زندگی و زمانه «نجم السلطنه»، مادر نخست وزیر در تبعید

هفته نامه جامعه پویا – مسعود کاظمی: در کتاب هایی که به شخصیت محمد مصدق پرداخته اند با نام مادر او، نجم السلطنه، زیاد مواجه می شویم. البته شهرت مصدق که قدرت امپراتوری انگلیس را به چالش کشید، بعد از مرگ نجم السلطنه آغاز شد، به همین دلیل در زندگینامه مصدق اطلاعات چندانی درباره زندگانی نجم السلطنه وجود ندارد و فقط اشاراتی کوتاه به تاثیرات مادر بر فرزند شده است.

نجم السلطنه سه بار ازدواج کرد و هر سه بار با فوت همسر، به همراه فرزندان کوچکش تنها ماند. عبدالحسین میرزا فرمانفرما، برادر نجم السلطنه، به این خواهر خود بسیار علاقه مند بود و امر دشوار سرپرستی و رسیدگی به خواهر و فرزندانش را بر عهده گرفت.

نجم السلطنه کیست؟

ملک تاج ملقب به نجم السلطنه یکی از دختران فیروز میرزا پسر عباس میرزا نایب السلطنه بود. او در سال ۱۲۳۱ (شش سال پس از آغاز سلطنت ناصرالدین شاه قاجار) متولد شد و سال ۱۳۱۱ (شش سال پس از آغاز سلطنت رضا شاه پهلوی) درگذشت.

مادر نجم السلطنه، حاجیه هماخانم دختر بهمن میرزا بهاءالدوله یکی از پسران فتحعلی شاه قاجار بود. حاجیه هماخانم زنی متدین بود. به همین دلیل مسجدی در گذر وزیر دفتر به نام مسجد شاهزاده خانم احداث و وقف کرد. فیروز میرزا و حاجیه هماخانم سه دختر و یک پسر داشتند. یکی از دختران به نام ماه سیما در جوانی درگذشت. نجم السلطنه، دختر ارشد و دیگری سرورالسلطنه بود که با مظفرالدین میرزا (ولیعهد) ازدواج کرد و به حضرت علیا ملقب شد، کوچک ترین فرزند عبدالحسین میرزا بود که بعدتر لقب پدر (فرمانفرما) را گرفت.

زندگی و زمانه «نجم السلطنه»، مادر نخست وزیر در تبعید

از ابتدا بین عبدالحسین و نجم السلطنه مهر عجیبی وجود داشت. برادر و خواهر انس و الفت بسیاری داشتند و فرزندانشان شاهد این علاقه بودند. یکی از دختران فرمانفرما می گوید: «زمانی که نجم السلطنه خبر می داد به دیدار برادر خواهد آمد، عبدالحسین از صبح زود درصدد تدارک و پذیرایی بود و خود شخصا به همه امور سرکشی می کرد. وقتی نجم السلطنه با کالسکه می رسید، برادر به استقبال او می شتاف و در کالسکه را باز کرده و می گفت نوکرتم، غلامتم و نجم السلطنه با لحن تند و صریحی که همواره داشت می گفت لوس نشو.

بالاخره پس از تشریفات وقتی نجم السلطنه روی صندلی می نشست و دست هایش را روی زانوهایش می گذاشت، فرمانفرما بچه ها را صدا می زد بیایید دست عمه جان را ببوسید. نجم السلطنه در این دیدارها نه چیزی می نوشید و نه می خورد. نیم ساعتی می نشست و بعد با عجله و قدم های تند که از عاداتش بود می رفت. نجم السلطنه قدی کوتاه داشت و تند سخن می گفت و با سرعت حرکت می کرد و حوصله حرف های بیهوده و بدیهیات را نداشت.»

مریم فیروز، دیگر دختر فرمانفرما عمه خود را این گونه توصیف می کند: «زن کوچک اندامی بود با حرکت سر، تعظیم ما را جواب می داد و به سرعت عبور می کرد. صورتی سفید با چشمانی درشت به رنگ میشی روشن داشت.بینی او نازک و منحنی بود. فکری روشن و گفتاری تند و تا حدی خشن داشت. در ۸۰ سالگی شخصا مشغول نظارت بر ساختمانی بود که تا به امروز به بیمارستان نجمیه معروف است. تکیه کلامش «نه والله به خدا» بود. پدرم علاقه زیادی به او داشت و همواره به احترامش کوشا بود.»

ازدواج اول و اقامت در کرمان

نجم السلطنه مانند دیگر دختران خانواده های هم تراز، نزد معلم خانوادگی به تحصیل پرداخت. زمانی که به سن ازدواج رسید، هنوز جوانان از امکان تحصیل پرداخت، زمانی که به سن ازدواج رسید، هنوز جوانان از انکان تحصیل خارج از ایران برخوردار نبودند، به ویژه که ناصرالدین شاه مخالف سفر به فرهنگ و تحصیل خارج از ایران بود اما اسماعیل خان نوری وکیل وکیل الملک کرمانی، پدرشوهر نجم السلطنه از این قاعده مستثنا بود و پسرش مرتضی قلی خان را به روسیه فرستاده بود تا علم نظامی بیاموزد. مرتضی قلی خان از خانواده سلطنتی نبود.

زمان ازدواج نجم السلطنه، پدرش وزیر جنگ بود اما ثروت چندانی نداشت؛ بنابراین می خواست دخترش عروس خانواده ثروتمندی شود. به همین دلیل مرتضی قلی خان را گزینه مناسبی برای این امر می دید. در زمان ازدواج نجم السلطنه با مرتضی قلی خان او متأهل و دارای چند فرزند بود. داماد، بسیار مسن تر از عروسی بود که در آن هنگام فقط ۱۶ سال داشت. نجم السلطنه مهریه قابل توجهی از قرار چهارم و نیم دانگ قریه اسماعیل آباد را دریافت کرد که دهکده علی آباد واقع در چوپار جنوب کرمان بود. عروس و داماد پیش از خطبه عقد یکدیگر را ندیدند.

نجم السلطنه پس از این وصلت راهی کرمان شد. مرتضی قلی خان (وکیل الملک) حاکم کرمان، به شدت مقروض شده بود و قادر به پرداخت قرض های خود نشد. چندین سال خشکسالی و … باعث شد مالیات ها به تاخیر بیفتد و کار برای او دشوار شد. عده ای از داوطلبان همیشگی حکومت با پرداخت پول هنگفتی به شاه در ازای حکومت کرمان، موجب عزل مرتضی قلی خان شدند.

نجم السلطنه پس از چند سال به تهران آمده بود تا خانواده اش را ببیند اما نگران اوضاع مالی اسفناک خانواده و شوهرش بود. سرنوشت برای او دوره سخت و غم انگیزی رقم زد. یک سال بعد از مراجعت به تهران، مرتضی قلی خان درگذشت، بدون این که بتواند بدهی های خود را بدهد. نجم السلطنه و دخترانش به کرمان بازنگشتند. بین وراث وکیل الملک بر سر تقسیم ارث و قرض های پدر دعود شده و تا سال ها بعد ادامه پیدا کرد.

سرانجام زمانی که عبدالحسین میرزا فرمانفرما به حکومت کرمان منصوب شد، توانست امور مالی را رتق و فتق کند و سهم خواهر و دخترانش را بفروشد. گرفتاری های مالی باعث شد نجم السلطنه به فکر جمع آوری اموال بیفتد و مانند برادر، به خرید زمین پرداخت و در این امر تبحر پیدا کرد.

ازدواج دوم و زندگی در تهران

نجم السلطنه بنا بر آداب و رسوم زمانه که وقتی زنی شوهرش را از دست می دهد باید یک سال عزاداری کند و گوشه گیر باشد، به جز دید و بازدید با خانواده و بستگان به معاشرت با کسی نمی پرداخت. او بعد از سالِ همسر به اصرار بزرگ ترها رخت سیاه از تن در آورد و به فکر تجدید فراش افتاد. ازدواج مجدد برای بیوه جوانی چون او با تحسین و تشویق همگان همراه بود. ازدواج دوم نجم السلطنه با محاسبه و وساطت خانواده طرفین انجام شد. خانواده های فیروزمیرزا و میرزا هدایت آشتیانی وزیر دفتر از قبل با هم آشنایی داشتند و ترتیب این ازدواج دشوار نبود.

وزیر دفتر هم جوان نبود و پیش از آن، همسر و چندین فرزند داشت؛ اما او ثروتمند بود و در نظر نجم السلطنه با همه مصائب، وصلتی مناسب می آمد. ازدواج با وزیر دفتر دو سال پس از فوت مرتضی قلی خان برپا شد. یک سال بعد نجم السلطنه پسری به دنیا آورد که آرزوی هر زنی در آن دوران بود. نام او را محمد و لقبش را مصدق السلطنه گذارند. این پسر بعدها نخست وزیر ایران شد. چندی بعد نیز صاحب دختری به نام آمنه ملقب به دفترالملوک شدند.

نجم السلطنه تا حدودی آرامش خیال یافته بود و آینده فرزندانش را با امید نگاه می کرد اما بحران بار دیگر به سراغش آمد و همسرش فوت کرد. در این مقطع پدر نجم السلطنه هم از دنیا رفته بود و برادرش هم از او دور بود. مظفرالدین میرزا ولیعهد و حضرت علیا هم در تبریز زندگی می کردند.

 زندگی و زمانه «نجم السلطنه»، مادر نخست وزیر در تبعید
در چنین شرایطی از دست دادن وزیر دفتر در اثر بیماری وبا دردناک بود. او دو فرزند کوچک، محمد ۱۰ ساله و دفترالملوک ۸ ساله را داشت و مجددا زحمت تربیت فرزندان و حفظ اموال شان در برابر اقوام پدری بر دوش نجم السلطنه افتاده بود. او در این زمان ۴۰ سال داشت. به هر دشواری که بود از این ماجرا هم عبور کرد. سال ها بعد پسرش، دکتر محمد مصدق از راهنمایی ها و نصایح مادر، اظهار امتنان کرد.

شیرین سمیعی (همسر نوه دکتر مصدق) درباره رابطه مصدق و مادرش می گوید: «مصدق بسیار او را دوست می داشت و بزرگ و محترمش می شمرد. علاقه و احترامش به دلیل مهرش بود و کاری به ایل و تبار نجم السلطنه نداشت.» سمیعی در ادامه می افزاید: «دختران دکتر مصدق از مادر پدرشان خاطرات بسیار خوبی داشتند و با مهر از او یاد می کردند. او را در زمان حیات، شازده و شازده جون می نامیدند.

منصوره دختر دوم مصدق می گفت تو هم اگر او را می دیدی دوستش می داشتی و مانند دیگران شازده جون صدایش می کردی.» سمیعی ادامه می دهد: «مرگ پدر، محمد را بیش از پیش به مادر نزدیک کرد. از آن پس بود که محمد به او سخت وابسته شد و تحت تاثیر شخصیت، منش و گویش و کنش نجم السلطنه قرار گرفت. تا آخرین لحظه حیات نجم السلطنه، مطیع امر مادر بود و تا آخرین لحظه حیات خودش، همچنان نصایح مادر را به گوش داشت.»

ازدواج سوم و سفر به تبریز

در جامعه سنتی آن روز ایران، زندگی یک زن به تنهایی خوشایند نبود، ازدواج مجدد برای زنی تنها نه تنها منعی نداشت، بلکه تشویق هم می شد. به ویژه زنان منسوب به خانواده قاجار به دلیل موقعیت شان به سرعت ازدواج می کردند. نجم السلطنه نیز با میرا فضل الله خان وکیل الملک تبریزی طباطبایی دیبا از خانواده های معروف آذربایجان ازدواج کرد. او مدتی در پترزبورگ وزیر مختار بود و پس از فوت همسرش با نجم السلطنه ازدواج کرد.

نجم السلطنه پس از این ازدواج مدتی به تبریز رفت. میرزا فضل الله از همسر قبلی خود ۱۱ فرزند داشت که چندان با همسر جدیدش سر سازگاری نداشتند. نجم السلطنه از این همسر پسری به دنیا آورد که نامش را ابوالحسن دیبا گذاشتند. این دوران خوش زندگی نجم السلطنه به شمار می رفت. او پس از مدت ها نزدیک خواهرش زندگی می کرد و رابطه خوبی با ولیعهد داشت.

نجم السلطنه زمان زیادی در تبریز نماند و به تهران بازگشت. زن و شوهر به اتفاق فرزندان شان در خانه موروثی خیابان حافظ فعلی زندگی می کردند. روز قبل از جشن پنجاهمین سال سلطنت ناصرالدین شاه، شاه به قصد زیارت حضرت عبدالعظیم به ری رفت و با گلوله میرزا رضا کرمانی از پیروان سید جمال الدین اسدآبادی به قتل رسید. مظفرالدین شاه شوهر خواهر نجم السلطنه به سلطنت رسید و موقعیت خانواده او ارتقا یافت.

با تغییر سلطنت نجم السلطنه که خواهرش حضرت علیا سوگلی شاه و زن عقدی او بود، بیشتر به دربار رفت و آمد داشت. او در نامه هایش به فرمانفرما ذکر کرده، گاهی چند روز در دربار نزد خواهرش می مانده است. رابطه نجم السلطنه با شاه خوب بود و به ظاهر علت این بوده که وقتی حضرت علیا سر ناسازگاری با شاه داشته، نجم السلطنه واسطه می شده است.

شرح نامه ها به فرمانفرما

آنچه از نجم السلطنه به جا مانده، بیشتر نامه هایی است که به برادرش فرمانفرما نگاشته است. وفاداری و عشق عمیق خواهر به برادر در تمامی نامه ها مشاهده می شود، به طوری که در چند نامه او را برادر عزیزم، رفیقم و پدرم خطاب کرده است. در این نامه های ایمان عمیق نجم السلطنه به خداوند و مشیت الهی به چشم می خورد. نجم السلطنه درباره اشخاص هیچ ملاحظه ای نداشته و در نامه هایش حتی درباره شاه بسیار عریان به انتقاد می پرداخته است. او مطالبی درباره اوضاع کشور می نوشته که حاکی از تیزبینی اش است و با وجود نزدیکی با شاه متوجه بعضی ضعف های او می شود.

ظاهرا این گونه عقاید و در عین حال تیزبینی نجم السلطنه به پسرش محمد مصدق نیز به ارث رسیده بود. در یکی از نامه ها درباره استقراض از روس ها می نویسد: «برادر مردم چه کار دارند دولت پول دارد یا ندارد؟ رضای میل آن را می کنند، مثل شما راه نمی روند که دو سفر خواستید بروید به انواع و اقسام موقوف کردید. پول هم قرض شد و سفری هم رفتند. هر چه خدا بخواهد همان می شود. شما خیال کردید این دوره همه به دست شماست. خیرخواهی می کردید. آن وقت در زمان شما شاه آن قدر غصه می خورد علیل شده بود. زیاد نوشتن مایه دردسر است. خودت بهتر اوضاع را می دانی.»

کم کم اوضاع کشور بحرانی شد و نجم السلطنه به وضعیت خوش بین نبود و در نامه هایش به فرمانفرما نگرانی خود را از اوضاع بحرانی کشور ابراز می داشت. او در نوشته هایش جسته و گریخته از دولت و شاه انتقاد می کرد.

۳ ازدواج و ۵ فرزند

نجم السلطنه در طول زندگی اش سه بار ازدواج کرد که هر بار با فوت همسر، زندگی مشترک پایان یافت. او پنج فرزند داشت، شوکت الدوله و عشرت الدوله از وکیل الملک کرمانی همسر اولش، محمد مصدق و آمنه دفترالملوک از وزیر دفتر آشتیانی همسر دوم و از همسر سومش میرزا فضل الله خان و ابوالحسن دیبا را داشت. او هر پنج فرزند را بدون حضور پدر بزرگ کرد. در این امر حمایت برادر و یاری محمد پسر بزرگش با او همراه بود.

بدون شک افتخار و دلگرمی نجم السلطنه پس از برادر، به محمد مصدق بود. او نیز همه عمر خود را مدیون تربیت مادر می دانست و معتقد بود مادرش به او تفهیم کرده اهمیت شخص در جامعه مساوی است با رنجی که به خاطر مردم کشیده است. نجم السلطنه نیز در نامه ای به فرمانفرما در سال های تبعید از فرزندش محمد ابراز رضایت می کند و می نویسد: «مصدق السلطنه بسیار خوب تربیت شده والا بچه بی پدر نباید این قدر خوب بشود.» همچنین در جای دیگری از عشق و علاقه مصدق به آبادانی ملک و دیار یاد کرده است.

ازدواج محمد مصدق دغدغه اصلی نجم السلطنه

یکی از بزرگ ترین دغدغه های نجم السلطنه ازدواج پسرش محمد بود. او در نامه ای به برادرش نوشته: «تا به حال نه صیغه خواسته نه زن عقدی.» نجم السلطنه بعد از ناامیدی از ازدواج پسرش با دختر شاه، به فکر دختر امام جمعه، زهرا ضیاءالسلطنه می افتد. بالاخره زحماتش ثمر می دهد و مصدق السلطنه با ضیاءالسلطنه، دختر امام جمعه که مادرش نوه ناصرالدین شاه بود ازدواج کرد. ضیاءالسلطنه زنی سازگار، مهربان، وفادار و استوار بود که در کنار تمامی گرفتاری های محمد ایستادگی و مقاومت کرد.»

شیرین سمیعی هم روایت جالبی درباره ازدواج دکتر مصدق دارد. سمیعی از زبان اطرافیان دکتر مصدق می نویسد: «نجم السلطنه نزد خواهرش رفت و از خواهرزاده اش فخرالدوله (دختر مظفرالدین شاه) خواستگاری کرد. خواهر او این وصلت را به صلاح هیچ کدام ندانست و در واقع به خواستگاری جواب رد داد. نجم السلطنه استدلال های خواهر را نپذیرفت و از او رنجید و برای پسر ۲۰ ساله اش در جستجوی دختری مناسب بود که به والایی خواهرزاده باشد. به خواستگاری دختر زین العابدین امام جمعه تهران رفت. زهرا ضیاءالسلطنه نازنین زنی بود.»

زندگی و زمانه «نجم السلطنه»، مادر نخست وزیر در تبعید

نجم السلطنه پس از مشروطه

در سال هایی که اعتصاب ها و شورش ها، آغاز انقلاب مشروطه را خبر می داد، میرزا فضل الله خان، همسر سوم نجم السلطنه نیز درگذشت و بار دیگر سرپرستی فرزندی خردسال به دوش او افتاد. زندگی این زن پس از فوت همسر سوم برای چندمین بار دستخوش ناملایمات تازه ای شد. فرمانفرما همچنان در نگهداری از فرزندان خواهرش کوشا بود اما به هر روی ایام برایش به سختی می گذشت.

پس از مشروطه محمد علی شاه مورد تنفر فعالان سیاسی بود. مشروطه خواهان و به ویژه چپ های تندرو به او مشکوک بودند. محمد علی شاه نیز از قانون اساسی مشروطه که قدرت مطلقه او را محدود می کرد ناراضی بود. نجم السلطنه در این دوران دل خوش حضور محمد پسر بزرگش بود. مصدق در این هنگام ۲۴ ساله بود و به علت گرایش های شخصی، تحصیلاتی و حس ملی گرایی خود از مشروطه خواهان بود.

علاقه او به دموکراسی که در طول عمرش نمایان شد، ریشه دار بود. مادر شور پسر را می دید و نگران بود. از سویی علاقه پسر به مشروطه در مادر نیز تاثیر گذاشته بود. مصدق با توجه به گرایشی که به مشروطه داشت و جوی که در دوره استبداد صغیر در ایران حاکم بود، ترجیح داد از کشور برود. محمد راهی فرانسه شد اما در این سفر بیمار و مجبور به ترک تحصیل شد.

مصدق پس از بهبودی همراه مادر، همسر، سه دختر و دو پسرش راهی سوئیس شد. محمد بچه ها را به مدرسه ای در سوئیس رهسپار کرد و خود نیز مشغول تحصیل در رشته حقوق در دانشگاه نوشاتل سوئیس شد. نجم السلطنه پس از جراحی چشم به ایران بازگشت. نجم السلطنه زمانی درباره تحصیل خارج از ایران بدبین بود اما از این که فرزندانش در سوئیس آرام و پیشرفته مشغول تحصیل بودند، احساس آرامش می کرد.

مصدق پس از بازگشت به ایران مدتی به امور فرهنگی مشغول بود و پس از آن دعوت ذکاءالملک فروغی را پذیرفت و به کار استادان مدرسه حقوق و علوم سیاسی پیوست. همچنین به تدوین کتابی درباره کاپیتولاسیون پرداخت و مدت کوتاهی در کابینه مستوفی الممالک از طرف مجلس عضو کمیسیون پنج نفره در وزارت مالیه شد. پیشرفت مصدق، مادر را خوشحال می کرد. او رنج زیادی برای تربیت فرزندانش کشیده بود. بعدتر مصدق حاکم فارس شد. از نظر مادر، والی گری فارس، جایی که فرمانفرما قبلا در آنجا حکومت می کرد، بالاترین افتخار را داشت و نشانه موفقیت پسر بود.

حکومت رضاخان

نجم السلطنه هنگام تغییر سلطنت از قاجار به پهلوی ۷۴ ساله بود و چه بسا درباره بسیاری از اتفاقات آن دوران با شک و تردید می نگریست. نیازی نداشت مانند مردانی که با تزویر به دنبال پست و قدرت بودند به چیزی که اعتقاد نداشت، تظاهر کند اما با این که صریح بود می دانست در این دوران باید با احتیاط زندگی کند. در همان زمان تعدادی از خدمتکاران خانه فرمانفرما از ماموران حکومت بودند.

ساخت و وقف بیمارستان نجمیه

تغییر سلطنت برای بیشتر خانواده های قاجار ناخوشایند بود. طبق قانون همه مردم باید نام خانوادگی برای خود انتخاب می کردند، بنابراین نجم السلطنه به ملک تاج فیروز تغییر نام داد. فرمانفرما نیز نام فرمانفرمائیان را برای خود برگزید. نجم السلطنه از سال ۱۳۰۷ در اندیشه احداث مریض خانه بود؛ این بیمارستان در باغی در خیابان حافظ کنونی قرار داشت. باغ از شوهر سوم او میرزا فضل الله به نجم السلطنه رسیده بود.

بیمارستان نجمیه اولین بیمارستان خصوصی تهران بود که نیمی از تخت های آن را نجم السلطنه وقف بیماران مستمند کرد. در چند سالی که بیمارستان ساخته می شد، نجم السلطنه با کهولت سن در خانه کوچکی در همان باغ می زیست و شخصا به امور ساختمان سرکشی می کرد.

هر غروب اجرت کارگران را می پرداخت. نکته جالب و غیرمعمول درباره موقوفه بیمارستان نجمیه این است که نجم السلطنه حق نظارت را به دختر ارشد خود زرین تاج خانم حاجیه شوکت الدوله و پس از او به ملوک خانم عشرت الدوله و پس از او به آمنه دفترالملوک واگذار کرد. تولیت هم با محمد مصدق و پس از او با ابوالحسن دیبا بود.

ظاهرا دوران پر جنب و جوش مشروطه و جو اوایل حکومت پهلوی که زنان را به حضور در اجتماع تشویق می کرد، روی نجم السلطنه هم تاثیر بسزایی داشت. هر چه بود می توان گفت در او نشانه هایی از زنی بود که در گذر زمان و با آن پیش می رفت و تغییر می کرد. البته دختران هم به خوبی از عهده کار بر آمدند، زیرا دست پرورده مادری قوی و خوش فکر بودند. بیمارستان نجمیه روز ۱۵ آذر سال ۱۳۰۸ افتتاح شد. بیمارستان نجمیه پایدار و فعال باقی ماند.

در بحبوحه نهضت ملی شدن صنعت نفت در زمان نخست وزیری دکتر مصدق بعضی از موقوفه های بیمارستان فروخته شد و با کمک محمد شمشیری (صاحب یک چلوکبابی معروف در بازار تهران) ساختمانی بزرگ با تجهیزات جدید در کنار ساختمان قدیم بیمارستان ساخته شد. پس از انقلاب بیمارستان نجمیه را سپاه پاسداران اداره می کند و اداره اوقاف، سرپرست موقوفه های خانواده مصدق است. در دفتر کوچکی در ضلعی از بیمارستان که شمشیری آن را ساخته، روی یک پلاک مسی نوشته شده است: «هر کس آن درود عاقبت کار که کشت».

غلامحسین، فرزند دکتر مصدق، در کتابش می نویسد: «بیمارستان به تدریج توسعه یافت. پدرم در هر شرایط و وضعی که بود چه در دوران سلطنت رضاخان و چه سال های طولانی پس از آن همواره نسبت به پیشرفت امور بیمارستان توجه خاصی داشت و این توجه و مراقبت، بیشتر به خاطر علاقه و احترام نسبت به مادرش نجم السلطنه بود.

داستان رابطه این مادر و پسر توصیف ناپذیر است زیرا پدرم در کودکی پدرش را از دست داده بود و مادربزرگ تربیت تنها پسرش را به عهده گرفته بود. برای ادامه تحصیلات دانشگاهی او را به اروپا فرستاده بود، عشق به وطن و خدمت به مردم ایران را در دلش بارور کرده و از او یک ابرمرد ساخته بود. بی دلیل نبود که دکتر مصدق بارها به ما می گفت من در این دنیا به دو چیز عشق می ورزم؛ مادرم و ایران وطنم.»

نجم السلطنه سال ۱۳۱۱ در تهران درگذشت. او در قید حیات نبود تا نخست وزیری پسرش را ببیند و البته دوران حبس و حصر و تبعید محمد مصدق پس از نخست وزیری را.

منابع:

  • زنانی که زیر مقتعه کلاهداری نموده اند (منصوره اتحادیه)
  • در کنار پدرم؛ مصدق (دکتر غلامحسین مصدق)
  • در خلوت مصدق (شیرین سمیعی)
  • از روزگار رفته حکایت (محمد علی میرزا فرمانفرمائیان)
  • شرح حال رجال ایران (بامداد)
  • پنجاه سال تاریخ ایران (خان بابا بیانی)
  • خاطرت تاج السلطنه (مسعود عرفانیان)
  • تاریخ مشروطه ایران (احمد کسروی)
  • زمانه و کارنامه سیاسی اجتماعی عبدالحسین میرزا فرمانفرما (منصوره اتحادیه)


منبع: برترینها

تغییر فرم ابروی ستاره‌ها از گذشته تا کنون

برترین ها – ترجمه از پردیس بختیاری: ابروها در نمایش بهتر زیبایی چشمان نقش بسیار موثری دارند و به همین دلیل است که پس از چشم، این عضو صورت مورد توجه زیاد قرار دارد. با این تفاسیر و با توجه به نقش ابرو در صورت، شاید برایتان جالب باشد تغییر مدل ابروهای هنرمندان هالیوودی را از زمان گذشته تا حال با هم مقایسه کنید.

۱٫ در دهه ۹۰ میلادی، ابروهای نازک مد بود اما خوشبختانه مد برگشت و ابروهای طبیعی جای خود را به آن داد. آنجلینا جولی نیز با پر کردن ابروهایش آنها را به حالت طبیعی خود بازگرداند.

 تغییر فرم ابروی ستاره ها از گذشته تا کنون


۲٫ نیکول ریچی عاشق ابروهای کمانی شکل است. تفاوت مدل ابروهای او در گذشته و حال، تنها پهنای آن است. او در گذشته ابروهایی باریک داشته اما حال آنها را پهن تر کرده تا با مد روز پیش رود. علاوه بر پهنای ابرو، رنگ ابروهای او نیز تیره تر و با رنگ موهایش یکی شده است.

