچشم. او سال‌ها در خیابان فخرآباد ساکن بوده و هنوز روزهای سبز این خیابان از یادش نرفته و در پس حرف‌هایش هنوز غصه آن روز‌ها را می‌خورد.

قدیمی‌تر‌ها آن روز‌ها را بهتر به یاد دارند، روزگاری را که فخرآباد کوچه باغی بود و صدای نهرهایش زبانزد همه، اما حالا سهم مردم این محل فقط ترافیک است و صدای بوق و تق‌و‌تق شقه‌شدن مرغ، ماهی و گوشت زیر ساطور که به تکرار در گوش خیابان می‌پیچد.

بورس مرغی‌ها این‌جا، اما دل‌خوشی برای ساکنان محله نگذاشته و مرغ‌ها پای مهمانان ناخوانده دیگری را هم به این خیابان بازکرده‌اند: موش‌ها! که در اقصی نقاط فخرآباد و کوچه‌هایش درحال رفت‌وآمدند: «مغازه‌های‌شان با خانه‌های ما دیواربه‌دیواره. کاشکی برن، خسته شدیم از بوی مرغ و مسابقه موش‌ها. این‌جا موش‌ها از گربه‌ها بزرگتر شدند و از ما هم تندتر راه می‌روند و می‌دوند! باور نمی‌کنید؟»

«مرضیه» زن مسنی است، همان‌طور که این جمله را می‌گوید چند قلم میوه را در چرخ‌دستی کوچکی دنبال خودش می‌کشد. چند مغازه آن طرف‌تر، «زهره» برای خرید مرغ آمده. او هم از این وضع گله دارد: «هر محله یک مرغ‌فروشی هم داشته باشد کافیه. ما که از همه این مغازه‌ها خرید نمی‌کنیم. از محله‌های دیگه میان برای خرید. این همه مرغ‌فروشی! خیلی زیادن، مجبوریم برای خریدهای دیگه چند محله را بالاوپایین کنیم، بعدش هم یک‌ساعت در ترافیک بمونیم، چون این‌جا فقط مرغ است و سطل‌های تلنبارشده از آشغال.»

برخلاف نظر مردم، کاسبان معتقدند حضورشان هیچ مشکلی که ندارد هیچ، به نفع مشتری‎‌ها هم هست: «این‌جا به خاطر رقابت قیمت‌ها را می‌شکنند، این‌که به نفع مردمه!» این را مرتضی می‌گوید که هشت‌سال پیش از شهرستان به تهران آمده و از همان موقع مرغ‌فروش است. دو‌سال پیش مغازه‌ای در مولوی داشته، اما وقتی خبردار شده بازار این‌جا بهتر است، آمده و یک باب مغازه ١٢ متری را اجاره کرده و ماهی ٢ میلیون تومان می‌دهد برای اجاره‌اش. کف مغازه را باشلنگ آب می‌گیرد تا تکه‌های چربی را از روی زمین بشورد و راهی چاه کند: «مرغ مثل طلاست! یک روز ٣ تومن می‌کشه بالا یه روز ۵٠٠ تومن ازش می‌افته، تازه فقط هم این‌جا بورس نیست، آریاشهر و شوش و نزدیک خیابان انقلاب هم بورس مرغی‌هاست. ولی خب این‌جا بیشتر برای مردم جاافتاده است. از هرجای شهر میان که بهترین مرغ و ببرن سر سفرشون.» پایش را روی خون‌های خشک‌شده کف مغازه می‌کشد تا سابیده شوند و ردشان از بین برود: «همین امروز همه ٣٠٠ – ٢٠٠ تومان مرغ را گرون‌تر زدند، البته به زمانش هم بستگی داره، ولی محرم و ماه رمضان مرغ گرونه بالاخره اون موقع کار هم سخت‌تره و سرمون خیلی شلوغه و سفارش‌ها هم همه سنگین.»

کمی آن‌طرف‌تر چند نفر سر قیمت مرغ چانه می‌زنند، با همان مرغ‌فروشی که می‌گویند از همه قدیمی‌تر است:

– مرغ امروز چند؟

– ۵۴٠٠ ران، مرغ ۶۴٠٠، ١٠ کیلو بکشم برات؟

-گرونه. فعلا ۵ – ۴ کیلو بهم بده تا بعد.

– رو چشم.

چانه‌های‌شان که سر قیمت تمام‌شده مرغ تمام می‌شود، ساطور را برمی‌دارد مشغول پوست‌کندن و تکه‌کردن مرغ می‌شود. از مرغ‌های آنتی‌بیوتیک یا سبز گرفته تا ماهی و گوشت دشت مغان، گوشت بوقلمون و شتر، این‌جا همه چیز هست، از شیرمرغ تا جان آدمیزاد.

– مرغ سبز چنده؟

– ٩ تا ١١ هزار تومن…

– حالا واقعا این مرغ‌ها ارگانیک؟

– نه خانم، کل مغازه‌های ایرانم بچرخی اصلا چیزی به اسم مرغ ارگانیک وجود نداره. مگه واقعا محلی باشه که اونم به این مفتی‌ها نمی‌فروشن. این مرغ‌هایی که به اسم ارگانیک می‌فروشند همون مرغ‌های بدون آنتی‌بیوتیکه. اگه مرغ واقعا ارگانیک باشه هیچ ماده غیرطبیعی، شیمیایی و افزودنی دیگه‌ای نباید بخوره، حتی غذاشون باید از زمینی برداشت بشه که سه‌سال هیچ ماده و سموم شیمیایی به خودش ندیده باشه. مرغ ارگانیک نباید انواع آنتی‌بیوتیک‌ها را گرفته باشه. مثل مرغ‌های محلی که طعم و مزه مرغ‌هاشون زمین تا آسمون فرق داره. این مرغدارا ۴۰ روز قبل از کشتار آنتی‌بیوتیک را از زندگی مرغ حذف می‌کنند و بعد اسم مرغ تولیدی‌شان را گذاشتند «مرغ ارگانیک». اما اینا مرغ بدون آنتی‌بیوتیک نه ارگانیک.»

– این دبه‌های آشغال مرغ چیه؟ واقعا می‌فرستید کارخانه‌های سوسیس و کالباس؟

– نه خانم. این‌جا بیشتر مغازه‌ها پول پیش گرفتند که آشغال مرغ‌هاشونو تحویل وانت‌های شب کار بدن. اونا می‌برن برای کارخونه‌های لوازم آرایشی و گریس! بعضی‌ها هم تحویل میدن به کارخونه‌های غذای دام و طیور.»

کمی آن‌طرف‌تر از مغازه، اول خیابان زرین خامه است و از هر دو طرف پارک ممنوع، این‌جا، اما پر است از خودروهایی که دوبله پارک شده‌اند و راننده‌های‌شان رفته‌اند تا مرغ و گوشت بخرند. سه‌راهی خیابان زرین خامه در محله فخرآباد همیشه ترافیک سنگین است. خیابانی که اگرچه فرعی است، اما با وجود مغازه‌های مرغ‌فروشی حالا شده خیابان اصلی. مغازه‌هایی که سر دخل هرکدام‌شان کاغذی قاب گرفته شده و نشانی از پروانه کسب اتحادیه مرغ و ماهی‌فروشان است. پروانه‌ای که تا سال ١٣٨٩ در ضوابط خاص آن نوشته شده بود؛ فاصله صنفی مرغ‌فروشان در خیابان‌های اصلی باید ١٠٠ متر و در محلات، کوچه‌ها و خیابان‌های فرعی ٢٠٠ متر باشد. اما کدام فاصله صنفی؟ چند‌سال است که دیگر این محدودیت صنفی وجود ندارد و چرا؟ و به چه دلیل؟ مشخص نیست. این‌جا نهایت فاصله کاسبان ٢ قدم و چند سنگ‌فرش است. فقط این نیست، در صنف مرغ‌فروشان باید برای دفع فاضلاب از چاه‌های جذبی استفاده کرد. (منظور از چاه جذبی محفظه‌ای است که فاضلاب جامد در آن ذخیره شود، به نحوی که حشرات و حیوانات به آن نزدیک نشوند) آنچه این‌جا فقط در چند مغازه به چشم می‌خورد، درحالی‌که هر کدام‌شان حجم زیادی زباله دارند و دست‌کم روزی ١٠ بار مغازه‌های‌شان را می‌شویند و پوست‌های مرغ و ته‌مانده‌های ظرف ماهی و چربی‌های جوجه‌کباب را راهی چاه می‌کنند.

در دهه‌های گذشته به صورت نامتوازنی تغییر کاربری‌ها در تهران پیشرفت کرده و این تغییرات باعث حرکت بافت تجاری به داخل بافت مسکونی شده که بورس مرغ‌فروشان خیابان فخرآباد هم نمونه‌ای از همین تغییر کاربری‌هاست. خیابانی که مجموعه ساختمان‌هایش در تاریخ ۲۶ اسفند ۱۳۸۱ با شماره ثبت ۸۰۰۸ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسید، حالا نظرات مختلفی پشت ازبین‌رفتن هویتش دارد. «علیرضا سرحدی»، عضو انجمن صنفی مهندسان صنعت ساختمان درباره این تغییر کاربری‌ها و علل ایجاد بورس در مناطق محلی به «شهروند» گفت: «تایید مجوزهای تغییر کاربری نگران‌کننده‌ترین موضوع این روزهاست، چراکه حالا به هر منطقه‌ای از تهران که سر بزنیم، این تغییر کاربری‌ها به چشم می‌خورد.

 محله مرغی‌ها

این تغییرات ناگهانی و ازبین‌رفتن بافت محلی یک محل به دلیل عدم‌توجه به حق شهروندی است. این طور نیست که اگر یک مغازه به نام کسی است، او بتواند با تغییر کاربری باعث ازبین‌بردن هویت آن محل شود. درواقع مالکان در هر محله نسبت به شهروندان ساکن در آن محل مسئولیت دارند. در غیر این صورت علاوه‌بر پایمال‌شدن حق شهروندی ساکنان، مشکلات دیگری هم به وجود می‌آید. وقتی منطقه‌ای بورس می‌شود، جدا از مشکلاتی مثل ترافیک و آلودگی محیطی، آسیب‌های جدی به فعالیت‌ها و کاسبی‌های خرد هم وارد شده و کارشان به نوعی کساد می‌شود. کم نیستند افرادی که واسطه می‌شوند تا ملکی مسکونی به تجاری تغییر پیدا کند یا مغازه‌ای بدون در نظر گرفتن استانداردهای لازم تغییر کاربری دهد و این نوع تغییر کاربری و فروش تراکم‌ها و.. که هیچ استانداردی در آن‌ها رعایت نمی‌شود، به نوعی فروش قانون به حساب می‌آید.»

سرحدی، افزایش هر روزه و تکرار این تجربه و تغییر‌ها در زندگی روزمره و ساختار اجتماعی شهر را نگران‌کننده می‌داند: «قطعا این میزان از تغییر در شهر و تبدیل‌شدن خیابان‌های مختلف تهران به بورس، باعث حس ناخوشایند مردم به هر منطقه و محله‌ای می‌شود و این فعالیت‌ها به همان میزان که نارضایتی اجتماعی را افزایش می‌دهد، به همان اندازه هم باعث مهاجرت‌های محلی خواهد شد. مسأله مهم این است که وقتی تعدادی شهروند در محله‌ای زندگی می‌کنند، چطور می‌توان به آن‌ها گفت: ارتباطی ندارد که مغازه‌ها یکی‌یکی از بین می‌روند، این کار هویت محله را ازهم‌پاشیده است و محله فقط به تعدادی مرغ‌فروشی تبدیل شده است.»

درحالی که او از اهمیت زندگی اجتماعی محله و حفظ هویت محله‌ای می‌گوید، «صلاح‌الدین قادری»، جامعه‌شناس با نظری متفاوت از سرحدی معتقد است که «مرغ‌فروش‌ها نه بورسی به راه انداخته‌اند و نه آسیبی به محله وارد می‌کنند، بلکه وجود این تعداد مغازه در یک محله به دلیل عرضه و تقاضای بازار است. این موضوع یک پدیده طبیعی است که در همه‌جای جهان اتفاق می‌افتد. من فکر می‌کنم چه‌بسا بعضی از همین بورس‌ها باعث افزایش سکونت در محله‌ای می‌شوند. درواقع علت ظهور بورس این است که آن شغل پس‌زمینه فعالیت اجتماعی را در محله داشته و علاوه‌بر آن بازار فروش را به دست گرفته است که این بورس‌ها بدون هیچ آسیبی حتی دسترسی به یک کالا و تنوع سبد کالا را افزایش می‌دهند.»

در ادامه این تغییرات، سرحدی که نظری مخالف قادری دارد درباره این‌که به چه اندازه این تغییرات و ایجاد بورس در جهان متداول است، چنین می‌گوید: «وقتی چنین آسیب‌هایی در محله زیاد می‌شود، دیگر به چشم ساکنان هم نمی‌آید. وقتی توجهی به اظهارنظرهای شهروندی نمی‌شود و برنامه برای اجرای آن نیست، حتی ساکنان هم تا فروپاشی کامل محله از این آسیب، آن را لمس نمی‌کنند و بعد از نابودشدن بافت محلی متوجه خلع آن می‌شوند. وقتی در سطح جهانی به این موضوع نگاه کنیم، به هیچ عنوان چنین مشکلاتی وجود ندارد، چراکه به نارضایتی‌های اجتماعی اهمیت داده می‌شود. همان‌طور که بار‌ها اتفاق افتاده است، اگر مردم کشوری اروپایی از تغییر کاربری محلی مثلا پارک نارضایتی داشته‌اند، به نارضایتی‌شان رسیدگی و به نوعی موضوع حل شده است.»

آن‌طرف خیابان روبه‌روی یک شیرینی‌فروشی برای خرید مرغ صف بسته‌اند، دو نفر پشت دخل و چهارنفر کارگر. کوچکترین‌شان عباس است. به چهره‌اش نمی‌خورد بیست و دو سه‌سال را رد کرده باشد. قدش کوتاه است و موهای قهوه‌ای را فرق وسط باز کرده، لهجه‌اش می‌گوید افغان است. پیشبندهای‌شان کمی متفاوت از پیشبندهای مغازه‌های دیگر است. پیشبند و چکمه‌های قرمز و مشکی. یک چاقو از ردیف ١٠ چاقوی نارنجی‌اش از روی دیوار برمی‌دارد و می‌افتد به جان پوست ١٠ مرغی که چند دقیقه پیش سفارش گرفته است. لبخند از روی صورتش کنار نمی‌رود و می‌گوید با آقا محسن حرف بزن. خبره‌تر از همه ماهاس. ٣٠ ساله که کارش همینه.
آقا محسن ۵۶ ساله است و خیلی دلش نمی‌خواهد حرفی بزند و یک کلمه در جواب سوال‌ها بیشتر ندارد. خجالتی است.

چندساله در مرغ‌فروشی کار می‌کنی؟

– ٣٠ سال.

چرا ٣٠ ساله در این کار موندی؟

– فقر.

عباس که کم‌حرفی آقا محسن را می‌بیند با همان لبخند دایمش می‌گوید: دِ آقا محسن حرف بزن دگ.

– خودت کار و کاسبی نداری؟

– نه.

– چرا؟

به خاطر پول. شکر خدا راضی‌ام به همین که روزی دارم و پولی میاد و میره.

وقتی کمی در گرفتن جواب‌ها سمج می‌شوم، می‌گوید: «سال‌هاست کارم همین است و مرغ و ماهی تمیز می‌کنم، بعد این همه‌سال حقوق ثابتم یک‌میلیون و ٨٠٠ هزار تومان است. اگر محرم و فاطمیه و اضافه‌کاری هم وایسم می‌کنه نهایتا دو دوونیم.» در تمیزکردن ماهی خبره است و با چند حرکت هم پولک‌هایش را می‌زند و هم تیغ‌هایش را در می‌آورد، می‌رود سراغ سفارش بعدی.

در کنار شتاب صدای ساطور روی سنگ‌های سفید این مغازه‌ها، هنوز چند مغازه از قبل باقی مانده، از آن زمانی که هنوز این محله شبیه خودش بود. شیرینی‌فروشی، لوازم‌التحریری، مغازه لبنیاتی و یک سوپرمارکت که هنوز تصمیم نگرفته‌اند قفسه‌های مغازه‌شان را با مرغ و دل‌وجگر پر کنند و آن‌ها هم مثل ساکنان حرف‌ها و گله‌هایی دارند از حضور مهمانان ناخوانده که موش‌ها هستند. یکی‌شان می‌گوید: «لطفا در را ببندید. موش میاد! همین چند روز پیش صبح که آمدم مغازه را باز کنم، یک موش از کرکره رفته بود بالا و روی پلکانی کرکره نشسته بود، سم؟ نه بابا جان سم هم چاره نمی‌کنه! یکی دو روز میرن، اما بعد باز سروکله‌شون پیدا می‌شه.»

سم‌ها اثر کنند یا نه، در محله فخرآباد تهران، مردم مغازه‌های قدیمی را هر روز حاضر و غایب می‌کنند، از ترس این‌که مبادا صبح که بیدار شدند یک مرغ‌فروشی دیگر به بقیه مرغی‌ها اضافه شده باشد. زندگی روزمره در محله فخرآباد این روز‌ها پر از نگاه‌های پر از ملامت و سرزنش همسایگانی است که وقتی از کنار مرغ‌فروشی‌ها رد می‌شوند، چشمان‌شان تنگ و نگاه‌های‌شان پر از اعتراض می‌شود، اعتراضی که هر روز در میانه این خیابان دیده می‌شود، اما آن‌جا که باید شنیده نمی‌شود.


منبع: برترینها

آیا مردم کره شمالی ساده اند؟

ماهنامه سپیده دانایی: هوگو مرسیه، استاد دانشگاه پنسیلوانیای آمریکا است. عمده ترین تحقیقات او در زمینه استدلال بوده است؛ این که چه نوع نظام استدلالی می تواند بهتر عمل کند و چرا. مقاله او درباره روانشناسی اجتماعی مردم کره شمالی در سایت معتبر Psychology Today منتشر شده است. اهمیت ترجمه این مقاله به دلیل آن است که مردمان کره شمالی برای ایرانیان تقریبا ناشناخته اند و افراد زیادی هستند که میل به بیشتر دانستن از وضعیت روانی آنها دارند؛ به خصوص این روزها که صدای ناقوس جنگ در این سرزمین به گوش می رسد.

مستند «درون کره شمالی» وقایع نگاری کار یک جراح چشم نپالی است که در ماموریتی برای درمان بیماران مبتلا به آب مروارید به کره شمالی رفته است. در اواخر فیلم، تمام بیماران را در اتاقی جمع می کنند؛ یکی یکی پانسمان چشم شان را بر می دارند و آنها برای نخستین بار پس از سال ها می توانند ببینند.

در مقابل تصاویری از رهبر سابق کره شمالی، «کیم جونگ ایل» و پدرش، «کیم ایل سونگ»، به سجده می روند، از آنها تشکر می کنند و آنها را ستایش می کنند. مشکل این فیلم چیست؟ دلیل این که این بیماران درمان شده اند، «کیم جونگ ایل» نیست. دلیل این که آنها تا آن زمان درمان نشده بودند، «کیم جونگ ایل» است. کره شمالی از نظر سیستم مراقبت های بهداشتی یک کشتارگاه بزرگ است و از نظر سایر خدمات اجتماعی و در مجموع اقتصاد، اوضاع بهتر از این نیست.

آیا مردم کره شمالی ساده اند؟

در اواسط دهه ۱۹۹۰، قحطی وحشتناکی دامن این کشور را گرفت که صدها هزار نفر مردم در نتیجه آن کشته شدند، در حالی که رهبرشان در مصرف نوشیدنی کنیاک و خوراکی های وارداتی دیگر افراط می کرد. با این همه به نظر می رسد مردم همچنان او و پدرش را می پرستند و به خاطر تمام اتفاق های خوبی که برای شان می افتد از آنها تشکر می کنند و هرگز رهبران شان (پدر و پسر) را به دلیل این که به ندرت اتفاق خوبی برای شان می افتد، مقصر نمی دانند.

