رکورد داران حیات وحش (+عکس)

در
حیات وحش کره زمین جانورانی وجود دارند که در زمینه های مختلف رکورددار
هستند. برخی از نظر وزن، برخی دیگر از نظر قدرت یا تعدادی از نظر استقامت.

 به گزارش جام جم آنلاین ، در این گزارش
تصویری که از نشریه معتبر نشنال جئوگرافیک ( National Geographic) انتخاب
شده است عکس های تعدادی از جانوران رکورد دار حیات وحش ارائه می شود.

۱ – فیل نر آفریقایی بزرگ ترین و سنگین وزن ترین جانور خشکی است . وزن یک فیل نر آفریقایی بیش از ۶ تن است.

رکورد داران حیات وحش (+عکس)

۲ – سوسک کرگدنی به رغم جثه اش قوی ترین جاندار روی زمین است. این گونه سوسک قادر است جسمی را که ۸۵۰ برابر وزنش است جابجا کند.

رکورد داران حیات وحش (+عکس)

۳ – میدو فراگهاپر با نام علمی Philaenus
spumarius ( در واقع معادل مناسب فارسی آن را نیافتیم) حشره ای است به طول
حدود ۶ میلی متر که به رغم این جثه بسیار ریز رکورد دار پرش ارتفاع است.
این حشره قادر است تا ۷۰ سانتیمتر بپرد.

رکورد داران حیات وحش (+عکس)

۴ – ایمپالا گونه ای آنتیلوپ آفریقایی قهرمان پرش طول است . این علف خوار در هر جهش ۱۰ متر می پرد.

رکورد داران حیات وحش (+عکس)

۵ – منقار انبری دم نواری قهرمان پرواز
استقامت است. در سال ۲۰۰۷ یکی از پرنده های مهاجر طولانی ترین پرواز
استقامت را ثبت کرد. این پرنده در مدت ۹ روز مسافت ۱۱۵۰۰ کیلومتر را از
آلاسکا تا نیوزیلند بدون توقف پرواز کرد.

رکورد داران حیات وحش (+عکس)

۶ – در سال ۲۰۰۵ یک کوسه بزرگ سفید به
عنوان قهرمان مهاجرت کوسه ها ثبت شد. این کوسه مسافت ۲۰ هزار کیلومتر را از
سواحل آفریقا تا استرالیا در مدت ۹ ماه پیمود.

رکورد داران حیات وحش (+عکس)

۷ – نیزه ماهی یا باراکودا سریع ترین جانور دریایی است که سرعت آن به ۱۱۰ کیلومتر بر ساعت می رسد.

رکورد داران حیات وحش (+عکس)

۸ – یوز پلنگ یا چیتا سریع ترین موجود زمینی است که سرعتش بین ۱۱۰ تا ۱۲۰ کیلومتر بر ساعت می رسد.

رکورد داران حیات وحش (+عکس)

۹ – شاهین زائر در میان پرندگان و حتی
کلیه موجودات حیات وحش لقب سریع ترین را دارد. این پرنده شکارچی هنگامی که
از ارتفاع بالا شکارش را هدف قرار می دهد تا ۳۲۰ کیلومتر بر ساعت سرعت
دارد.

رکورد داران حیات وحش (+عکس)


منبع: عصرایران

دگرگونی حیات

مطالعات
زیست‌شناسی نشان داده موجوداتی که امروزه روی زمین زندگی می‌کنند، بخش
کوچکی از موجوداتی هستند که در طول روند ۵/۳ میلیارد ساله شکل‌گیری حیات در
این کره خاکی زیست می‌کرده‌اند. این موجودات طی فرآیند فرگشت با گذشت زمان
در جهت انطباق هرچه بیشتر با محیط و در تعامل با سایر موجودات زنده
تغییراتی کرده و تکامل یافته‌اند. فرگشت یا تکامل زیستی( Evolution)
دگرگونی یک یا چند ویژگی ژنتیکی در گونه‌های مختلف جانوری از نسلی به نسل
دیگر است.

 فرآیند فرگشت هنوز متوقف نشده و کماکان
با کندی در حال پیشرفت است. فرگشت معمولا روندی کند و طولانی دارد و
میلیون‌ها سال طول می‌کشد تا تغییرات کوچک در موجودات زنده چشمگیر و قابل
مشاهده شوند. با این حال، امروزه تغییرات برخی گونه‌ها به قدری سریع است که
واقعا می‌توان ایجاد آنها را به چشم دید.

انسان‌هایی با لگن خاصره کوچک‌تر

انسان‌ها نیز به اشکال ظریف و کوچکی در
حال تغییر هستند. لگن خاصره انسان‌ها به‌دلیل به کارگیری طب مدرن در حال
کوچک شدن است. در زمان‌های گذشته، کوچک بودن لگن زنان هنگام وضع حمل به مرگ
آنها منجر می‌شد، اما پزشکان امروزی با انجام عمل سزارین از مرگ این زنان
جلوگیری می‌کنند. این زنان، کوچک بودن لگن را به طور وراثتی به نوزادانی که
به دنیا می‌آورند منتقل می‌کنند و این روند بتدریج به کوچک شدن لگن
انسان‌ها منجر می‌شود. از دهه ۱۳۴۰ / ۱۹۶۰ تاکنون، تعداد زنان دارای لگن
کوچک که امکان زایمان طبیعی ندارند ۲۰ درصد افزایش یافته است. انتظار
می‌رود این روند ادامه پیداکند و زنان بیشتری برای زایمان زیر تیغ جراحی
بروند.

شغال‌ها، گرگ‌ها و سگ‌های دورگه۳

وقتی ساکنان اروپا به سمت جنوب آنتاریو
حرکت کردند به منظور ساختن مزارع خود به کشتاردسته جمعی گرگ‌ها پرداختند.
ساکنان اروپا با این کار به شکل کاملا اتفاقی پایه و اساس یک تغییر تکاملی
را گذاشتند که یک گونه ترکیبی جدید را در جهان ایجاد کرد. با کاهش جمعیت
گرگ‌ها، شغال‌های چمنزارها که گرگ‌های کمتری برای رقابت با آنها وجود
داشتند به قلمرو گرگ‌ها نقل مکان کردند. گرگ‌ها نیز که برای یافتن جفت با
مشکل مواجه بودند با شغال‌ها و سگ‌های خانگی ساکنان اروپا جفت‌گیری کردند.
از زاد و ولد این سه گونه اولین گونه دورگه به دنیا آمد که بزرگ‌تر و
قوی‌تر از والدین خود است و دو برابر یک شغال رشد می‌کند. همچنین پاهای
سریع‌تر و بدن عضلانی‌تر و فک بزرگ‌تر این حیوان آن را به شکارچی بهتری
تبدیل کرده است. درحال حاضر میلیون‌ها قلاده از این گونه در سواحل شرقی
آمریکا زندگی می‌کنند.

مارمولک‌هایی روی درختان

گونه‌ای از مارمولک در فلوریدا به نام
گرین آنول در طول فقط ۱۵ سال تغییرات چشمگیری به خوددیده است. حمله
مارمولک‌های قهوه‌ای کوبایی به لانه این مارمولک‌ها، زندگی در زیستگاه
طبیعی را برای آنها دشوار کرد. این دو گونه برای به دست آوردن غذا باید با
یکدیگر رقابت می‌کردند. چون مارمولک‌های قهوه‌ای عادت به خوردن بچه
مارمولک‌های گرین‌آنول داشتند، گرین‌آنول‌ها به نقاطی بالاتر روی درختان
تغییر مکان دادند و بر این اساس در بدن آنها تغییراتی ایجاد شد. پس از ۱۵
سال پرده‌های میان انگشتان این مارمولک‌ها بزرگ‌تر و پولک‌های آنها
چسبنده‌تر شده‌اند. این تغییرات بزرگ برای چنین دوره کوتاهی بسیار چشمگیر
بوده و بقای این نوع از مارمولک‌ها در بالای درختان را به دنبال داشته است.

تغییر رنگ جغدها

جغدهای قهوه‌ای فنلاند در حال تغییر رنگ
هستند و دلیل آن احتمالا گرمایش زمین است. این جغدها با پرهایی قهوه‌ای یا
خاکستری به دنیا می‌آیند و این رنگ‌ها را به نسل‌های بعد از خود منتقل
می‌کنند. جغدهای خاکستری رنگ به دلیل انعطاف‌پذیری بیشتر در زمستان‌های سخت
شانس بقای بیشتری داشتند، در حالی که جغدهای قهوه‌ای در اوایل زندگی خود
می‌مردند، اما با بالارفتن دمای زمین جغدها آسان‌تر می‌توانند زمستان‌ها را
سپری کنند و این باعث شده جمعیت جغدهای قهوه‌ای افزایش یابد. انتخاب طبیعت
باردیگر به نفع جغدهای قهوه‌ای عمل کرده و با ایجاد تغییرات تکاملی کوچک،
رنگ جنگل‌های فنلاند را تغییر داده است.

پرستوهایی با بال‌های کوتاه‌تر

پرستوهای صخره‌ای در برخی مناطق جهان
تغییراتی کوچک، اما مهم درخود ایجاد کرده‌اند. پرستوهای صخره‌ای معمولا روی
سطح صخره‌ها زندگی می‌کنند. مکان زندگی طبیعی این پرستوها هنگام وزش
توفان‌ مکان خطرناکی است و لانه آنها و خانواده‌شان اغلب از بین می‌رود. به
همین دلیل پرستوهای صخره‌ای شروع به لانه سازی در بزرگراه‌ها، پل‌ها و
پل‌های هوایی روی جاده‌های پرترافیک کردند.

در ابتدا این کار زیاد موثر واقع نشد.
پرستوهای صخره‌ای در لانه‌های جدید خود به قربانیان جاده‌ای تبدیل شدند.
هزاران عدد از این پرندگان در جاده‌ها با خودروها برخورد کرده و کشته شدند،
اما ناگهان تعداد پرندگان کشته شده به شکل غیرمنتظره‌ای کاهش یافت. محققان
پی بردند پرستوها شروع به تکامل بال‌های کوتاه‌تر کرده‌اند. هرچند تفاوت
طول بال‌ها میلی‌متری است، اما بال‌های کوچک‌تر به این پرندگان اجازه
می‌دهد ‌هنگام نزدیک‌شدن یک اتومبیل بسرعت در هوا اوج بگیرند. در واقع سرعت
پرستوها بیشتر شده و این عامل کاهش قربانیان جاده‌ای در میان آنهاست.

موش‌های مقاوم به سم

در کشور آلمان بعضی از نانواها برای
جلوگیری از ورود موش‌ها به نانوایی‌هایشان از تله‌هایی استفاده می‌کنند که
در آنها از سم کشنده‌ای به نام وارفارین استفاده شده است. این سم در فاصله
کوتاهی موش را از بین می‌برد، اما موش‌های الجزیره در برابر این سم مصونیت
دارند. جفت‌گیری موش‌های آلمانی با این موش‌ها به ایجاد گونه جدید دورگه‌ای
از موش‌ها منجر شده است که دارای مصونیت موش‌های الجزیره‌ای هستند. در حال
حاضر این گونه دورگه مقاوم در برابر سمی که انسان‌ها علیه آنها به کار
می‌گیرند در آلمان در حال تکثیر هستند و با این شکل از تکامل به بقای خود
ادامه می‌دهند.

