پرستوی اینکا؛ پرنده ای با سبیل های چخماقی

برترین ها: پرنده ماهیخور سبیل دار بوگاینویل  ممکن است در نام خود سبیل داشته باشد اما یک پرستوی خاکستری تیره با سیبیل های باشکوه است. پرستوی اینکا سبیل چخماقی سفیدرنگ دالی شکل از پر دارد. اما این سبیل منحصر به گونه نر این حیوان نیست و ماده ها نیز چنین سبیلی دارند. طول سبیل پرنده یک نشانه قابل اعتماد از وضعیت بدنی آن است و هرچه طول سبیل بلندتر باشد پرنده سالم تر است. پرستوهای اینکا با سبیل های بلندتر تماسل دارند با هم جفتگیری کنند و جوجه های بیشتر و بزرگتری داشته باشند.

نژاد پرستوهای اینکا به سواحل آمریکای جنوبی از شمال پرو تا شیلی مرکزی تعلق دارد. آن ها از ماهی کوچک اقیانوس مثل ماهی کولی تغذیه می کنند. کاهش این ماهی ها به علت ماهیگیری تجاری و برداشت بیش از حد منجر به کاهش جمعیت پرستوهای اینکا شده است. زمانی تعداد آن ها به چندین میلیون می رسید، اما جمعیت فعلی آن ها حدود ۱۵۰۰۰۰ پرنده برآورد می شود و در لیست گونه های نزدیک به انقراض توسط اتحادیه بین المللی حفاظت از طبیعت قرار گرفته اند.


منبع: برترینها

آثار معماری که هیچ هدفی ندارند!

برترین ها: شهر مثل یک موجود زنده است، دائما رشد می کند و در طول زمان تحول می یابد. ساختمان ها نوسازی می شوند، ساختمان های جدید اضافه می شوند و ساختمان های قدیمی حذف می شوند و در این فرآیند آثار کوچکی به جا می ماند. همه ما این ها را دیده ایم: پله هایی که به یک دیوار خالی ختم می شود، دری که روی دیوار طبقه دوم قرار دارد بدون اینکه هیچ بالکنی در کار باشد، دری که با دیوار پوشیده شده و … 

این بقایای معماری هیچ هدفی ندارند ولی نام دارند! به آن ها «توماسون» گفته می شود، اصطلاحی که هنرمند ژاپنی «آکاسگاوا» ابداع شد که اولین بار در توکیو در سال ۱۹۷۲ متوجه این آثار شهری شد. این کلمه از «گری توماسون» بسکتبالیست آمریکایی می آید که یک قرارداد دوساله با مبلغ گزافی بست. اما وقتی نتوانست انتظاری که مدیران از او داشتند را برآورده کند، بیشتر مدت زمان قراردادش را روی نیمکت نشست. برای آکاسگاوا، توماسون هم بی فایده بود و هم نگهداری می شد. بنابراین به این آثار معماری نیز همین نام را داد. نمونه هایی از توماسون را در این مطلب مشاهده می کنید.

آثار معماری که هیچ هدفی ندارند! 


منبع: برترینها

همکاری با حشرات در ساخت اثر هنری (۱)

برترین ها: برخی از منفورترین موجودات روی زمین حشرات هستند. این موجودات کوچک و تند به خانه و فضاهای شخصی ما حمله می کنند، مواد غذایی ما را از بین می برند، وارد تختخواب ما می شوند، از سقف روی پاهای ما می افتند و می خزند، ما را نیش می زنند و می گزند، آن ها منزجرکننده، مزاحم و ترسناک هستند. خنده دار است که چطور موجوداتی به این کوچکی بسیاری از این حس های متفاوت را در انسان ایجاد می کنند. اما آیا ما می توانیم با حشرات ارتباط برقرار کنیم؟

هنرمندانی در سراسر جهان سعی می کنند با حشرات همکاری کنند تا شکل غیرمعمولی از هنر را ایجاد کنند. یکی از آن ها هوبرت دوپارت است که از سال ۱۹۸۰ با لارو بال مودار کار می کند. لارو بال مودار در آب شیرین زندگی می کند و به ساخت محفظه های پیچیده یا پیله هایی مشهور است که با جمع آوری تکه های چوب، ماسه، سنگ های کوچک و چیزهای دیگر می سازد. دوپارت لاروها را از محیط طبیعی اطراف خود جمع می کند و به کارگاهش می برد، با دقت محفظه اطراف آن ها را جدا می کند و در مخزن هایی می ریزد که با موادی پر شده که آن ها می توانند غلاف های محافظ خود را بازسازی کنند. به حای سنگ و چوب و … دوپارت برای آن ها تکه هایی از طلا و سنگ های قیمتی و نیمه قیمتی از جمله فیروزه، مرجان، یاقوت، مروارید، الماس و .. می ریزد. در عرض چند هفته پیله های کوچک  و ارزشمند آن ها تشکیل می شود.

همکاری با حشرات در ساخت اثر هنری (1) 


منبع: برترینها

طولانی ترین اسکله جهان

برترین ها: شهر بندری پرگرسو در ایالت مکزیکی یوکاتان، طولانی ترین اسکله جهان را دارد. این اسکله که با بتن مسلح ساخته شده در خلیج مکزیک و ۶٫۵ کیلومتر طول دارد و بیشتر شبیه پلی به سرزمین های دور به نظر می رسد. طول زیاد و غیرمعمول اسکله برای این است که به کشتی های بزرگ اجازه دهد در ساحل بسیار کم عمق یوکاتان لنگر بیندازند.

سنگ های آهکی که جزیره یوکاتان را شکل داده اند از آب های عمیقی که برای ساحل گرفتن کشتی های باری مناسب باشد، کیلومترها دور هستند. مسافران در پایان این اسکله طولانی پیاده می شوند و سپس با تاکسی خود را به شهر می رسانند. اسکله در اصل ۲۱۰۰ متر طول داشت و بین سال های ۱۹۳۷ و ۱۹۴۱ به جای یک اسکله چوبی از آغاز قرن گذشته ساخته شد. ۴۰۰۰ متر دیگر نیز در سال ۱۹۸۸ به آن اضافه شد و ظرفیت آن را افزایش داد.

هم چنین اسکله پرگرسو اولین سازه بتنی جهان است که از فولاد ضدزنگ حاوی نیکل ساخته شده است. باوجود درجه نسبتا ضعیف بتن استفاده شده، اسکله در محیط  خشن دریا مقاومت کرده و ۷۰ سال است که بدون هیچ تعمیر اساسی یا فعالیت های نگهداری مداوم مقاومت کرده است. مهندسین سازه اغلب از اسکله پرگرسو به عنوان مثالی برای نشان دادن عواقب استفاده از مصالح مختلف در ساخت و ساز و اهمیت انتخاب میلگرد جدا از بتن استفاده می کنند.

 طولانی ترین اسکله جهان


منبع: برترینها

راننده کامیون ۷۰ ساله پاکستانی با ۶ زن و ۵۴ فرزند

عبدالمجید مِنگال یک پیرمرد ۷۰ ساله ی پاکستانی است که همراه با ۴۲ دختر و پسر از ۵۴ فرزند خود در شهر کویته ی پاکستان زندگی می کند و شغل او نیز رانندگی کامیون است. وی ۱۲ نفر از فرزندانش را به دلایل مختلف از دست داده و در حال حاضر ۲۲ فرزند پسر و ۲۰ دختر دارد.

عبدالمجید می گوید: ” در دوران جوانی بسیار سرحال بودم و می توانستم برای رفاه خانواده ام سخت تلاش کنم به همین دلیل زن های متعددی گرفتم ولی متاسفانه رفته رفته برخی از فرزندانم را به علت بیماری و فقر از دست دادم. من هنوز هم سخت کار می کنم و توانسته ام شرایط لازم برای تحصیل پسران ارشدم فراهم کنم. اما دیگر پیر شده ام و نشاط جوانی ام را ندارم”.

راننده کامیون 70 ساله پاکستانی با 6 زن و 54 فرزند

عبدالمجید در سن ۱۸ سالگی برای اولین بار ازدواج کرد ولی از آن زمان تاکنون ۵ بار دیگر نیز ازدواج کرده است بدون این که از زنان قبلی اش جدا شود. وی علاوه بر این که در این مدت ۱۲ فرزند خود را از دست داده شاهد مرگ دو تن از زنانش نیز بوده است.

وی در این مورد چنین می گوید: ” آن ها [کودکان] شیر کافی برای خوردن نداشتند و من نیز از عهده ی هزینه ی سنگین آن ها بر نمی آمدم در نتیجه تعدادی از آنان فوت کردند. یکی از همسرانم هنگام وضع حمل همراه با بچه مرد. او مریض بود و چون ما پولی نداشتیم نتوانستیم کاری بکنیم و او مرد. من در آن دوره فقیر و بیکار بودم”.

عبدالمجید تمام عمرش را راننده کامیون بوده و ماهی بین ۱۵٫۰۰۰ تا ۲۵٫۰۰۰ روپیه ی پاکستانی (۱۱۵ تا ۱۹۲ دلار) درآمد دارد. پسر بزرگ او عبدالباری منگال نام دارد که ۳۲ ساله و او نیز مانند پدرش برای تامین مخارج خانواده به شغل رانندگی کامیون روی آورده است. عبدالمجید و پسر ارشدش تنها اعضای خانواده ی او هستند که کار می کنند. درآمد آن ها به سختی کفاف سیر کردن شکم ۵۴ عضو خانواده را می دهد.

این خانواده ی پرجمعیت در یک خانه ی ۷ اتاقه زندگی می کنند و بچه ها هر کدام در اتاق مادر خودشان می خوابند. مردان پاکستانی بر اساس قوانین دین اسلام اجازه دارند تا ۴ زن نیز بگیرند اما برای این کار باید رضایت زنان دیگر را جلب نمایند. با این وجود فعالان حقوق بشر بر این باورند که در خانواده هایی این چنین کودکان و زنان بیشترین آسیب را می بینند.

راننده کامیون 70 ساله پاکستانی با 6 زن و 54 فرزند

اما عبدالمجید می گوید که با تقسیم کردن وقت خود در میان فرزندان و همسرانش و برقراری عدالت در بین آن ها توانسته علاقه ی آن ها را به خود در این سالیان دراز حفظ کند. اکثریت فرزندان او زیر ۱۰ سال سن دارند و کوچک ترین فرزند او نیز یک دختر ۲ ساله به نام بی بی زینب است. او ادعا می کند که زندگی خانواده ی پرجمعیت او کاملا طبیعی پیش می رود.

خانواده ی او بیشتر روزها را مجبورند غذاهای گیاهی یا دال (سوپی تهیه شده از حبوبات) همراه با برنج بخورند. اما در مراسم خاصی مانند اعیاد مسلمانان وی ۳ بزغاله می خرد و خانواده در کنار هم جشن می گیرند. عبدالمجید در این باره می گوید: ” ما معمولا هر وعده  مقداری سوپ دال، سبزیجات و در حدود ۱۰۰ عدد نان روتی (roti) می خوریم. غذای ما همین است. اما یک جوری با این شرایط کنار می آییم. لباس خوب گران است و ما مجبوریم برای لباس بچه ها ۴ تا ۵ تخته پارچه بخریم و با آن ها لباس بدوزیم”.

راننده کامیون 70 ساله پاکستانی با 6 زن و 54 فرزند

عبدالمجید تصدیق می کند که ۱۰ فرزندش به مدرسه نمی روند زیرا او توان تامین هزینه های آنان را ندارد. وی در این باره چنین می گوید: ” من سخت کار می کردم تا بچه هایم بتوانند به مدرسه بروند. پسران بزرگترم سخت در تلاشند که کاری پیدا کنند. آن ها تحصیلاتشان را تمام کرده اند اما بیکارند. من برای تحصیل آن ها سخت تلاش کردم اما تلاش هایم بی نتیجه بوده است چون آن ها بیکار مانده اند. دعا می کنم که هر چه زودتر کاری پیدا کنند”.

عبدالمجید در حالی که پیر شده و توانایی سابق را ندارد اما از درخواست برای کمک های مالی از طرف دولت نیز خودداری می کند. وی ادامه می دهد: “بالاخره راهی برای بزرگ کردن بچه ها پیدا می کنیم”.

در حال حاضر جمعیت پاکستان ۱۹۴٫۹ میلیون نفر تخمین زده می شود و این کشور یکی از بالاترین نرخ های زادوولد را در آسیای جنوبی دارد.


منبع: برترینها

حادثه ای که ۲۷۰ بار از «مادر همه بمب ها» قوی تر بود

همانطور که می دانید، این روزها همه از سلاحی مرگبار و وحشتناک صحبت می کنند. بمب جدید آمریکا که به «مادر بمب ها» شهرت یافته، با انفجاری که در شمال افغانستان ایجاد کرد همه را شگفت زده نمود و به فکر فرو برد. بسیاری گمان می کردند که بمب یاد شده بزرگترین در جهان است و نظیر ندارد؛ هرچند که ما روز گذشته در مقاله ای این موضوع را بررسی کردیم و نشان دادیم که روس ها در این مسئله جلوتر هستند.