همان طور که «باربارا دمیک» در کتاب فوق العاده اش با عنوان «چیزی برای غبطه خوردن وجود ندارد: زندگی عادی در کره شمالی» نوشته: «کره شمالی خودش بهانه دست آدم می دهد. افراط در تبلیغات و ساده لوحی مردم ما را به خنده می اندازد.»

مردم کره شمالی معتقدند که در یکی از پیشرفته ترین کشورهای دنیا زندگی می کنند. آنها معتقدند که وقتی «کیم جونگ ایل» مُرد، دُرناهای فرشته سانی سعی کردند او را با خودشان ببرند اما با جانفشانی های عزاداران روبرو شدند و از این کار بازماندند. آنها معتقدند که آمریکایی ها جنگ افروزانی شرور هستند که شیفته تجاوز به کشورشان هستند. با وجود تمام رنج هایی که می کشند، همچنان به دولتی که چندین دهه آنها را به بردگی کشانده، اعتماد دارند. مردمی که فکر می کنند فردی که آهسته آهسته در حال کشتن آنها است، بزرگ ترین قهرمان شان است، باید بی نهایت ساده لوح و زودباور باشند، این طور نیست؟

اگر مردم کره شمالی این قدر ساده بودند، شکاف بزرگی در نظریه تکامل ایجاد می شد؛ چرا که بر اساس این نظریه انتظار می رود که افراد زودباور در فرایند انتخاب، حذف شوند. آن طور که نظریه تکامل پیش بینی می کند ما باید طوری تکامل یافته باشیم که در قضاوت های مان در مورد هر چیز به طرف محافظه کارانه آن بغلتیم. به عبارت دیگر، نه تنها بیش از حد اعتماد نکنیم که به قدر کافی هم اعتماد نکنیم. بنابراین، دوباره این پرسش مطرح می شود که آیا مردم کره شمالی واقعا این قدر ساده اند؟

برای ارزیابی زودباوری کسی، نگاه کردن به اعتقاداتش کافی نیست. فردی ممکن است به دلایل کاملا عقلانی، اعتقادات اشتباه یا حتی بی معنا داشته باشد. تا قرن ها به دانش آموزان گفته می شد که خورشید به دور زمین می گردد. تمام کسانی که مورد اعتمادشان بودند در این باره توافق داشتند، پس آنها نیز این آموزه را پذیرفتند. اکنون به دانش آموزان گفته می شود که زمین به دور خورشید می گردد. تمام کسانی که مورد اعتمادشان هستند درباره این موضوع با هم توافق دارند. پس آنها نیز این آموزه را می پذیرند. کدام شان زودباور هستند؟ هیچ کدام، هم دانش آموزان امروزی و هم دانش آموزان باستانی دلایل خوبی برای پذیرش اعتقادات معلمان شان دارند.

آیا مردم کره شمالی ساده اند؟

اما در مورد مردم کره شمالی چطور؟ «دمیک» در کتابش وضعیتی را توصیف می کند که مردم کره شمالی در آن گیر افتاده اند: «توجه داشته باشید که تلفیق فکری (ارشاد) آنها از کودکی آغاز می شود، در طول روزهای ساعته ای که در مراکز مراقبت روزانه کارخانه ها سپری می کنند؛ هر آهنگ، فیلم، روزنامه و تابلوی اعلاناتی که می بینند برای به خدایی رساندن رهبر این کشور طراحی شده است.» و این فهرست ادامه دارد، از جمله این که ابتدای تمام نوشته ها باید مزین به نقل قولی از رهبران باشد؛ شعارهای غول آسا در ستایش رهبران در کوه ها کنده شده اند؛ موزه ها مختص برنامه های تبلیغاتی هستند؛ و نظایر آن تا حد تهوع.

اعتماد نکردن به هیچ کدام از منابع اطلاعاتی که در اختیار مردم است، آسان نیست. اکثریت این افراد از جهات دیگر کاملا قابل اعتماد هستند. معلمی که زندگی اش را وقف بهبود زندگی تعداد زیادی از دانش آموزان کرده، بچه همسایه که با استعداد است و می خواهد خبرنگار شود، استاد محترم دانشگاه، همه و همه مورد هجوم تبلیغات دولتی هستند.

با این همه، اعتماد هم حدی دارد. کسانی که بیشتر از همه مورد اعتمادتان هستند می توانند به شما بگویند که هم اکنون روی کره آتشین غول آسایی نشسته اید، اما بعید است که حرف شان را باور کنید. شما برای ارزیابی اطلاعاتی که از طریق ارتباطات کسب می کنید به یک روش اصلی متکی هستید: مطمئن شوید آنچه دیگران به شما می گویند با افکار خودتان جور در می آید. و شما کاملا مطمئن هستید که روی یک گلوله آتشین غول آسا ننشسته اید.

اگر مردم کره شمالی آن قدر به دولت شان اعتماد دارند که سبب می شود تبلیغاتی را قبول کنند که باورهای شان را علنا نقض می کند، حق شان است که ساده لوح نامیده شوند. اما تناقض میان تبلیغات و باورهای شان ممکن است خیلی آشکار نباشد. در بیشتر تبلیغات موثر، ذره ای از حقیقت هر چند کوچک وجود دارد و کره شمالی نیز از این نظر استثنا نیست. رفتارهای ارتش آمریکا در طول جنگ کره، قابل سرزنش و غیرقابل دفاع است. برای مثال آنها شاهد کشتار هزاران شهروند کره شمالی به دست سربازان کره جنوبی بوده و گاهی آن را تایید نیز کرده اند.

دوره فرمانروایی ژاپن بر کره که تا پیش از جنگ کره ادامه داشت، باعث می شود که کره شمالی امروز در مقایسه با آن دوره نسبتا خوب به نظر رسد و «کیم ایل سونگ» همواره بر نقش خود در آزادی مردم اش از چنگ ژاپنی ها تاکید می کرد. مردم کره شمالی، به لطف یارانه های چین و روسیه، تا سال های بسیار، اوضاع خوبی داشتند و حتی بهتر از هموطنان سابق شان در کره جنوبی؛ مراقبت های بهداشتی عمومی، مسکن همگانی، کار برای همه و نظایر آن.

آیا مردم کره شمالی ساده اند؟

اما ساخت دروغ هایی که هر روز بلندتر می شوند بر بنیان ضعیف حقیقت، ابزار اصلی تبلیغات کره شمالی نیست. توانایی ارزیابی دقیق اطلاعات دریافت شده با در اختیار داشتن منابع اطلاعاتی گوناگون، درک مستقیم یا ارتباط با افرادی که عقاید متفاوتی دارند، امکان پذیر است. بزرگ ترین دستاورد دولت کره شمالی، محروم کردن شهروندانش از کسب اطلاعات خارجی است.

قبولاندن این دروغ به مردم که در بهترین سرزمین زندگی می کنند، هنگامی آسان تر است که آنها هیچ تصوری از وضع زندگی مردم در کشورهای دیگر نداشته باشند. یک متخصص امور کره شمالی، به نام «آندره لانکوف» در توصیف اوضاع این کشور در دهه ۱۹۹۰ نوشته است: «شاخص ترین ویژگی تبلیغات کره شمالی، محیط تقریبا استریل شده اطلاعاتی است. در چند دهه گذشته، مقامات کره شمالی با موفقیت توانسته اند انحصار تقریبا کامل اطلاعات را درون مرزهای کشور حفظ کنند.»

با این حال، کنترل اطلاعات نیز تا همین اندازه می تواند پیش برود. گاهی تبلیغات در تضاد مستقیم با تجربه مردم قرار می گیرد. «چانگ بو» (یک شخصیت خیالی در کتاب دمیک که این داستان را روایت می کند) مشغول تماشای مستندی بود که درباره تولید کارگران یک کارخانه چکمه سازی اغراق می کرد.

او به وضوح دریافته بود که این فیلم کاملا حقیقت را روایت نمی کند و به طعنه گفت: «اگر این همه چکمه هست، چطور بچه های من هرگز چکمه ای نداشته اند؟» همسایه ها این اظهارنظر ظاهرا بی ضرر را به گوش وزارت حفاظت از امنیت کشور رساندند. از «چانگ یو» سه روز بازجویی شد و فقط به خاطر اعتبارنامه بی عیب و نقصش بود که از محکوم شدن به چند سال بازداشت در اردوگاه کار اجباری نجات یافت. او نیز دست از طعنه زدن برداشت. اگر تمام روش های دیگر شکست بخورد، ترساندن مردم از جان خود و خانواده شان می تواند معجزه کند.

در چنین جو سنگینی از ترس، به زحمت می توان فهمید که مردم واقعا چطور فکر می کنند. حتی بعضی روانشناسان بیان کرده اند که مردم از ترس زنده ماندن باید به طور گسترده تن به خودفریبی بدهند. وقتی لغزش یک زبان سرخ می تواند سر سبزی را بر باد دهد، امن تر آن است که خودشان را گول بزنند و خط حزب را با تمام پوچی و بی معنایی اش بپذیرند.

البته خودم با این نظریه خودفریبی کاملا قانع نشده ام و بسیاری از مردم کره شمالی هم قانع نشده اند. آنها به طور روز افزون به چین می گریزند با این امید که سرانجام به کره جنوبی برسند، جایی که کم و بیش به طور خودکار به عنوان پناهنده پذیرفته می شوند. تعداد این پناهندگان اگرچه رو به افزایش، اما نسبتا اندک است و بر اساس برآوردهای مختلف از چند ۱۰ هزار تا چند ۱۰۰ هزار نفر متغیر است.

آیا این پناهندگان نماینده اقلیتی کوچک از افراد روشنفکر هستند که از لابلای دروغ های حزب توانسته اند واقعیت را ببینند؟ نه. به احتمال زیاد، آنچه کسانی که برای نجات جان شان تن به فرار می دهند را از دیگران جدا می کند آن است که آنها بدبخت تر و از جان گذشته تر از دیگران هستند.

 آیا مردم کره شمالی ساده اند؟
مسیر پناهندگان بسیار دلخراش است و در بهترین حالت به یک آزادی تلخ می انجامد. مقامات چینی بسیاری از آنها را دستگیر می کنند و به کره شمالی باز می گردانند که سرنوشتی بهتر از گرسنگی کشیدن در اردوگاه های کار در انتظارشان نیست. کسانی که خودشان را به کره جنوبی می رسانند بهتر است خانواده ای از خود به جا نگذاشته باشند، زیرا سرنوشت فراریان در انتظار کسانی است که مانده اند.

غیر ممکن است از تعداد اندک پناهندگانی که از کشور خارج شده اند استنباط کرد که بیشتر اهالی کره شمالی با پذیرش تبلیغات حزب به سرنوشت خود گردن نهاده اند. در عوض می توان استدلال کرد تلاش تعداد هر چند اندک برای گذشتن از مرز چین به معنای آن است که بخش قابل توجهی از جمعیت کره شمالی باید دریافته باشند که یک جای کار ایراد دارد.

جالب این که همین آگاهی از فریب توسط تبلیغات در تمام طول عمر می تواند مانع تلاش مردم کره شمالی برای فرار شود، زیرا هیچ تصوری ندارند که در آن طرف مرز چه چیزی در انتظارشان است. مردم در قضاوت های شان باید جانب احتیاط را رعایت کنند و به جای آن که بیش از حد اعتماد کنند، کمتر از حد اعتماد کنند.

مردم کره شمالی که به عنوان تمثال زودباوری تصویر شده اند، در واقع بعضی از اطلاعات را خیلی سخت باور می کنند. وقتی با به خطر انداختن جان شان امکان تماشای تلویزیون کره جنوبی را به دست می آورند، احتمال آن که آنچه می بینند نوعی تبلیغات بدانند بیشتر است. آنچه می بینند نوعی تبلیغات بدانند بیشتر است. آنچه می بینند فوق العاده تر و شگفت انگیزتر از آن است که باورش کنند، آن همه ثروت به قدری برای آنها مضحک و چرند به نظر می آید که آن فیلم ها حتما باید توسط مقامات دولتی متعصب جعل شده باشد.

مردم کره شمالی که به اطلاعات اندکی که از کشورهای همسایه می گیرند اعتماد ندارند، برای رسیدن به برداشتی قابل اطمینان از آنچه فراسوی مرزهای شان می گذرد به دو شیوه دیگر اتکا دارند؛ نخستین شیوه بسیار مستقیم است. آنهایی که نزدیک مرز چین زندگی می کنند می توانند با چشم خودشان ببینند که آن طرف دیگر چه خبر است؛ می توانند ببینند تعداد ماشین هایی که آنجا هست از تمام ماشین هایی که در طول عمرشان دیده اند بیشتر است.

شیوه دوم بسیار غیر مستقیم است. حتی اگر اعتماد کافی برای پذیرش محتوای یک پیام وجود نداشته باشد، باز هم می تواند چیزهایی را روشن کند که مستقیما گفته نشده اند؛ چیزهایی که بدیهی انگاشته می شوند. برای مثال، فردی از کره شمالی که به برنامه ای درباره ارقام فروش «هیوندا» گوش می کند ممکن است آنها را باور نکند، چرا که شباهت زیادی به تبلیغات وطنی دارد.

این را با داستانی که «دمیک» از برخورد اتفاقی یکی از مقامات کره شمالی با یک برنامه تلویزیونی کره جنوبی تعریف می کند مقایسه کنید؛ در این نمایش، بازیگران بر سر جای پارک با هم زد و خورد می کنند و این موضوع تلویحا به آن مقام مسئول می فهماند که در آن طرف مرز مردم آن قدر ماشین دارند که باید برای پیدا کردن جای پارک با هم رقابت کنند. این اطلاعات قانع کننده تر است، زیرا غیرمستقیم منتقل شده است: هیچ کس تلاش نمی کرد تلاش کند که در کره جنوبی ماشین فراوان است.

آیا مردم کره شمالی ساده اند؟

مردم کره شمالی زودباور نیستند. ظاهرا سال هاست که بسیاری از آنها آموزه های رسمی را پذیرفته اند. از برخی جهات دلایل خوبی هم برای این کار دارند: تمام کسانی که مورد اطمینان شان بودند در این باره هم عقیده بودند؛ این آموزه کاملا بی پایه در واقعیت نبود و در نبود اطلاعات از دنیای خارج تضادی هم نمی توانست وجود داشته باشد.

هنگامی که شکاف میان تبلیغات و واقعیت عریض تر شد – عمدتا در نتیجه قحطی اواسط دهه ۱۹۹۰ – ظاهرا بسیاری از مردم کره شمالی ایمان شان را از دست دادند اما آنها مجبور بودند و هنوز هم مجبورند که مخالفت های شان را برای خودشان نگه دارند؛ تنها راه نشان دادن مخالفت شان با رژیم فرار و پناهندگی است؛ حرکتی که از سر ناچاری هر روز افراد بیشتری به آن اقدام می کنند. مردم کره شمالی زودباور نیستند، فقط چنان به تبلیغات عادت کرده اند که با لجبازی زیاد به پیام های خارجی نگاه می کنند. از این لحاظ، رفتار آنها شبیه همه ما است؛ کمتر از حد اعتماد می کنند.

هوگو مرسیه – روانشناس 


منبع: برترینها

مادربزرگی که «ناگهان در ۸۶ سالگی» نقاش شد


رأفت صراف مادربزرگ ۸۶ ساله‌ای است که برای راحت سپری کردن دوره درمانش
اتفاقی دست به قلم می‌شود و اتفاقی به معجزه نقاشی پی می‌برد. نمایشگاه
نقاشی او این روز‌ها در گالری گلستان درحال برگزاری است.

سن
و سال آدم‌ها و جوانی‌شان را نباید با اعداد و ارقام ریاضی اندازه گرفت.
شاخص اندازه‌گیری جوانی آدم‌ها حال استمراری روزهایی است که آن را سپری
می‌کنند؛ مثلاً اینکه صبح به صبح که از خواب بیدار می‌شوید یادتان باشد که
به خورشید سلام کنید. حواستان باشد که نگران آب و دانه گنجشک‌های سرگردان
در خیابان‌های شلوغ و پر دود تهران باشید. شاخص اندازه‌گیری جوانی حتما
اهمیت خرید لباس نو در اول نوروز و جفت و جور کردن رنگ کیف‌ها و کفش‌هاست.

 نقاشی‌های رأفت ۸۴ ساله از تهران!
شاید برق زدن چشم‌هایی باشد که هنوز هم از دیدن رنگ و روی بهار و اردیبهشت
ذوق می‌کنند. «رأفت صراف» با اعداد و ارقام شناسنامه‌های کاغذی این روز‌ها
در حال سپری کردن ایام ۸۶ سالگی است؛ اما اگر بخواهیم با شاخص‌های
اندازه‌گیری جوانی سن و سالش را اندازه بگیریم باید بگوییم که او یکی از
جوان‌ترین ۸۶ ساله‌های روی زمین است؛ تا جایی که او از دو سال پیش به شگفتی
رنگ‌ها و معجزه‌ای به نام نقاشی در زندگی‌اش رسیده و این روز‌ها نمایشگاه
نقاشی‌هایش با نام «ناگهان ۸۶ سالگی» در گالری گلستان در حال برگزاری است.
نمایشگاهی که شاید بستر بیماری و خستگی‌های ایام کهنسالی به صاحب آثارش
اجازه حضور را نمی‌دهد؛ ولی شما همین که نگاهی به کارهایش بیندازید خواهید
فهمید که پشت همه این نقاشی‌ها مادربزرگ مهربانی نشسته که تمام خاطرات
کودکانه‌اش را برداشته و به همه بی‌رمقی‌ها و خستگی‌های ۸۶ سالگی‌اش رنگ
زده و نور پاشیده.

نگویید رفعت بگویید رأفت

«اسمشان
رفعت نیست رأفت است. ر، الف، همزه. مادر روی اسمش خیلی حساس است. دوست
ندارد اسمش را اشتباه تلفظ کنیم. بار آخری که او را برده بودیم بیمارستان
حتی در تب ۴۰ درجه و اوج بی‌حالی هم به پرستاری که اسمش را اشتباه نوشته
بود تذکر می‌داد به‌قدری که در پرونده‌اش زده بودند رأفت با الف. و همزه
(با خنده)»این مقدمه شروع گپ و گفتمان در خانه خانواده صراف بود.

قرارمان
را برای روز چهارشنبه گذاشتیم تا عصر آخرین روز کاری هفته را با گپ و گفت:
خانم صراف و نقاشی‌هایش تمام کنیم. نقاشی‌هایی که پیش از این، دیدن
عکس‌هایش در فضای مجازی انقدر برایمان دلبری کرده بود که حال دلمان
می‌خواست از نزدیک صاحبش را ببینیم تا او برایمان از راز زنده‌بودن همه
رنگ‌هایش بگوید. خانه‌ای که وقتی پایتان را در آن می‌گذارید مثل خانه همه
مادربزرگ‌های دنیا در کنار مهمان‌نوازی می‌توانید در آن آدم‌هایی را پیدا
کنید که انگار همه مأموریتشان در آن لحظه این است که حواسشان را بدهند به
شما که در خانه مادربزرگ غریبگی نکنید. مثل خانم صراف که حتی در بستر
بیماری و زیر دستگاه اکسیژن هم با ایما و اشاره نگران سرد شدن چای و
پذیرایی نشدن مهمان‌ها بود.

