بایگانی دسته ی : سرگرمی‌

 

۸_ «دور و بر من هرچه هست دروغ است و من می‌خواهم که مردم با راستی زندگی کنند. وسیله‌اش هم دارم تا آنها را وادارم که با راستی زندگی کنند، چون می‌دانم که آن‌ها چه ندارند. آنها معرفت ندارند. معلمی می‌خواهند که بداند چه می‌گوید… در سرتاسر امپراطوری روم تنها کسی که آزاد است منم. بروید و به روم اعلام کنید که عاقبت به موهبت آزادی رسیده است و با این آزادی آزمون بزرگی آغاز می‌شود.»

 

---

 ۹_ روی نیمکتی می‌نشینم و به رفت و آمد مردم نگاه می‌کنم. بسیاری از توریست‌ها شلوارهای کوتاه، صندل و بلوزهای بدون آستین پوشیده‌اند که پوست تنشان را نشان می‌دهد. بسیاری از آنها خریدشان را متوقف می‌کنند و از همراهانشان می‌خواهند که عکس یادگاری بگیرند. زیر تابلو مغازه یا در وسط محوطه می‌ایستند و عکس می‌گیرند. حرف‌هایی به زبان‌های شرقی، یونانی، آلمانی و فرانسوی می‌شنوم. اما اکثر مردم آمریکایی هستند که هم درشت‌تر و هم چاق‌ترند، بسته‌های خریدشان را حمل می‌کنند، بستنی می‌خورند و یا نوشابه می‌نوشند. بچه‌های کوچکشان که با صدای بلند حرف می‌زنند به دنبالشان هستند.

می‌نشینم و به این خیکی‌ها نگاه می‌کنم و بعد با خودم می‌گویم: اینها شایسته این همه چیزی که دارند نیستند. وقتی برای اولین بار به امریکا آمدم انتظار داشتم با مردم منضبط‌تری روبه‌رو شوم. با نظامی‌هایی که لباس‌های مرتب پوشیده‌اند. البته فیلم‌هایی که از اینجا و از این مردم برایمان نمایش داده می‌شد آدمهای موفق را نشان می‌داد. همه آنها جذاب به نظر می‌رسیدند، آخرین مد لباس را می‌پوشیدند، سوار اتومبیل‌های جدید می‌شدند و مانند خانم‌های محترم و مردان جنتلمن رفتار می‌کردند.

اما اشتباه می‌کردم، و این مطلب بعد از یک هفته، که با زن و فرزندانم در ساحل غربی رفت و آمد کردم، برایم مشخص شد. بله، در اینجا بیش از سایر نقاط دنیا ثروت هست، بازارها پر از کالا هستند، جاهایی مثل بورلی هیلز و امثال آن دارند. اما خیلی از آنها در خانه‌هایی زندگی می‌کنند که آن قدرها رنگ و رویی ندارد. از آن گذشته در آن شب‌هایی که دیروقت به خانه‌ام در ساختمان پولدارها در برکلی برمی گشتم، از پشت پنجره‌ها می‌دیدم که در هر خانه یک تلویزون دارند و آن‌طور که شنیده‌ام بسیاری از خانواده‌ها شامشان را در برابر این تلویزیون می‌خوردند. شاید چهره واقعی امریکا این باشد. چشم‌هایشان هرگز راضی به نظر نمی‌رسد. کارشان را دوست ندارند. از روزی‌ای که خدا به آنها داده راضی نیستند. اینها چشمانشان مانند چشمان بچه‌هاست که مرتب سرگرمی می‌خواهند، مرتب می‌خواهند یک چیز شیرین در دهانشان باشد.

خانه ی شن و مه | آندره دوباس

۱۰_ ولی قول بده برای دل خودت بنویسی، زیرا در غیر این صورت تو فقط یک کار ادبی کرده ای، در حالی که باید نوشت … و نوشتن با کار ادبی خیلی فرق دارد…” نمی دانم و نمی خواهم بدانم از خواندن این اثر چه احساسی به شما دست می دهد، زیرا من این کتاب را ” فقط برای دل خودم” ترجمه و منتشر کرده ام و بر خلاف بسیاری دیگر از کارهایم، بنا به سفارش یا اهداف حرفه ای نبوده است؛ چرا که این نوشته برایم یاد آور روزهای قشنگی است که دیگر هرگز برایم تکرار نخواهند شد؛ یادآور روزهای قشنگی که با ” او” بودم؛ با او که به گفته قسمتی از این کتاب، با ارزشترین چیز یک عشق را به من هدیه داد: فقدان..!!

