طنز؛ طعم شیرین گاردریل!

مهرداد نعیمی در نوشت:

یک‌بار یکی از دوستان منو به دورهمی‌ای دعوت کرد که خودشم نیومد! یعنی کلا فقط یه‌نفر اومده بود. وقتی به سمتش رفتم جوری خوشحال به هوا پرید که انگار سردار آزمون با لباس روستوف به بایرن‌مونیخ گل زده باشه! پرسیدم: «تنهایید؟»

گفت: «بهرام هستم. آره هیشکی نیومد… اما مهم نیست. دوتایی کلی با هم اختلاط می‌کنیم!».

خواستم بگم آخه من چه اختلاطی با شما دارم بکنم؟ ولی مِنو رو به من داد و گفت: «ناهارت به حسابِ من…».

گفتم: «خودم حساب می‌کنم».

نگاه غضب‌آلودی کرد و گفت: «من خیلی بدم میاد حرفم زمین بیفته».

داشتم غذا رو انتخاب می‌کردم که موبایلش زنگ خورد. چند ثانیه بعد نگران به هوا پرید. گفت: «همسرم تصادف کرده بیمارستانه… باید زود خودمونو برسونیم بیمارستان».

خواستم بگم: «من چرا بیام بزرگوار؟» ولی کیفمو برداشت و دستمو هم جوری که انگار من سوباسا باشم و خودش عموی سوباسا، گرفت و کشید.

با چنان سرعتی رانندگی می‌کرد که خودِ شوماخر اگه کنارش نشسته بود، هر چند ثانیه ‌یک‌بار کمربندشو چِک می‌کرد که حتما بسته باشه! نزدیک بیمارستان تلفنش دوباره زنگ خورد. قبل از جواب‌دادن، رو به من گفت: «به جانِ یدونه الهه‌ام اگه خبر بدن تموم کرده، ماشین رو از بالای پل پرت می‌کنم پایین!».

خدایا… عجب گیری افتادیم… اون‌ور خط خواهر زنش بود. جیغ می‌زد که: بیاااا دیگه بهرام. دیر شددددد… .

بهرام همان‌طور که مُماس با گاردریل رانندگی می‌کرد، داد زد: «گوشی رو بذار دمِ گوش الهه باهاش حرف بزنم».

خواهرزن: «نمی‌شنوه که. توی کُماس».

بهرام: «گفتم بذااار کنار گوشش. زووووود».

حالا تصور کنید از همین جاهای ماجرا یک ماشین پلیس هم افتاده بود دنبال‌مون، بالاخره گوشی کنارِ گوشِ الهه قرار گرفت و بهرام بدون اینکه توجهی به حضور من کنه، شروع به صحبت کرد: «الهه… منو تنها نذار الههههههه. اونم امروز… روزِ تولدم… یادته خاطراتمونو؟…».

لامصب خاطرات‌شون هم مثل آدم نبود! بهرام شُر شُر اشک می‌ریخت. تا حالا ندیده بودم یک نفر این‌قدر همسرش رو دوست داشته باشه! جمله‌ آخرش رو جوری بلند فریاد زد که قاعدتا باید پرده‌ای برای گوش الهه نمونده باشه: «الههههههه من بدونِ تو خودمو می‌کشممممم…».

کمی فرمان را به سمت گاردریل کج کرد. همزمان الهه از آن‌ور خط گفت: «بهرام… بهرام… کار احمقانه‌ای نکنیااا… من سالمم. با بچه‌ها دمِ در بیمارستان با کیک وایسادیم سورپرایزت کنیم…».

نیمه‌ دوم جمله‌ بالا رو من نشنیدم. حدس می‌زنم فقط….چون بهرام با شنیدن صدای الهه چنان سورپرایز شد که کنترل ماشین از دستش در رفت و من از پنجره به بیرون پرتاب شدم و با کله رفتم توی گاردریل! هنوز هم وقتی اسم الهه میاد، جیغ می‌کشم میرم زیرِ تخت! نکنید… جانِ مادرتون وقتی بلد نیستید، سورپرایز نکنید کسی رو… . چه کاریه آخه؟ مریضید؟ آخه عقل درست حسابی هم ندارید که… با اون ایده‌هاتون… خدا لعنت‌تون کنه…!


منبع: برترینها

سالم‌ترین و کامل‌ترین فسیل کشف شده یک دایناسور (+عکس)

موزه ملی کانادا این روزها بازدیدکنندگان بسیاری بیشتری نسبت به گذشته دارد. پس از حدود ۶ سال فعالیت دانشمندان سالم‌ترین و کامل‌ترین فسیل کشف شده از یک دایناسور توسط بشر در این موزه به نمایش درآمده است.

 به گزارش خبرآنلاین، این فسیل شگفت‌انگیز در سال ۲۰۱۱ کشف و پس از پنج سال عملیات مونتاژ و بازسازی بخش‌های آسیب‌دیده در نمایشگاه کانادا برای بازدید علاقه‌مندان آماده شده است.

شاخه نودوسورها در دوره زمانی بین ۱۱۰ تا ۱۱۲ میلیون سال قبل در زمین می‌زیسته‌اند که علت پیدایش و ناپدید شدن سریع این گونه هنوز مشخص نیست.


منبع: عصرایران

طرز تهیه پاستا به سبک لازانیا

طرز تهیه پاستا به سبک لازانیا :

مایه ماکارونی (پیاز سرخ شده یک عدد
درشت+گوشت چرخ کرده ۳۰۰ گرم+رب گوجه فرنگی دو قاشق غذاخوری+فلفل دلمه ای
ریز شده و تفت داده+قارچ خرد شده و تفت داده شده نمک و ادویه ) آماده کنید.

سه قاشق آرد را داخل تابه تفت داده تا از
خامی بیفتد و بو داده شود فقط کمی تغییر رنگ بدهدکافی است بعد یک قاشق کره
به آن بیافزایید و سه لیوان شیر داخل آن بریزید و روی حرارت کم بگذارید تا
غلیظ شود نگذارید خیلی سفت شود باید مثل ماست باشد به آن نمک و ادویه بزنید
تا طعم دار شود بعد ۵۰۰ گرم پاستا با طرح دلخواهتان که از قبل آبکش کردید
را داخل تابه ریخته از مواد ماکارونی آماده تان با آن مخلوط کنید و سس
آماده تان را روی آن بدهید کمی پنیر پیتزا و هم بزنید برای رویه ماکارونی
هم یک لایه از سس سفیدتان (بشامل) بریزید و سپس پنیر پیتزا و اگر دوست
داشتید مثل من روی پنیر را تزیین کنید با مواد داخلی حالا روی ظرف را فویل
بکشید با چند تا سوراخ برای خارج شدن بخارها و داخل فر با دمای ۱۸۰ بمدت ۴۵
دقیقه در اخر برای برشته شدن روی پنیرتان می توانید فویل را برداشته ۱۰
دقیقه دیگر تابه تان را بیاورید داخل فر و گریل را روشن کنید گریل همان
شعله بالایی فرتان هست. وقتی روی پنیرتون طلایی شد نوش جان کنید.

دقت کنید وقتی گریل را روشن می کنید کنار فرتان بمانید وقتی پنیر رنگ دلخواهتان را گرفت کافی است و نوش جان.


منبع: عصرایران

آثار شگفت‌انگیز کسی که هنرخیابانی سه‌بعدی را اختراع کرد

برترین ها: کورت ونر اولین نقاشی دیوارهای سفارشی خود را در سن ۱۶ سالگی خلق کرد و در آن زمان زندگی خود را به عنوان یک طراح گرافیک می گذراند. او پس از شرکت در مدرسه طراحی و دانشگاه هنر و طراحی رود آیلند، کار برای ناسا به عنوان تصویرگر علمی پیشرفته را آغاز کرد و نقاشی های مفهومی از پروژه های فضایی آینده و مناظر فرازمینی ایجاد می کرد. کورت در سال ۱۹۸۲ ناسا را ترک کرد، همه دارایی های خود را فروخت و به ایتالیا رفت تا به مطالعه نقاشی فیگوراتیو و هنر هنرمندان بزرگ رنسانس بپردازد.

در طول سال ها، کار ونر در ایتالیا شناخته شد و در سال ۱۹۹۱ مامور شد آثار هنری به افتخار بازدید پاپ ژان پل دوم از شهر مانتوا ایجاد کند. در سال ۲۰۰۰ ونر برای اولین بار هنر پسه بعدی پیاده رو را در موزه هنر سانتا باربارا معرفی کرد. باتوجه به محبوبیت روز افزون تصاویر ونر، صدها هنرمند از سراسر جهان از آثار سه بعدی او الهام می گیرند. ریشه آثار هنرمندانی مثل جولیان بیور، مانفرد استادر و ادگار مولر و … به اختراع این هنرمند بزرگ برمی گردد. آثار توهم برانگیز فوق العاده دیدنی ونر را در این مطلب مشاهده می کنید.


منبع: برترنها

طنز؛ سریال ادامه‌دار کشف تخلفات انتخاباتی!

علی زراندوز در نوشت:

دونالد ترامپ که برای بازدید از یکی از کشورهای عربی به منطقه آمده بود، بدون این که موفق به دیدار با روسای سیاسی بلند پایه این کشور شود، راهی آمریکا شد… . در همین رابطه یکی از نزدیکان ترامپ به خبرنگار ما گفت: «راستش در این سفر، دختر آقای ترامپ نتوانست ما را همراهی کند و آقای ترامپ، خودش به تنهایی راهی این کشور شد ولی متاسفانه در کاخ هر کدام از مسئولان بلند‌پایه این کشور عربی رفتیم، وقتی از آیفون تصویری دیدند دختر آقای ترامپ همراه‌شان نیست، به این بهانه‌ها که پادشاه خونه نیستن… وزیر سرما خوردن… وکیل کار دارن… ما را پیچاندند! راستش آقای ترامپ اصلا فکر نمی‌کرد تا این حد روابطش با کشورهای عربی خانواده‌محور باشد!

دانشمندان اعلام کردند، توانسته‌اند قرص کوچکی بسازند که تمام نیازهای تغذیه‌ای انسان در طول روز را تامین می‌کند و با خوردن یک عدد از این قرص‌ها، یک انسان بزرگسال، دیگر نیازی به خوردن و آشامیدن هیچ نوع خوراکی و غذایی ندارد. به گزارش خبرنگار ما، در نشست خبری اعلام این کشف بزرگ علمی که جهان علم را تکان داد، یکی از کاندیداهای ریاست‌جمهوری ۴۰ ساله اصولگرایان هم حاضر بود. نامبرده، پس از اعلام خبر این کشف با عصبانیت مراسم را ترک کرد اما قبل از ترک سالن با صدای بلند به این کشف اعتراض کرد و گفت: «این دیگه چه وضعشه؟ شما نمی‌گین با این کشفیات‌تون کلا وعده‌های انتخاباتی ما رو زیر سوال می‌برین؟ حالا ما چطوری این همه آدم سیر رو راضی کنیم بهمون رای بدن؟!».

شورای کشف تخلفات انتخاباتیِ انتخاباتِ ۴۰ سال قبل اصولگرایان، در بیانیه‌ای فهرست جدیدی از تخلفات دولت ۴۰ سال قبل را در زمان برگزاری انتخابات ریاست‌جمهوری، رو کرد. در بخش‌هایی از فهرست تخلفات کشف شده، آمده است:

«۱- باریک بودن شکاف انداختن رای در صندوق! متاسفانه بسیاری از طرفداران ما چون برای انداختن برگه رای‌شان در صندوق مجبور بودند از سد این شکاف بگذرند، عملا رای دادن هر کدام از طرفداران ما، یک ساعتی طول کشید و لازم بود دست اندرکاران امر، یا اندازه شکاف‌ها را تغییر دهند یا زمان رای‌گیری را تا سه روز تمدید نمایند!

۲- وجود خودکارهای مشکوک در حوزه‌های رای‌گیری: این خودکارهای هوشمند به نوعی طراحی شده بودند که اگر کسی می‌خواست نام کاندیدای ما را روی برگه رای بنویسد، خودکار شروع می‌کرد با او صحبت کردن و می‌گفت: داداش من! خواهر من! ننویس… یادت رفته دوره‌های قبل رو؟ و در ادامه هم آهنگی از خواننده‌ای به نام تتلو پخش می‌کرد که شنیدن همین آهنگ، کلا نظر رای‌دهنده را به شدت عوض می‌کرد!

۳-بعضا مشاهده می‌شد که در برخی حوزه‌های رای‌گیری به رای‌دهنده‌ها گفته می‌شد، می‌توانند به هر کاندیدایی که دل‌شان خواست رای بدهند؛ در حالی‌که همه می‌دانند که انسان باید در امور مهم به عقلش رجوع کند نه دلش!

۴-در برخی حوزه‌های رای‌گیری، در راستای اهدافی مشکوک تعدادی آب سرد کن و لیوان یک‌بار مصرف قرار داشت و از دولتی که ما را متهم به دادن وعده‌های شکمی به مردم می‌کرد، واقعا بعید بود که با آب خنک، رای مردم را به نفع خودش برگرداند… هر چند که همه ما می‌دانیم در هوای گرم و صف طولانی، هیچ چیز نمی‌تواند مثل یک لیوان آب خنک، جگر آدم را حال بیاورد و رای‌اش را برگرداند!».


منبع: برترینها

گورستان لاکپشت ها در جزیره سیپادان

یکی از نکات برجسته در این فیلم یک غار اسرارآمیز زیر آبی بود که در آن تعداد زیادی استخوان و اسکلت لاکپشت های دریایی یافت می شد. کوستو توضیحی جز این نداشت که شاید لاکپشت های دریایی پیر به اینجا می آیند تا در آرامش بمیرند.

