مجسمه مریم مقدس گریه کرد (+عکس)

باشگاه خبرنگاران – یک کشیش آرژانتینی بعد از اینکه اعلام شد مجسمه مریم مقدس در خانه یکی از شهروندان شهر سن خوزه خون گریه کرده است، تحقیقاتی را راه انداخت.

تا به حال صدها نفر از کشیش‌ها و چندین نفر از مردم عادی از این مجسمه کوچک که در خانه یکی از شهروندان استان سالتای آرژانتین قرار دارد و از گوشه چشم‌هایش یک مایع قرمز رنگ پایین ریخته است که گفته می‌شود، اشک خون است، دیدن کرده‌اند اما دلیلی برای این خون گریه کردن ارائه نشده است.


منبع: عصرایران

۱۲ جانور نادر که احتمالا چیزی در مورد آن ها نشنیده اید

مادر طبیعت همیشه برای شما سورپرایزهای جدیدی دارد. بسیار سخت است که بگوییم چه تعداد جانور عجیب و کمیاب در طبیعت زندگی می کنند. در ادامه ی مطلب شما را با تعدادی از حیوانات کمیابی که به احتمال فراوان تاکنون چیز زیادی در مورد آن ها نشنیده اید آشنا خواهیم کرد. تنوع در زیبایی های طبیعت هیچ وقت دست از متعجب کردن ما برنخواهد داشت.

۱- ایلی پیکا

12 جانور نادر که احتمالا چیزی در مورد آن ها نشنیده اید

ایلی پیکا (Ili Pika) این موجود دوست داشتنی و بسیار کمیاب به «خرگوش جادویی» نیز شهرت دارد. این عکس از ایلی پیکا اولین عکسی است که در ۲۰ سال اخیر از این حیوان گرفته شده و اولین نمونه از این جانور زیبا در کوهستان های تیان شان در کشور چین دیده شد.


۲- قورباغه ی پینوکیو

12 جانور نادر که احتمالا چیزی در مورد آن ها نشنیده اید

این قورباغه که به «قورباغه ی درختی بینی میخی» نیز شهرت دارد در هنگام احساس خطر یا برای جلب کردن جفت ماده ی خود بینی پینوکیویی خود را به سمت جلو می کشد.


۳- میمون بینی بریده

12 جانور نادر که احتمالا چیزی در مورد آن ها نشنیده اید

این پستاندار بسیار کمیاب در سال ۲۰۱۰ در بروما (Burma) ی شمالی در میانمار پیدا شد. به خاطر بینی عجیبی که دارد، این میمون معمولا در هنگام باریدن باران همیشه عطسه می کند.


۴- ماهی دست دار صورتی

12 جانور نادر که احتمالا چیزی در مورد آن ها نشنیده اید

چندین سال پیش محققان ۱۴ گونه ماهی را با باله هایی شبیه دست انسان شناسایی کردند. در حال حاضر ۹ گونه از این ماهی ها در خطر انقراض قرار دارند.


۵- خفاش های سفید هندوراسی

12 جانور نادر که احتمالا چیزی در مورد آن ها نشنیده اید

این رفقای سفید کوچولو و دوست داشتنی خفاش های سفیدی هستند که در یک خیمه ای که از برگ درخت هلیکونیا (Heliconia) ساخته شده زندگی می کنند. غذای این خفاش ها انواع میوه بوده و طول آن ها از ۵ سانتیمتر فراتر نمی رود.


۶-  اختاپوس دامبو یا گریمپوتیوثیس

12 جانور نادر که احتمالا چیزی در مورد آن ها نشنیده اید

این جانور عجیب و غریب که در اعماق دریا زندگی می کند دو باله در بافت بین پاهایش دارد که به دلیل شباهت شان با گوش های فیل های پرنده ی دامبو (انیمیشن Dumbo) به این اسم مشهور شده اند.


۷- سالپ

12 جانور نادر که احتمالا چیزی در مورد آن ها نشنیده اید

سالپ ها جانوران دریایی پوشش دار پلانکتونی هستند که از دی اکسید کربنموجود در آب تغذیه می کنند. شاید همه ی ما باید از آن ها تشکر کنیم زیرا این جانوران دریایی کوچک مقدار کربن موجود در آب دریاها و هوا را کاهش می دهند.


۸- حشره ی Caedicia چشم صورتی

12 جانور نادر که احتمالا چیزی در مورد آن ها نشنیده اید

این ملخ سبز رنگ دارای چشم های صورتی و شبیه لوبیا در رشته کوه های مولر در یکی از جزایر اقیانوس آرام زندگی می کند.


۹- خرچنگCherax Pulcher

12 جانور نادر که احتمالا چیزی در مورد آن ها نشنیده اید

این خرچنگ رنگارنگ و بسیار زیبا سال گذشته در اندونزی کشف شده است.


۱۰- لاک پشت زال چینی با لاک نرم

12 جانور نادر که احتمالا چیزی در مورد آن ها نشنیده اید

این لاک پشت کوچک از گردن دراز و سوراخ بینی لوله مانند خود برای نفس کشیدن در زیر آب استفاده می کند.


۱۱- خفاش میوه خوار بینی لوله ای نندو

12 جانور نادر که احتمالا چیزی در مورد آن ها نشنیده اید

این خفاش نادر با چشمان مهربان و سوراخ های بینی شبیه لوله در سال ۲۰۰۹ در جنگل های پاپوآ گینه ی نو کشف شد. خفاش نندو به دلیل شباهت عجیبش به شخصیت «استاد جِدای» در مجموعه فیلم های جنگ ستارگان معروف شده است.


۱۲- دلفین رودخانه ای آمازون

12 جانور نادر که احتمالا چیزی در مورد آن ها نشنیده اید

دلفین های جوان رودخانه ای آمازون عموماً رنگ خاکستری روشنی دارند اما رنگ برخی از آن ها با افزایش سن به صورتی تغییر پیدا می کند. این دلفین ها دست آموز نمی شوند و تربیت آن ها بسیار مشکل است بنابراین به سختی می توان آن ها را در اسارت نگه داشت.


منبع: برترنها

طنز؛ ایام یا روزها؟

دهخدا ایستاد نزدیک تخته‌سیاه و گفت: «درس امروز درباره‌ پوشش بدن جانورهاست، مثلا بدن مرغ با پر پوشیده شده» بعد رو کرد به احمدی‌نژاد و پرسید: «حالا شما بگو پوششت چیه؟» احمدی‌نژاد خندید و پاسخ داد: «کاپیشن» کواکبیان فریاد زد: «پوشش احمدی‌نژاد خزه!» دهخدا نگاهی به کاپشن احمدی‌نژاد انداخت و پرسید: «شما توی این گرما چرا کاپشن پوشیدی؟» احمدی‌نژاد خندید و پرسید: «من از شما می‌پرسم، چرا در این ایام باید کاپیشن پوشید؟» دهخدا اخم کرد و گفت: «بهتره به جای ایام بگی روزها» میرسلیم با دلخوری گفت: «می‌شه این‌قدر به پوشش احمدی‌نژاد توجه نکنید؟» رضایی یکهو برخاست و در‌حالی‌که به نقطه‌ای ناپیدا خیره شده بود، گفت: «شرمنده‌ام که دل هوادارانم را شکستم».

دهخدا جا‌خورد و به آرامی از لاریجانی پرسید: «این با کی حرف می‌زد؟» لاریجانی نیشخند زد و پاسخ داد: «والا من درباره‌ این‌گونه امور زیاد سر رشته ندارم، بهتره برین سراغ مشایی». دهخدا سوی نیمکت مشایی رفت و دید روی شقیقه‌اش یک شکوفه گذاشته و مدام با لبخند به بقایی و‌احمدی‌نژاد چشمک می‌زد. دهخدا عصبانی شد و گفت: «خجالت نمی‌کشی گل سر زدی؟» بقایی انگار که عصا قورت داده باشد، گفت: «مشایی درخته، الانم شکوفه داده. در این ایام درختان شکوفه می‌دهند».

دهخدا با خشم گفت: «همین چند دقیقه پیش گفتم که بهتره به جای ایام بگین روزها، مگه پارسیش چشه که از عربیش بهره می‌برین؟» رضایی دوباره از جایش برخاست و با همان حالت پیش گفت: «تو رو خدا ببخشین. من شرمنده‌ محبت شمام. دیگه نشد که بیام». دهخدا با کلافگی از مشایی پرسید: «شما می‌دونی این بنده‌خدا با کی حرف می‌زنه؟» مشایی گردن افراشت و گفت: «من در این ایام با هیچ چیز و هیچ کسی جز احمدی‌نژاد و بقایی ارتباط ندارم و سرم به فتوسنتز گرمه!» این را گفت و شکوفه‌ای از توی سوراخ بینی‌اش آویزان کرد. غرضی فریاد زد: «داره خالی می‌بنده. خودم دیدم داشت یواشکی روی ماشین روحانی آب می‌پاشید و اجی‌مجی لاترجی می‌خوند، اون هم در این ایام پر رقابت». دهخدا فریاد زد: «این چه وضعشه.

