طنز؛ ناتالی پورتمن فقط با یک کلیک

مهرداد نعیمی در نوشت:

نسل جدید اینترنت ۵G پرسرعت، پرقدرت، پر شتاب و پر از چیزهای دیگر در حال آزمایش است و قرار است به‌زودی در دسترس عموم باشد و کاربران می‌توانند تنها با فشار دادن یک دکمه به نهایت خوشی مجازی برسند. به‌زودی شما با یک کلیک می‌توانید ناتالی پورتمن، کِیتی پری و ماریون‌کوتیار را به‌صورت آنلاین تماشا کنید فیلم‌هاشون رو… پس اگر قصد خودکشی دارید دست نگه دارید. اگر افسردگی پیشه کرده‌اید، ترمز دستی را بکشید… از همه مهم‌تر قیمت این اینترنت است که طبق خبرها تنها ده درصد گرانتر از اینترنت‌های قبلی است و سرعتش حدودا ۱۲۱۰ مگ بر ثانیه است. از ویژگی‌های این اینترنت می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

۱٫ بازشدن سایت‌های یاهو و گوگل تنها با تصمیم و قصد قلبی کاربر، در واقع مخاطب کافی‌ست که قصد ورود به این سایت‌ها را داشته باشد تا صفحه‌ مذکور به‌صورت خودجوش خودش باز گردد!

۲٫ توانایی لایک و دایرکت نویسیِ هرچه سریع‌تر پست‌ها و استوری‌های ماندگارِ خوش‌قامتانِ خوش‌پوشِ اینستاگرام و همچنین امکان ابراز همدردی سریع و اعلام آمادگی و همبستگی با آن‌ها به‌عنوان اولین نفر در زیر پست‌هایی همچون: «رزیتا فیلینگ داون، امروز کلی سکسکه کردم، گلوم دلد گلفت، یه عااالمه گریه کلدم»

نکته نه‌چندان مهم‌: ببینم مگه از تجربه‌ اینترنت ۴G و ۴٫۵G لذت بردید که الان بیخودی خوشحال شدید؟ چرا واقعا فکر کردید چنین سرعتی رو در اختیار ما می‌گذارند؟ ما هنوز برای اینترنت با سرعت یک مگ باید کارت دانشجویی و قباله و سند ببریم مخابرات تا شاید قبول کنند. بعد همان سرعت یک مگ را هم می‌بینی سرعت دانلودش حداکثر ۲۰۰ کیلو بایت است. که همان هم پهنای‌باند کمی دارد و اکثرا غیرقابل استفاده است. این سرویس پرسرعت هم مانند سایر امکانات بی‌ارزش این جهانی مختص کشورهای اروپایی است و به خودتان نگیرید، در همین راستا:

۱ . شاید من را به داشتن مازوخیسم و سادیسم محکوم کنید اما خداییش احساس تکلیف کردم که کمی شما را در معرض این اخبار قرار بدهم. آخه یکی دو کیلو بایت نیست که، اون‌ها با موبایل، در عرض یک دقیقه فیلم بلورِی سه‌بعدی دانلود می‌کنند… .

۲ . اصلا افزایش ناگهانی سرعت چیز خوبی نیست. باید یاد بگیریم که در هرکاری سرعت را آرام‌آرام افزایش دهیم. در همین راستا صبر کنید تا مسئولان آرام آرام خدمت‌رسانی کنند. این‌طوری چیزی نمی‌فهمیم و چیزی حس نمی‌کنیم اما اگر یکهو بیایند سرعت اینترنت را ۱۰ برابر کنند آن‌وقت اینترنت دان‌مان پاره می‌شود!

۳ . اگر روزی وضعیت اینترنت درست شود، ایران ناگهان بزرگ‌ترین رشد و پیشرفت تاریخ حیات هستی را خواهد داشت و مثلا از سرعت چهارکیلوبایت به چهارگیگابایت خواهد رسید و قطعا نام پرآوازه کشورمان در کتاب گینس ثبت و یحتمل نیمی از ملت ذوق مرگ خواهند شد. نیمی دیگر هم خودشان را از دره‌ها و کوه‌ها به پایین پرت خواهند‌کرد. بنابراین در یک روز همه مشکلات حل خواهد شد. چی از این بهتر؟

۴ . همین حالا و با همین سرعت لاک‌پشتی، میلیون‌ها نفر می‌روند برای بهبود وضعیت دریاچه‌ همیشه ارومیه عدد یک را زیر پست کامنت می‌کنند، حالا تصور کنید سرعت بیشتر هم بود. واویلا… پس بی‌خیالِ اینترنتِ پرسرعت. ایشالا دفعه بعدی درباره محاسن بیکاری در محضر شما گرامیان خواهیم بود.


منبع: برترینها

نگاهی تصویری به ۱۰ سلاح مرگبار دنیا

قبل از توضیح در مورد ۱۰ سلاح مرگبار دنیا باید گفت که علی‌ رغم محکوم کردن خشونت، جنگ و استفاده از سلاح‌‌های کشتار جمعی، بسیاری از قدرت‌های جهانی به بهانه‌ی تقویت قدرت دفاعی خود، سالانه میلیون‌ها دلار صرف ساخت تسلیحات می‌کنند. در ادامه با ما همراه شوید.

با به زبان آوردن عبارت جنگ‌افزار، تصویر انواع اسلحه‌ها و تجهیزات سخت‌افزاری در ذهن بسیاری متبادر می‌شود، در حالی که در دوران مدرن، علاوه بر موارد مرسوم، انواع ویروس‌ها، سلاح‌های میکروبی و شیمیایی نیز به‌عنوان تسلیحات مورد استفاده قرار می‌گیرند. در ادامه به بررسی ۱۰ جنگ‌افزار مرگبار در دوران مدرن خواهیم پرداخت.

بمب‌ اتمی

نگاهی تصویری به ۱۰ سلاح مرگبار دنیا
بمب‌ اتمی

با وجود گذشت سال‌های از پایان جنگ جهانی دوم و دستیابی بشر به فناوری ساخت بمب‌های اتمی، هنوز هم نمی‌ توان سلاحی را پر قدرت‌تر از بمب‌های اتمی یافت. پیشرفت انواع فناوری‌ها نیز نتوانسته سلاحی را به قدرت بمب‌های اتمی در اختیار انسان قرار دهد. بمب‌های اتمی موسوم به FatMan و LittleBoy که به ترتیب روی ناکازاکی و هیروشیما پرتاب شدند، اولین و آخرین بمب‌هایی اتمی هستند که در طول تاریخ بر علیه انسان‌ها مورد استفاده قرار گرفته و نتیجه‌‌ی فاجعه‌بار آن نیز تا‌کنون  و با گذشت چندین سال هنوز از اذهان بسیاری پاک نشده است.

پس از پایان جنگ جهانی دوم، آمریکا همچنان به تولید این دو بمب در آزمایشگاه لوس آلاموس ادامه داد. هم‌اکنون نیز تعدادی از این بمب‌های اتمی در این کشور تحت تدابیر شدید حفاظتی قرار دارند و حتی معدوم کردن این بمب‌ها نیز با خطرات زیادی روبرو است.


ویروس کایمرا

نگاهی تصویری به ۱۰ سلاح مرگبار دنیا
ویروس کایمرا

در افسانه‌های یونان باستان، موجودی که ترکیبی از بز، مار و شیر است، با عنوان کایمرا یا به زبان فارسی، آمیژه نام گرفته است. دانشمندان علوم ژنتیک نیز با توجه به افسانه‌های یونان، به ژن‌هایی که ساختار DNA آن‌ها برگرفته از DNA ژن‌های دیگر و به بیان بهتر ترکیبی از ژن‌های دیگر است، کایمرا می‌گویند. بیویولوژی و استفاده از صنایع شیمیایی و بیولوژیک نیز در تاریخ جنگ‌ سابقه‌ی طول و درازی دارد و از این‌رو معرفی کردن یک ویروس به‌عنوان جنگ‌افزار کشنده چندان قریب نیست، چنانچه در جنگ هشت ساله‌ی ایران و عراق نیز شاهد استفاده از تسلیحات شیمیایی توسط رژیم صدام حسین بودیم و آثار آن نیز این روزها در بسیاری از جانبازان شیمیایی مشخص است.

در سال‌های انتهایی دهه‌ی ۱۹۸۰ میلادی و دوران شدت جنگ سرد، دانشمندان در شوروی سابق پروژه‌ای را با عنوان کایمرا در دست داشتند که هدف از آن تولید ویروسی فوق‌العاده خطرناک و کشنده از ترکیب دو ویروس آبله و ابولا بود. یقینا استفاده از چنین ویروسی برای آلوده کردن و از بین بردن خیل جمیعی از افراد بسیار ساده‌تر و آسان‌تر از استفاده از انواع بمب‌ها و حملات هوایی و زمینی است، چراکه ویروس پیش از آنکه بتوان اقدامی را برای مقابله با آن صورت داد، می‌تواند جان میلیون‌ها انسان را بگیرد.


پهپاد Predator

نگاهی تصویری به ۱۰ سلاح مرگبار دنیا
پهپاد Predator

پهپاد Predator از جمله‌ی تجهیزات نظامی بدون سرنشین است که قابلیت انجام ماموریت‌های شناسایی و همچنین حمل ۲۲۰ کیلوگرم تسلیحات را برای هدف قرار دادن سوژه‌های زمینی در اختیار دارد. همانطور که گفتیم این پهپاد علاوه بر امکان حمل تسلیحاتی چون موشک‌های هل‌فایر، قادر است برای ماموریت‌های شناسایی نیز مورد استفاده قرار گیرد. ارزش چنین تسلیحاتی به‌این دلیل زیاد است که در صورت بروز مشکل نیز خطری نیرو‌های انسانی را تهدید نمی‌کند.


ریل‌گان

نگاهی تصویری به ۱۰ سلاح مرگبار دنیا
ریل‌گان

ریل‌گان‌ها نیز همچون اسلحه‌های مرسوم مورد استفاده، در نهایت مرمی را از لوله‌ی تعبیه شده در اسلحه خارج می‌کنند، اما تفاوت عمده‌ای در ساز و کار ریل‌گان با اسلحه‌های معمول مورد استفاده وجود دارد. در گلوله‌های معمول مورد استفاده، مرمی درون پوکه‌ای قرار می‌گیرد که از باروت و مواد انفجاری و چاشنی در قسمت تحتانی تشکیل شده است، در حالی که ریل‌گان به چنین گلوله‌ای نیاز ندارد و تنها وجود مرمی کافی است، چراکه در این اسلحه از ساز و کار انفجار برای پرتاب گلوله خبری نیست و لازم نیست تا مرمی از خان درون لوله‌ نیز عبور کند، بلکه در ریل‌گان از یک ساختار مغناطیسی برای خارج کردن مرمی استفاده می‌شود. سرعت و قدرت ریل‌گان بسیار بیشتر از اسلحه‌های معمول است. براساس اطلاعات منتشر شده، ریل‌گان قادر است گلوله‌ای را با سرعت ۲٫۲۰۰ متر بر ثانیه پرتاب کند.


اسنایپ XM2010

نگاهی تصویری به ۱۰ سلاح مرگبار دنیا
اسنایپ XM2010

اگرچه این اسلحه‌ی توانایی هدف قراردادن سوژه‌ها در فاصله‌ی بسیار دور را ندارد، اما از قابلیت‌هایی برخوردار است که محل شلیک را کاملا مخفی می‌کند. با استفاده از این اسلحه حداکثر می‌توان اهدافی را در مسافت ۱.۲ کیلومتری هدف قرار داد، با این وجود قابلیت جایجایی سریع به‌دلیل وزن ۵.۵ کیلوگرمی، قابلیت شلیک گلوله بدون خارج شدن نور از لوله، شلیک بدون تولید صدا، و همچنین مخفی کردن لوله‌ی گرم اسلحه مواردی است که این اسلحه‌ی تک‌تیر‌انداز را از چشمان مسلح و غیرمسلح دشمن در میدان نبرد، پنهان می‌کند.


مینی‌گان

نگاهی تصویری به ۱۰ سلاح مرگبار دنیا
مینی‌گان

اسلحه‌ی خودکار ۶ لول مینی‌گان یک اسلحه‌ی مرگبار است که قادر است ۲۰۰۰ تا ۶۰۰۰ دور در دقیقه چرخیده و گلوله‌هایی را تا یک کیلومتری شلیک کند. وزن این اسلحه‌ی خودکار و کشنده‌ در حدود ۴۷ کیلوگرم است، از این‌رو حمل و نقل آن کار چندان ساده‌ای نیست، اما در صورتی که مینی‌گان در جایی مستقر شود، نقطه‌‌ای از گلوله‌های این اسلحه‌ در امان نخواهد بود. استفاده از مینی‌گان سابقه‌ی طول و درازی در نیروهای نطامی دارد و از این اسلحه می‌توان روی انواع خودروهای زرهی، هلیکوپتر‌ها و قایق‌های تندرو استفاده کرد.

