استرس با رابطه زناشویی چه می‌کند؟

گاهی مواقع رابطه زناشویی چندان مطلوب و خوشایند نیست، آن هم به دلایل مختلفی از جمله استرس و خستگی یکی از همسران.

به گزارش هفته نامه سلامت، یکی از دلایل مهمی که افراد ازدواج می‌کنند، برقراری رابطه زناشویی سالم و منظم است؛ غریزه‌ای که خدادادی است و نمی‌توان آن را نادیده گرفت، اما گاهی مواقع رابطه زناشویی چندان مطلوب و خوشایند نیست، آن هم به دلایل مختلفی از جمله استرس و خستگی یکی از همسران. در این‌باره با دکتر حامد محمدی‌کنگرانی، عضو کمیته رسانه انجمن روان‌پزشکان ایران، گفت‌وگو کرده‌ایم. با ما همراه شوید.
 
استرس تا چه حدی در رابطه زناشویی همسران تاثیرگذار است؟
رابطه زناشویی یکی از پایه‌های مهم زندگی مشترک است که باید به آن توجه ویژه‌ای داشت. گاهی اوقات این حس به‌دلیل مشکلات زندگی در همسران کمرنگ می‌شود تا جایی که زن یا مرد به‌دلیل استرس‌های کاری یا فشارهای روانی نمی‌توانند لذت همیشگی را در این رابطه کسب کنند و همین موضوع اختلال‌هایی در رابطه‌شان ایجاد می‌کند، حتی گاهی به‌دلیل استرس‌های شدید زن یا مرد نمی‌توانند تحریک جنسی خود را حفظ کنند و همین مساله لذت رابطه زناشویی را از بین می‌برد.

افرادی که این مشکل را دارند، برای مدیریت استرس چه مهارت‌هایی را باید در زندگی مشترک به کار بگیرند؟
متاسفانه بسیاری از زن‌شوهر‌ها علاوه بر اینکه توانایی و مهارت مدیریت استرس را در زندگی مشترک ندارند، زمانی که دچار استرس می‌شوند، سکوت اختیار می‌کنند، درحالی که این کار باعث عصبانیت و کاهش آستانه تحمل می‌شود و می‌تواند باعث ایجاد فاصله بین زن‌وشوهر شود.
 
گاهی اوقات خانم‌ها پس از گذشت مدتی از ازدواجشان، از رفتار همسرشان خسته می‌شوند، به این دلیل که از صحبت کردن درباره مسائلی که باعث بروز استرس در آنها می‌شود، امتناع می‌کنند، درحالی که صحبت در مورد اتفاقات زندگی روزمره باعث تقویت روابط خواهد شد و فرد را آماده می‌کند تا در مورد مسائل بزرگ‌تر و بااهمیت‌تر نیز صحبت کند. بیشتر افراد وقتی به شدت دچار استرس می‌شوند، نمی‌توانند در مورد علت ایجاد این حالت توضیح دهند زیرا استرس حالتی مکارانه دارد و باید زمان صرف شود تا فرد بتواند علت آن را پیدا کند و با همسرش در میان بگذارد.
 
اولین گام در کاهش سطح استرس، این است که بتوانیم علت بروز آزار و استرس را پیدا و توصیف کنیم. وقتی فردی از مساله‌ای که منجر به بروز استرس در همسرش شده، آگاهی داشته باشد، می‌تواند راه‌هایی پیدا کند تا باعث افزایش استرس در او نشود. کسی که دچار استرس می‌شود، باید سعی کند به همسرش بفهماند چرا قرارگیری در فلان موقعیت، باعث ایجاد این حالت در او می‌شود. شاید برای تمام مشکل‌ها یا از بین بردن موقعیت‌های استرس‌زا، راه‌حلی نباشد، ولی صحبت درباره آن و به اشتراک گذاشتن احساسات، باعث حل مشکل و کمتر شدن استرس خواهد شد.

یعنی داشتن روابط مطلوب و صمیمیت در زندگی مشترک، نقش موثری در کمرنگ شدن استرس دارد؟
بله، یکی از عوامل مهم در شکل‌گیری ازدواج موفق، صمیمیت است. بسیاری از افراد صمیمیت را در برقرار کردن رابطه زناشویی می‌دانند، در صورتی که صمیمیت، بسیار فراتر از برقراری رابطه زناشویی است. صمیمی بودن یعنی زن‌‌وشوهر افکار و احساسات خود را آشکارا بیان کنند و صادق باشند که به آن «صمیمیت عاطفی» گفته می‌شود. وجود چنین رابطه‌ای، به‌خصوص در مواردی که یکی از طرفین دچار استرس شده، این فرصت را به طرف مقابل می‌دهد که از او حمایت کند.
 
برخی همسران زمانی که صرف صحبت با دوستان خود می‌کنند، بیشتر از زمانی است که به هم اختصاص می‌دهند چون احساس می‌کنند شاید همسرشان نتواند مشکل آنها را بفهمد، درحالی که یکی از آسیب‌رسان‌ترین موارد به روابط دوجانبه و ایجاد احساس طردشدن در طرف مقابل، دوری کردن از او در مواجهه با موقعیت‌های استرس‌زاست.

معمولا استرس‌های کاری روی رفتار افراد تاثیر می‌گذارند. این استرس‌ها چه زمانی می‌توانند مشکل‌ساز باشند؟
مسلما استرس کاری از عوامل مهم و موثر در ایجاد نارضایتی افراد از ازدواج است. در قرن جدید اعتیاد به اینترنت، صحبت زیاد با تلفن‌همراه و نامه‌های الکترونیکی و… از دیگر مواردی است که در روابط زن‌وشوهر‌ها آثار سوء دارد و باعث می‌شود زن یا شوهر احساس تنهایی کنند و به مرور زمان رابطه‌شان آسیب ببیند.
 
همسران باید ارتباط با همدیگر را مانند یک شغل تمام‌وقت بدانند و اگر یکی از طرفین غرق در کارها و استرس‌های روزانه است و با وجود تلاش زیاد نمی‌تواند به زندگی طبیعی برگردد و این مشکلات را حل کند، مشورت با کارشناسان اهمیت پیدا می‌کند زیرا علائمی مانند افسردگی، تنهایی و تغییر خلق از پیامدهای اهمیت ندادن به استرس در زندگی مشترک یا خارج از محیط خانه است. استرس در اشکال متعدد به فرد روی می‌آورد و نباید فراموش کرد برخورد افراد مختلف با استرس متفاوت است. گرچه نمی‌توان تمام استرس‌های زندگی روزمره را برطرف کرد، ولی باید راه کنترل آنها را آموخت.

چه تعریفی از ناتوانی جنسی و اضطراب جنسی در آقایان دارید؟
ناتوانی جنسی شایع‌ترین مشکل جنسی در مردان محسوب می‌شود. ناتوانی در ایجاد یا کنترل نعوظ هنگام برقراری رابطه زناشویی، «اختلال نعوظ» تعریف می‌شود. بسیاری از مردان در برهه‌ای از زندگی مشترک خود، اختلال نعوظ را تجربه می‌کنند، اما میزان شیوع آن با بالا رفتن سن در مردان، بیشتر است.

اما اضطراب جنسی یکی از مولفه‌های اساسی در ابتلای مردان، به‌خصوص مردان جوان به اختلال نعوظ است. اضطراب زیاد باعث انقباض یا جمع شدن رگ‌های خونی می‌شود و خونرسانی به اندام جنسی مردانه را کمتر می‌کند. به همین دلیل تحریک جنسی یا نعوظ بسیار مشکل می‌شود؛ حتی مردانی که برای تحریک شدن مشکلی ندارند، وقتی در عملکرد جنسی خود دچار اضطراب می‌شوند، قادر به انجام آن نخواهند بود. اضطراب جنسی باعث می‌شود مرد مدام قبل از برقراری یا حتی در مرحله اقدام به انجام رابطه زناشویی، افکار منفی را در خود پرورش دهد؛ افکاری که بیشتر حول و حوش از دست دادن نعوظ است.
 
غالبا در بیشتر مبتلایان، فرد پیشاپیش با فکر از دست دادن نعوظ، دچار ترس و واهمه شده و با آن وضع روانی نیز وارد رابطه می‌شود. از سوی دیگر، در طول رابطه نیز دائم و بدون وقفه کیفیت نعوظ خود را بررسی می‌کند. این ترس رفتاری به قدری شدت دارد که فرد مبتلا حین برقراری رابطه زناشویی، به جای توجه به عملکرد بخش تناسلی اغلب تحت‌تاثیر افکار منفی که مدام عدم نعوظ یا ضعف آن را تقویت می‌کند، قرار می‌گیرد. این ترس، اضطرابی ایجاد می‌کند که در کیفیت نعوظ تاثیر عکس دارد و کنترل نعوظ را برای مرد سخت‌تر و دشوارتر می‌کند. همچنین ترس از زودانزالی، ‌نارضایتی از وضع بد جسمانی و نگرانی از ناتوانی در ایجاد رضایت جنسی ‌از دیگر اضطراب‌های جنسی مردان است.

چگونه می‌توان اضطراب عملکرد جنسی را برطرف کرد؟
اگر فردی دچار اضطراب عملکرد جنسی شود، حتما باید به پزشک مراجعه کند؛ کسی که با او احساس راحتی دارد و می‌تواند درمورد مسایل جنسی‌اش آزادانه با او حرف بزند. در هر حال، یک مشاور و پزشک متخصص می‌تواند افرادی را که چنین مشکلی دارند، معاینه و آزمایش‌هایی برای اطمینان از وضعیت سلامت آنها درخواست کند تا مشکل برطرف شود.

آیا افسردگی و استرس می‌تواند منجر به ناباروری شود؟
بله، چون افسردگی وجوه مختلف زندگی و عملکرد بسیاری از اعضای بدن را تغییر می‌دهد. تغییرات اشتها در افسردگی ممکن است به کاهش یا افزایش شدید وزن منجر شود که این عوارض با چرخه عادت ماهانه زنان تداخل می‌کند و میزان باروری را کاهش می‌دهد. از سوی دیگر، فرد افسرده ممکن است دچار اعتیاد به سیگار یا الکل شود و این اختلالات سبب کاهش توان تولید مثل می‌شود. در مردان، استرس با کاهش سطح تستوسترون و تغییرات هورمونی همراه است که بر کیفیت و کمیت اسپرم‌ها تاثیر می‌گذارد.
 
حتی برخی بررسی‌ها نشان داده ترس از مادر شدن نیز در بعضی زنان با کاهش باروری همراه است. از طرف دیگر، ابتلا به افسردگی در دوران بارداری نیز ممکن است سبب اختلال در مراقبت فرد از خود، بی‌توجهی به نکات تغذیه‌ای و مراجعه مرتب به پزشک شود که بر سلامت جنین تاثیر‌گذار است.

ورزش تا چه حد می‌تواند در رفع استرس‌های روزمره و عملکرد بهتر در رابطه زناشویی تاثیر بگذارد؟
قطعا خیلی موثر خواهد بود. فردی که به‌طور دائم ورزش می‌کند خیلی راحت‌تر از کسی که ورزش نمی‌کند می‌تواند بر استرس‌هایش غلبه کند و حتی از افسردگی نیز رها شود بنابراین توصیه می‌کنم ورزش کردن، به‌خصوص ورزش‌های هوازی را در برنامه روزانه‌تان قرار دهید تا هم سالم بمانید و هم رابطه زناشویی بهتری داشته باشید.


منبع: فرادید

چرا آمریکا، هیروشیما را با خاک یکسان کرد؟

هفته نامه صدا: هفتاد و دو سال از زمانی که ایالات متحده بمب های اتمی اش را بر فراز هیروشیما و سه روز بعد سر ناکازاکی فرو ریخت، می گذرد. این بمباران ها سرنوشت جنگ جهانی دوم را رقم زد و زمینه را برای پایان این جنگ فراگیر فراهم کرد. این تصمیم سرنوشت ساز همچنان یکی از مهم ترین و مناقشه برانگیزترین حوادث یک قرن گذشته است، چرا که این سلاح هسته ای برای اولین بار در جریان یک نبرد مورد استفاده قرار گرفت و هزاران نفر را در چشم به هم زدنی محو کرد.

در آن برهه زمانی ژاپن وادار به تسلیم شد و جنگ خاتمه یافت؛ رویدادی که ۶ سال هیچ راهکار و قدرتی نتوانسته بود آن را به انجام برساند. تولد این ابزار زمینه را برای رقابت هسته ای فراهم کرد. هیروشیما و ناکازاکی، قربانی خاتمه جنگی شدند که طول عمر شش ساله آن شهرها و آبادی های بسیاری را ویران کرد و جان بیش از ۵۰ میلیون انسان در گوشه و کنار دنیا را گرفت. شاید قربانی شدن این دو شهر پیشکشی هایی گزاف برای فرو نشاندن خشم الهه جنگی بود که ابتدا در آدولف هیتلر، دیکتاتور آلمان نازی، متجلی شده بود.

چرا آمریکا، هیروشیما را با خاک یکسان کرد؟

پیشینه

در ۲۴ آوریل، ۱۹۴۵، کمتر از ۲ هفته بعد از آن که هری ترومن ریاست جمهوری آمریکا را در پی مرگ فرانکلین روزولت به ارث برد، وزیر جنگ ایالات متحده هری استیمسون در نامه ای به رئیس جمهور نوشت که باید در رابطه با موضوعی مهم و سری با وی صحبت کند و در این راستا هیچ تاخیری را جایز نمی داند.

استیمسون در واقع می خواست خبر تولد بمب اتمی را به رئیس جمهور بدهد؛ بمب تازه متولد شده ای که آماده شدنش برای پوشیدن ردای جنگ کمتر از ۴ ماه طول کشید. ترومن تصمیم گرفت تا از این بمب مرگبار استفاده کند؛ تصمیمی که شاید مهم ترین تصمیم تاریخ ایالات متحده بوده و هست. در ۶ آگوست ۱۹۹۵، ساعت ۸:۱۵ به وقت محلی، اسکادران انزلاگی بمبی اتمی موسوم به «پسرک» را بر شهر هیروشیما رها کرد. بمب در فاصله ۶۰۰ متری در آسمان هیروشیما منفجر شد. ۶۰ درصد از شهر را به کلی نابود کرد و بین ۷۰ تا ۱۰۰ هزار نفر را در دم کشت.

بعد از این حمله، ترومن به ژاپن اعلام کرد که این تنها یک هشدار بوده است، هشداری که تنها سه روز بعد رویداد تلخ دیگری را رقم زد. این بار شهر ناکازاکی قربانی بمب اتمی دیگری به نام «مرد چاق» شد. نتیجه این بمباران اتمی هم ۴۰ هزار کشته و تخریب بخش قابل توجهی از شهر بود. افراد بسیاری در روزهای بعد و در نتیجه تبعات تشعشعات رادیواکتیو در این دو شهر جان باختند. به طور کلی ۲۴۲۰۰۰ نفر در نتیجه دو حمله جان خود را از دست دادند. روز بعد، ۱۰ آگوست، ژاپن رسما شکست را پذیرفت و تسلیم شد و در ۱۴ آگوست ترومن به مردم آمریکا اعلام کرد که ژاپن تن به تسلیم داده است.

ضرورت حمله

اکنون این مسئله به شکل گسترده ای میان عام و خاص پذیرفته شده که اقدام آمریکا در بمباران اتمی دو شهر ژاپن امری ضروری بوده است که به جنگ جهانی دوم خاتمه داده تا از کشته شدن انسان های بیشتری جلوگیری کند. درهمان سال، بر اساس نظرسنجی نشریه فورچون از مردم آمریکا درباره ضرورت و درستی اقدام کشورشان تنها ۵ درصد با تصمیم ایالات متحده مخالفت کردند، بیش از ۵۴ درصد این اقدام را تایید کردند و ۲۳ درصد هم دل شان می خواست ایالات متحده بمب های بیشتری را سر ژاپن فرو می ریخت. اما بودند کسانی که این اقدام را غیر ضروری می دانستند و راه را برای اعمال گزینه های دیگر باز می دیدند.

برخی مقامات ارتش آمریکا راه هایی چون محاصره دریایی ژاپن، ادامه بمباران این شکور با بمب های متعارف و حملات گسترده زمینی به این کشور را گزینه های بهتری می دیدند. مورخین طی دهه های اخیر هر کدام به بررسی ابعاد  این موضوع پرداخته اند و برخی از آنها معتقدند که این اقدام آمریکا ضرورتی نداشته است. به باورشان کشتار غیرنظامیان به هر بهانه ای امری نکوهیده است. همچنین این افراد بر این باورند که قبل از وقوع این حملات مرگبار، ژاپن خود را برای تسلیم آماده کرده بود. در همین راستا ضرورتی برای وقوع این تراژدی نبود.

با این حال حامیان ماجراجویی ایالات متحده در خاک هیروشیما و ناکازاکی معتقدند که ژاپن قصد داشت تا آخرین لحظه بجنگد و هیچ نشانه ای از تسلیم شدن در سیاست های رهبران این کشور به چشم نمی خورد؛ بنابراین تنها راه به زانو در آوردن آن حمله اتمی بوده است. آنها با اشاره به تلفات سنگین آمریکا در ماه های منتهی به خاتمه جنگ می گویند که این کشور باید از جان مردمش حفاظت می کرد.

این گروه همچنین تسلیم شدن ژاپن را امری غیرمحتمل در نظر می گیرند چرا که متفقین خواستار تسلیم بی قید و شرط ژاپن – شامل عزل امپراتور هیروهیتو از قدرت – شده بودند؛ امپراتوری که در نظر مردم ژاپن به مثابه خدایی لایق پرستش بود.

چرا آمریکا، هیروشیما را با خاک یکسان کرد؟

آغاز تلاش ها برای صلحی پایدار

بمباران اتمی برای نخستین و آخرین بار در هیروشیما و ناکازاکی رخ داد. همین رویداد تلخ موجب شد تا جامعه جهانی از تمام توانش برای جلوگیری از وقوع دوباره این تراژدی تلخ و برقراری صلح پایدار استفاده کند. با این حال نباید این حقیقت را هم نادیده انگاشت که وقوع دو حمله اتمی در ژاپن زمینه را برای گسترش زرادخانه های هسته ای و به تبع آن رقابت هایی از این جنس فراهم کرد.

اکنون قدرت های هسته ای دنیا کم نیستند، تلاش ها برای کاهش زرادخانه های هسته ای نیز تاثیری در موج رقابت ها نداشته است. با این حال تاریخ می تواند تکرار شود و از همین رو جامعه جهانی از هر تاکتیکی برای جلوگیری از گسترش تسلیحات هسته ای و اتمی استفاده می کند. به باور بسیاری از تحلیلگران از جمله رابرت آدام اسمیت، تحقق صلحی پایدار نیازمند توسل به راهکارهای جدی است؛ نهادهایی که بتوانند قوانین سختگیرانه ای را در این زمینه وضع کرده و برای اجرای این قوانین ضمانت های اجرایی تعریف کنند.

رسیدن به صلحی پایدار نیازمند همکاری، و جلوگیری از زیاده خواهی های بشر است. فرو نشاندن آتش یک جنگ نیازمند گفتگو و تعامل و دیپلماسی است، نه جنگنده های غران. شاید حق با ساداکو ساماکی (یکی از قربانیان خردسال حمله اتمی به هیروشیما که در زمان حمله دو سال داشت و ده سال بعد در اثر سرطان ناشی از تشعشعات رادیواکتیو درگذشت) باشد که روی درناهای کاغذی اش می نوشت: «من «صلح» را روی بال تو می نویسم تا تو به همه جهان پرواز کنی».

دیلپماسی اتمی، آمریکا می خواست به جنگ جهانی دوم پایان دهد

دکتر کازوو یاگامی – استاد تاریخ در دانشگاه ایالتی ساوانا، ترجمه احسان پناه بر: مورخین به طور کلی بر سر این موضوع که حمله اتمی آمریکا علیه ژاپن چندین دلیل داشته است، توافق نظر دارند. برخی از این دلایل شامل هر چه سریع تر پایان دادن به جنگ جهانی دوم به منظور نجات جان میلیون ها نفر، مهار استالین، توجیه هزینه ۲ میلیارد دلاری پروژه منهتن، و تکامل بخشیدن به آزمایشات علمی خود در زمینه هسته ای است. دانشمندان هم بر سر این که دیگر دیپلماسی لفظی نمی توانست راه به جایی ببرد و گزینه نظامی و استفاده از بمب اتمی تنها راه چاره ایالات متحده بود نیز کم و بیش توافق نظر دارند.

در سال ۱۹۶۵، دکتر گار آلپرویتز، مورخ و اقتصاددان سیاسی، کتابی تحت عنوان «دیپلماسی اتمی: هیروشیما و پوتسدام» منتشر کرد که تاثیری شگرف بر مباحث و استدلال های پیرامون چرایی حمله اتمی ایالات متحده علیه ژاپن داشته است. آلپرویتز که در کتابش دیپلماسی را علت اصلی ایالات متحده برای حمله اتمی علیه ژاپن مطرح می کند، این عقیده را به چالش می کشد که ایالات متحده از بمب اتمی صرفا به دلایل نظامی استفاده کرد تا جنگ را هر چه سریع تر به پایان برساند و جان میلیون ها انسان را نجات دهد.

از زمان انتشار این کتاب، بحث ها و جدل ها به دو جریان مجزا تبدیل شد؛ برخی نویسندگان از نگاه آلپرویتز حمایت کردند، در حالی که برخی دیگر رویکردی انتقادی به دیدگاه وی داشته اند.

آلپرویتز مدعی است که ژاپن در تابستان سال ۱۹۴۵ قبل از حمله اتمی نیز شکست را پذیرفته بود. در واقع مقامات ژاپنی بعد از آن که تشخیص دادند ادامه جنگ بی فایده است، تلاش داشتند تا راهی برای پایان جنگ بیابند. در ۱۲ و ۱۳ ژولای ۱۹۴۵، ایالات متحده تمامی راه های تماس را بسته بود که این امر نشان می داد که امپراطور ژاپن تلاش داشت تا به جنگ پایان دهد و بدین منظور حتی هیئتی را برای مذاکره به مسکو گسیل داشته بود.

به علاوه افسران بلندپایه ارتش ایالات متحده نیز به این اجماع رسیده بودند که ژاپن در تابستان ۱۹۴۵ عملا شکست را پذیرفته بود. در نتیجه این موضوع که رئیس جمهور ترومن از تلاش های ژاپن برای اتمام جنگ قبل از حمله اتمی بی خبر بوده است، قابل قبول نیست.

در این میان آلپرویتز پرسش هایی مطرح می کند: چرا هری ترومن تصمیم گرفت تا در اوایل ماه آگوست از بمب اتمی علیه ژاپن استفاده کند؟ چرا حمله ای که قرار بود در ۹ نوامبر علیه شهر کیوشو ژاپن به اجرا در آید، سه ماه زودتر علیه هیروشیما و ناکازاکی به وقوع پیوست؟ چرا ایالات متحده انگیزه لازم برای بررسی عزم جدی ژاپن برای خاتمه جنگ را در خود نمی دید؟ چرا ترومن منتظر ورود شوروی به جنگ علیه ژاپن نماند؟

آلپرویتز معتقد است که تاثیر ورود شوروی به جنگ علیه ژاپن و تغییر در تسلیم شدن بدون قید و شرط این کشور سرانجام ژاپن را از ادامه جنگ بازداشت. حالا این پرسش که چرا ترومن از گزینه های دیگری به غیر از حمله اتمی استفاده نکرد، خود جای بحث دارد. از نظر آلپرویتز، پاسخ به این پرسش مبرهن است، چرا که وقتی بمب اتمی موجود است، طبیعتا ایالات متحده ترجیح می دهد جنگ را بدون مداخله شوروی – رقیب سرسخت کمونیستی اش – به پایان برساند تا با ورود آن در نتیجه جنگ بدون به خطر افتادن جام مردم آمریکا به نفع این کشور به پایان رسید.

 چرا آمریکا، هیروشیما را با خاک یکسان کرد؟
بنابراین، ورود شوروی به جنگ برای نجات جان مردم آمریکا عملا لازم نبود. به جای استفاده از ابزار نظامی پر هزینه برای خاتمه جنگ، بمب اتمی تبدیل شد به ابزاری برای اهرم دیپلماتیک ایالات متحده برای کشیدن ترمز استالین در اروپای شرقی در دوران بعد از جنگ.

آلپرویتز نتیجه می گیرد که این امر در واقع شروع دوره «دیپلماسی اتمی» بود که د-وران ابتدایی جنگ سرد بین ایالات متحده و شوروی را شکل می داد. دیوید هالووَی در کتاب خود با عنوان «اتحاد جماهیر شوروی و انرژی هسته ای در سال های ۱۹۵۶-۱۹۳۹»، استدلال آلپرویتز را به نوعی تایید می کند.

وی معتقد است بمب اتمی از همان ابتدا نیز به طور مشخص برای اهداف نظامی طراحی و ساخته شده بود اما چه زمانی باید از آن استفاده می شد، نامعلوم بود. در واقع آزمایشات موفقت آمیز این بمب در ۱۶ ژولای ۱۹۴۵ در نیومکزیکو، هدف استفاده از آن را به کلی تغییر داد. ورود شوروی به جنگ برای ایالات متحده خوشایند نبود و در عین حال غیر ضروری به نظر می رسید. بنابراین ایالات متحده در سیاست هایش به منظور استفاده از بمب اتمی تغییراتی آنی داد.

از ماه جولای تا روز واقعه حمله اتمی به ژاپن، ایالات متحده و شوروی درگیر رقابتی دیپلماتیک به منظور چگونگی و زمان تسلیم ژاپن بودند. اگرچه ایالات متحده می خواست جنگ را قبل از ورود شوروی خاتمه دهد، شوروی در نظر داشت نگذارد جنگ قبل از ورودش به عرصه خاتمه پیدا کند. بنابراین ترومن سعی می کرد نشست پوستدام را به تعویق بیندازد، در حالی که استالیان تمام تلاشش را برای سرعت بخشیدن به آماده سازی نیروهایش برای ورود به جنگ ژاپن مهیا می کرد.

از نظر هالووَی، تا زمان حمله اتمی به هیروشیما در ۶ آگوست، پایه استدلال استفاده نظامی از بمب اتمی را سست می کرد. اما این استفاده از آن به منظور پیشبرد دیپلماسی بسیار قوی تلقی می شد. از سوی دیگر، مارتین شروین، نویسنده کتاب «جهان ویران شده» (۱۹۷۵)، تفسیر آلپرویتز از وجود جنبه دیپلماتیک را تایید می کند. اما معتقد است که استفاده دیپلماتیک از گزینه بمب اتمی در درجه دوم اهمیت بعد از جنبه نظامی آن قرار داشت. از نگاه شروین، فرانکلین روزولت پروژه منهتن را برای طراحی و توسعه سلاحی نوین به منظور اهداف صرفا نظامی به راه انداخته بود.

اگرچه شروین تایید می کند که چانه زنی هایی میان مقامات آمریکا با حضور ترومن مبنی بر تبعات استفاده از بمب اتمی وجود داشت، اما این نکته را خاطرنشان می سازد که چنین مذاکراتی هرگز در رأس تصمیم گیری ها نبود. در عوض، مقامات ایالات متحده به محض این که به بمب اتمی دست یافتند، در استفاده نظامی از آن شکی به دل راه ندادند.

استفاده نظامی ترومن از بمب اتمی به چند دلیل بود؛ نخست این که استفاده از این سلاح در شرایط جنگ جهانی دوم قانونی بوده چرا که اگر آلمان قبل از همه بدان دست می یافت، حتما از آن استفاده می کرد. دوم این که استفاده از بمب اتمی ضربه سختی بر رهبران ژاپن بود و آنها را وادار به تسلیم می کرد. سوم این که حمایت عمومی قوی برای استفاده از این سلاح در میان مردم وجود داشت و سرانجام این که باید بهانه ای برای هزینه ۲ میلیارد دلاری که دولت بر سر پروژه منهتن از مردم مالیات گرفته بود، پیدا می شد.