 تغییر فرم ابروی ستاره ها از گذشته تا کنون


۳٫ به ابروهای لیدی گاگا نگاه کنید. او در گذشته رنگ روشن موهایش را با رنگ ابروهایش ست کرده بود به طوری که ابروهایش به چشم نمی آمد اما حال نه تنها آنها را پهن تر بلکه رنگ آنها را نیز تیره تر کرده است. شما کدامیک را ترجیح می دهید؟

 تغییر فرم ابروی ستاره ها از گذشته تا کنون


۴٫ ابروهای کامرون دیاز در سال ۲۰۰۰، تقریبا نامرئی و با رنگ بلوند موهایش ست بود. اما در سال ۲۰۱۴ بود که او رنگ ابروهایش را تغییر داد و آنها را تیره تر کرد. اگر چه او هیچ تغییری به فرم ابروهایش نداد ولی به نظر می رسد که او با ابروهای جدیدش زیباتر شده است.

 تغییر فرم ابروی ستاره ها از گذشته تا کنون


۵٫ یکی از معروف ترین ابروها را مدل معروف، سارا دلوین، دارد، از این رو که بسیار پرپشت و حالت دار است. او به خوبی می داند که مدل ابروهایش بسیار زیباست، به همین دلیل تنها تغییری که به آن داده، رنگ ابروهایش است. او به ابروهایش رنگی گرم تر زده تا زیبایی چهره اش را دوبرابر سازد.

 تغییر فرم ابروی ستاره ها از گذشته تا کنون


۶٫ از آنجا که ابروهای باریک، چهره را مسن تر نشان می دهد، درو بریمور نیز از مدل ابروهایی که در سال ۲۰۰۷ داشته دست کشید و آنها را پرپشت تر کرد.

 تغییر فرم ابروی ستاره ها از گذشته تا کنون


۷٫ یکی از بیشترین تغییرات ابرو، مربوط به گوئن استفانی ست. در سال ۲۰۰۰ او ابروهایی کمانی و بسیار باریک داشت اما خداروشکر دلش را زد و به ابروهای پرپشت طبیعی خود بازگشت.

 تغییر فرم ابروی ستاره ها از گذشته تا کنون


۸٫ جنیفر لورنس ثابت کرد که ابروها نباید هم رنگ پوست صورت باشند. او با پررنگ کردن ابروهایش، به چهره بی روحش طراوت داد. به علاوه قد ابروهایش را نیز بلندتر کرد که بر کشیدگی و زیبایی چشمهایش افزود.

 تغییر فرم ابروی ستاره ها از گذشته تا کنون


۹٫ شاید از این که جنیفر لوپز در سال ۱۹۹۸ ابروهایش را به این شکل در آورد، تعجب کنید اما خب مقاومت کردن در برابر مد سخت است. اما خوشبختانه او ابروهایش را به حالت طبیعی خود بازگرداند.

 تغییر فرم ابروی ستاره ها از گذشته تا کنون


۱۰٫ این طور به نظر می رسد که جولیا رابرتس ابروهایش را در سال ۱۹۹۰ بر نمی داشته، اما ما خوشحالیم که حداقل آنها را تمییز می کند.

 تغییر فرم ابروی ستاره ها از گذشته تا کنون


۱۱٫ فرم ابروهای کیت وینسلت از سال ۱۹۹۸ تاکنون تغییر چندانی نکرده است، تنها رنگ آن پررنگ تر شده اما تغییری که به فرم صورت اش داده، بسیار است.

تغییر فرم ابروی ستاره ها از گذشته تا کنون 


۱۲٫ ما ابروهای طبیعی کیم کارداشیان را در سال ۲۰۰۷ بیشتر از ابروهای مصنوعی زمان حال او می پسندیم، شما چطور؟

 تغییر فرم ابروی ستاره ها از گذشته تا کنون


۱۳٫ ابروهای کنونی کایلی جنر بسیار پهن تر از ابروهای او در سال ۲۰۱۰ است. او همچنین اندکی رنگ آنها را روشن تر کرده تا با رنگ جدید موهایش ست شود.

 تغییر فرم ابروی ستاره ها از گذشته تا کنون


۱۴٫ تغییرات ابروهای مدونا از سال ۱۹۸۷ تا سال ۲۰۱۵ بسیار چشمگیر است. او ابروهایش را باریک تر روشن تر کرده است. ما که از این تغییر راضی هستیم، شما را نمی دانیم!

 تغییر فرم ابروی ستاره ها از گذشته تا کنون


۱۵٫ ابروهای پنلوپه کروز نیز از سال ۱۹۹۹ تا به حال تغییر زیادی کرده است. او هم مانند ستاره های دیگر نه تنها آنها را پرپشت تر بلکه رنگ شان را نیز روشن تر کرده است.

 تغییر فرم ابروی ستاره ها از گذشته تا کنون

۱۶٫ ریحانا با کشیدن دم ابروهایش، به صورت اش کشیدگی بیشتری داده است. شما نیز می توانید به سادگی و به کمک مداد یا سایه ابرو، این کار را انجام دهید و تاثیر آن را روی صورت تان ببینید.

تغییر فرم ابروی ستاره ها از گذشته تا کنون


منبع: برترینها

بحران مهاجرت نخبگان افسانه است یا واقعیت؟

هفته نامه کرگدن – امید توشه: آمارهای بین المللی نشان می دهد نه تنها ایران جزو کشورهای «نخبه فرست» جهان نیست، بلکه تعداد دانشجویان ایرانی که در دانشگاه های معتبر جهان تحصیل می کنند نیز از متوسط جهانی کمتر است.

یکی از بحث های مورد علاقه همگانی در ایران، مهاجرت بهترین هاست و معمولا هر کسی از ظن خود چندروایت دسته اول از مهاجرت نخبگان دارد که می تواند در مواقع لزوم به آن ها استناد کند. در این شرایط تیترهایی نظیر «ایران؛ بزرگ ترین صادرکننده نخبگان در جهان» یا «رتبه اول فرار مغزها» در رسانه ها بدون آن که به قدر کافی مورد واکاوی قرار گیرد، مورد پذیرش همگان است. این ادعا که تمام نخبگان و مغزهای ایرانی جلای وطن کرده اند یا نیت آن را در سر می پرورانند، چنان پذیرفتنی است که گاهی مدیران اجرایی و مسئول کشور هم طوطی وار هر آنچه را این سو و آن سو شنیده اند تکرار می کنند، بی آن که ادله کافی برای آن ذکر شود. با این حال آمار و گزارش های بین المللی نشان می دهد واقعیت چیز دیگری است.

 بحران مهاجرت نخبگان افسانه است یا واقعیت؟

حدود سه سال پیش «انستیتو واشنگتن برای سیاست های خاور نزدیک» طی گزارشی آمار دانشجویان ایران در امریکا در چند دهه گذشته را اعلام کرد. نموداری که نشان می دهد تعداد دانشجویان ایرانی در سال ۱۹۸۰ (اولین سال پس از انقلاب) به بیش از ۵۵ هزار نفر رسیده بود. مطابق این گزارش سیر صعودی دانشجویان ایرانی از سال ۱۳۵۴ آغاز می شود و مرز ۱۰ هزار دانشجو را رد می کند و پس از اولین سال انقلاب، این روند نزولی می شود و در سال ۱۳۶۳ به ۲۰ هزار دانشجوی ایرانی محصل در امریکا کاهش می یابد.

در نهایت یک دهه پس از وقوع انقلاب تعداد دانشجویان ایرانی در امریکا به مرز ۱۰ هزار نفر می رسد. رقمی که اکنون پس از سه دهه در همین حدود باقی مانده است. هر چند طی این سه دهه نیز تعداد دانشجویان ایرانی ر مراکز معتبر دانشگاهی امریکا اوج و فرودهای مداوم داشته است و در آغاز قرن جدید میلادی تعداد دانشجویان ایرانی در این کشور به حدود ۲۵۰۰ نفر رسیده بود با این حال اندک اندک به تعداد دانشجویان ایرانی طی هفده سال گذشته افزوده شده است.

کمترین تعداد دانشجویان ایرانی در امریکا به سال ابتدایی دهه سی باز می گردد؛ در آن سال تنها حدود ۶۰۰ نفر ایرانی در امریکا مشغول تحصیل بودند و بیشترین تعداد در سال ۱۳۵۹ با حدود ۵۵ هزار نفر بود که باعث شد از این نظر رتبه اول را در امریکا به خود اختصاص دهیم.

با آغاز دهه هفتاد تعداد دانشجویان ایرانی در امریکا کاهش یافت، طوری که در ۱۳۷۹ کمترین تعداد دانشجوی ایرانی با ۱۷۰۰ نفر طی ۴۵ سال گذشته در امریکا به ثبت رسید. در دهه هشتاد هم کمترین میزان رشد سالانه تعداد دانشجو در سال ۱۳۸۴ با رشد منفی ۳٫۲ درصد بود و بیشترین میزان رشد در سال ۱۳۸۸ با رشد حدود ۳۴ درصدی نسبت به سال قبل از آن ثبت شد.

 بحران مهاجرت نخبگان افسانه است یا واقعیت؟

نکته قابل توجه درخصوص نرخ افزایش سالانه دانشجویان ایرانی در امریکا این است که از سال ۱۳۸۴ تا ۱۳۹۵ نرخ افزایش تعداد دانشجویان در امریکا نزولی بوده و از ۲۵٫۲ درصد رشد سالانه در سال ۱۳۸۵-۱۳۸۴ به ۸٫۲ درصد در سال ۱۳۹۵-۱۳۹۴ کاهش داشته باشد.

با این حال، مطابق گزارش «انستیتو واشنگتن برای سیاست های خاور نزدیک» میزان دانشجویان ایرانی در حدود آمارهای ۴۰ سال پیش ثابت مانده است. نکته ای که خلاف باور عمومی در خصوص مهاجرت گسترده نخبگان علمی ایران به مقصد اول دانشجویان جهان را ترسیم می کند. در این گزارش تاکید شده تعداد دانشجویان ایرانی خارج از کشور در سال ۲۰۱۴، حدود ۵۰ هزار نفر است که تنها ۸۷۰۰ نفر آن ها در امریکا تحصیل می کنند. ۵۶ درصد این افراد در رشته مهندس تحصیل می کنند و از هر سه نفر آن ها، یک نفرشان زن هستند.

کجای لیست جهانی قرار داریم؟

سال هاست که درخصوص آمار خروج نخبگان از ایران آمارهای تلخ و گاه اغراق آمیزی اعلام می شود. مطابق آنچه که از زبان مسئولان رسمی کشور هم اعلام می شود، ایران بزرگ ترین صادرکننده نخبه در جهان است و خسارت ناشی از فرار مغزها صدها میلیارد دلار است. ارقام و ادعاهایی که برخلاف آنچه گویندگان بدان استناد می کنند در هیچ یک از گزارش های نهادهای بین المللی دیده نمی شود.

آش آمارهای فرار نخبگان از کشور آن چنان شور شد که بنیاد ملی نخبگان در گزارشی اعلام کرد ایران نه تنها بزرگ ترین کشور «نخبه فرست» جهان نیست، بلکه در منطقه هم در رتبه اول قرار ندارد. در این گزارش آمده است یونسکو در سال ۲۰۱۵ آماری را اعلام کرد که براساس آن طی سال های ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۳ تعداد دانشجویان بین المللی دنیا بیش از دو برابر افزایش داشته است.

به این ترتیب، تعداد دانشجویان سراسر جهان که میل به مهاجرت به کشورهای دیگر برای ادامه تحصیل دارند، سال به سال افزایش داشته است و در سال ۲۰۱۳ بیش از ۴٫۱ میلیون دانشجو در سراسر جهان برای ادامه تحصیل به خارج از کشور خود رفته اند. این در حالی است که نسبت تعداد دانشجویان ایرانی خارج از کشور به دانشجویان داخل کشور تنها ۱٫۱ درصد است که میانگین جهانی ۱٫۸ درصدی نشان می دهد برخلاف تصور همگان تعداد مهاجرت دانشجویان ایرانی بیش از نرم جهانی نیست.

در سال ۲۰۱۵ کشور چین بیشترین تعداد دانشجویان خارجی در آمریکا را با حدود ۳۱ درصد به خود اختصاص داده و کشورهای هند با ۱۴ درصد، کره جنوبی ۷ درصد، عربستان سعودی ۶ درصد و کانادا ۳ درصد به ترتیب در رده های بعدی قرار داشتند و رتبه ایران در این فهرست، یازدهم است.

 بحران مهاجرت نخبگان افسانه است یا واقعیت؟

ضمن آن که سال گذشته در مقایسه با سال پیش از آن تعداد ۸۹ هزار نفر به دانشجویان خارجی در آمریکا اضافه شده است. این رشد دانشجویان بیشتر از کشورهای هند، چین، برزیل، عربستان سعودی و کویت بوده است. بنابراین به استناد آمار نهادهای معتبر بین المللی می توان مدعی شد که بحران مهاجرت مغزها در ایران، فاقد سندی قابل اتکاست و دانشجویان ایرانی تنها ۱٫۲ درصد از تعداد کل دانشجویان بین المللی وارد شده به امریکا را در سال تحصیلی ۲۰۱۶ تشکیل می دهند که بر این اساس کشورهای چین، هند، عربستان و کانادا در رتبه های بالاتری قرار دارند.

چنان که براساس گزارش موسسه آمار اداره مهاجرت امریکا در سال ۲۰۱۶ امریکا میزبان بیش از ۴٫۱ میلیون دانشجوی خارجی بوده و رقم حدود ۱۲ هزار نفری که تخمین زده می شود سال گذشته از ایران برای تحصیل به این کشور سفر کرده اند، بسیار کوچک است.

چند دانشجو بر می گردند؟

منتقدان عقیده دارند آن ۱٫۱ درصد از جمعیت دانشجویان که به خارج از کشور می روند، جزو نخبه ها هستند و تعداد بالای دانشجویان در ایران به یمن دانشگاه آزاد و دانشگاه های علمی- کاربردی به دست آمده و نباید ملاک سنجش قرار گیرد. با این حال گزارش بنیاد ملی نخبگان نشان می دهد، ۱۰ درصد از مجموع دانشجویان خارجی در دانشگاه ها امریکا از کشورهای خاورمیانه هستند که در این میان عربستان در رتبه اول کشورهای منطقه و در رتبه چهارم کشورهای جهان بعد از چین، هند و کره جنوبی قرار دارد؛ در حالی که جایگاه ایران در تعداد دانشجویان مشغول به تحصیل در امریکا طی سال های ۲۰۱۴ و ۲۰۱۵ مکان یازدهم بوده است؛ اما نکته مهم میزان بالای بازگشت دانشجویان بورسیه کشورهایی نظیر عربستان به وطنشان است.

موسسه بروکینگز در امریکا گزارشی را در سال ۲۰۱۳ منتشر کرد که میزان ماندگاری فارغ التحصیلان خارجی دانشگاه های امریکایی را نشان می داد. برا این اساس ۶۸ درصد فارغ التحصیلانی که ۵ سال از زمان اتمام تحصیل آن ها گذشته بود، میلی به بازگشت نداشتند و این رقم برای کسانی که یک دهه از زمان اخذ مدرک آن ها گذشته بود و تمایلی به بازگشت نداشتند حدود ۶۵ درصد اعلام شد.

درواقع تنها یک سوم از دانشجویانی که برای تحصیل به امریکا می روند حاضرند به کشور خود بازگردند و اگر در سال های ابتدایی فارغ التحصیلی خود به کشورشان بازنگردند، در سال های بعد نیز باز نخواهندگشت.

بیشترین درصد ماندگاری فارغ التحصیلان دوره دکترا در امریکا متعلق به دو کشور چین و هند است و کشورهای ایران، رومانی و بلغارستان نیز درصد ماندگاری بالای میانگین داشته و پایین ترین درصد ماندگاری در امریکا متعلق به کشورهای تایلند، شیلی و اردن است. البته بالاترین درصد ماندگاری فارغ التحصیلان خارجی در امریکا متعلق به دانشجویان رشته های فنی و مهندسی است که بیش از ۵۰ درصد دانشجویان ایرانی محصل در امریکا نیز جزو همین دسته اند.

سال گذشته کمیسیون نخبگان و آینده نگاری شورای عالی انقلاب فرهنگی تعداد دانشجویان ایرانی در امریکا را بیش از ۱۰ هزار نفر اعلام کرد. آمارهای ارائه شده توسط این کمیسیون منطبق بر آمارهایی بود که دو سال پیش از آن «انستیتو واشنگتن برای سیاست های خاور نزدیک» منتشر کرده بود.

 بحران مهاجرت نخبگان افسانه است یا واقعیت؟

براساس آنچه توسط این کمیسیون  ارائه شد در سال تحصیلی ۱۴/۲۰۱۳ حدود ۱۰ هزار و ۲۰۰ دانشجوی ایرانی در امریکا مشغول به تحصیل بوده اند که طی آن سال تحصیلی ایرانیان مقام دوازدهم را در ارسال دانشجو به امریکا داشته اند.

براساس گزارش این کمیسیون در سه دهه گذشته میزان دانشجویان ایرانی با فرود و سپس شیب صعودی مواجه بوده است. به این ترتیب که از سال ۱۳۶۲ تا سال ۱۳۷۸ تعداد دانشجویان ایرانی در امریکا با رشد منفی مواجه بوده و از حدود ۲۰ هزار نفر در سال ۱۳۶۲ به حدود ۱۷۰۰ نفر در سال ۱۳۷۸ رسیده، اما پس از آن از سال ۲۰۰۰ میلادی تا سال ۲۰۱۴ روند حضور دانشجویان ایرانی در امریکا طی شیبی ملایم رشد کرده است.

هر مهاجری نخبه است؟

اشتباه رایجی که طی سال های گذشته حتی به گفتار مسئولان هم راه یافته، عدم تفکیک میان مهاجران و نخبگان علمی است. یکی از این اشتباهات که باعث شده اعداد اغراق آمیزی در خصوص خسارت ناشی از مهاجرت نخبگان شنیده شود، خروج ۱۵۰ هزار نخبه از کشور و خسارت ۸۰۰ میلیارد دلاری از این آسیب است.

عددی که در مدخل هایی نظیر ویکی پدیا نیز دیده می شود؛ این آمار را به گزارش سال ۲۰۰۹ صندوق بین المللی پول مستند می دانند، در حالی که منبع این صندوق نیز گزارش مسئولان دولتی بوده است که به اشتباه تعداد مهاجران را خم ردیف با نخبه ها در نظر گرفته اند. سس مورد استناد گزارش صندوق بین المللی پول قرار گرفته است. حال هر کس که می خواهد عمق فاجعه مهاجرت نخبگان را در ایران به سایرین اثبات کند، به همین آماد استناد می کند.

در گزارش صندوق بین المللی پول آمده است: براساس آمار ارائه شده دولت ایران، سالانه ۱۵۰ هزار نفر از ایران مهاجرت می کنند که حدود ۶۲ درصد این افراد دارای تحصیلات دانشگاهی هستند؛ اما در این آمار بحث از نخبه بودن این حدود صد هزار نفر دارای مدرک دانشگاهی زده نمی شود و عجیب خواهدبود اگر یک سوم باقی را که دارای مدرک دانشگاهی نبودند هم جزو نخبگان بدانیم.

نکته حائز اهمیت آن است که در این آمار حرفی نیز از نرخ بازگشت به وطن این ۱۵۰ هزار مهاجر زده نمی شود. اما همین آمار نامتقن، مورد استناد رضا فرجی دانا، وزیر اسبق وزارت علوم، تحقیقات و فناوری قرار گرفت و با استناد به همین آمار هنگامی که بر صندلی وزارت تکیه زده بود، اعلام کرد سالانه ۱۵۰ هزار نخبه از کشور خارج می شوند که با توجه به هزینه یک میلیون دلاری خروج هر نخبه، ایران هر سال ۱۵۰ میلیارد دلار از این محل با ضرر و زیان مواجه می شود؛ در حالی که کل بودجه دولتی حدود ۷۰ میلیارد دلار است و ما هر سال با خروج نخبگان بیش از دو برابر بودجه دولتی کشور، ضرر می کنیم.

رقم ۱۵۰ هزار نخبه از کشور در حالی بارها و بارها مورد استناد قرار گرفته است که آمار دانشجویان ایرانی در کشورهای مختلف مشخص است و در حالی که در سه دهه اخیر تعداد دانشجویان ایرانی هیچ گاه در امریکا به عنوان مقصد اول دانشجویان ایرانی از ۱۱ هزار نفر بالاتر نرفته است، امکان این که هر ماه ۱۱ هزار نخبه از کشور خارج شوند، بعید و اغراق آمیز است.

به این ترتیب و براساس آمارهای بین المللی، این که ایران به بزرگ ترین صادرکننده نخبگان در جهان بدل شده، بیشتر به یک افسانه می ماند. براساس آمارهای سازمان ملل، تا سال ۲۰۱۵ حدود ۲۴۴ میلیون مهاجر در جهان ترک وطن کرده اند که حدود یک میلیون و ۱۲۳ هزار نفر از آنها ایرانی بوده اند و از این نظر کشورمان در رتبه ۵۴ کشورهای «مهاجرفرست» جهان محسوب می شود که رتبه ای کاملا معمولی به حساب می آید.

همچنین در سال ۱۳۹۰آماری منتشر شد که ایران را در فهرست کشورهای با بیشترین مهاجران تحصیلکرده به کشورهای توسعه یافته، در رده شانزدهم نشان می داد؛ در حالی که تعداد مهاجران تحصیلکرده در هند و پاکستان طی دهه اول قرن بیستم ۱۲۳ درصد رشد داشته که این رقم برای ایرانی ۶۳ درصد محاسبه شده است.

بحران مهاجرت نخبگان افسانه است یا واقعیت؟

واقعیت چیست؟

واقعیت این است که ایران یکی از کشورهایی است که علاقه برای مهاجرت در آن بالاست و نخبگان و تحصیلکردگان ایرانی هم برای برخورداری از رفاه بیشتر و سطح زندگی بهتر، میل به مهاجرت دارند. آمارها و مشاهده همگانی نیز از این موضوع حکایت دارد، اما این که تمام ایرانیان نخبه و دارای هوش بالاتر از متوسط این فلات را ترک کرده اند، به شدت با واقعیت ها در تناقض است و اغراق های بسیاری درخصوص مهاجرت نخبگان صورت می گیرد؛ چرا که تمامی دانشگاه های کشور توانایی تولید یک صدم از آمارهایی را که به عنوان نخبه اعلام می شود، ندارند.

اگر بپذیریم که سالانه ۱۵۰ هزار نخبه از کشور خارج می شوند، یک درصد این رقم یعنی ۱۵۰۰ نخبه در هر سال هم رقم بزرگی محسوب می شود که با واقعیت های نظام  آموزش عالی کشور هم سازگار نیست و بیشتر شبیه همان بحث های پردامنه در تاکسی برای فرار از کلافگی ناشی از ترافیک است؛ بی آن که کسی خود را ملزم بداند برای آن برهان و آمار متقن بیاورد.


منبع: برترینها

مسن‌ترین مدل‌های جهان را بشناسید

برترین ها – ترجمه از پردیس بختیاری: زمانی که صحبت از مد و فشن به میان می آید، تصویری از یک فرد زیبا، خوش اندام و جوان در ذهن ما شکل می گیرد. اما در صنعت مد، مدل های غیر معمولی هم هستند که بر خلاف انتظار، استانداردهای مادلینگ را نداشته اما به شهرت زیادی رسیده اند. به عنوان مثال مانکن ها حداکثر تا سن ۴۰ سالگی می توانند در این صنعت فعالیت کنند، زیرا یکی از شرط های مدل بودن، جوانی است اما این قانون همیشه صدق نمی کند. در این مطلب ما مسن ترین مدل هایی را که در این عرصه به خوبی درخشیده اند، به شما معرفی می کنیم.

Bo Gilbert صد ساله

مجله «British Vogue» به مناسبت صدمین سالگرد تولدش، از مدلی ۱۰۰ ساله استفاده کرد، ایده فوق العاده ای است، نه؟ بو گیلبرت، مدل ۱۰۰ ساله ای است که تا به حال تجربه مادلینگ نداشته اما پس از این که مجله محلی «The Evesham Journal» عکسش را به مناسبت تولد ۱۰۰ سالگی اش چاپ کرد، توجه بسیاری از طراحان مد را متوجه خود ساخت. او در اواسط جنگ جهانی اول، به تاریخ ۱۲ ژانویه ۱۹۱۶، به دنیا آمد. به گفته خودش از بچگی عاشق مد و فشن بوده است: «من تنها برای خودم تیپ می زدم، نه برای دیگران یا پسران اطرافم.»

مسن ترین مدل های جهان را بشناسید 

Daphne Selfe هشتاد و هفت ساله

حرفه مادلینگ دافنه از سال ۱۹۴۹ و در سن ۲۰ سالگی، زمانی که در کنار دیگر دختران برای مدل جلد مجله به رقابت پرداخت، آغاز شد. از آن زمان به بعد عکس او در مجلات مشهور بسیاری از جمله «Vogue»، «Harper’s Bazaar» و «Vanity Fair» به چاپ رسید. در سال ۲۰۱۵ نیز نام او به عنوان مسن ترین سوپرمدل جهان در رکورد گینس ثبت شد. او ساکن انگلستان است و اعتراف می کند که تا به حال هیچ گونه عمل زیبایی نداشته است. او زیبایی چهره اش را مدیون خانواده، رژیم غذایی سالم و ورزش هایی چون یوگا و پیاده روی می داند. اگر چه کار مادلینگ او از سال ۱۹۴۹ آغاز شده اما از ۱۰ سال پیش بود که او حرفه خود را به طور جدی آغاز کرد، یعنی درست زمانی که به پیشنهاد طراحان مد، روی دفینه راه رفت.

مسن ترین مدل های جهان را بشناسید 

Baddie Winkle  هشتاد و هفت ساله

در سال ۲۰۱۵، یکی از ستاره های ۸۶ ساله اینستاگرام به نام بادی وینکل به کمپین مد و فشن پیوست. او با حضور در این کمپین به دیگران ثابت کرد که هیچوقت برای ستاره شدن، آنهم در دنیای مد و فشن، دیر نیست.

 مسن ترین مدل های جهان را بشناسید

China Machado  هشتاد و پنج ساله

چاینا ماکادو ۸۵ ساله در شانگهای متولد شد. او و خانواده اش در سال ۱۹۳۷ در نبرد شانگهای تمام زندگی خود را از دست دادند و مجبور شدند که کشورشان را ترک کنند. آنها به وسیله قایق به آمریکا مهاجرت کردند. چاینا در سن ۱۹ سالگی مهماندار یک هواپیما شد اما چند سال بعد به پاریس نقل مکان و حرفه مادلینگ را در آنجا آغاز کرد. او در آن زمان گران ترین مدل اروپایی، با درآمد ۱۰۰۰ دلار در روز، بود.  با افزایش سن اش، نه تنها فعالیت اش در این زمینه کمتر شد، بلکه پیشنهادهای بیشتری نیز به او می دادند. به عنوان مثال او از سن ۸۰ سالگی به بعد، با مجلات مشهوری چون «W» و «Barneys» همکاری کرد.

 مسن ترین مدل های جهان را بشناسید

Carmen Dell’Orefice  هشتاد و چهار ساله

فعالیت در حرفه مادلینگ کارمن به ۷۰ سال پیش باز می گردد. او کارنامه موفقی در این صنعت دارد، به عنوان مثال عکس ۱۵ سالگی او روی جلد مجله «Vogue» چاپ شد یا این که دستمزد او در سال ۱۹۵۰، ۳۰۰ دلار در ساعت بوده است. او اخیرا اعتراف کرده که در طی ۲۰ سال گذشته، بیشترین فعالیت را در دنیای مد داشته و خودش نیز از این که چطور توانسته در این سن آنهمه فعال باشد، متعجب است.

