«فروشنده»در جمع بهترین فیلم‌های۲۰۱۷

دو تن از منتقدان فیلم مجله «نیویورک» با انتشار لیستی از بهترین فیلم‌های اکران شده در آمریکا در سال ۲۰۱۷، «فروشنده» را به عنوان یکی از بهترین فیلم‌های اکران شده امسال تا امروز عنوان کردند. دیوید ادلشتاین و امیلی یوشیدا منتقدان باسابقه این مجله هستند که بیست فیلم را در لیست بهترین‌های ۲۰۱۷ گنجانده‌اند. این دو منتقد، علاوه بر «فروشنده» فیلم‌های «دانکرک»، «لیدی مکبث»، «Okja»، «Personal Shopper»، «The Beguiled»، «Last Man in Aleppo» و «Get Out» را به عنوان بهترین فیلم‌های سال ۲۰۱۷ تا امروز انتخاب کرده‌اند.پیش از این «فروشنده» در میان فیلم‌های برتر سال ۲۰۱۷ اکران شده در آمریکا توسط وبسایت متاکریتیک قرار گرفته بود.


منبع: بهارنیوز

بهرام رادان: فیلم‌ها را زود قضاوت نکنید

بهرام رادان ابراز امیدواری کرد: مسئولین حوزه هنری کمی به مخاطب احترام بگذارند و فیلم‌ها را زود قضاوت نکنند.

این بازیگر سینما که شامگاه ۲۸ مرداد ماه در نمایش «زادبوم» در پردیس «ملت» حاضر بود، با اشاره به توقیف چندساله این فیلم ادامه داد: «زادبوم» بعد از هشت سال بدون حذف هیچ پلانی این روزها به نمایش درآمده است.

به گزارش ایسنا، او با اشاره به توقیف فیلم «سنتوری» در سال‌های قبل یادآور شد: فیلم «سنتوری» هم بدون حذف هیچ پلانی در اکران مردمی اما در خانه‌ها به نمایش درآمد و هیچ اتفاق خاصی هم نیفتاد.

بهرام رادان خطاب به مخاطبانش گفت: امشب فیلم «زادبوم» را هم می‌بینید و قضاوت خواهید کرد که آیا این فیلم مستحق این همه سال توقیف بوده یا نه؟!

او با اشاره به تحریم سینماهای حوزه هنری و عدم اکران این فیلم ادامه داد: بخش زیادی از سینماهای کشور متعلق به حوزه هنری است و به خصوص برخی از شهرستان‌ها ممکن است یک سینما داشته باشند و به همین دلیل مردم آن شهر از تماشای آن فیلمی که مورد تحریم حوزه هنری قرار گرفته است، محروم می‌شوند.

بهرام رادان ادامه داد: هیچ کس نتوانسته برای این دعوا راه حلی پیدا کند ولی امیدوارم که مسئولین حوزه هنری کمی به مخاطب احترام بگذارند و فیلم‌ها را زود قضاوت نکنند.

این بازیگر در بخش دیگری از سخنانش خطاب به مخاطبانی که به تماشای «زادبوم» آمده بودند، گفت:  امیدوارم از فیلم خوشتان بیاید و از سینمای مستقل حمایت بکنید تا ما بتوانیم با گردش چرخه اقتصادی سینما برایتان فیلم بهتری بسازیم.

رادان سخنانش را با اشاره به افتخارات سینمای ایران در عرصه جهانی ادامه داد و گفت: باور کنید سینمای ما در بین سینماهای دنیا جزو سینماهایی است که می‌توانیم سرمان را به خاطر همه نامداران که همه‌شان را می‌شناسیم، بلند کنیم.

او تاکید کرد: به حمایت خود از سینمای مستقل ادامه دهید و نگذارید تشکیلات و سازمان‌هایی که می‌خواهند بین سینمای مستقل و مخاطب قرار بگیرند، پیروز شوند.

رادان با اشاره به حضور عزت‌الله انتظامی پس از سال‌ها بر پرده سینماها با فیلم «زادبوم» ابراز امیدواری کرد: خداوند به ایشان طول عمر بدهد و سلامت باشند.

او همچنین در پایان روز جهانی عکاس را به عکاس‌ها تبریک گفت.


منبع: عصرایران

آخرین پست اینستاگرامی خواننده متهم به قتل درباره چه بود (+عکس)

خواننده رپ سرشناس که عصر روز گذشته به اتهام قتل ناپدری‌ خود بازداشت شده بود در اعترافات خود علت این کار را دفاع از مادرش بیان کرد.

