حیرت از جوان ماندن زن ۴۲ ساله در تایوان (+عکس)

مردم تایوان برای نخستین بار در سال ۲۰۱۵ لور را شناختند، زمانیکه خواهر کوچکترش که بازیگر است، عکس دو نفره شان را در جشن تولد ۴۰ سالگی لور منتشرکرد.

انتشار تصاویر یک زن تایوانی در جشن تولد ۴۲ سالگی اش، تعجب هزاران کاربر را در شبکه های اجتماعی برانگیخته است.

به گزارش باشگاه خبرنگاران، به تازگی انتشار تصاویر یک بانوی تایوانی به نام “لور شو” در جشن تولد ۴۲ سالگی اش، تعجب هزاران کاربر را در شبکه های اجتماعی برانگیخته است.این بانوی تایوانی، نوشیدن آب و خوردن سبزیجات را مهمترین راز و رمز حفظ جوانی می داند.

لور به عنوان طراح داخلی فعالیت می کند اما در زمان حاضر یکی از ستارگان شبکه های اجتماعی در کشورش شده تا جاییکه بیش از نیم میلیون نفر صفحه کاربری وی را دنبال می کنند.

حیرت از جوان ماندن زن 42 ساله در تایوان (+عکس)

مردم تایوان برای نخستین بار در سال ۲۰۱۵ لور را شناختند، زمانیکه خواهر کوچکترش که بازیگر است، عکس دو نفره شان را در جشن تولد ۴۰ سالگی لور منتشرکرد.

این موضوع به شبکه های اجتماعی شوک بزرگی وارد کرد چرا که تفاوت زیادی میان ظاهر و عمر واقعی لور وجود دارد. پس از آن بود که مردم در شبکه های اجتماعی به جستجوی وی پرداختند.

این هفته نیز، تصاویر جشن تولد لور در شبکه های اجتماعی با استقبال گسترده کاربران مواجه شد و عموم مردم و رسانه ها به وی لقب “الهه عمر یخ زده” را داده اند.


منبع: عصرایران

رکورددار به دنیا آوردن بیشترین بچه (+عکس)

این زن روسیه‌ای رکورددار به دنیا آوردن بیشترین تعداد بچه است.

به گزارش باشگاه خبرنگاران، یک زن روسیه‌ای به نام والنتیا رکورددارد به دنیا آوردن بیشترین تعداد بچه است. وی در بین سال‌های ۱۷۲۵ تا ۱۷۶۵، ۱۶ دوقلو، ۷ سه قلو و ۴ چهارقلو به دنیا آورد.


منبع: عصرایران

چه بلایی سر کبوترهای صلح و دوستی آمد؟ (+عکس)

در سال ۲۰۱۴ پاپ فرانسیس دو کبوتر را به نشانه صلح و دوستی رها کرد اما بلای عجیبی سر آن‌ها آمد.

به گزارش باشگاه خبرنگاران، در سال ۲۰۱۴ هنگامی که پاپ فرانسیس، دو کبوتر را به نشانه صلح و دوستی از پنجره دفتر کار خود در رم آزاد کرد اما این کبوترها به محض آزاد شدن توسط یک مرغ دریایی و یک کلاغ شکار شدند.


منبع: عصرایران

کباب کردن مرغ با نور خورشید در تایلند

“سیلا سوتارات” فروشنده ی خیابانی مرغ از “پتجابوری” تایلند است که از یک راه مبتکرانه برای پخت غذا استفاده می کند. او به جای فر یا زغال چوب از هزار آینه متحرک استفاده می کند که نور خورشید را به پرتویی قوی تبدیل می کنند.

او به طور اساسی گوشت را با بیش از ۳۰۰ درجه سانتیگراد از نور طبیعی خورشید می پزد.
 

کباب کردن مرغ با نور خورشید در تایلند

 
این آشپز تایلندی هم مانند بسیاری از فروشندگان خیابانی دیگر، از آتش زغال چوب برای طبخ مرغ استفاده می کرد، اما از سال ۱۹۹۷ میلادی او وقتی سوار اتوبوس شده بود به ایده ی درخشانی رسید. یک روز او به وسیله ی نور خورشیدی که از پنجره ی اتوبوس به درون می تابید احساس گرمای شدیدی کرد و با خود گفت: من می توانم آنرا به انرژی تبدیل کنم. او این کار را انجام داد و توانست با استفاده از نور خورشید مرغ ها را بپزد.
 

کباب کردن مرغ با نور خورشید در تایلند

سیلا در این باره به “فرانس پرس” می گوید: فکر می کردند که من دیوانه شده ام و این روش غیر ممکن است، اما  حرف ها و کنایه هایشان من را متوقف نکرد و حالا به نتیجه رسیده ام.

اختراع او یک پنل با هزار آینه ی کوچک قابل حرکت است که همانطور که پیش بینی می کرد کار می کند. او با این روش می تواند ۱.۵ کیلوگرم مرغ را در ۱۰ تا ۱۵ دقیقه بپزد.
 

کباب کردن مرغ با نور خورشید در تایلند

یک قاب فلزی از آینه ها که نور خورشید را بر یک ردیف مرغ خوابانده شده در حال چرخش متمرکز می کند، و فقط در چند دقیقه شروع به جلز و ولز و کباب شدن می کنند.

او ادعا می کند که درجه حرارت این اختراع او می تواند به ۳۱۲ درجه ی سلیوس برسد به همین دلیل به جای کلاه آشپزی از ماسک جوشکاری استفاده می کند.
 

کباب کردن مرغ با نور خورشید در تایلند

این منظره ی غیرعادی تعداد زیادی از مشتری های کنجکاو را به خود جذب می کند تا طعم مرغ های پخته شده با نور خورشید را بچشند. این آشپز می گوید پخت مرغ با نور خورشید بهترین شیوه است که باعث میشود مرغ به طور کامل بپزد.
منبع: برترینها

طنز؛ بیانیه دانشمندان درباره برخی شعارهای خود جوش!

 علی زراندوز در نوشت:

ایرانی‌ها همچنان در فهرست عصبانی‌ترین مردم جهان قرار دارند. رییس موسسه نظر سنجی گالوپ در حضور خبرنگاران این خبر را اعلام کرد و وقتی خبرنگاران از ایشان درخواست کردند منابع آماری‌اش برای این ادعا را به آن‌ها نشان دهد، نامبرده ۴۷ آمارگیر این موسسه را در محل نشست خبری حاضر کرد که همگی دست و پا شکسته و ویلچرنشین شده بودند. یکی از آمارگیرها نیز به دلیل وخامت حال، در سی‌سی‌یو بستری بود! ایشان با نشان دادن این افراد گفت: «این‌ها همکاران بنده هستن که به ایران سفر کرده بودن تا در این رابطه از مردم سوال‌هایی رو بپرسن تا جامعه آماری و سوال‌هامون دقیق باشه… ولی خب، ملاحظه می‌کنین دیگر! به جز تن و بدن داغون خودشون، نتونستن چیز دیگه‌ای از اونجا بیاورن!»

دکتر قالیباف در یک ورک شاپ حاضر شد تا بخشی از کوله‌بار تجارت مدیریتی خود را به جوانان منتقل کند. به گزارش خبرنگار ما، دکتر قالیباف در ابتدای این ورک‌شاپ از همه چهار درصدی‌ها خواست تا کلاس آموزشی وی را ترک کنند. ولی زمانی که مدیر ورک‌شاپ در گوش ایشان گفت فقط همان چهار درصدی‌ها توان پرداخت شهریه ورک‌شاپ شما را داشتند؛ بحث را عوض کرد و گفت: «مدیریت از نظر بنده در حالت کلی به سه دسته تقسیم میشه. مدیریت دوطبقه‌ای، مدیریت سوراخ کردنی و مدیریت مرتفع‌سازی… شما اصلا مهم نیست در چه زمینه‌ای مدیر هستین… هر وقت دیدین در بخشی از سیستم زیر دست‌تون شلوغی، تراکم و ترافیک وجود داره، سریع اون قسمت‌رو دو طبقه کنین! هر جا هم دیدین انسداد وجود داره و کارها جلو نمیره، سریع در آن بخش یک سوراخِ تونل‌مانند ایجاد کنین.

بحث مرتفع‌سازی هم برای زمانی جواب میده که شما می‌بینین مثلا در یک‌بخش از سازمان زیر نظرتون جای یک مدیر تعبیه شده ولی شما قول مدیریت اونجا رو به ۲۳ نفر دادین… اینجا است که باید مرتفع سازی کنین طوری‌که در یک فضای سه*چهار متر همه این ۲۳ تا مدیر جا بشن و مدیریت کنن!» در پایان این ورک‌شاپ، یکی از جوانان حاضر از دکتر قالیباف پرسید: «ببخشید استاد! درباره روش مدیریتی زل زدن به دوربین، چیزی یادمون نمی‌دین؟» و دکتر قالیباف گفت: «شرمنده دیگه… اون فوت کوزه‌گری است که نزد استاد باید محفوظ بماند و فقط به اهلش سپرده می‌شود!»

دانشمندان علم همجوشی هسته‌ای (فیوژن) اعلام کردند پس از چهل‌سال بررسی حادثه شعار دادن، علیه رییس‌جمهور وقت که به گفته عده‌ای به صورت خودجوش بوده، توانسته‌اند به مفاهیم بنیادی عظیمی در علم خودجوشی و همجوشی دست پیدا کنند. آن‌ها در بیانیه‌ای که در این رابطه منتشر کردند، اعلام نمودند: «ما با برخی از این افراد گفت‌و‌گو کردیم تا به حقایقی درباره زوایای پنهان علم خودجوشی پی‌ببریم . آن‌ها اعلام کردند سر ساعت، دقیقه و ثانیه مشخصی ناگهان ته دل همه‌شان قلقلک آمده و جوشش خاصی را در ناحیه چسبیده به طحال‌شان احساس کردند.

این جوشش بر خلاف سایر جوشش‌ها یک جوشش سر زبان‌دار بوده و به آن‌ها گفته، باید علیه رییس‌جمهور منتخب مردم شعار بدهند وگرنه این جوشش‌ها از نواحی داخلی بدن، به ناحیه صورت این افراد منتقل می‌شود تا بازدن جوش‌های درشت و قرمز، نتوانند تا ۶ ماه در هیچ مهمانی و عروسی‌ای حاضر شوند! یکی از این افراد به محققان ما گفت: من هفته دیگه‌اش عروسی خواهر زنم بود… شما جای من بودی حاضر نمی‌شدی چهار تا شعار کشککی بدی ولی با صورت پر از جوش تو عروسی خواهر زنت حاضر نشی؟!» در پایان این بیانیه دانشمندان اعلام کردند مشغول بررسی رابطه این خودجوشی با بالا رفتن نقطه‌جوش بعضی‌ها از نتایج برخی انتخابات هستند!