در نتیجه، ترومن متقاعد شد تا به جای بررسی گزینه های دیگر، از این سلاح استفاده کند. مثلا یکی از گزینه ها می توانست تغییراتی در الزام ژاپن به تسلیم شدن بی قید و شرط باشد. بارتون برنشتاین نیز با نظر شروین مبنی بر چرایی استفاده از بمب اتمی علیه ژاپن موافق است. وی معتقد است که در آن زمان برای هر کشوری استفاده از بمب اتمی علیه دشمنانش قانونی بود.

در نتیجه ترومن از آن به نفع خود بهره برد و حتی استفاده از آن را راضی کننده توصیف کرد. از نظر برنشتاین، دلایل تصمیم ترومن برای استفاده از این صلاح به شرح ذیل است: پایان دادن به جنگ، جلوگیری از حملات مرگبار ژاپن، تنبیه ژاپن به خاطر حمله به پرل هاربر، انتقام از ژاپن به خاطر بدرفتاری با اسرای جنگی آمریکایی، اقناع نیازهای دولتی، پاسخ به درخواست های مردم آمریکا، و جلوگیری از توسعه قدرت شوروی و استالین در اروپای شرقی در دوران بعد از جنگ.

بنابراین برنشتاین نتیجه می گیرد که استفاده از بمب اتمی – حتی اگر بلشویک ها هرگز قدرت را به دست نگرفته بودند و دولت شوروی هم وجود نداشت – غیر قابل اجتناب بود. وی تاکید می کند که مقامات آمریکایی دلیلی نمی دیدند تا در حمله اتمی به ژاپن تردیدی به دل راه دهند اما اولویت اول آنها خاتمه دادن به جنگ بود. از نظر برنشتاین، اگرچه آمریکا می خواست از این حمله بهره برداری دیپلماتیک کند تا جلوی قدرت بیشتر شوروی را بگیرد، برای ایالات متحده این استفاده بیشتر حالت امتیاز داشت. همچنین از نظر برنشتاین، اگرچه این حمله باعث تشدید جنگ سرد شد، هرگز دلیل شروع آن نبود.

برنشتاین، برخلاف شروین، معتقد است که دولت ترومن بهترین گزینه را از میان گزینه های دیگر انتخاب کرده بود. استدلال وی این است که نکته کلیدی در مورد گزینه های دیگری به جز استفاده از بمب اتمی پافشاری بر ایده استفاده از آن گزینه ها برای تسلیم کردن ژاپن قبل از اول نوامبر بود؛ در دوره قبل از حمله اتمی، آن گزینه ها در واقع استراتژی هایی بودند تا قبل از حمله اول نوامبر، ژاپن را وادار به تسلیم کند.

چرا آمریکا، هیروشیما را با خاک یکسان کرد؟

برنشتاین می افزاید که اجتناب از استفاده از بمب هرگز به طور جدی مد نظر مقامات آمریکایی نبود. وی معتقد است که القای این که قبل از بمباران اتمی هیروشیما، مقامات آمریکایی آن رویکردها را به مثابه گزینه هایی برای استفاده از سلاح اتمی می دیدند در واقع جعل تاریخ است!

حال پرسش اینجاست که ریشه این تفاوت دیدگاه ها بین آلپرویتز و کسانی که دیدگاه استفاده دیپلماتیک ایالات متحده از بمباران اتمی ژاپن را زیر سوال می بردند در چیست؟ می توان پاسخ را در ارزیابی متفاوت آنان از موضوع استفاده از گزینه بمب اتمی یافت. همانطور که ذکر آن رفت، برنشتاین معتقد است که ترومن این ایده را که بمب اتمی برای استفاده علیه دشمن قانونی است، از سلف خود روزولت به ارث برده بود. بنابراین هرگز در استفاده از آن شکی به دل راه نداد.

آنچه پذیرش این عقیده برنشتاین را کمی مشکل می کند این است که وی شرایط بسیار متفاوت ترومن را در دیپلماسی اش با شوروی نادیده می گیرد؛ زمانی که ترومن به رئیس جمهوری رسید، ژاپن به کلی توانایی اش را برای ادامه جنگ از دست داده بود. وی فقط باید منتظر تسلیم شدن ژاپن می ماند.

دوم این که همانگونه که آلپرویتز نیز عنوان می دارد، ژاپن در تلاش برای یافتن راهی برای خلاص شدن از جنگ بود. ترومن و دیگر مقامات ایالات متحده از طریق جاسوسان خود در ژاپن از این موضوع اطلاع یافته بودند. بنابراین می توان گفت که اگر ژاپن در تابستان سال ۱۹۴۵، یعنی قبل از بمباران اتمی اش شکست را پذیرفته بود، دیگر نمی توان ادعا کرد که استفاده از بمب اتمی می توانست به جنگ خاتمه دهد و جان میلیون ها انسان را نجات دهد!

از نظر آلپرویتز، تنها پاسخ به چرایی استفاده از بمب اتمی را می توان در پیشبرد دیپلماسی یافت و تحلیل دقیق شرایط زمان ترومن نیز این امر را نشان می دهد. از کنفرانس تهران (نوامبر تا دسامبر ۱۹۴۳) تا کنفرانس یلتا (فوریه ۱۹۴۵)، شوروی مدام از قصدش برای ورود به جنگ ژاپن گفته بود. شکست آلمان در ۹ می ۱۹۴۵ این قصد را در استالین قوی تر کرد اما آزمایشات موفقیت آمیز بمب اتمی در ۱۶ ژولای ۱۹۴۵، آتش این عزم راسخ را در استالین خاموش کرد.

در واقع تا قبل از این آزمایشات ایالات متحده قصد داشت پای شوروی را به این جنگ بکشاند تا از تلفات بیشتر مردم آمریکا جلوگیری کند اما این آزمایشات ترومن را متقاعد کرد که بدون ورود شوروی هم می تواند قضیه را فیصله دهد. بنابراین دو هفته کافی بود تا بمب را برای عملیات آماده کنند و اوایل آگوست زمان مناسبی برای این عملیات بود؛ بمب در ۶ آگوست بر هیروشیما فرود آمد.

مورخین معتقدند که دیگر نیازی به استفاده از دومین بمب اتمی، که بر سر شهر ناکازاکی منفجر شد نبود اما به همان دلیل دیپلماتیک، استفاده از بمب دوم را برای ترومن توجیه پذیر می کرد. در ۸ آگوست، دو روز بعد از بمباران هیروشیما، شوروی منچوری را اشغال کرد؛ و هیچ نشانه ای از تسلیم شدن ژاپن نیز وجود نداشت. بنابراین، مقامات آمریکایی از ترس ورود شوروی به جنگ ژاپن تصمیم گرفتند تا در ۹ آگوست دومین بمب اتمی را این بار بر ناکازاکی بیندازند.

در نتیجه ژاپن در ۱۰ آگوست رسما تسلیم شد. هولوکاست نازی ها تحت فرمان هیتلر و کشتار نانجینگ توسط افسران نظامی ژاپنی نه به خاطر این که قتل عام تلقی می شوند، بلکه به خاطر این که بدون هیچ هدف نظامی به وقوع پیوستند، به عنوان جنایات جنگی محکوم شده اند. درست به همین دلیل، آلپرویتز نیز استفاده از بمب اتمی علیه ژاپن را نه به خاطر تلفات جانی بسیار بالای آن بلکه به خاطر این که اهدافی غیر نظامی را دنبال می کرد، محکوم می کند. بنابراین نباید این کشتار دسته جمعی را با موارد دیگر در تاریخ که ممکن است به دلایل دفاعی و نظامی به وقوع پیوسته باشند، یک کاسه کرد، چرا که این امر «تحریف» تاریخ جنگ جهانی دوم محسوب می شود.


منبع: برترینها

شکم‌شان گرسنه نیست؛ آنها شادی می‌خواهند

هفته نامه جامعه پویا: «کسی امروز از گرسنگی نمی‌میرد، به جای شکم‌ها روح‌ها گرسنه‌اند. وقتی می‌خواستم با پول خیرین، بچه‌ها را به شهربازی ببرم، فکر می‌کردند می‌خواهم پولشان را بدزدم. یخچال‌ بسیاری از خیریه‌ها پر از گوشت و مواد غذایی است اما کسی حاضر نمی‌شود برای بچه‌ها کتابخانه تدارک ببیند».

اینها جملات همراه با بغض یک فعال اجتماعی در کرمان است. او به دلیل همکاری مستمر با مراکز خیریه نگهداری از کودکان و نوجوانان، با مشکلات این مراکز به‌خوبی آشناست. پژوهش، مدل فعلی کمک‌رسانی مردمی به این مراکز را معیوب می‌داند زیرا این کمک‌ها به اهدای اجناسی مانند مواد غذایی، لوازم‌التحریر یا پوشاک محدود شده است. او می‌گوید: «غم این کودکان تنهایی و فقدان شادی است». همین احساس نیاز موجب شده پریسا پژوهش و همسرش یک مرکز بازی در مرکز خیریه فیاض‌بخش کرمان راه‌اندازی کنند. این مرکز مخصوص نگهداری از کودکان معلول است. به اعتقاد پژوهش، نگاه مردم به نیازهای کودکانی که در مراکز خیریه زندگی می‌کنند باید متحول شود. سخنان مسئولانه او تأمل‌برانگیز است.

شکم‌شان گرسنه نیست؛ آنها شادی می‌خواهند

‌فعالیت اجتماعی شما از کجا آغاز شد؟

اوایل با گروهی از دوستانم بستنی یا شیرینی می‌خریدیم و به خیریه‌ها می‌بردیم و مانند بیشتر مردم نذرمان را ادا می‌کردیم. اولین باری که متفاوت عمل کردم، این‌طور بود که به خیریه کرمانیان که بچه‌های سه تا شش سال را نگهداری می‌کند، رفتم و پرسیدم این بچه‌ها به چه چیزی نیاز دارند و آنها گفتند کاپشن، زمستان بود؛ با خودم فکر کردم کاپشن و خوراکی را که همه می‌دهند، چطور می‌شود متفاوت‌ رفتار کرد. می‌دانیم که خریدکردن ذوق زیادی دارد و این بچه‌ها این ذوق را تجربه نمی‌کنند و حدس زدم اگر بچه‌ها خودشان به خرید بروند و انتخاب کنند، کار خیلی خوبی است. هماهنگ کردیم و بچه‌ها را به خرید بردیم، بعضی‌ها استقلال بیشتری داشتند و می‌خواستند خودشان انتخاب کنند. این اولین حرکت من بود و بعد کم‌کم در محل زندگی بچه‌ها رفت‌وآمد کردم و می‌دیدم که اوضاع‌شان ظاهرا خوب است و متوجه واقعیت‌های زیادی شدم.

‌چه واقعیت‌هایی؟

اینکه بسیاری از آنها از بچه‌های ما بیشتر می‌خورند و بیشتر لوازم‌التحریر تحویل می‌گیرند و خیلی‌هایشان غیرانتفاعی می‌روند و لباس بیشتری دارند. اما همین که وارد می‌شوی، می‌بینی همه لباس‌ها پاره است. من یک فراخوان لباس دادم، خیلی لباس نو و خوب به دستمان رسید. خدا شاهد است که بسته‌های لباس را باز می‌کردم و اگر می‌دیدم حاضر نیستم لباسی را تن بچه‌ خودم بکنم، تحویل خیریه نمی‌دادم. لباس‌های نو و عالی می‌بردیم اما باز می‌دیدیم که لباس‌های کهنه و پاره تن بچه‌هاست. برایم سؤال پیش می‌آمد که چرا این‌طور است. کم‌کم متوجه شدم این سیاست برخی مراکز است که ظاهر بچه‌ها این‌قدر خراب باشد تا کمک بیشتری جذب شود. ترحم‌طلبی در این مراکز بیداد می‌کند. ‌

شهروندان بسیاری هستند که در برابر افراد کم‌توان یا بی‌سرپرست احساس مسئولیت می‌کنند. شما چه پیشنهادی برای شیوه کمک‌رسانیِ آنها دارید؟

خواهش می‌کنم کمک غذایی برای این مراکز نبرند چون به این کمک‌ها نیاز ندارند. باید دستی به صورت احساس این بچه‌ها کشید. اگر می‌خواهند کاری انجام دهند، برای بعد از ۱۸ سالگی آنها برایشان کار ایجاد کنند. مردم ما در خرج‌کردنِ پولشان عجله دارند، اگر این ماه صد تومان برای کمک کنار گذاشتند، عجله دارند که این پول همین ماه مصرف شود، صبور نیستند شاید این صد تومان شش ماه دیگر مفیدتر بود.

بهترین کار برای معلولان، ساختن مدرسه ویژه آنهاست. برایشان سرویس معلولان بگیرد که سر کار بروند. این همه آدم تحصیل‌کرده در جامعه داریم اما هنوز وقتی به یک فرد خیر می‌گویی اشکالی ندارد با این پول بچه‌ها را شهربازی ببریم؟ فکر می‌کنند می‌خواهیم پولشان را بدزدیم. کسی از گرسنگی نمرده ولی آدم‌ها از فقرِ محبت آسیب می‌بینند. شکم‌ها در جامعه ما گرسنه نیست، روح‌ها گرسنه است. باور کنید در برخی مراکز نان‌های درجه یک دانه‌ای دو هزار تومان را دور می‌ریزند و آدم‌هایی که کمک می‌کنند هم خبر ندارند.

به این بچه‌ها یاد می‌دهند طلبکار جامعه باشند، وقتی یک خیر وارد می‌شود، هرگز با لبخند نگاه نمی‌کنند. خشمی که از چهره‌شان می‌بارد، می‌تواند آدم را له کند اگر حاضر باشند به چشم‌هایشان نگاه کنند. من بارها دیده‌ام آدم‌هایی را که می‌خواستند یک قدم از خیرین دیگر فراتر بروند و فقط خرج دو تا کودک را ندهند، بلکه می‌آمدند در دفتر خیریه و می‌خواستند بچه‌ها را ببینند، اما حتی حاضر نیستند به این بچه‌ها نگاه کنند. خیران باید یاد بگیرند به چشم‌های این بچه‌ها نگاه کنند. اینها در این مراکز کمبود است نه گوشت و مرغ.

‌رابطه عاطفی مربیان این مراکز با معلولان چگونه است؟

به خانم‌هایی که از بچه‌ها مراقبت می‌کنند، می‌گویند مادریار. اگر التماس مادریار را کنید و بگویید این بچه را بغل کن، حاضر نیست. مادریاران واقعا کار سختی دارند، فرض کنید یک پسر ۱۸ساله نمی‌تواند دستشویی برود و باید تمیزش کنند، این کار واقعا سخت است اما خود این مادریاران عمدتا از طبقات آسیب‌دیده‌ جامعه هستند و از لحاظ روحی شرایط مناسبی ندارند.

در یکی از این مراکز برای بچه‌ها ماهی یک جشن تولد می‌گرفتم، بغلشان می‌کردم، آهنگ می‌گذاشتیم. خیلی‌ها به من زنگ می‌زدند و می‌گفتند ما هم این کارها را دوست داریم اما قرار که می‌گذاشتیم، نمی‌آمدند. وقتی می‌گفتم می‌خواهم تولد بگیرم، همه می‌گفتند یعنی خرج دیگری نیست که بکنی؟ این‌قدر بی‌نیاز شدیم که تولد بگیریم؟ بهشان می‌گفتم کی می‌خواهید این پنبه‌ها را از گوشتان دربیاورید که این بچه‌ها نه گرسنه‌اند نه برهنه، این بچه‌ها محبت ندیده‌اند.

این بچه‌ها برای آینده‌ جامعه خطرناک‌اند زیرا به آنها آموزش می‌دهند که جامعه حق تو را خورده است و باید از جامعه حقت را بگیری. باید یک مرحله از شکم بالاتر برویم. بچه‌ها تمام مدت و سال‌های متمادی در این مراکز می‌مانند و هیچ جایی برای تفریح ندارند. یک تلویزیون هم دارند که بالا به دیوار نصب است، هرچه یک کانال از تلویزیون پخش کند، مجبورند ببینند، نه اینکه فکر کنید دو تا سی‌دی برای این بچه‌ها گذاشته می‌شود.

گفتم بیایید برای این بچه‌ها مرکز بازی درست کنیم، همه گفتند یعنی ما این‌قدر در این کشور وضع‌مان خوب شده که مرکز بازی بزنیم؟ گاهی شب‌ها خواب می‌دیدم که این بچه‌ها دست‌هایم را گرفته‌اند و می‌گویند مامان! خاله! شهربازی‌مان چه شد؟! هیچ‌وقت غم این بچه‌ها را فراموش نمی‌کنم. شب‌های تاریک و روزهای تاریک، این‌قدر این موضوع آزارم داد که همسرم با هزینه خودش این مرکز بازی را تأمین کرد. احداث این مرکز بازی بزرگ‌ترین کاری‌ است که در عمرم کردم.

‌به نظر شما در حال حاضر بزرگ‌ترین مشکل این بچه‌ها به غیر از ایجاد مرکز بازی و نیاز به تفریح چه چیزی است؟

این بچه‌ها هیچ فضای خصوصی‌ای ندارند. همه‌چیز را همه می‌بینند. کجای دنیا در یک اتاق کوچک ۱۰ کودک زندگی می‌کنند؟ باید برای جداکردن این بچه‌ها فضا ساخت. در هر اتاقی دو نفر کودک هم‌سن باشند تا خیلی از معادلات اجتماعی را یاد بگیرند. برای همین فکر می‌کنم نیاز اساسی و فوری‌شان احداث ساختمان و فضاست. فکر نکنید ساختن یک ساختمان هزینه زیادی دارد؛ چرا که در این مؤسسات خیلی بیشتر از اینها هدر می‌رود و کسی متوجه نمی‌شود.


منبع: برترینها

ماجرای عجیبی به نام «جشن طلاق»

روزنامه هفت صبح – رامتین لطیفی: در خانه، تالار یا باغی لوکس و پرطمطراق میزهایی چیده شده است که رویش را با اسباب پذیرایی از قبیل میوه، شیرینی و شربت پر کرده اند. استیجی در انتهای سالن تعبیه شده که گروه موسیقی روی آن مستقر است و ترانه های شاد می خوانند.

مدتی که از مراسم بگذرد به مراسم شام دعوتید. احتمالا پس از شام، زوجی که میزبان جشن هستند به روی استیج می آیند و ضمن تشکر از حضور گرم مدعوین اعلام می کنند که رابطه آنها به عنوان زن و شوهر تمام شده است. سپس در میان بهت و حیرت شما حلقه های ازدواج را از دست در می آورند و آنها را با قیچی یا چکش معدوم می کنند و مسالمت آمیز و با لبخند از هم جدا می شوند؛ بله، شما مهمان مراسم «جشن طلاق» بوده اید.

ماجرای عجیب جشن طلاق

سر و کله اش از کجا پیدا شد؟

جشن طلاق مراسمی است که ابتدا در آمریکا سر و کله اش پیدا شد. روانشناسان آمریکایی اعتقاد داشتند این جشن، زهر جدایی و تلخی اش را می گیرد و تحمل رنج زندگی پس از طلاق را می کاهد. رفته رفته اما با مطالعه روی زوج هایی که با جشن طلاق از هم جدا می شوند دریافتند که این مراسم هم توسط نوکیسه ها مصادره شد و به یک کالای لوکس مصرفی برای عرض اندام و به شو آف تبدیل شده است.

کی وارد ایرانی شد؟

خواهی نخواهی این کالای لوکس مانند تمامی پدیده های رسمی و غیررسمی به کشورهای دیگر صادر شد. ایران هم از این قاعده مستثنا نبود. اولین خبر رسمی برگزاری این مراسم در ایران سال ۸۸ در یکی از روزنامه ها کار شد. خبر همانقدر که عجیب و حیرت آور بود، جنجالی هم بود و به سرعت اخبار و گزارش های جشن طلاق همه نشریات را تسخیر کرد. کار حتی به تریبون نمازهای جمعه و تذکر ائمه جمعه و نیز واکنش چند تن از مراجع تقلید کشید.

پس از آن عده ای از کارشناسان، جامعه شناسان و مسئولان درباره جشن طلاق حرف زدند و از پیامدها و فرجامش ابراز نگرانی کردند اما کمی پیاز داغ ماجرا زیاد شد و بدین ترتیب جشن طلاق هویت منبسط تر از آنچه وجود داشت در رسانه ها پیدا کرد. به جز چند مورد همه شاهد غیرمستقیم ماجرا بوده اند و فقط در مورد برگزاری این مراسم داستان هایی شنیده بودند، اما خبر به حدی تکان دهنده بود که واکنش ها شدیدتر از وقوع ماجرا بود.

بالاخره هست؟ یا نیست؟

دم دستی ترین راه برای فهمیدن وجود یا عدم وجود یک پدیده، سرچ در اینترنت است. انواع و اقسام عبارت هایی که می شد با جشن طلاق ساخت را سرچ کردم و چند عکس از کارت دعوت به مراسم و کیک با طرح های مخصوص جشن طلاق را پیدا کردم اما از خود مراسم عکسی در فضای مجازی وجود ندارد.

برای روشن شدن ماجرا به چند قنادی و تالار معروف و کارت فروشی های میدان بهارستان سر زدم. به جز یک کارت فروشی که گفت از همکارش شنیده که کارت دعوتی برای جشن طلاق چاپ کرده است چیزی نیافتم. شاید معنای این گشتن ها و نیافتن ها این است فعلا جشن طلاق مشتری زیادی در بین جوانان ندارد اما با توجه به تمام تحقیقات، نمی توان منکر وقوع ماجرا بود و ما شاهدانی داریم که در این مراسم شرکت کرده اند.

شاهدان چه می گویند؟

سارا به تازگی در مراسم جشن طلاق الهه، دوستش حضور داشته است. وقتی از او پرسیدم دوستش پس از چند سال از همسرش طلاق گرفته است، گفت اصلا به سال نرسید و به شوخی اضافه کرد تا آمدیم از او بپرسیم شوهرت چند ساله است و شغلش چیست طلاق گرفتند. دلیل جدایی را جویا شدم، گفت الهه خیلی سربسته گفته شوهرش مشکل روحی شدیدی داشته است که این مسئله را قبل از ازدواج پنهان کرده بود.

البته ناگفته نماند که به نظر من الهه خیلی با عجله و بدون فکر و تحقیق ازدواج کرد تا از دخترخاله هایش جا نماند. دلیل اصلی جشن طلاق هم این بود که می خواست جلوی دخترخاله هایش خرد و تحقیر نشود.

ماجرای عجیب جشن طلاق

الهه مهریه اش را بخشید و در عوض داماد را راضی کرد که جشن طلاق بگیرند و در این مراسم داماد پشت بلندگو ضمن عذرخواهی از الهه رو به تمام حضار اعلام کند که هم سطح او نیست و لیاقت الهه بیشتر از این حرف هاست.

سارا در مورد چند و چون روند مراسم می گوید حسابی خرج کرده بودند و مثل بقیه جشن ها میز چیده بودند و با منوی ویژه و کامل از میهمانان پذیرایی می کردند. به علاوه موسیقی و پایکوبی هم بر پا بود اما کارت چاپ نکرده بودند و یک کلیپ ساخته بودند و با ارسال این کلیپ از طریق تلگرام همه را به مراسم دعوت کرده بودند.

کیک شان هم معمولی بود و طرحی که مربوط به طلاق باشد روی کیک وجود نداشت. سارا در نهایت می گوید همانقدر که مراسم مصنوعی و غیرمعمول بود، لبخند الهه و شوهر سابقش و نیز سخنرانی داماد در ستایش الهه و مذمت خودش مصنوعی بود و به سادگی می شد فهمید که هر دو از این اتفاق عمیقا ناراحتند.

کدام بد است؟ طلاق یا جشن طلاق؟

باید اعتراف کرد که البته طلاق همیشه بد نیست و با فرض این که زن یا شوهری معتاد، بیکار یا بزهکار و نااهل از آب در بیاید یا تفاهم و جهان بینی مشترکی بین شان وجود نداشته باشد، طلاق جایز است و فرد با طلاق و جدایی، زندگی سالم و فرصت های زندگی سالم را به خود و فرزندانش برگردانده است.

حتی گاهی طلاق را از ادامه زندگی مشترک بهتر می دانند چرا که ازدواج خوب باعث سلامت جسمی و روانی افراد می شود و در مقابل، ازدواج بد می تواند اثر مخربی بر سلامت جسمی و روانی افراد بگذارد اما با این حال اینگونه ریخته شدن قبح طلاق و جشن گرفتن آن، زنگ هشداری برای جامعه ایرانی است؛ زنگ هشداری که هر چند مدت هاست به صدا در آمده اما هنوز راه حلی اساسی برای آن اندیشیده نشده است و امروز جوانان بعد از مدت کوتاهی زندگی که با تجمل و عروسی های آنچنانی آغاز می شود، شاید برای فخر فروشی و ژست گرفتن به گزینه جشن طلاق آنچنانی هم بیندیشند. اما به غیر از دلایلی که گفته شد، آیا برگزاری جشن طلاق می تواند دلایل دیگری هم داشته باشد؟

اگر هست چرا هست؟

در گذشته ای نه چندان دور طلاق عملی شنیع بود که باعث سرشکستگی و شرمندگی والدین می شد و این عمل در خفا و سکوت خبری انجام می شد و حتی الامکان از برملا شدنش در میان دوستان و اقوام جلوگیری می کردند. پس از برملا شدن خبر طلاق موجی تازه از جانب اقوام و دوستان شروع می شد و هر یک از زوجین مورد هجمه جملاتی از قبیل چرا طلاق گرفتید، حیف شد، بدبخت شدی، حالا می خواهی چه کار کنی؟ اشتباه کردی و … قرار می گرفتند. این هجمه در دوره ای طولانی، خاطرات ازدواج شکست خورده و تلخی طلاق را علی الدوام به هر یک از زوجین یادآوری و آنها را ملزم می کرد تا دلایل شان را تک تک و جداگانه به همه سوال کنندگان توضیح دهند و از عمل خود دفاع کنند.


منبع: برترینها

خوش استایل ترین ستاره های هفته (۶۰)

برترین ها: تعریف فرهنگ لغت از “استایل”، روش و شیوه انجام دادن یا نشان دادن چیزها است و به ویژگی های معرف یک فرد گفته می شود، همه چیز از نحوه حرف زدن، لباس پوشیدن، مدل مو، منش و رفتار و غیره. ولی اغلب اوقات عموماً در مورد ظاهر فرد کاربرد دارد. افراد کمی هستند که برای خودشان استایل دارند و معمولاً استایل شان باعث می شود که منحصر بفرد باشند، در حالیکه دیگران بیشتر دنبال چیزهایی هستند که در حال حاضر “مد”هستند.

در واقع “استایل” ترکیب شیوه لباس پوشیدن، نحوه حرف زدن، روش انجام کارها و حتی ارزش ها و انتخاب ها و سبک زندگی یک فرد است. ساده تر بگوییم، “استایل” نحوه ابراز کردن خود درونی به دنیای بیرون است. این شامل همه افکار، احساسات، علایق و ارزش ها می شود. “حس و درک فشن”به این معناست که فرد بداند چه چیزی با استایلش جور در می آید و آیا می تواند آخرین ترند های دنیای فشن را به خوبی روی ظاهرش و در استایلش بنشاندیا خیر و اگر این توانایی را داشته باشد می توان گفت آن فرد درک فشن دارد.

استایلیست های شخصی در حوزه ترندهای جدید دنیای فشن، استایل لباس پوشیدن، رنگ ها و میکاپ تخصص دارند و تعداد آنها در سراسر دنیا رو به افزایش است. اغلب ستاره ها و چهره های هالیوودی و غیرهالیوودی استایلیست شخصی خود را دارند که در برای حضور در مراسم مهم این صنعت، فرش قرمزها، و پارتی ها و غیره به آنها کمک می کنند تا خود را به بهترین وجه نشان دهند.

