لوسیون بدن خواب آور برای مبتلایان بی خوابی!

برترین ها: یک شب بی خوابی کافی است تا برخی افراد را دیوانه کند، اما می‌توانید فکرش را کنید که هرشب برای خوابیدن تلاش کنید؟ جالب است بدانید که از هر سه نفر، یک نفر از بی خوابی با درجه‌های مختلف رنج می‌برد و برخی از آن‌ها مجبورند تمام شب را تا صیح به گوشی خیره شوند که ساعت‌ها سریعتر بگذرند. اما اگر شمردن گوسفندان کمکی نکند، یک لوسیون بدن انگلیسی کمک خواهد کرد مثل یک نوزاد بخوابید.

 لوسیون بدن خواب آور برای مبتلایان بی خوابی

عده زیادی از افراد ادعا می‌کند که از بی خوابی مزمن رنج می‌برده اند و هیچ دارویی نمی‌توانسته به آن‌ها کمک کند تا این لوسیون را پیدا کرده اند و حالا می‌توانند یک خواب راحت داشته باشند. این لوسیون از کره کاکائو، جوی دوسر، روغن اسطوخودوس، روغن تنکتا و روغن یلانگ یلانگ ساخته شده است. این لوسیون ابتدا به صورت محدود تولید شد، اما تقاضا برای آن چنان بالا بود که شرکت مجبور شد آن را به خط محصولات زیبایی دائمی اضافه کند. طبق نظر کاربران، این محصول چنان تاثیر آرامش بخشی دارد که می‌تواند به اضطراب شدید نیز کمک کند. این لوسیون ۱۰ دلار قیمت دارد.

لوسیون بدن خواب آور برای مبتلایان بی خوابی 


منبع: برترینها

مخوف‌ترین گروه‌های مافیایی و تبهکاری جهان (۲)

همه ی ما قصه های زیادی را در مورد گروه های تبهکاری و مافیایی مخوف شنیده
ایم اما بسیاری بر این باورند که این گروه ها تنها به سریال «خانواده
سوپرانو» و فیلم های «پدرخوانده» باز می گردد و گروه های مافیایی و تبهکاری
بزرگ و منسجم، دستکم دیگر، وجود خارجی ندارند. اگر چه با افزایش قدرت دولت
های مرکزی و کاهش نفوذ این گروه ها به شدت از تعداد سازمان های تبهکاری
کاسته شده است اما هنوز نیز در گوشه و کنار جهان برخی از آن ها با قدرت
تمام به فعالیت های خود ادامه می دهند. در ادامه ی این مطلب قصد داریم شما
را با ترسناک ترین و بی رحم ترین گروه های تبهکاری و مافیایی در سراسر دنیا
آشنا کنیم که از آن ها اطلاعی نداشته و حضور آن ها را در کشورهای پیشرفته
باور نمی کردید.

جالب این که درآمدی که این گروه های تبهکاری کسب می
کنند در برخی موارد با سود شرکت های تجاری بزرگ برابری می کند. با این
وجود بسیاری از این سندیکاهای تبهکاری نیز درآمدهای کمتری دارند. اما در
میان همه ی این گروه های تبهکاری یک اشتراک وجود دارد و آن بی رحمی و قساوت
است.

روز گذشته در قسمت اول این مطلب با ۵ گروه از سندیکاهای تبهکاری و مافیایی در جهان که در کشورهای خود و حتی در دیگر نقاط جهان سازمان های منسجم داشته و از راه های غیرقانونی درآمدهای سرشاری کسب می کردند آشنا شدیم. در قسمت دوم این مطلب نیز شما را با ۵ گروه دیگر از این گروه های مافیایی آشنا خواهیم کرد که شاید در بسیاری از موارد از ۵ گروه اول مخوف تر و سازمان یافته تر هستند. با ادامه ی مطلب همراه باشید.

۵- اندرانگتا

مخوف‌ترین گروه‌های مافیایی و تبهکاری جهان (۲)

ایتالیا محل تولید مافیا بوده و واژه ی «مافیا» منحصراً برای خانواده ای که در سیسیل ایتالیا در دهه ی ۱۸۶۰ به کار برده می شد. در واقع با تبدیل شدن شهر سیسیل به پایتخت کشور ایتالیا در دوران هرج و مرج و پر از خشونت اواخر قرن نوزدهم این خانواده ی تبهکار قدرت را در این شهر در دست گرفتند. امروزه در ایتالیا ۴ خانواده مافیایی اصلی وجود دارد. مافیای اصلی سیسیلی که به آن «کوزا نوسترا» (Cosa Nostra) گفته می شود هنوز زنده بوده اما مانند گذشته قدرتمند نیستند. دیگر خانواده های مافیا خانواده ی کامورا در کامپانیا، ساکرا کورونا یونیتا در آپولیا و قدرتمند ترین آن ها یعنی اندرانگتا (Ndrangheta) در کالابریا هستند. این گروه مافیایی ابتدا در اواخر دهه ی ۱۸۰۰ میلادی در زندان های کالابریا شکل گرفت اما در طول یک قرن و نیم بعد قدرت گرفته و در دهه های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ به ربودن افراد و درخواست پول از بستگان آن ها دست زدند.

مخوف‌ترین گروه‌های مافیایی و تبهکاری جهان (۲)

با پولی که از این آدم ربایی ها بدست می آمد در زمینه ی خرید و فروش کوکائین سرمایه گذاری کرده و به اولین خانواده ی مافیایی تبدیل شدند که در زمینه ی خرید و فروش مواد مخدر بازار پرسودی را به دست گرفتند. خانواده ی کوزا نوسترا که در آن زمان قدرت و نفوذ بیشتری نسبت به دیگر گروه های رقیب داشت خیلی دیر وارد این عرصه شد. آن ها بیشتر بر روی فشار آوردن بر دولت که قصد داشت درآمدهای آن ها را از طریق قانون گذاری های جدید محدود نماید متمرکز بودند. در نهایت قتل دو قاضی شناخته شده ضد مافیا توجه پلیس را به این خانواده ها جلب کرد. با تمرکز نیروهای پلیس بر روی خانواده ی کوزا نوسترا، گروه اندرانگتا شکوفا شد.. امروزه برآورد می شود که خانواده ی مافیایی اندرانگتا مسئولیت بیش از ۸۰ درصد خرید و فروش کوکائین در اروپا را بر عهده دارد.

مخوف‌ترین گروه‌های مافیایی و تبهکاری جهان (۲)

علاوه بر خرید و فروش کوکائین، اندارنگتا در هر فعالیت غیرقانونی دیگری که سودآور باشد نیز شرکت دارد، البته غیر از روسپی گری. به وضوح مشخص است که این گروه چنان درآمد دارد که نمی داند با آن چه بکند و نیروهای پلیس ایتالیا نیز نوارهایی ضبط شده از صدای دو گنگستر در دست دارد که نشان می دهد آن ها در حال خارج کردن مقدار زیادی پول از چاله ای هستند که قبلاً برای مخفی کردن پول ها کنده اند و در می بایند که میلیون ها دلار پول نقد پوسیده شده است. بر اساس ادعای سرویس های خبری ایتالیا این گروه در سال ۲۰۱۳ بیش از ۶۰ میلیارد دلار درآمد داشته اند که به اندازه ی درآمد شرکت پپسی کولا در سال و حدود ۳ درصد درآمد ناخالص داخلی کشور است.

مخوف‌ترین گروه‌های مافیایی و تبهکاری جهان (۲)

یکی از دلایل موفقیت آن ها این است که بسیار سری کار کرده و افرادی که در این گروه ها حضور دارند معمولاً از یک تبار خونی هستند. این موضوع شهادت دادن یک عضو مافیا علیه عضو دیگر را بسیار سخت می کند زیرا آن ها نمی توانند به کسی خیانت کنند که در واقع برادر، پسر عمو یا پدر یا در کل آشنای خانوادگی آن هاست. این روش عضوگیری و فعالیت آن ها بسیار موثر و کارآمد بوده است زیرا به ندرت اتفاق می افتد که کسی از خانواده ی مافیایی اندرانگتا با پلیس همکاری کند. در یکی از تلاش های پلیس برای استخدام یک خبرچین و استفاده از او علیه خانواده ی مافیایی اندرانگتا در سال ۲۰۱۰ شرایط بر طبق انتظار پیش نرفت. زن ۳۵ ساله ای که خبرچین پلیس بود با شلیک گلوله به قتل رسیده و جنازه ی او در اسید حل شد. از این رو اگر چه مافیای اندرانگتا بسیار سری عمل می کند اما از اعمال خشونت و انعکاس یافتن جنایت هایش در رسانه ها نیز هیچ ابایی ندارد.


۴- داعش

مخوف‌ترین گروه‌های مافیایی و تبهکاری جهان (۲)

گروه ولایت اسلامی عراق و شام با نام اختصاری «داعش» در سال ۲۰۰۴ از گروه القاعده حاضر در عراق و در پی کشته شدن تعدادی از رهبرانشان ایجاد شد. آن ها اسم خود را به داعش تغییر داده و البته در آن دوران خود را دولت اسلامی عراق می نامیدند. امروزه این گروه تندرو و بیرحم در مناطقی از عراق و سوریه حضور داشته و خطرناک ترین گروه تروریستی بین المللی به شمار می آیند که به دلیل بنیادگرایی افراط گرایانه ی مذهبی خود در سال های اخیر دنیا را به آشوب کشیده اند. اگر چه آن ها در واقع یک گروه تروریستی به شمار می آیند اما به دلیل استفاده از روش های تبهکارانه در کسب درآمد در این فهرست قرار گرفته اند.

مخوف‌ترین گروه‌های مافیایی و تبهکاری جهان (۲)

داعش از روش های عضوگیری مشابهی مانند دیگر گروه های تبهکاری خیابانی استفاده می کند. آن ها عمدتاً از بین افراد جوان و خشمگین مناطق جنگ زده و دیگر نقاط جهان با وعده ی اسلحه، قدرت و پول و با استفاده از ایدیولوژی های مذهبی عضوگیری خود را انجام می دهند. فعالیت های تبهکارانه آن ها شامل دریافت پول از خانواده های افراد ربوده شده، فروش عتیقه جات دزدیده شده، اخاذی، فروش غیرقانونی نفت و تا حدود زیادی نیز قاچاق انسان است. یکی از امتیازاتی که این گروه بر خلاف دیگر گروه های تبهکاری دارد دسترسی به نفت خام می باشد. بر اساس برآوردها آن ها سالانه و روی هم رفته از تمامی فعالیت های تبهکارانه ی خود حدود یک میلیارد دلار درآمد کسب می کنند. آن ها از طریق ویدیوهایی که مرتباً در فضای مجازی منتشر کرده و سر بریدن و اعدام قربانیان خود را به نمایش می گذارند رعب و وحشت را در میان مردم جهان پراکنده کرده اند.