منبع: برترینها

لباس فضانوردی چیست؟

لباس فضایی چیزی فراتر از یک دست لباس است که فضانوردان به هنگام راهپیمایی فضایی برتن می‌کنند. یک لباس فضانوردی کاملا مجهز در واقع یک سفینه‌ی فضانوردی تک نفره است.
 لباس فضانوردی چیست؟
 اسم رسمی که در شاتل فضایی و ایستگاه فضایی بین‌المللی برای لباس فضانوردی استفاده می‌شود Extravehicular Mobility Unit یا EMU است. “Extravehicular” به معنای خارج از وسیله‌ی نقلیه یا سفینه‌ی فضایی و “Mobility” به معنای امکان تحرک فضانورد در لباس فضانوردی است. لباس فضانوردی از فضانورد در برابر خطرات فضای خارج حفاظت می‌کند.

چرا فضانوردان به لباس فضانوردی نیاز دارند؟

لباس فضانوردی به طریق مختلفی به فضانوردان کمک می‌کند. فضانوردان در حال راهپیمایی فضایی با طیف وسیعی از دماها مواجه می‌شوند. دما در مدار زمین می‌تواند به میزان منفی ۱۲۱ درجه‌ی سانتی گراد کاهش یابد. در تابش خورشید نیز می‌تواند به میزان ۱۲۱ درجه سانتی گراد افزایش یابد. یک لباس فضانوردی، فضانوردان را از این دماهای شدید حفظ می‌کند.

لباس فضانوردی همچنین اکسیژن تنفسی فضانوردان را وقتی در فضا هستند را فراهم می‌کند. لباس فضانوردی دارای آب برای نوشیدن در حین راهپیمایی فضایی است و فضانوردان را در برابر ضربه‌های ناشی از ذرات کوچک غبار فضایی حفظ می‌کند. غبار فضایی ممکن است خیلی خطرناک به نظر نیاید اما وقتی یک ذره‌ی بسیار کوچک سریعتر از گلوله حرکت کند می‌تواند سبب ایجاد صدمه شود. همچنین لباس فضانوردی، فضانوردان را از تابش‌ها در فضا حفظ می‌کند و حتی دارای ماسک برای حفاظت از چشم فضانوردان از نور خورشید می‌باشد.

قسمت‌های مختلف یک لباس فضانوردی چیست؟

لباس فضانوردی شامل قطعات مختلفی است. قسمت نیم تنه‌ی بالایی سینه‌ی فضانورد را می‌پوشاند. قطعات بازو، بازوها را پوشانده و به دستکش‌ها وصل می‌شود. کلاه EMU به منظور حفاظت از سر فضانورد طراحی شده‌اند که در عین حال امکان دید تا جایی ممکن را برای فضانورد فراهم می‌کند. قطعات پایین تنه‌ی لباس پاها و ساق را می‌پوشاند. قسمت‌های منعطف لباس از لایه‌های مختلفی از مواد ساخته شده است. لایه‌ها عملکرد‌های مختلفی از حفظ اکسیژن در لباس فضانوردی تا حفاظت در برابر صدمات غبار فضا را به عهده دارند.

 لباس فضانوردی چیست؟
فضانوردان در زیر لباس فضانوردی یک لباس خنک کننده و تهویه‌ می‌پوشند. لوله‌ها داخل تکه‌های چسبان و تنگ لباس که تمام بدن به غیر از سر، دست‌‌ها و پاها را می‌پوشانند قرار گرفته‌اند. آب در داخل این لوله‌ها جریان پیدا می‌کند تا بدن فضانورد را در طول راهپیمایی فضایی خنک نگه دارد.

در پشت لباس فضانوردی یک کوله‌پشتی به نام زیرسیستم نیازهای اولیه‌ی حیات وجود دارد. این کوله پشتی شامل اکسیژن است که فضانوردان در طول راهپیمایی فضایی از آن تنفس می‌کنند. همچنین کربن دی اکسید تولید شده توسط بازدم فضانوردان را از بین می‌برد. کوله پشتی همچنین شامل یک تانک آب است که آب سرد جریان یافته در لباس فضانوردان را در خود جای داده است. به پشت لباس فضانوردی یک دستگاه به نام کمک‌های اولیه‌ی ساده شده برای فعالییت‌های خارج از سفینه یا به طور مخفف SAFER وصل شده است. SAFER چندین رانشگر جت کوچک دارد. اگر یک فضانورد از ایستگاه فضایی جدا شود می‌تواند از SAFER استفاده کند تا با پرواز به ایستگاه برگردد.

فضانوردان چه لباس‌های فضانوردی دیگری را پوشیده‌اند؟

اولین لباس فضانوردی ناسا برای برنامه‌ی مرکوری طراحی شد. ماموریت مرکوری اولین ماموریتی بود که ناسا فضانوردان را به فضا فرستاد. این لباس‌های ساده بر اساس لباس‌های فشار که توسط خلبانان نیروی دریایی استفاده می‌شد ساخته شد. فضانوردان در آن زمان راهپیمایی فضایی نداشتند و لباس‌های فضایی مرکوری فقط داخل سفینه‌ی فضایی پوشیده می‌شد.

اولین لباس فضانوردی مناسب برای راهپیمایی ناسا در طول برنامه‌ی ژمینا ساخته شد. این لباس‌‌ها که برای ژمینا طراحی شده بودن بسیار پیشرفته تر از لباس‌های طراحی شده برای مرکوری بودند. اما لباس‌های ژمینا بسیار ساده‌تر از لباس‌های فضانوردی امروزی بود. این لباس‌ها هیچکدام دارای سیستم پشتیبانی از حیات نبودند. به جای آن با طنابی به نام ناف به سیستم  از حیات سفینه وصل بود.

لباس فضانوردی چیست؟

لباس‌های فضانوردی طراحی شده برای ماموریت آپولو لازم بود تا قابلیت‌هایی داشته باشد که لباس‌های فضانوردی اولیه نداشتند. این لباس‌های فضانوردی می‌بایست فضانوردان را حین راه رفتن بر روی ماه حفاظت کنند. لباس‌های فضانوردی آپولو برخلاف لباس‌های فضانوردی دیگردارای چکمه‌هایی ساخته شده برای راه رفتن بر روی سطح سنگی ماه بود. همچنین لباس فضانوردی آپولو دارای سیستم پشتیبانی حیات مشابه با زیرسیستم قابل حمل پشتیبانی از حیات لباس‌های فضانوردی کنونی بود.

داشتن سیستم پشتیبانی از حیات در لباس فضانوردی، فضانوردان را قادر ساخت تا به اکتشاف در مناطقی دورتر از سفینه بپردازند. لباس‌های فضانوردی مشابه با لباس فضانوردی طراحی شده در ماموریت آپولو در پایگاه فضایی ‌‌‌Skylab استفاده می‌شد. لباس‌های اسکای لب مشابه با لباس‌ ژمینا با یک ناف به سیستم پشتیبانی از حیات سفینه‌ی فضایی متصل بودند.

لباس فضانوردی چیست؟

امروزه چه لباس های فضانوردی مورد استفاده قرار می گیرند؟

امروزه فضانوردان ناساُ، علاوه بر EMU از لباس های دیگری نیز استفاده می کنند. سرنشین پیشرفته(Advanced Crew) نام لباس نارنجی رنگی است که فضانوردان در هنگام پرتاب و همچنین فرود آمدن شاتل فضایی به تن می‌کنند. این لباس نمی‌تواند رد طول راهپیمایی فضایی مورد استفاده قرار گیرد. گاهی اوقات نیز، فضانوردان ناسا یک نوع لباس فضانوردی روسی به نام اورلان(Orlan) را می‌پوشند. این لباس در واقع نسخه‌ی روسی شده‌ی EMU است و برای راهپیمایی فضایی مورد استفاده قرار میگیرد. لباس فضانوردی روسی دیگر سوکول(Sokol) است. همانند سرنشین پیشرفته این لباس نیز فقط برای استفاده در داخل فضاپیما طراحی شده است و در فضاپیمای سایوز(Soyuz) روسی مورد استفاده قرار می‌گیرد.


منبع: برترنها

مرکز کیهان؛ عجیب‌ترین نقطه زمین

مرکز کیهان عجیب ترین نقطه زمین است که در شهر تولسا در اوکلاهامای آمریکا قرار دارد و این نقطه از شهر که با نام منطقه مرکز کیهان نامیده می شود در عین ناباوری قوانین فیزیک را زیر سوال برده از جمله این که مرکز کیهان در تولسا آمریکا قوانین صدا و بازتاب آن به کلی متفاوت تر از تمام نقاط دنیا است و تاکنون نیز کسی نتوانسته به لحاظ علمی توضیحی برای آن ارائه دهد. در ادامه با ما همراه شوید.

مرکز کیهان شامل یک دایره کوچک از جنس بتون است که اطراف آن را دایره ای از ۱۳ آجر پوشانده است. مساحت دایره بتونی ۷۶ سانتیمتر بوده و با احتساب دایره آجری بیرونی، قطر آن به ۲٫۵ متر می‌رسد.

اگر شخصی در دایره مرکزی یا همان مرکز کیهان قرار بگیرد و از خود صدایی ایجاد کند، بازتاب صدای خود را در حالی خواهد شنید که بازتاب از صدای تولید شده اولیه بلندتر است.

در خصوص مرکز کیهان یا این مکان عجیب در آمریکا باید گفت که علاوه بر بازتاب بلند صدای فردی که در مرکز آن قرار گرفته این است که افراد هم که در خارج این دایره قرار دارند نمی توانند صدای فردی را که در مرکز آن قرار می گیرد را بشنوند و تنها کسی که در درون دایره بتونی قرار دارد، قادر به شنیدن بازتاب صداست و اگر هم صدایی دریافت شود صدا به شکل غیرواضح شنیده خواهد شد.

مرکز کیهان در سال های اخیر توسط محققان زیادی مورد بررسی قرار گرفته و فرضیه‌های زیادی برای آن ارائه شده است. از آن جمله می‌توان به این توضیح علمی اشاره کرد که تحریف صدا در اثر بازتاب سهموی(سهمی‌گون) دیوار مدور کاشته شده اطراف دایره بتونی ایجاد می‌شود. البته این نظریه هنوز تائید نشده است.

این دایره‌ها یا همان مرکز کیهان در دهه ۱۹۸۰ ساخته شده‌اند و برخی بر این باورند که آن ها در واقع گردابی هستند که تمام انرژی‌های کیهانی در آنجا با هم ملاقات می‌کنند که البته این نظریه تایید نشده است.


منبع: برترنها

گذرگاه ترسناک و هیجان انگیز کوه‌های سوییس

سفری به گذرگاه ترسناک و هیجان انگیز کوه های سوییس و عبور از راهرویی که در ارتفاعات کوه های سوییس ‏ساخته شده و در بین گردشگران و علاقه مندان به کوهنوردی به گذرگاه هیجان شهرت یافته است ، هرگز نمی توان برای مسافران و گردشگرانی که گذرشان به این ارتفاعات می افتاد ، فراموش شدنی باشد . در ادامه با ما همراه شوید.

در گذرگاه ترسناک و هیجان انگیز کوه های سوییس یک راهروی ۲۰۰ متری فلزی با کفه شیشه ای طوری ساخته شده است که از یک سمت به صخره های کوه ‏Shilithorn‏ متصل شده ‏و سمت دیگر آن نیز به پرتگاهی ترسناک ختم می شود که البته برای افراد ماجرا گذرگاهی هیجان انگیز و لذت بخش است.

