طنز؛ تغییر یا دگرگونی

حسن غلامعلی‌فرد در ضمیمه طنز نوشت:

 همه شاگردها در کلاس نشسته و چشم دوخته بودند به جای خالی دهخدا. ظریف در گوش جهانگیری گفت: «میگن قراره مدرسه دچار یک‌سری تغییرات بشه» این را که گفت، زیر چشمی به بن‌سلمان نگاه کرد.

بن‌سلمان لبخند شیطنت‌آمیزی زد و با انگشت اشاره‌اش دو بار زد روی یکی از عکس‌های خانوادگی ترامپ. ناگهان صدای فریادهای شادی از بیرون کلاس شنیده شد.

کیم‌جونگ‌اون از پنجره کلاس برای شاگردها دست تکان داد. آنگ‌سان‌سوچی تیر و کمانش را برداشت و با سنگ زد میان پیشانی کیم‌جونگ‌اون. بارزانی به جایزه نوبل صلح سوچی که زیر میز بود اشاره کرد و گفت: «با اون بزنش، دردش بیشتره». گاندی با لوندی خاصی کتفش را از زیر ردایش بیرون انداخت و گفت: «خبری در راه است»؛ سپس گوشه‌ لبش را گاز گرفت. قاضی‌پور همان‌طور که گلابی‌هایش را زیر کتش پنهان کرده بود از عارف پرسید: «اینا شاگردای جدیدن؟ گلابی‌های منو نخورن یه وقت!» عارف پاسخ داد: «بوی تغییر ز اوضاع کلاس می‌شنوم».

غرضی آه کشید و گفت: «اگه دهخدا زنده بود می‌گفت به جای تغییر بگو دگرگونی!» روحانی گلویی صاف کرد و گفت: «من به نام مبصر کلاس این نوید را به شما می‌دهم که دگرگونی‌های بسیاری در راه است» ابتکار پرسید: «یعنی میتونیم مبصر خانوم هم داشته باشیم؟» روحانی آب دهانش را فرو داد و گفت: «نه دیگه تا این حد!» کواکبیان به ابتکار گفت: «باید گام به گام باشه». این را گفت و زیر چشمی به بن‌سلمان نگاه کرد. بن‌سلمان گفت: «ما هم می‌خواستیم گام به  گام بریم اما چون در زبانمون حرف گ نداریم مجبور شدیم کام به کام بریم!» هنوز صدای کف زدن و هورا کشیدن از بیرون کلاس شنیده می‌شد. ناگهان در کلاس باز شد و مدیر مدرسه در چارچوب در پیدا شد و گفت: «همان‌طور که شاگردهای گرامی می‌دانند، در آخرین دوره کلاس‌های ما جناب دهخدا به سبب مشکلات عصبی دار فانی را وداع گفت و روح از کالبد ایشان بیرون رفت اما ما توانستیم با کمک برترین پزشکان و جادوگران روح او را احضار کرده و دوباره استخدام‌شان کنیم». سپس روح دهخدا همان‌طور که روی ویلچر نشسته و سُرم به بازویش داشت در کلاس پیدا شد.

هاوکینگ با صدای کامپیوتری‌اش گفت: «ول‌کام تو گروپ!» روح دهخدا تا چشمش به شاگردها افتاد با خشم به مدیر گفت: «شما که گفتی کلاس دچار دگرگونی شده؟ پس کو دگرگونی‌ات؟ اینا که همون شاگردای پیشینن! تازه کلاس شلوغ‌تر هم شده که!» کارل مارکس گفت: «دنیا همه هیچ و کار دنیا همه هیچ، ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ!» دهخدا با کلافگی به مارکس گفت: «ور نزن بابا!» سپس رو کرد به گاندی و پرسید: «شما چرا لباست این‌قدر بازه؟ نکنه گاندی‌ای؟» گاندی لبخند زد و گفت: «بله، گاندی‌ام» بقایی از گاندی آویزان شد و گفت: «من و مشایی سرِ گاندی قرار ملاقات داریم». دهخدا فریاد زد: «از روی سر گاندی بیا پایین بچه!» احمدی‌نژاد گفت: «جناب دهخدا چقدر پرخاشگر شدن! شما با این اخلاقت ما رو به گاندی معرفی نکنیا!» روحانی مانند راوی‌های قصه‌ها سوی دوربین چرخید و رو به آن گفت: «بله بچه‌های عزیز! پس همان‌طور که می‌بینید کلاس دچار دگرگونی‌های زیادی شده». روح دهخدا پوف کرد و چشم دوخت به سرُمی که انگار هیچ‌وقت پایان نمی‌یافت…


منبع: برترنها

حمام خاک (عکس)

کارناوال – تصویر امروز نشنال جئوگرافیک، توسط نیک دِیل (nick dale) در پارک ملی چُبی (Chobe National Park) به ثبت رسیده است.
 
این پارک در کشور بوتسوانا (Botswana) در جنوب قاره ی آفریقا قرار دارد. در تصویر می بینیم که فیل به کمک خرطومش خاک بر بدن می پاشد؛ او با این روش، بدنش را نظافت می کند و انگل های پوستی را از جسمش دور نگه می دارد.

حمام خاک (عکس)


منبع: عصرایران

با نمک ترین گوساله جهان! (+عکس)

وقتی در مورد یک موجود پشمالوی کوچک و دوست داشتنی فکر می‌کنید احتمالا یک بچه گربه، روباه یا حتی یک پاندا به ذهنتان می‌رسد.

به گزارش برترین ها، اما یک نژاد گاو وجود دارد که گوساله هایش به اندازه موجوداتی که نام بردیم زیبا و دوست داشتنی هستند. گاو هایلند یک نژاد گاو اسکاتلندی هستند که به خاطر موهای موجدار بلندش از بقیه گاو‌ها متمایز می‌شود.

پوشش غیرمعمول دولایه او شامل یک لایه چرب بیرونی (بلندتر از همه نژادها) و یک لایه زیرین می‌شود. این ویژگی باعث می‌شود گاو هایلند در برابر شرایط آب و هوایی سخت هایلند کاملا مقاوم باشد، جایی که باد و باران‌های شدید معمول است. همچنین گوساله‌های هایلند اسکاتلندی قشنگترین صدا را دارند.


منبع: عصرایران

طنز؛ از امروز همه جریمه‌ها برای تو میشه

آیدین سیارسریع در ضمیمه طنز نوشت:

با توجه به شروع سال تحصیلی و لزوم آماده‌سازی ملت برای تست‌زنی از شما دعوت به پاسخگویی به سوالات زیر می‌کنیم:

یک) این جمله از چه کسی است و خطاب به چه شخصی گفته شده است؟ «عشقم! از امروز همه هزینه‌ها برای تو میشه».

الف) یکی از خدمت‌گزاران-آقازاده‌اش (پس از تصدی سمت)

ب) محمود احمدی‌نژاد-اسفندیار رحیم‌مشایی (مورخ سوم مرداد ۸۸)

ج) ترامپ-مهماندار هواپیما

د) وزارت ارشاد-جشنواره فیلم فجر (#هزینه_بیست_میلیاردی_جشنواره)

ه) کاربر عضلانی اینستاگرامی-معشوقی که در اتاق عمل زندگی می‌کند.

دو) با توجه به فرمایش رییس‌جمهور مبنی بر اینکه «هر کس در انتخابات شرکت کرده است باید تشویق شود اما یک جناح جایزه می‌گیرد و یک جناح دیگر تنبیه می‌شود». بفرمایید که آن یکی جناح با چه بیانی تنبیه می‌شود؟

الف) عشقم! از امروز همه جریمه‌ها برای تو میشه.

ب) داداش ما نخوایم شما تنور انتخابات رو گرم کنید، باید کی رو ببینیم؟

ج) برادر، شما با کدوم مجوز شام میری خونه شوهرعمه‌ات؟ اصلا با واژه امنیت ملی آشنا هستی؟

د) اینجوری فایده نداره. زودتر پارلمانیش کنیم.

سه) مهم‌ترین خبر مملکت در حال حاضر کدام گزینه زیر است؟

الف) شفر به اشتباه پیج پژمان منتظری را فالو کرد.

ب) مهراب قاسم‌خانی جواب پاسخ بهنوش‌بختیاری را داد.

ج) غافلگیری ساره بیات در روز جشن تولدش+ فیلم+رضا قوچان‌نژاد

د) بهاره‌رهنما در کنار استاد کویتی‌+عکس

چهار) سیدرضا اکرمی گفته: «جناح‌های سیاسی ما تا یکدیگر را از هستی ساقط نکنند، از پا نمی‌نشینند». برای حل این معضل کدام راهکار را بهتر می‌دانید؟

الف) روی سردر وزارت کشور بنر بزنیم که «با هم دوست باشید، همدیگر را نخورید».

ب) یک جناح را از هستی ساقط کنیم تا مشکل حل شود.

ج) سیدرضا اکرمی را از هستی ساقط کنیم تا جناح‌های کشور در آرامش همدیگر را از هستی ساقط کنند.

د) بگذاریم دو جناح همدیگر را از هستی ساقط کنند، بعد خودمان با ندای «زنده باد ایران، زنده باد بهار» کم‌کم از هستی ساقط شویم.

پنج) طارمی به کمیته اخلاق رفت… این جمله را کامل کنید.

الف) و در مورد مدل موی منشا توضیحاتی را ارائه داد.

ب) و عنوان کرد: من تا مثل بقیه ستاره‌ها و جوان‌های بااستعداد فوتبال این مرز و بوم خودم را نابود نکنم، دست بردار نیستم.

ج) محسن افشانی از مردم خواست تا آمدن حکم کمیته اخلاق قضاوت نکنند.

د) و حسین هدایتی، خیره به دوربین نگریست.


منبع: برترینها

طنز؛ روز جهانی لبخند

محمدامین فرشادمهردر نوشت:

چند روز پیش روز جهانی لبخند بود. نخستین سؤالی که برایم پیش آمد این بود که از بین حالات مختلفی مثل گریه، زنجموره، خنده، قهقهه و…، چرا برای شیربرنج‌ترین شکل بروز هیجانات روز جهانی انتخاب کرده‌اند؟ برای یافتن پاسخ خدمت یکی از متخصصان رفتم. متخصص مربوطه که در بین جمعی از شاگردان و مریدانش بود گفت «لبخند بر خلاف آنچه که عموم فکرمی‌کنند همیشه ناشی از شادی درونی نیست، بلکه گاهی شادی از ناشی درونی است!». در حالی که چهارانگشتم را در دندان می‌خاییدم رو به یکی از شاگردان متخصص مذکور گفتم «ایشون چی می‌زنن؟» گفت «یعنی چی؟» گفتم «می‌گم چی می‌کشه؟» گفت «به کی به کی قسم ما اهل این برنامه‌ها نیستیم، اینی که می‌بینی آب‌بندیش کردم هم قَره‌قروته، ببین ایناهاش». سپس قره‌قروتش را در نعلبکی حل کرد و هورت کشید.

یکی دیگر از افراد حاضر که به نظر سرش به تنش می‌ارزید گفت «منظور دکتر این بود که لبخند گاهی می‌تونه ناشی از فشار بالای بدبختی و ناراحتی باشه. مثل وقت‌هایی که چیزهای عجیب و غریب می‌بینی و می‌شنوی و فقط لبخند می‌زنی». گفتم «مثلاً؟» گفت «مطمئنی آمادگی‌اش رو داری؟» گفتم «آره بابا ما هم بچه همین منطقه‌ایم‌ها». گفت «پس تصور کن بعد از چند روز گوشی‌ات رو چک می‌کنی و با این خبرها روبه‌رو می‌شی». گفتم «باشه». گفت «یک: سازمان سیا گفته رهبر کره شمالی دنبال جنگ نیست». گفتم «هه! مسخره ها». گفت «دو: سالی یه میلیون نفر به جویندگان کار افزوده می‌شه». زدم پشت دستم. گفت «سه: سایت‌ها تیتر زدن که دکتر عارف به دکتر روحانی پیغام معنی‌دار فرستاده».

داد زدم «وااای از این سکوت سنگین‌ها». ادامه داد «چهار: مجری خبر گفته که قراره دکتر ظریف به سفر، قطر کنه!». گفتم «نههه!» ادامه داد: «این که چیزی نیست، پنج: خود رئیس جمهوری هم تو سخنرانی اخیرش تو دانشگاه تهران از نبود فضای نقد گله کرده» با ضجه خودم را کوبیدم به در و دیوار و درحالی که به پهنای صورت اشک می‌ریختم گفتم «اصلاً آدم درد خودش یادش می‌ره». ادامه داد «شش: دکتر روحانی گفته تشویق به انتخابات چیز بدی نیست تو رو خدا اذیتمون نکنید دیگه». گریه‌ام با سکسکه همراه شده بود. گفت: «هفت: اون که رئیس جمهوری مملکته، نتونست راحت صحبت کنه و اسم فردی رو ببره، من که جای خود دارم».

شانه‌هایم از گریه تکان می‌خورد. مجدداً ادامه داد «اینو بشنو حالا این وسط؛ هشت: ممکنه رئیس جمهوری قبلی کاندیدای مجلس بشه!». اینجای صحبت‌هایش دیگر چیزی برای بروز هیجاناتم نداشتم و سکوت کردم. گفت: «و اما آخریش؛ همین متخصصی رو می‌بینی که ازش سؤال کردی و همه چسبیدن بهش؟ این قلابیه! متخصص اصلیه منم ولی هرچی به این بی‌شعورها می‌گم حالیشون نمیشه!». یه «لبخند» عجیبی نشست روی صورتم. گفت «دیدی! لبخند تو جوامع مختلف می‌تونه معانی متفاوتی داشته باشه!»


