مارمولک قلاده‌دار (+عکس)

سایت فکت – مارمولک قلاده‌دار شرقی که با نام مارمولک قلاده‌دار معمولی یا اوکلاهامایی نیز شناخته می‌شود یک مارمولک آمریکای شمالی است که طول آن به ۲۰ تا ۳۶ سانتیمتر می‌رسد و سر بزرگ و فک قدرتمندی دارد. این مارمولک به خاطر توانایی‌اش در دویدن بر روی پاهای عقبش معروف است که باعث می‌شود شبیه به نسخه‌ی کوچکی از دایناسورهای تروپود شود.

نام مارمولک یقه‌دار از رنگ‌بندی مشخص این خزنده گرفته شده است که دارای نوارهای سیاهی اطراف گردنش است که شبیه به یک قلاده می‌باشد.

مارمولک قلاده‌دار به مانند بسیاری از مارمولک‌ها می‌تواند بر روی پاهای عقبی‌اش حرکت کند و سرعت نسبتاً بالایی نیز دارد که به ۲۶ کیلومتر در ساعت می‌رسد که بسیار آرام‌تر از رکورد جهانی سرعت مارمولک‌هاست که توسط ایگوانای دم‌خاردار کاستاریکایی بدست آمده است.


منبع: عصرایران

ساخت دوچرخه بااستفاده از وسایل آشپزخانه (عکس)

برترین ها – ظاهرا یک آشپزخانه بریتانیایی معمولی ۲۶۷ پوند ابزار پخت و پز استفاده نشده دارد، بنابراین دلیورو یک راه حل جدید پیدا کرده تا از این وسایل استفاده کند، به آن ها زندگی جدیدی داده و در عین حال بخش زیادی از فضا را آزاد کند. راه حل او تبدیل کردن این وسایل به یک دوچرخه است!

این دوچرخه که از ۷۴ وسیله آشپزخانه ساخته شده، درحال حاضر بخشی از ناوگان دلیورو است و برای گرسنگان لندن غذا می برد.


منبع: عصرایران

شیوه جدید قاچاق مواد مخدر (+عکس)

باشگاه خبرنگاران – یک شهروند آمریکایی برای سفر به جمهوری دومینیکن، کشوری در منطقه کاراییب رفته بود اما در هنگام بازگشت به آمریکا در فرودگاه به جرم قاچاق مواد مخدر بازداشت شد.

 نگهبانان و مأموران مرزی که در فرودگاه کار می‌کنند، بعد از ورود این فرد به فرودگاه به وی مشکوک شدند و او را به دفتر تفتیش بدنی خصوصی منتقل کردند تا مورد مشکوکی را که در این مسافر شلوار راحتی و گرم و نرمش بود، بررسی کنند.

در انتها پس از بررسی شلوار این فرد در فرودگاه مشخص شد که او بسته‌های مواد مخدر را روی پاهایش چسبانده است و قصد دارد آن‌ها را زیر شلوار خود وارد شهر نیویورک کند اما در فرودگاه جان اف کندی این شهر بازداشت شد.

مأموران پس از بررسی مواد مخدری که همراه این فرد بود، اعلام کردند که مواد همراه او ۱۰ پوند (معادل ۴ کیلو و نیم) کوکائین بوده که قیمت خیابانی این ماده مخدر ۱۶۴ هزار دلار می‌شد.


منبع: عصرایران

اوج هیجان غواصی (+عکس)

غواص شجاع هیجان را به اوج خود رساند.

به گزارش باشگاه خبرنگاران، تصاویری که می‌بینید مربوط به شجاعت غواصی می‌شوند که در دریای هوایی مشغول به غواصی بوده اما برای به اوج رساندن هیجان خود، از قفسی که برای حفاظت او در برابر کوسه‌ها تعبیه شده بود، بیرون آمد و در بین کوسه‌ها غواصی کرد.

 گفتنی است؛ این غواص به همراه ۴ نفر از دوستان خود به این سفر غواصی رفته بود.


منبع: عصرایران

کوچک ترین سالن سینمای جهان (+عکس)

این سالن ۸ نفره، کوچکترین سالن سینمای جهان است.

 به گزارش  باشگاه خبرنگاران، این سالن سینمای دنج و راحت که در واگن یک موریس ماینر درست شده است، می‌تواند ۸ نفر را در خود جای دهد و با این ویژگی کوچک‌ترین سالن سینمای جهان نام گرفته است.

کوچک ترین سالن سینمای جهان (+عکس)

این سالن سینمای دنج دقیقا ظرفیت ۸ نفر بالغ را در خود دارد که مجهز به پرده نمایش ۷ در ۱۶ است و با انرژی خورشیدی کار می‌کند و به جای تلویزیون از پروژکتور در آن استفاده می‌شود.

گفتنی است؛ این سینما دارای راهنماها و خدمه‌ای است که در طول نمایش فیلم برای بینندگان ذرت بو داده و تنقلات سرو می‌کنند.


منبع: عصرایران

بزی که روی نقشه رفت (+عکس)

گروه دوچرخه‌سواری دور نقشه شهر خود یک بز کشید.

یک گروه دوچرخه سواری اهل پرت استرالیا سفری ۲۰۰ کیلومتری به دور شهر خود گرفتند و در طول سفر خود از اپلیکیشن مسیریبی استفاده کردند تا مسیر رفته خود را ببینند و وقتی نتیجه آن را در فضای مجازی به اشتراک گذاشتند، همه کاربران این فضا از آن لذت بردند. این گروه مسیری را به دور شهر خود رفته بودند که روی نقشه شبیه به یک بز بزرگ شده بود.


منبع: عصرایران

ملاقات اول بچه با سایه‌ اش (+عکس)

کودکی را ببینید که برای اولین بار سایه خود را ملاقات می‌کند.

 به گزارش باشگاه خبرنگاران، هر مادر و پدری دوست دارد تا لحظه‌های شاد و جذاب  و خاطره‌ساز بچه‌اش را با دوربین ثبت کند و بعد از چند مدت آن‌ها را مرور کنند.

یک مادر اهل ولز از بچه ۱۸ ماهه خود در زمانی که فرزندش برای اولین بار سایه‌اش را دید و متعجب شد، تصاویری گرفته است و آن‌ها را در فضای مجازی به اشتراک گذاشته است.

این کودک ۱۸ ماهه در زمانی که در حیاط خانه مشغول بازی بود و به پشت سر خود نگاه کرد و شکل سیاه‌رنگ پشت خود را دید تعجب کرد و بیشتر از هر چیزی از این متعجب بود که هر کاری او می‌کند، شکل روی زمین هم آن را انجام می‌دهد.

این اولین باری بود که این بچه ۱۸ ماهه سایه خودش را دیده بود.


منبع: عصرایران

تک‌چرخ زدن با قایق (+عکس)

قایقرانان استرالیایی در آب رودهای گولد کوست با قایق حرکات موزون انجام می‌دهند.

به گزارش باشگاه خبرنگاران، مدتی است قایقرانانی که قایق‌های تندرو را در آب‌های رودخانه‌های گولد کوست استرالیا برای هدایت مسافران و گردشگران می‌رانند کارهای خطرناکی با این قایق‌ها انجام می‌دهند و در شبکه‌های اجتماعی به اشتراک می‌گذارند.

این قایقران‌ها در آب‌های رودخانه‌ها با قایق‌های خود با سرعت بالا حرکت می‌کنند و یا تک‌چرخ می‌زنند که این کارها باعث عصبانیت افراد حاضر در آن منطقه شده است.

گفتنی است؛ نیروهای پلیس گولد کوست برای مقابله با این کارها اقدام کرده‌اند و قایقرانانی که با قایق حرکات موزون انجام می‌دهند، بازداشت می‌کنند.


منبع: عصرایران

طنز؛ ارتباط کاندیدای اصول‌گرا و کوکوی لوبیای سحرآمیز!

رویکرد صدا و سیمای نازنین در قبال دولت یازدهم و انتخابات پیش‌رو انصافا بیست نباشد، بعد از منچستریونایتد دوم است. دیگر کاندیداهای احتمالی یک سری از جناح‌ها و گروه‌ها، کم مانده پشت بلندگو بروند و بخوانند:«اگه می‌خوای شاد باشی، مثل گل‌ها باز بشی، بیا باهم بشینیم، یه برنامه ببینیم!» این برنامه‌ها ماهیت سیاسی ندارند و متاسفانه باید بگویم صحبت‌های دکترنوبخت، سخنگوی دولت مبنی بر اینکه:«تیم سیاسی ویژه‌ای در صداوسیما تخریب‌ دولت را برعهده دارند» از اساس رد می‌شود. البته صدا و سیما در حمایت از جناح‌های سیاسی ید طولایی دارد. مثلا برنامه حمایت از دولت از طریق شبکه چهار سیما، ساعت ۲:۱۵ دقیقه نصف شب پخش می‌شود. یک مقدار کنداکتور برنامه‌ها پر شده و دوستان در تلاش هستند که خدای نکرده حق کسی پایمال نشود.