ماهی‌های سازگار با مواد شیمیایی

گونه‌ای از ماهی به نام آتلانتیک تومکاد
میلیون‌ها سال است در رودخانه هادسون در آمریکا زندگی می‌کند. پس از آن که
کارخانه‌ها ریختن پساب‌های شیمیایی را به رودخانه آغاز کردند، زندگی از این
رودخانه ریشه‌کن شد. کوچک شدن قلب ماهی‌ها و سخت شدن ضربان آنها مرگ
دردناک ماهی‌ها را به دنبال داشت، اما ماهی‌های تومکاد با ایجاد یک
ناهنجاری ژنتیک در خود سازگاری ایجاد کردند و همچنان در رودخانه هادسون
زندگی می‌کنند. این ناهنجاری که ماهی‌ها را در مجاورت مواد شیمیایی زنده
نگه می‌دارد در برخی ماهی‌های سراسر جهان و تقریبا در تمام ماهی‌های
رودخانه هادسون دیده می‌شود.

فیل‌های بدون عاج

فیل‌های آفریقایی به کمک شکارچیان
غیرقانونی در حال تغییر هستند. به طور طبیعی عاج بلند، یک مزیت تکاملی برای
فیل‌هاست. فیل‌ها از عاج برای ترساندن دیگر فیل‌های نر و مبارزه برای به
دست آوردن جفت استفاده می‌کنند. بنابراین فیل‌های با عاج بزرگ اصولا شانس
بیشتری برای جفت‌گیری و تکثیر دارند، اما شکارغیر قانونی این توانایی
بالقوه را تغییر داده است. شکارچیان غیرقانونی معمولا به قصد فروش عاج‌ها،
فیل‌های دارای عاج بلند را هدف قرار می‌دهند.

در نتیجه این فیل‌ها قبل از این که
بتوانند تولیدمثل کنند از بین می‌روند. فیل‌های با عاج کوتاه که دیگر رقیبی
در جفت‌گیری ندارند با تولید مثل، نوع عاج خود را به نسل بعد از خود منتقل
می‌کنند. از اواسط قرن نوزدهم میلادی تاکنون متوسط اندازه عاج فیل‌های
آفریقایی به نصف رسیده است. بعضی فیل‌ها هم کاملا بدون عاج به دنیا
می‌آیند. در دهه ۱۳۱۰/ ۱۹۳۰ فیل بدون عاج کاملا نادر بود و حدود یک درصد از
جمعیت فیل‌ها را تشکیل می‌داد، اما در سال ۱۳۷۶/ ۱۹۹۷ در بدترین مناطق مثل
لوانگوا در زامبیا ۳۸ درصد فیل‌ها بدون عاج هستند.

نشستنگاه پرندگان در گل‌ها

یک گونه گل در آفریقای جنوبی براساس مکانی
که در آن زندگی می‌کند تغییراتی در ظاهر خود ایجادکرده است. گیاهان شکارچی
که به طور طبیعی این گل‌ها را احاطه می‌کنند، پرندگان را می‌کشند و
بنابراین پرندگان از آنها دوری می‌کنند. دوری پرندگان از این گل باعث
می‌شود گرده‌افشانی در این گونه صورت نگیرد و گل‌ها تکثیر نشده و از بین
بروند، اما در برخی از انواع این گونه، نشستنگاهی برای پرندگان ایجاد شده
که پرندگان را به نشستن روی آن دعوت می‌کند. ایجاد این نشستنگاه‌ها نوعی
تکامل عملی در این گونه از گل‌هاست.

از دست دادن بینایی در سخت‌پوستان

امروزه سخت پوستانی در غارها زندگی
می‌کنند که از میلیون‌ها سال پیش در سر خود چشم‌های ریزی داشته‌اند، اما
بی‌استفاده ماندن این چشم‌ها در غارهای تاریک و نمور، درحال محوکردن آنها
از انبار ژنی این سخت پوستان است. بسیاری از سخت‌پوستان هنوز دارای
چشم‌پایه هستند که یادآور وجود چشم‌ها در گذشته است، اما این چشم‌پایه‌ها
استفاده‌ای ندارند. سخت‌پوستان نمی‌توانند چیزی را ببینند. بنابراین
چشم‌پایه‌ها به آرامی در حال ازبین‌رفتن هستند. مغز این موجودات هنوز دارای
بخش بینایی است، اما این بخش مغز نیز بتدریج از بین می‌رود. انتظار می‌رود
سخت پوستان، چشم‌پایه و بخشی از مغز که مسئول بینایی است، اما در محل‌های
زندگی جدید استفاده‌ای ندارد را به طور کامل از دست بدهند.


منبع: عصرایران

صبحانه در کشورهای مختلف جهان

برترین ها: شما صبحانه چه می خورید؟ جوابی که به این سوال ساده می دهید درواقع چیزهای زیادی درباره سنت های کشور شما به ما می گوید. همه ما می دانیم که غذا دریچه ای به سوی فرهنگ است و اولین وعده غذایی روز اهمیت شگفت آوری در بسیاری نقاط دنیا دارد. البته در بسیاری کشورها، مدرنیزه شدن موجب کاهش وعده های غذایی غنی شده که صبح مصرف می شود. صبحانه می تواند تفاوت های جزئی در مناطق مختلف یک کشور داشته باشد اما چه صبحانه درست مانند ناهار و شام باشد و چه ظرف ویژه خودش را داشته باشد، مهم ترین وعده روز است که طراحی شده تا روزتان را به بهترین نحو آغاز کنید.

پاکستان

اگرچه این صبحانه در بسیاری مناطق هند هم مصرف می شود، الوپاراتا نوعی خمیرسیب زمینی پخته شده روی تاوای داغ با کره یا روغن است و اغلب با کره، ترشی یا انواع سس تند سرو می شود.

صبحانه در کشورهای مختلف جهان

مکزیک

مکزیکی ها صبحانه را بسیار جدی می گیرند. در حقیقت بعضی ها مکزیکوسیتی را یکی از بهترین شهرهای صبحانه در سراسر جهان می دانند. آن ها تورتیلای سرخ شده با سالسای سبز یا قرمز می خورند. مرغ خرد شده و حبوبات نیز اغلب به آن اضافه می شود.

صبحانه در کشورهای مختلف جهان

چین

صبحانه در چین بسیار متنوع است اما خمیرهای ترد سرخ شده ای به نام تیائو که دونات چینی نیز به آن ها گفته می شود در سراسر آسیای جنوب شرقی در دسترس هستند. مردم اغلب آن ها را با شیرسویای گرم یا کایو مصرف می کنند.

 صبحانه در کشورهای مختلف جهان


ایتالیا

ایتالیایی ها عاشق صبحانه سریع و ساده و شیرین هستند. کاپوچینوی کلاسیک یا اسپرسو همراه با کورنتو به صورت ساده یا با مربا، شکلات و کرم شیرینی خورده می شود.

 صبحانه در کشورهای مختلف جهان


جامائیکا

اکی و ماهی شور صبحانه ملی جامائیکاست. اکی میوه ای است که از غرب آفریقا در قرن ۱۸ وارد جامائیکا شد و وقتی پخته می شود طعم و مزه تخم مرغ نیمرو را دارد و همراه با پیاز، گوجه و ادویه سرو می شوند. گاهی برنج و نخودفرنگی هم در کنار این ها خورده می شود.

صبحانه در کشورهای مختلف جهان 

کلمبیا

چانگوآ، سوپ شیر و تخم مرغ، صبحانه محبوب آن هاست که اغلب همراه با نانی به نام کالادو که در سوپ نرم می شود خورده می شود.

 صبحانه در کشورهای مختلف جهان


اوکراین

این صبحانه نه تنها در اوکراین، بلکه در روسیه، بلاروس، لیتوانی و صربستان نیز خورده می شود. کوارک، یک پنیر تازه همراه با کرم و مربای شیرین صبحانه اوکراینی هاست.

 صبحانه در کشورهای مختلف جهان

اسپانیا

صبحانه اسپانیایی ها نان و گوجه است و قطعاتی از نان همراه با سیر، گوجه و روغن زیتون صبحانه ساده و موثر مردم این کشور است.

 صبحانه در کشورهای مختلف جهان

ایسلند

هیچ چیز مثل یک کاسه سوپ بلغور جو در زمستان های ایسلندی سرد نمی چسبد. این غذا اغلب با کره، شکر قهوه ای یا کشمش خورده می شود.

 
صبحانه در کشورهای مختلف جهان

 

آلمان

گوشت، پنیر همراه با انواع نان و مربا صبحانه مردم آلمان است.

 صبحانه در کشورهای مختلف جهان


 

ایرلند

یک صبحانه کامل در ایرلند اختلاف کمی با صبحانه انگلستان و اسکاتلند دارد و شامل تخم مرغ، لوبیای پخته، نان سوسیس، گوجه و قارچ سرخ شده می شود.

 صبحانه در کشورهای مختلف جهان


منبع: برترنها

گرانترین گنج های کشف شده ی تاریخ

شاید هنوز هم برخی از افراد تصور می کنند که پیدا کردن گنج و اشیای قیمتی فقط در قصه ها و داستان ها هستند، اما این طور نیست.
 
در طول تاریخ جواهرات، سکه ها، تاج ها و اشیای قیمتی بسیاری در دل خاک فرو رفته اند، برخی از آنها کشف شده و در فهرست گرانقیمت ترین آثار قرار گرفته اند و بعضی دیگر هنوز کشف نشده اند، و روزی فردی آنها را پیدا خواهد کرد و بر شگفتی های بی پایان تاریخ خواهد افزود.
 

گرانترین گنج های کشف شده ی تاریخ

 
در این گزارش، تنها با چند نمونه از آثار تاریخی گرانبهایی که تاکنون کشف شده اند همراه خواهید بود.
 
گنج CUERDALE
 
این گنج در سال ۱۸۴۰ میلادی پیدا شد، قیمت آن نزدیک ۳.۲ میلیون دلار برآورد می شود. این گنج در زمان بازسازی پل رود ریبل انگلستان یافت شد. کارگران، یک صندوق سربی را از درون حفره ای پیدا کردند که در داخل آن بزرگترین گنجینه وایکینگ ها حاوی ۸۶۰۰ قطعه تاریخی از جمله سکه، نقره، جواهرات مختلف و اشیای نقره ای بود.

تاریخ این گنج به سرزمین های تحت سیطره وایکینگ ها بازمی گشت و ریشه برخی از آنها به مناطقی در اسکاندیناوی، ایتالیا و بیزانس، امپراتوری روم شرقی متعلق بود. این گنج به ملکه ویکتوریا تسلیم شد، و برخی قطعات آن در حال حاضر در موزه بریتانیا نگهداری می شود، کارگران پس از یافتن گنج هر کدام یک سکه از آن را صاحب شدند.
 

گرانترین گنج های کشف شده ی تاریخ

 
گنجینه هاکسن
 
گنج هاکسن در سال ۱۹۹۲ میلادی کشف شد و قیمت آن نزدیک به ۳.۸ میلیون دلار برآورد می شود. یک کشاورز به نام پیتر واتلینگ وقتی چکش خود را گم کرد، به پیشنهاد دوستش برای پیدا کردن آن از یک دستگاه فلزیاب استفاده نمود تا چکش را پیدا کند، اما به جای آن یک جعبه از جنس بلوط را یافت که درون آن مجموعه ای از قاشق های نقره ای، جواهرات، طلا و سکه هایی بود که به قرن چهارم و پنجم میلادی بازمی گشت. باستان شناسان توانستند گنج های مدفون دیگری را نیز در همان منطقه پیدا کنند که از جمله آنها قاشق ها و بشقاب های رومیان باستان بود.
 

