ما و دردهای خاورمیانه

هفته نامه کرگدن – افشین داورپناه: حال و روز خاورمیانه در این سال ها روز به روز بدتر شده است و اوضاع هیچ خوب نیست؛ اما چرا حال خاورمیانه در این سال ها، علی رغم همه تلاش های منطقه ای و بین المللی، رو به بهبودی نرفته؟

اجازه بدهید که به آینده نزدیک و حتی میان مدت در خاورمیانه، چندان خوشبین نباشیم. اگر دهه های شصت یا هفتاد میلادی در خاورمیانه زندگی می کردید، دو موضوع، مسئله اساسی و مشترک عموم ساکنان خاورمیانه بود: «اول توسعه نیافتگی و دوم فلسطین. موضوع توسعه به عنوان مخرج مشترک مجموعه مطالبات شهروندان در ابعاد اقتصادی و فرهنگی و موضوع فلسطین و مواجهه با رژیم اشغالگر قدس به عنوان دغدغه مشترک سیاسی.

حالا چند دهه از آن روزگار گذشته است و نه تنها آن دو مسئله همچنان در جای خود قرار دارند – و حتی بحرانی تر شده اند – بلکه مجموعه ای دیگر از مسائل جدی و بحرانی، با اهمیت فرامنطقه ای به آنها افزوده شده است. حال و روز خاورمیانه در این سال ها روز به روز بدتر شده است و اوضاع هیچ خوب نیست. اما چرا حال خاورمیانه در این سال ها، علی رغم همه تلاش های منطقه ای و بین المللی، رو به بهبودی نرفته و مناطق بحرانی و بحران زا در آن بیشتر و بیشتر شده است؟

 ما و دردهای خاورمیانه
جواب ها را جدای از مشکلات و مسائل داخلی هر یک از کشورهای خاورمیانه، باید در چند دلیل دنبال کرد: اول این که در مرحله اول و پیش از هر چیز در نسخه هایی که برای خاورمیانه پیچیده شده است. عجیب نیست. این بدان معناست که این نسخه ها عموما کلی نگرانه و همچنین برای کلیتی ساختگی به اسم خاورمیانه پیچیده شده است. دوم این که این نسخه ها، بیشتر بر اساس یک نگاه بیرونی (بیگانه) و متناسب با خواست ها و سوگیری های نیروهای بیرونی پیچیده شده است و اما سوم این که در همه این سال ها، همیشه یک مسئله جدی حل نشده باقی مانده است؛ مسئله فلسطین و همین یک مسئله به موضوع محوری سایر موضوعات منطقه تبدیل شده.

این موضوع محوری بوده که به همه تصمیم گیری های منطقه ای و فرامنطقه ای خاورمیانه جهت داده است و هنوز سر جای خود قرار دارد؛ این البته به این معنا نیست که همه موضوعات خاورمیانه را یکپارچه کنیم و به مسئله فلسطین مربوط بدانیم، اما به یقین، این مسئله در همه برنامه ریزی ها و معادلات منطقه، حضور موثر و تعیین کننده داشته است. بنابراین همه نسخه های یکپارچه نگری که برای مسائل گوناگون خاورمیانه و البته توسط دیگران – یا با مداخله دیگران – پیچیده شده نیز معطوف به همین مسئله بوده است.

مقدمه نسخه پیچی؛ آفت کلی گویی و یکپارچه نگری

پیش از این اشاره کردم که به مقدمات نسخه پیچی برای دردهای خاورمیانه ایرادهایی وارد بود و همین ایرادها تشخیص درد و متعاقبا تجویز مناسب را دچار اختلال می کرد و می کند؛ یکی از این مقدمات، مفهوم خاورمیانه است. خاورمیانه یک اصطلاح ساختگی کاربردی (و البته استعماری) برای کسانی بود که خارج از این قلمرو جغرافیایی زندگی می کردند (ابتدا غربی ها و سپس آمریکایی ها).

آنها بیشتر اوقات خاورمیانه را به عنوان یک کل یکپارچه و یکدست مورد توجه و تحلیل قرار داده اند. بیشتر اوقات وقتی از خاورمیانه می گویند، گویی از یک موجود واحد و یکدست حرف و سخن می گویند،اگرچه خود آنها این قلمرو جغرافیایی – فرهنگی را به واحدهای کوچک تر دولت – ملت تبدیل کردند.

در دیدگاه مسلط و عموم غربی ها، خاورمیانه یک تصویر یا هویت مشخص و یک کل یکپارچه قلمداد می شود با یک بار مفهومی نسبتا واحد و یکپارچه. اصطلاحات «عربی»، «اسلامی» و «خاورمیانه ای» معمولا به جای یکدیگر به کار می روند. نفت، توسعه نیافتگی، جنگ، خشونت و بنیادگرایی المان های اصلی و شناخته شده در تصویر غربی از خاورمیانه هستند؛ چنین نگاه یکپارچه نگری، مانع دیدن واقعیت های خاورمیانه می شود.

ما و دردهای خاورمیانه

تا زمانی که امپراتوری عثمانی بر سر کار بود، جنگ و نزاع داخلی در مناطق گسترده بین نیل تا فرات و قومیت های این مناطق وجود نداشت یا اگر هم وجود داشت، موردی، کوتاه و موقت بود و هرگز به یک بحران تبدیل نشد. در جایی که امروز خاورمیانه نامیده می شود، قومیت ها، ادیان، مذاهب و فرقه های گوناگون (عرب ها، کردها، ترکمن ها، فارس ها و … مسلمانان، یهودی ها، مسیحی ها، زرتشتی ها، یزیدی ها و …) در نظامی سنتی و پذیرفته شده و مبتنی بر همزیستی زندگی می کردند. رابطه آنها با قدرت مرکزی مشخص و ساختار قدرت به طور سنتی پذیرفته شده بود.

پس از فروپاشی عثمانی، قرارداد سایکس – پیکو بخش عمده ای از خاورمیانه را بین بریتانیایی ها و فرانسوی ها تقسیم کرد. این تقسیم بندی، یکپارچگی و وحدت نسبی سیاسی گذشته را که سال ها بر این قلمرو حاکم بود، از بین برد.

دولت – ملت های جدیدی به یکباره و بدون هیچ پیشینه ذهنی و تاریخی شکل گرفتند. «دولت – ملت ها» مفهومی جدید و برای این سرزمین بیگانه و وارداتی بودند که به دنبال خود مفاهیم دیگری را به این سرزمین ها آوردند؛ مفاهیمی چون حق حاکمیت، برابری قومی، تقسیم قدرت، دموکراسی و نظایر آنها. بنابراین نوعی آگاهی مدرن در بین اقوام و گروه های ساکن در این سرزمین ها شکل گرفت که از قضا، در نقطه مقابل ایده «دولت – ملت» بود؛ خواسته های حقوق بشری و تلاش برای برخورداری از حقوق قومی یا مذهبی که به دنبال خود میل به استقلال طلبی را در منطقه افزایش داد.

موضوعاتی چون برابری جنسیتی و سایر رویه های دموکراتیک نیز روز به روز بر آتش مواجهات بین دولت ها و ملت های منطقه دمید؛ توجه داشته باشیم در حالی که چنین مفاهیم متناقضی در خاورمیانه – و به ویژه خاورمیانه عربی – در حال شکل گرفتن بود، چالش جدی و اساسی خاورمیانه نیز آغاز شد؛ تجزیه فلسطین و ایجاد کشور جدید اسرائیل.

از سوی دیگر، مفهوم جدید خاورمیانه برای ساکنان این جغرافیا منجر به شکل گیری یک مفهوم هویتی نشد. ما ساکنان خاورمیانه، به خاورمیانه ای بودن خود چه احساس تعلق و هویتی داریم؟ در واقع هیچ. بنابراین تلاش برای بازتعریف یا بازیابی هویتی، به انگیزه اصلی بسیاری از جنبش های این منطقه تبدیل شد.

استخوان لازم زخم خاورمیانه

برای درمان دردهای جدید باید دردهای پیشین را درمان کرد؛ حال خاورمیانه بهتر می شد اگر زخم فلسطین، جایی التیام گرفته بود. لبنان، سوریه، اردن، مصر و ایران کشورهایی هستند که بیش از دیگر کشورهای منطقه در معادلات فلسطین حضور داشته اند. موضوعی که باعث ایجاد دوگانگی اساسی میان کشورهای این منطقه شد؛ گروهی به رهبری عربستان و گروهی به رهبری ایران. یک قطب بندی منطقه ای که روز به روز شدیدتر شد و مانع شکل گیری اجماع منطقه ای بین کشورهای منطقه در مسیر حل بسیاری از موضوعات خاورمیانه شد. اما علاوه بر لبنان، سوریه، اردن، مصر و ایران، همه کشورهای منطقه از چنین استخوان لای زخمی همچنان آسیب می بینند.

ما و دردهای خاورمیانه

سر بر آوردن دردهای جدید

در کنار توسعه و مسئله فلسطین که دغدغه های پیشین بودند، مسائل جدید سر بر آوردند؛ مطالبات استقلال طلبانه قومی – مذهبی و رشد بنیادگرایی خشونت طلب. اگر پیش از این صرفا مسئله فلسطین و رژیم صهیونیستی دغدغه اساسی غربی ها در توجه به این منطقه بود، در دو دهه گذشته، بنیادگرایی و تروریسم نیز به کلیشه های رایج درباره تصویر خاورمیانه ای غربی ها افزوده شده است.

در همه این موضوعات باید به این نکته توجه داشت که هر کدام از این مسائل از دیدگاه قدرت های بیرون از منطقه معنایی دارد و از سوی شهروندان کشورهای خاورمیانه، معنایی دیگر. اگرچه ممکن است برخی برداشت های نسبتا مشترک در این باره نیز وجود داشته باشد و بر همین اساس نیز، نسخه ای که دیگران (آمریکا، اتحادیه اروپا یا سازمان های بین المللی) پیشنهاد می کنند، معمولا با نسخه های بومی اگر کاملا هم متفاوت نباشد، حتما تفاوت هایی دارد.

نسخه لیبرال دموکراسی؛ از قضا سرکنگبین صفرا می افزاید

زمانی ایجاد و ترویج رویه های دموکراتیک را یکی از راه های اساسی حل بخش عمده مشکلات خاورمیانه تلقی می کردند اما بر اساس تجربه دو دهه اخیر و پیش بینی ها، در بسیاری از کشورهای خاورمیانه و به طور مشخص کشورهای عرب زبان، اجرای رویه های دموکراتیک پیش از آن که به گسترش صلح و دموکراسی در جهان کمک کند، در میان مدت و بلند مدت می تواند به ضرر دموکراسی و صلح جهانی تمام شود، زیرا رویه های دموکراتیک در برخی از این جوامع فضای مناسبی را برای روی کار آمدن و قدرت گرفتن جریان های افراطی و بنیادگرا فراهم می کند.

چندین سال پیش وقتی آمریکایی ها به عربستان فشار می آوردند که توجه بیشتری به اجرای رویه های دموکراتیک و حقوق بشری در عربستان داشته باشند، شاهزاده بندر بن سلطان، به مقامات آمریکایی گفته بود: «تصور نکنید که با این فشارها، احتمالا دموکراسی جفرسونی جانشین نظام حاکم بر عربستان خواهد شد، بلکه نتیجه چنین رویه هایی کمک به شکل گیری نوعی تئوکراسی طالبانی در این کشور است.»

ما و دردهای خاورمیانه

حسنی مبارک نیز وقتی در اوج قدرت بود، در پاسخ به یکی از مقامات آمریکایی که از او خواسته بود به زندانیان سیاسی، روشنفکران و مطبوعات این کشور آزادی های بیشتری بدهد،گفته بود: «اگر من کاری را انجام دهم که شما می خواهید، بنیادگرایان، مصر را خواهند گرفت. آیا شما همین را می خواهید؟» و این اتفاقی بود که یک دهه بعد و پس از بهار عربی رخ داد. اخوان المسلمین در یک رویه دموکراتیک بر مصر حاکم شدند و غربی ها را به شدت هراسان کردند؛ خطری که فقط با یک کودتای نظامی می شد آن را دفع کرد.

با این حال بسیاری از کشورهای خاورمیانه اینک دارای رویه های دموکراتیک هستند، اما از حصول به یک وضعیت بسامان در آنها خبری نیست. در یک دهه اخیر بعضا الگوهای نئولیبرالی نیز در برخی از این کشورها آزموده شده اند، با این حال نتایج رضایت بخشی به همراه نداشته اند. آنها که به دنبال راه هایی تلفیقی یا بومی بوده اند نیز هنوز تجربه موفقی را از خود به نمایش نگذاشته اند. در این باره باید ایران و ترکیه را به طور جداگانه و به عنوان نمونه هایی متفاوت، بررسی و تحلیل کرد.

پیشنهادهای درمانی دردناک؛ نسخه تجزیه

یکی از نسخه های دیگری که در یک دهه اخیر برای کمک به پایان بحران های خاورمیانه پیچیده شده و شکل گیری خاورمیانه جدید پیشنهاد شده است، طرح تجزیه خاورمیانه به واحدهای کوچک تر است. طرح تجزیه خاورمیانه اگرچه از سویی هدف خود را محقق شدن عدالت بیشتر بین قومیت ها و اقلیت های منطقه عنوان می کند، اما در عمل (و در نهایت) متضمن ایجاد آرامش برای رژیم اشغالگر قدس است.

برخی از مراکز تحقیقاتی آمریکایی مدافع جدی چنین طرح های تجزیه طلبانه ای هستند؛ برای مثال اندیشکده آتلانتیک در سال ۲۰۰۸ تجزیه عراق (و در معنایی وسیع تر تجزیه بیشتر خاورمیانه) را به عنوان راه حلی برای حل مشکلات منطقه پیشنهاد کرد. جندی پیش، جفری مارک گلدبرگ (Jeffrey Mark Goldberg) نویسنده و خبرنگار مجله آتلانتیک، در مقاله ای چنین گفته بود: «فکر نمی کنم ارزش داشته باشد که سرمایه های آمریکا و از آن مهم تر حیات آمریکایی ها را برای این که عراق را یک کشور واحد نگه داریم، به خطر بیندازیم.

 ما و دردهای خاورمیانه
البته مهم است در طرح هایی که از ایجاد پایگاه های دائمی جهادی های ممانعت می کند، سرمایه گذاری کنیم و ایالات متحده باید در این مورد هوشیار باشد؛ هوشیارتر از چیزی که تا به حال بوده است، اما این که۸ عراق باید کشور واحدی باقی بماند چون باید بماند، عاقلانه به نظر نمی رسد.»

فهرست مسائل خاورمیانه

دردهای خاورمیانه به طور اساسی و مشخص ریشه های فرهنگی دارند؛ متغیر مهمی که سال ها مورد بی توجهی درمانگرهای منطقه ای یا فرامنطقه ای خاورمیانه قرار داشته است. دردهای خاورمیانه چنان پر تعداد و متراکم شده که گویی منجر به ایجاد نوعی حالت کرختی و بی حسی در این منطقه شده است؛ شبیه به بیماری که از شدت درد و عفونت، به حالت اغما یا کُما فرو می رود. در این حالت، فرد تسلیم بیماری می شود و از این به بعد درد و عفونت است که به کلی عنان اختیار او – و حتی اطرافیان او – را در دست می گیرد.

با این حال، چهار مسئله اساسی را می توان اینک از موضوعات اساسی و مشترک خاورمیانه دانست؛ این موضوعات از نظر تقدم و تاخر تاریخی عبارت است از: یک، مسئله فلسطین؛ دو، مسئله حزب الله؛ سه، داعش و چهار، منازعات سوریه و رشد گروه های تکفیری.

علاوه بر این موضوعات رشد بنیادگرایی، کم و بیش موضوع مشترک و جدی در همه قلمرو خاورمیانه است. از سوی دیگر کشورهای منطقه هر یک با موضوعات جدی و مهمی درگیرند که بر مشارکت های منطقه ای آنها نیز تاثیرگذار است؛ ادامه بحران در عراق، ادامه بحران در سوریه، وضعیت متلاطم و مبهم ترکیه، وضعیت نابسامان افغانستان، رشد بنیادگرایی در پاکستان، اعتراضات بحرین، شرایط نامساعد شبه جزیره و یمن، جبهه گیری ها و صف آرایی های منطقه به پشتوانه سعودی ها و … اینها بخشی از مهم ترین مسائل خاورمیانه هستند.

منطقهای با تننوع قومی – فرهنگی زیاد که علاوه بر ادیان، مذاهب و فرقه های گوناگون، منابع بسیاری برای شکل گیری اختلافات و منازعات در آن وجود داشته و دارد. بیشتر این منابع یا پتانسیل ها هنوز بالقوه اند و فقط تعداد کمی از آنها بالفعل شده اند. ایده دولت – ملت در بسیاری از کشورهای خاورمیانه به چالش کشیده شده و در بسیاری از موارد کارکردهای وستفالی خود را از دست داده است.

میدان زورآزمایی و میراث ما

وجود رژیم صهیونیستی، نفت و اهمیت ژئوپلتیک، سه عامل تعیین کننده برای دلبری و رقابت قدرت های فرامنطقه ای در خاورمیانه بوده، اما به تدریج این زمین به میدانی برای زورآزمایی ها و قدرت نمایی های این قدرت ها و حتی کشورهای ثروتمند و مدعی قدرت منطقه نیز تبدیل شده است؛ زمینی که قدرت ها می توانند بحران های ملی، منطقه ای و بین المللی خود را به سوی آن هدایت کنند. زمینی از همه جهت مساعد، به ویژه از این نظر که کشورهای منطقه نیز تاکنون دقیقا همان گونه رفتار کرده اند که مطلوب و مورد نظر این قدرت ها بوده و در مجموع به نفع آنها تمام شده است.

آری، خاورمیانه به میدان بازی و زورآزمایی بسیاری از مدعیان یا کنشگران فرامنطقه ای تبدیل شده و این در حالی است که سازمان ها و نهادهای ملی و بین المللی نتوانسته اند نقشی جدی در بحران های ده سال اخیر منطقه ایفا کنند. کشورهای فرامنطقه ای که در شکل گیری بحران هایی چون داعش و جنگ سوریه نقش جدی و تعیین کننده داشتند نیز گاه از حل بحران عاجز و درمانده شده اند، اما همچنین از این آب گل آلود ماهی مراد می گیرند.

از سوی دیگر عربستان به تدریج باعث طرح یا شکل گیری یک دو قطبی متضاد در منطقه شده و نقش قدرت های منطقه برای کمک به حل بحران های خاورمیانه را تا حدود زیادی تضعیف و اسیرل سوداگری ها و بلندپروازی های خود کرده است.

نقش ایران در این میان روز به روز جدی تر، پیچیده تر و تعیین کننده تر شده و در عین حال، نقش آفرینی موثر آن بعضا توسط آمریکایی ها و شرکای غعربی و منطقه ای تضعیف، انکار یا نادیده گرفته می شود. ما اینک میراث دار خاوری هستیم که دیگر اعتدال و میانه روی از آن روی برتافته، خاوری که دیگر میانه نیست؛ داغ است و تند و تبدار.


منبع: برترینها

کتانی‌های ساده پوش های مشهور و موفق

ساکنان دره سیلیکون همیشه به ساده‌پوشی شُهره بوده‌اند. سیلیکون ولی سرزمین فرمانروایانی است که همیشه با شلوار جین، تیشرت و یقه اسکی ظاهر می‌شوند اما کتانی‌های سیلیکون ولی این روزها بیشتر جلب توجه می‌کنند!

کتانی‌های این قدرتمندانِ دنیای تکنولوژی از نوع معمولی نیستند و همانطور که ساعت‌های گرانقیمت به سَمبُلِ بانکداران وال استریت تبدیل شده‌اند، این کتانی‌ها با زیرکی خاصی توسط سردمداران تکنولوژی، انتخاب و ترکیبی از قدرت، سهل‌انگاری، خلاقیت و انحصار را به نمایش گذاشته‌اند.

نگاهی به شیک‌ترین، گران قیمت‌ترین و وحشیانه‌ترین کتانی‌های سیلیکون ولی خواهیم داشت که توسط بنیان‌گذاران و مدیر عاملان این دره پوشیده می‌شوند.

کتانی‌های سیلیکون ولی به نمادی از قدرت، سهل‌انگاری، خلاقیت و انحصار تبدیل شده‌اند

مدیر عامل مایکروسافت از زمانیکه در سال ۲۰۱۴ بر روی صحنه آمد، ثابت کرد که فرد شیک‌پوشی است. بنابراین اصلا جای تعجبی ندارد که کتانی‌هایی مطابق با مُد روز از برند Lanvin را انتخاب کند. حتی کتانی‌پرست‌های Reddit نیز این انتخاب ساتیا را مورد بحث و بررسی قرار داده‌اند!

کتانی‌های سیلیکون ولی به نمادی از قدرت، سهل‌انگاری، خلاقیت و انحصار تبدیل شده‌اند

قیمت: ۴۹۵ دلار

ساندار پیچای، کتانی‌های چرمی Lanvin Men’s Cap-Toe

کتانی‌های سیلیکون ولی به نمادی از قدرت، سهل‌انگاری، خلاقیت و انحصار تبدیل شده‌اند

دورسی مدیر عامل توییتر بیش از همتایان خود در سیلیکون ولی به سبک لباس‌هایی که می‌پوشد، اهمیت می‌دهد. کتانی‌های Rick Owens کاملا متناسب با استایل خاص او است. کفش‌های Owens طرفداران بسیاری دارند اما دورسی به آدیداس هم ارادت خاصی نشان داده است.

کتانی‌های سیلیکون ولی به نمادی از قدرت، سهل‌انگاری، خلاقیت و انحصار تبدیل شده‌اند

قیمت: ۴۸۹ دلار که قبلا ۹۶۹ دلار بوده است.

وژکیکی، مدیر عامل یوتیوب نیز کتانی‌های New Balance را برای اوقات ورزشی و وقت گذرانی انتخاب نموده است.

کتانی‌های سیلیکون ولی به نمادی از قدرت، سهل‌انگاری، خلاقیت و انحصار تبدیل شده‌اند

قیمت: ۸۱ دلار که قبلا ۱۱۰ دلار بوده است.

سام آلتمن: کتانی‌های Puma Blaze of Glory

کتانی‌های سیلیکون ولی به نمادی از قدرت، سهل‌انگاری، خلاقیت و انحصار تبدیل شده‌اند

 مدیر عامل Y Combinator با سبک راحت و ورزشی خود شناخته شده است. او یکبار با Puma Blaze of Glory بیرون زد.

کتانی‌های سیلیکون ولی به نمادی از قدرت، سهل‌انگاری، خلاقیت و انحصار تبدیل شده‌اند

قیمت: ۲۵۷ الی ۳۲۵ دلار

تیم کوک: کتانی‌های Nike Roshe Two Flyknit

کتانی‌های سیلیکون ولی به نمادی از قدرت، سهل‌انگاری، خلاقیت و انحصار تبدیل شده‌اند

تیم کوک یکی از مدیران مستقل هیئت مدیره نایک است، بنابراین عجیب نیست اگر کتانی‌های نایک را انتخاب کند!

کتانی‌های Roshe برای نایک بسیار خوش یُمن بوده‌ و اولین‌بار در آسیا به فروش رسیده‌اند و بعد از آن به آمریکا راه یافتند. این کتانی‌ها از قیمت ۱۰۹ دلار تا ۳۰۰ دلار به فروش می‌رسند. تقاضای بالا برای این کتانی‌ها باعث سرمایه‌گذاری مداوم بر روی آن‌ها شده است.

محبوب‌ترین رنگ‌های این نوع کتانی Triple Red و Calypso هستند.

کتانی‌های سیلیکون ولی به نمادی از قدرت، سهل‌انگاری، خلاقیت و انحصار تبدیل شده‌اند

قیمت ۱۰۵ دلار که قبلا ۱۳۰ دلار بوده است.

این کتانی‌ها هم مورد علاقه کوک می‌باشند

کتانی‌های سیلیکون ولی به نمادی از قدرت، سهل‌انگاری، خلاقیت و انحصار تبدیل شده‌اند

تیم کوک در مراسم افتتاح یکی از فروشگاه‌های اپل با Nike Roshe Ones نیز ظاهر شد.

کتانی‌های سیلیکون ولی به نمادی از قدرت، سهل‌انگاری، خلاقیت و انحصار تبدیل شده‌اند

قیمت: ۷۵ دلار

مکنزی و جف بزوس: کتانی‌های Ash Bowie Wedge و کتانی‌های Converse Jack Purcell

کتانی‌های سیلیکون ولی به نمادی از قدرت، سهل‌انگاری، خلاقیت و انحصار تبدیل شده‌اند

رُمان‌نویس مشهور MacKenzie Bezos به کتانی‌های پاشنه بلند Bowie Wedge علاقه دارد و همسرش جف بزوس مدیر عامل آمازون کتانی‌های Jack Purcell را با قیمتی کمتر انتخاب می‌کند.

کتانی‌های Jack Purcell در سال ۱۹۳۵ طراحی شدند و در حقیقت کفش بدمینتون هستند (Purcell بازیکن بدمینتون بود) اما این کمپانی در سال ۱۹۷۰ توسط Converse خریداری شد.

این مدل توسط Converse با همکاریِ برندهای معاصری همچون Neighborhood و WTAPS تغییراتی کرد. بهترین مدل‌های این کتانی در ژاپن تولید می‌شوند.

قیمت کتانی‌های مکنزی: ۲۱۰ دلار

کتانی‌های سیلیکون ولی به نمادی از قدرت، سهل‌انگاری، خلاقیت و انحصار تبدیل شده‌اند

قیمت کتانی‌‍‌های بزوس: ۶۵ دلار

کتانی‌های سیلیکون ولی به نمادی از قدرت، سهل‌انگاری، خلاقیت و انحصار تبدیل شده‌اند

دانیل اک:  کتانی‌های Nike Air Force 1 ’۰۷

کتانی‌های سیلیکون ولی به نمادی از قدرت، سهل‌انگاری، خلاقیت و انحصار تبدیل شده‌اند

 اک مدیر عامل اسپاتیفای کتانی‌های Air Force 1 را که در سال ۱۹۸۲ معرفی شدند و در سال ۲۰۰۵ در حدود ۱۲ میلیون جفت از آن‌ها فروخته شد را انتخاب کرده است.

این مدل نایک نه تنها بر فرهنگ ورزش تاثیر گذار بود بلکه در اوایل ۲۰۰۰ به یکی از عناصر مُد خیابانی نیز تبدیل شد، مخصوصا مدل white-on-whites.

می‌توان گفت کتانی‌های اک مدل نادری هستند.

کتانی‌های سیلیکون ولی به نمادی از قدرت، سهل‌انگاری، خلاقیت و انحصار تبدیل شده‌اند

قیمت: ۹۰ دلار

دانیل اک طرفدار کتانی‌های سفید رنگ است

کتانی‌های سیلیکون ولی به نمادی از قدرت، سهل‌انگاری، خلاقیت و انحصار تبدیل شده‌اند

اک کتانی‌های Adidas Superstar را نیز می‌پوشد.

کتانی‌های سیلیکون ولی به نمادی از قدرت، سهل‌انگاری، خلاقیت و انحصار تبدیل شده‌اند

قیمت: ۸۰ دلار

ایوان اشپیگل: کتانی‌های چرمی Original Achilles محصول Common Projects

کتانی‌های سیلیکون ولی به نمادی از قدرت، سهل‌انگاری، خلاقیت و انحصار تبدیل شده‌اند

اشپیگل مدیر عامل اسنپ چت، از زمان دبیرستان عاشق کتانی‌های ۴۰۰ دلاری Common Projects بوده است.

مدل Achilles با رنگ سفید بسیار محبوب می‌باشد. این نوع کتانی‌ها دست‌دوز هستند و با چرم ایتالیایی ساخته می‌شوند و با هر لباسی هم هماهنگی دارند.

کتانی‌های سیلیکون ولی به نمادی از قدرت، سهل‌انگاری، خلاقیت و انحصار تبدیل شده‌اند

قیمت: ۴۱۵ دلار

کوین سیستروم: کتانی‌های Lanvin Classic Leather & Suede

کتانی‌های سیلیکون ولی به نمادی از قدرت، سهل‌انگاری، خلاقیت و انحصار تبدیل شده‌اند

سیستروم مدیر عامل اینستاگرام هم به کفش‌های Lanvin علاقه دارد. او در مورد علت انتخاب این کتانی‌ها می‌گوید: پاهای بزرگی دارم و این کتانی‌ها به راحتی اندازه می‌شوند، من هر روز آن‌ها را می‌پوشم.

کتانی‌های سیلیکون ولی به نمادی از قدرت، سهل‌انگاری، خلاقیت و انحصار تبدیل شده‌اند

قیمت‌: ۵۹۰ دلار

مدیر عامل Salesforce به خاطر انتخاب کفش‌هایش شناخته شده است

کتانی‌های سیلیکون ولی به نمادی از قدرت، سهل‌انگاری، خلاقیت و انحصار تبدیل شده‌اند

مدیر عامل Salesforce به خاطر انتخاب کفش‌هایش شناخته شده است و حساب توییتری نیز به کفش‌های انتخابی او اختصاص دارد، در این عکس کفش‌هایی از پوست تمساح پوشیده است.

کفش‌های برند Louboutin، در اینجا Louboutin قرمز

کتانی‌های سیلیکون ولی به نمادی از قدرت، سهل‌انگاری، خلاقیت و انحصار تبدیل شده‌اند

Louboutin مردانه ساق بلند ۸۹۵ تا ۱۹۹۵ دلار قیمت دارد.

کتانی‌های سیلیکون ولی به نمادی از قدرت، سهل‌انگاری، خلاقیت و انحصار تبدیل شده‌اند

Aaron Levie: کتانی‌های Asics Onitsuka Tiger California 78 OG

کتانی‌های سیلیکون ولی به نمادی از قدرت، سهل‌انگاری، خلاقیت و انحصار تبدیل شده‌اند

مدیر عامل Box علت انتخاب این نوع کتانی‌ها را اینگونه بیان می‌کند: من همیشه برای سریع‌تر راه رفتن، کتانی می‌پوشم و این کتانی همیشه کمک می‌کند به خاطر داشته باشم که برای کاربر نهایی می‌جنگیم.

کتانی‌های سیلیکون ولی به نمادی از قدرت، سهل‌انگاری، خلاقیت و انحصار تبدیل شده‌اند

قیمت: ۶۸ دلار که قبلا ۸۵ دلار بوده است.

Brian Chesky: کتانی‌های چرمی Gucci Ace

کتانی‌های سیلیکون ولی به نمادی از قدرت، سهل‌انگاری، خلاقیت و انحصار تبدیل شده‌اند

Chesky مدیر عامل Airbnb هم از جمله مدیران شیک‌پوش است که به کفش‌های گران‌قیمت علاقه زیادی دارد. کتانی‌های Ace یکی از مدل‌های محبوب گوچی هستند.

کتانی‌های سیلیکون ولی به نمادی از قدرت، سهل‌انگاری، خلاقیت و انحصار تبدیل شده‌اند

قیمت: ۵۵۰ دلار

رهبران دیگر Airbnb

کتانی‌های سیلیکون ولی به نمادی از قدرت، سهل‌انگاری، خلاقیت و انحصار تبدیل شده‌اند

بطور کلی رهبران Airbnb در زمینه انتخاب کتانی رقابت داغی دارند. در مراسم Airbnb Open در سال ۲۰۱۶ همانطور که در عکس شاهد هستید، از سمت چپ  Chesky با SeaVees Maslon Desert Boot Wintertide، در قسمت وسط Gebbia با کتانی Reebok Pump Omni Lite و در سمت راست Blecharczyk با کتانی Nike Free Trainer 5.0 V6 ظاهر شده‌اند.

 کتانی‌های سیلیکون ولی به نمادی از قدرت، سهل‌انگاری، خلاقیت و انحصار تبدیل شده‌اند

 ۵۴ دلار

کتانی‌های سیلیکون ولی به نمادی از قدرت، سهل‌انگاری، خلاقیت و انحصار تبدیل شده‌اند 

 ۱۲۰ دلار

کتانی‌های سیلیکون ولی به نمادی از قدرت، سهل‌انگاری، خلاقیت و انحصار تبدیل شده‌اند 

  ۹۰ دلار

Sean Rad: کتانی‌های Laurent Signature Court Classic SL/18H Fringed

 کتانی‌های سیلیکون ولی به نمادی از قدرت، سهل‌انگاری، خلاقیت و انحصار تبدیل شده‌اند
از جمله جذابیت‌های کتانی‌های سیلیکون ولی را می‌توان به بنیانگذار Tinder نسبت داد. او نیز علاقه خاصی به انتخاب کفش‌هایی گرانقیمت دارد. کتانی‌های ساق بلند fringed که درحال حاضر بطور کامل به فروش رسیده‌اند و کمیاب هستند.

کتانی‌های سیلیکون ولی به نمادی از قدرت، سهل‌انگاری، خلاقیت و انحصار تبدیل شده‌اند

قیمت: ۴۷۵ دلار تا ۶۹۵ دلار

ایلان ماسک: کتانی‌های Nike Lunar Flyknit HTM NRG

کتانی‌های سیلیکون ولی به نمادی از قدرت، سهل‌انگاری، خلاقیت و انحصار تبدیل شده‌اند

این کتانی‌ها توسط سه طراح ساخته شده‌اند و نیازی به یادآوری نیست که قیمت بالایی دارند.

کتانی‌های سیلیکون ولی به نمادی از قدرت، سهل‌انگاری، خلاقیت و انحصار تبدیل شده‌اند

قیمت: ۴۰۰ تا ۷۰۰ دلار

Sergey Brin: کتانی‌های Vibram FiveFingers Classic

کتانی‌های سیلیکون ولی به نمادی از قدرت، سهل‌انگاری، خلاقیت و انحصار تبدیل شده‌اند

این بنیان‌گذار گوگل و مدیر اجرایی الفبت سلیقه‌ای غیرمعمول دارد. برین معمولا Crocs می‌پوشد اما یکی از انتخاب‌های عجیب و غریب او Vibram FiveFingers بود که براحتی برای هر پنج انگشت جا دارد و کتانی‌های سیلیکون ولی را به چالش کشید!

کتانی‌های سیلیکون ولی به نمادی از قدرت، سهل‌انگاری، خلاقیت و انحصار تبدیل شده‌اند

قیمت: ۷۵ دلار

 Travis Kalanick: کتانی‌های Nike Darwins

کتانی‌های سیلیکون ولی به نمادی از قدرت، سهل‌انگاری، خلاقیت و انحصار تبدیل شده‌اند

قیمت: ۸۰ دلار 

مدیر عامل اوبر نیز با یک جفت کتانی قرمز رنگ مخصوص دویدن نایک دیده می‌شود.

 کتانی‌های سیلیکون ولی داستان جالبی دارند، رقابتی که این رهبران بر سر انتخاب نوع پاپوش دارند،


منبع: برترینها

آزادترین فضای های تجاری در کدام کشورهاست؟

هفته نامه تجارت فردا – مونا مشهدی‌رجبی: تجارت آزاد کلید رشد اقتصادی و صنعتی در دنیاست. تجارت آزاد زمینه را برای افزایش فرصت‌های شغلی و افزایش نرخ رشد اقتصادی فراهم می‌کند و باعث ارتقای زیرساخت‌های اقتصادی می‌شود. بنیاد هریتیج هر ساله گزارشی در مورد آزادی اقتصادی ارائه می‌دهد و کشورها را بر مبنای این شاخص رده‌بندی می‌کند. یکی از مهم‌ترین شاخص‌ها در این رده‌بندی آزادی تجارت است. بنیاد هریتیج در مطالعه اخیر خود یک رده‌بندی جهانی در مورد آزادی تجارت ارائه کرده است و کشورهای مختلف را بر مبنای میزان محدودیت‌هایی که برای بازرگانان ایجاد می‌کنند تقسیم کرده است.

تاکید بنیاد هریتیج روی مساله آزادی تجاری در شرایطی که دولت جدید آمریکا از ایجاد محدودیت در فعالیت‌های تجاری و خارج شدن از پیمان تجاری ترانس پاسیفیک صحبت می‌کند، اهمیت زیادی دارد. این بنیاد در بخشی از گزارش خود نوشت، با وجود اینکه اقتصاد آمریکا در سال‌های اخیر با رکود بزرگی مواجه بوده است و هم‌اکنون هم شرایط اقتصادی در کشور بسیار ضعیف است ولی اغلب مردم آمریکا موافق تجارت آزاد هستند و آزادی تجارت را عامل ایجاد شغل و رشد تجارت و در نهایت رشد اقتصادی می‌دانند.

 آزادترین فضای های تجاری در کدام کشورهاست؟ (اسلایدشو)

مطالعات موسسه گالوپ نشان می‌دهد ۵۸ درصد از مردم آمریکا معتقدند آزادی تجارت به نفع آنهاست و باعث می‌شود تا نرخ رشد اقتصادی در کشور بیشتر شود و فرصت‌های شغلی بیشتری در کشور ایجاد شود. آنها تجارت را عامل اصلی توسعه اقتصادی می‌دانند و ایجاد محدودیت در تجارت را نادرست می‌دانند.

این نظریه‌ای است که تمامی کارشناسان و پژوهشگران اقتصادی آن را تایید کرده‌اند. رابطه مثبت بین آزادی تجاری و رشد اقتصادی، رابطه مثبت بین آزادی تجاری و کاهش فقر و گرسنگی و رابطه مثبت بین بهبود عملکرد محیط زیست و آزادی تجاری از مسائلی است که در گزارش بنیاد هریتیج به آن اشاره شده است.

طبق گزارش منتشر‌شده از سوی بنیاد هریتیج کشورهایی که از نظر شاخص آزادی تجاری در صدر فهرست قرار دارند از نظر شرایط اقتصادی و مالی هم وضعیت بهتری دارند و استاندارد زندگی مردم در این کشورها بالاتر است. این بنیاد رابطه بین تجارت فعال و رشد اقتصادی را مثبت ارزیابی کرده و رفاه را محصول سلامت اقتصاد و تجارت در کشور دانسته است.

به تعبیر دقیق‌تر رفاه و سلامت اقتصادی جامعه با بهبود فضای تجاری ارتقا پیدا می‌کند و کشورهایی که بیشترین سطح آزادی تجاری را دارند، درآمد سرانه بالاتری دارند و نرخ گرسنگی در میان مردم این سرزمین‌ها پایین‌تر است. آزادی فضای تجاری در کشورها زمینه‌ساز افزایش آزادی‌های دیگر می‌شود که از جمله آنها می‌توان به افزایش سطح حمایت از دارایی‌های خصوصی و افزایش آزادی‌های فردی در انتخاب مایحتاج زندگی اشاره کرد. حمایت از دارایی‌های خصوصی به معنای حمایت از آزادی افراد برای خریدن ملکی است که تصور می‌کنند برای خانواده آنها بهتر است. از طرف دیگر مردم می‌توانند برای خرید کالاهای مختلف آزاد باشند و خودشان تصمیم بگیرند. در این شرایط امنیت اقتصادی و اجتماعی بالاتری ایجاد می‌شود و مردم می‌توانند از رفاه بالاتر و سطح شادی بالاتری برخوردار باشند.

