تجارت معابد هندی با موی مردم

برترین‌ها: موی کلاه گیس‌ها و اکستنشن‌ها از کجا می‌آید؟ از همه جا، اما بیشتر از هند و چین که موی انسان یک تجارت سودآور است. در هند، چین و اروپای شرقی، مامورانی در روستاها می‌گردند و زنان بیچاره و فقیر را متقاعد می‌کنند که در ازای مبلغ کمی موی خود را به آن‌ها بدهند. گاهی مردان، همسران خود را مجبور می‌کنند موهایشان را بفروشند و بچه‌های فقیر هم در ازای اسباب بازی موهایشان را می‌تراشند.

تجارت معابد هندی با موی مردم 

از همه بدتر اینکه بسیاری از معابد جنوب هند هم میلیون‌ها دلار از نذرهای مذهبی زائران ناآگاه سود می‌کنند. اهدا کنندگان مو، که اغلب افراد فقیر هستند هرگز هیچ پولی دریافت نمی‌کنند. بسیاری از این زناان حتی نمی‌دانند که موهایی که نذر سلامتی و شوهران و نمرات مدرسه بچه هایشان کرده اند به قیمت‌های بالایی به خانه های مد فروخته و به کلاه گیس تبدیل می‌شوند.

معبد ونکاتسوارا (Venkateswara) در شهر تیرومالا به خاطر نذرهایی که به آن اهدا می‌شود یکی از ثروتمندترین و پربازدیدترین زیارتگاه‌های جهان است. به طور میانگین روزانه ۵۰ تا ۱۰۰ هزار نفر‌ این معبد را زیارت می‌کنند. ده‌ها هزار نفر از آن‌ها طبق آیین مذهبی موی خود را می‌تراشند. طبق افسانه‌های آن ها، یک بار سر خدای ویشنو آسیب دید و قسمت کوچکی از سرش طاس شد. یک شاهزاده خانم بهشتی متوجه این ماجرا شد و فورا قسمتی از موی خود را جدا کرد و با استفاده از قدرت سحرآمیز خود، آن را روی سر خدای ویشنو کاشت. خدا چنان تحت تاثیر این فداکاری او قرار گرفت که دستور داد همه زائرانی که به خانه او می‌آیند موی خود را به او اهدا کنند تا او هم این مو را به شاهزاده خانم بدهد. نسخه دیگری از این افسانه می‌گوید که زمانی خدای ویشنو قرض بزرگی برای عروسیش گرفت، اما نتوانست آن را پس دهد، تا امروز زانران هندو با دادن بخشی از موی خود قصد دارند به او در پس دادن این قرض کمک کنند.

تجارت معابد هندی با موی مردم 

قبلا این مو به رودخانه انداخته می‌شد. اما امروز به فروشندگان کشورهای غربی فروخته می‌شود و معبد سالیانه ۳ تا ۶ میلیون دلار سود می‌کند. هر روز بین ۵۰۰ تا ۶۰۰ آرایشگر روی تراشیدن سر ۲۰۰۰۰ نفر کار می‌کنند. سبدهای پر از مو هر شش ساعت جمع آوری می‌شوند و در مخزن های بزرگی انبار می‌شوند که تا زانو پر می‌شوند. سپس مو‌ها مرتب شده و بر اساس طول، رنگ و کیفیت دسته بندی می‌شوند. سپس شسته شده و زیر آفتاب خشک می‌شود.

موی هندی بسیار پرطرفدار است، زیرا به طور طبیعی ابریشمین است و بیشتر زنان روستایی که موی خود را اهدا می‌کنند هرگز از رنگ‌های مصنوعی استفاده نکرده اند. برخی از مو‌ها نیز تا به حال کوتاه نشده اند. بلندترین مو‌ها (بلندتر از ۴۵ سانتیمتر) از همه گران‌تر هستند و هر کیلوگرم از آنها ۳۰۰ تا ۴۰۰ دلار (۱۲۰۰۰۰۰ تا ۱۶۰۰۰۰۰ تومان) فروخته می‌شوند. با کیفیت‌ترین مو‌ها حتی به قیمت ۸۰۰ دلار (۳۲۰۰۰۰۰ تومان) هم فروخته می‌شوند. موهای کوتاه هم برای بالش، فیلتر روغن یا استخراج آمینواسید استفاده می‌شوند.

تجارت معابد هندی با موی مردم 

بزرگترین سهام موی هندی مربوط به یک شرکت ایتالیایی است که محصولات مویی خود را به ۶۰ کشور و بیش از ۴۰۰۰۰ سالن می‌فرستد. در سالن‌های بزرگ لندن اکستنشن کامل سر تا بیش از ۱۱۰۰ دلار (۴۴۰۰۰۰۰ تومان) هزینه دارد که تا شش ماه روی سر می‌ماند. سلبریتی‌های هالیوود مانند جنیفر لوپز، تایرا بنکس، پاریس هیلتون و بیانسه مشتریان دائمی موهای بلند آن ها هستند. قسمت تلخ ماجرا این است که عبادت کنندگان بیچاره نمی‌دانند موهایشان هزاران کیلومتر دورتر فروخته می شوند. حتی بیشتر آن‌ها اصلا نمی‌دانند اکستنشن مو چیست. هرچند کل این کار غیراخلاقی به نظر می‌رسد، اما مسئولین معابد از کار خود دفاع کرده و ادعا می‌کنند این مو‌ها را برای تامین کمک هزینه‌های پزشکی، تحصیلی و … برای مردم محلی می‌فروشند. معابد هند در مجموع ۱۰۰ میلیون دلار در سال از این راه کسب می‌کنند.

تجارت معابد هندی با موی مردم 


منبع: برترنها

این مرد سال هاست با گرگ ها زندگی می کند (عکس)

همگردی – ورنر فروند، چترباز کهنه کار اهل آلمان است که سال هاست با گله ای از گرگ ها زندگی می کند. درواقع اگر بخواهیم واضحتر بگوییم، او رهبر گله گرگ هاست. زندگی ۴۰ ساله در پارک جنگلی حومه زارلند، باعث شده تا گرگ ها او را به عنوان رییس خود بپذیرند. او تا کنون بیش از ۷۰ گرگ را پرورش داده، برای آن ها غذا پیدا کرده و با دهان، آن ها را تغذیه می کند. در زیر عکس هایی از این مرد عجیب را می بینیم.


منبع: عصرایران

بزرگترین پناهگاه خصوصی جنگ هسته‌ای (+عکس)

پناهگاه هسته‌ای مشهور بروس بیچ ۱۰۰۰ مترمربع وسعت دارد و از ۴۲ اتوبوس مدرسه با روکش بتن تشکیل شده که در عمق ۴.۳ متری زمین دفن شده اند.

به گزارش برترین ها، در روستای کانادایی «هورنینگ میلز» در ۱۰۰ کیلومتری شمال تورنتو، زمین‌های ظاهرا روستایی ۵ هکتاری بروس و ژان بیچ وجود دارد، اما زیر این مزارع سبز، بزرگترین پناهگاه خصوصی شمال آمریکا وجود دارد. پناهگاه هسته‌ای مشهور بروس بیچ (Bruce Beach) ۱۰۰۰ مترمربع وسعت دارد و از ۴۲ اتوبوس مدرسه با روکش بتن تشکیل شده که در عمق ۴.۳ متری زمین دفن شده اند.

این پناهگاه برای اسکان چند ماهه ۵۰۰ نفر طراحی شده و مجهز به همه چیزهایی است که احتمالا برای زنده ماندن به آن نیاز دارید، از ذخایر عظیم غذا، چاه خصوصی، لوله کشی کامل، ژنراتورهای سوخت گرفته تا صندلی دندانپزشکی و حتی یک مهدکودک!

بروس بیچ ۸۳ ساله این پروژه را در سال ۱۹۸۰ و در اوج جنگ سرد آغاز کرد و ساخت و ساز را در سل ۱۹۸۲ به پایان رساند. بیچ که متولد کانزاس است در دهه ۱۹۶۰ که شروع جنگ سرد بود و تب ترس از سلاح‌های هسته‌ای به اوج خود رسیده بود به عنوان یک مهندس برق در شیکاگو کار و زندگی می‌کرد. او در سال ۱۹۷۰ تصمیم گرفت به نواحی روستایی کانادا برود، چون فکر می‌کرد این مناطق در جنگ هسته‌ای از همه مناطق شهری امن‌تر هستند. او در هورنینگ میلز ساکن شد و در آنجا با همسر آینده اش ژان آشنا شد و پناهگاه خود را در زمین‌های خانودگی آن‌ها ساخت.


منبع: عصرایران

اس ام اس شهادت امام حسن عسکری (۳)

جان جهان فدایی ات،فخر بشر گداییت

هستیم همه یا سیدی،سائل سامراییت

به عشق سامرای تو،دلم شده هواییت

هستیم همه یا سیدی،گدای سامراییت

شهادت امام حسن عسکری تسلیت باد

__________________________________________

شب تاریک هوای سحرش را می خواست

شهر انگار خسوف قمرش را می خواست

گوشۀ حجره کسی چشم به راه افتاده

حسن دوم زهرا پسرش را می خواست

حضرت عسگری از درد به خود می پیچد

زهر از سینۀ آقا جگرش را می خواست

شهادت امام حسن عسکری تسلیت باد

__________________________________________

تو ضعف می کنی پسرت گریه می کند

مهدی رسیده و به برت گریه می کند

خاکی شده است موی سرت گریه می کند

این ظرف آب بر جگرت گریه می کند

شهادت امام حسن عسکری تسلیت

__________________________________________

در دل آزادگان با شد ولای عسکری

جان هر آزاده ای گردد فدای عسکری

می ستیزد با ستمکاران وبا بیگانگان

آن که می باشد به عالم آشنای عسکری

شهادت امام حسن عسکری تسلیت باد

__________________________________________

آمده بالین بابا گوهرِ درّدانه‌ای

بر سر و سینه زند در کنج غربت خانه‌ای

سوخته بال و پرش از غم ولیکن ناتوان

دور شمعِ عسگری پر می‌زند پروانه‌ای

شهادت امام حسن عسکری تسلیت باد

__________________________________________

از ما زمینیان به شما آسمان سلام

مولای دلشکسته امام زمان سلام

این روزها هزار و دو چندان شکسته ای

حالا کجای روضه بابا نشسته ای

شهادت امام حسن عسکری تسلیت باد

__________________________________________

غربت شهر سامرا، غصه ی هر شب منه

عکس خرابی حرم، آتیش به جونم می زنه

گرد و غبار حرمت، سرمه چشم نوکرات

خیلی غریبی آقاجون، بگو چی شد کبوترات؟

__________________________________________

هر کس که رفت دیدن صحن و سرای تو

آتش گرفت سوخت وجودش برای تو

گنبد شکسته بود و ضریحی نمانده بود

افتاده بود پرچم و گلدسته های تو

شهادت امام حسن عسکری تسلیت

__________________________________________

شد امام عسگری مسموم زهر دشمنان

دیده گریان شد ز داغش حضرت صاحب زمان

در ره یاری دین جان عزیزش شد به لب

آنکه از حقّ شد وصیّ خاتم پیغمبران

شهادت امام حسن عسکری تسلیت باد

__________________________________________

شد عزای باب مظلومت بیا یابن الحسن

جان به قربان تو ای صاحب عزا یابن الحسن

عسگری مسموم شد از زهر بیداد و ستم

کز غمش سوزد دل اهل ولا یا بن الحسن

شهادت امام حسن عسکری تسلیت

__________________________________________

ای یازدهم امام شیعه

ای مفتخر از تو نامِ شیعه

بر سامره و حریمِ پاکت

بر مهدی تو سلامِ شیعه

شهادت امام حسن عسکری تسلیت باد

__________________________________________

عسکرى از دارفانى دیده بسته

گرد ماتم بر رخ مهدى نشسته

اى حسن جان ، اى حسن جان ، اى حسن جان

گشته سامرا دوباره وداى غم

شهادت امام حسن عسکری تسلیت باد

__________________________________________

مى زند آتش به قلبم سوز داغ عسکرى

گیرد امشب اشک من هر دم سراغ عسکرى

شد به سن کودکى فرزند دلبندش یتیم

گشت دُرّ اشک مهدى چلچراغ عسکرى

شهادت امام حسن عسکری تسلیت باد


منبع: عصرایران

شوخی‌های جالب شبکه‌های اجتماعی (۴۶۳)

برترین ها: نوشته های طنزِ حاصل ذهن خلاق هموطنان ایرانی از ابتدای
پیدایش SMS و ایمیل تا به امروز در شبکه‌های اجتماعی نظیر توئیتر، وایبر،
لاین، واتس آپ، تلگرام و …. حضور همیشگی و پررنگی داشته و دارند. بعید
است که سوژه ای در صدر اخبار و صحبت های روز دنیا یا ایران باشد و مردم
خلاق ما در راه طنازی و لطیفه سازی برای آن سوژه اقدامی نکرده باشند!

سعی داریم در این سری مطالب گزیده ای از این نوشته ها را در اختیار شما قرار دهیم که امیدواریم مورد استقبال شما عزیزان قرار گیرد.

******

۱٫
‏به دکتره میگم اگه عمل شه خوب میشه؟ میگه ایشالا؛ خب من این سوال رو از مادرم با مدرک دیپلم تجربی هم بپرسم همین جواب رو میده!

۲٫
دختره واسه سگش مربی گرفته هفته ایی سه شب میبرتش کلاس بعد بابای من پشیمونه که چرا منو فرستاده مدرسه!

۳٫
سوار کارپینو شدم راننده گفت چرا سیگار میکشی حاجی؟ بهت یه کتاب بدم؟ کتاب دینامیک مریام رو بهش نشون دادم گفت داداچی آتیش داری؟

۴٫ مامانم میگه داره سنت میره بالا، اگه ازدواج نکنی میری سیگاری میشی. بنده خدا نمیدونم من ۱۰ ساله سیگار میکشم !

۵٫
‏‏یه درصدی از پسرا هنوز فکر میکنن اگه یه دختر از کنارشون رد بشه و یه تیکه نندازن بهش امتیاز اون مرحله رو از دست میدن!

شوخی‌های جالب شبکه‌های اجتماعی (463) 

آقا خدایی این دیگه نامردیه،اینا نقطه ضعف ما ها رو فهمیدن دارن سواستفاده میکنن…

۶٫‏ دوستم میگفت چندتا مهمون چینی داشتیم براشون یه خونه گرفتیم. بعد چند روز رفتیم خونشون دیدیم نون بربری خریدن با میخ زدن به دیوار:| گفتیم واسه چی نونو زدید به دیوار؟ گفتن آخه تو نونوایی هم نونا رو همینجوری آویزون کرده بودن!

۷٫
اونقدر بابام سر بیخودی بازکردن در یخچال باهام بحث کرد که یخچاله داغ کرد گفت بیا عموجان هر چنبار دلت خواست باز و بسته کن من سعیمو میکنم نسوزم!

۸٫ دختر میز کناری در رستوران ایرانی به پسر همراهش: بیا آدم باش و منو بگیر!  پسر: آدم نیستم! صراحت اولی و صداقت دومی مثال‌زدنی بود انصافا!

۹٫ ‏به دختر عینکی همکلاسیم میگم چشات چنده؟ میگه قیمت نداره. خدایا منو هضم کن.

۱۰٫ امروز آنلاین تست خشونت میدادم سوال آخر رو که زدم یه روانشناس ظاهر شد رو صفحه گفت حالا آروم موس رو بذار کنار یه نفس عمیق بکش!

شوخی‌های جالب شبکه‌های اجتماعی (463) 

‏قیافه انگشت کوچیک پای راستت، وقتی انگشت کوچیک پای چپت میخوره به گوشه مبل.
 