البته فراموش نشود افرادی که به گذرگاه ترسناک و هیجان انگیز کوه های سوییس سفر می کنند علاوه بر عبور از راهرو ۲۰۰ متیز فلزی بایستی در اوج هیجان  از یک تونل ۸ متری طوری نیز که ترسناک ترین محل تردد این گذرگاه هیجان انگیز است عبور کنند.

به قول افراد حاضر در این محل بیشتر هیجان مسیر گذرگاه ترسناک و هیجان انگیز کوه های سوییس به این است که شیوه ساخت آن یکنواخت نیست ، افراد در ‏قسمت هایی از آن به روی پل شیشه ای قدم بر می دارید و  در جایی دیگر نیز مجبور خواهید شد که از کوه بالا بروید و یا در مسیری قدم ‏بردارید که راهروی آن سیمی است. هر چند که این گذرگاه ایمن و محکم ساخته شده اما برای افراد علاقه مند به عبور از آن هیچ جای نگرانی نیست .

مسیر گذرگاه ترسناک و هیجان انگیز کوه های سوییس در ارتفاع ۲۹۷۰ متری قرار دارد و افرادی که وراد این گذرگاه ۲۰۰ متری می شوند ابتدا باید به سمت پایین حرکت کند.

در قسمت هایی از مسیر نیز علاقه مندان ‏به عکاسی یا تماشای مناظر زیبای کوهستانی می توانند به جایگاهی که برای ایستادن و تماشای اطراف ایجاد شده بروند و از ‏تماشای قله های برفی و مناظر پانورامیک و بی نظیر کوهستانی لذت ببرند. در مسیر علاوه بر عرشه تماشا ، یک ایستگاه تله ‏کابین نیز وجود دارد که افرادی که نمی خواهند یا نمی توانند ادامه مسیر را طی کنند با تله کابین به مقصد برسند. ‏ ‏‏


منبع: برترینها

این پسر ایرانی یک شعبده باز ایلوژنیست است

مجله همشهری سرنخ – خاطره علی نسب: با لبخند وارد سالن می شود و روی استیج راه می رود. هنوز با حضار سلام و احوالپرسی نکرده که در مقابل چشم آنها ناپدید می شود و بعد از چند ثانیه در یک حفاظ شیشه ای آکواریوم شکل ظاهر می شود. زنگ آغاز برنامه همین جا می خورد.

حضار با نگاه های متعجب به صحنه خیره مانده اند. شعبده باز جوان در داخل حفاظ شیشه ای به حضار خوشامد می گوید و سپس دستیارش پارچه ای قرمز رنگ روی حفاظ شیشه ای می کشد و مرد جوان در یک چشم به هم زدن دوباره روی استیج ظاهر می شود و حالا این آقای دستیار است که از پشت شیشه های حفاظ آکواریومی شکل برای حضار دست تکان می دهد. این شعبه باز یک «ایلوژنیست» قهار است که چندی پیش با همین برنامه توانست مقام نخست بخش «ایلوژن» را در اولین مسابقات استعدادیابی شعبه بازی در ایران از آن خود کند.

من «مدریک» هستم!

«محمد حیدری» را در عرصه شعبده بازی به نام «مدریک» می شناسند. مدریک یک نام اصیل ایرانی و به معنی پسر باهوش است، می گوید این نام را «رضا کریمی» پدر شعبه بازی ایران برای او انتخاب کرده و دلیلش هم برای انتخاب این اسم، باهوشی این شعبده باز روی صحنه بوده است.

این مرد جوان یک شعبه باز ایلوژنیست است

می گوید پدرش مدیر سینما بوده و به همین دلیل دور و اطرافش همیشه پر بوده از هنرمندان و شعبده بازان: «علاقه زیادی به شعبده بازی داشتم و از دیدن اجراهای شعبده بازها به وجود می آمدم. شش ساله بودم که به سراغ یکی از شعبده بازان حرفه ای رفتم و از او خواستم یک بازی شگفت انگیز به من آموزش بدهد. «داریوش» یکی از شعبده بازان معروف آن دوران، زمانی که علاقه ام را به هنر شعبده دید برایم وقت گذاشت و یک تردستی جالب به من آموزش داد.»

شعبده باز شش ساله

«بعد از تمرین بسیار، در شش سالگی اولین شعبده ام را انجام دادم. یک روزنامه را جلوی چشم تماشاگران می گرفتم و آن را به دست یکی از حاضران می دادم که روزنامه را خوب بررسی کند، بعد از تایید تماشاگر یک پارچ آب بر می داشتم و روی روزنامه آب می ریختم، روزنامه سالم می ماند ولی تا روزنامه را بر می گرداندم، آب روی زمین می ریخت. به حدی از انجام این شعبده، هیجان زده بودم که گاهی یک روز، ۱۰ بار آن را اجرا می کردم. هنوز هم گاهی اوقات این شعبده را روی صحنه یا در خیابان برای مردم انجام می دهم.»

از هشت سالگی همراه شعبده بازان معروف، روی استیج رفت و برنامه اجرا کرد: «اعتماد به نفس بالایی داشتم. از این که می توانستم کاری خاص انجام بدهم که کمتر کسی توانایی انجامش را داشت احساس غرور می کردم. البته باید بگویم پدر و مادرم راضی نبودند و می گفتند که باید درس بخوانم اما من آنقدر به شعبده علاقه داشتم که سعی کردم آنها را راضی کنم تا اجازه بدهند با شعبده بازها همکاری ام را ادامه بدهم.»

این مرد جوان یک شعبه باز ایلوژنیست است

از خیال بافی تا «ایلوژن»

می گوید آدم بسیار خیال بافی است و بیشتر اوقات در خیال و رویاهایش زندگی می کند، برای مثال همیشه دوست داشته با کمک نیروی ذهن، پرواز کند و توانسته است از طریق همین رویاپردازی پروازی جالب را طراحی و اجرا کند: «شعبده چندین شاخه دارد که یکی از آنها، شاخه «ایلوژن» است، در این شاخه از شعبده، شعبده باز با استفاده از انرژی روح و جسم و ایجاد توهم، سعی می کند فکر و ذهن تماشاگر را در دست بگیرد. من عاشق خیال پردازی هستم و این علاقه، من را به سمت شاخه ایلوژن برد تا پرواز کنم. روی صحنه ناپدید شوم، جسمم را به دو نیمه تقسیم کنم و …»

رد شدن از دیوار و پرواز

مدریک برای مان مثالی می زند از اجراهای جهانی که در بخش ایلوژن تاکنون روی صحنه رفته است تا ما را بیشتر با این شاخه عجیب و غریب تردستی آشنا کند: «حتما تاکنون شما بیننده اجرای پرواز کریس آنجل بوده اید. در این اجرا، کریس با استفاده از تمرکز و انرژی، از سطح زمین جدا شده و چند سانتی متر از زمین فاصله می گیرد، روی پله ها می پرد یا مجددا به زمین بر می گردد. این اجرا، انرژی زیادی از شعبده باز می گیرد و سال ها باید برای اجرایش تمرین کرد، این شبک اجرا در شاخه ایلوژن قرار می گیرد.

او اشاره می کند به یکی از اجراهای دیوید کاپرفیلد: «کاپرفیلد جلوی چشم صدها بیننده از یک طرف دیوار چین وارد و در طرف دیگر ظاهر می شود.»

مدریک هم ادعا می کند که می تواند مانند دیوید کاپرفیلد از دیوار رد شود یا مثل کریس آنجل پرواز کند: «انجام این کارها، تمرین زیادی می خواهد. من سال ها برای انجام این کار تمرین کردم، بارها زمین خوردم و دچار مشکلات جسمی و روحی شدم تا توانستم راز این کار را کشف کنم. این را فقط شعبده بازها می دانند که برای انجام هر کار جدید، چقدر انرژی از یک شعبده باز گرفته می شود و او چه فشار روانی را تحمل می کند.»

این پسر جوان، چهار سالی است که به صورت حرفه ای در این شاخه شعبده فعالیت می کند: «ایلوژنیست ها انسان های بسیار خاصی هستند. آنها توانایی انجام کارهایی را دارند که هر کسی ندارد. می خواهم تا آدم خاصی نباشی و تمرکز ذهنی نداشته باشی، نمی توانی ایلوژن کار کنی.»

محمد حیدری می گوید اگر حمایتگر مالی داشت حتما یک روز از دیوارهای تخت جمشید عبور می کرد.

این مرد جوان یک شعبه باز ایلوژنیست است

تا یک قدمی مرگ

او اولین کسی است که در کشورمان اجرای سخت جلیقه دیوانگان را روی صحنه برده است: «از این جلیقه برای کنترل افراد دیوانه و جانی استفاده می کنند. به محض بستن این جلیقه، دست های انسان قفل می شود و او از هر گونه حرکت از طریق کتف و دست و … باز می ماند. این جلیقه امنیت بسیار بالایی دارد و حتی از دستبندی که به دست متهمان می زنند قدرت بیشتری دارد. من اولین کسی بودم که برای نخستین بار این جلیقه را پوشیدم و از ارتفاع پنج متری از سطح زمین آویزان شده و در مدت زمان کوتاهی موفق به باز کردن آن شدم.»

او این اجرای دیوانه کننده و دلهره آور را در اولین مسابقه استعدادیابی شعبده بازی ایران اجرا کرد و با این کار توانست نظر کارشناسان را جلب کند: «بگذارید یک خاطره از پشت صحنه تمرینات جلیقه دیوانگان برای تان تعریف کنم تا درک کنید که این اجرا چقدر می تواند خطرناک باشد. در یکی از تمرین هایم از دستیارم خواستم جلیقه را به تنم کند و پایم را به طناب ببندد و کمک کند تا از مچ پا از جرثقیل آویزان شوم.

همه این مراحل به خوبی اجرا شد و من از ناحیه پا از جرثقیل آویزان شدم. زمانی که چند متر از سطح زمین ارتفاع گرفتم، شروع کردم به باز کردن جلیقه اما متوجه شدم به طناب گیر کرده است، انگار پاهایم به طناب گره خورده بود. مجبور شدم فشار بسیار سنگینی روی مچ پایم تحمل کنم. بالاخره توانستم جلیقه را باز کنم اما هر کاری کردم نتوانستم پایم را باز کنم، به همکارانم گفتم من را پایین بیاورند اما جرثقیل دچار نقص فنی شده بود.

این نقص فنی باعث شد مدت زیادی آویزان بمانم. اطرافیانم هر کاری می کردند نقص فنی حل نمی شد، کم کم نفسم گرفت و احساس کردم در حال بیهوش شدن هستم که ناگهان دست دستیارم را روی صورتم حس کردم که به صورتم می زد و اسمم را صدا می زد. کافی بود چند ثانیه دیرتر من را به پایین منتقل می کردند تا برای همیشه با زندگی خداحافظی کنم.»