 مسن ترین مدل های جهان را بشناسید

Wang Deshun هشتاد ساله

بازیگر چینی، Wang Deshun، ۸۰ سال دارد و از سال ۲۰۱۵، زمانی که در فشن شو چین شرکت کرد، به خوبی در دنیای مد و فشن درخشید. او اعتراف کرده که از سن ۶۰ سالگی به ورزش روی آورده تنها به این دلیل که برای شغل مورد علاقه اش که مادلینگ است، اندامی زیبا داشته باشد.

 مسن ترین مدل های جهان را بشناسید

Veruschka von Lehndorff  هفتاد و شش ساله

وروسچکا، ۷۶ سال سن دارد اما اندام باریک و چهره زیبای او باعث شده که او به عنوان مدل در صنعت مد و فشن فعالیت کند. در سال ۱۹۷۲، زمانی که طراحان مد از او خواستند که موهایش را کوتاه کند تا ظاهری جذاب تر و متفاوت به خود بگیرد، او از این کار سر باز زد زیرا دوست نداشت که مانند دیگر مدل ها به چشم آید. او دوست داشت که متفاوت از دیگران باشد، شاید به همین علت است که هنوز هم در سن ۷۲ سالگی در کت واک ها قدم می گذارد و عکس هایش رو جلد مجلات چاپ می شود.

 مسن ترین مدل های جهان را بشناسید

Maye Musk  شصت و هشت ساله

مای ماسک از سن ۱۵ سالگی یک مدل بوده که در جنوب آفریقا بزرگ شده است. او می گوید: «زمانی که من ۱۵ سال سن داشتم، فکر می کردم که حداکثر در سن ۱۸ سالگی با دنیای مد و فشن خداحافظی می کنم، اما حال ۶۸ سالم است و همچنان در این حرفه مشغول به کارم.»

 مسن ترین مدل های جهان را بشناسید


منبع: برترینها

بخندید تا دنیا به شما بخندد!

ماهنامه مطب – ترجمه و گردآوری از وحید عرفانی: رسیدن به خوشی و سعادت، مهم ترین هدف انسان است. بیایید از این لحظه تصمیم بگیریم که خندان و خوش رفتار باشیم. خنده، یک واکنش هیجانی است که زندگی زیستی و اجتماعی انسان را تحت تاثیر قرار می دهد.

هنگامی که شروع به خنده می کنید، اثر آن فقط روی ذهن نیست، بلکه درواقع باعث تغییرات جسمی در بدن می شود. یکی از بزرگترین مسئولیت های ما در مقابل دیگران آن است که از زندگی لذت ببریم، زیرا با شادبودن احساس بهتر و کارآیی بیشتر خواهیم داشت و دیگران نیز از مصاحبت با ما احساس رضایت و خرسندی خواهندکرد.

بخندید تا دنیا به شما بخندد! 

قبل از دیگران بخندید

ما در موقع بحرانی و در هر زمانی نیاز به خندیدن داریم تا بتوانیم شادابی و سرزندگی خود را حفظ کنیم و تندرست و سالم بمانیم. اندیشه های شادی بخش باعث می شود حوادث آن روز، روند شادآفرینی به خود بگیرند. بارزترین نشانه بانشاط بودن ،خندیدن به خویشتن، پیش از خندیدن به دیگران است. وقتی شاد باشید، بیشتر نشاط و رفتار خوش را به نمایش می گذارید. خنده، فکر را قوی و بدن را توانا می سازد. خنده، روح را شفا می بخشبد خنده های دلپذیر، نشاط آور روح و روان است.

خنده، دوستی بین افراد را افزایش و آنها را به هم پیوند می دهد. آنان که با نشاط و امید زندگی کرده اند، بزرگ ترین موفقیت را در زندگی به دست آورده اند. لبخند زدن، واقعا به شما انرژی و سلامتی می بخشد. بی شک میان شادمانی و تندرستی رابط های نزدیکب وجود دارد. گفته شده که خنده بهترین داروی درمان کننده است . خنده یکی از سالمترین پادزهرهای فشار روحی است.

خنده می تواند برای سلامت قلب شما خوب باشد.

خنده خوب، از میزان ناراحتی های قلبی می کاهد. با خندیدن، به احساس آرامش بیشتری می رسید. خنده، احساس بهتری برای کارکردن در انسان به وجود می آورد. خنده خشم را فرو می کشد. با خنده بیش از اخم کردن، از شر نگرانی خلاص شوید.

راهکارهای ورود خنده به قلب

با خنده به استقبال روز جدید بروید

خنده را وارد زندگی کنید. به لحظاتی در زندگی خود فکر کنید که سرشار از خوشی و شادمانی بوده اید. در همین لحظات است که می توانید خودتان و دیگران را دوست بدارید. به زندگی همراه با شوخ طبعی و نشاط نگاه نمایید. خانه خود را به یک مکان شادی تبدیل کنید. همیشه هنگام کار بسیار مودب و خوشرو باشید.

شادی را در زندگی خود بیاموزید

برای داشتن یک زندگی پرتوان و نیرومند لازم است صبح خود را پیش از ترک خانه با خوشی و سرزندگی شروع کنید. در مورد چیزهایی که باعث خوشی و شادی شما می شوند فکر کنید. سپس تا جایی که ممکن است به سوی این شادی ها بروید.

برای شاد بودن تلاش کنید

بله، دقیقا به همین سادگی! براساس دو تحقیقی که به تازگی انجام گرفته است، فقط تلاش کردن برای شاد بودن، می تواند سلامت احساسی شما را تقویت کند. تحقیقات نشان داده است آنهایی که فعالانه تلاش می کنند احساس شادی بیشتری کنند، بالاترین سطح روحیه مثبت را داشته اند.

وقتی می خندید از ته دل باشد

طبق تحقیقات، حتی اگر واقعا احساس شادی نکنید، ایجاد یک فکر شاد و بعد لبخند زدن به خاطر آن می تواند سطح شادی شما را بالا برده و بازده کاریتان را افزایش دهد. خیلی مهم است که لبخندتان از ته دل باشد. این تحقیق نشان داده است که لبخند مصنوعی، وقتی افکار منفی در ذهنتان است می تواند روحیه تان را حتی بدتر هم کند.
سعی کنید با لبخند و شوخی های لطیف همیشه روی خوش داشته باشید، حتی اگر خود شما موضوع شوخی قرار بگیرید، باور کنید زندگی آن قدر هم که فکر می کنید جدی نیست. افکارتان را سالم کنید و همراه آن فردی مودب، خونسرد، دوست داشتنی و دارای شوخ طبعی فوق العاده ای باشید.

اطرافتان را با افراد شاد پر کنید

شادی و لذت، مسری است. محققان دریافته اند آنهایی که اطراف خود را با افراد شاد و سرزنده پر می کنند، احتمال بیشتری برای شادشدن در آینده دارند. این به تنهایی می تواند دلیل خوبی باشد که با افراد سر حال و شاد رفت و آمد کنید.

 بخندید تا دنیا به شما بخندد!

باتری زندگی تان را پرنمایید

ترس ها و افکار منفی شما موجب می شود که با تحریکات رفتارهای خارجی باتری زندگی شما تخلیه شود و در نتیجه مستعد بیماری شوید. بنابراین افکار منفی را از خود دور سازید.

آرامش خود را در زندگی حفظ کنید وبا بردباری به پیش بروید

بهتر است احساسات خود را در حالت تعادل نگه دارید و برای آن حدی قائل شوید. هنگامی بردباری با موفقیت همراه است که در برابر فعالیت های انسانی، خندان باشیم. چنانچه کسی بتواند این صفت را در خود به وجود آورد، به طور یقین بسیار بیشتر از افراد عصبی، نگران و آشفته از زندگی لذت خواهدبرد.

خشم و کینه را در خود نگه ندارید

کاری کنید که امروز آخرین روزی باشد که اسیر ناراحتی های قدیمی هستید. چیزی که در گذشته اتفاق افتاده است، فقط یک بخش از کتاب زندگی شماست. فقط کافی است که کتاب را ورق بزنید. گذشته تان را پاک کنید، یا اتفاقاتی که افتاده را فراموش نمایید. به این معنی که ناراحتی ها را کنار بگذارید و در عوض انتخاب کنید که از آن اتفاق درس بگیرید و به سمت آینده تان حرکت کنید.

شادی هایتان را با دیگران قسمت کنید

هنگامی که به دیگران یاری می رسانید، تا زندگی شاد داشته باشند، رضایت خاطری پیدا می کنید که وصف ناپذیر است. شادی اگر تنها برای خودمان باشد، خوب نیست، اما هنگامی شادی بزرگ نصیب خود می کنیم که آن را برای دیگران هم بخواهیم. خاطراتی شاد، برای فرد دیگر ایجاد کنید. نگذارید اندوه و ناراحتی شما، لذت و شادی زندگی دیگران را تحت تاثیر قرار دهید.

شور و اشتیاق سرشار داشته باشید

خودتان را در بهترین وضع روحی و فکری ممکن قرار بدهید. برای داشتن احساس شور و اشتیاق بیشتر لازم است که مثبت بیندیشید.

از لذت های کوچک و ساده زندگی استفاده کنید.

افراد شاد برای استفاده از همه لذت های کوچک و ساده زندگی وقت می گذارند (مانند خوردن یک بستنی قیفی شکلاتی) پیدا کردن معنا در چیزهای کوچک و تمرین قدرشناسی از آنها به احساس شادی و رضایت عمومی از زندگیتان من جر خواهدشد.

در پناه خدا آسوده و شاداب زندگی کنید. به معنویات اهمیت بدهید

تحقیقات، اعمال مذهبی و معنوی را با شادی در ارتباط می بینند. عادت های شادبودن مثل ابراز قدرشناسی، محبت و نیکوکاری معمولا در تمامی دستورات دینی و مذهبی عنوان شده اند.


منبع: برترینها

خوش استایل ترین ستاره های هفته (۶۳)

برترین ها: تعریف فرهنگ لغت از “استایل”، روش و شیوه انجام دادن یا نشان دادن چیزها است و به ویژگی های معرف یک فرد گفته می شود، همه چیز از نحوه حرف زدن، لباس پوشیدن، مدل مو، منش و رفتار و غیره. ولی اغلب اوقات عموماً در مورد ظاهر فرد کاربرد دارد. افراد کمی هستند که برای خودشان استایل دارند و معمولاً استایل شان باعث می شود که منحصر بفرد باشند، در حالیکه دیگران بیشتر دنبال چیزهایی هستند که در حال حاضر “مد” هستند.

در واقع “استایل” ترکیب شیوه لباس پوشیدن، نحوه حرف زدن، روش انجام کارها و حتی ارزش ها و انتخاب ها و سبک زندگی یک فرد است. ساده تر بگوییم، “استایل” نحوه ابراز کردن خود درونی به دنیای بیرون است. این شامل همه افکار، احساسات، علایق و ارزش ها می شود. “حس و درک فشن” به این معناست که فرد بداند چه چیزی با استایلش جور در می آید و آیا می تواند آخرین ترند های دنیای فشن را به خوبی روی ظاهرش و در استایلش بنشاند یا خیر و اگر این توانایی را داشته باشد می توان گفت آن فرد درک فشن دارد.

استایلیست های شخصی در حوزه ترندهای جدید دنیای فشن، استایل لباس پوشیدن، رنگ ها و میکاپ تخصص دارند و تعداد آنها در سراسر دنیا رو به افزایش است. اغلب ستاره ها و چهره های هالیوودی و غیرهالیوودی استایلیست شخصی خود را دارند که در برای حضور در مراسم مهم این صنعت، فرش قرمزها، و پارتی ها و غیره به آنها کمک می کنند تا خود را به بهترین وجه نشان دهند.

خوش پوش ترین های هفته:

لیدی گاگا با کت و شلواری از برندون مکسول در کنسرت برگزار شده در حمایت از قربانیان طوفان با حضور ۵ رئیس جمهور سابق ایالات متحده

 خوش استایل ترین ستاره های هفته (63)


 بلیک لایولی با کت و شلوار و کت بلندی از رالف لورن در طول تور تبلیغاتی فیلم All I See Is You در نیویورک سیتی

 خوش استایل ترین ستاره های هفته (63)


بلیک لایولی با پیراهنی از شنل در مراسم اکران فیلم سینمایی All I See Is You در نیویورک سیتی

 خوش استایل ترین ستاره های هفته (63)


بلیک لایولی با بلوز و شلواری از مونسه در طول تور تبلیغاتی فیلم All I See Is You در نیویورک سیتی

 خوش استایل ترین ستاره های هفته (63)


بلیک لایولی با بلوز و شلوار تماماً زرد رنگی از برندون مکسول در طول تور تبلیغاتی فیلم All I See Is You در نیویورک سیتی

 خوش استایل ترین ستاره های هفته (63)


بلیک لایولی با کت و شلواری از کلکسیون پائیز ۲۰۱۷ شنل در طول تور تبلیغاتی فیلم All I See Is You در نیویورک سیتی

 خوش استایل ترین ستاره های هفته (63)


بلیک لایولی با پیراهن و کتی از بوتگا ونتا و جاناتان سیمکای در طول تور تبلیغاتی فیلم All I See Is You در نیویورک سیتی

 خوش استایل ترین ستاره های هفته (63)


کیت بلانشت با پیراهنی از کلکسیون بهار ۲۰۱۸ ژیوانشی در مراسم جوایز InStyle 2017 در لس آنجلس

 خوش استایل ترین ستاره های هفته (63)


امل کلونی با پیراهنی از ورساچه در مراسم بزرگداشت جیانی ورساچه

 خوش استایل ترین ستاره های هفته (63)


آنجلینا جولی با پیراهنی از اولیانا سرگینکو در مراسم اکران فیلم Breadwinner در لس آنجلس

 خوش استایل ترین ستاره های هفته (63)


کیت، دوشس کمبریج، با پیراهنی از اورلا کیلی در مراسم نیکوکارانه ای برگزار شده برای کودکان توسط سازندگان فیلم سینمایی Paddington 2

خوش استایل ترین ستاره های هفته (63) 


لتیسیا، ملکه اسپانیا، با پیراهن گلداری از زارا، در مراسمی برگزار شده در کاخ زارزوئلا، مادرید

 خوش استایل ترین ستاره های هفته (63)


کیت بازورث، با پیراهنی از کلکسیون بهار ۲۰۱۸ الکساندر ووتیه در مراسم جوایز InStyle 2017 در لس آنجلس

 خوش استایل ترین ستاره های هفته (63)


آلیسیا ویکاندر با بلوز و شلوار و کت بلندی از لوئی ویتون در پیش نمایش نمایشگاه Volez Voguez Voyagez x Louis Vuiton در نیویورک سیتی

 خوش استایل ترین ستاره های هفته (63)


رزاموند پایک با پیراهنی از کلکسیون پائیز ۲۰۱۷ آلتوزارا در جشنواره فیلم لندن BFI 2017

خوش استایل ترین ستاره های هفته (63) 


جسیکا چستین با بلوز و دامنی از کلوین کلاین در مراسمی با عنوان Women in Hollywood برگزار شده توسط مجله Elle در لس آنجلس

 خوش استایل ترین ستاره های هفته (63)


 بلا حدید با پیراهنی از دیور در نمایشگاه The Art Of Color در سئول

 خوش استایل ترین ستاره های هفته (63)


کارا سانتانا با پیراهنی از کلکسیون پائیز ۲۰۱۷ مونیک لوئیلیه در گالای amfAR در لس آنجلس

 خوش استایل ترین ستاره های هفته (63)


کیت هادسون (با پیراهنی از اِترو) و ریچل زوئی در ضیافت شام Bumblebizz در نیویورک سیتی

 خوش استایل ترین ستاره های هفته (63)


جنیفر لوپز با تاپ و دامنی از کلکسیون پائیز ۲۰۱۷ رومونا کِوِزا در کنسرت One Voice: Somos Live در لس آنجلس

 خوش استایل ترین ستاره های هفته (63)


جنیفر لارنس با پیراهنی از کلکسیون عروس ال. ولز در مراسم اکران فیلم Faces Places در لس آنجلس

 خوش استایل ترین ستاره های هفته (63)


کیت وینسلت با پیراهنی از الکساندر مک‌کوئین در پنجاه و پنجمین جشنواره فیلم نیویورک

 خوش استایل ترین ستاره های هفته (63)


لئا سیدو با پیراهن و کت بلندی از لوئی ویتون در پیش نمایش نمایشگاه Volez Voguez Voyagez x Louis Vuiton در نیویورک سیتی

 خوش استایل ترین ستاره های هفته (63)


جنیفر کانلی با پیراهنی از لوئی ویتون در پیش نمایش نمایشگاه Volez Voguez Voyagez x Louis Vuiton در نیویورک سیتی

 خوش استایل ترین ستاره های هفته (63)


روث نگا با بلوز و سارافونی از لوئی ویتون در پیش نمایش نمایشگاه Volez Voguez Voyagez x Louis Vuiton در نیویورک سیتی

 خوش استایل ترین ستاره های هفته (63)


کری مولیگان با پیراهنی از گوچی در جشنواره فیلم لندن ۲۰۱۷ برای اکران فیلم Mudbound

خوش استایل ترین ستاره های هفته (63) 


الیزابت دِبیکی با پیراهن و رویه ای از کلکسیون بهار ۲۰۱۸ ویکتوریا بکهام در مراسم اکران Grace Jones: Blood, Light and Bami در لندن

 خوش استایل ترین ستاره های هفته (63)


آنجلینا جولی با بلوز و دامنی از ویکتوریا بکهام و کفش های تامارا ملون در اکران فیلمش در مدرسه دخترانه ای در لس آنجلس

 خوش استایل ترین ستاره های هفته (63)


الیزابت اُلسن با بلوز و شلوار و رویه بلندی از شنل در مراسم ناهار سالانه ای با عنوان Through Her Lens: The Tribeca Chanel Women’s Fimmaker Program برگزار شده در نیویورک سیتی

 خوش استایل ترین ستاره های هفته (63)


ریچل وایس با پیراهنی از شنل در مراسم ناهار سالانه ای برگزار شده در نیویورک سیتی

 خوش استایل ترین ستاره های هفته (63)


رومی استرید با پیراهنی از مایکل کورس در مراسم جوایز Golden Heart 2017 در نیویورک سیتی

 خوش استایل ترین ستاره های هفته (63)

 جاسمین توکس با جامپسوتی از مایکل کورس در مراسم جوایز Golden Heart 2017 در نیویورک سیتی

 خوش استایل ترین ستاره های هفته (63)


زندیا با بلوز و شلواری از تیریسا هلبیگ در تی پارتی و شوی خیریه CFDA و ووگ در لس آنجلس

 خوش استایل ترین ستاره های هفته (63)


آریزونا میوز با کت و شلواری از پل اسمیت در پارتی افتتاحیه جواهرفروشی برکس در کانادا هاوس، لندن

 خوش استایل ترین ستاره های هفته (63)


مارگو رابی با تاپ و کت و دامنی از کلکسیون بهار ۲۰۱۸ ورساچه و کفش های نیکولاس کرک‌وود مهمان یک برنامه تلویزیونی

 خوش استایل ترین ستاره های هفته (63)


اوان ریچل وود با کت و شلواری از کلکسیون ۲۰۱۸ بوتگا ونتا در مراسم گالای موزه همر در لس آنجلس

 خوش استایل ترین ستاره های هفته (63)


میلی بابی براون با پیراهنی از کلوین کلاین در مراسم شروع پخش فصل دوم سریال Stranger Things در لس آنجلس

 خوش استایل ترین ستاره های هفته (63)


جیمی کینگ با پیراهنی از فندی در مراسم ناهار برگزار شده با عنوان Power of Women توسط مجله ورایتی در لس آنجلس

 خوش استایل ترین ستاره های هفته (63)


فن بینگ بینگ، با کت بلندی از کلکسیون بهار ۲۰۱۸ رالف اند روسو در جشنواره خرید جهانی ۱۱٫۱۱ در هانگژو

 خوش استایل ترین ستاره های هفته (63)


جنیوری جونز با پیراهنی از کلکسیون ۲۰۱۸ بوتگا ونتا در مراسم گالای موزه همر در لس آنجلس

 خوش استایل ترین ستاره های هفته (63)


کری مولیگان با پیراهنی از جیامباتیستا والی در جشنواره فیلم نیویورک ۲۰۱۷

خوش استایل ترین ستاره های هفته (63) 


جنیفر گارنر با پیراهن مایکل کورس و کت بلندی از ژیوانشی در مراسم گالای Save the Children

خوش استایل ترین ستاره های هفته (63) 


نیکول کیدمن با پیراهنی از کلکسیون بهار ۲۰۱۸ ورساچه در مراسم جوایز هنرمند سال ۲۰۱۷ CMT در نشویل

 خوش استایل ترین ستاره های هفته (63)


پریانکا چوپرا با پیراهنی از کلکسیون ۲۰۱۸ مایکل کورس در مراسم ناهار برگزار شده با عنوان Power of Women توسط مجله ورایتی در لس آنجلس

 خوش استایل ترین ستاره های هفته (63)


سلما بلیر با پیراهنی از کلکسیون ۲۰۱۸ بوتگا ونتا در مراسم گالای موزه همر در لس آنجلس

خوش استایل ترین ستاره های هفته (63)


بهترین های آرایش و استایل مو:

امل کلونی در مراسم اکران فیلم سینمایی Suburbicon در لس آنجلس

 خوش استایل ترین ستاره های هفته (63)


میلا کونیس در مراسم اکران فیلم A Bad Mom’s Chrismas در لس آنجلس

 خوش استایل ترین ستاره های هفته (63)


جنیفر لارنس در مراسمی با عنوان Women in Hollywood برگزار شده توسط مجله Elle در لس آنجلس

 خوش استایل ترین ستاره های هفته (63)


کایا گربر در تی پارتی و شوی خیریه CFDA و ووگ در لس آنجلس

 خوش استایل ترین ستاره های هفته (63)


جی‌جی حدید در مراسم اکران فیلم سینمایی All I See Is You در نیویورک سیتی

 خوش استایل ترین ستاره های هفته (63)


جنیفر کانلی در مراسم اکران فیلم Only the Brave در وستوود

 خوش استایل ترین ستاره های هفته (63)


جسیکا چستین در مراسم گالای موزه همر در لس آنجلس

 خوش استایل ترین ستاره های هفته (63)


کارا دلوین در مراسم رونمایی از کتابش، Mirror, Mirror، در لندن

 خوش استایل ترین ستاره های هفته (63)


باربارا پالوین در مراسم در پارتی H&M x ERDEM برگزار شده در لس آنجلس

 خوش استایل ترین ستاره های هفته (63)

بیانسه در کنسرت Tidal x Brooklyn برگزار شده در نیویورک سیتی

خوش استایل ترین ستاره های هفته (63)


منبع: برترینها

اتفاقات جالب و باورنکردنی دوران حکومت وایکینگ ها

برترین ها – ترجمه از حسین علی پناهی: در اروپا کمتر کسی را می توان یافت که دوست نداشته باشد وایکینگ باشد زیرا یک وایکینگ می توانست هر جا که دوست دارد برود و آن جا را غارت کند. اما حتی اگر از طرفداران سریال «وایکینگ ها» هم باشید نمی دانید که در دوران اوج قدرت وایکینگ ها چه اتفاقاتی رخ داده است زیرا اطلاعات دست اول بسیار کمی در مورد این گروه در دست بوده و تمام اطلاعاتی که در مورد این گروه خشن داریم مربوط به منابع دست چندم و پر از شایعات و گزافه گویی های باورنکردنی است. اما برخی چیزها نیز هست که بدون شک در مورد وایکینگ ها واقعیت دارند و البته همانطور که انتظار دارید واقعیات شوکه کننده ای نیز هستند که در ادامه به آن ها پرداخته شده است.

 اتفاقات جالب و باورنکردنی دوران حکومت وایکینگ ها

۱-قربانی کردن بردگان به عنوان هدایای خاکسپاری

وایکینگ ها به خاطر سفر در دریاهای وسیع با قایق های کوچک دوست داشتنی شان مشهور هستند اما جالب تر از این خصیصه، فرهنگ این گروه در تشکیل شبکه ای بزرگ و پیچیده برای تجارت بردگان بوده است. بر اساس مستندی از نشنال جئوگرافیک، اقتصاد وایکینگ ها کاملاً بر مبنای تجارت بردگان استوار بود و کشفیاتی در دهه ۱۹۸۰ نشان داد که بسیاری از وایکینگ ها این برده ها را برای خود نگه داشته و در مواردی آن ها را برای خدایان و اربابان خود قربانی کرده اند.

بر اساس شواهدی که در یک سایت باستانی در فلاکستاد نروژ پیدا شد، در این محل یک قبرستان وجود داشته که قدمت آن به اواخر دوره ی آهن بازمی گشته است – بین سال ۵۵۰ تا ۱۰۳۰- و در این مکان ۱۰ نفر به خاک سپرده شده بودند. دو نفر از این مردگان به تنهایی در خاک قرار داده شده اما دو قبر نیست به صورت دو نفری و یک قبر نیز سه نفری بود که بقایای چهار نفر از آن ها بدون سر بود. البته این تنها جایی نبود که چنین مراسم خاکسپاری دیده می شود و در بسیاری از افسانه های ایسلندی گفته می شود که وایکینگ ها برده های خود را با اربابان درگذشته شان دفن می کردند. در این موارد برده ها برای این که از اربابان و دیگر طبقات اجتماعی وایکینگ ها متمایز شوند با سر بریده به عنوان «هدایای قبر» برای طبقات برتر برده دار در قبر قرار داده می شدند.

 اتفاقات جالب و باورنکردنی دوران حکومت وایکینگ ها


۲- حمله به صومعه ها به خاطر خواجه ها

بدون شک وایکینگ ها مبدع برده داری نبودند اما این رسم را به سطح بسیار جدید و بالاتری رساندند. بر اساس گفته های جان هیوود که تاریخدان سرشناسی است، بسیاری از شهرهای بزرگ ایرلند از جمله دوبلین و لیمریک به عنوان قطب هایی برای خرید و فروش برده در دوران وایکینگ ها به وجود آمدند. آن ها به مدت سال ها به این فعالیت خود ادامه دادند زیرا هدف ساخت آن ها این بود که منافع وایکینگ های مهاجم را تامین نمایند و وایکینگ ها از این شهرها به عنوان پایگاه هایی برای غارت صومعه ها در سواحل ایرلند، بریتانیا و فرانسه استفاده می کردند و بردگان خود را در این شهرها به فروش می رساندند.

دلیل اصلی اینکه وایکینگ ها با صومعه ها حمله می کردند تنفر آن ها از دین مسیحیت یا جستجو برای ثروت و غنیمت بیشتر نبود بلکه آن ها به دنبال دزدیدن مردان باسوادی بودند که بتوانند آن ها را اخته کره و به عنوان خواجه به افراد ثروتمند بفروشند.

در آن دوران تقاضای زیادی برای مردان اخته شده موسوم به خواجه وجود داشت که بیشترین درخواست را از خاورمیانه و امپراطوری بیزانس داشتند، جایی که این خواجه ها را برای آموزش فرزندان، نگهبانان حرم، مناسب دولتی یا مستخدم قصرهای پادشاهی استخدام می کردند. بدین ترتیب وایکینگ ها صومعه ها را یک معدن طلا می دانستند و به محض جمع آوری برده ها آن ها را برای اخته کردن و فروش به ونیز می فرستادند.