۱۱٫ توروخدا اگه بامن جایی میرید قبلش هماهنگ کنید پسرداییم بامن رفته مشهد بعد ما امشب خونشون بودیم داییم گیر داده مسخره بازی درنیار تو الان مشهدی!

۱۲٫ ‏تو پاساژ دختره با لهجه‌ی انگلیسی صِدا کرد mother، mother برگشتم ننه اشو ببینم، که یهو یه سبیل رفت دستشو گرفت، حالا نگو دختره میگفته “نادر” 🙂

۱۳٫
‏‏به بابام گفتم نون پونزده درصد گرون شده من دیگه نون نمیگیریم گفت نه که تو این سی سال نون گرفتی برامون.

۱۴٫ ترسناک‌تر از نیسان آبی زن پراید سواریه که سر صب بچه‌شو میبره مهدکودک…

۱۵٫
‏خیلی دوست دارم برم خونه رضا صادقی ببینم شلوارکو رکابیشم سیاهه یا فقط تو تلوزیون ادا در میاره!
شوخی‌های جالب شبکه‌های اجتماعی (463) 
از اون نگاه ها که حواسش نیست …
۱۶٫
‏‏از دیجی کالا یه پاک کن هزار تومنی سفارش دادم چن ساعت بعد پیک شون زنگ زد گفت داداش ناموسا راه نداره روشو خط بکشی؟

۱۷٫ خونه شمام این شکلیه که وقتی داد میزنی “چی دارین دانلود میکنین” همه میگن “هیچی” و ۵ ثانیه بعد سرعت نت میره بالا؟

۱۸٫
‏سیب زمینی سرخ کرده انقد لوسه که دو دیقه دیر seen کنی میای میبینی همه ش سوخته!

۱۹٫
‏وقتی اسم پسرتون رو میذارید کمبوجیه، منتظرم همیشه یه شمشیر به پهلوش باشه و یه لشگر داشته باشه و منتظر فرمان حمله میشینم!

۲۰٫ شما هم وقتی تو GTA مسافر کشی میکردین بعد از رسیدن به مقصد و گرفتن کرایه طرف رو میکشتین یا فقط من عقده‌ای بودم؟

شوخی‌های جالب شبکه‌های اجتماعی (463) 

وقتی تو مدرسه ساندویچ میخریدیم…

۲۱٫
طرف شبیه آدامسیه که شتر جویدتش بعد تو بیو زده هنگام نگاه کردن من پرتغال پوست نگیرید!

۲۲٫
دقیقا همون لحظه که میای به زندگی امیدوار شی میری دستشویی میبینی دمپایی خیسه!

۲۳٫
همین که آمریکا، نون بربری وسنگک نداره ینی ده هیچ از ما عقبه و هیچ غلطی هم نمیتونه بکنه!

۲۴٫
‏داریوش فقط اونجا که می‌خونه: در قندون لب خندون در قندون لب خندون، ناز نفست داریوش فرضیایی جان.

۲۵٫
‏تو کوچه بلند گفتم مجید ببینم گربه برمیگرده یا نه چند نفر وایساده بودن یکیشون برگشت گفت بله گفتم نه با این گربه هه بودم یهو داد زد گربه پدرته و انداختن دنبالم.
شوخی‌های جالب شبکه‌های اجتماعی (463) 
به خدا من مجید نیستم، وحیدم!

۲۶٫
سوار کارپینو شدم یارو گفت موزیک یا کتاب؟ گفتم یه کتاب صوتی لطفا. پشمای فرهنگی هنریش ریخت!

۲۷٫
این همه پلنگ اسمشون ملیسا و پریناز و النازه حالا دوتا گربه هم اسمشون مجید باشه چشم ندارید ببینید!

۲۸٫
‏کاش وقتی سرما میخورید بمیرید که به ما منتقل نشه.والا!

۲۹٫
دندونم مینا داره، گوشم لاله داره، ولی خودم حتی سکینه هم ندارم!

۳۰٫
‏طرف تا دیروز از آفتابه آب میخورده حال میگه بغیر هایپ و ایسی مانکی چیزی بخوردم نمیره!

شوخی‌های جالب شبکه‌های اجتماعی (463) 

+مجید, مجید
-جانم بی بی؟
+با تو نیستم, دارم گربه ها رو صدا میزنم.

۳۱٫
همسایه بالایی اومده دم در میگه لطفا آرومتر راه برید ما مریض داریم. باید برم از خانواده بپرسم کدومشون توانایی رو سقف راه رفتن دارن!

۳۲٫امشب آخرین قیمه نذری عاشورا رو از فریزر بیرون آووردم و خوردم امید به زندگیم نصف شده …

۳۳٫ یکى از دوستام با ٢۵ سال سن براى بار دوم ازدواج کرده اونوقت من هنوز دارم فک میکنم بزرگ شدم چیکاره شم.

۳۴٫
‏‏سنگک شده ۹۲۰ تومن؟ هزار می‌دی بقیه‌شم می‌گه چنتا سنگ بردار!

۳۵٫ ‏الان یه زنبور دیدم جای اینکه ویز ویز کنه جیر جیر میکرد گفتم چته؟! گفت ویز ممنوع شده!

شوخی‌های جالب شبکه‌های اجتماعی (463) 

فکر کن، یهو سگتو برمیداری خودتو خشک کنی.

۳۶٫ ‏چطور خرید اینترنتی میکنید؟ یه کتاب خریدم پونزده تومن از اون موقع بیست دفعه رفتم سایت رو چک کردم یوقت پولم رو بالا نکشیده باشن فرار کرده باشن.

۳۷٫ ‏از کنار یه گدا داشتم رد میشدم گفت ایشالله دوماد شی پسرم یه کمکی بکن. ۵۰۰  دادم بهش گفت دستت درد نکنه ولی با این گدا بازیا زن نگیری بهتره :))))

۳۸٫
بهنام بانی یه داداش داره به اسم باعث بانی، متاسفانه محبوبیت زیادی نداره تو جامعه و همه لعنتش میکنن! عوضش پسرعموش باگز بانی کل دنیا عاشقشن…

۳۹٫ دیبالا بهش میخوره جاى اسم یه فوتبالیست یه جور قربون صدقه رشتى باشه!

۴۰٫
‏‏اومدم با اسنپ چت عکس بگیرم یکم خوشگل شم پیام اومد: “متاسفیم اسنپ چت قادر به پوشاندن این میزان از زشتی شما نیست.

شوخی‌های جالب شبکه‌های اجتماعی (463) 

مجید
از دیروز تا به امروز

 
۴۱٫
بالاخره یه روزی میرم دفتر گوگل یکی دونه میزنم زیر گوش کارمنداش میگم من ربات نیستم احمققققق!

۴۲٫
‏رفتم روانشناس گفتم چند شبه خواب ترسناک میبینم چیکار کنم؟ گفت نخواب مریض بعدی!

۴۳٫
‏‏پسره استوری گذاشته فیلم اکشن و ترسناک ۲۰۱۷پیشنهاد بدید. گفتم چند سالته؟ گفت ۹ سال. بهش کاراگاه رشید و پیشنهاد دادم. کرگردن من با ۲۸ سال سن تو این سریالا یکی سر یکی دیگه دادبزنه بغض میکنم میرم بغل بابام.. فیلم اکشن و ترسناک۲۰۱۷؟؟؟؟؟؟؟؟

۴۴٫
‏‏‏‏یه قانونی هم مامانا دارن که میگه هر غذایی که فعلا تو خونه موجوده بالاترین ارزش غذایی رو داره و اگه نخوریش دیگه بزرگ نمیشی :/

۴۵٫
‏یه سگ گرفتم که بزرگ کنم انقدر تو خونه هیچی نداشتم که یه روز رفت یه استخون اورد گفت داداچی بیا اینو از همسایه کش رفتم با هم بزنیم که نمیریم.

شوخی‌های جالب شبکه‌های اجتماعی (463) 

بدون شرح…

 


منبع: برترنها

اولین رستوران زیرآبی اروپا در نروژ افتتاح شد (عکس)

همگردی – اولین رستوران زیر آب اروپا در کشور نروژ افتتاح شد. این رستوران از بیرون شبیه به تخته سنگ می باشد، اما نمای داخلی آن بسیار شیک و لوکس بوده و قابلیت پذیرایی از ۱۰۰ مهمان را داراست. با هم عکس هایی از نمای بیرونی و داخلی این رستوران را مشاهده می کنیم.


منبع: عصرایران

بنز ۳ میلیارد تومانی در تهران (عکس)

بارش باران و جمع شدن آب در مناطق زلزله‌زده (عکس) نوبخت: ۶ آذر تعطیل رسمی است گسل ها را به هم گره می زنیم تصادف زنجیره‌ای در محور اهواز – رامشیر (عکس) درخشش دو فیلم ایرانی در جشنواره فیلم‌های ورزشی میلان “چک‌ها” الکترونیکی می‌شوند انفجار خودرو بمب‌گذاری‌شده در عراق/ دست‌کم ۲۰ نفر کشته شدند نانوایی های ایلام حق افزایش قیمت نان را ندارند کمک ارتش به تأمین بخشی از داروهای کمیاب بیماران صعب العلاج نشست سه‌جانبه مقامات نظامی ارشد ایران، روسیه و ترکیه


منبع: عصرایران

اولین تجربه رانندگی با پورشه کاین توربو ۲۰۱۹ (عکس)

این مدل جدید، دارای نوآوری هایی در زمینه سیستم های کمک راننده است. کاین ۲۰۱۹ همیشه آنلاین است و به سرویس هایی مانند آمازون موزیک، نِست (دستیار هوشمند) و وای فای متصل است. سیستم Risk Radar از داده های هوشمند موجود در فضای ابری برای رویارویی با وضعیت های حساس مانند یخبندان، ترافیک شدید یا تصادفات استفاده می کند. سیستم Voice Pilot توانایی شناسایی بیش از ۱۰۰ دستور مختلف را دارد. به عنوان مثال می توان به دستورهای “احساس سرما می کنم” یا “من را به نزدیک ترین رستوران ایتالیایی ببر” اشاره کرد.

به سمت تپه ۶۰۰ متری Wallberg حرکت کردیم. اگر تاکنون اسم این مسیر را نشنیده اید، احتمالاً با سایت های اتومبیل‌رانی مانند Ollon-Villars، Monte Bondone یا Gaisberg آشنا نیستید. در دهه ۱۹۶۰ و ۷۰ مسابقات قهرمانی بالا رفتن از تپه اروپا بسیار محبوب بود و در مسیرهای ذکر شده و ۱۵ مسیر دیگر انجام می شد. قهرمانی این رویدادها به مدت ۱۰ سال در دست Gerhard Mitter و Sepp Greger بود که با خودروهای پورشه – از ۷۱۸ RS60 گرفته تا ۹۱۰ – مسابقه می دادند. به همین منظور، فکر کردیم که بهتر است سفرمان را با پورشه کاین ۲۰۱۹ شروع کنیم.

نمی توانیم بیش از ۵۰ کیلومتر در ساعت سرعت داشته باشیم. به نظر شما آهسته است؟ نه تا هنگامی که به قسمت های باریک برسیم و صخره ها را در مسیر ببینیم. کاین جدید بالاخره در این جاده پیچ در پیچ با برگ های خیس خانه خود را پیدا کرده است. حداقل پس از طی کردن دو پیچ می توانید با این مرحله مرگبار آشنا شوید. زمانی که با پیچ ها و شیب های تند مواجه می شوید، فقط به قدرت نیاز دارید تا بتوانید طبیعت را به زانو در بیاورید. فلسفه پورشه در مورد “راننده می راند، خودرو فکر می کند” کاملاً آشکار است و می توانید تاثیر آن را در زمان دخالت قطعات الکترونیکی حس کنید. تنظیمات را در حالت PSM (سیستم کنترل پایداری پورشه) قرار دهید و از سیستم چهارچرخ متحرک لذت ببرید.

مسیر Sudelfeld دارای چالش های فراوانی است. هم بزرگراه و هم ترافیک شدید را در پیش رو دارید. با این حال می توانید کاین توربو را در دنده ۶ با سرعت ۲۹۰ کیلومتر در ساعت برانید. پورشه جدید مجهز به موتور ۴ لیتری ۸ سیلندر دارای ۲ توربوشارژر است که خروجی ۵۵۰ اسب بخار و گشتاور ۷۰۰ نیوتن متر را به شما ارائه می دهد. با این که سیستم جدید تعویض دنده ۸ سرعته اتوماتیک در هنگام فشار به گاز، کار خود را به درستی انجام می دهد، نمی تواند نیازهای یک خودرو پلاگین هیبرید را تامین کند. این SUV صفر تا ۱۰۰ کیلومتر را در ۳٫۷ ثانیه طی می کند (با پکیج Sport Chrono). همچنین صفر تا ۱۶۰ کیلومتر را تنها در ۹٫۲ ثانیه می پیماید. آمارها قابل توجه هستند اما جالب است بدانید که کاین توربو در عرض ۲٫۷ ثانیه از سرعت ۸۰ به ۱۲۰ کیلومتر می رسد.

بر خلاف تپه Wallberg، جاده Sudelfeld کاملاً اسفالت است. بنابراین غافلگیر نمی شوید و کاین با آرامش شروع به حرکت می کند و در دنده های ۴،۵ و ۶ بر روی قدرت گشتاور سوار می شود. این ثبات سرعت در کنار قابلیت رسیدن به دور موتور ۶۰۰۰، عملکرد فوق العاده موتور ۸ سیلندر را ثابت می کند. با کمی فشار روی پدال گاز، می توانید به نهایت سرعت دست پیدا کنید. همچنین اگر حالت اسپرت را انتخاب کنید، گیربکس دور موتور را افزایش می دهد.

در مسیر به سمت اتریش، راننده و سرنشینان با سیستم اطلاعات-سرگرمی – که برای اولین بار در پانامرا معرفی شد – سرگرم هستند. تکنولوژی روز به کار رفته در این خودرو برای یک فرد تازه کار بسیار پیچیده به نظر می رسد. امری که برای طرفداران بازی های ویدویی مانند یک رویا و برای یک فرد مسن تر مانند یک کابوس است. همه موارد لمسی هستند و منوها و زیرمنوها امکانات زیادی دارند. مدت زیادی طول می کشد تا از تمامی قابلیت های این سیستم مطلع شوید. اما به محض این که به یک پیچ تند یا گودال برسید، سیستم در تشخیص حرکات انگشت شما دچار مشکل می شود. همه چیز بیش از حد ارگونومیک است!

در بزرگراه ۳ لاین مونیخ-سالزبورگ، کاین توروبو مانند یک ماهی بزرگ در یک آکواریوم کوچک است. می توانید عطش خودرو برای سرعت را حس کنید. احتمالاً می خواهید این SUV را مانند یک ۹۱۱ برانید که در واقع نتیجه خرید یک SUV از پورشه است. اگر باز هم احساس می کنید راضی نیستید، دکمه سیاه رنگ موجود در پنل انتخاب حالت رانندگی را فشار دهید و لذت ببرید: بین سرعت های ۲۰۰ تا ۲۴۰ کیلومتر در ساعت تفاوت را حس خواهید کرد. همان‌طور که انتظار می رود، کاین در پیچ ها مانند پانامرا عمل می کند، ترمزها مانند ماکان دقیق هستند و هندلینگ آن به دقت کیمَن است.

