وقتی همسرتان در هم شکسته است، چه باید بکنید

چنین زن‌هایی را همه جا می‌بینید: در میوه‌فروشی، محل‌کار، زمین بازی یا جلو مدرسه ابتدایی.

زن‌هایی که اشک‌های فرزندشان را از روی صورتشان پاک می‌کنند، زن‌هایی که بدون کوچکترین خودخواهی هر روز را بدون هیچ چشمداشت تشکر یا قدردانی خدمت می‌کنند، آنهایی که کار بیرون و تربیت بچه‌ها را همزمان اداره می‌کنند، زن‌هایی هم شوهرانشان را می‌پرستند، زن‌هایی که حواسشان به خواسته‌ها و نیازهای همه به جز خودشان هست. آنها زن‌هایی هستند که با آرامش در حال گرداندن جهان‌اند.

و اگر شما که این مقاله را می‌خوانید یک زن هستید، منظورمان خود شما هستید.

نگاه چشمانتان را خیلی خوب می‌شناسم. می‌دانم چه معنی دارد وقتی همه چیزت را می‌دهی و هیچوقت تصور نمی‌کنی که کافی بوده است. می‌دانم چه حسی دارد وقتی بیدار شوی و به این فکر کنی که تا آخر روز را با این حجم کار چطور باید سپری کنی. فقط باید بدانید که شما تنها نیستید.

شوهرها با شما هستم. ما به شما نیاز داریم. ما می‌دانیم که نمی‌توانیم مسیر زندگی را به تنها طی کنیم. وقتی بیفتیم، به شما نیاز داریم که بلندمان کرده و کمکمان کنید که سر پا بایستیم. به شما نیاز داریم که اشک را از روی گونه‌هایمان پاک کنید و آنقدر سفت در آغوشمان بگیرید که دیگر حتی نفس کشیدن برایمان سخت شود. به شما نیاز داریم که قوتی تحمل کردن زندگی سخت شد، آراممان کنید.

شاید برای مردها سخت باشد که بدانند چه باید بکنند. می‌دانم که گاهی پیدا کردن جملات درست کار سختی می‌شود. ما می‌خواهیم به شما کمک کنیم که کمکمان کنید. به همین دلیل از زنان سراسر دنیا خواستم که تصورشان را درمورد اینکه چطور شوهرانشان می‌توانند در زمان‌های سختی و استرس کمکشان کنند، بگویند. امیدوارم که این ایده‌ها برای شما هم مفید باشد.

۱. از مسئولیت‌های او آگاه باشید.

چه همسرتان سر کار برود و چه خانه‌دار باشد، آیا می‌دانید که روزش را چطور سپری می‌کند؟ اگر نمی‌دانید از او بپرسید. برنامه کاری روزانه او مطمئناً پر از انبوه کارهایی فرای زمان و انرژی اوست. حواستان به نیازهای او باشد و ازخودگذشتگی‌هایش را قدردان باشید.

۲. قبل از عصبانی شدن خودتان را وارد جریان کنید.

بهترین زمان برای کمک کردن به همسرتان همین الان است. نباید منتظر بنشینید که ناامید و سرخورده و درهم‌شکسته شود تا به دادش برسید.

۳. شرکت‌کننده‌ای فعال باشید.

برای بچه‌دار شدن به دو نفر نیاز است. برای خوب بودن یک ازدواج هم به مشارکت هر دو نفر نیاز است. اداره خانه هم دو نفر می‌خواهد. سعی کنید در هر مرحله از زندگی خانواده‌اید فعال باشید. کار کردن سخت است ولی وضعیت کاری‌تان به شما این اجازه را نمی‌دهد که از بار مسئولیت‌های خانه شانه خالی کنید.

۴. سعی نکنید مشکلاتش را حل کنید.

فقط گوش کنید. این تنها کاری است که لازم است انجام دهید. و اگر بخواهد راه‌حلی برایش پیدا کنید، مطمئن باشید که خودش از شما می‌خواهد.

۵. در آغوشش بگیرید.

بچه‌ها را به کاری سرگرم کنید و بعد همسرتان را در آغوش بگیرید و به او بگویید که چه اندازه دوستش دارید. او را محکم در آغوش بگیرید و بگذارید اگر خواست در آغوشتان گریه کند.

۶. بگذارید تا زمانی که می‌خواهد برایتان حرف بزند.

گاهی‌اوقات بهترین راه برای انگیزه یافتن دوباره یک زن این است که همه افکارش را بیرون بریزد. بگذارید همسرتان درمورد احساسات و مشکلات خود با شما حرف بزند. با او همدلی کنید. خوب به حرف‌هایش گوش دهیداز او سوال بپرسید و کاملاً فعالانه با او گفتگو کنید.

۷. شریکش باشید.

ازدواج یعنی شریک شدن یک زندگی با هم. یعنی به دوش کشیدن دشواری‌های زندگی همدیگر. یعنی گریه کردن با هم، خندیدن با هم. یعنی حمایت کردن از همدیگر در مواقع سختی. ازدواج یعنی دوست، پشتیبان و عاشق هم بودن. شما فقط دو انسان که با هم زندگی می‌کنند نیستید، شما یک اتحاد زیبا از دو انسانی هستید که می‌خواهند تا آخر عمر همدیگر را دوست داشته باشند.

۸. به او امید بدهید.

تشویقش کنید. به او بگویید که چه ویژگی‌هایش را دوست دارید. کاری کنید نقاط مثبت را هر موقعیتی ببیند. وقتی ناامید و خسته است، به او امید و انگیزه‌ی دوباره دهید.

۹. مفید باشید.

عادت کنید همیشه چشمتان به دور و بر خانه باشد تا چیزی که نیاز به تعمیر دارد را درست کنید. آیا ظرف‌شویی پر از ظرف است؟ لازم است سگتان را برای پیاده‌روی بیرون ببرید؟ لامپ‌های لوستر سوخته است؟ نباید صبر کنید تا همسرتان به شما بگوید، خودتان زودتر دست به کار شوید!

۱۰. بگذارید یک روز را فقط مختص خودش داشته باشد.

هیچ چیز بیشتر از یک مانیکور، پدیکور، اصلاح موها، ماساژ و یک لباس جدید به خانم‌ها حس خوب نمی‌دهد. بگذارید یک روز دیرتر از خواب بیدار شود، یک حمام داغ بکند و تا آخر روز را تنها به کارهایی که خودش دوست دارد سپری کند. از او حمایت کنید و سعی کنید کارهای روزانه‌اش را آن روز به گردن بگیرید تا او بتواند بدون دغدغه به خودش برسد.

۱۱، برایش دعا کنید.

درست قبل از خواب، با هم کنار تختتان زانو بزنید و دست در دست‌های همدیگر دعا کنید. به خدا بگویید تا چه اندازه همسرتان را دوست دارید و بگذارید بداند که چه چیزهایی را در او تحسین می‌کنید. از خداوند کمک بخواهید. از او بخواهید که نشانتان دهد که چطور می‌تواند همسر بهتری باشید و از خداوند برای همسرتان آرامش بخواهید.

۱۲. از او بپرسید که چطور می‌توانید به او کمک کنید.

همسرتان می‌داند که شما برای کمک کردن به او چه می‌توانید بکنید. مطمئن باشید خیلی بیشتر از آنچه فکر می‌کنید خوشحال خواهد شد. چون می‌دانید چرا؟ او هم شما را خیلی دوست دارد و هر روز برای کمک‌هایی که به او می‌کنید قدردانتان خواهد بود.


منبع: برترینها

با شهرهای پیاده محور جهان آشنا شوید

هفته نامه جامعه پویا – مهران فرجی: هر روز خودروها بیشتر می شوند و خیابان ها و اتوبان ها برای تردد این خودروها عریض تر. گاهی هم تناسبی بین خودروها و خیابان ها نیست و در شهرهایی مثل تهران، خیابان ها جوابگوی این حجم خودرو نیستند. ضعف حمل و نقل عمومی، مردم را به سمت استفاده از خودروی شخصی ترغیب می کند و شهر زیر سلطه آهن و دود قرار می گیرد؛ سلطه ای که به قیمت سخت شدن روابط انسانی در شهری تمام می شود که آهن در آن محور است و انسان، به حاشیه رفته است.

اصلی
ترین موضوعیت موجود در یک شهر انسان است، به همین دلیل طراحی شهری باید
براساس انسان باشد؛ اما متاسفانه در دوره مدرنیسم این خودرو بود که بر
انسان غلبه کرد و طراحی های شهری را تحت تاثیر قرار داد. ضروری ترین ویژگی
یک شهر این است که امکانات و ظرفیت های لازم برای حرکت پیاده در آن وجود
داشته باشد. این موضوع در شهرهای امروز ما فراموش شده است.

 تهران متعلق به انسان هاست؛ نه خودرو و پروژه های شهری

طراحی
مبتنی بر انسان به این معنی است که سرعت قدم زدن و زمان قدم زدن، مبنای
طراحی شهری باشد، نه سرعت اتومبیل. شاید بتوان گفت بالاترین نقش اجتماعی و
فضای تعاملی بین افراد در شهرها به وسیله میدان و پیاده راه ایجاد می شود.
ما در صحبت های امروزه، به فلکه هم میدان می گوییم، در حالی که میدان نقش
اجتماعی و پیاده محوری دارد و قرار نیست هر جایی را که اتومبیل دور می زند،
میدان بنامیم.

میدان بهارستان یا میدان
توپخانه اگر ویژگی های تعاملی داشته باشد، میدان هستند، وگرنه باید نام
آنها را فلکه گذاشت. میدان صرفا ویژگی ترافیکی ندارد.

در
پیاده راه ما به حرکت پیاده در محیط، برتری می دهیم؛ این موضوع، فضای
تعامل برای انسان ها ایجاد می کند؛ موضوعی که گمشده امروز شهرهای ماست.
سیاست مسئولان شهری این است که با به زیر زمین بردن پیاده، سعی کرده اند به
کاهش ترافیک کمک کنند، در حالی که این سیاست در دنیای امروز که خیابان ها
را برای حرکت اتومبیل بسازیم، دیگر پذیرفته نیست.

پیاده
راه باعث کاهش آلودگی هوا و محیط می شود. پیاده راه در جاهایی که بافت
تاریخی دارند هم کاربردی است، چرا که این بافت ها به واسطه فضای ارزشمند
معماری جذابیت های بصری دارند و افرادی که در حال قدم زدن هستند، می توانند
از این فضا استفاده کنند. از طرفی در پیاده راه ایمنی تردد افزایش می یابد
و این ایمنی برای همه اقشار و سنین است.

پیاده
راه در سال ۱۸۵۰ میلادی وارد مفاهیم شهری شد. در پارک مرکزی نیویورک، فضای
سبز گسترده ای وجود داشت که وسط آن آپارتمان ها و ساختمان های بلندی ساخته
شده بود. در اقدامی زمین این پارک را برای حرکت پیاده، سنگ ریزی کردند.
همچنین بعد از جنگ جهانی دوم، بسیاری از شهرهای اروپا تحت تاثیر جنگ تخریب
شدند و خیابان ها کاربری خود را از دست دادند. این خیابان ها بسته شده
بودند تا دوباره ساخته شوند؛ اما به صورت ناخواسته این پیاده راه ها شکل
گرفت و رفته رفته متوجه شدند این فرهنگ مناسبی برای شهر است.

تهران متعلق به انسان هاست؛ نه خودرو و پروژه های شهری

وضعیت شهرهای ما به ویژه تهران را در این بخش چگونه ارزیابی می کنید؟

در
تهران هم خیابان هایی مانند سپه سالار، از نخستین پیاده راه ها به حساب می
آید؛ نمونه هایی هم که بعدها شکل گرفت، موفق نبود. موضوع این است که اساس
شکل گیری شهرهای ما خودرو محور است. در گرگان هم که نمونه برداری شده از
تهران است، دقیقا فرهنگ خودرومحور حکم فرماست. همه شهرهای کشور در حال
الگوبرداری از تهران هستند، همه فکر می کنند باید شبیه تهران باشند؛ برای
مثال در گرگان که چند زیرگذر و روگذر احداث شده، مردم لذت می برند که 
گرگان شبیه تهران شده است، درحالی که این فرهنگ غلطی بود که در حال ترویج
است. البته در مقابل، ما نمونه هایی مثل رشت داریم که میدان مرکزی را به
پیاده راه تبدیل کرده اند و می تواند الگوی خوبی باشد.

نمونه
های ایجادشده در تهران هم شکست خورده اند و این به این موضوع بر می گردد
که پیاده راه، مطالعات جامع را نداشته است و همین باعث شده مجبور شوند
خیابان را به وضعیت قبل برگردانند؛ پروژه پیاده راه ۱۷ شهریور یکی از
آنهاست. با اجرای این پروژه، یک باره دسترسی پیرامونی به ترانزیت حذف شد.
وسیله شخصی محدود شد، در حالی که در اجرای پیاده راه تغییر باید پیوسته
باشد. مکان یابی صحیح، فاکتور مهم دیگر است، نمی شود هر خیابان را بست و
گفت که پیاده راه ساخته ایم. ودروهای امدادی باید اجازه ورود به محدوده را
داشته باشند. وجود پارکینگ مجاور پیاده راه الزامی است. همچنین باید برنامه
ای برای اصلاح ساختمان ها وجود داشته باشد، به این معنی که منظر آنها زیبا
شود، نورپردازی لازم و امکانات رفاهی لازم ایجاد شود.

 تهران متعلق به انسان هاست؛ نه خودرو و پروژه های شهری
در
خیابان ۱۷ شهریور خیلی از فاکتورها وجود نداشت. از طرفی، بحث امنیت پیاده
راه که مهم ترین موضوع است، لحاظ نشده بود، بحث جذابیت بصری وجود نداشت و
به زور این محور به پیاده راه تبدیل شده بود. فکری به حال بدنه تجاری  ای
که در آن محدوده است شاید با منطق پیاده راه خیلی هم خوانی نداشت، این باعث
شد پروژه شکست بخورد.

پروژه های شهری در این زمینه باید چگونه اجرا شوند؟

باید
به این نکته توجه کرد که مناطق شهری متعلق به انسان هستند ، نه خودرو و
پروژه های شهری. امروز ما با پدیده ای مواجهیم که اتومبیل و پروژه های شهر
سوار بر شهرها شده اند. پروژه دو طبقه کردن صدر و ساخت ساختمان های
بلندمرتبه در منطقه ۲۲ تهران را می توان نمادهای حاکمیت اتومبیل و پروژه
شهری بر تهران خواند.

مصداق بارزش هم در
چهارراه و همچنین میدان ولی عصر (عج) تهران است که انسان به زیرزمین منتقل
شده است، با این کار به پیاده دستور داده شده که بیرون را نبین و مزاحم
ماشین نشو تا ماشین به راحتی عبور کند، در حالی که پیاده راه هدفش این است
که راه را برای عابران پیاده باز کند.

تجربه
ای که تهران در دو طبقه کردن صدر برای کاهش ترافیک داشته، مثال دیگری است
که نشان می دهد پروژه های شهری خودرومدار است. ما هرچه دسترسی را برای
خودروها بیشتر کنیم، خودرو بیشتری را به شهر فراخوانده ایم و حجم ترافیک را
افزوده  ایم. مسئله دیگر این است که ما با این کار فرهنگ سواره را ترویج
می کنیم. البته اجرای پروژه های زیرگذر برای خودروها، پروژه های جایگزین
برای طرح های خودرومحور است.

در شهر، پیاده
روهای مختلفی وجود دارد؛ پیاده روی هدفمند، سرگردان، ادراکی و مفهومی از
انواع آن است. در حال حاضر اگر پیاده راهی هم ساخته شود، بر پیاده روی
هدفمند متمرکز است، به این معنی که پیاده از نقطه «الف» به نقطه «ب» حرکت
کند و فضایی وجود ندارد که پیاده فضا را ادراک کند. سرزندگی از شهر رفته و
کالبد وجود شهرها نشاط خود را از دست داده است. در این باره مطالعات روان
شناسی وجود دارد، میزان خودکشی افزایش یافته؛ این موضوع در شهرهای ماشینی
هم صدق می کند، در این شهرها میزان ارتباط ها خیلی کم رنگ شدهاست.

تهران متعلق به انسان هاست؛ نه خودرو و پروژه های شهری

راه حل چیست؟

لازمه
تغییر این وضعیت، تغییر فرهنگ ترافیکی و اجتماعی است. انسان ها باید فضایی
را که باعث سرزندگی شهری می شود تجربه کنند. البته راهکارها باید ترکیبی
باشد و برای مثال فقط حل ترافیک در نظر گرفته نشود. در کشور ما شهرسازی به
عنوان تخصص دیده نمی شود و هر کسی خودش را شهرساز می داند، چه آن ورزشکاری
که وارد شورای شهر شده است، چه مهندسان عمران و…، شهر باید به متخصصان
شهرسازی سپرده شود تا تمام موارد مثل پیاده، سواره، فضای سبز، توسعه حمل و
نقل عمومی و… را در نظر بگیرند. اگر این اتفاق نیفتد و برداشت غلط از
شهرسازی ادامه پیدا کند، وضعیت شهرهای تغییر نخواهدداشت.

 


منبع: برترینها

افسردگی زیر سایه شبکه های اجتماعی

ماهنامه سروش: گسترش فناوری های ارتباطی بر ابعاد مختلف زندگی انسان تاثیر گذاشته است. زمان و مکان اهمیت خود را از دست داده اند و افراد به شکلی بسیار ساده تر می توانند در فضای مجازی با یکدیگر ارتباط برقرار کنند. سرعت عمل، ناشناس ماندن و اهمیت ندادن به موضوعاتی مانند جنسیت، قومیت و طبقه اجتماعی فضای مجازی و شبکه های اجتماعی را به رسانه ای محبوب تبدیل کرده است.

رسانه های اجتماعی که امروزه به بخشی جدانشدنی از زندگی انسان تبدیل شده اند ذهنیت و گرایش کاربران را تغییر می دهند و تاثیرات مثبت و منفی بسیاری بر افراد و جامعه دارند. این نوشته نگاهی کوتاه به این تاثیرها دارد.

از تاثیرات مثبت رسانه های اجتماعی این است که در حوزه تجارت بسیار مفید هستند. رسانه های سنتی تجارت مانند تبلیغات رادیو و تلویزیون و آگهی های چاپی کارایی خود را از دست داده اند و هزینه های بسیار سنگینی دارند. اما با رسانه های اجتماعی تاجران و صاحبان صنایع می توانند به صورت مستقیم و رایگان با مشتریان خود در ارتباط باشند و تنها گزینه آنها زمان و انرژی خواهدبود.

 افسردگی زیر سایه شبکه های اجتماعی

از طریق رسانه هایی مانند فیس بوک، توییتر و هر وبگاه اجتماعی دیگر هزینه های بازاریابی تا حد چشمگیری کاهش می یابد. محبوبیت روزافزون سایت ها و شبکه های اجتماعی توجه بسیاری را به خود جلب کرده است که به عنوان مناسب ترین و در دسترس ترین وسیله ارتباط مورد استفاده طبقات مختلف اجتماعی است.

برقراری ارتباط با افراد، هر کجا که باشند و در هر زمانی، از طریق این شبکه ها بسیار راحت شده است. شبکه های اجتماعی تقریبا تمام موانع ارتباطی را از میان برداشته اند. یکی از مهم ترین تاثیرات مثبت شبکه های اجتماعی در این راستا ایجاد بستری مناسب برای متحد کردن مردم در جهت رسیدن به اهداف مشخص انسان دوستانه و اجتماعی است. این جنبش ها می توانند تاثیر شگفت انگیز در جامعه داشته باشند. از سوی دیگر نمی توان تاثیرات منفی رسانه ها و شبکه های اجتماعی را نادیده گرفت.

یکی از مهم ترین این تاثیرها اعتیاد به این شبکه هاست. صرف ساعت های بی شمار در این سایت ها و شبکه ها می تواند باعث کاهش تمرکز و توجه شود و به ویژه در نوجوانان سطح انگیزه را بسیار کاهش دهد. افراد معتاد به شبکه های اجتماعی یادگیری دانش کاربردی و تخصص را با تکیه بر فناوری و اینترنت جایگزین می کنند. توجه بیش از حد به شبکه های اجتماعی و دنیای مجازی که در اثر رقابتی ناسالم برای جلب توجه بیشتر انجام می گیرد، کاربران را از دنیای واقعی و اهداف واقعی دور می کند.

از سوی دیگر مطالعات نشان می دهد افرادی که بیش از حد و اعتیادگونه از شبکه های اجتماعی استفاده می کنند، احساسات منفی بیشتری از جمله افسردگی را تجربه می کنند.

کودکان نیز از جمله گروه های آسیب پذیر در برابر تاثیر شبکه های اجتماعی هستند. رسانه های اجتماعی ممکن است محتوای نامناسبی برای کودکان داشته باشند و از نظر روانی به آن ها آسیب بزنند. کودکان همچنین به راحتی توسط سودجویان مورد سوءاستفاده قرار می گیرند. صرف وقت در این شبکه ها نیز کودکان را از مسیر اصلی رشد و آموزش دور می کند.

شبکه های اجتماعی گزینه ای آسان و در دسترس برای ایجاد روابط بیشتر و البته صمیمی تر هستند؛ اما هویت ها در فضای مجازی غیرواقعی اند و روابط واقعی را تحت الشعاع قرار می دهند. این شبکه ها درواقع احساسی نادرست از ارتباط را در افراد ایجاد می کنند. این ارتباط ها کیفیت ارتباط در فضای واقعی را ندارند و سطح احساس در آن ها پایین است.

محققان بر این باورند که وبگاه های اجتماعی باعث می شوند کاربران در تشخیص رابطه واقعی و روابط بی شماری که در فضای مجازی به وجود می آید دچار مشکل شوند. آن ها می گویند هنگامی که بخش بزرگی از زمان و انرژی روانی ما صرف روابط نادرست و ناپایدار می شود روابط مهم تر و واقعی تر نادیده گرفته شده و تضعیف می شوند. فضای مجازی همچنین اهمیت فردیت و حریم خصوصی را در برابر جمع و حوزه عمومی قرار می دهد. فردگرایی و انزوا و بی توجهی به اجتماع از پیامدهای شبکه های اجتماعی است.

شبکه های اجتماعی، با وجود تاثیر مثبت بر بازاریابی و تجارت، تاثیر منفی بر کار کارمندان دارد. رسانه ها و شبکه های اجتماعی تمرکز کارکنان را برهم می زنند و بازدهی آن ها را کاهش می دهند. دو تحقیقی که اخیرا منتشر شده اند نشان می دهند که شبکه های اجتماعی ۱٫۵ درصد بازدهی را کاهش می دهند.

شرکت های انگلیسی نیز سالانه ۲٫۲ میلیارد دلار بر اثر پدیده شبکه های اجتماعی زیان می بینند. اما مهم ترین چالش شاید امنیت و حریم خصوصی افراد باشد. کاربران این شبکه ها اطلاعات بسیاری را به اشتراک می گذارند که شاید تهدیدی برای آن ها باشد. حتی با وجود فیلترهای امنیتی بسیار فشرده و دقیق ممکن است اطلاعات شخصی کاربران در اینترنت پخش شود و آنها را دچار مشکل کند.

  • منبع: لینکدین
  • تاریخ انتشار: ۱۰ اکتبر ۲۰۱۶
  • نویسنده: علی کینگستون موویلا


منبع: برترینها

گران‌ترین عطرهای دنیا

ماهنامه آینده روشن: در این مطلب با ۱۰ برند معروف عطر که جزو گران ترین ها هستند آشنا می شوید.

Clive Christian No1

 گران ترین عطرهای دنیا

این عطر در سال ۲۰۰۱ و ۲۰۰۸ عنوان گران ترین عطر دنیا را از آن خود کرد. این همان عطری است که کتی هولمز در روز نامزدی اش از آن استفاده کرد و قیمتی باورنکردنی ۲۱۵۰ دلار دارد.


Parfums Shalini

 گران ترین عطرهای دنیا

رایحه ای جذاب دارد که توصیف کننده عصر مدرن و مناسب این روزگار است. این عطر زنان این عصر را توصیف می کند که فارغ البال و مستقل هستند. هر شیشه از این عطر به تعداد کم و با قیمت ۹۰۰ دلار عرضه شده است.


Jean Patou’s Joy

 گران ترین عطرهای دنیا

با رایحه ای کلاسیک و بی انتها و ماندگار، برازنده همه خانم های پرزرق و برق و مجلل است. این عطر روی هم رفته شخصیت و جذابیت فردی را تغییر می دهد. نام این عطر از نام سازنده اش، جین پاتو، گرفته شده که آن را در سال ۱۹۳۰ ساخته است. «جین پاتوز جوی» به قیمت ۸۰۰ دلار عرضه می شود.


Jar Parfums Bolt Of Lightning

 گران ترین عطرهای دنیا

بویی لطیف و منحصر به فرد دارد که اگر برای چند روزی قصد حمام کردن نداشته باشید، نه تنها برای چند ساعت، برای روزها روی پوست می ماند. این عطر با قیمتی در حدود ۷۶۵ دلار برای تابستان گزینه مناسبی است. اگر می خواهید به ندرت و برای اتفاقات و موقعیت های خاصی از این عطر استفاده کنید، ارزش این مقدار هزینه کردن را دارد و می توانید آن را به کلکسیون تان اضافه کنید.


Fauborg 24 Herm’s

 گران ترین عطرهای دنیا

این عطر در سال ۱۹۹۵ عنوان عطر زنانه سال را به خود اختصاص داد و همواره در فهرست ۱۰ برند برتر گران دنیا جای گرفته است. امروزه قیمت آن ۱۵۰۰ دلار است و به دلیل خاصیت براق کنندگی اش، پس از استفاده آن پوست صورت تان براق می شود.


D Hardrien Goutal Eau Annick

 گران ترین عطرهای دنیا

این عطر در سال ۱۹۹۶ با طعم هایی چون طعم ترنج، ریحان، گریپ فروت، لیمو، لیموترش، نعناع، نارنگی، شاه پسند و درختان جنگلی در بازار عرضه شد. قیمت این عطر ۱۵۰۰ دلار است.


Baccarats Les Larmes Sacress De Thebe

 گران ترین عطرهای دنیا

این عطر هم جزو آن دسته عطرهایی است که پیدا کردن و خریدنش در بازار دشوار است. این عطر ترکیبی از کندر و گیاه مر است و قیمتی نزدیک به ۱۷۰۰ دلار دارد. علاوه بر کیفیت و خلوص بالا، شکل شیشه هرم مانندش هم جذاب است.


Chanel NO 5

 گران ترین عطرهای دنیا

این عطر، نه تنها گران است، به دلیل استقبال فراوان مشتریان، محبوب فراوانی هم دارد. گرچه قیمتی در حدود ۱۸۵۰ دلار دارد، طبق آمار، در هر ۳۰ ثانیه یک عدد از این عطر در دنیا خرید و فروش می شود؛ حتی با این میزان فروش، هنوز این عطر یکی از گزینه های محبوب افراد مشهور و افراد طبقه بالای جامعه است.


Caron’s Poivre

 گران ترین عطرهای دنیا

این عطر هم زنانه است و هم مردانه. سازنده آن کارن است و آن را در سال ۱۹۵۴ ساخته و با قیمت دو هزار دلار روانه بازار کرده است. به دلیل قیمت بالا و تعداد محدودش و تعداد کم افرادی که توانایی پرداخت چنین قیمتی را داشتند، این عطر به تعداد محدود عرضه شده است.


Imperial Majesty Clive Christian

 گران ترین عطرهای دنیا

در تحقیقی که در سال ۲۰۰۶ «فروبس» انجام داد، این عطر گران ترین عطر دنیا شناخته شد. درواقع این عطر بخشی از تجملات افرادی است که رایحه منحصر به فرد این عطر را دوست دارند. این عطر قیمتی بسیار گزاف دارد: حدود ۲۱۵۰۰۰ دلار است؛ امروزه می توان با پرداخت چنین هزینه ای اتومبیل خرید. داشتن این عطر می تواند خواستنی باشد.


منبع: برترینها

بهترین کفش‌های کتانی ۲۰۱۷

برترین ها: حال که ماهها از شروع سال ۲۰۱۷ گذشته است، زمان آن است که به بهترین کفش های کتانی که در این سال به بازار آمده اند، نگاهی بیاندازیم.

تعجبی ندارد که برند نایک و آدیداس، مثل همیشه، در صدر این جدول قرار گیرند. این دو برند طی ۶ ماه گذشته اوج برترین و توانایی های خود را با تولید جدیدترین کفش های کتانی، نشان دادند.

اگر می خواهید با بهترین کفش های کتانی که در سال ۲۰۱۷ به بازار آمده آشنا شوید، با ما همراه باشید.

Adidas Powerphase ‘Calabasas’

بهترین کفش های کتانی 2017 

این مدل کفش نتیجه همکاری ستاره مشهور، کانیه وست، با شرکت نایک بوده که به مقدار محدودی تولید شده است. از آنجا که کتانی های سفید هیچگاه از مد نمی افتند، اگر به دنبال کفشی باکیفیت که در پای هیچکس دیگری نمی بینید، می گردید، این مدل کفش آدیداس انتخاب خوبی برایتان خواهد بود.

Nike Air Max 97 OG ‘Silver Bullet

 بهترین کفش های کتانی 2017

فروش این کفش در ساعات اولیه ای که روانه بازار شد، فوق العاده بود. طراح آن که Christian Tresser نام دارد، برای طراحی این کفش از طبیعت الهام گرفت. اگر به دنبال کفشی خاص برای پاهایتان هستید، ما این مدل را به شما پیشنهاد می دهیم.

Adidas Originals Gazelle Leather Premium ‘Black

 بهترین کفش های کتانی 2017

یکی از کفش هایی که اخیرا تولید شد، این مدل از کفش آدیداس است. از آنجا که سادگی هیچگاه از مد نمی افتد، اگر به دنبال کفشی با کیفیت، زیبا و ساده هستید، ما این کفش به سبک مینیمالیست را به شما معرفی می کنیم. این کفش تنها در دو رنگ سفید و مشکی تولید شده است.

Vans x Our Legacy Old Skool

بهترین کفش های کتانی 2017 

برای طراحی این کفش، از مدل های کفش اسکیت الهام گرفته شده است. این کفش از مرغوب ترین مواد اولیه مانند چرم سوئدی تهیه شده که کیفیت بالای آن را تنظیم می کند. بنابراین با خیال راحت این کفش را خریداری کنید و از آن نهایت لذت را ببرید.

Adidas By Wings + Horns Campus ‘Grey

بهترین کفش های کتانی 2017 

این مدل کفش اولین بار در سال ۱۹۸۰ روانه بازار شد. آنچه این کفش را جذاب می کند، جیر خاکستری و طرح های دوخته شده روی آن است که در حین سادگی، بر زیبایی آن نیز می افزاید.

Nike Air More Uptempo ‘White On White

بهترین کفش های کتانی 2017 

این کفش از سال ۱۹۹۶ تا به حال در زمین های بسکتبال پادشاهی می کند که امسال با تغییراتی روانه بازار شد. یکی از تفاوت های اساسی رنگ آن است. اگر عاشق کتانی های سفید هستید، این کفش شما را خشنود خواهد کرد.

Diadora x Titolo Intrepid ‘Five Almonds

بهترین کفش های کتانی 2017 

شرکت سویئسی Titolo در همکاری با Diadora این کتانی چند رنگ را روانه بازار کرده است. اگرچه این کفش با چندین رنگ پاستلی طراحی شده اما ترکیب بندی آنها به گونه ای است که نه تنها توی ذوق نمی زند بلکه بسیار هم جذاب و گیراست. پس از خرید این کفش، شاید مجبور شوید که قدم هایتان را با احتیاط تر بردارید تا کفش تان آسیب نبیند اما مطمئنا تلاش هایتان ارزشش را دارد.

Asics x Wood Wood Gel DS H7EVK-1512

بهترین کفش های کتانی 2017 

نتیجه همکاری دو شرکت معتبر دیگر، این کفشی است که می بینید. این کفش یکی از محبوب ترین های امسال می باشد که توجه ستاره های پاپ- راک بسیاری را نیز به خود جلب کرده است. این مدل یکی از راحت ترین کفش هایی است که می توانید به پا کنید.

