کشف موزاییک کمیاب روم باستان در انگلستان

برترین ها: مورخان و باستان شناسان آماتور درست قبل از اتمام بودجه حفاری باستانی سه ساله خود در جنوب انگلستان یک کشف باورنکردنی کردند، یک موزاییک رومی باستان نادر. درحالی که این گروه آثار مهم بسیاری را در سه سال اخیر کشف کرده اند، اما یافته‌های قبلیشان درمقابل این اثر هنری که متعلق به قرن چهارم میلادی است رنگ باخت.

این تیم متشکل از ۵۵ داوطلب از سن ۹ تا ۸۰ سال بود. این گروه که با سرعت کار می‌کردند تا قبل از اتمام بودجه بتوانند تا جای ممکن حفاری کند این اثر موزاییکی را با کاشی‌های قرمز رنگش کشف کردند. این کشف در نوع خودش مهم‌ترین کشف بریتانیا در ۵۰ سال اخیر بوده است که ۶ متر طول دارد. کارشناس موزاییک «آنتونی بیسون» معتقد است که این اثر ممکن است قهرمان اسطوره‌ای یونان «بلروفون» را در پیشگاه خدای دریا پروتئوس نشان دهد. روستاییان امیدوارند که این موزاییک و کشف‌های دیگر، تاریخ بیشتری از بوکسفورد را که اکنون ۳۰۰ نفر جمعیت دارد را نشان دهد.

کشف موزاییک کمیاب روم باستان در انگلستان 


منبع: برترینها

فانوس‌های مردگان در فرانسه

برترین ها: در قرن دوازدهم مردم بخش های مرکزی و غربی فرانسه برج های
کوچکی در روستاهایشان برپا می کردند که پنجره ها و لامپ هایی در بالا مثل
فانوس های دریایی داشت، هرچند هیچ یک از آن ها نزدیک دریا نبودند. این
ساختمان ها «فانوس های مردگان» نام داشتند و به نظر می رسد موقعیت گورستان
را نشان می داد. اما ممکن است این درست نباشد، زیرا برخی از آن ها اصلا
نزدیک گورستان نبودند.

برج ها در همه شکل و اندازه
ای بودند، اما معمولا آن ها به شکل ستون یا برج کوچکی با یک کلاه مخروطی در
بالا بودند. یک ورودی کوچک در پایین ترین قسمت امکان دسترسی به فضای داخلی
را می داد، بنابراین یک چراغ را بااستفاده از قرقره تا ارتفاع مورد نیاز
بالا می فرستادند. یکی از بهترین نمونه های آن در Cellefrouin قرار دارد و
مجموعه ای از هشت ستون نیم دایره به هم پیوسته است که روی یک پایه قرار
دارند و یک تاج مخروطی دارند. پنجره ای که چراغ در آن می درخشد نیز رو به
جاده اصلی قرار دارد.

هدف دقیق این برج ها در میان
دانشمندان مورد بحث است. فانوس های مردگان از لحاظ جغرافیایی محدود به
لهستان نمی شوند و در جاهای دیگری مثل انگلستان، اتریش، آلمان و لهستان هم
وجود دارند اما در فرانسه تعدادشان از همه جا بیشتر است.

فانوس‌های مردگان در فرانسه
فانوس‌های مردگان در فرانسه 


منبع: برترینها

برقراری ارتباط با بیگانگان تا سال ۲۰۱۸

برقراری ارتباط با بیگانگان تا سال ۲۰۱۸

از قدیم الایام تاکنون اسرار کیهان معمایی پیچیده برای انسان به شمار می‌رود. این اسرار در طول تاریخ با افسانه‌ها و اساطیر بسیاری آمیخته شده است.

حیات‌های جدید از میلیون‌ها سال پیش در دست تکامل بوده و سیکل دائمی آفرینش، سازندگی و تحول جاودان خود را ادامه می‌دهد. آزمایش‌های بی‌شمار در نقاط گوناگون کره زمین نشان‌ می‌دهد که قشر زمین در حدود ۴۰۰۰ میلیون سال پیش به وجود آمد، همانطور که انسان یک میلیون سال پیش وجود داشته است. از این جریان عظیم، تنها ۷۰۰۰ سال از آن برای ما مشخص شده که تازه همین مقدار اندک، با جسارت‌ها و شجاعت‌های فراوان به دست آمده است. این مدت زمان کوتاه در مقام مقایسه با میلیون‌ها سال تاریخ کیهان و جهان هستی بسیار ناچیز به نظر می‌رسد.

ما که نمونه خلقت و آفرینش هستیم، ۴۰۰ هزار سال طول کشیده تا به قد و قامت امروزی خود رسیده‌ایم. چه کسی می‌تواند دلایل ارزنده و محکمی بر عدم وجود حیات بیگانه و یا موجودات هوشمند مشابه ما در سایر سیارات اراده دهد؟ با این تفاسیر به هیچ وجه نمی‌توان شانس وجود حیات و یا تمدن‌های هوشمند در سایر کرات را رد کرد.

ما انسان‌ها از آنجا که تنها گونه هوشمند شناخته شده از دیدگاه خود هستیم، برای ملاقات با هم‌نوعان خود در سایر نقاط جهان اشتیاق بسیاری داریم. در صورتی که موجودات فضایی در همین منظومه‌های همسایه ما حضور داشته باشند، احتمالا ملاقات ویژه‌ای را برای ما در نظر خواهند داشت!

برقراری ارتباط با بیگانگان تا سال ۲۰۱۸

به امید کشف حیات فرازمینی و ارتباط با بیگانگان هوشمند ، ستاره‌شناسان می‌خواهند پیام‌هایی را به سیارات فراخورشیدی ارسال کنند که به طور بالقوه از شرایط مناسبی برای حیات برخودارند. دانشمندان تصمیم گرفته‌اند به جای آنکه منتظر باشند تا سر و کله‌ی بیگانگان پیدا شود، خودشان دست به کار شده و به پیشواز آشنایی با فرازمینی‌ها بشتابند. محققان امیدوارند که این پیام‌ها به دست گونه‌ای از موجودات فضایی ساکن در گوشه‌ای از کیهان برسد و آنان نیز بتوانند از وجود ما اطلاع پیدا کنند.

در برهه زمانی فعلی، رویای ارتباط با بیگانگان و ملاقات آنان اندکی فانتزی و تخیلی به نظر می‌رسد. اما با این وجود ستاره‌شناسان هشدار داده‌اند که این ایده ممکن است مقدمه‌ای بر پایان نژاد بشر باشد. تصور کنید که اگر این پیام از سوی بیگانگان متخصام دریافت شود، چه پیامدهایی در انتظار نژاد انسان خواهد بود؟

پروفسور استیون هاوکینگ که همواره موضع شفافی را در این زمینه داشته است، مجددا بر این امر تاکید کرده و می‌گوید ایده ملاقات با بیگانگان ممکن است بسیار بدتر از آن باشد که در اذهان ما می‌گنجد. او پیش‌تر درباره برقراری ارتباط با بیگانگان گفته بود که برقراری ارتباط با یک تمدن پیشرفته‌تر می‌توانند مانند برخورد کریستف کلمب با بومیان آمریکایی باشد. اگر چنین سناریویی را به ملاقات‌های بین ستاره‌ای نسبت دهیم، باید بپذیریم که سرنوشت خوبی در انتظارمان نخواهد بود!

سازمان جستجوی فعال هوش فرازمینی (Active SETI) به عنوان یک موسسه مستقر در سان فرانسیسکو می‌خواهد در سال ۲۰۱۸ به پیشواز آشنایی با بیگانگان برود.

داگلاس واکوک به عنوان یکی از محققان موسسه ستی (SETI) و سرپرست اجرای این ماموریت بسیار مهم و کلیدی در این باره می‌گوید:

    اگر ما در پی مبادله یافته‌ها و اکتشاف مفاهیم جدید درباره دنیای اطراف خود هستیم، لازم است که حتما این اطلاعات را با همدیگر به اشتراک بگذاریم. من معتقدم که نژاد انسان می‌تواند با ارسال چنین پیام‌هایی به وجود بیگانگان هوشمند در کرات دیگر پی ببرد.

    اکنون برای پنهان شدن بسیار دیر شده و ما باید برای نشان دادن خود تصمیم بگیریم. بیگانگان منتظر علامت روشنی از سوی ما هستند تا در نهایت بتوانیم با آنان ملاقات کنیم.

موسسه ستی قصد دارد اولین پیام رادیویی خود به فضای بیرونی زمین را تا پایان سال ۲۰۱۸ ارسال کند. این پیام‌ها باید به گونه‌ای باشند که موجودات فضایی بتوانند به سادگی آنان را رمزگشایی کرده و منظور آن دست پیدا کنند. گفته می‌شود که قرار است این پیام‌ها حاوی مفاهیمی از فیزیک و ریاضیات باشند. اگرچه باید توجه داشت که تصمیم‌گیری در مورد نوع پیام ارسالی کار آسانی نیست و دانشمندان باید به یک توافق جامع در این زمینه برسند.

برقراری ارتباط با بیگانگان تا سال ۲۰۱۸

برای ارتباط با بیگانگان و کشف ردپایی از آنان، موسسه ستی سعی دارد که منظومه‌های فراخورشیدی همسایه را هدف ارسال این پیام‌ها قرار دهد؛ چرا که در منظومه‌های نزدیک نیز سیارات شبه زمین بسیاری یافت می‌شوند.

چه کسی می‌داند؟ شاید یکی از همین منظومه‌های خورشیدی همسایه ما، دارای سیاره‌ای باشد که موجودات هوشمندی در آن زندگی می‌کنند و منتظر دریافت یک پیام از سوی ما برای برقراری ارتباط هستند!

باید توجه داشت که روش‌های بسیاری برای مصورسازی پیام‌ها وجود دارد. برای مثال ما انسان‌ها می‌توانیم هریک از اشیای سه بعدی در محیط اطراف خود را در قالب یک تصویر ۲ بعدی بر سطح یک کاغذ پیاده‌سازی کنیم. حتی اگر بیگانگان برای انتقال پیام‌های خود از تصاویر استفاده کنند، باز هم این احتمال وجود دارد که نتوانند به طور دقیق از معنا و مفهوم پیام‌های ما مطلع شوند.

با این وجود، ایده ارسال پیام برای موجودات فضایی و ارتباط با بیگانگان طرفداران و منتقدان خود را دارد.

به عنوان مثال برخی از ستاره‌شناسان معتقد هستند که تلاش برای ارتباط با بیگانگان و ملاقات با آنان می‌تواند یک سناریوی بسیار تلخ را برای نژاد بشر رقم بزند.

اینکه ما بخواهیم گونه‌های دیگری از نژادهای بیگانه را ملاقات کنیم، یک رویای دیرینه و بسیار شیرین به شمار می‌رود. اما ممکن است دریافت کننده‌ی این پیام‌ها، گونه‌ای متخاصم از موجودات فضایی باشند و کره زمین را هدف حملات استعماری خود قرار دهند.

از سوی دیگر این ماموریت می‌تواند برای نژاد ما بسیار هم مفید واقع شود؛ زیرا ممکن است بتوانیم ضمن برقراری ارتباط با بیگانگان ، کیفیت حیات بر روی زمین را افزایش دهیم. در هر صورت، امکان پیش‌بینی قطعی پیامدهای این پروژه وجود ندارد.


منبع: برترینها

هنرمندی که ۹۰۰۰ کیسه موادمخدر از شهر جمع کرد

«بن کورتین» هنرمند شیکاگویی ۸۸۱۶ کیسه مواد مخدر در آپارتمانش دارد، اما اشتباه نکنید، او دلال مواد مخدر نیست. بن این کیسه‌ها را که در هر رنگ و طرحی هستند در خیابان‌های شیکاگو پیدا کرده و از آن‌ها به عنوان رسانه هنری خود استفاده می‌کند.

برترین ها: «بن کورتین» هنرمند ۳۲ ساله شیکاگویی ۸۸۱۶ کیسه مواد مخدر در آپارتمانش دارد، اما اشتباه نکنید، او دلال مواد مخدر نیست. بن این کیسه‌ها را که در هر رنگ و طرحی هستند در خیابان‌های شیکاگو پیدا کرده و از آن‌ها به عنوان رسانه هنری خود استفاده می‌کند. همه چیز از دو سال پیش آغاز شد، زمانی که کورتین متوجه یک بسته خالی مواد مخدر در پیاده رو پیدا کرد و از روی کنجکاوی تصمیم گرفت آن را بردارد. از آن زمان، هروقت هر کیسه موادمخدری در خیابان می‌بیند جمع می‌کند و به خانه می‌برد.