جالب است بدانید که انفجار ناشی از مادر بمب ها، بزرگترین در طول تاریخ نبوده و انفجاری وحشتناک تر از آن نیز وجود دارد. در ۶ دسامبر سال ۱۹۱۷ میلادی، یک کشتی در بندر «هالیفاکس نوا اسکوشیا» منفجر شد و طی آن حادثه ای معادل با انفجار ۳ هزار تُن «تی ان تی» رخ داد.

امواج ناشی از این قضیه بیش از هزار نفر را به کام مرگ فرستاد و امواج بسیار عظیم ۱۵ متری ایجاد نمود. بنابراین باید این انفجار را بزرگترین در تاریخ (قبل از بمب های هسته ای) بدانیم. ما در این مقاله قصد داریم موضوع را بیشتر مورد بررسی قرار دهیم. تا پایان همراه باشید.

حادثه ای که 270 بار از «مادر همه بمب ها» قوی تر بود
در دسامبر سال ۱۹۱۷ میلادی، سه سال از آغاز جنگ جهانی اول می گذشت. بندر هالیفاکس که در ساحل شرقی کانادا قرار داشت، نقطه مهمی برای انتقال سربازان و تجهیزات به قاره اروپا به شمار می رفت.
حادثه ای که 270 بار از «مادر همه بمب ها» قوی تر بود
در روز ۶ دسامبر، یک کشتی نروژی به نام «SS Imo» بندر را به مقصد نیویورک ترک گفت. این کشتی از هلند آمده بود تا منابع و تجهیزات را به بلژیک جنگ زده برساند.
حادثه ای که 270 بار از «مادر همه بمب ها» قوی تر بود
به علاوه، قرار بود کشتی فرانسوی به نام مون بلان به اروپا برود و مواد به شدت انفجاری را به این کشور برساند. ۲,۳۶۷ تُن پیکریک اسید، ۶۲ تن پنبه باروتی، ۲۵۰ تُن تی ا تی و ۲۴۶ تُن بنزول، در بشکه هایی پایین عرشه حمل می شدند.
حادثه ای که 270 بار از «مادر همه بمب ها» قوی تر بود
برای خارج شدن از خلیج «Bedford» جایی که کشتی ها لنگر می انداختند، آن ها باید از کانالی باریک عبور می کردند. کشتی نروژی از این کار سر باز زد و در نتیجه به کشتی باری مون بلان برخورد کرد.
حادثه ای که 270 بار از «مادر همه بمب ها» قوی تر بود
اگرچه این برخورد با سرعت پایین انجام گرفت، اما باعث شد که بنزول بریزد و تمامی ذخایر دیگر را مشتعل کند. در نتیجه ۲۹۸۹ تُن تی ان تی منفجر شد و حادثه ای ۲۷۰ بار قوی تر از مادر بمب ها را رقم زد.
حادثه ای که 270 بار از «مادر همه بمب ها» قوی تر بود
امواج ناشی از این انفجار منطقه ای به وسعت ۱۳۱ هکتار را تحت تاثیر خود قرار دادند و اطراف ریچموند را با خاک یکسان کردند. گرمای ناشی از انفجار به شدت بالا بود و دمای آن به ۴۹۸۲ درجه سانتیگراد می رسید. این حادثه تمام آب را تبخیر کرد و امواجی به طول ۱۵ متر به وجود آورد.
حادثه ای که 270 بار از «مادر همه بمب ها» قوی تر بود
شدت انفجار به حدی بود که کشتی نروژی را به ساحل پرت کرد. کشتی باری فرانسوی نیز تکه تکه شد و به کلی نابود گشت. هیچ بخشی از کشتی از انفجار جان سالم به در نبرد.
حادثه ای که 270 بار از «مادر همه بمب ها» قوی تر بود
تنها دو قسمت از مون بلان پیدا شد؛ قطعه ای ۵۱۷ کیلوگرمی از لنگر که ۳۲۰۰ متر آن طرف تر افتاده بود و بشکه ای که در ۴ کیلومتری محل حادثه قرار داشت.
حادثه ای که 270 بار از «مادر همه بمب ها» قوی تر بود
بیشتر بندر هالیفاکس با خاک یکسان شد. بیش از ۱۲ هزار خانه نیز نابود گشتند و یا دیگر غیر قابل سکونت بودند. این مسئله باعث شد که بسیاری از مردم در برابر سرمای آن زمان بدون سرپناه بمانند.
حادثه ای که 270 بار از «مادر همه بمب ها» قوی تر بود
تقریبا تمام شیشه های شهر تا شعاع ۸۰ کیلومتری شکستند. حتی ساختمان های سرپا نیز آسیب بسیار زیادی دیده بودند.
حادثه ای که 270 بار از «مادر همه بمب ها» قوی تر بود
۱۶۰۰ نفر بلافاصله جانشان را از دست دادند. ۳۵۰ نفر نیز بر اثر شدت جراحات وارده کشته شدند. تعداد مصدومین حادثه بیش از ۹ هزار نفر تخمین زده می شد؛ به این معنا که تلفات فاجعه ۲۲ درصد جمعیت شهر را در بر می گرفته است.
حادثه ای که 270 بار از «مادر همه بمب ها» قوی تر بود
تلفات می توانست از این هم بدتر شود. اما وینست کلمن مسئول هدایت قطارها جان ۳۰۰ مسافر را که به سمت ایستگاه محل حادثه می رفتند، نجات داد.
حادثه ای که 270 بار از «مادر همه بمب ها» قوی تر بود
آخرین کار وی فرستادن پیام اخطار بود: “قطار را نگه دارید. کشتی مهمات در حال سوختن است و منفجر خواهد شد. احتمالا این آخرین پیغام من خواهد بود. خدا نگهدار.”
حادثه ای که 270 بار از «مادر همه بمب ها» قوی تر بود
شدت حادثه به حدی بود که تا مدت ها به عنوان بزرگترین انفجار تاریخ از آن یاد می شد؛ تا زمانی که آمریکا در سال ۱۹۴۵ سلاح های اتمی را توسعه داد. تنها سه مورد انفجار ناشی از مواد منفجره مرسوم، بزرگتر از حادثه هالیفاکس بوده اند.


منبع: برترینها

گربه ها دنیا را چه شکلی می بینند؟

آیا تا به حال از خودتان پرسیده اید که گربه ها دنیای اطراف را چگونه می بینند. بسیار شنیده ایم که می گویند دید گربه ها از انسان متفاوت است، آنچنان که او را قادر میسازد تا در محیط های زیستی مختلف با شرایط اقلیمی متفاوت زندگی کند.  قدرت دید گربه ها در تاریکی و روشنایی با هم فرق دارد.
 
در این گزارش  دنیا را از دریچه نگاه گربه ها ببینید.
 
گربه ها شب ها چگونه می بینند؟ قدرت بینایی حیرت انگیز در تاریکی
 

گربه ها دنیا را چه شکلی می بینند؟
 
تفاوت بینایی گربه و انسان در شب، گربه ها در تاریکی شب بهتر از انسان ها می توانند ببینند
 
گربه ها دنیا را چه شکلی می بینند؟

 
با توجه به اینکه گربه ها حیواناتی هستند که در شبها و یا در تاریک روشن صبح فعالیّت می کنند، چشمان آنها هم قدرت دید در شب را به آنها می دهد. علم ثابت کرده است که چشمان گربه ها ۶ تا ۸ برابر سلول های بیشتری نسبت به چشم انسان ها دارند. این سلول ها گربه را قادر میسازد تا در فضاهایی با نور کم أشیاء را ببیند. بخش پایین عکس دید گربه ها در شب، و بخش بالا دید انسان ها را در شب نشان می دهد. قدرت بینایی گربه ها در تاریکی حیرت انگیز است، به همین دلیل است که می توانند هر حرکتی را در شب تشخیص دهند و به علاوه چشمان آنها قدرت احاطه بر محیط اطراف را دارد.
 
گربه ها چگونه رنگ ها را می بینند؟ قدرت بینایی ضعیف در روشنایی روز
 

گربه ها دنیا را چه شکلی می بینند؟
 
تفاوت بینایی گربه و انسان در روشنایی روز، گربه ها در روشنایی نمی توانند اشیاء را همانند انسان ها به وضوح ببینند
 
گربه ها دنیا را چه شکلی می بینند؟

 
 با وجود این که گربه ها قدرت دید در شب بالایی دارند، اما در مقایسه با انسان ها چشم گربه ها در روشنایی روز عملکرد خوبی ندارد. چشمان ما با استفاده از سلولهای مخروطی که مسئولیّت دریافت نور را دارند می توانند اشیاء را واضح، و با رنگ های زنده تر ببینند. اما گربه ها در نور و روشنایی روز اشیاء را در رنگ های قرمز، زرد، نارنجی و قهوه ای و رنگ هایی متمایل به آنها می بینند.
 
رنگ های آبی و زرد
 

گربه ها دنیا را چه شکلی می بینند؟

 
 دانشمندان دقیقا نمی دانند که گربه ها چه رنگ هایی را می توانند ببینند، بعضی از آنها می گویند که گربه ها اغلب  آبی و خاکستری می بینند و گروه دوم بر این باورند که گربه ها رنگ های آبی و خاکستری با مقدار ناچیزی از رنگ سبز را می بینند. اما آن چه که همه دانشمندان درباره اش اتفاق نظر دارند این است که گربه ها رنگ ها را شبیه انسانها نمی بینند.
 
 محدودیت های دید در روز، خیلی نزدیک را ضعیف می بیند
 

گربه ها دنیا را چه شکلی می بینند؟

 
قدرت چشم گربه ها زمانی که خیلی به اشیاء نزدیک میشوند کاهش می یابد، به طوری که گربه ها اشیاء را از فاصله ۲۵ سانتیمتری خوب می بینند در حالی که انسان ها اغلب اشیاء را از فاصله ۱۴ سانتیمتری با وضوح و خوب می بینند.
 
خیلی دور را ضعیف می بیند
 

گربه ها دنیا را چه شکلی می بینند؟

 
همانطور که قدرت چشم گربه ها با نزدیک شدن به اشیاء کاهش می یابد، همین موضوع در هنگام دور شدن از اشیاء نیز اتفاق می افتد. گربه ها از فاصله دور نمی توانند اشیاء را با وضوح ببینند. برای یک انسان با قدرت بینایی نرمال اشیاء از فاصله ۳۰ متری قابل رؤیت هستند، در حالیکه گربه ها در بیشتر از ۶ متر نمی توانند به خوبی ببینند.
 
دیدن تار و مه آلود اشیایی که دور هستند
 

گربه ها دنیا را چه شکلی می بینند؟

 
اشیا و موضوعات خیلی دور به شکل مه مانند و تار از چشم گربه ها دیده می شوند.

منبع: برترینها

جادوی رنگ‌ها (۸۲)

برترین ها:
گزیده ای از نقاشی های برتر دنیا اثر نقاشان و هنرمندان بزرگ تاریخ،
دستمایه سری جدید مطالبمان با عنوان «جادوی رنگ ها» است. برای درک نقاشی
باید مکث کرد، به آن خیره شد و در آن غرق شد، در نقطه به نقطه آن. همین
نقطه ها و جزئیات است که یک نقاشی را نسبت به نقاشی های دیگر ممتاز میکند.
امیدواریم این مطالب هم مورد استقبال شما عزیزان بخصوص هنردوستان قرار
بگیرد، ما را مثل همیشه با نظراتتان یاری کنید.



*********

 پرتره ای از مادام رسامیر -۱۸۰۰

اثری از جیکوب لوئیس دیوید

سبک رمانتیسیسم
جادوی رنگ‌ها (82)

منظره ای از پاییز ایکاروس – ۱۵۵۸

اثری از پیتر بروگل

سبک روکوکو
جادوی رنگ‌ها (82)

گوشه باغ – ۱۸۷۷

اثری از کلوئید مانت

سبک امپرسیونیسم

جادوی رنگ‌ها (82)


 روشن بینی – ۱۹۳۶

اثری از رنه ماگریت

سبک رئالیسم

جادوی رنگ‌ها (82)

کارشناسان – ۱۸۳۷

اثری از الکساندر گابریل

سبک نئوکلاسیک

جادوی رنگ‌ها (82)


شکلک درآوردن – ۱۶۳۴

اثری از آدریان بروئر

سبک نئوکلاسیک

جادوی رنگ‌ها (82)


 فرار – ۱۸۷۴

اثری از پیری بوریل دل کاسو

سبک رئالیسم

جادوی رنگ‌ها (82)


مردی جوان با گله های آفتابگردان – ۱۸۹۰

اثری از وینسنت ون گوگ

سبک امپرسیونیسم

جادوی رنگ‌ها (82) 

انعکاس – ۱۹۶۵

اثری از لوسیان فرود

سبک اکسپرسیونیسم

جادوی رنگ‌ها (82)


 قدم زدن خانومی با سایبان -۱۹۳۷

اثری از کلوئید مانت

سبک امپرسیونیسم

جادوی رنگ‌ها (82)


دلقک و خانواده اش – ۱۹۰۵

اثری از پابلو پیکاسو

سبک کوبیسم

جادوی رنگ‌ها (82)


پل آهنی – ۱۹۱۵

اثری از ماکس بِک من

سبک مدرنیسم

جادوی رنگ‌ها (82)


حیاط بیمارستان – ۱۸۸۹

اثری از ون گوگ

سبک امپرسیونیسم

جادوی رنگ‌ها (82)

 جایگاه امیال – ۱۹۲۹

اثری از سالوادور دالی

سبک سورئالیسم

جادوی رنگ‌ها (82) 


منبع: برترینها

«ژیلت» چگونه جهان را دگرگون کرد؟

کینگ کمپ ژیلت (King Camp Gillette)، کارآفرین آمریکایی و صاحب شرکت مشهور ژیلت، ایده‌های فلسفی و بسیار جالبی داشت. اختراع او توانست علم اقتصاد مدرن را پایه گذاری کند. تیم هارفورد گزارش می‌دهد.