برترین ها: در اوایل سال های ۱۹۸۰، کاوشگر مشهور اقیانوس «ژاک ایو کوستو» و تیمش از جزیره سیپادان در ساحل جزیره بورنئو بازدید کردند تا مستندی درباره آب های کریستالی آن تهیه کنند. یکی از نکات برجسته در این فیلم یک غار اسرارآمیز زیر آبی بود که در آن تعداد زیادی استخوان و اسکلت لاکپشت های دریایی یافت می شد. کوستو توضیحی جز این نداشت که شاید لاکپشت های دریایی پیر به اینجا می آیند تا در آرامش بمیرند.

اما در واقع، لاکپشت ها به تصادف وارد غار می شوند و سپس در پیچ و خم تونل های آن گم می شوند و چون راه خروجی نمی یابند سرانجام گم و غرق می شوند. جزیره سیپادان، در دریای سلبس تنها جزیره اقیانوسی در مالزی است و با لاکپشت هایش مشهور است. ورودی غار لاکپشت ها در یک دیوار سنگ آهکی قرار دارد که از چند متر زیر سطح آب شروع می شود و مستقیما تا عمق ۶۰۰ متری می رسد. دهانه غار در عمق ۲۰ متری سطح قرار دارد. داخل غار پر از پیچ و خم اتاق و راهرو است. کف دالان های غار با ماسه های سفید پر شده و روی آن بقایای استخوانی لاکپشت های مرده قرار دارد. قربانیان بدشانس برای استراحت، پنهان شدن از شکارچیان و یا از روی کنجکاوی وارد غار شده اند و سپس در تاریکی و پیچ و خم آن گم شده و مرده اند. لاکپشت ها تنها جانوران هوازی نیستند که در این غار می میرند در گوشه دیگری از غار اسکلت دلفین نیز دیده می شود.


منبع: برترینها

بزرگترین پانوراماهای جهان در نمایشگاه یادگار عزیزی در برلین

بزرگترین پانوراماهای جهان که توسط یادگار عزیزی هنرمند ایرانی ساکن در برلین تهیه شده حالا در نمایشگاهی در این شهر به نمایش در آمده است. آثاری خارق العاده که از تماشای آنها حیرت زده خواهید شد. در ادامه نگاهی داریم به آثار او با ما همراه شوید.

بزرگترین پانوراماهای جهان از آثار یادگار عزیزی که در این مطلب آنها را برای شما کاربران عزیز آماده کرده ایم همگی بیش از ۱۰۰ متر طول دارند.  یادگار عزیزی  معمار، استاد دانشگاه، هنرمند و یکی از طراحان برجسته در زمینه پانوراما است. او فرزند یک زوج ایرانی است، که در وین به دنیا آمد و تحصیلات تکمیلی خود را در آلمان گذرانده

است. بطور کلی پانوراما به هر گونه دورنمای وسیع سراسری از یک فضا گفته می شود که در یک تصویر گنجانده شود. این هنر نخستین بار در قرن ۱۹ میلادی اختراع شده است. حال به سراغ معرفی آثار این هنرمند خواهیم رفت…

پانورامای لایپزیگ: یادگارعزیزی، بزرگترین پانوراماهای جهان را با عنوان “لایپزیگ ۱۸۱۳ ـ در آشفتگی نبرد مردم” در محل “پانومتر لایپزیگ” که نمایشگاه تصاویر پانوراما است، به نمایش گذاشت. این اثر ۳۶۰ درجه‌ای ابعاد ۱۱۱ متر در ۳۲ متر دارد. در این تابلو، یادگار عزیزی، خیابان‌های آشفته از نبرد، فرار سربازان فرانسوی که شکست خورده‌اند، زخمی شدگان و دهکده‌هایی که در چشم‌انداز دور در شعله‌های آتش‌اند را نشان می‌دهد. جنگ‌های لایپزیگ در سال ۱۸۱۳ میان ائتلاف اتریش، پروس و روسیه علیه نیروهای ناپلئون بناپارت فرانسه رخ داد و در آن ۹۲ هزار سرباز جان باختند. در این نبرد ۶۰۰ هزار سرباز شرکت داشتند و آن را تا آغاز قرن بیستم بزرگ‌ترین نبرد تاریخی در جهان می‌نامیدند.

بزرگترین پانوراماهای جهان در نمایشگاه یادگار عزیزی در برلین

پانوراما رم: پانوراما رم سال ۳۱۲ میلادی یا به یونانی CCCXII با ابعاد ۱۰۶ متری در ۳۱ متری از سال ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۵ میلادی مجددا در شهر لایپتزیگ برگزار شد. تصویر پاناروما سال ۳۱۲ میلادی رم را به تصویر می‌کشد. رم، پایتخت باشکوه دوران رم باستان است که امپراتور کنستاتین، رقیب سرسخت خود (ماکسنتیوس) را شکست داد و با سپاهیان خود وارد کلان شهر پرتکاپو رم شد. و او خود را به عنوان تنها حاکم رسمی به جهانیان نشان داد.

بنا بر افسانه‌ها کنستاتین تصمیم داشت مسیحیت را گسترش دهد. بعد از مدتی او توانست در آستانه جنگ‌های صلیبی فاتح جنگ باشد و به خواسته خود به آرزوی خود که گسترش مسیحیت بود، دست پیدا کرد. حالا این بار عزیزی تصمیم به ثبت رم باستان داشت. هنگامی که پانورامای او برای اولین بار به نمایش گذاشته شد، بازدیدکنندگان پانورامای غول‌اسای رم کبیر را در رو به روی خود می دیدند که شهر رم در میان معابد، کاخ‌ها، کلیساها و دیگر امکانات شهری، تمام عیار و به زیبایی هر چه تمام‌تر دیده می‌شد. تصویری که عزیزی ثبت کرده است مربوط به سال ۱۸۸۶میلادی است. در میان این تصاویر هم موسیقی اریک بابک دل‌نواز و شنیدنی است.

بزرگترین پانوراماهای جهان در نمایشگاه یادگار عزیزی در برلین
بزرگترین پانوراماهای جهان در نمایشگاه یادگار عزیزی در برلین 

پانوراما پرگامون: پانوراما پرگامون که در موزه پرگامون برلین برگزار شد که به یونان باستان می پردازد اشاره کرد. عزیزی در این پانوراما تصویری از شهر باستانی یونان، پرگامون را به تصویر می‌کشد که مربوط به سال ۱۲۹ میلادی است. او مخاطب را تا پای محراب مقدس می‌کشاند، تجربه‌ای متفاوت از یک شهر باستانی نشان می‌دهد. او برای این کار تا تراس آکروپلیس یعنی ۳۰۰ متر بالاتر از سطح زمین می‌رود تا آنجه می‌خواهد را نشان دهد.

پرگامون را با چشم‌انداز رویایی دریای مدیترانه و تپه‌های کنار معابد شهر می‌توان با نگاه عزیزی به تماشا نشست و هنرمند عکاس و معمار را در دل تحسین کرد. این پانوراما هم مانند آثار دیگر عزیزی همراه موسیقی اریک به نمایش گذاشته می‌شود.

بزرگترین پانوراماهای جهان در نمایشگاه یادگار عزیزی در برلین

پانورامای درسدن: پانوراما درسدن ۱۷۵۶ میلادی که در ابعاد ۱۰۵ در ۲۷ متری در شهر درسدن برگزار شد. پانورامای درسدن شکوه و جلال دوران باروک را به نمایش می‌گذارد. زندگی اشرافی و زندگی روزمره بسیاری از مردم (شهروندان، بازرگانان، کنیزان و صنعتگران) در سال‌های ۱۷۶۰ تا ۱۶۹۵ در این پانوراما به خوبی دیده می‌شود.

این پانوراما با شیوه‌ای کاملا دقیق و چند وجهی و ملموس ارائه شده است. یادگار عزیزی با الهام از نقاشی کانتلتو (نقاش)، توانست این تصاویر را در شهری که روزی خود در آنجا دانشجوی معماری بود با موفقیت به تصویر بکشد. او در این تصاویر می‌خواست بازسازی شهری که متعلق به عهد باروک است را به مخاطب نشان دهد واو توانست روح را در این اثر هنری بدمد تا شهر خاموش درسدن نفسی تازه کند و دوباره زنده شود. او این کار را با کشف کردن خیابان‌های باریک، شخصیت‌های تاریخی از جمله تزار پیترمن (مخترع ظورف و طراح صنعتی در آلمان)، دلقک شادمانی درسدن توانست شهر فراموش شده باروک را دوباره زنده کند.

بزرگترین پانوراماهای جهان در نمایشگاه یادگار عزیزی در برلین

بزرگترین پانوراماهای جهان در نمایشگاه یادگار عزیزی در برلین

پانوراما آمازون: پانوراما آمازون از بزرگترین پانوراماهای جهان است  و از نکات خاص آن می‌توان با توجه به پیشرفت روزانه دوربین‌ها و ابزارها به کیفیت بالای پیکسل‌های به کار برده شده در عکس و موسیقی پخش‌شده زیبای آن اشاره کرد.

بزرگترین پانوراماهای جهان در نمایشگاه یادگار عزیزی در برلین 

پانورامای دیوار برلین: پانوراما دیوار که به دیوار شهر برلین می پردازد و از بزرگترین پانوراماهای جهان است از سپتامبر ۲۰۱۲ به نمایش گذاشته شده .

همانطور که می دانید، یکی از آثار تاریخی و به یاد ماندنی اما تلخ کشور آلمان، دیواری است که بر اثر حوادثی تاریخی در وسط شهر برلین کشیده شده و شهر برلین را به دو قسمت شرقی و غربی تقسیم کرد. یادگار عزیزی، این هنرمند ایرانی تبار، چندی پیش از اثری هنری در برلین رونمایی کرد که به گفته هنرشناسان، این با ارزش‌ترین یادبود برای زنده نگه داشتن خاطرات تلخ تاریخ است که امکان داشت برای این واقعه تاریخی به تصویر کشیده شود.این هنرمند قهار تمامی وقایع ساخت این دیوار و جریاناتی که در پی آن پیش امد را در قالب تصویری پانوراما و عریض به صورت پانورامایی در یک محیط ۳۶۰ درجه طراحی و به معرض دید عموم قرار داد.

بزرگترین پانوراماهای جهان در نمایشگاه یادگار عزیزی در برلین

بزرگترین پانوراماهای جهان در نمایشگاه یادگار عزیزی در برلین

پانورامای دیوار بزرگ مرجانی: یادگار عزیزی پروژه ای به نام دیواره بزرگ مرجانی را که یکی از بزرگترین پانوراماهای جهان است در یک مخزن گاز قدیمی در لیپزیگ آلمان اجرا کرده است. در این پروژه سراسرنما یا پانوراما تصویر دیواره بزرگ مرجانی روی صفحه دایره‌ای به نمایش درآمده است که سکوی بازدیدکنندگان را احاطه کرده است. این تصویر در مقیاس واقعی (یک به یک) و در مساحت ۳۵۰۰ مترمربع به ارتفاع ۳۲ متر با محیط ۱۱۰ متر به نمایش درآمده است. این پروژه بازدیدکنندگان را به سفری اکتشافی در بزرگترین دیوار مرجانی جهان می برد. در این پروژه جهان زیر آب مرجان‌ها، گیاهان و جانوران دریایی با رنگ‌هایی درخشان به نمایش درآمده است.

بزرگترین پانوراماهای جهان در نمایشگاه یادگار عزیزی در برلین

بزرگترین پانوراماهای جهان در نمایشگاه یادگار عزیزی در برلین 

برجسته ترین پانوراماهای یادگار عزیزی: پانوراما اورست ۳۶۰ درجه که از سال ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۵ در شهر لایپزیگ به نمایش گذاشت یکی از بزرگترین پانوراماهای جهان است که در طول مدت یک سال و نیم حدود نیم میلیون نفر از آن بازدید کرده‌اند. پانورامای ۳۶۰ درجه اورست بازدیدکنندگان خود را به سفری دعوت می کند تا ۶۰۰۰ متر بالا بروند تا کوه‌های هیمالیا را در سکوت و عظمت تماشا کنند. در این روند،‌ این موضوع را از دو زاویه می‌توان دید. تماشای جهان از مرتفع‌ترین قله دنیا یا بام جهان و موضوع دیگر فتح آن توسط گروه اعزامی غربی که با عزیزی همسفر بوده‌اند تا او بتواند شاهکار پانورامای اورست را به زیباترین شکل ممکن به تصویر بکشد. از منظر بازدیدکنندگان، جهان بی‌پایان از بالا دیده می‌شود و رنگ‌ها از آبی کمرنگ به زرد کبود، از درخشنده‌ترین سفیدی به عمیق‌ترین مشکی گاهی آرام و باوقار و گاهی کوبنده و صریح تغییر پیدا می‌کنند.

