قیام جنگل بر پایه جنگ‌های چریکی و پارتیزانی

یکی از مهم‌ترین ریشه‌های شکل‌گیری نهضت جنگل، مبارزه با چپاول روس‌های تزاری در گیلان و افسارگسیختگی قزاق‌های روس در سال‌های ۱۲۹۳ و ۹۴ بود که حق مردم را می‌خوردند. هفت سال مبارزه میرزا و یارانش، تقسیم‌بندی‌های مختلفی دارد اما در اسناد مختلف نهضت به چهار کشور اشاره شده که شامل روس‌ها، آلمان‌ها، عثمانی‌ها و چک‌ها می‌شوند که نهضت جنگل با آنها مراوداتی نیز داشته است.

یکی از مهم‌ترین ریشه‌های شکل‌گیری نهضت جنگل، مبارزه با چپاول روس‌های تزاری در گیلان و افسارگسیختگی قزاق‌های روس در سال‌های ۱۲۹۳ و ۹۴ بود که حق مردم را می‌خوردند. هفت سال مبارزه میرزا و یارانش، تقسیم‌بندی‌های مختلفی دارد اما در اسناد مختلف نهضت به چهار کشور اشاره شده که شامل روس‌ها، آلمان‌ها، عثمانی‌ها و چک‌ها می‌شوند که نهضت جنگل با آنها مراوداتی نیز داشته است.

قیام جنگل بر پایه جنگ‌های چریکی و پارتیزانی بود

«به چند لحاظ نهضت جنگل ویژگی‌های منحصر به فردی دارد که مهم‌ترین آن‌ها به دلیل محتوای اعتقادی‌ آن است و ارزش‌های اسلامی و ملی را توامان پیش می‌برد. از سوی دیگر، در برهه جنگ جهانی اول، نوع جنگ و مبارزه نهضت جنگل، چریکی بود. میرزا با هفده نفر قیام کرد و بعد از جای جای کشور، نیروها به صورت خودجوش به او پیوستند. او هرگز یک ارتش نظام‌یافته نداشت و قیام او برپایه جنگ‌های چریکی و پارتیزانی بود.»

مجید رحمانی، مولف کتاب «ابعاد بین‌المللی نهضت جنگل»، با بیان مطلب فوق، در ادامه درباره رابطه میرزا کوچک‌خان با مشروطه‌خواهان گفت: میرزا کوچک خان از رهبران مشروطه در گیلان بود اما بعد از به قهقرا رفتن آرمان‌های اولیه مشروطه‌خواهان، او در راستای همان نگاه اولیه مشروطه‌خواهان در گیلان قیام کرد. و می‌توان گفت اولین و بزرگ‌ترین جنبش مردمی برای احقاق حق مردم، بعد از نهضت مشروطه، نهضت جنگل است.

این پژوهشگر در رابطه با ارتباط نهضت جنگل با بیگانگان گفت: یکی از مهم‌ترین ریشه‌های شکل‌گیری بهضت جنگل، مبارزه با چپاول روس‌های تزاری در گیلان و افسارگسیختگی قزاق‌های روس در سال‌های ۱۲۹۳ و ۹۴ بود که حق مردم را می‌خوردند. هفت سال مبارزه میرزا و یارانش، تقسیم‌بندی‌های مختلفی دارد که از منظر ابعاد بین‌المللی، نهضت جنگل را به چهار محور تقسیم کرده‌اند؛ اما در اسناد مختلف نهضت به چهار کشور اشاره شده که شامل روس‌ها، آلمان‌ها، عثمانی‌ها و چک‌ها می‌شوند که نهضت جنگل با آنها مراوداتی داشته است.

او تصریح کرد: ایران بعد از قرارداد ۱۹۰۷، تحت سلطه نیروهای بیگانه بود و حکومت مرکزی قدرت کمی در کشور داشت. به نوعی می‌توان گفت که شمال کشور، تحت سلطه روسیه و جنوب در تسلط انگلیس بود. حتی کنسول روس در شمال، به نوعی حاکم ایران بود و مردم دل خوشی از آنها نداشتند. اما همزمان با نهضت جنگل، انقلاب روسیه هم شکل گرفت که شعارهای برابری، عدالت‌خواهی و… در دوره اول شکل‌گیری‌اش با شعارهای نهضت جنگل هم‌سو بود.

رحمانی در ادامه فعالیت نهضت جنگل را به چهار دوره تقسیم کرد و توضیح داد: دوره اول از ۱۲۹۴ شروع می‌شود که میرزا با چند نیروی داوطلب به رشت وارد می‌شود و در جنگی عبدالرزاق شفتی را شکست می‌دهد و در جنگی دیگر، نصرالله خان تالش را. این دوره، دوره پیروزی‌های میرزا است. در دوره دوم، نهضت جنگل دوباره در فومنات بازیابی می‌شود. چند جنگ شکل می‌گیرد که مهم‌ترینش، جنگ با مفاخرالملک است.

پشت صحنه اغلب این جنگ‌ها، روس‌ها هستند که دیگران را به جنگ با میرزا تطمیع می‌کنند. در نهایت و در همین دوره است که با انقلاب روسیه، با خروج روس‌ها از ایران مواجه هستیم و میرزا با همراهی هیات اتحاد اسلام، وارد معاهده با روس‌ها می‌شود. شاید به خاطر همین نکته که علمای اسلامی در راس حکومت بودند و میرزا به نوعی مجری تصمیم‌گیری‌های آنها بود، برخی معتقدند که نهضت جنگل را می‌توان یک نمونه مینیاتوری حکومت جمهوری اسلامی دانست.

وی افزود: دوره سوم، پس از جنگ منجیل شکل می‌گیرد. پس از اینکه میرزا با قوای مشترک ایران و روس وارد جنگ می‌شود. در این دوره دکتر حشمت، اعدام می‌شود و نهضت جنگل به شرق می‌گریزد و پراکندگی موقت در نهضت جنگل دیده می‌شود. حاج احمد کسمایی هم در این دوره از میرزا جدا می‌شود. در دوره چهارم، میرزا به بازیابی نیروهای جنگل می‌پردازد.

همزمان با این اتفاق، ارتش سرخ برای حمله به نیروهای انگلیسی که انزلی را به اشغال خود درآورده بودند، به این شهر حمله کردند که منجر به عقب‌نشینی انگلیس‌ها به قزوین شد. در این دوره، قسمتی از جنگلی‌ها به بلشویک‌ها متمایل شدند و میرزا هم با شرایط و معاهداتی، وارد همکاری با بلشویک‌ها شد. اما به تدریج اعتقادات ضد دینی بلشویک‌ها مشخص شد و اینکه آنها به ترویج عقاید خودشان پرداختند. میرزا یک ماه و اندی به عنوان رئیس جمهوری گیلان با آنها به همکاری پرداخت و بعد هم این همکاری از هم گسست.

رحمانی تاکید کرد: در دوره‌ای که حکومت مرکزی قدرت دفاع از مردم خودش را نداشت و ایران، زیر چکمه‌های انگلیس و روس له می‌شد، نهضت جنگل، تلاشی برای احقاق حق مردم ایران بود.  اما رضاخان که افتخار خودش را یکپارچگی حکومت ایران می‌دانست، برخورد سرکوب‌گرانه‌ای با نهضت جنگل داشت و حتی به تطمیع برخی از یاران میرزا پرداخت.

نویسنده کتاب «ابعاد بین‌المللی نهضت جنگل» درباره حضور نیروهای خارجی در جمع یاران میرزا گفت: در پایان جنگ جهانی اول، گیلان موقعیت ژئوپلتیک داشت و از گیلان به عنوان دروازه اروپا یاد می‌کردند. بسیاری از اسرای جنگ جهانی دوم، بعد از آزادی به صورت خودجوش و به خاطر اهداف ضد استعماری نهضت جنگل، جذب شخصیت و وارستگی میرزا می‌شدند.

به همین دلیل است که میرزا یارانی از کشورهای عثمانی، قفقاز، فرانسه، اتریش و حتی آلمان دارد. و حتی یکی از یاران آلمانی میرزا به نام گائوک به همراه میرصالح مظفرزاده، برای معاهده با بلشویک‌ها به مسکو می‌رود. برخی از این افراد در بعضی از جنگ‌ها، کمک‌های نظامی هم می‌کردند. البته در جنگ جهانی اول، نهضت جنگل و آلمان، دشمن مشترک روس و انگلیس بودند. البته به طور عملی در معادلات جهانی، هیچ همکاری سازمان‌یافته‌ای بین نهضت جنگل و نیروهای آلمانی وجود ندارد.

وی در ادامه توضیح داد: گاهی سران جنگل را به عدم شناخت مواضع بین‌المللی محکوم می‌کنند. در حالی که ما در روزنامه جنگل با اسناد تحلیل‌های سیاسی آنها نسبت به اوضاع منطقه مواجه می‌شویم. اما در برسی اسناد تاریخی و شخصیت‌ها باید مجهز به علم هرمنوتیک بود.

تحلیل‌های سیاسی میرزا و یارانش را هم باید با توجه به کمبود اطلاعات در آن روزگار و تکیه بر ابزاری نظیر نامه و پیک و … بررسی کرد. از سوی دیگر، نهضت جنگل در یک دوره پرآشوب جنگ جهانی اتفاق افتاد. در ایران هم در همین دوره، چند نخست‌وزیر عوض شد. به نوعی می‌توان گفت که جهان هم در این دوره، پرتلاطم تغییر بود.

رحمانی در پایان خاطرنشان کرد: رضا خان که حکومت دست‌نشانده انگلیس را به دست می‌گیرد، از میرزا می‌خواهد که سلاح را تحویل دهد. میرزا حاضر به تحویل سلاح نمی‌شود و عقب‌نشینی می‌کند. چون بنای میرزا، عدم مبارزه با نیروهای داخلی و مسلمان است.

در نهایت در راستای عقب‌نشینی‌های متعدد، در شبی عاشوراگونه به همه یارانش می‌گوید که بروند. به امید این که روزی دوباره یارانش را بازیابی کند. چون پیش از آن هم، یاران میرزا، دو-سه بار پراکنده و بازیابی شده بودند. و در نهایت میرزا با دوست صمیمی‌اش گائوک در کوه‌های خلخال یخ زد و سر بریده‌اش را به عنوان هدیه‌ای برای رضاخان فرستادند.

منبع : ایبنا


منبع: فرادید

زادروز وینستون چرچیل

فرادید| سی نوامبر در تاریخ به روایت تصویر

۱٫ ۱۸۷۴- زادروز وینستون چرچیل

نخست‌وزیر سابق بریتانیا در چنین روزی متولد شد.

امروز در تاریخ

۲٫ ۱۹۰۰- درگذشت “اسکار وایلد”

نویسنده، نمایشنامه‌نویس و شاعر معروف در سن ۴۶
سالگی درگذشت.

امروز در تاریخ

۳٫ ۱۹۳۶- آتش‌سوزی در کاخ مشهور لندن

کاخ معروف “کریستال پالاس” در لندن که
برای نمایشگاه بزرگ سال ۱۸۵۱ ساخته شده بود، در آتش نابود شد.

امروز در تاریخ

۴٫ ۱۹۳۹- آغاز جنگ زمستانی

ارتش شوری با عبور از مرز شوروی- فنلاند با ۴۶۵
هزار نیرو و ۱۰۰۰ هواپیمای جنگی، منجر به آغاز جنگ زمستانی شد.

امروز در تاریخ

۵٫ ۱۹۸۲- انتشار آلبوم “تریلر” مایکل
جکسون

“تریلر” پرفروش‌ترین آلبوم موسیقی
تاریخ است.

امروز در تاریخ

۶٫ ۱۹۸۹- اولین قربانی “آیلین وورنوس”

اولین قاتل زنجیره‌ای زن در آمریکا جان نخستین
قربانی خود را گرفت. او قبل از دستگیری توانست ۷ نفر را به قتل برساند.

امروز در تاریخ

۷٫ ۱۹۹۳- امضای قانون “بردی”

بیل کلینتون قانون مبارزه با خشونت را امضاء کرد
که خریداران سلاح گرم را موردبررسی سوابق کیفری قرار می‌داد. این قانون به نام
“جیمز بردی” نام‌گذاری شد که در مارس ۱۹۸۱ در جریان تلاش به ترور
“رونالد ریگان” مورد اصابت گلوله قرارگرفته بود.

امروز در تاریخ

۸٫ ۱۹۹۵- نخستین رئیس‌جمهور آمریکا در ایرلند
شمالی

بیل کلینتون اولین رئیس‌جمهور آمریکا بود که از
ایرلند شمالی دیدار کرد.

امروز در تاریخ

ترجمه: وب‌سایت فرادید

برچسب ها: ، ،


منبع: فرادید

زندگی و زمانه قائم مقام فراهانی

زندگی و زمانه قائم مقام فراهانیولی‌الله شمشیربندی| با
برافتادن دولت زندیان، آغا محمدخان قاجار، میرزا محمدحسین فراهانی وزیر را
به طهران فراخواند و از او خواست با دولت نوپای قاجار همراهی کند. با
اصرار سرسلسله قاجار او به خدمت تن در نداد و به بهانه ضعف و پیری، داماد و
برادرزاده‌اش میرزا عیسی‌فراهانی مشهور به میرزا بزرگ را برای خدمت معرفی
کرد که مورد اجابت خان قاجار قرار گرفت. بعد از آغامحمدخان، فتحعلیشاه
جانشین او شد. نفوذ بسیار زیاد صدراعظم او میرزا ابراهیم کلانتر شیرازی،
شاه را به وحشت انداخت و در یک روز تمام کسان صدراعظم قتل‌عام شدند و خود
او را زبان بریده و به دیگ آب‌جوش تحویل دادند. تنها میرزا ابوالحسن‌‌
شیرازی برادر‌زاده او باقی ماند که به تلافی خون عمویش با انگلیسی‌ها بند و
بست کرد و تا زنده بود از آن دولت مقرری دریافت کرد و با نفوذ عمال سیاسی
بیگانه، دربار ایران را چنان فاسد کرد که هیچ مرد توانایی قادر نبود آن را
به محور اصلی خود بازگرداند. ایران، همیشه مردان بزرگ و سیاستمدارانی سترگ
داشته است که هنگام ضرورت چون الماس درخشان برای سربلندی این سرزمین
کوشیده‌اند و جان خود را فدای آن کرده‌اند. از آن جمله یکی میرزا ابوالقاسم
قائم مقام فراهانی فرزند میرزا عیسی و دیگری فرزند آشپز این خانواده میرزا
محمد تقی‌خان فراهانی(امیرکبیر) است که هر دو سرنوشت مشابهی داشتند؛ هر دو
بیگانه ستیز، پیشرو و خدمتگزار بودند. هر دو با خدعه بیگانگان خانه نشین
شده و هر دو به فرمان پادشاهانی که خود بر تخت نشانده، شهید شده‌اند.

میرزا
ابوالقاسم در سال ۱۱۹۳ هجری قمری در روستای هزاوه، یکی از ۳۵۰ روستای
فراهان در ۱۲ کیلومتری اراک به دنیا‌ آمد. او تحصیلات خود را در خانواده‌ای
که مظهر علم و ادب و اخلاق و سیاست بود آغاز کرد. از این خانواده همین بس
که وقتی محمدحسین فراهانی با آغا محمدخان همکاری نکرد، شاه کتابخانه
بی‌نظیر و نفیس او را تصاحب کرد و بعد از فوت آغامحمدخان انگلیسی‌ها
کتابخانه او را به مبلغ سرسام‌آوری از دلالان وطن فروش خریداری کرده به
لندن فرستادند.

اوضاع جهان در اوان پادشاهی قاجار

شروع
سلطنت فتحعلیشاه مصادف با اوج انقلاب فرانسه و درگیری دولت‌های اروپایی
بود. جنگ‌های شدید بین ناپلئون بناپارت و مخالفان او از جمله انگلیس
درگرفت. اتحادیه‌های نظامی به اشکال مختلف در اروپا بسته می‌شدند. تزار
روسیه که در عثمانی به فتوحاتی نائل شده بود، لشکر تازه نفسی به قفقاز
فرستاد. ژنرال پاول سیسیانوف پس از قتل عام گنجه برای تصرف باکو که جزئی از
خاک ایران بود تلاش بسیار کرد و سعی داشت با تصرف صفحات شمالی ایران، خود
را به آبهای گرم نزدیک کند. فرانسه دشمن خونی انگلیس برای تصرف هندوستان
هیأتی را به سرپرستی ژنرال کلود متیو گاردان به ایران فرستاد تا با شناسایی
راه‌ها و تعلیم سپاه ایران بتواند هندوستان را تسخیر کند و انگلیسی‌ها را
خانه نشین کند. عباس میرزا نایب‌السلطنه درگیر جنگ در جبهه قفقاز بود و
قائم‌ مقام فراهانی پیشکار کل آذربایجان، مهمات و تجهیزات جنگی او را تدارک
می‌دید. برادران و بنی‌اعمام فتحعلیشاه و مدعیان فراوان سلطنت در خراسان و
فارس نیز طغیان کردند. قائم مقام و عباس میرزا سعی داشتند آشوب‌هایی را که
در شرق ایران توسط انگلیسی‌ها شکل می‌گرفت سرکوب کنند. با تحریک افغان‌ها و
ازبک‌ها و تراکمه و راه‌اندازی فتنه آقاخان محلاتی برای دولت مرکزی
گرفتاری ایجاد می‌کردند و می‌خواستند عباس میرزا و قائم‌ مقام را از فکر
جنگ و تصرف هرات و حمله به افغانستان منصرف کنند. روس‌ها در جبهه‌های جنگ
زمانی مغلوب و گاهی غالب می‌شدند. انگلیس در مدت ۱۰ سال جنگ، همواره در
جبهه‌ها حضور داشت و صحنه گردان معرکه جنگ بود.