بزودی این عادت عجیب به یک علاقه عجیب تبدیل شد و همه جا را دنبال این کیسه‌ها می‌گشت و هر روز با ده‌ها و گاهی صد‌ها کیسه به خانه می‌آمد. سپس ساعت‌ها صرف تمیزکردن و سازماندهی آن‌ها براساس رنگ و طرح می‌کرد. کسانی که او را در حال جمع کردن کیسه‌ها می‌دیدند با تعجب نگاهش می‌کردند.

بن با چنین کلکسیون بزرگی به این فکر کرد که چطور بهترین استفاده را از آن‌ها بکند؛ بنابراین آن‌ها را براساس رنگ و طرح به شکل اثر هنری مانند پرچم آمریکا یا پرتره ریچارد نیکسون چید. او امیدوار است برخی از آثارش را فروخته و بقیه را در گالری‌ها به نمایش بگذارد، اما هدف اصلی او اکنون تاکید بر مشکل موادمخدر در شیکاگو و ناکارآمدی جنگ علیه موادمخدر در آمریکاست. بی تفاوتی پلیس نسبت به کیسه‌های موادمخدر زیادی که در دست او بود واقعا نگران کننده است. از نظر او این جنگ کاملا شکست خورده است.  افراد معتاد به راحتی به موادمخدر دسترسی دارند.

هنرمندی که 9000 کیسه‌های موادمخدر از شهر جمع کرد 


منبع: برترینها

تومولوها؛ تاول‌های گدازه‌ای زمین

برترین ها: در دره نسبتا مسطح هارمن در استرالیا تپه های سنگی خاصی مثل آبله روی زمین ظاهر شده اند. برخی از آن ها تا ۱۰ متر ارتفاع و ۲۰ متر قطر دارند. این تپه ها را با نام تولومو یا تاول های گدازه ای می شناسند. تومولوها در زمینه گدازه ای که آهسته حرکت می کنند شکل گرفته اند. وقتی گدازه جریان می یابد سطح اغلب سرد می شود تا پوسته نازکی ایجاد شود اما زیر گدازه هنوز مذاب و جوشان است. اگر گدازه زیرین محدود شود ممکن است بر پوسته سخت شده فشار آورد و لکه هایی شبیه حباب روی آن ایجاد کند.

گاهی آن ها گنبدهای کوچک و شیبداری به نام تومولی ایجاد می کنند. این گنبدها معمولا کاملا جامد هستند اما گاهی اوقات بخشی از هسته مایع تخلیه می شود و بالای گنبد می ریزد و مرکز آن خالی یا دونات شکل می شود. تومولوها از نظر زمین شناسی نادر نیست، تومولوهای دره هارمن حدود ۳۲ هزار سال پیش تشکیل شده اند. مکان های دیگری که می توانید تومولو ها را مشاهده کنید عبارتند از ایسلند، هاوایی و آرژانتین.

تومولو؛ تاول‌های گدازه‌ای زمین 
تومولو؛ تاول‌های گدازه‌ای زمین 


منبع: برترینها

ترسناک‌ترین زندان‌های جهان

تصور کنید که خطرناک ترین مجرمان و تبهکاران دنیا در کنار هم جمع شوند، جمع شدن خطرناک ترین ها در کنار هم می تواند شبیه یک کابوس باشد، اما به شرایطی بدتر فکر کنید، وقتی که این زندان ها شرایط سختی را داشته باشند، در آن زمان می توان گفت که آن تکه از زمین یک جهنم واقعی است، و جویی از خون که هرگز خشک نمی شود. در این گزارش با تعدادی از خطرناک ترین زندان های دنیا آشنا خواهید شد.

زندان بانگ کوانگ، تایلند
 

ترسناک‌ترین زندان‌های جهان

با زندان بانگ کوانگ تایلند آغاز می کنیم، با وجود این که ملقب به “هیلتون بانکوک” است، اما در حقیقت هیچ شباهتی با هتل ندارد. زندان بانگ کوانگ تایلند به شکنجه ی روزانه ی زندانیان شهرت دارد، شکنجه هایی که یک فرآیند روتین به شمار می روند. شرایط سخت و خطرناکی در بانگ کوانگ وجود دارد. زندان ها به غایت کوچک هستند و ده ها زندانی درون هر یک از انها در کنار یکدیگر انباشته شده اند. زندانیان تازه وارد تا سه ماه با زنجیرهایی که به پاهایشان بسته شده تردد می کنند. اما درباره ی غذا، جز از یک وعده ی غذایی اندک از برنج فراتر نمی رود، به همین دلیل زندانیان مجبورند با اموال و دارایی مخصوص خود غذا بخرند و همین کافی است تا فتیله ی جنگ و دعوا را درون زندان روشن کند.


زندان جزیره ی ریکرز، ایالات متحده ی آمریکا
 

ترسناک‌ترین زندان‌های جهان

وقتی درباره ی خشونت و درگیری های منجر به قتل داخل زندان صحبت می کنیم، ستاره ی زندان جزیره ی ریکرز آمریکا می درخشد. ریکرز زندانی است که شاهد خشونت و درگیری های مداوم بوده است. زندانیان ریکرز حتی بی رحم ترینشان اعتراف کرده اند که هر لحظه بیم جان خود را دارند و می ترسند که کشته شوند. ترس و وحشت از دیوارهای ریکرز می جوشد. ریکرز ۹ هزار زندانی و ۱۵۰۰ زندانبان دارد. این زندان آمریکایی به شرایط نامساعد معیشتی شهرت دارد تا جایی که بسیاری از انجمن های حقوقی دعاوی قضایی علیه آن ترتیب داده اند. ریکرز یکی از بدترین زندان های جهان و آمریکا است.


زندان سن کوئنتین، ایالات متحده ی آمریکا
 

ترسناک‌ترین زندان‌های جهان

از ایالات متحده ی آمریکا همچنین زندان های دیگری هم در لیست بدترین زندان های جهان وجود دارد. زندان سن کوئنتین، قدیمی ترین زندان کالیفرنیا که در سال ۱۸۵۲ میلادی تأسیس شد و از آن زمان شاهد هزاران آشوب و درگیری های خشونت آمیز بوده که آخرین آن در سال ۲۰۰۶ میلادی بود؛ آشوب هایی که تا چند روز ادامه داشت و منجر به قتل چند زندانی و مجروح شدن ۱۰۰ تن دیگر گردید. دلیل این موضوع اغلب اختلافات نژادی و تعلق داشتن به گروه های مختلف با سبک های تبهکاری ناهمگون بوده است.


زندان آلکاتراز، ایالات متحده ی آمریکا
 

ترسناک‌ترین زندان‌های جهان

دوباره به فهرست زندان های آمریکا باز می گردیم و به یکی از مشهورترین زندان های تاریخ می رویم. زندان آلکاتراز که بر روی بلندی های جزیره ای به نام آلکاتراز و در نزدیکی شهر لوس آنجلس قرار دارد. این زندان میزبان خطرناک ترین مجرمین جهان بوده است. زندانی برای ارتکاب جرائم برنامه ریزی شده و بدون برنامه. از جمله معروفترین حوادث زندان آلکاتراز به سال ۱۹۴۶ میلادی برمی گردد که صدها زندانی قصد داشتند تا از روی دیوارها و لا به لای حفاظ ها فرار کنند. تلاش برای فرار منجر به برخوردهای خشونت آمیزی شد تا جایی که به آن لقب “نبردهای آلکاتراز” را داده بودند. در سال ۱۹۶۳ میلادی زندان آلکاتراز به دلیل بدنامی بیش از اندازه و هزینه های سنگینی که برای حکومت آمریکا داشت، بسته شد. از آن زمان تاکنون آلکاتراز به یک جاذبه ی گردشگری در آمریکا تبدیل شده است.


زندان لاسابانیتا، ونزوئلا

ترسناک‌ترین زندان‌های جهان

زندان لاسابانیتا در ونزوئلا نه تنها در فهرست بدترین و بدنام ترین زندان های دنیا قرار دارد بلکه یکی از خونبارترین مکان های دنیا است، زیرا در طول دهه های مختلف شاهد خشونت هایی بوده که صدها زندانی را به کام مرگ کشیده است.
 

ترسناک‌ترین زندان‌های جهان

از جمله شدیدترین درگیری های لاسابانیتا به سال ۱۹۹۴ میلادی برمی گردد که ۱۰۸ زندانی کشته شدند. آخرین شرارت های خونین زندانیان به در سال ۲۰۰۰ میلادی بود که ۲۰۰ نفر کشته و ۶۲۵ نفر از زندانیان زخمی شدند.

لاسابانیتا فقط گنجایش ۱۵ هزار زندانی را دارد، اما بیش از ۲۵ هزار زندانی در ان جای داده می شوند که از خطرناک ترین اشرار دنیا هستند.


زندان گیتاراما، رواندا
 

ترسناک‌ترین زندان‌های جهان

به زندان گیتاراما “جهنم روی زمین” گفته می شود. دلیل آن بسیار روشن است. زندانی که فقط گنجایش ۵۰۰ نفر را دارد، هم اکنون ۶ هزار زندانی را در خود جای داده است. مکانی کم وسعت با تعداد زیادی از زندانیان، آنها مجبورند در تمام وقت سرپا بایستند، این موضوع باعث خستگی، عفونت پاهاو ابتلای آنها به امراض و التهابات مختلف شده است، که گاهی برای نجات جان زندانیان مجبورند پای آنها را قطع کنند.


زندان لاسانت، فرانسه
 

ترسناک‌ترین زندان‌های جهان

 زندان لاسانت فرانسه در این فهرست قرار دارد. صدها مورد خودکشی در این زندان ها گزارش شده، دلیل ان شرایط سخت زندان است. می گویند داخل زندان لاسانت فرانسه یک ساختار ترتیبی و به نوعی یک  هرم قدرت بین تبهکاران وجود دارد. تبهکاران مخوف و قدرتمند در رأس هرم قدرت قرار دارند و ضعیف ها در قسمت پایین. ضعیف ها در زندان لاسانت همیشه در حالتی از ترس و خوف مداوم قرار دارند. مدیریت زندان به دلیل شرایط حاکم اجازه می دهد تا فقط چهار ساعت از بندهای خود بیرون بیایند.
 


کاراندیرو، برزیل
 

ترسناک‌ترین زندان‌های جهان

 
پس از آنکه در جهنم بدترین زندان های دنیا قدم زدیم، اینک به بدترین کابوس دنیای تبهکاری قدم می گذاریم، زندان تأدیب و اصلاح کاراندیرو در برزیل، هر چند که نام تأدیب بر آن نهاده اند، اما تفاوت بین لقب کاراندیرو و واقعیت آن بسیار است. این زندان شاهد درگیری های بسیار خونینی بوده است که بدون شک بدترین آنها به سال ۱۹۹۲ میلادی بازمی گردد، ۱۰۲ زندانی در  آن حادثه کشته شدند و در عین حال شرایط سخت بهداشتی و معیشتی را دارا بوده است. گفته می شود از هر پنج زندانی کاراندیرو یک نفر آلوده به ویروس ایدز گزارش شده و به این ترتیب نام کاراندیرو در فهرست بدترین زندان ها قرار گرفته است. 