منبع: برترینها

خانه‌های حلقوی در مسکو (+عکس)

برترین ها – در اوایل دهه ۱۹۷۰ معمار روسی «اوگنی استمو» و مهندس «الکساندر مارکلوف» تصمیم گرفتند خانه غیرمعمولی در مسکو بسازند. قرار بود خانه به شکل یک حلقه باشد که حدود ۱۵۰ متر قطر دارد و یک حیاط داخلی بزرگ با زمین‌های بازی و فضاهای سبز داشته باشد. 

این ساختمان بیش از ۹۰۰ آپارتمان و همه خدمات و امکانات لازم از جمله مغازه، داروخانه، رختشویی، استودیو، دفتر پستی و … را دارا بود. وقتی این خانه در سال ۱۹۷۲ تکمیل شد، مسئولین چنان تحت تاثیر قرار گرفتند که تصمیم گرفتند خانه‌های دیگری با این طرح در سراسر مسکو بسازند.

در آن زمان، شوروی میزبان بازی‌های المپیک تابستانی ۱۹۸۰ بود و شهر تصمیم گرفت پنج خانه حلقوی مشابه بسازد که نماد این رویداد باشد. بااین حال زمانی که خانه دوم در سال ۱۹۷۹ ساخته شد پروژه متوقف شد. شوروی در معرض فروپاشی اقتصادی قرار داشت و ساختمان‌ها بسیار گران بودند. هم چنین بسیار بزرگ و نامناسب بودند. علاوه بر این، مکان‌های پیشنهادی برای ساخت آن‌ها بسیار دور از هم بود که ارتباط معناداری با حلقه‌های المپیک ایجاد کند. حتی اگر نزدیک هم بود یک عابر پیاده هرگز نمی‌توانست ارتباط و ترکیب حلقه‌ها را از سطح خیابان درک کند. 

امروزه هر دو ساختمان مسکونی هستند. هر کدام ۹ طبقه و ۲۰ ورودی دارند. برخی می‌گویند پیدا کردن ورودی و آپارتمان مورد نظر در این ساختمان‌ها واقعا دشوار است.


منبع: عصرایران

باغی که در یک گودال آتشفشانی قرار دارد

به روز – منطقه‌ای در جنوب شرقی استرالیا دارای بسیاری از ویژگی‌های آتشفشانی مثل دهانه‌های آتشفشان، دریاچه ها، غارهای آهکی، غارهای پر از آب و گودال هاست. یکی از این گودال‌های خاص ارزش دیدن را دارد. چیزی که زمانی یک غار آهکی معمولی بود که از فرسایش سنگ‌های آهکی توسط آب دریا ایجاد و بعد از فروپاشی سقف به یک گودال عظیم تبدیل شده بود اکنون یک باغ زیباست. این باغ توسط جیمز آمفرستون در دهه ۱۸۸۰ ساخته شد.

جیمز پس از بازنشستگی تصمیم گرفت جایی بسازد که مردم بتوانند در آن استراحت کنند و از گرمای تابستان فرار کنند. او یک جاده و چند پله چوبی ساخت که مردم بتوانند وارد گودال و باغ غرق شده او شوند. باغی که در آن انواع سرخس ها، درختچه‌ها و گل‌ها را کاشته بود. این گودال حتی یک برکه کوچک داشت که بازدیدکنندگان می‌توانستند در آن قایق سواری کنند. این باغ به سرعت موفق و در میان مردم بسیار محبوب شد. بعد از درگذشت جیمز در سال ۱۹۰۰ باغش رو به نابودی رفت و حدود ۴۰ سال پیش بود که دوباره نجات یافت و توسط کارکنان سازمان جنگلبان استرالیا در سال ۱۹۷۶ بازسازی شد. این باغ در سال ۱۹۹۵ در فهرست میراث استرالیای جنوبی ثبت شد.


منبع: عصرایران

داستان گم شده‌هایی که دهه‌ها بعد پیدا شدند (۲)

در زندگی چیزهای زیادی وجود دارند که انسان از آن ها وحشت دارد و بدون شک یکی از آن ها مرگ است. از آن جایی که کسی تجربه ای در این مورد ندارد و نمی داند پس از مرگ چه چیزی در انتظار وی خواهد بود، مردن به چیزی فراتر از یک کابوس موقتی تبدیل شده است. اما گاه آن چیزی که یک شخص را آزار می دهد مرگ خودش نیست بلکه مرگ عزیزانی است که با مرگشان، والدین و اطرافیان به این نظر می رسند که آن ها را برای همیشه از دست داده و دیگر هیچوقت با او همراه نخواهند شد. بدون شک چنین حسی دردناک تر از هر حس ناامیدی و استیصال دیگری است و هر یک از ما دستکم یک بار چنین حس ناخوشایندی را در پی از دست دادن عزیزانمان تجربه کرده ایم.

اما این پایان ماجرا نیست و گاهی شرایط از این نیز غیرقابل تحمل تر می شود و آن وقتی است که یکی از اطرافیانمان به ناگاه غیب شده و دیگر اثری از او نمی بینیم. بدون شک دستکم در روزها و هفته های ابتدایی بدترین شرایط روحی برای اطرافیان این شخص در راه خواهد بود. در برخی از موارد فرد گم شده برای همیشه غیب می شود، بعضی اوقات نیز پس از مدت نسبتاً کوتاهی شخص بازمی گردد. اما گاهی نیز پیش می آید که غیبت شخص دهه ها به طول می انجامد و ناگهان در کمال ناباوری بازگشت او را می بینیم. در قسمت اول این مطلب شما را با تعدادی از افرادی که سال ها و دهه ها غیب شده و سپس پیدا شدند آشنا کردیم. از شما دعوت می کنیم که با تعداد دیگری از این مواد جالب آشنا شوید.

۹- ریچارد هاگلند (۲۳ سال)

داستان گم شده‌هایی که دهه‌ها بعد پیدا شدند (2)

ریچارد هاگلند و لیندا آیزلر زندگی خوبی همراه با دو فرزند خود در ایندیاناپولیس داشتند. لیندا دومین زن هاگلند بوده و این دو پس از جدایی ریچارد از همسر اول خود با هم ازدواج کردند. درآمد خوب هاگلند باعث شده بود که آن ها بتوانند خانه ای بزرگ و چندین خودرو برای خود بخرند و هر از چندگاهی به سفرهای تفریحی طولانی بروند. به همین دلیل غیب شدن ریچارد برای خانواده اش شوکه کننده به نظر می رسید. روزی که وی غیب شد، با همسرش تماس گرفته و به او گفت که حالش خوب نبوده و به اورژانس مراجعه کرده است. همسرش تمامی بیمارستان های منطقه را گشت اما اثری از شوهرش پیدا نکرد. پلیس ماشین ریچارد را در فرودگاه پیدا نمود اما به نظر می رسید که وی سوار هواپیما نشده است زیرا هیچ مدرکی دال بر این که وی بلیت هواپیما گرفته باشد وجود نداشت.

داستان گم شده‌هایی که دهه‌ها بعد پیدا شدند (2)

با این وجود پس از ۲۳ سال، ریچارد هاگلند پیدا شد و مشخص گردید که در تمام این مدت وی تحت نام تری سیمانسکی زندگی کرده است. ظاهراً وی مدارک سیمانسکی را پس از مرگش ربوده بود. وی حتی با زن دیگری به نام ماری ازدواج کرده، خانه ای نیز در فلوریدا خریده و صاحب فرزند نیز شده بودند. در واقع پس از این که برادرزاده سیمانسکی متوجه شده بود که مدارکی دال بر ازدواج عمویش دو سال پس از مرگش وجود دارد به این موضوع مشکوک شده و آن را با پلیس در میان گذاشته بود.


۱۰- گابریل ناگی (۲۳ سال)

داستان گم شده‌هایی که دهه‌ها بعد پیدا شدند (2)

در ۲۱ ژانویه سال ۱۹۸۷، گابریل ناگی به همسرش زندگ زد و گفت که برای ناهار به خانه خواهد رفت، اما این آخرین باری بود که همسر آقای ناگی صدای شوهرش را می شنید. ناگی که پدر دو بچه بود،بعد از غیبت در سر میز ناهار، شب را نیز به خانه بازنگشت. از آن جایی که وی همیشه از آن دسته مردهایی بود که هر جا می رفت موضوع را با همسرش در میان می گذاشت و در صورتی که قرار بود شب را خانه نیاید حتما از قبل اعلام می کرد، همسرش به غیبت ناگهانی او مشکوک شد. روز بعد ماشین او که کاملاً سوخته بود در کنار جاده  پیدا شده و این موضوع نشان می داد که اتفاقی برای آقای ناگی رخ داده است. بعد از دو هفته مشخص شد که ناگی مقداری از حساب بانکی خود پول برداشت کرده و در یک فروشگاه مقداری وسایل کمپ زدن خریداری کرده است.

اما از آن جایی که دیگر خبری از او نشد خانواده اش رفته رفته با مرگ او کنار آمدند. قبل از آن که مرگ وی به طور رسمی اعلام شد یکی از افسران اداره پلیس متوجه سابقه ی بیمه پزشکی با نام ناگی شد. در واقع بعد از سال ها کارهای عجیب و غریب و خوابیدن در خیابان ها برای مدت های طولانی، در نهایت یک کشیش به او اعتماد کرده و او را به شغل سرایداری در کلیسا گماشته بود. این کشیش به ناگی کمک کرد که با نام اصلی خودش یک کارت بیمه پزشکی دریافت کند که از همین طریق افراد پلیس موفق شدند او را پیدا کنند. در واقع ناگی به علت ضربه ی شدیدی که به پشت سرش خورده بود دچار فراموشی شده و چیزی را به یاد نمی آورد. خوشبختانه در سال ۲۰۱۲ ناگی نزد خانواده اش برگشت.


۱۱- کارلوس سانچز اورتیز دِ سالازار (بعد از ۲۰ سال هنوز پیدا نشده است)

داستان گم شده‌هایی که دهه‌ها بعد پیدا شدند (2)

کارلوس سانچز اورتیز دِ سالازار قبلاً پزشکی اهل اسپانیا بود که در سال ۱۹۹۶ از خانه اش خارج شده و دیگر بازنگشت. در سال ۲۰۱۰ مقامات پلیس به طور رسمی مرگ او را اعلام کردند. اما در سال ۲۰۱۵ گروهی از افرادی که در جنگل های توسکانی مشغول جمع کردن قارچ بودند به طور اتفاقی او را پیدا کردند. وی به تنهایی در این جنگل زندگی می کرد و پس از به زبان آوردن داستان زندگی اش، به این افراد اجازه داد که از مدارک شناسایی رنگ و رو رفته ی او از جمله کارت ورود به کتابخانه دانشگاه محل تحصیلش عکس بگیرند که ادعاهای او را تایید می کرد. این افراد خیلی سریع موضوع را با پلیس درمیان گذاشتند و یک سازمان خیریه با خانواده ی او تماس گرفت. اما وقتی که والدین سالازار به نقطه ای که در آن جا پسرشان مشاهده شده بود رفتند دیدند که سالازار از آن مکان رفته است. اگر چه والدینش بعد از این همه سال نتوانستند او را در آغوش بگیرند یا با وی صحبت کنند اما دستکم از زنده بودن او خوشنود شدند.


۱۲- ریچارد وین لندرز جونیور (۱۹ سال)

داستان گم شده‌هایی که دهه‌ها بعد پیدا شدند (2)

گم شدن ریچارد وین لندرز جونیور از بقیه موارد موجود در این لیست جالبتر است زیرا در حالی که برخی آن را آدم ربایی می نامند برخی دیگر آن را محافظت از خون خود می دانند. از زمانی که وی به دنیا آمد والدینش همواره با هم دعوا داشتند و حتی ریچارد مجبور شد مدتی را در یک مرکز نگهداری از کودکان بی سرپرست بماند. با توجه به مشکلات روانی مادرش، مرکز حمایت از کودکان وارد ماجرا شده و از آن جایی که پدرش پس از طلاق دیگر وجود خارجی نداشت، پدربزرگ و مادربزرگش حضانت موقت او را به عهده گرفتند. بعد از مدتی دادگاه حضانت ریچارد را بار دیگر به مادرش سپرد اما مادربزرگ و پدربزرگ او با این ایده مخالف بودند.

از این رو تمامی حساب بانکی خود را خالی کرده و همراه با نوه ی خود فرار کردند. برای ۱۹ سال آینده، مادر ریچارد و کارآگاهان برای یافتن او تلاش می کردند تا این که پس از نزدیک به دو دهه او را در یک خانه ی بزرگ در شهری در مینه سوتا پیدا کردند. در آن زمان وی ازدواج کرده بود و بچه داشت. وین اگر جه مادرش را با آغوش باز پذیرفت اما از کار پدربزرگ و مادربزرگش نیز دفاع کرد.