۳- سولنتسوسکایا براتوا

مخوف‌ترین گروه‌های مافیایی و تبهکاری جهان (۲)

مافیای روسیه «سولنتسوسکایا براتوا« (Solntsevskaya Bratva) نام دارد اما اطلاعات بسیار کمی در مورد آن وجود دارد. به نظر می رسد که فعالیت های مافیایی در روسیه توسط شخصی به نام سرگئی میخائیلوف آغاز شد که بیشتر خود را یک تاجر می داند تا گنگستر. این سندیکای تبهکاری روسی ساختار مرکزی سازمان یافته و درستی ندارد. به جای این موضوع، ۱۰ گروه مستقل این سندیکا که کاملاً جدا از هم کار می کنند تحت فرماندهی ۱۲ نفر اصلی فعالیت دارند که مرتباً با هم ملاقات داشته و منابع انسانی شان را با هم متحد می کنند. آن ها در کشورهای دیگر نیز اعضایی دارند.

مخوف‌ترین گروه‌های مافیایی و تبهکاری جهان (۲)

بر اساس گزارش ها سندیکای سولنتسوسکایا براتوا یکی از ثروتمندترین و پردرآمدترین سندیکاهای تبهکارانه در سراسر جهان به شمار می آید. آن ها برای کسب درآمد دست به هر کاری زده و یکی از منابع اصلی درآمدی آن ها اخاذی است. حتی گفته شده که کسانی که در حوزه ی فعالیت آن ها مشغول کسب و کار هستند باید تا حدود ۲۰ درصد از درآمد خود را به سندیکای سولنتسوسکایا براتوا بدهند و اگر از این کار سر باز بزنند خود یا اعضای خانواده شان کشته خواهند شد. پس وقتی که اعضای سندیکا با افراد معمولی چنین رفتاری انجام می دهند می توان تصور کرد که نسخه ی آن ها برای گروه های رقیب و کسانی که به آن ها ضربه بزنند چه خواهد بود.


۲- مارا سالواتروچا

مخوف‌ترین گروه‌های مافیایی و تبهکاری جهان (۲)

در ایالات متحده نیز گروه های تبهکاری و مافیایی بسیاری وجود دارد. برای مثال در این کشور گروه های موتورسواری به نام «فرشتگان جهنم» و «مغول ها»، گروه های شهری مانند «خون ها» و «کریپ ها» وجود دارد اما برای مامورین اف بی آی خطرناک ترین گروه تبهکاری ایالات متحده گروه مارا سالواتروچا است که با نام «MS-13» بیشتر شناخته می شوند. در حال حاضر این گروه تبهکاری تنها گروهی است که یک نیروی ویژه برای مقابله با آن شکل گرفته و سعی در متوقف کردن آن ها دارد.

MS-13 کار خود را در دهه ی ۱۹۸۰ در لس آنجلس با مهاجران السالوادوری که از جنگ داخلی فرار کرده بود آغاز کرد. از آن زمان تاکنون MS-13 به یک گروه تبهکاری چند ملیتی تبدیل شده است که بین ۶٫۰۰۰ تا ۱۰٫۰۰۰ عضو در واشنگتن دی سی  و ۴۲ ایالت دیگر آمریکا دارد. همچنین شاخه هایی از این گروه در کشورهای کانادا، مکزیک، السالوادور، هندوراس و گواتمالا نیز حضور دارند. اعضای این گروه تبهکاری معمولاً با تتوهای روی بدنشان و به خصوص در ناحیه صورت شناخته می شوند و لباس هایی نیز به تن می کنند که سمبل MS-13 روی آن نقش بسته است.

مخوف‌ترین گروه‌های مافیایی و تبهکاری جهان (۲)

بیشتر اعضای این گروه تبهکاری ریشه ی السالوادوری دارند و در میان آن ها ملیت های هندوراسی و گواتمالایی نیز دیده می شود. آن ها معمولاً اعضای خود را از میان افراد جوان به خصوص بچه های دبیرستانی انتخاب می کنند. منبع اصلی درآمد آن ها خرید و فروش مواد مخدر، اخاذی، دزدی و قاچاق انسان است که آن ها را برای بردگی جنسی به فروش می رسانند. چیزی که در مورد این گروه تبهکاری باعث وحشت اف بی ای شده میزان خشونت اعمال شده توسط این گروه است. علت اصلی خشونت فراوان در این گروه از نداشتن سلسله مراتب در ان نشأت می گیرد و در واقع سیستم آن ها بیشتر یک سیستم با قدرت افقی است و هر بخش از این سازمان که «محفل» (clique) نامیده می شود به صورت مستقل عمل می کند. این موضوع باعث تنش در میان محفل ها شده  و معمولاض افراد غیرنظامی در درگیری های بین محفل های رقیب صدمه می بینند.

مخوف‌ترین گروه‌های مافیایی و تبهکاری جهان (۲)

اگر چه این گروه تبهکاری در ایالات متحده بسیار خشن عمل می کند اما خشونت آن ها در کشورهای آمریکای مرکزی بسیار شدیدتر است. کشورهای هندوراس، السالوادور و گواتمالا که مثلث شمالی خوانده می شود محل حکمرانی این گروه بوده و آن ها را به نا امن ترین کشورهای بدون جنگ تبدیل کرده است.


۱- لوس زتاس

مخوف‌ترین گروه‌های مافیایی و تبهکاری جهان (۲)

بیشتر کارتل های مواد مخدر امروز مکزیک از گروهی تبهکار که در دهه ی ۱۹۸۰ کوکائین را از کلمبیا به ایالات متحده قاچاق می کردند نشات گرفته اند. در آن دوران دولت ایالات متحده به شدت با کارتل های کلمبیایی برخورد کرد اما کار مشابهی در مورد کارتل های مکزیکی امکان پذیر نبود. در این دوره مهم ترین و قدرتمندترین گروه های تبهکاری مکزیک، کارتل گوادالاخارا و کارتل خلیج بودند. در سال ۱۹۸۹، سردسته کارتل گوادالاخارا دستگیر شده و مسیرهای قاچاق این کارتل به دست سه دستیار او افتاد که باعث به وجود آمدن سه کارتل دیگر با عنوان های سینالوا، خوارز و تیخوانا شد. در حال حاضر کارتل سینالوا فعالترین و قدرتمندترین کارتل شناخته می شود زیرا بیشترین قلمرو و بیشترین مسیرهای قاچاق را در اختیار دارد.

مخوف‌ترین گروه‌های مافیایی و تبهکاری جهان (۲)

در واقع آن ها یک مسیر قاچاق به درون شیکاگو دارند که باعث مرگ های فراوانی شده است. روی هم رفته کارتل خلیج قدرت کمتری نسبت به کارتل منحل شده ی گوالاداخارا داشته و البته در مقام دوم از لحاظ قدرت و بزرگی قرار دارد. اما خطرناک ترین کارتل از لحاظ قدرت در رده سوم قرار داشته و کارتل لوس زتاس نام دارد که به معنای «زد ها» (Zs) است. در حال حاضر سردسته ی این گروه مشخص نیست و البته دلیل خوبی نیز برای این موضوع وجود دارد. از زمان شکل گیری این گروه تمامی رهبران آن یا دستگیر و یا کشته شده اند. آخرین رهبر این گروه عمر تروینیو مورالس نام داشت که در سال ۲۰۱۵ دستگیر شد. قبل از وی نیز برادرش میگل تروینیو مورالس رهبر گروه بود که در سال ۲۰۱۳ دستگیر شد.

مخوف‌ترین گروه‌های مافیایی و تبهکاری جهان (۲)

گروه لوس زتاس کار خود را در سال ۱۹۹۹ با یک گروه ۳۴ نفره از تیم قاتلان کارتل خلیج آغاز کرد. همه ی آن ها نظامیان سابق مکزیکی بوده که اموزش های رزمی و نظامی بالایی را دریافت کرده بودند. تا سال ۲۰۰۳ تعداد اعضای این گروه به ۳۰۰ نفر افزایش پیدا کرد. بعد از سال ها درگیری داخلی سرانجام در سال ۲۰۱۰ گروه لوس زتاس از کارتل خلیج جدا شد. در همین زمان دولت ایالات متحده اعلام کرده که گروه لوس زتاس از لحاظ تکنولوژی پیشرفته ترین، پیچیده ترین و خطرناک ترین کارتل تبهکاری است که در مکزیک فعالیت می کند.

چیزی که این گروه را این قدر خطرناک کرده این است که آن ها از هیچ قانونی پیروی نمی کنند. برای مثال در سال ۲۰۰۹، آن ها به زور وارد خانه ی یک مامور ارشد پلیس شده و او و همسرش که او نیز پلیس بود را به قتل رساندند و سپس در حالی که سه دختر آن ها در خانه بودند آن را به آتش کشیدند. یک بار دیگر در بهار سال ۲۰۱۱، لوس زتاس چندین اتوبوس پر از مهاجر را متوقف کرده و به زنان تجاوز کردند. سپس مردان را مجبور کردند که مانند گلادیاتورها تا سر حد مرگ با هم مبارزه کنند. برندگان این نبردهای خونین به عنوان قاتل برای نبردی که در ادامه با کارتل های خلیج و سینالوا در می گرفت استخدام می شدند. دیگر افراد حاضر در اتوبوس ها کشته شدند. بعد از این حادثه جنازه ی ۱۹۳ نفر در ۷۲ قبر پیدا شد.

مخوف‌ترین گروه‌های مافیایی و تبهکاری جهان (۲)

این تنها یکی از قتل عام هایی بود که در آن اعضای این گروه با بی رحمی تمام تعداد زیادی انسان بی گناه را می کشتند. حتی در رسانه های اجتماعی نیز کسی نمی تواند بر علیه این گروه سخنی بگوید. یک روزنامه نگار آزاد به نام ماریا دل روزاریو فونتس روبیو داستان هایی را در مورد جنایات لوس زتاس با نام مستعار در طی چندین ماه و با استفاده از هشتگ #reynosafollow در فضای مجازی پخش کرد. در سال ۲۰۱۴، از حساب توئیتر او پیامی بدین مضمون ثبت شد: “#reynosafollow دوستان و خانواده، اسم واقعی من ماریا دل روزاریو فونتس روبیو است، من یک پزشک هستم. امروزه زندگی من به پایان رسیده است”. در کنار این پیام دو عکس نیز قرار داشت که عکس اول زنی را نشان می داد که به دوربین خیره شده بود و در عکس دوم نیز زنی دیده می شد که یک گلوله در سر وی خالی شده بود. او کسی نبود جز ماریا فونتس روبیو اما جنازه ی او هیچگاه پیدا نشد.

مخوف‌ترین گروه‌های مافیایی و تبهکاری جهان (۲)

همچنین این گروه به تقلید از داعش ویدیوهایی از مراسم سر بریدن مخالفان خود تهیه کرده و در شبکه های اجتماعی منتشر می کنند. سردسته سابق گروه لوس زتاس دوست داشت قربانیان خود را به روشی خاص موسوم به «guiso» به معنی «تاس کباب» بکشد. وی قربانی خود را در داخل یک ظرف استوانه ای بزرگ قرار داده و سپس او را زنده به آتش می کشید.