 نقاشی‌های رأفت ۸۴ ساله از تهران!
همه چیز از یک آلرژی شروع شد

همه
چیز از آلرژی مادر شروع می‌شود؛ حساسیت‌هایی که بودنشان انقدر برای او
آزار دهنده می‌شود که گذران اوقات را با وجود دست و پنجه نرم کردن با دیگر
بیماری‌ها بیش از پیش سخت می‌کند. آصفه دختر بزرگ خانواده، گرافیست است و
با دیدن شرایط مادر بیکار نمی‌نشیند و برای بهبود اوضاع مادر دست به کار
می‌شود و با کمک رنگ‌آمیزی به سراغ مادر می‌رود تا جایی که به قول خود خانم
صراف از یک جایی به بعد نقاشی برای مادرش نه صرفا یک سرگرمی که حکم یک
تراپی و روش درمانی را پیدا می‌کند تا جایی که میل خانم صراف به این کار به
قدری زیاد می‌شود که حتی موقع بستری بودن در بیمارستان هم دست از نقاشی
کردن و رنگ زدن نمی‌کشد «در روزهایی که مادر دچار این نوع آلرژی بود و اذیت
می‌شد من به مرکزی می‌رفتم و به بچه‌های معلول ذهنی نقاشی یاد می‌دادم
می‌دیدم که این بچه‌ها با نقاشی از همان لحظه اول چقدر آرام می‌شوند و همه
این اتفاقات در ایامی بود که من به پیش مادر می‌آمدم و این نقاشی‌ها را به
او نشان می‌دادم تا اینکه تصمیم گرفتم برای اینکه حواس مادر را از
بیماری‌اش پرت کنم برایش کاغذ و رنگ بگیرم در کارهای اولیه خودم برایشان
طرح بزنم و مادر رنگ کند مثلاً بود شب‌هایی که برای مادر طرح‌های اولیه را
می‌کشیدم و می‌دیدم که مادر فردایش به من زنگ می‌زد و می‌گفت: شش تا رنگ
زرد و فلان رنگ سبز را بخر از آنجایی هم که مادر شب‌های نمی‌خوابند وقتی یک
کار را به او می‌دادم بلند که می‌شدم می‌دیدم که کار را تمام کرده است و
روز به روز شوقش برای انجام این کار بیشتر می‌شد.»

هیچ وقت آن رنگ زرد مادر را پیدا نکردم

اولین
چیزی که در خانه «رأفت صراف» برایتان از نقاش بودن او حرف می‌زند میز پر
از رنگی است که در کنار تخت مادربزرگ جا خوش کرده و روی آن پر است از
خودکارهای رنگارنگ، از طیف رنگ‌های گوناگون از سبز پررنگ، کمرنگ و چمنی و
چناری گرفته تا زرد طلایی و زرد قناری، رنگ‌های مختلفی که خانم صراف برای
استفاده از هرکدامشان ساعت‌ها وقت می‌گذارد و برای ترکیب و انتخابش زمان
صرف می‌کند. «یادم می‌آید که مادر برای پیدا کردن یک رنگ زرد تا مدت‌ها به
من سفارش می‌داد که آن را برایش از بیرون تهیه کنم چند نمونه هم برایش
خریدم، ولی دست آخر به من گفت که هیچ کدام از این زرد‌ها آن زردی نبوده که
او می‌خواسته است. (با خنده)»

 نقاشی‌های رأفت ۸۴ ساله از تهران!
رنگ‌آمیزی با دست‌های لرزان

خانم
صراف نه فقط خانه‌اش که دست‌هایش هم مثل دست همه مادربزرگ‌های دنیا هم
گرما دارد و هم لرزش، لرزشی که شاید در نگاه اول شما را به این فکر فرو
ببرد که همه این نقاشی چه طور از پس دست‌های لرزان و سالخورده مادربزرگ
پیدا می‌شوند و با رنگ‌های زنده روی کاغذ جان می‌گیرند؟ اما وقتی کمی با
خانم صراف معاشرت کنید و دختر بزرگش از ظرافت و دقت مادر برایتان بگوید
رفته رفته به جادوی دست‌ها و رنگ‌های او پی می‌برید: «به لرزش و حال این
روزهای مادر نگاه نکنید. او اوایل که کارش را شروع کرده بود شب تا صبح یک
نقاشی را تمام می‌کرد به‌اندازه‌ای که پرستار‌ها شاکی می‌شدند و می‌گفتند
مادر نمی‌گذارد ما بخوابیم، چون تا دو و سه صبح نقاشی می‌کند؛ اما الآن چند
ماه است که یک نقاشی را هم تمام نکرده است.»

نقاشی‌های رأفت ۸۴ ساله از تهران! 
حسرت این را می‌خورم که چرا دیر فهمیدم

«مادر
یک‌بار انقدر برای کشیدن نقاشی ذوق داشت که موقع برداشتن وسایلش زمین خورد
و پایش شکست.» آصفه صراف می‌گوید همه نقاشی کشیدن‌های مادر و همه این
اتفاقات بی‌مقدمه و ناگهانی بوده؛ اصلا برای همین هم اسم نمایشگاه کارهای
مادر را گذاشته‌اند «ناگهان ۸۴ سالگی». ۸۴ سالگی‌ای که حالا دو سال از آن
می‌گذرد. سن و سالی که وقتی درباره شروع کار از آن می‌پرسیم «آصفه صراف»
بغض را به جای نقطه در پایان همه جملاتش می‌گذارد و تحویلمان می‌دهد.
«لباس‌های بچگی من را همیشه مادر می‌بافت. بافتنی‌های من همیشه به خاطر رنگ
و گل بته‌ها و تناسباتی که داشت زبانزد بود. مادر فقط دو سال است که قلم
به دست گرفته و من هر روزی که می‌گذرد به این فکر می‌کنم چرا انقدر دیر
متوجه استعداد مادر شدم و چرا انقدر دیر کشفش کردم.»

 نقاشی‌های رأفت ۸۴ ساله از تهران!
رنگ و نقاشی‌هایی که از خانه پدری الهام گرفته شد

بعد
از مدتی که دختر خانواده برای مادر طرح می‌زده و مادر با سلیقه و وسواس
مخصوص به خودش شروع به رنگ‌آمیزی کار‌ها می‌کرده رفته رفته خودش برای نقاشی
کردن دست به کار می‌شود. نقاشی‌هایی که اگر نگاهی به آن‌ها بیندازید
می‌بینید که ریشه همه این رنگ‌ها و قاب‌های خوشحال را می‌توان در کودکی و
خانه پدری رأفت صراف در اصفهان پیدا کرد؛ نقاشی‌هایی که نشان از یک خانه
قدیمی و سنتی در اصفهان دارد. جایی که خانه پدری خانم صراف بوده و به محضی
که از آن یاد می‌شود خانم صراف به حرف می‌آید و از نگرانی این روزهایش
درباره خانه کودکی‌اش حرف می‌زند. «۳۵ سال است که خانه ما در میراث فرهنگی
به ثبت رسیده است، ولی خب به خاطر مشکلات در تأمین بودجه کار چندان زیادی
برای مرمت خانه صورت نگرفته است خانه‌ای که همه تصویرسازی‌ها مادر از آن
الهام گرفته شده است و حالا تبدیل به یک محل متروکه شده؛ برای همین دلمان
می‌خواهد که باز شرایطی شکل بگیرد تا این خانه از نو بازسازی شود.»

 نقاشی‌های رأفت ۸۴ ساله از تهران!
هزینه تابلو‌ها صرف مدرسه‌سازی می‌شود

«من
نمی‌دانم چرا این‌ها به من می‌گویند نقاشی‌هایت خوب است. خودم که این طور
فکر نمی‌کنم.» این‌ها حرف‌های مادری است که خودش هم نمی‌خواهد باور کند؛
ترکیبی که از رنگ‌ها رقم می‌زند چه قدر به چشم و نگاه تماشاچی هایش امید
هدیه می‌کند.

مادری
که دختر گرافیستش می‌گوید مفهوم زیبایی شناسی را از مادرش آموخته است و
حالا این روز‌ها آدم‌های زیادی قرار است به گالری گلستان برای دیدن کارهای
او به تماشا بنشینند تا جایی که خانم صراف در این باره می‌گوید: «ما در
ابتدا که قرار شد کار‌ها را در گالری گلستان به نمایش بگذاریم هیچ
برنامه‌ای برای فروختن آن‌ها نداشتیم، ولی حالا تصمیم داریم که پول فروش
همه تابلوهای مادر را به انجمن حامی اهدا کنیم تا این هزینه‌ها صرف
مدرسه‌سازی شود.»

نقاشی‌های رأفت ۸۴ ساله از تهران!


منبع: برترینها

مُسکن‌های طبیعی برای دردهای مزمن

بدون شک تاثیر مواد غذایی در تسکین درد به سرعت و قدرت یک مسکن قوی نیست، اما مصرف طولانی مدت آن‌ها ارزش‌ها و خواص بسیار فراتر از مصرف طولانی مدت مسکن‌ها برای بدن دارد.

 بدون شک تاثیر مواد غذایی در تسکین درد به سرعت و قدرت یک مسکن قوی نیست، اما مصرف طولانی مدت آن‌ها ارزش‌ها و خواص بسیار فراتر از مصرف طولانی مدت مسکن‌ها برای بدن دارد.

مُسکن‌های طبیعی برای دردهای مزمن 

روزنامه وطن امروز نوشت: دردهای مزمنی مثل سردرد و کمردرد، دردهای مفصلی و استخوانی از جمله شایع‌ترین مشکلات دوره میانسالی و سسالمندی است که متاسفانه امروزه جوانان هم آن‌ها را تجربه می‌کنند.

مشکل آنجاست که در خیلی از موارد این بیماری‌ها تنها نیستند و به دلیل وجود سایر بیماری‌ها افراد در خانه‌شان داروخانه‌ای از انواع داروها دارند. متاسفانه چیزی که ما امروزه یاد گرفته‌ایم این است که با اولین احساس درد، حتی یک سردرد ساده، سریعا یک قرص مسکن می‌خوریم. بی آنکه بدانیم مصرف طولانی مدت این قرص‌ها چه بر سر ما می‌آورند.
 
خیلی وقت‌ها هم این قرص‌ها دیگر تاثیری ندارند و ما همچنان به‌دنبال مسکن جدیدتر و قوی‌تر می‌گردیم. درادامه برخی مواد غذایی طبیعی معرفی می‌شوند که نتیجه مطالعات بسیاری خاصیت ضد درد و ضد التهاب آن‌ها را نشان داده‌اند.
 
روغن زیتون
یکی از ضدالتهاب‌های طبیعی و البته پرطرفدار روغن‌زیتون است که در کاهش دردها و التهاب‌های مزمن تاثیر قابل‌توجهی دارد.

براساس تحقیقات انجام شده، روغن زیتون بخش قابل‌توجهی از این خواص خود را مدیون ترکیبی به نام Oleocanthal است که تاثیری مانند داروهای NSAID یعنی همان ضد التهاب‌های غیر‌استروئیدی در تسکین دردهای مزمن دارد؛ اما علاوه بر خواص ضددرد و ضدالتهاب، روغن زیتون فواید ارزشمند دیگری هم برای سلامتی دارد که تاثیر آن بر کاهش چربی‌خون و سلامت قلبی وعروقی از جمله مهم‌ترین آن‌هاست.
 
زردچوبه
مدت‌ها پیش این ادعا که ادویه‌های مرسوم در غذاهای هندی تاثیر مهمی در تسکین دردهای آرتریت روماتوئید دارند مطرح شد. بعدها انجام مطالعات متعدد نشان داد که این ادعا کاملا درست بوده است.
 
گیاه مریم گلی
زمانی که احساس آزارنده خارش گلو را دارید برای یک‌بار هم که شده دمنوش تهیه‌شده از برگ‌های گیاه مریم گلی را امتحان کنید. مریم گلی گیاه دارویی است و در کتب طب سنتی به نام «مریمی» نام برده شده است و در زبان عربی به آن «مریمیه» و «شالبیه» و «مریمیه صغیره» می‌گویند.

مریم گلی از روزگاران گذشته مورد استفاده قرار می‌گرفت و به عنوان داروی موثر برای معالجه عوارض نیش حشرات مفید است همچنین به عنوان داروی موثری برای تقویت روح، بدن و افزایش طول عمر به کار برده می‌شد؛ اما امروزه موارد مصرف گسترده و متعددی برای این دارو شناخته شده است که آن را به یک گیاه درمانی موثر در طب سنتی تبدیل کرده است.
 
سویا
نظرتان درباره یک کاهش ۳۰ درصدی و یا حتی بیشتر در دردهای مفصلی ناشی از آرتریت چیست؟ اگر موافقید سویا را به رژیم غذایی خود اضافه کنید. البته معامله در اینجا تمام نمی‌شود.

شما با اضافه کردن سویا به رژیم غذایی خود از بیش از ۱۰ فایده دیگر سویا برای سلامتی هم بهره‌مند می‌شوید. راز تمام این فواید در ایزوفلاوون‌های سویاست. هورمون‌های گیاهی که خواص ضدالتهابی قابل‌توجهی دارند.
 
آلبالو
مقادیر بالای آنتی اکسیدان‌ها در آلبالو و مخصوصا آلبالوی ترش آن را به یک ضدالتهاب و ضد درد فوق العاده تبدیل کرده است. افرادی که برای ۱۰ روز، روزانه ۶۰ میلی لیتر آب آلبالو مصرف می‌کنند قدرت بدنی بالاتر و تحمل پذیری بیشتری برای فعالیت‌های روزانه و نیز ورزش دارند.

خواص ضد التهابی و آنتی اکسیدانی آلبالو آن را به یک مسکن قوی تبدیل کرده که می‌تواند مثل یک داروی ضد درد طبیعی عمل کند. مصرف آلبالو و آب آلبالو همچنین می‌تواند برای کاهش خستگی در ورزشکاران و رفع گرفتگی‌های عضلانی در آن‌ها مناسب باشد.
 
ماهی‌ها ،به‌خصوص سالمون
مطالعات بسیاری نشان داده‌اند که امگا ۳ نقش مهمی در فرونشاندن درد و ناراحتی همراه با آرتریت روماتوئید بر عهده دارد.

این تاثیر امگا ۳ بر دردهای مفصلی به دلیل خواص ضدالتهابی آن است و همان طور که می‌دانید آرتریت روماتوئید هم یک بیماری التهابی در مفاصل است. علاوه بر این امگا ۳ در کاهش دردهای معدی و شکم دردها هم تاثیر قابل‌توجهی دارد. مخصوصا آن دسته از دردهای معدی که ناشی از استرس باشند.
 
زنجبیل
زنجبیل فقط برای درمان درد معده و سرماخوردگی‌های شایع نیست. زنجبیل سرشار ازترکیباتی است که نقش مهمی در کاهش دردهای استخوانی و ماهیچه‌ها دارند. در یک مطالعه‌ای جدید، افرادی که کپسول‌های حاوی زنجبیل را برای تنها ۱۱ روز دریافت کرده بودند ۲۵ درصد کاهش در درد مفصلی در حال ورزش را گزارش کرده بودند.

امروزه در خیلی از نقاط دنیا از تزریق عصاره زنجبیل در درمان دردهای ناشی از پوکی‌استخوان و دردهای مفصلی استفاده می‌کنند.
 
قهوه
مصرف ۲۰۰ میلی‌گرم کافئین، یعنی همان مقدار کافئینی که در دو فنجان قهوه وجود دارد می‌تواند در درمان سردردها و مخصوصا میگرن کمک کننده باشد؛ اما فراموش نکنید که وابستگی طولانی مدت به کافئین می‌تواند تاثیرات متفاوتی داشته باشد. در واقع افرادی که به مصرف قهوه عادت دارند و به آن وابسته شده‌اند در صورت مصرف نکردن نوشیدنی‌های کافئینی دچار سردردهای شدید می‌شوند.

برچسب ها: ، ، ، ،


منبع: فرادید

برترین و جذاب ترین «بازی های تخته ای» دنیا

هفته نامه چلچراغ – نسیم بنایی: «منچ» و «مار و پله» جزو ادوات اصلی دهه شصتی ها برای بازی و سرگرمی بود، هرچند دهه پنجاهی ها و حتی دهه چهلی ها و حتی ده سی ها هم با آن ها خاطره دارند و حتی ممکن است ادعا کنند منچ و مار و پله بازی دوران آن ها بوده است. مشق و تکلیف ها که تمام می شد، بهانه گیری ها برای سرگرمی تازه شروع می شد. اینجا بود که صفحه ای با تصاویر کودکانه مارهایی با نیش های دراز به میان می آمد و چند کله کوچک و بزرگ را دور خودش جمع می کرد.

هر کسی یک آدمک رنگی را بر می داشت، تاس را می ریخت و آن آدمک پلاستیکی را روی صفحه حرکت می داد. اگر بازیکن «جرزنی» نمی کرد، حتما دُم مهره اش چند باری به نیش مبارک مار اصابت می کرد و مجبور می شد روی تن مار بلغزد و به چند پله پایین تر سقوط کند. اگر هم جرزنی می کرد یا خوش شانس بود و تاس های خوب می آورد، مهره اش به سرمنزل مقصود می رسید و بازی را می برد.

 امپراتوری منچ و مارپله

کمی بعد سر و کله بازی های دیگری از این جنس پیدا شد؛ بازی هایی که هم جذابیت مهره هایشان بیشتر از آدمک های ساده و تک رنگ منچ و مار و پله بود و هم به ابزاری بیش از شانس و جرزنی نیاز داشت. نمونه اش راز جنگل بود که حافظه بازیکن را هم محک می زد.

اما رفته رفته عمو قارچی نینتندو و سونیک سگا جای منچ و مار و پله را گرفتند. صفحات تختی که شب های کودکی را از یکنواختی و کسالت در می آورد، به کنج انباری رفتند و چند سالی خاک خوردند. این روزها، دوباره بازار بازی های قدیمی دهه شصتی ها داغ شده است. کافه های به روزتر، یک بسته منچ و مار و پله امروزی تر روی میز خود می گذارند تا سر مشتری ها را چند ساعت با آن گرم کنند. دهه هشتادی ها که اغلب با این سرگرمی ها بیگانه بودند، حالا تازه آن را کشف کرده اند و در صفحات اینستاگرام خود گزارش لحظه به لحظه از این بازی های دورهمی می دهند.

مدشدن دوباره این بازی ها بهانه خوبی است که هر کسی حوصله اش سررفته، یک پیتزا سفارش بدهد، چند تا از دوستانش را به یک دورهمی دعوت کند و مشغول بازی با تاس و صفحه های تخت شود. فقط یک لحظه استپ، کدام یکی از این بازی ها جذاب تر است؟

طبابت مشارکتی

مثل این فیلم های آخرالزمانی که یک بیماری به جان ملت افتاده و همه آن ها را تسلیم می کند و یک تیم شکست ناپذیر تمام تلاش خود را می کنند تا با شیوع آن مقابله کنند، بازی «مُسری» هم دقیقا همین است. یعنی بازیکن ها دور هم جمع می شوند و به کمک یکدیگر چهار بیماری را که در سرتاسر کره زمین شایع شده، شناسایی و بعد آن ها را ریشه کن می کنند.

 امپراتوری منچ و مارپله

تفاوت این بازی با بقیه بازی های مشابه در این است که همه دور هم جمع می شوند و کار گروهی انجام می دهند.  بازی «مسری» در سال ۲۰۰۷ منتشر شد و خیلی زود به محبوبیت بالایی دست پیدا کرد. دو تا چهار نفر می توانند با این بازی سرگرم شوند و هرکدام می توانند یک تخصص داشته باشند؛ یکی داروسازی، یکی محقق و یکی هم جراح، خلاصه بازی همین شکلی با تخصص هایی که در لحظه به دست می آید، شروع می شود.

برترین و جذاب ترین «بازی های تخته ای» دنیا 

این در واقع نخستین بازی از این ژانر بود که به صورت مشارکتی ساخته شد.  از آن جا که استقبال از این بازی زیاد بود، نمونه های جدید آن هم ساخته و روانه بازار شد. این بازی حتی می تواند کودکان هشت ساله را هم با خود سرگرم کند. کل زمانی که بازیکن ها برای نجات زمین از شر بیماری های مسری دارند، ۴۵ دقیقه است. هر کسی که به بازی های مشارکتی بیشتر از بازی های رقابتی علاقه داشته باشد، حتما اوقات خوشی را با این بازی خواهدداشت. بسیاری از سایت ها، این را بهترین بازی تخته ای می دانند که تاکنون ساخته شده است.


بوردگیم اداطوری

پانتومیم دوست ها بشتابند، بازی های بوردگیم برای آن ها هم برنامه هایی دارند. بازی «مانیکرز» تقریبا برای همان کسانی طراحی شده که عاشق پانتومیم هستند. با این تفاوت که واژه ها را خودشان انتخاب نمی کنند. بازی این طور شروع می شود که فرد یک کارت را انتخاب می کند و بعد نوشته روی کارت را ابتدا با یک کلیدواژه و بعد هم با حرکات دست و صورت و هر شکل دیگری که از بدنش ساخته باشد، برای تیمش می گوید. اعضای تیم هم باید براساس آنچه می بینند، نوشته یا تصویر روی کارت را حدس بزنند.