وقتی
حمله به هرات توسط محمدمیرزا و قائم مقام شدت گرفت، افسران انگلیسی در
جبهه‌های شمال به مرخصی رفتند و با حمله شدید روس‌ها بیم تسخیر کامل
آذربایجان می‌رفت که فتحعلیشاه را مجبور به پذیرش عهدنامه گلستان کردند.

جنگ با عثمانی و معاهده ارز روم

وقتی
قائم مقام در تبریز بود با همکاری ژنرال گاردان بخش عمده‌ای از سپاه ایران
را با تعلیمات اروپایی آشنا کرد؛ او بر خلاف دولت‌های استعماری که
نمی‌خواستند ایران ارتش نوین داشته باشد عمل کرد و ۲۵ هنگ سرباز با لباس
وطنی و اسلحه کامل تربیت کرد. عثمانی‌ها که لشکر ایران را شکست خورده و
ضعیف می‌دیدند مرتباً مزاحم زوار ایرانی می‌شدند و دست تجاوز به صفحات غربی
ایران دراز کرده‌ بودند. نایب السلطنه یکی از نزدیکان خود را برای مذاکره
به آنجا فرستاد ولی عثمانی‌ها پیک را تحقیر، دستگیر و زندانی کردند. قائم
مقام ولیعهد را وادار کرد با چهار هزار نفر از فوج تعلیم دیده فراهان
ترک‌های عثمانی را گوشمالی دهد. او موفق شد ۵۰ هزار لشکر تازه نفس عثمانی
را در اطراف خوی مورد حمله قرار دهد و در جنگی چند ساعته چهار هزار نفر از
سربازان و افسران ترک را معدوم و چند صد آتشبار و هزاران اسب و تفنگ از
آنان غنیمت گیرد. چندین شهر عثمانی را تصرف کردند و معاهده ارز روم با
تدبیر میرزا تقی خان فراهانی (امیرکبیر) منعقد شد. از آنجایی که قائم مقام
مردی با اعتمادبه نفس بالا  بود مفت‌خورها و جاسوس‌ها را از دربار دور کرد و
همان باعث شد که اکثر شاهزاده‌ها و درباریان که خود را در خطر می‌دیدند به
او حسادت کنند و درصدد خانه نشین کردن او و گناهکار جلوه دادنش باشند.

قائم مقام و معاهده ترکمانچای

بعد
از معاهده گلستان روس‌ها به آذربایجان و حدود و ثغور آن و مردم تجاوز
می‌کردند. شاه قصد آذربایجان کرد تا از نزدیک شاهد رویدادها باشد. او
سرداران، خوانین و بزرگان عشایر را فراخواند تا برای حمله جدید و
بازپس‌گیری شهرهای از دست رفته مصلحت اندیشی کند. حاضران همه رجز خواندند،
همه زره پوشیده خفتان و شمشیر بسته بودند و یک صدا از جنگ جانبداری
می‌کردند. نایب‌السلطنه و قائم‌مقام ساکت بودند، وقتی شاه علت را پرسید
قائم مقام گفت: باید کار لشکر و جنگ را از سرداران خواست و من مرد قلمم.
وقتی شاه اصرار کرد قائم مقام پاسخ داد مالیات مملکت ایران چقدر است؟ شاه
گفت شش کرور. قائم مقام گفت آیا مالیات مملکت روس به عرض مبارک رسیده؟ شاه
به تندی گفت ششصد کرور. قائم مقام گفت جنگ ششصد کرور با شش کرور نه شرط عقل
است.چون پایان کار برای قائم مقام روشن بود سکوت کرد و میدان را به دیگران
سپرد. روز بعد فرمان رسید که قائم مقام به خراسان تبعید شده است.

با
فتوای علما و دفاع از ناموس، طبل جنگ از طرف ایران نواخته شد. ایوان
فیودورویچ پاسکویچ سردار روسی، سرمست از فتوحات بالکان، ژنرال اریستوف را
مأمور فتح تبریز کرد. شهر تبریز سقوط کرد و محل حرمسرای شاه به ساخلو
روس‌ها تبدیل شد. روس‌ها تا زنجان و قافلانکوه پیش راندند وقتی فتحعلیشاه
خبر فتح تبریز را شنید، درباریان، سرداران و سران عشایر را جمع کرد و طی
نطقی گفت: شنیده‌ام روس‌های پدر… عباس میرزا را شکست داده و تبریز را
اشغال کرده‌اند حالا وقت آن رسیده که به میدان جنگ رفته با همین شمشیر (یک
وجب شمشیر را از نیام بیرون کشید) سر این سگ‌توله‌ها را از تن جدا کنم!

انگلیسی‌ها
که انتظار چنین کاری را نداشتند از وحشت در خطر افتادن هندوستان به دست و
پا افتادند و شاه را مجبور به مصالحه و قبول معاهده ننگین ترکمانچای کردند.
روس‌ها مُصر بودند زمین‌های متصرفی را در تملک ارتش نگه دارند و مرز جدید،
خط جنوب آذربایجان باشد. شاه که قائم مقام را حریف روس‌ها می‌دانست پیکی
به نام فرخ‌‌خان برای دلجویی و عذرخواهی از قائم مقام با وکالت نامه‌ برای
شرکت او در مذاکرات صلح به مشهد فرستاد. اما دیگر دیر شده بود. همین قدر
نیز کفایت قائم مقام کارساز شد و روس‌ها را مجبور کرد قوای خود را عقب
کشیده سرحد ایران و روس خط فعلی رود ارس قرار گرفت. عمده علل شکست‌های
ایران، مطامع استعماری انگلیس بود که همواره مصالح و منافع ایران را فدای
منافع خویش می‌کرد. زمینه جنگ‌های ایران و روس نتیجه سیاست خائنانه انگلیس
بود که در خفا با دولت‌های روس و مخالفین ایران هم داستان بودند و شاه و
درباریان ساده‌لوح را فریب می‌دادند. هنگام ضرورت از تعهدات خود چشم‌پوشی
می‌کردند و چون ایران را «محتاج و مقروض» می‌دانستند در برابر اندک وجهی
قراردادهای بزرگ را زیر پا می‌گذاشتند.

قتل گریبایدوف

روس‌های
فاتح که غرور آنها را گرفته بود گریبایدوف خواهرزاده پاسکویچ را برای طلب
غرامت جنگ به ایران فرستادند. گریبابدوف چون ایران را مستعمره خود می‌دانست
رفتار بسیار بدی با مردم داشت و بر زخم ملت نمک می‌پاشید. وقتی دو نفر از
زنان تازه مسلمان را به زور تحویل گرفت تا به روسیه بازگرداند مردم تهران
به خشم آمدند و به اقامتگاه او ریختند و گریبایدوف و ۳۵ نفر همراهانش را
قتل عام کردند. در این میان نامه قائم مقام فراهانی به پاسکوویچ چاره کار
شد، تدبیر و پا در میانی او و رابطه بسیار خوبی که با سردار روس داشت ایران
را از مشکل بزرگی که گریبانش را گرفته بود رها کرد و با تبعید صوری میرزا
مسیح مجتهد قضیه خاتمه یافت.

در این موقع
حسام السلطنه حکمران خراسان به تحریک عده‌ای منفعت طلب پرچم سیاهی را بر
دوش گرفته همراه تعدادی آشوب طلب و اوباش به قصد بیرون راندن روس‌ها و
تحقیر عباس میرزا از مشهد روانه دارالخلافه تهران شدند. فتحعلیشاه با هدف
حذف مخارج زیاد و رضایت علما قصد جایگزینی حسام‌السلطنه را به ولیعهدی داشت
غافل از اینکه ولایتعهدی عباس میرزا و دودمان او طبق عهدنامه گلستان در
لندن و سن‌پترزبورگ تعیین شده بود و ژنرال اریستوف روسی طبق بند ۴ همان
معاهده شاه را از این کار برحذر داشت و این سرآغاز دخالت استعمارگران در
ایران است.

محاصره هرات و مرگ عباس میرزا
وقتی
قشون ایران سرگرم جنگ با روسیه بود افاغنه آشوبی برپا کرده و به
کاروان‌های ایرانیان در خاک خراسان، دستبرد می‌زدند. دولت انگلیس هم به
طغیان آنان دامن می‌زد. فرمانروای هند که افغانستان را سنگر خود و هرات را
کلید شبه قاره هند می‌دانست نسبت به روابط دوستانه ایران و روس ناراحت بود.
نایب السلطنه بعد از محاصره سرخس سه هزار ایرانی را که در بند خوانین
ترکستان بودند آزاد کرد. این واقعه در آسیای مرکزی انعکاس خوبی داشت و
خوانین ترکستان را که گاه گاه دم از استقلال می‌زدند آرام و مطیع کرد.

عباس
میرزا برای یکسره کردن کار افغانستان فرزندش محمدمیرزا و قائم مقام را
مأمور فتح هرات کرد ولی چون مرگ خود را نزدیک و آینده پسرش را در خطر
می‌دانست، به مشهد رفت و از قائم مقام و محمدمیرزا خواست به او ملحق شوند.
عباس میرزا چون از لیافت و درایت قائم مقام مطلع بود در حرم امام هشتم از
او خواست که نسبت به پسرش وفادار باشد و به او خیانت نکند و از محمدمیرزا
نیز خواست که هرگز خون او را نریزد.

عباس
میرزا بعد از قسم‌های آنان احساس آرامش کرد و با خیال راحت هر دو را
دوباره به محاصره هرات فرستاد و سپاه ایران برای فتح کامل هرات حلقه محاصره
را روز به روز تنگ‌تر کرد که ناگهان خبر فوت عباس میرزا نایب السلطنه به
اردو رسید. ولیعهد که در ابتدای جنگ دوم روسیه به بیماری سل استخوان مبتلا
شده بود معالجات پزشکان کارساز نشد و در نهم جمادی الثانی ۱۲۴۹ه.ق در سن ۴۸
سالگی جهان را وداع کرد.

مرگ فتحعلیشاه

 فتحعلیشاه
که برای تمشیت کار اصفهان به آن شهر رفته بود، پس از آرامش نسبی شهر، به
سودای جوانی هوس شکار مرغابی در کنار زاینده‌رود کرد و چون بدون خرقه و جبه
کافی بیرون رفته بود بشدت بیمار شد و درنهایت فوت کرد.غلامحسین خان سپهدار
عراق نظم اصفهان را در دست گرفت، جنازه شاه را به قم فرستاد و سپس نامه‌ای
برای محمدمیرزا و قائم مقام فراهانی به تبریز فرستاد و آنان را به شتاب
درآمدن به پایتخت دعوت کرد.

سلطنت محمدشاه

 وقتی
محمد شاه به مسند شاهی نشست قائم‌ مقام فراهانی را به صدارت برگزید.
وطن‌پرستی و درایت صدراعظم بر هیچ‌کس پوشیده نبود. مدیران کمپانی هند شرقی و
فرمانروای انگلیسی هندوستان با تفکرات ضداستعماری قائم‌ مقام آشنا بودند و
از نفوذ او بر محمد شاه بخوبی اطلاع داشتند. آنها سعی می‌کردند با هر
ترفندی قائم‌ مقام و محمد شاه را از تصرف هرات منصرف کنند. لذا از ابتدا
درصدد توطئه و براندازی قائم مقام بودند تا بتوانند بر محمدشاه تسلط کامل
داشته باشند. سر اویوارد فریزر فرستاده مخصوص لرد پالمرستون نخست‌وزیر
انگلیس در حضور سرجان مکنیل وزیر مختار با قائم‌ مقام به گفت‌وگو پرداخت.
قائم‌ مقام در رد تقاضای انگلیس برای گرفتن امتیازات تجاری چنین گفت: «تابه
حال عهدنامه ترکمنچای را در تأسیس قنسولخانه روس اجرا نکرده‌ایم و تا آخر
به هر طریق با مردی یا نامردی آن را باطل و مردود خواهیم کرد و چنین حقی را
به هیچ دولت دیگری نمی‌دهیم.» انگلیس و ایادی او بر محمدشاه القا کردند که
صدراعظم نسبت به او بی‌اعتنا است و قصد براندازی پادشاهی او را دارد زیرا
قائم‌ مقام معتقد به تفکیک حکومت و سلطنت بود. نمایندگان استعمار، توأمان
خواهان سلطنت و حکومت محمدشاه بودند، زیرا شاه فردی ضعیف بود و به آسانی
تسلیم خواسته‌های ایشان می‌شد. بر این پایه آنان برای انجام مقاصد خود از
مهد علیا زن محمدشاه و مادام شل جاسوس انگلیسی در دربار استفاده کردند و
محمدشاه نیز به اغوای آنان، در ۲۴ صفر ۱۲۵۱ ه.ق به قتل قائم مقام رضا داد.

 زندگی و زمانه قائم مقام فراهانی

قتل قائم مقام

باغ
نگارستان محل توقف و استراحت موقت شاه بود. قائم مقام فراهانی طبق معمول
به باغ نگارستان احضار شد. او همیشه با عده‌ای از یاران و منشیان خود حرکت
می‌کرد. آن روز از ورود همراهانش به باغ جلوگیری کردند. او را به عمارت
اندرون بردند. سه روز در حوضخانه به انتظار ملاقات نشست رخصت دیدار شاه را
به او ندادند. قائم‌مقام همه چیز دستگیرش شد او چنین روزهایی را پیش‌بینی
می‌کرد. بالاخره با سعایت بدخواهان و با اجرای فرمان محمدشاه، اسماعیل خان
قراچه داغی رئیس فراشان خلوت، در حوضخانه باغ نگارستان به او قهوه قجر
دادند و چون دیر مؤثر افتاد سه نفر از عوانان بر سرش ریختند و با دستمالی
خفه‌اش کردند. جسدش را شبانه بر استری پیچیده در بعقه شاه عبدالعظیم و در
۳۰ صفر ۱۲۵۱ ه.ق بدون غسل و کفن به خاک سپردند. از متولی آستان نقل
شده:«اذان صبح بود که در صحن مطهر را زدند من خود رفتم در را گشودم. چند
نفر از غلامان کشیک‌خانه نعشی را وارد کرده گفتند شاه فرموده این نعش را
دفن کنیم. پرسیدم جنازه کیست گفتند قائم مقام فراهانی. خواستم غسل داده کفن
کنم راضی نشدند گفتند وقت تنگ است و مجال نیست بالاخره سید بزرگوار و عالم
علم دانش با ملبوس تن بدون غسل و کفن در صحن امامزاده حمزه جنب مزار
ابوالفتوح رازی به خاک سپرده شد.»

تمام کسان او را تبعید کردند یا به اسارت بردند.

لسان‌الملک
سپهر در جلد دوم ناسخ التواریخ شرح آن را چنین آورده است: «مع القصه بعد
از بازداشت قائم‌ مقام در بالاخانه دلگشا (باغ نگارستان) شاهنشاه غازی
فرمودند نخستین قلم و قرطاس را از دست او بگیرید و اگر خواهد شرحی به من
نگار کند مگذارید که سحری در قلم جادویی و در بنان و بیان اوست که اگر خط
او را ببینم فریفته می‌شوم و او را رها کنم. پس برحسب فرمان شاه، عوانان
دژخیم ادات نگارش از او گرفتند. از بالاخانه دلگشا فرود کردند و در
بیغوله‌ای که حوضخانه خوانند محبوس داشتند و بعد از شش روز در شب شنبه سلخ
(سی) صفر خپه‌اش (خفه) کردند و جسدش را در جوار بقعه شاهزاده عبدالعظیم
رضی‌الله عنه به خاک سپردند.»