خوش پوش ترین های هفته:

جنیفر لوپز (با پیراهنی از همل) و الکس رودریگز در مسابقه بوکس فلوید می‌ودر و کانر مک‌گرگور در لاس وگاس

 خوش استایل ترین ستاره های هفته (60)


کریستیانو رونالدو عازم مراسم بهترین بازیکن سال یوفا

 خوش استایل ترین ستاره های هفته (60)


جسیکا آلبای باردار با کیمونویی از تاپ‌شاپ در شب افتتاحیه «همیلتون» در لس آنجلس

 خوش استایل ترین ستاره های هفته (60)


میراندا کر با پیراهن و کتی از ربه‌کا تیلور و اکنی استودیوز و کفش های مانولو بلانیک و کیف سلین

 خوش استایل ترین ستاره های هفته (60)


الیزابت اُلسن با بلوز و دامنی از کریستین دیور در فتوشوت کلکسیون جدید دیور در سیدنی

 خوش استایل ترین ستاره های هفته (60)


ایزابلی فونتانا با لباسی از فیلوزوفی دی لورنزو سرافینی در جشنواره فیلم ونیز ۲۰۱۷

خوش استایل ترین ستاره های هفته (60) 


بلا حدید با کیف دستی جیسون استالوی در نیویورک سیتی

 خوش استایل ترین ستاره های هفته (60)


کیت دوشس کمبریج، با پیراهنی از پرادا در بیستمین سالمرگ پرنسس دایانا در وایت گاردن، کاخ کنسینگتون

 خوش استایل ترین ستاره های هفته (60)


نینا دوبرو با پیراهنی از رالف لورن در پارتی هارپرز بازار

 خوش استایل ترین ستاره های هفته (60)


کیت بکینسیل با کفش های کریستین لوبوتن و کیف ژیوانشی در فرودگاه جی. اف. کی.

 خوش استایل ترین ستاره های هفته (60)


رومی استرید، سوپرمدل ویکتوریاز سیکرت عازم جلسه پرو لباسش برای شوی ویکتوریاز سیکرت ۲۰۱۷ در شانگهای

 خوش استایل ترین ستاره های هفته (60)


الیزابت اُلسن با بلوز و دامنی از کریستین دیور در پارتی دیور در گالری ملی ملبورن

خوش استایل ترین ستاره های هفته (60)


ربه‌کا هال با پیراهنی از آرمانی پریوه در جشنواره فیلم ونیز ۲۰۱۷

خوش استایل ترین ستاره های هفته (60) 


آنت بنینگ با پیراهنی از جورجو آرمانی در جشنواره فیلم ونیز ۲۰۱۷

خوش استایل ترین ستاره های هفته (60) 


الیویا مان با پیراهنی از بالمن در مسابقه بوکس فلوید می‌ودر و کانر مک‌گرگور در لاس وگاس

 خوش استایل ترین ستاره های هفته (60)


میلی بابی براون با پیراهنی از رودارته در مراسم VMA 2017 در لس آنجلس

 خوش استایل ترین ستاره های هفته (60)


نیکول شرزینگر با کت و شلواری از باربارا بوئی در افتتاحیه «اکس فاکتور» جدید در لندن

 خوش استایل ترین ستاره های هفته (60)


گل گدوت با پیراهنی از پرابال گورونگ، در مراسم VMA 2017 در لس آنجلس

 خوش استایل ترین ستاره های هفته (60)


الیویا مان با پیراهن کوتاهی از نیکولاس جبران در مراسم VMA 2017 در لس آنجلس

 خوش استایل ترین ستاره های هفته (60)


شان مندز در مراسم VMA 2017 در لس آنجلس

 خوش استایل ترین ستاره های هفته (60)


پینک همراه دخترش ویلو در مراسم VMA 2017 در لس آنجلس

 خوش استایل ترین ستاره های هفته (60)


سلنا گومز با پلیور و کیفی از کوچ و کفش های کریستین لوبوتن در لس آنجلس

 خوش استایل ترین ستاره های هفته (60)


بهترین های آرایش و استایل مو:

 
جنا کولمن در مراسم شروع پخش فصل دوم سریال «ویکتوریا» در لندن

 خوش استایل ترین ستاره های هفته (60)


ونسا هاجنز در مراسم VMA 2017 در لس آنجلس

 خوش استایل ترین ستاره های هفته (60)


شارلیز ترون در مسابقه بوکس فلوید می‌ودر و کانر مک‌گرگور در لاس وگاس

 خوش استایل ترین ستاره های هفته (60)


آلساندرا آمبروزیو در مراسم VMA 2017 در لس آنجلس

 خوش استایل ترین ستاره های هفته (60)


الیویا مان در مراسم VMA 2017 در لس آنجلس

 خوش استایل ترین ستاره های هفته (60)


هیلی بنت در مراسم VMA 2017 در لس آنجلس

 خوش استایل ترین ستاره های هفته (60)


جوان اسمالز در مراسم VMA 2017 در لس آنجلس

 خوش استایل ترین ستاره های هفته (60)


دمی لواتو در مراسم VMA 2017 در لس آنجلس

 خوش استایل ترین ستاره های هفته (60)


پاریس جکسون در مراسم VMA 2017 در لس آنجلس

 خوش استایل ترین ستاره های هفته (60)


کیتی پری در مراسم VMA 2017 در لس آنجلس

خوش استایل ترین ستاره های هفته (60) 


منبع: برترینها

۵ عادت رو به رو شدن و پذیرش پاسخ منفی

آیا گاهی از شدت ترس احساس می کنید فلج شده اید؟ خوب است. بسیاری از کارآفرینان، مالکان کسب و کار و فروشندگان از فکر اینکه ممکن است پاسخ منفی بشنوند، احساس وحشت می کنند. من دلیلش را می دانم. اگر شما هم مانند دیگران باشید، یکی از اولین خاطراتی که از دوران کودکی به یاد دارید، پاسخ های منفی خانواده به خواسته هایتان بوده است: «نه! نمی تونم یه شیرینی دیگه بهت بدم»، «نه! اجازه نداری الان بری بیرون».

آیا گاهی از شدت ترس احساس می کنید فلج شده اید؟ خوب است. بسیاری از کارآفرینان، مالکان کسب و کار و فروشندگان از فکر اینکه ممکن است پاسخ منفی بشنوند، احساس وحشت می کنند. من دلیلش را می دانم. اگر شما هم مانند دیگران باشید، یکی از اولین خاطراتی که از دوران کودکی به یاد دارید، پاسخ های منفی خانواده به خواسته هایتان بوده است: «نه! نمی تونم یه شیرینی دیگه بهت بدم»، «نه! اجازه نداری الان بری بیرون».

اما اگر نتوانید مقاومتی را که نسبت به «نه شنیدن دارید از بین ببرید، هیچ گاه نخواهید نتوانست به اهدافتان دست پیدا کنید. مهم ترین ویژگی ای که به موفقیت منجر می شود، شجاعت است. افراد موفق از فرصت ها به خوبی استفاده می کنند. آنها استراتژی هایی برای مواجه شدن با پاسخ منفی ایجاد می کنند و می پذیرند که شکست ایستگاهی اجتناب ناپذیر و ضروری در مسیر موفقیت است.

من در طول این سال ها روش هایی ابداع کرده ام که به من در رو به رو شدن با ترس ها و بازیابی شجاعت از دست رفته ام کمک کرده اند. من اصلا نمی دانستم تا این حد شجاعت در من وجود دارد! در ادامه به پنج استراتژی که بیشترین تاثیر را روی من داشته است اشاره می کنم.

 5 عادت رو به رو شدن و پذیرش پاسخ منفی
۱٫ اجازه دهید پاسخ منفی شارژتان کند.
لحظه ای در مورد قهرمانان ما، کارآفرینان موفق و رهبران فکری تامل کنید. شرط می بندم که همه آنها در شرایط دشواری به این موفقیت رسیده اند. زمانی که این موضوع را درک کنید، شما نیز به موفقیت خواهید رسید.

قبل از اینکه یک انتشارات کوچک در لندن برای اولین بار تصمیم به چاپ کتاب «هری پاتر» بگیرد، ده ها انتشارات دیگر دست رد به سینه جی. کی. رولینگ زدند. تازه مدیر آن انتشارات کوچک هم به دلیل اصرارهای دخترش چاپ این کتاب را بر عهده گرفت!

شرکت موسیقایی دکا به بیتلز گفته بود: «ما از صدای موسیقی شما خوشمان نمی آید؛ ضمنا گیتار هم دیگر به آخر کار سیده است!»

در چاپ سوم دیکشنری Black’s Law و در مثالی برای توضیح عبارت «غیرممکن»، از «سفر به ماه» یاد شده بود.

شجاعت ویژگی ای است که به مردم اجازه می دهد از پاسخ های منفی عبور کنند و قوی تر شوند. هیچ کس از درد، رنج و شکست مصون نیست. اما درد می تواند شجاعت ایجاد کند و شجاعت می تواند قدرت و موفقیت به بار بیاورد.

۲٫ کارهای بزرگی انجام دهید.
نلسون ماندلا گفته است: «من بر این باورم که شجاعت به معنای فقدان تر نیست؛ بلکه غلبه بر آن است. فرد شجاع کسی نیست که ترس را احساس نکند، بلکه کسی است که بر آن فائق بیاید.»

تماس تلفنی ای که از آن می ترسید، دقیقا همان تماس تلفنی ای است که باید بگیرید.

سوالی که از پرسیدن آن هراس دارید، دقیقا همان سوالی است که باید بپرسید.

مکالمه ای که از آن می ترسید، دقیقا همان مکالمه ای است که باید انجام دهید.

امتحانش کنید. همین الان فهرستی از افرادی بنویسید که می ترسید یا خجالت می کشید با آنها صحبت کنید. آدم های بزرگ، آنهایی که هنوز احساس می کنید آمادگی صحبت کردن با آنها را ندارید؛ همان ترسناک ها. این بخش ساده ماجراست. قسمت سخت اما رضایت بخش پس از این کار حاصل می شود. تلفن را بردارید، در بزنید، نزد آن افراد بروید و به خواسته هایتان برسید.

 5 عادت رو به رو شدن و پذیرش پاسخ منفی
۳٫ با ترس هایتان مقابله کنید.
همه ما ترس هایی داریم، و من هم از این قاعده مستثنی نیستم. اما وقتی که دقیقا ترس هایم را مشخص کنم و از خودم بپرسم که «بدترین اتفاقی که ممکن است رخ دهد، چیست؟»، احساس ترس کمتری خواهم داشت. در واقعیت، بدترین اتفاق ممکن این است که شاید احساس خجالت یا بی ارزشی داشته باشم و این اتفاق آنقدرها هم بد نیست که بخواهم قید به دست آوردن خواسته هایم را بزنم.

زمانی که از امتحان کردن کاری می ترسید، بهترین راه حل این است که شجاع باشید و ترس هایتان را برای یک دوست یا مشاور بازگویی کنید.

من هرگز به اندازه… خوب و حرفه ای نبودم (جای خالی را با مادر، برادر، همکار یا رقبا پر کنید!).

من واقعا نمی دانم دارم چه کار می کنم.

هیچ حرف جدیدی برای گفتن ندارم.

من یک آدم معمولی ام.

مردم به من می خندند.

در زندگی ام تفاوتی ایجاد نخواهدشد.

آه! کار سختی بود، اما الان احساس بهتری دارم؛ شما هم اگر این کار را انجام دهید، حال بهتری خواهید داشت. لحظه ای وقت بگذارید و بزرگ ترین ترس هایتان را بنویسید. بدترین اتفاقی که ممکن است رخ دهد چیست؟

۴٫ از پاسخ های منفی درس بگیرید.
در هر مرحله از کسب و کارتان ممکن است با پاسخ های منفی مواجه شوید. اما با استفاده از تکنیک های زیر می توانید از این پاسخ ها درس بگیرید.

قبل از این که جوابی بدهید، به دقت گوش کنید. در حالت تدافعی قرار نگیرید، نفس عمیقی بکشید و اجازه دهید طرف مقابل حرفش را به پایان برساند. از خودتان بپرسید که آیا دلیل او منطقی است؟ شاید اگر فقط کمی اطلاعات بیشتر ارائه کنید، بتوانید اعتماد طرف مقابل را جلب کنید و از او پاسخ مثبت بگیرید.

سوال را با سوال پاسخ دهید. به دقت گوش دهید و پاسخ منفی مشتریان را با یک سوال پاسخ دهید. روش یکی از کارآمدترین روش های ممکن برای کاهش ابهامات موجود در فرایند فروش است.

 5 عادت رو به رو شدن و پذیرش پاسخ منفی
۵٫ شوخ طبع باشید.
باید بدانید که در مذاکرات، استخدام و سخنرانی پاسخ منفی همیشه پاسخ منفی نیست. برای دستیابی به آنچه می خواهید، باید شجاعت و مقاومت داشته باشید. زمانی که پاسخ منفی می شنوید، به هر دری بزنید تا به نتیجه ای مثبت دست پیدا کنید. کارآفرینان معمولی می گویند: «من با او تماس گرفتم اما جواب نداد. ای میل هم فرستادم و پاسخ نداد. احتمالا علاقه ای به این معامله ندارد.» این روزها مردم پرمشغله تر از همیشه هستند. اگر اولین پاسخی که به شما داده اند، پاسخی منفی است، به دلیل این نیست که آنها هیچ علاقه ای به این معامله ندارند، بلکه فقط به آن معناست که شما هنوز به اولویت آنها تبدیل نشده اید.

خلاق باشید. کاری که باید انجام دهید این نیست که هر بار با پیامی تکراری به سراغ مشتریانی بروید که قبلا دست رد به سینه شما زده اند. کمی خلاقیت داشته باشید! به عنوان مثال یکی از بزرگ ترین قراردادهایی را که تا به حال بسته ام به لطف خرید چند پیتزا و سرودن یک شعر به دست آوردم! چطور؟ یکی از مشتریان مورد نظرم هیچ گاه تلفنم را پاسخ نمی داد و هر بار که زنگ می زدم، مسئول دفترش می گفت او در جلسه است. با خودم گفتم اگر واقعا این طور باشد، او حتی فرصت بیرون رفتن از اتاق کار و خوردن ناهار را ندارد. بنابراین تصمیم گرفتم از یکی از پیتزافروشی های خوب شهر چند پیتزا سفارش دهم و با این بیت شعر به دفتر کارش بفرستم:

هوا آفتابی است یا بارانی؟

هوای کسب و کار همیشه خوب است!

می دانم که سرتان حسابی با کار و بار شلوغ است.

اما آیا وقت آن نرسیده که با هم صحبت کنیم؟

به همکاری مان فکر کنید.

به منافع آینده.

پس لطفا وقتی آخرین تکه پیتزا را نوش جان کردید، تلفن را بردارید و به من افتخار دهید!

فکر می کنید چه اتفاقی افتاد؟ بعد از ۹۰ دقیقه او با من تماس گرفت و یکی از بزرگ ترین قراردادهای عمرم را بستم.

شجاعت چیزی ذاتی نیست. باید تمرینش کنید. اگر بخوانید صبر کنید تا سر فرصت ترستان بریزید، ممکن است موقعیت های خوب را از دست بدهید.

منبع: مجله پنجره خلاقیت

برچسب ها: ،


منبع: فرادید

وزیر احمدی‌نژاد بگوید چرا بر تولید تراریخته قفل زدند؟

سال گذشته بنا بر آماری که معاون دفتر پژوهش سازمان محیط‌ زیست ارائه داده بود، میزان واردات محصولات تراریخته به کشور، حدود پنج‌ میلیارد دلار اعلام شد. رقمی که با درنظرگرفتن درآمد حدود ۴٠ میلیارددلاری نفت برای کشور در سال، حدود یک‌هشتم درآمد نفتی را نشان می‌دهد. با وجودی‌ که سر استفاده از محصولات تراریخته حرف‌و‌حدیث‌های فراوانی برقرار است؛ اما نکته شایان توجه آن است که با واردات این محصولات به کشور، چیز غریبی نیست اگر هر فرد به‌هرحال از این محصولات استفاده کرده باشد.

بنابراین سؤال اینجاست که با درنظرگرفتن این نکته، چرا باید همچنان واردات محصولات تراریخته ادامه داشته باشد و تولید آن در داخل کشور انجام نگیرد؟ بهزاد قره‌یاضی، رئیس دفتر پژوهش و فناوری سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی و رئیس مرجع ملی ایمنی زیستی، در گفت‌وگو با «شرق» علت این اتفاق را پشت پرده تجاری آن و وجود مافیای واردات محصولات تراریخته می‌داند.

قره‌یاضی از زمانی یاد می‌کند که در دولت احمدی‌نژاد، محمدرضا اسکندری، وزیر کشاورزی و مدیر بلافصل او یعنی رئیس وقت پژوهشکده بیوتکنولوژی کشاورزی در سال ٨۵، مجوز واردات محصولات تراریخته را به کشور صادر می‌کند و بر تولید داخلی محصولات تراریخته قفل و زنجیر می‌زند. او سخن از این‌دست اقدامات را نه برای رد یا تأیید مقابله مافیای واردات با تولید ملی محصولات تراریخته، بلکه برای مشروعیت‌زدایی از انگیزه‌های مخالفان سرشناس این فناوری در ایران به میان می‌آورد.

 وزير احمدي‌نژاد بگويد چرا بر توليد تراريخته قفل زدند؟

‌درحال‌حاضر چه حجمی از بازار جهانی مواد غذایی به محصولات تراریخته اختصاص دارد؟

تقریبا صد درصد سویای موجود در بازار تبادل جهانی تراریخته است. در مورد ذرت، کلزا و پنبه به‌ترتیب حدود ۵٠ درصد، ٣٠ درصد و ٨٠ درصد آنچه در بازار تبادل می‌توان خریداری کرد،  تراریخته است. این چهار محصول بسیار استراتژیک هستند. ذرت،  سویا و کلزا هم تأمین‌کننده روغن نباتی و هم به صورت مستقیم بخش اعظم جیره غذایی مرغ و گوشت و ماهی (و فراورده‌های آن مانند تخم‌مرغ و شیر و لبنیات دیگر) را تشکیل می‌دهد. توجه بفرمایید یک تولیدکننده مرغ، یک جوجه یک‌روزه را به قیمت دو هزارو ٢٠٠ تا دو هزارو ۵٠٠ تومان در بازار می‌خرد؛ این جوجه‌ها را به مدت ۴٢ تا ۴٨ روز نگهداری و سپس روانه بازار می‌کند.

در این مدت جیره اصلی (بیش از ٩٨ درصد خوراک همین جوجه‌ها) ذرت و سویا هستند. بقیه مکمل و کمی هم صدف و دارو است. پس کوچک‌ترین اختلال در تأمین ذرت،  سویا و کنجاله این دو محصول موجب افت شدید تولید و افزایش قیمت چشمگیر مرغ خواهد شد و حتی می‌تواند منجر به بروز صف‌های طولانی و بحران‌های اجتماعی شود.

درحال‌حاضر بیش از ٩٠ درصد روغن نباتی و بیش از ٩٠ درصد خوراک مرغ و ٨٠ درصد خوراک دام‌های دیگر از طریق واردات تأمین می‌شود. با توجه به اینکه سهم مهمی از این محصولات در بازار تبادل جهانی تراریخته هستند، هیچ راه دیگری جز واردات محصولات تراریخته نداریم. واردکنندگان به‌خوبی از این موضوع آگاه هستند. نکته اینجاست که باید بپرسیم چرا هرزمان اسم تولید داخلی تراریخته می‌آید، تراریخته هولناک و ترسناک جلوه داده می‌شود؟

‌یعنی شما معتقدید هراس‌افکنی از تراریخته پشت‌پرده تجاری دارد؟

صد درصد. بخش بزرگی از این ماجرا را مافیای واردات هدایت می‌کند زیرا تولید داخلی منافع واردکنندگان را به خطر می‌اندازد. محمدرضا اسکندری، وزیر کشاورزی احمدی‌نژاد و مدیر بلافصل او یعنی رئیس وقت پژوهشکده بیوتکنولوژی کشاورزی باید پاسخ بدهند  چرا در سال ٨۵ محصولات تراریخته را وارد کردند و همان زمان  قفل و زنجیر بر  تولید داخلی محصولات تراریخته زدند؟ ببینید،  واردات محصولات تراریخته از سال ١٣٨۵ آغاز شد.

تنها کسانی که به این موضوع اعتراض کردند، پژوهشگران و انجمن‌های علمی بودند که نه به اصل تراریخته،  بلکه به مخالفت با تولید داخل در عین تشدید واردات اعتراض داشتند. اما کسانی که امروز داعیه مخالفت با تولید و واردات محصولات تراریخته را دارند؛ ازجمله خود آقای اسکندری و اعوان و انصار او مانند علی آقای کرمی و علی آقای کشوری و دیگر مدعیان سندی ارائه دهند که ١٠ سال پیش هم موقعی که ما به واردات محصولات تراریخته اعتراض می‌کردیم آیا اینها کلامی ‌به زبان راندند؟ مخالفتی کردند؟ اگر بله، سند بیاورند.

چرا  ناگهان از هنگامی‌که حمایت از تولید داخلی محصولات تراریخته در اسناد پشتیبان برنامه ششم به تصویب هیئت وزیران رسید،  آقایان یکباره قیام کردند؟ با این توضیح من نمی‌خواهم بگویم  مافیای واردات در حال مقابله با تولید ملی محصولات تراریخته است،  بلکه می‌خواهم مشروعیت مخالفت و انگیزه‌های مخالفان سرشناس این فناوری در ایران را زیر سؤال ببرم.  بارها و بارها عنوان کرده‌ام  اگر شما پروفسور این علم هستید و اگر می‌دانستید  بیش از ١٢ سال است این محصولات وارد می‌شوند چرا تا دو سال پیش هیچ صدایی از شما درنیامد و ناگهان از دو سال قبل نگران سلامت مردم شدید؟

‌اما گروه‌های موسوم به تولیدکنندگان محصولات ارگانیک هم با تراریخته زاویه جدی دارند…

 بله، چون بازار ارگانیک ایران هم با تقلب تجارت افسانه‌ای برای خود دست‌وپا کرده است. آنها در  دو،سه سال گذشته با فروش محصولات غیرارگانیک به نام ارگانیک به سه برابر قیمت واقعی ثروت افسانه‌‌ای برای خود ایجاد کرده‌اند و برخلاف قوانین و مقررات، خودسرانه گواهی ارگانیک صادر می‌کنند  بعد هم به آنها می‌گویند هرچه می‌خواهید بفروشید. فقط لوگوی ما را روی مغازه بزنید.

روزی وارد یکی از این مغازه‌های به‌اصطلاح ارگانیک شدم و دیدم برنج هم عرضه می‌کنند. روی کیسه‌ها نوشته بود: IPM؛ از فروشنده سؤال کردم  این برنج هم ارگانیک است؟ بادی به غبغب انداخت و گفت: بله از بهترین شالیزارهای ارگانیک شمال کشور تهیه شده و گواهی ارگانیک هم دارد و این درحالی است که IPM  به مفهوم مبارزه تلفیقی با آفات است که سموم شیمیایی هم بخشی از آن را تشکیل می‌دهند. متأسفانه نه سازمان استاندارد، نه وزارت بهداشت، نه تعزیرات حکومتی و نه دادستانی هم وارد این موضوع نشده‌اند و هر روز شاهد رواج بیشتر این عوام‌فریبی‌ها و دروغ‌گویی‌ها در صنعت غذای کشور هستیم. مرغ سبز، مرغ ارگانیک، روغن‌کشی در مقابل دیدگان شما، عباراتی هستند که هر روز طرفداران بیشتری پیدا می‌کنند و عوام‌فریبی دارد نسل دانایی را از میان برمی‌دارد.

یکی از مسئولان ارشد وزارت بهداشت در جلسه کمیسیون کشاورزی عتف می‌گفت دکتر ‌هاشمی، وزیر بهداشت، را برای بازدید از یکی از نمایشگاه‌های ارگانیک در تهران دعوت کرده‌ بودند. وی و همراهان بلافاصله متوجه دغل‌بازی مسئولان برگزاری این نمایشگاه شده بودند و تیمی‌ را برای نمونه‌برداری از محصولات عرضه‌شده در نمایشگاه ارگانیک اعزام کرده بودند که مسئولان نمایشگاه به آنها اجازه نمونه‌برداری ندادند. متأسفانه یک «میدان‌دار بارفروش» هم شده میدان‌دار این ماجرا.

 وزير احمدي‌نژاد بگويد چرا بر توليد تراريخته قفل زدند؟

‌گردش مالی تجارت کود و سموم شیمیایی در ایران چقدر است و کشت تراریخته تا چه اندازه می‌تواند این تجارت را محدود کند؟

کشت تراریخته می‌تواند با افزایش مقاومت گیاهان نیاز آنها را به سم و کود شیمیایی تقریبا تا حد زیادی از بین ببرد. من رقم دقیقی از میزان واردات و تولید و توزیع سموم شیمیایی ندارم. آخرین آماری که به خاطر دارم این است که میانگین سرانه مصرف سموم شیمیایی در ایران گاهی تا ١٠ برابر مصرف اروپاییان است. به‌طور ویژه در استان‌هایی که برنج و پنبه کشت می‌شود بیشترین میزان مصرف سموم خطرناک شیمیایی را شاهد هستیم.

براساس گزارشی از سازمان حفظ نباتات،  ٨٨ درصد مبارزه شیمیایی با آفات فقط و فقط  به مبارزه با کرم ساقه‌خوار برنج اختصاص دارد. اگر دقت کنید،  می‌بینید  بیشترین هجمه مخالفان با تولید ملی محصولات تراریخته هم دقیقا از همین منظر به تولید ملی برنج تراریخته برمی‌گردد چون کاسبی سم‌فروشان را کساد خواهد کرد.

‌گفته می‌شود در کشاورزی ایران بعضا سموم منسوخ  و از رده خارج مورد استفاده قرار می‌گیرد که دوز آلایندگی بالایی دارد. درباره آثار زیان‌بار و اثبات‌شده این سموم توضیح دهید.

در دوره آقای محمدرضا اسکندری واردات سموم بی‌خاصیت و بی‌کیفیت از هندوستان و چین رونق زیادی گرفت. البته نه اینکه این دو کشور سموم باکیفیت نداشته باشند، اما به‌هرحال با اطلاعی که امروز از میزان پاک‌دستی دولت‌های نهم و دهم در بین مسئولان وجود دارد،  می‌توان حدس زد که چرا سموم فاقد کیفیت مناسب وارد کشور می‌شد. در دوره اخیر تلاش زیادی شد تا با همت سازمان حفظ نباتات ساماندهی مناسبی در بازار سموم صورت بگیرد. اما به‌هرحال سم، سم است و خسارات زیان‌بار خود را برجای می‌گذارد. سموم خوب خسارات کمتری بر جای می‌گذارد و سموم بد خسارات بیشتر. راه‌حل ما این است که با تولید محصولات تراریخته بتوانیم اصولا نیاز به سم را از بین ببریم.

 مغالطه رایجی که متأسفانه برخی مدعیان مقابله با بیوتروریسم ایجاد کرده‌اند،  این است که در تولید محصولات ارگانیک از سموم استفاده نمی‌شود  یا اینکه سموم بیولوژیک مورد استفاده فاقد زیان هستند. درصورتی‌که هر دوی این فرضیه‌ها کاملا غلط هستند.

در بسیاری از سموم مورد استفاده در آفت‌کش‌ها از ترکیباتی استفاده می‌شود که به‌طور طبیعی در گیاهان یافت می‌شوند. اگرچه عوام‌فریبان متوهم و فناوری‌هراس تلاش دارند این نوع سموم را سالم یا برتر معرفی کنند،  اما این امر به هیچ عنوان صحت ندارد و سموم طبیعی مورد استفاده در محصولات ارگانیک هم می‌توانند کشنده باشند. مرکز ملی تحقیقات سلامت غذا وابسته به دانشگاه علوم پزشکی شهید صدوقی یزد اخیرا گزارش مفصلی را درباره  محصولات ارگانیک منتشر کرده که در فصل دوم آن مستندات وجود بقایای سموم و حتی آفلاتوکسین تا ١٠ برابر بیشتر در محصولات ارگانیک نسبت به محصولات غیرارگانیک ارائه شده است.