منبع: برترینها

طنز؛ حکایت تجاوز و دزدان نابکار

ماهنامه خط خطی – محمدامین فرشادمهر: روزی از روزها، چند تن از اُمنا و افراد مورد اطمینان روستا فریاد واخشتکا سر دادند که راهزنان به کاروان های روستای بالا حمله کرده اند و مقداری از اموالشان را به غارت برده اند. تجار که در عمر خویش چنین اتفاقی را تجربه نکرده بودند، چاره خواستند. امنا ابروهای پیوسته خویش را بالا انداختند و گفتند: «ما حاضریم در ازای پرداخت چند سکه، افرادی را برای محافظت از کاروان شما بگماریم.»

تجار یِس یِس کنان و خوشحال پذیرفتند. فردا روز، دوباره امنا فریاد واخشتکا سر دادند که راهزنان به کاروان روستای بالا حمله کرده اند و مقدار زیادتری از اموالشان را به غارت برده اند. تجار با لب و لوچه ای آویزان گفتند: «چه کنیم؟» امنا گفتند: «سکه های بیشتری بدهید تا مراقبت بیشتری شوید!» تجار پذیرفتند و بشکن زنان راهی جاده شدند. گذشت تا آنجا که تجار برای هر سفر و انجام داد و ستد، نیمی از سکه های عایدی را به امنا می دادند.

خردمند دهکده که این اوضاع را دید، میان تجار رفت و پرسید: «ساده لوحان، کدام دزد؟! شما تاکنون به چشم خود دیده اید؟!» تجار به شک افتادند و شک خویش را پیش امنا بردند. امنا گفتند: «خردمند را بیاورید تا وی را توجیه کنیم و نگرانی از دل شما بزداییم.» فردای آن روز، پس از ملاقات خردمند با امنا، خردمند به میان تجار آمد و گفت: «جماعت! می گویند پیشگیری بهتر از درمان است.

حتما باید کاروانمان را بزنند تا باور کنیم؟! آن هم این راهزنان نابکار و زبردست که مغز از جمجمه تان می ربایند بی آنکه بفهمید، چه رسد به اموالتان!» تجار پرسیدند: «چه کنیم خردمند؟» گفت: «راهزنان وقتی می آیند که مال و سکه داشته باشید. نیک آن است که تمام مال و سکه تان را به امنا دهید تا با خیالی راحت راهی جاده شوید!» تجار پذیرفتند و عمری بدون نگرانی راهی جاده ها شدند…


منبع: برترنها

طنز؛ همه شکایت دارند حتی پزشک معالج!

ماهنامه خط خطی – مهدی طوسی: گفته می شود در مراسمی که به خاطر اولین سالگرد عباس کیارستمی، فیلم ساز فقید ایران، در دانشگاه شهید بهشتی و با حضور تعدادی از اهالی سینما و وزیر بهداشت برگزار شد، ضمن اینکه گزارشی از روند پرونده پزشکی ارائه شد متوجه شدیم که همه به اتفاق پزشک معالج از روند درمان کیارستمی شکایت دارند! به نظر شما اگر به شکایت رسیدگی شود، نتیجه اعلام چه خواهدشد؟ پیش بینی ما این است:

– طی بررسی کارشناسی و دقیق ما، یکی از متهمان اصلی کودک چهار ساله ای است که در زمان ملاقات، به شکلی خزنده و مشکوک، از زیر دستان ماموران بیمارستان فرار کرده و خودش را به داخل بخش رسانده و بعد با زدن جیغ بلندی باعث ترس مرحوم کیارستمی شده و همین ترس انگیزه ترس وی از نظام پزشکی ایران شده است!

– کارخانه سازنده ساعت مچی دکتر معالج مرحوم کیارستمی نیز متهم است و ما داریم خانواده مرحوم را مجاب می کنیم از این کارخانه به مجامع جهانی شکایت کنند! چرا که این ساعت به قدری سنگین بوده که وقتی دکتر معالج دستش را روی شکم کیارستمی برای معاینه قرار می داده است، روی معده وی فشار سنگینی را تحمیل می کرده و لذا باعث آسیب شدید به سیستم گوارشی وی شده است!

– کارمند دون پایه بخش لاندری بیمارستان، که در بازبینی ملحفه ارسال برای مرحوم کیارستمی دقت لازم را نداشته، هم محکوم است. گفته می شود وقتی ملحفه را باز کردند بیندازند روی ایشان، یک سوسک ملاحظه شده است که جیغ بلند مرحوم را در پی داشته و این واکنش صدادار روی امعا و احشای ایشان تاثیر سوء داشته است! گفتنی است که در همین رابطه پرونده سوسک های بیمارستان نیز در دست بررسی است!

– با تحقیقات محیطی صورت گرفته متوجه شدیم که مرحوم کیارستمی از رنگ دیوارهای بیمارستان دلخور بده اند و اعتقاد داشته اند این رنگ بیمار را بیشتر بیمار می کند! به همین منظور، کارگر نقاش ساختمانی، که این رنگ را برای بیمارستان انتخاب کرده است، نیز تحت تعقیب قضایی قرار دارد!

– گفتنی است مرحوم کیارستمی، بدون هماهنگی با نظام پزشکی ایران، فرانسه را برای ادامه روند درمان خود انتقاد کردند و لذا کارمندی که بلیت فرانسه را به ایشان فروخته است نیز احضار شده است!


منبع: برترینها

طنز؛ آخر و عاقبت خبرنگاری

پوریا عالمی در نوشت:

خبرنگاری در خاورمیانه این‌طوری است که بابات همیشه تو را می‌بیند، می‌پرسد: «خب، پسرم می‌خوای در آینده چی‌کاره بشی؟» تو می‌گویی: «بابا من الان سر کارم… چند ساله…».

بابات می‌گوید: «همون دیگه… چندساله سر کاری… کی می‌خوای بری سر کار واقعی؟».
وقتی می‌رسی به یک نفر و حالت ازدواج پیدا می‌کنی و بهش سریع می‌گویی آی‌لاو‌یو. طرف می‌‌گوید اوکی. اما شغلت چیه؟

تو باافتخار می‌گویی: «من روزنامه‌نگارم هانی…»

هانی می‌گوید: «مگه هنوز روزنامه‌ها چاپ میشن؟! این موضوع مگه برای تاریخ مشروطه نیست؟!»

وقتی توی تاکسی نشستی و راننده می‌گوید: «دست همه توی یک کاسه است…»، تو هم سریع می‌گویی نه شما اشتباه می‌کنی و چندتا کاسه است که توی هرکدام دست چند نفر است! طرف هم بهت جواب می‌دهد: «حرف مفت می‌زنی… چی‌کاره‌ای اصلا؟» تو هم با یک غرور عجیبی می‌گویی: «من روزنامه‌نگارم…»؛ یعنی خیلی حالیم می‌شود و آقای راننده می‌گوید: «همون… یا حالیت نیست! یا راست گرفتی دروغ بگی!»

وقتی هم زنگ می‌زنی به دوست‌های قدیمیت آنها سریع می‌گویند: «اوه… شت… واقعا من سند ندارم برات وثیقه بذارم رفیق…» و وقتی تو می‌گویی «نه… من برای سند تماس نگرفتم…»، آنها می‌گویند: «اوخ… اوخ اوخ… راستش من الان دست‌وبالم خالیه… نمی‌تونم بهت پولی قرض بدم… ببینم تا حالا فکر نکردی با ماشین بری مسافرکشی؟»

بله. شما فکر می‌کنید تنها کاربرد روزنامه‌نگاری و خبرنگاری چیست؟ هیچی… شما نقش مرغ عروسی و عزا را دارید. یعنی چی؟ یعنی توی عروسی سر شما را می‌برند که شکم خوشحالان سیر شود و سرشان گرم. توی عزا هم سر شما را می‌برند که سر ناراحت‌ها از وضعیت موجود گرم شود و با بوی کباب‌شدن شما یاد و خاطره آن مرحوم را فراموش کنند.


منبع: برترینها

باور به «پَری دندان» از کجا شکل گرفت؟

مردم این کشورها بر این باورند که سرهم کردن داستان پری دندان برای بچه ها خیلی خوب است، زیرا باعث می شود تا آنها راحت تر از این مرحله عبور کنند، بالأخره آنها دارند یک تکه از بدن خود را از دست می دهند، پس چه خوب که با یک داستان این مرحله ی تقریبا رنج آور را برایشان تلطیف کنیم.

بیایید به لحظه ای برویم که یکی از دندان های شیری شما لق شده و قرار بود بیفتد. ممکن است شما هر لحظه از افتادن دندان ترس داشته باشید و یا از آن دسته بچه هایی بوده باشید که خودتان زودتر از موعد دندان شیری لق شده تان را بکشید و زیر بالش قرار دهید تا پَری دندان بیاید و دندان شما را با پول نقد مبادله کند. البته چنین کاری را بچه ها در ایالات متحده ی آمریکا انجام می دهند. بچه های دنیا به شکل های مختلفی با دندان شیری که افتاده برخورد می کنند.

باور به «پَری دندان» از کجا شکل گرفت؟

آداب و رسوم افتادن دندان به طرز غافلگیر کننده ای متنوع است که در کتابی تحت عنوان “دندانت را روی پشت بام بینداز” (کاری که بچه ها در بوتسوانا) انجام می دهند چاپ شده است. اما داستان پرطرفدار “پری دندان” که در ایالات متحده ی آمریکا مرسوم است از کجا آمده است؟
 

باور به «پَری دندان» از کجا شکل گرفت؟

 
پری دندان آنقدرها هم که تصور می شود تاریخ طولانی ندارد. بنا به گزارش سایت salon ایده ی پری جمع کننده ی دندان های شیری، به اوایل سال ۱۹۰۰ میلادی باز می گردد. «استر واتکینز آرنولد» در سال ۱۹۲۷ یک داستان هشت صفحه ای درباره ی فرشته ی دندان های شیری نوشت و منتشر کرد، بنابراین عمر پری دندان به ۱۰۰ سال هم نمی رسد.
 
پری دندان موجودی خیالی شبیه انسان با بال و چوب سحرآمیز است که دندان های شیری بچه ها را که افتاده و زیر بالش قرار داده شده است جمع آوری می کند و با خود به شهر سحرآمیز می برد. با دندان های بچه ها در شهر قصر و قلعه درست می کنند. پری های دندان، فقط دندان های سفید و تمیز و براق را با خودشان می برند به خاطر همین بچه ها برای چنین لحظه ای باید همیشه مسواک بزنند.

پری دندان شبیه و الهام گرفته شده از افسانه های سایر مردم جهان است که به  طور خاص می توانیم به «موش دندان» اشاره کنیم. موش دندان از افسانه هایی است که از  مکزیک تا نیوزیلند رواج دارد. موش ها جوندگانی با دندان های قوی هستند، براساس این داستان بچه ها دندان های شیری و سست خود را از دست می دهند و آنها را با دندان های قوی موش معاوضه می کنند.

باور به «پَری دندان» از کجا شکل گرفت؟

 
مردم این کشورها بر این باورند که سرهم کردن داستان پری دندان برای بچه ها خیلی خوب است، زیرا باعث می شود تا آنها راحت تر از این مرحله عبور کنند، زیرا آنها دارند یک تکه از بدن خود را از دست می دهند، پس چه خوب که با یک داستان این مرحله ی تقریبا رنج آور را برایشان تلطیف کنیم.

