طنز؛ توپیتر

علیرضا کاردار در نوشت:

با کنترل تلویزیون ور می‌رفتم تا بلکه شبکه‌ای پیدا کنم که بتوان بیشتر از دو دقیقه برنامه‌هایش را تحمل کرد. همسرم یک کوه پرده توی بغلم انداخت و تلویزیون را خاموش کرد. مبهوت نگاهش کردم، گفت: «بیکار نشستی گیره این پرده‌ها رو بزن که بعدش نصبشون کنی، لطفاً!» خوب شد لطفاً آخرش را گفت، وگرنه کار بهم نمی‌چسبید.

گفتم: «داشتم می‌دیدم!» گفت: «چی داشت که می‌دیدی؟ صبر کن عید بریم مسافرت و برگردیم، اون وقت بشین از برنامه‌هاش لذت ببر.» تیزی گیره رفت توی دستم. گفتم: «آخ! به سلامتی قراره عید بریم مسافرت؟»

با طعنه گفت: «سالی یک هفته مسافرت رفتن آخ داره؟» حالا بیا و توضیح بده که دلیل آخ چه بود. بحث را عوض کردم و پرسیدم: «مسافرت ما چه ربطی به برنامه‌های تلویزیون داره؟» در حالی که سعی می‌کرد قفل گوشی‌ام را باز کند، گفت: «مگه نشنیدی مجلس قانونی تصویب کرده که ۵ درصد جریمه‌های رانندگی رو بدن به صدا و سیما تا برنامه بسازه؟

تو هم با تخصصت تو جریمه شدن، یک تنه می‌تونی واحد تأمین برنامه صدا و سیما رو بچرخونی! چرا رمز گوشیت رو عوض کردی؟»

رمزش را باز کردم و گفتم: «این جوریه. با اجازه‌تون هی عوض می‌کنم که حساسیت صفحه‌اش از بین نره.» خندید و گفت: «کاش این‌قدر که حواست به حساسیت گوشیت هست، برای چیزهای دیگه هم حساس بودی و احساسات به خرج می‌دادی!»

یعنی سیاست توی ژن هایش است، می‌تواند از آخ گفتن تا عوض کردن رمز گوشی را تفسیر به رأی خودش کند. گوشی را بهش برگرداندم و گفتم: «حالا چه امری دارین؟» گفت: «توییترت رو باز کن. بچه‌ها می‌گفتن احمدی‌نژاد اومده اونجا توییت زده.»

با تعجب پرسیدم: «توییت؟ مطمئنی؟ شاید اشتباه شنیدی، بچه‌ها گفتن «تو پیت» که منظورشون کاشت نهال توسط ایشون و دوستان گلکارشون توی پیت حلبی بوده؟» صفحه گوشی را جلوی صورتم گرفت و گفت: «بیا! این ویدئو هرگونه شک و شبهه‌ای رو از بین می‌بره.»

بلافاصله گوشی را گرفتم و اکانت توییترم را با ۱۰ سال سابقه دیلیت کردم. گفتم: «دم انتخاباته، حوصله دیدن استوری «دَتس می» و دعوت به چالش «من درختم» و لایک کردن «فلانی چقدر قشنگه» رو ندارم.

همه برنامه‌هامو دی‌اکتیو می‌کنم.» خندید و گفت: «نوکیا گوشی ۳۳۱۰ رو دوباره تولید کرده. یکی برات می‌گیرم که هم حساس نباشه، هم این‌قدر حرص نخوری! راستی سرچ کن ببین واقعیت داره که میزوگی رو عموی سوباسا کشته؟» اینم از این!


منبع: برترینها

طنز؛ مسئله درخت

پوریا عالمی در نوشت:

این روزها روز درخت‌کاری است. آیا می‌دانید درخت‌کاری چه محاسنی دارد؟

– ببینید شما درخت را می‌کارید، چندسال طول می‌کشد تا درخت بزرگ می‌شود، شاخ‌وبرگ درمی‌آورد، سایه می‌گسترد، بعد برای شهرداری کار درست می‌کنید که نصفه‌شبی بیاید و قطعش کند. این یعنی کارآفرینی. آفرین.

– شما درخت می‌کارید. کلاغ‌ها جای اینکه بیایند روی ماشین شما و کار بدهند دستتان. این یعنی مدیریت منابع طبیعی.

– شما درخت می‌کارید. جوانان که شغل ندارند می‌روند سر کوچه و جای اینکه پا به دیوار بچسبانند و پوست تخمه فوت کنند بیرون، می‌روند و پا به درخت می‌چسبانند. این یعنی میدان‌دادن به جوانان و استفاده از آنان در اجتماع و پوست تخمه.