نیزه در شکم

یکی از برگ های برنده او روی صحنه قدرتش در اجرای یکی از آیتم های هراسناک است: «یکی از تماشاگران را به روی صحنه دعوت می کنم و از او می خواهم وارد یک جعبه بسیار عادی بشود که از قبل توسط تماشاگران بررسی شده است. از او می خواهم از انجام حرکت اضافی بپرهیزد و بعد شروع می کنم به فرو کردن ۱۰ شمشیر در داخل جعبه و بعد در حالی که تماشاگران احساس می کنند که فرد داخل جعبه آسیب دیده است از این فرد در سلامت کامل رونمایی می کنم. گاهی اوقات در انجام این آیتم خودم هم دچار ترس می شوم.»

آیتم مورد علاقه اش آیتمی است که در آن دستیارش او را روی ده ها خنجر می خواباند و دو بار به صورت خوابیده روی نیزه ها چرخانده می شد: «بدن او سوراخ می شود و می افتد پایین و در حالی که همه تصور می کنند همه چیز تمام شده است اما او همچنان زنده است.» مدریک می تواند به راحتی هر چسمی مانند سکه را با تمرکز و انرژی خاصی که دارد جلوی چشم افراد دیگر خم کند.

این مرد جوان یک شعبه باز ایلوژنیست است

ناهار و شام شیشه می خورم

مدریک ادامه می دهد: «از خوردن لامپ و مهتابی خاطرات زیادی به یاد دارم. یک بار در یکی از اجراهایم، زمانی که می خواستم مهتابی بخورم پسر جوانی از بین جمعیت فریاد زد: «این که کاری ندارد، من هم می توانم مهتابی بخورم.»

مجری بعد از شنیدن این ادعا از او خواست روی صحنه بیاید و شروع کند به خوردن مهتابی، من اصرار کردم که به خاطر سلامتی خودش این کار را نکند و از مجری خواستم که او را منصرف کند اما پسر جوان ادعا داشت که می تواند این کار را انجام بدهد و قبلا هم انجام داده است.

زمانی که قسمتی از شیشه مهتابی را در دهانش گذاشت به شدت دچار جراحت زبان و دهان شد و همان مقدار شیشه ای را که در دهان داشت بیرون ریخت. من همانجا به همه اعلام کردم که چنین کار خطرناکی را تجربه نکنند. برای شان توضیح دادم که با انجام این کار ممکن است حتی فرد دچار خونریزی داخلی بشود. باید قبول کرد که ما شعبده بازها قدرت هایی داریم که مردم عادی ندارند.»

مدریک می خندد و ادامه می دهد: «البته خیلی از ما این قدرت ها را از ابتدای کودکی داشته ایم و به خاطر این استعدادها و توانایی ها به سمت هنر شعبده بازی رفته ایم.»

جان دادن به خاکستر

مدریک توانایی وصل کردن قسمت های آتش زده یک اسکناس را هم دارد: «از یکی از تماشاگران می خواهم یک اسکناس از جیبش بیرون بیاورد و شماره سریال آن را به خاطر بسپارد. بعد از آن چند میوه جلوی او می گذارم و از او می خواهم یکی از میوه ها را انتخاب کند، جلوی چشمان او اسکناس را از وسط پاره می کنم تا به دو قسمت تقسیم شود و بعد یک قسمت را به دست تماشاگر می دهم و قسمت بعدی را آتش می زنم و خاکسترش را می خورم.

بعد از چند ثانیه نیمه آتش زده اسکناس را از داخل میوه انتخاب شده توسط تماشاگر بیرون می کشم. زمانی که تماشاگر نیمه بیرون آمده از داخل میوه را بررسی می کند، می بیند که دقیقا همان بخش دیگر اسکناسش است. شماره سریال همخوانی دارد و حتی جای پاره شدن کاملا با هم مطابقت دارد و می توان کاملا به هم چسباندشان.»

تردست همه فن حریف، این روزها در جزیره کیش و در برنامه «دینامیت شو» روی استیج می رود: «پیشنهاد اجرا در خارج از کشور را داشتم ولی فعلا تصمیمی در این باره نگرفته ام. برایم مهم است که در ایران این هنر را به صورت مدرن معرفی کنم و فعلا همه فکر و ذکرم شده طراحی، اجرا و تمرین.»

هر چند او یک ایلوژن کار است اما می گوید می تواند در عرضه منتال و کلوز آپ و شعبده های خیابانی هم موفق عمل کند: «چرا تعجب کردید؟ یک شعبده باز کسی است که در همه شاخه های شعبده با قدرت عمل کند.»


منبع: برترینها

طنز؛ راه‌های کافه‌نشینی

پویان فراستی در نوشت:

یکی از تفریحات جدید جوان ایرانی، کافه‌نشینی یا کافه‌گردی است. اما به راستی کافه کجاست و کافه‌نشین کیست؟

هر فرد برای کافه‌نشینی و گرفتن همچین لقب خطیری، باید حداقل دو سال تمام دوره ببیند. توجه داشته باشید که کافه‌نشینی کار راحتی نیست؛ یعنی این‌طور نیست که مثلا وقتی‌که گرسنه یا تشنه هستید به کافه‌ای بروید و چیزی میل کنید! نه! زهی خیال باطل؛ کافه‌نشینی اصول و قوانین خاص خود را دارد که در ادامه آن‌ها را مرور می‌کنیم:

همه جان و تنم، سیگارم، سیگارم، سیگارم

اولین و مهم‌ترین اصل کافه‌نشینی، سیگار است یعنی شما اگر سیگاری نیستید خیلی بی‌جا می‌کنید به سمت کافه و کافه‌گردی می‌روید مگه کافه جای تفریح و بچه‌بازی است؟ پس با اعتماد به نفس به اولین دکه سر راه‌تان بروید و یک بسته سیگار (هرچی ارزون‌تر بهتر) بگیرید و پشت سرهم دود کنید چرا که همان‌طور که آلبر کامو در کتاب بامداد خمار گفته است: یک کافه‌نشین خوب یک کافه نشین سرطانی است!

فرهنگ هپلی، هپلی فرهنگی

دومین اصل از اصول کافه‌نشینی هپلی بودن است؛ یعنی الزاما فرد کافه‌باز، نباید از کنار حموم و آرایشگاه رد شود. جوری باشید که مثلا تیپ و قیافه برای شما مهم نیست؛ نگران مخاطب خاص هم نباشید. شما هر چقدر کثیف‌تر باشید، مخاطب‌خاص بیشتر شما را می‌پسندد. اصلا در کافه‌ها دهان‌تان را می‌بویند مبادا بوی خوب بدهد!

تبصره الف قانون دوم: اگر خانم هستید ترجیحا یک رومیزی و یا در صورت امکان یک پرده آشپزخانه گل‌گلی یا خال‌خالی بردارید و چند دور به دور خود بپیچید؛ اولش سخت است اما… هیچی آخرش هم سخت است خواستم الکی بگم که کم‌کم عادت می‌کنید اما دروغ چرا؟ معمولا با صورت به زمین می‌خورید اما به هر حال هرکاری سختی‌های خودش را دارد.

هنر عینک زدن

کافه‌نشینان موجوداتی هستند که همیشه هدف برای‌شان وسیله را توجیه می‌کند. شما لازم نیست چشم‌تان ضعیف باشد. شما فقط عینک بزنید حتی بدون شیشه؛ شما نمی‌دانید برای چی زدید، دیگران هم نمی‌دانند اما شما بزنید!

عقاید یک دلقک

تا جایی‌که می‌توانید راجع به همه چیز و همه کس اظهار نظر کنید اصلا لازم نیست چیزی بدانید شما فقط مخالفت کنید. برای این‌که حرف‌تان بیشتر تاثیر داشته باشد، اسم دو سه تا نویسنده مشهور و هفت الی ۹ عدد نویسنده گمنام حفظ کنید و همین‌طور به کار ببرید. اصلا نترسید که کسی بفهمد که شما نمی‌فهمید. آن‌ها هم نمی‌فهمند (فهمیدید؟) بگذارید با یک مثال بحث را روشن کنم: تصور کنید وارد یک جمعی می‌شوید و مردی را می‌بینید که با ریش انبوه و موی افشون، همان‌طور که قهوه می‌نوشد سیگاری به لب دارد و می‌گوید:

«اصلا بحث ما درباره پراگماتیسم نیست. نباید خود را اسیر دید ماکیاولی اگزیستانسیالیست‌ها بکنیم. هاروکی موراکامی هم در کتاب عشق سال‌های وبا که بعدها در ایران به اسم تهوع به چاپ رسید، این مساله را روشن کرد. اسیر تکرار تاریخ نشوید (اینجا پکی به سیگارش می‌زند) یه‌کم از کتاب‌های پویان فراستی را بخوانید. ببینید این بزرگمرد آرژانتینی چقدر قشنگ شرایط جامعه سوسیالیست بنگلادش را شرح می‌دهد».

خلاصه اینکه یک مقدار دشوار است اما نگران نباشید. شما هم می‌توانید یک کافه گرد عینکی، بد بو با عقاید یک دلقک باشید.


منبع: برترنها

احمقانه‌ترین وسایلی که به مزایده گذاشته شد!

چهره های سرشناس به واسطه شهرت مورد توجه همگانی اند. توجهی که باعث می شود تا افراد معمولی از آنها موجودات استثنائی بسازند و حاضر باشند برای خرید دوریختنی های این افراد پولهای هنگفت بپردازند.

هنرمندان، ورزشکاران،سیاستمداران و در نهایت همه چهره های سرشناس در حوزه های مختلف همیشه با ویژگی ای روزگار سر می کنند که رفته رفته زندگی آنها را از همه زندگی های آدم های دیگر متمایز می کند. ویژگی ای به نام شهرت؛ خصیصه ای که به خودی خود انقدر وجوه متفاوت دارد که می تواند از همه آدمها و تعاملاتشان اتفاقات عجیب و غریب بسازد چه آنهایی که خود مشهور اند و چه آنهایی که از مواجهه با آدم های مشهور هیجان زده می شوند و به وجد می آیند. یکی از این وجوه عجیب و غریب تعامل طرفداران و چهره های سرشناس به مزایده گذاشتن وسایل شخصی این افراد است. وسایل پیش پا افتاده ای که بعضی از طرفداران آنها حاضرند برای پرداخت آن پولهای هنگفتی بپردازند. مزایده هایی که هرزگاهی بیشتر از اینکه متفاوت به نظر برسند، رنگ و بوی عجیب و حتی احمقانه به خود می گیرند.

آدامس الکس فرگوسن

سال ۲۰۱۳ بود که الکس فرگوسن با قهرمانی تیم منچستر یونایتد بعد از ۱۵۰۰ بازی از دنیای مربیگری خداحافظی کرد. بازی ای که بعد از اتمام آن یکی از هواداران منچستر ادعا کرد که به سمت فرگوسن رفته و از او آدامس جویده شده اش را به عنوان یادگاری از این بازی خواسته. این آدامس بعدها به مزایده گذاشته شد  و برای فروش آن قیمت۱۵۰ هزار پوند را در نظر گرفتند. این در حالی بود که آدم های زیادی خواستار خرید این آخرین آدامس مربیگری فرگوسن بودند.

 احمقانه‌ترین وسایلی که به مزایده گذاشته شد!