این است زیبایی و شکوه طبیعت که با نگاه عزیزی دیده می‌شود. و چه زیبا دیده می‌شود. در موزه عزیزی آنچه این تصایور را زیباتر می‌کند، موسیقی آهنگساز معروف اریک بابک است که جلوه‌های صوتی بی‌نظیری به تصاویر القا می‌کند. تصاویر می‌چرخند، موسیقی با حرکت تصاویر، تو را میخکوب می‌کند که تا کجا ممکن است هنر به عمق وجودت راه پیدا کند. عزیزی که در انتخاب سوژه و کانسپت بسیار وسواس به خرج می‌دهد با زحمت توانست این پروژه را به سرانجام برساند که به گفته خودش هنگامی که در قله اورست بود نمی‌توانست از قله دل بکند و جدایی برایش بسیار سخت بود پس چرا نباید این نگاه را با دیگران تقسیم کرد. وظیفه هنرمند ارجاع زیبایی‌های ناتمام هنر است. حال آنکه این هنر در بالاترین قله جهان با شکوهی وصف ناشدنی به درجات بالاتری می‌رسد.

بزرگترین پانوراماهای جهان در نمایشگاه یادگار عزیزی در برلین

بزرگترین پانوراماهای جهان در نمایشگاه یادگار عزیزی در برلین

در ادامه تصاویر دیگری از بزرگترین پانوراماهای جهان در نمایشگاه یادگار عزیزی را تماشا خواهیم کرد.

بزرگترین پانوراماهای جهان در نمایشگاه یادگار عزیزی در برلین 
بزرگترین پانوراماهای جهان در نمایشگاه یادگار عزیزی در برلین 
بزرگترین پانوراماهای جهان در نمایشگاه یادگار عزیزی در برلین 
بزرگترین پانوراماهای جهان در نمایشگاه یادگار عزیزی در برلین 


منبع: برترنها

طنز؛ چرا «رای بده، قاقا بدم» جواب نداد؟

پدرام ابراهیمی در نوشت:

بیا! هی مردم سوییس را توی سر ما می‌زدید و می‌گفتید آنجا، با آن سطح زندگی، همه‌پرسی برگزار شده و مردم از یارانه تقریبا ماهی ۲۵۰۰ دلاری گذشته‌اند. دیدید که ۲۴ میلیون ایرانی هم با این وضع و اوضاع (یعنی بهتِرین شرایط. خیلی‌ام عالیه) به سه برابر شدن یارانه (که البته سه برابر هم نمی‌شد!) و کارانه و از این قبیل وعده‌های دوران نامزدی، نه گفتند. حالا خیلی تیز و بز و مختصر و مفید دلایل این «نه» تاریخی را برای‌تان تشریح می‌کنیم (گفتیم بز یاد شاخ و حضور آقای جدیدی در شورای شهر افتادیم).

یک) دلیل اول، دلسوزی ما نسبت به کاندیداهای محترم رقیب بود؛ یعنی نشستیم حساب کردیم دولت فعلی که لبریز از اشراف و رَناتان (بسیار رانت‌خواران) و وزرای نجومی‌ست، ۴۵ تومان یارانه را با شب‌کاری و شغل دوم و سوم و تدریس‌خصوصی و رانندگی آژانس جور می‌کند، حالا چه جوری روی‌مان می‌شود از کاندیداهایی که یکی‌شان سه میلیون تومان توی کارتش پول دارد و دیگری فوق فوقش می‌تواند دَنگی دُنگی به همراه هوادارانش با اتوبوس تردد کند، طلب ۲۵۰ تومان کارانه و ۱۵۰ تومان یارانه داشته باشیم؟ درِ بودجه‌های پاک باز است، حیای رای‌دهنده کجا رفته؟

دو) همان‌طور که مستحضرید آقای رئیسی، ۳۰ میلیون رای واقعی داشت ولی حدود ۱۶ میلیون آن رای‌دهندگان، تا برگه را دیدند هل شدند و زبان‌شان خوب نچرخیده و ابراهیم رئیسی را نوشته‌اند حسن روحانی! ربطی هم به موضوع مطلب امروز نداشت. خواستیم با آقای شریعتمداری یک فیتی داده باشیم.

سه) اینکه حتی اکثر مردم مناطق محروم و خیلی محروم هم گول وعده «رای بده، قاقا بدم» را نخوردند نشان از سیر شدن مردم این مناطق است، به‌طوری که دیگر حتی جا برای خوردن یک گول کوچکِ وعده‌وعیدی را ندارند؛ یعنی انقدر جا ندارند که اگر یک گول در حد «تو رای بده، من کنترل رو میدم به تو به جای خندوانه، ۹۰ ببینی» بهشان بخورانی، گلاب‌ به روی‌تان، تگری میزنند. پُرِ پر.

چهار) ملت با سابقه درخشان دهه‌ها وعده شنیدن و به‌خصوص بنا بر تجربیات شیرین دولت مهرورزی، با جوهر نامریی این ضرب‌المثل را روی برگه‌های رای‌شان نوشتند: «نه سرمو بشکن، نه گردو تو دامنم بریز».

تذکر مهم: خانم‌ها و آقایان دولت دوازدهم، اعضای محترم شورای شهر از لیست امید (حتی شما خانم بهاره آروین)، محرومان عزت خود را حفظ کردند. حالا منتظر همت دولت هستند. #روحانی_منتظریم


منبع: برترنها

طنز؛ آموزش گام‌به‌گام نویسندگی

پوریا عالمی در نوشت:

احمدرضا احمدی در فیلم پرتره مستندش «وقت خوب مصائب» می‌گوید قبل از انقلاب به‌عنوان شاعر خودش را با پابلو نرودا مقایسه می‌کرده، بعد که انقلاب می‌شود و اوضاع شعروشاعری کساد و مختل می‌شود، می‌رود آجیل‌فروشی باز می‌کند و از آن به‌بعد خودش را با «اکبر مشتی» مقایسه می‌کرده.

روش شوروی

حالا هم همین‌طوری است. ما بچه بودیم و داستان زندگی نویسندگان بزرگ شوروی را می‌خواندیم و می‌دیدیم اگر مغضوب نبودند، در نظام شوروی با آنان در کاست و طبقه پزشکان برخورد می‌شد و خانه و امکانات و مستمری بهشان می‌دادند و می‌گفتند شما فقط بنشینید توی کتابخانه و بخوانید و بنویسید. بله. با این تصور ما از بچگی تصمیم گرفتیم نویسنده بشویم. بعد که کمی بزرگ‌تر شدیم، فهمیدیم اصولا در جهان روشنفکران و نویسنده‌های مستقل اسمشان توی «از بدها…» است و نه‌تنها قدر نمی‌بینند که اگر فرصت بشود، دوتا اردنگی هم می‌خورند.

روش شکست عشقی

در همین وانفسا بود که متوجه شدیم شاملو نه‌تنها درس نخوانده، بلکه سه‌بار ازدواج ناموفق و یک ازدواج موفق داشته. ما هم فکر کردیم پس راه موفقیت این است که اول درس را رها کنیم و بعد سه‌بار ازدواج ناموفق کنیم که شکست‌های عشقی مثل کوره ذوب‌آهن ما را آبدیده کند. خلاصه با همین دست‌فرمان ما الان ۶٠٠ تا رفیق سایه-روشن‌فکر داریم که مدام حالت ازدواج دارند و متخصص ازدواج ناموفق هستند و سواد ندارند، اما متأسفانه چیز دیگرشان به شاملو نرفته است. سایه-روشن‌فکر هم وضعیتی است که آدم از درون روشنفکر نشده، اما از بیرون پیپ می‌کشد یا سبیل می‌گذارد یا موهاش را شانه نمی‌کند.

روش دودی

بعد از این تجربه‌ها، با زندگی مارکز آشنا شدیم که توی زندگی‌نامه‌اش گفته در جوانی به ‌قدری سیگار می‌کشیده که اگر در دهانش دود نبوده، نمی‌توانسته یک کلمه بنویسد. در نتیجه ما سریع خودمان را بستیم به دود و همچون ماشین‌دودی، دود از همه سوراخ‌هامان بیرون آمد، اما دریغ از یک کلمه به‌دردبخور که روی کاغذ بیاوریم. شاهکارنوشتن که جای خود دارد.

حرف درشت

خوانندگان روشنفکر و فرهیخته روزنامه «شرق»، خدمتتان عرض کنم حالا اینکه ما چه‌چیزی را توی زندگی از دولت‌آبادی و گلستان و دیگران یاد گرفتیم فردا برایتان تعریف می‌کنم.


منبع: برترنها

لباس زنان مصر باستان با مهره‌ بافت ها تزئین می شدند

لباس زنان مصر باستان یکی از سوژه های جدید باستان شناسان است که جدید در کاوش ها و آثار برجای مانده از آن تمدن مورد کاوش ، تحقیق و بررسی قرار گرفته است. طوری که یکی از مدهای محبوب و کلاس بالا در میان زنان مصر باستان، لباس متشکل از مهره‌ های سفالی بوده است. اگرچه مورخان زیادی از زنان مصری با پوشش مهره‌ بافت سخن گفته‌ اند اما تا اواخر دهه ۱۹۲۰ میلادی نمونه‌ای واقعی از این لباس‌ها در دست نبود.

لباس زنان مصر باستان در طبقه مرفه همواره مهره‌ بافت بوده و با هزاران دانه مهره تزئین و تولید شده‌اند که در الگویی لوزی‌مانند در کنار یکدیگر قرار گرفته‌اند و اگرچه باورها بر این است که زنان چنین لباس‌ هایی را در زندگی روزمره به تن می‌کردند اما بیشتر نمونه‌ها در مقبره‌ها کشف شده است. این پوشاک گرانب ها بسیار نادر است و تاکنون فقط ۲۰ عدد از این نوع لباس پیدا شده است که در موزه‌های مختلف در سراسر دنیا نگهداری می‌شوند.

لباس زنان مصر باستان با مهره‌ بافت ها تزئین می شدند

البته در کاوش های باستانی زنان مصری در گدشته لباس های یک شکلی داشته اند اما لباس زنان مصر باستان آن هم در طبقه های خاص از تزئین و زیبایی خاصی برخوردار بوده و با توجه به نوشته های تاریخی در نظر زنان مصر باستان ، پوشیدن لباس متشکل از مهره ، مد روز محسوب می‌شد. برای مثال، زنان کاهن سرپوش و یقه‌ های مهره‌ دوز می‌ پوشیدند. همچنین زنان از طبقات اجتماعی بالاتر در مناسبت‌ های شاد لباسی توربافت متشکل از دانه‌های سفال لعاب‌ دار روی لباس‌های خود به تن می‌کردند. زنان فقیر هم باید به رشته‌ای از مهره‌‌های سفالی دور کمرشان بسنده می‌کردند. برخلاف این یقه‌ ها و رشته‌ های مهره‌ ای، لباس‌ های مهره‌ بافت لوازم جانبی محسوب نمی‌ شدند بلکه به خودی خود یک لباس کامل در نظر گرفته می‌ شدند.

البته با توجه به چنین شرایط گمان می‎رود که لباس‌ های مهره‌ ای به دو روش تهیه شده اند : روش اول این است که مهره‌ ها به صورت مستقیم به پارچه لباس زنان، به عنوان بخشی از تزئینات لباس، دوخته می‌شده است. روش دوم این است که مهره‌ها در آرایش خاصی در کنار هم رشته می‌کردند که این توربافت مهره‌ ای روی یک لباس کتان پوشیده می‌شد. بعضی از این لباس‌ها مانند نمونه‌ای که در موزه هنرهای زیبای بوستون نگهداری می‌شود، از مهره‌ های لعاب‌دیده آبی و سبز-آبی بافته شده است که تجسمی از سنگ لاجورد و فیروزه است.

لباس زنان مصر باستان و البته لباس‌ های مهره‌ بافت در نقوش و مجسمه‌ های مصر باستان نیز به چشم می‌خورد. برای نمونه، مجسمه «نات»، الهه آسمان، که متعلق به هزاره سوم قبل از میلاد مسیح است. این تندیس الهه را در لباسی به تصویر کشیده است که شباهت بسیاری به لباس مهره‌بافت دارد.

اکثر لباس‌ های مهره‌ بافت که تا به امروز دوام آورده‌اند در مقبره‌ ها کشف شده‌اند. برای مثال، لباس مهره‌ بافت که در موزه پتری باستان ‌ناسی مصر در لندن نگهداری می‌شود در یک مقبره متعلق به دودمان پنجم یا ششم مصر در شهر کائو، شهری در مصر علیا، کشف شده است. این لباس مهره‌ بافت در سال ۱۹۲۳ یا ۱۹۲۴ پیدا شد که در اطراف حاشیه‌ های این لباس صدف‌ هایی به چشم می‌خورد که به وسیله سنگ‌ هایی کوچک به آن متصل شده بودند.

با توجه به اینکه این لباس در یک مقبره کشف شده بود، باستان‌شناسان بر این باورند که از این چنین لباس‌هایی در تشریفات مراسم تدفین استفاده می‌شده است. لباس مهره‌ بافت در موزه پتری تنها نمونه‌ ای نیست که در یک مقبره پیدا شده است. برای مثال، لباسی که در موزه هنرهای زیبای بوستون نگهداری می‌شود نیز در یک مقبره واقع در جیزه یافت شده است. قدمت این لباس به دودمان چهارم مصر ، به خصوص دوران سلطنت شاه خوفو ، بازمی‌گردد.


منبع: برترنها

آیا شواهد فعلی برای اثبات وجود ارواح کافی است؟

آیا ارواح واقعی هستند؟ این سوالی است که فرهنگ‌ها و ادیان مختلف در طول تاریخ بشر، به اشکال مختلفی به آن پاسخ داده‌ و به زنده ماندن روح پس از مرگ تاکید دارند!