«ژیلت» چگونه جهان را دگرگون کرد؟

 
به گزارش بی بی سی انگلیسی، آقای ژیلت در سال ۱۸۹۴ میلادی (۱۲۷۳ خورشیدی) کتابی را منتشر کرد و در آن عنوان کرد که «سیستم رقابتی کنونی ما موجب افزایش گزافگرى‌، فقر و جرایم می‌شود.»
 
وی از سیستمی متشکل از “برابری، فضیلت و شادی” دفاع کرد که در آن تنها یک شرکت – شرکت واحد (United Company) – باید تمام ضروریات زندگی را با هزینه مناسب تولید کند.
 
در کتاب ژیلت از تمام مردم آمریکای شمالی خواسته شده تا همگی در یک شهر به نام “متروپلیس” زندگی کنند. ژیلت در کتابش این تصویر را ارائه داده بود: «آپارتمان‌های غول آسای بزرگ… با چنان شکوهی که تاریخ تمدن به خود ندیده و توسط پارک‌های مصنوعی با گنبدهای شیشه‌ای رنگی به هم متصل شده‌اند و نمایی چشم‌نواز دارند… نمایشگاه بی‌انتهای عشق.»
 
اختراعی که اقتصاد جهان را تغییر داد!

کینگ کمپ ژیلت یک سال پس از نوشتن کتابش، کاری کرد که به واقع جهان را تغییر داد: وی تیغ‌های یک بار مصرف (ژیلت) را اختراع کرد.
 
این اختراع بیش از آنچه عالم “تیغ زدن صورت” را تغییر دهد، دنیا را عوض کرد. کارخانه تولید ژیلت به یک الگوی اقتصادی تبدیل شد که امروزه در تمام مباحث اقتصاد مدرن مطرح است. این مدل “قیمت گذاری دو بخشی” نامیده می‌شود.
 
شاید تاکنون پیش آمده باشد که برای پرینتر جوهری‌تان بخواهید کارتریج تهیه کنید؛ احتمالا متوجه شده باشید که قیمت کارتریج نزدیک به قیمت خود پرینتر تمام می‌شود!
 
این اتفاق هیچ معنا و مفهومی ندارد.
 
پرینتر بسیار بزرگتر بوده و به نسبت کارتریج از تکنولوژی پیچیده‌تری بهره می‌برد. چگونه تهیه میزان کمی جوهر در ظرف‌های پلاستیکی تقریبا هم قیمت پرینتر تمام می‌شود؟
 
پاسخ را می‌دانیم: آن‌ها هم قیمت نیستند. اما برای یک تولید کننده، فروش ارزان پرینتر و فروش گران جوهر دقیقا همان الگویی است که معنا می‌دهد.
 
آیا این الگو جایگزین دیگری دارد؟ آیا خرید یک پرینتر کامل از کارخانه رقیب به صرفه‌تر است؟ اگر پرینتر جدید تنها کمی از جوهر جدید گران‌تر باشد، شما با بی‌میلی تمام حاضر به پرداخت می‌شوید.

 
«ژیلت» چگونه جهان را دگرگون کرد؟
آقای ژیلت به این فکر افتاد که می‌تواند تیغ ژیلت‌ها را هم اندازه خود ژیلت بفروشد

 
الگوی قیمت گذاری دو بخشی با عنوان “مدل تیغ و تیغه (مکینه)” نیز شناخته می‌شود زیرا نخستین الگویی بود که توجه بسیاری را به خود جلب کرد – توجه مردم به تیغه‌ها یا همان ژیلت‌های قیمتی جلب می‌شد که باید مرتب برای تیغ‌های جایگزین هزینه‌های زیادی را پرداخت کنند.
 
پیش از اختراع آقای کینگ کمپ ژیلت، مکینه‌های ریش‌تراشی بزرگتر بوده و کار را دشوار می‌کردند؛ زمانی هم که تیغشان کند می‌شد، شخص باید با صرف هزینه‌ای گزاف آن را با تسمه‌های چرمی مخصوص تیز می‌کردند. حتی این امکان مهیا نبود که شخصی بدون درنظر گرفتن هزینه‌ها، آن تیغه کهنه را دور بیندازد و یک تیغه نو بخرد.
 
آقای ژیلت اما در فرآیندی هوشمندانه پی برد که اگر نگهدارنده تیغ یا همان دسته ماشین ریش‌تراش را به شکلی بهتر طراحی کند تا بتواند تیغ را محکم نگه دارد، می‌تواند خودِ تیغ‌ها را باریک‌تر طراحی کند تا با این کار، هزینه نهایی را به شکل قابل توجهی کاهش دهد.
 
البته او از همان ابتدا به مدل قیمت گذاری دو بخشی نرسید. آقای ژیلت در ابتدا کار هر دو قطعه را با هزینه‌ای نسبتا زیاد تولید می‌کرد.
 
ژیلت تولیدی کارخانه آقای ژیلت ۵ دلار تمام می‌شد که این میزان معادل یک سوم حقوق هفتگی کارگران در آن زمان بود.

 
«ژیلت» چگونه جهان را دگرگون کرد؟
تبلیغ ژیلت

 
محصول ژیلت آنقدر چشم را نوازش می‌داد که کاتالوگ شرکت خرده‌فروشی آمریکایی و چندملیتی سیرز (Sears) در سال ۱۹۱۳ میلادی از خوانندگانش عذرخواهی کرد که از نظر قانونی امکان تخفیف دادن بر روی این محصول وجود ندارد.
 
در پایین همان صفحه کاتالوگ یک هشدار نوشته شده بود: «بحث ایمنی ژیلت‌ها را برای راحتی هر چه بیشتر مشتریانمان در اینجا آورده‌ایم: ما ادعا نمی‌کنیم که این تیغ‌ها در مقایسه با تیغ‌های ارزان قیمت‌تر احساس بهتری را برای شما به ارمغان بیاورند.»
 
مدل ارزان قیمت ژیلت و گرانقیمت تیغ‌ها به تدریج با انقضای دوره ثبت اختراع ژیلت و ورود رقبا به بازار تکامل یافت.
 
امروزه اما سیاست قیمت گذاری دو بخشی در تمام محصولات مشاهده می‌شود. برای مثال، پلی استیشن ۴ را در نظر بگیرید.

 
«ژیلت» چگونه جهان را دگرگون کرد؟
سونی پلی استیشن ۴ در نوامبر ۲۰۱۳ عرضه شد و تاکنون بیش از ۴۰ میلیون دستگاه از این محصول به فروش رسید

 
هر بار که سونی یکی از محصولات پلی استیشن ۴ خود را می‌فروشد، ضرر می‌کند: قیمت خرده فروشی این محصول کمتر از قیمت تمام شده تولید و توزیع آن است. اما این مسئله از نگاهشان هیچ اشکالی ندارد زیرا سونی با فروش هر بازی پلی استیشن ۴ سود خودش را می‌برد.
 
اما اوضاع نسپرسو (Nespresso) چگونه است؟ نسپرسو، نام تجاری یکی از شرکت‌های زیرمجموعه شرکت سوئیسی نستله (Nestle) است. کار این شرکت تولید دستگاه‌های اسپرسویی است که با کپسول یا پدهای ویژه همین شرکت کار می‌کند. درون این پدها یا کپسول‌ها پودرهای قهوه مورد نیاز یک فنجان قهوه تعبیه شده است. نستله از فروش دستگاه‌هایش سود نمی‌برد، اما از فروش کپسول‌های قهوه‌اش چرا!
 
ارزش اینرسی

به وضوح مشخص است که اگر می‌خواهید این مدل را به کار بگیرید، باید به نحوی سد راه مشتریان بشوید تا تیغ‌های ارزان و عمومی را روی تیغه‌های شما نیندازند.
 
یکی از روش‌ها قانونی است: از طریق ثبت اختراع تیغ‌ها. اما ثبت اختراع اقدامی مادام‌المعر نیست. انقضای ثبت اختراع کپسول‌های قهوه نسپرسو رو به تمام است. به همین دلیل، نسپرسو به زودی شاهد رقبایی خواهد بود که جایگزین‌های ارزان‌تر و سازگار را تولید خواهند کرد.
 
برخی نیز به دنبال راه‌حلی دیگر هستند: راه حل فنی.
 
همانطور که بازی‌های ویدیویی شرکت‌های دیگر بر روی کنسول پلی استیشن ۴ اجرا نمی‌شود و کارتریج‌های پرینتری شرکت‌های متفاوت احتمالا بر روی همه پرینترها جواب ندهد، شرکت‌های تولید کننده قهوه نیز از چیپ‌هایی بر روی دستگاه‌های خود استفاده خواهند کرد که نتوان به سادگی از هر کپسول قهوه‌ای استفاده کرد.

 
«ژیلت» چگونه جهان را دگرگون کرد؟
نسپرسو بیش از آنکه از طریق فروش دستگاه‌هایش درآمدزایی کند، از  پادها یا کپسول‌های قهوه‌اش سودآوری می‌کند

 
مدل قیمت گذاری دو بخشی حتی به پدیده‌ای دیگر منتهی شده که اقتصاددانان آن را “هزینه‌های تبادلی” می‌نامند: اگر می‌خواهید یک برند قهوه دیگر را میل نمایید، یک دستگاه دیگر خریداری نمایید!
 
این موضوع در مورد کالاهای دیجیتال نیز صحت دارد. اگر کتابخانه گسترده‌ای از بازی‌های پلی استیشن یا کتاب‌های الکترونیکی زیادی برای دستگاه کیندل خود دارید، پس به راحتی نمی‌توانید به یک پلتفرم دیگر نقل مکان کنید.
 
هزینه‌های تبادلی لزوما مالی نیستند؛ آن‌ها می‌توانند ناشی از هدر رفتن زمان باشند.
 
اگر من از مشتریان فتوشاپ باشم، پس حاضرم پول بسته بروز رسانی همین نرم افزار را پرداخت کنم به جای اینکه یک محصول ارزان‌تر را خریداری کنم زیرا مجبور خواهم شد که کارکرد با آن را نیز بیاموزم. به همین خاطر است که بسیاری از شرکت‌های نرم افزاری “نسخه آزمایشی” نرم افزارهایشان را در اختیار کاربران قرار می‌دهند و یا اینکه بانک‌ها و بسیاری از موسسات از تعرفه‌های “گول زننده” برای جذب مشتریان بیشتر استفاده می‌کنند. آن‌ها پس از جذب مشتری، تعرفه‌هایشان را در سکوت بالا برده و تغییر بانک برای بسیاری از مشتریان دیگر جذاب نیست.
 
پذیرش معماگونه

هزینه‌های تبادلی همچنین می‌تواند روانی باشد: نوعی وفاداری به برند! اگر واحد بازاریابی شرکت ژیلت به من بگوید که محصول ارزان‌تر شرکت رقیب نمی‌تواند با همان کیفیت آن‌ها کار اصلاح صورت را انجام دهد، سپس من با اشتیاق کامل حاضرم پول اضافی برای خرید تیغ‌های برند ژیلت را پرداخت کنم. شاید همین مسئله بتواند توضیح دهد که چرا سود ژیلت پس از انقضای ثبت اختراعش و ورود شرکت‌های رقیب و تولید تیغ‌های ارزان‌تر افزایش یافت.
 

 «ژیلت» چگونه جهان را دگرگون کرد؟
هر بار که سونی یکی از محصولات پلی استیشن ۴ خود را می‌فروشد، ضرر می‌کند اما از طریق فروش بازی‌ها سود خود را کسب می‌کند

 
احتمالا مشتریان به این نتیجه رسیده بودند که ژیلت برند بسیار معتبری است و ارزش پرداخت پول بیشتر را دارد.
 
مدل قیمت گذاری دو بخشی می‌تواند بسیار بی‌کفایت باشد و اقتصاددانان درشگفتند که چرا مصرف کنندگان زیر بار پرداخت آن می‌روند. شاید بتوان منطقی‌ترین توضیحش را این دانست که مشتری‌ها “گیج می‌شوند.”
 
آن‌ها یا نمی‌دانند که دارند تیغ زده می‌شوند و یا اینکه متوجه می‌شوند اما درک انتخاب درست و مناسب برایشان دشوار است. حال کنایه کار اینجا است که مدل “تیغ و تیغه” متعلق به همان دورانی است که آقای کینگ کمپ ژیلت از ایجاد شرکتی واحد صحبت می‌کرد که قرار بود تمام ضروریات زندگی را با قیمتی نازل تولید کند. اما چنین به نظر می‌رسد که ایجاد مدلی جدید در اقتصاد به مراتب آسان‌تر از ایجاد مدلی جدید برای جامعه است.


