طنز؛ لطفا میوه‌ها رو نریزید تو مریض‌ها!

فریور خراباتی در نوشت:

یکی از مباحثی که ما در آن قطعا مدت‌هاست به درجه استادی رسیده‌ایم، همین بحث ادغام کردن و چند کاربری کردن اماکن عمومی است. به عنوان نمونه سازمان هوافضای کشور با پارک‌ها و بوستان‌های کشور مدت‌هاست که ادغام شده است. همچنین در روز سیزده ‌بدر هر سال، پارک‌های کشور محلی برای لیگ جهانی والیبال می‌شود و جوانانی که آش و کتلت و جوجه به بدن زده‌اند، چنان آبشار می‌زنند که موزرسکی تیم والیبال روسیه باید برود جلو و بوق بزند.

چندی پیش بود که طرح ادغام مدارس دولتی با سازمان میوه و تره‌بار ارائه شد که واقعا جذاب بود. شما در نظر بگیرید، معلم تاریخی جلوی تخته ایستاده و همین‌طور که یک دستش توی جیبش است نگاهی به بیرون می‌اندازد و با میوه‌فروش مذکور می‌گوید: «داداشیا! کچلیک کیلویی چند؟» و رو به بچه‌ها ادامه می‌دهد: «کجا بودیم؟ آهان! وی در خانواده فقیری پا به جهان گشود و…»

در بحث بیمارستان هم کلا سال‌هاست کاری کرده‌ایم که ابوعلی سینا اسم خودش را به «شاپور صاف‌کار» تغییر داده و اعلام کرده که هیچ ارتباطی با علم پزشکی نداشته و ندارد و در بیانیه نیز عنوان کرده: «فحش گذاشتم هرکی بگه من طبیب بودم.اصلا اون طبیبی که می‌گفتن خوابه من نبودم، من نقش حبیب‌شون رو ایفا می‌کردم». ما در دولت سابق یک بیمارستان را در حالی افتتاح کردیم که هنوز اتاق‌های عمل آنجا تفکیک نشده بود، بخش پذیرش و اورژانس هم نداشت. در نتیجه بیماران برای رسیدن به تخت بیمارستان باید با یکدیگر کشتی می‌گرفتند و برنده می‌توانست در بیمارستان بستری شود. اتاق‌های عمل هم که معلوم نبود به چیِ چه کسی و کیِ چه چیزی هستند کلا! شوهر خاله من به‌خاطر پا درد به اتاق زایمان رفت، بعد پزشک موردنظر از اتاق بیرون آمد از ما مشتلق گرفت و گفت: «خوشبختانه حال مادر و پسر هر دو خوبه!»

اما در آخرین شاهکاری که ما به خرج داده‌ایم، توانسته‌ایم میدان میوه‌ و تره‌بار در پارکینگ مجاور یک بیمارستان احداث کنیم. البته به نظر می‌رسد مسئولان عزیز میزان عرضه و تقاضا را در نظر گرفته‌اند، به این صورت که شما قیمت خیار (حالا!)‌ را که نگاه می‌کنید، قلب و طحال‌تان دچار مشکل شده و باید سریعا به دکتر مراجعه کنید که با تمهیداتی که مسئولان… (فعلش به مغزم نمیرسه!) ‌آهان! با تمهیداتی که مسئولان اندیشیدن(!) شما بلافاصله می‌توانید در این بیمارستان بستری شوید. گاهی اوقات هم ممکن است همین‌طوری که روی تخت چرخ‌دار دراز کشیده‌اید، پرستار به شما بگوید: «پدر جان اگه عجله نداری بری توی بخش، من واسه شام نیم کیلو گوجه و دو کیلو بادمجون می‌خوام!» این‌طوریاست!


منبع: برترینها

نقاشی‌های ۳ بعدی در شالیزارهای برنج (+عکس)

هنرمندان چینی با صرف ۲۰ روز در شالیزارهای برنج، موفق به ایجاد نقاشی‌های سه بعدی شدند که بعضی از آنها نمایانگر فرهنگ و آداب و رسوم این کشور است.

 به گزارش فارس، هنرمندان چینی با صرف ۲۰ روز در شالیزارهای برنج، موفق به ایجاد نقاشی‌های سه بعدی شدند که بعضی از آنها نمایانگر فرهنگ و آداب و رسوم این کشور است.

طرح‌های جالب هنرمندان چین در دوره‌های زمانی متفاوت موجب شده ا تا علاقمندان برای گردشگری کشور چین را انتخاب کنند.


منبع: عصرایران

کشته‌شدن گاوباز سرشناس در میدان نبرد (+عکس)

ایوان فاندینو باروس، گاوباز سرشناس امروز در “ایری سوالدور” فرانسه پس از آنکه در مسابقات گاوبازی این شهر به شدت مجروح شد در بیمارستان درگذشت.

به گزارش  فرادید، این ماتادور اسپانیایی در جریان مسابقه نتوانست تعادل خود را حفظ کند و پس از حمله‌ی گاو به شدت زخمی شد. شدت جراحات وارده به حدی زیاد بود که کاری از دست پزشکان برنیامد. رسانه‌های فرانسوی گفته‌اند که او از ناحیه ریه دچار مصدومیت شد و در راه بیمارستان به دلیل حمله قلبی درگذشته است.

گزارش شده که او اولین گاوباز در یک قرن گذشته است که درمیدان گاوبازی در فرانسه جان خود را از دست می‌دهد. تصاویرمنتشره قبل از مرگش او را در حالی که به شدت دچار خونریزی شده بود اما به هوش بود، نشان می‌داد.


منبع: عصرایران

این مرد ۱۲۸ ساله ادعا می‌کند که هیتلر است!

العربیه نوشت؛ مرد کهنسالی در شهر سالتا در کشور آرژانتین ادعا می‌کند که دیکتاتور معروف آلمان آدولف هیتلر است که در ۷۰ سال گذشته مخفی شده بوده.

این مرد ۱۲۸ ساله ادعا می‌کند که هیتلر است!

در مصاحبه با روزنامه دست‌راستی «ال-پاتریوت»، یک تبعه سابق آلمان می‌گوید که در سال ۱۹۴۵ با پاسپورتی به نام هرمن گونتربرگ از آلمان به آرژانتین مهاجرت کرده است.

او ادعا می‌کند که پاسپورت او جعلی بوده و از سوی گشتاپو در روزهای آخر جنگ صادر شده و او رهبر سابق نازی‌ها آدولف هیتلر است.

او می‌گوید بعد از آنکه سرویس جاسوسی اسراییل در سال گذشته به سیاست تعقیب مجرمان جنگی نازی خاتمه داد تصمیم گرفته که از مخفیگاه خارج شود.

او می‌گوید: «من برای جرائمی سرزنش شده‌ام که هرگز انجام نداده ام. به همین دلیل بیش از نیمی از عمر خود را در مخفیگاه گذرانده‌ام و به این ترتیب مجازات شده ام».

این مرد کهنسال می‌گوید قصد دارد تا شرح حال خود را بنویسد و تصویر عمومی خود را مجددا برقرار کند.

او می‌گوید: «من به عنوان مردی بد معرفی شده‌ام زیرا جنگ را باخته ام. وقتی مردم با داستان زندگی من آشنا شوند نظر آنها عوض خواهد شد».

او می گوید که کتاب او با عنوان «آدولف هیتلر» در ماه سپتامبر منتشر خواهد شد.

بسیاری از مردم و از جمله همسر این مرد، آنجلا مارتینز، که برای ۵۵ سال زن او می باشد باور ندارند که او آدولف هیتلر است و می‌گویند که این مرد از دچار اختلالات مغزی شده است.

خانم مارتینز می‌گوید شوهرش در گذشته هرگز در باره هیتلر سخن نگفته، تا ۲ سال پیش که به بیماری آلزایمر مبتلا شده است.

او می‌گوید: «بعضی وقت‌ها او من را نمی‌شناسد و نمی داند که کجاست. بنظر می رسد که در حالت نیمه هوشیار باشد و از یهودیان و شیاطین حرف می‌زند. بعد از مدتی به حالت عادی باز می گردد».

او معتقد است که شوهرش در گذشته احتمالا از افراد نازی بوده، اما یقین دارد که او هیتلر نیست.

حتی اگر ادعای این مرد بنظر غیرمحتمل باشد، اما این موضوع باعث شده تا در اسراییل و در میان جامعه یهودی آمریکا باردیگر موضوع تعقیب مجرمان جنگی نازی مطرح شود.

سازمان اطلاعات موساد با دستگیری آدولف آیشمن در سال ۱۹۶۰ در آرژانتین قدرت خود را به نمایش گذاشت، اما این سیاست سال هاست که کنار گذاشته شده است.

«مرکز وازنتال» که کار تعقیب و محاکمه جنایتکاران نازی را دنبال می‌کند در ماه مارس از دولت اسراییل انتقاد کرد که در این زمینه «همکاری چندانی» نمی کند.

اکنون بیش از ۷۰ سال از پایان جنگ جهانی دوم می‌گذرد، و کشورها و موسسه‌های کمی هنوز سعی در پیدا کردن و مجازات نازی‌های باقی مانده انجام می دهند و بدون تردید بیشتر آنها بدون آنکه مجازات شوند تاکنون مرده اند.


منبع: برترنها

طنز؛ چرا سندیکا بد است؟

پوریا عالمی در نوشت:

واقعا که اساتید حق دارند با سندیکا و انجمن صنفی و این‌قبیل قرتی‌بازی‌ها حال نکنند، چون اصلا فایده ندارد. به نظر ما تنها انجمن یا سندیکا و صنفی که برای ایران مفید است همین حزب کار است که به‌عنوان بنگاه کوچک زودبازده چند نفر را سر کار گذاشته و آنها راضی‌اند. خلاصه ما در سفرمان به فرانسه متوجه شدیم، سندیکا مفید نیست و شدیدا طرفدار سیاست‌های وزارت کار ایران شدیم. چطوری؟

۱- ما خواستیم اتوبوس سوار شویم و برویم لوور، گفتند رانندگان اتوبوس به دلیل حقوق پایین، اعتصاب کرده‌اند و شهر خوابیده.