آیا شواهد فعلی برای اثبات وجود ارواح کافی است؟

فرهنگ‌های مختلف در سراسر جهان، بر زنده ماندن روح بعد از مرگ معتقد بوده و بر این باورند که روح انسان پس از مرگ، در یک واقعیت دیگر به زندگی خود ادامه خواهد داد. در میان پدیده‌های ماوراء الطبیعه، ارواح به شکل گسترده‌تری مورد اعتقاد مردم قرار دارند. میلیون‌ها نفر از سرتاسر جهان به این مسئله باور داشته و گفتگو پیرامون این مطلب، از علاقمندی‌های آنان به شمار می‌رود. با توجه به نتایج یک نظرسنجی در سال ۲۰۱۳، میزان ۴۳ درصد از مردمان ایالات متحده آمریکا، به وجود ارواح اعتقاد دارند.

ایده‌ی زنده ماندن روح بعد از مرگ، یکی از اعتقادهای برجای مانده از فرهنگ‌ها و ادیان باستانی است. واژه‌ی روح، در داستان‌های متعددی از کتاب مقدس و همچنین نمایشنامه مکبث (Macbeth) از ویلیام شکسپیر به چشم می‌خورد. اعتقاد به ارواح، به یک واقعیت بزرگ‌تر تحت عنوان اعتقاد به وقایع ماوراء الطبیعه وابستگی مستقیم دارد که از جمله آن‌ها می‌توان به مواردی همچون: تجربه نزدیک به مرگ، زندگی پس از مرگ و ارتباط با ارواح اشاره کرد. آیا به راستی اعضای مرحوم شده از نیاکان ما، قادر به تماشا و یا همراهی ما در زمان‌های خاص هستند؟

آیا شواهد فعلی برای اثبات وجود ارواح کافی است؟

مردمان بسیاری در طول تاریخ، سعی کرده‌اند که با ارواح ارتباط برقرار کنند. در دوره ملکه ویکتوریا در انگلستان، ارتباط با ارواح از سوی خانم‌های قشر مرفه جامعه، قسمتی از زندگی تجملاتی آنان به شمار می‌رفت. گردآوری انجمن تحقیقات روانی در سال ۱۸۸۲ و همچنین تشکیل گروه‌های مربوط به جستجوی اشباح در دانشگاه‌های معتبر از جمله کمبریج و آکسفورد، از مهم‌ترین حرکت‌های جستجوی واقعیت ارواح بوده‌اند. زنی با نام الِنور سیجویک (Eleanor Sidgwick)، در ابتدا محقق و بعدها به عنوان سرپرست این گروه انتخاب شد؛ او اولین زنی‌ست که به عنوان شکارچی ارواح شناخته می‌شود. در ایالات متحده آمریکا نیز در اواخر قرن هجدهم، تعدادی از رسانه‌ها و سخنگویان مربوط به جمع‌های تحقیقات روانی از ارتباط با ارواح سخن گفته‌اند؛ اما خیل بسیاری از این ادعاها توسط محققانی دیر باور همچون شعبده‌باز، بدلکار، تهیه‌کننده و بازیگر معروف مجارستانی-آمریکایی، یعنی هری هودینی (Harry Houdini) به عنوان حقه و دروغ معرفی شد.

اخیرا شکار ارواح در دنیا، به موضوعی جذاب و پرهیجان تبدیل گشته است. علت این مسئله را می‌توان به پخش مجموعه تلویزیونی Ghost Hunters از کانال Syfy نسبت داد. حال این مجموعه پرطرفدار در دهه دوم پخش رسمی خود، هنوز موفق به ارائه دلایلی منطقی بر وجود ارواح نشده است. کشف علت محبوبیت بسیار بالای این مجموعه نیز کار چندان سختی نیست؛ چرا که این برنامه مدعی است هرکسی می‌تواند به دنبال ارواح بگردد! دو کاراکتر اصلی این مجموعه که از افراد معمولی (لوله‌کش) هستند، تصمیم به جستجو و شکار ارواح می‌گیرند. پیام این مجموعه تلویزیونی بسیار واضح است: شما برای جستجوی ارواح، هیچ نیازی به علوم پیشرفته و یا آموزش‌های مربوطه ندارید! برای این کار، به مقداری وقت آزاد، محیطی تاریک و چندین وسیله الکترونیکی نیاز دارید. در طول این آزمایشات، مشاهده هرگونه نور و یا نویز غیرقابل توضیح، می‌تواند گواهی بر حضور ارواح باشد.

آیا شواهد فعلی برای اثبات وجود ارواح کافی است؟
علم و منطق ارواح

یکی از مسائل چالش‌برانگیز در علم شناسایی و شکار ارواح، نسبت دادن شواهد غیرقابل توضیح به این موضوع است. برای مثال، بسته شدن خودکار درب اتاق، گم شدن کلیدها، سرد شدن غیرمنطقی محیط و در برخی موارد، مشاهده چشم‌اندازی از یکی از وابستگان مرحوم شده از جمله‌ی این شواهد هستند. دنیس واسکول (Dennis Waskul) و میشل واسکول (Michele Waskul)، به عنوان نویسندگان کتاب «برخورد با ارواح: شکار روزمره» (Ghostly Encounters: The Hauntings of Everyday Life)، ضمن مصاحبه با افراد با تجربه در این زمینه می‌گویند:

    بسیاری از این افراد، از برخورد قطعی با یک شبح یا روح مطمئن نبودند؛ چرا که در طی این تجربیات، آن‌ها با یک تصویر تقریبی و شناخته شده از ارواح رو به رو نشده‌اند. اما در عوض بسیاری از آنان معتقدند که با یک واقعه غیرطبیعی رو به رو بوده‌اند که به علت مرموز و وهم‌آور بودن، امکان توضیح آن وجود ندارد.

بنابراین، افرادی که ادعای چنین تجربه‌ای را می‌کنند، به معنای کلاسیک با یک روح و تصویر کلی آن رو به رو نشده‌اند؛ بلکه رویدادی غیرقابل توضیح و عجیب و غریب، آنان را به چنین ادعایی سوق داده‌ است.

تجربیات شخصی یک مسئله و شواهدی علمی مسئله‌ای کاملا جدا از هم هستند. بخش بزرگی از مشکلات موجود در مسئله بررسی و اثبات شواهد این چنینی، به عدم وجود یک تعریف استاندارد از واقعیت «روح» برمی‌گردد. برخی بر این باورند که ارواح، به دلایلی ناشناخته مسیر خود را از دنیای خود گم کرده و در قالب چنین تجربیاتی ظاهر می‌شوند، عده‌ای نیز بر این باورند که ارواح، یک ارتباط تلپاتیک ذهنی هستند که از این طریق با دنیای ما ارتباط برقرار می‌کنند.

آیا شواهد فعلی برای اثبات وجود ارواح کافی است؟

با این حال، هنوز برخی افراد دسته‌بندی های مخصوصی را برای ارواح تعریف می‌کنند که از جمله آن‌ها می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

    گونه‌ای از ارواح که موجودیت خود را با ایجاد نویز در محیط و یا حرکت دادن اشیا نشان می‌دهند.

    گونه‌ای از اشباح که می‌توان آنان را به کمک راهکارهایی مرسوم، احضار کرد.
    دسته‌ای که با نام اشباح هوشمند شناخته می‌شوند.
    دسته‌ای که آنان را با عنوان مردمان سایه‌ای می‌شناسند.

البته باید این نکته را نیز اضافه کنیم که این دسته‌بندی‌ها توسط تجربیات افراد مختلف از سراسر دنیا شکل گرفته و نمی‌توان آن را به عنوان یک دسته‌بندی استاندارد به شمار آورد. در واقع ممکن است از موارد مذکور، تعدادی بیشتر و یا حتی کمتر وجود داشته باشند.

در کنار تمامی این‌ها، تناقضات ذاتی بسیاری در مورد ارواح وجود دارد. برای مثال آیا ارواح از جنس یک ماده‌ هستند یا خیر؟ در هر دو صورت، چگونه می‌توانند به آسانی از دیوار و یا اجسام جامد عبور کنند؟ چگونه ممکن است اشیای فیزیکی را به این سو و آن سو حرکت دهند و یا اقدام به باز و بسته کردن درب‌ها کنند؟ بر اساس منطق و قوانین فیزیکی، ارواح یا نامرئی هستند و یا از یک ماده فیزیکی تشکیل شده‌اند. اگر ارواح در واقع ضمیر انسان هستند، چرا در بسیاری از موارد همراه با لباس و یا کلاه ظاهر می‌شوند؟

آیا شواهد فعلی برای اثبات وجود ارواح کافی است؟

اگر ارواح در واقع مربوط به افراد مرحوم هستند، به چه علت هنوز تعداد بسیاری از پرونده‌های قتل به صورت حل نشده باقی مانده‌اند؟ از آن‌جا که ارواح می‌توانند به شیوه‌هایی خاص با انسان‌ها ارتباط برقرار کنند، به چه علت هنوز قاتلین این دسته از پرونده‌‌ها شناسایی نشده است؟

شکارچیان ارواح، از روش‌های خلاقانه و مشکوک بسیاری برای تشخیص حضور آنان استفاده می‌کنند. تقریبا تمامی شکارچیان روح ادعا می‌کنند که با استفاده از روش‌های علمی به چنین آزمایشاتی دست می‌زنند. برای مثال این افراد، از ابزارهایی با تکنولوژی مدرن در این زمینه استفاده می‌کنند که از جمله آنان می‌توان به شمارشگر گایگر، تشخیص‌دهنده‌های الکترومغناطیسی، آشکارسازهای یونی، دوربین‌های اینفرارد و میکروفون‌های بسیار حساس اشاره کرد. با این وجود، هنوز به طور علمی ثابت نشده که چنین تجهیزاتی قادر به شناسایی ارواح باشند. در طول قرن‌های گذشته، بسیاری از مردم بر این باور بوده‌اند که حضور ارواح، موجب تغییر شعله‌های آتش به رنگ آبی می‌شود. امروزه این شواهد برای بسیاری از مردم قانع‌کننده نیست و احتمالا در آینده‌ای نزدیک، بسیاری از روش‌های امروزی نیز منسوخ شده و به افسانه‌ها خواهند پیوست.

بسیاری دیگر از محققین بر این باورند که علت اصلی عدم تشخیص صحیح ارواح را می‌توان به کافی نبودن تکنولوژی امروزی برای ورود به دنیای آنان نسبت داد. البته این نظریه نیز تا حد بسیاری قابل قبول نیست؛ چرا که اگر ارواح وجود دارند و در دنیای فیزیکی ما ظاهر می‌شوند، می‌بایست تصویر آنان در دوربین‌های عکاسی و فیلمبرداری قابل ثبت باشد. در غیر این‌صورت، با هیچ تکنولوژی دیگری هم نمی‌توان تصویر موجودیت آنان را به ثبت رساند. از طرفی، در صورتی که ارواح وجود داشته اما امکان به ثبت رساندن شواهدی از آنان وجود نداشته باشد، در این صورت تمامی تصاویر، فایل‌های صوتی و ویدیویی مربوط به چنین ادعاهایی ساختگی و غیرواقعی هستند. ظاهرا با وجود ارائه نظریه‌های متعدد و ترکیب آن‌ها با مفاهیم علمی و همچنین تلاش‌های بی وقفه‌ی شکارچیان روح در چندین دهه اخیر، شواهد محکمی را نمی‌توان برای واقعیت ارواح ارائه کرد.

آیا شواهد فعلی برای اثبات وجود ارواح کافی است؟

البته، توسعه اپلیکیشن‌های مربوط به تولید کاراکترهای شبح‌وار در اسمارت‌فون‌های امروزی، کار را برای شکارچیان ارواح سخت‌تر کرده است. چرا که ثبت چنین تصاویری در برخی موارد، تشخیص یک تصویر جعلی از واقعی کاری بسیار مشکل و غیرممکن می‌سازد.

چرا بسیاری از مردم، به وجود ارواح اعتقاد دارند؟

تعداد بسیاری از افراد، به علت تجربیات شخصی خود به ارواح اعتقاد دارند. برای مثال برخی افراد در دوران کودکی خود، با چنین تجربیاتی برخورد نزدیک داشته‌ و یا در مراسم‌های شکار ارواح شرکت کرده‌اند. با این حال، تعداد بسیاری از مردم، برای اثبات وجود ارواح، به علم فیزیک استناد می‌کنند. در قانون اول ترمودینامیک آلبرت انیشتین می‌خوانیم که انرژی از بین نمی‌رود و به وجود نمی‌آید، بلکه از صورتی به صورت دیگر تبدیل می‌شود. حال این سوال پیش می‌آید که انرژی موجود در بدن انسان بعد از مرگ، به چه صورتی تبدیل می‌شود؟ آیا این انرژی، بعد از مرگ در قالب یک شبح به دنیا بازمی‌گردد؟

چنین فرضیه‌ای، تا حد بسیاری منطقی به نظر می‌رسد. زمانی که یک شخص می‌میرد، انرژی موجود در بدن او به طبیعت باز‌می‌گردد. این انرژی، در قالب انرژی گرمایی آزاد شده و جسم فیزیکی او نیز توسط سایر حیوانات تغذیه می‌شود. اگر این شخص، به خاک سپرده نشده باشد، حیوانات وحشی گوشت بدن او را می‌خورند. از سوی دیگر، اگر این شخص به خاک سپرده باشد، کرم‌ها و باکتری‌های موجود در خاک او را در طول زمان تجزیه خواهند کرد. در این حالت، هیچ شکلی از انرژی در قالب یک جسم فیزیکی برای بازگشت به دنیا وجود نخواهد داشت، با این تفاسیر، تجهیزات شکارچیان ارواح نیز قادر به ثبت هیچ شکلی از موجودیت این فرد نخواهند بود.