 اتفاقات جالب و باورنکردنی دوران حکومت وایکینگ ها


۳- پر کردن دندان نشان دهنده جایگاه اجتماعی

در سال ۲۰۰۶، یک مردم شناس به نام کارولین آرسینی مشاهدات و یافته های خود را پس از مطالعه بر روی ۵۵۷ اسکلت باقیمانده از دوران وایکینگ ها منتشر کرد. بر اساس نوشته های او در ۲۴ اسکلت نشان هایی از پر شدن دندان با خطوط افقی دیده می شود در واقع به نظر باستان شناسان، وایکینگ ها بعد از ملاقات با بومیان آفریقایی که کار نسبتاً مشابهی با دندان های خود می کردند به این روش روی آورده اند اما در واقع آفریقایی ها دندان های سفید خود را به شکلی تیزتر می کردند. به هر ترتیب این کار با چنان دقت و مهارتی انجام می شده که تعجب باستان شناسان را برانگیخته است.

اتفاقات جالب و باورنکردنی دوران حکومت وایکینگ ها 


۴- کشتار روز سنت برایس

غارتگری بدون ترحم عواقبی نیز در پی خواهد داشت و حتماً در مورد تلافی و انتقام در طول تاریخ خیلی چیزها شنیده اید. در سال ۲۰۱۰ باستان شناسان بریتانیایی از یک سایت باستان شناسی در ویموث باقیمانده های ۵۵ وایکینگ را در یک قبر دسته جمعی بیرون کشیدند که نه تنها قتل عام شده بلکه تکه تکه شده بودند. با بازسازی صحنه مشخص شد که با توجه به نبودن هیچ گونه ابزار جنگی و لباس خاصی در محل، این افراد لخت شده و سپس با ضربه ای سهمگین از روبرو به زندگی آن ها پایان داده شده تا بلایی که قرار است سرشان بیاید را از نزدیک ببینند.

در این افراد بیشترین جراحت در قسمت های صورت و گوش راست دیده می شود که گواه نحوه ی کشته شدن بیرحمانه ی آن هاست. به نظر می رسد که این همان قتل عام موسوم به کشتار روی سنت برایس است که در ۱۳ نوامبر سال ۱۰۰۲ به دستور شاه انگلستان در آن زمان انجام گرفت.

به گفته ی تاریخدانان، شاه اثلرد که از حملات و غارت های وایکینگ ها به ستوه آمده بود به سربازان خود دستور داد که هر وایکینگی که دیدند را از دم تیغ بگذرانند. مشخص نیست که چند نفر در پی این دستور کشته شدند اما سوین فورکبرد، شاه آن زمان ایرلند، بعد از کشته شدن خواهر و فرزندش به دست سربازان انگلیسی چنان خشمگین شده بود که در سال ۱۰۱۳ به سربازان خود دستور داد انگلستان را غارت کنند.

 اتفاقات جالب و باورنکردنی دوران حکومت وایکینگ ها


۵- قربانی کردن انسان ها

مدارک تاریخی می گویند که وایکینگ ها هر ۹ سال یکبار برای یکی از خدایان خود به نام «اودین» ،۹۹ انسان، اسب، سگ و عقاب را قربانی می کردند. داستان دیگری نیز می گوید که وایکینگ ها هر ۹ سال یک بار در اوپسالا گرد هم آمده و با قربانی کردن انسان ها، اسب ها و سگ ها در ردیف های نه گانه و سپس آویزان کردن اجسادشان از درختان جنگل مقدس، وفاداری خود را به خدایانشان اعلام می کردند. مشخص نیست که این داستان ها واقعی بوده و یا تنها برای بدنام کردن وایکینگ ها ساخته شده اند اما مطالعات نشان می دهد که دستکم مقداری از این ادعاها واقعیت دارند.

در یک سایت باستانی مربوط به قربانگاهی در ترلبورگ استخوان های بسیاری مربوط به حیوانات و اسکلت های دستکم ۵ انسان که قربانی شده اند یافت شده است که ۴ نفر از آن ها کودکانی بین ۴ تا ۷ ساله بوده اند. البته اوضاع از این دردناک تر بوده و به گفته ی تاریخدانان، قربانی شدن داوطلبانه تنها یک دروغ تاریخی است و برخلاف افسانه ها هیچ مدرکی دال بر این که کسانی از وایکینگ ها برای قربانی شدن داوطلب می شده اند یافت نشده است و تمامی مدارک خلاف این ادعا را نشان می دهند.

ابن فضلان، سیاحی عرب که در قرن دهم میلادی به مناطقی از اسکاندیناوی سفر کرده بود، در سفرنامه خود داستان دختری را شرح می دهد که می خواسته از قربانی شدن فرار کند اما به زور به محل قربانی شدن برگردانده شده و قربانی شده است، مرگی که با ضربات چاقوی ۶ مرد مختلف رخ داد.

 اتفاقات جالب و باورنکردنی دوران حکومت وایکینگ ها


۶-ثبت خصوصیات افراد خطرناک

بر اساس مطالعات دکتر تارین ویلز از دانشگاه آبردین، وایکینگ ها از روش های خشن و بیرحمانه ی خود دست برنمی داشتند. به همین دلیل همسایگان متمدن تر آن ها باید راهی برای مقابله با آن ها پیدا می کردند و این زمانی بود که ثبت خصوصیات جنایتکارانه آغاز شد.

در واقع بازگشت گروه های وایکینگ از سفرهای خود و حمله دوباره به مناطق قبلاً غارت شده چنان باعث ترس شده بود که افسانه هایی حتی در خانه در مورد خشن ترین وایکینگ ها ساخته شده بود. این افسانه ها به شرایط ظاهری جنگجویان وایکینگ توجه ویژه ای داشت. به عبارت دیگر با توجه به این داستان های ساختگی به ساکنان سرزمین های تحت تسلط وایکینگ ها هشدار داده می شود که وایکینگ هایی که ابروها و سبیل های پرپشت، سر طاس و شانه های پهنی دارند بیشتر از دیگران خطرناک بوده و باید از آن ها دوری کرد.

 اتفاقات جالب و باورنکردنی دوران حکومت وایکینگ ها


۷- دیوانگی واقعی وایکینگ ها در نبرد

افسانه های مربوط به نترس بودن و مبارزه وحشیانه و دیوانه وار وایکینگ ها در نبرد ما را به یاد شخصیت های دنیای فانتزی می اندازد اما آن ها در واقعیت چنین انسان های بودند که در برابر دشمن هیچ ترحم و تردیدی نداشتند. بسیاری از این جنگجویان چنان ترسناک بودند که حتی دوستانشان نیز از شر خشونت آن ها در امان نبودند. در واقع در میان ارتش وایکینگ ها گروه خاصی وجود داشت که به آن ها «شوریده ها» (berserkers) می گفتند در سال ۱۰۳۰، اولاف هارالدسون گروهی از این شوریده ها را در مرکز نیروهای خود قرار داد و بی اعتنایی این گروه کوچک به دستورات باعث شکست تمامی ارتش او شد که در نهایت با پایان یافتن پادشاهی او همراه شد.

در واقع افسانه های زیادی در مورد شوریدگی این افراد گفته می شود که در هنگام نبرد حالت طبیعی نداشته و چیزی جلودارشان نبود. در واقع آن ها به چنان خشم غیرقابل کنترلی به دشمن حمله می کردند که بسیاری از محققان بر این باورند که این افراد به نوعی بیماری شبه روانی مبتلا بوده و یا در هنگام نبرد حملات عصبی خاصی به آن ها دست می داده که خشمشان را چند برابر می کرده است.

 اتفاقات جالب و باورنکردنی دوران حکومت وایکینگ ها


۸- گرفتن ناخن های مردگان

در واقع بر اساس منابع تاریخی، وایکینگ ها ظاهراً برای جلوگیری یا دستکم به تعویق انداختن پایان جهان، ناخن های دست و پای مردگان خود را قبل از خاکسپاری کوتاه می کردند. وایکینگ ها بر این باور بودندکه با وقوع »رگناروگ» (آخرالزمانی که با مرگ خدایان در مبارزه با نیروهای اهریمنی محقق خواهد شد) اتفاقات بسیار بدی رخ خواهد داد که از آن جمله می توان به سفر دریایی یک کشتی بزرگ به نام «ناگلفار» اشاره کرد. این کشتی در واقع غول هایی ترسناک را برای نبرد حمل خواهد کرد و تمامی این کشتی از ناخن های دست و پای مردگان ساخته شده است.

هر چه تعداد مردگانی که با ناخن های کوتاه نشده دفن شوند بیشتر باشد این کشتی نیز بزرگ تر خواهد بود. هر چه این کشتی بزرگ تر باشد تعداد غول هایی که سوار آن هستند نیز افزایش خواهد یافت که مقابله با آن ها سخت تر خواهد بود. بدین ترتیب وایکینگ ها نه از ناگلفار بزرگ تر خوششان می آمد و نه از ناخن هایی که منجر به ساخته شدن آن می شدند.

 اتفاقات جالب و باورنکردنی دوران حکومت وایکینگ ها


۹- رواج فرزند کشی

در کمال تاسف فرزندکشی یا بچه کشی در تاریخ امری طبیعی بوده است و بقایای قبرستان هایی که در سرزمین های تحت تسلط رومیان یافت شده موید این مطلب است که کودکان بسیاری کشته شده و در این قبرستان ها به خاک سپرده شده اند. وایکینگ ها نیز از این قاعده مستثنی نبودند و در واقع این رویه در میان آن ها به باورهایشان در زمینه ی نام گذاری کودکان در ارتباط بوده است. در واقع غسل تعمید و نامگذاری خاص کودکان از وایکینگ ها گرفته شده است. آن ها بدین منظور مراسم خاصی را برگزار می کردند که «آسوا واتنی» نام داشت و این مراسم تنها بعد از این که نوزاد توسط والدینش بررسی شده و مشخص می گردید که ارزش بزرگ گردن را دارد انجام می شد.

نوزدانی که ارزش بزرگ کردن نداشتند رها می شدند تا بمیرند و بر اساس یافته های تاریخی این مورد بیشتر برای نوزادان دختر روی می داد. مطالعات نشان می دهد که در دوران وایکینگ ها برای هر ۴ مرد تنها یک زن و در مواردی نیز به ازای هر ۹ مرد تنها یک زن وجود داشته است. این موضوع ربطی به زیست شناسی طبیعی ندارد و حتماً عاملی خارجی باعث این تفاوت آشکار شده است. همچنین مشخص شده که در صورتی که یک کودک بعد از انجام مراسم رسمی به حال خود رها شده و می مرد والدینش به جرم قتل محاکمه می شدند.

 اتفاقات جالب و باورنکردنی دوران حکومت وایکینگ ها


۱۰- مسمومیت در اثر مونوکسید کربن

خانه های طویل وایکینگ ها بسیار جالب بودند اما وقتی که گروهی از محققان دانمارکی یکی از این خانه ها را شبیه سازی کرده و سپس در داخل آن یک آتش روشن کرده و به آزمایش هوای موجود در خانه پرداختند با نتیجه ی باورنکردنی روبرو شدند. این خانه تا اندازه ی ممکن به خانه های وایکینگ ها شباهت داشت. آن ها سپس در وسط این خانه ها آتشی روشن کرده و به مدت ۱۵ هفته در فصل زمستان شرایط درون خانه را مورد بررسی قرار دادند.

زمانی که آن ها نتایج را با داده های سازمان بهداشت جهانی مقایسه کردند دریافتند که این روش خانه سازی باعث جمع شدن مقادیر زیادی از دی اکسید نیتروژن و مونوکسید کربن و دیگر ذرات مرگبار در فضای داخلی خانه می شده است. در حالی که معمولاً در سقف این خانه ها یک سوراخ بزرگ وجود داشت اما تمامی دود از این سوراخ خارج نمی شد و نحوه طراحی سقف خانه باعث می شد که مقدار زیادی از آن در داخل خانه به دام بیفتد. زمانی که هوا سرد می شد تمام این دود به روی زمین منتقل می شد. اگر چه در معرض این ترکیبات قرار گرفتن در کوتاه مدت خطرناک نبود اما کودکان و زنانی که بیشتر در خانه مانده و در معرض این ترکیبات قرار می گرفتند به مشکلات تنفسی، عفونت های ریوی، مشکلات قلبی عروقی و سرطان مبتلا می شدند.

 اتفاقات جالب و باورنکردنی دوران حکومت وایکینگ ها


۱۱- هجوم انگل ها

در سال ۲۰۱۵ در مطالعه ای که بر روی مدفوع وایکینگ ها در یک دستشویی باستانی انجام شد مشخص شد که هزاران تخم انگل در آن وجود دارد. این انگل ها چنان زیاد و شایع بودند که جهش هایی ژنتیکی در بدن وایکینگ ها برای مقابله با آن ها به وجود آمد در واقع در بدن این افراد یک مولکول غیرطبیعی به نام آلفا-۱-آنتی تریپسین به وجود آمد که به آن ها کمک کرد التهاب و صدماتی که در نتیجه ی انگل های دستگاه گوارش به وجود میامد را کاهش دهند اما کسانی که امروزه این ژن معیوب را دارند شرایط متفاوتی را تجربه می کنند.

در واقع این تنها ژنی است که محققان توانسته اند آن را با بیماری های تنفسی مانند آمفیزم و انسداد مزمن ریوی مرتبط سازند. در واقع این ژن که اکنون دیگر انگلی وجود ندارد با آن سرگرم باشند دست به تخریب دیگر اعضای سالم بدن می زنند. آهای، وایکینگ ها، ممنونیم!

اتفاقات جالب و باورنکردنی دوران حکومت وایکینگ ها 


منبع: برترینها

۹ توصیه به خانم هایی که می‌خواهند همسر بهتری باشند

هفته نامه سلامت – دکتر هانیه زائررضایی: روابط بین همسران گاهی بسیار پیچیده می شود. چشم بر هم می گذاریم و می بینیم که زندگی ای که اینقدر عاشقانه و به سختی به دست آورده بودیم، به ورطه روزمرگی کشیده شده و خسته کننده و تکراری شده است. مواردی که در مورد شوهرمان همیشه می دانسته ایم و زمانی بسیار پیش پاافتاده و نامهم تلقی می کردیم برایمان آزاردهنده شده و موارد کوچکی که روزی ما را به وجد می آورد، دیگر رنگ و بویی برایمان ندارد.

درست است که زندگی فراز و نشیب دارد و همیشه به یک شکل نیست اما خوشبخت زندگی کردن اصولی دارد. اصولی که ساده و پیش پاافتاده به نظر می رسند اما وقتی دقت می کنیم همین اصول ساده هستند که زن و شوهرهای خوشبخت را از آنها که زندگی مشترک برایشان به عذابی بزرگ تبدیل شده، متمایز می کند. امتحان کنید و فقط مدتی این اصول را سرلوحه زندگی خود قرار دهید. خواهیددید که در نظر گرفتن همین نکات ظریف و ساده تاثیری عمیق بر همسر و زندگی زناشویی تان خواهدگذاشت.

۱٫ کارهای خانه را با هم تقسیم کنید

لازم نیست در این تقسیم بندی حتما سهم هر دو نفرتان مساوی باشد با توجه به وقت آزادی که هر کدام دارید، مسوولیت برعهده بگیرید و سعی کنید آنچه را که تعهد کرده اید، حتما به خوبی انجام دهید. یکی از اشتباهاتی که خانم ها مرتکب می شوند این است که درباره توقعاتی که از شوهرشان دارند صحبت نمی کنند. مثلا توقع دارد همسر از چهره خسته او متوجه شود که امروز کارهای خانه زیاد بوده و حالا نوبت اوست که سفره را جمع کند، بدون اینکه این درخواست مطرح شده باشد. البته این فقط مختص خانم ها نیست. شوهر نیز وقتی که از سر کار بر می گردد، توقع دارد همه چیز مهیا باشد چون او از صبح سر کار بوده و حالا هیچ کس در خانه نباید هیچ توقعی از او داشته باشد.

 ۹ توصیه به خانم هایی که می‌خواهند همسر بهتری باشند
خانم یا آقا فرقی ندارد هرکدام که ساعات کمی در خانه هستید، مسوولیت هایی را برای روزهای تعطیل برعهده بگیرید. این حس مشارکت به هردوی شما احساس مفید و مهم بودن می دهد چو نشان می دهد برای زندگی مشترکتان وقت گذاشته اید.

۲٫ در حضور هم قید تکنولوژی را بزنید

تکنولوژی می تواند روابط مجازی انسان ها را بسیار گسترده کند اما متاسفانه همین تکنولوژی می تواند روابط نزدیک و حقیقی افراد با نزدیکانشان را نابود کند. از زمانی که شوهرتان احساس کند یک صفحه الکترونیکی برای شما از او مهم است، منتظر عواقبی مانند سرد شدن روابط زناشویی، احساسات منفی، بی توجهی و دور شدن یکدیگر باشید. بهترین کار این است که با ورود همسر به خانه تلفن را کنار بگذارید، حتی تا جایی که می شود تلویزیون را خاموش نگه دارید.

درباره اینکه روز را چگونه گذرانده اید با هم صحبت کنید. یقین داشته باشید که هیچ چیز جای یک رابطه واقعی و چشم در چشم را نمی گیرد. همین امروز امتحان کنید. شاید متوجه شوید که سرگرم گوشی و تلویزیون بودن شما را از دیدن و حس کردن خیلی موارد در خانه و خانواده تان محروم کرده است.

۳٫ روزهای خاص تان را یادآوری کنید

یکی از اشتباهاتی که خانم ها مرتکب می شوند این است که یادآوری روزهای خاص را معیاری برای محک زدن عشق یکدیگر می دانند و مثلا همسری که روز تولدشان را فراموش کند، بی عاطفه می دانند. به جای این کار بهتر است روزهای خاص را به هم یادآوری کنید و حتی درباره اینکه چه توقعی برای سالگرد ازدواج یا روز تولد یا روز زن و… دارید، صحبت کنید. چه اشکالی دارد؟ چرا منتظر می مانید همسرتان فراموش کند و بعد با تلخی و دلخوری از او گله می کنید و روزی را که یادآور شادی و خوشحالی است به روزی رنج آور تبدیل می کنید؟ نزدیک ترین سالگرد شادی آور را امسال این گونه برگزار کنید. با یادآوری و برنامه ریزی از نتایج شادی بخش آن لذت ببرید.

۹ توصیه به خانم هایی که می‌خواهند همسر بهتری باشند

۴٫ همیشه از یکدیگر تعریف کنید

بسیاری از زن و شوهرهای ناموفق بیشتر از اینکه از هم تعریف کنند، از هم انتقاد می کنند. وقتی تمام وقت با هم بودنتان به انتقاد می گذرد، حتی همان انتقاد هم دیگر سازنده نخواهدبود. تحقیقی نشان داده در یک ازدواج خوب، باید نسبت تعریف کردن به انتقاد، ۵ به ۱ باشد. چه در خلوت و چه در مقابل جمع، به کارهای فوق العاده ای که همسرتان انجام می دهد، اشاره کنید.

هر انسانی توانایی ها و کمبودهایی دارد، مخصوصا در جمع، زمان مناسبی برای یادآوری کمبودهای همسرتان نیست. هرگز همسرتان را تحقیر نکنید، حداقل روزی یک بار به او بگویید چقدر دوستش دارید و چقدر به وجودش افتخار می کنید.

۵٫ زمانی را به یکدیگر اختصاص دهید

زندگی امروزه پرمشغله و پرهیاهو است. با این حال زن و شوهرهای موفق همیشه زمانی را به این اختصاص می دهند که کنار یکدیگر باشند. در طول روز گاهی در لحظاتی که بیکار هستید برای او پیام های زیبا بفرستید. وقتی در خانه هستید گاهی بی هوا او را در آغوش بگیرید. تمام این کارها در روز چند دقیقه بیشتر وقت شما را نمی گیرد اما باور کنید که اثری عمیق بر روابطتان خواهدگذاشت.

۶٫ از یکدیگر قدردانی کنید

در اغلب روابط مشکل دار حداقل یکی از طرفین احساس می کند مورد ظلم واقع شده و مورد تقدیر قرار نمی گیرد. قدردانی می تواند در حد تعریف از غذایی که پخته شده یا تشکر از خرید کوچکی که انجام شده باشد. قدردانی کردن از همین کارهای کوچک به همسرتان این پیام را می دهد که کارش دیده شده و نقش مهمی در کسب رضایت در پیوندهای زناشویی دارد.

۹ توصیه به خانم هایی که می‌خواهند همسر بهتری باشند

۷٫ همدیگر را در آغوش بگیرید

یک دقیقه در آغوش کشیدن حسی را منتقل می کند که هیچ کار دیگری در چنین مدت کوتاهی نمی توان چنان تاثیری بگذارد. پس ارزشش را دارد که روزی چند دقیقه را به آن اختصاص دهید. این کار را حتی هنگامی که مطالعه می کنید یا تلویزیون تماشا می کنید یا هنگام خارج شدن همسرتان از خانه می توانید انجام دهید. بگذارید فرزندانتان ببینند که شما یکدیگر را در آغوش می گیرید و به هم عشق می ورزید.

۸٫ همدیگر را آسان ببخشید

هیچ کدام از ما انسان های کاملی نیستیم و هم گاهی اشتباه می کنند. یاد بگیرید که یکدیگر را ببخشید و بعد از اینکه بخشیدید دیگر به عناوین مختلف موضوع را بر سر همسرتان نکوبید.

۹٫ به همدیگر لبخند بزنید

یک لبخند می تواند حال همسرتان را دگرگون کند. حتی زمانی که خسته اید، وقتی به همسرتان نگاه می کنید و لبخند می زنید، به او این احساس را منتقل می کنید که برایش اهمیت قائل هستید. خندیدن و لبخند زدن می تواند لذت و شادی را به رابطه تان وارد کند. گاهی خانوادگی به نمایش های کمدی بروید و از خندیدن در کنار یکدیگر لذت ببرید.


منبع: برترینها

نقش ساعت‌زیستی در سلامت بدن

توجه به ساعت‌های زیستی بدن سلامتمان را بهبود می‌بخشد. اختلال در ساعت زیستی سبب بروز مشکل در سیستم مغز، پانکراس و استرس می‌شوند. مطالعات متابولیسمی اختلال در خواب، کبد، روده و سیستم متابولیک را گزارش کرده‌اند. این‌ها تنها برخی از عواقب ناخوشایندی است که بر اثر بی‌توجهی به ساعت زیستی بدن به وجود می‌آید.

چرا باید به تیک‌تاک ساعت بدنمان گوش دهیم؟

فرادید| بی‌توجهی به ریتم طبیعی بدن بر سلامت
جسمی و روحی و حتی نتیجه جراحی اثر می‌گذارد.

بدن انسان ساعت‌های زیادی دارد که خواب، سلامتی و
عملکرد ما را کنترل می‌کنند. اگر برخی کارها را در زمان نادرست و نامناسب انجام
دهیم، ممکن است عواقب خطرناکی در انتظارمان باشد. جایزه نوبل امسال به سه دانشمندی
اعطا شد که ژن‌های زیستی (۲۴ ساعته) در ساعت‌های بدن را کشف کردند. با این کشف
دانشمندان توانستند هزاران ساعت زیستی دیگر در بدن را پیدا کنند که سلامت، ژن‌ها و
حتی زمان دریافت درمان در بدنمان را کنترل می‌کنند: بی‌توجهی به آن‌ها می‌تواند
مرز بین مرگ وزندگی باشد.

امروزه جراحی قلب بسیار معمول و درعین‌حال
خطرناک است. قابل‌توجه‌ترین مسئله میزان و مدت قطع و راه‌اندازی مجدد منبع اکسیژن
خود در بدن است. اخیراً مقاله‌ای درباره عوارض ناشی از انجام عمل جراحی در صبح و بعدازظهر
منتشر شد. زمان عمل جراحی تفاوت معنی‌داری ایجاد می‌کند: ۵۴ بیمار (از ۲۹۸) که صبح
تحت جراحی قرار گرفتند دچار عوارض پس از عمل شدند، درحالی‌که این میزان در بیمارانی
که بعدازظهر جراحی شدند تنها ۲۸ نفر (از ۲۹۸) بود. انگار جراحی قلب در بعدازظهر امن‌تر
است.

در همان روز دانشمندان گزارشی از بزرگ‌ترین
پروژه ژن‌شناسی دنیا منتشر کردند. ماجرای یک بیمار به نام “آتکینسون” از
این قرار بود: از مرکز “GenomeFIRST” با او تماس گرفتند و گفتند که او دارای یک جهش ژنتیکیِ
مرتبط با “سندرم کیوتی” است که در تپش‌های قلب اختلال‌های مرگبار ایجاد می‌کند.
آتکینسون شوکه شد. مادرش به‌طور غیرمنتظره در جوانی فوت کرده بود، بنابراین
آتکینسون سه فرزندانش را برای آزمایش‌های کامل نزد پزشک برد. دو پسرِ ۹ و ۱۲ ساله‌اش
دارای سندروم کیوتی بودند. این پسران نوجوان و ورزشکار در طول تمرینات شدید در
معرض خطر قرار داشتند.

قلب یک سیستم زمان‌بندی فوق‌العاده قوی دارد.
ورزشکاران حرفه‌ای از این موضوع مطلع‌اند. به گفته کارشناسان ورزشی، ۵ بعدازظهر زمان
اوج راندمان قلبی- عروقی است. قدرت بالای قلب در اواخر بعدازظهر نتایج جراحی قلب
را توجیه می‌کند. پسران اتکینسون در این زمان باید از انجام ورزش‌های شدید خودداری
کنند.

 نقش ساعت‌زیستی در سلامت بدن

توجه به ساعت‌های زیستی بدن سلامتمان را بهبود می‌بخشد.
اختلال در ساعت زیستی سبب بروز مشکل در سیستم مغز، پانکراس و استرس می‌شوند.
مطالعات متابولیسمی اختلال در خواب، کبد، روده و سیستم متابولیک را گزارش کرده‌اند.
این‌ها تنها برخی از عواقب ناخوشایندی است که بر اثر بی‌توجهی به ساعت زیستی بدن
به وجود می‌آید.

شاید مهم‌ترین مسئله ارتباط میان سلامت روان و
ساعت زیستی بدن باشد که بدترین مشکلات را ایجاد می‌کند. افسردگی رابطه بسیار
نزدیکی با اختلال خواب دارد. به همین دلیل تغییر در الگوهای ساعت زیستی بدن اولین نشانه‌ی
بیماری‌های روحی و روانی است.

چه چیزی باعث می‌شود ساعت زیستی بدن خود را برهم
بزنیم و مطابق با آن عمل نکنیم؟ پاسخ‌های زیادی وجود دارد: ساعت‌های کاری، تعهدات
اجتماعی، استفاده از تکنولوژی تا دیروقت و غیره.

استفاده از ساعت زیستی بدن در راستای بهبود
سلامتی مستلزم آن است که الگوی بدن خود را به‌خوبی بشناسیم: چه زمانی باید از خواب
بیدار شویم، چقدر می‌خوابیم و چه زمان در روز بهترین حال راداریم. می‌توانید از
تست تعیین ساعت بدن در BBC استفاده کنید. احتمالاً بزرگ‌ترین
موانع در هماهنگ بودن با ساعت بدن، کار و زمان رفت‌وآمد است.

منبع: گاردین

ترجمه: وب‌سایت فرادید

برچسب ها: ، ، ، ،


منبع: فرادید

چرا برخی سربازها خودکشی می‌کنند؟

روزنامه شهروند: درست بعد از تعطیلات سه‌روزه عاشورای ۹۶، از «محمدحسین» عکسی با لبخندی درشت باقی ماند که با چهره‌ای شاد و لبخندی ثابت از رفقایش می‌خواست حلالش کنند. او سربازی خوزستانی بود که با خانواده‌اش در کرج زندگی می‌کرد و در هشتمین ماه خدمتش نه‌تنها دوران سربازی که زندگی خود را با شلیکی به پایان رساند.