گرانترین گنج های کشف شده ی تاریخ

 
گنج استافوردشایر
 
این گنج در سال ۲۰۰۹ میلادی یافت شد. قیمت آن در حدود ۴.۱ میلیون دلار برآورد می شود. فردی به نام تری هربرت زمانی که از یک دستگاه فلزیاب در مزرعه ای نزدیک استافورد شایر استفاده می کرد آن را یافت. این گنج بزرگترین گنج یافت شده از آنگلوساکسون ها است و شامل ۳۵۰۰ اثر نظامی، اسلحه از جمله شمشیر و آثار دینی از جمله صلیب اسقف ها می باشد. آثار طلایی تزیین و دکوراسیون از دیگر چیزهایی هستند که در این گنج می توان دید. گنج استافوردشایر به قرن هشتم بازمی گردد و بر نگرش مورخان درباره تاریخ انگلستان در آن بازه زمانی اثرگذار بوده است.
 

گرانترین گنج های کشف شده ی تاریخ

 
گنج ŚRODA   
 
فرآیند یافتن این گنج مابین سال های ۱۹۸۵ تا ۱۹۸۸ میلادی بوده است. در حدود ۱۲۰ میلیون دلار قیمت دارد. زمانی که کارگران در حال تخریب و بازسازی خانه ای قدیمی در Sroda  لهستان بودند در سال ۱۹۸۵ میلادی آن را پیدا کردند که تاریخ اشیای یافت شده به قرن چهاردهم باز می گشت و حاوی ۳۰۰۰ قطعه و سکه نقره ای بود. زمانی که ساختمان های مجاور نیز تخریب شد آثار باستانی و گنج های بیشتری یافتند که شامل سکه های طلا و نقره و کلکسیونی از جواهرات، تاج طلایی، و انگشتری با سر اژدها بود.کارشناسان سعی دارند تا قیمت این گنج را تعیین کنند، گنجی که حقیقتا بی نظیر است.
 

گرانترین گنج های کشف شده ی تاریخ

 
گنج پاناگیوریشته
 
این گنج در سال ۱۹۴۹ یافت شد و قیمتی بر آن گذاشته نشده است. این گنج را سه برادر به نام های پاول، پتکو و میشاییل دیکوو کارگران یک کارخانه در بلغارستان که در حال حفر زمین بودند یافتند. ظرف آشامیدنی طلای آن به چهار قرن قبل از میلاد باز می گشت. آنها همچنین ظرف های طلایی و گلدان هایی را که گفته می شود در مراسمات مذهبی مورد استفاده قرار می گرفته است را به علاوه شش کیلوگرم طلای خالص پیدا کردند.
 

گرانترین گنج های کشف شده ی تاریخ

 
گنج باختر افغانستان
 
این گنج در سال ۱۹۷۸ میلادی یافت شد و قیمت ندارد و بسیار با ارزش است. گنج باختر در «طلا تپه» افغانستان و توسط باستان شناسان افغانستان و روس به سرپرستی «ویکتور ساریاندی» و در سال ۱۹۷۸ کشف گردید. گنج باختر حاوی ۲۰ هزار قطعه از جواهرات و آرایه های طلا می باشد و به یک قرن پیش و پس از میلاد باز می گردد. گنج باختر حاوی آثاری از چین، یونان و هند است، جواهرات دقیق و ریزه کاری شده ای که در اغلب موزه های جهان به نمایش گذاشته شده اند.
 

گرانترین گنج های کشف شده ی تاریخ
کمربند طلایی از گنج باختر افغانستان
گرانترین گنج های کشف شده ی تاریخ 


منبع: برترنها

طنز؛ این بیماری های خوشگل

بی قانون؛ ضمیمه طنز روزنامه قانون – علیرضا مصلحی: دقیقا از اون روزی که شامپوی دوازده آنزیم جای شامپوی خمره ای رو گرفت، بهش شک کردم. وقتی دیدم پوسترهای بَسَنتی جای خودش رو به یک گراند آریانا داد، شکم بیشتر شد. زمانی که بیسکویت مادر جاش رو به لیدی فینگر (که انسان به راستی تشخیص نمیده اسم بیسکوییته یا فحشه!) داد، دیگه تقریبا مطمئن شدم ولی ضربه اصلی رو وقتی خوردم که شنیدم عباس آقا، ملوک خانوم به جای «منزل»، «عجقم» صدا زد!

مسئله اصلی که می خوام مطرح کنم اینجاست، شما این کلمات رو یک بار بخونید: «عشق – آشیانه خالی – آمستردام – استکهلم». فکر می کنید این ها چیه؟ اگر یه «سندروم» بذارید اولشون، اسم بیماری های این دوره زمونه است! آخه اسم بیماری اینقدر سوسول؟! اینقدر نُنُر؟! این ها رو مقایسه کنید با طاعون و حصبه و تیفوس و آبله. آدم وقتی می شنوه قالب تهی می کنه.

علاوه بر اسم بیماری های جدید، تعریف و حتی درمان شون هم سوسولانه است. در تعریف سندروم عشق گفته شده: «سندروم عشق مجموعه علائم شدیدی است که پس از فروپاشی یک رابطه رمانتیک بروز می کند.» قبلا همچین فردی رو اگر بود، حسابی کتک می زدند. حالا این روزها کتکش که نمی زنند هیچ، کلی هم بهش توجه می کنند. کلی هم پول خرجش می کنند! واقعا ما داریم به کجا می ریم؟!

یعنی تصور کنید پسره خیره سر میاد خونه، میگه: «پدر! پدر! من سندروم عشق گرفتم.» بعد یه عالمه خرج روانپزشک و روانشناس می کنند. آخرش هم روزی دوازده ساعت می شینه محسن یگانه و آرمین۲afm گوش میده. اگه هم خوب بشه، نهایت سه ماه دیگه با کیس بعدی همین آش و همین کاسه است. در صورتی که قدیم طرف مثل آدم می اومد خونه می گفت: «من علاوه بر طاعون و حصبه و تیفوس و آبله، از دیفتری هم رنج می برم و احساس می کنم دیگه امیدی بهم نیست.»

یه هفته می بستنش به چای نبات خوب خوب می شد. یا مثلا قطع نخاع شده بود، کریم دلاک می اومد مشت و مال می داد، قولنجش رو هم می شکوند، خوب که می شد هیچ، دو ماه بعد تو تشک کشتی کولندون و حصیرمال و پنیرتپون اجرا می کرد.

این تازه آغاز ماجراست. به این عبارات دقت کنید: «سندروم سیندرلا – سندروم زیبای خفته – سندروم آلیس در سرزمین عجایب»! یعنی الان سر به بیابون بذارم رواست. این همه خفت کافی نبود، رفتن تو کار انیمیشن و کارتون!

سندروم زیبای خفته رو این جوری تعریف کردند: «یک بیماری اختلال خواب است که در آن شخص احساس خستگی بسیار زیادی کرده و به خواب زیادی احتیاج دارد. در بیشتر موارد بیمار بین ۱۵ تا ۲۱ ساعت در روز را می خوابد.» قدیم همچین آدمی رو مجددا یه نصف روز کتک می زدند بعد می بستنش به تخت که یا اعتیادش رو ترک کنه یا بمیره. هر ربع ساعت هم یه لیوان آب می ریختن رو صورتش که چُرت نزنه. الان میگن: «آخی اذیتش نکنید. حیوونکی سندروم زیبای خفته داره.»

من دیگه نمی دونم چی کار کنم. یه عده میگن وقتی نمی تونی چیزی رو تغییر بدی مبارزه نکن، باهاش همراه شو و وا بده، شُل کن. نمی دونم چه قدر حرف شون درسته ولی تو این مورد خاص، کاری از دستم برنمیاد. فکر کنم بهتر باشه وا بدم. بهتره همراه بشم. در همین راستا یک سری از بیماری هایی که در آینده نزدیک کشف خواهند شد رو بهتون معرفی می کنم:

سندروم گربه شِرِک: در این بیماری که بیشتر در میان صاحب منصبان شایع است، شخص مسئول پس از وقوع یک فاجعه، توأم با ماله کشی، جوری مظلومانه به شما نگاه می کند که پس از مدتی به خر شرک تبدیل می شوید و در نهایت به این نتیجه خواهید رسید که همانا مقصر واقعی خودتان بوده اید. در مواردی دیده شده پس از این مرحله مسئول وارد فاز دوم شده و شما را به سزای اعمال تان می رساند.

سندروم سوپرمن: در این ناهنجاری، فرد مبتلا تصویر نادرستی از قدرت و توانایی های خود دارد. مثلا در موردی خاص، شخص ادعا کرده از هوش سرشاری برخوردار است، در صورتی که وقتی در جدول سوال شده بود: «حرف ندا (دو حرفی)» خالی گذاشته و علت آن را این گونه توضیح داده است: «تا حالا با نامحرم حرف و گفتگو نداشتم. نمی دونم!»

در مثال های دیگر از این قبیل، شخص فکر می کند که در زمین فوتبال ۱۵ نفر را پشت سر هم دریبل کرده و یا مثلا ادعا کرده… ببخشید تا همین جا کافی است. من اگر این مورد را بیان کنم ممکن است با اتحاد بین وکلای بین الملل، روزنامه بسته شود.

سندروم عموی سوباسا اوزارا: در این بیماری شخص مبتلا در مرحله اول به صورت خیلی نرم و زیرپوستی به دیگران نزدیک می شود. در مرحله دوم طرف مقابل او را فردی خدمتگزار می پندارد در حالی که بیشتر به مهرورزی اعتقاد دارد. در مرحله آخر، بیمار نقاب از چهره بر می دارد و شاهد آنیم که فرمود: «عمودی بز بر برِ روشنش/ گسسته شد آن نامور جوشنش».

سندروم زبل خان: این بیماری بر اصل «زبل خان اینجا، زبل خان اونجا، زبل خان همه جا» استوار است. شعار این بیماران در زندگی این است: «صحنه باز منو صدا کرد/ عشق اون دوباره ما رو هم صدا کرد». اخیرا پزشکان به این نتیجه رسیده اند که علت اصلی این بیماری، نارسایی در افق زاویه بدن است. تحقیقات جدید نشان می دهد که این افراد دارای دو ویژگی عجیب و منحصر به فرد می باشند:

۱٫ افق زاویه بدن با استفاده از سامانه هوشمند مکان یابی و ارزش یابی، دقیقا می داند کجا قرار گیرد.


منبع: برترینها

طنز؛ تفاوت‌های برنامه آشپزی در صداوسیما!

روند برنامه‌های صداوسیما آنقدر جذاب شده که مردم متاسفانه آنها را تماشا نمی‌کنند.یعنی از ترس جذابیت و هیجان‌های احتمالی ممکن است آدم ایست قلبی کرده و جان به جان آفرین تسلیم کند. بنابراین اگر هم کسی این برنامه‌های متنوع و جذاب را تماشا نمی‌کند،به دلیل حفظ سلامت است و نه چیز دیگری. حالا رئیس جمهور جناب دکتر روحانی در سخنرانی خود اعلام کرده: «آن موقع که تورم مواد خوراکی ۵۱ درصد شده بود، صداوسیما خوابش گرفته بود؟!» اولا صدا و سیما چند سالی است ساعت گذاشته تا زنگ بخورد و بیدار شود، بعد هم که زنگ می‌خورد به بقیه می‌گوید تا او را نیم‌ساعت دیگر بیدار کنند. اما روند برنامه‌سازی در این سازمان به‌گونه‌ای بود که خبر گرانی موادغذایی داخلی به گوش مدیران این سازمان نمی‌رسید.