البته تا کنون موفق نشده ایم که مدل پایه کاین را آزمایش کنیم. مدل آزمایشی ما دارای رینگ های ۲۱ اینچی، کنترل شاسی دینامیک، فرمان پذیری چرخ های عقب، تقسیم گشتاور، فرمان برقی پلاس و پکیج Sport Chrono بود. سیستم تعلیق هوایی به شما امکان تنظیم کمک فنرها و ارتفاع را می دهد. سیستم کنترل شاسی دینامیک، میله های ضد لرزش را فعال می کند که می تواند در مسیرهای خارج جاده به شما کمک کند. دیگر مورد لوکس موجود، اسپویلر خودکار روی سقف است که می تواند آیرودینامیک خودرو را افزایش دهد و همچنین به عنوان یک ترمز هوایی عمل کند. تمامی این ویژگی ها به شما ترکیبی از سرعت و قدرت ارائه می کنند که بی نظیر است. از آن جایی که هر چرخ به تنهایی عملکرد مخصوص به خود را دارد، واکنش های ناامیدکننده قدیم دیگر به چشم نمی خورد. کنترل بدنه کاین مثال زدنی و چسبندگی آن به جاده فوق العاده است.

به خاطر تقسیم گشتاور و دیفرانسیل عقب، کاین توربو شیب ها را با شتاب خاصی طی می کند. هنگامی که تنظیمات ایمنی را خاموش کنید، جای تایرهای ۳۱۵/۳۵R21 پیرلی بر روی جاده باقی می ماند. در این مسیر ناهوار، شما سیستم تعلیق مطمئن را در حالت اسپرت و سیستم تعویض دنده قدرتمند را در حالت اسپرت پلاس در اختیار دارید. با این حال با نزدیک شدن به پیچ ها وظیفه تعویض دنده برای کاهش دنده ها و زمان ترمزگیری بر عهده راننده است. در تابستان، دمای تایرهای جلو می تواند مشکل ساز باشد، اما در فصل پاییز می توانید از تمام آیرودینامیک موجود استفاده کنید. با وجود اندازه بزرگ، پورشه به خوبی از پیچ های کور عبور می کند و اینرسی (مقاومت در برابر تغییر جهت و سرعت) را به خوبی کنترل می کند. ترمزها بی نقص هستند و در هنگام فشار زیاد به پدال، به سرعت خودرو را متوقف می کنند. دیسک های استیل با روکش کاربید تنگستن در مدل توربو به عنوان استاندارد و در دیگر مدل ها به صورت آپشن موجود است و ساییدیگی و گرد و خاک را به حداقل می رسانند. چرخ ها، روتورها و کالیپرهای ترمز در پایان سفر دو روزه ما کاملاً تمیز بودند.

این مدل جدید، دارای نوآوری هایی در زمینه سیستم های کمک راننده است. کاین ۲۰۱۹ همیشه آنلاین است و به سرویس هایی مانند آمازون موزیک، نِست (دستیار هوشمند) و وای فای متصل است. سیستم Risk Radar از داده های هوشمند موجود در فضای ابری برای رویارویی با وضعیت های حساس مانند یخبندان، ترافیک شدید یا تصادفات استفاده می کند. سیستم Voice Pilot توانایی شناسایی بیش از ۱۰۰ دستور مختلف را دارد. به عنوان مثال می توان به دستورهای “احساس سرما می کنم” یا “من را به نزدیک ترین رستوران ایتالیایی ببر” اشاره کرد. علاوه بر این، ۵ تنظیم مخصوص خارج جاده شامل Gravel (شن)، Mud (گل) و Rock (صخره) موجود اند که توسط سیستم های رانندگی دینامیک پشتیبانی می شوند. سواری کاین جدید واقعاً قابل تحسین است. پس از طی مسیر ۶۰۰ کیلومتری و عبور از ۱۰۰۰ پیچ، می توانیم با اطمینان بگوییم: پورشه کاین توربو ۲۰۱۹ به همراه ماکان توربو ۴۰۰ اسب بخاری – در میان رقبا- خودروهای اسپرتی هستند که می توانید با آن ها هر مسیری را طی کنید؛ از بزرگراه های تخت گرفته تا تپه های ناهموار.

زمان فروش: در حال فروش، تحویل پاییز ۲۰۱۸

قیمت: ۱۲۵۶۵۰ دلار (حدود ۵۲۰ میلیون تومان)

موتور: ۴ لیتری twin-turbo DOHC 32 سوپاپ ۸ سیلندر ۵۵۰ اسب بخار در ۵۷۵۰-۶۰۰۰ دور در دقیقه، گشتاور ۷۷۰ نیوتن متر در ۱۹۶۰-۴۵۰۰ دور در دقیقه

سیستم تعویض دنده: ۸ سرعته اتوماتیک

طراحی: ۴ در، ۵ سرنشین، موتور جلو، SUV تمام چرخ متحرک

طول*عرض*ارتفاع: ۴۹۲۵ * ۱۹۸۳*۱۶۷۳ میلی متر

فاصله دو محور: ۲۸۹۵ میلی متر

وزن: ۲۱۷۵ کیلوگرم

شتاب صفر تا ۱۰۰: ۳٫۷ ثانیه (با پکیج Sport Chrono)

حداکثر سرعت: ۲۸۴ کیلومتر در ساعت (محدود شده)


منبع: عصرایران

 طرز تهیه پنکیک کدو حلوایى

مواد لازم برای پنکیک کدو حلوایى :












 شیر  یک و یک دوم پیمانه
آرد  ۲ پیمانه 
پوره کدو حلوایی  یک پیمانه 
 شکر قهوه ای ۳ قاشق سوپخوری 
تخم مرغ یک عدد
بکینگ پودر ۲ قاشق چایخوری
روغن ۲ قاشق سوپخوری
بکینگ سودا ۲ قاشق سوپخوری
دارچین یک قاشق چایخوری
زنجبیل یک دوم قاشق چایخوری
نمک یک دوم قاشق چایخوری

 روش تهیه پنکیک کدو حلوایى :

ابتدا شیر و پوره کدو حلوایی پخته و کاملا له شده و تخم‌مرغ را با هم مخلوط کنید. همچنین روغن را هم بیفزایید.

مواد خشک را با هم مخلوط و سپس به مواد بالا بیفزایید. مواد کش دار و غلیظی به دست می آید.

مواد را ۱۰ دقیقه استراحت دهید.

سپس یک تابه با قطر حدود ۱۰ سانتی‌متر را انتخاب کرده و روی حرارت بگذارید تا کاملا داغ شود.

سپس بدون چرب کردن از مواد به اندازه یک ملاقه ریخته و صاف کنید. در را گذاشته و ۳ دقیقه زمان دهید تا مواد پخته شود و بعد برگردانده و ۳۰ ثانیه زمان دهید.

نکته:

این پنکیک را با کره و عسل میل کنید. طعمی به یادماندنی دارد.

منبع: مجله آشپزی ایده آل


منبع: عصرایران

نکاتی برای پخت جوجه کباب حرفه ای

این یک قانون کلیه. هل. زعفران. فلفل سیاه. تخم گشنیز. و هر ادویه ی دیگر را دقیقا در همان لحظه ی استفاده باید آسیاب کرد تا بیشترین میزان بو و طعم را داشته باشیم.

شاید ساده به نظر برسد اما نکاتی وجود دارد که رعایت کردن کردن آنها جوجه کباب های خانگی رو بسیار بسیار لذیذ می کند بدون اینکه گوشت آن سفت یا بی مزه باشد. در ادامه درباره بهتر درست کردن جوجه کباب بیشتر بخوانید.

۴ نکته در پخت جوجه کباب حرفه ای

نکته اول در درست کردن جوجه کباب در مورد آبلیمو و نمک هست

اول اینکه آبلیمو و نمک جوجه را سفت می کند. حذف آن هم جوجه را بی مزه می کند. برس کشیدن ترکیب آبلیمو و نمک به جوجه نیم پز شده هم به اندازه ی کافی به آن طعم و مزه نمی دهد و باید همراه این مواد بماند تا طعم بگیرد. خوب پس چی کار کنیم که هم گوشت سفت نشود و هم به اندازه ی کافی طعم بگیرد.

ما باید دور تا دور جوجه ها را باید با روغن مایع کاور کنیم تا در اثر ماندن طولانی از نفود آبلیمو و نمک به تکه های جوجه جلوگیری کند در عین حال حسابی طعم دار شود.

پس قبل از اضافه کردن آبلیمو و نمک به آن روغن مایع (نه کره توضیح می دهم) اضافه می کنیم و خوب مخلوط می کنیم تا جوجه ها با روغن کاور شوند بعد آبلیمو و نمک اضافه می کنیم به این شکل جوجه های طعم دار شده ی ما هرگز و هرگز سفت نخواهند شد.

کره هم چون در اثر سرما سفت می شود حتی اگر آن را ذوب کنیم باز چون جوجه ها سردند سفت می شود و جوجه ها خوب کاور نمی شوند و جوجه در اثر تماس با آبلیمو و نمک سفت می شود برای این قسمت توصیه نمی شود. اما در آخر می توانید برای عطر و طعم بیشتر به آن ۱ قاشق غذاخوری کره ی مذاب اضافه کنید.

نکته دوم در پخت جوجه کباب در مورد شیوه خرد کردن پیاز هست

بعضی افراد پیاز را رنده می کنند تا تکه های جوجه را خوب بپوشاند. بعضی هم پیاز را داخل خرد کن یا بلندر له می کنند تا جوجه ها حسابی مزه بگیرند. به نظر من این روش غلط است. چرا؟ چون اگر پیاز له یا رنده شود به تکه های جوجه می چسبد و جدا نمی شود. بعد ما روی حرارت کباب می کنیم و این پیازها سریع می سوزند و ما گمان می کنیم رنگ جوجه عوض شده و پخت آن کافی است. در حالیکه این پیازها هستند که طلایی (و بعضا قهوه ای و سیاه شدند و سوختند) و این باعث می شود پخت را متوقف کنیم و گوشت مرغ به خوبی نپزد و همچنین پیازهای سطح جوجه بسوزند و تلخ شوند.

اگر پیاز را به این شکل له کنید ما در جوجه کبابمان یک کاور تلخ و سوخته ی پیازی و گوشتی نپخته داریم. پس رنده و له کردن پیاز ممنوع بهترین شکل خرد کردن پیاز خلال کردن آن هست.

نکته بعدی در پخت جوجه کباب در مورد زعفران هست

یک جوجه کباب اصل و حرفه ای حتما حتما زعفران آن هم به مقدار زیاد است. منتها مشکلی که وجود دارد این است که ما زعفران دم کرده (یا به اصطلاح آب زعفران) را به جوجه ها اضافه می کنیم اما به جای اینکه تکه های جوجه طعم زعفرانی بگیرند پیازها و روغن و آبلیمو و خلاصه هرچی که داخل آن ریختیم طعم زعفران می گیرند و بعدا این مواد زعفرانی دور ریخته می شود که به نظر من خسارت است. خوب پس چی کار می کنیم؟

قبل از اضافه کردن هر چیزی به جوجه (هرچیزی شامل پیاز و آبلیمو و …) به تکه های جوجه خام و خالص رعفران دم کرده اضافه می کنیم و به مدت ۱ ساعت (یا بیشتر) استراحت می دهیم تا تکه های جوجه طعم و رنگ زعفران بگیرند بدون اینکه نگران رنگ و طعم گرفتن پیازها و آبلیمو و سایر مواد باشیم. بعد به آن سایر مواد را اضافه می کنیم.

نکته آخر در پخت جوجه کباب هم در مورد ادویه جات هست

مرغ ذاتا بوی خاصی دارد که ناپسند است. این بو به میزان قابل توجهی با پیاز و زعفران گرفته می شود. اما اضافه کردن سایر ادویه جات هم به رفع بوی بد مرغ و بهتر شدن طعم و بوی آن کمک می کند. این مورد کاملا سلیقه ای است اما ادویه های پیشنهادی من ۱- پودر پیاز ۲- فلفل سیاه تازه آسیاب شده (نه مانده! توضیح می دهم) ۳-مقدار بسیار اندکی پودر سیر. و یک نکته هم که حتما خودتان خوب می دانید این است که به صورت کلی هر نوع ادویه ای را دقیقا در همان لحظه ی مصرف باید آسیاب کرد. ادویه های آسیاب شده اگر بمانند به سرعت بو و طعم خودشان را از دست می دهند.

این یک قانون کلیه. هل. زعفران. فلفل سیاه. تخم گشنیز. و هر ادویه ی دیگر را دقیقا در همان لحظه ی استفاده باید آسیاب کرد تا بیشترین میزان بو و طعم را داشته باشیم.

پس مراحل کار مزه دار کردن جوچه کباب به این شکل است: اول به تکه های جوجه خرد شده محلول غلیظ زعفران اضافه می کنیم و اجازه می دهیم تکه های جوجه همراه با محلول زعفران ۱ ساعت بماند.

بعد به آن روغن مایع اضافه می کنیم و خوب هم می زنیم تا تکه های جوجه کاملا با روغن مایع کاور شوند.

بعد به آن آبلیمو و نمک و ادویه جات تازه آسیاب شده اضافه می کنیم مجددا یک ساعت استراحت می دهیم و در نهایت به آن پیازی که خلالی خرد شده و در صورت دلخواه فلفل دلمه ای خرد شده اضافه می کنم حداقل برای مدت ۲ ساعت و حداکثر یک شب در یخچال به آن استراحت می دهیم تا حسابی مزه بگیرد.

بعد هم روی شعله ای یکنواخت و متوسط (و از آن بهتر زغال سرخ) آن را کباب می کنیم و با پلوی زعفرانی و کره و گوجه ی کبابی سرو می کنیم.

(پس با این حساب برای درست کردن یک جوجه کباب با کیفیت حداقل ۴ ساعت زمان لازم است. بهتر است برنامه ریزی کنیم که زمان کم نیاوریم)

منبع: آفتاب آنلاین


منبع: عصرایران

شوخی‌های جالب شبکه‌های اجتماعی (۴۶۲)

برترین ها: نوشته های طنزِ حاصل ذهن خلاق هموطنان ایرانی از ابتدای
پیدایش SMS و ایمیل تا به امروز در شبکه‌های اجتماعی نظیر توئیتر، وایبر،
لاین، واتس آپ، تلگرام و …. حضور همیشگی و پررنگی داشته و دارند. بعید
است که سوژه ای در صدر اخبار و صحبت های روز دنیا یا ایران باشد و مردم
خلاق ما در راه طنازی و لطیفه سازی برای آن سوژه اقدامی نکرده باشند!

سعی داریم در این سری مطالب گزیده ای از این نوشته ها را در اختیار شما قرار دهیم که امیدواریم مورد استقبال شما عزیزان قرار گیرد.

******

۱٫
‏ینی محسن چاووشی اشعار مولانا رو یه جوری با ریتم میخونه که اگه خود مولانا بود داد میزد آرههههههههههههههههه همینننننننننننننه یییییییییییییس.

۲٫
نمیدونم چرا هروقت پدال مازراتی رو فشار میدم پام از زیر پتو میزنه بیرون 😐

۳٫
روزی که “کاشت ناخن” از مُد بره ۵۰% دخترا بیکار میشن…

۴٫ ‏به دختره میگم گوشیم داره خاموش میشه،میگه اسکرین بده شارژتو ببینم،اعتماد که تو رابطه نباشه حتی یه دروغ ساده نمیشه گفت:)))

۵٫
‏‏کتابای درسی و کمک درسی اینقدر گرون شده که دیگه ترک تحصیل خودش یه جور پس انداز و آینده نگری به حساب میاد!

شوخی‌های جالب شبکه‌های اجتماعی (462) 

وقتى ساعت رو، روى ۶ کوک مى کنى…

۶٫‏ نمک نشناس ترین موجود زنده ی دنیا شیکمه نامرد هرچی بیشتر خرجش میکنی بی ریخت تر میشه.

۷٫
عینک تو جذابیت خیلی تاثیر داره، یکی عینک زده بود شبیه دیوید بکام بود الان عینکشو برداشته شبیه ریبِریه!

۸٫
اولین باره مث خارجیا شدُم که دوشنبه اول هفته‌س . اشک تو چشام جم شده!