متوسط شاخص آزادی تجاری دنیا ۹ /۷۵

رده‌بندی کشورها بر مبنای شاخص آزادی تجاری است که این شاخص بر مبنای میزان محدودیت‌هایی که در مسیر تجارت در کشورها ایجاد می‌شود تهیه شده است. شاخص آزادی تجاری بین صفر تا صد است ولی در میان ۱۸۱ کشور مورد مطالعه گستره این شاخص بین ۸ /۴۷ تا ۹۰ است.

به گزارش بنیاد هریتیج متوسط شاخص آزادی تجاری سال ۲۰۱۷ برابر با ۹ /۷۵ است در حالی که در سال گذشته متوسط این شاخص برابر با ۶ /۷۵ بود. بالاترین میزان این شاخص در کشور هنگ‌کنگ دیده می‌شود که برابر با ۹۰ است و کمترین میزان آن در مالدیو محاسبه شده است که برابر با ۸ /۴۷ است. دلیل رشد متوسط شاخص در سال جاری نسبت به سال قبل را می‌توان کاهش تعرفه‌های گمرکی در کشورهای صنعتی دانست. این کشورها به منظور تقویت تجارت اقدام به کاهش تعرفه‌های تجاری کردند تا از این طریق زمینه را برای بیشتر شدن تجارت فراهم کنند.

متوسط شاخص آزادی تجاری در دنیا در سال ۱۹۹۵ میلادی برابر با ۷ /۵۶ بود و در سال ۲۰۱۱ میلادی به ۸ /۷۴ رسید.

آزادترین کشورهای دنیا

در تهیه این گزارش ۱۸۱ کشور دنیا شرکت کرده‌اند و کشورهای عراق و افغانستان، سومالی، کره شمالی و یمن به دلیل عدم شفافیت اقتصادی و نبودن اطلاعات در مورد هزینه‌ها و تعرفه‌های گمرکی مورد مطالعه قرار نگرفتند.

طبق گزارش ارائه‌شده از سوی بنیاد هریتیج هنگ‌کنگ آزادترین فضای تجاری را در دنیا دارد. کشورهای لیختن اشتاین، ماکائو، سنگاپور و سوازیلند از نظر شاخص آزادی تجاری در صدر فهرست قرار دارند. آمریکا از نظر آزادی تجاری در دنیا جایگاه هفدهم را دارد و مالزی هفتاد و دومین کشور دنیاست. در این رده‌بندی برزیل به عنوان یکصد و سی و هفتمین کشور دنیا معرفی شد و پاکستان جایگاه یکصد و چهل و پنج را به خود اختصاص داد. در این رده‌بندی ایران جایگاه ۱۷۴ را دارد و شاخص آزادی تجاری در کشورمان برابر با ۵ /۵۴ است. کشورهای مالدیو، سودان و باهاماس از نظر شاخص آزادی تجاری در انتهای فهرست قرار دارند.

آزادترین فضای های تجاری در کدام کشورهاست؟ (اسلایدشو) 

توسعه تجارت و آزادی اقتصادی

از زمان جنگ جهانی دوم تا‌کنون، موانع ایجاد‌شده توسط دولت‌ها در مسیر تجارت آزاد کاهش پیدا کرده است. هم اکنون متوسط نرخ تعرفه‌های تجاری در دنیا کمتر از ۳ درصد است و از ابتدای قرن بیست و یکم میلادی تا‌کنون هم متوسط تعرفه‌های تجاری بالغ بر ۳۰ درصد تنزل یافته است. این سیاست‌ها با حمایت اقتصادهای بزرگ و صنعتی دنیا و با هدف تقویت نرخ رشد اقتصادی انجام شد و هم اکنون هم ۱۶ کشور دنیا – که همه اقتصادهای بزرگ و صنعتی دنیا هستند – تعرفه‌های گمرکی خود را به کمتر از یک درصد تنزل دادند تا از این طریق زمینه را برای تسهیل تجارت بین‌المللی فراهم کنند. بررسی‌ها نشان می‌دهد کشورهایی که تعرفه‌های گمرکی پایینی دارند، توانسته‌اند رشد اقتصادی بالاتری را تجربه کنند و از سطح رفاه بیشتری برخوردار باشند و امنیت اقتصادی بیشتری داشته باشند. اما سوال این است که آیا تجارت آزاد تنها زمینه‌ساز رشد اقتصادی در کشور می‌شود یا از نظر اجتماعی هم تاثیر مثبت دارد؟

مطالعات انجام‌شده از سوی بنیاد هریتیج نشان می‌دهد افزایش آزادی تجاری باعث می‌شود امنیت روانی و اجتماعی هم در کشور بیشتر شود. در فضای آزاد تجاری در واقع به انسان‌ها حق انتخاب داده می‌شود و حقوق آنها به عنوان یک انسان دارای فکر و انگیزه به رسمیت شناخته می‌شود. در چنین فضایی حق مالکیت حفظ می‌شود به این معنا که مردم می‌توانند ملکی را که برای خانواده آنها مناسب است خریداری کنند بدون اینکه نگران از دست رفتن سرمایه و ملک خود باشند.

تعرفه‌های دو‌رقمی در ۳۴ کشور

اما تمامی کشورها از مزیت تعرفه‌های گمرکی پایین برخوردار نیستند. دلیل این مساله را می‌توان شرایط اقتصادی داخلی این کشورها دانست. البته نپذیرفتن این واقعیت که تجارت آزاد منافع مالی زیادی برای اقتصاد دارد و زمینه‌ساز رفاه و رشد می‌شود هم یک مانع اصلی و مهم برای کاهش نرخ تعرفه‌های تجاری است. آمار نشان می‌دهد در ۳۴ کشور دنیا تعرفه‌های تجاری دو‌رقمی است و حتی در برخی از کشورها تعرفه‌های تجاری روی بخشی از کالاها بسیار بالاتر از متوسط نرخ تعرفه‌های گمرکی است. به عنوان مثال در آمریکا متوسط تعرفه‌های گمرکی برابر با ۴ /۱ درصد است ولی برای صادرات یا واردات انواع وانت و کامیون‌های کوچک حمل بار تعرفه‌های ۲۵‌درصدی وضع شده است. همچنین تجارت انواع پوشاک هم با تعرفه‌های بالا امکان‌پذیر است و همین مساله سبب شد تا قیمت پوشاک آمریکایی در بازارهای خارج از این کشور بسیار بالا باشد.

رابطه آزادی تجارت و قدرت اقتصادی

بر مبنای شاخص آزادی تجارت در دنیا کشورها به سه دسته تقسیم می‌شوند. یک‌سوم که کمترین شاخص را دارند در یک‌سوم پایینی جای می‌گیرند. یک‌سوم از کل کشورها که بالاترین شاخص را دارند در گروه یک‌سوم بالایی و بقیه در یک‌سوم میانی جای می‌گیرند. شاخص‌ها بین ۸ /۴۷ تا ۹۰ است. آمارها نشان می‌دهد سرانه تولید ناخالص داخلی در کشورهایی که شاخص آنها در یک‌سوم پایینی قرار دارد برابر با ۲۷۱۴ دلار آمریکاست در حالی که کشورهایی که در دسته میانی قرار گرفته‌اند سرانه تولید ناخالص داخلی معادل ۶۴۲۴ دلار آمریکا دارند. در یک‌سوم بالایی سرانه تولید ناخالص داخلی به طور متوسط بیش از ۷۳۴۲ دلار آمریکاست. از طرف دیگر کشورهایی که از نظر شاخص آزادی تجاری در دسته پایینی قرار دارند بالاترین میزان گرسنگی را دارند. در این کشورها شاخص گرسنگی برابر با ۴ /۲۴ است. در دسته میانی شاخص گرسنگی جهانی برابر با ۴ /۱۷ و در آزادترین کشورها از نظر فضای تجاری شاخص گرسنگی جهانی برابر با ۶ /۱۰ است. هر چه شاخص جهانی گرسنگی کمتر باشد یعنی تعداد گرسنگان در کشور کمتر است و از نظر امنیت غذایی در سطح بالاتری قرار دارند.

در کشورهایی که از نظر فضای تجاری آزاد هستند عملکرد محیط زیست هم بهتر است. در یک‌سوم بالایی شاخص عملکرد محیط زیست به طور متوسط برابر با ۷۴ است در حالی که در کشورهایی که از نظر شاخص آزادی تجاری در یک‌سوم پایینی قرار دارند، شاخص عملکرد محیط زیست به طور متوسط برابر با ۹ /۵۶ است. هرچه شاخص عملکرد محیط زیست بالاتر باشد، وضعیت کشور از نظر محیط زیست بهتر است. در کشورهای میانی از نظر شاخص آزادی تجاری، شاخص عملکرد محیط زیست برابر با ۶۶ است.

آزادی تجارت به نفع همه است

ایده اصلی که باعث شد تا آزادی تجارت از طرف مردم و دولت‌ها حمایت شود یک ایده بسیار ساده و ابتدایی است. طبق این ایده مردم وقتی می‌توانند برای خودشان تصمیم بگیرند و در مورد نحوه هزینه کردن پول‌های خود آزاد باشند، زندگی بهتر و باکیفیت‌تری دارند. آزادی تجارت به این معناست که تمامی کالاها و محصولات تولید‌شده در دنیا در بازار موجود است و به جای اینکه دولت‌ها تصمیم بگیرند مردم از چه کالایی باید استفاده کنند، مردم می‌توانند تصمیم بگیرند که کدام کالا را خریداری کنند. در این بازار است که کیفیت هر روز بیشتر می‌شود و کالاهای ارزان‌تری به بازار عرضه می‌شود. بررسی‌ها نشان می‌دهد در کشورهای آزاد تجاری، مردم از نظر سطح رفاه وضعیت بهتری دارند و امنیت اقتصادی بیشتری هم دارند. بنابراین از بین بردن موانع تجاری در کشورها می‌تواند به عنوان اصلی‌ترین راهکار در افزایش سطح رفاه مردم در نظر گرفته شود و باعث شود تا مردم شادتر زندگی کنند. در کشورهایی که موانع زیادی در مسیر تجارت وجود دارد فرصت‌های شغلی و درآمد در دسترس مردم کمتر است و به همین دلیل مردم شادابی کمتری دارند.

آزادترین فضای های تجاری در کدام کشورهاست؟ (اسلایدشو) 

موانع اصلی تجارت

در سال‌های رکود اقتصادی آمریکا حجم و ارزش تجارت در دنیا تنزل یافت. آمریکا بعد از بحران وام‌های رهنی و در سال ۲۰۰۷ میلادی وارد رکود شد و برای خارج شدن از رکود سیاست‌های مختلفی را اجرا کرد. اما نه تنها نتوانست مشکل رکود اقتصادی را برطرف کند بلکه دیگر کشورهای دنیا به خصوص کشورهای اروپایی را هم درگیر کرد. نتیجه این بحران اقتصادی را می‌توان در تنزل تجارت در جهان مشاهده کرد.

آمریکا در فاصله سال‌های ۲۰۰۷ تاکنون بیشترین صدمه را متحمل شد زیرا هم سطح تقاضا در داخل آمریکا کمتر شد که نیاز به واردات را تنزل داده بود و هم تولید در این کشور کمتر شد که کالاهای کمتری برای عرضه به بازارهای صادراتی را در اختیار بازرگانان قرار می‌داد. در نتیجه تجارت آمریکا با شدت زیادی افت کرد و عاملی که می‌توانست زمینه‌ساز رونق اقتصادی در کشور شود کمرنگ شد.

مطالعات نشان می‌دهد در فاصله سال‌های ۲۰۰۸ و ۲۰۰۹ میلادی حجم تجارت در دنیا ۲۰ درصد تنزل یافت و حجم تجارت آمریکا هم کاهش ۲۳ درصدی را تجربه کرد. از سال ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۴ میلادی حجم تجارت دنیا بالغ بر ۵۰ درصد کمتر شد و آمریکا هم افتی در همین سطح را تجربه کرد. در سال گذشته یعنی سال ۲۰۱۵ میلادی حجم تجارت در دنیا بازهم کمتر شد. در این سال حجم تجارت جهان ۱۰ درصد تنزل یافت ولی آمریکا که به تدریج در حال خروج از بحران است افت چهار‌درصدی تجارت را تجربه کرد. در این شرایط می‌توان به خوبی رابطه بین اوضاع اقتصادی در یک کشور و تجارت را مشاهده کرد.

آزادترین فضای های تجاری در کدام کشورهاست؟ (اسلایدشو) 

سازمان تجارت جهانی در گزارش اخیر خود با اشاره به رشد اقتصادی آمریکا و خروج نسبی اقتصادهای بزرگ اروپایی از رکود پیش‌بینی کرد در خوش‌بینانه‌ترین حالت حجم تجارت جهان در سال ۲۰۱۶ میلادی ۷ /۱ درصد رشد می‌کند در حالی که نرخ رشد حجم تجارت آمریکا در این سال بالغ بر ۱ /۲ درصد خواهد بود. حال تصور کنید در شرایطی که اقتصاد دنیا تازه در حال بازگشت به مسیر رشد است و تجارت در حال افزایش است، کشوری مانند آمریکا – بزرگ‌ترین اقتصاد دنیا که بیشترین سهم از تجارت جهان را دارد – اقدام به ایجاد مانع در مسیر تجارت آزاد بکند. این سیاست نه تنها اقتصاد آمریکا بلکه تمامی اقتصادهای دنیا را تحت تاثیر قرار می‌دهد و ممکن است بسترساز بحرانی دیگر شود.

بنیاد هریتیج موانع اصلی تجارت را در دنیا به چند دسته تقسیم کرده است که مهم‌ترین موانع عبارتند از:

۱- محدودیت کمی: گاهی برای اینکه از تولید داخل حمایت شود دولت‌ها اقدام به وضع محدودیت کمی برای تجارت کالا می‌کنند و اجازه صادرات یا واردات بیش از یک سقف تعیین‌شده را نمی‌دهند. وضع کردن سقف تجاری سبب می‌شود تا بازرگانان و فعالان اقتصادی نتوانند بر مبنای اوضاع اقتصادی و نیاز بازار تصمیم‌گیری کنند. در این شرایط دولت‌ها هستند که به آنها دیکته می‌کنند چه مقدار کالا وارد کنند یا چه مقدار کالا صادر کنند. این یک محدودیت بزرگ در دنیای تجارت است و مانع از آزادی در دنیای تجارت می‌شود.

۲- محدودیت قیمتی: وضع تعرفه‌های گمرکی برای واردات کالاهای مختلف به کشور سیاستی است که اغلب کشورها به کار می‌گیرند و باعث می‌شود تا قیمت کالاهای وارداتی افزایش یابد. این مساله زمینه را برای کاهش تقاضا برای کالاهای وارداتی فراهم می‌کند و بازار کالاهای وارداتی را تحت تاثیر قرار می‌دهد.

۳- وضع قوانین محدودکننده: قوانین محدودکننده شامل الزام به دریافت گواهینامه و پروانه‌های خاص برای آغاز تجارت و طولانی کردن زمان لازم برای دریافت این گواهینامه‌ها، وارد کردن کالاهای مختلف در صورت دریافت استانداردهای مخصوص صنعتی و ایمنی که خود پروسه‌ای زمان‌بر و هزینه‌بر است، وارد کردن کالا در صورت داشتن بسته‌بندی خاص، دارا بودن اصول تجاری خاص و در نهایت وضع قوانین خاص برای تبلیغ کالاهای خارجی در رسانه‌های کشوری همه باعث می‌شود تا تجارت خارجی صدمه ببیند. به عنوان مثال اگر یک کالای خارجی اجازه تبلیغ در کشور را نداشته باشد، نمی‌تواند بازار مناسبی به دست آورد و در نتیجه درآمد مناسبی نخواهد داشت. این مانع مهمی در مسیر تجارت است.

 آزادترین فضای های تجاری در کدام کشورهاست؟ (اسلایدشو)

۴- محدودیت‌های گمرکی: پروسه‌های شفاف‌سازی گمرکی، رده‌بندی و دسته‌بندی فعالیت‌های گمرکی، درخواست افزایش سطح پس‌انداز برای وارد شدن به پروسه کارهای گمرکی و در نهایت پروسه ارزش‌گذاری گمرکی همه از مصادیق محدودیت‌های ایجادشده در بخش گمرکی هستند که زمینه را برای محدود شدن تجارت فراهم می‌کند. سازمان تجارت جهانی بر این باور است که باید پروسه ترخیص کالا از گمرک و پروسه فعالیت‌های گمرکی ساده باشد تا از این طریق زمینه برای تقویت تجارت فراهم شود.
۵- مداخله مستقیم دولت در تجارت: مداخله دولت از طریق ارائه یارانه‌ها و کمک‌های مالی است. از طرف دیگر سیاست‌های دولتی در بخش صنعتی و تکنولوژی و نظام مالیاتی در کشور می‌تواند در مسیر تجارت اختلال ایجاد کند. بنابراین تجارت در کشورهایی که اقتصاد آزاد دارند و بازار تصمیم‌گیری نهایی در مورد تجارت و تولید را انجام می‌دهد رشد بیشتری می‌کند.

نگرانی سازمان‌های جهانی

رکود در حجم تجارت جهان و آغاز زمزمه‌های ضد تجاری در جهان سبب شد تا سازمان‌های بزرگ تجاری و اقتصادی نگران وضعیت اقتصادی جهان شوند. این سازمان‌ها با اشاره به تجربه‌های تلخ گذشته تاکید می‌کنند که تجارت آزاد عامل رشد است و محدود کردن تجارت به بهانه حمایت از اقتصاد تنها و تنها باعث بحرانی‌تر شدن اوضاع اقتصادی و تشدید رکود می‌شود.

صندوق بین‌المللی پول در گزارش اخیر خود با اشاره به روند تغییرات تجارت در دنیا نوشت: کاهش نرخ رشد تجارت در دنیا از سال ۲۰۱۲ میلادی تا‌کنون مشاهده شده است و دلیل این کاهش را می‌توان ضعف رشد اقتصادی دنیا دانست. اما ضعف رشد اقتصادی تنها عامل بحرانی نیست بلکه سیاست‌های برخی دولت‌ها با هدف حمایت از اقتصاد نیز مساله بسیار مهمی است که باعث شده است موانع بیشتری در مسیر تجارت ایجاد شود. باید در نظر داشت ایجاد مانع در مسیر تجارت به قصد حمایت از اقتصاد داخلی یک سیاست نادرست و بیمارگونه است و تنها و تنها مشکلات را بیشتر می‌کند. اقتصاد نیاز به فعالیت سالم و عادی دارد و تجارت آزاد هم یک بخش مهم از این فعالیت عادی اقتصادی است. در جریان رکودهای بزرگ دنیا از قبیل رکود بزرگ دهه ۱۹۳۰ میلادی، سیاست حمایت بیش از حد از اقتصاد داخلی اجرا شد و نتیجه آن تداوم رکود برای سال‌های متمادی بود. این درس بزرگی است که نه تنها آمریکا بلکه تمامی کشورها از بحران‌های اقتصادی می‌گیرند.

موسسه مطالعات اقتصادی بین‌المللی پیترسون هم دلیل ضعف تجارت در جهان را این طور بیان می‌کند: نبود آزادی در فضای اقتصادی و در مقابل فسادهای مالی و حمایت‌های خرد از بنگاه‌های اقتصادی و صنعتی خاص سبب شده است تا فضای تجاری در دنیا فضای عادلانه‌ای نباشد. در نتیجه هم سرمایه‌گذاری در فعالیت‌های اقتصادی و صنعتی به سختی انجام می‌شود و هم تجارت به کندی انجام می‌شود. کاهش نرخ رشد تجارت در جهان زمینه‌ساز مشکلات مالی زیادی است و می‌تواند انگیزه کار را در کشور از بین ببرد که مشکلات جبران‌ناپذیری را ایجاد خواهد کرد.

۲۸۰۰ ابزار برای محدود کردن تجارت

روبرتو آزودو دبیر کل سازمان تجارت جهانی هم با تاکید بر این مساله که تجارت در جهان با محدودیت‌های زیادی روبه‌رو است می‌گوید: هم اکنون بالغ بر ۲۸۰۰ ابزار برای ایجاد محدودیت در فضای تجاری وجود دارد. از اکتبر سال ۲۰۰۸ میلادی تاکنون تنها ۲۵ درصد از این موانع برطرف شده است و همین مساله دردسر‌آفرین شده است. در فضای کنونی حاکم بر اقتصاد دنیا که علاوه بر مشکلات اقتصادی و مشکل بدهی‌های دولتی، بحران‌های سیاسی و اجتماعی زیادی هم وجود دارد، ایجاد محدودیت در تجارت یک بحران بزرگ ایجاد خواهد کرد. این محدودیت‌های تجاری آخرین چیزی است که اقتصاد دنیا به آن نیاز دارد زیرا ممکن است تلاش‌های جامعه جهانی طی هشت سال گذشته برای خارج شدن از رکود را نابود کند. مرکز مطالعات اقتصادی و سیاستگذاری آمریکا هم در گزارش اخیر خود نوشت از اول ژانویه سال ۲۰۱۵ میلادی تا ۳۱ اکتبر سال جاری دولت‌ها از ۵۳۹ ابزار مختلف برای صدمه زدن به تجارت خارجی استفاده کردند و تمامی این ابزارها و سیاست‌ها تنها و تنها با قصد حمایت از اقتصاد داخلی به کار گرفته شده است. این ابزارها نه‌تنها به تجارت خارجی صدمه زد بلکه به سرمایه‌گذاران خارجی، نیروی کار، مالکان دارایی‌های فکری و حقوق انسان‌ها صدمه زده است. بررسی‌های ما نشان داده است در هیچ یک از سال‌های گذشته ما شاهد این شمار بالای آسیب‌رسانی توسط دولت‌ها به اقتصاد و تجارت داخلی نبودیم.

آزادترین فضای های تجاری در کدام کشورهاست؟ (اسلایدشو) 

از همین امروز اقدام کنید

بنیاد هریتیج با تاکید بر این نکته که تجارت آزاد شاهراه رسیدن به رونق است از کشورها خواست تا اقدام به از میان برداشتن موانع کنند. کاهش تدریجی ابزارهای محدود‌کننده مثلاً ممانعت از تبلیغ کالاهای خارجی می‌تواند به تدریج زمینه‌ساز آزاد شدن فضای تجارت شود. باید در نظر داشت که تجارت آزاد یکی از اصلی‌ترین دستاوردهای قرن بیست و یکم است و تحولات اقتصادی و سیاسی قرن گذشته دنیا را به سمت این عامل مثبت و سازنده اقتصادی هدایت کرد.

در ماه‌های اخیر ما شاهد این بودیم که رئیس‌جمهوری منتخب آمریکا در مورد محدودیت تجارت با کشورهای دنیا صحبت کرد و از کم شدن تجارت با چین و خارج شدن از پیمان‌های تجاری حمایت کرد. این در حالی است که محدود شدن تجارت باعث متزلزل شدن اوضاع اقتصادی آمریکا می‌شود و حتی ممکن است رشد شکننده اقتصادی این کشور را هم نابود کند. بنابراین با استناد به گزارش هریتیج و مطالعات گسترده و زیادی که در مورد رابطه تجارت آزاد و رشد اقتصادی انجام شد می‌توان در مورد درستی یا نادرستی دیدگاه‌های مطرح‌شده از طرف سیاستمداران نظر داد.
منبع: برترینها

ممنوعیت های عجیب در چین

هفته نامه همشهری جوان – محمدتقی حاجی موسی: دولت چین ریش و روبنده را در برخی مناطق این کشور ممنوع کرده است. این ممنوعیت های عجیب چه سابقه ای دارند؟

استان سین کیانگ در غربی ترین نقطه چین خانه بیش از ۱۰ میلیون مسلمان است. جمعیتی که اگر در هر کشور دیگری زندگی می کردند، احتمالا جزء گروه های پرقدرت آن منطقه به حساب می آمدند اما در چین بیش از یک میلیارد و ۲۰۰ میلیون نفری آن ها تنها یک اقلیت کوچک به حساب می آیند. با وجود همین تعداد کم اما از سال ها پیش دولت مرکزی دست به سرکوب و محدود کردن مسلمانان سین کیانگ زده و حالا در جدیدترین اعمال محدودیت ها گذاشتن ریش، پوشاندن سر و آموزش کودکان در خانه ها ممنوع اعلام شده تا به گفته مقامات دولتی با مسلمانان افراطی و کسانی که خیال پیوستن به گروه های تروریستی مثل القاعده و داعش را دارند، مقابله شود.

 دموکراسی چینی
این ممنوعیت ها اما برای مردم چین جدید نیست و از وقتی دولت کمونیست سر کار آمده تاکنون، موارد عجیب و غریب زیادی بوده که توسط آن ها غیرقانونی و ممنوع اعلام شده و با کسانی که قصد شکستن این خط قرمزها را داشته اند، به شدت برخورد شده است. مواردی که بعضی هایشان احمقانه به نظر می رسند و البته فقط چین نیست که چنین قوانینی دارد و در باقی نقاط دنیا هم چنین خبرهایی هست که این جا به تعدادی از آن ها اشاره خواهیم کرد. قبل از آن اما باید ببینیم داستان سین کیانگ و قوانین جدیدش چیست.

آن طور که کارشناسان می گویند، ظاهرا محدودیت ها نسبت به اقلیت «اویغور» یعنی همان مسلمانان چین نسبت به گذشته دو برابر شده است و غیر از ممنوعیت ریش و پوشاندن سر برای خانم ها و آموزش در خانه حالا همه مسلمانان این منطقه موظف شده اند گذرنامه هایشان را به دولت تحویل دهند و البته در خودروهایشان فرستنده GPS نصب کنند تا هر وقت لازم شد بتوان آن ها را رهگیری کرد.

همچنین هرگونه انتشار، دانلود یا خواندن متون یا گوش دادن به صوت هایی که توسط دولت حاوی موارد افراط گرایانه باشد، شامل این ممنوعیت می شود و همه این ها نشان می دهد که دولت کمونیست حسابی نگران اوضاع است و نمی خواهد در کنار مشکلاتی که با جدایی طلبان تبت، کشورهای هم مرز، تایوان و قدرت های جهان دارد، دچار یک مشکل جدید هم بشود؛ سال های اخیر در منطقه سین کیانگ صدها نفر در عملیات هایی که تروریستی توصیف شده، کشته شده اند و مقامات رسمی ادعا دارند این حملات از سوی گروه های افراطی به ویژه اقلیت اویغور بوده است.

 دموکراسی چینی
این عملیات ها شامل حمله به ایستگاه راه آهن شهر کانمینگ در جنوب غربی چین و کشته شدن ۳۱ نفر و حمله ای در پکن می شود که یک خودرو به محل ازدحام جمعیت وارد شد و پنج نفر را کشت. چنین مواردی باعث شد «شی جینپینگ» رییس جمهور این کشور اعلام کند می خواهد یک «دیوار بزرگ آهنین» برای ایجاد امنیت و مبارزه با افراطی گری بنا کند؛ دیواری که البته با دیواری که ترامپ می خواهد بین آمریکا و مکزیک بکشد، متفاوت است و معنای استعاری دارد، چرا که جدا کردن سن کیانگ از چین غیرممکن است و منابع عظیم این منطقه در کنار محل قرار گرفتن این استان در مسیر آسیای میانه باعث شده اهمیت آن برای دولت مرکزی غیرقابل چشم پوشی باشد.

اویغورها کی هستند؟

اویغورها که اکثرا مسلمان هستند به طور مشخص در سین کیانگ زندگی می کنند و خودشان را از لحاظ فرهنگی، نژادی و حتی زبانی به آسیای مرکزی و کشورهایی مثل تاجیکستان، افغانستان و ازبکستان نزدیک می دانند. هر چند در طول تاریخ بیشتر تحت سیطره حاکمان چینی بوده اند.

تنش ها در این منطقه از ۶۰ سال پیش شروع شده که مردم نژاد «هان» یعنی نژاد بیشتر مردم چین به سین کیانگ وارد شدند و تبعیضی که دولت میان دو گروه قائل می شد باعث شد تا از آن موقع تا حالا دیگر این استان رنگ آرامش به خود نبیند.

 دموکراسی چینی

طبق گزارش ها کنگره آمریکا در سال ۲۰۱۱ درباره چین منتشر کرده کارگران نژاد «هان» نسبت به اویغورها کارهای بیشتری را صاحب می شوند و بیکاری بین اویغورها بالاست. همچنین دولت کمونیست تلاش های بسیاری می کند تا زبان، فرهنگ و امور مذهبی اویغورها را از بین ببرد و نمونه اش سختیگری هایی است که نسبت به مسلمانان و در ماه رمضان انجام می شود و نمی گذارند آن ها مثل مسلمانان کشورهای دیگر در این ماه آداب دینی و رسوم خود را انجام دهند.

دولت اما همه این اتهامات را رد می کند. و هفته گذشته وزیر خارجه چین گفت: «مردم در سراسر چین از هر نژاد و مذهبی از زندگی خود لذت می برند و آینده روشنی را در پیش روی خود می بینند و ما با تنها چیزی که مخالف هستیم، ایجاد گروه های تروریستی در یک نژاد یا یک دین خاص است و با آن برخورد می کنیم.»

داعش در چین

پکن به طور رسمی تنها با یک گروه از اویغورها مشکل دارد و آن هم جنبش اسلامی ترکستان شرقی (ETIM) است که از سال ۲۰۰۲ یعنی یک سال بعد از حملات ۱۱ سپتامبر در لیست گروه های تروریستی دولت آمریکا هم قرار گرفته و کارشناسان سیاسی می گویند این گروه در حال حاضر در بیعت القاعده یا داعش است.

 دموکراسی چینی

در فوریه گذشته یک ویدئوی ۲۸ دقیقه ای از این گروه پخش شد که سربازان ایوغور را نمایش می داد و در آن گفته می شد که ما به چین بر می گردیم و رود خون راه خواهیم انداخت. ویدئویی که شباهت بسیاری با نمونه های داعشی داشت و می توان گفت این گروه تحت تاثیر داعش قرار دارد؛ گروهی که در خوش بینانه ترین حالت تاکنون ۱۰۰ نفر از اعضایش به داعش پیوسته اند و در سوریه و عراق جنگیده اند اما آمار دیگری هم وجود دارد که می گوید این تعداد حدود ۳۰۰ نفر هستند و شاید دولت چین از این می ترسد که نکند این تعداد روز به روز بیشتر شود و منطقه سین کیانگ روزی اعلام جدایی کند.

همین ترس باعث شده دولت دست به کارهایی بزند که از دید دیگران احمقانه به نظر می رسد و ممنوعیت های زیادی برای مردمش ایجاد کند؛ ممنوعیت هایی که البته تنها به مسلمانان سین کیانگ محدود نمی شود، موارد بسیار زیادی است که هیچ کدام از چینی ها جرئت نزدیک شدن به آن را ندارند نزدیک شدن به آن برابر با مجازات های سنگین مثل اعدام خواهدبود.

موارد عجیبی که در چین ممنوع هستند

آواتار فقط سه بعدی

گل یاس: شاید بعضی ها فکر کنند دولت چین دلش برای این گونه گیاهی می سوزد که آن را جزء ممنوعیت هایش قرار داده اما واقعیت این است که بعد از انقلاب سال ۲۰۱۱ در تونس که به انقلاب گل یاس معروف شد، دولت کمونیست هر چیزی را در رابطه با این گل ممنوع کرد. مواردی که شامل خرید و فروش، پرورش و حتی صحبت کردن درباره آن می شود.

 دموکراسی چینی
فیلم های خارجی: طبق قانونی که دولت چین وضع کرده هر سال تنها ۳۴ فیلم خارجی اجازه اکران در سینماهای این کشور را دارند که البته بعد از پذیرفته شدن باید کلی سانسور شوند و هر چیزی که دولت کمونیست مخالف آرمان های خودش تشخیص بدهد حذف خواهدشد. هنوز معلوم نیست این عدد ۳۴ از کجا آمده و چرا مثلا ۳۰ فیلم در سالن نمایش داده نمی شود؟

توییتر: دارندگان اکانت توییتر در چین نمی توانند از آن استفاده کنند و در راستای سیاست «فایروال بزرگ چین» بسیاری از سایت ها و شبکه های اجتماعی در این کشور بسته است و همه چیز به شدت سانسور و پیگیری می شود.

هریسون فورد و برد پیت: ستاره ها و آدم های مشهور زیادی در دنیا هستند که ورودشان به چین ممنوع است. برای مثال هریسون فورد و ریچارد گیر به خاطر حمایت آشکارشان از استقلال تبت دچار این محدودیت شدند و برد پیت هم بعد از آن که در فیلم «هفت سال در تبت» بازی کرد، اجازه ورود به خاک چین را از دست داد.

فیلم آواتار نسخه دوبعدی: فیلم آواتار زمان اکرانش در چین بسیار موفق بود و همین موفقیت بسیار باعث شد دولت کمونیست از ترس محبوبیت زیاد چند هفته بعد، اکران آن را ممنوع کند. البته نکته جالب این است که تنها نسخه دو بعدی آواتار در چین ممنوع است و معلوم نیست چرا نسخه سه بعدی آن ممنوع نیست.

دموکراسی چینی

کنسول های بازی ویدئویی: در سال ۲۰۰۰ دولت چین اعلام کرد که همه بازی های ویدئویی و کنسول ها و دیگر ملحقاتشان ممنوع است تا وقت جوانان بیخود تلف نشود و به جایش کار کنند که در ظاهر خیلی هم قانون خوبی است. ژانویه ۲۰۱۴ اما دولت به طور موقت این قانون را لغو کرد و باید دید تا کی می گذارد ملت خودشان بین بازی و کار یکی را انتخاب کنند.

سفر در زمان: این که واقعا برای سفر در زمان قانون وجود داشته باشد به اندازه خود این ماجرا احمقانه است چه برسد به این که قانون آن را ممنوع هم کرده باشد. درواقع دولت چین به دلایلی نامشخص هرجا سخن از سفر در زمان باشد آن را سانسور می کند. انگار که کمونیست ها خیلی دوست ندارند مردم بفهمند قبلا چه بلایی سر اجدادشان آمده است.

آلیس در سرزمین عجایب: انتشار رمان کلاسیک آلیس در سرزمین عجایب نوشته لوییس کارول در چین ممنوع است و علت آن این است که دولت کمونیست دوست ندارد حیوانات حرف بزنند. از نظر آن ها وقتی حیوانات به زبان انسان ها صحبت کنند یعنی در سطح آدم ها قرار گرفته اند و این یعنی فاجعه.


منبع: برترینها

راهنما: اگر در حمله‌ای گرفتار شدید، چه باید بکنید؟

برترین ها: وقوع دو حمله تقریبا همزمان به ساختمان مجلس و حرم امام خمینی (ره) در جنوب تهران یادآوری می‌کند که در دنیای امروز، هر کس در هر جا ممکن است روزی در معرض چنین حملاتی قرار گیرد. احتمال چنین چیزی زیاد نیست، اما به هر حال باید برای آن آماده بود.

اگر در جایی بودید که حمله ای اتفاق اتفاد، چه باید بکنید؟ (این مطلب تلخیصی است از یادداشتی به قلم کامیلا رز، بی‌بی‌سی)

راهنما: اگر در حمله‌ای گرفتار شدید، چه باید بکنید؟ 
ذهن‌تان را آماده کنید

بسیاری از کسانی که از حملات تروریستی جان به در بردند، می‌گویند که صدای تیراندازی را با صدای ترقه یا آتش‌بازی اشتباه گرفته بودند. آن‌طور که جان لیچ، روان‌شناس موقعیت‌های خطرناک و مدرس نظامی، می‌گوید، این اشتباه بسیار مرسوم است.

کسی که انتظار شنیدن صدای گلوله را ندارد، فرض می‌کند صدای چیزی دیگر است، چیزی که با انتظارش هم‌خوانی دارد مثل صدای خالی کردن تیرآهن از تریلی. به گفته آقای لیچ، “ما به الگویی که در ذهن داریم واکنش نشان می‌دهیم، نه به آن‌چه در محیط اطراف رخ می‌دهد، و این آسیب‌پذیرمان می‌کند.”

زمانی که طول می‌کشد تا بفهمیم واقعا چه شده، ممکن است به قیمت جان‌مان تمام شود. کسی که از قبل به سناریوهای ناگوار احتمالی فکر کرده باشد، سریع‌تر می‌فهمد که چه باید بکند. آقای لیچ می‌گوید: “همین که از خودتان بپرسید اگر اتفاقی بیافتد اولین واکنشم باید چه باشد، کافی است.”

اگر در رستوران یا سالن سینما یا محل عمومی دیگری هستید، به خروجی‌ها توجه کنید که اگر لازم شد بتوانید به سرعت از آن محل خارج شوید.

سریع واکنش نشان بدهید

تقریبا همه آدم‌ها موقع حمله گیج مى‌شوند. آقاى لیچ موقعیت‌هاى خطرناک و مرگبار در جاهاى مختلف دنیا را بررسى کرده و دیده فقط ۱۵ درصد افراد واکنشى نشان مى‌دهند که به نجات‌شان کمک می‌کند. حدود ٧۵ درصد آنقدر جا مى‌خورند و گیج مى‌شوند که کلا واکنشى نشان نمى‌دهند. ۱۰ درصد دیگر هم کارى مى‌کنند که احتمال زنده ماندن‌شان را کم مى‌کند و گاه به ضرر دیگران هم تمام مى‌شود.

کسى که سریع و قاطع تصمیم بگیرد، بیشتر ممکن است نجات پیدا کند. اما طبیعت انسان طورى است که صبر مى‌کند ببیند بقیه چه مى‌کنند. یک آزمایش مرسوم روان‌شناسان این است که گروهى را توى یک اتاق مى‌فرستند، بعد اتاق را پر از دود مى‌کنند ببینند مردم چطور واکنش نشان مى‌دهند. آنها که تنها هستند بیشتر واکنش نشان مى‌دهند تا آنها که با کسى دیگر آمده‌اند.

خودتان را از تیررس دور کنید

اگر مهاجمان شما را نبینند، نمی‌توانند شما را بزنند. بنابراین اولین قدم این است که سر راه نباشید، کمتر دیده شوید. بدیهى‌ترین گزینه این است که خودتان را روى زمین بیاندازید، اما اگر بشود، بهتر است پشت چیزى که محکم باشد پناه بگیرید، مثلا یک دیوار بتنى. بر خلاف آن چیزی که در فیلم‌ها دیده‌اید، ماشین پناه مناسبی نیست و گلوله از آن رد می‌شود، اما اگر چیز بهتری نبود، حتی ماشین هم بهتر از هیچ است.

اگر محیط بسته و آدم زیاد باشد، یک گلوله ممکن است چند نفر را زخمى کند. وقتى دور از چشم باشید، احتمال اینکه عمدا هدف بگیرندتان، یا یکى از گلوله‌هاى بى‌هدفى که به همه سو شلیک مى‌کنند به شما بخورد، کمتر مى‌شود.

آقای رید توضیح می‌دهد که حمله‌کنندگان “دنبال حرکت‌اند و حرکت توجه‌ آنها را جلب می‌کند”. به خصوص اگر فضا تاریک باشد.

در افتادن

در برخی موارد درافتادن با افراد مسلح نتیجه داده. اوت سال گذشته میلادی در فرانسه چند مسافر به مرد مسلحی که قصد تیراندازی در یک قطار را داشت یورش بردند و نقشه‌اش را ناکام گذاشتند. نکته این‌جاست که از چهار نفری که در مهار مرد مسلح نقش داشتند، یکی در نیروی هوایی بود و یکی در گارد ملی.

