چگونه اعتمادِ از دست رفته‌ی همسرمان را برگردانیم؟

اعتماد زیربنای اصلی یک رابطه است و بدون آن تمامی ساختارهای یک رابطه به راحتی از هم جدا می شوند حتی اگر در یک رابطه تمام دارایی و احساس خود را سرمایه گذاری نماییم ولی اعتماد درون آن جای نداشته باشد به طور حتم آن رابطه به جایی نخواهد رسید.

 چگونه اعتمادِ از دست رفته‌ی همسرمان را برگردانیم؟

اعتماد زیربنای اصلی یک رابطه است و بدون آن تمامی ساختارهای یک رابطه به راحتی از هم جدا می شوند حتی اگر در یک رابطه تمام دارایی و احساس خود را سرمایه گذاری نماییم ولی اعتماد درون آن جای نداشته باشد به طور حتم آن رابطه به جایی نخواهد رسید.

مشکلات زوجین زمانی شروع می شود که اعتماد یکدیگر را از دست می دهند.رفتن اعتماد از رابطه به معنای ورود بدبینی و شک به زندگی مشترک است که به مرور زمان منجر به از بین رفتن صمیمیت و محبت زوجین می شود اختلافات شروع و شعله ور می گردد. هنگامی که زن و یا مرد به شریک زندگی خود اعتماد نداشته باشد قادر نخواهد بود با دیدی روشن و فارغ از بدبینی امور و سوتفاهمات شان را برطرف کنند در این حالت نمی توانند گفت و گویی موثر داشته باشند، زیرا یکی از پایه های گفت و گوی موثر شنیدن فعال است.
 
بدین معنا که زوجین ابتدا صحبت های یکدیگر را به خوبی گوش کنند ولی چنانچه اعتماد در رابطه نباشد زوجین در هنگام گفت و گو فقط به ذهنیات منفی خود در مورد شریک زندگی می اندیشند و قادر نخواهندبود در زمان حال بوده و به خوبی جملات و کلمات همسر خود را شنیده و تحلیل کننده به همین دلیل سریع عصبانی شده و واکنش های نامناسب و خشن از خود بروز می دهند.

سرد شدن روابط
تکرار این رفتارها به مرور زمان زن و مرد را نسبت به یکدیگر سر و آنها را از هم  دور می سازد. در این زمینه مراجعه به یک روان شناس جهت بهبود رابطه زوجین و حل مشکلات کمک شایانی به زوجین می کند و زن و مرد می توانند با توسل با تکنیک هایی رفتارهایی که سبب تحریک و از بین رفتن رابطه شان شده است را به کمک درمانگر و روان شناس شان کشف و جهت بهبود رابطه تلاش کنند و آموختن یکسری مهارت ها و رعایت برخی نکات می تواند کمک شایانی به زوجین کند در اولین قدم درست ترین کار شاید این باشد که مطمئن شد آیا واقعا مشکلی حقیقی سبب از بین رفتن اعتماد زوجین شده است و یا اینکه حاصل ذهنیت منفی خودمان و یا شریک زندگی مان است؟ و اینکه آیا هنوز همسرتان به شما اعتماد دارد یا خیر؟ براساس نظر روانشناسان دو راه ابتدایی برای از بین بردن یا کاهش اعتماد در یک رابطه وجود دارد:

دو راه برای از بین بردن یا کاهش اعتماد
اول: این که قرارداد و توافقی را که با همسرتان دارید لغو کنید. فقط کافی است به یکی از قول های خود عمل نکنید تا اعتماد همسرتان نسبت به شما کمرنگ شود.

دوم: ضربه زدن و سوءاستفاده به طرق مختلف به همسر گاهی اوقات تنها یک ضربه کوچک می تواند اعتماد طرف مقابل را از بین ببرد و این ضربه زدن می تواند در ابعاد مختلف باشد از یک ناهماهنگی کوچک که سبب تحقیر وی در جمع شده است تا آسیب های بزرگتر.

بدیهی ست که معمولا مجموع ضربه های کوچک و قول های زیر پا گذاشته شده هستند که در نهایت منجر به بوجود آمدن مسائل بغرنج می شوند و روابط میان زن و مرد را تاریک می کند.
 

 چگونه اعتمادِ از دست رفته‌ی همسرمان را برگردانیم؟

 
گاهی نظر برخی زنان و مردها این است که زیر پا گذاشتن یک قول ساده نباید چندان مهم باشد که منجر به برهم خوردن روابط شود و یا گاهی برخی از زوجین انتظار دارند بدون هیچ توجیهی همسرشان آنها را درک کند و توضیحی در مورد علت زیرپا گذاشتن قول نخواهد در این صورت بهتر است به زمانی فکر کنید که با همسرتان برای یک مسئله توافق کرده بودید و به یکدیگر قول هایی داده بودید اما بعد از مدتی همسرتان قولش را زیر پا می گذارد و هر دو شما می دانید مقصر چه کسی است حال به این بیاندیشید که در این حالت خواسته شما از او چیست؟ (زمانی که خود را در موقعیت احساسی شریک زندگی تان قرار دهید در ک وی برایتان سهل تر خواهدشد) در مواقعی که یکی از زوجین احساس کند نادیده گرفته شده است مایل نیست به بهانه ها و دلایل طرف مقابل گوش کند و هرچه شخص خاطی بیشتر توجیح کند طرف مقابل بیشتر ناراحت می شود.
 
همه انسان ها جایز خطا هستند و گاهی در شرایطی قرار می گیرند که برخلاف میل قبلی شان مجبور می شوند دست به اعمالی بزنند که چندان خوشایند به نظر نمی آید در صورتی که برحسب اتفاق زوجی توافقی را زیر پا بگذارند باید هرچه سریعتر جهت رفع کدورت و بازگرداندن اعتماد از بین رفته بکوشند برای برگرداندن اعتماد طرف مقابل می توان با گذراندن یک برنامه چهار مرحله ای به شریک زندگی نشان داد که ناراحتی وی منجر به دلشکستگی و آزردگی دو طرف می شود.

برنامه هدفمند برای برگرداندن اعتماد طرفین
۱٫ مسئولیت رفتار و عملکردتان را بپذیرید: در ابتدا بهتر است هر کدام از زوجین که قراری را زیر پا گذاشته و یا دست به عملی زده که منجر به ناراحتی دیگر شده است مسئولیت عمل خود را بپذیرد این تنها راهی است که باعث می شود طرف مقابل به حرف های دیگری گوش فرا دهد. پذیرش مسئولیت عمل و رفتارتان و اعتراف به اشتباه دریچه ای تازه برای از بین بردن کدورت هاست.

متاسفانه برخی از افراد هنگامی که مرتکب اشتباهی می شوند چه در زندگی مشترکشان و یا در زندگی اجتماعی و شغلی به جای پذیرش سعی در توجیه و انکار اشتباه خود دارند و با این عمل طرف مقابل خود را عصبانی و رنجیده خاطر می سازند. شاید گاهی لازم باشد غرور ها کنار رفته و تک تک افراد با خود و شریک زندگی شان صادقانه برخورد کنند آنچه اهمیت دارد نگرش افراد به حفظ زندگی است اینکه فرد غروراش را اولویت زندگی خود سازد و یا حفظ روابط عاطفی را؟!
 

چگونه اعتمادِ از دست رفته‌ی همسرمان را برگردانیم؟
۲٫ عذرخواهی کنید: این رفتار کمک بسیاری می کند. افرادی وقتی که ضربه ای می خورند یا از چیزی ناراحت می شوند، انتظار شنیدن یک معذرت خواهی از ته دل را دارند. یک عذرخواهی صمیمانه می تواند اعتماد از بین رفته را بازگرداند از آنجایی که افراد کمی مایل به انجام این کار هستند این کار ارزش و قدرت بیشتری پیدا کرده است. یک عذرخواهی از ته دل چیزهای زیادی را تغییر می ده. از دید همسرتان این کار منجر به بالا رفتن شخصیت تان می شود. برعکس برخی که تصور می کنند با عذرخواهی تحقیر می شوند.

نباید فراموش کرد که تمامی افرادی که از نظر عقلی رشد یافته اند آموخته اند زمانی که سهوا و یا عمدا مرتکب اشتباه می شوند بهترین رفتار عذرخواهی کردن و پذیرفتن اشتباه است. نکته مهمی که زنان در این مورد باید رعایت کنند توجه به این مسئله است که مردان زمانی که ناراحت و دلخور می شوند نیاز دارند زمانی را تنها باشند و زمانی که زن عذرخواهی می کند نباید سریعا منتظر واکنش مثبت از شریک زندگی خود باشد باید به مردها فرصت داد که مسائل را تجزیه و تحلیل کنند و از سوی آنچه مردان باید مدنظر قرار دهند، این است که زنان نیاز دارند چنانچه همسرشان اشتباه کرد سریعا از ایشان عذرخواهی کرده و مورد حمایت عاطفی قرار گیرند در این مواقع تنها گذاشتن زنان به آنها احساس عدم امنیت داده و رنجیده خاطرشان می سازد.

۳٫ اشتباهاتتان را جبران کنید: ممکن است اشتباه شما قابل جبران نباشد ولی پرسیدن این سوال تاثیر شگفت انگیزی در نگرش شریک زندگی تان ایجاد خواهدکرد. از همسرتان بپرسید آیا از دست شما کاری بر می آید که حال وی بهتر شود؟ یا آیا الان چیزی از من می خواهی؟ با این سوالات همسرتان درک می کند شما واقعا به فکر او هستید و از اتفاق پیش آمده ناراحتید. فقط پرسیدن سوال مهم نیست به پاسخ وی خوب گوش کنید و هر کاری که از دستتان بر می آید برای رضایت وی انجام دهید.

۴٫ متعهد شوید: و در مرحله آخر برای بدست آوردن اعتماد همسرتان نیاز است که به قول و قرارتان متعهد شوید. با یک تعهد جدید می توانید دل همسر خود را به دست آوردید البته تعهداتی که بتوانید به آن عمل کنید. فراموش نکنید تعهداتی معقول که قادر به انجامش باشید و عدم انجام آنها سبب خدشه دار شدن روابطتان نشود.

بکار بردن چهار مرحله ذکر شده سبب تحکیم روابط زوجین می شود. در کنار تمامی مسائلی که ذکر شد یکی از رفتاهایی که سبب خشم فرد آسیب دیده می شود این است که زن و یا مردی که اشتباه کرده کار خود را بی اهمیت جلوه داده. در واقع این فرد کار خود را بی اهمیت جلوه نمی دهد آنچه برایش بی اهمیت است احساس ناخوشایندی است که در شریک زندگی اش برانگیخته فارغ از این که با این ترفند نمی تواند شریک زندگی خود را آرام سازد بلکه بی احترامی به احساس شریک زندگی منجر به خشم و عصبانیت بیشتر در طرف مقابل می شود. پذیرش احساسات شریک زندگی یکی از مهم ترین راه های تحکیم روابط و صمیمیت پایدار زوجین است.

منبع: ماهنامه دنیای زنان

برچسب ها: ،


منبع: فرادید

تست: پول برای شما واقعا چه معنایی دارد؟

ماهنامه همشهری تندرستی:

۱٫ پس از یک وعده غذا با دوستان صورت حساب روی میز قرار می گیرد.

الف) کسی غیر از شما مسئول محاسبه سهم هر کس می شود.
ب ) هر کس سهمش را روی میز می گذارد.
ج ) شما از این که غذای همه را حساب کنید خوشحال می شوید.
د ) مبلغ صورت حساب را مساوی بین همه تقسیم می کنید.

۲٫ پس از چند هفته، کاناپه رویایی تان را در حراج می بینید.

الف) با لبخندی سرخوشانه بر چهره سریعا می روید تا آن را بخرید.
ب ) هم کاناپه را می خرید و هم دو مبل تک نفره همراه آن را.
ج ) مدتی صبر می کنید تا کمی قیمت پایین تر بیاید.
د ) خیلی هیجان زده نمی شوید؛ چیزهای زیادی هست که باید پولش را بدهید.

۳٫ به چه چیز نوجوان ها بیشتر حسادت می کنید؟

الف) داشتن یک اسکوتر جدید
ب ) رهایی از مسئولیت
ج ) بیرون رفتن با لباس های عجیب
د ) عشق و حال فرار از کلاس

۴٫ فرض کنید در وقت اضافی خود از نقاشی با آبرنگ لذت می برید. یک روز دوستی که به دیدن تان آمده می خواهد تابلوی مورد علاقه تان را بخرد.

الف) از او می خواهید قیمت پیشنهادی اش را بگوید.
ب ) قیمت را دو برابر می کنید.
ج ) به او می گویید خیلی به آن علاقه دارید.
د ) حاضر نیستید آن را با دنیا عوض کنید.

شخصیت شناسی: پول برای شما واقعا چه معنایی دارد؟

۵٫ قصد دارید دو هفته به مراکش بروید.

الف) به این فکر می کنید که چطور به صرفه ترین سفر را داشته باشید.
ب ) از دوستی که سال گذشته به آنجا رفته کمک می خواهید.
ج ) سریعا یک عینک آفتابی و یک شلوارک جدید می خرید.
د ) ساک خود را می بندید و با یک هواپیمایی نسبتا ارزان سفر می کنید.

۶٫ یک نفر اظهارنظر اهانت آمیزی به شما می کند.

الف) با آرامش جواب می دهید.
ب ) رفتار او را اوج بی شرمی و بدرفتاری می دانید.
ج ) کاملا به آن بی اعتنایی می کنید.
د ) نگاه بدی به او می کنید.

۷٫ کارفرمای جدیدتان در مورد هزینه ها خیلی ولخرج است.

الف) شما تلاش می کنید همه صورت حساب های تان را جابجا کنید.
ب ) وقتی با اتوبوس به ماموریت می روید به دروغ می گویید با تاکسی رفته اید.
ج ) دوستان تان را به هزینه شرکت به رستوران های شیک دعوت می کنید.
د ) وقتی افرادی را برای یک ناهار کاری به رستوران می برید همه را تشویق می کنید بهترین غذاها را سفارش دهند.

۸٫ یک شب که بیرون هستید ترجیح می دهید:

الف) با آخرین درآمد خود همه را میهمان کنید.
ب ) عامل اصلی جان بخشیدن به جمع می شوید.
ج ) دیگران را مشاهده می کنید و فقط گوش می دهید.
د ) پر انرژی درباره رویدادهای روز بحث می کنید.

۹٫ یک خرج نامنتظره بزرگ رخ می دهد که حساب تان خالی می شود، چه احساسی دارید؟

الف) ناامیدی
ب ) اضطراب
ج ) تقدیرباوری
د ) حس فقدان

۱۰٫ قصد دارید در آینده ای نزدیک یک خانه بخرید.

الف) به هر چیزی که علامت «برای فروش» داشته باشد توجه می کنید.
ب ) معروف ترین محله های نزدیک خود را جستجو می کنید.
ج ) خانه های موجود در قیمت مورد نظرتان را نگاه می کنید و صبر می کنید تا خانه مناسب را پیدا کنید.
د ) مناطقی با بالاترین ارزش زمین را جستجو می کنید تا بهترین قرارداد را ببندید.

شخصیت شناسی: پول برای شما واقعا چه معنایی دارد؟

امتیاز ۱۹-۱۰: پول به اندازه سرنوشت مرموز است

نگاه بسیار عادی به پول دارید و مایلید هفته به هفته زندگی خود را بگذرانید.

اگر پول اضافی داشته باشید، خرجش می کنید. اگر اوضاع سخت تر باشد، در صورت لزوم، به خوردن لوبیا هم راضی هستید! به طور خلاصه، هیچ وقت قرار نیست به خاطر برنامه ریزی مالی پاداشی بگیرید. با این حال دلایل خوبی در دفاع از این رویکرد وجود دارد. برای شما پول ظاهرا یک جیز تماما اتفاق محور است که افراد کنترل کمی بر آن دارند، پس نگران بودن برای آن بی وجه است. با این حال، این نگاه سست معایب خودش را دارد. ممکن است برای افزودن جنبه های دراماتیک و هیجانی به زندگی تان وابسته نوسان های زندگی مالی تان شوید.

چرا چنین نگاهی دارید؟ نخست، باید بی میلی تان نسبت به برنامه ریزی پیشاپیش را آزمایش کنید. هرگز یاد نگرفته اید که بر مخارج خود حد بگذارید یا یک بودجه معقول تنظیم کنید. به جای آن، مشوق ها و محرک ها عامل خرج کردن شما بوده اند و عمدتا تحت تاثیر امیال زودگذر هستید. به دنبال ارضای فوری خواست های تان هستید؛ برای شما، بلند مدت بیش از حد انتزاعی و محدود کننده است.

مدیریت خوب پول نیازمند صبر و نظم است و اینها ویژگی هایی هستند که برای شما بیش از حد غریبه اند. آرام آرام به خودتان بیاموزید که ارباب امور مالی خود باشید و نه امور مالی ارباب شما. بر روی حس فقدان خود و نیاز به این که هر چه می خواهید سریعا باید حاضر باشد، کار کنید. با آموختن نحوه برنامه ریزی برای آینده قادر به تاثیرگذاری مثبت تر خواهید بود.

امتیاز ۲۵-۲۰: پول به شما پایگاه اجتماعی می دهد

در نظر شما، پول تاثیر مهمی بر جایگاه اجتماعی تان دارد.

پول مثل عصایی جادویی است که باعث می شود اطرافیان شما را بپذیرند و به رسمیت بشناسند. این بازتاب بیرونی قدرت است و شما همیشه قدرت بیشتری می خواهید. پذیرفته اید که ظرفیت بالایی برای کار کردن دارید، که راهی به درآمد هر چه بیشتر به سوی شما می گشاید. با این حال، در این تلاش برای کسب پول و قدرت بیشتر، گاهی در برابر برخی معایب آسیب پذیر می شوید – همکاران خیانتکار، مخارج بیهوده و غیره.

انگیزه شما در کسب پول زیاد از به هم آمیختن ارزش شخص با تصویر قدرت ناشی می شود – وقتی دیگران به شما لبخند می زنند چون صورتحساب را پرداخته اید، فکر می کنید به شما محبت شده است. از خودتان بپرسید واقعا می خواهید مردم به خاطر چه چیزی از شما تعریف کنند. آیا پول شماست، یا ترجیح می دهید به خاطر هوش و اصالت تان باشد؟ پول یقینا می تواند یک عزت نفس سست ایجاد کند. بدون آن، گاهی این احساس را دارید که کاملا بی ارزشید.

سراب ثروت باعث می شود احساس قدرت و تاثیرگذاری بکنید اما در نهایت به دنبال قدرت درونی در جای درست نیستید. سعی کنید وسواس تان را نسبت به تصویر خود نزد دیگران کنار بگذارید. به جای آن، بر پر رنگ کردن ارزش شخصی منحصر به فردتان تاکید کنید؛ یعنی بر شمایی که کاملا جدای از حساب بانکی تان وجود دارد. در طول زمان، کشف خواهید کرد که این کار منبع ثروت های بزرگ تری است.

امتیاز ۳۱-۲۶: پول امنیت می آورد

 رابطه شما با پول عمدتا مبتنی بر کنترل است. شما با دقت زیاد حساب های خود را مدیریت می کنید و چیزی را بیش از یک صورتحساب کاملا متوازن دوست ندارید! وقتی نوبت به پول می رسد، خرج های نامنتظره یا سرخوشی های مالی تند و تیز را دوست ندارید. اصول راهنمای شما رشد مداوم و پس انداز برای روز مباداست. پول به شما حس امنیت می دهد و از هرگونه خرجی که ممکن است احساس اطمینانی را که از امور مالی خود به دست می آورید خراب کند، می پرهیزید. در نظر شما خرید چیزها به معنای کسب وسایل تازه نیست، بلکه عملا به معنای از دست دادن پول است.

اما مشکلی که با پذیرش مفهوم پول به عنوان یک انرژی با گردش آزاد دارید، مانع می شود از آن لذت ببرید. برای مثال در تعطیلات، اغلب وقت تان را صرف این می کنید که چطور می توانید از شر یکسری مخارج خلاص شوید و نتیجه این است که هیچ وقت از تعطیلات لذت نمی برید.

این احساس ماندگار که انگار هر وقت پول خرج می کنید، چیزی را از دست می دهید، ممکن است به ترس از دست دادن خودتان منجر شود. انتقال پولی که به سختی به دست آورده اید این احساس را به شما می دهد که انگار قدرت و استقلال تان از دست رفته است. سعی کنید بیشتر بر لذت بردن از تجربیاتی که با پول می توان خرید تمرکز کنید. حول خرج کردن پول، احساس رضایت بپرورانید و به پول همچون ابزار برای افزایش شادی خود فکر کنید.

امتیاز ۴۰-۳۲: پول یعنی آزادی

برای شما پول چیزی است که آزادی عمل به همراه می آورد. شما به پول فقط به عنوان ابزاری در راه یک هدف نگاه می کنید و نه به عنوان هدفی فی نفسه، داشتن یک حساب بانکی پر از پول،بدون برنامه ای معنادار برای خرج آن، علاقه شما را بر نمی انگیزد. مسئله این نیست که پول را دوست ندارید و از بردن ناگهانی یک لاتاری بال در نمی آورید، بلکه پول به خودی خود موضوع مورد علاقه شما نیست.

به همین دلیل،مدیریت حساب های تان مشکلی برای تان ایجاد نمی کند. میدانید چطور صبر کنید تا توان پرداخت پول چیزی را که می خواهید به دست آورید، و می دانید چطور به هدفی در زندگی تان برسید. با وجود این، به هر حال شما هم انسانید و معمولا دست به مخارج سرمستانه می زنید، فقط به خاطر این که خوش بگذرد یا به خاطر این که نمی خواهید لحظه ای را که لحظه ای طلایی به نظر می رسد از دست بدهید.

آزادی که در رابطه با پول دارید، به آن علت است که آن باورهای منفی ای که گاهی مردم نسبت به پول دارند، شما را بر نمی انگیزد.شما پول را ریشه همه بدی ها نمی دانید و به خاطر امنیت یا عزت نفس هم بر آن متکی نیستید.بنابراین، می توانید آن را بر حسب امیال خود و بدون اسیر حساب بانکی خود شدن، مدیریت کنید تا جایی که خود شما مسئله باشید. پول در دست شماست تا کاری با آن بکنید؛ مسئله مالکیت یا تصاحب آن نیست. همین راه را ادامه دهید و در عین حال گاهی در قرعه کشی ها شرکت کنید. که می داند؟! شاید یک بار خوش شانس بودید.


منبع: برترینها

چگونه اعتمادِ از دست رفته‌ی همسرمان را برگردانیم؟

ماهنامه دنیای زنان – ستاره حمیدی: اعتماد زیربنای اصلی یک رابطه است و بدون آن تمامی ساختارهای یک رابطه به راحتی از هم جدا می شوند حتی اگر در یک رابطه تمام دارایی و احساس خود را سرمایه گذاری نماییم ولی اعتماد درون آن جای نداشته باشد به طور حتم آن رابطه به جایی نخواهد رسید. مشکلات زوجین زمانی شروع می شود که اعتماد یکدیگر را از دست می دهند.

رفتن اعتماد از رابطه به معنای ورود بدبینی و شک به زندگی مشترک است که به مرور زمان منجر به از بین رفتن صمیمیت و محبت زوجین می شود اختلافات شروع و شعله ور می گردد. هنگامی که زن و یا مرد به شریک زندگی خود اعتماد نداشته باشد قادر نخواهد بود با دیدی روشن و فارغ از بدبینی امور و سوتفاهمات شان را برطرف کنند در این حالت نمی توانند گفت و گویی موثر داشته باشند، زیرا یکی از پایه های گفت و گوی موثر شنیدن فعال است.

بدین معنا که زوجین ابتدا صحبت های یکدیگر را به خوبی گوش کنند ولی چنانچه اعتماد در رابطه نباشد زوجین در هنگام گفت و گو فقط به ذهنیات منفی خود در مورد شریک زندگی می اندیشند و قادر نخواهندبود در زمان حال بوده و به خوبی جملات و کلمات همسر خود را شنیده و تحلیل کننده به همین دلیل سریع عصبانی شده و واکنش های نامناسب و خشن از خود بروز می دهند.

چگونه اعتمادِ از دست رفته‌ی همسرمان را برگردانیم

سرد شدن روابط

تکرار این رفتارها به مرور زمان زن و مرد را نسبت به یکدیگر سر و آنها را از هم  دور می سازد. در این زمینه مراجعه به یک روان شناس جهت بهبود رابطه زوجین و حل مشکلات کمک شایانی به زوجین می کند و زن و مرد می توانند با توسل با تکنیک هایی رفتارهایی که سبب تحریک و از بین رفتن رابطه شان شده است را به کمک درمانگر و روان شناس شان کشف و جهت بهبود رابطه تلاش کنند و آموختن یکسری مهارت ها و رعایت برخی نکات می تواند کمک شایانی به زوجین کند در اولین قدم درست ترین کار شاید این باشد که مطمئن شد آیا واقعا مشکلی حقیقی سبب از بین رفتن اعتماد زوجین شده است و یا اینکه حاصل ذهنیت منفی خودمان و یا شریک زندگی مان است؟ و اینکه آیا هنوز همسرتان به شما اعتماد دارد یا خیر؟ براساس نظر روانشناسان دو راه ابتدایی برای از بین بردن یا کاهش اعتماد در یک رابطه وجود دارد:

دو راه برای از بین بردن یا کاهش اعتماد

* اول: این که قرارداد و توافقی را که با همسرتان دارید لغو کنید. فقط کافی است به یکی از قول های خود عمل نکنید تا اعتماد همسرتان نسبت به شما کمرنگ شود.

* دوم: ضربه زدن و سوءاستفاده به طرق مختلف به همسر گاهی اوقات تنها یک ضربه کوچک می تواند اعتماد طرف مقابل را از بین ببرد و این ضربه زدن می تواند در ابعاد مختلف باشد از یک ناهماهنگی کوچک که سبب تحقیر وی در جمع شده است تا آسیب های بزرگتر.

بدیهی ست که معمولا مجموع ضربه های کوچک و قول های زیر پا گذاشته شده هستند که در نهایت منجر به بوجود آمدن مسائل بغرنج می شوند و روابط میان زن و مرد را تاریک می کند.

 چگونه اعتمادِ از دست رفته‌ی همسرمان را برگردانیم

گاهی نظر برخی زنان و مردها این است که زیر پا گذاشتن یک قول ساده نباید چندان مهم باشد که منجر به برهم خوردن روابط شود و یا گاهی برخی از زوجین انتظار دارند بدون هیچ توجیهی همسرشان آنها را درک کند و توضیحی در مورد علت زیرپا گذاشتن قول نخواهد در این صورت بهتر است به زمانی فکر کنید که با همسرتان برای یک مسئله توافق کرده بودید و به یکدیگر قول هایی داده بودید اما بعد از مدتی همسرتان قولش را زیر پا می گذارد و هر دو شما می دانید مقصر چه کسی است حال به این بیاندیشید که در این حالت خواسته شما از او چیست؟ (زمانی که خود را در موقعیت احساسی شریک زندگی تان قرار دهید در ک وی برایتان سهل تر خواهدشد) در مواقعی که یکی از زوجین احساس کند نادیده گرفته شده است مایل نیست به بهانه ها و دلایل طرف مقابل گوش کند و هرچه شخص خاطی بیشتر توجیح کند طرف مقابل بیشتر ناراحت می شود.

همه انسان ها جایز خطا هستند و گاهی در شرایطی قرار می گیرند که برخلاف میل قبلی شان مجبور می شوند دست به اعمالی بزنند که چندان خوشایند به نظر نمی آید در صورتی که برحسب اتفاق زوجی توافقی را زیر پا بگذارند باید هرچه سریعتر جهت رفع کدورت و بازگرداندن اعتماد از بین رفته بکوشند برای برگرداندن اعتماد طرف مقابل می توان با گذراندن یک برنامه چهار مرحله ای به شریک زندگی نشان داد که ناراحتی وی منجر به دلشکستگی و آزردگی دو طرف می شود.