 امپراتوری منچ و مارپله

برای شاد کردن و سرحال آوردن دوستان در مهمانی، این کارت ها خیلی موفق ظاهر می شوند. البته کسانی که مشغول این بازی می شوند، باید ظرفیت زیادی داشته باشند و خودشان را برای هر چیزی آماده کنند، چرا که حجم شوخی های آن خیلی زیاد است. به هر حال خنده، بخش اصلی این بازی است.


مافیای کاغذی

«مقاومت کن تا جاسوس را پیدا کنی، و اگر هم خودت همان جاسوسی هستی که همه به دنبالش هستند، آن قدر مقاومت کن تا کسی به ماهیت اصلی ات پی نبرد.» این تمام آن اتفاقاتی است که در بازی «مقاومت» انجام می شود. درواقع این بازی در استنتاج بازیکن ها از هویت یکدیگر خلاصه می شود. برای آن دسته که به بازی «مافیا» علاقه دارند، این بازی حتما هیجان انگیز خواهدبود، چرا که سبک آن شباهت بسیاری به بازی مافیا دارد.

 امپراتوری منچ و مارپله

البته در بازی مافیا، بازیکن ها در هر دور حذف می شوند، اما در این باز، بازیکن ها تا انتها در بازی می مانند و از آن لذت می برند. برای این بازی هرچه تعداد بازیکن ها بیشتر باشد، بهتر است حدود ۵ تا ۱۰ نفر دور هم جمع می شوند و به کمک کارت ها هویت دیگری را حدس می زنند. بهترین جاسوس ها، آن هایی هستند که می توانند طرف مقابل را فریب دهند و کمترین اطلاعات را در مورد خود برملا کنند.


ماجراجویی با قطار

«قطار» و «جغرافیا»؛ هر کسی به ترکیب این دو عنصر علاقه داشته باشد، بی شک از بازی «بلیت قطارسواری» لذت می برد. انگلیسی ها به آن می گویند: «Ticket to Ride» اما کشورهای دیگر اسم های دیگری روی آن گذاشته اند، مثلا فرانسوی ها نامش را «ماجراجویی روی ریل راه آهن» گذاشته اند. از قضا بازی دقیقا هم ماجراجویی روی ریل راه آهن است، با این تفاوت که ریل های راه آهن روی صفحه ای کاغذی نقاشی شده اند و قطارها رنگی و پلاستیکی هستند. این بازی آن قدر معروف شده که ایده پرداز آن را میلیونر کرده است.

طبق آماری که در سایت این بازی آمده، بیش از سه میلیون نسخه از آن به فروش رفته و آن را به یکی از محبوب ترین بازی های این ژانر در ۱۰ سال گذشته تبدیل کرده است: در این بازی، بازیکن ها به سفرهای خیالی با قطار می روند. زمانی که بازی برای اروپایی ها ساخته شد، جغرافیای آن نیز اروپا بود، اما حالا که بازی رنگ و بوی بین المللی گرفته، جغرافیای آن نیز برای کشورهای مختلف تغییر کرده و به همین خاطر انواع مختلفی از این بازی وجود دارد.

 امپراتوری منچ و مارپله

به هر حال وقتی یک بازی ۱۵۰میلیون دلار فروش داشته باشد، یعنی توانسته متشری های خود را در اقصی نقاط دنیا راضی نگه دارد. آماده سازی این بازی تنها پنج دقیقه طول می کشد، اما می تواند یک تا دو ساعت بازیکن ها را با خود سرگرم کند و آن ها را در جغرافیای یک اتاق، به سفرهای خاطره انگیز با قطار ببرد.


ادیسون ها مشغول بازی

مونوپولی به گوش همه آشناست، حتی اگر کسی آن را بازی هم نکرده باشد، حتما اسمش را شنیده است. تمرکز این بازی روی اقتصاد است؛ اما حالا بازی های جدیدتری برای علاقه مندان به ریاضیات و اقتصاد روی کار آمده است. «شبکه برق» یکی از این بازی های معروف است که از سال ۲۰۰۴ تاکنون طرفداران بسیاری برای خودش دست و پا کرده است. بین دو تا شش نفر می توانند ۱۲۰ دقیقه با این بازی سرگرم شوند.

البته این بازی به حداقل دانش هایی نیاز دارد و به همین خاطر بازیکن ها باید بالای ۱۲ سال باشند. بازیکن ها باید به شهرهایی که روی صفحه دیده می شود، برق رسانی کنند. هر چند نه خبری از شهرها و خانه هاست و نه برقی در کار است، اما بازی است دیگر؛ هر کسی پای آن بنشیند، تصور می کند توماس ادیسونی شده و برق و آبادانی را به شهرها رسانده است.

امپراتوری منچ و مارپله


شطرنج امروزی ها

هر کسی که از کودکی به شطرنج علاقه داشته، حتما از بازی «فرمانروا» هم لذت خواهدبرد. بخشی از این بازی، شانسی است، اما بخش اصلی آن به هوش بازیکن متکی است. دو نفر رو به روی هم می نشینند و برای مخلوع کردن فرمانروای مقابل، مهره های خود را حرکت می دهند. هرچند این مهره ها به زیبایی مهره های شطرنج  نیستند، اما به لحاظ تاکتیک هایی که بازیکن باید اجرا کند تا فرمانروای حریف خود را خلع سلاح کند، کاملا مشابه شطرنج است. کل زمان مورد نیاز برای این بازی هم تنها ۱۵ تا ۲۵ دقیقه است؛ یعنی فرد کمتر از ۳۰ دقیقه باید مغز خود را به کار بیندازد تا در کارزار پیروز شود.


خوره های بوردگیم، بخوانید تا از دست ندهید:

۱٫ آدرنالین Adernaline

 برترین و جذاب ترین «بازی های تخته ای» دنیا

بازیکن به همراه چهار دوست خود، کنترل یک ماشین قاتل را به دست می گیرد و با سلاح های مسخره، از این اتاق به آن اتاق، به دنبال شکار می گردد.


۲٫ زمینی سازی مریخ Terraforming Mars

 برترین و جذاب ترین «بازی های تخته ای» دنیا

بازیکن ها در این بازی، باید در سیاره مریخ شهر بسازند، اما این کار را به کمک کارت هایی که در اختیار دارند، انجام می دهند. هر کسی پروژه ای را به عهده می گیرد و کارش را شروع می کند.


۳٫ سانتورینی   Santorini

 امپراتوری منچ و مارپله

در این بازی، بازیکن ها تعدادی مینیون در اختیار دارند که باید آن ها را به بالای برج های سه طبقه برسانند. هرچند ظاهری و طراحی بازی به نظر کارتونی می آید، آن چه از جعبه بیرون می آید، قطعه های پلاستیکی محکم و غیرعروسکی است.

برترین و جذاب ترین «بازی های تخته ای» دنیا 


۴٫ فلَم روژ Flamme Rouge

 برترین و جذاب ترین «بازی های تخته ای» دنیا

چهار نفر روی صفحه کاغذی، مشغول مسابقه دوچرخه سواری می شوند. اما خبری از دوچرخه های حقیقی نیست و همه چیز به کمک کارت های بازی انجام می شود.


۵٫ پروژه منهتن: امپراتوری انرژی The Manhattan Project: Energy Empire

 برترین و جذاب ترین «بازی های تخته ای» دنیا

این روزها نفت همه جا حرف اول را می زند؛ پس چرا پایش به بازی ها باز نشود؟ بازی پروژه منهتن دقیقا در همین زمینه است و بازیکن باید امپراتوری انرژی برای خود راه بیندازد.


منبع: برترینها

در ابتدای رابطه، لطفا این کارها را نکنید!

برترین ها: اول هر رابطه عاشقانه ای عشق، نشاط و هیجان موج می زند طوری که شما هر زمان که شریک زندگی تان را می بینید، قند در دلتان آب می شود و شروع به رویاپردازی در مورد آینده می کنید. اما چگونه این نوع احساس و هیجان را ثابت نگه دارید؟ اگر بخواهید که رابطه ای بلند مدت داشته باشید، باید از انجام برخی کارها خودداری کنید که در اینجا چند نمونه از آنها را به شما معرفی می کنیم.

از انجام این کارها در ابتدای رابطه خودداری کنید 

ادا در آوردن

در ابتدای دوستی، هر فردی ممکن است که برای جذب توجه بیشتر طرف مقابل، تغییراتی به رفتار خود دهد. اما بهتر است که تخت هر شرایطی خود واقعی تان را به نمایش بگذارید. اگر به دنبال رابطه ای بلند مدت هستید، باید با طرف مقابل تان صادق باشید در غیر این صورت رابطه شما دوامی نخواهد داشت.

به عنوان مثال اگر سعی کنید که رفتاری را طبق خواسته طرف مقابل تان انجام دهید، نه تنها باید آن کار را تا همیشه ادامه دهید بلکه از آن پس رفتارهای بعدی تان نیز طبق آن تغییر خواهد کرد و در نهایت روزی می رسد که شما از خود واقعی تان بسیار دور شده اید. اما اگر سعی کنید که از ابتدای رابطه خود واقعی تان باشید، رابطه ای بادوام تر و حقیقی تر را تجربه خواهید کرد.

عجله داشتن

شاید طبیعی باشد که هم شما و هم طرف مقابل تان برای شروع یک رابطه رمانتیک عجله داشته باشید اما یادتان نرود که برای پیمودن هر مسیری باید مراحلی را پشت سر گذاشت. شما نیز باید قدم به قدم جلو روید تا شخصیت فرد مورد علاقه تان را در موقعیت های مختلف بشناسید و سپس برای آغاز یک رابطه جدی تصمیم بگیرید. به عنوان مثال هرگز قبل از این که خودتان او را به خوبی بشناسید، او را به خانواده و دوستان تان معرفی نکنید. بنابراین اگر می خواهید که رابطه ای مستحکم و همیشگی داشته باشید، صبوری را بیاموزید.

 

وابسته بودن

هر رابطه ای وابستگی می آورد اما این احساس با گذشت زمان بوجود می آید، به همین دلیل عاقلانه نیست که شما از همان ابتدا خودتان را وابسته نشان دهید و لحظه ای از او دل نکنید. اگر مدام به او زنگ بزنید یا بی وقفه در حال چت کردن با او باشید، به جای نزدیکی او را از خود خواهید راند. به بیان دیگر، اگر فضایی که او می خواهد را فراهم نکنید، این فضا تبدیل به فاصله ای میان شما می شود. بنابراین بسیار اهمیت دارد که استقلال و اعتماد به نفس خود را حفظ کنید.

درست است که با وجود فردی دیگر، زندگی شما جهت دیگری به خود می گیرد اما نباید از برنامه های کاری، ورزشی، هنری یا دوستانه خود بزنید. بهتر است به جای این که جهان خود را مطابق خواسته های طرف مقابل تان بسازید، او را سازگار با جهان خود کنید.

از انجام این کارها در ابتدای رابطه خودداری کنید 

مقایسه کردن

یکی دیگر از نبایدهای یک رابطه نوپا مقایسه کردن طرف مقابل با دیگران یا عشق قبلی زندگی تان است. با انجام این کار شما شرایط سخت تری را برای برقراری ارتباط خواهید ساخت. در واقع با مقایسه کردن او با افرادی که در گذشته در زندگی شما بوده اند، ثابت می کنید که هنوز هم درگیر گذشته تان هستید و همین امر کار شما را برای برقراری یک رابطه جدید سخت تر می کند. بنابراین نه تنها برای خوشحالی خود، بلکه برای شادی طرف مقابل و رابطه ای که در آن به سر می برید هر فرد را تنها با خودش مقایسه کنید.

دروغ گفتن

اگر به دنبال رابطه ای بلند مدت هستید، باید از همان ابتدا با طرف مقابل تان صادق باشید. در واقع صداقت پایه هر رابطه ای است و اگر شما اساس رابطه تان را بر دروغ بنا کنید، به زودی شکست خواهید خورد. به بیان دیگر، اگر می خواهید که رابطه ای سالم را آغاز کنید باید افکار واقعی خود را با شریک زندگی تان به اشتراک بگذارید. به عنوان مثال اگر تنها به این دلیل که بحثی میان شما بوجود نیاید، همیشه با او موافقت کنید، دیر یا زود بین شما فاصله ایجاد خواهد شد. گاهی همین بحث ها نیز برای رشد رابطه مفید است از این رو که با روش های حل مشکل یا چگونه درست صحبت کردن با یکدیگر آشنا خواهید شد.

جدی نگرفتن رابطه

یکی دیگر از اشکالاتی که افراد در ابتدای رابطه مرتکب می شوند، جدی نگرفتن رابطه است. همین که فکر کنید رابطه ای که آغاز کرده اید دوام نخواهد داشت، تاثیر منفی بر رفتارهایتان گذاشته اید. در واقع انتظارات ماست که بر رفتار و نوع رابطه مان تاثیر می گذارد. بنابراین به جای افکار منفی، ذهن و دلتان را باز بگذارید و اجازه دهید که رابطه راه خودش را برود. شما از آینده هیچ خبری ندارید.

کوتاه آمدن مدام

اگر برای نگه داشتن فرد مورد علاقه تان در رابطه مدام کوتاه بیایید، در واقع به خودتان بی احترامی کرده اید. شما نباید چشم هایتان را به روی تمام بدی های او ببندید. به عنوان مثال، اگر او به شما بی احترامی کرد، سعی کرد که شما را تحت کنترل خود در آورد یا فیزیکی و روحی شما را مورد اذیت و آزار قرار داد، سکوت نکنید و در مقابل این بی حرمتی ها بایستید.

در واقع این رفتارها نشانه ای از شخصیت طرف مقابل تان است که هیچگاه تغییر نخواهد کرد. از خودتان بپرسید که آیا می توانید یک عمر آنها را تحمل کنید؟ بهترین راه برای شناخت کسی که می خواهید باقی عمر خود را با او بگذرانید، رفتارهای گذشته او می باشند. بنابراین فردی که با شما آنطور که لایقش هستید رفتار نمی کند را از همان ابتدا کنار بگذارید.

نگران بودن

طبیعی است که ما در شروع یک رابطه عاطفی، نگران باشیم اما نگرانی و استرس عواقب زیادی نه تنها برای خود فرد بلکه برای رابطه نیز به همراه دارد. علائمی چون سردرد، فشار خون بالا، اختلال خواب و کاهش وزن از نشانه های استرس اند که به طور مستقیم بر خود فرد و غیر مستقیم بر رابطه عاطفی تاثیر می گذارند. اگر شما در سلامت روحی و جسمی کامل به سر نبرید، دچار عصبانیت، افسردگی و نگاه منفی به اطراف تان خواهید شد. به همین دلیل اگر می خواهید که رابطه ای آرام داشته باشید که هم خود و هم شریک زندگی تان از آن لذت ببرد، نگرانی را دور بریزید و بگذارید سرنوشت خود آنچه به صلاح تان است را برایتان رقم زند.


منبع: برترینها

«امید»؛ شاخص اول کیفیت زندگی در عصر اضطراب (۲)

ماهنامه اطلاعات حکمت و معرفت – ترجمه زهرا پروان: «کیفیت زندگی» حوزه
بسیار وسیعی است که همواره از منظرهای بسیار گسترده ای به آن پرداخته شده
است. در عصر حاضر نیز روان شناسان، اقتصاددانان و جامعه شناسان همچنان در
جست و جوی مناسب ترین شاخص برای کیفیت زندگی هستند. این مقاله با بررسی
دیدگاه هایی گوناگون، «امید» را شاخص درجه اول کیفیت زندگی تلقی کرده و در
نهایت ضمن بیان آراء متفکران دوره های مختلف در این زمینه آن را فضیلتی
ضروری برای حفظ محوریت فرد و نیز  همچنین ملت معرفی می کند. همچنین استدلال
می شود که امید با تکیه ای که بر تبحر، دل بستگی و بقا دارد خواهد توانست
از طریق باورها و تمرینات معنوی مراتب مختلفی بیابد.

سطح ۳:  ویژگی های امید («هسته امیدبخش»)

«هسته
امیدبخش» متشکل از سه دسته ویژگی شخصیتی است. دسته اول از عناصر تبحر و ل
بستگی ساخته شده و شامل امیدطلبی، اعتماد مرتبط با هدف و قدرت متمرکزند.
«امیدطلبی» بنیادی تر از قدرت طلبی (نیچه) یا لذت طلبی (فروید) است. در این
باب چند ایده توسط معتقدین به اصالت وجود و انسان گراها ارائه شده است
مانند تصور مازلو درباره تجربیات اوج و تاکید اریکسون بر «من همانم که
اراده می کنم».

امیدطلبی دربر دارنده «نگرش رشد محوری» که کارل راجرز و
آنتونی سوتیچ (۱۹۶۹) درباره آن سخن گفته اند و نیز تاکید مارسل بر آمادگی،
صداقت و در دسترس بودن است. امیدطلبی همچنین با تعریف کلینگر (۱۹۷۷) از
زندگی معنادار در ارتباط است. زندگی معناداری که در چهارچوبی ارتباط هدفمند
با این جهان قرار دارد.

 «امید»؛ شاخص اول کیفیت زندگی در عصر اضطراب (2)

اعتماد مرتبط با هدف بر خود و دیگران استوار
است. در غرب معمولا بیشتر در مسائل مرتبط با هدف، فرد بااعتماد به خود پیش
می رود حال آن که در شرق بیشتر تکیه بر حمایت بیرونی است. برای مثال،
هندوها اعتماد فوق العاده ای به گوروها دارند. در زبان سانسکریت کلمه
«گورو» هم به معنی «معلم» و هم به معنی «سنگین» است. معنی دوم نمایانگر
«درجه» اهمیتی است که هندوها برای راهنمایان معنوی خود قائل هستند.

امید
از تبحر در «موضع میانه۱۷»، یعنی تجربه تقسیم قدرت و نظارت استنتاج می شود
که از پیوندی ژرف با نیرو یا وجودی بزرگ تر (هم با ماهیتی معنوی و هم
غیرمعنوی) پدیدار می شود. به بیانی دیگر، نگرشی امیدبخش از دوگانگی سنتی
نظارت درونی در مقابل نظارت بیرونی فراتر می رود. پیامدهای مبتن بر امید
حاصل روابط توانمند کننده اند.

مفهوم قدرت متمرکز هزاران سال است که در
روان انسان ماندگار شده است. سوفوکل نوشت، «ملکوت به انسانی که فعلی انجام
ندهد کمکی نمی کند.» قدیس پولس نیز اظهار کرد، «به واسطه مسیح که به من
نیرو می بخشد قادر به انجام هر کاری هستم.»

در شرق، «گفتارهای
حکیمانه»ای از راهبان تبتی وجود دارد که برای مدت های طولانی بصیرت پیروان
را به همراه داشته است: «انسان… با اتکا به بزرگان، می تواند شکوفا شود؛
قطره آب ناچیز است، اما اگر به دریاچه بپیوندد آیا خشک خواهدشد؟» نیایشی در
قرآن به درگاه خداوند استغاثه می کند که، «پشت مرا به او محکم کن۱۸ و او
را در کار من شریک گردان۱۹». ویلیام جیمز (۱۹۶۱) تاثیر «امر برتر۲۰» را در
تجارب دینی مورد بحث قرار داد، حس پیوند با نیرویی ماورایی که هم زمان به
عنوان جزئی از خود احساس می شود.

پل پرویسر (Paul Pruyser) روانشناس، و
همچنین ویلیام لینچ (William Lynch) فیلسوف، به نحوی ثمربخش استدلال کردند
که این حس نظارت باواسطه یا تقسیم شده، وجه تمایز میان «امید» (با معنویت
بیشتر) و «خوش بینی» (با خودمحوری بیشتر) است.

دسته دوم ویژگی های امید
از انگیزه دلبستگی استنتاج می شود. داشتن اعتماد در روابط، مبتنی بر صداقت و
شفاف سازی و همچنین شناخت کامل و قدردانی است. افراد امیدوار به در دسترس
بودن فردی ارزشمند یا موجودی متعال اطمینان دارند. آنها به رویه ای صادقانه
نسبت به هدف مورد اعتماد معتقدند و می کوشند که بیش از پیش به سطوح عمیق
تر شناخت دست یابند. پاداش آنها داشتن پشتیبانی همیشگی است، مانند «شبان»
مسیحیان، «خدای درونی» هندوها یا «روح هدایت گر» بومیان آمریکا.