از آن مهم‌تر این‌که فقط زمانی وارد عمل شدند که دیدند ماشه اسلحه مرد مسلح گیر کرده.

راهنما: اگر در حمله‌ای گرفتار شدید، چه باید بکنید؟
آقای رید معتقد است کسی که آموزش ندیده بهتر است با مهاجم در نیافتد. می‌گوید: “صرفا جان خودتان را به خطر می‌اندازید”. از یاد نباید برد که بسیاری از حمله‌ها تک‌نفره نیست و گروهی است. بعضی‌ها ممکن است جلیقه ضدگلوله به تن داشته باشند، یا مواد منفجره همراه‌شان باشد.

اما بعضی کارشناسان معتقدند – به‌رغم خطرهای احتمالی – آدم باید آماده باشد که اگر لازم شد درگیر شود.

بعد از فرار

کسی که موفق می‌شود از مهلکه فرار کند، باید همچنان هشیار باشد. توصیه ایان رید این است: تا جایی که می‌توانید از محل واقعه دور شوید. پشت سفت‌وسخت‌ترین چیزی که می‌توانید پنهان شوید و از پلیس یا مأموران امنیتی کمک بخواهید.

آقای رید معتقد است بعد از فرار بهتر است در گروه‌های بزرگ حرکت نکنید و سوار وسایل حمل‌ونقل عمومی نشوید. می‌گوید: “همیشه فرض کنید حمله دیگری هم در راه است”. بهترین کار در چنین موقعیتی این است که سراغ پلیس یا مسئولان امنیتی دیگر بروید، که قاعدتا به اوضاع مسلط‌ترند.

به هم کمک کنید

احتمال این‌که هر یک از ما در چنین مهلکه‌ای گیر بیافتیم، همچنان خیلی کم است. اما به فرض که چنین اتفاقی بیافتد – آن‌طور که کریس کاکینگ، روان‌شناس و متخصص رفتار جمعی می‌گوید – آن‌ها که با هم هماهنگ‌اند و گروهی کار می‌کنند، احتمال جان‌به‌دربردن‌شان بیشتر است.

آقای کاکینگ بعد از حمله تروریستی به لندن در سال ۲۰۰۵، با ده‌ها نفر که در موقعیت خطرناک قرار گرفته بودند مصاحبه کرد. نتیجه تحقیق‌اش این بود که سریع‌ترین و کاراترین راه برای رهایی از مخمصه همکاری و هماهنگی است.

اگر می‌خواهیم همه جلوی خروجی اضطراری گیر نکنند و کسی زیر دست‌وپا نماند، راهی جز این نیست. به گفته آقای کاکینگ بیشتر آدم‌ها حتی در شرایط بسیار حاد هم قاعدتا به هم کمک می کنند.

می‌گوید: “تصور رایج این است که (هنگام خطر) هرکس به فکر خویش است. اما در عمل چنین نیست.”


منبع: برترینها

راهکارهای ساده برای مدیریت ذهن

مجله پنجره خلاقیت:

زندگی همانقدر ساده یا سخت می شود که خودمان بخواهیم. (دونا اسمالین)

حتی فکر کردن به کلماتی مثل بی نظمی، آشفتگی و به هم ریختگی هم باعث افزایش استرس می شود. هیچ کس نمی تواند این موضوع را انکار کند؛ همه به نحوی با آن سروکار داشته اند؛ چه در کمد دیواری، چه در محل کار و چه در نوع پوشش. اما بدترین و آزاردهنده ترین بی نظمی ممکن چیزی است که در ذهن های ما رخ می دهد.

حتما احساسش کرده اید. از یاد بردن قرارهای ملاقات یا تاریخ های مهم، باز گذاشتن شیر آب یا روشن گذاشتن اجاق گاز، کلنجار رفتن با لغات و پیدا نکردن کلمه مناسبی که کارتان را راه بیندازد. وقتی که اسیر ترس و نگرانی هستیم، نمی توانیم حضور ذهن داشته باشیم. وقتی حضور ذهن نداشته باشیم، ارتباطمان با خودمان، محیط اطراف مان و زندگی های مان را از دست می دهیم. مشکلات ذهنی ما را از مسیر درست منحرف کرده و تعادل مان را به هم می ریزند. شاید آنقدر حواس مان را پرت کنند که ناگهان به خود بیاییم و ببینیم که یک ساعت داشتیم فیلم می دیدیم اما هیچ چیز از آن نفهمیده ایم.

سازماندهی ذهنی موجب می شود که کارها را به شکلی خودآگاه انجام دهیم و بدانیم که واقعا داریم روی چه چیزی متمرکز می شویم و چطور باید زمان و انرژی مان را صرف کنیم. در ادامه نکاتی در این راستا با شما در میان می گذاریم:

راهکارهای ساده برای مدیریت ذهن

۱٫ زمان منظمی را به قدردانی اختصاص دهید

قدردانی یعنی برشمردن و تحسین کردن چیزهایی که دارید. هر روز وقت مشخصی را در نظر بگیرید و موهبت های زندگی تان را یک به یک برشمرید تا تعادل به زندگی تان بازگردد. شما نمی توانید در آن واحد هم قدردان باشید و هم عصبانی!

هر روز پنج دقیقه را به قدردانی از حداقل پنج مورد از داشته های تان اختصاص دهید؛ داشته هایی نظیر دوستان خوب، پاداشی که دریافت کرده اید، کمربند ایمنی که از شما مراقبت می کند، نفس کشیدن، رنگ های زنده و شادابی که در پارک می بینید و حتی زیبایی نهفته در روزهای بارانی.

۲٫ خاطره نویسی کنید

خاطره نویسی و روزمره نویسی، چه به شکل دیجیتال، چه روی کاغذ، روشی عالی برای آزاد کردن افکار در هم ریخته ذهنی تان است. با نوشتن افکار، نگرانی ها، امیدواری ها و تجارب تان از شر مکالمات درونی خسته کننده تان راحت می شوید.

اگرچه هنگام نوشتن باز هم به این موضوعات فکر می کنید اما با نوشتن باعث می شوید که مسائل را از فاصله ای دورتر مورد بررسی قرار داده و دیگر از لحاظ احساسی جذب شان نکنید. سعی کنید هر روز دقایقی را به نوشتن اختصاص دهید. هر چه بیشتر این کار را انجام دهید، سریع تر به آرامش می رسید. همانطور که در علم روانشناسی گفته می شود، رها کردن و بیان کردن نوعی درمان است زیرا فرد را از بار ناشی از موضوعات ناراحت کننده نجات می دهد.

۳٫ بخندید

می گویند خنده بهترین درمان استرس است. اصلا خنده بر هر درد بی درمان دواست. زیرا برطرف کننده حالت تدافعی، تلطیف کننده روح و از بین برنده استرس است. خنده تعادل روحی شما را باز می گرداند.

سعی کنید خودتان و زندگی را خیلی جدی نگیرید و بیشتر اوقات بخندید. واقعا بخندید. قهقهه زنان و از ته دل. فیلم های کمدی ببینید، با دوستان با مزه تان رفت و آمد کنید. کتاب های طنز بخوانید و با بچه های تان بازی کنید. با این همه گزینه جالب و مفرح دیگر فرصت فکر کردن به استرس را نخواهید داشت.

۴٫ استراحت مطلق داشته باشید

لحظاتی در روز را به ذهن تان استراحت مطلق بدهید. یعنی بار مسئولیت پردازش و به کارگیری اطلاعات را از روی دوش مغزتان بردارید. نه تلویزیون ببینید، نه کتاب بخوانید، نه حرف بزنید و نه فکر کنید.

کارهای روزانه تان را کنار بگذارید. نفس عمیق بکشید و ذهن تان را خاموش کنید. دقایقی را به این شکل بگذرانید و سپس کارتان را ادامه دهید. خواهید دید که تمرکز بهتری دارید و ذهن تان دوباره شاداب شده است.


منبع: برترینها

مشاوره پیش از ازدواج به چه دردی می‌خورد؟

روزنامه وقایع اتفاقیه: خیلی‌ها هنوز بر این باور هستند که ازدواج هندوانه دربسته‌ای است که تا باز نشود، خوبی و بدی آن مشخص نمی‌شود. اکثر افرادی هم که این حرف را می‌زنند، خودشان تجربه ناخوشایندی از ازدواجشان داشته‌اند و بیشتر قسمت و تقدیر الهی را مقصر می‌دانند و نه انتخابی که خودشان کرده‌اند اما یادمان نرود موقع خرید‌کردن همان هندوانه دربسته‌ای که نگران سالم یا خراب‌بودن آن هستیم، از تجربه آقای میوه‌فروش استفاده می‌کنیم و از او می‌خواهیم که خوبش را برایمان سوا کند (البته اگر میوه‌فروش قابل‌اعتمادی باشد.)

مشاوره پیش از ازدواج هم همین نقش را برای ما بازی می‌کند. شما هرچقدر هم که فکر کنید بهترین مرد یا زن روی کره زمین را پیدا کرده‌اید، بازهم به‌دلیل هیجانات ناشی از علاقه زیاد ممکن است دچار خطا شوید و تصمیم اشتباهی بگیرید. مشاوره پیش از ازدواج، همین دوراهی‌ها و چاله‌هایی را که ممکن است در آن بیفتید و خود و طرف مقابلتان را بدبخت کنید، برایتان مشخص می‌کند و یک نقشه راه درست برای تشکیل یک زندگی مناسب را در اختیارتان قرار می‌دهد. درباره همه این اتفاقات و ریزه‌کاری‌های مشاوره پیش از ازدواج که ممکن است برای شما هم سؤال باشد، با ناهید دهقان، روان‌شناس و مشاور خانواده در امر پیش از ازدواج گفت‌وگو کرده‌ایم:

 براي مشاوره پيش از ازدواج بايد به چه نوع متخصصی مراجعه کنيم؟

ما برای مشاوره پیش از ازدواج باید به چه نوع متخصص حوزه روان‌شناسی مراجعه کنیم؟

مشاوره پیش از ازدواج هم توسط کسانی که تحصیلات روان‌شناسی دارند و هم افرادی که مشاوره خوانده‌اند، انجام می‌شود ولی برای انجام مشاوره پیش از ازدواج، روان‌شناس بالینی اولویت دارد؛ به‌دلیل اینکه روان‌شناسان بهتر می‌توانند مشکلات شخصیتی افراد و اختلال‌های روانی‌ای که به آن دچار هستند را بهتر تشخیص بدهند، توصیه می‌شود که برای انجام این نوع مشاوره‌ها، نزد یک روان‌شناس بالینی که تخصص مشاوره پیش از ازدواج را دارد، مراجعه کنیم.

چه ضرورتی دارد قبل از ازدواج با فردی مشاوره انجام بدهیم؟

تصمیم به ازدواج یکی از مهم‌ترین اتفاق‌هایی است که در زندگی هر کس اتفاق می‌افتد. از آنجایی که قصد ما از ازدواج‌کردن تشکیل یک خانواده بوده و قرار است در زیر سایه این خانواده فرزندی به وجود بیاید و رشد کند، باید در انتخاب فردی که قرار است با او تشکیل زندگی بدهیم، بسیار دقیق و نکته‌سنجانه عمل کنیم؛ مثلا در یک مورد، خانمی بعد از چندین سال ازدواج به بنده مراجعه کرده بود و خواستار جدایی بود، به این دلیل که صاحب فرزندی شده بود که این فرزند دچار نقص عقلی بود و این مسئله را از پدر خود به ارث برده بود و خود این خانم عنوان می‌کرد که در زمان آشنایی‌اش این نقص را می‌دانسته و صرفا از روی علاقه با این آقا ازدواج کرده است.

خیلی از افراد به‌دلیل غالب‌شدن هیجان‌هایی در زمان آشنایی، قادر به تصمیم‌گیری درست نیستند و بسیاری از خطا و ایرادهایی که وجود دارد و بعدا ممکن است در زندگی زناشویی مشکل‌ساز شود، نمی‌بینند و تمایل دارند که از فرد مورد علاقه خود ایده‌آل‌سازی کنند. کمک‌گرفتن از یک مشاور پیش از ازدواج، این خاصیت را دارد مواردی را که ممکن است در زندگی آن دو نفر باعث ایجاد بحران شود، شناسایی کند.

در چه مرحله‌ای از آشنایی دو طرف، باید مشاوره پیش از ازدواج اتفاق بیفتد؟

مشاوره پیش از ازدواج هم در زمان آشنایی دو نفر با هم و هم بعد از مرحله خواستگاری اتفاق می‌افتد. به این صورت که ممکن است دو نفر قبل از انجام مراحل رسمی خواستگاری و به‌واسطه آشنایی‌ای که با یکدیگر دارند، احساس کنند به هم علاقه‌مند شده‌اند و مایل هستند، نزد یک مشاور بروند و میزان تناسب همدیگر برای امر ازدواج را بسنجند یا اینکه بعد از مراسم خواستگاری و تصمیم قطعی برای ازدواج، این مشاوره انجام شود. فرایند مشاوره در هر دو شکل، هیچ تفاوتی ندارد و یک فرایند معمول در همه این مراحل اتفاق می‌افتد.

فرایند معمولی که در جلسات مشاوره پیش از ازدواج اتفاق می‌افتد، شامل چه مراحلی است؟ چه محتوایی دارد و چه چرخه‌ای را پشت سر می‌گذارد؟

اتفاق معمولی که در این جلسات اتفاق می‌افتد و یک فرایند پنج تا ۱۰ جلسه‌ای را شامل می‌شود، حضور هر دو نفر در یک جلسه مشترک مشاوره پیش از ازدواج است. در این جلسه ابتدایی، میزان و مدت آشنایی دو نفر با یکدیگر و دلایلی که برای ازدواج مطرح می‌کنند، شنیده می‌شود؛ سپس در جلسات جداگانه هر فرد به تنهایی مورد ارزیابی قرار می‌گیرد. این ارزیابی، مشاوره و مصاحبه‌های فردی را شامل می‌شود تا میزان نگرش و شخصیت افراد مشخص شود و مشاور ذهنیتی از هر دو نفر پیدا کند و میزان همخوانی آنها را بسنجد.

در کنار این ارزیابی‌ها، از آزمون‌هایی نیز برای تکمیل شناخت دو طرف استفاده می‌شود. درنهایت در یک جلسه مشترک همه یافته‌های مشاور از دو نفر و نظر او نسبت به ازدواج آنها، به بحث گذاشته می‌شود. خیلی از مواقع خود همین جلسه پایانی مشترک و واکنش افراد نسبت به مواردی که گفته می‌شود، ملاک بسیار خوبی برای سنجش یک زوج است. به‌عنوان مثال، فردی که یافته مشاور مبنی‌بر اینکه او فرد شکاکی است را می‌پذیرد و سعی در اصلاح خود می‌کند، با فرد دیگری که این مشکل را قبول نمی‌کند و با پرخاشگری واکنش نشان می‌دهد، در تصمیم‌گیری درباره اینکه او می‌تواند فرد قابل اتکایی در زندگی باشد یا نه، بسیار تأثیرگذار است.

آیا خانواده‌ها هم باید در این جلسات حضور داشته باشند؟

مبنای مشاوره پیش از ازدواج بر‌اساس حضور و گفت‌وگو با دو نفری است که قصد ازدواج با یکدیگر را دارند ولی گاهی اوقات حضور خانواده‌ها برای بررسی‌های بیشتر یا پیداکردن دلیل مخالفت خانواه‌ها با ازدواج فرزندشان و یافتن تفاوت‌های فرهنگی الزام پیدا می‌کند. در این صورت در یک جلسه جداگانه از آنها خواسته می‌شود که در این جلسات حضور پیدا کنند.

آیا آزمون‌هایی نیز در این مشاوره پیش از ازدواج استفاده می‌شود؟ این تست‌ها چه کاربردی دارند؟

معمولا آزمون‌هایی که در این جلسات استفاده می‌شود، آزمون‌های ارزیابی شخصیت و احتمال ابتلا به اختلال‌های روانی است که بیشتر مبنای تکمیلی دارند. بیشترین ارزیابی در جلسات مشاوره پیش از ازدواج براساس مصاحبه و مشاوره‌های چند‌جلسه‌ای است که انجام می‌گیرد.

فردی که مشاور پیش از ازدواج است، در چه صورتی به دو نفری که برای ازدواج مراجعه کرده‌اند، می‌گوید شما مناسب هم نیستید و نباید با هم ازدواج کنید؟ درواقع، چه نشانه‌های خطری در فرد می‌بیند که او را از ازدواج با فرد مقابل منع می‌کند؟

تصمیم‌گیری نهایی برای انتخاب یک نفر به‌عنوان همسر خود، برعهده دو نفری است که برای مشاوره پیش از ازدواج مراجعه می‌کنند. یک مشاور پیش از ازدواج، هرگز «بله» یا «نه» قطعی به دو نفر نمی‌گوید، بلکه سعی می‌کند ارزیابی کند دو نفر تا چه حد می‌توانند با یکدیگر زندگی خوبی داشته باشند ولی در این بین نشانه‌های خطری وجود دارد که باید جدی‌تر گرفته شود و حتما در صورت مشاهده به دو طرف تذکر داده شود که در صورت ادامه پیداکردن این موارد، حتما به مشکل برخواهند خورد. مثل اینکه دو نفر اهل گفت‌وگو با یکدیگر نیستند، در جلسه مشاوره با یکدیگر اختلاف نظر دارند و بحث و جدل می‌کنند، به فرد مقابل خود بی‌اعتماد هستند و خاطره خوشی از رفتار و برخورد او در ذهن خود ندارد.

وضعیت امروز مشاوره‌های پیش از ازدواج را در کشور ما چطور ارزیابی می‌کنید؟

در جامعه امروز ما، استقبال گسترده‌ای از مشاوره پیش از ازدواج انجام می‌گیرد و این استقبال هم از سمت خود خانواده‌ها و هم زوج‌هایی است که قصد تشکیل خانواده را دارند. خود من تجربه مشاوره پیش از ازدواج را برای زوج‌هایی داشتم که از روستاها و شهرهایی به غیر‌ از تهران مراجعه می‌کردند و با تا چندین جلسه، این مشاوره‌ها را ادامه می‌دادند.

آیا در جلسات مشاوره پیش از ازدواج علاوه بر سنجش تناسب دو نفر با یکدیگر مهارت‌آموزی نیز به افراد انجام می‌شود؟

هدف اصلی مشاوره پیش از ازدواج، سنجش همخوانی دو طرف در امر ازدواج است ولی در مواقعی پیش می‌آید که دو طرف با هم از نظر بسیاری از ملاک‌ها همسانی دارند ولی نیاز است که برای ادامه زندگی خود و داشتن یک خانواده پویا، مهارت‌های زندگی مثل گفت‌وگو‌کردن، حل تعارض و مدیریت خشم را یاد بگیرند. در اینجاست که ادامه پیداکردن جلسات مشاوره بعد از تصمیم‌گیری برای ازدواج و پیش از رفتن زیر یک سقف ضرورت پیدا می‌کند.

مشاوره پیش از ازدواج بیشتر به‌دنبال تفاوت‌ها و اختلاف‌ها در دو طرف می‌گردد تا آنها را از ازدواج با یکدیگر منع کند یا به دنبال وجه اشتراکی است تا بتواند دو نفری که متقاضی ازدواج هستند را به هم نزدیک کند؟

مسلما افرادی که شباهت‌های بیشتری یا یکدیگر داشته باشند، بهتر می‌توانند با یکدیگر کنار بیایند اما این به آن معنی نیست افرادی که با یکدیگر در زمینه‌هایی اختلاف دارند، نباید به‌هیچ‌وجه با هم ازدواج کنند. تفاوت‌هایی در ازدواج مسئله‌آفرین است و باعث اختلاف می‌شود که زوج‌ها را در زندگی دچار تنش کند و باعث درگیری آنها با یکدیگر شود. مهم برخورد خود افراد با تفاوت‌ها و اختلاف‌هایی است که دارند.

خود فردی که مشاوره پیش از ازدواج را به مردم ارائه می‌دهد، چه مهارت‌ها و صلاحیت‌هایی باید داشته باشد و چه دوره‌های تخصصی‌ای را گذرانده باشد؟

یک مشاور پیش از ازدواج خوب، علاوه بر تحصیلاتی که مرتبط با حوزه روان‌شناسی و خانواده دارد، باید ویژگی‌های شخصیتی مناسب را نیز داشته باشد. ویژگی‌های مثل صبور‌بودن و عجله‌نکردن در امر تصمیم‌گیری، حافظه خوب، گوش‌دادن مؤثر و فعال، یک مشاور این حوزه را برای تصمیم‌گیری بهتر یاری می‌رساند. بهتر است خود این فرد ازدواج کرده باشد و چالش‌های این انتخاب را گذارنده باشد تا درک بهتری از فضای همسرداری و ازدواج داشته باشد. علاوه بر اینها، گذراندن دوره‌های مرتبط با خانواده و مشاوره پیش از ازدواج بسیار کمک‌کننده است.

جلسات مشاوره پیش از ازدواج به صورت فردی هم ممکن است اتفاق می‌افتد یا حتما باید با حضور هر دو نفر برگزار شود؟

برای هر چه بهتر برگزار‌شدن مشاوره پیش از ازدواج بهتر است که هر دو نفری که قصد ازدواج با یکدیگر را دارند، مراجعه کنند ولی گاهی ممکن است که تنها یکی از طرفین برای مشاوره مراجعه کند. این مسئله‌ای است که بسیار متداول است و هیچ ایرادی به آن وارد نیست ولی توصیه ما در این موارد آن است که دو نفر حتما یک مشاور پیش از ازدواج را برای تصمیم‌گیری انتخاب کنند و فرضا یکی از طرفین در محل کار خود به مشاوری مراجعه نکند و طرف دیگر به یک مشاور متفاوت. این کار باعث ناهمخوانی می‌شود و ممکن است تناقض‌هایی را در تصمیم‌گیری برای امر ازدواج ایجاد کند.

معمولا گذراندن چند جلسه مشاوره پیش از ازدواج برای زوج‌ها ضروری است؟

روند معمول جلسات مشاوره پیش از ازدواج از پنج جلسه تا ۱۰ جلسه متغیر است که بسته به نوع ویژگی‌های شخصیتی طرفینی که مراجعه می‌کنند و مسائل و مشکلاتی که در بین آنها وجود دارد، این تعداد جلسات بیشتر یا کمتر می‌شود.

شما طی این سال‌ها با چه چالش‌ها و مشکلاتی در زمینه مشاوره پیش از ازدواج در کشورمان روبه‌رو بوده‌اید؟

مسئله و دغددغه اصلی‌ای که در امر مشاوره پیش از ازدواج به‌ویژه در کشور ما اتفاق می‌افتد، درک‌نکردن مسئله «چرایی ازدواج» از سمت دختر و پسرهایی است که قصد ازدواج با یکدیگر را دارند. خیلی اوقات طرفینی که برای ازدواج مراجعه می‌کنند، دلیل و فلسفه مناسبی برای ازدواج ندارند و واقعا هیچ هدفی را از تشکیل یک زندگی دنبال نمی‌کنند و براساس تصمیم‌های هیجانی و ناگهانی و بدون فکر‌کردن، تصمیم می‌گیرند که خانواده تشکیل بدهند. در این بین، خیلی از خانواده‌ها هم فکر می‌کنند ازدواج‌کردن مثل تکالیف دیگر زندگی مانند درس‌خواندن یا کار پیداکردن است که حتما و هر چه زودتر باید انجام شود و همین اصرار و در تنگنا قراردادن دختر یا پسرشان برای ازدواج‌کردن، باعث تصمیم‌گیری‌های نادرست می‌شود که علت بسیاری از طلاق‌های امروزه نیز هست.


منبع: برترینها

قیمت اجاره خانه های دانشجویی در ۶ شهر ایران

روزنامه هفت صبح – محمدرضا احمدی: اگر متقاضی ورود به دانشگاه باشید و موفق شوید سال تحصیلی آینده را در یکی از دانشگاه های خوب کشور شروع کنید، می توانید اتفاق های خوبی را برای خود متصور شوید.

از تسریع پیشرفت در زندگی و رسیدن به آرزوهای تان تا پیدا کردن دوستانی که هم مسیر و هم فکر شما هستند؛ خب ناگفته پیداست که شرایط تان نسبتا ایده آل خواهد بود اما اگر دانشگاه شما در شهری متفاوت با شهر محل سکونت تان باشد، آن وقت سر و کارتان به خوابگاه می افتد. معمولا خیلی ها در همان لحظه ورود به خوابگاه شوق و ذوق قبولی دانشگاه را فراموش می کنند.

اگر نتوانید به این شرایط عادت کنید احتمالا چاره ای جز یافتن خانه ای برای زندگی مجردی تان باقی نمی ماند. خانه ای که بسته به موقعیتش در آن شهر، متراژ، تعداد سال هایی که از ساختش می گذرد، دارای انباری و پارکینگ باشد یا نباشد و ده ها شرط دیگر قیمت متفاوتی خواهد داشت.

در این گزارش سعی کردیم تصویری از قیمت خانه های مناسب برای استفاده دانشجویی در شهرهای مختلف ایران بدهیم که در صورت قبول شدن تان در یکی از دانشگاه های معتبر کشور خیلی از قیمت هایی که باید برای آپارتمان های زیر ۵۰ و حتی ۴۰ متر بپردازید، شگفت زده نشوید.

تهران

این که در یکی از دانشگاه های تهران قبول شوید خبر بسیار خوبی است اما خبری که شاید شما را خیلی خوشحال نکند، این است که قیمت خانه در تهران حداقل سه یا چهار برابر شهرهای دیگر ایران است. معمولا اولین و شاید مناسب ترین پیشنهاد برای دانشجوها در این سوپر کلان شهر محله نواب و خیابان جمهوری است. محله هایی که در مناطق مرکزی شهر قرار دارند و به اتوبوس های BRT و مترو نیز دسترسی خوبی دارند. اگر بخواهید آپارتمانی یک خوابه را در محله نواب و در قسمتی نزدیک به مترو در آن اجاره کنید باید حدود ۲۰ میلیون تومان را به عنوان رهن و ۶۰۰ هزار تومان را هم اجاره بدهید.

 قیمت اجاره خانه های دانشجویی در 6 شهر ایران
مواردی با این قیمت را می توانید با کف سرامیک شده، کابینت MDF، پکیج و با ۳ متر انباری اجاره کنید و البته بیشتر موارد با این قیمت در طبقه های سه و چهار بدون آسانسور هستند. اگر با دور بودن از مترو و جنوبی تر بودن خانه تان در این محله مشکلی نداشته باشید می توانید سوئیتی حدود ۳۵ متری را با ۲۵ میلیون تومان به طور کامل رهن کنید. مورد مشابه این قیمت می تواند در طبقه چهارم و بدون آسانسور، دارای انباری، کمد دیواری، کابینت، کولر و کف سرامیک باشد.

اگر با قرار گرفتن در طرح ترافیک مشکلی نداشته باشید می توانید حوالی خیابان جمهوری را نیز امتحان کنید. برای مثال می توانید خانه ای ۴۵ متری در خیابان جمهوری و نزدیک به میدان جمهوری را با ۳۰ میلیون رهن و حدود ۳۵۰ هزار تومان اجاره هم تهیه کنید که از نظر دسترسی به حمل و نقل عمومی موقعیتی به مراتب بهتر از نواب دارد.

اگر محله ای بهتر و با دسترسی نسبتا خوب می خواهید می توانید به امیرآباد سر بزنید. محله ای که قیمت خانه هایش به طور متوسط حدود ۱۰ درصد بیشتر از نواب است. برای مثال می توانید آپارتمانی ۴۵ متری را با حدود ۵۰ میلیون تومان به طور کامل رهن کنید. البته در طبقه سوم با یک اتاق و بدون پارکینگ.

بودن در مرکز شهر آزارتان می دهد و می خواهید با قیمتی مناسب در جایی به دور از ترافیک زیاد این منطقه زندگی کنید؟ پیشنهاد ما منطقه پیروزی است، جایی که می توانید با ۱۵ میلیون رهن و حدود یک میلیون و دویست تومان اجاره آپارتمانی ۴۰ متری را در طبقه همکف و درب مجزا اجاره کنید. این منطقه هم دسترسی نسبتا خوبی به مترو و اتوبوس های BRT دارد.

اگر بخواهید کمی به غرب تهران بروید هم می توانید به پونک سر بزنید. محله ای که می توانید آپارتمانی یک خوابه و ۴۵ متری را با ۵۰ میلیون تومان رهن و ۵۰۰ هزار تومان اجاره تهیه کنید. با چنین قیمتی احتمالا می توانید آپارتمانی نسبتا نوساز، دارای پارکینگ، انباری و آسانسور و با دسترسی خیلی خوبی تهیه کنید.

اما اگر اساسا محله ای شمالی تر را می خواهید باید کمی سر کیسه را شل کنید، چون قیمت های مناطق شمالی شهر حداقل دو برابر قیمت هایی است که تا به حال گفته ایم. پیدا کردن خانه زیر ۵۰ متر نیز در این مناطق کار بسیار سختی است.

برای سکونت در آپارتمانی ۷۵ متری و دو خوابه در تقاطع سئول و شیخ بهایی باید حدود ۵۰ میلیون تومان رهن و دو میلیون و ۸۰۰ هزار تومان اجاره بپردازید. البته دید عالی به شمال و جنوب، پارکینگ با در ریموت کنترل، آیفون تصویری و آسانسور نیز می تواند از ویژگی های این خانه باشد. البته لازم است بدانید بسیاری از دانشجویان معتقدند در حالی که اکثر دانشجویان در اتاق های خوابگاهی چهار تا ۸ نفره زندگی می کنند، کسی که آپارتمانی با این قیمت و امکانات را برای دوران دانشجویی انتخاب کند، اساسا دانشجو نیست.

مشهد

اگر با انتخابی اجباری در سازمان سنجش یا انتخاب کاملا اختیاری شهر محل تحصیل شما مشهد شد، قیمت های کمتری نسبت به تهران را پیش رو خواهید داشت اما کماکان شهری بزرگ و وسیع را پیش رو دارید.

 قیمت اجاره خانه های دانشجویی در 6 شهر ایران

احتمالا «وکیل آباد» برای دانشجویان گزینه ای خوب و مناسب است؛ جایی که در آن می توانید آپارتمانی ۴۵ متری در طبقه همکف را با حدود شش میلیون رهن و حدود ۱۷۰ هزار تومان اجاره کنید. اگر هم محله ای متفاوت را بخواهید، شاید صیاد شیرازی بد نباشد. برای سکونت در ۵۰ متر آپارتمان در این منطقه باید حدود یک میلیون تومان رهن و ۲۵۰ هزار تومان اجاره بدهید. البته در موردی که ما دیدیم، مالک فقط به خانم مجرد یا دانشجو اجاره می داد.

برای اجاره آپارتمانی ۵۰ متری در طبقه دوم یک آپارتمان بدون آسانسور و واقع در منطقه لادن این شهر مذهبی باید حدود ۲۳ میلیون تومان رهن و ۵۰ هزار تومان اجاره بدهید، قیمتی که به نسبت قیمت خانه در وکیل آباد و صیاد شیرازی، خیلی «دانشجویی» به نظر نمی رسد. البته امکاناتش بد نیست، کف سرامیک، MDFف آبگرمکن برقی و شاید از همه مهمتر بدون حضور مالک.

اصفهان

اگر دوران دانشجویی شما در این شهر توریستی باشد و بخواهید سوئیتی ۳۲ متری را در منطقه بزرگمهر تهیه کنید، باید حدود ۵ میلیون رهن و ۳۵۰ هزار تومان اجاره بدهید. در موردی با هزینه مشابه، در ورود و خروج مجزا و حیاط و باغچه خواهید داشت.

در قسمتی دیگر از این شهر و در محله دروازه شیراز هم می شود با ۳۰ میلیون رهن و یک میلیون تومان اجاره سوئیتی مبله و ۴۳ متری را تهیه کرد. سوئیتی که تخت تاشو و دسترسی خیلی خوبی داشته باشد و از حضور مالک محترم نیز خبری نباشد.

در منطقه خانه اصفهان نیز می توانید آپارتمانی یک خوابه و ۵۰ متری را با ۱۳ میلیون تومان رهن و ۱۵۰ هزار تومان اجاره ماهیانه کرایه کنید. آپارتمانی با قیمت و موقعیت مشابه دارای کف سرامیک و پکیج است و در طبقه دوم قرار دارد.

تبریز

اگر ترجیح دادید دوران دانشجویی خود را در منطقه ای سردسیر اما کماکان توریستی سپری کنید، تبریز گزینه ای مناسب است. در کوی دانش این شهر می شود با سه میلیون تومان رهن و ۳۰۰ هزار تومان اجاره، آپارتمانی یک خوابه و ۵۰ متری را اجاره کرد. آپارتمانی که دسترسی اش به حمل و نقل عمومی خوب است و راه مجزا و ظاهر نسبتا مدرنی دارد.

شاید محله سفیر امید این شهر نیز انتخاب خوبی باشد؛ محله ای که سوئیتی ۵۰ متری را می توان با رهنی ۴ میلیونی و اجاره ای ۳۵۰ هزار تومانی در اختیار گرفت.

اهواز

اگر ترجیح بدهید دوران دانشجویی خود را در شهری با مردم خونگرم سپری کنید و با گرما هم مشکل خاصی نداشته باشید، احتمالا انتخاب تان اهواز خواهد بود. در منطقه زیتون کارمندی این شهر می توانید آپارتمانی ۵۰ متری را با ۱۲ میلیون تومان رهن و ۷۰۰ هزار تومان اجاره ماهیانه تهیه کنید. آپارتمانی که یک خواب و دسترسی نسبتا خوبی نیز به وسایل حمل و نقل عمومی دارد.

محله نیوسایت این شهر هم شاید گزینه بدی نباشد؛ جایی که برای یک واحد نقلی، با یک اتاق و راه مستقل و البته بدون پارکینگ باید چیزی حدود ۳۲ میلیون تومان رهن کامل بدهید.

رشت

اگر اساسا طبع تان با باران جور در می آید و مثل انسان های نرمال این کره خاکی عاشق سرسبزی و جنگل باشید، شمال کشور تنها گزینه شماست. برای تهیه خانه ای ۵۰ متری و یک خوابه در شهر رشت و منطقه شهرداری این شهر و در نزدیکی سینما سعدی، باید حدود دو و نیم میلیون رهن و ۵۰۰ هزار تومان به صورت ماهیانه اجاره بدهید. آپارتمانی که در طبقه پنجم قرار دارد، آسانسور دارد و دارای موقعیت و منظره ای عالی است. البته باز هم مراقب جنسیت مورد درخواست صاحب خانه باشید، به طور مثال در یکی از آگهی ها، صاحبخانه از پذیرش دختر مجرد خودداری می کرد.


منبع: برترینها

نوستالژی‌های دوران قاجار

هفته نامه کرگدن – امید توشه: گزارش از بازار پر رونق اشیا و نشانه های دوره قاجار که از حد مد روز فراتر رفته و تبدیل به مکانی برای تهیه خاطرات مبهم از گذشته ها شده است.

با اینکه بسیاری هنگامی که نام سلسله قاجار را می شنوند یاد بی کفایتی ها و جدایی بخش های بزرگی از کشورمان در دوران قجرها می افتند، اما موج نوستالژی به دوران آنها این روزها مد روز است. اعتقاد عمومی این است که روزگار قاجار چیزی برای افتخار کردن ندارد، اما ما اشیا، فرهنگ و آنچه را یادآور آن دوران است دوست داریم، بابتش پول می دهیم و با افتخار به نمایشش می گذاریم.

زمانی بزرگی گفته بود میل مردم ایران به نوستالژی و تاریخ، ناامیدی به آینده است، وگرنه دلیلی ندارد ملتی این قدر درگیر گذشته و نشانه هایش باشد. برخی می پرسند میل عمومی ما به تزیین خانه های مان با فرهنگ قجری را باید موجی زودگذر دید یا این که نخ های قدرتمندی در فرهنگ عمومی ما را به آن روزها وصل کرده که هنوز توانایی رهایی از آن را نداریم.» پاسخ هر چه باشد، رابطه دیو و دلبری ما با قاجار و نشانه هایش یک قرن است که دست از سر ما بر نداشته است.

در نوستالژی های دوران قاجار، دنبال چه می گردیم؟

«سماور زغالی قاجار هم هست که یک و نیم میلیون قیمتش است. شما یک بار چای دم کن و بخور تا ببینی خیلی بیشتر از این می ارزد.» پیرمرد نشسته ته مغازه تاریکش در گوشه خلوت یک پاساژ آنتیک فروشی خیابان منوچهری سعی دارد چیزی بفروشد، حالا هر چه باشد. برای هر کدام از وسایل خاک گرفته اش داستانی دارد. «این حمایل را می بینی؟

کسی در حضور احمدشاه است، آن را انداخته است. عکسش هم هست، ببین…» بعد عکسی را در می آورد. شاه کودک در میان درباریان ایستاده و همه حمایل هایی از شانه آویزان کرده اند. عکس قدیمی و بی کیفیت است. بین آنچه در عکس دیده می شود و آن وسیله، شیر و خورشید بزرگی مشترک است که در دایره ای نقره ای رنگ وسط حمایل قرار گرفته. «این را نتیجه اش به ما داد.

با همین عکس، از آمریکا برگشته بود که خانه پدربزرگش را در خیابان دیباجی بفروشد که این را در زیرزمین پیدا کرده بود. خیلی چیزهای دیگر هم داشت که نفروخت. با خودش برد آمریکا. آنجا بیشتر برای جنس قدیمی ارزش قائلند.» اصرار دارد که دو میلیون بفروشد. «نقره اش الان پانصد تومان قیمتش است. شما این را بخری دو سال دیگر بیا همین جا، دو برابر ازت می خرند.»

غبارروبی از قاجار

زمانی که آقامحمدخان (آغامحمدخان) آخرین شاهزاده زند را کور کرد و کشت، کسی تصورش را هم نمی کرد قرار است در سلسله ای که این مرد مقطوع النسل پایه می گذارد، در جنگ ها ببازیم و شرق، شمال شرق و شمال غرب را از کشورمان جدا کنند. ایران در دوران هفت شاه قجر و حکومت صد و سی ساله این سلسله مستعمره نشد اما در روزگاری که اروپا و غرب به سرعت مدرن می شد و انقلاب صنعتی و پیشرفت های علمی فاصله غرب و شرق را به شکل ایلیاتی سرعت می داد، با همان رسوم پادشاهی گذشتگان اداره شد.

شاهان قاجار برای مدرن کردن ایران تلاش هایی کردند، اما نهایتا در پایان دوره آنها، کسی دلش برای حکمرانی شان تنگ نشد. البته شاهزادگان بازمانده قجری و برخی مورخان به تازگی نگاهی دوباره به این سلسله انداخته اند و معتقدند آنچه در خصوص بی کفایتی قاجار در فرهنگ ما خطور کرده، نتیجه دوره پهلوی و به خصوص رضاشاه است؛ کسی که برای مشروعیت بخشی به سلطنت خود، یکسره دستاوردهای پادشاهان پیش از خود را به باد تمسخر می گرفت.