در همین رابطه به گزارش یک شاهد عینی، مدیر یکی از شبکه‌های تلویزیون خطاب به یک کارشناس موافق دولت گفته:«ببین یه ربع وقت داری، توی برنامه‌ات از مسکن مهر، سهام عدالت و یارانه‌ها دفاع کن، نمی‌خواد کت‌وشلوارم بپوشی، با پیژامه بیا، جمع خودمونیه، حرفاتم که تموم شد، زیر گاز و چراغ‌ها رو خاموش کن، کلیدم بذار زیر گلدون!» بعد کارشناس موافق دولت گفته:«مسکن مهر، سهام عدالت و یارانه که دسته گل دولت سابق بود، چه ربطی به این دولت داره؟» که مدیر شبکه پاسخ داده:«ببین واسه من این دولت و اون دولت نکن، حالا یه ربع می‌خوای حرف بزنی، ده دقیقه‌اش رو به عملکرد مثبت و درخشان و زرین دولت سابق اختصاص بده، چیزی ازت کم میشه؟!»

در عین حال برنامه‌های آشپزی که نمی‌توانند سیاسی باشند.

حالا ممکن است سامان گلریز بیاید در برنامه آشپزی و بگوید:«امروز می‌خوایم یه آشی برای دولت بپزیم که یه وجب روغن روش باشه، متاسفانه از زمان روی کار اومدن دولت به ظاهر تدبیر و به اصطلاح امید، دیگه ما نمی‌تونیم از مردم بخوایم که سبزی کوه‌های بالای دره الدورادو و لوبیای سحرآمیز تهیه کنند، در نتیجه اگه می‌خواید من دوباره بیام و دستور پخت کوکوی لوبیای سحرآمیز بهتون بدم، حتما به یه کاندیدای دیگر رای بدین» بعد دوربین‌ها قطع می‌شود و می‌بینیم آقای حاجی‌بابایی ماسک سامان گلریز را از روی صورتش برمی‌دارد و از صدا و سیما خارج می‌شود.

همچنین در برنامه‌های سیاسی هم از چهره‌های فعال اصلاح‌طلب مانند سعید زیباکلام و مرتضی‌نبوی دعوت می‌کنند و مجری برنامه که دلواپسی ریزی هم در پس چهره‌اش نهفته است، به مخاطبان می‌گوید:«همون‌طور که می‌بینید ما از دو چهره اصلاح‌طلب شاخص دعوت کرده‌ایم که در برنامه‌ای به دفاع از عملکرد اصلاح‌طلبان بپردازند» بعد به ایشان می‌گویند:«قشنگ جان، صادق زیباکلام و یه نبوی دیگه شاید بتونن از عملکرد اصلاح‌طلبان دفاع کنن، شباهت نام خانوادگیه!» در نهایت هم مجری به عوامل پشت دوربین می‌گوید:«کی برنامه رو نگاه می‌کنه؟ خودمونیم دیگه، جمع بی‌ریاست!» در نهایت هم همه چیز به خوبی و خوشی تمام می‌شود و رو سیاهی به کسانی می‌ماند که حاضر هستند جرز دیوار را تماشا کنند اما برنامه‌های تلویزیون را تماشا نکنند!


منبع: برترنها

داستان عشق واقعیِ کشتی تایتانیک

“سال‌ها باهم زندگی کردیم. هر جا بروی، من هم می‌آیم.” این کلمات را “ایدا استراوس” در حین سوارشدن بر قایق نجات شماره ۸ به همسرش “ایزیدور استراوس” گفت. اما پشیمان شد و نزد همسرش ماند.

آن‌ها به عشق و وفاداری به یکدیگر معروف بودند. معمولاً همه‌جا باهم سفر می‌کردند و حتی زمان‌هایی که ایزیدور به سفرهای کاری می‌رفت، مرتب برای هم نامه می‌نوشتند.

دوستانشان آن‌ها را بسیار وابسته به هم می‌دانستند. خیلی وقت‌ها ایدا در سفرهای کاری شوهرش را همراهی می‌کرد. به نظر می‌رسید بیش از هر چیز دیگری در دنیا، از کنار هم بودن لذت می‌بردند.

داستان عشق واقعیِ کشتی تایتانیک

“روزالی ایدا استراوس” یک آلمانی- آمریکایی بود که در سال ۱۸۴۹ در آلمان متولد شد. در ۲۲ سالگی با “ایزیدور استراوس” ازدواج کرد. ایزیدور ۲۶ سال داشت و تاجر و یکی از مالک‌های فروشگاه “میسیز” بود. آن‌ها هفت فرزند داشتند که یکی از آن‌ها در نوزادی درگذشت. در ظاهر این تمام زندگی آن‌ها بود و هیچ‌کدام ویژگیِ خاصی نداشتند. اما دقیقاً به خاطر همین سادگی و عشق فوق‌العاده خاص شده بودند. پس از چهل سال ازدواج و زندگی مشترک، عشق پر اشتیاقی به هم داشتند.

داستان عشق واقعیِ کشتی تایتانیک

ایزیدور استراوس در سال ۱۹۰۳٫ عضو مجلس نمایندگان آمریکا از منطقه ۱۵ نیویورک

 داستان عشق واقعیِ کشتی تایتانیک

تصویر ایزیدور و ایدا در روز عروسی 

در اوایل سال۱۹۱۲  برای تعطیلات زمستانی به اروپا رفتند و اکثر وقت خود را در “کیپ مارتین” در جنوب فرانسه سپری کردند. در اوایل ماه آوریل سوار بر تایتانیک شدند تا به خانه برگردند. هنگامی‌ که کشتی به کوه یخ برخورد کرد، به عرشه آمدند تا سوار قایق‌های نجات شوند.

تصمیم گرفته شد ابتدا زنان و کودکان سوار شوند؛ بااین‌حال چون از طبقه ممتاز بودند، ایزیدور را به قایق نجات شماره ۸ بردند تا کنار همسرش بنشیند. اما او حاضر نشد میان خود و دیگران استثنا قائل شود و با لحن محکمی به سرهنگ گریسی گفت: “قبل از بقیه مردها سوار نمی‌شوم.”

داستان عشق واقعیِ کشتی تایتانیک
نقاشی از آخرین لحظات این زوج در کشتی تایتانیک

ایدا اصرار داشت که مستخدم جدیدش (الن برد) سوار قایق نجات شود، اما او تردید داشت. ایدا پالتوی پوستش را به الن داد و گفت دیگر نیازی به آن ندارد.

بااینکه سرهنگ گریسی و دیگر افراد سعی کردند ایدا را سوار قایق کنند، اما او نپذیرفت و گفت حاضر نیست از شوهرش جدا شود: “همان‌طور که باهم زندگی کردیم، باهم می‌میریم.”

داستان عشق واقعیِ کشتی تایتانیک
مجسمه یادبود ایدا استراوس در “پارک استراوس” واقع در برادوی
داستان عشق واقعیِ کشتی تایتانیک
لوح یادبود ایدا و ایزیدور در منهتن

آن‌ها آخرین بار بر روی عرشه کشیده و در آغوش هم دیده شدند. شاهدان عینی آن صحنه را “شگفت‌انگیزترین جلوه عشق و وفاداری” توصیف کردند. جسد ایزیدور شناسایی و به نیویورک فرستاده شد. متأسفانه جسد ایدا هرگز پیدا نشد.

منبع: برترنها

حیواناتی با توانایی های خارق العاده

قدرت عقل انسان را از سایر موجودات متمایز می کند، اما خداوند به حیوانات دیگر نیز توانایی های دیگری بخشیده است؛ توانایی هایی که زندگی را برای آن ها آسان می کند و امکان سازگاری حیوانات را با محیط و فضای زیستی فراهم می نماید.

قدرت عقل انسان را از سایر موجودات متمایز می کند، اما خداوند به حیوانات دیگر نیز توانایی های دیگری بخشیده است؛ توانایی هایی که زندگی را برای آن ها آسان می کند و امکان سازگاری حیوانات را با محیط و فضای زیستی فراهم می نماید. در این گزارش با چند نمونه از آن ها آشنا خواهید شد.

بز کوهی
 

حیواناتی با توانایی های خارق العاده
 

 در تابستان پوست بز کوهی سفید می شود تا آفتاب داغ تابستان را منعکس کند، اما در زمستان رنگ بز کوهی به قهوه ای مایل به خاکستری تغییر می کند.

مرغ چنگ
 

حیواناتی با توانایی های خارق العاده

 مرغ چنگ نر می تواند ۲۰ نوع زبان پرندگان دیگر را بیاموزد و اصواتی همچون مته سنگ سوراخ کن و شیپور هشدار را تقلید کند تا بدین وسیله توجه پرنده ماده را به خود جلب کند.