۲- گفتیم قطار سوار شویم، آن آقاهه که می‌آید توی واگن و بلیت را سوراخ می‌کند به علت سوبسید، اعتصاب کرده.

۳- پیاده رفتیم موزه، مجسمه‌های پیش از میلاد مسیح به نشانه اعتراض به مجسمه‌های بعد از میلاد مسیح اعتصاب کرده بودند و کف زمین نشسته بودند.

۴- سر ستون تخت‌جمشید هم به نشانه اعتراض اعتصاب کرده بود و روش را کرده بود به دیوار.

۵- رفتیم آب بخوریم، آب قطع بود چون لوله‌کش‌ها به نتایج بازی لیگ فوتبال اعتراض داشتند.

۶- توی هر کوچه فرانسه یک جنبش آغاز به کار کرده بود که شهر را متلاطم کرده بود.

٧- کف روی کاپوچینو هم به علت نداشتن بیمه تأمین اجتماعی و قرارداد استخدام دائم، دست از کف‌کردن برداشته و جامعه فرانسه را نگران کرده بود.

٨- دولت و مجلس و شهرداری فرانسه به‌شدت برای حل مشکلات صنفی بالا و دیگر مردم فرانسه زحمت می‌کشیدند و این خیلی عجیب بود چون دولت و مجلس کارهای مهم‌تری مثل تبلیغات انتخاباتی دارند و دلیلی ندارد وقت گرانبهایشان را صرف مسائل پیش‌پاافتاده‌ای مثل مشکلات مردم کنند.

حرف درشت

با توجه به موارد بالا، ما طرفدار وزارت کار، حزب همیشگی کار و هر چیز سر کاری دیگری هستیم! و در واقع با هر انجمن صنفی و سندیکا مخالفیم، به‌خصوص انجمن صنفی روزنامه‌نگاران ایران، سندیکای کارگری و هر چیزی از این دست.


منبع: برترنها

طنز؛ برداشت‌های گوناگون از یک روایت در جهان

شهرام شهید‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی در نوشت:

روایت: مردی شخصی را ﺑﺮ ﺧﺮى ﺳﻮار دﯾﺪ و ﮔﻔﺖ: ﻣﺮا ﻧﯿﺰ ﺑﺮ ﺧﺮ ﺧﻮد ﺑﻨﺸﺎن! ﭼﻮن ﻧﺸﺴﺖ، ﮔﻔﺖ: ﺧﺮ ﺗﻮ، ﭼﻪ زرﻧﮓ و ﺷﺎد اﺳﺖ! ﭼﻮن اﻧﺪﮐﻰ رﻓﺘﻨﺪ، ﮔﻔﺖ: ﺧﺮ ﻣﺎ ﭼﻪ زرﻧﮓ و ﺷﺎد اﺳﺖ! آن شخص ﮔﻔﺖ: ﻓﺮود آى! ﭘﯿﺶ از آن ﮐﻪ ﮔﻮﯾﻰ: ﺧﺮ من ﭼﻪ زرﻧﮓ و ﺷﺎد اﺳﺖ! و ﻣﻦ آزﻣﻨﺪﺗﺮ از ﺗﻮ ﻧﺪﯾﺪم.

اسحاق جهانگیری: مردی دید رقیبش پیروز انتخابات شده، گفت مرا هم بر خر مراد بنشان. ﭼﻮن ﻧﺸﺴﺖ ﮔﻔﺖ: ﺧﺮ ﺗﻮ، ﭼﻪ زرﻧﮓ و ﺷﺎد اﺳﺖ! ﭼﻮن اﻧﺪﮐﻰ رﻓﺘﻨﺪ، ﮔﻔﺖ: ﺧﺮ ﻣﺎ ﭼﻪ زرﻧﮓ و ﺷﺎد اﺳﺖ! پیروز انتخابات ﮔﻔﺖ: ﻓﺮود آى! ﭘﯿﺶ از آن ﮐﻪ ﮔﻮﯾﻰ: ﺧﺮم ﭼﻪ زرﻧﮓ و ﺷﺎد اﺳﺖ! و ﻣﻦ آزﻣﻨﺪﺗﺮ از ﺗﻮ ﻧﺪﯾﺪم.

پادشاه قطر: مردی شخصی را بر خری سوار دید و ﮔﻔﺖ: ﻣﺮا ﻧﯿﺰ ﺑﺮ ﺧﺮ ﺧﻮد ﺑﻨﺸﺎن! ﭼﻮن ﻧﺸﺴﺖ، ﮔﻔﺖ: ﺧﺮ ﺗﻮ، ﭼﻪ زرﻧﮓ و ﺷﺎد اﺳﺖ! ﭼﻮن اﻧﺪﮐﻰ رﻓﺘﻨﺪ، ﮔﻔﺖ: ﺧﺮ ﻣﺎ ﭼﻪ زرﻧﮓ و ﺷﺎد اﺳﺖ! آن شخص ﮔﻔﺖ: تو پادشاه عربستان نیستی که فکر می‌کنی باید همه چیز را صاحب شوی؟

CNN: مردی ترامپ را بر خری سوار دید و گفت: مرا نیز بر خر خود بنشان. ﭼﻮن ﻧﺸﺴﺖ، ﮔﻔﺖ: ﺧﺮ ﺗﻮ، ﭼﻪ زرﻧﮓ و ﺷﺎد اﺳﺖ! ﭼﻮن اﻧﺪﮐﻰ رﻓﺘﻨﺪ، ﮔﻔﺖ: ﺧﺮ ﻣﺎ ﭼﻪ زرﻧﮓ و ﺷﺎد اﺳﺖ! ترامپ گفت: پیاده شو. من خودم با همین کلک صاحب این خر شدم.

رئیس‌جمهوری اوکراین: مردی شخصی را ﺑﺮ ﺧﺮى ﺳﻮار دﯾﺪ و ﮔﻔﺖ: ﻣﺮا ﻧﯿﺰ ﺑﺮ ﺧﺮ ﺧﻮد ﺑﻨﺸﺎن! ﭼﻮن ﻧﺸﺴﺖ، ﮔﻔﺖ: ﺧﺮ ﺗﻮ، ﭼﻪ زرﻧﮓ و ﺷﺎد اﺳﺖ! ﭼﻮن اﻧﺪﮐﻰ رﻓﺘﻨﺪ، ﮔﻔﺖ: ﺧﺮ ﻣﺎ ﭼﻪ زرﻧﮓ و ﺷﺎد اﺳﺖ! کمی دیگر رفتند، گفت خر من چه زرنگ و شاد است. زود از خرم پیاده شو. این‌طوری بود که روسیه کریمه را از اوکراین گرفت.

خبرگزاری کره‌شمالی: شخصی مردی را ﺑﺮ ﺧﺮى ﺳﻮار دﯾﺪ و ﮔﻔﺖ: ﻣﺮا ﻧﯿﺰ ﺑﺮ ﺧﺮ فرمانروای کره ﺑﻨﺸﺎن! مرد گفت بنشین اما این خر جزو اموال دولت نیست و خر من است. از مرد جای خر در کره استفاده کردند و سال‌هاست بار می‌برد.

یک صنعتگر چینی: مردی شخصی را ﺑﺮ ﺧﺮى ﺳﻮار دﯾﺪ و ﮔﻔﺖ: ﻣﺮا ﻧﯿﺰ ﺑﺮ ﺧﺮ ﺧﻮد ﺑﻨﺸﺎن! گفت نمی‌شود. دارم خر را صادر می‌کنم ایران. مرد گفت بنده خدا، اول پوستش را بکن و صادر کن بعد خودش را که در این دو منفعت است. آن شخص به وجد آمد و مرد را در آغوش گرفت و سپس پوست هر دو را کند و گوشت‌شان را چرخ کرد و همه را با هم صادر کرد. برای همین ایرانی‌ها در تلگرام می‌گویند گوشت چرخ‌کرده نخوریم.

روزنامه لوموند: مردی شخصی را ﺑﺮ ﺧﺮى ﺳﻮار دﯾﺪ و ﮔﻔﺖ: ﻣﺮا ﻧﯿﺰ ﺑﺮ ﺧﺮ ﺧﻮد ﺑﻨﺸﺎن! گفت: نمی‌نشانم. مرد گفت: باید بنشانی. چون از لفظ باید استفاده کرد تمام کارکنان حمل‌ونقل عمومی سه روز اعتصاب کردند و هیچ جنبنده‌ای کسی را جابه‌جا نکرد.

یک مخالف دولت ونزوئلا: مردی شخصی را ﺑﺮ ﺧﺮى ﺳﻮار دﯾﺪ و ﮔﻔﺖ: ﻣﺮا ﻧﯿﺰ ﺑﺮ ﺧﺮ ﺧﻮد ﺑﻨﺸﺎن! آن شخص گفت خرم مریض است و توان ندارد. مرد گفت: من مادورو هستم. ٣٧ ساعت در باب لزوم به اشتراک گذاشتن امکانات برای رفاه عمومی سخنرانی کرد و سرانجام صاحب خر را به جرم جاسوسی برای آمریکا به زندان انداخت.