برگرفته از کتاب در دست چاپ «سلطان آباد (اراک) از تولد تا بر آمدن پهلوی اول»، به قلم ولی الله شمشیربندی

منبع: روزنامه ایران


منبع: فرادید

روزی که رضاشاه پرونده نفت را در بخاری انداخت

روز هفتم خرداد سال۱۲۸۰ ه.ش مطابق با ۲۸ ماه مه ۱۹۰۱ میلادی، امتیازنامه دارسی در هجده فصل میان مظفرالدین شاه قاجار، امین‌السلطان، میرزا نصرالله مشیرالدوله و مهندس‌الممالک (نظام‌الدین غفاری) از ایران و آلفرد ماریوت نماینده ویلیام ناکس دارسی به امضا رسید. به موجب این قرارداد حق انحصاری اکتشاف و استخراج و پالایش نفت در سراسر ایران جز پنج ایالت شمالی (آذربایجان‌، گیلان‌، مازندران‌، گرگان و خراسان‌) به مدت ۶۰ سال به دارسی واگذار شد. او در برابر، متعهد شد طی دو سال شرکت یا شرکت‌هایی را برای بهره‌برداری از امتیاز، تأسیس کرده و ۱۶ درصد از منافع خالص خود را به‌عنوان حق‌الامتیاز و ۲۰ هزار لیره نیز نقداً به‌عنوان سهم ایران به‌دولت ایران بپردازد و در انقضای مدت ۶۰ ساله (سال ۱۹۶۱) تمامی دارایی‌ شرکت بدون پرداخت هیچ‌گونه عوارضی به تملک دولت ایران درآید. «ویلیام ناکس دارسی» طبق وعده خود به فاصله دو سال پس از اخذ امتیاز، شرکتی را با هدف تلاش برای یافتن نفت ایران تأسیس کرد و این شرکت در ۱۲۸۷ در مسجد سلیمان موفق به استخراج نفت شد. این قرارداد در جنبش مشروطه، فروپاشی سلسله قاجاریه و روی کار آمدن پهلوی اول از سوی دو طرف اجرا می‌شد تا اینکه بنا به دلایلی دولت ایران تصمیم به بازبینی و تجدید نظر در کلیت و فصول هجده گانه آن گرفت.

روز شنبه ۵ آذرسال ۱۳۱۱ مطابق با ۲۶ نوامبر ۱۹۳۲ پس از به نتیجه نرسیدن مذاکرات ایران با طرف مقابل، رضاشاه در جلسه روز بعد هیأت دولت، پرونده نفت را در آتش بخاری انداخت و گفت وزیران از جلسه خارج نشوند تا لایحه‌ای مربوط به لغو امتیاز نفت تهیه شود. به‌دنبال این تصمیم روزنامه اطلاعات نخستین فوق‌العاده‌ خود را در روز یکشنبه ۶ آذرماه ۱۳۱۱ با تیتر بزرگ «امتیازنامه دارسی لغو شد» منتشر کرد: «شوق و شعف مفرطی که بر اثر مژده‌ الغای امتیاز نامه‌ نفت جنوب برای ما دست داده است نتوانستیم این خبر برجسته و مهم را تا فردا عصر به‌ عهده‌ تعویق اندازیم. امتیازنامه دارسی لغو شد. یعنی یکی دیگر از آثار ننگین ادوار تاریک ایران که توجه مردم به الغای آن معطوف بود براثر توجه مخصوص حکومت وطن پرست مملکت زائل شد و این لکه کثیف از لوح ضمیر ایران به‌دست قائد توانای مملکت پاک شد. افکار عمومی همین انتظار را از سرپرست حقیقی خود داشت و به این جهت این بزرگترین مژده‌ای است که در این روز سعید به خوانندگان محترم خود می‌دهیم و در حقیقت بهترین عیدی است که از طرف شخص اول مملکت به ملت اعطا شده است. به پاس این عطیه‌ بزرگ و از بین رفتن یک قرارداد موهن و شومی که ثروت مملکت را در برابر ثمن‌بخسی از دست داده بود مقتضی است تمام طبقات جشن بگیرند، در ضیافت و سرور شرکت نمایند و این قدم بزرگ حکومت ترقی‌خواه خود را با هلهله و شادمانی استقبال نمایند.»

به‌دنبال این اعلام نظر دولت ایران، جراید از برگزاری جشن و سرور در سراسر کشور خبر می‌دهند: «عید بزرگ تاریخی و جشن و سرور ملی – به افتخار روز تاریخی الغای امتیاز نفت جنوب و تصمیم دولت به محو آثار ادوار ظلمانی و امتیاز دارسی، تمام افراد بشاش و خندان و با یک قلب مملو از مسرت مشغول تهیه و برگزاری مجالس جشن و سرور هستند و تجار و اصناف، بازارها، مغازه‌ها و دکاکین همه چراغانی خواهند نمود و تمام افراد در این جشن ملی که تصور آن از قوه خیال هم خارج خواهد بود شرکت می‌نمایند.» حسن تقی‌زاده وزیر مالیه چند روز بعد در نامه‌ای به ت.ال.جکس مدیرعامل کمپانی، لغو امتیازنامه دارسی را از سوی دولت ایران اعلام می‌کند. روزنامه کوشش در شماره روز سه‌شنبه ۸ آذر در صفحه اول خود با تیتر بشارت عظیم الغای امتیازنامه نفت جنوب، به چاپ این نامه می‌پردازد:

شرکت ملی نفت انگلیس و ایران- آقای جکس مدیر مقیم

دولت ایران مکرر به اطلاع کمپانی نفت انگلیس و ایران رسانیده است که امتیاز دارسی مورخه ۱۹۰۱ مسیحی مصالح و منافع کشور ایران را تأمین نمی‌کند و لازم می‌دانست هر چه زودتر پایه روابط دولت شاهنشاهی و کمپانی براساس قرارداد تازه‌ای که مستلزم تأمین منافع واقعی مملکت ایران باشد گذارده شود. معایب و نواقص امتیازنامه دارسی و عدم توافق آن با منافع ایران به‌طوری که مکرر خاطرنشان شده جای هیچ تردید نیست و البته دولت ایران حقاً و منطقاً نمی‌تواند خود را ملزم به مقررات امتیاز نامه‌ای که قبل از استقرار مشروطیت داده شده با طرزی که اینگونه امتیازات در آن زمان‌ها تحصیل و اعطا می‌شده بداند.مع ذالک، به امید اینکه کمپانی اقتضای زمان و موقعیت امروز مملکت ایران را در نظر گرفته و منافع آن را مطابق این مقتضیات تأمین نماید. دولت ایران از اعمال حق خود در الغا امتیاز دارسی تا بحال خود‌داری نمود.متأسفانه در مقابل صبوری دولت شاهنشاهی از طرف کمپانی نفت نه تنها اقدامی عملی در تأمین منافع مملکت ایران بعمل نیامد بلکه هر چه بر توسعه و بسط کمپانی نفت انگلیس و ایران افزوده شد منافع ایران بیشتر دچار تضییع شد. بنابراین دولت ایران از نیل به نتیجه‌ای که در نظر داشت یعنی از رسیدن به مقصود از طریق مذاکره با کمپانی مأیوس و ناچار راه تأمین حقوق خود را منحصر به الغای امتیاز دارسی دیده و این وزارتخانه برحسب تصمیم دولت شاهنشاهی اعلام می‌دارد که از این پس امتیازنامه دارسی را ملغی و بلا اثر می‌داند. در همان حال نظر به اینکه دولت ایران قصدی جز تأمین منافع مملکت ندارد، اگر کمپانی نفت انگلیس و ایران برخلاف گذشته حاضر شود منافع مملکت ایران را مطابق نظر دولت ایران و بر وفق عدالت و انصاف تأمین نموده وثایق لازمه را برای تأمین منافع مذکوره بدهد، دولت ایران از اعطای امتیاز جدیدی به آن کمپانی اصولاً امتناع نخواهد داشت.- وزیر مالیه

سرانجام در روز ۱۰ آذر ۱۳۱۱ نمایندگان مجلس شورای ملی با تأیید تصمیم دولت، لغو امتیازنامه نفتی دارسی را تصویب کردند.

منبع: روزنامه ایران

برچسب ها: ،


منبع: فرادید

اولین پرواز به قطب جنوب

فرادید| بیست و نهم نوامبر در تاریخ به روایت
تصویر

۱٫ ۱۸۹۹- تأسیس باشگاه فوتبال بارسلونا

“خوان گمپر” به همراه یازده تن دیگر
از علاقه‌مندان به فوتبال، باشگاه فوتبال بارسلونا را تأسیس کرد. در آن دوران
فوتبال هنوز در اسپانیا ناشناخته بود.

امروز در تاریخ

۲٫ ۱۹۲۴- درگذشت “جاکومو پوچینی”

آهنگساز ایتالیایی قبل از اتمام اپرای
“توران‌دخت” در بروکسل از دنیا رفت. (فرانکو آلفانو این اپرا را تکمیل
کرد).

امروز در تاریخ

۳٫ ۱۹۲۹- اولین پرواز به قطب جنوب

“ریچارد بیرد” کاوشگر آمریکایی و سه نفر
دیگر، اولین پرواز به قطب جنوب را انجام دادند. آن‌ها از پایگاهشان در “یخ‌تاق
راس” به قطب پرواز کرده و بازگشتند. سفرشان ۱۸ ساعت و ۴۱ دقیقه به طول
انجامید.

امروز در تاریخ

۴٫ ۱۹۷۴- تصویب تقسیم‌بندی فلسطین

مجمع عمومی سازمان ملل با تصویب قطعنامه خواستار
تقسیم فلسطین به دو کشور عبری و فلسطینی شد.

امروز در تاریخ

۵٫ ۱۹۷۲- انتشار بازی “پونگ”

شرکت آتاری از بازی ویدئویی “پونگ” در
کالیفرنیا رونمایی کرد.

امروز در تاریخ

۶٫ ۱۹۹۶- خودکشی “جان سالوی”

جان سالوی به دلیل تیراندازی و کشتن دو مسئول
پذیرش در یک کلینیک سقط‌جنین، به حبس ابد محکوم شد. او در سلولش در زندان ماساچوست
خود را حلق‌آویز کرد.

امروز در تاریخ

۷٫ ۲۰۰۷- زلزله ۷٫۴ ریشتری در
“مارتینیک”

زلزله‌ای قدرتمند مناطق شرقی دریای کارائیب را
لرزند. این زلزله در ۱۴ کیلومتری شمال غربی خط ساحلی جزیره مارتینیک رخ داد و ۲۰
ثانیه طول کشید.

امروز در تاریخ

ترجمه: وب‌سایت فرادید

برچسب ها: ، ،


منبع: فرادید

تاریخ/ استالین، روزولت و چرچیل در تهران

فرادید| بیست و هشتم نوامبر در تاریخ به روایت
تصویر

۱٫ ۱۵۲۰- کشف تنگه ماژلان

“فردیناند ماژلان” دریانورد پرتغالی
پس از عبور از تنگه آمریکای جنوبی، به کانالی رسید که اقیانوس اطلس و آرام را به
هم وصل می‌کند. این تنگه نام او را گرفت.

امروز در تاریخ

۲٫ ۱۸۹۵- اولین مسابقه اتومبیل‌رانی

اولین مسابقه در مسیر شیکاگو به اوانستون و
دوباره به نقطه آغاز برگزار شد. برنده مسابقه مکانیک و مخترعی به نام “فرانک
دوریی” بود. او ۸۶ کیلومتر را در ۱۰ ساعت و ۲۳ دقیقه به پایان رساند.

امروز در تاریخ

۳٫ ۱۹۴۲- آتش‌سوزی در کلوپ شبانه

براثر آتش‌سوزی کلوپ شبانه “Cocoanut Grove” در بوستون، نزدیک به ۵۰۰ نفر کشته شدند.

امروز در تاریخ

۴٫ ۱۹۴۳- اجلاس تهران

این اجلاس که در سفارت اتحاد جماهیر شوروی در
تهران برگزار شد، دیداری استراتژیک میان سه رهبر بزرگ متفقین “جوزف
استالین”، “فرانکلین روزولت” و “وینستون چرچیل” بود.

امروز در تاریخ

۵٫ ۱۹۵۴- درگذشت معمار عصر هسته‌ای

“انریکو فرمی” فیزیکدان ایتالیایی و
برنده جایزه نوبل، در چنین روزی درگذشت. در این تصویر در حال بررسی تجهیزات
آزمایشگاه دانشگاه کلمبیا دیده می‌شود.

امروز در تاریخ

۶٫ ۱۹۹۰- استعفای تاچر

“مارگارت تاچر” اولین نخست‌وزیر زن در
انگلیس، به‌طور رسمی استعفا کرد.

امروز در تاریخ

۷٫ ۲۰۱۰- انتشار تلگرام‌های سیاسی توسط ویکیلیکس

ویکیلیکس انتشار بیش از ۲۵۰ هزار تلگرام سیاسی
دولت آمریکا را آغاز کرد که شامل تجزیه‌وتحلیل‌های دیپلماتیک رهبران جهان و
ارتباطات میان سفارت‌خانه‌های آمریکا در سراسر جهان بود.

امروز در تاریخ

ترجمه: وب‌سایت فرادید

برچسب ها: ، ،


منبع: فرادید

بحران مالی به سود همسایه شمالی

هرج‌ومرج و ناامنی بازرگانی، بر‌هم‌خوردگی معیشت سنتی ایرانیان، روی‌آوردن به زندگی شهری و نیز مشکلات ناشی از جنگ جهانی اول و حضور و رقابت قدرت‌های اروپایی، عرصه را به ‌قدری برای دولت و ملت ایران تنگ کرد که دولت به تکاپو برای استقراض افتاد. ماجرای اعطای وام از سوی روسیه و انگلیس، حکایت‌های مفصل و جالبی از تاریخ معاصر ما را به خود اختصاص داده است اما جالب‌تر از همه، مخالفت و مقابله گستاخانه استعمارگران با نوسازی اقتصادی و مالی ایران است.

هرج‌ومرج و ناامنی بازرگانی، بر‌هم‌خوردگی معیشت سنتی ایرانیان، روی‌آوردن به زندگی شهری و نیز مشکلات ناشی از جنگ جهانی اول و حضور و رقابت قدرت‌های اروپایی، عرصه را به ‌قدری برای دولت و ملت ایران تنگ کرد که دولت به تکاپو برای استقراض افتاد. ماجرای اعطای وام از سوی روسیه و انگلیس، حکایت‌های مفصل و جالبی از تاریخ معاصر ما را به خود اختصاص داده است اما جالب‌تر از همه، مخالفت و مقابله گستاخانه استعمارگران با نوسازی اقتصادی و مالی ایران است.

بحران مالی به سود همسایه شمالی 

شوستر و همسرش در تهران

ایرانیان که همیشه برای برون‌رفت از چنگال قدرت‌های رقیب استعماری به نیروی سوم می‌اندیشیدند، در این بحبوحه با اندیشه ایجاد دگرگونی اساسی در مالیه و اقتصاد ایران باز هم به فکر یک نیروی بی‌طرف افتادند و استخدام مورگان شوستر آمریکایی برای رسیدگی و به‌سامان‌درآوردن مالیه ایران به همین مقصود صورت گرفت. یکی از مسائلی که پس از فتح تهران (۱۳۲۷.ق) مطرح شد، بحران مالی و تلاش دولت ایران برای دریافت وام از دولت‌های روس و انگلیس بود.

پیش ‌از این، دولت ایران چند‌بار از دولت‌های روسیه و انگلستان تقاضای وام کرده بود. درخواست‌های مذکور یا با مخالفت آنها یا با شرایط سخت و غیرقابل قبولی روبه‌رو شد که ایران قدرت برآوردن آنها را نداشت. حتی تلاش دولت ایران برای دریافت وامی از شرکت سموئیل و شرکا (Samuel & Co.) و سپس شرکت برادران سلیگمن (Seligman Brothers) نیز با مخالفت دولت‌های روس و انگلیس مواجه شده بود.

اما آنچه مزید بر علت شد، رقابت‌های بین‌المللی دولت‌های اروپایی در دوره صلح مسلح بود که برای مدتی موجب تیرگی روابط سیاسی روس و انگلیس شد. علت این امر، برقراری روابط تازه‌ای میان روسیه و آلمان بود که پس از برکناری ایزولسکی، عاقد قرارداد ۱۹۰۷ و روی ‌کار آمدن سرگی دمیتریویچ سازانوف به‌جای او در وزارت‌خارجه روسیه، صورت گرفت.

سازانوف برخلاف ایزولسکی معتقد بود چنانچه روسیه و آلمان به تفاهمی دست یابند، فرصت مغتنمی برای روسیه فراهم خواهد شد تا با اقدام به تقویت نیروهای نظامی خود، از مسابقه تسلیحاتی دوره صلح مسلح عقب نماند. بنابراین در نوامبر ۱۹۱۰.م، نشستی با حضور ویلهلم دوم و نیکولای دوم در پوتسدام صورت گرفت و چند ماه بعد، در بیستم اوت ۱۹۱۱.م، قرارداد پوتسدام بین آلمان و روسیه به امضا رسید.