دم عصایی
 

حیواناتی با توانایی های خارق العاده

خز سیاه اطراف چشمان دم عصایی (میرکت)  نور خورشید را به خود جذب می کند و این امکان را به میرکت ها می دهد تا بتوانند به راحتی به افق خیره شوند و از نبودن شکارچیان در اطراف خود مطمئن شوند. مصریان باستان این شکل و ترکیب را برای طراحی آرایش خود و کشیدن خط چشم های ضخیم و سیاه استفاده می کردند.

زالو
 

حیواناتی با توانایی های خارق العاده

زالوها مغز ندارند، به جای آن ۳۲ گانگلیون و طناب عصبی دارند که برای زالوها کارکردی همچون مغز دارد.

کلاغ

حیواناتی با توانایی های خارق العاده

 کلاغ ها نرم افزارهای تشخیص چهره های پیچیده را در مغز خود دارند، این بدان معناست که کلاغ ها همیشه چهره انسان هایی را که آن ها را در گذشته تهدید کرده اند به یاد دارند. کلاغ ها حیوانات فوق العاده باهوشی هستند و قادر به انجام کارهای پیچیده ای هستند که حتی پستانداران هم قادر به انجام آن نیستند.

موش خاردار معمولی
 

حیواناتی با توانایی های خارق العاده

موش خاردار اگر در چنگال حیوان درنده ای گرفتار شود، می تواند با جا گذاشتن بخشی از بدن خود در زیر چنگال حیوان مورد نظر خود را نجات دهد این بافت ها پس از مدتی دوباره رشد می کنند و بازآفرینی می شوند. برخی دانشمندان ادعا می کنند که همه پستانداران بالقوه چنین نیرویی را دارند، اما این قدرت فقط در موش خاردار به فعلیت رسیده و ظاهر شده است.

خرس گریزلی
 

حیواناتی با توانایی های خارق العاده

خرس ها ردیاب های فوق العاده قوی هستند، آنها می توانند بوی اشیا و حیوانات را از فاصله ۳۰ کیلومتری استشمام کنند، از این روی چادر زدن در زیستگاه های خرس ها کار فوق العاده خطرناکی است.

پروانه
 

حیواناتی با توانایی های خارق العاده
پروانه ها می توانند با پاهای خود و بدون خوردن مزه ها را بچشند.

چتر دریایی قرمز

حیواناتی با توانایی های خارق العاده
 اگر چتر دریایی آسیب ببیند می تواند خود را به کف اقیانوس برساند و خود را از درون بازسازی کند، دوباره جوان شود و سلول های خود را احیا کند. دانشمندان دیده اند که چتر دریایی تا دوازده بار قادر است آسیب های خود را بازسازی کند.

کوکوی پرنده
 

حیواناتی با توانایی های خارق العاده
این پرنده با قدرت اشک ریختن ارادی نمک های زائد بدن خود را دفع می کند. کوکو به راحتی می تواند گریه کند.

اسب آبی

حیواناتی با توانایی های خارق العاده
بدن اسب آبی مایعی را ترشح می کند که مانند یک خنک کننده، مرطوب کننده، آنتی بیوتیک و ضد آفتاب عمل می کند.

راکون

حیواناتی با توانایی های خارق العاده
 راکون ها دست های کوچک و چست و چابکی دارند، به طوری که اگر از جیب شما چیزی بردارند هرگز متوجه نخواهید شد.

صاریغ
 

حیواناتی با توانایی های خارق العاده
صاریغ یا ساریگ می تواند افعی ها را بخورد، زیرا بدن این موجودات حاوی یک نوع آمینه اسید به نام پپتید ( peptide ) است که زهر افعی را خنثی می کند. صاریغ ها با  خوردن سم نمی میرند.

دلفین
 

حیواناتی با توانایی های خارق العاده
دلفین ها صد در صد به خواب نمی روند. فقط نیمی از مغز آنها به خواب می رود و یک چشم آنها در زمان خواب باز است و اطراف را می پاید.

مورچه
 

حیواناتی با توانایی های خارق العاده

 آنها به طور کامل و به خوبی نمی خوابند. در حقیقت مورچه ها خواب ندارند، گاهی در طول روز متوقف می شوند و استراحت کوتاهی می کنند.


منبع: برترینها

طنز؛ تموم شو عمو ببینه

گاهی فقط می‌خوای تموم بشه. فقط می‌خوای تموم بشه و فکر و ذهنت ذره‌ای به این سمت نمی‌ره که بعد از اون تموم شدن، چه برنامه و نقشه‌ای باید داشته باشی. مثل یکی دو سال آخر دوره احمدی‌نژاد. مثل ده دقیقه آخری که توی درمانگاه زیر سرُم هستی. یا مثل همین امروز. امروز از امسال.

سالی که هر بار اخبار رو چک کردی، یکی از دست رفت، سرمایه‌ای هاپولی شد، رودی خشکید، ساختمانی فروریخت – چه سیمانی چه اخلاقی- دروغی، تهمتی، ناروایی بی‌محابا و با گردنی افراشته، گفته و نوشته شد. مثل امسال که هر کسی از تو پرسید: «فلان بازیگر بود تو اون فیلمه، خب؟» می‌دونستی جمله بعد، جمله خوبی نیست. مثل سالی که سایه سوءتفاهم‌های عمدی و تهدید و شکایت و توقیف، یک لحظه کوتاه نشد.

مثل سالی که رفاقت‌ها در اون بیشتر و بیشتر کمتر و کمتر شد. معاشران، بیش از پیش یک مشت هویت نامشخصِ بی‌مسئولیت توییتری و اینستاگرامی شدند و دیگه خوب خوبه‌اش آشنایان واقعی تو در تلگرام هستن. با پیام‌های عمومی صد من یه غاز. با ندیدن پیام‌های تو. با دیدن و جواب ندادن‌ها. آره فقط می‌خوای تموم بشه وقتی این‌همه بد و این‌همه خبر بد رو و این حجم از نارفیقی، حق‌خوری و زیرآب‌زنی رو در یک ظرف تاریخی به اسم سال نود و پنج می‌بینی.

البته هر عقل سلیمی (اگه زیر این آوار لمینیت و سیلیکون و عضله‌ پودری عقلی مونده باشه که حالا سلیم باشه یا غیرسلیم یا میرسلیم) می‌دونه که نه تقصیر تقویمه نه تقصیر ماه و سال؛ ولی خب بالاخره باید این مشت رو به یه کیسه بوکسی چیزی کوبید و الان چیزی دم‌دست‌تر از سال ۹۵ پیدا نمی‌کنم. فقط می‌خوام تموم بشه، در حالی که می‌دونم سال بعد سال بهتری نخواهد بود ولی این زندگی و بازیگراش آدم رو به جایی می‌رسونن که به جای شروع تازه، در آرزوی پایان باشه. فقط وسط این همه دود و بخار، یه دلخوشی بزرگ و قطعی وجود داره؛ اینکه تموم شدن، سوخت و سوز نداره. تنها آرزوییه که نه دعا می‌خواد نه تلاش. بشین تو اتاقت و به دیوار روبه‌رویی خیره شو. درو می‌بندم که صِدام اذیتت نکنه. خداحافظ.


منبع: برترینها

طنز؛ ه/ کسره/ ز/ ذال/ و …

دهخدا همان‌طور که ورقه‌های امتحانی را در دست گرفته بود با خشم فریاد زد: «من زبونم مو در آورد از بس گفتم جای کسره از ه و جای ه از کسره بهره نبرید.

چرا حرف توی گوش‌تون نمی‌ره؟ همه‌تون از دم نمره‌ دیکته‌تون زیر دهه!» رضایی با خونسردی گفت: «من همه‌ ه و کسره‌ها رو درست نوشتم». دهخدا ورقه‌ رضایی را پیدا کرد و گفت: «به جاش اصلا فاصله رو رعایت نکردی و همه‌ واژه‌ها رو به هم چسبوندی».

کواکبیان با خنده گفت: «رضایی اصلا اهل فاصله گرفتن و فاصله گذاشتن نیست». غرضی با حالتی متفکرانه گفت: «چسباندن کلمات به هم اتفاقا کار خوبیه. این‌جوری بین همه‌ کلمات و جناح‌ها چسبندگی پدید میاد».

