تهران بهتر است یا نیویورک؟

روزنامه هفت صبح – علی هادی زاده: با افزایش هزینه های زندگی مثل هزینه غذا، انرژی، مسکن، درمان و غیره بیشتر افراد با یک حساب کتاب ساده تصمیم می گیرند از شهر محل زندگی خود مهاجرت کرده و به شهری ارزان تر سفر کنند.

به خصوص وقتی افزایش هزینه ها و حقوق تناسب نداشته باشند. اگر در شهری مثل تهران زندگی کرده باشید ممکن است به موضوع مهاجرت فکر کرده باشید و در ذهن تان بخواهید نقشه مهاجرت به یک شهرستان دیگر یا با توجه به موقعیت تان به یک کشور دیگر را مرور کنید.

بسیاری از افراد با شنیدن میزان حقوق های دریافتی در کشورهای خارجی فکر می کنند زندگی راحتی خواهندداشت ولی واقعا چه میزان از این حقوق برای تان باقی می ماند؟

بیشتر کشورهای دنیا نیز دست کمی از تهران نداشته و هزینه زندگی بالایی دارند. برای این که دقیق تر متوجه هزینه های زندگی در سرتاسر دنیا شوید به سراغ چند شهر معروف دنیا رفته ایم و خرج های مختلف، از اجاره آپارتمان گرفته تا خرید یک شلوار جین را با یکدیگر مقایسه کرده ایم. در این میان میانگین درآمد و هزینه شهروندان تهران را نیز محاسبه کرده ایم تا با کنار هم قرار دادن تهران با دیگر شهرها متوجه شوید تهران خیلی هم جای بدی برای زندگی نیست.

متوسط هزینه زندگی در تهران

 تهران بهتر است یا نیویورک؟

  • میانگین هزینه یک شام دونفره در یک رستوران متوسط: حدود ۵۰ هزار تومان
  • یک لیتر بنزین: یک هزار تومان
  • یک شلوار جین: حدود ۱۰۰ هزار تومان
  • میانگین اجاره ماهیانه یک آپارتمان یک خوابه در مرکز شهر: یک میلیون و ۵۰۰ هزار تومان
  • دو بلیت برای سینما: ۲۴ هزار تومان
  • میانگین درآمد هر فرد: یک میلیون و ۵۰۰ هزار تومان


مکزیک؛ مکزیکوسیتی

این شهر در سال ۱۳۲۵ میلادی توسط قوم آزتک ساخته شد. به خاطر همین این شهر به عنوان قدیمی ترین پایتخت در قاره آمریکا شناخته می شود. امروزه این شهر به عنوان یکی از متراکم ترین شهرهای دنیا از لحاظ جمعیتی شناخته می شود. زیرا نزدیک به ۲۱٫۲ میلیون نفر مکزیکوسیتی را خانه خود دانسته و در آن زندگی می کنند.

این شهر با توجه به تاریخ قوم آزتک و آثار تاریخی مثل هرم خورشید، یکی از جالب ترین نقاط گردشگری دنیا محسوب می شود. شهر مکزیکوسیتی به نسبت دیگر پایتخت های قاره آمریکا از هزینه زندگی مناسبی برخوردار بوده و مکان خوبی برای گذراندن تفریحات محسوب می شود. آلودگی هوای آن به شدت بالاست و البته جرم جنایت هم در این شهر کم نیست.

تهران بهتر است یا نیویورک؟

  • میانگین هزینه یک شام دونفره در یک رستوران متوسط: ۳۰ دلار معادل ۱۱۲ هزار تومان
  • یک لیتر بنزین: حدود یک دلار به ازای هر لیتر معادل سه هزار و ۷۴۰ تومان
  • یک شلوار جین: ۵۲ دلار معادل ۱۹۴ هزار تومان
  • میانگین اجاره ماهیانه یک آپارتمان یک خوابه در مرکز شهر: ۵۸۶ دلار معادل سه میلیون و ۷۴۰ هزار تومان
  • دو بلیت برای سینما: ۱۰ دلار معادل ۳۷ هزار تومان
  • میانگین درآمد هر فرد: ۸۷۶ دلار معادل سه میلیون و ۲۷۰ هزار تومان


تورنتو؛ کانادا

تورنتو با دارا بودن بزرگ ترین بازار بورس کانادا و پنج بانک بزرگ، به عنوان قطب اقتصادی کشور کانادا شناخته می شود. این شهر با ۵٫۶ میلیون نفر جمعیت پرجمعیت ترین شهر کانادا محسوب می شود. آب و هوای این شهر در تابستان بارانی و گرم و در زمستان بسیار سرد و سوزنده است.

با همه اینها این شهر در چند سال گذشته همیشه در لیست ۱۰ تایی Economist به عنوان بهترین شهرها برای زندگی بوده است. قیمت های شهر تورنتو بسیار منطقی تعیین شده اند و به خاطر همین آن را به یک شهر عالی برای زندگی تا آخر عمر تبدیل کرده اند.

تهران بهتر است یا نیویورک؟

  • میانگین هزینه یک شام دونفره در یک رستوران متوسط: ۵۵ دلار معادل ۲۰۵ هزار تومان
  • یک لیتر بنزین: حدود ۱٫۳ دلار به ازای هر لیتر معادل چهار هزار و ۹۰۰ تومان
  • یک شلوار جین: ۵۶ دلار معادل ۲۱۰ هزار تومان
  • میانگین اجاره ماهیانه یک آپارتمان یک خوابه در مرکز شهر: ۱۳۵۷ دلار معادل پنج میلیون و ۷۵ هزار تومان
  • دو بلیت برای سینما: ۲۴ دلار معادل ۹۰ هزار تومان
  • میانگین درآمد هر فرد: ۳۱۷۳ دلار معادل ۱۱ میلیون و ۸۶۰ هزار تومان


آمریکا؛ نیویورک

شهر همیشه بیدار نیویورک با بیشترین جمعیت در میان شهرهای آمریکا یعنی هشت میلیون و ۵۰۰ هزار نفر یکی از گران ترین شهرهای آمریکا محسوب می شود. این شهر خارج از امکانات رفاهی بی نظیرش از جاذبه های توریستی مثل میدان Times، محله تئاتر Broadway، مجسمه آزادی و پارک مرکزی بهره می برد.

این شهر همچنین با دارا بودن وال استریت، مرکز مبادلات مالی آمریکا محسوب می شود. در اصل با توجه به حجم معادلات انجام شده می توانیم بگوییم بزرگ ترین بورس دنیا در این شهر قرار دارد. همه اینها به کنار، طبق بسیاری از نظرسنجی ها بهترین پیتزای دنیا را در این شهر تجربه می کنید. با توجه به همه این امکانات مسلما زندگی در این شهر برای شما ارزان تمام نمی شود.

تهران بهتر است یا نیویورک؟

  • میانگین هزینه یک شام دونفره در یک رستوران متوسط: ۷۷ دلار معادل ۲۸۸ هزار تومان
  • یک لیتر بنزین: حدود ۱٫۱ دلار به ازای هر لیتر معادل چهار هزار و ۱۰۰ تومان
  • یک شلوار جین: ۵۶ دلار معادل ۲۱۰ هزار تومان
  • میانگین اجاره ماهیانه یک آپارتمان یک خوابه در مرکز شهر: ۲۸۳۸ دلار معادل ۱۰ میلیون و ۶۰۰ هزار تومان
  • دو بلیت برای سینما: ۲۸ دلار معادل ۱۰۵ هزار تومان
  • میانگین درآمد هر فرد: ۴۴۱۸ دلار معادل ۱۶میلیون و ۵۲۰ هزار تومان


سیدنی؛ استرالیا

شهر سیدنی با چهار میلیون و ۸۰۰ هزار نفر پرجمعیت ترین شهر قاره استرالیا محسوب می شود. این شهر که اولین مستعمره کشور انگلیس محسوب می شود در سال ۱۷۸۸ زیر نفوذ این کشور قرار گرفت.

امروز این شهر یکی از عظیم ترین سیستم های حمل و نقل دریایی را در اختیار داشته و البته زادگاه خانه اپرای سیدنی است. معمولا گردشگرانی که به استرالیا می روند زمان زیادی را در شهر نمی گذرانند و بیشتر به حیات وحش این قاره علاقه دارند. حیات وحشی که زادگاه کانگروهاست.

تهران بهتر است یا نیویورک؟

  • میانگین هزینه یک شام دونفره در یک رستوران متوسط: ۷۵ دلار معادل ۲۸۰ هزار تومان
  • یک لیتر بنزین: حدود ۱٫۵ دلار به ازای هر لیتر معادل پنج هزار و ۷۴۰ تومان
  • یک شلوار جین: ۱۰۰ دلار معادل ۳۷۴ هزار تومان
  • میانگین اجاره ماهیانه یک آپارتمان یک خوابه در مرکز شهر: ۲۰۹۶ دلار معادل هفت میلیون و ۸۳۰ هزار تومان
  • دو بلیت برای سینما: ۳۳ دلار معادل ۱۲۳ هزار تومان
  • میانگین درآمد هر فرد: ۴۴۵۴ دلار معادل ۱۶ میلیون و ۶۴۰ هزار تومان


فرانسه؛ پاریس

شهر پاریس به شهر عشاق معروف است. احتمالا به خاطر همین امر است که با وجود ۱۵ میلیون گردشگر در هر سال، یکی از محبوب ترین مقاصد گردشگری در دنیاست. بعد از لندن، پاریس با ۱۱ میلیون جمعیت دومین شهر پرجمعیت اروپا محسوب می شود. این شهر از زمان قدیم به عنوان یکی از مراکز مهم فرهنگ، هنر و سیاست شناخته می شود. حوزه هایی که جلوه آن را در جاذبه های دیدنی شهر پاریس، از برج ایفل گرفته تا کلیسای نوتردام خواهیددید. این شهر با توجه به جمعیت زیادش یکی از گران ترن شهرهای اروپا محسوب می شود. هرچند به پای لندن نمی رسد.

تهران بهتر است یا نیویورک؟

  • میانگین هزینه یک شام دونفره در یک رستوران متوسط: ۶۷ دلار معادل ۲۵۰ هزار تومان
  • یک لیتر بنزین: حدود ۲٫۳ دلار به ازای هر لیتر معادل هشت هزار و ۹۰۰ تومان
  • یک شلوار جین: ۱۱۷ دلار معادل ۴۳۷ هزار تومان
  • میانگین اجاره ماهیانه یک آپارتمان یک خوابه در مرکز شهر: ۱۴۹۰ دلار معادل پنج میلیون و ۵۷۰ هزار تومان
  • دو بلیت برای سینما: ۲۶ دلار معادل ۱۹۷ هزار تومان
  • میانگین درآمد هر فرد: ۳۳۴۰ دلار معادل ۱۲ میلیون و ۴۹۰ هزار تومان


انگلستان؛ لندن

لندن پایتخت شهر انگلستان تاریخچه ای قدیمی دارد. تاریخ این شهر از زمانی که رومی ها آن را پیدا کرده و اسم Londinium روی آن گذاشتند شروع می شود. اکنون این شهر تاریخی با جمعیت ۱۳ میلیونی خود تبدیل به یکی از ابرشهرهای اروپا شده است. اگر قصد سفر به شهر لندن را دارید می توانید زمان زیادی را صرف بازدید از بناهای تاریخی متنوع این شهر بکنید. از چشم لندن گرفته تا کاخ باکینگهام. در کنار چتر حتما موقع زندگی در شهر لندن یک دفترچه یادداشت نیز همراه تان باشد، زیرا شما در یکی از گران ترین شهرهای دنیا بوده و باید حساب و کتاب همه خرج های تان را داشته باشید.

تهران بهتر است یا نیویورک؟

  • میانگین هزینه یک شام دونفره در یک رستوران متوسط: ۸۴ دلار معادل ۳۱۴ هزار تومان
  • یک لیتر بنزین: حدود ۲٫۵ دلار به ازای هر لیتر معادل ۹ هزار و ۳۵۰ تومان
  • یک شلوار جین: ۱۰۴ دلار معادل ۳۹۰ هزار تومان
  • میانگین اجاره ماهیانه یک آپارتمان یک خوابه در مرکز شهر: ۲۵۴۵ دلار معادل ۹ میلیون و ۵۲۰ هزار تومان
  • دو بلیت برای سینما: ۴۰ دلار معادل ۱۵۰ هزار تومان
  • میانگین درآمد هر فرد: ۳۵۶۹ دلار معادل ۱۳ میلیون ۳۸۰ هزار تومان


کره؛ هنگ کنگ

این شهر از تاریخ ۱۸۳۹ تا ۱۹۹۷ مستعمره انگلستان بوده ولی امروز با این که چین مدعی مالکیت تمامیت ارضی آن است، این شهر برای خود دولت جداگانه ای تشکیل داده است. با این حال این کشور هنوز از قانون مدنی کشور چین استفاده می کند. برخلاف چین این کشور از یک اقتصادی بسیار قدرتمند با مالیات و عوارض کمی برای شهروندانش بهره می برد.

جمعیت این شهر شلوغ به حدود ۷٫۲ ملیون نفر میر سد. اگر به هنگ کنگ سفر کنید احتمالا از خرید کردن و غذاهای خوشمزه آن لذت خواهیدبرد. مناظر این شهر نیز بسیار زیبا بوده و حتی آسمان آن در سال ۲۰۱۰ توسط CNN به عنوان زیباترین آسمان در میان شهرهای مختلف انتخاب شد.

تهران بهتر است یا نیویورک؟

  • میانگین هزینه یک شام دونفره در یک رستوران متوسط: ۴۵ دلار معادل ۱۶۸ هزار تومان
  • یک لیتر بنزین: حدود ۲٫۲۹ دلار به ازای هر لیتر معادل هشت هزار و ۶۰۰ تومان
  • یک شلوار جین: ۹۰ دلار معادل ۳۳۶ هزار تومان
  • میانگین اجاره ماهیانه یک آپارتمان یک خوابه در مرکز شهر: ۲۱۷۵ دلار معادل هشت میلیون و ۱۳۰ هزار تومان
  • دو بلیت برای سینما: ۲۰ دلار معادل ۷۵ هزار تومان
  • میانگین درآمد هر فرد: ۲۶۰۵ دلار معادل ۹ میلیون و ۷۴۰ هزار تومان


ژاپن؛ توکیو

این شهر تا اواخر سال ۱۸۶۹ به اسم Edo شناخته می شد و بعد از آن توکیو نام گرفت. توکیو به عنوان یکی از بزرگ ترین شهرهای دنیا شناخته می شود و جمعیتی بالغ بر ۳۵ میلیون نفر در خود جای داده است که در ۲۳ منطقه مختلف شهر زندگی می کنند.

شهر شلوغ و پرجنب و جوش توکیو در کنار استفاده از جدیدترین فناوری های روز در سیستم شهری، مکان های تاریخی بی نظیری برای توریست های علاقه مند به تاریخ پررمز و راز ژاپن دارد. توکیو شهر چندان گرانی محسوب نشده و مجموع هزینه زندگی آن ۱۴ درصد کمتر از شهری مثل نیویورک است. به خاطر همین امر تبدیل به یکی از محبوب ترین پایتخت های دنیا برای اقامت موقت شده است.

تهران بهتر است یا نیویورک؟

  • میانگین هزینه یک شام دونفره در یک رستوران متوسط: ۴۹ دلار معادل ۱۸۳ هزار تومان
  • یک لیتر بنزین: حدود ۱٫۶ دلار به ازای هر لیتر معادل پنج هزار و ۹۰۰ تومان
  • یک شلوار جین: ۷۴ دلار معادل ۲۷۶ هزار تومان
  • میانگین اجاره ماهیانه یک آپارتمان یک خوابه در مرکز شهر: ۱۲۵۹ دلار معادل چهار میلیون و ۷۰۰ هزار تومان
  • دو بلیت برای سینما: ۳۵ دلار معادل ۱۳۰ هزار تومان
  • میانگین درآمد هر فرد: ۳۰۷۱ دلار معادل ۱۱ میلیون و ۴۸۰ هزار تومان


منبع: برترینها

«جام جهانی» به جای «جنگ جهانی»

ماهنامه آینده روشن: نگاهی سریع و گذرا به وضعیت ورزش قهرمانی در دنیای امروزی خیلی زود روشن می کند محبوبیت و پایگاه اجتماعی وسیع فوتبال با هیچ رشته دیگری مقایسه شدنی نیست. این پدیده شگفت انگیز مدت هاست توانسته است مرزهای محدود ورزش را بشکند و خودش را به یکی از علقه های اجتماعی مردمان سراسر جهان تبدیل کند.

بسیار دیده شده است که کودکان گرسنه اتیوپی یا سومالی و برمه و افغانستان که شاید حسرت لقمه ای نان را بر دل داشته باشند. شکم خالی شان را با شعف بر تن کردن پیراهن بزرگ ترین ستاره های فوتبال دنیا از یاد می برند و با شور و اشتیاقی وصف ناپذیر، دل به دل میلیونرهای دنیای مستطیل سبز می دهند.

خیلی از بازی های باشگاهی و ملی فوتبال در جهان هر سال و به طور مرتب رکورد پربیننده ترین برنامه های تلویزیونی دنیا را می شکنند و دراین زمینه حد نصاب جدیدی به وجود می آورند؛ اما واقعا فوتبال این قدرت جادویی را از کجا آورده و چگونه توانسته است یک سر و گردن بالاتر از هر ورزش دیگری بایستد؟ برای رسیدن به پاسخ باید این سوال را از ابعاد گوناگون بررسی کرد.

در درجه اول، جذابیت فوتبال به ماهیت شگفت انگیز این ورزش مربوط می شود. در تاریخ زندگی اجتماعی بشر توانایی های خلاقانه هر یک از اجزای بدن آدمی از دیرباز کشف شده بودند؛ برای مثال، هنر دستان انسان در خلق طراحی ها و نقاشی های گوناگون از هزاران سال پیش برملا شده بود، یا توانایی های چشم و گوش و زبان او طی تکاملش، یک به یک، هویدا شده بودند؛ اما ورزش فوتبال توانست از دو پای انسان که عمدتا تنها برای گام برداشتن استفاده می شد ابزاری برای خلق زیباترین حرکات بسازد و از لگد زدن که یکی از شیوه های غریزی آدمی برای ارتکاب به خشونت و دفاع شخصی بود وسیله ای برای آفرینش ظریف ترین و دلرباترین حرکات ممکن درست کند.

 رازهای اقتصادی و اجتماعی یک پدیده محبوب به نام فوتبال

به نظر می رسد رو به رو شدن پدران ما با پدیده نوظهوری که به آن ها امکان می داد با دویدن و لگدزدن شان با هم رقابت و از زندگی شان لذت ببرند آن قدر برای آن ها مهیج و شورانگیز بود که آنان این عشق جادویی را پرورش دادند و نسل به نسل منتقلش کردند.

به جز این نباید از یاد ببریم که فوتبال تقریبا پرجمعیت ترین ورزش رسمی قهرمانی است و هر رقابت آن می تواند به جای دو، چهار، هشت یا حتی دوازده نفر، گروهی ۲۲ نفری را درگیر کند. اگر ورزش های انفرادی تنها برپایه قابلیت های تکنیکی دو رقیب استوار شده اند یا اگر رشته هایی نظیر والیبال و بسکتبال معمولا به ویژگی های خاص فیزیکی نیاز دارند، دنیای وسیع فوتبال این اجازه را به میلیون ها انسان می دهد که تقریبا با هر نوع مهارت یا هر نوع وضعیت بدنی برای خودشان در زمین بازی جایی پیدا کنند.

این میدان به هر نوع قهرمانی نیاز دارد؛ از دروازه بانی با قامت بلند و دست های کشیده که از زدن ساده ترین ضربات به توپ با پا عاجز است تا مهاجمان کوتاه قامت و ریزنقش که توپ مثل کنه به ساق هایشان چسبیده باشد، و از مدافعان میانی با سرعتی پایین و هیکلی درشت تا پاسورهای باهوش که مهندسی بازی را در دست دارند.

این همه تنوع از فوتبال برای صدها میلیون هوادار شیفته اش در دنیا پدیده ای غیرتکراری و همیشه جذاب می سازد. علاوه بر این، آوردگاه مسابقات فوتبال محلی برای تقابل اندیشه های تاکتیکی نظریه پردازان و متفکران این رشته ورزشی هم هست؛ آن ها با جنگ های شطرنج گونه خودشان گاهی کمک می کنند تیم های ضعیف تر با بازی کمتر بر حریفان قدرتمند و مغرور غلبه کنند و شگفتی باورناپذیری بسازند؛ اینجا ضعیف تر بودن هرگز به معنای همیشه بازنده بودن نیست و درهای خلق حیرت همیشه باز است؛ حتی تیم هایی که در یک مسابقه ۹۰ دقیقه ای از حریف شان چند گل عقب افتاده اند در همان مسابقه می توانند شیوه بازی شان را تغییر بدهند و موفق شوند. این شعبده ها را فقط فوتبال در آستین دارد؛ بنابراین کاملا طبیعی به نظر می رسد گاهی برخی از هواداران متعصبش میلیون ها تومان صرف خرید بلیت تنها یکی از مسابقات آن از بازار سیاه کنند.

رسانه و فوتبال همدیگر را ثروتمندتر می کنند

چرا رسانه ها این قدر به فوتبال اهمیت می دهند؟ چون عموم مردم فوتبال به فوتبال علاقه دارند و این ورزش استقبال از رسانه ها را افزایش می دهد. چرا فوتبال روز به روز محبوب تر می شود؟ چون رسانه ها هر روز به فوتبال پر و بال بیشتری می دهند و جایگاه آن را به عنوان کالایی ضروری در سبد زندگی مردم تثبیت می کنند. همه چیز به همین سادگی است. فوتبال و رسانه ها خدمات مقتابل مهمی به هم می دهند و به طور مستمر یکدیگر را ثروتمندتر و پرقدرت تر می کنند. برای وسایل ارتباط جمعی راحت ترین کار این است که روی اسب برنده شرط ببندند و با پرداختن به مقوله ای که هواداران افراطی خاص خودش را دارد، پیگیری مخاطبان شان را تضمین کنند.

اینکه از رادیو و تلویزیون یا روزنامه های ورزشی توقع داشته باشیم به ورزش های دیگر هم بپردازند و ذائقه مردم را تغییر بدهند با خوی تجاری و اقتصادی رسانه ها سازگار نیست؛ اصولا ریسک چنین تغییری بالاست، بنابراین وسایل ارتباط  جمعی همچنان ترجیح خواهند داد به حاشیه ای ترین اخبار فوتبال از مهم ترین رویدادهای ورزش های دیگر خیلی بیشتر توجه کنند. همچنین مخاطبانی هم که از بامداد تا شامگاه با بمباران خبری درباره فوتبال رو به رو هستند دیگر نمی توانند این علاقه کهنه را نادیده بگیرند و اگر چند روز از دنیای خبرها و تحلیل های مربوط به این رشته ورزشی دور شوند، عمدتا سردرگم و کلافه خواهندبود.

رسانه ها به تدریج مخاطبان شان را معتاد به فوتبال بار می آورند و این رویه به سود دوجانبه هر دو حوزه منتهی می انجامد. به نظر می رسد این چرخه مهم و موفق کماکان و تا سال های طولانی به کار خودش ادامه بدهد و فوتبال و رسانه همچنان آب به آسیاب هم بریزند.

فوتبال، سوپاپی برای روح عصیانگر

گرچه ردپای هولیگانیسم و رفتارهای ناهنجار تماشاگران را در برخی از دیگر رشته های ورزشی هم می توان دید، تردیدی وجود ندارد که بزرگ ترین میدان ظهور این پدیده استادیوم های فوتبال است. سالانه اخبار و گزارش های فراوانی تولید می شود در مورد تماشاگرانی که در استادیوم های فوتبال یا دیگر فضاهای مرتبط با آن رفتارهای بزهکارانه ارتکاب کرده یا حتی اسباب مرگ دیگران را رقم زده اند.

پرسش این است که چرا چنین اتفاقی رخ می دهد و چگونه فوتبال به محملی برای وقوع چنین اتفاقاتی تبدیل می شود؟ پاسخ این پرسش را شاید بتوان بیشتر از هر چیز دیگری در حجم بالای تماشاگران مسابقات فوتبال و نیز هیجان و حساست مضاعف مسابقات این رشته ورزشی پیدا کرد.

 رازهای اقتصادی و اجتماعی یک پدیده محبوب به نام فوتبال

حقیقت آن است که بشر برای ادامه بهتر زندگی اش به تخلیه هیجانات و احساسات درونی اش نیاز دارد. در جوامع شهری امروزی با اتمسفر خشک و صنعتی غالبا چنین موقعیتی به ندرت در اختیار افراد قرار می گیرد. در چنین وضعیتی مسابقات فوتبال، با ده ها هزار تماشاگر و حساسیتی که مدام از سوی رسانه ها تشدید می شود، بهترین فرصت خواهندبود که تماشاگران و به ویژه جوان ترها هیجان خودشان را خالی کنند و لحظات ناب و بی بدیلی از غم و شادی با خشم و عصبانیت را شاهد باشند. اگر این فضای خاص با ساز و کارهای مناسب بازدارنده کنترل شود، مشکلات به حداقل می سد، اما همان طور که در ایران شاهد هستیم، اگر خبری از این بازدارنده های قوی نباشد، مهار احساسات هواداران دشوار خواهدبود و در این صورت بروز اتفاقاتی مانند سنگن پرانی و فحاشی و کتک کاری اجتناب ناپذیر می شود.

عامل دیگری که کمک می کند فضای استادیوم ها ملتهب شود مسئله ناشناخته بودن تماشاگران است. در دنیا جامعه شناسی و روان شناسی اجتماعی فرضیه ای به نام «گمنامی» وجود دارد که تاکید می کند اگر انسان ها نتوانند در محل کار یا زندگی شان و میان کسانی که به طور روزمره و از نزدیک با آن ها در ارتباط هستند برخی از رفتارها را انجام بدهند، بروز اغراق شده این رفتارها به جایی موکول می شود که فرد در آن ها گمنام است، جایی مانند استادیوم های ورزشی؛ برای نمونه، اگر کسی در جمع اعضای خانواده یا همکارانش نمی تواند واکنش های خشمگینانه نشان بدهد یا از الفاظ نامناسب و متفاوت استفاده کند، در جایی مانند ورزشگاه های فوتبال به راحتی می تواند لا به لای هزاران نفر دیگر که او را نمی شناسند به چنین اقداماتی دست بزند.

فوتبال ایران، بهشت زالوها

فوتبال در سراسر جهان یک صنعت پول ساز و فوق العاده ثروتمند است. در همین راستا مهارت و دقت و تخصص در اداره آن در بسیاری از کشورهای دنیا منافع اقتصادی چمشگیری را از رهگذر برگزاری مسابقات این رشته ورزشی نصیب جامعه و شهروندانش می کند. ایجاد اشتغال در مقیاس بالا و افزایش سطح خدمات رسانی دولت به شهروندان از محل مالیات های گزاف دریافتی از بازیکنان و مربیان فوتبال را در نهایت در خدمت جامعه و اهداف سالم اقتصادی و فرهنگی آن قرار می دهد؛ با وجود این، وقتی عنصر درایت از مقوله اداره فوتبال حذف می شود، این شمشیر دولب روی دیگر خودش  را نشان می دهد و به ابزاری علیه آمال و آرزوهای جامعه تبدیل می شود.

متاسفانه شیوه غلط مدیریت فوتبال در کشور ما هم  اکنون چنین فضایی ایجاد کرده است و شکل دولتی چرخش آن عملا بخشی از منافع عمومی را تباه می کند. اگر فوتبال خصوصی باشد، باشگاه ها هر سال به ارائه ترازنامه مثبت مالی و شفاف سازی در مورد هزینه ها و جبران مخارج با شیوه های گوناگون درآمدزایی ملزم هستند. این سیستم امکان بروز تخلفات اقتصادی را به شدت کاهش می دهد؛ اما در نقطه مقابل، فوتبال دولتی ایران و نظارت ناکافی و ناممکن بر آن عرصه را برای جولان دادن عناصر آلوده و دلالان زالوصفت باز می گذارد.

در کشور ما بازیکنی بی کیفیت می تواند با تبانی و توافقات نامشروع با مربی یا مدیرعامل یا یکی از معاونان او، پای قراردادی را امضا کند که چهارصد میلیون تومان ارزش دارد،اما خودش تنها نیمی از این پول را دریافت کند و باقی آن به طرف مقابل برسد. با توجه به سکوت منفعت طلبانه همه افراد درگیر در ماجرا، برای افشای این تخلف کاملا رایج در فوتبال ایران تقریبا هیچ راهی ندارد؛ این وضعیت در حالی است که اگر این رشته ورزشی در ایران هم به شکل خصوصی اداره می شد، هیچ مدیر یا مالکی نمی توانست برای جذب یک بازیکن حتی یک ریال بالاتر از استحقاق واقعی او بپردازد.

متاسفانه چنین پرداخت های غیرقانونی و آلوده ای خیل از افراد اقشار مختلف درگیر با فوتبال ایران را آلوده کرده است؛ از مدیری که گاهی میلیون ها تومان از بودجه دریافتی دولتی اش را با سندسازی برای خودش بر می دارد تا مربی خطاکاری که بخشی از قرارداد بازیکنانش را برای حضور در تیم یا راه یافتن به ترکیب اصلی تصاحب می کند، یا خبرنگاری که گاه برای حمایت از یک بازیکن یا تیم خاص رشوه می گیرد. به نظر می رسد تا زمانی که فوتبال ایران به معنای واقعی کلمه خصوصی نشود، این قبیل مشکلات برطرف نخواهندشد.

 رازهای اقتصادی و اجتماعی یک پدیده محبوب به نام فوتبال

جام جهانی به جای جنگ جهانی!

شاید فوتبال در بسیاری از نقاط جهان تنها ورزشی یا حتی پدیده ای باشد که مردم برای فعل و انفعالات رخ داده در آن روانه خیابان ها می شوند و جشن و پایکوبی سراسری می کنند؛ اما واقعا چرا چنین است؟ به نظر می رسد تشدید روزافزون حساسیت های فوتبال به وسیله رسانه ها کم کم ماهیت این رشته ورزشی را از رقابتی ساده به جنگی تمام عیار تغییر داده است.

شاید گزافه گویی نباشد اگر ادعا کنیم در زمانه معاصر جام جهانی جای جنگ جهانی را گرفته است و مردمان بسیاری از کشورها یا حتی ایالت ها و شهرها ترجیح می دهند، به جای مبارزه و خونریزی، احساسات ملی و میهنی و قومی شان را با پیروزی در آن ارضا کنند؛ شاید به همین دلیل است که برتری یک کشور بر کشور متخاصم در جام جهانی برای شهروندان آن همان لذت و شیرینی پیروزی نظامی را تداعی می کند و عموم مردم را برای جشن گرفتن به خیابان ها می کشاند.

حتی گاهی این موضوع را می توان درون یک کشور هم دید؛ مثلا جدایی طلبان باسک یا کاتالونیا، بعد از سال ها درگیری با دولت مرکزی مادرید و تحمل تلفات سنگین، این سال ها ترجیح داده اند احساسات شان را پای مبارزه های فوتبال بریزند و به همین دلیل، مسابقات رودرروی رئال مادرید با بارسلونا و اتلتیک بیلبائو اهمیت فراوان دارد؛ کافی است به یاد بیاوریم بعد از پیروزی بی سابقه ۶ بر ۲ بارسلونا بر رئال مادرید در ورزشگاه برنابئو، همه مدارس و مراکزدولتی کاتالونیا به مدت یک هفته تعطیل شدند. به نظر می رسد با جادوی رسانه ها فوتبال هر روز در زندگی روزمره هوادارانش نقشی مهم تر به دست می آورد.


منبع: برترینها

خوب و بد حکومت قاجار

هفته نامه کرگدن – پوریا میرآخورلی: دوره قاجار را هر کسی با یک اتفاق یا ویژگی به یاد می آورد؛ برخی آن را با عهدنامه هایی که باعث جدا و تکه تکه شدن ایران شد به یاد می آورند و برخی دیگر با تصویر زنانی با ابروان پر پشت و سبیل. شاید هم عده ای به یاد سریال «کمال الملک» علی حاتمی بیفتند یا روزنامه هایی که در آن دوره رواج پیدا کرد. به هر روی، این دوره تاریخی از کشورمان دربر دارنده نقاط عطفی است که از جمله آنها می توان به ورود صنعت چاپ به ایران، آشنایی با غرب و مشروطه یاد کرد.

به لحاظ ادبی نیز در این دوره شاعران و نویسندگان به این نتیجه رسیدند که باید اسلوب قدما را در پیش گرفت و از همین رو به آن «سبک دوره بازگشت» می گویند. این برهه تاریخی دارای مسائل ناشناخته ای نیز هست که به علت سرانه کم مطالعه، اطلاعات مردم به سریال ها و فیلم هایی که در این زمان اتفاق می افتد، محدود شده است. از این رو به مناسبت پرونده این شماره و بازتر شدن ابعاد این دوره تاریخی، با یکی از استادهای برجسته تاریخ دانشگاه تهران، رسول جعفریان، گفتگویی درباره این موضوع انجام داده ایم که در ادامه می خوانید.

 خوب و بد حکومت قاجار
دوره قاجار در جامعه ما بیشتر با قراردادهای ننگین و بخش هایی که از ایران جدا شد به یاد آورده می شود. آیا این تصویر تمام واقعیتی است که از این دوره باقی مانده یا نکات مثبتی هم می توان از این دوره یافت؟

– شاید مهم ترین مسئله ای که قاجار را از دولت صفوی و طبعا افشاریه و زندیه جدا می کند، ورود ایران به صحنه بین المللی و اساسا شکل گیری پدیده ای به نام روابط بین الملل در این دوره معاصر با حکومت قاجارهاست. پیش از قاجارها هم رفت و آمد میان کشورها بود؛ حتی بحث همکاری های سیاسی ایران و اروپا علیه عثمانی وجود داشت اما اصولا روابط بین الملل در این دوره شکل عمومی گرفت.

جایگاه ایران با توجه به امکاناتی که داشت، در مناسبات بین الملل، جایگاه قوی و پر قدرتی نبود. ایران یک دولت قدیمی، اصیل، ریشه دار، اما با امکانات مالی محدود، بدون سرمایه های جدی علمی و اقتصادی بود. ایران از نظر سرزمین اهمیت داشت؛ اما سرمایه کافی برای ظهور در عرصه جهانی نداشت. چرا صفویه سقوط کرد؟ چون مایه اقتصادی برای معاوضه با خارج حوزه سرزمینی خود، جهت وارد کردن طلا و نقره نداشت.

از نظر علمی هم سرمایه کافی نداشت. چند قرن بود، از زمان حملات مغول، ایران عقب افتاده بود. فقط یک نمونه این که چاپ در دوره قاجار یعنی چهارصد سال پس از آن که در اروپا پدید آمد، وارد ایران شد. اینها را عرض کردم که بگویم درک شرایط ایران قاجاری در مناسبات جدید بین الملل، با توجه به ضعف هایی که بود و به خصوص از جهت رشد سلطه گری و استعمار در این دوره یعنی ظهور قدرت های بزرگ، بسیار مهم و در واقع ضروری است.

من نمی خواهم از دست دادن سرزمین های ایرانی را دست کم بگیرم، اما باید بگویم همین که ایران ماند و تحت سلطه مستقیم استعمار روسی یا اروپایی درنیامد، مهم است و این به رغم آن بود که قرن ها بود استعمارگران در خلیج فارس و شبه قاره هند حکومت می کردند اما در ایران فقط نفوذ داشتند، نه سلطه.

اگر بخواهید فهرست وار به نقاط ضعف و قوت و اتفاقات خوب و بد این دوره که کمتر برای مخاطبانی که تاریخ را به صورت غیرتخصصی دنبال می کنند، مغفول مانده و کمتر مورد بحث قرار گرفته است، اشاره کنید، از چه مسائلی نام می برید؟

– ضعف ها و قوت های ایران یک امر تاریخی و ریشه دار است. ایران بخشی از شرق است و اشکالات خاص خودش را دارد. ایران کشوری است که چندین بار از نظر نژادی مورد تهاجم قرار گرفته و یکدستی خود را از دست داده است. این را با ژاپن مقایسه کنید که چند هزار سال دست نخورده باقی مانده و فکرها یک دست و یکنواخت است. حتی چینی ها هم همین طورند. با آن وضعیت یکدست راحت تر می شود کار کرد.

از این که بگذریم، قاجار یک دولت ایلی و قبیله ای بود؛ به عکس دولت صفوی که یک دولت شهر به حساب می آمد. تسلط یک ایل با ویژگی های آن برای ایران یک عقبگرد بود. مدت ها طول می کشد تا یک قبیله و طایفه تبدیل به یک دولت به معنای امروزی آن شود؛ چیزی که حتی پیش از آن هم در اروپا اتفاق افتاده بود. طبعا این نوع حکومت در اداره کشور به صورت ایلی کار می کرد. اقتصاد و عقل معاشش هم در همان حدود بود.

خوب و بد حکومت قاجار

ایران هم بین سران این طایفه تقسیم شده بود. این در حالی بود که دنیا به سمت مدرن شدن می رفت و قاجارها هنوز متعلق به اعصار قدیم بودند. این تناقض مشکل ایجاد می کرد؛ برای کل ایران مشکل ایجاد می کرد. با این حال قاجارها تا سر حد امکان ایران قدیم را نگاه داشتند.