برنامه هدفمند برای برگرداندن اعتماد طرفین

۱٫ مسئولیت رفتار و عملکردتان را بپذیرید: در ابتدا بهتر است هر کدام از زوجین که قراری را زیر پا گذاشته و یا دست به عملی زده که منجر به ناراحتی دیگر شده است مسئولیت عمل خود را بپذیرد این تنها راهی است که باعث می شود طرف مقابل به حرف های دیگری گوش فرا دهد. پذیرش مسئولیت عمل و رفتارتان و اعتراف به اشتباه دریچه ای تازه برای از بین بردن کدورت هاست.

متاسفانه برخی از افراد هنگامی که مرتکب اشتباهی می شوند چه در زندگی مشترکشان و یا در زندگی اجتماعی و شغلی به جای پذیرش سعی در توجیه و انکار اشتباه خود دارند و با این عمل طرف مقابل خود را عصبانی و رنجیده خاطر می سازند. شاید گاهی لازم باشد غرور ها کنار رفته و تک تک افراد با خود و شریک زندگی شان صادقانه برخورد کنند آنچه اهمیت دارد نگرش افراد به حفظ زندگی است اینکه فرد غروراش را اولویت زندگی خود سازد و یا حفظ روابط عاطفی را؟!

چگونه اعتمادِ از دست رفته‌ی همسرمان را برگردانیم

۲٫ عذرخواهی کنید: این رفتار کمک بسیاری می کند. افرادی وقتی که ضربه ای می خورند یا از چیزی ناراحت می شوند، انتظار شنیدن یک معذرت خواهی از ته دل را دارند. یک عذرخواهی صمیمانه می تواند اعتماد از بین رفته را بازگرداند از آنجایی که افراد کمی مایل به انجام این کار هستند این کار ارزش و قدرت بیشتری پیدا کرده است. یک عذرخواهی از ته دل چیزهای زیادی را تغییر می ده. از دید همسرتان این کار منجر به بالا رفتن شخصیت تان می شود. برعکس برخی که تصور می کنند با عذرخواهی تحقیر می شوند.

نباید فراموش کرد که تمامی افرادی که از نظر عقلی رشد یافته اند آموخته اند زمانی که سهوا و یا عمدا مرتکب اشتباه می شوند بهترین رفتار عذرخواهی کردن و پذیرفتن اشتباه است. نکته مهمی که زنان در این مورد باید رعایت کنند توجه به این مسئله است که مردان زمانی که ناراحت و دلخور می شوند نیاز دارند زمانی را تنها باشند و زمانی که زن عذرخواهی می کند نباید سریعا منتظر واکنش مثبت از شریک زندگی خود باشد باید به مردها فرصت داد که مسائل را تجزیه و تحلیل کنند و از سوی آنچه مردان باید مدنظر قرار دهند، این است که زنان نیاز دارند چنانچه همسرشان اشتباه کرد سریعا از ایشان عذرخواهی کرده و مورد حمایت عاطفی قرار گیرند در این مواقع تنها گذاشتن زنان به آنها احساس عدم امنیت داده و رنجیده خاطرشان می سازد.

۳٫ اشتباهاتتان را جبران کنید: ممکن است اشتباه شما قابل جبران نباشد ولی پرسیدن این سوال تاثیر شگفت انگیزی در نگرش شریک زندگی تان ایجاد خواهدکرد. از همسرتان بپرسید آیا از دست شما کاری بر می آید که حال وی بهتر شود؟ یا آیا الان چیزی از من می خواهی؟ با این سوالات همسرتان درک می کند شما واقعا به فکر او هستید و از اتفاق پیش آمده ناراحتید. فقط پرسیدن سوال مهم نیست به پاسخ وی خوب گوش کنید و هر کاری که از دستتان بر می آید برای رضایت وی انجام دهید.

۴٫ متعهد شوید: و در مرحله آخر برای بدست آوردن اعتماد همسرتان نیاز است که به قول و قرارتان متعهد شوید. با یک تعهد جدید می توانید دل همسر خود را به دست آوردید البته تعهداتی که بتوانید به آن عمل کنید. فراموش نکنید تعهداتی معقول که قادر به انجامش باشید و عدم انجام آنها سبب خدشه دار شدن روابطتان نشود.

بکار بردن چهار مرحله ذکر شده سبب تحکیم روابط زوجین می شود. در کنار تمامی مسائلی که ذکر شد یکی از رفتاهایی که سبب خشم فرد آسیب دیده می شود این است که زن و یا مردی که اشتباه کرده کار خود را بی اهمیت جلوه داده. در واقع این فرد کار خود را بی اهمیت جلوه نمی دهد آنچه برایش بی اهمیت است احساس ناخوشایندی است که در شریک زندگی اش برانگیخته فارغ از این که با این ترفند نمی تواند شریک زندگی خود را آرام سازد بلکه بی احترامی به احساس شریک زندگی منجر به خشم و عصبانیت بیشتر در طرف مقابل می شود. پذیرش احساسات شریک زندگی یکی از مهم ترین راه های تحکیم روابط و صمیمیت پایدار زوجین است.


منبع: برترینها

۱۰ واقعیت زندگی که برای موفقیت باید بدانید

در مسیر کارآفرینی همیشه محدودیت های بسیاری وجود دارد که اگر افراد با آن آشنا شوند، بعید است کسی به سمت آن گام بردارد. اما شناخت محدودیت ها تنها یک گام به سمت کارآفرینی است.

در مسیر کارآفرینی همیشه محدودیت های بسیاری وجود دارد که اگر افراد با آن آشنا شوند، بعید است کسی به سمت آن گام بردارد. اما شناخت محدودیت ها تنها یک گام به سمت کارآفرینی است.

آشنایی و افزایش سطح دانش در مورد کنترل این محدودیت ها می تواند ما را در مقابله و کنترل آن ها قوی تر کند. این محدودیت ها که غالبا به شخصیت افراد منتهی می شود، می تواند با علم و آگاهی کنار گذاشته شود. به طور مثال فردی را در نظر بگیرید که در آغاز راه کارآفرینی است؛ او با حقایق تلخ وجودی خود و دنیای تجارتش آشنا می شود؛ چطور او می تواند با وجود دانستن محدودیت ها موفق شود؟

در همین زمینه یک کارشناس حوزه کارآفرینی پیشنهادهای ارزشمندی به منظور مقابله با محدودیت ها و موفقیت در مسیر کارآفرینی ارائه می کند که در ادامه می خوانیم. کارآفرینان به ندرت فرصت می یابند که در مورد تجاربشان صحبت کنند بدون آنکه کسی در مورد راه کارها و رموز موفقیت شان سوال بپرسد. در طول سالیان، من در مورد رمز و رموز موفقیت این افراد زیاد شنیده ام. کلماتی همچون «اشتیاق»، «پافشاری» و «ابتکار» مصطلح ترین عباراتی بود که برای معرفی کارآفرینان موفق به کار می رفت.
 
این موضوع حتی در دوره های کارشناسی و MBA برای دانشجویان ارائه می شود که باید ۱۰ بند مهم موفقیت خود را در دوره های کاربینی و کارآفرینی بشمارند و برای همه به یادگار بگذارند. گاهی اوقات اگرچه ارزشمندترین دروس در کتاب ها تدریس می شود، اما آنچه عنوان می شود، الزاما همه علم نیست.

درواقع رموزی در هر علمی وجود دارد که شاید در هیچ کتابی نباشد. زمانی که من لیست خودم را با کارآفرینان موفق به اشتراک گذاشتم، همه آن ها بر روی این لیست اجماع کردند و بر همین اساس من این لیست را تا یک لیست پذیرفته شده می شناسم و آن را به شما واگذار می کنم که در مورد کار خود تصمیم بگیرید که آیا این لیست با موقعیت شما مطابق است یا خیر؟

۷ موضوع اول موضوعاتی هستند که من آن ها را مشاهدات می نامم؛ چیزهایی که به طور معمول درست از کار در می آیند. سه موضوع آخر موضوعات پیشنهادی هستند؛ پیشنهادهایی که بر پایه رویکرد مداوم بیشتر کارآفرینان موفق و رهبرانی است که من می شناسم.

۱٫ مردم تنبل هستند.
این موضوع شاید سخت به نظر برسد، اما واقعا ما تنبل هستیم. مردم همیشه به دنبال انجام کار به ساده ترین شکل و بدون هیچ زحمتی هستند. به بهترین اختراعات چند سال اخیر بیاندیشید، یا حتی چند دهه اخیر؛ به نظر شما تا حالا اختراعی بوده که به فکر سختی بیشتر انسان باشد؛ یا اختراعی که زندگی روزانه شما را سخت تر کند و نیاز به تلاش بیشتری برای زندگی ایجاد کرده باشد؟ ماشین ها، کامپیوترها، تلفن های موبایل یا حتی کنترل تلویزیون همه برای تسهیل و تنبل کردن انسان به کار می روند.
 

10 واقعیت زندگی که برای موفقیت باید بدانید
حالا به این موضوع از زاویه ای دیگر نگاه می کنیم؛ موبایل های نسل قبل را به یاد بیاوید؛ به جای داشتن همه دکمه های کیبورد، ۱۲ دکمه داشتند که هر دکمه ۲ تا ۳ حرف را پوشش می داد. با اینکه این ایده کاراتر به نظر می آمد، اما نتوانست رقیب دیرینه خود کیبوردهای QWERTY (تمام کلید) را شکست دهد، چرا؟
 
چون مردم مجبور بودند یک مهارت خاص را یاد بگیرند. کارآفرینان زمانی که برای تولید یک محصول یا خدمات جدید برنامه ریزی می کنند، باید حواسشان به منحنی یادگیری کاربران باشد. جادویی که دستگاه هایی اپل را دوست داشتنی می کند، نگاه ساده در طراحی شان است. شاید که استفاده آسان تضمین کننده موفقیت نباشد، اما سختی استفاده قطعا نسخه فاجعه آمیزی برای اختراع است.

۲٫ مردم صبور نیستند.
همچنان که ما همه چیز را راحت تر می خواهیم، همان قدر هم دوست داریم سریع اتفاق بیفتد؛ درست همین الان، نه چند روز دیگر. چقدر شما منتظر لودشدن یک صفحه می مانید؟ واکنش شما به پشت خط کسی ماندن چیست؟ برای بیشتر ماها جواب این است: نه خیلی زیاد و نه خیلی خوب.

یکی از معروف ترین تجارب روانشانس، تست مارشمالو در آن واحد، یا انتخاب دوم مارشمالو را پس از ۱۰ دقیقه می دادند؛ همان طور که احتمالا پیش بینی می کنید، عمده بچه ها در آن واحد همان یک مارشمالو را می گرفتند، در حالی که برخی ده دقیقه منتظر می ماندند؛ اما حقیقت تکان دهنده در مورد این تحقیق، این بود که چند سال بعد، آن بچه هایی که قدرت انتظار داشتند، تفاوت فاحشی با دیگران داشتند، آن ها در سن کم توانستند مدرسه را به اتمام برسانند، مدرک دانشگاهی بگیرند و درصد احتمال طلاق، اعتیاد و چاقی در آن ها کمتر بوده و از لحاظ اقتصادی نیز از دیگران بهتر بودند.
 
شاید درسی که ما از این تست می گیریم، این باشد که انتظار می تواند سود کار ما را افزایش دهد؛ اما به عنوان یک کارآفرین در نظر داشته باشیم که تجارتی که می خواهیم راه بیاندازیم چقدر مشتریان را در انتظار می گذارد، ضمن آنکه مشتریان فکر می کنند ما سخت در تلاش هستیم که کارمان را زودتر به نتیجه برسانیم. موفقیت صنعت فست فود باید به ما درس بدهد که بهره وری آنی چقدر می تواند برای ما سودمند باشد.

۳٫ همه چیز بیشتر از آنچه می اندیشید زمان می برد.
با وجود آنکه مردم بهره وری سریع را ترجیح می دهند، فرایند شروع یک تجارت جدید، کند و زمان بر و بدون پاداش اولیه است. همیشه البته مثال های نقضی هم وجود دارند؛ مانندفیس بوک! هرچه تازگی یک تجارت بیشتر باشد، ترغیب مشتریان به آن نیز سخت تر است.
 

10 واقعیت زندگی که برای موفقیت باید بدانید
در کنار آن، تشکیل هسته فعالیت ها، توسعه تولید و ساختن تیم نیاز به سرمایه دارد و هر روز سرمایه مورد نیاز بیشتر می شود. حتما توجه کرده اید که شما هیچ وقت به فعالیت هایتان زمان نمی دهید؛ همیشه منتظر می مانید تا زمان بگذرد، اما نمی گویید فلان کار باید تا فلان زمان به اتمام برسد. همیشه کارآفرینانی را دیده اید که در فاز استارت آپ همیشه بیدارند و در حال کارکردن هستند.
 
آن ها هیچ وقت نمی خوابند و همیشه از کم بودن وقت شان می نالند. باب نورس، بنیان گذار و مدیرعامل کمپانی بومبای می گوید: اگر نتوانید تولید درآمد را به گونه ای برسانید که تجارتتان جریان داشته باشد، شما بازنده اید. نیمی از تجارت ها در ۵ سال اول به این درآمد می رسند. اگر زمان کافی به تجارتتان ندهید، درواقع شما بازنده اید.

۴٫ سلسله مراتب در اتفاقات
سرمایه گذاران ترجیح می دهند که یک بار بر روی یک تیم برای ایجاد ایده سرمایه گذاری کنند تا بر روی یک ایده بدون تیم. آن ها می دانند که الگوهای تجاری، فناوری ها و ذائقه مشتریان دائما در حال تغییر است. آن ها به شما می گویند که همیشه مدل های تجاری بعد از ایجاد کار شکل می گیرند. تا شما جزیی از بازار نباشید، ایده و نظر شما برای مشتریان معنایی ندارد. شروع کار و گام به گام پیش بردن آن بسیار ارزشمند است. شاید تا ۱۰ مرحله اول شما برنده نباشید، اما فرایند تلاش و آزمون و خطا راهی است که همه کارآفرینان موفق می پیمایند و قطعا مشتریان نیز به این فرایند ارزش می نهند.

۵٫ هیچ چیز مجانی نیست.
باید بدانید شما فرصت و سرمایه های محدودی دارید؛ هیچ کاری بدون صرف زمان و سرمایه انجام نمی شود. اینجاست که انتخاب برای شما معنا پیدا می کند؛ انتخابی که شاید دل چسب نباشد. اگر شما پولتان را برای خوردن یک نوشیدنی هیجان انگیز در میانه روز خرج کنید، دیگر پولی برای نهار نخواهیدداشت. مایکل پورتر، استاد دانشگاه هاروارد از این داستان به عنوان استراتژی «چه چیزی انجام ندهیم» یاد می کند.
 

10 واقعیت زندگی که برای موفقیت باید بدانید 
مدیرانی که کارهای بسیاری به کارکنان خود ارجاع می دهند بدون نه گفتن به کاری که لازم نیست، همیشه شکست می خورند. هنر «نه» گفتن به مشتریان بسیار مهم است، اما اگر شما برای هر سکه ای که روی زمین می بینید خم شوید، فرصت کافی برای کارهای بزرگ پیدا نمی کنید. انتخاب بین تصمیمات صحیح یا درآمدهای ناچیز دائمی، همیشه جداکننده برندگان از بازندگان است.

۶٫ اتفاقات قابل پیش بینی نیستند.
گاهی اوقات چیزهایی که اتفاق می افتند از دایره اختیارات ما خارج هستند. ما این اتفاقات را قضا و قدر، خواست خدا، بدشانسی یا چیزهای دیگر می نامیم و گاهی خود و دیگران را برای این رویدادها سرزنش می کنیم، اما چیزی که باید مدنظر قرار گیرد این است که ما نمی توانیم برای هر چیزی برنامه ریزی کنیم. علاوه بر این، گاهی چیزهایی که حداقل انتظار رخ دادنشان را داریم، بزرگ ترین مانع ما می شود.

۷٫ همه ما حیوان هستیم.
عصبانی نشوید! منظورم این است که ما بدن بیولوژیک داریم و نگهبانی از آن در موفقیت ما تاثیر دارد. امتحان کنید؛ کل یک روز را روزه بگیرید یا کل شب را بیدار بمانید، آِیا باز هم می توانید تصمیمات مهم بگیرید؟ پس بهتر است کمی از درآمدتان را به رفع نیازها بدن خود اختصاص دهید. امتحان کیند و ببینید با خوردن چه مواد غذایی شما سرحال تر و راحت تر هستید؟ در تصمیم گیری های مهم حتما آن مواد را مدنظر قرار دهید.
 

10 واقعیت زندگی که برای موفقیت باید بدانید

۸٫ نکات را ارج نهید.
دانستن نکات هر تجارتی مهم است. اگر صرفا در مورد کاری احساس خوبی دارید، دلیل بر موفقیتتان نیست. مثال های فراوانی از تصمیمات شکست خورده، برای موضوعاتی است که رهبران از جزییات آن آگاه نبوده اند. بدبختانه تصمیمات این افراد زندگی بسیاری دیگر را نیز تحت تاثیر قرار می دهد.

۹٫ از همه چیز درس بگیرید.
ما می توانیم از موفقیت و شکست خود درس بگیریم؛ از تجاربمان یا چیزهایی که برای دیگران اتفاق می افتد. من مشتاق به آموختن هستم؛ همه کارآفرینان موفق با این موضوع موافق هستند و این موضوع اتفاقی نیست. اگر ما دست از آموختن برداریم، جهان از ما عبور می کند. فکر کنید در ۲۴ ساعت گذشته یا در هفته گذشته چه آموخته اید. اگر چیزی یاد نگرفته اید، باید به تماشای همایش های TED بپردازید، مجله کارآفرینی بخوانید یا وبلاگ جالبی برای خواندن بیابید. شاید چیزی به شما اضافه نشود اما کسی تاکنون از آموختن زیاد آسیب ندیده است.

۱۰٫ احمق نباشید.
چون این موضوع آخر است، فکر نکنید که اهمیت ندارد. اگر شما می خواهید یک تجارت راه بیاندازید، باید یک تیم تشکیل دهید و از آنجا که عمر ما کوتاه است، کسی دوست ندارد عمرش را کنار یک احق بگذراند. شاید شما فرد فنی، فکور یا فروشنده جهانی باشید اما این به معنای آن نیست که مهربان نباشید. بهترین سازمان ها در جهان معمولا سازمان های مذهبی یا داوطلبانه هستند که مردم با احساس با یکدیگر برخورد می کنند.

منبع: ماهنامه پیشه و تجارت

برچسب ها: ،


منبع: فرادید

چگونه خشم خود را در خیابان کنترل کنیم؟

نه فقط هیچ ایرانی که هیچ آدمی در دنیا وجود ندارد که طی سال‌های عمرش در کوچه، خیابان و مکان‌های عمومی هرازگاهی به خاطر پیش پا افتاده ترین موضوعات دچار درگیری‌های لفظی نشده باشد. حرف‌ها و عبارتی که اگر از جانب دو طرف ادامه پیدا کند ممکن است به درگیری فیزیکی نیز منجر شود و گاه عواقبی داشته باشد که نتیجه یک خشم غیرارادی است.

خشمی که اگر فقط و فقط برای چند ثانیه کنترل می‌شد تلخی آن می‌توانست یک حس ناخوشایند زودگذر باشد. برای همین اگر در بین رفت‌وآمدهایتان چه سواره و چه پیاده مورد توهین‌های لفظی افراد غریبه قرار گرفتید می‌توانید روش‌هایی را به کار بگیرید که هم برایتان دردسرساز نیست و هم به‌طرف مقابلتان گوشزد می‌کند که کاری به کار شما نداشته باشد.

 چگونه خشم خود را در خیابان کنترل کنیم؟
خودتان به خودتان احترام بگذارید

این درگیری‌های لفظی معمولاً موقع رانندگی یا حتی در یک برخورد ساده اتفاق می‌افتد. برای همین اگر شما هم در این موقعیت قرار گرفتید یا با فردی مواجه شدید که ناروا حرف‌ها یا توهین‌هایی می‌کند که برای شما قابل‌هضم نیست پیش از واکنش نشان دادن اندکی تأمل‌کنید. طبیعتاً اولین احساسی که به سراغ شما خواهد آمد احساس خشم خواهد بود.خشم از اینکه شان و شخصیت شما مورد اهانت قرارگرفته است.

پس برای مراقبت بیشتر از همان شأن و شخصیت، به جای ضد حمله  از قبل شخصیت خود را پایین نکشید و سکوت کنید. به این فکر کنید که شما این حرف‌ها را از جانب فردی می‌شنوید که هیچ شناختی از او ندارید آدمی که شاید به لحاظ رتبه و نزاکت اجتماعی با شما هم رده نباشد. پس به قول معروف با او دهان به دهان نشوید.

همیشه لبخند بزنید

بسیاری از آدم‌هایی که در کوچه و خیابان شروع به بد و بیراه گفتن می‌کنند تمام هدفشان از این کار ناراحت کردن و عصبی کردن شماست. پس شما دو راه بیشتر پیش رو ندارید یا با آن‌ها همراه شوید و دقیقاً همان احساسی را درونتان راه دهید که آن‌ها از شما انتظار دارند و یا می‌توانید در این شرایط یک لبخند همیشگی بر لب داشته باشید، بی‌خیال باشید و جوری رفتار کنید که نسبت به او و رفتارش بی‌اهمیت هستید.

از آن محل دور شوید

بعد از اینکه تصمیم به بی‌خیالی گرفتید برای تمدد اعصاب و ثبات حال و هوایتان تا جایی که می‌توانید خودتان را از فرد و محل مورد نظر دور کنید. چون این واکنش شما نشان‌دهنده این است که نسبت به آن شخص و رفتار او بی‌اهمیت هستید. چون خشمگین شدن و واکنش تند شما دقیقاً همان چیزی است که طرف مقابل از شما انتظار دارد.

اگر توانستید وارد گفت‌وگو شوید

در کنار همه این درگیری‌های لفظی به طرف مقابل هم نگاه کنید چون فارغ از افرادی که بی‌محابا و بی‌منطق شروع به توهین و اهانت می‌کنند می‌توان افرادی را پیدا کرد که رفتارشان نسبت به شما صرفاً عصبانیت و خشم است بنابراین در برخورد با این‌گونه افراد خوب است که شرایط و فرد موردنظر را بررسی کنید و ببینید که آیا می‌توانید با او وارد گفت‌وگو شوید یا نه! چون گاه همه این درگیری‌ها ناشی از سوءتفاهم‌های ساده‌ای است که با یک صحبت و شفاف‌سازی مختصر قابل‌حل است.

به عواقب کار فکر کنید

همیشه سعی کنید که خشم را درونتان کنترل کنید به این فکر کنید که اگر در جواب فرد موردنظر وارد درگیری شوید شاید این میزان از عصبانیت شما خسارت‌های جبران‌ناپذیری داشته باشد از درگیرهای فیزیکی تا ضرب و شتم یا حتی قتل. بسیاری از حوادث بزرگ از همین لحظات و عصبانیت‌های به ظاهر کوچک اتفاق افتاده‌اند.


منبع: برترینها

چه رنگ لباسی به پوست صورت شما می آید؟

برترین ها – ترجمه از پردیس بختیاری: هر فردی پوستی متفاوت، از روشن و گندمی گرفته تا تیره و…، دارد. بعضی از رنگ‌ها هستند که نسبت به رنگ‌های دیگر بیشتر به ما می‌آیند و هنگامی که آنها را می‌پوشیم زیباتر و شیک تر به نظر می رسیم. اما از چه راهی متوجه شویم که چه رنگ لباسی به صورت ما می‌آید و چه رنگی به ما نمی‌آید؟ 

چه رنگ لباسی به پوست صورت شما می آید؟ 

خیلی‌ها از پوشیدن لباس‌های رنگی صرف ‌نظر کرده و دو رنگ سیاه و سفید را ترجیح می دهند. بعضی به این دلیل که فکر می‌کنند لباس‌های رنگی به آنها نمی‌آید یا به اشتباه فکر می‌کنند مشکی به آن‌ها بیش‌تر می‌آید، جرات و لذت پوشیدن رنگ‌های شاد را از دست می‌دهند و به رنگ‌های تیره محدود می‌شوند.

حال آن که شخصیت افراد با پوشیدن لباس‌های رنگی بیش‌تر نشان داده می‌شود. بنابراین بهتر است که به جای محدود کردن خودتان به چند رنگ، به دنبال رنگ هایی باشید که به شما می‌آیند.

در ادامه به شما کمک می کنیم تا با توجه به رنگ پوست تان، بهترین رنگ لباس را برای خود انتخاب کنید.

پوست روشن

آیا موهایی قرمز، بلوند یا قهوه ای روشن دارید؟ اگر موهایتان به یکی از این رنگ هاست، مطمئنا پوستی روشن دارید. افرادی که پوستی سرد یا روشن دارند، به سادگی زیر نور آفتاب تغییر رنگ نمی دهند یا حتی در بیشتر موارد قرمز می شوند. این افراد با این شرایط باید به چهره خود کمی رنگ دهند.

 چه رنگ لباسی به پوست صورت شما می آید؟

چه رنگ هایی بپوشید؟ 

رنگ های تیره مانند خاکستری، قهوه ای، شرابی، سبز تیره، سورمه ای و آبی تیره از این جهت که با پوست تان در تضاد خواهند بود، به صورت شما می آیند. در واقع این رنگ ها تاکید را از روی پوست تان برداشته و چشم ها را به سمت خود جلب می کنند که در این صورت بی رنگی پوست تان خیلی به چشم نمی آید.

از پوشیدن چه رنگ هایی خودداری کنید؟

از این رو که پوست صورت شما روشن است، باید از پوشیدن رنگ های روشن خودداری کنید. رنگ های پاستلی نیز رنگ چهره شما را پریده تر نشان می دهد، بنابراین دور رنگ های پاستلی را نیز خط بکشید. این موضوع در مورد رنگ های خنثی مانند سفید، مشکی یا بژ نیز صادق است. به جای آنها از رنگ های خردلی، خاکی یا فیلی استفاده کنید. 

اگر به رنگ های روشن تمایل زیادی دارید، پیشنهاد ما به شما این است که رنگ های تیره مانند سورمه ای، قهوه و مشکی را در کنار رنگ های روشن به تن کنید اما از پوشیدن رنگ های روشن به تنهایی، به شدت بپرهیزید.

پوست زیتونی

اگر پوستی زیتونی یا گرم دارید، شانس شما از افرادی که پوستی روشن دارند بیشتر است، زیرا رنگ های بیشتری برای انتخاب پیش رویتان است.

چه رنگ لباسی به پوست صورت شما می آید؟

چه رنگ هایی بپوشید؟

اگر چه بیشتر رنگ ها به صورت شما می آیند، اما اگر بخواهید بدانید که بهترین رنگ برای شما چیست، ما رنگ های روشن تر یا تیره تر از رنگ پوست تان را به شما پیشنهاد می دهیم. به عنوان مثال برای رنگ های روشن رنگ هایی چون بژ روشن یا خاکستری روشن و برای رنگ های تیره تونالیته های تیره بنفش را انتخاب کنید.

برای فصل تابستان، رنگ های روشن بهترین انتخاب هستند. به عنوان مثال شما می توانید چند رنگ خنثی مانند سفید، کرم، خاکستری و… را با هم به تن کنید تا بر تن رنگ صورت شما تاکید کند.

از پوشیدن چه رنگ هایی خودداری کنید؟

از آنجایی که تن پوست شما به زردی و سبزی می زند، باید از پوشیدن رنگ هایی که به رنگ پوست شما نزدیک است، خودداری کنید. رنگ های پسته ای، زرد، زیتونی و قهوه ای موکا رنگ هایی هستند که باید از آنها بپرهیزید.

پوست تیره

 چه رنگ لباسی به پوست صورت شما می آید؟

درست شبیه افرادی که پوستی زیتونی دارند، افرادی با پوست تیره نیز انتخاب های زیادی پیش رویشان است. از رنگ های خنثی گرفته تا رنگ های جیغ و پاستلی… آنها در هر رنگی زیبا و جذاب خواهند شد. فقط یادتان باشد که در رنگ هایتان تعادل ایجاد کنید. به عنوان مثال رنگ های پاستلی را در کنار رنگ های خنثی به تن کنید تا خیلی توی ذوق نزند.