۱۳- جودیت بلو (۱۸ سال)

داستان گم شده‌هایی که دهه‌ها بعد پیدا شدند (2)

در سال ۱۹۹۳، وقتی که جودیت بلو ۲۸ ساله بود، ازدواج کرده و دو فرزند داشت. با این وجود یک روز که قرار بود وی به مهد کودک رفته و فرزندش را به خانه ببرد، خبری از او نشده و خانواده و دوستانش در ۱۸ سال آینده هیچ اطلاعی از او نداشتند. والدین و اطرافیانش به این نتیجه رسیده بودند که جودیت به دلیل بدرفتاری های همسرش از خانه فرار کرده است. یک روز جودیت با اعلامیه هایی مواجه شد که عکس افراد گمشده روی آن ها چاپ شده بود و عکس خود را در میان آن ها دید. وی بلافاصله با مقامات پلیس تماس گرفته و اعلام کرده که او زنده بوده و پرونده ی او حل شده است. وی با یک هویت جدید در شهر فونتانا زندگی می کرد و البته ازدواج کرده و سه فرزند نیز داشت.


۱۴- دنیس باسلر (۱۷ سال)

داستان گم شده‌هایی که دهه‌ها بعد پیدا شدند (2)

دنیس دسرویسیوکس باسلر در ژانویه سال ۱۹۸۵ غیب شد و از آن جایی که یک پیام کوتاه مبنی بر این که گروهی او را دزدیده اند در خانه اش پیدا شد همه به این باور رسیده بودند که اتفاق بدی برای دنیس رخ داده است. اتومبیل شوهرش در فرودگاه لوگان در بوستون پیدا شد در حالی که شناسنامه، کارت امنیت اجتماعی و دیگر کارت های اعتباری وی به ترتیب خاصی روی صندلی قرار داده شده بود. حتی دوستان و خانواده ی او نیز به این نتیجه رسیده بودند که دنیس دزدیده شده و به قتل رسیده است. اما ماموران پلیس فکر می کردند که وی از موضوعی هراس داشته و در حال فرار است.

سال بعد وی به جرم دزدیدن ۱۲٫۰۰۰ دلار از یک شرکت که در آن به عنوان حسابدار کار می کرد تحت تعقیب قرار گرفت. در سال ۱۹۹۳ پرونده ی وی مختومه اعلام شد اما یکی از افسران پلیس که دوست خانوادگی دنیس بود دست از تلاش برای پیدا کردن وی برنداشت. در ادامه یک کارآگاه خصوصی توانست نشانه هایی از دنیس را در فلوریدا پیدا کند. وی یافته هایش را با پلیس در میان گذاشته و در نهایت پلیس توانست او را در فلوریدا پیدا کند. علت فرار او این بود که یکی از دوستات رییس سابقش در یک معامله ۱۰۰٫۰۰۰ دلار اختلاس کرده و دنیس که از این ماجرا اطلاع داشت را تهدید کرده بود که در دو روز آینده او را خواهد کشت.


۱۵- راشل الکایام (۶۸ سال)

داستان گم شده‌هایی که دهه‌ها بعد پیدا شدند (2)

راشل الکایام در سال ۱۹۴۷ و زمانی که تنها ۱۶ سال سن داشت خانواده اش را ترک کرد و در ۶۸ سال آینده هیچ کس از او خبری نداشت. قبل از این موضوع او همراه خانواده اش در شهر حیفا زندگی می کرد و سپس به تل آویو نقل مکان کرده بودند. راشل عاشق یک مرد عرب به نام فواد شده و از او باردار بود. پس از این ماجرا، خانواده ی فواد به تل آویو آمده و این دو در یک مراسم رسمی به عقد هم درآمدند اما خانواده ی راشل هیچ اطلاعی از این اتفاقات نداشتند. بعد از مراسم وی برای همیشه خانواده اش را ترک کرد و در ۶۸ سال آینده هیچ تماسی با آن ها برقرار نکرد. قبل از بدنیا آمدن فرزندشان، فواد در یک تیراندازی کشته می شود و راشل همراه با خانواده شوهرش به سوریه نقل مکان کردند.

بعد از این که وی پسرش را به دنیا آورد خانواده ی شوهرش به او گفتند که می تواند آن ها را ترک کند و نزد خانواده اش برگردد به شرطی که پسرش را با خود نبرد. اما وی پسرش را بسیار دوست داشت و راضی به این کار نشد. بعدها وی با یکی از برادرهای فواد ازدواج کرده و همراه با او صاحب ۷ فرزند دیگر شد. والدین راشل قبل از اینکه بتوانند بار دیگر دخترشان را ببینند درگذشتند. وی به سختی تلاش می کرد که نزد خانواده اش در تل آویو برگردد اما به دلیل درگیری های سیاسی بین سوریه و اسرائیل موفق به این کار نشد. در سال ۲۰۱۵، وی بالاخره توانست با بازماندگان خانواده ی پدری اش ملاقات کند.


منبع: برترنها

طنز؛ اصولگرا VS اصلاح‌طلب

ماجرای رقابت‌های انتخاباتی بین اصولگراها و اصلاح‌طلب‌ها خیلی شبیه به رقابت من با یکی از دوستام توی بازی فیفاست! این دوستی که خدمتتون عرض می‌کنم، چیزی حدود دومتر قد داره و ۱۷۰ کیلو وزن! ضرب دستشم یجوریه که اگه یکی بزنه زیر گوش من، عین اون….

احمدرضا کاظمی در ضمیمه طنز نوشت:

ماجرای رقابت‌های انتخاباتی بین اصولگراها و اصلاح‌طلب‌ها خیلی شبیه به رقابت من با یکی از دوستام توی بازی فیفاست! این دوستی که خدمتتون عرض می‌کنم، چیزی حدود دومتر قد داره و ۱۷۰ کیلو وزن! ضرب دستشم یجوریه که اگه یکی بزنه زیر گوش من، عین اون فرفره‌ای که لئوناردو دیکاپریو آخر فیلم اینسپشن کریستوفر‌نولان چرخوند، معلوم نیست تا کی دور خودم خواهم چرخید! یه وی‍ژگی دیگه این رفیقم اینه که ظرفیتش در پذیرش شکست از ظرفیت یغما گلرویی در پذیرش کامنت انتقادی هم کمتره! حالا در نظر بگیرید من با این آدم فیفا بازی می‌کنم؛ در این شرایط، کُری‌خونی و کل‌کل که هیچی اصلا، باید با ترس و لرز و سلام و صلوات بهش گل بزنم.

دست آخرم اگه اون بازی رو ببره که خب طبیعتا به حقش رسیده و من نهایتا اعتراضی که میتونم بکنم اینه که از فرط ناراحتی دسته ۲۰۰ هزارتومنی پلی استیشنمو روی زمین بکوبم. اما اگه من بازی رو ببرم، کمترین اعتراضی که این رفیقمون میکنه اینه که از فرط حرص و عصبانیت، دسته ۲۰۰ هزار تومنی پلی استیشنمو از عرض میکنه توی حلق من! حالا شما این مثالی که زدم رو خودتون مصادیقش رو دربین جریان‌های سیاسی کشور پیدا کنین تا اوضاع بیاد دستتون! اصلا چرا راه دور بریم؟ شما برای اینکه متوجه تفاوت‌های بنیادین اصولگرایی و اصلاح‌طلبی بشین، کافیه که دو هفته توی یکی از روزنامه‌های هرکدومشون فعالیت کنین و قلم بزنید.

توی روزنامه‌های اصلاح‌طلب باید مواظب تک‌تک کلماتی که مینویسین باشین، اینکه میگم تک تک کلمات، یعنی دقیقا تک تکشون! اینجوری بگم که شما با نوشتن یه متن ۴۵۰ کلمه‌ای در واقع ۴۵۰ تا مشکل بالقوه برای خودتون ایجاد کردید که لازمه تبدیل شدنشون از حالت بالقوه به بالفعل، یه مقاله از طرف روزنامه‌های طرف مقابله! مثلا شما یه متن کاملا غیرسیاسی توی اعتماد در مورد«نحوه تشکیل خانواده پنگوئن‌های ساکن در قطب شمال» می‌نویسید و توی متنتون از فعل «نیست» زیاد استفاده می‌کنید، حالا کافیه که یک بزرگواری توی یه روزنامه اصولگرا این متن رو بخونه و باهاش حال نکنه و برداره یه سرمقاله درموردش کار کنه با این عنوان که «استفاده بیش از حد مدعیان اصلاحات و دلباختگان فرهنگ غرب از فعل «نیست» در متون به ظاهر غیرسیاسی‌شان، چه هدفی به‌جز سیاه‌نمایی با بزرگنمایی درمورد کمبودها و کاستی‌های موجود در کشور دارد؟ در کشور ما مگر چقدر «نیست» وجود دارد؟ اینجا همه چیز هست، خیلی خوبش هم هست.»


منبع: برترینها

طنز؛ ایشی‌گورو هم ایرانی است

علیرضا لبش در ضمیمه طنز نوشت:

حالا که جایزه نوبل ادبیات برنده خود را شناخته، بسیاری از ایرانی‌ها هم نویسنده مورد علاقه خود را یافته‌اند.

از امروز می‌توانید یک عده ایشی‌گورو باز در فضای مجازی پیدا کنید که همه قبل از برنده شدن ایشی‌گورو آثارش را جویده‌اند و قبل از داوران نوبل می‌دانسته‌اند که تنها کسی که امسال جایزه نوبل، حقش بود، سهمش بود، عشقش بود، همین آقای نیمه ژاپنی و نیمه انگلیسی است.

حتی وقتی ایشی‌گورو خودش می‌گوید: نوبل حق مارگارت اتوود بود و من از او معذرت می‌خواهم، جوانان ایرانی به دو دسته تقسیم می‌شوند. عده‌ای سر از صفحه ایشی‌گورو در می‌آورند و به او فحاشی می‌کنند که فلان فلان شده، ببند. نوبل حق خودت بود. بذار ما یه کم ایشی‌گورو بازی کنیم و عده‌ای هم به صفحه اتوود حمله‌ور می‌شوند و می‌گویند: چرا مزاحم زندگی ایشی‌گورو میشی. مگر خودت برادر و پدر نداری؟!

در مراکز فعال و رسمی روشنفکری یعنی کافه‌ها هم از امروز عده‌ای از جوانان نشسته‌اند و درباره کتاب‌های ایشی‌گورو بحث می‌کنند و نظر کانت و هگل را درباره داستان غول مدفون و بازمانده روز برای نفر مقابل با آب و تاب بیان می‌کنند. بعدش هم با هم دست در دست از کادر خارج می‌شوند.

نویسندگان محبوب و پر فالوئر ایرانی‌ها هم از امروز به فکر افتاده‌اند که تا چند روز آینده رمان‌هایی به سبک ایشی‌گورو بنویسند و پوز این نویسنده را همان دم حجله نوبل بزنند تا فکر نکند که برای خودش کسی شده است.

ناشران هم فراخوان عمومی داده‌اند و از همه مترجمان نیمه حرفه‌ای و آماتور خواهش کرده‌اند که از کتاب خاطرات ایشی‌گورو تا نامه‌های ایشی‌گورو به همسرش را ترجمه کنند تا ناشر محترم در این کسادی بازار نشر دوزار به جیب بزند.

پارسال هم که باب دیلن برنده جایزه نوبل شده بود، از استاد تتلو تا حمیدخان‌صفت خود را در معرض برگزیدگی جایزه نوبل می‌دانستند که خدا را شکر امسال با انتخاب یک رمان‌نویس همه سوتفاهم‌ها حل شد و دوستان ترانه‌سرا و خواننده به سر کارشان برگشتند.

کلا نوبل تاثیرات ژرف و عجیبی در زندگی ما ایرانی‌ها دارد و ما نوبل را دوست داریم. اگر کاری با من ندارید بروم مجموعه آثار ایشی‌گورو را بخرم. البته نه اینکه بخواهم بخوانم. نه من وقت این کارها را ندارم. می‌خواهم چند جمله از آن‌ها را انتخاب کنم و در تلگرام و اینستاگرام به اشتراک بگذارم تا از قافله ایشی‌گورو بازها عقب نمانم.


منبع: برترینها

از دلفین‌های نظامی تا جنگجویان دورگه

از ابتدای تاریخ، انسان‌ها همواره در صدد کشتار یکدیگر بوده‌اند و در این راه سلاح‌های هوشمندانه و گاهی هم احمقانه‌ خلق کرده اند.در این مطلب شما با  ۱۸ سلاح عجیب ساخته دست بشر آشنا خواهیم کرد.

سگ رباتیک

از دلفین‌های نظامی تا جنگجویان دورگه

در حالی که سگ‌ها معمولا در نبرد وظایفی مانند پیدا کردن بمب را بر عهده دارند، این بار کمپانی بوستون داینامیکز با الهام از این حیوانات یک سگ باربر رباتیک به نام بیگ داگ (Bid Dog) ساخته است. این ربات بزرگ برای عبور از عوارض نا‌هموار و سخت و حمل بارهای سنگین برای سربازان طراحی شده است و هم‌اکنون توسط ارتش آمریکا در حال آزمایش در افغانستان است.

بیگ داگ بسیار پر سر و صدا است و راه رفتن عجیب این سگ رباتیک بیشتر شبیه به سگ‌های نمایش است تا راه رفتن عادی و به همین خیلی پنهان‌کار و چابک نیست. اما هدف این هیولای ۱۰۹ کیلویی چابکی یا ساکت بودن نیست، بلکه حمل کردن محموله‌هایی تا ۴۵ کیلوگرم است. با این حال ارتش آمریکا خیلی از این ربات راضی نبوده و معتقد است که اندازه و سر و صدای آن محل سربازان را لو می‌دهد.