ایران قدیم همین محدوده ای است که حالا هم هست. قاجارها بخش های زیادی را که صفویه با زحمت به دست آورده بودند یا در ادوار قدیمی تر، بعضا زیر سلطه ایران بود، از دست دادند. به نظرم مهم است که این دولت توانست میراث اصلی صفوی یعنی سرزمین اصلی ایران را حفظ کند، هر چند هیچ گاه به پای آن دولت نرسید. به نظر من قاجارها کپی کم رنگ عصر صفوی هستند. از نظر صوری بهترین دلیل همین معماری آنهاست. البته شواهد دیگری هم دارد.

در تاریخ ادبیات فارسی، دوره بین انقراض صفویه تا سلطنت فتحعلی شاه را دوره فترت و فقر شعر فارسی قلمداد می کنند. آیا این فترت را می توان به تاریخ این دوره به لحاظ سیاسی و اجتماعی تسری داد و این دوره را از نظر مملکت داری نیز ضعیف قلمداد کرد؟

– سرمایه ای که صفوی ها درست کرده بودند، افغان ها از بین بردند. بعد هم نادرشان و جانشینانش. دوران زندیه هم ما فقیر بودیم. مدارس تعطیل شد، موقوفاتی که پشتوانه مالی مدارس بود از بین رفت. بسیاری از شهرهای بزرگ مانند اصفهان و قزوین به ویرانه نزدیک شدند. وقتی ثروت نباشد، نباید از ادبیات و شعر هم سراغی گرفت. سرگرمی مردم بیشتر قصه و داستان و شاهنامه خوانی و تعزیه بود.

از نظر دینی، اخباری گری هم در این دوره و در امتداد آنچه از نیمه دوم صفوی شروع شده بود، غلبه کرد. افکار شیخی و بهایی و اخباری زیاد شد. این یک آفت بود. فلسفه به مقدار زیادی آسیب دید. کتاب علمی هم کم تولید شد؛ در همه بخش ها کتاب های کمتری تولید شد. افکار علمی قدیمی همچنان قدرتمند برابر پیشرفت های جدید می ایستاد.

البته می شود گفت دوره میان صفویه تا قاجاری و حتی چند دهه اول قاجاری، دوران ضعف است، اما قاجارها پس از استقرار اولیه که معمولا هم در ایران با یک کشتار بزرگ و خشونت همراه است، به سرعت شروع به بازسازی کردند.

پدید آمدن شهر طهران در سطح یک پایتخت حاصل کار آنهاست و این تحفه بزرگی است. مساجد، مدارس و بسیاری از قصرها و بناها در این دوره پدید آمد. به نظرم قاجارها به رغم این که تفکر ایلی داشتند، اما در حد مقدورات فعالیت شان را شروع کردند. پیشرفت امری تدریجی است و قاجارها تا حدودی در این مسیر قرار گرفتند.

شاهزادگان قاجاری سعی می کردند از نظر ادب و فرهنگ، شاخص باشند. چهره های برجسته ای هم در میان آنها داریم. فرهاد میرزا معتمدالدوله یکی از زبده ترین آنهاست. شاید بیش از ده هزار نسخه خطی را در اختیار داشت یا بررسی کرد. بسیاری از شاهزادگان دیگر اهل خط و قلم و شعر بودند.

مشکل نظام آموزشی و محتوای درسی قبلی بود که زمینه را برای تحول فراهم نمی کرد اما در کل و با توجه به این که ساختار این دولت ایلی بود، تلاش وجود داشت. نباید پنهان کرد که در کل کشور شاید بیش از نود و چند درصد بی سواد بودند و این بزرگ ترین عامل عقب ماندگی بود.

در این دوره شاهد دخالت زنان در امور مملکت داری و پادشاهی هستیم. این مسئله پیش تر سابقه داشته است یا این که به علت بی کفایتی پادشاهان زمان به خود اجازه دخالت می دادند؟

– در دنیای سنتی همیشه زنانی بوده اند که در حکومت مداخله داشتند. شاید زن گراترین دولت های ایران، دولت ایلخانی و مغولی است، اما در بقیه دولت ها هم کمابیش همین طور بوده است. در دوره صفوی، بیشتر مقصودم نیمه اول است، زن ها فعال بودند اما در دوره اخیر اساسا شاهان صفوی کمتر اهل زن گرفتن بودند و بیشتر با کنیزکان بودند و از آنها بچه دار می شدند. به زن ها اجازه ظاهر شدن نمی دادند.

 خوب و بد حکومت قاجار
این رسم را بیشتر شاه عباس رواج داد. با آمدن زنان گرجی و ارمنی، اقبال کمتری در دربار به زنان ایرانی یا دختران اشراف قزلباش وجود داشت؛ چون بچه های اینها هم مشکل درست می کردند. در واقع در دوره اخیر صفوی، بودن ملکه در دربار معنا نداشت یا خواهر شاه بودن خیلی مفهوم نداشت. شاید مثل دوره عباسی، از مامون به بعد که بیشتر خلفای عباسی زن رسمی نداشتند و غالبا کنیزکان کار بچه دار شدن را انجام می دادند. در دوره قاجار بحث ازدواج جدی تر شد، چون یک ایل بسته بود که به قدرت رسید و زنان آن نقش فعال تری بر عهده گرفتند اما همه اینها در چارچوب همان روال سنتی بود و پدیده تازه ای نبود.

از میراث ماندگار این دوره می توان به یک رفتار اجتماعی و سنت سیاسی و اداری اشاره کرد که همچنان به ما رسیده و رواج دارد؟

– مسلما بنیادهای اصلی شکل گیری دولت، هیئت دولت، وزارتخانه ها و بسیاری از امور که البته از غرب وارد شده بود در این دوره در ایران پایه گذاری شد. در واقع این بخشی از نظامات سیاسی بود که در ایران ادامه یافت. بخش سنتی نظام تا حدی که ادامه وضع قدیم صفوی یا متاثر از نظام عثمانی یا ازبکی بود، به تدریج محو شد. در انقلاب مشروطه، نظام سنتی ایران کلا دستخوش تغییر شد. همه چیز عوض شد.

شعر و ادب و زبان فارسی و تفکر سیاسی و بسیاری از امور دیگر؛ گاه فراگیر و گاه محدود. چنان که گفتم قاجارها کپی دولت صفوی بودند و خودشان موسس یک رفتار اجتماعی و سنت سیاسی مشخص نبودند. هر چه بود، از ایران قدیم بود. آنچه جدید شد، متاثر از غرب بود. قاجارها برای تجدد تلاش زیادی کردند. نخستین مدارس جدید، دارالفنون، نخستین کارخانه ها، راه سازی جدید و بسیاری از امور دیگر از کارهایی بود که قاجارها در آن زمینه ها کار کردند اما متاسفانه به دلیل له شدن دولت قاجاری به دست پهلوی ها و نبودن پژوهش های جدی درباره قاجار، در این باره کم می دانیم.

به نظرم بیش از هفتاد درصد از اسناد قاجاری همین طور از متون تالیف شده هنوز منتشر نشده است. مقصودم فقط جنبه های مثبت نیست، مقصودم آن چیزی است که واقعا وجود داشته است. ما از غالب آنها بی خبریم.

پیش تر در دوره سامانیان، غزنویان و برخی دوره های دیگر شاهد بها دادن سلسله ها به هنرمندان هستیم. در این دوره نیز هنرمندی مانند کمال الملک دیده می شود و همین طور شاعرانی مثل صبا، قاآنی و سروش اصفهانی. اساسا رابطه شاهان این دوره با مقوله هنر، هنرمندان و نگاه به آن چگونه بوده است؟

– به نظرم رابطه قاجارها با هنر، رابطه خوب، قوی و پر مایه ای بوده است. کافی است سری به کاخ گلستان بزنیم؛ کافی است نسخه های شاهانه کاخ گلستان را ببینیم؛ قرآن ها، نهج البلاغه ها، شماری از آثار مجلسی، همین طور نقاشی ها و دیگر آثاری که بر جای مانده است. در آن صورت خواهیم دید که چه کارهای بزرگی شده است.

تولید آثار هنری در این دوره شگفت است. در کنار همه اینها باید عرض کنم قاجارها در دوره فقر ایران بر این کشور حکومت کردند. پول زیادی در بساط نبود. نه نفت، نه کشاورزی و نه درآمدی که بتواند بنیه اقتصاد ایران را قوی کند. در حد دور زدن و اداره اقتصادی داخلی پولی در بساط بود. با این حال به نظرم کارهای ارزشمندی شد. همین مدارس تهران و بسیاری از مدارس اصفهان که از دوره قاجاری است؛ مانند مدرسه صدر، نمونه های جالبی هستند.

مسجد و مدرسه «سپهسالار» (مطهری فعلی) بسیار زیباست. باز هم عرض می کنم که هیچ کدام به پای مدرسه «چهارباغ» نمی رسد، اما از جهاتی به خصوص نسخه های زینتی، دوره قاجار قابل توجه است. این سرمایه در کاخ گلستان حبس شده است و در اختیار نیست و کمتر نشانش می دهند، اگر در اختیار بود، آن وقت متوجه می شدید که چه سرمایه بزرگی است.

فکر کنید ما از دوره پهلوی در این زمینه ها چیزی نداریم چون اساسا سنت در این دوره جایگاهی نداشت. بنا نبود آثار دینی که بخش عمده محتوایی آثار هنری قاجار را تشکیل می داد، اهمیتی داشته باشد. تولیدی از این زاویه در کار نبود. همه نسبت به گذشته مردد بودند. این دوره صرف تجدد و توجه به آن یک ارزش بود.

 خوب و بد حکومت قاجار
در دوره پهلوی کارهای تالیفی هم کم بود، بیشتر ترجمه بود. من به جرئت می توانم بگویم آثار چاپ شده و بهتر است بگویم تالیف شده در دوره قاجار، چندین بار بیشتر از آثار چاپی دوره پهلوی (تا حوالی چهل) است. نشریات آن دوره بسیار با ارزش هستند. البته قاجارها هم فضای استبدادی درست کردند و اینها مانع رشد بود اما در کل خیلی تلاش شد؛ چیزی که هنوز ابعاد آن به درستی روشن نیست.

نکته بارز در این دوره بی کفایتی پادشاهان و البته ذکاوت و وطن دوستی وزیرانی همچون امیرکبیر و قائم مقام فراهانی است. همواره در طول تاریخ در کنار پادشاهان بی کفایت یا خارجی می توان وزیرهایی از این دست پیدا کرد که با دلسوزی های شان برای سرپا ماندن ایران تلاش کرده اند. در مورد این دوره می توان گفت اگر وزیرهای دلسوزی مثل امیرکبیر و قائم مقام نبودند، خرابی های این دوره رو به فزونی می رفت و تغییر محسوسی با آنچه الان به یادگار مانده است، می داشت؟

– از قرن چهارم، پنجم هجری به این طرف در واقع یک نوع نظام ترکیبی در ایران پدید آمد که در بسیاری از کتاب های تاریخی و اجتماعی و اخلاقی و ادبی منعکس شده است. نظام اداری و دبیری در اختیار نسل قدیمی ایرانی و شمشیر و قدرت و سیاست در اختیار ترکان قرار گرفت. اینها همه و به سرعت بر محور حفظ ایران متحد شدند، اما ویژگی های اخلاقی و قومی تا حدی و حتی برای قرن ها باقی ماند.

شما حتی آثار دوره ایلخانی را بخوانید و طنزهای عبید را این حالت ترکیبی را می بینید، اما در سیاست حالت ترکیبی که جنبه مثبت و منفی دارد، جدی تر معلوم است. بودن خواجه نصیر، رشیدالدین فضل الله و بسیاری از فضلای دیگر که متعلق به بخش های مرکزی ایران قدیم بودند، همیشه در کنار قدرتمندان و نظامیانی بود که اصل دولت را در اختیار داشتند.

این وضعیت ادامه پیدا کرد. در دوره صفوی، ما یک استثنا داریم. این دولت، ایلی اداره نمی شد. صفویان و قزلباشان هم ترک بودند اما دولت صفوی بیش از یک حالت ترکیبی به شکل مزبور بود. گروه های زیادی و حتی عرب های مهاجر در آن حضور داشتند. شاید پیشرفت صفوی معلول همین وضعیتی باشد که دوگانگی جدی در آن نیست. در دوره قاجار، چنان که گفتیم، ما به همان حالت ترکیبی برگشتیم. این عقبگرد بود. نمونه هایی که شما مثال زدید همین بود؛ باز ترکیب دو گروه دبیر و امیر.

شاید بشود گفت این شکل ترکیبی ضررهایی داشت و این به دلیل رقابت میان این دو گروه بود اما از طرف دیگر هر کدام اینها به نوعی حافظ این سرزمین بودند. آنها باید بیشتر در هم تنیده می شدند که خیلی طول کشید. خوشبختانه در گذر تاریخ این مسئله به مقدار زیادی حل شده است، اما همان طور که گفتید بخشی از دشواری های دوره قاجاری همین بود و این آخرین دولت با آن مدل بود.

مشروطه چه بود و چه تاثیری در سرنوشت قاجارها گذاشت؟ چه شد که این قدر اهمیت یافت و ایران این دوره به چه سمتی رفت؟

– واقعیت این است که مشروطه اساسا دولت قاجار و نظام سنتی را هدف قرار داده بود. مشروطه انقلاب بسیار بزرگی است. کاری به خوبی و بدی آن ندارم. انقلابی است در تمام ارکان، اما یک هدف مهمش ویران کردن دولت قاجار بود. در عصر جدید حکومت ایلی و استبدادی به این سبک نمی توانست ادامه پیدا کند.

قاجارها نتوانستند خود را با شرایط جدید تطبیق بدهند. آنها نمی توانستند با ساختاری که داشتند، پاسخ پرسش های جدید را برای تغییر بدهند. زیاده از حد محافظه کار بودند و بهای این کار را هم پرداختند. تمام حرف رضاشاه که علیه قاجار قد علم کرد، تجدد، یعنی پیام اصلی مشروطه برای تغییر بود.

قاجارها در جایگاهی نبودند که بتوانند جوابی مانند رضا شاه به تغییرات بدهند. معنایش این نیست که رضا شاه در کارش موفق شد یا نشد، او هم وقتی رفت معلوم شد که نتوانسته است مردم ایران را راضی کند؛ اما به هر حال آن موقع بیست سال پیش از آن بود. هر چه هست، قاجارها فدای انقلاب مشروطه شدند.

 خوب و بد حکومت قاجار

دولت قاجاری سال ۱۲۸۶ شمسی از بین رفت نه سال ۱۳۰۴٫ در این مدت بین مشروطه و تغییر قاجار، دولت قاجاری دوران بیماری یا بهتر بگویم دوران جان کندن داشت. باز هم می گویم شاید بهتر بود قاجارها همراه باشند و ما تدریجی تر برای تغییر حرکت کنیم. همان طور که می توانیم آرزو کنیم کاش صفویه مانده بود و به آرامی این تغییرات با همان سرمایه در ایران رخ داده بود.

اصلا بحثم خوب و بد این تحولات نیست. وقتی مردمی تصمیم به انقلاب می گیرند، دیگر هیچ چیز جلودار آنها نیست. آن روز مردم چنین خواستند که کشور را مشروطه کنند. قاجارها هم مدتی همراهی کردند اما این تحول با ذات یا به عبارت امروزی ساختار آنها ناسازگار بود و بنابراین نتوانستند بمانند.


منبع: برترینها

چیزهایی که خانم ها از آقایان به اشتباه می خواهند

برترین ها: برقراری رابطه عاطفی با جنس مخالف ساده نیست. اگر شما بدانید که از شریک زندگی تان چه می خواهید و آن را صادقانه طلب کنید، کارتان راحت می شود اما آیا واقعا آنچه می خواهید به نفع شما و رابطه تان خواهد بود؟ شاید لازم باشد که بیشتر و عمیق تر در مورد خواسته هایتان بیاندیشید سپس آنها را به زبان آورید. 

در ادامه مطلب، خواسته های اکثر زنان از شریک زندگی شان را که ممکن است پس از مدتی مشکل ساز شود و رابطه عاشقانه را به بن بست رساند، برایتان آورده ایم تا اگر شما هم همچین تقاضایی دارید، بار دیگر عاقلانه در مورد آنها بیاندیشید.

حسود باشد

همه ما دوست داریم که شریک زندگی مان حس مالکیت نسبت به ما داشته باشد اما آیا این احساس منطقی است؟ مطمئنا اگر با لبخند به گوشی تان نگاه کنید، او از شما دلیل اش را می پرسید یا اگر بخواهید با دوستان تان بیرون روید، از شما نام تک تک آنها را خواهد پرسید، این موارد مشکلی ایجاد نمی کند اما اگر در این کار افراط شود، همه چیز تغییر خواهد کرد. 

 چیزهایی که خانم ها از آقایان به اشتباه می خواهند

خانم ها معمولا فکر می کنند که حسادت نشانه دوست داشتن است اما اگر همسرتان از شما بخواهد که با دیگران ارتباطی نداشته باشید یا مدام از شما برای هر قدمی که بر می دارید سوال کند، آیا می توانید طاقت بیاورید؟ این رفتارها نه تنها نشانه ای از عشق و علاقه نیست بلکه پرچم قرمزی برای رابطه شماست.

بنابراین کنترل کردن حس حسادت کلید موفقیت هر رابطه ای است. همه ما در روابط خود این احساس را تجربه می کنیم و طبیعی است اما اگر این حس تبدیل به مشکوک شدن، تهمت زدن و دروغ بستن به شما شود، خبر خوبی برایتان نخواهد بود.

فرمان زندگی شما را به دست گیرد

هنوز هم هستند آقایانی که در را برای شما باز می کنند، هزینه رستوران تان را می دهند و در تصمیم گیری ها کنارتان هستند اما این رفتارها نیز مرزی دارند. اگر شریک زندگی تان مدام در حال کنترل کردن شما باشد، لذت می برید؟ اغلب خانم دوست دارند که مرد زندگی شان آنها را تحت کنترل خود نگه دارند اما مطمئنا اگر مدام به شما بگویند که چه بپوشید و چه نپوشید، چگونه فکر کنید و چگونه حرف بزنید، پس از مدت زمان کوتاهی خسته و کلافه خواهید شد.

بنابراین تنها در شرایطی بگذارید شریک زندگی تان شما را کنترل کند که به شما به عنوان یک انسان احترام لازم را می گذارد. در غیر این صورت، اگر به شیوه لباس پوشیدن شما، حرف زدن تان، اعتقادات تان و آنچه آرزو دارید اعتماد ندارد، زمان آن است که به رابطه خود خاتمه دهید.

 مطیع شما باشد

برخی از خانم ها دوست دارند که مرد زندگی شان تمام و کمال در اختیار آنها باشد، خودش را با برنامه های او هماهنگ کند و تنها به خواسته و نیازهای او توجه کند، اما این نوع رابطه دوامی نخواهد داشت.

بسیاری از خانم ها تصور می کنند عاشق مردی هستند که خواسته های آنها را هر چه سریع تر فراهم می کند اما واقعیت چیز دیگری است. مردی که برای خود ارزشی قائل نشود، بعد مدتی از چشم شریک زندگی اش نیز خواهد افتاد. بنابراین هر فردی باید تعادل زندگی خود را حفظ کند. یک مرد نه باید یک دنده و لجباز باشد و نه مطیع مطلق. یک رابطه خوب دو طرفه است بدین معنی که هر دو طرف رابطه باید نیازهای یکدیگر را برطرف کنند در عین اینکه به اعتقادات خود نیز پایبندند. بی شک هیچ زنی عاشق یک مرد بی اراده نخواهد شد.

پولدار باشد

چه کسی از پول بدش می آید؟ همه ما طالب یک زندگی راحت و مرفه هستیم اما به شرط این که پول برایمان شادی، سلامتی و در یک کلمه خوشبختی آورد. بسیاری از خانم ها دوست دارند که همسرشان صاحب یک کارخانه بزرگ یا چندین شرکت باشد اما آیا این را قبول می کنند که همسرشان را در خانه نبینند؟ اولویت اول این دسته از مردان کار است، پس باید تمام عواقب آن را نیز به جان بخرند.

 چیزهایی که خانم ها از آقایان به اشتباه می خواهند

شما باید خودتان را بشناسید، آیا فردی هستید که بتوانید دوری شریک زندگی تان را تحمل کنید؟ آیا بی او حس حسادت شما برانگیخته نخواهد شد؟

در نهایت اگر به دنبال یک مرد پولدار می گردید، باید تمام خوبی و بدی های آن را نیز در نظر بگیرید اما یادتان یاشد که پول خوشبختی نمی آورد.


 

ماجراجو باشد

حتما هیجان انگیز است که شریک زندگی تان یک آفرودباز حرفه ای باشد یا دوست داشته باشد که پیاده تمام نقاط بکر جهان را کشف کند اما آیا می توانید این مرد را محدود کرد؟ شروع یک رابطه عاطفی احتیاج به تعادل دارد. زنان مردان شجاع را دوست دارند اما از این که مدام نگران آنها و خطراتی که تهدیدشان می کنند باشند، متنفرند.

خوب است که به علایق یکدیگر احترام بگذارید، به عنوان مثال بسیاری از زوج ها هستند که باهم به ماجراجویی می پردازند، اما باید قبل از هر کاری محدودیت ها را برای خود مشخص کنید تا هیچکس آسیب نبیند.

اندام خوبی داشته باشد

اگر چه ظاهر اهمیت زیادی دارد اما نباید اولویت اول زندگی تان باشد. شاید در ابتدا شروع رابطه ظاهر طرف مقابل شما را تحت تاثیر قرار دهد اما در دراز مدت همه چیز تغییر می کند. 

آیا به این فکر کرده اید که ظاهر خودتان ممکن است بعد از بارداری تغییر شکل دهد و دیگر ایده آل شما و شریک زندگی تان نباشد. پس بهتر است که به دنبال مردی باشید که بیش از ظاهر، مهربان و همدل است.

همیشه در کنارتان باشد

طبیعی است که دوست داشته باشید تمام وقت تان را در کنار همسرتان بگذرانید اما نباید به خصوصی ترین فضای او که تنهایی است، تجاوز کنید. آنچه مهم است کمیت رابطه نیست، کیفیت آن است. ممکن است شما تمام ساعات روز را در کنار همسرتان بگذرانید، بی آنکه با او گفتگو کنید یا این که تنها دو ساعت در روز را در کنارش باشید اما از زمین و زمان سخن بگویید، شما کدام را ترجیح می دهید؟ یک فرد زندگی خودش را دارد و نمی تواند هر آنچه شما می خواهید را نیز برایتان فراهم کند، به همین دلیل انتظارات بیهوده را کنار بگذارید و کمی واقع بین تر باشید. به جای این که ساعات بیشتری را در کنار شریک زندگی تان باشید، سعی کنید که کیفیت رابطه تان را بالا ببرید.

رمانتیک باشد

آقایان خوب می دانند که چگونه دل زن مورد علاقه شان را به دست آورند. یک هدیه گران قیمت، یک شاخه گل یا دعوت به یک رستوران رمانتیک… اما اینها برای خانم هایی که به دنبال رابطه ای رمانتیک می گردند کافی نیست. مساله اینجاست که در واقع رمانتیک بودن تنها در هدیه خلاصه نمی شود بلکه احساسی که کلمه ها دارند می توانند آن حس خاص را منتقل کند. 

ساده است، خانم ها می خواهند که کلامی و غیر کلامی از طرف شریک زندگی شان مورد تحسین و ستایش قرار بگیرند. آنچه آنها را بیش از همه تحت تاثیر قرار می دهد، احساسی است که در کلمات شان نهفته است. بدون ابراز کلامی و رفتاری عشق، دسته های گل و هدیه های مجلل، هیچ ارزشی نخواهند داشت.

مستقل باشد

خوب است که هر مردی مستقل باشد و به هیچ کس دیگری از جمله همسرش هم محتاج نباشد اما برای بسیاری از خانم ها این رفتار ایده آل نیست. استقلال، هر فردی را جذاب می کند اما برای یک رابطه عاطفی همیشه کارساز نیست. آنچه یک مرد را در چشم یک زن منحصر بفرد می کند، استقلال در کنار وابستگی است. هر زنی دوست دارد که مرد زندگی اش به او وابسته باشد، بنابراین تعادل کلید موفقیت هر رابطه بلند مدتی است.

کامل و بی نقص باشد

چند بار در ذهن خود به دنبال مردی ایده آل بوده اید؟ چند بار از اطرافیان تان شنیده اید که مرد زندگی شان ایده آل است؟ طبیعی است که ما به دنبال فردی بی عیب و نقص باشیم اما خیالپردازی بیش از حد دردسرساز می شود. 

بهتر است که از خوب بیدار شوید زیرا نه تنها همچین مردی وجود ندارد بلکه اگر هم وجود داشت، شما او را نمی خواستید. این ضعف های ماست که ما را تبدیل به انسان کرده است، به همین دلیل اگر دیدید که مرد مقابل تان هیچ گونه عیب و ایرادی ندارد، مطمئن باشید که آنها را در مقابل شما پنهان می کند. بنابراین نه به دنبال مردی ایده آل، بلکه به دنبال مردی باشید که ایده آل شما باشد.


منبع: برترینها

برندینگ شهری، فقط تجاری سازی نیست

ماهنامه همشهری دیپلماتیک: وقتی صحبت از برند می شود ذهن ها به سمت و سوی تجارت و سودآوری و کالایی دیدن و فروش و بازاریابی می رود. حوزه برند در سال های اخیر مورد توجه بسیاری از حوزه های برنامه ریزی و مدیریت شهری به ویژه در کلانشهرها قرار گرفته و یک رقابت بین شهری شکل گرفته است.

چنین نگاه سودآورانه و تجارت گونه صرفی می تواند به نوعی حیات اجتماعی و فرهنگی و زیستی شهرها را به مخاطره بیندازد. به نوعی تعادل در این بخش می تواند شهرهای بزرگ را بدل به مکان های با آوازه ها و شهرت های مشخص و زندگی های باکیفیت و زیست پذیرتر کند. با دکتر مجتبی رفیعیان، دانشیار گروه شهرسازی دانشگاه تربیت مدرس درخصوص برندینگ شهری به گفت و گو نشستیم که بخش هایی از آن را در ادامه می خوانید.

برندینگ شهری، فقط تجاری سازی نیست

امروز برندینگ شهری در مدیریت شهری کلانشهرها چه جایگاه و اهمیتی دارد؟

موضوع برندینگ قاعدتا در یک زمینه بزرگ تر و عمومی تر باید مورد توجه قرار گیرد. آنچه بدیهی به نظر می رسد، این است که با توجه به پدیده جهانی شدن شهرها و رقابت جهت جذب سرمایه های مالی و انسانی، شهرهایی با آوازه یابی و افزون شدن شهرتشان و پیدا کردن نقش های موثر و مثبت توانسته اند در این عرصه موفق تر باشند. برند خوب و پایدار شهر ممکن است سبب ارتقای کیفیت مکان، بهبود زمینه های بقای شهر و زنده ماندن آن شود. در برندینگ شهری عوامل مختلفی چون توریسم، اقتصاد، سیاست، فرهنگ و مردم شناسی، کیفیت و حس مکانی، توان های بالقوه، کیفیت های اولیه زندگی، آموزش و… تاثیرگذارند.

برند شدن کالا، شهر یا مکان به دنبال خود، جذب سرمایه، گردشگر، اطمینان و همچنین شهره و آوازه را همراه خواهدداشت. از سویی شهرها با اتکا بر ویژگی های منحصر به فرد مکانی و فضایی خود می توانند نقش مهمی در این راستا ایفا کنند. با وارد کردن رقابت پذیری در سطح محلی آن (مکان های شهری) می توان از مزایا و فرصت های حاصل از آوازه مندی بهره برد و نه تنها سبب شهرت و اعتبار مکان شهری شد، بلکه رشد و اعتبار منطقه شهری آن را هم فراهم آورد.

از این منظر یکی از ابزارهای رقابت پذیری شهری، برندینگ شهری است که مکان های شهری را به یک مقصد مهم برای گروه های مخاطب تبدیل می کند؛ به طوری که مردم خواهان زندگی، حضور و دیدار در آن باشند. جهت برند کردن و وارد کردن آن به عرصه رقابتی به روند زیر مورد توجه قرار می گیرد: ۱٫ داشتن هویت رقابتی ۲٫ داشتن ایده های خوب، نوآوری و جدید ۳٫ به کارگیری، اجرا و عمل به ایده ها ۴٫ انتقال آن به همه.

مدیریت بسیاری از کلانشهرها به ویژه برای کسب وجهه اعتباری و افزایش میزان رقابت پذیری شهری خود تمایل شدیدی برای برندینگ شهری و مکانی خود دارند و این گرایش روز به روز در حال افزایش است.

پیامدهای مثبت برندینگ شهری برای کلانشهرها چیست؟ چرا دنیای شهری شده امروز به دنبال تصویرسازی و برندشدن در دنیا هستند؟ چه مزیت ها و فرصت هایی برای نظام شهری دنیا و به ویژه کلانشهرها دارد؟

ابعاد مثبت برندینگ طیف گسترده ای از منافع مالی و کسب وجوه اعتباری می تواند به وجود بیاورد. همان طور که اشاره شد کلانشهرها روز به روز به سمت افزایش جایگاه منطقه ای و فراملی پیش می روند و برندینگ در زمینه های هنری و فرهنگی و حتی اقتصادی و سکونتی می تواند به توان یابی بیشتر آن ها کمک کند.

بسیاری از پس زمینه های منفی که در کلانشهرهای کشورهای در حال توسعه وجود دارد و نوعی واکنش منفی برای جذب سرمایه را برای آن ها به وجود می آورد می تواند به واسطه کسب برند جدید کاهش یافته و نوعی تمایل و وجهه مثبت را حاصل آورد. نمی توان کلانشهری را تصور کرد که زمینه تخصصی برای قدرت یابی ساختار اقتصادی و یا اجتماعی خود را دنبال نکند.

برندینگ شهری، فقط تجاری سازی نیست

چه شهرهای در حوزه برندینگ شهری در دنیا موفق هستند و چرا؟

برخی شهرها توانسته اند به واسطه دارایی های خود در سطح جهانی آوازه زیادی کسب کنند. شهرهایی نظیر میلان در قالب وجهه شهر مد، پاریس به عنوان شهر رمانس، نیویورک شهره به انرژی و توکیو در قالب آوازه مدرنیته نمونه هایی شاخص برای این موضوع هستند.

در حوزه فضاهای شهری هم مکان هایی هستند که با بازطراحی بصری و هویتی خود تواسنته اند شهرت جهانی به دست آورند. مانند پیاده راه های کپنهاگ، میدان ترافالگار لندن، پروژه بازآفرینی بیلبائو به واسطه موزه گوگنهایم… در کشور خودمان هم میدان نقش جهان و بسیاری از فضاهای تاریخی نمونه های شاخصی هستند که برای ایجاد زمینه رقابتی بسیار موثر بوده اند. مسلم است شهرهایی موفق تر بوده اند که علاوه بر ظرفیت های سخت افزاری توانسته اند ظرفیت های نرم افزاری را هم در خود فراهم آورند و از توان رسانه برای این موضوع استفاده کرده اند.

بسترهای حرکت به سمت برندینگ شهری چیست؟ بسترهای ساختاری، قانونی، مدیریتی، حقوقی و اجتماعی و سیاسی و…

قرن هاست مسئولان شهری متوجه نیاز به نمایش دادن تصویری قدرتمند و بی مانند و بی مانند به بقیه دنیا شده اند. با این وجود، تنها از چند دهه قبل است که حوزه برندسازی شهری به عنوان رشته ای مجزا به حساب آمده است. در میان محصولات مختلف با ویژگی های کم و بیش مشابه، محصولی با یک هویت برند، مزیت رقابتی بیشتری دارد. اگرچه شهرها محصول نیستند. برندینگ شهری از زمانی که شهرها با یکدیگر رقابت گسترده ای برای جذب منافع و منابع مازاد بر ظرفیت محلی شان داشته اند به طور آگاهانه یا ناآگاهانه استفاده شده است.

علاوه براین، شهرها یا مکان ها به نوعی شهریابی تا ترویج ظرفیت های موجود یا احتمالی شان مانند برندها نیاز دارد تا به عنوان موجودیتی منحصر به فرد و رقابتی شناخته شوند، به عنوان برنده کیفیت های برتر در برابر رقبایشان درک شوند و از طریق متناسب با اهداف شهر یا مکان استفاده شوند. استراتژی برند، به طور فزاینده ای از جهان تجارت گرفته شده و در حوزه توسعه شهری، بازآفرینی و کیفیت زندگی بکار رفته و به نوعی بومی سازی علمی شده است.

آیا این روند برندینگ شهری و به نوعی نگرش تجاری و اقتصادی و سودآوری و جذب سرمایه در تعارض با وجه انسانی و فرهنگی و اجتماعی نظام شهری به ویژه در کلانشهرها نیست. یعنی این که ما شهرها را به عنوان صرفا بنگاه های اقتصادی و تجاری تصور کنیم و از وجوه اجتماعی و انسانی و میرایی آن غافل شویم. اساس این دو منافاتی با هم دارند؟

قطعا نگرش اقتصادی محض به شهر می تواند تبعات منفی و ارزش گریزی به دنبال داشته باشد ولی این بدان معنا نیست که نتوان از مفهوم برندینگ به دلیل این که مفهومی رقابتی و بنگاه محور است استفاده کرد. برندینگ به خصوص می تواند در ارزش های فرهنگی ریشه داشته و آن را ترویج دهد. ضمن این که نوعی موتور محرک توسعه برای جذب و تکثیر سرمایه های مکانی هم استفاده شود. لذا تصور منفی زیادی بر آن متصور نیست. نباید مطلق انگاری نسبت به آن داشت. برندینگ شهری ظرفیت سازی اقتصادی شهر است و می تواند بر رویه های فرهنگی سوار شود و آن را غنی تر کند. لذا آشتی بین این دو زمینه، بهینه ترین سیاست مدیریتی تلقی می شود.

برندینگ شهری، فقط تجاری سازی نیست

تهران بین کلانشهرهای منطقه ای از نظر برندینگ شهری یا ظرفیتی دارد که بتواند روی ان تمرکز کند؟

به نظر من هم پیکره طبیعی و هم غنای تاریخی و هم ارزش های عمومی موجود در شهر تهران می تواند ذخیره ای مناسب برای استفاده در برندینگی شهری باشد. هیچ شکی نیست که تهران صرفا در عناصر فعلی اش هم می تواند در سطحی مناسب برای استفاده در آوازه سازی شهری اقدام کند.

در مطالعه ای که اخیرا اینجانب آن را هدایت و مدیریت می کردم، جدا از ارزش های تاریخی شهر و عناصر محیط طبیعی اش، رویدادهای فرهنگی و هنری گسترده ای مشاهده و شناسایی کردیم که می تواند نوعی آوازه برای ارزش آفرینی شهری و تولید سرمایه اقتصادی محسوب شود. نمونه ای شاخص، قبرستان ارامنه است که می توان در یک استراتژی تعاملی و مشارکتی با توجه به جنبه تاریخی و کشته شدگان جنگ جهانی، محلی برای جذب مخاطبان بین المللی باشد. اراضی عباس آباد یا بخش هایی از منطقه ۲۲ و یک می تواند ظرفیتی برای تولید برند شهری تهران به وجود بیاورد که می تواند در اسناد مورد تاکید قرار گیرد.

به نظر یک تعارض بین شهرهای امروزی در توسعه با پارامترهای محیط زیستی دیده می شود.

بله می توان به صراحت گفت که توسعه می تواند تعارض با ابعاد محیط زیستی را حادث کند اما نباید به این دلیل با توسعه مخالف کرد. توسعه موتور محرک و پویایی شهری است. شاید منظورتان گسترش شهری باشد. بله، گسترش شهری نوعی تعارض محیط زیستی ایجاد می کند ولی برندینگ شهری به معنای افزایش تعارضات نیست ولی می تواند مسبب برخی از آن ها باشد.

آینده شهرها با وضعیت فعلی رقابت برای دیده و برند شدن و جذب سرمایه ها و تجاری شدن، مصرف و… را چگونه می بینید؟

من به شخصه معتقدم بخشی از حضور در دنیای آتی برای مدیران شهری و به ویژه مدیران کلانشهری سیاست برندینگ شهری است. نمی توان شهری را به آستانه های بالای رفاهی و سکونتی برد، بدون این که برای آن هویت رقابتی در نظر گرفت. رقابت نه به معنای منفی و ضدمشارکتی آن، بلکه رقابت به معنای کسب جایگاه برتر در شبکه ائتلاف و تعامل شهری، که در این حالت می تواند ارزش آفرینی برای کسب منابع و منافع تلقی شود.

چگونه می توان برندینگ شهری پایدار و طولانی مدت برای شهرها داشت؟ با این رقابت فزاینده در دنیای شهری شده چگونه می توان جایگاه ها و برندها و تصویرسازی های مطلوب و مناسب به صورت مداوم داشت؟

به قول معروف اگر بپذیریم کسب برندینگ شهری کاری دشوار در دنیای رقابتی کنونی است ولی بی تردید از آن سخت تر نگه داشتن آوازه و برندینگ شهری طی زمان های بعدی است؛ چرا که رقابتی پویا بین نواحی و مناطق شهری قاعدتا وجود دارد که دائم تغییرات گسترده را سبب ساز می شود. فکر می کنم نکته بسیار مهم جدا از انتخاب برندینگ  بومی و مناسب با زمینه، شبکه سازی ساختارهای مرتبط با برندینگ شهری است؛ به گونهای که نوعی رفتار ماتریسی بین زیست و حیات شهری و نظام سکونتی آن با آوازه مورد نظر به وجود بیاید. در این حالت می توان انتظار داشت که آن آوازه از سطح به عمق خواهدرفت و امکان ریشه دواندن با هویت شهر را به دست خواهدآورد.