منبع: برترینها

اولین پیک پیتزای تاریخ برای چه کسی بود؟

گفته می شود که “اومبرتوی یکم” پادشاه ایتالیا و همسرش مارگاریتا در سال ۱۸۸۹ میلادی به ناپل سفر کردند که ملکه به دلیل خوردن وعده های غذایی چرب بیمار شد و خواست تا غذای مرسومی را که عامه ی مردم ایتالیا می خورند برایش حاضر کنند. بنابراین از یک سرآشپز ناپلی به نام “رافائل اسپوزیتو” خواسته شد تا…

پیتزا غذایی است که تقریبا همه دوستش دارند. اغلب مردم می خواهند تا پیتزا را به خانه هایشان ارسال کنند. پیک های پیتزا رسان کار را راحت کرده اند، کافی است تا تماس بگیرید تا پیتزا را جلوی در خانه بیاورند. به تازگی معروف ترین برندهای پیتزای دنیا پهبادها و ربات ها را به عنوان پیک پیتزا که قادر به حمل بسته های غذا هستند را وارد سیستم حمل و نقل خود نموده اند. اما ایده ی پیک پیتزا برای اولین بار از کجا و توسط چه کسانی شکل گرفت؟

اولین پیک پیتزای تاریخ برای چه کسی بود؟

گفته می شود که “اومبرتوی یکم” پادشاه ایتالیا و همسرش مارگاریتا در سال ۱۸۸۹ میلادی به ناپل سفر کردند که ملکه به دلیل خوردن وعده های غذایی چرب بیمار شد و خواست تا غذای مرسومی را که عامه ی مردم ایتالیا می خورند برایش حاضر کنند. بنابراین از یک سرآشپز ناپلی به نام “رافائل اسپوزیتو” خواسته شد تا غذایی مناسب حال پادشاه و ملکه را طبخ کند.
 

اولین پیک پیتزای تاریخ برای چه کسی بود؟

رافائل و همسرش سه نوع خمیر آماده کردند و روی یکی از آن را با خمیر موزارلای سفید، دومی را با برگ های ریحان و سومی را با بُرش های گوجه پوشاندند که به نوعی نمادی از پرچم ایتالیا بود. از انجا که پادشاه و ملکه نمی توانستند به رستوران رافائل بروند، رافائل مجبور شد تا خودش پیتزاهای ابداعی خود را برای آنها ببرد. این اولین پیک پیتزای تاریخ بود.

اولین پیک پیتزای تاریخ برای چه کسی بود؟

 
 ملکه پس از خوردن پیتزا گفت که این بهترین غذایی بوده که تا به حال خورده است. به همین دلیل رافائل به شهرت رسید و نام مارگاریتا را بر روی پیتزا گذاشت. پس از گذشت چند روز سرآشپز مخصوص پادشاه به رافائل نامه نوشت و از او به خاطر پیتزای مخصوص ملکه (مارگاریتا) تشکر کرد.

اولین پیک پیتزای تاریخ برای چه کسی بود؟ 


منبع: برترینها

دختر هندی اشک پنبه ای می‌ریزد

برترین ها: بیش از دو هفته است که روزی ۳۵ تا ۴۰ دانه سفید کوچک از چشمان این دختر ۱۱ ساله هندی می‌ریزد که شبیه به پنبه است. ظاهرا اشک‌های پنبه‌ای ماناسی از ۲۵ آگوست آغاز شده و پدرش و مردم روستا معتقدند که ارواح او را تسخیر کرده اند. روستاییان از او اجتناب می‌کند و خانواده اش از ترس خشم الهی درباره وضعیت او حرف نمی‌زنند و آن قدر خرافاتی هستند که هنوز با یک چشم پزشک مشورت نکرده اند.

پزشک محلی پس از شنیدن ماجرای او برای دیدنش آمد و با دیدن دانه‌های سفید رنگ توصیه کرد به یک چشم پزشک مراجعه کنند. طبق نظر پزشکانی که پرونده او را مطالعه کرده اند این دانه‌های سفید رنگ می‌تواند واکنش آلرژیک باشند که به شکل ترشحات یا رگه‌های سفیدرنگ از چشم او خارج می‌شوند و یا یک بیماری که به علت کمبود ویتامین دی ایجاد می‌شود. گاهی ترشحات سفید رنگی در گوشه چشم کودکانی که سوء تعذیه دارند دیده می‌شود که شبیه پنبه است.

دختر هندی اشک پنبه ای می‌ریزد 
دختر هندی اشک پنبه ای می‌ریزد 


منبع: برترینها

سنگ و نوارچرمی که ۸۴۰ دلار فروخته می‌شود

برترین ها: پرداخت ۸۴۰ دلار برای خرید یکی از لوازم هرمس اصل معامله خوبی به نظر می‌رسد، اما در این مورد خاص درباره یک وزنه کاغذ (کاغذ نگهدار) صحبت می‌کنیم که از یک سنگ و یک نوار چرمی تشکیل شده است. چه طور می‌توان چنین چیزی را به فروخت؟ این برند لوکس فرانسوی راهی برای این کار پیدا کرده است و آن را به عنوان سنگ‌های منحصربفرد می‌فروشد، به این معنی که هیچکس دیگری دقیقا مشابه وسیله شما را ندارد. اما کاملا مطمئنیم که درباره هر سنگ رودخانه دیگری هم می‌توان این حرف را زد. احتمال پیدا کردن یکی دیگر با دقیقا همیان شکل و طرح نجومی است و مجبور نیستید چیزی بابت آن بپردازید. البته با این تفاوت که یک نوار چرمی دورش ندارد…

این وزنه کاغذ بخشی از خط تولید هرمس است که هدف آن استفاده از مواد باقی مانده از کیف ها، اکسسوری ها، کفش‌ها و پارچه‌های برند هرمس است تا خرده ریزهای کوچکی بسازد که با محصولات اصلی جفت شوند. در ابن مورد، ماده باقی مانده بند چرمی است. ایده بازیافت ضایعات که در غیراین صورت دور ریخته می‌شدند زیباست، اما قیمت ۸۴۰ دلار برای آن دیوانگی به نظر می‌رسد. ما درک می‌کنیم که قیمت یک عامل مهم در حفظ ویژگی‌های انحصاری یک برند است، اما محدودیت هایی وجود دارد که برای قیمت نزدیک به ۱۰۰۰ دلار برای یک سنگ با نوار چرمی باید اعمال شود.


منبع: برترینها

داستان غم انگیز و خوفناک خونسرد‌ترین قاتل سریالی تاریخ

کارل پانزرام در آخرین ساعات زندگی اش با ذوق و شوق فراوان به ۲۱ قتل، بیش از ۱۰۰ تجاوز، و هزاران دزدی کوچک و بزرگ و ایجاد حریق عمدی اعتراف کرد و در جملات خودش چنین گفت:” برای تمامی این چیزها ذره ای ناراحت نیستم”.

کارل پانزرام در آخرین ساعات زندگی اش با ذوق و شوق فراوان به ۲۱ قتل، بیش از ۱۰۰ تجاوز، و هزاران دزدی کوچک و بزرگ و ایجاد حریق عمدی اعتراف کرد و در جملات خودش چنین گفت:” برای تمامی این چیزها ذره ای ناراحت نیستم”.

جرم شناسان دلیل رفتارهای سادیستیک پانزرام را در دوران کودکی سخت و آشفته ی او جستجو می کنند. وی در مینه سوتا در سال ۱۸۹۱ و در یک خانواده ی مهاجر آلمانی به دنیا آمد. زمانی که پانزرام تنها یک پسربچه بود پدرش خانواده را ترک کرد و وی در سن ۱۲ سالگی اولین سرقت خود را مرتکب شد، پانزرام از خانه ی همسایه یک کیک، یک سیب و یک تپانچه دزدید. اولین دزدی پانزرام باعث شد که به دارالتأدیب ایالتی مینه سوتا منتقل شود، جایی که توسط مسئولین دارالأدیب به شدت کتک خورده و شکنجه شد. وی بعد از مدتی از این مرکز آزاد شد و به خانه بازگشت اما خیلی زود از خانه نیز فرار کرد. پانزرام با سوار شدن بر واگن های قطار از مکانی به مکان دیگر می رفت و در یکی از همین سفرها بود که توسط گروهی کارگر دوره گرد مورد تجاوز قرار گرفت.

داستان غم انگیز و خوفناک خونسرد‌ترین قاتل سریالی تاریخ

رنج هایی که وی در این دوران کشید برایش بسیار سخت و شوکه کننده بود اما به گفته ی خودش باعث شد خیلی چیزها یاد گرفته و باهوش تر رفتار کند و البته به فکر تلافی کردن این شکنجه ها بیفتد. بدین ترتیب وی رفته رفته اعمال خبیثانه ی خود را آغاز کرد. پانزرام به سوار شدن بدون بلیط به قطارها، سوزاندن ساختمان ها و دزدی ادامه می داد اما در سال ۱۹۰۸ بار دیگر به خاطر دزدی به دردسر افتاد. در سال های آینده وی بارها و بارها دستگیر شده و به زندان رفت اما دیگر نمی توانست دست از عادت زشت خود بردارد. در سال ۱۹۱۵، پانزرام به خاطر دزدی های متعدد به ۷ سال زندان در زندان ایالتی اوریگون محکوم شد.

داستان غم انگیز و خوفناک خونسرد‌ترین قاتل سریالی تاریخ

زندگی در این زندان بسیار سخت و مشقت بار بود و نگهبانان زندان به زودی به دلیل رفتارهای خشن و دردسرسازی های پانزرام با او به دشمنی پرداختند و زندگی اش را از آن چه که بود جهنم تر کردند. بدین ترتیب همواره او را کتک زده، از سقف آویزان کرده و یا او را به سلول انفرادی می انداختند، جایی که پانزرامتا روزها چیز زیادی جز تعدادی سوسک برای خوردن پیدا نمی کرد. در اولین سال از محکومیت خود در زندان ایالتی اوریگون، پانزرام به یکی از هم سلولی هایش به نام اوتو هوکر کمک کرد تا از زندان فرار کند و هوکر نیز در حین فرار یکی از نگهبانان را به قتل رساند.

همین موضوع باعث شد که پانزرام بار دیگر به عنوان شریک جرم در قتل نکهبان زندان محاکمه شود. اما پانزرام خیال نداشت از زندان رهایی پیدا کند بنابراین در سال ۱۹۱۷ از زندان فرار کرد، اما دستگیر شده و بار دیگر به زندان بازگردانده شد. وی که هیچ گاه از گذشته عبرت نمی گرفت بار دیگر در سال ۱۹۱۸ از زندان فرار کرد. در سال ۱۹۲۰ یک قایق تفریحی به نام «آکیسکا» خرید و با فریب دادن سربازان آمریکایی، آن ها را در حالی که مست بودند به قایق خود کشانده و پس از تجاوز آن ها را می کشت و جنازه هایشان را در دریا می انداخت. یک روز در نتیجه ی طوفان، قایق پانزرام غرق شد و وی تصمیم گرفت به آفریقا برود. به محض ورود به آنگولا یک پسر نوجوان را فریب داده و پس از تجاوز او را به قتل رساند. وی بعدها در مورد این جنایت چنین گفت:” وقتی که او را رها کردم مغزش داشت از گوش هایش بیرون می زد و هیچوقت نمی توانست از ان لحظه مرده تر باشد”.

داستان غم انگیز و خوفناک خونسرد‌ترین قاتل سریالی تاریخ

اما پانزرام هنوز از جنایت سیر نشده بود. او مرگ بیشتر، ویرانی بیشتر و خونریزی بیشتری می خواست. چند روز بعد او ۶ راهنمای محلی که می خواستند او را به شکار کروکودیل ببرند را به قتل رساند و کروکودیل ها با لذت تمام جسدهای آنان را بلعیدند. یک سال بعد، پانزرام دیگر از جنایت در آفریقا خسته شده بود به همین دلیل بار دیگر به راه افتاد. مقصد بعدی او لیسبون بود اما به زودی مشخص شد که پلیس پرتغال در جستجوی اوست زیرا از قتل هایی که در آفریقا انجام داده بود باخبر شده بودند. پانزرام که فکر می کرد دارد به سمت تله می رود به آمریکا بازگشت. در آمریکا نیز پانزرام همانند قبل به تجاوز و قتل مردان جوان ادامه داد.

او هیولایی پرزور بود و هیکلی تنومند داشت به همین دلیل به راحتی مردان جوان و حتی مردان قوی مانند خود را مغلوب می کرد. هر چقدر که پانزرام یک قاتل زبردست بود به همان اندازه در دزدی افتضاح عمل می کرد. در سال ۱۹۲۸ وی بار دیگر بخاطر دزدی دستگیر شده و به زندان فدرال لیون وورث فرستاده شد. وقتی پانزرام به قتل ۲ نوجوان اعتراف کرد وی را به ۲۵ سال زندان محکوم کردند. پانزرام به شدت از زندان بیزار بود و این موضوع در مورد زندان لیون وورث نیز صدق می کرد بنابراین مانند همیشه تصمیم به فرار گرفت اما موفق نشد. در حین فرار، نگهبانان او را دستگیر کرده و ان قدر کتکش زدند تا بیهوش شد. سال بعد پانزرام مسئول بخش شستشوی زندان را با ضربات یک میله ی آهنی به قتل رساند. این بار پانزرام به مرگ محکوم شد.