به موجب این قرارداد روسیه در پروژه راه‌آهن بغداد، با آلمان مخالفت نمی‌کرد و در عوض، آلمان منافع ویژه روس‌ها را در شمال ایران در زمینه ایجاد خطوط راه‌آهن، جاده‌ها و تاسیسات تلگراف به رسمیت می‌شناخت. همچنین به موجب این قرارداد، آلمان قرارداد ۱۹۰۷.م روس و انگلیس را به رسمیت می‌پذیرفت. قرارداد پوتسدام اگرچه روابط روسیه و انگلستان را دچار مشکل کرد، اما مانع از پرداخت وام از طرف انگلستان به ایران نشد.

سرانجام در اوایل سال ۱۹۱۱.م پس از موافقت ایران مبنی بر پرداخت بدهی‌های خود به روسیه ظرف ۱۵ سال با بهره هفت‌درصد، دولت روسیه با پرداخت وامی از طرف بانک شاهنشاهی انگلیس به ایران موافقت کرد و در تاریخ هشتم مه ۱۹۱۱.م قرارداد اعطای وام میان نماینده بانک شاهنشاهی انگلیس در ایران و نماینده دولت ایران امضا شد.

به موجب این قرارداد، بانک شاهنشاهی وامی به مبلغ یک‌میلیون‌و ۲۵۰ ‌هزار لیره با بهره پنج‌درصد به دولت ایران می‌داد که وثیقه و ضمانت بازپرداخت آن عایدات گمرکات ایران بود. موارد مصرف این وام، به‌طور عمده پرداخت حقوق عقب‌افتاده قوای نظامی و ژاندارمری و نمایندگان ایران در خارج از کشور و نیز خرید اسلحه تعیین شد. در برابر وام مذکور، عایدات خلیج‌فارس و بنادر بوشهر، لنگه، محمره، بندرعباس و اهواز و نیز عایدات تلگرافخانه تا ژانویه ۱۹۲۹.م در گرو قرار گرفت و دولت ایران موظف به پرداخت ۶۲ هزار و ۵۰۰ لیره طلا در سال بابت سود این وام به بانک شاهنشاهی شد.

استخدام مستشاران خارجی برای بازسازی تشکیلات اداری – مالی و سازمان نظامی کشور، نه‌تنها در برنامه دولت‌هایی که پس از فتح تهران تشکیل شدند، مطرح شده بود بلکه اساسا یکی از شرایط موافقت دولت‌های روس و انگلیس با اعطای وام به ایران، استخدام مستشاران خارجی جهت اصلاح امور مالی بود. این مساله در برنامه دولت مستوفی که در سی‌ویکم ژوئیه ۱۹۱۰.م به مجلس ارائه شد نیز مطرح شد.

در این هنگام دولت ایران از نظر وضع مالی، تنظیم بودجه کشور، اخذ مالیات‌ها و دریافت وام از کشورها و منابع خارجی وضعیت مساعدی نداشت و ضمنا به علت حضور نیروهای بیگانه در کشور، هرج‌ومرج ایالات و ولایات و برخوردارنبودن از تشکیلات منظم اداری – مالی و سازمان نظامی، در موقعیت نامطلوبی به‌سر می‌برد. برای رفع این معضلات، دولت ایران درصدد برآمد جهت اصلاح وزارت مالیه از فرانسویان، برای تشکیل ژاندارمری از ایتالیایی‌ها و برای اداره قشون از اتریش استفاده کند.

اما چون استخدام کارشناسان مورد نیاز از کشورهای مزبور با مخالفت سن‌‌پترزبورگ و لندن مواجه شد، دولت ایران تصمیم گرفت برای استخدام کارشناس مالی از کشوری بزرگ و درعین‌حال بی‌طرف اقدام کند. در نتیجه مجلس پس از مذاکرات مفصل، به دولت پیشنهاد کرد درباره استخدام مستشار مالی با دولت آمریکا مذاکره کند زیرا در این زمان دولت آمریکا یک دولت معظم اروپایی نبود و در ایران مصالح سیاسی نداشت.

ازاین‌رو انگلیسی‌ها نسبت به تصمیم دولت ایران مبنی بر استخدام مستشاران آمریکایی روی خوش نشان دادند و حتی از آن در سن‌‌پترزبورگ دفاع کردند. نراتوف (کفیل وزارت امورخارجه روسیه)، ضمن اکراه از تسلیم‌شدن در برابر ایران، با بی‌میلی به این کار تن داد. رومان روزن، سفیر روسیه در واشنگتن، طی یادداشتی به وزارت امورخارجه آمریکا، اظهار علاقه و امیدواری کرد دولت آمریکا دعوت ایران را نپذیرد و مستشار به تهران نفرستد.

پس از جلب موافقت روسیه و انگلستان، دولت ایران در دسامبر ۱۹۱۰.م به وسیله علیقلی‌خان نبیل‌الدوله، کاردار سفارت ایران در واشنگتن، تقاضای خود مبنی بر استخدام کارشناسانی جهت خزانه‌داری ایران را تسلیم دولت آمریکا کرد و وزیرخارجه آمریکا نیز به نبیل‌الدوله وعده داد صمیمانه دراین‌باره اقدام خواهد کرد.

دولت آمریکا پس از اطلاع از موافقت بریتانیا با این امر، نسبت به معرفی کارشناسان موردنیاز ایران اقدام کرد؛ البته بدون‌آنکه در شرایط استخدام آنها دخالتی کند. مورگان شوستر بنا به توصیه تافت، رئیس‌جمهوری آمریکا، برای این کار معرفی شد و سپس قراردادی بین شوستر و دولت ایران به امضا رسید. وی در دوازدهم مه ۱۹۱۱.م در راس هیاتی از کارشناسان مالی وارد تهران شد و به‌عنوان خزانه‌دار کل ایران، کار خود را آغاز کرد. اعضای هیات شوستر عبارت بودند از: دیکی (Bruce G. Dickey)، کارشناس مالیاتی، کرنز (Frank S. Cairns) و مک‌کاسکی (Charles I. Mccaskey)، کارشناسان مسائل گمرکی و هیلز (Ralph M. Hills) متخصص در امور ممیزی و حسابداری.

میزان حقوق پرداختی از سوی دولت ایران به افراد مذکور، به این گونه بود: مک‌کاسکی چهارهزار دلار، هیلز سه‌هزاروپانصد دلار، کرنز دوهزار دلار، دیکی دوهزاروپانصد دلار و شوستر شش‌هزار دلار.ورود هیات آمریکایی به تهران با موضوع استقراض از بانک شاهنشاهی مقارن بود. مرنار (Mornard) بلژیکی، مدیرکل گمرکات ایران، تلاش می‌کرد مصارف استقراض را تحت‌اختیار خود بگیرد؛ اما پس‌ازآنکه مجلس لایحه نظارت شوستر بر مصرف وجوهات قرضه بانک شاهنشاهی را تصویب کرد، از نفوذ مرنار کاسته شد و این جریان موجب کارشکنی‌های آینده وی ضد شوستر شد.

همچنین روس‌ها که از فعالیت شوستر نگران بودند، به مخالفت با وی برخاستند زیرا بهبود وضع اقتصادی دولت ایران، با سیاست و منافع آنها مغایرت داشت. روس‌ها همواره در تلاش بودند ایران را تحت‌فشار مالی قرار دهند، بلکه بتوانند با اعطای وام‌های مختلف، امتیاز بیشتری در ایران به‌دست آورند.

علاوه‌برآن، برخی از مقامات و درباریان که به ولخرجی، دزدی و بی‌قانونی عادت کرده بودند، از اقدامات شوستر رنجیده‌خاطر شدند. ازاین‌رو پس از مدت کوتاهی، مخالفت‌ها با شوستر و همکاران او به‌تدریج آغاز شد، با این‌حال اکثر قریب ‌به‌ اتفاق مجلس (اعم از دموکرات‌ها و اعتدالیون) از اصلاحات مالی شوستر جانبداری می‌کردند.


منبع: فرادید

اصلاحات میلسپو در ناوگان حمل‌و‌نقل ایران

پس از اشغال نظامی ایران به دست متفقین در شهریور ماه ۱۳۲۰ش/ اوت ۱۹۴۱م، دولت انگلیس و اتحاد جماهیر شوروی، در ۹ اسفند ۱۳۲۰ش/ ۲۸ فوریه ۱۹۴۲م، یک پیمان اتحاد سه جانبه با ایران منعقد کردند. دو دولت، مشترکا متعهد شدند تمامیت ارضی، حاکمیت و استقلال سیاسی ایران را محترم بشمارند، ایران نیز به آنان اجازه داد از وسایل ارتباطی سراسر کشور، از جمله راه‌آهن، جاده‌ها، بنادر و خطوط تلگرافی استفاده کنند.

پس از اشغال نظامی ایران به دست متفقین در شهریور ماه ۱۳۲۰ش/ اوت ۱۹۴۱م، دولت انگلیس و اتحاد جماهیر شوروی، در ۹ اسفند ۱۳۲۰ش/ ۲۸ فوریه ۱۹۴۲م، یک پیمان اتحاد سه جانبه با ایران منعقد کردند. دو دولت، مشترکا متعهد شدند تمامیت ارضی، حاکمیت و استقلال سیاسی ایران را محترم بشمارند، ایران نیز به آنان اجازه داد از وسایل ارتباطی سراسر کشور، از جمله راه‌آهن، جاده‌ها، بنادر و خطوط تلگرافی استفاده کنند.

اصلاحات میلسپو در ناوگان حمل‌و‌نقل ایران 

به موجب این پیمان، بیشتر کامیون‌ها و واگن‌های راه‌آهن که معمولا برای حمل محموله‌های ایران از بنادر، به نقاط دیگر کشور به‌کار گرفته می‌شد، در راه رساندن مواد و مهمات به روسیه بسیج شدند و قسمت اعظم تسهیلات حمل و نقل و ارتباطات، تحت کنترل ارتش‌های بریتانیا و آمریکا درآمد. این وضعیت باعث شد عمل جمع‌آوری غله و توزیع آن در کشور با مشکل روبه‌رو شود. قبل از سال ۱۳۲۰، رفت و آمد مردم سطح متوسط در شهر تهران و از شهری به شهر دیگر، با اتوبوس صورت می‌گرفت.

متفقین یکصد دستگاه از این اتوبوس‌ها را برای لهستانی‌های مقیم ایران اجاره کردند. اگرچه پس از مدتی نصف این اتوبوس‌ها مجددا در اختیار دولت ایران قرار گرفت اما به علت نداشتن لاستیک، اتوبوس کافی در دسترس مردم نبود؛ همچنین ۴ هزار دستگاه کامیون در کشور موجود بود که از این تعداد، حدود ۴۰۰ دستگاه کامیون را ماموران شوروی برای نیاز خود ضبط کردند.

از آن به بعد کامیون‌های موجود هم از این جهت که لاستیک نداشتند به تدریج از کار افتادند؛ این وضعیت موجب شد میزان کرایه کامیون‌ها بالا رفته و دولت و وزارت خواربار برای حمل غله و مواد غذایی، کامیون کافی در اختیار نداشته باشند. در این میان وزارت  جنگ اصرار می‌کرد که برای رفع غائله ایل قشقایی شیراز که شورش کرده بودند، نیازمند بیست دستگاه کامیون است. پس از انجام مذاکرات فراوان با متفقین، قرار شد برای تسهیل امر باربری در ایران، اداره‌ای تشکیل شود و کار حمل و نقل مملکت را به‌دست گیرد. متفقین وعده دادند همان‌طور که برای رفع نیاز خودشان، لاستیک به کامیون‌داران می‌دهند، به اداره باربری ایران نیز لاستیک بدهند.

در این میان بسیاری از کامیون‌داران به دلیل پایین‌بودن کرایه‌ای که از طرف دولت تعیین شده بود برای بازار آزاد کار می‌کردند. این وضعیت، مشکلات فراوانی در قسمت‌های مختلف کشور ایجاد کرد؛ مواد اولیه و سوخت به کارخانه‌ها نمی‌رسید و وزارت کشاورزی نیز برای حمل پنبه و ذرت و لوازم دفع ملخ معطل بود. وزارت پست و تلگراف نمی‌توانست مکاتبات مردم را ماهانه به دست آنان برساند و چون غالبا سیم‌ها در خدمت متفقین بود، ارسال تلگراف نیز ۱۰ یا ۲۰ روز طول می‌کشید.

در این وضعیت، برای استفاده از حیوانات بارکش نیز دو مانع بزرگ وجود داشت؛یکی اینکه ظرف چندسالی که استفاده از کامیون در ایران رواج یافته بود، به تدریج از تعداد چهارپایان بارکش کاسته شده و آنچه که باقی مانده بود، کار حمل و نقل را در میان دهات و مسافت کم انجام می‌دادند؛ دیگر اینکه به دلیل قحطی و گرانی جو و علوفه، توسعه این کار امکان‌پذیر نبود.

سرانجام به دلیل وجود مشکلات اقتصادی فراوان، مجددا مساله استخدام مستشاران خارجی پیش روی دولت ایران قرار  گرفت. به دلیل سابقه مثبت دکتر آرتور چستر میلسپو، در ماموریت دوره قبل، مجددا از وی دعوت شد برای سر و سامان دادن به وضعیت آشفته فعلی به ایران بیاید. پس از قبول درخواست دولت ایران ازجانب میلسپو، مجلس دوره سیزدهم شورای ملی، در تاریخ ۲۱ آبان ۱۳۲۱ش/ ۱۲ نوامبر ۱۹۴۲م، قانون استخدام دکتر میلسپو را با سمت رئیس‌کل دارایی ایران تصویب کرد.

در مورد موضوع پیش‌رو، منبعی که اطلاعات دقیقی در اختیار پژوهشگران قرار دهد وجود ندارد. در کتاب‌های «اهمیت استراتژیکی ایران در جنگ جهانی دوم» و «ایران و قدرت‌های بزرگ در جنگ جهانی دوم»، تنها به وضعیت حمل و نقل کشور از شهریور ماه ۱۳۱۸ تا ۱۱ شهریور ۱۳۲۴ (سپتامبر ۱۹۳۹ تا ۲ سپتامبر ۱۹۴۵)، پرداخته شده و اثری از اقدامات میلسپو در زمینه حمل و نقل دیده نمی‌شود؛ در کتاب «آمریکایی‌ها در ایران» که نوشته شخص میلسپو و کتاب خاطرات وی است، به صورت کلی و گذرا به موضوع مورد نظر پرداخته شده است؛ بنابراین برای تنظیم مقاله، به گردآوری و مطالعه منابع دیگری همچون روزنامه اطلاعات، اسناد و مذاکرات مجلس پرداخته شد.

از روزنامه اطلاعات سال‌های ۱۳۲۲ و ۱۳۲۳ که شرح اقدامات اقتصادی میلسپو در بسیاری از زمینه‌ها به‌خصوص در زمینه حمل‌و نقل و گزارش‌های ماهانه او درج شده، اطلاعات مفیدی اخذ شد. استفاده از آن دسته از اسناد مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی وزارت امورخارجه و اسناد سازمان اسناد ملی که مربوط به اقدامات میلسپو در قسمت حمل و نقل می‌شد، پژوهشگر را در تنظیم و تکمیل این مقاله یاری کرد.

همچنین از مذاکراتی که پیرامون این موضوع در برخی جلسات مجلس دوره سیزدهم و چهاردهم شورای ملی انجام شده، استفاده شد. روش پژوهشی مقاله به صورت توصیفی و اسنادی است. مقاله پیش‌رو سعی دارد به این سوال اساسی پاسخ دهد که چرا اصلاحات میلسپو در حوزه حمل و نقل چندان قرین موفقیت نشد. فرضیه مقاله پیش‌رو این است که اصلاحات فراوان میلسپو در این زمینه، به دلیل عدم کارشناسی صحیح و همچنین نیاز متفقین، نتیجه مطلوب را به همراه نداشت.

یکی از دلایل عمده وضعیت وخیم حمل و نقل، در دست گرفتن بسیاری از وسایل و راه‌های ارتباطی از سوی متفقین بود (الهی، ۱۳۶۱:۲۰۶). قسمتی از راه‌آهن سراسری، یعنی از بندر شاهپور (امام خمینی) در جنوب تا تهران، تحت کنترل انگلیسی‌ها و از تهران تا بندر شاه (بندر ترکمن) در کنار دریای مازندران دست روس‌ها بود.