آیا شواهد فعلی برای اثبات وجود ارواح کافی است؟

با این وجود، بسیاری از شکارچیان روح دوست دارند که این تحقیقات را به شکلی افسانه‌ای ادامه دهند. بیل الیس (Bill Ellis)، در کتابی تحت عنوان «بیگانگان، ارواح، و فرقه ها: افسانه‌هایی که ما آنان را زندگی می‌کنیم» (Aliens, Ghosts, and Cults: Legends We Live)، مدعی است که شکارچیان روح، همواره در طول چنین تحقیقاتی سعی دارند موجودات ماوراء الطبیعه را به چالش وا داشته و با آنان در شکلی دراماتیک مقابله کنند. این فعالیت‌ها، برای چنین افرادی تنها یک سرگرمی نیست؛ بلکه آنان برای تعریف مرزهای واقعی جهان تلاش می‌کنند.

اگر ارواح واقعی هستند، موجودیت آنان چه قابل رویت و چه در قالب انرژی، توسط آزمایش‌هایی منطقی به اثبات خواهد رسید. در غیر این صورت، فعالیت‌های شکارچیان روح در تاریکی شب و با استفاده از دستگاه‌های عجیب و غریب، تماما بی نتیجه خواهد بود.

در پایان و با وجود خیل عظیمی از تصاویر، مجموعه‌های صوتی و فایل‌های ویدیویی موجود در این زمینه، شواهد کشف شده از موجودیت ارواح در دنیای امروزی، شرایط بهتری را نسبت به دهه‌ها و یا قرن‌های قبل ندارد! به طور کلی، ۲ علت عمده برای شکست شکارچیان روح، در طول سال‌ها تحقیق و بررسی مطرح می‌شود. نخست آنکه ارواح به کلی وجود ندارند و تمامی شواهد و گزارشات صورت گرفته، صرفا به علت سوء تفاهم‌های احتمالی‌ست. دومین فرضیه احتمالی در این زمینه این است که ارواح فی الواقع وجود دارند، اما بی کفایتی شکارچیان روح و عدم به کارگیری ابزارهای علمی در طول تحقیقات آنان، نتیجه‌ای قانع‌کننده در پی نداشته است.

نظر شما در این باره چیست؟ آیا با به کارگیری ابزارها و تحقیقات علمی جدی‌تر در این زمینه، می‌توان به پاسخ‌هایی قطعی برای واقعیت ارواح دست پیدا کرد؟


منبع: برترنها

«نقطه‌ی سرد» اسرارآمیز در فضا، جهان موازی را اثبات می‌کند؟

ممکن است که میلیاردها جهان، درست در بیرون از جهان ما وجود داشته باشند. یک «نقطه‌ی سرد» (Cold Spot) اسرارآمیز در فضا می‌تواند مدرکی دال بر وجود یک جهان موازی باشد.

دانمشندان سالیان مدیدی به دنبال یک توضیح برای جسم تاریک در «تابش زمینه کیهانی» به جا مانده از بیگ بنگ یا همان انفجار بزرگ بوده‌اند. طیف وسیعی از توضیحات مختلف مطرح شده است اما دلیل اصلی احتمالاً ملموس و مفهوم نباشد. البته در واقع می‌تواند یک جهان موازی باشد.

«نقطه‌ی سرد» اسرارآمیز در فضا، جهان موازی را اثبات می‌کند؟

این ناحیه (جسم تاریک) به طور مشخصی می‌تواند در نتیجه‌ی برخورد دو جهان با یکدیگر باشد. این مدرک می‌تواند اولین مدرکی باشد که تاکنون برای فرضیه‌ی چند جهانی ارائه شده است. فرضیه چند جهانی بر وجود میلیاردها جهان دیگر (برخی از آنها شبیه به جهان ما) درست در بیرون از جهانی که ما می‌توانیم مشاهده کنیم، در حال حرکت باشند.

«تابش زمینه کیهانی» تمام آسمان را پوشش می‌دهد و دانشمندان توانسته‌اند که نقشه‌ای از این تابش در سراسر جهان ترسیم کنند. این تابش تقریباً به طور یکنواختی توزیع شده و دارای دمای یکسانی است، اما در این بین، یک «نقطه‌ی سرد» اساسی جلوه‌گری می‌کند.

تاکنون، پرطرفدارترین توضیح این بود که جسم تاریک در نتیجه‌ی یک خلأ عظیم است. دانشمندان حالا این موضوع را اینگونه مطرح کرده‌اند: جایی که «نقطه‌ی سرد» می‌تواند دیده شود، در واقع یک فضای عظیم مملوء از جهان‌های مختلف است.

«نقطه‌ی سرد» اسرارآمیز در فضا، جهان موازی را اثبات می‌کند؟

اما یک بررسی جدید با نگاهی ریزبینانه‌تر از همیشه به «نقطه‌ی سرد»، نشان داد که جسم تاریک نمی‌تواند تحت مدل استاندارد کیهان‌شناسی و این جهان، نتیجه‌ی چنین خلأیی باشد. ممکن است که همچنان چیز ناشناخته‌ای در علم فیزیک وجود داشته باشد – اما همچنین ممکن است که این نقطه در نتیجه‌ی یک برخورد بین دو کهکشان باشد.

روآری مکنزی (Ruari Mackenzie) از دانشگاه دورهام اظهار کرد: «خلأهایی را که ما شناسایی کرده‌ایم، نمی‌توانند «نقطه‌ی سرد» را بر اساس استاندارهای کیهان‌شناسی توضیح بدهند. این امکان نیز وجود دارد که برخی از مدل‌هایی خارج از این مدل‌های استاندارد بتوانند در آینده مطرح شوند تا این دو را به هم مرتبط کنند اما اطلاعات و داده‌های ما، محدودیت‌های سختگیرانه و محکمی را روی هر تلاشی که بتوان انجام داد، قرار داده است.

محققان می‌گویند که احتمال کمی وجود دارد که «نقطه‌ی سرد» به طور اتفاقی پدید آمده باشد و به احتمال بیشتر می‌تواند در نتیجه‌ی وقوع چیزی بسیار ناشناخته باشد.

«نقطه‌ی سرد» اسرارآمیز در فضا، جهان موازی را اثبات می‌کند؟

تام شانکس (Tom Shanks) اظهار کرد: «این بدان معناست که ما نمی‌توانیم به طور تمام و کمال این گفته را رد کنیم که نقطه‌ی سرد به دلیل یک نوسان غیر محتمل (توضیح داده شده توسط مدل استاندارد) حادث شده باشد. اما اگر این دلیل، پاسخ ما نباشد، در این صورت باید به دنبال توضیحات عجیب و غریب‌تری باشیم.

وی همچنین افزود: «شاید مهیج‌ترین مورد در این میان، این است که «نقطه‌ی سرد» در نتیجه‌ی یک برخورد بین جهان ما و یک جهان حبابی دیگر پدید آمده است. اگر بررسی و آنالیز ریزبینانه‌تری از داده‌های «تابش زمینه کیهانی» یا همان «CMB»، این موضوع را اثبات کند که همین مورد است؛ در این صورت، «نقطه‌ی سرد» می‌تواند به عنوان اولین مدرک برای اثبات فرضیه چند جهانی مطرح شود – و میلیاردها جهان دیگر شبیه به جهان ما می‌توانند وجود داشته باشند.

محققان هم اکنون امیدوارند که آزمایش و امتحان بیشتری را روی «تابش زمینه کیهانی» انجام دهند تا به قابل پذیرش بودن فرضیه‌ی جهان موازی پی ببرند.


منبع: برترنها

طنز؛ بسه دیگه به پلنگ‌های ایرانی توجه کنید

علیرضا مصلحی در نوشت:

دوران انتخابات تموم شد؛ البته نه به این سادگی. مثل هر پدیده دیگه‌ای یه سری اثرات جانبی داشت که بعضا مخرب هم بود. مثلا سلمونی محله‌مون قبل از انتخابات برای اینکه تحلیل‌هاش تکراری نباشه، یه سری سرفصل جدید باز کرده بود. از چگونگی استقلال ازبکستان می‌گفت. مساله قفقاز جنوبی رو مورد بررسی قرار می‌داد. درباره تمدن بین‌النهرین نکات ارزشمندی رو بیان می‌کرد. حتی این اواخر در مورد علل مهاجرت پنگوئن‌ها صحبت‌های جامعی ‌کرد. اما متاسفانه موج انتخابات رسید و اون هم برگشت به مباحث کلیشه‌ای قدیمی و ما از این دریای علم بی‌نصیب شدیم.

تا چند وقت پیش سوار تاکسی که بودیم به علت تکراری شدن سوژه‌ها، بعضی راننده‌ها به یه‌جور خلاقیت غریبی تو سوژه‌یابی رسیده بودند. مثلا یادمه یه روز نشسته بودم تو تاکسی، راننده گفت: «فاصله این دو تا چهارراه قبلا کمتر بود. چرا الان این‌قدر زیاده؟ هر چی می‌ریم، نمی‌رسیم!». یعنی خلاقانه‌ترین و ناب‌ترین اعتراضی بود که تا اون موقع شنیده بودم. ولی در کمال تاسف با رسیدن موج انتخابات صنف رانندگان هم دوباره به همون مباحث تکراری گذشته روی آورد و دیگه از اون چشمه جوشان خلاقیت خبری نبود.

داستان به همین‌جا ختم نمیشه. موج انتخابات به یه شکل دیگه وارد فضای مجازی شد. جو اینستاگرام کلا انتخاباتی بود. کامنت‌ها پر شده بود از شعار و بحث و تحلیل. الان چند وقته کسی به دندون‌های اون عزیز لمینت‌نشان به اندازه کافی توجه نکرده. کسی ویدیوهاش رو پخش نکرده؛ البته این ‌رو بگم که من خدا خدا می‌کردم یه روز تو خیابون ببینمش. هر وقت می‌خواستم مسواک بزنم یادش می‌افتادم و مسواک رو پرت می‌کردم تو آینه می‌اومدم بیرون، واسه همینه الان یه ساله مسواک نزدم. ولی بالاخره من هم آدمم، سنگ که نیستم. نمی‌تونم ببینم به این روز افتاده. من تحمل دیدن یه ماهی، بیرون از آب رو ندارم. لایک و کامنت و توجه شما مثل آب می‌مونه برای اون ماهی لمینتی کوچولو و این مدت با بی‌رحمی ازش دریغ کردید. بمیرم براش.

همه‌ این‌هایی که گفتم به کنار، از پلنگ‌های ایرانی چیزی نپرسید که دلم خونه. طفلک با هزار امید و آرزو یه عکس گذاشته، زیرش نوشته: «نگاهت کافی‌است تا دوباره در هوای آمدنت بمیرم». بعد بی‌ملاحظه‌ها کامنت گذاشتن: «#به_عقب_برنمی‌گردیم».

با یه دل پر درد نوشته: «تا کی به امید دیدنت به جاده خیره شوم». بی‌عاطفه‌ها کامنت گذاشتن: «#تا۱۴۰۰باروحانی».

چند روز بعد دوباره عکس گذاشته، نوشته: «امروز حالم خوب بود. لاک زدم». به جای اینکه بگن: «مانا باشی بانو»، کامنت گذاشتن: «#رئیسی_بیا». نکنید این کارها رو. جواب لاک زدم، رئیسی بیا نیست.

واقعا جای تاسف داره. آخه این چه وضعیه؟ حداقل هوای پلنگ‌های مظلوم ایرانی رو داشته باشید.

حرفم تمومه. گفتنی‌ها رو گفتم. شما رو با وجدان‌هاتون تنها میذارم.

برم یه کم بغبغو کنم دلم باز شه.


منبع: برترینها

طنز؛ درختکن در تخصص ماست جیگرم!

با توجه به اینکه در کمال حیرت و تعجب، روز جمعه یک جمعیت چهاردرصدی توانستند حدود ۶۰ درصد از آرای انتخابات ریاست جمهوری را به خود اختصاص داده و ضربه نهایی را به ارشمیدس و دیگر ریاضیدانان مشهور جهان بزنند، همین مردم هم در…

فریور خراباتی در نوشت:

با توجه به اینکه در کمال حیرت و تعجب، روز جمعه یک جمعیت چهاردرصدی توانستند حدود ۶۰ درصد از آرای انتخابات ریاست جمهوری را به خود اختصاص داده و ضربه نهایی را به ارشمیدس و دیگر ریاضیدانان مشهور جهان بزنند، همین مردم هم در انتخابات شورای شهر کاری کردند که اشکل‌ گربه‌ بگیران عزیز، سگک‌ دوبل‌زن‌ها، پلنگ‌ شکن‌ بگیران محترم به احتمال زیاد نتوانند جایی در شورای شهر جدید داشته باشند. همین امر طبیعتاً باعث ناراحتی یکی از«شاخ بز‌شکون»‌های شورای شهر شده و ایشان در جلسه غیرعلنی اقدام در به‌ کار بردن الفاظی علیه منتخبان مردم در شورای شهر کرد، ظاهراً این دوست گرامی پس از چهار سال حضور در شورای شهر متوجه نشده که جلسه غیرعلنی به این معنا نیست که شما با پیژامه و قابلمه آش و کتلت در صحن شورا حاضر شوید، دیگر زمان هم گذشته و این دم آخری توجیه کردن این بزرگوار فایده‌ای ندارد.اما این بزرگوار پس از با خبر شدن از رأی ملت، یک مقدار شروع به ژاژخاییدن کرده و از این وضعیت اعلام ناراحتی کرده است.