– شما درخت می‌کارید و چون جای پارکی نمانده، ماشین‌ها را موقع پارک‌کردن می‌زنند به درخت شما. این یعنی ایجاد کار برای بنگاه‌های کوچک مثل صافکاری.

– شما درخت می‌کارید و مسئولان درخت می‌کارند و شما می‌روید جنگل آشغال می‌ریزید و مسئولان یک امضا می‌کنند که جنگل تخریب و تبدیل به جاده یا زمین مسکونی شود. این یعنی همدلی مردم و مسئولان.

– شما درخت می‌کارید و برای این ‌کار باید اول زمین را شخم بزنید. این کار می‌تواند اولین فعالیت سیاسی شما محسوب شود که بعد بیایید در سیاست و به‌عنوان یک مدیر، یک اداره را شخم بزنید.

– شما درخت می‌کارید و جوانان کوچه از درخت می‌روند بالا. این یعنی تلاش برای بالابردن سطح مشارکت اجتماعی.

– شما درخت می‌کارید و عشاق روی درخت با چاقو اسم معشوقشان را می‌نویسند و قلب می‌کشند. این یعنی جوان‌گرایی و ترغیب جوانان به حالت ازدواج.

– شما درخت می‌کارید و با توجه به ترافیک بی‌پایان، آدم‌ها بعد از دوساعت ترافیک، می‌آیند و پشت درخت شما گریه می‌کنند. این یعنی ایجاد خدمات رفاهی.

وصیت:

سوفیا… عشق من… تو برای من مثل درختی هستی که می‌خواهم بهش تکیه کنم و بابات برای من مثل درختی است که می‌خواهم ازش بالا بروم. آیا حاضری الان که فصل درخت‌کاری است، من و تو گرده‌افشانی کنیم؟ عاشق درختی تو؛ میدون دوم


منبع: برترینها

طنز؛ شوخی نافرم با سفارت سوییس!

فریور خراباتی در نوشت:

در خبرها آمده که نامه بلند بالای رئیس دولت سابق ما هنوز به دست رئیس دولت فعلی آمریکا نرسیده و این نامه تحویل نگهبان سفارت سوییس در تهران (به عنوان حافظ منافع آمریکا در ایران) شده است.

این نگهبان عزیز هم احتمالا نامه را به فرزندان خود نشان نداده و به همسرش گفته: «خانم این نامه رو یه جا قایم کن، بچه‌ها متن این نامه رو بخونن هم روشون توی روی ما باز میشه، هم واسه زبان انگلیسی‌شون خوب نیست، از پایه دچار ضعف میشن».

البته سرنوشت این نامه به همین جا ختم نشده و چند روز بعد، سفارت سوییس با اعلام این خبر به وزارت خارجه کشورمان گفته که: «این سفارت و کشور متبوعش نقش نامه‌رسان ندارند».

در این رابطه؛ الف- ما سفارتیم نه کبوتر نامه‌رسان، ب- یه سری کفتر نامه‌رسان داشتیم که متاسفانه جلد نبودن و نامه‌ها رو که می‌بردن دیگه برنمی‌کشتن، ج- اساسا سوییس در ساخت ساعت شهره خاص و عام است نه نامه‌رسانی، د- سال‌هاست که پست، تیپاکس و دی‌اچ‌ال برای همین کارها راه‌اندازی شده، حتی در دوران تیمور لنگ هم نامه را به سفارتخانه‌ها نمی‌دادند.

به هرحال آدم این خبرها را که می‌خواند دیگر نمی‌داند چقدر باید به صحبت‌های اخیر آقای سیداحمد موثقی‌گیلانی توجه کند که گفته: «دوره احمدی‌نژاد ۷۰۰۰ کارخانه تعطیل شد»، چون اساسا دوستان مدتی است که وارد مقیاس‌های جهانی فتح قله‌ها شده‌اند و البته تلاش و ممارستشان در تعطیلی صنایع به همین جا ختم نمی‌شود و همان کارخانه‌هایی هم که تعطیل نشده بودند، به این شرح بود که چراغ‌های بعضی‌ها روشن بود تا دزد به آنجا نزند و برخی فقط باغبان داشتند که هر روز به درخت‌ها و گیاهان آب بدهد.