وقتی ایده ی پری دندان با محبوبیت زیادی روبه رو شد، دیزنی هم با کارتون هایش به تقویت این ایده کمک کرد، کاراکترهایی مثل پری آبی رنگ داستان پینوکیو، و یا پری داستان سیندرلا باعث شد تا تصویری از این موجود خیالی در ذهن مردم شکل بگیرد، ماندگار شود و به آیکون فرهنگی مردم غرب تبدیل شود.

باور به «پَری دندان» از کجا شکل گرفت؟ 


منبع: برترینها

نمایشی از عظمت و قدرت طبیعت

طبیعت جلوه های زیادی دارد؛ دریاها و اقیانوس های بیکرانی که سیاره زمین را به سیاره آبی بدل کرده اند، جنگل های سرسبزی که جای جای گیتی را پوشانده اند، صحراهای سوزان و پهناوری که جهنم را بر زمین تداعی می کنند و کوهسارانی که با قامت های سر به فلک کشیده پناه زندگی بسیاری شده اند.

طبیعت جلوه های زیادی دارد؛ دریاها و اقیانوس های بیکرانی که سیاره زمین را به سیاره آبی بدل کرده اند، جنگل های سرسبزی که جای جای گیتی را پوشانده اند، صحراهای سوزان و پهناوری که جهنم را بر زمین تداعی می کنند و کوهسارانی که با قامت های سر به فلک کشیده پناه زندگی بسیاری شده اند. کوهستان هایی که سر چشمه رودهای پرآب، دشت ها و مراتع وسیع، جنگل های پهناور و حیات وحش متنوعی را در دل خود جای داده اند. از کوه های سرفراز آلپ در اروپا که بهشت اسکی سواران و عاشقان طبیعت است تا کوهستان های هیمالیا در تبت و نپال که بلندترین کوه های دنیا را در خود جای داده است، از کوه های سخت راکی و آند در آمریکا که دیواری را در قسمت غربی این قاره کشیده اند تا رشته کوه های البرز و زاگرس که چشم و چراغ ایران بزرگ هستند؛ کوهستان ها نقش بزرگی در چرخه و حیات طبیعت زمین دارند.

 در عکاسی در سفر امروز می خواهیم با شما سفری به کوهستان هایی بلند قامت در سر تا سر دنیا داشته باشیم و لحظاتی غرق در زیبایی های آنها شویم و ببینیم چگونه شب، برف، شفق، رود، جاده، ستاره و آسمان بر جذابیت های کوهساران می افزایند و هوش از سر می رباید. با ما با این عکس های بی نظیر و چشم نواز از کوه ها که به نگاه هنرمندانه و خلاق عکاس آنها، سایمون راپل (Simon Roppel) ثبت شده است، همراه باشید.

سایمون راپل عکاس سوئیسی است که در دهکده ای در شمال این کشور زندگی می کند و برای عکس هایی که از کوهستان به ثبت رسانده شهرت زیادی داشته و جوایز متعددی نیز برده است. او عکاسی را از سال ۲۰۱۰ آغاز کرده و و از آن زمان به بعد شوق و اشتیاقش روز به روز برای عکاسی از طبیعت بیشتر شده است.

نمایشی از عظمت و قدرت طبیعت

آمریکای غربی، کانادا، گرین لند، لوفوتن نروژ و کوهستان های آرام نیوزیلند مکان هایی است که او علاقه وافری به عکاسی از مناظرشان دارد. سایمون عاشق مناطق دورافتاده است و سعی می کند در هنگام عکاسی با طبیعت یکی شود. او علاقه اش به این مکان ها را اینگونه شرح می دهد:

” مکان های توریستی را دوست ندارم، شیفته ی خلوت طبیعت هستم. آیا چیزی در دنیا بهتر از این وجود دارد که در مکانی باشی که تا کیلومترها انسانی دور و برت نباشد و شاهد مناظر متحیر کننده ای باشی که هیچ کس تا کنون آنها را ندیده است؟ ”

در ادامه همراه ما باشید تا نگاهی به تصاویری بیندازیم که سایمون از کوهستان های سراسر دنیا به ثبت رسانده است.

۱- آنسوی سرزمین ها | کوه های گرینلند، اروپا

نمایشی از عظمت و قدرت طبیعت

۲- آتش در آسمان | کوهساران راکی، کانادا

نمایشی از عظمت و قدرت طبیعت

۳- آرامش مطلق | کوهستان های سوئیس

نمایشی از عظمت و قدرت طبیعت

۴- یخ زده | رشته کوه راکی، کانادا

نمایشی از عظمت و قدرت طبیعت

۵- فراز و فرود | کوهستان های گرینلند، اروپا

نمایشی از عظمت و قدرت طبیعت

۶- تقلید | کوه های راکی، کانادا

نمایشی از عظمت و قدرت طبیعت

۷- پناهگاه | کوه اوت سَووآ ،کوهستان آلپ فرانسه

نمایشی از عظمت و قدرت طبیعت

۸- لبه تیز کوهستان | کوه های راکی، کانادا

نمایشی از عظمت و قدرت طبیعت

۹- سرزنده | کوهساران گرینلند

نمایشی از عظمت و قدرت طبیعت

۱۰- گلوله برفی | کوه ماترهورن، سوئیس

نمایشی از عظمت و قدرت طبیعت

۱۱- آخرین توقفگاه | آلچ گلیشر، سوئیس

نمایشی از عظمت و قدرت طبیعت

۱۲- پیکان سبز | کوه لوفوتن، نروژ

نمایشی از عظمت و قدرت طبیعت

۱۳- بکر و دست نخورده | کوه لوفوتن، نروژ

نمایشی از عظمت و قدرت طبیعت

۱۴- کمان آبی | جزایر لوفوتن، شمال نروژ

نمایشی از عظمت و قدرت طبیعت

۱۵- آرامش در میان کوهستان | پارک ملی یوسیمیتی، آمریکا

نمایشی از عظمت و قدرت طبیعت

۱۶- نهایت زیبایی | کوه های آلپ فرانسه

 نمایشی از عظمت و قدرت طبیعت


منبع: برترینها

فروشگاه تخصصی برای اردک ها! (+عکس)

تابناک با تو – اردک پلاستیکی زرد رنگ حمام را بیشتر در تلویزیون دیده ایم تا در دنیای اطرافمان. در واقع این اردک ها عروسک هایی هستند که در وان حمام برای بازی کردن و یا زیبایی قرار داده می شوند.

شاید اگر کسی بخواهد یک مغازه ی اسباب بازی فروشی باز کند یک درصد ذهنش  هم به ایده ی فروش اردک پلاستیکی زرد حمام نیفتد، اما یک فروشگاه لاکچری و بزرگ در آمستردام هلند به این ایده ی عجیب پر و بال داده و بزرگترین فروشگاه فروش اردک پلاستیکی را باز کرده است. اسم این فروشگاه «The Duck Store» می باشد.

داستان این فروشگاه از یک مغازه ی عادی فروش اسباب بازی شروع می شود، اما بعد از مدتی فروشنده متوجه می شود که مردم و به خصوص گردشگران خارجی از اردک پلاستیکی خیلی خوششان می آید، پس تصمیم می گیرد که یک فروشگاه تخصصی برای اردک ها باز کند و از شدت شور و علاقه ای که داشته  از یک هنرمند هم برای طراحی های خلاقانه کمک می گیرد.

او بر روی در یکی از مغازه هایش نوشته: «اردک پلاستیکی مرز ندارد، بین مردم تبعیض قائل نمی شود، هیچ وابستگی سیاسی ندارد، التیام بخش شما است و استرس تان را کم می کند، این اردک ها دوستان نرم و با حال برای همه ی لحظه هایتان هستند». فروشگاه اردک در ونیز، بارسلونا، فلورانس، تورین و مالورکا هم شعبه دارد و با استقبال گسترده ای مواجه شده است.


منبع: عصرایران

پسربچه ۷ ساله؛ بازیکن ۱۰۰ کیلویی راگبی (+عکس)

برترین ها – پسر ۷ ساله بازیکن راگبی که از همه هم سن و سال هایش بلندتر است، اخیرا در دنیای ورزش کودکان بحث برانگیز شده است، ویدئویی که او را نشان می‌دهد که بدون هیچ زحمتی با سرعت از میان همه بازیکنان تیم رقیب عبور می‌کند به صورت ویروسی منتشر شده است.

واکا تویتوپو شاید فقط ۷ سال داشته باشد، اما حدود ۱۰۰ کیلوگرم وزن دارد و یک یا دو سروگردن بلندتر از هم سن و سال‌های خودش است. او همچنین یک بازیکن خوب راگبی است و باتوجه به مزایای فیزیکی که دارد، جای تعجب نیست که تیمش، عقاب‌های سنت جان سیدنی، وقتی واقعا نیاز دارند او را بازی دهند.
 

این ویدئو در اصل توسط پدرش برای نمایش استعداد او منتشر شد، اما در نهایت به دلیل کاملا متفاوتی همه جا پخش شد. مردم شروع به شکایت کردند که وضعیت فیزیکی واکا نسبت به همسالانش ناعادلانه است و برخی گفتند که او باید در یک گروه سنی دیگر بازی کند تا از آسیب دیگران جلوگیری شود.

حتی برخی درباره این صحبت کردند که لیگ جوانان راگبی به جای سن براساس وزن تقسیم بندی شود تا مانع از ورود بچه هایی با این نوع اختلالات فیزیکی شود.
 
این موضوع تاثیر منفی روی واکا گذاشت و همان طور که پدرش می‌گوید تقصیر واکا نیست که بزرگتر از بقیه بچه هاست و او از قوانین پیروی می‌کند. مربی و هم تیمی هایش او را دوست دارند و او را یک غول آرام و خجالتی توصیف می‌کنند که آزارش به هیچکس نمی‌رسد.

او فقط می‌خواهد راگبی بازی کند. رئیس باشگاه نیز گفته است: «واکا از اندازه خود آگاه است. او اگر بخواهد می‌تواند بچه‌ها را با یک دست بلند کند، اما پسر خوب و آرامی است. او فقط عاشق بازی کردن است. او نباید بخاطر اندازه اش از بازی محروم شود.»


منبع: عصرایران

طنز؛بررسی ترانه ها، این قسمت؛ ای جان!

ماهنامه خط خطی – همایون حسینیان:

این مطلب: ترانه ای جان

«ای جان! قلب من آشفته دلداده مرنجان»

ترانه باز: مخاطب این شعر «جان» است. شاعر چون فامیلی «جان» را نگفته است، درواقع بخشی را به شنونده سپرده است که به میل خود جان را تصور کند. حال می تواند این «جان»، جان لنون باشد یا جان رنو! حتی می توان او را جان تراولتا یا جان وین یا… تصور کرد. شاعر آشفته دلداده از جان می خواهد که قبلش را آزار ندهد.

«ای جان! دستی بزن و گردش تقدیر بگردان»

ترانه باز: شاعر از «جان» می خواهد با یک دست زدن، تقدیری که در حال گردش است را بگرداند! حال چه جوری باید گردش را گرداند! این دیگر به عهده «جان» است و به شنونده ربطی ندارد!