چرا هی به جای روزها می‌گین ایام؟ چرا هی حواس من رو از درس پرت می‌کنید؟». بعد رو کرد به روحانی و پرسید: «موضوع درس امروز چی بود؟» روحانی پاسخ داد: «پوشش جانداران» دهخدا لبخند زد و گفت: «آفرین؛ مثلا پوشش ماهی‌ها پولکه، پوشش آدم‌ها هم  پوسته، پس حالا پوشش شما چیه؟» روحانی پاسخ داد: «جهانگیری!» دهخدا نفسی عمیق کشید و پرسید: «شوخی کردی دیگه؟» روحانی لبخند زد و پاسخ داد: «بله، بله» دهخدا گفت: «پس بی‌زحمت کلاس رو اداره کن تا من برم آبی به سر و صورتم بزنم». دهخدا این را گفت و رفت شمال!


منبع: برترنها

راننده کامیون ۷۰ ساله پاکستانی با ۶ زن و ۵۴ فرزند

عبدالمجید مِنگال یک پیرمرد ۷۰ ساله ی پاکستانی است که همراه با ۴۲ دختر و پسر از ۵۴ فرزند خود در شهر کویته ی پاکستان زندگی می کند و شغل او نیز رانندگی کامیون است. وی ۱۲ نفر از فرزندانش را به دلایل مختلف از دست داده و در حال حاضر ۲۲ فرزند پسر و ۲۰ دختر دارد.

عبدالمجید می گوید: ” در دوران جوانی بسیار سرحال بودم و می توانستم برای رفاه خانواده ام سخت تلاش کنم به همین دلیل زن های متعددی گرفتم ولی متاسفانه رفته رفته برخی از فرزندانم را به علت بیماری و فقر از دست دادم. من هنوز هم سخت کار می کنم و توانسته ام شرایط لازم برای تحصیل پسران ارشدم فراهم کنم. اما دیگر پیر شده ام و نشاط جوانی ام را ندارم”.

راننده کامیون 70 ساله پاکستانی با 6 زن و 54 فرزند

عبدالمجید در سن ۱۸ سالگی برای اولین بار ازدواج کرد ولی از آن زمان تاکنون ۵ بار دیگر نیز ازدواج کرده است بدون این که از زنان قبلی اش جدا شود. وی علاوه بر این که در این مدت ۱۲ فرزند خود را از دست داده شاهد مرگ دو تن از زنانش نیز بوده است.

وی در این مورد چنین می گوید: ” آن ها [کودکان] شیر کافی برای خوردن نداشتند و من نیز از عهده ی هزینه ی سنگین آن ها بر نمی آمدم در نتیجه تعدادی از آنان فوت کردند. یکی از همسرانم هنگام وضع حمل همراه با بچه مرد. او مریض بود و چون ما پولی نداشتیم نتوانستیم کاری بکنیم و او مرد. من در آن دوره فقیر و بیکار بودم”.

عبدالمجید تمام عمرش را راننده کامیون بوده و ماهی بین ۱۵٫۰۰۰ تا ۲۵٫۰۰۰ روپیه ی پاکستانی (۱۱۵ تا ۱۹۲ دلار) درآمد دارد. پسر بزرگ او عبدالباری منگال نام دارد که ۳۲ ساله و او نیز مانند پدرش برای تامین مخارج خانواده به شغل رانندگی کامیون روی آورده است. عبدالمجید و پسر ارشدش تنها اعضای خانواده ی او هستند که کار می کنند. درآمد آن ها به سختی کفاف سیر کردن شکم ۵۴ عضو خانواده را می دهد.

این خانواده ی پرجمعیت در یک خانه ی ۷ اتاقه زندگی می کنند و بچه ها هر کدام در اتاق مادر خودشان می خوابند. مردان پاکستانی بر اساس قوانین دین اسلام اجازه دارند تا ۴ زن نیز بگیرند اما برای این کار باید رضایت زنان دیگر را جلب نمایند. با این وجود فعالان حقوق بشر بر این باورند که در خانواده هایی این چنین کودکان و زنان بیشترین آسیب را می بینند.

راننده کامیون 70 ساله پاکستانی با 6 زن و 54 فرزند

اما عبدالمجید می گوید که با تقسیم کردن وقت خود در میان فرزندان و همسرانش و برقراری عدالت در بین آن ها توانسته علاقه ی آن ها را به خود در این سالیان دراز حفظ کند. اکثریت فرزندان او زیر ۱۰ سال سن دارند و کوچک ترین فرزند او نیز یک دختر ۲ ساله به نام بی بی زینب است. او ادعا می کند که زندگی خانواده ی پرجمعیت او کاملا طبیعی پیش می رود.

خانواده ی او بیشتر روزها را مجبورند غذاهای گیاهی یا دال (سوپی تهیه شده از حبوبات) همراه با برنج بخورند. اما در مراسم خاصی مانند اعیاد مسلمانان وی ۳ بزغاله می خرد و خانواده در کنار هم جشن می گیرند. عبدالمجید در این باره می گوید: ” ما معمولا هر وعده  مقداری سوپ دال، سبزیجات و در حدود ۱۰۰ عدد نان روتی (roti) می خوریم. غذای ما همین است. اما یک جوری با این شرایط کنار می آییم. لباس خوب گران است و ما مجبوریم برای لباس بچه ها ۴ تا ۵ تخته پارچه بخریم و با آن ها لباس بدوزیم”.

راننده کامیون 70 ساله پاکستانی با 6 زن و 54 فرزند

عبدالمجید تصدیق می کند که ۱۰ فرزندش به مدرسه نمی روند زیرا او توان تامین هزینه های آنان را ندارد. وی در این باره چنین می گوید: ” من سخت کار می کردم تا بچه هایم بتوانند به مدرسه بروند. پسران بزرگترم سخت در تلاشند که کاری پیدا کنند. آن ها تحصیلاتشان را تمام کرده اند اما بیکارند. من برای تحصیل آن ها سخت تلاش کردم اما تلاش هایم بی نتیجه بوده است چون آن ها بیکار مانده اند. دعا می کنم که هر چه زودتر کاری پیدا کنند”.

عبدالمجید در حالی که پیر شده و توانایی سابق را ندارد اما از درخواست برای کمک های مالی از طرف دولت نیز خودداری می کند. وی ادامه می دهد: “بالاخره راهی برای بزرگ کردن بچه ها پیدا می کنیم”.

در حال حاضر جمعیت پاکستان ۱۹۴٫۹ میلیون نفر تخمین زده می شود و این کشور یکی از بالاترین نرخ های زادوولد را در آسیای جنوبی دارد.


منبع: برترینها

طنز؛ ذکر شیخنا و مولانا محمد غرضی (قدس ا… روحه العزیز)

آن پیرمرد باصفا، آن مهندس بی‌ریا، آن دشمن بمب‌های همه‌کَس کُش، آن درمان اقتصاد ناخوش، آن بچه اصفهان، آن برنی سندرز ایران، آن آخرین بازمانده از دوران دلار هفت تومانی، آن فرشته آسمانی، آن عاشق دولت ضد‌تورم، آن مخالف با هر نوع توهم، آن رجل سیاسی، آن دارای اقدامات اساسی، آن منتقد اقتصاد قرضی، شیخنا و مولانا محمد غرضی (یکه مساوی با بنجاه و بنج) از مشایخ کشورداری بود و صندلی ریاست و وزارت دیده بود و جمله دنیا به دندان مصنوعی‌اش بود و با برعکس کردن دهانش هر حریفی را در مناظره مغلوب می‌کرد. عمری دراز یافته بود و بزرگان طنزنویسی در شأن او مبالغتی تمام دارند و سخن او مقبول همه دل‌هاست و کلید همه مشکل‌ها. نقل است که در ابتدای صباوت به هر کار که می‌شد؛ حقش می‌خوردند و حقوقش کم می‌دادند و چون معترض می‌شد؛ می‌گفتند: «تورم است» و این مبارزه‌اش با تورم به آن جهت است. دیگر روز به خانه شد و تا لنگ ظهر خوابید و چون او را گفتند: «چقدر می‌خوابی، پاشو سر یه کاری برو مرد» گفت: «تا تورم حل نشه هیچ کاری نمی‌شه کرد» و از آن پس به هر سوالی همین پاسخ می‌داد. نقل است مستقل وارد می‌شد و عضو هیچ حزب و گروه و دسته‌ای نبود و چون به مناظره می‌شد؛ می‌گفت: «شما همه… من و پیژامه‌ام».