New Balance 990 V4 ‘Sunrise

بهترین کفش های کتانی 2017 

این مدل کفش نیو بالانس نیز یکی دیگر از کفش هایی است که در این لیست جای دارد. اگر چه مدل این کفش تفاوت چندانی با مدل های قبل ندارد اما رنگ آن آنقدر خلاقانه و منحصر بفرد است که تمام نگاه ها را به سمت خود جلب می کند. اگر دوست دارید که به کفش های ساده خود تنوعی دهید، این مدل را به شما پیشنهاد می کنیم.

Adidas OG NMD_R1

بهترین کفش های کتانی 2017 

یکی از کفش هایی که میان هواداران مد خیابانی غوغا کرده است، این مدل می باشد. مدل جورابی ساق، رنگ های چشمگیر پایین کفش و طراحی مشکی و کلاسیک، این کفش را منحصر بفرد و خواستنی کرده است.

New Balance 995 ‘Rust

بهترین کفش های کتانی 2017 

همانطور که از نامش پیداست، یکی از خصوصیات منحصر بفرد این کفش رنگ زنگی آن است به طوری که انگار تکه ای آهن را به پا کرده اید.  لبه پلاستیکی پشت کفش، لبه کمی بر آمده جلو آن و در نهایت رنگ و سادگی این کفش آنقدر گیراست که شما را بابت پولی که برای آن پرداخته اید، ناامید نخواهد کرد.

Reebok Exofit Lo Clean Vintage ‘Chalk

بهترین کفش های کتانی 2017 

یکی دیگر از طرح های موفق برند ریبوک برای کفش، این مدل است که در پای ستاره های بسیاری نیز یافت می شود. همانطور که از نامش پیداست، این کفش بیانگر سادگی است. بنابراین اگر به دنبال کفشی زیبا و با دوام هستید که چندین سال در پاهایتان دوام آورد، بی آنکه از مد نیافتد، ما این مدل را به شما پیشنهاد می دهیم.

Converse Chuck Taylor All Star ’۷۰ Woven High

 بهترین کفش های کتانی 2017

تا به حال کفشی با طرح بافت دیده اید؟ اگر پاسخ شما منفی است، این مدل را می توانید در جدیدترین محصول کانورس مشاهده کنید. با پوشیدن این کفش خودتان را از دیگر آل استار پوش ها جدا خواهید کرد.

Adidas Iniki Runner ‘Grey/White

بهترین کفش های کتانی 2017 

بی شک هیچ کفشی چشمگیرتر از این کفش نخواهد بود. جدا از کیفیت بالای آن، طراحی منحصر بفرد و رنگ طوسی و سفید آن که با هر رنگ لباسی به خوبی ست شده و دل هر فردی را می برد.

Nike Mayfly Woven

بهترین کفش های کتانی 2017 

یکی دیگر از کفش های طرح بافت، این مدل کفش نایک است که مخصوص روزهای گرم تابستان طراحی شده است. این کفش آنقدر سبک و خنک است که احساس می کنید صندل به پا کرده اید، با این تفاوت که انگشت های پاهایتان دیگر دیده نمی شود. اگر به دنبال کفشی سنتی هستید، این مدل مورد پسند شما واقع خواهد شد.


منبع: برترینها

جرم: دختر مجرد بودن

۹۸۰ هزار دختر ایرانی در آستانه تجرد قطعی قرار دارند. بسیاری از زنان نیز، به واسطه زندگی مشترک ناموفق و طلاق، مجرد محسوب می شوند. هنوز نگاه جامعه این را برنمی تابد که زنان به هر دلیل به صورت مستقل مشغول زندگی باشند. طرحی مانند «عیب زدایی از دختران مجرد» ،تبدیل به طرحی بی سر انجام شده و اسمی از آن شنیده نمی شود.

تجرد و زندگی مستقل اختیار کردن به خصوص برای زنان و دختران ایرانی، هنوز این‌قدر در جامعه سنتی ایران تابو هست که طرحی مانند «عیب زدایی از دختران مجرد» تبدیل به طرحی بی سر انجام شده و دیگر حتی اسمی از آن نیز شنیده نمی‌شود. این در حالی است که طبق آخرین آمارها، ۹۸۰ هزار دختر ایرانی در آستانه تجرد قطعی قرار دارند و علاوه بر این، بسیاری از زنان نیز به واسطه زندگی مشترک ناموفق و طلاق، مجرد محسوب می شوند. ایران با چالش تاخیر ازدواج، افزایش سن ازدواج، افزایش طلاق و تجردهای خواسته یا ناخواسته مواجه است و در این بین، هنوز نیزنگاه جامعه این را برنمی تابد که پسر یا به خصوص دختری حتی در سن بالا زندگی خانوادگی را ترک کرده باشد، یا زنی پس از طلاق به هر دلیل به صورت مستقل زندگی کرده باشد، این در حالی است که در بسیاری موارد این افراد، افرادی بالغ محسوب شده که توان و شرایط زندگی مستقل را دارند و به سنی رسیده اند که می توانند روی پای خود بایستند.

جرم: دختر مجرد بودن 

بااین حال در جامعه سنتی ایران نخستین سوالی که در مواجهه با این موضوع پرسیده می شود، این است: «چه کار می خواهد بکند که در کنار خانواده نمی‌تواند؟». این سوال البته از دل جامعه ای می آید که از طرفی احترام به حقوق فردی معنای درست خود را در آن پیدا نکرده، از طرف دیگر کوچک ترین فرهنگ سازی در این جامعه اغلب جز از راه اجبار ممکن نبوده و افراد تا حضور دست مراقب و به اصطلاح کنترل جدی را احساس نکرده‌اند، تن به قانون نسپرده اند. از این روست که خانواده ها اغلب نگران فرزندان خود، حتی فرزندان بزرگسال ۳۰ یا ۴۰ ساله مستقل خود هستند.

با این حال در دو دهه اخیر با توجه به تغییر ساختار جمعیتی کشور و کاهش قدرت انتخاب برای ازدواج به واسطه مشکلات اقتصادی، تعداد دختران و پسران مجرد و شیوع تفرد در کنار تجرد افزایش یافته و می توان گفت شاید جامعه نیز، برای پذیرش این موضوع اندکی تکان خورده است.حداقل برای گروهی از خانواده ها، این موضوع پذیرفته شده که فرزندان‌شان می‌توانند زندگی مستقل را خارج از چارچوب ازدواج، تجربه کنند و موفق باشند.

پدیده تجرد، مربوط به شرایط جامعه است

تغییر نگاه گروهی از خانواده های ایرانی به مقوله تجرد، به ویژه تجرد دختران را هر چند که بتوان به عنوان کورسوی امید دانست اما هنوز نیز زنان و دختران مجرد در جامعه با انواع و اقسام مشکلات مواجه هستند. این زنان با وجود اینکه از حدی از توان، دانش و شرایط مالی برای اینکه روی پای خود بایستند، برخوردارند و گاهی به لحاظ شأن اجتماعی از جایگاه مناسبی برخوردار هستند، اما از دید بسیاری از مردم مورد احترام نیستند. مردم می خواهند به هر نحوی که شده به خانه آن ها سرک بکشند و ببینند چه خبر است. به تجرد به عنوان آسیب اجتماعی نگاه می‌کنند. دوست ندارند فرزندان یا همسران‌شان دوستی داشته باشند که مستقل زندگی می کند. خانه ای که تنها یک نفر در آن زندگی می کند، برای آن ها تنها یک معنا دارد. زنان مجرد هنوز نیز برای اجاره منزل با مشکل مواجه هستند. صاحبخانه ها، مستاجر مجرد نمی خواهند و همسایه ها نیز تاکید می کنند که پای مجرد را به ساختمان باز نکنید.

این است که وقتی «شهیندخت مولاوردی» معاون رییس جمهور در امور زنان و خانواده از طرحی با عنوان «عیب زدایی از دختران مجرد» در راستای اعتلای موقعیت زنان و دختران مجرد در جامعه صحبت می کند، به او می تازند. بر اساس این طرح، پدیده تجرد مربوط به شرایط خاص جامعه است و نباید آن را فی نفسه زشت بدانیم و جامعه باید برای زنانی که تنها زندگی می کنند، احترام قائل باشد.طرحی که سال گذشته از سوی معاونت امور زنان و خانواده ریاست جمهوری مطرح شد تا به گفته شهیندخت مولاوردی، معاون رییس جمهور در امور زنان با تاسی از زندگی حضرت معصومه (س) و با هدف فرهنگ سازی، زمینه اعتلای موقعیت زنان مجرد در جامعه را فراهم کند.

اما بسیج جامعه زنان در واکنشی به این طرح، آن را حرکتی فمینیستی دانست که مخالف با ذات بشری و فطرت انسانی است چون ازدواج را زیر سوال برده! آن ها زندگی مجردی و تبدیل این وضعیت به شرایط قانونی و رسمی را یک آسیب جدی می دانند. به نظر می‌رسد همان‌گونه که از گفته های مولاوردی بر می آید، بالا رفتن سن ازدواج و افزایش تجرد قطعی در کشور به ویژه برای دختران، ایده اولیه برای برنامه ریزی طرح «قبح زدایی از تجرد دختران» است. موضوعی که معاون رییس جمهور در امور زنان و خانواده پیش از این نیز، آن را یکی از معضلات اصلی خانواده های ایرانی دانسته و گفته بود: طبق بررسی‌های صورت گرفته، خانواده در کشور با چالش تاخیر ازدواج و در نتیجه افزایش سن ازدواج و تجرد‌زیستی مواجه است.

در این خصوص «سعید معیدفر» جامعه شناس و آسیب شناس اجتماعی در گفت و گو با «قانون» می گوید که هر کس با نوعی از چارچوب نظری و فکری، موضوعی را برای خود به عنوان مساله مطرح می کند و متاسفانه افرادی نیز که تجرد دختران را به عنوان آسیب می بینند، نوع نگاه متفاوتی دارند. البته این طبیعی است که مساله ای برای عده ای آسیب باشد و برای عده ای خیر. به گفته این جامعه‌شناس، زمانی که اجماعی به وجود می آید و اغلب صاحب نظران روی یک آسیب با توجه به چارچوب ارزش جامعه و ابعاد مختلف زمانی و مکانی توافق می کنند، می توان گفت که آن موضوع قطعا یک آسیب است. اما در مورد موضوع تجرد زنان و دختران، هیچ توافق و قطعیتی وجود ندارد.

 جرم: دختر مجرد بودن
شرایط ازدواج فراهم نیست

آنچه را که این روزها مخالفان تجرد زنان و دختران بسیار مطرح می کنند، کمرنگ شدن نقش همسری و مادری زنان ایرانی است. به عقیده مخالفان، تجرد زنان از تکریم خانواده کاسته و پایین آمدن آمار خانوارها و تولدها برای آن ها نگران کننده است. در این خصوص معیدفر با اشاره به اینکه این یک حقیقت است که در جامعه سنتی ایران، زن با دید همسری و مادری نگریسته می شود، گفت:«در چنین جامعه ای اگر زنی نخواهد همسر یا مادر باشد، ارزش خود را از دست خواهد داد. امتناع از وظیفه همسری و مادری، یک آسیب جدی است؛ به خصوص از دید سیاست مدارانی که معتقد به ازدیاد جمعیت هستند.درحالی‌که این حق افراد است که بخواهند همسر و مادر باشند یا از آن امتناع کنند.

هرچند که در جامعه این روزهای ایران ، بسیاری از دختران از ازدواج امتناع نمی کنند و اتفاقا در پی ازدواج هستند، اما شرایط آن را پیدا نمی کنند و پسران نیز تمایلی به ازدواج ندارند و آمار طلاق نیز آن‌قدر گفته شده که دیگر گفتن ندارد». معیدفر با تاکید بر اینکه خوب یا بد تجرد زنان را در جامعه ایرانی داوری نمی کنم، ادامه داد:« به هر حال در کشوری زندگی می کنیم که هنوز نه مقداری غبار، که قشر عظیمی از لایه‌های فکری و بینشی جامعه پیشین در ما باقی است. اگر چه تغییراتی صورت گرفته است و سبک زندگی تغییر کرده اما هنوز لایه هایی از ذهنیت های قبلی و باورها و عادت‌های پیشین باقی مانده است و تغییر شرایط در جهت مثبت، زمان لازم دارد».

از سویی به نظر می رسد که در شرایط فعلی جامعه، نمی توان دختران را اجبار کرد که در هر شرایطی تن به ازدواج بدهند و باید سازمان‌های متولی، اقداماتی عملی و حمایتی را در راستای ترغیب و تشویق جوانان به ازدواج فراهم کنند؛ چراکه هیچ دختر یا پسری نیست که تمایل به ازدواج و آرامش در کنار همسر نداشته باشد اما آینده مبهم در زندگی مشترک است که سبب می شود گروهی از جوانان، ترس از ازدواج داشته باشند. بالا رفتن تجرد، علل طبیعی و اقتصادی و اجتماعی دارد و نباید به تجرد به عنوان یک آسیب اجتماعی نگاه کنیم.

زنان مجرد، ناامن نیستند

«اگر بخواهیم راحت صحبت کنیم، باید بگویم که بخشی از مردم ما هنوز معتقدند که اگر زنی مستقل زندگی کند، ممکن است با خود ناامنی به همراه بیاورد. در حالی که مطالعات نشان داده خودکنترلی زنان در زندگی های مستقل، بسیار بیشتر از خودکنترلی مردان است». این ها را «علیرضا شریفی یزدی» روان‌شناس اجتماعی در حالی به «قانون» می گوید که معتقد است در ایران ، خانواده ها این قدرت را دارند تا به فرزندان دختر مجرد خود، این فشار را وارد کنند که زندگی مستقل نداشته باشند.

در مواردی این دختران موفق به تجربه استقلال می شوند ودر مواردی دیگر بعد از طلاق دیگر حاضر به بازگشت کنار خانواده نیستند. به گفته این روان‌شناس اجتماعی، وقتی به زنی تحصیل کرده و توانمند به دید عامل ناامنی نگاه می کنیم، انتظار داریم جامعه ما در چه مسیری حرکت کند؟ به‌هر حال خواسته و ناخواسته آنچه در جامعه امروز ایران وجود دارد، وفور زنان و دختران مجرد است و نمی توان حق زندگی مستقل را از این افراد گرفت.

آنچه مسلم است عیب‌زدایی از دختران و زنان مجرد در جامعه ایران، راه ناهمواری است که هموار کردنش به سال ها زمان نیاز دارد. اینکه هر زن مجردی را که قرار است مستقل زندگی کند، به یک چشم نگاه نکنیم و با هر کسی مقایسه نکنیم، یک کار عظیم فرهنگی می طلبد. بحث، بحث تغییر ذهنیت هاست که این روزها در بخش های مدرن‌تر جامعه کمرنگ تر شده اما آنچه مسلم است جامعه ایرانی با پدیده ای به نام تجرد روبه‌رو است. پدیده ای که خواه ناخواه ذهنیت افراد را در آینده دگرگون کرده و از حساسیت ها خواهد کاست. اما کاش قبل از آنکه مجبور به همراهی با سیر تحولات جامعه شویم، اندکی کلاه خود را قاضی کرده و به حقوق زنان و دختران مجرد به عنوان عضوی از جامعه احترام بگذاریم.


منبع: برترینها

فاجعه‌ی سردشت، سی ساله شد

هشت هزار نفر در سردشت مصدوم شیمیایی شدند.

توفیق بی‌توشه: «فقط می‌خوام تحت پوشش درمانی بنیاد باشم»

توفیق بی‌توشه :«طی یک سال چند بار پوستم کنده میشه»

ستاره فتاح پور : «سردشت طی ۳۰ سال گذشته رنگ خدمت به خود ندیده است»

ستاره فتاح‌پور:«خودکشی در شهرزیاد شده، اما کلینیک اعصاب و روان نداریم»

کوچه‌های شهرِ مصدومان شیمیایی هنوز خاکی است

عراق برای جبران شکست‌هایش از سلاح شیمیایی استفاده کرد

اسعد اردلان: «بی‌توجهی سازمان ملل به هشدارهای ایران، عراق را در استفاده از سلاح شیمیایی گستاخ‌تر کرد»

بعد ازظهر است و شهر در استراحت. به نظر می‌رسد که نیروهای نظامی درحالت آماده‌باش هستند. صدای غرش هواپیمای دشمن بعثی به گوش می‌رسد.

بازهم مثل روزهای پرشماری که سردشت مورد حمله جنگنده‌های دشمن قرار می‌گیرد، دل مردم در سینه می‌تپد.این‌بارقرار است بمب بر سر کدام همشهری فرود آید . صدای غرش تمام می‌شود اما هیچ اتفاقی نمی‌افتد. نفس راحتی از سینه خارج می‌شود اما هنوز دقایقی نگذشته است که صدای هواپیماهای دشمن دوباره آسمان شهررا فرا می‌گیرد. صدای انفجار بمب‌ها یکی پس از دیگری شهر را می‌لرزاند.

 لاله هاي واژگون سر دشت


هواپیماها می‌روند و ردی از خون و فریاد به جای می‌گذارند. فریادی بلند
می‌شود. «شیمیایی زدن»، شهر از خلسه ترس و هیجان بیرون می‌آید. فریاد، خانه
به خانه و کوچه به کوچه به گوش می‌رسد. مردم از دور و نزدیک به مرکز شهر
می‌آیند. یکی برای کمک آمده و دیگری برای پیدا کردن عزیزش.

هوای شهر مسموم است. بوی سیر و لیموی سوخته در تمام شهر پیچیده است. بدن آن‌هایی که در محل حادثه بودند از ماده‌ای تیره رنگ پوشیده شده است. نم نمک نفس کشیدن دشوار می‌شود . آن‌ها که توان دارند مصدومان را درآغوش می‌کشند که به بیمارستان یا جای امن ببرند غافل از اینکه خود از عامل شیمیایی متاثر می‌شوند اما چه باک، همسایه به کمک نیاز دارد. خون و دود و اشک با بوی میوه گندیده آمیخته است . کودکی گریه می‌کند به دنبال مادرش است. مادری نوزاد خود را به سینه چسبانده و سرگردان، به علت ازدست دادن اعضای خانواده‌اش زار می‌زند . یکی در آغوش برادر با بدنی پوشیده از عامل شیمیایی ترکیبی دشمن و باصورتی که از بی‌نفسی به کبودی رفته است، جان می‌دهد. همه به هم کمک می‌کنند. مجروحان و جان‌باختگان را برهم سوار کرده به شهرهای مختلف اعزام می‌کنند.

چنین بود که در آن نیمروز بی‌فراموشی، هشت هزار نفر از شهر ۱۲ هزار نفری سردشت – اولین شهر قربانی جنگ افزارهای شیمیایی در جهان- دچار آسیب‌های شدید شدند. مردم سردشت قربانی سلاح شیمیایی ترکیبی عراق شدند؛ سلاحی که درآن از«گاز خردل و تاول‌زا» و چند ترکیب دیگر ساخته شده بود تا مردم مظلوم این شهرمرزی را از پای بیندازد.

براساس آمارهای رسمی از ۸۰۲۵ نفر مصدومان شهر، حداقل چهار هزار و ۵۰۰ نفر نیاز به درمان داشتند که سه هزار نفر از آن‌ها در شهر به صورت سرپایی درمان شدند. ۱۵۰۰ نفر از مصدومان حال وخیم تری داشته و باید بستری می‌شدند که به خارج از سردشت اعزام شدند . ۶۰۰ نفر از این گروه ۱۵۰۰ نفری به تهران و مابقی به چند شهر شمال غربی کشور اعزام شدند . در آن روز ۱۳۰ نفر براثراین جنایت به شهادت رسیدند که ۲۰ نفرآن‌ها در سردشت و در همان دقایق و ساعات نخستین پس از بمباران شهید شدند .۱۰ نفر حین انتقال از سردشت و ۱۰۰ نفرنیز طی مدت ۷-۳۰ روز پس از حادثه به‌تدریج در بخش‌ مراقبت‌های ویژه بیمارستان‌های مختلف کشور به شهادت رسیدند.

از هفت بمب شلیک شده به این شهر، چهار بمب به مناطق مرکزی از جمله مسیر ورودی شهر، یک بمب به سرچشمه آب شهرو دو بمب به روستای «رشهرمی» انداخته شد که به گفته شاهدان عینی دراین روستا حداقل یک خانواده که در حال شست‌و شو در کنار رودخانه بودند، به طور کامل از بین رفتند.

اما آثار مرگبار این حمله جنون‌آمیز تنها به کشتار و مصدومیت اهالی ختم نشد. این گاز نه تنها اهالی سردشت بلکه مواد غذایی ،میوه جات ،سبزیجات ،مزارع و آب و حتی حیوانات شهر را مسموم کرد تا مردم شهرتا مدت‌ها بامسمومیت های گوارشی دست و پنجه نرم کنند و محصولات برخی مزارع، آلوده و غیر قابل استفاده شود.

 
تنها ۲۰ درصد از مصدومان شیمیایی، مورد تایید بنیاد شهید

یکی از اهالی سردشت که امروز به دنبال احقاق حقوق همشهریان خود است دراین باره می‌گوید:« آن زمان بچه بودم و خوب یادم هست که ناچار شدیم دو ماه در یکی از روستاهای نزدیک شهرکه درنقطه مرتفعی قرار داشت، میان درختان زندگی کنیم. به یاد دارم که سردشت در مجموع بیش از دو هزار بار بمباران شد به نحوی که رژیم بعث ، ۱۸ روز بعد از جنگ بمب «ناپالم» برسرمان ریخت، اما حمله شیمیایی زندگی مردم را فلج کرد. اگر هوای نسبتا معتدل شهر کوهستانی‌مان نبود و مردم سریع شهر را ترک نمی‌کردند، حتما تلفات‌مان بیشتر می‌شد».

براساس گزارش‌ها باوجودگذشت سه دهه از این فاجعه و احراز قربانی شدن بیش از هشت هزار نفر از سکنه سردشت، متاسفانه تنها هزار و ۴۰۰ نفر از آنان توسط بنیاد شهید و امور ایثارگران به عنوان جانباز یا شهید مورد شناسایی قرار گرفتند. به عبارت دیگر فقط ۲۰ درصد از هزاران قربانی این فاجعه مورد تایید و شناسایی واقع شده و تنها ۵ درصد ازآنان از حقوق و مقرری ماهانه برخوردار هستند. ۹۵ درصد مابقی نیزجانبازی‌شان مورد احراز واقع نشده و اگر هم مورد تایید قرار گرفته، به دلیل پایین بودن درصد تعیین شده هیچ حقوقی به آنان تعلق نمی گیرد.

بدن مردم سردشت پوشیده از ماده سیاه

توفیق بی‌توشه، یکی از مصدومان حادثه است که درآن زمان تنها ۱۳ سال داشته است و امروز به قول خودش برای روزنامه‌ها می‌نویسد. او در این خصوص به «قانون »می‌گوید: «متوجه شده بودم که شهر حالت آماده باش دارد و نیروهای نظامی در شهر ماسک به صورت دارند و مجهز هستند. رفتم سهمیه قند خانواده را بگیرم.هواپیماها یک بار اومدن و رفتن بیرون شهر می‌خواستن مسیر باد رو مشخص کنن. فکر کنم ساعت چهار و ربع بود که دوباره برگشتن. با دیدن هواپیماها به سمت سرچشمه فرار کردم.صدای بمب آمد. خودم را زمین انداختم. چند دقیقه بعد از جا بلند شدم و شروع به دویدن و فرار از محل کردم ».

بی‌توشه ادامه می‌دهد:«به سمت شهر برگشتم که برم خونه، زمزمه‌هایی شنیدم که می‌گفتن شیمیایی زدن. معنی‌اش رو نمی‌فهمیدم. برخی میان مردم نایلون پخش می‌کردند که جلوی دهان‌مان رابگیریم. می‌گفتن باید برین جای امن‌تر که از سطح شهر بالاتر باشه. رفتم خونه خواهرم. آن‌ها هم نمی‌دونستن چه اتفاقی افتاده. براشون گفتم که میگن شیمیایی شده. آن‌ها به خودشون آب زدند. چند دقیقه بعد دامادمون اومد خونه. دیدیم به بدنش مواد خاکستری تیره چسبیده،با آب بدنش رو شستیم و بهش آب ‌زدیم. رفت دوش گرفت اما حالش بدتر شد. وقتی اومد بیرون داشت کبود می‌شد. کم کم حالش بدتر و بدتر شد. باقی اعضای خانواده هم به خونه خواهرم اومدن و دامادمون رو بردن بیمارستان سردشت ودر آنجا فوت کرد».

توفیق تاکید می‌کند:« دو تا از خواهرها ویکی از دامادهامون به عنوان جانباز شناسایی شدند و ۲۵در صد جانبازی بهشون دادن که این دامادمون هم از دنیا رفت.اما برادرم با اینکه پرونده بالینی داشت، درصد جانبازی نگرفت. هیچ حمایتی ازش نشد و حدود ۱۵ سال پیش دراثر بیماری که تشخیص داده نمی‌شد از دنیا رفت».

او می‌گوید:«من و پدر و مادرم پرونده بالینی نداریم.من و پدرم رو تخت بیمارستان در حال مداوا عکس داریم.اما چون سرپایی درمان ‌شدیم و دربیمارستان بستری نشدیم، نتونستیم پرونده بالینی تشکیل بدیم».

تمام اعضای خانواده توفیق، مصدوم و دربیمارستان‌های شهرهای مختلف بستری بودند. به همین دلیل توفیق و پدر و مادرش تصمیم می‌گیرند به جای بستری شدن در بیمارستان، اعضای خانواده‌شان را پیدا کنند. به همین دلیل هم درشهرهای مختلف به صورت سرپایی مداوا می‌شدند و به جست‌وجوی خود ادامه می‌دادند.

«پدرم توفیق دچار مصدومیت شدید شده و تاول ناشی از عامل شیمیایی تمام بدنش را پوشانده بود اما به درمان سرپایی ادامه دادیم. ما نمی‌دونستیم که چه فاجعه‌ای در بدن ما اتفاق میفته ، حتی آن زمان خبرنگارای خارجی ازپدرم در حال مداوا عکس گرفته بودن و من هم کنارش هستم . پدرم تا آخر عمرش دچار خارش شدید بدن بود و سرآخرم فوت کرد»، این‌ها را توفیق می‌گوید.

بنیاد ،جانبازی‌ام را قبول نکرد

او درباره مشکلات جسمی خود می‌افزاید:« به ما گفتن باید برین متخصص چشم، پوست،ریه و اعصاب . متخصص پوست تا من رو دید گفت، پوست تو شیمیاییه ، متخصص چشم هم قبل از اینکه پشت دستگاه برم گفت تو شیمیایی هستی. من خیلی ترسیدم چون از هیچ جا حمایت نمی‌شدیم. بعد که چشمم را معاینه کرد گفت، چشمت رو عمل کن دوتا لک شیمیایی داره.عمل نکنی کور میشی. از نظر اعصاب هم شرایط خوبی ندارم و دارو می‌خورم .من برای عمل کردن چشم پول ندارم. تا الانم هرچی دکتر رفتیم با هزینه خودمون و قرض و قوله بوده. حتی جسد برادرم رو به خاطر اینکه نمی‌تونستیم دو میلیون تومان پرداخت کنیم به ما تحویل نمی‌دادن».

توفیق می‌گوید:« وقتی بهار و پاییز از راه میرسه و حساسیت فصلی شروع میشه، من خفه میشم. نمی‌تونم نفس بکشم. الان دارم اسپری تنفسی مصرف می‌کنم. پیرتر بشم چه کنم. متخصص چشم و پوست و اعصاب،در کمیسیون تعیین، جانبازی من رو تایید کردن، اما متخصص ریه که رفتم با یه صف هزار نفری رو به رو شدم که هر کس رو پنج دقیقه معاینه و تست تنفس می‌کردن. نتیجه هم اومد که سالم هستم. کمیسیون به نظر متخصص ریه توجه کرد .به نظر شما میشه در عرض پنج دقیقه معاینه دقیق کرد.من بارها پیش دکتر ریه رفتم و تایید کردن که من شیمیایی هستم ومشکل ریوی دارم. پدروبرادرم رو که از دست دادم.اونا خیلی زجر کشیدن. هردو صورت سانحه دارن یعنی فرمانداری مصدومیت‌شون رو تایید کرده، پرونده هم دارن اما درصد جانبازی ندارن و حقوقی از بنیاد نگرفتن ».

 لاله هاي واژگون سر دشت
وی با ناامیدی و ناراحتی تاکید می‌کند:«به خدا من امضا میدم که درصد و پول نمی‌خوام. فقط می‌خوام اسمم باشه که پیرشدم بیشتر از این زجر نکشم. چشمام نیاز به عمل داره پول ندارم. پوست صورتم سیاه شده ،خارش بدن دارم، پوست دستام یه جوری شده که پوست میندازه .طی یک سال چند بار پوستم کنده میشه پماد هم فایده نداره. من فقط می‌خوام که تحت پوشش درمانی باشم و اسمم تو بنیاد شهید و امور ایثارگران ثبت بشه ».

کودک ۱۳ ساله روز حادثه و مرد ۴۰ ساله امروز از ترس خود برای ازدواج و تشکیل خانواده می‌گوید. از اینکه می‌ترسد حالش بدتر شود، بینایی خود را از دست بدهد و نتواند از همسر و فرزندش حمایت کند. او به رغم داشتن مشکل ریوی ناچار است برای امرار معاش در مغازه عطرفروشی‌اش کار کند و ماسک بزند بی‌آنکه امیدی به فردای پیش‌رو داشته باشد.

او در پایان می‌گوید:«حق پدرو برادرم که مردن ، ضایع شد اما من زنده‌ام. کاری کنند که حق من ضایع نشه ».

اهالی سردشت آن نیمروز را فراموش نمی‌کنند

در ادامه ستاره فتاح‌پور، ساکن و عضو شورای شهر سردشت به «قانون » می‌گوید: «سردشت یکی از مظلوم‌ترین شهرهای ایران است. این شهر بارها و بارها در زمان جنگ تحمیلی درگیر حملات شیمیایی بود. اما حمله شیمیایی یک مساله به یاد ماندنی است. هیچ یک از اهالی سردشت نمی‌توانند آن نیمروز را فراموش کنند. مجامع بین‌المللی هم در برابر فاجعه سردشت سکوت عجیبی کردند و الان هم آنچنان که باید و شاید در باره آن صحبت نمی‌شود. این شهر نقطه مرزی و نقطه اتکا و قوت قلب رزمندگان اسلام بود. به‌همین خاطر هم حمله شیمیایی اتفاق افتاد».

وی ادامه می‌دهد: «ما مردم شهر واقعا نمی‌دانستیم چه به روزمان آمده . ساعت چهار بعدازظهر که مردم درمنزل درحال استراحت بودند، شهر بمباران شد. ما فکر می‌کردیم مثل دفعات قبل است .نمی‌دانستیم شیمیایی است به همین دلیل برای کمک به مناطق بمباران شده رفتیم و مردم را‌ درآغوش می‌کشیدیم و کمک می‌کردیم. در اثر همین تماس‌ها بسیاری از مردم شهر شیمیایی شدند. وقتی تاول‌های عزیران‌مان را دیدیم، وقتی دیدیم که جسد آن‌ها انباشته برهم است و همه چشم‌ها پف کرده و کسی چیزی نمی‌بیند، تازه متوجه شدیم که چه بر سرمان آمده است. اما دیگر دیر شده بود. ما اواخر شب متوجه آثار این بمب‌ها شدیم و دیدیم عزیزان‌مان جلوی چشمان‌مان پرپر می‌شوند و به صورت انباشته بر هم به بیمارستان‌های شهرهای مختلف اعزام می‌شوند.این نوع انباشتگی باعث شد که عزیزان دیگر هم شیمیایی شوند. آن‌ها که برای امداد آمده بودند و در زمان بمباران از شهر دور بودند نیز گرفتار شدند».

سلاح شیمیاییِ ترکیبی بر سرمان فرود آمد

فتاح پور با تاکید براینکه به گفته کارشناسان، آثار حمله شیمیایی تا ۵۰ سال در شهر ماندگار خواهد بود، افزود: «آن روز آب‌ هم قطع شد. مردم به تنها استخرکوچکی که در سرچشمه وجود داشت روی آوردند اما بازهم کفاف نداد» .