فراتر از بودن و موتسارت و باران | کریستین بوبن

 

۱۱_ دانشگاهِ ما ارتباطی به کشورِ ما ندارد. دانشگاه‌های ما شعباتی از دانشگاه‌های اروپا و امریکا هستند…این‌جا دانشگاه ساخته نشده است. دانشگاه ترجمه شده است. لذاست که مى‌بینی دانشگاه به جای حلِ مشکلاتِ مملکتِ ما، مشکلاتِ ممالکِ دیگر را حل می‌کند! نشت‌ِ نشا یک امرِ طبیعی است. یعنی اگر دانشجوی مهندسی بعد از پایانِ تحصیل، به این نتیجه نرسد که بایستی برای زندگیِ علمی به خارج از کشور برود، یک تصمیمِ غیرِعقلانی گرفته است… مسولانی که گمان مى کنند در اتاق فرمان نشسته اند، از همین قماشند.

آن ها روابط درونی فرایند ها را درک نکرده اند. می خواهند طبق مفاد بخش نامه و مصوبه و صورت جلسه اهرم فرار مغزها را به سمت پایین فشار دهند و کلید اقتصاد را روشن نمایند و شیر اشتغال را باز کنند! و این تفکر که می گویم شاید مضحک باشد اما متاسفانه واقعیتی تراژیک است فرا روی همه ما…

نشت نشا | رضا امیرخانی

 

---

 

۱۲_ من زندگی ام را به همان سانی آغاز کردم که بی گمان به پایانش خواهم برد: در میان کتاب ها. تو اتاق مطالعه ی پدربزرگم، کتاب همه جا بود؛ قدغن شده بود که آن ها را جز یک بار در سال پیش از آغاز سال تحصیلی جدید در ماه اکتبر گردگیری کنند. هنوز خواندن نمی دانستم که، از همان پیش، به آن ها حرمت می گذاشتم، به آن سنگ های برآمده: قدراست یا تکیه داده، آجروار کیپ هم روی رف های کتاب خانه یا فاخرانه فاصله داده شده به ریخت خیابان های منهیر احساس می کردم که رونق خانواده مان بر آن ها وابسته است.

کلمات | ژان پل سارتر

۱۳_ زندگی پیـکار نیست، بـازی است! زیرا آنچه آدمی بکارد همان را درو خواهد کرد، چه خوب، چه بد قوه تخیل در بازی زندگی نقشی عمده دارد. برای پیروزی در این بازی زندگی باید قوه تخیل را طوری آموزش دهیم که تنها نیکی را در ذهن تصویر کند. زیرا آنچه آدمی عمیقاً در خیال خود احساس کند یا در تخلیش به روشنی مجسم نماید، بر ذهن نیمه هوشیار “ضمیر ناخودآگاه” اثر می گذارد و مو به مو در صحنه زندگی اش ظاهر می شود. تخیل را قیچی ذهن خوانده اند، این قیچی شبانه روز در حال بریدن تصاویر است.

پس بیائید تا تمامی صفحات کهنه و نامطلوب و آن صفحاتی از زندگی را که میل نداریم نگه داریم، از ذهن نیمه هوشیار خود قیچی نموده و صفحاتی زیبا و نوین بسازیم..!  انسان تنها می تواند آن باشد که خود را چنان ببیند و تنها می تواند به جایی برسد که خود را آنجا می بیند…! جائی هست که غیر از تو هیچ کس نمی تواند آن را پر کند و کاری هست که غیر از تو هیچ کس نمی تواند آن راانجام دهد..!