‌آقای دکتر،  فارغ از غلط یا درستی ماجرا، کشاورزی درحال‌حاضر یکی از متهمان اصلی بحران آب است و وزارت کشاورزی از ترویج کشت گونه‌هایی صحبت کرده که در اصطلاح مقاوم به خشکی و مقاوم به شوری هستند و مصرف آب کمتری دارند. آیا این‌ گونه‌ها هم مهندسی ژنتیک‌شده هستند؟

بله. درواقع این ارقام تراریخته هستند و حالا که بحث بحران آب پیش آمد،  خوب است تأکید کنم این فناوری به نوعی استراتژیک است و کشور نباید بیشتر از این اجازه دهد منافع ملی قربانی دانایی‌ستیزان و کاسب‌مسلکان شود. ببینید درحال‌حاضر میزان سرانه آب در اختیار ایرانیان بین هزارو ۵٠٠ تا هزارو ٩٠٠ مترمکعب است. شاخص فالکن مارک میزان سرانه آب هزارو ٧٠٠ مترمکعب در سال را به‌عنوان شاخص کمبود معرفی کرده است.

بنابراین براساس این شاخص، ایران همین‌حالا با بحران آب مواجه است. در ایران ما سالانه حدود ١٢٠ میلیارد مترمکعب آب تجدیدشونده داریم (نزولات و رودخانه‌ها). اما همین حالا بیش از ٩٠ میلیارد مترمکعب آب برداشت می‌کنیم و کمی از آن هم به دریاها می‌ریزد یا از طریق مرز‌ها خارج می‌شود.

تقریبا می‌توان گفت چیزی برای استحصال جدید باقی نمانده است. کمیسیون توسعه پایدار سازمان ملل درصد برداشت از منابع آب تجدیدپذیر در هر کشور را به‌عنوان شاخص اندازه‌گیری بحران آب معرفی کرده است. براساس این شاخص،  هرگاه میزان برداشت آب یک کشور بیشتر از ۴٠ درصد کل منابع آب تجدیدپذیر آن باشد،  این کشور با بحران شدید آب مواجه است و اگر این مقدار در حد فاصل ٢٠-۴٠ درصد باشد،  بحران در وضعیت متوسط خواهد بود. با توجه به اینکه در ایران هم اکنون از بیش از ٧٠ درصد کل آب تجدیدپذیر کشور استفاده می‌شود، ایران در وضعیت بحران شدید آبی قرار دارد. مؤسسه بین‌المللی مدیریت آب هم دو عامل درصد برداشت کنونی نسبت به کل منابع آب سالانه و درصد میزان برداشت آب در آینده نسبت به برداشت آب درحال‌حاضر را هم‌زمان مورد استفاده قرار می‌دهد که براساس این شاخص،  ایران باز هم در وضعیت بحران شدید آبی قرار دارد. برای خروج از این وضعیت ایران تا سال ٢٠٢۵ باید بتواند ١١٢ درصد به منابع آب قابل استحصال خود بیفزاید که این مقدار با توجه به منابع و امکانات موجود غیرممکن است.

تصور کنید  در چنین شرایطی همسایه غربی ما ترکیه با احداث ده‌ها سد ازجمله سد آتاتورک آب رودخانه فرات را که از سوریه و عراق عبور می‌کرده و شاهرگ حیاتی این دو کشور محسوب می‌شده‌اند؛ به کمتر از نصف تقلیل داده که براساس برخی تحلیل‌ها،  یکی از عوامل مؤثر در به‌وجودآمدن بخشی از بحران اجتماعی ازجمله جنگ داخلی در سوریه را تشکیل می‌دهد. از سوی دیگر با احداث سد ایلسو بر رودخانه دجله که از سراسر عراق عبور می‌کند قصد خشکانیدن این کشور را دارد. توجه داشته باشیم که این  دو رودخانه عظیم در عراق به یکدیگر متصل شده و رودخانه عظیم شط‌العرب را تشکیل می‌دهند که پس از ورود به خاک ایران و الحاق به اروندرود، رودخانه کارون تنها رودخانه قابل کشتی‌رانی در ایران را تشکیل داده و پس از سیراب‌کردن خوزستان به دریا می‌ریزد.

بنابر این دستگاه دیپلماسی و دستگاه‌های امنیتی باید هوشیار باشند که تأثیر این اقدامات ترکیه هم‌زمان با انحراف اذهانی که در ایران از سوی رئیس سازمان حفاظت محیط زیست و برخی مخالفان توسعه تولید داخلی محصولات تراریخته صورت می‌گیرد، تا چه اندازه می‌تواند امنیت ملی ما را تحت‌الشعاع قرار دهد.

اگرچه بخش عظیمی از ریزگردها و مبدأ آن ایران و دشت‌های خشکیده و تفتیده خوزستان و تالاب‌های خشکیده در سیستان و در آینده نزدیک دریاچه ارومیه و محصول مستقیم بی‌انفعالی مدیریت سازمان حفاظت محیط زیست و عدم توجه به هشدارهای دلسوزان طی بیش از دو دهه گذشته است، اما واقعیت این است که اقدامات ترکیه هم موجب تشدید خشکی در عراق و سوریه و ایجاد کانون‌های تشکیل ریزگردها و ورود آن به ایران خواهد شد.

در این‌میان یک فناوری به نام مهندسی ژنتیک (تراریخته) با کمک سایر رشته‌های علوم کشاورزی مانند آبخیزداری، منابع طبیعی، زراعت و اصلاح نباتات و…  ادعا می‌کنند  می‌توانند بخشی از این بحران را حل کنند و با تولید و معرفی واریته‌ها و ارقام و گونه‌های متحمل به شوری و خشکی هم نیاز آبی کشور را کاهش دهند و بهره‌وری استفاده از آب را بالا ببرند و هم سهم بیشتری از حقابه محیط زیست را به آن برگردانند و کانون‌های تولید و تشکیل ریزگردها را مهار کنند.

‌یعنی تراریخته می‌تواند در کشاورزی ما معجزه کند؟

تراریخته معجزه نمی‌کند؛  ولی بخشی از راه‌حل است. ما برای تعالی کشورمان نباید به هیچ‌یک از فناوری‌ها «نه» بگوییم. ما حتی ارگانیک را در جای خودش برای حفاظت از محیط زیست (و نه تأمین امنیت غذایی  یا سلامت) نه‌تنها رد نمی‌کنیم،  بلکه توصیه هم می‌کنیم. اما تأکید داریم  دست تاجران شارلاتان و دغلبازانی که منافع ملی را فدای منافع شخصی کرده‌اند،  بسته شود و به آنها اجازه ندهیم مانع ورود فناوری به ایران شوند. به آنها اجازه ندهیم از عقب‌ماندگی کشور نان‌شان تأمین شود.

 وزير احمدي‌نژاد بگويد چرا بر توليد تراريخته قفل زدند؟

درحال‌حاضر ذرت تراریخته و یونجه تراریخته متحمل به خشکی در آمریکا سال‌هاست زیر کشت قرار دارد. ما خودمان برنجی را تولید کرده‌ایم که می‌تواند مانند گندم کشت شود و آب مورد نیاز این محصول پرمصرف را به نصف کاهش دهد. آیا اینها مزایای کمی هستند که بتوان از آنها چشم‌پوشی کرد؟

‌اگر فرض بگیریم  کالای ارگانیک با شرایط واقعی در ایران تولید شود، با توجه به ممنوعیت استفاده از روش‌های صنعتی تولید، مثل استفاده از سموم و کودهای شیمیایی و دارو در پرورش دام و طیور و…، نیاز غذایی کشور را می‌توان با این روش مرتفع کرد؟

نکته همین‌جاست. در حال حاضر ما با همین روش‌های صنعتی و استفاده از دارو و سم و… که نقش غیرقابل انکاری در میزان تولید و جلوگیری از تلفات دارد، بیش از نیمی‌ از کالری مصرفی خود را از راه واردات تأمین می‌کنیم. این کار با توجه به سیاست‌های افزایش جمعیت تا کجا می‌تواند ادامه داشته باشد؟ به نظر من حتی با تأسی به فناوری‌های نو مانند استفاده از مهندسی ژنتیک و تراریخته‌ها، نانوتکنولوژی، سیستم‌های پیشرفته آبیاری دقیق و کشت گلخانه‌ای و همه مظاهر دیگر فناوری،  باز هم با بحران کمبود آب و تأمین امنیت غذایی بر مبنای تولید از منابع داخلی مواجه خواهیم بود و روزبه‌روز وابستگی ما در تأمین غذای ملت به خارج بیشتر و بیشتر خواهد شد. اینجاست که باید در سیاست فناوری‌هراسی و عوام‌فریبی بخشی از جریان‌های مخالف دولت و اصل نظام ابهام جدی امنیتی ایجاد شود.

‌آقای دکتر،  ما در رسانه‌ها زیاد با این موضوع مواجه می‌شویم که فلان کشور اروپایی کشت یا واردات یا مصرف تراریخته را ممنوع کرد. درباره این موضوع چه می‌گویید؟

هیچ مرجع جهانی ازجمله سازمان جهانی بهداشت، سازمان فائو و مراجع علمی معتبر دنیا زیان‌باربودن تراریخته را حتی در یک مورد تأیید نکرده‌اند. موضوع اینجاست که بخشی از رسانه‌های ما یا از سر کم‌آگاهی شروع به کپی‌کردن ادعاهای بی‌اساس و غیرمستند و غیرعلمی می‌کنند یا اهداف شخصی‌شان را از انتشار این‌گونه مطالب دنبال می‌کنند. برای مثال این ادعا که که اروپاییان کشت و مصرف محصولات تراریخته را ممنوع کرده‌اند،  صد درصد دروغ است. درحال‌حاضر چند کشور اروپایی ازجمله اسپانیا صدها ‌هزار هکتار محصول تراریخته را به زیر کشت برده‌اند و مهم‌تر از آن اینکه اروپا خودش بزرگ‌ترین مصرف‌کننده محصولات تراریخته جهان است. اروپا سالانه ٣٣ میلیون تن سویای تراریخته را از آمریکا،  کانادا،  برزیل،  آرژانتین و پاراگوئه وارد و مصرف می‌کند. در مورد ذرت و کلزا هم همین‌طور است. حالا اگر کشوری مانند سوئیس که ‌امروز آمال مخالفان تولید ملی، محصولات ترایخته شده،  باید از آنها پرسید آیا سوئیس یخ‌زده اصولا کشاورزی دارد که تراریخته یا غیرتراریخته باشد؟

گاهی به‌دروغ می‌گویند آمریکایی‌ها و اسرائیل تولیدکننده محصولات تراریخته هستند ولی خودشان مصرف نمی‌کنند و آن را به کشورهای جهان‌سوم ارسال می‌کنند! اینها دروغ‌هایی بیش نیستند. آمارهای جهانی که دراین‌باره شفاف است. چرا رسانه‌ها به منابع آماری مستند متوسل نمی‌شوند و بازیچه سیاسی‌‌کاری‌ها می‌شوند؟ آمریکا هیچ واردات ذرت،  سویا،  پنبه،  کلزا،  یونجه و چغندر قند ندارد. بنابراین آمریکا تولیدات خودش را برای تغذیه جمعیت ۴٠٠ میلیون‌نفره‌اش استفاده می‌کند.

‌یعنی مدعی هستید تصاویری هم که به‌عنوان مستند در این رسانه‌ها منتشر می‌شود، مورد دست‌کاری قرار گرفته است؟

شرحی که برای تصاویر نوشته می‌شود مانند ‌هزاران تصویری که در فضای مجازی ردوبدل می‌شود،  لزوما شرح درستی نیست. به‌عنوان مثال برخی رسانه‌های وابسته به جریان‌های خاص تصاویری را از یک گاو با هیبت ترسناک منتشر کرده و نوشته‌اند این گاو تراریخته است. درحالی‌که وقتی در اینترنت جست‌وجو می‌کنیم و به صفحه اصلی که عکس را از آنجا برداشته‌اند مراجعه می‌کنیم، متوجه می‌شویم  این گاو اصولا تراریخته نیست، بلکه یک جهش «طبیعی» در آن اتفاق افتاده است. آیا این امر یک تصادف است؟ آیا تهیه‌کننده گزارش جز جعل و هراس‌افکنی انگیزه دیگری می‌تواند داشته باشد؟

‌با این حساب آیا شما ادعا دارید  محصولات تراریخته هیچ آسیب جدی ایجاد نمی‌کند؟

بله ادعا دارم و بارها اعلام کرده‌ام  اگر یک نفر حتی یک مقاله معتبر علمی (نمایه‌شده در ISI) یا گزارش معتبر دولتی (از هر دولتی ولو بورکینافاسو) ارائه دهد که محصولات تراریخته موجب مرگ یا بیماری یک نفر شده است،  ۵٠ میلیون تومان جایزه نقدی پرداخت می‌کنم. این محافل چون مدرکی ندارند به سمت جعل مقاله و گزارش روی می‌آورند.

‌مقاله بین‌المللی در این زمینه موجود است مثلا مقاله آقای «سرالینی»…

من گفتم مقاله معتبر علمی که از سوی مراجع بزرگ جهانی تأیید شده باشد. بله در ایران مقاله آقایی به نام سرالینی خیلی در بین مخالفان شهرت پیدا کرده است. او مدعی شده است  ذرت تراریخته متحمل به علف‌کش و سم گلایفوسیت موجب افزایش سرطان در موش‌های مستعد به سرطان شده است. این مقاله بلافاصله ار سوی ناشر آن بازپس گرفته شد و ناشر ضمن پوزش از مردم و خوانندگان،  مقاله یادشده را فاقد اعتبار اعلام کرد. این در حالی است که در ٢٠ سال مصرف صدها میلیون تن محصولات تراریخته در جهان ازجمله در ایران حتی یک مورد گزارش بروز هر نوع زیانی وجود ندارد.

آقایان مخالف تولید ملی محصولات تراریخته در ایران چرا مستندات خود را به وزارت جهاد کشاورزی یا وزارت بهداشت ارائه نمی‌دهند؟ به‌عنوان یک مقام مسئول (مرجع ملی ایمنی زیستی) اعلام می‌کنم  تا امروز هیچ‌کس حتی یک برگ گزارش یا مستندی مبنی بر زیان‌آوربودن محصولات تراریخته را رسما تحویل وزارت جهاد کشاورزی و وزارت بهداشت نداده‌ و فقط به گزارش رسانه‌ای یا سخنرانی برای عوام یا ادعاهای خطرناک در پشت‌پرده و ارائه گزارش دروغین محرمانه به مسئولان امنیتی اکتفا کرده‌اند.

مخالفان کشت تراریخته معتقدند زیان این محصولات بر نسل‌های بعدی مشخص می‌شود، در این زمینه چه صحبتی دارید؟

مگر این موضوع را درباره سایر مظاهر فناوری مطرح نمی‌کنند؟ مثلا تشعشعات موبایل ممکن است بر سلامتی تأثیر سوء  بگذارد یا رایانه. آیا کشوری را می‌شناسید که  برای تأثیر اثبات‌نشده یک فناوری،  خود را از تکنولوژی‌هایی مثل موبایل، رایانه و… محروم کرده باشد؟ هواپیما هم ممکن است سقوط کند آیا کشوری وجود دارد که جلوی ورود هواپیما به مرزهایش را گرفته باشد؟ به زیدی گفتند مرکز دنیا کجاست؟ گفت همین‌جا. گفتند چطور؟ گفت باور نداری برو مترش کن! حالا این یک حیله مخالفان تولید ملی محصولات تراریخته است.

چون در   ٢٠ سال گذشته هیچ مدرکی نتوانسته‌اند نشان دهند که زیان‌آوربودن محصولات تراریخته را نشان دهند مردم را به آینده نامعلوم پاس می‌دهند. تعلل در دستیابی به یک فناوری به معنی عقب‌ماندگی است. فناوری‌ها دارای تاریخ‌مصرف هستند. برخی از آنها کمتر، برخی بیشتر. بالاخره یک فناوری هر چقدر هم خوب باشد روزی با فناوری برتری جایگزین خواهد شد. پس اگر تعلل کنیم مانند بسیاری از کشورهای آفریقایی به انبار فناوری‌هایی تبدیل خواهیم شد که دوره آنها سپری شده است.

 وزير احمدي‌نژاد بگويد چرا بر توليد تراريخته قفل زدند؟

 ‌آیا تراریخته برای محیط زیست آثار سوء  دارد؟ پاسخ شما به فعالان محیط زیست و انتقادهایی که وارد می‌کنند، چیست؟

 خیر. برعکس، فایده هم دارد. تراریخته با کاهش مصرف سم موجب افزایش تنوع زیستی می‌شود. با افزایش عملکرد موجب کاهش نیاز به تهاجم به اکولوژیک و تعرض بیشتر زراعت به عرصه‌های منابع طبیعی می‌شود. با تولید محصولات تراریخته متحمل به خشکی، آب کمتری مصرف می‌شود که می‌تواند به سمت احیای اکوسیستم‌های خشک‌شده هدایت شود. اگر محصولات تراریخته کشت نمی‌شد برای تولید همین میزان غذا طی سال‌های ١٩٩۶ تا ٢٠١۴ سالانه بیش از ١٧۴ میلیون هکتار اراضی جدید از محیط زیست برای کشاورزی اختصاص پیدا می‌کرد؟ اینهایی که شما تحت عنوان فعالان محیط زیست از آنها نام می‌برید،  بیشترشان مدعیان طرفداری از محیط زیست هستند که یا کورکورانه و از سر کم‌اطلاعی حر‌ف‌های سمن‌های غربی را تکرار می‌کنند  یا اینکه بخش کمی از آنها را مستقیما از خارج الهام می‌گیرند که با وجود انتشار اسناد آنها کوچک‌ترین اقدامی از سوی دستگاه‌های قضائی و امنیتی در این حوزه را شاهد نبوده‌ایم. فقط در سال ٢٠١۵ میلادی بیش از ١٩ میلیون هکتار زمین در نتیجه کشت محصولات تراریخته در سطح جهانی صرفه‌جویی شده است.

صرفه‌جویی در مصرف ۶٢٠ میلیون کیلوگرم ماده مؤثره آفت‌کش‌ها  طی سال‌های ١٩٩۶ تا ٢٠١۵ و ٣٧,۴ میلیون کیلوگرم فقط در سال ٢٠١۵؛ کاهش استفاده از سموم آفت‌کش به مقدار ٨.١  درصد  طی سال‌های ١٩٩۶ تا ٢٠١۵ و ۶.١ درصد تنها در سال ٢٠١۶ و کاهش شاخص اثرات زیست‌محیطی (EIQ) تا ١٩ درصد  طی سال‌های ١٩٩۶ تا ٢٠١۵ و ١٨.۴ درصد فقط در سال ٢٠١۵ و کاهش انتشار گاز دی‌اکسیدکربن در سال ٢٠١۵ تا ٢۶.٧ میلیارد کیلوگرم، معادل خروج ١١.٩ میلیون ماشین از جاده‌ها به مدت یک سال کمک‌های شایانی هستند که محصولات تراریخته برای محیط زیست در پی داشته‌اند.

موضوع فواید زیست‌محیطی استفاده از محصولات تراریخته در این مختصر نمی‌گنجد و نیازمند فرصت مبسوط بیشتری است که البته در جاهای مختلف تا حدودی به آن پرداخته‌ایم. بنابر این استراتژی استفاده از محصولات تراریخته از طریق تمرکز بر افزایش تولید بدون افزایش سطح زمین‌های کشاورزی و با استفاده از ١.۵ میلیارد هکتار زمین کشاورزی موجود، در تحقق توسعه پایدار مؤثر است. به‌این‌ترتیب با حفظ جنگل‌ها تنوع زیستی نیز حفظ خواهد شد.

 ‌کشت تراریخته تا چه اندازه می‌تواند هزینه‌های کشاورزی و ضایعات غذای ما را کاهش دهد؟

بسته به نوع محصول تراریخته کشت این نوع محصولات می‌تواند علاوه بر سایر مواهب و مزایا موجب کاهش ٢٠ تا ۵٠درصدی هزینه تولید محصول در عین افزایش ٢٠ تا ۵٠درصدی محصول شود. برای مثال پنبه غیرتراریخته در ایران بین چهار تا ١۴ بار سمپاشی می‌شود. یعنی زارع باید هزینه خرید سم و سمپاش و هزینه نیروی کارگری برای سمپاشی را هر دو تا سه هفته یک بار متحمل شود. این هزینه گزافی است. با وجود این،  همه سمپاشی پنبه غیرتراریخته در ایران به‌طور میانگین دو تن محصول می‌دهد و به‌همین‌دلیل امروز ما ناگزیر از واردات پنبه تراریخته از کشور همسایه خودمان پاکستان هستیم که قریب به سه میلیون هکتار پنبه تراریخته تولید می‌کند.

اما پنبه تراریخته‌ای که امروز در اختیار داریم در صورت صدور مجوز کاشت از سوی وزارت جهاد کشاورزی نیازی به سمپاشی نخواهد داشت و در بدترین شرایط برای آفات ثانویه یک بار سمپاشی توصیه خواهد شد و مهم‌تر از همه اینکه با همان میزان آب مصرفی قریب به پنج تن محصول در هر هکتار تولید خواهد کرد. مفهوم این تصمیم این است که ما در مدت کمتر از سه سال قادر خواهیم بود رونق را به منطقه مکران که روزگاری مرکز تولید طلای سفید (پنبه) بوده است،  برگردانیم و کشور را از واردکننده پنبه به صادرکننده آن تبدیل کنیم. آیا فعالیتی می‌توانید معرفی کنید که بیش از این با اقتصاد دانش‌بنیان و اقتصاد مقاومتی مدنظر مقام معظم رهبری منطبق باشد؟ برنج تراریخته متحمل به خشکی در صورت تولید قادر خواهد بود انقلابی را در نحوه کشت برنج در ایران ایجاد کند و بدون نیاز به آب اضافی قادر خواهد بود سطح زیر کشت را به دو یا سه برابر افزایش داده و کشور را از واردات قریب به یک میلیون تن برنج در سال رهایی بخشد و هزینه‌های تولید را هم تا ۵٠ درصد کاهش دهد.

ضایعات کشاورزی به دو دسته کلی تقسیم می‌شوند: ضایعات قبل از برداشت و ضایعات پس از برداشت. محصولات تراریخته هم ضایعات قبل از برداشت را کاهش می‌دهند و هم به صورت مستقیم و غیرمستقیم ضایعات پس از برداشت را کاهش می‌دهند. کاهش ضایعات قبل از برداشت از طریق مقاوم‌سازی محصول محرز است و بی‌نیاز  از توضیح اضافی. به‌همین‌دلیل هم هست که نیاز به سمپاشی برطرف می‌شود. اما ضایعات پس از برداشت به دو دلیل کاهش می‌یابد؛ اول اینکه می‌توان محصول را به نوعی مهندسی کرد که پس از برداشت نسبت به آفات انباری هم مقاوم باشد برای مثال در پژوهشکده بیوتکنولوژی کشاورزی نوعی سیب‌زمینی تولید شده است که نسبت به آفت انباری بید سیب زمینی مقاوم است.

اما به صورت غیرمستقیم هم ضایعات پس از برداشت به این دلیل کاهش پیدا می‌کند که وقتی محصول سالم وارد انبار شود سالم‌تر باقی می‌ماند. اما اگر محصول در مزرعه دچار آفت شده باشد پس از برداشت هم به‌سرعت ضایع شده و از بین می‌رود. متأسفانه ضایعات در کشاورزی ایران به‌ویژه ضایعات پس از برداشت از میانگین جهانی بالاتر است. این موضوع از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است زیرا بخش کشاورزی متهم است که بیشترین مقدار آب شیرین را مصرف می‌کند. آنگاه اگر ٣٠ درصد از محصولات تولیدشده پس از برداشت ضایع شوند، مفهوم آن این است که ٣٠ درصد آبی که در کشاورزی مصرف شده،  هدر رفته است.

‌چگونه ماجرای کشت تراریخته سیاسی شد و اصولا چرا سیاسی شد؟

من قبول ندارم  ماجرای تولید ملی محصولات تراریخته سیاسی شده باشد.

به نظرم مخالفان تولید ملی محصولات تراریخته تلاش زیادی کرده‌اند این موضوع را سیاسی کنند که خوشبختانه موفق نشده‌اند. ببینید انصاف این است که ما اقرار کنیم  اول کسی که با تولید ملی محصولات تراریخته مخالفت کرد معصومه ابتکار در دولت اصلاحات بود. او  به فاصله چند ماه پیش از مخالفت، از پژوهشکده بیوتکنولوژی کشاورزی بازدید کرده و با سخنرانی و یادداشت غرایی آن را مورد تأیید و تأکید قرار داده  و مدعی شده بود که تمامی فعالیت‌های این پژوهشکده محیط زیست دوستانه است. ابهامی‌ هم برای وی درباره  ورود آزولا به تالاب انزلی ایجاد شده بود که با مشاهده مستندات از شدت فضاسازی و دروغ‌پردازی علیه پژوهشکده و مسئولان آن ابراز تحیر کرده و قول همکاری داد.

اما در اوج تأسف بلافاصله پس از برداشت سمبولیک اولین محصول تراریخته (برنج تراریخته مقاوم به آفات) از سوی  معاون‌اول رئیس‌جمهوری وقت (دکتر عارف) و احتمالا تحت تأثیر القائات دو مشاور، دو و سه‌تابعیتی خود در آن هنگام و بدون هر مقدمه‌ای ناگهان اعلام کرد که محصولات تراریخته سرطان‌زا هستند و باید کشت آنها متوقف شود! البته در آن روزگار هیئت وزیران برخورد سختی با ایشان کرد و با تشکیل شورای ملی ایمنی زیستی و واگذاری دبیرخانه آن به وزارت جهاد کشاورزی و انتصاب حقیر به‌عنوان اولین رئیس دبیرخانه شورای ملی ایمنی زیستی و مرجع ملی ایمنی زیستی، این ماجرا را فیصله داد.

خانم ابتکار آن جلسه هیئت وزیران را به‌اعتراض ترک کرد. پس از این تاریخ تا امروز خانم ابتکار موضوع را شخصی و خصومتی کرده و هیچ قانون و مصوبه هیئت وزیران و سرزنش اعضای شورای ملی ایمنی زیستی و نقد همفکران و همراهان را برای توقف فناوری‌هراسی بی‌مبنا علیه محصولات تراریخته نپذیرفته است. به‌همین‌دلیل هم است که در بین مخالفان تولید ملی محصولات تراریخته که اصولا منتقدان و مخالفان دولت هستند تنها یک چهره محبوب مخالفان دولت شده و او خانم ابتکار است. خب، اما در این‌سو  بلافاصله پس از روی‌کارآمدن دولت محمود احمدی‌نژاد و به‌ویژه پس از انتخاب وزیر جهاد کشاورزی محمدرضا اسکندری و انتصاب رئیس فناوری‌هراس پژوهشکده بیوتکنولوژی کشاورزی کشت محصولات تراریخته به روش غیرقانونی کاملا متوقف شد و با پژوهشگران ذی‌ربط برخورد شد و آنها را بارها اخراج کردند. مهندس اسکندری مدیران سابق را «مدیران فاسد» می‌نامید.

او تقریبا همه مدیران سابق را برکنار کرد و با همه دستاوردهای همه مدیران سابق هم برخورد کرد. او انگیزه‌ای جز کاهش تولید برای افزایش مکش بازار برای واردات بیشتر نداشت. موضوع مخالفت او با تولید ملی به کاشت برنج تراریخته محدود نمی‌شود. برای مثال شما توجه کنید که در سال ١٣٨٣ و تا نیمه اول سال ١٣٨۴ که اسکندری وزیر نبود واردات شکر با تعرفه ١۵٠ درصد بسیار ناچیز بود و ما در مرز خودکفایی کامل در شکر قرار داشتیم.

اما در نیمه دوم سال ١٣٨۴ ناگهان با صفرکردن تعرفه واردات بیش از ٨٠٠‌ هزار تن و در سال بعد بیش از ٢,۵ میلیون تن شکر وارد کشور شد. چرا کشور و نهادهای امنیتی این موضوع را بررسی نکردند و او امروز راست‌راست راه می‌رود و در درون دولت سمت بالایی دارد و از درون علیه دولت فعالیت می‌کند یکی از عجایب روزگار است.