برندینگ شهری، فقط تجاری سازی نیست

شهرها به دنبال تصاحب نقش های منحصر به فرد در دنیا هستند

برندینگ شهری به عنوان هدف

چگونه شهرهای موفق در برند یک نام برای خود و یک اثر ماندگار در اذهان عموم ایجاد می کنند.

وقتی می خواهید به یک مکان به عنوان مقصد سفر کنید حتما به برند آن توجه دارید و چیزهایی در اذهان شما وجود دارد. برند شهری طبق گفته رابرت جونز، مدیر مشاور برند بین المللی Wolff Olins، معتقد است یک شهر یا یک محل وقتی می تواند به مکانی مورد بازدید یا زندگی یا کار تبدیل شود که موفق به ایجاد یک هویت قوی و منحصر به فرد شود. اگر شما در حال رقابت با شهرهای دیگر برای جلب توجه و نظر در گردشگری و کسب و کار یا راه اندازی یک ناحیه پس از یک بازسازی هستید، نیاز به چنین تصویرسازی دارید.

با این حال، برند شهری یک عصای جادویی برای پنهان کردن مسائل و مشکلات یک شهر نیست. برند مبتنی بر واقعیت های حال حاضر شهرهاست و تصویر در ذهن شکل گرفته باید همخوانی با واقعیت ها داشته باشد. بنابراین چه چیزی باعث می شود یک شهر و مکان به خوبی به عنوان برندی جا بیفتد.

کدام یک از شهرها برندهای موفقی در دنیا دارند

بسیاری از شهرهای بزرگ با یک برند اورجینال شناخته می شوند. مانند پاریس با میراث فرهنگی اش و هنگ کنگ با تجارت خود. برای بسیاری از شهرها، تقریبا غیرممکن است که برند شهری شان را در یک کلمه خلاصه کنند چون شهرهای بزرگ دارای ابعاد چندبعدی و در حال تغییر هستند. بنابراین تلاش برای ایجاد برندهای مصنوعی گاهی اوقات خطرناک و به هویت شهری لطمه می زند.

نیویورک موفق شده این برند- یادسازی (نماد) را که «من عاشق نیویورک هستم» در سطح جهانی جا بیندازد. نیویورک احتمالا بزرگ ترین برند شهری در دنیاست. این برند کلیدی هم جذاب است و هم جنت دارو به نوعی تداعی کننده ادغام است. ترکیبی از مردم که همه آن ها، صرف نظر از جنس، سن یا عقیده، پتانسیل تحقق بخشیدن به رویای خود را اگر آن ها در این شهر کار کنند، دارند.

 برندینگ شهری، فقط تجاری سازی نیست

NYC به معنی نگرشی که «می توان هر کاری انجام داد» است که خود را در همه چیز از خدمات به مشتریان آسمانخراش ها تا بیسبال و یک فنجان قهوه مارک دار تا محصولات فرهنگی و خلاقانه در بر می گیرد. لیورپول، ادینبورگ و پاریس به عنوان شهرهای موفق با وجوه متنوعی از فرهنگی تلقی می شوند. لیورپول تا به حال یک چرخش باورنکردنی در سیاست و محرومیت جسمی داشته و امروز با باشگاه ها و کافه ها، یک مرکز مالی و خرده فروشی و فضاهای جذاب مورد خواست توریسم و معماری و فضاهای خلاقانه شناخته می شود.

سیدنی با میزبانی بازی های المپیک ۲۰۰۰ به شکلی هماهنگ در سراسر شهر به کسب و کار، جهانگردی و جذب توریسم اقدام کرده و این گونه خودش را به مهمانان خود معرفی کرده است.

کدام یک از شهرها به عنوان برندهای شکست خورده محسوب می شوند؟

به عنوان مثال لندن برند تجاری خود را به تدریج دارد از دست می دهد. همه چیز در مورد برند لندن در حال تبدیل به یک فاجعه است. تنزل ارزش برند این شهر به مدیریت ضعیف حمل و نقل، پلیس و محیط زیست و جوامع محروم و… بر می گردد.

برخی از شهرهای متوسط در مجاورت شهرهای بزرگ نمی توانند خود را ارتقا دهند. برای مثال شهر بیرمنگام که هنوز هم در سایه منچستر و لیدز برای خود برند مشخصی کسب نکرده است.

بریستول یک مکان فوق العاده با دسترسی به لندن و جنوب غرب، ولز با ترکیبی از گردشگری، صنعت و شرکت های بزرگ نتوانسته واقعا از دارایی های خود بهره مناسبی ببرد. تورنتو هم یک هویت قوی ندارد و برند شهرهای دیگر کانادا مانند ونکوور و مونترال به مراتب بیشتر است. برند شهری تورنتو با عنوان «بی هیچ محدودیت» مورد خدشه وارد شد؛ چرا که فعالیت های مربوط به گردشگری و کسب و کار و فعالیت اقتصادی در آن به صورت ۲۴ ساعته انجام نمی شود.


منبع: برترینها

گران‌ترین کیف‌های زنانه دنیا

ماهنامه آینده روشن: گاهی در حالی که در خیابان های شمال شهر قدم می زنید یا به مراکز خرید لاکچری، مانند سام سنتر یا تندیس، می روید پشت ویترین مغازه ای کیفی دستی را می بینید که آن قدر چشمگیر است که واقعا مجبورتان می کند بایستید و به آن نگاهی بیندازید.

این چمشگیر بودن شاید به دلیل رنگ روشن چرم آن یا به سبب کریستال های سواروفسکی باشد که روی آن کار شده یا به دلیل خز باشکوه یا پرهای ظریف کارشده اش، و بالاخره شاید به دلیل الماسی باشد که روی آن می درخشد.

کیف هایی که فریاد می زنند «صاحب من پولدار است» ممکن است نمایی کاملا چشمگیرو درخشنده داشته باشند، ممکن است هم زیبایی آن ها با ظرافت و لطافت توام باشد؛ به هر ترتیب کیف هایی که محصول شرکت هایی نظیر فندی، لانامارکس، هرمس، گوچی، لوییس ویتون، شنل، سلین یا حتی رالف لاورن باشند به گونه ای هستند که وقتی آن را در دست کسی می بینید بلافاصله در می یابید که صاحب آن چندین میلیون تومان برای آن پرداخته است. کدام کیف ها به رهگذرانی که آن ها را می بینند اعلام می کنند «صاحب من پولدار است»؟

در مرکز خرید سام سنتر گشتی زدیم و چندنمونه از این کیف های رویایی را پشت ویترین ها مشاهده کردیم. اغلب شرکت رولف رولن را با پیراهن های کشی ای که معمولا افراد موقع اسب سواری می پوشند می شناسند، ولی مدل کیف «ریکی»، محصول جدید این شرکت، آن قدر نفیس است که نمی توانید از آن چشم بردارید. فروشنده برایم توضیح می دهد که «ریکی» مدلی است که رالف به نام همسرش نام گذاری کرده است و می توان آن را مجموعه ای از ظرایف و پیچیدگی ها دانست که البته پرکاربرد هم است.

گران‌ترین کیف‌های زنانه دنیا 

هر یک از این کیف ها کار دست و ساخت ایتالیاست. یک قفل و کلید از مدل سنتی هم روی آن ها قرار گرفته است. آستر این کیف از نظر رنگ با رویه خارجی چرم آن متفاوت است. هر یک از کیف های این مدل با نخل هایی از کتان براق با دقت و ظرافت کوک خورده است. چرمی در ساخت کیف به کار رفته، همان گونه که از نام آن مشخص است، نرم و ارتجاعی و چرب است. قیمت این کیف هفت میلیون تومان است؛ کیف خزدار «پیکابو» هم محصول فندی است که ۱۰ میلیون تومان قیمت دارد و پولدار بودن صاحبش را فریاد می کشد.

از این کیف ها فقط یک عدد پشت ویترین است و معمولا مشتریان خاص آن ها را سفارش می دهند. البته فکر نکنید این ها گران ترین کیف هایی است که می توانید آنجا مشاهده کنید؛ کیف هایی هستند که قیمت شان سه برابر این است؛ مانند کیف «بیر کین» که محصولی از شرکت هرمس است و به نام جین بیر کین، بازیگر سینما، اسم گذاری شده است.

شاید بتوان آن را یکی از بهترین نمونه کیف هایی دانست که ثروتمندی صاحبش را یادآور می شود؛ خانمی که آن را در دست دارد، نه تنها حداقل ۳۰ میلیون تومان برای آن پرداخت کرده است، به خوبی می داند چگونه با آن خودنمایی کند؛ به خصوص اگر مدل محشر آن را که به رنگ صورتی است در دست داشته باشد.

کیف «بیر کین» و همین طور مدل غبطه آور قبلی آن، یعنی «کلی» که به نام گریس کلی، بازیگر مشهور سینما نام گذاری شد، هر دو کار دست و ساخت ایتالیا هستند. اجزای سخت افزاری این کیف ها از طلا یا پلاتین درست شده اند که کدر نشوند؛ زیرا عمر این کیف ها بسیار طولانی است.

هر زنی آرزو دارد مجموعه ای از کیف های دستی برندهای مختلف را داشته باشد، اما تنها عده ای معدود از ثروتمندان چنین فرصتی را دارند. کمتر زنی را می بینیم که بگوید: «به اندازه کافی کیف دستی دارم، دیگر کیف نمی خواهم.» در عین حال برندهای معتبر کیف هم محصولات خود را در رنگ ها و طرح های متنوعی عرضه می کنند. کیف های برند برای هر مراسمی نیز عرضه می شوند.

گران‌ترین کیف‌های زنانه دنیا 
در حال حاضر تعدد برندهای کیف زنانه آن قدر زیاد شده است که انتخاب  یک برند بسیار دشوار است. هر زنی در زمان خروج از خانه یک کیف دستی به همراه دارد و کسانی هم که نمی خواهند سنگینی آن را روی شانه شان احساس کنند، یه کیف های دستی کوچک روی می آورند. در همین راستا اکنون کیف های «مینودیر» محبوبیت زیادی میان ستاره ها و مشاهیر جهان پیدا کرده اند. برندهای معتبر جهانی نیز امسال نمونه هایی عالی از این نوع کیف را به بازار عرضه کردند؛ اما گران ترین محصولات این برندها را می توان در معدود مراسمی که ستارگان در آن حضور چشمگیر دارند مشاهده کرد.

۱۰ نمونه از کیف های گران زنانه را به شما معرفی می کنیم.

هرمس

 گران ترین کیف های دنیا

کیف «بایکینگ» تمساحی مات که به یاد جین برکین، خواننده و بازیگر، نام گذاری شده گران ترین محصول این برند است و ۱۲۰ هزار دلار قیمت دارد. این کیف اسطوره ای به نماد ثروت و مکنت تبدیل شده و یک الماس ۱۰ قیراطی نیز روی بستری از جنس طلای سفید، روی در کیف، کار شده است. قیمت فوق العاده این کیف متقلبان را به طمع انداخت و اخیرا دولت کانادا محموله ای شامل ۱۶ هزار نمونه تقلبی از آن را مصادره کرد. مبارزه با کیف های زنانه تقلبی هزینه ای برابر ۲۱۰ میلیون دلار برای دولت کانادا به همراه داشته است.


هیدل

 گران ترین کیف های دنیا

اینکیف «گادینو» که از پوست کروکودیل سفید ساخته شده است ۳۹ الماس دارد که به صورت کاملا هنرمندانه روی گیره هایی از طلای سفید در این کیف کار شده اند. این طراحی فوق العاده را هیلد پالادینو، طراح نروژی، انجام داده است.

این طراحی که کار خود را در سال ۲۰۰۱ آغاز کرد اکنون در میان چند برند لوکس کیف های زنانه جای گرفته است. کیف های او غالبا در میان گران ترین کیف های جهان قرار داشته است و در فروشگاه های گران قیمتی مانند «برگدورف گودمن» و «هاروی نیکولز» خرید و فروش می شود. اخیرا او علیه فساد استفاده از نیروی کار ارزان در کشورهای در حال توسعه موضع گیری کرد و به همین دلیل طراحی های او معمولا در ایتالیا تولید می شوند.


لانا مارکس

 گران ترین کیف های دنیا

مدیرعامل برند «لانا مارکس» کیف های خود را از جنس پوست تمساح، سوسمار، کروکودیل و شترمرغ طراحی می کند. حدود ۱۵۰ مدل در صد رنگ برای مشاهیری طراحی شده است که عاشق استفاده از کیف های زیبا و لوکس هستند؛ مشاهیری مانند آنجلینا جولی، جنیفر آنیستون، پاریس هیلتون، درو بریمور، کیت وینسلت، چارلیز ترون، هلن میرن و الیزابت تیلور از مشتریان وفادار «لانا مارکس» بوده اند.

چارلیز ترون فرصت پیدا کرد با یکی از محصولات صدهزار دلاری «لانا مارکس»، به نام «کلئوپاترا»، روی فرش قرمز امسال حضور پیدا کند که ۱۵۰۰ الماس سفید و قرمز برش خورده و کاملا تراشیده، در کنار طلای سفید ۱۸ عیار، آن را تزیین کرده بودند.


لویی وویتون

 گران ترین کیف های دنیا

دیدن این برند در این فهرست کاملا طبیعی است. خانه مد فرانسه نماد کلاس و فرهیختگی دو قرن اخیر بوده است. برند ویتون فقط در هند ارزشی برابر با ۲۵٫۹ ملیارد دلار دارد. این برند زیبای کیف همواره در فهرست برترین های این صنعت جای گرفته است.

از کیف «رین دراپ بساچی» که ضدآب بود و ۲۰ هزار دلار قیمت داشت گرفته تا «نیوایج ترولر» که کوله پشتی با چند کابل گوشی و قیمت ۲۶ هزار دلار است. این برند همواره سلیقه همگان را برآورده کرده است. این کیف مطمئنا یکی از گران ترین کیف های جهان است.


جودیث لیبر

 گران ترین کیف های دنیا

این هم یکی دیگراز برندهای گران قیمت کیف دنیاست. طراح مجارستانی این کیف شرکت خود را در سال ۱۹۶۳ راه اندازی کرد. نام او خیلی زود در اروپا معروف شد و به تدریج در کل جهان بر سر زبان ها گشت. بانوی اول بسیاری از کشورهای جهان جزو مشتریان این برند محسوب می شوند.

این برند در تولید کیف های جواهرنشان که با کریستال و جواهر تزیین می شوند شناخته شده است. کیف «پرشس رز» یکی از لوکس ترین محصولات این برند است که ۴۲ قیراط انواع جواهر، از جمله الماس و کهربا و یاقوت، در تزیین آن استفاده شده است. این اثر لوکس قیمتی برابر با ۹۰ هزار دلار دارد.


مارک جیکوبز

 گران ترین کیف های دنیا

این برند به دلیل محصول انحصاری کیف دستی «کارولین کروکودیل» معروف شد که ۵۰ هزار دلار قیمت داشت. این قیمت هرگز از خرید این محصول عالی جلوگیری نکرد. این کیف که از پوست کروکودیل صورتی تولید شده از محبوب ترین نمونه های تولید شده تا کنون است.

مارک جیکوبز سال ها با موفقیت در لوئی ویتون کار کرد و در نهایت برند خود را برای تولید برترین محصولات مد دنیا راه اندازی کرد. او اکنون محصولات خود را در بیش از ۲۰۰ فروشگاه در ۸۰ کشور جهان به روش می رساند.

کیف «دلری» نیز با طراحی فوق العاده از جنس چرم صورتی، با تزییناتی از جنس طلا و قیمت دو هزار دلار، یکی دیگر از محصولات محبوب این برند است.


شانل

 گران ترین کیف های دنیا

مسلما «شانل» هرگز از فهرست گران ترین کیف های زنانه حذف نخواهدشد! این برند همراه همیشگی ستارگان در مراسم اسکار و معرفی فیلم ها و تمامی مراسم مهم بوده است که مُد در آن ها نقشی مهم داشته است. «کوکو شانل» برند خود را در سال ۱۹۰۹ راه اندازی کرده و همواره جزو ۱۰ برند برتر جهان باقی مانده است. قیمت این کیف ۳۱ هزار دلار است.


فندی

 گران‌ترین کیف‌های زنانه دنیا

اگر بخواهیم درباره لوکس ترین کیف های ایتالیایی صحبت کنیم، مسلما باید به «فندی» هم اشاره کنیم. این خانه مد ایتالیا در سال ۱۹۲۵ پایه گذاری شده و برای تولید «بگت» یا «کیف دستی بی» شناخته شده است. این کیف دستی های زیبا به رنگ های سیاه تمساحی و سفید بره ای و انواع طراحی های دیگر ارائه شده و قیمت هر یک حدود ۲۸ هزار دلار است.


موآواد

 گران ترین کیف های دنیا

کیف هزار و یک شب الماس خالص این برند که از طلای ۱۸ عیار و با بیش از ۴۵۰۰ قطعه الماس تزیین شده یکی از گران ترین کیف های جهان است. این کیف جواهرنشان که جزو گرانترین و البته زیباترین طراحی های این برند است قیمتی برابر ۳٫۸ میلیون دلار دارد؛ بنابراین نام آن در کتاب «گینس ۲۰۱۰» به عنوان ارزشمندترین کیف جهان ثبت شد.


پرادا

 گران ترین کیف های دنیا

برند «پرادا» در طراحی محصولات لوکس و گران قیمت تازه کار نیست. این خانه مد ایتالیایی در سال ۱۹۱۳ پایه گذاری شد. هرند کیف های تولیدی این برند همواره جزو برجسته ترین محصولات مد دنیا بوده اند، این برند همواره محصولاتی متنوع از لباس، جواهرات، عطر، کفش و ساعت را نیز تولید کرده است. طراحی های «پرادا» هر سال بهتر می شوند.


منبع: برترینها

ایرانیان قابل پیش‌بینی‌اند

انتخابات ریاست‌جمهوری ۲۹ اردیبهشت ۹۶ در ایران، بیش از هر زمان دیگری پای نظرسنجی و تحلیل نتایج آن‌ را به فضای رسانه‌ای و شبکه‌های اجتماعی باز کرد. در این انتخابات، در کنار نظرسنجی‌های همیشگی وزارتخانه‌ها، سازمان‌های مختلف و ستادهای کاندیداها که معمولا نتایج آن در اختیار عموم قرار نمی‌گیرد، موسسه افکارسنجی دانشجویان ایران (ایسپا) برای نخستین‌بار اقدام به انتشار نتایج نظرسنجی‌های خود پیش از روز رأی‌گیری کرد که روند آنها و نتایج نهایی، از انطباق نزدیک با آرای مردم حکایت دارد.

«محمد آقاسی»، رئیس ایسپا در گفت‌و‌گو با «شهروند» و در تحلیل نمودارهای نظرسنجی از قدرتمند شدن افکار عمومی در ایران سخن می‌گوید و معتقد است که برخلاف ادعاها، کنش‌های سیاسی ایرانیان عقلانی، به‌دور از هیجان‌ و ‌احساس و قابل سنجش شده است.

او که پژوهش‌های فراوانی را درباره کنش‌های جمعی مردم ایران انجام داده و از ‌سال ۹۱ تاکنون ریاست ایسپا را برعهده دارد، درباره نتایج نظرسنجی‌های این موسسه در سال‌های گذشته هم سخن می‌گوید و مهمترین پروژه‌های در دست‌ بررسی این موسسه را «بررسی انتظارات مردم از دولت دوازدهم پیش از آغار به‌کار این دولت»، «اجرای موج دوم پیمایش فرهنگ سیاسی ایرانیان» و «سنجش نوع، میزان و نحوه استفاده از شبکه‌های اجتماعی در ایران» می‌داند.

 ایرانیان قابل پیش‌بینی‌اند

 درباره سابقه ایسپا بگویید و این که‌ در این سال‌ها چه پروژه‌هایی را انجام داده است؟

مرکز افکارسنجی دانشجویان ایران (ایسپا) حدود ۱۵‌سال است که تاسیس شده است و ما در شانزدهمین‌سال تاسیس هستیم. در این مدت یکی از محورهای اصلی مطالعه این مرکز، بررسی فرهنگ سیاسی مردم و رفتار انتخاباتی آنها بوده است. به‌عنوان نمونه، ایسپا یک کار پیمایش ملی به نام «فرهنگ سیاسی ایرانیان» را در‌ سال ۸۴ انجام داده که شاخص‌های متفاوتی در آن سنجش شده است. موج دوم آن را امسال انجام خواهیم داد. این‌که در ابتدای دولت دوازدهم فرهنگ سیاسی مردم بررسی شود، کار مهم، جامع و بی‌نظیری است و با کارهای جهانی تناظر دارد. امسال هم انتخابات مهمی داشتیم که بسیاری از مردم درگیر آن بودند. هرچند در سال‌های ۸۴، ۸۸، ۹۲ و انتخابات مجلس ۹۴ ما نظرسنجی‌هایی را انجام دادیم، اما در ‌سال ٩۶ یک اتفاق تازه افتاد و آن این‌که نتایج نظرسنجی‌های ما به صورت رسمی رسانه‌ای شد و توانست واقعیت را با خطای ناچیز تخمین بزند.

 در ارتباط با انتخابات ۹۶، از چه زمانی شروع به نظرسنجی کردید؟ شیوه و جامعه آماری به چه شکل بود؟

 از یک‌سال قبل شروع کردیم و به‌طور جدی کارهای انتخاباتی را انجام دادیم. ماحصل این کار در ‌سال گذشته، گردآوری اطلاعات در ۱۰ نقطه زمانی پیرامون انتخابات بوده است و در کنار سنجش میزان مشارکت، گزینه انتخابی‌شان را هم سنجیدیم. از فروردین ۹۶ که دیگر فضای انتخابات جدی‌تر شد و کاندیداها مشخص شدند تا زمان برگزاری انتخابات، ۱۲ موج نظرسنجی را انجام دادیم که از این موج‌ها، ۶ موج تلفنی، یک موج حضوری در تهران و ۵ موج دیگر هم ملی بوده است. برای نخستین‌بار ایسپا در پنجشنبه قبل از انتخابات هم نظرسنجی تلفنی انجام داد و در آن نظرسنجی هم داده‌ها نزدیک به آخرین موج میدانی بود.

 نتیجه این نظرسنجی آخر، چه زمانی منتشر شد؟ اصلا منتشر شد؟

 آن داده‌ها را ما منتشر نکردیم. اگر حرفه‌ای نگاه کنیم، جامعه ما اعم از مردم، مسئولان و حتی اصحاب رسانه آمادگی این را نداشتند که ما این اعداد و ارقام را منتشر کنیم، چون نخستین‌بار بود که این اتفاق رخ می‌داد. از این‌رو، خطای تحلیل و خطای فهم نظرسنجی احتمالا بالا می‌رفت، کما این‌که تجربه انتشار، این موضوع را به ما نشان داده است؛ مثلا بعضی‌ کاندیداها را با هم جمع و تفریق می‌کردند و تحلیل کاملی از نظرسنجی نداشتند و به خاطر همین خطا ایجاد می‌شد. ما این‌جا یک احتیاط حرفه‌ای و نه از نوع و جنس عافیت‌طلبی یا مدیریتی کردیم. اگر داده‌های روز آخر را منتشر می‌کردیم، ممکن بود بر ذهن مردم تاثیرگذار باشد؛ مثلا این‌که کسی بگوید حالا که این تعداد افراد شرکت می‌کنند، چرا من دیگر شرکت کنم. یا عده‌ای بگویند کاندیدای ما پیروز است و برویم شادی کنیم؛ شادی زودهنگام. آخرین استخراج نتایج ایسپا به چهارشنبه‌شب قبل از انتخابات برمی‌گشت که باز اعداد و رقم کاندیداها را منتشر نکردیم. البته انتشار رسانه‌ای نبود. ما یک توزیع بسیار گسترده برای مسئولان، رسانه‌ها و ستادهای کاندیداها و حتی اصحاب علوم اجتماعی داشتیم. یعنی چهارشنبه‌شب و پنجشنبه صبح. خب دیگر با حضور شبکه‌های اجتماعی، فضای اجتماعی بسیار شیشه‌ای شده است و پس از این توزیع گسترده، برخی از داده‌های مهم آخرین نظرسنجی در شبکه‌های اجتماعی منتشر شد و ما در برابر آزمون بزرگ افکار عمومی قرار گرفتیم. خبرنگار فرانس ۲۴ عربی، ظهر و عصر جمعه، با استناد به نتایج نظرسنجی ایسپا نتیجه انتخابات را پیش‌بینی و به صورت رسمی اعلام کرد.

 در این یک‌سال منتهی به انتخابات چند نفر با شما کار کردند و در این موج‌های نظرسنجی جامعه آماری به چه شکل بوده است؟

 ما دو طرح فنی نمونه‌گیری داریم؛ یکی خوشه‌ای که در آن ۱۵ استان و معرف ملی مدنظر است. در طرح فنی نمونه‌گیری ۱۴هزارتایی که در ۳۱ استان صورت می‌گرفت، ۴۶۰ پرسشگر در هر طرح با ما همکاری کردند که اکثرا فارغ‌التحصیلان دانشگاه یا دانشجو بودند. این تعداد پرسشگر احتیاج به نظارت دقیق دارند که ما ۸۵ نفر ناظر در سراسر کشور داشتیم. ۹۶ نفر هم بازبینی و ورود اطلاعات را به عهده داشتند. ایسپا شبکه قوی و حرفه‌ای هم در سراسر کشور دارد. از این‌رو، در هر طرح همزمان ۳۱ مدیر اجرایی با ما همکاری می‌کردند. همین‌طور معاونان فرهنگی جهاد دانشگاهی سراسر کشور نیز همکاری جدی برای اجرای هر طرح داشتند. در مجموع به‌طور متوسط حدود ٧٠٠ نفر در هر طرح ملی با ما همکاری می‌کردند.

 تاریخ انتشار نظرسنجی‌ها، نوع سوالات و … می‌تواند بر نتیجه انتخابات تاثیرگذار باشد. ایسپا تا چه اندازه مستقل عمل کرده و شفافیت کار شما به چه شکل بوده است؟

 ما چندین محک خوردیم و نشانه‌های استقلال ما را بیشتر روشن کرد. محک اول این‌که برای نخستین‌بار داده‌های نظرسنجی را منتشر کردیم که این شجاعت انتشار خودش یک محک است. محک دوم این‌که ما از طرف دو طیف تندروی اصلاح‌طلبان و اصولگرایان مورد هجمه واقع شدیم. به ازای هر داده‌ای که منتشر می‌کردیم به ما هجمه می‌کردند و ما در آن سه، چهار هفته مورد هجمه افراطی‌های هر دو گروه بودیم، اما برترین و مهمترین نشانه استقلال ما همین صحت نتایج ایسپا بوده است. اگر ما وابسته به گروه، جناج یا حزبی بودیم قاعدتا نمی‌توانستیم این‌قدر دقیق نتایج را تخمین بزنیم. ما در جهاد دانشگاهی فرای جریانات سیاسی کار می‌کنیم و افتخار می‌کنیم که از مردم ایران مستقل نیستیم.

 درباره این استقلال، بحث شفاف‌سازی شاید خیلی مهم باشد. این‌که از قبل برنامه نظرسنجی‌ها و تاریخ انتشار نتایج مشخص باشد، چون تاریخ انتشار می‌تواند تا اندازه‌ای تاثیرگذار باشد مثلا شاید اگر بعد از انصراف یکی از کاندیداهای ریاست‌جمهوری به نفع فرد دیگری، نظرسنجی و نتایج را منتشر می‌کردید، موجی به نفع این کاندیدا ایجاد می‌شد.

 ما از قبل برای همه موارد برنامه‌ریزی داشیم. نه فقط برای انتخابات بلکه برای همه کارها در ایسپا برنامه‌ریزی وجود دارد.‌ سال ۹۵ زمان پایان برنامه سه ساله پنجم ایسپا بود و هر ‌سال هم ارزیابی داشتیم که تا چه میزان پیشرفت داشتیم. فعالیت‌های نظرسنجی انتخاباتی هم از این فرآیند خارج نیست. تمام کارهای انتخاباتی مبتنی بر برنامه بوده است؛ این‌که هفته‌ای حداقل یک نظرسنجی داشته باشیم و در هفته آخر حداقل سه موج نظرسنجی داشته باشیم و در پنجشنبه قبل از انتخابات یک نظرسنجی داشته باشیم، بخشی از مصوبات ما بوده است. درباره تاریخ و نحوه انتشار نتایج هم از قبل برنامه‌ داشتیم. به شخصه چهارشنبه‌شب قبل از انتخابات، با روسای ستاد سه کاندیدای ریاست‌جمهوری صحبت کردم و نتایج نظرسنجی آخر را در اختیار آنها قرار دادم که در جریان باشند.

 واکنش آنها چه بود؟

بالاخره کسانی که احتمال بیشتری برای پیروزی داشتند، خوشحال بودند؛ هرچند که چندان خوشحالی نکردند و کسانی که امید کمتری داشتند آن‌قدر ناامید نشدند که مبارزه را ترک کنند.

 شما اشاره کردید که نتایج را به‌طور گسترده برای افراد و گروه‌های مختلف توزیع کردید. سیاست کلی شما در زمینه انتشار نظرسنجی‌ها به چه شکل است؟

 انتشار برای مسئولان، اصحاب رسانه و روسای ستادها و اساتید علوم اجتماعی به دلیل این بود که بگوییم آخرین کار ما این است و با نتایج واقعی محک بزنید. سیاست ما نقد و رد جدی عملکرد آرشیوی مراکز نظرسنجی است؛ ما اصلا قبول نداریم که نظرسنجی شود و در آرشیو قرار داده شود. دو خط جدی را ما همیشه دنبال کردیم: اول توزیع گسترده گزارش‌ها برای مسئولان، رسانه‌ها و اساتید علوم اجتماعی و دوم مردم. این دو خط را ما به صورت جدی دنبال خواهیم کرد.

 
 در یک‌سال گذشته که نظرسنجی با موضوع انتخابات انجام می‌دادید، چقدر مستقل بودید و آیا فشاری از جانب ستاد تبلیغاتی کاندیداها یا نهادهای خاص به شما وارد شده است؟

 ابداً هیچ فشاری نبوده است. کاملا اختیار به عهده ما بود و تحت قیمومیت هیچ‌کس نیستیم. ما طبق اصول جهاد دانشگاهی عمل می‌کنیم. در تمام این مدت حتی یک تماس مبنی بر فشار، تطمیع یا تهدید نبوده است و البته این مبتنی بر فرهنگ جهادی است و به این روحیه ما را می‌شناسند.

 ایرانیان قابل پیش‌بینی‌اند

 به نظر می‌آید ایسپا معتبرترین مرکز نظرسنجی در ایران است که امکان دستیابی مردم به نتایج آن وجود دارد. نتایج شما درباره انتخابات گذشته مثل ۸۸ چه می‌گوید؟

 ما هم در سال ۸۴، هم در‌ سال ۸۸ و هم ۹۲، نظرسنجی درباره انتخابات ریاست‌جمهوری داشتیم. در هر سه انتخابات هم پیش‌بینی ایسپا نزدیک به واقعیت بود اما چرا سر زبان‌ها نیفتاد و توجه‌ها را جلب نکرد؟ دلیل اصلی آن نبود فضای انتشار نتایج بود. البته علاوه بر سیاست توزیع گسترده که توضیح دادم، بعد از انتخابات، داده‌های نظرسنجی در نشست‌های مختلف یا کتاب و مقالات منتشر شده است. درحال انتشار کتابی تحت عنوان «رفتار انتخاباتی مردم ایران» هستیم که ظرف سه هفته آینده منتشر خواهد شد. در آن‌جا هم اشاره خواهیم کرد که در گذشته چه اتفاقاتی رخ داده است. نکته دیگر هم این‌که در ‌سال ۸۴، نخستین‌بار بود که به‌طور جدی یک مرکز مستقل، نظرسنجی انتخاباتی انجام داده و احتیاط آن موقع به ازای یک تجربه کم بوده چرا که ایسپا آن موقع چهارساله بود. ما الان ایسپای جوانی داریم. جسارت و شهامت کنونی ایسپا بیشتر شده و شرایط فرهنگی کشور هم تفاوت کرده است؛ مردم ما نسبت به قبل آگاه‌تر شده‌اند. شرایط سیاسی – اجتماعی تغییر کرده و آزادی‌های بیشتری را ما الان احساس می‌کنیم. همه اینها سرجمع باعث شده که یک داده منتشر شود یا نشود. اما این نبوده که با واقعیت فاصله جدی داشته باشیم. در همه این سال‌ها ایسپا واقعیت را به خوبی تخمین زده است.

 انتخابات ریاست‌جمهوری در‌ سال ۸۸ یکی از مناقشه‌‌برانگیزترین انتخابات در چند‌سال گذشته بوده است. به‌طور خلاصه نتایج نظرسنجی‌های شما درباره آن انتخابات چه می‌گفت؟

 نظرسنجی‌ای موثق است که بتواند روند را به ما نشان بدهد. ما روی نقطه‌های زمانی و موج‌های نظرسنجی تأکید می‌کنیم و نه درباره یک نظرسنجی خاص. چرا؟ چون افکار عمومی دایما در تلاطم است و خود این مفهوم بار سیال دارد. در ایران سیالیت افکار عمومی به دلایل متعدد تاریخی، فرهنگی و اجتماعی که همیشه داشته‌ایم، بیشتر است. از این رو اغراق نیست بگوییم افکار عمومی در مورد یک موضوع خاص دایما درحال تغییر است؛ مثلا در ‌سال ۸۸، تا مدت‌ها خیلی‌ها فکر می‌کردند که خاتمی در انتخابات حضور پیدا خواهد کرد و حتی ایشان اعلام کاندیداتوری کرد و بعد که آقای موسوی وارد شد، رئیس دولت اصلاحات کنار رفت. این تغییرات و پیچیدگی در عالم سیاست باعث می‌شود که مردم با احتیاط بیشتری در نظرسنجی شرکت کنند، بنابراین روند اهمیت دارد و نه یک نظرسنجی خاص.

 در انتخابات ۹۲ وضع به چه شکل بود؟

 در ۹۲ شرایط جامعه و جهاد دانشگاهی بسیار سخت بود. آخرین نظرسنجی ما پیش از اعلام حمایت آقایان هاشمی و خاتمی از روحانی انجام شد. از سه‌شنبه قبل از انتخابات یک موج رأی‌دهی به نفع ایشان شکل گرفته بود و در همان برهه ما اجازه نظرسنجی نداشتیم. البته در همان زمان هم پیش‌بینی ما این بود که یا انتخابات به دور دوم می‌رود یا این‌که روحانی با فاصله اندکی رئیس‌جمهوری می‌شود، چون در نخستین نظرسنجی ما یعنی ۵ اسفند۹۱، روحانی تنها ۲‌درصد رأی داشت ولی رشد آرای ایشان مشهود بود. منطق روند خیلی مهمتر از حتی نتایج آخرین نظرسنجی است. مثلا در همین ‌سال ۹۶ رشد آرای روحانی کاملا مشهود بود. افت جدی آرای قالیباف هم کاملا مشهود بود. با دیدن این روندها می‌شود تحلیل جدی ارایه داد.

 بررسی روند نظرسنجی‌ها بعد از کنارکشیدن آقای قالیباف به نفع آقای رئیسی چه می‌گوید؟

 ایشان اگر کنار نمی‌رفت هم، اتفاق خاصی نمی‌افتاد و رقابت دوسویه شکل می‌گرفت. هم شرایط نظرسنجی‌ها و هم شرایط جامعه این را به ما می‌گوید. قالیباف بعد از مناظره سوم افت جدی در نظرسنجی‌ها داشت و کاهش شدید در رأی ایشان را می‌دیدیم. قبل از آن هم یک ثبات رأی داشت و شرایط طوری نبود که بتواند رأی جدی از جامعه کسب کند. البته این مدعا معمولا توسط برخی اصولگرایان مطرح می‌شود و می‌توان آن را از نگاه نظرسنجی‌های ایسپا بررسی کرد. بعد از مناظره سوم از بین کسانی که کاندیدای خود را انتخاب کرده بودند، ۴٧‌درصد گفته بودند به روحانی رأی می‌دهند، ٢۵‌درصد رئیسی و حدود ١٩‌درصد نیز قالیباف را انتخاب کرده بودند. البته توجه داشته باشید که آرای روحانی شیب تند صعودی و قالیباف نقطه مقابل بود. پس شیب تغییر آرا نشان می‌داد حتی اگر قالیباف کناره‌گیری نمی‌کرد، آرای روحانی احتمال زیاد به حدود ۵٠‌درصد می‌رسید و انتخابات یک مرحله‌ای پایان می‌یافت و البته میزان مشارکت هم در این تحلیل مدنظر است.  