منبع: برترینها

طنز؛ آموزش طبخ قورمه نفتی در صداوسیما

صدا و سیمای نازنین همچنان دارد به رویه بی‌طرفی خودش ادامه می‌دهد و متأسفانه یکسری معاند و بدخواه می‌آیند و در مورد باطرفی رسانه ملی صحبت می‌کنند و می‌گویند: «بعضی از نامزدهای احتمالی از هم‌اکنون به بهانه‌های مختلف روی آنتن می‌روند» در حالی که نامزدهای احتمالی در برخی از جناح‌ها الان همه هستند مگر اینکه خلاف آن ثابت شود که در انتخابات دوره قبل ثابت شد که خلاف آن ثابت نمی‌شود.

در عین حال شما به محتوای برنامه‌ها نگاه کنید، می‌بینید که برداشت شما از این برنامه‌ها نادرست است، یک شخصیت سیاسی در یک برنامه آشپزی شرکت کرده، چه اشکالی دارد؟! متن گفت‌و‌گوی عزیزان هم به این صورت بوده؛ آشپز: خب می‌خوایم امروز بهتون آموزش پختن قورمه سبزی بدیم، قبلاً نفت سر سفره‌ها بود و ما آموزش قورمه نفتی می‌دادیم، الان دیگه نفت سر سفره نیست، به هرحال از آقای دکتر فشارکی هم دعوت کردیم که به‌عنوان کارشناس در کنار ما حضور داشته باشن… دکتر فشارکی مردم، مردم دکتر فشارکی!

دکتر فشارکی: با عرض سلام، بنده آخرین باری که آشپزی کردم برمی‌گرده به انتخابات هفتم اسفند که یک آشی رو قبل از انتخابات بار گذاشته بودم که صداش نهم اسفند دراومد! آشپز: جناب دکتر برای طبخ قورمه سبزی چه سبزی‌ای لازمه؟ دکتر فشارکی: یه سبزی‌ که رایحه خوش خدمت داشته باشه و به پایداری هرچه بیشتر سبزی توی قورمه سبزی کمک کنه. آشپز: بسیار عالی! برای پختن این غذا شما نیاز به نیم کیلو سبزی قورمه با رایحه خوش خدمت دارید، سه گِرم گوشت خورشتی که متأسفانه از زمان روی کار آمدن دولت یازدهم همین‌طور گرون‌تر شده، ما زمان دولت سابق از بس گوشت ارزون بود، یه گوسفند درسته می‌ا‌نداختیم توی قابلمه…

دکتر فشارکی: برای اینکه قورمه سبزی که شما می‌پزید یه وجب روغن روش داشته باشه باید عرض کنم که این قورمه سبزی باید زیر یه سقف خورده بشه، وقتی سقفی نباشه چرا باید قورمه سبزی خورد؟ بنده از شما می‌پرسم، پس ما باید اول مشکل مسکن رو حل کنیم! آشپز: واقعاً بیننده‌های عزیزی که توی منزل تماشاگر برنامه هستن با این حرف‌ها موافق هستن فقط توضیح بدید سبزی‌ها رو کدوم طرف قابلمه تفت بدیم؟ دکتر فشارکی: بنده از شما تعجب می‌کنم، کسی که قورمه سبزی می‌خوره، قطعاً آنقدر درک و بینش داره که باید به اصول پایبند باشه و به سمت راست یعنی اصولگرایان…


منبع: برترینها

طنز؛ واقعا هنر نزد ایرانیان نیست و بس

بی‌بی‌سی خبری داشت با تیتر «کشف نسخه خطی غزلیات حافظ با مهر شاه جهان و یک غزل تازه» مطلع این غزل چنین است: بحمدالله که بازم دیدن رویت میسر شد. به همین مناسبت ما چندتا کامنت را از صفحه‌های مختلف دراین‌باره کپی کردیم و بدون تغییر منتشر می‌کنیم تا عمق قضیه را درک کنیم و ببینیم مردم با خبر کشف یک غزل تازه از حافظ چطوری برخورد می‌کنند:

خبر خوبیه، ولی پیازداغش زیاده .اونجا که: اکنون کارشناسانی بی‌شمار از جهان برای دیدن این اثر راهی کلکته هستند. عمرا. کی میره تا کلکته؟

ادعا شده است نسخه با قدمتی ۷۰۰ ساله است. ۷۰۰ سال پیش حافظ کودکی هفت، هشت‌ساله بوده.

من مولانا رو بیشتر دوس دارم چون حس پرواز به آدم دس میده. دو چیز همیشه منو از خود بیخود کرده؛ یکی مولانا و دیگری موزیک جیپسی‌های اسپانیا.