بچه مار جاستین بیبر

جاستین بیبر خواننده سرشناس آمریکایی است که بیشتر در میان گروه سنی نوجوان طرفداران زیادی دارد تا جایی که این خواننده ۲۳ساله در سال ۲۰۱۱ به عنوان دومین چهره ثروتمند زیر ۳۰ سال در دنیا معرفی شد او در همان سال بچه مار بوآی خود را با قیمت هزار دلار به فروش گذاشت.

 احمقانه‌ترین وسایلی که به مزایده گذاشته شد!

ساندویچ نیمه کاره جاستین تیمبرلیک و نایل هوران

او خواننده و بازیگر معروف امریکایی است که حتی در مراسم اسکار امسال هم جشن سینمایی هالیوود  با اجرای او آغاز شد؛ اما از حراجی های عجیب و غریب چند سال گذاشته می توان به حراج نان تست نیمه خورده تیمبرلیک اشاره کرد تا جایی که این نان نصفه به قیمت ۳۰۰۰دلار فروخته شد؛ اما نکته جالب توجه این است که مدتی بعد نیلان هوران خواننده گروه وان دایرکشن هم نان تست نصفه اش را این بار با قیمت ۱۰۰هزار دلار فروخت و رکورد جاستین تیمبرلیک را شکست.

 احمقانه‌ترین وسایلی که به مزایده گذاشته شد!

لباس ورزشی جنیفر لارنس

جنیفر لارنس در طی چند سال گذشته جزوه چهره های سر شناس عالم بازیگری در هالیوود محسوب می شود اما با همه این ها او در مدت بازیگری اش توانسته است چهار بار نامزدی اسکار را تجربه کند و یک بار به خاطر بازی در فیلم «دفترچه امیدبخش» موفق به دریافت این جایزه شود. نکته جالب اینجاست که بعدها لباس ورزشی ای که جنیفر لارنس در این فیلم پوشیده بود با قیمت ۳۴۰۰دلار برای فروش به مزایده گذاشته شد.

 احمقانه‌ترین وسایلی که به مزایده گذاشته شد!

شلوار ملکه انگلیس

همین چند وقت پیش بود که خبری در رسانه ها پخش شد مبنی بر اینکه یک  کلکسیونر انگلیسی حاضر شده است تا لوازم و لباس های ملکه انگلیس را در یک مزایده خریداری کند. یکی از آنها شلوار ملکه انگلیس بود که با قیمت ۱۲۰۰۰پوند به مزایده گذاشته شد.

 احمقانه‌ترین وسایلی که به مزایده گذاشته شد!

دندان پوسیده جان لنون

از طرفداران موسیقی در دنیا کسی وجود ندارد که گروه«بیتلز» و جان لنون را با آن عینک گردش نشناسد. خواننده محبوبی که دست آخر هم به دست یکی از طرفداران سابقش و با ضرب گلوله کشته شد. با همه این ها در بین همه این مزایده های مختلف یکی از عجیب و غریب ترین های آن را می توان به دندان پوسیده جان لنون نسبت داد. دندانی که او پیش از این آن را به سرایدار خانه اش هدیه داده بود و این سرایدار بعد از آن این دندان پوسیده را با قیمت ۳۱هزار دلار به طرفداران این خواننده فروخت.

 احمقانه‌ترین وسایلی که به مزایده گذاشته شد!

دستمال کاغذی اسکارلت جوهانسون

او هم یکی دیگر از ستاره های سرشناس هالیوودی است. شاید بشود گفت که یکی از احمقانه ترین حراج های چند سال گذشته حول محور این بازیگر بوده است. این اتفاق از جایی شروع می شود که او در یکی از برنامه های گفتگو محور تلویزیون حضور پیدا می کند تا درباره آخرین نقش آفرینی خود در یکی از فیلم ها صحبت کند اما سرماخوردگی او در حین برنامه باعث می شود تا مجری به او یک دستمال کاغذی بدهد همین هم باعث می شود تا اسکارلت جوهانسون اعلام کند که حاضر است این دستمال را که با آن بینی خودش را تمیزکرده به  نفع خیریه حراج بگذارد دستمالی که بعدها در کمال نا باوری با قمیت بالای ۵۰۰۰دلار فروخته شد.

 احمقانه‌ترین وسایلی که به مزایده گذاشته شد!

دسته ای از موهای الویس پریسلی

یکی از محبوب ترین خواننده های قرن بیستم است که نه فقط در امریکا که در همه دنیا طرفداران زیادی داشت. بعد از مرگ وسایل زیادی از این خواننده به فروش گذاشته شد اما یکی از عجیب ترین های آن مربوط می شود به بخشی از موهای بریده شد الویس که متعلق به سال ۱۹۵۸ و زمانی است که او به ارتش پیوسته بود. این موها بعدها با قیمت ۱۵هزار دلار فروخته شد.

 احمقانه‌ترین وسایلی که به مزایده گذاشته شد!

کیسه هوای برد پیت و آنجلینا جولی

زوج سابق هالیوود هم تا پیش از جدا شدن حراجی های مشارکتی زیادی در راستای فعالیت های خیرخواهانه داشته اند یکی از مزایده های مشارکتی این زوج به حراج گذاشتن اولین عکس از فرزندشان بود اما در کنار این باید گفت که عجیب ترین مزایده این دو نفر کیسه هوای تنفسی شان بود که آن را برای فروش گذاشتند.

احمقانه‌ترین وسایلی که به مزایده گذاشته شد! 


منبع: برترنها

طنز؛ آرایشگاه زیبا

وحید‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ میرزایی در نوشت:

باور کنید در زندگی زخم‌هایی هست که مثل خوره در انزوا روح را آهسته می‌خورد و می‌تراشد. بیکاری ازون زخم‌هاست. این‌که میگم می‌تراشد، منظورم از این تراشیدن‌های معمولی یه روز و دو روز نیست. یعنی یک‌جوری می‌تراشد که سمباده شماره ١٨ نمی‌تراشد. تو وضع حساس کنونی خاصی قرار گرفتم. بابام دیگه فحش‌های یومیه‌اش به فحش‌های ساعتی و دقیقه‌ای تبدیل شده. مادرم یک وعده غذا برام درست میکنه. گاهی هم که دلش برام می‌سوزه، یه ظرف شیر میذاره پشت در اتاقم و دو دفعه میزنه به در و میره. این یعنی بیا شیرت رو بخور. از همه دردناک‌تر دخترهای همسایه‌اند که دیگه هیچ شله‌زرد پردارچینی نمیارند. خلاصه بیکاری داره می‌تراشه.

دیگه این روزها بی‌خیال مدرک دکترام شدم. برام مهم نیست کارم در راستای تحصیلاتم باشه. اصلا دیگه بحث سر «راستا» نیست. بحث سر چپ‌ها هم نیست. میانه‌روها هم که دیگه کرک و پرشون رو چیدند. این روزها فقط دنبال کاری هستم که دو زار پول دربیارم. تو این فکرها بودم که دیدم یه آرایشگاه آگهی جذب آرایشگر متعهد و دلسوز زده. تماس گرفتم. گفت: «برای انجام مصاحبه فردا صبح بیا سالن آرایش.» گفتم: «مگه آرایشگری هم مصاحبه می‌خواد؟» یه پوزخندی زد و گفت: «این روزها مردن هم مصاحبه می‌خواد.»

 
صبح ساعت ٩ با موهایی آراسته رفتم برای مصاحبه. باورم نمی‌شد. بیش از ١٠٠نفر برای مصاحبه اومده بودند. اکثرا تحصیل کرده. چندتاشون رو که تو سمینارهای مختلف تو دانشگاه شریف دیده بودم. حدود دوساعت نشستم تا نوبتم شد. رفتم توی دفتر مدیریت آرایشگاه.

جایی که باید می‌نشستم، یه صندلی آرایشگری جلوی آینه بود. یه‌سری قیچی هم از سقف آویزون بود. نور زرد تنگستن هم افتاده بود توی آینه، طوری که سخت می‌شد چهره مصاحبه‌کننده رو ببینم. مصاحبه‌کننده هم مثل یه آرایشگر بالای سرم وایساده بود. گفت: «می‌دونی چرا فقط کسانی رو برای مصاحبه دعوت کردیم که تحصیلات بالی آکادمیک دارند؟» گفتم: «راستش نه» گفت: «واسه این‌که یه آرایشگر باید همه چیز رو بدونه. از تعداد عناصر جدول مندلیف بگیر تا عرفان شعرهای مولوی. از اصل حرکت جوهری بگیر تا نیروی شناوری ارشمیدس. میدونی اینا به چه درد یه آرایشگر می‌خوره؟» گفتم: «منو تو شرایط سختی قرار دادی.» گفت: «وقتی مشتری میشینه روی صندلی، باید بتونی سکوت رو بشکنی.

باید بتونی با حرف‌ها و اطلاعاتت هیپنوتیزشم کنی و کاری رو که خودت میخوای، انجام بدی.» یه کم چشم‌هاش رو تنگ کرد و با یه حالت جوکرطور پرسید: «بگو ببینم از کجا میشه تشخیص داد که چه مدل مویی به مشتری میاد؟» گفتم: «خب مشتری خودش میگه چی مد نظرشه.» عصبانی شد و گفت: «مشتری؟ مشتری چکاره است که به ما بگه چه مدلی بزنیم؟» گفتم: «خب مشتریه.» گفت: «ببند دهنت رو. می‌فهمی داری چی میگی؟ این حرفت از فحش ناموس برای یه آرایشگر بدتره. این رو یادت باشه. اگه ما از مشتری می‌پرسیم چه مدلی بزنم، به خاطر این نیست که می‌خوایم واقعا بدونیم چه مدلی می‌خواد بزنه، فقط به خاطر اینه که بگیم دموکراسی تو آرایشگاه ما حاکمه. وگرنه تشخیص مدل مو با آرایشگره.

مشتری هرچی بگه صرفا نظرش رو گفته، واگرنه ما کار خودمون رو می‌کنیم.» گفتم: «پس کارتون خیلی شبیه دوستان رسانه ملیه.» بی‌توجه به حرف من گفت: «می‌دونی ماکیاول شغل اصلیش چی بوده؟» گفتم: «ببین من هیچی نمی‌دونم، هرچی هست خودت بگو.» گفت: «ماکیاول آرایشگر بوده. برای رسیدن به هدفش یعنی مدل موی دلخواه، دست به هر کاری میزده.» گفتم: «لامصب ماکیاول هم عملکردش برام خیلی آشناست. حیف که گفتن نداره.»
متوجه شدم اصلا از من خوشش نیومد. گفت: «مصاحبه تموم شد، خبرت می‌کنیم.

بفرما بیرون.» داشتم می‌رفتم بیرون که چشمم خورد به خودم تو آینه. دیدم دور موهام نیست و فقط روش مونده. شبیه رهبر کره‌شمالی شده بودم، وقتی داره از موشک‌های بالستیک جدیدش بازدید میکنه. مصاحبه‌کننده وقتی تعجب من رو دید، دوباره چشمهاش رو تنگ کرد و گفت: «وقتی مشتری میشینه روی صندلی، باید بتونی سکوت رو بشکنی. باید بتونی با حرف‌ها و اطلاعاتت هیپنوتیزشم کنی و کاری رو که خودت می‌خوای، انجام بدی.»