اسلحه کور کننده

از دلفین‌های نظامی تا جنگجویان دورگه

این سلاح عجیب کسی را نمی‌کشد، بلکه تنها با اشعه لیزر موقتا هدف را کور می‌کند. این اسلحه که PHASR نام دارد، برای این طراحی شده تا به چشم تابانده و موجب کوری موقتی شود. هدف از این کار متوقف کردن خلافکارها و یا هر کسی که به اندازه کافی برای دستیگر کردن خطرناک باشد است. البته این سلاح یک مشکل کوچک دارد و آن هم این است که سازمان ملل بر اساس کنوانسیون ژنو استفاده از تسلیحات کور کننده را منع کرده است!


کانال پلاسمای القا شده با لیزر

از دلفین‌های نظامی تا جنگجویان دورگه

مهندسان در مرکز تحقیقاتی پیکاتینی آرسنال در نیوجرسی سلاحی طراحی کرده‌اند که در طول اشعه لیزر، صاعقه ایجاد می‌کند. کانال پلاسمای القا شده با لیزر، همانطور که از نامش پیداست، می‌تواند بر علیه هر هدفی که رسانایی‌اش از هوا و زمین بیشتر باشد استفاده شود. با استفاده از نور لیزری که شدت و انرژی زیادی دارد، می‌توان صاعقه را در یک مسیر مستقیم و قابل تنظیم ایجاد کرد تا به طور دقیق به هدفی از پیش تعیین شده برخورد کند.


بمب خفاشی

از دلفین‌های نظامی تا جنگجویان دورگه

در زمان جنگ جهانی دوم، ایده یک سلاح عجیب به تفنگداران دریایی آمریکا پیشنهاد شد و آن آموزش دادن خفاش‌ها به عنوان عامل انتحاری بود. این ایده برای اولین بار توسط یک دندان پزشک ساکن پنسیلوانیا ارائه شد که آن را از غارهای پر از خفاش در پارک ملی حفره‌های کارلزبد در نیومکزیکو الهام گرفته بود. هدف این بود که این موجودات را به مواد منفجره مجهز کنند و برای پیدا کردن اهداف با استفاده از توانایی فرستادن و دریافت امواج صوتی‌شان، آن‌ها را آموزش دهند. پس از این که ارتش از هزاران خفاش دم‌آزاد در آزمایشات خود استفاده کرد، مقامات آمریکا این پروژه را به نفع ساخت بمب اتم کنار گذاشتند.


بمب هدایت شونده توسط کبوتر

از دلفین‌های نظامی تا جنگجویان دورگه

خفاش‌ها تنها موجوداتی نبودند که برای اهداف نظامی مورد استفاده قرار گرفتند. در پروژه دیگری که پروژه کبوتر نام گرفت، تلاش‌هایی برای تولید بمب هدایت شونده توسط کبوترها انجام گرفت. این پرنده‌ها با استفاده از جعبه معروف اسکینر آموزش دیدند تا هدف را در یک صفحه نمایش که درون جعبه تعبیه شده بود پیدا کنند و پس از پیدا کردنش، به آن نوک بزنند. این پروژه در سال ۱۹۴۴ کنسل شد و بار دیگر در سال ۱۹۴۸ با نام پروژه اورکن احیا شد. اما در نهایت با ورود بمب‌های مجهز به سامانه‌های هدایت الکترونیکی، پروژه این سلاح عجیب هم کنار گذاشته شد.


دلفین‌های نظامی

از دلفین‌های نظامی تا جنگجویان دورگه

شوروی هم علاقه زیادی به استفاده از حیوانات به عنوان جنگ‌افزار داشت و موجودی که آن‌های انتخاب کردند، دلفین بود. در دهه ۶۰ پروژه‌ای با هدف آموزش این موجودات برای انجام وظایفی نظیر پیدا کردن مواد منفجره در زیر آب آغاز شد. روسیه اما تنها کشوری نیست که دلفین‌ها را با هدف نظامی آموزش می‌دهد، بلکه آمریکا هم برنامه آموزش دلفین خود را دارد. البته قرار نیست این آبزیان دوست داشتنی هیچ گونه سلاح کشنده‌ای حمل کنند، زیرا توانایی تشخیص دوست از دشمن را ندارند.


سلاح هسته‌ای مرغی

از دلفین‌های نظامی تا جنگجویان دورگه

بریتانیا در اوج جنگ سرد یک سلاح هسته‌ای عظیم ۸ تنی به نام طاووس آبی ساخت. این سلاح یک مین هسته‌ای بود که قرار بود در آلمان قرار گیرد و در صورتی که شوروی از شرق به اروپا حمله کرد منفجر شود. مشکل اینجا بود که زمین در زمستان به شدت سرد می‌شد و باعث می‌شد که اجزاء درون مین کار نکنند. اما چه چیزی این مین را به یک سلاح عجیب بدل می‌کرد؟

از دلفین‌های نظامی تا جنگجویان دورگه

یکی از پیشنهادات عجیب و غریب این بود که این مین را با استفاده از مرغ‌ها گرم کنند. مرغ‌ها درون پوسته مین قرار می‌گرفتند و غذا، آب و اکسیژن کافی برای یک هفته در اختیارشان قرار می‌گرفت. در نهایت اما این پروژه به دلیل نگرانی در مورد به هوا رفتن میزان زیادی از ذرات آلوده به موارد رادیواکتیو کنار گذاشته شد.


ابر سربازها

از دلفین‌های نظامی تا جنگجویان دورگه

یکی از راه‌های ایجاد ارتشی مرگبار، خلق سربازان شکست‌ناپذیر است. آژانس پروژه‌های تحقیقاتی پیشرفته آمریکا مدت‌هاست بر روی پروژه‌ای برای خلق سربازانی نامیرا یا مقاوم‌تر در برابر حملات کار می‌کند. این سربازان باید بتوانند برای مدت‌های طولانی در مقابل چالش‌های به شدت دشوار محیطی دوام بیاورند.

یکی از این برنامه‌ها به نام زره درونی، بر روی خصوصیات ژنتیکی تحقیق می‌کند که به گونه‌هایی نظیر فوک‌های بندرگاه یا آرکی‌باکتری‌ها اجازه می‌دهد برای مدت‌های طولانی بدون توقف حرکت کنند، در زیر آب بدون اکسیژن دوام بیاورند و بدون این که تحت تاثیر اثرات سلاح‌های شیمیایی یا رادیواکتیو قرار بگیرند از آن‌ها نجات پیدا کنند. هدف نهایی آن دستکاری نورون‌ها و یا تولید ویتامین‌هایی است که قدرت‌های گفته شده را به انسان‌ها ببخشد.


بمب بی زد

حتما لازم نیست یک سلاح عجیب باعث آسیب فیزیکی شود؛ گاهی هم سلاح‌ها می‌توانند ذهن را هدف قرار دهند. در دهه ۵۰ میلادی، سازمان سیا در جریان پروژه بدنام ام کی اولترا در مورد استفاده از مواد محرک روانی مانند LSD  پژوهش‌هایی انجام داد.

یکی از سلاح‌های غیر کشنده‌ای که سیا توسعه داد، بمب بی زد (BZ) بود. این بمب یک بمب خوشه‌ای بود که با  هالوسینوژن ۳-کینوکلیدیلینیل بنزیلات پر می‌شد. یکی از داوطلبانی که این ماده بر روی وی آزمایش شده بود عوارضی مانند رویاهای عجیب و غریب، احساس بی‌قراری، عدم توانایی تمرکز و سردرد را گزارش کرده است. در نهایت این پروژه هم به دلیل قابل اطمینان نبودن اثر روانی بی زد کنار گذاشته شد.


ناو هواپیمابر یخی

از دلفین‌های نظامی تا جنگجویان دورگه

در زمان جنگ جهانی دوم بریتانیا قصد ساخت یک سلاح عجیب یخی را داشت. این ایده استفاده از یک ناو هوایمابر یخی بود که پروژه هاباکوک نام گرفت. قرار بود مقدار کمی خمیر چوب با یخ ترکیب شود تا ساختاری مستحکم ایجاد شود که البته در عرض چند ماه آب می‌شد، اما مواد خام کمی نیاز داشت. تعمیر آن نیز ساده بود و به سادگی با آب انجام می‌شد. در سال ۱۹۴۳ چرچیل اجازه آغاز پروژه را صادر کرد، اما در نهایت مشخص شد که این سلاح خیلی کارا نخواهد بود. چرا که اولا ساخت نیازمند فریزرهای عظیمی بود و ثانیا بسیار سنگین و کند بود و برای جلوگیری از آب شدن باید توسط چوب پنبه عایق می‌شد.


توپ بابل بزرگ

از دلفین‌های نظامی تا جنگجویان دورگه

گاهی یک سلاح عجیب نه به خاطر طراحی‌اش، بلکه به خاطر اندازه بزرگش لایق این عنوان می‌شود. در دهه ۶۰، یک مخترع بریتانیایی طرحی از یک ابرتوپ ارائه داد که بسیار عظیم بود. این توپ که بابل بزرگ نام گرفت، لوله‌ای ۱۵۶ متری داشت و به قدری بزرگ بود که از فضا قابل رویت بود. هر چند که این پروژه هرگز عملی نشد، اما مخترع کانادایی آن، جرالد بول، بر اساس آن توسعه یک توپ برای دیکتاتور عراق، صدام حسین، را آغاز کرد و در سال ۱۹۸۸ چندین پیش نمونه ساخته شد. البته هدف نهایی بول فرستادن ماهواره به فضا با استفاده از توپ بود و این توپ‌ها با توجه به اندازه بزرگ و غیرقابل حرکت بودنشان به عنوان یک سلاح کارایی چندانی نداشتند.


تفنگ چراغ قوه

از دلفین‌های نظامی تا جنگجویان دورگه

به نظر می‌رسد سازمان‌های جاسوسی کره شمالی علاقه زیادی به فیلم‌های جاسوسی جنگ سرد دارند. زمانی که ماموران این کشور در تلاش برای ترور فعال سیاسی، پارک سانگ هاک دستگیر شدند، ماموران اطلاعاتی کره جنوبی چندین سلاح عجیب کوچک را همراه آن‌ها کشف کردند. در میان آن‌ها دو خودکار سمی و یک چراغ قوه کوچک با سه سوراخ کوچک برای شلیک گلوله پیدا شد.


اسلحه گردبادی

از دلفین‌های نظامی تا جنگجویان دورگه

یکی دیگر از سلاح‌های غیر مرگبار، سلاح گردبادی است. این سلاح حلقه‌های پر انرژی هوا ایجاد می‌کند که می‌تواند اشخاص را به زمین بیاندازد یا مواد شیمیایی را بر روی آن‌ها اسپری کند. این پروژه از سال ۱۹۹۸ توسط ارتش آمریکا در دست توسعه بوده است. نازی‌ها هم قصد ساخت سلاح مشابهی به نام توپ گردبادی را داشتند که هواپیماها را با امواج هوا هدف قرار می‌داد اما این پروژه به جایی نرسید، زیرا ساقط کردن هواپیماها به دلیل ارتفاع و سرعت بالایشان غیر ممکن بود.


جنگجویان انسان-شامپانزه

از دلفین‌های نظامی تا جنگجویان دورگه

گاهی یک سلاح عجیب، بسیار حیرت‌انگیزتر از آن است که قابل باور باشد. در دهه ۲۰ میلادی، دانشمندی روس به نام الیا ایوانف، قصد خلق موجودی از ترکیب انسان و شامپانزه را داشت. هدف پروژه بارور کردن شامپانزه‌ها با اسپرم انسان بود. پس از شکست این پروژه، ایوانف به آفریقا رفت و در آن‌جا تلاش کرد که زنان آفریقایی را با اسپرم شامپانزه بارور کند. بعد‌ها ادعا شد که این پروژه‌ها بخشی از نقشه جوزف استالین، دیکتاتور شوروی برای خلق ابرجنگجویانی دورگه از انسان و شامپانزه بوده است.


پوشش نامرئی کننده

از دلفین‌های نظامی تا جنگجویان دورگه

در سال ۲۰۱۶ ارتش آمریکا درخواستی برای یک یونیفرم نامرئی ارائه داد که شخص استفاده کننده را از همه زوایا و در همه محیط‌ها نامرئی کند. مشخص نیست که این پروژه تا کنون به کجا رسیده، اما ایده نامرئی کردن اشیاء در برخی طول موج‌ها مشخص خیلی هم عجیب نیست. در سال ۲۰۰۶ دانشمندان نشان‌دادند که می‌توان نور را در اطراف برخی مواد خواص که فراماده نام داردند، خم کرد، به گونه‌ای که در برخی از طول موج‌ها نامرئی شوند. در سال ۲۰۱۵ یک دانشمند ادعا کرد که ماده‌ای سرامیکی و بسیار نازک اختراع کرده که در بسیار از طول موج‌ها نامرئی است.


سامانه بازدارنده فعال

از دلفین‌های نظامی تا جنگجویان دورگه

برخی سلاح‌ها شما را نمی‌کشند، اما باعث ایجاد درد زیادی در شما خواهند شد. ارتش آمریکا در حال کار بر روی سلاحی غیر کشنده به نام سامانه بازدارنده فعال است. این سلاح امواج مایکروویر به سمت هدف می‌تاباند که باعث داغ شدن پوست و ایجاد حس شدید سوزش می‌شود. هدف آن دور نگه داشتن افراد مشکوک از اطراف پایگاه‌های نظامی بدون کشتن آن‌ها است. فعلا این سلاح تنها بر روی خودروها سوار می‌شود، اما ارتش آمریکا امیدوار است که بتواند این سلاح را برای استفاده نفرات کوچک کند.