چهار اثر (بازی زندگی و راه این بازی) | فلورانس اسکاول شین

۱۴_ سکوت دشوار است وقتی میان چند نفر حاکم می‌شود که هر کدام حرفی ناگفته زیر زبان دارند. در چنین احوالی اگر آدم‌ها به یکدیگر نگاه هم بکنند٬ سعی می‌کنند توی چشم‌های‌شان حرفی خوانده نشود. احساسات پیچیده و پرتناقض درون آدمی همان نیست که در لحظه‌ای و در لفظی بیان می‌شود. برعکس٬ می‌تواند چنان لفظ و لحظه‌ای پوششی باشد برای در حجاب کردن همان‌چه در باطن آدم می‌گذرد. آن‌چه ما هستیم٬ آن‌چه می‌بینیم و می‌شنویم و می‌گوییم و می‌پنداریم٬ همه‌اش آیا یک فرض نیست؟

بنی آدم | محمود دولت آبادی

۱۵_ مردان و زنان، در رحم مادر، شکل می‌گیرند و در آنجا، در دنیای خودشان، نسبت به همه چیز، بی‌تفاوت هستند، ولی به این دنیا که می‌آیند مجبورند مبارزه کنند. شاه باشی یا سرباز، مذهبی باشی یا قاتل، زن راهبه در روسیه باشی یا زن انگلیسی در بارداباس، یک چیز مسلم است که باید جنگید ولی با این حال، همه چیز، همیشگی نیست و روزی سرانجام می‌توان از همه گریخت. ولی هرگز کسی نمی‌تواند از خودش بگریزد.

آنا خوسیفا | ژوزه ساراماگو

 

منبع: برترینها

برترین ها – ترجمه از حسین علی پناهی: دوقلوهای همسان به دنیایی دیگر تعلق دارند و اگر باور ندارید کمی به افرادی که کپی ژنتیکی هم بوده، در یک زمان شکل گرفته و حتی دی ان ای مشابهی دارند فکر کنید.

دوقلوهای همسان دنیای پیچیده ای دارند حتی برخی از آن ها حس مشابهی داشته و حالات روحی همدیگر را درک می کنند. اما باید بدانید که دنیای دوقلوها تنها به شباهت ظاهری و اخلاقیات یکسان و دیگر شباهت های خیره کننده خلاصه نمی شود. در ادامه این مطلب می خواهیم شما را با ویژگی هایی باورنکردنی در مورد دوقلوها آشنا کنیم که بدون شک تاکنون اطلاعات زیادی در مورد آن ها نداشته اید.

۱-دوقلوهای همسان اثر انگشت متفاوتی دارند

 
وقتی می گوییم دوقلوهای همسان یعنی این که از هر نظر که فکر کنید نسخه کپی شده هم هستند. اما علی رغم این شباهت باورنکردنی و غیرقابل تشخیص ظاهری باید بدانید که اثر انگشت آن ها کاملاً متفاوت است. اما چطور چنین اتفاقی با توجه به این همه شباهت ممکن است؟ جواب شما این است که این برجستگی های کج و معوج روی انگشتان ما که به آن ها اثر انگشت می گوییم در درون رحم مادر شکل می گیرند. در واقع این برجستگی های ریز و پرپیچ و خم در اثر تماس دست جنین با دیواره رحم که اطرافش را فرا گرفته ایجاد می شود.

 

بر اساس مطالعات این اثرات پرپیچ و خم بر اساس موقعیت جنین و محل قرار گرفتن آن در درون رحم ایجاد می شوند و علاوه بر این به تراکم ماده آمنیوتی که در زمان های مختلف در اطراف دستان جنین در حرکت است نیز وابستگی دارد. دوقلوهای همسان نیز در رحم مادر جایگاه های متفاوتی را اشغال کرده اند و دستهایشان مسلماً نقاط متفاوتی را روی دیواره رحم فشار داده و با آن در تماس خواهند بود.

۲- دوقلوهای همسان با دوقلوهای دو تخمکی کاملاً متفاوت هستند

شاید شما هم تاکنون با خانواده ها و دوستانی که دوقلو بوده و یا دارای دوقلو هستند مواجه شده باشید اما چیزی که بسیاری آن را نمی دانند این است که دو نوع دوقلو در درون رحم مادر به دو روش کاملاً متفاوت شکل می گیرند. از ترکیب اسپرم و تخمک یک زیگوت شکل می گیرد که بعدها به جنین تبدیل می شود. اما گاهی این زیگوت به دو جنین تقسیم می شود که در نهایت دوقلوهای همسان را تولید خواهد کرد. به همین دلیل است که این دوقلوهای تک زیگوتی دی ان ای یکسانی دارند.