«ای جان! ردی، خبری، پیک امیدی بفرستم/ تا کور شود چشمه‌‌ی تاریک حسودان»

ترانه باز: شاعر از «جان» می خواهد یک اعلام حیاتی بکند تا او بتواند چشم هایی که تاریک است را کور کند و حال حسودان را بگیرد. باز در این قسمت، چگونگی کور کردن چشمه تاریک به شنونده ربطی ندارد.

«دلبرا! جان جان جان جان جان جان»

ترانه باز: در این بیت، شاعر اسم دلبرش را تکرار می کند و از صنعت «تکرار اطوار» بهره برده است.

«مطربا! وای وای وای وای وای وای»

ترانه باز: در این بیت نیز همان صنعت «تکرار اطوار» به کار برده شده است و واژه «وای» شنونده را در چه کنم قرار داده است که بهره هم زمان از صنعت ابهام است. «وای» می تواند نشانه عشوه شاعر باشد و هم می تواند واژه انگلیسی به معنی چار باشد که یعنی ای مطرب! چرا نمی نوازی!

«های من! هی هی هی هی هی هی»

ترانه باز: «های» (high) به معنای بالاست و نشان دهنده فاز بالای شاعر است! و با تکرار «هی» دارد خود را نهیب می زند که چرا این قدر های شده ای.

«هوی من! های های های های های های»

این بیت نشان دهنده این است که شاعر از خط خطی خوان های حرفه ای و از طرف داران گربه ویژه این نشریه «هوی» است و تکرار «های» به معنای خندیدن با صدای بلند است. گویا شاعر در حین سرایش شعر، مطلبی را از خط خطی خوانده است و نتوانسته جلوی خنده خود را در شعر بگیرد.

«یا رب! به سمت من، یارم روانه کن. صبرم به سر رسیده/ با من بگو بگو، از راز قلب او. رنگ از رخم پریده»

ترانه باز: در این بیت، شاعر تحملش تمام شده است و از خدا می خواهد یار را روانه شاعر کند! و سپس، با تاکید، می گوید چون رنگ از رخش پریده است، باید راز قلب معشوق را بفهمد که چه هست.

«وای از شبی که بی یادش سحر شود هرگز چنین نباشد/ با تار گیسویش، دامی به وسعتم، بر قامتم تنیده»

ترانه باز: در قسمت اول، آرزو می کند که هیچ وقت بدون یاد یار شب را سحر نکند و در بخش دوم، توضیح می دهد که یار با گیسویش، به وسعت تن شاعر، دامی بر قامتش تنیده است. (تجسم این صحنه برای افراد زیر ۱۸ سال توصیه نمی شود). این شعر دارای یک پارادوکس است. در جایی شاعر می گوید که خبری از معشوق ندارد و برای دیدارش تحملش تمام شده است و در جای دیگر می گوید که یار او را به دام انداخته است و این امر نشان دهنده استفاده شاعر از صنعت «نقض غرض» است. در آخر، باید گفت شاعر خیلی های، های، های، های، های، های بوده است!


منبع: برترینها

شلوغ‌ترین جزیره جهان

برترین ها: سانتا کروز یک جزیره مرجانی کوچک و یکی از کوچکترین جزایر در مجمع الجزایر سن برناردو در سواحل کلمبیا است. این جزیره تنها حدود یک هکتار مساحت اما ۱۲۰۰ نفر جمعیت دارد. یعنی تراکم جمعیت آن چهار برابر منهتن است. اما سانتا کروز هیچ منهتنی نیست.

سیستم لوله کشی و آب فاضلاب ندارد. برق تنها ۵ ساعت در روز از طریق ژنراتور تامین می شود و آب شیرین توسط نیروی دریایی کلمبیا هر سه هفته کاهش می یابد. پس چرا مردم آنجا زندگی می کنند؟

می گویند ۱۵۰ سال پیش، گروهی از ماهیگیران شهر ساحلی بارو، حدود ۵۰ کیلومتر دورتر، در جستجوی آب های جدیدی برای ماهیگیری بودند تا اینکه با این جزیره مرجانی کوچک روبرو شدند. از آنجا که برای بازگشت خیلی دیر شده بود، ماهیگیران تصمیم گرفتند شب را همان جا اتراق کنند و از اینکه این جزیره هیچ پشه ای نداشت شگفت زده شدند که در آن منطقه چنین چیزی نادر بود. مردان به آرامی آن شب را خوابیدند و تصمیم گرفتند همانجا بمانند.

امروزه این جزیره ۹۰ خانه، دو مغازه، یک رستوران، یک دیسکو و یک مدرسه دارد که همگی در فضایی به اندازه یک و نیم زمین فوتبال قرار دارند. این پرجمعیت ترین جزیره روی زمین است. فضا به قدری محدود است که بسیاری از ساختارها روی آب گسترش یافته اند و به صورت مصنوعی پشتیبانی می شوند. برخی ساختمان های چندطبقه از ازدحام کاسته اند اما خانه ها همه یک طبقه هستند. تنها فضای خالی یک حیاط خلوت به اندازه یک زمین تنیس است که آن هم در طول جزر و مد مدت زیادی زیر آب است. بسیاری از جزیره نشینان هم ماهیگیر هستند و هم در هتل ها و تفرجگاه های جزیره کار می کنند. به مدت طولانی، ماهیگیری تنها امرارمعاش آن ها بود اما در سال های اخیر ذخایر ماهی کاهش یافته و مردم محلی مجبور شده اند کارهای دیگری بیابند. اکنون اقتصاد آن ها تا حد زیادی به گردشگری وابسته است. مردم محلی باوجود مشکلات بسیار، زندگی در این جزیره را آرام و باشکوه توصیف می کنند و تنها بعد از مرگ حاضر به ترک آن هستند. هیچ جرم و جنایتی در جزیره وجود ندارد به طوری که درها هیچ گاه قفل نمی شوند.


منبع: برترینها

مخوف‌ترین گروه‌های مافیایی و تبهکاری جهان (۱)

همه ی ما قصه های زیادی را در مورد گروه های تبهکاری و مافیایی مخوف شنیده ایم اما بسیاری بر این باورند که این گروه ها تنها به سریال «خانواده سوپرانو» و فیلم های «پدرخوانده» باز می گردد و گروه های مافیایی و تبهکاری بزرگ و منسجم، دستکم دیگر، وجود خارجی ندارند. اگر چه با افزایش قدرت دولت های مرکزی و کاهش نفوذ این گروه ها به شدت از تعداد سازمان های تبهکاری کاسته شده است اما هنوز نیز در گوشه و کنار جهان برخی از آن ها با قدرت تمام به فعالیت های خود ادامه می دهند. در ادامه ی این مطلب قصد داریم شما را با ترسناک ترین و بی رحم ترین گروه های تبهکاری و مافیایی در سراسر دنیا آشنا کنیم که از آن ها اطلاعی نداشته و حضور آن ها را در کشورهای پیشرفته باور نمی کردید.

جالب این که درآمدی که این گروه های تبهکاری کسب می کنند در برخی موارد با سود شرکت های تجاری بزرگ برابری می کند. با این وجود بسیاری از این سندیکاهای تبهکاری نیز درآمدهای کمتری دارند. اما در میان همه ی این گروه های تبهکاری یک اشتراک وجود دارد و آن بی رحمی و قساوت است.

۱۰- دار و دسته های اعداد

مخوف‌ترین گروه‌های مافیایی و تبهکاری جهان (1)

زندان پولسمور در کیپ تاون آفریقای جنوبی به دو دلیل مشهور شده است. یکی این که نلسون ماندلا، رهبر فقید ضد آپارتاید آفریقای جنوبی ۶ سال از دوران حبس طولانی خود را در این زندان گذراند و دیگر اینکه این زندان در واقع توسط سه گروه خشن مختلف به نام های ۲۶ ها، ۲۷ ها و ۲۹ ها اداره می شود که در کل به آن ها «دار و دسته های اعداد» (Numbers Gangs) گفته می شود. این گروه ها روش موثری برای عضوگیری دارند بدین ترتیب که باید بین عضویت در یکی از این گروه ها از یک طرف و مورد تجاوز قرار گرفتن و حتی کشته شدن باید یکی را انتخاب کنند. هر یک از این گروه ها در این زندان پرجمعیت یک نقش خاص دارد. گروه ۲۶ ها افرادی هستند که در زمینه ی سرقت مهارت دارند.

مخوف‌ترین گروه‌های مافیایی و تبهکاری جهان (1)

۲۷ها مسئول نگهبان ها هستند به این معنی که نگهبان ها به هیچ عنوان نمی توانند وارد محوطه ی داخلی زندان شوند و در عوض همه چیز در داخل محوطه زندان توسط این گروه ها کنترل و مدیریت می شود. برای وارد شدن به گروه ۲۷ها ابتدا باید یک نگهبان را ناکار کرده باشید. گروه سوم که همان ۲۸ها باشند روش عضوگیری بسیار ساده و بازی دارند. وقتی که مردی به این گروه می پیوندد دو نقش را می تواند به عهده بگیرد، یا می تواند عضو گروه طلایی باشد که معمولاً جنگجو و مبارز هستند یا عضو دسته ی نقره ای باشد که توسط گروه طلایی مورد سوء استفاده جنسی قرار خواهند گرفت. سردسته ی گروه ۲۸ها جان مونگرل نام دارد که هر کسی وارد گروه نقره ای شود اول از همه نیازهای جنسی او را برآورده خواهد کرد. وی در سن ۱۴ سالگی به زندان پولسمور آمده است.

مخوف‌ترین گروه‌های مافیایی و تبهکاری جهان (1)

خوشبختانه این گروه ها در خارج از زندان هیچ قدرتی ندارند اما کسانی که در شهر کیپ تاون زندگی کرده و مرتکب خلاف می شوند خوب می دانند که باید تمام تلاش خود را به کار بگیرند که دستگیر نشوند.


۹- سان یی اون

مخوف‌ترین گروه‌های مافیایی و تبهکاری جهان (1)

گروه موسوم به «سه گانه ها» (The triads) که یک گروه مافیایی چینی است در قرن هفدهم میلادی تاسیس شده است. این گروه در ابتدا برای براندازی امپراطوری ژینگ و به امپراطوری رساندن دوباره سلسله ی مینگ تشکیل شد. آن ها در نهایت نتوانستند به هدف خود دست یابند اما روابط نزدیک بین اعضای آن برقرار مانده و تا امروز نیز بین اعضای جدید گروه باقی مانده است.در قرن ۲۰ میلادی، این گروه در بخش های کوچکتر جامعه نیز نفوذ پیدا کرد. وقتی که حزب کمونیست چین در سال ۱۹۴۹ به قدرت رسید بسیاری از شاخه های این گروه به هنگ کنگ رفتند برخی نیز به کشورهای دیگری مانند ماکائو، تایوان و حتی برخی نیز به کانادا، ایالات متحده، بریتانیا و استرالیا نقل مکان کردند.