نارنجک چسبان

از دلفین‌های نظامی تا جنگجویان دورگه

نارنجک‌ چسبان سلاح دیگری است که در طول جنگ جهانی دوم توسط بریتانیا ساخته شد. برای استفاده از این سلاح، سربازان باید ابتدا یک پین را آزاد می‌کردند تا جلد محافظ نارنجک باز شود و سطح چسبنده آن بیرون بیاید و سپس می‌توانستند با استفاده از آن نارنجک را به بدنه تانک‌های دشمن بچسبانند.

با این که مسئولان بخش مواد انفجاری ارتش بریتانیا مخالف این سلاح بودند، اما چرچیل طرفدار آن بود و ۲٫۵ میلیون نارنجک چسبنده در طول جنگ ساخته شد و در شمال آفریقا، یونان و جبهه‌های دیگر مورد استفاده قرار گرفت. متاسفانه این نارنجک‌ها چندین مشکل داشتند. مثلا اگر بدنه تانک‌ها خیلی کثیف بود، به آن نمی‌چسبیدند. از طرفی گاهی به لباس خود کاربر می‌چسبیدند و تصور کنید که این شخص تنها ۵ ثانیه فرصت داشت تا نارنجک را از لباسش جدا کند!


تفنگ پاکل

از دلفین‌های نظامی تا جنگجویان دورگه

تفنگ پاکل در سال ۱۷۱۸ توسط وکیل بریتانیایی، جیمز پاکل در انگلستان اختراع شد. این سلاح عجیب به جای گلوله‌های گرد، گلوله‌های مربعی شلیک می‌کرد که ظاهرا هدف آن وارد کردن حداکثر درد و جراحت به قربانی بود. به گفته خود مخترع، هدف آن نشان دادن قدرت تمدن مسیحیان به ترک‌های عثمانی بوده است. تفنگ پاکل می‌توانست ۹ گلوله در دقیقه شلیک کند و شاید بتوان گفت اولین مسلسل دنیا بود، اما هرگز توسط ارتش بریتانیا مورد استفاده قرار نگرفت زیرا مکانیسم شلیک آن بسیار نا مطمئن بود.


منبع: برترینها

عاقبت پورشه فراری بعد از تصادف (+فیلم)

باشگاه خبرنگاران- یک جوان روس که پشت فرمان خودروی پورشه ی نشسته بود، با خودروی دیگری در خیابان به صورت جزئی تصادف کرد.

این جوان که شوکه شده بود، برای فرار از روبرو شدن با پلیس، کار دست خود داد و به شدت با خودروی پارک شده در خیابان تصادف کرد.


منبع: عصرایران

دیگر نگران کثیف شدن کفشتان نباشید (+فیلم)


جام جم آنلاین- محققان یک افشانه تولید کرده‌اند که در صورتی که کفش ها به محلول آن آغشته شوند دیگر خیس یا کثیف نمی‌شوند.

بسیاری از افراد با مشکل کثیف شدن کفش‌هایشان مواجه می‌شوند. محققان با تولید یک افشانه به این افراد امکان داده‌اند تا دیگر نگران کثیف یا خیس شدن کفش‌هایشان نباشند.


منبع: عصرایران

مدهای عجیب و ترسناکی که زمانی در جهان مرسوم بودند

مفهوم زیبایی برای افراد مختلف می تواند متفاوت باشد؛ همین اختلاف سلیقه و دیدگاه است که تفاوت انسان ها را به وجود آورده است. اما در حالت کلی، در دوره های مختلف زمانی، تقریبا همه مردم جهان دیدگاه ثابتی نسبت به زشتی و زیبایی دارند. بارزترین مصداق این ادعا، «مد» است.

وقتی نوعی لباس، مدل مو یا سبک آرایش مد می شود، بیشتر مردم آن جامعه آن را زیبا انگاشته و پیروی می کنند. اما اینگونه گرایشات دایمی نیستند و بسته به زمان، تغییر می کنند. مثلا یک بار شلوار گشاد مد می شود و یک بار دیگر شلوارهای تنگ و جذب. یک روز آرایش طبیعی صورت محبوب است و روزی دیگر، با میک‌آپ‌های سنگین و پررنگ مواجه می شویم.

شاید بتوان گفت، چیزی که مد را می سازد، گرایش گروهی مردم به یک سبک از پوشاک یا آرایش است که در طول زمان تغییر می کند. در همین راستا، شاید برایتان جالب باشد تا با مدهای عجیب و گاها ترسناکی از دوران باستان آشنا شوید که در زمان خود مصداق و معیار زیبایی به شمار می رفته اند.

مدل های عجیب ابرو – چین باستان

مدهای عجیب و ترسناکی که زمانی در جهان مرسوم بودند

این مدل ابروها در قرون ۷ و ۸ میلادی در چین رایج بوده اند. در آرایش چینی های باستان، محو کردن ابرو و کشیدن طرح های عجیب و نامانوس کار دشواری نبوده است. این شاهکارها همچنین نام های مختلفی همانند تپه های دور، برگ های بید یا شاخک پروانه نیز داشتند.


تتوی لبخند روی لب ها، مردم قبیله اینو (لقب مردم اصیل ژاپن)

مدهای عجیب و ترسناکی که زمانی در جهان مرسوم بودند

اهالی قبیله اینو در کشور ژاپن و روسیه زندگی می کردند. زنان این قبیله، طرحی شبیه جوکر را در بالای لب های خود تتو می کردند. آن ها اعتقاد داشتند که به این طریق می توانند مردان را به خوب جذب کرده و با آن ها ازدواج کنند. همچنین باور داشتند این خالکوبی در جهان پس از مرگ موجب آرامششان خواهد شد.

این طرح در چندین مرحله روی صورت زنان ترسیم می شد و عموما از ۷ سالگی آغاز می گشت.


کله خربزه ای – گوشه و کنار جهان

مدهای عجیب و ترسناکی که زمانی در جهان مرسوم بودند

شاید برایتان جالب باشد بدانید که در گذشته های دور، در کشورهای مختلف جهان مد بوده که مردم سرهای خود را به شکل خربزه حالت دهند. این رسم در میان قبیله هایی همانند مایاها، آفریقایی ها و حتی در قرن بیستم در کشور فرانسه رواج داشته است.

برای تغییر شکل جمجمه، از همان ابتدای تولد دور سر نوزاد را با روبان و باند به طور محکم می بستند تا پیش از سفت شدن، جمجه کشیده و بلند شود.


دندان های سیاه – ژاپن باستان

مدهای عجیب و ترسناکی که زمانی در جهان مرسوم بودند

«اوهاگورو»، یک سنت باستانی ژاپنی است که به موجب آن اشخاص دندان های خود را سیاه می کنند. این رسم تا اواخر قرن ۱۹ میلادی همچنان رایج بود. اما در حال حاضر فقط در تئاتر می توان این گریم را دید.

البته این کار فقط جنبه زیبایی و آرایشی نداشته، بلکه از دندان ها محافظت نموده و آهن بدن را تامین می کرده است. رنگ سیاه از آهن، دانه سماق و اسید استیک تهیه می شد.


چیدن مژه ها، اروپای قرون وسطی

مدهای عجیب و ترسناکی که زمانی در جهان مرسوم بودند

برخلاف این روزها که ریمل و مژه های بلند و مشکی یکی از عناصر اصلی زیبایی به شمار می رود، در قرون وسطی مردم اروپا اعتقاد داشتند که زنان برای زیبایی هر چه بیشتر، باید همه مژه ها خود را بچینند. حتی تراشیدن ابروها هم جزو معیارهای جذابیت زنان به شمار می رفته. این رسم را نخستین بار یک اشراف زاده مد کرده و بقیه از آن تبعیت کردند.


ناخن های بسیار بلند – چین باستان

مدهای عجیب و ترسناکی که زمانی در جهان مرسوم بودند

در زمان باستان چینی ها اعتقاد داشتند کسانی که ناخن های بسیار بلندی دارند، بسیار ثروتمند و متمول هستند و به کار کردن نیازی ندارند (با این ناخن ها به هیچ عنوان نمی توان کار کرد). همچنین آن ها معتقد بودند که با ناخن های بلند بهتر می توانند با خدایان خود صحبت کنند.

چینی ها هنوز هم قالب هایی به شکل ناخن و از جنس طلا ساخته و عرضه می کنند.


تتوی صورت – قبیله مائوری

مدهای عجیب و ترسناکی که زمانی در جهان مرسوم بودند

قبیله مائوری در اقیانوسیه ساکن بودند و بیشتر به خاطر علاقه وافرشان به خالکوبی شهرت دارند. مردها نه تنها به تتوی بدن، بلکه ترسیم طرح های ماندگار روی صورت خود می پرداختند. زنان نیز اغلب چانه، گردن و لب هایشان را خالکوبی می نمودند.

البته برای این امر از اسکنه های ویژه ای برای تراشیدن پوست استفاده می کردند و همانند تتوی امروزی، وسیله کارشان سوزن نبوده است.


نمایش ساق پا مردان – اروپا

مدهای عجیب و ترسناکی که زمانی در جهان مرسوم بودند

در قرون وسطی، زنان پاهای خود را در زیر دامن های بلند می پوشاندند. اما برعکس، مردها با پوشیدن شلوارک یا دامن های کوتاه و پوشیدن جوراب، ساق و ماهیچه های پاهایشان را به معرض نمایش می گذاشتند.


تتوی خورشید- بالکان

مدهای عجیب و ترسناکی که زمانی در جهان مرسوم بودند

زنان در کشورهای بوسنی، کرواسی، آلبانی پشت دست های خود را با نماد خورشید خالکوبی می کردند. آن ها اعتقاد داشتند با این کار می توانند اثرات طلسم و جادو را از بین ببرند. این کار همچنین این مزیت را داشت که ترک ها، زنانی که تتو داشتند را برای خدمت به حرامسرا نمی برند.


پیرسینگ بینی، هند

 مدهای عجیب و ترسناکی که زمانی در جهان مرسوم بودند

هنوز انداختن حلقه و گوشواره درون بینی در کشور هند مرسوم است. طبق سنت های باستانی، سوراخ کردن گوش و بینی باید پیش از ازدواج زنان انجام بگیرد. همچنین افرادی که پیگیر طب سنتی هند و آیور ودا هستند، ادعا می کنند که پیرسینگ موجب افزایش سلامتی بدن و تسهیل وضع حمل در زنان می شود.


آرایش مردان، قبیله ودابه، نیجریه

مدهای عجیب و ترسناکی که زمانی در جهان مرسوم بودند

در قبیله ودابه همه چیز برعکس است، به جای زنان این مردان هستند که به صورت و بدن خود می رسند و خودشان را آرایش می کنند تا زنان آن ها را پسندیده و به عنوان همسر انتخاب کنند.

آن ها با رنگ های تیره، لب ها و چشم های خود را رنگ می کنند تا سفیدی چشم ها و لب هایشان بیشتر دیده شود. صورتشان را نیز رنگی می کنند.


موهای بسیار بلند، قبیله یائو – چین

مدهای عجیب و ترسناکی که زمانی در جهان مرسوم بودند

در روستای هوانگلو، زنان چینی موهای بسیار بلندی دارند که فقط در سن شانزده سالگی موهای خود را می توانند کوتاه کنند.

در گذشته این باور وجود داشت که اگر مردی موهای یک زن را ببیند، باید با او ازدواج کند. البته این رسم دیگر رایج نیست و زنان می توانند به راحتی موهای خود را به همه نشان دهند.


تونل بینی، قبیله آپاتانی

مدهای عجیب و ترسناکی که زمانی در جهان مرسوم بودند

تاکنون هر رسمی که نوشتیم در راستای زیبایی بیشتر قبایل و کشورهای مختلف جهان بود، اما در این مورد، کاملا برعکس است. زنان قبیله آپاتانی یک بار در معرض انقراض قرار داشتند زیرا زنان این قبیله بسیار زیبا بوده و مردان قبایل دیگر به آن ها حمله می کردند و زنان را با خود می برند. به همین خاطر، این زنان برای زشت کردن صورت خود درون بینی هایشان مهره های زشتی گذاشته و صورت هایشان را خالکوبی می کردند.

یعنی به این صورت خود را از تجاوز مردان در امان نگه می داشتند.