از پوشیدن چه رنگ هایی خودداری کنید؟

از آنجا که تن پوست شما قهوه ای است، باید از پوشیدن لباس هایی به این رنگ خودداری کنید زیرا با رنگ پوست شما تضادی ایجاد نخواهد کرد و تنها از جذابیت تان می کاهد. رنگ های پاستلی نیز از جمله رنگ هایی است که با رنگ پوست شما جور در نمی آید.

اگر چه سورمه ای و مشکی از رنگ هایی است که در کمد لباس تمام آقایان به وفور دیده می شود، اما بهتر است که انتخاب آن را به حداقل برسانید و به جای آن از رنگ هایی استفاده کنید که با رنگ پوست شما در تضاد است.


منبع: برترینها

چه رنگ لباسی به پوست صورت شما می آید؟

هر فردی پوستی متفاوت، از روشن و گندمی گرفته تا تیره و…، دارد. بعضی از رنگ‌ها هستند که نسبت به رنگ‌های دیگر بیشتر به ما می‌آیند و هنگامی که آنها را می‌پوشیم زیباتر و شیک تر به نظر می رسیم.

هر فردی پوستی متفاوت، از روشن و گندمی گرفته تا تیره و…، دارد. بعضی از رنگ‌ها هستند که نسبت به رنگ‌های دیگر بیشتر به ما می‌آیند و هنگامی که آنها را می‌پوشیم زیباتر و شیک تر به نظر می رسیم.

اما از چه راهی متوجه شویم که چه رنگ لباسی به صورت ما می‌آید و چه رنگی به ما نمی‌آید؟

چه رنگ لباسی به پوست صورت شما می آید؟ 

خیلی‌ها از پوشیدن لباس‌های رنگی صرف ‌نظر کرده و دو رنگ سیاه و سفید را ترجیح می دهند. بعضی به این دلیل که فکر می‌کنند لباس‌های رنگی به آنها نمی‌آید یا به اشتباه فکر می‌کنند مشکی به آن‌ها بیش‌تر می‌آید، جرات و لذت پوشیدن رنگ‌های شاد را از دست می‌دهند و به رنگ‌های تیره محدود می‌شوند.
 
حال آن که شخصیت افراد با پوشیدن لباس‌های رنگی بیش‌تر نشان داده می‌شود. بنابراین بهتر است که به جای محدود کردن خودتان به چند رنگ، به دنبال رنگ هایی باشید که به شما می‌آیند.
 
در ادامه به شما کمک می کنیم تا با توجه به رنگ پوست تان، بهترین رنگ لباس را برای خود انتخاب کنید.
 
پوست روشن
آیا موهایی قرمز، بلوند یا قهوه ای روشن دارید؟ اگر موهایتان به یکی از این رنگ هاست، مطمئنا پوستی روشن دارید. افرادی که پوستی سرد یا روشن دارند، به سادگی زیر نور آفتاب تغییر رنگ نمی دهند یا حتی در بیشتر موارد قرمز می شوند. این افراد با این شرایط باید به چهره خود کمی رنگ دهند.
 

 چه رنگ لباسی به پوست صورت شما می آید؟

 
چه رنگ هایی بپوشید؟
رنگ های تیره مانند خاکستری، قهوه ای، شرابی، سبز تیره، سورمه ای و آبی تیره از این جهت که با پوست تان در تضاد خواهند بود، به صورت شما می آیند. در واقع این رنگ ها تاکید را از روی پوست تان برداشته و چشم ها را به سمت خود جلب می کنند که در این صورت بی رنگی پوست تان خیلی به چشم نمی آید.
 
از پوشیدن چه رنگ هایی خودداری کنید؟
از این رو که پوست صورت شما روشن است، باید از پوشیدن رنگ های روشن خودداری کنید. رنگ های پاستلی نیز رنگ چهره شما را پریده تر نشان می دهد، بنابراین دور رنگ های پاستلی را نیز خط بکشید. این موضوع در مورد رنگ های خنثی مانند سفید، مشکی یا بژ نیز صادق است. به جای آنها از رنگ های خردلی، خاکی یا فیلی استفاده کنید.
 
اگر به رنگ های روشن تمایل زیادی دارید، پیشنهاد ما به شما این است که رنگ های تیره مانند سورمه ای، قهوه و مشکی را در کنار رنگ های روشن به تن کنید اما از پوشیدن رنگ های روشن به تنهایی، به شدت بپرهیزید.

پوست زیتونی
اگر پوستی زیتونی یا گرم دارید، شانس شما از افرادی که پوستی روشن دارند بیشتر است، زیرا رنگ های بیشتری برای انتخاب پیش رویتان است.
 

چه رنگ لباسی به پوست صورت شما می آید؟ 

چه رنگ هایی بپوشید؟
اگر چه بیشتر رنگ ها به صورت شما می آیند، اما اگر بخواهید بدانید که بهترین رنگ برای شما چیست، ما رنگ های روشن تر یا تیره تر از رنگ پوست تان را به شما پیشنهاد می دهیم. به عنوان مثال برای رنگ های روشن رنگ هایی چون بژ روشن یا خاکستری روشن و برای رنگ های تیره تونالیته های تیره بنفش را انتخاب کنید.
 
برای فصل تابستان، رنگ های روشن بهترین انتخاب هستند. به عنوان مثال شما می توانید چند رنگ خنثی مانند سفید، کرم، خاکستری و… را با هم به تن کنید تا بر تن رنگ صورت شما تاکید کند.
 
از پوشیدن چه رنگ هایی خودداری کنید؟
از آنجایی که تن پوست شما به زردی و سبزی می زند، باید از پوشیدن رنگ هایی که به رنگ پوست شما نزدیک است، خودداری کنید. رنگ های پسته ای، زرد، زیتونی و قهوه ای موکا رنگ هایی هستند که باید از آنها بپرهیزید.
 
پوست تیره
 

 چه رنگ لباسی به پوست صورت شما می آید؟

درست شبیه افرادی که پوستی زیتونی دارند، افرادی با پوست تیره نیز انتخاب های زیادی پیش رویشان است. از رنگ های خنثی گرفته تا رنگ های جیغ و پاستلی… آنها در هر رنگی زیبا و جذاب خواهند شد. فقط یادتان باشد که در رنگ هایتان تعادل ایجاد کنید. به عنوان مثال رنگ های پاستلی را در کنار رنگ های خنثی به تن کنید تا خیلی توی ذوق نزند.
 
از پوشیدن چه رنگ هایی خودداری کنید؟
از آنجا که تن پوست شما قهوه ای است، باید از پوشیدن لباس هایی به این رنگ خودداری کنید زیرا با رنگ پوست شما تضادی ایجاد نخواهد کرد و تنها از جذابیت تان می کاهد. رنگ های پاستلی نیز از جمله رنگ هایی است که با رنگ پوست شما جور در نمی آید.
 
اگر چه سورمه ای و مشکی از رنگ هایی است که در کمد لباس تمام آقایان به وفور دیده می شود، اما بهتر است که انتخاب آن را به حداقل برسانید و به جای آن از رنگ هایی استفاده کنید که با رنگ پوست شما در تضاد است.

منبع: برترین‌ها

برچسب ها: ،


منبع: فرادید

اگر دچار رفلکس اسید هستید، این غذاها را بخورید

رفلکس اسید زمانی اتفاق می افتد که اسید معده به مری نشت می کند. وقتی چنین اتفاقی می افتد فرد دچار ناراحتی می شود و در قسمت قفسه سینه احساس سوزش می کند.

دیگر نشانه های رفلاکس مزمن اسید معده عبارتند از: برگرداندن غذا، مایعات، دشوار در قورت دادن غذا، سرفه کردن، خس خس کردن و یا درد قفسه سینه.

معمولا غذا ها از مری عبور می کنند، اسفنکتر مری باز می شود و غذاها به معده می روند. در معده غذاها با اسید معده به قطعات کوچک تجزیه می شوند.

عضله اسفنکتر بین مری و معده بسته می شود تا اسید معده در همان قسمت باقی بماند. وقتی دچار رفلاکس اسید می شویم، عضله اسفنکتر شل می شود و اسید معده به مری نشت می کند و باعث احساس سوزش و درد می شود.

کاهش وزن، خوردن وعده های کوچک، پرهیز از غذاهای چرب، الکل، غذاهای تند و اسیدی، کافئین و نیکوتین می توانند به بهبود رفلاکس معده کمک کنند.

با این حال گاهی این موارد نیز ممکن است کافی نباشند و فرد برای بهبود یافتن مجبور شود تحت درمان فردی زیر نظر یک پزشک متخصص قرار بگیرد.

غذاهایی که در ادامه به شما معرفی می کنیم اسید کمی دارند و معمولا برای بهبود رفلاکس اسید معده مورد استفاده قرار می گیرند. با این حال همیشه در نظر داشته باشید که ریشه مشکل رفلاکس معده در هر فرد می تواند متفاوت باشد و همچنین غذاهای تحریک کننده ای که باعث این مشکل می شوند نیز متفاوت هستند.

موز
توصیه کلی که هنگام بروز مشکل رفلاکس معده می شود خوردن غذاهایی با میزان اسید پایین است. غذاهایی که اسیدشان کمتر است به اندازه غذاهای اسیدی باعث تحریک تولید اسید معده نمی شوند.

مقدار محتوای اسید یک غذا روی برچسب آن نوشته نشده است، بنابراین پیدا کردن غذاهایی که اسید کمی در خود دارند ممکن است به کمی تحقیق نیاز داشته باشد.

میوه ها معمولا غذاهایی اسیدی به حساب می آیند اما برخی میوه ها مانند موز این چنین نیستند.

اگر دچار رفلاکس اسید شده اید به صورت کلی توصیه می شود از خوردن مرکبات و گوجه فرنگی پرهیز کنید چون اسید زیادی در خود دارند.

موزها را معمولا میوه هایی با مقدار اسید کم می دانند بنابراین خوردن این میوه برای افرادی که مشکل رفلاکس معده دارند توصیه می شود.

موز برای مسیر گوارشی غذایی ساده به حساب می آید چون بافتش طوری است که در معده به سادگی تجزیه می شود.

سیب، گلابی، ملون و توت
سیب، گلابی، ملون و توت میوه هایی هستند که اسیدشان کم است. از این رو این میوه ها می توانند قسمتی از غذاهای یک برنامه غذایی ضد رفلاکس معده را تشکیل دهند. به کار گرفتن این غذا در برنامه غذایی می تواند مزایای دیگری چون آنتی اکسیدان ها، ویتامین ها و فیبر نیز داشته باشد.

غلات کامل
غذاهایی که چربی بالایی دارند می توانند رفلاکس اسید معده را تحریک کنند از این رو خوردن غذاهای کم چرب برای افرادی که حساس هستند توصیه می شود. اضافه کردن غلات کاملی که به صورت طبیعی چربی کمی دارند مانند بلغور جو دو سر، برنج قهوه ای و نان های سبوس دار همگی می توانند عضوی از یک برنامه غذایی ضد رفلاکس اسید معده باشند.

غلات کامل به صورت طبیعی سرشار از فیبر، ویتامین ها و مواد معدنی هستند. از غلات فرآوری شده و بسته بندی شده استفاده نکنید چون سرشار از چربی هستند و فیبرشان نیز کم است.

زنجبیل
سال ها از زنجبیل برای درمان انواع مشکلات دستگاه گوارش استفاده می شده است از جمله حالت تهوع و درد معده، همچنین زنجبیل خاصیت ضد التهابی دارد.

در تحقیقی که روی موش ها انجام گرفت مصرف زنجبیل نشان داد می تواند به کاهش زخم معده کمک کند. زخم معده زمانی که اسید باعث التهاب معده می شود می تواند بسیار دردناک باشد.

می تواند از راه های مختلفی به برنامه غذایی خود زنجبیل اضافه کنید. می توانید قطعات زنجبیل را به سبزیجات پخته و سس ها اضافه کنید، چای زنجبیل درست کنید و یا زنجبیل تازه یا خشک شده را به ماست اضافه کنید.

پروتئین
وقتی می خواهید از پروتئین به عنوان یکی از بخش های برنامه مقابله با رفلاکس معده استفاده کنید بهتر است از انواع کم چرب آن استفاده کنید. از روش های پخت پر چرب مانند سرخ کردن پرهیز کنید.

پروتئین های کم چرب مانند سینه مرغ و بوقلمون و غذاهای دریایی توصیه می شود. سفیده تخم مرغ نیز پروتئین بدون چربی است. زرده تخم مرغ نیز مواد مغذی فراوانی دارد اما ممکن است در برخی افراد حساس موجب رفلاکس اسید معده شود.

سبزیجات
به صورت کلی اگر دچار رفلاکس اسید شده اید خوردن سبزیجات توصیه می شود. سبزیجات چربی کمی دارند و سرشار از فیبر، آنتی اکسیدان، ویتامین و مواد معدنی هستند.

از روش های پخت پر چرب مانند سرخ کردن پرهیز کنید و از سس زیاد هم استفاده نکنید. خوردن سبزیجات دارای برگ سبز مانند بروکلی، پیازچه، مارچوبه توصیه می شود چون مقدار اسید بسیار کمی دارند.

اضافه کردن ریحان تازه به برنامه غذایی نیز می تواند برای بهبود رفلاکس اسید معده مفید باشد.

غذاها و نوشیدنی هایی که باید از آنها پرهیز کنید
حتی استفاده از غذاهایی که گفته شد نیز نمی تواند تضمین کند که دچار رفلاکس معده نمی شوید. اما می توانند تا حدود زیادی احتمال دچار شدن به چنین مشکلی را کاهش دهند.

برخی غذاها نیز هستند که می توانند باعث تحریک رفلاکس معده شوند. بنابراین اگر خوردن غذاهایی که به کاهش خطر رفلاکس معده کمک می کنند به تنهایی کارساز نبود می توانید پرهیز از برخی غذاها را نیز به برنامه خود اضافه کنید.

کافئین موجود در قهوه، چای، نوشیدنی های انرژی زا و شکلات


منبع: فرادید

چرخه بی پایان استبداد و توهمات ما

هفته نامه کرگدن – ناصر فکوهی: واژه «استبداد» مانند گروه بزرگ سایر واژگانی که در صد سال اخیر در زبان فارسی و به ویژه میان افراد تحصیلکرده رایج شده اند یا گاه برای نخستین بار ابدا شده اند و به کار می روند، فاقد ریشه ها و روابط بین متنی و بین واژگانی است که در زبان های اروپایی پایه های علوم سیاسی و ریشه دار شدن شناخت را استوار می کنند. در این جا نیز قصد نداریم وارد موضوع تفاوت ها و شباهت های کاربرد روزمره و مردمی و فراتر از آن، کاربرد روشنفکرانه و دانشگاهی این واژه و واژگان مشابهی چون «خودکامگی» و «دیکتاتوری» شویم.

هرچند این بحث را مهم می دانیم و گمان ما آن است که ابهام و ندانم کاری ناشی از شناخت ریشه ها و تاریخ این واژگان یا کاربرد برخی از واژگان کهن (نظیر دولت، ملت، وطن و عدالت) بیرون از چارچوب تاریخی شان و تفسیر به رای کردن از آن ها در موقعیت های جدید، کاری به شدت آسیب زاست.

 چرخه بی پایان استبداد و توهمات ما

بحث ما در این جا موضوع دیگری است که به دلیل بی توجهی به تقاطع های بین فرهنگی مکانی و زمانی به اغتشاش معنایی بر می گردد و خاص ایران نیز نیست، اما در کشور ما شکل حادتری دارد، زیرا میزان شناخت نداشتن از موضوع بیشتر است. نخست این نکته را بگوییم که بحث «استبداد» نیز ما را به ناچار همچون سایر موارد با تضادی رو به رو می کند؛ از یک سو تفکری کلی گرا، کلی گو و فلسفی گرا، در معنای سطحی نگر و به دور از خلاقیت ذهنی و درک مفهوم پیچیدگی، قرار دارد که دائم به دنبال یافتن معانی «ذاتی»، «مطلق»ٍ، «بدیهی»، و «جهانشمول» است، یعنی ابزارهای چند منظوره که با آن ها بتوان هر جامعه ای را محک زد.

در برابر این تفکر، تفکری اجتماعی، عمیق و چند لایه و نسبی گرا شکل می گیرد که قائل به معنی مطلق و بدیهی نیست. این تفکر اولا به تکثر این مفهوم چه در زمان و چه در مکان های مختلف باور دارد و ثانیا آن را همچون همه پدیده های ذهنی و مادی دیگر، حاصل نهایی فرایندهای اجتماعی و تعامل آن ها با فرایندها و پدیده های طبیعی در چارچوب گسترده و پیچیده امر حیاتی و محیط انسانی و طبیعی می داند.

استبداد یعنی چه؟

براساس آنچه گفتیم و بدون آن که در این فرصت کوتاه خواسته باشیم وارد بحث واژه شناسی مفهوم «استبداد» شویم، باید آن را در پیوند با مفاهیم دیگری چون «خشونت» و «قدرت» قرار دهیم. اگر خشونت را کمابیش تحمیل یک اراده فردی یا گروهی به یک اراده فردی یا گروهی دیگر در جهتی مخالف تمایل آن فرد یا گروه موضوع خشونت بدانیم، زمانی که چنین خشونتی به هر دلیلی، از جمله برای ایجاد «نظم»، «سازمان یافتگی»، «به وجود آمدن جامعه»، «اخلاق» و… خود را دارای «مشروعیت» اعلام کند یا با این عنوان پذیرفته شود، به پدید «أولت» یا نهادینه شدن سازمان یافته و تمرکزیافته آن در فضا و زمان می رسیم.

این حرف تقریبا همان تعریفی است که ماکس وبر از «خشونت مشروعیت یافته» به مثابه «دولت» می داد. از این بحث که مربوط به بیش از صد سال پیش می شود تا نظریه های جدید در گستره ای از راستِ نولیبرال تا چپ آنارشیستی و پساآنارشیستی، موضوع همیشه تقریبا بر سر آن بوده که مشروعیت را در اِعمال زور چگونه باید تعیین کرد یا بهتر بگوییم، میزان و درجه خشونت را با چه ابزارهایی می توان سنجید و چه خشونتی تا چه زمان از جانب چه کسانی علیه چه کسانی را می توان «مشروع» یا «قانونی» قلمداد کرد؟

 چرخه بی پایان استبداد و توهمات ما

در نهایت، تناقض و پیچیدگی در آن است که میان یک خشونت از سر دگردوستی (مثلا الزام، زور و حتی تنبیهی که والدین بر فرزند کوچکشان تحمیل می کنند تا از او در برابر خطری محافظت کنند) تا خشونت از سر فردگرایی کاملا خودمحورانه، نفرت محور و حتی دگرآزارانه (سادیستی) نظیر شکنجه یک زندانی به  دست یک زندانبان، تفاوت عظیمی است… به هر حال تمام دیکتاتورهای تاریخ از لنین و استالین تا پینوشه و صدام، از فرانکو تا مائو و… خود را «پدر مردم» یا به قول استالینیست ها «پدر خلق» می دانستند و می دانند. این رابطه دیکتاتور= پدر (ولو پدر سختگیر و تنبیه کننده) خود گویای خط ممتد میان زور دگردوستانه و خودمحورانه است.

حال اگر خواسته باشیم در یک نگاه کلی، دست به یک گونه شناسی اولیه بزنیم و البته موضوع خشونت و زور و استبداد را صرفا در مدارهای سیاسی و دولت نگه داریم و وارد روابط انسانی قربانی و قربانی کننده در حلقه های کوچک تر (از جمله وارد مباحث روانشناسانه) نشویم، باید چند گونه را از هم تفکیک کنیم: استبداد در جهان باستان (از آغاز نظام های تمدنی در هفت هزار سال پیش تا قرون نخست میلادی) که دست کم در دو نمونه کنفوسیوسی- بودایی خود را در چین و هند و نمونه مهم هندو اروپایی- کاستی خود را از شمال هند تا اروپا داشته است.

هرکدام از این دو گروه نیز نمونه های متعددی داشته اند به ویژه در نمونه هندو اروپایی که بعدها (با استعمار و جهانی شدن) به سراسر جهان تعمیم یافت، ما با اشکال استبداد در نظام های جنوبی (کشاورزی، مدیترانه ای، لاتین، کاتولیک) و شمالی (کوچرو، تجاری، پروتستان، سرمایه داری، ژرمن، اسکاندیناوی، پروسی…)، در اقلیم های مختلف، در نظام های قبیله ای متفاوت، در نظام های معیشتی متفاوت سر و کار داریم که با یکدیگر متفاوتند.

بحث نظام های کنفوسیوسی- بودایی بسیار پیچیده و از حوصله این مطلب خارج است؛ اما در نظام های باستانی پیش ابراهیمی نیز ذکر این نکته ضروری است که استبداد با متافیزیک پیوند خورده و فرد مستبد خود را خودِ خدا یا نماینده خدایان روی زمین می دانست، اما نیازی به «اثبات» یا توجیه مشروعیت خود نداشت.

نظام های ابراهیمی (یهودیت، مسیحیت، اسلام) با گسترش وحدانیت، با «غیرمادی» کردن وجود الهی، مسئله مشروعیت را به صورت های جدیدی مطرح کردند البته پیش از آن در برخی از نظام های باستانی دیگر نظیر دین زرتشت یا نظام های چندخدایی یونان باستان (به رغم بازنمایی مادی خدایان، در اهمیت مفاهیم اخلاق و فلسفه) نیز دیده بودیم. قدرت ها در این دوران طولانی که می توان آن را از یکی، دو قرن پیش از میلاد تا دوره رنسانس (در قرن چهاردهم میلادی) دنبال کرد، ناچار بودند کمابیش خود را با کاست روحانیون، با یک نظام کلیسایی یا دینی، یا با یک نظام اخلاقی مدعی سازماندهی روحی جامعه نیز تنظیم کنند.

 چرخه بی پایان استبداد و توهمات ما

با پایان یافتن قرون وسطی در اروپا و پیامدهای آن، یعنی به وجود آمدن دولت های مطلقه در این قاره از یک سو، رشد تجارت دریای و شروع استعمار، سقوط قدرت اسلامی و تمدن شکوفای آن در قرون وسطی از سوی دیگر و اقتدار نظامی اروپا و فرایند اروپایی کردن جهان در کنار عوامل دیگر، همه چیز رو به دگرگون شدن گذاشت. پری آندرسون در کتاب «تبارشناسی دولت های مطلقه» (۱۹۷۴) خود و فرنان برودل با کتاب «پویایی سرمایه داری» (۱۹۸۵) و «گرامر تمدن ها» (۱۹۸۷) خود از جمله نظریه پردازانی هستند که این امر را به خوبی بررسی کرده اند.

این گونه است که شرایط قرون شانزدهم تا هجدهم و درست پیش از آن که انقلاب فرانسه ظاهر شود، سبب می شد متفکرانی روشنفکر و برجسته در اورپا (از ولتر تا دیدرو) نیز با بازگشت به مفهوم باستانی استبداد در قالبی شرقگرایانه که بارها و بارها در تاریخ تکرار شده بود (از فیلسوفان یونان تا مستشرقان و مسافران اروپایی قرون شانزدهم و هفدهم) یعنی «استبداد شرقی» که بهترین مصداق آن را در «سلطان عثمانی» می دیدند، مفهوم مستبد را در قالب «سلطانیسم» تفسیر کنند و بدین ترتیب امکان دهند که همین مفهوم در قرن های بعد به مفاهیمی چون «شیوه تولید آسیایی» در مارکسیسم و سپس استالینیسم برسد، یا در نظریه جبر جغرافیایی ویتفوگل در استبدادهای آبی (۱۹۵۷) یعنی مبتنی بر قدرت مدیریت بر آب در اقلیم های خشک (که خود آن را از یونانیان گرفته بود) تکرار شود.

مفهومی که البته اواخر قرن بیستم به طرفداران سرمایه داری و استبداد بازار، امکان داد که به صورت گسترده ولی سُستی، همه مدل های غیرسرمایه داری اقتصادی و حتی سرمایه داری اجتماعی را نمونه هایی اعلام کنند که دیر یا زود به استبداد از نوع «شرقی» و «سلطانی» آن خواهدرسید و آن ها را نوعی جبر بدانند که حاصل عقب ماندگی «شرقی ها» و نیاز به دخالت «غربی ها» برای کمک به آن ها و توسعه دادن به نهادهای درهم شکسته شان دارند.

(توجیهی برای دخالت های استعماری و پسااستعماری و وابستگی و تلاش برای  دنباله روی از مدل های غیراجتماعی و استبدادی بازار در دولت های ثروتمند کنونی برای رسیدن به آزادی که امروز نولیبرالیسم از آن دم میزند.) این درحالی است که می دانیم اغلب دیکتاتوری های قرن بیستم را، به خصوص در نیمه دوم آن، اروپاییان یا امریکاییان، بر سر کار آورده اند و حفظ کرده اند.

مستبدان خیراندیش و روشنگر

اما بازگردیم به فیلسوفان روشنگری که دیدگاه آن ها نیز در نگاه امروز ما به استبداد بسیار موثر بوده است: این روشنفکران یا به زبان آن دوران «فیلسوفان» در حاکمانی چون فردریک دوم (پروس)، ژورف دوم (اتریش)، کاترین دوم (روسیه) و… مدلی برای «مستبدان خیراندیش و روشنگر» می یافتند، اندیشه ای سطحی نگرانه که انقلاب فرانسه آن را برای همیشه در اروپا از یادها برد، اما با کمال شگفتی در جهان سوم بار دیگر در قالب های مارکسیستی (مائو، لنین، کاسترو و…) ظاهر شد و  حتی در کشور ما نیز در صد سال اخیر بارها پوپولیسم سیاسی به آن متوسل شده است: بسیاری تلاش کردند ناخودآگاهانه و در کمال شگفتی حتی شخصیت نادان و بی فرهنگی چون رضاخان قزاق و پسر ضدفرهنگش را جزو این گروه از مستبدان قرار دهند.

 چرخه بی پایان استبداد و توهمات ما

و البته نمی توان چندان هم تعجب کرد که اگر متفکران بزرگی جون ولتر و دیدرو، در توهم ایجاد روشنفگری با روز قدرت مستبدانه بودند، خرده «متفکران» جهان سومی در توهم گره زدن ملی گرایی و مبارزه با استعمار، با مارکسیسم یا با لیبرالیسم نباشند و از آن به معجون های غریبی که جز استبدادی خالص از آن بیرون می آمده و می آید، نرسند و باز هم شگفت زده شوند و در رمانتیسمی سطحی نگر و تقدیرگرا به نتیجه ای برسند که هر فرد کم سوادی هم می تواند بدون کمترین فکری به آن برسد، یعنی این که «چنین بود که ما، ما شدیم» و «ما ظرفیت آزادی را نداریم، باید با چماق آن را به خورد مردم داد» و در نهایت «از ماست که بر ماست».

گفتیم که نظریه «مستند روشنگر» با انقلاب فرانسه و به رغم همه تندروی های آن برای همیشه کنار گذاشته شد. نظریه نوافلاطونی حکومت فیلسوفان یا پروژه «فیلسوف کردن پادشاهان»، در حوزه هایی بسیار متضاد از مارکسیسم تا آنارشیست های تعاون گرا (نظیر پرودون) و البته تا لیبرالیسم تداوم یافت، اما در نهایت مشخص شد جامعه بودگی دموکراتیک یک منش و کنش است و که باید در تمرین روزمره به دست بیاید و درونی شود و نه یک اراده سیاسی که از بالا در یک جهت یا در جهتی دیگر ابلاغ شود تا به نوعی «نظم» برسد.