مخوف‌ترین گروه‌های مافیایی و تبهکاری جهان (1)

امروزه ادعا می شود که بیش از ۵۷ گروه سه گانه وجود دارد و بزرگ ترین این گروه ها نیز «سان یی اون» (Sun Yee On) نام دارد که در سال ۱۹۱۹ شکل گرفته و در هنگ کنگ فعالیت دارد. مشخص نیست که این گروه دقیقاً چندین عضو دارد اما برآورد شده که در سراسر جهان بیش از ۶۰٫۰۰۰ نفر عضو این گروه باشند. هر فرد برای وارد شدن به این گروه باید ۳۶ سوگند یاد کند، از جمله ” اگر بعد از ارتکاب جرم دستگیر شدم باید مجازاتم را پذیرفته و سعی نکنم گناهانم را گردن برادران قسم خورده ام بیندازم. اگر این کار را بکنم توسط ۵ صاعقه کشته خواهم شد” یا ” من هیچ وقت پول یا متعلقات دیگر برادران قسم خورده ام را نخواهم دزدید، اگر این سوگند را بشکنم با هزاران شمشیر کشته خواهم شد”.

مخوف‌ترین گروه‌های مافیایی و تبهکاری جهان (1)

سان یی اون نیز مانند گروه های تبهکاری دیگر درآمد کسب می کند؛ از طریق مدیریت فاحشه خانه ها، کلاهبرداری، اخاذی از تجارت های قانونی، قاچاق انسان و خرید و فروش مواد مخدر. به نظر می رسد که این گروه  با کارتل سینالوا در مکزیک معاملاتی داشته و اکنون برای ساخت متامفتامین به مواد خام ارسالی از طرف کارتل دسترسی دارند. به دلیل قوانین سخت هنگ کنگ در مورد همراه داشتن و استفاده از اسلحه، گروه سان یی اون حملات خود را بیشتر با استفاده از چاقو انجام می دهد. اتفاقی که معمولاً رخ می دهد این است که گروهی از افراد این گروه چاقو به دست، معمولا ساطور، که به آن ها «خرد کننده» گفته می شود قربانی خود را محاصره کرده و ضرباتی را به بدن آن ها وارد می کنند. تمامی این حملات به مرگ قربانی منجر نمی شود اما ممکن است قربانی دست یا پای خود را از دست بدهد.


۸- کمپانی دی

مخوف‌ترین گروه‌های مافیایی و تبهکاری جهان (1)

کمپانی دی (D-Company) توسط داوود ابراهیم در بمبئی و در سال ۱۹۷۶ تاسیس شد. پدر وی که در منطقه ی عمدتاً مسلمان نشین شهر بمبئی زندگی می کرد پاسبان محلی بود اما ابراهیم و برادرش در سنین نوجوانی وارد دنیای خلافکاران شده و در نهایت همراه با دوستانشان یک گروه تبهکاری را تشکیل دادند. در اواسط دهه ی ۱۹۸۰، این گروه توانست بر دیگر گروه رقیب خود به نام «خاندان لالا» (Lala clan) که بر دنیای زیرزمینی و خلافکاری شهر بمبئی احاطه داشت غلبه کند و کمپانی دی پس از یک درگیری خونین اما کوتاه برتری خود را به رقیب دیکته نمود. اگر چه ابراهیم به جرم قتل تحت تعقیب بود اما دولت ناگزیر او را مجبور به ترک کشور کرد.

مخوف‌ترین گروه‌های مافیایی و تبهکاری جهان (1)

در نتیجه ابراهیم به دوبی رفت و در دو دهه ی آینده وی کمپانی دی را توسعه داد و در تبعید و بدون این که وارد هند شود آن را به یکی از بزرگترین سندیکاهای خلافکاری تبدیل کند. وی مغز متفکر بمب گذاری های بزرگ بمبئی در سال ۱۹۹۳ بود که در آن ۱۲ ماشین بمب گذاری شده به صورت همزمان در ۱۲ مارس منفجر شدند. این انفجارها ۲۵۷ کشته و ۷۱۳ زخمی برجای گذاشت. هدف او از این کار انتقام خون کسانی بود که در راهپیمایی های ماه های قبل در منطقه ی مسلمان نشین شهر بمبئی توسط نیروهای پلیس کشته شده بودند. در سال ۲۰۰۳ و هنگامی که یکی از دستیاران ابراهیم در یک باشگاه مشهور به قتل رسید، از ابراهیم خواسته شد که دوبی را ترک کند. به نظر می رسد که وی به کراچی در پاکستان نقل مکان کرده است.

مخوف‌ترین گروه‌های مافیایی و تبهکاری جهان (1)

با وجود اینکه دولت پاکستان این موضوع را رد کرده اما بسیاری از افراد محلش شهر کراچی خانه ی او را نیز به شما نشان خواهند داد. کمپانی دی در زمینه ی کلاهبرداری در عرصه ی خرید و فروش املاک و اخاذی در بمبئی و امارات متحده عربی فعالیت گسترده ای داشت. از دیگر فعالیت های غیرقانونی سودآور این گروه می توان به جعل اسکناس، خرید و فروش اسلحه و مواد مخدر اشاره کرد.


۷- یاماگوچی گومی

مخوف‌ترین گروه‌های مافیایی و تبهکاری جهان (1)

سندیکای تبهکاری سازمان یافته ژاپن، یاکوزا، از ۲۱ بوریوکودان (boryokudan) به معنای «گروه خشونت» تشکیل شده است که بزرگ ترین آن ها یاماگوچی گومی بوده که تحت رهبری کنیچی شینودا قرار دارد که به عنوان ششمین کومیچو (رییس یا پدرخوانده) گروه شناخته می شود. این گروه در سال ۱۹۱۵ توسط هاروکیچی یاماگوچی در کوبه ژاپن تاسیس شد. گروه یاماگوچی گومی در تمامی فعالیت های غیرقانونی در حوزه ی مدیریت فاحشه خانه ها، خرید و فروش مواد مخدر و اسلحه، اخاذی، کلاهبرداری و حق السکوت گرفتن حضور دارد. حتی مدیریت کشتی سومو نیز در این کشور در دست این گروه قرار دارد. البته این گروه نیز کاملاً بی رقیب نبوده و در طول این سال ها بارها با گروه های دیگر درگیر شده اند.

مخوف‌ترین گروه‌های مافیایی و تبهکاری جهان (1)

در یک درگیری طولانی بین سال های ۱۹۸۵ و ۱۹۸۹ مقدار خشونت چنان بالا بود که روزنامه های محلی بخشی از روزنامه ی خود را به تعداد کشته ها و زخمی های هر گروه در هر روز اختصاص داده بودند. علی رغم تمامی فعالیت های غیرقانونی برای دهه های متوالی، یاماگوچی گومی و دیگر خانواده های یاکوزا همچان در ژاپن آزادانه فعالیت کرده و به راحتی عضوگیری می کنند. در دهه ی ۱۹۹۰ و ۲۰۰۰ بیش از ۸۰٫۰۰۰ نفر در عضویت گروه های یاکوزا بوده که در حدود نصف آن ها در گروه یاماگوچی گومی عضویت داشتند که آن ها را به بزرگ ترین دار و دسته خلافکار خیابانی در سراسر جهان تبدیل می کرد. با این وجود از سال ۲۰۱۱ به دلیل وضع قوانینی برای کاهش درآمدهای یاکوزا، تعداد افراد این گروه ها به شدت کاهش یافت.

مخوف‌ترین گروه‌های مافیایی و تبهکاری جهان (1)

سپس در سال ۲۰۱۵، ۳٫۰۰۰ نفر از اعضای گروه یاماگوچی گومی به یک گروه جدید پیوستند. به نظر می رسید که مانند سال های دهه ی ۸۰ جنگ سختی در خواهد گرفت اما علیرغم بروز برخی خشونت ها هنوز باید منتظر جنگ تمام عیار این گروه های رقیب باشیم. در حال حاضر حدود ۱۱٫۵۰۰ نفر در گروه یاماگوچی گومی عضویت دارند اما به گفته ی جیک آدلشتین که در زمینه ی فعالیت های یاکوزا تخصص دارد در سال ۲۰۲۱ و با باز شدن کازینوها در این کشور بر تعداد این اعضا اضافه خواهد شد. به باور وی گروه های یاکوزا از طریق این کازینوها و اخاذی کردن از افرادی که مبالغ زیادی را در قمارخانه ها می بازند درآمد سرشاری به دست خواهند آورد.


۶- مافیای آلبانی

مخوف‌ترین گروه‌های مافیایی و تبهکاری جهان (1)

گروه های تبهکاری آلبانیایی به دلیل زبان منحصر به فردی که دارند ناشناخته مانده و مامورین بین المللی بررسی فعالیت های غیرقانونی این گروه ها کار سختی برای نفوذ به اجتماعات آن ها دارند. بر اساس اطلاعات بدست آمده این گروه ها در سال های ۱۹۵۰ هنگامی که تعداد زیادی از آلبانیایی ها به ترکیه مهاجرت کردند تشکیل شده و در قاچاق هروئین از ترکیه به آلبانی کسب درآمد می کردند. در دهه ی ۱۹۸۰، در حالی که کمونیسم در حال از بین رفتن در آلبانی بود، برخی از این افراد آلبانی را ترک کرده و به کشورهای دیگر رفتند و برخی نیز به ایالات متحده آمده و در نیویورک سکونت گزیدند.

مخوف‌ترین گروه‌های مافیایی و تبهکاری جهان (1)

برخی از این افراد در خانواده ی تبهکاری گمبینو به عنوان نیروهای تهاجمی استخدام شدند. خیلی زود آلبانیایی ها گروه خود به نام «سازمان روداج» (Rudaj Organization) را تشکیل داده و برای بدست آوردن قلمرو با خانواده ی گمبینو و لوچس درگیر شدند. در سال ۱۹۸۹ در آلبانی نظام کمونیستی به پایان رسید و در آشوب های پس از آن، گروه های تبهکاری به شدت توسعه یافته و قدرت فراوانی را بدست آوردند. علاوه بر این، از آن جایی که مهاجران آلبانیایی بسیاری به کشورهای دیگر جهان مهاجرت کرده بودند این گروه های تبهکاری ارتباطات بین الملل زیادی نیز داشتند. به نظر می رسد که امروزه حدود ۱۵ گروه تبهکاری مختلف در آلبانی فعالیت دارند که منبع اصلی درآمدهای آن ها خرید و فروش هروئین و قاچاق انسان است. جالب این که این گروه ها علاوه بر فعالیت های غیرقانونی و خلافکارانه در زمینه ی سیاسی نیز به شدت فعال هستند.


منبع: برترنها

طنز؛ شهردار پاستوریزه

وحید میرزایی در نوشت:

این روزها که بحث معرفی وزیران به مجلس داغ شده، بهارستان جای خوبیه برای فالگیری و کاسبی. واسه همین از صبح بساط فالگیری‌ام رو جلوی در مجلس پهن کردم. منتظر وزیران پیشنهادی یا حتی نماینده‌های مجلس بودم که بر عکس پیش‌بینی‌ام، یهو محمدعلی نجفی شهردار جدید تهران اومد سمتم و گفت«آقا یه فال برای من می‌گیری؟» گفتم«به به مخلص آقای نجفی. آقا ما شمارو خیلی دوست داریما. وقتی شنیدم شهردار شدی خیلی خوشحال شدم منتها راسش بیش از اینکه خوشحال شم، نگرانت شدم؟» با همون ادب و متانت خودش پرسید«چطور؟» گفتم «ببین شهردار شدن، اونم شهردار تهران روحیه خاص خودش رو می‌خواد؟ اینجا دانشگاه یا آموزش و پرورش نیستا. اینجا همه گرگ‌اند، پاره می‌کنند.»