دهخدا با عصبانیت به غرضی گفت: «شما چرا همه‌ بذارها رو با ز نوشتی؟ مگه من صد بار نگفتم باید با ذال بنویسی؟» غرضی لبش را گاز گرفت و گفت: «منظورتون از زال همون زالِ شاهنامه‌اس؟» جدیدی با غرور فریاد زد: «بابای رستم». قاسمی اخم کرد و به دهخدا گفت: «حیف که پوستم خراب می‌شه وگرنه چنان اخمی بهتون می‌کردم که همه‌ نمره‌ها رو ببرین بالای دَه». دهخدا کمی خودش را جمع و جور کرد و رفت ته کلاس و با عصبانیت به مشایی و احمدی‌نژاد و بقایی گفت: «شما سه تا کلمه به کلمه‌تون شبیه هم بود. چرا تقلب کردین؟» بقایی سینه ستبر کرد و گفت: «افتخار می‌کنم که الگوی من احمدی‌نژاد است». دهخدا پوف کرد و از احمدی‌نژاد پرسید: «تو هم از روی ورقه‌ مشایی تقلب کردی؟»

احمدی‌نژاد لبخند زد و پرسید: «من از شما می‌پرسم، آیا من تقلب کردم؟» دهخدا عرق پیشانی‌اش را پاک کرد و از مشایی پرسید: «برای چی این همه غلط نگارشی و املایی داشتی؟» بذرپاش ناگهان از سوی دیگر کلاس فریاد زد: «چرا به اشتباهات‌های جهانگیری و ظریف گیر نمی‌دین؟»

دهخدا اخم کرد و گفت: «اشتباهات خودش کلمه‌ جمعه، نباید بعدش دوباره جمع ببندیش». رسایی فریاد زد: «دهخدا فرافکنی کرد و از پاسخ ماند!»

دهخدا نفسی عمیق کشید و گفت: «حالا که این‌طور شد همه‌تون باید پیک شادی‌هاتون رو بی کم و کاست بنویسید و بعد از نوروز برای من بیارین». بقایی با ناراحتی به احمدی‌نژاد گفت: «من دستم درد می‌گیره اگه زیاد بنویسم».احمدی‌نژاد لبخند زد و گفت: «نگران نباش. یه نفرو سراغ دارم که دستش تنده. پیکامون رو می‌دیم اون بنویسه». این را گفت و به محصولی چشمک زد. دهخدا تا خواست احمدی‌نژاد و بقایی را تنبیه کند زنگ به صدا در آمد و کلاس تعطیل شد.


منبع: برترنها

قفل امنیتی هوشمند که ۳۳۰ سال قدمت دارد

برترین ها: ما در عصری زندگی می کنیم که در امنیت غرق شده ایم، از کدهای عبور بااثرانگشت گرفته تا سیستم های ورودی بدون کلید. اما مبادا فکر کنید سیستم امنیت خانه چیز جدیدی است، در اینجا قفل هوشمندی را به شما معرفی می کنیم که متعلق به بیش ۳۰۰ سال پیش است. این قفل یک شمارنده دارد که به شما تعداد دفعاتی که در باز شده را نشان می دهد، توسط قفل ساز انگلیسی «جان ویلکس» در سال ۱۶۸۰ ساخته شده است. این قفل برنجی و فولادی زیبا، اکنون در مجموعه موزه ویکتوریا و آلبرت در لندن برای حفاظت ساخته شده است.

این قفل برای در یک اتاق خصوصی که کسب و کارهای مهم روی می دهد یا اشیای باارزش نگهداری می شود طراحی شده تا در همه شرایط حداکثر امنیت را فراهم کند. این قفل چگونه کار می کند؟ مردی که اشاره گر را نگه می دارد کلید همه چیز است. وقتی دکمه کوچکی که کنار پایش قرار دارد را فشار دهید سوراخ قفل آشنا می شود. پیچ در وقتی که کلاهش را کج کنید حرکت می کند و همزمان با پیچاندن دستگیره، موجب می شود قفل به سرعت باز شود. هربار که قفل در باز می شود، دیسک شماره گذاری شده می چرخد و اشاره گر مرد تعداد دفعاتی که قفل باز شده را نشان می دهد. بازیابی شمارشگر با فشار دادن دکمه ای که روی ژاکت مرد قرار دارد ممکن است. مکانیزم از یک سیستم حفاظتی دوبل استفاده می کند که اغلب این روزها اعمال می شود. استفاده از کلید همراه با اقدامات پیچیده یک لایه امنیت به قفل اضافه می کند. یک نسخه دیگر از این قفل در موزه امپراتوری آمستردام وجود دارد.


منبع: برترنها

طنز؛ چهارشنبه‌سوری خود را چگونه گذراندید؟

البته واضح و مبرهن است که چهارشنبه‌سوری از سنت‌های چند ١٠٠ساله ما ایرانیان است که درسال‌های اخیر یا به ترقه و آتش‌بازی می‌گذرد یا از ترس پلیس همه داخل خانه‌ها می‌مانند و لایف استایل خودشان را دارند و دلستر و ماست موسیرشان را می‌خورند! خلاصه این‌که مردم چگونه چهارشنبه‌سوری را گذراندند که قابل گفتن نیست! گفتیم سری به سلبریتی‌ها بزنیم ببینیم آنها چه کردند؟!

قالیباف: شهردارتهران سرگشته و دلشکسته از حادثه پلاسکو محله به محله رفته و هر کپه آتشی که دیده، با یک نگاه درجه حرارتش رو حدس زده و بعدم در ٩ثانیه آتش رو خاموش کرده! هی ملت داد زدن که مرد حسابی یه کف دست آتیشه، چرا نمیری بذاری به چارشنبه‌سوریمون برسیم، اصلا انگار نه انگار!

سخنگوی آتش‌نشانی: بنده خدا خسته شد از بس آتش‌های چهارشنبه‌سوری را تکذیب کرد، یک نوار پر کرد با عکسش داد دست صداوسیما و رفت که از روی آتش بپرد!

سه یار دبستانی: احمدی‌نژاد و مشایی و بقایی فکر کردند که خب حالا چکار کنیم که توی چشم بیاییم، بلند شدند رفتند قاشق‌زنی ، توی زنبیلشان کمتر از دکل نفتی و ٣۵‌میلیارد و ساختمان ولنجک می‌ریختند، شاکی می‌شد، نامه می‌نوشت! مشایی هم که دستانش را بالای سرش تکان می‌داد که من آتشم، بپرید از روی من! بعد هرعکس می‌خواست از رویش بپرد، دستش را بلند می‌کرد طرف کله میشد زمین! بقایی هم که یک گوشه آجیل مشکل گشایش را می‌خورد و هی می‌گفت، من رئیس‌جمهوری میشم! من رجل سیاسیم! من فدا میشم!

کواکبیان: همزمان با پریدن از روی آتش رو به دوربین می‌گوید: درشب آتش‌بازی، از روی آتش، بازی بازی پریدیم!

حسن روحانی: ایشان با اشاره به گشایش‌های انجام‌شده در امر واردات ترقه‌های جدید و آبشار و بالن‌های آرزو گفت؛ یک چهارشنبه‌سوری چی بود؟ اون هم تحریم بودیم! ولی اکنون با رشادت فرزندان شما…

میرسلیم: ایشان عادت دارد ساعت ٨شب بخوابد و برنامه خاصی نداشت!

مینو خالقی: بنده خدا تا آمد از روی آتش بپرد، همچین وسط زمین و هوا که دو سانت مانتویش بالا رفت، عکسش را گرفتند و کلا تا آخر عمرش از حضور در هر انتخاباتی محروم شد!

محسن رضایی: آقا محسن یک روزهایی لباس نظامی می‌پوشد، یک روزهایی کت و شلوار، فلذا ما نمی‌دانیم موقعی که شوخی ما را می‌خواند، چی پوشیده! تلفنش را هم نداریم که زنگ بزنیم بپرسیم چی پوشیدی؟! بنابراین با حضرت ایشان شوخی نکنیم، بهتر است!

صدف طاهریان: این صدف که گوهر کون‌و‌مکان است، درنوشابه‌فروشی‌های ترکیه که سالن‌های بزرگی دارد و مردم بعد ازخوردن کوکاکولا و پپسی‌کولا و حتی دلستر از خود بی‌خود شده و با هم دعوا می‌کنند، چهارشنبه‌سوری خود را گذراند.

خسرو معتضد: کل شب را به دیدن اینستاگرام و استوری‌های گوهر کون و مکان گذراند و آخر شب با دلی پر آه و چشمی پرآب و مثانه‌ای پر ز غم، سر بر بالین گذاشت!

ولیعهد عربستان: درعربستان پریروز جارشنبه‌زوری بود و به همین مناسبت ولیعهد دستور داد با چند حمله هوایی به مردم یمن، آنها را دراین مراسم شریک کنند.

جواد خیابانی: خیابانی دیشب میزبان تعدادی از فامیل بود و از سر شب داشت می‌گفت؛ امروز که چهارشنبه سوریه در واقع سه‌شنبه‌شب هست و سه‌شنبه‌شب در واقع همون شب چهارشنبه است که هنوز سه‌شنبه است و چهارشنبه نشده ولی ما به احترام نیاکان‌مان و به منظور پاسداشت سنت‌هامون شب چهارشنبه رو که در واقع همون سه‌شنبه‌شبه.