این اسلحه برای اولین بار در سال ۱۸۶۰ میلادی توسط ریچارد جردن تولید شده که البته در آن زمان خبری از موتور الکتریکی برای چرخش این اسلحه نبود و کاربر باید با استفاده از یک اهرم دستی، اسلحه را به کار می‌انداخت.


روبات مارس (MAARS)

نگاهی تصویری به ۱۰ سلاح مرگبار دنیا
روبات مارس (MAARS)

روبات مارس یکی دیگر از تسلیحات خطرناک و کشنده‌ای است که توسط ارتش آمریکا مورد استفاده قرار می‌گیرد. این روبات توانایی‌های مختلفی دارد که از جمله‌ی آن می‌توان به قابلیت خنثی کردن بمب اشاره کرد. همچنین در کنار این امکان، توسعه‌دهندگان قابلیت سوار کردن انواع اسلحه‌های خودکار و نارنجک‌انداز را نیز روی این روبات تعبیه کرده‌اند. موضوعی که این روبات را بیش از پیش کاربردی می‌کند، امکان کنترل از راه دور این روبات است که بزرگ‌ترین مزیت آن جلوگیزی از هرگونه آسیب دیدن نیروی‌ انسانی در میادین نبرد است.

این روبات را می‌توان در مکان‌هایی مورد استفاده قرار داد که امکان انفجار وجود دارد و از این‌رو وارد شدن نیروی انسانی به آن ممکن است بسیار خطرناک باشد. از جمله‌ی چنین مواردی می‌توان به یورش داخل انواع ساختمان‌ها و درگیری‌های داخل مناطق سرپوشیده اشاره کرد. روبات مارس در زمان حرکت کاملا بی‌صدا است و این موضوع آن را به یک شبه تبدیل کرده است که دشمنان را غافل‌گیر می‌کند.


نارنجک‌انداز خودکار MK-19

نگاهی تصویری به ۱۰ سلاح مرگبار دنیا
نارنجک‌انداز خودکار MK-19

نارنجک‌انداز خودکار MK-19 قادر است نارنجک‌‌ها را تا مسافت ۲ کیلومتری پرتاب کرد. نارنجک‌‌ها به خودی خود خطرناک هستند، اما در صورتی که با سرعت بالا و از فاصله‌ی چند کیلومتری به طرف دشمن پرتاب شوند، شانس نجات دشمن بسیار اندک است. این اسلحه بسیار سنگین‌وزن است و نمی‌توان از آن به‌راحتی استفاده کرد، اما اسلحه‌ای بسیار موثر است که می‌‌تواند در زمانی کوتاه بدون صدا و نشانه‌ای خاص که دشمن آگاه شود، اثرات مخربی را در جبهه‌ی دشمن از خود به جای گذارد.

از این اسلحه می‌توان روی انواع خودروهای زرهی استفاده کرد. با استفاده از نارنجک‌های ۴۰ میلی‌متری مورد استفاده در این اسلحه، دیوار‌ها و موانع مقاومتی از خود نشان نداده و می‌توان به‌راحتی به اهداف پشت موانع دسترسی داشت. با توجه به اینکه می‌توان نارنجک پرتاب شده را با چشم غیرمسلح نیز تعقیب کرد، امکان هدف‌گیری دقیق‌تر تنها پس از چند پرتاب وجود دارد. در زمان شلیک نیز تنها یک صدای بم به گوش می‌رسد که از این‌رو اپراتور مشکلی نخواهد داشت.


شات‌گان تهاجمی اَچسیون

نگاهی تصویری به ۱۰ سلاح مرگبار دنیا
شات‌گان تهاجمی اَچسیون

 این اسلحه یکی از محبوب‌ترین گزینه‌های مورد استفاده در بازی‌های ویدئویی است. شات‌گان تهاجمی اچسیون برای اولین بار در سال ۱۹۷۲ میلادی توسعه یافته و سپس در طول سال‌های بعدی بهبود پیدا کرده است. شات‌گان خودکار اچسیون بنابر ماهیت گلوله‌های مورد استفاده و قدرت تخریبی بالا در فاصله‌های نزدیک، برای نبردهای تن به تن در فاصله‌ی نزدیک مورد استفاده قرار می‌گیرد. یکی دیگر از قابلیت‌های کاربردی این اسلحه‌ی پرقدرت، امکان استفاده از گلوله‌های متنوع در محفظه‌ی نگهداری است که آن را در عین قدرتمند بودن، به اسلحه‌ای منعطف بدل کرده است.

از جمله‌ی کاربردهای این اسلحه می‌توان به پاکسازی انواع ساختمان‌ها اشاره کرد. همچنین پشتیبانی از نیروی‌های خودی در زمان عبور از انواع گذرگاه‌ها و مناطق خطرناک نیز از جمله‌ی مواردی است که اچیسون از آن سربلند بیرون می‌آید.قابلیت حمل و وزن سبک، اچیسون را بسیار محبوب کرده است.


نارنجک‌انداز هوشمند XM25

نگاهی تصویری به ۱۰ سلاح مرگبار دنیا
شات‌گان تهاجمی اَچسیون

تصویر این نارنج‌انداز گویای علت قرارگرفتن این اسلحه در لیست ۱۰ اسلحه‌ی مرگبار است. علی‌رغم اینکه XM25 یک نارنج‌انداز است، اما از اندازه‌ی بسیار کوچکی برخوردار است که آن را به یک اسلحه‌ی بسیار محبوب و نابودگر تبدیل کرده است. یکی از القاب این اسلحه Punisher یا تنبیه‌کننده است.

XM25 CDTE که از سال ۲۰۱۰ در جنگ افغانستان نیز بصورت آزمایشی مورد استفاده قرار گرفته، از نارنجک‌های ۲۵ میلی‌متری استفاده می‌کند که قابلیت انفجار در نزدیک هدف و روی هوا دارند. با استفاده از مسافت‌سنج موجود روی اسلحه می‌توان فاصله تا هدف را اندازه‌گیری کرد. ارتش آمریکا برای بکارگیری رسمی از این اسلحه در سال ۲۰۱۵ میلادی برنامه‌ریزی کرده است.


منبع: برترنها

شهر کفتارهای اهلی! (+عکس)

فرادید – زندگی و دوستی انسان و کفتار در شهر “هرار” ایتیوپی اکنون یک جاذبه گردشگری است که سالانه بسیاری را به این منطقه می کشاند.

از زمانی که در سال ۱۹۶۰ برای نخستین بار یک کشاورز در این منطقه به فکر غذادادن به کفتارها افتاد رابطه دشمنی این دو به دوستی بدل شده است.

در آن زمان کفتارها با حمله به مزارع و دام های کشاورزان خسارت های زیادی به بار می آوردند و این ابتکار توانست از این امر جلوگیری کند. اکنون بسیاری در هرار آموخته اند چگونه این حیوان وحشی را اهلی کنند؛ کفتارها دیگر نه به دام ها و نه به مردم حمله نمی کنند و در خیابان های شهر معمولا عبور آنها کسی را وحشت زده نمی کند. اکنون این رابطه دوستی به یک جاذبه گردشگری برای منطقه بدل شده است. 


منبع: عصرایران

ساعت بخار شهر گاس تاون (+عکس)

برترین ها: در فاصله‌ای نه چندان دور از ساحل ونکوور، در محله تاریخی گاس تاون، یکی از جاذبه‌های اصلی این شهر قرار دارد، یک ساعت بخار! این ساعت ۵ متری از چهار جهت زمان را نمایش می‌دهد و هر یک ربع موسیقی وست مینستر را با چهار سوت پخش می‌کند درحالیکه از بالای آن مثل لوکوموتیو بخار خارج می‌شود.

ساعت بخار گاس تاون با وجود ظاهر و تکنولوژی قدیمی که دارد در سال ۱۹۷۷ توسط ساعت ساز مشهور کانادایی ریموند ساندرز ساخته شده است. در دهه ۱۹۶۰ بسیاری از شهرهای آمریکای شمالی مثل نیویورک، تورنتو و سیاتل بزرگراه هایی در شهر یا امتداد ساحل خود داشتند.

ونکوور چنین چیزی نداشت و شهردار آن تصمیم گرفت یک بزرگراه عظیم ایجاد کند که طی آن باید محله‌های تاریخی مثل گاس تاون که در مسیر بزرگراه قرار داشتند، تخریب می‌شد. مردم این محلات اعتراض کردند و برنامه‌های بزرگراه ونککور کنار گذاشته شد. در عوض تلاش‌ها به سوی بازسازی ساختمان‌های تاریخی رفت.

تا سال ۱۹۷۷ بازسازی گاس تاون تقریبا تکمیل شده بود، اما هنور نقطه کانونی که مردم را جذب خود کند، در شهر وجود نداشت؛ بنابراین تاجران و مالکان با هم متحد شدند و ۵۸ هزار دلار جمع کردند تا یک ساعت با ظاهر آنتیک و قدیمی بسازند. ساعت بخار به عنوان نماد گذشته صنعتی این منطقه انتخاب شد.

ساعت بخار گاس تاون دومین ساعت بخاری بود که ساخته می‌شد و متفاوت با ساعت اول بود. درواقع این ساعت با بخار کار نمی‌کرد بلکه با گرانش کار می‌کرد. این ساعت از تعدادی گوی فولادی تشکیل شده که با وزنشان پایین می‌آیند و زنجیری را حرکت می‌دهند که عقربه‌های ساعت را حرکت می‌دهد. موتور بخار کوچکی در پایه زنجیر را به سمت بالا حرکت می‌دهد و توپ‌ها را بالا می‌برد. هم چنین این موتور کوچک مسئول سوت و بخار خروجی است.


منبع: عصرایران

طنز؛ در ایران لوس نداریم

مهرشاد مرتضوى در نوشت:

«اسپویلد» در لغت خارجستانی به معنی فاسد شده است. یعنی مثلا وقتی می‌خواهیم بگوییم غذایی خراب شده، می‌توانیم بگوییم «ایت ایز اسپویلد». بیشترین تعداد دفعاتی که این کلمه با این معنی استفاده شده نیز مربوط به شبکه «پرس تی‌وی» می‌شود که سعی می‌کند به زبان انگلیسی به همه مردم دنیا بفهماند که غرب در فساد و بدبختی غوطه‌ور است.

یک معنی دیگر «اسپویل» به معنای لو دادن است. مثلا وقتی می‌گوییم در قسمت جدید بازی تاج و تخت، جان اسنو تصمیم می‌گیرد با تارگریان پیمان همکاری ببندد یا عموی گریجوی‌ها به برادرزاده‌های خودش شبیخون می‌زند، سریال را لو داده یا در اصطلاح «اسپویل» کرده‌ایم. (توضیح: نگارنده به احضار روح و علوم خفیه این‌چنینی اعتقاد ندارد، لطفا سوال نکنید!)

اما یک معنی دیگر «اسپویلد» که ما امروز با آن سر و کار داریم، «لوس» است. با وجود اینکه برخی غرب‌زده‌ها تصور می‌کنند خارج جایی است که در آن بچه‌ها در پر قو بزرگ می‌‌شوند و روی‌شان سیستم آموزشی نصب می‌شود و کلی استعدادیابی صورت می‌گیرد اما حقیقت این است که نیمی از همان خارجی‌ها نیز خون آریایی در رگ‌های‌شان جریان دارد و بچه را بعد از دادن سه آوانس، در صورت مشاهده چهارمین خطا جوری می‌زنند که قالی را دم عید آن شکلی نمی‌تکانند. در نتیجه بچه‌ای که کتک نخورد و یا از کتک پنجم به بعد، هنوز به جای خندیدن زار بزند را لوس یا «اسپویلد» صدا می‌کنند.

یکی از مصادیق لوس بودن در دنیای امروز، مصرف بهینه است. الان دیگر میزان منابع طبیعی، به خصوص آب شرب، به حدی رسیده که مطمئنیم چیزی گیر نسل‌های بعدی نمی‌آید. بنابراین رعایت الگوی مصرف و این کارها لوس بازی محسوب می‌شود. درست است که وان ندارید ولی زیر در حمام را خوب بپوشانید و بگذارید بچه حمام را تا ارتفاع یک متر پر از آب کند که پسفردا برای نوه‌هایش خاطره‌ای برای تعریف کردن داشته باشد. یا چه اشکالی دارد پدر خانواده شیر آب را باز بگذارد تا خنک شود؟ به هر حال که نصف روز برق قطع است و هیچ‌وقت آب خنک داخل یخچال نداریم! بنابراین تمام این لوس بازی‌ها را کنار بگذارید و راحت زندگی کنید.