منبع: برترینها

وقتی سایه ها ناپدید می شوند!

برترین ها: در تصویر زیر متوجه چیز عجیبی نشدید؟ همان طور که می بینید
دیوار و ماشین ها سایه دارند اما میله های زردرنگ هیچ سایه ای ندارند! به نظر می رسد کسی این میله ها را از عکس دیگری بریده و به این عکس چسبانده است یا بخشی از یک بازی ویدئویی است که توسعه دهنده آن فراموش کرده سایه های این قسمت را روشن کند. اما به شما اطمینان می دهیم که این یک تصویر واقعی است و در هاوایی گرفته شده است.

دلیل اینکه چرا هیچ سایه ای وجود ندارد این است که خورشید کاملا مستقیم می تابد. مردم هاوایی این پدیده را «لاهاینا نون» می نامند. لاهاینا در زبان هاوایی به معنی خورشید بی رحم است. هاوایی تنها ایالت آمریکایی است که این پدیده در آن دوبار در سال اتفاق می افتد، اما تنها نقطه روی زمین نیست که این اتفاق می افتد. درواقع اکنون که در حال خواندن این مطب هستید یک نقطه روی زمین وجود دارد که هیچ سایه ای ندارد. همینطور که زمین می چرخد این نقطه دائما روی سطح زمین حرکت می کند. احتمال
دارد اکنون این نقطه در وسط یک اقیانوس، یک بیابان یا حتی جای مبهمی باشد
که مشاهده این پدیده دشوار باشد و هیچکس متوجه آن نشود. این نقطه، نقطه سابسولار نامیده می شود. در نقطه سابسولار پرتوهای خورشید مستقیما عمود بر سطح زمین می تابند بنابراین اشیای عمود هیچ سایه ای ندارند.

همانطور
که زمین می چرخد، نقطه سابسولار به سمت غرب حرکت می کند ویک بار در روز
زمین را می گردد، هم چنین این نقطه به شمال و جنوب بین مدارهای راس السرطان
و راس الجدی هم حرکت می کند. این نقطه در انقلاب دسامبر روی مدار راس الجدی و در انقلاب ژوئن روی مدار راس السرطان قرار می گیرد. هم چنین در اعتدالین مارس و سپتامبر این نقطه روی خط استوا قرار دارد. زمانی که این پدیده رخ می دهد سال به سال تغییر می کند. زمان آن بین ۱۲:۱۶ تا ۱۲:۴۳ ظهر است. برای تعیین تاریخ و محل دقیق این پدیده می توانید از گوگل استفاده کنید.

وقتی سایه ها ناپدید می شوند! 
وقتی سایه ها ناپدید می شوند! 


منبع: برترینها

کیک های زیبا باالهام از معماری و فاین آرت

برترین ها: این کیک های خلاقانه توسط قنادی در مسکو«تورتیک آنوشکا» یک کیک معمولی نیستند. این قنادی توسط خواهر و برادر مادینا و تورتیک بنا شده و مجموعه ای از کیک های رنگی با الهام از زیباشناسی و معماری تولید کرده است. مادینا که تحصیلات آکادمیک فاین آرت و تورتیک با تجربه معماری، این قنادی را در سال ۲۰۰۹ افتتاح کردند. از آن موقع، آن ها زمانشان را به تکمیل مجموعه ای از کیک های تزئین شده پیچیده و چند طبقه اختصاص داده اند.

برخی مانند آن هایی که الگوهای ارگانیک، تزئین های انتزاعی و ترکیب های نامتقارن دارند رویکرد هنری مادینا را نمایش می دهند. برخی هم مثل آن هایی که نقوش هندسی یا به وضوح مانند مناظر شهری طراحی شده اند تجارب معماری تورتیک را به نمایش می گذارند. آن ها همیشه باهم کار می کنند و از پیشرفت الهام می گیرند. فرآیندی که برای تولید هر کیک نفیس نیاز است نتیجه عشق و بیان تجربی خلاقیت است. ساخت هرکیک ممکن است تا یک هفته طول بکشد.

کیک های زیبا باالهام از معماری و فاین آرت


منبع: برترینها

هیتلر در بام جهان چه می‌خواست؟

گردان حفاظتی حزب نازی (SS) در سال ۱۹۳۸ میلادی سفری عجیب را به سرپرستی ارنست شافر، جانورشناس آلمانی، به تبت انجام داد و نمونه‌های جانوری باارزشی را همراه خود به آلمان بازگرداند. بسیاری بر این باور بودند که آن‌ها برای یافتن یک نژاد گم شده آریایی عازم تبت شده‌اند، اما بر اساس ادعای کتابی جدید، موضوع بسیار پیچیده‌تر بود.

هیتلر در بام جهان چه می‌خواست؟
ارنست شافر؛ برخی می‌گویند که او برای یافتن نژاد آریایی به تبت رفت
 
به گزارش اشپیگل، موزه تاریخ طبیعی برلین جدای از نمایش اسکلت بزرگ دایناسور تی‌رکس، به آثار طبیعی که در آن گنجانده شده نیز شهرت داشته و در نوع خود در رده کلاس جهانی جای می‌گیرد. در این موزه همچنین از نزدیک به ۳۵۰۰ پرنده مومیایی شده در قفسه‌هایی بلند نگهداری می‌شود؛ این پرنده‌ها از ارزش بسیار بالایی برخوردار بوده و نزدیک به ۸۰ سال پیش توسط یک افسر SS نازی در بام همیشه پوشیده از برف جهان جمع‌آوری شدند.
 
سیلکه فراهنرت، مدیر موزه، می‌گوید: «شبه قاره هند با آب و هوای گرمسیری خود در دامنه‌های جنوبی رشته کوه‌های هیمالیا قرار گرفته که با هوای سرد آسیای مرکزی در تضاد قرار دارد. در نتیجه برخورد این دو اکوسیستم، پوشش جانوری منطقه مابین کاملا منحصر به فرد است.» در طول چند دهه اخیر، آرایه‌شناس‌ها و نسل‌شناس‌ها مرتب به موزه برلین سر زده و تاکنون ۱۰ گونه پرنده ناشناخته را نیز شناسایی کرده‌اند.
 
اما متاسفانه نیمه تاریکِ تاریخ اینگونه آثار از نیمه روشن آن بسیار پررنگ‌تر است. کمی پیش از آغاز جنگ جهانی دوم، ارنست شافر (Ernst Schäfer) به نیابت از هاینریش هیملر (Heinrich Himmler)، فرمانده SS،به تبت سفر کرد و علیرغم وجود ممنوعیت دولتی، دست به کشتن پرنده‌ها می‌زد تا آن‌ها را به عنوان نمونه به خانه برگرداند.
 
از سفر تیم آلمانی در سال‌های ۱۹۳۸ و ۱۹۳۹ میلادی به تبت به عنوانی یکی از بحث‌برانگیزترین اقدامات علم مدرن یاد می‌شود. تیم شافر داخل چادرهایی زندگی می‌کردند که از موی بدن غَژگاو [یا یاک؛ گونه‌ای گاوسان مو بلند است که دمی مانند اسب دارد و در مناطق افغانستان، هیمالیا، فلات تبت و مغولستان زندگی می‌کند] بافته شده بود و حین اندازه‌گیری ابعاد سر انسان‌ها، در کنار مقامات محلی مشغول نوشیدن مشروبات الکلی هلندی می‌شدند. مقامات تبتی به خاطر عادات مصرف مشروب آلمانی‌ها، به آن‌ها “بادکش” می‌گفتند.
 
در این سفر همچنین ۷۰۰۰ بذر انواع گیاهان وحشی، غلات و گیاهان دیگر به آلمان منتقل شد. این بذرها اینک در موسسه ژنتیک گیاهان لایبنیتس در گاترزلبن، شهری در مرکز آلمان، نگهداری می‌شوند. تیم شافر حتی چندین ماسک چوبی، تعدادی اسباب و اثاثیه عجیب، ۱۷٫۵۰۰ متر فیلم مصرف شده و یک نامه از رهبر تبت خطاب به “سرورم، جناب آقای هیتلر” همراه خود به آلمان بردند.
 

هیتلر در بام جهان چه می‌خواست؟
قصر پوتالا در مرکز لهاسای تبت
 

اینکه چرا آن نامه هیچ گاه به دست گیرنده خود نرسید (و حالا در کتابخانه ایالت باواریا قرار دارد)، همچون دیگر نقاط آن سفر در هاله‌ای از ابهام قرار دارد. حتی شنیده شده که هیملر شخصا به گروهی دستور داده که به دنبال “نژاد پایه” با موهای بلوند و فر – آریایی‌های اصیل – بگردند. از طرف دیگر، آلمانی‌ها مشتاق بودند که نژادی از اسب‌های مقاوم در برابر سرما را بیابند که بتوانند بعدها از آن در اقتصاد جنگی استفاده کنند.
 
دستگاه اطلاعاتی بریتانیا که مسیر حرکتی آلمان‌ها در شبه‌ جزیره هندِ تحت حمایت خود را کاملا با تردید زیر نظر داشت، مظنون به جاسوسی شد. ولفگانگ کائوفمان، تاریخدان، معتقد است که نازی‌ها قصد داشتند تا منطقه را به خوبی ماجراجویی کنند تا زمینه‌های مشترک تبادل بین آلمان و ژاپن، فاتحان احتمالی جنگ پیش رو، فراهم شود.
 
پیتر مایر-هوزینگ، دانشمند مذهبی اهل برمن در شمال آلمان، در کتابی به زبان آلمانی با نام “نازی‌ها در تبت” به دلایل اصلی پشت پرده این ماموریت پرداخته است. هوزینگ پس از جستجو در آرشیوها و بررسی اسناد دست اول در کتابش، چنین نتیجه گرفته است که آن سفر به کوه‌های پوشیده از برف هیمالیا شباهت چندانی با ماموریت‌های کماندوییِ برنامه‌ریزی شده و مخفی  SSنداشته و بیشتر شبیه ماجراجویی‌های جذاب یک دانشمند و شکارچی بااستعداد بوده است.
 
مایر-هوزینگ می‌نویسد: «ارنست شافر بیش از هر چیزی یک “تیرانداز و تله‌انداز ماهر” بود که شیفته حیات وحش و متنفر از “زندگی آرام و یکنواخت” امروزی بود.» افسران بریتانیایی وی را “قوی، دمدمی مزاج و تحصیل کرده” توصیف می‌کردند.
 
ماجراجویی با استعداد

شافر در سنین نوجوانی استعدادهایش را شناسایی و پرورانده بود. پدرش مدیر تجاری یک شرکت بود. شافر تا پیش از سن ۱۹ سالگی و آغاز تحصیل در رشته جانورشناسی، شکار گوزن در جنگل‌های منطقه اودنوالد را آموخته بود. وی سپس با بروک دولان دوم، میلیونر آمریکایی که قصد سفر به مناطق ناشناخته غرب چین را داشت، آشنا شد. بروک نیاز به یک وردست ماهر داشت.
 

هیتلر در بام جهان چه می‌خواست؟
اعضای تیم شافر به همراه باربران
 

آن دو در سال ۱۹۳۱ میلادی راهی جنگل‌های دورافتاده بامبو شدند. مهارت‌های شکارچی آلمانی آنقدر محسوس بود که کیسه‌هایشان به سرعت پر از پوست جانورانی مانند گورال (شبیه بز)، سِرو و تاکین شد. شافر حتی یک خرس پاندا را نیز کشت.
 
ایندیانا جونزِ علم جانورشناسی

آکادمی علوم طبیعی فیلادلفیا آنقدر علاقه‌مند ماجراجویی‌های جانورشناختیِ شافر شد که به سرعت وی را به عنوان یکی از اعضای خود پذیرفت. اما شافر جوان آن زمان در خانه، روایتی طویل و مفصل از ماجراجویی‌هایش را به رشته تحریر درآورد که فروش خوبی داشت و سپس در سال ۱۹۳۳ میلادی به SS ملحق شد. اما این اقدام هم حتی باعث نشد که شافر دست از ماجراجویی‌هایش بردارد. وی تقریبا دو سال تمام را در منطقه رود یانگتسه چین همراه با دولان گذراند.
 
شافر تولد ۲۶سالگی‌اش را در مزرعه لوکس دولان گذراند. آمریکایی‌های از ستاره علم جانورشناسی استقبال می‌کردند. این در حالی بود که ارنست هانفشتانگل، مسئول رسانه‌های خارجی حزب نازی و سرپرست کنسول آلمان در شانگهای به دنبال حامیانی در رایش سوم بودند تا سفر شافر به تبت انجام شود.
 