اسکندری دو کار کرد: اول اینکه از رئیس پژوهشکده بیوتکنولوژی کشاورزی که علی‌القاعده باید مروج بیوتکنولوژی و محصولات تراریخته می‌بود،  خواست تا با پژوهشگران ذی‌ربط برخورد کند و تمام بذور تراریخته تولیدشده برنج را در انبار متروکه‌ای جمع‌آوری و آنها را تلف کند. این مأموریت به بهترین نحو انجام شد و در سال ١٣٩۴ پس از آنکه این‌جانب دوباره مدیریت پژوهشکده را عهده‌دار شدم، گروهی را مأمور تهیه گزارشی در این‌باره  کردم که با مستندات و تصاویر نشان می‌داد که قریب به ١٢٠ تن برنج تراریخته‌ای که در هیچ کجای دنیا نظیر و مثالی نداشته و ندارد در بدترین شرایط خوراک موش و گنجشک و آفات شده است و حتی یک عدد از این بذرها سبز نشدند.

اما مهندس اسکندری به‌طور هم‌زمان آگاهانه واردات محصولات تراریخته را رقم زد. واردات ذرت  سویا و کلزای تراریخته از زمان وزارت اسکندری رقم خورد. اما او امروز در جرگه مخالفان تولید ملی محصولات تراریخته مدعی شده است که به ١١ مرجع امنیتی و نظارتی نامه داده که جلوی کشت محصولات تراریخته را بگیرند. من نمی‌فهمم چرا اصولا کسی باید برای مطالعه نامه این آقا وقتی را تلف کند. امروز اما موضوع محصولات تراریخته و به‌ویژه تولید ملی آن به هیچ عنوان سیاسی نیست. دوستان و دلسوزان و بزرگانی از هر دو جناح طرفدار تولید ملی محصولات تراریخته هستند.

دولت و مجلس یکپارچه بر اجرای قانون ایمنی زیستی تأکید داشته و حتی در برنامه ششم هم با همه تلاشی که شد، به ممنوعیت مطلق محصولات تراریخته رأی ندادند و ممنوعیت مندرج در برنامه ششم در چارچوب قانون ایمنی زیستی است که دولت را مکلف به تولید محصولات تراریخته کرده است. برنامه ششم حتی واردات محصولات تراریخته را هم آزاد  و دولت را مکلف کرده تا محصولات غذایی تراریخته را مورد بررسی قرار داده و چنانچه زیانی داشتند به مردم اطلاع دهد.


منبع: برترینها

۲۴ ساعت لاکچری زندگی کنید

روزنامه هفت صبح – علی هادی زاده: اگر پول کافی داشته باشید، زندگی در هر جای دنیا لذت بخش می شود. در ایران نیز همه امکانات برای یک زندگی لاکچری مهیا است؛ امکاناتی که بعضی از آنها را فقط در فیلم های هالیوودی می توان دید و شاید به فکر کسی هم نرسد که در ایران نیز وجود دارند. از پرواز با جت های خصوصی گرفته تا تفریحات میلیونی و ویلاهایی با امکاناتی که فکرش را هم نمی کنید. برای نمونه به سراغ چند مورد مختلف رفته ایم تا متوجه شوید هزینه های یک روز لاکچری زندگی کردن و تفریح کردن تقریبا چقدر تمام می شود.

آب بازی مدرن!

چند سال پیش سوار شدن روی جت اسکی های کوچک بسیار باکلاس به حساب می آمد و البته هزینه زیادی هم برای شما داشت ولی به تازگی تفریحی در مرزهای ساحلی ما پرطرفدار شده است که پشت آن فناوری های مدرنی قرار گرفته اند. فلای بورد (Flyboard) وسیله ای است که با اتصال به یک جت اسکی شخص را بر روی هوا معلق نگه می دارد و با پمپاژ و فشار آب به او اجازه مانور دادن و انجام حرکات نمایش می دهد.

24 ساعت لاکچری زندگی کنید 

با این وسیله ورزشی تفریحی- آبی می توان در بالای سطح آب تا ارتفاع ۱۲ متر آزادانه پرواز کرد و با شیرجه به داخل آب و بیرون آمدن نمایش های جذاب و چشمگیری را خلق کرد. فلای بورد نیروی محرکه لازم برای انجام چنین مانورهایی را از جت اسکی می گیرد. جت اسکی این نیروی محرکه را توسط شیلنگ ۱۸ متری فلای بورد به نازل هایی که در زیر تخته فلای بورد قرار گرفته اند، هدایت می کند و کاربر می تواند این نیروی جلوبرنده را کنترل کند. فالی بورد دارای شناوری است که به کاربر اجازه می دهد تا از این وسیله ورزشی با اطمینان بیشتر استفاده کند. البته برای تجربه این تفریح جدید و مدرن باید ساعتی ۴۰۰ هزار تومان بپردازید.

یکی دیگر از تفریحات جدید در مناطق توریستی و گران قیمت استفاده از چتر پاراسل است. تفریحی که در آن شما را به یک چتر می بندند و با جت اسکی می کشند تا از سطح آب فاصله بگیرید. فاصله شما ممکن است تا ۱۵۰ متر هم برسد ولی معمولا با توجه به زمان کم پرواز خیلی چشم امیدی به آن نداشته باشید! هزینه این ورزش در بعضی نقاط، حدود ۹۰ هزار تومان برای کمتر از ۱۵ دقیقه است.

ویلا با امکاناتی ویژه

برای اجاره ویلا انتخاب های زیادی پیش روی شماست ولی برای گذراندن یک شب به یادماندنی می توانید به سراغ ویلاهای چسبیده به دریا بروید تا هر وقت خواستید تنی به آب بزنید. البته اگر اوضاع دریا خوب نبود، می توانید از استخر داخل ویلا هم استفاده کنید. ویلایی که در نظر گرفتیم دو استخر دارد. یکی روباز و یکی سرپوشیده.

به علاوه از امکاناتی مثل سونا و جکوزی هم بهره می برد. علاوه بر این ها تمام لوازم خانگی منزل کامل بوده و حتی می توانید یک دست پلی استیشن و یا بیلیارد هم بازی کنید. آلاچیق و باربیکیو و دیگر امکانات هم، برای مواقعی که از بازی خسته شدید به کارتان خواهندآمد.

در مجموع برای این امکانات باید شبی دو میلیون و ۵۰۰ هزار تومان هزینه
کنید. البته این هزینه برای روزهای عادی سال است و اگر روز تعطیل بروید
ممکن است به سه میلیون تومان هم برسد. 
جت لوکس

در
زندگی لاکچری اگر بخواهید می توانید با جت شخصی هم راهی آسمان شوید. هزینه
یک ساعت پرواز با جت خصوصی حدود ۱۲ میلیون تومان است. این هزینه علاوه بر
پول سوخت و غیره بابت خدمات ویژه این پروازها هم هست. خدماتی مثل پرواز از
سالن تشریفات خاص و مجلل، انتقال به فرودگاه و بالعکس با اتومبیل لوکس،
ورود به سالن تشریفات در مقصد، تعیین سرعت پرواز توسط مسافر، پرواز و فرود
در فرودگاه های کوچک، عدم پرواز در صورت تاخیر مسافران، سفارش غذای مورد
علاقه شما برای پرواز و امکان نگهداری پروازی برای برگشت.

24 ساعت لاکچری زندگی کنید 

البته
این هواپیماها تا زمانی که شما می خواهید منتظر شما می شوند ولی بعد از
مدتی به ازای مثلا هر ۱۵ دقیقه تاخیر، حدود ۷۰۰ هزار تومان از شما می
گیرند. علاوه بر آن این هواپیماها در هر شرایط آب و هوایی پرواز کرده و
اصولا مه و برف باعث تاخیر و توقف پرواز با جت های خصوصی نمی شود. همچنین
حیوان خانگی شما می تواند همراه با شما به داخل کابین جت خصوصی بیاید تا
تنها نباشید! داشتن دستشویی شخصی و پذیرایی مخصوص هم که از حداقل ویژگی های
این هواپیماها است.

 
ناخدای دریا شوید

اجاره انواع قایق تفریحی و کشتی شخصی شمال و جنوب کشور به صورت ساعتی و روزانه و انواع قایق موتوری همانند سایر شهرهای توریستی و ساحلی دنیا فراهم است. این قایق های تفریحی که به صورت خصوصی کرایه داده می شوند دارای سوییت، سرویس کامل آشپزخانه و سرویس بهداشتی مناسب زندگی برای یک تا ۱۵ نفر هستند.

اگر بخواهید یک قایق شخصی بخرید باید حداقل ۸۰ میلیون تومان هزینه کنید. ولی برای اجاره فشار زیادی به جیب شما واردنشده و بسته به نوع قایق و تعداد نفرات باید ساعتی حدود ۵۰۰ تا بیش از یک میلیون تومان هزینه آن را بپردازید. علاوه بر آنچه ذکر شد، این قایق تفریحی مجهز به امکاناتی نظیر سالن نشیمن، اتاق خواب دو تخته یا سقف شیشه ای، سرویس بهداشتی شامل توالت فرنگی و روشویی، آشپزخانه دارای گاز، مایکروفر، سینک ظرفشویی، کابینت و یخچال، سکوی شیرجه، عرشه مبله و… است.

لوکس برانید

بسیاری از کسانی که به مناطق تفریحی گران قیمتی مثل کیش می روند، ترجیح می دهند وسیله نقلیه با خود نبرده و یک ماشین کرایه کنند. آن هم ماشین های از جنس سوپراسپورت های روز دنیا یا ماشین های تشریفاتی مثل لیموزین. اگر به دنبال ماشین های سوپراسپورت باشید باید با توجه به مکانی که آنها را کرایه می کنید، هزینه بپردازید.

24 ساعت لاکچری زندگی کنید

در جزیره کیش کرایه یک روز شورولت کوروت ۲۰۱۵ حدود یک میلیون و ۱۰۰ هزار تومان برایتان آب می خورد. همچنین یک مازراتی گرن توریزمو هم قیمتی حدود یک میلیون تومان برای یک روز دارد. لیموزین بیشتر به صورت ساعتی اجاره شده و برای یک ساعت معمولا قیمتی بین ۳۰۰ تا ۵۰۰ هزار تومان از شما می گیرند. در شهرهایی مثل تهران اگر بخواهید سوار هر یک از این وسیله ها بشوید، باید هزینه ها را تقریبا پنج یا شش برابر کنید.


منبع: برترینها

مدهای متفاوت و جذاب، در فرهنگ‌های مختلف جهان

برترین ها – ترجمه از پردیس بختیاری: شاید فکر کنید که بیشتر مدها زودگذر و فانی هستند اما همیشه اینطور نیست. در گوشه و کنار کره زمین اقوام گوناگونی با فرهنگ ها و سنت های متنوع زندگی می کنند.

شیوه زندگی و اجتماع امروزی شهرها باعث شده تا اقوام مختلف از لباس هایی استفاده کنند که راحت تر یا کم زرق و برق تر بوده و مناسب کار و انجام امور روزمره باشند اما بسیاری از اقوامی که در دور و نزدیک دنیا زندگی می کنند هنوز به پوشش های سنتی شان وفادار هستند.

برخی از مدها از دل سنت ها سر بر می آورند و دوام خود را تا قرن ها حفظ می کنند، درست مانند پوشش مردمان اسکاتلندی و قوم ماسای یا تارتان و… اگر سنت های مد و پوشاک مردم نقاط مختلف جهان برای شما هم جذابیت دارد، با ما همراه باشید.

مدهای جذاب فرهنگ های مختلف جهان

قوم ماسای: منجق دوزی

قوم ماسای یکی از مشهورترین اقوام آفریقایی هستند که در مرز میان کنیا و تانزانیا و در دشت‌های دامنه کوه کلیمانجارو زندگی می‌کنند و از تیره نیلوت می‌باشند. 

مدهای جذاب فرهنگ های مختلف جهان

ماسای‌ها قومی دامپرور و نیمه کوچ نشین بوده و از نظر سنت‌ها، پوشش و ظاهر تفاوت بارزی با اقوام بانتو و سایر اقوام ساکن آفریقای سیاه دارند. سنت منجق دوزی در میان مردم این قبیله به قرن ها پیش باز می گردد. آنها از رنگ های روشن، جیغ و متنوع برای درست کردن زیورآلات استفاده می کنند. آنها آنقدر در این هنر چیره دست شده اند که اخیرا محصولات خود را به دیگر نقاط جهان نیز صادر می کنند تا از این طریق فرهنگ شان را حفظ کنند و گسترش دهند.

 مدهای جذاب فرهنگ های مختلف جهان

در منجق دوزی آنها، رنگ حرف اول را می زند. به عنوان مثال رنگ سفید سمبل شیر، رنگ قرمز نمادی از خون، رنگ مشکی نشانه ای از پوست بدن انسان، رنگ آبی نماد خدا، و سبز رنگ صلح است.

یوروبا: منجق دوزی

یوروبا نام یکی از اقوام بزرگ آفریقایی است که حدود ۳۰ درصد از کل جمعیت نیجریه را تشکیل می‌دهند و پیرامون ۴۰ میلیون نفر در سراسر آفریقای غربی جمعیت دارند.

 مدهای جذاب فرهنگ های مختلف جهان

آنها در هنر منجق دوزی پایشان را از قوم ماسای فراتر گذاشتند و منجق را نه تنها به عنوان اکسسوری، بلکه برای لباس نیز به کار می گیرند. این سنت به قرن ۶ میلادی باز می گردد. آنها در طرح  لباس هایشان از نقوش حیوانات و پرندگانی که شکار کرده اند استفاده می کنند.

 مدهای جذاب فرهنگ های مختلف جهان

اکثر افرادی که در نیجریه زندگی می کنند اعتقاد دارند که نه تنها پوشیدن این مدل لباس ها، بلکه درست کردن آنها نیز مقدس است و موجب اجر و پاداش می شود.

سرخپوستان آمریکایی: منجق دوزی

کهن ترین منجق دوزی متعلق به آمریکای شمال سال ۱۱۰۰۰ قبل از میلاد می باشد. سرخپوستان آمریکایی به بومیان قدیمی کشور آمریکا اطلاق می‌شوند که امروزه بصورت اقلّیتی در میان جمعیت مهاجر بعدی به سر می‌برند. این اقوام به گروه‌های بومی آمریکای شمالی تعلق دارند و به زبان‌های گوناگونی گویش می‌کنند. برخی هنوز به سنت‌های قدیمی قومی خود پایبند مانده و برخی زیر فشار همسان‌سازی، با فرهنگ مدرن آمریکایی خو گرفته‌اند. 

 مدهای جذاب فرهنگ های مختلف جهان

از آنجا که آنها مجبور بودند به دلایل مختلفی چون خشکسالی، جنگ یا شرایط بد آن و هوایی، مدام از این سو به آن سو نقل مکان کنند، برای سرگرم کردن خودشان به هنرهای دستی روی می آوردند که منجق دوزی رایج ترین شان بوده است.

قوم طوارق: عمامه

طَوارِق یکی از اقوام بربر در شمال آفریقا و قومی صحرانشین هستند. از آنجا که آنها عمامه ای آبی به سر می کنند، به «مردان آبی» نیز شهرت دارند. 

 مدهای جذاب فرهنگ های مختلف جهان

آنها به دو دلیل عمامه می گذارند: ۱- جنبه مذهبی که معتقد بودند عمامه باعث دوری شیطان می شود و ۲- جنبه کاربردی که مانع از تابش مستقیم آفتاب به صورت شان می شد. 

پنجابی‌ها: عمامه

مردم پنجابی یا پنجابی‌ها گروهی از مردم هندوآریایی زبان بومی در شبه قاره هند می‌باشند که بطور عمده در دو کشور هند و پاکستان و بخش‌هایی از کشمیر به سر می‌برند.

 مدهای جذاب فرهنگ های مختلف جهان

اگر از پوشش های سر لذت می برید، بد نیست که به عمامه های مردم پنجابی که یکی از جذاب ترین عمامه ها را دارند، نگاهی بیاندازید. بزرگ ترین عمامه متعلق به فردی از این منطقه است که با ۴۰۰ متر پارچه، بیش از ۱۰۰ سنجاق و ۵۱ سمبل فلزی مذهبی درست شده است. 

 مدهای جذاب فرهنگ های مختلف جهان

اما این سنت از کجا آمده است؟ در زمان های گذشته، زمانی که میان این قبیله و مغول ها جنگ بود، پنجابی‌ها این کلاه ها را برای جلوگیری از ضربه های شمشیر مغول ها به سر می بستند. علاوه بر آن گاهی سلاح های خود را نیز در آن پنهان می کردند. 

بنابراین اگر چه این عمامه ها اکنون جنبه زیبایی شناسی دارد اما در گذشته جنبه کاربردی آن مطرح بود.

اسکاتلند: پلِید

پلِید(plaid) یا تارتان نام طرح پارچه های اسکاتلندی است که برای دوخت لباس های سنتی از آن استفاده می شود. این طرح از خطوط افقی و عمودی تشکیل شده که رنگ های مختلفی دارند. از قرن ۱۸ میلادی این پارچه مورد توجه قرار گرفت و محبوبیت خود را در دنیای مد به دست آورد.

 

 مدهای جذاب فرهنگ های مختلف جهان

کیلت دامن اسکاتلندی است که از قرن ۱۶ میلادی در میان مردان اسکاتلندی رواج یافت و امروزه در مراسم و جشن های سنتی مورد استفاده قرار می گیرد. اگر می خواهید تجربه تماشای انواع مختلف این لباس را داشته باشید، در مراسم بازی های «Highland» که آخر هفته های تابستان برگزار می شود، سری بزنید. پوشیدن کلیت از قوانین این بازی است.

قبیله زوسا: عمامه

قبیله زوسا (Xhosa) در جنوب شرق آفریقا زندگی می کنند. زنان این منطقه طبق سنت های قدیمی خود، که بیش از ۴۰۰ سال به طول انجامیده، عمامه هایی رنگی به سر می بندند. آنها معتقدند که این عمامه ها سمبل خاصی نیست و تنها اتحاد و یکدستی آنها را نشان می دهد.

 مدهای جذاب فرهنگ های مختلف جهان

جالب اینجاست که هر چه سن زنان بالاتر می رود، اندازه این عمامه ها نیز بزرگ تر می شود. در مراسم مجللی چون مراسم عروسی نیز این عمامه ها رنگین تر و زیباتر بسته خواهند شد.


منبع: برترینها

لیموترش، بهترین ضدعفونی‌‌کننده بدن

لیموترش، بهترین ضدعفونی‌‌کننده بدن

لیموترش دارای املاح و ترکیبات زیادی مانند اسیدسیتریک، کلسیم، منیزیم، ویتامین C، فلاوونوئید، پکتین و لیمونین است که ایمنی بدن را تقویت می‌کند و با عفونت‌ها مقابله می‌کند. 

به گزارش آرمان امروز، اگرچه همه ما کم و بیش با خاصیت لیمو آشنا هستیم اما خوب است بدانیم این خوراکی بسیار مفید یک ماده تقویت‌کننده زیبایی است و باعث افزایش سلامتی، طراوت و شادابی، جوانی و نیروی حیات می‌شود.

نرم‌کننده پوست

پوست لیموترش را روی پوست خشک یا جای پوسته پوسته شده بمالید تا مشکل آن برطرف شود، برای نرم شدن پوست ضخیم شده آرنج نیز پوست لیمو ترش مفید است.

تقویت‌کننده معده

پس از هر وعده، یک لیوان آب ولرم حاوی آب یک لیمو تازه بخورید. اسید موجود در لیمو، فعالیت عضلات معده را تحریک می‌کند.

درمان عفونت‌های پوستی

اگر از عفونت پوستی مانند اگزما رنج می‌برید، لیمو می‌تواند تسکین‌دهنده باشد. ۸ قطره روغن‌لیمو را با یک لیوان آب‌ولرم و یک قاشق غذاخوری عسل رقیق‌شده مخلوط کنید. سپس پارچه تمیز را به آن محلول آغشته کنید و روزی ۲ تا ۳ بار به مدت ۱۵ دقیقه روی قسمت مورد نظر قرار دهید. این روش نه تنها عفونت را کاهش می‌دهد بلکه خارش را نیز از بین می‌برد. عسل نیز مانند لیمو خاصیت ضد التهابی دارد و روند بهبود را تقویت می‌کند.

مسکن قوی

آب‌لیمو تاثیر قوی قلیایی روی بدن دارد و عامل طبیعی در برابر اسید اضافه بدن است. این اسید اضافه موجود در بدن، نقشی مهم برای دردهای روماتیسم دارد. روزی ۳ بار یک لیوان آب ولرم حاوی آب یک لیمو بخورید و در صورت شدت درد، به هر یک لیوان، آب ۲ عدد لیمو اضافه کنید.

خوشبوکننده دهان

برای خوشبو کردن دهان، روزی چند بار به‌طور کامل با یک لیوان آب‌ولرم حاوی آب یک لیموی تازه را غرغره کنید. جویدن یک برش لیمو پس از هر وعده غذایی نیز می‌تواند مفید باشد.

آرامبخش طبیعی

بررسی‌ها نشان می‌دهد لیمو تاثیر آرامبخش دارد و خستگی مفرط، سرگیجه، اضطراب، تنش و دستپاچگی را از بین می‌برد. استنشاق روغن لیمو، هوشیاری و قدرت تمرکز فرد را افزایش می‌دهد. برای افزایش توانایی کارمندان در محیط کار از خوشبوکننده با بوی لیمو استفاده می‌شود. اگر حالت عصبی و نگرانی دارید، چند قطره روغن لیمو را روی دستمال بچکانید و بو کنید.

برطرف‌کننده آفت دهان

خاصیت ثابت‌شده ضدباکتریایی و ضدویروسی لیمو، روند بهبود آفت را تسریع می‌کند. کافی است روزی ۳ بار آب مخلوطی از یک لیموی تازه و یک لیوان آب‌ولرم غرغره کنید اگرچه در اوایل احساس سوزش خواهید کرد اما با استفاده مکرر احساس سوزش کاهش پیدا می‌کند.

برطرف‌کننده آکنه

ویتامین C موجود در میوه‌های استوایی برای طراوت پوست لازم است همان طور که می‌دانید خوردن ناشتا یک لیوان آب ولرم با لیمو برای پوست مفید است. لیمو حاوی اسیدسیتریک است که برای درمان آکنه بسیار موثر است. برای این منظور با استفاده از انگشت یا پنبه کمی آبلیموی تازه روی آکنه بمالید و بگذارید شب کامل روی پوست بماند. صبح روز بعد با آب صورت خود را بشویید. اگرچه ممکن است کمی ناراحت‌کننده باشد و شاید احساس سوزش کنید اما لیمو برای درمان آکنه بسیار مفید و کاربردی است.همچنین پیشنهاد می‌کنیم یک سهم آبلیموی تازه را با یک سهم آب‌گلاب و یا عسل رقیق‌شده با آب مخلوط کنید و به مدت نیم‌ساعت روی آکنه بگذارید و سپس با آب بشویید. این عمل را ۲ بار، یک بار به هنگام صبح و یک بار عصر تکرار کنید.

تب‌بر فوری

تب‌ولرز می‌تواند علل متفاوتی داشته باشد اما لیمو همیشه یک درمان مفید است. هر ۲ ساعت یک لیوان آبجوش با کمی عسل و آب یک لیموی ترش و تازه بخورید تا تب‌ولرز شما از بین برود.

دشمن فشارخون

پیازوسیر همراه با لیمو به‌طور موثری با فشارخون بالا مقابله می‌کند. ۳ حبه سیر را له کنید، یک پیاز را ریز خرد و با ۴ لیوان شیر کم چرب یا شیر سویا به جوش بیاورید و سپس زیر آن را خاموش کنید. پس از ۵ دقیقه مخلوط به‌دست‌آمده را از صافی رد کنید و در یخچال قرار دهید. آب ۳ لیمو را به آن اضافه کنید و در طی روز بخورید. اگر از کلسترول بالا رنج می‌برید، خوب است بدانید که پکتین در لیمو همراه با ماده‌مغذی دیگری، در کاهش چربی‌خون موثر است.

به خاطر داشته باشید

اگر از سوزش سر دل، ناراحتی مثانه و کلیه رنج می‌برید و یا اینکه به میوه‌های استوایی حساسیت دارید قبل از استفاده از لیمو با پزشک مشورت کنید. خوردن آبلیمو و یا استفاده از روغن‌لیمو برای کودکان زیر ۱۰‌ساله توصیه نمی‌شود. برای محافظت از مینای دندان، نیم ساعت پس از خوردن لیمو مسواک بزنید.


منبع: فرادید

نشانه های «اعتماد به نفس پایین» و راه حل آن

آیا تا به حال فردی را دیده اید که جمله ای را به زبان بیاورد و بلافاصله بارها بابت گفتن آن عذرخواهی کند؟ چنین افرادی بدون شک دچار کمبود اعتماد به نفس هستند.

آیا تا به حال فردی را دیده اید که جمله ای را به زبان بیاورد و بلافاصله بارها بابت گفتن آن عذرخواهی کند؟ چنین افرادی بدون شک دچار کمبود اعتماد به نفس هستند. 

به گزارش روزنامه آرمان، بعضی از جملاتی که به زبان می‌آورید درجه اعتماد به نفس‌تان را نشان می‌دهند.

 نشانه های «اعتماد به نفس پایین» و راه حل آن

بارها تکرار کلمه «ببخشید»

بعضی افراد باورشان این است که هر مشکل و اشتباهی که پیش بیاید مقصر آن ها هستند و باید عذرخواهی کنند.

راه حل: اگر شما هم چنین باوری دارید قبل از عذرخواهی موقعیت را ارزیابی کنید و ببینید آیا واقعا کار بدی کرده اید که مجبور به عذرخواهی هستید؟

فقط یه شانس بود

بعضی ها در زندگی به موفقیت هایی می رسند اما در جواب تبریک دیگران می گویند: شانس آوردم یا یهویی اتفاق افتاد. آن ها تلاش هایی که برای آن موفقیت کرده‌اند را فراموش می کنند و ادعا می کنند که تنها شانس باعث این موفقیت شده است. به این وضعیت اعتماد به نفس نامعقول یا نادرست می گویند.

اعتماد به نفس پایین

راه حل: اعتراف کنید که عالی هستید و وقتی دیگران تبریک می گویند به جای بهانه آوردن کافی است بگویید: متشکرم.

چه فکری درباره من می‌کنن

معمولا کسانی که اعتماد به نفس پایینی دارند روی دیدگاه و نظرات دیگران متمرکز می‌شوند و ناسازگاری‌ها را نمی‌توانند تحمل کنند. آن‌ها ترجیح می‌دهند با انسان‌های منفی و ناراضی ارتباط برقرار کنند.

راه حل: ابتدا این را درک کنید که همه آدم ها به فکر خودشان هستند و کسی به شما فکر نمی کند. آدم‌های ناسازگار و متناقض را که دائم نسبت به شما نظر منفی دارند از زندگی خود دور کنید.

دوست دارم چرت بزنم

اعتماد به نفس پایین تنها بازخورد رفتاری ندارد بلکه عوارض جسمی هم دارد. مثل خستگی و خواب آلودگی بی دلیل. این افراد در چنین شرایطی از مشکلات و نگرانی ها دوری می کنند.

 نشانه های «اعتماد به نفس پایین» و راه حل آن

راه حل: اگر متوجه چنین مشکلی در خودتان شدید با درمان شناس مشورت کنید تا بتوانید راه حلی برای این خستگی های مفرط پیدا کنید.

جملات ناخوشایند درباره خود

کسانی که اعتماد به نفس پایینی دارند دائم خودشان را مسخره می کنند و هنگامی که درباره خودشان حرف می زنند جملات ناخوشایندی را به کارمی برند. آن ها تصور می کنند که دیگران فقط نقص های شان را می بینند پس بهتر است که خودشان این نقص ها را تمسخر کنند تا دیگران.