مشخص شد که اگر خواسته باشیم از استبداد فاصله بگیریم و زور را در ابعاد انسان گرایانه، هماهنگ با طبیعت و دگردوستانه اش (نظیر برخی از روابط الزام آور در تربیت کودکان) محدود کنیم، چاره ای نداریم جز حفظ و اشاعه و تکثیر بی نهایت کانون های تولید و جا به جایی قدرت های متفاوت و ایجاد نظام های هماهنگی میان آن ها که امکان خنثی کردن سوءاستفاده از قدرت و کنترل و نقد بر یکدیگر داشته باشند و در همان حال کمک به گذار از یک دموکراسی نمایندگی به دموکراسی مشارکتی، یا کوچک کردن نظام های اجتماعی مورد استناد (کوچک کردن شهرها، خرد کردن نظام های مدیریتی شهری بزرگ به واحدهای کوچک) و در یک کلام در کاربردپذیر کردن نظریه «حق شهر) هانری لوفبور و تبعات آن یعنی آنچه امروز عموما «شهر پایدار» و حقوق شهروندی می نامند.

 چرخه بی پایان استبداد و توهمات ما

  پرودون

توهماتی که ما را درون جبرهای جغرافیایی، اقلیمی، سیاسی، قومی، فرهنگی و از همه بدتر ایدئولوژیک می اندازند، در این میان ساختارهای اصلی هستند که نظام های استبدادی را بازتولید می کنند و هر بار نظام استبدادی، به هر دلیل از بیرون یا از درون، سقوط و فروپاشی کند، نظام و شخصیت های مستبد دیگری جایگزین آن خواهندشد.

در حقیقت، با دامن زدن به بدترین غرایز انسانی (که واقعیت دارند) و تقویت آن ها، یعنی غرایزی چون آزمندی و تمایل به انحصار کشیدن، قدرت داشتن نسبت به دیگری، نفرت و برتری جویی، نخبه گرایی، ترس و وحشت از آینده و از مرگ خود و از این رو دست زدن به فشار و زور و ظلم و خشونت علیه دیگری برای به عقب انداختن یا از میان بردن توهم زده این واقعیت ها… استبداد می تواند خود را چه در قالب نظام و چه در قالب های فردی، چه در قالب های حقوقی و نهادینه نظیر استبداد بازار و چه قالب های ذهنی و نامحسوس و درونی شده کنترل عمومی جامعه از طریق روزمرگی و سایر مدل های قرن بیستمی و بیست و یکمی بازتولید کند؛ قالب هایی که همواره محورشان بر خودمحوربینی و ترس و نفرت از دیگری برای تبیین هویت خودی است.

از این رو تنها راه رسیدن به آزادی و زیستن در جهانی در آزادی و بیشتر و در هماهنگی بالاتر با حیات و طبیعت، باید دقیقا در جهت عکس این رویکردها حرکت کند: تقویت احساسات و غرایز نوع دوستی، دگردوستی، همبستگی، دوست داشتن دیگری، همگرایی و تعامل با دیگران، انعطاف پذیری و دوری گزیدن از نخبه گرایی و قهرمان پروری و اندیشه های اسطوره ای که به آن ها دامن می زنند.

تاریخ قرن بیستم در برابر ماست: اشباح ملی گرایی، نژادپرستی، باور و ایمان به قدرتهای آمرانه نظامی و اقتصادی و اراده گرا و خشونت آمیز ولو با نیات خوب، جز میلیون ها کشته و قربانیان بی شمار درد و شکنجه و نفرت و حسرت و اشک و آه و اندوه، چیزی بر جای نگذاشته اند؛ میراث سنگینی که قرن بیستم بر دوش هزاره سوم انسان ها گذاشته است. اما افسوس که هنوز چه بسیار کسانی که تمایل دارند به جای درس گرفتن از این میراث شوم و حرکت در جهت معکوس آن، ایدئولوژی خود را از آن مبرا بدانند و آن را در معصومیتی تصنعی قرار دهند و از آن یک «افسانه» جدید بسازند که بار دیگر همه را به دنبال سرابی خطرناک و قربانیان بیشتر و ترس و هراس ها و مرگ و استبدادهای بزرگ تر ببرد.


منبع: برترینها

دروغ‌های بزرگ جنگ ١٩٣٩

درباره قتل‌عام‌ها، آوارگی‌های ‌میلیون‌ها انسان، نسل‌کشی، پاک‌سازی قومی، دینی و نژادی، به‌ویژه  در رژیم منحط نازی‌های آلمان و جنایت‌های وحشتناک مرتبط با اشغال کشور‌های دیگر در جنگ جهانی دوم، مقاله‌ها و کتاب‌های مستند و غیرمستند زیادی نوشته شده‌اند؛ اما کمتر درباره برنامه‌ریزی دقیق نازی‌ها برای بهانه‌تراشی و مهیاسازی افکار عمومی دنیا در راستای پذیرش محق‌بودن آلمانی‌ها به حمله بدون اعلام رسمی جنگ ضد لهستان و اخطار قبلی، گزارش شده است.

«رالف تسرباک» از روزنامه «دی‌تسایت» در سالروز حمله نیروهای رایش سوم به لهستان و آغاز بی‌رحمانه‌ترین جنگ در ٣١ آگوست ١٩٣٩ که بر حسب تصمیم قاطع آدولف هیتلر از قبل برای شروع جنگ دقیقا برنامه‌ریزی‌ شده بود، برخی نکات به اختصار بیان می‌کند که به نظر نگارنده شایان توجه است.

 دروغ‌های بزرگ جنگ ١٩٣٩

نوشتن نام بیشتر بازیگران و سناریونویسان این نمایش تقبلی وحشتناک، مانند هاندریش، هیتلر و گشتاپو مولر از سوی مترجم، به خاطر این است که این افراد به‌عنوان مجسمه و مظهر خشونت‌بارترین جنایت‌های تاریخ علیه بشریت بوده‌اند.  با وجود اینکه رژیم آدولف هیتلر قرارداد عدم تجاوز و حل مسالمت‌آمیز مشکلات مرزی با لهستان را امضا کرده بود؛ اما ظاهرا در قسمت محرمانه ضمیمه معاهده عدم تجاوز بین رایش سوم و اتحاد جماهیر شوروی (معروف به معاهده هیتلر- استالین)، این دو دیکتاتور، لهستان را بین خود تقسیم کرده بودند. با توجه به اینکه هیتلر بعدها با لغو این معاهده، به اتحاد جماهیر شوروی حمله کرد، می‌توان تصور کرد او در این مرحله می‌خواسته با خاطرجمعی موقتی از جبهه شرق (جبهه روسیه)، نیروهای خود را در جبهه غرب (انگلیس و فرانسه) متمرکز کند.

البته دروغ‌ها و بلوف‌های جنگی برای آماده‌سازی افکار عمومی، مختص به هیتلر نبوده و دولت‌های متجاوز در بسیاری از موارد برای خلق بهانه از آن استفاده کرده‌اند. بمباران ویتنام شمالی از سوی آمریکا، با حمله دروغین ویتگوگ‌ها به کشتی جنگی آمریکا‌ شروع و حمله آمریکا به عراق هم با دروغ وجود تسلیحات اتمی در عراق انجام شد. آمریکایی‌ها برای تحریک دولت و مردم ایران، با حمله موشکی به هواپیمای غیرنظامی مسافربری، در سایه تصور مقابله‌به‌مثل احتمالی ایرانی‌ها، می‌خواستند مقدمه‌چینی لازم را برای برنامه حمله همه‌جانبه خود به ایران و ویرانی تمام زیرساخت ایران به بهانه حمله به کشتی آمریکایی‌ها، اجرا کنند.

اگر درایت امام راحل و آیت‌الله رفسنجانی مانع رویارویی مستقیم ایران با آمریکا نشده بود و آمریکایی‌ها در پی خلق بهانه دروغین با موشک‌های از پیش قفل‌شده بر روی تأسیسات حساس، کشور ما را بیرحمانه بمباران کرده بودند؛ نه کسی از دسیسه آمریکایی‌های آغازگر جنگ مطلع می‌شد و نه آنها حاضر به پذیرش مسئولیت جنایت آشکار خود بودند و نه به اشتباه خود اقرار کرده و حاضر به پرداخت غرامت می‌شدند. در اینجا به سخنان آدولف هیتلر اشاره می‌شود که می‌گفت: «کسی بعدها از طرف پیروز نخواهد پرسید آیا او حقیقت را گفته است».

اصولا دیکتاتورها برای همراه‌کردن افکار عمومی به صحنه‌های توجیه‌کننده عملیات خود احتیاج دارند و هرجا که بهانه لازم وجود نداشته باشد، سناریوی صحنه‌های تقلبی مناسب را می‌نویسند و آن را با بازیگران همسوی خود، به نمایش می‌گذارند. بهانه شروع جنگ جهانی اول را چند دانشجوی افراطی صرب در محیط ملتهب اروپا آفریدند؛ اما هیتلر که بهانه مناسبی برای شروع جنگ نیافت، بهانه آن را با مأموران اس‌اس در لباس نیروهای نظامی لهستانی‌های تقلبی و غیرنظامی تقلبی خلق کرد و بدون توجه به عواقبش، آن را بی‌رحمانه اجرا کرد. این مقاله نشان می‌دهد برخی از دولت‌ها یا حتی مردم عادی، برای تحریک طرف مقابل به عکس‌العمل مطلوب خود، وقایع یا اخبار راست و دروغ را طوری منتشر می‌کنند که عکس‌العمل مدنظر عملیات نادرست خود را توجیه کنند.

باید پذیرفت که شاخ‌و‌شانه‌کشیدن رهبر بی‌عقل کره‌شمالی در مقابل گاو بدون مخ اما شاخ‌دار امروز آمریکا (به‌اصطلاح مرحوم رفسنجانی) برای حفظ آن مملکت، شجاعت نیست؛ بلکه حماقتی شاخ‌دار است که بهانه لازم را در اختیار رئیس‌جمهور وقت آمریکا قرار خواهد داد. رژیم نازی بهانه شروع جنگ را خود تراشید تا بتواند علیه لهستان وارد جنگ شده و جنگ جهانی دوم را شروع کند. سناریوی حمله به فرستنده «گلاویتست» (Gleiwitz) بزرگ‌ترین دروغ جنگی برنامه‌ریزی‌شده در تمام تاریخ بود.

چنانچه از شواهد پیداست، تقریبا یک ماه بعد از حمله به فرستنده رادیو، نیروهای آلمانی در پنجم اکتبر ١٩٣٩ وارد شهر ورشو شده‌اند. جنگ جهانی در نزدیکی شهر گلاویتست در ایالت اشلزین‌سُفلی و در ۴۵٠کیلومتری جنوب شرقی برلین شروع شد. در ساعت ٢٠ روز ٣١ آگوست ١٩٣٩، شش یا هفت نفر در تاریکی شب به سمت فرستنده رادیویی شهر که در نزدیکی مرز آلمان و لهستان قرار داشت، حرکت می‌کنند. این مردان به تأسیسات آن فرستنده حمله کرده، بر نیروهای آنجا غلبه کرده و در میکروفون به لهستانی و آلمانی می‌گویند: «توجه! توجه! این قیام نیروهای لهستان است که فرستنده رادیو گلاویتست را تصرف کرده است. لحظه آزادی نزدیک شده است».

اما این گروه لهستانی نیستند؛ بلکه به نیروهای اس‌اس آلمان تعلق دارند. حمله برای این برنامه‌ریزی شده که وانمود کنند به آلمان از سوی لهستانی‌ها تهاجم شده است. در همان شب، در اشلزین‌سُفلی به اداره جنگل‌بانی نزدیکی شهر پیچن در شمال شرقی گلاویتست و در جنوب گمرک مرزی هوخ لیندن هم حمله می‌شود. هدف این عملیات، آماده‌سازی دنیا و آلمان برای پذیرش روانی جنگ ضد لهستان بود.

برای دامن‌زدن به خشم عمومی ضد کشور همسایه، نازی‌ها ماشین تبلیغاتی خود را به راه انداختند. در ساعت ٢٢:٣٠ آلمانی‌ها از گیرنده‌های خود از برخورد در مرز‌ها و همین‌طور از حمله به فرستنده گلاویتست مطلع می‌شوند. از صبح روز بعد تمام مطبوعات یک‌سو شده هماهنگ «از هجوم عنادآمیز و غیرقابل تصور» خبر می‌دهند. رأس قله این تبلیغات سخنان آدولف هیتلر در پیش از ظهر یکم سپتامبر در پارلمان (رایش‌تاگ) است. هیتلر که مضطرب است یا خود را مضطرب نشان می‌دهد، از برخورد در مرز‌ها سخنی نمی‌گوید، اما از همان ابتدای شروع جنگ با لهستان را اعلام می‌کند. او از کلمه جنگ استفاده نمی‌کند و بیشتر روی جمله مشهورش تکیه می‌کند، که «از ساعت ۵:۴۵ به تجاوز پاسخ داده می‌شود»، اما او یک ساعت اشتباه کرده بود.

 دروغ‌های بزرگ جنگ ١٩٣٩

بیشتر آلمانی‌ها تبلیغات را روی اخبار شبکه سینما[i] مشاهده می‌کنند. با این سخنرانی هیتلر، اعتبار رهبران آلمانی نزد دول غربی برای همیشه از دست می‌رود. او برای بار دیگر نشان می‌دهد که قول‌ها و قراردادهای قبلی برای او اهمیتی نداشته و به آنها پایبند نیست. او به مرز با لهستان حمله می‌کند؛ هرچند که در چارچوب قرارداد ورسای برای رفع بحران قول داده بود که در اروپا دیگر هیچ‌گونه ادعای ارضی نخواهد داشت، اما با وجود آن پراگ را تصرف می‌کند و اعتماد قبلی انگلیس‌ها و فرانسوی‌ها برای همیشه از دست می‌رود.

آلمان حتی قبلا در سال ١٩٣۴ با لهستان قرارداد عدم تجاوز منعقد کرده بود که اختلافات فی‌مابین را صلح‌آمیز حل کنند، اما برای هیتلر این پیمان فقط نقش یک حالت تاکتیکی داشت. بنابراین در ١١ آگوست اعلام می‌کند که اگر «کوچک‌ترین برخوردی» صورت پذیرد، او «بدون اخطار قبلی لهستان را» نابود خواهد کرد. مدت کوتاهی پیش از آن، رئیس اداره اطلاعاتش، رانهارد هاندریش، به یکی از اعضای سطح‌بالای گشتاپو خبر داده بود که «رهبر خواهان یک وضعیت جنگی است» و در ٢٢ آگوست هیتلر اعلام می‌کند که «بهانه تبلیغاتی برای شروع جنگ را بدون اعتنا به اینکه پذیرفته شود یا نه، فراهم خواهد کرد» و کسی بعدها از طرف پیروز نخواهد پرسید که آیا او حقیقت را گفته است.

پس نازی‌ها حمله به لهستان را دقیقا برنامه‌ریزی می‌کردند. هاندریش که دست راست رئیس اس‌اس، هانریش هیملر، بود، برنامه مشخصی را تدارک دیده بود. در اوایل آگوست او و هیملر هیتلر را در جریان نقشه خود قرار می‌دهند. بعد از این دو برنامه به موازات هم اتفاق می‌افتد. درحالی‌که برنامه‌ریزی برای جنگ به پیش برده می‌شود، اما درعین‌حال برنامه دروغ بزرگ برای بهانه‌تراشی جنگ تدارک دیده می‌شود. فرانسه به‌عنوان سفیر صلح هیتلر عمل می‌کند؛ به این صورت که دائما پیشنهاد‌های جذابی به لهستان و بریتانیا می‌دهد.

در این بین اداره امنیت (SD) به دنبال مردانی از گروه اس‌اس در ایالت اشلزین سُفلی می‌گردد که به زبان لهستانی هم مسلط باشند و آنها را به مرکز آموزش اداره امنیت در برنا – آ در نزدیکی برلین که مجموعه‌ای است پنهان از دیده‌ها در گوشه‌ای از جنگل می‌فرستند. در آنجا این نیروها ضمن تمرین نبرد شبانه به تکمیل زبان لهستانی خود می‌پردازند. برای تأمین یونیفرم لهستانی به رئیس بخش امنیت خارجی، «هاینس جوست» و رئیس ضداطلاعات «ویلهلم کاناریس»، مأموریت داده می‌شود و در همین زمان مسئول هر قسمت از عملیات هم مشخص می‌شود.

مسئولیت حمله به گلاویتست (به فرستنده گلاویتست) برعهده «نوآجوک» که یک نازی دوآتشه است، گذاشته می‌شود؛ کسی که از سال ١٩٣١ به حزب نازی و گروه اس‌اس پیوسته بود. نوآجوک و مردانش در دو هتل در نزدیکی گلاویتست سکونت یافته و منتظر دستور عملیات می‌مانند.

در ٢٢ آگوست، دو روز قبل از شروع جنگ، هیتلر سران ارتش را در جریان واقعه می‌گذارد. او در مقر خود در زالتز برگ سُفلی ۵٠ افسر و ژنرال را در سالنی بزرگ جمع و نزدیک ظهر شروع به سخنرانی می‌کند. حاضران اجازه نداشتند یادداشتی از سخنان او بردارند، با وجود این چند نفر، از جمله «کناریس» تخطی می‌کنند؛ خبری که آنها می‌شنوند کاملا واضح است. هیتلر جنگ با لهستان را می‌خواهد و در این بین عنوان می‌کند که «کسی نمی‌داند تا چه وقت زنده‌ام. به این خاطر برخورد هم‌اکنون باید اتفاق بیفتد». او جسارت و اعتمادبه‌نفس را به حاضران به این صورت تلقین می‌کند، «دشمنان ما کرم‌های کوچکی هستند». خیلی‌ها در سالن با نگرانی سکوت کرده بودند و هیچ‌کس اعتراض نکرد.

سه روز بعد از آن در ٢۵ آگوست، هیتلر فرمان حمله به لهستان برای صبح روز بعد را می‌دهد. در آخرین لحظات هیتلر، احتمالا به‌خاطر عدم آمادگی جنگی متحد ایتالیایی‌اش، موسولینی، عقب‌نشینی می‌کند. از طرفی دیگر مشخص می‌شود که انگلیسی‌ها در کنار لهستان خواهند ماند. در روز ٢۵ آگوست هیتلر سعی می‌کند انگلیسی‌ها را در صورت هجوم به آلمان به طرف شرق، به بی‌طرفی ترغیب کند، اما انگلیسی‌ها مخالفت می‌کنند.

گوبل می‌نویسد: «رهبر به فکر فرو رفته است؟ چون یک عقب‌نشینی سریع تقریبا با شکست برابر تصور می‌شود. نقشه گلاویتست باید مجددا بررسی و کاملا از نو برنامه‌ریزی شود. مانفرد نوآجوک به «اوپلن» در مرکز اشلزین سُفلی فرا خوانده می‌شود و در آنجا با «هاینریش مولر» رئیس گشتاپو ملاقات می‌کند. مولر او را مأمور خشن‌ترین کار‌ها می‌کند؛ او باید «کنزروها» را برای این عملیات آماده کند. مفهوم این جمله لاشه کشته‌هایی است (کنزروها) که نازی‌ها می‌خواهند آنها را در محل عملیات پخش کنند، تا حمله از جانب «لهستانی‌ها» را باورپذیر جلوه دهند.

 دروغ‌های بزرگ جنگ ١٩٣٩

 «گشتاپور مولر» – نامی که مردم به رئیس گشتاپو داده بودند- به نوآجوک می‌گوید که خلاف برنامه قبلی لازم است یک کشته هم در گلاویتست با یونیفرم (نظامی) لهستانی پیدا بشود. و نوآجوک به هاینریش مولر متذکر می‌شود که خلاف حمله‌های دیگر، عملیات گلاویتست باید به گردن لهستانی‌های غیرنظامی انداخته شود؛ و مولر جواب می‌دهد، خوب باشد، در لباس غیرنظامی به شما تحویل داده می‌شود».

در این مذاکره نوآجوک مطلع می‌شود که او باید عملیات را در ساعت ٢٠ روز ٣١ آگوست آغاز کند؛ لحظه‌ای بعد لاشه کشته هم (کنزرا) برای او آورده می‌شود. نقش این جنازه قربانی را برحسب تصمیم مولر باید «فرانس هونیوک» متولد ١٨٩٨ عهده‌دار شود که نماینده ماشین‌های کشاورزی است و در «هوهن لیبن» زندگی می‌کند. هونیوک اگرچه در قسمت آلمانی منطقه زندگی می‌کرده، تعلق‌خاطر خود به لهستانی‌ها را بارها نشان داده بود و در جنگ‌های ١٩٢١ اشلزین سُفلی در نبرد جانب لهستان را گرفته بوده است. هونیوک در ٣٠ آگوست بازداشت شده و بلافاصله به قتل می‌رسد و به این وسیله او اولین کشته جنگ جهانی دوم می‌شود.

درحالی‌که نوآجوک و مردانش در هتل جمع شده و منتظر دستور عملیات می‌مانند، نمایندگان سیاسی کشور‌های اروپایی با عجله در پایتخت مشغول فعالیت ارسال تلگراف‌ها و تبادل نظر هستند. آیا می‌توان از جنگ اجتناب کرد؟ نه، چون هیتلر جنگ را به هر قیمتی می‌خواهد. اگرچه آنان باز هم سعی می‌کنند، دول غربی را از مداخله باز دارند. «ژنرال گورینگ» وزیر نیروی هوایی خطر حمله‌های عجولانه را تذکر می‌دهد اما هیتلر تحت‌تأثیر قرار نگرفته و پاسخ می‌دهد که «من در تمام زندگی قمار کرده‌ام».

در حدود ساعت ١٣ روز ٣١ آگوست، تمام مراکز عملیاتی ارتش (ور ماخت) مطلع می‌شوند که صبح فردای آن روز جنگ آغاز می‌شود. هیتلر به وزیر خارجه‌اش «یواخیم فون ریبن تروپ» می‌گوید «موضوع شروع شده است» و پاسخ می‌شنود «به امید موفقیت».

اکنون زمان عملیات برای نوآجوک فرا رسیده است که با گروه خود بهانه جنگ را فراهم کند. هاندریش رمز عملیات را تلفنی چنین می‌گوید، «مادربزرگ مُرد». نوآجوک مردان خود را جمع کرده و آنها را از جزئیات مأموریت مطلع می‌کند. در این زمان هم تعداد زیادی از افسران بلندپایه منتظر مأموریت جنگ شبانه خود در هتل گلاویتست جمع شده‌اند. نوآجوک و مردان اس‌اس در ابتدای شب از مقر خود با دو خودرو به سمت فرستنده حرکت می‌کنند.

درحالی‌که دو نفر از آنها در جلوی ساختمان فرستنده کشیک می‌دهند، تا جنازه هونیوک (کنزرو) را تحویل بگیرند، بقیه با مسلسل‌ها از در کناری به داخل حمله می‌کنند. در داخل اتاق فرستنده مأمور تلگراف «ها نأروت»و یک پلیس، مسئول موتورخانه و سرایدار حاضر هستند.

سرایدار می‌پرسد: «آقایان چه فرمایشی دارند». حمله‌کننده‌ها با اسلحه او را تهدید می‌کنند؛ «دست‌ها بالا». مردان اس‌اس دست و پای آنها را می‌بندند و آنها را در زیرزمین زندانی می‌کنند اما موقعی که مهاجمان اس‌اس می‌خواهند مأموریت خود را انجام دهند، متوجه می‌شوند که فرستنده گاویتست برنامه مستقلی نداشته و فقط برنامه‌های فرستنده شهر برستلاو را پخش می‌کند. در حقیقت نوآجوک و مردان گروهش مأموریت داشتند برنامه جاری فرستنده را قطع کرده و اطلاعات غلط خود را در بهترین زمان پخش، منتشر کنند. اما چگونه این کار را باید انجام دهند؟

از نانوت مسئول تلگراف‌ها، سؤال می‌شود و او می‌گوید یک میکروفون اضطراری هست که در موقع بدی آب‌وهوا از آن استفاده می‌شود؛ پس آنها پیغام‌های قیام دروغین خود را به زبان لهستانی و آلمانی بدین وسیله می‌فرستند. لهستانی‌های تقلبی قبل از ترک فرستنده نعره‌کشان به اطرافشان شلیک می‌کنند.

موقع خروج از ساختمان نوآجوک جنازه خون‌آلود فرانک هونیوک را مشاهده می‌کند. قبل از اینکه پلیس برای بررسی واقعه وارد عمل بشود، یک مأمور امنیتی گروگان‌ها را آزاد می‌کند. نوآجوک متهم به دروغگویی می‌شود؛ درست زمانی که گزارش موفقیت‌آمیزبودن عملیات را به هاندریش می‌دهد، چون پیام تبلیغاتی پخش‌شده از طریق میکروفون فقط در محدوده کوچکی از اطراف فرستنده قابل دریافت بوده است و هاندریش که در برلین جلوی رادیو خود مضطرب روی موج گاویتست منتظر پیام تقلبی بود، فقط برنامه معمولی فرستنده برستلاو را بدون قطع برنامه می‌شنود. به‌عبارتی دیگر تقریبا هیچ آلمانی از رادیو خبر این حمله را نشنیده بود.

این اشکال در گلاویتست، متوجه برنامه‌ریزی اشتباه خود هاندریش بوده است. با وجود این، برنامه در ساعت‌های دیروقت شب ادامه پیدا می‌کند. حمله به پست‌های مرزی در هوخ لیندن، در برخی امور گسترده‌تر از اشغال فرستنده بود. برای هجوم به اداره گمرک حدود ۶٠ مأمور اس‌اس در لباس نظامی لهستانی حضور داشتند. در ساعت چهار صبح روز یکم سپتامبر، حمله شروع می‌شود.

علاوه بر این تیراندازی و شعار‌ها و فحاشی‌هایی به زبان لهستانی، ساختمان اداره گمرک و تجهیزات آن تخریب می‌شود. مردان اس‌اس موقعی که از ساختمان اداره گمرک خارج می‌شوند، پایشان به جنازه کشته‌هایی برخورد می‌کند که در این بین در آنجا (جلوی ساختمان گمرک) پخش شده‌اند؛ اینها جنازه زندانیان اردوگاه‌های کار اجباری بودند که لحظاتی قبل به قتل رسیده بودند. فردای آن روز باید تعدادی از کماندوها شش جنازه را دفن می‌کردند تا آثار آنها را از بین ببرند.

در هجوم به اداره جنگلبانی در پیچن مردان اس‌اس کمترین شرکت را دارند و حمله بدون کشته انجام می‌شود. بعد از سناریو گلاویتست بایستی جلوی کار نیروهای اداره آگاهی بی‌خبرازهمه‌چیز گرفته می‌شد. بنابراین به سرپرستی پلیس شهر گفته می‌شود این موضوع خارج از مسئولیت و اختیارات آنهاست. یک مأمور منضبط را که از جنازه هونیاک عکس گرفته، مجبور می‌کنند مدارک خود را تحویل دهد.

درحالی‌که مطبوعات یک‌سوشده نازی‌ها مشغول گزارش «عملیات احمقانه لهستانی‌ها» هستند، ارتش آلمان حمله خود را بدون اخطار قبلی و اعلام رسمی جنگ شروع می‌کند. ١,۵ میلیون سرباز آلمانی در مقابل ١.١ میلیون مدافع لهستانی قرار می‌گیرند.

در ساعت ۴:۴۵ دقیقه کشتی «اشلسویگ–هول اشتاین» به یک واحد لهستانی در شبه‌جزیره «وستر پلاته» در نزدیکی «دانسینک» حمله می‌کند. درهمین‌زمان، بمب‌افکن‌های استوکا شهر کوچک لهستانی «ویلون» را بمباران می‌کنند. گروه‌های تبلیغاتی نیز تمام عملیات را دنبال می‌کردند؛ به‌خصوص که عکسی سربازان خوشحال آلمانی را در حال تخریب عوارضی‌های مرزی لهستانی‌ها نشان می‌دهد؛ دنیا از این واقعه باخبر می‌شود. این عمل نمادین را در چندین عکس ضبط کرده‌اند.