 

اما در مورد دوقلوهای دو تخمکی زمانی شکل می گیرند که مادر دو تخمک دارد و هر دو این تخمک ها توسط دو اسپرم مجزا بارور می شوند. از این رو دوقلوهای دو تخمکی ظاهر متفاوتی دارند و دی ان ای آن ها نیز کاملاً متفاوت است. در واقع آن ها دو خواهر یا برادر هستند که یک رحم مشترک را به مدت نه ماه اجاره کرده اند.

۳- گاهی اوقات یک از دوقلوها در رحم مادر غیب می شود

یکی از ترسناک ترین چیزها در مورد دوقلوها این است که گاهی اوقات در دوران بارداری پدیده ای به نام بازجذب جنین رخ می دهد که به عبارت ساده به سندروم غیب شدن دوقلوها مشهور است. این حالت زمانی رخ می دهد که مادری باردار به پزشک مراجعه کرده و بعد از سونوگرافی مشخص می شود که دوقلویی در شکم دارد اما پس از مدتی در می یابد که یکی از این دوقلوها غیب شده است، انگار که اصلاً از همان ابتدا وجود نداشته است و بدین ترتیب او تنها باید به داشتن یک فرزند قانع باشد.

 

اما چه اتفاقی رخ می دهد که یکی از دوقلوها ناگهان غیب می شود؟ بر اساس مطالعات صورت گرفته یکی از این دوقلوها در هفته های ابتدایی بارداری می میرد و علت این مرگ نیز اغلب به دلیل ناهنجاری های کروموزومی است. بافت هایی که از این جنین مرده باقی می ماند توسط جنین دیگر جذب شده و باعث می شود که همه فکر کنند یکی از دوقلوها غیب شده است.

بر اساس محاسبات در ۲۱ تا ۳۰ درصد موارد چند جنینی این اتفاق رخ می دهد. معمولاً نفر دومی که در این نوع از بارداری به دنیا می آید کاملاً سالم است هر چند در شرایط بسیار عجیبی رشد کرده است. این چنین جنینی دارای قدرت های خارق العاده یا شخصیت های متفاوت و متنوع نیست اما گاهی جنین زنده دارای دو دسته دی ان ای است.

۴- دوقلوهایی که هنگام تولد از هم جدا می شوند زندگی های مشابهی دارند

دعوای بین طبیعت و ذات انسان و نوع تربیت و پرورش همیشه وجود داشته است اما همه می دانیم که هم فاکتورهای ژنتیکی و هم فاکتورهای محیطی نقش مهمی در رشد انسان دارند. اما در مورد دوقلوها مشخص شده که طبیعت نقش بسیار مهم تر و بیشتری دارد.

دوقلوهایی که در هنگام تولد از هم جدا می شوند و از وجود همدیگر کاملاً بی خبر هستند، در کمال ناباوری زندگی بزرگسالی به شدت مشابهی دارند. در دهه ی ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ تحقیقاتی در این زمینه انجام گرفت و دوقلوهایی به نم پائولا و الیس از همان بدو تولد از هم جدا شدند. این دو در دهه چهارم زندگیشان به هم معرفی شدند. علاوه بر عجیب بودن ملاقات با کسی که ظاهر و صدای مشابهی دارد این دو دریافتند که هر دو نویسنده بوده و شخصیت های تحلیلی، دیدگاه های سیاسی و حتی سلیقه ی یکسانی در انتخاب فیلم دارند.

 

هر دوی آن ها در دوران نوجوانی از مشکلات غذایی و گوارشی رنج می بردند و در زمینه ی ساخت روزنامه دیواری مدارسشان فعالیت داشتند و از همه جالب تر این که در رشته ی فیلم در دانشگاه درس خوانده بودند. در مطالعه ای دیگر دوقلوهایی که برای هر دو اسم جیم انتخاب شده بود در بدو تولد از هم جدا شده و وقتی در بزرگسالی به هم پیوستند اسم اولین زن آن ها لیندا بود و زن دومشان نیز بتی نام داشت. هر دوی آن ها در اوهایو بزر شده و هر دو سیگار می کشیدند و البته ماشین مورد علاقه آن ها نیز یکسان بود.