این عده معتقدند در شرایطی که ایران در میدان رقابت روسیه تزاری، بریتانیای در اوج و فرانسه احیا شده بعد از انقلاب قرار داشت، دستاوردهایش در یکپارچه نگه داشتن کشور و عدم تجزیه اش به شکل کامل، حاصل درایت بوده است. هر چند به نخبه کشی و مقاومت در برابر تغییرات از پایینی اشاره ای نمی کنند.

اما آنچه آنها بیش از سیاست بر آن تکیه می کنند، فرهنگ قجری است. معتقدند این که مردم به باقیمانده نشانه های قاجار با لذت نگاه می کنند و تاریخ شان را در اشیا و نشانه های آن دوران جستجو می کنند، حکایت از تاثیر ماندگار این سلسله ترک زبان بر تاریخ ایران دارد.

در نوستالژی های دوران قاجار، دنبال چه می گردیم؟

دنبال اجدادمان می گردیم؟

تا همین چند سال پیش اگر کسی قرار بود از قاجار نشانه ای بیابد، به ابروهای پیوندی زنان و سبیل های از بناگوش در رفته مردان اشاره می کرد. اما الان به لطف میل مبهم ایرانی جماعت به کند و کاو در تاریخ برای پیدا کردن نشانه های هویت؛ بازار بزرگی حول فرهنگ قاجار شکل گرفته است. شمعدانی های لاله عباسی، چراغ موشی های قدیمی، آفتابه و لگن های مسی، گرامافون های قدیمی و نقاشی های قهوه خانه ای و لیست بی انتهایی از وسایلی که ما را به دوران شاه شهید و جانشینانش ربط می دهند، تبدیل به بازار جذاب و بزرگی شده که گردش مالی بزرگی را رقم زده است.

حالا طبقه متوسط رو به بالا، اگر فرصتی برای تزئین خانه اش داشته باشد، حتما اصل یا بدل وسیله و نشانه ای قجری را در دکوراسیون خانه اش جای می دهد. از آویز، خنجر، جاسیگار، مهر و قیچی گرفته تا جای سنگ پا، قوری، دکمه، گوشواره، کتاب، کاسه و کارت پستال های آن دوران برای خود بازارهای گرمی پیدا کرده اند که تا یکی دو دهه پیش غیرقابل تصور بود. کافی است صبح جمعه مسیرتان به پاساژ پروانه در چهارراه استانبول تهران بیفتد تا از رونق خرید و فروش کالاهای عصر قاجار و البته منتسب به قاجار از حیرت انگشت به دهان بگیرید؛ بازار پر رونقی که باعث شده تا دزدان کاشی های سردر خانه های قدیمی را شبانه بربایند و با قیمت های آنچنانی بفروشند.

سحر و همسرش را در همین جمعه بازار می توانید پیدا کنید. کاسه و بشقاب های سفالی می سازند و هر هفته بساط می کنند. رشته صنایع دستی خوانده اند و وقتی چند سال پیش اولین زبانه های گرمی بازار نوستالژی را حس کردند، زدند توی این کار و آن قدر راضی هستند که جدا از فروش محصولات شان به فروشگاه های خیابان ویلا، ته مانده کارگاه شان را اینجا می آورند و می فروشند. سحر می گوید: «رد هر صورت دوره قاجار دورهای قبل از مدرن شدن همه جانبه در اوایل قرن است. زندگی مردم آن موقع مثل الان ماشینی نشده بود. مردم دوست دارند چیزی داشته باشند که با آن احساس پیوند به دوران گذشته کنند.»

همسر سحر دستش را توی موهای فرفری اش فرو می برد و از وجهی دیگر علاقه تازه جامعه به یک قرن پیش را نگاه می کند: «فکر کنم علاقه ما به پدربزرگ ها و مادربزرگ ها و دوران کودکی خودمان است که به دنبال اشیای قدیمی می رویم. می خواهیم با یک فانوس یا قوری و سماور مسی، یاد آن روزها را زنده نگه داریم.» سحر توی حرفش می پرد: «مد. مد را فراموش نکنید. الان مد شده همه دنبال جنس قدیمی باشند. من خودم در به در دنبال پنکه مادربزرگم گشتم و آخر سر از خاله ام گرفتمش، الان گوشه خانه مان است. استفاده که نمی شود ولی شکل دکوری خوبی دارد. البته من اشکالی نمی بینم آدم به دنبال ریشه های خودش باشد یا سرگرمی مانند جمع آوری اشیای قدیمی داشته باشد.»

در نوستالژی های دوران قاجار، دنبال چه می گردیم؟

همسرش نگاه جامعه شناختی دیگری دارد: «ما در دوران مدرن تنهاتر شده ایم. آن روزها، عصر عشق های پایدار و اخلاقیات، فراموش شده است و هر چه زمان می گذرد، ایرانی ها به آن دوره احساس الفت بیشتری پیدا می کنند. برای همین سعی می کنند در خانه و زندگی شان نشانه هایی از آن دوران داشته باشند و یک جوری خودشان را به آن فرهنگ پیوند بدهند.»

اما این پیوند گاهی خیلی گران تمام می شود. رادیوی نسل اول قدیمی را باید از دو میلیون به بالا جستجو کنید. اگر سالم و تمیز باشد، باید بروید بالای پنج میلیون تومان، مجمع مسی کار شده را باید بیشتر از یکی، دو میلیون بخرید و اتوی زغالی را پانصد هزار تومان، سحر دفاع می کند: «وقتی از یک کالایی تعداد معدودی باقی می ماند، طبیعی است که قیمتش هم بالا برود؛ مثل فرش؛ هر چه قدیمی تر باشد، گران تر است. این قانون ساده اقتصاد است. هر چه عرضه کمتر باشد، تقاضا بیشتر می شود، پس گران تر هم خواهد بود.»

سفرنامه ها چه می گویند

یکی از دلایلی که ما از دوره قاجار بیش از دوران متاخرتر می دانیم، فراوانی سفرنامه های خارجیان از آن دوران است. ورق زدن این کتاب ها نشان می دهد همه دوره قاجار آن بزکی که امروز در نشانه هایش می جوییم، نبوده است. ادوارد یاکوب پولاک، پزشک و مستشرق آلمانی چهره ای تاریک از وضعیت بهداشتی و سلامتی مردم ایران در عصر قاجار ترسیم کرده است: «در ایران بیماری های مربوط به شکم، کبد، طحال، روده و بیش از همه تب و اسهال خونی فراوان دیده می شود.»

احتمالا سحر و همسرش و دیگرانی که در دوره قاجار به دنبال زیبایی های نوشتار پرطمطراق و زبان شعرگونه هستند و ارسی ها و شیشه های رنگی را دوست دارند، این مشکلات را برای ایران آن زمان طبیعی می دانند، اما واقعیت این است که بخشی از نگاه ستایش آمیز ما به آن روزها، محصول نگاهی است که از واسطه های فرهنگی چون سینما و تلویزیون از آن دوران کسب کرده ایم. مگر می شود «دلشدگان»، «هزار دستان» و «کمال الملک» علی حاتمی را دید و عاشق قاجار نشد؟ آدم های ساده دلی که سنت های ایرانی را پیش از مدرنیزاسیون پهلوی به شکل اعلای خود رسانده بودند.

در واقع تصویری که جامعه از قاجار دارد بیش از آن که محصول فرهنگ نوشتاری و تاریخ دقیق آن روزها باشد؛ نتیجه فرهنگ تصویری و شنیداری نوستالژی پسند است؛ روزهایی که آدم ها پیچیده نبودند و کباب شمشیری و بستنی اکبرمشدی اعلا می خوردند. سوار ماشین دودی دوست داشتنی می شدند و می رفتند زیارت شاه عبدالعظیم. اما آنچه از خلال سفرنامه های فراوان شرق شناسان و مستشاران خارجی در روزگار قاجار دستگیر می شود، روزگار تلخ مردمی بوده است که بهترین فرصت برای صنعتی شدن را با بی تدبیری شاهان شان از دست داده اند.

علی حاتمی و دوستان

در این حس ارادت به قاجار، نباید از نقش تهران دوست داشتنی مان غافل شد. تهران اولین بار توسط سرسلسله قجر به عنوان پایتخت انتخاب شد و شهری شد که امروز ما می شناسیم. اگر ساکنان پایتخت های دیگر جهان – به خصوص در اروپا – چندین و چند قرن معماری گذشته را هر روز پیش روی خود می بینند، تهرانی ها هیچ نشانه ای پیش از قاجار در شهر ندارند. برای همین وقتی از تاریخ تهران حرف می زنیم؛ باید به کوچه بن بست قاجار برویم.

در نوستالژی های دوران قاجار، دنبال چه می گردیم؟

مرکز تهران پر است از ساختمان ها و بناهای زیبایی که نتیجه شهرسازی قاجار است. واقعیت این است؛ آن قدر که تهرانی ها به قاجار احساس انس می کنند، اصفهانی ها به صفویه افتخار می کنند و شیرازی ها زندیه را به خاطر می آورند. اما پایتخت ماندن تهران پس از قاجار باعث شده هنگامی که از گذشته حرف می زنیم، افق دیدمان به سختی از این دوره عبور کند.

تهران اگر اصالتی به عنوان یک شهر دارد، مدیون معماری قجری اش است. پیش از آن شهر دوست داشتنی ما، دهی کوچک بوده در شمال ری و با باغ های فراوان. از آن باغ ها چیزی برای افتخار نمانده، اما وقتی دل مان برای گذشته تنگ می شود، می توانیم در اطراف بازار تهران، سنگلج، عودلاجان، ناصرخسرو، بهارستان و باغ ملی بگردیم و عمارت های بزرگ به جا مانده را بنگریم و شهرمان را بیشتر دوست داشته باشیم.

در واقع فرهنگ تهرانی، مدیون و محصول قاجاریه است. گویش، آوازها، خوراکی ها و رسوم فرهنگی تهران در این دوره است که شکل گرفته. برای همین هنگامی که به دنبال ریشه می گردیم، به قاجار بر می خوریم. تاریخ سیاسی و فرهنگی ما و مدرن شدن جامعه ایرانی، نطفه اش در تهران عصر قاجار بسته شده. مشروطه و انقلابش، مطبوعات، هنر نمایش و موسیقی ما در تهران عصر قاجار متولد شده و سنت های فرهنگی آن به عنوان مصالح امروزی هر کدام از این حوزه ها تثبیت شده. عجیب نیست که وقتی به دنبال پیوند خود با گذشته هستیم، به دنبال نشانه های قاجار باشیم.

چکش حراج بر اعتماد

نوستالژی به خودی خود منفی یا مثبت نیست. هر آدمی می تواند حسرت گذشته ها را بخورد. شکل گرفتن بازار خاطره ساز تنها مختص ایران نیست. در تمام کشورهایی که تاریخی برای عرضه دارند، خرید و فروش اشیای قدیمی رونق دارد. حراج های بزرگ و قیمت های آنچنانی باعث شده تا بسیاری به دنبال جمع آوری نشانه های گذشته باشند. تفاوت عمده در این کشورها با آنچه ما در ایران شاهد آن هستیم، تشخیص اصالت و کارشناسی دقیق این کالاهاست.

در کشور ما خبری از این کارشناسی ها نیست. همه چیز در همان محدوده چهارراه استانبول و خیابان منوچهری و دلالان و مغازه داران آن رقم می خورد. آنها هستند که برای شمای مشتری چه خریدار و چه فروشنده، حکم صادر می کنند. اگر بگویند اصالت دارد، نمی توانی اثبات کنی ندارد. اگر به نام دارای اصالت بفروشند، اگر نداشته باشد دست تان تقریبا به جایی بند نیست. اگر ساعت جیبی قدیمی خانوادگی تان را با قیمت نازلی بخرند، نمی توانید بعدا یقه شان را بگیرید.

این وضعیت باعث شده تا کلاهبرداران برای پاسخ به نیاز روز افزون بازار دست به هر کاری بزنند. ظروف تازه ساز را زیر خاک می کنند و رویش آهک می ریزند تا رنگش تغییر کند. نقره های ساخته شده در همین خیابان منوچهری را سیاه می کنند و به نام آویز گوش فلان شازده خانم قاجار به قیمت چند میلیون تومان، قالب شما می کنند. راه دقیقی هم برای جلوگیری از کلاهبرداری ها وجود ندارد مگر اعتماد به فروشنده و خریدار و پیدا کردن تجربه ای که بتواند به خودتان در تشخیص اصالت این کالاها کمک کند.

ساده چون مردمان قاجار

به نظر می رسد مسابقه جمع آوری و به نمایش گذاشتن کالاهای قدیمی، به خصوص از نوع قاجاری آن تبی است که از طبقات بالای جامعه به سمت ما سرازیر شده. آنهایی که اسم و رسمی دارند و قبل از این که دایره سجلات پهلوی ها پا بگیرد هم نام بزرگی برای خود داشتند و اکنون تفاخر به همان تاریخ و اسم و رسم، خودش را با داشتن چند تکه شیء قدیمی در خانه و دکور نشان می دهد. اما ماجرا پیچیده تر از این حرف هاست.

در نوستالژی های دوران قاجار، دنبال چه می گردیم؟

یکی می گفت دلیل این که ایرانیان دوران بازنشستگی خود را در مزرعه ای بیرون شهر و با باغچه ای کوچک و احتمالا چند مرغ و خروس تصویر می کنند این است که ما هنوز جامعه ای کشاورززاده و دامداریم. ما به شکل کامل عصر صنعتی را تجربه نکرده ایم و مناسبات مان نیز متاثر از تاریخ دهقانی مان است. شاید بتوان گفت که عشق و علاقه ما به روزگار قجرها هم شبیه چنین نظری باشد. ما هنوز همان آدم های ساده دل صد سال پیش هستیم که تنها لباس های مان مدرن شده. آن قدر ساده دل که می توانند بهمان نوستالژی بفروشند.


منبع: برترینها

انتقاد، منتقد و ما ایرانیان

مجله چشم انداز ایران – رضا احمدی: انسان حیوان ناطق (عاقل) است. تفاوت عمده انسان و حیوان در تعقل است که منشأ شکل گیری فرهنگ و تمدن است. ویژگی های دیگری چون اختیار، ارزش جویی، آرمان خواهی و کمال جویی است.

در اندیشه اسلامی انسان ارزش والایی دارد. او تنها حیوانی راست قامت نیست که بر دو پا راه می رود و با دستانش ابزار می سازد، بلکه جانشین خدا بر روی زمین است. خداوند عقل و اختیار به او ارزانی داشت تا با این دو سرمایه، آینده خویش را بسازد و خوب را از بد تشخیص دهد.

تمدن های بزرگ، دستاورد این دو ویژگی انسان است. عقل و فهم در انسان موجب می شود که در مواجهه با محیط، دریافت های متفاوتی داشته باشند و فهم ها امری اختیاری نیستند که چه چیز را بفهمیم و کدام را نفهمیم. انسان ها فهم های خود از حوادث پیرامون را معمولا بیان می کنند یا نسبت به فهم یا عمل دیگری انتقاد می کنند. انتقاد کردن امری طبیعی در انسان است که از تفاوت در فهم ها الهام می گیرد.

آنچه مایه تعجب است، این است که دسته ای از انسان ها نسبت به فهم های متفاوت روی خوش نشان نمی دهند و ما ایرانیان بیش از پیش نسبت به فهم های متفاوت و انتقاد، ترش رو و ناراحت می شویم در حالی که پرسشگری، تعالی خواهی از فطرت انسانی سرچشمه می گیرد.

انتقاد، منتقد و ما ایرانیان

در منافع دینی پرسشگری، فهم متفاوت و انتقاد به رسمیت شناخته شده است و حتی در سوره بقره آیه ۳۱-۳۰ در داستان خلقت آدم، ملائکه به آفرینش آدم انتقاد می کنند. خداوند به انتقاد ملائکه توجه کرده و به آنها پاسخ مقتضی می دهد. موسی نسبت به اعمال حضرت خضر سوال مند است و به او انتقاد می کند و در نهایت خضر پاسخگوی او می شود چون تو صبر نداری نمی توانی همراه من باشید.

از امام حسین (ع) نقل است: «کسی که تو را دوست دارد، از تو انتقاد می کند و کسی که با تو دشمنی دارد، از تو تعریف و تمجید می کند.» (بحارالانوار، ج ۷۵، ص ۱۲۸) همچنین امام علی (ع) می فرمایند: «من در نزد خود برتر از آن نیستم که خطا نکنم و از خطا در کردار خویش نیز احساس ایمنی ندارم.» (شهیدی، خ ۲۱۶).

این مقاله در پی آن است که چرا ما ایرانیان نسبت به انتقاد دل آزرده می شویم.

نقد و انتقاد

انتقاد یعنی «آشکار کردن خوبی ها و بدی ها»، اما در بین ما مفهوم «ایرادگیری» و «عیب جویی» پیدا کرده است. انتقاد نزدیک مفهوم نقد است اما بیشتر به «قضاوت منفی اما عینی» در رابطه با گزاره ای گفته می شود. با این حال نقشی مثبت برای این امر قائل شده اند. در اصطلاح رایج و برای رساندن کارکردهای مختلف آن بعضا این واژه به همراه واژه هایی چون «مخرب» و «سازنده» به کار می رود.

بین نقد و قضاوت تفاوت است. بعضی این دو را به جای هم استفاده می کنند، در حالی که هر یک معانی خاص به خود را دارند. در نقد سعی بر این است نقاط مثبت و منفی موضوعی بررسی شود، در قضاوت نظر قاطع در رد یا اثبات بیان می شود.

استاد مرتضی مطهری آورد: «یکی از نواقص بزرگ اجتماع اسلامی ما در حاضر و در اعصار گذشته وجود نداشتن انتقاد است.» (سفیر حیات، شماره ۸)

زیست تاریخی

پرسش اصلی این است؛ چرا ما ایرانیان از نقد و انتقاد و مخالفت آزرده خاطر می شویم. در حوزه سیاست نقد به مخالفت و دشمنی تفسیر می شود و در این صورت نوع برخورد با منتقد، حذفی یا قهرآمیز خواهد بود.

روحیات و خلقیات گروه های اجتماعی و ملت ها همراه با واقعیت های زیست تاریخی شکل گرفته است. زیست تاریخی ما برخاسته از شرایط خاص اقلیمی فلات ایران است. امکان اسکان و بهره برداری از آب و مرتع برای همه وجود نداشت و موجب شکل گیری نوعی زندگی متحرک شد. این عده برای تامین آب و مرتع مجبور به کوچ از منطقه ای به منطقه دیگر بودند تا نیازهای خود را تامین کنند؛ تولیدات آنها فرآورده های دامی بود.

در این شرایط اقلیمی، زیست «ایلیاتی» مبتنی بر نظام طایفگی و عشیره ای سامان یافت. جمعیت عظیمی بدین صورت در ایران می زیستند. استمرار این نوع از زیست در فلات ایران موجب شکل گیری فرهنگ ایلی شد و تا اوایل قرن بیستم، یک چهارم کل جمعیت ایران را عشایر تشکیل می داد. (فوران، ص ۲۰۹)

انتقاد، منتقد و ما ایرانیان

این سبک زندگی تاثیرات اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی در ایران به همراه داشت. حاکمیت ایلات طی قرن ها موجب انباشت فرهنگ ایلی در ایران شد و این فرهنگ استمرار و نهادینه شد. گرچه ایل های غزنوی، سلجوق و خوارزم متفاوت اند ولی از نظر فرهنگی اشتراکاتی داشتند. هر ایلی که به قدرت می رسید، فرهنگ خود را به فرهنگ رسمی حاکمیت تبدیل می کرد. این روند تا ابتدای سلسله پهلوی استمرار داشت. فرهنگ انباشته عشایری مبتنی بر ویژگی هایی چون فردگرایی منفی، بی اعتماد، نهاد گریزی، خویشاوندگرایی، خودی و غیرخودی، نظامی گری، هزار فامیلی، بی قانونی، ناامنی، نپذیرفتن تفاوت ها، نفی فردیت در رنج بوده است… (سریع القلم، ص ۶۵)

حاکمیت های ایلی فردمحور بودند و رئیس ایل در رأس هرم قرار داشت. او حاکم مطلقه بود. حرف، کلام و منویات او قانون بود که تخلف از آن پذیرفتنی نبود. در حاکمیت وفاداری محض و اطاعت بی چون و چرا می خواست. همه سیستم بر منویات رئیس ایل می چرخد. مردم رعیت او هستند.

در نظام های فردمحور و اقتدارگرا تبعیت محض را می طلبند. «متفاوت بودن» نوعی انحراف و تمرد محسوب می شود. متفاوت فکر کردن و متفاوت زندگی کردن نسبت به شخص شاه که در رأس هرم قرار دارد نوعی تخطی از اصول حاکمیتی است. به همین دلیل فرهنگ انتقادناپذیری یک فرهنگ دیرپاست.

آن گاه که تفاوت در فهم و رأی تمرد، مخالفت و سرپیچی از ارزش های جامعه ایلی تفسیر شود و این فرهنگ در بستر زمان به صورت هنجار اجتماعی و فرهنگی در جامعه در آید، انسان های هم شکل و قیافه، یکدست در جامعه پدید می آیند. در جامعه ای که تفاوت ها به رسمیت شناخته نشود، فکر کردن، استدلال و خلاقیت از میان می رود. لازمه خلاقیت، «متفاوت بودن» در کنار «آزاد بودن» است.

فرهنگ اقتدار سیاسی به تدریج به فرهنگ اقتدار اجتماعی مبدل شد. همان گونه که افراد در حوزه سیاست یکدیگر را تحمل نمی کنند، یکدیگر را دفع می کنند، اعتماد ندارند؛ در سطح جامعه نیز انسان ها چنین فرهنگ از هم گسیخته ای را بنا می نهند و هر فردی با گذشت زمان و ورود به اجتماع همان صفات را می پذیرد. (همان، ص ۳۷) هر کس که متفاوت می اندیشد پس مخالف ماست. این فرهنگ درباری و اقتدارگرایی اجتماعی شد. بدین خاطر است با هر انتقاد و مخالفت آزرده خاطر می شود و بر اساس فرهنگ قبیله ای نهادینه شده در طبیعت خود عمل می کند. در جوامع قبیله ای مخالفت و انتقاد امری غیرطبیعی است و برخورد با انتقادکنندگان قهرآمیز است.

آقای دکتر رضا قلی در کتاب جامعه شناسی خودکامگی (ص ۱۰۴) می آورد: «کشتن، اره کردن، با میخ به دیوار کوبیدن، کور کردن، زندان و قطعه قطعه کردن از ویژگی های خشونت آمیز جامعه قبیله ای است. جوامعی که با خشونت طبیعت عادت کرده اند.»

فرهنگ ها

فرهنگ ها در حیطه جغرافیای نژادی و قومی خاص قرار دارند و تمایلات و روند فرهنگی ویژه ای را شکل می دهند. فهم تمایلات فرهنگی ملت ها پایه شناخت روحیات و خلقیات آنهاست که مبنای برنامه ریزی های فرهنگی و اجتماعی است. ایران در منطقه جغرافیایی ویژه ای واقع است و پیشینه خاص به خود را دارد و در روند فرهنگی خاورمیانه و جهان اسلام محسوب می شود و بدین خاطر تمایلات فرهنگی خاص به خود را دارد. فروکاستن فرهنگ یک سرزمین به معنای جامعه شناختی و مردم شناسی آن به خلقیات نیست.

انتقاد، منتقد و ما ایرانیان

در پیمایشی که بین اعضای هیئت علمی دانشگاه سراسر کشور انجام شده است دومین موضوع مورد توجه شرکت کنندگان «انتقادپذیری» است. ایرانیان از انتقاد آزرده و ناراحت می شوند. وقتی کسی از آنها انتقاد کند به دل می گیرند. (فراستخواه، ص ۲۰)

ما و انتقاد

انتقاد و مخالفت امر موافق طبع انسان نبوده و برای آدمی لذتبخش نیست، اما در بعضی از جوامع انسان ها به گونه ای تربیت می شوند تا در مواجهه با آن مقاوم باشند. هر گاه بین ایرانیان تعارضی در اثر متفاوت اندیشیدن و متفاوت بودن انتقادی پدید آید به چند شکل با آن برخورد می شود: منتقد با تخریب، تضعیف، تحقیر، خشونت یا حذف.

در جوامعی که تفاوت انسان ها پذیرفته نمی شود حقی برای دیگران قائل نمی شوند. در این محیط ها قواعدی برای حل اختلاف و تعارض وجود ندارد، زیرا متفاوت بودن و زاویه گرفتن از رأس هرم قدرت و فرهنگ رسمی، خط قرمز است و پذیرفته نیست. از سویی همه اوامر و نواهی رأس هرم واجب الطاعه است و غیر از آن تمرد است.

این فرهنگ اجتماعی شده است. افراد جامعه چنین احساسی دارند و تفاوت را مخالفت تلقی و نمی پذیرند. آنها توقع دارند همه مانند آنان بیندیشند و زندگی کنند. بدین خاطر از انتقاد و مخالف برآشفته می شوند، به معارضه بر می خیزند و روابط شان را قطع و قهر می کنند.

نپذیرفتن اختلاف و انتقاد و تفاوت به فرهنگ و بلکه به «تعصب» تبدیل شده است. اولین کاری که معمولا موقع اختلاف ها انجام می شود، قهر کردن است. حتی زن و شوهر که در خانواده کوچکی زندگی می کنند، معمولا با اولین مشکلی که پیش می آید در همان جایی که باید گفتگو شروع شود، گفتگو را قطع می کنند. (فراستخواه، ص ۱۴۵)

در این فرهنگ فضایی برای مصالحه و کوتاه آمدن و گفتگو وجود ندارد زیرا تصور عمومی مصالحه، کوتاه آمدن یا گفتگو امتیاز دادن به طرف است. در ایران اگر کسی مخالفت سیاسی می کرد، اره می شد. اگر فردی در جوامع قبیله ای مغضوب حاکمان قرار گیرد و اره نشود، مورد لطف قرار گرفته است. (رضا قلی، ص ۱۰۶)

رژیم ها و نخبگان مخالف

رژیم های تمامیت خواه، نخبگان و خاصه نخبگان سیاسی را تهدیدی جدی علیه خود می دانند زیرا آنها کارگزاران و کارشناسان حاکمیت اند و بدین خاطر به هر وسیله ممکن سعی در خنثی سازی آنها و خارج کردن آنان از صحنه دارند. کتاب روانشناسی نخبگان سیاسی ایران به تحلیل رفتار رژیم پهلوی دوم با نخبگان مخالف پرداخته است.

رژیم به هیچ وجه مخالف ها را تحمل نکرده و نمی کند، در نتیجه افراد ناهماهنگ و سازش ناپذیر درون نخبگان موجود از طرف رژیم در معرض فشار دائمی قرار دارند. (زونیس، ص ۷۳)

انتقاد، منتقد و ما ایرانیان

در اسفند ۱۳۵۳، شاه طی سخنانی و رو به دوربین تلویزیون اعلام کرد: «هر کسی نمی خواهد عضو حزب رستاخیز شود، پاسپورتش را بگیرد و برود.» حکومت های اقتدارگرا به خاطر فقدان قانون غیرقابل نقض و تخصیص که قدرت بی پایان را محدود کند، آن طور که می خواهند عمل می کنند. همه چیز و همه کارها به شاه و درباریان ختم می شد؛ شاه و دربارش در کوچک ترین کارها دخالت می کردند.

محمدرضا یک تنه همه تصمیمات را می گرفت و به قدرت بی پاسخگو تبدیل شد و به هیچ نهادی هم پاسخگو نبود و از سویی حاضر نبود مسئولیت تصمیمات خود که تاثیرات مهم بر منافع ملی و مردم را داشت به عهده بگیرد. هیچ کس جرأت نداشت با منویات شاه مخالفت کند. از سویی سخنان او هم فوق قانون بود. نهادهایی چون مجلس شورای ملی، سنا و دولت، کابینه در حد ثناگو و تمجیدگرا مجری منویات اعلیحضرت بیش نبودند. رژیم برای بیرون راندن منتقدان خود از روش های مختلفی بهره می گرفت.

۱٫ تضعیف روحیه

رایج ترین راه حل برای برخورد با نخبگان مخالف در ایران، تضعیف شدید روحیه آنهاست که به حس ناکارآمدی سیاسی و بریدن کامل از هر نوع فعالیت سیاسی منجر شود و به عناصری خنثی تبدیل شوند تا این که این گروه بریده شوند و به کارهای حاشیه ای مشغول شوند.

۲٫ تبعید دولتی

نخبگانی که ورود به حلقه نخبگان دولتی را می کنند و در مقابل سیاست زدایی و ترک صحنه فعالیت سیاسی مقاومت می کنند، پاسخ دیگری از رژیم دریافت می کنند: تبعید. پاسخی که نتیجه آن به کناره گیری آنها از فرآیند سیاسی منجر می شود. برای مثال در سال ۱۳۴۲، شاه، آیت الله خمینی را به وسیله پلیس ایران ربوده و با هواپیما به یک فرودگاه نظامی ترکیه برد. (همان ص ۸۱)

انتقاد، منتقد و ما ایرانیان

۳٫ تبعید خودخواسته

روش بسیار عادی و رایج برای کنار گذاشتن نخبگان مخالف از فرایند سیاسی، تبعیدهای خودخواسته است. این فرآیند در ترک کشور توسط خود فرد پیش از بروز تعارض آشکار با رژیم صورت می گیرد. (همان، ۸۶) دسته ای از نخبگان از ناچاری و برای حفظ جان خود از ایران خارج شدند تا از آزار سازمان امنیت در امان بمانند.

۴٫ دادن پست های خارجی

افراد مغضوب به مقامی دیپلماتیک در خارج از کشور منصوب می شوند. در این شیوه فرد از صحنه سیاسی دور می شود. حسن ارسنجانی از چهره های مطرح پس از شهریور ۲۰ و نزدیکان دکتر علی امینی و وزیر کشاورزی در کابینه او بود. ارسنجانی تدوین کننده و مجری اصلاحات ارضی سال ۱۳۴۱ در ایران بود و دربار و شاه نسبت به نیات او بدبین شده بودند. پس از استعفای دکتر امینی، ارسنجانی را سال ۱۳۴۲ به سفارت ایتالیا فرستادند.

انتقاد، منتقد و ما ایرانیان

۵٫ برکناری از مقام

شاه برای یکدست سازی قدرت با کوچک ترین گمان نسبت به اطرافیانش آنها را از چرخه قدرت خارج می کرد. برکنار کردن منتقدان از مناصب دولتی روش خاص شاه نیست؛ در همه حکومت های تمامیت خواه سکه رایج است که هیچ منتقدی را بر نمی تابند و بدین وسیله نخبگان منتقد را از صحنه خارج می کنند.

۶٫ زندانی کردن

آن گاه که شیوه های معمولی در برخورد با نخبگان مخالف کارایی ندارد از شیوه زندانی کردن برای کنار گذاشتن استفاده می شود. از طرف دیگر، زندان موقت با اتهام فساد یک شیوه مورد استفاده عادی برای بیان ناخشنودی شاه محسوب می شد در حالی که صرفا جنبه سیاسی داشته است. این اتهامات به خاطر پوشاندن و پنهان کردن استفاده می شد. (همان، ص ۱۲۰)

ابوالحسن ابتهاج پایه گذار اصلی برنامه ریزی توسعه در ایران که در فاصله سال های ۱۳۳۳ تا ۱۳۳۷ مدیرعامل سازمان برنامه بود. او همچنین از دی ماه ۱۳۲۰ مدیرعامل بانک ملی ایران بود. شاه از نفوذ ابوالحسن ابتهاج می ترسید. در سال ۱۳۴۰ او را دستگیر و هفت ماه را در زندان گذرانید. او همچنین بانک ایرانیان را با کمک مالی همسرش و نیز در سال ۱۳۵۳ شرکت بیمه بین المللی ایران – آمریکا را تاسیس کرد. (میلانی، ص ۳۲۳)

انتقاد، منتقد و ما ایرانیان

پیامدها و آسیب ها

دل آزرده شدن و خشمگین شدن از انتقاد ریشه در فرهنگ نپذیرفتن «اصل تفاوت» در انسان هاست. تحمل نداشتن در برابر انتقاد، پیامدها و آسیب های اجتماعی و سیاسی خاصی در پی دارد.

۱٫ پایین آمدن آستانه تحمل

جامعه ای که در مقابل انتقاد و اختلاف بردباری ندارد و آستانه تحمل آن پایین است، تعارض و نزاع در سطوح مختلف رواج می یابد. با اندک اختلاف، نزاع به درگیری منجر می شود. بر اساس آمارهای پزشکی قانونی کشور به طور میانگین روزانه ۱۶۰۰ شهروند به دلیل نزاع به پزشکی قانونی مراجعه کرده و تشکیل پرونده می دهند که در این میان تهران جلودار آمارهاست؛ یعنی هر ساعت حدود ۶۶ نفر با هم درگیر می شوند.

۲٫ تجزیه جامعه

انتقاد و اختلاف ملائم طبع انسان نیست و انسان ها از انتقاد آزرده خاطر می شوند. در حوزه روابط فردی کسی را دوست می دارند که به تکریم و تعریف بپردازد تا شخصی که انتقاد می کند. آنهایی که به تمجید و تکریم و مدیحه سرایی می پردازند خودی می شوند و مورد عنایت و متنعم می شوند.

۳٫ چند چهرگی

افراد به مسئله ای که مورد قبول شان نیست واکنش سریع و تند نشان می دهند و عصبانی می شوند. این شیوه باعث می شود دیگران از بیان انتقاد واقعیت ها پرهیز کنند یا آن طور که طرف مقابل می خواهد، نقد را بیان می کنند و چهره عوض می کنند. در این محیط افراد به تدریج مجبور می شوند افکار و تمایلات خود را مخفی کنند و خواسته های خود را پنهان کنند؛ زیرا حکومت نه تنها با افکار و تمایلات فکری آنها کار دارد، بلکه رفتارها و کردارهای آنها، در «چارچوب» می پسندد. افراد در پی زندگی خود هستند، در این جوامع شرط دستیابی به قدرت، ثروت و حتی تامین حداقل معیشت همسان اندیشی با قدرت و آنچه قدرت می پسندد، است.

 انتقاد، منتقد و ما ایرانیان
کسانی که مواضع انتقادی داشته باشند، گذشته از زاویه پیدا کردن و مواجهه با مشکلات، شانس دستیابی به قدرت و ثروت حتی اگر صلاحیت های لازم را داشته باشد، محروم خواهد شد و راه تامین حداقل های زندگی هم بر او سد می شود. راه نجات، مخفی کردن چهره واقعی و نمایان شدن با چهره دیگر است.

۴٫ تضعیف سرمایه اجتماعی

در کنار سرمایه های انسانی و اقتصادی، سرمایه اجتماعی (Social Capital) قرار دارد که در پیشبرد اهداف اجتماعی بسیار موثر است. جامعه از طریق تشویق افراد به «همکاری» و «مشارکت» در تعاملات اجتماعی قادر است بسیاری از معضلات جامعه را حل کند. بهره گیری از نظرات دیگران که به صورت انتقاد بیان می شود، سرمایه اجتماعی و فرصت برای جامعه و پیشبرد اهداف آن است.

امام علی (ع) می فرماید: «لیکن احبّ الناس الیک من هداک إلی مراشدک و کشف لک معایبک»؛ یعنی، باید محبوب ترین مردم نزد تو آن کسی باشد که تو را به آنچه مایه اصلاح و سازندگی توست، راهنمایی کند و عیب ها و کاستی هایت را به تو نشان دهد. (غررالحکم: ۷۳۷۳) برخورد پرخاشگرانه با انتقاد موجب تضعیف و از دست رفتن سرمایه اجتماعی می شود.

۵٫ انباشت آسیب ها

در جامعه ای که بر دهان ها، افکار و قلم ها قفل زده می شود، از در و دیوار آن فساد و تخلف خواهد بارید؛ زیرا چشم ها و قلم های بیدار و آگاه جرأت بیان این مفاسد را ندارند. همه سعی در پنهان سازی کاستی ها و مفاسد دارند تا مردم از زیر پوست جامعه آگاهی پیدا نکنند. با گفتار درمانی سعی در حل بحران می شود. در این جوامع معمولا همه امور دولتی است و حکومت نمی پسندد کاستی ها آشکار شود.

بدین خاطر انتقاد و فرهنگ انتقادگری را از صحنه جامعه محو می کند. کاستی ها و مفاسد انباشت پیدا می کنند و آن گاه متوجه می شویم که همه هستی مادی و معنوی جامعه به تاراج رفته است. میلیاردها دلار از سرمایه ملی نابود می شود، چند میلیون تحصیلکرده بیکار وجود دارد و پول شویی، عدم شفافیت، فساد اداری، قاچاق، نابودی محیط زیست و زنان خیابانی نرخ بالایی دارد.

۶٫ از دست رفتن فرصت شفافیت

انتقادپذیری موجب پویایی و شفافیت فضای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی کشور خواهد شد. جامعه ای که از نعمت شفاف سازی بی بهره شود، فرصت اصلاح را از دست خواهد داد. دکتر علی لاریجانی رئیس مجلس در گفتگویی گفته است: «ایران از لحاظ شفافیت در سیاست گذاری دولتی در بین ۱۴۰ کشور در رتبه ۱۱۵ است. یکی از ابتدایی ترین کارها برای سرمایه گذاری وجود سیاست های شفاف است که باید برای حل این مشکل اقدامات لازم صورت گیرد.» (سایت انتخاب)

انتقاد، منتقد و ما ایرانیان

سرلشکر فیروزآبادی آمارهای ارائه شده از سوی سازمان های جهانی در خصوص فساد در ایران را نامطلوب عنوان کرد و گفت: «در سال های ۲۰۰۳ تا ۲۰۱۳ میلادی رتبه ایران به لحاظ فساد از ۷۸ به ۱۴۴ رسیده که خیلی نگران کننده است.» (تابناک)

۷٫ غرور و خودشیفتگی

تمجید و تعریف های بی حاصل، فرد را دچار توهم و به نوعی خودشیفتگی و غرور دچار می کند. در حوزه اجتماع و سیاست آثار مخرب تری دارد. وقتی از صاحبان قدرت در تریبون های مختلف به جای انتقاد، تمجید و تکریم می شود و سخنی از ناکارآمدی ها و ناتوانی ها در میان نباشد، خود شیفتگی و غرور کاذب، عجب و استبداد رأی در دولت ها شکل می گیرد.

شکل نگرفتن فرهنگ گفتگو

تفاوت بحث کردن و گفتگو در این است که در بحث فرد می خواهد درستی حرفش را به کرسی بنشاند؛ به جای این که جواب خوب بشنود، می خواهد جواب بدهد و طرف مقابل را بکوبد و خودش را ثابت کند. در حالی که در گفتگو هر دو نفر می خواهند به نتیجه برسند. این روش برد – برد است و از یکدیگر یاد می گیرند.