منبع: برترنها

شوخی‌های جالب شبکه‌های اجتماعی (۴۱۰)

برترین
ها: نوشته های طنزِ حاصل ذهن خلاق هموطنان ایرانی از ابتدای
پیدایش SMS و ایمیل تا به امروز در شبکه‌های اجتماعی نظیر توئیتر، وایبر،
لاین، واتس آپ، تلگرام و …. حضور همیشگی و پررنگی داشته و دارند. بعید
است که سوژه ای در صدر اخبار و صحبت های روز دنیا یا ایران باشد و مردم
خلاق ما در راه طنازی و لطیفه سازی برای آن سوژه اقدامی نکرده باشند!

سعی داریم در این سری مطالب گزیده ای از این نوشته ها را در اختیار شما قرار دهیم که امیدواریم مورد استقبال شما عزیزان قرار گیرد.

******

۱٫ ماه رمضون تموم بشه این ستاد استهلال ماه شوال از کجا نون میارن میخورن؟

۲٫ ‏تعجب کردم که چطور دوساله صورتم اصلا جوش نزده، دقت که کردم فهمیدم دوساله که اصن مهمونی نرفتم.

۳٫ ‏رفتم مرغ مینا خریدم طرف گف حرف میزنه. اوردم خونه بهش غذا دادم گفتم حرف بزن،نزد. اصرار کردم گفتم حرف بزن لامصب. گف حاجی کی با دهن پُر حرف میزنه؟

۴٫ طرف میگه مخاطب خاصم حتما باس موهاش فر باشه، خوش به حالتون چقدر خرده فرمایش دارید واسه انتخاب، زمان ما فقط مهم این بود که طرف دختر باشه.

شوخی‌های جالب شبکه‌های اجتماعی (410) 

لحظه ای که سایت دانشگاه رو باز میکنم و نمره هامو میبینم 

۵٫ ‏هر موقع خواب بعد از ظهرم به شب کشیده می‌شه، موقع بیدار شدن قشنگ احساس می‌کنم یه بچه پنج سالم که تو مرکز خرید گم شدم و هیچ کسی رو نمی‌شناسم.

۶٫ فسنجونو مینویسید فسنجان هفتاد هشتاد درصد خوشمزگیش میره.

۷٫ حالم شبیه اینترنت اکسپلورریه که ازش فقط یه بار برای دانلود گوگل کروم استفاده کردن.

۸٫ این آهنگه که میگه: هر بار این درو ، محکم نبند نرو… به نظر میاد بیشتر نگرانِ در باشه تا رفتن یارو.

شوخی‌های جالب شبکه‌های اجتماعی (410) 

اوایل خرداد VS اواخر خرداد 

۹٫ ‏باز جای شکرش باقیه که حسینی نیومده وسط راهپیمایی و بگه اونایی که میخوان اسرائیل نابود بشه ۴ رو به ۳۰۹۰ ارسال کنن.

۱۰٫ یادآوریش خنده‌داره؛ زمانی یک هفته منتظر میموندیم یکشنبه بشه، تو برنامه دیدنیها چندتا از این کلیپ‌های سرخوردن رو یخ و افتادن تو استخر ببینیم.

۱۱٫ ‏بچگیام وقتی مامانم منو میبرد حموم وضعیتم جوری میشد که وقتی از حموم میومدیم بیرون دولت میتونست سرپرستیمو بده به یه خانواده دیگه.

۱۲٫ ‏جلو شوهرخالم بدل مسی رو مسخره میکنم میگه نکن، زحمت کشیده به اینجا رسیده. اره، یه زیر پله اجاره کرده اول بدل محمود فکری شده کم کم مسی.

شوخی‌های جالب شبکه‌های اجتماعی (410) 

فتانه ft سازمان زیبا سازی شهرداری تهران 

۱۳٫ یه خانمی میگفت ما خانمها عاشق زیبایی هستیم دوس داریم کلا زیبا باشیم. انگار ما آقایون دوس داریم عینهو گراز پیر جنگلی باشیم.

۱۴٫ استادی که میگه هر کی اعتراض کنه نمره واقعیش رو وارد میکنم اگه دنبال ثابت کردن عقده ای بودنش نیست پس دنبال چیه؟

۱۵٫ خوبیِ روز قدس اینه که ظهر ماه رمضونه عروس داماد نمیان تو راهپیمایی.

۱۶٫ حتی جومونگ و مردم چوسان قدیم که همش با قبیله های دیگه سر نمک جنگ داشتن حلیم رو با شکر میخوردن، آخه تو چرا هموطن؟

شوخی‌های جالب شبکه‌های اجتماعی (410) 

وقتی ظهر تابستون با ماشین میری بیرون و جا کولر زدن شیشه رو میدی پایین 

۱۷٫ تو رستوران دریایی سفره ماهی میندازن رو میز؟

۱۸٫ ‏نوشته اسکار بهترین صدا هم میرسه به صدای کلید انداختن پدر به در خونه، این صدا موقعی که داری تو بالکن سیگار میکشی پشم نمیزاره برات.

۱۹٫ ‏تابستان را تا می توانید میوه بخورید پاییز که بیاد تا نه ماه جز پرتقال و سیب خبری نیست!

۲۰٫ ‏والا من تو رستوران سلف سرویس قابلمه بردم انداختنم بیرون، خب جنبه ندارید سلف نکنید.

شوخی‌های جالب شبکه‌های اجتماعی (410) 

قشنگ معلومه دهن قدم نو رسیده سرویسه 

۲۱٫ با دوست دخترم رفته بودم کافه، به طرف گفتم یه قهوه بده به تلخی سرنوشتم، گفت خب چقد تلخ بوده؟ سرمو بردم نزدیک گوشش گفتم ۱۰ تومن دارم کلا.

۲۲٫ ‏حالا اگه ما شبیه لئو مسی بودیم ایشون سردسته گروهک تروریستی داعش بودن امنیت جانی هم نداشتیم.

۲۳٫ ‏از جواباى پرتتون تو امتحان اصلا ناراحت نباشید. من یه بار زمانو منفى به دست آوردم.

۲۴٫ ‏یسری خودم تنها بودم  تو خونه ۱۰ تا کتلت درست کردم، موقع خوردنش باز هم به من ۲ تا رسید.

شوخی‌های جالب شبکه‌های اجتماعی (410) 

‏از اون نگاه ها که حواسش هست 

۲۵٫ چجوری خیانت می کنید؟ من یه بار رفتم یه جای جدید مو هامو کوتاه کردم تا سه ماه روم نمی شد تو چشای آرایشگرم نگا کنم.

۲۶٫ تو رستوران دریایی سفره ماهی میندازن رو میز؟

 
۲۷٫ ‏بعضی ساندویچی ها جوری رو شیشه مینویسن درایام ماه رمضان ساندویچ سرد موجود است، انگار ساندویچ سرد روزه رو باطل نمیکنه.

۲۸٫ کیبوردو تو حیاط برعکس کنم راحت آذوقه‌ی یه سالِ گنجیشکای محل تامین میشه.

شوخی‌های جالب شبکه‌های اجتماعی (410) 

هرگز حلوا رو با قیف و ماسوره سرو نکنین… حس خوبی به آدم دست نمیده 

۲۹٫ نوجوونیم در انتظار مسعود روشن پژوه، مجری کچل مسابقه محله گذشت. اما خب هیچوقت نیومد محله ما.

۳۰٫ ‏تو فیلمای ایرانی هر کی خیلی سرفه میکنه، آخرش می میره.

۳۱٫ تو اعتراض نمرات برای استاد نوشتم. محبوب من در این لحظه که شما من را انداخته اید، من همچنان به شما فکر میکنم و ترم بعد با خودتان بر خواهم داشت.

۳۲٫ همیشه تو صف پمپ بنزین نفر جلویی آدم خنگ ترین، دست و پا چلفتی ترین، خونسردترین، لج درآر ترین، بیشعورترین و کندترین آدم رو کره زمینه.

شوخی‌های جالب شبکه‌های اجتماعی (410) 

ژست نصف عکسای دهه شصت:))) 

۳۳٫ یه سری استاد گفت ۵ تا سوال از خودتون بیارید سر امتحان که دیگه نگران پاس شدن نباشید. من حتی اونم افتادم.

۳۴٫ ‏تو سربازی همه یه آشنای کلفت داشتن که میتونسته کارشون رو ردیف کنه سر کوچشون خدمت کنن,  منتها اینا نخواستن بهش رو بندازن.

۳۵٫ شماعی زاده تو یه آهنگش میگه «ای که به من صدای خوندن دادی». اینو واسه کرگدن پلی کنی تا دو روز از اون حالت حزن و اندوه همیشگیش در میاد و میخنده.

۳۶٫ بدل مسی اگه همینجوری بهش خوش بگذره خود مسی فوتبالو ول میکنه میاد ایران بدل مسی میشه.

شوخی‌های جالب شبکه‌های اجتماعی (410) 

وختی سر سفره بابا میپرسه بقیه پول ماست ر چیکار کردی؟؟؟ 

۳۷٫ به طرف تو تلگرام پیام دادم،میگه از کجا ای دیمو اوردی،میگم مال اینستا و تلگرامت یکیه ایدیش،کف کرده میگه تو نابغه ای،نه والا،تو خیلی جلبکی!

۳۸٫ شماهم یه خاله دارین که اگه ۱ساعت در روز با مادرتون تلفنی حرف نزنن روزشون شب نمیشه؟؟

۳۹٫ ‏دختره تو بیو اینستا نوشته “خودمم”. انگار مثلا ما روبرتو کارلوسیم.

۴۰٫ ‏اگه پول چرک کف دسته خدا دستای ما رو آنتی باکتریال آفریده.

شوخی‌های جالب شبکه‌های اجتماعی (410) 

روز مرگ زبان انگلیسی

۴۱٫ ‏خدا کنه واقعا هر سلام ۶۰، ۷۰ تا ثواب داشته باشه. خیلی روش حساب کردم، در واقع تنها توشه آخرتمه.

۴۲٫ من اگه وزیر علوم بودم به چارت درسای رشته کارگردانی یه درس اضافه می‌کردم به اسم «خون اون رنگی نیست». به نظرم خیلی واجبه برای کارگردانای ایرانی.

۴۳٫ ‏دیدم خواهرام جیغ میزنن رفتم دیدم یه سوسک گنده اومده تو خونه دستمال کاغذی برداشتم بگیرمش پرواز کرد سه تایی جیغ زدیم این دفعه.

۴۴٫ ‏فک کنم وقتی آدم با تلفن حرف میزنه روح پیکاسو میره تو جسمش. کافیه یه قلم و کاغذ بدی دستش؛ ببین چه شاهکارایی خلق میکنه.

۴۵٫ قرار پسرونه:
-بریم بیرون؟
تا برسی سر کوچه امدم
قرار دخترونه:
یروز بریم بیرون
-حالا یروز با هم هماهنگ میکنیم.