وی می‌گوید: «بمباران شیمیایی سردشت از لحاظ بیولوژیکی و زیست محیطی نیزآثار مخرب زیادی داشت. گاز خردل به خودی خود بیش از دو هفته در طبیعت نمی ماند ولی رژیم صدام با اضافه کردن مواد شیمیایی دیگر به این گاز، ماندگاری آن را در طبیعت به ۵۰ سال افزایش داد. این گاز علاوه بر آثار مخرب بر گونه‌های گیاهی و جانداران، آثار ماندگاری بر انسان دارد و ما این آثار را در شهر می‌بینیم» .

این عضو شورای شهر سردشت می‌گوید:«جانبازان شیمیایی سردشت از دردهای لاعلاج شیمیایی که بیشتر اعصاب، پوست، ریه و قلب آنان را درگیر کرده است رنج می‌برند، یعنی شهروندان عزیز ما باید تا آخر عمر کیسه های دارو و کپسول‌های اکسیژن را در کنار خود داشته باشند تا ادامه نفس کشیدن و زندگی برای آنان میسر باشد. همه در خانه‌ها کپسول اکسیژن دارند و حتی برخی آن را باخود حمل می‌کنند».

او که خود به عنوان جانباز ۱۵ درصد شناسایی شده و بدون اسپری تنفسی نمی‌تواند زندگی کند، یادآورمی‌شود: «ما جانباز ۷۵ درصدی داریم که برای آمدن به شهر باید کپسول اکسیژن حمل کند. در شهر ما افسردگی بسیار زیاد است در حالی که یک اورژانس اجتماعی نداریم. خودکشی زیاد شده اما کلینیک اعصاب و روان نداریم . تا چهار سال پیش، زنانی که درصد بالای جانبازی داشتند، یا نمی‌خواستند بچه‌دار شوند یا اینکه اگر تحت نظر دکتر نبودند فرزند دارای ناهنجاری به دنیا می‌آوردند».

اورژانس اجتماعی و کلینیک تخصصی نداریم

فتاح‌پور با اشاره به عدم وجود کلینیک تخصصی در شهرمی‌گوید:«ما تنها یک کلینیک جانبازان داریم که کارآمد، تخصصی و مجهز نیست . تنها یک یا دو پزشک متخصص دارد که هفته‌ای دو روز از بیمارستان امام خمینی سردشت به این کلینیک می‌آیند و خدمات کلینیک در حد یک درمانگاه معمولی است. بارها مسئولان به شهر ما آمده یا ما برای تجهیز بیمارستان به تهران رفته ایم اما تا الان کاری انجام نشده ا ست».

وی ادامه می‌دهد: «سردشت پس از بمباران شیمیایی و فاجعه تحمیل شده بر مردم مرزدار آن هرگز درخور شأن و جایگاهش از طرف دولت‌های پیشین طی ۳۰ سال گذشته رنگ خدمت به خود ندید. محرومیت‌ها و چهره غبار گرفته شهر برای هر رهگذر و مسافر راهی این دیار ملموس است. عمران و آبادانی و حتی مزار شهدای این شهر آنچنان که باید در شأن و منزلت شهدای آن نیست».

این عضو شورای شهر سردشت می‌افزاید: «شهرداری شهر، فاقد درآمد کافی برای اداره شهری است که نیازمند بازسازی است. شهری که بیشتر سکنه آن جانبازان و مصدومان شیمیایی هستند، عوارض و منابع کسب درآمد ندارد. به همین علت با وجود اینکه بیشتر مصدومان ما مشکل ریوی دارند اما خیابان‌ها و کوچه های شهر بیشتر خاکی هستند. ما امسال تنها توانستیم یک سوم شهر را آسفالت کنیم».

این بانوی ۵۲ ساله می‌گوید: «ما یک پارک مناسب برای شهروندان و خانواده ها به ویژه بانوان نداریم هرچند که در حال حل این مساله هستیم و جدیدا کلنگ‌زنی آن را انجام داده‌ایم. کشاورزی‌مان هم در حال مکانیزه شدن است و طی سه سال اخیر توجه به کشاورزی بیشتر شده است. در وسط شهر خانه‌ای هست که مورد اصابت بمب قرار گرفته و اگر بخواهند تخریب کنند، به دلیل وجود صد درصدی آثار شیمیایی در آن هرکس به خانه نزدیک شود حتما دچار مشکل خواهد شد».

راه‌های مواصلاتی، روستایی است

فتاح‌پور با بیان اینکه سردشت تنها یک راه ورودی و خروجی دارد که در صورت بروز بحران در این شهر مشکلات جدی برای شهروندان پیش خواهد آمد، می‌گوید:« این شهر با وجود داشتن بیش از ۵۰ درصد از جنگل‌های آذربایجان غربی، گونه‌های متنوع و کمیاب گیاهان دارویی، درختان جنگلی و وحشی، چشمه سارها، آبشارها و رودخانه های دایمی و فصلی، مغفول مانده است. شرایطی که برای صنعت گردشگری مناسب بوده و می‌تواند چرخ زندگی مردم این شهر را نیز به حرکت در آورد. این درحالی است که ما حتی یک هتل برای استراحت توریست‌ها نداریم . با وجود آنکه راه‌ها گردشگر را به سردشت می رسانند اما از لحاظ ساختاری و زیر ساختی چندان به این شهر رسیدگی و توجه نشده و تقریبا همه راه‌های اصلی و مواصلاتی به شهرهای بانه، مهاباد و پیرانشهر نیز بیشتر از اینکه به یک راه اصلی شبیه باشند، رنگ و روی راه روستایی دارند».

او ادامه می‌دهد: «با وجود اینکه آب معدنی گراوان و آبشار شلماش، جزو هشت بهشت آذربایجان غربی هستند، نه ساماندهی شده اند و نه راه و امکانات رفاهی مناسبی دارند.فناوری فرآوری محصولات بومی مانند انگور سیاه، عسل و سماق وحشی و حتی میوه درخت بلوط در سردشت وجود ندارد ؛ مساله‌ای که بر رشد اقتصادی منطقه اثرگذار است و می تواند تا حد زیادی برای مردم این شهرستان اشتغال ایجادکند».

فتاح‌پور بر ضرورت اشتغال‌زایی و ایجاد مراکز رفاهی برای بانوان تاکید کرده و می‌گوید: «رسمی شدن مرز کیله نیز از اهم خواسته‌های مرزداران و مرزنشینان برای اشتغال‌زایی است. همچنین توجه ویژه به کلینک جانبازان و ایجاد کلنیک ها ی اعصاب و روان و مشاوره ای خصوصا برای بانوان از ضروریات است».

وی ادامه می‌دهد: «توجه از طرف دولت با اختصاص بودجه های جهشی برای رفع غبار از چهره شهر سردشت می‌تواند کمی از آلام سنگین مردم این شهر که در همه صحنه ها وفاداری خود را به نظام و خاک مقدس کشور اثبات کرده‌اند بکاهد. جانبازان شیمیایی و بدنه زخمی سردشت، اسناد زنده جنایات غرب علیه ایران هستند و تنها دادگاه بین المللی که در طول حیات انقلاب اسلامی با پیروزی ایران تمام شده است، با اتکا به اسناد بمبماران شیمیایی سردشت بوده است».

بی‌توجهی جامعه جهانی به استفاده عراق از سلاح شیمیایی در ایران

دکتراسعد اردلان، حقوقدان و مشاور امور بین الملل انجمن دفاع از مصدومان شیمیایی سردشت در خصوص پیگیری ابعاد حقوقی این حادثه به «قانون» می‌گوید: «هربارکه عراق از نیروهای ایران در جنگ تحمیلی شکست می‌خورد، به واکنشی تند دست می‌زد و از سلاح‌های غیرمتعارف که استفاده آن‌ها در جنگ ممنوع بود استفاده می‌کرد؛ مثل سلاح شیمیایی که تنها نوع از سلاح‌های ممنوعه بود که این کشور در اختیار داشت».

وی ادامه می‌دهد: «سال‌ها پیش از بمباران شیمیایی سردشت و حلبچه، بارها عراق از این نوع سلاح در جبهه‌ها استفاده کرده است، چنانکه در جزایر مجنون در روستای زرده منطقه سرپل ذهاب و… یعنی هرجا که نیروهای ایران فشار می‌آوردند و معادله به زیان عراق می‌شد، این کشور از سلاح شیمیایی استفاده می کرد».

اردلان با یادآوری هشدارها و یادداشت‌های مکرر وزارت امورخارجه ایران به سازمان ملل درخصوص استفاده دولت عراق از سلاح شیمیایی علیه نیروهای ایرانی، می‌گوید: «ازآنجایی که فضای بین‌المللی و به‌خصوص شورای امنیت علیه ایران بود و همه از عراق حمایت می‌کردند ،به این یادداشت‌ها و هشدارها توجه نشد، تا اینکه در هفتم تیر ۱۳۶۷ به شهر سردشت حمله شیمیایی شد».

مشاور امور بین الملل انجمن دفاع از مصدومان شیمیایی سردشت با اشاره به اینکه عراق از مدت‌ها قبل جنگ را به شهرهای ایران کشانده وکرمانشاه و سوسنگردو شهرهای مرزی را به موشک بسته بود و در نهایت نیز در سردشت از سلاح شیمیایی استفاده کرد، می‌افزاید: «تحلیل من از فرآیند جنگ آن است که دولت عراق برای جبران شکست‌ها و عقب‌نشینی‌ نیروهایی خود، از سلاح شیمیایی استفاده می‌کرد».

هشت هزار سردشتی، قربانی حمله شیمیایی عراق

وی با بیان اینکه درآن روز هشت هزار نفر از شهروندان سردشتی قربانی سلاح‌شمیایی شدندکه برخی دچار آسیب سطحی و برخی نیزبا آسیب‌کلی منجر به شهادت مواجه شدند،‌عنوان می‌کند: «عدم انجام اقدامات قاطعانه از سوی سازمان ملل در برابر هشدارهای ایران، عراق را در استفاده از سلاح‌های شیمیایی گستاخ‌تر کرد. لذا وقتی این کشور مشاهده کرد به هشدارها و یادداشت‌های ایران توجه نمی‌شود، روز به روز دامنه استفاده خود از این نوع سلاح‌ها را گسترش داد تا به فاجعه سردشت و حلبچه منجر شد». اردلان با اشاره به بمباران شیمیایی حلبچه در ۱۶ مارس ۱۹۸۶ که منجر به شهادت پنج هزار نفر شد، خاطرنشان می‌کند: «دراین زمان جهان متوجه وخامت اوضاع شده و درخواست‌های قبلی ایران نیز مورد رسیدگی قرار گرفت.

اما مهم‌ترین اتفاق در این زمان آن بود که تدوین و تصویب کنوانسیون سلاح‌های شیمیایی در دستور کار و مذاکره قرار گرفت».وی یادآور می‌شود: «در سال ۱۹۷۲ میلادی (۱۳۵۱خورشیدی)که کنوانسیون ممنوعیت سلاح‌های میکروبی به تصویب رسید، کنوانسیون منع سلاح‌های شیمیایی نیز در دستور کار قرار داشت که به تصویب نرسید. زمانی‌که حادثه حلبچه رخ داد، رسیدگی به این کنوانسیون تسریع و تشدید شد.در نهایت با تکمیل پیش‌نویس پروتکل ۱۹۲۵ژنو، براساس مذاکراتی که در خصوص سلاح میکروبی و شیمیایی شده بود، کنوانسیون منع سلاح‌های شیمیایی تدوین و در ۱۹۹۳ به تصویب رسید».

 لاله هاي واژگون سر دشت
ایران همیشه می‌تواند از عراق مطالبه خسارت کند

این حقوقدان درباره پاسخگویی دولت عراق در خصوص این جنایت با بیان اینکه اصولا کنوانسیون‌ها و تعهدات بین المللی عطف به ماسبق نمی‌شوند، خاطرنشان می‌کند: «دولت عراق از زمانی ملزم به پاسخگویی بوده و مشمول مجازات می‌شود که به کنوانسیون منع سلاح‌های شیمیایی پیوسته است. هرچند که این کشور در سال ۱۹۲۹ به پروتکل ۱۹۲۵ ژنو درباره منع استعمال گازهای خفه‌کننده، سمی و شبیه آن پیوسته بود و برهمین اساس نباید از سلاح‌های شیمیایی استفاده می‌کرد».

وی اضافه می‌کند: «پروتکل یادشده ضمانت اجرایی نداشت اما کنوانسیون منع سلاح‌های شیمیایی دارای ضمانت اجرایی بوده وچنانکه کشور عضو این کنوانسیون مرتکب تخلف شود، مشمول مجازات و پیگرد قضایی بین‌المللی می‌شود».

اردلان در پایان تاکید می‌کند: «پرونده جنگ ایران و عراق همچنان باز است و ایران همیشه می‌تواند از عراق ادعای خسارت کند.ضمن اینکه جرایم کیفری در حقوق بین‌الملل مشمول مرور زمان نیستند، اما ضروری است ایران دراین خصوص ادعا کند که فعلا به دلیل همراهی کشورمان با دولت جدیدعراق در این خصوص اقدامی نشده است».

بمباران شمیایی سردشت از مصادیق جنایت علیه بشریت

بمباران شمیایی سردشت را می‌توان از مصادیق جنایت علیه بشریت دانست زیرا براساس مقررات حقوق بشردوستانه حاکم بر مخاصمات مسلحانه، استفاده از سلاح شیمیایی در طول جنگ ممنوع است چراکه باعث رنج بیهوده نظامیان و افراد غیرنظامی می‌شود. جرمی که تحت شرایطی قابلیت پیگیری را دردیوان کیفری بین‌المللی وحتی ایجاد دادگاه ویژه برای رسیدگی به جنایت دولت وقت عراق دارد.

همچنین بیراه نیست اگر بگوییم کشورهایی که در زمان جنگ میان دو کشور، مواد شیمیایی لازم برای ساخت سلاح شیمیایی را ولو به بهانه استفاده صلح‌آمیز و غیرجنگی در اختیار یکی از طرفین قرار می‌دهند نیز در این زمینه دارای مسئولیت بوده و باید پاسخگو باشند؛ مساله‌ای که تاکنون به سکوت برگزار شده و به نظر می‌رسد مسئولان کشورمان نیز در این زمینه اقدامات کافی انجام نداده‌اند . مناسبات دوستانه ایران و دولت کنونی عراق نیز نمی‌تواند نافی حقوق از دست رفته و جان تفتیده مردم سردشت باشد و باید برای دلجویی از این مردم، توافقاتی میان دودولت صورت بگیرد مبادا که جان هموطنان‌مان قربانی مناسبات سیاسی شود.

از سوی دیگرمردم سردشت علاوه بر رنج بی‌توجهی مجامع بین‌المللی و رنج جان‌فرسایی که به دلیل تاثیر و تاثر از عامل شیمیایی هرروز در وجود خود احساس می‌کنند، درد بی‌توجهی مسئولان به نیازها و خواست‌های‌شان و زجر محرومیت و فقر را نیز تحمل می‌کنند. در این شهر بیکاری فریاد می‌زند و دانش‌آموزان و چه بسا همین جانبازان برای امرار معاش ناچار به کولبری و کارگری هستند. بدون‌شک تاریخ روزی به قضاوت ما خواهد نشست که با مردمی که در نهایت مظلومیت و بی‌گناهی، قربانی یکی از دهشتناک‌ترین انواع جنایات ضدبشری شدند، چه کردیم و چگونه آن‌ها را مورد حمایت قرار دادیم. بنیادی که برای حمایت از چنین گرو‌هایی تشکیل شده، امروز باید پاسخ بدهد که از این مردم به چه نحو حمایت کرده و دلیل ناله و گلایه این مردم از نحوه نگاه بنیاد به آن‌ها چیست. آری تاریخ به قضاوت ماخواهد نشست.مبادا که آن‌روز رخسارمان سیاه‌تر از چهره مردمانی باشد که به خاطر بمباران شیمیایی، رنگ صورت‌شان به تیرگی نشسته است.


منبع: برترینها

خوش استایل ترین ستاره های هفته (۵۴)

برترین ها: تعریف فرهنگ لغت از “استایل”، روش و شیوه انجام دادن یا نشان دادن چیزها است و به ویژگی های معرف یک فرد گفته می شود، همه چیز از نحوه حرف زدن، لباس پوشیدن، مدل مو، منش و رفتار و غیره. ولی اغلب اوقات عموماً در مورد ظاهر فرد کاربرد دارد. افراد کمی هستند که برای خودشان استایل دارند و معمولاً استایل شان باعث می شود که منحصر بفرد باشند، در حالیکه دیگران بیشتر دنبال چیزهایی هستند که در حال حاضر “مد”هستند.

در واقع “استایل” ترکیب شیوه لباس پوشیدن، نحوه حرف زدن، روش انجام کارها و حتی ارزش ها و انتخاب ها و سبک زندگی یک فرد است. ساده تر بگوییم، “استایل” نحوه ابراز کردن خود درونی به دنیای بیرون است. این شامل همه افکار، احساسات، علایق و ارزش ها می شود. “حس و درک فشن” به این معناست که فرد بداند چه چیزی با استایلش جور در می آید و آیا می تواند آخرین ترند های دنیای فشن را به خوبی روی ظاهرش و در استایلش بنشاند یا خیر و اگر این توانایی را داشته باشد می توان گفت آن فرد درک فشن دارد.

استایلیست های شخصی در حوزه ترندهای جدید دنیای فشن، استایل لباس پوشیدن، رنگ ها و میکاپ تخصص دارند و تعداد آنها در سراسر دنیا رو به افزایش است. اغلب ستاره ها و چهره های هالیوودی و غیرهالیوودی استایلیست شخصی خود را دارند که در برای حضور در مراسم مهم این صنعت، فرش قرمزها، و پارتی ها و غیره به آنها کمک می کنند تا خود را به بهترین وجه نشان دهند.

خوش پوش ترین های هفته:

کیت دوشس کمبریج، با پیراهنی از الکساندر مک کوئین، در روز اول مراسم Royal Ascot

خوش استایل ترین ستاره های هفته (54) 


بانو هلن میرن، با پیراهنی از ساسی هالفورد در اختتامیه ۵۷امین جشنواره تلویزیونی مونته کارلو.

 خوش استایل ترین ستاره های هفته (54)


دیوید بکهام در فتوکال Biotherm Homme در مادرید.

 خوش استایل ترین ستاره های هفته (54)


اما واتسون با پیراهنی از لوئی ویتون در فتوکال فیلم The Circle در پاریس.

 خوش استایل ترین ستاره های هفته (54)


سوفیا کوپولا با پیراهنی از مارک جیکوبز در مراسم اکران نخست فیلم The Beguiled در نیویورک سیتی.

 خوش استایل ترین ستاره های هفته (54)


روبی رز با کت و شلواری از ورساچه روی فرش قرمز جشنواره فیلم بین المللی شانگهای ۲۰۱۷

خوش استایل ترین ستاره های هفته (54) 


انسل الگورت با کت و شلواری از الکساندر مک کوئین در مراسم اکران نخست فیلم Baby Driver در لندن.

 خوش استایل ترین ستاره های هفته (54)


جان هم با کت و شلواری از سالواتوره فراگامو در مراسم اکران نخست فیلم Baby Driver در لندن.

 خوش استایل ترین ستاره های هفته (54)


الیویا وایلد با پیراهنی از میو میو در شب افتتاحیه نمایش برادوی ۱۹۸۴

 خوش استایل ترین ستاره های هفته (54)

ماریون کوتیار با پیراهنی از کلوئه در ۳۱امین جشنواره فیلم کابور.

خوش استایل ترین ستاره های هفته (54)


جنیفر لوپز با پیراهنی از گوچی در حال گذراندن تعطیلات در پاریس.

 خوش استایل ترین ستاره های هفته (54)


بانو هلن میرن با پیراهنی از دولچه و گابانا در ۵۷امین جشنواره تلویزیونی مونته کارلو.

 خوش استایل ترین ستاره های هفته (54)


روث نگا با پیراهنی از شنل در مراسم اکران فصل دوم سریال Preacher در لس آنجلس.

 خوش استایل ترین ستاره های هفته (54)


زندیا با تیپی تماماً از بربری در لندن.

 خوش استایل ترین ستاره های هفته (54)


لیدی گاگا با پیراهنی از گوچی در یکی از شعب استارباکس در لس آنجلس.

 خوش استایل ترین ستاره های هفته (54)


آرایا ای. هارگیت با پیراهنی از رالف اند روسو روی فرش قرمز جشنواره فیلم بین المللی شانگهای ۲۰۱۷

 خوش استایل ترین ستاره های هفته (54)


بهترین های آرایش و استایل مو:

کیت دوشس کمبریج در مراسم Trooping the Color در لندن.

 خوش استایل ترین ستاره های هفته (54)


لورا هادوک در مراسم اکران فیلم Transformers: The Last Knight در لندن.

 خوش استایل ترین ستاره های هفته (54)


سوکی واترهاوس در مراسم اکران نخست فیلم The Bad Batch در لس آنجلس.

 خوش استایل ترین ستاره های هفته (54)


الیسون بری در مراسم اکران Glow در لس آنجلس.

 خوش استایل ترین ستاره های هفته (54)


کیرستن دانست در مراسم اکران نخست فیلم The Beguiled در نیویورک سیتی.

 خوش استایل ترین ستاره های هفته (54)


کیت دوشس کمبریج در روز اول مراسم Royal Ascot

خوش استایل ترین ستاره های هفته (54) 


منبع: برترینها

کره جنوبی؛ جایی که زمان طلاست!

هفته نامه همشهری جوان – رضا صیادی: داستان سفر به کره جنوبی؛ کشور افسانه، تکنولوژی، اینترنت، رودخانه و هر چیز دیگری که با زندگی گره خورده است.

درست ۶۷۵۰ کیلومتر دورتر از این جا، جایی در حوالی شرقی ترین نقطه کره زمین، چشم بادامی هایی زندگی می کنند که چرخ زندگی صنعتی شان، مانند یک ساعت سوئیسی لوکس می چرخد؛ منظم، آرام، بی وقفه و کم هیجان. پیشنهاد سفر به کروه جنوبی، کشور «افسانه و تکنولوژی» که حالا یکی از قطب های صنعتی دنیاست و اینترنتش حرف اول جهان را می زند، حتما وسوسه انگیز است. سفر به کشوری که حالا بازار بسیاری از صنایع کشور ما را در مشت دارد، می تواند سرشار از تجربه های ناب و تکرار نشدنی باشد.

ملاقات با مردمی که صبح زود، مانند بازیگران نمایشی از پیش تمرین شده، از خانه بیرون می آیند و بدون آن که حتی دقیقه ای وقت تلف کنند، کار می کنند، حتما هیجان انگیز است. پرسه در کشوری که قدر صلح را می داند اما همیشه سایه جنگ بر سرش سنگینی کرده است و در همسایگی اش یکی از خطرناک ترین کشورهای دنیا مدام برایش شاخ و شانه می کشد، کمی دلهره آور است اما حتما به امتحانش می ارزد.

کره جنوبی، جایی که زمان طلاست!

مدتی پیش من و تعدادی از همکاران رسانه ای، به دعوت شرکت ال جی سفری کوتاه به کره جنوبی داشتیم که برای همه ما با خاطرات و تجربه های کم نظیری همراه بود. این سفر، کوتاه تر و کاری تر از آن بود که فرصتی برای شناخت دقیق این کشور پهناور به ما بدهد اما به اندازه یک سفرنامه کوتاه، حتما نکته های خواندنی برای تان دارد.

به قلب اینترنت خوش آمدید!

من معتقدم در زمان روشنایی هوا، فرود در یک شهر صنعتی بدشانسی است. باید شب برسی تا بتوانی از پنجره هواپیما آسمانخراش ها را ببینی که نورنمایی می کنند و کنار هم قد برافراشته اند. یعنی تصور من از شهرهای بزرگ و مدرن همیشه نمایی از شب های آنجا بوده. برای همین وقتی ساعت چهار بعداظهر به سئول رسیدیم، با دنیای متفاوتی روبرو شدم.

فروگاه بین المللی اینچئون در شهر سئول، خودش می تواند چند ساعتی سوژه یک خبرنگار باشد؛ یکی از بزرگ ترین و مجهزترین فرودگاه های جهان که چندین سال متوالی در فهرست برترین فرودگاه های جهان قرار گرفته است و با توجه به تعداد باندهایش، فاصله پروازها را به حداقل ممکن رسانده است. اینجا «تاخیر» واژه غریبی است. هواپیما به موقع بلند می شود، به موقع می نشیند، اتوبوس ها به موقع مسافران را سوار می کنند و همه چیز درست مثل ساعت سوئیسی بی وقفه و آرام در حال حرکت است.

مسافران قبل از ورود به کره جنوبی تست سلامت می شوند. یک صف طولانی شکل می گیرد که اگر در کشور ما بود عبور از آن حداقل یک ساعت زمان نیاز داشت اما کره ای ها استاد مقابله با این صف های طولانی اند. به سرعت و احترام همه را معاینه می کنند و ورودشان را به کره خوش آمد می گویند.

ورود به کره با همان دغدغه همیشگی همراه است؛ اینترنت از کجا بیاوریم؟ اینترنت عمومی کره جنوبی در بیشتر معابر و امکان عمومی برقرار است. کافی است wifi دستگاه را روشن کنید و به public wifi وصل شوید. البته میزبانانما اینترنت اختصاصی هم پیش بینی کرده اند که سرعتش از استانداردهای ما یک سر و گردن بالاتر است اما باز تعدادی از همسفران محکم کاری می کنند و سیم کارت کره ای می گیرند.

البته با بروکراسی های عجیب؛ باید حتما پاسپورت تان را نشان دهید تا اطلاعات تان وارد سامانه شود، بعد هم فروشنده کره ای که اصلا انگار در زندگی اش با مفهوم عجله آشنا نشده، با صبر و آرامشی که ما را یاد «شلمان» کارتون های قدیمی می اندازد، دانه دانه فیلدهای فرم ثبت نام را پر می کند و بعد از ۱۵ دقیقه یک سیم کارت تحویل مان می دهد. تقریبا خیال مان راحت است که اینجا لنگ اینترنت نمی شویم؛ یادمان می آید که اینجا پایتخت اینترنت جهان است.

کره جنوبی، جایی که زمان طلاست! 
 
بوی رودخانه، بوی زندگی

عجیب است اما وارد شهر سئول شده ایم، اما هنوز هم سرمان توی موبایل است و داریم در همان دنیای سابق مان پرسه می زنیم. البته چند روزی تا انتخابات ریاست جمهوری باقی مانده و حق داریم که خودمان را به روز نگه داریم اما به نظرم این شبکه های اجتماعی کلا در ما بحران «دقت» ایجاد کرده، تقریبا همراه هر کاری، نیمی از وقت مان صرف موبایل می شود؛ از پرسه در آن سوی کره زمین گرفته تا فیلم دیدن و غذا خوردن و گپ زدن. به نظرم دنیای جدید ما این شکلی شده است و همه با آن کنار آمده ایم.

سئول شهر بزرگی است. تقریبا به اندازه تهران خودمان جمعیت دارد و احتمالا به همین دلیل است که ترافیک هم دارد اما چیزی که این شهر را زنده تر کرده، رودخانه بزرگی است که از وسط این کلانشهر مدرن عبور کرده است و اجازه نداده زندگی شهری، نشانه های طبیعی زندگی را نابود کند. رودخانه «هان»، پل هایی که از رویش عبور کرده اند، آسمانخراش های معروف اطرافش، بافت متفاوتی به سئول می دهد. بعضی از برج هایی که کنار این رودخانه ساخته شده اند، گران ترین ساختمان های سئول هستند و بسیاری از مراکز توریستی شهر، کافی شاپ ها و رستوران ها نیز در حاشیه همین رودخانه ساخته شده اند.

پل های بزرگی که از روی این رودخانه عبور کرده، یکی از جاذبه های توریستی سئول شده است و در عین حال، یکی از مشکلات امنیتی شهر را رقم زده، گویا بسیاری از افرادی که از زندگی خسته شده اند، سقوط آزاد از این پل ها را بهترین وسیله برای خودکشی می دانند و به همین دلیل پلیس تدابیر امنیتی و حفاظتی سفت و سختی برای این پل ها در نظر گرفته. رودخانه هان برای کره ای ها نماد زندگی است، به طوری که وقتی موفق شدند درآمد کشورشان را در طول حدود سه دهه به افزایشی غیر قابل باور برسانند و اقتصاد کشورشان را متحول کنند، نام طرح شان را «معجزه رود هان» گذاشتند.

در برخی مناطق سئول، رستوران های عربی با برند «حلال» فعالیت می کنند که برای جذب توریست مسلمان بسیار موثر است. در برخی رستوران ها حتی قلیان هم گذاشته اند تا احتمالا ایرانی ها و اعراب احساس کمبود نکنند. با این حال، کره ای ها در طول هفته فقط به کار فکر می کنند و حتی اگر رستوران هم بروند، بسیار سریع و بدون فوت وقت غذای مختصری می خورند و به زندگی شان بر می گردند.

آنها آخر هفته را برای تفریح رزرو کرده اند و یکی دو روز پایان هفته، همه انرژی شان را در مراکز تفریحی تخلیه می کنند تا ابتدای هفته را بدون دغدغه شروع کنند. خوشبختانه هتل محل استقرار ما در نزدیکی همین رودخانه است و فرصت خوبی است تا شب ها از پشت پنجره اتاق طبقه بیست و پنجم به قایق هایی نگاه کنیم که به آرامی قلب رود هان را می شکافند و از معجزه هان لذت می برند.

کره جنوبی، جایی که زمان طلاست!

اینجا زمان ارزش دارد

اینجا برای هر دقیقه به اندازه ۶۰ ثانیه از زندگی احترام قائلند. خانم کره ای راهنمای ما که چند سالی در تهران دانشجوی زبان فارسی بوده و برای خودش نام ایرانی «بیتا» را انتخاب کرده تا حدودی با روحیه ما آشناست و به همین دلیل سعی می کند خیلی اذیت مان نکند.

به ما می گوید: «صبح فردا رأس ساعت هفت صبح لطفا در لابی باشید.» وقتی با مخالفت ما روبرو می شود که زود است و نیاز به استراحت داریم، می گوید: «ایراد ندارد؛ ۷:۱۰ دقیقه خوب است؟!» بنده خدا معنی لبخند ما را در نمی یابد که برای ما واحد زمانی کمتر از نیم ساعت علی القاعده وجود خارجی ندارد! صبح روز بعد وقتی چهل و پنج دقیقه معطل برخی از ما شد، تحیر را می توان در عمق چشمانش دید.

هویتت را فراموش نکن!

فرهنگ اساطیری کره، حالا برای مردم تبدیل به یک کالار پر ارزش موزه ای شده است. مردم قواعد دنیای جدید را پذیرفته اند و همگام با دنیای مدرن، کار می کنند و جلو می روند. به همین دلیل حالا باید کره باستان را در موزه های شهر سئول جستجو کرد و نشانی از این هویت در کوچه – خیابان های شهر نیست.

یکی از مظاهر تجلی این فرهنگ، لباس های باستانی کره است که حالا حتی برای سوغات خریدن هم پیدا نمی شود. مردم شهرهای صنعتی محکومند که مثل هم زندگی کنند و مثل هم لباس بپوشند؛ مردم کره هم همین طور. آن تصویری را که فیلم ها و سریال های کره ای از این کشور برای ما تصویر کرده اند، اگر خوش شانس باشید در حوالی موزه ها ممکن است ببینید.

با این حال، کره ای ها خوب می دانند که توریست ها علاقه مندند تا با این فرهنگ اصیل آشناشوند، به همین دلیل اماکنی را به منظور آشنایی با فرهنگ اصیل کره تجهیز کرده اند. ما هم مهمان یکی از این خانه ها شدیم تا با لباس پادشاهان، ملکه ها، سربازان و وزرا آشنا شویم. هر لباس برای خودش هویتی دارد که برایمان توضیح می دهند. برنامه بعد، ضیافت پر از آداب چای خوردن است! باید دو زانو مقابل مهمان نشست، ابتدا با دست چپ قوری سفالی را برداشت و کمی چای در فنجان ریخت تا فنجان داغ شود.