دالایی لاما

در آن سال‌ها، قلمرو دالایی لاما [رهبر دینی بوداییان تبت] همچون قلعه‌ای منزوی و مملو از رازهای طبیعی به نظر می‌رسید. بریتانیایی‌ها در سال ۱۹۰۳ با حدود ۳۰۰۰ سرباز به آنجا لشکرکشی کرده بودند تا درب‌های سرزمین تبت به روی غربی‌ها باز شده باشد. آن‌ها به کمک مسلسل به سربازان اسب سوار و نیزه به دست حمله کردند. این ناحیه اما همچنان نیمه – خودمختار مانده بود و ضمن عدم تن دادن به هرگونه پیشرفت، مانع ورود خارجی‌ها به کشورشان می‌شدند.
 
شافر سپس از هیملر کمک خواست. مایر-هوزینگ می‌نویسد: «هیملر بعدها به معمار هولوکاست بدل شد که “بزرگترین اشتباهش” بود.» نویسنده کتاب همچنین شافر را فردی فرصت طلب به تصویر می‌کشد که «به شدت به دنبال شناخته شدن بود.»
 
روابط دانشمند جوان با SS باعث شد تا به سرعت به عضویت جامعه آننربه (Ahnenerbe) [اندیشگاه رایش آلمان] هیملر درآید. آننربه خود را یک «جامعه مطالعاتی برای تاریخ باستانی روشنفکری» معرفی می‌کرد و هدفش پژوهش در خصوص تاریخ انسان شناسانه و فرهنگی نژاد آریایی، و آزمایش و سفر اکتشافی بود تا اثبات کند که جمعیت‌های پیشاتاریخی و اسطوره‌ای “نوردیک” زمانی بر جهان حکومت می‌کرده‌اند. آن‌ها به “ولتایزلهر” (تئوری جهان یخی) معتقد بودند و می‌گفتند که فرهنگ اصیل نوردیک پس از برخورد قمری با زمین نابود شد ولی بقایای آن “ابَر نژاد” را تنها می‌توان در هیمالیا یافت.
 
بهت زدگیِ بی‌معنا از دهان یک شارلاتان تریاکی

کارل ماریا ویلیگوت، کلنل سابق ارتش اتریش-مجارستان، این مزخرفات را باور کرده بود و خودش را تجسم ثور، الهه آلمانی، می‌دانست. شافر در ملاقات با این شارلاتان در ویلایش در منطقه داهلم برلین، همین توهمات را شنیده بود؛ احتمالا کارل زیاد تریاک مصرف کرده بود. با توجه به این جنبه از ماموریت تبت، شافر در نگاه رمان‌ها و وبسایت‌های نازی‌ها همچنان به عنوان یکی از خدمتکاران هیتلر معرفی می‌شد که در پی “جام مقدس” (جام حضرت عیسی مسیح در شام آخر) بود.
 

هیتلر در بام جهان چه می‌خواست؟
دالایی لاما
 

همین توهمات چند سال دیگر در مجسمه “بودا از فضا” نشان داده شد: مجسمه‌ای که با یک صلیب شکسته واژگون تزیین شده بود؛ گرچه این نماد در خاور دور نشانه “شانس” است. قدمت آن مجسمه احتمالا به ۱۰۰۰ سال می‌رسید و یکی از مواردی بود که شافر در ماموریت خود به غنیمت گرفته بود. با بررسی‌های موسسه پلانتولوژی اشتوتگارت مشخص شد که سنگ مجسمه از شهاب‌سنگ چینگا گرفته شده که نزدیک به ۱۰۰۰۰ سال پیش در نقطه‌‎ای بین سیبری و مغولستان با زمین برخورد کرده بود.
 
نتیجه بسیار شگفت انگیز بود ولی یک جای کار مشکل داشت: جنس مجسمه واقعا از فضا آمده بود اما خود بودا ساخته یک متقلب امروزی بود. احتمالا شخصی قصد داشته تا با ساخت این شی، به آن ارزش اجباری اعطا کند. هیملر به اندازه‌ای از دست شافر عصبانی شده بود که تصمیم گرفت او را کنار بگذارد. اما همان علامت نازی‌ها روی کلاه اعضای تیم شافر کافی بود تا بریتانیایی حواسشان را جمع کنند. تیم شافر هنگام ورود به هندوستان، هیچ مجوزی نداشتند و ماموران مانع ورودشان شدند. اما شافر کارش را خوب بلد بود. او به محض رسیدن به کلکته با یک قطار ۳۶ ساعته نزد لرد لینلیسگو، نائب السلطنه هند [رئیس حکومت بریتانیا در هندوستان در دوران استعمار] رفت و با زیرکی تمام قول همکاری را از آن‌ها گرفت.
 
معادلات سیاسی در لندن هم آن‌ها دستخوش تغییر بود. سِر باری دامویل، دریابد بریتانیایی، یهودستیز و از دوستان هیملر، شخصا با نویل چمبرلین، وزیر امور خارجه وقت بریتانیا، صحبت کرد و سرانجام توانست شرایط را هموار کند. ولی روادید صادر شده برای شافر و تیمش تنها در ایالت کوچک سیکیم معتبر بود. اما آلمانی‌ها در آن ناحیه کوچک با آن همه بریتانیایی مجهز چه کاری می‌توانستند انجام دهند؟
 
ورود به تبت

شافر تصمیم گرفت که منتظر مجوز بعدی نماند زیرا ماه ژوئیه از راه رسیده بود. آن‌ها به کمک گاو و اسب راهی هیمالیا شدند. کاروان شافر توقفی موقت در ایستگاه کونگرا لا پاس داشتند. تبت، با تمام حیات وحش بی‌نظیرش، در سوی دیگر کوه ۵۱۳۰ متری منتظرشان بود ولی ماجراجویان اس اس چاره‌ای جز کمپ زدن نزدیک مرز نداشتند. شافر عصرها داخل چادر می‌نشست تا فاوست گوته را بخواند. همسرش پیش از آغاز سفر در نوامبر ۱۹۳۷ کشته شده بود. صدای آهنگی که از رادیوی قاچاقی‌شان پخش می‌شد برای بهتر کردن حال شافر خوب نبود؛ غذاهای یکنواخت هم کار را بدتر کرده بود: نودل، نودل و دیگر هیچ.
 
فرصت در خانه شافر را زده بود. یکی از مقامات تبت ناگهان به چادر تیم شافر سر زده بود و شافر نیز با سوغاتی و غذا و هدیه او را نرم کرد تا اجازه ورود به لهاسا [پایتخت تبت و مرکز معنوی آیین بودایی] را دریافت کند.
 
استاد صدها علوم!

شافر موفق شد. یک هفته بعد، شورای وزرای تبت به “استاد صدها علوم” اجازه داد تا از مرکز محرمانه “بودیسم تبتی” ملاقات کند به شرط آنکه هیچ نوع تجهیزات علمی را همراه خود نبرد. بر اساس آن حکم، او اجازه کشتن هیچ پرنده و پستانداری را نداشت.
 
مردان اس اس آلمان نازی در ۲۲ دسامبر ۱۹۳۸ میلادی وارد فلات ممنوعه شده و یک درخت کریسمس را تزیین کردند. دمای هوا به منفی ۳۵ درجه رسید. آلمانی‌ها علیرغم قولشان تجهیزات علمی‌شان را همراه خود آورده بودند. آن‌ها ۴۰۰ کیلومتر را در میان کولاک و سرما طی کردند. شهر نزدیک به ۲۵ هزار نفر جمعیت داشت و تقریبا همین تعداد راهبِ بودایی ساکن سه صومعه حکومتی حوالی آنجا بودند. قصر عظیم پوتالا (Potala) [صومعه مقدس بودائیان و اقامتگاه سابق دالایی لاما] نیز درست در مرکز شهر لهاسا قرار داشت.
 

هیتلر در بام جهان چه می‌خواست؟
مجسمه “بودا از فضا”
 

برخلاف لباس‌های رسمی بریتانیایی‌ها، آلمانی‌ها کاملا راحت در شهر می‌چرخیدند و علاقه آن‌ها به مشروبات الکلی زبانزد خاص و عام شده بود. حتی صدای موسیقی آلمانی از گرامافون‌ها پخش می‌شد. مایر-هوزینگ در کتاب خود می‌نویسد: «برخلاف اینکه “نژاد برتر آریایی” خواستار انجام این ماموریت شده بود تا “اقوام فراموش شده در شرق” پیدا شوند، آن دیدار بین صلیب شکسته شرق و غرب بیش از هر چیزی شبیه مهمانی به صرف الکل بود.»
 
خاکسپاری آسمانی

آلمانی‌ها البته سخت مشغول جمع‌آوری نمونه و تحقیق بودند. آن‌ها با کشتن پستانداران و پرندگان کارشان را پیش می‌بردند. آن‌ها از راهبان مست و همچنین مراسم خاکسپاری آسمانی فیلم‌برداری می‌کردند. [خاکسپاری آسمانی به مراسمی در آیین بوداگرایی وجره‌یانه گفته می‌شود که در آن اجساد مردگان را بر بالای کوه‌ها می‌گذارند تا بر اثر هوای آزاد متلاشی شوند یا اینکه پرندگان گوشت‌خوار، گوشت آن‌ها را بخورند.]
 
آلمانی‌ها با دوربین‌هایش آنقدر آشکارا فیلمبرداری می‌کردند که صدای محلی‌ها را درآورده بودند. در این بین، کار برونو برگر، انسان شناس، به شدت انگشت نما بود. وی به کمک یک قطب نما، انبر ویژه اندازه‌گیری جمجمه و وسیله‌ای برای اندازه‌گیری فک پایین، ابعاد اسکلت ساکنین محلی را اندازه‌گیری می‌کرد. برونو برگر  (Bruno Berger) حتی ماده‌ای به نام نگوکول را روی جمجمه‌ها می‌پاشید تا چهره‌هایشان را بازسازی کند.
 
کشیش نازیسم

بریتانیایی‌ها در پرونده‌هایی که برای آلمانی‌ها تهیه کرده بودند، آن‌ها را متهم به انجام اعمال غیرعادی کرده و شافر را “کشیش نازیسم” خواندند. شافر اما علیرغم تمام انتقادات توانست نفوذ بیشتری پیدا کند و پس از صحبت با رادرنگ رینپوچه (Radreng Rinpoche)، حاکم تبت، موفق شد مجوز اقامتشان را شش ماه دیگر تمدید کند. بر اساس یادداشت اس اس در اواخر سال ۱۹۳۹ میلادی، شافر حتی به رینپوچه پیشنهاد انتقال سلاح داده بود اما مشخص نیست که آیا این کار انجام شد یا خیر.
 
ماموریت عجیب و سرانجام مامور هیتلر

ماموریت متشکل از جاسوسی، عیاشی با مشروبات الکلی و ماجراجویی‌های جانورشناختی به مدت سه هفته تا پیش از جنگ جهانی دوم به طول انجامید. آن‌ها علاوه بر ۳۰۰۰ لاشه پرنده، ۲۰۰۰ تخم مرغ، ۴۰۰ جمجمه و پوست پستانداران، خزندگان، دوزیستان، و هزاران پروانه، ملخ، ۲۰۰۰ شی بومی، معدنی، نقشه‌های توپوگرافی و ۴۰٫۰۰۰ عکس سیاه و سفید همراه خود به آلمان بردند.
 
بسیاری از این گنجینه‌ها همچنان در بایگانی‌ها جای گرفته‌اند اما به خاطر ارتباطشان با نازی‌ها چندان مورد توجه قرار نمی‌گیرند. نقش شافر نیز در نهایت کمرنگ شد. اگر او به ایالات متحده رفته بود، احتمالا در صدر بزرگترین کاشفان تاریخ قرار می‌گرفت. در آلمان پس از جنگ نیز او نتوانست آنطور که باید در دادگاه “ضد نازی بودن” خودش را اثبات کند. شافر در نهایت فقط توانست برای یک مجله آلمانی زبان در مورد شکار مطلب بنویسد.


منبع: برترینها

جعبه ابزار جالب و بی نظیر قرن نوزدهمی

برترین ها: هر نجار خوبی یک جعبه ابزار دارد اما هیچکس تاکنون چنین جعبه ابزاری برای خود نساخته است. این جعبه ابزار وقتی بسته است ابعاد ۵۰ سانتیمتر در یک متر و وقتی باز می شود ۱×۱ متر است و می تواند ۳۰۰ ابزار را درون محفظه بادقت ساخته شده چوبی خود نگه دارد.

علاوه بر اینکه خود جعبه ظاهر جالبی دارد، تاریخ طولانی نیز دارد و به همین دلیل در اسمیتسونیان نمایش داده می شود. این جعبه ابزار توسط نجار و پیانوساز، استادلی ساخته شد. استادلی در سال ۱۸۵۳ در لوول در ماساچوست متولد شد و در سال ۱۸۶۱ در پیاده نظام ماساچوست ثبت نام کرد و به عنوان زندانی جنگی در تگزاس نگه داشته شد. او درحال کار برروی یک ارگ و پیانو بین سال های ۱۸۹۰ و ۱۹۲۰ جعبه ابزار مبتکرانه خود را طراحی کرد.