۵- دوقلوها حتی قبل از بدنیا آمدن نیز با هم تعامل دارند

رحم مادر مانند اولین آپارتمانی است که برای سکونت اجاره می کنیم. بسیار کوچک، بهم ریخته و شلوغ است و باید مدت زمان زیادی را در آن مشغول مکیدن یک نوشیدنی عجیب و غریب از یک نی عجیب و غریب تر که به نافمان وصل شده باشیم. اما این آپارتمان کوچک متعلق به ماست و می توانیم از آن لذت ببریم. از همه بهتر این است که یک هم اتاقی دوست داشتنی هم داشته باشیم که کاملاً شبیه خودمان باشد. و این همان حسی است که دوقلوها دارند و از هر دوقلویی بپرسید به شما خواهد گفت که با جفتش ارتباط نزدیک و عمیقی دارد.

 

برخی از آن ها طاقت یک لحظه دوری از هم را ندارند. مطالعات اخیر نشان داده که دوقلوها از همان روزهای اقامت در آپارتمان کوچک مشترکشان با هم دوست صمیمی می شوند. در هفته چهاردهم بارداری آن ها دست زدن به همسایه خود را آغاز می کنند. ۱۸  هفته پس از بارداری آن ها خیلی بیشتر از اینکه به دیواره های رحم یا خودشان دست بزنند، بدن هم اتاقی شان را لمس می کنند و البته این کار را به عمد و با صبر و تمرکز بیشتری انجام می دهند. آن ها حتی هنگام لمس کردن قسمت مربوط به چشم های جفت خود با مراقبت بیشتری عمل می کنند. از همان مراحل ابتدایی این دوقلوها نزدیک بودن و علاقه به همدیگر، مراقبت کردن از هم و مراوده و تعامل با هم را یاد می گیرند.

۶- دوقلوهای آینه ای دارای ویژگی های متضادی هستند

در واقع دوقلوهای آینه ای نوعی از دوقلوها هستند که دارای تفاوت های خاصی هستند که دوقلوهایی همسان ندارند. این دوقلوها از نظر ظاهری شبیه هم هستند اما ویژگی های متفاوتی دارند. ژن های آن ها صد در صد یکسان است اما ویژگی های شخصیتی آن ها درست در نقطه مقابل هم قرار دارد. برای مثال یکی از آن ها چپ دست و دیگری راست دست است. یکی از آن ها نشانه ای روی پای چپش دارد و دیگری دقیقاً همان نشانه را در همان محل اما روی پای راستش دارد.

 

اما گاهی این تفاوت های شکلی باورنکردنی تر گرفته است. برای مثال دیده شده که یکی از این دوقلوهای همسان آینه ای به سرطان ریه چپ مبتلا شده و دیگری دقیقا به همان نوع سرطان اما در ریه راست مبتلا شده است. چنین شرایطی معمولاً در ۲۵ درصد از دوقلوهای همسان رخ می دهد و نمی توان این شرایط را نادر و کمیاب دانست.

۷- دوقلوهای بهم چسبیده ممکن است مغز و ذهن مشترکی داشته باشند

بررسی ها نشان داده که بسیاری از دوقلوهای بهم چسبیده نه تنها بدن و سر به هم چسبیده ای دارند بلکه تفکرات و احساساتشان نیز یکسان و مشترک است. دو دختر جوان به نام های تاتیانا و کریستا هوگان دوقلوهایی بهم چسبیده هستند که جمجمه مشترکی نیز دارند. زنده ماندن آن ها خود یک معجزه است زیرا بسیاری از دوقلوهایی که شرایط مشابهی دارند حتی برای زنده ماندن نیز نیاز به مراقبت های ویژه دارند. اما مورد مهم تر و عجیب تر در مورد آن ها که هیچ کس تاکنون ندیده این است که بین ذهن این دو یک ارتباط فیزیکی وجود دارد که به آن ها اجازه داده احساسات نفر مقابل را درک کنند.

 

بین مغزهای جدای این دو یک ارتباط فیزیکی وجود دارد که به هر کدام از آن ها این امکان را می دهد که احساس خواهرش در مواجهه با یک محرک را درک نماید. برای مثال اگر یکی از این دختران یک بستنی سرد را خیلی سریع قورت دهد مغز دختر دیگر احساس سرما خواهد کرد. هر جیزی که یکی از آن ها بخورد دیگری نیز مزه آن را درک خواهد کرد. هر کدام از آن ها دردی داشته باشد دیگری نیز کاملاً آن را حس می کند. حتی گفته شده که هر کدام تصویری که از دریچه چشم دیگری دیده می شود را نیز می بیند.