 ۱۵سالی که ایسپا نظرسنجی انجام می‌دهد، می‌توان براساس نتایج این نمودارها درباره افکار عمومی ایرانیان و روند تغییر و تحول آن به جمع‌بندی رسید یا تحلیل ارایه داد؟

 الان با قاطعیت بیشتری از قبل می‌توان گفت که افکار عمومی در ایران قابل سنجش است. یک نظریه خیلی جدی وجود داشت که مردم ایران قابل‌ پیش‌بینی نیستند و کنش‌های مردم ایران هیجانی و احساساتی است یا گفته می‌شد که مردم ایران پیچیده و متفاوت از سایر مردمان هستند، اما امروزه با این کاری که نظرسنجی‌ها می‌کنند، می‌توانیم بگوییم که مردم ایران کاملا قابل ‌پیش‌بینی هستند و افکار عمومی ایرانیان سنجش‌پذیر است که در سال‌های اخیر این اتفاق افتاده و در‌سال ۹۶ هم با قاطعیت بیشتری اثبات شده است، اما این‌که افکار عمومی چطور باید شناخته شود، فقط از طریق نظرسنجی نیست و حول محور آن باید مواردی دیگر را نیز در نظر داشت. افکار عمومی فرآیند پیچیده ارتباطی متضمن روابط بین فردی از یک‌سو و مکانیسم‌های رسانه‌ای از سوی دیگر است. افکارعمومی فرآیند زایش، شکل‌گیری و ساخت‌بندی اجتماعی را مطرح می‌کند. مطلب مهم دیگر این‌که افکار عمومی در ایران قدرتمند شده است.

 چه چیزی به ما می‌گوید که افکار عمومی در ایران قدرتمند شده است؛ شاخصه‌های این قدرتمندی چیست؟

 افکار عمومی به معنای جمع جبری افکار همه افراد جامعه نیست. افکار عمومی به مثابه درگیرشدن حوزه عمومی یک جامعه است. درباره موضوعی مثل انتخابات در میان عده‌ زیادی از مردم گفت‌و‌شنود اتفاق می‌افتد و منجر به رفتار می‌شود. رفتار در این‌جا هم الزاما مشارکت در انتخابات نیست. حتی تلاش برای قانع‌کردن به رأی‌دادن یا رأی‌ندادن هم نشان از قدرتمندی افکار عمومی دارد. بخشی از این رفتارها با نیت مشارکت صورت می‌پذیرد، از این‌رو تبدیل می‌شود به نیرویی قدرتمند برای رسیدن به مقصود مشترک.

 دلیل این قدرتمندی افکار عمومی که شما اشاره می‌کنید، چیست؟

 ما چند برهه را در ایران داشتیم که یکی بعد از انقلاب اسلامی است. اساسا شعارهای انقلاب اسلامی، تکیه رهبران انقلاب به مردم و توجه آنها به مردم و اهمیت‌‌یافتن مردم در قانون اساسی باعث شد که مسأله افکار عمومی از قبل از انقلاب جدی‌تر گرفته شود. هرچه ما جلوتر رفتیم، با قوت‌گرفتن جامعه مدنی و جدی‌ترشدن عرصه عمومی، افکار عمومی خیلی قدرتمند‌تر شد. هرجا که مردم توان بیشتری پیدا کردند، رأی و نظر خود را اعلام کنند، این موضوع جدی‌تر شد. هرچقدر که حاکمیت تنها منبع هویت‌ساز برای افکار عمومی نیست اما به قدرتمندی افکار عمومی کمک کرده که با ظهور و گسترش شبکه‌های اجتماعی و مجاز افکار عمومی و جدی‌شدن این منبع هویت‌سازی، قدرتمندی افکارعمومی بیشتر شده است. وجود متکثر منابع در ساخت افکارعمومی نشانه‌های جدی دارد و ما به سمت «فربه‌شدگی افکارعمومی» در مقابل دولت پیش می‌رویم.

 نتایج نظرسنجی‌های شما درباره انتخابات ۹۶، از انطباق بسیار نزدیک به واقعیت حکایت دارد ولی بسیاری اعتقاد دارند که این انتخابات پیش‌بینی‌پذیر بود و کار شما هم پیش‌بینی بود تا نظرسنجی. سوال این است که در جامعه‌ای ناپایدار به واسطه اهرم‌های قدرت و فیلتر یا هر چیز دیگر، امکان نظرسنجی جدی و علمی وجود دارد؟

 من معتقدم که جامعه ایران، جامعه ناپایداری نیست. معتقدم مردم ایران تحت هیجان و احساس کنش انجام نمی‌دهند. کنش‌های مردم ایران عقلانی است، ولی منطق کنش مردم با آن چیزی که گفته می‌شود، متفاوت است. اینجاست که این مردم یک دوره به خاتمی رأی می‌دهند، یک دوره به احمدی‌نژاد و یک دوره هم به روحانی. منطق کنش مردم این است که خیر مورد نظر خود را کسب کنند. باید به ارزش شناختی کنش‌گری مردم نزدیک شویم و ببینیم آنها دنبال چه نفعی هستند. مردم می‌خواهند آینده بهتری برای خود بسازند. نظرسنجی‌های ما نشان می‌دهد که اتفاقا این کنش عاقلانه در ایران شکل گرفته و این ادعا که کنش‌ها در ایران احساسی است، درست نیست. اگر قرار بود نظرسنجی‌ها به احتمال و شانس و تصادف اتفاق بیفتد، یک‌بار اتفاق می‌افتد، ۹۴ را چطور توانستیم پیش‌بینی کنیم؟ چطور همیشه مشارکت نزدیک به صحت سنجیده شد؟ وقتی بخشی از نظرسنجی درست است، باقی بخش‌ها هم درست است و وقتی یک‌بار درست اتفاق می‌افتد، به احتمال قوی باقی موارد هم درست است، ما که اصول علمی خود را تغییر نمی‌دهیم.

 ولی این انتقاد به شیوه نظرسنجی شما نیست بلکه شاید توصیفی از جامعه ایران است.

  بله ولی نتایج ما نشان می‌دهد که مردم ایران قابل پیش‌بینی   هستند.

 درجامعه‌ای که کاندیداهای نهایی یک‌ماه قبل از انتخابات قطعی می‌شوند، نظرسنجی کجای کار قرار می‌گیرد و روند نظرسنجی اصلا معنا می‌دهد؟

مراکز افکارسنجی سناریوهای محتمل را درنظر می‌گیرد. مثلا از یک‌سال قبل جریان‌ها و افراد موثری که ممکن است در انتخابات حضور داشته باشند را به سنجش می‌گذاریم و اگر یکی از آنها به هر دلیلی وارد صحنه نشود، آن آدم‌ها کنار می‌روند ولی روند ما از بین نمی‌رود. به همین دلیل می‌گوییم مطالعه روند نظرسنجی‌ها بسیار مهمتر از یک یا دو نظرسنجی آخر است. نکته مهم مورد تأکید من این است که افکار عمومی در ایران با گفتمان رسانه‌ای متفاوت است و فهم آن هم متفاوت از فهم گفتمان رسانه‌ای است.

 به نظر شما بررسی روند نظرسنجی‌ها و انجام نظرسنجی‌های مختلف می‌تواند تاثیری بر روند توسعه کشور یا قدرتمند‌کردن افکار عمومی داشته باشد؟ تأثیر این نظرسنجی درنهایت چه خواهد بود؟

نظرسنجی‌ها می‌توانند در توسعه کشورها بسیار تاثیرگذار باشد. می‌تواند در تصمیم‌‌گیری‌ها، در سیاست‌گذاری‌ها، در سیاست‌پژوهی‌ها، در این‌که تا چه میزان مسئولان مبتنی بر برنامه‌های ارایه‌شده عمل می‌کنند، موثر باشد. بحث دیگر، کمک به فرآیند مردم‌سالاری و تعمیق مردم‌سالاری در ایران است. کمک به این‌که نظر و رأی مردم فقط در برهه خاص اهمیت پیدا نکند بلکه در تمام دوران مسئولیت، بتوانیم آن را ببینیم. یک وقتی ما از «مردم‌سالاری وکالتی» حرف می‌زنیم که برای چندین‌سال به یک فرد وکالت عملکرد دهیم و موقعی دیگر درباره «مردم‌سالاری مشارکتی» صحبت می‌کنیم که مردم در طول دوره مسئولیت باید نظارت کنند و مسئولان هم حرف مردم را بشنوند. نظرسنجی می‌تواند این خلأ‌ها را پر کند. یک بُعد دیگر هم این است که صدای مردم به خود مردم رسیده می‌شود.

 برخی موضوعات در ایران تابو به حساب می‌آیند و نظرخواهی از مردم یا انتشار نظریات و نتایج، حتی جرم به شمار می‌روند، مثلا رئیس دولت اصلاحات الان ممنوع‌التصویر است. قطعا نظرسنجی درباره این موارد و افراد نمی‌تواند صورت بگیرد.

 فضای کار رسانه‌ای متفاوت با نظرسنجی است. ما برای فهم افکار عمومی اسم می‌پرسیم. در ۹۲ هم پرسیدیم. درباره مسأله حصر هم نظرسنجی انجام دادیم.

 خب، سوال همین است که شما این اختیار و توانایی را دارید که درباره موضوعی مثل حصر نظرسنجی انجام دهید.

 ما این موارد را انجام دادیم. همین اجرای کار خیلی مهم است.

 اینکه نظرسنجی انجام شود و نتیجه انتشار عمومی نیابد، ارزش و دستاوردی هم برای مردم دارد؟

وظیفه ایسپاست که صدای مردم را به حاکمیت برساند و ما واسطه صداهایی هستیم که بنا به دلایل متعدد شنیده نمی‌شوند. ما زبان مردم هستیم. هشداردادن به حاکمیت درباره نظرات مردم درنهایت به نفع مردم است و روند دموکراسی همین را می‌گوید که تأثیر سیاست‌های نادرست را باید هشدار بدهیم و چه خوب که از یک طریق بی‌طرفانه و علمی این امر صورت پذیرد.

 می‌توان از سخنان شما به این جمع‌بندی رسید که برخی مسائل تابو را شما نظرسنجی می‌کنید و نتایج را به حکومت اطلاع می‌دهید و امکان دارد در تصمیم‌گیری کلی تاثیرگذار باشد.

 ما مطمئنیم که در وضع مردم تاثیرگذار است و اصلا اگر غیر از این باشد، این کار را انجام نمی‌دهیم. ما شعار نمی‌دهیم و اگر کاری به نفع مردم نباشد، سراغ آن نمی‌رویم. من صراحتا می‌گویم که درباره برخی تابوها نظرسنجی کردیم ولی انتشارنیافتن نتایج، احتیاط حرفه‌ای ماست تا زمانی که فضای جامعه شامل رسانه‌ها، مسئولان و صاحبان تریبون هم پذیرای یافته‌های نظرسنجی باشند.


منبع: برترینها

کلکسیون خانوادگی «دولچه و گابانا»، تابستان ۲۰۱۷

دولچه و گابانا که از جواهرات، ساعت، لوازم آرایش، عطر، عینک آفتابی و کیف و کفش گرفته تا لباس زیر و لباس شب، و خلاصه تمام ریز و درشت پوشاک و اکسسوری را تولید می‌کند مجموعه‌ای را نیز به کودکان اختصاص داده است که مانند کلکسیون‌های بزرگسالان، ظرافت و زیبایی بی نظیری دارند.

برترین ها: دولچه و گابانا «Dolce & Gabbana» شرکت کالای لوکس و خانه مد ایتالیایی است که در سال ۱۹۸۵ توسط دمینیکو دولچه و استفانو گابانا، دو طراح ایتالیایی، در شهر میلان تاسیس شد.

این برند که به پیچیدگی طرح هایش و به عنوان برندی لوکس و گران قیمت شناخته شده است، طرفداران بسیاری در میان چهره‌های شناخته شده جهان دارد.

دولچه و گابانا که از جواهرات، ساعت، لوازم آرایش، عطر، عینک آفتابی و کیف و کفش گرفته تا لباس زیر و لباس شب، و خلاصه تمام ریز و درشت پوشاک و اکسسوری را تولید می‌کند مجموعه‌ای را نیز به کودکان اختصاص داده است که مانند کلکسیون‌های بزرگسالان، ظرافت و زیبایی بی نظیری دارند. 

این کلکسیون مجموعه‌ای است از لباس هایی رنگارنگ که چشم هر بیننده‌ای را نوازش می‌دهند. شما در این کلکسیون شاهد آثار هنری طراحان سرشناس دنیای مد هستید. با هم به جدیدترین کلکسیون تابستانه این برند لوکس مخصوص خانواده ها نگاهی می‌اندازیم.

کلکسیون خانواده «دولچه و گابانا»، تابستان 2017 
کلکسیون خانواده «دولچه و گابانا»، تابستان 2017 
کلکسیون خانواده «دولچه و گابانا»، تابستان 2017 
کلکسیون خانواده «دولچه و گابانا»، تابستان 2017 
کلکسیون خانواده «دولچه و گابانا»، تابستان 2017 
کلکسیون خانواده «دولچه و گابانا»، تابستان 2017 
کلکسیون خانواده «دولچه و گابانا»، تابستان 2017 
کلکسیون خانواده «دولچه و گابانا»، تابستان 2017 
کلکسیون خانواده «دولچه و گابانا»، تابستان 2017 
کلکسیون خانواده «دولچه و گابانا»، تابستان 2017 
کلکسیون خانواده «دولچه و گابانا»، تابستان 2017 
کلکسیون خانواده «دولچه و گابانا»، تابستان 2017 
کلکسیون خانواده «دولچه و گابانا»، تابستان 2017 
کلکسیون خانواده «دولچه و گابانا»، تابستان 2017 
کلکسیون خانواده «دولچه و گابانا»، تابستان 2017 
کلکسیون خانواده «دولچه و گابانا»، تابستان 2017 
کلکسیون خانواده «دولچه و گابانا»، تابستان 2017 
کلکسیون خانواده «دولچه و گابانا»، تابستان 2017 
کلکسیون خانواده «دولچه و گابانا»، تابستان 2017 
کلکسیون خانواده «دولچه و گابانا»، تابستان 2017 
کلکسیون خانواده «دولچه و گابانا»، تابستان 2017 
کلکسیون خانواده «دولچه و گابانا»، تابستان 2017 
کلکسیون خانواده «دولچه و گابانا»، تابستان 2017 
کلکسیون خانواده «دولچه و گابانا»، تابستان 2017 


منبع: برترینها

تلاش کودک‌تان را ستایش کنید نه ضریب هوشی‌اش

مجاه پنجره خلاقیت – ترجمه شادی حسن پور: آنچه که عملکرد بالا را از عملکرد پایین جدا می سازد، نوعی بارقه الهی نیست. یافته های اخیر نشان می دهند که عواملی بسیار خسته کننده تر (ولی در نهایت قابل کنترل تر) وظیفه این جداسازی را بر عهده دارند. با کنترل همه شرایط، می توان این عوامل را تلاش نامید. روی تمرین هایی که انجام می شود، تامل کنید. از منظر روان شناختی، تلاش، قسمتی از اراده است که روی توجه فرد متمرکز است و علاوه بر آن، وظیفه تقویت این تمرکز را هم بر عهده دارد.

در ضمن، تلاش، فعالیت هایی مثل کنترل حرکت های ناگهانی و توانایی مداوم برای به تاخیر انداختن خشنودی را شامل می شود. به نظر می رسد مثل کارکرد اجرایی، از عناصر خاصی تشکیل شده است. چگونه می توانید متوجه شوید که فرزندتان چنین تلاشی را انجام می دهد؟ به طرز شگفت آوری این امر بستگی به این دارد که چگونه تشویقش کنید. شیوه تشویق تان مشخص می کند که در آینده، کودک تان چه درکی از موفقیت خواهد داشت.

در اینجا نمونه هایی می آوریم تا نشان دهیم والدین کجا مرتکب اشتباهاتی مشابه می شوند. یکی از این اشتباهات، اغلب ناراحت کننده ترین چهره ها را به وجود می آورد؛ به گونه ای که معلم کودک هم می تواند آن را ببیند: کودک باهوشی که از یادگیری و آموختن متنفر است. مثالی که در این زمینه به آن می پردازیم در مورد اتان، پسر سختکوش یکی از اساتید برجسته دانشگاهی سیاتل است.

 تلاش کودک تان را ستایش کنید نه ضریب هوشی اش
والدین اتان دائم به او می گفتند که چگونه باید تبدیل به متفکری برجسته شود: «تو خیلی باهوشی! هر کاری که بخواهی می توانی انجام دهی اتان. ما به تو افتخار می کنیم.» هر وقت امتحان ریاضی، دیکته یا هر امتحان دیگری داشت این جملات را به او می گفتند.

مداوم و با بهترین نیات دستاوردهای اتان را به بعضی ویژگی های ذاتی قدرت فکری اش، ربط می دادند. محققان به این کار «توسل به ذهنیت های ثابت» می گویند. پدر و مادر اتان اصلا نمی دانستند که این شکل از تشویق چقدر مضر است.

اتان کوچک به سرعت یاد گرفت که هیچ پیشرفت آکادمیکی نیازمند تلاش نیست؛ بلکه به استعدادی نیاز دارد که او آن را دارد. وقتی وارد دبیرستان شد، از موضوعاتی که نیاز به تلاش داشتند، فرار می کرد. دیگر نمی توانست موفق شود و برای اولین بار اشتباهاتی مرتکب شد ولی این اشتباهات را به عنوان فرصتی برای پیشرفت نمی دید. با وجود این، اتان پسر باهوشی بود چون به طرز عجیبی می توانست همه چیز را درک کند ولی اگر چنین توانایی نداشت، این مفهوم به ذهن می رسید که دیگر باهوش نیست.

به این علت که اتان نمی دانست چه عواملی باعث موفقیت اش می شود، وقتی شکست می خورد هم نمی دانست چه کار باید انجام دهد. خیلی از مواقع قبل از این که دلسرد شوید و افسردگی به سراغ تان بیاید، لازم نیست که همه چیز را خراب کنید. اتان کاملا به سادگی دست از تلاش کردن کشید و نمراتش افول کرد.

چه اتفاقی می افتد وقتی به کودک تان می گویید: «تو خیلی باهوشی.»

تحقیقات نشان می دهند که ماجرای تاسف انگیز اتان نمونه ای از کودکانی است که مدام برای خصوصیات ثابت شان تشویق می شوند. اگر کودک تان را به این شیوه تشویق می کنید، احتمالا این سه اتفاق می افتد:

اول، کودک تان شروع به دیدن اشتباهاتش به عنوان شکست می کند به این علت که شما به او گفته اید موفقیتش ناشی از برخی توانایی های ثابتش بوده؛ بدون این که بخواهد روی آنها کنترلی داشته باشد. کودک شما به این فکر خواهد کرد که شکست هم حقیقتی ثابت و بلاتغییر است؛ از این رو شکست را به عنوان ناتوانی خودش می بیند و موفقیت را به عنوان استعداد می بیند، در حالی که می تواند آن را نتیجه تلاش های خودش بداند.

تلاش کودک تان را ستایش کنید نه ضریب هوشی اش

دوم، شاید به عنوان عکس العمل به اتفاق نخست، بیشتر بخواهد که باهوش تر به نظر بیاید تا این که واقعا دنبال یادگیری موضوعی باشد. اگرچه اتان پسر باهوشی بود، ولی بیشتر تلاشش در این جهت بود که خودش را برای کسانی که به او اهمیت می دادند، باهوش نشان دهد و به فرایند یادگیری، کمتر توجه می کرد.)

سوم، کودک شما، دیگر چندان مایل نخواهد بود که دلیل کمبودهایش را متوجه شود و تلاشی انجام دهد. چنین کودکانی، اوقات وحشتناکی را به منظور اعتراف به اشتباهات شان، سپری می کنند و به سادگی در معرض خطرِ شکست خوردن قرار می گیرند.

در عوض چنین چیزی باید گفت: «تو واقعا سخت تلاش می کنی.»

پدر و مادر اتان چه کار باید می کردند؟ تحقیقات راه حل ساده ای را پیش روی ما می گذارد. به جای تشویق کردن اتان به خاطر هوشش باید برای سختکوشی اش تشویقش می کردند. در ضمن نباید به او می گفتند: «ما به تو افتخار می کنیم چون تو خیلی باهوشی.» بلکه بهتر بود می گفتند: «ما به تو افتخار می کنیم که این قدر سخت تلاش می کنی.» این جملات بیشتر معطوف به تلاش های قابل کنترل است تا به استعدادهای غیرقابل تغییر. به چنین عملی تشویق به «ذهنیت رشد» می گویند.

بیشتر از ۳۰ سال مطالعه نشان می دهد کودکانی که با شیوه «ذهنیت رشد» تربیت می شوند، نسبت به آن دسته از همسالان شان که با شیوه «ذهنیت های ثابت» پرورش پیدا می کنند، نمرات بالاتری در موفقیت های آکادمیک کسب خواهند کرد. در ضمن در زندگی بزرگسالی شان، عملکرد بهتری دارند. تعجب آور نیست. کودکان رشد یافته با ذهنیت رشد، نگاه جدیدی به شکست دارند و اشتباهات شان را دوباره تکرار نمی کنند. آنها اشتباهات شان را به عنوان مسائلی می بینند که به سادگی قابل حل است؛ بعد دوباره به کارشان ادامه می دهند.

در آزمایشگاه و همین طور در مدرسه، به نسبت، کودکان رشد یافته با این ذهنیت، وقت بیشتری را صرف وظایف مشکل تر می کنند و در بیشتر مواقع از عهده این وظایف بر می آیند. کودکانی که مدام برای سختکوشی شان تشویق می شوند به نسبت کودکانی که برای هوش شان تشویق می شوند، ۵۰ تا ۶۰ درصد مساله های خیلی سخت ریاضی را با موفقیت حل می کنند.

کارول دیوک، محققی برجسته، این موضوع را در مورد عده ای از دانش آموزان بررسی کرد. آنها از نظراتی مثل «بهتر است سرعت کارم را کم کنم و تلاش کنم تا این موضوع را کشف کنم» و همین طور از جملات خوشایندی مثل «چالش را دوست دارم» استفاده زیادی کرده بودند. به این علت که معتقد بودند اشتباهات شان به خاطر تلاش کم است نه نداشتن توانایی یا استعداد. دانش آموزان می دانستند که اشتباهات شان با تلاش شناختی بیشتری، به سادگی قابل جبران است.

بچه هایی که به واسطه تلاش های شان تشویق می شدند، نسبت به بچه هایی که به واسطه هوش شان تشویق می شدند، ۵۰ درصد بهتر مسائل ریاضی را حل می کردند.
 
*بخشی از یک کتاب در دست چاپ: «چگونه فرزند شما آینده ای موفق خواهد داشت؟»


منبع: برترینها

آلودگی صوتی با تهرانی ها چه می کند؟

هفته نامه جامعه پویا – الهام کاظمی: گزارش ها از افزایش آلودگی های صوتی در تهران خبر می دهد، البته این موضوع در تهران به حدی محسوس است که برای فهمیدن بحرانی بودن اوضاع نیازی به ارائه گزارش نیست. در ۱۰ سال اخیر پروژه های ساخت و ساز مختلفی در تهران انجام شده است.

بخشی از پروژه ها بزرگراه هایی بود که از دل خانه های مردم عبور می کرد و بخشی دیگر ساختمان هایی که در حاشیه بزرگراه ها ساخته می شد. این موضوع علاوه بر افزایش بارگذاری حرکت خودروهای شخصی که باعث آلودگی صوتی می شود، یکی از حقوق اولیه شهروندی، یعنی احساس آرامش در محیط منزل را تحت الشعاع قرار داد. در این میان حضور گسترده موتور سیکلت ها را که عمده ترین منبع تولید آلودگی صدا در تهران هستند نیز نباید فراموش کرد. محمد میرزایی، دبیر کمیته محیط زیست شورای شهر تهران، از وضعیت آلودگی صوتی در تهران، منابع آن و اقدامات شورای شهر می گوید.

آلودگی صوتی با تهرانی ها چه می کند؟

تعریف شما از آلودگی صوتی چیست منابع آلودگی صوتی در شهرها کدام اند؟

آنچه به عنوان تعریف آلودگی صوتی مطرح می شود، میزان آلایندگی خارج از حد است که به واسطه منابع متحرک یا ثابت در شهر ایجاد می شود. از قدیم صداهایی از قبیل صدای پرندگان وجود داشته اما هیچ گاه این صداها به عنوان آلودگی صوتی در شهرها تلقی نمی شد. آلودگی صوتی به بارگذاری صوتی گفته می شود که از حد خارج و باعث مزاحمت و ایجاد عوارض در مردم شهر می شود. اما این که منابع آلودگی صوتی چیست، باید گفت که بیشترین منبع آلایندگی، منابع متحرک و صنایعی است که در شهر و اطراف آن وجود دارد. مطابق قانون نباید در ۳۰ کیلومتری شهره تهران صنایع حضور داشته باشند.

یکی از دلایل تصویب این قانون کاهش آلودگی از جمله آلودگی صوتی بوده است. در شهرداری تهران سازمانی به نام سازمان ساماندهی صنایع و مشاغل وجود دارد و یکی از وظایفش این است که صنایع و مشاغل مزاحم را از محدوده شهر خارج کند تا وجود آنها به زندگی شهرنشینی آسیب نرساند.

این صنایع یکی از منابع ثابت آلایندگی صوتی است؛ اما عمده ترین آلاینده های صوتی مربوط به منابع متحرک است. به طوری که اگر شما در تهران دو دقیقه چشم های خود را ببندید تا تمرکز کنید، حجم وسیعی از صدای موتور سیکلت که از عمده ترین منابع آلاینده صوتی است را می شنوید. ما در شورای چهارم به این سمت حرکت کردیم تا فشار وارد کنیم برای برقی شدن موتورهای پایتخت که هم آلودگی هوا کاهش یابد و هم آلودگی صوتی، البته فشارهای مختلف مانع از آن شد که این موضوع به سرانجام برسد.

از آنجا که احتراق موتورها کاربراتوری مستقیم است، حجم آلودگی هوایی که تولید می کنند، شش برابر یک خودرو ۲۰۶ است. درباره آلودگی صوتی نیز به همین صورت است. البته خودروهای سواری به لحاظ آلودگی صوتی مزاحمت خاصی برای شهر ندارد، این صدایی که در شهر وجود دارد غالبا از موتورسیکلت ها است. اگر صدا از میزان مشخصی بالاتر برود، آلودگی صوتی ایجاد می شود که موتورسیکلت ها علت اصلی بروز و ظهور این آلودگی هستند.

از طرفی وقتی در حریم منازل مردم بزرگراه ساخته می شود، نمونه آن اتوبان صدر که مستقیم از دل خانه های مردم رد شده است؛ در ساعتی از شب آلودگی صوتی چنان آزاردهنده می شود که این موضوع را می توان از شهرسازی ایراد گرفت، که چرا در محدود مسکونی مردم اتوبان ایجاد کردید. اما باز تاکید می کنم که اگر بخواهیم از یک اقدام عاجل و مشخص برای از بین بردن آلودگی صوتی نام ببریم، تدبیر اندیشیدن برای موتور سیکلت ها است.

البته باید گفت اگر چرخه ای برای تعدیل این موتورسیکلت ها ایجاد نشود، چند سال دیگر به دلیل نیاز مردم، دوباره وارد چرخه تولید خواهندشد. شما در جزیره کیش شاهد حضور گسترده موتورهای برقی در سطح شهر هستید ولی صدایی در این شهر وجود ندارد. در تهران چیزی حدود یک میلیون موتورسیکلت کاربراتوری وجود دارد، همین یک قلم برای تهران کافی است.

 آلودگی صوتی با تهرانی ها چه می کند؟

آماری از سهم موتورسیکلت ها در آلودگی صوتی وجود دارد؟

آمار مشخصی که بتوان به آن استناد کرد، وجود ندارد، ولی من به افزایش تعداد موتورسیکلت ها و بارگذاری فضای تردد خصوصی در طول ۱۰ سال گذشته استناد می کنم؛ ما بزرگراه سازی کردیم و به جای افزایش حمل و نقل عمومی، مسیر برای تردد خودروهای شخصی ایجاد کردیم و با این کار علاوه بر آلودگی هوا بر آلودگی صوتی شهر دامن زدیم.

وضعیت تهران را به طور مشخص در زمینه آلودگی صوتی چگونه ارزیابی می کنید؟

علت آلودگی صوتی در شهر تهران یا صنایع آلاینده هستند که حجم زیادی از آنها از شهر خارج شده اند و برخی در مناطق مرزی شهر تهران هستند که باید خارج شوند. در این بخش بد عمل نشده است.

اما آنچه نتوانستیم برای آن کاری کنیم، منابع متحرک آلودگی صوتی از جمله خودروهای شخصی و موتورسیکلت ها هستند. در این میان موتورسیکلت ها به مراتب بیشتر از خودروهای شخصی از آلایندگی صوتی سهم دارند. حداقل چیزی که ما می توانیم درباره خودروهای شخصی در شهرسازی رعایت کنیم، این است که حجم آلودگی صوتی را حداقل در خانه مردم و فضای عمومی شهر کنترل کنیم.

درباره تهران مثلا می توان اتوبان یادگار امام (ره) را مثال زد. در عرض این اتوبان خانه های مسکونی وجود دارد. اتوبان صدر با مسیرهایی از اتوبان نیایش نیز همین وضعیت را دارد و واحدهای مسکونی دقیقا در حاشیه اتوبان ها قرار دارد. ما در شورای شهر شکایت هایی در این باره داشتیم که حرکت وسایل نقلیه مخل آرامش مردم شده است.

در پل صدر بالغ بر ۶۰ درصد مسیر اغلب در سمت چپ و گاهی سمت راست، خانه های مسکونی وجود دارد و ساکنان آن به لحاظ حقوق شهروندی می توانند معترض باشند. البته شهرداری دیوارهای صوتی روی این پل ایجاد کرد که مفید بود، اما کافی نبود؛ چرا که حجم صدایی که این دیوار صوتی کم می کند، محدود است و این اقدام شهرداری پاک کردن صورت مسئله است. این در حالی است که در شهرسازی و پروژه های عمرانی، استانداردهایی برای رعایت حریم بزرگراهی وجود دارد که این موضوع رعایت نشده است.

مثال دیگر از این آشفتگی، فرودگاه مهرآباد در منطقه ۹ تهران است. در کنار این فرودگاه محله های اکباتان، مهرآباد و آذری قرار دارد. البته نمی توان به خود این فرودگاه ایراد گرفت. ما در شورای شهر برای این موضوع جلسه ای گذاشتیم و آنها حرفشان این بود که فرودگاه پیش از این که شهر به این محدوده برسد، وجود داشت و درواقع شهرداری اشتباه کرده شهرسازی را به این سمت کشانده و حالا معترض است که شما آلودگی صوتی ایجاد کرده اید.

بنابراین باید گفت که حجم آلودگی صوتی نسبت مستقیم با بارگذاری در شهر دارد. به نسبتی که این حجم بارگذاری بالا می رود، بی نظمی هم در شهر بالا می رود. در میدان های تهران مثل ونک، هفت تیر و شهدا اگر نیم ساعت بایستیم و بر این موضوع تمرکز کنیم، سردرد می گیریم.

حاشیه اتوبان یادگار، صدر، بخش هایی از حکیم و نیایش با این موضوع درگیر هستند. حتی اتوبان تندگویان در منطقه جنوبی تهران از این لحاظ مشکل ساز است. چند شکایت مستقیم درباره این موضوع از محله خانی آباد به شورای شهر رسید که اتوبان از وسط خانه های ما رد شده است، لااقل دیوار صوتی برای اتوبان بگذارید که موضوع رفع و رجوع شود؛ یعنی مردم سطح توقع خود را تا این حد پایین آوردند که باید دیوار صوتی گذاشته شود.

درباره موتور سیکلت ها هم باید گفت که این وسیله نقلیه در تمام مناطق پرتردد شهر به ویژه محدوده میانی شامل منطقه ۱۲، ۷ و ۶ با این موضوع درگیر هستند. درواقع می توان گفت محدوده مرکزی به لحاظ آلودگی صوتی از بحران گذشته است. در محدوده بازار روزانه تعداد زیادی موتورسیکلت عبور می کند. در چهارراه گلوبندک نزدیک شورای شهر، اگر ۱۰ دقیقه بخواهید قدم زنان حرکت کنید و روی حجم صدا متمرکز شوید، به حجم فاجعه پی می برید.

آلودگی صوتی با تهرانی ها چه می کند؟

مصوبه شورا درباره طرح ترافیک موتورسیکلت ها منتفی شد، آیا این موضوع می توانست کمکی به کاهش آلودگی صوتی کند؟

می توان گفت این مصوبه که به پیشنهاد یکی از اعضا انجام شد، در حد یک شوخی بود و ما در شورای چهارم از چنین شوخی هایی کم نداشتیم. کسی که با یک میلیون تومان، وسیله کارش را دست و پا کرده است، طرح ترافیک را نمی پذیرد.

کمیته محیط زیست شورای شهر چه کارهایی برای کاهش آلودگی صوتی انجام داده است؟

ما در این کمیته منابع آلودگی را که به آن اشاره کردم، شناسایی کردیم و تصمیم گرفتیم روی منابعی که عمده ترین آلودگی را دارند یعنی موتورسیکلت ها تمرکز کنیم، ولی درواقع زورمان نرسید. قرار بود سال ۹۴ موتورهای برقی را جایگزین یا رینگ حرکتی موتورسیکلت ها را محدود کنیم که فقط در محدوده خاصی تردد کنند؛ اما تنها کاری که انجام شد، فشار برای جلوگیری از شماره گذاری جدید بود.

تعداد زیادی از این موتور سیکلت ها در کارگاه های عجیب کوچک بدون رعایت استاندارد مونتاژ می شود و به لحاظ درآمدی که وجود دارد، زیر بار این که تکنولوژی را وارد کنند و کار درستی انجام دهند، نمی روند.

البته شهرداری تهران مکلف بود درباره جایگزینی موتور سیکلت های برقی اقدام کند. در طول چند سال گذشته سالی ۴۰ میلیارد تومان برای این موضوع در نظر گرفته شده است.

سال ۹۴ شورای شهر مصوبه ای برای کنترل آلودگی صوتی در تهران داشت و قرار شد کمیته ای با نام «کمیته پایش و کنترل آلودگی صوتی تهران» تشکیل شود. از فعالیت این کمیته اطلاعی دارید؟

از کیفیت کاری این کمیته خبری ندارم، اما طبق تجربه می دانم که در شورای شهر تهران هرگاه بخواهند موضوعی را فراموش کنند، برای آن کمیته ای تشکیل می دهند تا موارد مربوط به آن موضوع بررسی شود. ما باید بررسی کنیم چه تعداد از گزارش های شش ماهه که کمیته هایی برای آن تشکیل شده، اعلام وصول و بر مبنای گزارش عمل می شود.

به نظر من این موضوع یکی از مصادیقی است که شورای شهر جدید باید به آن توجه کند و در شورای پنجم در دور تشکیل کمیته نیفتد. برخی از مسائل عریان است و قانون مربوط به خود را دارد و باید براساس قانون عمل شود.


منبع: برترینها

مردانِ خیابانی…!

در سالهای اخیر بازار فحشا شکل جدیدی پیدا کرده است. علاوه بر زنان و دختران در بخش‌هایی از تهران دیده شده است که پسران نیز در ازای دریافت پول، خود را به زنان متمول می‌سپارند. حتی خانه‌های تیمی‌پسران نیز شکل گرفته است. این موضوع متاسفانه روز به روز رو به پیشرفت است و بعضی ازمردان و پسران با این کار امرار معاش می‌کنند.

 
به گزارش مردم سالاری، به نظر می‌رسد پسران و مردانی که به تن فروشی روی می‌آورند، افسردگی زنان روسپی را تجربه نمی‌کنند. همچنین درآمد بیشتری نیز نسبت به زنان دارند، اما سعی می‌کنند، کارخود را پنهان کنند. ازدواج‌های نامتعارف در بعضی از خانواده‌ها باعث شده است که این شکل از تن فروشی شکل گیرد و ریشه این مسائل را می‌توان در فقر فرهنگی و مالی جستجو کرد.

عقربه‌های ساعت وقتی از ۹ شب می‌گذرد، در خیابان‌های کد دار شهر کنار خرید و فروش لباس و مواد غذایی و دیگر اقلام مصرفی، بازار دیگری نیز شکل می‌گیرد.

بازاری که در آن تن، خرید و فروش می‌شود. در این بازار ماراتن ماشین‌ها و انسان‌هایی را می‌توان دید که برای خرید بهتر به رقابت می‌پردازند و پس از معامله کثیف و غیر‌قانونی، اما علنی، با افتخار از خرید خود از جلوی دیدگان دور می‌شوند. در این میان این بازار به میزان فراوانی پر درآمد و گسترده شده که خانه‌های تیمی‌فراوانی در شهر شکل گرفته است. افراد زیادی به عنوان رابط‌های موتورسوار نیز در این بازار درآمدهای فراوانی کسب می‌کنند. یک بازار پنهان در دل شب، که به صورت غیر قانونی، اما علنی به کار خود ادامه می‌دهد و در نقاط مختلف شهر نفوذ کرده است.

بر همین اساس سعی کردیم از زندگی این قبیل افراد سر در بیاوریم و عمق فاجعه‌ای را که در شب‌های تاریک این شهر رخ می‌دهد به تصویر بکشیم.