متفقین بسیاری از فرودگاه‌های کشور را نیز در اختیار داشتند و تنها فرودگاه مهرآباد در اختیار دولت ایران بود (ذوقی، ۱۰۱ و ۱۰۲). برای سهولت متفقین در امر ارسال مهمات به روسیه، اقدامات فراوانی از سوی ایرانیان انجام شد (خان ملک یزدی، ۱۳۶۲:۱۳)؛ به عنوان مثال در پاییز ۱۳۲۰ش/ ۱۹۴۱م، برای خالی کردن بار کشتی‌ها که کار مشکلی بود، کارگران ایرانی کمک‌های فراوانی کردند و نیز برای توسعه بندر بوشهر، با منابع مالی منطقه اقدامات فوق‌العاده مهمی انجام شد.

همچنین زمانی که برای حمل و نقل از جاده‌ها، نیاز به عده بسیاری راننده بود، به سرعت آموزشگاهی تشکیل شد و ایرانیان در آنجا رانندگی آموختند (اطلاعات (۷/ ۱/ ۱۳۲۲)- شماره ۵۱۲۹، ص۲). به طور کلی، متفقین پس از پایان جنگ جهانی دوم، ایران را پل پیروزی خود می‌نامیدند (مذاکرات مجلس چهارده، (۹/ ۹/ ۱۳۲۳)، جلسه ۷۹).

اگرچه میلسپو پس از ورود به ایران، به مذاکره با مقامات انگلیسی پرداخت و از آنها خواست تا مقداری از ظرفیت حمل و نقل را برای انجام عملیات ضروری به ایران اختصاص دهند و در نتیجه مقامات انگلیسی متعهد شدند برای حمل اجناس غیرنظامی به وسیله راه‌آهن از بنادر خلیج‌فارس، روزانه ۲۶۰ تن ظرفیت واگن، به دولت ایران اختصاص دهند؛ اما با این وجود دولت به اندازه کافی کامیون در اختیار نداشت تا موجبات حمل و نقل غله را فراهم آورد.

شریدان، رئیس آمریکایی وزارت خواربار ایران نیز در سال ۱۳۲۱، برای خرید ماشین‌آلات جدید از شوروی و سپس از آمریکا، اقداماتی انجام داد ولی موفقیتی در این زمینه به‌دست نیامد (سازمان اسناد ملی ایران، شماره مدرک ۲۴۰۰۱۳۹۷۰، محل در آرشیو ۲۱۵ق ۳آآ۱. ص۱۱). کمبود وسایل باری، به‌خصوص کامیون برای حمل غله از منطقه‌ای به منطقه دیگر، باعث ایجاد مساله بحران نان در سال ۱۳۲۱ شد که مشکلات فراوانی را به دنبال داشت.

مشکل دیگر، مربوط به عدم حمل کالاها از گمرکات و انبارهای دولتی برای استفاده مردم بود. در این میان بسیاری از کالاهای دولتی، به صورت صحیح و با سرعت بالا حمل و توزیع نمی‌شدند که این مساله کمبود کالاهای موردنیاز و مصرفی مردم را در پی داشت (اطلاعات (۲/ ۲/ ۱۳۲۳) شماره ۵۴۴۶. ص۳).

به این ترتیب اقتصاد ایران پس اشغال کشور به دست متفقین در شهریور ماه ۱۳۲۰، در مرحله سقوط قرار گرفت و این مساله تهدیدی برای متفقین به‌شمار می‌رفت زیرا ایران به عنوان تنها راه امن و نزدیک برای کمک‌رسانی به روسیه محسوب می‌شد. عدم توانایی سازمان‌ها و دستگاه‌های دولتی ایران در برخورد و مقابله با مشکلات ناشی از جنگ، یکبار دیگر مساله استخدام مستشاران خارجی را برای دولت مطرح کرد (کیانی، ۱۳۷۹:۵۳). پیشنهاد استخدام مستشاران خارجی برای دولت ایران، برای اولین‌بار توسط سر ریدر بولارد، سفیر انگلستان در تهران مطرح شد.

وی معتقد بود ایرانی‌ها قادر به اداره امور خود نیستند (سرریدر بولارد، ۱۳۶۲:۸۸). دولت انگلیس از عدم تمایل ایرانیان به استخدام مستشار انگلیسی‌ و علاقه آنان به مستشار آمریکایی کاملا آگاه بود. استخدام مستشار در کل به نفع انگلیسی‌ها نیز بود زیرا هرج و مرج و نارضایتی مردم به دلیل شرایط بد اقتصادی، منافع انگلیس را چه در مناطق نفتی ایران و چه در هندوستان به‌خطر می‌انداخت (یسلسون، ۱۳۶۸: ۲۴۳). قوام‌السلطنه نخست‌وزیر وقت، در این اندیشه بود که مجددا میلسپو را برای سر و سامان دادن به وضعیت آشفته مالی ایران استخدام کند اما این اقدام در دوره سهیلی عملی شد؛ از این‌رو لایحه استخدام میلسپو را به مجلس برد (عاقلی، ۱۳۷۷: ۲۸۹).

وی همکاری و نزدیکی با آمریکا را یکی از اصول اساسی سیاست خود قرار داد (کیانوری، ۱۳۷۶: ۲۷۳). در آن دوره، اکثر ایرانیان از سیاست همکاری با آمریکا استقبال می‌کردند زیرا مردم ایران از دو قدرت شوروی و انگلستان بیم داشته و به سیاست این دو کشور مشکوک بودند، در حالی که آمریکا از نظر جغرافیایی بسیار دور از ایران بود و نمی‌توانست دارای منافع ارضی در ایران باشد (ذوقی، ۱۳۶۸: ۱۶۳). به این ترتیب میلسپو در ۲۱ آبان ۱۳۲۱ ش/ ۱۲ نوامبر ۱۹۴۲م، با سفارش سر ریدر بولارد و قوام و همچنین با حمایت وزارت خارجه آمریکا، در دوره کابینه اول سهیلی با اختیارات وسیع و با عنوان رئیس‌کل دارایی استخدام شد. این‌بار نیز ماموریت وی این بود که اصلاحاتی در وضع مالی و اقتصادی ایران انجام دهد (ابتهاج، ۱۳۵۷:۱۱۱).

از دلایل عمده علاقه دولت ایران به استخدام میلسپو، موفقیت او در دوره اول ماموریتش از آبان ماه سال ۱۳۰۱ تا خرداد ۱۳۰۶ش/  اکتبر ۱۹۲۲ تا مه ۱۹۲۷ م بود (صداقت کیش، ۱۳۵۷:۱۳). در دوره اول که همزمان با حکومت رضا شاه بود، میلسپو با سمت رئیس کل مالیه ایران استخدام شد و توانست نظام مالیاتی را به میزان قابل‌ملاحظه‌ای منطقی کند؛ با تکیه بر قدرت رضاشاه، وی توانست مقدار زیادی از مالیات‌های عقب‌‌افتاده برخی خوانین و ثروتمندان را دریافت کرده و همچنین ترتیبی داد که حقوق کارمندان که همیشه به تاخیر می‌افتاد به‌موقع پرداخت شود (مکی، ۱۳۷۴: ۱۷۸).

با اقدامات او، وضعیت بازنشستگان که تا آن زمان نامشخص بود منظم شد؛ همچنین توانست قرض‌های بانک شاهنشاهی را بپردازد (گازیوروسکی، ۱۳۷۱: ۱۱۶). دولت ایران تا قبل از آمدن میلسپو، اصولا بودجه سالیانه و دخل و خرج نداشت اما وی توانست قانون بودجه را تکمیل و اجرا کند. همچنین توانست ادارات مختلف را که از وزارت مالیه جدا و به وزارت جنگ انتقال داده شده بودند، دوباره به وزارت مالیه برگرداند(عاقلی، ۳۲۱).


منبع: فرادید

سیاست و مردان فرهنگی یا فرهنگ و مردان سیاسی

دیوانسالاری در ایران بسیاری مواقع در دستان مردانی بوده که دارای شخصیتی چند وجهی بوده اند. این اشخاص که در دوره‌های متفاوت تاریخی با شخصیت‌های چندگانه، در دربار سلاطین و حاکمان حاضر شده و رشد یافته اند، گاه به‌دلیل شخصیت فرهیخته فرهنگی و دانش خود تقرب یافته و ماندگار شده اند و گاه نیز به سبب شخصیت سیاسی خود مقهور شده و آنها را از میدان سیاست بیرون انداخته اند.

دیوانسالاری در ایران بسیاری مواقع در دستان مردانی بوده که دارای شخصیتی چند وجهی بوده اند. این اشخاص که در دوره‌های متفاوت تاریخی با شخصیت‌های چندگانه، در دربار سلاطین و حاکمان حاضر شده و رشد یافته اند، گاه به‌دلیل شخصیت فرهیخته فرهنگی و دانش خود تقرب یافته و ماندگار شده اند و گاه نیز به سبب شخصیت سیاسی خود مقهور شده و آنها را از میدان سیاست بیرون انداخته اند.

سیاست و مردان فرهنگی یا فرهنگ و مردان سیاسی 

از نمونه‌های دوردست در تاریخ ایران می توان به خاندان برمکیان اشاره کرد. اینان که در دستگاه عباسیان حضور داشتند شاید یکی از اولین شاهدان این مدعا باشند. این خاندان و به‌ویژه یحیی برمکی که روحیه ای ادیب پرور داشت به ترجمه آثار ایرانی به عربی و  حفظ میراث ایرانی کمک بسیار کرد.با این حال دیری نگذاشت که این  خاندان به دلیل سوءظن و نیز ترس سلطان از قدرت‌شان در دستگاه حکومتی، مورد خشم حاکم عباسی قرار گرفت و حکم طرد و حذف آنها صادر شد.

حکومت مغولان و جانشینان آنها یعنی  ایلخانان نیز با وجود شهرت به خونریزی و سفاکی در حکومت خود، به تعدادی از وزرای دانشمند و ادیب اجازه رشد و فعالیت داد. خواجه نصیرالدین طوسی ادیب، دانشمند، فیلسوف و حکیم دوران خود که در دستگاه هولاکوخان، مشاور و وزیر بود و تا آخر عمر با عزت و احترام در میان ایشان حضور داشت یکی دیگر از نمونه‌های مورد ادعاست. خواجه رشیدالدین فضل‌الله همدانی مورخ، پزشک و ادیب دوران که در دستگاه ایلخانان حضور داشت دیگر نمونه‌ای است که می‌توانیم به‌عنوان شاهد ماندگار در میان دولتمردان دستگاه حکومتی بدانیم.

در دوره صفویه نیز اگر بخواهیم شخصیتی را با وجوه مختلف شخصیتی یعنی ادیب، دانشمند، ریاضیدان، فقیه و… مثال بزنیم به شیخ بهایی می‌رسیم که در دستگاه حکومت صفوی رشد یافته و به وزارت و مشاورت شاه عباس نیز رسید. وی نیز تا آخر عمر طرف توجه شاه و حکومت وقت بود. در دوره معاصر اما وضعیت تا حدی متفاوت‌تر از دوره‌های پیشین است.

در دوره قاجاریه از میرزا ابراهیم خان کلانتر فارس که با شغل منشی‌گری و دانش ادبی در دستگاه زندیه رشد یافت و طرف اعتماد ایشان شد می‌توانیم یاد کنیم. . وی با درک تغییر اوضاع به سمت آقا محمد خان قاجار که داعیه حکومت داشت چرخید. بدون آنکه بخواهیم ابراهیم خان کلانتر را با وزرای نامبرده پیشین مقایسه کنیم، در میان رجال صاحب منصب دوره قاجاری به‌عنوان شخصیتی صاحب خط و ربط شناخته می شود.

وی در حکومت مستعجل آقا محمد خان جایزه چرخش خود به سمت او  را یافت ولی فتحعلی‌شاه در پی سپردن مناصب به افراد خاندان خود بود. بنابر این کلانتر مورد خشم شاه واقع شد و خود و افراد خاندانش به تیغ غضب شاهانه از حکومت و زندگی محروم شدند. (شباهتی با خاندان برمکیان از این جهت می‌توانیم بیابیم)

در دوره قاجار نمونه‌های بیشتری از رجال ادیب و توانایی می‌یابیم که چندی در دستگاه حکومت حاضر شدند، به رشد سلطنت کمک کردند و سپس مورد غضب واقع شده و به تیغ خشم از دایره سیاست‌ورزان و سپس زندگی، محروم شدند.

میرزا ابوالقاسم فراهانی، قائم مقام، که در وزارت عباس میرزا نایب‌السلطنه حاضر شده و باعث تحولاتی در اندیشه حکومتگری شد وهمچنین زمینه جانشینی محمد میرزا پسر عباس میرزا را تا حدی فراهم ساخت دیگر وزیر توانا در حوزه ادب و سیاست بود.

در سلطنت بعدی، نمونه بسیار مشهوری که نیاز به توضیح چندانی ندارد، میرزا تقی‌خان امیرکبیر است. شخصیت وی را می‌توان در کنار وزرای مشهور پیشین قرار داد. با این مقدمه و بدون آنکه قصد مقایسه‌ای در میان باشد، به معرفی یکی از وزرای دوره معاصر که نقشی دوگانه و متفاوت از وی در تاریخ ضبط است می‌پردازیم.

محمدعلی فروغی متولد سال ۱۲۹۴ه.ق پسر محمدحسین خان فروغی (ذکاءالملک)بود. محمدعلی فروغی که درواقع از وی به‌عنوان مغز متفکر برجاماندن حکومت پهلوی(در میانه جنگ دوم جهانی) یاد می‌شود؛ یکی دیگر از سیاستگران دوره معاصر است که آثاری از وی در حوزه تاریخ‌نگاری و نیز ترجمه و فلسفه به یادگار مانده است.

مع الوصف  به استناد آنچه در تاریخ از وی ضبط شده است، شخصیت سیاسی او برجسته تر است. مولف تاریخ بیست ساله (حسین مکی۲۱-۲۰)، او را از صحنه‌گردانان انقراض سلسله قاجار و روی کار آمدن حکومت پهلوی و نیز برجا ماندن آن بعد از استعفای اجباری موسس آن می‌داند.

درباره شخصیت فرهنگی وی و پدرش در منابع بسیار آمده؛ محمدحسین خان ادیب و شاعر که در اشعار و نوشته‌های خود به ادیب تخلص می‌کرد. وی لقب فروغی را از ناصرالدین شاه دریافت کرده که پس از وی به پسرش نیز منتقل شد. محمدحسین خان از رجال صاحب علم و معرفت و ادب در دوره قاجار محسوب می‌شود.

در زمانی‌که محمدحسن خان اعتمادالسلطنه وزیر انطباعات و دارالترجمه بود محمدحسین خان فروغی وارد دستگاه او شد و مدتی به‌عنوان مدیر دارالترجمه و مترجم زبان عربی و فرانسه با این دستگاه همکاری ‌کرد. به‌واسطه دوستی و همفکری که با میرزا ملکم خان داشت در دوران ناصری، مدتی تحت تعقیب یا مورد بی‌اعتنایی واقع شد. ولی در دوران مظفرالدین شاه امکان و مجال بیشتری برای نشر افکار و آرای خود یافت.

چنان‌که امتیاز انتشار روزنامه تربیت، اولین روزنامه غیردولتی ایران را دریافت کرد. آرای تربیتی و ترویج افکار متجددانه در روزنامه تربیت، اثر محسوسی در جمع روشنفکرانه زمان خود داشت. این افکار تجددخواهانه که گاه به‌شکل افراطی در ستایش از مغرب‌زمین و علم‌گرایی در آنجا به‌خصوص فرانسه به‌عنوان مهد تمدن تجلی می‌یافت، در آثاری که محمدعلی فروغی به‌عنوان مترجم با روزنامه همکاری می‌کرد، دنبال می‌شد.

وی در سراسر عمر سیاسی خود مشاغل بسیاری را داخل دستگاه دولتی عهده‌دار بود و همزمان به ترجمه و تالیف مقالات و کتاب‌های مختلف ادبی و تاریخی و فلسفی مشغول بود. این خصوصیت از وی عنصر کاملا متمایز با دیگر رجال هم‌عصر او  ساخته است.  فروغی آخرین نخست‌وزیر رضا شاه بود که پس از اشغال ایران از سوی متفقین، شاه خودرای را وادار به پذیرش واقعیت و راضی به استعفا کرد. نامه استعفای رضا شاه به‌وسیله او نوشته و خوانده شد.

برچسب ها: ،


منبع: فرادید

ورود به قبر شاه‌توت

فرادید| بیست و ششم نوامبر در تاریخ به روایت
تصویر

۱٫ ۱۸۶۵- انتشار “آلیس در سرزمین
عجایب”

اولین نسخه از ماجراهای آلیس در سرزمین عجایب
نوشته “لوئیس کارول” در آمریکا منتشر شد.