۹٫ ‏یه بار یکی تو باشگاه بهم گفت داداش داری اشتباه میزنی،خندیدم. گفت جدی میگم بزار زمین تردمیلُ، چه جوری بلندش کردی الاغ!

۱۰٫
امروز یه داف اومد سمتم و میخندید منم عینک دودیم رو زدم و رفتم بهش گفتم ویژگی خاصی از من شما رو به وجد اورده؟ گفت اره، تی شرتت که کردی تو شلوار!

شوخی‌های جالب شبکه‌های اجتماعی (462) 

‏قیافه  کارمندای ادارات وقتی با ارباب رجوع میخان حرف بزنن
 

۱۱٫
بابام تلوزیون نگاه میکرد…گفتم بابا یخورده پول بده ندارم برگشت ی نگاهی کرد بعد دوباره روشو کرد سمت تلوزیون!!! فقط میخواست دوتا تیک بخوره seen بشه…

۱۲٫ یه نفر هست که وقتی میزنه is typing…ضربان قلبم تند میشه خب میزنم بلاکش میکنم اون کثافتو قلبم که مهم تره!

۱۳٫
‏من از اینام که وقتی توحمومم نمیخوام بیام بیرون وقتی بیرونم نمیخوام برم حموم!

۱۴٫ حالا شما پاچه شلوارتو تا زانو هم تا نزنی ما میفهمیم تو دافی حس شالیزار به آدم دست میده!

۱۵٫
‏یه بار خواستم تیپ هنری بزنم با دامن گل گلی رفتم بیرون که شهر قشنگ شه هرکی میدید میگف به سلامتی گوسفندارو فروختید پس!

شوخی‌های جالب شبکه‌های اجتماعی (462) 
بعد از خوردن ساقه طلایی و کلوچه
۱۶٫
‏‏از بانک بهم زنگ زدن گفتن داداش ۱۲۰۰ تومن رو تو خونه هم‌ میتونستی نگه داری واسه چی حساب باز کردی؟

۱۷٫
۵۲ ساعت بی وقفه آنلاینه‌ها، همین پی ام میدی آف میشه، دیلیت اکانت میکنه، سیم کارتشو میندازه تو جوب!

۱۸٫
‏تو قیامت، اونجایی که گناهامو جلو همه نشون میدن، با آرنج میزنم به بغل دستیم میگم، نیگا نیگا اینجاش خیلی‌ باحاله!

۱۹٫
‏یکی از دوستام زن گرفته، بعد منو همه جا بلاک کرده، مگه من دوست دختر قبلیتم لامصب؟ منو چرا؟!

۲۰٫ دختره نوشته از همه پسرا متنفرم. من که جلو بخاری نشستم‌نارنگیمو‌میخورم با تو‌چیکار دارم آخه؟

شوخی‌های جالب شبکه‌های اجتماعی (462) 

من و تلاش هام …

۲۱٫
شمام وقتی خیلی نیاز به دسشویی دارید و بدو بدو دارین میرین توالت بعد یهو یادتون میاد گوشیتونو برنداشتین برمیگردین برش میدارید یا من فقط به سلامت کلیه هام اهمیت نمیدم.

۲۲٫
‏‏‏نکنه این آب حیات که میگن همون آبغوره ته ظرف سالاد شیرازی باشه؟

۲۳٫
سیاوش قمیشی همون موقع که «چشمای منتظر به پیچ جاده» رو خوند دِین خودش به ملت رو ادا کرد. از اون به بعد دیگه مرامی اضافه‌کاری وایساد!

۲۴٫
‏شما به مامانت بگو تریلى ١٨ چرخ من کو؟ میگه همون کنار کمده من دارم از اینجا میبینمش بگی نیست هم میاد پیداش میکنه می کوبه تو سرت.

۲۵٫
‏آگهی زده به یک جوان خوشتیپ، خوش برخورد، زبان انگلیسی و فرانسه خوب، ۵ سال سابقه کار و کاری جهت خدمات شرکت نیازمندیم. ناموسن لامبورگینی هم انقد آپشن نداره!

شوخی‌های جالب شبکه‌های اجتماعی (462) 

وقتی با مانتو کوتاه از جلو حراست دانشگاه رد میشی

۲۶٫
چجوری با موی کوتاه انقد جذابید؟من موهامو کوتاه میکنم شبیه رهبر کره شمالی میشم 😐

۲۷٫
یکی از نسل‌های طلایی که منقرض شد اونایی بودن که زمستونا زیر شلوار مجلسیشون سه خط آدیداس میپوشیدن و بعضی وقتا ام یادشون میرفت پاچشو بکنن تو جوراب!

۲۸٫
‏اگه یه روزی برج خلیفه دبی ساکن شیم باز  مامانم اولین کاری که میکنه جوراب پارازینو روی شیر حموم نصب میکنه!

۲۹٫
شوهرخاله شما هم از رو عکس ۴*۳ با گوشیش عکس گرفته گذاشته پروفایل تلگرامش؟

۳۰٫
‏خیلی دوست دارم از جمله “تو نمیفهمی یا خودت رو زدی به نفهمی” استفاده کنم ولی متاسفانه خودمم نمیفهمم!

شوخی‌های جالب شبکه‌های اجتماعی (462) 

خره اون کبریته که توی دهن خاموش میشه

۳۱٫
‏اصن افشین اونجایی که گفت: کلاس ملاسو بیخیال لیسانس میسانسو بیخیال، شد اسطوره ی زندگیم!

۳۲٫سلام عزیزم خوبی؟ -نه فقط تو خوبی. یه نفر کلا خوبه تو دنیا اونم تویی. بای (رابطه ها، وقتی رد داده)

۳۳٫
‏به اندازه ای تو فوتبال ایران مس و الومنیوم و سنگ اهن داریم که اسم لیگ ایران رو باید میذاشتن جدول مندلیف!

۳۴٫
‏اینقدر حمیرا و جمشید مشایخی و بهروز وثوقی خبر مرگشون رو تکذیب کردن میترسم اگه یه روز بمیرن تا خودشون تایید نکنن هیچ کی باورش نشه!

۳۵٫ ‏فامیلمون مودم گرفته ۴۰۰ هزار تومن.زنگ زده بیا اینترنتمون رو وصل کن… بابا لایق وصل تو که من نیستم.

شوخی‌های جالب شبکه‌های اجتماعی (462) 

حالا اگر من بودم، بابام میگفت با زبون پاکش کن

۳۶٫ ‏سریال های مختار، جومونگ و یوزارسیف تو تلویزیون ایران تمام نمیشه هیچ وقت، فقط از شبکه ای به شبکه دیگه میرن!

۳۷٫جوونای قدیم تو سی سالگی دوتا خونواده رو نون میدادن الان طرف با سی سال سن میگه کاش زیدم واس تولدم ps4 کادو بخره ^_^

۳۸٫
‏استاد دکتر سیاوش قمیشی یک روز صبح زود فرمودند: «خوش به حال هرکی خوابه، ما به بیداری دچاریم»

۳۹٫ من اگه چراغ جادو داشتم قطعا یکی از ٣ تا آرزوم رو میذاشتم سر اینکه هر چی میخورم چاق نشم!

۴۰٫
‏‏دارم به این نتیجه میرسم بجای درس خوندن، خیلی جدی برم دنبال آشپزی ( تخم مرغ را آبپز میکند).
شوخی‌های جالب شبکه‌های اجتماعی (462) 

 وقتی مامانت میگه حق نداری تو کوچه بازی کنی

 
۴۱٫
از زمانی که مادرتون متوجه بشه شما قدتون بیشتر از حد نرماله تمام وسایل آشپزخونه رو تو بلندترین ارتفاعات میذاره.

۴۲٫
‏رفتیم خواستگاری دختره گفت تو زندگی مشترک به چی حساسی؟ گفتم به بادمجون. گفت نه میگم به چه اخلاقی از طرف مقابل؟ گفتم اخلاق پختن خورشت بادمجون پاشد رفت.

۴۳٫
‏‏وقتی پیتزا ۵ تومنی میخورین یه فاتحه واسه گربه های کشته شده هم بفرستین!

۴۴٫
‏‏‏‏تو سریالای ایرانی همیشه یکی با عجله میره تو اتاق رییس و بعدش منشی میاد میگه بخدا گفتم جلسه دارید!

۴۵٫
‏وقتی دوست دخترتون عکس یه دختر میفرسته و میگه «بیین چه خوشگله»، درواقع شما باید بگید «نه عزیزم تو خوشگل تری».غیر از این باشه روحتون شاد و یادتان گرامی.

شوخی‌های جالب شبکه‌های اجتماعی (462) 

وقتی خواب موندی و دیرت شده 

 


منبع: برترنها

پاراگراف کتاب (۱۴۳)

برترین ها: وقتی خواستم به
دنبال معنی کلمه کتاب باشم فکر کردم که کار ساده ­ای را به عهده گرفته ام!
اما وقتی دو روز تمام در گوگل کلمه کتاب و کتاب خوانی را جستجو کردم آنهم
به امید یافتن چند تعریف مناسب نه تن‌ها هیچ نیافتم، تازه فهمیدم که چقدر
مطلب در مورد کتاب و کتابداری کم است. البته من عقیده ندارم که جستجوگر
گوگل بدون نقص عمل می‌کند، اما به هر حال یک جستجو­گر قوی و مهم است و
می‌بایست مرا در یافتن ۲ یا ۳ تعریف در مورد کتاب کمک می‌کرد؛ اما این که
بعد از مدتی جستجو راه به جایی نبردم، به این معنی است که تا چه اندازه
کتاب مهجور و تن‌ها مانده است.

راستی چرا؟ چرا در لابه لای حوادث،
رخداد‌ها و مناسبت‌های ایام مختلف سال، «کتاب و کتاب خوانی» به اندازه یک
ستون از کل روزنامه‌های یک سال ارزش ندارد؟ شاید یکی از دلایلی که آمار
کتاب خوانی مردم ما در مقایسه با میانگین جهانی بسیار پایین است، کوتاهی و
کم کاری رسانه­‌های ماست. رسانه هایی که در امر آموزش همگانی نقش مهم و
مسئولیت بزرگی را بر عهده دارند. کتاب، همان که از کودکی برایمان هدیه‌ای
دوست داشتنی بود و یادمان داده اند که بهترین دوست است! اما این کلام تن‌ها
در حد یک شعار در ذهن هایمان باقی مانده تا اگر روزی کسی از ما درباره
کتاب پرسید جمله‌ای هرچند کوتاه برای گفتن داشته باشیم؛ و واقعیت این است
که همه ما در حق این «دوست» کوتاهی کرده ایم، و هرچه می‌گذرد به جای آنکه
کوتاهی‌های گذشته‌ی خود را جبران کنیم، بیشتر و بیشتر او را می‌رنجانیم.

ما
در اینجا سعی کرده ایم با انتخاب گزیده هایی متفاوت و زیبا از کتاب‌های
مختلف آثار نویسندگان بزرگ، شما را با این کتاب‌ها آشنا کرده باشیم، شاید
گام کوچکی در جهت آشتی با یار مهربان کودکی مان برداشته باشیم. مثل همیشه
ما را با نظراتتان یاری کنید.

 

****

۱_ کودک گرسنه بود… شیر می خواست… اما مادر خودش هم گرسنه بود، شیر نبود و نوزاد گریه می کرد.دشمن نزدیک بود…با سگ ها….اگه سگ ها صدایی میشنیدن،هممون میمردیم.گروهمون حدود سی نفر بود…می فهمید؟بالاخره تصمیم گرفتیم….هیچ کس جرئت نکرد دستور فرمانده رو منتقل کنه،اما مادر خودش قضیه رو حدس زد.

قنداق نوزاد رو تو آب فرو برد و مدت زیادی همون جا نگه داشت….نوزاد دیگه گریه نمی کرد…هیچ صدایی نمی اومد….ما نمیتونستیم سرمون رو بالا بگیریم.نه می تونستیم تو چشمای مادر نگاه کنیم، نه تو چشمای همدیگه…

جنگ چهره زنانه ندارد | سوتلانا آلکساندرونا آلکسیویچ

پاراگراف کتاب (143)


 ۲_ وقتی کسی به همدلی نیاز دارد اطمینان بخشیدن و یا نصیحت کردن معمولا آزاردهنده است. دخترم به من درسی داد که قبل از گفتن هر نصیحت یا اطمینان بخشیدن، از وجود چنین تقاضایی اطمینان یابم؛ یک روز وقتی در آینه نگاه می‌کرد گفت: من به زشتی یک خوکم گفتم: “تو زیباترین مخلوقی هستی که خدا تاکنون بر روی کره زمین قرار داده است.
و او با اوقات تلخی نگاهی به من انداخت و فریاد کشید: “اه، بابا!” از اطاق بیرون رفت و در را هم به هم کوبید بعداً فهمیدم که او به جای اطمینان بخشیدن بی‌موقع من، همدلی می‌خواست. می‌توانستم بپرسم: “آیا تو امروز از قیافه ظاهری‌ات احساس ناامیدی می‌کنی؟”

زبان زندگی | مارشال روزنبرگ

پاراگراف کتاب (143) 


 ۳_ روانشناس‌ها چنان راحت تجویز می‌کنند گذشته را کنار بگذارید! یا به گذشته فکر نکنید! که گاهی با خودم می‌اندیشم شاید آنها در دنیای ما و با عواطف انسانی زندگی نکرده‌اند. گذشته شامل لحظاتی است که ما آنها را دقیقه به دقیقه زندگی کرده‌ایم، آنقدر که ناخودآگاه به حافظه‌مان چسبیده‌اند و به شکل عضو ثابتی از زندگی درآمده‌اند که بدون آن حافظه لنگ می‌زند! مثل این که از شما بخواهند معده‌تان را درآورید و بدون آن زندگی کنید! نمی‌شود! چون حیات‌تان بدان وابسته است.

بیهوده | کریستین بوبن

پاراگراف کتاب (143) 

۴_ نمی‌دانم تابستان چه سالی ملخ به شهر ما هجوم آورد. زیان‌ها رساند. من مامور مبارزه با ملخ در یکی از آبادی‌ها شدم. راستش را بخواهید حتی برای کشتن یک ملخ نقشه نکشیدم. وقتی میان مزارع راه می‌رفتم، سعی می‌کردم پا روی ملخ‌ها نگذارم. اگر محصول را می‌خوردند پیدا بود که گرسنه‌اند. منطق من ساده و هموار بود.
اگر یک روز طلوع و غروب خورشید را نمی‌دیدم گناهکار بودم. هوای تاریک و روشن مرا اهل مراقبه بار آورد. تماشای مجهول را به من آموخت. من سال‌ها نماز خوانده‌ام. بزرگترها می‌خواندند، من هم می‌خواندم. در دبستان ما را برای نماز به مسجد می‌بردند. روزی در مسجد بسته بود. بقال سرگذر گفت:”نماز را روی بام مسجد بخوانید تا چند متر به خدا نزدیک تر باشید.
مذهب شوخی سنگینی بود که که محیط با من کرد و من سال‌ها مذهبی ماندم، بی‌آنکه خدایی داشته باشم.

هنوز در سفرم | سهراب سپهری

پاراگراف کتاب (143) 


 

۵_ چند گاهی بود که در جهانی زیسته که ناگهان از نظم عاری شد، چنان بود که کلیه ی اصول و مبادی امور و کل مسائلی که تجربه کرده و آموخته بود ناگهان صورت چیزهای بی اهمیتی یافته بودند. چونان اشیا ناچیزی که شخص آن ها را به بی قیدی در جایی از میز آرایش می گذارد و بعدها راه به آن ها نمی برد. هیچ اوضاع و احوال ناگواری، هیچ حرکت زشت و زننده ای، نمی توانست ذره ای بر این آشفتگی که او را در میان گرفته بود بیفزاید. خیلی چیزها بستگی به تاثیر روانی قضایا دارد. و او چند روز طول کشید تا معنا و مفهوم این جریان را دریافت. حق هم داشت ؛ به عشق و علاقه و اعتماد به او عادت کرده بود.