در خبر است که در پارک محل نشسته بود و با پیرمردهای پارک منچ می‌زد که خبر آوردند صلاحیتش تایید شده. پس به مناظره شد و غوغا کرد و جمله حریفان یکی، یکی نابود ساخت. چندان که جمله مریدان و بینندگان با تلویزیون تماس می‌گرفتند و می‌گفتند: «وقت مهندس غرضی رو بیشتر کنید» و می‌گفتند: «تکرارش ساعت چنده؟» و می‌گفتند: «واقعا جناب خان دیگه نمی‌آد؟» و این از منزلت مقام و فصاحت و بلاغتی بود که در کلام داشت. ‌‌و او را جملات عالی است. گفت: «این یه معدن متروکه، صاحبش حتما فراری شده … تورم پوست اون آدم رو کنده» و گفت: «دراین تصویر دو پدیده شوم می‌بینم» و گفت: «تورم، بدبختی، گرفتاری…» و سر تکان داد و تاسف خورد.

نقل است که چون به توییتر آمد؛ یک تنه لغت «تورم» را ترند جهانی کرد و آن‌قدر از آن بد گفت که خود تورم به زبان آمد و دایرکت رفت و گفت: «داداج، جون هرکی دوست داری بی‌خیال ما شو… رژیم گرفتم، قول می‌دم تک رقمی شم».

نقل است که خسته بود و حال نداشت و چون در مناظرات از پشت میزش تا پشت تریبون خواست رفتن، کل زمانش هدر می‌شد پس برای جلوگیری از اتلاف وقت در طول راه بلند بلند سخن می‌گفت.

در خبر است بعد از اینکه یک‌بار تایید صلاحیت شد ترسش از انتخابات ریخت و کاندیدای همه انتخابات‌ها از مجلس گرفته تا خبرگان می‌شد. او را گفتند: «هدفت از این همه کاندیدا شدن چیست؟»، گفت: «الکی بیشینم خونه که چی بشه؟»

نقل است اگرچه در انتخابات ریاست جمهوری دور قبل رای نیاورده بود ولی برای کام‌بَک آمده بود و این‌بار بی‌خیال تورم شده و می‌خواست به بیکاری قفلی زدن و تهران به پنج استان تقسیم کردن.

در آخر کار او آورده‌اند که «مناظره کردن» را پیشه خود ساخت و در این کار از بزرگان زمانه خود شد و به کشورهای مختلف می‌رفت و برنامه مناظره اجرا می‌کرد و بلیت مناظره‌هایش با قیمت زیاد فروش می‌رفت. اعلی‌ا… مقامه.


منبع: برترینها

این پادشاه بیش از ۱۰۰ همسر دارد (+عکس)

پارس ناز – در این قبیله عجیب پادشاهش از پدرش ۷۲ همسر به ارث گرفته است.

شهر بافوت Bafut در شمال غربی کشور کامرون تنها یکی از مناطقی هست که هنوز تحت فرمانروایی رییس قبیله و با ساختار قدرت سنتی اداره می شود. ساکنان این شهر در اصل در حدود ۴۰۰ سال پیش از سرزمین های جنوبی رودخانه  چاد Lake Chad به این مناطق کوچ کرده و تسلط منطقه را به دست گرفتند.

قبیله  بافوت به محض رسیدن به این منطقه قصری را برای پادشاه خود که به وی Fon of Bafut به معنای پادشاه بافوت می گفتند ساختند و هنوز هم مقبره سه پادشاه نخست قبیله در این قصر قرار دارد. بعدها قصر پادشاه به مکان اخیر امروزی منتقل شد و همه ساله هزاران گردشگر خارجی از آن مشاهده می‌کنند.

این قصر با یک جنگل مقدس احاطه شده و در مرکز شهر قرار دارد. قصر بافوت از ۵۰ منزل تشکیل شده هست که به دور هسته مرکزی و مقدس قصر که مقبره آچوم Achum Shrine نام دارد ساخته شده اند. این منزل ها بعنوان دربار پادشاهی و محل زندگی زنان پادشاه که تعداد آنها به صد نفر می رسد مورد بهره گیری قرار می گیرند.

همگی زنان پادشاه از ابتدا زن وی نبوده اند و وی بعضی از آنان را از پدرش به ارث برده هست. بر اساس سنت های محلی وقتی که پادشاه Fon از جهان می رود جانشین وی تمامی زن ها و فرزندان وی را به ارث می برد. بدین ترتیب در واقع هر پادشاه با مادر خوانده های خود ازدواج میکند و تمامی برادران و خواهران ناتنی اش به دختران و پسران او تبدیل می‌ شوند.

پادشاه کنونی بافوت که یازدهمین پادشاه از خاندان سلطنتی به شمار می آید از پدر خود ۷۲ زن و ۵۰۰ فرزند به ارث برده هست.


منبع: عصرایران

حباب آب خوراکی جایگزین بطری پلاستیکی می شود (+عکس)

برترین ها – احتمالا بزودی بطری های پلاستیکی منسوخ می شوند و این حباب های آب خوراکی باورنکردنی جایگزین آن ها می شوند که توسط یک استارتاپ بسته بندی پایدار در لندن ایجاد شده اند. این حباب ها اوهو نام دارند و با روکش کردن مقداری آب آشامیدنی درون یک غشای خوراکی ساخته شده از عصاره جلبک دریایی ساخته شده اند. در این ایده هیچ چیز اسراف نمی شود و محصول در ۴ تا ۶ هفته اگر مصرف نشود تجزیه می شود.
 
این ایده درخشان توسط جمعی از فارغ التحصیلان مهندسی از RCA و کالج سلطنتی لندن مطرح شده که اولین بار طرح خود را در سال ۲۰۱۳ معرفی کردند. از آن زمان آن ها سخت کار کردند تا رویای خود را به واقعیت تبدیل کنند. باتوجه به اینکه ایالات متحده به تنهایی سالانه ۳۵ میلیارد بطری پلاستیکی استفاده می کند و تجزیه این بطری ها صدها سال طول می کشد به نظر می رسد این ایده ای باشد که هرکسی باید از آن حمایت کند.


منبع: عصرایران

طنز؛ سوسک سیاسی

ساختمان ما مثل همه ساختمان‌ها سوسک دارد. قضیه واقعا بیخ پیدا کرده بود و دیروز همسایه‌ها جمع شده بودند تا چاره‌ای پیدا کنند.  

همسایه طبقه زیر همکف گفت: باید سم‌پاشی کنیم کل ساختمان را.  همسایه طبقه اول گفت: آره جون خودت. پول بدیم بالا بکشی؟ به اسم سم‌‌پاشی بری بچه‌هات رو بفرستی سفر دوباره؟  همسایه طبقه دوم گفت: تهرانه و سوسکش. اصلا اگه تهران سوسک نداشته باشه که تهران نیست. اگه تهران رو دوست داریم نباید دست به ترکیبش بزنیم.  همسایه طبقه سوم درحالی‌که داشت از شلوارش یک سوسک بالا می‌رفت، گفت: ما که سوسک نداریم.  همسایه طبقه چهارم گفت: من معتقد به برخورد رودررو هستم. هر یک سوسکی که ببینم خودم باهاش حسابم را صاف می‌کنم.  همسایه طبقه پنجم گفت: من که میگم باید سم‌پاشی رو تحریم کنیم تا ساختمون رو سوسک برداره و همه‌چیز بریزه به‌هم. 

همسایه طبقه ششم گفت: من الان توییت می‌کنم و مسئولیتم رو انجام میدم. دیشبم دوتا سوسک دیدم تو خونه، سریع یک توییت کردم که کلی لایک خورد.  همسایه طبقه هفتم چیزی نگفت و خودش را پرت کرد پایین.  همسایه طبقه هشتم گفت: همش می‌گید سوسک… سوسک… مسئله اصلی ما توی این ساختمون پشه‌ها هستند.  همسایه طبقه نهم گفت: آهان… جرئت ندارید درباره موش‌ها حرف بزنید که دیوارهامون موش داره. بعد علیه پشه‌ها حرف می‌زنید.  همسایه طبقه دهم گفت: توی خارج به‌ازای هر سوسک به شهروندان یک سوسک‌کش می‌دهند، اینجا چی؟ من که اپلای کردم برم خارج. خود دانید. 

همسایه طبقه یازدهم گفت: اینها با پول نفت جای اینکه به سوسک‌های مردم رسیدگی کنند، پورشه واسه بچه‌هاشون می‌خرند. من که نه پول سم میدم، نه سم‌پاشی می‌کنم، نه جلو سوسک‌ها رو می‌گیرم تا اعتراضم رو به گوش جهانیان برسونم.  همسایه طبقه دوازدهم گفت: ما یه آشنای گردن‌کلف داریم، گفته خودش خونه یکی از مسئولان مهمون بوده، اون‌ها هم سوسک داشتند.  همسایه طبقه سیزدهم گفت: اینها اداشونه. اونها فقط جلو مهمون سوسک میذارن.  همسایه طبقه همکف گفت: پس با سم‌پاشی موافقید؟  همسایه‌ها همه گفتند: نه. ما سم‌پاشی رو تحریم می‌کنیم. جای این هزینه‌دادن‌های الکی باید یکی‌رو بیاریم دیش مرکزی وصل کنه که از شر پارازیت خلاص شیم.