اما اینکه چرا مساله لوس بودن را مطرح کردیم، دلیل خاصی ندارد زیرا:

۱) نه در اقتصاد مصداق دارد؛چون الان شرایط اقتصادی جوری است که فردا بگویند مرغ شده ۱۰ هزار تومن، مردم می‌گویند «برو داداش، زیر ۲۰ هزارتومن تغییر تو یه روز که گفتن نداره» یا اگر بشنویم بیکاری به ۸۰ درصد رسیده، تنها واکنش‌مان این است که بگوییم «اون ۲۰ درصد هم که از خودشونن دیگه».

۲) نه در فرهنگ مصداق دارد؛ چون درست است که فیلمی توقیف نمی‌شود، ولی از کمیسیونی به کمیسیون دیگر می‌رود و آخرش هم که مجوز اکران می‌گیرد، نصف ملت در همین کمیسیون‌ها فیلم را دیده‌اند و یکی هم با موبایل فیلم گرفته و کیفیت روی پرده‌ای‌اش آمده بیرون، تازه وقتی هم اکران می‌شود بعضی از دوستان زحمت پایین آوردن پوسترش را می‌کشند.

۳) نه در سیاست مصداق دارد؛ چون الان به اصولگراها بگویید در انتخابات شکست خوردید، با اعتماد به نفس می‌گویند «کی؟ ما؟ ما که ۱۶ میلیون رای داشتیم!». به اصلاح‌طلبان بگوییم دچار مشکلات داخلی شده‌اید، می‌گویند «کی؟ ما؟ برو داداش ما ژن خوب داریم، این وصله‌ها به ما نمی‌چسبد»

خلاصه لوس بودن در ایران معنی ندارد و مختص همان خارجی‌هاست!


منبع: برترنها

جانوران عجیبی که شاید حتی نام آن‌ها را هم نشنیده باشید

در این مقاله شما را با تعدادی از جانوران عجیب و غریب اما واقعی روی کره زمین آشنا خواهیم کرد، حیواناتی که شاید حتی نام آن‌ها را هم نشنیده باشید.

شاه‌یوزKing Cheetah

 جانوران عجیب و غریب کره‌ی زمین را می‌شناسید؟

یک شاه‌یوز در اسارت

این یوزپلنگ عجیب که زمانی آن را یک زیرگونه جدا از یوزها می‌دانستند، دو نام دارد: شاه یوز و یوز کوپر (Cooper’s Cheetah). تحقیقات نشان داده که الگوی نامتعارف این یوز در اصل حاصل یک جهش ژنتیکی است. این الگوی خاص تنها در صورتی مشاهده می‌شود که ژن مغلوب آن از هر دو والد به فرزند ارث برسد. نخستین شاه یوز در سال ۱۹۲۶ میلادی و در زیمباوه مشاهده شد.  در سال ۲۰۱۲ میلادی دانشمندان دانشگاه استنفورد تحقیق جالبی بر روی شاه یوزها انجام دادند، آن‌ها به این جمع‌بندی رسیدند که جهش تنها یک ژن است که باعث می‌شود الگوی نقطه‌ای بدن یوزها تبدیل به الگوی نواری شود. مشاهده این یوز در طبیعت به‌ندرت اتفاق می‌افتد و کشورهای زیمباوه، بوتسوانا و بخش‌های شمالی آفریقای جنوبی ازجمله زیستگاه‌های این نوع خاص از یوزها هستند. یک مرکز تحقیقاتی در آفریقای جنوبی نیز هست که به‌صورت تخصصی بر روی زادآوری شاه‌یوزها کار می‌کند.


پولک‌پوست زره‌پوش (Pangolin)

جانوران عجیب و غریب کره‌ی زمین را می‌شناسید؟
پانگولین زمینی تمینکز

پانگولین یا پولک‌پوست یک پستاندار است که پوست زرهی محافظش در اصل از جنس کراتین است. پانگولین تنها پستاندار شناخته‌شده‌ای است که این شکل و شمایل عجیب و نامتعارف را دارد. پانگولین‌ها شب‌زی هستند و در سوراخ درختان یا در حفره‌های زیرزمینی زیست می‌کنند. غذای اصلی آن‌ها را هم مورچه‌ها و موریانه‌هایی تشکیل می‌دهند که با استفاده از زبان درازشان شکار می‌کنند. پانگولین‌ها تک‌زی هستند و تنها در زمان جفت‌گیری است که با هم‌نوعانشان دیده می‌شوند. در حال حاضر ۸ گونه از آن‌ها در دو قاره شناسایی شده و این ۸ گونه از نظر وضعیت حفاظتی درجات مختلفی دارند که از آسیب‌پذیر شروع شده و به رده بشدت در معرض خطر ختم می‌شود. ۴ گونه از آن‌ها که عبارت‌اند از پانگولین شکم سیاه، پانگولین شکم سفید، پانگولین بزرگ زمینی و پانگولین زمینی موسوم به تمینکز در آفریقا زیست می‌کنند و ۴ گونه دیگر هم که به ترتیب عبارت‌اند از پانگولین هندی، پانگولین فیلیپینی، پانگولین سوندا و پانگولین چینی در قاره آسیا یافت می‌شوند.


یوزگربه یا سروال (Serval)

جانوران عجیب و غریب کره‌ی زمین را می‌شناسید؟
تصویر یک سروال یا یوزگربه در باغ‌وحش سن‌دیه‌گو

سروال یا یوزگربه یا تیربوسکات (Tierboskat) یا گربه زرافه‌ای (Giraffe Cat) یک گربه وحشی است که در آفریقا یافت می‌شود. این حیوان در سال ۱۷۷۶ میلادی توسط یک طبیعی‌شناس آلمانی به نام یوهان کریستیان دانیل فون شربر (Johann Christian Daniel von Schreber) به دنیا معرفی شد و در حال حاضر هم ۱۸ زیرگونه از آن شناسایی شده است. سر کوچک، گوش‌های بزرگ، رنگ زرد نخودی و نقاط و نوارهای سیاه که بر روی بدن باریکش دیده می‌شوند ازجمله بارزترین ویژگی‌ها جهت شناسایی‌اش هستند. گوش‌های بزرگ سروال در میان کلیه گربه‌سانان منحصربه‌فرد است چرا که هیچ گربه‌سان دیگری گوشی به این ابعاد و اندازه ندارد. سروال‌ها در کنار رودخانه‌ها و نهرهایی با پوشش گیاهی محدود آن‌هم در ساواناهای نواحی مرکزی و جنوبی آفریقا زیست می‌کنند. برخلاف سایر گربه‌سانان به استثنای ببرها، علاقه وافری به بازی کردن در آب دارند. سروال‌ها را می‌توان رقیب جدی کاراکال (این گونه پیش‌تر در دی‌جی‌کالامگ توصیف شده است) به شمار آورد چرا که آن‌ها معمولا سر طعمه با یکدیگر جدل می‌کنند. پلنگ‌ها، سگ‌های وحشی و کفتارها نیز از جمله دشمنان سرسخت سروال‌ها هستند و آن‌ها را شکار می‌کنند. یکی از ویژگی‌های منحصربه‌فرد دیگر سروال‌ها این است که فصل زادآوری خاصی ندارند. در حال حاضر جمعیت سروال‌ها رو به کاهش است اما به‌استثنای یک زیرگونه سایرین در معرض خطر انقراض نیستند.


روباه سیاه(Black or Silver Fox)

جانوران عجیب و غریب کره‌ی زمین را می‌شناسید؟
روباه سیاه در یورک شایر انگلستان

مشاهده روباه‌های سیاه در کشورهایی مانند آمریکا و کانادا چندان عجیب نیست اما آن‌ها را در کشورهای اروپایی مخصوصا انگلستان به‌ندرت می‌توان دید. رنگ سیاه آن‌ها در اصل حاصل یک جهش ژنتیکی خیلی نادر است و اغلب کسانی که آن‌ها را می‌بینند، به‌اشتباه آن‌ها را سگ تصور می‌کنند. از آنجایی که ظاهر روباه‌های سیاه با سایر هم‌نوعانشان فرق دارد در نتیجه بشدت هم از جانب هم‌نوعان و حتی شکارچیان دیگر در معرض خطر هستند. ملانیسم یا سیاهی غیرطبیعی در حیوانات دیگر هم مشاهده می‌شود، به‌عنوان مثال جگوارهای سیاه را می‌توان نمونه بارز این پدیده عنوان کرد. زمانی جگوارهای سیاه را یک گونه مجزا قلمداد می‌کردند اما امروزه ثابت شده که آن‌ها در اصل همان (Panthera onca) هستند. ملانیسم پدیده‌ای است که در اثر آن رنگدانه ملانین در پوست تقویت می‌‌شود و در مقابل آن آلبینیسم قرار دارد.


الیگیتور سفید (White alligator)

جانوران عجیب و غریب کره‌ی زمین را می‌شناسید؟
الیگیتور سفید در لوئیزیانا

الیگیتور سفید، حلزون‌های سفید، لاک‌پشت گوش قرمز سفید، سنجاب سفید و … همه اغلب مبتلا به نوعی بیماری ژنتیکی به نام آلبینیسم هستند اما این قاعده در مورد همه بی‌رنگان صدق نمی‌کند. چنانچه پیش‌تر هم گفته شد، این حالت در مقابل ملانیسم یا سیاهی غیرطبیعی است که در آن رنگ بدن گونه جانوری به سیاه متمایل می‌شود. تیروزین یکی از اسیدهای آمینه اصلی سلول‌های زنده است که اگر به ملانین تبدیل نشود، رنگ پوست و موها را سفید می‌کند. اما همه حیوانات سفید هم مبتلا به آلبینیسم یا زالی نیستند به‌عنوان مثال در باغ‌وحش لوئیزیانا آمریکا یک الیگیتور سفید است که چشمان آبی منحصربه‌فردی دارد و این حیوان در اصل لئوسیستیک (Leucistic) است یعنی فرضا در اطراف دهانش رنگ‌دانه‌های خیلی کمی دارد یا در نواحی خاصی مثل دم می‌توان معدود رنگدانه‌هایی را مشاهده کرد، حتی چشمان آبی این الیگیتور هم دلیل دیگری است که نشان می‌دهد مبتلا به آلبینیسم نیست. لازم به ذکر است که حیوانات زال به دلیل فقدان رنگدانه چشم‌های قرمز دارند.


عنکبوت آبی غواص (Water Spider)

جانوران عجیب و غریب کره‌ی زمین را می‌شناسید؟
یک عنکبوت آبی غواص در حال لانه‌سازی

عنکبوت‌ها نمی‌توانند در زیر آب نفس بکشند اما عنکبوت‌های آبی هم هستند که برای این مشکل تدبیری اندیشیده‌اند. این نوع از عنکبوت‌ها هوای لازم را در یک حباب با خود حمل می‌کنند. این استراتژی ساده به آن‌ها کمک می‌کند که بتوانند در نزدیکی سطح آب به‌راحتی شکار کنند. عنکبوت‌های آبی لانه‌شان را هم در زیر آب می‌سازند. خانه آن‌ها شبیه به زنگوله‌ای است که به گیاهان آبزی اطراف متصل می‌شود. عنکبوت‌های غواص هوا را از سطح آب گرفته و لانه‌شان را با هوا پر می‌کنند. لانه جایی است که عنکبوت شکار خودش را به آنجا می‌برد تا با فراغ بال بخورد، از طرف دیگر لانه جایی است که  عنکبوت ماده در آن تخم می‌گذارد و در آنجا از فرزندانش مراقبت می‌کند. طول این عنکبوت‌ها بیش از ۱۸ میلی‌متر نیست و اغلب هم در اروپا و شمال آسیا یافت می‌شوند و از حیوانات آبزی کوچک تغذیه می‌کنند. هر عنکبوت آبی ماده در ظرف یک سال بیش از ۶ بسته تخم می‌گذارد که هر بسته آن حاوی ۵۰ الی ۱۰۰ تخم است. طول عمر این عنکبوت‌ها را بیش از ۲ سال تخمین می‌زنند و از جمله عنکبوت‌هایی هستند که در صورت تهدید نیش می‌زنند. یک نکته جالب در مورد آن‌ها این است که عنکبوت نر آبی از ماده بزرگ‌تر است که این مسئله در بین عنکبوت‌ها شایع نیست. در ضمن لانه زیرآبی عنکبوت نر از ماده کوچک‌تر است چرا که زمان کم‌تری را در آن می‌گذراند.