امروز در تاریخ

۲٫ ۱۹۲۲- ورود به قبر شاه‌توت

“هاروارد کارتر” و “لرد کارنارون”
باستان‌شناس‌های بریتانیایی اولین کسانی بودند که وارد مقبره سه‌هزارساله شاه‌توت
در مصر شدند.

امروز در تاریخ

۳٫ ۱۹۴۱- جنگ جهانی دوم- پیشروی ژاپن به سمت
“پرل هاربر”

دریاسالار “چوئیچی ناگومو” اولین
ناوگان هوایی ژاپن را به سمت پرل هارپر هدایت کرد.

امروز در تاریخ

۴٫ ۱۹۴۱- آغاز رسمی تعطیلات شکر گذاری

رئیس‌جمهور “فرانکلین روزولت” با
امضای یک لایحه روز چهاردهم نوامبر را روز شکر گذاری و تعطیل رسمی اعلام کرد.

امروز در تاریخ

۵٫ ۱۹۵۰- ورود چین به جنگ کره

نیروهای چین حملات گسترده‌ای علیه آمریکا و
جمهوری کره صورت دادند و نیروهای متفقین را از کره شمالی خارج کردند.

امروز در تاریخ

۶٫ ۱۹۹۲- پرداخت مالیات توسط ملکه

نخست‌وزیر “جان میجور” اعلام کرد که
ملکه الیزابت داوطلبانه بر درآمد خصوصی‌اش مالیات پرداخت خواهد کرد. او اولین عضو
از خانواده سلطنتی است که مالیات پرداخت رد.

امروز در تاریخ

۷٫ ۲۰۰۸- حملات تروریستی بمبئی

تروریست‌ها مجموعه‌ای از حملات هماهنگ را در
بمبئی هند صورت دادند که درمجموع بیش از ۱۷۰ نفر کشته و ۳۰۰ نفر زخمی شدند.

امروز در تاریخ

ترجمه: وب‌سایت فرادید

برچسب ها: ، ،


منبع: فرادید

برکناری رئیس‌جمهور یونان در کودتا

فرادید| بیست و پنجم نوامبر در تاریخ به روایت
تصویر

۱٫ ۱۷۸۳- خروج آخرین سربازان بریتانیایی از
نیویورک

تقریباً سه ماه پس از امضای پیمان پاریس آخرین
سربازان انگلیسی از نیویورک خارج شدند و به انقلاب آمریکا پایان دادند.

امروز در تاریخ

۲٫ ۱۸۶۷- اختراع دینامیت توسط “آلفرد
نوبل”

نوبل برای اختراع دینامیت شماره ثبت اختراع
۷۸۳۱۷ در ایالات‌متحده را دریافت کرد.

امروز در تاریخ

۳٫ ۱۹۵۲- آغاز نمایش “تله‌موش” در
لندن

موفق‌ترین نمایشنامه “آگاتا کریستی” در
تئاتر “امباسودرز” در لندن بر روی صحنه رفت.

امروز در تاریخ

۴٫ ۱۹۶۳- آرامگاه ابدی جان اف کندی

سه روز پس از ترور در دالاس، پیکر رئیس‌جمهور با
تشریفات کامل نظامی در آرامگاه ملی آرلینگتون در ویرجینیا به خاک سپرده شد.

امروز در تاریخ

۵٫ ۱۹۷۳- برکناری رئیس‌جمهور یونان در کودتا

“جورج پاپادوپولوس” رئیس‌جمهور یونان
در یک کودتای نظامی بدون خونریزی برکنار شد. این کودتا توسط رئیس پلیس کشور
“دیمتریوس لونیدیس” رهبری شد.

امروز در تاریخ

۶٫ ۲۰۰۲- قانون امنیت ملی

رئیس‌جمهور جورج دبلیو بوش با تدوین یک قانون
وزارت امنیت داخلی را تشکیل داد و “تام ریج” را به‌عنوان رئیس آن تعیین
کرد.

امروز در تاریخ

ترجمه: وب‌سایت فرادید

برچسب ها: ، ،


منبع: فرادید

کژکارکردهای دارالفنون

آموزش در ایران اگرچه سنتی دیرپا و عمدتا برخاسته از علوم دینی بود، اما بسیاری سرآغاز آموزش به شیوه نوین را در اصلاحات امیرکبیر و تاسیس دارالفنون جست‌وجو می‌کنند. نهادی که همواره از یکسو به‌عنوان بخشی از ورود مدرنیته و از طرف دیگر به مثابه آغازین تلاش‌ها در خودکفایی آموزشی به شیوه جدید از آن یاد می‌شود. در ستایش و اهمیت این نهاد سخن‌ها بسیار گفته‌اند اما بازخوانی انتقادی نگاه به این گام‌های نخستین شاید بیش از هر زمان دیگر ضرورت جامعه امروز ایران برای درک اختلال‌ها و کژکارکردهای امروز باشد. دکتر علیرضا ملایی توانی عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در نشستی که روز سه‌شنبه مورخ ۲۳ آبان از سوی پژوهشکده تاریخ اسلام با همکاری پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد، با پرداختن به دارالفنون کوشید اختلال‌های کارکردی این نهاد را از یکسو و مزایا و خدمات آن را از سوی دیگر نشان دهد. آنچه در ادامه می‌آید بخش نخست سخنان دکتر ملایی توانی در رابطه با دلایل عدم موفقیت دارالفنون در ساختار نظام آموزشی ایران است.

کژکارکردهای دارالفنون 

آموزش در ایران اگرچه سنتی دیرپا و عمدتا برخاسته از علوم دینی بود، اما بسیاری سرآغاز آموزش به شیوه نوین را در اصلاحات امیرکبیر و تاسیس دارالفنون جست‌وجو می‌کنند. نهادی که همواره از یکسو به‌عنوان بخشی از ورود مدرنیته و از طرف دیگر به مثابه آغازین تلاش‌ها در خودکفایی آموزشی به شیوه جدید از آن یاد می‌شود. در ستایش و اهمیت این نهاد سخن‌ها بسیار گفته‌اند اما بازخوانی انتقادی نگاه به این گام‌های نخستین شاید بیش از هر زمان دیگر ضرورت جامعه امروز ایران برای درک اختلال‌ها و کژکارکردهای امروز باشد.

دکتر علیرضا ملایی توانی عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در نشستی که روز سه‌شنبه مورخ ۲۳ آبان از سوی پژوهشکده تاریخ اسلام با همکاری پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد، با پرداختن به دارالفنون کوشید اختلال‌های کارکردی این نهاد را از یکسو و مزایا و خدمات آن را از سوی دیگر نشان دهد. آنچه در ادامه می‌آید بخش نخست سخنان دکتر ملایی توانی در رابطه با دلایل عدم موفقیت دارالفنون در ساختار نظام آموزشی ایران است.

اختلال در آموزش سنتی

بازخوانی نقادانه اندیشه تاسیس دارالفنون و عملکرد آن موضوعی است که قصد پرداختن به آن را دارم و البته بنا ندارم به روند تاریخی تاسیس دارالفنون بپردازم، بلکه یک پرسش تاریخی-فلسفی طرح می‌کنم تا ببینیم ما چگونه با دارالفنون مواجه شدیم و در مرحله بعد عملکرد آن را ارزیابی خواهم کرد. ما باید به این امر توجه کنیم که چرا به تاسیس دارالفنون همت گماشتیم.

یعنی چه اختلالی در نظام فکری، اداری، سیاسی و آموزشی ما بود که ما را به تاسیس یک نظام آموزشی مدرن از سنخ آموزش عالی برانگیخت. برخی این نهاد را دبیرستان نامیده‌اند و شماری دانشگاه می‌دانند. بازه سنی دانش‌آموختگان دارالفنون از ۱۴ تا ۱۶ سال بود و تقریبا می‌توان آن را یک کالج نامید، البته بخشی از ماموریت‌های دبیرستان نیز در آن اعمال می‌شد.

در هر حال تردیدی نیست که اندیشه تاسیس آن به یک رشته اختلال‌هایی برمی‌گردد که در ساختار سیاسی، اجرایی و اداری کشور به‌ویژه بعد از برخورد با مدرنیته غربی در جنگ‌های ایران و روسیه کشور با آن مواجه شد و نخبگان ایرانی دریافتند که برای برون‌رفت از این وضعیت باید به اصلاحات روی بیاورند. از این زمان اندیشه اصلاحات در ایران شکل می‌گیرد که دو جهت به هم پیوسته دارد، یکی اصلاحات آموزشی است و دیگری اصلاحات نظامی که این دو در پاره‌ای موارد هم‌راستا با یکدیگر عمل می‌کنند و گاهی نیز در تضاد با هم هستند.

بحث ما درحال حاضر معطوف به اصلاحات آموزشی است و مساله این است که ما چگونه باید دانش مدرن را از غرب اخذ کرده و آن را وارد ایران کنیم. پیش از این ما دو راه را طی کرده بودیم. یکی از استفاده از مستشاران غربی است که به‌ویژه در حوزه نظامی رخ می‌دهد. هیات ژنرال گاردن نخستین مجموعه نظامی ایران را شکل می‌دهند و بعد اعزام دانشجو به اروپا.

دارالفنون راه سومی را به روی ما گشود و آن این بود که ما به‌جای اعزام دانشجو به غرب با هزینه کمتر تعداد بیشتری را در رشته‌های مختلف تربیت کنیم، به علاوه از مشکلات پدید آمده در غرب برای دانشجویان جلوگیری می‌شد. این تجربه‌ای بود که امیرکبیر در سفرهایی که خود به روسیه و عثمانی داشت، به دست آورده بود و همچنین تجربیات و گزارش‌های سفیران و دانشجویانی که به غرب فرستاده شده بودند نیز این نتیجه‌گیری را پدید آورد.

آنان مدارس نظامی، فنی و آموزشی غرب را به ایران معرفی کردند و یکی از راه‌های مهم پیشرفت و نوسازی روسیه را در همین مدارس جست‌وجو می‌کردند. هدف از تاسیس دارالفنون براساس همان چیزی که در روزنامه وقایع‌الاتفاقیه می‌آید، تعلیم و تعلم علوم صنایع نوین بود و چون قرار بود بسیاری از فنون در اینجا آموزش داده شود، آن را دارالفنون نامیدند.

تردیدی نیست که دارالفنون یک نهاد آموزشی مدرن بود و از متن تمدن غرب برخاسته بود و برای فهم آن ناگزیر بودیم که تمدن غرب را بفهمیم. هدف گردانندگان دارالفنون و طراحان و سیاست‌گذاران آن این بود که به انتقال دانش از اروپا به ایران کمک کنیم، بتوانیم نسلی از دانش‌آموختگان را در صنایع، حرف و فنون مختلف تربیت کنیم و قادر باشیم جایگاه شایسته‌ای در علوم و فنونی که به ایران وارد می‌شود داشته باشیم اما سوال این است که آیا به لحاظ امکان تاریخی ما می‌توانستیم در آن شرایط با دارالفنون در تولید دانش گامی برداریم و بتوانیم حرفی برای گفتن در علوم جدید داشته باشیم و حتی بتوانیم دانش‌های جدید را به ایران انتقال دهیم؟ من از این منظر پاسخم به این پرسش منفی است که بعدا بیشتر به آن خواهم پرداخت.

ناهماهنگی با دنیای جدید

اگر ما بخواهیم دارالفنون را به‌عنوان یک نهاد اجتماعی و آموزشی مدرن بفهمیم ناگزیر هستیم که تمدن جدید غرب و مدرنیته را بفهمیم. چون این نهاد مدرن در متن آن تمدن معنا می‌دهد و از جا کندن و انتقال آن به یک فضای سنتی نمی‌تواند دستاوردهای لازم و مورد انتظاری که طراحان، سیاستمداران و برنامه‌ریزان این نهاد داشتند را محقق کند.

فهم مدرنیته به تعبیر گیدنز نیازمند فهم انسان‌گرایی مدرنیته، روح اصلاحات مذهبی، روح روشنگری، روح علم جدید، روح عقل جدید و روح آزادی است. طبیعتا ما در چنین جایگاهی نبودیم که بتوانیم به این فضا دست پیدا کنیم. چون محصول این مجموعه‌ای از تغییرات در نگاه انسان به انسان و تغییر نگاه به عالم هستی و جامعه است که مبانی هستی‌شناسی، انسان‌شناسی، معرفت‌شناسی و جهان‌شناسی تحول یافته‌ای را طلب می‌کند که در ایران رخ نداد.

وقتی ما از دانش جدید سخن می‌گوییم و انتقال آن را به ایران انتظار داریم به این معنا است که علوم جدید باید پیام‌آور تکنولوژی مدرن در ایران باشد. علوم جدید برخلاف علوم سنتی که در ایران بود و بر علوم و معارف مذهبی تاکید می‌کرد، اساسا یک علوم زمینی بود و بر تجربه، شناخت و آزمایش تاکید می‌کرد. نه همچون الهیات که جهان را مقدس می‌شمرد و علوم الهی را در اولویت و مرکز قرار می‌داد و بقیه علوم را در حاشیه می‌آورد.

بنابراین در منظر علم جدید هیچ خط قرمزی وجود نداشت. هر چیزی مشروط به اینکه در دایره شناخت علمی قرار بگیرد، قابل کنکاش بود و به همین دلیل زمانی‌که علم جدید رشد می‌کند، ما شاهد راز زدایی از جهان هستیم. جنبه‌های جادویی و مقدس آن برکنار می‌شود و شناخت علمی، ملموس و قابل حصول در درون تکنولوژی‌های جدید، نظریات و قوانین جدید امکان می‌یابد.

زمانی‌که از این منظر نگاه کنیم، می‌بینیم که در ایران متاسفانه ما هیچ نسبتی در آستانه تاسیس دارالفنون با جهان جدید نداشتیم. ما حتی از تحولات بزرگی که در جهان رخ داد، هیچ شناختی نداشتیم. طبیعتا وقتی روح جهان جدید را درک نکردیم، نمی‌توانستیم آموزش را به‌عنوان یکی از مهم‌ترین رکن‌های جهان جدید درک کنیم و هر نوع تلاش برای درونی کردن و انتقال آن به ایران طبیعتا محکوم به شکست بود.

زمانی‌که خاطرات معلمان دارالفنون، به‌ویژه دکتر پولاک را می‌خوانیم، می‌توانیم تا حدودی به این وضعیت پی‌ببریم. پولاک می‌نویسد: «ایرانیان در مراحل بسیار ابتدایی بودند و شناخت آنان از جغرافیا فوق‌العاده سطحی و تحت تاثیر تعلیمات منسوخ بطلمیوسی بود. زمین مسطح تصور می‌شد که دورتا دور آن را دریا پوشانده، هیچ کتابخانه عمومی وجود نداشت و سطح سواد باسوادان بسیار ناچیز بود و….» طبیعتا ما در چنین شرایطی نمی‌توانستیم ابعاد گوناگون تمدن جدید و مدرنیته غربی را درک کنیم و آنچه از آن درمی‌یافتیم به لحاظ معرفتی حالت کاریکاتوری داشت.

دریافت ناقص

دومین دلیلی که قصد دارم در مورد قابل دستیابی نبودن اهداف دارالفنون به آن اشاره کنم؛ آن است که ما نه کلیت تمدن غرب را درک کردیم و نه حتی کلیت نظام آموزشی را دریافتیم. ما تنها بخشی از یک نظام آموزشی را وارد ایران کردیم، نه حتی همه اجزای آموزش مدرن را و آن همان مقطعی بود که قبلا به آن اشاره کردم یعنی اواخر دبیرستان و اوایل آموزش عالی بود. درحالی‌که اگر قرار است در مسیر آموزش مدرن قرار بگیریم باید حلقه آن را کامل کنیم. این کار در ابتدا انجام نشد و پس از چند دهه در دوره مظفرالدین‌شاه و صدارت امین‌الدوله بود که به ضعف‌های دارالفنون یعنی فقدان نهادهای آموزشی پیشادارالفنون پی می‌برند.

در اینجا برای نخستین‌بار بحث اولویت و اهمیت تحصیلات رایگان و فراگیر به‌عنوان رمز پیشرفت کشور مطرح می‌شود. انجمن معارف شکل می‌گیرد و انبوهی از مدارس و کتابخانه‌ها پدید می‌آیند. اگر ما بار دیگر به تجربه دارالفنون بازگردیم، این پرسش مطرح می‌شود که چرا گردانندگان دارالفنون نمی‌اندیشند کدام محصل با کدام بستر و مبانی آموزشی باید وارد دارالفنون شود؟ آیا کسی که در ساختار مکتبخانه‌ای سنتی پیشین ما تربیت شده و برآمده بود، این قابلیت را داشت که در معرض آموزش‌های مدرن قرار بگیرد؟ تجربه بعدی نشان می‌دهد که این افراد چنین قابلیتی را نداشتند و با دشواری‌های بزرگی مواجه شدند.