در نظام ایلی و اقتدارگر روش حل اختلاف میان گروه ها مذاکره نبوده است، بلکه ایجاد وحشت، مالیات اجباری، اخاذی و تهاجم به مال و املاک رقیب مبانی حل اختلاف بوده است. (سریع القلم، ص ۶۷)

این فرهنگ سیاسی به تدریج به فرهنگ اجتماعی و مردم تبدیل شده است. استمرار فرهنگ ایلی در برخورد با منتقد و رقیب مبانی عمل بوده است و بدین خاطر فرهنگ گفتگو مذاکره و حل اختلاف در بین جامعه جای باز نکرده است؛ زیرا بر اساس فرهنگ ایلی، حل اختلاف با سرکوبی و از میدان به در کردن رقیب استوار است. در نظام های اقتدارگرا، روحیه قهر و رویگردانی از مخالفت و انتقاد به فرهنگ اجتماعی تبدیل شده است. در این نظام ها افراد فاقد مهارت گفتگو و حل مسئله هستند زیرا کوتاه آمدن و مصلحت سنجی را بر نمی تابند.

انتقاد، منتقد و ما ایرانیان

جمع بندی

نقد و انتقاد سازنده حق طبیعی آحاد مردم، نخبگان، اصحاب قلم و بیان است. ما در زمینه فردی و اجتماعی با پدیده نقد مسئله داریم. باید آستانه تحمل جامعه را افزایش داد. تصحیح روند نقادی و نقدپذیری نیازمند سیاست گذاری، برنامه ریزی، آموزش، فرهنگ سازی و ممارست مستمر است و بیش از هر چیز به عزم ملی و اراده عمومی نیازمند است.

منابع

* رضا قلی، علی؛ جامعه شناسی خودکامگی، نشر نی، چاپ هفدهم، ۱۳۸۹٫
* زونیس، ماروین؛ روان شناسی نخبگان سیاسی ایران، مترجمان، پرویز صالحی و چاپخش، ۱۳۷۸٫
* زیباکلام، صادق؛ ما چگونه ما شدیم، نشر روزنه.
* سریع القلم، محمود؛ فرهنگ سیاسی ایران، فرزان، ۱۳۸۹٫
* … اقتدارگرایی ایرانی در عصر قاجار، نشر فرزان، ۱۳۹۰٫
* شعبانی، رضا؛ مبانی تاریخ اجتماعی ایران، نشر قومس، ۱۳۹۰٫
* سفیر حیات، شماره ۸٫
* فراستخواه؛ مقصود ما ایرانیان، نشر نی، ۱۳۹۴٫
* فوران، جان؛ مقاومت شکننده، ترجمه احمد تدین، ناشر رسا، ۱۳۹۱٫
* میلانی، عباس؛ نگاهی به شاه.


منبع: برترینها

دنیای وسوسه انگیز و جذاب «هزار و یک شب»

هفته نامه کرگدن – نصرالله پورجوادی: هزار و یک شب برای من با کتاب های دیگر فرق دارد، این کتاب برای من مهم تر از کتاب های دیگر است به خاطر این که مرا بیش از کتاب های دیگر به یاد دنیای کهن می اندازد؛ دنیایی که پیش از قرون وسطی بود.

بعضی ها صحبت از پرخوری فکری و گرفتن سوءهاضمه ذهنی بر اثر مطالعه زیاد می کنند؛ من نه. این روزها یا بهتر است بگویم این سال ها مطالعه ام کم شده و سال به سال و بلکه ماه به ماه کمتر هم می شود. نشانه آن کتاب های فراوانی است که در گوشه و کنار، روی میز کامپیوتر، میز ناهارخوری، کنار تختخواب و ده جای دیگر، روی هم چیده ام تا روزی آنها را بخوانم و آن روز نمی آید و شاید هم هیچ وقت نیاید.

چند روزی است ترجمه جدید کتاب هزار و یک شب به قلم محمدرضا مرعشی پور را گذاشته ام کنار دستم که از سر تا ته بخوانم، ولی هر بار که آن را برداشته ام کار دیگری پیش آمده و می ترسم این کتاب هم به سرنوشت کتاب های دیگری که کنار دستم گذاشته ام و نخوانده ام، دچار شوم. ولی هزار و یک شب برای من با کتاب های دیگر فرق دارد. این کتاب برای من مهم تر از کتاب های دیگر است. به خاطر این که مرا بیش از کتاب های دیگر به یاد دنیای کهن می اندازد؛ دنیایی که پیش از قرون وسطا بود.

 بیرون آمدن از دنیای هزار و یک شب

کتاب های دیگری هم هست که ما را با دنیای کهن آشنا می کند، مثل ارداویرافنامه و درخت آسوریک یا تا حدود زیادی شاهنامه فردوسی و البته آثار یونانی مثل ایلیاد و ادیسه، ولی هزار و یک شب به نظرم با روحیه من و خاطرات کودکی و جوانی من سازگاری بیشتری دارد و دنیای کهن را به گونه ای معرفی می کند که من با آن احساس بیگانگی نمی کنم.

من گمان می کنم برای همه ما ایرانیان هزار و یک شب بهترین کتاب برای یادآوری دنیای کهن است؛ یادآوری جهان بینی قدیم، جهانی که مرز میان خیال و واقعیت در آن زیاد مشخص نیست، درست معلوم نیست حادثه ای که یکی برای دیگری گزارش می دهد در خواب است یا بیداری، در دنیای واقعی است یا خیالی.

دنیای هزار و یک شب دنیای انیمیستی یا زنده انگاری است؛ عالمی است که نه فقط حیوانات در آن با هم حرف می زنند، بلکه موجودات دیگر، از درخت و گیاه گرفته تا سنگ و ریگ هم زنده اند و حرف می زنند. حتی فلاسفه در این دنیا طبیعت را دارای نظم و نوعی درک و دریافت ذهنی می دانند. دنیای هزار و یک شب جهانی است که جن و پری سایه به سایه انسان ها زندگی می کنند، دنیای هزار و یک شب دنیای کهن ماست، دنیایی که در آن پیامبران مبعوث می شوند و برای اثبات مدعای خود معجزه می کنند و ابدال و اولیاء خدا دست به کرامات می زنند.

دنیای هزار و یک شب دنیای قهرمانان عطار در تذکره الاولیاء و در مثنوی های مصیبت نامه و منطق الطیر است. در این دنیاست که خدا هنگام خلقت آدم با فرشتگان سخن می گوید و سپس با دست خود گل آدم را به صورت آدم در می آورد و در او می دمد. با همین دم است که انسان زنده می شود و وقتی این دم از او گرفته شد، می میرد و باز با همین دم دوباره زنده می شود.

مرگ در دنیای کهن انتقال است، رفتن از یک سرا به سرای دیگر است. سرای دیگر که زندگی پس از مرگ است، در واقع به نوعی ادامه همین زندگی دنیاست. خوشی ها و دردهای آن، خوشی ها و دردهای دنیاست منتهی با شدت بیشتر.

زندگی در دنیای کهن با مرگ خاتمه نمی یابد؛ زندگی با مرگ متحول می شود و به همین دلیل تصور معاد روحانی در دنیای کهن معمول نیست. در دنیای کهن انسان از یک عنصر و یک گل ساخته شده و هنوز معنای روح مجرد در فکر و ذهنش جا نیفتاده است. به همین دلیل مسئله معاد روحانی برایش مطرح نیست. معاد یک معاد است. دنیا و آخرت هم یک جاست، نه دو جا. آخرت امتداد این دنیاست؛ به قول فرنگی ها اکستنشن این جهان است.

بیرون آمدن از دنیای هزار و یک شب

جهان کهن جایی است که عصای موسی اژدها می شود و درخت با او سخن می گوید. جایی است که ابراهیم خورشید و ماه و ستارگان را می بیند و خیال می کند خدا را دیده است. در اواخر دوران کهن است که انسان مردد می شود که آیا در این دنیا هم خدا را خواهد دید یا نه. در آخرت خواهد دید، ولی در دنیا معلوم نیست. دیدن خدا هم فقط یک نوع است؛ چه در دنیا و چه در آخرت.

خدا در دنیای کهن نه فقط دیده می شود، بلکه شنیده هم می شود. آ<از یا صوت خدا را در دنیای کهن هم انبیاء می شنوند و هم اولیاء. برای انبیاء وحی است و برای اولیاء هاتف. پس داستان هایی که درباره هاتف به عنوان موجودی واقعی که دیده نمی شود، ولی صوت یا آوازش شنیده می شود، مربوط به دنیای کهن است؛ دنیای هزار و یک شب. هاتف در دنیای بعدی یعنی دنیای قرون وسطا هم هست ولی در قرون وسطا هاتف تبدیل به فرم مجازی (متافور) می شود. هاتفی که از گوشه میخانه با حافظ سخن می گوید، هاتف قرون وسطایی است؛ هاتفی که متافور است و متعلق به خیال شاعرانه.

هزار و یک شب ظاهرا در دربار خلفای عباسی، در نیمه دوم قرن دوم اتفاق می افتد، ولی در حقیقت این کتاب کل دنیای کهن را، با علم و معرفت و جهان بینی و هنر و ارزش های آن برای ما مجسم می سازد. همان طور که دنیا و جهان بینی آن را می توان دنیا و جهان بینی هزار و یک شب نامید، هنر آن و علم و ارزش های آن را هم می توان هنر و علم و ارزش های هزار و یک شب نامید.

مفهوم علم و مفهوم هنر در دنیای هزار و یک شب با مفهوم علم و هنر در دنیای جدید و حتی در دنیای قرون وسطا یکی نیست. ارزش آنها هم یکی نیست. در دنیای هزار و یک شب، انسان «علم» را (با همان تصور خاصی که از علم دارد) بیشتر برای این می خواهد که حال او را خوش تر کند. اصلا در دنیای هزار و یک شب حال مهم تر و ارزشمندتر از علم است. همه چیز در آن دنیا برای این است که انسان حالش خوش شود؛ دین هم همین طور.

دین در دنیای کهن در وهله اول برای پیدا کردن معرفت نیست، بلکه برای رسیدن به حال است، برای یافت حال، یا یافت «وقت». در دنیای کهن انسان باید به دنبال علمی باشد که او را به دریافت وقت یا حال، چه در این دنیا و چه در جهان پس از مرگ، برساند. در دنیای کهن بشر عبادت می کند برای این که حالش خوش یا خوش تر شود. نماز می خواند و روزه می گیرد بیشتر برای این که حالش خوش تر شود؛ هم در دنیا و هم در عقبی.

برای شناخت دنیای کهن می توان هم آن را با دنیای جدید مقایسه کرد وهم با دنیای قرون وسطی. آفتاب این دنیا از اوایل دوران خلافت عباسی شروع به افول می کند و یکی، دو قرن بعد غروب می کند؛ البته نه به کلی. ما در قرن سوم از این دنیای کهن آهسته آهسته بیرون می آییم. این بیرون آمدن مرحله برزخی است. برزخ مرحله ای است که ما یک پایمان در دنیای کهن است و پای دیگرمان در قرون وسطاست. این مرحله برزخی را رنسانس هم می نامند. در این مرحله است که مرز میان خیال با واقعیت معلوم می شود و با مشخص شدن واقعیت علم جدیدی هم تاسیس می شود.

بیرون آمدن از دنیای هزار و یک شب

عواملی که به انتقال از دنیای کهن به دنیای قرون وسطی کمک کرد، متعدد است. قرون وسطی دوره مطرح شدن تعریف جدیدی از علم است و غلبه آن در تمدن اسلامی؛ همان چیزی که فرانتز روزنتال درباره اش کتاب نوشته (Knowledge Triumphant). برای مقایسه مفهوم علم در قرون وسطی با مفهوم علم در دنیای هزار و یک شب یک راه میانبر وجود دارد و آن مقایسه اقسام علم در کتاب هایی چون احصاءالعلوم فارابی یا مفاتیح العلوم خوارزمی با اقسام علم نزد ذالنون مصری است که در طبقات الصوفیه خواجه عبدالله انصاری آمده است.

در قرون وسطی علوم شرعی و غیر شرعی (ریاضیات و طبیعیات) هر دو ارزشمند است، در حالی که در دنیای کهن علوم غیر شرعی، علوم غیر نافع و زائد است؛ آپاندیس است. گاهی باید آن را کند و انداخت دور. مفهوم علم و اقسام آن قبل از دوران خلافت عباسی هم توسط متفکران مشائی عنوان شده بود؛ ولی جزوی از جهان فکری ما مسلمانان نشده بود. مفهوم علم و اقسام علوم قرون وسطایی از قرن سوم به بعد به تدریج جایگزین مفهوم علم در دنیای کهن شد.

اگر عباسیان به جای امویان حکومت و خلافت را به دست نگرفته بودند، معلوم نیست علم قرون وسطایی می توانست این جایگاه را پیدا کند. اگر دربار خلیفه از دمشق، که زمانی جزو سرزمین امپراتوری روم بود، به بغداد که شهری در اصل ایرانی بود، منتقل نشده بود، اگر کتاب های ایرانی و یونانی از زبان های پهلوی و سریانی و یونانی به عربی ترجمه نشده بود، اگر زبان عربی زبان همگانی (لینگوا فرانکا) نشده و علومی که رنسان اسلامی و دوران قرون وسطی را پدید آوردند، تدوین و تحریر نشده بود، اگر فرهنگ کاملا شفاهی دنیای کهن یک قدم در راه کتبی شدن پیش نرفته بود، اگر کاغذ در ابتدای عصر عباسیان به جهان تازه تاسیس اسلامی نیامده و هیچ علمی و شناختی و معارفی انتشار نیافته بود، تحول از دنیای هزار و یک شب به دنیای قرون وسطی هم صورت نمی گرفت. قرون وسطی را نه فقط عصر تاسیس و تدوین و تبویب علوم، بلکه همچنین دوران انتشار علوم و انتشار عناصر فرهنگی نیز باید دانست.

انتقال از دنیای کهن به دنیای قرون وسطی دفعتا صورت نگرفت. همان طور که گفته شد دوران برزخ دویست، سیصد سال طول کشید و تازه بعد از این مدت هم نگاه قدیم ما به جهان به کلی تغییر نکرد. اهمیت حال و محو بودن مرز میان واقعیت و خیال، متوسل شدن به کرامات برای تحکیم ایمان، شنیدن سخن جانوران و همچنین هاتف و خلاصه زیستن در دنیای هزار و یک شب حتی امروز هم به کلی دست از سر بعضی از ما بر نداشته است.

اکثر عوام الناس در دوران قرون وسطی همچنان در دنیای کهن زندگی می کردند و نفس می کشیدند. بعضی از آنها امروز هم همان طورند. فقط خواص مردم که عالم و دانشمند و حکیم و فیلسوف بودند، از دنیای کهن بیرون آمدند و سعی کردند علومی تاسیس کنند (علم با همان مفهوم قرون وسطایی آن)؛ علومی چون علم حدیث، علم فقه و اصول آن، علم تفسیر، علم رجال، علم کلام، علم تصوف، ریاضیات و نجوم، علم طب، فلسفه و روانشناسی، علم اخلاق و ده ها علم دیگر که بسیاری از آنها را ما امروزه علم نمی دانیم.

بیرون آمدن از دنیای هزار و یک شب

با مفهوم قرون وسطایی علم و تقسیم قرون وسطایی علوم بود که ما از دنیای کهن به دوران قرون وسطی و تمدن جدید اسلامی قدم گذاشتیم. بعضی ها مقاومت می کردند. بسیاری از صوفیان ترجیح می دادند در دنیای کهن بمانند؛ در همان دنیایی که عمر خطاب بالای منبر فریاد فرمانده اش را در جبهه جنگ می شنید و در همان دنیایی که ستون حنانه می نالید و از دوری پیغمبر (ص) شکایت می کرد. مولانا وقتی به منکران حنانه فحش می دهد، در واقع به کسانی فحش می دهد که از دنیای کهن به قرون وسطی قدم گذاشته اند. در قرون وسطی آواز حنانه مانند آواز هاتف متافور است. عالم خیال در قرون وسطی خیال شاعرانه است.

تقسیم عوالم از لحاظ تاریخی را برخی متاثر از تفکر اروپایی می دانند، در حالی که این تقسیم دقیقا با عوالم ما هم انطباق پیدا می کند. انتقال از دنیای کهن که من آن را دنیای هزار و یک شب نامیدم، در جهان اسلام رخ داد. با پیدایش تمدن اسلامی بود که ما از دنیای کهن به جهان قرون وسطی آمدیم. گاهی آدم فکر می کند و از خود می پرسد که اگر این دوران انتقال از دنیای کهن به قرون وسطی با تمدن اسلامی رخ نداده بود، آیا انتقال از دنیای قرون وسطی به دوران جدید هم در اروپا رخ می داد؟ والله اعلم.

انتقال از عالم قرون وسطی به عالم جدید در اروپا صورت گرفت و سپس به جاهای دیگر نیز سرایت کرد. این انتقال اگر در میان ما شرقی ها هنوز به صورت کامل صورت نگرفته است، نگران نباید بود، چون در خود اروپا هم هنوز همه جا به طور کامل صورت نگرفته است. انتقال از یک دنیا به دنیای دیگر، از یک جهان بینی به جهان بینی دیگر، از تغییر دین هم برای انسان مشکل تر است.

به هر حال کار یک شب و دو شب نیست، به خصوص که بعضی ها اصلا نمی خواهند از دنیای قرون وسطی یا حتی از دنیای هزار و یک شب بیرون بیایند. همانجا جا خوش کرده اند. خود من هم وقتی دوست دارم هزار و یک شب بخوانم، مگر غیر از این است که دلم برای آن دنیا تنگ است و به قول بچه ها احساس «نوستالژی» پیدا کرده ام؟


منبع: برترینها

۲۸ سال پس از رحلت امام خمینی (ره)

در آستانه بیست و هشتمین سالگرد رحلت رهبر کبیر انقلاب در گفت‌وگو با عبدالله ناصری، عضو شورای مشورتی اصلاح‌طلبان و عضو هیات علمی گروه تاریخ و تمدن اسلامی دانشگاه الزهرا از مشرب فکری و فقهی امام خمینی (ره) پرسیدیم. ناصری ضمن تقسیم‌بندی‌هایی از فقه در دوران آغاز اسلام و در دوران معاصر، به نوآوری‌های ایشان در حوزه فقه و سیاست پرداخت و ضمن ارایه توضیحاتی درباره وجوه تمایز امام (ره) با سایر فقهای هم‌عصر خود به تاثیر رویکرد فلسفی و عرفانی ایشان بر دیدگاه‌های فقهی ایشان پرداخت.

او می‌گوید: رویکرد فلسفی و عرفانی باعث شده که طبیعتا امام (ره) نگاه کاملا عصری و عقل‌گرایانه و مصلحت‌اندیشانه به مسائل داشته باشد. ضمن اینکه در عین اینکه فقه موروثی و سنتی را مورد توجه قرار می‌داد و به تعبیر خودش به فقه جواهری علاقه داشت اما با تامل فلسفی و عقلانی به حوزه فقه ورود می‌کرد و همیشه تاکید بر ابتکار و نوآوری داشت. به علاوه اینکه یک رویکرد انسان‌گرایانه داشت که می‌توان از آن به فقه کرامتی یاد کرد. این رویکرد از ایشان یک فقیه ممتاز ساخته بود و معتقد هستم که اگر امام (ره) زنده بود نظرات بسیار قابل توجه‌تری از آنچه مطرح شد و داشت، در همه حوزه‌ها بیان می‌کرد که این نظرات حتما می‌توانست سرفصل مطالعات جدیدی برای نسل جدید در مسائل فقهی و حوزوی باشد.

اگر بخواهیم جریان حوزه را در دوره حضرت امام صورتبندی کنیم این جریان را به لحاظ فکری به چند بخش می‌توان تقسیم کرد؟

ابتدا در خصوص صورت‌بندی ادواری جریان فقهی یا حوزوی از آغاز دوران اسلامی که متمرکز بر مساله فقه بوده است، یک توضیح مقدماتی بدهم. این تقسیم‌بندی، یک تقسیم‌بندی جغرافیایی است. اگر این تقسیم‌بندی را گسترده کنیم؛ از آغاز ظهور اسلام و آغاز تاریخ تشیع و مکتب فقه مدینه و کوفه تا زمان غیبت کبری است و بعد قم و ری، مرکز اصلی حوزه و فقاهت می‌شود که تا قرن پنجم است و بعد بغداد که با حمله هلاکو از بین می‌رود. بعد از آن مرکزیت حوزوی فقه شیعه به حله منتقل می‌شود، بعد جبل عامل است و بعد اصفهان و کربلا و نجف و قم و بعد روندهای دیگری مثل بحرین و سامرا بعضا در این تقسیم‌بندی‌ها جای می‌گیرد که این منوط به حضور شخصیت‌های بزرگ و تاثیرگذار در تاریخ فقه و نظام فقهی شیعه است.

یک تقسیم‌بندی موضوعی که شاید بیشتر راهگشا باشد که اتفاقا می‌خواهم در دوره امام (ره) به آن استناد کنم، تقسیم‌بندی فقه راوی‌گری است که تا قرن چهارم هجری ادامه دارد و فقط به روایت نگاه می‌کند. فقه حدیثی است که بدون هیچ رابطه‌ای با اجتهاد و استنباط در قرن چهارم و پنجم هجری فقط نقل حدیث می‌کند البته با تفاوت‌هایی که با قبلی دارد که به آن نمی‌پردازم. سوم فقهای اصولی هستند که با رویکرد اصولی تاریخ فقه را پر و بال می‌دهند مثل مرحوم شیخ مفید، سید مرتضی، شیخ طوسی و در نهایت، مکتب اخباری است که بحرین و تا حدودی جبل‌ عامل را می‌توان مرکز احیای فقه روایی بیان کرد که بعد مجددا توسط مرحوم وحید بهبهانی با تقویت آن اصول و رویکرد اصولی، فقه احیا می‌شود. این روند تقریبا ادامه پیدا می‌کند و در واقع، تاریخ فقه تشیع را شکل می‌دهد.

 ٢٨ سال پس از  رحلت امام خميني (ره)
امام خمینی را بیشتر می‌توان متعلق به کدام یک از این بخش‌ها دانست؟

امروز دو تقسیم‌بندی اساسی که خیلی نیز در رسانه‌ها یا محافل علمی به آن می‌پردازند، تقسیم‌بندی نجف و قم است که مصداق آن در حوزه نجف و در دوره معاصر، مرحوم آیت‌الله خویی (ره) است که از ویژگی‌های ایشان می‌توان تمرکز بیشتر بر فقه فردی را بیان کرد، البته به فقه سنتی توجه ویژه‌ای دارد، به علم اصول نیز توجه دارد و به همین دلیل ایشان را به «فیلسوف‌الفقها» تمثیل می‌کنند. مکتب دوم، مکتب قم است که به عبارتی از موسس حوزه علمیه قم مرحوم حائری گرفته ولی بیشتر با مرحوم آیت‌الله بروجردی (ره) و امام خمینی (ره) توصیف می‌شود که ویژگی این مکتب یا در واقع، صورتبندی فقهی قم با توجه به تاریخ فقه و سیر تطور احکام، کار خود را در دوره آیت‌الله بروجردی شروع می‌کند، به علم اصول کمتر توجه دارد و البته از ویژگی‌های این است که به آرای اهل سنت توجه می‌کند اما به‌شدت مخالف این است که علم اصول را که مبنای تحول فقهی است خیلی متورم نکند و همین طور به آرای قدمای فقها نیز توجه می‌کند، لذا قول مشهور و قول رایج را مبنا قرار می‌دهد، برخلاف آیت‌الله خویی که در برخی از نظرات خود قول مشهور را مبنا قرار نمی‌دهد البته نظرات نویی را ابداع می‌کند مثل نظری که در حوزه خمس دارد اما آن را علنی نمی‌کند به جهت اینکه به تعبیر خود او خلاف قول مشهور است اما استنباطات ایشان بیشتر استنباطات عصری و اصولی است. در همین مکتب قم، امام (ره) نیز چهره شاخص است که به تعبیر خود ایشان، می‌توان دو جریان سنتی و تاریخی را ذیل حوزه فقه یا فقه پویا دنبال کرد و شاخص را در همین تقسیم‌بندی که خود امام(ره) در اوایل انقلاب ارایه داد صورت‌بندی کرد.

فقه پویا که امام (ره) مصداق کاملا بارز آن بود به عنصر زمان و مکان در اجتهاد توجه داشت و اینکه سایه این اندیشه فلسفی و عرفانی که در جای خود جای بحث دارد از امام (ره) فقیهی نوگرا ساخته بود که هم عقلگرا بود و هم مصالح عامه و مصلحت عمومی را بیشتر دنبال می‌کرد و این صورتبندی را می‌توان در دوره امام (ره) در همان تقسیم‌بندی که خود ایشان ارایه داده، خلاصه کرد. یعنی اگر بخواهیم یک جمع‌بندی داشته باشیم، آن فقه سنتی که مبتنی بر آرای پیشینیان بود و فقه پویایی که خود امام (ره) و برخی از شاگردان او و حتی برخی از هم‌نسلان و هم‌عصران ایشان مثل علامه طباطبایی (ره) و علامه محمدتقی جعفری تا حدود زیادی آن را دنبال می‌کردند. آنها تابع فقه پویا بودند اما آرا و دیدگاه‌های فقهی آنها جز خود امام (ره) به دلیل شخصیت سیاسی‌ای که داشت و رهبر یک حکومت سیاسی بود، زیاد مورد توجه قرار نمی‌گرفت بلکه از ناحیه سنتی‌ها مورد تخطئه قرار می‌گرفت. حتی برخی از آرای فقهی خود امام(ره) نیز در دوره‌ای که کاریزمای سیاسی داشت و رهبر یک قدرت و حکومت سیاسی بود بعضا مورد انتقاد قرار می‌گرفت و امام (ره) به خاطر حفظ مصالح عمومی و حفظ وحدت اجتماعی آن هم در دوران آغاز انقلاب و دوران جنگ، کوتاه می‌آمد و خیلی به بسط نظریات فقهی خود نمی‌پرداخت و اجازه نیز نمی‌داد برخی از شاگردان، مثلا در امر موسیقی، خیلی وارد موضوع بشوند و واکاوی کنند زیرا آن نگاه و صورت‌بندی سنتی کماکان غالب بود و تا حدودی نیز این روند هنوز ادامه دارد.

وجوه متمایز امام از سایر فقهای بزرگ حوزه در عصر خودشان چه بود؟

امام (ره) یک جمله دارد که سال آخر حیات خود در صحیفه نور نیز آن را بیان کرده است، اینکه زمان و مکان دو عنصر اساسی و تاثیرگذار در مراحل استنباط احکام فقهی هستند. یعنی زمان و مکان یا تاریخ و جغرافیا را کاملا در حوزه فقه وارد می‌کنند و این نخستین گام و موثرترین کاری بود که شاید در تاریخ فقه تشیع به این صورت آشکار و بیان می‌شد. یکی از کارهایی که امام (ره) در دوره رهبری و حکومت‌داری خود انجام دادند همان فرمان هشت ماده‌ای معروف است که اگر به آن توجه کنیم وجه تمایز امام (ره) را می‌توان در این خلاصه کرد که ایشان در حوزه فقه- به تعبیر من- بسیار انسان‌محور بود و اگر بخواهم تعبیر امروزی به کار ببرم یک رویکرد کاملا اومانیستی داشت و کاملا انسان‌گرایانه بود و در واقع کرامت انسانی را مبنای احکام یا نگرش فقهی خود قرار می‌داد. ضمن اینکه فلسفه یا بنیان فقهی امام (ره) بر همان تعمیم عدالت و تعمیق اخلاق یعنی عمق بخشیدن به اخلاق و گسترش عدالت اجتماعی در جامعه بود. اگر بخواهم در یک کلام آن تعبیر را به کار ببرم، من فقه امام (ره) را کاملا یک نوع فقه کرامتی می‌دانم یعنی کرامت و اصالت انسان، سرلوحه نگرش فقهی ایشان بود و طبیعتا نمونه‌هایی نیز برای آن وجود دارد.

نوآوری‌های ایشان برای حوزه و فقه را چطور می‌توانیم صورت‌بندی کنیم؟ نوآوری‌هایی که در فقه سیاسی و سایر بخش‌های فقهی می‌شناسیم.

من یک خاطره نقل می‌کنم که خوب است به ویژه نسل جوان از طریق رسانه‌ها با این قضیه آشنا شوند و وقتی می‌گویم فقه کرامتی، بدانند که توجه به بزرگی و اصالت انسان چه جایگاهی نزد امام (ره) داشت. اوایل انقلاب بود در استان فارس، شهرستان استهبانات یکی از عشایر به دادگستری مراجعه کرد و گفت من اکنون ۵ فرزند دارم و زمانی با کسی که به او علاقه داشتم، ازدواج کردم خطبه عقد جاری نکردم؛ در حال حاضر حکم شرعی ازدواج من و فرزندانم چیست؟ قاضی حکم به ابطال این ازدواج و زندگی و حکم سنگسار این فرد را داد. این قضیه به شورای عالی قضایی کشیده شد که در آن زمان، یک شورای مشورتی در قم داشت که بسیاری از فقهای مشهور امروز نیز عضو آن بودند. آنها نیز درمورد اینکه با این قاعده فقهی سنتی چه باید بکنند، مردد بودند. بالاخره فردی بدون خواندن خطبه عقد و به صورت عشیر‌گی ازدواج کرده بود، ۵ فرزند داشت و دادگاه با اعلام اینکه فرزندان او حلال‌زاده نیستند حکم به ابطال ازدواج و سنگسار داده بود.

قضیه به امام (ره) رسید و ایشان حکم داد که این ازدواج کاملا مشروع است و فرزندان آنها نیز حلال‌زاده هستند. این جریان در آن زمان، بسیار سر و صدا کرد زیرا نظر بدیعی بود و نگاه ایشان در قالب آن رویکرد سنتی که چه در تاریخ اسلام چه در تشیع و چه در تسنن شکل گرفته بود، قرار نمی‌گرفت بلکه به نظر من به دلیل سلطه رویکرد فلسفی و عقل‌گرایانه‌ای که داشت و از سوی دیگر کاملا تحت تاثیر رویکرد عرفانی مرحوم ابن عربی بود، نظرات بدیعی را دنبال می‌کرد. نکته دیگری که در فقه امام (ره) خیلی متمایز بود توجه به حوزه کارشناسی بود. شاید شما به خاطر نداشته باشید اما نسل قدیم به یاد می‌آورد که تا وقتی که ماهی اوزون‌برون با این استدلال که فلس ندارد جزو ماهی‌های حلال نیست اما وقتی امام (ره) نظریه کارشناسی را از سازمان شیلات پرسید و کارشناسان این سازمان اعلام کردند که این ماهی فلس دارد و ایشان به استناد نظریه کارشناسی کارشناسان شیلات در این حکم تاریخی تغییر داد.

 ٢٨ سال پس از  رحلت امام خميني (ره)
در واقع نکته‌ای که مورد توجه امام بود که کاملا یک رویکرد ویژه هستی‌شناسی و انسان‌شناسی داشت و طبیعتا کلام وحی و قرآن را مورد توجه قرار می‌داد. این به این معنی نیست که به فقه سنتی توجهی نداشت، بارها اشاره کرده‌ام که فقه موروثی یا به تعبیر خود امام (ره) فقه جواهری را اما کاملا با رویکرد عقلی و فلسفی به این مساله نگاه می‌کرد و این تمایزی بود که از امام (ره) شخصیتی برجسته ساخته بود، به علاوه اینکه چون کاملا عارف و بی‌پیرایه و ساده بود این مشی زندگی و این نوع نگرش به زندگی فردی، طبیعتا در دیدگاه‌های او نیز بسیار اثرگذار بود. همین ویژگی‌ها از ایشان شخصیتی در بین فقها ساخته بود که با اینکه کاریزما داشت و رهبر یک قدرت و حکومت سیاسی بود اما به خاطر سلطه آن رویکرد سنتی خیلی از دیدگاه‌های نوع‌اندیشانه خود را بیان نکرد و به اعتقاد من، آنها را با خود به جهان باقی به ارمغان برد.

آشنایی و ممارست امام در فلسفه و عرفان چه تاثیری در آرای فقهی ایشان گذاشته بود؟

اصل قضیه همین است یعنی آنچه امام(ره) را کاملا متمایز می‌کرد آن رویکرد فلسفی و عرفانی بود که از ایشان چهره‌ای می‌ساخت که معتقد بود کسی نمی‌تواند، الزاما من تعبیر ماکس وبری آن را به کار می‌برم؛ ماکس وبر تعبیری دارد به نام «متولیان یا مدیران امر تقدیس» یعنی کسی مسوول مقدس یا نامقدس بودن چیزی یا اداره‌کننده امر مقدس نیست. باز از نواندیشان جهان اهل سنت که امام (ره) نیز به آثار او توجه داشت، شیخ محمد عبده است که به عنوان یکی از سرسلسله‌های جریان اصلاحی دینی است که اتفاقا این نوع اصلاح‌گری او در فقه معاصر تشیع و در نواندیشان دینی نیز بسیار موثر واقع شده است. من جمله‌ای را عینا از او می‌خوانم، او می‌گوید: «اگر خلیفه آن اقتدار دینی را ندارد، قاضی یا مفتی یا شیخ‌الاسلام و شیخ می‌گویند اسلام به هیچ یک از آنها کمترین حق سلطه بر اعتقادات و بیان احکام نداده است. هر قدرتی که دارند عرفی است و شریعت اسلامی آن را تعیین کرده و هیچ یک نمی‌تواند مدعی حق سلطه بر ایمان کسی یا خداپرستی کسی شود یا بر سر راه اندیشه‌ورزی او بایستد». همین نگاهی که اشاره کردم که امام (ره) به حوزه کارشناسی یا حوزه مشورتی داشت یا حتی شاید خود حکومت نیز باعث شد که امام (ره) توجه ویژه‌ای به حوزه اجتماعی کرد. این نگاه فلسفی و عقل‌گرایانه او باعث می‌شد که ضمن اینکه آن فقه موروثی را مورد توجه قرار می‌داد اما به حوزه اجتهاد یا بازکردن باب آن یا تعبیری که به کار برد برای اینکه نشان دهد- عین تعبیر امام (ره) است- که اسلام از پس حل مسائل جامعه برمی‌آید، عنصر زمان و مکان باید در حکم‌شناسی و موضوع‌شناسی مورد توجه قرار گیرد.

این به خاطر همان رویکرد کاملا فلسفی بود که امثال امام (ره) و مرحوم علامه طباطبایی داشتند. البته درباره علامه طباطبایی گفته می‌شد که حتی با وجود توصیه‌هایی که استاد ایشان، مرحوم آیت‌الله بروجردی به ایشان کرده بود که آموزش و فلسفه را کنار بگذار اما اهتمام ویژه‌ای به فلسفه داشت. این رویکرد فلسفی او باعث شد که در حوزه جایگاهی پیدا نکند و برخی معتقد بودند که اگر این جفا در حق مرحوم علامه طباطبایی نمی‌شد، ایشان یکی از فقهای برجسته دوران معاصر بود. لذا این رویکرد فلسفی و عرفانی باعث شده که طبیعتا امام (ره) نگاه کاملا عصری و عقل‌گرایانه و مصلحت اندیشانه به مسائل داشته باشد. ضمن اینکه در عین اینکه فقه موروثی و سنتی را مورد توجه قرار می‌داد و به تعبیر خودش به فقه جواهری علاقه داشت اما با تامل فلسفی و عقلانی به حوزه فقه ورود می‌کرد و همیشه تاکید بر ابتکار و نوآوری داشت، به این جهت که معتقد بود زمانی که دیگر پدیده‌ای به نام حکومت اسلامی شکل گرفته باید از این نوع رویکردهای سلفی پیشینیان عبور کرد و گذشت تا بتوان مسائل عصری را برای جامعه مورد توجه قرار داد. به علاوه اینکه همان طور که گفتم به دلیل تاثیر فوق‌العاده‌ای که از آرا و اندیشه‌های عرفانی- به تعبیر خود امام(ره) – استاد اعظم محی‌الدین عربی نیز گرفته بود کاملا یک رویکرد انسان‌گرایانه داشت که از آن به فقه کرامتی یاد کردم. این رویکرد از ایشان یک فقیه ممتاز ساخته بود که البته من معتقد هستم امام (ره) اگر زنده بود نظرات بسیار قابل توجه‌تری از آنچه مطرح شد و داشت چه در باب موسیقی و چه در نمونه‌هایی که ذکر کردم و چه در حوزه‌های دیگر بیان می‌کرد که حتما این نظرات می‌توانست سرفصل مطالعات جدیدی برای نسل جدید در مسائل فقهی و حوزوی باشد.

فقه بعد از امام خمینی چه ویژگی‌هایی پیدا کرد که آن را از قبل متمایز می‌کند؟

برای پاسخ به این سوال به یک نکته باید توجه کرد. اینکه ما چه بخواهیم در زمان حیات امام (ره) این موضوع را مطالعه کنیم و در واقع به عقب برگردیم و چه بخواهیم در دوران بعد از ایشان آن را بررسی کنیم، اساس این تحولی که امروز در دانش و معرفت بشری ایجاد شده و تداخل یا تاثیری که حوزه‌های علوم انسانی بر یکدیگر گذاشته‌اند و جریان نوگرایانه‌ای که تحت تاثیر نوآوری‌های جهان غرب در جهان اسلام شکل گرفته که البته در جهان اهل سنت زودتر شروع شده و زندگی مدرن امروز فناوری‌های نوین و مختصات زندگی جدید، سوالات جدید را برای انسان مسلمان به وجود آورده است. ما از سویی معتقد هستیم که کلام وحی نسخه‌ای است که بدون تردید باید به آن مراجعه کرد و هیچ گونه جای تردیدی ندارد، گرچه احادیث و روایات می‌توانند محل ظن و گمان قرار بگیرند.

از سوی دیگر، دین اسلام دین خاتمیت است بنابراین، این اجتهاد و رویکرد عقلانی آن به خاطر مختصاتی که دارد یعنی همزبان ایهام و ایجاز و استعاره‌ای که زبان وحی دارد و هم محدودیت‌هایی که ما در نص داریم و هم تنوع جوامع مسلمان، اقتضا می‌کند که این باب اجتهادی که ما می‌گوییم وجه تمایز فقه شیعه و فقه اهل سنت است، مورد توجه قرار گیرد که البته اهل سنت مدت‌ها است که رویکرد عصری دیگر و یک نوع مصلحت‌اندیشی‌های جدید دارند و به همین جهت توانسته‌اند بسیاری از موضوعات فقهی خود را در جامعه امروز و در عصر جهانی شدن پاسخ دهند. اما متاسفانه این اتفاق در حوزه فقه و جامعه شیعه کمتر رخ داده و از ایران نیز باید آغاز شود. اگر چه زمزمه‌های جدی نیز وجود دارد زیرا ببینید، اسلام اصیل در قرآن خلاصه می‌شود اگرچه من که سنت را نفی نمی‌کنم اما معتقد هستم که به طور طبیعی بخشی از آن قابل تردید است. این اسلام تاریخی که به دست ما رسیده در نگاه غیرسنتی باید بپذیریم که همه حقیقت را در خود ندارد و سوالات جدیدی که برای بشر پیش می‌آید باید با عقل به آن پاسخ داد و هرچه انسان بیشتر توسعه پیدا می‌کند این سوالات بیشتر می‌شود و لذا عقل باید بیشتر درگیر شود و این به تعبیر شهید محمد باقر صدر، آن «منطقه الفراغ» وسیع‌تر می‌شود.