منبع: برترنها

حادثه ای که ۲۷۰ بار از «مادر همه بمب ها» قوی تر بود

همانطور که می دانید، این روزها همه از سلاحی مرگبار و وحشتناک صحبت می کنند. بمب جدید آمریکا که به «مادر بمب ها» شهرت یافته، با انفجاری که در شمال افغانستان ایجاد کرد همه را شگفت زده نمود و به فکر فرو برد. بسیاری گمان می کردند که بمب یاد شده بزرگترین در جهان است و نظیر ندارد؛ هرچند که ما روز گذشته در مقاله ای این موضوع را بررسی کردیم و نشان دادیم که روس ها در این مسئله جلوتر هستند.

جالب است بدانید که انفجار ناشی از مادر بمب ها، بزرگترین در طول تاریخ نبوده و انفجاری وحشتناک تر از آن نیز وجود دارد. در ۶ دسامبر سال ۱۹۱۷ میلادی، یک کشتی در بندر «هالیفاکس نوا اسکوشیا» منفجر شد و طی آن حادثه ای معادل با انفجار ۳ هزار تُن «تی ان تی» رخ داد.

امواج ناشی از این قضیه بیش از هزار نفر را به کام مرگ فرستاد و امواج بسیار عظیم ۱۵ متری ایجاد نمود. بنابراین باید این انفجار را بزرگترین در تاریخ (قبل از بمب های هسته ای) بدانیم. ما در این مقاله قصد داریم موضوع را بیشتر مورد بررسی قرار دهیم. تا پایان همراه باشید.

حادثه ای که 270 بار از «مادر همه بمب ها» قوی تر بود
در دسامبر سال ۱۹۱۷ میلادی، سه سال از آغاز جنگ جهانی اول می گذشت. بندر هالیفاکس که در ساحل شرقی کانادا قرار داشت، نقطه مهمی برای انتقال سربازان و تجهیزات به قاره اروپا به شمار می رفت.
حادثه ای که 270 بار از «مادر همه بمب ها» قوی تر بود
در روز ۶ دسامبر، یک کشتی نروژی به نام «SS Imo» بندر را به مقصد نیویورک ترک گفت. این کشتی از هلند آمده بود تا منابع و تجهیزات را به بلژیک جنگ زده برساند.
حادثه ای که 270 بار از «مادر همه بمب ها» قوی تر بود
به علاوه، قرار بود کشتی فرانسوی به نام مون بلان به اروپا برود و مواد به شدت انفجاری را به این کشور برساند. ۲,۳۶۷ تُن پیکریک اسید، ۶۲ تن پنبه باروتی، ۲۵۰ تُن تی ا تی و ۲۴۶ تُن بنزول، در بشکه هایی پایین عرشه حمل می شدند.
حادثه ای که 270 بار از «مادر همه بمب ها» قوی تر بود
برای خارج شدن از خلیج «Bedford» جایی که کشتی ها لنگر می انداختند، آن ها باید از کانالی باریک عبور می کردند. کشتی نروژی از این کار سر باز زد و در نتیجه به کشتی باری مون بلان برخورد کرد.
حادثه ای که 270 بار از «مادر همه بمب ها» قوی تر بود
اگرچه این برخورد با سرعت پایین انجام گرفت، اما باعث شد که بنزول بریزد و تمامی ذخایر دیگر را مشتعل کند. در نتیجه ۲۹۸۹ تُن تی ان تی منفجر شد و حادثه ای ۲۷۰ بار قوی تر از مادر بمب ها را رقم زد.
حادثه ای که 270 بار از «مادر همه بمب ها» قوی تر بود
امواج ناشی از این انفجار منطقه ای به وسعت ۱۳۱ هکتار را تحت تاثیر خود قرار دادند و اطراف ریچموند را با خاک یکسان کردند. گرمای ناشی از انفجار به شدت بالا بود و دمای آن به ۴۹۸۲ درجه سانتیگراد می رسید. این حادثه تمام آب را تبخیر کرد و امواجی به طول ۱۵ متر به وجود آورد.
حادثه ای که 270 بار از «مادر همه بمب ها» قوی تر بود
شدت انفجار به حدی بود که کشتی نروژی را به ساحل پرت کرد. کشتی باری فرانسوی نیز تکه تکه شد و به کلی نابود گشت. هیچ بخشی از کشتی از انفجار جان سالم به در نبرد.
حادثه ای که 270 بار از «مادر همه بمب ها» قوی تر بود
تنها دو قسمت از مون بلان پیدا شد؛ قطعه ای ۵۱۷ کیلوگرمی از لنگر که ۳۲۰۰ متر آن طرف تر افتاده بود و بشکه ای که در ۴ کیلومتری محل حادثه قرار داشت.
حادثه ای که 270 بار از «مادر همه بمب ها» قوی تر بود
بیشتر بندر هالیفاکس با خاک یکسان شد. بیش از ۱۲ هزار خانه نیز نابود گشتند و یا دیگر غیر قابل سکونت بودند. این مسئله باعث شد که بسیاری از مردم در برابر سرمای آن زمان بدون سرپناه بمانند.
حادثه ای که 270 بار از «مادر همه بمب ها» قوی تر بود
تقریبا تمام شیشه های شهر تا شعاع ۸۰ کیلومتری شکستند. حتی ساختمان های سرپا نیز آسیب بسیار زیادی دیده بودند.
حادثه ای که 270 بار از «مادر همه بمب ها» قوی تر بود
۱۶۰۰ نفر بلافاصله جانشان را از دست دادند. ۳۵۰ نفر نیز بر اثر شدت جراحات وارده کشته شدند. تعداد مصدومین حادثه بیش از ۹ هزار نفر تخمین زده می شد؛ به این معنا که تلفات فاجعه ۲۲ درصد جمعیت شهر را در بر می گرفته است.
حادثه ای که 270 بار از «مادر همه بمب ها» قوی تر بود
تلفات می توانست از این هم بدتر شود. اما وینست کلمن مسئول هدایت قطارها جان ۳۰۰ مسافر را که به سمت ایستگاه محل حادثه می رفتند، نجات داد.
حادثه ای که 270 بار از «مادر همه بمب ها» قوی تر بود
آخرین کار وی فرستادن پیام اخطار بود: “قطار را نگه دارید. کشتی مهمات در حال سوختن است و منفجر خواهد شد. احتمالا این آخرین پیغام من خواهد بود. خدا نگهدار.”
حادثه ای که 270 بار از «مادر همه بمب ها» قوی تر بود
شدت حادثه به حدی بود که تا مدت ها به عنوان بزرگترین انفجار تاریخ از آن یاد می شد؛ تا زمانی که آمریکا در سال ۱۹۴۵ سلاح های اتمی را توسعه داد. تنها سه مورد انفجار ناشی از مواد منفجره مرسوم، بزرگتر از حادثه هالیفاکس بوده اند.


منبع: برترینها

مسابقه شترها (+عکس)

جام جم آنلاین – عکس روز نشنال جئوگرافی به مسابقه شترها در دوبی امارات متحده عربی اختصاص یافته است.

زاویه‌ای که عکاس این عکس، «M.Hassan» برای آن انتخاب کرده باعث شده تا مسابقه شترها به عنوان عکسی برگزیده انتخاب شود.

مسابقه شترها (+عکس)


منبع: عصرایران

طرز تهیه مرغ ترکیه ای

طرز تهیه مرغ ترکیه ای، غذای ملل :

مرغ را به تکه های کوچک تقسیم کنید بعد ۲
قاشق رب و دو پیمانه ماست و نصف پیمانه روغن زیتون و ریحان خشک و آویشن و
پول ببری (که در ایران معادل آن فلفل پاپریکاست) از هر کدام یک قاشق
غذاخوری و نمک کمی و دو حبه سیر له شده را مخلوط کرده یک شب داخل یخچال
بگذارید بماند تا مزه دار شود.

بعد داخل ماهیتابه روغن بریزید و مرغ ها
را داخل روغن سرخ کنید. حرارات باید کم باشد تا مرغ ها مغز پخت شوند.
جداگانه پیاز داغ درست کنید و کمی رب انار داخل آن بریزید و یک تفت بدهید.
پودر سیر و نمک به آن زده یک لیوان آب ریخته و بگذارید بجوشد.

کمی که غلیط شد داخل ماهیتابه که مرغ ها
سرخ شدن روی مرغ ها بریزید و در آن را بگذارید زیر آن را کم کنید ده دقیقه
بعد وقتی مرغ ها پخته شد از روی حرارت بر دارید.