فقدان پژوهش در دارالفنون

نکته دیگر آن بود که دارالفنون صرفا به فعالیت‌های آموزشی معطوف بود، در حالی‌که هرگونه پیشرفت علمی نیازمند آن است که یک نهاد پژوهشی نیز در کنار آن باشد. نه در درون دارالفنون و نه در بیرون از آن به‌عنوان یک حلقه مکمل چنین نهادی وجود نداشت و شماری از نهادهای محدودی که وجود داشت، چندان به روز و قابل بهره‌برداری نبودند. به این ترتیب ما در همان سطح نخست ورود دانش باقی ماندیم و دارالفنون قادر نبود ما را به تولید دانش جدید برساند، چون الزامات و مقتضیات آن وجود نداشت.

نه این و نه آن
علت چهارم ناکامی دارالفنون این بود که این نهاد نه برآمده از تجربه تاریخی آموزش‌های سنتی در ایران بود و نه دقیقا برگرفته از آموزش‌های مدرن جدید محسوب می‌شد. ما یک سنت آموزشی مانند حوزه‌های علمیه و مکتبخانه داشتیم و به تجربه غربی که نگاه کنیم، دانشگاه‌های جدید از درون همین موسسات الهیاتی بیرون می‌آید و در امتداد آن قرار می‌گیرد، اما در ایران در کنار آن نهادها، بیرون از آن، مستقل و متمایز از آنها پدید آمدند و به همین دلیل این دو، دو راه متمایز را طی کردند که یکدیگر را تکمیل نمی‌کرد، بلکه در تعارض با هم بود و این تعارض در متن تاریخ و فرهنگ ما تداوم پیدا کرده است. دارالفنون اساسا بر علوم عرفی و سکولار تاکید داشت، درحالی‌که در نهادهای سنتی ما علوم با رویکرد الهیاتی و لاهوتی آموزش داده می‌شد و این یک گسست عمیق در تاریخ آموزش ما بود که در گذر زمان نیز تداوم پیدا کرد.

نصرت قوچانی از دانش‌آموختگان دارالفنون که بعدها پزشک شد، در خاطرات خود می‌نویسد: «زمانی‌که به دارالفنون وارد شدم، گمان می‌کردم انبوهی از دانش‌ها و اندوخته‌ها در وجود من هست که به‌کار من می‌آید و من را نسبت به همکلاسی‌های خود در وضعیت بهتری قرار می‌دهد، چون ریاضی قدیم خوانده بودم، اما به‌زودی دریافتم که باید از تمام این دانش‌های پیشین چشم بپوشم، چون آنها نه تنها به‌کار من نمی‌آید بلکه مزاحم من هم بودند.

چون نوع مطالعه، شیوه آموزش و مباحث مطروحه اساسا از آنچه در دارالفنون تدریس می‌شد، بسیار متفاوت بود.» غیر از ریاضی در هیات و نجوم نیز همین بحث مطرح بود اما در فیزیک، شیمی و پزشکی که ما دست چندانی نداشتیم و باید از ابتدا شروع می‌کردیم، شرایط به مراتب بهتر بود. در این شرایط قوچانی می‌گوید: «اگر کسی می‌خواهد وارد نظام آموزشی مدرن شود، بهتر است که سراغ علوم سنتی نرود چون تجربه ثابت کرده، نیمی از آنچه تاکنون خوانده‌ام بر مبنای خیال محض استوار بود و نیم دیگر را می‌توانستید به زحمت با دانش جدید انطباق دهید که کار بسیار دشواری بود.»

عدم تنوع علوم

پنجمین دلیل ناکامی دارالفنون در دستیابی به اهداف آن بود که دارالفنون روی یکسری رشته‌های خاصی تمرکز داشت. البته در ابتدا تصور بر آن بود که ما انبوهی از دانش‌ها را به ایران وارد کنیم اما در عمل ۷ شعبه بیشتر نبود. درحالی‌که در یک نهاد علمی مدرن دانش‌های مختلفی باید در کنار هم قرار بگیرند و یکدیگر را تکمیل کنند و دستاوردهای آنها هم‌افزایانه باشد. از دیگر دلایل ناکامی دارالفنون این بود که هیچ گفت‌وگوی علمی انتقادی درباره اهداف و مقاصد و مبانی دارالفنون بین بنیانگذاران آن و در مجموع نخبگان آن دوره شکل نگرفت تا کارویژه‌ها و افق این نهاد ترسیم شود. صرفا آرزوهایی کلان طراحی شد که طبیعتا تحقق نیافت.

حرکت در مسیر قدرت

نکته بعدی آن که تاسیس دانشگاه در غرب برآمده از شرایط، دگرگونی‌های تاریخی، معرفتی و بینشی بود که در درون تمدن جدید رخ داد و دانشگاه در یک فرآیند تاریخی-طبیعی متولد شد، اما در دارالفنون حقیقتا اینگونه نبود و این نهاد برآمده از اقتضائات، شرایط درونی و نیازهای ما نبود و دانش‌های ما در آن وضعیت اصلا نمی‌توانستند به آن مرحله برسند، چراکه آنچه در غرب پدید آمد محصول دگرگونی‌های عمیق در مبانی معرفت‌شناسی، هستی‌شناسی، انسان‌شناسی و… بود که ما هیچ تجربه‌ای از آنها نداشتیم و به این ترتیب ما شاهد هستیم که نیازمندی‌ها و اقتضائات دستگاه قدرت همواره بر دارالفنون سایه می‌افکند و عالمان و دانش‌آموختگان این نهاد چاره‌ای ندارند مگر حرکت در این مسیر و تحت هدایت نهاد قدرت. توجه به این نکته ضروری است که دانشگاه زمانی رشد می‌کند که ما شاهد یک آزادی آکادمیک باشیم و بی‌طرفی علمی داشته باشیم. این امر در تاریخ غرب تا مراحلی طی شد، ولی در ایران چنین چیزی به سبب اقتضائات سیاسی و شرایط تاریخ ما متفاوت بود.

عدم ارتباط با بازار کار

نکته آخر در این رابطه آن است که دانش‌آموختگان دارالفنون برخلاف آکادمی‌های غربی نمی‌توانستند شغلی متناسب با تخصص خود پیدا کنند. یعنی جامعه ما به دلیل شرایط تاریخی که در آن قرار داشت، ظرفیت و توانی نداشت که بتواند این دانش‌آموختگان را جذب کند و از تخصص و مهارت آنها بهره بگیرد. یکی از نمونه‌های آن که همه دانش‌آموختگان دارالفنون به آن اشاره می‌کنند، علم نجوم است که ما در ایران نه موسسه فضایی داشتیم و نه زیرساخت‌های مرتبط با این دانش را در اختیار داشتیم.


منبع: فرادید

اولین رهبر زن در آفریقا

فرادید| بیست و سوم نوامبر در تاریخ به روایت
تصویر

۱٫ ۱۸۸۹- اولین “جوک‌باکس”

اولین جعبه موسیقی در سانفرانسیسکو و در سالن
سلطنتی رویال رونمایی شد.

امروز در تاریخ

۲٫ ۱۹۰۹- شرکت میلیون دلاری برادران رایت

برادران رایت برای تولید تجاری هواپیماهای خود،
یک شرکت میلیون دلاری تأسیس کردند.

امروز در تاریخ

۳٫ ۱۹۱۴- عقب‌نشینی آمریکا از مکزیک

اشغال “وراکروز” توسط آمریکا با نبرد
وراکروز آغاز شد و هفت ماه به طول انجامید. این جنگ براثر وخامت روابط دیپلماتیک
میان مکزیک و آمریکا رخ داد و به انقلاب مکزیک مربوط می‌شد. نیروهای آمریکا در ۲۳
نوامبر رسماً کشور را ترک کردند.

امروز در تاریخ

۴٫ ۱۹۳۶- اولین شماره “لایف مگزین”

اولین شماره این مجله توسط “هنری لوس”
منتشر شد.

امروز در تاریخ

۵٫ ۱۹۴۰- امضای پیمان سه‌جانبه توسط رومانی

رومانی با امضای این پیمان به‌طور رسمی با
آلمان، ایتالیا و ژاپن متحد شد.

امروز در تاریخ

۶٫ ۱۹۴۳- تصاحب “ماکین” و
“تاراوا”

طی جنگ جهانی دوم، در دو نبرد شدید که سه روز به
طول انجامید، نیروهای آمریکایی ژاپنی‌ها را شکست داده و ماکین و تاراوا در جزایر
گیلبرت را تصاحب کردند.

امروز در تاریخ

۷٫ ۱۹۸۰- زلزله مرگبار در ایتالیا

زمین‌لرزه‌ای به قدرت ۶٫۹ ریشتر جنوب ایتالیا را
به لرزه درآورد و حداقل ۲۸۴۳ نفر کشته شدند.

امروز در تاریخ

۸٫ ۲۰۰۵- اولین رهبر زن در آفریقا

“الن جانسون سرلیف” به ریاست جمهوری
لیبریا برگزیده شد. او نخستین رهبر زن در یک کشور آفریقایی بود.

امروز در تاریخ

ترجمه: وب‌سایت فرادید

برچسب ها: ، ،


منبع: فرادید

اصلاح برنامه‌های مدارس اناث

 روایت تصویری از «زنان عصر قاجار»

٢٩ دی ١٣٠٩، نخستین دسته دختران ایرانی برای تحصیل به اروپا فرستاده شدند.

آموزش کودکان و نوجوانان از موضوعات جذاب در تاریخ معاصر ایران به ‌شمار می‌آید. گذر از آموزش سنتی و مکتبخانه‌ای به نظامی نوین در حوزه آموزش به کودکان و نوجوانان ایرانی، پرشتاب اما با دردسرهای فراوان به‌ویژه در زمینه آموزش دختران همراه بود. کمتر از نیم‌سده، از پیدایش دبستان به شیوه نوین تا فرستادن نخستین دانش‌آموختگان مقطع متوسطه به فرنگ برای فراگیری دانش‌های عالی زمان برد.

فرستادن این گروه‌ها، خود ماجرایی خواندنی داشت. عیسی صدیق از کارگزاران خوشنام حکومتی در عصر پهلوی اول، در کتاب «یادگار عمر» خاطره‌ای جالب از چگونگی فرستادن یکی از گروه‌ها بیان می‌دارد؛ «طبق قانون اعزام به اروپا می‌بایست هر‌سال لااقل یکصدنفر از فارغ‌التحصیلان مدارس متوسطه و عالیه به خارجه فرستاده شود. چون عده فارغ‌التحصیل‌های پزشکی و حقوق که تنها مدارس عالی آن‌وقت [١٣٠٧ خورشیدی] بودند، بسیار قلیل بود و شماره فارغ‌التحصیل‌های متوسطه هم به یکصد‌وپنجاه نفر نمی‌رسید.

 اداره تعلیمات عمومی ناگزیر به تکمیل مدارس متوسطه موجود و تأسیس دبیرستان‌های جدید بود. برای نیل به این مقصود می‌بایست معلم خارجی استخدام شود، زیرا دبیر واجد شرایط در مملکت پیدا نمیشد. به موجب لایحه‌ای که در ٢١ مرداد ١٣٠٧ به تصویب مجلس رسید، اجازه داده شد ٨نفر معلم از فرانسه استخدام شود… برنامه‌های مدارس ابتدایی و متوسطه ذکور و اناث اصلاح گردید و به عمق تحصیلات و صحت امتحانات نهایی توجه مخصوص شد. در مدارس دخترانه تدبیر منزل و خانه‌داری و درزی‌گری و بهداشت از اهم مواد برنامه گشت و در دهات مقرر شد. قسمتی از وقت شاگرد صرف کمک به خانواده و زراعت و دامداری شود».

برچسب ها:


منبع: فرادید

کشف حجاب؛ مادرم از شدت ناراحتی بی‌هوش شد!

کشف حجاب؛ مادرم از شدت ناراحتی بی‌هوش شد!

توجه به موضوعات مربوط به دنیای زنان در تاریخ به‌ویژه در روزگار معاصر، خواه‌ناخواه ما را با یک پدیده و دگرگونی مهم و جنجال‌برانگیز روبه‌رو می‌سازد؛ رخدادی در عصر پهلوی اول که با نام کشف حجاب در تاریخ ایران ماندگار شده است. ستّاره فرمانفرماییان در کتاب «دختری از ایران (خاطرات خانم ستّاره فرمانفرماییان)» روایتی جذاب درباره چگونگی رویارویی زنان جامعه سنتی ایران با این دگرگونی دستوری و حکومتی آورده است «زن‌های مومن و متدین ایران، از رضاشاه به خاطر دستور کشف حجاب نفرت داشتند.

شاید کمی عجیب به نظر برسد، زیرا رضاشاه سعی در آزادکردن زنان ایران داشت یا شاید هم به این امر تظاهر می‌کرد. در حدود ‌سال ١٣١٣، او امکان تحصیلات عالی در رشته‌هایی چون معلمی و پرستاری را برای زنان به وجود آورد و به سینماها و هتل‌ها و رستوران‌ها دستور داد که زنان را نیز همچون مردان بپذیرند.

متخلفان با جریمه سنگین مواجه می‌شدند. او همچنین به زنان یاران حق رأی، قدرت سیاسی، حق طلاق، حق حضانت کودکان و حق‌گرفتن گذرنامه و خروج از کشور بدون اجازه همسر را عطا کرد. با این همه وضع زنان ایران چندان تغییری نکرد، حتی کسب اجازه‌ تحصیل در دانشگاه برای زنان در عمل بسیار دشوار بود.

به نظر می‌رسید که این اقدامات و حتی کشف حجاب بیشتر برای جلب توجه جهانیان است، زیرا که او به خاطر افکار غربی و روشنفکرانه‌اش به‌ویژه در مورد احقاق حقوق زنان، مورد ستایش قرار می‌گرفت. اوج اقدامات او در این زمینه در اسفندماه‌ ‌سال ١٣١۴ بود که ناگهان دستور منع استفاده از حجاب را صادر کرد.

رضاشاه با همان رفتار آمرانه و قاطع‌اش، به تمام رجال کشوری و لشگری دستور داد تا همسران‌شان را با لباس‌های غربی به محافل و مجالس ببرند. پیدا بود که کسی یارای مخالفت با این دستور را نداشت. وقتی به مادرم گفته شد که باید چادر قدیمی‌اش را کنار بگذارد، از شدت حیرت و ناراحتی بی‌هوش شد. از نظر زنان این دستور به مراتب از مبارزه با آخوندها و مصادره املاک و اموال و کشتار مردم زشت‌تر بود. … او در حضور بتول‌خانم رضاشاه را نفرین می‌کرد و می‌گفت: – آخه این شاه شیطان‌صفت از خدا نمی‌ترسه .. خدا لعنت‌اش کنه!…».

برچسب ها:


منبع: فرادید

استعفای مارگارت تاچر و اولین سوگند مرکل

فرادید| بیست و دوم نوامبر در تاریخ به روایت
تصویر

۱٫ ۱۹۶۳- ترور جان اف کندی

“جان کندی” سی و پنجمین رئیس‌جمهور ایالات‌متحده،
حین عبور از خیابان‌های دالاس در تگزاس به ضرب گلوله ترور شد.

امروز در تاریخ

۲٫ ۱۹۳۶- سوگند ریاست جمهوری “لیندون
جانسون”

“لیندون بی جانسون” در کابین هواپیمای
ریاست جمهوری به‌عنوان رئیس‌جمهور جدید آمریکا سوگند یادکرد.

امروز در تاریخ

۳٫ ۱۹۶۸- انتشار آلبوم سفید

گروه بیتلز تنها آلبوم دوطرفه خود را منتشر
کردند که با نام آلبوم سفید شناخته می‌شود. علت این نام‌گذاری جلد بدون تصویر و
سفید آلبوم است.

امروز در تاریخ

۴٫ ۱۹۷۵- پادشاه جدید اسپانیا

“خوآن کارلوس” دو روز پس از مرگ پدرش به‌عنوان
پادشاه اسپانیا تاج‌گذاری کرد.

امروز در تاریخ

۵٫ ۱۹۸۹- ترور رئیس‌جمهور لبنان

“رنه معوض” هفده روز پس از آغاز ریاست
جمهوری، در انفجاری که کاروان وی را هدف قرار داده بود، ترور شد.

امروز در تاریخ

۶٫ ۱۹۹۰- استعفای مارگارت تاچر

اولین نخست‌وزیر زن در تاریخ بریتانیا، پس از
یازده سال خدمت در دفتر عالی بریتانیا استعفا داد.

امروز در تاریخ

۷٫ ۲۰۰۴- آغاز انقلاب نارنجی

اعتراض به نتایج اولیه انتخابات که به نظر می‌رسید
جعل شده باشد، در اوکراین آغاز شد.