به هرحال یکی دیگر از کشتی‌گیران شورا با واکنش به ایشان اعلام کرده: «بشین سر جات!». سپس کشتی‌گیر اول با حمله به سمت او قصد زدن فن«درخکن» داشته که با ممانعت شهردار تهران مواجه شده و ایشان گفته:‌ «درخکن در تخصص ماست جیگرم، یه فن دیگه امتحان کن!» بعد مجدداً این کشتی‌گیر قصد اجرای فن«کنده جمع» داشته که مجدداً شهردار تهران روی شانه ایشان زده و گفته:‌«کنده‌هاشم برای خودمونه!»، در نهایت ایشان تصمیم گرفته:‌«کلید سالتو بزند» که رئیس جمهوری مانع این کار شده و گفته: «بالاغیرتاً کلید ما رو ژاژخایی نکنید!»، کشتی‌گیر موردنظر تصمیم می‌گیرد که فن«سگک اوج بند بزند» که یکی از فعالان حقوق حیوانات جلوی ایشان را گرفته و می‌گوید: «همون طور که سگ فحش نیست، سگک هم فن نیست!» در نهایت ناظر تشک به دلیل کم‌کاری به این کشتی‌گیر و عضو شورای شهر، دستور می‌دهد که به خاک برود.

ببینید عزیزان این وضعیت شورای شهر ما است، خوشبختانه این وضعیت شورای شهر ما«نخواهند بود» و از این به بعد افرادی در شورای شهر حضور دارند که به جای دست به یقه شدن با دیگران و لنگ انداختن برای اعضای دیگر، با استفاده از امکاناتی که قانون در اختیارشان گذاشته در شورای شهر به فکر مشکلات مردم خواهند بود.


منبع: برترنها

عجیب‌ترین آزمایش‌های علمی تاریخ (۱)

باوجودی که علم قدرت بهبود زندگی ما و درمان بیماری‌ها را دارد، اما گاهی می‌تواند برای شکنجه، قتل و شستشوی مغزی به کار برده شود. در ادامه برخی از عجیب‌ترین آزمایش‌های علمی تاریخ را می‌خوانید.

عجیب‌ترین آزمایش‌های علمی تاریخ (1)

فیلی که ال‌اس‌دی مصرف کرد

اگر به یک فیل ال‌اس‌دی بدهید، چه اتفاقی می‌افتد؟ روز ۳ اوت ۱۹۶۲، گروهی از محققان در شهر اوکلاهاما تصمیم گرفتند بفهمند چه اتفاقی می‌افتد. وارن توماس، مدیر باغ‌وحش شهر، سرنگی حاوی ۲۹۷ میلی‌گرم ال­اس­دی به فیلی به نام تسکو تزریق کرد. در این آزمایش دو محقق از دانشکده پزشکی دانشگاه اوکلاهاما به نام‌های لوئیس جولین وست و چستر ام پیرس، توماس را همراهی می‌کردند.

۲۹۷ میلی‌گرم میزان بالایی ال­اس­دی محسوب می‌شود. این میزان حدود ۳ هزار برابر دوز مصرفی یک انسان است. در واقع این بیشترین میزان ال­اس­دی است که تابه‌حال یک موجود زنده دریافت کرده است. محققان می‌دانستند که در صورت دادن ال­اس­دی به فیل باید میزان بالایی به این جانور تزریق کنند، چرا که می‌دانستند، فیل‌ها به بسیاری از داروها مقاوم هستند.

توماس، وست و پیرس بعداً توضیح دادند که این آزمایش برای این طراحی شده بود تا بفهمند، آیا ال­اس­دی می‌تواند، موجب مستی فیل شود. مستی نوعی جنون دوره‌ای است که فیل‌ها گاهی به آن دچار می‌شوند، در این دوره فیل‌ها رفتاری بسیار تهاجمی پیدا می‌کنند.

عجیب‌ترین آزمایش‌های علمی تاریخ (1)

حال هدف آزمایش تقریبا بلافاصله منحرف شد. بعد از اینکه یک زنبور تسکو را نیش زد، فیل به تزریق واکنش نشان داد و پس از چند دقیقه حرکات دیوانه‌وار، به زمین افتاد. محققان که از این اتفاق وحشت کرده بودند، سعی کردند او را با آنتی سایکوتیک‌ها (داروهای ضد روان‌پریشی) احیا کنند، اما دیر شده بود، تسکو تنها حدود یک ساعت بعد مُرد. این سه محقق با شرمساری نتیجه گرفتند، تسکو احتمالا به نظر به اثرات ال­اس­دی خیلی حساس بوده است.

در سال‌های پس از این آزمایش، جنجال‌هایی حول آن به وجود آمد، بحث بر سر این بود که آیا ال­اس­دی موجب مرگ تسکو شده یا داروهایی که برای احیا به او داده شده بودند. بنابراین بیست سال بعد، رونالد سیگل محققی از دانشگاه کالیفرنیا، لس‌آنجلس تصمیم گرفت، این بحث‌ها را خاتمه دهد. او به دو فیل دوزهای مشابهی که به تسکو داده شده بود، داد. بنا به گزارش‌ها، او مجبور به امضای تعهدی شد که به موجب آن در صورت مرگ این دو فیل، باید فیل‌های دیگر را جایگزین آن‌ها می‌کرد.

او به‌جای تزریق، ال­اس­دی را با آب مخلوط کرد و به فیل‌ها داد. این فیل‌ها نه تنها زنده ماندند، بلکه به نظر چندان از این موضوع ناراحت نشدند. این فیل‌ها کمی بی‌حال رفتار می‌کردند، سپس بعد از کمی تکان دادن خود، صداهای عجیب غریبی در آوردند و در عرض چند ساعت به حالت عادی بازگشتند. با این حال، سیگل بر این باور بود که دوزی که تسکو دریافت کرده بود، ممکن بود، بیش از حد سمی بوده باشد. به این ترتیب، او نتوانست مرگ بر اثر ال­اس­دی را رد کند، بنابراین؛ جنجال مرگ تسکو همچنان ادامه دارد.

آزمایش فرمان‌برداری

تصور کنید که برای شرکت در یک آزمایش داوطلب شده‌اید، اما زمانی که به آزمایشگاه پای می‌گذارید، متوجه می‌شوید، محققان از شما می‌خواهند، یک فرد بی‌گناه را به قتل برسانید. اعتراض می‌کنید، اما محققان به شما می‌گویند: “انجام این کار برای آزمایش ضروری است.” آیا تسلیم می‌شوید و این فرد را می‌کشید؟

مسلما وقتی چنین پرسشی می‌شود، تقریبا همه از ارتکاب قتل دست می‌کشند. اما آزمایش معروف استنلی میلگرام خلاف چنین چیزی را ثابت کرد. آزمایش او که در اوایل دهه ۱۹۶۰در دانشگاه ییل انجام شد نشان داد، این باور خوش‌بینانه اشتباه است و اگر این درخواست از سوی شخص مقتدری شده باشد، تقریبا همه ما تبدیل به یک قاتل مطیع می‌شویم.

سری آزمایش‌های میلگرام تبدیل به یکی از بحث‌برانگیزترین و معروف‌ترین آزمایش‌های روانشناسی در تمام تاریخ شده‌اند. میلگرام این آزمایش‌ها را از ژوئیه سال ۱۹۶۱، تنها سه ماه پس از محاکمه آدولف آیشمن شروع کرد. سرهنگ آدولف آیشمن که در رژیم نازی یا سرپرست اداره امور مربوط به یهودیان در دفتر مرکزی امنیت رایش بود و در تعقیب و کشتارجمعی حدود ۶ میلیون یهودی در اروپا نقشی کلیدی داشت. او پس از شکست آلمان در جنگ دوم جهانی و سقوط رژیم نازی با خانواده‌اش به آرژانتین گریخت، اما در سال ۱۹۶۰ شناسایی و به اسرائیل ربوده شد. سرهنگ آیشمن باوجود انکار اتهاماتش در دادگاه اورشلیم، به مرگ محکوم شد و در سال ۱۹۶۲ به دار آویخته شد.

وی در دادگاه اظهار داشته بود: “من از جنایاتی که علیه یهودیان اعمال‌شده ابراز تنفر می‌کنم و عادلانه می‌دانم که مسئولان اصلی آن به سزای اعمال خود برسند. اما باید فرق قائل بود بین رهبران مسئول و افرادی که مانند من آلت دست رهبر بودند. من جزو رهبران مسئول نبودم و به همین دلیل هم خود را مقصر نمی‌دانم.”

میلگرام هم با این آزمایش می‌خواست بداند: “آیا ممکن است، آیشمن و هزاران همدستش در جریان هولوکاست فقط از دستورات اطاعت کرده باشند؟”

برای کشف این موضوع، میلگرام آزمایش‌هایی را طراحی کرد که طی آن، از شرکت‌کنندگان که همدست یک آزمایشگر مقتدر بودند، خواسته می‌شد، به شخصی که در اتاق مجاور است، بدون اینکه ببینندش، با هر بار پاسخ اشتباه به سؤالات حافظه، شوک الکتریکی وارد کنند.

در این آزمایش‌ها، ۳۰ دکمه مختلف با ولتاژهای متفاوتی در اختیار شرکت‌کنندگان بود. تا آنجایی که شرکت‌کنندگان می‌دانستند، شوک‌های الکتریکی از درجه بی‌ضرر ۱۵ ولت شروع و با درجه مرگبار ۴۵۰ پایان می‌یافت. در این مورد به شرکت‌کنندگان پیش از آزمایش، هشدارهایی مبنی بر خطرناک بودن درجه مرگبار ولتاژ داده‌شده بود.

اما در واقع، چیزی که شرکت‌کنندگان نمی‌دانستند، این بود که به‌ هیچ‌وجه ماشین شکنجه‌ای در کار نیست، بلکه ماشینی که در این آزمایش‌ها مورداستفاده قرار می‌گرفت، جز ایجاد چند صدای ترسناک و نور کار دیگری انجام نمی‌داد. همچنین شخصی که قرار بود در اتاق مجاور با شوک الکتریکی شکنجه شود، بازیگر حرفه‌ای بود که قرار بود، نقش یک قربانی را ایفا کند.

عجیب‌ترین آزمایش‌های علمی تاریخ (1)

این‌ها چیزهایی بود که شرکت‌کنندگان از آن اطلاعی نداشت. در واقع شرکت‌کنندگان فکر می‌کردند، با عمل خود به شخص دیگری آسیب وارد می‌کنند و از آنجایی‌که به شرکت‌کنندگان گفته‌ شده بود، این آزمایش در مورد حافظه و یادگیری در شرایط متفاوت است، آزمایشگرها از شرکت‌کنندگان می‌خواستند، حتما به کار خود ادامه دهند، چرا که نتایج آن برای آزمایش بسیار مهم است.

معروف‌ترین سری آزمایش‌های میلگرام، نشان داد، ۶۵ درصد از ۴۰ شرکت‌کننده از دستورات اطلاعت می‌کنند و ۴۵۰ ولت، شوک الکتریکی مرگبار را باوجود جیغ و التماس‌های قربانی، به او وارد می‌کنند. برخی از شرکت‌کنندگان از ادامه آزمایش سر باز می‌زدند و در مقابل دستورات آزمایشگرها اعتراض می‌کردند، اما دو سوم افراد، تابع دستورات شخص مقتدر بودند.

در سال‌های پس از آزمایش میلگرام، برخی از محققان ادعا می‌کردند، روش میلگرام، دقیق نبوده و او در داده‌های آزمایش‌های دست برده است. اما آزمایش‌های او در سراسر جهان تکرار شده‌اند و نتایج تقریبا مشابه آزمایش اصلی بود. گفته می‌شود، این آزمایش‌ها تنها در مرکز اروپا انجام‌ نشده است.

میلگرام در مطالعه خود نوشت: “بر اساس مشاهداتی که از هزار نفر شرکت کنندگان این سری آزمایش‌ها انجام شده و همچنین مشاهده‌های شخصی، تصور می‌کنم که اگر سیستمی از اردوگاه‌های مرگ در ایالات‌متحده به همان نحوی که در آلمان نازی دیده شد، ساخته شود، امکان یافتن هر نوع پرسنلی از هر شهری از آمریکا وجود دارد.”

اوایل ماه آوریل سال جاری تیمی از محققان لهستانی، نسخه مدرنی از این آزمایش را تکرار کردند و متوجه شدند که نتایج این آزمایش هیچ تغییری نکرده است. در این نسخه مدرن آزمایش میلگرام، محققان از ۸۰ داوطلب (۴۰ مرد و ۴۰ زن) با سنین بین ۱۸ تا ۶۹ دعوت به همکاری کردند. مشابه آزمایش میلگرام، شرکت‌کنندگان باید با هر بار پاسخ اشتباه، دکمه‌ای را فشار می‌دادند و به شخصی که در اتاق مجاور قرار داشت، شوک الکتریکی وارد می‌کردند.

این شوک‌ها هر بار قوی‌تر می‌شدند و شرکت‌کنندگان از سوی آزمایشگرها تشویق به ادامه شوک حتی با ولتاژهای مرگبار می‌شدند. اما در نسخه جدید آزمایش، برای انجام آزمایشی اخلاقی‌تر، تنها ۱۰ دکمه (به‌جای ۳۰ دکمه نسخه اصلی آزمایش) با ولتاژهای کمتری وجود داشت.

در پایان، محققان دریافتند، ۹۰ درصد شرکت‌کنندگان از دستوراتی که از آن‌ها می‌خواست، در صورت نیاز بالاترین شوک الکتریکی را به افراد وارد کنند، اطاعت می‌کنند.