همین الان یک مثال خدمت شما ارائه می‌دهم؛ برنامه آشپزی در دولت دهم:‌ با سلام خدمت بینندگان عزیز، امروز می‌خواهیم خدمت شما آموزش طبخ کوکوسبزی بدهیم.مواد لازم برای طبخ این کوکوی بسیار خوشمزه عبارت است از:‌ میوه اژدها، چند سی‌سی روغن خودرو که نیازی هم به خریدنش ندارید، از موتور ماشینتون ته یه استکان بریزید کافیه، چند عدد تخم جوجه تیغی تاسمانیایی. برای پختن این غذا نیاز به روشن کردن گاز نیست، مواد را در یکدیگر هم بزنید، بعد جلوی دهانتان گرفته و به مدت بیست دقیقه«ها» کنید تا مایه کوکو خودش را گرفته و گرم و پخته شود، نوش جان! برنامه آشپزی در دولت یازدهم: با سلام خدمت بینندگان عزیز، امروز می‌خوایم خدمت شما آموزش طبخ کوکوسبزی بدهیم.

مواد لازم برای طبخ این کوکوی بسیار خوشمزه عبارت است از:‌ یک بسته سبزی کوکویی به قیمت ۴۷۰۸ تومان، یک عدد روغن مایع به قیمت ۶۲۰۰ تومان، شش عدد تخم مرغ به قیمت ۳۰۰۰ تومان که رشد ۲۰ درصدی هم داشته.متاسفانه برای طبخ این کوکو به گاز و گرما و حرارت نیازه، که در گذشته اینطوری نبود و این تجمل‌گرایی اخیرا باب شده، گاز هم که گرونه، پولشم مستقیما توی جیب دولت میره، وضعیت حقوق‌ها هم که تعریفی نداره، پس بی‌خیال پختن کوکو می‌شویم. اکنون سریال جذاب و تماشایی «روزی عقابی» برای شما پخش می‌شود!


منبع: برترینها

 طرز تهیه ماست میوه ای

مواد لازم برای تهیه ماست میوه ای :







 پوره توت فرنگی  ۱ لیوان
ماست خامه ای  ۱ لیوان (۱ نیم هم می شود) 
 پودر ژله توت فرنگی  نصف بسته
شکر ۴ قاشق غذاخوری (بسته به ذائقه تان آن را کم و زیاد کنید)
اسانس توت فرنگی ۱۰ قاشق
آب جوش نصف لیوان

طرز تهیه ماست میوه ای :

اول از همه توت فرنگی ها را با دو قاشق
شکر پوره کنید (من با گوشتکوب برقی پوره کردم) بعد نصف بسته ژله توت فرنگی
را با نصف لیوان آب جوش و دو قاشق دیگر شکر بن ماری کنید. وقتی که کاملا حل
شد با پوره توت فرنگی آن را مخلوط کنید (در همین حین اسانس توت فرنگی را
هم اضافه کنید).

حالا این ترکیب را با ۱ الی ۱ نیم لیوان ماست خامه مخلوط کنید و داخل ظرف مورد نظر بریزید و دو ساعت در یخچال بگذارید.

(شما می توانید با اضافه کردن پودر ژله
بیشتر یا ژلاتین این ماست میوه ای را بشکل قالبی در بیاورید که این بسته به
سلیقه خودتان دارد، هدف من از اضافه کردن ژله این بود که طعم توت فرنگی
بیشتر مشخص باشد و به دلیل اینکه توت فرنگی های من اصلا شیرین نبود به این
میزان شکر نیاز داشت که باز هم می گویم میزان شیرینی آن بسته به ذائقه شما
دارد.


منبع: عصرایران

تاریخ به روایت فاتحان!

یوگنی خالْدِی (Yevgeni Khaldei)، عکاس ارتش سرخ، در طول جنگ جهانی دوم هرگز دوربینش را زمین نگذاشت و ۱۴۱۸ روز را صرف عکاسی از فجایع پیرامونش پرداخت.

به گزارش دیلی میل، یکی از عکس‌های معروف خالدی و تاریخ جهان، صحنه برافراشتن پرچم شوروی سابق در بالای ساختمان رایشس‌تاگ (Reichstag)، نام ساختمان پارلمان آلمان، در تاریخ ۲ مه سال ۱۹۴۵ میلادی در برلین است که نویدبخش تسخیر پایتخت آلمان نازی توسط نیروهای شوروی بود. یوگنی خالدی با یک دوربین لایکا عکاسی می‌کرد.

یوگنی ماشین جنگ شوروی را آنطوری نمایش می‌داد که استالین می‌خواست. او همچنین شاهد آزادسازی سواستوپول، صوفیه، بلگراد، بخارست و وین و البته سقوط برلین بود.

یوگنی همچنین از تمام رهبران روسیه‌ی پس از استالین عکاسی کرد و حتی عکس‌هایش از نشست متفقین در یالتا، پوتسدام و محاکمات نورنبرگ در سراسر جهان پخش شد. او در مارس سال ۱۹۱۷ میلادی یعنی همزمان با انقلاب روسیه در دونتسک متولد شد. یوگنی، مادرش را در یک سالگی از دست دارد و پدر و خواهرانش نیز در سال ۱۹۴۱ میلادی در جریان حمله آلمان نازی کشته شدند.

آنا، دختر یوگنی، پس از ۱۵ سال مراجعه به دادگاه سرانجام توانست مالکیت نگاتیوهای پدرش را از آن خود کند و قصد دارد که آن‌ها را به مسکو برگرداند و نمایشگاهی شامل عکس‌های دیده نشده از این عکاس مشهور را برگزار کند.
 

تاریخ به روایت فاتحان!
یکی از مشهورترین عکس‌های تاریخ – نیروهای شوروی پرچم خود را بر فراز ساختمان رایشستاگ برلین برافراشته می‌کنند
تاریخ به روایت فاتحان!
سربازان ارتش سرخ، پرچم شوروی را بر فراز رایشس‌تاگ به اهتزاز درآورده‌اند – ۲ مه ۱۹۴۵ میلادی
تاریخ به روایت فاتحان!
ساختمان مخروبه رایشس‌تاگ در کنترل ارتش سرخ – این ساختمان در جریان نبرد برلین به خاطر اهمیت نمادینش به یکی از مهمترین اهداف نیروهای شوروی بدل گشت
تاریخ به روایت فاتحان!
نیروهای شوروی در نزدیکی دروازه براندنبورگ برلین – این عکس نیز مشهور شد. یوگنی در سن ۱۸ سالگی به خبرگزاری تاس شوروی پیوست در سال ۱۹۴۱ میلادی برای عکاسی عازم جنگ شد
تاریخ به روایت فاتحان!
نیروهای شوروی در حال دفع یکی از حملات نیروهای آلمان نازی در نزدیکی مورمانسک در شمال غربی روسیه. نیروهای آلمان این حملات را به عنوان بخشی از عملیات روباه نقره‌ای از خاک فنلاند آغاز کردند. شهر مورمانسک در پی این حملات صدمات جبران ناپذیری دید. با این حال، مقاومت نیروهای شوروی و البته دمای پایین هوا مانع پیشروی بیشتر آلمان‌ها و اشغال شهر شد. این شهر در ادامه جنگ به عنوان یک نقطه ترانزیت سلاح مورد استفاده قرار گرفت
تاریخ به روایت فاتحان!
نمایی از شهر مخروبه مورمانسک – زنی که چمدانش را بسته و در حال فرار از شهر است
تاریخ به روایت فاتحان!
نمایی دیگر از شهر مورمانسک – عکس‌های یوگنی خالدی از شهرت جهانی برخوردار شدند
تاریخ به روایت فاتحان!
ساختمان موسسه فیزیوتراپی ایوان سِچِنوف در شهر سواستوپول در شبه جزیره کریمه که در جنگ جهانی دوم توسط آلمان‌ها تخریب شد
تاریخ به روایت فاتحان!
شهروندان شهر روستوف – نا – دونو در جستجو برای یافتن اعضای مفقود شده خانواده‌هایشان در سال ۱۹۴۳ میلادی پس از حمله آلمان‌ها – نیروهای آلمان نازی این شهر را در جریان جنگ جهانی دوم به مدت هفت روز از ۲۱ نوامبر سال ۱۹۴۱ میلادی و هفت ماه از ۲۴ ژوئیه سال ۱۹۴۲ میلادی اشغال کردند. این شهر به دلیل وجود ایستگاه اتصالی قطار و همچنین رود منتهی به منطقه قفقاز (سرشار از نفت و مواد معدنی) از اهمیت استراتژیکی برخوردار بود. بازسازی شهر ده سال زمان برد
تاریخ به روایت فاتحان!
چهار فرمانده ارتش سرخ در پایگاه ناوگان شمالی شوروی
تاریخ به روایت فاتحان!
خلبانان هنگ ۴۶ زنان ارتش سرخ که با عنوان “جادوگران شب” شناخته می‌شدند – این اسکادران‌ تمام زنانه هزاران حمله هوایی را پیاده کردند
تاریخ به روایت فاتحان!
خلبانان ناوگان دریایی دریای سیاه تحت فرماندهی کلنل توکارف در حال صرف شام
تاریخ به روایت فاتحان!
تانک‌های خنثی شده آلمان نازی در مجارستان – عملیات شوروی در خاک این کشور در چهار آوریل سال ۱۹۴۵ میلادی همزمان با خروج آخرین نیروی آلمانی پایان یافت
تاریخ به روایت فاتحان!
یک سرباز ارتش سرخ در حال پاسبانی در نبرد بوداپست – تخمین زده می‌شود که نزدیک به ۶۰۰٫۰۰۰ مجارستانی در جریان اشغال این کشور توسط شوروی به اردوگاه‌های کار اجباری شوروی فرستاده شدند و حدود ۲۰۰٫۰۰۰ نفر از آنان جان خود را از دست دادند. فرآیند بازگشت مجارها به کشورشان از زمان اتمام جنگ آغاز شد و آخرین افراد نیز در سال‌های ۱۹۵۵ – ۱۹۵۳ یعنی پس از مرگ استالین به کشورشان بازگشتند
تاریخ به روایت فاتحان!
نمایی از یکی از خیابان‌های بوداپست
تاریخ به روایت فاتحان!
یکی از جنگنده‌های نازی‌ها در جریان نبرد بوداپست با ساختمانی در این شهر برخورد کرده است
تاریخ به روایت فاتحان!
سربازان شوروی در حال عبور از رودخانه‌ای در بوداپست
تاریخ به روایت فاتحان!
مردم لاوک بلغارستان در حال استقبال از سربازان شوروی – با تاسیس جمهوری خلق بلغارستان، سیمئون دوم بلغارستان و خانواده سلطنتی در سپتامبر ۱۹۴۶ از این کشور اخراج شدند
تاریخ به روایت فاتحان!
بلغارستان پس از اشغال شوروی تا سال ۱۹۸۹ میلادی تحت کنترل کمونیست‌ها بود
تاریخ به روایت فاتحان!
شهروندان رومانی در حال جشن گرفتن آزادی‌شان توسط شوروی – عکس‌های خالدی در راستای ماشین جنگ استالین بود. بر اساس اعلام موسسه بازجویی جرایم کمونیستی (IICCMER)، بین سال‌های ۱۹۴۵ تا ۱۹۸۹، نزدیک به دو میلیون نفر در رومانی کشته، زندانی، اخراج، آواره و یا به نحوی قربانی شدند
تاریخ به روایت فاتحان!
ارتش سرخ در حال جنگ با آلمان نازی برای آزادسازی وین – آن‌‎ها وین را در ۱۳ آوریل ۱۹۴۵ میلادی به اشغال خود درآوردند و به مدت ۱۰ سال آن را در کنترل خود داشتند
تاریخ به روایت فاتحان!
یک خودروی زرهی در وین – پشت این خودرو، ساختمانی در حال آتش گرفتن است
تاریخ به روایت فاتحان!
نیروهای شوروی در حال بررسی خطوط تلفن وین
تاریخ به روایت فاتحان!
پس از سقوط یوگوسلاوی در جنگ جهانی دوم، از سربازان شوروی در بلگراد استقبال به عمل می‌آید. مارشال تیتو، رهبر یوگوسلاوی، در سال ۱۹۴۸ میلادی در اقدامی جنجالی روابطش را با شوروی قطع کرد تا اروپای پس از جنگ شکل دیگری به خود گیرد. تیتو، سبک خاص سوسیالیسم خود را در یوگوسلاوی به راه انداخت؛ کشوری که نسبت به کشورهای کمونیست همسایه‌اش، فضای سیاسیِ بسیار بازتری داشت
تاریخ به روایت فاتحان!
سربازان شوروی در حال عبور از پرچم آلمان نازی در نبرد برلین که از ۱۶ آوریل تا ۲ مه سال ۱۹۴۵ میلادی صورت گرفت و آخرین نبرد مهم جنگ جهانی دوم بود
تاریخ به روایت فاتحان!
سربازان ارتش سرخ به مناسبت آزادسازی شهر سواستوپول، تیر هوایی شلیک می‌کنند. این شهر یک سال بعد لقب “شهر قهرمان” را دریافت کرد
تاریخ به روایت فاتحان!
سربازان شوروی پس از آزادسازی جزیره خورسن فنلاند در اوت ۱۹۴۱ میلادی – یوگنی خالدی پس از جنگ شغلش را در خبرگزاری معروف تاس روسیه به خاطر “یهودی بودن” از دست داد
تاریخ به روایت فاتحان!
دوربین لایکا یوگنی خالدی
تاریخ به روایت فاتحان!
تاریخ به روایت فاتحان!
یوگنی خالدی به همراه دوربین مشهورش که به موزه نیویورک اهدا شد