۸- دوقلوهای می توانند زبان خاص خود را داشته باشند

همه می دانیم که نوزدان از همان ابتدا به صدای اطراف خود گوش می دهند و رفته رفته این صداها و اصوات برایشان معنی دار شده و در نهایت حرف زدن را می آموزند اما در مورد دوقلوها یک برتری فوق العاده وجود دارد. در حالی که آن ها صداهای نامفهوم اطرافشان را شنیده و سعی در فهمیدن آن ها دارند به دلیل این که یک نوزاد آشنا در کنار آن هاست سعی می کنند با هم ارتباط برقرار نمایند. بدین ترتیب زبانی خاص بین آن ها شکل می گیرد که تنها خودشان معنای آن را می فهمند.

 

به همین دلیل آن ها برخلاف تصور ما معنای اصوات در هم و برهم و بی معنی که ادا می کنند را به خوبی درک می نمایند. وقتی که این دو بزرگ شده و زمان والدینشان را یاد می گیرند دیگر آن زبان ساختگی مشترک فراموش می شود. اما این اتفاق همیشه رخ نمی دهد زیرا مایکل و متیو یولدن دوقلوهایی بزرگسال هستند که زبان دوران نوزادی خود را فراموش نکرده و تا سن هفت سالگی به استفاده از آن ادامه دادند و رفته رفته آن را به یک زبان ساختار یافته تبدیل کردند که الفبا و قوانین گرامری خاص خود را دارد. آن ها این زبان را «اومری» نامیده اند و کسی جز خودشان معنای آن را نمی داند.

۹- ژن دوقلو بودن در بدن مادر است نه پدر

شاید تاکنون متوجه شده اید که مردان یا زنانی که دوقلو بوده اند ضرورتا خود صاحب فرزندان دوقلو نمی شوند. علت این است که دوقلو شدن نوزدان به یک ژن خاص وابسته است که تنها در بدن زنان وجود دارد. وقتی زنی دو تخمک تولید می کند این موضوع دلیلی ژنتیکی دارد. بر اساس مطالعات انجام گرفته اغلب زنان چنین توانایی ندارند و دوقلوهای دو تخمکی تنها در زنانی دیده می شود که ژن مربوط به تولید دو تخمک را دارند.

 

پس اگر زن هستید و مادر یا مادربزرگتان دوقلوهای دو تخمکی به دنیا آورده است، شما نیز شانس زیادی برای بدنیا آوردن فرزندان دو قلو دارید. ژن دو قلویی تنها در مادران وجود دارد به همین دلیل اگر مردی به دنبال دوقلو داشتن است باید زنی را پیدا کند که این ژن در بدن او وجود داشته باشد.

۱۰- دوقلوها در حال زیاد شدن هستند

مطالعات نشان می دهد که امروزه بیشتر از هر زمان دیگری دوقلو وجود دارد. بر اساس مطالعاتی که در سال ۲۰۱۴ انجام گرفت میزان دوقلو بودن نوزادان با ۳۳ مورد در هر ۱٫۰۰۰ مورد تولد در این سال از هر سالی از سه دهه پیش بیشتر بود و مشخص شد که درصد دوقلوها نسبت به سال ۱۹۸۰ بیش از ۷۶ درصد افزایش یافته است. بنابراین شاید دنیا بزودی به تسخیر دوقلوها درآید. اما دلیل این طغیان دوقلوها چیست؟ دلیل اول این است که زنان امروزی برای بچه دار شدن صبر بیشتری داشته و در سنین بالاتر بچه دار می شوند.

 

مطالعات نیز نشان می دهد که زنانی که در دهه چهارم زندگی خود به سر می برند به دلیل تغییرات هورمونی و بالا رفتن شانس تولید دو تخمک، احتمال دوقلوآوری بیشتری دارند. فاکتور موثر دیگر علم است که با روش های لقاح مصنوعی شانس بارور شدن را به زوج های نازا داده و این موضوع با توجه به استفاده از بیش از یک تخمک منجر به بدنیا آمدن دوقلوها و یا حتی چند قلوها شده است.