ترانه علیدوستی: ترانه عزیز دلمان، هر‌سال چهارشنبه‌سوری- ١٠٠سال هم که بگذرد و بخواهد فراموش کند و مثل بقیه خوش باشد- باز یاد حادثه تلخی می‌افتد که درچنین روزی برای برادرش افتاد. ترانه‌جان، وسط خوش‌خوشی چهارشنبه‌سوری، یاد برادرت بودیم. امیدوارم دیشب تو هم وسط غم و غصه ته دلت، همچی خوش‌خوش بودی!


منبع: برترینها

ژاپن غرق در دریای ابرهای رنگارنگ

برترین ها: احتمالا ژاپن را بیشتر با چراغ های روشن توکیو می شناسید اما مناطق دیگر این کشور نیز به اندازه توکیو تماشایی هستند. یکی از علاقمندان عکاسی به نام «کازوکی ساتو» ثابت می کند برای دیدن زیبایی ژاپن نیازی نیست که حتما به پایتخت این کشور بروید. عکس های ابری او منطقه چیچیبو که با قطار حدود دو ساعت و نیم از توکیو فاصله دارد را نشان می دهد. ساتو در عکس هایش، شکوه و زیبایی این دره را که به سختی از زیر مه می توان مشاهده کرد به تصویر می کشد. بااینکه این کار مشکل است اما رویایی بودن کارش را تشدید می کند.

ساتو برای عکاسی از این صحنه ها به سکوهای تماشای میوز پارک و مینویاما پارک رفته است. در آخرین ماجراجویی در پارک مینویاما نیمه شب بود و همه جا را مه غلیظی گرفته و رانندگی بسیار سخت بود اما ساتو می دانست که منظره فوق العاده ای برای عکاسی انتظار او را می کشد، دریایی از ابر، پدیده جوی که در آن ابرهای غلیظ مانند اقیانوس همه چیز را در خود غرق کرده و ساختمان های روشن با نورهای سبز و آبی و صورتی از دل آن بیرون آمده اند. جایی که شهر و طبیعت به هم می رسند. اگرچه آن ها اغلب در تقابل هستند اما در تصاویر ساتو به هارمونی می رسند.

ژاپن غرق در دریای ابرهای رنگارنگ
ژاپن غرق در دریای ابرهای رنگارنگ 


منبع: برترینها

طنز؛ لطفاً تفحص نکنید، مرسی اه!

در کشور ما رویه تحقیق و تفحص بسیار منحصر به‌فرد است و معمولاً دو نتیجه به همراه دارد؛ یا نتیجه کار بدتر از شرایط قبل از تحقیق و تفحص می‌شود، یا چنان کلاف سردرگمی می‌شود که همه چیز مثل گره هندزفری به یکدیگر می‌تند.نمونه‌اش همین تحقیق و تفحصی که روز گذشته در مجلس صورت گرفت که بیشتر حالت تحقیق و تفنن داشت و نتیجه‌اش جنبه مزاح و شوخی دستی پیدا کرد.تازه شانس آوردیم که این تحقیق در دوران مجلس سابق صورت نگرفت چون در این صورت به شما می‌گفتند؛

الف- اونایی که میگن تحقیق و تفحص کنید، خیلی بی‌ادب هستن،

ب- لطفاً آدم‌های بدتیپ از ما تحقیق و تفحص نکنند، مرسی اه،

ج- تهش مردم به‌عنوان مقصر معرفی می‌شدند و اصلاح‌طلبان باید از مسئولان عذرخواهی می‌کردند،

د- یک شش ماه طول می‌کشید تا به نمایندگان عزیزی که«ان پی تی» را «ام پی تیری پلیر» صدا می‌زدند روش تلفظ صحیح این عبارت را توضیح دهیم، آخرش هم پشت تریبون می‌گفتند:«تصعید و تنفس!».

اما نتیجه این تحقیقات نشان داد که؛

الف- اسفندیار رحیم مشایی نامه نوشتن را  رها کرده و همان درخت بماند(قبول دارم ربطی نداشت)،

ب-نگهبان سفارت سوئیس دست از رفتار خصمانه برداشته و نامه‌هایی را که به او می‌دهند یواشکی هزار دفعه نخواند و به دمپایی پای چپش هم حساب نکند،

ج- مردم باید روزی سه بار قبل از هر وعده غذایی خاک کت شهردار و حومه را بتکانند،

د- حضور برخی از افراد در برخی جاها مثل ترازوی هدیه در آشپزخانه جنبه تزئینی داشته و کاربرد خاصی ندارد.

البته نتیجه این تحقیقات به صورت تلویحی نشان داد که یک آب باریکه‌ای در شهرداری تهران برقرار و یک سفره‌ای پهن است و هرکس بسته به توان و رانت خویش می‌تواند تعدادی موز از این سفره بچیند.بیم آن می‌رود که برخی از نمایندگان شال و کلاه کرده و به محل زندگی مدیران شهرداری رفته و از یکی از همسایه‌ها پرسیده باشند: «دکتر فشارکی همسایه تون هست، چطور آدمیه؟ واسه یه امر خیر اومدیم تحقیق!».در نهایت هم نتیجه نشان داد که اگر تحقیقات نیم ساعت دیگر ادامه پیدا می‌کرد حتی اثیرالدین اخسیکتی شاعر قرن هشتم هم پایش گیر بود و در نهایت داور هم یک پنالتی به سود بارسلونا می‌گرفت!


منبع: برترنها

طنز؛ ترین های سال ۹۵

ماهنامه خط خطی – حسن غلامعلی فرد: اگر میگو و ماهی زیاد خورده باشید، حتما خاطرتان هست که در مطلب نوروزی سال ۹۵، گروه رصدخانه با اکثریت آرا، موجودی به نام «ترامپ» را به عنوان شخصیت سال انتخاب کردند که همین موجود چندین ماه بعدش رییس جمهور شد و نشان داد که تیم رصدخانه تا چه حد کارشان درست است.

ما خودمان هم تا پیش از انتخاب ترامپ، فکرش را هم نمی کردیم که تا این حد کارمان درست باشد و مو لای درزِ شخصِ انتخابی مان نرود. آن گاه بود که به توانایی های مان پی بردیم و یابو برمان داشت که خیلی خفنیم. پس باد در غبغب انداختیم و سینه ستبر کردیم و زبان از نیام دهان بیرون کشیدیم تا امسال نیز طبق روال این دو سه سال اخیر به انتخاب «ترین»های سال ۹۵ بپردازیم. امیدواریم مجلاتی نظیر تایمز و امثالهم هنگام انتخاب شخصیت سال، کمتر از ما الگوبرداری کنند و کمی هم خودشان فسفر بسوزانند!

شخصیت سال

انتخاب شخصیت سال کار پیچیده ای است و نیاز به فرمول ها و برآوردهای بی شمار دارد. هیئت رصدخانه برای انتخاب شخصیت سال به چهار گوشه جهان سفر کرد (البته به صورت مجازی) و در آخر با اینکه سفرهای درازی رفتند، به این نتیجه رسیدند که هیچ کجا قشنگ تر از وطن نبود. یعنی از بس در وطن خودمان کاندیداهای مناسب برای انتخاب شخصیت سال داریم که لازم نبود این قدر بگردیم.

پس تلسکوپ های رصدخانه مان را میان شخصیت ها چرخاندیم. هر چند شخصی به نام عباس جدیدی مدام جلوی لنزهای تلسکوپ ما پیدا می شد و کار رصد را برای ما سخت کرده بود اما پس از چشم چرانی ها… ببخشید… پس از چشم دواندن های بسیار سرانجام چند کاندیدا برای این بخش پیدا کردیم.

کاندیداهای این بخش عبارتند از:

* حسام نواب صفوی؛ به دلیل اعتراف وی به وکیل شدن از جانب ملت ایران علیه شبکه مخوف و خانمان برانداز فارسی وان و بستن این شبکه ماهواره ای، آن هم بدون دریافت پشیزی حق الوکاله. اصولا همین نکته که وکیلی در دنیا پیدا شده است که کار می کند، اما پول نمی گیرد خودشاز آن اتفاقات عجیب و غریب سال است!

* ترامپ؛ به دلیل انتخاب شدن برای پست ریاست جمهوری آمریکا و دادن وعده های عجیب و غریب و نیز تبدیل کردن ویزا و گرین کارت به کاغذپاره و کشیدن دیوار بین آمریکا و مکزیک و خیلی کارهای دیگر که هنوز بویش در نیامده!

 طنز؛ ترین های 95

* مردم آمریکا؛ به دلیل انتخاب ترامپ.

* نادر قاضی پور؛ به دلیل ضرب و شتم و یک، به قول خودشان، شوخی دستی با یک خبرنگار و نیز پاره کردن لایحه بودجه.

* عباس جدیدی؛ به دلیل اثبات نظریه «عقل سالم در بدن سالم است» و نیز به دلیل آموزش «زاویه افق بدن در عکاسی» و همچنین اضافه کردن «شکستن شاخ بز» به آزمون های مخصوص سیاستمداران.