محمدحسین، آرام بود هرچند گاهی از مشکلات شخصی‌اش برای دوستان نزدیک‌اش می‌گفت تا این‌که یک اتفاق به ناگاه او را برای همیشه به زیر خاک برد. روایت هم‌خدمتی‌هایش از زندگی سربازی بیست‌و‌چندساله متفاوت است اما شب واقعه را همه یک شکل تعریف می‌کنند: «او حدود ۳ همان شب، اقدام می‌کند. معلوم بود که تصمیم خودش را گرفته و مثل این‌که چیزهایی به بقیه بچه‌ها هم گفته بود؛ اول فشنگ مشقی را درمی‌آورد و با فشنگ اصلی خشاب را پر می‌کند و بعد هم شلیک.» مرگ امیرحسین هیچ‌گاه تبدیل به خبر نشد اما در ماه‌های گذشته اخبار زیادی از حوادث پادگان‌ها و سربازانی که پیش از خودزنی، افراد را دیگری را هم هدف قرار می‌دهند، منتشر شده است؛ سربازانی که از رفتن‌شان غمی ماندگار برای خانواده می‌ماند و تصویری هولناک برای هم‌خدمتی‌ها.

راویان مرگ

«رحمت» و «مصطفی»، حالا و در‌ سال سوم دوران سربازی خود، نگاهی به روزهای رفته دارند. روایتی از زندگی خود و این‌که چه شد دورانی دوساله برای آنها به‌سال سوم و چهارم کشیده شد، از اقدام به خودکشی و روزهای غبارآلود پیش‌رو.

رحمت حرف‌های زیادی برای گفتن دارد: «۱۸فروردین ۹۳ عازم سربازی شدم و آموزشی را هرجور که بود تمام کردم. بعد رفتم تهران و تا برج ۷ آن‌جا خدمت کردم که یک نامه باعث شد کل زندگی من از این رو به آن رو شود. حساب کن سر یک نامه که یک ستوان دوم دست من داد و پشت کامپیوتر تایپ کردم و دست امیر دادم. امیر گفت این چه نامه‌ای است؟ و من گفتم ستوان دو … امیر شروع کرد به فحش دادن و بقیه روزها هم زخم‌زبان‌ها ادامه داشت تا جایی که مجبور شدم کیس کامپیوتر را به صورت‌اش بزنم، دماغ‌اش خرد شد، دندانش شکست و صورت‌اش ۸ بخیه. بعد من رفتم زندان و دیه هم ۱۱‌ میلیون شد که با‌ هزار بدبختی ۷‌ میلیون آن را دادم و بقیه‌اش را هم زندانی کشیدم. ۸ ماه زندانی، جریمه این کارم شد. زندگی من از این لحظه جوری شد که پایم به زندان باز شد. یواش‌یواش حس فرار به ذهنم رسید و دو ماه بعد از زندان، زمانی که مرخصی رفتم، دیگر برنگشتم. جوری شد که نه جایی در خدمت داشتم و نه در خانه.»

او اما درنهایت به پادگان برمی‌گردد تا ماه‌های باقی‌مانده را به‌پایان برساند: «تا موقعی که پادگان خوب است همه‌چیز قابل‌تحمل است اما زمانی که فشارها زیاد می‌شود دیگر همه‌چی سیاه می‌شود. خیلی‌ها قصد جدی خودکشی ندارند و می‌خواهند یک ترسی ایجاد کنند، اما من نه. شرایطی که درخدمت داشتم فضای خودکشی را ایجاد می‌کرد تا این‌که آن روز جمعه رسید؛ زمانی بود که خانواده و پادگان از من زده شده بودند. لحظه‌ای که تصمیم را می‌گیری حس خاصی دارد و من حس سرباربودن داشتم؛ احساس می‌کردم تنها اتفاقی که باعث می‌شود همچنان چرخ دنیا بچرخد مرگ من است. طناب را از قبل آماده داشتم و رفتم سمت چهارپایه بزرگ کنار انبار و واقعا مصمم بودم. لحظات آخر هیچ فکری درباره خودم نداشتم و فقط به پدر و مادرم فکر می‌کردم. فقط می‌خواستم یک‌جوری سریع قضیه را تمام کنم. سرظهر، روزجمعه، هیچ‌کس پادگان نبود و نمی‌دانم از کجا مصطفی (دوست صمیمی و هم‌شهری‌ام) رسید، اگر خواست خدا بود چرا هنوز این حس من را رها نمی‌کند؟»

داستان روزهای گذشته بر رحمت مفصل است، روزهایی که هیچ‌کدام مشابه هم نبودند اما همه زندگی او را دشوارتر می‌کردند. او حالا منتظر یک امضا است تا دوران پر فراز و نشیب خدمتش را پایان دهد: «همه‌ اینها به دلیل یک نامه و دعوا بودکه من مقصر نبودم و همچنان ضربه‌اش را می‌خورم تا لحظه‌ای که تمام کنم این زندگی را، کاری که بالاخره یک روز می‌کنم. زندان رفتم و سابقه‌دار شدم، هیچ اعتباری نه پیش خودم و نه خانواده و فامیل ندارم. هیچ راهی برای ادامه زندگی من نیست. اگر این سال‌ها اسلحه دست من بود خیلی پیش مرده بودم. خدمت من را دوایی کرد و خانواده‌ام را هم ازم گرفت. دیگری چیزی برای من نمانده است. از همه بدتر این‌که دیگر وجود و اعتباری برای من نمانده است و احساس اضافه‌بودن دارم. می‌گویند یک ماه درست خدمت کن ولی دیگر از حوصله من خارج است، مخ‌ام نمی‌کشد. بالاتر از سیاهی که دیگر رنگی نیست. یک روزی از جهنم رها می‌شوم. کسی مثل من الان چهارسال است که دارد دست‌و‌پا می‌زند، جواب این بی‌اعتقادی را چه کسی می‌دهد؟»

مواد متحرک شده‌ام

مصطفی هم در روزهایی تاریک، خانه را به مقصد پادگانی در حمیدیه خوزستان ترک کرد، روزهایی که برادرش در انتظار حکم اعدام بود و خواستگاری او از دخترعمویش به دربسته خورده بود. در پادگان اما کسی از سرنوشت او خبر نداشت یا علاقه‌ای به دانستن گذشته او نداشتند. چهارماه او بدون مرخصی و به امید بخشش برادرش تحمل کرد، گاهی تماسی از پادگان با خانواده و شرایطی که برای او عادی توصیف می‌شد: «روزی که خواستگاری رفتم نخستین حرفی که دخترعمو به من زد این بود که تو یک آدم ول و معتادی و خدمت هم نرفتی، با چه رویی آمدی خواستگاری؟»

او بعد از چهارماه به مرخصی آمد اما روزهای پرخبری انتظار او را می‌کشیدند: «فکر من جای دیگر بود. بعد از ۴ماه اولین مرخصی را که آمدم دیدم رفتار دخترعمو تغییر کرده و رابطه خوبی با من دارد. فهمیدم که حکم اعدام برادرم آمده است. برایش مقداری پول ریختیم که همه‌اش را تنقلات گرفت و بین هم‌بندی‌هایش تقسیم کرد. شب آخر تا صبح نخوابیدم و ساعت ۵ رفتیم پشت در زندان. طرف شاکی هم وارد شد و هر چقدر التماس کردیم و قرآن جلویش گرفتیم فایده نداشت. برادرم همیشه تلفنی به من می‌گفت که یک وقت در خدمت فکر بدی به سرت نزند. بعدش دیگر امیدی به زندگی نداشتم.»

زمانی که مصطفی به پادگان برگشت دیگر آن آدم روزهای قبل نبود، کسی نبود که با امیدی به آینده خانواده، هر سختی و رفتار بدی را تحمل کند. آن‌طور که خودش می‌گوید خشاب خشاب، قرص ترامادول می‌گرفت تا روزهایش به شب برسند اما خیلی زود خبر به مسئولان پادگان می‌رسد: «بعد از این من در خدمت تبدیل به یک مرده متحرک شدم؛ هر روز قرص و مواد و… تا این‌که دیدم دیگر هیچ‌چیزی برایم ارزش ندارد. از مرخصی محروم‌ام کرده بودند. اسلحه به من نمی‌دادند چون دو سه بار سعی کردم با نمایش خودکشی فضا را برای خودم بهتر کنم ولی بار آخر کار از نمایش گذشته بود. هرچه قرص داشتم، خوردم و دراز کشیدم. یک نامه هم توی کمد‌م گذاشتم که از یک مرده متحرک انتظار زندگی نداشته باشید، برایم سیاه نپوشید و به مادرم بگویید که تا آخرین لحظه به‌یادش بودم، بگویید غم من را نخورد.»

زندگی اما این بار هم برای مصطفی تمام نمی‌شود و بعد از چندساعت و زمانی که نوبت به نظافت او رسید، روی تخت‌اش پیدا شد، معده‌اش را شست‌و‌شو دادند و آن‌طور که خودش می‌گوید بازگشتی دوباره به زندگی. داستانی که مصطفی از روزهای خدمت‌اش تعریف می‌کند مفصل‌تر است اما به‌طور خلاصه، او در این سال‌ها تبدیل به آدم دیگری شده که فقط با مواد روزهایش را می‌گذراند؛ هرچند که مقصر تمام این مصایب را پادگان نمی‌داند: «زندگی ما این طور بود دیگر، اگر برادرم اعدام نمی‌شد من هم مثل همه این سربازها به شکلی خدمت را تمام می‌کردم ولی نشد…»

سرهای شکوفه‌زده

«برجک نگهبانی یک ام‌پی‌تری پلیر معروف با آرشیوی از آهنگ‌ها داشت، خودمان خریده بودیم و سلیقه‌ها تقریبا مشابه بود. محسن اسلحه و پلیر را گرفت و من روانه آسایشگاه شدم، حالش عادی بود، مثل همشه ناخوش. تا پوتین‌هایم را درآوردم و روی تخت دراز کشیدم صدای شلیک را شنیدم؛ صدای ژ۳ از فاصله خیلی نزدیک. همه بیدار شدند و من خیلی سریع خودم را بیرون رساندم. سه تیر اول خشاب، گازی یا مشقی بودند و ۱۷ تیر بعدی جنگی. محسن اسلحه را مسلح و روی حالت تک‌تیر زیرگردن خودش می‌گذارد. صحنه‌ای که من دیدم سری بود که مثل یک گل شکوفه زده بود و وز وز هدفون هم هنوز درمی‌آمد.»

امین که این جملات را می‌گوید دوران آموزشی‌اش را در پادگان خاش و دوره کد را در شمال گذراند و حالا سربازی با ۱۴ماه خدمت در زاهدان است. او می‌گوید هم‌خدمتی‌اش در آن روز درخواست مرخصی داده بود که با آن موافقت نشد هرچند دلیل اصلی خودکشی را این مسأله نمی‌داند: «محسن مشکلات زیادی داشت و همان روز هم، مرخصی می‌خواست که با آن موافقت نشد. اکثر سربازهایی که این فاز را دارند وضع مالی و شرایط خانوادگی درستی ندارند، در پادگان سیگار می‌کشند و مواد مصرف می‌کنند، وقتی هم کسی آنها را ببیند و اطلاع دهد مرخصی آن فرد لغو می‌شود یا زمان نگهبانی آنها را بیشتر می‌کنند که اکثر اقدام به خودکشی‌ها هم در همین زمان نگهبانی اتفاق می‌افتد.»

تصاویر پاک‌نشدنی سربازان از نفس‌افتاده

روایت سربازان از مرگ خودخواسته هم‌خدمتی‌های خود، یک تصویر مشترک دارد و آن پاک‌نشدن صحنه از ذهن، حتی پس از گذشتن سال‌هاست. بعد از هر حادثه منجر به مرگ در فضای نظامی پادگان‌ها، چیزی کم می‌شود و سربازی برای همیشه از بین می‌رود که صحنه پس از مرگش به راحتی از ذهن دوستان نزدیکش پاک نمی‌شود. روز بعد از رفتن هم‌خدمتی‌ها، مانند دیگر روزهای پادگان است با این تفاوت که تصویری جلوی چشم سربازان در تمام پادگان دیده می‌شود.

«سال ۹۳ در پادگان ….. من قسمت بهداری بودم ولی دو ماه اول هر دو توپخانه بودیم. کامل می‌شناختمش، روزهای اول هم یک‌بار هم دعوا کردیم. زیردیپلم بود. آدم بدبختی بود در روستای خیرآباد زندگی می‌کرد. آن دو ماه مدام یک جمله را تکرار می‌کرد که هنوز هم صدای خودش توی گوش من است؛ اسب نفس‌بریده را طاقت تازیانه نیست. دو ماه بعد، من قسمت بهداری بودم و صدای تیر آمد که عادی بود. یک مرتبه سروصدا بالا گرفت و گفتند آمبولانس بیاید؛ توپخانه به بهداری نزدیک بود. من همان شب شیفت بودم. با یک بهیار رفتیم ولی امرلله مرده بود، ما سوارش کردیم و رفتیم بیمارستان. یک‌درصد هم فکر نمی‌کردم که این آدم خودکشی کند؛ عادی بود نه خیلی خوش بود و نه این‌که توی خودش باشد.»

مهدی بعد از گذشت سه‌سال از آن حادثه، خاطره آن شب را با جزییات تعریف می‌کند و می‌گوید که هنوز تصویر امرالله در خون درازکشیده را فراموش نکرده است: «آن شب تا صبح خوابم نبرد و برای مراسم تشییع هم رفتیم. می‌گفتن مشکل خانوادگی داشت. حدود ۲۰‌سال داشت و خیلی هم سیگار می‌کشید. تا پایان خدمت هروقت از کنار توپخانه رد می‌شدم، رد خون امرلله را می‌دیدم و بعد از خدمت هم گاهی تصویرش جلوی چشمانم می‌آمد.‌ای کاش هم را نمی‌شناختیم.»

شرایطی که «اصلا نگران‌کننده نیست»

آمار دقیقی از اقدام به خودکشی سربازان ایرانی وجود ندارد اما اخبار و حوادث یک‌سال گذشته، افزایش این موضوع را نشان می‌دهد هرچند که بیشتر، حوادثی رسانه‌ای می‌شوند که سرباز نه‌تنها به زندگی خود بلکه به زندگی افراد دیگری هم در پادگان پایان می‌دهد. با این همه رئیس اداره سرمایه انسانی سرباز ستاد کل نیروهای مسلح، معتقد است که این وضع «اصلا نگران‌کننده نیست.»

موسی کمالی درباره راهکارهای پیش‌رو برای مقابله با وضع پادگان‌ها می‌گوید: «این وضع اصلا نگران‌کننده نیست. من نمی‌توانم بگویم چه کسانی این حوادث را به‌وجود آوردند. شما بیایید زندان تا من دلیل و اعتراف این سربازها را به شما نشان بدهم.»

رئیس کمیسیون اجتماعی: هیچ طرح و لایحه‌ای درباره سربازی در مجلس وجود ندارد

مجلس شورای اسلامی پیش از این و در سال‌های گذشته بحث تغییر خدمت وظیفه عمومی را پیگیری کرده ولی تمام بررسی‌ها به چند گزارش مرکز پژوهش‌ها یا نطق و تذکرها خلاصه شده است.

رئیس کنونی کمیسیون اجتماعی مجلس شورای اسلامی که پیش از این دو در دوره‌های پنجم، ششم، هفتم و هشتم نماینده مردم در پارلمان بوده، از لزوم تغییر شرایط کنونی سربازی و همچنین نبود اهتمامی برای توجه به این معضل سخن می‌گوید.

سلمان خدادادی در این‌باره توضیح می‌دهد: «خدمت سربازی در همه دنیا در یک نقطه مشترک است و در کل دنیا هیچ کشوری پیدا نمی‌شود که جمعیت جوان آن برای دوران مشمولیت آموزش نبیند؛ یعنی این موضوع در همه دنیا مطرح است اما نوع خدمت متفاوت است. ما در مجلس هفتم یک کاری در کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی انجام دادیم. آن‌جا بررسی کردیم که در بقیه دنیا خدمت سربازی به چه شکل است. همه کشورها یک آموزش اولیه دارند که از دو ماه شروع می‌شود اما در کمتر کشوری مدت سربازی دو‌سال است و تعداد این کشورها بسیار محدود است؛ کمتر از ۱۲کشور.»

رئیس کمیسیون اجتماعی مجلس دهم ادامه می‌دهد: «در همه دنیا آموزش اولیه صورت می‌گیرد و جوانان آموزش می‌بینند که اگر حالت فوق‌العاده‌ای رخ دهد از کشور خود دفاع کنند ولی در این کشورها نبود کارت پایان خدمت مانع از ارایه هیچ خدمات رفاهی و اجتماعی نمی‌شود.»

او با انتقاد از روند کنونی خدمت وظیفه عمومی در ایران می‌گوید: «کشور ما جزو معدود کشورهایی است که از یک سن مشخص جوانان باید سمت خدمت بروند و اگر نروند به‌طور کامل از خدمات اجتماعی محروم می‌شوند. مجلس دو‌سال پیش قانونی تصویب کرد که افراد مشمول، از خدمات اجتماعی و شهروندی محروم نشوند اما اجرا نمی‌شود؛ خدماتی مثل این‌که گواهینامه بدون پایان‌خدمت قابل دریافت باشد. الان این جوانان در پادگان احساس تلف کردن عمر خود را می‌کنند. مشکلات رفاهی پادگان‌ها هم که بسیار زیاد است از غذا تا لباس و .. آن هم در بهترین سن جوانان.»

با چنین شرایطی، چرا مجلس گامی برای بهبود این وضع انجام نمی‌دهد؟ خدادادی در پاسخ به این پرسش می‌گوید: «از دوره هفتم مجلس این بحث مطرح است که ما می‌گوییم کاری برای این جوانان متعهد داشته باشیم. کشورهایی که ارتش قوی دارند نیروهای کادر قوی دارند  از مشمول به این شکل استفاده نمی‌شود. نیروهای کادر نیروهای نظامی به حساب می‌آیند نه سربازانی که نهایتا دو‌سال در پادگان خواهند بود. خودکشی‌ها و حوادث ناخوشایند این سال‌ها هم از همین شرایط بد خدمت نشات می‌گیرد باید به سمت کادرسازی برویم و فردی را استخدام کنیم که ۳۰‌سال آموزش ببیند و خدمت کند. اگر این اتفاق نیفتد شاهد این موارد خواهیم بود.»

رئیس کمیسیون اجتماعی معتقد است که تعداد زیادی از نمایندگان، نظری مشابه او دارند و در بررسی اعطای گواهینامه بدون کارت‌پایان‌خدمت این مسأله را نشان دادند اما عزم جدی در خارج از مجلس دیده نمی‌شود: «تا جایی که من اطلاع دارم هیچ طرح، لایحه یا برنامه خاصی برای سامان‌دادن به وضع کنونی سربازی در مجلس دهم وجود ندارد. نگرانی دربین نمایندگان وجود دارد ولی روحیه اجرایی در کشور دیده نمی‌شود.»

در هیچ کشور توسعه‌یافته‌ای جوانان این‌چنین به حال خود رها نمی‌شوند

آنطور که پیش از این علیرضا عبدالله زاده، مشاور معاون رفاه اجتماعی وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی گفته، در سال‌های گذشته تحقیقاتی انجام شده که نشان می‌دهد دست‌کم ۵۰‌ درصد دانشجویان تحصیلات تکمیلی در ایران، برای فرار از خدمت روی به ادامه تحصیل آورده‌اند. فارغ از این تحقیقات، به نظر می‌آید دغدغه‌ای به نام سربازی از ۱۷ و ۱۸سالگی ذهن بسیاری از جوانان ایرانی و خانواده‌هایشان را درگیر می‌کند و هر کسی سعی می‌کند به شیوه‌ای این موضوع را برای خود سامان دهد. درباره تلاش‌ها و رفتارهای عجیب برای دریافت معافیت پزشکی در سال‌های گذشته، گزارش‌های زیادی نوشته شده اما همچنان نزدیک به ۲ میلیون مشمول در شرایط «فرار از خدمت» به سر می‌برند؛ جوانانی که‌درصد بالایی از آنها، به گفته مشاور معاون رفاه اجتماعی وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی از دهک‌های پایین جامعه هستند. چگونه می‌شود روند کنونی را به لحاظ روانی بهبود بخشید.

ناصر قاسم‌زاده روانشناس و مدرس دانشگاه در این‌باره می‌گوید: «دو نکته وجود دارد یکی این‌که الان سبک تربیتی فرزندان ما؛ چه در کلان‌شهرها و چه در روستاها تغییر کرده است. شرایط رشد و زندگی پیش از این به سمتی بود که افراد می‌توانستند به استقلال برسند و وابستگی به این شیوه وجود نداشت. دربین افرادی که الان وارد دانشگاه‌ها یا پادگان‌ها و پانسیون‌ها می‌شوند همین معضل قابل مشاهده است. خیلی از این افراد در همان ماه‌های اول با فشار ناشی از تنهایی روبه‌رو می‌شوند حالا با این شرایط، وضع سخت پادگان با شرایط خاص خود را اضافه کنید. این برای افرادی که سبک زندگی وابسته‌گونه داشته‌اند یک تنش ایجاد می‌کند و این مخصوص یک طبقه خاص نیست و در همه خانواده‌ها الان تا اندازه‌ای وجود دارد.»

این روانشناس ادامه می‌دهد: «با لحاظ کردن این موارد، به‌نظر می‌آید با توجه به نبود آمادگی برای تحمل این شرایط، باید روند تربیتی تغییر یابد و اصلاح شود. دوم این‌که در همین محیط‌های آموزشی روانشناسانی وجود داشته باشند که مشاوره‌های فردی و گروهی موثر داشته باشند. در کشور ما متاسفانه روانشناسی تبدیل به یک امر لوکس شده است و جنبه بازدارندگی و خدمات پیشگیرانه برای بسیاری از مردم اتفاق نمی‌افتد. امروزه در بسیاری از کشورهای دنیا، خدمات روانشناسی به مردم در زمان‌های مختلف ارایه می‌شود. برای سربازان باید یک جای تنفس گذاشته شود، یکی از اهداف سربازی پخته‌کردن افراد و آماده‌سازی آنها برای ادامه زندگی است.»

قاسم‌زاده به آسیب‌های اجتماعی ناشی از دوران سربازی هم اشاره می‌کند: «در کشور ما همیشه یک آمار فرار از خدمت وجود دارد؛ کسانی که خدمت می‌روند و از آن‌جا فرار می‌کنند، در کنار آن بحث خودکشی وجود دارد و آمار نارضایتی از خدمت هم که بسیار بالا است. تبعیض قائل‌شدن بین سربازان هم در قوانین مختلف وجود دارد. در مر حله اول باید افراد برای ورود به خدمت آماده شوند و در مرحله دوم باید غربال‌گری صورت گیرد. برای بسیاری از مشاغل حساس مثل خلبانی و … غربال‌گری و آزمون‌های سلامت روانی سخت‌گیرانه صورت می‌گیرد چرا درباره سربازها که باید اسلحه دست بگیرند چنین کاری صورت نگیرد. در هیچ کشور پیشرویی نمی‌بینیم که جوانان در چنین شرایط سختی به خود رها شوند.»

این روانشناس معتقد است که در کنار بهبود روند کنونی، باید خدمات روانشناختی وارد پادگان‌ها شود: «در طول دوره آموزشی حتما باید خدمات روانشناختی وجود داشته باشد. ما یک جامعه چند ده‌هزارنفری روانشناس بیکار داریم که می‌شود از این افراد برای ارایه مشاوره در مقاطع مختلف و بخش‌های مختلف جامعه استفاده کرد. یکی از اهداف دولت باید افزایش سطح رفاه روانی جامعه باشد و نگاه غلط کنونی اصلاح شود. برای همه افراد باید یک غربال‌گری صورت بگیرد و وقتی غربال‌گری صورت گیرد آن‌جا باید سطح‌بندی شود. درست نیست که دست همه اسلحه
داده شود، دلیلی ندارد سربازان این همه از شهر محل زندگی خود فاصله داشته باشند. در تمام این مدت هم باید آموزش و مشاوره به همه سربازان صورت بگیرد.»


منبع: برترینها

آرایش دختران ایرانی، چرا و چگونه غلیظ شد؟

هفته نامه صدا – شیرین احمدنیا*: تفاوت های زیادی را در مورد نحوه آرایش مو و صورت در نسل دختران امروزی و زنان متعلق به نسل های گذشته شاهد هستیم. در میان دختران دو نسل قبل – و هنوز در میان ساکنین مناطق روستایی یا استان های دور از پایتخت – رسم برداشتن «زیر ابرو» معمولا در مورد زنان متأهل مرسوم بوده و هست.

در حالی که امروزه شاهد این هستیم که دختران جوان و حتی نوجوان حتی به نحوی هماهنگ شده با والدین شان، اقدام به «تمیز کردن» یا فرم دادن مطابق با مدِ روز ابروی خود می کنند و به این اکتفا نمی کنند و موهای خود را با رنگ های مصنوعی و غیر متعارف و صورت خود را با آرایش غلیظ می پوشانند و گاه حتی در مواردی بینی خود را نه بر اساس نیاز پزشکی بلکه صرفا برای مطابقت با ایده آل های فرهنگی و به قصد ارتقای زیبایی های ظاهری خود به تیغ جراحی می سپارند و بیینده را در تشخیص دادن وضعیت تاهل خود با توسل به نمادهای ظاهری که پیش از این به عنوان ملاک تشخیص مورد استفاده قرار می گرفت، نامطمئن می سازند!

آرایش دختران ایرانی، چرا و چگونه غلیظ شد؟

پرسشی که در ذهن شکل می گیرد علت تغییرات ظاهری فاحش در میان نسل های مختلف است و این که چگونه در عین حال شاهد مدارا و گاه همراهی خانواده ها و به عبارتی نسل های قدیمی تر در مواجهه با این تغییر رفتار هستیم.

می دانیم که بنا به پژوهش های انجام شده و شواهد، ملاک زیبایی ظاهری اولین یا دومین معیار همسرگزینی برای مردان در ایران است و زنان ایرانی هنوز در جریان همسرگزینی به ندرت در موقعیت «انتخاب گر» بلکه همچنان تا حد زیاد و گسترده ای در موقعیت «انتخاب شونده» قرار دارند، در نتیجه پرداختن به زیبایی های ظاهری که – به سادگی ملاک انتخاب همسر است – همچنان نقش زیادی در موفقیت دختران برای نیل به هدف ازدواج ایفا می کند، آن هم در جامعه ای که عمومیت ازدواج و باور به ارزش مثبت ازدواج و تشکیل خانواده در میان اکثریت افراد رواج دارد.

می توان تصور کرد که قوانین مرتبط با پوشش در این جامعه نیز سهم خود را در این میان ایفا می کنند. زمانی که دختران مجازند صرفا گردی صورت را در معرض دید بگذارند، عملا این عرصه می شود محل اصلی و متمرکز تلاش برای هر گونه اقدام برای ارتقای زیبایی ظاهری و بنابراین، مصرف مواد آرایشی و اقدام به جراحی های پلاستیک در مورد بینی، یا تلاش برای جایگزین کردن لنز به جای عینک، و سایر دستکاری هایی که تحت عنوان مدیریت بدن در مباحث مرتبط با حوزه جامعه شناسی بدن مورد مطالعه قرار می گیرد، قابل توضیح و توجیه می شود اما این نمی تواند به تنهایی تحولات اخیر را توضیح بدهد.