منبع: برترینها

پاراگراف کتاب (۱۲۳)

برترین ها: وقتی خواستم به دنبال معنی کلمه کتاب باشم فکر کردم که کار ساده ­ای را به عهده گرفته ام! اما وقتی دو روز تمام در گوگل کلمه کتاب و کتاب خوانی را جستجو کردم آنهم به امید یافتن چند تعریف مناسب نه تن‌ها هیچ نیافتم، تازه فهمیدم که چقدر مطلب در مورد کتاب و کتابداری کم است. البته من عقیده ندارم که جستجوگر گوگل بدون نقص عمل می‌کند، اما به هر حال یک جستجو­گر قوی و مهم است و می‌بایست مرا در یافتن ۲ یا ۳ تعریف در مورد کتاب کمک می‌کرد؛ اما این که بعد از مدتی جستجو راه به جایی نبردم، به این معنی است که تا چه اندازه کتاب مهجور و تن‌ها مانده است.

راستی چرا؟ چرا در لابه لای حوادث، رخداد‌ها و مناسبت‌های ایام مختلف سال، «کتاب و کتاب خوانی» به اندازه یک ستون از کل روزنامه‌های یک سال ارزش ندارد؟ شاید یکی از دلایلی که آمار کتاب خوانی مردم ما در مقایسه با میانگین جهانی بسیار پایین است، کوتاهی و کم کاری رسانه­‌های ماست. رسانه هایی که در امر آموزش همگانی نقش مهم و مسئولیت بزرگی را بر عهده دارند. کتاب، همان که از کودکی برایمان هدیه‌ای دوست داشتنی بود و یادمان داده اند که بهترین دوست است! اما این کلام تن‌ها در حد یک شعار در ذهن هایمان باقی مانده تا اگر روزی کسی از ما درباره کتاب پرسید جمله‌ای هرچند کوتاه برای گفتن داشته باشیم؛ و واقعیت این است که همه ما در حق این «دوست» کوتاهی کرده ایم، و هرچه می‌گذرد به جای آنکه کوتاهی‌های گذشته‌ی خود را جبران کنیم، بیشتر و بیشتر او را می‌رنجانیم.

ما در اینجا سعی کرده ایم با انتخاب گزیده هایی متفاوت و زیبا از کتاب‌های مختلف آثار نویسندگان بزرگ، شما را با این کتاب‌ها آشنا کرده باشیم، شاید گام کوچکی در جهت آشتی با یار مهربان کودکی مان برداشته باشیم. مثل همیشه ما را با نظراتتان یاری کنید.

****

۱_ تاکنون هیچ کس نفهمیده است زن‌ها عاشق چه کسی هستند. من اولین کسی هستم که این معما را حل می‌کنم. عاشق شیطانند. شوخی نمی‌کنم. با اینکه دکتر ها مدام چرند می بافند که زنها چنین اند و چنان اند، حقیقت این است که زن ها عاشق شیطان هستند و نه هیچ کس دیگر. آن زنک را که در ردیف اول تاتر نشسته و عینکی به دست دارد، میبینید؟ فکر میکنید به آن مردک چاق که مدالی روی سینه اش دارد نگاه میکند؟ نه، به عکس، به شیطانی که پشت سرش ایستاده است نگاه میکند. حالا آن شیطان خودش را پشت مدال مرد پنهان کرده و دارد با اشاره و چشمک خانم را دعوت میکند! شکی نیست که این خانم با او ازدواج خواهد کرد…

یادداشت های یک دیوانه و هفت قصه دیگر | نیکلای گوگول

پاراگراف کتاب (123) 


۲_ زندگی،من چنین فهمیدم که مثل رودخانه ای است. نمیتوان گفت آن آبی که از کوه فرود می آید رودخانه را میسازد، یا آن کوه که باران را مجال جاری شدن میدهد، آن سنگها که در راهند و مسیر رودخانه را میسازند، گاه راهش را کج میکنند و گاه از اثر آب به حرکت می افتند و آب راهشان را می برد. نمی توان گفت کدام یک از اینها رودخانه را می سازد. شاید در نهایت باغبانی که راه باریکی میکشد و رگی از رودخانه به باغی می گشاید و درختی را رشد می دهد، حتی آن گیاهان خودرو که از آب رودخانه مینوشند و برای آن سایه می اندازند. اما همه این ها در ساختن رود نقش دارند، گیرم در لحظاتی نقش یکی از آنها بیشتر میشود و رود وقتی به انتها میرسد و سر در خاکی نرم فرو میبرد خود خوب میداند که چه راه درازی آمده و از میان ابر، کوه، سنگ، درخت و باغبان کدامیک در حیات او بیشتر سهم داشته اند.

انسان نیز وقتی به پایان راه میرسد و نقشی از همه در سرش می آید، میتواند دریابد که در کدام روزهای زندگی، کدام ماجرا او را بیشتر ساخته و در ساختن او سهم بیشتر داشته است.

خانوم | مسعود بهنود

پاراگراف کتاب (123) 


۳_ حالا احتیاج داری. اما راه های هوایی ات یاری نمیکنند، از کار افتاده اند، سفت شده اند، چلانده شده اند، و یکهو داری با نی نوشابه نفس میکشی. دهانت بسته میشود و لبهایت جمع میشوند و تنها کاری که از دستت بر می آید خس خس خفه ای است.

دستهایت می جنبند و میلرزنند …

یک جایی سدی شکاف برمیدارد و سیل پشنگه های خنک و گوارای اب تنت را خیس میکند …

میخواهی جیغ بزنی …

اگر میتوانستی جیغ میزدی اما …

مجبوری نفس بکشی تا اینکه جیغ بزنی …!

بادبادک باز | خالد حسینی

پاراگراف کتاب (123) 


۴_ گاهی وقتها به ماهی‌های قرمز غبطه میخورم. ظاهرا دامنه ی حافظه شان فقط در حد چند ثانیه است.

محال است بتوانند سلسله ای از افکار را پی گیری کنند.

آنها همه چیز را برای اولین بار تجربه میکنند. هر بار و مادامی که از نقص ومعلولیتشان بی خبر هستند حتما زندگی برایشان داستان بلند خوب و خوشی است. یک جشن. شور و هیجان از سحر تا غروب…!

اَبَر ابله | ارلند لو

پاراگراف کتاب (123) 


۵_ اگر کسی به رستوران بیاید و به شما پیشنهاد دهد که در ازای دادن یک پیتزا به شما، در باقی عمر از شما سوء استفاده کند، به او خواهید خندید.

اما اگر شما در خیابان زندگی می کردید و روزهای متوالی چیزی نخورده بودید و شخصی با این پیشنهاد به نزد شما می آمد، این پیشنهاد برای شما قابل توجه بود.

ما در زندگی، همانقدر که به خود بها و ارزش می دهیم، ارزش داریم. در این صورت، هیچکس به اندازه ی خود شما نمی تواند از شما سوء استفاده کند…

زندگی خود را در هفت روز تغییر دهید | پل مکنا

پاراگراف کتاب (123) 


۶_ علی پول زور به کسی نمیدهد و به خاطر مصلحت، باج نمی‌دهد. میگویند که ما طلحهُ الخیریم و زبیریم و کسانی هستیم که بزرگترین ستایشها را مردم از زبان پیغمبر درباره ما شنیده‌اند و در دورهٔ خلفای ثالثه بزرگترین شخصیت را در جامعه اسلامی داشته‌ایم و از رهبرانیم و حتی خودمان پیش از عثمان و تو کاندیدای خلافت اسلامی بوده‌ایم. حالا  خلافت نمیخواهیم، لااقل استان‌داری دو تا شهر را به ما بده! علی چراغ را پُف میکند و همین جواب اینها است….

علی مقدس بازی راه نمی‌اندازد؛ وقتی چراغ را خاموش میکند، میگوید که ما میتوانیم بدون اینکه چراغ داشته باشیم در تاریکی صحبت کنیم؛ نمی‌خواهد از این خشکه مقدس بازیها در بیاورد، بلکه این جواب طلحه و زبیر است تا آنها و همه قدرتمندها و غارت گرهایی که از سفرهٔ باز و پُر از سخاوت عثمان لبریزِ ثروت و قدرت شده‌اند بفهمند که آن دوره به سر رسیده است. طلحه و زبیر دیگر میفهمند که آنجا چه خبر است و پیغام به چه کسانی است.

چه نیازی است به علی | دکتر علی شریعتی

پاراگراف کتاب (123) 


۷_ یکی از جمع بندیهای شوپنهاور که به من کمک کرد این بود که شادیهای نسبی از سه منبع ریشه می گیرند: آنچه که فرد هست، آنچه که دارد و آنچه که درچشم دیگران جلوه می کند. او تاکید می کند که ما تنها بر اولی تمرکز می کنیم و دومی و سومی، یعنی داشته ها و شهرت مان را حساب نمی کنیم، زیرا هیچ اختیار و نظارتی برآن دو نداریم و آنها را می توانند ازما بگیرند و ازما گرفته خواهد شد. درست همانطور که افزایش سن اجتناب ناپذیر زیبایی را از تو می گیرد. در واقع “داشتن” عامل معکوسی در خود دارد. شوپنهاور می گوید: “اغلب آنچه ما داریم شروع می کند به داشتن ما.”

درمان شوپنهاور | اروین د یالوم

پاراگراف کتاب (123) 


۸_ با بی صبری و حالتی شدیداً عصبی پشت میله های جایگاه اعتراف کلیسا برای کشیش درباره عشق، ازدواج، مسئولیت و دوست داشتن صحبت می کند .

سر انجام کشیش که شکی در اعتقاد و ایمان وی ندارد می پرسد :

دخترم شما چه کمبودی دارید، چه مسئله ای شما را آزار می دهد ؟

اما تو توانایی پاسخ دادن به این سوال را نداری، نه تنها از گفتن بلکه حتی از فکر کردن به آنچه من می دانم ناتوان هستی ،کمبود تو یک دلقک است!