منبع: برترنها

طنز؛ ماجرای حمید گودرزی و زیرپوش رکابی

 بسیاری از اعضای انجمن قاراشمیش در اعتراض به حمید گودرزی زیرپوش رکابی پوشیده بودند. زیرپوش بهروز وثوقی ازبقیه پاره‌پوره‌تر بود. گوشه‌ سمت راستش هم با سیگار سوخته و سپس سوراخ شده بود! بهروز وثوقی به حمید گودرزی گفت: «بچه‌خوشگل! کی گفته شما بازیگری؟!». حمید گودرزی که حسابی ترسیده بود، صدایش دورگه‌تر از قبل شد و با صدایی لرزان گفت: «حالا من یه چیزی گفتم استاد! شما چرا به دل گرفتی؟! حالم خوش نبود اون شب! نزنی مثل برادران آب‌منگل شتک‌متک‌مون کنی!». بهروز وثوقی گفت: «بچه زدن نداره! برو به بازیت برس!».

نوید محمدزاده گفت:   «بهروز وثوقی! سینما رو روی حساب کی ول کردی رفتی؟! روزایی که تو نبودی، این حمید گودرزی زیرپوش رکابی تنش نمی‌کرد که یه‌وقت بدتیپ نشه. من می‌گم نرو، چون این حمید گودرزی خیلی گولاخه! چون سینمای ایران بازیگر نداره! تو بری تنها می‌مونه! چون سینمامون بوی گند ادکلن این بچه‌خوشگلا رو می‌گیره. ولی اگه رفتی دیگه برنگرد. چون نمی‌گن خسرو شکیبایی‌شون مُرده. عزت‌الله انتظامی دیگه فیلم بازی نمی‌کنه. بهروز وثوقی‌شونم گذاشته رفته. می‌گن مشکل از سینمای ماست. جون خودت یه ذره هم به فکر ما باشید. کاری نکنین حرف دهن این‌هالیوودیا شیم.

نرو وثوقی! اگه به ‌خاطر وجود بازیگرایی مثل حمید گودرزی می‌ری؛ نرو! گول کت و شلوار براقشم نخور. اینو پوشیده بذارت تو عمل انجام شده. اگه به‌ خاطر وزارت ارشادم می‌ری؛ نرو! من می‌رم! باور کن من می‌رم! من می‌رم تو فیلمای مسعود ده‌نمکی بازی می‌کنم تا از نفوذش استفاده کنه بذاره تو برگردی. نرو وثوقی!». فریدون جیرانی که سراسرش را بغض شدیدی فرا گرفته بود، زد زیر گریه و با صدای زیرش گفت:   «بس کن گودرزی! مُردیم وسط شما از استرس!». مسعود فراستی گفت: «حالا من کار ندارم گودرزی! ولی نوید هرچی باشه، مقوا نیست! تو چطوری روت شده بازی‌های درنیومده خودتو با نوید مقایسه کنی؟! مقوای بدتیپی هم هستی!».

رامبد جوان با خوشحالی بدون هیچ مقدمه‌ای پرید وسط معرکه و درحالی ‌که دست و سوت می‌زد، با خجستگی خاصی گفت: «ما خیلی خوبیییییم! ما خیلی باحالیییییم!». مهران مدیری گفت: «بیاین دورهم شاد باشیم. دنیا دو روزه.». نوید محمدزاده گفت: «این دو تا رو دیگه کجای دلم بذارم؟!». حمید گودرزی گفت: «باور کن بهروز افخمی گولم زد! گفت من بهت توی فیلم روباهم بازی دادم، تو هم باید بیای به الگوهای موفق سینمای ایران فحش بدی. چون اونا سیمرغ و کن و اسکار می‌گیرن ولی به فیلم آذر، شهدخت، عمه، خاله، عمو، زن دایی من نمی‌دن!». بهروز افخمی گفت: «تا وقتی به من جایزه ندن، وضع همینه! همه‌تونو میندازم جون همدیگه! یوهاهاهاها!».

بهروز وثوقی گفت: «این کیه دیگه؟! نوید! این کارگردانه؟! ما رفتیم از ایران، تولیدی کارگردان زدین؟! والا زمان ما یه مسعود کیمیایی بود، یه داریوش مهرجویی بود، یه ساموئل خاچیکیان و… هرکی از ننه‌باباش قهر می‌کرد، کارگردان نمی‌شد!». نوید محمدزاده گفت: «ولش کن بهروزخان! ایشونو خدا زده!». حمید گودرزی گفت: «درست صحبت کن! اون‌موقع که من تو سریال‌های هندی قاسم جعفری بازی می‌کردم، تو کجا بودی؟! حالا با یه زیرپوش چرک و یه نقش پلشت و دو تا دونه رگ گردن اومدی سیمرغ بهت دادن، خودتو گم کردی؟!».

بهروز وثوقی خندید و گفت: «این باز رفت رو هوا!‌ الان داشت ابراز پشیمونی و ندامت می‌کرد! چی می‌زنی تو بچه‌خوشگل؟! نکن با خودت! مگه چند سالته؟! گوزن‌ها رو ندیدی، عبرت بگیری؟!». درهمین لحظه چراغ‌های انجمن قاراشمیش خاموش شد و انجمن درتاریکی عجیبی فرو رفت و سایه‌ای سیاه که قد و بالای تو رعنا رو بنازم، داشت، از دور پدیدار شد. نوید محمدزاده چراغ را روشن کرد. مارلون براندو بود. با زیرپوش رکابی از فیلم «تراموایی به‌ نام هوس» آمده بود و با لحن فیلم «پدرخوانده» می‌گفت: «کی این‌جا با زیرپوش رکابی و پلشتی مشکل داشت؟!».


منبع: برترنها

جعبه ابزار جالب و بی نظیر قرن نوزدهمی

برترین ها: هر نجار خوبی یک جعبه ابزار دارد اما هیچکس تاکنون چنین جعبه ابزاری برای خود نساخته است. این جعبه ابزار وقتی بسته است ابعاد ۵۰ سانتیمتر در یک متر و وقتی باز می شود ۱×۱ متر است و می تواند ۳۰۰ ابزار را درون محفظه بادقت ساخته شده چوبی خود نگه دارد.

علاوه بر اینکه خود جعبه ظاهر جالبی دارد، تاریخ طولانی نیز دارد و به همین دلیل در اسمیتسونیان نمایش داده می شود. این جعبه ابزار توسط نجار و پیانوساز، استادلی ساخته شد. استادلی در سال ۱۸۵۳ در لوول در ماساچوست متولد شد و در سال ۱۸۶۱ در پیاده نظام ماساچوست ثبت نام کرد و به عنوان زندانی جنگی در تگزاس نگه داشته شد. او درحال کار برروی یک ارگ و پیانو بین سال های ۱۸۹۰ و ۱۹۲۰ جعبه ابزار مبتکرانه خود را طراحی کرد.

استادلی جعبه ابزار را طوری طراحی کرد که هم ابزارهای خودش و هم مجموعه ای از ابزارهای دستی قرن ۱۹ را نگهداری کند و با دقت و پشتکار زیاد سیستم هوشمندانه ای ساخت تا همه چیز را در فضای نسبتا کوچکی جمع کند. طبقات پشت و رو، محفظه های مخفی و لایه های متعدد همه چیز را کاملا پنهان می کرد و مانند یک پازل در کنار هم قرار می داد. هر ابزار فضای مناسب خود را دارد و حتی وقتی در جای خودش قرار می گیرد صدای کلیک می دهد. این جعبه ابزار که خودش یک اثر هنری است پر از جزئیات است و درحالت خالی ۳۲ و درحالت پر ۷۰ کیلوگرم وزن دارد به این معنی که یک تیم کامل برای حرکت دادن آن نیاز است.

استادلی قبل از مرگش در سال ۱۹۲۵ آن را به دوستش داد. پیتر هاردویک نوه دوستش، جعبه ابزار را به موزه ملی تاریخ آمریکای موسسه اسمیتسونیانن در اواخر دهه ۱۹۸۰ امانت داد. اما بعدها توسط یک کلکسیونر خصوصی به مبلغ نامعلومی فروخته شد اما اگر تصور کنید که تنها یک ابزار از این مجموعه در سال ۷۰۰ دلار در سال ۱۹۹۳ قیمت گذاشته شده می توانید تصور کنید هاردویک چه مبلغ گزافی برای آن دریافت کرده است. صاحب فعلی هنوز گاهی آن را به موزه تاریخ ملی آمریکا قرض می دهد.

جعبه ابزار جالب و بی نظیر قرن نوزدهمی 


منبع: برترینها

کامبیز سینمای ایران

بی قانون؛ ضمیمه طنز روزنامه قانون – محمدرضا نصیری: دیدید برای چهره های مختلف سینمای ایران، لقب درست می کنند؟ مثلا می گویند: «عزت سینمای ایران» که آدم ناخودآگاه ذهنش می رود سمت عزت ضرغامی و با خودش می گوید که: «نه، این نامبرده نمی تواند عزت سینما باشد.» و سپس ذهنش می چربد به سمت عزت پورقاز که خب قاعدتا او خیلی هنر کند، می شود: «عزت فوتبال ایران» که تازه آن هم اگر «عزت الله جانملکی» بگذارد. بعد آدم با خودش می گوید دیگر چه عزت هایی داریم؟ دست آخر یادش می آید که عزت الله انتظامی را داریم اما چند سالی هست که سکی به او در فیلم هایش بازی نمی دهد ولی به هر حال لقب دادن که کنتور نمی اندازد و هزینه ای ندارد.

از این لقب ها زیاد هست؛ مثلا به فاطمه معتمد آریا اخیرا گفته اند: «سیمین سینمای ایران» که اشاره دارد به نام مخفی این بازیگر که در خانه صدایش می زنند سیمین! باز هم داریم؛ مثلا «گوهر سینمای ایران» که طبیعتا باید لقب «گوهر خیراندیش» باشد ولی «باران سینمای ایران» نداریم که اگر داشتیم، می شد آن را به باران کوثری داد.