در دستور اصلی غذا مرغ را بعد از مره دار کردن که در دستور هست داخل فر می گذارند تا پخته شود.


منبع: عصرایران

طنز؛ تغییر طول و عرض جغرافیایی ترکیه

ترکیه ١٣٩۵: در پی کودتای نافرجام ضد دولت ترکیه، اردوغان گفت کودتا کار فتح‌الله گولن و همفکرانش بوده و این اقلیت قصد براندازی دولت ترکیه را داشته‌اند؛ لذا اقلیتی شامل ٩٣درصد معلمان، ٨٧درصد هنرمندان، ١٠٣درصد روزنامه‌نگاران (!)، ۵١درصد داوران فوتبال و خلاصه ٧۴درصد مردم در ترکیه به اتهام همکاری با کودتای غیرمردمی بازداشت شدند.

ترکیه فروردین ١٣٩۶: طی برگزاری رفراندوم تغییر قانون اساسی در ترکیه حزب حاکم توانست با اکثریت قاطع ۵١درصد به پیروزی برسد. اردوغان پس از تأیید نتیجه انتخابات به دولت‌هایی که با رأی شکننده بالای ۶۵درصد در دنیا در رأس امور قرار گرفته‌اند، هشدار داد از دموکراسی در ترکیه الگوبرداری کنند.

ترکیه اردیبهشت ١٣٩۶: ٢٣ فعال سیاسی و مدنی سوییس پس از افشاگری اردوغان درخصوص دموکراسی در کشورشان خودسوزی کردند. آنها در بیانیه مشترک‌شان نوشتند توان روبه‌رو شدن و هضم این واقعیت را نداشتیم که همان‌طور که اردوغان گفته سوییس کشور صادرکننده تروریست در جهان است.

ترکیه ١٣٩٧: ١١٧ نفر روزنامه‌نگار و ١٨ روزنامه و مجله در ترکیه به جرم چاپ کاریکاتور خودشان دستگیر شدند. دولت اعلام کرد سطح هوشیاری دولت به‌حدی رسیده که بفهمد این روزنامه‌نگاران خائن با این کار قصد تحقیر و تمسخر دولت را داشته‌اند.

ترکیه ١۴٠٠: اردوغان در یک نطق احساسی خواستار برگزاری همه‌پرسی درخصوص تغییر محل جغرافیایی کشور از طول و عرض جغرافیایی فعلی و انتقال آن به حوزه بالکان یا دریای کاراییب شد.

ترکیه ١۴٠١: همه‌پرسی تغییر طول و عرض جغرافیایی کشور و ۶۶درصد مردم به آن رأی مثبت دادند. دریای کاراییب در اعتراض به نتیجه این همه‌پرسی خشک شد. اردوغان منتقدان برگزاری این همه‌پرسی را اردک خطاب کرد.

ترکیه نیمه دوم ١۴٠١: اردوغان ایران را متهم کرد که از روی حسادت و به خاطر رویای تشکیل امپراتوری پارسی در تغییر محل کشور ترکیه و انتقالش به حوزه کاراییب سنگ‌اندازی می‌کند.

ترکیه ١۴٠٢: با عقیم ماندن طرح تغییر عرض و طول جغرافیایی ترکیه، اردوغان از شهروندان ترکیه در جزایر دریای کاراییب خواست با فرزندآوری مکرر و دستکاری ژنتیکی درخصوص دو یا سه‌قلوزایی ظرف یک دهه کاراییب را به ترکیه دوم تبدیل کنند تا انتقال ترکیه به آن منطقه از جهان توجیه داشته باشد.

ترکیه ١۴٠٨: دولت ترکیه نسبت به چاپ شعر «یه توپ دارم قلقلیه» در کتاب‌های درسی ایران اعتراض کرد. اردوغان در یکی از نطق‌های معروفش گفت درج عبارت «نمی‌دونی تا کجا میره» در شعر مذکور توهین مستقیم به من است. چون من همه چیز را می‌دانم و می‌دونم تا کجا میره. وی خواستار عذرخواهی هنرمندان ایران از خودش شد.

ترکیه ١۴٢٠: پلیس ترکیه تنها روزنامه‌نگار باقیمانده در آن کشور را درحالی‌که در ٧سال گذشته مشغول شستن ظرف در رستوران‌های استانبول بوده بازداشت کرد. اردوغان در کاخ خودش گفت: تمام ناکامی‌های چند‌سال اخیر در ترکیه به علت حضور این روزنامه‌نگار در ظرفشویی‌های رستوران‌های استانبول بوده. وی ارمنستان، یونان، فرانسه، آلمان، ایران و هلند را به دخالت در مخفی شدن این روزنامه‌نگار متهم کرد و گفت هنوز این‌قدر پیر نشده‌ام که یادم باشد امروز روز فرد است. پس زنده‌باد روسیه

ترکیه ١۴٢٨: با نزدیک شدن به پایان دوره ریاست‌جمهوری اردوغان، وی خواستار برگزاری همه‌پرسی در ترکیه برای بازگرداندن سیستم حکومتی آن کشور از ریاستی به پارلمانی شد. وی در پایان گفت هر دیگی فقط باید برای من بجوشه. همینی که هست. در پی این سخنان، میلیون‌ها هوادار اردوغان در ترکیه در میدان تقسیم تجمع کردند.


منبع: برترینها

گربه ها دنیا را چه شکلی می بینند؟

آیا تا به حال از خودتان پرسیده اید که گربه ها دنیای اطراف را چگونه می بینند. بسیار شنیده ایم که می گویند دید گربه ها از انسان متفاوت است، آنچنان که او را قادر میسازد تا در محیط های زیستی مختلف با شرایط اقلیمی متفاوت زندگی کند.  قدرت دید گربه ها در تاریکی و روشنایی با هم فرق دارد.
 
در این گزارش  دنیا را از دریچه نگاه گربه ها ببینید.
 
گربه ها شب ها چگونه می بینند؟ قدرت بینایی حیرت انگیز در تاریکی
 

گربه ها دنیا را چه شکلی می بینند؟
 
تفاوت بینایی گربه و انسان در شب، گربه ها در تاریکی شب بهتر از انسان ها می توانند ببینند
 
گربه ها دنیا را چه شکلی می بینند؟

 
با توجه به اینکه گربه ها حیواناتی هستند که در شبها و یا در تاریک روشن صبح فعالیّت می کنند، چشمان آنها هم قدرت دید در شب را به آنها می دهد. علم ثابت کرده است که چشمان گربه ها ۶ تا ۸ برابر سلول های بیشتری نسبت به چشم انسان ها دارند. این سلول ها گربه را قادر میسازد تا در فضاهایی با نور کم أشیاء را ببیند. بخش پایین عکس دید گربه ها در شب، و بخش بالا دید انسان ها را در شب نشان می دهد. قدرت بینایی گربه ها در تاریکی حیرت انگیز است، به همین دلیل است که می توانند هر حرکتی را در شب تشخیص دهند و به علاوه چشمان آنها قدرت احاطه بر محیط اطراف را دارد.
 
گربه ها چگونه رنگ ها را می بینند؟ قدرت بینایی ضعیف در روشنایی روز
 

گربه ها دنیا را چه شکلی می بینند؟
 
تفاوت بینایی گربه و انسان در روشنایی روز، گربه ها در روشنایی نمی توانند اشیاء را همانند انسان ها به وضوح ببینند
 
گربه ها دنیا را چه شکلی می بینند؟

 
 با وجود این که گربه ها قدرت دید در شب بالایی دارند، اما در مقایسه با انسان ها چشم گربه ها در روشنایی روز عملکرد خوبی ندارد. چشمان ما با استفاده از سلولهای مخروطی که مسئولیّت دریافت نور را دارند می توانند اشیاء را واضح، و با رنگ های زنده تر ببینند. اما گربه ها در نور و روشنایی روز اشیاء را در رنگ های قرمز، زرد، نارنجی و قهوه ای و رنگ هایی متمایل به آنها می بینند.
 
رنگ های آبی و زرد
 

گربه ها دنیا را چه شکلی می بینند؟

 
 دانشمندان دقیقا نمی دانند که گربه ها چه رنگ هایی را می توانند ببینند، بعضی از آنها می گویند که گربه ها اغلب  آبی و خاکستری می بینند و گروه دوم بر این باورند که گربه ها رنگ های آبی و خاکستری با مقدار ناچیزی از رنگ سبز را می بینند. اما آن چه که همه دانشمندان درباره اش اتفاق نظر دارند این است که گربه ها رنگ ها را شبیه انسانها نمی بینند.
 
 محدودیت های دید در روز، خیلی نزدیک را ضعیف می بیند
 

گربه ها دنیا را چه شکلی می بینند؟

 
قدرت چشم گربه ها زمانی که خیلی به اشیاء نزدیک میشوند کاهش می یابد، به طوری که گربه ها اشیاء را از فاصله ۲۵ سانتیمتری خوب می بینند در حالی که انسان ها اغلب اشیاء را از فاصله ۱۴ سانتیمتری با وضوح و خوب می بینند.
 