راه حل: اگر شما توجه دیگران را به نقص های‌تان جلب نکنید دیگران هرگز متوجه آن ها نخواهند شد.

شاید درست گفته باشم مطمئن نیستم

جملاتی مثل: شاید، اگه اشتباه نکنم، یه جورایی و… بهانه هایی هستند برای این که شاید چیزی که می گویند اشتباه باشد.

راه حل: جملاتی که به زبان می آورید را کنترل کنید و این را بدانید که همه آدم ها حرف های شان ۱۰۰ درصد درست نیست.

همه اینو میگن

بیشتر مردم اینجوری فکر میکنن، بیشتر مردم چنین چیزی رو میخوان و مواردی از این قبیل نشان می‌دهد که نمی‌خواهید عقیده خودتان را به زبان بیاورید.

 نشانه های «اعتماد به نفس پایین» و راه حل آن

راه حل: این را بدانید که تنها نظر شخصی شکل گرفته شماست که به شما شخصیت می دهد.

نظرم متفاوت بود اما موافقم

آنها هیچ‌وقت بحث نمی‌کنند و همیشه موافق هستند. آن ها افراد آسان گیری نیستند بلکه ترس از اشتباه و شکست دارند.

راه حل: این را درک کنید که غریبه ها هرگز نمی توانند تشخیص دهند که چه چیزی برای شما بهتر است و چه نظری باید داشته باشید.

برچسب ها: ، ،


منبع: فرادید

حقایقی جالب در مورد طلاق که نمی دانید!

برترین ها: همانگونه که ازدواج ها به دلایل مختلف اتفاق می افتند، طلاق ها هم می توانند علل متفاوتی داشته باشند. دانشمندان برای این که بفهمند چه احتمالاتی درصد طلاق را بالاتر می برد، تحقیقاتی بلند مدت انجام داده اند که نتایج آن را در این مطلب با شما به اشتراک می گذاریم. اما قبل از مطالعه یادتان باشد که این نتایج ۱۰۰% نیست و ممکن است در هر فردی نتیجه ای خاص دهد. 

بیشتر ازدواج ها در ماههای اسفند و مرداد اتفاق می افتد

طبق تحقیقی که در دانشگاه واشنگتن آمریکا در سال ۲۰۱۶ انجام شد، اکثر طلاق ها در ماههای اسفند و مرداد رخ داده اند. 

محققان می گویند از آنجا که مرداد در تعطیلات تابستان و پس از اسفند تعطیلات فروردین قرار دارد، مردم نسبت به پیدا کردن شریک زندگی ایده آل در آن دوران امیدوارند، به همین دلیل ترجیح می دهند که قبل از تعطیلات مُهر جدایی را بر رابطه خود بکوبند. یا به بیان دیگر، با جدا شدن از مشکلاتی که در روابط عاطفی با آنها سر و کل می زدند، می خواهند تعطیلات خود را با آرامش بیشتری سپری کنند.

 حقایقی جالب در مورد طلاق که نمی دانید!

زوج هایی که در اواخر دهه ۲۰ زندگی شان ازدواج می کنند، احتمال طلاق شان کمتر است.

تحقیقات نشان داده به تاخیر انداختن ازدواج هرگز ثبات آن را تضمین نمی کند. افرادی که فکر می کنند هر چه در سن بالاتری ازدواج کنند در ازدواج شان موفق ترند، کاملا در اشتباه اند.

در واقع افرادی که از اوایل دهه ۲۰ سالگی تا اوایل دهه ۳۰ سالگی ازدواج می کنند، نبست به افرادی که پس از ۳۲ سالگی ازدواج می کنند، رابطه موفق تری دارند یا به بیانی دیگر اواخر دهه ۲۰ سالگی بهترین سال برای ازدواج است.

هر چه اختلاف سنی زوج ها کمتر باشد، احتمال طلاق شان نیز کمتر است

تحقیقی ثابت کرده که طلاق میان افرادی که اختلاف سنی بالایی با یکدیگر دارند، بیشتر است. به عنوان مثال زوج هایی که ۱ سال اختلاف سنی دارند احتمال جدایی شان ۳%، آنهایی که ۵ سال اختلاف سنی دارند ۱۸% و زوج هایی که ۱۰ سال اختلاف دارند ۳۹% است.

آقایانی که کار تمام وقت ندارند، احتمال جدایی از همسرشان بیشتر است

شاید خیلی ها تصور کنند که شرایط مالی عامل اصلی طلاق است اما واقعیت چیز دیگری است. آنچه بیش از شرایط مالی بر رابطه تاثیر می گذارد، تقسیم مسئولیت هاست. 

طبق تحقیقات اخیر، مردانی که کاری تمام وقت ندارند، ۳٫۳% احتمال دارد که رابطه عاطفی شان با شکست مواجه شود، در حالی که این آمار برای آقایانی که شغلی تمام وقت دارند، ۲٫۵% است. 

 حقایقی جالب در مورد طلاق که نمی دانید!

افرادی که مراسم عروسی مجلل تری دارند، احتمال شکست شان بیشتر است

مراسم عروسی مجلل تضمین کننده ازدواجی با دوام و پایدار نیست. تحقیقات نشان داده افرادی که بین ۱۰۰۰ تا ۵۰۰۰ دلار برای مراسم عروسی شان خرج کرده اند، در مقایسه با زوج هایی که کمتر از ۱۰۰۰ دلار هزینه کرده اند، بیشتر در خطر جدایی هستند.

از طرف دیگر تعداد میهمان های مراسم نیز در جدایی زوج ها تاثیر گذار است. به این گونه که هر چه تعداد میهمان ها بیشتر باشد، احتمال جدایی کمتر است. به عنوان مثال زوج هایی که بیش از ۲۰۰ میهمان داشته اند، ۹۲% کمتر از افرادی که میهمان های زیادی نداشتند، در معرض خطر طلاق اند.

 حقایقی جالب در مورد طلاق که نمی دانید!

طلاق خطر ابتلا به بیماری قلبی را در خانم ها افزایش می دهد

تحقیقاتی که در سال ۲۰۱۵ انجام گرفت ثابت کرده خانم های مطلقه نسبت به خانم هایی که ازدواجی موفق دارند، بیشتر در معرض ابتلا به بیماری های قبلی هستند.

خانم هایی که حداقل یک بار طلاق گرفته اند ۲۴% بیشتر از دیگران به بیماری های قلبی مبتلا می شوند. این درصد برای زنانی هم که بیش از ۲ بار جدایی را در زندگی شان تجربه کرده اند، افزایش می یابد.

از طرف دیگر، این موضوع تنها برای آقایانی که بیش از ۲ بار طلاق گرفته اند صحت دارد.

خود طلاق تاثیر بدی بر فرزندان نخواهد گذاشت

تحقیقات نشان داده، افرادی که پدر و مادرانشان در کودکی با هم به مراتب دعوا می کردند و در نهایت طلاق گرفته اند کمتر از آنهایی که والدین شان مدام بگومگو داشتند اما هیچگاه جدا نشدند، در معرض خطر جدایی در زندگی شخصی خود هستند. طلاق همیشه بد نیست. گاهی مهر خاموشی به تمام مشکلات و دعواهاست که در نهایت به آرامش ختم می شود. بنابراین طلاق همیشه روی فرزندان تاثیر بدی نمی گذارد، بلکه گاهی آرامش را به آنها هدیه می دهد.

عدم صداقت اصلی ترین عامل طلاق است

در مقاله ای که در سال ۲۰۱۳ چاپ شد، خشونت، عدم همکاری، دروغگویی، بحث های مدام، بی وفایی، اعتیاد و… به عنوان مهمترین عوامل طلاق شناخته شدند، اما از میان آنها عدم صداقت یا همان دروغگویی بالاترین درصد را داشت.

 حقایقی جالب در مورد طلاق که نمی دانید!

افراد مسن پس از طلاق، زندگی سالم تری خواهند داشت

طیق آخرین یافته ها، افراد مسن پس از طلاق، سالم تر و سرحال تر از قبل خواهند شد.

دانشمندان به مدت ۳ سال روی بیش از ۷۹۰۰۰ زن آمریکایی که در سن ۵۰ تا ۷۹ سالگی قرار داشتند، تحقیق کردند. آنها فشار خون، میزان چربی بدن، رژیم غذایی، فعالیت فیزیکی و… آنها را در طول این مدت بررسی کردند. در این میان زنانی که از همسران شان جدا شدند، تاثیرات مثبتی در زندگی شان رخ داد. به عنوان مثال میزان چربی بدن شان کاهش یافت و رژیم غذایی سالم تری را در پیش گرفتند.

زوج هایی که یکدیگر را تحقیر می کنند، بیشتر در معرض طلاق اند

تحقیر به معنای بالاتر دیدن خود از فرد مقابل است که به بگو مگو و بی احترامی و توهین ختم می شود. تحقیر نشانه ای از طلاق است.

آیا شما سعی می کنید که مسائل را از زاویه دید همسرتان ببینید؟ یا همیشه فکر می کنید که او یک دیوانه است؟ اگر پاسخ شما مورد دوم است، بهتر است که آن را اصلاح کنید و با دیدی مثبت تر و صبری بیشتر به رفتارهای همسرتان پاسخ دهید. در غیر این صورت ازدواج شما دوامی نخواهد داشت.


منبع: برترینها

رندی ایرانی ها از کجا می آید؟!

هفته نامه کرگدن – سید محمد بهشتی: اگر بدانیم ایرانیان در طول تاریخ چاره ای جز رندی نداشته اند، با این صفت بهتر کنار می آییم؛ حفظِ این صفت رمز بقا و حتی سعادتمندی ما برای زندگی در مختصات ایران بوده است، اما چرا؟

عاشق و رند و نظربازم و می گویم فاش/ تا بدانی که به چندین هنر آراسته ام (حافظ)

ایرانیان رند و پرده پوشند و این رندی در همه شئونات زندگی شان جاری است؛ از طرز سخن گفتنشان تا فضای خانه شان، حتی لباس پوشیدن و رفتارهایشان رندانه است. کم پیش می آید که پرسشی خصوصی از آن ها بکنیم و پاسخ صریحی بگیریم. معمولا خیلی زود نمی فهمیم احساس یک ایرانی به ما چیست، دارایی اش چقدر است، خوشحال است یا ناراحت، از حرفی که می زند چه منظور دقیقی دارد و خلاصه راه بردن به باطن آنان ساده نیست.

برای همین هم خصوصا در یک ساده اخیر متهم به عدم صراحت و حتی ریاکاری شده اند و بسیاری از نخبگان این ویژگی ایرانیان را مذمت و تحقیر کرده و آن را یکی از عوامل اصلی عقب ماندگی آنان دانسته اند. لیکن با وجود این همه تلاش و ملامت باز هم چیزی از رندی ایرانیان کم نشده است. شاید تک تک افراد در خودآگاهشان صراحت و رک بودن را ستایش کنند، ولی همان ها در نهایت باز رندند، حتی اگر خودشان خبر نداشته باشند.

رندی ایرانی ها از کجا می آید؟!

رندی ایرانی ها از کجا می آید؟

اگر بدانیم ایرانیان در طول تاریخ چاره ای جز رندی نداشته اند، با این صفت بهتر کنار می آییم. حفظ این صفت رمز بقا و حتی سعادتمندی ما برای زندگی در مختصات ایران بوده است، اما چرا؟

علت اصلی آن موقعیت خاص جغرافیایی ایران در جهان است. از زمان پراکندگی اجداد بشر روی زمین تا همین پنج سده پیش که اروپاییان از حدود دریای مدیترانه خارج شدند و به واسطه اقیانوس ها به آفریقا و آسیا و آمریکا راه یافتند، فلات ایران یگانه معبر مطمئن ارتباط میان حوزه های تمدنی جهان یعنی جلگه چین، شبه قاره هندوستان، خاورمیانه و حاشیه دریای مدیترانه بود.

وجود اقیانوس های وسیع در جنوب این فلات از یک سو و دریای مازندران و استپ های شمالی ان از سوی دیگر ایران را تبدیل به پل- چهار راه جهانی می کرد. «بحر محیط» (اقیانوسی عظیم که تصور می کردند پیرامون خشکی های زمین را فراگرفته است و دریای خزر و خلیج فارس را متصل به آن می پنداشتند) و «دیار ظلمات» (خارج از نواحی متمدن زمین که یا خالی از سکونت یا مقر اقوام غیرمتمدن و کوچ ور بود مثل استپ های شمال آسیا)، دو مانع اصلی ای بود که ارتباط میان نواحی متمدن را به عبور از گذرگاه ایرانی محدود می کرد.

ایرانیان به دلیل سابقه طولانی ارتباط با حوزه های مختلف تمدنی در جهان صاحب نقشی اختصاصی بودند. آنان از دیرباز به ویژگی «پل- چهارراه بودن» سرزمینشان آگاهی داشته و همواره در حفظ انحصارش کوشیده اند؛ حفظ این انحصار در عین برقراری ارتباط، نیازمند مدیریتی رندانه بود. تنها تحت چنین مدیریتی بود که امکان داشت از دوره اشکانی (۲۰۰ پیش از میلاد تا ۲۰۰ میلادی) تا آغاز سده پانزدهم میلادی، یعنی نزدیک به ۱۶۰۰ سال، کاسه چینی به روم برسد و دیبای رومی به چین، ولی نه رومیان، چینیان را ملاقات کرده باشند و نه چینیان موفق به دیدار رومیان شده باشند.

ایرانیان در مقابل جهانگشایی فرامانروایان رومی یا کنجکاوی های فرستادگان چینی مقاومت کردند، تا انحصار میدانداری جهانی را از دست ندهند. در عوض رد پای ایرانیان را در تمام سرزمین های اقتصادی جهان می توان گرفت؛ این در حالی است که چینیان تا پیش از آغاز عصر استعمار به غرب خود کراسان (خراسان) می گفتند، یعنی قدم در قلمرو روم نگذاشته بودند. هندی ها نیز در همان زمان اهالی فرانسه و انگلستان را اهل «ولایت» یعنی خراسان می نامیدند. رومیان نیز با وجود آن که از محصولات چینی یا ادویه هندی استفاده می کردند، تصور صحیحی درباره آن سوی ایران نداشتند.

مارکوپولو در سده سیزدهم میلادی بود که توانست از طریق ایران به اقصای شرق سفر کند. پرسش های خان مغول از پدر و عموی مارکوپولو در باب طرز زندگی اروپاییان، حاکی از بیگانگی کامل حکمرانان و نخبگان چین با پدیده اروپاست. از سوی دیگر گزارش مارکوپولو درباره شرق آن قدر برای حاکم ونیز عجیب بود که وی را متهم به دروغ زنی کردند و به زندان انداختند.

هنوز هم شک داریم که آیا مارکوپولو حقیقتا چین را دیده یا صرفا به تکرار شنیده هایش از تجار ایرانی بسنده کرده است؛ اما یک سده طول کشید تا اروپاییان حرف های مارکوپولو را باور کنند و سه سده زمان برد تا بفهمند ختایی که او بدان سفر کرد با چینی که از مسلمانان وصفش را شنیده اند، یکی است.

این در حالی است که سعدی حدود یک سده پیش تر از مارکوپولو در حکایتی مشهور از گلستان، از ملاقاتش با بازرگانی ایرانی در جزیره کیش خبر می دهد که حیطه تجارتش اقصای جهان متمدن را شامل می شد. داد و ستد فرهنگی منحصر به تبادل کالاهای تجاری نبوده، بلکه دامنه آن به حوزه دین و هنر و دانش و زبان و… نیز کشیده می شده است.

شواهد این داد و ستد در حوزه های دیگر بسیار است؛ مانویت در ایران ظهور کرد، ولی اکنون تنها معبد مانوی زنده جهان در شرق چین قرار دارد. بودیسم در هند ظاهر شد، ولیکن شرق ایران تا چین توسط ایرانیان بودایی شد.

حتی با بودایی شدن چینیان، باز هم این ایرانیان بودند که ژاپنی ها را بودایی کردند و نه چینیان. غرب ایران و رومیان توسط ایرانیان به آیین مهر گرویدند و معابد مهری تا اقصای غرب، رد پای این تاثیر ایرانیان بوده است. نه تنها اشیای موزه ای، بلکه برخی متون و منظومه های اساطیری نظیر کوشنامه از سده ششم درباره سرگذشت آن بخشی از جامعه ایرانی است که به شرق رفتند. این ارتباطات البته در طول زمان شدت و ضعف داشت، ولیکن همیشه مستدام بود؛ مثلا در دوره حکومت پادشاهان اشکانی با سیطره ایلخانان مغول بر بخش وسیعی از جهان، روابط جهانی ایرانیان نیز شدیدتر بود.

جهانی بودن ایرانی ها به چه معناست؟

موقعیت ایران در میانه جهان، سبب گستردگی دامنه و شدت تعامل آنان با جهان می شده است که این تعاملات تبعاتی داشته از جمله: شناخت وسیع ایرانیان از جهان و «به جا آوردن» تنوع آن، تمنای آگاهی مستمر از تحولات جهان، تمنای بهره مندی از دستاوردهای جدید دیگر فرهنگ ها، تمنای عرضه دستاوردهای خود به دیگر فرهنگ ها و… همه این ویژگی ها را می توان در اصطلاح «جهانی بودن» ایرانیان خلاصه کرد.

جهانی بودن ایرانیان، ضمن مزایایش، اقتضائاتی داشته که اگر رعایت نمی شده، ای بسا موجودیت و استقلال فرهنگی ایرانیان را به خطر می انداخته است. ایرانیان پیش از آن که بتوانند نقش موثری در این تعاملات داشته باشند، باید آمادگی این چنین ارتباطاتی را می داشتند. رندی و پرده پرده بودن در زمره تدابیر فرهنگ برای حفظ تعاملات شدید و پردامنه بوده است. رندی یا پرده پوشی یعنی زندگی ایرانیان دو رو دارد؛ «اندرونی» و «بیرونی».

شاید همه فرهنگ ها از اندرونی و بیرونی برخوردار باشند، ولبکن عمق اندرونی و بیرونی در همه آن ها یکسان نیست. شدت و استمرار ارتباط با دیگران است که عمق «بیرونی» را تعیین می کند و پایبندی به حریم حفظ موجودیت خود است که عمق «اندرونی» را رقم می زند. طبیعتا هر قدر فرهنگی کهنسال تر باشد، عمق «اندرونی» اهل آن فرهنگ بیشتر می شود و هر قدر سابقه و دامنه تعامل وسیع تری داشته باشد، «بیرونی» اهل آن فرهنگ وسعتی می یابد. موقعیت جغرافیایی ایران بر سر مهمترین راه های تجاری جهان در طول تاریخ و شدت و وسعت دامنه تعامل ایرانیان بوده که به «بیرونی» آنان عمق بخشیده و از سوی دیگر کهنسالی و غنای فرهنگ ایرانی «اندرونی» شان را عمیق کرده است.

عمق اندرونی و بیرونی فاصله ظاهر و باطن است؛ هرچه این عمق کمتر باشد، ظاهر بیشتر به باطن تشبیه می جوید و خبر درست تری از باطن می آورد و هر قدر این عمق بیشتر باشد تشخیص این عمق بیشتر باشد تشخیص آنچه در درون می گذرد، دشوارتر می شود. از همین رو است که راه به اعماق اندرونی ایرانیان یعنی به «دل» آن ها، به سادگی و بر همگان باز نیست.

ایرانیان در عمق اندرونی شان صندوقخانه ای داشتند که در آن ارزشمندترین گوهرهایشان را نگهداری می کردند و در عین حال در عمق بیرونی با بیگانه ترین بیگانگان نیز در تعامل و داد و ستد بودند. اکتفا به اندرونی یا بیرونی به ضرر ایرانیان بوده است. پذیرایی و تعامل با دیگران، داشتن بیرونی ای عمیق و مجلل را ایجاب می کرده است که رونق آن بر ثروت و ارزش های اندرونی می افزوده و در عین حال به اتکای غنای این صندوقخانه عمیق بوده که آنان اعتماد به نفس و مزیتی برای عرضه در تعامل با دیگران می بافتند. به این اعتبار اندرونی و بیرونی در همه حالی مقوم و مکمل یکدیگر بوده اند.

اندرونی و بیرونی نه تنها در فضای زندگی ایرانیان که در سخن گفتن، لباس پوشیدن، آداب پذیرایی و خلاصه همه وجود زندگی ایرانیان حتی تا به امروز بروز و ظهور دارد. به این معنی هرچند رندی یک امر تاریخی است، ولی مربوط به گذشته نیست. تک تک ما حتی درست در همان لحظهای که صراحت را می ستاییم، باز رندیم و این دست خودمان نیست. تعارف از جمله مظاهر رندی در کلام است؛ تعارف در لغت به معنی «شناخت متقابل» است، چرا که سبب می شود ایرانیان در ضمن رد و بدل کردن اصطلاحات و واژگان، موقعیت و میزان صمیمیت خود با دیگران را بسنجند و بفهمند که در چه عمق و لایه ای از اندرونی یا بیرونی بهتر است با یکدیگر ملاقات کنند.

رندی استقبال از تعامل با بیگانگان در بیرونی است، در عین حفاظت از داشته های خود در صندوقخانه. پرده پرده بودن اندرونی و بیرونی اجازه می داده است ما هر کسی را بنا به این که چقدر آشنا یا غریبه است و در چه مرتبه ای از شأن اجتماعی قرار دارد، در لایه ای از این طیف ملاقات کنیم و به نحوی مناسباتمان را تنظیم کنیم که نزدیکی بیش از حد ما به دیگران موجودیت خودمان را به خطر نیندازد و پرهیز از ارتباط به عدم النفعمان منجر نشود.

به اتکای همین ویژگی غنی فرهنگی است که در هیاهوی امروزین مباحثی چون «جهانی سازی» یا «جهانی شدن»، ما با اعتماد به نفس می توانیم از «جهانی بودن» فرهنگ ایرانی بگوییم. اگر «جهانی شدن» اتفاقی است که به تبع سهولت سفرهای زمینی و هوایی یا گسترش شبکه های ارتباط جمعی در یک سده اخیر برای کشورهایی چون چین یا ژاپن یا هندوستان روی داده و اگر «جهانی سازی» پروژه ای است که سعی دارد به بهانه رونق تعاملات، تنوع فرهنگی جهان را نادیده بگیرد و از جهانی بزرگ و متنوع، دهکده ای کوچک بسازد، در عوض «جهانی بودن» صفتی فرهنگی است که در طول تاریخ سبب شده است ایرانیان ضمن حفظ موجودیت فرهنگی خود، تنوع فرهنگی جهان را نیز به جا آورند و از مزایای آن بهره برند و دیگران را نیز بهره مند کنند.

آن هایی که ایرانی ها را نشاخته اند

کسانی که امروز از تعامل با دیگران احساس خطر می کنند، به رندی ایرانیان اعتماد ندارند؛ کسانی که دم از استقلال و قطع ارتباط با سرزمین های دیگر می زنند؛ حواسشان نیست که ایرانیان نمی توانند به اندرونی اکتفا کنند؛ کسانی که یکسره خواهان توجه به بیرونی اند، بی آن که بدانند پیش از آن نیاز است که اندرونی ای قرص و محکم داشته باشیم نیز حواسشان به داشته ها و ارزش های فرهنگی شان نیست. در نهایت کسانی که رندی ایرانیان را مذمت می کنند، یعنی نه ایرانیان را درست شناخته اند و نه صفت رندی را. در همه این احوال باز هم این گروه ها خود در زندگی و به صورت ناخودآگاه رندند و دائما میان اندرونی و بیرونی در رفت و آمدند، چرا که ایرانی اند.


منبع: برترینها

تغییر ارز و حذف صفر در کشورهای مختلف دنیا

هفته نامه صدا – نسیم بنایی: «حالا یک تریلیون دلار زیمبابوه برابر با یک دلار زیمبابوه است.» این جمله ای بود که خبرگزاری سی ان ان در سال ۲۰۰۹ در واکنش به برداشتن ۱۲ صفر از جلوی ارز زیمبابوه در ابتدای خبر خود آورده بود. ماجرا از این قرار بود که تورم در این کشور آفریقایی، ارزش ارز آن را تهدید می کرد. بالاخره یک روز مقامات زیمبابوه تصمیم گرفتند ۱۲ صفر از جلوی ارز این کشور بردارند. مدیر کل بانک مرکزی این کشور مقابل مردم ایستاد و گفت: «ارز ما حتی در وحشتناک ترین توفان های اقتصادی و سیاسی باید در اولویت باشد چرا که ستون اصلی اقتصاد ملی ما به شمار می آید و استقلال ما در گروی آن است.»

در آن زمان با یک اسکناس ۱۰۰ تریلیون دلاری حتی یک قرص نان هم قابل خریداری نبود. نمونه اقدامی که در زیمبابوه صورت گرفت در تاریخ اقتصادی کشورهای دنیا بسیار است. کشورهای زیادی برای مهار مشکلات ارزی خود دست به «اصلاح ارزی» زده اند و تغییراتی را در ارز خود ایجاد کرده اند. برخی از آنها به حذف چند صفر از ارز خود بسنده کرده اند و برخی دیگر ارز خود را به کلی تغییر داده اند.

تغییر ارز و حذف صفر در کشورهای مختلف دنیا

روزی که صفرها ریختند

تغییرات ارزی مربوط به امروز و دیروز نیست، نخستین بار در قرن نوزدهم بود که دولت ها با کمبود طلا و نقره مواجه شدند، در حالی که ارزش سکه های خود را بر اساس آن می سنجیدند. در فاصله سال های ۱۹۶۰ تا ۲۰۰۳ حدود ۶۰ کشور در دنیا برای تغییر ارز خود اقدام کردند.

برخی تنها یک صفر از ارز خود را حذف کردند، برخی تا شش صفر نیز از جلوی ارز خود برداشتند. کشورهایی مانند بولیوی و پرو بیش از یک بار ارز خود را تغییر دادند.

برزیل که در فاصله سال های ۱۹۶۰ تا ۲۰۰۳ رکورد زد و بیش از ۶ بار ارز خود را دستکاری کرد و صفرهای آن را کاهش داد. بررسی ها از وضعیت نرخ تورم در این کشورها نشان می دهد نرخ تورم سالانه آنها به بالای ۱۰۰ درصد رسیده و به همین خاطر ناچار به کاهش صفرهای ارز خود شده اند. در واقع اقدامی که دولت ها در این شرایط انجام می دهند نوعی اصلاح ارزی به شمار می آید که قرار است شرایط اقتصادی را بهبود ببخشد. البته کشورهای بسیاری در طول تاریخ بوده اند که نرخ تورم آنها به بالای ۱۰۰ درصد رسیده اما اقدام به تغییر ارز خود نکرده اند. برای نمونه در سال ۱۹۹۲ تورم سالانه در آلبانی به ۲۲۶ درصد رسید اما مقامات این کشور به تغییر ارزی رأی منفی دادند و آن را نپذیرفتند.

ارمنستان نیز در سال ۱۹۹۵ با تورم ۱۷۶ درصدی مواجه شد اما باز هم به تغییر ارز رأی منفی داد. گاهی نرخ تورم خیلی بیشتر از اینها هم بوده. طلا در جمهوری دموکراتیک کنگو در سال ۲۰۰۰ نرخ تورم سالانه به ۵۱۴ درصد رسید اما مقامات باز هم تصمیم به تغییر ارز خود یا حذف صفرهای آن نگرفتند.

اما چرا دولت ها در سرتاسر دنیا اقدام به دستکاری و تغییر ارز خود می کنند؟ دلایل مختلفی برای این کار وجود دارد اما یک دلیل اصلی این است که وقتی پشتوانه یک ارز، طلا و نقره نباشد و ارزی دیگر باشد، دولت ها تلاش می کنند ارز خود را با آن ارز مرجع هماهنگ کنند و به عبارتی ارز خود را آنقدر دستکاری می کنند تا بالاخره همسو با ارز مرجع شود. تورم یکی از مسائل اصلی در این ماجرا به شمار می آید اما وقتی دولت ها اقدام به اصلاح و تغییر ارز خود کردند، مشکلاتی برای شهروندان ایجاد می شود؛ مثلا در لائوس در سال ۱۹۷۶ دولت دستور داد مردم در عرض یک روز ارزهایی که در اختیار دارند را به بانک بیاورند؛ در این شرایط تغییر از ارز قدیمی به ارز جدید قدری دشوار است، به خاطر همین دشواری ها بسیاری از کشورها به جای تغییر ارز خود، تصمیم دیگری می گیرند و مثلا از راه نرخ تورم وارد می شوند تا این تغییر را ایجاد کنند.