بی‌بی‌سی‌جان، شما را به جان ملکه انگلیس…، بی‌خیال حضرت حافظ شیراز ما و حتی دیگر شعرای ما بشو. شما همین‌قدر که نتوانستید غزلیات حافظ را تحریف و حذف کنید، هیچ غلط دیگری هم نمی‌کنید.

اگر در شعری بیتی حذف شده کار انگلستانه و مطمئنا نمی‌تونند از همه‌جا حذف کنند چون نسخه اصل نزد عرفاست.

واقعا بعضیا که ادعای سواد تاریخی‌شون میشه، چه‌جور از افغانستان و تاج‌محل هند حرف میزنن وقتی دوهزارو ۵٠٠ سال پیش نمیدونن تمدن دنیا کجا بوده. تا حالا چیزی از منشور کورش شنیدین؟ اصلا قلمرو داریوش بزرگ رو میدونین، اگه نه، تو کتاب گینس می‌تونید یه چیزایی بفهمید.

این نسخه خیلی چیزها رو ثابت می‌کند. خدا کند که بعضی‌ها با پول‌ این نسخه را نابود نکنند.

این خبر در عین سادگی بسیار دلگرم‌کننده است. شاید فال‌های پوچ همه این سال‌ها را همین غزل گمشده تعبیر کند.

ایول بنگال! اگه تو ایران پیدا می‌شد، عمرا رو می‌شد. به نظر من که غزل از حافظ نیست. احتمالا پادشاه واسه کسی که دوسش داشته سروده.

بالاخره به‌جز فیلم‌های فراتخیلی، یه چیز خوب از هندی‌ها به ما رسید. سپاسگزاری کرداهه.
غزل تازه‌ حافظ اینه:ز گهواره تا گور حسش نبود.

وصیت: سوفیا… عشق من… تو نظری، چیزی درباره این غزل حافظ نداری؟ مگر خورشت است که بخواهی موز بریزی توی خورشت و دیگران بگویند نه… نه… مطلع موز با دیگر خورشت‌های بادمجان و کدو و بامیه و… فرق می‌کند پس خورشت بادمجان غذا نیست.  عاشق دیوانه حافظ تو؛ میدون دوم


منبع: برترینها

طنز؛ من زمینم تو درخت

از آنجایی که آقای رحیم مشایی طی ویدیویی که اخیرا منتشر شده اذعان کرده‌اند که درخت هستند و با عنایت به چند ویدیوی منتشر شده از سه بزرگوار بهاری و در راستای درختکاری روی تپه‌های هنر و ادب کشور، بنده ایده ساخت یک ویدیو با شعر مرحوم شاملو به دوستان می‌دهم، احتمال می‌دهم کلیپ بعدی‌شان اینگونه باشد:

خارجی – روز – دشت سرسبز

سه تفنگدار عدالت‌محور از پشت یک تپه بیرون می‌آیند. هر سه لبخند ملت‌کشی روی لب دارند و سعی می‌کنند مانند رپرها خودشان را در ابتدای کلیپ معرفی کنند.

آقای احمدی‌نژاد با دست ابتدا به خودش و بعد به بقایی اشاره کرده و می‌گوید: من بهارم تو زمین

بقایی به مشایی اشاره می‌کند و می‌خواند: من زمینم تو درخت

مشایی می‌پرد جلوی دوربین و با لبخند به احمدی‌نژاد می‌گوید: من درختم تو بهار…

یک صدایی هم به عنوان زیرمتن می‌آید که می‌گوید: آهااا… صفر بیست و یک… دو صفر نود و هشت (اشاره به کد تهران و ایران و سرزمین و مام میهن).

[از اینجا دیگه ویدیو شروع میشه.]

احمدی‌نژاد (به مشایی): ناز انگشتای بارون تو باغم می‌کنه

بقایی: میون جنگلا تاقم می‌کنه

مشایی (به احمدی‌نژاد): تو بزرگی مثل شب

احمدی‌نژاد متذکر می‌شود: اگه مهتاب باشه یا نه

مشایی: تو بزرگی مثل شب

سپس بقایی و مشایی با اشاره به هاله نور رو به احمدی‌نژاد می‌گویند: خود مهتابی (ای) تو اصلا خود مهتابی (ای) تو

بقایی که می‌خواهد اشاره ریزی هم به کاندیداتوری خودش بکند ابرو بالا می‌اندازد و ضمن سرفه‌ای می‌گوید: تازه وقتی بره مهتاب و/ هنوز/ شب تنها/ باید/ راه دوری رو بره تا دم دروازه روز (یعنی درسته مهتاب رفته ولی ما باید ادامه بدیم تا صبح دولت‌مون بدمد.)