بعد باید چای را در یک کاسه سفالی که در سینی قرار دارد تخلیه کرد و دوباره چای ریخت و این وسط کلی آداب و رسوم دیگر هم برای ریختن همین فنجان چای ساده وجود دارد که مجال بیانش نیست! مهمان نوازی کره ای ها، طبق سنتی که برای ما توضیح دادند، چون یک چای ساده را آن قدر پر طمطراق سرو می کنند که احتمالا یخ کند و از دهن بیفتد.

کره جنوبی، جایی که زمان طلاست!

آموزش زبان کره ای!

سفر به کره بدون مترجم یعنی مصیبت؛ آنها انگلیسی را هم آنقدر با لهجه کره ای غلیظ ترکیب کرده اند که شما برای گرفتن تاکسی هم دچار مشکل می شوید. با این حال مترجم کره ای ما که برای خودش نام فارسی بیتا را انتخاب کرده، در طول سفر مشکلات ما را حل می کند.

وقتی از او درباره زبان کره ای سوال می کنم، می گوید: «زبان ما خیلی ساده تر از فارسی است و در رتبه بندی جهانی هم زبان فارسی سخت و زبان کره ای ساده محسوب می شود. اگر کمی وقت بگذارید می توانید با این زبان آشنا شوید. ۲۲ حرف و ۱۰ آوا، پایه زبان کره ای است و البته صدها ترکیب منحصر به فرد می سازد.»


منبع: برترینها

چه رنگ رژ لبی به پوست صورت شما می آید؟

برترین ها: امروزه رنگ های مختلفی از رژ لب در بازار وجود دارند اما کدامیک به پوست صورت شما می آیند؟ شاید پیدا کردن رژ لبی مناسب سخت باشد، اما اگر بدانید که هنگام انتخاب آن چه عواملی را در نظر بگیرید، به سادگی در این کار موفق خواهید شد. در این مطلب ما به شما نشان می دهیم که بهترین رژ لب برای تن پوست شما کدام است.

تن پوست صورت تان را شناسایی کنید

زمانی که می خواهید به دنبال رژ لبی مناسب با پوست صورت تان باشید، آنچه اهمیت می یابد تن پوست تان است. در وهله اول باید بدانید که پوست صورت تان چه تنی دارد، زرد و گرم، صورتی و سرد یا خنثی؟

مطمئنا آنچه روی رنگ رژ لب تان تاثیر می گذارد، تن پوست تان است. به طور معمول افرادی که تن پوست سردی دارند، با رنگ های سرد رژ لب و آنهایی که پوستی گرم دارند، با رنگ های گرم تر زیباترند. پوست های خنثی هم با هر رنگ رژی زیبا و جذاب به نظر می رسند.

عوامل مختلفی وجود دارند که بر پوست شما تاثیر می گذارند، به عنوان مثال اشعه آفتاب یا مصرف برخی داروها می توانند رنگ پوست تان را تغییر دهند. بنابراین در قدم نخست مطمئن باشید که پوست تان رنگی طبیعی دارد و کاملا تمییز است. برای این کار صورت تان را با صابون بشورید، سپس به مدت ۱۵ تا ۳۰ دقیقه صبر کنید تا قرمزی های آن از بین رود. سپس زیر نور طبیعی تن پوست تان را تشخیص دهید. حواس تان باشد که نورهای مصنوعی نیز رنگ پوست را تغییر می دهند.

در مرحله بعدی یک برگه کاغذ سفید بردارید و آن را کنار پوست تان قرار دهید. در مقایسه با سفیدی کاغذ، پوست تان چه رنگی است؟ زرد، قهوه ای، سبز…؟ اگر تشخیص تان رنگ های صورتی، رزگلد یا آبی است، شما پوستی سرد دارید. اگر هم رنگ آن متمایل به خاکستری است، شما پوستی خنثی دارید. اگر هم روی صورت تان پر از جوش و آکنه است طوری که نمی توانید به خوبی تن آن را تشخیص دهید، از فردی بخواهید تا کاغذ سفید را کنار گوش تان قرار دهد.

شما می توانید به کمک نور آفتاب نیز رنگ پوست تان را تشخیص دهید. افرادی که به سادگی زیر نور آفتاب برنزه می شوند، تن پوست گرمی دارند. آنهایی هم که پوست شان زیر نور آفتاب قرمز می شود، تن پوست شان سرد است. پوست های خنثی هم می توانند در هر یک از این دو گروه جای گیرند. 

یکی دیگر از راهها این است که به رگ های روی مچ دست تان دقت کنید. اگر رگ هایتان آبی یا بنفش است، شما تن پوست سردی دارید اما اگر سبز است، جزو رنگ های گرم هستید. اگر هم نتوانستید که آن را به درستی تشخیص دهید، احتمالا رنگ پوستی خنثی دارید.

رژ لب برای تن پوست روشن

اگر تن پوست روشنی دارید، مطمئنا زیر نور آفتاب به سادگی می سوزید و پوست تان قرمز و ملتهب می شود. برای خانم هایی که به دنبال رژ لبی مناسب با این رنگ پوست می گردند، رنگ های صورتی، گلبهی، مات و موکا بهترین انتخاب است. این افراد باید از رنگ هایی که تن طلایی دارند نیز خودداری کنند، به این دلیل که رنگ روشن پوست شان را تشدید و چهره آنها را بی روح نشان می دهد.

چه رنگ رژ لبی به پوست صورت شما می آید؟
چه رنگ رژ لبی به پوست صورت شما می آید؟ 

تن پوست های معمولی در آفتاب به آسانی تغییر رنگ می دهند اما نمی سوزند و قرمز نمی شوند. اگر شما هم جزو این دسته افراد هستید، رنگ هایی چون قرمز و بنفش را برای رژ لب انتخاب کنید. به عنوان مثال برای میهمانی های عصرانه رژ لبی جگری بی نهایت شما را زیباتر خواهد کرد.

 چه رنگ رژ لبی به پوست صورت شما می آید؟
چه رنگ رژ لبی به پوست صورت شما می آید؟ 

رژ لب برای تن پوست تیره

منظور از پوست تیره همان تن پوست زیتونی است. اگر شما هم جزو این دسته افراد هستید، شانس با شماست زیرا دیگر مانند دیگران نسبت به نور آفتاب حساس نخواهید بود و پوست تان قرمز و متورم نخواهد شد. برای شما رنگ های قهوه ای بدترین انتخاب و رنگ های بنفش، بهترین انتخاب است. شما همچنین می توانید از رنگ های گلبهی، جگری، صورتی پر رنگ و نارنجی استفاده کنید. 

چه رنگ رژ لبی به پوست صورت شما می آید؟
 چه رنگ رژ لبی به پوست صورت شما می آید؟

رژ لب برای تن پوست خیلی تیره

پوست های خیلی تیره در مقابل آفتاب به هیچ وجه نمی سوزند. اگر شما هم تن
پوستی خیلی تیره دارید به دنبال رژ لب هایی با تونالیته قهوه ای و بنفش
باشید. کاراملی، گردویی و جیگری از جمله رنگ هایی است که به پوست صورت شما
می آید. رژ لب هایی که باید از زدن آنها اجتناب کنید، رژ لب های بی رنگ
است. بنابراین به دنبال رنگ های گرم تر باشید. 

 

 چه رنگ رژ لبی به پوست صورت شما می آید؟
چه رنگ رژ لبی به پوست صورت شما می آید؟ 

در نهایت باید بگوییم که به طور کلی رنگ های سرد رژ لب با تن پوست های سرد و رنگ های گرم تر با تن پوست های گرم هماهنگی دارند. افرادی هم که تن پوست زیتونی دارند می توانند از تمام رنگ ها استفاده کنند. اما یادتان باشد که هیچ قانونی برای زیبایی وجود ندارد، پس اگر دوست داشتید که رنگی جز آنچه به پوست صورت تان می آید را امتحان کنید، حتما این کار را انجام دهید.


منبع: برترینها

اکسسوری‌هایی که در تابستان ۹۶ مُد می‌شوند

برترین ها: با تغییر فصل، ظاهر و سبک لباس پوشیدن ما نیز تغییر می کند، اما چه کنیم که در این تابستان پیش رو جذاب تر از همیشه باشیم؟ اگر شما هم جزو آن دسته از افرادی هستید که دوست دارند با مد روز پیش روند، با ما همراه باشند. 

در این مطلب جدیدترین اکسسوری هایی را که در تابستان ۹۶ مد می شوند، برایتان آورده ایم.

کلاه کپ

همه آقایان یک چیز را به خوبی می دانند: کلاه کپ همیشه روی مد است. این مدل کلاه ظاهر آقایان را شیک تر می کند به طوری که بسیاری از ستاره ها حتی روی فرش قرمز هم آن را به سر می کنند.

علاوه بر آن، کلاه کپ صورت آقایان را از اشعه های مضر آفتاب حفظ می کند. فرقی نمی کند که در ساحل سوزان دریا هستید یا در حال پیاده روی در شهر، این مدل کلاه علاوه بر زیبایی، فوایدی را برای سلامتی تان نیز به همراه خواهد داشت.

 اکسسوری هایی که در تابستان 96 مد می شوند
اکسسوری هایی که در تابستان 96 مد می شوند 

 کلاه پاناما

اگر چه کلاه کپ بیشتر مخصوص تیپ های اسپورت است اما کلاه پاناما را می توان برای مراسم رسمی نیز استفاده کرد. به علاوه این مدل کلاه در طرح ها و رنگ های مختلف تولید شده و شما می توانید به سادگی آن را با لباس هایتان ست کنید. کلاه سفید رنگ، به دلیل این که اشعه آفتاب را از خود عبور نمی دهد و کلاه آبی به این علت که با شلوار جین ست می شود، بیشترین طرفدار را از میان دیگر رنگ ها دارد.

 اکسسوری هایی که در تابستان 96 مد می شوند


 

دستبند

دستبند هم مانند کلاه همیشه روی مد بوده است. مدل های زیادی از دستبند، ساخته شده با سنگ گرفته تا با چرم و مهره وجود دارند که شما می توانید با توجه به سلیقه تان، مدل های مختلف آن را تهیه کنید. 

حتما نباید یک دستبند انتخاب و آن را دست تان کنید، شما می توانید مدل های مختلف و چند دستبند را در آن واحد به دست تان کنید و از ترکیب جذاب آنها باهم لذت ببرید.

اگر می خواهید به ساحل دریا بروید، ما دستبندهای مرواریدی، چرمی یا ساخته شده با سنگ را به شما پیشنهاد می دهیم، اما اگر قصد بیرون رفتن با دوستان تان را در شب دارید، دستبندهای پارچه ای یا کشی بهترین انتخاب خواهند بود. از آنجا که ترکیب رنگی این اکسسوری ها نیز زیاد است، بهتر است که در فصل های  گرم سال از رنگ های روشن آن استفاده کنید.

 اکسسوری هایی که در تابستان 96 مد می شوند
اکسسوری هایی که در تابستان 96 مد می شوند 

گردنبند

برخی از آقایان گردنبند را نمی پسندند، اما اگر شما جزو آن دسته افرادی هستید که به این اکسسوری علاقه دارید، توصیه ما به شما این است که مدل های ساده آن را انتخاب کنید. حواس تان باشد که تنها در صورتی که ظاهری ساده دارید، گردنبندتان را بیاندازید. به عنوان مثال یک بلوز طرحدار به همراه کلاه کپ و دستبند و گردنبند تنها شما را شلخته نشان می دهد، بنابراین اگر می خواهید که تمام این اکسسوری را با هم استفاده کنید، سعی کنید ساده باشید و آنها را تا جای ممکن با هم ست کنید.

 اکسسوری هایی که در تابستان 96 مد می شوند

ساک دستی

اگر قرار باشد که به سفری کوتاه یا این که مجهز به مکانی برای گشت و گذار بروید، داشتن یک ساک دستی اهمیت زیادی دارد. در این شرایط چمدان های قدیمی را فراموش کنید. این مدل کیف هایی که در اینجا برایتان آورده ایم هم جمع و جور و ساده و هم  بسیار شیک اند. شما همچنین می توانید از آن به عنوان کیف باشگاه نیز استفاده کنید. سعی کنید رنگی را انتخاب کنید که با اکثر لباس هایتان ست شود.

 اکسسوری هایی که در تابستان 96 مد می شوند

کوله پشتی

یک دوره ای، خبری از کوله پشتی نبود اما اخیرا بار دیگر این اکسسوری توجه طراحان و مردم را به خود جلب کرد. خوبی این مدل کیف ها این است که شما آن را پشت تان می اندازید و به هر جا که دوست دارید، به راحتی حرکت می کنید.

 اکسسوری هایی که در تابستان 96 مد می شوند

عینک آفتابی رنگی

یکی دیگر از جذاب ترین مدهای تابستان عینک آفتابی است، با این تفاوت که این عینک ها قابی رنگی دارند. از آنجا که بهار و تابستان فصل رنگ های شادند، شما می توانید هر رنگی را که دوست دارید انتخاب و توجه دیگران را به سمت چشم هایتان جلب کنید. علاوه بر زیبایی، این اکسسوری، چشم های شما را از اشعه های مضر آفتاب در امان نگاه خواهد داشت.

 اکسسوری هایی که در تابستان 96 مد می شوند

ساعت های بند کشی

مگر می شود که ساعت را از این لیست حذف کرد؟ اگر تا به حال ساعتی بند استیل یا چرمی با طراحی پیچیده داشته اید، حال زمان آن است که ساعت خود را به مدلی ساده تر و بند کشی تغییر دهید. از دیگر فواید این مدل ساعت آن است که به راحتی می توانید آن را با دستبندهایتان ست کنید.

اکسسوری هایی که در تابستان 96 مد می شوند


منبع: برترینها

چرا مردم تماشاچی حمله داعش به مجلس بودند؟

هفته نامه امید جوان – یوسف ناصری: اخیرا دو حادثه تروریستی در تهران اتفاق افتاد و تعدادی از هموطنان ما در این حوادث ناگوار، جان خود را از دست دادند و تعداد بیش تری هم زخمی و مجروح شدند. برخی از مجروحان قبل از این حملات تروریستی به سالن انتظار مجلس رفته بودند تا با نمایندگان مجلس ملاقات کنند و احیانا مشکلات خود را با کمک نمایندگان برطرف کنند. اما همه مجروحان، چنین افرادی نبودند.

برخی مجروحان، هموطنانی بودند که مشغول تماشا عملیات تروریستی بودند و وقتی که افراد مسلح به هدف خود برای رسیدن به صحن مجلس نرسیده بودند در ساختمان اداری مجلس گیر افتادند و به شکل کور اقدام به تیراندازی کردند و برخی گلوله ها به این هموطنان تماشاچی برخورد کرد.

در گفت و گویی با دکتر حبیب آقابخشی (جامعه شناس) موضوع در صحنه حادثه حضور داشتن و تماشاچی بودن افراد بررسی شده است. آقابخشی لیسانس خود را در رشته خدمات اجتماعی (مددکاری اجتماعی) و فوق لیسانس و دکترای خود را در رشته جامعه شناسی گرفته است.

 چرا مردم تماشاچی حمله داعش به مجلس بودند؟
او دوره تخصصی بهداشت روانی و آسیب شناسی اجتماعی را در ایرلند و دوره پیشگیری اولیه از اعتیاد را در کانادا گذرانده است و از افراد پیشگام در حوزه سلامت اجتماعی و بهبود وضع این نوع سلامت در جامعه ایرانی است. گفت و با گو با دکتر آقابخشی را درخصوص علت های حضور مردم در محل هایی که در آنجا حادثه رخ داده است می خوانید.

کمتر از شش ماه قبل اتفاق مهمی در خیابان جمهوری تهران رخ داد و ساختمان پلاسکو دچار آتش سوزی شد و نهایتا فروریخت. در آنجا مردم زیادی جمع شده بودند و حتی نمی گذاشتند که آمبولانس به محل حادثه برسد. راننده آمبولانس از مردم خواهش می کرد که کنار بروند و راه را باز کنند. در حادثه تروریستی مجلس هم افراد زیادی جمع شده بودند.

در حادثه پلاسکو بعد از این که به نوع رفتار مردم انتقاداتی وارد شد مردم یک مقدار ملاحظه می کردند و در سطح شهر تهران اجازه می دادند آمبولانس ها راحت تر عبور کنند. طی چند ماهی که از حادثه پلاسکو گذشته یک مقدار تغییر رفتار اتفاق افتاده. به نظر شما دقیقا چه تغییراتی در سطح جامعه رخ داده است؟

سال های خیلی زیادی از زلزله دشت بیاض و فردوس می گذرد که در سال ۱۳۴۷ رخ داد. من در آن زمان دانشجوی سال دوم مددکاری بودم و برای کمک به زلزله زدگان به آنجا رفتم. زلزله رودبار و منجیل هم در سال ۱۳۶۹ اتفاق افتاد و بعد هم زلزله پنجم دی ماه ۱۳۸۲ در بم اتفاق افتاد.

من برای کمک به مصدومان این زلزله ها حضور پیدا کردم. بسیاری از مردم در همان شرایط حضور داشتند. با وجود این که از نظر عاطفی، حس این افراد قابل احترام است ولی مزاحم بودند. افرادی بودند که کاری بلد نبودند ولی حضور داشتند. فقط می خواستند حضور داشته باشند که چیزی را بفهمند یا هر چیز دیگری.

من حضور آنها را مضر می دانم چه در بحران های طبیعی مثل سیل ها و زلزله ها و چه در بحران های ساخته دست بشر مثل همین حادثه پلاسکو یا حتی در بحران هایی مثل جنگ ها.

بعد از وقوع این بحران ها، هر کسی نمی تواند در محل وقوع حادثه حضور داشته باشد. بالاخره باید رابطه ای بین کسی که می آید و تخصص او، وجود داشته باشد. هجوم بی خود افراد باعث می شود افراد متخصص نتوانند کار خودشان را انجام بدهند.

اگر به دوره های نزدیک تر برسیم از زمان حادثه پلاسکو به بعد چه تغییرات اجتماعی احیانا اتفاق افتاده است؟

از زمان حادثه پلاسکو به این طرف، یک مقدار رسانه های نوشتاری موثر بودند. یک نکته دیگر از نظر من که در آسیب شناسی اجتماعی یک مقدار تجربه دارم این است که احترام هایی به مردم گذاشته شد. آن احترام ها خصوصا در دوره انتخابات بود.

در دوره انتخابات بعضی از نامزدهای انتخاباتی، حضور مردم و شأن و منزلت مردم را خیلی مورد توجه قرار دادند. البته بعضی وقت ها هم می بینیم که شأن مردم به هیچ گرفته می شود. وقتی که مردم به هیچ گرفته می شوند در نتیجه در جاهایی می خواهند خودی نشان بدهند. در آنجا است که مردم، مزاحمت ایجاد می کنند و مثلا برای کمک رسانان واقعی، صحنه را تنگ می کنند. تصور من این است که اگر ما بخواهیم جامعه سالمی داشته باشیم و هر کس بداند که چه وظیفه و مسئولیتی دارد و در جای خاصی باید حضور داشته باشد یا نداشته باشد، دادن شأن و کرامت و منزلت به آدم ها و شهروندان، خودش کمک کننده به این قضایا است.

در زمینه آسیب های اجتماعی وقتی می پرسیم چرا بعضی از مردمان، دست به کج رفتاری می زنند یا در جامعه خلاف می کنند یا در زمان وقوع بحران ها، مزاحمت ایجاد می کنند، به این پاسخ می رسیم که از آدم های تحقیرشده و توهین شده و به هیچ انگاشته شده، بیش تر دست به این قضایا می زنند تا آدم های محترم پنداشته شده و با کرامت.

پروردگار به آدم، کرامت عنایت فرمود. پروردگار می فرماید من به زنبور عسل وحی کردم تا به همه جا پرواز کند و شربت شیرینی درست کند که شفای مردم در آن است. بعد وقتی خداوند، آدمی را خلق می کند می فرماید آدمی، مکرم است. مولوی هم براساس آیات قرآن گفته است که به انسان کرامت بخشیده شده و مقام او بالاتر از زنبور است.

ما اگر به مردم و شهروندان با این دیده نگاه کنیم و به آنها توهین نکنیم، تحقیرشان نکنیم، ریا نکنیم و شفاف با مردم صحبت کنیم، من به نظرم می رسد در جایی که باید بگوییم حضور داشته باشید حضور پیدا می کنند و در جایی که باید بگوییم حضورتان مزاحمت برای افراد متخصص در یک واقعه خاص است، آن وقت جا را تنگ نمی کنند.

چرا مردم تماشاچی حمله داعش به مجلس بودند؟

در سال های اخیر این طور بوده که وقتی بنا بوده افراد مجرم را طبق حکم دادگاه اعدام کنند در ساعت های اولیه صبح و قبل از طلوع آفتاب، مردم در محل اجرای حکم جمع می شوند و همیشه جمعیت قابل توجهی هم حضور دارند و با موبایل های خود عکس و فیلم می گیرند. برخی کودکان هم در محل اجرای اعدام حضور داشته اند.

در زمان تاسیس ساختمان پلاسکو از مواد عایق و آزبست استفاده شده است و در آن زمان استفاده از این نوع مواد ممنوع نبوده. دود ناشی از سوختن این مواد سرطان زا بود و تنفس مستمر در چنان موقعیتی به بدن انسان آسیب می رساند. جدا از این که در زمان وقوع حادثه، حضور مردم مانع فعالیت امدادگران بوده است، افراد مختلف با حضور خودشان در زمان آواربرداری هم به خودشان ضرر می زنند. چرا چنین فرهنگ سازی وجود ندارد و افراد تجمع می کنند و مزاحم امدادرسانان هم می شوند؟

چند تا موضوع مطرح است. در مورد اعدام ها در مکان های عمومی، یک مقدار تحقیقاتی انجام داده ام. متوجه شدم افراد مختلف و خصوصا کسانی که در سنین کودکی و نوجوانی، شاهد بالا رفتن شخصی از چوبه دار و طناب دار می شوند و بعد جانش گرفته می شود، بدون این که بچه ها متوجه این قضیه شوند خشم و خشونت و دشمنی کردن در آن بچه ها تقویت می شود.

آن بچه پیش خودش و در درون خودش فکر می کند این که این آدم به وسیله طناب خفه شد، حالا من اگر یک مشت به صورت یک آدم بزنم این که دیگر چیزی نیست. همین خشونت ها در سطح ساختار جامعه، رواج پیدا می کند و بعد بی اعتمادی ها شکل می گیرد.

چرا وقتی ما از مردم خواهش می کنیم که این کار را انجام ندهند ولی برعکس عمل می کنند؟ در جریان انتخابات اخیر ریاست جمهوری، دیده می شد که مردم به برخی رسانه ها اعتماد ندارند. صدا و سیما، بیش تر منظور من است. صدا و سیما چیزی را می گوید ولی مردم فکر می کنند برعکس و خلاف آن درست است.

در جریان مناظره های انتخابات ریاست جمهوری، مشاهده های اندکی داشتم و اسم آن را نمی توانم تحقیق بگذارم. می دیدم ایرانی ها منتظر زمان برگزاری مناظره ها بودند و کسانی که از طریق ماهواره، همیشه برنامه های شبکه های بی بی سی و صدای آمریکا و شبکه های دیگر را تماشا می کردند در انتظار پخش مناظره های انتخاباتی از تلویزیون ایران بودند.

مردم پای چیزی می نشستند که به آن علاقه مند بودند و آن را می خواستند. اینها به ما نشان می دهد که اگر در جامعه، شهروندان به مدیران کلان و مسئولان خودشان اعتماد پیدا کنند صحبت های این مسئولان را قبول می کنند و می پذیرند.

امروز تصور من این است که یکی از خطرهای بزرگی که جامعه ما را تهدید می کند، بی تفاوتی در سطح کلان جامعه است و یکی هم فروریختن سرمایه اجتماعی. از همه مهم تر این است که شهروندان به مدیران کلان کشوری و کسانی که به طور مرتب از این وزارتخانه به آن وزارتخانه می روند، مسئولیت های مختلفی را می گیرند و صاحب منصب های بزرگی می شوند، بی اعتماد هستند. در نتیجه نه تنها به گفته ها و تذکرات این مسئولان توجه نمی کنند که گاه فکر می کنند برعکس آن درست است.

در حادثه پلاسکو صدا و سیما به طور کامل و طی ۱۰ روز تمام اتفاقات آن را پوشش داد. حتی این نوع عملکرد صدا و سیما باعث شده، انتقاداتی نسبت به آن وارد کنند و بگویند صدا و سیما با این کارش حادثه خیابان جمهوری را از سطح یک حادثه محلی به یک فاجعه ملی تبدیل کرده است.

در حادثه تروریستی در مجلس که چندین ساعت ادامه پیدا کرد صدا و سیما به همان صورت که درخصوص پلاسکو رفتار کرد، عمل نکرد. در زمان حادثه پلاسکو، مردم حضور زیادی داشتند. صدا و سیما در آن حادثه به طور کامل تمام وقایع را پوشش داد. آیا حضور زیاد مردم در حادثه پلاسکو ناشی از این است که مردم دوست دارند در صحنه باشند و خودشان ببینند یا ناشی از همان بی اعتمادی به رسانه که مطرح کردید؟

صدا و سیما پوشش داد ولی فردی که به آنجا می رفت و سلفی می گرفت و می خواست خودش ببیند و می خواست ببیند که وضعیت آنجا چگونه است، فکر نمی کرد که صدا و سیما تمام وقایع را پوشش بدهد. تاحالا بی اعتماد بوده و به آن بی اعتماد است. وقتی آن شخص به آن بی اعتماد است، حالا خودش می خواهد به محل حادثه برود و خودش می خواهد عکس سلفی بگیرد. همان فردی که به هیچ انگاشته شده است، فرضا می خواهد نخستین سلفی آنجا را بفرستد و بگوید این من هستم که خبر درست را دادم. یعنی کمبودی هم در این زمینه دارد و با عکس سلفی فرستادن و خبر شفاف را اعلام کردن، برای خودش شأن و منزلتی می خرد.

اگر به صدا و سیما اعتماد داشت که نباید این کار را انجام می داد. اگر اعتماد داشت او باید در جای خودش بنشیند و باور داشته باشد هر چیزی که صدا و سیما می گوید همان درست است ولی چون این طور نبوده است خودش حضور پیدا می کند و خودش می خواهد این کار را انجام بدهد.

 چرا مردم تماشاچی حمله داعش به مجلس بودند؟

بعد هم اگر بخواهیم این وضع را تغییر بدهیم، با یکبار گفتن که مردم شما به محل حادثه نیایید و ما خودمان به طور کامل اطلاع رسانی می کنیم، آنها باور نمی کنند. برای این که مثلا من آزموده ام که خبر درست به من گفته نمی شود. طول می کشد که اعتمادسازی انجام شود و فرد آن را بپذیرد. اعتمادسازی و مسئولیت پذیری با یک کلمه و دو کلمه صورت نمی گیرد.

اعتمادسازی یک فرآیند است که باید به تدریج طی شود و سرمایه اجتماعی که فروریخته است، دو مرتبه آن را در جایگاه بلندتری ببینیم و به این نتیجه برسیم که ما می توانیم اعتماد کنیم و می توانیم براساس این اعتماد، مشارکت درست داشته باشیم. با این اعتمادسازی است که هر وقت لازم باشد و فرضا به من گفتند بیا و وجود تو کمک کننده است، در عرصه های عمومی مشارکت می کنم، همبستگی اجتماعی من زیاد می شود و وفاق جمعی من افزایش پیدا می کند. همه اینها می شود سرمایه اجتماعی و این یک فرآیند است و باید تلاش شود تا برای چیزی که فروریخته است، بنای بهتری نهاده شود و درست شود.

حادثه آتش سوزی ساختمان پلاسکو زمان زیادی طول کشید و آواربرداری و تخلیه آوار آن برج هم حدود ۱۰ روز زمان برد. در همان زمان انتقاداتی مطرح شد نسبت به این که چرا برخی افراد این سلفی ها را می گیرند و گفته شد درست نیست در زمانی که تعدادی از آتش نشانان و مردم زیر آوار هستند این کارها انجام شود.

با این صحبت ها هیجان و عطش سلفی گرفتن کاسته شد. انگار یک مقدار کنترل اجتماغی انجام شد. آن نوع انتقادات و فضای اجتماعی را موثر می دانید بر این نوع رفتارهای مردم و کسانی که عکس سلفی می گرفتند؟

خیلی ها از این مساله یعنی آدم های متفکر جامعه از این مساله به شدت ناراحت بودند و حق هم داشتند از این سلفی گرفتن ها ناراحت شوند. من نمی دانم شما چقدر با شهروندان صحبت کردید ولی در همان زمان اصلا مساله را باور نمی کردند. خیلی ها به شکل های دیگری این قضیه را می دیدند.

در همان اوایل وقوع حادثه پلاسکو، صحبت های ضد و نقیضی به نقل از مسئولان شهرداری و دیگران نقل شد. این وضع است که بیش تر باعث می شود که یک فرد بخواهد سلفی بگیرد. چون او می خواهد واقعیت محض و شفاف تری را نشان بدهد.

اگر به خاطر داشته باشید در درون جامعه و در خصوص همین حادثه دلخراش ساختمان پلاسکو، به شکل های مختلف بحث ها و فیلم های مختلفی دست به دست چرخید و گفتمان های مناسب و نامناسبی هم درباره آن مطرح شد.

حتی بعضی افراد فکر می کردند که حادثه پلاسکو، یک کار عمدی بوده است. بعضی ها فکر می کردند ناشی از چیز دیگری بوده است. همین جور دیگر و چیز دیگر، نشان دهنده این است که افراد جامعه، به صدا و سیما اعتماد نمی کنند در نتیجه افراد مختلف می خواستند خودشان سلفی بگیرند.

افرادی مثل شما و من و دیگران، می گفتیم این یعنی چه و می گفتیم چه معنی دارد این سلفی گرفتن. اما برای آن سلفی گیر، معنی داشت. معنایش این بود که اعتماد ندارد.

چرا مردم تماشاچی حمله داعش به مجلس بودند؟

تماشاچی بودن و حضور در صحنه حادثه داشتن تعداد زیادی از افراد، پاسخی بود به برخی نیازهای اجتماعی و روانی آن افراد؟

کاملا این طور بود. آن فرد می خواهد بگوید آن چیزی که گفته می شود درست نیست و این چیزی که من از حادثه گرفتم درست است. می گوید از طبقه فلان آتش سوزی شروع شد ولی طبقات پایین تر را ببین که به چه صورت بوده است. ما باید در جامعه به طور شفاف و درست صحبت کنیم و شهروندان را دست کم نگیریم.

ما بعضی وقت ها فکر می کنیم شهروندان، آدم هایی هستند که متوجه چیزی نمی شوند. وقتی در قرآن آمده است که خداوند می فرماید انسان مکرم  و محترم است، ما چه کاره هستیم که شهروندان را غیرمحترم تصور کنیم. وقتی که ما، شهروند را تحقیر می کنیم، فکر او را تحقیر می کنیم و فکر می کنیم که او متوجه نمی شود، بزرگترین توهینی است که به آن فرد می شود.

یک آدم توهین دیده، از همین رفتارها انجام می دهد و در محل حادثه تجمع می کند.

رییس کمیته محیط زیست شورای شهر تهران در آن زمان می گفت در پلاسکو از مواد آزبستی استفاده شده. این مواد عایق و آزبستی سرطان زا هستند. همچنین گفته می شد با سوختن ناقص لباس ها و فرآورده های نفتی و شیمیایی و الیاف مصنوعی، سمی ترین گازها تولید می شود. با این که سوختن این نوع مواد برای انسان ضرر دارد و در زمان حادثه هشدار هم داده شد اما هیجان حضور در صحنه و تماشاچی بودن به نحو قابل توجهی کاهش پیدا نکرد.

بر می گردد به همین که آن گفته ها را باور نمی کنند. در دولت آقای احمدی نژاد، بنزین های سرطان زا (بنزین پتروشیمی) توزیع می شد. آن نوع بنزین، آلودگی زیادی در سطح شهر ایجاد می کرد. مردم وقتی آن اوضاع را دیده اند، هشدارها را در زمان حادثه پلاسکو باور نمی کنند. مردم می گویند اگر شما به فکر جان ما بودید آن نوع بنزین را توزیع نمی کردید.