خیلی دور را ضعیف می بیند
 

گربه ها دنیا را چه شکلی می بینند؟

 
همانطور که قدرت چشم گربه ها با نزدیک شدن به اشیاء کاهش می یابد، همین موضوع در هنگام دور شدن از اشیاء نیز اتفاق می افتد. گربه ها از فاصله دور نمی توانند اشیاء را با وضوح ببینند. برای یک انسان با قدرت بینایی نرمال اشیاء از فاصله ۳۰ متری قابل رؤیت هستند، در حالیکه گربه ها در بیشتر از ۶ متر نمی توانند به خوبی ببینند.
 
دیدن تار و مه آلود اشیایی که دور هستند
 

گربه ها دنیا را چه شکلی می بینند؟

 
اشیا و موضوعات خیلی دور به شکل مه مانند و تار از چشم گربه ها دیده می شوند.

منبع: برترینها

طنز؛ این‌قدر فشارنیاورید

بیست‌و‌‌نهم فروردین ۹۶ را در حالی شروع می‌کنیم که خبرهای تلخ و عذاب‌آور قلب انسان را به درد می‌آورد. مهلک‌ترین و سهمگین‌ترین خبر این بود که آقای محسن رضایی اعلام کرد که امسال کاندیدا نخواهد شد. ایشان برای بیان این مهم، پیامی خطاب به مردم نوشته که این‌گونه شروع می‌شود: «از اینکه در مقابل فشارها و اصرارهای شما مقاومت کردم و برای ثبت‌نام به وزارت کشور نرفتم، عذر مرا بپذیرید.» مردم ما یک اخلاق بدی که دارند این است که دم انتخابات می‌چسبند به رجال سیاسی و هی فشار می‌آورند. اگر دقت کنید معمولا آن‌هایی که آمده‌اند، می‌گویند در اثر فشارها آمده‌ایم. آن‌هایی هم که نیامده‌اند در‌حالی‌که پهلوی‌شان را می‌مالند، می‌گویند در مقابل فشارها مقاومت کردیم و نیامدیم.

سوال من از مردم این است که آخه چرا فشار می‌آورید بی‌انصاف‌ها؟ چرا رجال ما را در تنگنای عذاب وجدان و احساس تکلیف قرار می‌دهید؟ حالا فشار خوب است، چند روز پیش اینجا هم نوشتیم که طرفدار یکی از کاندیداها می‌خواست نامزد مذکور را با ریسمان به وزارت کشور ببرد؛ یعنی مردم ما تا این حد در بحث تعیین اصلح جدی‌اند. بقیه نامزدها را با تهدید شاتگان و گروگانگیری زن و بچه و… بردند وزارت کشور وگرنه نمی‌آمدند که! با این شرایط ما بعد از تایید صلاحیت‌ها با جمعی از انسان‌های مجبور ناراضی روبه‌رو هستیم که در آخر یک نفر با اکراه اول می‌شود و می‌گوید والا ما راضی نبودیم ولی حالا که اصرار می‌کنید چهار سال ریاست می‌کنم؛ البته نه فقط در عرصه انتخابات، بلکه در بقیه جنبه‌های زندگی هم ما ایرانی‌ها آدم‌های مجبور و مُکرَهی هستیم.

برعکس همه ابنای بشر ما هیچ‌گونه میلی به زر و زور و قدرت و ثروت نداریم. اصلا همه مشکلات‌مان ریشه در همین خصیصه دارد؛ مثلا همین که ما چهار تا حزب قوی و منسجم نداریم و این همه سال است کارشناسان سیاسی پرپر می‌زنند و شرحه شرحه می‌شوند برای تحزب، به خاطر این است که موضوع حزب «تلاش برای کسب قدرت» است، ما هم که قدرت دوست نداریم و معتقدیم قدرت چیه؟ اه کثافت! به قول اندیشمند بزرگ و فرانسیس فوکویامای وطنی، استاد گران‌سنگ آقای امیرحسین مقصودلو (تتلو) «درست شدن حذب‌هاى مختلف و دو دستگى به ضرر کشور است».

برای همین همان‌هایی که وانمود می‌کنند هیچ میلی به رقابت بر سر قدرت ندارند، وقتی به قدرت می‌رسند جوری به این مقوله جذاب میل پیدا می‌کنند که اشتهای‌شان با بالون معده هم فروکش نمی‌کند! آن چیزی که ما مردم معمولا نمی‌دانیم و دوستان سیاستمدار پوپولیست هم زیاد تمایل ندارند که بدانیم، این است که باید برای اداره کشور قدرت داشت، استفاده از قدرت بد نیست، این سوءاستفاده از قدرت و عدم نظارت بر آن است که در همه جای دنیا مکروه و مذموم است. این هم از پیام اخلاقی این یادداشت! پی‌نوشت: ما دوست نداریم مطلب بنویسیم تا شما بخوانید، از لایک و کامنت و این‌ها هم متنفریم. روزنامه هم که خودش می‌داند که ما از پول بدمان می‌آید و نمی‌دهد. تنها و تنها به‌دلیل فشاری که هموطنان به ما وارد می‌کنند مطلب می‌نویسیم. به جان تنها بچه‌ام!


منبع: برترنها

عریض ترین آبشارهای اروپا

برترین ها: «وانتا رپید» یا در زبان لیتوانیایی «وانتاس رامبا» با تنها دو متر ارتفاع یکی از کوچکترین آبشارهای جهان است. اما ارتفاع کم آن با عرض زیادش جبران می شود. وانتاس رامبا در وسیع ترین حالتش که در سیل های بهاری اتفاق می افتد، بیش از ۲۷۰ متر عرض دارد که آن را عریض ترین آبشار اروپا می کند. حتی در تابستان که آب کمتری وجود دارد این آبشار حدود ۲۵۰ متر عرض دارد.

این آبشار روی لایه ای از سنگ های دولومیتی دونین جریان دارد. در زیر آن سنگ های دولومیتی شکننده تر قرار دارند که به آرامی فرسوده شده اند و برآمدگی هایی ایجاد کرده اند که به مرور زمان افتاده اند. در نتیجه جریان آبشار در مرکز قوی تر است. در دوره قرون وسطی این آبشار مانعی برای حمل و نقل داخلی بود. بنابراین در اواسط قرن هفدهم ساخت و سازی برای دور زدن در اطراف آبشار ایجاد شد اما کار بعد از مدتی رها شد زیرا کشتی ها بزرگتر شدند و استفاده از ونتا به عنوان یک آبراه داخلی غیرممکن شد. در بهار و پاییز که سطح آب افزایش می یابد و دیوارها کوتاه تر می شوند، ماهیان برای تخم ریزی به هوا می پرند تا خود را به بالای آبشار و رودخانه برسانند و ماهیگیران با قرار دادن سبدهایشان در طول آبشار از این فرصت استفاده می کنند. زیر آبشار یک پل آجری تاریخی و شهر زیبای کولدیگا قرار دارد.

عریض ترین آبشارهای اروپا 
عریض ترین آبشارهای اروپا 


منبع: برترنها

طنز؛ فوتبالیست‌ها در محل ما

فوتبالیست‌ها که تمام شد، ‌ریختیم توی کوچه. توپ را اصغر لایه کرد. فریبرز با آجر شکسته، دروازه‌ ‌چید و بازی شروع شد.

من‌ تارو بودم، چون بی‌هوا می‌گذاشت می‌رفت و من همیشه عاشق یهویی رفتن بودم. سالار، واکاشی زوما بود. کلاه نقابدار نداشت و زِل گرما با کلاه بافتنی می‌ایستاد توی دروازه. شرشر عرق می‌ریخت اما با همان کلاه تا چند متر می‌پرید هوا و چند ثانیه‌ای طول می‌کشید که دوباره به زمین برگردد. فریبرز دروازه‌بان تیم تانک‌ها، تمام دروازه را می‌گرفت و هیچ راه نفوذی باقی نمی‌گذاشت. تنها نقطه‌ضعفش، وقت‌هایی بود که خسته می‌شد و می‌نشست وسط دروازه تا شبدر بخورد. اصغر هم که به عشق میزوگی، همیشه دستش روی قلبش بود. فقط ١٠ دقیقه اول بازی می‌دوید، باقی‌اش را راه می‌رفت و نفس‌نفس می‌زد.

گل سر سبد تیم اما کاکرو یوگا بود که سرقفلی اسمش به نام چنگیز خورده بود. چون به جای این‌که بیاید مدرسه و وقتش را تلف کند، می‌رفت آپاراتی و مثل کاکرو، خرج خواهر برادرهایش را می‌داد.