استادلی جعبه ابزار را طوری طراحی کرد که هم ابزارهای خودش و هم مجموعه ای از ابزارهای دستی قرن ۱۹ را نگهداری کند و با دقت و پشتکار زیاد سیستم هوشمندانه ای ساخت تا همه چیز را در فضای نسبتا کوچکی جمع کند. طبقات پشت و رو، محفظه های مخفی و لایه های متعدد همه چیز را کاملا پنهان می کرد و مانند یک پازل در کنار هم قرار می داد. هر ابزار فضای مناسب خود را دارد و حتی وقتی در جای خودش قرار می گیرد صدای کلیک می دهد. این جعبه ابزار که خودش یک اثر هنری است پر از جزئیات است و درحالت خالی ۳۲ و درحالت پر ۷۰ کیلوگرم وزن دارد به این معنی که یک تیم کامل برای حرکت دادن آن نیاز است.

استادلی قبل از مرگش در سال ۱۹۲۵ آن را به دوستش داد. پیتر هاردویک نوه دوستش، جعبه ابزار را به موزه ملی تاریخ آمریکای موسسه اسمیتسونیانن در اواخر دهه ۱۹۸۰ امانت داد. اما بعدها توسط یک کلکسیونر خصوصی به مبلغ نامعلومی فروخته شد اما اگر تصور کنید که تنها یک ابزار از این مجموعه در سال ۷۰۰ دلار در سال ۱۹۹۳ قیمت گذاشته شده می توانید تصور کنید هاردویک چه مبلغ گزافی برای آن دریافت کرده است. صاحب فعلی هنوز گاهی آن را به موزه تاریخ ملی آمریکا قرض می دهد.

جعبه ابزار جالب و بی نظیر قرن نوزدهمی 


منبع: برترینها

قطعه قطعه کردن اجساد برای جلوگیری از آخرالزمان زامبی!

کشف استخوانهای قطعه قطعه شده و سوخته در گورستانی در انگلستان از این نظریه پشتیبانی می کند که روستاییان قرون وسطی تصور می کرده اند، مردگان می توانند از گور خارج شوند و موجب بیماری، قحطی و مرگ شوند.

قطعه قطعه کردن اجساد برای جلوگیری از آخرالزمان زامبی

این مطالعه جدید نشان می‌دهد، مردم انگلستان در قرون‌وسطی تا چه حد می‌خواسته‌اند، از وقوع آخرالزمان زامبی جلوگیری کنند. تجزیه‌وتحلیل بیش از ۱۰۰ استخوان متعلق به قرن‌های یازدهم تا سیزدهم میلادی، علائمی از بریدن سر، قطع عضو و سوزاندن اجساد را آشکار کرده است.

این قطع عضوها پس از مرگ انجام می‌شده است که نشان می‌دهد، روستاییان در تلاش بوده‌اند از برخاستن مردگان از گور جلوگیری کنند. باستان شناسان همچنین فرضیه‌های جایگزینی را برای این رفتار عجیب مردمان قرون‌وسطی در نظر گرفته‌اند، ازجمله، آدم‌خواری یا ترس از بیگانگان، اما آن‌ها می‌گویند، فرضیه زامبی با شواهد موجود بهترین سازگاری را دارد.

البته این افکار مردم قرون‌ وسطی که در ترس همیشگی از زامبی‌ها زندگی می‌کرده‌اند، خودبه‌خود به وجود نیامده است. درواقع، در بسیاری از متون قرون‌ وسطی راه‌های مقابله با زامبی‌ها، همچون بریدن سر، قطعه‌قطعه کردن اندام و سوزاندن اجساد (زامبی بالقوه) شرح داده‌شده است. مردمان قرون‌ وسطی بر این باور بودند که نیروی اهریمنی می‌تواند در یک فرد مُرده ریشه بدواند، به‌ویژه در میان کسانی که در زمان زندگی مرتکب اعمالی بد و یا موجب ایجاد دشمنی شده‌اند.

قطعه قطعه کردن اجساد برای جلوگیری از آخرالزمان زامبی
بازسازی هنری روستای وارام پرسی

این مطالعه توسط تیم مشترکی از موسسه تاریخی انگلستان و دانشگاه ساوتهمپتون انجام گرفت. این محققان ۱۳۷ استخوان را که از حفاری گورستانی کشف شده، مورد تجزیه و تحلیل قرار داده‌اند. این گور در روستای قرون وسطی وارام پرسی، انگلستان، جایی که اکنون روستای متروکی در شمال یورک شایر است، واقع شده بود.

 این استخوان‌ها متعلق به ۱۰ فرد مختلف، زن و مرد بین سنین ۲ تا ۵۰ سال هستند. در این استخوان‌ها علائم شکستگی استخوان‌ها، سوزاندن و قطع اعضای بدن و سر با چاقو وجود دارد.

یک فرضیه محتمل بیان می‌کند، این بقایای استخوانی متعلق به گروهی از افراد بیگانه بوده‌اند که می‌تواند نشان دهنده شیوه غیرمعمول تدفین آن‌ها باشد. اما آلیستر پایک باستان‌شناسی از دانشگاه ساوتهمپتون و یکی از محققان این مطالعه، معتقد است، این فرضیه چندان با شواهد سازگار نیست.

قطعه قطعه کردن اجساد برای جلوگیری از آخرالزمان زامبی
علائم چاقو در سطوح خارجی دنده‌ها

پایک می‌گوید:”ایزوتوپ‌های استرانسیم موجود در دندان‌ها، شرایط زمین‌شناسی دوره‌ای که دندان‌های فرد شکل‌گرفته‌اند را به‌خوبی آشکار می‌کند. تطابق ایزوتوپ‌های دندان‌ها و زمین‌شناسی وارام پرسی نشان می‌دهد، این افراد در منطقه‌ای نزدیک به‌جایی که دفن شده‌اند (احتمالا در روستا) بزرگ شده‌اند. این موضوع شگفت‌آوری برای ما بود، چراکه ابتدا تصور می‌کردیم، رفتارهای غیرمعمولی که نسبت به اجساد انجام‌شده، بیشتر به دلیل بیگانه بودن این افراد بوده است. “

وی در ادامه گفت:”بنابراین، این فرضیه که استخوان‌های وارام پرسی، بقایای به‌جای مانده از اجسادی هستند که برای جلوگیری از زنده شدن دوباره، سوزانده و قطعه‌قطعه شده‌اند، بهترین سازگاری را با شواهد دارد.”

همچنین ممکن است، روستاییان در زمان قحطی به آدم‌خواری متوسل شده باشند، اما بازهم شواهد با این فرضیه سازگار نیست. چراکه، علائم چاقو در بقایای استخوانی به‌جای مانده از آدم‌خواری در نواحی پیوست عضلات اصلی و یا مفاصل پا وجود دارد، اما در این مورد، علائم چاقو بیشتر در نواحی سر و گردن قرار دارند.

سایمون مایز، یکی از محققان این مطالعه می‌گوید: “این (بقایای استخوانی) سویه تاریکی از باورهای قرون‌ وسطی را به ما نشان می‌دهد و تصویر واضحی از تفاوت دیدگاه‌های قرون‌ وسطی نسبت به دور کنونی فراهم می‌کند.”

قطعه قطعه کردن اجساد برای جلوگیری از آخرالزمان زامبی
بخشی از جمجمه که در آن علائم سوختگی به‌خوبی مشخص است

باوجودی که این بقایای استخوانی نخستین شواهد خوب باستان‌شناسی برای اثبات این فرضیه محسوب می‌شوند؛ اما هنوز هم تا حدی شواهدی فرعی محسوب می‌شوند. این امکان وجود دارد که این افراد مجرم بوده باشند و به گروه مشابهی تعلق داشته‌اند. همچنین ممکن است، بریدن اعضای بدن بخشی از یک عمل آیینی ناشناخته و احتمالا مختص این روستا بوده باشد. برای اثبات این فرضیه‌ها، باید شواهد بیشتری از گورستان‌ها و متون موجود از آن دوران جمع‌آوری شود.

یافته‌های این محققان در نشریه “Journal of Archaeological Science “منتشرشده است.


منبع: برترینها

دایناسورها چگونه نام گذاری می شوند؟

در دنیای دایناسورها اسم های عجیب و غریبی می شنویم مثل آراگوسور و یا آپاتوزاروس، لسوتوزوروس، استگوزاروس، براکیوزارید و…تا جایی که تلفظ اسم آنها تا حدودی سخت و دشوار است.
 
پرسش این است که دایناسورها چگونه نامگذاری می شوند و این اسم های عجیب و غریب و سخت را چگونه به خود می گیرند؟!
 

دایناسورها چگونه نام گذاری می شوند؟
این موجودات جالب و ترسناک میلیون ها سال بر روی زمین زندگی می کردند، حجم های غول پیکری که با هر قدم خود زمین را می لرزاندند، دوران دایناسورها پیش از ۶۵ میلیون سال پیش به طور ناگهانی و به دلایل مرموزی به پایان می رسد

 
بنا بر پژوهش یک سایت زمین شناسی در آمریکا، هفتصد تا نهصد نوع مختلف از دایناسورها شناسایی شده اند. با وجود این، هنوز دانشمندان همه آنها را نام گذاری نکرده اند، اما همان تعدادی را که نام گذاری کرده اند تلفظ اسمهایشان سخت است.
 

دایناسورها چگونه نام گذاری می شوند؟
 تا کنون فسیل انسان و دایناسور در کنار هم پیدا نشده است

 
 در پاسخ باید گفت نام دایناسورها براساس شکل ظاهری و فیزیک و جثه آنها گذاشته شده و از کلمات لاتین و یونانی برای توصیف آنها استفاده می شود.
 

دایناسورها چگونه نام گذاری می شوند؟
تصویری از یک پاکیسفالوسور

 
برای نمونه سایت livescience در گزارش خود دلایل نام گذاری دایناسور پاکیسفالوسور Pachycephalosaurus را به این نام توضیح می دهد.
 
بر اساس این گزارش، این اسم برگرفته از یونانی از سه بخش تشکیل می شود، بخش اول اسم Pachy معنای ضمخت و غول پیکر را می دهد. بخش دوم کلمه با تلفظ Cephale به معنای سر است و قسمت آخر کلمه saurus معنای مارمولک را متبادر می کند.
 
یک روش دیگر نامگذاری هم بر اساس مکان کشف فسیل بود مثل دایناسور آلبرتوزاروس Albertosaurus که نام خود را از منطقه آلبرتا Alberta در کانادا گرفته است.
 

دایناسورها چگونه نام گذاری می شوند؟
واژه دایناسور در سال ۱۸۴۲ توسط دیرینه شناسی به نام «ریچارد اوون»  ابداع شد. این کلمه از زبان یونانی می آید و به معنی «مارمولک ترسناک» است.
 
دایناسورها چگونه نام گذاری می شوند؟
دانشمندان می گویند فسیل بزرگترین موجودی را که روی زمین زندگی کرده در آرژانتین پیدا کرده اند. طول این دایناسور ۴۰ متر و ارتفاع او ۲۰ متر بوده است و وزن او حدود ۷۷ تن برابر با مجموع وزن ۱۴ فیل آفریقایی برآورد می شود.

دایناسورها چگونه نام گذاری می شوند؟
 برخی دانشمندان بر این باورند که پرندگان امروزی صورت تغییر شکل یافته گروهی از دایناسورها به نام «تروپودها» هستند

دایناسورها چگونه نام گذاری می شوند؟
مقایسه جمجمه یک آرکئوپتریکس (دایناسور گوشتخوار از دوره ژوراسیک) با جمجمه یک پرنده دوران جدید
 
دایناسورها چگونه نام گذاری می شوند؟
شباهت جالب جمجمه یک خروس به موجودات ماقبل تاریخ 


منبع: برترینها

حیواناتی با توانایی های خارق العاده

قدرت عقل انسان را از سایر موجودات متمایز می کند، اما خداوند به حیوانات دیگر نیز توانایی های دیگری بخشیده است؛ توانایی هایی که زندگی را برای آن ها آسان می کند و امکان سازگاری حیوانات را با محیط و فضای زیستی فراهم می نماید.

قدرت عقل انسان را از سایر موجودات متمایز می کند، اما خداوند به حیوانات دیگر نیز توانایی های دیگری بخشیده است؛ توانایی هایی که زندگی را برای آن ها آسان می کند و امکان سازگاری حیوانات را با محیط و فضای زیستی فراهم می نماید. در این گزارش با چند نمونه از آن ها آشنا خواهید شد.

بز کوهی
 

حیواناتی با توانایی های خارق العاده
 

 در تابستان پوست بز کوهی سفید می شود تا آفتاب داغ تابستان را منعکس کند، اما در زمستان رنگ بز کوهی به قهوه ای مایل به خاکستری تغییر می کند.

مرغ چنگ
 

حیواناتی با توانایی های خارق العاده

 مرغ چنگ نر می تواند ۲۰ نوع زبان پرندگان دیگر را بیاموزد و اصواتی همچون مته سنگ سوراخ کن و شیپور هشدار را تقلید کند تا بدین وسیله توجه پرنده ماده را به خود جلب کند.

دم عصایی
 

حیواناتی با توانایی های خارق العاده

خز سیاه اطراف چشمان دم عصایی (میرکت)  نور خورشید را به خود جذب می کند و این امکان را به میرکت ها می دهد تا بتوانند به راحتی به افق خیره شوند و از نبودن شکارچیان در اطراف خود مطمئن شوند. مصریان باستان این شکل و ترکیب را برای طراحی آرایش خود و کشیدن خط چشم های ضخیم و سیاه استفاده می کردند.