از سوی دیگر، فهم انسان و همچنین فقیه مسلمان از حقایق دینی ضرورتا یک فهم تاریخی و تاریخ‌مند است و در واقع، این فهم در ظرف زمانی خود متناسب با شرایط فرهنگی و اجتماعی خود تبیین شده است. به عبارت ساده‌تر، ممکن است دیدگاه یک فقیه یا حکم شرعی هزارسال پیش الزاما امروز برای خیلی از مسائل زندگی انسان مسلمان شیعه کارساز نباشد. به همین جهت باید با یک رویکرد کاملا عقلانی، فلسفی و در یک رابطه تعامل مستقیم با متن، این قوانین حقوقی و فقهی را مورد توجه قرار داد و پیش برد. چون ما متاسفانه چه در تشیع و چه در تسنن بیشتر به آن جلوه‌های رخ داده در حوزه تاریخ اسلام توجه می‌کنیم، ضمن اینکه آن قابل بحث است و انگیزه‌هایی دارند که از حوصله این بحث خارج است و من در مصاحبه‌های دیگری گفته‌ام و در آثاری که نوشته‌ام نیز وجود دارد و قابل دسترسی است. اما واقعیت این است که امروز ما برای اینکه بتوانیم هر چه بیشتر این ظرفیت اثرساز و اثرگذار جمهوری اسلامی را برای رفع نیازهای مسلمانان ایرانی خود بیشتر عمومیت بخشیم، ناچاریم که تا حدود زیادی از همان مبانی یعنی رویکرد عقلانی و انسان‌گرایانه و به تعبیر امروزی رویکرد اومانیستی به حوزه فقه تبعیت کنیم که نهایتا فقه کرامتی امام (ره) می‌ساخت که مبنا و اصل و اساس کرامت، نیاز و وجود انسان بود و نیازهایی که باید در هر زمان به آنها پاسخ داده شد.

این روند متاسفانه به طور طبیعی، روند کند شده‌ای است یعنی نمی‌توان به جرات و قاطعیت گفت که امروز این روند، روند قابل قبولی است؛ به خاطر همان سلطه و تسلطی که فضای فقه سنتی بر حوزه‌های علمیه دارد، به گونه‌ای که شما می‌بینید که حتی امروز بدون توجه به محتوای یک پیام بین‌المللی به طور مثال، سند ٢٠٣٠ که امروز مطرح شده که توسط بسیاری از علما نه دیده و نه خوانده شد اما فضاسازی‌هایی که البته انگیزه سیاسی داشت، علیه آن صورت گرفت. اما وقتی شما این پیام ٧٠- ۶٠ صفحه‌ای را می‌خوانید می‌بینید که هرآنچه درباره آن و در جهت کوبیدن این سند گفته می‌شد اصلا صحت نداشت.

ضمن اینکه باید بپذیریم واقعیت‌های عصر جهانی شده اقتضا می‌کند که ما متناسب این تحولات جهانی، فقه خود را گسترش دهیم. گام اصلی و ضروری آن نیز همان چیزی است که امام (ره) به آن توجه داشت. من این را از فیلسوف مشهور قرن ششم، ابن رشد اندلسی در کتاب «فصل‌المقال» او ذکر می‌کنم که می‌گوید: «برای رسیدن به هدفی که در آن طی طریق می‌کنیم باید سخن پیشینیان را که این راه را رفته‌اند راهنما بدانیم چه بر آیین ما باشند و چه نباشند». یعنی معرفت اصلی برای قانونگذاری دینی یا همان قانونگذاری فقهی و حقوقی، یک امر انسانی است و الهی نیست بنابراین، باید این را چه در حوزه برداشت از قرآن و چه برداشت از متون حدیثی و روایی مورد توجه قرار دهیم.

 ٢٨ سال پس از  رحلت امام خميني (ره)

امروز اداره امور منطبق براقتضائات و نیازهای بشری است و جهان نیز در یک پیوستگی تو در تو قرار گرفته که بر افکار و نیازها و ضرورت‌های دیگری خیلی تاثیرگذار است و ما نیز جبرا نمی‌توانیم خارج از این دایره جهانی زندگی کنیم زیرا در حال حاضر، انسان یک پدیده جهانی شده و کسی نمی‌تواند حصار خاصی را دور خود بکشد و قواعد خاصی را برای خود تعریف کند. بنابراین، جمهوری اسلامی که تنها نمونه در جهان امروز است باید متناسب با این فرآیندی که گفتم و این محتوا و مبانی فکری و عقلانی باید کاملا بتواند آن مقتضیات امروز بشر را به تعبیر امام(ره) رفع کند و با زبان گویا اعلام کند که اسلام قابلیت اداره جامعه را دارد و بر اساس روح کلی قرآن و جامعیت آن و احادیث صحیح و سنت‌های تاریخی درست، بتواند یک مجموعه قابل پیدا شدن به عنوان یک الگو چه برای جامعه خود و چه برای جامعه جهانی ارایه دهیم.

این چیزی بود که امام (ره) دغدغه آن را داشت اما متاسفانه بعد از ایشان این روند خیلی در ساختار حکومتی ما ادامه پیدا نکرد گرچه کارهای بسیار خوبی چه در حوزه و چه دانشگاه انجام شده و تحت تاثیر آن وزش بسیار سنگین و توفان جریان نواندیشی دینی که در جهان اسلام شکل گرفته، توانسته ماهیت این اندیشه را تحت تاثیر قرار دهد و در واقع، زمزمه‌های بسیار شنیدنی و پررنگی از جریان نواندیشی دینی را شاهد باشیم. اما در درون ساختار حکومت، متاسفانه هنوز این نتوانسته ظهور و بروز جدی پیدا کند به طوری که به طور مثال، هنوز درباره ربنای شجریان بحث فقهی می‌کنند که آیا با بعضی از قواعد فقهی همخوانی دارد یا خیر، در حالی که- فارغ از اینکه چه انگیزه‌های سیاسی پشت این ماجرا وجود دارد- سال‌ها از رسانه ملی پخش می‌شده است. اما غیر از آن، اصلا امروزه بحث درباره این موارد، بحث‌های حل شده و درک شده‌ای در جامعه جهانی است اما متاسفانه ما در ایران هنوز گرفتار آن هستیم و این روند برای ما ادامه داشت و ادامه دارد و علت آن هم این است که نیازهای عصری و تفوق مصلحت اجتماعی و مصلحت عامه و کرامت انسانی بر حوزه‌های دیگر کاملا دیده نشده است.


منبع: برترینها

مُدهای آرایشی ۲۰۱۷

برترین ها: هر سال مد مخصوص به خود را دارد، سال ۲۰۱۷ نیز از این قائده مستثنی نیست. روی سکوی دفیله ها رنگ ها نقش مهمی ایفا می کنند که با نگاهی به فشن شوها با شیوه آرایشی آنها آشنا خواهید شد. در این مطلب نیز نمونه هایی از آرایش غالب سال ۲۰۱۷ توسط مشهورترین آرایشگران جهان را برایتان به نمایش گذاشته ایم تا در صورت علاقه از آنها ایده بگیرید.

رژ رنگ لب

آرایش طبیعی صورت هیچگاه از مد نمی افتد. بنابراین همیشه یک رژ لب صورتی کمرنگ همراه خود داشته باشید تا در مواقعی که نمی خواهید آرایشی چشمگیر داشته باشید، به لب هایتان بزنید.

مدهای آرایشی 2017
مدهای آرایشی 2017 
مدهای آرایشی 2017 

خط چشم پررنگ 

چشم هایتان را با خط چشمی پر رنگ حالت دهید. در این حالت برای لب هایتان از رژی کمرنگ استفاده کنید تا تمرکز تنها روی چشمان تان باشد. 

مدهای آرایشی 2017
مدهای آرایشی 2017 
مدهای آرایشی 2017

ابروهای پر

ابروهای پر پشت بار دیگر مرکز توجه قرار گرفتند. اگر ابروهای پری دارید که شانس با شماست، اگر نه، می توانید با مداد ابرو آن را پر رنگ تر کنید تا بیشتر توی چشم باشد.

 مدهای آرایشی 2017
مدهای آرایشی 2017 
مدهای آرایشی 2017 

پلک براق

با براق کردن پشت چشم تان نگاههای بیشتری را به سمت تان جلب خواهید کرد. این مدل آرایش بیشتر مناسب روز می باشد.

 مدهای آرایشی 2017
مدهای آرایشی 2017 

پلک های لاکی

برای میهمانی های شبانه، بهتر است که پلک هایتان را پر رنگ تر کنید. سایه های براق انتخاب سال طراحان مد بوده است.

مدهای آرایشی 2017 
مدهای آرایشی 2017 

چهره های بدون آرایش بار دیگر توجه طراحان مد را به خود جلب کرد. فقط کافی است که مقدار کمی کرم پودر و رژگونه به صورت تان بزنید تا از حالت بی روح درآید.

مدهای آرایشی 2017 
مدهای آرایشی 2017 

 رژ قرمز

اگر دوست دارید بیشتر توی چشم باشید، به جای رژ صورتی کمرنگ، از رژ قرمز پر رنگ استفاده کنید.

 مدهای آرایشی 2017
مدهای آرایشی 2017 

سایه چشم رنگی

اگر می خواهید که تمرکز را روی چشم هایتان بگذارید، از سایه های رنگی چشم استفاده کنید. مهم نیست چه رنگی را می پسندید، هر رنگی می تواند به صورت شما جذابیت بخشد. 

مدهای آرایشی 2017 


منبع: برترینها

شکنجه های رایج در زندان های ساواک چه بود؟

ماهنامه همشهری خردنامه پایداری – سیدمحمد سادات اخوی: سابقه شکنجه شاید قسمتی به اندازه تاریخ داشته باشد؛ مصریان باستان به وحشتناک ترین شیوه ها، مخالفان شان را شکنجه می دادند و آنها را می کشتند؛ مثلا آنها را درون نیل می گذاشتند، روی صورت شان شیر و عسل می ریختند تا حشرات آنها را بخورند و همه بدن قربانیان عفونت کند. شیوه های بدتر را می شود در تاریخ قرون وسطی پیدا کرد که به بهانه های مختلف پوست بدن افراد را زنده زنده می کندند.

به مرور زمان و با وضع قوانین حقوق بشری، این نوع شکنجه ها کمرنگ شد اما از بین نرفت و شمایل تازه ای به خود گرفت که در دوره شاهنشاهی توسط ساواک روی انقلابیون اجرا می شد. وقتی پای صحبت های انقلابیون می نشینید، حرف های زیادی درباره شکنجه ها دارند و هر کدام به نوعی آن را تجربه کرده اند. در اینجا به برخی از انواع شکنجه های ساواک اشاره می کنیم تا ببینیم گام های انقلاب در چه مسیر ناهموار و خشنی برداشته شده و امروز به ثمر نشسته است.

شلاق زدن یک شکنجه معمولی بود

کریم حسین زاده یکی از زندانیانی است که دوران شاه به خاطر فعالیت های سیاسی نزدیک به ۱۸ ماه را در زندان گذرانده. او که در این مدت انواع شکنجه ها را تحمل کرده، درباره اقدامات ساواک می گوید: «یکی از معمولی ترین شکنجه های ساواک که در ابتدای ورود به زندان صورت می گرفت، شلاق زدن بود.

 شکنجه های رایج در زندان های ساواک چه بود؟
البته من از مشت و لگدهایی که از ابتدای دستگیری خوراک زندانیان می شد صرف نظر کردم. معمولا از ترکه های نازک درختانی مانند بید، انار و گلابی یا ترکه های بافته شده از ساقه های گندم و جو و کتان و لیف خرما و کنف و نخ های بافته به هم از لیف و کتان و ابریشم و چرم و پوست تا سیم های نازک مسی و سربی تا کابل برق چند لایه و تاب داده یا افشان استفاده می شد.»

این طور که آقای حسین زاده می گوید، برای دردناک تر شدن، سر شلاق ها را سرب می بستند که در اثر برخورد با کمر زخم های عمیقی ایجاد کند. او این طور ادامه می دهد: «بعضی وقت ها هم فقط به شلاق زدن اکتفا نمی کردند. برای مثال یک تخت فلزی را به آرامی داغ می کردند و ما را روی آن می خواباندند، بعد شروع می کردند به شلاق زدن. از طرف دیگر برای آزار ما روی زخم ها را هم نمک یا آب لیمو ترش می ریختند که این باعث می شد سر زخم تا مدتی طولانی باز بماند.»

شکنجه های روحی علیه زندانیان زن

یکی از وحشیانه ترین برخوردهای ساواک با زنان زندانی بوده است. ساواک معمولا در برخوردهایش با زنان تلاش می کرده تا ابتدا آنها را شکنجه روحی دهد. صدیقه اعلایی از زندانیان ساواک در این باره می گوید: «شکنجه های روحی ساواک واقعا شرم آور بود. با کلمات بسیار ناشایست با ما صحبت می کردند.

 شکنجه های رایج در زندان های ساواک چه بود؟
یک بار که بازجوهای ساواک سراغم آمدند، یکی شان سیگارش را روی سر من خاموش کرد؛ هیچ موقع دردی را که آن روز کشیدم فراموش نمی کنم. از دیگر شکنجه های مرسوم در ساواک، آویزان کردن بود؛ یعنی کف پای ما را شلاق می زدند و دو سه روز همین طور از دست آویزان می کردند تا خون کف پای مان جمع شود. دوباره شلاق می زدند و پای ورم کرده ما پر از خون می شد. بعد از آن هم ما را دور زندان بدو می بردند.»

او اگرچه با اکراه ولی در توضیح بیشتر می گوید: «تهدید به تجاوز هم یکی از رایج ترین مسائل در بازجویی ها بوده است. در کلانتری ها، اغلب پلیس، زندانیان جوان یا بانوان را با رکیک ترین کلمات تهدید می کرد. بدون تردید اگر نبود آرمان های اصیل و آموزه های انقلابی و قرآنی، هیچ کس تاب و تحمل آن شرایط را نداشت.»ن

از آتش تا گیره

یکی از منابع خوبی که درباره شکنجه های ساواک موجود است، خاطرات منصور رفیع زاده رئیس شعبه ساواک در آمریکاست. او درباره آتش زدن زندانی ها به عنوان یکی از معروف ترین شکنجه های این طور می گوید: «در میان روزنامه نگاران دوره ملی شدن صنعت نفت کریم پورشیرازی سردبیر روزنامه شوش به دلیل حملات گسترده و بی باکانه اش به خانواده پهلوی به ویژه شخص شاه و اشرف پهلوی، بیش از همه مورد خشم ملوکانه قرار گرفت. بعد روزنامه ها خبر مرگ تصادفی شیرازی را در یک آتش سوزی در زندان منتشر کردند.

 شکنجه های رایج در زندان های ساواک چه بود؟

سال ها بعد هنگامی که برای تعطیلات در تهران بودم یکی از بدنام ترین این افراد در مقابلم سبز شد. او می دانست که من چه کاره هستم و خواهش کرد سفارش او را به تیمسار سفیری بکنم. من بی درنگ او را شناختم. وی در زمان اعتراض های دانشجویی زندانبان من بود. او با افتخار از کارهای خود و شرکت در قتل شیرازی سخن گفت. هنگامی که برای دانستن جزییات پافشاری کردم، وی با گستاخی در مورد شب آتش سوزی در سال ۱۳۳۱ گفت من فردی بودم که در حالی که چند نفر شیرازی را گرفته بودند، نفت بر سر و بدن او ریختم.

چون لباس های خودم نیز نفتی شده بود نمی توانستم او را آتش بزنم چون ممکن بود لباس های خودم هم آتش بگیرد. یکی دیگر از ماموران زندان، کهنه ای را آتش زد و به طرف او پرتاب کرد. ما نیز به سرعت از سلول او دور شدیم.»

در خاطرات زندانیان دوره شاه چیزی که زیاد به چشم می خورد، استفاده از گیره است. در این نوع شکنجه سر متهم را میان دو گیره قرار می دادند و کم کم فشار آن را زیاد می کردند که در برخی گزارش های ساواک آمده که جمجمه بعضی از این زندانیان بر اثر فشار زیاد له می شد. در کنار این گیره کلاه خودهایی هم وجود داشت که روی سر زندانی قرار می دادند و تقریبا به شیوه گیره کار می کرد با این تفاوت که زندانی در آن شرایط احساس خفگی می کرده است و در عین حال فشار را هم تحمل می کرد.»

سلولی پر از خشم

متهمان در حالت کلی در زندان های ساواک حضور داشتند اما برای سخت تر کردن کار و همین طور گرفتن اعتراف از آنها گاهی چند ماه شخص را در سلول انفرادی زندانی می کردند. وقتی هم کسی در زندان انفرادی می رفت شکنجه های مخصوص به آن محیط را رویش اجرا می کردند. حبیب الله صحرایی از زندانیان سیاسی زمان ساواک درباره شکنجه های سلول انفرادی توضیح می دهد: «معمولا اتاق ها یک در یک بود.

 شکنجه های رایج در زندان های ساواک چه بود؟

باز دو نوع اتاق وجود داشت که گاهی می شد زندانیان را در آنها جابجا کرد. اتاقی بسیار تاریک و اتاقی کاملا سفید که تمام مدت چراغی با ولتاژ بالا در آن روشن بود تا زندانی نتواند بخوابد. زندانبان ها برای این که شخص را اذیت کنند در فواصل مختلف زندانی را از جا بلند می کردند و از او می خواستند خودش را معرفی کند.

معمولا هم این اتفاق زمانی می افتاد که زندانی خواب بود. با این کار روحیه زندانی را به هم می ریختند. حالا تصور کنید در چنین اتاقی و چنین شرایطی بخواهند شما را شکنجه هم بدهند. مثلا خیلی وقت ها در را برای دستشویی رفتن باز نمی کردند و ما مجبور بودیم همانجا قضای حاجت کنیم یا گاهی از طرف آنها بود. مثلا بازجو به اتاق می آمد و شروع می کرد روی ما یا در اطراف غذای ما ادرار کردن.»

او از دیگر شکنجه های زندان می گوید، از شکنجه کشیدن ناخن هایش: «یک بار که در انفرادی بودم دو سه نفر از شکنجه گرهای ساواک داخل سلول ریختند. من هم در اتاق سفید بودم. ابتدا تا جایی که می شد با شوکر مرا اذیت کردند. بعد یکی از آنها برای این که درباره بقیه دوستانم اعتراف کنم، شروع کرد به کشیدن ناخن های دستم.

ابتدا ناخن های دست راستم را کشید و بعد دست چپ را. یادم هست کف اتاق سفید کاملا قرمز شده بود و من از درد زیاد بی هوش شدم. وقتی به هوش آمدم دیدم که مرا به تختی بسته اند. بعد دوباره شروع کردند به شکنجه دادن. یکی از شکنجه گرها خودکار لای انگشت هایم گذاشت و دیگری انگشتانم را شکست. آن موقع اسم این کار را اشکلک گذاشته بودند.»


منبع: برترینها

بله کار روحانی از کار معدن سخت تر است

روزنامه تماشاگران امروز – سیامک رحمانی: حجت الاسلام خدابخشی، یک شب تبدیل به سوژه اصلی توییتر و فضای مجازی شد. خودش می گوید شیطنت بوده اما نوشته خودش هم کم گزک دست مردم نداد. او که کار روحانیت را سخت ترین کار دنیا دانسته بود و حتی آن را با کار در معدن مقایسه کرده بود، حالا می گوید مردم توجه نکرده اند که منظورش سختی روانی کار بوده است. می گوید کار طلبگی بسیار سخت است و مردم آخوندها را مفت خور خطاب می کنند و از مخاطرات و فشارهای کارشان خبر ندارند.

با این طلبه به روز در توییتر قرار گذاشتیم و در تلگرام و به شکل چت مصاحبه کردیم. او در فضای مجازی به شدت فعال است و البته از حامیان سرسخت رییسی و اصولگرایان هم هست و از هر پستی که در انتقاد از دولت باشد استقبال می کند. موضوعی که معتقد است در سوژه شدن مطلبش نقش اساسی داشته است.

بله کار روحانی از کار معدن سخت تر است

اول می خوام خواهش کنم خودتون رو معرفی کنید. اینکه اهل کجایید و چند سالتونه و تحصیلاتتون چیه.

من علی اکبر خدابخشی اهل شاهرود ساکن قم ۳۶ ساله تحصیلاتم سطح ۲ حوزه ست یعنی کارشناسی.

کارتون روحانیتِ و تبلیغ؟

در حال حاضر بله.

کار جنبی ندارید؟ هیچ وقت شغل دیگه ای غیر از تدریس و تبلیغ داشتید؟

ضمن اینکه عضو رسمی موسسه حجامت ایران هم هستم و خیلی ها بنده رو به حجامت و طب سنتی می شناسند و مقاله ای از بنده در حال حاضر در سایت تبیان هست.

خودتون حجامت می کنید یعنی؟ یا آموزش می دید؟

خودم حجامت می کنم، اما زیاد گسترده نیست چون از کار اصلیم که طلبگی باشه ممکنه دورم بکنه.

کارم بیشتر پژوهش بوده و تی مدتی برای «دکتر روازاده» کتب خطی قرن هفتم هشتم رو ترجمه می کردم.

طب سنتی رو بیرون از حوزه و در دانشگاه هم تحصیل کردید؟ یا تحصیلاتتون حوزویِ؟

طب روز زیر نظر «دکتر سید عبدالله خلیلی» از بزرگان طب سنتی که مرحوم شدند و موسسه حجامت ایران به مدیریت استاد خیراندیش به صورت فشرده فرا گرفتم و بقیش به صورت مطالعه کتب مرجع مثل کتاب منافع الاغذیه ذکریای رازی و… بوده. البته طب رو فقط در باب حجامت و تغذیه کار کردم و درمانگری نکرده و نمی کنم.

شما گویا تجربه ای هم داشتید از حضور در معدن و کنار معدنچی ها. که در توییتر هم نوشته بودید. می تونید از این تجربه برامون بگید؟ کی بود و چقدر طول کشید و با چه مسائلی مواجه شدید؟

ببینید یک گروه جهادی تبلیغی هست به نام بلاغ المبین به مدیریت حجت الاسلام حسن مرادی، که اتفاقات مستند حضور این گروه در مناطق محروم چهارمحال و بختیاری به کرات در اخبار سراسری پخش شده بنده توفیق داشتم حدود ۴ سال با این گروه همکاری داشتم و در مناسبات مختلف دهه فاطمیه محرم دهه آخر صفر تابستان و… به این مناطق می رفتیم. یادمِ در سال ۸۸ دهه فاطمیه در روزهای ابتدایی خرداد بود و وقتی ما با سابقه چندساله به منطقه اندیکا واقع در مسجد سلیمان رفتیم ما رو متهم به تبلیغ برای احمدی نژاد کردند که بنده شخصا به شدت ناراحت شدم.

کار معدن از اینجا شروع شد که یکی از معادن با حاج آقا مرادی تماس گرفته بود و گفته بود به دلیل سختی کار یعنی دوری از شهر و خانواده و روحیه پایین پرسنل معدن که اون موقع حدود ۷۰۰ نفر بود نیاز به یک طلبه جهادی داریم. طلبه جهادی در معدن رو کسانی می فهمند که نقش روحیه دهی طلاب در ۸ سال دفاع مقدس و اردوهای جهادی فعلی رو بدانند. بنده از برج اسفند سال ۱۳۹۰ همکاریم رو با اون معدن شروع کردم در حالی که منزلم قم بود ۱۴ روز رو در محل معدن بودم و ۷ روز رو مرخصی میاومدم.

چه مدت طول کشید این همکاری؟

بنده تا برج آبان ۹۴ در معدن بودم به عنوان امام جماعت و مشاور و دبیر فرهنگی.

داخل معدن که نمی رفتید؟

ببینید معدن یه قسمت روباز داره و یک قسمت زیرزمینی. قسمت روباز که روباز بود و حدود ۵۰۰ یا ۶۰۰ متر با کانکس بنده فاصله داشت. قسمت زیرزمینی از اونجا که قانونش بود باید به همراه کادر HSE می رفتم شایدم مدیریت دستور داده بود چون بیمه نبودم تنها تو معدن زیرزمینی نرم در حد سالی یک بار یا دو بار می رفتم. ساعت کاری کارگردان حدود ۶ ساعت بود. البته همگی در اونجا اقماری بودیم و کسی نبود که روزانه به منزل بره.

حقوقی که می گرفتید تناسبی با این کار سخت و دوری از شهر و منزل داشت؟

من عرض کردم طلبه جهادی بودم که بسیاری سفرهای جهادی رو بدون چشمداشت حق الزحمه می رفتیم؛ اما عرض کنم در سال ۹۰ میزان حقوق بالنسبه خوب بود ولی جالبِ بدونید من در سال ۹۴ با ۲۵ درصد رشد نسبت به سال ۹۰ از معدن جدا شدم. حقوق تناسب نداشت چون بیمه نبودم و اگر مبلغ بیمه رو ازش کم می کردم به یک حق الزحمه معمولی در حد امام جماعت یک روستا تبدیل می شد و در حقیقت هم همین بود یعنی حق الزحمه در حد امام جماعت یک روستا.

یعنی این حضور در مدن شغل شما بود و از حقوقش امرار معاش می کردید؟

بله البته در کنارش حجامت هم انجام می دادم و مجموع اینها می شد شغل و درآمد بنده. آدم متوقعی نبوده و نیستم و بنده هنوز هم با سه تا فرزند مستاجر هستم.

و چند ساله که در توییتر فعالیت دارید؟

فکر می کنم از سال ۲۰۱۴ البته شروعش خیلی جدی نبود و اصلا صرفا خواننده پست دیگران بودم و حتی آدم های معمولی هم در توییتر زیاد نبودند بیشتر در فیس بوک فعالیت داشتم.

بیشتر برای کار تبلیغی آمدید یا برای تجربه این فضا و ارتباط با دیگر کاربران؟

عرض کردم حضور بیشتر تعامل و در امتداد حضور در فیسبوک ولی با مد شدن تلگرام فیسبوک بسیار خلوت شد و ترجیح دادم در توییتر بیشتر حضور داشته باشم.

تا اینکه یک پست شما حسابی مورد توجه قرار گرفت و بازخورد زیادی داشت.

به دلایل گرایشات سیاسی بنده، وحید آنلاین شیطنت کرد و به نوعی به تمسخر بنده به عنوان عضوی از حامیان جناب آقای رییسی و عوضی از اصولگرایان پرداخت. بله خب هر چیز که بشه در بین برخی به تمسخرش پرداخت حتما بازخورد پیدا می کنه.

پست شما این بود که «کار طلبگی سخت تر از کار معدن است» درست می گویم؟

عرض کرده بودم از لحاظ روانی. گویا شما هم به این قسمتش توجه نداشتید. حالا منظور از روانی رو اگر مایلید براتون توضیح بدم. فشار روانی یعنی همون که عرض کردم دهه فاطمیه بری مناطق محروم و متهم به تبلیغ برای احمدی نژاد بشید. فشار روانی یعنی کارگر معدن فکرکنه آدم نونش تو روغنه و وقتی بهش بگی که  من طلبه بدون بیمه در کنار اونهام تعجب کنه! فشار روانی یعنی جوان مملکت فکر کنه شیر نفت تو جیب ماهاست.

فشار روانی یعنی شنیدن فحش رکیک ناموسی در خیابان در کنار همسر و فرزند دختر فقط به دلیل معمم بودن. فشار روانی یعنی متهم شدن به مفت خوری در حالی که برخی از دوستان بنده شب و روز برای کمک رسانی و تبلیغ دین مبین اسلام در مناطق محروم زحمت می کشند.

«همه مون راه رو اشتباه رفتیم ظاهرا سخت ترین کار دنیا با اختلاف فاحش آخوند بودنِ نه کار تو معدن». البته این پست مستقل نبود در جواب یک پست بود که فردی پرسیده بود بهترین آخوندها از نظر شما کیان عده ای جواب های واقعا وقحیانه ای داده بودند. یکی گفته بود آخوند خوب آخوند مرده ست. کامنت ها رو که خوندم این مطلب رو نوشتم.

خب شاید مقایسه کردن کار معدن با طلبگی به نظر مردم جالب اومده. چون شما داشتید درباره بعد روانی مسئله صحبت می کردید بعد از معدن صحبت کردید. یه کم عجیبِ خب.

چه عرض کنم معتقدم هیچ کس به لفظ روانی توجه نکرد یا براشون بهتر بود توجه نکنند تا بتونند بهتر مورد تمسخر قرار بدن. بنده مقایسه نکردم. حقیقتا بدترین شغل دنیاست. اگر اجازه بدید بدترین خاطره ام از معدن رو بگم.

بله. حتما

بدترین خاطره ام بر می گرده به حدودا سال ۹۲ که در اثر ریزش معدن سه نفر از کارگران متاسفانه جانشون رو از دست دادند. اون موقع بنده در مرخصی بودم و با بنده تماس گرفتند که باید بیای برای مراسمات اینها آماده بشیم. اولا باید مراسمی در خود معدن می گرفتیم. ثانیا باید سه تیم می شدیم.

چون کشته شده ها از سه شهر مختلف بودند و برای مراسم تدفین اینها به نمایندگی از مدیریت معدن می رفتیم. این سه عزیز دوتاشون بسیار جوان بودند با فرزند خردسال و مسن ترینشون حدود ۴۱ یا ۴۲ سال داشت که دختر عقد کرده تو خونه داشت. البته بماند که روزی نبود ما حادثه نداشته باشیم. حادثه های ریز و درشت که شکستگی دست و پا و جراحات عمیق کمترینش بود.

شما رئالی و فوتبالی هم هستید ظاهرا. خیلی هم افراطی.

نه به دلیل ارتباط با جوون ها ترجیح میدم اطلاعات فوتبالی داشته باشم روش جذب بنده در دنیای حقیقی یکیش همین اطلاعات بالای بنده از لیگ های اروپاست. بعلاوه تسلط به نرم افزار سیستم عامل اندروید و ویندوز و کلا برخی به شوخی بنده رو IT MAN صدا میزدن.

دوباره می خواهم بپرسم. فکر نمی کنید برای بیان سخت بودن کار روحانیون که بیشتر سختی روانی دارد، می شد مثال های بهتری زد و آن را نباید با کار در معدن که از نظر فیزیکی بسیار سخت و مرگبار است مقایسه می کردید؟

بنده قسمی نخوردم که حتما دقیق گفتم و غیر از این نیست بالاخره احساس خودم رو گفته بودم. یادمِ چند شب پیش مهران مدیری در دورهمی در مورد سخت بودن شغل بازیگری بعد از کار معدن به شدت موضع گرفت و منکوبش کرد. خلاصه بیان احساس بود.

خلاصه اینکه مقایسه جالبی نبود و خیلی ها هم واکنش نشان دادند. شما هم فکر می کنید بیشتر شیطنت است و به خاطر مواضع اصولگرایانه شماست و اینکه حامی رییسی بودید؟

چه عرض کنم!


منبع: برترینها

آشتی دیانت، ملیت و قومیت در ایران

مجله چشم انداز ایران: با آغاز به کار دولت دکتر حسن روحانی، رییس جمهور، دکتر علی یونسی را به عنوان دستیار رییس جمهوری در امور اقوام ایرانی و اقلیت های دینی و مذهبی منصوب کرد. علی یونسی اصالتی نهاوندی دارد و از نوجوانی به مطالعات تاریخی و ایران شناسی علاقه مند بوده است.

بر این مبنا به سفر و مطالعه در گوشه و کنار کشور هم روی می آورد و تا دوره انقلاب موفق به سفر به بخش زیادی از مرزهای کشور می شود. علی یونسی افزودن بر اجتهاد حوزوی تحصیلات دانشگاهی در سطح دکتری و فوق لیسانس ژئوپلیتیک و جغرافیای سیاسی را که از علایق او بوده است و را نیز به اتمام رسانده است.

آشتی دیانت، ملیت و قومیت در ایران

با تشکر از جنابعالی و همکاران محترمتان که فرصت این گفت و گو را فراهم کردید، با توجه به اینکه چهارمین سال دولت به پایان خودش نزدیک می شود و فصل انتخابات و ارزیابی دولت است ابتدا با این پرسش آغاز کنیم وقتی شما به عنوان دستیار رییس جمهور در امور اقوام و اقلیت های دینی انتخاب شدید، گروهی معتقد بودند که انتخاب شما به این دلیل بود که قبلا وزیر اطلاعات بودید و اشرافی بر این موضوعات دارید.

گروهی دیگر بر آن بودند که بیش از آنکه سابقه سیاسی یا وزراتی شما در این حوزه موثر بوده. حوزه مطالعاتی و کار تخصصی شما هم در این انتخاب نقش داشته است. چطور شد وارد بحث مطالعات قومی شدید؟ گویا تز فوق لیسانستان درباره بلوچستان و تز دکتری تان درباره انسجام ملی است؟

بسم الله الرحمن الرحیم. مطالعات قومی در راستای مطالعات ایران شناسی می گنجد. من در دوره لیسانس ژئوپلیتیک خواندم. ژئوپلیتیک هم جغرافیای سیاسی است و خوشبختانه استاد خیلی خوبی نصیبم شد. از این استاد باید به نیکی یاد کنم. دعا می کنم که همیشه ایشان سالم باشند. آقای دکتر عزت عزتی که حق بزرگی بر گردن کارشناسان علوم راهبردی و دانشمندان و مسئولان جمهوری اسلامی ایران دارد، ایشان این مفاهیم را به خوبی توانست منتقل کند.

فوق لیسانسم را پیش ایشان خواندم. از ایشان بیش از حد یک دانشجوی فوق لیسانس استفاده کردم. ایشان هم به من نظر ویژه داشت. هنوز هم همچنان لطف دارد. به توصیه ایشان آن سال های فوق لیسانس را در سیستان و بلوچستان به مطالعات منطقه ای پرداختم. این هم فرصت لی خوبی بود که من وارد شناخت منطقه شدم.

روی چه بخشی از سیستان و بلوچستان متمرکز بودید؟

خود بلوچ ها. نه سیستان و بلوچستان. بلکه قوم بلوچ.

تاریخ، فرهنگ یا سیاست؟

کلیات این ها بود. طبیعتا نمی توانستیم یک تحقیق فنی در این باره انجام دهیم که کار فوق لیسانس نیست و در حد کار دکتری است. من در دوره دکتری هم وارد بحث کلان شدم؛ یعنی، آنچه هویت ملی ما را تشکیل می دهد و عوامل و مولفه های و حدت و انسجام ملی و تهدیدهایی که در این مقوله هست.

در این بحث به یک تئوری رسیدم. اعتقاد دارم هر موقعی که دوعنصر دیانت و ملیت با هم آشتی کنند اتفاقی بزرگ در ایران رخ می دهد و آن اتفاق بزرگ می تواند منشا بسیاری از خبرها و برکت ها و تحول های بزرگ شود. چنانچه این دو مقابل هم قرار بگیرند به فاجعه بزرگی منجر می شود که هزینه سنگینی برای امنیت و وحدت ملی و تمامیت ارضی خواهدداشت. تقارن این دو مولفه بزرگ و هم پوشانی این دو می تواند انسجام و امنیت ما را طولانی و توسعه ما را هم تضمین کند.

بحث های قومی کجای آن قرار می گیرد؟ یعنی اگر وقتی قوم گرایی تقویت شود، طبیعتا ملی اندیشی را هم تحت تاثیر خودش قرار می دهد؟

از اینجاست که ما وارد آن عواملی می شویم که ممکن است این وحدت یا انسجام را تهدید کند. ما بحث های قومی را در کتاب مفصل بحث کردم، هم بحث نظری کردیم و هم تحقیقات میدانی و نظرسنجی های فراوانی انجام دادیم و هم اینکه تحلیل ثانوی کردیم. شاید حدود بیش از ده نظرسنجی ملی صورت گرفت که آن ها را تحلیل ثانویه کردیم. نتیجه ای که گرفتیم آن تئوری ما را تایید کرد.

اینجا بود که من درباره بلوچ ها، آذری ها، کردها و سایر اقوام ایرانی به این نتیجه رسیدم واقعا آن چیزی قوم نام می بریم در حقیقت نامی بیش نیست و واقعا ریشه و تبار همه ایرانیان یکی است و تفاوت هایی که به وجود آمده بسیار بسیار نادر و کم است. هیچ یک از تفاوت ها یا فاصله ها عامل این نیست که ایران و هویت ایرانی را تکه پاره و تجزیه کند و وحدت و اصالت جامعه ایرانی یا هویت ایرانی را نمی تواند از بین ببرد.

از همین بحث وارد مسئولیتی شویم که شما پذیرفتید. برای اولین بار در ساختار جمهوری اسلامی مسئولیتی با این عنوان تعریف شد و شما اولین کسی هستید که در این مسئولیت قرار گرفتید. البته در دولت اول انقلاب در دولت مهندس بازرگان و دولت بنی صدر مشاور امور کردستان داشتیم. آقای پرتو ماه که اینک در قید حیات نیست. در دولت آقای خاتمی و دولت آقای هاشمی و آقای احمدی نژاد هم مشاور اهل سنت داشتیم، هنوز هم هستند.

اما عنوانی صوری بود و کاری انجام نمی دادند. اما جنابعالی برای اولین بار پس از انقلاب و در تاریخ دولت جدید در ایران پس از مشروطه، دستیار امور اقوام ایرانی و اقلیت های دینی می شوید. آقای روحانی برای این منظور با شما مشورت کردند تا اینکه به قول عده ای قرار بوده آقای یونسی وزیر بشوند.

وزیر اطلاعات یا وزیر کشور که به هر دلیلی امکان پذیر نبود و این پست را به خاطر آقای دکتر یونسی تعریف کردند. یک عده دیگر ممکن است بگویند به دلیل نیازی که ساختار دولت احساس کرد این دستیاری شکل گرفت و چه بسا اگر آقای یونسی وزیر هم می شد، دستیاری اقوام کارش را با شخص دیگری آغاز می کرد؟

ما قراری با آقای رییس جمهور نداشتیم که وزیر بشویم، چنین قراری نه پیش از انتخابات و به پس از انتخابات نداشتیم. اگرچه در بیرون این شایعه به طور گسترده پخش شدهب ود که ما باید یک سمتی و جایگاهی داشته باشیم ولی من خودم برای چنین پستی یعنی پست وزارت آمادگی نداشتم، ولی آمادگی برای همکاری با آقای رییس جمهور داشتم. خودم هم مایل بودم که در حد یک مشاور و مشاور امین که دسترسی به ایشان داشته باشد کار کنم.

وقتی که آقای رییس جمهور از من دعوت کرد، هدفم یک ملاقات بود. در آن ملاقات ایشان پیشنهاد را مطرح کردند و من غافلگیر شدم. ولی شوم حضور مانع شد از اینکه در آنجا مخالفت کنم. من هم رد نکردم و البته فرصتی هم برای فکرکردن هم نداشتم. بیرون آمدیم خبرش پخش شد. خب، من در دولت کار کرده بودم. حدود هفت سال در دولت آقای خاتمی بودم. می دانستم این پست و این جایگاه چگونه است. البته چنین پستی و جایگاهی وجود نداشت. دستیاری در زمان پیش از دولت آقای روحانی وجود داشت.