شوخی‌های جالب شبکه‌های اجتماعی (410)

غصه نخور دیگه؛ اون از اولشم لیاقت تو رو نداشت


منبع: برترنها

طنز؛ کدام سریال ماه‌رمضان را می‌بینید؟

شاهین قدیانی در نوشت:

در سال‌های قبل همواره انتقادی به صداوسیما مطرح بود که آن‌قدر در ماه رمضان سریال‌های جذاب و پرمخاطب پخش می‌کند که کلا مردم از کار و زندگی میفتند و حتی وقت نمی‌کنند سفره افطارشان را جمع کنند. یکبار حمید گودرزی بین سال ۶۴ و ۸۸ رفت و آمد می‌کرد و دنبال پنجمین خورشید بود.

یکبار نادر و صابر بر سر ارثیه اوس احمد دعوا می‌کردند و همه منتظر بودند رضا عطاران خودش را به تخت ببندد و بعد از یک هفته درد کشیدن مثل پسر زینال بندری پاک‌پاک بیرون بیاید. زمانی هم آن‌قدر مردم دغدغه دزدیده شدن پول هاشم آقا را داشتند که اگر مثل الان توییتر و تلگرام بود، با جمع کردن پول مشکلش را حل می‌کردند.

یک‌سال بهاره افشاری شیطان می‌شد و سعی می‌کرد حسن جوهرچی را گول بزند، یک‌سال حامد کمیلی سعی می‌کرد امین تارخ را اغفال‌کند. یک‌سال هانیه توسلی به علی نصیریان نخ می‌داد و یک‌بار شازده به مادر آقا هاشم و خلاصه سریال‌های سرگرم‌کننده‌ای ساخته می‌شد.

از آنجا که صداوسیما خیلی به وقت مردم اهمیت می‌دهد و دوست ندارد مردم پای سریال‌های تلویزیون وقت خود را به بطالت بگذرانند. در یک برنامه چند ساله در ابتدا برخی هنرمندان محبوب را خیلی سوسکی‌طور از تلویزیون دور کرد و در مرحله بعد اقدام به ساخت سریال‌هایی کرد که برنامه‌های شبکه چهار در مقابل آن‌ها خیلی هم پربیننده‌اند. یعنی الان طوری شده که مردم بعد از اینکه پای ماه‌عسل یک‌دل سیر اشک ریختند و یاد بدبختی‌هایشان افتادند و خوشحال شدند که پس، بدبخت‌تر از من هم هست. می‌توانند تلویزیون را خاموش کرده و تا شب، به بغض‌های زیرپوستی احسان علیخانی فکر کنند.

البته دورکردن مردم از تلویزیون داخلی فوایدی هم دارد. مثلا مردم سریال‌های جم را می‌بینند وآن‌قدر درگیر ذوزنقه و هشت ضلعی‌های عشقی می‌شوند که احساس می‌کنند همین سریال‌های ایران که وقتی یک ربع آخرش را می‌بینی، کل سریال را متوجه می‌شوی بهتر است، یا مثلا یک قسمت از یک سریال آمریکایی و حمله وایت واکرها را دانلود می‌کنند و متوجه می‌شوند که چقدر در سینمای جهان ریخت و پاش الکی می‌شود و در حالی‌که می‌شود پنج دقیقه از سریال را با رفتن شخصیت اصلی از داخل خانه به جلوی در تمام کرد. چه لزومی دارد این‌قدر جک و جانور به جان هم بیفتند.


منبع: برترنها

مارمولک ماهی؛ عمیق‌ترین شکارچی دنیا (+عکس)

گجت نیوز – جمشید اللهویردی‌پور: دانشمندان به‌تازگی گونه‌‌ی متفاوتی از مارمولک ماهی کشف کرده‌اند. این ماهی‌ها یکی از عمیق‌ترین شکارچی‌ اقیانوس‌ها هستند که با ظاهری عجیب و ترسناک، شباهت زیادی به مارمولک دارند. در ادامه با گجت نیوز همراه شوید.
 
هنوز موجودات زیادی، کشف‌نشده باقی‌ مانده‌اند و بدون شک عجیب‌ترین جانوران دنیا در اقیانوس‌ها و اعماق دریاها قرار دارند. در تاریک‌ترین و عمیق‌ترین بخش اقیانوس‌های جهان ماهی‌ عجیبی به نام مارمولک ماهی زندگی می‌کند. این ما‌هی‌ها همانند مارماهی بدنی دراز، صورتی شبیه مارمولک و دهانی به تیزی کوسه ماهی دارند. وب‌سایت تنوع زیست شناسی دریایی استرالیا می‌نویسد:

دانشمندان زمانی که به تحقیقات خود مشغول بودند، به‌طور غیر منتظره‌ای یک مارمولک ماهی را به‌ هنگام ماهی‌گیری در سواحل شرقی استرالیا پیدا کردند.

این ماهی ظاهری ترسناک داشته و بدن آن عمدتا از دندن‌های لولایی‌مانند تشکیل شده است بنابراین وقتی طعمه‌ای به دام می‌افتد نمی‌تواند از چنگ دندان‌های تیز این جانور رهایی یابد و هرچه برای فرار تلاش کند دندان‌هایش بیشتر در بدنش فرو خواهد رفت. نام علمی این ماهی “Bathysaurus ferox” است که «مارمولک درنده‌ی اعماق دریاها» نام دارد. نام مارمولک ماهی را به‌دلیل شباهت زیادی که به مارمولک دارد، انتخاب کرده‌اند. این ماهی در عمق ۱۰۰۰ تا ۲۵۰۰ متری در زیرسطح آب زندگی می‌کند. جان اسپارکس (John Sparks) مدیرعامل موزه‌ی تاریخ طبیعی آمریکا در نیویورک می‌گوید:

مارمولک ماهی‌ها مانند دیگر گونه‌های مارمولک ماهی‌ در کف اقیانوس‌ها و در اعماق آب‌ها زندگی می‌کنند که با پنهان کردن خود در زیر گل‌ولای‌ها و شن‌های اقیانوس‌ها به‌سرعت طعمه را شکار می‌کنند.

غذای اکثر مارمولک‌‌ماهی‌ها، سایر ماهی‌ها و ماهی‌های مرکب است اما درکل هر چیزی را که در دهانشان جای بگیرد، می‌خورند. مارمولک ماهی‌ها هم بافت تخمک و هم بیضه را در اندام‌های تولید مثل خود دارند و به اصطلاح هرمافرودیت یا نرماده هستند که می‌توانند با گونه‌ی همنوع خود تولید مثل کند.

مارمولک ماهی B. ferox نرماده است که هر دو بافت بیضه و تخمدان را برای تولید مثل دارد.

دوجنسی بودن در جانوران خصوصیتی طبیعی است اما در انسان نوعی اختلال جنسی محسوب می‌شود. براساس مطالعه‌ای که در ژورنال جانورشناسی کانادایی صورت گرفت این مارمولک ماهی‌ به‌طور غیرعادی ۵۰ سانتی‌متر کبد بزرگتری دارد، طوری‌ که ۲۰ درصد وزن بدن آن را تشکیل‌ می‌دهد این در حالی‌ست که سایر مارمولک ماهی‌ها کبد کوچک‌تری داشته و فقط ۵ درصد وزن بدنشان را تشکیل می‌دهند.

هنوز علت بزرگی کبد این ماهی‌ معلوم نیست ولی تحقیقات نشان می‌دهد که این نوع ماهی‌ها از کبد برای ذخیره انرژی بهره می‌برند. اسپارکس در ادامه می‌گوید خاصیت فلورسنت یکی دیگر از ویژگی‌های مارمولک ماهی‌های کم‌عمق و عمیق محسوب می‌شود که به راحتی در عمق ۲۵۰۰ متری می‌درخشند ولی هنوز معلوم نیست که گونه‌ی B. ferox هم این خاصیت را دارد یا نه؟


منبع: عصرایران

قتل عام نهنگ ها‎ (عکس)

مهر – گروهی از ماهیگیران ساکن جزایر فارو مطابق رسم هر ساله گروهی از نهنگ هایی که به منظور مهاجرت فصلی در حال عبور از نزدیکی ساحل بودند را سلاخی کردند. این سنت قدیمی همواره با اعتراض فعالان حیات وحش مواجه بوده است.


منبع: عصرایران

مارمولک ماهی؛ عمیق‌ترین شکارچی دنیا

دانشمندان به‌تازگی گونه‌‌ی متفاوتی از مارمولک ماهی کشف کرده‌اند. این ماهی‌ها یکی از عمیق‌ترین شکارچی‌ اقیانوس‌ها هستند که با ظاهری عجیب و ترسناک، شباهت زیادی به مارمولک دارند. در ادامه با گجت نیوز همراه شوید.

مارمولک ماهی؛ عمیق‌ترین شکارچی دنیا

هنوز موجودات زیادی، کشف‌نشده باقی‌ مانده‌اند و بدون شک عجیب‌ترین جانوران دنیا در اقیانوس‌ها و اعماق دریاها قرار دارند. در تاریک‌ترین و عمیق‌ترین بخش اقیانوس‌های جهان ماهی‌ عجیبی به نام مارمولک ماهی زندگی می‌کند. این ما‌هی‌ها همانند مارماهی بدنی دراز، صورتی شبیه مارمولک و دهانی به تیزی کوسه ماهی دارند. وب‌سایت تنوع زیست شناسی دریایی استرالیا می‌نویسد:

    دانشمندان زمانی که به تحقیقات خود مشغول بودند، به‌طور غیر منتظره‌ای یک مارمولک ماهی را به‌ هنگام ماهی‌گیری در سواحل شرقی استرالیا پیدا کردند.

مارمولک ماهی؛ عمیق‌ترین شکارچی دنیا
مارمولک ماهی B. ferox

این ماهی ظاهری ترسناک داشته و بدن آن عمدتا از دندن‌های لولایی‌مانند تشکیل شده است بنابراین وقتی طعمه‌ای به دام می‌افتد نمی‌تواند از چنگ دندان‌های تیز این جانور رهایی یابد و هرچه برای فرار تلاش کند دندان‌هایش بیشتر در بدنش فرو خواهد رفت. نام علمی این ماهی “Bathysaurus ferox” است که «مارمولک درنده‌ی اعماق دریاها» نام دارد. نام مارمولک ماهی را به‌دلیل شباهت زیادی که به مارمولک دارد، انتخاب کرده‌اند. این ماهی در عمق ۱۰۰۰ تا ۲۵۰۰ متری در زیرسطح آب زندگی می‌کند. جان اسپارکس (John Sparks) مدیرعامل موزه‌ی تاریخ طبیعی آمریکا در نیویورک می‌گوید:

     مارمولک ماهی‌ها مانند دیگر گونه‌های مارمولک ماهی‌ در کف اقیانوس‌ها و در اعماق آب‌ها زندگی می‌کنند که با پنهان کردن خود در زیر گل‌ولای‌ها و شن‌های اقیانوس‌ها به‌سرعت طعمه را شکار می‌کنند.

مارمولک ماهی؛ عمیق‌ترین شکارچی دنیا
نوزاد مارمولک ماهی

غذای اکثر مارمولک‌‌ماهی‌ها، سایر ماهی‌ها و ماهی‌های مرکب است اما درکل هر چیزی را که در دهانشان جای بگیرد، می‌خورند. مارمولک ماهی‌ها هم بافت تخمک و هم بیضه را در اندام‌های تولید مثل خود دارند و به اصطلاح هرمافرودیت یا نرماده هستند که می‌توانند با گونه‌ی همنوع خود تولید مثل کند.