یه‌کم خودش رو جمع و جور کرد و گفت «چه جوری یعنی؟ چه روحیه‌ای؟» گفتم«ببین محمدعلی جان؛ شما خیلی انسان شریف، مؤدب و با اخلاقی هستی، تجربه نه‌چندان دور شهرداری نشون داده باید دقیقاً برعکس باشی. مثلاً الان می‌دونی زمین تو بالا شهر تهران متری چنده؟» گفت«بستگی داره.» گفتم «د همین. بستگی نداره اتفاقاً. تو شهرداری، هرچی تیغت می‌بُره، ببرون. حالا می‌دونی نرخ فروش تراکم مناطق مختلف تهران چنده؟» گفت«خب بستگی داره..» زدم تو حرفش و گفتم «د همین. اصلاً بستگی نداره. با هر قیمتی دوست‌داری و حال می‌کنی باید تراکم بفروشی. شهرداری خرج داره. انتخابات خرج داره، هزار کوفت و زهر مار دیگه داره، نمی‌شه با مدیریت اخلاق‌مدار و اصولی اداره‌اش کرد. کلاس مطالعات اجتماعی نیست که.» همینجور مات و مبهوت نگاهم کرد. ازش پرسیدم«حالا اینارو ولش کن.

دست به آچارت خوبه؟» گفت«بد نیست. گاهی آبگرمکنمون شعله شمعکش خراب می‌شه، خودم درست می‌کنم.» پرسیدم «مثلاً با دم باریک یا انبردست یا گازانبر کار کردی تا حالا؟» با تعجب پرسید«چی بگم؟ کم پیش میاد برای آب‌گرمکن نیاز به گازانبر بشه.» گفتم«ای بابا تو هم مسخره‌اش رو درآوردی. این‌طوری که نمی‌تونی مدیریت کنی. دست به گازانبرتم خوب نیست پس. والا به نظرم شما برای این پست زیادی خوب و پاستوریزه‌ای.» یه کم عصبانی شد و گفت«یعنی چه؟ من اومدم همین روحیه رو عوض کنم. شهر نیاز به نفس کشیدن داره، نفس فرهنگی، نفس اجتماعی….» سی ثانیه سکوت کردم و تو چشماش خیره شدم. بعد دستم رو گذاشتم رو شونه‌هاش و کشیدمش کنار.

بهش گفتم«ببین عزیزم حالا شما داغی خیلی متوجه شهر تهران و شهرداری که تحویلت دادن و بدهی‌هاش و پرونده‌هاش نیستی. دو روز دیگه می‌بینمنت.» بهت زده پرسید«واقعاً نمی‌فهمم، یه‌کم توضیح می‌دی؟» گفتم«می‌دونی زمین متری ۲۰۰ هزار تومن بره، دو میلیون برگرده یعنی چی؟ می‌دونی تراکم متری۲۰ هزار تومن بره، متری ۲۵۰ هزار تومن برگرده یعنی چی؟ تو می‌دونی کارمند ساده شهرداری بره، سرمایه‌دار و ملاک برگرده یعنی چی؟ در کل می‌دونی دسته بره، نفر برگرده یعنی چی؟» سردرگم شده بود. تصوری که از شهرداری داشت به کل به هم ریخت.

من واقعیات رو بهش گفتم. باید با حقایق رو به رو می‌شد. یه کم فکر کرد و گفت«پس حتماً برام یه فال بگیر تا ببینم باید چه کنم.» جعبه فال رو گرفتم جلوش، چشماشو بست و یه فال برداشت«در یاب کنون که نعمتت هست به دست/ کین دولت و ملک می‌رود دست به دست.» پرسید«تعبیرش چیه؟» گفتم «معلومه دیگه. البته اینو شاعر صرفاً برای یادآوری و عبرت از گذشتگان گفته. حالا شما گوشه ذهنت داشته باش.» سریع سررسیدش رو درآورد و این شعر رو یادداشت کرد و رفت سوار همون خط مترویی شد که هفته پیش با عجله افتتاح شد. رفت که رفت.


منبع: برترینها

طنز؛ ذکر شیختنا و مولاتنا فدریکا موگرینی (رضوان ا… علیها)

حسام حیدری در نوشت:

آن مسئول سیاست خارجی اروپا، آن آمده بعد از اشتون و خاویر سولانا، آن خود به تنهایی پنج به‌علاوه یک، آن دارای چندین اکانت فیک، آن چپ‌گرای راست شده، آن که مدل ابروهایش مده، آن عامل طولانی شدن مذاکرات، آن در حال مکاتبات، آن رقیب کاترین اشتون، آن شال‌هایش هر سه تا یکی اشانتیون، آن به دنیا آمده در دوران جنگ سرد، آنکه دیگر یک ایرانی را تهدید نکرد، آن درس خوانده در دانشگاه ساپینزا، آن عاشق فلافل و بعدش پیتزا، آن که هیچ‌وقت بی‌اجازه دست نمی‌زد به موز و شیرینی؛ شیختنا و مولاتنا فدریکا موگرینی (کثر ا… سلفیها) از مفاخر ایتالیا و اروپا بود و صحبت فرانچسکو توتی و دل‌پیرو یافته بود و سلبریتی سیاسی بود و کرامات فراوان داشت.

در ابتدای کار او آورده‌اند که بچه‌ای درس‌نخوان بود و تنبلی می‌کرد و مشقش هیچ نمی‌نبشت. دیگر روز پدرش به خانه آمد و گفت: «امروز تو را بر مجلس یکی از بزرگان رم برم که سال‌ها است در این شهر است تا نصیحتت کند مگر درس گیری» پس به خانه‌ای شدند و شیخی خوش سیما بر آنجا بود. چون دختر بدید، دستی بر سرش کشید و گفت: «عمو شیطونی نکنه، عمو درس بخونه». فدریکا را از این کلام آتشی بر دل افتاد که هرگز دیگر آن آتش بننشست. پس بر پای شیخ افتاد و گفت: «تو کیستی و از کجایی؟» شیخ گفت: «حمید معصومی نژاد، ررررررررررررم»

پس از آن بود که قبولی عام گرفت و بر بیو خویش نوشت: «دنبالم نیا اسیرم میشی». پس بر هر مجلسی می‌شد؛ جمعی با او سلفی می‌گرفتند و بر هر طریقی می‌شد به دنبالش می‌دویدند و هرچه می‌نبشت؛ می‌گفتند: «زیبا بود بانو با اجازه شیر می‌کنم».

نقل است که فردی دقیق و حساس بود. روزی بر طریقی می‌رفت؛ مریدی او را صدا زد: «موگرینی موگرینی» وی برافروخت و گفت: «شما مردها کی می‌خواید رنگ‌ها رو یاد بگیرید؟ من موگرینی نیستم من «مو یشمی مایل به کله‌غازی‌ام» و این از افضل جملات بود.

در خبر است که مسئول مذاکرات بود و در فامیل‌شان برای هرکسی خواستگار می‌آمد خبرش می‌کردند که مذاکره کند. زود می‌آمد و می‌رفت سر اصل مطلب و شیربها و نفقه می‌گرفت و جهاز را گردن داماد می‌انداخت. دیگر روز شیخ ظریف از بهر مذاکره آمد. فدریکا اندورن شد و چون لختی گذشت بیرون آمد.

گفتند: «چه شد؟» گفت: «بابا من کم آوردم. این‌ها پول قر رقص چاقو رو هم دارن پای ما میزنن» و سیگاری روشن کرد. همچنین از او سبب طولانی شدن مذاکرات هسته‌ای را پرسیدند. گفت: «تا می‌اومدیم گرم صحبت بشیم؛ آقای علیفر از تهران تماس می‌گرفت. تلفظ اسم درست بازیکن‌های ایتالیا رو از من می‌پرسید»

نقل است که محبوب همگان بود و شمع محافل و مجالس بود. آورده‌اند روزی به مجلسی درآمد… ؛مریدی رقعه‌ای به او داد که: «یار گرفته‌ام بسی چون تو ندیده‌ام کسی/ شمع چنین نیامدست از در هیچ مجلسی» فدریکا رقعه به قشقاوی داد که ترجمت کن. گفت ترجمت ندانم فقط عکس خواستی بگو بگیرم. بعد از آن مریدی دیگر آمد. گفت: «ببخشید قصد مزاحمت ندارم، شما جزوه دارید؟» و مریدی دیگر آمد و گفت: «ببخشید شما خود خارج بودید؟ خود خود خارج؟» و همین‌طور می‌آمدند و سوال می‌پرسیدند و از نزدیک می‌دیدند و بهره‌ها می‌بردند از کمالات ایشان.

در آخر کار او آورده‌اند که از سیاست خارج شد و سلفی با دیگران گرفتن پیشه خود کرد و به مجالس مختلف می‌رفت و با علاقه‌مندان سلفی می‌گرفت. تا این که عمرش با پایان رسید. پس مریدان ناله‌ها کردند و بر فراق او اشک‌ها ریختند و نماینده‌ای از ادوار مجلس، پیوسته می‌گفت: «مجلس تمام گشت و به آخر رسید عمر، ما همچنان در اول وصف تو مانده‌ایم» رحمه ا… علیها.


منبع: برترینها

بعد از مرگ، درخت شوید (+عکس)

یک کمپانی انگلستانی انسان‌ها را پس از مرگ به درخت تبدیل می‌کند.

به گزارش باشگاه خبرنگاران، روح انسان‌ها پس از مرگ از بدن جدا می‌شود اما این جسم انسان است که در این دنیا می‌ماند و بسته به رسم هر کشور یا تجزیه می‌شود و یا پس از سوختن به خاکستر تبدیل می‌شود و در گلدانی قرار می گیرد تا در خانواده باقی بماند.

یک کمپانی انگلستانی خاکستر مرده‌هایی را که سوزانده می‌شوند، به کود تبدیل می‌کند و در گلدانی می‌ریزد و در آن بذر گیاهی را قرار می دهد و مردم می‌توانند با کاشتن این درخت همیشه به یاد او باشند.

بعد از مرگ، درخت شوید (+عکس)


منبع: عصرایران

آکواریومی برای شنای فیل‌ ها (عکس)

از سال ۲۰۱۱، ۱۲ آگوست روز جهانی فیل‌ها نامگذاری شده است. فیل‌ها با چالش هایی نظیر شکار غیرقانونی، نابودی زیستگاه‌ها، بهره برداری و بدرفتاری مواجه هستند. از این روز اتحادیه بین المللی حفاظت از طبیعت آنها را در شمار گونه‌های آسیب پذیر و در معرض خطر فهرست کرده است.


منبع: عصرایران

طنز؛ تاریخچه ای متفاوت از اختراع یخ!