هیچ بلوف جنگی مانند سناریوی برنامه‌ریزی شده برنامه تئاتر گلاویتست تابه‌حال بدین صورت اتفاق نیفتاده است. این فقط یک علمیات خدشه و تقلب اطلاعاتی نبود، بلکه یک عملیات جنگ و کشتار بود.

بااین‌حال، هجوم به گلاویتست، هوخ‌لیندن و پیچن به‌زودی فراموش شد. آنچه توجه مردم را در آن زمان جلب می‌کرد، جریان جنگ بود که در پایان ۶٠‌ میلیون انسان کشته شدند؛ از نسل‌کشی و قتل‌عام ملت‌ها، جنایت‌های دسته‌جمعی و عوارض بعدی آن سخنی گفته نمی‌شد. مردم بعد از پایان جنگ دوباره به یاد این عملیات افتادند که بسیاری از ابعاد آن در تاریکی باقی مانده و تا‌به‌امروز کسی آن را آشکار نکرده است.

در سال ١٩۶٠ فیلم‌ساز آلمان شرقی «گرهارد کلاین» در فیلمی با عکس‌هایی ضعیف ماجرای گلاویتست را از برنامه‌ریزی تا عملیات به‌تصویر کشیده است. او در بسیاری موارد جریان واقعه را به‌دلیل اطلاعات ناقص آن زمان یا به‌خاطر صحنه‌های دراماتیک فیلم، تاحدودی اشتباه نشان می‌دهد. بااین‌حال، این فیلم سیاه‌وسفید از نظر هنری تابه‌امروز قابل دیدن و برای آشنایی با وقایع، بدون توضیحات هم کافی است. بلافاصله مسئولان حزب کمونیستی آلمان‌شرقی سابق او را به «زیبانشان‌دادن» فاشیسم متهم کردند.

تحقیقات «یورگن روتست-هایمر» اما بسیاری از وقایع تاریخ معاصر را روشن می‌کند؛ مثلا اینکه در ماجرای گلاویتست احتمالا کشته دومی هم وجود داشته است. این بخشی از اظهارات شرکت‌کنندگان در عملیات کمکی بوده است. «مانفرد نوآجوک» در دادگاه نونبرگ اظهاراتی را درباره عملیات بیان کرده و مجله «اشپیگل» در سال ١٩۶٣ با او مصاحبه‌ای انجام داده است. او وقایع را سرد و بی‌تفاوت توضیح می‌دهد و فقط یک بار آن‌هم درباره اتفاقی که به‌همراه «فرانس هونیاک» روی داده از واژه «عملی نفرت‌انگیز» استفاده می‌کند. از اطلاعات کم این مصاحبه نباید تعحب کرد چراکه مانفرد نوآجوک یک مهره اصلی مهم در ماشین رژیم نازی‌ها بوده است؛ عنصری مورد اعتماد، وظیفه‌شناس و آماده‌خدمت؛ نه مانند ‌میلیون‌ها انسان‌ دیگر آن‌زمان. او می‌گوید: «آن مأموریت حساس، فوق وظیفه حساس سیاسی بود که مطابق با وظیفه انجام شد».


منبع: برترینها

آیا انرژی‌زا‌ها سلامت هستند؟

انرژی زاهای سلامت یک منبع مناسب تغذیه به شمار می‌روند و در طیف گسترده‌ای از طعم‌های مختلف برای ذائقه‌های گوناگون موجود می‌باشند. آن‌ها اغلب با ویتامین‌ها و مواد معدنی غنی می‌شوند که می‌توانند شکاف‌های تغذیه‌ای را جبران کنند.

آیا انرژی زا‌ها سلامت هستند؟
فرادید| انرژی زاهای سلامت یک منبع مناسب تغذیه به شمار می‌روند و در طیف گسترده‌ای از طعم‌های مختلف برای ذائقه‌های گوناگون موجود می‌باشند. آن‌ها اغلب با ویتامین‌ها و مواد معدنی غنی می‌شوند که می‌توانند شکاف‌های تغذیه‌ای را جبران کنند. 

به گزارش فرادید به نقل از سی‌ان‌ان، آن دسته از خوراکی هایی که از شکر و چربی اشباع شده کمی برخوردار بوده و در عین حال دارای مقدار مناسبی از پروتئین و فیبر هستند، می‌توانند به عنوان غذاهای مغذی مورد استفاده قرار گیرند. دیگر خوراکی‌ها تقریبا به مانند انرژی زا‌ها هستند. به عنوان مثال، برخی از انرژی زا‌ها که با رویه شکلاتی پوشیده شده اند، به اندازه یک شکلات اسنیکرز دارای چربی اشباع شده هستند؛ برخی دیگر نیز به همان اندازه دارای شکر هستند.

انرژی زا ها، بیشتر حاوی میوه و آجیل هستند و می‌توانند به عنوان تنقلات مصرف شوند. اما اگر قصد دارید که به آن‌ها به عنوان جایگزین غذای اصلی نگاه کنید، به دنبال انرژی زایی بروید که حاوی پروتئین بیشتری باشد: در حدود ۱۰ تا ۲۰ گرم. ورزشکاران نیز می‌توانند از انرژی زاهایی با پروتئین و کربوهیدرات بیشتر بهره ببرند، چرا که نیاز بیشتری به این مواد دارند.

در صورتی که انرژی زا‌ها را به جای یک وعده غذایی مصرف کنید – و نه به عنوان یک میان وعده – کالری بیشتری می‌سوزانید. اما اگر قصد دارید به عنوان وعده غذایی (شام) آن را در نظر بگیرید، مصرف آن را به ۱۵۰ تا ۲۰۰ کالری محدود نمایید.
به طور کلی سعی کنید انرژی زاهایی را مصرف کنید که کمتراز ۳ گرم چربی اشباع شده و حداقل ۴ گرم فیبر داشته باشند. روغن هسته پالم به کار رفته در ماست و روکش‌های شکلاتی، باعث افزایش چربی اشباع شده خواهند شد. همچنین مراقب انرژی زاهایی که حاوی موادی از جمله شربت برنج قهوه‌ای و یا شربت اینورت هستند، باشید. به طور کلی بهتر است که مواد با قند بالا را ورزشکاران مصرف کنند، نه کسانی که مراقب وزن خود هستند.
توجه داشته باشید که برخی از انرژی زا‌های حاوی الکل مانند مالتیتول یا اریتریتول برای کاهش قند هستند. الکل‌های شکردار به طور کامل جذب نمی‌شوند و کالری کمتری نسبت به شکر دارند، اما همچنان می‌توانند آسیب زننده باشند و باعث بروز ناراحتی هایی در دستگاه گوارش شوند.
آخرین نکته: با کلمه “انرژی” فریب نخورید. در جهان خوراکی ها، انرژی مترادف ” کالری” است، و تمام مواد غذایی به شما انرژی می‌دهند و کالری را فراهم می‌کنند. هیچ چیز جادویی به خودی خود در رابطه با انرژی زا‌ها وجود ندارد و تا زمانی که شما از خوردن غذا و میان وعده صرف نظر می‌کنید، آن‌ها نمی‌توانند قدرت و تمرکز را افزایش دهند.
علاوه بر این، انرژی زا‌ها به هیچ عنوان جایگزین مناسبی برای مواد مغذی خوراکی به ویژه میوه ها، سبزیجات وغلات نیستند. مواد مغذی خوراکی نه تن‌ها برای انرژی مورد نیاز بدن، بلکه برای سلامتی کلی بدن مهم هستند.
بنابراین انرژی زاهای سالم را در کیف و میز خود به عنوان ذخیره نگه دارید و در روزهایی که صرف کردن وعده غذایی امکان پذیر نیست از میل کردن آن‌ها لذت ببرید. تن‌ها این را به خاطر بسپارید که آن‌ها را به عنوان بخشی از مهم‌ترین رژیم غذایی قرار ندهید.

منبع: سی‌ان‌ان
ترجمه: وب‌سایت فرادید

برچسب ها: ، ، ، ،


منبع: فرادید

هشت راه سریع و طبیعی درمان سکسکه

احتمالاً درمان‌های خانگی زیادی برای رهایی از این معضل سراغ دارید. اکثر این درمان‌ها هدف تأثیرگذاری بر عصب واگ یا آرام کردن بدن را دارند. ممکن است همیشه یک راه‌حل برای شما جواب ندهد و مجبور شوید درمان‌های دیگر را نیز امتحان کنید.

هشت راه سریع و طبیعی برای درمان سکسکه

فرادید| احتمالاً درمان‌های خانگی زیادی برای
رهایی از این معضل سراغ دارید. اکثر این درمان‌ها هدف تأثیرگذاری بر عصب واگ یا
آرام کردن بدن را دارند. ممکن است همیشه یک راه‌حل برای شما جواب ندهد و مجبور
شوید درمان‌های دیگر را نیز امتحان کنید.

۱٫ تحریک عصب واگ

عصب واگ از مغز به معده می‌رود. محققان معتقدند
تحریک این عصب سبب بروز سکسکه می‌شود. یک راه‌حل ساده “بازنشاندن” این
عصب است. می‌توانید با نوشیدن آب سرد، جویدن لیموترش یا خوردن یک قاشق غذاخوری عسل
طبیعی این عصب را تحت تأثیر قرار دهید.

۲٫ آرام کردن دیافراگم

راه‌حل دیگر آرام کردن دیافراگم یا اسپاسم و
انقباضاتی است که موجب سکسکه می‌شوند. یکی از راه‌های انجام این کار حفظ دی‌اکسید
کربن در بدن است که با حبس نفس به مدت ده ثانیه یا تنفس در یک کیسه کاغذی میسر
شود.

۳٫ خم کردن زانو به سمت سینه

با خم کردن زانو به سمت قفسه سینه، سینه شما
فشرده شده و دیافراگم را تحت تأثیر قرار می‌دهد و جلوی انقباضاتِ عامل سکسکه را می‌گیرد.
برای فشرده شدن قفسه سینه می‌توانید به سمت جلو نیز خم شوید. در حین این کار نفس‌های
عمیق بکشید تا اسپاسم دیافراگم برطرف شود.

۴٫ مانور والسالوا

در مانور والسالوا با دهان و بینی بسته سعی به
بازدم هوا می‌شود. از این تکنیک برای افزایش فشار به عصب واگ، گلو، سینوس‌ها و گوش
داخلی استفاده می‌شود. برخی افراد از این شیوه تنفس برای متوقف کردن آریتمی
استفاده می‌کنند. اما برای سکسکه نیز استفاده می‌شود زیرا عصب واگ را بازنشانی می‌کند.

۵٫ عصاره نعناع فلفلی

عصاره این گیاه در درمان سکسکه مؤثر است زیرا با
شل کردن ماهیچه چلانگر مری آروغ را متوقف می‌کند. یک قطره از عصاره نعناع فلفلی را
به سقف دهانتان بمالید تا عصب واگ تحت تأثیر قرار بگیرد. با کاهش انقباضات، سکسکه
نیز متوقف می‌شود.

۶٫ درمان رفلکس معده

یکی از علل سکسکه مداوم می‌تواند رفلکس معده
باشد. علاوه بر سکسکه ممکن است سوزش معده، طعم تلخی در دهان، خشکی دهان، بوی بد
دهان، آروغ و نفخ شکم را تجربه کنید. رژیم غذایی مهم‌ترین عامل در درمان رفلکس
معده است. باید در انتخاب غذاها دقت کرده، به‌آرامی غذا بخورید و آن را به‌خوبی
بجوید. به‌جای سه وعده‌غذای بزرگ، وعده‌های کوچک‌تر با تعداد بیشتر در روز میل
کنید. با درمان رفلکس اسیدی، سکسکه نیز درمان می‌شود.

۷٫ کاهش استرس

استرس یکی از شایع‌ترین علل سکسکه کوتاه‌مدت
است. دفعه بعد که دچار سکسکه شدید، ببینید که در آن لحظه چه حسی دارید و آیا استرس
در ایجاد سکسکه‌های شما نقشی دارد یا نه. اگر پاسخ مثبت است، روزانه در راستای
کاهش استرس خود تلاش کنید. تمرین‌های یوگا و مدیتیشن مؤثرند. زمان بیشتری را در
طبیعت سپری کرده و از عصاره‌های طبیعی گیاهان مانند اسطوخودوس و بابونه رومی استفاده
کنید.

۸٫ طب سوزنی

مطالعات موردی نشان می‌دهد طب سوزنی در درمان سکسکه‌های
مداوم بسیار مؤثر است. طب سوزنی عصب‌هایی که مسئول سکسکه هستند را آرام می‌کنند. بااینکه
مطالعه استانداردی درزمینهٔ طب سوزنی انجام‌نشده، اما افراد زیادی با این روش سکسکه‌های
طولانی خود را متوقف کرده‌اند. بنابراین ارزش امتحان کردن را دارد.

هشت راه سریع و طبیعی برای درمان سکسکه

ترجمه: وب‌سایت فرادید

برچسب ها: ، ،


منبع: فرادید

قرارگاه خاتم الانبیاء چرا و چگونه ایجاد شد؟

هفته نامه صدا – زینب کوهیار: دارخوین شهرستانی کوچک در شمال شرقی خرمشهر است که مثل تمام شهرهای زیبای خوزستان به زینت نخل آراسته شده است. امروز که دیگر جنگی در کار نیست، می توان در یک ظهر تابستانی با خودروی شخصی در کمتر از یک ساعت از دارخوین به خرمشهر آمد و از خرمشهر به دارخوین بازگشت.

زمانی اما رفت و آمد در این مسیر بسیار سخت بود. رسیدن از دارخوین تا خرمشهر پیش از نوروز سال ۶۱ و پس از شهریور سال ۵۹ برای هر ایرانی شبیه به یک رؤیا بود. رؤیایی که در شامگاه روزهای آخر اردیبهشت سال ۶۱ در خواب سربازهایی که در مقر انرژی اتمی دارخوین مامور به آزادسازی خرمشهر شده بودند، شکل می گرفت و با هر زنهار برای بیدارباش از سرشان می پرید.

بعد از ۱۰ اردیبهشت ماه سال ۶۱ و حرکت اولین گروه از سربازان ایرانی از انرژی اتمی دارخوین به سوی خرمشهر، عملیات آزادسازی آغاز شد. بالاخره خرمشهر پس از دو سال اشغال و بیست و چند روز جنگ بی وقفه به دامن وطن بازگشت. وطنی که برای بازپس گرفتن خرمشهر نزدیک به ۳۰ هزار نفر از فرزندانش را فدا کرده بود.

مسیر دارخوین به خرمشهر هشت سال بعد دوباره به سربازها سپرده شد. این بار دیگر خبری از آزادسازی نبود. آن روزها دولت اول هاشمی رفسنجانی تازه آغاز به کار کرده و بحث سازندگی داغ شده بود. دوره ای که در آن کار فراوان اما امکانات کم بود، آغاز شده بود. قرارگاه سازندگی خاتم الانبیاء که امروز در هر پروژه بزرگ اقتصادی ردی از آن وجود دارد و نامی از آن برده می شود، در همین دوره به سفارش آیت الله خامنه ای شکل گرفت تا از امکانات، استعدادها و دانشی که در هشت سال جنگ تحمیلی به دست آورده بود، برای سازندگی کشور استفاده کند. اولین پروژه این قرارگاه مربوط به جایی نبود جز دارخوین و موضوعی نداشت جز سازندگی اراضی بین دارخوین و خرمشهر.

قرارگاه خاتم الانبیاء چرا و چگونه ایجادشد؟

قرارگاه از دل جنگ بیرون آمد. سردار محمد وفایی اولین رزمنده سپاهی بود که قرارگاه او را به عنوان فرمانده اش شناخت. وفایی سال ها پس از جنگ در گفتگو با رسانه ها به نکاتی اشاره کرد که در شکل گیری قرارگاه سازندگی خاتم الانبیا اهمیت داشت. وفایی گفت: «حدود ۴ هزار سپاهی به جنگ رفتند. جنگی که طرف دیگر آن، ارتش صدام با حداقل ۱۲ لشگر زرهی – مکانیزه، ۵۰۰ فروند جنگنده و پنج هزار تانک قرار داشت.

قاعدتا این چهار هزار نفر باید در همان روز اول له می شدند اما روزی که جنگ تمام شد ما یک میلیون و ۱۰۰ هزار نفر رزمنده در جبهه ها داشتیم که از این میان حدود  ۱۲۰ گردان از مهندسی بود. مهندسی جنگ در دفاع مقدس از شکست حصر آبادان آن هم فقط با یک دستگاه لودر شکل گرفت و رفته رفته در طول یکی دو سال بعد به یک سامانه مناسب برای رفع نیاز این رسته از دفاع تبدیل شد. در پایان دفاع مقدس یک لودری که مهندسی در زمان حصر آبادان داشت، به چهار تا پنج هزار لو.در و بولدوزر تبدیل شده بود.»

وفایی گفت: «مهندسی باید ضعف عدم امکانات را هم پوشش می داد. وقتی که مهندسی آرام آرام شکل گرفت و تخصصی تر شد و توانست ابزارآلات مورد نیاز خود را تامین کند، دیگر مانند روزهای اول تشکیل خود نبود بلکه به عنصری اثرگذار و تامین کننده تبدیل شده بود. ما از نظر جنگ افزار و امکانات دفاعی شباهتی به دشمن نداشتیم به طوری که حتی سیم خاردار و موتور قایق را در دنیا به ما نمی فروختند و این ضعف جنگ افزار و مهمات باید یک جوری برطرف می شد.

تمام ابتکارات و تدابیر فرماندهان سپاه هم بر این بود که از تمام عناصر جنگی برای پوشاندن این ضعف ها استفاده شود و یکی از مراکز مورد توجه آنها هم برای این کار، مهندسی بود. مهندسی در آفند، کلید و در پدافند، قفل است. طبعا مهندسی باید در روی زمین کار کند و به قول معروف، مهندسی در آفند، مسئولیت کلیدی را دارد که باید باز کند (مثل کلید عمل می کند) و در پدافند مسئولیت قفل را دارد که نگذارد دشمن نفوذ کند. تنوع اراضی کشور ما هم خیلی زیاد است. از کوه های سر به فلک کشیده کردستان گرفته تا دشت های جنوب، رمل، باتلاق، رودخانه، دریا و … طبعا مهندسی باید به فکر حرکت رزمندگان روی زمین با چنین وضعیتی نیز باشد.

یعنی باید امکان عبور را فراهم کند و اساسا معنای «کلید» که عرض کردم هم این است؛ یعنی عبور. عبور از رمل، عبور از کوهستان، عبور از باتلاق، عبور از میدان مین و … مهندسی در هیچ زمانی از دفاع مقدس بیکار نبود. مهندسی در سه زمان مهم در عملیات حضور داشت؛ قبل از عملیات برای آماده کردن، حین عملیات و همراه رزمندگان، بعد از عملیات هم برای نگهداری و پدافند خط. این بدان معنا است که مهندسی در هیچ زمانی از ۹۶ مکاه دفاع مقدس بیکار نبوده است.»

قرارگاه خاتم الانبیاء چرا و چگونه ایجادشد؟

فدایی که پیش از انقلاب پیمانکار بود در اولین سال های شکل گیری قرارگاه سازندگی خاتم الانبیا با حکم محسن رضایی فرمانده وقت سپاه اولین قرارداد سازندگی را امضا کرد که بعضی منابع مبلغ آن را ۳۰ میلیون تومان اعلام کردند.

قراردادهای قرارگاه در سال های پس از جنگ محدود به مناطق جنگ زده نماند. این قراردادها از نظر تعداد و ارزش پس از گذشت بیست و هشت سال از پایان جنگ به سطح قابل توجهی رسیده است. در این مدت قرارگاه بنا بر نقل بعضی منابع فرماندهی هفت سردار سپاه را به خود دیده است و برخی منابع هم از پنج فرمانده نام بردند. در بین تمام فرماندهان قرارگاه سازندگی خاتم الانبیا نام چند نفر آشناتر است.

محمد باقر قالیباف در نیمه الو دهه هفتاد و پیش از فرماندهی نیروی انتظامی با حکم محسن رضایی به فرماندهی قرارگاه خاتم الانبیا رسید. راه آهن مشهد – سرخس از پروژه هایی بود که در دوره فرماندهی قالیباف در قرارگاه انجام شد. او پس از قرارگاه به نیروی انتظامی رفت و سال های شهردار شدن را با ناکامی در سه دوره انتخابات ریاست جمهوری گذراند.

رستم قاسمی دیگر چهره آشنایی است که نامش در فهرست فرماندهان قرارگاه خاتم الانبیا وجود دارد. قاسمی وزیر نفت دولت دهم است و البته مشاور معاون اول رئیس دولت یازدهم. در دوره فرماندهی رستم قاسمی در قرارگاه سازندگی خاتم الانبیا این قرارگاه و چند شرکت تابعه در فهرست تحریم های بین المللی قرار گرفتند و زمانی که رستم قاسمی به وزارت نفت رفت، وزیر خزانه داری آمریکا شرکت ملی نفت ایران را وابسته به سپاه پاسداران معرفی کرد؛ ادعایی که سخنگوی وقت وزارت نفت، علیرضا نیکزاد رهبر آن را رد کرد و گفت: «آقای قاسمی لباس سپاه خود را در آورده است و لباس صنعت نفت را پوشیده است.»

پس از قاسمی، ابوالقاسم مظفری شمس به فرماندهی قرارگاه رسید، کسی که بعدها از سوی چیت چیان وزیر نیروی دولت یازدهم به عنوان مشاور وزیر در امور آب های مشترک و رودخانه های مرزی منصوب شد. از سال ۹۱ تاکنون عبدالله عبداللهی فرماندهی قرارگاه را به دست گرفته است. قرارگاهی که تا سال ۹۴ نزدیک به ۱۱۸ پروژه در زمینه نفت، گاز و پتروشیمی، چهار هزار و ۶۶۵ پروژه در زمینه آب، ۳۱ پروژه در زمینه سازه های دریایی، ۵۰۵ پروژه در زمینه راه و ترابری، ۱۴۱ پروژه در زمینه صنعت و معدن و ۵۰ پروژه در زمینه برق، مخابرات و آی تی را به مرحله اجرا یا به پایان رسانده است.

قرارگاه سازندگی خاتم الانبیا که بر پایه داشته های دوره جنگ تحمیلی شکل گرفت، طی سال ها فعالیتش از پرداخت هر نوع مالیات معاف بود تا این که در اردیبهشت ماه سال ۹۵ و در آخرین روزهای فعالیت مجلس شورای اسلامی نهم مشمول  مالیات شد. بر اساس آنچه علی لاریجانی در سال ۹۵ اعلام کرده، بیش از ۱۵۰ هزار نفر نیرو به طور مستقیم برای قرارگاه سازندگی خاتم الانبیا کار می کنند. قرارگاهی که به گفته لاریجانی رقیب بخش خصوصی نیست.

این قرارگاه در سال ۹۱ به دستور فرمانده کل سپاه از ورود به پروژه های زیر ۱۰۰ میلیارد تومان منع شده است. قرارگاه سازندگی خاتم الانبیا ۹ زیرگروه دارد که از سال ۶۸ تاکنون یک هزار و ۸۰۰ پروژه زیربنایی را به ثمر رسانده اند. نام قرارگاه خاتم الانبیا، شرکت هایی که مالک آن است و زیرگروه های آن مثل قرارگاه های سازندگی نوح، کوثر و کربلا در بسیاری از پروژه های عمرانی و نفتی بزرگ دیده می شود.

در سال ۹۳ فرمانده قرارگاه از همکاری پنج هزار شرکت پیمانکار بخش خصوصی با قرارگاه سازندگی خاتم الانبیا خبر داد. به گفته او ۱۳۵ هزار نفر با قرارگاه همکاری می کنند که تنها ۲ هزار و ۵۶۰ نفر از آنها نیروی رسمی قرارگاه هستند که همگی از سطح تحصیلات بالای لیسانس برخوردارند یا نیروهای فنی، ماهر و باتجربه اند. نیروهایی که برعکس بنیانگذاران قرارگاه خاتم الانبیا که استفاده از تجربه زمان جنگ آنها در مسیر سازندگی، فلسفه اصلی شکل گیری قرارگاه بود، هرگز دارخوین، خرمشهر و دیگر مناطق جنگی را در یک شب عملیاتی تجربه نکرده اند.

بعضی پروژه های بزرگ قرارگاه سازندگی خاتم الانبیاء و دستاوردها

قرارگاه خاتم الانبیاء چرا و چگونه ایجادشد؟ 


منبع: برترینها

تاریخ ادبیات گربه ها

هفته نامه کرگدن – احسان رضایی: قصه می گوید وقتی که نوح پیامبر حیوانات را سوار کشتی اش کرد، آن یک جفت موشی که سوار شده بودند، خیلی زود تکثیر شدند و باعث دردسر بودند. مسافران شکایت به نوح بردند. نوح دست خود را به سر شیر کشید. شیر عطسه ای کرد و یک جفت گربه از دماغش بیرون آمد. این حکایتی است که در تفسیر سورآبادی، تاریخ بلعمی، «تاج التراجم» و تفسیر «روض الجنان و روح الجنان» آمده است.

گربه ها در سنت اسلامی موجودات محبوبی هستند. آنه ماری شیمل، مستشرق آلمانی، در مقدمه کتاب «گربه های قاهره» مقاله ای خواندنی دارد درباره گربه ها در تمدن اسلامی. از گربه مورد علاقه پیامبر (ص) که اسمش معزه بود، تا اشعاری که درباره گربه های ساکن مساجد معروف سروده شده و داستان آن صحابی معروف که کنیه اش ابوهریره به معنای پدر گربه است. ظاهرا لغت Cat هم از روی عبارت عربی «قط» ساخته شده.

 تاریخ ادبیات گربه ها

در بعضی فرهنگ های دیگر هم گربه خوش یمن است. مثلا در شرق آسیا گربه ای هست با اسم ژاپنی «مانِکی نِکُو» که مجسمه اش را با دست بالا آمده می سازند و در پیشخان مغازه و فروشگاه می گذارند به نشانه بخت و برکت در کسب و کار.

بی وجه نیست که بیشتر از همه نویسنده ها، در کارهای هاروکی موراکامی ژاپنی گربه ها وول می خورند. گربه های ترسناک و شرور هم البته کم نیستند. در فرهنگ ما، گربه های سیاه دستیار اجنه هستند. میخاییل بولگاکف هم در «مرشد و مارگریتا» یک گربه سیاه و سخنگو را دستیار شیطان کرده است و معتقد است بهیموت، حیوان غول پیکری که در «عهد عتیق» اسمش آمده، همین گربه است  که یک بار هم در معیت شیطان یا همان پروفسور ولپن به مسکو رفت و آن جا را به هم ریخت.

در کارتون «سیندرلا» هم اسم گربه او لوسیفر است، یعنی نام شیطان قبل از سقوط. گربه ای هم در «آلیس سرزمین عجایب» هست که مشکوک می زند. گربه چشایر مدام غیب و ظاهر می شود و لبخندهای عاقل اندر سفیه می زند. جادوگرترین گربه عالم ادبیات، «گریه باکلاه» اثر کلاسیک دکتر زئوس است. «گربه باکلاه» یکی از معروف ترین کتاب های کودک است، تا آن حد که انتشارات مشهور راندم هاوس از تصاویر آن برای تبلیغات خود استفاده می کند.

تا بحث جادو در میان است از کج پا، گربه هریمون گرنجر، هم بگوییم که از «هری پاتر و زندانی آزکابان» پیدایش شد و چون همیشه دنبال خال خالی، موش رون ویزلی بود و مدتی هم موش رون ناپدید شد، خیال کردند که کج پا عملیات کرده است و میانه زوج آینده، رون و هرمیون، داشت شکرآب می شد، ولی عوضش کج پا به یکی از معروف ترین گربه های سینما تبدیل شد. درست مثل فیگارو، گربه پدر ژپتو در داستان «یپنوکیو». یا خانواده «گربه های اشرافی» که بچه های دهه شصتی کارتونش را هزاران بار دیده اند.