عقاید دلقک | هاینریش بل

پاراگراف کتاب (123) 


۹_ وقتی درختی را از تنه قطع می کنند

از پایه جوانه زدن را آغاز می کند.

همین طور روح آدمی؛ روحی که در زمان شکوفایی ضایع می شود راه خود را به سوی بهار آغازها و کودکی آینده نگر باز می جوید به خیال اینکه شاید آنجا امیدهای تازه ای کشف کند و دوباره این رشته های پاره شده را به هم گره بزند. در مورد درخت ریشه ها سریع رشد می کنند و پر از شیره می شوند، ولی این فقط شباهتی به زندگی دارد و این درخت دیگر هرگز درخت سالمی نخواهد شد.

زیر دنده های چرخ | هرمان هسه

پاراگراف کتاب (123) 


۱۰_ معدهٔ انسان خیلی نازک وکم زورتر از معدهٔ حیوانات گوشت خوار می‌باشد تا بتواند تکه‌های گوشت نجویده را که حیوان به تعجیل بلعیده، به خوبی له نموده، هضم بکند، چون دندان‌های گوشت خوران پهن و یکنواخت نیست، گوشت خام را نجویده فرو می‌دهند و هضم آن را به معدهٔ عضلانی خود واگذار می‌نمایند.

 غدهٔ معدهٔ انسان آزت زیادی که در گوشت هست نمی‌تواند مانند گوشتخواران تبدیل به آمونیاک بکند. ترشحات معده‌ای و بزاق غده‌های لوزالمعده او گوشت را حل نمی‌نماید.

 کبد انسان چون نمی‌تواند آزت گوشت را دفع بکند همین سبب امراض نقرس و روماتیسم و ناخوشی اعصاب می‌شود.

از طرف دیگر روده‌های گوشت خواران کوتاه است و گوشت فاسد شده و در آن جا توقف نمی‌کند.

 درازی روده‌های انسان یک دلیل دیگر است که گوشت خوار نمی‌باشد؛ زیرا که در روده های انسان گوشت مانده فاسد می‌شود و تولید میکروب‌های کشنده می‌نماید؛ هم چنین سبب فساد در امعاء می‌گردد، چنان که ناخوشی‌ها زخم روده و آپاندیسیت در نتیجهٔ همین فساد تولید می‌شود.

فوائد گیاه خواری | صادق هدایت

پاراگراف کتاب (123) 


۱۱_ برای دستیابی به یک رابطه خوب، اکثر ما حاضریم رنج زیادی تحمل کنیم، چرا که اهمیت رابطه برای ما بیش از رنج بردن است. برای ایجاد، نگهداری و بهبود رابطه ها، حاضریم خود را درگیر کارهای ناخوشایند طولانی مدت کنیم، چرا که معتقدیم در نهایت به آدم هایی که به آن ها احتیاج داریم نزدیک تر می شویم و احساس بهتری خواهیم داشت. گاهی نیز بدون ضمانت برخورداری از یک رابطه بهتر، اکثر ما حاضریم لذت و خوش گذرانی خود را به تاخیر بیندازیم یا درد و رنجی را تحمل کنیم فقط به این امید که با ایجاد این رابطه، در آینده احساس بهتر و رنج کم تری را تجربه کنیم.

تئوری انتخاب | ویلیام گلسر

پاراگراف کتاب (123) 


۱۲_ وقتی دروغ و حقیقت با هم راه می رفتند، به چشمه ای رسیدند .

دروغ به حقیقت گفت: ” لباس خود را در آوریم و در این چشمه آب تنی کنیم .”

حقیقت ساده دل چنین کرد، در آن لحظه که در آب بود، دروغ، لباس حقیقت را از کنار چشمه برداشت و پوشید و به راه افتاد .

حقیقت، پس از آب تنی ناچار شد برهنه به راه افتد؛ از آن روز ما حقیقت را برهنه می بینیم ، اما بسا اوقات دروغ را هم ملاقات می کنیم که متاسفانه لباس حقیقت پوشیده است؛ و طبعاً حقانیّت خود را در نظر ما به تلبیس ثابت می کند.

از پاریز تا پاریس | باستانی پاریزی

پاراگراف کتاب (123) 


۱۳_ سکوت دشوار است وقتی میان چند نفر حاکم می‌شود که هر کدام حرفی ناگفته زیر زبان دارند.

در چنین احوالی اگر آدم‌ها به یکدیگر نگاه هم بکنند٬ سعی می‌کنند توی چشم‌های‌شان حرفی خوانده نشود. احساسات پیچیده و پر تناقض، درون آدمی همان نیست که در لحظه‌ای و در لفظی بیان می‌شود. برعکس٬ می‌تواند چنان لفظ و لحظه‌ای پوششی باشد برای در حجاب کردن همان‌چه در باطن آدم می‌گذرد.

آن‌چه ما هستیم٬ آن‌چه می‌بینیم و می‌شنویم و می‌گوییم و می‌پنداریم٬ همه‌اش آیا یک فرض نیست؟

بنی آدم | محمود دولت آبادی

پاراگراف کتاب (123) 


۱۴_ همواره با این تجربه رو به رو میشوم و هربار هم سعی میکنم که آن را انکار کنم، به رغم وضوح و روشنی اش نمیخواهم آن را باور کنم؛ اینکه اغلب مردم فاقد وجدان فکری هستند. بسیاری از اوقات حتی فکر کرده ام که اگر دارای این وجدان باشیم حتی در داخل شلوغ ترین شهرها خود را تنها و میان بیابان حس میکنیم.

هرکس به شما به چشم بیگانه ای نگاه میکند، ترازوی خود را به کار می اندازد و این یکی شما را بد و آن یکی شما را خوب مینامد؛ هیچکس از اینکه به او بگویید وزنه های ترازویش توخالی است از شرم سرخ نمیشود.

حکمت شادان | فردریش نیچه

پاراگراف کتاب (123) 


۱۵_ چند سال بعد روزی که فکرش را هم نمی‌کنیم. توی خیابان با هم روبرو می‌شویم.

تو از روبرو می‌آیی. هنوز با همان پرستیژ مخصوص به خودت قدم بر می‌داری فقط کمی جا افتاده تر شده ای…

قدم‌هایم آهسته تر می‌شود…

به یک قدمی‌ام می‌رسی و با چشمان نافذت مرا کامل برانداز می‌کنی!

درد کهنه ای از اعماق قلبم تیر می‌کشد و رعشه ای می‌اندازد بر استخوان فقراتم. هنوز بوی عطر فرانسوی‌ات را کامل استنشاق نکرده‌ام که از کنارم رد شده ای…

تمام خطوط چهره‌ات را در یک لحظه کوتاه در ذهنم ثبت می‌کنم… می‌ایستم و برمی گردم و می‌بینم تو هم ایستاده ای! می دانم به چه فکر می‌کنی! …من اما به این فکر می‌کنم که چقدر دیر ایستاده ای! چقدر دیر کرده ای! چقدر دیر ایستاده‌ام! چقدر به این ایستادن‌ها سال‌ها پیش نیاز داشتم …قدم‌های سستم را دوباره از سر می‌گیرم…تو اما هنوز ایستاده ای…

خداحافظی‌ها ممکن است بسیار ناراحت کننده باشند اما مطمئناً بازگشت‌ها بدترند. حضور عینی انسان نمی‌تواند با سایه درخشانی که در نبودش ایجاد شده برابری کند!

آدم کش کور | مارگارت آتوود

پاراگراف کتاب (123) 


منبع: برترنها

نقش "بزهای درختی" در زندگی بومیان مراکش (+عکس)

بزها مهارت فوق العاده ای در بالا رفتن از بلندیها به خصوص صخره های پر شیب و تند دارند تا غذا به دست بیاورند. در کشور مغرب هم بزها برای پیدا کردن یک نوع غذای کمیاب در این منطقه خشک و بی آب و علف مجبورند از درخت بالا بروند.

تنه ی درخت آرگان خارآگین است. با این وجود بزها به راحتی از آن بالا می روند. درخت ارگان در منطقه شبه بیابانی ‘سوس’ در جنوب غرب مغرب و منطقه ی ‘تندوف’ در الجزایر و در سواحل غربی دریای مدیترانه می روید.

به گزارش تابناک با تو، در جنوب غرب کشور مغرب، بزها روی درخت ها می روند، شبیه میوه هایی به نظر می رسند که روی درختها رشد کرده اند، هر طرف که چشم بگردانید آنها را خواهید.

بزها مهارت فوق العاده ای در بالا رفتن از بلندیها به خصوص صخره های پر شیب و تند دارند تا غذا به دست بیاورند. در کشور مغرب هم بزها برای پیدا کردن یک نوع غذای کمیاب در این منطقه خشک و بی آب و علف مجبورند از درخت بالا بروند.

بزهای این منطقه در ماه ژوئن و جولای از میوه ی درخت “آرگان” میخورند، این درختها هر کدام ۸ تا ۱۰ متر طول و بین ۱۵۰ تا ۲۰۰ سال قدمت دارند.

میوه ی آن منبع غنی روغن است و نقش مهمی در اقتصاد قبایل أمازیغی ایفا می کند.

بزها در تولید روغن به مردم این منطقه کمک می کنند. بومیان امازیغ اجازه می دهند تا بزها میوه ی این درختها را پس از این که رسیده شدند، بخورند و وقتی میوه از دستگاه گوارش بزها بدون هیچ آسیبی عبور کرد، فضولات بزها را جمع می کنند و از آن روغن استخراج می نمایند.

روغن استخراج شده را در مواد آرایشی و زیبایی مورد استفاده قرار می دهند و حتی در غذا می ریزند.

البته به تازگی این مردم به روش های جدید و مدرن برای تولید روغن روی آورده اند؛ زیرا روغن هایی که بزها تولید می کنند اغلب بوی ناخوشایندی دارند.