همه این کارها و تجمع در محل حادثه پلاسکو به خاطر این است که آن صحبت ها و هشدارها را نمی پذیرند و اعتماد ندارند. به همین دلیل باور نمی کنند و فکر می کنند که به خاطر موضوع دیگری، این هشدارها مطرح می شود. همه این مشکلات با اعتمادسازی و با درست صحبت کردن با مردم و احترام گذاشتن به شهروندان، قابل رفع شدن است. همه اینها در یک فرآیند تقریبا طولانی مدت اعتمادسازی برطرف می شود.

چرا مردم تماشاچی حمله داعش به مجلس بودند؟

ساختمان پلاسکو در خیابان جمهوری بود. انتهای خیابان جمهوری هم به میدان بهارستان ختم می شود و مجلس در آنجا قرار دارد. هیجان خواهی و کنجکاوی مردم، چه تاثیری داشت در حضور مردم و تماشاچی بودن مردم چه در حادثه پلاسکو و چه در اطراف مجلس که این حادثه تروریستی در آنجا اتفاق افتاد؟

کنجکاوی در ذات بشر است. او می خواهد خودش ببیند. درباره هیجان خواهی هم باید بگویم وقتی در یک جامعه جریان های سلامت تخلیه هیجان کمتر باشد شاهد این نوع رفتارها خواهیم بود. برای مثال ما باید در پارک ها مراسمی برای شادمانی مردم برگزار کنیم. با برگزاری چنین مراسمی، هیجان ها اشباع می شود و به نیاز هیجان خواهی، پاسخ داده می شود.

در سال های گذشته، در بعضی شهرستان ها می دیدیم که موزیک می نواختند و مردم خوشحال بودند. این کار، روش تخلیه هیجانی است. وقتی چنین مراسمی برای شادمانی مردم نباشد در زمان حادثه ای مثل پلاسکو، مردم آن هیجان را تخلیه می کنند. جامعه ما و مدیران کلان کشور باید بدانند و متوجه شوند تخلیه هیجانی سالم، خیلی کمک می کند که افراد، نیاز نداشته باشند در محل هایی که حادثه اتفاق افتاده است هیجان خود را تخلیه کنند.

مواد مختلفی که در حادثه پلاسکو می سوخت سرطان زا بود. در این حد حداقل در افرادی که مدت زیادی در آنجا می ماندند ایجاد مشکل می کرد. اما در حادثه تروریستی مجلس که وارد مجلس شده بودند وقتی در مجلس گیر افتادند به سمت خیابان های اطراف مجلس تیراندازی می کردند.

مردم که در آنجا تماشاچی بودند در خطر بودند. برخی از مردم عادی هم که حضور داشتند بر اثر این تیراندازی ها زخمی شدند و گلوله به آنها اصابت کرد. با توجه به این که خطر حضور در اطراف مجلس جدی تر و بیش تر بود چرا مردم در زمان این حادثه تروریستی باز در اطراف مجلس حضور داشتند؟

ما ایرانی ها فکر می کنیم که گلوله به ما برخورد نمی کند و اگر گلوله هم بیاید به بغل دستی ما برخورد می کند. پاسخ این است که من نوعی هیچوقت فکر نمی کن که گلوله به من بخورد.

وجود چنین باوری را چگونه تحلیل می کنید و ریشه چنین باوری در کجا است؟

این باورهای ما است. ما باید به مردم یاد بدهیم که چگونه برای خودمان و نفر بغل دستی مان و دیگران مفید باشیم. اینها کارهایی است که کمتر در جامعه ما انجام می شود. من از صدا و سیما خیلی انتظارات بیش تری داشتم و مایل بودم که یک رسانه دانشگاهی باشد و روی همین موضوعات کار کند.

سومین نشان سلامت اجتماعی کشور به شما که از پیشگامان سلامت اجتماعی هستید تعلق گرفته است. شما در چند دهه اخیر برای سلامت رفتاری و سلامت اجتماعی افراد جامعه اقدامات زیادی انجام داده اید. در این حوزه چه کارهایی می شود انجام داد که جان افراد به خطر نیفتد؟

به نظر من می رسد آدم ها باید اعتماد به نفس بالا پیدا کنند، احساس کنند آدم های محترمی هستند و احساس کنند مکرم پنداشته شده اند و شانی دارد. آدمی که بداند شان و منزلت دارد و اینها را یاد گرفته است نمی آید در شلوغی، شان خود را خدشه دار کند. مگر این که به او بگویند که تو تخصص داری پس بیا و به ما کمک کن.

یکی از عناصر سلامت اجتماعی، مشارکت در عرصه عمومی و همبستگی اجتماعی است. این مشارکت یعنی این که مثلا من بتوانم کمکی را انجام بدهم که تخصص آن را هم دارم و فردی که آن تخصص را ندارد نمی تواند. آدمی که شان و منزلت او حفظ شده باشد، یاد گرفته باشد که آدم مهمی هست و آدم مهم، خودش را در شلوغی ها پایمال نمی کند، این حتما خیلی می تواند موثر باشد.

چرا مردم تماشاچی حمله داعش به مجلس بودند؟

این باور چطور شکل گرفته است که افراد فکر می کنند با حضور در صحنه حادثه اتفاقی برای خودشان نمی افتد و باور دارند که اتفاق بدی برای آنها نمی افتد؟

در سطوح فردی این طور فکر می شود که مثلا من آسیبی نمی بینم. من سالیان زیادی به مصرف کنندگان مواد مخدر خدمات مددکاری داده ام. اکثریت آنها وقتی در اوایل مواد مخدر مصرف می کردند، فکر می کردند معتاد نمی شوند اعتماد به نفس می تواند کمک کننده باشد. حالت کاذب هم می تواند ضرر بزند. وقتی حالت کاذب اتفاق بیفتد و اعتماد به نفس کاذب پیدا کنیم چنین وضعی را ایجاد می کنید.

تحقیقی در کشور انجام شده است و نتیجه این بوده که هرچقدر افزایش رضایت از نحوه گذران اوقات فراغت اتفاق بیفتد سلامت اجتماعی هم بهبود پیدا می کند.

وقتی اوقات فراغت به نحو مناسب و مطلوب وجود داشته باشد به نظرتان افراد مختلف نمی روند برای تماشا کردن حادثه ای مثل حادثه تروریستی مجلس؟

این موضوع تاثیر دارد. راجع به اوقات فراغت من خیلی حرف دارم. یعنی من وقت فراغت را این نمی دانم که مثلا ۵ روز کار کرده ام و ۲ روز به سفر بروم یا ۲ روز استراحت کنم. من وقت فراغت را چیزی بالاتر از اینها می دانم.

وقت فراغت را وقتی می بینم که مثلا ۵ روز کار کرده باشم و ۲ روز آخر هفته را دست به کاری بزنم که پر از انرژی بشوم. یعنی من آن کار را خودم انتخاب کنم که چه کاری را انجام بدهم و پر از انرژی شوم برای برگشتن به سر کار در ۵ روز هفته بعدی.

من در میدان شهرداری رشت بارها و بارها دیده ام و در شهرهای بزرگ دیگر هم دیده ام که در روزهای پنج شنبه و جمعه، موزیک های خیلی شاد می نواختند و مردم هم خوشحال بودند. مردم دل شان می خواهد در جایی جمع شوند. آدمی در جمع حس راحتی می کند. آدمی در جمع احساس بهتری پیدا می کند تا فردی باشد. استفاده مطلوب از اوقات فراغت حتما می تواند به ما کمک کند. من این موضوع را تایید می کنم.

در تحقیقی که انجام شده و با عنوان نحوه اثربخشی و چگونگی گذران اوقات فراغت بر سلامت اجتماعی بوده با توجه به جامعه آماری ۳۰۰ فنری تحقیق، گفته شده سلامت جامعه در حد متوسط است. اگر این موضوع را به کل جامعه تعمیم بدهیم شما تصور می کنید با چه اقداماتی می شود سلامت جامعه را افزایش داد و تهدیدها و مشکلات را کاهش بدهیم؟

به نظر من باید به عنصرهای موجود در سلامت اجتماعی برگردیم. وقتی ما از سلامت جسمانی صحبت می کنیم برای ما مشخص است که منظورمان چه هست. یعنی می گوییم سردرد نداشته باشیم و از نظر جسمانی به آن صورت باشد و فاکتورهای جسمانی را در نظر می گیریم. برای سلامت اجتماعی، نخستین موضوعی که مطرح می شود این است که من خودم بپذیرم که یک شهروند راضی هستم و بپذیرم کسانی را که بر من حکومت می کنند و بپذیرم کسانی را که به من اطلاعات می دهند و بپذیرم کسانی را که به من خبرهای درست می دهند.

دوم این که من بتوانم حس همبستگی داشته باشم با نهادها و ارگان و کارکردشان و جاهایی که زندگی ما به آنها مربوط می شود احساس همبستگی کنم. نکته بعدی این است که ما بتوانیم مشارکت داشته باشیم. مشارکت این نیست که من در شبکه خویشاوندی و قبیله و خانواده مشارکت کنم. مشارکت یعنی در عرصه های عمومی و داوطلبانه و آگاهانه. یعنی من بدانم حضور من و کمک کن می تواند موثر باشد و اگر کمکی کردم و وضعیت بهتر شد، از بهتر بودن آن وضعیت چیزی هم نصیب خودم می شود.

نکته بعدی، همین انسجام اجتماعی است. این مولفه ها به نظر من، سلامت اجتماعی است. وقتی که تخلیه هیجان اتفاق بیفتد، من تا حدودی می توانم بفهمم که راه درستی پیموده شده، یعنی می شود روی این موضوع اندیشید و فکر کرد و به خیلی از پرسش های ما پاسخ داده می شود. وقتی ما اوقات فراغت را به بهترین شکل بگذرانیم، تخلیه هیجانی شویم، در جمع بودیم، در جمع خوشحالی کردیم و در نشاط جمعی شرکت کردیم، دیگر لازم نمی بینیم به محل وقوع یک حادثه برویم و بایستیم و خودی نشان بدهیم یا یک سلفی بگیریم. همه اینها با همدیگر وابستگی دارد و به هم مربوط می شود.

چرا مردم تماشاچی حمله داعش به مجلس بودند؟

در حادثه تروریستی مجلس افراد مسلح که کشته هم شدند به سمت مردم در خیابان ها یا به سمت نیروهای نظامی و انتظامی به عنوان هدف کور تیراندازی می کردند.  برخی از مردم عادی هم مجروح و کشته شدند.

معمولا مردان ریسک پذیر هستند و هیجان طلبی بیش تری نسبت به زنان دارند. در عکس هایی که در زمان حادثه تروریستی مجلس از میدان بهارستان و محل های اطراف مجلس منتشر شده، این مردان هستند که در جاهای مختلف اطراف حادثه حضور دارند. در برخی عکس ها هیچ زنی حضور ندارد. جنسیت تا چه حد تاثیر دارد در این که مردان بیش تر خودشان را در معرض خطر قرار بدهند؟

من این موضوع را نمی پذیرم. امروز دختران و جوانان ایرانی، درست برعکس عمل می کنند. چون خیلی دست کم گرفته شده اند و به عنوان جنس دوم دیده شده اند. در خیلی از صحنه ها می بینم که زنان، پیشقراولان هستند و آنها زودتر می آیند. این موضوع را در حوادث سال های گذشته به خاطر دارم که زنان و دختران فعالیت داشتند.

در عکس هایی که در زمان حادثه تروریستی مجلس از اطراف مجلس و میدان بهارستان منتشر شده، هیچ زنی دیده نمی شود. اما مردان حضور دارند. این حضور خیلی زیاد مردان از چه جهت قابل توجیه است؟

دو، سه علت را می توان نام برد. ممکن است در آن زمان مردان بیشتر در خیابان بوده اند و زنان در جاهای دیگر بوده اند یا سر کار بوده یا در منزل بوده اند.

البته می شود هم گفت مردها به دلیل این که چون اصلا جامعه ما یک جامعه مردانه است و فرهنگ مذکر دارد، بیش تر خودشان را نشان داده اند ولی تصورم این است که جنسیت دارد تقریبا و یک مقدار پا به پای هم در این جریانات می آید. تصور شخصی من این است و کار تحقیقی در این زمینه انجام نداده ام.

می توان گفت یک وقت که اتفاقی می افتد بیشتر آقایان جلو می افتند. برای این که در سال های متمادی در زندگی شهروندی، آقایان بیش تر در صحنه های اجتماعی بوده اند. البته خانم ها خودشان این موضوع را نمی پذیرند و می گویند ما حضور پیدا می کنیم.

شما قبول نمی کنید که مردها دوست دارند در صحنه حادثه بمانند و زنان بیش تر تمایل دارند که از محل خطر فاصله بگیرند؟

چرا می پذیرم. اگر به طور نسبی بخواهیم بگوییم نسبت مردان، بیش تر است. این موضوع را می پذیرم. برای این که این موضوع یک سیر تاریخی دارد. سیر تاریخی یعنی این که مردان، بیش تر در مدارس بوده اند و سر کار، بیش تر مردها بوده اند و جامعه بیش تر به مردها بها داده. استخدامی ها، بیش تر مردها بوده اند. مشاغل را بیش تر مردها گرفته اند. جامعه ما جامعه ای است با فرهنگ مردانه. الان خانم ها خیلی این موضوع را نمی پذیرند. خصوصا الان در دانشگاه می بینیم که ۶۸ درصد یا ۷۰ درصد پذیرفته شدگان دانشگاه ها، زنان هستند. این افراد بیش از گذشته وارد صحنه های اجتماعی می شوند.

برای این که سلامت جامعه بهبود پیدا کند و افراد در زمانی که خطراتی از این شکل اتفاق می افتد بیش تر آسیب نبینند، شما چه پیشنهاد مشخصی دارید؟

اگر صد و سیما ۱۰ بار دیگر هم یک موضوع را به این صورت اعلام کند افراد جامعه نمی پذیرند، برای این که فکر می کنند درست نمی گوید. پیشنهاد من، بالا بردن سلامت اجتماعی جامعه است. منظورم از بالا بردن سلامت اجتماعی، دقیقا این است که اعتماد مردم نسبت به مدیران کلان و خصوصا کسانی که خبر را منتشر می کنند بیش تر شود.

این موضوع را باید تمرین کنند. از جایی شروع کنند و به تدریج و آهسته آهسته، اعتماد مردم افزایش پیدا کند. اگر چنین اتفاقی رخ بدهد و در یک فرآیند متوجه شویم که صدا و سیما به درستی اخبار را اعلام می کند و خیلی واقعی و شفاف می گوید و دفعه بعد به ما خطاب کند که امروز شما این کار را انجام بدهید و فلان کار برای شما ضرر دارد، ما حتما اعتماد می کنیم.

بحث اعتماد، همین است. در چنین حالتی و وقتی اعتمادسازی انجام شود حتما به آن صحبت ها و هشدارها توجه می کنیم. اگر هم گفت در فلان جا حاضر نشوید و حضور در آنجا خطر دارد ما حتما می پذیریم. اما الان نمی پذیریم به دلیل این که به آن اعتماد نمی کنیم. سلامت اجتماعی یعنی اعتماد ما نسبت به کسانی که به ما آگاهی می دهند بالا برود. این پیشنهاد من است.

چرا مردم تماشاچی حمله داعش به مجلس بودند؟

اگر فرضا این اعتماد به وجود بیاید و وقتی به افراد جامعه هشدار داده می شود در چنین اماکنی حضور نداشته باشند، آیا هشدارها در نهایت تاثیر خواهدداشت یا آن هیجان خواهی برای حضور در صحنه حادثه غلبه خواهدداشت و حضور داشتن برای مردم و برخی اقشار جامعه مهم است؟

مسائل اجتماعی، یک بُعدی نیستند. پدیده های اجتماعی چند بُعد دارند. اگر همه این موضوعات با همدیگر مورد توجه قرار گیرد اثربخش خواهدبود. اگر هیجان خواهی در مکان های عمومی به شکل سالم تخلیه شود و ما به فلان جا اعتماد داشته باشیم و به کسی که به ما اطلاعات می دهد اعتماد داشته باشیم، من یقین دارم و مطمئن هستم که تا حدود بسیار زیادی، جواب می دهد.

اگر هیجان خواهی در سطح ساختار جامعه، تخلیه شود و به هیجان ها پاسخ داده شود و از آن طرف سلامت اجتماعی بهبود پیدا کند یعنی اعتماد انجام بگیرد، من مطمئن هستم لزومی ندارد که ما برای هیجان خواهی به محل حادثه برویم. بعد هم اگر اطلاعی داده شد حتما می پذیریم. چرا می پذیریم؟ چون اعتماد می کنیم.


منبع: برترینها

خال‌کوبی‌، هنر روی بدن مجرمان

«رفیق بی‌کلک مادر»؛ هر کسی این جمله را می‌شنود، احتمالا به صورت هم‌زمان تصویر یک بازوی کلفت را در ذهنش مجسم می‌کند که این جمله با جوهر زیر پوست آن تزریق شده است. خال‌کوبی‌ها در همه‌ جای دنیا مرسوم هستند و در میان زندانیان رواج بیشتری دارند. مجله اکونومیست اخیرا در تحلیلی به بررسی خال‌کوبی روی بدن زندانیان پرداخته است. این تحلیل رابطه میان جرم و جوهر را نشان می‌دهد.

معمولا مجرمان با چه نوع جرمی و چگونه بدن خود را با جوهر دکور می‌کنند؟ چه جمله‌هایی مورد علاقه کدام دسته از مجرمان است؟ کسی که قاتل است، بیشتر چه تصاویر یا جملاتی را روی بدنش خال‌کوبی می‌کند؟ زنان مجرم معمولا چه چیزهایی روی بدنشان خال‌کوبی می‌کنند؟ این‌ها بخشی از سوال‌هایی است که جرم‌شناسان در این تحلیل به آن پرداخته و پاسخ آن را یافته‌اند. زندگی مجرم وقتی آغشته به جوهر می‌شود و در قالب هنر روی بدنش به تصویر درمی‌آید، دیگر شباهتی به زندگی افراد معمولی ندارد. اگر بخواهد دوباره به زندگی معمولی بازگردد، باید در فرایندی دردناک این جوهر را پاک کند تا رد جرم نیز از پیشانی‌اش پاک شود.

میانه‌های دهه ۹۰ میلادی بود که مردی به نام فرانک دست‌به‌دامان گریگوری بویل کشیشی در لس‌آنجلس شد. او تازه از زندان آزاد شده ‌بود، اما نمی‌توانست برای گذران زندگی‌اش شغلی پیدا کند.

 جرم و جوهر

بخشی از مشکل ریشه در گذشته او داشت، حتی اگر صورتش را شطرنجی می‌کرد، باز هم جمله جوهری «گور پدر دنیا» از روی پیشانی‌اش پاک نمی‌شد. پدر بویل یک نانوایی دارد که افراد خطاکار نادم را در آن استخدام می‌کند، فرانک را هم به همین نانوایی برد تا در مسیر درست به زندگی‌اش ادامه بدهد. به‌علاوه پزشکی برای او پیدا کرد تا نشانه‌های طغیان‌گرانه نهیلیستی را از صورتش پاک کند. مجموعه اقداماتی که این پدر روحانی انجام می‌دهد و نانوایی‌اش آن‌قدر شهرت ندارد، اما خدماتش برای پاک کردن خال‌کوبی زندانیان حسابی بر سر زبان‌ها افتاده است.

برنامه‌هایی از جنس اقدامات پدر روحانی در ایالات متحده آمریکا بیش از هر جای دنیا رواج پیدا کرده است. همه زندانیانی که رفتارشان تغییر می‌کند و راه درست را انتخاب می‌کنند، در اولین قدم خال‌کوبی‌ها را از بدنشان پاک می‌کنند. یکی از کسانی‌که پیش‌تر در زندان بوده، در گفت‌وگو با اکونومیست، از فرایند دردناک برداشتن تاتو می‌گوید. او که شاهد پاک کردن خال‌کوبی یکی از هم‌بندهایش بوده، آن را کاری شبیه به گذاشتن آتش روی بدن می‌داند که ممکن است چند جلسه تا چند ماه طول بکشد. با وجود دردناک بودن این کار بسیاری از آن‌ها ترجیح می‌دهند شکل‌ها و جمله‌ها را از روی پوست خود پاک کنند تا مردم تغییر و تحول در شخصیتشان را باور کنند. از نظر آن‌ها، این درد ارزشش را دارد. برای همه زندانیان، شخصیت از هر چیزی مهم‌تر است. به همین‌خاطر ناگهان تصمیم می‌گیرند خال‌کوبی را پاک کنند.

برخی هم دچار نفرت‌های ناگهانی می‌شوند و تصمیم می‌گیرند این فرایند دردناک را طی کنند تا خال‌کوبی از بدنشان محو شد. پاک کردن تاتو معنای زیادی دارد. وقتی یک خال‌کوبی از روی بدن محو می‌شود، نگاه دیگران نیز به فرد تغییر می‌کند. اگر آن دیگری یک قاضی یا یک کارفرما باشد، حس خوبی از این کار می‌گیرد، اما اگر یکی از هم‌بندهای قدیمی این را ببیند، شاید خطر بزرگی برای فرد باشد. به‌هرحال برداشتن خال‌کوبی از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است.

خال‌کوبی‌ها معنا دارند

خال‌کوبی‌ها روی بدن نقش می‌بندند یا پاک می‌شوند صرفا به این خاطر که معنای خاصی برای فرد دارند. در ایالات متحده آمریکا این کار آن‌قدر شدید است که می‌توان فرمول یا قانونی را تعریف کرد تا بر اساس آن، آن‌چه فرد قصد داشته با بدن خود به دیگران بگوید، مورد تحلیل قرار داد. وب‌سایت زندان‌های آمریکایی معمولا اطلاعات کاملی در مورد زندانیان منتشر می‌کند. در میان این اطلاعات یکی از نکات این است که آیا فرد روی بدن خود خال‌کوبی دارد یا خیر. اکونومیست به سراغ این وب‌سایت‌ها رفته و همه آن‌ها را مورد بررسی قرار داده است. جذاب‌ترین بخش مربوط به زندانیان فلوریدا بوده که این امکان را فراهم کرده تا همه چیز مورد بررسی قرار بگیرد. یعنی می‌توان مشخص کرد که کدام زندانی با کدام جرم در چه نقطه‌ای از بدنش، چه چیزی را خال‌کوبی کرده است.

نخستین یافته مهم این است که خال‌کوبی در میان زندانیان این زندان بسیار شایع است. (البته مشت نمونه خروار است.) سه‌چهارم از زندانیان فلوریدا حداقل یک خال‌کوبی روی بدن خود دارند. به صورت میانگین، هر زندانی سه خال‌کوبی روی بدن خود خواهد داشت. (البته ممکن است یکی نداشته باشد و یکی شش خال‌کوبی داشته ‌باشد.) نکته جالب این است که تغییرات نسلی روی تعداد خال‌کوبی‌ها بسیار تاثیرگذار است. ۸۵ درصد از زندانیان زیر ۳۵ سال روی بدن خود خال‌کوبی دارند، درحالی‌که تنها ۴۳درصد از زندانیان بالای ۵۵سال اقدام به این کار کرده‌اند. این خال‌کوبی‌ها به‌ صورت کلی هیچ ارتباطی با دنیای مجرم‌ها ندارد. محبوب‌ترین طراحی‌ها شامل اسم، تصویر حیوان یا یک موجود خیالی و افسانه‌ای (اژدها یا اسب تک‌شاخ) و نمادهای مسیحیت است. برای مثال بسیاری از آن‌ها صلیب را روی بدن خود خال‌کوبی کرده‌اند.

این نیز بگذرد

شکل خاصی از خال‌کوبی‌ها در میان مجرمان بسیار کم دیده می‌شود، برای مثال خال‌کوبی قلب تنها روی بدن ۱۵ درصد از مجرمان سفیدپوست مشاهده شده است. برخی از خال‌کوبی‌ها نوعی ندامت را منعکس می‌کنند. برای مثال ۱۱۷ نفر از زندانیان این جمله را روی بدن خود خال‌کوبی کرده‌اند: «مادر تلاش کرد». برخی از آن‌ها طرفدار یک گروه موسیقی یا راک هستند و نام آن را روی بدن خود خال‌کوبی کرده‌اند. برخی هم نوشته‌اند: «گور بابای پلیس». برخی از خال‌کوبی‌ها لحن طنزآمیز دارند، مثلا هفت نفر از زندانیان فلوریدا روی بازوی خود نوشته‌اند: «اسم تو». گروه‌های مختلف به تاتوهای مختلف علاقه دارند. جالب است که بحث تبعیض نژادی روی خال‌کوبی‌ها هم دیده می‌شود. مثلا مجرمان سفیدپوست از نشانه‌ها و نمادهای مربوط به سفیدپوستان برای خال‌کوبی بدن خود استفاده می‌کنند. در مقابل سیاه‌پوستان نیز از خال‌کوبی‌هایی با نماد نژاد خودشان استفاده می‌کنند.

زندانیان زن تلاش می‌کنند در بازی خال‌کوبی از زندانیان مرد عقب نیفتند. آن‌ها روحیه زنانه خود را حفظ می‌کنند و از خال‌کوبی‌های زنانه‌تری استفاده می‌کنند. روی بدن زنان مجرم اغلب خال‌کوبی با طرح پروانه و قلب دیده می‌شود. برخی از آن‌ها نیز برای یادآوری به خود نوشته‌اند: «این نیز بگذرد». برخی از زندانیان مرد به جای این‌که بگویند این نیز می‌گذرد، سعی می‌کنند در زندان بودن را مدام به خود یادآوری کنند. آن‌ها معمولا تصویر میله‌های زندان را روی بدن خود خال‌کوبی می‌کنند. همان‌طور که نژاد و جنسیت افراد، نوع خال‌کوبی آن‌ها را تعیین می‌کند، نوع جرم آن‌ها نیز می‌تواند روی نوع خال‌کوبی انتخابی‌شان اثرگذار باشد. این اصلی‌ترین بخش بررسی اکونومیست است. در این بررسی مشخص شده که مجرمان با چه نوع جرمی بیشتر به چه نوع خال‌کوبی گرایش دارند.

مجرمانی که به‌خاطر دزدی (از سر فقر) و حمل سلاح به زندان افتاده‌اند، بیشترین خال‌کوبی را روی بدنشان دارند. اما کسانی‌که به جرم تجاوز جنسی به‌ویژه تجاوز به هم‌جنس به زندان افتاده‌اند، اغلب تمایلی به خال‌کوبی ندارند و معمولا کمترین خال‌کوبی روی بدن این افراد دیده می‌شود. اما در مورد قتل قضیه قدری پیچیده می‌شود. مجرمانی که حداقل یک خال‌کوبی روی بدنشان دارند، ۹ درصد بیشتر از مجرمانی که روی بدنشان خال‌کوبی ندارند، به قتل گرایش دارند. وقتی این خال‌کوبی روی صورت باشد، مسئله جدی‌تر هم می‌شود. یعنی ۳۰ درصد مجرمانی که روی صورتشان را خال‌کوبی کرده‌اند، بیش از سایرین به قتل گرایش دارند. مشابه این تحلیل‌ها در مورد جرایم خانگی نیز وجود دارد.

 جرم و جوهر

از خال‌کوبی تا خودکشی

برخی از خال‌کوبی‌ها نشانه خشونت کمتر در میان مجرمان است، مثل خال‌کوبی ساعت، دیوار زندان یا تار عنکبوت. این‌ها روی بدن کسانی دیده می‌شود که خشونت کمتری نسبت به سایر زندانیان دارند. برخی از نوشته‌ها نیز به میزان خشونت کمتر در فرد مجرم مربوط می‌شود، مثل خال‌کوبی جمله «الان بخند؛ بعدا گریه کن». اغلب کسانی‌که چنین جمله‌هایی را روی بدن خود خال‌کوبی می‌کنند، درنهایت دست به خودکشی می‌زنند.
خال‌کوبی علایم و نمادهای مسیحیت در مورد مجرمان معنای زیادی دارد. این دسته از مجرمان نسبت به بقیه پرهیزکارتر هستند. احتمال این‌که آن‌ها قاتل باشند، ۱۰ درصد نسبت به بقیه کمتر است. البته برخی از آن‌ها به جای نمادهای الهی، از نمادهای شیطانی استفاده می‌کنند.

برای مثال کسانی‌که تصویر شیطان را روی بدن خود خال‌کوبی می‌کند، عموما خطرناک‌تر هستند و احتمال این‌که دست به خودکشی بزنند نیز در آن‌ها بسیار بیشتر است. اما چطور می‌توان فهمید که یک خال‌کوبی تنها برای زیبایی است یا سیگنالی است که قرار است حرفی را منتقل کند. کوین واتر، جرم‌شناس آمریکایی از دانشگاه میشیگان، معتقد است کشف رمز در این شرایط قدری دشوار است. به گفته او گاهی خود زندانیان خال‌کوبی‌هایی را خلق می‌کنند که به‌عنوان رمز در میان آن‌ها استفاده می‌شود و می‌توان از طریق آن به حرف اصلی که فرد مجرم می‌خواهد بزند، پی برد. مثلا کسانی که سه نقطه در کنار انگشت اشاره خود خال‌کوبی می‌کنند، اغلب به‌خاطر قتل به زندان افتاده‌اند. معمولا خود زندانیان از رمز این خال‌کوبی‌ها آگاه هستند.

مجرمانی که سال‌هاست در زندان سپری می‌کنند، دوستان خود را از روی خال‌کوبی‌هایشان انتخاب می‌کنند. این مهارتی است که آن‌ها معمولا به مرور زمان به دست می‌آورند. سیاست‌گذاران در زندان‌ها بیش از آن‌که به دنبال سابقه فرد از روی خال‌کوبی‌هایش باشند، سعی می‌کنند آینده او را پیش‌بینی کنند. برای مثال آن‌ها از روی نوع خال‌کوبی و تعداد آن تشخیص می‌دهند که فرد چند سال دیگر و به چه جرمی دوباره در زندان مهمانشان خواهد بود. مطالعات واتر نشان می‌دهد ۴۲ درصد از زندانیانی که خال‌کوبی دارند، پس از آزادی دوباره به زندان باز می‌گردند. اغلب آن‌ها نیز جرمی با خشونت بیشتر مرتکب شده‌اند و به‌خاطر آن دوباره به زندان می‌افتند. البته کشف این رابطه هنوز نیاز به مطالعه و بررسی دارد.

 جرم و جوهر

هنوز هم نمی‌توان با قاطعیت در مورد رابطه میان خال‌کوبی و بازگشت مجدد فرد به زندان نظر داد. این آزمایش تنها مربوط به زندانیان آمریکایی در زندان فلوریدا است. هرچند می‌توان فرهنگ خال‌کوبی مجرمان را امری عمومی در جامعه زندانیان دانست، اما شاید هر کشوری نیاز به تحلیل خودش داشته‌ باشد.

زندانیان زمانی‌که بدن خود را با خال‌کوبی‌های مختلف دکور می‌کنند، تنها به این فکر هستند که وارد گروهی از دوستانشان شوند و روزهای زندگی را در کنار آن‌ها با اطمینان‌خاطر بیشتری سپری کنند. اما یک روز بالاخره از زندان آزاد می‌شوند و همان خال‌کوبی‌هایی که قرار بوده باعث پذیرش آن‌ها در دل یک جامعه شود، باعث طرد آن‌ها از دل جامعه‌ای دیگر می‌شود. دنبال کار می‌گردند، اما تا خال‌کوبی روی بدنشان نمایان می‌شود، باعث وحشت کارفرما می‌شوند. این‌جاست که دوباره تصمیم می‌گیرند فرایند دردناک پاک کردن خال‌کوبی از بدنشان را طی کنند تا به زندگی عادی بازگردند. جوهری که در یک محل به آن‌ها زندگی و امنیت می‌بخشد، در جای دیگر فرصت زندگی را از آن‌ها می‌گیرد.