کاش جواد خیابانی هم در سینما فعالیت داشت. جواد یک بار در برنامه هفت حاضر شد و از دغدغه ها و علاقه های سینمایی اش پرده برداشت و اعلام کرد که آخرین بار فیلم آژانس شیشه ای را در سینما دیده است؛ اما دقایقی بعد سوتی داد و گفت به خاطر فیلم «شیار ۱۴۳» در سینما گریه کرده است. با این حساب می شود به او لقب «جواد سینمای ایران» را اهدا کرد.

مال بابای مان که نیست؛ بیک ایمانوردی و نعمت الله آغاسی هم «یک خوش دست، یک خوش صدای سینمای ایران» بودند. محمدرضا شریفی نیا هم «خوش تیپ سینمای ایران» است که در فیلم ها همه خانم ها دوست دارند با او ازدواج کنند یا قبلا با ایشان ازدواج کرده اند و الان سرشان هوو آمده است. به خانم ژاله علو می گوییم «مادر سینمای ایران» که البته با این لقب در حق خانم ثریا قاسمی که یک عمر در فیلم های ایرانی با سینی چای جلوی دوربین حاضر شد و دیالوگ طلایی «پدر و پسر خوب با هم خلوت کردید» را گفت، اجحاف شد.

استاد جمشید مشایخی که خودش «پدر سینمای ایران» است یک مدت گیر داده بود که به خاطر کامنت های توهین آمیز ایرانی ها در اینستاگرام لیونل مسی، شخصا برای عذرخواهی از او به آرژانتین برود و «کتف های مسی را ببوسد». پدر سینمای ایران یک بار لقب «سعدی سینمای ایران» را به مرحوم علی حاتمی اهدا کرد. گفتیم علی حاتمی، یاد لیلا حاتمی افتادیم که اگر تا الان «لیلای سینمای ایران» لقب نگرفته، واقعا در حقش نامردی شده چون خودش به شخصه در هفت هشت تا فیلم که اسم شان لیلا بوده، بازی کرده است.

یادتان است چند خط بالاتر گفتیم سعدی سینمای ایران؟ حالا گفتیم سعدی سینمای ایران، یاد مولانای سینمای ایران افتادیم. «مولوی سینمای ایران» کسی نیست جز مسعود ده نمکی که پارسال ادعا کرد الگویش در فیلمسازی، مولاناست. اگر در مثنوی مولوی دقت کرده باشید، شخصیت هایی مثل «بایرام باقالی» و «بیژن مرتضوی» را می توانید از دل ۳۰۰ هزار بیت شعر این شاعر بزرگ کشف کنید و در فیلمنامه ها بگنجانید.

«حافظ سینمای ایران» هم داریم که البته چون حافظ ناظری، حافظ موسیقی است و ربطی به سینما ندارد، پس حافظ سینمای ایران نداریم ولی سینما حافظ داریم. ناصرخسروی سینمای ایران ندارم ولی خسروی سینمای ایران داریم که همان مرحوم خسرو شکیبایی خودمان است.

«مرد هزار چهره سینمای ایران» هم لابد داریم؛ البته اکبر عبدی غیر از این لقب، لقب های دیگری نیز دارد؛ «مثل «به اندازه هیکل اون یارو خواستگار عربستانیه، آزمایش مدفوع دهنده سینمای ایران!»


منبع: برترنها

این الماس صورتی رکورد فروش جهان را شکست (+عکس)

به گفته مسئولین حراجی ساتبیز، ستاره صورتی یکی از درشت ترین الماس‌های صورتی جهان است که تاکنون توسط موسسه گوهرشناسی آمریکا ثبت شده است.

یکی از درشت‌ترین الماس‌های صورتی جهان معروف به “ستاره صورتی” رکورد جدیدی در بهای جواهرات از خود برجای گذاشت.

به گزارش ایران  به  نقل از خبرگزاری آسوشیتدپرس؛ یکی از درشت ترین الماس‌های صورتی جهان در حراجی ساتبیز هنگ کنگ به قیمت ۷۱ میلیون و ۲۰۰ هزار دلار به فروش رسید و رکورد جدیدی در بهای جواهرات از خود برجای گذاشت.

این الماس صورتی بیضی شکل که به “ستاره صورتی” معروف است ۵۹٫۶ قیراط وزن دارد و حراج آن با رقم اولیه ۶۰ میلیون دلار آغاز شد.

به گفته مسئولین حراجی ساتبیز، ستاره صورتی یکی از درشت ترین الماس‌های صورتی جهان است که تاکنون توسط موسسه گوهرشناسی آمریکا ثبت شده است.

این الماس صورتی سه سال پیش در حراجی ساتبیز ژنو به قیمت ۸۳ میلیون دلار به فروش رسید ولی ناتوانی خریدار در پرداخت بهای آن موجب لغو خرید این الماس شد.


منبع: عصرایران

تفنگ خلاقانه ای که با قطرات اشک کار می کند

در حال حاضر پیشرفت علم و فناوری سرعت بسیار زیادی به خود گرفته و هر روز شاهد اختراع محصولی جدید در گوشه کنار دنیا هستیم. در این میان دستگاه هایی پدید می آیند که دیدنشان هر کسی را به حیرت وا می دارد. ما نیز در این مقاله قصد داریم به یکی از همین موارد بپردازیم.

«یی فِی چِن» دانشجویی است که از دانشگاه آیندهوون هلند فارغ التحصیل شده است. وی در هفته طراحی آلمان، تفنگی را به نمایش گذاشته که قطرات اشک جمع آوری شده را شلیک می کند. او در تایوان به دنیا آمده و همواره با معلم های خود مشکل داشته است. این مسئله هنگامی که او برای گذراندن دوره کارشناسی ارشد به کشور هلند مراجعه کرد نیز کاملا نمایان بود.

تفنگ خلاقانه ای که با قطرات اشک کار می کند 

وی در رابطه با زندگی خود می گوید: “سختی های زندگی کردن به عنوان یک خارجی در کشوری دیگر، فشار زیادی در محیط درسی ایجاد می کند. این فشارها تا ۱۸ ماه ادامه داشت تا اینکه در یکی از ارائه های میان ترم به اوج خود رسید.”

یکی از معلم ها به او گفت که باید در مدت زمانی کوتاه کارهای بیشتری را حاضر کند؛ مسئله ای که چِن آن را غیر ممکن می دانست. این مسئله و موارد دیگری که برای او پیش آمد، باعث شد که اشک های وی سر یکی از کلاس ها جلوی همه سرازیر گردد. همین مسئله بعدها الهام بخش شد و ایده ساخت تنفگ یاد شده را در ذهن چن شکل داد.

تفنگ خلاقانه ای که با قطرات اشک کار می کند 

برای استفاده از این اسلحه باید سه مرحله طی شود: کاربر در ابتدا ماسکی همراه با ظرف سیلیکونی را می پوشد تا اشک ها جمع گردند. سپس اشک ها در یک بطری منجمد می شوند همه چیز برای شلیک اشک های یخ زده مهیا خواهد شد. ویدیوی زیر چگونگی کارکرد اسلحه را به شما نشان خواهد داد. از شما دعوت می کنیم به تماشای آن بنشینید.

در صورت پخش نشدن ویدئو بر روی تصویر زیر کلیک کنید.

تفنگ خلاقانه ای که با قطرات اشک کار می کند 


منبع: برترنها

سکانس های ماندگار سینما (۶۱)

برترین ها: آوای موسیقی ( The Sound of Music)، (که در ایران با عنوان اشک‌ها و لبخندها شناخته شده است) فیلم موزیکال سال ۱۹۶۵ به کارگردانی رابرت وایز و با بازی جولی اندروز و کریستوفر پلامر است.

ترانه‌های این فیلم را راجرز و هامرستاین، زوج آهنگساز آمریکایی ساخته‌اند و فیلمبرداری آن در زالتسبورگ اتریش و باواریا در آلمان غربی و همچنین در استودیوی فاکس قرن بیستم در کالیفرنیا انجام شده‌است. فیلم در تاریخ ۲ مارس ۱۹۶۵ در آمریکا منتشر شد. با توجه به محدودیت‌هایی که در اکران وجود داشت این فیلم توانست با موفقیت بزرگی در گیشه مواجه شود و به عنوان پرفروشترین فیلم تاریخ در زمان خود دست یافت و تا پنج سال این مقام را حفظ کرد. این فیلم به شدت پرطرفدار بود و توانست رکورد باکس آفیس را در ۲۹ کشور بشکند. همچنین این فیلم توانست پنج جایزه اسکار را نیز از آن خود کند. در سال ۱۹۹۸ نیز بنیاد سینمای آمریکا این فیلم را به عنوان چهارمین فیلم برتر موزیکال تاریخ انتخاب کرد.

بخش بزرگی از داستان و فیلم‌نامه برگرفته از وقایع حقیقی هستند که در سال ۱۹۳۸ میلادی در شهر زالتسبورگ اتریش اتفاق افتاده‌اند. ماریا دختر جوانی که در صومعه زندگی می‌کند و داوطلب راهبه شدن است، عاشق رقص و آواز است. راهبه مسؤل او وی را برای سرپرستی فرزندان کاپیتان بیوه «فون تراپ» انتخاب کرده و او را به منزل ایشان می‌فرستد… ماریای سبک بال در مدت کوتاهی بچه هارا تشویق به آواز خواندن کرده و دل آنها را زود بدست میاورد. کاپیتان فون تراپ که مردیست جدی و خشک، در ابتدا از کارهای ماریا خوشش نمی‌آید و بدبین است… او در این زمان با خانمی اشرافی که از بچه‌ها بدش می‌آمد، در شهر وین رابطه دوستی داشت… ولی عاقبت کاپیتان عاشق ماریا شد. در این بین موضوع الحاق کشور اتریش به آلمان پیش آمد و ارتش آلمان فون تراپ را به خدمت فراخواند ولی او مخالفت خود را اعلام کرد و ارتش آلمان نازی او را تحت تعقیب قرار داد… فون تراپ تصمیم گرفت با بچه‌ها و ماریا از راه سوئیس به ایالات متحد آمریکا فرار کند…

«آوای شادی» یکی از بهترین سکانس های موزیکال در تاریخ سینمای جهان است که با ترانه های راجرز و هامرستاین در یادها باقی میماند و نماهای دشت و کوه و شهر در این سکانس دیدنیست؛ ترانه های فیلم در تضاد جنگ جهانی دوم می باشد و یادآور اشک ها و لبخند هایی است از آن دوران.

در صورت پخش نشدن ویدئو بر روی تصویر زیر کلیک کنید.

 سکانس های ماندگار سینما (61)


منبع: برترنها

طنز؛ آسیب شناسی پیج های کم لایک

با وجود تمام فرهیختگی و عینک گردی که دارم زندگی ام دارای وجوه تاریکی است. از آن وجوهی که فقط در خلوت آدمی با خودش رخ می نماید. قضیه خیلی بغرنج تر از داشتن دستگاه گوارش است؛ آن قدر که اساسا هیچ دستگاهی زیر بار این وجه منفی نمی رود.

بی قانون؛ ضمیمه طنز روزنامه قانون – سعیده حسنی: با وجود تمام فرهیختگی و عینک گردی که دارم زندگی ام دارای وجوه تاریکی است. از آن وجوهی که فقط در خلوت آدمی با خودش رخ می نماید. قضیه خیلی بغرنج تر از داشتن دستگاه گوارش است؛ آن قدر که اساسا هیچ دستگاهی زیر بار این وجه منفی نمی رود.