منبع: برترنها

استقبال زنان عربستان از نمایشگاه غول‌های خودروسازی (عکس)

ایران ۳ – ۱ گینه/ اولین برد یوزهای جوان آغاز هفته‌ی فیلم برزیل‌ در تهران بعیدی نژاد: اعلام عدم پایبندی ایران به برجام نقض صریح حقوق بین المللی است جانشین موقت جلال طالبانی انتخاب شد رضایت کامل بازنگری دستورالعمل بیماران خاص، صعب العلاج و سرطانی تشییع پیکر آیت الله آقامیری در دزفول (عکس) بنیاد مستضعفان: خانواده‌هایی که دارای ۲ معلول به بالا هستند تحت پوشش بنیاد مستضعفان قرار می‌گیرند اردوغان به صربستان می رود وزارت خارجه: سعودی ها پرونده ای حجیم و قطور از ترویج ترور، خشونت و تجاوز دارند


منبع: عصرایران

خسارات طوفان در برلین آلمان (عکس)

ایران ۳ – ۱ گینه/ اولین برد یوزهای جوان آغاز هفته‌ی فیلم برزیل‌ در تهران بعیدی نژاد: اعلام عدم پایبندی ایران به برجام نقض صریح حقوق بین المللی است جانشین موقت جلال طالبانی انتخاب شد رضایت کامل بازنگری دستورالعمل بیماران خاص، صعب العلاج و سرطانی تشییع پیکر آیت الله آقامیری در دزفول (عکس) بنیاد مستضعفان: خانواده‌هایی که دارای ۲ معلول به بالا هستند تحت پوشش بنیاد مستضعفان قرار می‌گیرند اردوغان به صربستان می رود وزارت خارجه: سعودی ها پرونده ای حجیم و قطور از ترویج ترور، خشونت و تجاوز دارند


منبع: عصرایران

طنز؛ صد من پر قو یک مشت نیست

علیرضا کاردار در ضمیمه طنز نوشت:

در زمان‌های قدیم جنگلی بود خوش آب و هوا که اهالی‌اش به لهجه محلی «جینگیل» صدایش می‌کردند. در جینگیل حیوانات با تبلیغات و فنون بازاریابی بیگانه بودند. مثلا خارپشت که کارش خاراندن پشت حیوانات بود، روی تخته سنگی می‌ایستاد و مثل برس خارهایش را سیخ می‌کرد و منتظر می‌ماند تا هر از گاهی حیوانی رد شود و همان لحظه خارشش بگیرد و پشتش را به خارهای خارپشت بسپارد. برای همین ناآگاهی حیوانات از علم تبلیغات، کار و بارشان همیشه کساد بود.

تا اینکه چند مرغابی در جینگیل فرود آمدند و تصمیم گرفتند همان‌جا زندگی کنند. مرغابی‌ها کارشان پیدا کردن اشیا گمشده در ته دریاچه‌ها بود. کاری که شاید سالی یک‌بار کسی لازمش نمی‌شد ولی چون آن‌ها جهان‌دیده بودند و از فنون بازاریابی خبر داشتند، با ترفندهایی چیز میزهای جینگیلوندان را داخل برکه می‌انداختند تا دست به دامن مرغابی‌ها شوند و برای‌شان پیدا کنند. این‌گونه بود که مرغابی‌ها با کلک مرغابی توانستند بازارشان را رونق بدهند. بقیه حیوانات هم به مرور تبلیغات را یاد گرفتند و کار به جایی رسید که تمام اهالی جینگیل صبح تا شب برای خودشان تبلیغ می‌کردند و به درختان تابلو می‌زدند و زیر در لانه‌ها برگه تبلیغاتی می‌انداختند و قدم به قدم می‌ایستادند و برای کارشان شعار می‌دادند و کله سحر و دل شب و لنگ ظهر پیام‌های کوتاه تبلیغاتی برای یکدیگر می‌فرستادند.

یک روز خاله مرغابی چندبار پشت سر هم عق زد و دستش را به پیشانی‌اش گرفت و خودش را توی آینه دستشویی نگاه کرد و همه فهمیدند خبر خیر است. تخم‌های خاله مرغابی که باز شد، اطرافیان دیدند یکی از جوجه‌ها با بقیه فرق دارد. شوهرخاله مرغابی ابتدا اعصابش خرد شد ولی وقتی برایش داستان جوجه اردک زشت را تعریف کردند دیگر کوتاه آمد. اسم جوجه نافرم را گذاشتند جوجه مرغابی زشت. چون وقت نداریم، زود بزرگ شد و تبدیل شد به قویی زیبا. حیوانات که از هرچه تبلیغات بیزار شده بودند و به این جای‌شان رسیده بود، دست به دست هم دادند و شبانه سر قو را زیر آب کردند. ولی چون چیزیش نشد، به راهکار خشن دیگری دست زدند که نمی‌شود اینجا تعریف کرد. این‌طوری انتقام‌شان را از مرغابی‌ها و شیوه‌های تبلیغات‌شان گرفتند. فردا که گله مرغابی‌ها با آن صحنه روبه‌رو شدند، خیلی ناراحت شدند و تصمیم گرفتند جینگیل را ترک کنند.

از آن زمان هرگاه کسی یا شرکتی خیلی تبلیغ کند تا جایی که دیگران را بیزار کند و کسی هم نتواند جلویش را بگیرد، می‌گویند:«صد من پر قو، یک مشت نیست». یعنی کاش می‌شد بلایی سرت بیاوریم که سر آن قو آوردیم و فقط پرهایش ماند، حیف که زورمان بهت نمی‌رسد!


منبع: برترینها

نقاط مرموز گوگل ارث که در نقشه‌ها سانسور شده‌اند

از زمان پیدایش گوگل ارث، افراد کنجکاو بسیاری در سراسر جهان به کشف اسرار تصاویر و نقشه های گوگل ارث پرداخته‌اند. در این مطلب تصاویری از نقاط مرموز گوگل ارث که در نقشه ها سانسور شده‌اند را برای شما گردآوری کرده‌ایم.

ظهور تصاویر ماهواره‌ای و سهولت دسترسی به آن‌ها توسط سرویس‌های گوگل مپز (Google Maps) و گوگل ارث (Google Earth)، بسیاری از افراد و نهادها را تحت فشار قرار داد. قوانین محلی می‌توانند از نمایش عمومی، عکاسی هوایی و یا تصاویر ماهواره‌ای از مناطق حساس جلوگیری کنند. زمانی که این نماها توسط ماهواره‌های گوگل تهیه می‌شوند، تصاویر آنان در سرویس‌های مربوطه با سانسور و محدودیت‌هایی مواجه است که با استناد بر وبلاگ گوگل ارث (Google Earth Blog)، این محدودیت‌ها از سمت کمپانی گوگل نیستند.

با گذشت زمان این قوانین دستخوش تغییراتی شده و رفته رفته سانسور اعمال شده بر روی نقاط مرموز گوگل ارث رفع شده‌اند. در اینجا شما را به تماشای مجموعه‌ای از تصاویر مربوط به این مناطق و ساختمان‌ها دعوت می‌کنیم.

تصاویری سانسور شده از نقاط مرموز گوگل ارث 

۱- کاخ سفید

تصاویری سانسور شده از نقاط مرموز گوگل ارث

اولین مورد از نقاط مرموز گوگل ارث، به کاخ سفید اختصاص دارد. زمانی که گوگل مپز و گوگل ارث برای اولین بار شروع به کار کردند، خیابان ۱۶۰۰ پنسیلوانیا در واشنگتن دست‌خوش این سانسورها شد. این یک تلاش کوتاه مدت برای حفاظت از امنیت ملی بود. نظرات موجود یکی از مطالب گوگل در سال ۲۰۰۵ نشان می‌دهد که محدودیت مذکور تا اوایل سال ۲۰۰۶ لغو شده است.

سانسور کردن یا نکردن فرقی نمی‌کند؛ چرا که کاخ سفید با چندین پروتکل امنیتی مختلف محافظت می‌شود. بنای کاخ سفید دارای پنجره‌های ضدگلوله، سیستم‌های هشدار دهنده و سنسورهای مادون قرمز در امتداد حصارهای امنیتی است. علاوه بر این، تیم‌های امنیتی مسلح در زمین و گروه‌های تک‌تیرانداز بر روی سقف این بنا قادرند هرگونه تهدید امنیتی را شناسایی و خنثی سازند.

با این حال، مردم بسیاری تاکنون سعی داشته‌اند که از حصار امنیتی کاخ سفید عبور کنند. در اکثر مواقع نیروهای امنیتی سریعا آنان را دستگیر کرده است. اما یکی از موارد جالب توجه، رویدادی بود که در مارس ۲۰۱۷ رخ داد. در طی این رخداد، مردی از ایالت کالیفرنیا توانست از این حصار عبور کرده و ۱۷ دقیقه را بر روی زمین همراه با کوله‌پشتی حاوی اسپری فلفل خود بگذراند.


۲- دایره رصدخانه شماره یک

تصاویری سانسور شده از نقاط مرموز گوگل ارث

همانطور که گفته شد، امکان مشاهده کاخ سفید در اوایل سال ۲۰۰۶ توسط سرویس‌های گوگل فراهم آمد. اما این مسئله در مورد محل اقامت معاون مقام ریاست جمهوری وقت یعنی «دیک چینی» (Dick Cheney) صدق نمی‌کرد و این محل را به یکی از نقاط مرموز گوگل ارث تبدیل می‌کرد. محل اقامت معاون رئیس جمهور و همسر ایشان در ایالات متحده، دایره رصدخانه شماره یک (Number One Observatory Circle) نامیده می‌شود. این ناحیه از نقشه‌های گوگل ارث تا ۱۸ ژانویه ۲۰۰۹ به صورت سانسور شده باقی ماند. در حال حاضر نیز کاربران می‌توانند ساختار این بنا و محیط اطراف آن را بدون هیچ محدودیتی مشاهده کنند.

همانند کاخ سفید، دایره رصدخانه شماره یک نیز شامل ملاحظات امنیتی بسیار زیادی است. جو بایدن (Joe Biden) به عنوان معاون اسبق رئیس جمهوری ایالات متحده، برخی از این موارد امنیتی را لغو کند. جو بایدن در مقطعی گفته بود که در زیر این محل، یک پناهگاه زیرزمینی امن وجود دارد. اما کارکنان او، بعدها بیانیه‌ای منتشر کردند مبنی بر اینکه اشاره معاون رئیس جمهور به محل یک پناهگاه محرمانه نبوده است و در واقع ایشان به وجود یک محل کار امن در طقه بالا اشاره داشته‌اند.


۳- کاخ کنگره آمریکا

تصاویری سانسور شده از نقاط مرموز گوگل ارث

کاخ کنگره ایالات متحده آمریکا یکی دیگر از نقاط مرموز گوگل ارث بود که در سال ۲۰۰۱ و همزمان با آغاز به کار این سرویس، دست‌خوش سانسورهای امنیتی شد. بر اساس مقاله‌ای که در سال ۲۰۰۷ در واشنگتن پست منتشر شد، گوگل اولین نمای واشنگن را با استفاده از تصاویر ماهواره‌ای سازمان زمین‌شناسی آمریکا به نمایش گذاشت که در آنان نواحی مربوط به کاخ سفید و کاخ کنگره آمریکا ساسنور شده بودند. در ژوئن ۲۰۰۷، گوگل تصمیم گرفت که تصاویر را با نمونه‌ای سانسور نشده از آنان جایگزین کند. اینجا شرایط بدتر از قبل شد؛ چرا که برای این کار، گوگل از نسخه‌هایی قدیمی‌تر از این نقشه‌ها استفاده کرد. با آنکه در زمانی امکان مشاهده این مکان‌ها وجود نداشت، امروزه کاربران می‌توانند تصویری واضح از آنان را در سرویس‌های گوگل مشاهده کنند.


۴- هارپ

تصاویری سانسور شده از نقاط مرموز گوگل ارث

و باز هم هارپ (HAARP)؛ یک برنامه تحقیقاتی که شایعات بسیاری پیرامون آن وجود دارد. برنامه پژوهشی یونسفر فعال با فرکانس بالا (High Frequency Active Auroral Research Program) که مختصرا هارپ نامیده می‌شود، یک پروژه مطالعاتی است که در سال ۱۹۹۳ برای بررسی و پژوهش درباره لایه یونسفر با استفاده از امواج رادیویی فرکانس بالا تاسیس شد.

این سیستم در حال حاضر از یک مجموعه آنتن مخصوص با ارتفاع ۵۰ متری تشکیل شده که بر روی زمین پهناوری در آلاسکا نصب شده است. این آنتن‌ها قادرند امواج مذکور را به یونسفر زمین ارسال و امکان مطالعه در ناشناخته‌ترین بخش جو زمین را فراهم سازند. بر اساس اظهارات طرفداران نظریه توطئه، هارپ قادر است وضعیت آب‌وهوا و حتی اذهان مردم را کنترل کند!

پست‌های موجود در وبلاگ‌ها و رسانه‌های خبری نشان می‌دهند که در یک مقطع، مرکز هارپ در آلاسکا توسط گوگل ارث سانسور شده و این محل را به یکی از نقاط مرموز گوگل ارث تبدیل کرده است. البته گفته می‌شود که اختلالات موجود در ماهواره‌ها، منجر به این ضعف شده و سانسورهای مذکور به صورت عمدی اعمال نشده‌اند. این مشکل تا سال ۲۰۱۳ ادامه داشت و بعد از آن مشکلات مذکور برطرف شدند.


۵- جزایر فارو

تصاویری سانسور شده از نقاط مرموز گوگل ارث

جزایر فارو (The Faroe Islands) در بین نروژ و ایسلند واقع شده و در یک مقطع زمانی سانسور عجیبی بر روی آنان توسط گوگل ارث اعمال شد. در حال حاضر تماشای این جزایر از سرویس‌های گوگل در نهایت سهولت امکان‌پذیر است. اما این مسئله در مورد دو جزیره کوچک‌تر آن با نام‌های فوگلوی (Fugloy) و اسوینوی (Svínoy) صدق نمی‌کند. در آن زمان منابع خبری استرالیایی معتقد بودند که احتمالا این سانسور به علت قوانین ماهیگیری اعمال شده است. البته این احتمال نیز وجود دارد که این سانسور نیز عمدی نبوده و به علت مشکلات فنی در تصویربرداری از قسمت‌های مختلف این سیاره رخ داده باشد.