مورچه‌های ارتشی (Army Ants)

جانوران عجیب و غریب کره‌ی زمین را می‌شناسید؟
مورچه‌های ارتشی در حال لانه‌سازی

همه مورچه‌ها در کلونی زندگی می‌کنند که معمولا لانه دائمی آن‌هاست. اما مورچه‌های ارتشی مناطق حاره، شکارچی هستند و کلونی‌های خیلی بزرگی دارند و به همین دلیل مجبورند که سریع خود را از یک نقطه جنگل به نقطه دیگر برسانند. همین مسئله باعث شده که هیچ‌گاه لانه نسازند. مورچه‌های کارگر ارتشی به‌جای لانه‌سازی دست به دست هم می‌دهند تا یک لانه زنده از نوع مورچه‌‌ای بسازند که به آن اردوی موقتی گفته می‌شود. ملکه و افراد جوان‌تر در قلب این اردو هستند، در حالی که سایر کارگران برای تهیه غذا مشغول به شکار می‌شوند. زمانی که ملکه شروع به تخم گذاشتن می‌کند، اردوی موقت در یکجا مستقر می‌شود اما وقتی که نوزادان از تخم خارج شدند، کل کلونی راه‌پیمایی نظامی خود را آغاز می‌کند چرا که لاروهای گرسنه به غذا نیاز دارند. مورچه‌های سرباز ارتشی ۱۲ میلی‌متر طول دارند اما مورچه‌های کارگر به نسبت کوچک‌تر هستند. جنگل‌های بارانی نواحی حاره در آمریکای جنوبی زیستگاه این نوع خاص از مورچه‌هاست که معمولا از حشرات، عنکبوت‌ها، عقرب‌ها و گاهی اوقات مارمولک‌ها و پستانداران کوچک تغذیه می‌کنند. تاکنون بیش از ۲۰۰ گونه از آن‌ها شناسایی شده است. مورچه‌های استوایی گونه‌های مختلفی دارند که همه آن‌ها به یک روش شکار می‌کنند و کلونی این مورچه‌ها بین روز نخست تا روز پانزدهم هر شب به یک جای جدید می‌رود و از روز پانزدهم تا سی و پنجم در یک نقطه می‌ماند تا ملکه در این زمان تخم‌گذاری کند.


حشرات یک روزه و معمای حیات (Mayflies)

جانوران عجیب و غریب کره‌ی زمین را می‌شناسید؟
تصویر یک حشره بالغ یک روزه

زمان برای حشرات یک روزه بالغ ارزشمند است. برخی از آن‌ها تنها برای چند دقیقه زنده هستند و برخی تنها کمی بیش از یک روز زندگی می‌کنند. اما به هر شکل مرحله بلوغ برای آن‌ها کوتاه و فصل آخر زندگی‌شان است. به نسبت این مرحله آن‌ها مدت زمان طولانی‌تری را به‌عنوان حشرات آبزی بدون بال سپری می‌کنند که در این دوران به آن‌ها پوره (nymph) گفته می‌شود. این مرحله‌ ممکن است که سال‌ها طول بکشد و در خلال آن پوره‌ها غذا می‌خورند و در زیر آب هم رشد می‌کنند. پوره‌ها در مرحله آخر زندگی‌شان تبدیل به حشره‌های بال‌دار بالغی می‌شوند که اصلا نمی‌توانند غذا بخورند. هدف آن‌ها تنها این است که جفت پیدا کنند و تخم بگذارند. این کار هم تنها چند ساعت طول می‌کشد و بعد از آنکه کارشان تمام شد، می‌میرند. حشرات یک روزه را در تمامی نقاط دنیا به استثنای قطب جنوب می‌توان سراغ گرفت. در حال حاضر ۳ هزار گونه از آن‌ها در دنیا شناسایی شده است و قدمت حضورشان روی کره زمین به ۳۰۰ میلیون سال قبل بازمی‌گردد.


منبع: برترنها

طنز؛ چقدر «بدنسازی» خوبه!

احمدرضا کاظمی در نوشت:

راستش چند وقتیه که دیگه می‌خوام قید کار فرهنگی و طنز و نویسندگی رو بزنم! الان شما توی بیوگرافی اینستاگرامتون اگه نوشته باشید Iranian model یا Fitness، ارج‌و‌قربش از صدتا «نویسنده» و «طنزپردار» و امثال اینا بیشتره!

ما می‌شینیم دو ساعت فکر می‌کنیم متن می‌نویسیم در مورد مریم میرزاخانی و از مرده‌پرستی و نخبه‌کشی جامعه و دولت انتقاد می‌کنیم طرف نخونده میاد فحش میده که تو غلط میکنی اسم اون مرحوم رو میاری توی طنزت!

یارو گولاخ‌بدنسازی و دماغ عملی هم عکس یه رادیکال که گوشه‌اش نوار مشکی داره رو میذاره توی صفحه‌اش، بعد همونی که به ما فحش میداد میاد زیرش مینویسه «وای عزیزم! چه قلب رئوف و نازکی داری بر خلاف هیکل درشت و خشنت! چه تسلیت هوشمندانه و خلاقانه‌ای! قلب صورتی+ قلب زرد + قلب بنفش+ بوس». خب الان فرق من و اون گولاخ چیه به‌جز یه سیکس‌پک ناقابل و یه پشت بازو و یه کول آرنولدی؟ بگذریم…

این مقدمه رو گفتم که بهتون بگم تقریبا حدود دو هفته‌ای میشه که منم دارم باشگاه بدنسازی میرم.

البته من قبل از این هم چندین سال سابقه باشگاه رفتن داشتم منتها به‌صورت «منقطع»، یعنی چیزی حدود ۱۰ سال میشه که سالی دوماه (با فاصله ۱۰ماه از هم) باشگاه میرم و از اون‌جایی که شما در بدو ورود به باشگاه وقتی که یه مدت زیاد کار نکردید باید به تمرین با دمبل‌های نیم کیلویی پلاستیکی و میله هالتر خالی اکتفا کنید، تا الان تغییر خاصی توی بدنم ایجاد نشده و همچنان در ناحیه شکم به‌جای داشتن سیکس‌پک، هیچ‌پک دارم!

البته این دفعه تصمیمم برای فیتنس کاملا جدی و رونی‌کلمنانه‌ هستش چون این سری با یکی از دوستای خوبم دارم میرم باشگاه و همون‌طور که می‌دونید حضور یک نفر دوم در کنارتون برای بدنسازی از داشتن نفر دوم برای قدم زدن زیر بارون هم ضروری‌تره!

من الان تمام انگیزه و امیدم رو توی باشگاه از همین دوستم می‌گیرم، چون اون برخلاف من که دنبال افزایش وزن هستم، برای کاهش وزن و آب کردن چربی اومده باشگاه و این یعنی من همین الان چند لِوِل از اون جلوترم و در مرحله «صفر» قرار دارم در حالی که اون باید فعلا دنبه آب کنه و بعد تازه به فکر شکل دادن به عضلاتش باشه! خب توی این شرایط وقتی داخل باشگاه بین اون همه هیکل‌های تراش خورده، رفیقتون رو زیر پرس‌سینه ۱۰۰ کیلویی در حال نعره کشیدن و زور زدن برای آب کردن ۱۰۰ گرم پی و دنبه می‌بینید واقعا لذت بخشه و بهتون انگیزه میده!

اما انگیزه اصلی تازه بعد از باشگاه شروع میشه، وقتی که شما بعد از یک تمرین سنگین دو ساعته حسابی گرسنه میشین و خودتون رو به نزدیک‌ترین چلوکبابی می‌رسونید ولی دوستتون باید زل بزنه به غذای شما و در بهترین حالت سالاد بخوره، اونم تازه بدون سس مایونز!


منبع: برترینها

شوخی‌های جالب شبکه‌های اجتماعی (۴۲۰)

برترین
ها: نوشته های طنزِ حاصل ذهن خلاق هموطنان ایرانی از ابتدای
پیدایش SMS و ایمیل تا به امروز در شبکه‌های اجتماعی نظیر توئیتر، وایبر،
لاین، واتس آپ، تلگرام و …. حضور همیشگی و پررنگی داشته و دارند. بعید
است که سوژه ای در صدر اخبار و صحبت های روز دنیا یا ایران باشد و مردم
خلاق ما در راه طنازی و لطیفه سازی برای آن سوژه اقدامی نکرده باشند!

سعی داریم در این سری مطالب گزیده ای از این نوشته ها را در اختیار شما قرار دهیم که امیدواریم مورد استقبال شما عزیزان قرار گیرد.

******

۱٫ ‏۱۲ شب خبر فوری زدن تومان واحد رسمی پول شد؛ قشنگ معلومه رییس بانک مرکزی خوابش نمی‌برده، چند تا غلت زده بعد گوشیشو برداشته خبرو گذاشته تو سایت.

۲٫ ‏من با کم شدن صفرها خیلی غریبه نیستم. ترم چهار بودم که بعد امتحان الکترونیک باخودم گفتم ۲۰میشم. نمره‌ها اومد. شده بودم ۲. امان از این صفرها.

۳٫ ‏یه جا رفتیم خواستگاری، جا پارک نبود. حالا ممکنه مسخره به نظر بیاد ولی همین چیزهای کوچیک جلوی چیزهای بزرگ رو میگیره.

۴٫ قورباغه نر برای جلب توجه جفتش قورقور میکنه، طاووس نر دمشو باز میکنه، ولی منو خر فقط زل میزنیم تو چشم طرفمون.

شوخی‌های جالب شبکه‌های اجتماعی (420) 

وقتی از خواب بیدار میشی میبینی موبایلت که رمز هم نداشته، نیست 

۵٫ ولی جدی اگه میخواین قربون صدقه ی کسی برین گیلکی یاد بگیرین. یه بلامیسر میگی دل سنگ آب میشه. تی جانه رِ بیمیرم که دیگه اصن کولاک میکنه.

۶٫ یه جا رفتیم خواستگاری، آخرش پدر دختره از بابام پرسید «خودت حاضری یکی مثل پسرت دامادت بشه» بابام یه نگاهی بهم کرد گفت بعدن مزاحم میشیم.

۷٫ ‏یبارم به رفیقم گفتم حال و روزم خوش نیست، گفت نه نباید اینجوری باشی، منم دیدم حرفش خیلی تاثیر گذاره دیگه اونجوری نبودم.

۸٫ دلم میخواد مثل توی فیلما از ماشین پیاده شم دزدگیر بزنم و برم، ولی همیشه بایدقفل فرمون و قفل پدال بزنم بعدشم دورتادور ماشین بچرخم درارو چک کنم.

شوخی‌های جالب شبکه‌های اجتماعی (420) 

اونقدر ازش پرسیدن که کلافه شده

۹٫ ‏اون پرسنلى که سوار این ماشیناى نظافت میشن تو فرودگاه و پاساژا ضمن دور دور ماشینشون زمینم تمیز میکنه، اونارو کجا استخدام میکنن من برم؟

۱۰٫ ‏چیزى به روز دختر نمونده، مراحل کات کردنو شروع کنید.

۱۱٫ ‏تاثیری که دختر همسایه ی پشت شیشه بر بازی فوتبال بچه های محل داشت، قراردادهای میلیاردی روی بازیکنای استقلال پرسپولیس نداشت.

۱۲٫ ‏رفیقم پارسال یه تتو رو گردنش زده، از اون موقع من رخ اینو ندیدم، توالتم میخواد بره نیم رخ میره.

شوخی‌های جالب شبکه‌های اجتماعی (420) 

از باب ترجمه به انگلیسی

۱۳٫ ‏ژن برتر فقط جمشید هاشمپور که تو فیلم فارسی های دهه شصت ۲۰تا تیر میخورد تو قلبش و نمیمرد!

۱۴٫ ‏ولی عنبر نسا بیشتر بهش میخوره اسم سوگلی یکی از پادشاهان قاجار باشه تا پشگل الاغ ماده!

۱۵٫ ‏چرا به دانشجو ها بن خرید سیگار نمی دن؟ ما چیمون از تریاکی ها کمتره؟ تازه تحصیل کرده هم هستیم.

۱۶٫ با دختر تو پارک بودیم یهو باباش اومد، گفتم نترس بگو داداشمه، گفت اخه فامیلیمون یکی نیست خنگ.

شوخی‌های جالب شبکه‌های اجتماعی (420) 

‎با رایزنی هایی ک انجام دادم بالاخره تونستم تریاک رو آزاد کنم 

۱۷٫ این که میگن توی ساعات اوج مصرف وسیله برقی روشن نکنید همش دروغه. من یه بار ۴ صبح جاروبرقی روشن کردم بابام با دو لول آقابزرگ افتاد دنبالم.

۱۸٫ ما مال نسلی هستیم که وقتی جا نبود، یه نفر هم سمت چپ راننده می‌نشست. ما رو از چی می‌ترسونید؟

۱۹٫ حالا جدیدأ هفت هشت ملیون پول دوربین میدن میندازن گردنشون، بعد یکی دیگه با گوشی ازشون عکس میگیره.

۲۰٫ ولی دخترا برن سربازی خوبه ها، کچل میکنن و چون هیچی ترسناک تر از دختری که موهاش رو کوتاه کرده نیست، کسی جرات نداره حمله کنه.