پرده اول

از جمعیت زنان خیابانی آمار دقیقی وجود ندارد. اما طبق تحقیقات «مردم‌سالاری» اکثر زنانی که به فساد روی آورده‌اند، این کار را برای امرار معاش انجام می‌دهند. البته بسیاری از آن‌ها بعد از مدتی معتاد به مواد مخدر می‌شوند و همین امر باعث فساد بیشتر در این زنان می‌شود. اما موضوع اصلی که بسیار به آن کم پرداخته می‌شود، چرایی وجود مردانی است که در خیابان‌ها به دنبال کالای مطلوبشان هستند. مشکلات اقتصادی و عوامل فرهنگی و رسانه‌ای در سالهای اخیر باعث شده است که آمار ازدواج کاهش یابد و همینطور به آمار طلاق‌ها افزوده شود. همین امر نیز باعث رشد روز افزون فساد و فحشا در سطح شهر شده است. از سوی دیگر گسترش خانه‌های تیمی در سطح شهر وشکل گیری آن‌ها در کنار منزل‌های افراد آبرومند باعث گول خوردن دختران و زنان بسیاری شده و آن‌ها را وارد این بازار کثیف کرده است.

صحنه نخست: آرزوی مرگ

جلوی در بام تهران ایستاده‌اند. دختر وسطی سیگاری می‌کشد و دودش را با نظم خاصی از دهانش خارج کند. می‌گوید: «پدر و مادرم پزشک هستند. نیازی به پول ندارم. اما از زمانی که یادم می‌آید هیچ کس به من محبتی نکرده است. مادر و پدرم سالهاست که من را نمی‌بینند و حتی نمی‌پرسند که شب‌ها کجا می‌روم. همین موضوع باعث شده به این کار روی بیاورم.» گلارا به شیشه نیز اعتیاد دارد و به جای پول از مشتری‌هایش مواد می‌گیرد. او دو ماه پیش ۲۰ ساله شده است. همانطور که سیگارش را به زمین می‌اندازد و با پاشنه ده سانتی کفشش بی‌معطلی فیلتر سیگار را له می‌کند ادامه می‌دهد: «وقتی آدمی‌آرزوهایش تمام شود، دیگر چیزی برایش مهم نیست.»

همان لحظه تویوتا کمری جلوی پایش می‌ایستد و بعد از کمی‌چانه زدن سوار ماشین می‌شود. ماشین با سرعت زیادی به حرکت در می‌آید و چشمان دو دختر دیگر بر روی ماشین می‌ماند. دختر دیگر که موهای بلند مشکی دارد و از زیر شالش نمایان است، می‌گوید: «سه روز است که کسی سوارم نکرده و کنار خیابان‌ها خوابیده‌ام. من حتی پیشنهاد ۵ هزار تومان هم می‌پذیرم. فقط جای خوابی در این سرما می‌خواهم.» قطره اشکی از میان مژه‌های بلندش خارج می‌شود و ادامه می‌دهد: «از دست نامادریم فرار کردم و مدتی در خانه‌ای تیمی‌زندگی می‌کردم. اما بهم تهمت دزدی زدند واز آنجا بیرونم انداخته‌اند.» او از اینکه سوار ماشینی شود و بعد در خانه با چندین نفر روبرو شود وحشت دارد و با اشکهایی که شدت گرفته است، می‌گوید: «دلم می‌خواهد تمام پول‌هایی را که در می‌آورم آتش بزنم، اما چاره‌ای ندارم.»

سمیه که تمام مدت گوشه‌ای ایستاده است و به حرف‌های دختر با موهای مشکی بلند گوش می‌دهد، زیر لب می‌گوید: «دعا کن زودتر بمیریم.» بدون اینکه چیز دیگری بگوید در تاریکی شب گم می‌شود.

صحنه دوم: فحشای شیک!

نمای برج که از نوع معماری یونانی است، هر چشمی‌را به خود مجذوب می‌کند. این برج در یکی از مناطق شمال شهر تهران قرار دارد. لابی شیک و لاکچری خبر از گران‌قیمت بودن آپارتمان‌های این برج می‌دهد. دختر قد‌بلند و بسیار زیبایی درب آپارتمان را باز می‌کند. با چشم می‌توان حدس زد که متراژ آپارتمان حدود ۲۰۰ متر است.

با اینکه جلوی درب آپارتمان تابلویی مبنی بر آتلیه عکاسی نیست، اما به راحتی با وسایل موجود درآنجا می‌توان فهمید که از این مکان به عنوان آتلیه عکاسی استفاده می‌شود. بعد از چند دقیقه زنی با موهای شرابی و آرایش ملایم وارد می‌شود. خانم هاشمی صاحب این خانه است و شغل رسمی او عکاسی است؛ اما کار این آپارتمان به همین جا ختم نمی‌شود.

خانمی که لیوان شربت خود را می‌نوشد، می‌گوید: «مادر من سال‌ها دختران زیادی را تعلیم داده است و بعد از مرگش من این کار را انجام می‌دهم.» او با بادی که به غبغب می‌اندازد ادامه می‌دهد: «البته من بسیار شیک عمل می‌کنم. اولین بار با خواهرم شروع کردیم. ما مردهای ثروتمندی را در نظر می‌گیریم و فقط با آن‌ها کار می‌کنیم. دختر‌ها پیش ما امنیت دارند و پول خوبی در می‌آورند.»
 
در همین حین مرد قوی هیکلی وارد می‌شود و او را صدا می‌کند. بعد از خروج او دختر قد بلند که خواهر خانم او نیز است؛ همانطور که سومین سیگارش را روشن می‌کند، می‌گوید: «من از کارهای خواهرم خسته شده‌ام. سه سال است که ناراحتی اعصاب گرفته‌ام. خواهرم حتی از من هم برای پول درآوردن استفاده می‌کند.» ابروهایش را که با مداد قهوه‌ای پهن کرده به هم گره می‌خورد و با بغض ادامه می‌دهد: «دوست دارم ازدواج کنم و از دست این خانه، خواهرم و دخترهایی که به اینجا می‌آیند راحت بشوم. از اینکه مردان پیر و پولدار را تیغ بزنم، خسته شده‌ام.»، اما به اعتقاد خودش راهی برای بیرون آمدن از این باتلاق ندارد.

صحنه سوم: مردان متاهل

«بیشتر، مردان متاهل مشتری من هستند». در قسمت مردانه مترو سوار شده است. در هر ایستگاه به یک مرد نزدیک می‌شود و زیر لبی چیزهایی می‌گوید. همانطور که زیر چادر رژ لبش را پر رنگ می‌کند، می‌گوید: «شوهرم ۵ سال پیش به زندان افتاد و خرج ۴ بچه به عهده من افتاد. سه سال اول را درخانه مردم کار می‌کردم. بیشتر خانه‌هایی که می‌رفتم، مرد خانه بعد از مدتی به من پیشنهاد می‌داد و من مجبور می‌شدم از آنجا بروم. بعد با خانمی که همسایه روبرویم بود آشنا شدم. او به من گفت: تا جوانم از این فرصت استفاده کنم؛ چم و خم کار را مدتی به من یاد داد. من هم بعد از مدتی کارم را در مترو شروع کردم و قیمتم از ۵۰ هزار تومان تا ۲۰۰ هزار تومان است.» مردی با کت و شلوار خاکستری وارد مترو می‌شود.
 
او به سمت مرد می‌رود و زیر لب چیزهایی به مرد می‌گوید. مرد از جیبش ۵۰ هزار تومان در می‌آورد و کف دست زن می‌گذارد. ایستگاه بعد نیز سریع خارج می‌شود. او سریع پول را در کیفش می‌گذارد و ادامه می‌دهد: «اقدس خانم به بعضی از زن‌های دیگر محله نیز آموزش داده است. آن‌ها وارد این کار می‌شوند، چون پول خوبی می‌توانند از این راه در بیاورند و به شوهرهایشان کمک مالی کنند. البته اقدس خانم هم در این بین درصد خود را می‌گیرد.» بلند می‌خندد و می‌گوید: «شوهر بعضی از آن‌ها می‌دانند زنشان چگونه پول در می‌آورد؛ ولی به خاطر اینکه پول خوبی به دست می‌آورند سکوت می‌کنند.» او سی و چهار سال سن دارد و فرزندانش بزرگ می‌شوند بدون اینکه بدانند مادرشان با چه پولی شکم آن‌ها را سیر می‌کند.

صحنه چهارم: آرزوهای رنگی گلبرگ

دور هم ماهواره نگاه می‌کنند و تخمه می‌شکنند. گلبرگ دختری با چشمان آبی‌رنگ است که فقط ۱۵ سال سن دارد. اومی‌گوید: «ما منتظر می‌مانیم که رابط بیاید و یکی از ما را ببرد یا کسی را با خود بیاورد.» او یک سال می‌شود که از خانه فرار کرده و از همان اول با گروه اکبر آشنا شده است.
 
گلبرگ از آرزوهای دور و دراز خود می‌گوید: «شنیده‌ام مشتری یکی از دختر‌ها عاشقش می‌شود و با او ازدواج می‌کند. من هم خیلی دعا می‌کنم که این اتفاق برایم بیفتد.» همانطور که هق هق می‌کند به اتاق داخل راهرو پناه می‌برد. سودابه با پوزخندی که کنار لبش است، می‌گوید: «تازه کار است و هنوز رویابافی می‌کند. دخترانی که یک بار پاهایشان به این خانه‌ها برسد از نظر جامعه مرده‌اند. وقتی خانواده‌هایمان نمی‌خواهند ما را ببینند از دیگران چه انتظاری می‌توان داشت.» نرگس بلند می‌خندد و می‌گوید: «اگر یک روز در خیابان بماند وبا ۲۰ هزار تومان مجبور به فحشا شود، قدر این جا را می‌فهمد.» نرگس ده سال است که تن فروشی می‌کند و از اینکه وارد خانه‌های تیمی‌شده است ابراز خوشحالی می‌کند.

او می‌گوید: «تا چند سال پیش کنار خیابان می‌ایستادم و خیلی وقت‌ها پولم را نمی‌دادند و یا با توقع‌های نامتعارف روبرو می‌شدم. اما در این خانه امنیت دارم و قیمتم از ۳۰ هزار تومان به ۱۰۰ الی ۲۰۰ هزار تومان رسیده است.» او از نگاه‌های مردان در لحظه انتخابشان متنفر است. بعد از چند لحظه سکوت ادامه می‌دهد: «تحمل اینکه یک نفر به قصد لذت نگاهم کند بدم می‌آید. اما با عضویت در این گروه کمی احساس امنیت می‌کنم.» او معتاد است و از راه تن فروشی مواد خود را تهیه می‌کند.

در ادامه می‌گوید: «اولین بار شوهرم که معتاد بود، مجبورم به تن فروشی کرد. بعد از مدتی هم خودم معتاد شدم و حالا هم کارم به اینجا کشیده شده است.»، اما سودابه شرایط متفاوتی دارد و حامل ویروس اچ. ای. وی است.

او با لبخندی که انگار بر روی لبانش مهر شده است می‌گوید: «حدود یک سال پیش فهمیدم ایدز دارم. نمی‌دانم از چه زمانی و توسط چه کسی به این ویروس مبتلا شده‌ام و ممکن است افراد زیادی را مبتلا کرده باشم.» مقداری صدای تلویزیون که سریال ترکیه‌ای نشان می‌دهد را کم می‌کند و ادامه می‌دهد: «خیلی وقت‌ها دلم برای همسر بعضی از این مردان که بی‌گناه فقط برای لذت یک ساعته مرد زندگیشان مبتلا به ایدز می‌شوند، می‌سوزد.»

نرگس با کنایه می‌گوید: «دلت برای خودت بسوزد که اگر اکبر از اینجا بیرونت کند دیگر جایی برای زندگی نداری.» او در ادامه می‌گوید: «بیشتر این خانه‌های تیمی‌با هم در ارتباط هستند و رابط‌های مشترکی دارند. به همین دلیل اگر کسی را از یک خانه بیرون کنند ممکن است، دیگر نتواند عضو گروه دیگری شود.» خانه آن‌ها در اطراف یکی از خیابانهای مرکزی تهران قرار دارد و ساختمان خانه بسیار قدیمی‌است.

صحنه پنجم: فحشای مدرن

«دختران و پسرانی که با ما شروع به کار می‌کنند، حدود ۳ الی ۵ ماه تحت آموزش قرار می‌گیرند.» پرویز و آتوسا، زن و شوهری هستند که دختران و پسران را آموزش می‌دهند تا روش‌های نوین فحشا را ارائه دهند. پرویز می‌گوید: «در چند سال اخیر روش‌های گذشته از مد افتاده است و الان روابط افراد با حضور یک زن و شوهر مد شده است.»
 
این زن و شوهر یک باشگاه ورزشی دارند که در صبح مخصوص بانوان است و شب‌ها مردان در آنجا ورزش می‌کنند. آتوسا در ادامه می‌گوید: «بیشتر مشتریان را در همین باشگاه پیدا می‌کنیم. نصف در آمد دختر و پسر‌ها نیز مال ما است.» پرویز معتقد است که کار آن‌ها بسیار تخصصی و به روز است و آن‌ها از درآمد خود راضی هستند. آتوسا می‌گوید: «ما ممکن است شبی ۲۰ میلیون تومان بدست بیاوریم و این موضوع باعث شده است که ما به فکر گسترش کارمان نیز بیفتیم»!

پرده دوم

در سالهای اخیر بازار فحشا شکل جدیدی پیدا کرده است. علاوه بر زنان و دختران در بخش‌هایی از تهران دیده شده است که پسران نیز در ازای دریافت پول، خود را به زنان متمول می‌سپارند. حتی خانه‌های تیمی‌پسران نیز شکل گرفته است. این موضوع متاسفانه روز به روز رو به پیشرفت است و بعضی ازمردان و پسران با این کار امرار معاش می‌کنند. به نظر می‌رسد پسران و مردانی که به تن فروشی روی می‌آورند، افسردگی زنان روسپی را تجربه نمی‌کنند. همچنین درآمد بیشتری نیز نسبت به زنان دارند، اما سعی می‌کنند، کارخود را پنهان کنند. ازدواج‌های نامتعارف و غرب زدگی در بعضی از خانواده‌ها باعث شده است که این شکل از تن فروشی شکل گیرد و ریشه این مسائل را می‌توان در فقر فرهنگی و مالی جستجو کرد.

صحنه ششم: سیکس پک عامل مهم

«زن‌ها به سراغ من می‌آمدند و من به دلیل مشکلات مالی پذیرفتم.» سامان مربی بدنسازی است و لیسانس تربیت بدنی دارد. همانطور که سیب زمینی‌های آب‌پز جلوی رویش را می‌خورد، می‌گوید: «چندین بار در خیابان زنان به من پیشنهاد داده بودند. اما من از این کار بدم می‌آمد. اما با بیمار شدن مادرم و هزینه‌های بالای درمان مجبور به این کار شدم.» اکثر دخترانی که از کنار سامان می‌گذرند او را با دقت نگاه می‌کنند.
 
او ادامه می‌دهد: «اولین بار را با خانم بسیار زیبایی که همسر مسنی داشت بودم و برای یک هفته ۱۲ میلیون تومان به من پول داد. همین پول بی زحمت باعث شد که به این کار ادامه دهم.» سامان عامل اصلی درآمد بالایش را سیکس پک و صورت زیبایش می‌داند. او می‌گوید: «من تا زمانی که قصد ازدواج نداشته باشم به کارم ادامه می‌دهم.» سامان این کار را برای مردان بد نمی‌داند، با این حال دوست ندارد کسی از کارش با خبر شود.

صحنه هفتم: پول برای ازدواج

سه نفری باهم زندگی می‌کنند. امیر حسابدار یک شرکت است و ۲۸ سال سن دارد. او از همه جذاب‌تر است و سالهاست بدنسازی کار می‌کند. کمی‌از چایی داخل فنجانش را می‌نوشد و می‌گوید: «من از کاری که انجام می‌دهم، پشیمان نیستم. چندین زن متمول را می‌شناسم که پول خوبی به من می‌دهند.»
 
کامی‌که پسر دیگر است با خنده در ادامه می‌گوید: «امیر کلی کتاب خوانده است که چگونه با زنان رفتار کند.» امیر با لبخند می‌گوید: «من با علاقه این کار را انجام می‌دهم و سعی می‌کنم ظرافت‌های زنانه را بشناسم. در ازای کاری هم که انجام می‌دهم از ۶۰۰ هزار تومان به بالا می‌گیرم.» کامی‌در ادامه با غیظ می‌گوید: «امیر خوب پول می‌گیرد، چون سیکس پک دارد. اما من از سیصد هزار تومان به بالا می‌گیرم. البته من ترجیح می‌دهم بیشتر مشتریانم زنان زیر ۵۰ سال باشند؛ ولی همیشه دنیا بر وفق مراد من نیست.»

بهروز که با نامزدش تلفنی مشغول حرف زدن بود، قطع می‌کند و می‌گوید: «من ۳ سال است که این کار را انجام می‌دهم، تا پول خوبی برای ازدواجم جمع کنم.» سیگاری روشن می‌کند و ادامه می‌دهد: «کار پردرآمدی است، ولی به همان اندازه حال آدم را بد می‌کند. من اولین بار به خاطر چکی مجبور به این کار شدم و بعد دیدم که از این راه می‌توانم پول سنگینی در بیاورم.» امیر و کامی از کار خود راضی هستند. اما بهروز دوست ندارد نامزدش و هیچکس دیگر از تن فروشی‌اش با خبر شود. او شب‌ها با وحشت اینکه نامزدش از کارش اطلاع پیدا کند بار‌ها از خواب می‌پرد.

صحنه هشتم: مردان فاحشه نیستند

دیوارها، سقف و زمین کافی‌شاپ از جنس چوب است. بوی سیگار و توتون از همه جا می‌آید. فرهاد جامعه شناسی می‌خواند و از شهرستان برای تحصیل به تهران آمده است. او می‌گوید: «من برای تحصیل در تهران به پول نیاز داشتم و روزی در خیابان فرشته قدم می‌زدم، که خانم مسنی بهم پیشنهاد داد.
 
از آن روز در این کار افتاده‌ام.» فرهاد از ۸۰۰ هزار تومان به بالا می‌گیرد. همانطور که قهوه تلخش را می‌نوشد، ادامه می‌دهد: «هزینه‌های زندگی‌ام از زمانی که به این کار مشغول شدم بسیار افزایش یافته است. چون باید به خودم و لباس‌هایم برسم.» او دیگر نمی‌تواند مثل گذشته زندگی کند به همین دلیل به تن فروشی ادامه می‌دهد. در آخر با لبخندی می‌گوید: «من زن نیستم که فاحشه خوانده شوم. از درآمدم و کارم راضی هستم.» او از زنانی که برده می‌خواهند بیزار است و سعی می‌کند مشتریانش از این نوع نباشند.

پرده آخر

با پاک کردن صورت مسئله نمی‌توان وجود مسئله را انکار کرد. مساله‌ای که امروز به شکل فاجعه‌ای در شهر تبلور یافته است. شاید به جای انکار کل موضوع، بهتر است به فکر یک راهکار باشیم؛ قبل از آنکه خیلی دیر شود.


منبع: برترینها

کار، بازی سیاسی که کودکان دوست ندارند

۱۲ ژوئن از سوی سازمان کار جهانی روز جهانی مقابله با کار کودک نامیده شد و این فرصتی مناسب برای پرداختن به مقوله کار کودک و ریشه‌های آن است.

مشکلات اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را می‌توان از علل پدید آمدن کار کودک نام برد. اگر نیروی کار را بتوانیم دسته‌بندی عینی کنیم آن‌چه در جامعه هدف ما قابل لمس خواهد بود به سه دسته تقسیم می‌شود؛ اول، نیروی کار گران قیمت: نیروی کاری که با توجه به مبلغ دریافتی‌اش نام گران‌قیمت برایش اصلا صحیح نیست ولی کارگران مرد و بعضا زن با مهارت ویژه را شامل می‌شود.

دوم، نیروی کار زنان: زنانی که با دریافتی کمتر از مردان مشغول به کار هستند و سومین گروه؛ نیروی کار ارزان و بی دفاع که همان نیروی کار کودک است، نیروی کاری که به دلیل سن کم، طبعا از تجربه، مهارت یا تخصصی برخوردار نیست و این بهترین بهانه برای کارفرما جهت پرداخت حداقل حقوق است. از آن نظر که کودک توان ایجاد تشکل و سندیکا و … را ندارد به این سبب نه مبلغ مشخصی برای کارش تعیین می شود نه فرصتی برای اعتراض به شرایط سخت کاری می یابد.

کار؛ بازی سیاسی که کودکان دوست ندارند 

چرا خانواده کودکش را روانه کار می‌کند؟

مشکلات اقتصادی، بیکاری را سبب می‌شود و بیکاری فقر را؛ نتیجتا حاصل فقر به جز اجبار خانواده برای کار کودک و … نخواهد بود. خانواده‌هایی پر جمعیت که بعضا مهاجرینی هستند که از جنگ‌ها آواره شده و به دیگرکشورها پناه برده‌اند تا مرز بقاء تلاش می‌کنند و جویای شغل هستند. ولی کالای مورد عرضه‌شان با این قیمت خریدار ندارد و در نهایت متوجه می‌شوند بستر برای کار نیروی ارزان‌قیمت فراهم‌تر است. فقر است که اجبار بر کار کودک می‌کند و بیش از چهارصد میلیون کودک در سراسر دنیا در این رقابت از والدینشان پیشی گرفته‌اند. در این بین کودکان یتیمی هم حضور دارند که حاصل جنگ‌ها و بلایای طبیعی هستند و قربانیان آزار و بهره‌کشی مضاعف می‌شوند.

در کشورهایی همچون ایران به علت مشکلات اقتصادی ناشی از سال‌ها جنگ، تحریم، سوء مدیریت‌ها و پایین نگه‌داشتن حقوق کارگران جهت جلب نظر سرمایه‌گذار خارجی فشارهای بیشتری به طبقه کارگر وارد آمده. عدم برابری میزان افزایش حقوق به نسبت هزینه که در نهایت حقوق پرداختی به نیروی کار گران قیمت، یک‌سوم حداقل دریافتی تا خط فقر است و در نتیجه شاهد همکاری همه اعضاء خانواده از جمله کودکان جهت امرار معاش هستیم.

در رقابت نیروی کار کودک با کارگرهای بزرگسال چه کسی پیروز می‌شود؟

کودکان علاوه بر خیابان در کارگاه ها، فروشگاه‌ها، معادن، کارهای خانگی و … به کار گرفته می‌شوند که اغلب به اقتضای سن، به دلیل نداشتن تجربه و مهارت در کارهایی مشارکت دارند که کارگران ساده مشغول هستند لذا نیروی کار کودک رقابتی تنگاتنگ در به‌دست آوردن شغل با کارگران ساده خواهد داشت. برخی از عوامل انتخاب کودک در این رقابت به شرح زیر است:

۱_ نیروی کار بزرگسال حدود ۵ برابر بیشتر از نیروی کار ارزان (کودک) مزد می‌گیرد، بیمه، حق مسکن، اضافه کاری، مرخصی و… می خواهد و دسترسی به تشکل های کارگری جهت اعتراض و … را دارد.

۲_ نیروی کار ارزان( کودک) بیمه نمی‌شود، حق مسکن نمی‌خواهد، بدون پرداخت مبلغی ساعت ها اضافه کاری می کند و به مرخصی هم نمی رود، نه خود توان اعتراض دارد نه تشکیلات صنفی برای اعتراض در دسترس دارد، مبلغ دستمزد را هم کارفرما مشخص می‌کند.

ناگزیراولین برنامه هر بنگاه اقتصادی پایین آوردن هزینه ها از جمله هزینه تولید و… بوده و خواهد بود ( ضمن احترام به همه تولید کنندگان و کسبه‌ای که در سراسر دنیا مسائل اخلاقی و انسانی را همواره مورد توجه قرار داده اند) در نتیجه با محاسبه سر انگشتی خواهیم یافت که کارگاهی با ۵ نفر نیروی کار ارزان(کودک)پرداختی معادل یک نفر نیروی کار گران قیمت خواهد داشت. حال در نظر بگیرید هزینه های این بنگاه اقتصادی تا چه حد پایین تر از رقبایی خواهد بود که از نیروی کار گران قیمت استفاده می کنند.

کار؛ بازی سیاسی که کودکان دوست ندارند 

چرا میلی به پایان بهره کشی از کودکان وجود ندارد؟

آمار کودکان کار شاغل دنیا به بیش از ۴۰۰ میلیون نفر رسیده است اگر میزان حقوق دریافتی هر کارگر ساده در دنیا را فقط«۱۰۰۰ دلار» در نظر بگیریم و دریافتی کودکان را برای انجام همان کار«۲۰۰ دلار» حساب کنیم خواهیم یافت که تعداد کودکان کار * حقوق ماهیانه = مبلغ دریافتی ماهیانه کودکان کار (دریافتی ماهانه کودکان کار به دلار۸۰٫۰۰۰٫۰۰۰٫۰۰۰ =۲۰۰*۴۰۰٫۰۰۰٫۰۰۰) حال در نظر می گیریم در ازای همین تعداد کودک از بزرگسالان استفاده شود.

تعداد * حقوق ماهیانه = مبلغ قابل پرداخت به بزرگسالان در صورت جایگزینی نیروی کار گران قیمت به جای کودکان کار

(۴۰۰٫۰۰۰٫۰۰۰٫۰۰۰=۱۰۰۰*۴۰۰٫۰۰۰٫۰۰۰

مبلغ پرداختی ماهیانه در صورت استفاده از بزرگسالان به دلار)

مبلغ دریافتی نیروی کار بزرگسال (در صورت جایگزینی) – مبلغ دریافتی کودکان = ما به التفاوت پرداختی ماهیانه

ما به التفاوت ماهیانه به دلار (۳۲۰٫۰۰۰٫۰۰۰٫۰۰۰=۸۰٫۰۰۰٫۰۰۰٫۰۰۰-۴۰۰٫۰۰۰٫۰۰۰٫۰۰۰)

مابهالتفاوت ماهیانه * تعداد ماه های سال = ما به التفاوت سالیانه ناشی از استفاده چهارصد میلیون کودک به جای بزرگسالان

(دلار۳٫۸۴۰٫۰۰۰٫۰۰۰٫۰۰۰=۱۲*۳۲۰٫۰۰۰٫۰۰۰٫۰۰۰

ما به التفاوت سالیانه ناشی از استفاده چهارصد میلیون کودک کار به جای بزرگسالان)

مطمئنا نقد و اعتراض های بسیاری از جانب فعالین حقوق کودک به نحوه محاسبه خواهد بود، چرا که کودکانی در آفریقا و یا حتی ایران با دستمزد ماهیانه ۲۰ دلار مشغول به کار هستند، از آن نظر که این رقم به دست آمده نیز اصل موضوع را نشان می دهد به حداقل‌ها رضایت داده شد .درآمد اُپک از فروش نفت در سال ۲۰۱۴ برابر با ۷۳۰ میلیارددلار بوده است.

اُپک تولیدکننده تقریبا ۴۰ درصد نفت خام مورد نیاز جهان است، صادرات نفت این سازمان ۶۰ درصد کل نفت مبادله شده در سطح بینالمللی ر اتشکیل می‌دهد

 کار؛ بازی سیاسی که کودکان دوست ندارند

با مقایسه ای ساده متوجه می شویم که رقم فوق بیش از ۵ برابر درآمد نفتی اُپک به سرمایه گذاران منفعت می رساند، حال جنگ های تاریخی بر سر نفت را بنگرید و دلایل کار کودک را از خود بپرسید.

همان‌طور که می‌بینید رقم به خودی خود آن‌قدر بزرگ هست که از درآمد ناشی از جنگ‌ها هم بیشتر شود، آن هم بدون این‌که لشگری کشیده شود، برای آغاز جنگ‌ها به راحتی توجیه سیاسی یا ایدئولوژیک پیدا می‌شود این‌که حتی نیازی به توجیه هم ندارد کافی است سکوت کنند، در نهایت هم کی بود کی بود من نبودم و همه کار کودک را محکوم می‌کنند.

وقتی به این مقوله با دقت بیشتری توجه می‌کنیم متوجه انفعال بسیاری از سازمان‌های دولتی و غیر دولتی بین‌المللی در مورد کار کودک می‌شویم که با اندکی تحقیق می‌یابیم که یا سهم مستقیمی در این مبلغ دارند یا منفعتی غیر مستقیم، به هر حال عمق این نابرابری بین ملل محسوس تر از پیش خواهد بود و در افکار عمومی محکوم است.در این میان نقش فعالین مدنی حوزه کودک بسیار تعیین‌کننده و حیاتی است چرا که با اطلاع‌رسانی و آگاهی‌بخشی به جامعه‌ای که قلبا پذیرای چنین ظلم‌های آشکاری نیست بستر را برای جنبش لغو کار کودک مهیا می‌کند، در واقع این فعالین در حال مچ‌اندازی با صاحبان سرمایه و قدرت در دنیا هستند و در این مسیر از هیچ تلاشی فروگذار نکرده‌اند، شخصا نقش سازمان ملل در این مقوله را بسیار محافظه‌کارانه و بیش از تلاش برای لغو کار کودک تلاش برای برقرای تعادل است و تلاش فعالین حقوق کودک سازمان ملل را هم ناچار به فعالیت‌های ریشه‌ای تر در راستای لغو کار کودک کرده و خواهد کرد چرا که جامعه امروز ما بیش از این پذیرای چنین فجایعی نخواهد بود و افکار عمومی سکوت را محکوم خواهد کرد، با تحرکات مدنی این فعالین، سازمان ملل نیز به ناچار گامی بلند تر خواهد برداشت.

با شرایط موجود شاید ما هم راهی جز این نداشته باشیم که هم‌عقیده شویم با کسانی که این نام گذاری‌ها را بر اساس فشار جامعه می‌دانند نه خواست قلبی دولت‌ها، سازمان ملل و سازمان جهانی کار و این بهترین دستاورد فعالان حقوق کودک در سال‌های گذشته بوده است.

نتیجه کار کودک چیست؟

کار، انتخاب آگاهانه و اختیاری کودکان نیست؛ کودکان کار خواسته یا ناخواسته به دلیل هم‌زمانی درس و کار از تحصیل باز می‌مانند و ایمنی و سلامت و رشد آن‌ها به خطر می‌افتد. زمانی برای بازی و شادی و استراحت ندارند و به منظور انواع قاچاق و فعالیت‌های سخت و زیان‌آور به کار گرفته می‌شوند؛ در محیط کار مورد سوء استفاده های جنسی واقع می‌شوند؛ کار به سلامت روانی و جسمی آن‌ها صدمات جدی می‌زند و موجب می‌شود تا کودک در آینده به جایگاه اجتماعی واقعی خود دست نیابد.

در نتیجه دنیای آینده را با چهارصد میلیون نفر انسانی تصور کنید که نه آموزش درستی دیده‌اند نه از نظر بهداشت جسمی و روانی در سلامت کامل به سر می‌برند و نه از نظر ذهنی به پیشرفت کافی رسیده‌اند؛ در عین حال توان کنترل خشم و اضطراب و مهارت‌های کافی زندگی را ندارند، با این شرایط طبعا آینده دنیا امن‌تر از امروز نخواهد بود.آن‌چه فعالین حقوق کودک برای کودکان دنیا متصور هستند لغو کار کودک و پایان این بهره‌کشی و مقدم شمردن کودکان بر تمام سیاست‌ها، نژادها، مذاهب و … است، نگاه یکسان و برخورداری همه کودکان از حق آموزش با کیفیت و اجباری و بهداشت رایگان فارغ از جنسیت، رنگ پوست، ملیت، نژاد، ایدئولوژی. برخورداری همه کودکان از رفاه اجتماعی، به رسمیت شناختن سن کودکی تا سن ۱۸ سال تمام، دادرسی همه کودکان طبق قوانین بین المللی و مصونیت کیفری کودکان زیر ۱۸ سال و … است.

 کار؛ بازی سیاسی که کودکان دوست ندارند

جنبش لغو کار کودک زمانی به نتیجه خواهد رسید که فعالین این عرصه باور قلبی بر امکان لغو کار کودک داشته باشند، کار کودک در همین لحظه قابل لغو است و با این باور به آگاه‌سازی و اطلاع‌رسانی در این حوزه پافشاری می‌کنیم و بیش از پیش در جهت تصویب قوانین کارآمد در حوزه حقوق اجتماعی و قضایی کودک با ضمانت اجرای معتبر گام خواهیم برداشت. باور داریم با تمرکز بر عملکرد سازمان‌های دولتی و اهرم فشار مناسب بر دولت‌ها تا لغو کارکودک راهی نیست و با این مقاومت تغییر برای همه کودکان دنیا دور از دسترس نخواهد بود و این رویا به واقعیت نزدیک است.


منبع: برترینها

آیا اعدام بازدارنده است؟

مجله چشم انداز ایران: کم نیستند پرونده های اعدامی که در زمان صدور حکم، نظر بازپرس یا بازجوی پرونده با نظر قاضی متفاوت بوده یا پس از اجرای اعدام یکی یا هر سه بازپرس، بازجو یا قاضی از اجرای حکم اظهار تاسف کرده و معتقد بودند در صورت زنده بودن محکوم، امکان تبرئه یا آزادی مشروط او بود. کم نیستند افرادی که به واسطه نداشتن تمکن مالی ناچار شده اند از وکیل تسخیری استفاده کنند و به همین دلیل از آنها دفاع مناسب نشده و محکوم به مرگ شده اند، اما افراد با اتهامات مشابه آنها تنها به چند سال زندان محکوم شده اند.

از سال ۱۳۹۲ و با تغییر برخی مواد قانون مجازات اسلامی و ابلاغ آن برای اجرا، بسیاری از افرادی که قبلا تحت عنوان هواداری از گروه های مسلح، محارب شناخته شده و به مرگ یا حبس ابد محکوم شده بودند در صورتی که هنوز زنده بودند، فرصت آن را یافتند با درخواست اعاده از مرگ و زندان ابد خلاص شوند و حکم محکومیت شان به چند سال تقلیل پیدا کند؛ بنابراین، اگر افراد بیشتری که قبلا به جرم هواداری محکومیت اعدام داشتند هنوز زنده بودند، بر اساس قوانین جاری از مرگ می رستند.

آیا اعدام بازدارنده است؟

مطابق ماده ۲۷۸ قانون مجازات اسلامی (مصوب ۱۳۹۲) گروهی که در برابر اساس نظام جمهوری اسلامی ایران، قیام مسلحانه کند یاغی محسوب می شود و در صورت استفاده از سلاح، اعضای آن به مجازات اعدام محکوم می گردند.» این ماده جایگزین ماده ۱۸۶ قانون مجازات اسلامی قدیم (مصوب) شد که به موجب آن: «هر گروه یا جمعیت متشکل که در برابر حکومت اسلامی قیام مسلحانه کند مادام که مرکزیت آن باقی است تمام اعضا و هواداران آن که موضع آن گروه یا جمعیت یا سازمان را می دانند و به نحوی در پیشبرد اهداف آن فعالیت و تلاش موثر دارند محارب اند، اگرچه در شاخه نظامی شرکت نداشته باشند.»

بنابراین با توجه به جبران ناپذیر بودن عواقب حاصل از اجرای حکم اعدام و احتمال خطای احتمالی یا حتی تغییر قوانین و خارج شدن متهمان از شمول مجازات اعدام، چرا گروهی بر استفاده از چنین مجازاتی اصرار دارند؟ این گروه بر فلسفه بازدارندگی مجازات تاکید می کنند.

فلسفه مجازات؟

نظریه هایی که در باب اهداف مجازات ارائه شده اند، در قالب دو دسته کلی قرار می گیرند: نظریه های وظیفه گرا یا تکلیف بنیاد که کارکردی اخلاقی از مجازات را مورد نظر دارند و نظریه های فایده گرا که فایده مندی اجرای مجازات را مورد توجه قرار می دهند. این دومی، خود در زیر چتر دسته ای بزرگ تر از نظریه های فلسفی «نتیجه گرا» قرار می گیرد که نتایج حاصل از عمل را شاخص ارزیابی و قضاوت درباره هر اقدامی از جمله کیفر به حساب می آورند.

نظریه های وظیفه گرای کیفر که در قالب تئوری سزاگرایی کیفر مطرح اند هم در سنت حقوقی ایرانی – اسلامی و هم در سنت حقوقی – فلسفی غرب ریشه دارند. در غرب ریشه اصلی این اندیشه را می توان در آرا و عقاید «کانت» و «مگل» یافت. البته تفاوت هایی در نظر این دو اندیشمند وجود دارد که به نتایج متفاوت هم ختم می شود. کانت مجازات را تکلیفی مطلق می داند که تاب پذیرش عفو را ندارد مگر در جرم علیه حاکمیت و هگل مجازات را موجب زوال خطایی می داند که بدون آن باقی خواهد ماند.

در اندیشه سزادهی مبنای واکنش مکافات مرتکب با نگاه به گذشته و ملاحظه عمل مجرمانه مرتکب است. مجازات، مابازایی است متناسب با جرم – از لحاظ شدت – که تاوان عمل قلمداد می شود؛ حامیان سزاگرایی یا مکافات گرایی معتقدند که مقدار مجازات نباید از حد مساوی یا متناسب با طبیعت یا سنگینی جرم بیشتر یا کمتر باشد. از این دیدگاه کیفر «حق مجرم» است و به همین دلیل برخی بر این باورند که این رویکرد سبب ورود مفهوم گناه به حقوق کیفری شده است، اما از منظری متفاوت فایده گراها به فلسفه مجازات پرداخته اند.