داستان غم انگیز و خوفناک خونسرد‌ترین قاتل سریالی تاریخ

مجازات مرگ درست مانند یک رویا بود که برای پانزرام به حقیقت پیوست. وقتی که گروه های مدافع حقوق بشر سعی کردند او را از مجازات مرگ نجات دهند، پانزرام آن ها را مسخره کرده و اعلام کرد که ای کاش می توانست همه ی آن ها را بکشد. اما این مرد روانی زمانی که در انتظار حکم اعدام به سر می برد توانست بالاخره با یک نفر دوست شود. یکی از نگهبانان زندان به نام هنری لسر دلش به حال پانزرام سوخت و به او یک دلار داد تا بتواند در روزهای اخر عمرش چند سیگار بخرد و دود کند و این دو به سرعت دوست شدند. خیلی زود لسر برای پانزرام کاغذ و قلم تهیه کرد و از او خواست که داستان زندگی اش را بنویسد. پانزرام نیز همین کار را کرد و هیچ کدام از جزییات خوفناک جنایاتش را از قلم نیانداخت.

داستان غم انگیز و خوفناک خونسرد‌ترین قاتل سریالی تاریخ

در یکی از جملات خود در این کتاب، پانزرام چنین نوشت:” ای کاش تمام نسل بشر یک گلو داشت و من دستانم را دور ان حلقه می کردم. به نظر من تنها راه برای تغییر دادن مردم کشتن آن هاست”. در نهایت این نوشته ها توسط لسر چاپ شد اما در سال ۱۹۷۰٫ توصیفات دقیق و پرجزییات این قاتل روانی از جنایت هایش برای بسیاری قابل تحمل نبود.

داستان غم انگیز و خوفناک خونسرد‌ترین قاتل سریالی تاریخ

پانزرام تنها یک سال وقت داشت تا زندگی نامه ی پر از جنایت و البته مشقت بار خود را به رشته ی تحریر درآورد و در نهایت در سال ۱۹۳۰ به دار مجازات آویخته شد. آخرین جملاتش قبل از اعدام این بود:” زود باشید! حرام زاده های ایندیانایی! در همین زمانی که شما دارید وقت تلفی کنید من می توانستم چندین مرد را به قتل برسانم”. در سال ۱۹۹۶ از روی داستان زندگی او فیلمی با عنوان «قاتل: خاطرات قتل» (Killer: A Journal of Murder) با بازی جیمز وودز در نقش پانزرام ساخته شد.


منبع: برترینها

غواصی که تبدیل به مرد بادکنکی شد

برترین ها: الجاندرو راموس ماتینز، غواص پرویی بعد از یک حادثه وحشتناک که باعث شد شبیه یک بادکنک شود سوژه رسانه‌ها شده است. ظاهرا او از عمق ۳۰ متری خیلی سریع بالا آمده که موجب ایجاد نیتروژن در خونش شده که حباب‌های بسیار بزرگی در عضلاتش ایجاد کرده و او را شبیه بادکنک کرده است.

پزشکان از تاثیر وحشتناک غلاف‌های نیتروژن در ظاهر فیزیکی این مرد شگفت زده شدند. بیماری ناشی از کاهش ناگهانی فشار باعث می‌شود نیتروژن از حالت محلول خارج شود و حباب هایی در خون و بافت بیمار تشکیل دهد. در موارد خفیف، علائم شامل خستگی غیرمعمول، سرگیجه، تهوع و درد مفاصل می‌شود، اما در مواد نادر می‌تواند موجب فلجی یا حتی مرگ شود. اما اثر تغییر شکلی که روی این غواص داشته منحصربفرد به نظر می‌رسد.

این حادثه چهار سال پیش برای مارتینز اتفاق افتاده، اما پزشکان هنوز راهی برای خارج کردن حباب‌های نیتروژن از بدن او نیافته اند. از آنجا که به نظر می‌رسد این بسته‌های گازی به گوشت او متصل هستند نمی‌توان با عمل جراحی خارجشان کرد بنابراین بهترین راه حلی که تاکنون مطرح شده این بوده که او را در یک اتاق اکسیژن تحت فشار قرار دهند. آن‌ها توانسته اند تا کنون ۳۰ % حباب‌های عظیم نیتروژن را از بین ببرند و پیش بینی می‌شود مارتینز حداقل ۱۰۰ جلسه دیگر باید در این اتاق قرار گیرد و سپس تحت عمل جراحی قرار گیرد. هزینه چنین عملی ۱۰۰ هزار دلار تمام می‌شود که غواص فقیر از عهده آن برنمی آید و حتی معلوم نیست حالا که دیگر نمی‌تواند غواصی کند چطور زندگی خود را اداره می‌کند.


منبع: برترینها

هنر تصادفی جالبی که لکه ها ایجاد کرده اند

برترین ها: ریختن و نشت مایعات، چه جوهر باشد یا قهوه، یا آب یا روغن، همیشه آزاردهنده است به خصوص اگر جایی را لکه دار کند. اما همان طور که در این مجموعه تصاویر هنر تصادفی، گاهی از دست دادن چیزی می‌تواند منجر به یک شگفتی غیرمنتظره و خوشایند شود. ممکن است تصاویر زیر عمدی به نظر برسند، اما همه آن‌ها کاملا تصادفی به وجود آمده و ثابت می‌کنند که هنر واقعا در چشم بیننده است.

جوهر ریخته شده روی انگشت شبیه یک جنگل سوخته

هنر تصادفی جالبی که لکه ها ایجاد کرده اند 

 

این لکه روی میز شبیه سگی است که یک بوی خوب شنیده است

هنر تصادفی جالبی که لکه ها ایجاد کرده اند 

لکه روی دیوار شبیه پاندا

هنر تصادفی جالبی که لکه ها ایجاد کرده اند 

یک لکه رنگ سیاه شبیه گوزن

هنر تصادفی جالبی که لکه ها ایجاد کرده اند 

یک لکه رنگ سبز تیره در یک گالن شبیه یک قطره اشک شده است

هنر تصادفی جالبی که لکه ها ایجاد کرده اند 

در فروشگاه رنگ این رنگ به شکل یک آتشفشان درآمده است

 هنر تصادفی جالبی که لکه ها ایجاد کرده اند

باقی مانده رنگ سیاه در ترکیب با رنگ سفید یک جنگل کوچک ایجاد کرده است

 هنر تصادفی جالبی که لکه ها ایجاد کرده اند

یک قطره قهوه با گذشت زمان شبیه یک چشم شده است

هنر تصادفی جالبی که لکه ها ایجاد کرده اند 

یین یانگ در یک قطره آب

هنر تصادفی جالبی که لکه ها ایجاد کرده اند 

لکه آب شبیه به خرس

هنر تصادفی جالبی که لکه ها ایجاد کرده اند 

لکه‌ای شبیه به موجود فضایی

هنر تصادفی جالبی که لکه ها ایجاد کرده اند 

شباهت لکه آب به سنجاب

هنر تصادفی جالبی که لکه ها ایجاد کرده اند 

این آب به شکل یک درخت روی زمین پخش شده است

هنر تصادفی جالبی که لکه ها ایجاد کرده اند 

لکه قهوه شبیه به کوسه

هنر تصادفی جالبی که لکه ها ایجاد کرده اند 

لکه رنگ شبیه مغز انسان

هنر تصادفی جالبی که لکه ها ایجاد کرده اند 

لکه آب شبیه ماهیگیر

هنر تصادفی جالبی که لکه ها ایجاد کرده اند 


منبع: برترینها

مخوف‌ترین سلاح‌های جاسوسی

شاید شما نیز در فیلم های علمی تخیلی سلاح های جاسوسی زیادی را دیده اید باعث شگفتی شما شده است. اما باید بدانید که چنین سلاح هایی در واقعیت نیز وجود دارند . در ادامه به معرفی آنها خواهیم پرداخت. با میهن پست همراه شوید.

سلاح های جاسوسی که در این لیست قصد داریم به معرفی آن ها بپردازیم، معمولا در ابعادی بسیار کوچک  و کاملا دور از ذهن ساخته شده اند. این سلاح ها در هر شرایطی افراد را از پای درمی آورد.

موش کور : نام مستعار و کنایه آمیز این سلاح «کِیسی جونز» است ؛ کیسی جونز یک مهندس قطار بود که در جریان یک حادثه جدیِ راه آهن باعث جلوگیری از مرگ مسافران شد. «موش کور» مجهز به یک باطری فوتوالکتریکی بود که در حین روز شارژ می شد و هنگامی که در معرض تاریکی ناگهانی و شدید قرار می گرفت به یک باره منفجر می گشت. این سلاح را در مواضع حساس قطارها جایگذاری می کردند و هنگامی که قطار وارد تونل می شد، بمب به صورت خودکار منفجر می گشت. انفجار یک قطار درون تونل، خساراتی به مراتب بیشتر از خسارات متحمل شده به خود قطار داشت. پس از انفجار، تونل به طور کل مسدود می شد و آوار برداری و خارج نمودن بقایای قطار از تونل چندین روز به طول می انجامید. بدین ترتیب، امکان استفاده مجدد از خط آهن به طور کل منتفی می شد. «موش کور» قابلیت بهره برداری به کمک چاشنی الکتریکی را هم داشت و از این رو، یک سلاح بسیار کارآمد تلقی می شد. طبق اعلام شاهدین، بر روی «موش کور» برچسبی نصب شده بود با این مضمون: «در صورتی که این سلاح توسط عوامل کنسرسیوم راه آهن رایش سوم (آلمانی ها) کشف شود، با حاملین آن به شدت برخورد خواهد شد».

مخوف‌ترین سلاح‌های جاسوسی

اژدرهای ذغال سنگ : «اژدر ذغال سنگ» بمبی تعبیه شده در یک محفظه آهنین بود که برای استتار، درون یک قطعه ذغال سنگ جایگذاری می شد. این بمب را درون بخش انبار ذغال سنگ کشتی مخفی می کردند تا هنگام تأمین سوخت، به همراه قطعات واقعی ذغال سنگ، درون کوره انداخته شود. معمولاً شدت انفجار حاصل از آن به حدی بود که کشتی به طور جدی آسیب می دید یا حتی غرق می شد. این پدیده، اختراع یک مهاجر ایرلندی تبار به نام «توماس اِجوُرث کورتِنای» بود که در زمان جنگ های داخلی آمریکا به نفع «جنوبی ها» (ایالات مؤتلفه آمریکا) به کار رفت. کورتنای در ابتدا ساکن سنت لوئیس بود اما به خاطر مشکلات مالی به بخش های جنوبی آمریکا مهاجرت کرد و بمب مخفی خود را در اختیار دولت جنوبی قرار داد. رییس جمهور وقت دولت مؤتلفه، «جفرسون دیویس»، پس از آشنایی با اژدر ذغال سنگ، به شدت شیفته این ایده شد. او به کورتنای سمت «مأمور مخفی ویژه» را تفویض نمود و وظیفه کارگذاری این بمب ها در کشتی های نیروهای شمالی را واگذار کرد. تیم تحت سرپرستی کورتنای، به کمک این شیوه، ۶۰ کشتی رقیب را منهدم کرد که یکی از آنها کشتی حامل دریاسالار «دیوید پورتر» بود.