بر اساس بیانیه رسمی گوگل، مشکلات مشاهده شده در تصاویر که شامل شطرنجی بودن و یا تار شدن آنان است، هیچ ارتباطی به سانسور عمدی نداشته و غالبا به علت مشکلات فنی در تهیه تصاویر هوایی رخ می‌دهد. گوگل وجود چنین مشکلاتی را رسما تایید کرده و می‌گوید که بسیاری از این نقاط با بروزرسانی‌های بعدی برطرف خواهند شد. اما تا آن زمان، این منطقه نیز به عنوان یکی از نقاط مرموز گوگل ارث شناخته می‌شود.


۶- پایگاه هوایی فولکل

تصاویری سانسور شده از نقاط مرموز گوگل ارث

سانسور پایگاه هوایی فولکل (Volkel Air Base) در هلند مطمئنا تصادفی نبود و این محل را به یکی از پررنگ‌ترین نقاط مرموز گوگل ارث تبدیل می‌کرد. این پایگاه هوایی که محلی برای نگهداری سلاح‌های اتمی ایالات متحده آمریکا است، در مقطعی با سانسور شطرنجی رنگ‌های سبز و سفید نمایش داده شد. وجود این پایگاه اتمی در سال ۲۰۱۰ و همزمان با انتشار کابل سیاسی محرمانه توسط ویکی لیکس در جهان سر و صدای بسیاری را به پا کرد. نخست وزیر سابق هلند در سال ۲۰۱۳ وجود این پایگاه را تایید کرد.

وجود این سلاح‌های اتمی، علت سانسور چشم‌گیر پایگاه هوایی فولکل را توضیح می‌داد. سرانجام گوگل در ۱۴ سپتامبر ۲۰۱۶ این سانسور را لغو کرد.


۷- کاخ نوردیند

تصاویری سانسور شده از نقاط مرموز گوگل ارث

هلندی‌ها چندان علاقه‌ای به حضور در نقشه‌های گوگل نداشتند. این موضوع را در ساسنسورهای پی در پی آنان در تصاویر ماهواره‌ای گوگل می‌توان مشاهده کرد. در گوگل ارث، پایگاه‌های نظامی و ساختمان‌های دولتی و نواحی دیگری از این کشور سانسور شده بودند. بر اساس گزارشات سی‌ان‌ان (CNN)، قوانین هلند در سال ۲۰۱۳ تغییر کرد و این سانسورها برداشته شدند. از آن زمان به بعد بسیاری از این مناطق به خوبی قابل مشاهده هستند.

سانسورهای اعمال شده بر روی بخش‌های وسیعی از کشور هلند همانند سانسور فعلی در قسمتی از منطقه نوردویک تحت عنوان (Noordwijk aan Zee) است که تا همین حالا نیز محدودیت‌های آن پابرجاست. اما موضوع در مورد کاخ نوردیند (Noordeinde Palace) با نمونه‌های قبل فرق می‌کرد؛ چرا که سانسورهای اعمال شده بر روی این ساختمان با پیکسل‌هایی درهم غیرقابل مشاهده بود. تا سال ۲۰۱۳ نمای مربوط به این کاخ در نقشه‌های ماهواره‌ای گوگل ارث، شکل و شمایلی همچون بازی‌های قدیمی آتاری داشت!


۸- زندان المایرا

تصاویری سانسور شده از نقاط مرموز گوگل ارث

زندان المایرا (Elmira Prison) واقع در شهر المایرای نیویورک، یک زندان فوق امنیتی است که تاریچه‌ای بسیار وحشیانه را در کارنامه خود دارد و در نقشه‌های گوگل نیز به عنوان یکی از نقاط مرموز گوگل ارث شناخته می‌شود. در سال ۲۰۰۳ دو زندان با نام‌های تیموتی مورگان (Timothy Morgan) و تیموتی وایل (Timothy Vail)، مدل‌هایی کاغذی را با استفاده از موهای خود ایجاد کردند و با قرار دادن آنان در تخت‌خواب‌های خویش، نقشه فرار خود را عملی ساختند. این دو زندانی با استفاده از حفره‌ای که در سقف ایجاد رده بودند، توانستند از این زندان فرار کنند. فرار آن‌ها تنها ۲ روز دوام داشت؛ چرا که بعد از این مدت مجددا دستگیر شدند. اخیرا در تابستان سال ۲۰۱۷، مسئولان این زندان با شورش‌ها و نزاع‌هایی شامل سلاح‌های دست‌ساز درگیر بوده‌اند.

در سال ۲۰۰۶، تصاویر زندان المایرا در گوگل ارث رزولوشن بسیار پایینی داشت و گفته می‌شد که این سانسور به علت جلوگیری از امکان شناسایی بنای این زندان جهت فرار به کمک هلیکوپتر اعمال شده بود. البته این احتمال نیز وجود دارد که این سانسور به صورت تصادفی رخ داده باشد؛ چرا که نواحی اطراف این زندان نیز دارای تصاویر با کیفیت پایین هستند. با این وجود تاریخ ثابت کرده که فرار به کمک هلیکوپتر نیز امکان‌پذیر است. اولین فرار هلیکوپتری که به کمک فیلم «فرار» (Breakout) شهرت پیدا کرد. اصل این واقعه در زندان سانتا مارتا آکاتیتلا (Santa Martha Acatitla) کشور مکزیک به وقوع پیوست. یک تاجر جوان نیویورکی که به علت قتل شریک تجاری خود در زندان به سر می‌برد، توانست با استفاده از یک هلیکوپتر از زندان فرار کند. او به کالیفرنیا برگشت و هیچ‌گاه مجددا دستگیر نشد. جالب است بدانید که این فرار تاریخی بدون نیاز به هیچگونه تصاویر ماهواره‌ای انجام گرفت! بر اساس نوشته‌های مجله تایم (Time)، گفته می‌شود که همسر این مرد فراری، یک روز پیش از فرار به ملاقات یکی از افراد بانفوذ در این زندان آمده بود.

سانسور سقف این زندان در آپدیت سال ۲۰۱۳ گوگل ارث برداشته شد و اکنون کاربران می‌توانند نمای واضحی از آن را مشاهده کنند.


۹- مرکز تحقیقات اتمی بهابها

تصاویری سانسور شده از نقاط مرموز گوگل ارث

مرکز تحقیقات اتمی بهابها (Bhabha Atomic Research Center) در هند، خانه تحقیقات هسته‌ای هند در بمبئی (Mumbai) و یکی دیگر از نقاط مرموز گوگل ارث است. نمایش این مرکز در سرویس گوگل ارث یک معضل اساسی برای مقامات هند به شمار می‌رفت. در سال ۲۰۰۵ و همزمان با وضع قوانین جدید توسط رئیس جمهور وقت یعنی ابوبکر زین‌العابدین عبدالکلام (A.P.J. Abdul Kalam)، سازمان‌های دفاعی و آژانس‌های علمی سانسورهای گسترده‌ای را بر مناطق حساس اعمال کردند.

در سال ۲۰۱۱ موسسه علوم و امنیت بین‌المللی (Institute for Science and International Security) با بهره‌گیری از تصاویر ماهواره‌ای گوگل ارث مدعی شد که کشور هند در شرف تاسیس یک مرکز غنی‌سازی اورانیوم جدید است. از آن زمان به بعد، کلیه زیرساخت‌های غنی‌سازی اورانیوم در این کشور به کمک تصاویر ماهواره‌ای تحت کنترل هستند.


۱۰- فرودگاه اینگول اشتات منچینگ

تصاویری سانسور شده از نقاط مرموز گوگل ارث

گاهی اوقات، مشاهده یک نقطه امنیتی بر روی تصاویر ماهواره‌ای بسیار واضح است و سبب می‌شود که کاربران آن را به عنوان یکی دیگر از نقاط مرموز گوگل ارث نام‌گذاری کنند! این موضوع در مورد فرودگاه اینگول اشتات منچینگ کشور آلمان صدق می‌کرد. این مرکز که در واقع یک پایگاه هوایی نظامی است، در برخی موارد پروازهای خصوصی و چارتر را نیز ارائه می‌کند. بر روی نقشه‌های مایکروسافت، این فرودگاه به کلی محو و سانسور شده و این در حالی‌ست که نمای آن در نقشه‌های گوگل ارث به خوبی قابل مشاهده است. با این حال، ممکن است منبع نقشه‌های مایکروسافت در این مورد قدیمی‌تر از منابع مستقل گوگل باشد.


۱۱- مربع عجیب در ال اجیدو

تصاویری سانسور شده از نقاط مرموز گوگل ارث

یکی از عجیب‌ترین سانسورهای گوگل ارث ، مربعی تار شده در شهر ال اجیدو (El Ejido) در کشور اسپانیا بوده که مختصات -۲٫۷۱۸۲۷۹, ۳۶٫۷۴۷۴۴۷ واقع شده است. این مرکز تا سال ۲۰۰۷ قابل مشاهده بود تا اینکه یک مربع تار بر روی آن قرار گرفت. شایعاتی وجود دارند که این مرکز را به مکانی برای فرود آمدن هلیکوپترها معرفی می‌کنند. از سال ۲۰۱۳ این مربع در گوگل ارث قابل مشاهده شد و زمینی خشک و حاوی تعداد انگشت‌شماری از درختان و ساختمان‌ها در آن دیده می‌شد.

گفته می‌شود که منطقه ال اجیدو یک مکان مخصوص برای کشاورزی است که سقف گلخانه‌های اطراف بر واقعیت این امر گواهی می‌دهند. در سرویس گوگل مپز، نمای خیابان در جاده خاکی منتهی به این منطقه مربعی خاتمه پیدا می‌کند.


۱۲- فرودگاه مالاگا

تصاویری سانسور شده از نقاط مرموز گوگل ارث

یکی دیگر از نقاط سانسور شده در بینگ (Bing) و قابل مشاهده در گوگل ارث، فرودگاه مالاگا (Malaga Airport) در اسپانیا است. یکی از جفت باندهای این فرودگاه در نقشه‌های بینگ سانسور شده و دیگری در سرویس‌های گوگل و بینگ به طور کامل واضح است. برخی از افراد گزارش داده‌اند که این منطقه در سال ۲۰۱۲ توسط یک باکس مشکی رنگ در تصاویر گوگل ارث سانسور شده بود.

مالاگا چهارمین فرودگاه بزرگ کل اسپانیا را دارد و سالانه به بیش از ۱۶ میلیون مسافر خدمت‌رسانی می‌کند. نکته عجیب اینکه تاکنون هیچ‌ سانسوری بر روی فرودگاه مادرید (Madrid Airport) اعمال نشده است.


۱۳- ترمینال بوفالو

تصاویری سانسور شده از نقاط مرموز گوگل ارث

مرکز ترمینال بوفالو (Buffalo Terminal Site) متعلق به شرکت اکسون موبیل (ExxonMobil) واقع در بوفالوی ایالت کالیفرنیا، یک مرتبه دست‌خوش سانسورها قرار گرفت. اما امروزه این مرکز دیگر متعلق به اکسون موبیل نبوده و سانسورهای گفته شده از آن حذف شده‌اند. اکسون موبیل در دهه ۹۰ میلادی شروع به فروش قسمت‌هایی از این مرکز کرد. امروزه دیگر خبری از پالایشگاه قدیمی نفت در این محل نیست و تنها کسب و کار باقی مانده، پمپ گازوئیل و بنزین متعلق به یک شرکت خطوط لوله است. این مرکز را می‌توانید در گوگل ارث و در مختصات ۴۲°۵۱’۵۰٫۹۲ شمالی و ۷۸°۴۹’۴۵٫۶۲ غربی مشاهده کنید.

هنوز مشخص نیست که درخواست این سانسور از سوی شرکت اکسون موبیل مطرح شده باشد و یا اینکه این خطاها در نسخه نقشه‌های گوگل رخ داده‌اند. در نسخه‌های ۲۰۰۶ و ۲۰۰۹ گوگل ارث، ساختمان مرکزی این محل به شکل ناواضحی به نمایش درآمده که ممکن است به علت وجود سایه‌ها و زوایای تابش نور رخ داده باشد. با این حال، در آن زمان این محل به عنوان یکی دیگر از نقاط مرموز گوگل ارث شناخته می‌شد.

وجود این ترمینال و پالایشگاه نفت در ترمینال بوفالو، موجب نفوذ منابع نفتی در درون خاک شد و نگرانی‌ها از بابت آلودگی رودخانه بوفالو را در پی داشت. اداره محیط زیست منطقه سخت در تلاش است که برنامه‌هایی جدی را برای جلوگیری از ورود این خاک‌ها به منابع آبی اجرا کند که از جمله آنان می‌توان به حفاری مناطق مختلف و تخلیه خاک آلوده در محل‌های دیگر اشاره کرد.


۱۴- پایگاه نظامی فورت درام

تصاویری سانسور شده از نقاط مرموز گوگل ارث

فورت درام (Fort Drum) یک پایگاه نظامی به مساحت ۱۶۷ کیلومتر مربع در ایالت نیویورک است. تصاویر این پایگاه نظامی در گوگل ارث به اندازه‌ای واضح است که حتی می‌توان اتومبیل‌های پارک شده در حوالی آن و افراد در حال قدم زدن را نیز مشاهده کرد!

سایت‌های مختلف گزارش کرده‌اند که در برخی مقاطع، این مرکز نظامی در تصاویر گوگل ارث سانسور شده است. اما جستجو در میان تاریخچه نقشه‌های گوگل ارث چنین چیزی را نشان نمی‌دهد. هرچند باید توجه داشت که کیفیت و رزولوشن تصاویر گوگل در نسخه‌های گوناگون با همدیگر تفاوت دارند.