ماهنامه خط خطی – علی زراندوز: وقتی انسان اولیه متوجه شد در چله تابستان، دیگر نه با کل کل کردن با باجناقش دلش خنک می شود و نه با خاموش کردن های ناگهانی دیپلودوسو، دایناسور دم دراز (که بچه هایش به دمش برگ های بزرگ بسته بودند و با چرخاندن دم این جانور خنک می شدند و حکم کولر آن زمان را داشت!)، متوجه شد باید دلش را واقعا با یک چیز خنک، خنک کند! اما موضوع اصلی این بود که در چله تابستان هیچ جا یخ یافت نمی شد، مگر در قله کوه های بلند. پس انسان اولیه راهی آن نواحی شد و با رسیدن به یخچال های طبیعی، خودش را خنک کرد. اما مسئله اصلی این بود که نوک کوه خودش جای سردی بود و آنجا خوردن یخ اصلا مزه نمی داد! اگر هم انسان اولیه می خواست یخ را تا خانه اش همراه ببرد. همه اش در راه آب می شد. اینجا بود که انسان اولیه متوجه شد در جهان هستی یا قیر نیست یا قیف یا هر دو هست و متصدی اش رفته است مرخصی!

بنابراین، خیلی حکیمانه این بخش از تقدیرش را پذیرفت و برگشت پایین و دوباره مشغول کل کل کردن با باجناقش و خاموش کردن دم چرخانِ دیپلودوسوس شد و هم زمان، زیر لب، زمزمه می کرد: «رضا به داده بده وز جبین گره بگشای/ که بر من و تو در اخیار نگشادست!»

اما چندی بعد و با شروع عصر یخ بندان روی کره زمین، همین انسان اولیه به جای یخ، این قدر دنبال یک فنجان آب جوش روی قله های آتشفشانی گشت، که آخر سر هم در را یافتن آن منجمد شد و جسدش چند هزار سال بعد در قالب یخ بزرگی کشف شد و نام مرد یخی، برای همیشه، روی نام برده جاودان شد. بیت: «انسان اولیه که یخ می گرفتی همه عمر/ دیدی که چگونه یخ انسان اولیه گرفت؟!»

کم کمر بشر متوجه شد به جز یخ، برخی انسان های دیگر هم هستند که بسیار خنک هستند! این عزیزان بسیار تلاش می کنند تا ما را بخندانند یا باحال به نظر برسند، ولی متاسفانه با وجود آن همه گلوکزی که می سوزانند، فقط بیشتر و بیشتر باعث سرمای درونی ما می شوند. خوشبختانه، در حال حاضر، بیشتر انسان ها مجری تلویزیون شده اند و آدمی می تواند بدون نگرانی از ناراحت شدن آن ها، یا کانال را عوض کند یا تلویزیون را خاموش کند و عدد یک را هم، تا آخر عمرش، به هیچ شماره ای نفرستد!

متاسفانه، در برخی موارد مشاهده شده است که بعضی از شرکت های فروش قرص های رهاشدن از سردی در ماهواره، در آگهی هایشان از این شعر مولانا سوءاستفاده می کنند و گویا می خواهند زبانم لال بگویند جناب مولانا در این شعر، محصولات آن ها را تبلیغ کرده اند: «مال و زرش کم ستان جان بده از بهر جان/ مذهب سردان مگیر یخ چه کند جز یخی؟!» در حالی که تقریبا بیشتر مولاناشناسان شرقی و مستشرقین غربی اتفاق نظر دارند که جناب مولانا این بیت را مدتی پس از آغاز فصل چهارم برنامه خندوانه سرود!

اما تقابل سرما و گرما در سیاست معاصر زمانی رخ داد که چندی قبل، دکتر احمدی نژاد اعلام کرد آب یخ رو باید اونجایی بریزن که می سوزه، نه جای دیگه! پس از این رویداد بود که مسابقه پرتاب آب یخ به رشته ای المپیک اضافه شد و لولو اعلام کرد اگر قول بدهند آب یخ کافی در اختیارش قرار بدهند، نه تنها آن چیز را نمی برد، بلکه آن هایی که برده را هم پس می آورد، زیرا در سرزمین لولوها، هوا به شدت گرم است و آن ها چون به یخ دسترسی ندارند، مجبورند از برخی چیزها سایه بان درست کنند و به خنکای آن پناه ببرند!

و در پایان، بد نیست یادی کنیم از نویسندگان طنزی که همیشه هوای دکه های روزنامه فروشی و کتاب فروشی ها را خنک و مطبوع نگه می دارند و اگر پا بدهد، حتی به رادیو و تلویزیون می روند و در ابعادی وسیع تر، از گرمایش سراسری کره زمین جلوگیری و انبساط جهان هستی را کندتر می کنند!
 تاریخچه ای متفاوت از اختراع یخ!

این سه بزرگوار در بیانیه ای اعلام کردند آب یخ را فعلا باید ریخت پای درختی که با پیت حلبی کاشته شده است. چون خود شما وقتی توی تابستان با یک پیراهن نازک این قدر گرمتان می شود، ببینید یک درخت که دور ریشه هایش حلبی است، قدر گرمازده می شود و محتاج آب یخ!


منبع: برترینها

نذر موی هندوان و رونق تجارت «مو»

گیسوان و موهای بلند و مواج مریدان هندو که برای ادای سوگند و یا نذر به خدایان معابد تراشیده می شوند، به بازارهای اروپا، آفریقا، آمریکا و آسیا راه پیدا می کنند و در صنعت تولید کلاه گیس به کار گرفته می شوند.

گیسوان و موهای بلند و مواج مریدان هندو که برای ادای سوگند و یا نذر به خدایان معابد تراشیده می شوند، به بازارهای اروپا، آفریقا، آمریکا و آسیا راه پیدا می کنند و در صنعت تولید کلاه گیس به کار گرفته می شوند.

هند بزرگترین صادر کننده ی موی انسان است که سالانه میلیون ها دلار از آن سود آوری دارد. موهای جمع آوری شده از معابد پس از تفکیک براساس بلندی و کیفیت شسته شده و پس از طی چند مرحله به عنوان کلاه گیس فروخته و صادر می شوند.

وقف کردن مو در هند با «ویشنو» دومین ایزد از ایزدان سه‌گانه هندو ارتباط تنگاتنگی دارد. ویشنو که بر اثر ضربه ی تبر نیمی از موهایش را از دست داده بسیار ناراحت است. یک فرشته به نام «نیلا» برایش دسته ای مو می آورد و او را خوشحال می کند. ویشنو قول می دهد تا آرزوی هر کسی را که موی خود را وقف کند برآورده سازد.

در این گزارش مراحل  فرآیند تبدیل موی هندوان به کلاه گیس را خواهید دید.

 نذر موی هندوان و رونق تجارت «مو»
نذر موی هندوان و رونق تجارت «مو» 
نذر موی هندوان و رونق تجارت «مو» 
نذر موی هندوان و رونق تجارت «مو» 
نذر موی هندوان و رونق تجارت «مو» 
نذر موی هندوان و رونق تجارت «مو» 
نذر موی هندوان و رونق تجارت «مو» 
نذر موی هندوان و رونق تجارت «مو» 
نذر موی هندوان و رونق تجارت «مو» 


منبع: برترینها

وسیله‌ای برای خواب راحت در مترو (عکس)

مردم ژاپن برای خواب آسوده در مترو راه حلی پیدا کرده و آن را عملی کردند.

برای بسیاری از مردم پیش می‌آید که صبح با حالت خواب‌آلودگی سوار مترو می‌شوند و هنگامی که می‌نشینند احساس سنگینی پلک آن‌ها را ترغیب می‌کند تا بخوابند اما استرس جا ماندن از ایستگاه مورد نظر خود مانع خواب آن‌ها می‌شود و تا آخر زمان کاری با خواب‌آبودگی کار می‌کنند اما مردم ژاپن برای این مسئله راه حلی پیدا و آن را عملی کردند.

بر اساس این گزارش، در متروهای ژاپن کلاه و کاغذهایی وجود دارند که زمانی که فردی احساس خواب‌آلود بودن داشت، ایستگاه مقصد خود را روی کاغذ می‌نویسد و روی کلاه می‌گذارد و اگر خواب باشد، هنگامیکه به ایستگاه برسد، افراد دیگری که در مترو هستند، او را بیدار می‌کنند.

وسیله‌ای برای خواب راحت در مترو (عکس)


منبع: عصرایران

طنز؛ مشکل خروج زن ایرانی حل شد

پوریا عالمی در نوشت:

شرایط جدید و آپ‌تودیت‌گرفتن گذرنامه منتشر شد و ما مجبور شدیم بند مربوط به خانم‌ها را برای شما توضیح مبسوط بدهیم:

بند ۴ – ۱) اجازه محضری برای بانوان متأهل از سوی همسر.

بند ۴ – ۲) بانوان مقیم خارج احتیاج به اجازه محضری همسر ندارند، همچنین اقامت با گذرنامه ایرانی قابل‌قبول است.

بند ۴ – ۳) بانوانی که همسر آنها فوت کرده، می‌بایست اصل گواهی فوت همسر یا اصل شناسنامه باطل‌شده همسر و بانوان مطلقه می‌بایست اصل طلاق‌نامه را ارائه کنند.

توضیحات ما

۴ – ۱) هر خانمی باید از سوی همسرش اجازه محضری بگیرد، اما همسر آن خانم برای تایلندرفتن نیازی به اجازه محضری ندارد؛ همین که بلیت هواپیما داشته باشد کافی است.

همچنین اگر همسر خانمی که می‌خواهد برود سفر، خودش تنهایی رفته باشد سفر خارجی و در دسترس نباشد که به خانمش اجازه محضری بدهد، خانمه باید صبر کند آقاهه از سفر برگردد، بعد استراحت کند، بعد آقاهه اگر خواست، برود محضر به خانمش اجازه بدهد از کشور خارج بشود، اگر هم که نه، نمی‌رود اجازه بدهد.

همچنین خانم‌های محترم یا باید رضایت ولی داشته باشند؛ یعنی باباشان بیاید اجازه بدهد یا رضایت همسر. درواقع معنی این حرف این است که خانم‌ها به‌تنهایی مثل باد هستند که دیده نمی‌شوند بنابراین برای حمل باد به بادکنک یا کپسول هوا؛ مثل پدر یا همسر نیازمندیم.

۴ – ۲) این بند نشان می‌دهد بانوان عزیز برای اینکه تنهایی از کشور خارج بشوند یک راه دارند و آن این است که اول قایمکی از کشور فرار کنند و بروند خارج مقیم شوند. آن‌طوری دیگر نیازی نیست اجازه همسر داشته باشند؛ چون قبلا ثابت کرده‌اند تنهایی بلدند در بروند و از لحاظ اداره گذرنامه برای خودشان مردی محسوب می‌شوند!

۴ – ۳) پس آن‌طور که ما متوجه شدیم، بانوان عزیز یا باید با شوهرشان بروند اداره گذرنامه یا با یک احضارکننده روح که روح آن مرحوم را ظاهر کند.

حرف درشت

مرد ایرانی واقعا در جهان بی‌نظیر است و حیف است که تمام شود. برخلاف زن ایرانی که بسیار زیاد است و حداقل هر مرد ایرانی یکی از آنها را دارد.


منبع: برترینها