هدف فایده مندی کیفر با دیدگاهی آینده نگر یا غایت شناختی، تحصیل اهدافی در آتیه به عنوان توجیه مجازات است؛ اهدافی که انتظار می رود به واسطه تحمیل مجازات بر مرتکب جرم تأمین شود. در این تئوری در زمینه استفاده از مجازات به جای بازگشت به پشت سر به افق های پیش رو نگریسته می شود. هدف فایده گرایی مجازات را می توان به چهار حوزه خلاصه کرد:

* عبرت آموزی و ارعاب انگیزی (بازدارندگی): به معنای ترک یا کاهش ارتکاب عمل مجرمانه به وسیله یک فرد، برای آنکه فرد در می یابد ترک یا کاهش آن عمل و خطر تحمل مجازات را که هر کسی در صورت ارتکاب جرم متحمل می شود کاهش می دهد؛

* بازسازی اجتماعی و اصلاح مجرم و بازپروری او؛

* ناتوان سازی و حذف مجرمان و گرفتن توان ارتکاب جرم از آنان؛

* کسب رضایت زیان دیده یعنی، ایجاد رضایت خاطر در قربانی و تسکین آلام او.

ویژگی این چند هدف این است که در هیچ یک از آنها به دنبال سزادهی و کیفردهی عملی نیست که می تواند نظام اخلاقی جامعه را مختل کند، بلکه اعمال مجازات در هر یک از این سه هدف منتهی به فایده ای است که بر اساس روش های جرم شناختی ارزیابی و سنجش می شوند.

آیا اعدام بازدارنده است؟

در قوانین جاری ایران اشاره مستقیم و صریحی درباره فلسفه مجازات وجود ندارد. اما در عین حال شواهدی دال بر وجود هر دو گرایش سزاگرا و فایده گرا وجود دارد. بی تردید قوانین ایران به ویژه قوانین قضایی متکی به منابع دینی هستند، اما این به معنای آن نیست که مفهوم گناه و جرم معادل شناخته شوند. برای مثال کسی که در محیطی بسته و دور از انظار زنا می کند اگرچه به دلیل عدم کشف جرم مجازات دنیوی نمی شود اما مجازات اخروی وی برقرار است.

به علاوه ظاهرا این نظریه که مجازات در این عالم به معنای نفی مجازات در عالم دیگر است در بین فقها سابقه ای ندارد. البته تاکید صرف بر فایده گرایی به استفاده ابزاری از مجازات و نادیده گرفتن محتوای اخلاقی حقوق کیفری منجر می شود و در همان حال صرف تاکید بر سزای عمل در مجازات نیز به دوری نظام کیفری از برآورده ساختن نیازهای اجتماعی منجر خواهد شد. با این وجود در اهداف و وظایف نظام قضایی مندرج در اصل ۱۵۶ قانون اساسی نیز اشاره ای به مجازات به عنوان سزای گناه نشده است. در این اصل وظایف قوه قضاییه عبارتند از:

۱٫ رسیدگی و صدور حکم درباره تظلمات، تعدیات، شکایات، حل و فصل دعاوی و رفع خصومات و اخذ تصمیم و اقدام لازم در آن قسمت از امور حسبیه که قانون معین می کند؛

۲٫ احیای حقوق عامه و گسترش عدل و آزادی های مشروع؛

۳٫ نظارت بر حسن اجرای قوانین؛

۴٫ کشف جرم و تعقیب و مجازات و تعزیر مجرمین و اجرای حدود و مقررات مدون جزایی اسلام؛

۵٫ اقدام مناسب برای پیشگیری از وقوع جرم و اصلاح مجرمین.

در هر حال با عنایت به فلسفه مجازات، در پی پاسخ به این پرسش هستیم که مجازات مرگ تا چه حد تامین کننده این اهداف به ویژه جنبه بازدارنده آن است؟

بازدارندگی اعدام؟

اعدام موضوعی بسیار مناقشه برانگیز است. در حالی که به نظر برخی اعدام به مثابه مجازاتی برای شدیدترین جرم، بخشی جدایی ناپذیر از فرهنگ انسانی در جوامع مختلف است، به اعتقاد گروهی دیگر دولت حق ندارد به طور عمدی زندگی یکی از شهروندان را بگیرد. برای سهولت در بحث فرض کنیم فردی واقعا مرتکب قتل شده است. مطابق الگویی کهن در جامعه بشری که به عنوان اصلی بنیادین در قانون «تالیبون» بازتاب داشته و به زبان امروز معنای آن عبارت است از «چشم در برابر چشم» وی باید با همان رفتاری که داشته مجازات شود.

برای آن که چالش های پیش رو را بهتر ترسیم کنیم به چند مورد اشاره می کنیم تا روشن شود که همه چیز را نمی توان با همین قاعده ساده رفع و رجوع کرد. قتل می تواند به اشکال و راه های متفاوتی انجام شود که ما را به ایده مجازات مرگ نزدیک تر یا دورتر می کند.

فرض کنید هیتلر خودکشی نکرده بود و نیروهای متحدین او را دستگیر می کردند. آیا در این صورت او در دادگاه محاکمه و به اعدام محکوم می شد؟ بعید است، محتمل تر آن است که بلافاصله با یک تیر جان او گرفته می شد و در واقع حکم اعدام عملا اجرا می شد.

در مثالی مشابه در سال ۱۹۴۴ چندین افسر در ارتش آلمان برای ترور هیتلر برنامه ریزی کردند. بدیهی است در صورت موفقیت آنان هزاران نفر از مرگ نجات پیدا می کردند و جنگ بسیار زودتر خاتمه می یافت. به این ترتیب از آن افسران نیز به عنوان قهرمان یاد می شد، اما طرح ترور ناکام ماند و افسران محاکمه و محکوم به مرگ شدند. آیا در آن زمان محاکمه و محکومیت آنان به اعدام روا بود؟

آیا اعدام بازدارنده است؟

ما درباره نسبیت ها حتی در جرم قتل بحث می کنیم. «توماس لورنس»، معروف به لورنس عربستان، در خاطراتش نوشته زمانی در یک ماموریت نظامی در جنگ جهانی اول شاهد بوده که شخصی به نام حامد از قبیله مور، شخص دیگری به نام سالم را از قبیله دیگر به قتل رساند. لورنس با رسم عربی «دشمن خونی» آشنا بود، پس دریافت برای جلوگیری از به راه افتاده حمام خون و جنگ قبیله ها، حامد باید به قتل برسد. او این کار را کرد. آیا او با وجود پیشگیری از خشونت بی پایان دو قبیله بنا بر اعتراف و اقرار خود باید متهم به قتل شناخته و اعدام می شد؟

«سوزان فالس» (Susan Falls) زنی استرالیایی بود که شوهرش را به قتل رسانده بود و مدعی شده بود پس از دو دهه تحمل رنج خشونت های خانگی شوهرش اقدام به این کار کرده است. با فرض این که این رفتار او از مصادیق دفاع از خود محسوب نمی شود، گروهی او را مستحق اعدام و عده ای شوهرش را لایق مرگ می دانستند.

سال ها پیش وقتی از یک قاضی مسئول رسیدگی به پرونده زنان تن فروش پرسیدم چرا با توجه به محرز بودن جرم زنا، زنان را به مجازات مرگ (سنگسار) محکوم نمی کنی؟ به جای پاسخ، خاطره ای را تعریف کرد از زنی تن فروش که در یک خانه همراه با تعدادی زنان دیگر بازداشت شده بود. وقتی قاضی از او پرسیده بود در آن خانه چه می کردی؟ زن با صراحت گفته بود: تن فروشی و سپس در پاسخ به پرسش قاضی درباره علت این کار گفته بود زنی مطلقه است با فرزندی معلول که باید علاوه بر مخارج زندگی، هزینه گزاف بازپروری فرزندش را نیز تامین کند. قاضی پس از بررسی و روشن شدن صحت ادعای زن او را آزاد کرده بود و از این کار خود که مغایرت جدی با قوانین جاری داشت دفاع می کرد و اصرار داشت که اغلب زنان تن فروش وضعیتی مشابه این زن دارند.

صدها پرونده مشابه موارد بالا را می توان در نظام قضایی ایران معرفی کرد که به تبرئه متهم یا صدور و اجرای حکم اعدام منجر شده است در حالی که هنوز هم نمی توان درباره این که با مرگ متهم عدالت اجرا شده، قضاوت قطعی کرد. همه این موارد مفهوم مندرج در آیه سوره مائده که در متون مقدس دیگر نیز اغلب تکرار شده را نقض می کند. در آیه مورد اشاره آمده است: «کسی که انسانی را بکشد گویی جهانی را کشته است و کسی که انسانی را زندگی بخشد گویی جامعه ای را حیات بخشیده است»؛ بنابراین اصل بنیادین این است: «قتل مکن». کاربرد این اصل در مواردی آشکار اما در شرایطی نیز با ابهام همراه است.

بحث درباره اعدام موکول به بسیاری اصول مذهبی و اخلاقی است. بسیاری در سراسر جهان از اعدام حمایت می کنند در حالی که گروهی مصرانه مخالف آن هستند. تصور کنید از کودکی به شما بیاموزانند گرفتن قصاص از کسانی که به شما یا کسانی که دوست دارید، صدمه زده اند، حتی گرفتن زندگی مقصر حق شماست. در مقابل فرض کنید در شرایطی اجتماعی و فرهنگی زندگی می کردید که در آن قصاص و مقابله به مثل حداقل در حد قتل مجرم ناپسندیده و مذموم بود. بین این دو کدام یک را باید انتخاب کرد؟ و چه کسی تصمیم می گیرد که کدام یک صحیح یا صحیح تر است؟

«جامعه جهانی بزه دیده شناسی» (World Society Of Victiology) در طول دهه گذشته دائما با این پرسش مواجه بوده است که چگونه به کارزارهای تبلیغاتی برای محو حکم اعدام کمک کند. به ویژه پس از آن که دیگر سازمان های عدالت کیفری بین المللی نیز برای لغو حکم اعدام فراخوان دادند، موضوع اعدام در سطح جهانی با وسعت و جدیت بیشتری مطرح شد. کمیته اجرایی جامعه جهانی بزه دیده شناسی در گزارشی خاطرنشان می سازد: «ظاهرا کشتن افراد برای تحقق عدالت و به سود قربانیان جرم، حقوق بشر را نقض کرده و قداست حیات را می زداید.

همچنین در طنزی بی رحمانه قتل حاصل از اذیت و آزار مجرم منجر به بی عدالتی نسبت به او می شود. بر این اساس قتل مجرمان موجبات بی حرمتی نسبت به قربانیان (از جمله سوگواران) را فراهم می آورد و بیشتر از آن که درد و رنج آنان را کاهش دهد، بر درد و عذاب شان می افزاید. این نتیجه گیری با شواهد و قراین تجربی و پژوهشی پشتیبانی می شود.»

برای ادامه بحث لازم است بیشتر درباره بزده دیده یا قربانی در جرائم گفتگو کنیم تا سال ۱۹۶۰ به اهمیت مصیبت قربانی یا قربانیان یک جرم کمتر توجه می شد. استفان شافر (Stephen Shafer) در این زمینه می نویسد: «جرم شناسان اولیه روشنایی بر فراز اهمیت رابطه قربانی با جرم و اثرات متقابل آنها نیفکنند و از این رو ضرورت توجه به بزه دیده شناسی را توسعه ندادند»، اما به تدریج بزه دیده شناسی یک رشته موازی با جرم شناسی مورد نظر قرار گرفت. در بزه دیده شناسی به قربانیان یک جنایت یا جرم بیشتر از مجرم توجه می شود و از آنها حمایت می شود.

 آیا اعدام بازدارنده است؟
بزه دیده شناسی مطالعه علمی میزان، ماهیت و علل آزار مجرمانه، پیامدهای آن برای افراد درگیر و واکنش های جامعه نسبت به آن، به ویژه پلیس و نظام عدالت کیفری و به همان میزان مددکاران اجتماعی داوطلب و مساعدت کنندگان حرفه ای است.

در تعاریف دیگر درباره بزه دیده به قربانیان در پی وقوع پدیده های طبیعی و قربانیان نقض حقوق بشر مانند سوءاستفاده از قدرت اشاره می شود که ممکن است در برخی کشورها یا مناطق مجرمانه محسوب نشود. برخی تعاریف نیز از مصادیق بزه دیدگی به مواردی شامل خودآزاری مانند خودکشی اشاره کرده اند. به هر حال نقطه مشترک همه این تعاریف محور قرار گرفتن قربانی در هر تلاش برای شناخت و ارزیابی جرم و بزه است.

بحث درباره حکم اعدام باید از حوزه تنگ کیفری خارج شود و به حوزه های حقوق بشری گسترش پیدا کند. فرقی نمی کند چه دیدگاهی درباره قتل غیر قانونی انسان ها داشته باشیم. همه دیدگاه ها متفق اند باید راه حلی بهتر از کشتن ضمانت شده از سوی دولت و نظام قضایی به عنوان مجازات یافت.

متاسفانه در طول دهه های گذشته موارد وقوع آزار دسته جمعی و قساوت در درگیری های بین المللی یا دولت های محلی سرکوبگر جامعه تحت حکمرانی شان رو به افزایش بوده است. بزده دیده شناسان و ناظران اجتماعی اطمینان می دهند این وقایع که اغلب با سوءاستفاده از قدرت همراه است می تواند زمینه ها و الزامات جدیدی برای تحمیل مرگ و صدور حکم اعدام فراهم کند. جالب توجه است که وقتی سازمان ملل دیوان کیفری بین المللی را برای مقابله با این موقعیت ایجاد کرد به عمد حکم اعدام را در اساسنامه رم و اسناد و مدارک قانونی منظور نکرد و در مقابل روش های مختلفی را برای توجه به مطالبه قربانیان و شاکیان قانونی در شنیع ترین موارد آزار صادر کرد.

در سال های اخیر عزم بسیاری از کشورها و سازمان های بین المللی بر این تعلق گرفت تا یک مرکز مستقل کیفری بین المللی در سطح جهان در مبارزه با جرائم بین المللی شکل گیرد. سرانجام در سال ۱۹۹۸ در شهر رم ایتالیا دولت ها گرد هم آمدند تا یک دیوان کیفری بین المللی تشکیل دهند و بتوانند به این مصونیت ها پایان دهند. در این تاریخ اساسنامه دیوان به امضای ۱۲۰ کشور از مجموع ۱۶۰ کشور شرکت کننده در کنفرانس رم رسید تا این که با پیوستن شصتمین کشور به اساسنامه آن در ۲۳ فروردین ۱۳۸۱ با الحاق ها حداقل لازم از دولت، از اول ژوئیه ۲۰۰۲ لازم الاجرا شد و یک سال پس از آن با انتخاب قضات و سایر مقامات، کار خود را در شهر لاهه (هلند) آغاز کرد.

جامعه جهانی بزه دیده شناسی که به صراحت مخالفت خود را با حکم اعدام اعلام کرده معتقد است تمام قربانیان به عنوان موجودات انسانی از حق بنیادین برای رفتار توأم با احترام و عزت در روابط و نگرش های بین فردی برخوردارند. وقتی جرمی رخ می دهد انسان های بسیاری به عنوان مظنون، متهم و گناهکار درگیر می شوند. این انسان ها باید همگی از حقوق اساسی از جمله حق «محاکمه عادلانه» و حق «نبودن در معرض مجازات های غیر معمول و بی رحمانه» برخوردار باشند. این حقوق برای کاهش قربانیان حاصل از یک جرم است و به این ترتیب حمایت از قربانی به جای نگرش ضد مجرم می نشیند.

این دیدگاه حاصل این نظر است که عدالت کیفری بازی «حاصل جمع صفرها» نیست؛ به عبارت دیگر از این منظر عدالت با گرفتن آنچه قاتل یا مجرم از مقتول یا شاکی گرفته به دست نمی آید و برای بهبود حقوق قربانیان نیازی به محدود کردن حقوق متهمان نیست. به سخن دیگر تامین حقوق قربانیان و اهمیت محوری دادن به آن، هرگز موجب چشم پوشی از حقوق متهمان برای برخورداری از محاکمه عادلانه و پرهیز از مجازات بی رحمانه یا غیر معمول آنها نباید باشد.

دولت ها عموما باید نقش محوری در حمایت از حقوق قربانیان و مجرمان ایفا کنند. قانون کیفری به دولت ها برای ایفای این نقش کمک می کند. قانون برای کارکردش در مسائل مختلف از جمله بازدارندگی مجرمان بالقوه وضع می شود. قانون همچنین به دولت ها اجازه تهدید، تحمیل و اعمال مجازات می دهد. قربانیان حق برخورداری از تمهیدات لازم برای حمایت در برابر خشونت و برای مثال تامین امنیت شخصی شان را دارند.

 آیا اعدام بازدارنده است؟
در مقابل آیا عجیب نیست که در اغلب نظام های حقوقی به مجرمان نیز حق داده شده تا از پاسخگویی به پرسش هایی که در مراحل مختلف قضایی باعث مجازات شان می شود خودداری کنند؟ این حق در آیین دادرسی کیفری جمهوری اسلامی ایران نیز به رسمیت شناخته شده؛ چنان که در ماده ۱۹۷ آمده است: «متهم می تواند سکوت اختیار کند. در این صورت امتناع وی از پاسخ دادن یا امضای اظهارات در صورت مجلس قید می شود.»

از طریق روند دادرسی و قوانین کیفری دولت نه تنها فرآیندی را برای سامان دادن به اختلافات حقوقی بلکه برای حفظ حقوق متهم فراهم می کند. در عین حال خاطرنشان می سازد در بسیاری کشورها قانون و روند دادرسی نه تنها از حقوق مجرمان که از حقوق قربانیان هم حمایت نمی کند. در چنین کشورهایی نظام عدالت کیفری به «مراسم منحط» و رسوم شرم آور ارزش و اعتبار می دهند.

در پژوهشی سخنان و تصاویر بازماندگان جرائم خشونت آمیز از جمله قتل تحلیل شد و نتیجه گرفته شد بازماندگان سیری دردآور و مداوم را به سوی آرامش و التیام طی کرده اند اما هیچ گاه به وضعیت پس از حادثه برنگشته اند. در عین حال بازماندگان خواستار ترمیم عدالت و لغو خطاهای احتمالی در مجازات، آمرزش قربانی و پاسخگویی مسئولانه عامل یا عاملان حادثه بودند. در واقع آنها در پی «عدالت ترمیمی» بودند و نه «عدالت کیفری».

ایده عدالت ترمیمی در پی انتقادات وارد به عدالت کیفری یا همان نظام قضایی متعارف و آشکار شدن ناکارآمدی هر دو شکل آن، یعنی، سزادهنده و بازپرورانه مطرح شد. این الگوی جدیدی در سیاست جنایی نظر و توجه خود را از بزه و بزهکار به بزده دیده و جبران انواع خسارت های وارد بر او معطوف کرده است. از این دیدگاه ارتکاب بزه در درجه اول به بزه دیده ضربه وارد می آورد و آنچه در درجه اول اهمیت قرار دارد، جبران خسارت های مادی، معنوی، روانی و عاطفی وارد شده بر اوست.

در عین حال بر اساس این دیدگاه حل و فصل اختلاف های ناشی از ارتکاب جرم یا بزه و آشتی بین طرف های ذینفع نیز نه به وسیله قدرت حاکم و دولت، بلکه به وسیله جامعه محلی و با حضور فعال بزده دیده و بزهکار در چارچوب  میانجیگری، مذاکره، مصالحه و نشست باید صورت پذیرد که سازوکارهای مختلف «عدالت ترمیمی» محسوب می شوند؛ بنابراین، طرف های عدالت ترمیمی عبارتند از: بزه دیده؛ بزهکار؛ و جامعه محلی.

از چشم انداز عدالت ترمیمی ضرورت برخورد با ارتکاب بزه و جرم در وهله اول نقض قوانین و مقررات رسمی و مخالف با دولت نیست، بلکه اختلاف و تعارض در روابط اشخاص است. با توجه به اصل چهارم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران مبنی بر لزوم اسلامی بودن قوانین و مقررات کشور و با نگاهی به الگوی «عدالت ترمیمی» و سازوکارهای آن استنباط می شود که این الگو می تواند کاربردهایی در حقوق ایران داشته باشد؛ زیرا در آموزه های دینی نیز از یک سو بزه دیده و ترمیم و جبران خسارت های وارد شده به او محور و هدف است و از سوی دیگر هم ادله نقلی و هم ادله عقلی بر ترمیم و جبران خسارت و خسارت زدایی تاکید دارند.

در مطالعه ای دیگر نشان داده شد کسانی که با زشتی بی واسطه خشونت مواجه می شوند بیشتر تمایل به فراموشی آن داشته اند تا افزودن خشونت تا به این ترتیب هم خودشان از استرس و فشار حادثه رها شوند و هم کمی صلح به دنیای پر از دردسرشان هدیه کنند… بنابراین، برخلاف تصور بسیاری از افراد، اعدام موجب تسلی و آرامش بازماندگان قربانی نمی شود.

در دهه ۱۹۶۰ تدوین کنندگان کنوانسیون بین المللی حقوق سیاسی و مدنی برای لغو حکم اعدام در قوانین بین الملل تلاش خود را آغاز کردند… از آن پس با رشد و تحول حقوق بین الملل محکم اعدام اگرچه حکم اعدام برای شنیع ترین جنایات (قتل عمد) باقی ماند، حق دادرسی عادلانه برای همه مجرمین فراهم شد. هر محاکمه ناعادلانه یا عدم رعایت آیین دادرسی می تواند به صدور حکم نادرست علیه افراد ختم شود. اگر چنین خطایی در صدور و اجرای مجازات مرگ رخ دهد، امکان جبران آن غیر ممکن خواهد بود.

 آیا اعدام بازدارنده است؟
در این زمینه زید رعدالحسین، ناظر کمیسیون عالی سازمان ملل برای حقوق بشر، نوشت: «در هیچ کجای جهان نظام قضایی نیست که قاطعانه ضمانت کند زندگی افراد بی گناه گرفته نخواهد شد. در عین حال مستندات هشدار دهنده ای وجود دارد که نشان می دهد حتی در نظام های قضایی خوب نیز مردان و زنانی بوده اند که پس از اعدام ثابت شده بی گناه بوده اند. گزارش های زیادی از خطاهای قضایی و دادرسی وجود دارد که سد راه خطر از دست رفتن جان افراد بی گناه نشده اند. به این ترتیب از لحاظ نظری می توان ثابت کرد که حکم اعدام ناگزیر از خطا و لغزش های انسانی است.

کسانی که ادعا می کنند با وجود همه خطاها و گرفتاری های حاصل از اجرای حکم اعدام، این مجازات بازدارنده است باید متحمل اثبات این ادعا شوند. اینکه تهدید و در برخی موارد اجرای حکم اعدام ممکن است سالیانه مانع از انجام یک قتل شود دلیل موجهی برای آن که ایران را در سه رده اول موارد اجرای حکم اعدام قرار دهد نیست و نباید به استمرار صدور و اجرای مجازات مرگ به عنوان مجازات مشروع برای جرائم مختلف منجر شود. تهدید بالقوه مجرمان به مجازات اعدام به این معنا است که آنها چیزی برای از دست دادن ندارند؛ لذا آنها هر کاری می کنند و حتی جرائم جدیدی نیز انجام می دهند تا دستگیر نشوند. به این اعتبار، مجازات مرگ می تواند نتیجه معکوس دهد.


منبع: برترینها

آقایان جذاب و مورد علاقه خانم ها، این شکلی‌اند!

برترین ها – ترجمه از پردیس بختیاری: حتما به اهمیت اولین دیدار اعتقاد دارید. اولین قرار ملاقات می تواند ادامه یافتن یا نیافتن یک رابطه را تعیین کند، بنابراین مهم است که نکاتی را در این رابطه بدانید. 

به راستی چه چیزی موجب جذابیت یک مرد در اولین دیدار می شود؟ اگر شما هم در شرایطی هستید که می خواهید دل فردی را به دست آورید، به مواردی که در اینجا برایتان آورده ایم دقت کنید. مواردی که خانم ها را بیش از هر چیز دیگری در دیدار اول جذب می کند.

چهره

شکی نیست که چهره شما اولین چیزی است که نظر دیگران را به خود جلب می کند. اگر شما به چهره تان اهمیت دهید، بدین معنی است که برای خودتان ارزش قائل می شوید.

اما آیا باید چهره ای هالیوودی داشته باشیم تا دیگران را به سمت خود جلب کنیم؟ خیر! تنها کافی است که زیباترین چهره خود را ارائه دهید. به عنوان مثال اگر فکر می کنید که با ته ریش جذاب تر می شود، ته ریش بگذارید یا اگر زدن ریش تان شما را مرتب تر و شاداب تر نشان می دهد، آنها را بزنید اما حواس تان باشد که صورت تان قرمز نشود یا جای تیغ روی صورت تان نماند. کرم های صورت نیز می تواند در این مواقع به شما کمک کند.

 عواملی که مردان را برای زنان جذاب تر می کند

لبخند

لبخند خود یک «خوشامدگویی» برای طرف مقابل تان محسوب می شود. در واقع شما با لبخندتان می توانید طرف مقابل را تحت تاثیر قرار دهید. تماس چشمی، لبخندی بر لب و اعتماد به نفس بالا شما را جذاب تر خواهد ساخت. البته حواس تان به دندان هایتان باشد. بهتر است که قبل از قرار ملاقات از تمییزی آنها اطمینان حاصل کنید.

عواملی که در اینجا برایتان آورده ایم، مهمترین عوامل سیاهی و پوسیدگی دندان اند. اگر می خواهید که در دراز مدت دندان هایی سفید و براق داشته باشید از خوردن و آشامیدن موارد زیر خودداری کنید:

• نوشیدن مقدار زیادی قهوه و چای(هر ۳ تا ۴ ماه یک بار به پزشک مراجعه کنید)

• سیگار کشیدن

• استفاده زیاد از فلوراید(فلوراید موجود در آب یا خمیردندان ها)

• بالا رفتن سن (لایه های رویی دندان ها به مرور زمان مینای خود را از دست می دهند و به رنگ زرد طبیعی خود باز می گردند. شاید بد نباشد که برای جلوگیری از این وضعیت، گاهی از سفید کننده های دندان استفاده کنید.)

لباس

مسلما اندام ورزیده و چهارشانه مردان، مورد پسند خانم هاست اما اگر در انتخاب لباس دقت نکنید، تمام زحمات تان نقش بر آب خواهد شد. به عنوان مثال اگر دوست دارید که از طریق اندام ورزشکاری تان جلب توجه کنید، لازم نیست که شلوار یا بلوزی تنگ به تن کنید. این تیپ نه تنها زیبا نیست بلکه خانم ها را نیز فراری می دهد. بنابراین همیشه لباسی به تن کنید که کاملا سایز تن تان باشد.

 عواملی که مردان را برای زنان جذاب تر می کند

سبک لباس پوشیدن

سعی کنید لباسی به تن کنید که نشان دهنده سبک زندگی، شخصیت و شرایط فعلی تان باشد. فرقی نمی کند که چه تیپی را می پسندید، اسپورت، کلاسیک یا رسمی، در هر صورت شما باید خود واقعی تان باشید.

اگر به دنبال یک شریک زندگی بلند مدت برای خود می گردید، شیوه لباس پوشیدن خود را عاقلانه انتخاب کنید. به عنوان مثال اگر تیپی اسپورت دارید، لزومی ندارد که در اولین قرار ملاقات تیپی کاملا کلاسیک بزنید. آیا می توانید در دیدارهای بعدی یا حتی برای همه عمر در مقابل شریک زندگی تان همان ظاهر را حفظ کنید؟ بنابراین بهتر است که متناسب با شخصیت و سبک زندگی تان، بهترین خود را ارائه دهید.

 عواملی که مردان را برای زنان جذاب تر می کند

جزییات ظاهر

پوشیدن تنها یک پیراهن و شلوار شیک برای جلب توجه طرف مقابل تان کافی نیست. آنچه دیگران را متحیر می کند، جزییات است. پس جزییات را نیز از یاد نبرید:

• مدل مو: به دنبال مدل مویی متناسب با فرم صورت تان باشید.

• عینک: مدل عینک نیز باید متناسب با فرم صورت تان باشد.

• ساعت: قبل از خرید ساعت، خوب در مورد آن تحقیق کنید.

• کفش: کفش ها تاثیر زیادی بر ظاهر شما دارند، بنابراین کفش هایی با کیفیت بالا انتخاب کنید.

رفتار

شاید در نگاه اول ظاهر شما بیشترین تاثیر را بر طرف مقابل بگذارد اما هر چه بیشتر پیش می رود، رفتار شماست که ادامه رابطه تان را تعیین می کند. لازم نیست که در این دیدار نقش بازی کنید، اما سعی کنید که خود واقعی تان را به بهترین شکل ممکن نشان دهید. بی شک، شما زیر ذره بین هستید و ممکن است که دیگر هیچوقت این فرصت خودنمایی را به دست نیاورید، بنابراین سعی کنید که رفتار و حرف هایتان کاملا سنجیده باشد.

 اگر رفتار شما با یک خانم در اولین برخورد درست نباشد، شانس خود را از دست داده اید و دیگر هیچوقت نمی توانید آن را جبران کنید. بنابراین گوشی همراه تان را از خود دور کنید، حواس تان را به جای اطراف، روی طرف مقابل تان متمرکز کنید و از شوخی های بی جا نیز بپرهیزید.

 عواملی که مردان را برای زنان جذاب تر می کند

عطر

برای برطرف کردن بوی بد بدن، به سادگی می توان از دئودورانت استفاده کرد اما چرا پا را فراتر نمی گذارید تا عطر تن تان دیگران را مست کند؟ تحقیقات ثابت کرده که یکی از عواملی که بر انتخاب خانم ها تاثیر زیادی می گذارد، عطر تن آقایان است. بنابراین اگر می خواهید که جذابیت بیشتری برای اطرافیان تان به خصوص فردی که بدان علاقمندید بگذارید، به دنبال یک عطر خوشبو باشید. 

 از آنجا که برخی عطرها ایجاد حساسیت و آلرژی می کنند، در انتخاب آنها نهایت دقت را به خرج دهید.

کلام

خانم ها به تک تک کلامتی که شما به زبان می آورید، دقت می کنند، بنابراین کلام تان از اهمیت زیادی برخوردار است. قدم اول این است که باید از به کار بردن کلمات زشت یا فحش، تحت هر شرایطی، خودداری کنید.

قدم بعدی کتاب خواندن است. به دنبال کتابی باشید که موجب رشد و پیشرفت شما باشد. کتابی که با خواندن آن تاثیر مثبتی در زندگی تان ایجاد شود و حرفی برای طرف مقابل تان داشته باشید.

و در نهایت لهجه و تن صدا و تک تک کلماتی که زبان می آورید، از اهمیت بالایی برخوردارند. به عنوان مثال اگر می خواهید چیزی را رد کنید، به جای «نه» بگویید «نه، متشکرم». طوری صحبت کنید که دیگران مشتاق شنیدن حرف های شما شوند. بالا و پایین کردن تن صدایتان، شاید شروع خوبی برای ساختن یک مرد سخنور باشد.

حرکات بدن

تاثیری که حرکات بدن بر دیگران می گذارند به مراتب بیشتر از کلمات است. بنابراین از حرکاتی که موجب راندن دیگران می شود، به شدت خودداری کنید. به عنوان مثال دست به سینه ایستادن به طور مداوم نشانه غرور است، پس به طرز ایستادن، حالت دست ها و چشم هایتان دقت کنید.


منبع: برترینها

راهنمای خرید تی شرت مردانه در روزهای داغ سال

هفته نامه همشهری جوان – محمد امیرپور: انگار یک سر همه پوشیدنی های خوب دنیا به کارگران معدن می رسد، پوتین های کاترپیلار که این روزها گران و لاکچری است. شلوار جین که زندگی بدون آن حتما چیزی کم دارد و البته تی شرت ها.

همه اینها بار اول برای کارگران معدن طراحی و تولید شده اند. بله تی شرت که بدون درد و خونریزی از دالان های تاریک معدن های زغال سنگ به قصد فتح دنیا راه افتاد و امروزه تمام دنیا را به امپراتوری اش اضافه کرده. حدود ۱۵۰ سال پیش به خاطر ارزان قیمت بودن، راحتی، سبکی، خنکی و قابلیت شستشوی آسان تولید شد و به خاطر تشابه فرم ظاهری اش به حرف «T» انگلیسی، به تی شرت معروف شد.

در طول سال ها مثل هر چیز دیگری در دنیا تی شرت هم دچار دگردیسی شد و انواع گرد، یقه دار، دکمه ای، آرم دار و مدل های دیگری از آن به بازار آمد. اگر در این روزهای گرم خرداد ماه نمی خواهید مانند حضرت سعدی باشید که در گلستان درباره کلافگی گرمای تابستان گفت: «یاد دارم که در ایام جوانی گذر داشتم به کویی و نظر با رویی، در تموزی که حرورش دهان بخوشانیدی و سمومش مغز استخوان بجوشانیدی» این مطلب را در انتخاب تی شرت مردانه مناسب تابستان بخوانید. برای این که از کجا بخریم، چی بخریم، چه رنگی بخریم، چطور بخریم و عاقبت این که وقتی خریدیم چطور بپوشیم؟!

یقه هفت ها

بدون رژیم لاغر شوید

فوت و فن خرید یک تی شرت مناسب در روزهای داغ سال

شاید در نگاه اول تی شرت های یقه هفت به اندازه یقه گردها جذاب به نظر نرسند اما مطمئن باشید حتما دلیلی برای این طراحی تی شرت وجود دارد. تی شرت های یقه هفت، معمولا مناسب مصرف کننده هایی است که بالاتنه بزرگی دارند. شکل یقه در این تی شرت ها باعث می شود بالاتنه شما جمع و جورتر به چشم بیاید.

هر چه یقه و فرم هفتی شکل آن بزرگ تر باشد، صورت و بدن شما را لاغرتر نشان می دهد و تمرکز مخاطب را از روی صورت شما بر می دارد؛ پس اگر بالاتنه شما صاف و بدون برجستگی است، این مدل اصلا توصیه نمی شود. ضمن این که چون در مدل تی شرت یقه هفت قسمت بیشتری از گردن بیرون لباس می ماند، پس برای افراد کوتاه قد هم مناسب تر است و آنها را بلندتر نشان می دهد.

یقه گردها

ساده و دوست داشتنی

اولین بار ارتش آمریکا بود که از تی شرت یقه گرد در حجم انبوه برای لباس سربازان و افسرانش استفاده کرد. خب، شما که غریبه نیستید؛ آمریکایی ها در دنیا به استفاده از وسایل راحت و فراخ معروف هستند؛ ماشین بزرگ، خانه بزرگ و البته تی شرت های یقه گرد راحت. تی شرت های یقه گرد خنک ترین و راحت ترین انواع تی شرت هستند و این قانون ساده را حتما یادتان بماند؛ در گرم ترین روزهای تابستان، بهترین بالاپوش، تی شرت یقه گرد مردانه است. تی شرت های یقه گرد در تیپ شناسی مناسب آدم هایی است که بالاتنه ظریفی دارند، چون باعث می شود بالاتنه و سرشانه شما بزرگ تر از حالت طبیعی اش به نظر بیاید؛ برای همین هم هست که بدنسازها و کسانی که می خواهند ورزشکار به نظر برسند، تی شرت یقه گرد می پوشند.

۱۰۰ میلیارد دلار

عربستانی ها همین چند روز پیش حدود ۱۰۰ میلیارد دلار هزینه خرید تسلیحات نظامی از دولت ترامپ کردند. اگر می خواهید بدانید با این ۱۰۰ میلیارد دلار چه کار دیگری می شد انجام داد، باید بگویم ۱۰۰ میلیارد دلار هزینه ای است که تمام آدم های کره زمین در یک سال صرف خرید تی شرت می کنند.

چاپ طرح روی تی شرت

شخصی بپوشید

فوت و فن خرید یک تی شرت مناسب در روزهای داغ سال

اولین بار مارلون براندو بود که با پوشیدن یک تی شرت ساده در فیلم «اتوبوسی به نام هوس»، پوشیدن آن را در جامعه آمریکایی جا انداخت اما عمر تی شرت های طرح دار کوتاه تر است و به دهه ۶۰ بر می گردد که تمام دنیا به دنبال اعتراضات سیاسی به بورژوازی که دنیا را فتح می کرد و در حمایت از افکار چپ تی شرت هایی با طرح چه گوارا می پوشیدند.

این روزها کافی است طرح مورد علاقه تان را در گوگل سرچ کنید، آن را در یک فلش بریزید و سراغ یکی از نمایندگی های اینترنتی یا مغازه های چاپ عکس روی تی شرت در محله تان بروید. هر کدام این مغازه ها تی شرت های به اصطلاح خاصی دارند که طرح مورد نظرتان را روی آن چاپ می کنند. از ما نشنیده بگیرید اما این جوری هزینه تمام شده تی شرت مورد علاقه تان هم پایین می آید و کمتر از ۵۰ هزار تومان برای تان آب می خورد.

تی شرت های طرفداری

خوراک دو آتشه های فوتبال و عشاق سینما

دسته زیادی از طرح های روی تی شرت ها به عاشقان فیلم و سریال و البته فوتبال اختصاص دارد. از طرح معروف هایزنبرگ سریال «برکینگ بد» که رکورد پوشاندن آن مساحت ۵۰-۴۰ سانتی متر مربع روی تی شرت ها را در چند سال گذشته مال خود کرده تا طرح های تی شرت شلدون – شخصیت سریال بیگ بنگ تئوری – که با پوشیدن نزدیک به ۶۵ مدل تی شرت مختلف رکورددار طرح برای فروشگاه های عرضه تی شرت های طرح دار است.