توماژ گژیپ، محققی از دانشگاه علوم اجتماعی و علوم انسانی ورشو در لهستان و یکی از محققان این مطالعه، گفت: ”نیم‌قرن پس از آزمایش‌های اصلی میلگرام در مورد اطاعت از اقتدار، اکثریت قابل‌توجهی از شرکت‌کنندگان، مایل بودند، شوک الکتریکی را به فرد بینوا وارد کنند!”

سگ دو سر دیموخوف

عجیب‌ترین آزمایش‌های علمی تاریخ (1)

ولادیمیر دیموخوف در سال ۱۹۵۴، با رونمایی از هیولای خود جهان را شوکه کرد: یک سگ دو. او این موجود دو سر را در آزمایشگاهی در حومه مسکو، ساخته بود. دیموخوف سر یک توله ‌سگ را روی گردن یک سگ شپرد آلمانی قرار داده بود.

دیموخوف این سگ دو سر را واداشت، در مقابل خبرنگاران بهت‌زده‌ای از سراسر جهان قدم بزند. این خبرنگاران مشاهده کردند، توله سگ قادر به خوردن شیر از لوله مخصوص است. مقامات اتحاد جماهیر شوروی با افتخار اعلام کردند، این آزمایش مهیب، برتری پزشکی آن‌ها را به اثبات می‌رساند. دیموخوف در طول پانزده سال آینده، در مجموع ۲۵ سگ دو سر دیگر ساخت. با توجه به پس زدن بافت‌های پیوندی، هیچ‌کدام از این سگ‌ها مدت زیادی زنده نماندند. رکورد زنده ماندن این سگ‌های دو سر، یک ماه بود.

دیموخوف اعلام کرد، این سگ‌ها بخشی از سری آزمایش‌های مربوط به تکنیک‌های جراحی بوده‌اند که هدف نهایی آن، چگونگی پیوند قلب و ریه انسان بوده است. جراح دیگری به نام کریستین بانارد در سال ۱۹۶۷، در این مورد از او پیشی گرفت. اما دیموخوف اعتبار این موفقیت را برای خود محفوظ شده می‌دانست.

سر جدا شده سگ

از زمان قتل‌عام انقلاب فرانسه، یعنی دوره‌ای که گیوتین‌ها هزاران سربریده را به سبدها می‌فرستادند، دانشمندان در این مورد کنجکاو بودند که آیا ممکن است، سرهای جدا از بدن زنده بمانند؟ اما تا قبل از اواخر دهه ۱۹۲۰، چنین امکانی به وجود نیامد.

سرگئی بروخوننکو پزشکی از اتحاد جماهیر شوروی، دستگاه بدوی و زمختی به نام اتوجکتور (ماشین قلب و ریه) ساخته بود که به وسیله آن قادر به زنده نگه داشتن چند سر سگ شده بود. او در سال ۱۹۲۸، یکی از این سرهای زنده را در مقابل احضار بین‌المللی و دانشمندان سومین کنگره پزشکی اتحاد جماهیر شوروی به نمایش گذاشت. بروخوننکو  برای اثبات زنده بودن سر، نوری را به چشمان سر سگ می‌تاباند و این سگ به نحو وحشتناکی پلک می‌زد. این سگ حتی قادر بود که قطعه پنیری را بخورد که بلافاصله از لوله مری خارج می‌شد.

عجیب‌ترین آزمایش‌های علمی تاریخ (1)

سَر بروخوننکو بحث‌های زیادی در اروپا برانگیخت و حتی نمایشنامه‌نویس مشهور جرج برنارد شاو در این مورد گفت: “من حتی وسوسه شدم که سر خودم را قطع کنم، به این ترتیب بدون اینکه بیمار شوم و نیاز به لباس پوشیدن داشته باشم و غذا بخورم و هر چیز دیگری که مانع از خلق شاهکارهای هنری و ادبیات نمایشی می‌شود، می‌توانم فقط بنویسم!”

موجودی تلفیقی از انسان و میمون

دهه‌ها شایعاتی در گردش بود که ادعا می‌کردند، اتحاد جماهیر شوروی آزمایش‌های برای تلفیق موجودی ترکیبی از انسان و میمون انجام داده‌اند. اما این شایعه تا زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و دست‌یابی به بایگانی روسیه به اثبات نرسید. دکتر لیا ایوانف یکی از متخصصان مشهور در زمینه زیست‌شناسی دامپزشکی بود، اما او می‌خواست، کارهای دیگری جز پرورش و اصلاح نژاد گاوهای چاق‌تر انجام دهد. بنابراین او در سال ۱۹۲۷ به آفریقا سفر کرد تا ایده تلفیق انسان و میمون را مطالعه کند.

خوشبختانه تلاش‌های او موفقیت‌آمیز نبودند. عدم موفقیت به دلیل ژنتیک و همچنین کارکنان بومی بود که در مرکز تحقیقات گینه غربی با او همکاری می‌کردند. او مداوما مجبور بود، هدف واقعی آزمایشات خود را از آن‌ها مخفی نگه دارد. اگر آن‌ها واقعا می‌فهمیدند، هدف واقعی این آزمایشات چیست، بنا به یادداشت‌های شخصی او: “این می‌توانست عواقب ناخوشایندی در پی داشته باشد.” ضرورت پنهان‌کاری تقریبا اجازه انجام هیچ کاری را به او نداد، اگر چه او دو تلاش ناموفق را ثبت کرد که در آن سعی کرده بود، به‌وسیله اسپرم انسان، شامپانزه‌های ماده را باردار کند.

ایوانف سرانجام ناامید از تلاش‌های خود به اتحاد جماهیر شوروی بازگشت. رهاورد این سفر، یک اورانگوتان به نام تارزان بود، به امید اینکه در محیطی بهتر امکان ادامه تحقیقات خود را داشته باشد. او در بازگشت به خانه، آگهی برای یافتن داوطلبانی منتشر کرد تا زنانی برای وضع حمل فرزند تارزان پیدا کند. جالب اینکه، چند نفر برای این آزمایش اعلام آمادگی کردند. اما پس از مدتی تارزان درگذشت و خود ایوانف هم که به داشتن عقاید ضدانقلابی متهم شده بود، به مدت چندین سال به یک اردوگاه کار اجباری فرستاده شد. به این ترتیب، تحقیقات او عملا به پایان رسید. شایعاتی هم وجود دارد که ادعا می‌کند، دانشمندان دیگری در اتحاد جماهیر شوروی، تحقیقات ایوانف را ادامه داده‌اند، اما چنین چیزی به اثبات نرسیده است.

عجیب‌ترین آزمایش‌های علمی تاریخ (1)

آزمایش زندان استنفورد

چرا زندان‌ها چنین مکان‌های رعب‌انگیز و خشنی هستند؟ آیا این به دلیل شخصیت ساکنان آن است و یا ساختار قدرت چنین تأثیری دارد؟ دکتر فیلیپ زیمباردو که مصمم بود، پاسخ این سؤال را بیابد. یک زندان مصنوعی در زیرزمین دانشکده روانشناسی استنفورد ساخت. او از مردان جوانی بدون هیچ سابقه کیفری و همچنین افرادی که دارای حالت‌های روانی عادی بودند، درخواست همکاری در این مطالعه کرد. دکتر زیمباردو به‌طور تصادفی نیمی از این داوطلبان را در نقش زندانی و به نیم دیگر نقش زندانبان را داد. قرار بود، این مطالعه به مدت دو هفته انجام شود و نحوه رفتار این شهروندان با یکدیگر در نقش‌های جدیدشان مشاهده شود.

اما بعد از این اتفاقی افتاد که خود زیمباردو را هم شوکه کرد. اوضاع زندان ساختگی به سرعت تغییر کرد. در شب اول زندانیان، شورش کردند و زندانبانان که احساس می‌کردند، سرپیچی زندانیان تهدیدی برای آن‌ها است، به‌سختی شورش آن‌ها سرکوب را کردند. آن‌ها روش‌های خلاقانه‌ای برای تنبیه زندانیان ابداع کردند، با استفاده از روش‌های مانند تفتیش، محدود کردن دسترسی به توالت، فحاشی و بی‌خوابی دادن و خودداری از دادن غذا آن‌ها را تنبیه می‌کردند.

تحت این فشار، روحیه زندانیان در هم شکست. یکی از اولین زندانیان تنها پس از سی و شش ساعت فریاد زد، احساس می‌کند که “دارد از درون می‌سوزد!” به این ترتیب، زیمباردو تصمیم گرفت او را مرخص کند. ظرف شش روز، چهار زندانی دیگر به وضع او دچار شدند، یکی از این زندانیان به دلیل استرس شدید (راش استرس) تمام بدنش جوش زده بود. واضح بود برای افرادی که به درون نقش‌های جدید خود فرو رفته بودند، این آزمایش به چیزی بیش از یک بازی تبدیل شده بود.

عجیب‌ترین آزمایش‌های علمی تاریخ (1)

حتی خود زیمباردو هم فریب این وضعیت بغرنج را خورده بود. او می‌ترسید زندانیان در حال برنامه‌ریزی فرار باشند. به همین دلیل با پلیس برای کمک به کنترل اوضاع تماس گرفت. خوشبختانه زیمباردو در این وضعیت متوجه شد، اوضاع از کنترل خارج شده است. تنها شش روز از شروع آزمایش گذشته بود و همه دانشجویان خوشحالی که آزمایش را شروع کرده بود، تبدیل به زندانیانی عبوس و زندانبان‌هایی سادیست شده بودند.

زیمباردو صبح روز بعد جلسه‌ای تشکیل داد و به همه گفت، می‌توانند به خانه بروند. زندانیان باقی مانده آزاد شدند، اما زندانبان‌ها از پایان آزمایش ناراحت بودند. آن‌ها از نقش جدید خود لذت می‌بردند و هیچ تمایلی نداشتند، دست از این نقش جدید بردارند.


منبع: برترنها

طنز؛ فـاز بقـا

مهرشاد مرتضوى در نوشت:

ضمن تبریک به کاندیدای برنده، هواداران‌شون، اعضای ستادشون، همچنین کاندیداهای بازنده، کاندیداهایی که انصراف دادن و بعد به خودشون گفتن عجب کاری کردیم، هواداران اون‌ها، اسپانسرهاشون، خواننده‌های دو طرف، دوستان تخریب‌گر و تهمت‌زن و سایر بستگان و آشنایان و آرزوی بالا رفتن دولت و ملت در امور کشور و پایین اومدن اون دوست عزیزی که سه سال پیش جوگیر شد و از دیوار سفارت رفت بالا، اون بالا یادش اومد از ارتفاع می‌ترسه، توجه شما رو به پدیده همیشگی کشور و یار و یاور طنزنویسان در روزهای سخت بی‌سوژگی جلب می‌کنم. این شما و این دکتر احمدی نژاد.

این عزیز که از همون چند ماه پیش یه سوء‌تفاهم جزیی براش ایجاد شده و عرصه انتخابات رو با سیرک پهلوان خلیل عقاب اشتباه گرفته بود، موقع رای دادن هم نشون داد HCl + NaHCO3 از کنده بلند میشه. البته درباره رای خود ایشون اخبار ضدو‌نقیضی منتشر شده و می‌گفتن از اونجایی که هیچ‌کدوم از این نامزدها رو، حتی با وجود اینکه کل کابینه‌اش تو ستاد یکیشونه، قبول نداره و معتقده «هیچی، کار دست و پای خود آدم نمیشه» رای مخدوش انداخته و توش گل و بته کشیده و نوشته زنده باد بهار.

اما یه سوال همچنان برای بشریت حل نشده باقی مونده، فاز آقای بقاییه. حداقل می‌دونیم برای بشر عادی سوال حل نشده‌ایه، ولی احتمال داره آقای مشایی یه کانکشن‌هایی داشته باشه که جواب سوال ما رو بده. تا اون موقع، ما فقط می‌تونیم حدس بزنیم. ماجرا از این قراره که آقای بقایی تحت‌تاثیر تبلیغات آقای احمدی‌نژاد، رو برگه‌اش نوشته دکتر محمود احمدی‌نژاد.

حالا احتمالی که ما میدیم اینه که احمدی‌نژاد قبل از زمان اعلام تایید صلاحیت‌ها، بقایی رو داخل اتاقی حبس و ارتباطش رو با تمام وسایل ارتباطی قطع می‌کنه. بقایی هم با توجه به سابقه طولانی مدت دکور بودن تو ویدیوها، چندین روز بدون آب و غذا و اکسیژن و حرکت اونجا می‌مونه تا روز رای ‌گیری. بعد احمدی‌نژاد بهش میگه: «حال کردی استراتژی رو؟ هزینه رد صلاحیتو بالا بردم یکیمونو تایید کردن. از این به بعد هم خودت میشی معاون اولم. متخصص و از بازداشت گذشته هم که هستی و راه و چاه رو می‌شناسی». این میشه که بقایی از ته دل به احمدی‌نژاد رای میده و به هر کس هم تو راه میرسن، یه تنه میزنه و میگه: «ببین! رییس‌جمهور آینده مملکته‌ها! ماشاا…» و دوتایی شاد و خندان دستاشونو تاب میدن و بعد از رای گیری، میرن پارک تاب بازی کنن.

همه اینا رو گفتم که بگم اگه تتلو از یه کاندیدا حمایت می‌کنه تعحب نکنین، چون هر کسی باید مهره‌های متنوع دور خودش داشته باشه. آقای احمدی‌نژاد هم اگه آدم جدیدی به خودش جذب نمی‌کنه، واسه اینه که جنسش کاملا جوره!