* محمدباقر قالیباف؛ به دلیل این که نامبرده سال هاست شهردار تهران هستند و اعتقاد دارند راه ورود به ساختمان پاستور از شهرداری تهران می گذرد. وی به دلیل مدیریت گازانبری و تبدیل کردن تهران به شهری رو کار (به دلیل خالی بودن زیر تهران!) و نیز مدیریت جالب ایشان در مواقع بحرانی و همچنین اعتقاد نداشتن به «عذرخواهی» در فهرست ما قرار گرفتند. لازم به ذکر است برخی از دلایل انتخاب ایشان را ننوشته ایم، زیرا محدودیت کلمات داریم و حوصله اش را هم نداریم!

و اما هیئت داوران ضمن تقدیر از بازی زیرپوستی عباس جدیدی، محمد باقر قالیباف را به دلیل باز کردن دید مردم برای انتخابات و نیز به دلیل عذرخواهی نکردن به عنوان شخصیت سال بر می گزیند. (هر چند این انتخاب چیزی از ارزش های آقای عباس جدیدی کم نمی کند!)

 


فیلم و سریال سال

تیم رصدخانه برای انتخاب فیلم و سریالِ سال سختی ها و مشقات بسیاری تحمل کرد. بدین صورت که داوران مجبور شدند صبح تا شب و شب تا صبح پای تلویزیون بنشینند و سریال های آبکی صدا و سیما و سایر ست لایت ها را تماشا کنند. برخی از اعضا به قدری تحت تاثیر سریال ها قرار گرفتند که مشاعرشان را از دست دادند و اکنون در بخش روانی بیمارستانی که نخواست نامش فاش شود بستری شده اند.

کاندیداهای این بخش عبارتند از:

* سریال برخورد ماموران سد معبر شهرداری با دستفروشان به دلیل بازی های زیرپوستی و نیز وفور صحنه های اکشن و صداگذاری های مناسب.

* سریال آلودگی هوا به دلیل تداوم در ساخت و تمام نشدن این سریال!

* سریال معمای شاه؛ سریال سیاسی – موزیکال معمای شاه به دلیل تلفیق تمام ژانرها در یک ژانر و خط بطلان کشیدن بر برخی خطوط قرمز که ما خودمان قبلا جرئتش را نداشتیم از آنها رد شویم.

 طنز؛ ترین های 95

* سریال عکس های عباس جدیدی؛ به دلیل استفاده مناسب از صحنه و نیز دقت به جزییات تصویر مانند شیوه صحیح کارت کشیدن در دستگاه پوز و ایستادن کنار برانکارد.

و در بخش بین الملل:

* فیلم کودتای ترکیه به دلیل کوتاه و موجز بودن و نیز بیش از حد ساده و همه فهم بودنش!

و اما هیئت داوران، ضمن تقدیر از فیلم کودتای ترکیه، در این بخش سریال سیاسی – موزیکال معمای شاه را به عنوان فیلم و سریال سال انتخاب می کند.


سوتی سال

سوتی بخش جدایی ناپذیر از ماهیت انسان است. در دنیا کسی نیست که سوتی نداده و ندیده باشد اما گاهی برخی سوتی ها چنان بر جان و مال و روح آدم می نشینند که هیچ رقمه نمی شود آثارشان را شست. تیم رصدخانه برای انتخاب سوتی سال میلیون ها سوتی را بررسی کرد و از بین آنها سوتی ترین های شان را انتخاب کرد.

* «فارسی وان را من بستم». از الویس پریسلیِ صحنه ها، جناب آقای نواب صفوی.

* خرید هزاران دسته بیل و دسته تی به دست دولت.

* تکذیب های عباس جدیدی، پیرامون عکس هایش کنار متوفیان.

 طنز؛ ترین های 95

* سفرهای استانی محمود احمدی نژاد.

* تکذیبیه هایی که پیرامون فرو ریختن ساختمان پلاسکو مدام از پی هم می آمدند.

* جواد خیابانی (توضیح ندارد!)

و اما هیئت داوران، ضمن تقدیر از تکذیب کنندگان خبرهای پیرامون ساختمان پلاسکو، در این بخش تکذیب های عباس جدیدی را به دلیل تابلو بودن بیش از حد و نیز مداومت در تکذیب به عنوان سوتی سال انتخاب می کند.


شیء سال

انتخاب شیء سال بسیار سلیقه ای و چالش برانگیز بود. هر کدام از اعضای رصدخانه شیء مورد نظر خودشان را به عنوان شیء سال انتخاب کرده بودند و حتی برخی از داوران در فهرست اشیاءشان «ترامپ پلاستیکی» را نوشته بودند. البته به دلیل این که ترامپ پلاستیکی محلی از اعراب نداشت، وی را با گزینه دیگری به نام کلاه همایون جابجا کردیم که در ادامه خواهید خواند.

کاندیداهای این بخش عبارتند از:

* ایرباس؛ به دلیل ورودش به ایران پس از چند سال و نیز برپا نمودنِ موجِ «از – پاسخ – می مانم» در فضای مجازی.

*کوآدروکوپر (توضیح ندارد)

* شاخ بز؛ به دلیل این که به گمان آقای عباس جدیدی اگر بشکند، کسی که آن را شکسته می تواند وارد کارهای سیاسی شود.

طنز؛ ترین های 95

و اما هیئت داوران خط خطی، ضمن تقدیر از ایرباس، در این بخش شاخ بز را به عنوان شیء سال انتخاب می کند و از جناب آقای عباس جدیدی برای معرفی این شیء گرانبها و به شدت سیاسی بسیار سپاسگزار است.


آمار سال

ارائه آمار از آن کارهایی است که سیاستمداران، ورزشکاران، دلاوران و نام آوران علاقه خاصی به آن دارند. پس بیراه نیست که تیم رصدخانه میان آمارهای ضد و نقیض بگردند و آن دسته از آماری را که بهتر به ما آمار می دادند انتخاب کنند. انتخاب آمار سال کار بسیار اعصاب خرد کنی بود. برخی آمار ما را یاد خاطره های پیش انداختند و اعصاب مان را هم خط خطی کردند. سرانجام تیم رصدخانه توانست به تعدادی از خفن ترین کاندیداهای آمار سال برسد.

کاندیداهای این بخش عبارتند از:

* آمار پراکندگی بدحجابی در مشهد، که برادرِ آقای سعید جلیلی تهیه و تدارک دیده بودند. البته ما هر چه تحقیق کردیم متوجه نشدیم این آمار چگونه گرفته شده است و مثلا سر هر چهارراه کسی را گمارده بودند که چشم بچرخاند و آمار بگیرد یا نه.

* دولت اعلام کرد در سال ۹۵ چندین هزار فرصت شغلی پدید آورده است. لازم به ذکر است تیم رصدخانه هر چه توی تلسکوپ نگاه کرد فرصت شغلی تازه ای نیافت و ما نفهمیدیم این چند هزار فرصت شغلی دقیقا در کجا پدیدار شده اند.

 طنز؛ ترین های 95

* دولت اعلام کرد در سال ۹۵ تورم را کنترل کرده است، فقط ما نفهمیدیم که چرا برخی از اقلام یکهو ده بیست سی هزار تومان گران شدند.

* آمارهایی که عباس جدیدی به دوربین ها می داد!

و اما هیئت داوران، ضمن تقدیر از برادرِ جناب آقای سعید جلیلی در این بخش آمارهای آقای جدیدی به دوربین ها را به عنوان آمار سال انتخاب می کند و امیدوار است جناب جدیدی در آینده ای نه چندان دور که یکی از مشاغل شان کمتر خواهد شد، حتما به عنوان آماربگیر یا آماربده مشغول به کار شوند.


پیشنهاد سال

مملکت ما آبستن پیشنهادات است. البته این پیشنهادات همیشه هم سازنده نیستند و در برخی موارد مشکل زا و حساسیت برانگیز می شوند. ما برای این که بتوانیم پیشنهادات بامزه سال را بررسی کنیم، سراغ برخی از چهره های پیشرو در این زمینه رفتیم اما تا ما را دیدند پیشنهاد دادند متواری شویم وگرنه هر چه دیدیم از چشم خودمان دیدیم. اما ما بیدی نبودیم و نیستیم که با این بادها بلرزیم. پس کمر همت را بالا زدیم و به جمع بندی نهایی رسیدیم.

کاندیداهای این بخش عبارتند از:

* پیشنهاد خانم ابتکار مبنی بر طرح انتقال تعطیلات تابستانی دانش آ»وزان به زمستان. ایشان گمان کرده اند اگر دانش آموزان زمستان ها تعطیل باشند، هوا کمتر آلوده می شود اما به این فکر نکرده اند که ممکن است این طرح به آلوده تر شدن هوا در زمستان و نیز کم آبی شدید در تابستان (جهت خنک کردن مدارس) منجر شود. حالا این وسط شما به فکر پدر و مادرهایی باشید که مجبورند زمستان ها به مسافرت بروند. یخ می زنند بندگان خدا!