در دو دهه ی گذشته روغن آرگان یکی از گرانترین روغن های دنیا بوده است و هر لیتر آن ۳۰۰ دلار در آمریکا و اروپا به فروش می رسد.

در سال های اخیر بومی ها برای کسب سود بیشتر تعداد بزهای این منطقه را افزایش داده اند، تا جایی که احتمال می رود محیط زیست این منطقه دچار آسیب جدی بشود و درختان آن از بین بروند.


منبع: عصرایران

رنگارنگ‌ترین آپارتمانی که تا به حال دیده اید (+عکس)

آمینا موکولو یک زندگی رنگارنگ، حداقل در آپارتمان خود دارد. تصاویر آپارتمان رنگین کمانی او طوفانی در اینترنت به راه انداخته است.

دیوارهای بنفش روشن، کابینت‌های رنگارنگ، دیوار گل گلی، مایکروفر هلو کیتی و پرندگان کاغذی رنگارنگ که از سقف آویزان هستند، حتی موها، لباس‌ها و آرایش او نیز رنگارنگ هستند.

به عقیده او جایی که زندگی می‌کنیم انعکاسی از درون و شخصیت ماست. همان طور که در تصاویر زیر می‌بینید او سعی دارد فضایی سرگرم کننده، شاد و الهام بخش ایجاد کند و موفق بوده است.


منبع: عصرایران

طنز؛ ارتباط رباعی و آتش‌سوزی پلاسکو!

فریور خراباتی در نوشت:

همان‌گونه که دیدید برج گرنفل لندن هم در آتش سوخت و این نشان داد که دکتر قالیباف در تهران بهترین شهردار دنیا بوده است (همین‌طوری الکی!) روزنامه‌ای که ارگان رسمی شهرداری تهران است هم همین نظر را دارد. دوستان پس از آتش‌سوزی در برج گرنفل لندن فقط یک جعبه شیرینی در دست نگرفته و توی شهر از مردم بابت این آتش‌سوزی مشتلق نگرفته‌اند. واقعا این اتفاق نشان داد که ما چقدر آدم‌های نمک‌نشناسی هستیم که از شهردار تهران بابت آتش‌سوزی و خاکستر شدن و جانباختن آتش‌نشان‌ها در حادثه پلاسکو تشکر و قدردانی نکرده، به ایشان لوح تقدیر ندادیم و خاک کت این بزرگوار را نتکاندیم.

یعنی شهرداری‌هایی که در شهر آن‌ها یک برج یا حداقل یک خانه در آتش نمی‌سوزد توله سگ هستند؟ باور کنید این دوستان تا دویست سال دیگر هرجایی که آتشی روشن شود، می‌آیند و به خودشان گرفته و از خودشان تقدیر کرده و به خودشان لایک نشان می‌دهد (به ما هم لایک نشان می‌دهد.)

شعرا و ادیبان زبان پارسی هم بارها در اشعار خود از شهرداری تهران تشکر و قدردانی کرده‌اند، خصوصا فردوسی که دیگر خیلی تابلو کرده و در شاهنامه که البته با کمک معاونت فرهنگی شهرداری تهران منتشر شده، نوشته: «آتشی بر شده تابناک یکی/ میان آب و باد از بر تیره خاک». یا مثلا خیام که البته اوایل یک سری مسایل هم داشته که به کمک معاونت فرهنگی شهرداری این انحرافات تا حدی کنترل شده در یکی از رباعی‌های خود که قبلا هم وجود نداشته و معاونت فرهنگی شهرداری اصلا مخترع رباعی بوده، سروده: «سوزنده چو آتش است لیکن غم را/ سازنده چوب آب زندگانی است بخور!» که البته کلمه آخر مصرع دوم خیلی هم لحن زیبنده‌ای ندارد. باور کنید اگر معاونت فرهنگی شهرداری تهران نبود که ما امروز رباعی نداشتیم، باباطاهر هم یک آدمی بود که نهایتا بدون پوشش مناسب در سطح شهر تردد می‌کرد اما به لطف این عزیزان است که ما امروز همه‌اش مثنوی نمی‌خوانیم.

در نتیجه با حمایت‌های این ارگان دوست‌داشتنی شعرا مجبور شدند در حمایت از آتش‌سوزی و حتی فواید آتش‌سوزی اشعاری به‌سرایند و چون این فواید پیدا کردن‌شان کار سختی بود و وجدانا در قالب قصیده و غزل نمی‌توان به فواید آن اشاره کرد، مجبور شدند به سبک توییتر، رباعی بنویسند.

فردوسی نازنین که واقعا در حمایت از شهرداری تهران هرکاری لازم بوده انجام داده و به سبک «من درختم!» در شاهنامه خود سروده: «شب تار جوینده کین منم/ همان آتش تیز برزیم منم!» در نتیجه امسال چهارشنبه‌سوری را که جشن بگیریم و آتش روشن کنیم، مدیران اسبق شهرداری اعلام می‌کنند: «شما به اینا میگید آتیش؟ آتیش همونی بود که ما روشن کردیم!» و بدین سان گند می‌زنند به تصورات ما از چهارشنبه‌سوری.


منبع: برترینها

اس ام اس های ماه مبارک رمضان (۴)

چه شود ای گل نرگس، با تو دیدار کنم / جان و اهل و هستی ام، بر تو گرفتار کنم
روزه ی هجر تو از پای بینداخت مرا / کی شود با رطب وصل تو افطار کنم .

——————————————————————

پیامبر اکرم-ص:
هرکس در این ماه روزه دار مؤمنی را “افطار دهد” ، ثواب آزاد کردن بنده ای به او عطا خواهد شد و گناهان گذشته اش مورد عفو قرار خواهد گرفت .

——————————————————————

ماه رمضان، برای آن است که یک ماه مرخصی از زمین برای سفر به ملکوت بگیریم .

——————————————————————

روزه، فرصتی است تا چند قطره تشنگی به حلقوم روحمان بچکانیم .

——————————————————————

کاش، در این رمضان لایق دیدار شوم / سحری با نظر لطف تو بیدار شوم
کاش منت بگذاری به سرم مهدی جان / تا که همسفره تو لحظه ی افطار شوم

——————————————————————

رسول خدا ص:
کسی که ( با اخلاص ) ماه رمضان را روزه بگیرد ، خداوند گناهان گذشته اش را می آمرزد.

——————————————————————

ماه مبارک آمد، ای دوستان بشارت / کز سوی دوست ما را هر دم رسد اشارت
آمد نوید رحمت، ای دل ز خواب برخیز / باشد که باقی عمر، جبران شود خسارت

——————————————————————
 

السلام علیک یا شهر الله الاکبر و یا عید اولیائه
در ماه پر خیر و برکت رمضان برایتان قبولی طاعات و عبادات را آرزومندم
التماس دعا

——————————————————————

مژده که شد ماه مبارک پدید / به عاصیان وعده ی رحمت رسید
ماهی سرشار از برکت و رحمت و عبادت های پذیرفته شده برایتان آرزومندم

——————————————————————

آمد گه آمرزش و شهرُ الله عظمی / توفیق خدایا، تو ز ما سلب مفرما
شد باز در رحمت خالق به روی خلق / چون ماه مبارک ز افق گشت هویدا . . .

——————————————————————

حلول ماه مبارک رمضان، ماه رحمت و برکت و غفران مبارک باد . . .

——————————————————————

امام صادق-ع : خواب روزه دار عبادت ،خاموشی او تسبیح ، عمل وی پذیرفته شده و دعای او مستجاب است . . .

——————————————————————

جویند همه هلال و من ابرویت / گیرند همه روزه و من گیسویت
از جمله ای دوازده ماه تمام / یک ماه مبارک است ، آن هم رویت
فرا رسیدن ماه مبارک رمضان برشما مبارک باد

——————————————————————

ماهی سرشار از برکت و رحمت و عبادت های پذیرفته شده برایت آرزومندم.
ای سبک بال در دعای سحرت هرگز از یاد نبر من جامانده بسی محتاجم…….

——————————————————————

عشق یعنى اشک توبه در قنوت
خواندنش با نام غفار الذنوب
عشق یعنى چشمها هم در رکوع
شرمگین از نام ستار العیوب
عشق یعنى سرسجود و دل سجود
ذکر یارب یارب از عمق وجود
حلول ماه ضیافت ا… ماه عروج اولیا ا… مبارکباد/ التماس دعا

——————————————————————

آنکس که در دعایش یادی کند ز یاران ، شیرین تر از عسل باد کامش به روزگاران.
بوی خوش رمضان گوارای وجودتان باد .

——————————————————————

کوله بارت بر بند….
شاید این چند سحر فرصت آخر باشد…
که به مقصد برسیم…
شناسیم خدا را و بفهمیم که یک عمر چه غافل بودیم!!
“حلول ماه رمضان مبارک”

 


منبع: عصرایران

طرز تهیه کاچی

مواد لازم برای کاچی :








آرد گندم  یک پیمانه
 کره یا روغن  ۱۰۰_۱۵۰ گرم
 شکر  ۱ پیمانه
 گلاب  یک‌ چهارم پیمانه
زعفران ساییده شده به میزان دلخواه
آب ۳ پیمانه
* ادویه های مخصوص کاچی از هر کدام یک‌ چهارم قاشق چایخوری

* ادویه های مخصوص کاچی :
دارچین،
زیره، فلفل سیاه، رازیانه، پودر زنجبیل، زردچوبه خیلی کم، پودر هل، پودر
تخم گشنیز که میزان آن بستگی به ذائقه خودتان است من تقریبا از هر کدام یک‌
چهارم قاشق چایخوری ریختم ولی دارچین را کمی بیشتر ریختم.