منبع: برترینها

برترین‌ها: قلعه شنون‌سو (Chenonceau) در فرانسه یکی از مشهورترین قلعه‌های دره لوآر است. این قلعه به خاطر ساخته شدن روی رودخانه شر (Cher) منحصر به فرد است. رودخانه شر در روزهای خوش آب و هوا آنقدر آرام و زیباست که شبیه برکه به نظر می‌رسد. دیگر ویژگی‌های خاص این قلعه این است که چهار قرن توسط زنان ساخته، نگهداری، حفاظت، دوست داشته و برای آن جنگیده شده است. به همین دلیل قلعه شنونسو را قلعه بانوان نیز می‌نامند.

 

این قلعه در اوایل قرن شانزدهم توسط توماس بویر ساخته شد که این محل را خرید و قلعه قدیمی و یک آسیاب مستحکم را تخریب کرد تا راه را برای قلعه باز کند. همسر توماس، کاترین بریزونت، بر ساخت و ساز آن نظارت می‌کرد. اما بعد از مرگ توماس، قلعه توسط شاه فرانسیس اول برای بدهی‌های پرداخت نشده او تصرف شد.

 

شاه فرانسیس اول مدت کوتاهی پس از به دست آوردن قلعه شنون‌سو در گذشت و قلعه به پسرش هنری دوم ارث رسید. هنری دوم این قلعه را به معشوقه خود دیانا (Diane de Poitiers) هدیه داد که به شدت به آن وابسته شد. دیانا قلعه را تزئین و باغ‌های رسمی را به آن اضافه کرد و پلی روی رودخانه شر ساخت. پس از آن که هنری دوم در یک حادثه غم انگیز در سال ۱۵۵۹ کشته شد، بیوه او کاترین دی مدیچی فرصت را غنیمت شمرد و دیانا را از قلعه بیرون کرد.

 

کاترین ثروت زیادی را صرف نوسازی و گسترش قلعه شنون‌سو کرد. او گالری دو طبقه مشهوری به سبک رنسانس ایتالیایی را به آن اضافه کرد که روی همان پلی قرار داشت که دیانا ساخته بود. بعد از مرگ کاترین در سال ۱۸۵۹، این قلعه به عروسش، لوئیز د لورن وودمونت، همسر شاه هنری سوم رسید.

 

 وقتی شاه هنری سوم در همان سال به قتل رسید، لوئیز افسرده شد. او در غم از دست دادن همسرش، قلعه را به یک آرامگاه تبدیل کرد، خوابگاهش را با رنگ سیاه نقاشی کرد و سالن‌ها را با پارچه‌های سوگواری پوشاند. در نهایت، لوئیز قلعه را به خواهر زاده اش که تنها شش سال داشت، اما نامزد پسر چهار ساله هنری چهارم و معشوقه او بود واگذار کرد. در صد سال بعد این قلعه رو به ویرانی رفت، زیرا بوربن‌ها علاقه زیادی به آن نداشتند.

در سال ۱۷۳۳ این ملک نصیب ملاک ثروتمندی به نام کلود دوپین شد. همسرش لوئیز دوپین، یک سالن ادبی در قلعه بنا کرد که ذهن‌های درخشان آن دوره مانند ولتر، مونتسکیو و فونتنل، بوفون و ماریوو را به خود جذب کرد. وقتی انقلاب فرانسه شروع شد و شورشیان تهدید کردند که قلعه را به عنوان نمادی از زیاده روی سلطنتی ویران می‌کنند، لوئیز قلعه را با یادآوری اینکه این قلعه تا چند کیلومتری تنها راه عبور مردم از رودخانه است نجات داد.

 

آخرین زنی که نشانه‌ای از خود بر قلعه شنون‌سو بر جای گذاشت، مارگاریت پلوز (Marguerite Pelouze) وارث ثروتمندی بود که قلعه را در سال ۱۸۶۴ خرید و شروع به بازسازی آن نمود. او فضای داخلی قلعه را به طور کامل بازسازی کرد و چندین مورد از الحاقات کاترین دمدیچی را حذف کرد. متاسفانه مارگاریت پول زیادی را در مرمت قلعه و سبک زندگی افراط گرایانه خود به باد داد و ورشکست شد و مجبور شد قلعه را بفروشد. مالک فعلی قلعه، هنری منیر است که در سال ۱۹۱۳ آن را خریده و تا به امروز صاحب آن است.

 

منبع: برترینها