چنگیز پاچه شلوار کُردی‌اش را کرد توی جورابش. این‌طوری برای شوت‌ ببرآسا آماده می‌شد. آستین عرقگیر آبی‌اش را کاکرویی تا ‌زد و ‌آورد بالا، روی شانه‌اش. بازو که می‌گرفت به قاعده یک تخم‌مرغ عضله می‌زد بیرون. تنه‌ فنی‌اش فرقی با سپر کامیون نداشت. وقتی می‌شوتید، توپ زوزه می‌کشید و کمبزه‌ای هوا را می‌شکافت.

بابای چنگیز هم مثل همیشه توالتی چمباتمه زده بود کنار زمین و چشم تنگ می‌کرد تا ایرادهای تکنیکی ما را از قلم نیندازد. خودش می‌گفت یک وقتی بازیکن نساجی بوده، تا این‌که پایش بد می‌شکند و مثل اسب مسابقه خلاصش می‌کنند. اگر مربی شیره‌ای کاکرو، برادر دوقلویی داشت، قطعا بابای چنگیز بود. صورت کج و کوله، ته‌ریش تیغ‌تیغی و فک مربعی جلو زده‌شان با هم مو نمی‌زد. جفتشان پاهای طاووس‌نشانشان را می‌انداختند بیرون و مدام خودشان را می‌خاراندند. همه‌مان اما به نکات فنی بابای چنگیز گوش می‌دادیم. همه به غیر از خود چنگیز. دل پری داشت. خانه‌شان را لخت کرده بود. تکه‌تکه اساس را می‌فروخت و جنس می‌خرید.

هرچقدر صبر کردیم کسی نیامد. امروز خبری از حریف نبود و مجبور شدیم بین خودمان یارکشی کنیم. من برادران تاچی‌وانا را برداشتم. قرارمان این بود که کسی را به اسم خودش صدا نزنیم، چون بچه‌های محل هرکدام برای خودشان کسی بودند. وظیفه هرکس بسته به اسمش، روشن می‌شد. سخت‌ترین کار را سعید و مسعود، برادران تاچی‌وانا داشتند. سعید باید مدام می‌خوابید وسط آسفالت و پاهایش را می‌گرفت بالا تا مسعود جفت‌پا بپرد و پاهایش را به کف پاهای سعید جفت کند؛ اتفاقی که هیچ‌وقت نمی‌افتاد. آخرش یک روز مسعود جفت‌پا می‌آمد زیر دل سعید و می‌کردش سعیده.

تنها کسی که هیچ‌کس زیر بار اسمش نرفت، سوباسا بود. این بشر اصلا از جنس ما نبود. هر وضعی که داشتی نمی‌شد طرفدار سوباسا باشی. با آن پوست لطیف و صورت بی‌خط و خش. همان وقتی که کاکرو برای خرج زندگی، جعبه‌جعبه، شیشه نوشابه جابه‌جا می‌کرد، سوبا پشت میز صبحانه‌، درگیر انتخاب بین شیر داغ و آب پرتقال بود. بچه نازک‌نارنجی که همیشه سر بزنگاه یک جایش درد می‌گرفت.

گذشته از این حرف‌ها، عموی سالار که از ژاپن برگشت، یک روز بعدازظهر آمد محل و تمام پشت‌ صحنه‌ها‌ را برای ما گفت. حتی چیزهایی که تلویزیون ما نشان نمی‌داد را هم برایمان تعریف کرد. عموی سالار می‌گفت، دایی سوباسا، شوهر ننه‌اش است و باقی قضایا… بی‌غیرتی هم به پیزوری بودن سوباسا اضافه شد.

فارغ از این تف‌های سربالا و پشت پرده‌های کثیف، ما به عشق فوتبالیست‌ها، اسم تیممان را گذاشتیم شاهین و روی دیوار تمام محله‌های اطراف، شعارمان را نوشتیم. جمله‌ای که تیری در چشم‌ رقبایمان بود: «تیم شاهین آماده مسابقه است.» هنوز اما حریفی نداشتیم و باید برای مسابقه تمرین می‌کردیم.


منبع: برترینها

چند رفتار ژاپنی ها که بی ادبانه به نظر می رسند

روش های برقراری ارتباط در ژاپن بسیار متنوع است. این روش ها گاهی حیرت انگیز هستند، برخی از آنها قابل قبول و برخی دیگر ناپذیرفتنی می نمایند.
 
در این گزارش با چند رفتار خاص مردم ژاپن آشنا خواهید شد که در میان سایر ملل ممکن است بی ادبانه محسوب شوند.
 

چند رفتار ژاپنی ها که بی ادبانه به نظر می رسند

 
غیر مستقیم حرفتان را بزنید و حاشیه بروید
 
ژاپنی ها به هیچ وجه دوست ندارند وارد چالش و درگیری شوند. به همین دلیل مشکلات را به طور مستقیم حل نمی کنند. آن ها برای بیان مشکل از رندانه ترین و پنهانی ترین روش ها استفاده می کنند. شما باید معنای نهفته در رفتار و گفتار یک ژاپنی را درک کنید. گاهی اوقات ژاپنی ها در ابراز نظرات خود مبالغه کرده و بزرگ نمایی می کنند. برای مثال اگر تسلّط شما به زبان ژاپنی در حد متوسط باشد، یک ژاپنی طوری نشان می دهد که گویی شما استاد مسلّم زبان ژاپنی هستید. البته این رفتار به معنای آن نیست که فرد ژاپنی شما را مسخره می کند، بلکه این کار فقط برای رعایت ادب است. همین ویژگی باعث چالش های فرهنگی فراوانی می شود. در حالی که طفره رفتن و غیر مستقیم به امور پرداختن امر نامطلوبی در بیشتر کشورهای دنیا به شمار می رود.
 

چند رفتار ژاپنی ها که بی ادبانه به نظر می رسند

 
قطع کردن صحبت دیگران
 
وقتی با یک ژاپنی صحبت می کنید اغلب در وسط حرف هایتان واژه هایی همچون Eh  و یا Souka به معنای (می فهمم) یا (می بینم) و یا Hontouin به معنای (واقعا) را می شنوید. در حالیکه قطع کردن حرف دیگران در سایر فرهنگ ها ناخوشایند است. اما در ژاپن کاربرد این کلمات به معنای توجه کامل به حرف های گوینده است و به این معنا است که شنونده تمایل زیادی به شنیدن بقیه حرف ها هم دارد.
 

چند رفتار ژاپنی ها که بی ادبانه به نظر می رسند

 
 باز نگه داشتن در برای دیگران ممنوع
 
در ژاپن به ندرت پیش میآید که فردی در را نگه دارد تا بقیه عبور کنند. در ژاپن چنین چیزی وجود ندارد که مردها در را برای خانم ها نگه دارند. البته این به معنای بی ادب بودن نیست، از نظر ژاپنی ها در را برای عبور دیگران باز کردن هیچ ارتباطی به جنتلمن بودن فرد مورد نظر ندارد.
 

چند رفتار ژاپنی ها که بی ادبانه به نظر می رسند

 
انعام دادن یک نوع توهین است
 
سیستم انعام دادن در ژاپن وجود ندارد، زیرا این کار مشتری و خدمات رسانان را به یک اندازه معذّب و آزرده می کند. بدون انعام احساس مساوات و برابری میان دو طرف معامله بیشتر است و مردم در این حالت احساس راحتی بیشتری دارند و بازدهی کار نیز افزایش می یابد. به همین دلیل گفته میشود ژاپن در زمینه ارائه خدمات از بهترین ها در جهان به شمار می رود.
 

چند رفتار ژاپنی ها که بی ادبانه به نظر می رسند
تشکر از سر آشپز با هورت کشیدن غذا
 
وقتی یک ژاپنی نودل (رامن، سوبا، و یا أدون) میخورد باید حتما صدای هورت کشیدن غذا به گوش برسد، زیرا این کار نوعی احترام گذاشتن به سرآشپز و کسی است که غذا را آماده کرده است، این حرکت به معنای، من از غذا راضی هستم می باشد و یک رفتار کاملا طبیعی در میان ژاپنی ها به شمار می رود، البته عادت کردن به این امر برای خارجی ها کمی مشکل است. ژاپنی ها می گویند وقتی غذا را هورت می کشند و با صدای بلند میخورند مزه ی آن را بهتر احساس می کنند.
 

چند رفتار ژاپنی ها که بی ادبانه به نظر می رسند

 
هل دادن مردم برای ورود و خروج به داخل واگن های مترو
 
بعضی وقتها ازدحام زیادی در متروهای توکیو به چشم میخورد، آنقدر شلوغ می شود که دیگر نمیتوانی برای هربار که کسی را برای ورود یا خروج هل می دهی، عذر خواهی کنی.
 