شوخی‌های جالب شبکه‌های اجتماعی (420) 

بلاخره خریدمش
اگه بار داشتید یه خبر بدید 

۲۱٫ یخچال مث پروفایل اونیه که دوسش داری، شایدم چیزی توش نباشه و تغیری نکنه‌ها ولی باز میری چکش میکنی.

۲۲٫ کاش لیواناى چایى، شعورشون میرسید وقتى خالى میشن، خودشون برن خودشونو پر کنن.

۲۳٫ از دستفروش داشتم گیلاس میخریدم کیلویی ۸تومن. یهو داد زد: برس هر قلم میوه کیلویی ۴تومن! بعد منو نگاه کرد باز داد زد: به جز گیلاس!!!

۲۴٫ ‏توشهربازی جیغ میزدم. یارو گفت چتـه؟ گفتم همه میان شهربازی جیغ میزنن دیگه. گفت آره ولی نه وقتی رو چمنا نشسته باشن.

شوخی‌های جالب شبکه‌های اجتماعی (420) 

‏پاور بانک‌های قبل از تو، همه سو تفاهم بود 

۲۵٫ ‏آقا پس این تریاکاى مارو کى میدن، بدن درد داریم به خدا.

۲۶٫ پیاز یجوری گرون شده که رفتم سفره خونه پیاز سفارش دادم گفتم اگه امکان داره کنارش یه دیزی هم بیار.

۲۷٫ خدا لیمو عمانى رو جاى گوشت زیر دهن هیچ مسلمونى نفرسته.

۲۸٫ امریکا ۱۲ تا پلیس افغانو اشتباهی کشته. هواپیمای مسافربری ایرانم که اشتباهی زدن. وقتشه کره شمالیم یه بمب بزنه تو کاخ سفید بگه ببخشید اشتباه شد.

شوخی‌های جالب شبکه‌های اجتماعی (420) 

در آینده ای نه چندان دور

۲۹٫ گوسفند هم بودم و با گوسفندان زندگی میکردم تپش قلب و استرس منو رها نمیکرد. از کجا معلوم فردا علف باشه؟ اگه پشممو بد بزنن تا پاییز درست میشه؟

۳۰٫ هروقت احساس کردی خیلی تنهایی به اون لیوان تو گونی برنج فکر کن.

۳۱٫ خود من با آهنگای حامد همایون واقعا گریه کردم . چون داشتیم میرفتیم مسافرت سی دی دیگه ای نبود تو ماشین گوش بدیم . خیلی گریه کردم.

۳۲٫ پسرعموم عکس نامزدش رو نشون داد وگفت دماغشو عمل کنه خوشگلترم میشه، یهو مادربزرگم از اونطرف اتاق گفت: پشم سیاه با شستن سفید نمیشه فقط تمیز میشه.

شوخی‌های جالب شبکه‌های اجتماعی (420) 

هر بار این خرو محکم نبند نروووو 

۳۳٫ ‏رسمى شدن تومن رو به همه ى کسایى که انگشتشونو مى ذاشتن رو صفر آخریه تا بتونن قیمتارو بخونن تبریک مى گم.

۳۴٫ ‏رفیقم رفته اسپری ضد آفتاب فرانسوی خریده ۱۵۰ هزار تومن، گفتم آفتاب بفهمه اینهمه پول دادی باهات لج میکنه کلا اشعه سرطانزا برات میفرسته.

۳۵٫ ‏زرنگ فقط اونى که الان نشسته داره اپلیکیشن «وافور» رو مى‌نویسه واسه خدمات فروش آنلاین تریاک دولتى به خمارهاى عزیز.

۳۶٫ ‏یسری استادمون یه مسئله ریاضی رو پای تخته نوشت گفت اینو کی حل میکنه؟ گفتم زمان ، استاد زمان همه چیو حل میکنه. پشماش ریخته بود.

شوخی‌های جالب شبکه‌های اجتماعی (420) 

وقتی اس ام اس واریز میاد

۳۷٫ اون چیزی که بقیه میزنن لاسه اونی که خودمون میزنیم گفتگوی فلسفی پیرامون مباحث اجتماعی.

۳۸٫ خاطرات سربازی کسایی که تعریف کردن:
همه ارشد بودن
هیچکی پست نداده
همه هم حداقل یه بار زدن تو گوش فرمانده.

۳۹٫ ‏ازسربازی برگشتم با حالت خدادادعزیزی بعد گل به استرالیا دوییدم دم خونه عشقم فهمیدم شوهرکرده با حالت حمیداستیلی بعدگل به امریکا برگشتم خونه.

۴۰٫ ‏من به این دولت رای دادم و براش رای جمع کردم الانم نمیتونم تنهاش بذارم. اگه تریاک دولتی توزیع کنه مجبورم بگیرم و استفاده کنم.

شوخی‌های جالب شبکه‌های اجتماعی (420) 

میگن شیرها بعد از دیدن این تتو دست به خودکشی دسته جمعی زدند 

۴۱٫ ‏از فردا استوری اینستاگرام پر وافوریایی میشه که پشت ۲۰۶ دارن داریوش گوش میدن.

۴۲٫ ‏داعشیا یه خواننده دارن که سبک سنتی میخونه بش میگن علیرضا انتحاری.

۴۳٫ دختراومد بنگاه گفت گربه دارم باید خونه ۲ خوابه بگیرم. بنگاهی ازما پرسید شما چی؟ گفتیم ما خودمون خونه داریم یه خونه یه خوابه واسه سگمون میخوایم.

۴۴٫ ‏هزارتومن پول میدید به بچه بهش میگید هرچی دوس داری برو واسه خودت بخر، انتظار دارید سیگاری نشه؟

۴۵٫ یه جوری برای نفهمی به خر مثال میزنن، انگار بقیه حیوانات اوقات فراغتشون رو با حل معادلات لگاریتمی پر میکنن. دقیقا فرق خر با زرافه چیه
 شوخی‌های جالب شبکه‌های اجتماعی (420)

‏وقتی تو ماشین دوستت نشستی، حامد همایون میذاره


منبع: برترینها

طنز؛ ای ساربان، لینکین‌پارکِ‌من کجا می‌بری؟

زهرا ساروخانى در نوشت:

همون‌طور که مستحضرید، پدری دلسوز و همسری مهربان، مرحوم مغفور شادروان، برادر چستر بنینگتون، از اعضای بَند لینکین‌پارک و از خوبای اِل‌اَی و راک، دار فانی را وداع گفت. البته این‌بار خوش سلیقگی گلچین روزگار مطرح نبود، بلکه این چستر بوده که خودشو انداخته در آغوش گلچین روزگار و گفته ما دو تا رو کجا می‌برید. روحش شاد و یادش گرامی. بله بله، حتما با این مقدمه متوجه شدید که منم یکی از اون آدم باکلاسام که یک روز جوون بودم، بر و رویی داشتم و عاشق لینکین‌پارک بودم.

حالا اینکه میگم بر و رو، خودتون عامل زمان رو توش ضرب کنید دیگه. این عامل زمان به شخصه برای من در حجم سیبیل‌هام تعریف میشه. دقیقا یادمه اولین باری که تو هواپیما مهماندار پَک غذا رو گذاشت کف دستم و گفت «بفرمایید آقا کوچولو» درجا افسرده شدم و به لینکین‌پارک پناه بردم. الان رو نگاه نکنید که تصور سیبیل داشتن دخترا عجیبه، اون سیبیل‌ها هنوزم وجود دارن ولی بهشون اجازه ظهور و بروز داده نمیشه. زمان ما نتیجه کنکور که میومد، مقدمات رو می‌چیدیم تا شب قبلی که داشتیم می‌رفتیم ثبت نام دانشگاه بالاخره اجازه بدن یه پرده پشت لب رو از سیاهی دربیاریم.

البته سال ۸۴ و پس از مشاهده رییس‌جمهور منتخب از صدا و سیما، افسردگی و اعتیادم به لینکین‌پارک به اوج رسید. دوستم یه نوار کاست برام زده بود و به غلط روش نوشته بود «لینکینگ پارک» یعنی ing رو اضافه کرده بود به لینک و من همیشه فکر می‌کردم یه جور اسم و فعله؛ یعنی میرن پارک و در حال استمراری به هم لینک میشن. کاست رو می‌ذاشتم تو واکمن قرمزم و موظف بودم هر وقت آهنگ تکنو گوش میدم (اون موقع‌ها چه می‌فهمیدیم راک چیه، هرچی دوبس دوبس داشت می‌گفتیم تکنو) باید عینک آفتابی بزنم و گوشه دیوار وایستم، کف پای راستم رو تکیه بدم به دیوار و به سمت چپ خیره بشم.

از این هِدسِت‌های کوچیک سوسول بازی هم مُد نبود، مورد داشتیم پنج کیلو و هفتصد گرم، یه قلمبه‌ای هم وسطش داشت که در ارتفاع دو متری از سر قرار می‌گرفت و حس موهای ملکه‌ بزرگ تو سریال یانگوم به آدم دست می‌داد، یعنی چنان در نقش فرو می‌رفتم که هر وقت مامانم با عصبانیت میومد تو اتاقم می‌گفت: «یک ساعته داریم صدات می‌زنیم مگه نمی‌شنوی؟» مثل همون کره‌ای‌ها جلوی پاش زانو می‌زدم و می‌گفتم: مادر، خواهش می‌کنم منو مجازات کن.

معنی آهنگ‌های خارجکی رو هم نمی‌فهمیدیم و فقط با دهن بسته آهنگش رو می‌زدیم و حتی بعدها هم نفهمیدیم با این تفاوت که لیریک‌اش رو از گوگل پیدا می‌کردیم و تو جمع جوری از حفظ می‌خوندیم که انگار ته لیسنینگ و آخر سبک راک‌ایم. البته علاقه من به لینکین پارک به دوران دانشگاه هم کشید، یعنی دوران به باد دادن سیبیل در ترم اول، به باد دادن ابرو در پایان ترم دوم، خط چشم خلیجی از ترم سوم تا ترم ششم و بازگشت به اصل خویشتن و اکتفا به یک رژ لب کمرنگ در سال آخر.

بحث سیبیل رو پیش کشیدم تا بگم بعضی از هنرمندها با آثارشون چقدر طولانی مدت و از عنفوان کودکی در کنار ما هستن. از دوران پیشا سیبیلی تا پسا سیبیلی و بعد دوباره پسا بدون سیبیلی. مرگ این هنرمندا ناراحت کننده است. مخصوصا وقتی‌که اون هنرمند با هنرش در لحظات تلخ زندگی کنارته، ولی خودش در تلخی و افسردگی از دنیا میره. خواستم به یکی از هنرمندان محبوب زندگیم ادای احترامی کرده باشم و بگم هنرمند مردمی در قلب ما زنده می‌مونه، و هنرش در فکرمون جاخوش میکنه و در ادامه، تتلو دقت کن.


منبع: برترینها

شیوه عجیب مردم اندونزی برای شفا گرفتن! (+عکس)

برخی از مردم که دیگر راهی برای درمان پیدا نمی‌کنند دست به کارهای عجیبی می‌زنند. مردم اندونزی هم برای شفا گرفتن بیماری‌های خود کار بسیار عجیبی انجام می‌دهند.

برخی از مردم جهان از روی سادگی برخی کارها را انجام می‌دهند و اعتقاد دارند که انجام دادن این کارها بیماری آن‌ها را شفا می‌دهد. مردم روستایی اندونزی هم یک نمونه از این افراد هستند که کار عجیبی را برای شفا گرفتن انجام می‌دهند.

مردم روستایی در اندونزی، معتقدند که قرار گرفتن در میدان الکتریکی قطار هنگام عبو، می‌تواند بیماری‌های آن‌ها را شفا دهد. این اعتقادات باعث شده که این افراد به طرز خطرناکی بر روی ریلها دراز بکشند.

شیوه عجیب مردم اندونزی برای شفا گرفتن! (+عکس)


منبع: عصرایران

زندانی که با هتل زیاد فرقی ندارد! (+عکس)

با دیدن تصاویر پایین در همان نگاه اول مطمئن می‌شوید که یک هتل را دیده‌اید اما این مکان یک زندان است.

به گزارش باشگاه خبرنگاران، با دیدن تصاویر پایین در همان نگاه اول ممکن است بگویید که این مکان یک هتل ۵ ستاره است و مخصوص افرادی است که حاضرند برای اقامت یک شبه در جایی میلیونی خرج کنند اما باید بدانید این تصاویر مربوط به زندان سولنتونا در کشور سوئد است.

این زندان یک باشگاه ورزشی و آشپزخانه مجهز دارد و هر سلول این زندان از یک تلویزیون اختصاصی برخوردار است.

زندانی که با هتل زیاد فرقی ندارد! (+عکس)


منبع: عصرایران

طنز؛ بُکش و خوشگلم کن!

سوشیانس شجاعی‌فرد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ در نوشت:

– عزیزم… چرا آن‌قدر دیر به دیر وقت میدی، من که مشتری همیشگیت‌ام! درسته که دیر به دیر بهم وقت بدی؟!