در دولت آقای احمدی نژاد این سمت دستیاری قانونی بود. ولی دستیاری برای این پست سابقه نداشت. بالاخره بنا گذاشتم همکاری کنم. می دانستم این کاری سخت و مسئولیت سنگین است. البته آقای روحانی به نظرم به دو دلیل این کار را کردند: اول اینکه اهمیت مسئله را می دانست، چون ایشان سالیان سال در پست مهم و حساسش، می دانست آسیب های ما کجاست و باید پیشگیری کرد و دوم اینکه می دانستند من نسبت به این موضوع هم اطلاع دارم و هم اعتقاد دارم.

در تمام دوران وزارتم تلاش می کردم که از این اطلاعی که دارم و از این عقیده ای که دارم برای پیشگیری استفاده کنم و موثر هم بود. ارتباط خیلی خوبی با سران عشایر و مذاهب و نخبگان اقوام پیدا کرده بودم. مسافرت هایی که به کردستان، سیستان و بلوچستان و مناطق دیگر می کردم و ملاقات هایی که با سران همه این ها داشتم اعتماد متقابلی ایجاد شده بود و این بسیار موثر بود.

 آشتی دیانت، ملیت و قومیت در ایران

در روزهای اول که تازه وزیر شده بودم با ماجرایی در سیستان و بلوچستان رو به رو شدم و آن مسئله گروگان گیری بود. آن گروگان گیری با روابط خوبی که ما با سران عشایر داشتیم به سرعت حل شد. بدون اینکه هیچ گونه امتیازی داده شود، یا اینکه مشکلی ایجاد شود. این قدر این فرآیند خوب و فنی پیش رفت که یکی از اعضای دولت گفتند که حتما وزارت اطلاعات خودش این ها را گروگان گرفته و الان آزاد کرده؛ یعنی، آن موقع این اندازه بدبینی هم زیاد بود.

اصلا هر اتفاق بدی که می افتاد به نوعی به وزارت اطلاعات نسبت می دادند. طول کشید تا این ذهنیت را ما تغییر بدهیم. آقای روحانی می دانست که این مقوله اقوام امر مهمی است و باید اعتماد اقوام و اقلیت ها را حفظ کند. البته نه برای انتخابات. مخالفان دولت خیال می کنند برای انتخاب بوده، نه برای اینکه امور دولت بگذرد، برای اینکه دولت سیاست هایش را اجرا کند.

بالاخره با اعتماد به جنابعالی و با توجه به توان و دانشتان انتخاب شدید. آیا دولت ساز و کاری هم برای آن تعریف کرد؟ بالاخره نمی شود که فقط به توان شخصی شما متکی شد.

به این نکته هم می رسم در هر صورت با این هدف، آقای روحانی این حکم را صادر کرد و من هم وارد عمل شدم. به من اعلام شد که دولت برنامه ای برای بزرگ کردن حجم دولت ندارد؛ بنابراین با این سیاست باید حرکت کنی و بنا نیست هیچ ساز و کار جدیدی یا پست جدیدی، موقعیتی که بودجه ای و هزینه ای بر دولت تحمیل کند ایجاد شود. سیاست دولت کوچک کردن است نه بزرگ کردن؛ بنابراین بنا نیست که رییس جمهور اینجا را به اندازه معاونت یک وزارتخانه، با کارشناسان و مدیران و بودجه و یک چنین چیزی تبدیل کند.

پس با همین وضعیت شما باید هر کاری می خواهید انجام دهید؛ یعنی من زود دریافتم که باید خودم به تنهایی بدون هیچ امکاناتی وارد شوم. من وارد این عرصه شدم. در حالی که نه سازمانی داشتم نه تشکیلاتی؛ نه بودجه ای و نه در داخل سیستم دولت حمایت می شدم. از آن طرف در خارج دولت تمام توپخانه ها علیه من روشن شد و به شدت رقبای دولت و مخالفان دولت متمرکز شدند برای تخریب من. البته این کار یک حُسنی داشت، دو چیز باعث شد که جامعه مخاطبان من توجه کنند و هدف را درک و توجیه کنند.

یکی اینکه من کوتاه نیامدم. دیگر اینکه من گفتمانم را مطرح کردم. صحبت می کردم. مخالفانم هم به دلیل اینکه بیش از اندازه حساسیت نشان دادند تخریب می کردند. این باعث تحریک و حساس شدن اقوام ایران و بلوچ ها و کردها و اقلیت ها شد و همه دنبال این بودند که من چه می گویم. موضوعی که به نظرم بدیهی بود و جمهوری اسلامی، امام راحل، مقام معظم رهبری و خیلی از مسئولان گفته اند ولی آن موقع کمتر به آن توجه می شد، با این شیوه بالاخره آن گفتمان جا افتاد. همان چیزی که چند وقت پیش مقام معظم رهبری در ملاقات با آذری ها گفتند که ما اقوام ایرانی را فرصت می دانیم، نه تهدید.

این موضوعی بود که ما با بیانات مختلف این را می گفتیم. در حقیقت تدوین بخشی از حقوق شهروندی را که آقای رییس جمهور بعدها به طور مفصل وارد آن شدند، در این حوزه مدنظر خودمان قرار دادیم و بالاخره این گفتمان جا افتاد.

یک بخش کار روی دوش شما به همراه تعدادی از همکارانتان است که اینجا فعالیتی را پیش می برید. اما طبیعتا بخشی از فعالیت های شما مرتبط است با دستگاه دولت به معنای عام آن. آیا ساز و کاری برای اثرگذاری بر ساختار دولت تعریف شده؟

باید باشد. مطمئنم که این دولت در دوره دوم باید ساز و کاری ایجاد کند. حتما باید همه دولت همراه باشند و با این گفتمان همکاری کنند. متاسفانه در سازمان های دولتی مخالفت های زیادی با این هدف مهم رییس جمهور صورت گرفت. بعضی از ارگان ها گویا وظیفه ای جز تخریب و خرابکاری و ایجاد مانع برای من کار دیگری نداشتند؛ ساده ترین کار را که برگزاری یک همایش و یک نشست بود جلوگیری می کردند.

آقای رییس جمهور رفتند در کردستان، در آنجا سخنرانی بسیار بسیار خوبی کردند. در همان جا تخریب علیه رییس جمهور را شروع کردند. خبرنگاری را تحریک کردند و حرف های بسیار بدی گفت و سوالات بسیار بدی مطرح کرد. رییس جمهور را عصبانی کرد و هنوز رییس جمهور وارد تهران نشده اینجا نمازخانه اهل سنت را تخریب کردند و هزینه سنگینی بر جمهوری اسلامی تحمیل شد.

هیچ ضرورتی به این کار نبود. فقط برای این بود که ثابت کنند دولت هیچ کاری نمی تواندب کند و بگویند این حقوق شهروندی اشو یا جذب اهل سنت شعار است و نمی تواند کاری کند. این نوع کارها درگیری مستقیم با رییس جمهور بود، ولی موارد دیگرش نه، بیشتر مخالفت و کارشکنی با من بود. حتی در مواردی که به شهرستان ها می رفتم و از افراد دعوت می کردیم، با افراد بسیاری تماس می گرفتند که شما به ملاقات یونسی نروید حتی بعضی جاها فرماندار را برای اینکه جلسه را تشکیل داده تحت فشار قرار دادند و گاهی فرماندار را به این دلیل عوض می کردند!

از طرف دیگر در ساختار دولت تصمیماتی گرفته می شود مثلا وزارت کشور، وزارت علوم یا هر جای دیگری که موضوعات ماهیتا قومی است و طبیعتا نیاز دارد به اینکه یک فکر و اندیشه پشت آن باشد. کار کارشناسی درباره آن موضوع ها انجام شود که متاسفانه آن دستگاه در این زمینه ناتوان است؛ به عنوان مثال، تاسیس رشته زبان های قومی از سوی وزارت علوم.

آیا برای کم و کیف این موضوع با شما مشورت شد؟ وزارت علوم بالاخره باید نهاد متفکر این مملکت باشد. باید آن نهاد عاقل ترین و دوراندیش ترین باشد و کارشناسانه ترین تصمیم را بگیرد. ولی وقتی ما خروجی اش را دیدیم بسیار ناکارآمد و غیرکارشناسی و حتی ضد منافع ملی و همبستگی ملی بود، آیا اساسا این کارها با شما مشورت می شد؟

نه با ما مشورت که نشد، با وزیر هم مشورت نشده بود؛ یعنی وزیر علوم هم اطلاع نداشت. وقتی مورد اعتراض شدید قرار گرفتند، آن ها گفتند که اجرای تصمیمات دولت قبل بوده، چون در دولت قبل حدود مثلا ۹-۱۰ سال قبل، تصمیم گرفته شده حالا ما داریم آن را اجرا می کنیم، برای همین فکر کردیم لازم نیست. جواب آن ها را خیلی ساده تلقی کردیم با حسن نیت هم تلقی کردیم. بعد با مقاومت های شدیدی که برای تغییر و اصلاح نشان دادند معلوم شد که این طور نیست چون اول گفتند که این مهم نیست و داریم اصلاح می کنیم ولی شما افراد را معرفی کنید. من افراد را معرفی کردم.

صاحب نظران و اساتید را معرفی کردم. در آنجا دو نفر از صاحب نظران دائره المعارف، آقای دکتر دادبه، آقای پورجوادی و جنابعالی و افراد دیگری هم بودند. بعد که این ها را معرفی کردیم، آن موقع گفتند نه، باید فلانی بنویسد.

این دیگر از آن بهانه های بنی اسراییلی بود باز هم نوشتیم. بعد هم گفتند که باید شورای امنیت ملی نظر بدهد؛ یعنی کاملا پیدا بود که می خواهند انجام ندهند. متاسفانه این نوع مقاومت ها در دستگاه اجرایی در سطوح مختلف وجود دارد. حالا در استان ها به شکل بدتری وجود دارد!

به این موضوع وارد می شویم. الان به طور مشخص باز هم در درون این دولت رفتارهای متناقض را ببینیم مثلا در وزارت کشور می بینیم یک استاندار مانند آقای هاشمی در سیستان و بلوچستان است و یک استاندار در آذربایجان غربی است. خوشبختانه آقای علی اوسط هاشمی به خاطر تجارب پیشین و رویکرد تجارب هوشمندانه و عاقلانه ای که در پیش گرفته مشارکت جمیع طوایف اهل تشیع، اهل تسنن، گروه های مختلف اجتماعی و حتی زنان را در جامعه سُنی بسیار سنت زده بلوچستان به همراه داشته و فرماندار زن اهل سنت منصوب کرده اند. خوشبختانه کارنامه ایشان نسبتا موفق است.

اما وقتی به استان آذربایجان غربی می رویم روز به روز با تشدید نوعی فاصله اجتماعی بین کرد و آذری مواجه می شویم. نفرت پراکنی قومی در ساختار نشریات در دستور کار قرار گرفته است. آیا دولت و مشخصا شما این تحولات را رصد می کیند؟

در سیستان و بلوچستان دولت با انتصاب آقای علی اوسط هاشمی واقعا از خیلی اتفاقات ناگوار پیشگیری کرد.

آشتی دیانت، ملیت و قومیت در ایران

هاشمی وقتی آمد تازه داستان جندالله به اوج رسیده بود.

بله ایشان در بدترین موقعیت آمد و شرایط را الان مساعد کرده، دولت و وزیر کشور هم از ایشان حمایت کرده است. در حوزه بلوچستان ما کمترین مسئله را داریم. البته باید استانداری و دولت تلاش کنند بلوچ های شیعه و سیستانی ها را جذب کنند؛ یعنی اجازه ندهند که احساس تبعیض و تغییری در آنجا رخ بدهد. ما اعتقادی نداریم که بلوچ ها برتری دارند بر سیستانی ها یا بالعکس.

ما به نزاع قومی و برتری قومی و مذهبی اعتقادی نداریم. معتقدیم که هر دو مذهب شیعه و سنی در آنجا و هم بلوچ ها و هم سیستانی ها و همه اقوامی که در آنجا هستند همه باید با نگاه عدالت و توسعه مدنظر دولت باشند و هیچ کدام بر دیگری ترجیح داده نشود.

نکته مهم تر این است که از همه اهرم های آنجا مخصوصا علمای اهل سنت و مولوی ها و مدارس آنجا استفاده شود. ما به شدت باید از هرگونه نفوذ افراطی ها جلوگیری کنیم. نفوذ افراطی ها در بلوچستان ممکن است از ناحیه عربستان باشد. ممکن است از ناحیه پاکستان باشد، هرگونه نفوذ وهابیگری و افراطی گری در آنجا سم مهلک برای توسعه استان است.

البته در بلوچستان اتفاقاتی رخ داده، به عنوان مثال گسترش قابل توجه مدارس علوم دینی و کاهش سن طلبگی از این دست است. بچه های زیادی هم هستند که خارج از ایران، از بنگلادش به خصوص پاکستان دارند اینجا درس می خوانند، شناسنامه و پاسپورت ندارند. این ها البته تجارب شخصی من است و ممکن است مخاطراتی هم داشته باشد.

بله، این ها اصلا خوب نیست؛ مدلی است که در پاکستان تجربه شد و برای آنجا آفت شد. مقررات حوزه چه برای حوزه شیعه و چه حوزه اهل سنت باید رعایت شود. حال در حوزه های شیعه رعایت می شود، هم سن ورود و هم شرایط و مقرراتی دارد. شورای مدیریت مدارس اهل سنت باید با نگاهی پدرانه و دلسوزانه و با تسامح همه را تحت پوشش قرار بدهد. کمک مالی بکند و مدیریت کند.

نفوذ وهابیت و افراطی گری ممکن است از همین ناحیه صورت بگیرد. یادم می آید وقتی وزیر بودم همه کشورهای همسایه از ما می خواستند که اجازه ندهید که اتباع ما بیایند آنجا درس بخوانند، چرا که بعدا می آیند برای ما دردسر می شوند. تاجیکستان، ازبکستان، افغانستان، بنگلادش و پاکستان چنین درخواستی داشتند. البته خیلی از این ها جذب پاکستان شدند و الان برای پاکستان دردسر شده است. به هیچ وجه به صلاح ما نیست. ما باید به مدارس اهل سنت کمک کنیم تا از نظر علمی ارتقا پیدا کنند. هرچه از نظر علمی ارتقا پیدا کنند، از افراط گرایی فاصله می گیرند.

یعنی درباره محتوای علوم دینی هم نظارت می شود؟

نه، ما نمی خواهیم که محتوای آن را تغییر بدهیم. اما می خواهیم از محتوای بد جلوگیری کنیم. این دو نکته مهم است که گاهی اشتباه می شود. جمهوری اسلامی نمی خواهد که متون درسی آن ها را تعیین کند، اما جمهوری اسلامی اصرار دارد از متون تفرقه افکنانه، متون افراطی گری و متونی که از نظر خود اهل سنت مطرود است، جلوگیری کنند.

جامعه اهل سنت ما نیاز دارد که علمای بزرگ اهل سنت در اینجا مانند گذشته ها ظهور کنند، مفتی های بزرگ اینجا رشد کنند، علمای بزرگی در ایران به ثمر برسند که بتوانند پیوند ایران را با جهان بزرگ تر عرب و اسلام برقرار کنند. اما اگر سواد کم باشد، حتما در آنجا تفریط و افراط وجود دارد.

تعصب در جایی است که جهالت باشد. ما از گروه های اسلامی اهل سنت که در اینجا فعالیت می کنند راضی هستیم. مشکلی با آن ها نداریم و همکاری می کنیم. حالا نمی خواهیم نام ببریم. بسیاری از آن ها باسواد و متخصص اند و با ما همکاری دارند. ما از مدارس اهل سنت که بیشتر به فکر علم آموزی و آگاه سازی و دانش آموزی هستند هیچ ضرری نمی کنیم. دانشگاه مذاهب درست شد. مقام معظم رهبری تاکید کردند که آرزو دارند که از این دانشگاه مفتیان بزرگی مانند مفتیان دانشگاه الازهر مصر ظهور کنند. احمد طیب امروز برای جهان اسلام یک ذخیره است، یک فرصت است، چرا از این ها ما در ایران نداشته باشیم؟

حالا برگردیم آذربایجان غربی. به نظر می آید وضعیت آذربایجان غربی نگران کننده است. رسانه هایشان را وقتی ورق می زنیم می بینیم نفرت پراکنی قومی در دستور کار بعضی از نشریات قرار دارد. گاه این را در مسئولانی که دولت انتخاب کرده نیز می بینیم. اینجا باید فکری کرد. آیا به ترتیبی که در بلوچستان با یک استاندار مانند آقای هاشمی توانستیم تاثیر مثبتی بگذاریم، در آذربایجان غربی هم ساختار دولت به این نتیجه نرسیده نظارتی کند؟ می دانید آذربایجان غربی متشکل از جامعه کرد، جامعه آذری، آشوری ها و ارمنی ها و سایر اقلیت هاست. استان بسیار پیچیده ای است، به خصوص که در دهه بیست و پس از انقلاب در جریان درگیری های قومی دو دوره تجربه غم انگیز دارد!

ما با شما درباره آذربایجان غربی هم عقیده ایم. نگرانی هایمان همان نگرانی های شماست. وزارت کشور در آنجا عملکرد خوبی نداشته و وظیفه اش را آنجا درست عمل نکرده است. باید ملی عمل می کرد و قومی- مذهبی عمل نمی کرد. ایجاد نفرت و اختلاف و حساسیت بین دو قوم کرد و ترک در آذربایجان غربی و در هر جای ایران خیانت بزرگی است به ملت ایران، به مردم آذربایجان و به مردم کُرد.

گاهی آگاهانه ممکن است این نفرت ایجاد شود که من نفرت پراکنی آگاهانه را در نشریه های آنجا و بعضی از مسئولان آنجا می بینم. بعضی از آن ها متاسفانه توجه ندارند! شدیدا نسبت به استاندار گله مندم. ولی کار خوبی که از ایشان دیدم وقتی صحبت مسافرت آقای رییس جمهور به آذربایجان غربی بود، ایشان در جلسه مشورتی که من هم در آنجا بودم، اصرار داشتند که آقای رییس جمهور حتما به مهاباد بروند و این اصرار ایشان مقدار زیادی ذهنیت من را تغییر داد؛ یعنی این نشان می دهد که آقای استاندار نگاه ملی دارد نه نگاه قومی و محلی.

در حالی که همان موقع در تهران هم افرادی مخالف بودند. حتی گفت می گویند ایشان اینجا مسافرت نکند، اصلا سفر ایشان بی خاصیت است. اما سفر آقای رییس جمهور به مهاباد و سخنرانی شان در آنجا به نظر من ارزش تاریخی  داشت.

آشتی دیانت، ملیت و قومیت در ایران

بله انعکاس بین المللی و داخلی خوبی داشت.

بله این نشان می دهد که آقای استاندارد هم می خواهد آنجا کارهای خوبی انجام بدهد و ای کاش از روزهای اول نظر دلسوزانی که تاکید داشتند بهتر است استاندار آنجا نه ترک باشد نه کرد و یک نفری از جایی دیگر بیاورند از یزد، از اصفهان یا جای دیگر، عمل می شد. ولی اگر بناست کرد ببرند یا ترک ببرند باید به گونه ای عمل بکند که همه متوجه بشوند که او نگاه کاملا فراقومی دارد. البته ایشان بسیاری از فرماندارانشان همچنان کرد و اهل سنت اند. حداقل چهار نفر از فرمانداران شهرهای کردی، اهل سنت کرد هستند. ما از این بابت از آن ها تشکر می کنیم. ولی انتظار داشتیم که سایر اقدامات دیگر مشابه این را انجام بدهند که متاسفانه انجام ندادند.

به صورت اساسی مرزهای ما از درد مزمن توسعه نایافتگی یا کمتر توسعه یافتگی رنج می برد. از آن طرف در ده سال گذشته هم برخی دستگاه ها به این نتیجه رسیده اند که سرحدات یا مرزهای ما بسته شود. در بخشی دیوار کشیده شد. مثلا در حزوه سیستان بلوچستان تا زابل. در این شرایط بد اقتصادی مردم زابل چه کار باید کنند؟ باید مهاجرت کنند. مهاجرت هم که ممنوع شد. اخیرا زابل بودم، رفتم وسط هیرمند عکس گرفتم، خشک بود.

خیلی دردناک است. خوشبختانه با باران اخیر الحمدالله دارد امیدواری ایجاد می شود. ولی مرز را بستیم. کار هم نکردیم. در حوزه غربی هم به همین ترتیب. یکی دو نکته غیرشفاف هم وجود دارد. کسانی که درگیر مبادلات مرزی هستند، چون شفاف نیست نمی دانیم چه کسانی هستند. ولی هزاران نفر برایشان کار می کنند. کولبر روی مین می رود، یا به او شلیک می شود. آیا برای توسعه مرزهای ما دستور کاری، اتاق فکری داشته ایم که در قالب برنامه های کشور حتی به صورت ویژه، تمرکز بیشتر داشته باشد؟

این چالش خالی شدن مرزها موضوع مهمی است. محاسبه ای انجام دادم، دیگران هم به آن اشاره کرده اند. اگر با این وضعیت پیش برود پنجاه سال آینده بخش عمده ای از مرزهایمان تقریبا خالی از سکنه خواهدبود و این اصلا به نفع کشور نیست.

بعضی از مرزهای ما منابع آبی، معدنی و فرصت های توسعه بسیای دارند؛ هم در سیستان و بلوچستان، هم در کردستان و در بخش هایی از آذربایجان. بخش عمده ای از آب های جاری کشور در حوزه زاب و سیروان در استان آذربایجان غربی، کردستان و کرمانشاه جاری است، در صورتی که بخش دیگری از کشور آب ندارد. طبیعتا منابع آبی می توانند برای توسعه استان به درد بخورد. آیا دستگاه دستیاری رییس جمهور در این حوزه می تواند اقدامی کند؟

کار دستیار ویژه نیست؛ یعنی دولت بنا ندارد که مقابل هر تشکیلاتی بالاخره یک تشکیلاتی به این نام درست کند.

از آنجا که بار قومی پیدا کرده و عده ای می گویند که تعمدا به استان هایی که محل سکونت اقوام ایرانی است توجه نمی شود که عموما در مرزهای کشور قرار گرفته اند. آیا برای اینکه دولت آگاه شود اقدامی صورت گرفته؟

ببینید سیاست دولت، نه تنها این دولت، دولت های قبل هم بوده، که اولویت توسعه مناطق مرزی باشد. دلایل خاصی دارد؛ نه فقط دلایل امنیتی و سیاسی، دلایل اقتصادی هم دارد.

دلایل منطقه ای هم دارد؛ مثل ارتباط با ترکیه؟

بله، مثل سیستان و بلوچستان که ما را به دنیا وصل می کند، به دریای عمان و آب های آزاد و از آنجا به چندین کشور هم وصلیم؛ هندوستان و پاکستان و افغانستان و کشورهای آسیای میانه. دلایل مهم اقتصادی اقتضا می کند که ما استان را کاملا در اولویت قرار بدهیم. اگر چنانچه تا حالا نمی شده، دلایلی داشت که دیگر وجود ندارد.

مهم ترین آن مسئله ناامنی بود. حالا استانی است که ۵۰ سال حالت ایستایی داشته و می واهد راه بیفتد. هر چقدر هم سرعت داشته باشد، بالاخره از جامعه عقب است، به طور طبیعی عقب است. مثل اینکه شما از یک قافله ای برای انجام کاری جدا می شویم، پنج دقیقه بعد با سرعت هم راه برویم باز تا مدتی به آن جمع نمی رسیم. وضعیت یخلی از این استان ها این طوری است. به شما بگویم این محرومیت انسانی اصلا دلیل قومی ندارد؛ یکی از محروم ترین استان ها ما ایلام است.

و زابل که شیعه هم هستند.

بله! مشکلاتی که برای سیستان به وجود آمد، مردم را وادار به کوچ کرده است. بخش زیادی از مردمان از آنجا به استان گلستان، خراسان، تهران و جاهای مختلف کوچ کرده اند. برای اینکه واقعا زندگی در آنجا برایشان طاقت فرسا بود.

بدتر از این وضعیت را ما در ایلام و خوزستان داری که امروزه فاجعه است. آقای رییس جمهور اولین سفرش را از خوزستان شروع کرد. مردم خیال می کنند خوزستان چون نفت دارد مثلا از همه جا بهتر است. نه واقعا خوزستان شرایط بسیار ناگواری دارد. دولت باید برای توسعه ایران اول استان های کمتر توسعه یافته را ترجیح بدهد و در دستور کار قرار دهد. می دانید سرمایه گذاری در امور زیربنایی زمان می برد و پول می خواهد. هر دو آن ها در اختیار ما نیست. باید منتظر بمانیم تا آینده بیاید، پولش را هم در این حد نداریم.

پس از برجام راه برای جذب سرمایه باز شده ولی مخالفت شدید اسراییل و عرستان و بعضی رقبا مثل ترکیه نمی گذارند که ایران توسعه پیدا کند. توسعه ایران آن ها را نگران می کند. ایران مقتدر و ثروتمند برای هیچ کشوری، نه رقیب و نه دشمن تحمل پذیر نیست.

ما باید اول در داخل، خودمان و با نگاه به درون کشور توسعه پیدا کنیم، متقدر بشویم، متحول بشویم، ثروتمند شویم، روی پای خودمان بایستیم، آن موقع همه با ما همکاری می کنند. ما در منطقه دوست نداریم،  همه رقیب ما هستند. حتی آن هایی که ما الان داریم به آنان کمک می کنیم. آن ها هم اگر مشکلشان حل شود، رقیب ما هستند. این هم طبیعی است. اگر ما مشکلات داخلی خودمان را حل بکنیم، همه در سطحی قرار می گیرند که با ما آشتی کنند.

 آشتی دیانت، ملیت و قومیت در ایران

اگر می بینیم این روزها در مونیخ جمع شده اند و همه با یک ادبیات علیه ما موضع گرفته اند، احساس می کنم برای این است که حالا که رفع تحریم شده و دوباره ممکن است توسعه ایران شتاب بگیرد می خواهند با شیوه های دیگری با تحمیل جنگ سرد، با تحمیل موانع جدید، توسعه کشور را محدود کنند.

اینجا باید بگوییم که این تهمت کثیفی است که بعضی از کشورها گفتند که ایران قومیت ها را تحریک می کند. ایران مدافع ترین کشور برای حفظ تمامیت ارضی کشورها به ویژه کشورهای همسایه است. ولی آن ها ایران را متهم می کنند که ایران در مقام تجزیه کشورها و تقویت قوم گرایی است.

به عنوان آخرین پرسش از حضرت عالی، با توجه به اینکه دولت بعد هم دولت آقای روحانی است. توصیه ای برای دستیاری رییس جمهور دارید؟ چه کاری صورت بگیرد که کارآمدتر، با تجربه اندوخته شده چهار سال گذشته کاستی هایش برطرف شود؟

ببینید، هر کاری دولت می کند دو تا کار باید اول انجام بگیرد. می شود این دو تا کار جدا باشد، می شود با هم باشد. یکی از آن ها در حوزه شهروندی و حقوق شهروندی است. دولت باید نهادی ایجاد کند تا به شدت حقوق از شهروندی مراقبت کند. البته دولت خودش در درون خودش عمل کند. سازمان های دولتی، وزارتخانه ها، شرکت ها و آنچه وابسته به دولت است رعایت کنند. اگر این کار بشود حتما زمینه فراهم می شود که سایر دستگاه هایی که جزو دولت نیستند آن ها هم در این زمینه همکاری کنند. اگر این انجام بگیرد، بخش فراوانی از انتظارات و توقعات اقوام و اقلیت ها خود به خود تامین خواهدشد.

ولی یک نکته مهم دیگری هست که ممکن است مورد غفلت قرار بگیرد. بالاخره تعصبات قومی یا فرصتی که اکثریت ها دارند ممکن است آن ها را وادار بکنند که مانع بشود که اقلیت ها به حداقل حقوقشان دسترسی پیدا بکنند. جایی باشد تا این را رصد کند، مواظبت و مراقبت کند که این تعدی و تجاوز صورت نگیرد. این کار مهم را وزارت کشور و وزارت اطلاعات می توانند به خوبی انجام دهد، و یا می توان نهادی ویژه ایجاد کرد تا در کنار پیگیری حقوق شهروندی، مراقبت کند، قانون برایش وضع کند. اولی جنبه ایجابی دارد، و این جنبه سلبی دارد.

می توان برای این مهم دو نهاد ایجاد کرد تا هر جایی که احساس کرد اقلیتی، فرقه ای یا دینی یا مذهبی یا قومی است که دیگران به توهم اینکه این ضد دین، ضد ملیت، ضد ایران و ضد خداست سعی کنند از امکانات و اهرم هایی و فرصت هایی که در اختیار دارند، آن ها را محدود کنند؛ یعنی جایی باید باشد که رصد کند و نگذارد این اتفاق بیفتد.


منبع: برترینها

مُدهای آرایشی ۲۰۱۷ اینجاست

برترین ها: هر سال مد مخصوص به خود را دارد، سال ۲۰۱۷ نیز از این قائده مستثنی نیست. روی سکوی دفیله ها رنگ ها نقش مهمی ایفا می کنند که با نگاهی به فشن شوها با شیوه آرایشی آنها آشنا خواهید شد. در این مطلب نیز نمونه هایی از آرایش غالب سال ۲۰۱۷ توسط مشهورترین آرایشگران جهان را برایتان به نمایش گذاشته ایم تا در صورت علاقه از آنها ایده بگیرید.

رژ رنگ لب

آرایش طبیعی صورت هیچگاه از مد نمی افتد. بنابراین همیشه یک رژ لب صورتی کمرنگ همراه خود داشته باشید تا در مواقعی که نمی خواهید آرایشی چشمگیر داشته باشید، به لب هایتان بزنید.

مدهای آرایشی 2017
مدهای آرایشی 2017 
مدهای آرایشی 2017 

خط چشم پررنگ 

چشم هایتان را با خط چشمی پر رنگ حالت دهید. در این حالت برای لب هایتان از رژی کمرنگ استفاده کنید تا تمرکز تنها روی چشمان تان باشد. 

مدهای آرایشی 2017
مدهای آرایشی 2017 
مدهای آرایشی 2017

ابروهای پر

ابروهای پر پشت بار دیگر مرکز توجه قرار گرفتند. اگر ابروهای پری دارید که شانس با شماست، اگر نه، می توانید با مداد ابرو آن را پر رنگ تر کنید تا بیشتر توی چشم باشد.

 مدهای آرایشی 2017
مدهای آرایشی 2017 
مدهای آرایشی 2017 

پلک براق

با براق کردن پشت چشم تان نگاههای بیشتری را به سمت تان جلب خواهید کرد. این مدل آرایش بیشتر مناسب روز می باشد.

 مدهای آرایشی 2017
مدهای آرایشی 2017 

پلک های لاکی

برای میهمانی های شبانه، بهتر است که پلک هایتان را پر رنگ تر کنید. سایه های براق انتخاب سال طراحان مد بوده است.

مدهای آرایشی 2017 
مدهای آرایشی 2017 

چهره های بدون آرایش بار دیگر توجه طراحان مد را به خود جلب کرد. فقط کافی است که مقدار کمی کرم پودر و رژگونه به صورت تان بزنید تا از حالت بی روح درآید.

مدهای آرایشی 2017 
مدهای آرایشی 2017 

 رژ قرمز

اگر دوست دارید بیشتر توی چشم باشید، به جای رژ صورتی کمرنگ، از رژ قرمز پر رنگ استفاده کنید.

 مدهای آرایشی 2017
مدهای آرایشی 2017 

سایه چشم رنگی

اگر می خواهید که تمرکز را روی چشم هایتان بگذارید، از سایه های رنگی چشم استفاده کنید. مهم نیست چه رنگی را می پسندید، هر رنگی می تواند به صورت شما جذابیت بخشد. 

مدهای آرایشی 2017 


منبع: برترینها

سبک زندگی ثروتمندانه

هفته نامه تجارت فردا: اشتراک در اقتصاد باعث شد تا افراد زیادی بتوانند به سبک زندگی ثروتمندان نزدیک شوند. شرکت‌هایی از قبیل نت‌جت (NetJets)، گت‌ مای‌بوت (Getmyboat) و ثردهوم (Thirdhome) زندگی افراد ثروتمند عادی را به سبک زندگی ابر‌ثروتمندان ارتقا دادند. در عصر کنونی رکود اقتصادی افراد زیادی نگران افزایش نابرابری‌ها هستند. برخی افراد از قبیل رابرت فرانک از شبکه تلویزیونی CNBC طرفدار ثروتمندان آمریکاست و نگران آن است که ثروتمندان به تدریج به داخل سرزمین‌های خود کشیده ‌شوند. در مقابل کریستینا فریلند سیاستمداری که در گذشته روزنامه‌نگار بود از بابت ظهور «طبقه جدید ابرثروتمندان جهان» و سقوط سایر مردم ابراز تاسف می‌کند. چارلز موری جامعه‌شناس بدبین آمریکایی هشدار می‌دهد که جامعه در حال گسستگی است و ثروتمندان به قلمروهای محصور خود عقب‌نشینی می‌کنند.

 سبک زندگی ثروتمندانه (اسلایدشو)

اما در بالای هرم درآمدی روند معکوس کوچکی مشاهده می‌شود. هیچ‌گاه در طول زمان این تعداد زیاد از مردم نتوانسته بودند به نشانه‌های ابرثروتمندی از قبیل هواپیمای شخصی، قایق‌های لوکس تفریحی، اتومبیل‌های تجملی و منازلی با طراحی داخلی منحصر به فرد دست پیدا کنند. در واقع امکانات رفاه و آسایش چنان به وفور در اختیار قرار گرفته است که افرادی که در گذشته صرفاً ثروتمند تلقی می‌شدند اکنون می‌توانند سبک زندگی ابرثروتمندان را مطالبه کنند. این رویداد محصول ترکیب کسب‌وکارها با فناوری‌های جدید است. زندگی اشرافی با هواپیمای جت خصوصی آغاز می‌شود. قایق‌های تفریحی چندان ضروری به نظر نمی‌رسند چراکه بسیاری از مردم دوست ندارند هفته‌ها وقت خود را با یک گروه خاص در یک مکان بگذرانند، اما هواپیمای جت شخصی برای میلیاردرهای جاه‌طلب یک ضرورت است. این هواپیماها در زمان ارزشمند این افراد صرفه‌جویی می‌کنند.

حتی مسافران فرست‌کلاس هواپیماها مجبورند چند ساعت برای پرواز منتظر شوند. صاحبان هواپیماهای جت شخصی می‌توانند هر زمان که خواستند به فرودگاه رفته و سوار هواپیما شوند. هواپیمای آنها به راحتی به یک دفتر کار پرنده تبدیل می‌شود و آنها نگران نیستند که مسافران دیگر مکالمات آنها و گفت‌وگو بر سر معاملات را بشنوند یا به سر و صدای بر هم خوردن کاغذها اعتراض کنند. پرواز آرامش و نرمی بیشتری دارد (جت‌های شخصی معمولا در ارتفاع ۴۵ هزار‌پایی پرواز می‌کنند)، صندلی‌ها همانند تخت پادشاهی هستند و افراد می‌توانند حیوانات خانگی را با خود به داخل هواپیما ببرند.

 سبک زندگی ثروتمندانه (اسلایدشو)

دیگر لازم نیست ارزش خالص ثروت یک فرد صدها میلیون دلار باشد تا بتواند صاحب یک جت خصوصی شود. شرکت نت‌جت با دارا بودن ۷۰۰ هواپیمای جت هم‌اکنون پنجمین خط بزرگ هوایی از نظر تعداد هواپیماست. این شرکت که پس از سوث‌وست ایرلاین (Southwest Airline) در رتبه بعدی قرار می‌گیرد به هزاران فرودگاه خصوصی دسترسی دارد. بزرگ‌ترین نوآوری در این شرکت مالکیت زمانی است که به بهترین شکل اجرا می‌شود. مشتریان می‌توانند سهمی از یک هواپیمای جت را بخرند که بر طبق آن (به عنوان مثال) هر سال ۲۰۰ ساعت حق پرواز دارند. نت‌جت مهارت خاصی در فراهم ساختن مقدمات حضور مشتریان ثروتمند خود در دنیای فرهنگی ابرثروتمندان دارد. این شرکت بلیت‌های کمیاب رویدادهایی همچون نمایشگاه هنری بازل را در اختیار مشتریان قرار می‌دهد یا آنان را به ضیافت‌های شام افراد مشهور می‌برد. علاوه بر این بنگاه‌ راه‌هایی را برای کاهش هزینه‌ها پیدا کرده است. یکی از تازه‌ترین نوآوری‌ها آن است که همانند بلیت الکترونیکی مترو لندن نوعی کارت تهیه کرده است. مشتریان به جای خرید سهام هواپیمای جت می‌توانند نوعی کارت پیش‌پرداخت‌شده خریداری کنند که با آن حق دارند هر سال به مدت زمان خاصی پرواز کنند. هر ۲۵ ساعت پرواز حدود ۱۵۵ هزار یورو ارزش دارد.

پیدایش اقتصاد اشتراکی محصول نیاز ثروتمندان نبود اما برای آنها عملکرد بسیار خوبی دارد. کل این دیدگاه بر این مبناست که برخی افراد دارایی‌هایی اضافی دارند که علاقه‌مندند آنها را به غریبه‌ها اجاره دهند. چه کسی بیشتر از ابرثروتمندان از این نوع دارایی اضافه دارد؟ و چه کسی بیشتر از افرادی که تمام زندگی خود را برای انباشت ثروت گذرانده‌اند به کسب درآمد بیشتر علاقه‌مند است؟ در آن سوی دیگر بازار پولدارهای ماجراجویی هستند که منبع همیشگی تقاضا برای اقامت موقت و نشانه‌های تجمل‌گرایی به شمار می‌روند. این سیستم می‌تواند مزایایی نیز در زمینه روابط عمومی ایجاد کند. رئیس ثروتمند یک شرکت که از نت‌جت استفاده می‌کند نیازی ندارد به سهامداران توضیح دهد چرا هواپیمای جت خریده است. هرچند او به گونه‌ای رفتار می‌کند که انگار هواپیما مال خودش است. بنگاه تاکسیرانی اوبر و شرکت خدمات اقامت اشتراکی ایر بی‌ان‌بی (Air bnb) هم در بازار لوکس و هم در بازار عادی حضوری چشمگیر دارند. اوبر در دوبی خدمات سفر با قایق تفریحی و در سائو‌پائولو خدمات گردش با هلی‌کوپتر را ارائه می‌دهد. ایر بی‌ان‌بی فعالیت گسترده‌ای در زمینه آپارتمان‌های مجلل در لندن، هنگ‌کنگ و کارائیب دارد.