مخوف‌ترین سلاح‌های جاسوسی

نیش زن : اولین تفنگ تعبیه شده درون پوشش خودکار، در حوالی دهه ۱۹۲۰ میلادی مورد استفاده قرار گرفت و پس از آن، کاربردش در بین جاسوسان به عنوان یکی از سلاح های جاسوسی رواج یافت. «نیش زن» یا «اِستینگِر» سلاحی بود که نخستین بار توسط «OSS» معرفی شد. البته بعدها سازمان سیا نمونه های تکمیل شده تر از آن را تولید نمود. درست مثل سایر نمونه های «خودکار-تفنگ»، این سلاح برای بُرد نزدیک طراحی شده بود و از گلوله ای به کالیبر ۰/۲۲ بهره می گرفت. اِستینگِر، یک بار مصرف بود و توانایی بارگذاری مجدد گلوله را نداشت، ضمنا از آنجایی که از ساختار ماشه ای بهره می برد، نمی شد از آن بلادرنگ استفاده کرد، به همین خاطر، در دستورالعمل های OSS درج شده بود که حتی المقدور استفاده از آن در مواضع و موقعیت های مخفی و پنهان صورت پذیرد.استینگر OSS را نباید با خودکار-تفنگ های مدرن امروزی مقایسه کرد. نمونه های مدرن این سلاح نخستین بار در دهه ۱۹۹۰ میلادی ارائه شد. این نمونه ها قابلیت گلوله گذاری مجدد داشتند و برای استفاده باید درون یک ابزار تاشو شبیه به تفنگ دستی قرار می گرفتند. به خاطر این ساز و کار، «ATF» (دفتر نظارت بر مواد الکلی، تنباکو، اسلحه و مواد منفجره در آمریکا)، این سلاح ها را در رده تفنگ های دستی ارزیابی کرد که به موجب آن امکان خرید و فروش شان، فارغ از کسب مجوزهای لازم برای یک «تفنگ-خودکار» واقعی، میسر گردید.

مخوف‌ترین سلاح‌های جاسوسی

تفنگ های عصایی : تفنگ های عصایی یکی از  سلاح های جاسوسی نخستین بار در اوایل دهه ۱۸۰۰ میلادی ارائه شدند و پس از آن رواج یافتند. در ابتدا بازار خرید این سلاح ها بیشتر در اختیار مزرعه دارانی بود که قصد داشتند در اسرع وقت با آفات مزارع (اعم از موش، کلاغ و…) مقابله کنند. همچنین، اسلحه ی مورد اشاره برای غافلگیری سارقان و جلوگیری از سرقت بسیار موثر بود. بعدها، تولیدکنندگان اسلحه در آمریکا به پتانسیل های این ابزار به عنوان یک سلاح مخفی پی بردند. به دنبال تصویب قوانین گوناگون در مورد سلاح های مخفی در ایالات مختلف آمریکا، کاربرد ابزارک های عصایی شکل تنوع بیشتر یافت: از فلاسک مخفی شده در عصا گرفته تا میکروسکوپ! به خاطر پتانسیل مخفی سازی بالای تفنگ های عصایی، نهادهای امنیتی-اطلاعاتی و در رأس آنها «کا گ ب» به استفاده از این سلاح ها تمایل نشان دادند. در سال ۱۹۸۶ میلادی، از یک جاسوس اهل شوروی نوعی «عصا-تفنگ» با کاربرد ویژه کشف و ضبط شد که در دادگاه علیه او به کار رفت و نهایتاً فرد مذکور به خاطر جاسوسی علیه نیروی دریایی آمریکا محکوم گردید.

مخوف‌ترین سلاح‌های جاسوسی

تفنگ سیانوری : تفنگ سیانوری یکی دیگر از سلاح های جاسوسی به عنوان ابزاری تروریستی توسط نیروهای «کا گ ب» مورد استفاده قرار می گرفت. بر خلاف مورد ترور «گئورگی ایوانوف مارکوف» که از طریق شلیک یک گلوله حاوی سیانور از یک تفنگ تعبیه شده در یک چتر به وقوع پیوست، کاربرد تفنگ سیانوری به شکل اسپری نمودن سم سیانور به سمت قربانی بود. از آنجایی که محتویات سم به صورت افشانه در فاصله نزدیک به قربانی رها می گشت، برای پیشگیری از عوارض، استفاده کننده از اسلحه باید پیش از شلیک، یک قرص خنثی کننده سم مصرف می نمود. عارضه بارز تفنگ سیانوری، وقوع حمله قلبی است و این سلاح هیچ گونه علامت بر روی جسم باقی نمی گذارد. تا کنون، استفاده از اسلحه یاد شده لااقل در دو مورد تأیید گشته است. این موارد توسط مأمور «کا گ ب»، «بوهدان استاشینسکی» به اجرا در آمده اند؛ یکی از قربانیان یک نویسنده سیاسی اوکراینی و دیگری یک سیاستمدار اوکراینی بوده است. شیوه اجرای عملیات ترور توسط استاشینسکی از این قرار بود: او اسلحه را لای یک روزنامه پنهان می کرد و مخفیانه به قربانی نزدیک می شد. در موقعیت مناسب، استاشینسکی تفنگ را خارج می نمود و آن را در مقابل صورت قربانی شلیک می کرد. لازم به ذکر است که هر دو قربانی در بازه زمانی زیر یک دقیقه جان باختند. استاشینسکی، بعدها به «کا گ ب» پشت کرد و در حال حاضر در مکانی نامعلوم به حیات خود ادامه می دهد.

مخوف‌ترین سلاح‌های جاسوسی

کاکولوب : «کاکولوب» (Caccolube) یکی دیگر از اختراعات «OSS» در سلاح های جاسوسی است. این ابزار در واقع یک ماده شیمیایی ریگ مانند بود که از آن برای انهدام موتورهای وسایل نقلیه استفاده می شد. کاکولوب معمولاً در بسته های پنج تایی حمل می گشت. از آنجایی که ترکیب مذکور هیچ گونه خاصیت انفجاری نداشت، کارآمدی آن افزایش می یافت و فرد حامل می توانست آن را بدون هیچ گونه خطری حمل و نقل کند. چون ترکیب مذکور حالتی پودر شکل داشت، در مواقعی که حامل آن احساس می کرد احتمال دارد لو برود، به راحتی می توانست از شرش راحت شود.آنچه از ویدئوهای آموزشی OSS به دست آمده، حکایت از آن دارد که مأمورین به راحتی و در نهایت سرعت می توانند این ترکیب را درون موتور وسایل نقلیه ریخته و عملیات را پیش ببرند.پس از قرار گیری در محل مناسب، لایه لاستیکی اطراف ترکیب، در ماده نفتی موجود در موتور حل می شود و محتویاتِ آن درون موتور رها می گردد. اندکی پس از راه افتادن خودرو، کاکولوب به طور کامل اجزای موتور را نابود می کند. با از کار افتادن وسیله نقلیه دشمن، نیروها یا مجبور می شوند پیاده به مسیر خود ادامه دهند یا باید مشغول اندیشیدن تدبیری برای بازگرداندن خودرو به پایگاه شوند. در هر دو حالت، یک وسیله نقلیه از حضور در میدان نبرد باز می ماند و هزینه تعمیر یا تخریب کامل آن به نیروهای دشمن تحمیل می گردد.کاکولوب از لحاظ کارکرد شباهت زیادی به یک سلاح دیگر موسوم به «حشره شب تاب» (Firefly) داشت که درون محفظه سوخت جایگذاری می شد. شب تاب در اصل یک بمب ساعتی بود که باعث انهدام موتور می شد. نتیجه نهایی به کارگیری هر دو سلاح به هم شباهت داشت اما تلفات شب تاب به مراتب بیشتر بود.

مخوف‌ترین سلاح‌های جاسوسی

خنجر نهفته در کفش جیمز باند : «یان فلمینگ»، نویسنده سری داستان های جیمز باند، رفاقتی قدیمی با رییس پیشین سازمان سیا، «آلن دالِس» داشت. هنگامی که دالس در جریان یک سفر به بریتانیا با فلمینگ ملاقات کرد، نویسنده سرشناس مدعی شد که سیا به اندازه کافی در زمینه توسعه ابزارهای جاسوسی موفق نبوده است. دالس که از ایده های فلمینگ به وجد آمده بود، بخش تحقیق و توسعه سازمان تحت امر خود را موظف نمود تا برخی از ابزارهای مورد استفاده جیمز باند را کپی برداری و تولید کنند.حاصل این ملاقات، ساخت تعدادی از دستگاه های مخفی و سلاح های جاسوسی جیمز باند به صورت واقعی شد. در این زمره می توان به «خنجر نهفته در کفش» (متعلق به فیلم «از روسیه با عشق») و «دستگاه ردیاب» (متعلق به فیلم «پنجه طلایی») اشاره  کرد.هنوز مشخص نیست که جاسوسان سیا تا چه اندازه توانسته اند از خنجر نهفته در کفش بهره برند، اما هر چه بود، رفاقت دالس و فلمینگ منجر به خلق راهکارهای جدید برای دستیابی به هدف شد. ناگفته نماند که در برخی از کارهای فلمینگ، ابزارهای واقعی مورد استفاده توسط سازمان جاسوسی سیا نیز معرفی شده است. البته بنا به توصیه دالس، این دستگاه ها تنها نمایانگر جنبه هایی محدود از کاربردهای گسترده این ابزار آلات هستند.اما از همه این موارد که بگذریم، نباید از این نکته گذشت که رفاقت این دو چهره سرشناس تبعاتی هم در بر داشت. به عنوان مثال، روزنامه های روسی تا مدت ها مسئولین سیا را به خاطر ایده گیری از یک نویسنده بریتانیایی مورد تمسخر قرار می دادند.

مخوف‌ترین سلاح‌های جاسوسی

وِلراد MK ‏۲ : «وِلراد MK ‏۲» یکی از سلاح های جاسوسی که توسط بریتانیایی ها و آژانس «SOE»، صرفاً برای عملیات ترور تولید شده بود. اسلحه مورد بحث به شکل لوله ای بود که شامل اجزای بسیار ساده می شد. بدون خشاب، این سلاح شباهت زیادی به تلمبه ساده دوچرخه داشت. اجزای اسلحه هیچ گونه نشان و نوشته خاصی نداشتند و به همین دلیل، پی بردن به هویت شرکت سازنده اش غیر ممکن بود. گفته می شود تنها سازندگان اصلی وِلراد از مکان ساخت آن آگاهی داشتند. در چند جا نقل شده که شرکت «بریتیش اِسمال آرمز» مبدعش بوده، اما به خاطر فقدان حتی یک مدرک موثق، آن را «اسلحه ساخته شده توسط ارواح» می نامند.تولید ولراد، با توجه به وضعیتِ اقتصادیِ خرابِ زمانِ جنگ، بسیار مقرون به صرفه بود. اجزای اصلی اسلحه عبارت بودند از: یک لوله تفنگ صدا خفه کن، و یک خشاب هشت گلوله ای احاطه شده با روکش لاستیک که کاربرد دسته را هم داشت. به خاطر ظاهر اسلحه و از آنجایی که ساختار ماشه چکان درست پشت مخزن شلیک گلوله قرار داشت، صدای شلیک و گاز خارج شده از سر تفنگ به میزان قابل توجه کاهش می یافت.امکان شلیک چند باره گلوله نیز میسر بود اما به خاطر اینکه معمولاً هنگام شلیک، سر اسلحه در نزدیک ترین فاصله ممکن به بدن قربانی قرار می گرفت، غالباً نیازی به شلیک مجدد احساس نمی شد. در قسمت سر لوله تفنگ، گودی خاصی رویت می گشت که باعث می شد در هنگام شلیک، تکانش حداقلی صورت گیرد. با توجه به آنچه در بالا آمد به جد می توان این اسلحه را تفنگ ایده آل ترور نام گذاشت.

مخوف‌ترین سلاح‌های جاسوسی

اِسلیو گان MK ‏۲ : «اسلیو گان» یکی از سلاح های جاسوسی نیز توسط بریتانیایی ها و آژانس «SOE» ساخته شده بود. کاربرد این سلاح، انجام ترورهای مرگبار بود و به مانند «ولراد» از لوله صدا خفه کن بهره می برد که گلوله کالیبر ۰/۳۲ از آن شلیک می گشت. با این حال، اسلیو گان قابلیت تنها یک شلیک را داشت و از آنجایی که هیچ گونه دسته ای نداشت، می شد آن را در آستین لباس پنهان کرد (واژه «اسلیو» [sleeve] به معنای آستین است). علی رغم برخورداری از مهمات قوی تر از «خودکار-تفنگ استینگر»، «اسلیو گان Mk ‏۱» به صورت چخماقی (سرپُر) مورد استفاده قرار می گرفت. البته در مدل «MK ‏۲» این ایراد برطرف شد. حال، تنها با چکاندن یک ماشه کوچک، گلوله شلیک می شد.اسلیو گان قابلیت شلیک گلوله تا برد ۲/۷ متر را داشت، با این حال، برای کارکرد مؤثر، بهتر بود سر لوله تفنگ در نزدیک ترین فاصله ممکن با بدن قربانی قرار گیرد. روی هم رفته، اسلیو گان اسلحه ای کاملاً مخفی بود که جاسوس-تروریست ها ترجیح می دادند قربانیان خود را در کمال خونسردی با آن به قتل برسانند. صد البته، گزینه حرفه ای تر، استفاده از سم بود.