امید
همنین با احساس «حضور مداوم۲۱» زنده نگاه داشته می شود. پیسوتن «خود» به
دیگرانی ارزشمند در درونی ترین ذرات ذهن ذخیره شده است. نظریه پردازان
دلبستگی مانند کوهات (۱۹۷۱) این پیوست روانی را «خودمرکزی۲۲» لقب داده اند.
با پیوستن ناآگاهانه به نیرویی قوی تر این «خودِ» تازه شکل گرفته تقویت می
شود. در برخی اشکال، این روند در تمام طول زندگی ادامه می یابد.

 «امید»؛ شاخص اول کیفیت زندگی در عصر اضطراب (2)

سومین
دسته از ویژگی های امید به بقا مربوط می شود. این ویژگی ها شامل اعتماد
بقامحور، قابلیت مدیریت وحشت و حس فناناپذیری نمادین است. همه این ویژگی ها
در کنار هم، راهی را برای پرداختن به چالش های بزرگ انسان، یعنی ترس، رنج،
ضرر و مرگ فراهم می کند.

اعتماد بقامحور تضمین کننده آن است که بهروزی
فرد برای شخص، گروه یا نیرویی بزرگ تراهمیت دارد. باوری تزلزل ناپذیر مبنی
بر اینکه هرگاه نیاز باشد حمایت وجود دارد، و شخص در انزوا و سختی به حال
خود رها نمی شود. این تصور به زیبایی در این دعای خیر معروف ایرلندی به
تصویر کشیده شده است که این گونه آغاز می شود، «باشد که راه برای پیشواز تو
از جا برخیزد» و با این کلمات پایان می گیرد «باشد که خداوند تو را در
میان دستان خود نگاه دارد.»

ظرفیت مدیریت وحشت دلالت بر این دارد که ترس
و اضطراب فرد را متوقف نمی سازند. فرد امیدوار در حالی که کاملا به
ناملایمات زندگی واقف است، منظری وسیع و ابدی تر را جایگزین انکار و توهم
می کند. ترس جای خود را به احساس آرامش و حتی این معرف تسلی بخش می دهد که
قدرت مافوق مهربان و حمایت گری وجود دارد. گوته، شاعر آلمانی،در فهرستی از
«نُه پیش نیاز برای یک زندگی خوب»، «امید را برای برداشتن تمام ترس های
اضطراب آور کافی دانسته است».

فناناپذیری نمادین با صَرف توانایی های
فرد («امیدهای» فرد) بر جنبه هایی از واقعیت به دست می آید که ماندگارترند.
درواقع، رابرت لیفتون پنج راه مختلف را برای «رفتن به ماورای مرگ» شناسایی
کرد که به این قرارند، از طریق اعقاب فرد، خلق چیزی باارزش و ماندگار،
پیوند با چرخه های ابدی طبیعت، جست و جوی رستگاری در باروهای دینی یا
معنوی، درک «لحظاتی از فناناپذیری» از طریق تمرینات مراقبه ای.

محققان
دینی و غیردینی اتفاق نظر دارند که با تمرکز بر جنبه های ماندگارتر «خود»
در ارتباط با عالم هستی، فرد می تواند به حسن انسجام معنوی دست یابد، یعنی
به احساس یکپارچگی و پیوستگی که علی رغم بروز مشکلات عاطفی یا جسمانی از
بین نمی رود.

سطح ۴: نظام ایمانی

ایمان محصول اعتماد، قدرت
متمرکز و سایر چیزهایی است که «خود» با آنها پیوند دارد. ایمان نشان می دهد
که آیا فرد از امیدطلبی و نیز همچنین صداقت و اعتماد کافی برخوردار است یا
نه. ایمان شاخصی برای ظرفیت های مدیریت وحشت به حساب می آید و نشانگر وجود
یا عدم وجود یکپارچگی معنی و فناناپذیری نمادین است. ایمان سنگ بنای خصلت
امید است. خلیل جبران آن را «واحه ای در قلب» نامید.

 «امید»؛ شاخص اول کیفیت زندگی در عصر اضطراب (2)

مری مک لئود بیتون
(Mary McLeod Bethune)، دختری از نسل بردگان سابق که معلم، فعال سیاسی و
مشاور ریاست جمهوری بود، نوشت، «بدون آن چیزی ممکن نیست. با آن، چیزی
غیرممکن نیست.»

چه بسا فرد امید خود را با مدد گرفتن از مبادی بیشتری
حفظ کند. این موضوع نشانی دیگر برای تاثیر متقابل نظام های انگیزشی است که
زیربنای امید را تشکیل می دهند. ممکن است فرد با تبحر و دلبستگی، دل بستگی و
بقا یا داشتن هر سه این انگیزه ها ایمان خود را زیاد کند. در راستای خط
سیر فاولر (۱۹۹۶)، این منابع ایمانی را می توان به عنوان «مراکز ارزش ها»
فهمید (به عنوان توضیح، بدون توجه به اینکه چه انگیزه هایی زیربنای «تجربه
امید» فرد را تشکیل می دهد، اگر این انگیزه ها برای حس فرد نسبت به «خود»
«مرکزی» محسوب شوند، امید «معنوی شده» حاصل می شود.)

سطح ۵: تظاهرات امید

امید
بیش از انتظاری صِرف است. امید همچنین متضمن تعهد به عمل و وضعیت احساسی
عمیق پیوسته ای است که مشخصه «شناخت هیجانی۲۳ محسوب می شود. شلومو برزنیتز
(Shlomo Breznitz 1986) به «نقش امید» در مدیریت برخوردهای تنش زا اشاره می
کند. اریکوسن (۱۹۵۰) از «سطح و عمق» آن سخنی می گوید، حال آنکه امیلی
دیکنسون به تقدیر از «نغمه بی کلام امیدبخش» می پردازد.

«تبحر مبتنی بر
امید» شامل باورها و احساسات مربوط به توانمندسازی و نیز ایجاد و دنبال
کردن اهداف متعالی است. «دل بستگی مبتنی بر امید» حس حضور مداوم و اعتماد
بین الاشخاصی و گشودگی ایجاد می کند. باقی مبتنی بر امید از باور به عالمی
مهربان، فیزیولوژی منظم و مراقبت احیاگر سرچشمه می گیرد.

به طور خلاصه،
گو اینکه خوش بینی در آثار علمی و نیز همچنین رسانه های عمومی بیشترین توجه
را به خورد اختصاص می دهد، این امید است که موضوع روایات و اسطوره های
جاودان (پرومتئوس۲۴ و پاندورا) است. این امید و نه خوش بینی بود که «گتسبی
بزرگ»۲۵ را رد اشتیاق نوری در دوردست باقی گذاشت.

امید و کیفیت زندگی

موثرترین
نشانگرهای کیفیت زندگی آنهایی هستند که بر بهروزی روانشناختی، اجتماعی و
جسمانی فرد تاثیر می گذارند. برای مثال، یک اقتصاددان ممکن است فرصت های
شغلی را پیش بینی کننده ای قدرتمند برای بهروزی درونی بداند که هم زمان با
بهبود وضعیت سلامت، می تواند تنش های اجتماعی را کاهش دهد. یک جامعه شناس
ممکن است فواید روانشناختی، اجتماعی و جسمانی واحدهای خانوادگی باثبات و
اعتماد مداوم در سایر نهادهای قدیمی را برجسته  قلمداد کند. در سطح
روانشناختی یا درونی، امید به دلیل تاثیر بر عملکرد روانی، اجتماعی و
جسمانی افراد متغیری نیرومند برای کیفیت زندگی است.

برای تهیه این
مقاله، من «کیفیت زندگی» را در سه پایگاه اطلاعاتی مدلاین۲۶، سایک اینفو۲۷ و
سایکولوژیکال ابسترکت۲۸ جست و جو کردم. در مجموع، حدود ۶۰۰۰۰ مقاله با
محتوای «کیفیت زندگی» در حوزه «درون» یافتم. علاوه بر این، زمانی که به جست
و جوی «امید و کیفیت زندگی» پرداختم این مقدار به ۶۷۹ مورد یا تقریبا یک
مقاله به ازای هر ۱۰۰ مقاله کاهش یافت.

همچنین، در میان بیش از ۲۰۰ سخنرانی
از آین آثار، تنها سه مورد آن به امید پرداخته بودند. اگر امید به واقع
چنین «حام» قدرتمندی برای «انسان» است پس چرا منابع آن در آثار کیفیت زندگی
تا این اندازه کم است؟ من بر این باورم که قسمتی از این مشکل به دلیل ضعف
در تجسم امید به عنوان هیجانی آمیخته با مولفه های شناختی، اجتماعی و معنوی
است. بحث جدیدی در حوزه رو به رشد «روانشانسی مثبت گرا» شرح خوبی از امید
به دست می دهد.

اسنایدر (۲۰۰۴) قائل بود به اینکه امید مهم ترین فضیلت،
یعنی سرچشمه ای برای رشد سایر خصوصیات مثبت است. سلیگمن (۲۰۰۲)، تا حدی در
توافق با اسنایدر، در نظر داشت که امید یکی از سه مولفه اصلی برای «خوشی
واقعی» است. علاوه بر این، پارک و همکاران (۲۰۰۴) فرضیه امید اسنایدر را از
طریق همبسته کردن ۲۴ خصوصیت شخصیتی به آزمونی شناخته شده برای بهروزی
درونی۲۹ ۳۸SWLS؛ دینر و همکاران، ۱۹۸۵) سنجیدند. اگرچه امید جزء قوی ترین
پیش بینی کننده ها بود، به طور محسوس از سایر فضایل بیشتر نبود.

 «امید»؛ شاخص اول کیفیت زندگی در عصر اضطراب (2)

این
«کاهش» را به ویژه با توجه به رویکرد هدف محور اسنایدر و همکارانش (۱۹۹۰)
به امید می توان فهمید. رویکرد اسنایدر به امید تا اندازه زیادی در مسیر
نظریه های «انتظار» شناختی۳۰ قرار دارد. این نظریه های شامل نظریه امید
استوتلند (۱۹۶۹)، تدوین دوباره ویژگی های درماندگی آبرامسون و همکاران
(۱۹۸۹) و رویکرد شیر و کارور (۱۹۸۷) به خوش بینی هستند. در حالی که
«انتظارات هدف نگر۳۱» بخشی مهم از ساختار امید را شکل می دهند، همان طور که
پیش تر درباره آن صحبت کردیم، این انتظارات به هیچ عنوان «کل داستان»
نیستند.

شفافیت مفهومی در خصوص امید به خودی خود امر مهمی است. در غیر
این صورت کل تحقیقات مربوط به امید می تواند مخدوش شود. علاوه بر این، منظر
جامع تری درباره امید که شامل جنبه های معنوی و اجتماعی است وجه مشترک
مفهومی بسیار غنی تری برای ارتباط با نشانگرهای مختلف بیرونی کیفیت زندگی
(QOL) به دست می دهد. در واقع مضحک است که پارک و همکارانش فرضیه
«امیدمحور» اسنایدر را با توسل به فضایل «پشتکار» (متغیر تبحر)، «عشق»
(متغیر دل بستگی) و «تعادل در مواجهه با ضربه های روحی و جسمی» (متغیری
برای بقا) به چالش بکشند.

در مفهومی ساختن کیفیت زندگی (QOL) چه عواملی
باید درونی در نظر گرفته شود؟ دینر و همکارانش تمرکز خود را بر «رضایت از
زندگی» قرار داده اند. پارک و همکارانش به «لذت»، «مشغولیت» و «معنا» اشاره
کردند. ریف (۱۹۵۵) مدلی شش لایه۳۲ برای بهروزی روان شناختی ارائه کرد که
شامل استقلال، احاطه داشتن بر محیط اطراف، داشتن روابط مثبت با دیگران،
داشتن هدف در زندگی، پذیرش خود و رشد فردی است. دو گرایش برجسته در مطالعات
روانشناختی کیفیت زندگی وجود دارد: حرکت به سوی مدل های چندبعدی و در نظر
گرفتن جنبه های برتر وجود مانند «مشغولیت»، «هدف» و «بهروزی معنوی».

موضوع امید

دلیل
من برای «امید» به مثابه کانون تمرکز اولیه در کیفیت زندگی درونی بر پایه
شش مشاهده قرار دارد. اول، رویکردی منسجم به امید که دربردارنده تبحر،
دلبستگی و بقا باشد بسیاری از متغیرهای دیگر «بهروزی» را که نظریه های دیگر
از آنها نام برده است (مانند پشتکار، مشغولیت، هدف، عشق و روابط مثبت و
غیره) در خود جای می دهد.

دوم، «امید» بسیاری از «فضایل» برجسته رشته
رو به رشد «روانشناسی مثبت گرا» را با هم پیوند می دهد، از جمله عشق و نیز
همچنین شجاعت و پشتکار (تبحر)، هم بستگی (دل بستگی)، و نظارت بر خود
انطباقی (بقا و مدیریت وحشت).

سوم، دغدغه در باب دلبستگی، تبحر، و بقا
هم اکنون نیز کانون توجه اصلی محققان کیفیت زندگی است. در میان این اقدامات
می توان پژوهش هایی را درباره «اعتماد»، «بی سامانی اجتماعی» و «بدبینی۳۳
سیاسی» یافت. مطالعاتی در باب «اخلاق کاری»،، «رویای آمریکایی۳۴» و
«توانمندسازی» وجود دارد. مسائل مربوط به بقا در پژوهش هایی مربوط به
«کیفیت خدمات درمانی»، «سازگاری مهاجر» و «آسیب پذیری» ظاهر می شوند. به
همین ترتیب، چندین نسخه آخر بررسی شاخص های اجتماعی حاوی مقالاتی است در
باب «صمیمیت» و «تنهایی»، «اعتماد به نفس» و «فعالیت های ثمربخش»، «انعطاف
پذیری» و «امنیت».

 «امید»؛ شاخص اول کیفیت زندگی در عصر اضطراب (2)

چهارم، همان طور که پیشتر اشاره کردم، امید نوعا
تجربه ای معنوی است. فرد بدون در نظر گرفتن باورهای دینی و معنوی نمی تواند
تحلیل کاملی از کیفیت زندگی ارائه دهد. با نگاهی به آغاز تمدن بشر، می
بینیم ک چنین باورهایی بیشتری احساس «بهروزی» را، در شرایط خوب و بد
روزگار، در اختیار اکثریت جمعیت جهان قرار داده است.

پنجم، «مرکزی
معنوی» یک ملت را می توان براساس میزان امیدی ارزیابی کرد که برای شهروندان
فراهم می شود. آیا یک حکومت احساس تبحر جمعی را به شهروندان خود داده است؟
آیا موجب اعتماد شده و جهان بینی اطمینان بخشی را به ملت خود منتقل کرده
است؟ اگر پاسخ به هر سه پرسش مثبت است، می توان چنین کشوری را به عنوان
کشوری با «شاخص امید ملی» بسیار بالا برگزید.

در مقابل، افریقا را در
نظر بگیرید. امید در هیچ قاره ای تا این اندازه «چالش برانگیز» نیست. سیصد
میلیون نفر از ساکنان آن در فقر کامل زندگی می کنند. بیش از ۳۳ میلیون نفر
به ویروس ایدز/ HIV مبتلا هستند. در نتیجه ایدز، بیش از ۱۲ میلیون کودک
یتیم وجود دارد.

در میان تمام کشورهای آفریقایی، لیبریا کشوری است که پایین
ترین کیفیت زندگی را دارد. این کشور سه میلیون نفری در بیش از یک دهه جنگ
داخلی به ویرانی کشیده شده است. بیش از ۵۰۰۰۰ کشته و افراد بی شماری شکنجه
یا معمول شده اند. قسمت زیادی از کشور برای چندین دهه است که برق و آب لوله
کشی ندارند. از منظر یک فرد خارجی این کشور «آشکارترین نمونه یک کشور
منهدم شده» است. بر روی دیواری، نوشته غلط دار کودکی مستاصل همه چیز را
بیان می کند، «ما سله می خاهیم» (ما صلح می خواهیم).

ششم، امیدی منسجم و
ناشی از معنویت فصل مشترکی غنی برای بررسی پیوندهای میان سطوح مختلف
کارکردهای فردی (روان شناختی، اجتماعی و بدنی) و شاخص های بیرونی چندگانه
کیفیت زندگی به دست می دهد. «امید» را می توان هم به عنوان عاملی علّی و هم
پیامدی بررسی کرد که به طور بالقوه با عواملی مانند «اخلاق کاری» و
«سازندگی»، کیفیت مسکن و بهداشت عمومی و نیز افزایش یا کاهش نهادهای مذهبی،
اجتماعی و سیاسی در ارتباط است.

امید در عصر اضطراب

ارتباط خاص
فضیلت امید با این عصر اضطراب نیز مطالب پیشین ما را تقویت می کند. از
آنجایی که امید ریشه در ایمان دارد و از آن رنگ و بوی معنوی می گیرد، می
تواند موجب شود که فرد و نیز یک «ملت» در بدترین شرایط محوریت خود را حفظ
کنند. در توضیح این نکته، استفاده از مفهوم زیستی واژه «آلوستازی۳۵» می
تواند مفید واقع شود. واژه «همسوتاز۳۶» بیانگر شرایطی است که موجود زنده
بتواند خود رادر محدوده ای مطلوب از عملکرد زیستی نگاه دارد.

 «امید»؛ شاخص اول کیفیت زندگی در عصر اضطراب (2)

اگر همین
موجود زنده با استرس مواجه شود، ممکن است سطوحی از یک یا تعداد بیشتری از
شاخص های زیستی (برای مثال، دما، میزان مایعات یا الکترولیت ها) به طور
چشمگیری در او دچار تغییر شوند. در نتیجه برای بازیابی هماهنگی زیستی باید
انرژی صرف شود. عبارت «بار آلوستازی۳۷» بیان کننده این است که فرسودگی
موجود زنده «دستخوش امواج شده» و بازگرداندن آن به حالت پایا نیازمند صرف
منابع است.

امید کیفیت زندگی درونی را در شرایط متلاطم تعریف می کند چرا
که انحراف معنوی و زیستی، معادل هیجانی «بار آلوستازی»، را کاهش می دهد.
به ویژه، دلبستگی امیدمحور، که ریشه در اعتماد و صداقت دارد، می تواند وزنه
ای را برای متعادل کردن تکانه های ناشی از بدبین و انزوا فراهم کند که در
طی کشمکش های بین المللی و دشواری های اقتصادی ایجاد می شود. تبحر
امیدمحور، که از اتحاد با «مراکز ارزشی» بزرگ تر سربرآورده است، ایمنی در
برابر وضعیت های درماندگی و نومیدی را تضمین می کند.

بقاء امیدمحور، که
از «درون فکنی های آرامش بخش» (برای مثال، از پرستاران ابتدایی یا قدرتی
بالاتر) و نیز باورهای معنوی گوناگون مشتق شده باشد چیزی را می بخشد که
لیفتون آن را «حس فناناپذیری نمادین»، عاملی مهم در پیشگیری از کشتار جمعی،
می خواند.

این مقاله ترجمه ای است از: (آنتونی اسکیولی)

Hope and Spirituality in the Age of Anxiety, keene State College, ANTHONY SCIOLI.

پی نوشت ها:

۱٫    Goal-related trust
2.    Mediated power
3.    Survival-oriented trust
4.    Terror- management capacity
5.    Symbolic immortality
6.    Recruiting care
7.    Hippocampus
8.    Reticular formation
9.    Neurotransmitter
10.    Emotional intonation
11.    Oxycotin
12.    Amygdala
13.    Gamma Amino Butyric Acid
14.     Atman: (مترجم) خود حقیقی انسان براساس مذهب هندو
۱۵٫    Navaho: از ادیان بومیان آمریکا
۱۶٫    Lakota: از ادیان بومیان آمریکا
۱۷٫    Middle ground
18.    آیه ۳۱ سوره طاها
۱۹٫    آیه ۳۲ سوره طاها
۲۰٫    The more
21.    Continued presence
22.    Self-object
23.    Hot cognition
24.    Prometheus
25.     Great Gatsby’s: رمانی مشهور از نویسنده آمریکایی اف. اسکات فیتز جرالد.
۲۶٫    Medline
27.    Psychinfo
28.    Soclological
29.    Satisfaction with Life Scale
30.    Eapectancy theories
31.    Goal expectations
32.    Six-fold model
33.    Cynicism
34.    American dream
35.    Allostasis
36.    Homeostasis
37.    Allostatic load
38.     Introject: نوع شدید همانندسازی که در آن فرد ارزش ها و ویژگی های فرد و یا گروه دیگر را جذب ساختار خود می کند (مترجم). 