سبک زندگی ثروتمندانه (اسلایدشو) 
تقریباً در هر زمینه زندگی لوکس می‌توان بنگاه‌هایی را پیدا کرد که به ارائه خدمات مشغول هستند. شرکت «گت‌ مای‌بوت»، که مقر آن در سانفرانسیسکو است به مشتریان خود در بیش از ۷۱۰۰ نقطه جهان امکان می‌دهد از قایق‌های موتوری، قایق‌های اقامتی مجلل، قایق تفریحی و جت اسکی استفاده کنند. شرکت استراتا جت (Stratajet) بلیت‌های فضای خالی جت‌های خصوصی را به بهای یک بلیت بیزینس‌کلاس یا حتی کمتر از آن می‌فروشد. شرکت استالر (Staller) که خود را «ایر بی‌ان‌بی اسب‌ها» می‌نامد به مالکان اسب‌ها امکان می‌دهد در زمان قبل از مسابقات اسب‌سواری اسب‌های خود را کرایه دهند. یک باشگاه اشتراک مسکن به نام خانه سوم (Third home) به افرادی که دو منزل دارند امکان می‌دهد در ده‌ها منزل زندگی کنند. بازار لوکس با همان محدودیت‌هایی مواجه است که اقتصاد اشتراکی در کل فشار آنها را احساس می‌کند. از آن میان می‌توان به گروه‌های فشاری اشاره کرد که منافع خود را بر نفع عامه مقدم می‌دانند یا مقررات‌گذارانی که نمی‌توانند خود را با فناوری‌‌های جدید سازگار کنند. شرکت بلید (Blade) که خدمات ‌پرواز با هلی‌کوپتر بین منهتن و هامپتون ارائه می‌دهد توانسته است زندگی را برای بسیاری از ساکنان نیویورک که تعطیلات آخر هفته را در لانگ‌‌آیلند می‌گذرانند آسان‌تر کند. اما ساکنان مناطق باتری‌پارک و ارتفاعات بروکلین به خاطر سر‌و‌صدای پرواز هلی‌کوپترها شکایت کرده‌اند.

از پولداری به ابرثروتمندی

روش‌های مدیریت ثروت و مصرف آن به تدریج به نفع طبقه پایین عمل می‌کنند. تا همین اواخر افرادی به نام راکفلر و مورگان می‌توانستند برای مدیریت سرمایه‌گذاری‌ها، مالیات‌ها و امور خیریه خود دفاتر خانوادگی داشته باشند و به بهترین صندوق‌های سرمایه‌گذاری راه یابند. اکنون به خاطر ظهور «دفاتر چندخانوادگی» افرادی با حداقل سرمایه پنج میلیون دلار می‌توانند از چنین امتیازاتی بهره‌مند شوند. بانک‌هایی از قبیل سیتی‌گروپ ادارات «چندخانوادگی» خود را افتتاح کرده‌اند. حتی بنگاه‌های مشاوره دارایی مانند راکفلر و شرکا در منهتن به ارائه خدمات دفاتر خانوادگی به عموم مردم روی آورده‌اند. این حقیقت که اوضاع برای ثروتمندان بهتر می‌شود نگرانی بزرگ آقای فرانک را برطرف نمی‌سازد اما در میان ثروتمندان هنردوست بازل این تحولات قابل توجه هستند. در گذشته شما باید ثروتمند متولد می‌شدید تا بتوانید به طبقه اشراف جهان ملحق شوید. در آن زمان شما مجبور بودید ۱۰۰ میلیون دلار داشته باشد که سپس این سطح به یک میلیارد دلار افزایش یافت. امروزه به خاطر تردستی‌های اقتصاد اشتراکی کالاها و خدماتی که قبلاً در اختیار تعداد اندکی از ثروتمندان قرار داشت برای میلیونرها (و کسانی که وانمود می‌کنند میلیونر هستند) قابل دسترس هستند. شاید ابرثروتمندان به گوشه دنج خود کشانده شوند. اما در مقایسه با گذشته افراد بیشتری (هرچند به‌طور موقت) به آنها ملحق می‌شوند.

سبک زندگی ثروتمندانه (اسلایدشو) 


منبع: برترینها

ایرانی‌ها چقدر رستوران می‌روند؟

نمای تمام خانه های آجری است و روی آن ها هنوز شعارهایی از دهه شصت به یادگار مانده است. کنار در چوبی باریکی روی دیوار نوشته شده است:«درود بر رجایی» انتهای کوچه باریک بن بست است. در سر کوچه، دو دختر جوان دوربین به دست ایستاده اند و از درهای قدیمی عکس می اندازند. در وسط کوچه، پسر جوانی روی موتوری قدیمی ژست گرفته و پسری دیگر، از او در نمای طهران قدیم کوچه عکس می اندازد و به سمت ماشین شاسی بلندشان برمی گردند.

در انتهای کوچه، چند ۴ پایه پلاستیکی کنار هم قرار داده شده اند و بوی پیتزا، از مغازه روبروی آن بیرون می آید. در این مغازه کوچک، پیش از آماده شدن پیتزا، هرقدر که مشتری بخواهد به او کالباس داده می شود و دو نوع پیتزا نیز بیشتر طبخ نمی شود. با این وجود، همیشه «پیتزا داوود» شلوغ است و به مشتریان او اضافه می شود.

پیتزا داوود حوالی خیابان حافظ در کوچه لولاگر، هنوز شکل و شمایل خود را حفظ کرده و به عنوان اولین پیتزا فروشی تهران در محله ای نوستالوژیک، طعم و نحوه تحویل منحصر به خود را دارد. ممد آقا، یکی از کارکنان این پیتزافروشی درباره تاریخچه آن می گوید:«اینجا حول و حوش سال ۱۳۴۰ تاسیس شده است. آقا داوود به همراه یه شریک ارمنی خود اینجا را باز کردند.

 بازار 16 هزار میلیاردی را بشناسید

اینجا از همان روز اول ساده بوده و الان هم همانطور است. بعدازچندوقت شریک ارمنی دست از شراکت می‌کشد و میرود خارج و آقا داوود می‌ماند و مغازه اش.  بعد از گذشت سه سال پیتزا پنتری توی ویلا باز می‌شود و بر خلاف پیتزا داوود، پیتزا پنتری یه جای باکلاس و پر از تجملات بوده است. پنتری برای اینکه ثابت کند جای باکلاسی است، شب اول شاه رو دعوت می‌کند. بگذریم. اولین پیتزا رو آقا داوود ۱۱ قران می فروخته است.» پیتزاهای آقا داوود، حالا به ۱۶ هزارتومان می رسند. پیتزا پنتری هم حوالی خیابان کریمخان، در محیطی شیک و نوستالوژیک مشتری های خودش را با قیمت و تنوع بیشتر دارد.

حالا۵۶ سال از تاسیس اولین پیتزافروشی در تهران می گذرد و تمام شهر، پر از رستوران های متعدد شده اند. از رستوران های ایتالیایی گرفته تا کترینگ های غذا، خیابان های شهر را در برگرفته اند. خیابان پیروزی، در شرق تهران، یکی از خیابان هایی است که این تحول را بیش از بقیه شهر، به نمایش می گذارد.

پیروزی، نبرد، شهدا، نیروی هوایی، ۱۷ شهریور، اسامی خیابان های این محله نیز نشان می دهد که پایگاه مردمی انقلاب در این منطقه شکل گرفته بوده و حوادثی مانند ۱۷ شهریور، در همین نقطه از شهر اتفاق افتاده است. شلوغی منطقه، چهره زنان و مردان، پوشش آن ها و چادرهایی که روی سر اکثر خانم های میان سال قرار دارد، همه ویژگی های محله ای مذهبی را به نمایش می گذارند.

خانه های این محل به جز یکی دو خیابان، بیشتر از متری ۴ میلیون تومان قیمت ندارد و طبقه متوسط، تمام جمعیت این محله شلوغ را تشکیل می دهند. تا چند سال پیش، مردم این محل شباهت بیشتری به هم داشتند و پوشش وحجاب آن ها، یکسان بود. حالا اما این شرایط تغییر کرده است. نسل سوم و چهارم بچه های این محله، به دوران جوانی رسیده اند و بسیاری ازآن ها،سبک زندگی وپوشش متفاوتی انتخاب کرده اند. در کنار زن هایی که چادر به سر دارند، دخترهایی با چهره های امروزی راه می روند و در میان دختران چادری نیز، نحوه استفاده ازاین پوشش باروسری ها و لباس های رنگی، عوض شده است.

در کنار تغییر در بافت فرهنگی و مذهبی این محله، چهره خیابان نیز متحول شده است. شهرداری تهران، سال هاست که قرار است این خیابان را به خاطر ترافیک بیش از اندازه، تعریض کند و هنوز به طور کامل موفق نشده است و بخش های اندکی باقی مانده اند. اما تعریض خیابان، ویژگی فروشگاه های این محله را تغییر داده است. ۱۵ سال پیش، در خیابان پیروزی به جز دو رستوران بزرگ ورلد برگر و بوف، رستوران دیگری قرارنداشت. ورلد برگر، چند سال بعد ازافتتاح، به خاطر اختلاف شرکا تعطیل و رستوران بوف نیز با ظهور رستوران های جدید، از دور خارج شد. حالا اما از میدان شهدا، از ابتدای خیابان تا میدان کلاهدوز، قدم به قدم رستوران های جدیدی سر برآورده اند. سفره خانه، رستوران ایتالیایی،کافی شاپ، نوتلا بار وانواع فست فودها، در تمام خیابان قرار دارند و تعدادی نیز در حال تاسیس هستند. با تغییر در معماری خیابان و مغازه ها، حالا تمام آن ها با سقف هایی بسیار بلند دو طبقه دارندو البته در بیشتر شب ها هم، شلوغ و پرمشتری هستند.

خانمی میان سال که مقابل کافی شاپی دوطبقه و شبیه به رستوران ایستاده است، می گوید:«۲۵ سال پیش که نامزد کرده ایم، یک آبمیوه فروشی گل یخ وجود داشت که مثل کافی شاپ های الان بودو بستنی ها و آبمیوه های مختلفی می فروخت. با همسرم اینجا می آمدیم. حالا همان گل یخ را ببینید چقدر بزرگ شده است. قبلافقط همین مغازه بود و حتی تا ۵ سال پیش هم تعداد محدودی وجود داشتند. الان اما خیلی فرق کرده است. ما که منزل مان اینجاست و هر روز رفت و آمد داریم، هر روز یک رستوران جدید می بینیم. غذاهایشان هم جدید است.»

محله پیروزی تهران با بافتی سنتی، مذهبی و طبقه متوسط نشین، نمادی از تحولات شهری درتهران به حساب می آید. با تعریض خیابان و تغییر نسل در آنجا، سبک زندگی هم به سبک زندگی مصرفی تغییر کرده است. طی سال های گذشته، تنها یک پاساژ بزرگ در این محله بنا شده که رونق زیادی هم دارد، اما در مقابل، بیشتر از ۲۰ رستوران تنها دراین خیابان سربرآورده اند. مردم محله که زمانی جزء طبقات پایین به شمار می رفتند، حالا قدرت خریدشان بالا رفته و به طبقه متوسط تبدیل شده اند. همین مسئله هم مصرف را در میان آن ها تغییر داده است. رستوران ها، نمادی از سبک زندگی مدرن و سریع هستند و حضور آن ها در محله ای با این مشخصات، نشان از تغییر سبک مصرف وزندگی در میان تمام قشرهای جامعه دارد.

گزارش های جهانی نشان می دهد که تا سال ۲۰۵۰ طبقه متوسط مصرف کننده جهانی رشد محسوسی خواهد داشت و بیش از چهل درصد جمعیتی که امروز اقشار پایین محسوب می شوند به طبقه متوسط تبدیل خواهند شد.در این فهرست ایران نیز جزو اقتصادهای در حال ظهوری خواهد بود که رشد درآمدی بالایی در سطوح پایین طبقاتی خواهد داشت. گزارش دیگر نشان می دهد که حجم طبقه متوسط در ایران از ۱۹۹۰ تا ۲۰۱۰ از هجده درصد کل جمعیت به حدود پنجاه درصد افزایش یافته است. بنابراین روند رشد طبقه متوسط، سال هاست در ایران شروع شده و البته تهران پیشگام این تغییر بوده است.

مردی ۴۶ ساله که تمام سال های زندگی اش را در محله پیروزی تهران گذرانده، می گوید:«قبلا بعضی وقت ها آخر هفته ها برای بیرون رفتن رستوران می رفتیم و باید سمت شمال یاغرب تهران می رفتیم. حالا دیگر نیازی نیست. همینجا انقدر رستوران های خوب هستند که دیگر نمی ارزد این همه راه و ترافیک را بالا برویم. انقدر اینجا مغازه و رستوران باز شده که من فکر می کنم تا چند وقت دیگر فرقی با محله میرداماد نداشته باشد.»

به همین ترتیب پرس وجوی میدانی «آینده نگر» در میان مردم این محله نشان از صادر شدن سبک زندگی شمال شهری، به محله های سنتی و مذهبی دارد.دیگر تفاوتی برای مصرف وجود ندارد و در هر محله ای، می توان عکس های غذا را در اینستاگرام منتشر کرد و از طریق مصرف تظاهری،به کسب هویت رسید.

عباس کاظمی، استاد مطالعات فرهنگی در مقاله ای درباره اندازه طبقه متوسط می نویسد:«فیس بوک و اینستاگرام مملو از تصاویری است که مصرف تظاهری طبقه متوسط را بیان می کند. به طور خاص اینستاگرام ابزاری برای خودبیانگری و به تصویر کشیدن طبقه و به تصویرکشیدن زندگی طبقه متوسط شهری است. با نگاهی ساده به صفحات اینستاگرام روشن می شود که فرد چگونه آرایش می کند؟ چه مارکی می پوشد؟ کجا و چه غذایی می خورد؟ چه کتاب و مجله ای می خواند؟ با چه کسانی ارتباط دارد؟ و هر لحظه چه احساسی به زندگی دارد؟ کارکرد چنین رسانه هایی بیش تر افشای ابعاد زندگی فرد است؛ و طبقۀ متوسط نیز شب و روز در کار چنین افشا، خودنمایی و تظاهری است. »

همه بررسی های آماری نیز نشان می دهد رستوران رفتن و مصرف فست فود، به فعالیتی مهم برای خانواده ها تبدیل شده که خود به عنوان یک تفریح تمام عیار به حساب می آید و هزینه آن در سبد خانوار، از تحصیل و امور فرهنگی نیز بالاتر است.

در بازار جهانی فست‌فود چه می‌گذرد؟

پایگاه آماری تحلیلی استاتیستا، گزارشی منتشر کرده که نشان می دهد سرمایه گذاری در فست فودها، بیش از سرمایه گذاری در بزرگترین شرکت های تکنولوژیک، سود دارد. در متن این گزارش آمده است:«اگر شما در سال ۲۰۱۰، مقداری پول داشتید و تصمیم می گرفتید در یک حساب امن بگذارید، حتما بیشتر از یکبار از خودتان می پرسیدید: چه خواهدشد؟ اگر پول هایتان را در یکی از کمپانی های موفق تکنولوژیک سرمایه گذاری کنید، آن وقت چه می شود؟ کپانی های بزرگ مانند گوگل و اپل، و یا شرکت های کوچکتر مانند نت فلیکس و تسا، هر دو طی دهه گذشته به سهامداران شان سود مناسبی برگردانده اند. اگر در هر کدام از این کمپانی ها هزار دلار سرمایه گذاری می کردید، حالا سرمایه شما حداقل دوبرابر شده بود. در اکثر موارد، این سرمایه ها چندین برابر شده اند.

اما «چه خواهد شد»دیگری هم وجود دارد. اگر سرمایه تان را دقیقا در جایی بگذارید که دهان تان آن جاست، آن وقت چه می شود؟ یعنی پول هایتان را در شرکت های پشت پیتزاها سرمایه گذاری کنید. در این حالت، در این حالت، شما الان بیشتر از۲۰ هزار دلار، به ازای هزار دلارتان به دست آورده بودید. خوشحال باشید که عشق شما به پیتزا، در نهایت بیشتر از عذاب وجدان ازچاقی، برایتان فایده به همراه آورد.

اما چه چیزی باعث شده است تا دومینوز به یکی از موفق ترین کمپانی های دهه اخیر امریکا تبدیل شود و ۹ میلیارد دلار ارزش داشته باشد؟ این کمپانی از سال ۲۰۰۹ راه موفقیت خود را پیدا کرده بود اما در دسامبر سال گذشته که مواد اولیه اش را تغییر داد، سهام آن بیش از۲ هزار درصد رشد کرد. در سال ۲۰۱۶، کمپانی دومینوز، ۲۱۵ میلیون دلار روی گردش مالی ۲٫۵ میلیارد دلاری، سودآوری داشت.»

بر اساس این گزارش، هر هزار دلار سرمایه گذاری در سال ۲۰۱۰، در کمپانی گوگل، در سال ۲۰۱۷ به ۲هزار و ۶۱۹دلار تبدیل شده است. در کمپانی اپل نیز هزار دلار، برای سرمایه گذاران ۴۶۱۰ دلار به ارمغان آورده است.

 بازار 16 هزار میلیاردی را بشناسید
بررسی های بین المللی دیگر نیز نشان می دهد، اندازه  بازار جهانی فست فود در سال ۲۰۱۶، به ارزش ۶۱۷٫۶ میلیارد دلار می رسد. این بازار در سال ۲۰۱۳، ۴۷۷٫۱ میلیارد دلار ارزش داشته است. این بازار، در امریکا بیش از هر قسمت دیگری از جهان رشد خواهد کرد. با وجودی که برندهای زیادی در این کشور حضور دارند، هنوز بازار آن جای رشد زیادی دارد. در سال های پیش رو،فست فودهای غیرسنتی بخش بزرگی ازگردش مالی جهانی را به خصوص در بازارهای مناطقی مانند آسیا و اقیانوسیه و خاورمیانه، از آن خود خواهند کرد.

اما در امریکا و اروپا این روند به شکل دیگری است. در این مناطق، فست فودهای سنتی با رشد بیشتری روبرو خواهند بود. چرا که ذائقه مشتریان در این منطقه ها تغییر کرده و آن ها به دنبال غذاهای طبیعی هستند. علت اصلی نیز آگاه شدن مصرف کنندگان نسبت به اثرات بیماری زای این نوع غذاها در طولانی مدت است. بر همین اساس، بازیگران این بازار نیز به سمت و سوی دیگری تغییر مسیر خواهند داد. مواد اولیه طبیعی، گوشت های بدون هورمون و تولیدات ارگانیک، مولفه هایی است که محصولات تولیدکنندگان را جذاب می کند.

در تضاد با این روند، در کشورهای در حال توسعه آسیایی، به خاطر رشد اقتصادی و بالا رفتن درآمد مردم آن ها امکان بیشتری برای پول خرج کردن برای غذا دارند که شامل فست فود نیزمی شود.

بررسی این گزارش به تفکیک غذاها نیز نشان می دهد، پیتزا، پاستا، برگر و ساندویچ نسبت به مرغ ها و غذاهای امریکای لاتین با اقبال بیشتری روبرو خواهند بود.

البته، باز هم حساب بازارهای در حال توسعه جداست. در این بازارها انتظار می رود به خاطر ادویه های تند و توجه به سلامت غذاها، مرغ های فست فودی بیشتر با اقبال روبرو شوند. در میان انواع مغازه ها، فست فودهای زنجیره ای رشد بیشتری خواهند داشت و به شیوه توزیعی فست فودهاتا سال ۲۰۱۹، مسلط خواهند شد.

از نظر جغرافیایی، در سال ۲۰۱۳ امریکای شمالی بزرگترین بازار فست فود جهان به شمارمی رفت و بعد از آن نیز منطقه آسیا پاسیفیک قرار گرفته بود. در امریکا، سبک زندگی شلوغ و فرد گرا زمان کافی بلرای خرید غذاهای تازه باقی نمی گذارد و به همین دلیل وابستگی به رستوران ها ایجاد می کند. این دو منطقه، ۶۴ درصد از سهم کل بازار فست فود جهانی را در اختیار خود داشته اند.

بزرگترین بازیگران در این بازارجهانی، برگر کینگ ومک دونالد هستند. بعداز آن ها نیز، جک، وندی، یام،و دومینوز قرار دارند.

ایرانی‌ها چقدر رستوران می‌روند؟

۱۲ ساله است و در یکی از محله های شرقی تهران زندگی می کند. تبلتی در دست هایش گرفته و با شوق زیادی منوی رستوران را بالا و پایین می کند. در نهایت دستش را روی برگری با نام زینگر می گذارد و از دیدن تصویر مرغ های گریل شده روی هم نیز، شاد می شود. این دختر نوجوان درباره شیوه تفریح شان می گوید:«ماهی یکی دو بار رستوران می آییم، شاید هفته ای یک بار هم درخانه غذا سفارش می دهیم. قبلا سینما هم زیاد می رفتیم، اماالان خیلی دیر به دیر. همین رستوران ها هم خوش می گذرد. من عکس های فودکرت پالادیوم را دیده ام، دوست دارم آنجا برویم اما می گویند گران است.» پدر او، کارمند یکی از اداره های دولتی است. با حساب دو دو تا چهارتا کردن می گوید:«سینما که برویم، ۴۰ هزار تومان کمتر نمی شود. تازه بعد از آن باید شام هم بخریم. برای همین صرف نمی کند. رستوران پول هم که بدهی، لااقل غذای خوب می خوری. بعد هم، واقعا به جز همین رستوران ها، کجا بچه ها را برای تفریح ببریم؟»

مرکز آمار ایران در اسفند ماه۹۵، گزارشی منتشر کرد که به فعالیت های فرهنگی و اجتماعی افراد بالای ۱۸ سال پرداخته بود. این گزارش با پرسش از افراد درباره آنچه یک ماه پیش از تحقیق، انجام داده اند، تهیه شده است. بر اساس آن، ۴۷٫۷ درصد از ایرانی ها، در ماه حداقل یک بار فست فود مصرف می کنند. ۱۴٫۳ درصد از آن ها دو بار و ۲٫۶ درصد بیش از ۵ بار در ماه، فست فود می خورند. ۴۲٫۳ درصد از ایرانی ها، ماهانه حداقل یک بار در بیرون از منزل غذا می خورند اما تعداد افرادی که فست فود مصرف می کنند، حدود ۵ درصد بیشتر است. این مسئله نشان می دهد عادت فست فود خوردن به داخل خانه ها هم وارد شده یا از طرفی دیگر، مردم به فست فودها، بیش از رستوران ها اقبال نشان می دهند. در صورتی که حدود نصف ایرانی ها ماهانه حداقل یکبار برای فست فود هزینه می کنند، تنها ۲۰٫۹ درصد از افراد حداقل سالی یک بار به سینما می روند و ۵ درصد به تماشای تئاتر می نشینند.

سایر مولفه ها نیز نشان می دهد همه وجوه زندگی این روزها، فست فودی شده است. ۵۵٫۸ درصد از مردم، طی یک سال هیچ ورزشی انجام نداده اند. آن هایی هم که ورزش می کنند، ۲۰٫۴ درصد بین ۱۵ تا ۳۰ دقیقه را در روز به ورزش اختصاص و ۳۵٫۸ درصد بیشتر از یک ساعت ورزش می کنند. متوسط هزینه صرف شده برای ورزش درمیان خانواده های ورزش کرده نیز، سالانه حدود ۳۱۱ هزار تومان می شود.  ۵۰٫۸ درصداز افراد نیز نوشابه مصرف می کنند که ازبین آن ها، ۱۹٫۳ درصد حداقل هفته ای یک واحد نوشابه می خورند. ۲۲٫۳ درصد ازمردم نیز، اصلا ماهی نمی خورند.مصرف ماهی در ایران، برابر با یک سوم مصرف سرانه در کل جهان است.

 بازار 16 هزار میلیاردی را بشناسید
آخرین گزارش بانک مرکزی از بررسی بودجه خانوار نیز مربوط به سال ۹۴ می شود. براساس این گزارش، خانواده های ایرانی به طور متوسط سالانه ۷۴۰ هزار تومان برای رستوران و هتل رفتن هزینه می کنند. این درحالی است که ۶۹۴ هزار تومان درسال برای تفریح و امور فرهنگی می پردازند و ۶۵۲ هزارتومان صرف تحصیل می کنند. هزینه رستوران و هتل رفتن ایرانی ها با هزینه آن ها برای ارتباطات، سالانه ۷۴۸ هزار تومان، برابری می کند. البته این ارقام متوسط هزینه خانواده ها را در کل کشور نشان می دهد. در شهر تهران، خانواده ها سالانه حدود ۸۲۰ هزار تومان برای رستوران و هتل خرج می کنند.

بررسی این هزینه در میان تعداد خانوارها نیز نشان می دهد،خانواده های یک نفره، سالانه ۵۱۱ هزار تومان برای رستوران رفتن، هزینه می کنند و خانواده های سه نفره، ۷۳۷ هزار تومان هزینه شان می شود. این اعداد نشان می دهد الگوی زندگی مجردی، بیشترین مصرف فست فود را در خود دارد.

اسماعیل غلامی پور، جامعه شناس می گوید:«در کنار صحبت درباره سالم نبودن غذاهای مدرن یا همان فست فودها، که به نوعی نماد زندگی مدرن محسوب می شوند، باید به این نکته توجه کنیم که این نوع تغذیه به عنوان تغییری فرهنگی اجتماعی مطرح است و مانند بسیاری از نمادهای زندگی مدرن اولین بار در تهران استفاده شده است.» اوادامه می دهد:«پس از شیوع بهره برداری از این نوع غذاها، شاهد رشد قارچ گونه رستوران های مدرن و فست فودها در شهرستان ها بوده ایم. مثلا در شهرهایی مانند بندرعباس با وجود رستوران های متعدد غذاهای دریایی و فرهنگ غنی این منطقه در تهیه این نوع غذاها، حضور رستوران ها و فروشگاه های کوچک و بزرگ برای فروش انواع غذاهای مدرن و مواد غذایی مانند سوسیس، کالباس پررنگ است؛ به طوری‌ که دیگر رستوران هایی که از مردم با غذاهای بومی منطقه پذیرایی می کنند، در میان هیاهوی رقبای جدید و تهرانزده خود، دیده نمی شوند. سرعتی که در تهیه غذاهای مدرن وجود دارد، باعث می شود مردم به این غذاها توجه بیشتری نشان دهند.»

کم‌درآمدترین‌ها و ثروتمندترین‌ها چقدر رستوران می‌روند؟

پشت فرمان ماشینی شاسی بلند نشسته ومشغول پارک کردن روبروی یکی از رستوران های گران قیمت شمال شهراست. از ماشین پیاده می شود و برندها روی هر تکه از لباس هایش خودنمایی می کنند. پسر ۲۷ ساله ای که روزگارش را با کار در مجموعه پدرش می گذراند، می گوید:«مردی که همسرش را در رستوران های خوب نبرد، می خواهد برای آن ها چه کار کند؟ رستوران رفتن لذت زیادی دارد. ولی آدم باید بلد باشد کجا برود و چه بخورد. ما وضع مان معمولی است، اما خیلی از دوست هایم را می شناسم که در ماه فقط دو میلیون تومان خرج رستوران رفتن شان می شود. سینما هم به جای خود، اما رستوران دنیای دیگری دارد.» رستوران رفتن یکی از اصلی ترین مولفه های طبقه مرفه، برای کسب هویت است که البته به طبقات پایین تر جامعه هم رسیده است.

بررسی میزان رستوران رفتن در میان دهک های مختلف تصویری از وضعیت تفاوت طبقاتی در جامعه را نشان می دهد. دهک اولی ها که کم درآمدترین قشر جامعه را تشکیل می دهند، سالانه ۳۵ هزار تومان برای رستوران و هتل هزینه می کنند. دهک پنجم و ششم، که طبقه متوسط جامعه هستند، ۳۸۲ و ۴۸۲ هزار تومان صرف رستوران و هتل می کنند. اما از این دهک به بعد، هزینه ها به یک باره بالا می رود. دهک هشتمی ها به طور متوسط در کل کشور، ۸۹۰ هزار تومان برای رستوران و هتل رفتن می پردازند، دهک نهمی ها یک میلیون و ۵۰۰ هزار تومان ودهک دهم که ثروتمندترین های جامعه هستند، سالانه حدود ۳ میلیون تومان برای رستوران رفتن خرج می کنند. هزینه تحصیل این دهک نیز، ۸۰۰ هزار تومان کمتر از پولی است که برای رستوران رفتن می پردازند. ثروتمند ترین طبقه جامعه، سالانه حدود ۳۰۰هزار تومان برای تفریح و امور فرهنگی شان نیز کمتر از رستوران هزینه می کنند.

بررسی های دیگر نیز نشان می دهد مصرف فست فود، به یکی از اصلی ترین عادت های رفتاری ایرانیان تبدیل شده است. خانواده هایی که هیچ فرد شاغلی ندارند، سالانه ۵۵۹ هزار تومان برای رستوران وهتل هزینه می کنند که این تنها ۱۹۹ هزار تومان کمتر از متوسط این نوع هزینه است. اما در شاخص تفریح و امور فرهنگی، هزینه خانوارهایی که هیچ کس در آن ها شاغل نیست،حدود ۲۵۰ هزار تومان کمتر از متوسط کل کشور است. حتی در شاخص تحصیل نیز، خانواده های بدون فرد شاغل، سالانه ۴۲۷ هزار تومان برای تحصیل خرج می کنند که ۱۳۷ هزار تومان کمتر ازهزینه رفتن به هتل و رستوران است.

 بازار 16 هزار میلیاردی را بشناسید
هم چنین خانواده هایی هم که مستاجر هستند، سالانه ۶۱۴ هزار تومان برای رستوران خرج می کنند که ۳۶ هزار تومان کمتر از هزینه ان ها برای تفریح و امور فرهنگی است. خانواده های مالک مسکن نیز، سالانه ۸۲۱ هزار تومان برای رستوران رفتن می پردازند.

آخرین باری که بانک مرکزی هزینه خانواده ها را برای مصرف غذاهای آماده به طور دقیق اعلام کرد، مربوط به سال ۹۳ می شود. در آن زمان اعلام شده بود ایرانی ها سالانه بیش از ۱۱ هزار میلیارد تومان برای غذاهای آماده مصرف می کنند. تا پایان سال ۹۰ هر خانوار ایرانی سالانه ۳۸۰ هزار تومان صرف خرید فست فود می‌کردند. هرچند هنوز ارقام جدید برای سال گذشته اعلام نشده اما با توجه به اینکه شاخص بهای گروه غذاها و خوراکی‌های آماده و آشامیدنی‌ها در سال ۹۱ نسبت به سال ۹۰ معادل ۳۹٫۷ درصد افزایش یافت می‌توان اشاره کرد با احتساب تورم ۳۹٫۷ درصدی شاخص این گروه در سال ۹۱ میزان هزینه سالانه هر خانوار در این بخش از ۳۸۰ هزار و ۷۴۲ تومان در سال ۹۰ با بیش از ۱۵۱ هزار تومان افزایش به ۵۳۱ هزار و ۸۹۶ تومان رسیده است.

با در نظرگرفتن هزینه متوسطی که خانواده های ایرانی برای رستوران وهتل می پردازند و ضرب آن در تعداد کل خانواده ها، می توان محاسبه کرد که در حال حاضر ایرانی ها سالانه حدود ۱۶٫۳ هزار میلیارد تومان برای رستوران هزینه می کنند.

امان الله قرایی مقدم، استاد جامعه شناسی دانشگاه خوارزمی می گوید:«اقبال مردم به فست فودها ضرورت زندگی صنعتی معرفی است. هر عنصری که در فرهنگ یک جامعه وجود دارد همواره در معرض تغییر قرار دارد و یکی از آن عناصر غذا است.وقتی نوعی از تغذیه وارد فرهنگ غذایی یک جامعه شود، اگر کاربرد داشته باشد و بتواند زندگی را برای افراد جامعه آسان تر کند، حتما مورد توجه قرار می گیرد و مردم از آن استفاده می کنند.می توان گفت توجه به نوع تغذیه جدید که ویژگی آن دسترسی آسان تر و سریعتر نسبت به نوع پیشین تغذیه جامعه است، از پایتخت شروع و به سایر شهرها سرایت می کند. این مسئله با وجود اینکه می تواند فرهنگ و سبک زندگی یک جامعه را تهدید کند، اما اجتناب از آن به سادگی امکان پذیر نیست.»

او ادامه می دهد:«وقتی ابزار زندگی صنعتی وارد یک جامعه شود، همه را در بر می گیرد. بسیاری از افراد و خانواده ها در جامعه ما به صورت مستقیم درگیر زندگی مدرن نشده اند؛ اما برای اینکه به دیگران نشان دهند از سبک زندگی جدید و به اصلاح تهرانی عقب نمانده اند، از ابزار آن در زندگی خود استفاده می کنند.در اغلب شهرستان ها مسئله زمان هنوز مانند کلانشهرها اهمیت ندارد. در حقیقت تعریف زمان در مناطق مختلف متفاوت است و در نتیجه بهره گیری از ابزارهای زندگی صنعتی در زندگی این افراد ضرورت زیادی ندارد؛ با این حال برخی خانواده ها به استفاده از نمادهای زندگی صنعتی روی می آورند که روند آن رو به رشد است.»


منبع: برترینها

عینک آفتابی‌های شیک ۲۰۱۷

اگر به دنبال عینک هایی شیک هستید تا علاوه بر بروز بودن بتوانید آن را با موقعیت، ظاهر و لباستان هماهنگ کنید با مطالعه این مقاله عینک محبوبتان را بشناسید.

عینک های آفتابی نیم فریم انتخابی عالی برای خانم ها و آقایان شیک پوش است.


 

عینک های آفتابی خلبانی AVIATOR

عینک های باریک و فلزی خلبانی برای تابستان مناسبند در حالیکه نسخه های پاییز و زمستانی تیره تر و ضخیم ترند.

 نگاهی بر مدل های عینک آفتابی در سال ۲۰۱۷: استایل ها، رنگ ها و قالب ها

خلبانی ها در میان بهترین عینک های آفتابی مردانه و زنانه قرار گرفته اند که هیچ وقت از مد نرفته اند و در دوره های مختلف بی هیچ تردیدی جذاب بوده اند. بنابراین جای تعجب نیست که این عینک ها بخش مهمی از مد این فصل را به خود اختصاص داده اند مخصوصا اگر با فریم استات و با رنگ های زیبای پاییزی طراحی شده باشند.

نگاهی بر مدل های عینک آفتابی در سال ۲۰۱۷: استایل ها، رنگ ها و قالب ها


عینک های آفتابی چشم گربه ای CAT EYE

همیشه در دنیای مد گفته شده عینک های چشم گربه ای مدلی هست که هرگز از مد نمی روند.

 نگاهی بر مدل های عینک آفتابی در سال ۲۰۱۷: استایل ها، رنگ ها و قالب ها

جای عینک های چشم گربه ای در کمد هر خانمی خالی است. شما می توانید در بهار و تابستان آن را به چشم بزنید و باید گفت فریم این سبک به گونه ای است که با اغلب لباس ها و استایل ها هماهنگ می شود.

 نگاهی بر مدل های عینک آفتابی در سال ۲۰۱۷: استایل ها، رنگ ها و قالب ها


عینک های آفتابی گرد آینه ای ROUND MIRRORED

یک لیست بینظیر مد سال برای عینک های آفتابی پاییز و زمستان، بدون لنزهای آفتابی آینه ای کامل نمی شود.

بهترین زمان استفاده از این عینک ها در زمستان و برف زیاد و زمانی است که خورشید بشدت تلاش می کند که به چشم هایتان برسد، است. این مدل زیبا بهترین همسفر و اکسسوری شما خواهد شد که دارای قاب استات و لنز آینه ای آبی است و در قسمت پل بینی آن یک منحنی بطوری طراحی شده تا این اطمینان را به شما بدهد در ورزش های زمستانی بر روی صورتتان ثابت قرار خواهد گرفت. همچنین لنزهای آینه ای آن اشعه خورشید را منحرف کرده و از بیناییتان محافظت می کند.

 نگاهی بر مدل های عینک آفتابی در سال ۲۰۱۷: استایل ها، رنگ ها و قالب ها


عینک های آفتابی بزرگ OVERSIZED

این سبک عینک ها مورد علاقه خانم هاست چراکه ظاهری شبیه به هنرمند های مشهور یا سلبریتی ها به آن ها می دهد.

 نگاهی بر مدل های عینک آفتابی در سال ۲۰۱۷: استایل ها، رنگ ها و قالب ها

این عینک های آفتابی ترکیبی از دو استایل عینک های آفتابی چشم گربه ای و گرد هستند. اگر آن دو مدل به اندازه کافی برایتان جذاب نبودند این عینک های چشم گربه ای بزرگ با لنزهای گرد می تواند انتخاب شیک و تمام عیاری باشند.

نگاهی بر مدل های عینک آفتابی در سال ۲۰۱۷: استایل ها، رنگ ها و قالب ها 


ناوبرهای بالا تخت FLAT TOP NAVIGATORS

عینک های بالا تخت یکی از بهترین عینک های آفتابی برای آقایان است. بی پرواتر و مردانه تر از عینک های خلبانی هستند و نمی توان با فریم های مردانه- زنانه (که مناسب برای هر دو هستند) اشتباه گرفت.

 نگاهی بر مدل های عینک آفتابی در سال ۲۰۱۷: استایل ها، رنگ ها و قالب ها
نگاهی بر مدل های عینک آفتابی در سال ۲۰۱۷: استایل ها، رنگ ها و قالب ها 


عینک های آفتابی پوست لاک پشتی TORTOISE SHELL

در میان عینک های آفتابی برتر، این عینک ها بسیار محبوبند. آنها بهتر از هر اکسسوری که ممکن است داشته باشید یادآور پاییز هستند. عینک های پوست لاک پشتی را صرف نظر از جنسیت می توان با هر تیپ شخصیتی پوشید. فریم روشن به خانم ها و فریم تیره تر به آقایان پیشنهاد می شود.

 نگاهی بر مدل های عینک آفتابی در سال ۲۰۱۷: استایل ها، رنگ ها و قالب ها
نگاهی بر مدل های عینک آفتابی در سال ۲۰۱۷: استایل ها، رنگ ها و قالب ها 
نگاهی بر مدل های عینک آفتابی در سال ۲۰۱۷: استایل ها، رنگ ها و قالب ها 


عینک های آفتابی طلایی GOLD

رنگ طلایی از آن دسته رنگ هاییست که وقتی برای فریم عینک استفاده شود این اطمینان را به شما می دهد تا با لباس های زیبای دیگر هماهنگ شود و ظاهر برازنده داشته باشید.

 نگاهی بر مدل های عینک آفتابی در سال ۲۰۱۷: استایل ها، رنگ ها و قالب ها

عینک های طلایی به همراه رنگ های روشن مانند زرد یا بژ و همینطور پیراهن ها یا ژاکت های سفید بینظیرند.

نگاهی بر مدل های عینک آفتابی در سال ۲۰۱۷: استایل ها، رنگ ها و قالب ها


عینک های آفتابی سفید/شفاف CLEAR/WHITE

فریم های شفاف صورتتان را نمایانتر می کند و کنتراست زیبایی با ست‌های تیره دارد. این فریم ها برترین مدل های عینک های آفتابی امسال هستند.

 نگاهی بر مدل های عینک آفتابی در سال ۲۰۱۷: استایل ها، رنگ ها و قالب ها
نگاهی بر مدل های عینک آفتابی در سال ۲۰۱۷: استایل ها، رنگ ها و قالب ها 

طراحی منحصر بفرد این عینک ها باعث محبوبیتشان شده است. باید گفت که اغلب عینک هایی که در پاییز و زمستان استفاده می شود رنگ های تیره تری هستند اما فریم های شفاف این قانون را می شکند و در نتیجه ایده ای زیبا و شیک برای این اکسسوری مهم و جدانشدنی از استایلتان خواهد بود. مقاله بعدی را که در آن برترین برندهای عینک آفتابی ۲۰۱۷ را معرفی خواهیم کرد، از دست ندهید.


منبع: برترینها