 تاریخ ادبیات گربه ها

یک گربه معروف دیگر، تام در سری کارتون های «تام و جری» است که ماجرای درگیری مداومش با جری موشه، آدم را یاد «موش و گربه» عبید زاکانی خودمان می اندازد. با این فرق که تام هیچ وقت «عابد و زاهد و مسلمان» نمی شود و به اقدامات نامناسب خودش ادامه می دهد. البته این تام، اسم صاحب «گربه چکمه پوش» هم هست.

گربه چکمه پوش قبل از این که به کارتون «شرک» بیاید، برای خودش یک افسانه قرن شانزدهمی ایتالیایی محترمی بود که با کاردانی و کیاست و سیاستش، صاحبش تام را به وصلت شاهزاده خانم در می آورد. گربه ها گاهی نقش نمادین هم دارند. مثلا در «چشم گربه» مارگارت اتوود، الین ریسلی نقاش مشهور و سالخورده ای که بعد از سال ها به تورنتو باز می گردد تا در نمایشگاه مرور آثار خود حضور یابد.

«چشم گربه» اسم تیله اسباب بازی است که آقای نقاش از بچگی همیشه همراه خودش دارد و آن را توی جیب یا کیفش این طرف و آن طرف می برد و نشانی از نقطه پیوند آدمی با کودکی خود می شود. یا در نمایشنامه موزیکال «گربه های اهل عمل» تی. اس. الیوت، گربه ها می خواهند حاکمی انتخاب کنند تا دنیا خوب و خوش بشود و همین طوری زیرسبیلی حرف های خطرناک می زنند.

البته حالا همیشه هم گربه ها این قدر زرنگ نیستند. معروف ترین گربه دنیای کمیک، «گارفیلد»، همیشه خدا یک گوشه لم داده است و تبلیغ بی عملی می کند و مثل مخمل خودمان در نمایش عروسکی «خونه مادربزرگه» جزو اسطوره های تنبلی به حساب می آید. موجودی خوش باش که دوست دارد بیشتر روز را زیر آفتاب لم دهد و استراحت کند. همان طور که اغلب گربه ها هستند.


منبع: برترینها

مبلغان چندهمسری دقیقا چه می‌خواهند؟

یک آقا و دو خانم کنار هم خوشحال و خندان بر سر سفره عقد نشسته‌اند و یا در تصویری دیگر یک آقا به شکل مهربانانه‌ای کنار دو خانم ایستاده‌است. و یا دو خانم یک آقا را راهی جبهه می‌کنند. این تصاویر چندهفته پیش به عنوان استیکر در فضای مجازی به اسم ترویج چند همسری منتشر شد که واکنش‌های زیادی با خود داشت تا اینکه مشخص شد این استیکرها جعلی بوده و با برش دادن دیگر استیکرها ساخته شده‌است و طراحی به این منظور صورت نگرفته‌است. بعد از این اتفاق چندین کانال تلگرامی ترویج چندهمسری موردتوجه قرار گرفتند.

تا این موضوع بحث کاربران در شبکه‌های مختلف مجازی شود. ادعاهای این کانال‌های مجازی مبنی بر ترویج چندهمسری و لزوم این کار در جامعه امروز باعث شد سراغ یکی از آن‌ها برویم تا با آنها در این باره گفتگو کنیم.

 چندهمسری بیشتر جامعه بهتر!
چندهمسری بیشتر جامعه بهتر!

«فرهنگ ناب چندهمسری»، «ضرورت_چندهمسری»،«از خانواده خود شروع کنیم»،«چندهمسری اسلامی» عباراتی ست که در جای‌جای پیام‌های این کانال‌ تلگرامی نوشته شده‌است که قرار است فرهنگ چندهمسری را میان جامعه ترویج کنند. داستان های کوتاه از تجربیات خوب، نامه‌های مردان برای همسرشان که با این موضوع کوتاه بیایند همه و همه قرار است یک حرف را بزنند که زنان باید با چندهمسری مردان‌شان کنار بیایند.

برای اطلاعات بیشتر به ادمین این کانال تلگرامی پیام دادیم و از آنها خواستیم که سوالات ما را درباره فعالیت‌هایشان در باب چندهمسری توضیح بدهند. ادمین ما را به فرد دیگری ارجاع داد که در حال حاضر در شهر قم طلبه بود و طبق گفته خودش مدرک کارشناسی ارشد در رشته مدیریت رسانه دارد و مسئول پاسخگویی به سوالات این کانال تلگرامی است. وی متولد ۱۳۵۹، متاهل و فعلا داری یک همسر است.

این فعال در حوزه چندهمسری در پاسخ به سوال ما که چه اتفاقی افتاد که به این نتیجه رسیدند که چندهمسری را به عنوان راه درستی ترویج کنند گفت:« در سفری که به یکی از مناطق محروم کرمان داشتیم متوجه شدیم که تعدادی از دختران از سن متعارف ازدواج در آن منطقه گذشته و به مجرد قطعی رسیده‌اند. طبق آمار رسمی آقای دکتر محزون از سازمان ثبت احوال تعداد دختران ۳۰ تا ۴۹ سال مجرد در کشور حدود ۹۰۰ هزارنفر است ولی پسران مجرد در این بازه سنی تنها ۳۲۰ هزار نفر است.

این دختران شانس ازدواج برای همسر اول شدن کمی دارند. اما با جا افتادن فرهنگ تعدد زوجات می توانند ازدواج کنند. نتیجه طبیعی این آمار و وضعیت مطالعه میدانی ما این است که بهترین راهکار برای ازدواج پیردختران و یا بیوه‌ها و مطلقه‌ها رواج تعدد زوجات است.»

زنی که مانع چندهمسری شود خودخواه است!

باتوجه به گزارش‌های رسیده از سوی دادگاه و حتی مشاورین و روانشناسان اجتماعی دلیل بسیاری از طلاق‌های امروزی گرایش مرد به زن دیگری و یا ازدواج مجدد آقا است که زندگی را به مرحله بن‌بست کشانده‌است و زوجین تصمیم به جدایی از یکدیگر گرفته‌اند. اما این گروه برای این معضل که به طور ناخودآگاه در چندهمسری به وجود می‌آید را ناشی از عدم فرهنگسازی در جامعه می‌داند و حتی کاملا جدی در این باره می‌گوید «زنی که به مرد خود غیرت داشته باشند و مانع تعدد زوجات همسرش شود؛ خودخواه است.» در مطلبی از این کانال آمده‌است:«ما معتقدیم ریشه بسیاری از طلاقها همین بی توجهی به فرهنگ تعدد زوجات و بی توجهی به جامعه دختران و زنان مجرد هست.

با مراجعه به دادگاه ها درمی یابید که بسیاری مردان ما در اثر دلباختگی به یک زن یا دختر دیگر دارند از همسر اولش جدا می‌شود، در حالیکه اگر فرهنگ تعدد زوجات جا می افتاد، او همسر اولش را رها نمیکرد، بلکه همسر دیگری به زندگانی اش اضافه می‌کرد.» در جای دیگر نیز آمده‌است:« اتفاقا علت این دسته طلاق ها به خاطر نبود همین فرهنگ تعدد زوجات و تبیین ناقص ضرورت های اون هست. 

اگر زنان جامعه ما بدانند این حکم، حکم خداست و زمینه ساز سلوک و تقرب الهی اون ها، اونوقت به سمت پذیرش این سنت الهی و حفظ زندگی خواهند رفت. با ایجاد یک وسعت روحی، محبت قلبی و نوع دوستی هست که زن اول می پذیره که بنا به تدبیر الهی از چهار شب همسرش، تنها یک شب حق اوست و مرد وظیفه داره پیش او بماند و سه شب دیگه در اختیار خودش هست.

با این وسعت روحی هست که زن اول وقتی میبینه زنان دیگری که در نوع و انسانیت مثل او هستند نیازمند تاهل هستند، دیگه به خودش اجازه نمیده بنا به تعبیر من حق اون زن ها رو از شوهر خودش غصب کنه و با هزار بهانه و درگیری اون زمان رو که میتونه مایه آرامش دیگران هم باشه مالک بشه. این نوع نگاه انسان دوستانه باعث میشه یک زن دیگر از تنهایی در بیاد و صاحب بچه و کمال روحی خاص متاهلین بشه. مشکل ترویج این نگاه نیست مشکل این هست که متاسفانه ما دچار بخل اجتماعی و قساوت قلب هستیم.»

سراغ هیچ مرجع تقلیدی برای مشورت نرفتیم

ترویج چندهمسری گروه‌ها و کانال‌های مروج کار را به جایی رسانده که در گوشه و کنارها نشست و جلسه تشکیل می‌دهند و چندهمسران از باب خوبی و محسنات آن برای مخاطبین خود حرف می‌زنند. این درحالی است که از زمان انقلاب اسلامی تاکنون هیچ‌کدام از شخصیت‌های بزرگ فرهنگی، سیاسی و دینی نظام حتی یک خط درباره چندهمسری سخنی به میان نیاورده‌اند و ترویج آن هیچ‌گاه توسط مراجع توصیه نشده‌است. سوال اینجاست چرا بزرگان هیچ‌گاه برای ترویج این مورد کلامی حرف نزدند؟

در جواب شنیدیم:« نمی‌دانیم این سوالی ست که ما از خود آن‌ها هم داریم و بهتر است شما به آنها هم رجوع کنید.» همچنین در ادامه پرسیدیم با این حال با توجه به حضور شما در قم به عنوان یک طلبه آیا برای این کار سراغ مراجع رفتید و از آنها درستی یا غلطی این کار را جویا شدید؟ که پاسخ شنیدیم:«خیر!» و در ازای خواستن دلیل هم شنیدیم:«وقتی کتاب درسی وجود دارد و نکته‌ای را بیان کرده. ممکن است معلمی بخواهد آن مطلب را نگوید و یا جور دیگری بگوید!» این گروه مدعی است توسط برخی چهره های دینی به ترویج چندهمسری تشویق شده که بررسی های خبرنگار مهر حاکی از آن است که این ادعا هم با واقعیت همخوانی ندارد.

همسردومی پیشنهاد می دهیم که ظاهر پایین‌تری دارند

«ازدواج آسان» و تشویق به «فرزندآوری» و حتی «نخبه‌پروری» کلیدواژه‌هایی است که مقام معظم رهبری و بزرگان نظام بارها به آن تاکید کرده‌اند. باوجود اینکه این گروه فعال در حوزه ترویج چندهمسری دغدغه ازدیاد جمعیت و تولید نسل را دارند از آن‌ها پرسیدیم چرا روی این فرمایشات اکید فعالیت نمی‌کنید؟ در جواب این سوال گفته شد:« باقی افراد و گروه‌های فرهنگی در این حوزه فعالیت دارند و ما خواستیم در حوزه دیگری فعالیت کنیم. همچنین با وجود ازدواج باز دخترها و خانم در جامعه زیاد می‌آید که با مشکل ازدواج مواجه هستند و تعدد زوجات می‌تواند مشکل آنها را حل کند.»‌

 چندهمسری بیشتر جامعه بهتر!
در اینفوگرافیکی بالا تنها در بازه سنی بالای ۴۰ سال جمعیت زنان مجرد از مردان بالای ۴۵ سال بیشتر است. و تعدیل جنسیت در باقی گروه‌های سنی رعایت شده‌است و گویا دختران مجرد بالای ۴۰ سال موضوع اصلی چالش این گروه است. درحالیکه سابقه تعدد زوجات در کشور ما چیز دیگری نشان داده و هیچ‌گاه این نقش حمایتی که مدنظر این گروه فعال چندهمسری است مطرح نبوده. با این حال پاسخگوی این گروه به ما در جواب این مشکل می‌گوید که از این گروه هفت نفره فعال سه نفر اقدام به ازدواج مجدد کردند و حتی به ما تضمین می‌دهند که همسر دوم یکی از دوستانشان به لحاظ ظاهر ضعیف‌تر و دارای سن بیشتری از همسر اولش است!»

هیچ مسئولی از این گروه حمایت نمی‌کند

فعالیت‌ کانال‌های چندهمسری حساسیت‌ رسانه‌های بیگانه را نیز به همراه داشت. رسانه‌هایی که قصد داشتند با پرداختن به آن این موضوع را دست‌آویزی کنند تا دوباره به نظام اسلامی، اسلام و بزرگان سیاسی کشور بتازند. به خصوص اینکه اطلاعات منتشرشده از سبک زندگی بزرگان نظام در این کانال صحیح نیست و می‌تواند موجب شایعه پراکنی دستگاههای مخالف نظام و وهن اسلام از سوی آنان باشد. با مطرح کردن این موضوع به فعالان این گروه از آنان پرسیدیم که اگر فعالیت‌های شما در ترویج چندهمسری از سوی علما و بزرگان کشور مردود اعلام شود چه می‌کنید؟

آیا دست از این کار می‌کشید؟ که پاسخگوی این کانال تلگرامی به ما گفت:« پیش از هرچیز بزرگان باید دلیلش را به ما بگویند. با این حال فعالیت‌هایمان را قطع نمی‌کنیم بلکه آنها را به صورت غیرعلنی ادامه می‌دهیم!»


منبع: برترینها

چگونه فردی جذاب باشیم؟

برترین ها – ترجمه از پردیس بختیاری: همه ما دوست داریم که در نگاه دیگران جذاب و دوست داشتنی باشیم اما این کار چگونه ممکن است؟ مطمئنا تغییر دادن رفتارها و عادات کار ساده ای نیست اما برخی از کارها هستند که شما به سادگی می توانید انجام دهید تا چهره ای دوست داشتنی تر از قبل در نظر دیگران داشته باشید.

اگر نمی دانید که چگونه این کارها را انجام دهید، ما به شما نکاتی را یادآور می شویم که با رعایت آنها در جمع  محبوب تر از قبل خواهید درخشید.

تماس چشمی

اولین چیزی که دیگران در نگاه شما جستجو می کنند، حس اعتماد است. ما نمی توانیم افرادی را که به آنها اعتماد نداریم، دوست داشته باشیم. ما به طور ناخوداگاه به دنبال راهی برای اعتماد و تکیه کردن به دیگران هستیم اما این احساس را چگونه در دیدار اول به طرف مقابل مان انتقال دهیم.

واضح است، تماس چشمی! نگاه کردن به چشم های طرف مقابل می تواند یکی از تاثیرگذارترین راهها باشد. ثابت شده افرادی که بیشترین تماس چشمی را با طرف مقابل شان دارند، نسبت به دیگران باهوش ترند. بنابراین اگر تا به حال این کار را انجام نمی دادید، هنوز هم دیر نشده، هنگام صحبت به دیگران به چشم هایشان خیره شوید تا بیشتر به شما اعتماد کنند.

 انجام این کارها، شما را جذاب تر می کند

لبخند

هیچگاه قدرت لبخند را نادیده نگیرید. خندیدن یکی از تاثیرگذارترین راههای برقراری ارتباط با دیگران است. پس تا می توانید لبخند بزنید و این حس مثبت را به دیگران نیز انتقال دهید تا در برقراری ارتباط با شا راحت تر عمل کنند.

اشتیاق

در کنار لبخند، اشتیاق و انرژی خود را نشان دهید. این کار نه تنها دیگران را به سمت شما جذب می کند بلکه به آنها نیز این انگیزه را می دهد تا چون شما پر از امید و انگیزه باشند. اگر شور و شوق کافی از خود نشان دهید، مطمئنا دیگران پس از صحبت با شما با انرژی وافری از شما جدا خواهند شد.

 انجام این کارها، شما را جذاب تر می کند

تلفن همراه خود را در جیب تان بگذارید

تا زمانی که مکالمه شما با طرف مقابل تان به پایان نرسید، تلفن همراه خود را از کیف یا جیب تان در نیاورید. در غیر این صورت، این کار حرف های شما را قطع می کند و انگیزه صحبت کردن بیشتر را از طرف مقابل تان می گیرد.

با اطمینان خاطر دست دهید

دست دادن یکی دیگر از راههای شناخت شخصیت طرف مقابل است. اگر شل و بی حال دست دهید، انرژی منفی را به طرف مقابل تان انتقال داده اید، از طرف دیگر خیلی محکم هم دست او را نفشارید که احساس ناراحتی و خفقان کند. درست دست دادن تاثیر مثبتی را در اولین لحظه دیدارتان بر جای خواهد گذاشت.

 انجام این کارها، شما را جذاب تر می کند

دیگران را با نام بخوانید

• آیا زمانی که دیگران شما را به نام می خوانند، احساس خوبی به شما دست نمی دهد؟ روانشناسان می گویند: هنگام صحبت با دیگران، نام آنها را مکررا به زبان آورید.

• زمانی که می خواهید مکالمه خود را برای دیگران تعریف کنید، شخص سوم را به نام بخوانید در غیر این صورت به سرعت نام او را فراموش خواهید کرد.

• به زبان آوردن نام دیگران، چه در محیط خانه، چه در محیط کار یا حتی در رابطه عاطفی تان، پیوند مستحکم تری را میان شما می سازد. به علاوه، نشانه ای از احترام و هوش شماست که حس اطمینان را به طرف مقابل نیز انتقال می دهد.

به حرف های دیگران گوش دهید

بیش از این که حرف بزنید، خوب به حرف های طرف مقابل تان گوش دهید. شما دو گوش دارید اما تنها یک لب، پس باید به تناسب از آنها استفاده کنید.

 انجام این کارها، شما را جذاب تر می کند

تعریف و تمجید دیگران را به درستی پاسخ دهید

زمانی که شخصی در مقابل شما نشسته و از خوبی ها و نکات مثبت تان می گوید، عکس العمل شما چیست؟ این یکی از حساس ترین لحظه هاست زیرا جوابی که می دهید ممکن است که شما را فردی خودخواه جلوه دهد. برای جلوگیری از این کار به جای گفتن جمله هایی چون «مرسی، شما هم همچنین»، «شما خودتان که از من بهترید» یا «نظر لطف شماست» به شدت بپرهیزید و به جای آن بگویید «ممنون! شنیدن این تعریف ها از زبان شما حس خوبی به من می دهد.» یا «ممنون. شنیدن این تحسین ها تجربه واقعا خوبی برای من خواهد بود.»

 انجام این کارها، شما را جذاب تر می کند

اگر حرف طرف مقابل تان قطع شد، از او بخواهید ادامه دهد

اگر در حال گوش دادن به حرف های فردی بوده اید که ناگهان صحبت هایش قطع شد، در ادامه از او بخواهید که به حرف هایش ادامه دهد. با این رفتار به او نشان می دهید که خود و صحبت هایش برای شما ارزشمند است.

 انجام این کارها، شما را جذاب تر می کند

بگویید «واقعا متاسفم»

هر کسی در زندگی داستان غم انگیزی دارد که ممکن است از شما بخواهد که شنونده باشید. در این شرایط بهترین جمله ای که می توانید در جواب تجربه های غم انگیز او به زبان آورید «من واقعا متاسفم» است. با گفتن این جمله به او نشان می دهید که خودتان را جای او گذاشته و درکش کرده اید. در این شرایط آنها به شما بیشتر اعتماد خواهند کرد.

از مکالمه های کوتاه بپرهیزید

پینشهاد ما به شما این است که اگر می خواهید سر صحبت را با فردی باز کنید، موضوعی را انتخاب کنید که هر دوی شما بدان علاقمند هستید. در این صورت مکالمه شما دلنشین تر خواهد بود و تاثیر بیشتری بر هر دوی شما خواهد گذاشت.

به حالت بدنی تان دقت کنید

هنگام بلند شدن، نشستن یا صحبت کردن، به حالت بدن تان دقت کنید. حرکات بد بدن، حس خوبی را به دیگران منتقل نمی کند و همچنین موجب دوری آنها از شما خواهد شد. به عنوان مثال نشستن با پاهای باز، قوز کردن یا دست به سینه بودن، نه تنها غرور و تکبر شما را نشان می دهد بلکه موجب دوری طرف مقابل تان از شما نیز خواهد شد.

هنگام صحبت به همه نگاه کنید

اگر در حال صحبت در جمعی هستید، به تمام افرادی که به شما گوش می دهند، نگاه کنید. در این شرایط به آنها نشان می دهید که برای شما اهمیت دارند و در نتیجه بیشتر به شما توجه خواهند کرد. اگر هم فردی در جمع سعی دارد چیزی بگوید اما شرایط برایش فراهم نمی شود، شما از او بخواهید که در گفتگو شرکت کند. به عنوان مثال بگویید: «آقای… شما چیزی می خواستید بگویید؟» اما طوری رفتار نکنید که دیگران احساس خفقان و فشار کنند.

 انجام این کارها، شما را جذاب تر می کند

شکایت نکنید

مطمئنا خود شما هم دوست ندارید که با افرادی که مدام در حال شکایت و غر زدن هستند، ارتباط برقرار کنید. این کار انرژی منفی ای را منتقل و دیگران را از شما دور می کند. اگر احساس کردید که در حال گله و شکایت هستید، سریع موضوع صحبت را تغییر دهید.

مکالمه را عاقلانه به پایان برسانید

کلماتی که شما در انتهای مکالمه بیان می کنید، تاثیر زیادی بر دیگران خواهد گذاشت، بنابراین آنها را به درستی انتخاب کنید. جملاتی مانند «من از این گفتگو بسیار لذت بردم» یا «امیدوارم که باقی روزتان فوق  العاده باشد» یا «هیچوقت این مکالمه مان را فراموش نخواهم کرد.» می تواند تفاوت زیادی را در احساس طرف مقابل ایجاد کند.


منبع: برترینها

تهران چگونه صاحب شهرداری شد؟

ماهنامه همشهری سرزمین من: به استناد منابع تاریخی، نخستین نهاد شهرداری تهران «احتسابیه» بود که به نوعی احیای نهاد «حِسبه» به حساب می آمد که از قدیم رایج بود، اما در تهران کمی این موضوع تفاوت داشت و با آن که به عنوان پایتخت انتخاب شده بود تا زمان مرگ محمدشاه قاجار، خبری از تشکیلات شهری نبود و شهر را کلانترها اداره می کردند. کلانتر تهران با دستور مستقیم شاه انتخاب می شد و زیر نظر حاکم، اداره امور را در دست می گرفت.

ناصرالدین شاه این رویه را تغییر داد و نظم جدیدی را برای اداره تهران به عنوان الگوی سایر شهرهای کشور به وجود آورد. این تغییر یکی از درس های سیاست بود که ناصرالدین شاه از سفر فرنگ و به خصوص از وزیر خود امیرکبیر آموخته بود؛ همان کسی که به دستور او کار جمع آوری گدایان سطح شهر و استخدام افرادی برای پاک کردن معابر از زباله ها و حفر نهر کرج و کشیدن آب آن به سمت تهران به انجام رسیده بود.

ناصرالدین شاه می دانست که کلانتر با توجه به محدودیت هایی که داشت، نمی توانست از پس اداره شهر برآید و باید سمت تازه ای برای نظم و نسق شهر به وجود آورد. پس نخستین پایه ایجاد نهادی به عنوان شهرداری در تهران با دستور او بسته شد؛ هر چند به این نهاد، شهرداری نمی گفتند و برداشتی از همان نهاد احتسابیه بود که در تاریخ میانه ایران وجود داشت.

تهران چگونه صاحب شهرداری شد؟ 

احتساب الملک طهران

ناصرالدین شاه، دستور داد تا «احتسابیه» در تهران تاسیس شود؛ نهادی که او برای رقت و فتق امور شهری ایجاد کرده بود و جایگزین کلانتری در این کار می شد. به گفته «اعتمادالسلطنه» در «الماثر و آلاثار»، شاه در سال ۱۲۷۵ قمری (۱۲۳۷ خورشیدی) «میرزا محمودخان کاشانی» را ملقب به «احتساب آقاسی» (شهردار) کرد و به این ترتیب نخستین شخص برای تسهیل و بهبود امور شهری به ریاست این اداره انتخاب شد.

محمودخان یک سال بعد به لقب «احتساب الملک» سرافراز شد که مثل لقب پیشین، همان شهردار امروزی معنی می دهد. جمله وقایع زمان نخستین شهردار تهران، شکایات مردم از نحوه اداره شهر و وضع نامناسب نظافت محلات بود. با این شکایات، آن طور که روزنامه وقایع اتفاقیه در شماره ۱۴ مورخ جمعه هفتم رجب ۱۲۶۷ گزارش داده است؛ محمودخان عمله های احتساب را به دسته های متمایز تقسیم و در تمیزی کوچه ها سعی بلیغ کرد.
بعدها امنای دولت «ریکاها» را معین کردند تا در شهر دور بزنند و در جاهایی که کثافت و خاکروبه مشاهده می کنند به صاحبان خانه دستور دهند تا متعلقات خود را بردارند.

محمودخان به نظر می رسد تا سال ۱۲۸۱ قمری (۱۲۴۳ خورشیدی)، اداره امور تهران را در دست داشت، اما در ادامه به دلیل قحطی در تهران فوت کرد و جایش را به «چراغعلی خان سراج الملک» داد که او هم تا سال ۱۲۸۶ قمری (۱۲۴۸) خورشیدی، بر مسند احتسابیه تهران ماند و بعد جایش را به «آقاعلی آشتیانی» داد. او پیشخدمت خاصه ناصرالدین شاه بود و حالا به اداره تنظیفیه و انتظامات شهردارالخلافه و حوالی برگزیده شده بود. در همین سال بود که در کنار احتسابیه، اولین اداره بهداشت یا «حفظ الصحه» به دست دکتر «تولوزان» پزشک مخصوص ناصرالدین شاه راه اندازی شد.

سفرهای فرنگ ناصرالدین شاه هرچه خسارت داشت، باری تهران بد نبود. و که در نخستین سفر، خیابان کشی ها و خیابان های تازه را به تهران آورد، در دومین سفر فرنگ، فردی ایتالیایی را به اسم «کنت دمنت فرت» با خود به تهران آورد که مامور تشکیل اداره پلیس در تهران شد.

به نوشته اعتمادالسلطنه؛ «در تشکیلات اداره پلیس تهران به زعامت کنت دمنت فرت در سال ۱۲۹۷ نایب کل اداره احتساب به همراهی مهندسی دارالخلافه به میرزا علی اشرف خان سرهنگ واگذار گردید.»
این جناب کنت، رییس نظمیه تهران هم شد و به خاطر اقدامات مفیدی که در تهران انجام داده بود، چهارراه و خیابانی را که لاله زار نو را به سفارت انگلستان و خیابان علاالدوله (خیابان فردوسی) متصل می کرد، به نام کنت نامگذاری کردند که حالا خیابان منوچهری و تقاطع لاله زار است.

کنت بعد از تشکیل پلیس یا همان نظمیه در تهران، دست به نوشتن دستورالعمل بلدیه و نظمیه زد؛ کتابی که دستنامه ای برای تشکیل نهاد بلدیه و انجمن آن در دوره بعدی یعنی دوران مشروطه می شود.

آن طور که «محمد بیطرفان» در کتاب «مدیریت شهری نوین در ایران» می نویسد: «این دستورالعمل در سال ۱۲۹۶ قمری به تایید کامران میرزا نایب السلطنه و- حاکم تهران- و به توشیح ناصرالدین شاه رسید. به نظر می رسد مفادی از این دستورالعمل بعدها در نگارش نظامنامه انجمن بلدی مورد استفاده قرار گرفته باشد.» اداره ای که با آمدن «مسیو کنت ژولین»، قوانین سخت گیرانه ای برای سلامت می گذارد؛ «در این دوران یعنی  نیمه دوم قرن نوزدهم- حدود سال ۱۲۶۹ خورشیدی- کشتن گوسفند در شهر ممنوع بود. فروش گوشتی که به مهر کشتارگاه ممهور نشده بود، غیرقانونی بود و همچنین خلافکار در هر صورتی جریمه می شد».

 تهران چگونه صاحب شهرداری شد؟

طمع مانع کار است

همزمان با انتشار کتاب قانون کنت، قانون تشکیل احتساب به نگارش درآمد. به نظر مورخانی چون دکتر باستانی پاریزی؛ «در این نسخه نفیس زمانی ذکر نشده، ولی ظن قوی بر آن است که از نوع دستورالعمل کنت دمنت فرت الگو گرفته باشد. این نسخه که به قلم «مجیرالدین علی محمد خان کاشانی» نوشته شده است، در راستای قانونی برای احتساب دارالخلافه به نگارش درآمد.