در این لحظه هر سه به کاغذهایشان که شعر روی آن نوشته شده نگاه می‌کنند.

مشایی (از بالای عینک نگاه می‌کند): این چیه دیگه؟

بقایی: نوشته «مثل شب گود و بزرگی».

احمدی‌نژاد (به بقایی): شب تویی دیگه.

بقایی: نه بابا. من زمینم.

مشایی: منم که درختم.

احمدی‌نژاد (با لبخند): پس چه کسی گود است؟

همه: دشمن!

شعر را با غلط‌گیر پاک می‌کنند و در آن سطر می‌نویسند: دشمن (شامل تمام گروه‌های سیاسی، احزاب، تشکل‌ها، اصلاح‌طلب، اصولگرا، چپ، راست، کارگزار، علیه خدمتگزار، کشورهای دنیا غیر از ونزوئلا و کومور) گود و کوچک است، ما برجسته و درشتیم… و با هم می‌خوانند.

بقایی: تازه روزم که بیاد

احمدی‌نژاد دست‌هایش را نشان می‌دهد و مشایی با اشاره به پاکدستی دکتر می‌گوید: تو تمیزی مث شبنم، مث صبح

هم‌نوایی: تو مث مخمل ابری/ مث بوی علفی/ مث اون ململ مه نازکی/ اون ململ مه/ که رو عطر علفا/ مثل بلاتکلیفی (این را خط می‌زنند و می نویسند احساس تکلیف)/ هاج و واج مونده مردد (مصمم!)/ میون موندن و رفتن/ میون مرگ و حیات (همه‌مون آخر حماسه و فدا شدن!)

پی‌نوشت: خدا خودش به خیر بگذراند!


منبع: برترینها

طنز؛ بیل می‌زنم پس هستم

ما واقعا تا الان فکر می‌کردیم هیچ تپه‌ای نمانده و عزیزان و دانشمندان جوان در هشت سال مهرورزی همه تپه‌ها را بیل زده‌اند.

منتها دیروز فیلمی منتشر شد که دکتر محمود احمدی‌نژاد، اسفندیار رحیم‌مشایی و بقایی را روی یک تپه نشان می‌دهد.

انتشار این فیلم از چند جهت حائز اهمیت است:

۱- این اولین‌بار است که فیلم مسئولان (سابق) کشور درآمده. پیش از این فقط فیلم بازیگران درمی‌آمد.

۲- این باور غلط که رحیم‌مشایی و احمدی‌نژاد می‌روند در باغچه، خاک‌بازی، کاملا غلط است و آنها در باغچه بیل‌کاری می‌کنند.

۳- احمدی‌نژاداینا به کار گروهی اعتقاد دارند. احمدی‌نژاد بیلش را می‌زند. بقایی دبل‌بیل می‌کند (یعنی دوباره بیل می‌زند). مشایی چه‌کار می‌کند؟ مشایی آب را می‌پاشد پای درخت.

۴- ما تا الان فکر می‌کردیم همه این بلایای غیرطبیعی اقتصادی و استراتژیک که پیش آمده محصول خود آقای احمدی‌نژاد است که خدا را شکر با انتشار این فیلم متوجه شدیم ایشان دست‌تنها نبوده و کمک داشته. واقعا ما نگران بودیم همه فشار را آقای احمدی‌نژاد به خودش آورده باشد و کشور را این‌طوری کرده باشد که خدا را شکر متوجه شدیم نه، فشار را تقسیم گروهی می‌کردند؛ یعنی با مدیریت و دکترین گروه فشار اجازه نمی‌دادند فشار به خودشان بیاید و به گروه فشار می‌آوردند.

۵- شاید هم باید مثبت‌نگر بود؛ یعنی احمدی‌نژاد و مشایی‌اینا این چهار سال خوب تمرین کردند و بیل‌زن‌های ماهری شدند. حالا هم فیلمش را گرفتند که دارند باغچه خودشان را بیل می‌زنند تا مردم دوباره بهشان رأی بدهند و باغچه‌شان را بدهند دست اینها. ما نمی‌دانیم.

وصیت

سوفیا.. عشق من… اگر واقعا درست باشد که سالی که نکوست از بهارش پیداست، بهار اگر با بیل‌زدن احمدی‌نژاد و بقایی شروع شود، یعنی تا آخر سال همه‌مان شخم خواهیم خورد؟

عاشق شخم‌خورده تو؛ میدون دوم


منبع: برترینها