طرز تهیه کاچی مخصوص :

ابتدا آب و شکر را در ظرفی ریخته و روی
حرارت ملایم اجاق گاز بگذارید تا شکر در آب حل شود. سپس زعفران را به مواد
اضافه کنید تا مخلوط آب و شکر قوام پیدا کند. شیره قوام یافته باید مانند
شیره مربا غلیظ و کشدار شود. دقت داشته باشید گلاب را در مرحله پایانی قوام
‌آمدن شیره اضافه کنید تا عطر آن از بین نرود.

بعد از این مرحله کره یا روغن را در یک
ظرف ریخته و روی حرارت ملایم اجاق‌ گاز قرار دهید. پس از اینکه کره آب شد،
آرد گندم را به آن اضافه کنید و مرتب هم بزنید تا آرد تغییر رنگ پیدا کرده و
طلایی متمایل به قهوه‌ای شود. حالا ادویه ها را یکی یکی اضافه کرده هم می
زنیم تا کاملا با آرد و روغن مخلوط شوند و عطر ادویه ها در بیاید، پس از
آماده ‌شدن آرد و ادویه ها، شیره را به آن اضافه کنید و مرتب آن را روی
شعله ملایم اجاق‌ گاز به هم بزنید تا صاف و یکدست شود اگر احساس کردید بیش
از حد کاچی سفت شده است یک پیمانه دیگر آب اضافه کنید. این مرحله حداقل ۵
دقیقه به طول می انجامد. در این مرحله باید کاچی را دم کنید.

بنابراین قابلمه را روی شعله ‌پخش کن قرار
داده و روی در آن دم کنی بگذارید. اجازه بدهید تا حدود ۲۰ دقیقه کاچی دم
بکشد. بعد از این مدت آن را در ظرف مورد نظر بریزید روی آن را با پودر گردو
و پسته و بادام تزیین کنید و سرو کنید. غلظت کاچی باید مانند فرنی نه خیلی
سفت و نه خیلی شل باشد. می توانید هر کدام از ادویه ها را که خواستید از
دستور حذف کنید. این کاچی چون برای بعد از زایمان بود من از تمام ادویه ها
استفاده کردم. کاچی برای خانمهایی که تازه زایمان کردند عالی است و توصیه
می شود دو روز بعد از زایمان مصرف شود نه روز اول.


منبع: عصرایران

درخشان‌ ترین و خوش رنگ ترین میوه‌ی دنیا (+عکس)

تابناک با تو – میوه ی “پولیا کندنساتا ” Pollia condensata که به آن marble berry هم گفته میشود، یک میوه ی کوچک و کروی شکل است، رنگ این میوه به رنگ آبی متالیک است و در آنگولا، و در غرب آفریقا می روید. این گیاه با میوه های خوش رنگ و لعاب خود، برگ های نرم، کشیده و باریکی دارند.
 
رنگ زیبای این میوه نه به خاطر رنگدانه ها بلکه به خاطر بافت سلولی منحصر به فرد آن است. این میوه ی آفریقایی نه طعم و مزه ی شگفت انگیزی دارد و نه خواصی که بتوان برشمرد، فقط زیبا و درخشان است، یک کالای لوکس که از دیدنش می توان لذت برد، شبیه یک نقاشی امپرسیونیسم زیبا می باشد. در این گزارش شما را به دیدن تصاویر این میوه ی درخشان و خوش رنگ دعوت می کنیم. 


منبع: عصرایران

طنز؛ واکنش‌ها به انتشار اسناد کودتای ٢٨ مرداد

شهرام شهید‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی در نوشت:

وزارت خارجه آمریکا پس از مدت‌ها بالاخره آرشیو اسناد مربوط به کودتای ٢٨ مرداد را از طبقه‌بندی خارج کرد.

براساس این اسناد، واشنگتن برای سرنگون‌کردن دولت مصدق برنامه‌ریزی داشته و کودتا را مستقیما مدیریت کرده است.

حداد عادل: آرشیو نه. بفرمایید بایگانی. حتی در این مسأله هم تهاجم فرهنگی را فراموش نمی‌کنند نامردها

حسن عباسی: من اگر بودم، با مشت می‌زدم تو دهانشان و تنگه هرمز را هم قفل می‌زدم. عرصه که تنگ می‌شد، بهشان می‌گفتم تا سه می‌شمرم بروید دم خانه خودتان بازی کنید

دکتر روازاده: از همان تاریخ، ورود داروهای غربی به ایران رشد پیدا کرد تا جلوی افزایش جمعیت ما را بگیرند. آمار جمعیت آن روز ایران و امروز خود گواه همین قضیه است. در این اسناد یک تورقی بکنید، ببینید برای دزدیدن من برنامه‌ریزی نشده بود؟

قالیباف: اول یکی به من بگه مصدق جزو ٩۶درصدی‌ها که نبود؟ شاهزاده قجری بود دیگه؟ همون. پس جزو همون چهاردرصدی‌ها بوده. خوبش شد کودتا. هرچند اون‌ور هم بده. اصلا تازگی من همه‌اش تو موقعیت تصمیم‌گیری‌های پنجاه پنجاه قرار می‌گیرم.

ترامپ: حیف من اون موقع نبودم. آمریکا یعنی اون‌جور آمریکا. این ژست‌های امروزی به دل من نمی‌شینه از پشت خنجر بزنی. کارد باید مستقیم و تو چشم بیننده فرو بره تو دل طرفت.

اسحاق جهانگیری: بفرما. ببین به خودت بیا. مردم عزیز اینها را بخوانید و ببینید با کی طرف هستید.

ظریف: کاش ترامپ یک توییت در مورد کودتای ٢٨ مرداد بکنه باز با توییت خودم برجکش را بیارم پایین. توییت دانم درد گرفته چند ساعته هیچی ننوشته نامرد.

میرسلیم: محض احتیاط بفرما اینو چی میگی؟

یک معلم ریاضی: یک اصلی در ریاضی جدید داریم. مثلا شما در گزینه اول دارید «در باز است» و در گزینه دوم «باز، پرنده است.» با مقایسه داده‌های اول و دوم نتیجه می‌گیریم «در، پرنده است!» حالا با استفاده از این قضیه داریم . یک. «مصدق دشمن آمریکا بود» دو. «آمریکا دشمن ما است» بنابراین «مصدق دشمن ما است»

عارف: به خاطر این افشای تاریخی و در نقد عوامل کودتا و همراهان این پدیده شوم، من یک دقیقه بیشتر سکوت می‌کنم!

زیباکلام: اگر مرحوم‌ هاشمی‌رفسنجانی آن‌وقت بود و در عرصه سیاسی حضور داشت، می‌توانست مملکت را از آن بحران خارج کند.

حسین شریعتمداری خطاب به تحریریه کیهان: صفحه هشت را پاره کنید و کسی چیزی در موردش ننویسه. صفحه یازده را ببرید بگذارید رو میز من یک نیمه‌پنهان مفصل و ناناز برایش بنویسم. صفحه سی و دو را بدهید ستون طنزمان. صفحه چهل و هفت گزارش هم شتر دیدید ندیدید. صفحه نود هم که برایش یک ویژه نامه می‌رویم. خیلی هلو است

 شادروان مصدق: اووووووو دیگر افشای سند نمی‌خواست. خواجه حافظ شیرازی هم در باب آن کودتا و اوضاع و احوال ما و دوستانمان و یارانی که چشم یاری ز ایشان داشتیم، سروده: «دانی که چیست دولت دیدار یار دیدن/ در کوی او گدایی بر خسروی گزیدن/ از جان طمع بریدن آسان بود ولیکن/ از دوستان جانی مشکل توان بریدن/ خواهم شدن به بستان چون غنچه با دل تنگ/ وان جا به نیک نامی پیراهنی دریدن


منبع: برترنها

جامع‌ترین راهنمای رنگ ۲۷۱ سال قبل از پنتون

برترین ها: قبل از اینکه راهنمای رنگ پنتون را داشته باشیم، هیچ سیستم جهانی شناخته شده‌ای برای شناسایی رنگ‌ها وجود نداشت. اما تلاش هایی برای ایجاد آن انجام شده بود و احتمالا چشمگیرترین آن‌ها اثر هنرمندی است که با نام آ. بوگرت شناخته می‌شود و در سال ۱۶۹۲ یک کتاب قابل توجه در مورد ترکیب رنگ‌ها ایجاد کرد.

این کتاب که به زبان هلندی است ۸۰۰ صفحه دارد و احتمالا در زمان خودش جامع‌ترین راهنمای رنگ بوده است و شامل نمونه‌های رنگ توصیفشان و حتی دستورالعمل ساخت رنگ‌های خاص و تغییر تن بااضافه کردن یک، دو یا سه واحد آب می شود. متاسفانه تن‌ها یک نسخه دست نویس از این کتاب وجود دارد بنابراین احتمالا تن‌ها چند نفر توانسته اند از آموزش‌های آن استفاده کنند.

جامع ترین راهنمای رنگ 271 سال قبل از پنتون 


منبع: برترنها

خانه‌های معلق کوئنکا در اسپانیا

برترین ها: در اسپانیای مرکزی، دره عمیقی وجود دارد که در امتداد آن، شهر‌ها و شهرستان‌های کوچک زیادی قرار دارند. کوئکنا یکی از این شهرهاست که در میراث جهانی یونسکو ثبت شده و نمونه برجسته‌ای از یک شهر قرون وسطایی است که در دامنه‌های شیب دار کوه به سوی روخانه واقع شده است.