امروز در تاریخ

۸٫ ۲۰۰۵- اولین صدراعظم زن در آلمان

“آنگلا مرکل” اولین زنی است که
صدراعظم آلمان شد.

امروز در تاریخ

ترجمه: وب‌سایت فرادید

برچسب ها: ، ،


منبع: فرادید

آغاز محاکمات نورنبرگ

فرادید| بیستم نوامبر در تاریخ به روایت تصویر

۱٫ ۱۷۸۹- تصویب منشور حقوق

نیوجرسی اولین ایالتی است که ده اصلاحیه الحاقی
به قانون اساسی آمریکا را تصویب کرد.

امروز در تاریخ

۲٫ ۱۹۱۷- حمله ناگهانی به کامبریا

در طول جنگ جهانی اول، ارتش بریتانیا با
پشتیبانی هوایی به خطوط آلمانی‌ها در نزدیکی کامبریا، فرانسه حمله کردند.

امروز در تاریخ

۳٫ ۱۹۴۵- آغاز محاکمات نرونبرگ

محاکمه بیست‌ودو تن از مقامات سابق نازی در دادگاه
جرائم بین‌المللی در نورنبرگ، آلمان آغاز شد. تقریباً یک سال بعد، تریبیون نظامی بین‌المللی
دوازده نفر از متهمان را به اعدام و هفت نفر به زندان (از ده سال تا حبس ابد)
محکوم شدند و سه نفر نیز تبرئه شدند.

امروز در تاریخ

۴٫ ۱۹۴۷- ازدواج شاهزاده الیزابت و پرنس فیلیپ

ملکه آینده بریتانیا با شاهزاده فیلیپ، دوک
ادینبورگ، ازدواج کرد.

امروز در تاریخ

۵٫ ۱۹۸۵- انتشار اولین نسخه از ویندوز ماکروسافت

اولین نسخه از ویندوز در چنین روزی توسط
ماکروسافت منتشر شد.

امروز در تاریخ

۶٫ ۲۰۰۳- بمب‌گذاری در استانبول

چهار کامیون بمب‌گذاری‌شده در ۱۵ و ۲۰ نوامبر
۲۰۰۳ در استانبول فاجعه‌بار شدند. فرماندار استانبول اعلام کرد حداقل ۲۵ نفر بر
اثر این حملات دوقلو خارج از بانک HSBC کشته شدند.

امروز در تاریخ

۷٫ ۲۰۰۳- محکومیت آقای تهیه‌کننده

“فیل اسپکتور” (سمت چپ) به قتل بازیگر
زن “لانا کلارکسون” محکوم شد.

امروز در تاریخ

ترجمه: وب‌سایت فرادید

برچسب ها: ، ،


منبع: فرادید

درخواست معمار ارشد نازی‌های از هیتلر

فرادید| بیست و یکم نوامبر در تاریخ به روایت
تصویر

۱٫ ۱۷۸۳- پرواز بر فراز پاریس

اولین پرواز سرنشین دار در یک بالون که توسط
برادران “مونتگولفیر” ساخته‌شده بود، بر فراز پاریس انجام شد. “ژان
فرانسوا پیلاتر” و “فرانسوآ لورنت” این پرواز را انجام دادند.

امروز در تاریخ

۲٫ ۱۸۷۷- اختراع فونوگراف

ادیسون زمانی که مشغول یافتن راهی برای ثبت
مکالمات تلفنی بود، فونوگراف را کشف کرد.

امروز در تاریخ

۳٫ ۱۹۲۲- اولین زن در سنای آمریکا

“ربکا فالتون” دموکراتی از ایالت
جورجیا، به‌عنوان اولین زن در مجلس سنا سوگند خورد.

امروز در تاریخ

۴٫ ۱۹۴۱- درخواست اسیر جنگی توسط “آلبرت
اشیر”

معمار ارشد نازی‌های از هیتلر درخواست سی هزار
اسیر جنگی کرد تا بتوان برنامه ساخت‌وساز عظیم در برلین را آغاز کند.

امروز در تاریخ

۵٫ ۱۹۶۲- اتمام جنگ چین و هند

ارتش آزادی‌بخش چین در جنگ با هند به‌طور یک‌طرفه
آتش‌بس اعلام کرد.

امروز در تاریخ

۶٫ ۱۹۷۴- بمب‌گذاری در بیرمنگام

دو میخانه در بیرمنگام براثر بمب‌گذاری منفجرشده
و بیست‌ویک نفر کشته شدند.

امروز در تاریخ

۷٫ ۱۹۸۵- اتهام جاسوسی برای تحلیلگر نیروی
دریایی

“جاناتان جی پولارد” تحلیلگر اطلاعات
نیروی دریایی آمریکا به اتهام جاسوسی برای اسرائیل دستگیر شد. او بعدها مقصر
شناخته و به حبس ابد محکوم شد. در ۲۰ نوامبر ۲۰۱۵ با عفو مشروط آزاد شد.

امروز در تاریخ

۸٫ ۱۹۹۵- توافق صلح بالکان

“موافقت نامه دیتون” میان بوسنی و
هرزگوین و صربستان و با وساطت آمریکا امضا شد. مذاکرات صلح ۲۱ روز به طول انجامید
و یک ماه بعد به‌طور رسمی در پاریس امضا شد.

امروز در تاریخ

ترجمه: وب‌سایت فرادید

برچسب ها: ، ،


منبع: فرادید

سردار مشروطه

وقتی کلنل لیاخوف مجلس را به توپ بست ستارخان در تبریز به این وقایع اعتراض کرد. او در ١١ماه استبداد صغیر، رهبری مجاهدین تبریز، ارامنه و قفقازی‌ها را برعهده داشت و مقاومتی طاقت‌فرسا را به همراهی مردم تبریز که او را رهبر خود می‌دانستند رقم زد.

سردار مشروطه

چراغ قویون (چراغ بگذارید)؛ کاسیبلار گلسینلر (فقرا بیایند)؛ قویمایین نامرده موحتاج اولسونلار (نگذارید محتاج نامردان شوند)، یوخسولارین قارنین دویورون (شکم فقرا را سیر کنید)، آجیلیغی سوندورون (تلخی‌ها را از بین ببرید)، تبریزی ساتمایین (تبریز را نفروشید)… یاشاسین ایران یاشاسین مشروطه (زنده‌باد ایران زنده‌باد مشروطه)…

این آخرین دیالوگ ستارخان در تئاتر اتابک پارکینین تراژدیسی، به کارگردانی سیروس مصطفی است که چندی پیش در چند شهر ایران و چند کشور دیگر روی صحنه رفت و مورد استقبال مخاطبان قرار گرفت. این دیالوگ‌ها برگرفته از وصیت‌نامه مردی است که سردار ملی نام گرفته و سهمش از روزگار ما تنها تابلوی چند خیابان و کوچه است. دو یادگار ستارخان؛ یعنی خانه‌اش در تبریز با درهای بسته و تخته‌سنگی سیاه در «شهرری» که زیر آن آرمیده به دست فراموشی سپرده شده‌اند.

ستارخان چگونه به امیرخیزی آمد؟

ستار در ٢٨ مهر ١٢۴۵ در روستای بیشک ورزقان که امروزه به آن «سردار کندی» می‌گویند به دنیا آمد. برادر بزرگش، اسماعیل، در ایام جوانی به دستور حاکم وقت به ‌دلیل مخالفت با شاه دستگیر و اعدام شد. پس از این حادثه بود که حاج‌حسن همراه خانواده به محله امیره‌قیز (امیرخیزی) تبریز مهاجرت کرد. ستارخان پس از حضور در تبریز به عیاری پرداخت. پدرش قبل از مرگ وصیت کرد او انتقام برادرش را از قاجارها بگیرد.

آغاز استبداد صغیر

وقتی کلنل لیاخوف به دستور محمدعلی‌شاه، مجلس را به توپ بست و تعدادی از نمایندگان، ازجمله میرزا ابراهیم آقاصبا، نماینده تبریز، را به شهادت رساند، ستارخان در تبریز به این وقایع اعتراض کرد. او در ١١ماه استبداد صغیر، رهبری مجاهدین تبریز، ارامنه و قفقازی‌ها را برعهده داشت و مقاومتی طاقت‌فرسا را به همراهی مردم تبریز که او را رهبر خود می‌دانستند رقم زد. ستارخان و باقرخان در این دوران اقدام به مذاکره با یکدیگر کردند و نتیجه این مذاکرات همراهی آنها با یکدیگر شد.

وقتی با موافقت انگلیس و محمدعلی‌شاه، قوای روس به سمت تبریز حرکت کردند، ستارخان و دیگر مجاهدین برای رفع بهانه تجاوز در تلگرافی خطاب به محمدعلی‌شاه نوشتند: 

«شاه به‌جای پدر و توده به‌جای فرزندان است، اگر رنجشی میان پدر و فرزندان رخ دهد، نباید همسایگان پا به میان گذارند. ما هرچه می‌خواستیم از آن درمی‌گذریم و شهر را به اعلی‌حضرت می‌سپاریم. هر رفتاری که با ما می‌خواهند بکنند و اعلی‌حضرت بی‌درنگ دستور دهند که راه خواربار باز شود و جایی برای گذشتن سپاهیان روس به ایران باز نماند». 

محمدعلی‌شاه پس از این تلگراف به نیروهای دولتی دستور ترک محاصره داد؛ اما روس‌ها وارد تبریز شدند، ستارخان حاضر نشد از دولت روس اطاعت کند. 

در منابع آمده ستارخان به کنسول روس که می‌خواست پرچم سفید را به سردر خانه خود بزند، گفت: «جناب کنسول! من می‌خواهم هفت دولت زیر سایه بیرق ایران باشد، شما می‌خواهید من زیر بیرق روس بروم؟ هرگز چنین کاری نخواهد شد!»

سفر به تهران

هفتم ربیع‌الاول ۱۳۲۸ هجری‌قمری، ستارخان و باقرخان به دعوت محمدعلی‌شاه راهی تهران شدند. در بین راه از این دو مجاهد آزادی استقبال باشکوهی شد؛ هنگام ورود به تهران، نیمی از شهر برای استقبال به باغ مهرآباد شتافتند.

 آنها یک ماه میهمان دولت بودند؛ اما به ‌دلیل وجود سربازان، دولت باغ اتابک را به اسکان ستارخان و یارانش اختصاص داد. پس از اسکان مجاهدان، مجلس طرحی را تصویب کرد که به موجب آن تمامی مجاهدان و مبارزان غیرنظامی، ازجمله افراد ستارخان و خود او باید سلاح‌های خود را تحویل می‌دادند؛ اما یاران ستارخان از پذیرفتن این امر خودداری کردند.

 این اتفاق باعث شد بین نیروهای دولتی و یاران ستارخان در باغ اتابک درگیری مسلحانه روی دهد که در نتیجه تیری به پای ستارخان اصابت کرد؛ پس از بهبودی، انتظار می‌رفت ستارخان به تبریز بازگردد؛ اما هرگز این اجازه داده نشد. او در ٢۵ آبان ١٢٩٣ در‌حالی‌که ۴٨‌ساله بود، درگذشت.

 از ستارخان در تبریز فقط چند سلاح و یک خانه به یادگار مانده است؛ تجهیزات او در خانه مشروطه نگهداری می‌شود. صمد سرداری‌نیا، مورخ و پژوهشگر تاریخ معاصر آذربایجان، گفته: از آنجا که دولت استعماری روسیه از مبارزات ستارخان و باقرخان ضد نیروهای آنان خاطره خوبی نداشت، سه روز پس از عاشورای سال١٣٣٠ هجری‌قمری (دی‌ماه ١٢٩٠ شمسی) با گلوله‌های توپ، خانه این دو سردار بزرگ مشروطه را با خاک یکسان کرد.

قبر ستارخان

پس از درگذشت «ستارخان» و باوجود وصیت به دوستان و خانواده‌اش برای تدفین وی در تبریز، پیکر وی در باغ طوطی در جوار بقعه حضرت عبدالعظیم حسنی در شهرری تشییع و به خاک سپرده شد.

در طول سال‌های اخیر، نوادگان ستارخان تلاش کرده‌اند تا پیکر او را با کسب مجوزهای شرعی از مراجع تقلید به تبریز منتقل کنند، ولی تاکنون این اتفاق رخ نداده است.

در سال ٩٣ در جریان بازسازی باغ طوطی، سنگ قبر ستارخان تخریب شد که در جریان حضور فاطمه دانشور، عضو سابق شورای شهر تهران، در شورای شهر تبریز، به این اتفاق اعتراض شد. باوجود وعده مسئولان درباره ساخت مقبره ستارخان در باغ طوطی، هنوز این اتفاق رخ نداده است.

خانه ستارخان

دومین یادگار ستارخان در تبریز است؛ خانه‌ای در محله امیره‌قیز که برخی آن را قلب وقایع مشروطه می‌نامند و حالا هیچ نشانی از آن دوران در این محله  وجود ندارد، جز سه نشان؛ یک مسجد، یک حمام و خانه سردار که روس‌ها پس از تصرف تبریز آن خانه را با دینامیت منفجر کردند؛ خانه‌ای که نتیجه ستارخان درباره آن گفته بود: 

«این خانه از سوی عمه سردار به فردی فروخته شده بود که بعدها با فوت او ٧٠٠ متر از این خانه هزارمتری به افراد دیگری فروخته شده بود که حالا از خانه تنها ٣٠٠ متر باقی‌ مانده است».

 با تلاش بسیاری از افراد، این خانه ثبت و حفظ شد، اما در سال ٨٩، تراب محمدی، رئیس وقت سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان، از واگذاری این خانه برای استفاده اداری کمیسیون حقوق ‌بشر اسلامی خبر داده و گفته بود: خانه ستارخان به‌عنوان نماد مبارزات آزادی‌خواهانه این سردار بزرگ مشروطیت می‌تواند محل مناسبی برای فعالیت‌های بشردوستانه کمیسیون حقوق ‌بشر اسلامی باشد.

او گفته بود: «نحوه استفاده از این مکان به‌گونه‌ای تعریف شده که مانع از بازدید علاقه‌مندان از خانه ستارخان نشود»، اما اتفاقی رخ نداد. 

پس از انتخاب تبریز به‌عنوان پایتخت گردشگری جهان اسلام در سال ٢٠١٨، مرتضی آبدار، مدیرکل میراث فرهنگی استان، از اخطار به کمیسیون حقوق بشر اسلامی برای بازکردن درهای این خانه روی گردشگران خبر داده بود؛ آبدار گفته بود اگر این اتفاق نیفتد، مدیریت این خانه از کمیسیون حقوق بشر اسلامی گرفته خواهد شد که به نظر می‌رسد چنین اتفاقی رخ نخواهد داد. تلاش برای گفت‌وگو با آبدار هم درباره آخرین وضعیت این خانه قدیمی، بی‌نتیجه ماند.


منبع: فرادید

سرنگونی امپراتور برزیل

فرادید| پانزده نوامبر در تاریخ به روایت تصویر

۱٫ ۱۸۸۹- سرنگونی امپراتور برزیل

با سرنگونی “پدروی دوم” برزیل به یک
جمهوری تبدیل شد.

امروز در تاریخ

۲٫ ۱۹۲۰- اولین جلسه جامعه ملل

این سازمان در ۱۰ ژانویه ۱۹۲۰ تأسیس شد و نتیجه‌ی
اجلاس صلح پاریس بود که به جنگ جهانی اول پایان داد. اولین نشست این سازمان در ژنو
برگزار شد.

امروز در تاریخ

۳٫ ۱۹۲۶- آغاز کار “شرکت پخش ملی”

شرکت پخش ملی کار خود را با یک شبکه رادیویی
آغاز کرد.

امروز در تاریخ

۴٫ ۱۹۳۹- سنگ بنای یادبود جفرسون

رئیس‌جمهور “فرانکلین روزولت” سنگ
بنای یادبود جفرسون را در واشنگتن دی سی قرار داد.

امروز در تاریخ

۵٫ ۱۹۴۲- پایان نبرد “گوادالکانال”

در جنگ جهانی دوم، نبرد دریایی گوادالکانال با
پیروزی قاطع آمریکا بر ژاپن به پایان رسید.

امروز در تاریخ

۶٫ ۱۹۴۳- کولی‌ها در اردوگاه کار اجباری

طی جنگ جهانی دوم، “هاینریش هیملر” یکی
از اعضای اصلی حزب نازی (سمت چپ) دستور داد که تمام کولی‌ها به اردوگاه‌های کار
اجباری فرستاده شوند.

امروز در تاریخ

۷٫ ۲۰۱۱- طوفان در وال‌استریت

صدها افسر پلیس وارد خیابان وال‌استریت در
نیویورک شده و با معترضان درگیر شدند.

امروز در تاریخ

ترجمه: وب‌سایت فرادید

برچسب ها: ، ،


منبع: فرادید