در این دستورالعمل بنا به نوع غربی آن، هزینه امور بلدی را بر دوش مردم نهادند. این قانون دارای دو بخش است که بخش اول با عناوین تشکیل احتساب، تکالیف و دخل دارای ۱۶ فصل و بخش دوم با عنوان صورت امتیازنامه دارای هفت فصل است. صورت این امیتازنامه تا پنجاه سال شمسی اعتبار داشت».

از اقدامات کنت در امور بلدی، خبری در منابع نیست؛ ولی بر اساس کتابچه کنت، برای تنظیف شهر سال ی ۲۰ هزار تومان به اهالی شهر عوارض معین شده بود. در کنار آن هر ساله شش هزار تومان از جانب دولت صرف عمله احتساب- برای نظافت خیابان ها- به اداره احتساب کارسازی می شد.  البته جناب کنت بعد از مدتی با شاه به مشکل مالی برخورد و برای حل آن، اداره تنظیفیه و احتسابیه دارالخلافه ناصر را به طور کامل به «محمدحسن خان اعتمادالسلطنه» محول کرد.

ناصرالدین شاه در نامه ای به کارمان میرزا حاکم تهران نوشت و اعتمادالسلطنه در خاطراتش منتشر کرد: «امر احتسابیه و تنظیف شهر طهران، نظر به اینکه قسمت عمده آن از عمله و دواب به صنیع الدوله سپرده بود و در انجام و اجرای مقررات همایونی تعهدات خوب و مقرون به صرفه دیوان و سهولت امر کرد و بعد از ملاحظه مجلس شوری به عرض حضور ما رسید، این خدمت را به طول کلیه به معزی الیه مرجوع و محول می فرماییم….»

اعتمادالسلطنه برخلاف حضور موفقش در «دارالترجمه سلطنتی»، در احتسابیه موفق نبود و در سال ۱۲۹۹۹ قمری (۱۲۶۱ خورشیدی) به علت عملکرد نامناسبش برکنار شد. البته او خودش را در خاطراتش دست کم نگرفته و معتقد است که «این کار گِل پاک کنی از شهر است که با دسیسه نایب السلطنه از آن راحت شد.» البته شاید هم درباره دسیسه نایب السلطنه بیراه نگفته باشد؛ چرا که بعد از او «کامران میرزا نایب السلطنه»، خودش با حفظ مقام رییس احتسابیه شد و اداره نظمیه را به کنت داد و «ابوتراب خانه نظم الدوله» معاونت کنت را برعهده گرفت، هم او که بعدها در مقام معاون نظمیه، مامور استنطاق از «میرزا رضا کرمانی» قاتل ناصرالدین شاه شد و حکم اعدام او را اجرا کرد.

 تهران چگونه صاحب شهرداری شد؟

احتسابیه بعد از کنت، به «میرزا عباس خان مهندس باشی» نخستین تحصیلکرده پاریس رسید. او تصمیم داشت چهره قدیمی و عتیق تهران را تغییر دهد و شهری با خیابان کشی های مدرن بسازد، اما موفق به انجام این کار نشد. «مجدالاسلام کرمانی» در سفرنامه خود درباره مهندس باشی نوشته است: «می خواست خیابان های تهران را مانند پاریس بسازد، ولی مردمان طماع که می خواستند از عرض و طول خیابان ها بدزدند و برای خودشان دکان و مستقل بسازند مانع از انجام خیالش شدند.»

این نوشته مجدالاسلام، نه تنها نشان از بی حاصل بودن کارهای عمرانی در شهر بود که نشان می داد یکی از مهم ترین موانع رشد شهری در شهری مثل تهران، مردمی بودند که از امور شهری آگاهی نداشتند و برای منافع خود در اعتراض های گسترده زمینه انحلال احتسابیه را فراهم آوردند.

بعد از این اعتراضات و عزل مهندس باشی، باز احتسابیه به خانواده «حاجب الدوله» رسید؛ این بار «تقی خان» برادرزاده اعتمادالسلطنه، با لقب احتساب الملک در خدمت احتساب دارالخلافه درآمد، اداره احتسابیه دوباره راه اندازی شد و ادارات جدیدی از جمله تنظیفیه و احتساب به آن اضافه شد.

براساس مدارک تاریخی، شعبه تنظیفیه چندین سپور و فراش برای آب پاشی برخی خیابان ها و ۱۰۰ راس الاغ برای حمل زباله ها به خارج شهر در اختیار داشت. بخش دیگر اداره تنظیفیه به روشنایی اختصاص داشت، یکی از اقدامات مهم در این اداره نصب  چرا غ نفتی در خیابان های باب همایون، الماسیه، لاله زار و علاءالدوله بود. ریاست این اداره را «نایب قلی» برعهده داشت.

رساله ای برای شهر

از ۱۳۰۹ تا ۱۳۱۴ قمری (۱۲۷۰ تا ۱۲۷۵ خورشیدی) یعنی زمان ترور ناصرالدین شاه و به سلطنت رسیدن مظفرالدین شاه، درباره احتسابیه مطلبی در منابع تاریخی وجود ندارد. به نظر می رسد این اداره یکی از زیرمجموعه های وزارت نظمیه شد.

به گفته «عبدالله مستوفی» در «زندگانی من»، در سال ۱۳۱۵ قمری (۱۲۷۶ خورشیدی) «فرمانفرما» به عنوان حاکم تهران، «نظام الدوله امیرتومان» را از وزارت نظمیه، پلیس و احتساب معزول و «عباسقلی خان سهم الملک امیرتومان» را جایگزین او کرد.

اداره احتسابیه هم به «کریم آقا منظم السلطنه» سپرده شد که به «مختارالسلطنه» معروف بود. به نوشته کتاب «مدیریت شهری نوین در ایران»، «مختارالسلطنه» به مرمت خیابان ها و هموارکردن راه های عبور و مرور پرداخت؛ به عنوان نمونه در هر چند قدم، چاهی حفر کرد که آب باران درون آن رفته تا عبور و مرور تسهیل شود. او همچنین کوشش بلیغی برای شوسه و سنگفرش کردن خیابان ها انجام داد؛ در این زمینه می توان خیابان های مریضخانه و دروازه شمیران را نام برد. مختارالسلطنه برای نظافت شهر، سگ های ولگرد تهران را که باعث مزاحمت و نشر کثافات می شد از طریق سم نابود کرد».

حضور مختارالسلطنه هم دولت مستعجل بود و با اختلافی که بین او و «آصف الدوله» حاکم بعدی تهران رخ داد، معزول و «عبدالحسن خان سالارالملک» جایگزین شد و بعد از او «عباس خان مهندس باشی» بار دیگر به این سمت رسید.

مهندس باشی جزوه «ایجاد بلدیه و کثافات شهر» را تالیف کرد: «هدف این رساله اطلاع رسانی و به یک نوعی روشنگری درباره پیشرفت ها و فعالیت های عام المنفعه کشورهایی همچون فرانسه و انگلیس است. مباحث اصلی این رساله، بیان شیوه از بین بردن فضولات شهری در کشورهای مختلف است».

با وجود این، از مان استعفای مختارالسلطنه، کارهای بلدی یا همان شهری زیاد مشخص نیست، فقط این را می دانیم که بار دیگر مظفرالدین شاه این وظیفه را به مختارالسلطنه واگذار کرد. مختارالسلطنه زمان ریاستش کارهای مهمی انجام داد که منابع تاریخی اشاره کرده اند: «اجماع تنی چند از روسای اصناف در منزل وی که طرف مشاوره و گفت و گو در باب انتظام نرخ و تنزیل اسعار و توفیر ارزاق و اجناس قرار گرفتند. تعیین سنگ مخصوص با مهر دولتی معین برای دکانداران و تنظیف آب پاشی همه روز خیابان ها دانستند. اداره «احتسابیه» با امضای فرمان مشروطه و تشکیل مجلس اول، با تنظیم «قانون بلدیه» به «بلدیه» تغییر نام و کاربری داد.

تهران بلدیه می خواهد

یکی از مهم ترین اثرات کوتاه مدت مشروطه، سپردن امور محلی به خود مردم بود؛ چنانکه نمایندگان ملت هم در دارالشورای ملی به این مهم رسیده بودند و خواهان نفوذ و گسترش قدرت مردم در امور شهر بودند. تجربه مشروطه نشان داد، انجمن های شهری توانستند اعتراض ها را هدایت و کانالیزه کرده و حتی وارد جریانات سیاسی شوند. قانون انجمن های بلدی و تشکیل بلدیه، این نفوذ مردم را بالا می برد و باعث می شد اداره شهر به جای افراد وابسته به حکومت به نمایندگان خود مرده سپرده شود.

«میرزایوسف کاشمری» یکی از علمای زمان مشروطیت در کتاب «کلمه جامعه شمس» که با هدف آشنایی توده مردم با مشروطیت و ارتقای سواد سیاسی تنظیم شد، نوشت: «اگر به تدبیر و تنظیم امورات بلد و مدینه پرداخت او را متمدن نامند و علم او را علم تمدن خوانند که آن علم به اصلاح حال اهل مدینه و معاونت نمودن با اهل بلد است که لوازمات تهذیب اخلاق و رفع وحشی گری و فراهم کردن موجبات آسایش عموم اهالی را از حیث آب و تصفیه هوا و رفع کثافات و ذخایر ملزومات دائمی برای عموم از طریق علمی به وضع معمول بلد و به تصدیق عرف عقلای اهل مدینه و شور با اعضای اهل خبرت تهیه نمایند».

«سیدضیاءالدین طباطبایی» که در آن دوران روزنامه نگاری جوان بود نیز درباره امور بلدی مقاله های زیادی نوشت و در نهایت به این جا رسید که در بلاد متمدن در حکومت مشروطه دولت در امور اداره بلدیه دخل و تصرف نمی کند. همزمان با این نوشته ها آنچه بهارستان نشین ها را به فکر راه انداختن یک بلدیه مستقل انداخت رسیدن شکایت های زیادی از سوی مردم درباره مشکلات شهری و معیشت شان بود.

نمایندگان مجلس اول که بیشتر نمایندگان اصناف مختلف بودند، کارهای زیادی از جمله نوشتن نظامنامه داخلی مجلس و تدوین قانون مطبوعات و قوانین مدنی داشتند اما بیشتر در مجلس با مردمی رو به رو بودند که عریضه به دست از آن ها توقع همراهی داشتند؛ عریضه هایی که مردم برای گرانی و کمبود ارزاق و احتکار کالاهای اساسی می دادند، وقت زیادی از نمایندگان می گرفتند.

 تهران چگونه صاحب شهرداری شد؟

مردم گله داشتند که گاریچی ها برای خودشان تعرفه می دهند و قصابان با آنکه نماینده در مجلس داشتند، قیمت گوشت را به صلاح خود بالا می برند. بخش زیادی از نطق های نمایندگان در مجلس اول در این است که «میرزاحبیب کاشی» از قیمت بالای گوشت تازه ذبح گله یا زنان سنگلج می گویند نانوایی های این منطقه مدام قیمت نان را بالا می برند و والده حسن آقا که آمده بود برای تمیز نبودن خیابان محله شکایت کند و نمایندگان به جای پرداختن به کارهای مهم سیاسی و اقتصادی و اجتماعی آن هم در سطح ملی، مجبور بودند به دلیل نبود نهاد بلدیه، هر روز درگیر پاسخگویی به گرانی و کمبود ارزاق مردم تهران باشند.

این نگاه مردم، مجلس شورای ملی را تا حد بلدیه یا همان شهرداری پایین می آورد و صدای علما را هم درآورده بود. «سید عبدالله بهبهانی» یکی از دو رهبر مشروطه در یکی از جلسات مجلس با گله از این وضعیت می گوید: «پاره ای از کارهاست که بالذات شغل مجلس نیست، ولی بالعرض امروز تکلیف مجلس در ان امر است. چون امر نان و گوشت خیلی مغشوش است، انتظام بلدی هم که نداریم، مردم تمام چشم شان به این است که نان و گوشت لااقل مرتب باشد، دیگر نمی دانند که این ربطی به مجلس ندارد.»

دبیر دیوان هم با تایید نظر آیت الله بهبهانی در نطقش در مجلس گفت: «عوام هنوز از کیفیت مجلس مطلع نیستند و نمی دانند دول متمدنه چه خون جگرها خوردند و چه مصیبات و زحمات را متحمل شدند تا به مقصود خودشان نائل گردیدند و تصور می کنند این جزیی اقدام ما کاری خیلی بزرگ و امری بس عظیم بوده و حال منتظر نتیجه اند و چون از فایده کارخانجات و راه آهن و غیره و غیره مسبوق نیستند و لذات آن را نچشیده اند نتیجه آن را فقط ارزانی نان و گوشت می دانند.» دبیر دیوان در نهایت هم نتیجه می گیرد که از آن جایی که مردم نمی توانند لذت این ماجرا را کشف کنند، عجالتا به وضعیت معیشت و نان و گوشت شان برسیم.

«شیخ ابراهیم زنجانی» قاضی مشهور دوران مشروطیت، از مردم مراغه مثال می آورد و می گوید: «مردم نمی دانستند مشروطه چیست. در انجمن جمع می شوند که مالیات کم شود، باید جبرا مالکان مقهور رعیت باشند، باید اجازه دکاکین کاسته شود. باید نان ارزان شود در حالی که وقتی قانون اساسی را به این شهر بردند مردم ابدا فصول آن را نمی فهمیدند و تعجب می کردند که این همه شورش بر سر این فصول بیهوده به چه می ارزید. بدان معنا که خواست های خود را در آن منعکس نمی دیدند».

همین اعتراض ها باعث شد تا نمایندگان مردم، قانون بلدی را در اولویت خود قرار بدهند. «مرتضی قلی خان صنیع الدوله» رییس مجلس، در جلسه ای رسمی اعلام کرد که امیدواریم قانون بدلی هرچه زودتر تصویب شود تا آسوده به امور مملکتی برسیم و ذهن مجلس از امور شهری ملت به ویژه تهرانی ها راحت شوند.

با همین فشارها بود که سرانجام بحث قانون بلدیه در مجلس جدی شد و این قانون در  دستور کار نمایندگان ملت قرار گرفت و بحث هایی در صحن علنی مطرح شد و در نهایت در ۱۲ خرداد ۱۲۸۶ قانون بلدیه رسما تصویب شد.

نخستین شوراهای شهر

نخستین قانون بلدیه، شامل پنج فصل و ۱۰۸ ماده بود که این ماده ها حدود وظایف و اختیارات بلدیه آن زمان و شهرداری کنونی را مشخص می کرد. پنج فصل آن شامل قواعد کلی، تشکیل انجمن، ترتیب و وظایف، اداره بلدیه و مستخدمین آن بود. در بند اول هدف اصلی از تاسیس بلدیه، حفظ منافع شهر و ایفای حوائج اهالی شهرنشین تعریف شده بود و شامل اداره آنچه برای اهالی شهر به صلاح بود و اداره اموال منقوله و غیرمنقوله و سرمایه های متعلق به شره و مراقبت در عدم قحطی آذوقه شهر و پاک ساختن کوچه ها و میدان ها و خیابان ها، تقسیم آب و حفاظت از پاکیزگی آب های روان و حمام ها و حفظ الصحه عمومی بود.

بلدیه به استناد قانون مصوب مجلس مسئولیت مراقبت در رفع تکدی گری و تاسیس دارالمساکین و دارالعجزه و مریضخانه و امثال آن را داشت. بلدیه باید در مقابل حریق و بلایای طبیعی شهر را حفظ و بیمه می کرد. رسیدگی به امور فرهنگی و هنری شهرها از قبیل تاسیس کتابخانه، موزه، قرائت خانه و حفظ و مرمت مساجد و بناهای عتیقه از وظایف بلدیه به شمار می رفت.

براساس قانون حدود اختیارات بلدیه هر شهر دایره اراضی متعلق به آن شهر بود و این انجمن و اداره بلدیه می توانست؛ «به اسم شهر بیع و شرا هرگونه معاملات نماید و به جاهای لازم شکایت کند و در محاکمات عدلیه اقامه دعوا کند».

فصل دوم که در اتفاقات بعدی اهمیت زیادی داشت، تشکیل انجمن بلدیه بود؛ انجمنی که علاوه بر نظارت بر اجرای قانون، ریاست بلدیه یعنی شهردار را نیز انتخاب می کرد. در قانون بلدیه آمده بود، انجمن بلدیه مرکب از اعضایی است که به شرایطی که در همین فصل آمده انتخاب می شوند. این افراد در شهرهای کوچک ۱۶ و در شهرهای متوسط ۲۰ و در شهرهای بزرگ ۳۰ نفر بود که با رعایت وسعت و جمعیت شهر تقسیم می شد.
قانون انتخابات در انجمن بلدیه همان قانون انتخابات مجلس بود، زنان و محجوران نمی توانستند رای بدهند و در انتخابات شرکت کنند. همچنین براساس بند ۱۵ قانون بلدیه افرادی که به واسطه جنحه و جنایتی مجازات قانونی دیده اند و اشخاصی که معروف به ارتکاب قتل و سرقت باشند و افراد ورشکسته به تقصیر نمی توانستند نامزد انجمن بلدیه شوند.

 تهران چگونه صاحب شهرداری شد؟
اشخاصی که از بابت عوارض شهری بدهی داشتند و بیش از نصف عوارض سالانه را نپرداخته بودند نیز شامل آن هایی که مجوز شرکت در انجمن را دارند، نمی شدند. اعضای این انجمن به مدت چهار سال انتخاب و باید در طول هفته چندین جلسه را برگزار کنند. آن ها برای اجرای وظایف خود قسم می خوردند.
اداره بلدیه تحت مدیریت «رییس انجمن بلدیه» بود که بعدها به «شهردار» تغییر نام داد، مدت ماموریت شهردار بعدی و اعضای بلدیه چهار سال بود. در دوره اول بعد از دو سال، نصف اعضای بلدیه به حکم قرعه خارج شده، به جای آن ها اعضای جدید انتخاب می شدند و بعد از انقضای هر دو سال آن نصف اعضایی که چهار سال ماموریت شان به سر آمده، خارج شده و اعضای جدید انتخاب می شدند.

اختیارات شهردار

با تصویب قانون بلدیه، موضوع انتخابات اعضای شورای بلدی در شهرهای بزرگ به خصوص تهران جدی شد. در این میان روزنامه ها با استناد به تجربه های سایر کشورها، سعی می کردند بحث های مربوط به انجمن های بلدی را به سمت انتخابات بهتر ببرند. روزنامه «حبل المتین» در شماره ۶۴ خود با اشاره با قانون تشکیل انجمن بلدی گفت که اعضای این انجمن باید از چهره های تحصیلکرده و کاربلد باشند: «مهندس، معمار، طبیب و خارجه دیده و از اشخاص باتجربه و کارکرده و درستکار باشند.»

خصوصیات شخصی اعضای شورا از دید او این ها بود: «باید دارای علم، اطلاع، درستکاری، آگاهی از وضع ممالک متمدنه بنیانی در کارهای بلدی، تجربه و کارآزمودگی باشند. در زمینه پارتی بازی هم هشدار داد که هموطنان باید این خیال را از سر بیرون کنند که من پسرعمو یا رفیقم را معین می کنم تا فلان مقصود مرا انجام دهد».

به اعتقاد نویسنده این مقاله: «ذکاوت، هوش، عقل معاش، غیرت، حب وطن، بی طمعی، عدم ملاحظه از دوست و رفیق و اقربا و غیر، هم اطلاع به طریقه تنزیل اسعار و ارزاق، معرف بحال فقرا و ضعفا و اغنیا برای اداء حقوق تنظیفیه، انصاف و بی غرضی و بی طرفی، اطلاع فی الجمله به طریقه تمیزی و پاکیزگی کوچه و خیابان ها و معابر و اسواق برای حفظ الصحت».

با تصویب قانون بلدی، انتخابات اعضای شورای بلدی شهرها در دستور کار وزارت داخله قرار گرفت. وزارت داخله همزمان «محمدمیرزا کاشف السلطنه» را به ریاست احتساب و بلدیه منصوب و او مامور برگزاری انتخابات شد. تبلیغات زیادی برای شرکت مردان رای دهنده در انتخابات شورای بلدی در تهران پراکنده شده بود.

در یکی از اعلان های انتخاباتی آمده بود: «کارهای مجلس بلدیه راجع به خود اهالی شهرنشین است و نفع آن متعلق به عموم اهالی و هرگاه مردم شهر کوتاهی کنند و با داشتن شرایط تعرفه نگرفته وکیل معین ننمایند خود قصور ورزیده اند و کسی تقصیر ندارد… مجلس بلدیه طهران که منعقد خواهدشد هرچه قرار دهد و هر حکمی صادر نماید به تمام مردم چه در انتخابات حاضر شده باشند یا نشده باشند، تعلق خواهدگرفت.»

این انتخابات سرانجام بعد از دو بار لغو شدن، در یک سالگی جشن صدور فرمان مشروطیت برگزار شد و در ۱۷ مردادماه ۱۲۸۶ خورشیدی نتایج آن به تفکیک شش محله تهران یعنی بازار، چاله میدان، دولت، سنگلج، شهر نو و عودلاجان منتشر شد. اعضای شورای بلدیه انتخاب و ۳۰ نفر روانه انجمن بلدی شدند. تعداد نمایندگان براساس جمعیت آن محله کم و زیاد می شد. همچنین در سه محله دولت، سنگلج و عودلاجان به خاطر سکونت اقلیت های مذهبی نماینده سه دین زرتشتی، مسیحی و کلیمی وارد شورای شهر شدند. حضور اقلیت های دینی به عنوان حافظ منافع هم مذهبی هایشان یکی از مواردی بود که در قانون انتخابات بلدیه آمده بود.

اولین جلسه انجمن بلدی پایتخت با حضور حاکم تهران در ۲۲ مردادماه ۱۲۸۶ در عمارت دارالحکومه برگزار شد که از ۳۰  نماینده، ۲۶ نفر حضور داشتند. در این جلسه انتخاب هیئت رییسه برگزار شد و محمدمیرزا کاشف السلطنه که رییس بلدیه و احتسابیه بود، ریاست شورا را برعهده گرفت. او نخستین شهردار تهران بود. نخستین شهردار از ۵۸ مردی که بعدها به صندلی ریاست بلدیه پایتخت تکیه زدند و راه تبدیل تهران را از شهری رو به رشد به کلان شهر امروزی هموار کردند.

•    در شمیران تهران در سال ۱۳۱۰ خورشیدی با این که نهاد بلدیه در تهران تاسیس شده بود، اما هنوز حتی یک خیابان کشی اصولی هم ایجاد نشده بود. تهران قریه کوچکی بود که با پایتخت ایران شدن، به شدت رو به توسعه و گسترش بود. این شهر تا زمان ناصرالدین شاه حتی نهاد مستقلی هم برای اداره شهر نداشت. نیاز این شهر باعث شد این نهاد برای کل شهرهای ایران شکل بگیرد.

•    یادگار ارمنی: تا پیش از ساخت عمارت بلدیه تهران در نخستین سال های ۱۳۰۰ خورشیدی، بلدیه یا همان شهرداری تهران در خیابان باب همایون مستقر بود. «گاسپار ایپگیان» که در زمان صدارت «سیدضیاء طباطبایی» و بعد از کودتای اسفند ۱۲۹۹، کفیل بلدیه تهران شده بود، تغییرات زیادی در این نهاد داد. او نظمیه را از بلدیه جدا کرد و دستور ساخت عمارتی مخصوص بلدیه داد. این ساختمان در دهه ۴۰ ویران شد.


منبع: برترینها

خشکسالی و بی آبی واقعا خطرناک است؟

هفته نامه کرگدن – مهدی زارع: وقتی از بی آبی، گرم شدن زمین، نابودی سفره های آب زیرزمینی و تغییر اقلیم حرف می زنیم، منظورمان چیست؟ آیا این ها آن قدر که به نظر می رسند نگران کننده هستند؟

کشور ما در معرض تغییرات اقلیمی قرار گرفته است. این تغییرات اقلیمی، هم تحت تاثیر تغییرات دما و بارش و هم بر اثر توسعه ناپایدار صورت گرفته است. از دخالت های انسان در محیط زیست که منجر به تغییرات اقلیمی شده است، می توان به موارد ذیل اشاره کرد: استفاده نامتعادل از منابع آب، آمایش غلط سرزمین ایران به ویژه از سال ۱۳۷۰ به بعد، تمرکز نامتناسب جمعیت به ویژه در مراکز استان ها و به طورخاص در تهران، حفر چاه های عمیق مجاز و غیرمجاز و الگوی نامتناسب کشت در بسیاری از نواحی که با کمبود آب مواجهند، انتقال آب از حوضچه هایی که آب داشته و تعادل اکولوژیک در آن ها برقرار بوده به مناطق پرجمعیت شهری مانند تهران و تبریز و کرمان و احداث جاده های مطالعه نشده در مناطق ویژه از نظر زیست محیطی مانند جنگل ابر و دریاچه ارومیه، تنها نمونه هایی از این توسعه ناپایدار و در جهت تغییرات اقلیمی در ایران هستند.

خشکسالی و بی آبی واقعا خطرناک است؟

فرایند اثر گلخانه ای چیست؟

تغییر اقلیم اکنون بحث های مختلفی در دنیا به عنوان جدیدترین تهدید- مستقیم و غیرمستقیم- برای بشریت امروزی برانگیخته که عبارت است از تغییرات در آب و هوای زمین و پیامدهای ناشی از آن. این پدیده تحت تاثیر عواملی مانند فرایندهای دینامیکی زمین و شدت تابش خورشید، با فعالیت های انسان در جهت افزایش گازهای گلخانه ای است. بخار آب، دی اکسید کربن، متان و ازن موثرترین گازهای کلخانه ای هستند. گازهای گلخانه ای در جو زمین، نور خورشید را که به زمین تابیده و بازتاب شده است، مجددا به سطح زمین بازتاب می دهند (که به این فرایند اثر گلخانه ای می گویند) و همین موضوع یکی از دلایل گرم شدن جو زمین- با جذب انرژی تابشی- است.

انسان ها با تخریب جنگل ها، از بین بردن مراتع، بیابان زایی و استفاده بیشتر از سوخت های فسیلی به افزایش اثر گلخانه ای کمک می کنند. کاهش تولید گازهای گلخانه ای دی اکسید کربن، متان و اکسید نیتروژن در کنار سایر گازهای گلخانه ای در پروتکل کیوتو در سال ۲۰۰۵ مورد توجه جدی سازمال ملل متحد قرار گرفته است، به نحوی که کشورهای دنیا ملزم شده اند با تغییر در شیوه توسعه  خود- به ویژه در توسعه صنعتی و کشاورزی- در کاهش تولید این گازها نقش خود را ایفا کنند. براساس آمار موجود مهم ترین تولیدکنندگان گازهای گلخانه ای در دنیا چین و ایالات متحده امریکا هستند.

کاهش میانگین بارش در ایران

ارزیابی میانگین بارش در سال ۱۳۴۲ تا ۱۳۸۲ نشان می دهد که میانگین بارش در ایران طی این مدت حدود نیم میلیمتر در سال کاهش یافته است. براساس گزارش سازمان هواشناسی کشور و براساس سنجش میزان بارش سالانه بین سال های ۱۳۳۰ تا ۱۳۹۰، فقط در سه استان گیلان، چهارمحال بختیاری و مازندران بارندگی سالانه بالاتر از ۷۵۰ میلیمتر در سال بوده است.

 خشکسالی و بی آبی واقعا خطرناک است؟

در عوض در هشت استان یزد، سمنان، قم، اصفهان، خراسان جنوبی، هرمزگان، کرمان و سیستان و بلوچستان بارش سالانه کمتر از ۲۰۰ میلیمتر در سال بوده و استان یزد با ۶۰ میلیمتر در سال کمترین بارش سالانه را تجربه کرده است.