بسیاری از خانه‌های این شهر که خانه‌های معلق نامیده می‌شوند درست در لبه دره قرار دارند و به همین دلیل کوئکنا را یکی از جالب توجه‌ترین شهرهای اسپانیا کرده اند. در گذشته، خانه هایی از این نوع در امتداد مرز شرقی این شهر باستانی فراوان بودند. اما امروزه تن‌ها تعدادی از آن‌ها باقی مانده اند. شناخته شده‌ترین این ساختمان ها، سه ساختمان با بالکن‌های چوبی بودند. تعیین قدمت این خانه‌ها مشکل است، زیرا بار‌ها در طول تاریخ مرمت شده اند، اما اسنادی وجود دارد که آن‌ها را متعلق به قرن پانزدهم معرفی می‌کند.


منبع: برترنها

اس ام اس شب های قدر (۵)

  آری ما را بر عظمت و شناسایی شب قدر راهی نیست
تنها می توان درزیر باران رحمتش ایستاد تا برما ببارد
و جانهایمان را از آب زلال خود شست وشو دهد و پاک سازد . . .

________________________________

و کنون وقت دعاست
وقت شکر از کرم و لطف خداست
وقت عاشق شدن و مهر و صفاست
وقت امید بر قلم عفو خداست
التماس دعا

________________________________

الهی ان شب که همه قران به سر می گذارند
ما را توفیق بده قران را به دل کنیم . . .

________________________________

سی شب خرابت می نشینم تا سحر گاهان
 شاید به دست لطف کردی قصد تعمیرم
 ای اسم های اعظمت امن یجیب عشق
 هرشب سحرپرمی کشم …اما به زنجیرم

________________________________

شب قدر است تقدیرش بدانم
 مدبر اوست تدبیرش بدانم
 به آیه آیه ها ی کایناتم
 زهی ، ابلیس وتزویرش بدانم
 از آن دست مضطّر به بالا
 خدا گویان ، تکبیرش بدانم

________________________________

امشب خدا بگشود درهای سما را
پیوسته می خواند به خود اهل دعا را
گر پهن کردی ساعتی سجاده ات را
یاد آر یاران و ببرهم نام ما را

________________________________

خدایا در این شبهای قدر قدم هایی را که برایم بر می داری بر من آشکار کن
تا در هایی را که به سویم میگشایی ندانسته نبندم
و در هایی را که به رویم میبندی به اصرار نگشایم . . .
التماس دعا

________________________________

شب قدر است و قدر آن بدانیم /  نماز و جوشن و قرآن بخوانیم
 به درگاه خدا غفران و توبه / به شرطی که سر پیمان بمانیم
 برای پاکی نفس و سعادت / همیشه بهر خود شیطان برانیم . . .

________________________________

الهی
تو را سوگند بر مظلو میت علی و دلهای مملوّ از آه و فغان
به حرمت شب قدر بینوایان را در حسرت سعادت ناشی از فضیلت خویش مسوزان
و دلهای افتاده را از درگاه با عظمت خویش نا امید مفرما

________________________________

یارب چه بسی جرم و گناهم دیدی
رسوائی من به رحمتت پوشیدی
امید من است و بخشش روز جزا
جز درگه تو نیست مرا امیدی . . .

________________________________

باز قدر آمد و شور دگری برپا شد
 نور قرآن ببارید ، شرری برپا شد
 شب قدر آمد و چشمان دلم شهلا شد
 شبنم عشق ببارید و شبم ، یلدا شد . . .

________________________________

باز کن فالی و آیات غزل را بنگر
 آنکه استاد عَزل گفت همان می آید
 اینهمه آیه تجلی شده دریک شب قدر
 آسمان راه نجات است از آن می آید
 اطلسی دلنگران از شب پاییزه مباش
 سبزه و رویش گل بعد خزان می آید . . .

________________________________

شب قدر است جسم تو کز او یابند دولت‌ها / مه بدرست روح تو کز او بشکافت ظلمت‌ها
مگر تقویم یزدانی که طالع‌ها در او باشد / مگر دریای غفرانی کز او شویند زلت‌ها

________________________________

امشب این دل یاد مولا می کند
لیله القـدر است و احیا می کند
بشنو ای گـوش دلها بی صدا
نغمه ی فـزت و رب الکعبه را . . .

________________________________

شب قدر
شبی است که در عرصه آن انسان، ره صد ساله را یک شبه طی می کند . . .

________________________________

رسول خدا (ص)
هرکه شب قدر را زنده بدارد تا سال دیگر عذاب از او دور می گردد . . .

________________________________

ای کاش از این خاک، صدا برخیزد
یا دستی باز بر دعا برخیزد
ای کاش دل فتاده در دام گناه
با گفتن یا علی(ع) ز جا برخیزد . . .

________________________________

دعا بدون علی قابل اجابت نیست
که مهر اصل اجابت به هر دعاست علی(ع)
بزن تو دست توسل به دامن مولا
که در جامعه را بهترین دواست علی(ع)

________________________________

یارب چه بسی جرم و گناهم دیدی
رسوائی من به رحمتت پوشیدی
امید من است و بخشش روز جزا
جز درگه تو نیست مرا امیدی . . .

________________________________

تشنه ام این رمضان تشنه تر از هر رمضانی
شب قدر آمده تا قدر دل خویش بدانی
لیله القدر عزیزی است بیا دل بتکانیم
سهم ما چیست از این روز همین خانه تکانی

________________________________

شب قدر از خم توحید شرابم دادند
تشنه لب بودم آب از می نابم دادند
العطش گفتم و نوشیدم از آن باده ناب
تا نجات از عطش روز حسابم دادند . . .

________________________________

شب قدر، شب حضور روح و ملایک در محضر امام زمان (عج) است . . .

________________________________

خبر آوردند که امشب از هزار شب بهتر است
و یک اتفاق ویژه می افتد و آن اینکه
امشب دست ملکوت به طرف زمین کشیده می شود . . .

________________________________

دعا بدون علی قابل اجابت نیست
که مهر اصل اجابت به هر دعاست علی
بزن تو دست توسل به دامن مولا
که درد جامعه را بهترین دواست علی(ع) . . .

________________________________

شب قدر
بهترین گاه آرایش صحیفه دل مؤمنان به زیور ذکر خداست . . .

________________________________

از آسمان باران انا انزلنا بر فرق زمین می بارد
امشب چشمانم را با آب توبه می شویم
و کلام قرآن در دهانم می ریزم
تا خواب چشمانم را نیازارد . . .

________________________________

آری ما را بر عظمت و شناسایی آن راهی نیست
تنها می توان درزیر باران رحمت
“لیله القــــــدر”
ایستاد تا برما ببارد
و جانهایمان را از آب زلال خود شست وشو دهد و پاک سازد . . .

________________________________

در لیالى قدر قرآن به دل کن ، نه فقط قرآن به سر
که اولى جوهر ذات تو گردد دومى خارج از گوهر تو است  . . .

________________________________

پاشیده اند عطر دعا باز در زمین
آنک دوباره قافله ناز در زمین
صبح و سلام می رسد از آسمان، ببین
آورده اند یک سحر آواز در زمین  . . .

________________________________

از آسمان باران انا انزلنا بر فرق زمین می بارد
امشب چشمانم را با آب توبه می شویم
و کلام قرآن در دهانم می ریزم
تا خواب چشمانم را نیازآرد  . . .

________________________________

آن شب قدری که گویند اهل خلوت امشب است
یا رب این تاثیر دولت در کدامین کوکب است
تا به گیسوی تو دست ناسزایان کم رسد
هر دلی از حلقه ای در ذکر یا رب یا رب است . . .

________________________________

خدایا
 با این دغدغه های ذهن افسرده و ویران چه کنم ؟
 با این همه رنج و آرزو و درد حرمان، چه کنم ؟
 در کنج اتاق و خلوت و خاموشی
 افسرده و وامانده و گریان چه کنم ؟

________________________________

شب قدر
شبی است که باید در عاشقی ثابت قدم بود.
در طلب کوشید و بیدار ماند و دیدار جُست.
باید به یاد روی آن محبوب عزیز،
آن یار پنهان رخسار،
عاشقانه نالید و دیدار روی او را از خدا طلبید.
به امید ظهورش

________________________________

شب قدر
شبی که شیاطین در بند اسارتند و آدمیان ایمن از آنها . . .

________________________________

شب قدر، شب احیای خویش، با دم مسیحایی دعاست
شبی است که باید قدر خویش را بشناسی، تقدیر خویش را رقم بزنی
و خویشتنِ جدید را با قلم توبه و جوهر اشک ترسیم کنی . . .
طاعات قبول و التماس دعا

________________________________

امشب رحمت دوست جاریست
مانند رود
نه
مانند باران
اگر دلتان لرزید
بغضتان ترکید
کسی اینجا
محتاج دعاست

________________________________

شب قدر از خم توحید شرابم دادند
تشنه لب بودم آب از می نابم دادند
العطش گفتم و نوشیدم از آن باده ناب
تا نجات از عطش روز حسابم دادند

________________________________

آمده‌ام ای خوب‌ترین!
ای بهترین!
ای مهربان‌ترین!
تا در میهمانی بندگانت مرا نیز بپذیری و بخشش گناهان را بدرقه ی راهم کنی.
الهی العفو ، العفو ، العفو…

________________________________

امشب تمام آینه ها را صدا کنید.
گاه اجابت است رو به سوی خداکنید.
ای دوستان آبرودار در نزد حق، درنیمه شب قدرمرا هم دعا کنید.

________________________________

ای خدا ای فاتح هر مشکلم
وی همه آرامش جان و دلم
بشنو از دل راز یک بی آبرو
ده مجال گفتگویم ، گفتگو
در شب احیا به تو رو کرده ‏ام
خویش را با توبه همسو کرده ‏ام . . .


منبع: عصرایران

طرز تهیه خنفروش

خنفروش یا خمفروش نوعی شیرینی مرسوم جنوب ایران هست که در ماه رمضان زیاد پخته می شود.