در واقع حذف صفر و تغییر ارز همیشه راهکار مناسبی به شمار نمی آید و بسیاری از کشورها از آن امتناع می کنند. واقعیت این است که ارزها هویت اقتصادی کشورها به شمار می آیند و به همین خاطر بسیاری از کشورها حاضر نمی شوند به راحتی هویت اقتصادی خود را دستکاری کنند و آن را تغییر بدهند.

تغییر ارز و حذف صفر در کشورهای مختلف دنیا

وقتی ترکیه شش صفر از لیره حذف کرد

اکتبر ۲۰۰۶ بود که این خبر مثل بمب اقتصادی در رسانه های مختلف منتشر شد: «ترکیه شش صفر از لیره حذف کرد تا اقتصاد به ثبات برسد.» بر اساس گزارش فاینشنال تایمز، ترکیه در سال ۲۰۰۶ ناگهان تصمیم گرفت سکه ها و اسکناس های جدیدی را روانه بازار کند.

واقعیت این بود که ترکیه در آن زمان از سال های تورم بالا رنج می برد. در نهایت راهکاری که مقامات این کشور به آن رسیدند، حذف چند صفر ناقابل از جلوی ارزشان بود. تا پیش از آن «لیره» ارز ترکیه بود اما از آن تاریخ به بعد «لیره جدید ترکیه» (YTL) به عنوان ارز رسمی این کشور شناخته شد. از ژانویه ۲۰۰۵ نیز این ارز در بازارهای ترکیه به گردش در آمد. مشکل ترکیه از ۳۰ سال پیش از این ماجرا آغاز شد. زمانی که قیمت ها مهر سال افزایش پیدا می کرد و نرخ تورم سرسام آور شده بود.

در این شرایط بود که رجب طیب اردوغان رئیس جمهوری این کشور پشت تریبون قرار گرفت و اعلام کرد برای تقویت اقتصاد ترکیه، لیره جدید ترکیه روانه بازار خواهد شد. این اقدام اثربخش بود. یعنی به محض این که دولت ترکیه در این زمینه اقدام کرد، نرخ تورم به کمتر از ۱۰ درصد رسید. این در حالی است که نرخ تورم از سال ۱۹۷۲ تا آن زمان به زیر ۱۰ درصد نرسیده بود. نرخ تورم در ابتدای سال ۲۰۰۲ در ترکیه بالای ۷۰ درصد بود.

به این ترتیب دستکاری ارزی و حذف شش صفر ازت لیره ترکیه، جزو اقدامات موثری بود که به نفع مردم این کشور تمام شد.

به هر حال بررسی های کارشناسان اقتصادی نشان می دهد کشورهای مختلف در دنیا در برابر افزایش نرخ تورم واکنش های متفاوتی نشان می دهند و در مورد خیلی از آنها، ارز آخرین چیزی است که به آن فکر می کنند. در حالی که برخی دیگر در قدم نخست به سراغ حذف صفرهای خود می روند. به هر حال این راهی است که بسیاری از کشورهای دنیا رفته اند.

برخی مانند ترکیه از حذف صفرهای خود نتیجه گرفته اند در حالی که برخی دیگر مانند آلبانی با وجود تورم سرسام آور، حتی به دستکاری ارز خود فکر هم نکرده اند. واقعیت این است که هر کشوری به فراخور حال و روز اقتصادی خودش در این زمینه تصمیم می گیرد.
 

تصمیمات مختلف کشورها در زمان های مختلف با نرخ تورم سالانه متفاوت برای تغییر یا حذف صفر از ارز

تغییر ارز و حذف صفر در کشورهای مختلف دنیا 


منبع: برترینها

مقایسه استایل «پرنسس دایانا» و «کیت میدلتون»

برترین ها: دایانا، شاهدخت ولز، همسر اول شاهزاده چارلز بود که در سن سی و شش سالگی در یک حادثه رانندگی در پاریس درگذشت.

کاترین، دوشس کمبریج، با فرزند دایانا به نام ویلیام ازدواج کرد و اکنون جانشین اوست. او به خاطر سلیقه خوب اش در دنیای مد همیشه مورد تحسین قرار می گیرد طوری که نامش را در لیست «خوش‌پوشان» جهان نیز می توان مشاهده کرد. 

کیت میدلتون و پرنسس دایانا هر دو به عنوان نمادهایی در دنیای مد و لباس شناخته می شوند. اگر چه هر کدام سبک و شیوه لباس پوشیدن خاص خود را دارند اما اگر عکس های آنها را با هم مقایسه کنید، خواهید دید که در برخی مواقع چقدر بهم شباهت دارند. 

در ادامه تصاویری را برایتان آورده ایم تا شما نیز به شباهت لباس پوشیدن آنها طی سالهای مختلف پی ببرید. 

پرنسس دایانا- ۱۹۹۱ -کیت میدلتون- ۲۰۱۶

 مقایسه استایل پرنسس دایانا و کیت میدلتون

پرنسس دایانا- ۱۹۹۱ – کیت میدلتون- ۲۰۱۶

 مقایسه استایل پرنسس دایانا و کیت میدلتون

پرنسس دایانا- ۱۹۸۶ – کیت میدلتون- ۲۰۱۶

 مقایسه استایل پرنسس دایانا و کیت میدلتون

پرنسس دایانا- ۱۹۸۵ – کیت میدلتون- ۲۰۱۵

 مقایسه استایل پرنسس دایانا و کیت میدلتون

پرنسس دایانا- ۱۹۸۰ – کیت میدلتون- ۲۰۱۱

 مقایسه استایل پرنسس دایانا و کیت میدلتون

پرنسس دایانا- ۱۹۸۸ – کیت میدلتون- ۲۰۱۱

 مقایسه استایل پرنسس دایانا و کیت میدلتون

پرنسس دایانا- ۱۹۸۵ – کیت میدلتون- ۲۰۱۲

 مقایسه استایل پرنسس دایانا و کیت میدلتون

پرنسس دایانا- ۱۹۸۶ – کیت میدلتون- ۲۰۱۲

 مقایسه استایل پرنسس دایانا و کیت میدلتون

پرنسس دایانا- ۱۹۸۵ – کیت میدلتون- ۲۰۱۲

 مقایسه استایل پرنسس دایانا و کیت میدلتون

پرنسس دایانا- ۱۹۸۷ – کیت میدلتون- ۲۰۱۴

 مقایسه استایل پرنسس دایانا و کیت میدلتون

پرنسس دایانا- ۱۹۹۰ – کیت میدلتون- ۲۰۱۵

 مقایسه استایل پرنسس دایانا و کیت میدلتون

پرنسس دایانا- ۱۹۸۱ – کیت میدلتون- ۲۰۱۰

 مقایسه استایل پرنسس دایانا و کیت میدلتون

پرنسس دایانا- ۱۹۸۱ – کیت میدلتون- ۲۰۱۱

 مقایسه استایل پرنسس دایانا و کیت میدلتون

پرنسس دایانا- ۱۹۸۱ – کیت میدلتون- ۲۰۰۶

 مقایسه استایل پرنسس دایانا و کیت میدلتون

پرنسس دایانا- ۱۹۸۲ – کیت میدلتون- ۲۰۱۳

 مقایسه استایل پرنسس دایانا و کیت میدلتون

پرنسس دایانا- ۱۹۸۳ – کیت میدلتون- ۲۰۱۱

مقایسه استایل پرنسس دایانا و کیت میدلتون 

 پرنسس دایانا- ۱۹۸۳ – کیت میدلتون- ۲۰۱۲

 مقایسه استایل پرنسس دایانا و کیت میدلتون

پرنسس دایانا- ۱۹۸۳ – کیت میدلتون- ۲۰۱۴

 مقایسه استایل پرنسس دایانا و کیت میدلتون

پرنسس دایانا- ۱۹۸۳ – کیت میدلتون- ۲۰۱۴

 مقایسه استایل پرنسس دایانا و کیت میدلتون

پرنسس دایانا- ۱۹۸۴ – کیت میدلتون- ۲۰۱۴

مقایسه استایل پرنسس دایانا و کیت میدلتون 

پرنسس دایانا- ۱۹۸۵ – کیت میدلتون- ۲۰۱۴

مقایسه استایل پرنسس دایانا و کیت میدلتون 


 

پرنسس دایانا- ۱۹۸۷ – کیت میدلتون- ۲۰۱۳

 مقایسه استایل پرنسس دایانا و کیت میدلتون


 

پرنسس دایانا- ۱۹۸۷ – کیت میدلتون- ۲۰۱۴

 مقایسه استایل پرنسس دایانا و کیت میدلتون


 

پرنسس دایانا- ۱۹۹۳ – کیت میدلتون- ۲۰۰۶

 مقایسه استایل پرنسس دایانا و کیت میدلتون


 

پرنسس دایانا- ۱۹۹۶ – کیت میدلتون- ۲۰۱۲

مقایسه استایل پرنسس دایانا و کیت میدلتون


منبع: برترینها

ایرانیان موفق سیلیکون‌ولی

دارا خسروشاهی به عنوان مدیرعامل شرکت اوبر انتخاب شد. اوبر یکی از بزرگ‌ترین شرکت‌های همسفری دنیا به حساب می‌آید که در کشورهای مختلفی فعالیت می‌کند.

 با ایرانیان موفق سیلیکون‌ولی آشنا شوید

دارا خسروشاهی به عنوان مدیرعامل شرکت اوبر انتخاب شد. اوبر یکی از بزرگ‌ترین شرکت‌های همسفری دنیا به حساب می‌آید که در کشورهای مختلفی فعالیت می‌کند.

این اتفاق برای بسیاری از ایرانیان هیجان‌انگیز بود اما از همه مهمتر این پیغام را انتقال می‌داد که ایرانی‌های فعال در حوزه تکنولوژی کشور آمریکا قدرتمندتر از همیشه شده‌اند و می‌توانند شرکت‌های بزرگ را هم اداره کنند. 

به همین مناسبت بد نیست نگاهی داشته باشیم به ایرانی‌هایی که در سیلکون‌ولی سرشناس هستند و بسیاری از شرکت‌های بزرگ دنیا را می‌چرخانند.

با ایرانیان موفق سیلیکون‌ولی آشنا شوید
۱ – دارا خسروشاهی: مدیرعامل شرکت اوبر و مدیرعامل سابق شرکت اکسپدیا

۲ – علی و هادی پرتویی: علی بنیانگذار LinkExchange و هادی هم بنیانگذار Tellme Networks است. هر دوی این شرکت‌ها توسط مایکروسافت خریداری شدند. این دو برادر از اولین سرمایه‌گذارهای فیسبوک، دراپ‌باکس،  AirBnB، اوبر، Zappos و کلی استارتاپ دیگر بوده‌اند. این دو نفر الان سایت Code.org را راه‌اندازی کرده‌اند. سایتی که در آن دانش کامپیوتری و برنامه نویسی به دانش آموزان، آموزش داده می‌شود.

۳ – امیر خسروشاهی: بنیانگذار شرکت Nervana که در حوزه هوش مصنوعی فعالیت می‌کند. این شرکت توسط اینتل با مبلغ ۴۰۰ میلیون دلار خریداری شد.

۴ – شروین پیشه‌ور: بنیانگذار شرکت هایپرلوپ و یکی از بنیانگذاران شرکت Sherpa Capital. او قبلا یکی از مدیران شرکت Menlo Ventures بود که از جمله سرمایه‌گذاران اوبر به حساب می‌آید. او سیستم عامل WebOS را هم ساخته بود.  این سیستم عامل توسط ال‌جی خریداری شد و اکنون روی تلویزیون‌های این شرکت مورد استفاده قرار میگیرد.

با ایرانیان موفق سیلیکون‌ولی آشنا شوید

شروین پیشه‌ور

۵ – پیر امیدیار: بنیانگذار سایت eBay.

۶ – پژمان نوزاد: بنیانگذار شرکت Pear Ventures  که بعدا روی دراپ‌باکس، LendingClub، Gusto،Guardant Health، Philz Coffee،DoorDash سرمایه‌گذاری کرد. او قبلا روی PayPal هم سرمایه‌گذاری کرده بود. او یکی از موفق‌ترین ایرانی‌های سیلیکون‌ولی به حساب می‌آید که می‌شود از روی رندگی او فیلم ساخت.

۷ – آرش فردوسی: بنیانگذار دراپ‌باکس.

۸ – امید کردستانی: کردستانی هم از جمله اشخاص معروف دنیای تکنولوژی به حساب می‌آید. او قبلا یکی از مدیران گوگل بود و در حال حاضر رییس هیات مدیره توییتر است.

با ایرانیان موفق سیلیکون‌ولی آشنا شوید

امید کردستانی

۹ – باب مینر: بنیانگذار Oracle.

۱۰ – کیوان بیکپور: بنیانگذار سرویس Periscope که بعدا توسط توییتر خریداری شد.

۱۱ – بابی یزدانی: بنیانگذار شرکت Cota Capital،Signatures Capital که روی گوگل، دراپ‌باکس، اوبر، Bonobos، Bina و Salesforce سرمایه‌گذاری کرد.

۱۲ – سعید احمدی: بنیانگذار و مدیرعامل شرکت Plug and Play Tech Center که یکی از بزرگ‌ترین شرکت‌های سرمایه‌گذار روی استارتاپ‌ها به حساب می آید.

۱۳ – شان راد:  بینانگذار Tinder!.

۱۴ – لیلی سرافان: مدیرعامل شرکت Home Care Assistance با بیش از ۶۵۰۰ کارمند. ارزش این شرکت به ۲۰۰ میلیون دلار می‌رسد.

۱۵ – علی روغنی: مدیرعامل شرکت YCombinator Continuity که اکنون ۱ میلیارد دلار ارزش دارد. او قبلا مدیر ارشد مالی شرکت‌ پیکسار بود و بعدا هم به عنوان مدیر عملیاتی توییتر فعالیت کرد.

۱۶ – کامران الهیان: رییس هیات مدیره و بنیانگذار شرکت Global Catalyst Partners. او قبلا شرکت Cirrus Logic را تاسیس کرده بود.

۱۷- محسن معظمی: او یکی از مدیران شرکت Columbus Nova Technology Partners بود. حتی به عنوان معاون رییس هم در شرکت Cisco فعالیت می‌کرده است. او سیستم Stanford Business را هم تاسیس کرد که بعدا توسط شرکت Kurt Salmon Associates خریداری شد.

۱۸ – شن تجارتی: رییس و مدیرعامل شرکت Honeywell’s High Growth Regions که در خاورمیانه، آسیا، آفریقا و اروپای شرقی فعالیت می‌کند. تجارتی در لیست ۱۰۰ فرد پولدار سایت Fortune در مکان ۷۳ قرار دارد.

۱۹ – حسین اسلامبولچی: بنیانگذار شرکت AT&T Labs و مدیر ارشد فناوری سابق شرکت AT&T بود.

با ایرانیان موفق سیلیکون‌ولی آشنا شوید

حسین اسلامبولچی

۲۰ – فرهاد محیط: او بنیانگذار سرویس Flipagram، BizRate و Shopzilla بود که همه آن‌ها توسط شرکت‌های دیگر خریداری شدند.

۲۱ – علی وهابزاده: بنیانگذار شرکت Chariot که توسط شرکت فورد خریداری شد.

۲۲ – داریان شیرازی: بنیانگذار شرکت Radius که یک شرکت بازاریابی برای کسب و کارهای کوچک بود. ارزش این شرکت به ۸۰ میلیون دلار رسید.

۲۳- فرزاد ناظم: مدیر ارشد فناوری سابق شرکت یاهو که در حال حاضر به همراه همسرش نوشین هاشمی شرکت Hand Foundation و بسیاری از سازمان‌های دیگر را مدیریت می‌کنند.

۲۴ – سالار کمانگر: مدیرعامل سابق یوتیوب. او با ۷ کارمندی که با آن‌ها یوتیوب را تاسیس کرده بود به گوگل پیوست.

۲۵ – پدرام کیانی: رییس مهندسان شرکت اوبر.

۲۶ – بیژن ثابت: او در شرکت Spark Capital شریک بود که بعدا روی توییتر و Tumblr سرمایه‌گذاری کرد.

۲۷ – شاهین فرشچی: یکی از شریک‌های شرکت Lux Capital بود که روی شرکت‌هایی سرمایه‌گذاری می‌کرد که می‌توانستند در آینده تکنولوژی‌های جدید و یا مهندسان حرفه‌ای تربیت کنند.

۲۸ – تورج پرنگ: معاون رییس GoDaddy است. قبلا هم به عنوان مدیر عملیاتی UpCounsel فعالیت می‌کرد. او شرکت Jaxtr را تاسیس کرد که بعدا توسط شرکت‌های دیگر خریداری شد.

۲۹ – شایان زاهد و الکس مهر: بنیانگذاران اپلیکیشن Zoosk که اکنون ۱۸۰ میلیون دلار ارزش دارد.

۳۰ – بابک پهلوان و نیما اصغربیگی: بنیانگذاران شرکت CleverSense که بعدا توسط گوگل خریداری شد. این دو نفر در حال حاضر از مدیران گوگل به حساب می‌آیند.

۳۱ – امین ذوفنون: او اکنون در سمت معاون رییس بخش توسعه کسب و کار فیسبوک فعالیت می‌کند.  او قبلا چنین نقشی را هم در شرکت گوگل داشت.

با ایرانیان موفق سیلیکون‌ولی آشنا شوید

امین ذوفنون

۳۲ – نرگس بنی‌سعیدی: بنیانگذار و مدیرعامل شرکت Bina Technologies است که از جمله شرکت‌های فعال در حوزه بیوانفورماتیک به حساب می‌آید. این شرکت توسط شرکت Roche خریداری شد. بنی‌سعیدی در حال حاضر به عنوان معاون رییس شرکت Roche فعالیت می‌کند.

۳۳ – کیوان مهاجر: بنیانگذار و رییس هیات مدیره شرکت SoundHound است که زمینه هوش مصنوعی و تشخیص زبان توسط هوش مصنوعی فعالیت می‌کند. این شرکت در حال حاضر ۷۵ میلیون دلار ارزش دارد.

۳۴ – حسام اسفندیارپور: بنیانگذار و رییس هیات مدیره شرکت Genapsys. این شرکت ۴۵ میلیون دلار ارزش دارد.

۳۵ – مصطفی رونقی: مدیر ارشد فناوری شرکت Illumina. این شرکت در زمینه توالی‌یابی ژنتیک فعالیت می‌کند و ارزش بازار آن به ۲۸ میلیارد دلار می‌رسد.

با ایرانیان موفق سیلیکون‌ولی آشنا شوید

مصطفی رونقی

۳۶- امیرعلی طلاساز: بنیانگذار و مدیرعامل شرکت Guardant Health که همین چند وقت پیش بیش از ۵۵۰ ملیون دلار سرمایه‌گذاری خطرپذیر برای تشخیص سرطان به وسیله آزمایش خون انجام داد.

نیما قمصری: مدیرعامل شرکت Blend که سرویس‌هایی برای حساب درآمد و هزینه‌ها به شرکت‌های مختلف ارایه می‌کند. این شرکت با همین سرویس‌ها درآمد ۱۶۰ میلیون دلاری داشته است.

در کل تعداد ایران‌های فوق در سیلکون‌ولی به این افراد ختم نمی‌شود. ایران‌های موفق بیشتر از اینها‌ هستند و قطعا در آینده از آن‌ها بیشتر می‌شنویم. ایرانیان موفقی مثل دکتر فیروز نادری و دکتر نادر انقطاع هم برخی دیگر از این افراد به حساب می‌آیند.

برچسب ها: ، ،


منبع: فرادید

جنگ سایبری؛ جنگ بدون بمب و موشک

هفته نامه جامعه پویا: کارشناسان امور سایبری چند سالی است دائما هشدار می دهند حجم بالا و رو به افزایش از حملات هکری بین دولت ها شکل گرفته که می تواند زیرساخت های حیاتی از نیروگاه های برق و بانک ها تا سیستم های کنترل ترافیک شهری را هدف قرار دهد.

در همین چند سال گذشته گزارش شده هکرهای روسی برق حدود ۲۲۰ هزار شهروند را در اوکراین برای مدتی از کار انداخته اند، کره شمالی به شبکه فیلم سازی سونی نفوذ کرده و هکرهای چینی و آمریکایی بارها اطلاعات ارزشمندی را از یکدیگر سرقت کرده اند. نمونه مشخص و علنی آن در یک سال گذشته رقم خورد که مقامات آمریکایی هکرهای روسی را متهم به حمله به ستاد تبلیغاتی هیلاری کلینتون کردند.

حقیقت این است که بیشتر دولت ها در فضای سایبری گرفتار شده اند. قانون مشخص و استاندارد قابل قبولی برای تعریف مصادیق جنگی در این مسیر وجود ندارد. برایان کانینگهام، افسر سابق سیا، در این زمینه می گوید: «فضای سایبری همچون دنیای غرب وحشی است. هیچ اجماع نظری درباره نحوه استفاده از سلاح های سایبری از سوی  دولت ها وجود ندارد. هیچ پیمانی وجود ندارد که مشخص کند فعالیت های سایبری به حدی گسترش یافته که به مرز جنگ رسیده است. هیچ فردی حدود و مرزها را نمی داند و این وضعیت بسیار خطرناک است».

 جنگ سایبری؛ جنگ بدون بمب و موشک

نگرانی درباره پتانسیل های تسلیحات سایبری به سرعت در حال افزایش است و به این دلیل است که جهان از طریق ارتباطات اینترنتی در حال تجربه کردن رشد بی سابقه ای است. هکرها به راحتی می توانند از طریق ابزارهای خانگی که به وب وصل می شود، حملات خود را به اهداف مختلف طرح ریزی کنند. آنها پس از ورود به فضای آنلاین و شناسایی بدافزارها، حملات خود را آغاز می کنند. این دقیقا همان روشی است که هکرها حدود دو سال پیش از آن استفاده کرده و وب سایت ده ها شرکت مطرح آمریکایی همچون توییتر و نت فلیکس را مختل کردند.

نازلی چورلی، تحلیلگر سیاسی در مرکز فناوری های ماساچوست (ام.آی.نتی) در این رابطه می گوید: ما در مرحله تغییر فناوری بسیار حساسی قرار داریم. تا همین چند سال پیش تصور ما این بود که فضای سایبری و دنیای فیزیکی از یکدیگر جداست، اما این روزها کاملا درهم تنیده شده و تقریبا هر فعالیتی از طریق اینترنت امکان پذیر می شود.

در مقابل، جامعه و نهادهای رسمی و دولتی نیز شکل دفاعی تری به خود گرفته اند. در همین راستان دانشگاه کالیفرنیای جنوبی «حوزه سایبری» را ایجاد کرده که شرکت ها در آنجا می توانند توانایی خود را در مقابله با هکرها آزمایش کنند. دانشگاه سن دیگو که هر سال میلیون ها دلار در زمینه تحقیقات دفاعی هزینه می کند، اخیرا واحد امنیت سایبری را ایجاد کرده تا از این طریق میزان حملات صورت گرفته علیه مراکز آموزشی را تخمین زده و بررسی کند. با وجود انجام چنین اقدامات دفاعی، این سوال همچنان مطرح است که آیا نهادها و سازمان های دولتی در کشوری همچون آمریکا در مقابل چنین حملاتی توانایی حفاظت از زیرساخت های خود را دارند.

در همین راستا، چندی پیش گزارشی منتشر و اعلام شد که در صورت وقوع این حملات سایبری، وزارت دفاع آمریکا دقیقا نمی داند چه وظیفه یا مسئولیتی را برعهده دارد. تحلیل انجام شده از سوی دانشگاه کمبریج نیز این گونه تخمین زده که حمله به نیروگاه های برق در شمال شرقی آمریکا موجب می شود ۹۳ میلیون نفر در تاریکی مطلق رفته و بیش از ۲۴۰ میلیارد خسارت اقتصادی نیز به بار آید.

کارشناسان فضای سایبری و مقامات دولتی به این مسئله اذعان دارند که هکرها می توانند بخش های مختلفی از نهادهای دولتی و غیردولتی را هدف قرار دهند؛ اما حقیقت این است که تعیین کردن میزان این خطر خود یک مقوله دیگر است و شامل برآوردهای گیج کننده ای می شود؛ برای مثال در سال ۲۰۱۲، لئون پانه تا که وزیر دفاع وقت ایالات متحده بود، اعلام کرد خطر حملات سایبری به سیستم های مالی و نیروگاه های برق آمریکا می تواند یک پرل هاربر دیگر باشد.

اف. بی. آی، وزارت امنیت داخلی و شورای اطلاعات ملی آمریکا نیز در سال های اخیر چنین اظهاراتی را بیان کرده اند. اما در این میان افرادی همچون هربرت لین، کارشناس امور سایبری در دانشگاه استنفورد، بر این باور است که دولت ها شدت خطرات این نوع حملات را بالاتر می برند تا توجه بیشتری را به سمت خود جلب کنند.

از سوی دیگر مشکل نگران کننده دیگری نیز وجود دارد: چگونه می توان به سرعت و با دقت فراوان منبع یک حمله سایبری را مشخص کرد، به خصوص زمانی که این اقدام به منزل شروع یک جنگ باشد. مارتین لی بیکی در کتاب جدید خود تحت عنوان «فضای سایبری در جنگ و صلح» این طور می نویسد: حملات کامپیوتری هیچ مدرک فیزیکی مشخصی پشت سر خود باقی نمی گذارد؛ نه باروتی و نه اثر انگشتی.

گریس رابرتز، مدیر امور امنیتی در شرکتی در سانتاکلارا، نیز در این رابطه چنین نظری دارد: ما در این نوع حملات آدرس های آی پی، مکان ها و تاکتیک ها را داریم، اما تمامی آنها می تواند جعلی و ساختگی باشد و ما را به جایی نرساند. آیا می توانیم بدون داشتن مدرک قوی، فرد یا افرادی را متهم به انجام چنین حملاتی کنیم.

در همین حال، نازلی چورلی درباره برداشت قدیمی از تسلیحات جنگی هشدار می دهد و می گوید: «ما عادت داریم در توصیف و تشریح فضای جنگ، به ایده هایی از قرن بیستم تکیه کنیم. ما درباره افراد خوب و بد و اینکه چه کسی حمله کرد، صحبت می کردیم؛ اما امروز مجموعه ای از افراد بد و افرادی که بدی کمتری دارند، وجود دارند.

ما به طور دقیق نحوه تعامل و همکاری افراد را نمی دانیم. ممکن است این افراد بد، وابسته به دولت ها باشند. همچنین احتمال دارد این حملات از سوی گروه ها، تروریست ها یا افراد مختلف صورت بگیرد. شناسایی یک فرد یا یک هدف برای انتقام گیری بسیار دشوار است». او نتیجه گیری خود را درباره حملات دنیای سایبری اینطور بیان می کند: «ما شاهد دموکراتیزه شدن جنگ سایبری هستیم».


منبع: برترینها

دروغگوها را چگونه شناسایی کنیم؟

برترین ها – ترجمه از هدی بانکی: دروغگویی، صدرنشین ِ لیست رفتارهای منفی است. هیچکس دوست ندارد بفهمد که فریب خورده، اما این اتفاقی است که تقریبا همه‌‌ی ما مرتبا تجربه می‌کنیم. طبق آمار، بین هر دوهزار آمریکایی، ۹۱ درصدشان در خانه و در محل کار به طور مرتب دروغ می‌گویند. تعجب کردید؟ احتمالا نه! دلیل دروغگویی بیشتر افراد، خودخواهی نیست.