– قربونت برم، تو خودت چهار‌سال به چهار‌سال وقت می‌خوای! من کیو بزک کنم بهتر از تو! خوبی؟ مسافرت جدید نرفتی؟! اصلا ببینم تو نپوسیدی با همون شوهر پارسالت؟!

– اوا خدا نکشتت! درحال متارکه‌ایم! دو، سه‌ماه پیش دعوای اساسی داشتیم! بازم نتونستم رامش کنم! حالا اینارو ول کن! خوشگل کن منو!

– عسیسم! چیکارت کنم؟! گیر چی هستی؟! خلیجی میخوای؟ وایت پارتی طور میخوای؟ راهپیمایی طور میخوای؟ کجا میخوای بری؟!

– بکش و خوشگلم کن! می‌خوام این دفعه مقبول بشم! خسته شدم یک عمر حسرت به دل! می‌خوام خودمو توی دلش جا کنم! می‌خوام تو چنگم باشه! بمال! فقط بمال! یه جوری بمال که ایندفعه منو انتخاب کنه!

– عشقم، تو که خوشگلی، چیزی کم نداری! هم موطلایی هم بوری! تو نچورال فیست همینه آخه! یکم اخم داری! این خط اخمت باعث میشه مردم فکر کنند بداخلاقی! یه کم هم این خط لبخندت کمرنگه! فکر کنم یه عملی چیزی بخوای! الان یکجوریه که انگار دهن گشادی! انگار روی همه چیز شعار میدی! از دور انگار از همه چی شاکی هستی!

– خب بوتاکس کن خط اخممو! دهنمم بدوز! وقت به اندازه‌ای باز باشه که بتونم بخورم! توی بخور بخورم اختلالی پیش نیاد!

– اون دیگه کار من نیست! ولی دکتر آشنا دارم، می‌فرستمش، وای پنجه‌اش طلاست! بگو از طرف من اومدی کم نمی‌ذاره برات!

– خب حالا بمال، رنگ کن، سرخابی، سفیدابی، شینیونی، یک کاری بکن!

– چشم، درستت می‌کنم! یه جوش چرکی بدجور مجلسی داری! اونو باید بپوشونم برات

– از مجلس قبلی مونده! بپوشونش! بذارش زیر کرم پودرا، یه کبودی هم هست مال چند ماه پیشه که حرفمون شد، روی اونم بمال، یه زخمم روی پیشونیمه، اون مال ١٠، ١٢‌سال پیشه! اونم قربونت راست و ریس کن! توی چشم نباشه! دستخوش بهت میدم! فقط بمال! فقط یه کاری کن منو بخواد!

– فدای اون موهای طلاییت برم! یه چیز میگم ولی به دل نگیری جون من!

– چی شده؟! با کسی توی رابطه است؟! پای یه زن سفارت خارجی در میونه؟!

– نه بابا! ولی همه چی بزک دوزک نیست که! با عمل و آرایش تو دیگه خودت نیستی! به جاش یه خورده خوش اخلاقی کن باهاش!

– یعنی چی؟!

– بابا تو همه‌اش گیر میدی بهش! هی این چیه پوشیدی؟ ریشت چرا اینطوریه؟ سیبیلت چرا اونطوریه؟! موهات چرا بلنده؟ موهات چرا بلونده؟! چرا کفشت اینطوریه؟ چرا روی لباست اینو نوشته؟ بالای مغازه‌ات چرا نوشته نوتلا! چرا ماشین خارجی می‌خری؟ چرا بچه نمی‌خوای؟! چرا واردات می‌کنی! چرا صادرات می‌کنی؟ هی گیر میدی چرا میری آنتالیا! چرا سوار ون گشت نمی‌شی؟! چرا صدات نازکه؟! چرا گردنت کلفته؟! چرا دانشگاه میری؟ چرا دوچرخه، سوار میشی؟! چرا دور دور می‌کنی؟! چرا بوق‌بوق می‌زنی؟ بنده خدا رفت پارک آب‌بازی کنه، سرشو کردی توی گونی آوردیش خونه! خب قربونت برم، کی میاد تو رو انتخاب کنه با این اخلاق گندت؟! برو اخلاقتو درست کن!

– … دیگه زری بند انداز واسه ما تحلیلگر سیاسی شده! عنتر خانوم! تا دیروز مطلقه بزک می‌کرد جای دختر فرنگی قالب می‌کرد به مردهای مردم! حالا از قیافه و اخلاق من ایراد می‌گیره ایکبیری! باز کن این پیش‌بند مسخره رو! با همون اخلاق و قیافه یا رأیشونو می‌گیرم یا حالشونو! در این آرایشگاه تو رو هم پلمپ می‌کنم! نکبت سرخاب‌فروش!


منبع: برترینها

حقایقی کوتاه و جالب از جنگ جهانی اول

همه ی ما درباره ی جنگ جهانی اول اطلاعاتی داریم، با این وجود همیشه چیز جدیدی برای خواندن و شنیدن وجود دارد. در این مطلب با چند حقیقت کوتاه و خواندنی از جنگ جهانی اول همراه ما باشید.
 

تانک ها به «مؤنث» و «مذکر» تقسیم می شدند

 در آغاز جنگ جهانی اول تانک ها بر اساس جنسیت تقسیم بندی می شدند، تانک هایی را که مسلسل و تیربار داشتند تانک مؤنث و تانک هایی را که به توپ انداز مجهز بودند تانک مذکر می نامیدند. آنها  به  تانک هایی که هنوز در مرحله ی تولید و برنامه ریزی بود لقب ویلی کوچک Little Willie داده بودند.
 

حقایقی کوتاه و جالب از جنگ جهانی اول

 


جنگ جهانی اول باعث زرد شدن پوست زنان شد؛ زنان قناری

در جنگ جهانی اول تعداد قابل توجهی از زنان به عنوان کارگر در کارخانه های تولید مهمات و منفجر شدنی هایی مانند T.N.T کار می کردند. به دلیل مسمومیت شیمیایی رنگ پوست آنها زرد می شد و موهایشان به سبزی می گرایید و گاهی اوقات هم موهایشان به طور کامل می ریخت. این مسمومیت ها منجر به ابتلای آن ها به بیماری های کبدی و هپاتیت بود. به آنها زنان قناری می گفتند.
 

حقایقی کوتاه و جالب از جنگ جهانی اول
 
حقایقی کوتاه و جالب از جنگ جهانی اول

 


شنیده شدن صدای انفجارهای فرانسه در لندن

گروهی از سربازان تونل هایی را در زیر سنگرهای آلمانی حفر کردند و بدین شکل در آنجا مین و بمب کار گذاشتند. بر اثر انفجار مین در تونل های مخفی، تعداد زیادی از سربازان آلمانی کشته شدند. آنها به قدری مواد انفجاری کار گذشته بودند که وقتی انفجار صورت گرفت و خطوط مقدم آلمان ها نابود شد، نخست وزیر وقت بریتانیا در لندن صدای انفجار را از ۲۲۶  کیلومتری و در لندن شنید.

حقایقی کوتاه و جالب از جنگ جهانی اول


کلمات سوسیس آزادی، سگ های آزادی، دزدی آزادی ابداع شدند

در آمریکا میزان تنفر از آلمانی ها به حدی افزایش یافت تا جایی که سگ های نژاد ژرمن “شفرد” را می کشتند و نام فست فودهای آلمانی به نام های آمریکایی تغییر پیدا کرد از جمله ی آنها سوسیس فراکفورت و همبرگر بود. تدریس زبان آلمانی در مدارس ممنوع شد و کتاب های نوشته شده به زبان آلمانی را سوزاندند. پیش از جنگ جهانی اول زبان آلمانی پس از انگلیسی یکی از پرطرفدارترین زبان ها در ایالات متحده ی آمریکا بود.
 

حقایقی کوتاه و جالب از جنگ جهانی اول

 


جنگ جهانی اول و پیشرفت های پزشکی

جنگ جهانی اول باعث پیشرفت پزشکی شد. بسیاری از سربازان که صورت های آنان در جنگ جهانی اول از بین رفته و یا دچار قطع عضو شده بودند مورد عمل های جراحی های بی سابقه قرار گرفتند. فردی به نام “هرولد گریز” جراحی پلاستیک برای ترمیم صورت های آسیب دیده را ابداع کرد. انتقال خون و تأسیس بانک خون نیز در سال ۱۹۱۷ میلادی صورت گرفت.
 

حقایقی کوتاه و جالب از جنگ جهانی اول

 

حقایقی کوتاه و جالب از جنگ جهانی اول

 تالیف داستان های “دکتر دُلیتل” برای کودکان در جنگ جهانی اول

داستان های معروف دکتر دُلیتل در جنگ جهانی اول نوشته شد.  “هیو لافتینگ” که تمایلی برای نوشتن از خشونت های جنگ جهانی اول و پنهان شدن در سنگرها را نداشت و نمی خواست درباره ی این مسائل برای خانواده اش بنویسد، داستان های خیالی دکتر دلیتل را نوشت و برای خانواده اش ارسال کرد. این کتاب در اروپا و جهان با فروش فوق العاده ای همراه بود.
 

حقایقی کوتاه و جالب از جنگ جهانی اول


سرخ پوست ها و سیاه پوستان آمریکایی در خدمت جنگ

تا سال ۱۹۲۴ میلادی در حدود ۱۳ هزار سرباز از بومیان آمریکایی، سرخپوست ها و ۲۰۰ هزار سرباز سیاه پوست با ریشه ی آفریقایی به ارتش ایالات متحده ی آمریکا پیوسته و در جنگ شرکت کردند.
 

حقایقی کوتاه و جالب از جنگ جهانی اول


کوچکترین سرباز جنگ جهانی اول ۱۲ ساله بود

افراد زیادی با سن های مختلفی به جنگ پیوستند، کوچکترین آنها سیدنی لوییز ۱۲ ساله بود.
 

حقایقی کوتاه و جالب از جنگ جهانی اول


رئیس جمهور آمریکا کمپین ضد جنگ راه انداخت

رئیس جمهور آمریکا “وودرو ویلسون”  Woodrow Wilson  کمپین ضد جنگ خود با شعار “گرفتار جنگ نخواهیم شد” را به راه انداخت. او پس از پیروزی در دوره ی دوم انتخابات به شعارهایش پایبند نماند و فقط پس از گذشت یکسال جنگ با آلمان ها را اعلام کرد.

حقایقی کوتاه و جالب از جنگ جهانی اول 


منبع: برترینها

راز اسکلت‌های باستانی زنجیر شده ۲۵۰۰ ساله آتن برملا شد (+عکس)

این افراد با ضربه به سر مرده‌اند؛ روشی که در سال‌های میان ۶۷۵ تا ۶۵۰ قبل از میلاد به عنوان «اعدام سیاسی» استفاده می‌کردند. این روش اعدام را از روی قطعات سفالی که در این قبرستان پیدا کرده‌ایم، متوجه شدیم.

میهن پست – راز اسکلت های باستانی زنجیر شده ۲۵۰۰ ساله آتن در حالی برملا شده است که باستان‌شناسان با کمک فناوری‌ های روز دریافتند که اسکلت‌های یافته شده در آتن مربوط به ۲۵۰۰ سال پیش و متعلق به ارتشی است که برای کودتا در این شهر اقدام کرده بودند. این اجساد همه با زنجیر دفن شده‌اند و دست بعضی از آن ها بالای سرشان گره زده شده است. در ادامه با ما همراه شوید.

اسکلت های باستانی یافته شده در آتن مربوط به ۲۵۰۰ سال پیش است و در این میان یکی از نجیب‌زادگان آتن به نام «سایلون» که نخستین قهرمان ثبت‌ شده در مسابقات المپیک است، سعی کرد شهر آتن را بگیرد و خود را به عنوان تنها حاکم آنجا معرفی کند. «توسیدید»، تاریخ‌نگار یونانی و نویسنده تاریخ جنگ پلوپونزی و «هرودوت»، نخستین تاریخ‌نگار یونانی‌زبان که آثارش تا زمان ما باقی مانده، در مورد کودتای او نوشتند.

سایلون یک ارتش از پیروانش را برای ورود به شهر و محاصره آکروپلیس تشکیل داده بود. آن ها شکست خوردند، اما سایلون توانست فرار کند. حال باستان‌ شناسان در آتن ادعا می‌کنند که بقایای ارتش سایلون را در یک گور دسته جمعی در «فالرون» در شش کیلیومتری جنوب مرکز آتن کشف کرده‌اند.