مخوف‌ترین سلاح‌های جاسوسی


خودکارهای زهرآگین : در مسیر عزیمت برای ترور یک دشمن سیاسی، یکی از جاسوسان کره شمالی، در حالی تن به دستگیری داد که از او تعدادی سلاح مخفی، از جمله دو اسلحه خودکار شکل کشف و ضبط گردید. یکی از این سلاح های جاسوسی ، در نوک خود مجهز به یک سوزن بود که از طریق آن سم به قربانی تزریق می شد. ظاهر این اسلحه به گونه ای بود که هرگز نمی شد بین آن و یک خودکار معمولی تفاوت گذاشت. اما اسلحه دیگر، قابلیت شلیک گلوله ای زهرآگین را داشت. در بازرسی بدنی، یک اسلحه دیگر نیز از او کشف شد که ظاهری شبیه به چراغ قوه داشت. مقامات امنیتی، پس از امتحان اسلحه مذکور، از دقت و قدرت مرگبار آن شگفت زده شدند. مقامات کره جنوبی، اسلحه تعبیه شده در چراغ قوه را کشفی جدید عنوان نمودند اما اعلام داشتند، کاربرد سلاح های خودکار شکل، مسبوق به سابقه بوده است.هدفِ ترور، فردی موسوم به «پارک سانگ-هاک» اعلام شد که پیش تر از طریق بالون، بر فراز مرزهای کره شمالی، اقدام به انتشار اعلامیه های ضد پیونگ یانگ (پایتخت و مقر حاکمیت کره شمالی) نموده بود. پس از آگاهی از اقدام فرد مذکور، رژیم کره شمالی، دولت کره جنوبی را تهدید به مقابله به مثل نظامی نمود اما در پایان مشخص شد آنها راهکار ترور را در پیش گرفته اند و می خواهند نقشه خود را توسط مأموری به نام «آن» (Ahn)، اجرایی کنند. پس از اثبات اتهام توسط دادگاهی در کره جنوبی، «آن» به چهار سال زندان محکوم شد که در قیاس با جرمی نظیر «اقدام علنی برای قتل به وسیله سم»، مجازاتی ناچیز محسوب می شود.

 مخوف‌ترین سلاح‌های جاسوسی


منبع: برترینها

سفری به تپه‌های شنی رنگارنگ پارک ملی لاسن کالیفرنیا

سفر به تپه‌ های شنی رنگارنگ پارک ملی لاسن کالیفرنیا حتما آرزوی هر گردشگر علاقه مند به طبیعت خواهد بود. چرا که در پارک ملی آتشفشانی لاسن واقع در ایالت کالیفرنیا، تپه‌های شگفت انگیزی وجود دارد که این تپه‌های شنی رنگارنگ و دیدنی در اثر پدیده‌های زمین‌شناختی بوجود‌ آمده‌اند، گویا با قلمو نقاشی شده‌اند.

تپه‌های شنی رنگین موجود در لاسن، گستره‌ای از سنگ‌های متخلخل هستند که در اثر اکسیداسیون خاکستر‌های آتشفشانی بوجود آمده‌اند. زمانی که مواد مذاب آتشفشانی از دهانه‌ی آتشفشان خارج می‌شوند، این خاکستر‌ها اکسایش یافته و این تپه‌های شنی را در پارک ملی لاسن (Lassen) در کالیفرنیای شمالی بوجود می‌آوردند. بر روی نوک این تپه‌ها، خاکستر‌های آتشفشانی در اثر اکسایش به رنگ روشن در‌آمده‌اند زیرا این خاکستر‌ها، بر روی مواد مذاب روان که هنوز داغ و آتشین بودند، فرود آمده‌اند.این تپه‌های شنی به همراه بستر‌ها و لایه‌هایی که از مواد مذاب آتشفشانی ایجاد شده‌اند، همگی در نزدیکی مخروط‌ آتشفشانی Cinder cone واقع شده‌اند. این مخروط آتشفشانی ۲۱۳ متر ارتفاع دارد و تخمین زده می‌شود آخرین بار در دهه‌ی ۱۶۵۰ فوران کرده است.

مخروط آتشفشانی Cinder cone در این پارک از مواد مذابی تشکیل شده است که از جنس بازالت و به صورت روان و شل بوده‌اند. در طی فوران آتشفشان، مواد مذاب به صورت قطراتی همراه با گاز از دهانه‌ مخروط به سمت بالا پرتاب می‌شوند؛ اما پس از سرد شدن و سخت شدن این مواد مذاب، سنگ‌های آذرین متخلخل ایجاد می‌شوند. زمانی که حباب‌های گاز، درون این مواد آتشفشانی محبوس می‌شوند و نمی‌توانند خارج شوند، باعث می‌گردند که سنگ آذرین ایجاد شده، شکل متخلخل و حفره دار داشته باشد. سپس این مخروط آتشفشانی مانند بسیاری از مخروط‌ های آتشفشانی دیگر خاموش شده و از فعالیت باز ایستاده است. در واقع در یک دوره‌ای از زمان، چندین جریان مذاب بازالتی از درون این مخروط فوران می‌کند و لایه‌ها و پهنه‌هایی از مواد مذاب با نام Fantastic lava beds ایجاد می‌شود سپس این مخروط از فعالیت باز می‌ایستد.

مخروط آتشفشان Cinder cone نیز در حقیقت از دو مخروط آتشفشانی تشکیل شده است. آثار و بقایای یک مخروط آتشفشانی اولیه که تقریبا به طور کامل مدفون شده، بر روی دامنه‌ی جنوبی مخروط آتشفشانی بزرگتر، مشهود و قابل رؤیت است. به احتمال زیاد، بخش عمده‌ای از مخروط‌ آتشفشانی اولیه توسط جریان‌های مواد مذاب که از درون مخروط آتشفشانی بزرگ تر فوران می‌کرده است، مدفون شده و از بین رفته است.

قطعاتی از سنگ‌های قرمز و سخت آذرین با نام اسکوریا (Scoria) در مواد مذابی که تپه‌های رنگین را بوجود‌ آورده‌اند، دیده شده است. این سنگ‌های آذرین قرمز، بخش‌هایی از مخروط آتشفشانی اولیه بوده‌اند که توسط جریان گدازه‌ها و مواد مذاب مخروط آتشفشانی بزرگ‌تر از روی دامنه‌ پرشیب آن شسته شده و به سمت سطح هموارتر آورده شده‌اند که بعدها این تپه‌های شنی را بوجود آورده‌اند.

یک مسیر پیاده‌رویی به سمت نوک مخروط آتشفشان Cinder cone وجود دارد. کسانی که این مسیر را طی می‌کنند و به نوک مخروط می‌رسند به طور حتم از تماشای چشم‌انداز این منطقه که در اثر فعالیت‌های آتشفشانی بوجود آمده است، شگفت زده خواهند شد. بخاطر وجود سنگ‌های سستی که در این منطقه وجود دارد، بالا رفتن از این مخروط آتشفشانی کار بسیار دشواری است و امکان سر خوردن و افتادن شما به پایین تپه‌‌ی مخروطی وجود دارد. این تپه‌های شنی رنگین در ضلع جنوب شرقی این مخروط آتشفشانی و درست در پشت پهنه‌های بازالتی Fantastic lava beds واقع شده‌اند.


منبع: برترینها

مردی که ۴۰ روز دست تنها برای تامین آب خانواده‌اش چاه کند

برترین ها: مرد هندی که بعد از اینکه خانواده اش را از دسترسی به چاه روستا منع کردند مصمم شد برای آن‌ها آب آشامیدنی فراهم کند و ۴۰ روز صرف کندن چاهی به عمق حدود ۵ متر کرد. در شرایط عادی کندن چنین چاهی به ۴ یا ۵ نفر نیاز دارد، اما باپورائو این کار را خودش به تنهایی انجام داد.

او یک کارگر روزمزد و یکی از اعضای روستای دالیت است که از قدیم با افراد طبقات بالاتر مورد تبعیض قرار می‌گرفته اند. همسر باپورائو وقتی رفت که از چاه روستا آب بکشد، اما صاحب چاه مانع او شد و او را دور کرد؛ بنابراین باپورائو تصمیم گرفت برای خودش چاه حفر کند تا دیگر از این نوع تحقیر‌ها رنج نبرد. او حفر چاه را آغاز کرد و شش ساعت در روز کار می‌کرد، چهار ساعت قبل از کار و دو ساعت بعد از کار همیشگی اش. باتوجه به اینکه سه چاه موجود در در روستا خشک شده بود، به نظر می‌رسید این یک کار احمقانه است و دیگران او را دلسرد و حتی مسخره می‌کردند. هیچکس به او کمک نکرد، حتی همسرش از ترس تمسخر دیگران از او دور شد. اما باپورائو تسلیم نشد و به کارش ادامه داد و سرانجام چهل روز بعد به آب رسید.

اکنون چاه او حدود ۵ متر عمق و ۸. ۱ متر عرض دارد و او با مهربانی به دالیتی‌ها اجازه می‌دهد از آن آب بردارند. اکنون باپورائو یک قهرمان محلی به حساب می‌آید و شاهکار او در شبکه‌های تلویزیونی هند نشان داده شده است. او اکنون با کمک همسایگان و خانواده اش سعی دارد چاه را گسترش دهد.

مردی که ۴۰ روز دست تنها برای تامین آب خانواده اش چاه کند 
مردی که ۴۰ روز دست تنها برای تامین آب خانواده اش چاه کند 


منبع: برترینها

قوانین اجباری در خانواده‌های سلطنتی انگلیس

زندگی ملکه الیزابت زیاد هم راحت به نظر نمی رسد و بیشترین بخش زندگی خانواده های سلطنتی با قوانین و محدودیت ها و وظایف مختلفی تنظیم می شود. این مطلب شما را با قوانین اجباری در خانواده های سلطنتی انگلیس آشنا می کند. قوانینی که هیچ کدام از اعضای خانواده به خودش جسارت مخالفت با آن ها را نمی دهد.

شاهزاده های کوچک همیشه شلوارک تن می کنند

قوانین اجباری در خانواده‌های سلطنتی انگلیس

برای خیلی ها عجیب است که چرا شاهزاده جورج در هر هوایی شلوارک تن می کند؟ دلیلش ساده است: قانونی در جوامع سلطنتی هست که می گوید شلوار بلند فقط توسط مردان جوان پوشیده می شود. پسرها حداقل تا ۸ سالگی باید لباس های غیررسمی تن کنند.

آن ها رای نمی دهند

قوانین اجباری در خانواده‌های سلطنتی انگلیس

هیچ قانونی مبنی بر عدم رای دهی خانواده سلطنتی وجود ندارد. یعنی آن ها از نظر قانونی می توانند رای بدهند اما این کار را نمی کنند تا کسی آن ها را متهم به طرف گیری از یکی از کاندیداها نکند. این سوال در ذهن همه ما هست که آیا ملکه به ترزا می رای داده است یا نه.

آن ها به جز مراسم عزاداری نمی توانند لباس سیاه بپوشند

قوانین اجباری در خانواده‌های سلطنتی انگلیس

سیاه در خانواده سلطنتی رنگ عزاداری است. ممکن نیست همسر شاهزاده ویلیام را در لباس مشکی ببینید اما او به خودش جسارت شکستن این قانون را داده است.

قوانین اجباری در خانواده‌های سلطنتی انگلیس

در سال ۱۹۹۴ زمانی که رسما با شاهزاده چارلز ازدواج کرد با لباس زیبای مشکی در یک جشن تابستانی در گالری سرپنتین لندن ظاهر شد.

آن ها نباید حلزون بخورند

قوانین اجباری در خانواده‌های سلطنتی انگلیس

ملکه و خانواده او به دلایل سلامتی هرگز نباید صدف بخورند. شاید دلیلش انباشته شدن سموم در داخل صدف ها باشد. اما اخیرا شاهزاده چارلز تصمیم گرفته خارج از این محدودیت ها زندگی کند. او به فستیوال صدف Whitstable رفت تا غذاهای ممنوعه را بچشد. غذاهای دیگری هم هستند که در خانواده سلطنتی ممنوع اعلام شده اند. خوشبختانه بستنی جزء این غذاها نیست.