مشتی غبار | اِولین وُ

پاراگراف کتاب (143)


 

۶_ در گذشته های دور، بخاطر خوش بینی جسورانه ی عوام، استدلالها و استعاره هایی از این دست به صورت ضرب المثلی درآمده بود  مثلا هیچ خوب و بدی ابدی نیست، اندرزی حکیمانه از کسی که فرصت درس گرفتن از فراز و نشیب زندگی و تقدیر را داشته، و اگر همین اندرز را بخواهیم در سرزمین کورها پیاده کنیم آنرا باید چنین خواند: دیروز می توانستیم ببینیم، امروز نمی توانیم، فردا دوباره خواهیم دید، لحن و آهنگ در سطر سوم و پایانی جمله اندکی استفهامی میشود انگار شرط احتیاط در آخرین لحظه خواسته باشد جای اندکی تردید دراین نتیجه گیری امیدبخش باقی بگذارد.
 

بار هستی | میلان کوندرا

پاراگراف کتاب (143)


 ۷_ همیشه کسانی هستند که دفاع از خدا را وظیفه ی خود می دانند، انگار که واقعیت مطلق، چهارچوب نگهدارنده ی وجود، چیزی ضعیف و بی دفاع است. این آدم ها از کنار بیوه ای بر اثر جذام از شکل افتاده که چند سکه گدایی می کند رد می شوند، از کنار کودکان ژنده پوشی که در خیابان زندگی می کنند رد می شوند اما اگر کمترین چیزی علیه خدا ببینند داستان فرق می کند. چهره هایشان سرخ می شود، سینه هایشان را بیرون می دهند، کلمات خشم آلودی به زبان می آورند. میزان خشم شان حیرت انگیز است؛ نحوه ی برخوردشان هراس آور است. این آدم ها نمی فهمند که باید در درون از خدا دفاع کرد، نه در بیرون. آن ها باید خشم شان را متوجه خودشان کنند!

زندگی پی | یان مارتل

پاراگراف کتاب (143) 

۸_ من بر این باورم که کارهای بیهوده و بی‌فایده به این خاطر ادامه دارند که از عصیان مردم می‌ترسند. عقیده‌ای که رواج دارد چنین است که انبوه مردم حیوان‌های حقیری هستند که اگر بیکار بمانند خطر خواهند داشت و بنابراین باید آنها را چنان مشغول کرد که فرصتی برای اندیشیدن نداشته باشند. اگر از آدمی ثروتمند که وجدانی روشنفکرانه دارد، دربارهٔ بهبود وضعیت طبقه مردم بپرسید، به طور معمول چنین به شما پاسخ خواهد داد: ” خود ما هم متوجه بدی فقر و اسباب بدبختی هستیم و با آنکه خودمان آن را تجربه نمی‌کنیم؛ اما تصورش ما را از درون ناراحت و احساسات ما را جریحه دار می‌کند؛ اما نباید از ما انتظار داشته باشید که برای از بین بردن فقر، کار موثری انجام دهیم. ما بر ضد خوب شدن وضعیت آنها مبارزه می‌کنیم. ما اعتقاد داریم که وضعیت شما باعث احساس امنیت و آرامش خیال ما می‌شود و ما هیچگاه اجازه نمی‌دهیم که شما در روز حتی یک ساعت را آزاد و راحت باشید”.

آس و پاس | جرج اورول

پاراگراف کتاب (143) 


 ۹_ فکر نمی‌کردم که قلب، این‌همه کوچک باشد. در قفسه‌ی سینه‌ی باز بیمار، تند و با ضربان یک‌نواخت، می‌تپید. دنده‌ها را با دو‌گیره‌ی فلزی، از هم، باز نگه‌ داشته ‌بودند. جراح، مجبور بود یک لایه‌ی ضخیم چربی را بشکافد و من شگفت‌زده بودم که چرا جای برش، خونریزی نمی‌کند. عمل جراحی دو ساعت طول کشید.
بعد از عمل که با جراح، قهوه می‌نوشیدم، پرسید آیا دیدن آن صحنه برایم جالب نبوده. گفتم: قلب چه کوچیکه. فکر کنم بهتر بود اصلا نمی‌دیدمش. گفت: کوچیکه و خستگی‌ناپذیر!

تمام چیزهایی که جایشان خالی است | پتر اشتام

پاراگراف کتاب (143)

۱۰_ اگر حسین نباشد تامردم را از سه خدای روی زمین آگاه کند: خدای زر، خدای زور و خدای تزویر، یعنی این مثلث شوم حاکم برتاریخ،همان مثلث تیغ وطلا وتسبیح وجهل عوام نگذارد که حسین وحسین ها به رسالت خویش دست یازند،سیرحرکت تاریخ، باز دوباره و دوباره و دوباره تکرار میشود،اولی (حاکمیت) سرخلق رابه بند می آورد ودومی (اشرافیت) جیبش راخالی میکند وسومی (روحانیت) بالحنی خیرخواهانه وبازبان دین درگوش خلق میگوید: صبرکن برادر،دنیارابه اهلش وابگذار، آخرتت را آباد کن، این مثلث شوم وبیگانه ای که همیشه درتاریخ به کاربوده است.

حسین وارث آدم | دکتر علی شریعتی

پاراگراف کتاب (143) 

۱۱_ تا جوانید می توانید خیلی چیزها را انکار کنید! اما همیشه چیزی هست، یک شئ مادی، یک اعتقاد، آن چیز لازم خودش با پیری می آید چسبیده به ناتوانی تو، به غفلتت با تو یکی می شود‌، از تو جدا نیست که از آن سخن بگویی، خود توست، مثل پوست تنت کشیده روی استخوان و گوشت! می گویم: مادر! اخلاق یک امر اعتباری است، تحمیل شده از طرف قلدرها به اجتماع یک دوره، من که ککم بابت این چیزها نمی گزد، جایی این چیزها را قبول دارند، جایی هم بهش می خندند، جایی دیگر اصلا به این چیزها فکر نمی کنند که بخندند یا نه…! هیچ کدام از ما وظیفه مان نمی دانیم آنچه را که دیده ایم و شنیده ایم بنویسیم، اگر هر کسی به این وظیفه کوچک ثبت دیده ها و شنیده ها عمل می کرد، دست کم در آینده نسل ما کمتر اشتباه می کرد! عشق به نظر من آزادی است، از گذشته و آینده. عشق زمان را به حال، به اکنون، تقلیل می دهد، کوشیده ام از پوستم، از خاطراتم، از شکل های عادت شده، بدرآیم، رها از هر تعلقی، جز تو! _می دانی مشکل نسل شما چیست؟ چیزی نمیسازد فقط مصرف کننده اید، مصرف کننده بی اختیار هر چیز که در هر جا تولید می شود، فکر های آن جا، مدهای آن جا، حرف های آن جا!

باغ گمشده | جواد مجابی

پاراگراف کتاب (143) 


 

۱۲_ انسان باید حتی تا پس از مرگش هم باورش به خوشبختی را حفظ کند. معتقد باشد که زیبایی هست. من هم مثل شما هستم. دو چهره ندارم. خیلی وقت ها هم از ناامیدی فریاد زده ام. من هم بارها شکست خورده ام و در هم خمیده شده ام  اما من از نوری می گویم که پس از ناامیدی ها می آید. چه شب هایی که دیوانه وار به تمام اجزای این زندگی لعنت فرستاده ام و صبح ها باز زیبایی را احساس کرده ام. گزینش دردها و تقدیر سیاهمان، یگانه نیروهایی هستند که ما را به زندگی وصل می کنند. بگذار زندگی خود را به آهنگ جهان متصل نکنیم. اگر زندگی ما سازی ناکوک است این به مفهوم آن نیست که تمام قوانین هستی را زیر سوال ببریم.

آخرین انار دنیا | بختیار علی

پاراگراف کتاب (143)


 ۱۳_ واقعیت‌ها چیزهایی نیستند که وجودشان بی‌مصرف باشد، بلکه تا حدودی شاخص‌های راهنمایی هستند که موجب هدایت شما می‌شوند. ایده‌هایی در ذهن شما به وجود می‌آورند و شما را در یک مسیر مشخص قرار می‌دهند. واقعیت‌ها طلب می‌کنند، زیرا خصوصیت مطالبه‌ای دارند، حتی چنان که کهلر می‌گوید لازمند.
من غالباً احساس می‌کنم زمانی می‌دانیم چه باید بکنیم یا خیلی بهتر می‌دانیم چه باید کرد که اطلاعات ما کافی‌باشد، غالبا آگاهی کافی موجب حل مشکل می‌شود و اغلب در مراحل انتخاب و در تصمیم‌گیری، در انجام دادن یا انجام ندادن کاری از نظر اخلاقی و رعایت اصول اخلاقی به ما کمک می‌کند. به طور مثال تجربه‌ی مشترکی که ما در درمان داریم، این است که دانش و اطلاعات مردم هر چه آگاهانه‌تر باشد، راه حل‌ها و انتخاب‌های آن‌ها خیلی آسان‌تر و خودکارتر صورت می‌گیرد.

زندگی در اینجا و اکنون | آبراهام اچ مزلو

پاراگراف کتاب (143)

۱۴_ زندگی، یک بازی است؛ بیشتر مردم زندگی را پیکار می‌انگارند. اما زندگی پیکار نیست، بازی است. زندگی، بازی بزرگ داد و ستد است. زیرا آنچه آدمی بکارد همان را درو خواهد کرد. یعنی هر آنچه از آدمی در سخن یا عمل آشکار شود یا بروز کند به خود او باز خواهد گشت؛ و هر چه بدهد بازخواهد گرفت. اگر نفرت بورزد، نفرت به او باز خواهد آمد. و اگر عشق ببخشد، عشق خواهد ستاند. اگر انتقاد کند، از او انتقاد خواهد شد. اگر دروغ بگوید به او دروغ خواهند گفت. و اگر تقلب کند به او حقه خواهند زد.همچنین به ما آموخته‌اند که قوه‌ی تخیل در بازی زندگی نقشی عمده دارد. هر آنچه آدمی در خیال خود تصور کند دیر یا زود در زندگی‌اش نمایان می‌شود. مردی را می‌شناسم که از مرضی معین که بسیار نادر بود می‌ترسید. او آن قدر به آن مرض اندیشید و درباره‌اش مطالعه کرد که آن بیماری آشکارا بدنش را فراگرفت و مرد. او در واقع، قربانی خیال‌پردازی خود شد.
برای پیروزی در بازی زندگی، باید نیروی خیالمان را آموزش دهیم. کسی که به قوه‌ی تخیل خود آموخته باشد که تنها نیکی را تصور کند و ببیند، خواهد توانست به همه‌ی مرادهای به حق دلش خواه سلامت و خواه ثروت و خواه محبت و خواه دوستی و یا هر آرمان بزرگ دیگر برسد.

چهار اثر | فلورانس اسکاول شین

پاراگراف کتاب (143)

۱۵_ یانوشکا گفت: «عشق یک چیز عتیقه است که با عتیقه فروشی فرق دارد. عشق یک جواهر یا عتیقه گران قیمت است که آدم را با آن معنا می کند، اما عتیقه فروشی پر از وسایل گران است که حالا از زندگی خالی شده.» چشم دوخته بود به راه رفتن یک زن و مرد، مثل این که ذهنش را راه می برد. وقتی آن ها به کوچه ای پیچیدند، گفت: چیزهایی که توی عتیقه فروشی هست تاریخ کشف ندارد، اگر هم داشته باشد اعتباری ندارد.»  ولی عشق لحظه کشف دارد. نمی شود فراموشش کرد. حتی اگر آن عشق تمام شده باشد، از یادآوری لحظه کشفش مثل زخم تازه خون می آید. تا یادش می افتی مثل این که همان موقع خودت با کارد زده ای توی قلب خودت.

تماما مخصوص | عباس معروفی

پاراگراف کتاب (143) 


منبع: برترنها

اس ام اس تبریک ماه ربیع الاول (۲)

مشکی از تن به در آرید،ربیع آمده است

خم ابرو بگشایید که ربیع آمده است

مژده ای، ختم رسل داد که آید به بهشت

هرکه بر من خبر آرد، که ربیع آمده است

_____________________________________________

دوباره آمده فصل ِ،بهار ِ ناب ِ خوش عهدی

ربیعُ الاوّل و عالَم،همه به ذکر یا مهدی

شور و شعف از عطای حضرت حق بر همه دلها مبارک

شکفتن ِلاله های فخر و عزّت در دل ِ صحرا مبارک

_____________________________________________

شد ربیع الاوّل و کام دل اَحلا عسل

نغمه ی هفت آسمان یبنَ زهرا مهدی اَلْعَجَل

اَلْعَجَل اَلْعَجَل اَلْعَجَل یبن الحسن…

_____________________________________________

آمد ربیع ، فصل شکـُفتن رها شدن

با رویش گـــل نبوی هم صدا شدن

فصل شکـوفه های امامت شکفتن است

از پیله ی تواتر خاکــــی جدا شدن

_____________________________________________

پیراهن سیاه ز تن دور می کنیم

آن را ذخیره کفن و گور می کنیم

اجر دو ماه گریه بر غربت حسین

تقدیم مادرش از ره دور می کنیم

_____________________________________________

دست ما بر کرم و رحمت مهدی باشد

عشق ما آمدن دولت مهدی باشد

اول ماه ربیع از کرمت یا سلطان

روزی ما فرج حضرت مهدی باشد

ربیع مبارک باد

_____________________________________________

مژده که ربیع آمد آن ماه بدیع آمد

دل را بهاری کن ناشکری قبیح آمد

بلبل به چمن آمد گل عشوه گری آمد

جویبار به رقص آمد دل را شفیع آمد

_____________________________________________

ای خلایق بنویسید به سنگ لحدم

من فقط عشق حسین ابن علی را بلدم

ننویسید که او نوکر بد عهدی بود

بنویسید که او منتظر مهدی بود

عزاداریتان قبول ربیع مبارک التماس دعا

_____________________________________________

رسول گرامی اسلام صلوات الله علیه و آله فرمودند:

هرکس بشارت ماه ربیع الاول را به من بدهد من هم بشارت بهشت را به او می دهم .

_____________________________________________

پیامک ربیع الاول

آمد ربیع الاوّل و چون نقل و نبات

شادی دل حضرت زهرا (س) صلوات

_____________________________________________

شکر حق ماه صفر رفت و بهاران آمد

باز از باغ وَلا صوت هَزاران آمد

عطر گلخنده ی لبها به مشام دلهاست

عاشقان ! موسم لبخند امامان آمد

_____________________________________________

نگام سرور کائنات است امشب

اوقات گرفتن برات است امشب

بفرست بر محمد صلوات

زیرا که بهار صلوات است امشب

فرا رسیدن ماه ربیع الاول مبارک

_____________________________________________

باید در شکر نعمت‏ عظیم ولادت رسول اکرم(ص) در ماه ربیع الاول کوشش‏ فراوان کرد و رحمت‏ وسیع خداوندی را برای‏ خود فراهم سازیم .

حلول ماه ربیع الاول، ماه جشن و سرور اهل بیت(ع) مبارک باد.

_____________________________________________

جشن مسعود امامت است

عیدی پر سعادت است

ماه ربیع الاول و ایام نور است

فصل بهار شادی و شور و سرور است


منبع: عصرایران

طرز تهیه اسنک پیتزا

اسنک ها انواع مختلف دارند و معمولا جز آن دسته غذاهایی هستند که همه خیلی طرفدارش هستند مخصوصا بچه ها که بدون هیچ بهانه گیری نوش جان می کنند.