داستان فوتبالی ها هم که منظومه دیگری است؛ از شعار لیورپولی ها «…your never walk alone» تا یوونتوس دوست داشتنی این سال ها با شعار «legend 6». فراموش نکنید هوادار هر کدام از این طیف تی شرت های هواداری که باشید، فروشگاه های آنلاین زیادی وجود دارند که می توانند از شما یک دو آتشه بالفطره بسازند.

یقه دارها (پلوشرت ها)

افتاده نمانید

فوت و فن خرید یک تی شرت مناسب در روزهای داغ سال

حتما می دانید تی شرت یکی از راحت ترین تن پوش های ممکن است و شرط اول در انتخاب انواع آن سلیقه و راحتی شماست. اما اگر شانه های افتاده ای دارید، فاصله بین آنها چندان زیاد نیست و بالاتنه تان چندان پر نیست، از تی شرت های یقه دار استفاده کنید. تی شرت های یقه دار پوشاننده عیب های شما هستند و اگر گردن دراز یا قد خیلی بلندی دارید، بهتر است انواع یقه دار آن را بپوشید. انواع یقه ها – کانتونایی، U شکل، دکمه دار و … – چندان فرقی نمی کند و مدل یقه کاملا به سلیقه شما ربط دارد.

ترفندها

تی شرت کجاییش خوبه؟!

خیلی ها درباره این که تی شرتی که می پوشند، تولید کجاست، حساسیت دارند و تصور می کنند اگر هزینه زیادی را برای تی شرت پرداخت می کنند، حتما باید برندی اروپایی و تولید یکی از کشورهای قاره سبز باشد. خب، قرار نیست هر چیز با کیفیتی حتما ساخت اروپا و آمریکا باشد. چهار کشور برتر در زمینه تولید نخ و پنبه به ترتیب چین، هندوستان، آمریکا و پاکستان هستند. پس اگر روی تی شرت گران قیمت تان زده بود «Made in India» ابرو کج نکنید که سرتان کلاه رفته و اتفاقا هندوستان و پاکستان در تولید تی شرت جزء با کیفیت های دنیا به حساب می آیند.

آداب تی شرت پوشیدن

در یک کلام خیال تان را راحت کنیم؛ پوشیدن لباس زیر – مثل زیرپوش، آستین حلقه ای و هر چیز دیگر زیر تی شرت – یک گناه نابخشودنی است و حق ندارید این گونه وجهه خودتان را جلوی بقیه خراب کنید. هر قدر پوشیدن لباس زیر تی شرت امری مذموم و ناپسند است، پوشیدن تی شرت زیر پیراهن مردانه می تواند از شما شخصیت جذاب تری بسازد.

تی شرت توسی قابلیت ست شدن با هر پیراهنی را دارد و طبعا در اولویت است. پوشیدن تی شرتی با طرح گرافیکی زیر یک پیراهن جین هم از آن ست های دوست داشتنی است. فراموش نکنید تی شرتی برازنده شماست که آستین اش تا نیمه باز و طولش به بالای ران ها برسد. تکرار می کنیم؛ تی شرت زمانی به عنوان عرق گیر و لباس زیر استفاده می شد؛ پس پوشیدن لباس آستین حلقه ای زیر آن هیچ توجیهی ندارد.

گران، متوسط و البته ارزان

فوت و فن خرید یک تی شرت مناسب در روزهای داغ سال

تی شرت ها هم مثل خیلی چیزهای دیگر این دنیا به چند دسته تقسیم می شوند؛ تی شرت های ارزان قیمت که بیشتر ساده هستند، معمولا قیمتی زیر ۵۰ هزار تومان دارند و طبیعتا همین که رنگ پس ندهند و پارچه شان با یک بار شستشو از بین نرود، کفایت می کند. تی شرت های متوسط معمولا از طرح ها و چاپ های روز روی تی شرت بهره می برند و بین ۵۰ تا ۱۰۰ هزار تومان قیمت دارند. اما اگر تی شرتی را در بازار با برچسب قیمت بالای ۱۰۰ هزار تومان مشاهده کردید، حتما باید از تکنولوژی های روز صنعت لباس مثل درای فیت (ضد تعرق) برخوردار باشد. فروختن یک تی شرت بدون هیچ مشخصه بارزی به قیمت بالای ۱۰۰ هزار تومان مصداق گرانفروشی است.

مرینو، ژرسه یا مارسلا؟

معمولا همه ما وقتی برای خرید تی شرت می رویم، به تنها چیزی که دقت می کنیم قیمت روی برچسب و رنگ و طرح آن است. یکی از مهم ترین فاکتورهایی که هنگام خرید باید رویش وسواس داشته باشیم، جنس تی شرت است که معمولا روی مارک های داخل تی شرت خورده. تی شرت های پنبه ای که در ایران به نخی معروف هستند، جان می دهند برای روزهای گرم تابستان و جاذب عرق بدن اند.

جنس پیما ضد چروک و پرز دادن و به قول خودمان بشور و بپوش است. مرینو ضد عرق بوده و بوی بد عرق تان را در خود نگه نمی دارد. تی شرت های جنس ژرسه متخصص رنگ ندادن و حفظ بافت های پارچه لباس برای طولانی مدت و اصطلاحا سگ جان هستند. یادتان نرود تی شرت های سه دکمه ای که همان طرح معروف لاگوست هستند، باید از جنس مارسلا یا پیکه باشند. بسته به حال و روزتان و زمان پوشیدن تی شرت، هر کدام این جنس ها می تواند مزایایی برای تان داشته باشد.


منبع: برترینها

نقش مهاجران در توسعه زادگاه خود!

بانک جهانی در تازه‌ترین گزارش خود به بررسی این موضوع پرداخته که چرا دولت‌های خاورمیانه و شمال آفریقا و شرکای توسعه آنها باید از نیروی افراد و متخصصان دور از وطن خود استفاده کنند؟ این نهاد بین‌المللی در گزارش خود علاوه بر شرح نقش این گروه از افراد بر روند توسعه کشورهای منطقه منا، تحلیل را نیز بر مبنای آمار و اطلاعات جمع‌آوری‌شده ۸۲۷ پاسخ‌دهنده معتبر از گروه‌های مهاجرت‌کرده از کشورهای مختلف این منطقه (از میان هزار پاسخ) ارائه داده است و بر اساس آن توصیه‌هایی نیز ارائه داده است. بانک جهانی در گزارش خود از diaspora برای این گروه از افراد استفاده کرده است. diaspora عنوانی است که به طور خاص به یهودیان خارج از بابل اشاره دارد و به طور کلی به پراکندگی، آوارگی یا مهاجرت گروهی از افرادی اطلاق می‌شود که از خانه و زادگاه اصلی خود دور شده و در کشوری به جز سرزمین مادری خود زندگی می‌کنند. در این گزارش ما برای این واژه از معادل «مهاجران» یا «مهاجرت‌کرده‌ها» استفاده کرده‌ایم.

 نقش مهاجران در توسعه زادگاه خود! (اسلایدشو)
مهاجرت‌کرده‌های حوزه منا (کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا) می‌توانند یک کاتالیزور و شریک مهم برای دولت‌ها در راه توسعه، جهانی‌شدن، یکپارچگی منطقه‌ای و کارآفرینی در منطقه باشند. افراد مهاجرت‌کرده، به خصوص نخبگان و افراد حرفه‌ای، یک سرمایه انسانی حیاتی برای زادگاه خود و به طور کلی منطقه منا به حساب می‌آیند. بر اساس آمار رسمی سازمان ملل، حدود ۲۰ میلیون شهروند حوزه منا در خارج از کشورهایشان زندگی می‌کنند (تقریباً پنج درصد از جمعیت منطقه) که بسیار بیشتر از میانگین جهانی است. اگر تنها یک درصد از مهاجرت‌کرده‌های منا برای بازگشت به منطقه بسیج شوند، بدان معنا خواهد بود که ۲۰۰ هزار متخصص یا نخبه به منا باز می‌گردند که رقم قابل توجهی خواهد بود. اقدامات عده‌ای اندک می‌تواند تفاوت‌های زیادی به وجود آورد. منطقه منا یکی از مناطقی است که کمترین میزان یکپارچگی را در جهان داشته و از کمبود سرمایه‌گذاری و کارآفرینی بخش خصوصی و همچنین بیکاری بالا (در میان فارغ‌التحصیلان جوان) رنج می‌برد. منا همچنین در مقایسه با مناطق دیگر مبادلات تجاری بین‌منطقه‌ای پایین‌تری داشته و سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی (FDI) کمتری را جذب کرده است.

کشورهای کمی در منطقه منا به دنبال بازگرداندن نیروهای مهاجرت‌کرده متخصص و حرفه‌ای خود بوده و سازوکارهای کمی برای تسهیل نقش مهاجرت‌کرده‌ها در کشورهای منطقه به چشم می‌خورد. هدف گزارش بانک جهانی، جلب نگاه‌ها به این پتانسیل عظیم و لزوم تقویت ارتباطات در میان مهاجرت‌کرده‌های کشورهای منطقه مناست. این گزارش در خصوص مزایای بازگشت مهاجرت‌کرده‌ها یا پیشنهادهای انگیزشی برای بازگرداندن مهاجران به منظور سرمایه‌گذاری، اشتغال‌زایی یا انتصاب به عنوان بخشی از کابینه در وطن خود سخنی به میان نمی‌آورد. موضوع اصلی گزارش بانک جهانی این است که چگونه افرادی که خارج از کشور زندگی می‌کنند می‌توانند به جز فرستادن پول، به سرزمین مادری خود کمک کنند.

مهاجران منا می‌توانند در انتقال دانش، مهارت و پول موثر بوده، موجب افزایش سرمایه‌گذاری، فرصت‌های کسب‌وکار و مبادلات تجاری ‌شده، قراردادهای اجتماعی را بهبود داده و به تسکین بحران پناهجویان کمک کنند. از دیرباز، دولت‌ها به سه دلیل مهاجرت را یک منبع مثبت برای اقتصاد کشورهای مبدا می‌دانستند:

 ۱- در زمان‌های بیکاری بالا، فشار را از بازار داخلی نیروی انسانی کاهش می‌دهد.

 ۲- با انتقال پول، تامین مالی زیرساخت‌ها، بیمارستان‌ها و امثال آن موجب کاهش فقر می‌شود

 ۳- باعث تسهیل انتقال دانش از خارج کشور می‌شود.

همچنین شواهد تجربی و مثال‌های تاریخی وجود دارد که اهمیت افراد مهاجرت‌کرده را در پیشرفت کارآفرینی و کمک به توسعه صنایع صادراتی در کشورهای مبدأ نشان می‌دهد. سرمایه‌گذاری مهاجران در وطن خود (با وجود ضعف حکمرانی و اجرای کسب‌وکار کم‌توان) در مقایسه با سرمایه‌گذاران خارجی محتمل‌تر است چراکه آنها با محیط کسب‌وکار آشنایی بیشتری دارند. در کشورهایی که حاکمیت قانون نامشخص است (اغلب بازارهای نوظهور)، تجارت با خارجی‌ها بسیار دشوارتر خواهد بود. روابط شخصی ایجاد کسب‌وکار را آسان‌تر می‌کند. مهاجرت‌کرده‌ها می‌توانند با ایجاد پلی دسترسی به بازارهای خارجی را تسهیل بخشیده و در برقراری ارتباط‌های تجاری با خارج از کشور کمک کنند.

انتقال دانش با جابه‌جایی افراد میسر می‌شود. در کنار جریان مالی مشهودی که در رسانه‌ها در مورد آن صحبت می‌شود، نقش اقتصادی مهاجرت‌کرده‌ها بر اساس جریان دانش شکل می‌گیرد. مهاجرت‌کرده‌ها یک منبع مهم انتقال دانش محسوب می‌شوند. ریکاردو هوسمن، استاد اقتصاد دانشگاه هاروارد ایده دانش موجود در مغز مهاجرت‌کرده‌ها را شرح و بسط داد و به کشورهای در حال توسعه توصیه کرد تا به جای ایجاد موانعی برای مهاجرت افراد متخصص، به جذب نخبگان مهاجرت‌کرده خود روی آورند. سرعت صنعتی‌شدن در آسیای شرقی تا حد زیادی به فعالیت اقتصادی جوامع چینی (همین‌طور هندی) در خارج از کشور وابسته است چراکه رونق صنعت‌های تک ‌جهانی تا حد زیادی مرهون ارتباط پایدار با مهاجران هندی و چینی و حتی افرادی است که پس از مهاجرت به کشور خود بازگشته‌اند. علاوه بر این، مهاجرت‌کرده‌ها می‌توانند یک موتور قدرتمند برای تغییر و ترویج قراردادهای اجتماعی جدید باشند، چراکه آنها اغلب حامی باز بودن، رقابت و دموکراسی باکیفیت‌تر هستند. آنهایی که در کشورهای دموکراتیک زندگی می‌کنند خواهان استانداردهای بالاتر حاکمیت قانون برای هموطنان و اعضای خانواده‌شان در میهن خود هستند. در صورت وجود اقتدارگرایی، مهاجرت‌کرده‌ها همانند بسیاری از گروه‌های دیگر در جامعه مدنی، دست خود را از مشارکت در امور کشور کوتاه می‌بینند.

نقش مهاجران در توسعه زادگاه خود! (اسلایدشو) 
بسیاری از افراد مهاجرت‌کرده به دلیل کمبود آزادی در وطن خود به کشورشان پشت کرده و علاقه‌ای به ارتباط با میهن خود ندارند، اما موجی از آزادی در کشورهای منا که از سال ۲۰۱۱ و شکوفایی بهار عربی رخ داد بسیاری از مهاجران را تشویق کرد تا در این فرآیند تغییر نقش فعالی ایفا کنند. گذار کنونی در منطقه فرصتی را برای دولت‌ها و شرکای توسعه آنها فراهم آورده تا با به کار گرفتن نیروی افراد مهاجرت‌کرده در مسیر توسعه اقتصادی گام بردارند. افراد مهاجر مورد بررسی در گزارش بانک جهانی به نهادهای موجود در سرزمین مادری خود اعتماد کافی نداشته و خواستار قرارداد اجتماعی جدید میان دولت‌ها و شهروندانی هستند که در خارج از کشور زندگی می‌کنند.

 مهاجران منا در واقع معدن طلا هستند چراکه می‌توانند به عنوان یک کاتالیزور مهم برای تسکین دادن بحران پناهندگان (که اخیراً در منطقه تشدید شده است) ایفای نقش کنند. جان کری، وزیر امور خارجه سابق آمریکا در سخنرانی خود در هفته جهانی مهاجران به نمونه‌هایی اشاره کرد که در آنها مهاجران نقشی حیاتی در پاسخ به بحران‌های بشری داشته‌اند. برای مثال، پزشکان سوری-آمریکایی از جامعه پزشکی سوری‌های مقیم آمریکا با صرف وقت و استعداد خود به حمایت از کلینیک‌های درمانی واقع در اردوگاه زعتری اردن پرداخته و به زنان و کودکان سوری خدمات اجتماعی و مشاوره‌ای ارائه کردند. پس از شیوع ابولا،‌ مهاجران سیرالئونی، لیبریایی و گینه‌ای به سرعت با فرستادن کمک‌های پزشکی، مالی و غذایی مورد نیاز به مساعدت هموطنان خود آمدند

مهاجرت‌کرده‌ها، تجارت، سرمایه‌گذاری و انتقال دانش

بخش بزرگی از اتباع کشورهای منا در خارج از این منطقه زندگی می‌کنند. بر اساس آمار سال ۲۰۱۵، کشورهای فلسطین، مصر، مراکش و عراق بیشترین مهاجران منا (بیش از یک میلیون نفر) را داشته‌اند. در برخی از کشورها (لبنان و فلسطین) این رقم سهم قابل‌توجهی از جمعیت آنها را تشکیل می‌دهد. با احتساب نسل‌های دوم و سوم افراد مهاجر، این رقم بیش از اینها نیز خواهد شد. برای مثال تعداد کل افراد دور از وطن لبنانی در حدود پنج میلیون نفر گزارش شده است. برای ارزیابی اهمیت اثر مهاجران، نگاهی به وجوه ارسالی آنها به زادگاهشان خالی از لطف نخواهد بود. وجوه ارسالی مهاجران کل دنیا در سال ۲۰۱۴ در حدود ۴۳۶ میلیارد دلار گزارش شده است. مهاجران منا به وطن خود ۵۳ میلیارد دلار پول فرستاده‌اند. برای کشورهایی نظیر لبنان و اردن میزان پولی که از سوی مهاجران وارد کشور شده بیش از ۱۰ درصد تولید ناخالص داخلی آنها بوده، میزانی که از بودجه صرف‌شده این کشورها در حوزه‌های دفاعی، آموزش و بهداشت بیشتر بوده است.

مهاجران منبع مهم ارزهای خارجی در کشورهای در حال توسعه به شمار می‌آیند،‌ آنها همچنین به معاش بیش از ۱۰ میلیون خانواده فقیر کمک کرده‌اند. به طور کلی، انتظار می‌رود با وجود کاهش ۹ /۰‌درصدی ارسال وجه مهاجران منطقه منا در سال ۲۰۱۵، در سه سال آینده این میزان با سرعتی آهسته افزایش یابد. دلیل اصلی این افت، کاهش میزان رشد وجوه ارسالی به مصر بوده که بیشترین جریان ورودی پول را در منطقه داشته است. افزایش میزان وجوه ارسالی به لبنان عمدتاً به دلیل کمک‌های مالی به پناهجویان سوری مستقر در لبنان بوده، البته تحولات اقتصادی مثبت در کشورهای مقصد نظیر آمریکا نیز در این رشد بی‌تاثیر نبوده است. پول‌های وارد‌شده به کشورهای واردکننده نفت منا و یمن در سال ۲۰۱۳ دست‌کم پنج درصد GDP آنها محسوب می‌شد. انتظار می‌رود که در سال ۲۰۱۷ وجوه ارسالی به منطقاً منا رشد متوسطی داشته باشد. رشدی که در مقایسه با مناطق دیگر بسیار آهسته‌تر خواهد بود.

توسعه اقتصادی در منطقه یورو و کاهش ارزش یورو در برابر دلار در کوتاه‌مدت موجب ادامه کندی سرعت رشد وجوه ارسالی به مغرب (پنج کشور واقع در شمال و شمال آفریقا) خواهد شد. سقوط قیمت نفت و سیاست‌های ملی‌گرایانه در عربستان سعودی در میان‌مدت و بلندمدت تهدیدی برای وجوه ارسالی به کشورهای مشرق (یمن، مصر و اردن) به حساب می‌آید؛ کشورهایی که از سوی کشورهای شورای همکاری خلیج‌فارس وجوه ارسالی قابل‌توجهی را دریافت می‌کنند. با وجود اهمیت بالای وجوه ارسالی،‌ این پول‌ها نمی‌توانند به طور کامل اثر مهاجران را بر توسعه و کاهش فقر در سرزمین‌های مادری خود نشان دهند. توجهات اخیر به سمت تجزیه‌ و تحلیل اثر مهاجران بامهارت و خبره روی بازارهای نیروی ‌کار کشورهای مبدأ منتقل شده است، علاوه بر این، کانال‌هایی که از طریق آنها مبادلات تجاری، سرمایه‌گذاری، نوآوری و تصاحب تکنولوژیک ترویج داده می‌شود نیز باید در نظر گرفته شوند.

بسیاری از کشورهای توسعه‌یافته و در حال توسعه روابط خود را با هموطنان خارج از کشور خود افزایش داده‌اند تا از مزایای این انتقال سود ببرند. برخلاف کشوری که رابطه کمی با مهاجران خود دارد، کشوری که به صورت نزدیک با بخش عظیمی از مهاجران خود تعامل داشته باشد نه‌تنها می‌تواند در زمان‌های سختی روی آنها حساب کند بلکه در زمان‌های آرامش می‌تواند از آنها به عنوان لینک‌های سرمایه‌گذاری و تجاری سود ببرد. پژوهش‌های اخیر در حوزه جوامع دور از وطن شواهد قابل‌توجهی را از نقش مهم این افراد در یکپارچگی جهانی و پیشرفت کارآفرینی ارائه می‌دهد. افراد مهاجر به نسبت سرمایه‌گذاران خارجی تمایل بیشتری به سرمایه‌گذاری در وطن خود دارند.

نقش مهاجران در توسعه زادگاه خود! (اسلایدشو) 
تازه‌ترین پژوهش‌ها نشان می‌دهد که با افزایش مهاجران، مبادلات تجاری دوجانبه میان کشورهای مبدأ و مقصد افزایش داشته است. این اثر در خصوص مبادلات محصولات متفاوت در مقایسه با محصولاتی نظیر کالاهای اساسی محسوس‌تر بوده است. این موضوع نشان می‌دهد که مهاجران می‌توانند به غلبه بر عدم تقارن اطلاعات و موانع غیرتعرفه‌ای، که نقش مهمی را در مهار تجارت ایفا می‌کنند، کمک کنند. به طور مشابه، مهاجران می‌توانند موجب افزایش جریان‌های سرمایه‌ای بین‌المللی به خصوص جریان‌های سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی دوجانبه شوند. مثال‌های متعددی که در سال‌های اخیر اهمیت مهاجرت‌کرده‌ها را در توسعه صنایع صادراتی نشان می‌دهد با نتایج مطالعات تجربی نظام‌مند همخوانی دارد. مهم‌ترین تاثیر مهاجران بر مبادلات تجاری بین‌المللی را می‌توان در چین مشاهده کرد، کشوری که افراد دور از وطن بسیاری در آسیای شرقی، آمریکا، آفریقا و بخش‌های بزرگی از جهان در حال توسعه دارد. گزارش‌های اکونومیست نیز ارقامی مشابه را تایید می‌کنند. مهاجران نیجریه‌ای بسیاری از کالاهای ساخت کشور خود را می‌خرند. برای مثال، آنها از دیدن فیلم‌های تولیدشده در نالیوود لذت می‌برند و غذاهای بسته‌بندی‌شده نام‌آشنای «مگی» را خریداری می‌کنند. بسته‌هایی که در نیجریه تولید می‌شود و شامل سویای تخمیر‌شده است. خوراکی‌هایی که یادآور غذاهای سنتی شمال نیجریه بوده و در سوپرمارکت‌های بریتانیا به فروش می‌رسد.

مهاجران همچنین می‌توانند به عنوان پلی برای خارجی‌هایی که آرزوی کسب‌وکار در کشورهای آنها را دارند عمل کنند. نتایج پژوهش ویلیام کر و فریتز فولی (۲۰۱۲) نشان می‌دهد آن دسته از شرکت‌های آمریکایی که کارمندان آمریکایی-چینی زیادی دارند، راحت‌تر توانسته‌اند بدون نیاز به سرمایه‌گذاری مشترک با یک شرکت چینی در این کشور فعالیت کنند. هنگ‌کنگ و سنگاپور که بخش عمده‌ای از جمعیت آنها را مهاجران چینی تشکیل می‌دهند، بزرگ‌ترین منبع FDI در چین به حساب می‌آیند.

با وجود اینکه اکثر این ارتباطات به صورت خودجوش صورت گرفته است، دولت چین و شرکت‌های دولتی این کشور در سال‌های اخیر برای ایجاد ارتباط با کشورهای حافظ منافع چین نقش فعالی ایفا کرده است. هرچند نقش مهاجران چینی در شکل‌گیری این روابط جدید نامشخص است اما می‌توان این‌گونه استدلال کرد که موج جدید مهاجران چینی در سراسر جهان توسعه‌یافته احتمالاً موجب افزایش مبادلات تجاری و سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی دوجانبه خواهد شد.

مثال‌های مستندی از نقش مهاجران در توسعه صنایع خاص در زادگاهشان وجود دارد. در این میان در برخی از مثال‌ها دولت‌ها نیز به کمک آنها آمده‌اند. بدون شک مهم‌ترین مثال، توسعه صنعت فناوری اطلاعات هند است که در حال حاضر بیش از ۵ /۳ میلیون نفر در این صنعت مشغول به کار هستند و سهم بزرگی از صادرات هند را به خود اختصاص داده‌اند. رونق صنعت IT تا حد زیادی مرهون جریان دوطرفه استعداد، ایده، پول و روابط میان بنگلور و مهاجران هندی سیلیکون ولی و همچنین دیگر کریدورهای فناوری در ایالات متحده است. ویژگی قابل‌توجه توسعه صنعت IT هند و ارتباط مهاجران آن، وجود نداشتن هرگونه دخالت دولت در آن است. در واقع دولت تنها برای تامین مالی عمومی موسسه‌های آموزشی برجسته، نظیر موسسه فناوری هند در این صنعت ایفای نقش می‌کند. در تایوان، موریس چانگ، مدیر اجرایی بازگشته از آمریکا، با حمایت نظام‌مند دولت صنعت نیمه‌رسانای این کشور را تاسیس کرد. مثال‌های دیگری وجود دارد که در آن دولت‌ها نقشی فعال را در این همکاری داشته‌اند، نقش دولت در توسعه صنعت کلاه‌گیس کره‌جنوبی که با ارتباط خارج‌نشینان کره‌ای در آمریکا شکل گرفت، غیرقابل انکار است.

نولند و پک (۲۰۰۷) نقش جوامع عربی آمریکای شمالی و اروپا را در احیای خاورمیانه مورد بررسی قرار دادند. آنها به این نتیجه رسیدند که رقابت کشورهای عربی با هند، فیلیپین یا چین به دلیل نیروی کار بسیار کارآمد با مهارت‌های زبان انگلیسی بالا بسیار دشوار است. جوامع عربی در آمریکای شمالی بسیار کوچک بوده که اکثر آنها را مصری‌ها و لبنانی‌ها تشکیل می‌دهند. برخی از اعراب نیز که در غرب اروپا و به دلیل نزدیکی به زادگاه خود زندگی می‌کنند مهارت‌های کمی دارند. مهاجران منا می‌توانند با فراهم کردن فرصت‌های بازار، ایجاد همکاری میان شرکت‌های اروپایی، آمریکایی با شرکت‌های خاورمیانه و عربی، ارائه فرصت‌های مشاوره، کمک به مدیریت راهبردی و عرضه اطلاعاتی در خصوص استانداردها، فناوری و کیفیت به شرکت‌های منطقه در رقابت با بازارهای جهانی کمک کنند.

مثال‌هایی در منطقه منا وجود دارد که باید الگویی برای دیگر کشورهای این منطقه باشد. سرمایه‌گذاری بزرگ اخیر شرکت بمباردیر کانادا در تولید قطعات هواپیما در مراکش، که به وسیله دولت حمایت و تشویق شد، یکی از این نمونه‌هاست. موضوعی که مدیون ارتباط مراکشی‌های خارج از کشور بوده است. مهاجرت‌کرده‌ها همچنین می‌توانند از مسیر همکاری‌های حرفه‌ای، ماموریت‌های موقت مهاجران متخصص در زادگاه، آموزش از راه دور، و بازگشت نخبگان دسترسی شرکت‌های سرزمین مادری خود به فناوری و مهارت‌های شغلی را تسهیل بخشند. علاوه بر این، مهاجران موجب افزایش سطح مهارت داخلی نیز می‌شوند، چراکه امید به یافتن شغلی با حقوق بالا و شرایط کاری مناسب در داخل کشور شهروندان را به ثبت‌نام در مدارس حرفه‌ای کسب‌وکار مشتاق می‌کند.

توانایی فکری مهاجران نیز می‌تواند از طریق شاخصی که تعداد ثبت اختراع فنی و علمی را مقایسه می‌کند، اندازه‌گیری شود. بر اساس این شاخص، بریتانیا، کانادا، چین، آلمان و هند بیشترین نخبگان مهاجر را به خود اختصاص داده‌اند، هرچند مهاجرانی از کشورهای آفریقایی نظیر غنا و نیجریه بیشترین نسبت پتنت‌ها را با توجه به جمعیت زادگاهشان دارند. از سال ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۲، مهاجران بیش از ۹۰ درصد از ثبت مقالات و اختراعات را به نام خود ثبت کرده‌اند. برای مثال در مراکش، مهاجران سه‌چهارم ۸۴۴ پتنت ثبت‌شده از سال ۲۰۰۱ تا ۲۰۱۰ را به نام خود ثبت کردند. این در حالی است که این نسبت برای تونس ۸۰ درصد (از مجموع ۷۴۳ پتنت) و برای رومانی ۷۷ درصد (از مجموع ۳۳۶۰ پتنت) بوده است. اتباع ترک ساکن در این کشور در همین مدت مسوول نزدیک دوسوم از پتنت‌های ثبت‌شده بوده‌اند که نشان از ظرفیت انسانی بیشتر این افراد در زادگاهشان دارد. کشورهای نفت‌خیز حوزه منا در این مدت مهاجران کم‌مهارت با تحصیلات عالی را جذب کرده‌اند در نتیجه این مهاجران کسر بالایی از پتنت‌ها را در این کشورها به خود اختصاص داده‌اند.

نقش مهاجران در توسعه زادگاه خود! (اسلایدشو) 
مهاجران منا و سرمایه‌گذاری

مهاجران می‌توانند جریان‌های سرمایه‌گذاری میان کشورهای مبدأ و مقصد را افزایش دهند. اطلاعاتی که آنها در مورد زادگاه خود دارند می‌تواند در سرمایه‌گذاری مستقیم به کار آید. اطلاعاتی که به آنها کمک می‌کند فرصت‌های سرمایه‌گذاری را شناسایی کرده و با سازوکارهای قانونی موجود در سرزمین مادری خود راحت‌تر کنار بیایند. در کنار اینها، پیشینه فرهنگی مشترک و مهارت‌های زبانی این فرصت را در اختیار آنها قرار می‌دهد تا بتوانند سرمایه‌گذاری سودآوری در زادگاه خود داشته باشند. بسیاری از شرکت‌های چندملیتی سرمایه‌گذاری خود را بر اساس روابط قومیتی انجام می‌دهند. برای مثال، برخی شرکت‌های قومیتی کره‌ای در قزاقستان و برخی شرکت‌های قومیتی چینی در آسیای شرقی و منطقه پاسیفیک سرمایه‌گذاری کرده‌اند. بر اساس گزارش بانک جهانی، احساسات، وظیفه‌شناسی، شبکه‌های اجتماعی و بازدید از سرزمین مادری، عوامل تعیین‌کننده سرمایه‌گذاری مهاجران به‌حساب می‌آید.

یکی از مهم‌ترین موانع شرکت‌های چندملیتی یا شرکت‌های خارجی برای ایجاد واحد تولید در کشوری دیگر، عدم اطمینان و کمبود اطلاعات در خصوص بازار کشور مقصد به شمار می‌آید. سرمایه‌گذاران خارجی می‌توانند با استفاده از متخصصان مهاجرت‌کرده سودآوری خود را بهبود بخشند. در این موارد، بازیگران کلیدی این سودآوری در واقع مهاجران دور از وطنی هستند که به عنوان مدیران ارشد شرکت‌های چندملیتی مشغول به کار هستند. این متخصصان می‌توانند با به اشتراک‌گذاری اطلاعاتی در خصوص قوانین، مقررات، نهادها و چگونگی برپایی کسب‌وکار در سرزمین مادری خود، موجب آگاهی بیشتر شرکت‌ها از زادگاهشان شوند. بسیاری از مهاجران بین‌المللی بخش قابل توجهی از درآمد خود را در کشورهای مقصد پس‌انداز کرده و می‌توانند روی اوراق قرضه دولتی سرمایه‌گذاری کنند. برآوردهای جدید نشان می‌دهد که پس‌انداز سالانه مهاجران (بر اساس آمار مهاجران بین‌المللی) کشورهای در حال توسعه در سال ۲۰۱۳ در حدود ۴۹۷ میلیارد دلار بوده است.

 

پس‌انداز کشورهای حوزه منا نیز ۵۵ میلیارد دلار برآورد شده است. بخش عمده‌ای از این پس‌انداز در سپرده‌های بانکی نگهداری می‌شوند. اوراق قرضه مهاجران که به وسیله کشورهای زادگاهشان صادر می‌شود، می‌تواند برای کارگران مهاجری که سودی نزدیک به صفر را در حساب‌های بانکی کشورهای میزبان کسب می‌کنند، بسیار جذاب باشد. بخشی از اوراق قرضه مهاجران می‌توانند پروژه‌های توسعه‌ای را تامین مالی کنند. کشورهایی با سهم مهاجران بالا در کشورهای مقصد ثروتمندتر پتانسیل بیشتری برای موفقیت صدور اوراق قرضه دولتی دارند. این در حالی است که کشوری با حاکمیت ضعیف شانس موفقیت پایین‌تری دارد. احتمال موفقیت زمانی بیشتر می‌شود که کشور صادرکننده برنامه اقتصادی قوی‌تری داشته و پروژه‌های جذاب‌تری را ارائه دهد. اعتماد دولت به مهاجران برای اجرای موفق اوراق قرضه مهاجران بسیار حیاتی است. دولت هند بیش از ۴۰ میلیارد دلار اوراق قرضه را در زمان بحران‌های نقدینگی برای تامین‌مالی پروژه‌های زیرساختی، آموزشی، مسکن و بهداشتی منتشر کرده است. بسیاری از کشورهای دیگر نظیر فیلیپین، سریلانکا، کنیا، غنا، نپال و اتیوپی اوراق قرضه   منتشر کرده‌اند.

موانع سرمایه‌گذاری

مهاجران منا در خصوص کیفیت محیط سرمایه‌گذاری در زادگاهشان، نگرانی عمیقی ابراز کرده‌اند. با توجه به تشدید ناآرامی‌ها و بی‌ثباتی سیاسی در سال‌های اخیر این نگرانی بیشتر شده است. بر اساس اطلاعات حاصل از پاسخ‌دهندگان مهاجرت‌کرده از کشورهای حوزه منا، محیط کسب‌وکار ضعیف، بی‌ثباتی سیاسی و کمبود اطلاعات در خصوص فرصت‌های کسب‌وکار سه مانع اصلی بر سر راه سرمایه‌گذاری مهاجران به حساب می‌آید. کمتر از ۱۰ درصد از پاسخ‌دهندگان کمبود سرمایه انسانی، رژیم مالیاتی یا هزینه‌های زندگی بالا را مهم‌ترین مانع سرمایه‌گذاری می‌دانند. سیستم موازی (بازار سیاه، عدم تطبیق با سیستم مالیاتی)، فساد و اعطای امتیاز به افراد خاص نیز از دیگر موانع اعتماد به ساختارهای داخلی و سرمایه‌گذاری ذکر شده است.

نقش مهاجران در توسعه زادگاه خود! (اسلایدشو) 
مهاجران منا و یکپارچگی تجاری

مهاجران منا می‌توانند به تقویت یکپارچگی تجاری میان کشورهای زادگاه و کشورهای مقصد کمک کنند. مهاجران ترجیح می‌دهند که خدمات و اجناس بومی خود را مصرف کنند، موضوعی که حس نوستالژیک آنها را برمی‌انگیزد. شبکه‌های قومیتی نقش مهمی در غلبه بر اطلاعات ناکافی در خصوص فرصت‌های تجاری بین‌المللی و کاهش هزینه‌های تجاری ایفا می‌کنند. گود (۱۹۹۴) و راچ و کازلا (۱۹۹۸) دریافتند که شبکه‌های قومیتی با فراهم کردن اطلاعات بازار و عرضه خدمات ارجاعی می‌توانند مبادلات تجاری دوجانبه را ترویج بخشند. مطالعات تجربی در استرالیا، کانادا، اسپانیا، بریتانیا، ایالات متحده و کشورهای سازمان همکاری‌های اقتصادی و توسعه (OECD) نشان می‌دهد که مهاجران جریان مبادلات تجاری دوجانبه را افزایش داده‌اند. در سطح سیاستگذاری، برخی آژانس‌های دولتی و شرکت‌های خصوصی در کشورهای آفریقایی برای ارائه اطلاعات بازار در خصوص کشورهایی که مهاجران هم‌اکنون در آنجا زندگی می‌کنند، از نیروی متخصصان مهاجرت‌کرده استفاده می‌کنند. فعالیت‌هایی نظیر ایجاد شورای مبادلات تجاری مهاجران و مشارکت در ماموریت‌های تجاری و شبکه‌های کسب‌وکار به ارائه این اطلاعات کمک می‌کند. برخی سفارتخانه‌ها از شوراهای تجاری و کسب‌وکار برای جذب سرمایه‌گذاران مهاجر و تطبیق عرضه‌کنندگان با صادرکنندگان حمایت می‌کنند.