اعتراف به این واقعیت که در کنار دغدغه دموکراسی، خشک شدن تالاب ها، گرم شدن کره زمین، انقراض پنگوئن ها و ته سیگارهای توی جنگل، نگران تعداد لایک های اینستاگرامم هم هستم، دردناک است.

دست خودم هم نیستم مدام فرهیخته درونم سرکوفت می زند که پس چه شد آن همه پز روشنفکری؟ سیبیل که نداری، از عینک گردت خجالت بکش اقلا. اما کودک درون با یک «برو بینیم بابا» وارد اینستا شده از کتاب تاریخ اخلاقی قرن بیستم کنار ماگی که عکس شاملو رویش نقش بسته عکس گرفته و در معرض دید عموم قرار می دهد تا فرهیختگی اش را پر کند اما بعد از گذشت یک ساعت و تنها ۲۰ لایک او کاملا سرخورده می شود.

آیا حقیقتا فرهیختگی و شاخیت در اینستاگرام رابطه عکس دارند؟ اصلا چه رابطه ای بین این دو هست؟ آیا نقطه بهینه ای وجود دارد که فرد بتواند در آن واحد هم فرهیخته باشد، هم شاخ؟ ما نمودار فرهیختگی و شاخ بودن بر حسب زمان را رسم کرده و با هم قطع دادیم، حتی مشتق گرفتیم و مساوی صفر قرار دادیم و کارهایی از این قبیل تا به نقطه اپتیمم رسیدیم.

یعنی حدی از فرهیختگی که لایک خورش هم خوب است. نتایج حاصل از این محاسبات را به صورت نکاتی کاربردی در زیر آورده ایم. امید است که راهگشای آنانی باشد که حاضر نیستند لایک خور بودن را فدای فرهیختگی فیک کنند.

از حالت پرایوت خارج شوید: اگر جزو آن دسته افرادی هستید که تا زمان رویت اصل کارت ملی، کپی تمام صفحات شناسنامه، عقدنامه والدین و دو ضامن معتبر و حداقل ۲۰ دوست مشترک کسی را اکسپت نمی کنید، خب طبیعی است که تاکنون در زمره شاخ ها قرار نگرفته اید. ریلکس باش عزیزم!

دوربین RLSD تهیه کنید: شما از شلغم با این دوربین ها عکس بگیر، شبیه توت فرنگی در تصویر ظاهر می شوند. این دوربین ها به عکس شما عمق داده و باعث می شوند وقتی عکس از آثار سرماخوردگی تان می گذارید، شبیه یک فعال مبارزه با ویروس ها به نظر برسید.

دوستی دارای دوبین IRLSD اختیار کنید: اگر خودتان از این دوربین ها ندارید سعی کنید دوستی داشته باشید که از این ها داشته باشد. در ادامه در راستای تحکیم روابط با آنها گام بردارید. با آنها به دامان طبیعت بروید تا از شما عکس بگیرند. سپس عکس مثلا حواس تان نیست تان را با یک شعر در اینستاگرام قرار دهید.

ظروف گل گلی + خوردنی + کتاب + واترمارک: این یک ترکیب کاملا امتحان پس داده است. در موارد متعددی مشاهده شده فرد با این فرمول توانسته از یک کاربر ساده به یک کاربر شاخ ارتقا پیدا کند. مهم حفظ ترکیب است، فرقی بین کتاب رکسانای مودب پور و عامه پسند بوکوفسکی نیست. کپشن هم اهمیتی ندارد. شعر اخوان باشد یا دستور تهیه غذا. مهم واترمارک عکس است و استفاده از ظروف گل گلی با هشتگ های بی ربط.


منبع: برترینها

طنز؛ چطور زودتر از بقیه نان بگیریم؟!

بی قانون؛ ضمیمه طنز روزنامه قانون – مهرداد صدقی: برای این کار تکنیک های مختلفی وجود دارد که اجرای هر کدام بستگی به میزان پشتکار، رو و اعتماد به نفس شما و البته هیکل و زور بازوی آدم های توی صف دارد.

تکنیک اول

در بعضی نانوایی ها به تعداد تک تک آدم ها صف برای رسیدن به نون وجود دارد. یکی برای یک دانه ها، یکی برای دوتایی ها، یکی هم برای سه تایی ها. خوشبختانه برای اینکه کری خوانی پیش نیاید برای شش تایی ها و چهارتایی ها صف جدا نگذاشته اند. البته چون صف خانم ها هم جداست تعداد صف ها ماتریسی می شود و باید این تعداد صف را در هم ضرب کرد. در مجموع در این تکنیک بهتر است جوری در صف بایستید که تا لحظه آخر مشخص نشود در کدام صف ایستاده اید.

حتی می توانید اینجوری مثل رونالدینیو به یک طرف نگاه کنید و بعد یواشکی در لحظات آخر در آن صف دیگر که خلوت تر است خودتان را به شیوه اسمزی نفوذ بدهید.

تکنیک دوم

اگه در خانه تان بچه زیاد است، باید دسته جمعی ترانسفرشان کنید به نانوایی و آنها را توی صف های مختلف عین توزیع فیشر پخش کنید. البته اگر توی صف یک دانه کسی نبود، همه به ها می توانند درهمان صف عین جوجه های سیخ جوجه کباب پشت سر هم بایستند. فقط باید معلوم نشود با هم هستند وگرنه ممکن است به جای جوجه کباب به کباب کوبیده تبدیل بشوند.

تکنیک سوم

همان اول در حالی که سرتان را به نشانه تاسف تکان می دهید، با صدای بلندی خطاب به مخاطب فرضی و نامرئی داد بزنید: «آقای محترم لطفا صف رو رعایت کن» بعد کم کم در حالی که نیم کلاچ نیم کلاچ خودتون را جلوتر می برید همچنان از بی فرهنگی بعضی ها انتقاد کنید.

تکنیک چهارم

در لحظاتی که نان دارد تمام می شود صف موجودیت خودش را از دست می دهد و نوبت و حق تقدم با کسی است که دستش درازتر است. در این لحظات بهتر است روی پنجه پاها بایستید و در حالی که از دیگران به عنوان تکیه گاه استفاده می کنید با زاویه ۴۵ درجه خودتان را به سمت شاطر پرتاب کنید. در این روش حواس تان باشد که آدم قلدری توی صف نباشد وگرنه به خاطر ضربه وارده شاید ناخواسته با زاویه ۱۸۰ درجه روی زمین دراز بکشید.

تکنیک پنجم

اجرای این تکنیک دو نفره است. نفر اول توی صف می ایستد و به دیگران جملات قصاری راجع به فرهنگ گذشت و گذشته پر افتخار می گوید. بعد از چند ثانیه نفر دوم وارد می شود و تمارض می کند که حالش خوب نیست. از این حالت نفر اول با صدای بلند و رسایی به بقیه می گوید: «آقا اجازه بدین این بنده خدا زودتر نونشو بگیره حالش خوب نیست.»

تکنیک ششم

این تکنیک با استفاده از جنگ روانی علاقه به چیز مفت، در حالی که یک کاسه آش چند بار مصرف در دست تان گرفته اید، خودتان را یک عابر گذری بی نیاز از نان نشان بدهید و با خونسردی بگویید: «اون پایین آش مفتی می دن، حیف که داره تموم میشه.» ترجیحا از آش ها یا غذاهایی نام ببرید که با نان خورده نمی شوند.

تکنیک هفتم

با ظاهر متفاوت وارد صف شوید و لباس هایی بپوشید که در دیگران سمپات ایجاد می کند و بگویند: «آخِییی طفلی…» مثلا می توانید لباس دامادی بپوشید.

تکنیک هشتم

یک برگ کاغذ دست تان بگیرید که رویش نوشته من مبتلا به یک بیماری واگیردار هستم که از راه ایستادن توی صف هم منتقل می شود.

راستی در اجرای این تکنیک ها ممکن است به نان برسید ولی اگر احتیاط نکنید شاید از نان خوردن بیفتید.


منبع: برترینها

قطعه قطعه کردن اجساد برای جلوگیری از آخرالزمان زامبی!

کشف استخوانهای قطعه قطعه شده و سوخته در گورستانی در انگلستان از این نظریه پشتیبانی می کند که روستاییان قرون وسطی تصور می کرده اند، مردگان می توانند از گور خارج شوند و موجب بیماری، قحطی و مرگ شوند.

قطعه قطعه کردن اجساد برای جلوگیری از آخرالزمان زامبی

این مطالعه جدید نشان می‌دهد، مردم انگلستان در قرون‌وسطی تا چه حد می‌خواسته‌اند، از وقوع آخرالزمان زامبی جلوگیری کنند. تجزیه‌وتحلیل بیش از ۱۰۰ استخوان متعلق به قرن‌های یازدهم تا سیزدهم میلادی، علائمی از بریدن سر، قطع عضو و سوزاندن اجساد را آشکار کرده است.

این قطع عضوها پس از مرگ انجام می‌شده است که نشان می‌دهد، روستاییان در تلاش بوده‌اند از برخاستن مردگان از گور جلوگیری کنند. باستان شناسان همچنین فرضیه‌های جایگزینی را برای این رفتار عجیب مردمان قرون‌وسطی در نظر گرفته‌اند، ازجمله، آدم‌خواری یا ترس از بیگانگان، اما آن‌ها می‌گویند، فرضیه زامبی با شواهد موجود بهترین سازگاری را دارد.

البته این افکار مردم قرون‌ وسطی که در ترس همیشگی از زامبی‌ها زندگی می‌کرده‌اند، خودبه‌خود به وجود نیامده است. درواقع، در بسیاری از متون قرون‌ وسطی راه‌های مقابله با زامبی‌ها، همچون بریدن سر، قطعه‌قطعه کردن اندام و سوزاندن اجساد (زامبی بالقوه) شرح داده‌شده است. مردمان قرون‌ وسطی بر این باور بودند که نیروی اهریمنی می‌تواند در یک فرد مُرده ریشه بدواند، به‌ویژه در میان کسانی که در زمان زندگی مرتکب اعمالی بد و یا موجب ایجاد دشمنی شده‌اند.

قطعه قطعه کردن اجساد برای جلوگیری از آخرالزمان زامبی
بازسازی هنری روستای وارام پرسی

این مطالعه توسط تیم مشترکی از موسسه تاریخی انگلستان و دانشگاه ساوتهمپتون انجام گرفت. این محققان ۱۳۷ استخوان را که از حفاری گورستانی کشف شده، مورد تجزیه و تحلیل قرار داده‌اند. این گور در روستای قرون وسطی وارام پرسی، انگلستان، جایی که اکنون روستای متروکی در شمال یورک شایر است، واقع شده بود.

 این استخوان‌ها متعلق به ۱۰ فرد مختلف، زن و مرد بین سنین ۲ تا ۵۰ سال هستند. در این استخوان‌ها علائم شکستگی استخوان‌ها، سوزاندن و قطع اعضای بدن و سر با چاقو وجود دارد.

یک فرضیه محتمل بیان می‌کند، این بقایای استخوانی متعلق به گروهی از افراد بیگانه بوده‌اند که می‌تواند نشان دهنده شیوه غیرمعمول تدفین آن‌ها باشد. اما آلیستر پایک باستان‌شناسی از دانشگاه ساوتهمپتون و یکی از محققان این مطالعه، معتقد است، این فرضیه چندان با شواهد سازگار نیست.