مارمولک ماهی B. ferox نرماده است که هر دو بافت بیضه و تخمدان را برای تولید مثل دارد

دوجنسی بودن در جانوران خصوصیتی طبیعی است اما در انسان نوعی اختلال جنسی محسوب می‌شود. براساس مطالعه‌ای که در ژورنال جانورشناسی کانادایی صورت گرفت این مارمولک ماهی‌ به‌طور غیرعادی ۵۰ سانتی‌متر کبد بزرگتری دارد، طوری‌ که ۲۰ درصد وزن بدن آن را تشکیل‌ می‌دهد این در حالی‌ست که سایر مارمولک ماهی‌ها کبد کوچک‌تری داشته و فقط ۵ درصد وزن بدنشان را تشکیل می‌دهند.

هنوز علت بزرگی کبد این ماهی‌ معلوم نیست ولی تحقیقات نشان می‌دهد که این نوع ماهی‌ها از کبد برای ذخیره انرژی بهره می‌برند. اسپارکس در ادامه می‌گوید خاصیت فلورسنت یکی دیگر از ویژگی‌های مارمولک ماهی‌های کم‌عمق و عمیق محسوب می‌شود که به راحتی در عمق ۲۵۰۰ متری می‌درخشند ولی هنوز معلوم نیست که گونه‌ی B. ferox هم این خاصیت را دارد یا نه؟


منبع: برترنها

کنترل پهباد با دست

کنترل پهباد با دست امری هیجان انگیز و موضوعی ترند است که اخیرا بر روی آن متمرکز شده اند. هواپیماهای بدون سرنشین یا پهبادها تکنولوژی جالبی هستند اما کنترل این پهبادها توسط دست، بسیار جذاب تر است.

کنترل پهباد با دست

پیش تر راجع به پهبادها توضیحاتی داده ایم و از کاربرد آنها در زمینه های مختلف از جمله کشاورزی -محصولی از DJI که در فرایند کشاورزی و آبیاری محصولات مورد استفاده قرار می گیرد-، امداد و نجات -با استفاده از سنسورهای تعبیه شده در آن برای نجات جان افراد به هنگام وقوع بلایای طبیعی مورد استفاده قرار می گیرد-، سیستم تحویل -آمازون برای تحویل محصولات خود از این پهبادها استفاده می کند- و ماموریت های ویژه -پهبادهای رهگیر که برای جلوگیری از حملات تروریستی هوایی مورد استفاده واقع می شوند- و … صحبت کرده ایم.

گروهی از محققان تایوانی در حال کار بر روی این موضوع هستند که از سنسورهای موجود در اپل واچ یه نحوی استفاده کنند تا بتوان موقعیت Parrot AR را با حرکت دست کنترل کرد.

 کنترل پهباد با دست
هم اکنون بنا به گزارشی از رویترز گفته می شود که گروهی از محققان تایوانی در حال کار بر روی این موضوع هستند که از سنسورهای موجود در اپل واچ یه نحوی استفاده کنند تا بتوان موقعیت Parrot AR را با حرکت دست کنترل کرد.

با حرکت دادن دست به چپ و راست و بالا و پایین کردن آن، جهت حرکت این پهباد و اوج و فرود آن را می توان کنترل کرد.

در این تصویر مارک ون نشان می دهد که چگونه می توان رنگ نور یک لامپ هوشمند متصل را به سادگی و به وسیله ی ترسیم”R” با دست، به رنگ قرمز تغییر داد.

کنترل پهباد با دست

اپل واچ دارای چندین سنسور از جمله شتاب سنج و ژیروسکوپ است که حرکات را دنبال می کند. بنا به گزارش رویترز، این تیم در +PVD الگوریتمی به نام برنامه نویسی دونگ (Dong) ایجاد کرده اند که حرکات را به منظور کنترل اشیاء تشخیص می دهد و البته این الگوریتم تنها برای پهبادها مورد استفاده قرار نمی گیرد. در تصویر بالا، مارک ون نشان می دهد که چگونه  می توان رنگ نور یک لامپ هوشمند متصل را به سادگی و به وسیله ی ترسیم”R” با دست، به رنگ قرمز تغییر داد.

در صورت پخش نشدن ویدئو بر روی تصویر زیر کلیک کنید.

تبدیل اتومبیل به اسنوموبیل با Track N GO


منبع: برترنها

کفپوش ماسه‌ای کنیسه‌ های کارائیب (+عکس)

کنیسه یا کنیسای به نیایش‌گاه یهودیان و یا محل اجتماعات دینی یهودیان گفته می‌شود. در این منطقه از جهان، چهار کنیسه وجود دارد که کف آن‌ها پوشیده از ماسه است.

 به گزارش برترین ها، فقط سواحل کارائیب ماسه‌ای نیستند بلکه کنیسه‌های آن نیز ماسه‌ای هستند. کنیسه یا کنیسای به نیایش‌گاه یهودیان و یا محل اجتماعات دینی یهودیان گفته می‌شود. در این منطقه از جهان، چهار کنیسه وجود دارد که کف آن‌ها پوشیده از ماسه است. این عبادتگاه‌های یهودی کفپوش معمولی آجری یا چوبی دارند، اما روی آن‌ها لایه‌ای شن و ماسه به قطر یک یا دو اینچ قرار دارد.

به نظر می‌رسد سنت پخش کردن ماسه روی زمین از زمان تفتیش عقاید اسپانیایی ریشه می‌گیرد که در تمام اسپانیا و مستعمرات اسپانیایی آمریکا انجام شد. در این دوره متلاطم تاریخی، تمام غیرمسیحیان، از جمله یهودیان را مجبور می‌کردند که مسیحی شوند. اما بسیاری از آن‌ها مخفیانه به یهودیت ادامه دادند و این ماسه‌ها وسیله برای پنهانی بودن این عمل بود.

در آن زمان رفتن به کنیسه‌ها ممنوع بود و بنابراین یهودیان در خانه‌های خصوصی دیدار می‌کردند. اما به زودی این گردهمایی‌ها بزرگ شد و این نگرانی به وجود آمد که سروصدای آن‌ها ممکن است خیانتشان را برملا کند؛ بنابراین پیروان شروع به پوشاندن کف کنیسه‌های موقتا خود با گل و ماسه کردند تا صدای رفت و آمد آن ها، هم چنین حرف زدن و دعاهایشان را از بین ببرد.

اما برخی دیگر معتقدند که این کار نمادی است از ۴۰ سال سرگردانی یهودیان در بیابان است. هم چنین عده دیگری می‌گویند این ماسه‌ها نماد وعده خداوند به ابراهیم (ع) است که دانه‌های او را مانند ماسه‌های ساحل تکثیر کند. اما بسیاری مورخان این نظریه‌ها را رد می‌کنند.


منبع: عصرایران

طنز؛ دیدار داماد ترامپ با حسام نواب صفوی

علی زراندوز در نوشت:

سفیر سوییس در ایران به عنوان وزیر امور خارجه کابینه جدید آمریکا انتخاب شد! به گزارش خبرنگار ما، رییس‌جمهور جدید آمریکا درباره این انتخاب تعجب برانگیزش گفت: «بنده هر چی تحقق و تفحص کردم، از ایشان مسلط‌تر به امور سیاست خارجی آمریکا پیدا نکردم زیرا در این ۴۰ ساله، ما هر جای دنیا هر کاری کردیم، این طفلکی را احضار کرده‌اند و از چون و چرای ماجرا سین – جیم‌اش کردند… خلاصه که اگه اغراق نباشه، ایشان حتی از من هم به سیاست خارجی آمریکا واردتره!» البته شایع شده است که سفیر سوییس در ایران، این پیشنهاد را رد کرده و دلیل آن‌را هم بیماری آرتروز شدید مفاصل و ساییدگی کشکک زانوهایش در مسیر رفت و آمد به وزارت امور خارجه ایران اعلام کرده است!

در حاشیه بازدید داماد دونالد ترامپ از خاورمیانه، حسام نواب صفوی و داماد ترامپ در کشور ترکیه به صورت اتفاقی با هم دیدار و گفتگو کردند. خبرنگار ما در تماس تلفنی با حسام، از وی درباره جزییات این دیدار اتفاقی جویا شد و پاسخ شنید: «راستش من داشتم تو یه کافه برای خودم قهوه می‌خوردم و برای دادگاهی کردن چرچیل، استالین و روزولت به خاطر اشغال ایران در جنگ جهانی دوم نقشه می‌ریختم که دیدم داماد ترامپ وارد کافه شد و با دیدن من گفت: «تو همونی هستی که شبکه فارسی‌وان رو تعطیل کردی؟» بعد سر میز من نشست و با هم حرف‌های زیادی زدیم.

اون سفره دلش رو پیش من باز کرد و از من خواست یه جوری طلاق ایوانکا رو ازش بگیرم چون همه جوونی‌اش رو برای این دختر و بابای قلدر و پولدارش پادویی کرده و دلش می‌خواد آخر عمری یه زندگی آزاد داشته باشه و زنی بگیره که وقتی از سر کار میاد خونه، ببینه بوی قرمه سبزی که برای آقاشون پخته، کل محل رو برداشته! راستش من قول دادم کمکش کنم… البته به شرطی که اون هم به من کمک کنه نوه – نتیجه‌های روزولت رو در آمریکا شناسایی کنم تا بتونم غرامت اشغال ایران در جنگ جهانی دوم رو ازشون بگیرم!» متاسفانه در این لحظه زنگ تلفن همراه آقای نواب صفوی به صدا در آمد و ایشان در حالی‌که می‌گفت: «آخ ! آخ! ترامپه… فکر کنم دهن لق‌ها ما رو فروختن!» تلفن خبرنگار ما را قطع کرد!

عباس جدیدی در حضور خبرنگاران، دویست و چهل و سه هزارمین کت خود را برای گرفتن حق مردم، پاره کرد! به گزارش خبرنگار ما، عباس جدیدی که از چهل سال قبل، اعتراض مدنی «کت پاره کردن» را برای گرفتن حق مردم باب کرده، در بیشتر مجادله‌ها و معضلات شهری شهروندان حاضر بوده و کتی پاره کرده و رفته! جدیدی پس از پاره کردن کتش به خاطر اعتراض به چند گزارش و سخنرانی، به خبرنگاران گفت: «بنده چهل ساله که برای مردم دارم کت پاره می‌کنم ولی هنوز به نتیجه دلخواه نرسیدم و احساس می‌کنم این چالش باید از پاره کردن کت فراتر برود!» خبرنگاران وقتی متوجه منظور عباس جدیدی شدند که نامبرده بلند شد و پیراهن تک تک آن‌ها را پاره کرد و گفت: «مخالفان من بدونن… حالا که پاره شدن کت من براتون مهم نیست، هر وقت کار بدی بکنین من پیراهن این خبرنگارها رو پاره می‌کنم! از کت من شرم نمی‌کنین، از پیراهن و شلوار این خبرنگارها شرم کنین!»


منبع: برترینها