نگاهی به آمار متوسط بارش در ایران نشان می دهد بارندگی متوسط سالانه در این مدت شصت ساله تغییر قابل ملاحظه ای در ایران نکرده، ولی میانگین بارش به هر حال کم شده است. در عوض ارزیابی میانگین متوسط دمای روزانه در سال های بین ۱۳۴۰ تا ۱۳۹۰ نشان می دهد که در این مدت حدود ۲٫۵ تا ۳ درجه افزایش دما در بیشتر ایستگاه های هواشناسی ایران مشاهده می شود و بیشترین مقدار افزایش مربوط به بیست سال آخر در این بازه شصت ساله و طی سال های ۱۳۶۹ تا ۱۳۹۰ است.

خشکسالی و تغییر اقلیم

خود مسئله خشکسالی نیز موجب تمرکز نامتناسب جمعیت و امکانات در مراکز استان ها و کلانشهرها شده است. این موضوع را می توان به ویژه در تهران و کرج مشاهده کرد. حفر چاه های مجاز (به تعدادی که برهم زننده تعادل اکولوژیک مناطق مختلف کشور بوده است) و حفر عمیق غیرمجاز که معمولا تعدادشان فراتر از (گاه چند برابر!) تعداد چاه های مجاز است، الگوی نامتناسب کشت در بسیاری از نواحی که با کمبود آب مواجهند، انتقال آب از حوضه هایی که منابع آب در آن ها موجود بوده، به اجبار، به کلانشهرها (در تعریفی که در ایران به کار می رود: شهرهای با جمعیت بیش از یک میلیون نفر) و… این مسائل به جا به جایی جمعیت در ایران انجامیده است.

جمعیت آسیب پذیرتر و فقیرتر تازه مهاجر در حاشیه شهرها، به ویژه کلانشهرها مستقر می شوند. این مهاجران تازه خانه های آسیب پذیر می سازند و محله های پرجمعیت تر ایجاد می کنند. نمونه هایی از این وضع را می توان در ورامین و ملارد و اسلامشهر در اطراف تهران مشاهده کرد.

سازمان ملل متحد در ۳۰ نوامبر ۲۰۱۵ کنفرانس جهانی تغییر اقلیم را در پاریس برگزار کرد. متعاقب این کنفرانس سند جهانی تغییر اقلیم ملل متحد از سوی کشورهای حاضر (از جمله ایران) امضا شد. بعد از روی کار آمدن ترامپ به عنوان رییس جمهور امریکا، او در اول اسفند ۹۵ اعلام کرد که قصد دارد از معاهده تغییر اقلیم پاریس خارج شود و این کار (خروج امریکا از معاهده پاریس) را اخیرا در خرداد ۹۶ انجام داد.

 خشکسالی و بی آبی واقعا خطرناک است؟

در ایران بحث های گوناگونی در مورد الزام آور بودن مصوبات و تعهدات معاهده آب و هوای ملل متعهد که نتیجه کنفرانس COP21 در پاریس بود، درگرفته است. کنفرانس COP21 در پاریس به عنوان کنفرانس تغییر اقلیم سازمان ملل برای هدف تنظیم موافقت نامه بین المللی برای کنترل و محدود کردن گرم شدن زمین به حداکثر دو درجه برگزار شد. در این کنفرانس کشورهای  مختلف تعهداتی را برای کاهش گازهای گلخانه ای (به عنوان یکی از عوامل اصلی که انسان با تولیدش موجب فراهم شدن شرایط برای گرم تر شدن زمین می شود) قبول کردند.

کشور ما نیز متعهد شده است تا بدون شرط چهار درصد (و در صورت رفع تمام تحریم ها هشت درصد) از میزان تولید گازهای گلخانه ای بکاهد. این کار با توسعه زیرساخت های کشور برای تولید انرژی های پاک و تجدیدپذیر و کاهش تدریجی صنایع آلوده کننده هوا و تولیدکننده کربن امکان پذیر خواهدبود. البته ایران در برنامه های درازمدت ملی خود (نظیر سند چشم انداز و برنامه ششم توسعه) برنامه ای جالب و بلندپروازانه برای کاهش ۵۵ درصد از میزان تولید گاز دی اکسیدکربن در کشور دارد. نکته قابل توجه این که حدود ۱۱ درصد گاز دی اکسید کربن دنیا در کشور ما تولید می شود.

نابودشدن سفره های آب زیرزمینی

در کشور ما طی سی سال گذشته، مسئله گرم شدن (در حد ۲٫۵ تا ۳ درجه، حدود شصت سال گذشته) و همچنین خشکسالی، از مهم ترین مظاهر تغییرات اقلیمی بوده اند. سوال مهم این است که این تغییرات، به ویژه از بین رفتن منابع آب های زیرزمینی طی حدود ۲۵ سال اخیر، در آینده ممکن است چه تاثیراتی به جا بگذارند؟

دغدغه نگارنده همواره رخداد یا تسریع در وقوع زمین لرزه مهم بعدی در نواحی لزره زا و در پهنه گسل های فعال در ایران است. تخلیه سفره های آب زیرزمینی می تواند به تسریع رخداد یک زلزله مهم بینجامد. درواقع این باربرداری از لایه های آبدار سطحی می تواند به تغییر در ریتم رخداد زلزله های اصلی منجر شود.

در ایران ارزیابی های انجام شده در دشت تهران و کرج، منطقه دریاچه ارومیه و منطقه مشهد نشان می دهد که در این نواحی طی حدود ۲۵ سال گذشته به ترتیب حدود ۳۰، ۷۵ و ۱۰۰ کیلومتر مکعب از حجم سفره های آب زیرزمینی نابود شده است. هر سه منطقه یادشده از نواحی لرزه خیز (و متاسفانه پرجمعیت) ایران هستند. در نواحی مزبور نمودهای لرزه ای در بازه های زمان چند ده تا چند صد ساله روی پهنه گسل های فعال منطقه وجود دارد.

مسئله کمبود آب و تخلیه سفره های آب زیرزمینی با سرعت و حجم یاد شده، با مراجعه به مطالعات مشابه، به ویژه در کالیفرنیا، می تواند به تسریع رخداد زلزله ای با بزرگی هفت یا بیشتر در این نواحی (که مهم ترین نواحی جمعیتی ایران هم هستند) منجر شود. این موضوع نیازمند بررسی های دقیق علمی و رصد مداوم با ابزارهای سنجش مدرن است. درواقع در فلات ایران در پهنه گسل های فعال، با توجه به نزدیکی یا قرارگیری این پهنه های گسله در زون های تخلیه آب های زیرزمینی، باید احتمال رخداد زلزله بعدی مورد ارزیابی مجدد قرار گیرد. تغییر اقلیم ریتم رخداد مخاطرات مختلف از جمله زلزله ها را در ایران تغییر داده است.

خشکسالی و بی آبی واقعا خطرناک است؟

معضلات غم انگیز بیابان زایی

توسعه بیابان در نزدیک شهرها و توسعه کلانشهرها چالش های مهم اقلیمی دنیای آینده خواهندبود. در بازدیدهای اخیر نگارنده مشخص شد که وضعیت بیابانی در جنوب ورامین، در جنوب استان تهران، توسعه یافته و وضعیت به سرعت به سوی تبدیل شدن به کویر به پیش می رود. سنجش میزان بارندگی در ایستگاه های  جنوب استان تهران کاهش میزان بارندگی از ۶۶ درصد تا ۸۰ درصد را نشان می دهد.

در ناحیه جنوب آزادراه قم- گرمسار عملا وضعیتی کویری حاکم است. تغییرات اقلیمی که شامل فرایند گرم شدن جو زمین است، نماد مشخصی نیز در استان تهران دارد. طی شصت سال گذشته حدود ۲٫۵ درجه هوای تهران گرم تر شده که حدود ۱٫۵ درجه آن به حدود ۲۰ سال آخر این دوره مربوط است. در استان تهران بیشترین تمرکز جمعیت در جنوب، جنوب غرب و غرب و در داخل شهر تهران در مرکز و جنوب است.

فرونشست زمین

طی دهه گذشته، در گستره غرب و جنوب غرب تهران (که اکنون جمعیتی حدود دو میلیون نفری را در خود جای می دهد) میزان فرونشست زمین به حدود ۳۰ سانتی متر در سال (هر سه سال یک متر!) می رسد. این فرونشست علاوه بر آسیب جدی بر زیرساخت های منطقه (مانند خطوط راه آهن)، خانه ها، ساختمان ها و سایر تاسیسات را نیز آسیب پذیرتر می کند. بنابراین در چنین وضعی عملا ریسک زمین لرزه بعدی (به دلیل افزایش آسیب پذیری) بیشتر می شود.

گزارش ها نشان می دهد که حدود ۲۲ هزار حلقه چاه غیرمجازی در استان تهران وجود دارد، که حدود ۱۰ هزار حلقه مربوط به شهر تهران و پیرامون آن است. برآورد می شود که تعداد چاه های غیرمجاز حدود سه برابر تعداد چاه های مجاز در شهر و استان تهران باشند!

خشکسالی و بی آبی واقعا خطرناک است؟

کانون های جمعیتی و مشکلات تهران

شهر تهران و شهرهای پیرامونی آن همچنان از جذاب ترین مناطق کشور برای مهاجرت هستند. شرق و جنوب شرق تهران کانونی برای مهاجرت مهاجران از روستاها و شهرهای دچار خشکسالی شده از استان های خراسان، کرمان، سیستان و بلوچستان و همچنین حدود ۵۰۰ هزار نفر مهاجر ثبت نشده ولی برآورد شده افغان است. در عوض جنوب، جنوب غرب و غرب تهران، برای مهاجران از استان های آذربایجان، اردبیل، کردستان و لرستان جذابند. (سرعت رشد جمعیت در غرب تهران عملا طی دهه گذشته حدود دو برابر این رشد در شرق تهران بوده است.)

کانون های مدرن جمعیتی که در سایت های دولت های پیشین طراحی و اجرا شدند (مانند شهر جدید پرند در ۳۳ کیلومتری جنوب غرب تهران)، عملا با چالش آب مواجهند. اکنون از شمال غرب، غرب و جنوب غرب تهران طرح های مختلف انتقال آب برای هدایت آب آشامیدنی و مصرفی به شهر جدید پرند در حال اجراست.

شهر جدید پرند در اقلیمی بیابانی و در کنار فرودگاه بین المللی امام خمینی (ره) قرار گرفته است، ولی معلوم نیست چرا برای اولین نکته مهم برای توسعه این شهر- که در سال ۱۳۹۵ جمعیتی حدود ۴۰۰ هزار نفر داشته و سقف جمعیت ۹۵۰ هزار نفری در آن برنامه ریزی شده است- تدبیر کافی نشده است.


منبع: برترینها

سه مدل لباس مردانه برای رسیدن به موفقیت!

مدل لباس مردانه مناسب برای مردی که دوست دارد همه جا بیشتر دیده شود و شخصیت موفقی از خودش به نمایش بگذارد، کدام است؟

 سه مدل لباس مردانه برای رسیدن به موفقیت!

مدل لباس مردانه مناسب برای  مردی که دوست دارد همه جا بیشتر دیده شود و شخصیت موفقی از خودش به نمایش بگذارد، کدام است؟

در این مطلب، سه موقعیت را که به لباس مردانه مناسب نیاز دارد، شناسایی می‌کنیم و توضیح می‌دهیم هر کدامشان به چه مدل لباسی نیاز دارند.

۱. مدل لباس مردانه برای موقعیت کاری رسمی
اول لازم است بدانیم موقعیت تمام رسمی و کاری چه موقعیتی است تا بعد به مدل لباس مردانه مناسب برایشان برسیم. فرض کنید شما به عنوان یکی از نمایندگان شرکت‌تان برای عقد یک قرارداد به یک جلسه‌ی کاری خیلی مهم دعوت شده‌اید. این جلسه‌ی کاری، شامل آدم‌های تازه می‌شود، کسانی که شناخت زیادی از آن‌ها ندارید. در نتیجه صمیمیت این جلسه کم و جدیت آن زیاد است. با همین دو نکته حدس زدن اینکه در یک موقعیت تمام رسمی قرار دارید، آسان می‌شود.

مدل لباس مردانه برای موقعیت رسمی باید شامل نکات زیر شود:

باید بین رنگ و جنس کت و شلوار مردانه شما هماهنگی وجود داشته باشد. برای مثال هرگز سراغ کت تک سرمه‌ای و شلوار کتان کرم نروید. این گزینه حتی اگر زیبا باشد به کار موقعیت شما نمی‌آید.

اگر مجاز به استفاده از کراوات هستید از یک مدل محافظه‌کارانه با طرح و رنگ ساده استفاده کنید. سراغ رنگ‌های جیغ و طرح‌های شلوغ نروید چون از جدی بودنتان کم می‌کنند.

حتما کت و شلوار مردانه تیره بپوشید. رنگ‌هایی مثل مشکی، طوسی تیره، سرمه‌ای و قهوه‌ای سوخته، رنگ‌هایی هستند که به کار موقعیت‌های رسمی و کاری می‌آیند.

پیراهن مردانه تمیزی با رنگ‌های عاجی، سفید، آبی روشن، رز گلد و بژ را با ست کت و شلوارتان همراه کنید. اتوی بخار را فراموش نکنید.

کفش چرمی مردانه ای انتخاب کنید با رنگ کمربندتان یکی باشد. از قهوه‌ای سوخته و مشکی استفاده کنید که جدیت بیشتری دارند.

طول کراوات نهایتا تا روی دکمه‌ی کمربند شما می‌آید، پس موقع خرید حتما آن را دور گردنتان ببندید و امتحان کنید.

 سه مدل لباس مردانه برای رسیدن به موفقیت!
۲.مدل لباس مردانه برای موقعیت اداری نیمه رسمی
فرض کنید دنبال مدل لباس مردانه ای می‌گردید که برای یک موقعیت نیمه رسمی اما اداری مناسب باشد. لباس‌هایی برای تردد در شرکتی که در آن کار می‌کنید، حضور در کنار همکارانی که می‌شناسید و جلساتی که با مدیران ارشدتان می‌گذارید، در گروه نیمه رسمی‌های اداری قرار می‌گیرد.

در شرایطی که وضعیت رو به رو را تجربه می‌کنید موقعیت شما نیمه رسمی و توجه به این نکته‌ها لازم است:

پیراهن مردانه ساده با رنگ‌های سفید، عاجی و آبی روشن بپوشید. اگر خواستید به استایلتان لایه اضافه کنید می‌توانید کت تک ساده یا پلیور نخی سبک روی پیراهن بپوشید.

کفش چرمی و کمربند چرمی برای استایل شما ضروری است. درست برخلاف کفش ورزشی یا کتانی که اصلا نباید سراغش بروید.

شلوار کتان با رنگ‌های تیره انتخاب کنید، مثلا خاکی. اما در مورد شلوار مردانه برای این موقعیت ابدا سراغ جین نروید.

استفاده از پولوشرت یا همان تی شرت‌ مردانه یقه‌دار، مجاز است.

هیچ وقت پیراهنتان را روی شلوارتان نیندازید.

 سه مدل لباس مردانه برای رسیدن به موفقیت!
۳. مدل لباس مردانه برای موقعیت غیر رسمی
یک وقت‌هایی هم هست که همه چیز برای اینکه خودتان باشید، مهیاست. قرار است دوستان صمیمی‌تان را ببینید و اجباری به رعایت خیلی از قوانین ندارید. این وضعیت را اغلب به عنوان موقعیت غیر رسمی می‌شناسیم، موقعیتی که شما آزاد هستید اما از این آزادی برای بهتر کردن استایل‌تان استفاده می‌کنید.

پیشنهاد می‌کنیم برای خوشتیپ شدن در فضای غیر رسمی نکات زیر را در نظر بگیرید:

با خیال راحت سراغ شلوار جین بروید. اگر هم دوست داشته باشید استفاده از شلوار کتان هم مجاز است.

به جای کفش چرمی مردانه ، سراغ گزینه‌هایی با رسمیت کمتر بروید. کالج مردانه، ایده‌آل خواهد بود.

می‌توانید سراغ پولوشرت یا بلوزهای تنیس بروید. استفاده از بلوزهای آستین بلند هم مجاز است.

پلیور، کاردیگان (ژاکت سبک) و کت تک مردانه می‌توانند استایل شما را جذاب‌تر از همیشه کنند.

از رنگ‌هایی که دوست دارید استفاده کنید و برای خودتان تیپ‌های متعدد بسازید

سه مدل لباس مردانه برای رسیدن به موفقیت! 

برچسب ها: ، ،


منبع: فرادید

راه‌های تقویت "اعتماد به نفس"

اگر شما هم دچار این ضعف بزرگ هستید با کارهایی که به شما پیشنهاد می‌دهیم این ایراد بزرگ را از خود دور کنید. اعتماد به نفس کاملاً اکتسابی است که از بدو تولد پایه‌های آن در ذهن هر یک از انسان‌ها گذاشته و با مرور زمان این امر گسترده‌تر و عمیق‌تر می‌شود.

 راه‌های تقویت

فرادید| باور داشتن و پذیرفتن خود به هر شکلی که هستید و با هر شرایطی که دارید اولین قدم برای داشتن اعتماد به نفس است. خیلی از افراد با وجود اینکه زیبا هستند یا شرایط اجتماعی خوبی دارند باز هم خودشان را قبول ندارند و به قول معروف مدام از خودشان ایراد می‌گیرند.

به گزارش فرادید؛ این افراد به جای داشته‌ها به نداشته هایشان تکیه می‌کنند. مثلاً اگر مویی فر دارند فکر می‌کنند اصلاً جذاب نیستند و موهای صاف زیباتر است. یا اگر مدیر یک شرکت هستند با خجالت با کارمندان حرف می‌زنند انگار که کار اشتباهی کردند مدیر شده‌اند. این افراد اعتماد به نفس ندارند و البته دلیل اصلی آن نوع تربیت و نگرش خانواده است. چون هیچ بچه‌ای با یا بدون اعتماد به نفس متولد نمی‌شود.

پس اگر شما هم دچار این ضعف بزرگ هستید با کارهایی که به شما پیشنهاد می‌دهیم این ایراد بزرگ را از خود دور کنید. اعتماد به نفس کاملاً اکتسابی است که از بدو تولد پایه‌های آن در ذهن هر یک از انسان‌ها گذاشته و با مرور زمان این امر گسترده‌تر و عمیق‌تر می‌شود.

متأسفانه در بسیاری از خانواده‌های سنتی چون مهم‌ترین مسئله برای والدین حرف‌شنوی و تسلیم  بودن فرزندان است، اغلب با ایجاد محدودیت‌های غیر ضروری و مشکل آفرین، مانع رشد اعتماد به نفس در کودکان می‌شوند که همین امر در بزرگسالی باعث عدم خودباوری و اتکای به نفس در ایشان می‌شود.

چه باید کرد

به خودتان اعتماد کنید: مهم‌ترین نکته در داشتن اعتماد به نفس این است که یک فرد ابتدا خودش را قبول داشته باشد. اگر شما هنگام صحبت با دیگران از زبان بدن به خوبی استفاده کنید، طرف مقابل شما می‌فهمد که شما به خودتان مطمئن هستید و اعتماد کامل دارید. همیشه هنگام صحبت سرتان را بالا نگه‌دارید، قوز نکنید و صاف بنشینید، کمی شانه‌هایتان را عقب ببرید تا کمرتان صاف باشد و مستقیم به مخاطبتان نگاه کنید. نسبت به طرز ایستادن خود حساس باشید. حالت بازوها، دست‌ها و استفاده بجا از آنها در هنگام حرف زدن، می‌تواند اعتماد به نفس را در ظاهر شما نمایان کند.

ظاهر مناسب داشته باشید: وقتی شما پوشش و ظاهر خوبی داشته باشید ناخودآگاه اعتماد به نفس بالاتری هم خواهید داشت. همیشه لباس و وسایلی انتخاب کنید که مناسب شما باشند، مطابق با شغل و سبک زندگی‌تان باشند و باعث شوند احساس خوبی داشته باشید. اگر لباستان باید طوری باشد که موفقیت را نشان بدهد خود به خود احساس موفق بودن در شما تقویت می‌شود.

طرز لباس پوشیدنتان تأثیر بسزایی در نگرش مردم نسبت شما دارد. رنگ، برش و نوع لباس و حتی برندهایی که استفاده می‌کنید نیز بیانگر نوع ارتباطی است که می‌خواهید با دیگران برقرار کنید. فراموش نکنید نحوه لباس پوشیدن هر فرد نشانگر دیدگاهی است که نسبت به خودش دارد. مطالعات نشان داده افراد، زمانی که لباس رسمی می‌پوشند در مقایسه با زمانی که لباس‌های معمولی خود را به تن می‌کنند، لحن و طرز حرف زدنشان فرق می‌کند.

راه های تقویت اعتماد به نفس 

طرز لباس پوشیدنتان تأثیر بسزایی در نگرش مردم نسبت شما دارد

پس برای افزایش اعتماد به نفس، شیک لباس بپوشید. خوش پوش بودن یکی از راه‌های ساده برای افزایش اعتماد به نفس است. لباسی را انتخاب کنید که نشان دهنده شخصیت شماست، حتی اگر مجبور باشید زمان بیشتری را برای انتخاب لباس در مراکز خرید صرف کنید یا صبح‌ها زودتر از خواب بیدار شوید.

محکم حرف بزنید: لحن قاطع، جذاب و در عین حال مؤدبانه برای صحبت کردن یک انتخاب عالی برای تقویت اعتماد به نفس است. با این روش حرف زدن عزت نفستان بیشتر می‌شود و به خودتان ایمان می‌آورید. سعی کنید همیشه جدی به نظر برسید، زیاد نخندید و زود هیجان‌زده و عصبی نشوید. بگذارید مردم حس رهبری را در شما ببینند به صحبت‌هایتان بیشتر توجه ‌کنند.

سخنرانان بزرگ با اطمینان و قاطعیت و با لحنی ثابت و ریتمیک حرف می‌زنند و تپق زدن و مکث کردن در صحبت‌هایشان ندارند. روحیه پرخاشگر داشتن نشان دهنده اعتماد به نفس نیست؛ بلکه زورگویی شما را نشان می‌دهد. وقتی کسی خودش را قبول ندارد به راحتی و بدون اینکه بخواهد، قلدری و دیگران را تهدید می‌کند.

 راه های تقویت اعتماد به نفس

 روحیه پرخاشگر داشتن نشان دهنده اعتماد به نفس نیست

سعی کنید در اظهارنظرهای خود، بدون اینکه تهاجمی عمل کنید و شخصیت دیگران را زیر سؤال ببرید قاطعانه صحبت کنید. هیچ‌گاه نمی‌توانید بدون اینکه روی خودتان کنترل داشته باشید، اعتماد به نفستان را افزایش دهید. پس با صدا و لحن مناسب حرف بزنید.

مثبت فکر کنید: کار سختی نیست فقط کافی است همیشه نیمه پر لیوان را ببینید و به خوبی‌های هر اتفاق فکر کنید، انرژی مثبت منجر به شکل‌گیری نتایج مثبت می‌شود. برای هر کاری از فعل توانستن استفاده کنید و با کوچک‌ترین مانعی کار را رها نکنید. با افراد خوش‌بین و مثبت بیشتر معاشرت کنید. اجازه ندهید بدبین‌ها در زندگی و مغز شما نفوذ کنند.


عناوین مرتبط:

فعال باشید: بی‌تحرکی و انجام ندادن هیچ کاری، ترس و شک را زیاد می‌کند از آن طرف هر چقدر بیشتر فعالیت کنید اعتماد و شجاعت بیش‌تری خواهید داشت. اگر اعتماد به نفس داشتن را تمرین کنید کم‌کم می‌بینید که خیلی زود جزئی از وجودتان می‌شود.

 راه های تقویت اعتماد به نفس

سعی کنید کارهایی را انجام دهید که از پس آن برمی‌آیید

آماده باشید: اگر همیشه آمادگی کامل برای هر کاری داشته باشید در مقابل اتفاقات سریع و قاطع عمل می‌کنید. آمادگی بیش‌تر باعث می‌شود نسبت به قابلیت‌ها و توانایی‌های خود اعتماد و اطمینان بیش‌تری داشته باشید. قبل از شروع هر کاری انتظارات خود و اهدافتان را از آن کار بررسی کنید. خیلی غیر واقعی تصمیم نگیرید و سعی کنید کارهایی را انجام دهید که از پس آن برمی‌آیید. یعنی هدف‌ها و کارهای بزرگ را به قسمت‌های کوچک و قابل انجام تقسیم کنید.

نه بگویید: یکی از سخت‌ترین کارهای برای مردم نه گفتن است، اگر از بچگی در خانواده به بچه اصول درست نه گفتن را یاد ندهید همیشه در زندگی دچار مشکل و کمبود اعتماد به نفس می‌شود.تحقیقاتی که در دانشگاه کالیفرنیا انجام شد نشان داد که هر چقدر نه گفتن برایتان دشوارتر باشد، احتمال اینکه به اضطراب، فرسودگی شغلی و حتی افسردگی دچار شوید، بیشتر می‌شود و همه این عوامل باعث کاهش اعتماد به نفس در شما خواهند شد.

 راه های تقویت اعتماد به نفس

 هیچ بچه‌ای با یا بدون اعتماد به نفس متولد نمی‌شود

یادتان باشد نه گفتن در خیلی مواقع به نفع شماست. این موضوع را افرادی که اعتماد به نفس بالایی دارند به خوبی می‌دانند. این افراد به دلیل داشتن عزت نفس بالا مخالفت خود را به وضوح بیان می‌کنند. آنها می‌دانند برای نه گفتن نباید از جملاتی مانند «فکر نمی‌کنم بتوانم انجام دهم» یا «شک دارم» استفاده کنند.این افراد با اعتماد به نفس «نه» می‌گویند زیرا می‌دانند نه گفتن به یک تعهد جدید، احترام به تعهدات فعلی‌شان است و به آنها فرصت می‌دهد تا با خیال راحت، وظایف قبلی‌شان را انجام دهند.

از رئیستان فاصله نگیرید: اگر با کارفرمای خود دچار مشکل هستید یادتان باشد، یک ارتباط پرتنش می‌تواند اعتماد به نفس افراد باهوش را نیز تخریب کند. اگر رئیستان از شما انتقاد می‌کند یا از عملکرد شما راضی نیست حفظ اعتماد به نفس دشوار است اما باز هم تلاش کنید آن را از دست ندهید. سعی کنید تا نقاطی که باعث سوءتفاهم شده و ارتباط شما را با رئیستان خراب کرده پیدا کنید و آنها را رفع کنید. اگر به هیچ‌وجه نتوانستید این ارتباط را درست کنید، بهتر است که به دنبال شغل دیگری باشید.

 راه های تقویت اعتماد به نفس

 دانستن قوانین نانوشته برای انجام کارها یکی از روش‌های عالی برای افزایش اعتماد به نفس است

حامی خوب داشته باشید: یک شخص باتجربه و باهوشی که راه صحیح را نشانتان دهد و شما را تشویق کند، می‌تواند باعث افزایش اعتماد به نفس در شما شود. یک حامی خوب مثل آیینه عمل می‌کند و دیدگاهی به شما می‌دهد که باید برای باور به خود آن را در نظر بگیرید. دانستن قوانین نانوشته برای انجام کارها در محل کار، یکی از روش‌های عالی برای افزایش اعتماد به نفس است. یک مشاور خوب می‌تواند بعضی نکات مربوط به فرهنگ درونی شرکت‌ها را با توجه به روحیه‌ای که دارید، به شما آموزش دهد.

 راه های تقویت اعتماد به نفس

  تمرینات بدنی باعث آزادسازی اندورفین در بدن می‌شوند

ورزش کنید: ورزش کردن علاوه بر اینکه تناسب اندام شما را حفظ می‌کند، اعتماد به نفس را نیز بالا می‌برد. تمرینات بدنی باعث آزادسازی اندورفین در بدن می‌شوند و روحیه‌ شما را مثبت و پر نشاط خواهند کرد؛ بنابراین برای تمرینات ورزشی خود برنامه‌ریزی کنید؛ خواهید دید که اعتماد به نفستان بالا خواهد رفت.


منبع: فرادید