در این مطلب طرز تهیه یک اسنک آسان و خوشمزه را برایتان می گذاریم که از مواد اولیه پیتزا داخل آن استفاده شده و اگر یک موقع کوچولوهایتان هوس پیتزا کرده باشند می توانید در خانه تا حدودی خواسته شان را برآورده کنید.

مواد لازم برای تهیه هر عدد اسنک پیتزا :









نان تست  ۲ عدد 
 کالباس ۱ برگ 
 سیر رنده شده ۱/۲ قاشق چایخوری 
 کره ۱۰ گرم 
قارچ خام ۲ عدد
پنیر پیتزا ۱ قاشق غذاخوری
سس گوجه به مقدار لازم
نمک به مقدار لازم

طرز تهیه اسنک پیتزا :

من مقدار مواد را بر حسب یک عدد اسنک برایتان نوشتم تا بر اساس تعدادی که مد نظر دارید مقدار مواد را زیاد کنید. حالا دور تا دور نان های تست تان را خیلی نازک می برید تا قسمت قهوه ای و سفت نان ها جدا شود.

برای اینکه نان ها یکم طعم دار شوند و از خشکی هم در بیایند کره و سیر را داخل ماهیتابه بریزید و بعد فقط یکم تفتشان بدهید تا کره مزه سیر را بگیرد ولی نیازی نیست تا سیر سرخ شود.

حالا روی هر دو تا نان هر اسنک از مخلوط سیر و کره بمالید اگر از مزه سیر خوشتان نمی آید می توانید از کره خالی یا از کره با هر ادویه ی دیگری استفاده کنیذ.

بعد روی سطح یکی از نان ها به اندازه کافی سس بمالید.

حالا روی یکی دیگر از نان تست ها پنیر پیتزا را پخش کنید.

برگه کالباس را روی پنیرها بگذارید. من از کالباس گیاهی استفاده کردم تا اسنک هام سالم تر باشند.

بعد داخل همان ماهیتابه ای که سیر و کره را داخل آن تفت دادید قارچ هایی که حلقه کردید را بریزید و یک کم نمک روی آن بپاشید و تفتشان بدهید.

وقتی قارچ ها آب انداختن حرارت راو زیاد کنید تا آبشان کاملا کشیده شود. حالا قارچ ها هم آماده هستند.

قارچ ها را روی کالباس می گذاریم.

بعد تکه دیگر نان تست را که به سس آغشته کرده بودیم را روی این نان می گذاریم.

در نهایت اسنک هایمان را داخل دستگاه ساندویج ساز می گذاریم. اگر این دستگاه را ندارید می توانید اسنک ها را بگذارید داخل یک ماهیتابه نچسب (بدون روغن) و بعد روی آن ها یک چیز سنگین بگذارید مثل یک کاسه نشکن و وقتی زیرشان طلایی شد آن ها را برگردانید، البته خوبی دستگاه ساندویج ساز این است که اسنک ها را خوب پرس می کند و مواد بعد از حاضر شدن از داخل اسنک ها بیرون نمی ریزد.

وقتی اسنک ها طلایی شدن از دستگاه آن ها را بیرون می آوریم و به دو نیم آن ها را تقسیم  می کنیم.

حالا اسنک های ما حاضر هستند و می توانیم با سس مورد علاقمان آن را سرو می کنیم.

منبع: سایت ۲ نفره


منبع: عصرایران

حیواناتی که زنده زنده خورده می‌شوند!

برترین‌ها: آدم‌ها دو دسته اند؛ دسته‌ای که دوست دارند به چیزهایی که با آن آشنا هستند بچسبند، همان غذاهای همیشگی را از همان جاهای همیشگی سفارش دهند و دسته‌ای دیگر که عاشق ماجراجویی و امتحان کردن چیز‌ها و غذاهای جدید هستند. گاهی اوقات این ماجراجویی به چیزهای عجیب و ترسناکی ختم می‌شود. در این مطلب حیوانات زنده‌ای را در بشقاب برخی از این افراد مشاهده می‌کنید که قرار است خورده شوند:

سان ژی ار (San Zhi Er)

بیشتر ما وقتی موشی در رستوران ببینیم سریع می‌دویم و با مرکز بهداشت تماس می‌گیریم، اما برخی افراد نسبت به موش درون رستوران این احساس را ندارند. اصلا آن‌ها دقیقا به خاطر همین موش‌ها به رستوران رفته اند. اگرچه این یک غذای معمولی نیست، اما برخی از ساکنان استان گواندونگ (Guangdong) چین از خوردن بچه موش‌ها لذت می برند. «سان ژی ار» به معنای «سه جیغ» غذایی است که بچه موش‌ها را زنده زنده و همراه با سس میل می‌کنند. دلیل نامگذاری این غذا سه جیغ بچه موش‌ها در این غذاست: اولین جیغ وقتی گرفته می‌شوند، دومین جیغ وقتی در سس قرار داده می‌شوند و سومین جیغ وقتی هنگام خوردن گاز گرفته می‌شوند.

حیواناتی که زنده زنده خورده می‌شوند!

سوپ ماهی زنده

اگر بچه موش دوست ندارید نگران نباشید. حیوانات دیگری هم هستند که می‌توانید به آن‌ها سس بزنید و زنده زنده بخورید. گزینه دیگر که آسانتر هم تهیه می‌شود و برای مناسبت‌های خاص بهتر است یک سطل ماهی زنده و یک کاسه سوپ است. این تکنیک سال گذشته جنجال به پا کرد، زمانی که ویدئویی از جنوب چین منتشر شد که در آن چند نفر در کنار یک کاسه سوپ نشسته بودند و با استفاده از چاپستیک یک ماهی زنده را از سطل در می‌آوردند و داخل سوپ می‌انداختند و می‌خوردند.

حیواناتی که زنده زنده خورده می‌شوند! 


میمون

ممکن است به میمون به عنوان یک منبع غذایی نگاه نکنید، اما برای بسیاری از افراد جهان، خوردن میمون مثل خوردن مرغ عادی است. بیشتر این افراد مثل کسانی که در جنگل‌های آمازون زندگی می‌کنند، در جوامع جنگل زندگی می‌کنند  و میمون مثل هر حیوان دیگری برایشان عادی است. اما حتی اگر خوردن میمون به نظرتان مشکلی نداشته باشد قطعا با خوردن میمون زنده مشکل دارید. ماکاک‌ها که نوعی میمون رایج در کامبوج هستند و کمترین سطح حفاظتی و نگرانی را دارند یکی از حیواناتی هستند که زنده خورده می‌شوند. اما وحشتناک‌ترین بخش ماجرا این است که مغز آن‌ها را در حالیکه حیوان هنوز زنده هستند از جمجمه خارج کرده و می‌خورند.

مغز این میمون یکی از غذاهای کامبوجی است که هرچه تازه‌تر باشد بهتر است به همین دلیل آن‌ها را می‌بندند یا به آن‌ها مخدر تزریق می‌کنند و سپس قسمت بالای سرشان را می‌برند. آن‌ها میمون را زیر میزی که مخصوص خوردن سر میمون سوراخ شده قرار می‌دهند و سر میمون به عنوان کاسه‌ای از مغز میمون عمل می‌کند. علاوه بر این که این روش تازه بودن آن را تضمین می‌کند، آن‌ها معتقدند که ترس باعث می‌شود گوشت حیوان طعم بهتری داشته باشد.

حیواناتی که زنده زنده خورده می‌شوند! 


میگو

انواع مختلف میگوی زنده یکی دیگر از غذاهایی است که می‌توانید در ژاپن، چین و بخش هایی از آمریکا سفارش دهید. این غذا بعد از خرد کردن سر میگو مستقیما و در حالیکه بدن و سر آن هنوز حرکت می‌کنند خورده می‌شوند. سپس دوباره سر‌ها را به آشپزخانه می‌برند و این بار سرخ می‌کنند و دوباره می‌خورند.

حیواناتی که زنده زنده خورده می‌شوند! 


ساشیمی خرچنگ

باوجود همه شواهدی که از تنوع غذاهای بی رحمانه در سراسر جهان دیدیم، خرچنگ یکی از مشهورترین غذاهای بحث برانگیز در جوامع غربی باقی مانده است. ساشیمی یکی از غذاهای ژاپنی است که در آن گوشت یا ماهی تا حد امکان تازه، به قطعات نازک بریده شده، خام و در حالی که هنوز حرکت می‌کند خورده می‌شود.

حیواناتی که زنده زنده خورده می‌شوند! 


سوسک

با رشد سریع جمعیت جهان ممکن است مجبور شویم به خوردن حشرات روی بیاوریم تا نیازهای غذایی خود را برطرف کنیم. همان طور که در حال حاضر انواع خاصی از حشرات در برخی کشور‌ها یک میان وعده معمولی به حساب می‌آیند. اما در حالی که حشرات پخته شده ممکن است برای برخی افراد منبع خوب پروتئین به حساب بیایند، برای برخی دیگر خوردن سوسک‌های زنده منبع خوبی از مار پیتون به حساب می‌آید. در سال ۲۰۱۲ بیش از ۳۰ نفر در مسابقه خوردن سوسک در فلوریدا شرکت کردند و به برنده مسابقه یک مار پیتون جایزه داده شد. متاسفانه این رقابت خوب پیش نرفت، زیرا یک شرکت کننده ۳۲ ساله که ده‌ها سوسک خورده بود جان خود را از دست داد.
حیواناتی که زنده زنده خورده می‌شوند! 

خفاش

روباه پرنده ماریانا گونه‌ای از خفاش میوه خوار است که در جزایر ماریانا یافت می‌شود. اگرچه زمانی تعداد آن به ۶۰۰۰۰ عدد می‌رسید، اما جمعیت آن‌ها بعد از چندین دهه شکار توسط انسان‌ها به چند صد عدد کاهش یافته است. هزاران خفاشی که در این جزیره زندگی می کردند منبع غذای مناسبی برای انسان‌ها و حیوانات به شمار می‌رفتند. معمولا آن‌ها را در موقعیت‌های خاص سرو می‌کردند. در یکی از این غذاها، خفاش شسته و سپس در یک ظرف آبجوش انداخته می‌شد. سپس در یک کاسه شیر نارگیل انداخته و همه قسمت هایش به جز استخوان و دندان‌ها خورده می‌شد.

اما برخلاف بیشتر غذاهای این مطلب، این غذا ممکن است واقعا کشنده باشد. بعد از جنگ جهانی دوم دانشمندان متوجه شدند که شمار زیادی از ساکنان گوآم به علت بیماری مرموزی جان خود را از دست می‌دهند. اکنون می‌دانیم که بین یک چهارم تا یک سوم از کسانی که مردند به دلیل بیماری ناشی از مصرف خفاش بوده است. خفاش‌ها عمدتا از دانه‌های سیکاد تغذیه می‌کنند که حاوی مقدار زیادی از سموم خطرناک هستند و اگر در بلندمدت مصرف شوند موجب بیماری ALS در انسان می‌شوند.

حیواناتی که زنده زنده خورده می‌شوند!

مار ماهی

«ریموند بلنک» سرآشپز فرانسوی است که برخی از بهترین رستوران‌های بریتانیا را اداره می‌کند. همان طور که از سرآشپزی با این اعتبار انتظار دارید، بلنک به سراسر جهان سفر کرده و همه نوع غذاهای عجیب و کمیاب را امتحان کرده است. از میان همه آن ها، او می‌گوید عجیب‌ترین غذایی که تا به حال خورده یک کاسه مارماهی زنده بوده است. کاسه در وسط میز قرار داده شده و مارماهی‌ها از آن بیرون می‌پریده اند. باید آن‌ها را کامل قورت دهید طوری که لولیدن آن‌ها را هنگام پایین رفتن از گلو حس می‌کنید.

حیواناتی که زنده زنده خورده می‌شوند! 


کبرا

همان طور که برای خوردن خرچنگ می‌توانید خرچنگ موردنظرتان را خودتان انتخاب کنید. در ویتنام هم می‌توانید تجربه مشابهی داشته باشید و از قفس مارهای خشمگین، مار کبرای مورد علاقه تان را انتخاب کنید. وقتی مارتان را انتخاب کردید سرآشپز آن را می‌گیرد و روی زمین می‌اندازد. آن‌ها معمولا با تکان دادن قفس یا سیخونک زدن به مار آن را عصبانی هم می‌کنند. احتمالا این کار را به این خاطر انجام می‌دهند که قلب مار سریعتر بزند و بتوانید تجربه واضح تری از خوردن مار زنده داشته باشید.

سپس مار از وسط نصف شده و بالای یک لیوان نیمه پر نگه داشته می‌شود تا همه خونش داخل لیوان بریزد. سپس قلب مار که هنوز می‌زند درآورده و داخل همان نوشیدنی انداخته می‌شود. زهرابه یا صفرای مار را نیز داخل لیوان دیگری می‌ریزند. ابتدا لیوان اول در حالی که قلب هنوز می‌زند را می‌خورند و به دنبالش لیوان دوم و سپس غذایی که از گوشت مار به شکل خوراک یا سوپ تهیه شده را می‌خورند.

حیواناتی که زنده زنده خورده می‌شوند! 


کرم ویچتی (Witchetty)

کرم‌های ویچتی لاروهای بومی استرالیا هستند و قرن هاست که جزئی از رژیم غذایی بومیان به شمار می‌آیند. آن‌ها سرشار از پروتئین، مواد مغذی و ویتامین‌ هستند؛ بنابراین یکی از بهترین مناع غذایی به حساب می‌آیند. طول ویچتی‌ها به ۱۲ سانتیمتر می‌رسد و معمولا زنده خورده می‌شوند. طعم آن‌ها شبیه بادام و چسبنده هستند. ویچتی ها را کباب هم می‌کنند که در این صورت طعم مرغ و تخم مرغ سرخ شده را دارد.

حیواناتی که زنده زنده خورده می‌شوند! 


منبع: برترنها

اینجا جزیره شیطان است

مجله همشهری سرنخ – اشکان خسروپور: زندان های جزیره شیطان حالا دیگر متروکه شده اند. جای سلول های تنگ و نمور را رستوران های شیک و کافه های کوچک فرانسوی گرفته اند اما ۱۰۰ سال پیش اوضاع این گونه نبود. جزیره کوچک ۱۱ کیلومتری، یکی از مخوف ترین مناطقی بود که ۱۰۰ سال محل زندانی شدن مجرمان درجه یک و خطرناکی بود که در خاک فرانسه مرتکب جرم شده بودند.

این جزیره در نزدیکی گویان فرانسه که ۱۱ کیلومتر از نزدیکترین آبادی فاصله داشت، مدت ها به صورت مخفیانه، محل تبعید و زندگی مجرمان بود اما از اوایل قرن ۲۰ میلادی، از زمانی که داستان این جا در اختیار عموم مردم قرار گرفت و واکنش های گسترده ای نسبت به آن به وجود آمد سرانجام دولت مجبور شد که جزیره مخوف را از سال ۱۹۴۶ میلادی برای همیشه تعطیل کند.

 اینجا جزیره شیطان است

مجمع الجزایر زندانی

«جزیره زندان» کوچک تر از آن بود که بتواند افراد زیادی را در خودش جای بدهد. برای اولین بار ناپلئون سوم در سال ۱۸۵۲ میلادی، این جزیره کوچک ۳۴ هکتاری را تصرف کرده بود. آن زمان که امپراطوری پرطمطراق، دائما در حال درگیری بود افرادی به مخالفت برخاسته و برای دولت مرکزی ایجاد خطر می کردند، در چنین شرایطی شخص امپراطور و عده ای از اطرافیانش تصمیم گرفتند افراد مشکوک را در این جزیره بکر و دورافتاده نگهداری کنند. البته جزیره شیطان تنها محل نگهداری این افراد نبود. سه جزیره دیگر در همان اطراف بودند که وسعت کمتری نسبت به جزیره مادر داشتند ولی قرار بود در صورت پر شدن ظرفیت زندان مرکزی، عده ای را به آن جا بفرستند.