مواد لازم برای خنفروش :








تخم مرغ  سه عدد 
 آرد یک و یک چهارم پیمانه 
 شکر  سه چهارم پیمانه
 ماست شیرین یک پیمانه 
روغن نصف پیمانه
بکینگ پودر یک قاشق غذاخوری
وانیل یا هل یک قاشق چایخوری

طرز تهیه خنفروش :

آرد و بکینگ پودر را با هم مخلوط کرده و
الک کنید، تخم مرغ و وانیل یا پودر هل و شکر را خوب با همزن بزنید تا سفید و
حجم دار شود، ماست و روغن را اضافه کنید و مخلوط کنید و در انتها آرد و
بکینگ پودر را اضافه کنید و با لیستک (کفگیرچوبی) هم بزنید، در حدی که
مخلوط شود، زیاد هم نزنید که پف کیک از بین می رود، دستگاه بیسکوئیت ساز را
گرم و کمی چرب کنید کمی از مواد را بریزید و در آن را ببندید تا پخته شود.


منبع: عصرایران

ناسا منشا لکه‌های درخشان زمین را رمزگشایی کرد

مدت زیادی است که ظهور لکه های درخشان زمین تبدیل به معما شده است. اکنون دانشمندان موفق به رازگشایی از این پدیده شده‌اند.

حدود دو سال است که رصدخانه آب و هوایی اعماق فضا به نام DSCOVR شروع به کار کرده است. این ماهواره، در فاصله یک و نیم میلیون کیلومتری میان زمین و خورشید، شناور است. روی این رصدخانه، دوربینی تعبیه شده که تقریبا هر یک ساعت، تصویری رنگی از سطح زمین می‌گیرد. در برخی از این تصاویر، لکه های درخشان عجیبی ثبت شده بود. درخشش‌هایی که در مکان‌های مختلف زمین دیده می‌شدند. دانشمندان فکر می‌کنند که اکنون پاسخ معمای لکه های درخشان زمین را یافته‌اند.

ناسا منشا لکه‌های درخشان زمین را رمزگشایی کرد

احتمالات مختلفی برای توجیه این پدیده بیان شده بود: تششعات ناشی از آزمایشگاه‌های مخفی، تلالو طلا از میان شهرهای گم‌شده یا درخشش‌هایی از پدیده‌های عجیب آب و هوایی، هرکدام می‌توانستند داستان‌های جالبی را در پی داشته باشند. اما محققان ناسا به توضیح متفاوتی از منشا این لکه های درخشان زمین رسیده‌اند.

طی مدت یک سال از پرتاب ماهواره DSCOVR، تعداد ۸۶۶ مورد از این درخشش‌های عجیب در تصاویر ثبت شده بودند. مشخص شد که اینها کریستال‌های یخی هستند که احتمالا در ارتفاع‌هایی تا هشت کیلومتر از سطح زمین قرار گرفته‌اند.

در ابتدا تصور دانشمندان این بود که این لکه‌ها، از بارتاب نور خورشید از سطح حجم‌های عظیمی از آب اتفاق می‌افتد. اما بعدها، نورهایی از سطوح خشک زمین نیز مشاهده شد. نورهایی که عظمت آنها به حدی بود که با مقدار آب موجود در یک دریاچه نسبتا کوچک، توجیه‌پذیر نبود. حدس یعدی محققان، یخ بود.

ناسا منشا لکه‌های درخشان زمین را رمزگشایی کرد

برای آزمایش درستی این حدس، محققان به این نتیجه رسیدند که فقط در زمان‌های خاصی بایستی شاهد این درخشش‌ها باشند. یعنی درست در لحظه‌ای که نور بازتابیده از ذرات یخ، به صورتی کاملا مستقیم، به سوی ماهواره DSCOVR برخورد کند. با بررسی بیشتر مشخص شد که این مورد صحت دارد. پس این نورهای عجیب به وسیله پدیده خاصی تولید نشده‌اند و قطعا حاصل بازتاب نور خورشیدند.

مرحله بعد، بررسی دقیق‌تر زوایا بود. نتیجه تکمیلی این بود که این ذرات یخ بایستی به صورتی تقریبا افقی قرار گرفته باشند. چرا که تنها در این صورت است که می‌توان شاهد چنین لکه‌هایی بود.

اما این پایان تحقیق نبود و در ادامه دانشمندان به اندازه‌گیری ارتفاع این درخشش‌ها پرداختند. نرم‌افزارهای به کار رفته در دوربین ماهواره DSCOVR قادرند تا ارتفاع ابرها را اندازه بگیرند. در هرجایی که لکه‌های نورانی مشاهده شد، ابرهای سیروس نیز در آن محل وجود داشتند. ابرهایی که ارتفاعشان به ۵ تا ۸ کیلومتر می‌رسد.

جالب است که بدانیم ستاره‌شناس معروف، کارل ساگان، نیز لکه های درخشان زمین را دیده بود. در سال ۱۹۹۳، زمانی که وی تصاویری از فضاپیمای گالیله را بررسی می‌کرد، متوجه چنین نورهایی در تعدادی از تصاویر شده بود. در آن زمان عقیده ساگان و همکارانش این بود که:

    این لکه‌ها در مناطق عظیم دریایی و نزدیک به سواحل مشاهده می‌شود. دقت بیشتر در تصاویر نشان می‌دهد که ناحیه‌ای با قدرت بازتاب بالا در بخش دریایی ناحیه مورد نظر وجود دارد که باعث چنین درخشش‌هایی شده است.

در حال حاضر که دانشمندان علت اصلی این پدیده را کشف کرده‌اند، قصد دارند تا این لکه های نورانی را طبقه‌بندی کنند. آنها می‌خواهند بدانند که این پدیده به چه میزان متدوال است. همچنین، این سوال وجود دارد که آیا کریستال های یخ می‌توانند با بازتاب بخشی از نور خورشید، روی آب و هوای زمین اثر بگذارند؟

Alexander Marshak، یکی از محققان پروژه DSCOVR عقیده دارد که یافتن اطلاعات بیشتر از این لکه‌ها، حتی در شناخت بهتر جو سیارات فراخورشیدی و امکان زیست‌پذیری آنها می‌تواند به ما کمک کند.

ویدیوی زیر توضیحات بیشتری درباره این پدیده نورانی می‌دهد:

در صورت پخش نشدن ویدئو بر روی تصویر زیر کلیک کنید.


منبع: برترنها

طنز؛ چطوری یک خارجی را در خارج بشناسیم؟

پوریا عالمی در نوشت:

امروز در سفرنامه‌مان به شما آموزش می‌دهیم در خارج چطوری بفهمید کی خارجی است و کی نیست؟

۱- در رستوران‌های معروف و گران، کسی قدیمی‌تر، اصیل‌تر، فرهنگی‌تر و خارج‌الاصل‌تر است که طولانی‌ترین، بلندترین، عمیق‌ترین و دقیق‌ترین فین جهان را بکند. بی‌شوخی. ما خودمان  پرسیدیم برای بینی‌ستردن کجا برویم؟ به ما گفتند شما ایرانی هستی؟ گفتیم چطور؟ گفتند ایرانی‌ها سوسول هستند، راحت باش و همین‌جا سر میز کارت را بکن.

۲- ما یک‌بار توی مترو یکهو صدای انفجار انتحاری شنیدیم که پلیس بعد از تحقیق اعلام کرد جای نگرانی نیست و یک پیرمرد خارجی دماغش را گرفته.

۳- توی اتوبوس دیروز یک خانوم از حال رفت و هی گفت هلپ می. منتها مردم ککشان هم نگزید و یکی‌شان در پاسخ به تعجب ما گفت: ما مالیات میدیم و این وظیفه دولته که به ما سرویس بده. حالا اگر توی ایران یک نفر از حال می‌رفت چی؟ شش نفر هم‌زمان می‌دویدند که بهش سی‌پی‌آر و تنفس مصنوعی بدهند.

۴- چندتا خارجی هم دیدیم که آشغالشان را از پنجره پرت می‌کردند پایین. پرسیدیم چرا؟ گفتند ما مالیات می‌دهیم که دولت بهمان سرویس بدهد دیگر.

۵- خارجی‌ها برخلاف ما ایرانی‌ها سلام و خداحافظی درست‌وحسابی ندارند و وسط حرف یکهو می‌روند. برخلاف ما که خداحافظی را نیم‌ساعت کش می‌دهیم که طرف آسیب روحی نخورد.

۶- تقریبا هر شهری که ما رفتیم یک نمایشگاه  از آثار هنرمندان درجه‌یک برپا بود. این دیگر اوج ادا و غرب‌زدگی خارجی‌هاست. چون ما سال‌هاست با آثار کمال‌الملک و فرشچیان نمایشگاه می‌زنیم و هیچ مشکلی هم نداریم که آثار هنرمندان دیگر را ببینیم.

۷- خارجی‌ها تا به چمن می‌رسند سریع ولو می‌شوند و یک کتاب درمی‌آورند و دِ بخوان که ثابت می‌کند دلیل اینکه آمار مطالعه در ایران پایین است این است که شهرداری اجازه نمی‌دهد ما وارد چمن بشویم.

۸- خارجی‌ها تا ساحل می‌بینند سریع می‌کنَند و ولو می‌شوند و یک کتاب درمی‌آورند و دِ بخوان. این موضوع هم ثابت می‌کند چون ایرانی‌ها اهل مطالعه نیستند و اهل قلیان هستند، دریاچه ارومیه و زاینده‌رود از بین رفته و دولت مسئول نیست.

۹- خارجی‌های (غیرآمریکایی) در همه اماکن عمومی و خصوصی سیگار روشن می‌کنند چون آلودگی هوا ندارند. این موضوع ثابت می‌کند در ایران چون آلودگی هوا داریم سیگار را ممنوع کرده‌اند.


منبع: برترینها