در صورت مقایسه این جامعه با جامعه دیگری که نسبت قابل توجهی از دختران و زنان پایبندی عملی و داوطلبانه به پوشش اسلامی دارند مانند مالزی، که این گونه توجه و دستکاری های افراطی در مورد صورت و ظاهر در مورد زنان جامعه شان گزارش نشده است، علت یابی این چنینی با مشکل مواجه می شود. شاید مسئله را باید در بستر تحولات وسیع تر فرهنگی در این جامعه مورد بررسی قرار داد و با توسل به پژوهش های میدانی و گسترده به ریشه یابی پرداخت.

گاه صحبت از این می شود که آرایش کردن افراطی نوعی واکنش از سوی برخی از دختران به شرایطی بیرونی است که ممکن است با باورهای درونی ایشان و نوع تربیت خانوادگی شان مطابقت نداشته باشد و افراد خود را در شرایط حاکمیت معیارهای دوگانه می یابند و در مقابل فشارهای روانی دست به رفتارهای غیر متعارف می زنند.

گاه سخن از مادی شدن ارزش ها در جامعه ایران به میان می آید و این که چگونه روابط مبتنی بر زیبایی های ظاهری و سطحی نگری میان شکل گیری رابطه های انسانی و جذابیت متقابل شده است و اقدام به مداخلات و دستکاری در ظاهر، به ابزاری برای نیل به اهداف ابزاری تبدیل شده است که این تغییرات ارزشی خود را در زوال اخلاقی و کمرنگ تر شدن آرمان های معنوی متبلور می سازد که هر چند همچنان افراد صحبت از قائل شدن به اهمیت اخلاق و صداقت و اندیشه سالم می کنند اما در عمل، معیارهای سطحی و ظاهری را مبنای تعاملات و مناسبات اجتماعی خود قرار می دهند.

برای افرادی که تجربه زندگی یا تردد در جوامع توسعه یافته به ویژه جوامع غربی را داشته باشند،

درک تفاوت های آشکار در مقایسه وضعیت پوشش و ظاهر بسیاری از دختران دانشجوی ایرانی و دختران دانشجوی ساکن جوامع غربی که با کمترین آرایش و ساده ترین پوشش ظاهر می شوند، موجب تعجب می شود، به نحوی که پیامی که از شیوه و سبک پوشش دختران مشغول در فضای آموزش عالی به مخاطب می رسد معمولا بیانگر توجه عمده ایشان به هدف تحصیلی و علمی است و ناخودآگاه مخاطب را نه به ویژگی های ظاهری،؛ بلکه به آنچه در ذهن خود می پروراند، قدرت بیان و تجزیه و تحلیل، قابلیت های پژوهشی و دستاوردهای علمی خود جلب می کند. تعامل در پیامی که از جانب دختران در این جامعه به مخاطب عرضه می شود حائز اهمیت است.

*عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی


منبع: برترینها

وقتی همسرتان در هم شکسته است، چه باید بکنید؟

نگاه چشمانتان را خیلی خوب می‌شناسم. می‌دانم چه معنی دارد وقتی همه چیزت را می‌دهی و هیچوقت تصور نمی‌کنی که کافی بوده است. می‌دانم چه حسی دارد وقتی بیدار شوی و به این فکر کنی که تا آخر روز را با این حجم کار چطور باید سپری کنی. فقط باید بدانید که شما تنها نیستید.

شوهرها با شما هستم. ما به شما نیاز داریم. ما می‌دانیم که نمی‌توانیم مسیر زندگی را به تنها طی کنیم. وقتی بیفتیم، به شما نیاز داریم که بلندمان کرده و کمکمان کنید که سر پا بایستیم. به شما نیاز داریم که اشک را از روی گونه‌هایمان پاک کنید و آنقدر سفت در آغوشمان بگیرید که دیگر حتی نفس کشیدن برایمان سخت شود. به شما نیاز داریم که قوتی تحمل کردن زندگی سخت شد، آراممان کنید.

شاید برای مردها سخت باشد که بدانند چه باید بکنند. می‌دانم که گاهی پیدا کردن جملات درست کار سختی می‌شود. ما می‌خواهیم به شما کمک کنیم که کمکمان کنید. به همین دلیل از زنان سراسر دنیا خواستم که تصورشان را درمورد اینکه چطور شوهرانشان می‌توانند در زمان‌های سختی و استرس کمکشان کنند، بگویند. امیدوارم که این ایده‌ها برای شما هم مفید باشد.

۱. از مسئولیت‌های او آگاه باشید.

چه همسرتان سر کار برود و چه خانه‌دار باشد، آیا می‌دانید که روزش را چطور سپری می‌کند؟ اگر نمی‌دانید از او بپرسید. برنامه کاری روزانه او مطمئناً پر از انبوه کارهایی فرای زمان و انرژی اوست. حواستان به نیازهای او باشد و ازخودگذشتگی‌هایش را قدردان باشید.

۲. قبل از عصبانی شدن خودتان را وارد جریان کنید.

بهترین زمان برای کمک کردن به همسرتان همین الان است. نباید منتظر بنشینید که ناامید و سرخورده و درهم‌شکسته شود تا به دادش برسید.

۳. شرکت‌کننده‌ای فعال باشید.

برای بچه‌دار شدن به دو نفر نیاز است. برای خوب بودن یک ازدواج هم به مشارکت هر دو نفر نیاز است. اداره خانه هم دو نفر می‌خواهد. سعی کنید در هر مرحله از زندگی خانواده‌اید فعال باشید. کار کردن سخت است ولی وضعیت کاری‌تان به شما این اجازه را نمی‌دهد که از بار مسئولیت‌های خانه شانه خالی کنید.

۴. سعی نکنید مشکلاتش را حل کنید.

فقط گوش کنید. این تنها کاری است که لازم است انجام دهید. و اگر بخواهد راه‌حلی برایش پیدا کنید، مطمئن باشید که خودش از شما می‌خواهد.

۵. در آغوشش بگیرید.

بچه‌ها را به کاری سرگرم کنید و بعد همسرتان را در آغوش بگیرید و به او بگویید که چه اندازه دوستش دارید. او را محکم در آغوش بگیرید و بگذارید اگر خواست در آغوشتان گریه کند.

۶. بگذارید تا زمانی که می‌خواهد برایتان حرف بزند.

گاهی‌اوقات بهترین راه برای انگیزه یافتن دوباره یک زن این است که همه افکارش را بیرون بریزد. بگذارید همسرتان درمورد احساسات و مشکلات خود با شما حرف بزند. با او همدلی کنید. خوب به حرف‌هایش گوش دهیداز او سوال بپرسید و کاملاً فعالانه با او گفتگو کنید.

۷. شریکش باشید.

ازدواج یعنی شریک شدن یک زندگی با هم. یعنی به دوش کشیدن دشواری‌های زندگی همدیگر. یعنی گریه کردن با هم، خندیدن با هم. یعنی حمایت کردن از همدیگر در مواقع سختی. ازدواج یعنی دوست، پشتیبان و عاشق هم بودن. شما فقط دو انسان که با هم زندگی می‌کنند نیستید، شما یک اتحاد زیبا از دو انسانی هستید که می‌خواهند تا آخر عمر همدیگر را دوست داشته باشند.

۸. به او امید بدهید.

تشویقش کنید. به او بگویید که چه ویژگی‌هایش را دوست دارید. کاری کنید نقاط مثبت را هر موقعیتی ببیند. وقتی ناامید و خسته است، به او امید و انگیزه‌ی دوباره دهید.

۹. مفید باشید.

عادت کنید همیشه چشمتان به دور و بر خانه باشد تا چیزی که نیاز به تعمیر دارد را درست کنید. آیا ظرف‌شویی پر از ظرف است؟ لازم است سگتان را برای پیاده‌روی بیرون ببرید؟ لامپ‌های لوستر سوخته است؟ نباید صبر کنید تا همسرتان به شما بگوید، خودتان زودتر دست به کار شوید!

۱۰. بگذارید یک روز را فقط مختص خودش داشته باشد.

هیچ چیز بیشتر از یک مانیکور، پدیکور، اصلاح موها، ماساژ و یک لباس جدید به خانم‌ها حس خوب نمی‌دهد. بگذارید یک روز دیرتر از خواب بیدار شود، یک حمام داغ بکند و تا آخر روز را تنها به کارهایی که خودش دوست دارد سپری کند. از او حمایت کنید و سعی کنید کارهای روزانه‌اش را آن روز به گردن بگیرید تا او بتواند بدون دغدغه به خودش برسد.

۱۱، برایش دعا کنید.

درست قبل از خواب، با هم کنار تختتان زانو بزنید و دست در دست‌های همدیگر دعا کنید. به خدا بگویید تا چه اندازه همسرتان را دوست دارید و بگذارید بداند که چه چیزهایی را در او تحسین می‌کنید. از خداوند کمک بخواهید. از او بخواهید که نشانتان دهد که چطور می‌تواند همسر بهتری باشید و از خداوند برای همسرتان آرامش بخواهید.

۱۲. از او بپرسید که چطور می‌توانید به او کمک کنید.

همسرتان می‌داند که شما برای کمک کردن به او چه می‌توانید بکنید. مطمئن باشید خیلی بیشتر از آنچه فکر می‌کنید خوشحال خواهد شد. چون می‌دانید چرا؟ او هم شما را خیلی دوست دارد و هر روز برای کمک‌هایی که به او می‌کنید قدردانتان خواهد بود.


منبع: برترینها

خانم‌ها! این سه چیز را هرگز به همسرتان نگویید

برترین ها – ترجمه از هدی بانکی: هیچکس از همسرتان به شما نزدیک‌تر نیست، اما به این معنی هم نیست که شما باید همه چیز را کاملا به او بگویید. چیزهایی وجود دارند که بهتر است مثل یک راز نزد خودتان باقی بمانند، به خاطر همسرتان و به خاطر زندگی مشترک‌تان! خیلی مهم است که با همسرتان روراست باشید اما اگر پای افشای راز پیش همسرتان به میان آمد، لطفا این سه راز را فاش نکنید.

۱. احساسات واقعی‌تان در مورد نامزد سابق‌تان

البته شکی نیست که همسرتان باید یک سری از واقعیت‌های کلی را در مورد کسانی که قبلا در زندگی‌تان حضور داشته‌اند بداند، اسم نامزد سابق‌تان، چند وقت با او بوده‌اید و چیزهایی مثل این. اما وارد جزئیات احساسی نشوید! مثلا نگویید «رابطه‌ی ما با هم آنقدر لذت بخش و جالب بود…» یا «او در رفتارهای رمانتیک، حرف نداشت!».

 خانم‌ها! این سه چیز را هرگز به همسرتان نگویید

چرا نه؟

به دلایل گوناگون! اول از همه، آن هیولای کوچک حسادت حتما وارد بازی خواهد شد و بر خلاف چیزی که بعضی‌ها فکر می‌کنند، احساسات حسادت، نفعی به زندگی مشترک‌تان نمی‌رساند، و حتی ممکن است همسرتان را خجالت زده کنید و باعث رنجش او شوید. روابط گذشته‌ی شما باید در همان گذشته باقی بمانند.

۲. افزایش وزن همسرتان

برای خیلی از زوج‌ها، واقعیت خنده دار افزایش وزن بعد از ازدواج، قابل قبول نیست. اما اگر به سایز شلوار همسرتان یکی یا دوتا اضافه شد، لازم نیست به او بگویید دل‌تان می‌خواست این اضافه وزن را نداشت.

چرا نه؟

گاهی، خانم‌ها فراموش می‌کنند که تصوری که یک نفر از بدن خود دارد تنها مختص خانم‌ها نیست و چیزی است که می‌تواند آقایان را هم اذیت کند. تصور کنید اگر خود شما دچار اضافه وزن شوید و همسرتان این موضوع را به روی شما بیاورد، چه احساسی پیدا خواهید کرد.

البته ما دوست داریم همسرمان سالم باشد. اگر دیدید توجه همسرتان به وضعیت سلامت‌اش کم شده می‌توانید تشویقش کنید یک سری از عادت‌های جدید را وارد زندگی‌اش کند و خودتان هم با رضایت همراهی‌اش کنید.

۳. چیزهای کوچکی که او انجام می‌دهد و شما را دلخور می‌کند

اگر همسرتان کاری می‌کند که برای‌تان جالب نیست، از خودتان صادقانه بپرسید آیا واقعا خیلی مهم است. چیزهایی مثل برعکس گذاشتن دستمال توالت یا روشن گذاشتن چراغ‌های خانه به دلیل فراموشی، واقعا اهمیت ندارند. اگر می‌توانید یک نفس عمیق بکشید و موضوع را رها کنید، این کار را بکنید. اگر هم برای‌تان مهم است و نمی‌توانید بیخیال از آن رد شوید، دوستانه و با مهربانی به همسرتان بگویید که آزرده می‌شوید.

چرا نه؟

چیزهای کوچکی که مهم نیستند ارزش این را ندارند که با همسرتان وارد بحث شوید و اوقات هر دوی‌تان تلخ شود. همیشه عشق را به رودرروی هم قرار گرفتن ترجیح بدهید. این طور تصور کنید که همسرتان هم بابت هر چیز کوچک و بی‌ارزشی مدام سرتان غُر بزند و بحث کنید. چه حسی خواهید داشت؟

اگر انتخاب‌ها و تصمیم‌های‌تان هوشمندانه باشند، زندگی مشترک‌تان خیلی شاداب‌تر خواهد بود. پس با همسرتان روراست باشید و در همه چیز او را سهیم کنید، اما این سه مورد را پیش خودتان نگه دارید!


منبع: برترینها

درمان ساده آنفولانزا

در برخی از افراد به ویژه کسانی که در معرض خطر ابتلا به آنفولانزا قرار دارند، عوارض جدی تری از این بیماری را می توانید مشاهده کنید مانند التهاب ریه یا پنومونی که از شایع‌ترین عوارض مربوط به آنفولانزا هستند.

آنفلوانزا چیست؟

فرادید|نکات برجسته

۱ – آنفولانزا بیماری واگیر دار است.
۲ – علائم آن می‌تواند گلودرد، سرفه، بدن درد و خستگی باشند.
۳ – اکثر علائم بیماری پس از ۲۴ ساعت کاهش می‌یابند، اما ممکن است مدت زمان بیماری تا دو هفته به طول بیانجامد. عوارض آنفولانزا، علاوه بر اینکه سیستم ایمنی را تضعیف می‌کنند می‌توانند علائم طولانی تری را هم به همراه داشته باشند.

به گزارش فرادید به نقل از healthline، علائم معمول آنفولانزا عبارت است از تب، بدن درد و خستگی. تا زمانی که این علائم فروکش نکنند، می‌توانند باعث شوند که فرد مدت زمان بیشتری را در رختخواب بماند.

در برخی از افراد به ویژه کسانی که در معرض خطر ابتلا به آنفولانزا قرار دارند، عوارض جدی تری از این بیماری را می توانید مشاهده کنید مانند التهاب ریه یا پنومونی که از شایع‌ترین عوارض مربوط به آنفولانزا هستند. در صورتی که پنومونی درمان نشود، می تواند زندگی فرد را به خطر بیاندازد.



 

علائم آنفلوانزا

شایع‌ترین علائم آنفلوانزا عبارتند از:

• تب بیشتر از ۳۸ درجه‌ی سانتی گراد
• لرز
• خستگی
• بدن درد و دردهای عضلانی
• کم اشتهایی
• سردرد
• سرفه‌های خشک
• گلو درد
• گرفتن بینی

معمولا اکثر نشانه‌های بیماری پس از یک تا دو هفته کاهش می‌یابند، در حالی که ممکن است سرفه‌های خشک و خستگی عمومی تا چندین هفته ادامه داشته باشند.

سایر علائم آنفلوانزا عبارتند از: سرگیجه، عطسه، خس خس سینه، تهوع و استفراغ از نشانه‌های رایجی هستند که معمولا در کودکان مشاهده می‌شوند.

افرادی که در معرض خطر ابتلا به عوارض آنفلوانزا قرار دارند عبارتند از:

• کودکان زیر ۵ سال
• خانم‌های باردار
• افراد ۶۵ سال و بالاتر
• افرادی که به دلیل مصرف داروهای خاص سیستم دفاعی ضعیفی دارند

بزرگسالان و افرادی که سیستم دفاعی ضعیفی دارند نیز ممکن است علائم زیر را تجربه کنند:

• مشکلات تنفسی
• گلودرد شدید
• تب بالا
• خستگی مفرط



 

علائم شدید بیماری

در صورت بروز هر یک از علائم زیر فورا باید با پزشک خود تماس بگیرید.

• بدتر شدن بیماری
• بیشتر از دو هفته از بیماری گذشته باشد
• گوش درد شدید و یا تب بالاتر از ۳۹ درجه‌ی سانتی گراد

بزرگسالان باید در صورت مشاهده هر یک از این علائم به دنبال درمانی فوری باشند:
• تنگی نفس و یا تنفس دشوار
• درد و یا فشار در سینه یا شکم
• سرگیجه‌ی ناگهانی
• غش کردن و استفراغ
• علائمی که پنهان هستند و ناگهان با سرفه و تب شدید در فرد پدیدار می‌شوند

با توجه به قوانین سازمان CDC، اگر نوزاد یا کودک شما هر کدام از علائم زیر را داشته باشد، باید فورا به پزشک مراجعه کنید:
• تنفس نامنظم
• اجتناب از نوشیدن مایعات حتی به مقدار مناسب
• به سختی از خواب بیدار شدن
• زمانی که کودک گریه می‌کند و از چشم کودک اشکی نمی‌آید
• تب
• از دست دادن اشتها و یا ناتوانی در غذا خوردن
• در صورتی که مقدار رطوبت پوشک کم شده باشد

درمان آنفلوانزا

بر خلاف بیماری‌های باکتریایی، ویروس آنفلوانزا بهتر است با استراحت در رختخواب درمان شود. اکثر افراد پس از ۲۴ ساعت استراحت احساس بهتری می‌کنند. مایعاتی که می‌توانند در درمان آنفلوانزا مفید باشند عبارتند از:
• آب
• چای گیاهی
• سوپ
• آبمیوه‌های طبیعی



 

جلوگیری از آنفلوانزا

بهترین روش برای جلوگیری از علائم آنفلوانزا، جلوگیری از گسترش ویروس است. نوزادان بالای ۶ ماه، کودکان و بزرگسالان می‌توانند با دریافت واکسن سالانه‌ی آنفلوانزا احتمال ابتلا به این بیماری را کاهش دهند. این واکسن برای زنان باردار نیز توصیه می‌شود. همچنین واکسن آنفلوانزای خوکی نیز ممکن است بتواند به طور قابل توجهی خطر ابتلا به آنفلوانزای خوکی را کاهش دهد.

چگونه از ابتلا به آنفلوانزا جلو گیری کنید:
• اجتناب از تماس با افراد بیمار
• دست‌ها را مرتب با آب و صابون بشویید
• قبل از خوردن غذا دست‌ها را بشویید و از نزدیک کردن دست‌ها به دهان و صورت اجتناب کنید
• در هنگام عطسه یا سرفه، بینی و دهان خود را با دستمال بپوشانید
•  از حضور پیدا کردن در مکان‌های عمومی که احتمال انتقال بیماری زیاد می‌باشد اجتناب کنید

منبع: healthline
ترجمه: وب‌سایت فرادید

برچسب ها: ، ،


منبع: فرادید

تسکین سردرد با روغن‌های گیاهی

اکثر روغن‌های ضروری به عنوان درمانگر خانگی مورد استفاده قرار می‌گیرند. برخی از این روغن‌های ضروری، یک درمانگر موثر برای از بین بردن سر درد‌ها به شمار می‌روند، حال سوال این است که کدام یک از روغن‌های ضروری بهتر هستند؟

۵ روغن گیاهی موثر در تسکین سردرد
فرادید| اکثر روغن‌های ضروری به عنوان درمانگر خانگی مورد استفاده قرار می‌گیرند. برخی از این روغن‌های ضروری، یک درمانگر موثر برای از بین بردن سر درد‌ها به شمار می‌روند، حال سوال این است که کدام یک از روغن‌های ضروری بهتر هستند؟

به گزارش فرادید به نقل از medicalnewstoday، روغن ضروری، مایع غلیظی است که از گیاه گرفته می‌شود. آروماتراپی نیز یکی از روش‌های درمانی است که در آن از روغن‌های ضروری بهره می‌جویند. آروماتراپیست‌ها معتقدند که هر روغن ضروری، مجموعه‌ای از مزایای بهداشتی را ارائه می‌دهند.

در این مقاله، به همراه تعدادی شواهد، به ۵ روغن ضروری که در درمان سر درد موثر هستند اشاره خواهد شد.

برآورد شده است که بیش از نیمی از جمعیت بالغ جهان، سر درد‌های گاه به گاه را تجربه می‌کنند که شایع‌ترین نوع آن سر درد‌های تنشی هستند.

درست است که امروزه تعداد زیادی از داروهای بدون نسخه برای درمان سر درد‌ها در دسترس عموم قرار دارند، اما شایان ذکر است که همه‌ی این دارو‌ها می‌توانند عوارض جانبی زیادی را ایجاد کنند.

زمانی که افراد سردرد‌های مکرر را تجربه می‌کنند، ممکن است برای درمان، به دنبال درمان‌های طبیعی و روغن‌های ضروی باشند.

کدام روغن‌ها در تسکین سر درد‌ها تاثیر گذارند؟
تعدادی از مطالعات نشان می‌دهند که برخی از روغن‌های ضروری ممکن است برای درمان سر درد مفید باشند. عبارتند از:



 

۱ – روغن اسطوخودوس
روغن اسطوخودوس اغلب به کاهش استرس، اضطراب، افسردگی و راحت خوابیدن کمک بسیاری می‌کند.

بسیاری معتقدند که این روغن در درمان سر درد‌های شدید و میگرن‌ها می‌تواند بسیار موثر عمل کند.

تحقیقاتی که در سال ۲۰۱۲ انجام شده بود، نشان می‌دادند که اسطوخودوس در درمان و کنترل سردرد‌های میگرنی بسیار موثر است، به ویژه هنگامی که استنشاق می‌شود.

۵ روغن گیاهی موثر در تسکین سردرد

۲ – روغن رزماری 
روغن رزماری به طور سنتی برای درمان سر درد و بهبود گردش خون مورد استفاده قرار می‌گیرد.

مطالعات کمی در دسترس هستند که به طور خاص از روغن رزماری به عنوان یک درمانگر موثر در سر درد حمایت کنند، با این حال، یک مطالعه که در سال ۲۰۰۸ انجام شده بود نشان می‌داد که روغن رزماری دارای خواص ضد التهابی و تسکین دهنده درد می‌باشد.

تحقیق دیگری که در سال ۲۰۱۳ ارائه شده بود، نشان می‌داد که روغن رزماری به کاهش درد و بی خوابی در افراد‌ی که در ترک اعتیاد هستند کمک بسیاری کرده است.

این نمونه‌های تحقیقاتی نشان می‌دهند که روغن رزماری ممکن است درد‌های ناشی از سردرد را کاهش دهند. با این حال برای تایید شدن خواص آن، مطالعات بیشتری نیاز است.

۳ – روغن نعناع 
سال‌های بسیاری است که از روغن نعناع، جایگزین داروهای دیگر استفاده می‌کنند. این روغن یکی از بهترین روغن‌های ضروری در درمان سر درد به شمار می‌رود.

مطالعات اخیر منتشر شده در مورد روغن‌های ضروری که در سال ۲۰۱۵ انجام شده بود نشان می‌دادند که روغن نعناع اثرات شگفت انگیزی در درمان سر درد هایی که در پیشانی سر اتفاق می‌افتند، دارد.

یکی ازمواد تشکیل دهنده‌ی روغن نعناع، منتول‌ها هستند. تحقیقات سال ۲۰۱۵ نشان دادند که منتول‌ها در درمان میگرن‌ها موثر هستند.

۴ – روغن بابونه
مردم به طور سنتی در هنگام استراحت و یا تفریح، چای بابونه می‌نوشند. بنابراین می‌توان گفت: روغن بابونه هم از آن مزایا مستثنی نیست.

مطالعاتی که در سال ۲۰۱۲ منتشر شده بودند بیان می‌داشتند که روغن بابونه ممکن است برخی علائم اضطراب و افسردگی را بهبود ببخشد.



 

اغلب سر درد‌ها به دلیل استرس و اضطراب ایجاد می‌شوند، اما با استفاده از روغن بابونه می‌توانند درمان شوند.

روغن بابونه دارای خواص ضد التهابی است که می‌تواند سر درد را کاهش بدهد، اما در مورد مزایای سلامتی آن، تحقیقات بیشتری لازم است.

۵ روغن گیاهی موثر در تسکین سردرد

۵ – روغن اکالیپتوس
اکالیپتوس معمولا برای کاهش التهاب و مشکلات تنفسی کاربرد‌های فراوانی دارد. افرادی که دچار سر درد‌های ناشی از مسدود بودن سینوس‌ها هستند، با استنشاق اکالیپتوس، می‌توانند علائم آن‌ها را کاهش دهند.

مطالعه‌ی دیگری نشان می‌دهد که استنشاق اکالیپتوس در از بین درد و کاهش فشار خون موثر است.

نحوه‌ی استفاده از روغن‌های ضروری 

چندین روش استفاده از روغن‌های ضروری برای درمان سر درد وجود دارند که عبارتند از:

• استفاده از روغن بر روی پیشانی: روغن‌های ضروری قبل از اینکه بر روی پوست استفاده شوند، باید کمی رقیق شوند که در این صورت باید با یک روغن حامل مانند روغن نارگیل ترکیب شوند. سپس ترکیب رامی توانید استفاده کنید.

• استنشاق کردن: چند قطره روغن را بر روی پارچه‌ای بچکانید سپس آن را زیر بینی خود نگه دارید و نفس عمیق بکشید.

• کمپرس سرد: با خیساندن یک حوله در آب سرد و سپس چکاندن چند قطره روغن بر آن، و سپس با گذاردن حوله بر روی پیشانی سر درد خود را تسکین دهید.

• افزودن روغن به حمام: یکی از روش‌های آسان برای درمان سر درد‌ها، می‌تواند افزودن چند قطره روغن به حمام داغ باشد.

خطرات و ملاحظات
روغن‌ها به طور کلی برای استفاده ایمن هستند، اما این را به خاطر داشته باشید که قبل از مالیدن آن‌ها به پوست خود، آن‌ها را با یک روغن حامل دیگر رقیق کنید. در صورت استفاده نا درست، ممکن است باعث تحریک پوست بشوند.

افرادی که آلرژی دارند، ممکن است حتی به روغن‌های رقیق شده، حساست نشان بدهند. بنابراین قبل از استفاده از روغن‌ها مقدار کمی از آن را بر روی مچ دست خود تست کنید، بعد از گذشت ۴۸ ساعت اگر واکنشی وجود نداشت، پس بدانید جای نگرانی نیست و می‌توانید از آن‌ها استفاده کنید.

افردی که دارای شرایط خاصی هستند، حتما قبل از استفاده روغن با پزشک خود مشورت کنند.



 

منبع: medicalnewstoday
ترجمه: وب‌سایت فرادید

برچسب ها: ، ،


منبع: فرادید

کلکسیونی از گران‌ترین لباس‌های کیت میدلتون

برترین ها – ترجمه از پردیس بختیاری: اعضای خانواده سلطنتی، همیشه مرکز توجه مردم و دوربین خبرنگاران هستند. از کارهایی که آنها انجام می دهند، تا حرف هایی که می زنند، همیشه زیر ذره بین است. از این رو آنها باید همیشه مرتب و خوش تیپ ظاهر شوند. 

کیت میدلتون، دوشس کمبریج همسر شاهزاده ویلیام، یکی از ستاره هایی است که ظاهر او همیشه مورد توجه طراحان مد و فشن قرار می گیرد. نام او حتی در لیست «خوش پوشان» جهان نیز ثبت شده است. اما آیا می دانید که او لباس هایش را از چه برندی و به چه قیمتی تهیه می کند؟ بی شک لباس های او از برندهای مختلف با قیمت های متنوع خریداری می شود به همین دلیل ما در این مطلب فهرستی از گران ترین لباس های او را برایتان آورده ایم تا شما هم بدانید که او برای پوشیدن یک دست لباس در مراسم سلطنتی چقدر هزینه می کند.