اینجا جزیره شیطان است 

سرقفلی به نام شیطان

اسم این جزیره در آغاز کار «مجموعه زندان های گویان» بود که نامش را از پایتخت «گویان»، یکی از مستعمره های فرانسه گرفته بود اما زندانی ها نام خاص خودشان را برای آن انتخاب کرده بودند. آن ها این زندان وسط آب را «جزیره شیطان» نامیدند که تا امروز هم باقی مانده است. در دورانی که این زندانی ها در جزیره نگهداری می شدند، هنوز هچی حرفی از امکانات ویژه زندانیان یا حتی زندان بان هایی با امکانات ویژه به میان نیامده بود.

هیچ استاندارد یا شیوه مشخصی هم برای نگهداری شان وجود نداشت. به همین دلیل، معمولا زندانی ها جای مشخصی نداشتند و اگر در فضای سرپوشیده، محلی برای نگهداری شان وجود نداشت باید در کنار ساحل یا در جنگل زندگی می کردند.گفته می شود در طول ۱۰۰ سالی که از کاربری جزیره شیطان به عنوان زندان می گذشت، بیشتر از ۸۰ هزار نفر در آن جا نگهداری می شدند. منظور از نگهداری، صرفا رها شدن در یک فضای بکر و شبیه جنگل، با تعداد کمی ساختمان های نه چندان محکم بود.

اینجا جزیره شیطان است 

زندگی در زندان جزیره چطور بود؟

بستگی داشت فرد چه جرمی انجام داده باشد، برای برخی از کسانی که جرم شان سنگین تر بود، کارهای سختی در نظر می گرفتند اما پیرمردان یا افرادی که جرم شان سنگین نبود، وضع بهتری داشتند و حتی می توانستند در قطعه زمین کوچکی کشاورزی کنند. صد البته که تمام محصول برای خودشان نبود و کسی هم پولی بابت آن ها پرداخت نمی کرد اما دست کم کار در مزرعه ساده تر از باربری و بیگاری به نظر می رسید. هرچه بود، زندانیان «زندان شیطان» مثل تمام کسانی که به این جزیره برده می شدند عملا مخلوطی از تبعیدی و زندانی بودند.

دولت می خواست این افراد را از بقیه جامعه جدا کرده و کاری کند که باقی عمرشان رادر گروه خاص خودشان بگذرانند اما خیلی زود همه چیز نقش بر آب شد. شرایط زندگی در آن محیط بکر آن قدر دشوار بود که عده زیادی به فکر فرار افتادند. با وجود این که تعداد فراری ها کم نبود اما فقط دو نفر موفق شدند از جزیره فرار کرده و خودشان را به منطقه امن برسانند.

«کلمنت دووال» یک زندانی سیاسی فرانسوی بود که مخالف فاصله طبقاتی در دولت کشور بود. او در آورین ۱۹۰۱ میلادی خودش را از راه دریا به سواحل آمریکا رساند و باقی عمرش را در نیویورک گذراند. هنری شریه هم نفر بعدی بود که توانست از آن جا فرار کرده و خودش را به بخش دیگری از سواحل آمریکا برساند. او بعدها داستان فرارش را در کتاب «پاپیلیون» منتشر کرد.

فرار همین دو نفر و راهیابی شان به مرزهای کشورهای دیگر، جزو مهم ترین دلایلی بود که باعث شد دولت فرانسه به فکر تعطیل کردن جزیره شیطان بیفتد. رقابت با دولت دیگر آن هم در اولین ماه های بعد از پایان جنگ جهانی دوم که بحث بر سر توجه به حقوق انسان ها جدی شده بود، باعث خط خوردن «اعمال شاقه» از قوانین سفت و سخت این کشور شد. جزیره شیطان برای مدتی بعد از تعطیلی به عنوان پایگاه پرتاب موشک های فضایی و آزمایش های مختلف مورد استفاده قرار گرفت اما سرانجام به یک جاذبه گردشگری تبدیل شد.

اینجا جزیره شیطان است 

یکی از معدود سفرهای ماجراجویانه به «جزیره شیطان» که شگفتی های جدیدی از آن را فاش کرد

سفر به سرزمین مرگ

سفر به جزیره این روزها کار چندان دشواری به نظر نمی رسد. یک مسافرت کوتاه با هواپیما و بعد مدتی مسافرت با کشتی کافی است تا به زندانی برسید که روزگاری یکی از پرجمعیت ترین زندان های دورافتاده دنیا بوده است. با این وجود، چندان دیدنی جذابی برای تماشا وجود ندارد که باعث شود هر سال تعداد زیادی گردشگر به جزیره رفت و آمد کنند و این محل هنوز هم نیمه متروکه به نظر می رسد.

«اروین جیمز» یکی از کسانی است که حدود ۱۰ سال پیش به این زندان بزرگ روی آب سرزد. او جزو معدود روزنامه نگارانی است که به این منطقه عجیب دنیا رفته و سفرنامه خاصش را برای انتشار در اختیار «گاردین» قرار داده است. آنچه می خوانید داستان سفر کوتاه او در جزیره شیطان است.

حکم عجیب؛ کار در حال برهنگی

اینجا حدود ۱۰۰ سال محل زندگی مخوف ترین مجرمانی بود که در خاک فرانسه جنایت های بزرگی مثل قتل و تجاوز مرتکب شده بودند. البته پای مجرمان خرده پا و سرقت های کوچک هم به میان می آمد. این جا محلی بود که محکومان به «اعمال شاقه» را در آن سکنی می دادند. کارکردن اجباری و درعین حال بیهوده مجازاتی بود که برای عده ای از این افراد در نظر گرفته بودند. آن ها کار مفیدی انجام نمی دادند و عملا فعالیت شان بیشتر به بیگاری شبیه بود.

وقتی دوران محکومیت شان به پایان می رسید ممکن بود به شهر برگردانده شوند اما تجربه نشان داده بود آن هایی که به بیشتر از هشت سال «اعمال شاقه» محکوم می شوند، باید تا پایان عمر در جزیره شیطان بمانند. بعضی از خوش شانس ها در مجموعه سلول های کوچکی که از قبل آماده شده بود، جا می گرفتند اما اگر جایی باقی نمانده بود محکومان را به جنگل برده، آن ها را به زور برهنه می کردند، بعد هم وادارشان می کردند تا کار کنند. چند جزیره کوچک دیگر هم در همین حوالی بود که اگر تعداد زندانیان بیشتر از حد انتظار می شد، از آن ها استفاده می کردند.

 اینجا جزیره شیطان است

راه فرار بسته است

شرایط زندگی و کار سخت، در آن وضعیت دشوارتر از آن بود که هر کسی بتواند تحملش کند. این روزنامه نگار می نویسد: «این طور که راهنمای من می گوید حدود ۴۰ درصد از کسانی که به این جا آورده می شدند، در همان سال اول ورودشان جان می دادند. دلیل مرگ بیشتر آن ها بیماری های طبیعی ناشناخته، بدی آب و هوا یا حمله حیوانات بود. عده زیادی از آن ها در راه فرار کشته می شدند. البته نیروی نظامی خاصی در منطقه مستقر نبود که با شلیک گلوله آن ها را به قتل برساند. جزیره آن قدر دورافتاده بود که هر کس می خواست از آن خارج شود، توسط حیوانات وحشی کشته می شد. در مرکز جزیره یک ساختمان معمولی ساخته شده که زمانی محل نگهداری زندانیان بوده، البته فقط تعداد معدودی در این محل جا می شدند و بقیه باید در بیرون از آن محدوده، در جنگل زندگی می کردند. در خروجی زندان به جنگلی باز می شد که در آن زمان، پر از جانوارن وحشی بود.

از در ورودی که بالایش عبارت «زندان» حک شده بود، داخل شدم. از راهروهای تاریک عبور کردم. اطرافم حشرات مختلف عبور می کردند که بی خطرترین شان نوعی مورچه وحشی بود که نیش دردناکی داشت. در گوشه و کنار راهرو تکه های فلز و شیشه افتاده بود که لابد زمانی برای پوشاندن پنجره ها یا سقف از آن ها استفاده می شده است.

سوراخ های کوچکی بالای راهروها قرار داده بودند و در فاصله های مشخصی سربازان باید حرکت زندانی ها را می پاییدند. بعد از پایان راهروها به سلول های کوچکی رسیدم که هیچ پنجره یا راه عبور هوایی نداشت. برای هر کدام از آین سلول ها نیز سوراخ کوچکی به داخل زندان باز می شد که احتمالا در گذشته، با یک تکه فلز پوشانده شده بود.

اینجا جزیره شیطان است 

جاعل اسکناسی که کشیش شد

یکی از خاص ترین زندانی ها، یک هنرمند فرانسوی به نام فرانسیس لاگرانژ بود، که به خاطر جعل اسکناس به ۱۰ سال زندان با اعمال شاقه محکوم شده بود. او از نظر دولت جرمی نابخشودنی مرتکب شده بود و باید تا پایان عمر در جزیره شیطان زندگی می کرد. هر چند ظاهرا یک حکم ۱۰ ساله گرفته بود اما عملا تا پایان عمر در آن جا باقی می ماند.

نتیجه زندگی یک هنرمند نقاش در جزیره شیطان باعث اتفاق های عجیبی در آن جا شده بود. یکی از عجیب ترین هایش، ساخت یک کلیسای کوچک خانگی بود. او در و دیوار این کلیسا را با طرح های خاصی نقاشی کرده که از نظر بسیاری از هنرمندان، یک شاهکار هنری به حساب می آید. داستان های زیادی درباره این هنرمند پشیمان گفته می شود. از جمله این که گفته می شود او بعد از مدتی، طرفداران زیادی در زندان پیدا کرده بود که هر یکشنبه با هم در کلیسای کوچک به دعا مشغول می شدند.

این جاعل اسکناس که در کشیدن تصاویر اشخاص توانایی بهت آوری داشت، تصویر یکی از زندانیان باسابقه را با عنوان «جان تعمیددهنده» برای یکی از شخصیت های شاخص در نقاشی های کلیسا، انتخاب کرده بود. این مدل که از سر ناچاری انتخاب شده بود، «گوموم سزان» بود که در سال ۱۹۲۴ میلادی (۱۳۱۳ خورشیدی) به چند قتل اعتراف کرده و به ۲۰ سال اعمال شاقه محکوم شده بود.

لاگرانژ که بعد از مدتی حسابی به زندگی جدیدش خو گرفته بود، طبق نقل قول هایی که از بقیه زندانیان فرار کرده به جا مانده، هیچ تمایلی برای ترک جزیره شیطان نداشت. او که در معبد خودساخته اش توبه کرده و به عبادت مشغول بود، گفته بود که زندگی در هر مکانی می تواند لذت بخش باشد، فقط باید راهش را پیدا کرد.


منبع: برترنها

کوچکترین خانه دنیا (عکس)

لغو سفر رئیس‌جمهور به مشهد همراهی سازمان تعزیرات حکومتی برای اجرای طرح ریجستری وزیر دفاع اسرائیل: کشورهای عربی با ما علیه ایران متحد شوند داستان ۱۱۲۸ کانتینر در بندر شهیدرجایی گرشاسبی جایگزین طاهری در پرسپولیس شد کدام وزیربیشترین فالور و لایک را درفضای مجازی دارد؟ (+جدول) بلومبرگ: تسویه های عربستان به ارتش هم کشیده شد نخستین زن مدیر در جهاد کشاورزی استان اردبیل ظریف راهی ترکیه شد دستگیری ۴۰۶ نفر به اتهام همکاری با گروه گولن در ترکیه


منبع: عصرایران

اس ام اس تسلیت شهادت امام رضا (ع) (۲)

مرغ دلم شور و نوا می کند
ذکر علی بن رضا می کند
می پرد و می رود از سینه ام
آه که عشق تو چها می کند

………………………………………………

امام رضا(علیه السلام):
هرکس در مجلسی نشیند که امر ما در آن زنده می شود، در روزی که قلب ها می میرند، قلبش نخواهد مرد.

……………………………………………….

امام رضا(علیه السلام):
کسی که مصائب ما را به یاد آورد، پس بگرید و بگریاند، در روزی که چشم ها گریانند(روز حساب)، گریان نخواهد شد.

……………………………………

ابن الرضا به حجره غریبانه جان سپرد / او شمع جمع بود و چو پروانه جان سپرد

مسموم شد ز زهر جگر سوز اُمّ فضل / از روی شوق در ره جانانه جان سپرد

……………………………………………

از غربت آن غریب کن یاد امشب
در شب شهادت امام رضا التماس دعا دارم

…………………………………………..

کـمـک کـن مـثـل مشهد، شهر رؤیا
دلـم پـر ازدحـام از نـور بـاشــد
پـر از پـرواز کـفـتـرهـاى کوچک
سـرم سـبـز و دلـم پـر شور باشد
شهادت امام رضا (ع)تسلیت باد

…………………………………………..

دختر بدر الدجی امشب سه جا دارد عزا
گاه می گوید پدر گاهی حسن گاهی رضا

………………………………………………

بنویسید به روی قبرو به روی کفنم
عاقلا دیوونه امام رضا منم منم

…………………………………………

من کیستم گدای تو یا ثامن الحجج
شرمنده عطای تو یا ثامن الحجج

بالله نمی روم بر بیگانگان به عجز
تا هستم آشنای تو یا ثامن الحجج

……………………………………………

یارضا
بر یازده امام چو دلم تنگ می شود
می آیم و طواف مزار تو می کنم

……………………………………………

با نام رضا به سینه ها گل بزنید
با اشک به بارگاه او پل بزنید
فرمود که هر زمان گرفتار شدید
بر دامن ما دست توسل بزنید

………………………………………………..

دلم کبوترصحن ورضاست سودایم
دلم خوشست که ازمن رضاست مولایم

…………………………………………………

حسن شاه دین شرف بخشید ملک طوس را
شمع، آرى میکند روشن دل فانوس را

دیده را گفتم که این روشندلى از چیست؟ گفت:
طوطیاى خویش کردم خاک شاه طوس را

از براى خاکروبى درش روح الامین
در کف خود هر سحر گیرد پر طاووس را

اى که در اسماء اعظم عمر خود کردى تلف
در خراسان آى وبنگر مظهر قدوس را

…………………………………………………….

بر در دوست به امید پناه آمده‎ایم
همره خیل غم و حسرت و آه آمده‎ایم
چون ندیدیم پناهى به همه مُلک جهان
لاجرم سوى رضا بهر پناه آمده ‎ایم

………………………………………………………

امروز که سر بر حرمت می آیم
انگار تمام عشق کامل شده است
ای ضامن آهو ! به غریبی سوگند
دل کندن از این ضریح مشکل شده است

…………………………………………….

یک تکه از بهشت در آغوش مشهد است
حتی اگر به آخر خط هم رسیده ای
آنجا برای عشق شروعی مجدد است

……………………………………………..

هرکجاسلطان بود دورش سپاه و لشکر است،
پس چرا سلطان خوبان بی سپاه و لشکر است
با خبر باشید چشم انتظاران ظهور،
بهترین سلطان عالم از همه تنها تر است

……………………………………………..

زائری بارانی ام آقا بدادم میرسی؟
بی پناهم، خسته ام،تنهابدادم میرسی ؟
گر چه آهونیستم اماپراز دلتنگی ام
ضامن چشمان آهوهابه دادم میرسی ؟
شهادت امام هشتم بر شما دوست عزیز تسلیت باد

……………………………………………….

یا امام رضا!حنجره نورانى ات، جرعه نوش سم ستم سیه دلان مى شود و طنین هق هق زائرانت تا قیامت، گلوى سوخته ات را یاد مى کند.