منبع: برترینها

مگاها و نابودی کسب و کار خرد!

هفته نامه چلچراغ: «مگامال‌ها در تهران از اساس برای تخریب آمده‌اند. حضور این مال‌ها در مناطق مسکونی باعث تغییر شکل محلات به مکان‌های تجاری شده است. تبدیل منطقه مسکونی به منطقه تجاری باعث کاهش جای پارک، شلوغی منطقه و تغییر کاربری آن می‌شود. این در حالی است که در همان الگوهای غربی وام گرفته شده، مال‌ها در فضاهای حاشیه شهر یا مناطق غیر مسکونی ایجاد شده‌ و البته جای جای شهر را فرا نگرفته‌اند.»

 «فلانی رو یادته؟ پسر خانم فلانی، همون که با داداشش خونه مادریشون رو فروختن زدن به کار؟ آره یه آژانس زده بودن. دوستاش هم شده بودن راننده آژانس. طفلکی هفته پیش سکته کرد. آره طفلی. پسر نازنینیه. خیلی دلم سوخت. از وقتی این چیه اسمشون؟ استوپ اومده، چون ارزونه و همه جا هست، همه از اون استفاده می‌کنند. بیچاره شدن. کسب‌وکارشون نابود شد.

این بقالی سر کوچه کجاست؟ مگه نشنیدی خانم؟ پیرمرد مغازه رو فروخته، خونه‌نشین شده. چرا؟ درآمد نداشت، اون فروشگاه بزرگ رو می‌بینی سر کوچه؟ همون که مال فلانیه. آره بابا همه می‌دونن. کجای کاری؟ آره خلاصه. اون اوضاعش رو به هم ریخت. همه چی داره. همه خریدهاشون رو از اونجا می‌کنن. این پیرمرد هم ان‌قدر وضعش خراب شد که فروخت به یه برج ساز و نشسته خونه داره قرض و بدهی‌هاش رو می‌ده. تازه من خودم جزو کسایی بودم که نسیه ازش خرید می‌کردم. مگه می‌شه از این فروشگاه‌ها نسیه خرید. هر چی می‌گی می‌گن قیمت مقطوع است. مثل ماشین می‌مونن. اصلا خیلی پیرمرد خوبی بود. آدم شده واسه معاشرت هم می‌رفت اون‌جا. یادم باشه بدهی‌هام رو بدم به پیرمرد بیچاره. «این یک داستان واقعی است»

مگاها و نابودی کسب و کار خرد! 
اگر شروع مهاجرت‌ها از روستا به شهر و توجه ویژه به شهر را از دوران مشروطه بدانیم، دهه‌های ۴۰ و ۵۰ اوج مهاجرت را شامل می‌شدند. در دوران پهلوی تهران به شهری مدرن که در آن عمده مراکز تفریحی وجود داشت تبدیل شد و سینما و تلویزیون نیز در خدمت ترویج سبک زندگی مدرن تهران را به الگویی تبدیل کردند که آرزوی روستاییان و مردم دیگر شهرها بود. بعد از انقلاب نیز پس از جنگ هشت ساله، سیر مهاجرت از روستاها به شهرها و به‌ خصوص تهران رو به فزونی رفت. تهران اکنون به کلانشهری پر از مهاجر تبدیل‌ شده که در حاشیه‌ها بیشترین سکونت را دارند و خانه‌های چندین میلیاردی در بالاترین نقاط شهر بی‌سکونت باقی‌مانده‌اند. غرض از ذکر این مراحل، نمایش تغییر شکل بازار به پاساژ و پس از آن مال است. بازار که محل ملاقات کسبه و اعضای محل، محل تجمع، محلی زیبا و تاریخی برای بازدید به خاطر سبک معماری بدیع خود یا محل اعتراض و شاید نوعی حوزه عمومی بود، امروز به مال‌هایی سرشار از مردم غریبه و گیج تبدیل شده است که پله‌برقی‌ها را با عجله طی می‌کنند تا از حراج عقب نمانند. رشد مگامال در سراسر جهان نشان‌دهنده گسترش تسلط فرهنگ سرمایه‌داری و تلاش برای کنترل سلیقه و سبک زندگی در بیشترین حد خود است و از دهه ۹۰ نیز ایران را درگیر خود کرده است. سبک زندگی در حال تغییر است و «مگاها» در حال تغییر این سبک به مصرف و خرید و پوچی هستند.

کسب‌وکار سنتی، کسب‌وکار کوچک شخصی است. همچون تاسیس مغازه، بوتیک شخصی یا آژانس مسافربری. مگاها در مقابل این کسب‌وکارهای سنتی هستند. خرید یک مگامال یا خرید یک بوتیک در مگامال هزینه زیادی دربردارد. تاسیس سیستم ارتباطی گسترده در سطح شهر برای مسافربری، کار یک فرد نیست. هزینه زیادی را دربردارد. فروشگاه‌های زنجیره‌ای نیز. در همین حال، مغازه‌ها، خرده‌فروش‌ها، آژانس‌ها در حال نابودی‌اند. تعداد دست‌فروش‌ها در مترو افزایش می‌یابد و مردم همچنان سرگردان در مگامال‌ها از مغازه‌ای به مغازه دیگر می‌روند. با دست‌خالی.

مگابقالی!

آخرین باری که از مغازه سر کوچه خرید کرده‌اید، چه زمانی بوده است؟ خواروبارفروشی کوچکی که اقلام مورد نیاز شما، همچون شیر و تخم‌مرغ و… را فراهم می‌کرد. تا چه حد از فروشگاه‌های زنجیره‌ای خرید می‌کنید؟ درست است. فروشگاه‌های زنجیره‌ای به خدمت شما درآمده‌اند تا نیاز شما را از خرید هر روزه از بقال سر کوچه برطرف کنند. شما می‌توانید به علت مشغله کاری که از ویژگی‌های جامعه جدید است، به فروشگاه زنجیره‌ای بروید. کارتان دست خودتان نیست؟ بیش از اندازه کار می‌کنید؟ درست است. کار بیش‌ از اندازه، اضافه‌کاری و هم‌چنان نداشتن سرمایه کافی، سرمایه‌ای که دست کارفرمایی است که شما برای او کار می‌کنید و هر ماه در ازای هشت ساعت کار شما مقدار اندکی پرداخت می‌کند و اضافه‌کاری‌هایتان را هر چند وقت یک‌بار برایتان واریز می‌کند تا شما به فروشگاه زنجیره‌ای بروید و این چرخه باطل را ادامه دهید. شما زمان ندارید. جامعه جدید زمان را از شما گرفته است.

درست است که شما این جامعه را ساخته‌اید اما امروز این جامعه است که بر شما فرمانروایی می‌کند. بنابراین با توجه به کمبود وقت، فروشگاه‌های زنجیره‌ای در خدمت شما هستند. شما شاید برای خرید شیر و تخم‌مرغ به فروشگاه سری بزنید اما زمانی که به محل پرداخت می‌رسید، سبدی پر از کالاهای رنگارنگ در دست خود می‌بینید که بدون آنها هم زندگی‌تان ادامه می‌یافت. اینجاست که شما در بند مصرف‌ شده‌اید. هر چه داشتید خرج کرده‌اید و باید باز هم اضافه‌کاری کنید! اما بقال پیر سر کوچه، امروز خانه‌نشین شده است و در حال پرداخت بدهی‌هایش است. پیرمرد خواربارفروش نمی‌تواند مگابقالی تاسیس کند. او سرمایه لازم را ندارد. شما هم ندارید. هزاران منع قانونی در برابر شما ظاهر می‌شود.

مگامال

خرید شب عید را به یاد دارید؟ یا خرید برای مدرسه؟ اما امروز خرید امروز تنها شامل شب عید و مدرسه نیست. هر روز، روز خرید است. سر کوچه شما مگامال تاسیس‌ شده است. پر از لباس‌های رنگ ‌و وارنگ. اصلا اگر خرید نداشته باشید، برای تغییر حال و هوایتان نیز می‌توانید سری به مگامال بزنید. سر هر کوچه‌ای امروز یک مورد هست. مگامال یک مکان دربسته است. شما عملا جایی برای هواخوری ندارید. این فضای بسته امکان مدیریت بهتر جمعیت را دارد. وجود سالن‌های تو در تو و مارپیچ و گیج‌کننده راه هر گونه تجمعی را برای افراد می‌بندد. کنترل سیاسی، اجتماعی و اقتصادی شما در دست مگامال است. شما فکر می‌کنید آزادید. در واقع هر گوشه پر از دوربین‌های مداربسته‌ای است که حرکات شما را ضبط می‌کند. اگر مغازه‌ای کوچک داشتید و در آن لباس‌های روزمره مردم را به فروش می‌رساندید، امروز با ورشکستگی دست‌وپنجه نرم می‌کنید.

در مگامال‌ها به شما گفته می‌شود، چه بخرید، چگونه بخرید و چه میزان. با خرید یک مورد یکی را با تخفیف دریافت کنید، از کارت اعتباری خود برداشت کنید و متوجه نشوید که در حال تبدیل‌ شدن به بنده مصرف‌گرایی هستید. این سیاستی است که در کشورهای غربی به‌ کار گرفته‌ شده است و ایران نیز با تمام سرکوب‌ها و نفی‌هایش از سبک غربی، این روش را اتخاذ کرده است. کارت اعتباری مظهر جامعه مدرن است. وسیله‌ای که با آن خرید می‌کنید و خرید می‌کنید و خرید می‌کنید؛ بی‌ آن‌ که متوجه شوید چه بر سر خود آورده‌اید.

مگاتاکسی‌ها

حالا چند ماهی است پس از فروشگاه‌های زنجیره‌ای، مگامال‌ها، شاهد وسایل حمل‌ونقلی هستیم که به همین شیوه مدیریت و سازمان‌دهی یافته‌اند. اگر شما تا دیروز با تاکسی خود مسافرکشی می‌کردید، امروز باید ماشین خود را در گوشه خانه گذاشته و ناظر بلعیده شدن سلیقه جامعه به مگاتاکسی‌ها باشید؛ پدیده‌ای جدید و هم‌چنان کپی‌برداری شده برای نابودی کسب‌وکار خرد. سریع و آسان به مقصد برسید؛ چراکه شما لایق بهترین‌ها هستید.

مگاها و نابودی کسب و کار خرد! 
ضرورتا نقد بر مگامال به معنای ستایش هزینه‌های گزافی که برخی خواربارفروشی‌ها یا آژانس‌ها از مشتریان خود می‌گیرند، نیست اما بلعیده شدن کسب و کار خرد توسط توانمندان اندک نیز راه‌حل مناسبی نیست.

مگامال‌ها در تهران از اساس برای تخریب آمده‌اند. حضور این مال‌ها در مناطق مسکونی باعث تغییر شکل محلات به مکان‌های تجاری شده است. تبدیل منطقه مسکونی به منطقه تجاری باعث کاهش جای پارک، شلوغی منطقه و تغییر کاربری آن می‌شود. این در حالی است که در همان الگوهای غربی وام گرفته شده، مال‌ها در فضاهای حاشیه شهر یا مناطق غیر مسکونی ایجاد شده‌ و البته جای جای شهر را فرا نگرفته‌اند.

هم‌چنین تلاش‌ها برای خریدهای اینترنتی همچنان با شکست مواجه شده است؛ چرا که انسان‌ها نیاز دارند برای تفریح با یکدیگر معاشرت کنند اما مشکل این‌ جا معاشرت، مصرف، رفت و آمد و زندگی کنترل شده است.

افراد بی‌ آن‌ که بدانند توسط دوربین‌های نظارتی مورد مشاهده قرار می‌گیرند و به سمت هدف مورد نظر پیش می‌روند. مصرف بدون تامل. پوچی و انفعال.»


منبع: برترینها

معجزه‌ی گرجستان چگونه رقم خورد؟

هفته نامه تجارت فردا: حرکت به سوی آزادی، فقط مختص آزادیخواهان نیست بلکه فرصتی برای همه فراهم می‌کند تا از نعمت آن بهره ببرند. حتی اگر هوادارانی باشند که با سبیل‌هایی به شکل «عمو جو» می‌خواهند یاد و خاطره جوزف استالین را زنده نگه دارند. تعدادی از گرجی‌ها او را رهبری مقتدر می‌شمارند که هیتلر را شکست داد. آنها مفتخرند که جوزف استالین زاده گرجستان است. با اینکه بعد از استقلال گرجستان و در سال‌های مبارزه با کمونیسم، مجسمه‌های استالین پایین کشیده و تخریب شد، اما طی سال‌های اخیر چند مجسمه از او به میادین شهرها بازگشته است. این اتفاق نه فقط خوشایند هواداران قدیمی، و شاید جدید اوست که آزادیخواهان نیز احتمالاً از این جاذبه گردشگری بدشان نمی‌آید. گردشگران دوست دارند مجسمه مردی را ببینند که روزگاری یکی از مخوف‌ترین دیکتاتوری‌های جهان را اداره کرده است.

معجزه‌ی گرجستان چگونه رقم خورد؟ (اسلایدشو) 
 انقلاب گل رز، فارغ از اینکه چگونه و با چه پیش‌زمینه یا حمایتی به وقوع پیوست، برای گرجستان پیامدهای نسبتا مثبتی داشت. گرجستان سال‌ها تحت سلطه ادوارد شواردنادزه، وزیر خارجه شوروی سابق، درگیر مشکلات عمیق اقتصادی شده بود، در حالی که سرزمینی با قابلیت بسیار چه در حوزه کشاورزی و چه معادن و ذخایر زیرزمینی بود. گرجستان در دوران اتحاد جماهیر شوروی به عنوان یکی از مناطق ثروتمند و برخوردار جولانگاه سردمداران و مقامات نظام شوروی و رانت‌جویانی بود که به هر نحوی می‌توانستند از اقتصاد متمرکز دولتی بهره ببرند.

گرجستان در واقع پس از تغییر و تحولاتی که منجر به استعفای شواردنادزه شد، گام در مسیر سختی گذاشت که البته به رشد و توسعه این کشور کمک شایانی کرد. گرجستان از اواسط دهه ۲۰۰۰ توانست با قرار گرفتن در مسیر درست به رشد اقتصادی بالا، حتی دو‌رقمی، دست پیدا کند. اکنون نظام سیاسی این کشور دموکراتیک است و فرد محبوبی چون ساکاشویلی هم بعد از چند سال اداره کشور در انتخابات ناکام می‌ماند تا ائتلافی دیگر روی کار بیاید.

یکی از اساسی‌ترین تحولات در اقتصاد گرجستان، آزادسازی برای نیل به رشد و توسعه بود. آزادسازی به عنوان یک ابزار به کمک اقتصاد گرجستان آمد تا حتی در سال‌های سخت و با وجود نوسان‌های موجود در قیمت انرژی، بتواند مسیرش را به سمت شکوفایی طی کند.

اما آیا گرجستان توانسته فقر را از بین ببرد؟ آیا گرجستان توانسته‌ به رفاه و سیاست‌های حمایت‌گرایانه دست پیدا کند؟ طبیعی است که دستیابی به آنچه اقتصادهای توسعه‌یافته و قدرتمند اروپای غربی دست یافته‌اند، حاصل دهه‌ها تلاش معطوف به رشد و توسعه فراگیر است و با یک دهه حاصل نمی‌شود اما برای گرجستان این تازه آغاز راه است. آغاز یک راه بزرگ و طولانی که پیمودن آن با ابزار درست آن مانند آزادسازی، بهبود فضای کسب‌وکار و تلاش برای سپردن امور به بخش خصوصی در سایه حاکمیت قانون و نظام قضایی مستقل و موثر نقایص موجود را برطرف کند. گرجستان در سال‌های اخیر توانسته عملکرد خوبی در جذب سرمایه‌گذاری خارجی داشته باشد؛ اتفاقی که در سال‌های آتی به کمک گرجی‌ها می‌آید و متضمن تداوم رشد اقتصادی خواهد بود.

دولت گرجستان نشان داده است که عمیقاً به آزادسازی فعالیت‌های اقتصادی پایبند است. در عین حال برای ارتقا و بهبود عملکرد و سیاست‌های مالی خود تلاش می‌کند. بدهی عمومی اگر‌چه هنوز بالاست اما تحت کنترل است و کسری بودجه اگر‌چه وجود دارد اما رقم بسیار پایینی است. سیاست‌های بازار آزاد که با نرخ‌های مالیاتی نسبتاً پایین پشتیبانی می‌شود، حرکت سرمایه و تجارت آزاد را تسهیل کرده است. خصوصی‌سازی در ابعاد وسیع در حال انجام است و تلاش‌هایی که برای مبارزه با فساد شکل گرفته به نتایج قابل توجهی رسیده است.

گرجستان اکنون به ثباتی نسبی در حوزه اقتصاد کلان رسیده است. اصلاحات نهادی عمیق‌تر و سریع‌تر برای بهبود اثرگذاری نظام قضایی لازم است تا بتوان به رشد بیشتر و توسعه پویای اقتصادی دست یافت.

گرجستان در رده‌بندی سالانه بنیاد هریتیج رتبه خیره‌کننده ۱۳ را در اختیار دارد. این جمهوری که زمان چندانی از استقلال آن نمی‌گذرد توانسته است از بسیاری از اقتصادهای مطرح دنیا عملکرد بهتری در آزادسازی داشته باشد و در رده‌ای قرار گیرد که نزدیک به کانادا و بریتانیا و بالاتر از هلند و ایالات متحده باشد.

حاکمیت قانون، دولت و تجارت آزاد

در گرجستان حمایت از حق مالکیت همواره روندی رو به بهبود داشته است و قراردادها نفوذ و اعتبار بیشتری یافته‌اند. با این حال هنوز نظام قضایی گرجستان، که بر اساس قانون اساسی باید مستقل باشد، نیاز به اصلاحات بنیادی دارد تا از دولت فاصله بگیرد. گرجستان هنوز از جریانات فساد باقی‌مانده از دوران شوروی سابق رنج می‌برد و بدنه قضایی این کشور از اثرات پیامد‌های قدیمی ضربه می‌بیند.

در گرجستان نرخ مالیات بر درآمد اشخاص ۲۰ درصد و نرخ مالیات شرکتی ۱۵ درصد است. با احتساب مالیات بر ارزش افزوده و مالیات بر سود سهام، کل بار مالیاتی در گرجستان معادل ۳ /۲۵ درصد از کل درآمد داخلی است. هزینه‌های دولت نیز در سه سال گذشته معادل ۲ /۲۹ درصد تولید ناخالص داخلی بوده است. کسری بودجه معادل ۴ /۱ درصد و بدهی عمومی نیز معادل ۲ /۴۱ درصد تولید ناخالص داخلی است.

معجزه‌ی گرجستان چگونه رقم خورد؟ (اسلایدشو) 
گرجستان در عین حال موفق شده است فضای کسب‌وکار را تا حد قابل قبولی تسهیل کند. برای شروع یک کسب‌وکار جدید تنها سه فرآیند اداری باید انجام شود و سه روز کاری زمان می‌برد تا این اقدامات به نتیجه برسد. ضمن اینکه نیازی به حداقل سرمایه اولیه برای آغاز کسب‌وکار نیست. با این همه بازار کار گرجستان چندان پویا نیست و نرخ بیکاری هنوز نسبتاً بالا و معادل ۳ /۱۲ درصد است. نرخ تورم چهار‌درصدی تحت کنترل است و نرخ ارز نیز اگر‌چه در سال ۲۰۱۵ نوسان داشت و پول محلی گرجستان در برابر دلار تضعیف شد اما در سال ۲۰۱۶ نرخ ارز ثباتی قابل قبول یافت.