 طنز؛ ترین های 95

* پیشنهاد استاندار تهران مبنی بر طرح عقیم سازی قبر خواب ها و کارتن خواب ها.

* پیشنهاد عباس جدیدی مبنی بر تغییر افق زاویه بدن هنگام عکس برداری. لازم به ذکر است که این پیشنهاد قرار است به صورت کتاب در آید و فرمول های آن در دانشگاه های هنریِ معتبر جهان آموزش داده شود.

و اما هیئت داوران، ضمن تقدیر از استاندار تهران، در این بخش پیشنهاد عباس جدیدی را به عنوان پیشنهاد سال انتخاب می کند و امیدوار است ایشان همچنان به طرح پیشنهادات شان بپردازند و دست از سر کچل ما بردارند.


آنتی انتخاب مردمی سال

در این بخش، اعضای رصدخانه به سراغ مردم رفتند و از ایشان پرس و جو کرده اند که به نظر شما انتخاب مردمی سال را به چه کسی بدهیم! البته دروغ چرا تا قبر آ آ آ! ما آنقدر وقت نداشتیم که سراغ مردم کوچه و بازار برویم پس مجبور شدیم مردم مورد نظرمان را از میان همین اعضای تحریریه انتخاب کنیم. پس سراغ ایشان رفتیم و نظرات ایشان را جویا شدیم. راستش… دروغ چرا؟ تا قبر آ آ آ! ما آن قدر وقت مان کم بود که حتی فرصت نکردیم سراغ تحریریه برویم. پس نگارنده این متن خودش را جای مردم گذاشت، جای ایشان انتخاب کرد و جای ایشان هم تصمیم گرفت. که البته چیز جدید و عجیبی نیست!

طنز؛ ترین های 95

کاندیداهای این بخش عبارتند از:

* حسام نواب صفوی؛ * عباس جدیدی * جم تی وی * دعوای کارلوس کی روش و برانکو * راه ندادن مردم به آمبولانس ها و تجمع بی مورد مقابل ساختمان پلاسکو * شاخ های اینستاگرام.

و اما مردم ضمن تقدیر از شاخ های اینستاگرام در این بخش عباس جدیدی را به عنوان آنتی انتخاب سال انتخاب کردند و از ایشان می خواهند که کمی آهسته تر زیبا!


جمع بندی

سرانجام انتخاب «ترین»های سال تمام شد و هیئت داوران با تلاشی شبانه روزی، از پس این انتخاب های نه چندان دور از ذهن بر آمدند. در این دوره رکورد بیشترین نامزدی و بیشترین فلانِ سال شدن شکست، چنان که در اتفاقی نادر جناب آقای عباس جدیدی در هر هفت بخش کاندیدا شدند و در اتفاقی نادرتر در پنج بخش به عنوان فلانِ سال انتخاب شدند. حتی فیلم تحسین شده لالا لند هم با این که در بیشتر جشنواره ها بیشترین کاندیداتوری و بیشترین دریافت جایزه را داشته است اما هنوز هم فاصله زیادی با آقای جدیدی و رکورد ایشان دارد. در انتها متن پایانی انتخاب فلان های سال را خطاب به آقای جدیدی با هم می خوانیم:

«خسته نباشی دلاور

خدا قوت پهلوان!»


منبع: برترینها

راهبان دلاوری که سیستم بانکی را اختراع کردند

در خیابان شلوغ “فلیت” در لندن، طاق سنگی‌ای وجود دارد که با قدم گذاشتن در آن، به زمان‌های گذشته سفر می‌کنید.

راهبان دلاوری که سیستم بانکی را اختراع کردند

به گزارش بی‌بی‌سی، در حومه‌ای آرام و ساکت، کلیسای مدور کوچکی وجود دارد که در مقابلش مجسمه دو شوالیه بر روی یک اسب دیده می‌شود. این کلیسا درواقع یک معبد کوچک است که در سال ۱۱۸۵ به‌عنوان خانه‌ی “شوالیه‌های معبد” {سربازان مسکین و یاور مسیح و هیکل سلیمان،  گروهی نظامی-مذهبی در تاریخ مسیحیت بودند. این گروه در قرون‌وسطی فعالیت می‌کرد} در لندن ساخته شد.

اما این کلیسای کوچک تنها یک بنای معماری، تاریخی و مذهبی مهم نیست. این ساختمان اولین بانک لندن هم است.

“شوالیه‌های معبد” (تمپلارها) درواقع راهِبان مبارز بودند. آن‌ها گروهی مذهبی، با سلسله‌مراتب و مرتبه بندی نشئت گرفته از مسائل دینی، اساسنامه مأموریت و قوانین اخلاقی بودند که علاوه بر این‌ها، کاملاً مسلح و متعهد به “جنگ مقدس” نیز بودند.

اما چگونه درگیر بازی‌ها و مسائل بانکی شدند؟

تمپلارها خود را وقف دفاع از زائران مسیحی به اورشلیم می‌کردند. این شهر در سال ۱۰۹۹ در نخستین جنگ صلیبی اشغال‌شده بود و زائران از سراسر اروپا، برای رسیدن به آنجا هزاران مایل سفر می‌کردند.

این زائران باید هزینه ماه‌ها سفر و تأمین مواد غذایی و مسکن را با خود می‌آوردند. اما دنبال راهی بودند که پول نقد زیاد با خود حمل نکند، زیرا در آن صورت هدف دزدان و راهزنان قرار می‌گرفتند.

راهبان دلاوری که سیستم بانکی را اختراع کردند

پاپ هونوریوس دوم در سال ۱۱۲۸ شوالیه‌های معبد را به رسمیت شناخت

خوشبختانه تمپلارها فکر اینجای کار را کرده بودند. زائران می‌توانستند پول خود را در کلیسای معبد در لندن بگذارند و آن را در اورشلیم دریافت کنند. به‌جای پول، تنها یک نامه‌ی اعتباری با خود حمل می‌کردند. شوالیه‌های معبد در جنگ‌های صلیبی جزو اتحادیه غربی بودند.

دقیقاً نمی‌دانیم که تمپلارها چگونه این سیستم را مدیریت یا از خود در برابر تقلب و حیله‌گری محافظت می‌کردند. آیا برای تشخیص اصل بودن مدارک و هویت مسافران کد مخفی داشتند؟

تثبیت‌کننده‌های مالی

تمپلارها اولین تشکل تاریخ نیستند که چنین خدماتی را ارائه می‌کردند. چند قرن قبل از آن‌ها، امپراتوری “دودمان تانگ” در چین از “feiquan”  (پول قابل‌حمل) استفاده می‌کردند که سندی دوبرگی بود و به تجار اجازه می‌داد پول‌های خود را در دفتری محلی سپرده بگذارند و آن را در دفتر پایتخت برداشت کنند.

اما این سیستم دولتی بود. تمپلارها بیشتر شبیه به بانک‌های خصوصی بودند، البته بانکی متعلق به پاپ و شاهزادگان اروپا که باهمکاری راهبان تارک‌دنیا اداره می‌شد.

راهبان دلاوری که سیستم بانکی را اختراع کردند
شاه هنری سوم از خدمات تمپلارها استفاده کرد

شوالیه‌های معبد به‌جز انتقال امن پول در مسافت‌های طولانی، کارهای دیگری نیز کردند.

همان‌طور که “ویلیام گوتزمن” در کتابش “پول همه‌چیز را تغییر می‌دهد” توضیح داد، آن‌ها طیف وسیعی از خدمات مالی مدرن را ایجاد کردند.

اگر می‌خواستید در سواحل غربی فرانسه یک جزیره زیبا بخرید، کاری که پادشاه هنری سوم در سال‌های ۱۲۰۰ کرد و جزیره “اولرون” در شمال غربی بوردو را خرید، می‌توانستید برای انجام معامله از تمپلارها کمک بگیرید.

هنری سوم به مدت پنج سال، مبلغ سالانه ۲۰۰ یورو را به معبد لندن پرداخت می‌کرد. زمانی که افراد پادشاه جزیره را در اختیار گرفتند، تمپلارها اطمینان حاصل کردند که فروشنده به پولش برسد.

و در سال‌های ۱۲۰۰، جواهرات تاج را به‌عنوان وثیقه وام در معبد نگاه داشتند و تمپلارها به‌عنوان وثیقه گیر و واسطه‌ای معتبر برای معاملات بزرگ در نظر گرفته شدند.

البته فعالیت شوالیه‌های معبد به‌عنوان بانک اروپا پایدار نماند. پس‌ازاینکه مسیحیان اروپا در سال ۱۲۴۴ کنترل اورشلیم را از دست دادند، دیگر این بانک دلیلی برای ادامه فعالیت نداشت و تمپلارها درنهایت در سال ۱۳۱۲ منحل شدند.