به گفته باستان‌شناسان، کشف ۸۰ اسکلت مرد در یونان، واقعه‌ای بی‌نظیر است. استخوان‌های مردان جوانی که مشخص است تغذیه خوبی داشته‌اند در سه ردیف یک قبرستان بی‌نام و نشان پیدا شده‌ است؛ بعضی از آنها به پشت و بعضی دیگر به شکلی دفن شده‌اند که سرشان در شکم‌شان است. در دستان همه آنها زنجیرهای آهنی بسته شده و دست کم ۵۲ نفر از آنها، دستشان بالای سرشان گره زده شده است.

استلا کریسولاکی ، مدیر باستان‌شناسان این سایت در خصوص راز اسکلت های باستانی آتن می‌گوید:

این افراد با ضربه به سر مرده‌اند؛ روشی که در سال‌های میان ۶۷۵ تا ۶۵۰ قبل از میلاد به عنوان «اعدام سیاسی» استفاده می‌کردند. این روش اعدام را از روی قطعات سفالی که در این قبرستان پیدا کرده‌ایم، متوجه شدیم.

الیانا پیشودورو نیز که یکی از محققان زیست‌شناختی است ، در خصوص اسکلت های باستانی آتن می‌گوید:

در آن زمان، شهر آتن تازه دایر شده بود و شهر به سمت دموکراسی حرکت می‌کرد. این جریان زمانی رخ داد که فرسایش سیاسی، تنش‌ میان حاکمان ستمگر، اشراف و طبقه کارگر اتفاق افتاد.

دانشمندان زیست‌ باستان‌شناس از ابزارهای پزشکی قانونی برای بررسی DNA بقایای افراد بهره بردند تا دریابند که این افراد چگونه زندگی کرده‌اند و مرده‌اند.

پاناگیوتیس کارکاناس، مدیر آزمایشگاه در دانشکده مطالعات کلاسیک در آتن ، در این مورد می‌گوید:

قصد داریم از روش‌هایی استفاده کنیم که در سریال‌های تلویزیونی دیده‌ایم و در علوم جرم و جنایت خیلی شناخته شده‌اند.

محققان از یک باتری آزمایش ویژه ژن استفاده کردند که تحلیل‌های رادیوگرافی و ایزوتوپ را انجام می‌دهد و اسرار نهفته شده داخل جمجمه‌ها و اسکلت‌ها را بیرون می‌کشد.

راز اسکلت‌های باستانی زنجیر شده ۲۵۰۰ ساله آتن برملا شد

هر سرنخی که این تیم تحقیقاتی به دست آورد، فرضیه اول آنها را مبنی بر قدیمی بودن این اسکلت‌ها، سالم بودن آنها و جایگاه آنها در زندگی اجتماعی محتمل‌تر می‌کرد.


منبع: عصرایران

وزنه‌برداری یک سوپر مورچه (+عکس)

این صحنه باور نکردنی در باغ جلوی خانه این عکاس در جزیره جاوه واقع در غرب اندونزی اتفاق افتاد.

تسنیم – این مورچه‌های فوق‌العاده قوی می‌توانند اجسامی با ۱۰۰ برابر اندازه خود را بدون اینکه حتی یک قطره عرق بر پیشانی‌شان بنشیند حمل کنند.

بر اساس گزارش تلگراف، این مورچه فقط با استفاده از فک دهانش با بلند کردن و حمل یک زنبور عسل تا لانه‌ یک شاهکار باورنکردنی انجام داد.

عکاس خالق این تصویر، نام عکس خود را “راز پنهان طبیعت” نامید.

این صحنه باور نکردنی در باغ جلوی خانه این عکاس در جزیره جاوه واقع در غرب اندونزی اتفاق افتاد.

مورچه ها در حدود ۱۳۰ میلیون سال قبل در این سیاره زندگی می‌کردند و چون عضلاتشان نسبت به اندازه بدنشان ضخیم‌تر است می‌توانند اجسامی با چندین برابر بدن خودشان را بلند کنند.

طبق این گزارش اگر عضلات انسان‌ها همین ساختار مورچه‌ها را داشت می‌توانستیم ۴٫۵ تن را بالای سرمان نگه داریم.
 


منبع: عصرایران

طنز؛ آنتیگوآ و باربودا ما دقیقا کجای جهانیم؟!

اولین مشکلی که مردم کشور «آنتیگوآ و باربودا» با آن مواجه است، بحث آدرس دادن است. متاسفانه این کشور در یک نقطه جغرافیایی واقع شده که شبیه مسکن مهر خودمان است و نمی‌توان به راحتی آدرس این کشور را به کسی داد.

فریور خراباتی در نوشت:

اولین مشکلی که مردم کشور «آنتیگوآ و باربودا» با آن مواجه است، بحث آدرس دادن است. متاسفانه این کشور در یک نقطه جغرافیایی واقع شده که شبیه مسکن مهر خودمان است و نمی‌توان به راحتی آدرس این کشور را به کسی داد. جزیره آنتیگوآ و باربودا جزیره‌ای است در شرق دریای کارائیب و شرق جزایر سنت کیتس ونویس که در شمال جزیره مونتسرات قرار دارد (الان فهمیدید کجاست؟!). پایتخت این کشورشهر «سنت جانز» است و شهرهای دیگر این کشور عبارتند از: سنت جورج، سنت جان، سنت ماری و سنت پل. یعنی «سنت» در این کشور حکم «نیو فولدر!» را دارد و دوستان در این کشور به قدری خسته هستند که حوصله انتخاب اسم ندارند.

آنتیگوآ و باربودا برخلاف میل باطنی‌اش توسط کریستوف کلمب کشف شد. مردم این کشور روزی از او پرسیدند: «هی کریستوف کلمب، برایمان از فرنگ چه آورده‌ای؟» کریستوف کلمب نگاه به آن‌ها انداخت و گفت: «یعنی خاک بر سرتون! اون مارکوپولوئه، من کریستوف کلمبم، حداقل منو با رابینسون کروزوئه اشتباه بگیرین!». کریستف کلمب مدتی این کشور را تحت حاکمیت اسپانیا قرار داد. پس از آن اسپانیا این کشور را به انگلستان پاس داد و در سال ۱۹۸۱ این کشور استقلال خود را شوت کرد. چرا شوت کرد؟ زیرا پس از استقلال، ملکه انگلستان ملکه این کشور شد! پس از این نوع استقلال،گاندی خطاب به اهالی آنتیگوآ و باربودا گفت: «یه ذره حیثیت واسه اسم استقلال می‌ذاشتید، کاری که شما با استقلال کردید، عمر‌عبدالرحمان با استقلال نکرد!».

نخست وزیر این کشور هم «وره کورن وال برد» شد و از او به عنوان کسی که استقلال را برای این کشور و دیگر کشورهای منطقه کارائیب به دست آورده یاد می‌شود، که البته گاندی در مورد او گفته:«لااقل اجازه می‌دادید من یه تیر توی پای این نامرد بزنم!». در حال حاضر ملکه انگلستان حکمران این کشور است و تک دل او را کسی نمی‌تواند ببرد. همچنین وی برای آنتیگوآ و باربودا فرماندار کل انتخاب می‌کند که البته در ابتدا قصد داشت «دهیار» انتخاب کند اما با وساطت ریش‌سفیدان آنتیگوآ و باربودا بی‌خیال قضیه شد. قوه قانونگذاری در این کشور از دو مجلس سنا و خانه نمایندگان تشکیل شده، «خانه نمایندگان» به این صورت است که نمایندگان با پیژامه از داخل خانه قانون‌ها را تصویب کرده و برای مجلس می‌فرستند.

بالدوین اسپنسر از سال ۲۰۰۴ به عنوان نخست وزیر این کشور انتخاب شد، اما به اندازه خیار هم حرفش در این کشور برش ندارد. جمعیت این کشور حدود ۸۵ هزار نفر است که در آنتیگوآ و باربودا عدد مهمی محسوب می‌شود. به گفته ویکی‌پدیا آنتیگوآ و باربودا شهر مهمی ندارد و یک سری شهر الکی دور هم جمع شده و تشکیل کشور داده‌اند. واحد پول این کشور دلار کارائیب شرقی است که باعث شده دلار اعلام کند:«داداچیا این تشابه اسم به ما آسیب می‌رسونه‌ها!» و برای اینکه ریا نشود، مردم این کشور اغلب به زبان انگلیسی صحبت می‌کنند تا حداقل یک انتقامی در حد توان از بریتانیا گرفته باشند.


منبع: برترنها

طنز؛ دانشگاه آزاد شد

وحید‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ میرزایی در نوشت:

یه وقت‌هایی از این وضع بیکاری و بی‌پولی که دلم میگیره، می‌شینم ساعت‌ها یاد دوران دانشجویی‌ام تو دانشگاه تهران می‌کنم. عجب دورانی بود. نه غمی داشتیم نه دغدغه‌ای. تو این فکرها بودم که شنیدم فرهاد رهبر به سمت ریاست دانشگاه آزاد منصوب شده! باورم نمی‌شد. این همون فرهاد رهبریه که رئیس دانشگاه تهران بود؟ این همونه که تو جشن تقدیر از نخبه‌های دانشگاه به من گفت:«پسر تو یه چیزی میشی، تو یکی از بهترین مدیران کشور خواهی شد. » کو پس؟ چرا یه چیزی نشدم؟ چرا از بیکاری هر روز زخم‌هایی می‌خورم که مثل خوره در انزوا روح را آهسته می‌خورد و می‌تراشد. ‌هان؟ خلاصه از تعجب مو به پای آریایی‌ام سیخ شد. واقعا جهان سوم جاییه که فرهاد رهبر میشه رئیس دانشگاه آزاد. با حیرت نگاهش کردم. با خودم گفتم«هی پسر؛ دنیا همینه. بالاخره کاریه که شده. اینم اولش درد داره اما کم‌کم جا باز میکنه و از شدت دردش کم میشه. » واسه همین امروز باید بی‌خیال کاریابی و روزنامه نیازمندی‌های همشهری می‌شدم و می‌رفتم سراغش.

می‌دونستم دفتر کارش کجاست، قبلا یه دفعه به دلیل پاره‌ای از مسائل به اونجا برده شده بودم. به‌عنوان دانشجوی سابق آقای رهبر از منشی‌اش وقت گرفتم. خلاصه راهم دادن و رفتم توی اتاق. منو نشناخت. بعد از این‌که خودمو معرفی کردم، یه سلام سردی کرد و تعارف کرد بشینم. با دیدنش یاد تمام دوران دانشجویی‌ام و نحوه مدیریت استاد تو دانشگاه تهران و کلا حال و روز الانِ خودم افتادم. کارد می‌زدی خونم درنمی‌اومد. با کنایه بهش گفتم:«آقا تبریک میگم. حقیقتا این پست برازنده شماست.» سری تکون داد و گفت:«ممنونم پسرم. بالاخره این هم مسئولیت بزرگیه. توفیق خدمت به دانشجوها واقعا لذت‌بخشه.» گفتم:«بله خب. شما هم که ماشاءالله تو این زمینه توفیق به خدمت از طریق دانشجوها تجربه خوب و همچین سفت و محکمی داری.» با خودم گفتم شاید بتونم منصرفش کنم و از این طریق منم توفیق خدمت به دانشجوها رو از آنِ خود کنم.

بهش گفتم:«ببین مدیریت دانشگاه آزاد کار راحتی نیستا. در جریان هستی؟ الان تو کشور، شهرهای کوچیک و روستاهایی هستند که از نعمت برق، آب و گاز بی‌بهره‌اند اما بلااستثنا دانشگاه آزاد دارند. باید بتونی همه اینارو مدیریت کنی. میتونی؟» جواب داد:« میتونم. من سال‌ها در دوران مهرورزی رئیس دانشگاه تهران بودم.» گفتم:«دِ همین. دِ همین منو نگران میکنه.» متوجه حرفم نشد. تلاشم برای پشیمون کردنش بی‌فایده بود. این‌بار از درِ وجدان‌درد وارد شدم. گفتم:«میدونی چند نفر در دوران ریاستت تو دانشگاه تهران به دلایل مختلف از دانشگاه اخراج و از تحصیل محروم شدند؟» گفت:«نه نمی‌دونم.چرا؟»گفتم:«هیچی علاقه‌مند بودند. از کوچیکی دوست داشتند برند دانشگاه و بعد اخراج بشند.»

دیدم فایده‌ای نداره. از روش کوچک کردن حریف استفاده کردم و گفتم:«راستی آقای رئیسی نامزد مورد حمایتتون هم که توی انتخابات رأی نیاورد. من جای شما بودم دیگه وارد هیچ عرصه‌ای نمی‌شدم.» گفت:«خوشبختانه برای خدمت من و امثال من، اگرچه درها بسته شده اما پنجره‌ها همچنان باز است و ما از پنجره وارد می‌شویم.» گفتم:«اتفاقا از پنجره خیلی گشادی هم وارد شدی.» پرسید: «چطور؟» گفتم:«هیچی منظور خاصی نداشتم. انشاءالله که موفق و منصور باشی. فقط یه خواهش ازت دارم.