منبع: برترینها

ماه رمضان و افطاری در پارک آب و آتش

: قدیم‌ها حیاط داشتیم. موزاییک هایش را دمِ افطار آبپاشی می‌کردند، بوی خاک بلند می‌شد. گلدان‌های شمعدانی، آبچکان از پله‌های ایوان بالا رفته بودند. حوضِ آبی وسط حیاط، فواره داشت. آب، گردن می‌گرفت و بلبل قفسی، بالاسرش آواز می‌خواند. روزه دارها تخت گذاشته بودند در حیاط، سماور آتش کرده بودند تا توپ افطار در شود…  حالا خبری از حیاط‌های قدیمی و سینی کنگره دارِ دم افطار در چنین خانه‌هایی نیست. اما عشق به همنشینی با طبیعت هنوز هست، آن هم در وجود اغلب آدم‌های این شهر. برای همین است خیلی‌ها ترجیح می‌دهند غروب‌های خردادی پایتخت را در بوستان‌ها به شب وصل کنند و سفره افطار را کنار آبپاشی چمن‌ها و خنکای درختان پهن کنند. یک بغل خوشبختی است اگر بتوان لقمه شام و افطاری را با حضور خانواده و فامیل گرفت.

افطار خوش خوشَك در خنكای بوستان 
پا به پای هم کوچه‌های درختی را سیر کرد و لای شاخه‌ها دنبال آواز پرنده‌ها گشت. شاید نم باران خرداد هم زد و بوی خاک را بلند کرد.  اگر سر زدن به غرفه‌های رمضانی، تماشای نورافشانی در بوستان‌ها و مناجات زیر نور‌ماه باشد خوشی دورهمی شبانه برای افطار در بوستان‌ها تکمیل است. به‌خصوص وقتی یکی- دو بوستان و مرکزِ دیدنی پهلو به پهلوی هم داده باشند و انتخاب‌های متنوعی پیش روی روزه داران گذاشته باشند. محدوده‌ای مثل اراضی عباس آباد با وجود بوستان آب و آتش، پل طبیعت، پارک طالقانی و دریاچه هورالهویزه که به مناسبت این شب‌ها نور باران می‌شود، یکی از همین نمونه‌هاست. تجربه افطار کردن دسته جمعی با دل خوش، در هر بوستان و هر نقطه از شهر، می‌تواند به یک خاطره منحصر به فرد تبدیل شود. ما در این گزارش، حال و هوای رمضانی بوستان‌های همسایه بر فراز تپه‌های عباس آباد را تصویر کرده‌ایم:

  لحظه ورود و غافلگیری با آب و آتش

 
ساعت از ۱۹ گذشته. ورودی‌های بوستانِ آب و آتش از حاشیه بزرگراه شهید حقانی و همینطور شمال و جنوب خیابانِ شهیدی کم کم شلوغ می‌شوند. خانواده‌ها زیراندازهای‌شان را تا زده‌اند و روی دست انداخته‌اند. در کیسه‌های شفاف همراه اعضای خانواده، اغلب فلاسک چای هست و باقی وسایل لازم برای چیدن سفره افطار. بچه‌دارها از همان شمال غربی پارک، سبد و کیفِ توی دست‌شان را روی زمین گذاشته‌اند تا اعضای کوچک خانواده را در بازی با آبنمای تماشایی این بخش از بوستان آب و آتش، همراهی کنند.  کوچکترها هیجان زده شده‌اند. عقب ایستاده‌اند و با دقت نگاه می‌کنند. فواره‌ها از کف زمین، آب را به هوا پرتاب می‌کنند.

چند ثانیه خاموش می‌مانند و بعد ناگهانی و بی‌خبر، باز غلیان می‌کنند. پیش‌بینی فواره زدن آب از حفره‌های ریزِ آبنما ممکن نیست. چشم‌های کودکان می‌خندد و دنبال نقطه بعدی فوران آب می‌گردد. آنهایی که جرأت کرده‌اند پا گذاشته‌اند وسط زمین مربع شکل و آب فشان پارک و دارند تلاش می‌کنند با انگشت‌های کوچک شان باریکه‌های پاشانِ آب را روی هوا بگیرند. آب خنک روی سرشان فرود می‌آید. چشم‌های جمع شده‌شان با نفسی که یکهو می‌گیرند، خبر می‌دهد خنکای آب، پوست‌شان را سوزن سوزن کرده است.

 آفتاب از غرب، روی سایه بان و درخت‌های پارک افتاده و حالا نرم‌تر می‌تابد. بزرگترها دست سایه بانِ بالای ابروها را برمی‌دارند و لبخند به لب از هیجان آب بازی کوچکترها به شوق می‌آیند. نگهبان حاضر در بخش شمالی پارک می‌گوید آب بازی در فضای این آبنما برای کودکان کمتر از ۱۰ سال آزاد است. آبنما ساعت ۱۶شروع به‌کار می‌کند و تا ۲۳روشن است همراه با مشعل‌های شمال پارک که به سمت آسمان شعله می‌کشند و هورهور می‌کنند.

  تماشای غروب رو به یک تکه جنگلی

از شمال بوستانِ آب و آتش به سمت شرق، مِلک صنوبرها، زبان گنجشک‌ها و درختان توت پیدا می‌شود. این وسعتِ سبزپوش و پرشیب که در حاشیه بزرگراه مدرس پیش می‌رود، از فراز بوستان پیداست و جمعیت را واداشته تا بیشتر زیراندازهای دمِ غروب را رو به آن سو پهن کنند. کنار پله‌هایی که شهروندان روزه دار را به سمت عمقِ بوستان، هدایت می‌کنند دیواره شیب دار چمن کاری شده‌ای سرازیر می‌شود که از سویش گاه و بیگاه، دانه ریزه‌های آب به‌صورت می‌پاشد. آبپاش‌های چمن می‌چرخند و خنکای ریزِ آب روی گونه و گردنِ آدم سُر می‌خورَد. در فاصله کمی از آبپاش‌های روشن، جایی که شعاع و فس فسِ آبپاش به زیراندازها نرسد، جمعیت نشسته‌اند.

افطار خوش خوشَك در خنكای بوستان 
چشم‌انداز روبه‌رو انبوه درخت‌هایی است که آن سوی بزرگراه شهید مدرس ایستاده‌اند و شاخه‌های‌شان اغلب جاها درهم رفته‌اند طوری که زمینِ شیبدار مقابل، پشت برگ‌های زنده و جوانِ درختان پنهان مانده تا خاطره یک تکه از جنگل را وسط شهر زنده کند. آدم انتظار دارد همانطور که آخرین قطره‌های نورِ روز دارد از نوک این درخت‌ها می‌پرد یکی- دوتا دارکوبِ سرَ سرخ و سمج میان صنوبرها پیدا شوند و داااار دارررررِ نوک کوبیدن‌شان به درخت، سکوتِ این تکه جنگلِ شهری را بشکند. به‌خصوص حالا که آواز دُم جنبانک‌های پارک دور از زیراندازها و سفره‌ها نشسته است.

  دیگ مسی و گلاب‌گیری در بوستان آب و آتش

بخش غربی بوستانِ آب و آتش در شب‌های رمضان هر سال پذیرای تعدادی از غرفه داران بوده. غرفه‌ها اغلب پایینِ پای آبنما و مشعل‌های شمالِ بوستان عَلَم شده‌اند و بر تکاپوی این شب‌ها افزوده‌اند. غرفه گلاب‌گیری با آن مشمع‌های نیلی و شیشه‌های سرنیزه‌ای عرقیجات، نخستین جایی است که بعد از ورودی غربی بوستان به سراغش می‌روند.

کوزه و تغارِ سفالی بیرون غرفه با آب و گلبرگ‌های «گل محمدی» لب به لب پُر شده. باد که می‌زند، بگو الان است آب و گلبرگ‌ها لب پر بزنند روی باریکه قالی‌ که مقابل ورودی غرفه پهن کرده‌اند. کنده‌های درخت را دور تا دور ظرف‌های سفال، چیده‌اند تا روزه دارهایی که به هوای بازدید از غرفه می‌آیند روی آن استراحت کنند. داخل غرفه هم تخت هست برای نشستن. تخت‌هایی که با قالیچه لاکی فرش شده‌اند. دیواره انتهایی غرفه، اما قالی «جوشقان» آویخته‌اند. دیگ‌های گلاب‌گیری مقابلِ هم، روی شعله‌اند و بلوک‌های کاهگلی، شعله‌های آتش زیرِ دیگ را در برگرفته‌اند.  عبدالهم کوهی؛ کارشناس گلاب گیری، دیگ‌ها را نشان می‌دهد و می‌گوید این ظرف‌ها از جنسِ مس و آلومینیوم هستند. روزه دارها کم کم نزدیک می‌آیند و به توضیحاتِ غرفه دار درباره نحوه گلاب‌گیری گوش می‌کنند.

 گل محمدی را از قبل توی دیگ‌ها ریخته‌اند. آتشِ زیرِ دیگ‌ها که گُر بگیرد، آب و گُل به قُل قُل می‌افتد. بخارِ گل توی لوله باریکی پیش می‌رود و سر از سطلِ میعان درمی آورد تا آب یخِ این سطل، بخار را تبدیل به گلاب کند. یک گالُن سفید رنگ، پایینِ دهانه لوله منتظر است تا قطره‌های گلاب را جمع کند. کوهی می‌گوید ساعت‌ها طول می‌کشد تا گلاب از آن لوله باریک توی گالُن بچکد.

افطار خوش خوشَك در خنكای بوستان 
خریدارها نسبت به مراحل گلاب‌گیری کنجکاو شده‌اند. جلوتر می‌آیند و اگر سوالی داشته باشند می‌پرسند. غرفه‌دار توضیح می‌دهد که موارد زیادی در گلاب‌گیری موثر است. او می‌گوید گلابِ عمل آمده در ظروف مسی، کیفیت بهتری دارد. هرچه آتشِ زیر دیگ، تیزتر باشد گلاب کیفیت پایین تری پیدا می‌کند. در عوض مدت زمانِ طولانی جوشیدن گل در دیگ گلاب گیری، باعث تولید گلاب با کیفیت تری می‌شود. از طرفی هر چقدر آب ِ سطلِ میعان، خنک‌تر باشد، کیفیت گلاب، بالاتر است. به گفته عبدالهم کوهی روند گلاب‌گیری معمولا تا ۱۵ ساعت هم طول می‌کشد و در نهایت سه درجه گلاب مختلف با کیفیت‌های گوناگون تولید می‌شود.

  توت درختی افطار؛ حاصل تلاش کودکانه

جیرجیرک‌های بوستان، زیر بوته‌ها، درختچه‌ها و نزدیک آبراه‌ها جمع شده‌اند. در هوای دم غروب، صداشان یک جیرجیرِ کشدار است با کمی طمانینه. طوری که شنونده به یقین می‌گوید جیرجیرک‌ها دارند با دودلی می‌خوانند. بچه‌ها اما تردیدی در تصمیمی که گرفته‌اند ندارند. آنها قصد کرده‌اند قبل از شروع افطار، یکی از خوراکی‌های سفره را با دست‌های خودشان تهیه کنند. برای همین تک تک و چند نفره، روی شیب تند و چمن کاری غربِ بوستان آب و آتش می‌گردند تا درخت‌های توت را پیدا کنند.

افطار خوش خوشَك در خنكای بوستان 
هر چه شیب تندتر شده دسترسی به درختان توت هم سخت‌تر شده است به همین‌خاطر پایینِ این شیب، درخت‌های پربارتری پیدا می‌شوند. فرزندان خانواده‌ها دست به‌دست هم داده‌اند تا زودتر به نتیجه برسند. یکی دامن مانتو را زیر درخت گرفته که توت‌ها روی زمین نریزند و آن دیگری که قدبلندتر است دست هایش را با احتیاط بین شاخه‌ها می‌گرداند تا توت بچیند. در دست‌های کوچک بعضی های‌شان هم ظرفی هست برای آنکه توت‌ها را جمع کنند و به سفارشِ والدین، زیرِ آبِ شیر پارک بشویند. آنهایی که موفق به چیدن توت از پایین‌ترین قسمتِ سطح درخت پوش و شیب دار پارک شده‌اند، پیروزمندانه به جمع خانواده می‌پیوندند و ظرف توت را کنارِ خوراکی‌های سفره افطار می‌گذارند. حتی اگر تنها مُشتی توت در آن باشد.

  مهیا برای نماز در بوستان
سفره‌های افطار زیرِ سقف آسمان پهن شده‌اند. نوای مناجات در فضای بوستان پیچیده و عده‌ای از روزه‌دارها تصمیم گرفته‌اند قبل از باز کردن روزه، نماز مغرب را به جا بیاورند. چادرهای برزنتی و خاکی رنگ، در میانه مسیر پیاده روی بوستان و قبل از پل طبیعت، برپا شده‌اند. ورودی نمازخانه خواهران و چند قدم بالاتر نمازخانه برادران رو به غرب گشوده شده است. درست کمی بالاتر از چادرها پایه‌های سنگی کار گذاشته‌اند که مجهز به شیرِ آب آشامیدنی است و به‌کار وضو گرفتن می‌آیند. هرچند سرویس‌های بهداشتی بوستان هم در سه نقطه مختلف پراکنده شده‌اند و می‌توان برای وضو گرفتن به محل قرارگیری آنها در جنوب غربی، شمال و غرب بوستان مراجعه کرد.

نان، پنیر و دل‌های خوش دریایی

عقربه‌های ساعت به ۲۰ نزدیک شده‌اند. خورشید، پشت ساختمان‌های بلندِ غرب بوستان، پنهان شده و اشعه هایش روی ابرهای پنبه‌ای قدرت نمایی می‌کنند. عده‌ای از روزه دارها سر به آسمان بلند کرده‌اند و رنگ باختن آسمان در آخرین دقایق روز را تماشا می‌کنند. اشعه‌های طلایی کم کم از ابرها دل می‌کنند. سایه آدم‌ها همانجا از پاهای‌شان بالا می‌رود و از روی سنگ چینِ پیاده رو محو می‌شود. دیگر آفتابی نیست که سایه‌ای باشد. در عوض می‌توان زیر خنکای درخت‌ها نشست، رادیو گوش داد و منتظر ماند تا چای توی قوری، روی زغالِ سرخ دم بکشد. سیب‌های قندی و خیارهای بوته‌ای را توی پیش دستی چید. قاچ‌های خربزه را از یخدان بیرون آورد تا موقع افطار، خنکایش از روی دندان تا مغز استخوان نفوذ نکند! سینی استیل را طوری برق انداخت که عکسِ آدم تویش پیدا باشد. بعد تکه‌های نان، پنیر، خرما را آماده کرد و استکان‌های چای را توی سینی، دَمر گذاشت تا صدای اذان در فضای بوستان بپیچد؛ قبول باشد.

  همیاری برای تدارک شام در بوستان

 بخارِ هل و دارچینِ چای افطار، هنوز از لوله قوری روی منقل بلند است و قابلمه رویی شام، آرام روی گل سرخِ زغال، گرم می‌شود. قوری چای را که بر می‌دارند و زغال را با انبر زیر و رو می‌کنند، ریزریزِ جفتک زغال در سیاهی شب رو سرِ منقل، غبار نارنجی می‌پاشد؛ «تَتَرَق…». اگر قابلمه شام در کار نباشد، بساط آماده کردن شام را در پارک می‌چینند.  تهیه کباب در پارک، اغلب در تخصص آقایان جمع است. جمع مردانه، تکه‌های گوشت را توی سیخ‌های کباب ردیف می‌کنند و بعد سیخ‌های جوجه و گوجه را روی منقل می‌گذارند. قبل از آنکه اشک کباب، جززز زغال‌ها را دربیاورد، برای روزه دارانی که شام را سبک‌تر می‌خورند هم تدارک می‌بینند. قرار است گیاهخوارهای جمع با سبزیجات کبابی پذیرایی شوند. کباب پز قلاب دار، از حلقه‌های قارچ، کدو، فلفل و باقی سبزیجات پر شده و روی منقل ترق و توروق می‌کند. برای علاقه‌مندها به سیب زمینی زغالی هم، سیب زمینی‌های ریز را توی ورق آلومینیوم پیچیده‌اند تا گوشه منقل و زیرِ زغال‌ها تنوری شوند. سفره ساعتی بعد از افطار، دوباره پهن می‌شود. کم و کسری اگر در سفره شام باشد، جمع خانواده‌های حاضر در پارک، وسیله‌ای از هم دریغ نمی‌کنند.

افطار خوش خوشَك در خنكای بوستان 

  مناجات زیرِ نورِ ماه

ماه، لای ابرهای خاکستری شب، دست و پا می‌زند. رادیو دوموج کنار سفره افطار را خاموش کرده‌اند تا دست به دعا شوند. تک و توک می‌توان جمع‌های زنانه را بین جمعیت حاضر در پارک پیدا کرد؛ مادر و مادربزرگ، نوه‌های از آب و گِل درآمده و شاید خاله‌ها یا عمه ها. اغلب آنجا که جای خردسالان و مردهای جمع بوده، خالی شده یا به هوای بازی‌های کودکانه یا راه انداختن بساطِ شام که مردهای جمع عهده دارش شده‌اند. خانم‌ها نورِ چراغِ گوشی تلفن همراه را روی صفحات کتاب متمرکز کرده‌اند. نزدیک‌تر به جمع زنانه، صدای ادای حرفِ «ح» از ته حلق می‌آید و بوی کتاب دعایی که این روزها بیشتر به‌کار می‌آید؛ «الغوث، الغوث، خلصنا من النار یا رب» یکی از خانم‌ها دعا را با صدای بلند می‌خوانَد. می‌خواند و بالاتنه‌اش آرام عین گهواره، تکان می‌خورَد. بقیه جمع ترجیع بندِ «جوشن کبیر» را تکرار می‌کنند. کمی آن طرفتر روی سنگ‌های خنک پارک، عده‌ای سجاده انداخته و در کنار جمع خانواده آماده نیایش شده‌اند. آرامش، اینجا زیر نور ماه، نرم نرم در وجودِ آدم‌ها ته نشین می‌شود.

  بازی‌های گروهی بعد از افطار

 بیرون از شیبِ چمن کاری شده پارک و دور از زیراندازها، زمین مسطح برای بازی‌های گروهی فراوان است. پایین‌تر از آبنمای شمالی پارک زمین خاکی گسترده‌ای هست که نوجوان‌ها در محدوده‌اش بادبادک هوا می‌کنند. جوان‌های جمع بعد از افطار از بقیه اعضا جدا شده‌اند و بساط بازی‌های دسته جمعی را راه انداخته‌اند. گروهی زیر سایه بان شمالی پارک و در محوطه آمفی تئاتر سر بازِ بوستان، راکت به دست، به‌دنبال توپ بدمینتون می‌دوند. کم سن و سال‌ها برای بازی وسطی، یارکشی کرده‌اند. جمع والیبالیست‌ها هم جمع است. بعضی‌ها زیرانداز مشمعی ضخیم روی سنگ‌ها پهن کرده‌اند و شطرنج بازی می‌کنند. جمع خانواده‌ها بازی پانتومیم را انتخاب کرده‌اند. بابابزرگ‌های جمع به بچه‌ها یادآوری می‌کنند چطور با هسته‌های زردآلو بازی «یه قُل- دو قُل» راه بیندازند یا از زمین خاکی پارک، سنگ جمع کنند و نظمِ سنگ‌ها را با نشانه‌گیری از دور، به هم بریزند. لیوان‌های یک‌بار مصرف، دوباره به‌کار گرفته شدند نه برای پر شدن از نوشیدنی. آنها را طبقه طبقه روی زمین چیده‌اند و حالا توی نوبت ایستاده‌اند تا چینش لیوان‌ها را با یک ضربه توپ به هم بزنند. توپ ماهوت، دیواره لیوان‌ها را فرو می‌ریزد و فریاد هورا بازیکن‌های یک طرف، بلند می‌شود.

محیط‌زیست را فراموش نکنیم

افطار خوش خوشَك در خنكای بوستان 
در پی افطاری خوردن در فضای بوستان‌ها، خواه ناخواه مقداری زباله تولید می‌شود. به‌خصوص که جمعی از اعضای خانواده و دوستان دور سفره، نشسته باشند و حجم بالایی از مواد خوراکی در وعده افطار و شام توسط آنها صرف شود. از طرفی، تعداد زیادی از شهروندان روزه دار، شام را در فضای بوستان با مهیا کردن آتش، تدارک می‌بینند. بنابراین بد نیست به‌خاطر داشته باشیم بعد از پایانِ کار با آتش، از خاموش شدن آن اطمینان حاصل کنیم. علاوه بر این، زباله‌های تولید شده را به سطل‌های تعبیه شده در فضای بوستان منتقل کنیم. از ریختن اضافه چای یا نوشیدنی‌های دیگر پای درخت‌ها و در فضای سبز خودداری کنیم. خرده نان‌ها و دانه‌های برنج باقی مانده از شام، بماند برای پرنده‌های صبح تا با طلوع خورشید، زمین پارک کفترپوش و گنجشک باران شود.

پیاده روی بر فرازِ ردیف کاج و صنوبر

خوبی افطار کردن در بوستان‌های شهر این است که بعد از صرفِ غذا مسیرهای درختی زیادی، برای پیاده روی سر راه روزه دارها هست. در تپه‌های عباس آباد می‌توان داخل بوستان آب و آتش قدم زد. روی طبقاتِ پل طبیعت با جمع خانواده همراه شد و کش آمدن چراغ ماشین‌ها را در بزرگراهِ زیرپا تماشا کرد. از بالای پل، ماشین‌ها قدِ بندانگشت می‌شوند. «ووره» حرکت کردن‌شان در زنجیره درخت‌های حاشیه بزرگراه گم می‌شود. بنابراین می‌توان روی پیاده روی، دور از التهاب غروب بزرگراه‌ها حساب کرد. در این ساعتِ شب، قطارِ ماشین‌ها بیشتر به سمتِ شمال بزرگراه روانه شده‌اند. به جایی که در انتهایش سیاهی کوه‌ها نزدیک هم ایستاده‌اند. چشم‌انداز درخت‌های حاشیه بزرگراه شهید مدرس و ابتدای پارک «طالقانی» از طبقه سوم پل طبیعت، آنقدر به شاخه‌های جوان و نوک درختان بلندبالا اِشراف دارد که بیننده در خیالش خود را سوار بر بالونی می‌بیند که برای مدت کوتاهی بر فراز درخت‌های جنگلی ایستاده. برای آدم‌هایی که همیشه درخت‌ها را از پایین پای آنها تماشا کرده‌اند، تماشا کردن درخت‌ها از یک جغرافیای آسمانی، حال عجیبی دارد. شوقی در وجود آدم زبانه می‌کشد و روحِ آدم را تا بلندای آسمان بالا می‌برد.


منبع: برترینها

رازهایی که هرگز درباره خرید فرش نمی‌دانستید

آن دسته فرش‌هایی که در بافت‌شان نایلون به کار رفته است با دوام‌تر از نمونه‌های دیگر هستند. این نوع فرش‌ها در برابر تغییر شکل بسیار مقاوم هستند ولی نسبت به دیگر فرش‌ها قیمت ارزان‌تری دارند.

رازهایی که هرگز درباره خرید فرش نمی‌دانستید

قیمت بالای فرش دستباف مردم را به سمت خرید فرش‌های ماشینی برده ‌است و در
این بازار همه چیز تحت کنترل چینی‌هاست. بعضی فروشنده‌ها رِندی می‌کنند و
فرش‌های چینی یا فرش‌های بی‌کیفیت ساخت ترکیه‌ را با اسم‌های دهن پر کن
می‌فروشند. نباید فریب زبان‌بازی‌ فروشنده‌ها را بخورید.
 
به گزارش تماشاگران، نه گفتن به خرید فرش‌های ارزان‌قیمت قدم اول است. در ادامه باید چیزهایی درباره تفاوت مهم فرش‌های ماشینی و دستباف یاد بگیرید. همچنین رازهایی درباره جنس فرش‌ها وجود دارد.قیمت بالای فرش دستباف مردم را به سمت خرید فرش‌های ماشینی برده ‌است و در این بازار همه چیز تحت کنترل چینی‌هاست. بعضی فروشنده‌ها رِندی می‌کنند و فرش‌های چینی یا فرش‌های بی‌کیفیت ساخت ترکیه‌ را با اسم‌های دهن پر کن می‌فروشند. نباید فریب زبان‌بازی‌ فروشنده‌ها را بخورید.
 
سه دلیل برای نه گفتن به خرید فرش‌های رنگی ارزان
۱-  فرش‌های گل‌برجسته به دلیل تنوع طرح و رنگ و قیمت مناسب‌شان طرفداران زیادی دارند. با این حال انتخاب آنها خیلی به‌صرفه نیست. بیشترشان بافت ترکیه هستند و ظاهر بسیار فریبنده‌ای دارند اما تنها کاربرد مناسب‌شان برای دفتر کار است. طرح‌ برجسته روی این فرش‌ها فقط تا اولین شست‌وشو دوام دارد.

تمیز کردن این فرش‌ها کار ساده‌ای نیست، مخصوصا اگر برای اتاق کودک خریداری شوند. راه رفتن و نشستن کودکان روی این فرش‌ها باعث آزار آنها می‌شود. بهتر است با همان هزینه فرش‌هایی بخرید که طرح‌های ساده‌تری دارند و تمیز کردن آنها هم آسان است. فرش‌های برجسته بعد از مدتی که به اصطلاح پا می‌خورند فورا هم‌سطح می‌شود و چون سطح‌های تو خالی آنها بیشتر از برجستگی‌ها است بسیار نازک شده و فرم اولیه خود را از دست می‌دهند.
 
۲- فرش‌های تزئینی کاملا دکوری هستند و استفاده از آنها به جز دردسر چیز دیگری ندارد. این فرش‌ها را به نام مدل‌های گره‌ای در بازار می‌شناسند. تاروپود این فرش‌ها از جنس نخ‌های ضخیم و باریکی است که وقتی رویشان راه بروید به راحتی کنده می‌شوند. باقی‌مانده‌های غذا و خرده نان‌ها خیلی زود لابه‌لای این نخ‌ها جا خوش می‌کنند و جاروکردن‌شان هم اصلا ساده نیست.

۳- فرش‌های رنگی طرح‌دار که معمولا برای اتاق خواب طراحی شده‌اند نمونه دیگری است که خرید آنها ممکن است مشکلات جدی برایتان به‌وجود بیاورد. این فرش‌ها معمولا از ترکیبات نامرغوبی تهیه می‌شوند. وزن بسیار سنگین این فرش‌ها دلیل دیگری برای نه گفتن به خرید آنهاست. استفاده از این قبیل فرش‌ها ممکن است برای کودکان، آلرژی‌زا باشد مخصوصا اگر در اتاق خواب از آنها استفاده کنید.
 
تفاوت فرش‌های ماشینی و دستباف؛ چیزهایی به جز قیمت
اختلاف قیمت بین فرش ماشینی و دستباف مهمترین وجه تمایز آنهاست اما توجه داشته باشید که به هر حال نوع نخ و الیاف استفاده شده در بافت فرش گاهی باعث به‌وجود آمدن مشکلاتی می‌شود. اگر در منزل، کودک خردسال یا فرد سال‌خوره‌ای دارید، بهتر است قبل از خرید فرش چند نکته را در نظر بگیرید.
 
معمولا جنس نخ فرش دستباف، ابریشم و پشم و جنس نخ فرش‌های ماشینی، پولی پروپیلن و نایلون است. بنابراین فرش‌های ماشینی به راحتی روی سنگ و سرامیک سر می‌خورند اما فرش‌های دستباف به علت نوع نخ و سنگینی، این مشکل را ندارند. اگر در خانه‌تان، سالمند یا کودک دارید، بهتر است در خرید فرش ماشینی بیشتر دقت کنید. در غیر این صورت امکان سُر خوردن این گروه افراد روی فرش و شکستگی احتمالی دست و پایشان وجود دارد.
 
در بافت فرش ماشینی از الیاف مصنوعی استفاده می‌شود. این موضوع ممکن است برای شما یا سایر اعضای خانواده‌تان حساسیت ایجاد کند. برای جلوگیری از این مشکل بهتر است به سراغ فرش‌های دستباف بروید. فرش‌های تزئینی و فانتزی با پرز بسیار بلند به سادگی گردوغبار را در خود جمع کنند.

اگر سابقه آسم و آلرژی دارید بهتر است این فرش‌ها را نخرید یا حداقل آنها را در اتاق خواب‌تان پهن نکنید.فرش‌های ماشینی به‌خصوص آنهایی که درصد نایلون بالایی دارند، به راحتی مو، آلودگی و خرده‌ریز‌های دیگر را در خود جمع می‌کنند اما فرش‌های دستباف مو و آشغال به خود نمی‌گیرند و باعث آلودگی خانه‌ نمی‌شوند. اگر بودجه کافی برای خرید فرش دستباف ندارید، بهتر است برای جلوگیری از سر خوردن فرش ماشینی روی سنگ و سرامیک، از ترمز فرش استفاده کنید. از میان فرش‌های ماشینی آنهایی را انتخاب کنید که تراکم بیشتری دارند. تراکم بالا مساوی تعداد گره‌های بیشتر و استحکام بیشتر فرش است. گرد و خاک و آلودگی در چنین فرش‌هایی کمتر جمع می‌شود.
 
مسئله مهم ماندگاری؛ رازهایی درباره جنس فرش‌
آن دسته فرش‌هایی که در بافت‌شان نایلون به کار رفته است با دوام‌تر از نمونه‌های دیگر هستند. این نوع فرش‌ها در برابر تغییر شکل بسیار مقاوم هستند ولی نسبت به دیگر فرش‌ها قیمت ارزان‌تری دارند.
 
ایرادی که به این فرش‌ها می گیرند این است که گرد و خاک را به سادگی در خود جمع می‌کنند و با کمترین تحرک آنها را در فضا پخش می‌کنند. می‌توانید به سراغ آنهایی بروید که در بافت‌شان از اولفین استفاده شده‌ است چون در برابر رطوبت مقاوم هستند و به سادگی تمیز می‌شوند. نقطه ضعف‌شان هم این است که به مرور زمان حالت اصلی‌ فرش از دست می رود و به اصطلاح کش می‌آید.
 
انتخاب فرش بر اساس رنگ و مد
نه‌تنها طرح که رنگ‌ها هم در رقم خوردن فرش مد روز دخالت دارند. تا چند وقت پیش، رنگ‌های روشن روی بورس بود اما حالا مدتی است که دیگر مردم آنها را دوست ندارند و به سراغ‌ رنگ‌های جدیدتری می‌روند. فرش‌هایی با ترکیب دو رنگ خریداران زیادی دارند.
 
بیشتر از همه رنگ دودی خریدار دارد. فروشنده‌ها می‌گویند فرش‌هایی با رنگ گردویی یا قهوه‌ای سوخته شانس بیشتری برای فروش دارند. رنگ سورمه‌ای هم محبوب است به خصوص مدل‌هایی که دورشان را با نخ ابریشم دوخته‌اند. فرش‌های این رنگی طبیعتا قیمت بیشتری هم دارند.

برچسب ها: ، ،


منبع: فرادید

رازهای شگفت‌انگیز همسران خوشبخت

محققان و روانشناسان برای اینکه بدانند کدام زوج ها حقیقتا احساس خوشبختی می کنند به بررسی روابط بیش از ۸۰۰۰۰ زن و شوهر از سراسر جهان پرداختند و به ارقام و اعداد جالبی در زمینه رازهای شگفت انگیز زوج های سعادتمند دست یافتند.

چه زن و مردی تازه باهم ازدواج کرده، چه سال های سال کنار هم زندگی کرده باشند، همیشه سوال‌هایی از ذهن‌شان می گذرد و پاسخ آنها را از مشاوران خانواده جستجو می کنند.

” گاهی اوقات دعوا با همسرم طبیعی است؟  آیا احمقانه است وانمود کنم که از زندگی ام راضی هستم و تازه در این مورد به همسرم هم دروغ بگویم؟”

محققان و روانشناسان برای اینکه بدانند کدام زوج ها حقیقتا احساس خوشبختی می کنند به بررسی روابط بیش از ۸۰۰۰۰ زن و شوهر از سراسر جهان پرداختند و به ارقام و اعداد جالبی در زمینه رازهای شگفت انگیز زوج های سعادتمند دست یافتند.

مقاله زیر چکیده ای از تحقیقات این روانشناسان است.

رازهای شگفت انگیز همسران خوشبخت 
نام های بانمک

محققان متوجه شدند:

 ۷۶ درصد از زوج هایی که با نام هایی مثل : ” کوچولوی من , عسلکم ، محبوبم و….” یکدیگر را صدا کرده اند، زندگی بسیار شادی داشتند.