زالو
 

حیواناتی با توانایی های خارق العاده

زالوها مغز ندارند، به جای آن ۳۲ گانگلیون و طناب عصبی دارند که برای زالوها کارکردی همچون مغز دارد.

کلاغ

حیواناتی با توانایی های خارق العاده

 کلاغ ها نرم افزارهای تشخیص چهره های پیچیده را در مغز خود دارند، این بدان معناست که کلاغ ها همیشه چهره انسان هایی را که آن ها را در گذشته تهدید کرده اند به یاد دارند. کلاغ ها حیوانات فوق العاده باهوشی هستند و قادر به انجام کارهای پیچیده ای هستند که حتی پستانداران هم قادر به انجام آن نیستند.

موش خاردار معمولی
 

حیواناتی با توانایی های خارق العاده

موش خاردار اگر در چنگال حیوان درنده ای گرفتار شود، می تواند با جا گذاشتن بخشی از بدن خود در زیر چنگال حیوان مورد نظر خود را نجات دهد این بافت ها پس از مدتی دوباره رشد می کنند و بازآفرینی می شوند. برخی دانشمندان ادعا می کنند که همه پستانداران بالقوه چنین نیرویی را دارند، اما این قدرت فقط در موش خاردار به فعلیت رسیده و ظاهر شده است.

خرس گریزلی
 

حیواناتی با توانایی های خارق العاده

خرس ها ردیاب های فوق العاده قوی هستند، آنها می توانند بوی اشیا و حیوانات را از فاصله ۳۰ کیلومتری استشمام کنند، از این روی چادر زدن در زیستگاه های خرس ها کار فوق العاده خطرناکی است.

پروانه
 

حیواناتی با توانایی های خارق العاده
پروانه ها می توانند با پاهای خود و بدون خوردن مزه ها را بچشند.

چتر دریایی قرمز

حیواناتی با توانایی های خارق العاده
 اگر چتر دریایی آسیب ببیند می تواند خود را به کف اقیانوس برساند و خود را از درون بازسازی کند، دوباره جوان شود و سلول های خود را احیا کند. دانشمندان دیده اند که چتر دریایی تا دوازده بار قادر است آسیب های خود را بازسازی کند.

کوکوی پرنده
 

حیواناتی با توانایی های خارق العاده
این پرنده با قدرت اشک ریختن ارادی نمک های زائد بدن خود را دفع می کند. کوکو به راحتی می تواند گریه کند.

اسب آبی

حیواناتی با توانایی های خارق العاده
بدن اسب آبی مایعی را ترشح می کند که مانند یک خنک کننده، مرطوب کننده، آنتی بیوتیک و ضد آفتاب عمل می کند.

راکون

حیواناتی با توانایی های خارق العاده
 راکون ها دست های کوچک و چست و چابکی دارند، به طوری که اگر از جیب شما چیزی بردارند هرگز متوجه نخواهید شد.

صاریغ
 

حیواناتی با توانایی های خارق العاده
صاریغ یا ساریگ می تواند افعی ها را بخورد، زیرا بدن این موجودات حاوی یک نوع آمینه اسید به نام پپتید ( peptide ) است که زهر افعی را خنثی می کند. صاریغ ها با  خوردن سم نمی میرند.

دلفین
 

حیواناتی با توانایی های خارق العاده
دلفین ها صد در صد به خواب نمی روند. فقط نیمی از مغز آنها به خواب می رود و یک چشم آنها در زمان خواب باز است و اطراف را می پاید.

مورچه
 

حیواناتی با توانایی های خارق العاده

 آنها به طور کامل و به خوبی نمی خوابند. در حقیقت مورچه ها خواب ندارند، گاهی در طول روز متوقف می شوند و استراحت کوتاهی می کنند.


منبع: برترینها

ژاپن غرق در دریای ابرهای رنگارنگ

برترین ها: احتمالا ژاپن را بیشتر با چراغ های روشن توکیو می شناسید اما مناطق دیگر این کشور نیز به اندازه توکیو تماشایی هستند. یکی از علاقمندان عکاسی به نام «کازوکی ساتو» ثابت می کند برای دیدن زیبایی ژاپن نیازی نیست که حتما به پایتخت این کشور بروید. عکس های ابری او منطقه چیچیبو که با قطار حدود دو ساعت و نیم از توکیو فاصله دارد را نشان می دهد. ساتو در عکس هایش، شکوه و زیبایی این دره را که به سختی از زیر مه می توان مشاهده کرد به تصویر می کشد. بااینکه این کار مشکل است اما رویایی بودن کارش را تشدید می کند.

ساتو برای عکاسی از این صحنه ها به سکوهای تماشای میوز پارک و مینویاما پارک رفته است. در آخرین ماجراجویی در پارک مینویاما نیمه شب بود و همه جا را مه غلیظی گرفته و رانندگی بسیار سخت بود اما ساتو می دانست که منظره فوق العاده ای برای عکاسی انتظار او را می کشد، دریایی از ابر، پدیده جوی که در آن ابرهای غلیظ مانند اقیانوس همه چیز را در خود غرق کرده و ساختمان های روشن با نورهای سبز و آبی و صورتی از دل آن بیرون آمده اند. جایی که شهر و طبیعت به هم می رسند. اگرچه آن ها اغلب در تقابل هستند اما در تصاویر ساتو به هارمونی می رسند.

ژاپن غرق در دریای ابرهای رنگارنگ
ژاپن غرق در دریای ابرهای رنگارنگ 


منبع: برترینها

راهبان دلاوری که سیستم بانکی را اختراع کردند

در خیابان شلوغ “فلیت” در لندن، طاق سنگی‌ای وجود دارد که با قدم گذاشتن در آن، به زمان‌های گذشته سفر می‌کنید.

راهبان دلاوری که سیستم بانکی را اختراع کردند

به گزارش بی‌بی‌سی، در حومه‌ای آرام و ساکت، کلیسای مدور کوچکی وجود دارد که در مقابلش مجسمه دو شوالیه بر روی یک اسب دیده می‌شود. این کلیسا درواقع یک معبد کوچک است که در سال ۱۱۸۵ به‌عنوان خانه‌ی “شوالیه‌های معبد” {سربازان مسکین و یاور مسیح و هیکل سلیمان،  گروهی نظامی-مذهبی در تاریخ مسیحیت بودند. این گروه در قرون‌وسطی فعالیت می‌کرد} در لندن ساخته شد.

اما این کلیسای کوچک تنها یک بنای معماری، تاریخی و مذهبی مهم نیست. این ساختمان اولین بانک لندن هم است.

“شوالیه‌های معبد” (تمپلارها) درواقع راهِبان مبارز بودند. آن‌ها گروهی مذهبی، با سلسله‌مراتب و مرتبه بندی نشئت گرفته از مسائل دینی، اساسنامه مأموریت و قوانین اخلاقی بودند که علاوه بر این‌ها، کاملاً مسلح و متعهد به “جنگ مقدس” نیز بودند.

اما چگونه درگیر بازی‌ها و مسائل بانکی شدند؟

تمپلارها خود را وقف دفاع از زائران مسیحی به اورشلیم می‌کردند. این شهر در سال ۱۰۹۹ در نخستین جنگ صلیبی اشغال‌شده بود و زائران از سراسر اروپا، برای رسیدن به آنجا هزاران مایل سفر می‌کردند.

این زائران باید هزینه ماه‌ها سفر و تأمین مواد غذایی و مسکن را با خود می‌آوردند. اما دنبال راهی بودند که پول نقد زیاد با خود حمل نکند، زیرا در آن صورت هدف دزدان و راهزنان قرار می‌گرفتند.

راهبان دلاوری که سیستم بانکی را اختراع کردند

پاپ هونوریوس دوم در سال ۱۱۲۸ شوالیه‌های معبد را به رسمیت شناخت

خوشبختانه تمپلارها فکر اینجای کار را کرده بودند. زائران می‌توانستند پول خود را در کلیسای معبد در لندن بگذارند و آن را در اورشلیم دریافت کنند. به‌جای پول، تنها یک نامه‌ی اعتباری با خود حمل می‌کردند. شوالیه‌های معبد در جنگ‌های صلیبی جزو اتحادیه غربی بودند.

دقیقاً نمی‌دانیم که تمپلارها چگونه این سیستم را مدیریت یا از خود در برابر تقلب و حیله‌گری محافظت می‌کردند. آیا برای تشخیص اصل بودن مدارک و هویت مسافران کد مخفی داشتند؟

تثبیت‌کننده‌های مالی

تمپلارها اولین تشکل تاریخ نیستند که چنین خدماتی را ارائه می‌کردند. چند قرن قبل از آن‌ها، امپراتوری “دودمان تانگ” در چین از “feiquan”  (پول قابل‌حمل) استفاده می‌کردند که سندی دوبرگی بود و به تجار اجازه می‌داد پول‌های خود را در دفتری محلی سپرده بگذارند و آن را در دفتر پایتخت برداشت کنند.

اما این سیستم دولتی بود. تمپلارها بیشتر شبیه به بانک‌های خصوصی بودند، البته بانکی متعلق به پاپ و شاهزادگان اروپا که باهمکاری راهبان تارک‌دنیا اداره می‌شد.

راهبان دلاوری که سیستم بانکی را اختراع کردند
شاه هنری سوم از خدمات تمپلارها استفاده کرد

شوالیه‌های معبد به‌جز انتقال امن پول در مسافت‌های طولانی، کارهای دیگری نیز کردند.

همان‌طور که “ویلیام گوتزمن” در کتابش “پول همه‌چیز را تغییر می‌دهد” توضیح داد، آن‌ها طیف وسیعی از خدمات مالی مدرن را ایجاد کردند.

اگر می‌خواستید در سواحل غربی فرانسه یک جزیره زیبا بخرید، کاری که پادشاه هنری سوم در سال‌های ۱۲۰۰ کرد و جزیره “اولرون” در شمال غربی بوردو را خرید، می‌توانستید برای انجام معامله از تمپلارها کمک بگیرید.

هنری سوم به مدت پنج سال، مبلغ سالانه ۲۰۰ یورو را به معبد لندن پرداخت می‌کرد. زمانی که افراد پادشاه جزیره را در اختیار گرفتند، تمپلارها اطمینان حاصل کردند که فروشنده به پولش برسد.

و در سال‌های ۱۲۰۰، جواهرات تاج را به‌عنوان وثیقه وام در معبد نگاه داشتند و تمپلارها به‌عنوان وثیقه گیر و واسطه‌ای معتبر برای معاملات بزرگ در نظر گرفته شدند.

البته فعالیت شوالیه‌های معبد به‌عنوان بانک اروپا پایدار نماند. پس‌ازاینکه مسیحیان اروپا در سال ۱۲۴۴ کنترل اورشلیم را از دست دادند، دیگر این بانک دلیلی برای ادامه فعالیت نداشت و تمپلارها درنهایت در سال ۱۳۱۲ منحل شدند.

پس چه کسی این خلأ بانکی را پر کرد؟

اگر می‌توانستید در نمایشگاه بزرگ لیون در سال ۱۵۵۵ حضور پیدا کنید، جواب را با چشمان خود می‌دیدید. نمایشگاه لیون بزرگ‌ترین بازار تجارت بین‌المللی در تمام اروپا بود.

تبادل هوشمندانه

اما در این نمایشگاه ویژه، شایعاتی درباره یک تاجر ایتالیایی در حال گسترش بود که گفته می‌شد در این نمایشگاه حضور یافته و ثروت زیادی به جیب زده است.

او نه چیزی خرید و نه چیزی فروخت: تنها چیزی که داشت میز، قلم و دوات بود. هرروز پشت میزش می‌نشست، با دیگر تجار دیدار و کاغذهایشان را امضا می‌کرد و از همین راه پول زیادی به دست آورد.

مردم محلی خیلی به او مشکوک بودند. اما برای سران بین‌المللی در اتاق‌های بازرگانی اروپا، فعالیت‌هایش کاملاً قانونی بود. او وام خریدوفروش می‌کرد و با انجام این کار، ارزش اقتصادی زیادی ایجاد می‌کرد.

راهبان دلاوری که سیستم بانکی را اختراع کردند
“بَرات‌ها” در قرون‌وسطی، باعث شکوفایی تجارت پشم در فلورانس شدند.

فرض کنید تاجری از لیون قصد داشت پشمِ تولید فلورانس خریداری کند. می‌توانست نزد این بانکدار برود و چیزی به نام “برات” قرض بگیرد. برات نوعی برگه اعتباری بود، اما به لیور فرانسه یا لیره فلورانس نوشته نمی‌شد. ارزش پول بر اساس یک ارز خصوصی به نام “ecu de marc” تعیین می‌شد. شبکه بین‌المللی بانکداران در آن زمان از این ارز استفاده می‌کردند.

و اگر تاجر اهل لیون یا عواملش به فلورانس سفر می‌کردند، برگه برات برای بانکداران فلورانس معتبر بود و آن را با ارز محلی تبادل می‌کرد.