منبع: برترینها

فروش این جواهر رکورد شکست (+عکس)

این الماس توسط شرکتی طراحی شده است که نام خود را از قرن ۱۸ دارد و الماس‌های زیبای فراوانی را طراحی کرده و فروخته‌اند که این الماس را در وسط گردنبندی مرواریدی طراحی کرده بودند.

قیمت این الماس قلبی شکل رکورد جهانی را شکست و گرانترین الماس لقب گرفت. .

 به گزارش باشگاه خبرنگاران، روز چهارشنبه این الماس قلبی شکل بی عیب و نقص با قیمت ۱۵ میلیون دلار در ژنو به فروش رسید و توانست رکورد بشکند.

این جواهر ۹۲ قیراطی در خانه حراجی کریستی ژنو به قیمت ۱۵ میلیون دلار (۱۳.۴۵ میلیون یورو) به فروش رسید و گران‌ترین الماس قلبی شکل تاریخ لقب گرفت که به این قمت به فروش رفته است.

این الماس توسط شرکتی طراحی شده است که نام خود را از قرن ۱۸ دارد و الماس‌های زیبای فراوانی را طراحی کرده و فروخته‌اند که این الماس را در وسط گردنبندی مرواریدی طراحی کرده بودند.

گفتنی است؛ رکورد قبلی فروش الماس قلبی شکل متعلق به الماسی بود که در سال ۲۰۱۱، با ۵۶ قیراط به قیمت ۱۰.۹ میلیون دلار به فروش رسیده بود.

فروش این جواهر رکورد شکست (+عکس)


منبع: عصرایران

بزغاله سایکلوپس، بز یک چشم تازه متولدشده در هند

بزغاله سایکلوپس (Cyclops Kid) نام این بز یک چشم است که در دهم ماه مه، در روستایی از ایالت اَسَم (Assam) هند به دنیا آمد. این بز به دلیل نقصی مادرزادی با نام سایکلوپیا (Cyclopia) که به ندرت دیده می‌شود، یک چشم درشت در وسط پیشانی‌اش دارد.

شاید تنها وقتی که صحبت از موجودات یک چشم به میان می‌آید، در افسانه‌هایی مانند افسانه ادیسه باشد؛ اما مدتی پیش، خبر تولد یک بز یک چشم در روستایی در هند، بسیاری را شگفت‌زده کرد.

بزغاله سایکلوپس، بز یک چشم تازه متولدشده در هند

بزغاله سایکلوپس (Cyclops Kid) نام این بز یک چشم است که در دهم ماه مه، در روستایی از ایالت اَسَم (Assam) هند به دنیا آمد. این بز به دلیل نقصی مادرزادی با نام سایکلوپیا (Cyclopia) که به ندرت دیده می‌شود، یک چشم درشت در وسط پیشانی‌اش دارد. سایکلوپیا نوع حادی از بیماری هولوپروسنسفلی (Holoprosencephaly) است که در دوران رشد جنین، از جدا شدن دو نیمکره راست و چپ مغز از هم جلوگیری کرده و باعث ایجاد یک حفره مرکزی به جای دو حفره عادی چشم می‌شود؛ گاهی در این حفره مرکزی یک چشم بزرگ رشد کرده و گاهی هم دو چشم ادغام‌شده، با هم رشد می‌کنند. البته تک چشمی بودن تنها عارضه سایکلوپیا نیست؛ بز یک چشمی که در هند به دنیا آمده، تنها یک گوش کامل دارد، دماغ، پلک، مژه و دندان نداشته و به دلیل سایز بسیار کوچک فک، زبانش از یک طرف دهان بیرون می‌زند.

بر طبق اطلاعات وبسایت موزه تاریخ طبیعی آمریکا در مورد بخش موجودات افسانه‌ای این موزه، کلمه سایکلوپس از عبارت یونانی “Kuklōps” به معنای «گِرد چشم» نشأت گرفته که در مورد نسلی از غول‌های تک چشم، که تحت فرمان خدای دریاها در اساطیر یونانی بودند، به کار برده می‌شده است. البته کشف فسیل‌هایی از جمجمهی فیلهای کوتوله هم ممکن است به افسانه غول‌های یک چشم شاخ و برگ داده باشد؛ از آنجا که در این جمجمه‌ها حفره‌ای بزرگ برای خرطوم در وسط صورت قرار دارد، برخی این حفره‌ها را با محل قرارگیری تک چشم غول‌ها اشتباه می‌گرفتند.

در گذشته هم نمونه‌هایی از سایکلوپیا در حیوانات گزارش شده است؛ در سال ۲۰۱۴ بز یک چشم دیگری که فقط ده ساعت پس از تولد زنده ماند، توجه‌ها را به خود جلب کرد. محققان پس از سی تی اسکن جمجمه و کالبدشکافی، گزارش کردند که آن موجود هم مانند بزغاله سایکلوپس فک دفرمه‌ای داشته و بدون دماغ، پلک، مژه و دندان‌های ردیف بالا به دنیا آمده بود. نتایج بررسی‌های دانشمندان که در قالب مقاله‌ای در ژورنال علوم دامپزشکی اسکندریه (AJVS) به چاپ رسید، نشان داد که حفره تک چشم آن موجود حدود سه سانتی‌متر قطر داشته است.

بزغاله سایکلوپس، بز یک چشم تازه متولدشده در هند
جنین کوسه مبتلا به سایکلوپیا

در سال ۲۰۱۱ هم یک جنین کوسه مبتلا به سایکلوپیا که از شکم یک کوسه داسکی در خلیج کالیفرنیا بیرون آمده بود، تیتر اخبار شد. دانشمندانی که کار بررسی آن جنین عجیب و غریب را بر عهده داشتند، اعلام کردند که تک چشم بزرگ آن بافت سالمی داشته، اما در صورت تولد جنین، شانس زنده ماندن بسیار پایین بوده است.

هنوز دلیل اصلی سایکلوپیا برای دانشمندان مبهم است؛ در سال ۱۹۹۸ مقاله‌ای در ژورنال Science به چاپ رسید که دلیل احتمالی را سم‌های طبیعی تولیدشده در بدن مادر، در دوران بارداری، اعلام کرد. در این مقاله ذکر شد که مقادیر زیاد سم‌های طبیعی از حرکت کلسترول در بدن جنین در حال رشد جلوگیری کرده و سیگنالی که شکل‌گیری برخی از اعضا مانند مغز و صورت را ممکن می‌سازد، مختل می‌کند.

طبق مطالعاتی که در یک مقاله مربوط به بخش اطفال ژورنال Clinical Medical Insights در سال ۲۰۱۵ انجام شد، موارد نقص سایکلوپیا با وجود نادر بودن، در جنین‌ها و نوزادان حیوانات مختلفی از جمله بوفالو، گاو، بز، گوسفند، گوزن و حتی انسان هم گزارش شده است. همچنین در این مقاله اشاره شده که برای انسان‌ها از هر صد هزار تولد، فقط یک نوزاد احتمال دچار شدن به مشکل سایکلوپیا را دارد.

به طور کلی موجوداتی که با این نقص به دنیا می‌آیند، طول عمر بالایی ندارد و بر اساس اطلاعات تحقیق سال ۲۰۱۵، این موجودات «با زندگی ناسازگارند» اما برخلاف انتظارات، بز یک چشم هندی ما همچنان زنده و سرحال است!

 

در صورت پخش نشدن ویدئو بر روی تصویر زیر کلیک کنید.

تبدیل اتومبیل به اسنوموبیل با Track N GO


منبع: برترنها

طنز؛ گفت‌وگوهای پس از تَکرار!

رئیس دفتر رئیسی: سلام صبح بخیر. قربان جناب قالیباف پشت خطه. وصل کنم؟

 رئیسی: دیگه چی میخواد از جون ما؟ این‌قدر ٩۶درصد ۴درصد کرد که ٩۶درصدی‌ها رفتن اونور.

 بهش بگو شما ما را هم لوله کردی با این کارهات

 رئیس دفتر رئیسی: چشم

 رئیسی: به جاش این تتلو را بگیر ببینیم کار جدید چی داره؟ کمی دلمون باز بشه.

 رئیس دفتر رئیسی: الان میگیرمش.  

جهانگیری: به مسئول پیگیری امور مردمی بگو با شهرداری هماهنگ کنه تولید برق از زباله‌ها متوقف نشه که برق خونه‌های مردم نره و بتونن اخبار پیروزی روحانی را پیگیری کنن… نرو بابا… شوخی کردم پسر. خ خ خ خ

رئیس دفتر رئیسی: قربان تماس گرفتم چندبار. یکی برداشته میگه تتلو داره با وزیر ارشاد صحبت میکنه. بحث‌شونم انگار سر مجوز کنسرت تو مشهده.

رئیسی: نه بابا؟ چی فکر کرده؟ براش پیغام بذار بگو تو را با علیرضا افتخاری اشتباه گرفته بودیم. اصلا هم فکر کنسرت منسرت نباشه این طرف‌ها.

 میرسلیم: سلام اخوی زنگ زدم تبریک بگم این مقدار رأی را.

رئیس دفتر رئیسی: این صدای یک نوار ضبط شده است. پیغام بگذارید و گوشی را قطع کنید. بعدش هم دیگر زنگ نزنید.

تتلو: داداش در و داف را پیچوندم. منتها هرچی زنگ میزنم، بی‌وفایی می‌کنی. گوشی را بردار ببینم این کنسرت ما چی شد؟ تتلیتی‌ها بلیت خریدن‌ها. می‌خوایم بریم فضا و فاز برداریم بد رقم. زنگ بزن‌ هانی. بای بای  

هاشمی‌طباء: من خودم به روحانی رأی دادم. خانمم هم به روحانی رأی داد. پسرم هم به روحانی رأی داد. پیدا کنید پرتقال‌فروشی را که به من رأی داده. فازش چی بوده؟ اما خدایی‌اش هرکی به من رأی داده، معلومه عاشق اکسپورت اورینت بوده.

تتلو: به اون آقاهه که لوله درست می‌کرد… اسمش چی بود… حالا هرچی اصلا. بهش بگین من مدیر برنامه‌هام به روحانی رأی داد، اخراجش کردم. میتونه بیاد جای اون بشینه و تتلیتی‌ها را رفت‌وروب کنه. دستش هم بازه. هروقت دلش تنگ شد، لوله‌شون کنه.

صدای کسی از پشت در: بقایی‌جان، سرو روانم، درختکم، یه تماس با قالیباف بگیر بگو شعاردادن لِم خودشو داره. به ‌زودی یک دوره کلاس مقدماتی میذارم بگو دوستان شرکت کنند. دو واحد پوپولیسم درمانی، سه واحد شعبده پوپولیتی، دو واحد روش‌های ارایه یک شعار بی‌محتوا و از آن‌جور کلاس‌ها و بگو کلاس نذارن واسه من بیان سر کلاس ضرر نمی‌کنن.

میرسلیم: وقتی رأی می‌دادیم، تعداد بیکاران کشور ایکس نفر بود. وقتی رأی‌ها را شمردیم، آمار بیکاران ایکس به‌علاوه یک‌نفر بود. چرا؟ چون قالیباف هم به خیل بیکاران اضافه شد. من از شما می‌پرسم…

همان صدای پشت در: «من از شما می‌پرسم» جمله من است و کپی‌رایت دارد. شما از خودت مایه بگذار.

میرسلیم: خب من در راستای آزمون‌های آمادگی کنکورم پرسشی دارم. دولتی که هنوز شروع به کار نکرده و باعث افزایش بیکاری شده، وقتی سر کار بیاید، چه می‌کند؟

صاحب همان صدا: برو بابا بیکاری‌ها!

هیلاری کلینتون: کاش ملت آمریکا هم درک مردم ایران را داشتند و دنبال پوپولیسم نمی‌دویدند. اومدیم تهاجم فرهنگی کنیم، یهو سالتوی فرهنگی خوردیم.


منبع: برترینها

ساخت مسجد کبود ترکیه با ۱۵۰۰۰ چوب بستنی

برترین ها: هنرمند «حسام مهاجر» به تازگی ماکت مسجد کبود استانبول را تکمیل کرده است. این ماکت از ۱۵۰۰۰ چوب بستنی ساخته شده است. مهاجر پناهنده سوری است که دو سال و نیم پیش مجبور به ترک کشورش شد و اکنون در ترکیه زندگی می کند. وقتی مهاجر ناگهان مجبور شد خانه اش در سوریه را تخلیه کند، ماکت هایش ویران شدند و هیچ سندی از گذشته کاری او باقی نماند.

اما چه چیزی باعث شد او دوباره شروع کند؟ مهاجر می گوید: «من عاشق این هستم که جنگ و ویرانی نمی تواند روحیه هنرمند را متوقف کند. من اجازه ندادم این موقعیت مرا تضعیف کند بلکه آن ها نیروی به من دادنی که انتظار نداشتم.» ابعاد مسجد کبود او ۱٫۵ در ۱ متر است و مناره هایش حدود ۹۰ سانتیمتر ارتفاع دارند. او به دلیل تاریخ معماری جذب معماری شد و متوجه شد عشق او به بناهای تاریخی از این ریشه می گیرد که او در حلب یکی از قدیمی ترین شهرهای جهان زندگی می کرده است.

ساخت مسجد کبود ترکیه با 15000 چوب بستنی 
ساخت مسجد کبود ترکیه با 15000 چوب بستنی 


منبع: برترینها