ابراز محبت و رومانتیک‌ترین کشور جهان

۶۲ درصد از زوج هایی که نسبت به هم محبت نشان می دادند حتی بین جمع، بیشتر از دیگران شاد بودند و در این تحقیق معلوم شد که زوج های اسپانیایی بسیار بیش از زوج های کشورهای دیگر – تقریبا ۷۷ درصد – به هم ابراز علاقه و محبت می کنند.

شخصیت خوب

۲۰ درصد از شادترین زن و شوهر های خوشبخت گفته اند که مجذوب شخصیت خوب همسران شان شده اند.

ویژگی های مشابه

از ۴۵ درصد زوج هایی که معتقد بودند در بسیاری از خصوصیات شبیه هم هستند، ۹۵ درصد زندگی شان را بسیار خوب و شاد می دانستند.

گفتگو

۴۰ درصد از شادترین زوج ها، رازشان را ارتباط صحیح عنوان کردند و مطلوب ترین بخش از زندگی شان را -حتی بیش از دوستی و محبت و روابط زن و شوهری – گفتگو می دانستند.

دوری

فقط یک درصد از زوج هایی که مدتی دور از هم بودند از زندگی شان رضایت داشتند.

اندکی راز

حتی ۲۷ درصد از زوج های بسیار خوشبخت، اندک رازهایی شخصی داشتند که به یکدیگر نگفته بودند.

گاهی جروبحث

۷۸ درصد از زوج های سعادتمند هرازگاهی بر سر مسائلی مشاجره داشته اند.

درسی که از این موضوع  می گیریم این است: زوج هایی که هرگز دعوا نمی کنند، ممکن است گفتگوهایی را که کمک شان می کند ارتباط بهتری درزندگی شان با هم داشته باشند ازدست بدهند.

ارقام زیر از عجایب دنیای متاهلان می گوید

* بنابرتحقیقات مرد ها زودتر عاشق می شوند. یعنی  ۴۸ درصد در برابر ۲۸ درصد.

* ۵۷ درصد از زوج هایی که عنوان کردند خوشبخت نیستند، همسرشان را بسیار جذاب می دانند. صرفا جذاب بودن نتوانسته است احساس خوشبختی بیاورد.

* زوج های ثروتمند بیشتر دعوا می کنند.

* بنابرتحقیقات زوج هایی که بیش از حد ثروتمند هستند بدبخت تر از زوج هایی هستند که ثروتی معمولی دارند. در حقیقت هر چقدر پولدارتر باشید احتمال اینکه زندگی زناشویی ناخوشایندی داشته  باشید بیشتر است.

* بیش از ۳۳ درصد از زنان و مردان می گویند برخی از فیلم های بسیار رومانتیک و عاشقانه زندگی شان را به هم زده است.
مهارت نداشتن در ارتباط با همسر؟ گاهی عادی است

* ۹۲ درصد از زن ها و ۹۰ درصد از مردها خودشان را کسی می دانستند که در ارتباط هایشان خوب بودند و مهارت داشتند اما وقتی از آنها سوال شد که  همسران شان چطور؟ ۳۳ درصد از زن ها و ۲۵ درصد از مردها گفتند : نه.

بی اعتمادی؟ این مساله نیز گاهی عادی است

* فقط ۳۹ درصد از زن ها و ۵۳ از مردها به همسران شان کاملا اعتماد داشتند.

* ۵۴ درصد از زن ها و ۴۹ درصد از مردها ایمیل های همسران شان را می خواندند.

* ۷۵درصد از مردها و ۷۱ درصد از زن ها به همسران شان دروغ می گفتند.

آیا در زندگی زناشویی تان سرشار از اشتباه هستید؟

اگر هریک از موارد زیر در شما صدق کند، باید گفت بله، زندگی تان پر از خطاست.

* ۷۵ درصد از زوج ها معمولا به تعطیلات رومانتیک نمی روند. اگر زمانی را درنظر نمی گیرید که با همسرتان به سفری دو نفره و کاملا رومانتیک بروید بزرگترین خطا را مرتکب شده اید.

* ۱۵ درصد از افرادی که به مدت ده سال یا بیشتر باهم زندگی کرده بوده اند، هرگز کنار هم نخندیده بودند.

خندیدن و شاد بودن کنار همسر، صمیمیت را بالا می برد که عدم وجود آن زندگی تلخی را رقم می زند.

*۴۴ درصد از زوج ها با یکدیگر قرارهای عاشقانه در رستوران یا مکانی دلپذیر نمی گذارند. اگر شما نیز از این دسته افراد هستید، زندگی خوبی تجربه نخواهید کرد.

* ۵۶ درصد از زوج ها حتی چند کلام محبت آمیز به هم نگفته اند. سخنان محبت آمیز معجزه گرند و اگر می خواهید سعادتمند باشید این اصل را هرگز از یاد نبرید.

و عجیب تر از همه، تقریبا ۶۰ درصد از زوج هایی که کنار یکدیگر زندگی شادی نداشتند گفتند باز هم می خواهند تا آخر عمر باهم زندگی کنند!


منبع: برترینها

زن در چه شرایطی می تواند تقاضای طلاق کند؟

هفته نامه همشهری جوان: طبق ماده ۱۱۳۳ قانون مدنی «مرد هرگاه بخواهد می تواند زن خود را طلاق هد.» اما زن این اختیار را ندارد. با این حال، قانون و شرع اسلام به فکر احقاق حقوق خانم ها هم بوده و شرایطی را تعیین کرده که بتوانند، حتی بدون بخشیدن مهریه هم از همسرشان جدا شوند. طبق قانون، خانم ها هم می توانند درخواست طلاق بدهند ولی مشروط به این که بتوانند اثبات کنند زندگی مشترک مطلوبی ندارند. پس اول این ۱۲ شرط را بخوانید، اگر شرایط بیشتری نیاز داشتید، می توانید در زمان عقد شرایط ویژه ای به عقدنامه اضافه کنید.

۱٫ خرجی ندادن

«خودداری شوهر از دادن نفقه زن به مدت شش ماه، به هر عنوان حتی با توسل به اجبار» از نظر قانون، زنی که در امور زناشویی و زندگی هوای همسرش را دارد، باید حق و حقوقی دریافت کند و اگر تا شش ماه، نفقه نگیرد، می تواند درخواست طلاق کند و حتی حکم جلب همسرش را هم بگیرد.

زن در چه شرایطی می تواند تقاضای طلاق کند؟

۲٫ بی شعوری

«سوء رفتار یا سوء معاشرت زوج به حدی که ادامه زندگی را برای زوجه غیرقابل تحمل کند.» کتک زدن، فحش دادن و اتفاق هایی از این دست در زیرمجموعه سوءرفتار مرد قرار می گیرد و زن با اثبات در دادگاه می تواند طلاق بگیرد و بدون بخشش مهریه جانش را نجات بدهد.

۳٫ از سرطان تا ایدز

«ابتلای زوج به بیماری های خطرناک و درمان نشدنی به نحوی که دوام زندگی زناشویی را برای زوجه به خطر بیندازد.» اگر خدای نکرده مرد بیماری سختی بگیرد که زن به سختی بیفتد، دادگاه این اجازه را به زن می دهد که از همسرش جدا شود.

۴٫ شل مغزی

«جنون زوج در مواردی که فسخ نکاح شرعا ممکن نباشد.» طبق قانون، زنی که همسری دیوانه دارد می تواند با مراجعه به دادگاه درخواست طلاق بدهد. البته اثبات دیوانگی مرد به همین سادگی ها نیست و خانم باید مدارک مستدل و مستندی برای این ادعا ارائه کند.

۵٫ ندادن اجازه کار

«بی توجهی به رأی دادگاه در مورد منع اشتغال زوج به شغلی که طبق نظر دادگاه منافی با مصالح خانوادگی و حیثیت زوجه باشد.» طبق شروط ضمن عقد، اگر مرد شغلی داشته باشد که آبروی خانواده را ببرد، زن می تواند ادعا کند می خواهد برای حفظ آبرو از همسرش جدا شود.

۶٫ آب خنک خوردن

«محکومیت شوهر به حکم قطعی به مجازات پنج سال حبس یا بیشتر یا به جزای نقدی که بر اثر ناتوانی در پرداخت منجر به پنج سال بازداشت شود یا به حبس و جزای نقدی منتهی به پنج سال بازداشت یا بیشتر شود و حکم مجازات در حال اجرا باشد.»

۷٫ اهل بخیه بودن

«ابتلای زوج به هرگونه اعتیاد مضر که به تشخیص دادگاه به زندگی خانوادگی خلل وارد کند.» مرد معتاد در هیچ شرایطی، جایگاهی ندارد و زن می تواند به سادگی از همسر معتادش جدا شود.

۸٫ غیبت کوتاه مدت

«زوج زندگی خانوادگی را بدون عذر موجه ترک کند یا شش ماه متوالی بدون عذر موجه از نظر دادگاه غیبت کند.» اگر شوهرتان برای گذاشتن آشغال از خانه بیرون رفت، برای طلاق به دادگاه مراجعه نکنید ولی اگر مرد خانه بی دلیل خانه و زندگی را رها کند یا شش ماه تمام غیبت کند، قانون حق طلاق را به زن می دهد.

۹٫ جرم و جنایت

«محکومیت قطعی زوج در ارتکاب به جرم و اجرای هرگونه مجازات اعم از حد و تعزیر که آبروی زوجه را به خطر بیندازد.» قانون اهمیت زیادی برای آبروی خانواده قائل شده و هر جا که آبروی زن یا خانواده به خطر بیفتد، حق طلاق را به زن می دهد.

۱۰٫ اجاق کوری

«باردار نشدن زوجه از زوج بعد از پنج سال به علت عقیم بودن یا عوارض جسمی دیگر» تجربه احساس مادر شدن حق هر خانمی است و اگر مرد به هر دلیلی توانایی تولید مثل نداشته باشد، زن می تواند تقاضای طلاق کند.

۱۱٫ سفر بی خبر

«مفقودالاثر شدن زوج و مراجعه نکردن به دادگاه شش ماه بعد از مراجعه زوجه به دادگاه» اگر زن برای دادخواست طلاق به دادگاه مراجعه کند و مرد به هر دلیلی تا شش ماه به عنوان خوانده به دادگاه نرود حق طلاق به زن داده می شود.

۱۲٫ دوتا شدن شلوار

«ازدواج مجدد بدون رضایت زوجه یا اجرا نکردن عدالت بین همسران به تشخیص دادگاه». این مورد یکی از پربسامدترین علل درخواست طلاق از سمت خانم هاست. طبق قانون، فیل مرد نمی تواند بدون اجازه همسرش، یاد هندوستان کند و خانم جدیدی اختیار کند. در صورتی که این اتفاق بیفتد، دادگاه حق طلاق را به خانم می دهد و تمام.


منبع: برترینها

اعمال شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان

امشب، شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان است، دیگر زمانی باقی نمانده، باید تمام تلاش خود را بکار برد تا در پناه رحمت خداوند متعال قرار گرفت، اگر تاکنون قرار نگرفته‌ای… زیرا اگر کسی در ماه مبارک رمضان بخشیده نشود، بنا بر فرموده پیامبر اکرم (ص) «شقی» است.

 اعمال شب‌های قدر بر دو نوع است؛ یکی آن‌که در هر سه شب باید انجام داد و دیگر آن‌هایی‌ که مخصوص هر شبی است.

اما اعمال مشترک چند چیز هستند:

اوّل:

«غسل»

علامه مجلسی فرموده است که “بهتر است غسل شب‌های قدر را مقارن غروب آفتاب انجام دهند که نماز مغرب را با غسل بخوانند”.

دوّم:

«خواندن دو رکعت نماز»

در هر رکعت بعد از حمد، هفت مرتبه سوره توحید(قل هو الله احد) را بخواند و بعد از پایان نماز ۷۰ مرتبه بگوید «اَسْتَغْفِرُ اللّهَ وَاَتُوبُ اِلَیْهِ»

در روایتی از رسول خدا(ص) آمده است که کسی که این عمل را انجام دهد از جای خود برنخیزد مگر اینکه خدای متعال او و پدر و مادرش را بیامرزد و خداوند، فرشتگان را مامور می کند که تا سال آینده برای وی حسنات بنویسند.

سوّم:

«باز کردن قرآن و قرائت دعای مخصوص آن»

اَللّهُمَّ اِنّی اَسْئَلُکَ بِکِتابِکَ الْمُنْزَلِ

خدایا از تو خواهم به حق کتاب فرستاده شده‌ات

وَ ما فیهِ وَ فیهِ اسْمُکَ الاْکْبَرُ وَ اَسْماؤُکَ الْحُسْنی

و آن‌ چه در آن است که در آن است نام بزرگت و نام‌های نیکویت

وَما یُخافُ وَ یُرْجی اَنْ تَجْعَلَنی مِنْ عُتَقائِکَ مِنَ النّارِ

و آن‌چه بدان‌ها ترس و امید شود که قرارم دهی از زمره آزاد شدگانت از دوزخ

“پس هر حاجت که دارد بخواهد”

چهارم:

«بر سر گرفتن قرآن»

به فرموده امام صادق (ع) قرآن مجید را باید بر سر گذاشت و گفت:

اَللّهُمَّ بِحَقِّ هذَا الْقُرْآنِ

خدایا به حق این قرآن

وَ بِحَقِّ مَنْ اَرْسَلْتَهُ بِهِ

و بحق آن کس که او را بدان فرستادی

وَ بِحَقِّ کُلِّ مُؤْمِنٍ مَدَحْتَهُ فیهِ

و بحق هر مؤمنی که در این قرآن مدحش کرده‌ای

وَ بِحَقِّکَ عَلَیْهِمْ فَلا اَحَدَ اَعْرَفُ بِحَقِّکَ مِنْکَ

و بحقی که تو بر ایشان داری زیرا کسی نیست که حق تو را بهتر از خودت بشناسد

سپس ۱۰ مرتبه بگوید؛ «بِکَ یا اَللّهُ» بحق خودت ای خدا

و ۱۰ مرتبه «بِمُحَمَّدٍ» بحق محمد صلی الله علیه و آله

و ۱۰ مرتبه «بِعَلیٍّ» بحق علی علیه السلام

و ۱۰ مرتبه «بِفاطِمَهَ» بحق فاطمه سلام الله علیها

و ۱۰ مرتبه «بِالْحَسَنِ» بحق حسن علیه السلام

و ۱۰ مرتبه «بِالْحُسَیْنِ» بحق حسین علیه السلام

و ۱۰ مرتبه «بِعَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ» بحق علی بن الحسین علیه السلام

و۱۰ مرتبه «بُمَحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ» بحق محمد بن علی علیه السلام

و ۱۰ مرتبه «بِجَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ» بحق جعفر بن محمد علیه السلام

و ۱۰ مرتبه «بِمُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ» بحق موسی بن جعفرعلیه السلام

و۱۰ مرتبه «بِعَلِیِّ بْنِ مُوسی» بحق علی بن موسی علیه السلام

و ۱۰ مرتبه «بِمُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ» بحق محمد بن علی علیه السلام

و۱۰ مرتبه «بِعَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ» بحق علی بن محمد علیه السلام

و ۱۰ مرتبه «بِالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ» بحق حسن بن علی علیه السلام

و۱۰ مرتبه «بِالْحُجَّهِ» به حق حضرت حجت علیه السلام

“پس هر حاجتی که دارد از خداوند طلب کند و در تمام این اذکار نهایت حضور قلب و توجه به درگاه خدا را حفظ کند” .

بهتر است اگر می‌خواهند توسل یا ذکر مصیبتی کنند قبل یا بعد از دعا باشد و دعا را قطع نکنند.

پنجم:

«زیارت امام حسین (ع) »

به فرموده علامه مجلسی زیارت امام حسین (ع)؛ در هر یک از سه شب قدر مستحب موکد است و در روایتی آمده است که سبب آمرزش گناهان

می‌شود و اگر از نزدیک دسترسی به زیارت نداشته باشد از دور زیارت کند.

ششم:

«احیاء داشتن شب‌های قدر»

یعنی اینکه این شب را تا صبح بیدار باشد و با عبادت، دعا، ‌تلاوت قرآن، حضور در جلسات سخنرانی دینی، ‌پرسش و پاسخ‌های مذهبی و یا مطالعه کتاب‌های تفسیر، ‌ عقاید و مواعظ آن را سپری کند.

در روایتی از امام باقر (ع) آمده است “هر کس شب قدر را احیاء دارد، گناهان او آمرزیده می‌شود، هر چند که بسیار باشد” و بهتر است روز قبل مقداری استراحت کند و غذا و نوشیدنی کمتری بخورد تا خواب بر او غلبه نکند و کسانی که توانایی احیاء ندارند بهتر است اول شب را استراحت کنند و سحرگاهان بیدار باشند و عبادت نمایند.

هفتم:

«اقامه ۱۰۰ رکعت نماز»

صد رکعت نماز بخواند (هر دو رکعت یک سلام بدهد) که فضیلت بسیار دارد و افضل آن است که اگر توانایی داشته باشد در هر رکعت بعد از قرائت سوره «حمد» ۱۰ مرتبه سوره توحید (قل هو الله احد) را بخواند.

هشتم:

‌خواندن دعایی که در ادامه می‌آید(حضرت زین العابدین (ع) در شب‌های قدر این دعا را می‌خواندند) :

بخواند:

اَللّهُمَّ اِنّی اَمْسَیْتُ لَکَ عَبْداً داخِراً لا اَمْلِکُ لِنَفْسی نَفْعاً وَلا ضَرّاً

خدایا من شام کردم در حالی که بنده خواری هستم که مالک سود و زیانی برای خویشتن نیستم

وَلا اَصْرِفُ عَنْها سُوءاً اَشْهَدُ بِذلِکَ عَلی نَفْسی

و نتوانم از خویشتن پیش‌آمد ناگواری را بازگردانم و این مطلبی است که من آن را بر خویش گواهی دهم

وَاَعْتَرِفُ لَکَ بِضَعْفِ قُوَّتی وَقِلَّهِ حیلَتی فَصَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ

و به ناتوانی خود و بیچارگیم در برابرت اعتراف دارم، پس درود فرست بر محمد و آل محمد

وَاَنْجِزْ لی ما وَعَدْتَنی وَجَمیعَ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ مِنَ الْمَغْفِرَهِ فی هذِهِ اللَّیْلَهِ

و وفا کن برایم بدانچه بر من و همه مؤمنین و مؤمنات وعده فرمودی از آمرزش در این شب

وَاَتْمِمْ عَلَیَّ ما اتَیْتَنی فَاِنّی عَبْدُکَ الْمِسْکینُ الْمُسْتَکینُ الضَّعیفُ الْفَقیرُ الْمَهینُ

و تمام کن بر من آنچه را به من دادی زیرا که من بنده بینوای مستمند ناتوان تهیدست خوار توام

اَللّهُمَّ لا تَجْعَلْنی ناسِیاً لِذِکْرِکَ فیما اَوْلَیْتَنی

خدایا قرار مده مرا فراموشکار از یاد خویش در آنچه به من انعام فرمودی

وَلا لِاِحْسانِکَ فیما اَعْطَیْتَنی وَلا ایِساً مِنْ اِجابَتِکَ وَاِنْ اَبْطَاَتْ عَنّی

و نه غافل از احسانت در آنچه به من عطا کردی و قرارم مده ناامید از اجابت خویش و اگرچه دیرزمانی طول کشد

فی سَرّآَءَ اَوْ ضَرّآَءَ اَوْ شِدَّهٍ اَوْ رَخآَءٍ اَوْ عافِیَهٍ اَوْ بَلآءٍ اَوْ بُؤْسٍ اَوْ نَعْمآَءَ

چه در خوشی و چه در سختی در دشواری یا در آسایش در تندرستی یا گرفتاری در تنگدستی یا در نعمت

اِنَّکَ سَمیعُ الدُّعآَءِ

براستی تو شنوای دعایی

نهم:

«طلب آمرزش گناهان و دعا برای امور دنیوی و اخروی»

مرحوم علامه مجلسی (ره) فرموده‌اند “بهترین اعمال در این شب‌ها طلب آمرزش گناهان و دعا برای امور دنیوی و اخروی است هم برای خود و هم برای پدر و مادر خویشان و دیگر مومنان؛ چه زنده باشند و چه از دنیا رفته باشند و همچنین ذکرهای مختلف و صلوات بر حضرت محمد (ص) و خاندانشان تا آنجا که مقدور است، انجام دهند و در بعضی از روایات نیز تاکید شده است که «دعای جوشن کبیر» را در این سه شب بخوانند.

در روایتی آمده است که شخصی خدمت رسول خدا (ص) رسیده و عرض کرد: اگر شب قدر را درک کردم، ‌چه چیزی را از خداوند طلب کنم؟ که ایشان فرمودند: “عافیت و سلامتی را از خداوند بخواه”.

شب بیست و سوم

این شب، از دو شب قبل برتر است و از احادیث متعدد اینگونه احتمال داده می‌شود که شب قدر همین شب است. در روایتی از امام باقر(ع) نقل شده است که مردی در ماه رمضان خدمت رسول خدا (ص) آمد و به آن حضرت عرض کرد: من در بیرون مدینه به سر می‌برم و شتر و گوسفند دارم که نمی‌توانم همه شب در مدینه حاضر شوم. دوست دارم شبی را به من معرفی کنی تا آن شب را به مدینه بیایم و در نماز و عبادت حاضر باشم. حضرت او را به نزد خود فراخواند و به طور در گوشی آن شب را معرفی کرد.

آن مرد نیز وقتی شب‌های بیست و سوم ماه رمضان فرا می‌رسید، با همه خانواده و فرزندان و غلامان به مدینه می‌آمد و آن شب را می‌ماند و صبحگاهان به منزل خویش بر می‌گشت.

همچنین در روایت دیگری نقل شده است که رسول خدا(ص) در شب بیست و سوم ماه رمضان به سر و روی خانواده‌اش آب می‌پاشید تا به خواب نروند (و از فضیلت این شب بهره بگیرند).

روایات متعدد دیگری نیز داریم که می‌گوید: شب قدر، شب بیست و سوم است. مرحوم “علامه مجلسی” نیز در کتاب “زادالمعاد” می‌گوید: “‌اکثر احادیث معتبر دلالت دارد که شب بیست و سوم، شب قدر است”.

اعمال مخصوص شب بیست و سوم ماه رمضان

در شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان، غیر از اعمال مشترک شب‌های قدر، اعمال دیگری نیز وارد شده است تا فردی که این شب را به احیا می‌گذراند در کنار اعمال مشترک شب‌های قدر، آن‌ها را نیز انجام دهد، که شرح آن در ادامه می‌آید:

۱- سوره عنکبوت و سوره روم را بخواند که امام صادق(ع) فرمود: ” هرکس در شب بیست و سوم، سوره‌های عنکبوت و روم را بخواند، به خدا سوگند! اهل بهشت است”.

۲- هزار مرتبه سوره “انا انزلناه” (سوره قدر) را بخواند.

۳- سوره ” حم دخان” (سوره دخان) را بخواند.

۴- این دعا را بخواند:

اللَّهُمَّ امْدُدْ لِی فِی عُمُرِی

خدایا عمرم را طولانی گردان

وَ أَوْسِعْ لِی فِی رِزْقِی

و روزی‌ام را وسعت بخش

وَ أَصِحَّ لِی جِسْمِی

و بدنم را تندرست بدار

وَ بَلِّغْنِی أَمَلِی

و به آرزویم برسان

وَ إِنْ کُنْتُ مِنَ الْأَشْقِیَاءِ فَامْحُنِی مِنَ الْأَشْقِیَاءِ وَ اکْتُبْنِی مِنَ السُّعَدَاءِ

و اگر در زمره بدفرجامان هستم، مرا از آن گروه محو کن و در گروه سعادتمندان ثبت فرما

فَإِنَّکَ قُلْتَ فِی کِتَابِکَ الْمُنْزَلِ عَلَی نَبِیِّکَ الْمُرْسَلِ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ آلِهِ یَمْحُو اللَّهُ مَا یَشَاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتَابِ

که تو در کتاب فرو فرستاده‏ به پیامبر مرسلت(درود تو بر او و خاندانش) فرمودی: خدا محو می‌کند آنچه را بخواهد و ثبت می‌نماید آنچه را اراده کند و کتاب جامع نزد اوست.

۵- این دعا را که مخصوص شب بیست و سوم است بخواند:

یَا رَبَّ لَیْلَهِ الْقَدْرِ وَ جَاعِلَهَا خَیْرا مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ

ای پروردگار شب قدر و قراردهنده آن بهتر از هزار ماه،

وَ رَبَّ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ وَ الْجِبَالِ وَ الْبِحَارِ

و پروردگار شب‏ و روز، و کوه‌ها و دریاها

وَ الظُّلَمِ وَ الْأَنْوَارِ وَ الْأَرْضِ وَ السَّمَاءِ

و تاریکی‌ها و روشنایی‌ها و زمین و آسمان

یَا بَارِئُ یَا مُصَوِّرُ یَا حَنَّانُ یَا مَنَّانُ

ای پدیدآورنده، ای صورت‏بخش، ای‏ عطا کننده، ای نعمت ده،

یَا اللَّهُ یَا رَحْمَانُ یَا اللَّهُ یَا قَیُّومُ

ای خدا، ای بخشنده، ای خدا، ای به خود پاینده،

یَا اللَّهُ یَا بَدِیعُ یَا اللَّهُ یَا اللَّهُ یَا اللَّهُ

ای خدا، ای نو آفرین، ای خدا، ای خدا، ای خدا،

لَکَ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَی وَ الْأَمْثَالُ الْعُلْیَا وَ الْکِبْرِیَاءُ وَ الْآلاءُ

نام‌های نیکوتر و نمونه‏‌های والاتر و بزرگ‌منشی و نعمت‌ها از آن توست،

أَسْأَلُکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ

از تو درخواست می‌کنم که بر محمّد و خاندان‏ محمّد درود فرستی،

وَ أَنْ تَجْعَلَ اسْمِی فِی هَذِهِ اللَّیْلَهِ فِی السُّعَدَاءِ

و قرار دهی در این شب نامم را در زمره سعادتمندان

وَ رُوحِی مَعَ الشُّهَدَاءِ

و روحم را با شهیدان

وَ إِحْسَانِی فِی عِلِّیِّینَ

و نیکوکاری‌‏ام‏ را در بلندمرتبه‏ ترین درجه بهشت

وَ إِسَاءَتِی مَغْفُورَهً

و گناهم را آمرزیده

وَ أَنْ تَهَبَ لِی یَقِینا تُبَاشِرُ بِهِ قَلْبِی

و ببخشی بر من یقینی که دلم با آن همراه باشد

وَ إِیمَانا یُذْهِبُ الشَّکَّ عَنِّی

و ایمانی که شک را از من‏ زدوده گرداند

وَ تُرْضِیَنِی بِمَا قَسَمْتَ لِی

و خشنودی به آنچه نصیبم نموده‏‌ای

وَ آتِنَا فِی الدُّنْیَا حَسَنَهً وَ فِی الْآخِرَهِ حَسَنَهً

و ما را در دنیا و آخرت پاداش نیکو عنایت فرما

وَ قِنَا عَذَابَ النَّارِ الْحَرِیقِ

و از عذاب آتش سوزان حفظ کن

وَ ارْزُقْنِی فِیهَا ذِکْرَکَ وَ شُکْرَکَ وَ الرَّغْبَهَ إِلَیْکَ وَ الْإِنَابَهَ وَ التَّوْبَهَ

و در این شب ذکر و شکر خویش و رغبت به سوی خود و بازگشت و توبه روزی‌ام فرما

وَ التَّوْفِیقَ لِمَا وَفَّقْتَ لَهُ مُحَمَّدا وَ آلَ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِمُ السَّلامُ و به آنچه محمّد و خاندان محمّد(درود خدا بر آنان باد) را به آن موفق کردی توفیقم ده.

۶- این دعا را که امام صادق(ع) نقل شده است، ‌ بخواند:

اللَّهُمَّ اجْعَلْ فِیمَا تَقْضِی وَ فِیمَا تُقَدِّرُ مِنَ الْأَمْرِ الْمَحْتُومِ

خدایا قرار ده در آنچه حکم می‌کنی و مقدّر می‌نمایی، از فرمان حتمی،

وَ فِیمَا تَفْرُقُ مِنَ الْأَمْرِ الْحَکِیمِ فِی لَیْلَهِ الْقَدْرِ مِنَ الْقَضَاءِ الَّذِی لا یُرَدُّ وَ لا یُبَدَّلُ

در آنچه از کار حکیمانه جدا می‌سازی در شب قدر، از حکمی که بازگشت نپذیرد، و تغییر نیابد،

أَنْ تَکْتُبَنِی مِنْ حُجَّاجِ بَیْتِکَ الْحَرَامِ فِی عَامِی هَذَا

اینکه مرا در این سال از حاجیان خانه محترمت بنویسی

اَلْمَبْرُورِ حَجُّهُمْ

حاجیانی که حجّشان پذیرفته،

اَلْمَشْکُورِ سَعْیُهُمْ

و سعیشان قبول افتاده

اَلْمَغْفُورِ ذُنُوبُهُمْ

و گناهانشان‏ آمرزیده گشته

اَلْمُکَفَّرِ عَنْهُمْ سَیِّئَاتُهُمْ

و بدی‌هایشان محو شده است

وَ اجْعَلْ فِیمَا تَقْضِی وَ تُقَدِّرُ أَنْ تُطِیلَ عُمْرِی

و قرار ده در آنچه فرمان می‌دهی و مقدّر می‌نمایی که عمرم را طولانی گردانی

وَ تُوَسِّعَ لِی فِی رِزْقِی

و در روزی‌ام‏ وسعت بخشی.

۷- این دعا را که از امام حسین (ع) نقل شده است بخواند:

یَا بَاطِنا فِی ظُهُورِهِ

ای پنهان در حال آشکار بودنش

وَ یَا ظَاهِرا فِی بُطُونِهِ

و ای آشکار در حال پنهان بودنش

وَ یَا بَاطِنا لَیْسَ یَخْفَی

و ای پنهانی که مخفی نمی‌شود

وَ یَا ظَاهِرا لَیْسَ یُرَی

و ای آشکاری که دیده نمِی‌شود

یَا مَوْصُوفا لا یَبْلُغُ بِکَیْنُونَتِهِ مَوْصُوفٌ

ای به وصف آمده‏‌ای که هیچ ممکنی به حقیقتش نمی‌رسد

وَ لا حَدٌّ مَحْدُودٌ

و هیچ حدّ بسته‏‌ای به او احاطه پیدا نمی‌کند

وَ یَا غَائِباً غَیْرَ مَفْقُودٍ

و ای غایب گم نشده

وَ یَا شَاهِداً غَیْرَ مَشْهُودٍ یُطْلَبُ فَیُصَابُ

ای حاضری که مشهود نیست تا آنکه جستجو شود و او را بیابند

وَ لا یَخْلُو مِنْهُ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ وَ مَا بَیْنَهُمَا طُرْفَهَ عَیْنٍ

آسمان‌ها و زمین و آنچه بین آن‌هاست، به اندازه چشم برهم‏ زدن از او خالی نیست

لا یُدْرَکُ بِکَیْفٍ وَ لا یُؤَیَّنُ بِأَیْنٍ وَ لا بِحَیْثٍ

به کیفیتی معین دانسته نمی‌شود و محدود به مکان و جهت نمی‌گردد

أَنْتَ نُورُ النُّورِ

تویی روشنایی نور

وَ رَبُّ الْأَرْبَابِ

پروردگار پرورندگان

أَحَطْتَ بِجَمِیعِ الْأُمُورِ

به همه امور احاطه کرده‏‌ای،

سُبْحَانَ مَنْ لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ‏ءٌ

منزه خدایی که مانندش چیزی نیست

وَ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ

و او شنوا و بیناست

سُبْحَانَ مَنْ هُوَ هَکَذَا وَ لا هَکَذَا غَیْرُهُ

منزّه است آن‏که دارای این صفات است و برای غیر او چنین صفاتی نیست.

سپس هر حاجتی دارد از خدا بطلبد.