زحمت بکش یه کوی دانشگاه آزاد هم تأسیس کن که هم دانشجوها راحت‌تر باشند هم سال‌ها بعد، همه به نیکی ازت یاد کنند.» اصلا متوجه طعنه‌های من نمی‌شد. کلاً یه احمدی‌نژاد خاصی تو چشاش بود. خلاصه وقتی دیدم دست‌بردار نیست و به شدت واسه این پست انگیزه داره، گفتم:«باشه آقا. به راهت ادامه بده. هیچ دشواری نداشته باش. با هیچ بشر هم کار نداشته باش. مراقب خودتم باش.» این‌ رو که شنید سری به علامت رضایت تکون داد و رفت. مثل همیشه که فقط می‌رفت. و من داشتم به این فکر می‌کردم که جهان سوم فقط محدود به آقای رهبر و رئیس دانشگاه نمیشه، خوشبختانه با حضور برخی دوستان جهان سوم مدام داره آپدیت میشه. حقیقتا جهان سوم مدیون ماست.


منبع: برترینها

طنز؛ گلدان ریجکتی

جابرحسین‌زاده در نوشت:

یکی از دوستان قدیمی سوار بر موج فرار مغزها، رفته بود مدرک دکترایش را از هلند گرفته بود و بعد از دو‌سال که نتوانسته بود کاری در حد شخصیت و تحصیلاتش پیدا کند، خودش و مغز فراریاش برگشته بودند ایران و برایم یک سوغاتی سفالی آورده بود که معلوم نبود گلدان است یا وسیله‌ای برای دود کردن مواد. یعنی من اصرار داشتم گلدان است و توی هرکدام از سوراخ‌هاش یک شاخه گل باید بگذاریم و زنم می‌گفت این وسیله برای دود کردن مواد است به صورت پنج نفره. گلدان را می‌بُرد می‌گذاشت توی کمد و قایم می‌کرد زیر دو لایه پتو و من پیدایش می‌کردم می‌آوردم می‌گذاشتم روی میز ناهارخوری. رفت و آمدِ گلدان بین کمد و میز ناهارخوری داشت زیاد می‌شد. این شد که دوستم را یک‌بار دعوت کردیم خانه و سر ناهار سه نفری نشستیم دور میز و درحالی‌که بشقاب دوستم را پر از پلوی شفته می‌کردم، پرسیدم: «آقای دکتر این‌که آوردی گلدونه دیگه؟ واسه گُله، نیست؟» دوستم خندید و گفت: «آره. واسه گله. نه هر گُلی‌ها.

گلِ مَشتی. مشتی پلنگی» بلند شدم چند شاخه گل رز که از قبل خریده بودم را آوردم و یکی‌یکی گذاشتم توی سوراخ‌های گلدان و رفیق قدیمی هم تمام مدت ریسه می‌رفت. زنم همیشه بدون دلیل به من و تمام مردهای کره زمین مشکوک است. وقتی رفیقم داشت ریسه می‌رفت سر ناهار، زنم از زیر میز می‌زد به پام و چشم و ابرو می‌آمد که یعنی ببین طرف این کاره است. وقتی زنم مجبور شد به خاطر وقتِ ترمیم ناخن، بعد از ناهار تنهایمان بگذارد و برود آرایشگاه، زدم روی شانه رفیق قدیمی که ولو شده بود روی کاناپه و داشت چرت می‌زد. گفتم: «پاشو بریم دم هود» گفت: «چی؟» گفتم بلند شو یادم بده گلدان چطور کار می‌کند. دیدم افتاد به تته پته که من آن‌جا فقط یک‌بار کیک خوردم، آن هم توی کافی شاپ.

دو سه نفری با بچه‌ها رفتیم و من یک تکه کوچک از کیک خوردم فقط. به خدا فقط یک بار امتحان کردم و می‌ترسم و بلد نیستم و… داشت غلط زیادی می‌کرد مردک. رفتم دست کردم توی سیفون توالت و کیسه پلاستیکی چند لایه کوچکم را درآوردم. پسِ یقه آقای دکتر را گرفتم و کشاندمش پای هود و گلدان. «بدو راش بنداز ببینم» شبیهِ یک‌جور ساز باستانی بود. احتمالا باید چهارتا انگشتم را فرو می‌کردم توی سوراخ‌های خالی و از یکی از سوراخ‌ها دود می‌گرفتم. حتما فرمول خاصی داشت گذاشتن و برداشتن انگشت‌ها. نگاه کردم به بدنه گلدان که طرح‌هایی از قایق‌های بادبانی و چندتا آسیاب قدیمی داشت. «دکتر بدو وقت نداریم» دیدم دارد گریه می‌کند خاک بر سر.

گفتم پس چه غلطی کردی این چند‌ سال توی آمستردام؟ آب دماغش آویزان شده بود و تکیه داده به کابینت، زار می‌زد. آخرش گلدان را خودم راه انداختم. دکتر هلندی از استرس مدام می‌رفت توالت و برمی‌گشت. گلدان به درد نخوری بود، نصف متریال را هدر می‌داد. کارم که با گلدان تمام شد، ولو شدم روی کاناپه و زل زدم به تلویزیون. زنم وقتی برگشت اول از همه بو کشید و مستقیم رفت سراغ گلدان که دوباره گذاشته بودمش روی میز ناهارخوری. «چه غلطی کردین این‌جا؟ هود چرا روشنه؟» پرسیدم: «روشنه؟» گفت: «کوری؟ کری؟ نمی‌بینی روشنه؟» گفتم من نبودم.

تو درست می‌گفتی، این وسیله برای همان کارهای خاک‌ بر سری است، گلدان نیست. همه‌اش کار این بود. رفیقم را نشان دادم که ولو شده بود روی سرامیک‌ها و داشت خُرخر می‌کرد. زنم رفت بالای سرش و آهسته گفت: «آقای دکتر… دکتر…» دکتر نیم‌غلتی زد روی سرامیک‌ها و لبخند زد توی خواب. زنم داد زد: «پاشو ببینم، مرتیکه… معتاد» دکتر از جا پرید و عقب‌عقب رفت خورد به میز تلویزیون. نگاه ترسیده‌اش می‌گشت بین من و گلدان و زنم. با کمال میل، یقه‌اش را گرفتم، گلدانِ جنس حرام‌ کن را دادم دستش و از خانه انداختمش بیرون. آدم نباید هر کسی را راه بدهد توی حریم خانه و خانواده‌اش، به‌خصوص از این مغزهای فراری ریجکتی.


منبع: برترینها

جادوگر دیوانه ای که عاقبت بلعیده شد!

کتاب به زبان های مختلفی ترجمه شد. در زبان یونانی به آن “نکرونومیکون” گفته می شود. در برهه ای از زمان واتیکان دستور داد تا همه ی نسخه های ترجمه شده را بسوزانند، می گویند یک نسخه ترجمه شده در کتابخانه ی واتیکان وجود دارد، اما اکنون از نسخه ی عربی کتاب اثری نیست.

الحظرد به مدت دهها سال به تنهایی در بیابان بی آب و علف “الربع الخالی” مسافرت کرد و وقتی از سفر عجیب خود بازگشت بنا به گفته ی صاحب نظران شرارت بارترین کتاب تاریخ را تحت عنوان «العزیف» به نگارش در آورد.

به گزارش تابناک با تو، عبدالله الحظرد به دلیل فکرهای عجیب و غریبش به او لقب «مرد عرب دیوانه» را داده بودند. عبدالله الحظرد یا «عبدول الحظرد» آنگونه که در نوشته های غربیان آمده بر این باور بود که روش ایده آل برای شناخت تاریخ و آنچه در زمان های قدیم بر روی زمین اتفاق افتاده است را دارد.

در حالیکه بسیاری ادعا می کردند که قدرت پیشگویی آینده را دارند “الحظرد” ادعا می کرد همه ی آنچه در گذشته اتفاق افتاده را می داند و می تواند با مخلوقاتی که پیش از انسان ها (!) بر روی زمین زندگی کرده اند گفتگو کند.

الحظرد شاعری بود که در زمان حکومت أمویان می زیست. العزیف در زبان عربی به معنای “صدای حشرات” است که در سکوت شبانه به گوش می رسد، اما بنا بر باوری عامیانه العزیف صدای جن هایی بوده است که شبها با هم گفتگو می کردند.

الحظرد می گفت که با جن ها و فرازمینیان مستقیما دیدار کرده و اسرار جادو گری و رمز و راز مردگان و زبان خاص آنان را آموخته است. هر چند این کتاب بیش از هر چیز یک کتاب تاریخی است اما در آن طلسم ها و زبان های عجیب و غریب و تصاویر نامفهوم و ترسناکی هم به چشم می خورد. او می گفت همه ی عکس های کتاب را براساس واقعیت کشیده است.

کتاب درباره ی کائناتی می گوید که میلیون ها سال پیش بر روی زمین زندگی می کردند و روزی دوباره برای پس گرفتن سیاره ی زمین بازخواهند گشت.

کتاب به زبان های مختلفی ترجمه شد. در زبان یونانی به آن “نکرونومیکون” گفته می شود. در برهه ای از زمان واتیکان دستور داد تا همه ی نسخه های ترجمه شده را بسوزانند، می گویند یک نسخه ترجمه شده در کتابخانه ی واتیکان وجود دارد، اما اکنون از نسخه ی عربی کتاب اثری نیست.

نویسنده ی ژانر وحشت آمریکایی به نام «هوارد لاوکرافت»در داستان های خود کتاب العزیف را دوباره نویسی کرده است تا جایی که  آنرا نسخه ی انگلیسی “العزیف” می دانند. پیدا نشدن نسخه ی عربی این کتاب باعث شده تا برخی درباره ی وجود شخصیتی به نام “عبدالله الحظرد” دچار تردید شوند.

هوارد فیلیپس لاوکرافت نویسنده آمریکایی ژانر وحشت، خیال‌پردازی و علمی–تخیلی می‌باشد.

پایان زندگی الحظرد این جادوگر دیوانه هم در نوع خود بسیار جذاب است. ابن خلکان (مورّخ) می نویسد: الحظرد پس از عمری سحر و جادو بالأخره روزی بنا به گفته ی شاهدان عینی در مقابل چشم مردم توسط موجود وحشی و هولناکی بلعیده شد و از صحنه ی روزگار محو گردید!

هیچ کسی درباره ی حقیقت داستان زندگی او به طور کامل نمی داند، آیا شما داستان الحظرد و کتابش را باور می کنید؟!


منبع: عصرایران

چرا مأموران غربی به چراغ عقب خودروی متخلف ضربه می زنند؟

بنابراین مأمور پلیس پیش از برخورد با هر راننده ی متخلفی اثر انگشت خود را با این حرکت بر روی چراغ عقب خودرو به جای می گذارد تا در صورت بروز هر نوع جرائم احتمالی دست کارآگاهان را برای تحقیقات باز بگذارد و باعث آسان شدن دستگیری مجرمان شود.

ضربه به چراغ عقب خودروی متخلف در کشورهای غربی از جمله ایالات متحده ی آمریکا حرکتی کاملا شناخته شده و معروف است. آنها به محض نزدیک شدن به خودرو با کف دست ضربه ای به چراغ عقب می زنند و برای آن توجیه جالبی دارند.

اگر تا به حال به دلیل تخلفات راهنمایی و رانندگی مانند سرعت غیر مجاز یا هر دلیل دیگری خودروی شما از سوی پلیس متوقف شده باشد، توجه داشته اید که مأموران از شما می خواهند که ماشین را کنار بزنید و مدارک خود را به همراه توضیحات ارائه دهید. در برخی کشورها مأمور پلیس قبل از نزدیک شدن به راننده ی متخلف با کف دست به چراغ عقب اتومبیل ضربه ی سریعی می زند.

وقتی پلیس از خودروی خود پیاده می شود و به سمت راننده ی متخلف می رود، ممکن است راننده ی مذکور یک قاتل خطرناک و  یا متهم تحت تعقیب باشد و با دیدن مأمور و درخواست توضیحات، به او آسیب وارد کند و او را در معرض خطر جدی قرار دهد.

بنابراین مأمور پلیس پیش از برخورد با هر راننده ی متخلفی اثر انگشت خود را با  این حرکت بر روی چراغ عقب خودرو به جای می گذارد تا در صورت بروز هر نوع جرائم احتمالی دست کارآگاهان را برای تحقیقات باز بگذارد و باعث آسان شدن دستگیری مجرمان شود.

با وجود این که امروزه دوربین های مداربسته و دوربین های جاده ای شناسایی متخلفین و مجرمان را آسان کرده است، اما هنوز هم مأموران پلیس در آمریکا از این پروتوکول امنیتی نانوشته خود استفاده می کنند و به نوعی برای آنها به یک الزام امنیتی غیر قابل تخطی تبدیل شده است.


منبع: عصرایران