وارثان با هم به سفر نمی روند

قوانین اجباری در خانواده‌های سلطنتی انگلیس

این مورد کاملا منطقی به نظر می رسد. متاسفانه هواپیماها سقوط می کنند، کشتی ها غرق می شوند و قطارها هم تصادف می کنند. پس حادثه دهشتناک تر است اگر ۲ شاهزاده با هم در یک سانحه باشند. به همین دلیل شاهزاده ویلیام و چارلز هیچوق با هم به سفر نمی روند.

آن ها نمی توانند امضا بدهند

قوانین اجباری در خانواده‌های سلطنتی انگلیس

خانواده سلطنتی با طرفدارانشان بسیار صمیمی و دوستانه هستند و در رویدادهای رسمی با طرفدارانشان به صحبت می نشینند. اما هیچ راهی برای امضا گرفتن از آن ها وجود ندارد. طبق باوری که دارند امضا زدن پای هر چیزی به جز مدارک رسمی می تواند برای آن ها خطرناک باشد. اما شاهزاده چارلز بر خلاف این قانون عمل کرد و در سال ۲۰۱۰ به یکی از قربانیان سیل کورنوال یک امضای تقلبی داد.

آن ها هیچ مذهبی به جز کلیسای انگلیکان (کلیسای انگلستان) ندارند

قوانین اجباری در خانواده‌های سلطنتی انگلیس

همانطور که می دانید پادشاه بریتانیای کبیر مقام رئیس کلیسای انگلیکان را نیز دارد. پس خیلی عجیب است اگر بخواهد مذهب دیگری داشته باشد. در گذشته خانواده سلطنتی انگلیس نمی توانستند همسری از یک مذهب دیگر اختیار کنند اما این قانون در سال ۲۰۱۱ شکسته شد.

آن ها نمی توانند لباس پوست بپوشند

قوانین اجباری در خانواده‌های سلطنتی انگلیس

طبق قانون لباس خانواده سلطنتی نباید لوکس و گران قیمت باشد. طبق آداب و رسوم آن ها نباید با لباس های پوست جلوی عموم ظاهر شوند مگر در مناسبت های خیلی خاص. یکی از این مناسبت ها دیدار ملکه الیزابت از روس بود. این قانون در رابطه با پالتو صدق می کند و برای کلاه ایرادی ندارد.

خانواده سلطنتی در روز کریسمس باید کنار هم باشند

قوانین اجباری در خانواده‌های سلطنتی انگلیس

خانواده سلطنتی انگلیس هر سال کریسمس را در کاخ ساندرینگهام در نورفولک می گذرانند. آن ها ترجیح می دهند عکس های تعطیلات خود را به اشتراک نگذارند.


منبع: برترینها

اولین زن بریتانیایی که به جنگ با داعش رفت

برترین ها: کیمبرلی تیلور از بلکبرندر شمال سوریه با داعش مبارزه می‌کند. در سنگری که او مبارزه می‌کند، دو انگیزه برای زنان برای مبارزه با داعش وجود دارد: اول برای ایجاد آینده بهتر با آزادی و حقوق بیشتر و دوم اینکه سربازان داعش معتقدند اگر توسط یک زن کشته شوند به بهشت نمی‌روند.

اولین زن بریتانیایی که به جنگ با داعش رفت 

 
کیمبرلی توضیح می‌دهد: «وقتی ما زنان در جبهه با داعش می‌جنگنیم، بله ما به طور فیزیکی با آن‌ها مبارزه می‌کنیم، اما با ذهنیت آن‌ها نیز می‌جنگیم که زنان نباید صدا داشته باشند، نباید درباره اینکه چگونه می‌خواهند زندگی کنند یا دیگران چگونه باید زندگی کنند، حتی فکر کنند، نباید درباره هیچ چیزی فکر کنند یا حتی حرف بزنند؛ بنابراین حضور ما زنان در خط مقدم، یک اقدام نمادین علیه تفکر داعش نیز هست.
به همین دلیل است که آن‌ها وحشیانه به ما حمله می‌کنند. آن‌ها هیچ چیز جز ظلم و ستم نمی‌خواهند. به همین دلیل است که قبول نمی‌کنند ما در جبهه جنگ مقابل آن‌ها بایستیم.»
 

 اولین زن بریتانیایی که به جنگ با داعش رفت

این زن ۲۷ ساله بریتانیایی نخستین زن بریتانیا است که به سوریه سفر کرد تا با داعش بجنگد. کیمبرلی در اصل قصد داشت تنها چند هفته از این منطقه بازدید کنند، اما بعد تصمیمش تغییر کرد. او توسط یک سازمان زنان دعوت شد تا درباره انقلاب زنان بنویسد. او با دوستانش رفت و قرار بود ۱۰ روز بمانند، اما آن‌ها برگشتند و او ماند و در این باره می‌گوید: «من فهمیدم این چیزی است که می‌توانم بخشی از آن باشم. چرا به خانه برگردم و کتاب هایی درباره سیاست و انقلاب بخوانم وقتی می‌توانم در آن زندگی کنم؟ هرکاری که شما اینجا انجام دهید اهمیت دارد و تفاوت ایجاد می‌کند. من فکر می‌کردم هرگز با جنگ موافق نیستم. چطور می‌توانید با چنین چیز بدی موافقت کنید؟ اما این جنگ فرق دارد، این جنگ برای حفاظت از فرهنگ، سرزمین و حق زندگی است.»
 

 اولین زن بریتانیایی که به جنگ با داعش رفت

 
او قرار بود عضوی از تیم رسانه باشد، اما اکنون در خط مقدم جنگ می‌کند. زنان کرد و عرب نیز با او می‌جنگند. یکی از این زنان می‌گوید: «ایدئولوژی داعش این است که مردم را به بردگی بکشاند، ذهن کودکان را محدود کند و زنان را به بهانه اسلام اسیر کند. اما اسلام واقعی چنین نیست. آن‌ها کارهای زیادی به نام اسلام می‌کنند و هرکس موافق نباشد و آن‌ها را تایید نکند دستگیر می‌کنند و گردن می‌زنند.» یکی از سربازان عرب بعد از اینکه شاهد ازدواج اجباری دختران در سنین کم بود به این جنیش پیوست و می‌وگوید: «هدف ما آزادی و پس گرفتن حقوق زنان است. زنان باید قدرت و شجاعت کافی برای سخن گفتن و تصمیم گیری داشته باشند.»


منبع: برترینها

بومیان استرالیا قدیمی‌ترین تمدن بر روی زمین

این ادعا که بومیان استرالیا باستانی ترین تمدن بر روی زمین هستند با شواهدی از مطالعه دی ان ای آنها بیشتر رنگ حقیقت پیدا می کند که این مطالعه نشان داد قدمت این بومیان استرالیا به بیش از ۵۰ هزار سال پیش باز می گردد.

این ادعا که بومیان استرالیا باستانی ترین تمدن بر روی زمین هستند با شواهدی از مطالعه دی ان ای آنها بیشتر رنگ حقیقت پیدا می کند که این مطالعه نشان داد قدمت این بومیان استرالیا به بیش از ۵۰ هزار سال پیش باز می گردد.

دانشمندان موفق شدند با مطالعه دقیق سرنخ های بجا مانده در دی ان ای مردمان امروزی استرالیا و پاپوا گینه نو، رد پایی از سفر جالب و هیجان انگیز نیاکان این منطقه را بیابند. بررسی ها نشان می دهد نیاکان آنها احتمالا اولین انسان هایی بودند که موفق به عبور از یک اقیانوس شدند و همچنین شواهدی از روابط(احتمالا جنسی) آنها با یک گونه انسان تبار ناشناخته، یافتند.

بومیان استرالیا قدیمی‌ترین تمدن بر روی زمین

پروفسور ایسک ویلرسلِو، نسل شناس فرگشتی و رهبر این پروژه در دانشگاه کپنهاگن گفت: «این داستان به مدت زیادی در دنیای علم ناشناخته بود. حالا ما می دانیم که خویشاوندان آنها اولین انسان های سیاره زمین بودند. نیاکان ما از ترس دنیای بیرون در جای خود ساکن بودند در حالی که اجداد استرالیایی ها مشغول سفر در آسیا و اقیانوس بودند.» یافته ها که در نشریه Nature منتشر شد، مربوط به یکی از چهار نیاکان اصلی انسان می باشد که به ما بینشی به چگونگی اولین مهاجرت انسان به خارج از قاره آفریقا، تقسیم شدن و پراکندگی آنها در زمین، می پردازد.

یافته های ویلرسلو که بر اساس بررسی هایی بر روی ۸۳ بومی استرالیایی و ۲۵ بومی اهل گینه نو صورت گرفته، نشان می دهد که این بومیان می توانند تا نیاکان اولیه خود را که حدود ۵۰ هزار سال پیش به آن سرزمین رفتند و تا ۴ هزار سال پیش در آنجا مانده بودند، ردیابی کنند. ویلرسلو اضافه کرد: «آنها احتمالا قدیمی ترین گروه انسان های متعلق به یک مکان ثابت هستند.»

در راه سفر به استرالیا، انسان های اولیه با گونه ای متفاوت از انسان تبارهای دیگری از جمله یک گونه ناشناخته از خویشاوندان انسان که ۴ درصد ژنوم بومیان استرالیایی ها را تشکیل می دهند، مواجه شدند. اخیرا دانشمندان کشف کردند که ارتباط جنسی در ما قبل تاریخ باعث شده که همۀ انسان ها بجز آفریقاییان حدود ۱ تا ۶ درصد ژن نئاندرتال ها را در ژنوم خود داشته باشند. ویلرسلو همچنین گفت که آخرین یافته ها(منظور همان بومیان استرالیا) با نئاندرتال ها و دیگر انسان تباران انقراض یافته که به عنوان وحشی خویان پیشانی کوتاه ماقبل تاریخی یاد می شوند، تفاوت چندانی با نیاکان ما نداشتند.

مطالعه ای دیگر نشان می دهد که نقطه عطف رفتارهای انسان مدرن که در حدود ۱۰۰ هزار سال قبل با استفاده از حکاکی های در غارها نشان داده شده است، به نظر نمی رسد عامل آن یک جهش ژنتیکی بوده باشد. سواپان مالک، نسل شناس دانشکده پزشکی هاروارد که مسئول ارشد طرح بررسی ژنوم ۱۴۲ قوم مختلف بشر بوده است گفت: «ژنوم شما حاوی اطلاعات تمام نیاکان شما است.»

بومیان استرالیا قدیمی‌ترین تمدن بر روی زمین

همچنین این مطالعه نشان می دهد که قوم های خویسان(بوشمن) و امبوتی(پیگمه های آفریقای مرکزی) به نظر مقداری زودتر از انسان های اولیه جدا شدند که نشان دهنده این است که هیچ گونه تغییر زیستی درونی که محرک فرهنگ در انسان ها باشد وجود نداشته است. به گفته ویلرسلو هیچ مدرکی دال بر جهشی جادویی که ما را به انسان امروزی تبدیل کرد، وجود ندارد.

کریس استرینگر سرپرست قسمت خاستگاه انسان در موزه تاریخ طبیعی لندن، گفت: «این یافته ها بسیار بحث برانگیز خواهد بود. این رفتارهای مدرن ما، یا از قبل تر فرگشت یافته اند، یا که خود آن انسان ها این رفتارها به فرگشت رساندند، یا آنها را با بحث و گفتگو با دیگر قبایل بدست آوردند و یا اینکه این مقدار زمان تخمین زده شده اغراق آمیز می باشد.»

مطالعۀ انجام شده توسط ویلرسلو تناقض های بین یافته های ژنتیکی که نشان دهنده اسکان بومیان استرالیا از ده ها هزار سال پیش دارد و اینکه زبان مورد استفاده توسط این توده از مردم فقط ۴ هزار سال قدمت دارد را نیز حل و فصل می کند. ویلرسلو گفت: «شما اثرات به جا مانده از مردمی را که در سطح قاره پراکنده می شوند را می توانید، مشاهده کنید. این همان زمانی است که این زبان جدید پراکنده شده است. این اثر، یک اثر ژنتیکی بسیار کوچک می باشد. به مانند اینکه دو نفر وارد یک روستا شده و شروع به حرف زدن به زبانی جدید و ساختن ابزار سنگی جدید می کنند و در این میان کمی هم رابطه جنسی دارند و دوباره ناپدید می شوند.» آبری لینچ یکی از بومیان قدیمی منطقه گولدفیلد می گوید: «این مطالعه، باور ما که ما با این سرزمین ارتباطی خاص داریم و از هر فرد دیگری مدت زمان بیشتری در اینجا بودیم را تایید می کند.»