چند رفتار ژاپنی ها که بی ادبانه به نظر می رسند

فریاد زدن در رستوران
 
 وقتی درخواستی از پیشخدمت دارید و میخواهید که به سر میزتان بیاید چه کار می کنید؟ در ژاپن میتوانید با صدای بلند فریاد بکشید و بگویید Sumimasen، به معنای ببخشید، در این وقت است که پیشخدمت در سریع ترین زمان ممکن خودش را سر میز شما می رساند و چنین تصویری در ژاپن اصلا عجیب نیست.


منبع: برترنها

طنز؛ شوی ثبت‌نام در بیابان برنامه

– آقای رئیسی برنامه شما برای اداره کشور چیه؟
– ‌ها؟
– برنامه‌تون برای اداره کشور؟
– برنامه می‌خواد مگه؟ همون آرد و اینا میشه برنامه؟ سختش می‌کنید چرا؟ احمدی‌نژاد مگر برنامه داشت؟ خود همین روحانی اون روزی که اومد ثبت‌نام مگر برنامه داشت؟! چرا من رو توی فشار قرار می‌دید؟! خوبه منم شما رو توی فشار قرار بدم؟!

– آقای احمدی‌نژاد، برنامه شما برای اداره کشور چیه؟ فقط نگید من از شما می‌پرسم، برنامه من برای اداره کشور چیه؟! خب؟!
– خب!
– خب! بگید دیگه! چرا دارید رو به من پلک می‌زنید و می‌خندید؟!
– من مخلص شما هم هستم!
– قربون آقا… برنامه‌تون… برنامه… برنامه‌تون برای اداره مملکت چیه؟
– من نوکر همه مردم ایران هم هستم!
– مردم نوکر و خدمتگزار نمیخوان، رئیس‌جمهوری میخوان! خدمتگزار رو میشه از توی آگهی همشهری هم پیدا کرد!

– آقای قالیباف، برنامه شما چیه؟
– برنامه‌ام اینه که رئیس‌جمهوری بشم!
– این رو که همه‌مون می‌دونیم، برنامه‌تون برای اداره کشور چیه؟!
– کلا می‌کوبیم دوباره می‌سازیم!
– کجا رو؟
– کلا، همه جا، هرجا شد، جنگل‌های شمال، دریاچه ارومیه، کیش، سمنان، عالی‌قاپو، وسط کویر، همه جا! برج می‌سازیم، بین‌شون هم جاده دوطبقه می‌سازیم، جاده تهران- مشهد رو که سه طبقه می‌سازیم، ببین راحتت کنم، برنامه جابه‌جایی‌های عظیم رو دیدی؟ من ساخت‌وساز عظیم‌شونم! دستم به کم نمیره! درآمد کشور و خودم و پیمانکارها و مدح‌کنندگان و همه‌رو حداقل ٢,۵ برابر می‌کنم!

– آقای روحانی، شما هم اگر برنامه‌ای دارید، بفرمایید
– به نام خدا! برنامه من فقط اینه که یک لایحه ببرم مجلس، سن ثبت‌نام در انتخابات ریاست‌جمهوری رو به سن رأی‌دادن دراین انتخابات برسونم! والسلام!
– خب برنامه دیگه‌ای برای مملکت ندارید؟!
– نه واللا، من دور قبلش هم خودم غافلگیر شدم! الانم معلوم نیست چی به چیه! آن‌قدر منفی‌بافی کردند که همه کارهایی که قرار بود توی ٨‌سال انجام بدیم، از ترسمون توی همین ‌سال آخر انجام دادیم!

– آقا؟
– بله؟ شما خبرنگارید؟ دیدم داشتید با آقایون مصاحبه می‌کردید
– بله ما از روزنامه شهروند هستیم!
– ایول، روزنامه همشهری؟!
– نه عزیز من شهروند، گورخواب‌ها!

– آهان! گورخوابید! ببین من فقط می‌خواستم به این کله‌گنده‌هایی که می‌خواهند کاندیدا بشوند بگویید، فکر مردم باشند، فکر مسئولان نباشند! حتی اگر فکر مردم نیستند، فکر حیوانات باشند، وسط خونه زندگی حیوانات جاده نزنند! برای بازنشسته‌ها، برای از کارافتاده‌ها، برای بیکارهای واقعی حقوق نجومی تعیین کنند! به جای آفتابه و لگن چینی، تکنولوژی خوب وارد کنند! دعوا نکنند! با هیچکی دعوا نکنند! با کشورهای همسایه، با کشورهای غیرهمسایه دعوا نکنند! با مردم دعوا نکنند! خودشون با خودشون هم دعوا نکنند! خسته‌ایم به خدا، همه دنیا داره میره جلو، ما هی داریم توی سروکله هم می‌زنیم برای نشستن سر سفره! برای برداشتن سهم‌مون از سفره! دعوا نکنیم! اول یه تیکه نون و یه پارچ آب سر سفره بیاریم، بعد دست ببریم توی سفره! همین! گفتی همشهری بودی؟!


منبع: برترنها

جادوی رنگ‌ها (۸۲)

برترین ها:
گزیده ای از نقاشی های برتر دنیا اثر نقاشان و هنرمندان بزرگ تاریخ،
دستمایه سری جدید مطالبمان با عنوان «جادوی رنگ ها» است. برای درک نقاشی
باید مکث کرد، به آن خیره شد و در آن غرق شد، در نقطه به نقطه آن. همین
نقطه ها و جزئیات است که یک نقاشی را نسبت به نقاشی های دیگر ممتاز میکند.
امیدواریم این مطالب هم مورد استقبال شما عزیزان بخصوص هنردوستان قرار
بگیرد، ما را مثل همیشه با نظراتتان یاری کنید.



*********

 پرتره ای از مادام رسامیر -۱۸۰۰

اثری از جیکوب لوئیس دیوید

سبک رمانتیسیسم
جادوی رنگ‌ها (82)

منظره ای از پاییز ایکاروس – ۱۵۵۸

اثری از پیتر بروگل

سبک روکوکو
جادوی رنگ‌ها (82)

گوشه باغ – ۱۸۷۷

اثری از کلوئید مانت

سبک امپرسیونیسم

جادوی رنگ‌ها (82)


 روشن بینی – ۱۹۳۶

اثری از رنه ماگریت

سبک رئالیسم

جادوی رنگ‌ها (82)

کارشناسان – ۱۸۳۷

اثری از الکساندر گابریل

سبک نئوکلاسیک

جادوی رنگ‌ها (82)


شکلک درآوردن – ۱۶۳۴

اثری از آدریان بروئر

سبک نئوکلاسیک

جادوی رنگ‌ها (82)


 فرار – ۱۸۷۴

اثری از پیری بوریل دل کاسو

سبک رئالیسم

جادوی رنگ‌ها (82)


مردی جوان با گله های آفتابگردان – ۱۸۹۰

اثری از وینسنت ون گوگ

سبک امپرسیونیسم

جادوی رنگ‌ها (82) 

انعکاس – ۱۹۶۵

اثری از لوسیان فرود

سبک اکسپرسیونیسم

جادوی رنگ‌ها (82)


 قدم زدن خانومی با سایبان -۱۹۳۷

اثری از کلوئید مانت

سبک امپرسیونیسم

جادوی رنگ‌ها (82)


دلقک و خانواده اش – ۱۹۰۵

اثری از پابلو پیکاسو

سبک کوبیسم

جادوی رنگ‌ها (82)


پل آهنی – ۱۹۱۵

اثری از ماکس بِک من

سبک مدرنیسم

جادوی رنگ‌ها (82)


حیاط بیمارستان – ۱۸۸۹

اثری از ون گوگ

سبک امپرسیونیسم

جادوی رنگ‌ها (82)

 جایگاه امیال – ۱۹۲۹

اثری از سالوادور دالی

سبک سورئالیسم

جادوی رنگ‌ها (82) 


منبع: برترینها

ترسناک ترین استخری که تابه حال دیده اید (+عکس)

در هوستون در تگزاس استخری دارد که نه فقط برای بیماران قلبی بلکه برای همه ترسناک و هیجان انگیز است.

برترین ها – مسکن های لوکس همواره به دنبال رقابت برای ایجاد بهترین و نوآورانه ترین امکانات برای ارائه به ساکنان خود هستند. اما برج Market Square در هوستون در تگزاس استخری دارد که نه فقط برای بیماران قلبی بلکه برای همه ترسناک و هیجان انگیز است.

این استخر شیشه ای که در طبقه چهلم این برج معلق است توهم ترسناک و شوکه کننده این را ایجاد می کند که روی هوا راه می روید. اگر ترس از ارتفاع دارید این استخر می تواند برایتان بسیار خطرناک باشد اما اگر طالب هیجان هستید می توانید از شنا در آن لذت ببرید. این استخر در ارتفاع ۱۵۰ متری قرار دارد اما خوشبختانه این مجتمع مسکونی برای کسانی که ترس از ارتفاع دارند یک استخر معمولی تر در تراس طبقه چهارم دارد.


منبع: عصرایران