پایگاه نظامی فورت درام در زمان تاسیس در سال ۱۹۴۳، محلی برای آموزش و تمرین برای جنگ‌های کوهستانی بود. امروزه این نوع تمرین‌ها در این پایگاه انجام نمی‌شود و کارآموزان مهارت‌های نظامی را در زمین‌هایی دشوار از قبیل استان‌های ناهموار افغانستان فرا می‌گیرند.


۱۵- ایستگاه هوایی روساس

تصاویری سانسور شده از نقاط مرموز گوگل ارث

تمهیدات امنیتی همچنان بر ایستگاه هوایی روساس (Rosas Air Station) واقع در نزدیکی یک تپه در جیرونای اسپانیا حکمفرما هستند. این ایستگاه، مرکزی برای یک رادار نظامی است که فضای هوایی اسپانیا را تحت نظارت خود دارد، در نقشه‌های مایکروسافت به شکلی سانسور شده به نمایش درآمده است. در مقابل، نقشه‌های گوگل نمای واضحی از این ایستگاه را به نمایش می‌گذارند که در آن می‌توان تپه‌ها، مسیرهای عبور وسایل نقلیه و تعداد کمی از ساختمان‌های اطراف را نیز مشاهده کرد. با بررسی تاریخچه نقشه‌های گوگل ارث می‌خوانیم که این مرکز تا بروزرسانی سال ۲۰۱۵ با یک کاور سبز رنگ سانسور شده و به عنوان یکی دیگر از نقاط مرموز گوگل ارث لقب گرفته بود.


۱۶- مرکز هسته‌ای مارکول

تصاویری سانسور شده از نقاط مرموز گوگل ارث

در حالی که بسیاری از نیروگاه‌های هسته‌ای در گوگل و بینگ به خوبی قابل مشاهده هستند، مرکز هسته‌ای مارکول (Marcoule Nuclear Site) در فرانسه به طور عمد سانسور شده است. جالب است بدانید که این مرکز همیشه در لیست بخش‌های سانسور شده نبوده و تاریخچه نقشه‌های قبل، نمای آن را در طول سال‌های قبل نشان می‌دهد. این منطقه تا مارس ۲۰۱۶ قابل مشاهده بود، اما در حال حاضر همچنان سانسور این مرکز اتمی پابرجاست و آن را به یکی از نقاط مرموز گوگل ارث تبدیل می‌کند.

مارکول یک مرکز تولید راکتورهای اتمی دوتریوم است. علاوه بر این، مرکز هسته‌ای مارکول محلی برای تحقیق بر روی دستاوردهای هسته‌ای جدید و انهدام مراکز قدیمی است.


۱۷- اوسپرونگ پارک ۸

تصاویری سانسور شده از نقاط مرموز گوگل ارث

این روزها سرویس گوگل ارث اسرار کمتری دارد! اما هنوز برخی از مناطق به صورت مخفی باقی مانده‌اند. آدرس دقیق این محل را می‌توانید با وارد کردن عبارت “Oorsprongpark 8 at 3581 ET Utrecht” در گوگل بیابید. گفته می‌شود که این سانسور به طور عمد بر این ناحیه اعمال شده است؛ چرا که در نسخه‌های قبلی نیز این محل با یک نمای سفید رنگ سانسور شده بود. در حال حاضر محدودیت‌های اعمال شده بر این ناحیه شامل پیکسل‌هایی سبز و قهوه‌ای رنگ است.

علت این سانسور به طور دقیق مشخص نیست و متعلق به ساختمانی آجری است که می‌توان آن را در نمای خیابانی گوگل مشاهده کرد.


۱۸- کمپ شوراباک

تصاویری سانسور شده از نقاط مرموز گوگل ارث

کمپ شوراباک (Camp Shorabak) که پیش‌تر با نام کمپ بسشن (Camp Bastion) شناخته می‌شد، یک منطقه دورافتاده از ولایت هلمند (Helmand) کشور افغانستان بوده که هیچ‌گاه نمای واضحی از آن در نقشه‌های ماهواره‌ای مشاهده نشده و آن را به عنوان یکی از نقاط مرموز گوگل ارث می‌شناسند. حتی در سال ۱۹۹۰ و زمانی که هیچ چیزی برای پنهان کردن در این منطقه وجود نداشت! به راستی علت سانسور طولانی مدت این منطقه بیابانی چه بود؟ حتی بعد از حمله نیروهای آمریکا و بریتانیا به این منطقه در سال ۲۰۰۱، این قوانین تغییر نکرد.

از سال ۲۰۰۵، ارتش بریتانیا شروع به ساخت یک پایگاه مرزی در این منطقه و در شمال غربی شهر لشکر گاه کرد. در اوج دوران تنش‌های جنگی، این منطقه شامل کمپ بسشن بریتانیایی‌ها، ملوانان آمریکایی و پرسنل نظامی افغانستان بود. امروزه این منطقه با عنوان کمپ شوراباک شناخته شده و سانسورهای مذکور تشدید پیدا کرده‌اند.

اگر این محدودیت‌ها در مشاهده منطقه به علت سانسور تصاویر باشد، تاریخچه این کمپ می‌تواند علت آن را شرح دهد. در سپتامبر ۲۰۱۲، حمله طالبان به این اردوگاه، کشته شدن دو آمریکایی و آسیب ۸ هواپیما را در پی داشت. اوایل سال جاری نیز حمله ۱۰ جنگنده طالبان بر پایگاه ارتش افغانستان، مرگ ۱۴۰ الی ۲۵۶ سرباز افغان را در پی داشت.


منبع: برترنها

طنز؛ چرا رانندگی نمی‌کنم؟

سعیده حسنی در ضمیمه طنز نوشت:

خیلی‌ها از من می‌پرسند که چرا رانندگی نمی‌کنم. واقعیت‌ این است که به عنوان یک فرهیخته دغدغه‌مند در حوزه محیط‌زیست خیلی زشته که یک خودروی تک سرنشین دیگه به مجموعه خودروهای تک‌سرنشین موجود اضافه کنم و هوا را آلوده کنم و زیستن در کلانشهر تهران را مختل. در عوض از مترو خط هفت استفاده می‌کنم که خودش همزمان هم جاذبه گردشگری است و هم یک بازدید علمی به حساب می‌آید. البته اگر عمران خوانده بودم می‌توانست خیلی بیشتر به دردم بخورد؛ چرا که ما در طول مسیر خط هفت متروی تهران کاملا با فرآیند ساخت، داشت و برداشت از مترو آشنا می‌شویم و از جاذبه‌های عجیبی مثل نبود فروشنده در این خط دیدن می‌کنیم. از این‌ها که بگذریم احتمالا ناتوانی من در رانندگی هم مزید بر علت شده تا مترو خط هفت را به استفاده از خودروی شخصی ترجیح بدهم البته که این مساله خدشه‌ای به ژست محیط‌زیستی من وارد نمی‌آورد. در زیر به برخی دلایلی اشاره شده است که منجر شد من سال‌ها بعد از اخذ گواهینامه هنوز به جز ساعت هفت صبح روز جمعه که هیچ جانداری در خیابان مشاهده نمی‌شود، نتوانم رانندگی کنم:

راننده‌های تاکسی: تصور کنید یک راننده تازه کار هستید و به آرامی در منتهی‌الیه سمت راست خیابان رانندگی می‌کنید در حالی که مغزتان در حال پردازش حجم عظیمی از دیتاهای تصویری و صوتی است و تازه باید دنده را هم عوض کنید. در این شرایط سخت ناگهان چیزی کنار خیابان ظاهر می‌شود. همان‌طور که می‌دانید، در پی هر موجود زنده‌ای که گوشه خیابان ظاهر می‌شود یک راننده تاکسی با زیر پا گذاشتن بسیاری از قوانین فیزیکی خود را به این موجود می‌رساند. متاسفانه راننده تازه‌کار که همچنان در فضای فیزیک کلاسیک سیر می‌کند از پشت به راننده تاکسی می‌زند. حرف‌های ردو بدل شده به نحوی است که ما همین‌جا به تدریج در تاریکی محو می‌شویم اما آثار به جا مانده از این اتفاق تا مدت‌ها بر روح و جان راننده ناشی باقی خواهد ماند.

موتور سواران: موتورسواران نیز مانند بسیاری از رانندگان تاکسی اعتقادی به قوانین فیزیک ندارند اما آن‌ها از این هم فراتر می‌روند و هنگامی که در خط ویژه اتوبوس به طور برعکس در حرکتند و از چراغ قرمز عبور می‌کنند، معتقدند در دنیایی موازی با کلاه کاسکت پشت چراغ قرمز در مسیر درست ایستاده‌اند. اما اگر راننده تازه‌کار هستید و به تئوری دنیاهای موازی اعتقاد ندارید، اصلا بی‌خیال رانندگی شوید.

خودروهای گران‌قیمت: خب من هر روز هم با آژانس این طرف و آن طرف بروم خیلی به صرفه‌تر است تا اینکه به آینه بغل یک ماشین گران قیمت بخورم. شما به این می‌گویید شکاف طبقاتی؟ این نه شکاف است و نه در طبقه رخ داده.

عابرین پیاده: یک بدفهمی یا سوتفاهم خاصی بین رانندگان و عابرین پیاده وجود دارد. مثلا عابر نگاه می‌کند، نگاهش سراسر حاکی از آن است که «تو برو عزیزم، من وایمیستم» اما شما می‌رید عابر هم میاد و خب اتفاقات دردناکی در پی‌اش می‌افتد.

جنسیت: بله اگر پسر بودم می‌نشستم پشت ماشین و برای خودم بد رانندگی می‌کردم و هیچ‌کس هم نمی‌گفت برو پشت ماشین ظرفشویی بشین، هار هار هار! من به‌خاطر هم‌جنسانم ترجیح دادم کلا رانندگی نکنم چون فحش‌هایش را با نیمی از جمعیت کره زمین دور هم می‌خوردیم.


منبع: برترینها

طنز؛ به مقدار قابل توجهی «توجه» نیازمندیم!

احمدرضا کاظمی در ضمیمه طنز نوشت:

یادمه اون زمان که بچه بودیم و می‌رفتیم مدرسه، یه پسره توی کلاسمون بود که اگه یه پاک‌کن نو هم می‌خرید سعی می‌کرد به بقیه فخر بفروشه! اولین‌باری که این پاک‌کن‌های قرمزوآبی اومد، برای اینکه بهمون ثابت کنه قسمت آبی رنگش میتونه نوشته‌های خودکاری رو هم پاک‌کن، نصف برگه‌های دفترشو نابود کرد! هرچقدم از تف و آب و غیره کمک گرفت آخرش بازم نتونست حتی یه کلمه رو پاک کنه! این آدم خیلی نیاز به توجه داشت. یه سری از این مدادتراش‌های مخزن‌دار خریده بود، بعد هر پنج دقیقه یه بار پا می‌شد می‌رفت دم سطل آشغال کلاس مدادش رو باهاش می‌تراشید و یه نگاه تحقیرآمیز به تک تک بچه‌ها مینداخت.

از جنس اون نگاه‌هایی که آدم وقتی سوار تاکسیه، پشت چراغ قرمز به کسایی که داخل اتوبوس ایستادن میندازه! یکی هم نبود بهش بگه د لامصب این تراشت که خودش مخزن داره دیگه برا چی میبریش دم سطل دیگه؟ میخوای چیو ثابت کنی؟ الان خیلی شاخی؟ نمیدونم چرا هنوز با این آدم در ارتباطم ولی همین یه سال پیش بود که باهاش رفتم یدونه ساعت بند فلزی رومانسون خریدیم نزدیک به یک میلیون و ۳۰۰ هزارتومن.

از اون روز دیگه انگار که اصلا این ساعت رو دوختن به مچ دستش و تبدیل به یکی از اعضای بدنش شده! باهاش حموم میره، استخر میاد، فوتبال بازی میکنه، کلاس رزمی میاد و فکر کنم اگه یه روز بازش کنه دستش از مچش گندیده باشه یا در بهترین حالت پوست اون ناحیه‌اش عین اینایی که توی سواحل کیش یا روی پشت بومشون حموم آفتاب میگیرن شده باشه! حالا اینش هیچی، طرف از وقتی این ساعتو دستش کرده عکس که میخواد بگیره حتما زاویه دستش رو جوری قرار میده که ساعتشم بیفته! صفحه اینستاگرامش چیزی حدود ۳۰۰ تا عکس داره که این ساعت توی ۲۵۰ تاشون دیده میشه! اون ۵۰‌ تا عکس دیگه هم اگه توشون خبری از ساعته نیست، به‌خاطر اینه که تصاویرش مربوط به قبل از خرید اون ساعته! یعنی که طرف حاضره ازش در حالی که دستش توی دماغشه عکس بگیری و بزنی صفحه اول روزنامه ولی مچ دستش حتما توی تصویر بیفته که ساعتش دیده بشه.

خلاصه میخوام بگم عقده دیده شدن و نیاز به توجه چیز همه گیریه و فقط به مدادتراش و ساعت مچی ختم نمیشه. ما در زمینه‌های مدیریتی هم شاهد این پدیده هستیم. خداییش وقتی ملت به‌خاطر خرید یه ساعت یک‌میلیونی اینجوری به آب و آتیش میزنن که خودنمایی کنن، انتظار دارید کسی که ۱۰–۲۰ میلیارد پول داده و یه تیم فوتبال خریده، سعی نکنه خودشو سر زبونا بندازه تا همه بالاخره یجوری بفهمن که طرف باشگاه داره؟


منبع: برترینها