کلاه خز Lock & Co

قیمت: ۴۱۸ دلار

کلکسیونی از گران ترین لباس های کیت میدلتون 

در روزهای سرد زمستان دوشس کمبریج از کلاه خز برای گرم کردن سر خود استفاده می کند. او در اوایل امسال، هنگام بازدید از یک کلیسا این کلاه را به قیمت ۴۱۸ دلار به همراه یک کت سبز رنگ از برند Sportmax به قیمت ۱۸۰۰ دلار و یک شال ۹۵ دلاری ست کرد.

کاپشن Perfect Moment

قیمت: ۵۰۵ دلار

 کلکسیونی از گران ترین لباس های کیت میدلتون

چه کسی گفته که میان خوش تیپی و گرما و راحتی یکی را باید انتخاب کرد؟ کیت میدلتون با پوشیدن کاپشن اسکی زیبا از برند Perfect Moment نه تنها خود را گرم نگه داشت، بلکه زیبا و جذاب هم به نظر می رسد. او این کاپشن را به قیمت ۵۰۵ دلار خرید اما پس از چندین بار پوشیدن، به قیمت ۴۰۴ دلار فروخت. 

کفش Oscar de la Renta

 کلکسیونی از گران ترین لباس های کیت میدلتون

دوشس کمبریج به کفش هایی که به پا می کند، اهمیت زیادی می دهد. یکی از برندهای مورد علاقه او برای کفش Oscar de la Renta است. او در مراسم بزرگداشت فرهنگی هند، کفشی از این برند را با قیمت ۵۰۵ دلار به پا کرد که با پیراهنش هماهنگی زیبایی داشت.

گوشواره Anita Dongre

قیمت: ۱۳۵۰ دلار

 کلکسیونی از گران ترین لباس های کیت میدلتون

گوشواره هم از دیگر اکسسوری های مورد علاقه کیت میدلتون است. او در مراسم بزرگداشت فرهنگی هند گوشواره ای از برند Anita Dongre را انتخاب کرد که توسط یک طراح هندی طراحی شده بود.

کت Philosophy di Lorenzo Serafini

قیمت: ۱۵۱۵ دلار

 کلکسیونی از گران ترین لباس های کیت میدلتون

همانطور که شما هم در عکس های منتشر شده از کیت میدلتون دیده اید، او از پوشیدن لباس های رنگی هراسی ندارد. او در دیداری که با عموم مردم داشت، کت قرمز رنگی از برند Philosophy di Lorenzo Serafini به تن کرد. این کت نیز پس از چندین بار پوشیدن در سایت « Net-a-Porter» به قیمت ۱۰۶۰ دلار به حراج گذاشته شد.

کت Eponine London

قیمت: ۲۱۵۲ دلار

 کلکسیونی از گران ترین لباس های کیت میدلتون

زمانی که کاترین با این کت آبی رنگ در جمع کمک به بیماران روحی حضور یافت، توجه طراحان مد بسیاری را به خود جلب کرد طوری که تیتر بسیاری از روزنامه ها و مجلات مد شد. او این کت را به قیمت ۲۱۵۲ دلار خرید.

کت Oscar de La Renta

قیمت: ۲۱۹۰ دلار

 کلکسیونی از گران ترین لباس های کیت میدلتون

مهم نیست که کیت میدلتون در چه مراسمی شرکت می کند، او همیشه خوش لباس است. او در دیدار برخی از نویسندگان، کتی از برند Oscar de La Renta به تن کرد که ارزشی حدود ۲۱۹۰ دلار دارد. این کت نیز در یک حراجی عمومی فروخته شد.

پیراهن Prada

قیمت: ۲۳۴۰ دلار

 کلکسیونی از گران ترین لباس های کیت میدلتون

زمانی که کیت میدلتون به همراه دیگر اعضای خانواده خود در حیاط کاخ سفید قدم می زد، پیراهنی گلدار از برند پرادا به تن کرد. او این لباس را به قیمت ۲۳۴۰ دلار خرید. مدل های دیگر این پیراهن هنوز در سایت ها برای فروش موجود است. 

پیراهن Erdem Evita

قیمت: ۲۴۴۷ دلار

 کلکسیونی از گران ترین لباس های کیت میدلتون

دوشس کمبریج در مراسمی که برای بیماران روحی برگزار شده بود، پیراهن مشکی گلداری به تن کرد که واقعا چشمگیر بود. او برای این پیراهن ۲۴۴۷ دلار پرداخت کرد که مطمئنا ارزشش را داشت.

گوشواره Asprey 167

قیمت: ۴۸۰۰ دلار

 کلکسیونی از گران ترین لباس های کیت میدلتون

کیت میدلتون در هر شرایطی به ظاهر و زیبایی خود اهمیت می دهد، حتی زمانی که می خواهد در مسابقه دو ماراتن شرکت کند. او برای این مراسم کاپشنی قرمز به همراه شلواری مشکی و گوشواره ای از برند Asprey 167 به تن کرد که گران قیمت تر از لباس های تن او بود. او این گوشواره را به قیمت ۴۸۰۰ دلار خرید.

کیف Chanel

قیمت: ۴۹۰۸ دلار

 کلکسیونی از گران ترین لباس های کیت میدلتون

تیپ دوشس کمبریج بدون کیف کامل نمی شود. کیت میدلتون در سفرش به پاریس کیفی از برند شانل به دست گرفت. البته لباسی که او به تن کرده بود نیز از همین برند بود. طراحی این کیف که قیمتی حدود ۴۹۰۸ دلار دارد به گونه ای بود که در بسیاری از سایت ها و وبلاگ های مد و فشن مورد نقد و بررسی قرار گرفت.

پیراهن Blue Jenny Packham

قیمت: ۵۱۷۰ دلار

 کلکسیونی از گران ترین لباس های کیت میدلتون

اگر شما عضوی از خانواده سلطنتی بودید، برای سفر به پاریس چه لباسی به تن می کردید؟ کیت میدلتون پیراهنی از برند Blue Jenny Packham را به تن کرد. او به این برند علاقه خاصی دارد، طوری که در مجله «OK magazine» نوشته اند که کیت بهترین مشتری این برند لوکس می باشد.

پیراهن Chanel

قیمت: ۱۰۸۹۱ دلار

 کلکسیونی از گران ترین لباس های کیت میدلتون

کاترین برای دومین دیدار خود به پاریس، لباسی از برند شانل به قیمت ۱۰۸۹۱ دلار به تن کرد. این لباس آنقدر چشمگیر بود که عکس منتخب جلد مجله « Vogue» شد. زمانی که بحث ظاهر کیت میدلتون می شود، آنچه اهمیت می یابد پول نیست، بلکه زیبایی لباس است که برند شانل به خوبی از پس آن برآمد.


منبع: برترینها

از رکوردشکنی سهراب تا دوئل فوق‌سنگین‌ها

ترکیب تیم ملی وزنه‌برداری برای حضور در مسابقات قهرمانی جهان ٢٠١٧ اعلام شد. کادر فنی این تیم، چهارشنبه گذشته، هم‌زمان با پایان اردوی سه هفته‌ای بابلسر، رکوردگیری نهایی از پولادمردان را انجام داد تا تکلیف هشت ملی‌پوش اعزامی به آمریکا را مشخص کند.

ترکیب تیم ملی وزنه‌برداری برای حضور در مسابقات قهرمانی جهان ٢٠١٧ اعلام شد. کادر فنی این تیم، چهارشنبه گذشته، هم‌زمان با پایان اردوی سه هفته‌ای بابلسر، رکوردگیری نهایی از پولادمردان را انجام داد تا تکلیف هشت ملی‌پوش اعزامی به آمریکا را مشخص کند.

مهم‌ترین اتفاق این رکوردگیری، جابه‌جایی رکورد‌های جهانی دسته ٩۴ کیلوگرم از سوی سهراب مرادی بود. او توانست به صورت غیررسمی رکوردهای یک‌ضرب، دوضرب و مجموع این دسته را بزند. این وزنه‌بردار اصفهانی که در حال حاضر با ۴١٣ کیلوگرم رکورددار مجموع دسته ٩۴ کیلوگرم دنیاست، در حرکت یک‌ضرب با مهار وزنه ١٩٠ کیلوگرمی به میزان دو کیلوگرم رکورد جهان را بهبود بخشید.

از رکوردشکنی سهراب تا دوئل فوق‌سنگین‌ها 

در حرکت دوضرب هم با بالابردن وزنه ٢٣۵ کیلوگرمی، سه کیلوگرم رکورد زد و در مجموع ۴٢۵ کیلوگرم را ثبت کرد که ١٢ کیلوگرم بالاتر از رکورد جهان است. این وزنه‌بردار اصفهانی حالا با این رکوردشکنی یکی از امیدهای اصلی ایران برای کسب مدال طلای رقابت‌های جهانی آمریکاست.

قهرمان المپیک ٢٠١۶ ریودوژانیرو بعد از عملکرد خوبش در رکوردگیری هفته گذشته، گفت: «این موفقیت حاصل تلاش و تمرینات مستمر و زحمات ارزشمند مربیان است. تا مسابقات جهانی آمریکا یک ماه باقی مانده. در تلاشم همچنان رکوردهایم را افزایش دهم».

بعد از درخشش سهراب مرادی، دوئل دو قهرمان فوق‌سنگین وزنه‌برداری ایران جذابیت خاصی به این رکوردگیری بخشید. سعید علی‌حسینی، رکوردار دسته فوق‌سنگین جوانان جهان، بعد از پشت‌سرگذاشتن هشت سال محرومیت (به‌دلیل دوپینگ) بازگشت شکوهمندانه‌ای به روی تخته داشت.

محرومیت این وزنه‌بردار در اتفاقی جالب یک روز پیش از رکوردگیری رسما به پایان رسید. علی‌حسینی در این رکوردگیری در حرکت یک‌ضرب با ۲۱۰ کیلوگرم، در حرکت دوضرب با ۲۵۳ کیلوگرم و مجموع ۴۶۳ کیلوگرم توانست با دو کیلوگرم بیشتر، از بهداد سلیمی، قهرمان المپیک ٢٠١٢ لندن، پیشی بگیرد.

رکوردهای این وزنه‌بردار اردبیلی در حالی به دست آمد که او حتی هشت سال قبل در زمان اوج فعالیتش در ورزش قهرمانی هم چنین رکوردهایی را ثبت نکرده بود. علی‌حسینی، اما در آستانه ٣٠ سالگی اهداف بزرگی را در سر می‌پروراند و حالا او نیز جزء امیدهای تیم ایران برای کسب مدال مسابقات جهانی آمریکاست.

بهداد سلیمی نیز در رکوردگیری بابلسر با وجود داشتن مصدومیت توانست وزنه‌های خوبی بزند. او در حرکت یک‌ضرب ٢٠٨ کیلوگرم و در حرکت دوضرب ٢۵٣ کیلو گرم و مجموع ۴۶١ کیلوگرم را به نام خود به ثبت رساند. مصدومیت زانو، در حالی دوسالی است گریبان سلیمی را گرفته که به نظر می‌رسید این آسیب‌دیدگی او را در مسابقات جهانی آمریکا هم ر‌ها نکند.

بهترین رکوردهای بهداد در یک‌ضرب و دوضرب به ترتیب ٢١۶ و ٢۵۵ کیلوگرم است. قهرمان المپیک ٢٠١٢ لندن خوب می‌داند علاوه بر رقبای خارجی‌اش باید بیشتر از همه به آمادگی بالای علی‌حسینی، رقیب داخلی خود فکر کند! از دیگر اتفاقات مهم رکودگیری نهایی تیم ملی وزنه‌برداری، غیبت کیانوش رستمی بود.

وزنه‌بردار ستاره، اما خودمحوری که همچنان حاضر نیست تابع قوانین کادر فنی باشد و زیرنظر آن‌ها وزنه بزند. این بار نیز فدراسیون بدون هیچ مخالفتی با خواسته‌های غیرحرفه‌ای قهرمان المپیک ریو با عدم حضور او در رکوردگیری موافقت کرد.

محسن بیرانوند، سرمربی تیم ملی وزنه‌برداری، در این باره می‌گوید: «طبق هماهنگی‌هایی که شده رستمی وزنه‌های سنگین خود را در تمرینات زده است و رکوردهایش در اردویی که با ما بود، خیلی خوب بود. حالا شرایط این‌طور بوده که در رکوردگیری وزنه نزند. برنامه‌ریزی‌ای که از اول داشتم برای ۱۰ نفری است که در اردو هستند. برای رستمی برنامه‌ریزی نداشتم، چون او با برادر و مربی خودش تمرین می‌کند».

این رکوردگیری البته از حواشی هم به دور نبود. خط‌خوردن محمدرضا براری از ترکیب تیم ملی باعث شد که او به‌تندی از فدراسیون انتقاد و آن‌ها را به غرض‌ورزی متهم کند. او در مجموع رکوردی ثبت نکرد و تن‌ها یک حرکت صحیح داشت و ٢٢٠ کیلوگرم را در دوضرب ثبت کرد.

براری به ایسنا گفت: «سر من را بریدند. من در دو رکوردگیری قبلی توانستم موفق شوم و سرمربی به ما نگفت که رکوردگیری روز گذشته بین من، علی هاشمی و سلیمانی بود وگرنه دیوانه نبودم که با این تجربه، ۱۸۱ در یک‌ضرب را شروع کنم، بلکه من هم مانند سلیمانی با وزنه پایین‌تری کارم را شروع می‌کردم که در تیم ملی بمانم. می‌دانم که چه مشکلی با وزنه‌برداران مازندران دارند. همایون تیموری، چون همشهری سرمربی تیم ملی است، او را در اردو نگه داشتند. علیرضا سلیمانی هم شاگرد اصغر ابراهیمی، مربی تیم ملی است. تیموری در دو رکوردگیری قبلی اوت کرد، چرا او را خط نزدند؟ خواهش می‌کنم که از سایر ملی‌پوشان سؤال کنید واقعا حق براری بود که از تیم ملی خط بخورد یا خیر»

 براین‌اساس کیانوش رستمی و علی میری در دسته ٨۵ کیلوگرم، سهراب مرادی و ایوب موسوی در دسته ٩۴ کیلوگرم، علیرضا سلیمانی و علی هاشمی در دسته ١٠۵ کیلوگرم، سعید علی‌حسینی و بهداد سلیمی در دسته ١٠۵ + کیلوگرم ترکیب اصلی تیم ملی خواهند بود و مجید عسگری و همایون تیموری هم نفرات ذخیره هستند.


منبع: فرادید

مرگِ تدریجیِ روستاها

هفته نامه کرگدن – علی نیلی: در سال ۱۳۵۵، تعداد خانوارهای شهری ۳ میلیون و ۲۶۵ هزار و خانوارهای روستایی ۳ میلیون و ۴۴۶ هزار بوده، در حالی که ۴ دهه بعد، خانوارهای شهری از مرز ۱۸ میلیون و ۱۲۵ هزار گذشته.

اگر روند خالی شدن روستاها از جمعیت ادامه یابد، چند سال دیگر جز در نوستالژی بازی های مرسوم این روزها، چیزی از روستا و روستایی باقی نمی ماند. این گزارش اشاره دارد به قصه های مهاجرت روستاییان به شهرها در جهان و غصه های مهاجرت روستاییان به شهرها در ایران

گرچه «مسافرت» عمری به درازای تاریخ بشری دارد، گونه ای از آن، «مهاجرت»، یعنی ترک خانه و کاشانه به منظور یافتن شغلی بهتر را باید مفهومی مدرن دانست که با انقلاب صنعتی و در غرب متولد شد. به این اعتبار، تکوین و تکمیل مفهوم مدرن مهاجرت در ربع پایانی قرن هجدهم و دو دهه نخست قرن نوزدهم میلادی صورت پذیرفت.

اصل قصه این بود که رشد صنایع در شهرها، نیروی کار جدیدی می طلبید و نیروی کار تازه نفس، ساکن روستاها بود. به این ترتیب روستاییان انگلیسی بیل و داس را در روستاها فرونهادند و در شهرها چکش و سندان به دست گرفتند.

 مرگ روستا

این تمثیل ساده؛ در خود مفهومی مهم را مستتر داشت؛ این که ابزار فنی صنعت در طلیعه انقلاب صنعتی، پیچیدگی های تکنولوژیک نداشت و کاربری اش به سادگی بیل و کلنگ و داس بود، اما همین صنعت ساده که به گسترده شدن شهرهای صنعتی هم منجر می شد، جای خالی نیروی کار روستایی را جبران می کرد. به عبارت دیگر، کاهش کارگردان بخش کشاورزی را رشد فناوری جبران می کرد و این بدان معنا بود که خللی در تولید کشاورزی و نقصانی در تامین غذای شهرهای صنعتی پدید نمی آمد.

همین گونه مهاجرت اما در نیمه دوم قرن بیستم در کشورهای توسعه نیافته با نام آبرومند «در حال توسعه» تجربه شد و فاجعه آفرید. ماجرا این بود که سهم فن آوری در صنعت رشدی چشمگیر یافته بود و شهر صنعتی نیروی کار ماهر طلب می کرد. درواقع کارگردان بخش کشاورزی که به امید واهی یافتن کاری پردرآمد و کم مشقت راهی شهرهای می شدند، عملا جذب صنعت نمی شدند و این گونه بود که مفاهیم دیگری همزاد مهاجرت شد و از جمله «پارادوکس اشتغال»؛ کشورهای توسعه نیافته با فزونی عرضه نیروی کار نسبت به تقاضا مواجه بودند که مربوط به کارگران غیرماهر بود، اما همزمان تقاضای نیروی کار قابل برای فعالیت در بخش صنعتی از عرضه پیشی می گرفت.

درون زا نبودن توسعه صنعتی در کشورهای جهان سوم، یک عارضه دیگر هم داشت و آن این که صدای بخش کشاورزی را به صدایی بی طنین و کم بسامد بدل کرد. کشاورزان ساکن روستا غالبا فاقد نماینده در کاست قدرت بودند، قدرت چانه زنی نداشتند، نمی توانستند از منافع خود دفاع کنند و… در نتیجه وضعیت کشاورزان روستایی تا به بحران های شهری منجر نشد، نه توجه صاحبان قدرت را برانگیخت و نه نخبگان را و نه مرام را. به بیان دیگر، تنها وقتی «بحران حاشیه نشینی» گریبان شهرها را گرفت و صنعت را و بعد اصل حکومت را به مخاطره انداخت، مهاجرت و حاشیه نشینی و امنیت غذایی در کشورهای توسعه نیافته موضوعیت یافت.

مسئله فقط عدم توازن بین جمعیت شهری و روستایی و مشکل فقط شغل های کاذب نبود؛ نابرابری و ناهنجاری های اجتماعی، بحران آمایش، کاهش تولید کشاورزی و وابسته شدن تامین قوت مردم به خارج، عاطل ماندن زمین ها و بحران های زیست محیطی، تنها گوشه ای از عوارض مهاجرت روستاییان به شهرها بود.

روستاییانی که تا دیروز یک الگوی مصرف خودبسنده داشتند، حالا در حاشیه شهرها، غیر از امنیت و آموزش و بهداشت، محصولات مدرنی را طلب می کردند که اغلب وارداتی بود و اقتصاد، کشش تامین این تقاضاهای فزاینده را نداشت. مسئله آن قدر پیچیده و بغرنج بود که سبب شد طی چند دهه، طیف گسترده ای از نظریات اقتصادی و اجتماعی (از جمله استراتژی جایگزینی واردات) برای غلبه بر بحران های مبتلا به جوامع تدوین و تکثیر شود.

مرگ روستا

تجربه ایران

برای بررسی تجربه ایران در زمینه مهاجرت روستاییان به شهرها، ابتدا باید وضع موجود را مرور کرد؛ یافته های مرکز آمار از آخرین سرشماری عمومی نفوس و مسکن در کل کشور نشان می دهد در سال ۱۳۹۵، شهرنشینان ۷۴ درصد جمعیت ایران را تشکیل می دادند که این رقم در سال ۹۰، کمتر از ۷۱٫۵  درصد بوده است. این یعنی ایرانیان با سرعتی اعجاب آور روستاهایشان را بر می چینند و شهرهای خود را گسترش می دهند.

مرکز آمار در جدولی مقایسه ای نشان داده که در سال ۱۳۵۵، تعداد خانوارهای شهری ۳ میلیون و ۲۶۵ هزار و تعداد خانوارهای روستایی ۳ میلیون و ۴۴۶ هزار بوده است، در حالی که ۴ دهه بعد، تعداد خانوارهای شهری از مرز ۱۸ میلیون و ۱۲۵ هزار گذشته و تعداد خانوارهای روستایی کمی از ۶ میلیون فراتر می رود. یعنی ظرف ۴۰ سالی که تعداد کل خانوارهای کشور نزدیک به ۴ برابر شده، تعداد خانوارهای شهری نزدیک به ۶ برابر شده است، اما تعداد خانوارهای روستایی کمتر از ۲ برابر رشد داشته که از آن به رشد نامتوازن جمعیت شهری و روستایی یاد می شود.

اگر الگوی مصرف آب در کشور را براساس اقتصاد سیاسی توزیع منابع آبی تحلیل نکنیم، می توان بخشی از بار گناه خالی شدن روستاها از سکنه را به دوش خشکسالی انداخت، اما با همه گشاده دستی ها، نزولات جوی را نمی شود عامل اصلی فربه شدن شهرها و ۱۵ میلیون حاشیه نشین دانست و علت را باید در شیوه های سیاستگذاری جست و جو کرد.

مهاجرت روستاییان ایرانی به شهرها در همه سال های قرن چهاردهم خورشیدی سابقه داشته است، اما به طور مشخص، سه نقطه عطف را می توان شناسایی کرد که پس از آن، شیب مهاجرت به شهرها تندتر شده است؛ اصلاحات ارضی در ابتدای دهه ۴۰، شوک اول نفتی در ابتدای دهه ۵۰ و اجرای سیاست های تعدیل ساختاری در ابتدای دهه ۷۰٫

توصیفی از جامعه روستایی ایران تا قبل از اصلاحات ارضی، گویای حقایق جالبی است: «کشاورز روستایی جز به قصد زیارت و خرید و فروش جزئی در شهر مجاور و یا روستاهای پیرامون از روستای خود بیرون نمی آید. درواقع روستاییان جز در موارد معدود و استثنایی که به عللی (حوادث طبیعی یا عوامل اجتماعی) از زمینشان کنده می شوند، ترک یار و دیار نمی گویند و به شهرها رو نمی آورند.» (ترابی، ۶۱:۱۳۵۱)  اما اصلاحات ارضی سبب شد همین روستاییان راهی شهرها شوند، چرا که «میزان زمینی که زارعان دریافت کردند در اکثر موارد برای گذران یک زندگی بخور و نمیر کافی نبود.

زمین زیر کشت بیش از ۴۰ درصد از زارعان از ۲ هکتار تجاوز نمی کرد، در حالی که متوسط زمین برای امرار معاش یک خانواده روستایی، غیر از مناطق شمالی ایران، حدود ۱۰ هکتار است.» (مقدس جعفری، ۵:۱۳۷۲) اصلاحات ارضی البته در بیرون کشیدن زمین- به عنوان منشا قدرت- از کف خاندان های ذی نفوذ موفق بود، اما خردکردن قطعات بزرگ، بهره وری زمین های کشاورزی را به شدت کاهش داد و عامل دیگری برای تعمیق فقر در روستاها شد.
برخی آمارها مبین آن است که تا ۳۰ درصد از خانوارهای روستایی به دلیل برهم خوردن رابطه نسق زراعی، پیوند خود با زمین و روستا را از دست دادند و عازم شهرها شدند.

موج دوم مهاجرت روستاییان به شهرها، پس از افزایش چشمگیر درآمدهای نفتی پدید آمد. با رشد عایدات ن فتی، کارچاق کن های قدر قدرت درباری و لشکری و کشوری توانستند بازارهای گوناگون را به روی کالاهای وارداتی بگشایند. هرجا کوچک ترین نقصانی در عرضه مایحتاج مردم پیش می آمد، ساده ترین راه، خرید ار خارج، در دستور کار قرار می گرفت. دیگر فقط کالاهای لوکس نبود که وارد می شد؛ کمی قبل تر بازار منسوجات را فتح کرده بودند و حالا سیب لبنانی و انگور مصری و موز اکوادوری و پنیر فرانسوی و گوشت برزیلی بازار ایران را قبضه کرده بود.

به زودی نتیجه این سیاست ها خود را نشان داد و در حاشیه شهرهای بزرگ، حلبی آبادها و زورکی سازها شکل گرفت. بخش عمده این حاشیه نشینان را روستاییانی تشکیل می دادند که دیگر هیچ پیوندی با زمین و هیچ دلیلی برای ماندن نداشتند.

برای مانده ها هم، جز معدودی، گذران زندگی سخت بود و همین آنان را به همراهی با جنبش شهری مخالفت با رژیم پهلوی ترغیب می کرد. ساموئل هانتینگتون در مطالعه خود از خاورمیانه نشان داده که در یک دوره صدساله، فرجام ناآرامی های سیاسی شهری در این منطقه، با واکنش جامعه روستایی گره خورده و هرگاه روستاییان با شهرنشینان همراه شده اند، بدون استثنا، نظم مستقر فروریخته است.

 مرگ روستا

همراهی جامعه روستایی ایران با شهرنشینان بود که کوتاه زمانی، عمر طولانی نظام سلطنتی در ایران را خاتمه داد. پس از پیروزی انقلاب، آغاز جنگ یک جا به جایی بزرگ جمعیت را رقم زد که از شمول بحث ما خارج است، اما بلافاصله پس از پایان جنگ، سلسله سیاست هایی در کشور به اجرا گذاشته شد که موج سوم خالی شدن روستاها را در پی داشت، با این ویژگی منحصر که این بار مهاجران، «قلوه کن» شده بودند و دیگر «فصل برداشت» برایشان معنا نداشت.

تعدیل ساختاری، اجزای شناخته شده ای دارد که مهم ترین هایش عبارتند از کاهش مداخله دولت در اقتصاد که به کاهش یارانه ها تعبیر شد، حمایت از صادرات که با کاهش ارزش پول همراه شد و ممانعت از سرکوب بازار که به رشد قیمت ها انجامید.

سیاستگذاران اقتصاد ایران در آن مقطع، ناآگاهانه یا عامدانه از این یافته جهانی غفلت کردند که کاهش ارزش پول ملی و بالا بردن قیمت خدمات دولتی نظیر آب و برق، دامن زدن به تورم و چاپ پول بی پشتوانه، از دارایی خانوارهای روستایی  ارزش زدایی به مراتب بیشتری نسبت به خانوارهای شهری خواهدداشت.

همان مقطع در گزارش فائو از نتایج اجرای سیاست های تعدیل بر بخش کشاورزی (گزارش ۱۹۹۲) چنین منعکس شده بود که «شواهد تجربی بازگوی آن است که کاهش یارانه های غذایی، به فقیران بیش از سایر اقشار لطمه وارد می کند» و «قطع کمک های دولتی در زمینه آموزش و بهداشت، اغلب به طور ناعادلانه ای به فقیران صدمه می زند، زیرا اقشار غیرفقیر به سهولت و اغلب بسیار راحت تر می توانند از آموزش و بهداشت خصوصی بهره مند شوند.