در اقتصاد گرجستان، تجارت خارجی از اهمیت بالایی برخوردار است چرا که ارزش صادرات و واردات برابر با ۱۱۰ درصد تولید ناخالص داخلی است. متوسط نرخ تعرفه در گرجستان ۷ /۰ درصد است که خود باعث رونق تجارت آزاد است. برای مالکیت زمین‌های کشاورزی هنوز محدودیت‌هایی وجود دارد. نظام بانکی در حال مدرن شدن است و دسترسی به منابع مالی افزایش یافته است. اگرچه بازار سرمایه در حال بزرگ شدن و تطبیق با استانداردهاست اما بورس اوراق بهادار هنوز کوچک و توسعه‌نیافته است.

گرجستان با جمعیتی بیش از ۵ /۴ میلیون نفر تولید ناخالص داخلی‌اش برحسب برابری قدرت خرید (PPP) 6 /35 میلیارد دلار است که سرانه‌ای نزیک به ۱۰ هزار دلار را ایجاد کرده است. گرجستان در سال گذشته میلادی ۸ /۲ درصد رشد کرده و متوسط نرخ رشد پنج سال اخیرش نزدیک به پنج درصد بوده که رقم قابل قبولی است. سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی در سال گذشته ۴ /۱ میلیارد دلار بوده و چشم‌اندازش صعودی است. همچنین براساس پیش‌بینی نهادهای بین‌المللی گرجستان امسال می‌تواند رشد چهار درصدی داشته باشد. با توجه به بهبود ثبات سیاسی و افزایش رشد اقتصادی پیش‌بینی می‌شود گرجستان در سال‌های آینده بتواند بیش از این توسعه یابد. صنعت گردشگری در این کشور در حال بهبود است و هر سال تعداد بیشتری از گردشگران حرفه‌ای سواحل این کشور را برای سفر انتخاب می‌کنند؛ سفری به سواحل زیبا، باغات سرسبز و پرمیوه و نوشیدنی‌های گوارا که برای گردشگران اروپایی بسیار جذاب و مورد توجه است. گرجستان اگر دوباره دچار بی‌ثباتی‌های سیاسی نشود می‌تواند روی رونق اقتصادش حساب کند تا در دهه‌های آتی، درآمد و رفاه بیشتری برای مردمش به ارمغان بیاورد.

در جست‌وجوی توسعه 

 نگاهی به وضعیت شاخص‌های اقتصادی، اجتماعی گرجستان

امین طباطبایی: گرجستان را می‌توان آخرین کشور از مجموعه کشورهای شوروی سابق دانست که به ایجاد زیرساخت برای حرکت به سمت اقتصاد بازار دست زد. به طور دقیق‌تر، این کشور تا سال ۱۹۹۵ با بحران دست‌وپنجه نرم می‌کرد، اما در این سال بود که فرآیند بازیابی را آغاز کرد. نقطه اول این بهبود اقتصادی که از اصلاحات نهادی ناشی می‌شد، دو سال بعد، یعنی در سال ۱۹۹۷ اتفاق افتاد، زمانی که رشد تولید ناخالص داخلی این کشور به بیش از ۱۰ درصد رسید. این بیشترین میزان رشد پیش از انقلاب «گل رز» در این کشور بود. اما یک سال بعد نرخ رشد، بسیار افت کرد و اقتصاد گرجستان با بحران تورمی مواجه شد. اولین پیامد این بحران، کاهش شدید ارزش پول این کشور در مقابل دلار آمریکا بود. همچنین به دلیل نا‌اطمینانی‌های موجود در اقتصاد، عملاً دو پول رسمی برای دادوستد در این کشور وجود داشت. پول ملی برای کسب‌وکارهای کوچک و دلار آمریکا برای سرمایه‌گذاری‌های بزرگ.

معجزه‌ی گرجستان چگونه رقم خورد؟ (اسلایدشو) 

از طرف دیگر، نهادهای نوپای گرجستان از جمع‌آوری مالیات بازماندند درنتیجه سهم بودجه دولت در تولید ناخالص داخلی بسیار ناچیز بوده است. برای مثال در سال ۱۹۹۵ این رقم تنها پنج درصد بوده است. به طور کلی از لحاظ اقتصادی می‌توان دهه ۱۹۹۰ میلادی در گرجستان را به سه قسمت تقسیم کرد. اول، بازه زمانی ۱۹۹۴-۱۹۹۰ که کشور به هیچ وجه شرایط خوبی نداشت، دوم، ۱۹۹۸-۱۹۹۵ که اصلاحات اولیه اقتصادی در پیش گرفته شد، و نهایتاً دوره پس از ۱۹۹۸ که کشور با بحران مواجه شد و این شرایط عمدتاً تا سال ۲۰۰۴ میلادی ادامه داشت. مشکلات گرجستان در این دوره اغلب مشابه سایر کشورهای توسعه‌نیافته بود. کسری بودجه، افزایش بدهی‌های دولت، نظام بانکداری ضعیف و توفیق کم در پیشبرد اصلاحات اقتصادی. تورم بسیار بالا را هم البته باید به این موارد افزود. درواقع فرآیند گذار به سمت اقتصاد بازار بسیار کند اتفاق می‌افتاد، دخالت‌های متعدد دولت در فعالیت‌های مربوط به نهاد بازار مانع از پیشرفت بخش خصوصی در اقتصاد شد، و فساد و نوعی الیگارشی را در این کشور به وجود آورد.

فرآیند خلق پول و به گردش درآمدن آن در اقتصاد بسیار آهسته بود. همچنین به دلیل سطح پایین پس‌انداز و تضعیف ارزش پول ملی در مقابل دلار، بانک‌ها نقش بسیار کمرنگی در توسعه اقتصادی ایفا می‌کردند. این موارد به بی‌ثباتی اقتصادی نیز کمک کرد. علاوه بر این، به دلیل دلاریزه شدن اقتصاد، کاهش ارزش دلار، اثری منفی بر رشد اقتصاد گرجستان و ارزش کالاهای تولیدی این کشور می‌گذاشت. آنچه تا بدین جا ذکر شد، تصویری کلی از گرجستان در مراحل اولیه رشد و توسعه به دست می‌دهد.

آغاز راه

اما فرآیند توسعه در این کشور همگن نبوده است. همان‌طور که گفته شد، پس از بحران ۱۹۹۸ اصلاحات ساختاری به تعویق افتاد و نرخ رشد به‌شدت افت کرد. درواقع دوره‌ای از عدم تحرک اقتصادی در گرجستان آغاز شد که تا «انقلاب رز» ادامه داشت. البته در همین مدت زمان، نرخ رشد اقتصاد گرجستان در حدود سه درصد بود که به دلیل آنچه پیشتر گفته شد، توسعه اقتصادی چندانی رخ نمی‌داد. به عبارت بهتر، انتظاراتی که پیش از این از تغییرات اقتصادی اجتماعی و نیز سیاسی وجود داشت، ناگهان به نوعی انفعال محافظه‌کارانه تبدیل شد و درنتیجه تغییر واقعی آنچنانی ایجاد نشد.

اولین پیامد این ماجرا، افزایش شکاف اجتماعی و بزرگ شدن اقتصاد زیرزمینی بود. حقوق و دستمزدها تقریباً دچار سکون شدند و ثروت عده‌ای خاص در جامعه افزایش پیدا کرد تا بدین ترتیب قشری از نخبگان سیاسی اقتصادی در این کشور ایجاد شود. به‌رغم تمامی این مشکلات اما، تغییرات نهادی در برخی بخش‌ها رخ داد که حرکت به سمت اقتصاد بازار را، هرچند کند، هموار می‌کرد. فرآیند خصوصی‌سازی که از سال ۱۹۹۲ آغاز شده بود، همچنان ادامه یافت و بنگاه‌هایی که دولت قادر به تصدی آنها به صورت کارا نبود به بخش خصوصی واگذار شد. با وجود این، رشد این شرکت‌ها همچنان پایین بود چراکه از فقدان تامین مالی و نیروهای مجرب رنج می‌بردند. در کنار همه اینها، به دلیل کمبود تجربه، اکثر این شرکت‌ها به‌سختی می‌توانستند روی پای خود ایستاده و مستقل فعالیت کنند. برخی دیگر نیز که همچنان به منابع مالی دولتی متکی بودند، قدرت رقابت خود را از دست می‌دادند.

درنتیجه باید گفت هرچند خصوصی‌سازی تا آن زمان نتوانست رقابت‌پذیری ایجاد کند اما پایه‌های یک اقتصاد مبتنی بر بازار را بنیان نهاد. در سال‌های میانی دهه ۹۰ میلادی محدودیت‌های وارد‌شده به تدریج برداشته شد و در سال ۱۹۹۵ نیز سیستم سهمیه‌بندی منسوخ شد. همچنین فهرست کالاهای غیرقابل صادرات که در دوران شوروی سابق ایجاد شده بود، کوچک و کوچک‌تر شد. نقطه عطف این تحولات را می‌توان پیوستن گرجستان به سازمان تجارت جهانی در سال ۲۰۰۰ میلادی دانست که بنیادی‌ترین قدم برای شروع فرآیند توسعه در این کشور بود. اما تازه آغاز راه بود چرا‌که موانع بزرگی همچون سطح پایین سرمایه‌گذاری و نیز محیط سرمایه‌گذاری نامطلوب بر سر راه توسعه این کشور قرار داشت که ثمره فساد بالا و بی‌ثباتی ناشی از تعارضات سیاسی و اقتصاد زیرزمینی در گرجستان بود.

چالش فقر و نابرابری

به علاوه، سیاست‌های اجتماعی دولت تاثیر چندانی بر ایجاد شغل در این کشور و تامین اجتماعی یا کاهش نابرابری درآمدی نداشتند، به همین دلیل نرخ بیکاری افزایش یافت. متعاقباً توده عظیمی از نیروی کار به سمت بخش‌های با بهره‌وری کمتر روی آوردند جایی که ارزش افزوده کشاورزی یک‌پنجم صنعت بود. جالب است که در سال ۱۹۹۰ میلادی تنها ۲۶ درصد از نیروی کار گرجستان در بخش کشاورزی شاغل بودند درحالی که این رقم به ۵۱ درصد در سال ۲۰۰۳ افزایش یافت. البته محرک این امر واگذاری زمین‌های کشاورزی به افراد بود که سطح خوداشتغالی را به‌شدت افزایش داد. نتیجه کلی این کار روی کاغذ می‌بایست کاهش سطح بیکاری در کشور باشد اما درواقع به دلیل ارزش افزوده پایین، فقر را تا حدی گسترش داد. در اینجا باید گفت که در طی این دوران خوداشتغالی، افرادی که به زحمت از عهده تامین معاش خود برمی‌آمدند، حدود ۷۰ درصد جمعیت گرجستان را تشکیل می‌دادند که این نسبت برای چندین سال بدون تغییر باقی ماند. در همین دوره نرخ بیکاری حدود ۱۱ تا ۱۴ درصد و در مناطق شهری چهار برابر مناطق روستایی بود. از آنجا که بیش از نیمی از جمعیت در شهرها ساکن بودند، می‌توان نتیجه گرفت که حدود ۸۰ درصد بیکاری در شهرها متمرکز شده بود. در ضمن بیشترین نرخ بیکاری متعلق به کسانی بود که تحصیلات دانشگاهی داشتند.

معجزه‌ی گرجستان چگونه رقم خورد؟ (اسلایدشو)

مشکلات اجتماعی گرجستان از جمله فقر و کیفیت پایین زندگی عمدتاً نتیجه اثربخشی پایین نظام تامین اجتماعی موجود در کشور بود. در این دوره سه مشکل عمده وجود داشت: اول، اندازه کوچک پایه مالیاتی که به دلیل دستمزدها و نیز سطح اشتغال پایین در بخش رسمی ایجاد شده بود. دوم، تغییرات جمعیتی که از پیری جمعیت و نیز موج مهاجرت ناشی می‌شد. و سوم، پوشش ناکافی تامین اجتماعی که از طریق صندوق‌های بازنشستگی، مقرری‌ها و‌… به افراد عرضه می‌شد. به عبارت دیگر این پرداخت‌ها به زحمت جوابگوی هزینه‌های زندگی در آن دوران بودند.

روزنه امید

اما این پایان ماجرا نبود و گرجستان موفق شد رکود اقتصادی خود را با افزایش سطح دموکراسی و ایجاد تغییرات لازم در نهادهای قانونی و اقتصادی درهم بشکند که دوره‌ای جدید از دموکراسی و تقویت آزادسازی اقتصادی در این کشور را نوید می‌داد. البته این چالش‌ها در بستر یک تحول اجتماعی که به تغییر دولت از طریق یک انقلاب صلح‌آمیز در نوامبر ۲۰۰۳ انجامید، شکل گرفت. در این زمان، مردم با تظاهرات در خیابان‌ها از «انقلاب گل رز» حمایت کردند و یک حکمرانی جدید و اصلاحات اساسی را خواستار شدند.

در نتیجه از سال ۲۰۰۳، یک چرخش در سیاستگذاری به سمت نئولیبرالیسم، فقرزدایی و اقتصاد جامعه‌محور دیده می‌شود. اصلاحات نهادی مبتنی بر آزادی اقتصادی، مقررات‌زدایی و نوگرایی اقتصادی، نرخ بالای رشد را تضمین کرده و اثری قابل توجه بر رشد سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی در گرجستان داشته است. هرچند که با وجود این، مصونیت کم در حقوق مالکیت، اجرای ناقص سیاست‌های اقتصادی و کم‌توجهی به بخش اجتماعی، بازهم بیکاری و فقر را به چالشی جدی برای دولت بدل کرد. در پی انقلاب گل رز، میخائیل ساکاشویلی تغییرات گسترده‌ای را در زمینه‌های اقتصادی و نهادی آغاز کرد به طوری که می‌توان گفت گرجستان در مسیر ایجاد یک کشور جدید قرار گرفت.

این دوران را هم مشابه دهه ۹۰ میلادی، می‌توان به سه بازه زمانی تقسیم کرد. اول، ماه‌های ابتدایی پس از انقلاب که اقدامات اولیه برای ایجاد نظم در پرداخت‌ها، بودجه و پرداخت دیون صورت گرفت، در این دوره مساله تامین انرژی به‌شدت اساسی و مهم بود که می‌بایست حل می‌شد. دوم، از نیمه دوم سال ۲۰۰۴ میلادی تا پایان سال ۲۰۰۷ که در این دوره اقدامات مربوط به آزادسازی اقتصادی ابتدا در قالب سیاست‌های دولت درآمدند. و سوم، آغاز پیاده‌سازی سیاست‌های مذکور در سال ۲۰۰۸ به بعد که با بحران اقتصادی جهانی مصادف شد. به طور مشخص، در ابتدا ایجاد انضباط مالی و احیای قوانین اقتصادی و حقوقی، از مهم‌ترین اهداف دولت بودند که البته در پی مواجهه با بحران، اهداف اجتماعی در اولویت قرار گرفتند. شاید دوره چهارمی هم بتوان در این تقسیم‌بندی متصور شد، و آن‌هم مربوط به زمانی است که گرجستان سند چشم‌انداز ۲۰۲۰ را در اوایل سال ۲۰۱۴ برای خود ترسیم کرد.

درعین حال، بهبود محیط صنعتی، تغییرات اقتصادی از طریق قانونگذاری، کاهش تعداد دستگاه‌های نظارتی و محدود کردن قدرت آنها و نهایتاً تغییر نرخ‌های مالیات و کاهش انواع مالیات از بیست به تنها شش نوع از مهم‌ترین سیاست‌های اتخاذشده در این دوران بود. در نتیجه این تغییرات ظرفیت مالی یا همان توانایی مالیات‌ستانی دولت افزایش یافت. همچنین، یکی از مهم‌ترین اهداف دولت در این زمان، خصوصی‌سازی بنگاه‌های دولتی بود که به صورت وسیع انجام شد. عامل مهمی که به این فرآیند سرعت بخشید، عدم تقید به مفهومی تحت عنوان «راهبردی» بودن این بنگاه‌ها و صنایع بود. به علاوه، شرکت‌های بسیاری نیز برای حضور در محیط کسب‌وکار گرجستان مجوز دریافت کردند. این اقدامات هم در مورد صنایع بزرگ و هم در مورد بنگاه‌های کوچک در پیش گرفته شد. در نتیجه این امر و به لطف اصلاحات مقرراتی که پیشتر صورت گرفته بود، درآمدهای مالیاتی دولت از محل فعالیت این شرکت‌ها به طور قابل توجهی افزایش یافت. این مجموعه اقدامات نقش بسیار قابل توجهی در رشد تولید ناخالص داخلی و نیز بودجه دولت داشتند.

معجزه کسب‌وکار

همان‌طور که اشاره شد، پس از انقلاب رز، حذف یا کمینه‌سازی مقررات مختلف به صورت گسترده در پیش گرفته شد که دارای سه رکن کلی بود. یک، حفظ قوانین و مقرراتی که اثربخشی لازم را ندارند. دو، کاهش فساد در نظام‌های مقرراتی فاسد چراکه با سیاست‌های ترویج‌کننده رقابت همخوانی نداشت. سوم، به طور کلی آزادسازی اقتصادی مستلزم کاهش در انواع و تعداد مقررات است. درنتیجه این مقررات، نهادی تحت عنوان نهاد رقابت‌پذیری آزاد ایجاد شد. در ادامه این روند، مجوزهای لازم برای دادوستد به میزان ۸۴ درصد کاهش پیدا کرد و اخذ مجوز دادوستد صرفاً برای کالاها و خدماتی که ریسک بالایی دارند، بهره‌برداری از منابع طبیعی یا برخی عملیات‌های خاص ضروری شد. همچنین، در سال ۲۰۰۶ مقررات‌زدایی در بازار نیروی کار نیز اعمال شد که قوانین این بخش را به حداقل رسانید. در نتیجه تمامی این تغییرات نهادی، گرجستان مرزهای تجاری‌اش را به روی تجار گشود و فرآیندهای صادرات و نیز مقررات مربوط به تعرفه‌ها نیز به‌شدت ساده و تسهیل شدند. ضمناً به لطف موافقتنامه‌های تجاری منطقه‌ای، روابط تجاری گرجستان با سایر کشورها متنوع شد.

معجزه‌ی گرجستان چگونه رقم خورد؟ (اسلایدشو) 
این اقدامات تاثیر خود را در بهبود فضای کسب‌وکار گرجستان نشان داد به طوری که بر اساس شاخص سهولت کسب‌وکار، این کشور طی یک دهه گذشته مرتب پیشرفت چشمگیر داشته است. بهترین شاهد این مدعا جهش خیره‌کننده این کشور در این شاخص در سال ۲۰۰۷ است که از رتبه صد و دوازدهم به رتبه سی و هفتم رسید. اما این پایان کار نبود و گرجستان در سال‌های بعد نیز به بهبود خود ادامه داد تا جایی که به رتبه سیزدهم این شاخص در سال ۲۰۱۱ رسید و اکنون هم در جدیدترین گزارش بانک جهانی در رتبه شانزدهم قرار دارد.

به‌رغم این عملکرد فوق‌العاده، گرجستان همچنان با چالش کمبود نسبی رقابت در فضای کسب‌وکار خود روبه‌رو بوده است. گواه این امر نیز رتبه نودم این کشور از نظر شاخص رقابت‌پذیری جهانی در سال ۲۰۰۹ است که هرچند در سال‌های اخیر بهبودهایی داشته اما به خوبی مورد قبلی نبوده است.

اکثر این توفیقات در وهله اول به لطف مقررات‌زدایی و متعاقباً جذب سرمایه‌های خارجی و توسعه نظام بانکی در این کشور رخ داده است. با وجود این سهم پس‌انداز و سرمایه‌گذاری در تولید ناخالص داخلی گرجستان چندان قابل توجه نیست حتی از اغلب همتایانش در شوروی سابق نیز کمتر است. یکی از دلایل این امر شاید مصرف‌محور بودن اقتصاد این کشور و نیز پایین بودن نسبی بهره‌وری در زمینه تولید است که از آن به عنوان یکی از دلایل اصلی تورم در گرجستان در دهه ابتدایی قرن بیست و یکم نام می‌برند. در همین زمینه اگر نگاه دقیق‌تری به سهم بخش‌های مختلف در تولید ناخالص داخلی گرجستان بیندازیم متوجه خواهیم شد که بخش مسکن، ساخت‌وساز و تجارت بالاترین سهم‌ها را دارند که دلیلش هم توسعه بخش بانکی و تا حدی نیز سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی است. در طرف دیگر نقش عمده مخارج دولت در رشد تولید ناخالص داخلی را می‌توان در توسعه طرح‌های مربوط به آموزش، سلامت و تامین اجتماعی دانست که نتیجه‌اش در بهبود شاخص توسعه انسانی نمایان می‌شود. گرجستان با معدل ۷۶ /۰ در این شاخص در زمره کشورهای با توسعه انسانی بالا قرار دارد.