………………………………………………

یا امام رضا! امروز، تنها نه خیابان هاى خراسان که تمام رگ هاى عاشقانت، به گلدسته و رواقت ختم مى شود.

………………………………………………..

یا امام رضا! همراه با کبوتران حرمت، محزون و گریان دل را به دور بارگاه تو پر مى دهیم تا با زمزمه ملائک همراه شویم.

……………………………………………….

اى غریب ترین غریب ها؛ قلب تو رأفتى به توان بى نهایت است؛ پس طفل هاى بى پناه حاجت ما را دریاب و شفاعتمان را بپذیر.

…………………………………………….

کعبه ‎ی اهل ولاست صحن و سرای رضا
شهر خراسان بُوَد کرب و بلای رضا
در صف محشر خدا مشتری اشک اوست
هر که در اینجا کند گریه برای رضا
از در باب الجواد می شنوم دم به دم
یا ابتای پسر، وا ولدای رضا

…………………………………………………

نام رضا به سینه ها گل بزنید
با اشک به بارگاه او پل بزنید
فرمود که هر زمان گرفتار شدید
بر دامن ما دست توسل بزنید

………………………………………………….

دلش دریای خون، چشمش به در بود
امیدش دیدن روی پسر بود
پدر می‎ گشت قلبش پاره پاره
پسر می‎ کرد بر حالش نظاره
پدر چون شمع سوزان آب می شد
پسر هم مثل او بی‎تاب می شد
پسر از پرده ‎ی دل ناله سر داد
پدر هم جان در آغوش پسر داد

……………………………………………………

اى ضامن هر چه نیاز و اى امام رئوف! ما خود را به پنجره نگاه تو آویخته ایم و چشم هاى آغشته به رازمان را به ضریح تو دوخته ایم. ما را از سقاخانه لطفت سیراب کن.

………………………………………………

امروز، عمارت بلند آوازه توس، غربت است و بر بالاى این بناى شهیر، کبوترى نیست که نالان نباشد. بر بالاى این بناى غریب، آسمان نیز به اشک ریزى ابرها تن داده است


منبع: عصرایران

آلکاتراز؛ جزیره‎‌ی مجرمان

مجله همشهری سرنخ: آلکاتراز از معروفترین زندان های مخوف دنیاست. احتمالا به خاطر این که فیلمی درباره اش ساخته شده و داستان های زیادی درباره اش گفته اند. البته این جا پیش از آن که مخوف ترین زندان دنیا لقب بگیرد و زندانیان بیچاره را برای تحمل دوران محکومیت شان به آن جا بیاورند، جای تمیز و زیبایی به نظر می رسید. طبیعت بکر و چشم نواز منطقه، تنها چیزی بود که «ژوان مانوئل دوآیالا» از این منطقه به چشم دیده و باعث شده بود تا نام «آیلادولوس آلکاتراسس» را برای آن انتخاب کند که به معنای «جزیره لیکان ها» بود.

«جیم کویلین» یکی از خوش شانس ترین کسانی است که توانسته از امنیتی ترین زندان آمریکا جان سالم به در برده و زنده بماند. این روایت بخشی از زندگی اوست که سایت «تلگراف» آن را منتشر کرده است.

جیم کویلین از دو واژه برای نامیدن زندانش استفاده می کند: «چاله» و «جهنم». او و زندانیان دیگری مثل او، در سلول های پر از رطوبت و کثافتی زندگی می کردند که هیچ امکانی برای زندگی نداشت. در سیاهی مطلق، محل زندگی شان طوری عایق بندی شده بود که کوچک ترین صدایی از بیرون به گوش زندانی نمی رسید؛ شرایطی که هر کدام شان به تنهایی برای از پا درآوردن یک آدم عادی کافی به نظر می رسد.

جیم کویلین مدت خیلی کمی در زندان آلکاتراز زندانی بود. هر چند او به حبس طولانی مدت محکوم شده بود اما به خاطر این که بعد از مدتی به خاطر مرگ مادرش متنبه شده بود، توانست موافقت مسئولان زندان را برای کار در درمانگاه آلکاتراز جلب کرده و بعد از حدود ۱۰ سال هم آزاد شود.

آلکاتراز؛ جزیره‎‌ی مجرمان 

خاطراتی که از آن مکان در ذهنش جا گرفته، تا پایان عمرش در سال ۱۹۹۸ میلادی از ذهن او پاک نشد. «کویلین» در کتابی که درباره دوران اقامتش در جزیره پلیکان ها نوشته، شرایط نگهداری زندانی ها را به طو دقیقی بازگو کرده است. او تا پایان عمرش با هیچ رسانه ای مصاحبه نکرد و گفت هر آن چه درباره جزیره می داند را در کتابش منتشر خواهدکرد.

آلکاتراز؛ جزیره‎‌ی مجرمان 

صبح به روایت آلکاتراز

جیم کویلین شرایط آلکاتراز را این طور تعریف می کند: «روزهای زندان از ساعت ۶ و ۳۰ دقیقه صبح آغاز می شد. شروع روز با روشن شدن نورافکن هایی که نور خیره کننده ای داشتند و به صدا درآمدن زنگی که صدای ناقوس وار و کر کننده ای داشت، اعلام می شد. یک دقیقه بعد سربازها در راهروی زندان را باز کرده و به سلول ها هجوم می آورند. در هر سلول را جداگانه باز کرده و با فریاد از زندانی می خواستند تا سریع تر از جایش بلند شده و روی پا بایستد. بعد که با حال زار و خسته ناچار می شدیم تقریبا به حالت خبردار بایستیم، یک ظرف بزرگ فلزی را به سمت تان پرت می کردند. این ظرف، صبحانه مان بود. هر چند خوراکی که می خوردیم شبیه همان چیزی به نظر می رسید که بقیه زندانی ها در دیگر نقاط کشور می خوردند و حتی شاید مجلل تر هم به نظر می رسید اما همه چیز درهم و برهم تر از آن بود که بتوانید اسمش را غذا بگذارید.

نانی که می خوردیم قابل بلعیدن نبود البته چیزی شبیه به پوره قارچ هم در بین خوراک ها پیدا می کردیم. از شیر یا شکر خبری نبود اما اگر خوش شانس بودیم، یک فنجان قهوه هم توی ظرفمان بود. زمان صبحانه خوردن دست خودمان نبود. هنوز ۲۰ دقیقه نشده همه را جمع می کردند و ما را تا وقتی دوباره در سلول را باز کنند، تنها می گذاشتند.»

آلکاتراز؛ جزیره‎‌ی مجرمان 

سلول هایی به اندازه یک کمد

«تنها روزنه ای که نور از آن به داخل می تابید، چشمی کوچکی بود که زندان بان برای کنترل وضعیت زندانی از آن استفاده می کرد. همین دریچه کوچک هم بعد از صبحانه بسته می شد و زندانی بقیه روز را باید در تاریکی مطلق سپری می کرد. البته غذا در دو وعده دیگر هم پخش می شد که آن زمان ها، تنها زمان های شنیدن صدا و دیدن نور بیرون بود. در همین فضای کوچک، یک تخت فلزی، یک توالت و روشویی قرار گرفته بود.»

سلول های زندان هیچ امکانی برای تهویه نداشتند و بسیار سردتر از آن بودند که بشود تصور کرد. به جز لباس کمی که در اختیار زندانی قرار می دادند و شامل یک دست لباس زیر، جوراب و یک دست روپوش می شد، هیچ لباس یا پتوی دیگری در اختیار آن ها نبود. سقف و دیواره های آلومینیومی سلول هم مشکل را بیشتر می کردند.

سلولی برای از کارانداختن مغز

بیشتر از سردی هوا، چیزی که زندانیان را اذیت می کرد، حس بریده شدن آن ها از دنیا بود. این که صدایی به گوش شان نمی رسید باعث شد حس کنند از تمام دنیا جدا هستند. آن ها در تمام مدتی که در سلول بودند عملا هیچ چیزی نمی دیدند. چند ثانیه ای که دریچه کوچک سلول هم باز می شد فرصت بسیار کوتاهی بود. آن ها که چشم شان ساعت ها به وضعیتی مثل آن عادت کرده بود عملا نمی توانستند چیزی را ببینند.

تمام این اتفاقات در کنار نداشتن تحرک باعث می شد زندانی آرام آرام دچار رخوت و سستی شده، حتی قدرت فکر کردن را هم نداشته باشد. این ها در حالی رخ می داد که هیچ نشانه ای از ضرب و شتم روی بدن زندانی دیده نمی شد. با این حساب، زندانبان ها از اتهام ضرب و شتم تبرئه بودند، غافل از این که ضرر اصلی در روح زندانیان وارد شده بود.

یک بازی برای زنده ماندن مغز

آقای کویلین برای این که مغزش دچار فراموشی نشود و همچنانی پویایی اش را تا حدی حفظ کند، دست به ابتکار تازه ای زد: «یک بازی اختراع کردم تا پویایی مغز و چشمم تا حدودی حفظ شود. شاید این روزها انجام چنین کاری مسخره و عجیب به نظر برسد ولی در آن زمان، این کار، تنها کار ماجراجویانه و خاصی بود که می توانستم انجام دهم.»

او در این بازی ساده، یکی از دکمه های لباسش را کنده بود، آن را در هوا پرتاب می کرد و بعد با چشم یا لمس دست دنبالش می گشت. او این بازی را تا زمان خستگی ادامه می داد. گاهی هم آن قدر بازی می کرد تا سر زانوهایش بر اثر ساییده شدن به زمین زخم شوند. او هرگز مایل نبود از این ورزش و بازی عجیب دست بکشد. اگر به خاطر ضعف ناشی از کمبود غذا نبود، او می توانست این بازی را تا پایان شب نیز ادامه بدهد.

 آلکاتراز؛ جزیره‎‌ی مجرمان

هر ۱۹ روز یک بار

دوره های حبس در سلول های آلکاتراز ۱۹ روزه بود. یعنی یک زندانی هر ۱۹ روز یک بار می توانست برای ساعاتی مثل یک انسان زندگی کند، یک هواخوری کوتاه، مسواک زدن دندان ها و یک استراحت ساده.

آقای کویلین در کتابش می گوید: «به ما گفته شده بود که اگر بچه خوبی باشیم، دردسر درست نکنیم و به فکر فرار نیفتیم، هر ۱۹ روز یک بار اجازه داریم از سلول بیرون بیاییم، مسواک بزنیم، کمی هوا بخوریم و باز به داخل سلول برگردیم. این تشویقی های کوچک اصلا چیزی نبود که انتظاری را بکشیم چون عملا بعد از ۱۹ روز زندانی شدن، توان حرکت نداشتیم و تنها چیزی که در ذهن مان می گذشت، حسرت روزهای خوب گذشته بود.»

اگر کسی این دوران حبس را بدون درست کردن مشکل برای دیگران گذرانده بود، تشویقی می گرفت و می توانست هوا بخورد، در غیر این صورت زندگی سلول تا ۱۹ روز دیگر تمدید می شد.

آلکاتراز؛ جزیره‎‌ی مجرمان 

مخوف ترین زندان امنیتی جهان

  • تاریخ تاسیس: ۱۹۳۳ میلادی (۱۳۱۲ خورشیدی)
  • مکان: خلیج سانفرانسیسکو/ فاصله تا نزدیک ترین نقطه متمدن: ۲۰ دقیقه
  • تاریخ تعطیلی زندان: ۱۹۶۳ میلادی (۱۳۴۲ خورشیدی)
  • تبدیل شدن به موزه: ۱۹۶۹ میلادی (۱۳۴۸ خورشیدی) تا امروز

آلکاتراز از اواخر سده ۱۹ میلادی محل نگهداری عده ای از کسانی بود که اصلاح ناپذیر تشخیص داده می شدند. این زندان که «غیرقابل فرار» لقب گرفته بود، محل نگهداری مخوف ترین زندانیان تاریخ و البته یکی از پرخرج ترین زندان های آمریکا هم بود. آلکاتراز در نهایت به خاطر هزینه بالا و بدنامی ای که برای دولت به بار آورده بود، تعطیل شد و اکنون یک موزه نظامی است.

آلکاتراز؛ جزیره‎‌ی مجرمان 

خوش شانس ترین زندانی آلکاتراز

  • نام: جیم کویلین
  • تاریخ دستگیری: ۱۹۴۲ میلادی (۱۳۲۱ خورشیدی)
  • تاریخ آزادی: ۱۹۵۲ میلادی

حیم بعد از یک سری آدم ربایی و سرقت مسلحانه به زندان محکوم شد. او خیلی زود از حبس فرار کرد و دوباره دادگاهی شد. دادگاه او را با شماره ۵۸۶ به ۴۵ سال حبس محکوم کرد و به آلکاتراز فرستاد. او بعد از مرگ مادرش و زمانی که فهمید هیچ راهی برای آزادی وجود ندارد، رفتار کاملا متفاوتی را در نظر گرفت و چند سال بعد، در سال ۱۹۵۲ میلادی، به خاطر خوش رفتاری آزاد شد، جیم که مدتی در بیمارستان زندان کار کرده و تخصص هایی در این زمینه پیدا کرده بود، خیلی زود توانست یک شغل تازه پیدا کرده، ازدواج کند و صاحب یک فرزند دختر شد.

او در سال ۱۹۹۸ میلادی، در ۸۰ سالگی درگذشت. جیم کویلین را خوش شانس ترین زندانی آلکاتراز لقب داده اند. کسی که با پای خودش و به صورت قانونی از این محل مخوف آزاد شد.


منبع: برترنها

اس ام اس شهادت امام رضا (ع)

با نام رضا به سینه ها گل بزنید

با اشک به بارگاه او پل بزنید

فرمود که هر زمان گرفتار شدید

بر دامن ما دست توسل بزنید

****************************

من کیستم گدای تو یا ثامن الحجج

شرمنده عطای تو یا ثامن الحجج

بالله نمی روم بر بیگانگان به عجز

تا هستم آشنای تو یا ثامن الحجج

****************************

بر در دوست به امید پناه آمده‎ایم

همره خیل غم و حسرت و آه آمده‎ایم

چون ندیدیم پناهى به همه مُلک جهان

لاجرم سوى رضا بهر پناه آمده ‎ایم

بیشتر بخوانید: این ختم را هدیه به امام رضا(ع) کنید تا حاجت بگیرید

****************************

امروز که سر بر حرمت می آیم

انگار تمام عشق کامل شده است

ای ضامن آهو ! به غریبی سوگند

دل کندن از این ضریح مشکل شده است

****************************

هر چند حال و روز زمین و زمان بد است

یک تکه از بهشت در آغوش مشهد است

حتی اگر به آخر خط هم رسیده ای

آنجا برای عشق شروعی مجدد است

****************************

زائری بارانی ام آقا به دادم می رسی ؟

بی پناهم ، خسته ام ، تنها ، به دادم می رسی ؟

گر چه آهو نیستم اما پر از دلتنگیم

ضامن چشمان آهوها به دادم می رسی ؟

من دخیل التماسم را به چشمت بسته ام

هشتمین دردانه زهرا به دادم می رسی

السلام علیک یا امام الرئوف!

سلام بر تو که مهربانی هایت از شمار زائران انبوهت بسیار بیشتر است.

امروز، سلام اشکبار ما با سوختن «اباصلت» همراه شده است.

****************************

سلام بر تو ای خورشید تابان خراسان که تمام انگورها، مرثیه خوان واپسین لحظات توانَد.

****************************

سلام بر تو ای عصمت هشتم! کوچه های توس، هنوز بوی عطرآگین تو را می دهد و آوای غریب ملایک هنوز در طواف حریم کبریایی ات به گوش می رسند.

****************************

ای امام الرئوف! همراه با کبوتران حرمت، محزون و گریان دل را به دور بارگاه تو پر مى دهیم تا با زمزمه ملائک همراه شویم.


منبع: عصرایران