منبع: برترینها

تصاویری از طوفان هاروی و قدرت ویرانگر طبیعت

برترین ها: طوفان هاروی در حال ویران کردن جنوب شرقی تگزاس و از جمله شهر هوستون است. سیل فاجعه بار، باد با سرعت ۹۵ کیلومتر بر ساعت و حتی گردباد موجب میلیون‌ها دلار خسارت مالی شده اند و حداقل ۹ نفر در این فاجعه جان خود را از دست داده اند. تصاویری غم انگیز از این فاجعه که قلب مردم سراسر جهان را تکان داده اند را در این مطلب مشاهده می‌کنید. این طوفان را بدترین فاجعه در سراسر تاریخ تگزاس نامیده اند.

فروشگاه مبلمان در تگزاس که به قربانیان طوفان غذا و پناهگاه ارائه می‌دهد

تصاویری از طوفان هاروی و قدرت ویرانگر طبیعت 

سگی به نام اوتیس در حال حمل کیسه غذای سگ با خودش

تصاویری از طوفان هاروی و قدرت ویرانگر طبیعت 

این پلیس آنقدر به قربانیان طوفان کمک کرد تا از خستگی بیهوش شد

تصاویری از طوفان هاروی و قدرت ویرانگر طبیعت 

سگی که از طوفان نجات یافت

تصاویری از طوفان هاروی و قدرت ویرانگر طبیعت 

مردمی که هنگام فرار هم حیوانات خانگی خود را در سیل ر‌ها نکردند

تصاویری از طوفان هاروی و قدرت ویرانگر طبیعت 

مادری که در انتظار کمک بود تصویری از نوزادش را در یک ظرف بزرگ پلاستیکی به اشتراک گذاشت

تصاویری از طوفان هاروی و قدرت ویرانگر طبیعت 

تصویری از هوستون

تصاویری از طوفان هاروی و قدرت ویرانگر طبیعت
 

آمریکا ۲۰۱۷ در یک تصویر

تصاویری از طوفان هاروی و قدرت ویرانگر طبیعت 

بازگشت به خانه پس از ۵. ۴۹ ساعت شیفت کاری در طوفان هاروی

تصاویری از طوفان هاروی و قدرت ویرانگر طبیعت 

مردی در حال گریه کردن با سگش به خاطر آنچه که «وحشتناک‌ترین حادثه زندگیش» می‌نامد.

تصاویری از طوفان هاروی و قدرت ویرانگر طبیعت 

مردی در حال حمل سگش در سیل در هوستون

تصاویری از طوفان هاروی و قدرت ویرانگر طبیعت 

عکس طوفان هاروی در ساحل تگزاس

تصاویری از طوفان هاروی و قدرت ویرانگر طبیعت 

 ۲۴ ساعت پس از طوفان در هوستون

تصاویری از طوفان هاروی و قدرت ویرانگر طبیعت 


منبع: برترینها

آیا می‌دانید چند درصد مرده‌اید؟

مرگ و زندگی، سیاه و سفید نیستند. در واقع هیچ کس نمی تواند تعریفی خاص از لحظه ی مرگ ارائه دهد.

مرگ چیست و چه زمانی اتفاق می افتد؟ گاهی حتی ساده ترین پرسش ها هم انسان را به دردسر می اندازند؛ این طور نیست؟

درست یا دروغ، همه ی ما داستان هایی از کسانی شنیده ایم که در سردخانه یا تابوت از مرگ باز می گردند. در واقع مسیر پیاده ی حمل تابوت در ابتدا به این منظور در نظر گرفته شد تا از مرگ مرحوم اطمینان حاصل شود. بدتر از برخاستن از مرگ، هنگام خاکسپاری این است که گاهی می شنویم فردی زنده زنده دفن شده است. چطور ممکن است؟ خب، این گونه که پیداست تشخیص مرگ گیج کننده است.

رابرت ویتچ از مؤسسه ی کردارشناسی در مصاحبه ای می گوید: از لحاظ بیولوژیکی هرگز برای مرگ لحظه ی خاصی تعریف نشده است. هر درگذشتی را می توان مجموعی از مینی‌مرگ ها دانست و به کاهش میزان بافت ها و سلول های بدن مینی‌مرگ می گویند. با این تعریف تنها موضوع مورد بحث تعریف مرگ در لوای فلسفه و مذهب است.

شاید فکر کنید که وقتی تنفس شخص قطع می شود، وی مرده است؛ نه؟ یا زمانی که ضربان قلبشان متوقف شده است؟ یا زمانی که فعالیت مغزی مشاهده نمی شود؟ بسته به این که مفهوم مرگ از نظر شما چیست، هر یک از این نشانه ها می تواند علامت مرگ باشد.
 

آیا می‌دانید چند درصد مرده اید؟

توصیف مرگ

آنچه دانشگاه هاروارد در سال ۱۹۶۸ در مورد مرگ توضیح داد این بود: فرد زمانی جان خود را از دست داده که دچار مرگ مغزی شده باشد.

از برخی لحاظ، توصیف هاروارد از مرگ ممکن است عجیب به نظر برسد زیرا زمانی که روح هنوز در بدن فرد وجود دارد نمی‌توان او را مرده پنداشت اما از سوی دیگر هاروارد متعتقد بود، زمانی که انسان حافظه و شخصیت خود را که در مغز او جا گرفته از دست بدهد نمی‌توان او را زنده پنداشت.

با اینکه به نظر می‌رسد مرگ مغز است که مردن را به همراه می‌آورد اما معمولا کمتر می‌شنویم که علت مرگ کسی «مرگ مغز» عنوان شده باشد. ما معمولا با عنوان‌هایی همچون حمله قلبی، سرطان و سکته آشناتریم.

جیمز برنات، پروفسور عصب شناسی می گوید: پزشکان مرگ را توقف ضربان قلب و گردش خون (برای چند دقیقه) می دانند. این تعریف سنتی است. معمولا تمام این علائم در یک لحظه اتفاق نمی افتند. مرگ نیازمند مجموعه ای از مینی‌مرگ هاست.

مطمئنا با واژه ی مرگ مغزی آشنایی دارید که این هم نوعی دیگر از مرگ است. مرگ مغزی یعنی توانایی ها و عملکرد مغز به طور برگشت ناپذیری متوقف شده باشند، حتی اگر شخص بتواند به کمک دستگاه معروف نفس بکشد. این نوع بیماران به اجساد تپنده مشهورند و با اینکه به بهبودی مغزشان امیدی نیست، اعضایی سالم و نبضی متعادل دارند.

البته جسد تپنده نباید با حیات نباتی اشتباه گرفته شود، چون در حیات نباتی مرگ مغزی اتفاق نیفتاده و حتی حالت اغما نیز با این دو متفاوت است.
 

آیا می‌دانید چند درصد مرده اید؟

فرایند مرگ

آنچه احتمالا تا به حال متوجه آن شده‌اید آن است که مرگ زمانی اتفاق می‌افتد که با نرسیدن اکسیژن به مغز این عضو کارایی خود را از دست بدهد.

سلول‌های مختلف در زمان‌های مختلف جان خود را از دست می‌دهد و به همین دلیل روند مرگ با اینکه مرگ سلول‌ها از کدام قسمت شروع شده باشد تفاوت خواهد داشت.

مغز برای کار کردن مقدار زیادی اکسیژن لازم دارد اما مقدار کمی را برای خود ذخیره می‌کند. بنابراین معمولا در زمانی که سلول‌ها مختل شوند و اکسیژن به مغز نرسد کار آن بین ۳ تا ۷ دقیقه به طور کامل مختل خواهد شد.

پرسش آخر این که آیا برخی مرگ ها از باقی مرگ ها مرگ ترند!؟ می توان انواع مرگ را رتبه بندی کرد؟ اگر به جای جواب گرفتن سوالات بیشتری در ذهنتان به وجود آمده است، به جمع ما خوش آمدید.

به طور کلی علت مرگ و میرها از سه نوع خارج نیستند. یا اتفاقی هستند همچون تصادفات و غرق شدن‌ها، یا خشن هستند همچون قتل و یا خودکشی و یا اینکه طبیعی هستند که بیماری‌ها و مرگ و میرها براثر کهولت سن در آن دسته قرار می‌گیرند.

بر خلاف سکته؛ مرگ در کهولت تفاوت بسیاری دارد. فردی که سن بالایی دارد بر اثر از کار افتادن ارگان‌هایش جان می‌سپارد و علت اینکه این افراد بیشتر زمان را خواب هستند نیز همین است که باید انرژی بیشتری را ذخیره کنند و مغز این دستور را صادر می‌کند.

فردی که در حال جان سپردن است معمولا حالت غیر عادی دارد و رفتارش به شکلی است که انگار نمی‌تواند به هیچ شکلی آرامش داشته باشد و در عین حال انگار نفس کشیدن برای او سخت است و بین نفس‌های او که بسیار کند صورت می‌گیرد صدایی بم تولید می‌شود که معمولا به علت جمع شدن آب در ریه‌هاست.

زمانی که قلب از تپیدن باز می‌ایستد فرد از نظر بیولوژیک مرده است. قلب خون را پمپ نمی‌کند و از همان زمان است که بین ۳ تا ۷ دقیقه طول می‌کشد که مرگ کلینیکی اتفاق می‌افتد که همان مردن سلول‌ها بر اثر کمبود اکسیژن است.
 

آیا می‌دانید چند درصد مرده اید؟

بدن پس از مرگ

وقتی که قلب از تپیدن بایستد بدن فورا شروع به سرد شدن می‌کند. هر ساعت دمای بدن حدود ۰٫۸۳ درجه سیلسیوس کاهش می‌یابد تا جایی که به دمای اتاق برسد و در همین زمان خون از چرخش باز ایستاده و بین ۲ تا ۶ ساعت بعد از مرگ بدن شروع به سفت شدن می‌کند.

در حالی که در این زمان بدن مرده به نظر می‌رسد، هنوز قسمت‌هایی از بدن وجود دارند که زنده هستند. به عنوان مثال سلول‌های پوست تا بعد از ۲۴ ساعت از مرگ هنوز فعالیت خود را ادامه می‌دهند.

چند روز پس از مرگ؛ باکتری‌هایی که در بدن وجود داشته‌اند شروع به از بین بردن صاحبخانه‌های خود یا در واقع همان ارگان‌های داخلی می‌کنند. وقتی که ارگان‌های داخلی شروع به از بین رفتن توسط باکتری‌های می‌کنند بدن رو به کبودی می‌رود و سپس سیاه می‌شود. شما ممکن است تغییرات را نبینید اما بو را به خوبی می‌توانید استشمام کنید.

یک هفته بعد از مرگ پوست شل می‌شود و کوچکترین دستی می‌تواند آن را از هم بپاشد. یک ماه بعد از مرگ نیز موها، ناخن‌ها و داندان‌ها می‌افتند و بر خلاف آنچه شایع است ناخن‌ها و موها در زمان مرگ هیچ رشدی نمی‌کنند.
 

آیا می‌دانید چند درصد مرده اید؟

اخلاقیات پزشکی در مرگ

تکنولوژی پزشکی می‌تواند بدن را زنده نگه دارد حتی اگر مغز از بین رفته باشد و این همان زمانی است که خود هیچ اختیاری نداریم و نفس کشیدن و یا نکشیدن را دیگران باید تعیین کنند و در واقع آن‌ها هستند که می‌گویند دستگاه‌ها تا چه زمان بدن را نگه دارند.

 این همان نکته‌ای است که در سال‌های اخیر بحث‌های بسیار در پی داشته است. اینکه مرگ فرد با توقف دستگاه‌هایی که ارگان‌های بدن را زنده نگه داشته‌اند اعلام شود و یا اینکه همان لحظه که مرگ مغزی رخ داد، موضوعی است که هنوز در مورد آن بحث بسیاری می‌شود.


منبع: برترینها