به علاوه بهترین مصداق برای توسعه بخش بانکی، افزایش سهم وام‌ها در تولید ناخالص داخلی طی یک بازه دوساله منتهی به سال ۲۰۰۶ از ۹ درصد به ۱۹ درصد است. معنای دیگر این امر این است که رشد اقتصادی از کانال خلق اعتبار از سوی بانک‌ها در حال رخ دادن است. بنابراین جای تعجب ندارد اگر این بخش یکی از بالاترین نرخ‌های رشد را به خود اختصاص داده باشد. البته این روند در بحران مالی ۲۰۰۸ به بعد اندکی کند شد، اما همچنان یکی از بهترین عملکردها را دارد.

جمع‌بندی

همان‌گونه که در آغاز مطلب نیز گفته شد، توسعه در گرجستان چندان همگن و متوازن نبوده است و سیاست‌های دولت به‌رغم توفیقات چشمگیر، سازگاری لازم را نداشته است. یک دلیل اصلی این امر بحران مالی سال ۲۰۰۸ است که با توجه به حضور شرکت‌های مختلف در این کشور و محیط بین‌المللی کسب‌وکار آن، جای تعجب ندارد، اما فارغ از این، اگر سیاست‌های اجتماعی دولت را بررسی کنیم و اثربخشی آنها را تحلیل کنیم شاید تصویر بهتری از این ناهمگنی نسبی به دست دهد. سیاست‌های مرتبط با فقرزدایی، چندان‌که باید اثربخش نبوده و رشد اقتصادی ناشی از سرمایه‌گذاری خارجی هم نرخ بیکاری را چندان تغییر نداده و برای مثال در سال ۲۰۱۴ در همان حدود ۱۴ درصد باقی مانده است.

ضمناً هرچند که به گواه آمار، تولید ناخالص داخلی سرانه در مقیاس برابری قدرت خرید، در این کشور حدود ۱۰ هزار دلار است اما نابرابری‌های درآمدی که اغلب ناشی از تفاوت در سطح دستمزدها و نوع اشتغال رسمی یا غیررسمی است، همچنان یک محدودیت جدی بر سر راه توسعه گرجستان محسوب می‌شود. ضریب جینی حدود ۴ /۰طی سال‌های اخیر موید این امر است. بر همین اساس، طبق برآورد یک آژانس خدمات اجتماعی، در سال ۲۰۱۲، بیش از یک‌سوم جمعیت حدوداً چهارمیلیونی گرجستان همچنان به عنوان طبقه آسیب‌پذیر شناخته می‌شدند اما این روند طی سال‌های اخیر بهبودهایی داشته است. با وجود این همچنان فقر در مناطق روستایی چالشی جدی محسوب می‌شود، چراکه به‌رغم خوداشتغالی، سیستم کشاورزی در گرجستان ارزش افزوده چندان بالایی به همراه ندارد. درنهایت آنچه مسلم است، گرجستان طی یک دهه اخیر از یک اقتصاد توسعه‌نیافته، به یک اقتصاد تقریباً نوظهور بدل شده است که جاذبه‌های سرمایه‌گذاری فراوانی برای شرکت‌های بین‌المللی داشته و دارد.

اصلاحات مقرراتی و اتخاذ راهبردهای سیاستی در زمینه آزادسازی اقتصادی، گرجستان را دو دهه پس از استقلال در موقعیتی ممتاز قرار داده است. به عبارت بهتر این کشور مسیر رشد اقتصادی را به خوبی طی کرده و در بخش‌های آموزش و سلامت نیز توفیقاتی داشته است و از این منظر در بین همتایان درحال توسعه خود در جایگاه قابل قبولی قرار دارد. اما شاید اگر می‌توانست نرخ رشد فوق‌العاده خود را به صورت مستمر بالا نگه دارد، و چالش‌های اشتغال را به نحوی مرتفع سازد که ارزش افزوده حاصل از آن به کاهش فقر بینجامد، می‌توانستیم آن را در زمره معجزه‌های ادبیات اقتصاد توسعه طبقه‌بندی کنیم. نهایتاً از سند چشم‌انداز توسعه اقتصادی اجتماعی گرجستان که برای سال ۲۰۲۰ میلادی ترسیم شده است، می‌توان دریافت که گرجستان به‌رغم برخی کاستی‌های یادشده، در مسیر توسعه و پیشرفت قرار دارد. حال باید دید تا سه سال آینده این کشور در کجا قرار می‌گیرد.


منبع: برترینها

ست های فوق العاده زیبا برای بهار ۹۶ (۷)

به دلیل تنوع بالایی که لباس های فصل بهار دارد، از لباس هایی با رنگ های شاد و متنوع گرفته تا طرح های گلدار و شلوغ، نحوه ست کردنشان کمی دشوار می شود. ما در اینجا کلکسیونی از زیباترین و به روزترین ست های بهاره مخصوص خانم ها را برایتان آورده ایم تا در صورت علاقه از آنها ایده بگیرید و زیباتر از همیشه در جمع بدرخشید.

برترین ها: اغلب افراد در انتخاب لباسی که مناسب آنها باشد و چگونگی ست کردن شان دچار سردرگمی می شوند. ست کردن لباس می تواند تبدیل به یک معضل شود از آن جهت که در انتخاب لباس، نه تنها بحث زیبایی بلکه بحث راحتی نیز اهمیت می یابد.

به دلیل تنوع بالایی که لباس های فصل بهار دارد، از لباس هایی با رنگ های شاد و متنوع گرفته تا طرح های گلدار و شلوغ، نحوه ست کردنشان کمی دشوار می شود.

اگر شما هم در ست کردن لباس هایتان مشکل دارید یا به دنبال ایده ای زیبا برای ظاهرتان می گردید، ما در اینجا کلکسیونی از زیباترین و به روزترین ست های بهاره مخصوص خانم ها را برایتان آورده ایم تا در صورت علاقه از آنها ایده بگیرید و زیباتر از همیشه در جمع بدرخشید.

ست های فوق العاده زیبا برای بهار 96 (7) 
ست های فوق العاده زیبا برای بهار 96 (7) 
ست های فوق العاده زیبا برای بهار 96 (7) 
ست های فوق العاده زیبا برای بهار 96 (7) 
ست های فوق العاده زیبا برای بهار 96 (7) 
ست های فوق العاده زیبا برای بهار 96 (7) 
ست های فوق العاده زیبا برای بهار 96 (7) 
ست های فوق العاده زیبا برای بهار 96 (7) 
ست های فوق العاده زیبا برای بهار 96 (7) 
ست های فوق العاده زیبا برای بهار 96 (7) 
ست های فوق العاده زیبا برای بهار 96 (7) 


منبع: برترینها

اشتیاق دختران و پسران ایرانی به عمل زیبایی

هفته نامه جامعه پویا – سعید زاهدی: افزایش رغبت دختران و پسران ایرانی به عمل های زیبایی در یک دهه اخیر تنور سودجویی ها را هم حسابی داغ کرده است.

اگر بر اساس قانون و مقررات جلو برویم، در قانون نظام پزشکی به صراحت آمده است که تبلیغ هر نوع خدمات درمانی و جراحی ممنوع است و پیگرد قانونی دارد اما این روزها از فضای واقعی و مجازی، تبلیغات پزشکی می بارد. بیشترین حجم این تبلیغات هم به حوزه زیبایی و جراحی پلاستیک بر می گردد.

شاید با خودتان فکر کنید کسی که میلی به جراحی های زیبایی نداشته باشد، تحت تاثیر این تبلیغات قرار نمی گیرد اما تحقیقات علمی در جهان نشان داده که تبلیغات پزشکی، طیف زیادی از جامعه به خصوص نوجوانان و جوانان را مقهور خود می کند و در کسانی هم که میل به جراحی زیبایی ندارند، نیاز غیر ضروری ایجاد می کند.

دامنه این تبلیغات هم از روش های قدیمی مثل چاپ پوستر و بنر و ارسال پیامک گذشته است، با یک جستجوی ساده در اینترنت و شبکه های اجتماعی مبتنی بر تلفن های هوشمند می توانید با انبوهی از صفحات رسمی مواجه شوید که هر کدام شان تلاش می کنند بیماران بیشتری را به مطب بکشانند.

پا در کفش جراحان زیبایی

علاوه بر تبلیغات غیرقانونی عمل های زیبایی که از سوی برخی پزشکان انجام می شود، در این بین مشکل حادتری وجود دارد که سلامت جامعه را به شکل جدی تری تهدید می کند. بسیاری از تبلیغات در حوزه زیبایی از سوی افرادی است که هیچ تخصص و سررشته ای در حوزه سلامت ندارند اما به اعتماد به نفس کامل خدمات زیبایی را تبلیغ می کنند. در واقع آنها دو جرم هم زمان را انجام می دهند. یعنی هم تبلیغ پزشکی می کنند و هم بدون تخصص و مهارت، دیگران را به دام جراحی های زیبایی می کشانند.

علیرضا رالی، رییس کل سازمان نظام پزشکی کشور چندی قبل با ارائه آماری قابل تامل اعلام کرد که ۹۰ درصد تبلیغات پزشکی از سوی گروه های غیرپزشکی ارائه می شود. این تبلیغات پزشکی، اغلب غیر علمی و فریبنده است و افرادی که آن را انجام می دهند، صلاحیت علمی ندارند و در نتیجه مشکلات زیادی ایجاد می کنند.آن ۱۰ درصد تبلیغات پزشکی هم که توسط جامعه پزشکی صورت می گیرد، ضرورتی ندارد زیرا پزشک حاذق نیازی به تبلیغات ندارد.

اتاق های عمل در آرایشگاه های زنانه؟

تعداد پزشکان قلابی در حوزه زیبایی کم نیست. کافی است فردی توان مالی برای اجاره یک مرکز زیبایی داشته باشد تا بتواند در آنجا بی هیچ دردسری، مشتری جذب کند. مثلا این روزها در بسیاری از آرایشگاه های زنانه، عمل های زیبایی انجام می شود که انجام آنها نیاز به دانش تخصصی دارد اما فقر نظارت ها باعث شده که برخی از این آرایشگاه ها رسما به اتاق عمل تبدیل شوند.

به طور مثال بر اساس قانون، عمل های لیزر پوست را باید فقط پزشکان متخصص پوست یا پزشکان عمومی دوره دیده انجام دهند اما در بسیاری از آرایشگاه ها، افراد غیرمتخصص با خواندن بروشورهای آموزشی دستگاه های لیزر به خود اجازه می دهند که بافت پوست بدن مشتری را دستکاری کنند.

تبلیغ رفع موهای زائد بدن با لیزر، جوانسازی پوست، ویتامینه و تقویت مو، رفع چین و چروک پوست، بوتاکس، تاتو، تزریق ژل، پاکسازی پوست و فروش محصولات آرایشی و بهداشتی قاچاق فقط گوشه ای از تخلفات آرایشگاه های غیرمجاز زنانه است. حتی عده ای از آرایشگاه ها از دستگاه سولاریوم برای برنزده کردن پوست مشتری استفاده می کنند.

تعداد این آرایشگاه های زنانه غیرمجاز هم سال به سال بیشتر می شود. چندی قبل، سازمان تعزیرات حکومتی اعلام کرد که در شهر تهران، تعداد آرایشگاه های زنانه دارای مجوز، هزار و ۴۷ آرایشگاه است ولی ۱۰ تا ۲۰ هزار آرایشگاه زنانه فاقد جواز کسب در تهران داریم که بدون مجوز به کسب و کارشان ادامه می دهند.

تعرفه پایین خدمات زیبایی که در این آرایشگاه ها انجام می شود، باعث شده که مشتری ها به سمت این آرایشگاه ها جذب شوند. البته در این بین، مردم هم این عمل های زیبایی را که در آرایشگاه ها انجام می شود، خیلی جدی نمی گیرند و گمان می کنند که نیاز به تخصص پیچیده ای ندارد. همین نگاه غلط هم باعث شده که بازار این آرایشگاه ها همیشه داغ باشد.

همه جراح زیبایی اند، مگر خلافش ثابت شود

اگرچه تخلف ها و سودجویی ها در حوزه عمل های زیبایی، بیشتر از سوی غیرپزشکان انجام می شود اما برخی پزشکان هم پیدا می شوند که با توجه به سود بالایی که در عمل های زیبایی وجود دارد، پا در کفش پزشکان فوق تخصص جراحی پلاستیک می کنند و عمل های زیبایی را انجام می دهند که در حیطه تخصص آنها نیست.

پا در کفش جراحان زیبایی

بر اساس آمارهایی که سازمان پزشکی قانونی اعلام کرده، در سال گذشته شکایت از جراحی زیبایی به عنوان بیشترین شکایت های قصور پزشکی در استان تهران ثبت شده است اما درباره آمار کلی متقاضیان جراحی زیبایی و کشته شده های قصور پزشکی در این حوزه آمار دقیقی در دست نیست. گفته می شود که آمار جراحی زیبایی در ایران، هفت برابر اروپاست که در این بین تخمین زده می شود که سالانه حدود ۱۲۰ نفر هم بر اثر عمل های زیبایی در ایران کشته می شوند.

دکتر بهروز باریک بین، قائم مقام مرکز تحقیقات کاربردی لیزر در علوم پزشکی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی تاکید دارد که از منظر قانونی، فقط متخصصان پوست و فوق تخصص های جراحی پلاستیک و زیبایی مجاز به انجام عمل جراحی زیبایی هستند و غیر از این دو گروه هر فرد پزشک و غیر پزشکی که عمل های زیبایی انجام دهد، تخلف کرده است.

این متخصص پوست و مو می گوید که حتی گاهی برخی دندانپزشکان و متخصصان زنان و زایمان هم در جراحی های زیبایی دخالت می کنند که این کارشان کاملا غیرحرفه ای است و در حقیقت با سلامت بیمار بازی می کنند.

به گفته او، استفاده از مواد و تجهیزات تقلبی در حوزه جراحی های زیبایی هم آمار شکایت ها را بالا برده است؛ مثلا استفاده از بوتاکس نامرغوب، ژل های تقلبی و واردات دستگاه های لیزر چینی هم باعث شده که نتیجه بسیاری از عمل های زیبایی چندان مطلوب و رضایت بخش نباشد.

حتی عنوان می شود که از هر ۱۰ نفری که برای عمل های زیبایی متقاضی می شوند، حدود نیمی از آنها افرادی هستند که قبلا عمل زیبایی انجام داده اند اما از نتیجه کار راضی نبوده اند، چون یا از اساس به عمل زیبایی نیاز نداشته اند یا صورت شان را به تیغ افرادی سپرده اند که تخصصی در حوزه جراحی پلاستیک و زیبایی نداشته اند.

عمل های زیبایی بی دلیل، عامل افزایش شکایت ها

بسیاری از عمل های جراحی زیبایی که در کشور ما انجام می شود، اعمالی است که به اعتقاد پزشکان، هیچ ضرورت پزشکی برای انجام دادنش وجود ندارد و خیلی از آنها منشأ روانی دارد. اصرار به انجام همین عمل های بی دلیل هم دلیل دیگری است که به اعتقاد دکتر باریک بین، متخصص پوست و مو موجب شده است که شکایت از جراحی های زیبایی در ایران بسیار بالا باشد زیرا وقتی حجم تقاضاها بالا می رود و عده ای سودجو و غیرمتخصص هم در این مهلکه جراحی زیبایی انجام می دهند، طبیعی است که در این وضعیت، آمار شکایت ها بالا برود.

آن طور که آمارها می گوید، کشور ما در زمینه عمل جراحی بینی، رتبه نخست را در دنیا دارد و از منظر آمار اعمال جراحی پلاستیک هم در گروه پنج کشور نخست دنیا قرار می گیرد. دکتر محمد مهدی طرزی، عضو انجمن جراحان پلاستیک ایران بیان می کند که تقریبا از هر پنج نفری که برای انجام عمل های جراحی زیبایی مراجعه می کنند حداقل یک نفر از آنها اصلا نیازی به جراحی زیبایی ندارند.

پا در کفش جراحان زیبایی

به گفته طرزی، خلأ عاطفی، نداشتن اعتماد به نفس و اختلالات روانی حل نشده، از جمله دلایلی است که می تواند این گروه از افراد سالم و زیبا را به سمت جراحی زیبایی بکشاند. البته به گفته او برخی از این افراد ضمن مشاوره با پزشک جراح، از تصمیم خود منصرف می شوند اما عده ای همچنان بر انجام عمل زیبایی بی جا اصرار دارند.

 
از عمل زیبایی «چشم گربه ای» تا «گوش الاغی»

تا همین یک دهه قبل، عمل های زیبایی را فقط با عمل جراحی بینی می شناختیم اما این روزها از نوک سر تا کف پا، اعمال زیبایی عجیب و غرایبی انجام می شود که بسیاری حتی نام آن را هم نشنیده اند.

عمل کاشت ته ریش در آقایان، از آن دست عمل های جراحی در کشور ماست که در طی یک سال اخیر، حسابی سروصدا کرده است. در این روش، پیازهای مو را از سر فرد متقاضی بر می دارند و روی صورتش می کارند. با همین روش، کاشت سبیل هم انجام می شود.

عمل های زیبایی دیگری که در چند ماه اخیر، در صدر اخبار رسانه ها قرار گرفت، عمل گوش الاغی و چشم گربه ای در بین گروهی از ایرانی های عمدتا متمکن بود. در عمل گوش الاغی، فرم طبیعی گوش ها را به هم می زنند تا نوک شان تیز شود. در عمل چشم گربه ای هم که هزینه ای حدود ۱۲ میلیون تومان روی دست بیمار می گذارد، چشم ها و ابروها را به سمت بالا می کشند تا چشم های بیمار شبیه گربه بشود.البته این هزینه ۱۲ میلیونی کاملا تقریبی است چون اصولا جراحی زیبایی در کشور ما تعرفه خاصی ندارد و جراح می تواند با توجه به شهرت و مهارتش، تعرفه های بیشتری را برای خودش تعیین کند.

نکته قابل توجه این است که در طی یک دهه اخیر، عمل های زیبایی به سمت مردانه شدن حرکت کرده است، طوری که حالا مردان هم پا به پای زنان متقاضی عمل های زیبایی هستند. تغییر فرهنگی دیگری که انجام شده این است که تا یک دهه قبل، خیلی از افراد تلاش می کردند که عمل های زیبایی شان مخفی بماند تا زیبایی صورت شان را طبیعی جلوه دهند اما امروز کاملا ورق برگشته، طوری که صحبت از انجام عمل های زیبایی متعدد در برخی محافل به نوعی فخرفروشی بدل شده است.

پا در کفش جراحان زیبایی

بازار داغ تقلب و سودجویی در حوزه زیبایی آنقدر پر سود است که عده ای هم با قاچاق تجهیزات و محصولات زیبایی به داخل کشور، تلاش می کنند که سرشان از این خوان پر نعمت بی کلاه نماند. به گفته رسول دیناروند، رییس سازمان غذا و دارو، ایران در جایگاه دوم خاورمیانه در زمینه مصرف لوازم آرایشی قرار دارد، طوری که گردش بازار لوازم آرایش در ایران به دو و نیم میلیارد دلار می رسد که البته نیمی از این بازار را کالاهای غیرمجاز تشکیل می دهد.

اینکه از یک طرف سالانه بیش از یک میلیارد و ۲۰۰ میلیون دلار لوازم آرایشی به کشور قاچاق می شود و از طرف دیگر، کلینیک های غیرمجاز و متخصصان قلابی هم در حوزه جراحی های زیبایی جولان می دهند، به خوبی از بازار آشفته خدمات زیبایی در کشور ما حکایت دارد؛ جایی که هر فردی می تواند بدون تخصص و با اندکی شهامت و سرمایه اندک، تورش را در این بازار «میلیارد دلاری» پهن کند و در انتظار طعمه ای دندانگیر بنشیند.


منبع: برترینها