قطعه قطعه کردن اجساد برای جلوگیری از آخرالزمان زامبی
علائم چاقو در سطوح خارجی دنده‌ها

پایک می‌گوید:”ایزوتوپ‌های استرانسیم موجود در دندان‌ها، شرایط زمین‌شناسی دوره‌ای که دندان‌های فرد شکل‌گرفته‌اند را به‌خوبی آشکار می‌کند. تطابق ایزوتوپ‌های دندان‌ها و زمین‌شناسی وارام پرسی نشان می‌دهد، این افراد در منطقه‌ای نزدیک به‌جایی که دفن شده‌اند (احتمالا در روستا) بزرگ شده‌اند. این موضوع شگفت‌آوری برای ما بود، چراکه ابتدا تصور می‌کردیم، رفتارهای غیرمعمولی که نسبت به اجساد انجام‌شده، بیشتر به دلیل بیگانه بودن این افراد بوده است. “

وی در ادامه گفت:”بنابراین، این فرضیه که استخوان‌های وارام پرسی، بقایای به‌جای مانده از اجسادی هستند که برای جلوگیری از زنده شدن دوباره، سوزانده و قطعه‌قطعه شده‌اند، بهترین سازگاری را با شواهد دارد.”

همچنین ممکن است، روستاییان در زمان قحطی به آدم‌خواری متوسل شده باشند، اما بازهم شواهد با این فرضیه سازگار نیست. چراکه، علائم چاقو در بقایای استخوانی به‌جای مانده از آدم‌خواری در نواحی پیوست عضلات اصلی و یا مفاصل پا وجود دارد، اما در این مورد، علائم چاقو بیشتر در نواحی سر و گردن قرار دارند.

سایمون مایز، یکی از محققان این مطالعه می‌گوید: “این (بقایای استخوانی) سویه تاریکی از باورهای قرون‌ وسطی را به ما نشان می‌دهد و تصویر واضحی از تفاوت دیدگاه‌های قرون‌ وسطی نسبت به دور کنونی فراهم می‌کند.”

قطعه قطعه کردن اجساد برای جلوگیری از آخرالزمان زامبی
بخشی از جمجمه که در آن علائم سوختگی به‌خوبی مشخص است

باوجودی که این بقایای استخوانی نخستین شواهد خوب باستان‌شناسی برای اثبات این فرضیه محسوب می‌شوند؛ اما هنوز هم تا حدی شواهدی فرعی محسوب می‌شوند. این امکان وجود دارد که این افراد مجرم بوده باشند و به گروه مشابهی تعلق داشته‌اند. همچنین ممکن است، بریدن اعضای بدن بخشی از یک عمل آیینی ناشناخته و احتمالا مختص این روستا بوده باشد. برای اثبات این فرضیه‌ها، باید شواهد بیشتری از گورستان‌ها و متون موجود از آن دوران جمع‌آوری شود.

یافته‌های این محققان در نشریه “Journal of Archaeological Science “منتشرشده است.


منبع: برترینها

طنز؛ ذکر شیخنا و مولانا کریستیانو رونالدو

بی قانون؛ ضمیمه طنز روزنامه قانون – حسام حیدری: آن کمی تُخس و کمی مغرور، آن فوتبالیست مشهور، آن مهاجم رئال، آن مخالف الکل و ابتذال، آن لقبش زنبور کوچک، آن وروجک، آن پسر گریه رو، آن چون هلو در گلو، آن رقیبش مسی، آن آسیب دیدگی فینالش اساسی، آن تیزپای بی همتا، آن نامزد سابقش مورد احترام همه ما، آن پاس ندهنده تک رو، شیخنا و مولانا کریستیانو رونالدو دوس سانتوس آویر (زیدا… سیکس پکهالی سِون پکه) از مشایخ و کبار پرتغال بود و مجاهده تمام و رکوردهای فراوان داشت و سرعتش مثل بمب پلاتونیم بود و وقتی گل می زد، قطعا در استادیوم بود.

در ابتدای کار او آورده اند که زل می زد و به مقابل دبیرستان دخترانه می شد و شماره می داد و چون گشت از راه می رسید فرار می کرد مولانا الکس فرگوسن (هو یحب البایودنت … با طعم نعنا) از آنجا می گذشت، او را دید که چه نیکو می دود و فرار می کند و به طرفه العینی استعدادش کشف کرد. پس از شیاطین سرخ شد و پس از آن ۹۶ میلیون یورو گرفت و در جیب گذاشت و به رئال مادرید رفت.

در خبر است که بین او و مولانا لئو مسی رقابتی سخت در جریان بود و کشاشی عظیم داشتند. مولانا جواد خیابانی را گفتند: «چه گویی در باب این دو که از بزرگان فوتبالند؟» گفت: «مسی خیلی بهتر از کریس رونالدو است… ولی انصافا رونالدو هم چیزی از مسی کمتر نداره.» و به این صراحت گفت و حقا که راست گفت.

گویند که از شوره سر تنفر داشت و شامپو ضد شوره کلیر می زد و به خیابان می شد و مردم از او عکس می گرفتند و هر چقدر زوم می کردند هیچ شوره روی سرش معلوم نبود و این از عجایب بود. مریدی او را گفت: «واقعا شامپو کلیر این قدر خوبه؟» گفت: «به پای پرژک با عصاره تخم شبدر و یونجه نمی رسه، ولی ای بد نیست.»

نقل است که چون خبر نامزدی اش آمد، مریدان ایرانی به سمت گوگل دویدند و «نامزد رونالدو عکس خفن بترکون» را سرچ کردند و پس از مشاهده عکس ها دست روی دست کوبیدند و گفتند: «خیلی کلکی کریس» و چون خبر جدایی شان رسید تا هفت روز عکس ها را ریویو کردند و آه کشیدند و تاسف خوردند از باب سستی بنیان خانواده در جوامع غربی. رحمه ا… علیهم.

گویند اهل کرامت بود و معجزات فراوان داشت. نقل است که چون گل می زد و پیراهن خود به نشانه شادی بیرون می کرد، ناگاه چندین آباژور در اطراف تصویر ظاهر می شد و ورزشگاه را روشن می کرد و این از عجایب روزگار بود.

او را گفتند: «مریدانی در نوع شادی پس از گل در طریق شمایند و تقلید شما می کنند.» گفت: «این دوستان در بهترین حالت یه دستگاه زیراکس دست دوم هستن… کاپی خوب نیس… ما کاپی نمی خوایم.»

آورده اند که مریدان زیادی در ایران داشت و آرایشگاه های مردانه فقط دو مدل موی «کریس رونالدویی» و «هاشم بیک زاده ای» داشتند و کسی جز این دو حالت موی پیرایش نمی کرد. چون در مسابقات یورو عدونا دیمیتری پایت (لعنت ا… علیه) بر او خطا کرد، مریدان به پیجش ریختند و فحش ها دادند و ناسزاها گفتند در حد سان آوداگ و روی پای کریس زرده تخم مرغ و دارچین گذاشتند تا بهبودی حاصل شد.

و او همان است که مولانا فردوسی پور در باب او گوید: «او لا لا… چه گل بزنیه این کریس» و مولانا افخمی گوید: «برنامه ما خیلی طرفدار داره… همین آقای رونالدینیو… فکر می کنی برا چی شماره هفت می پوشه؟»

و در آخر کار او آورده اند که چون او را وفات نزدیک شد، به سرش ندا آمد: «که برخیز و آن خط ریش سوزنی درست کن که بر روی زمین نیز ده سال است که از مد افتاده چه برسد به آسمان ها» و درست کرد و ساعتی نگذشت که رفت. رحمه ا… علیه.


منبع: برترنها

ساخت خانه ۵۰ متری متحرک با دیوارهای شفاف (+عکس)

این خانه سه طبقه Breathe نام گرفته و با همکاری شرکت معماری SO-IL ارائه شده است. می توان این خانه را به راحتی در یکی از مرکز شلوغ شهری ساخت و در صورت نیاز آن را به نقطه ای دیگر منتقل کرد.

یک خودروساز انگلیسی که به تولید خودروهای کوچک و ارزان مشهور است این بار خانه ای کوچک و به مساحت ۵۰ متر مربع در ایتالیا به نمایش گذاشته است.

به گزارش  مهر به نقل از نیواطلس، شرکت  Mini به ساخت خودروهای کوچک، کم مصرف و ارزان شهرت دارد. اما این شرکت در سال های اخیر فعالیت های خود را گسترش داده و علاوه بر ارائه طرح های اولیه از خودرو، درحوزه مسکن و کمپینگ نیز طرح هایی عرضه کرده است. این طرح ها  در حقیقت راه حل هایی هوشمندانه برای ساکنان  شهری است که با مشکل کمبود فضا دست و پنجه نرم می کنند.

آخرین  طرح Mini Living هفته جاری در میلان پرده برداری شد که یک خانه سه طبقه حافظ محیط زیست با مساحت ۵۰ متر مربع است.

این خانه سه طبقه Breathe نام گرفته و با همکاری شرکت معماری SO-IL ارائه شده است. می توان این خانه را به راحتی در یکی از مرکز شلوغ شهری ساخت و در صورت نیاز آن را به نقطه ای دیگر منتقل کرد.

 قالب خانه فلزی و انعطاف پذیر است. همچنین روکشی شفاف دارد. این خانه شش اتاق جداگانه و یک باغچه مسقف دارد.

در طبقه اول آشپزخانه و اتاق نشیمن قرار دارد. از آنجا که قالب خانه را می توان تغییر داد، هر طبقه از خانه را می توان با توجه به تعداد ساکنان آن تقسیم بندی کرد. 

جالب آنکه دیوارهای داخلی این خانه چندان ضخیم نیستند. در حقیقت آنها از جنس پارچه ای مخصوص ساخته می شوند تا نور خورشید وارد خانه شود. بنابراین حرکات و فضای داخلی خانه برای تمام ساکنان آن قابل مشاهده است.

البته علاوه بر دیوارهای داخلی خانه، کل روکش ساختمان نیز تاحدودی شفاف است.

از سوی دیگر اگر فضایی که خانه در آن برپا شده دیگر آزاد نباشد یا ساکنان بخواهند مکان زندگی خود را تغییر دهند می توان به راحتی خانه سه طبقه را جمع آوری کرده و در نقطه ای دیگر ساخت!

این طرح هم اکنون در نمایشگاه Salone del Mobile  میلان به نمایش درآمده است.


منبع: عصرایران

افتتاح پنجمین برج بلند جهان در کره جنوبی (+عکس)

این آسمان خراش ۱۴ متر از برج مرکز تجارت جهانی وان در نیویورک مرتفع‌تر است.

پنجمین برج بلند جهان در کره جنوبی هتل هفت ستاره‌ است که ۱۲۳ طبقه دارد.

به گزارش  فارس، پنجمین برج بلند جهان که به تازگی افتتاح شده است در کره جنوبی قرار دارد و با طراحی منحصربه‌فرد خود بی‌نظیرترین آسمان خراش دنیا به حساب می‌آید.

این برج بلند که ۱۸۱۹ فوت ارتفاع دارد در سئول قرار گرفته و در واقع هتل ۷ ستاره‌ای است که ۱۲۳ طبقه را شامل می‌شود.

شکل مخروطی پنجمین برج بلند جهان با الهام از سرامیک‌های سنتی کره جنوبی و هنر خوش‌نویسی این کشور طراحی شده است.

در بالاترین نقطه از این برج شیشه‌ای، سکوی رصدی ایجاد شده‌ است و به منظور کاهش آلودگی‌های زیست‌محیطی، در بنای این برج از صفحات خورشیدی، توربین‌های بادی و سیستم بازیافت آب استفاده شده‌ است.

این آسمان خراش ۱۴ متر از برج مرکز تجارت جهانی وان در نیویورک مرتفع‌تر است.

بلندترین آسمان خراش جهان، برج خلیفه در دوبی است که در سال ۲۰۱۰ ساخته شده و ۲۷۱۷ فوت ارتفاع دارد.


منبع: عصرایران