احتمال اینکه شما به افراد مورد علاقه‌تان دروغ بگویید خیلی بیشتر است، چون می‌خواهید جلوی لطمه و عواطف و احساسات خود را بگیرید. اما اگر واقعا بخواهید بدانید چه زمان‌هایی فریب می‌خورید چطور؟ آیا این امکان وجود دارد که از روی یک سری علائم، فرد دروغگو را تشخیص دهید؟

 دروغگو را زود شناسایی کنید

بزرگ‌ترین افشاگری دروغ

چطور می توانیم بفهمیم کسی دروغ می‌گوید؟ وقتی صحبت از دروغ و دروغگویی می‌شود، به سختی می‌توان از روی کلمات رمزگشایی کرد! چیزی که فرد دروغگو می‌گوید معمولا کنترل شده و تمرین شده است مخصوصا اگر فرد تبحر خاصی در این کار داشته باشد. اما رفتارها و حرکات خیلی بهتر از واژه‌ها می‌توانند دروغگویی را برملا کنند زیرا بیشتر ژست‌های بدنی، بر خلاف کلمات، غیرقابل کنترل بوده و اتوماتیک هستند، بنابراین برای اینکه بفهمید فرد مقابل‌تان به شما دروغ می‌گوید یا نه، باید روی زبان بدن‌اش تمرکز کنید.

 

معمول‌ترین نشانه‌ها در زبان بدن فرد دروغگو:

وقتی دروغ می‌گوید کمتر لبخند می‌زند

تحقیقات نشان داده وقتی افراد در حال دروغ گفتن هستند، احتمال لبخند زد‌ن‌شان خیلی کمتر است، مخصوصا در مورد آقایان. اگر کسی هنگام دروغ گفتن لبخند بزند، لبخندش معتبر و حقیقی به نظر نمی‌آید، یعنی به نظر می‌رسد ناگهان لبخند می‌زند و طولانی‌تر هم نگهش می‌دارد.

 دروغگو را زود شناسایی کنید

گردنش را می‌خاراند چون اضطراب دارد

فرد دروغگو معمولا به خاطر اضطراب ناشی از دروغگویی، کنار گردنش یعنی درست زیر نرمه‌ی گوش خود را می‌خاراند. این کار معمولا به شیوه‌ی خاصی انجام می‌شود؛ یعنی با انگشت اشاره‌ی دست ِ مسلط. این حرکت، علامتی از ناامنی، شک و تردید و عدم اطمینان را می‌رساند که در ذهن کسی می‌گذرد که قرار نیست تمام ِ حقیقت را بگوید.

صورت خود را زیاد لمس می‌کند

دست زدن به صورت یکی از متداول‌ترین نشانه‌های دروغگویی است. این حرکت می‌تواند پوشاندن چشم‌ها باشد یا قرار دادن دست روی پیشانی یا چانه که اساسا از ویژگی‌های دوران کودکی ناشی می‌شود. بچه‌ها معمولا برای اینکه دیگر نبینند، نشنوند و یا حرف نزنند، چشم‌ها، گوش‌ها و یا دهان خود را می‌پوشانند. این حرکات معمولا بزرگنمایی می‌شوند اما افراد وقتی بزرگ‌تر می‌شوند، این ژست‌ها سریع‌تر شده و کمتر آشکار می‌شوند اما ناخودآگاه هنوز هم مورد استفاده‌اند.

البته این حرکات همیشه هم بیانگر دروغگویی نیستند، ممکن است فرد سعی داشته باشد اطلاعاتی را مخفی نگه دارد که برای بعضی‌ها می‌تواند معادل همان دروغگویی و فریبکاری باشد.

ناخودآگاه جلوی دهانش را می‌گیرد

پوشاندن دهان، یک واکنش نیمه خودآگاه است که می‌تواند اینگونه تعیبر شود که فرد سعی می‌کند جلوی کلمات دروغ آمیزی را که از دهانش بیرون می‌آیند بگیرد. این علامت می‌تواند به صورت گذاشتن دست روی دهان و یا حتی گذاشتن انگشت جلوی لب‌ها (اعلام سکوت: هیس!) باشد. چنین حرکتی معمولا توسط والدین یا بزرگ‌ترها برای اعلام فرمان سکوت برای بچه‌ها استفاده می‌شود اما در مورد بزرگسالان می‌تواند تلاشی برای بازداشتن خود از بروز کلمات یا احساسات باشد.

موقع حرف زدن بینی‌اش را لمس می‌کند

همه‌ی ما ماجرای پینوکیو را می‌دانیم و از تاثیری که دروغگویی روی بینی دارد آگاهیم. دانشمندان دریافتند بینی انسان هنگام دروغ گفتن، واقعا بزرگ‌تر می‌شود. دلیل این اتفاق هم مواد شیمیایی هستند که به دلیل تحت فشار بودن فرد دروغگو ترشح شده و موجب التهاب بافت درون بینی می‌شوند. شاید شما واقعا نتوانید این اثر را ببینید، اما اتفاقی که در این التهاب می‌‌افتد می‌تواند احساس سوزش و مور مور در بینی ایجاد کند که در نتیجه فرد دروغگو می‌خواهد بینی‌اش را بخاراند، بنابراین ناخودآگاه بینی‌اش را لمس می‌کند.

یقه‌اش را می‌کِشد

این علامتی است که فرد دروغگو را آشکارا لو می‌دهد و دلیل این حرکت هم این است که بافت حساس صورت و گردن، هنگام دروغ گفتن، حساس‌تر می‌شود. وقتی کسی دروغ می‌گوید، حس سوزش در این نواحی ایجاد می‌شود که فرد را وادار به لمس کردن می‌کند. فشار و تنش و اضطراب ناشی از دروغگویی موجب افزایش تعریق در ناحیه‌ی گردن هم می‌شود که این هم دلیل دیگری برای مشهور بودن این علامت از دروغگویی است.

 دروغگو را زود شناسایی کنید

چشم‌هایش را می‌مالد

این رفتار هم ریشه در دوران کودکی دارد. بچه‌ها معمولا وقتی دوست ندارند به چیزی نگاه کنند جلوی چشمان خود را می‌گیرند و این ویژگی‌ است که در بزرگسالی، کاملا ترک‌مان نکرده است. ما همچنان وقتی نمی‌خواهیم به چیزی نگاه کنیم، نیمه آگاهانه چشم‌های خود را می‌مالیم یا اطراف چشم را لمس می‌کنیم. این مکانیسم دفاعی مغز برای مهار فریب‌کاری و غلبه بر فشار ناشی از رودرویی با کسی است که داریم به او دروغ می‌گوییم.


منبع: برترینها

راه‌های درمان و پیشگیری از «سردردهای عصبی»

سردردهای عصبی و تنشی که به آنها سردردهای استرس نیز می‌گویند، یکی از رایج‌ترین انواع سردردها بوده و افراد بسیاری زیادی با آن مواجه می‌شوند. هر چند دلیل اصلی آن هنوز ناشناخته است، اما برخی از کارشناسان عقیده دارند این سردردها به دلیل انقباضات عضلانی در سر و ناحیه‌ی گردن بوجود می‌آیند.

سردردهای عصبی و تنشی که به آنها سردردهای استرس نیز می‌گویند، یکی از رایج‌ترین انواع سردردها بوده و افراد بسیاری زیادی با آن مواجه می‌شوند. هر چند دلیل اصلی آن هنوز ناشناخته است، اما برخی از کارشناسان عقیده دارند این سردردها به دلیل انقباضات عضلانی در سر و ناحیه‌ی گردن بوجود می‌آیند.

به گزارش برترین ها، عوامل خاصی منجر به بروز این سردردها می‌شوند. بعضی از شایع‌ترین این عوامل، استرس، بدخوابی، غذا نخوردن، مشکلات بینایی، خستگی چشم، کار و فشار زیاد و تنش‌های عضلانی است. ضمنا خانم‌ها نسبت به آقایان، بیشتر دچار سردردهای عصبی می‌شوند.

سردردهای عصبی به دو دسته تقسیم می‌شوند، حاد و مزمن. سردردهای عصبی حاد می‌توانند از ۳۰ دقیقه تا یک هفته طول بکشند، در حالیکه سردردهای عصبی مزمن، ساعت‌ها طول کشیده و ممکن است ادامه‌دار باشند. یک سردرد عصبی موجب درد ِ خفیف تا متوسط می‌شود، احساس می‌کنید یک باند محکم دور سرتان بسته شده و درد ممکن است از پشت سر یا بالای ابروها شروع شده و در نهایت تمام سرتان را تحت تاثیر قرار دهد.

 راه‌های درمان و پیشگیری از «سردردهای عصبی»

سایر علائم شامل احساس فشار روی پیشانی یا در طرفین سر و پشت سر، احساس درد یا حساس شدن در پوست سر، گردن و عضلات شانه می‌شود. این سردرد‌ها علاوه بر احساس درد و ناراحتی می‌توانند باعث اضطراب یا افسردگی شده و روی روابط‌، کارآیی و کیفیت زندگی‌تان هم اثر بگذارند. برای پیشگیری از بروز سردردهای تنشی، باید عوامل برانگیزاننده‌ی آن را بشناسید تا از آنها اجتناب کنید.

در این مطلب، ۱۰ راهکار برای درمان و تسکین سردردهای عصبی به شما پیشنهاد می‌دهیم.

۱. مدیریت استرس

اولین قدم مهمی که می‌توانید برای پیشگیری از بروز این سردردها بردارید، کنترل استرس‌تان است. استرس نه تنها عاملی برای سردردهای عصبی است بلکه می‌تواند درد را هم تشدید کند. راههای زیادی برای کنترل و مدیریت استرس وجود دارد: دوش آب گرم بگیرید تا عضلات تحت تنش‌تان آرام شوند، در یک اتاق ساکت به یک موزیک ملایم گوش دهید، کار مورد علاقه‌تان را انجام دهید مثلا باغبانی یا نقاشی، یک کتاب انگیزشی مطالعه کنید، بیرون بروید و قدم بزنید و از طبیعت لذت ببرید، تکنیک‌های کنترل استرس مانند تنفس عمیق، بوگا، مدیتیشن، تجسم سازی و … را تمرین کنید و ورزش کنید چون روی سطح فشار خون‌تان هم اثر مثبتی دارد.

۲. ماساژ بدهید

یک ماساژ خوب روی پوست سر به مدت چند دقیقه می‌تواند سردردهای ناشی از استرس را تا حدود زیادی آرام کند، ضمنا درد و تنش عضلات را کاهش داده جریان خون را بهتر می‌کند. هنگام ماساژ، روی نواحی گیجگاهی یا پس ِ سر تمرکز کنید تا بهترین نتیجه را بگیرید.

یک یا دو قطره عصاره‌ی آویشن یا رزماری را در با قاشق غذاخوری روغن زیتون یا روغن نارگیل گرم ترکیب کنید و روی هر دو گیجگاه‌ و پیشانی‌تان بمالید. به آرامی ماساژ دهید تا جذب پوست‌تان شود. سپس چند دقیقه آرام بنشینید تا این درمان خانگی و طبیعی اثر کند. همچنین می‌توانید تمام بدن‌تان را با این ترکیب ماساژ بدهید تا از استرس و تنش هم رها شوید.

۳. کمپرس سرد

استفاده از کمپرس سرد برای سر می‌تواند عضلات دردناک را تسکین داده و سردرد تنشی‌تان را هم برطرف کند. گاهی سردرد به دلیل فشار رگهای خونی روی عصب‌ها بوجود می‌آید، در این مواقع، استفاده از یک چیز سرد در این قسمت‌ها می‌تواند این رگها را منقبض کرده و کمی از فشار آنها بکاهد. در نتیجه درد تسکین پیدا خواهد کرد.

تکه‌های یخ را در یک کیسه پلاستکی قرار داده و کیسه را با حوله‌ای بپیچید. در یک محیط ساکت و آرام دراز بکشید و کمپرس سرد را روی پیشانی‌تان بگذارید. دو دقیقه صبر کنید، سپس دو دقیقه کمپرس را بردارید. این سیکل را ۴ تا ۵ بار تکرار کنید. سعی کنید ریلکس باشید، به زودی دردتان برطرف خواهد شد.

نکته: یخ را مستقیما روی پوست‌تان نگذارید چون می‌تواند موجب سرماخوردگی شود.

۴. سرکه سیب

سرکه سیب برای درمان خیلی چیزها مفید است مخصوصا برای میگرن، اما برای سردردها تنشی هم سودمند است. سرکه سیب به تعدیل سطح pH در بدن کمک کرده و برای سم زدایی نیز مفید است. ضمنا سرکه سیب خواص ضد التهابی دارد که سردردهای ضربانی را هم برطرف می‌کند. سرکه سیب برای کاهش استرس هم خوب است.

 راه‌های درمان و پیشگیری از «سردردهای عصبی»

یک قاشق غذاخوری سرکه سیب خام و فیلتر نشده را به یک لیوان آب اضافه کنید. می‌توانید کمی عسل هم در آن بریزید. این ترکیب را روزی یک تا دو بار بنوشید تا از سردرد پیشگیری کنید. همچنین می‌توانید چای بابونه و چای سبز بنوشید.

۵. حمام رزماری برای پاها

به گفته‌ی گیاه‌ داروشناس‌ها، حمام پاها با عصاره‌ی رزماری، یک درمان قوی خانگی برای سردردهاست. آب گرم، خون را به سمت پاها سرازیر می‌کند و در نتیجه رگهای خونی در سرتان، از فشار رها می‌شوند و سردردتان تسکین می‌یابد.

از سویی دیگر، عصاره‌ رزماری خواص ضد التهابی دارد که به کاهش درد کمک می‌کند. مطالعه‌ای که در سال ۲۰۱۳ انجام شد، خواص ضد التهابی و تسکین دهنده‌ی رزماری را ثابت کرد.

۷ تا ۸ قطره عصاره رزماری را در یک لگن کوچک آب گرم بریزید. پاهای‌تان را ۲۰ تا ۳۰ دقیقه در این لگن بگذارید تا آرام شوید. سپس پاهای‌تان را با یک حوله‌ی نرم خشک کنید.

۶. عصاره‌ نعنا فلفلی

عصاره نعنا فلفلی می‌تواند اعصاب‌تان را آرام کند و از استرس‌تان بکاهد، به همین دلیل یکی از بهترین درمان‌ها برای سردردهای عصبی است.

استفاده‌ی موضعی از عصاره نعنا فلفلی، عضلات‌تان را ریلکس کرده و جریان خون را هم بهبود می‌دهد. مطالعه‌ای که در سال ۲۰۰۷ انجام شد دریافت استفاده‌ی موضعی از عصاره نعنا فلفلی می‌تواند در درمان سردردهای عصبی مفید باشد.

یک جای ساکت و راحت را انتخاب کنید. چند قطره از عصاره نعنا فلفلی را روی شقیقه‌ها، پیشانی و پشت گردن‌تان ماساژ دهید و هنگام ماساژ، عمیق نفس بکشید. می‌توانید دو عدد چای کیسه‌ای نعنا فلفلی را به مدت ۵ تا ۱۰ دقیقه روی پلک چشم‌های بسته‌ یا پیشانی‌تان بگذارید.

۷. رفتار درمانی شناختی

رفتار درمانی شناختی (CBT) نوعی حرف درمانی است که به شما کمک می‌کند موقعیت‌هایی را که به شما استرس، اضطراب و تنش می‌دهند را بشناسید. همچنین، این درمان به شما یاد می‌دهد چطور استرس خود را کنترل کنید. اگر استرس تحت کنترل باشد، تکرار و شدت سردردهای تنشی‌تان به طور خودکار کاهش می‌یابد.

در درمان CBT، درمانگر با بیمار گفتگو می‌کند. چند جلسه‌ی ۲ تا ۳ ساعته ممکن است لازم باشد تا سردردهای تنشی درمان شوند. مطالعه‌ای که در سال ۲۰۱۴ صورت گرفت نشان داد CBT یک درمان نتیجه بخش هم برای میگرن و هم برای سردردهای تنشی است.

۸. بهبود ژست یا وضعیت بدن

یکی از دلایل رایج سردردهای عصبی، تنش و گرفتگی عضلات است. این کشیدگی و تنش در تمام سر و گردن روی می‌دهد و وضعیت نادرست بدن یکی از عوامل اصلی بروز سردردهای عصبی است.

بهبود و اصلاح وضعیت بدن می‌تواند تاثیرات مثبت زیادی روی سردردهای تنشی بگذارد. ژست مناسب بدن می‌تواند کمک کند تا عضلات شما از تنش و گرفتگی دور بمانند. تمرین کنید تا وضعیت بدن‌تان اصلاح شود؛ چه در حالت تشسته و چه در حالت ایستاده.

وقتی ایستاده‌اید، شانه‌ها را عقب نگه دارید و سرتان را صاف و کمی به سمت بالا بگیرید، شکم‌تان را داخل بکشید. وقتی نشسته‌اید، ران‌های‌تان موازی با زمین باشد و سرتان صاف به سمت جلو. همچنین، هنگام راه رفتن و دراز کشیدن، سعی کنید در وضعیت درستی قرار بگیرید.

۹. چشم‌های‌تان را خسته نکنید

خستگی چشم هم یکی دیگر از علل سردردهای تنشی است که درد گردن، شانه و کمر هم ایجاد می‌کند. آنهایی که ساعت‌های طولانی پشت میز مقابل کامپیوتر می‌نشینند، بیشتر دچار خستگی چشم و سردرد می‌شوند.

 راه‌های درمان و پیشگیری از «سردردهای عصبی»

برای جلوگیری از خستگی چشم‌ها، روزانه چند بار حدود یک دقیقه، پلک‌ها را به آرامی ماساژ بدهید. این کار باعث ریلکس شدن عضلات اطراف چشم می‌شود. به ازای هر ۱۵ تا ۳۰ دقیقه کار کردن، ۵ دقیقه استراحت کنید، بلند شوید و قدم بزنید و اجازه دهید عضلات چشم‌تان استراحت کند. تمرین‌های مخصوص چشم را انجام دهید؛ چشم‌ها را چند ثانیه در جهت گردش عقربه‌های ساعت و همچنین خلاف جهت آن بچرخانید. این کار را هر چند ساعت و هر بار۴ تا ۵ بار تکرار کنید.

۱۰. طب فشاری

یک درمان دیگر هم طب فشاری است که برای سردررهای تنشی موثر است. طب فشاری مانند طب سوزنی است اما بدون کمک سوزن. به نقاط خاصی فشار وارد می‌شود که می‌تواند سردرد را تسکین بدهد.

یکی از نقاط فشار برای کاهش سردرد ناشی از استرس، نقاط drilling bamboo point است. این نقاط جایی هستند پل بینی، به لبه‌ی ابروها می‌رسد، درست زیر ابروها. برای تحریک این نقاط، به هر دو نقطه با نوک انگشتان اشاره‌تان همزمان فشار وارد کنید و فشار را دست کم یک دقیقه نگه دارید.

چند نکته:

رژیم غذایی‌تان را اصلاح کنید تا غذاهایی که برانگیزاننده‌ی سردردهای تنشی هستند محدود شوند، مانند شکلات، غذاهای حاوی نگهدارنده، پنیر کهنه، نیترات و سایر عوامل که خودتان می‌دانید ممکن است باعث سردردتان شوند.

عادت غذایی منظمی داشته باشید و سر ساعت غذا بخورید. عادات خواب‌تان را هم اصلاح کنید اما زیاد نخوابید. سیگار نکشید، الکل ننوشید و مصرف کافئین و شکر را هم بسیار محدود کنید. در طول روز زیاد آب بنوشید تا بدن‌تان دچار کم آبی نشود.


منبع: فرادید

قرص مرگ در پستوی عطاری‌های متخلف

معمولا امکان دارد فردی در معرض مصرف «قرص برنج» قرار بگیرد. مورد نادر آن، استفاده اشتباهی قرص برنج است که البته بندرت پیش می‌آید. استفاده از قرص برنج در برخی مواد مخدر توهم‌زاست که فرد را ناخواسته با عوارض مرگبار قرص برنج مواجه می‌کند.

مرگ بر اثر مصرف این قرص با توجه به دوز مصرف، چینی بودن قرص یا مقاومت بدن فرد مصرف‌کننده، ممکن است بین سه ساعت تا چند روز طول بکشد. با توجه به این‌که تاکنون هیچ پادزهری برای قرص برنج کشف نشده است، مصرف این قرص در بیشتر موارد به مرگی سخت منجر می‌شود.

هر ساله در کشور ما برخی شهروندان، قربانی مصرف قرص برنج می‌شوند. براساس آمارهای پزشکی قانونی، طی بازه پنجساله ۱۳۸۷ تا ۱۳۹۱ در ایران، حدود ۱۹۰۹ نفر به دلیل مسمومیت با قرص برنج کشته شده‌اند. این روند مرگ و مسمومیت، سال به سال نیز افزایش یافته است؛ طوری که آمار تلفات با قرص برنج در سال ۹۵ نسبت به سال قبل از آن، افزایش ۶/۱۶ درصدی داشته است. تلفات قرص برنج در سال قبل، حدود ۳۸۱ مرد و ۲۱۷ زن اعلام شده است که با توجه به افزایش هر ساله تلفات، پیش‌بینی می‌شود تا پایان امسال نیز آمار تلفات قرص برنج به نسبت سال قبل، افزایش پیدا کند.

شکی نیست که وجود عطاری‌های متخلفی که قرص برنج را خیلی راحت در اختیار مصرف‌کننده قرار می‌دهند، در افزایش آمار تلفات تاثیر جدی داشته است که اگر جلوی این چرخه غلط گرفته نشود، در سال‌های آینده نیز آمار مرگ و میرها بر اثر مصرف قرص برنج بالا خواهد رفت.

تجربه اول: قرص را فقط به آدم‌های موجه می‌فروشیم!

لبخندزنان به استقبالمان می‌آید و در را باز می‌کند. همه جور داروی گیاهی و غیرگیاهی که فکرش را بکنید در عطاری‌اش پیدا می‌شود. اینجا در حوالی چهارراه یافت‌آباد تهران، عطاری‌اش را با خوشنامی می‌شناسند.

به قول خودش، بیشتر از ۲۰ سال است در عطاری کار می‌کند و نسل در نسل هم عطار بوده‌اند. وقتی از او می‌خواهم چند قرص برنج را به ما بفروشد، با کمی مکث و تردید می‌پرسد: «برای آفت‌کش می‌خواهید دیگر؟» به او اطمینان می‌دهیم که برای مقابله با آفت‌ها به قرص برنج نیاز داریم.

بلافاصله بعد از تائید شفاهی ما، چند قرص برنج را جلویمان می‌گذارد و می‌گوید: «فقط مراقب باشید که بوخور نشوید، چون بویش هم می‌تواند مسموم کند.»

قوطی استوانه‌ای حاوی «قرص برنج» را به مبلغ ۵۰ هزار تومان به ما می‌فروشد. می‌پرسم که آیا به همه مشتریانتان این قرص را می‌فروشید؟ انگار که از سوالم کمی جا خورده باشد، می‌گوید: «اصلا این‌طوری نیست. ما برای خودمان یک پا روان‌شناس شده‌ایم. فقط به آدم‌های موجه با سن و سال بالا، این قرص را می‌فروشیم.»

تجربه دوم: یک روز با قربانیان مرگ دردناک

در بیمارستان لقمان تهران، مستقیم می‌رویم به بخش مسمومیت و مراقبت‌های ویژه؛ جایی که می‌گویند خیلی از افراد قربانی قرص برنج را به این بیمارستان می‌آورند. یکی از قربانیان این قرص مرگبار، خانمی میانسال است. بدنش متورم شده است و بوی بسیار بدی شبیه بوی ماهی گندیده از او متصاعد می‌شود.

یکی دیگر از قربانیان از درد به خود می‌پیچد و بلندبلند گریه می‌کند. مدام می‌گوید «غلط کردم»، «کمکم کنید»، «نمی‌خواهم بمیرم». پرستار رو به من می‌کند و می‌گوید: حتی یک مورد خودکشی با قرص برنج هم ندیده‌ام که فرد بعد از خودکشی از کرده خودش پشیمان نشده باشد.

درد شدید در اندام‌های داخلی، تهوع، گیجی، تنگی نفس، از کار افتادن اندام‌های حیاتی و در نهایت، ایست قلبی و تنفسی؛ عاقبت همه این مصرف‌کنندگان است که به هوای مرگی سریع به دام مرگی طولانی و دردناک گرفتار شده‌اند.

جای خالی نظارت‌های قانونی

فروش قرص برنج در عطاری‌ها به شکل پنهانی و زیرمیزی انجام نمی‌شود، بلکه این قرص‌ها به شکل عیان به دست مصرف‌کننده می‌رسد.

دکتر محمود خدادوست، مدیرکل دفتر طب سنتی وزارت بهداشت بر دخالت نکردن عطاری‌ها در حوزه پزشکی تاکید کرد و گفت: عطاری‌ها اجازه فروش داروهای شیمیایی و گیاهان دارویی ترکیبی را ندارند.

اما به گفته این مقام مسئول، کنترل، نظارت و کسب مجوز برای فعالیت عطاری‌ها به عهده صنف آنها و وزارت صنعت، معدن و تجارت است، ولی اگر عطاری در زمینه درمان و تجویز دارو فعالیت کند، سازمان غذا و دارو و معاونت درمان وزارت بهداشت با آنها برخورد می‌کند.

دکتر محمدرضا کریمی، فعال در حوزه طب سنتی، این استدلال را چندان قبول ندارد و  می‌گوید: متولی نظام سلامت، وزارت بهداشت است و عطاری‌ها نیز با مجوز اصناف فعالیت می‌کنند که اصناف هم تحت نظارت وزارت صنعت، معدن و تجارت است. بنابراین برای مقابله با فروش قرص برنج در عطاری‌های متخلف، در وهله اول باید این موازی‌کاری‌ها حل شود تا هر سازمانی، وظیفه قانونی خودش را به سازمان دیگری محول نکند.

به همین دلایل، کریمی تاکید دارد که باید وزارت بهداشت بر فعالیت عطاری‌ها نظارت کند، چون محصول این عطاری‌ها در نهایت به سلامت مردم ارتباط دارد، اما متاسفانه گاهی می‌شنویم که می‌گویند عطاری‌ها فقط مجاز به فروش گیاهان دارویی هستند و حق تجویز ندارند. حال سوال ما این است که آیا واقعا عطاری‌ها فقط گیاه دارویی می‌فروشند و هیچ تجویز دارویی ندارند و اصلا چرا باید مسئولان با این توجیه‌ها، از خود سلب مسئولیت کنند.

کریمی تاکید دارد که سلامت مردم، مقدم بر هر کسب و کاری است و به همین دلیل باید با تبلیغات غیرقانونی عطاری‌های متخلف، برخورد قانونی شود.

دکتر اکبر منصوری، داروساز نمونه کشور در سال ۹۶ و عضو سابق هیات‌مدیره انجمن داروسازان تهران:  به راه‌حل‌های رفع این مشکل اشاره می‌کند و می‌گوید: نباید قرص برنج به این راحتی در اختیار مصرف‌کننده قرار بگیرد، زیرا این قرص، بسیار خطرناک است و نباید صرفا به دلیل افزایش درآمد عطاری‌ها به آنها اجازه بدهیم که هر قرصی را در عطاری‌ها بفروشند.

منصوری بر این باور است که باید برای رفع این‌گونه مشکلات، به مردم آگاهی بدهیم و اطلاع‌رسانی‌ها را به شکل گسترده انجام دهیم. وقتی این آگاهی بخشی اتفاق بیفتد، خود به خود مصرف قرص برنج هم کاهش پیدا می‌کند. یعنی در واقع، قبل از توزیع هر فرآورده دارویی در بازار، باید قبل از آن به مردم درباره آن فرآورده، اطلاع‌رسانی کنیم.

البته داستان تخلفات عطاری‌های قانون‌شکن، فقط هم به فروش قرص برنج ختم نمی‌شود، بلکه آنها به مرحله‌ای از تخلف رسیده‌اند که حتی داروهای شیمیایی و داروهای ترک اعتیاد را هم براحتی به فروش می‌رسانند؛ بدون این‌که هیچ ترس و واهمه‌ای از نظارت‌های قانونی داشته باشند.


منبع: برترینها