پس چه کسی این خلأ بانکی را پر کرد؟

اگر می‌توانستید در نمایشگاه بزرگ لیون در سال ۱۵۵۵ حضور پیدا کنید، جواب را با چشمان خود می‌دیدید. نمایشگاه لیون بزرگ‌ترین بازار تجارت بین‌المللی در تمام اروپا بود.

تبادل هوشمندانه

اما در این نمایشگاه ویژه، شایعاتی درباره یک تاجر ایتالیایی در حال گسترش بود که گفته می‌شد در این نمایشگاه حضور یافته و ثروت زیادی به جیب زده است.

او نه چیزی خرید و نه چیزی فروخت: تنها چیزی که داشت میز، قلم و دوات بود. هرروز پشت میزش می‌نشست، با دیگر تجار دیدار و کاغذهایشان را امضا می‌کرد و از همین راه پول زیادی به دست آورد.

مردم محلی خیلی به او مشکوک بودند. اما برای سران بین‌المللی در اتاق‌های بازرگانی اروپا، فعالیت‌هایش کاملاً قانونی بود. او وام خریدوفروش می‌کرد و با انجام این کار، ارزش اقتصادی زیادی ایجاد می‌کرد.

راهبان دلاوری که سیستم بانکی را اختراع کردند
“بَرات‌ها” در قرون‌وسطی، باعث شکوفایی تجارت پشم در فلورانس شدند.

فرض کنید تاجری از لیون قصد داشت پشمِ تولید فلورانس خریداری کند. می‌توانست نزد این بانکدار برود و چیزی به نام “برات” قرض بگیرد. برات نوعی برگه اعتباری بود، اما به لیور فرانسه یا لیره فلورانس نوشته نمی‌شد. ارزش پول بر اساس یک ارز خصوصی به نام “ecu de marc” تعیین می‌شد. شبکه بین‌المللی بانکداران در آن زمان از این ارز استفاده می‌کردند.

و اگر تاجر اهل لیون یا عواملش به فلورانس سفر می‌کردند، برگه برات برای بانکداران فلورانس معتبر بود و آن را با ارز محلی تبادل می‌کرد.

از طریق این شبکه از بانکداران، تجار محلی نه‌تنها می‌توانستند تبادل ارز انجام دهند، بلکه می‌توانستند اعتبار خود را از لیون به اعتبار فلورانسی ترجمه کنند.

هرچند ماه یک‌بار، عوامل این شبکه از بانکداران در نمایشگاه‌های بزرگ مانند لیون گرده‌ام می‌آمدند و اسناد اعتباری خود را باهم بررسی کرده و بدهی‌های باقی‌مانده را تسویه می‌کردند.

سیستم مالی ما شباهات و اشتراکات زیادی با این مدل دارد. یک فرد استرالیایی می‌تواند با کارت اعتباری خود وارد سوپرمارکتی در لیون شود و خرید کند. سوپرمارکت به یک بانک فرانسوی متصل می‌شود و بانک فرانسه نیز موجودی حساب را با بانک استرالیا چک می‌کند.

چک‌ها و توازن مالی

اما این شبکه از خدمات بانکداری همواره مشکلات خاص خود را داشته است.

این بانکداران قرون‌وسطی با تبدیل تعهدات شخصی به بدهی‌های بین‌المللی قبل معامله، داشتند پول اختصاصی خود را ایجاد می‌کردند که خارج از کنترل پادشاهان اروپا بود. آن‌قدر پولدار و قدرتمند بودند که دیگر نیازی به سکه‌های ضرب شده توسط حاکمان کشور نداشتند.

راهبان دلاوری که سیستم بانکی را اختراع کردند
فروپاشی بانک “برادران لمن” (Lehman Brothers) سبب ایجاد بی‌ثباتی مالی در سراسر جهان شد.

این شرایط امروزه نیز برقرار است. بانک‌های بین‌المللی در شبکه‌ای از تعهدات متقابل قرار دارند که از قوانین ساده و قابل‌کنترل سرپیچی می‌کنند. آن‌ها می‌توانند از نفوذ بین‌المللی خود برای فرار از مالیات و دور زدن مقررات استفاده کنند.

و ازآنجاکه بدهی‌شان به یکدیگر نوعی پول خصوصی محسوب می‌شود، در دوران ضعف و شکنندگی بانک‌ها، کل سیستم پولی جهان نیز آسیب‌پذیر می‌شود.

هنوز در تلاشیم بفهمیم با این بانک‌ها چه باید کرد. به نظر می‌رسد وجودشان حیاتی است و بدون آن‌ها نمی‌توانیم زندگی کنیم؛ اما همزمان مطمئن نیستیم آن‌ها را واقعاً می‌خواهیم یا نه.

دولت‌های زیادی سعی کرده‌اند آن‌ها را کنترل کنند. بعضی‌اوقات رویکردی ملایم نسبت به آن‌ها اتخاذشده و گاهی نه. اندک حاکمی به‌اندازه پادشاه فیلیپ چهارم، با آن‌ها سرسخت بود.

راهبان دلاوری که سیستم بانکی را اختراع کردند
“ژاک دو مولی” آخرین استاد بزرگ تمپلارها، در سال ۱۳۱۴ در پاریس سوزانده شد.

او به تمپلارها بدهکار بود و آن‌ها نیز حاضر نبودند بدهی‌های او را نادیده بگیرند. بنابراین در سال ۱۳۰۷، فیلیپ به معبد پاریس حمله کرد که اولین حمله از مجموعه حملاتی بود که به سراسر معابد اروپا صورت گرفت.

تمپلارها دستگیر شدند و آن‌ها را تحت شکنجه وادار به اعتراف اجباری به هر گناهی کردند که به ذهنشان می‌رسید. پاپ جلوی این جریان را گرفت.

معبد لندن به وکلا کرایه داده شد و “ژاک دو مولی” ،آخرین استاد بزرگ معبد، به مرکز پاریس آورده و درملأعام سوزانده شد.


منبع: برترینها

حیرت انگیزترین ترفندهای شعبده بازی که تا به حال انجام شده (۴)

بشر همواره در طول تاریخ سعی داشته هنر جادوگری و شعبده بازی را فرا گیرد. ترفندهای جالب و باور نکردنی که در شعبده بازی ها مشاهده می کنیم، هر کسی را به حیرت وا می دارند. غیب کردن یک خودکار و یا ظاهر کردن خرگوش در کلاه، تنها بخش کوچکی از ترفند های شعبده بازی هستند.

– حامد آل محمد: بشر همواره در طول تاریخ سعی داشته هنر جادوگری و شعبده بازی را فرا گیرد. ترفندهای جالب و باور نکردنی که در شعبده بازی ها مشاهده می کنیم، هر کسی را به حیرت وا می دارند. غیب کردن یک خودکار و یا ظاهر کردن خرگوش در کلاه، تنها بخش کوچکی از ترفند های شعبده بازی هستند.

افرادی وجود دارند که با به خطر انداختن جان خود، کارهایی انجام می دهند که هیچ کس حاضر به تجربه آن ها نیست. بهترین مثال در این زمینه، شعبده بازی های دیوید کاپرفیلد سرشناس است.

ما در این مقاله قصد داریم ۱۰ نمونه از بهترین و باور نکردنی ترین شعبده بازی هایی که تا به حال نمایش داده شده را به شما نشان دهیم. شما با تماشای آن ها به طور حتم شگفت زده خواهید شد و برخی از آن ها را باور نمی کنید. تا پایان مطلب همراه باشید.

– ناپدید کردن مجسمه آزادی

این کار یکی از عجیب ترین و حیرت انگیز ترین شعبده بازی هایی است که تا به حال دیده شده. در سال ۱۹۸۳ میلادی، دیوید کاپرفیلد تردست افسانه ای، مجسمه آزادی را در یک برنامه تلویزیونی زنده غیب می کند. او یک پرده غول پیکر را روی مجسمه می اندازد و چند ثانیه پس از آن، با پایین کشیدن پرده مشخص می گردد که نماد آزادی ناپدید گشته است.

هلیکوپتری که از هوا این نمایش را پوشش می داد، تصویری را منتشر کرد که در آن تنها نورهای اطراف مجسمه دیده می شدند و خبری از خود آن نبود. برای آن که کاپرفیلد ثابت کند که نماد واقعا غیب شده، وی به محل مجسمه نور انداخت تا نشان دهد چیزی وجود ندارد که جلوی نور را بگیرد.

برخی از مردم نیز از نزدیک شاهد ماجرا بودند و بیشتر تصاویر هم از زاویه محل نشستن آن ها گرفته شد. ویدیوی زیر این شعبده بازی را به شما نشان خواهد داد.

در صورت پخش نشدن ویدئو بر روی تصویر زیر کلیک کنید.

تبدیل اتومبیل به اسنوموبیل با Track N GO 


منبع: برترنها