۸- همچنین از معصومین (ع) روایت شده است که در شب بیست و سوم ماه رمضان، در سجود و ایستاده و نشسته دعای زیر را می‌خواندند، بلکه مناسب است در تمام ماه رمضان و در زمان‌های دیگر پس از تمجید و ستایش خداوند و صلوات بر محمد و آلش (مثلا حداقل با گفتن الحمدلله و الصلاه علی رسول الله و آله الطاهرین) این دعا خوانده شود:

اَللهمَّ کُن لولیکَ الحُجهِ بنِ الحَسَنِ

خدایا برای ولی‌ات حجت بن الحسن

صَلَواتُکَ عَلَیهِ و عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعهِ، و فی کُلّ ساعَه

که درودهایت بر او و پدرانش باد، در این ساعت، و در هر ساعت

وَلیا و حافظا

باش سرپرست و نگهبان

و قائِداً وَ ناصِراً

و پیشوا و یاور

وَ دَلیلاً وَ عَیناً

و راهنما و دیده‏‌بان

حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً

تا او را با رغبت مردم در زمینت سکونت دهی

و تُمَتّعَهُ فیها طَویلًا.

و زمانی طولانی بهره‏‌مندش سازی.

۹- همچنین این دعا را در حالی که دستان خود را به سوی آسمان بلند می‌کند، بخواند:

یا مُدَبّرَ الاُموُرِ

ای تدبیرگر امور

یا باعِثَ مَن فی القُبُور

ای برانگیزنده مرده‌های در گور

یا مُجرِی البُحُور

ای روان کننده دریاها

یا مُلَینَ الحَدیدِ لِداوُد،

ای نرم کننده آهن برای داود،

صَل عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ وَافعَل بی کَذا وَ کَذا

بر محمد و خاندان محمد، درود فرست‏ و با من چنین و چنان کن.

و بجای کلمات کذا و کذا حاجات خود را بخواهد و سپس اضافه کند: اللیله اللیله، الساعه الساعه. این دعا را در حال رکوع، سجده، ایستاده و نشسته به طور مکرر بخواند.

۱۰- با توجه به اهمیت شب بیست و سوم، غسل، احیا و زیارت امام حسین(ع) در این شب فضیلت بسیار دارد و همچنین خواندن آن «۱۰۰ رکعت نماز» که مشترک میان همه شب‌های قدر است.

شیخ طوسی در تهذیب، از ابوبصیر روایت کرده است که امام صادق(ع) فرمود: در آن شبی که امید می‌رود شب قدر باشد ۱۰۰ رکعت نماز بخوان، در هر رکعت (پس از حمد) ۱۰ مرتبه سوره قل “هو الله”(سوره توحید) را بخوان. ابوبصیر عرض کرد: اگر نتوانستم ایستاده بخوانم، چه کنم؟ فرمود: نشسته بجا آور! گفتم: اگر نتوانم نشسته بخوانم؟ فرمود: در همان حال که در بستر خود دراز کشیده‌ای، بجا آورد.

۱۱- مرحوم “علامه مجلسی”، در “زادالمعاد” فرموده است: در این شب هر مقدار که ممکن باشد، قرآن بخواند و از دعاهای “صحیفه کامله سجادیه” نیز استفاده کند؛ مخصوصا دعای «مکارم الاخلاق» و دعای «توبه».

روزهای شب قدر را نیز باید حرمت داشت و به عبادت و دعا به سر برد؛ در احادیث فراوانی آمده است که روز قدر نیز در فضیلت مثل شب قدر است.


منبع: برترینها

کودکان خاورمیانه، جنگ زده‌های بی‌گناه

«وقتی کودکان بی‌گناه –نوزادان معصوم- را با گازهای مهلک به کشتن می‌دهید و مردم از شنیدن نام گازهایی که به کار برده‌اید، شوکه می‌شوند؛ این یعنی از خطوط بسیاری گذشته‌اید و پایتان را از گلیمتان درازتر کرده‌اید. از خط قرمز هم بسیار فراتر رفته‌اید.» این حرف‌ها ظاهرا باید خیرخواهانه باشد و حتما کسی که چنین حرف‌هایی را می‌زند، دلش برای قربانیان سوخته ‌است. اما کسی که این حرف‌ها را به زبان آورد، نه‌تنها تحسین و حمایت نشد، بلکه مورد انتقاد اکثر مردم جهان نیز قرار گرفت.

او دونالد ترامپ رئیس‌جمهوری آمریکا بود و این حرف‌ها را خطاب به بشار اسد و در مورد کودکان سوری بیان کرد. این ماجرا چندان هم کهنه نیست. همین چند وقت پیش بود که مردم سوریه ازجمله کودکان و به قول ترامپ، نوزادان معصوم، مورد حمله شیمیایی قرار گرفتند. هرچند هنوز هم مشخص نیست این حمله شیمیایی از سوی چه کسی انجام شد و هر کسی حمله را به گردن دیگری می‌اندازد، اما ترامپ بلافاصله کودکان جنگ‌زده را بهانه‌ای قرار داد تا ۵۹ موشک بر سر سوریه بریزد.

این نخستین حمله رسمی آمریکا به سوریه بود که دخالت جدی در امور این کشور به شمار می‌آمد. حرف اصلی مردمی که ترامپ را هدف نقدهای خود قرار دادند، این بود که او حتی به این کودکان اجازه نمی‌دهد به کشورش وارد شوند. ترامپ پیش از آن‌که به کاخ سفید راه پیدا کند، موضع خصمانه خود را در برابر مهاجران، به‌ویژه مهاجران مسلمان اعلام کرده بود. او حتی بعد از دست یافتن به صندلی ریاست‌جمهوری آمریکا، ورود اتباع چند کشور مسلمان‌نشین ازجمله ایران را به خاک آمریکا ممنوع اعلام کرد. اما وقتی پای منافع سیاسی و مالی در خاورمیانه به میان می‌آید، این مرد ناگهان دلسوز کودکانی می‌شود که حاضر نیست برای نجات جانشان، آن‌ها را به خاک کشورش راه بدهد.

قصه ترامپ و اشک تمساحی که برای کودکان سوری ریخت، قصه تازه‌ای نیست؛ سال‌هاست که مردم خاورمیانه همچون کودکی ضعیف و رنجور در نظر غربی‌ها جلوه داده می‌شوند، گویی نمی‌توانند کشورشان را اداره کنند و به دست‌های خارجی نیاز دارند تا آن‌ها را از زمین بلند کند. در این بین، کودکان جنگ‌زده و بی‌سرپناه بهترین بهانه برای ادامه جنگ‌افروزی‌ها بوده‌اند. آن‌ها ناخواسته به ابزار سیاسی برای قدرت‌طلبان تبدیل می‌شوند. تصاویر درد کشیدن و جان دادن این کودکان نه‌تنها باعث کاهش دردهای آن‌ها و توقف جنگ‌ها نمی‌شود، بلکه بهانه و وسیله‌ای برای شعله‌ورتر شدن آتش جنگ می‌شود. آن‌ها که ادعای نجات این کودکان را دارند، آغوش آتش را به روی آن‌ها می‌گشایند و نتیجه شرمسار آن چیزی جز افزایش عکس‌ها و فیلم‌های دردناک کودکان نیست.

 در آغوش آتش

دام تزویر

همه‌ جا تاریک است، صدای جیغ و گریه می‌آید، هنوز آن‌چه در میان تاریکی خوراک دوربین شده، کاملا مشخص نیست، کمی بعد در نور آمبولانس مشخص می‌شود. کودکی آرام و بی‌صدا سرش را در آغوش مردی قایم کرده ‌است. مرد به عقب آمبولانس می‌رود و او را روی صندلی می‌نشاند. نیمی از صورت کودک خاک و نیم دیگر خون است. حالا کودک آغشته به خاک و خون روی صندلی نارنجی‌رنگ آمبولانس، شکار دوربین شده و با بهت به آن نگاه می‌کند. یک چشمش باز نمی‌شود، سعی می‌کند با دستان کوچکش روی آن را پاک کند تا جلو را بهتر ببیند؛ دستش را روی صورتش می‌کشد و بعد به کف دستش نگاه می‌کند. خون را که می‌بیند، چشمانش گرد می‌شود و با ترس دستش را به صندلی می‌کشد تا خون را پاک کند.

از لحظه‌ای که یکی از امدادگران این کودک سوری را از لابه‌لای آوار ساختمان بیرون می‌کشد و زیر لنز دوربین قرار می‌گیرد، تا وقتی که کودک روی صندلی می‌نشیند و دست خون‌آلودش را با صندلی پاک می‌کند، حتی ۳۰ ثانیه هم طول نمی‌کشد، اما همین فیلم کوتاه در همه شبکه‌های مجازی و حتی خبرگزاری‌ها منتشر شد. تقریبا اکثر کسانی که در شبکه‌های اجتماعی فعال هستند، چیزی در مورد او نوشتند. کودک پنج ساله‌ای که عمران نام داشت، تنها یکی از صدها کودکی بود که در حلب، قربانی حمله هوایی شده ‌بود. در همان حمله هوایی که عمران با خوش‌شانسی جان سالم از آن به در برده ‌بود، پنج کودک از بین رفتند.

هیچ‌یک از آن کودکان هیچ‌گاه شناخته نشدند، عمران هم صرفا به واسطه حضور دوربین مورد توجه قرار گرفت. فیلم او هزاران بار در شبکه‌های اجتماعی به اشتراک گذاشته ‌شد، اما حاصل دیدن این فیلم‌ها چه بود؟ دیوید بین یکی از فعالان حقوق بشری در بریتانیا به گاردین گفته ‌است: «ما آن کودک را که سرتاپا غرق در خاک و خون بود، دیدیم، بهت‌زدگی‌اش را تماشا کردیم، اما برای او چه‌ کار کردیم؟ چه کار می‌توانستیم بکنیم؟» برخی از تحلیل‌گران سیاسی هم این تصاویر دل‌خراش را بهانه‌ای کردند تا از لزوم اقدامات سیاسی و اجتماعی در عراق و سوریه بگویند. برای آن‌ها، عمران تنها بهانه‌ای برای ادامه دادن جنگ است نه آتش‌بس.

آلان کردی، عمران دیگری بود که شانس زنده ماندن نداشت. این کودک سه ‌ساله وقتی زنده بود، حتی اجازه نداشت به صورت قانونی به نقطه‌ای امن برود. اما حالا برای خودش یک صفحه ویکی‌پدیا دارد، بدون این‌که بداند صفحه ویکی چیست، یا حتی روحش از آن خبر داشته ‌باشد. کمتر کسی است که تصویر جسد آلان در ساحل دریای مدیترانه را ندیده باشد. کودکی با بلوز قرمز و شلوارک آبی که تصویرش در ضعیف‌ترین حافظه‌ها نیز ماندگار شده ‌است.

آلان در سال ۲۰۱۳ و در بحبوحه جنگ داخلی سوریه به دنیا آمده بود. خانواده او از کانادا درخواست پناهندگی کرده بودند، اما وقتی درخواستشان رد می‌شود، دل را به دریا می‌زنند، غافل از این‌که دریای مدیترانه کودکان بسیاری را در خود غرق کرده و آلان یکی از این کودکان بود که خوراک رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی شد. تصویر جسم بی‌جان آلان در حاشیه دریای مدیترانه زمانی رسانه‌ای شد که اروپا با جنجال بحران مهاجرت دست‌وپنجه نرم می‌کرد. بسیاری تلاش می‌کردند با نشان دادن این تصاویر دردناک، تلنگری به وجدان خفته آن دسته از مردم اروپا بزنند که اجازه ورود به پناهندگان سوری را نمی‌دانند. سال ۲۰۱۵، سال اوج فرار سوری‌ها و عراقی‌ها از چنگال داعش بود. آن‌ها که می‌توانستند راهی به لبنان یا ترکیه پیدا کنند، با خطر کمتر اما آینده تیره‌تر به زندگی ادامه می‌دادند.

اما آن‌ها که به دنبال روزهای بهتری بودند، سوار بر یک قایق بادی کوچک، خودشان را تسلیم اقیانوس می‌کردند. اقیانوس نیز گاهی روح آن‌ها را می‌گرفت و جسمشان را تقدیم ساحل اروپا می‌کرد. آلان به نماد آن دسته از پناهندگانی تبدیل شد که جانشان را در اقیانوس‌ها از دست داده‌اند. جایی که آلان پیدا شد، به مقبره‌ای کوچک و نمادین تبدیل شده تا به مردم یادآوری کند هنوز آلان‌های بسیاری زنده‌اند که تنها دو راه دارند: «جان دادن زیر آتش بمب و گلوله» یا «دل زدن به دریا و اقیانوس».

زندگی در قفس گذشته

کودکان سوری و عراقی تنها کسانی نیستند که تصویرشان به ابزار جنگ‌افروزان تبدیل شد. در گذشته نیز نظیر این اتفاقات رخ داده است. یکی از نمونه‌های معروف آن نیز تصویر فان تی کیم فوک است. احتمالا کمتر کسی این دختربچه ویتنامی را به اسم می‌شناسد، اما تصویر سیاه و سفیدش را خیلی‌ها دیده‌اند. دختربچه ۹ ساله‌ای که اشک‌ریزان و با بدنی عریان فرار می‌کند.

عکس مربوط به هشتم ژوئن ۱۹۷۲ است و عکاس آن بابت این تصویری که ثبت کرده، جایزه پولیتزر را از آن خود کرده‌ است. او درواقع عکاس آسوشیتدپرس بوده که برای ثبت لحظات جنگ ویتنام به جنوب این کشور رفته و درنهایت با این تصویر به شهرت رسیده ‌است. دختربچه‌ای که در تصویر به نمایش درآمده، از شدت سوختگی‌های روی پوستش می‌گرید، درحالی‌که سربازها بی‌تفاوت از کنار او عبور می‌کنند. جنگ نه‌تنها کودکی کیم، بلکه بزرگ‌سالی او را نیز تحت تاثیر قرار داد. دولت کمونیست ویتنام که می‌خواست از او به‌عنوان یک ابزار تبلیغات سیاسی استفاده کند، مانع تحصیل او در دانشگاه شد.

سوختگی‌هایی که از دوران کودکی روی بدنش داشت نیز تا سال ۲۰۱۵ همراهش بود، تا این‌که رسانه‌ها خبر از درمان لیزری در بیمارستان میامی دادند. او حالا ازدواج کرده و در کانادا زندگی می‌کند، بنیاد کیم را نیز در ایالات متحده آمریکا راه‌اندازی کرده که هدف از آن، درمان و تهیه داروهای مورد نیاز برای کودکان جنگ‌زده است. هرچند سال‌ها از ماجرای کیم می‌گذرد، اما تصویر او جزو نخستین تصاویر منتشرشده از درد و رنج یک کودک جنگ‌زده بود.

اما تصاویری که با انگیزه تحریک احساسات مورد استفاده قرار گرفتند، گاهی بسیار متفاوت بودند. یعنی خبری از جنازه کودک سوری یا زخم کودک فلسطینی یا درد آشکار دختر ویتنامی در آن‌ها نبود. نمونه‌اش عکس دختربچه افغان که در سال ۱۹۸۴ روی جلد مجله نشنال‌جئوگرافی قرار گرفت. نامش شربت بود، با چشمان درخشان و نافذ خود به دوربین خیره شده ‌بود و با همین نگاه لقب مونالیزا را به خود گرفت. این مونالیزای افغان به نماد بسیاری از زنان و دختران دردکشیده کشور افغانستان تبدیل شد.

در آن سال‌ها کمتر کسی از مردم غرب کره‌ خاکی حتی نام افغانستان را شنیده‌ بودند. تصویر کودکانه و معصوم این دختربچه، جرقه یک سلسله توجه را روشن کرد. او بدون این‌که بخواهد، با تصویر خود به ابزاری برای توجهات غیرضروری تبدیل شد. تصویر شربت یکی از معروف‌ترین عکس‌های مجله نشنال‌جئوگرافی است. این مجله دست از سر شربت‌خانم برنداشت و در سن ۳۰ سالگی دوباره او را در یک منطقه قدیمی در افغانستان پیدا کرد. او تا آن زمان عکس معروف خود را ندیده بود، به همین خاطر بود که شربت دوباره سوژه مجله شد. اما این‌بار خبری از چشمان عسلی درخشان و نافذ نبود.

رنج سال‌ها، حتی نگاه او را تغییر داده‌ است. از آن‌جا که تلاش برای یافتن دوباره شربت با دردسرها و ماجراهای بسیاری همراه بوده، از این ماجراها مستندی ساخته شده ‌است. وقتی عکاس در جست‌وجوی او بوده، بسیاری از زنان افغان خودشان را شربت می‌نامیدند و نزد عکاس می‌آمدند، اما بالاخره شربت واقعی پیدا می‌شود. دخترهایی مانند شربت در افغانستان بسیارند، اما شانس این را نداشته‌اند که طعمه دوربین شوند و با چشمان مسحورکننده خود، جنجال به پا کنند.

 در آغوش آتش

زخم‌های نامرئی

ظاهر همه این عکس‌ها از درد و رنج کودکان می‌گوید، اما به قول تحلیل‌گر گاردین، این‌ها صرفا وسیله‌ای برای تحریک احساسات هستند؛ انسان‌ها معمولا کاری برای کودکان جنگ‌زده نمی‌کنند. این عکس‌ها به جای این‌که عاملی برای آتش‌بس باشد، آتش جنگ را شعله‌ورتر نیز می‌کند. یکی از عواملی که کودکان جنگ‌زده را آزار می‌دهد، عوامل روحی و روانی است. این عکس‌ها و تصاویر دردناک اغلب خودشان عاملی برای تشدید وضعیت روحی این کودکان می‌شود. مردم سوریه شش سال است که درگیر جنگ هستند.

کودکانی که در این کشور زندگی می‌کنند، استرس و اضطراب دائمی را تحمل می‌کنند. بر اساس مطالعات علم روان‌شناسی، اکثر این کودکان هیچ‌گاه به وضعیت طبیعی بازنمی‌گردند، درواقع استرس جنگ در آن‌ها نهادینه می‌شود. بررسی‌های سازمان بهداشت جهانی نشان می‌دهد اکثر این کودکان در بزرگ‌سالی به افسردگی و حتی اعتیاد به مواد مخدر دچار می‌شوند. ترس از پرتاب بمب‌ها و موشک‌های هوایی نخستین اضطرابی است که این کودکان هر لحظه با آن همراه هستند. اکثر آن‌ها یکی از عزیزان خود را در بمباران و جنگ از دست داده‌اند و به همین خاطر از درد فقدان ناشی از جنگ رنج می‌برند که این درد نیز تا همیشه در وجود آن‌ها می‌ماند. بر اساس گزارش سازمان ملل، در سوریه از هر چهار کودک، یک نفر دچار اختلالات حاد روانی می‌شود.

برخی دیگر از این کودکان مورد تجاوز سربازها یا نیروهای شورشی یا سایر افراد قرار می‌گیرند. نمونه آن دخترانی هستند که مورد تجاوز داعشی‌ها قرار گرفته‌اند. این خاطرات نیز هیچ‌گاه از ذهن آن‌ها پاک نخواهد شد و کار بسیاری از آن‌ها را به جنون می‌کشاند. برخی از آن‌ها نیز دست به خودکشی می‌زنند. همه این‌ها، حاصل جنگی است که انسان‌ها به پا می‌کنند و تنها راه‌حلی که برای مقابله با آن می‌دهند نیز جنگی دیگر است که مشکلی از مشکلات این کودکان حل نمی‌کند.

مدرسه‌ها زیر گلوله

«۵۷ میلیون» رقم بسیار زیادی است؛ بر اساس گزارش گاردین، اخیرا پژوهش‌هایی صورت گرفته که نشان می‌دهد دست‌کم ۵۷ میلیون کودک در دنیا تنها به واسطه جنگ از تحصیل و امکانات آموزشی محروم هستند. گزارش‌های یونسکو نیز نشان می‌دهد مدرسه‌ها به یکی از اهداف اصلی جنگی تبدیل شده‌اند. یعنی مدرسه‌ای که کودکان در آن درس می‌خوانند، به نوعی، سیبل نشانه‌گیری طرف‌های درگیری است. در سال ۲۰۱۶ بیش از سه هزار و ۶۰۰ مدرسه در دنیا مورد حمله قرار گرفته‌اند؛ ۷۰ درصد از این مدرسه‌هایی که بمباران شده‌اند، در کشور سوریه بوده‌اند.

سال‌ها پیش، زمانی‌ که باراک اوباما، ریاست‌جمهوری آمریکا را به عهده داشت، دختری به نام ملاله یوسف‌زی به جرم تحصیل در پاکستان مورد حمله طالبان قرار گرفت، اما جان سالم به در برد. او حالا بنیادی راه‌اندازی کرده و تمام تلاش خود را برای تحصیل دختران به کار بسته ‌است. با وجود تلاش‌هایی از این دست، هنوز هم ۴۸ میلیون و ۵۰۰ هزار کودک بین شش تا ۱۵ ساله به واسطه حضور در مناطق جنگی از امکانات تحصیلی محروم هستند. گروه‌های تروریستی در نقاط مختلف دنیا، مانع تحصیلات کودکان در مدارس می‌شوند. در جمهوری کنگو تنها در سال ۲۰۱۶ حدود ۲۵۰ مدرسه دیگر قابل استفاده نیست و تنها دلیل آن نیز جنگ داخلی است.

به این ترتیب، ۲۴۰هزار دانش‌آموز در این کشور دیگر جایی برای آموختن علم ندارند. در آفریقای مرکزی نیز به‌خاطر همین جنگ‌ها، یک میلیون کودک دیگر شرایط تحصیل ندارند. در برخی از مدارس، سلاح‌ها باعث نابودی در و دیوار شده و درنتیجه نیاز به ترمیم و تعمیر وجود دارد، اما چون کسی برای تعمیر نیست، مدرسه‌ها نیز بدون استفاده مانده‌اند. نمونه‌اش هم ۱۵۰۰ مدرسه در مالی است. ترمیم خرابی‌های مدرسه نیاز به تجهیزاتی دارد که در اختیار مردم نیست و به همین خاطر ۷۰۰ هزار کودک از تحصیل محروم مانده‌اند. با وجود همه این مصیبت‌ها، تنها دو درصد از بودجه پروژه‌های بشردوستی به تحصیلات کودکان اختصاص داده شده ‌است.

اوج درد قضیه هم این‌جاست که سال گذشته این رقم به حدود ۱٫۴ درصد رسیده ‌است. هر بار که به مدرسه‌ای حمله می‌شود، نهادها و سازمان‌های مختلف به دولت‌ها فراخوان می‌دهند و از آن‌ها تقاضا می‌کنند امنیت مدارس را تامین کنند، غافل از این‌که چنین امنیتی محال است به‌آسانی به دست بیاید. آن‌ها می‌گویند کلاس درس باید محلی امن باشد، نه میدان جنگ. اما برای کسانی‌که به دنبال بهانه برای گسترش جنگ هستند، چه چیزی بهتر از این آمار و ارقام در مورد حمله به مدارس است؟ این آمار، لباس مشروعی بر تن فعالیت‌ها و اقداماتشان می‌کند. به این بهانه که امنیت را به مدرسه‌ها بازگردانند، بمب بیشتری بر سر مردم می‌ریزند و به همین سادگی، قصه جنگ به قصه هزار و یک شب بی‌پایانی تبدیل می‌شود و مدرسه‌ها شکل میدان جنگ به خود می‌گیرند.

تحصیل و آموزش رابطه‌ای مستقیم با آینده کودک دارد و آینده یک کودک درحقیقت آینده یک ملت است. در کشوری که کودکان از صدای بمب، ترس را یاد می‌گیرند و از دیدن خون با بُهت آشنا می‌شوند، نمی‌توان انتظار پیشرفت و توسعه داشت. کودکان اغلب در این کشورها در خوش‌بینانه‌ترین حالت به افرادی روانی یا معتاد تبدیل می‌شوند که زندگی خودشان را نابود می‌کنند، در بدبینانه‌ترین حالت نیز به افراد شروری تبدیل می‌شوند که با بستن بمب به کمر خود، دست به عملیات انتحاری می‌زنند و جان خود و چندین فرد بی‌گناه را می‌گیرند.

آن‌ها سوژه فیلم‌ها و مستندها می‌شوند، توسط عکاس‌ها شکار می‌شوند و تصویر رنج کشیدنشان در شبکه‌های اجتماعی به بحث گذاشته می‌شود. مردم حتی نمی‌دانند چطور برای آن‌ها دل بسوزانند؛ صرفا عکس آن‌ها را بازنشر می‌کنند و به تصویرسازی موردنظر قدرت‌طلبان کمک می‌کنند. درواقع مردم در بازی احساسات گرفتار می‌شوند، بازنشر این تصویر باعث می‌شود تصویر کودکی مظلوم و بی‌دفاع از مردم یک کشور به نمایش دربیاید که برای نجات خود به دست‌های بیگانه نیاز دارند. آن‌ها نمی‌توانند خودشان را نجات بدهند، پس راهی نیست جز این‌که دونالد ترامپ با موشک‌های خود به کمک آن‌ها بیاید. این‌جاست که کودکان به آغوش آتش می‌روند تا به اصطلاح از آن‌ها مراقبت شود.


منبع: برترینها

خوش استایل‌ترین ستاره‌های هفته (۵۴)

برترین ها: تعریف فرهنگ لغت از “استایل”، روش و شیوه انجام دادن یا نشان دادن چیزها است و به ویژگی های معرف یک فرد گفته می شود، همه چیز از نحوه حرف زدن، لباس پوشیدن، مدل مو، منش و رفتار و غیره. ولی اغلب اوقات عموماً در مورد ظاهر فرد کاربرد دارد. افراد کمی هستند که برای خودشان استایل دارند و معمولاً استایل شان باعث می شود که منحصر بفرد باشند، در حالیکه دیگران بیشتر دنبال چیزهایی هستند که در حال حاضر “مد”هستند.

در واقع “استایل” ترکیب شیوه لباس پوشیدن، نحوه حرف زدن، روش انجام کارها و حتی ارزش ها و انتخاب ها و سبک زندگی یک فرد است. ساده تر بگوییم، “استایل” نحوه ابراز کردن خود درونی به دنیای بیرون است. این شامل همه افکار، احساسات، علایق و ارزش ها می شود. “حس و درک فشن” به این معناست که فرد بداند چه چیزی با استایلش جور در می آید و آیا می تواند آخرین ترند های دنیای فشن را به خوبی روی ظاهرش و در استایلش بنشاند یا خیر و اگر این توانایی را داشته باشد می توان گفت آن فرد درک فشن دارد.

استایلیست های شخصی در حوزه ترندهای جدید دنیای فشن، استایل لباس پوشیدن، رنگ ها و میکاپ تخصص دارند و تعداد آنها در سراسر دنیا رو به افزایش است. اغلب ستاره ها و چهره های هالیوودی و غیرهالیوودی استایلیست شخصی خود را دارند که در برای حضور در مراسم مهم این صنعت، فرش قرمزها، و پارتی ها و غیره به آنها کمک می کنند تا خود را به بهترین وجه نشان دهند.

خوش پوش ترین های هفته:

سلین دیون با ست مشکی از بالمن در اپرایی در پاریس.
 

 خوش استایل ترین ستاره های هفته (54)


الیویا وایلد با پیراهنی از مونیک لوئیلیه در کنفرانس مطبوعاتی در نیویورک سیتی.

 خوش استایل ترین ستاره های هفته (54)


اسکارلت جوهانسون با کت و دامنی از مایکل کورس در مراسم تونی ۲۰۱۷

 خوش استایل ترین ستاره های هفته (54)


کارلی کلاس با پیراهنی از کارولینا هره‌را در مراسم جوایز HearstFragrance Foundation در نیویورک.

خوش استایل ترین ستاره های هفته (54) 


لی لی کالینز با پیراهنی از ولنتینو در مراسم اکران نخست فیلم Okja در نیویورک سیتی.

خوش استایل ترین ستاره های هفته (54) 


تیلدا سوئینتن با پیراهنی از شنل در مراسم اکران نخست فیلم Okja در کره جنوبی.

خوش استایل ترین ستاره های هفته (54) 


اما استون با پیراهنی از لووه و کفش های استلا لونا در مراسم جوایز دستاورد یک عمر برگزار شده توسط AFI

خوش استایل ترین ستاره های هفته (54) 


نیکول کیدمن با پیراهنی از کارولینا هره‌را در مراسم اکران فیلم The Beguiled در لوس آنجلس.

 خوش استایل ترین ستاره های هفته (54)


داوتزن کروس با پیراهنی از عزالدین آلایا در ضیافت شام Save the Elephants در لندن.

خوش استایل ترین ستاره های هفته (54) 


فن بینگ بینگ با پیراهنی از رالف اند روسو در جشنواره فیلم چینی در فرانسه.

خوش استایل ترین ستاره های هفته (54) 


کریستن استوارت با بلوز و دامنی از پرین در مراسم Brady Center’s Bear Awards در لوس آنجلس.

خوش استایل ترین ستاره های هفته (54) 


کیت هرینگتون در پارتی پیش نمایش نمایشگاه تابستانه رویال آکادمی در لندن.

خوش استایل ترین ستاره های هفته (54) 


سلنا گومز با پیراهنی از شاینا موت و کت چرم در مراسم Music Choice

خوش استایل ترین ستاره های هفته (54) 


نیکول کیدمن با پیراهنی از اردم در مراسم جوایز زن سال Glamour در لندن.

خوش استایل ترین ستاره های هفته (54) 

 


کوین اسپیسی با تاکسیدویی از ایسایا در مراسم تونی ۲۰۱۷

 خوش استایل ترین ستاره های هفته (54)


اوما ثورمن در مراسم تونی ۲۰۱۷

 خوش استایل ترین ستاره های هفته (54)


جی جی حدید با بلوز و شلواری از سالی لا پوانت در نیویورک.

خوش استایل ترین ستاره های هفته (54) 


میراندا کر با کت و دامنی از موسکینو در فشن شوی این برند.

خوش استایل ترین ستاره های هفته (54) 

بهترین های آرایش و استایل مو:

لی‌لی کالینز در مراسم اکران فیلم Okja در نیویورک سیتی.

 خوش استایل ترین ستاره های هفته (54)


لی لی جیمز در مراسم اکران فیلم Baby Driver در لوس آنجلس.

 خوش استایل ترین ستاره های هفته (54)


آدریانا لیما در مراسم جوایز فشن CFDA 2017

 خوش استایل ترین ستاره های هفته (54)


الیویا پالرمو در مراسم افتتاح کلکسیون جدید پیاژه.

 خوش استایل ترین ستاره های هفته (54)


الیویا وایلد در مراسم جوایز تونی ۲۰۱۷

 خوش استایل ترین ستاره های هفته (54)


ریچل وایس در مراسم اکران فیلم My Cousin Rachel در لندن.

 خوش استایل ترین ستاره های هفته (54)


اما استون در مراسم جوایز دستاورد یک عمر برگزار شده توسط AFI

 خوش استایل ترین ستاره های هفته (54)


کارا دلوین در ضیافت شام Save the Elephants در لندن.

 خوش استایل ترین ستاره های هفته (54)


بلا حدید در مراسم جوایز فشن CFDA 2017 در نیویورک سیتی.

 خوش استایل ترین ستاره های هفته (54)


آریزونا میوز در مراسم جوایز فشن CFDA 2017 در نیویورک سیتی.

 خوش استایل ترین ستاره های هفته (54)


الیسا هوسک در مراسم جوایز فشن CFDA 2017 در نیویورک سیتی.

 خوش استایل ترین ستاره های هفته (54)


پریانکا چوپرا در مراسم جوایز فشن CFDA 2017 در نیویورک سیتی.

 خوش استایل ترین ستاره های هفته (54)


الیویا مان در مراسم جوایز فشن CFDA 2017 در نیویورک سیتی.

 خوش استایل ترین ستاره های هفته (54)


کارلی کلاس در مراسم جوایز فشن CFDA 2017 در نیویورک سیتی.

 خوش استایل ترین ستاره های هفته (54)


سارا سامپایو در مراسم جوایز فشن CFDA 2017 در نیویورک سیتی.

 خوش استایل ترین ستاره های هفته (54)

اسکارلت جوهانسون روی جلد مجله JetSet

خوش استایل ترین ستاره های هفته (54)


منبع: برترینها