علاوه بر این اطلاعات نشان می دهد که حذف هزینه خدمات عمومی در زمینه بهداشت، مرگ و میر اطفال را در بین فقیران افزایش می دهد.» (کسائی: ۱۳۷۵) اما قرار نبود تجربه های جهانی را پیش چشم قرار دهیم و می خواستیم بار دیگر، آزموده ها را بیازماییم. آزمودیم و نتایج را دیدیم؛ خیل کوپن فروشان و صف نگه دارانی که کالاهای اساسی را از تعاونی ها می خریدند و با حاشیه سود صف ایستادن می فروختند، پدیده تازه شهرهای بزرگ بودند، داد زدن و باربر و مسافرکش هم.

برای کشاورزان، بی توجهی به تولید و پاداش دهی به مفت خوارگان، دلال ها و سلف خرها را قدرتی دوچندان داد و همان اندک سود تولیدات باغی را به جیب آنان واریز کرد. وابستگی  غذایی به خارج چنان ابعاد خیره کننده ای یافت که بعدها، در دوره دیگری از فزونی درآمدهای نفتی، تحریم های «فلج کننده» تا دان مرغ را هم در برگرفت و با تاسف، موثر نیز واقع شد و برای چند هفته ای بازار مرغ و تخم مرغ را دست خوش نوسانات عجیب و غریب کرد.

در این دوره جدید که سیاست های تعدیل با نام رمز گسترش عدالت به اجرا درآمد، دستاورد گران قدر و پرهزینه خودکفایی گندم هم بر باد رفت. از عجایب مناسبات شهر و روستا در این دیار، یکی هم این که قوتی دولت یازدهم دوباره خودکفایی گندم را در دستور قرار داد، عده ای تازه به یاد آوردند که آب مایه حیات است و نباید مصروف تولید کالای استراتژیک گندم شود، اما همانان درباره ایجاد کارخانه های فولاد و پتروشیمی که وابستگی تام به آب دارند، در دل کویر و کیلومترها دورتر از منابع آبی، سکوت اختیار کردند.

حال یک نوجوان روستایی را در نظر بگیرید که به لطف انقلاب ارتباطات، تهران را بهتر از آبادی های بالا و پایین روستایش می شناسد؛ اگر به همین سریال های آبکی سیما هم اکتفا کند، برخورداری کت و شلوارپوش های بیکار مدعی را می بیند و دست های پینه بسته پدرش را، زنان بیکارتر رنگارنگ را می بیند و قد خمیده مادرش را، داشته های همسالان شهری اش را که بیشتر از او ایرانی نیستند می بیند و می داند که پدران ایشان، بیشتر از پدر او به این کشور خدمت نکرده اند. این نوجوان چه رویایی در سر بپروراند که در روستایش بماند و برای ما بکارد؟

اگر نظام تدبیر ما توانست به این پرسش، پاسخی درخور دهد، شاید این تتمه تولیدکنندگان شریف قوت مردم ایران، ترک کاشانه نکنند و اگر نه، حداقل باید به فکر منابع مالی جدید برای تامین مایحتاج فزاینده ملت از بازارهای جهانی باشد.

منابع:

۱٫    ترابی، علی اکبر؛ دینامیسم اجتماع، شرکت چاپ میهن تبریز، ۱۳۵۱
۲٫    حیدری، غلامرضا؛ بررسی جنبه هایی از تعدیل ساختاری در بخش کشاورزی، مجله اقتصاد کشاورزی و توسعه، تهران، ۱۳۷۲٫
۳٫    کسائی، زهره؛ تعدیل ساختاری و تاثیر آن بر فقر روستایی، فصلنامه اقتصاد کشاورزی و توسعه، تهران، ۱۳۷۵٫
۴٫    مقدس جعفری، محمدحسن؛ بررسی علل مهاجرت های روستاییان به شهرها در ایران از اصلاحات ارضی تا انقلاب اسلامی، فصلنامه پژوهش های فلسفی، دانشگاه تبریز، ۱۳۷۲٫
۵٫    مومنی، فرشاد؛ ۷ دهه کوشش نافرجام برای توسعه ملی، سخنرانی در موسسه مطالعات دین و اقتصاد، ۱۳۹۵٫
۶٫    مرکز آمار ایران، خلاصه نتایج سرشماری عمومی نفوس و مسکن، ۱۳۹۵٫


منبع: برترینها

در پاییز چه رنگی بپوشیم؟

روان شناسان معتقدند که انتخاب هر یک از رنگ‌ها برای پوشش پاییزی می‌تواند نشان‌دهنده یکی از ویژگی‌های برجسته شما باشد. از طرف دیگر رنگ‌هایی هستند که در فصل پاییز و با لباس‌های پاییزی زیبایی بیشتری دارند.

فرادید| هر فصل متناسب با آب و هوای خودش رنگ خاصی دارد. رنگ لباس و حتی رنگ مو و لاک ناخن برای خانم‌ها می‌تواند بر اساس هر فصل تغییر کند. اگر دقت کنید در تابستان بیشتر رنگ‌ها به سمت خنکی و روشنی می‌رود، حتی بوی عطرها را خنک‌تر انتخاب می‌کنند تا با گرما بجنگد. اما در پاییز و زمستان بیشتر رنگ‌های گرم طرفدار دارد و مناسب است.

به گزارش فرادید؛ بد نیست بدانید برای فصل پاییز چه رنگ‌هایی بیشتر مناسب‌ است. با خواندن این گزارش در انتخاب رنگ لباس پاییزی راحت‌تر تصمیم می‌گیرید. افرادی که سازگاری بیشتری با محیط دارند و احساس می‌کنند می‌توانند قدرت هماهنگی با طبیعت اطراف خود داشته باشند، نوع پوشش خود را در فصل‌های مختلف تغییر می‌دهند.

در پاییز چه رنگی بپوشیم؟ 

در پاییز و زمستان بیشتر رنگ‌های گرم طرفدار دارد و مناسب است

روان شناسان معتقدند که انتخاب هر یک از رنگ‌ها برای پوشش پاییزی می‌تواند نشان‌دهنده یکی از ویژگی‌های برجسته شما باشد. از طرف دیگر رنگ‌هایی هستند که در فصل پاییز و با لباس‌های پاییزی زیبایی بیشتری دارند. اگر این رنگ‌ها را بشناسیم می‌توانیم زیباتر لباس بپوشیم. جالب است بدانید رنگ فصل، طبق رنگ پوست، مو و چشم تعیین می‌شود. دانستن رنگی که در هر فصل مناسب شما است می‌تواند کمک بزرگی در خرید لباس بکند.

معمولاً کسانی که رنگ پوشش خود را به رنگ طبیعت اطراف در هر فصل نزدیک می‌کنند، به دنبال نوعی جلب توجه و تحسین دیگران هستند. زیبایی طلبی چنین افرادی زیاد است و به نظر مردم درباره خودشان اهمیت می‌دهند. آنها به دنبال افزایش اعتماد به نفس خودشان هم هستند و تطابق با محیط را یکی از راه‌های آن می‌دانند.

بهترین رنگ‌ها

آبی فیروزه‌ای:

ترکیب این رنگ با مشکی، چون سردی آن را از بین می‌برد انتخاب خوبی برای پاییز است.

در پاییز چه رنگی بپوشیم؟ 

ترکیب آبی با مشکی انتخاب خوبی است

طلایی یا زرد:

طلایی رنگ درخشانی است، رنگی که در این فصل زیاد دیده می‌شود. لباس‌های تنگ در رنگ طلایی زیباتر خواهند بود. نکته خوبی که این رنگ دارد این است که این رنگ نیاز به جواهرات ندارد. معمولاً کسانی که کنترل بیرونی دارند و می‌دانند که محیط بر آنها تأثیر می‌گذارد، در فصل پاییز بیشتر لباس‌هایی با طیف زرد روشن و قهوه‌ای بسیار روشن می‌پوشند.

در پاییز چه رنگی بپوشیم؟

  لباس‌های تنگ در رنگ طلایی زیباتر خواهند بود

بنفش:

بنفش رنگ سلطنتی است، در عین حال رنگی مناسب برای لباس‌های میهمانی هم می‌تواند باشد. این رنگ با زیورآلات مشکی هماهنگ می‌شود و جلوه بیشتری خواهد داشت. استفاده از رنگ بنفش به خصوص بنفش تیره، در روزهای پاییزی نشان دهنده اعتماد به نفس بالا و داشتن قدرت تصمیم گیری در فردی است که این رنگ را برای پوشش خود انتخاب کرده است. بنفش تیره از محکم‌ترین و پایدارترین رنگ‌هاست و حس اقتدار زیادی به افراد می‌دهد.

در پاییز چه رنگی بپوشیم؟ 

بنفش رنگ سلطنتی است

کرم یا شتری:
رنگ شتری کلاسیک تر است و برای کت‌های این فصل رنگ مناسبی است. همراه با این رنگ می‌توانید لباس‌هایی بپوشید که هم‌خانواده این رنگ هستند و یا لباستان را همراه با کمربندی از یک رنگ متضاد تکمیل کنید.
قهوه‌ای:

تصور کنید در یک روز پاییزی، در خیابان فردی با کت و شلوار قهوه‌ای تیره، لباس قهوه‌ای روشن و کفش آجری ببینید. قطعاً در دلتان او را به خاطر این حسن سلیقه و تطابق با محیط تحسین می‌کنید. افرادی که این رنگ را انتخاب می‌کنند هم دقیقاً دنبال همین تحسین هستند. پوشیدن لباس‌هایی در طیف قهوه‌ای، آن هم در فصل پاییز، نوعی امنیت روانی برای افراد در پی خواهد داشت.

در پاییز چه رنگی بپوشیم؟ 

 لباس‌هایی در طیف قهوه‌ای، نوعی امنیت روانی برای افراد در پی خواهد داشت

مشکی:

مشکی رنگ جذابی است. با اینکه معمولاً این رنگ را برای عزا می‌پوشیم ولی در عین حال لباس‌های شب برای مراسم جشن رسمی هم مشکی است. انتخاب یک رنگ مشکی مطلق و زیبا برای این فصل می‌تواند به جذابیت شما بیفزاید. خوبی رنگ مشکی این است که کاملاً خنثی است و می‌توانید آن را با هر رنگ دیگری ست کنید.

در پاییز چه رنگی بپوشیم؟ 

مشکی را می‌توانید با هر رنگ دیگری ست کنید

سبز:

افرادی که کنترل درونی دارند و حس می‌کنند از نظر شخصیتی می‌توانند افراد دیگر را تحت تأثیر قرار دهند و در کنترل خودشان بگیرند، لباس‌هایی با رنگ طبیعت نمی‌پوشند؛ مثل سبز که رنگی کاملاً متضاد با پاییز است. اما سبز زمردی و رنگ‌های طیف جواهرات گران‌قیمت، رنگ‌هایی هستند که در فصل پاییز به چشم می‌آیند. این رنگ بسیار مناسب میهمانی‌ها است و با انتخاب بافتی مناسب با این رنگ می‌توانید بسیار زیبا دیده شوید.

در پاییز چه رنگی بپوشیم؟ 

 سبز رنگی کاملاً متضاد با پاییز است

قرمز:

قرمز رنگی تند و آتشین در طبیعت است که به راحتی نمی‌توان از آن گذشت. این رنگ را زمانی انتخاب کنید که می‌خواهید در جایی بدرخشید و توجه بیشتری به سمت شما باشد. رنگ‌های قرمز تیره را می‌توانید با رنگ‌های خنثی یا رنگ‌های روشن‌تری از طیف قرمز هماهنگ کنید.

در پاییز چه رنگی بپوشیم؟ 

 قرمز رنگی تند و آتشین در طبیعت است

نارنجی:

این رنگ در کنار زرد دقیقاً رنگ فصل پاییز است. افرادی که شور و شعف زیادی دارند برای تطابق با محیط و نشان دادن شادی و نشاط خود دارند از رنگ‌های زرد تیره، قرمز و نارنجی در پاییز استفاده می‌کنند. معمولاً حس تطابق پذیری این افراد با محیط اطراف و تغییرات احتمالی زندگی‌شان بیشتر از دیگران است.

خردلی:

رنگی گرم، دلپذیر، با آرامش که احساس بسیار خوبی را به شما و اطرافیانتان خواهد داد. این رنگ مناسب کسانی است که می‌خواهند بر پیرامون خود تاثیرگذار باشند و احساس گرمی و آرامش را هم به خود و دیگران منتقل کنند. این رنگ در بافت، کاپشن و کیف بسیار زیبا خواهد بود.

در پاییز چه رنگی بپوشیم؟ 

 این رنگ مناسب کسانی است که می‌خواهند بر پیرامون خود تاثیرگذار باشند

خاکستری /آبی:

این رنگ مانند یک آسمان بارانی و ابری است، به همین دلیل در پاییز این رنگ طرفداران خاص خودش را دارد و جزو رنگ‌هایی است که بیشتر مورد استقبال قرار می‌گیرد و در ماه‌های گرم سال طرفداری ندارد.

رز یا صورتی:

رنگ رز بیشتر در لباس‌های زنانه استفاده می‌شود و محبوبیت نسبتاً بالایی در بین رنگ‌های پاییز و در بین خانم‌ها دارد. این رنگ بسیار لطیف و پر احساس است، اگر می‌خواهید گرمی را در روزهای سرد به خود و اطرافیانتان منتقل کنید رنگ رز مناسب شما خواهد بود.

در پاییز چه رنگی بپوشیم؟ 

 رنگ رز بیشتر در لباس‌های زنانه استفاده می‌شود

نکات کلی:

 اصولاً در فصل سرما بهتر است رنگ‌های گرم بیشتر بپوشید به خصوص اگر می‌خواهید چهره‌ای گرم‌تر داشته باشید. رنگ‌هایی مثل قهوه‌ای شکلاتی یا کبود، شما را گرم‌تر نشان می‌دهند. رنگ‌های روشن شما را زنانه تر می‌کنند. معمولاً رنگ‌های تیره‌تر برای فصل پاییز مناسب هستند اما اگر می‌خواهید کمی آرام تر و زنانه تر به نظر برسید از رنگ‌های روشن تری برای لباس‌هایتان استفاده کنید.

برای انتخاب پوشش خود رنگ پوست، چشم و مو را در نظر بگیرید. پوست‌هایی که رنگ آن‌ها خاکی است پاییزی به حساب می‌آیند. رنگ طبیعی پوست شامل طیف روشنی از هلویی تا بژ، مسی و بژ تیره می‌شود، هرچند همه این رنگ‌ها ته رنگ طلایی مشابهی هم دارند.

رنگ مو می‌تواند از محدوده قرمز تا بلوند چرک و قهوه‌ای زغالی (مشکی) و دودی باشد. در ‌‌نهایت رنگ چشم هم از سبز تا قهوه‌ای تیره و آبی فیروزه‌ای متفاوت است. ترکیب همه این موارد رنگ پاییزی پوست را تعیین کرده و رنگ‌های خاصی همیشه این رنگ پوست را کامل می‌کنند.

در پاییز چه رنگی بپوشیم؟ 

رنگ شتری برای کت‌های این فصل رنگ مناسبی است

برای بهتر دیده شدن در این فصل از پوشیدن رنگ‌های سرد و زمستانی مثل زرد کم‌رنگ، آبی یخی، ارغوانی، سبز دریایی و رنگ‌های ملایم دوری کنید. از جمله رنگ‌های دیگری که نباید انتخاب کنید سیاه و سفید یکدست است، این رنگ‌ها نقاط قوت پوست شما را می‌گیرند و بلافاصله آن را تیره می‌کنند.

فصل پاییز با خودش رنگ‌های طلایی و خاکی و گرمی می‌آورد. این رنگ‌ها به تنهایی پر طراوت هستند. رنگ‌های مناسب پوست شما در فصل پاییز، باید عمیق و گرم باشند. مثل زیتونی، جگری، شکلاتی، سبز دودی، نارنجی سوخته (آجری)، بنفش بادنجانی و خاکستری روشن و گرم. این رنگ‌های خاص به پوست‌های مختلف می‌آیند، ولی باید به درجه و سایه‌های مختلف آنها دقت کنید.

اگر پوستی به رنگ پاییز دارید، می‌توانید رنگ‌های سرد و زمستانی خاصی را بپوشید؛ البته بهتر است آنها را دور از صورت و در پایین تنه (مثلاً رنگ شلوار یا کفشتان) استفاده کنید. لباس‌هایی که نزدیک صورت هستند، مثل کلاه، شال و پیراهن، باید به رنگ پاییز باشند.

رنگ سیاه را با رنگ‌های خاکی و گرم یا جواهرات ترکیب کنید. از رنگ سفید خالص استفاده نکنید، ولی به جای آن می‌توانید سفید تخم مرغی، کرم، خاکستری مایل به قهوه‌ای یا بژ کم‌رنگ بپوشید. سعی کنید از لوازم جانبی مثل زیور آلات، شال و کمربند هم استفاده کنید تا لباس‌هایتان به چشم بیاید. لباس‌های غیر رسمی مثل تی شرت پاییزی، شلوار جین و پلیور هستند.

در پاییز چه رنگی بپوشیم؟ 

 رنگ‌های مناسب پوست شما در فصل پاییز، باید عمیق و گرم باشند

حتی اگر می‌خواهید بلوز و شلوار جین بپوشید، مهم است که جینتان رنگ روشن نبوده و تیره باشد که به فصل پاییز بخورد. برای فصل پاییز می‌توانید با وسایل جانبی مثل زیور آلات و کیف و کفش، رنگ‌ها را ترکیب کنید. زیور آلات روش خوبی برای استفاده از رنگ‌های پرطراوت هستند.

جواهرات طلایی با سایه طلایی پوست صورت هماهنگ است، ولی رنگ‌های قوی‌تری مثل فیروزه‌ای و سبز زمردی را باید برای تأکید و بسیار کم در زیور‌آلات خود به کار ببرید. رنگ کفش‌ها راه خوبی برای استفاده از رنگ‌های قوی و غنی مثل سدری، قرمز – نارنجی یا قهوه‌ای است.


منبع: فرادید

تأثیرات مکمل‌های امگا ۳ بر بیش فعالی بچه‌ها

در سه مطالعه آخر مشخص شد کودکان و بزرگ‌سالان مبتلا به ADHD دچار کمبود DHA (اسید داکوشاکسانوئیک) و EPA (ایکوزاپنتانوئیک اسید) هستند که بهترین منبع آن اسیدهای چرب امگا ۳ است.

فرادید| اگر شما جزو خانواده‌هایی هستید که کودک مبتلا به (ADHD) دارید حتماً درباره مکمل‌های رژیمی امگا ۳ و اسیدهای چرب مفید آن شنیده‌اید. تحقیقات نشان داده این اسیدهای چرب موجود در امگا ۳ می‌تواند به بهبود این بیماری کمک کند. جدیدترین تحقیقی که در مجله Neuropsychopharmacology چاپ شد این ادعا را تا حد زیادی اثبات کرد.

امگا ۳ چطور به بیش فعالی کمک می‌کند؟

به گزارش فرادید؛ در آزمایش‌های متاآنالیز جدید ۱۰ آزمایش بالینی روی کودکان و نوجوانان انجام شد.۷ مورد از این آزمایش‌ها به صورت تصادفی کنترل‌شده بود که روی ۵۰۰ نوجوان مبتلا به ADHD انجام دادند. آزمایش‌ها برای اثبات این موضوع بود که آیا امگا ۳ تأثیری بر بهبودی این بیماری دارد یا نه.

تأثیرات مکمل‌های امگا ۳ بر بیش فعالی بچه‌ها 

 ۱۱ درصد کودکان ۴ تا ۷ ساله و در کل ۶٫۴ میلیون فرد مبتلا به ADHD در دنیا هستند

پاسخ این آزمایش شگفت‌انگیز بود. در ۷ مورد آزمایش بالینی بچه‌هایی که داروهای مکمل امگا ۳ دریافت کردند به وضوح علائم بهبودی بیشتری نشان دادند و در مقابل آنها که دارونما دریافت کرده بودند هیچ علائم بهبودی نداشتند. در سه مطالعه آخر مشخص شد کودکان و بزرگ‌سالان مبتلا به ADHD دچار کمبود DHA (اسید داکوشاکسانوئیک) و EPA (ایکوزاپنتانوئیک اسید) هستند که بهترین منبع آن اسیدهای چرب امگا ۳ است.

با اینکه آمارها متفاوت است اما یک میانگین کلی نشان می‌دهد ۱۱ درصد کودکان ۴ تا ۷ ساله و در کل ۶٫۴ میلیون فرد مبتلا به ADHD در دنیا هستند و این تعداد رو به افزایش است. یکی از چیزهایی که در چند دهه گذشته به طور چشمگیری تغییر کرده است رژیم غذایی ما است و این احتمال وجود دارد که رابطه‌ای بین این تغییر و افزایش بیماری وجود داشته باشد.

چگونه امگا ۳ را دریافت کنیم؟

با اینکه هنوز هیچ نظر قطعی در مورد چگونگی دریافت کافی امگا ۳ داده نشده اما مشخص است که دریافت میزان بالای این مکمل بسیار ضروری است. به عنوان یک اسید چرب ضروری، بدن ما نمی‌تواند به طور خودبه خودی امگا ۳ تولید کند بنابراین ما باید آنها را به رژیم غذایی خود اضافه کنیم. اگر شما به مزایای امگا ۳ ها نگاه می‌کنید، مطمئن می‌شوید که آنها نقش مهمی در کاهش علائم ADHD ایفا می‌کنند.

تأثیرات مکمل‌های امگا ۳ بر بیش فعالی بچه‌ها 

 بهترین غذای حاوی امگا ۳  ماهی‌ است

امگا ۳ توانایی خود را در کاهش التهاب‌ها ثابت کرده اما در کنار آن در تضمین عملکرد عصبی، افزایش تمرکز، کاهش اختلالات روانی و افسردگی و حفاظت از مغز هم به خوبی عمل می‌کند. متأسفانه بیشتر آمریکایی‌ها از کمبود امگا ۳ رنج می‌برند. زیرا رژیم‌های سنتی غربی به شدت با کمبود این مکمل روبه‌رو هستند. اما با یک تغیر ساده در رژیم غذایی می‌توانید این اسید چرب پر خاصیت را به مواد غذایی خود اضافه کنید.


عناوین مرتبط:

زمانی که می‌خواهید امگا ۳ را به رژیم خود اضافه کنید باید از غذاهای فرآوری شده حاوی این اسید دوری کنید. این روزها در مارگارین، نان‌های برش خورده و پودرهای پروتئین مقدار زیادی امگا ۳ موجود است اما یادتان باشد باید از این‌ها فاصله بگیرید چون امگا ۳ با مواد افزودنی و شیمیایی به این‌ها اضافه شده است.

به جای این‌ها غذاهایی که به طور طبیعی حاوی امگا ۳ هستند را به وعده‌های غذایی‌تان اضافه کنید. بهترین غذاهای حاوی امگا ۳ شامل ماهی‌های وحشی مانند ماهی قزل‌آلا، گوشت گاو، چاودار، ماهی تن، ماهی سفید و ماهی خال‌خالی هستند. افزودن آجیل خام در برنامه غذایی کودکان بیش‌فعال در کنترل علائم بیماری آنها مؤثر است.

در عین حال عناصر حیاتی روی و منیزیم نیز در کاهش بیش فعالی مؤثرند، زیرا کنترل سیستم اعصاب مرکزی و محیطی زیر نظر این دو ماده است و علائمی مانند واکنش بیش از حد به محرک‌های بیرونی، خستگی، اختلال خواب و اختلال تمرکز نیز ناشی از کمبود آنها در خون است.

 تأثیرات مکمل‌های امگا ۳ بر بیش فعالی بچه‌ها

غذاهایی که به طور طبیعی حاوی امگا ۳ هستند را به وعده‌های غذایی‌تان اضافه کنید

البته بیشتر این ماهی‌ها چرب هستند پس بهترین انتخاب برای ماهی، از نوع وحشی آن است که چربی کمتری دارد. منابع دیگری هم از اسیدهای چرب امگا ۳ وجود دارند. مثلاً گردو یکی از این مواد است. دانه‌هایی مانند چیا و کتان نیز منابع خوبی از اسیدهای چرب امگا ۳ هستند.

تخم‌مرغ‌های محلی و آزاد هم انتخاب خوبی است. سبزی‌ها، به خصوص برگ‌های سبز، حاوی مقدار قابل توجهی از امگا ۳، هستند هر چند بهترین نیستند اما شما می‌توانید این‌ها را در رژیم غذایی خود جای دهید و کمبود امگا ۳ را به خوبی جبران کنید.

علاوه بر این مواد مغذی باید مکمل‌های امگا ۳ به صورت قرص ماهی هم برای کودکان مصرف شود. مثلاً قرص روغن ماهی ۱۰۰۰ میلی‌گرمی در روز گزینه خوبی است. روغن ماهی خوب دارای ترکیبات مشابه DHA و EPA است که در ماهی‌های چرب آب سرد به مقدار زیاد وجود دارد.

نظر آخر

حالا شما در رژیم غذایی کودک خود امگا ۳ را اضافه کرده‌اید اما شاید بخواهید باز هم از مواد غذایی دیگری که در بهبود ADHD اثر دارد استفاده کنید. در یک تحقیق نشان داده شد باید شکر از زندگی کودک و حتی بزرگ‌سالان حذف کنید.

علاوه بر آن گلوتن، محصولات لبنی معمولی، رنگ‌های مصنوعی (که تقریباً در تمام غذاهای فرآوری شده یافت می‌شود)، سویا، شیرین‌کننده‌های مصنوعی و MSG نیز ممکن است به طور طبیعی به افزایش بیماری کمک کند. بنابراین آنها را حذف کنید.

 تأثیرات مکمل‌های امگا ۳ بر بیش فعالی بچه‌ها

کودکان بیش فعال بی‌قرار هستند

مصرف موادی مانند طعم‌دهنده‌ها و رنگ‌های مصنوعی، قهوه، کاکائو، پنیر، سرکه و آسپرین برای این گروه از بیماران مضر است و تجربه نشان می‌دهد متعاقب مصرف مواد یادشده فعالیت مغز بیماران بیش فعال به طور ناگهانی افزایش یافته و آنها در معرض حمله عصبی قرار می‌گیرند.

یادتان باشد افزودن امگا ۳ به رژیم غذایی فرزندتان به معنی درمان بیماری نیست. شما هرگز نباید داروهای او را قطع کنید، بلکه وجود امگا ۳ باعث کاهش علائم بیماری می‌شود و به مرور زمان باعث کمبود نشانه‌ها شده و به تشخیص پزشک می‌توانید دارو را کاهش دهید. با این کار شما فقط به او کمک می‌کنید از امگا ۳ طبیعی استفاده کند.


عناوین مرتبط:

این بیماری باعث مشکلات زیادی در یادگیری می‌شود و گاهی کودک را از ادامه تحصیل باز می‌دارد. کودکان بیش فعال بی‌قرار هستند و نمی‌توانند در صندلی آرام بنشینند. بدون وقفه حرف می‌زنند. هر چیزی که می‌بینند می‌خواهند بگیرند و بازی کنند. پیوسته در حال حرکت هستند. رفتار نامناسب دارند و از عهده انجام کارها و وظایف برنمی‌آیند.

تأثیرات مکمل‌های امگا ۳ بر بیش فعالی بچه‌ها 

افزودن امگا ۳ به رژیم غذایی فرزندتان به معنی درمان بیماری نیست

شاید در آینده‌ای نزدیک ثابت شود تغذیه با اُمگا ۳ باعث بهبود بیش فعالی است. به هر حال تا آن زمان توصیه می‌شود به این کودکان رژیمی مناسب داده شود و به رژیم غذایی آنها توجه بیشتری شود. نقش ریتالین در درمان بیش فعالی و اختلالات رفتاری کودک به شما کمک می‌کند تا تشخیص دهید کودک شما نیز بیش فعال است یا خیر.


منبع: فرادید