مهاجران منا و نهادها

دولت‌ها و نهادهای بین‌المللی می‌توانند نقش مهمی در بسیج مهاجران داشته باشند. دولت‌ها اهمیت مهاجران را در سطوح متفاوتی و از راه‌های مختلفی (از سخنرانی‌های عمومی ساده گرفته تا اجرای برنامه‌های مختلف) به رسمیت می‌شناسند. جذب سرمایه از مهاجرت‌کرده‌ها یا کاهش هزینه‌های انتقال وجوه از دیگر راه‌هایی است که در فرآیند استفاده از نیروی متخصصان بسیار تاثیرگذار است. مطالعات مختلف نشان می‌دهد، سفارتخانه‌ها می‌توانند مهاجران را به ایفای نقشی اقتصادی در کشور خویش ترغیب کنند. هرچند این دستورالعمل اغلب با معضلاتی نظیر کمبود چشم‌انداز، کمبود هماهنگی میان سازمان‌های مختلف، کمبود اطلاعات دقیق در مورد مهاجرت‌کرده‌ها، کارمندان ناکافی و نیاز برای ظرفیت‌سازی مواجه است. همچنین، دولت‌های بسیاری مهاجران را به عنوان شرکای توسعه خود پذیرفته‌اند. علاوه بر این، تعدادی از موسسات توسعه بین‌المللی برنامه‌های فعالی را برای همکاری با مهاجرت‌کرده‌ها و استفاده از کمک آنها ارائه داده‌اند. با این حال بسیاری از پاسخ‌دهندگان گزارش بانک جهانی سطح اعتماد پایینی به نهادهای دولتی زادگاه خود دارند و انتظار ندارند که دولت از آنها برای سرمایه‌گذاری در کشور استفاده کند.

در حالی که بسیاری از آنها برای سرمایه‌گذاری در خانه ابراز تمایل کرده‌اند، اما از اینکه دولت‌ها با آنها همچون «سرمایه‌گذاران خارجی» برخورد می‌کند بسیار تاسف می‌خورند. پاسخ دادن تنها نیمی از پاسخ‌دهندگان به این پرسش که «انتظار دارید دولت‌ها برای تسهیل سرمایه‌گذاری چه اقداماتی کنند؟» نشان می‌دهد تا چه اندازه سطح اعتماد و انتظارات مهاجرت‌کرده‌ها از دولت‌ها پایین است. موضوعی که علت اصلی آن، ترس از ناکارایی، انحصار و فساد نهادهای دولتی است. با وجود این برخی از کشورهای منطقه منا، تلاشی نظام‌مند را برای برقراری ارتباط با مهاجرت‌کرده‌های خود انجام داده‌اند. مثال بارز این زمینه، مراکش بود که یک وزارتخانه را به مراکشی‌های خارج از کشور اختصاص داده است، یک موسسه که به منظور بهبود ارتباط با مهاجرت‌کرده‌ها، پیمان‌های دوجانبه با فرانسه و دیگر کشورهای مقصد مهاجرت مراکشی‌ها ایجاد شد. تونس نیز در وزارت امور خارجه خود یک زیرمجموعه برای تعامل با مهاجرت‌کرده‌ها اختصاص داده است. هر دو کشور به خارج‌نشینان و دوملیتی‌ها حق رای می‌دهند.

نقش مهاجران در توسعه زادگاه خود! (اسلایدشو) 
توصیه‌های بانک جهانی

۱- دولت‌های منطقه منا باید مشارکت نخبگان و متخصصان بومی ساکن در خارج از کشور را به رسمیت بشناسند. این سرمایه عظیم انسانی می‌تواند از مسیر مبادلات تجاری، کسب‌وکار، توسعه اقتصادی، همکاری‌های جهانی و منطقه‌ای و انتقال دانش و مهارت به کمک دولت‌ها بیاید. نیازها و سیاستگذاری‌ها در کشورهای مختلف باید متفاوت باشد. برنامه و کشورها در رابطه با مهاجرت‌کرده‌ها باید با توجه به شرایط و نیازهای اقتصادهای منطقه منا متنوع باشد. رویکردی که برای گروه‌های مختلف کشورهای منا باید متفاوت باشد.

۲- دولت‌ها می‌توانند از مسیرهای مختلفی به این هدف برسند.

 شناسایی و سازماندهی مهاجرت‌کرده‌ها مهم‌ترین وظیفه‌ای است که دولت‌ها باید برعهده بگیرند. این کار به ترویج برنامه‌های توسعه خاص کمک می‌کند. علاوه بر این، سازماندهی به دولت‌ها اجازه می‌دهد تا هر چه سریع‌تر مهاجرت‌کرده‌ها را بسیج کنند.

 نخبگان خارج از کشور دوست دارند دولت‌های متبوع آنها را به رسمیت بشناسند. دولت‌ها می‌توانند با ایجاد ارتباط استراتژیک با گروه کوچکی از مهاجرت‌کرده‌های نخبه به کشور سود برسانند. مثال‌هایی از چنین شبکه مدیریت‌شده‌ای در گلوبال اسکات و شیلی‌گلوبال به چشم می‌خورد، شبکه‌هایی که به ترتیب ۶۰۰ و ۱۰۰ عضو دارند. در منطقه منا، تونس اخیراً با ایجاد برنامه «سفیر»، برای جایگاه‌های مدیریتی خود در صنعت IT، متخصصان دور از وطن را هدف قرار داده تا این صنعت را توسعه دهد.

 دولت‌ها می‌توانند با بهبود جریان اطلاعات در خصوص فرصت‌های کسب‌وکار و آماده بودن مهاجران در سراسر دنیا، ارتباط میان مهاجرت‌کرده‌ها و کارآفرینان داخلی را تسهیل بخشند.

 دولت‌ها همچنین می‌توانند مهاجران را به پژوهش‌های رقابتی و نوآوری در زادگاهشان تشویق کنند. مهاجران نیز می‌توانند اکوسیستم پژوهشی و نوآوری داخلی را توسعه دهند. نمونه بارز این سیاست‌های تشویقی در سال ۲۰۰۸ در کرواسی، سال ۲۰۰۹ در مکزیک و سال ۲۰۱۰ در روسیه انجام شده که دولت‌ها پروژه‌های مشترک سازمان‌های داخلی با مهاجرت‌کرده‌ها را تامین مالی کردند.

 دولت‌ها با کمک شرکای جهانی و دوجانبه می‌توانند شبکه تبادل اطلاعات را ایجاد کرده و از مهارت‌های مهاجرت‌کرده‌ها استفاده کنند.

 همچنین دولت و کارآفرینان بخش خصوصی باید از مشورت متخصصان دور از وطن برای رشد پروژه‌های کارآفرینی استفاده کنند.


منبع: برترینها

هوشمندترین شهرهای دنیا

هفته نامه جامعه پویا: با توجه به تغییرات سریع و مهم اقتصادی و زیست محیطی در سطح جهان، شتاب فزاینده پیشرفت های فناوری موجب شده مقامات و مسئولان شهری برای فائق آمدن بر مشکلاتی مانند تغییرات آب و هوایی، شلوغی و ترافیک شهرها و جمعیت پا به سن گذاشته خود به دنبال راهکارهای جدیدی باشند. هرچه شهرها بهتر و بیشتر از فناوری های پیشرفته برای مقابله با این مشکلات استفاده کنند، می توان آنها را هوشمندتر تلقی کرد. در ادامه به چند شهری اشاره می شود که براساس گزارش های مختلف در زمینه مدیریت شهری، می توان آنها را در زمره موفق ترین شهرها در هوشمندسازی معرفی کرد.

۱٫ سنگاپور

«سنگاپور» (پایتخت کشور جمهوری سنگاپور) که یکی از مراکز مهم تجاری و مالی در جهان به شمار می آید، در حال حاضر می تواند نام هوشمندترین شهر در جهان را نیز به خود اختصاص دهد. این شهر عمده فعالیت های خود را با اتکا به فناوری های پیشرفته انجام می دهد. سنگاپور این هدف را دارد که به اولین کشور هوشمند در جهان تبدیل شود.

 هوشمندترین شهرهای دنیا

تقریبا هر فعالیتی در این شهر، توسط حسگرهایی نظارت می شود که شرکت های خصوصی آنها را ارائه کرده و هدف آن ها جمع آوری مجموعه فراوانی از اطلاعات است. این اطلاعات از سوی برنامه ای به نام «سنگاپور مجازی» بررسی می شود؛ مقامات سنگاپور با کمک این برنامه بهترین راهکارها را برای مدیریت شهر پیدا می کنند.

برخی از این فعالیت ها مانند نظارت بر محل های پارک خودرو، چراغ های راهنمایی کارآمد و سیستم دفع زباله از سوی مسئولان شهری انجام می شود و برخی از این فناوری ها نیز توسط شرکت های خصوصی در اختیار مردم قرار می گیرد؛ برای مثال حسگری به صورت داوطلبانه در اختیار افراد مسن قرار می گیرد که در صورتی که چند ساعت فعالیت یا حرکتی نداشته باشند.

پیام هشداری به بستگان آنها فرستاده می شود. «درمان از راه دور» نیز یکی دیگر از سیستم هایی است که به بیماران اجازه می دهد بدون خروج از خانه، از طریق صفحه های ویدئویی با پزشک خود ارتباط برقرار کنند.

با این حال یکی از مسائل مهم این است که بخش زیادی از این اطلاعات شخصی است و یکی از نگرانی های مهم درباره شهرهای هوشمند، مقوله حریم شخصی شهروندان است؛ در همین زمینه، سنگاپور در سال های اخیر متعهد به شفافیت بیشتر و شناسایی نگرانی ها در این زمینه شده است.

۲٫ بارسلون

در سال های اخیر «بارسلون» مشکلات فراوانی در زمینه جمعیت پا به سن گذاشته و رکود محلی خود داشته است؛ بر همین اساس مسئولان این شهر سعی کرده اند با کمک فناوری های پیشرفته، زیرساخت های آن را ارتقا بخشند و مشاغل جدید ایجاد کنند. علاوه بر محل های پارک هوشمند و سیستم های ترافیکی، این شهر در زمینه انرژی نیز روش های منحصر به فردی دارد.

 هوشمندترین شهرهای دنیا

بارسلون در مقایسه با تمام شهرهای پیشرفته، میزان بیشتری از نور خورشید را دریافت می کند و توانسته با راهکارهایی بهترین استفاده را از این مزیت ببرد.

در سال ۲۰۰۰ تمام ساختمان های این شهر برای تولید آب گرم مورد نیاز خود ملزم به استفاده از سیستم های خورشیدی شدند. وجود ناوگان اتوبوس های هیبریدی موجب شده بارسلون یکی از سالم ترین سیستم های حمل و نقل عمومی را داشته باشد. همچنین ۴۰۰ ایستگاه دوچرخه سواری در این شهر وجود دارد که استفاده کنندگان از این دوچرخه ها یا به صورت سالانه اشتراک می گیرند یا از طریق گوشی های همراه خود هزینه آن را پرداخت می کنند.

سیستم دفع زباله آن نیز در نوع خود منحصر به فرد است، به گونه ای که وجود لوله هایی در زیر سطل های زباله برای انتقال آنها به مخازن اصلی، نیاز به ماشین های حمل زباله را از بین برده است. تعدادی از اپلیکیشن های هوشمند نیز به کمک فعالیت های روزانه شهروندان آمده اند؛ یکی از آنها اپلیکیشنی است که به عنوان صدای شهروندان عمل می کند و آنها می توانند شکایت های خود از خدمات شهری را مانند خرابی خیابان ها یا شکسته شدن چراغ های راهنمایی به اطلاع مسئولان برسانند.

۳٫ اسلو

مانند بسیاری از شهرهای منطقه اسکاندیناوی، «اسلو» می کوشد با استفاده از این فناوری ها هرچه بیشتر در مسیر پیشرفت و سلامت قرار بگیرد. از سوی دیگر تعهد مسئولان این شهر به استفاده از برنامه های هوشمند در زمینه انرژی موجب شده پایتخت نروژ یکی از بادوام ترین شهرهای هوشمند در جهان باشد.

 هوشمندترین شهرهای دنیا

این شهر در حال حاضر از بیش از ۶۵ هزار چراغ LED هوشمند در مناطق و خیابان های مختلف خود استفاده می کند. این چراغ ها میزان نور مورد نیاز در شرایط مختلف از جمله هوای مه آلود را مشخص می کند. این شهر هم اکنون در حال ساخت ۵۰ کیلومتر مسیر بیشتر برای دوچرخه سواری است و بنا به اعلام مقامات رسمی، استفاده از خودروها تا سال ۲۰۱۹ در تمام مراکز شهری اسلو ممنوع می شود.

یکی دیگر از راهکارهای منحصر به فرد مسئولان اسلو مربوط به تولید انرژی است که به جای دفن زباله های صنعتی و استاندارد از آنها برای تولید انرژی استفاده می کنند. نکته جالب اینجاست که مسئولان اسلو به قدری از زباله ها در راستای این هدف استفاده کرده اند که در سال ۲۰۱۳ ذخیره زباله آنها به پایان رسید و مقامات دستور واردات زباله از خارج از کشور را صادر کردند.

۴٫ لندن

هم زمان با بزرگ تر شدن «لندن» و بیشتر شدن سن جمعیت آن، زیرساخت های این شهر نیازمند توجه و دقت بیشتری است. تخمین زده می شود ک جمعیت این کشور تا ۱۰ سال آینده از یک میلیون نفر بیشتر شود. مسئولان این شهر برای مقابله با این مشکلات، روی فناوری پیشرفته حساب ویژه ای باز کرده اند. سیستم دوچرخه های الکترونیکی و بیش از ۳۰۰ محل پارک هوشمند خودرو از جمله این اقدامات است که تاثیرهای مثبت فراوانی نیز به همراه داشته است.

 هوشمندترین شهرهای دنیا

همچنین پروژه ای در این شهر آغاز شده که می کوشد با سرمایه گذاری، رودخانه تیمز را به یکی از منابع اصلی انرژی تبدیل کند. برای دسترسی به انرژی سبز نیز مسئولان لندن قصد دارند استفاده از صفحه های خورشیدی در بالای ساختمان های مسکونی را افزایش دهند.


منبع: برترینها

بهترین های عینک آفتابی در سال ۲۰۱۷

استفاده از عینک آفتابی در تمام فصول ضروری است اما حالا با گرم شدن هوا بازار خرید عینک آفتابی هم داغ تر می شود. حال با هم نگاهی به بهترین عینک های امسال می اندازیم.

 Ray-Ban

 ۳۲ برند از بهترین های عینک آفتابی سال ۲۰۱۷

در این فصل ری بن دو مدل از شاخصترین عینک های آفتابی را در یک ظاهر عالی ارائه کرده است: Clubround


Dior

 ۳۲ برند از بهترین های عینک آفتابی سال ۲۰۱۷

کمپانی دیور، عینک های اسپرت با لنزهای آینه ای نقره ای، فریم سفید که مناسب پوست ها تیره تر است عرضه کرده است.


Tom Ford

 ۳۲ برند از بهترین های عینک آفتابی سال ۲۰۱۷

این طراحی ساده، شیک، هوشمندانه و همه کاره ی تامفورد مناسب آقایان خوش پوش در یک گشت و گذار صبحگاهی، یک جشن تابستانی یا مراسم ازدواج است.


Dolce & Gabbana

 ۳۲ برند از بهترین های عینک آفتابی سال ۲۰۱۷

اگرچه جان لنون ۵۰ سال پیش عینک آفتابی جذابی با فریم گرد ساخت اما هنوز هم جز شیکترین عینکهای دایره ای شکل هستند. این عینک انتخابی عالی برای کسانی است که صورت کشیده و استخوانی دارند.


Moscot

 ۳۲ برند از بهترین های عینک آفتابی سال ۲۰۱۷

شاید از زمانی که که جانی دپ این عینک را به چشم زد، ماسکوت تبدیل به عینکی برای افراد مشهور و آقایان شیک پوش شد. این عینک کلاسیک، با یک پوشش چوبی که در کنار قسمت مشکی فریم می درخشد، به روز شده است.


Gucci

 ۳۲ برند از بهترین های عینک آفتابی سال ۲۰۱۷

گوچی با فریم آبی از جنس پلاستیک ممکن است از روبرو ساده بنظر برسد اما کنتراست آبی و قرمز روشن دسته های آن این طراحی را جزئی از لیست جذابترین عینک های آفتابی این فصل کرده است که می تواند با ست پیراهن و شلوار سفید برای یک ساحل گردی تابستانی عالی باشد.


H&M

 ۳۲ برند از بهترین های عینک آفتابی سال ۲۰۱۷

اگر می خواهید بدون هزینه گزاف، استایلی بروز داشته باشید این عینک گزینه مناسبی پیش روی شماست.


Emporio Armani

 ۳۲ برند از بهترین های عینک آفتابی سال ۲۰۱۷

به دنبال عینکی هستید که فریمش طراحی خاصی داشته باشد اما خیلی هم شلوغ نباشد؟ پس به سراغ چیزی به غیر از امپریو آرمانی قهوه ای نروید. این عینک پلاریزه است و نیمه پایینی فریم آن طراحی ظریفی دارد.


Persol

 ۳۲ برند از بهترین های عینک آفتابی سال ۲۰۱۷

این جفت عینک پلاریزه دو استایل کلی فشن را برای بهار و تابستان ۲۰۱۷ همراه آورده اند. طراحی فریم و لنزهای آبی رنگ آن، به این عینک کلاسیک ظاهری مدرن بخشیده است.


Ray-Ban

 ۳۲ برند از بهترین های عینک آفتابی سال ۲۰۱۷

برای اولین بار ری بن کلاب مستر طراحی جدید و بروزی انجام داده و این استایل جدید با فریم و دسته چوبی از جنس گردو، افرا و گیلاس همچنین با رابر داخلی در رنگ های مختلف عرضه شد.


Saint Laurent

 ۳۲ برند از بهترین های عینک آفتابی سال ۲۰۱۷

سینت لورنت مدلی کلاسیک آینه ای خلبانی عرضه کرده است.


J Crew

 ۳۲ برند از بهترین های عینک آفتابی سال ۲۰۱۷

عینکی مناسب برای آقایانی با صورت مربعی


Topman

 ۳۲ برند از بهترین های عینک آفتابی سال ۲۰۱۷

آسمان ممکن است آفتابی باشد اما می شود از قانون استفاده از یک عینک خاکستری یا تیره سرپیچی کرد.


Cubitts x Sunspel

 ۳۲ برند از بهترین های عینک آفتابی سال ۲۰۱۷


Oakley

 ۳۲ برند از بهترین های عینک آفتابی سال ۲۰۱۷

امسال لنزهای رنگی به صورت عمده عرضه شده اند. این برند نیز عینکی با لنزهای بازتابی و فریم استات مرکب از آبی و رنگ شفاف روانه بازار کرده است.


Polo Ralph Lauren

 ۳۲ برند از بهترین های عینک آفتابی سال ۲۰۱۷

پولو در این فصل عینک آفتابی با دو پل بینی، فریم پوست لاکپشتی ، قهوه ای و سبز ارائه کرده است.


Chanel

 ۳۲ برند از بهترین های عینک آفتابی سال ۲۰۱۷

شنل عینکش را با فریمی ضخیم و ساختار مربعی بروز کرد که مناسب آقایانی با صورت گرد است.


Taylor Morris

 ۳۲ برند از بهترین های عینک آفتابی سال ۲۰۱۷

اگر دوست دارید این تابستان عینک متفاوتی به چشم بزنید خوب است که یک جفت عینک تیلور موریس بخرید که نه تنها فریم گرد آن بسیار منحصر به فرد است بلکه لنزهایش منحنی نیست.


Thom Browne

 ۳۲ برند از بهترین های عینک آفتابی سال ۲۰۱۷

اگر شما از عینک استفاده می کنید و نمی خواهید یک عینک اضافه با خود حمل کنید تا وقتی که هوا آفتابی شود آن را به چشم بزنید به سراغ عینک هایی بروید که هر دو این کار را انجام می دهد.


Illesteva

 ۳۲ برند از بهترین های عینک آفتابی سال ۲۰۱۷

ایلستوا در سال ۲۰۰۸ در نیویورک تاسیس شد. طراحی و متریال عینک های آفتابی این برند ترکیبی از سبک کلاسیک و جزئیات و رنگ های مدرن است.


Ray-Ban

 ۳۲ برند از بهترین های عینک آفتابی سال ۲۰۱۷

ری بن خلبانی شوتر با آن حفره در مرکز فریمش، مدلی کلاسیک در لاین ری بن است که در این فصل با دیواره محافظ تخت لنزش در رنگ های مختلف بروز رسانی شد.


Eyedoo

 ۳۲ برند از بهترین های عینک آفتابی سال ۲۰۱۷

چه کسی گفته این نسخه از عینک آفتابی نمی تواند مد باشد؟ این عینک پلاریزه دو پل با فریم پوست لاکپشتی  استاتی و گرد و جزئیات طلاییش برای صورت های مربعی و قلبی شکل بسیار عالی است. همچنین قیمت مناسبی دارد و می توانید با مراجعه به وبسایتش اطلاعات بیشتری کسب کنید.


Cheap Monday

 ۳۲ برند از بهترین های عینک آفتابی سال ۲۰۱۷

این برند، عینکی با طراحی گورخری در فریم ارائه کرده است که نه تنها با آن احساس راحتی می کنید، بلکه طراحی پد بینی و دسته های منحنی اش باعث می شود که هنگام استفاده و آفتاب گرفتن روی صورتتان نلغزد.


Bottega Veneta

 ۳۲ برند از بهترین های عینک آفتابی سال ۲۰۱۷

این عینک ایتالیایی با طراحی اش در پل و پدهای بینی به عینکی فوق العاده شیک تبدیل شده است.


Dior

 ۳۲ برند از بهترین های عینک آفتابی سال ۲۰۱۷

مدل محبوب سال ۲۰۱۴، با واسازی فریم و لنزهای رنگی در تابستان امسال نیز وارد عرصه مد شد.


Garrett Leight

 ۳۲ برند از بهترین های عینک آفتابی سال ۲۰۱۷

این عینک یکی از جذابترین برندهای عینک است که باکیفیت ترین مواد برای ساختن فریم دستساز آن استفاده می شود.


Diesel

 ۳۲ برند از بهترین های عینک آفتابی سال ۲۰۱۷

دیزل هم با فریم ضخیمش در مد تابستان امسال جای دارد. جزئیاتی که درطراحی پل بینی آن بکار گرفته شده است جالب بوده و حس تازگی بهمراه دارد.


Silhouette x Arthur Arbesser

 ۳۲ برند از بهترین های عینک آفتابی سال ۲۰۱۷

در این فصل برند های مختلف جزئیاتی مثل پوشش های پلاستیکی و رنگ های چشم نواز گوناگون در عینک های خود عرضه کردند. Silhouette x Arthur Arbesser هم با چهار رنگ مختلف در این فصل وارد میدان شد که بنظر می رسد فریم زردش برای تابستان انتخاب زیبایی باشد.


Ray-Ban

 ۳۲ برند از بهترین های عینک آفتابی سال ۲۰۱۷

باز هم ری بن و این بار خبرهای خوب برای دوستداران پیاده روی. فریم های چاپی یکی از محبوب ترین استایل های این فصل است که البته این کالکشن بصورت محدود ارائه شده، پس اگر به دنبال این استایل هستید سریع تر اقدام کنید.


Montblanc Signature

 ۳۲ برند از بهترین های عینک آفتابی سال ۲۰۱۷

ساخت ایتالیا با لنزهای آلمانی. مونتبلنک استاتی و تیتانیومی براق، ساده و البته همه کاره است که هم می توانید با آن با کت شلوار سر کارتان بروید و هم با لباس اسپرت به تعطیلات آخر هفته.


Hackett London

 ۳۲ برند از بهترین های عینک آفتابی سال ۲۰۱۷

استات فوق العاده باریک دستساز و فریم گرد پوست لاکپشتی


Ami

 ۳۲ برند از بهترین های عینک آفتابی سال ۲۰۱۷

فریم مربعی پوست لاکپشتی و لنزهای نارنجی رنگ UV این عینک دوست داشتنیست.


منبع: برترینها

بانکداری داعشی!

ماهنامه همشهری پایداری – مهدی نیماجی: گسترش بانکداری در جهان طی یک قرن اخیر موضوعی بسیار پر اهمیت است اما وقتی این رویداد با فناوری گره می خورد، عرصه ای گسترده در گردش مالی را شاهد خواهیم بود. داعش که در سال های اخیر به عنوان بزرگ ترین گروه تروریستی دنیا شناخته می شود، جمعیتی پنج میلیونی را در مناطق تحت اشغال خود در اختیار دارد. این مسئله نتیجه ای جز بروز یک سیستم اقتصادی پیچیده نخواهد داشت.

همچون یک مافیا

گروه تروریستی داعش که در عراق و سوریه فعال است، نه تنها ثروتمندترین تشکیلات تروریستی تاریخ معاصر است بلکه از نظر تامین مالی نیز موفق عمل کرده و همچون ساختارهای مافیایی اداره می شود. تامین منافع مالی آن که در حدود دو میلیارد دلار برآورد می شود، بیشتر از طریق قاچاق، باج گیری، غارت، گروگان گیری و فروش زنان انجام می شود. از همین روی یکی از نقاط قوت این گروه تروریستی، توان مالی آن است که توانسته با تکیه بر آن، به جذب بسیاری از جوانان بیکار و نیازمند از کشورهای مختلف اقدام کند و به تقویت زیرساخت های خود بپردازد.

 بانکداری داعشی!
آمده اند که بمانند

از سوی دیگر داعش نشان داده که آمده است در دراز مدت در سرزمین های تحت سلطه خود بماند. به همین منظور اقدام به راه اندازی بانک کرده است. در همین راستا در موصل که مرکز داعش بود اقدام به تاسیس بانک کرده تا به واسطه آن اسکناس های قدیمی را تعویض کرده و نیز در زمینه اعطای وام به شهروندان و اعضای خود فعالیت کند. همین مسئله باعث بروز نگرانی درباره تلاش این گروه تروریستی برای جمع آوری مبالغ مالی با هدف تامین هزینه های خود شده است.

همچنین گروه تروریستی داعش با سوءاستفاده از نیاز مالی ساکنان شهر موصل شروع به اعطای وام بدون بهره کرده بود که همین امر باعث افزایش تعداد مراجعه کنندگان شده بود. افتتاح بانک داعش در شهر موصل باعث بروز نگرانی درباره ارسال سپرده ها به اعضای این گروه تروریستی در مناطق مختلف عراق و سوریه شده بود.

بی نیازی از نوع تروریست ها

پایگاه خبری العالم طی گزارشی در این باره می نویسد نگرانی درباره دستیابی داعش به مقدار زیادی از پول رایج عراق وجود دارد که یکی از دلایل این نگرانی واریز ماهانه چهار میلیارد دینار (سه میلیون و ۴۵۰ هزار دلار) به حساب کارمندان دولتی ساکن مناطق تحت تصرف داعش است. موضوعی که داعش را به دستیابی درآمدهای نقدی برای عملیات تروریستی در خارج از قلمرو خود بی نیاز می کند.

ایجاد سیستم بانکداری و گسترش آن در سرزمین های اشغال شده توسط گروه تروریستی داعش بیانگر این نکته است که توسعه مناطق تحت تصرف داعش به معنای افزایش قدرت اقتصادی این گروه تروریستی نیز هست و کارشناسان معتقدند داعش از بانک خاص خود برای تامین هزینه هایش استفاده خواهد کرد.

بانکداری داعشی!

درهای باز بانک های ترکیه و قطر

از سوی دیگر تحرکات مالی داعش نشان می دهد همان طور که کشورهای عربی حوزه خلیج فارس و منطقه از نظر نظامی و لجستیکی آنها را پشتیبانی می کنند، در موضوع انتقال پول های داعش به خارج از سوریه و عراق نیز به عنوان پل های ارتباطی عمل می کنند. در همین ارتباط روزنامه اکسپرس با استناد به گزارش یک مرکز پژوهشی اسرائیلی نوشت که بیشتر دارایی های داعش، از چهار سال پیش در بانک های قطر و ترکیه نگهداری می شود و این دو کشور از گروه های تروریستی مانند داعش، القاعده و بوکوحرام و جبهه النصره حمایت می کنند.

می توان پذیرفت داعش با تصرف مناطقی در عراق و سوریه توانسته ذخایر انرژی و نقدی موجود در این مناطق را به اسم «دولت اسلامی» مصادره کرده و در نهایت از آنها برای حمایت های اقتصادی خود در خارج از کشور استفاده کند. این روزنامه با اشاره به گزارش های مراکز مبارزه با تروریسم تاکید کرد که تنها راه شکست داعش، خشکاندن منابع مالی آن است. بر اساس گزارش اکسپرس، داعش در آغاز منابع مالی هنگفتی در اختیار داشته اما اکنون حملات هوایی گسترده علیه تاسیسات نفتی اش، بیشتر ظرفیت تولید نفت این گروه را از میان برده است. در گزارش اکسپرس آمده است، گروه تروریستی داعش اکنون تلاش می کند ده ها میلیون دلار منابع مالی مورد نیاز خود برای ادامه برداشت نفت را به دست آورد.

رکود درآمد در سرزمین داعش

در خصوص چگونگی درآمد و پرداخت حقوق به اعضای داعش باید گفت که این گروه تروریستی ۶۰ هزار نیروی تحت امر دارد که ۲۰ هزار نفر از آنها نیروی خارجی است. البته در گزارش هایی نیز کل نیروهای داعش ۴۰ هزار نفر برآورد شده است. در برآوردهایی که ایندیپندنت از طریق گفتگوهای متعدد و جمع آوری اطلاعات داشته، نیروهای محلی داعش در عراق حقوق ماهانه ای معادل ۵۰۰ دلار دریافت می کردند که اخیرا به ۳۵۰ دلار در ماه کاهش یافته؛ اما نیروهای رده بالاتر و فرماندهان داعش مبالغی به مراتب بالاتر دریافت می کنند.

 بانکداری داعشی!
کاهش این درآمدها نیز با بمباران و آزادسازی مناطق تحت اشغال داعش مرتبط است و با از دست دادن مناطق نفت خیز بیجی و همچنین بمباران کاروان نفتی داعش در جوار مرز سوریه توسط روسیه، بخش قابل توجهی از درآمدهای این جریان تروریستی نابود شده است.

حقوق بگیران تروریسم

ایندیپندنت ادامه می دهد حدود ۲۰ هزار نیروی خارجی برای داعش مبارزه می کنند که این افراد هم با حداقل حقوق ماهانه ۸۰۰ دلار و بالاتر از آن عضو داعش شدند. به این ترتیب اگر متوسط حقوق پرداختی به ۲۰ هزار نفر را ۶۰۰ دلار در نظر بگیریم، در ماه رقمی بالغ بر ۱۲ میلیون دلار و سالانه ۱۴۴ میلیون دلار معادل ۴۳۲ میلیارد تومان (بر اساس هر دلار ۳۰۰۰ تومان) را شامل می شود. نیروهای محلی داعش هم رقمی در حدود ۲۰۰ دلار در ماه دریافت می کنند که در سال ۲۴۰۰ دلار می شود که در مجموع برای ۴۰ هزار نفر ۹۶ میلیون دلار معادل ۲۸۸ میلیارد تومان می شود. به این ترتیب حقوق پرداختی ۶۰ هزار عضو داعش در سال ۲۵۰ میلیون دلار است.

رد پای نه چندان پنهان

بدیهی است تهیه تسلیحات نظامی، تبلیغات رسانه ای و دستمزد دیگر کارمندان این گروه نیز هزینه هایی دارد که به جهت دسترسی نداشتن به اطلاعات لازم در این گزارش بررسی نشده است اما می توان تصور کرد این درآمدها نیز چگونه تهیه می شود. کافی است خروجی های رسانه ای داعش در ابعاد چند رسانه را بررسی کرد و دریافت این گروه تروریستی از آخرین تجهیزات فیلمسازی استفاده می کند که تهیه آن نیاز به حمایت رسمی خارجی دارد.


منبع: برترینها

بهترین فشن بلاگرهای اینستاگرام، مخصوص آقایان

برترین ها: اینستاگرام شبکه اجتماعی اشتراک گذاری عکس و ویدئو است که این امکان را به کاربران خود می دهد تا عکسها و ویدئوهای خود را به اشتراک بگذارند. آیا شما هم جزو آن دسته از افرادی هستید که مد را دنبال می کنید و در صفحه اینستاگرام خود به دنبال جدیدترین لباس ها و اکسسوری ها هستید؟ ما در اینجا بهترین صفحه های اینستاگرام مد و فشن برای آقایان را برای شما گردآوری کرده ایم، تا در صورت علاقه آنها را دنبال و از آنها ایده بگیرید.

FashionBeans

 بهترین فشن بلاگرهای اینستاگرام، مخصوص آقایان

یکی از مشهورترین سایت های اینترنتی مد و فشن «FashionBeans» نام دارد که جدیدترین اخبار دنیای مد و فشن و بهترین پیشنهادهای روز را برای آقایان به نمایش می گذارد. با دنبال کردن صفحه اینستاگرام آن، شما نیز می توانید از نظرات کارشناسان مد این صفحه بهره ببرید. 

David Beckham

 بهترین فشن بلاگرهای اینستاگرام، مخصوص آقایان

دیوید بکهام، ستاره محبوب، با ۳۷ میلیون فالوور، یکی از خوش تریپ ترین مردان جهان محسوب می شود. با مراجعه به صفحه او، نه تنها ایده هایی از سبک لباس پوشیدن بلکه از لحظات شیرین و خاطرات زندگی او نیز اطلاعاتی به دست خواهید آورد.

Stylish Grid Game

 بهترین فشن بلاگرهای اینستاگرام، مخصوص آقایان

شاید خرید کردن لباس و اکسسوری برایتان راحت باشد اما آیا ست کردن آنها با یکدیگر نیز کار ساده ای است؟ در این صفحه با زیباترین ست های فصل آشنا خواهید شد.

Phil Cohen

بهترین فشن بلاگرهای اینستاگرام، مخصوص آقایان 

اگر عاشق کتانی(به خصوص کتانی سفید)، شلوار جین و تی شرت هستید و دوست دارید که ظاهری اسپورت و در عین حال شیک داشته باشید، این صفحه را از دست ندهید. این صفحه با سبک مینیمالیست خود، نحوه ست کردن لباس را آموزش خواهد داد و در نهایت ظاهری جذاب برای شما خواهد ساخت.

Adam Gallagher

 بهترین فشن بلاگرهای اینستاگرام، مخصوص آقایان

آدام گالاگر، بلاگر و سوپراستار شبکه های اجتماعی، بیش از ۲ میلیون فالوور دارد. با اینهمه طرفدار، شما نیز  مطمئنا می توانید با خیال راحت به او اعتماد و از پیشنهادهای مد و فشن او استفاده کنید.

Nick Wooster

بهترین فشن بلاگرهای اینستاگرام، مخصوص آقایان 

طراح مد، نیک وستر، به دلیل سبک خاص لباس پوشیدن اش که کاملا متفاوت از دیگران است، شهرت دارد. اگر شما هم دوست دارید که سبکی متفاوت داشته باشید و در عین حال از جدیدترین مدهای خیابانی آگاهی یابید، به این صحفه سری بزنید.

Men With Class

بهترین فشن بلاگرهای اینستاگرام، مخصوص آقایان 

بیش از ۴ میلیون فالوور این صفحه اینستاگرام را فالو کردند تا با جدیدترین خبرهای دنیای مد و فشن آشنا شوند. اگر شما هم به دنبال تیپی کلاسیک هستید، ما این صفحه را به شما پیشنهاد می دهیم.

Suitsupply

بهترین فشن بلاگرهای اینستاگرام، مخصوص آقایان 

در طول چهار سال اخیر، این صفحه جای خود را در میان دوستداران دنیای مد و فشن باز کرده است. در این صفحه با جدیدترین محصولات بازار و شیوه ست کردن آنها با هم آشنا خواهید شد.


 

The Drop Date

بهترین فشن بلاگرهای اینستاگرام، مخصوص آقایان 

این صفحه به طور تخصصی شما را با جدیدترین مدل های کفش کتانی، حتی آنهایی که هنوز به بازار نیامده اند، آشنا می کند. بنابراین اگر عاشق کتانی هستید و دوست دارید قبل از دیگران از خبرهای مربوط به آن مطلع باشید، این صفحه را دنبال کنید.

Ronnie Fieg

بهترین فشن بلاگرهای اینستاگرام، مخصوص آقایان 

اگر دوست دارید که با تیپ های مختلف اسپورت مردانه آشنا شوید، این صفحه کمک بسیاری به شما خواهد کرد. طراحان آمریکایی عکس های بسیاری را از لوکس ترین کالاهای اسپورت برایتان منتشر می کنند که دیدن آنها خالی از لطف نیست.

Eric Rutherford

بهترین فشن بلاگرهای اینستاگرام، مخصوص آقایان 

اگر سن تان بالا رفته و دوست دارید که مانند یک مرد جا افتاده تیپ بزنید، اریکروترفورد می تواند به شما کمک کند. این مدل مشهور، پیشنهادهایی برایتان دارد که الگو گرفتن از آن بی فایده نیست.

Watch Anish

بهترین فشن بلاگرهای اینستاگرام، مخصوص آقایان 

این پیج مخصوص دوستداران ساعت است. در این صفحه با مدل های مختلفی از ساعت های لوکس و زیبا آشنا خواهید شد. 

David Budapest

بهترین فشن بلاگرهای اینستاگرام، مخصوص آقایان 

شما در این پیج با جدیدترین مدل های ساعت آشنا می شوید. اگر دوست دارید که خاص ترین ساعت ها را به دست خود ببندید، حتما این پیج را دنبال کنید.

Angel A. Ramos

بهترین فشن بلاگرهای اینستاگرام، مخصوص آقایان 

اگر تیپی کلاسیک دارید اما نمی دانید که چگونه کت و شلوارتان را با هم ست کنید، این پیج را دنبال کنید تا جذاب ترین پیشنهادهای سال را به شما دهد.


منبع: برترینها