از طریق این شبکه از بانکداران، تجار محلی نه‌تنها می‌توانستند تبادل ارز انجام دهند، بلکه می‌توانستند اعتبار خود را از لیون به اعتبار فلورانسی ترجمه کنند.

هرچند ماه یک‌بار، عوامل این شبکه از بانکداران در نمایشگاه‌های بزرگ مانند لیون گرده‌ام می‌آمدند و اسناد اعتباری خود را باهم بررسی کرده و بدهی‌های باقی‌مانده را تسویه می‌کردند.

سیستم مالی ما شباهات و اشتراکات زیادی با این مدل دارد. یک فرد استرالیایی می‌تواند با کارت اعتباری خود وارد سوپرمارکتی در لیون شود و خرید کند. سوپرمارکت به یک بانک فرانسوی متصل می‌شود و بانک فرانسه نیز موجودی حساب را با بانک استرالیا چک می‌کند.

چک‌ها و توازن مالی

اما این شبکه از خدمات بانکداری همواره مشکلات خاص خود را داشته است.

این بانکداران قرون‌وسطی با تبدیل تعهدات شخصی به بدهی‌های بین‌المللی قبل معامله، داشتند پول اختصاصی خود را ایجاد می‌کردند که خارج از کنترل پادشاهان اروپا بود. آن‌قدر پولدار و قدرتمند بودند که دیگر نیازی به سکه‌های ضرب شده توسط حاکمان کشور نداشتند.

راهبان دلاوری که سیستم بانکی را اختراع کردند
فروپاشی بانک “برادران لمن” (Lehman Brothers) سبب ایجاد بی‌ثباتی مالی در سراسر جهان شد.

این شرایط امروزه نیز برقرار است. بانک‌های بین‌المللی در شبکه‌ای از تعهدات متقابل قرار دارند که از قوانین ساده و قابل‌کنترل سرپیچی می‌کنند. آن‌ها می‌توانند از نفوذ بین‌المللی خود برای فرار از مالیات و دور زدن مقررات استفاده کنند.

و ازآنجاکه بدهی‌شان به یکدیگر نوعی پول خصوصی محسوب می‌شود، در دوران ضعف و شکنندگی بانک‌ها، کل سیستم پولی جهان نیز آسیب‌پذیر می‌شود.

هنوز در تلاشیم بفهمیم با این بانک‌ها چه باید کرد. به نظر می‌رسد وجودشان حیاتی است و بدون آن‌ها نمی‌توانیم زندگی کنیم؛ اما همزمان مطمئن نیستیم آن‌ها را واقعاً می‌خواهیم یا نه.

دولت‌های زیادی سعی کرده‌اند آن‌ها را کنترل کنند. بعضی‌اوقات رویکردی ملایم نسبت به آن‌ها اتخاذشده و گاهی نه. اندک حاکمی به‌اندازه پادشاه فیلیپ چهارم، با آن‌ها سرسخت بود.

راهبان دلاوری که سیستم بانکی را اختراع کردند
“ژاک دو مولی” آخرین استاد بزرگ تمپلارها، در سال ۱۳۱۴ در پاریس سوزانده شد.

او به تمپلارها بدهکار بود و آن‌ها نیز حاضر نبودند بدهی‌های او را نادیده بگیرند. بنابراین در سال ۱۳۰۷، فیلیپ به معبد پاریس حمله کرد که اولین حمله از مجموعه حملاتی بود که به سراسر معابد اروپا صورت گرفت.

تمپلارها دستگیر شدند و آن‌ها را تحت شکنجه وادار به اعتراف اجباری به هر گناهی کردند که به ذهنشان می‌رسید. پاپ جلوی این جریان را گرفت.

معبد لندن به وکلا کرایه داده شد و “ژاک دو مولی” ،آخرین استاد بزرگ معبد، به مرکز پاریس آورده و درملأعام سوزانده شد.


منبع: برترینها

طاعون مارها در گوام

ازآنجایی‌که احتمالا با مارهای گوام ناآشنا هستید، باید بگوییم، این جزیره به دلیل مارهای قهوه‌ای سمی که بخش زیادی از جمعیت حیوانات بومی آن را از بین برده‌اند، مشهور است.حال، محققان می‌گویند، نه‌تنها پرندگان و جوندگان از این مارها در عذاب هستند، بلکه رشد و نمو درختان جزیره هم به دلیل اشتهای سیری‌ناپذیر این مارها تا ۹۲ درصد کاهش‌یافته است.

طاعون مارها در گوام

جزیره ۵۴۴ کیلومترمربعی گوام، بخشی از قلمرو ایالات‌متحده آمریکا است که در محدوده‌ای بین کشورهای استرالیا و ژاپن قرارگرفته است. این جزیره همچنین به دلیل اشغال آن توسط نیروهای ژاپنی در خلال جنگ جهانی دوم و بازپس‌گیری آن توسط نیروهای آمریکا در سال ۱۹۴۴ مشهور است.

مورد دیگری که موجب شهرت این جزیره شده، وجود مارهای درختی قهوه‌ای است که تقریبا پس از استقلال در این جزیره ظاهر شدند. به‌احتمال‌زیاد این مارها همراه با کشتی‌هایی که محموله‌های نظامی آمریکا را حمل می‌کرده‌اند و از منطقه پاپوآ گینه‌نو به این جزیره راه‌یافته‌اند. نیش مارهای درختی قهوه‌ای برای انسان خطری ندارد، اما برای از پای درآوردن حیوانات کوچکی (جوندگانی همچون موش) که طعمه این مارها محسوب می‌شوند، کفایت می‌کند.

ازآنجایی‌که حیات‌وحش گوام بدون این شکارچیان هراسناک تکامل‌یافته است، جنگل‌های جزیره به دلیل آسیب‌پذیر بودن تقریبا منبع غذایی فوق‌العاده‌ای را برای این مارها فراهم کرده است. به‌این‌ترتیب، جمعیت مارهای درختی قهوه‌ای در گوام به میزان چشمگیری تا ۲ میلیون مار، با تراکم ۵۰۰۰ مار در هر کیلومترمربع افزایش‌یافته است.

طاعون مارها در گوام
آماری که مشاهده می کنید، خاموشی های برق در جزیره گوام را در خلال سال های ۱۹۷۸ تا ۱۹۹۷ را به دلیل افزایش جمعیت مارهای درختی قهوه ای نشان می دهد.

با توجه به اینکه مار هراسی تقریبا یکی از شایع‌ترین فوبیاهای (دومین هراس) جهان است، احتمالا جزیره گوام یکی از مخوف‌ترین مکان‌هایی است که در دنیای امروز قابل‌تصور است! مارها در این جزیره به قدی زیاد هستند که منجر به اتصال سیستم‌های برق‌رسانی شده‌اند. خسارت‌هایی که مارها به سیستم برق‌رسانی جزیره در خلال هفت سال گذشته وارد کرده‌اند، بیش از ۴.۵ میلیون دلار برآورد می‌شود.

در همین حال، مارها، اکوسیستم جزیره را هم به هم زده‌اند. تا اواسط دهه ۱۹۸۰، ۱۰ گونه از ۱۲ گونه پرنده بومی گوام ازجمله، مرغ ماهی‌خواری بومی گوام که تنها در این ناحیه یافت می‌شد، از بین رفتند.

هالدر راجرز محققی از دانشگاه کلرادو، می‌گوید، آواز پرندگان جزیره گوام که پیش‌ازاین از جزایر نزدیک هم شنیده می‌شد، از آن زمان به طرز عجیبی قطع شد. راجرز می‌گوید:”در گوام، سکوت برقرار است، چیزی که به طرز هراسناکی حس غریبی را القا می‌کند.”

حال، بر اساس مطالعه‌ای که راجرز و همکارانش انجام داده‌اند، جمعیت ویرانگر مارهای جزیره، موجب از بین رفتن بخشی از جمعیت درخت‌های جزیره هم شده است. در گوام، کمتر از ۱۰ درصد از بذرهای درختان میوه امکان پراکندن را می‌یابند. این میزان در جزایر مشابه (بدون دخالت مارها) بیش از ۶۰ درصد است.

راجرز می‌گوید:”به‌جز خفاش میوه که تقریبا در گوام منقرض‌شده است. هیچ‌گونه دیگری نمی‌تواند، به پراکندن بذرها کمک کند. “

باوجودی که بیش از دوسوم درختان جزیره برای پراکندن بذرهای خود به حیوانات متکی هستند، برآورد می‌شود، این تأثیر ویرانگر منجر به کاهش ۶۱ تا ۹۲ درصدی رشد و نمو درختان جزیره شود.

در سال‌های اخیر، وزارت کشاورزی ایالات‌متحده بودجه ۸ میلیون دلاری را برای برنامه ریشه‌کنی مارها اختصاص داده است. در این برنامه، محققان آمریکایی از نوع سلاح شیمیایی که حاوی دوز مشخصی از پاراستامول -که به نام استامینوفن شناخته می‌شود- بهره بردند. پاراستامول ترکیبی است که برای بسیاری از حیوانات ازجمله مارهای درختی قهوه‌ای سمی محسوب می‌شود.

طاعون مارها در گوام
به نظر می‌رسد، این برنامه به‌جز جمعیت دومیلیونی مارها، موجب مرگ‌ومیر هزاران موش هم شده است. البته هنوز مشخص نیست، این برنامه چه تأثیری را بر روی جمعیت این خزندگان گذاشته است.
ازآنجاکه گوام، میزبان تعدادی از پایگاه‌های نظامی و یک بندرگاه بزرگ است، این ترس وجود دارد که مارها بار دیگر به‌وسیله محموله‌ای به جزایر دیگر راه پیدا کنند و موجب بروز مشکل مشابهی در جزایر دیگر شوند.

این نخستین باری نیست که انسان توازن محیط‌زیست را به هم می‌زند، بلکه به نظر می‌رسد، این برهم زدن توازن طبیعت نوعی چرخه‌ای بی‌پایان باشد. چرخه‌ای که تاکنون منجر به انقراض گونه‌های جانوری زیادی و باعث عدم توازن و هرج‌ومرج در طبیعت شده است. در این مورد مثال‌های تاریخی زیادی وجود دارد، معروف‌ترین این موارد شاید، مائو تسه تونگ باشد. این رهبر انقلابی دستور داد، مردم چین گنجشک‌ها را بکشند. درنتیجه این سیاست عجیب، جمعیت ملخ‌ها و دیگر جانوران موذی که دشمن شماره یک غلات محسوب می‌شدند، به طرز چشمگیری افزایش یافت و در پی آن، قحطی عظیمی به وقوع پیوست که موجب مرگ میلیون انسان بی‌گناه در چین شد و پیامدهای این قحطی تا سال‌ها دامن‌گیر کشور بود!

این مطالعه در نشریه معتبر “Nature Communications” منتشرشده است.

پی‌نوشت‌ها

• عنوان مطلب اشاره غیرمستقیمی به افسانه طاعون و ماجرای رمان دراکولای برام استوکر، در این رمان، کنت دراکولا با کشتی سفر می‌کند با خود طاعون (مرگ) را وارد یک شهر بندری می‌کند و موجب مرگ ساکنان شهر می شود.
• در سال ۱۹۵۸، مائو تسه‌تونگ به‌عنوان بخشی از سیاست «یک گام بزرگ رو به جلو» علیه گنجشک‌ها اعلانِ جنگ کرد. وی چنین استدلال می‌کرد که، گنجشک‌ها غلات مزرعه‌ها را می‌خورند و مردم را از حاصل کار و زحمتشان محروم می‌کنند.


منبع: برترینها

فینالیست های مسابقه عکاسی روزجهانی حیات وحش

برترین ها: فینالیست های رقابت عکاسی روز جهانی حیات وحش، مسابقه ای با مضمون محیط زیست که بین عکاسان جوان بین ۱۰ تا ۲۴ سال برگزار می شود، در مقر سازمان ملل در نیویورک اعلام شد. «گابور لی» ۱۷ ساله از مجارستان با عکس مرغ ماهیخوار برنده جایزه بزرگ شد. عکس لی از میان صدها عکس انتخاب شد اما هریک از ۱۰ فینالیست فوق العاده به طرز ماهرانه ای زیبایی و تنوع طبیعت را به نمایش گذاشتند.

رقابت امسال که با مضمون «از چشم جوانان» برگزار شد روی عکاسی طبیعت از دید جوانترین عکاسان تمرکز داشت. از بین ۵۰۰ عکس ۱۰ عکس به عنوان فینالیست انتخاب شدند. رقابت عکاسی روز جهانی حیات وحش توسط دبیرخانه CITES، یک توافق بین المللی که هدف آن محافظت از حیوانات و گیاهان است، سازماندهی شده است. این رقابت عکاسی با هدف تشویق و تحریک جوانان به اقدامات حفاظت از حیات وحش از خطر انقراض است و عکس گابور الهام بخشی برای همه ماست. دبیرکل این سازمان از همه جوانانی که عکس های شگفت انگیز خود را ارسال کردند تشکر کرد و گفت: «ما تنها یک برنده می توانیم داشته باشیم اما همه ما می توانیم قهرمانان حیات وحش باشیم.»

فینالیست های مسابقه عکاسی روزجهانی حیات وحش 


منبع: برترینها