به گزارش ایلنا، حمید صفت خواننده رپ دهه هفتادی که با خواندن آهنگ هایی از مشکلات اجتماعی توانست در بین مردم جا باز کند این روزها درگیر مشکل بزرگی شده است.

با گشتی کوتاه در اینستاگرام رسمی این خواننده پاپ که از طرف این شبکه مورد تایید قرار گرفته است،و یک میلیون دنبال کننده دارد، میتوان به خط فکری او پی برد. او آخرین پست خود را به شهید مدافع حرم محسن حججی اختصاص داده بود.

آخرین پست اینستاگرامی خواننده متهم به قتل درباره چه بود (+عکس)


منبع: عصرایران

گشتی در خانه‌ «چارلی چاپلین»

هر گوشه‌ای از شهر “وو وه” (vevey) (در نزدیکی شهر لوزان در سوئیس) نشان از مردی کوتاه‌قامت با سبیل و کلاه و عصا دارد. بر روی در بسیاری از تابلوهای شهر، در برخی میادین اصلی و پارک‌ها تابلو یا مجسمه‌ای از مرد کمدی سینمای جهان دیده می‌شود؛ انگار اهالی این شهر می‌خواهند همه بدانند که چارلی چاپلین ۲۵ سال آخر عمرش را در اینجا به همراه همسر و هشت فرزند خود در آرامش سپری کرده است.
چاپلین در دهه ۶۰ میلادی و هنگامی که با اتهاماتی مبنی بر حمایت از کمونیست‌ها رو به رو شد، از آمریکا به سوئیس نقل مکان و تا پایان عمر در این خانه بزرگ زندگی کرد. خانه‌ای که اینگونه توصیف‌اش کرده بود: «این خانه در کمال ناباوریِ ما، ۳۷ هکتار زمین با باغ‌های میوه دارد که محصول زیادی آلبالو، گوجه سبز، سیب و گلابی می‌دهد. همچنین باغ سبزیجاتی پُر از توت‌فرنگی و ذرت دارد. درست روبه‌روی تراس، ۵ هکتار سبزه‌زار با درختان خارق‌العاده بلندی قرار دارد که با کوه‌ها و دریاچه در یک قاب قرار می‌گیرند.»

مجسمه چاپلین در شهر “وو وه” که مسیر موزه را نشان می‌دهد
پس  از درگذشت چاپلین در سال ۱۹۷۷، این خانه به همسر و فرزندان او به ارث رسید. “اونا”، همسر آخر چاپلین نیز که در ۱۸ سالگی با چاپلینِ ۵۴ ساله ازدواج کرده بود، در همین خانه چشم از جهان فروبست. اما مخارج این خانه بزرگ، سنگین‌تر از آن بود که فرزندان‌شان از عهده آن بر بیایند. به همین خاطر هم پیشنهاد موزه شدن این خانه با حمایت «مایکل»، «یوجین» و «ویکتوریا»، سه فرزند چاپلین تحقق پیدا کرد.
ایده اولیه تبدیل خانه چاپلین به موزه در سال ۲۰۰۰ مطرح و تا چند سال‌ بعد نیز طرح‌ها و ایده‌هایی در این زمینه ارائه شد؛ در نهایت در سال ۲۰۱۳ ساخت این موزه به صورت رسمی آغاز شد، اما طرح تاسیس موزه چارلی چاپلین تنها شامل بازسازی خانه او نبود، بلکه با تاسیس ساختمانی جدا در کنار خانه او، اغلب لوکیشن‌های فیلم‌های معروف او در هالیوود نیز ساخته شدند.  

مجسمه چارلی چاپلین در دوران پیری و عکسی از همسر او در ورودی خانه
موزه «دنیای چاپلین» ۱۷ آوریل سال ۲۰۱۶ به صورت رسمی برای بازدید عموم افتتاح شد. به گفته یکی از مسئولان موزه «دنیای چاپلین»، تلاش شده که اغلب بخش‌های خانه چاپلین که یادآور سبک زندگی و خاطرات او هستند، همان‌گونه که بوده‌اند بازسازی شوند. کتابخانه و اتاق‌های ناهارخوری، نشیمن و خواب از جمله این بخش‌ها هستند. سایر بخش‌های خانه نیز به معرفی زندگی چاپلین، ارتباط او با افراد مشهور جهان و تاثیر مطبوعات در زندگی حرفه‌ای او اختصاص یافته که با مجسمه‌ها، تصاویر و فیلم‌های مستندی از او و خانواده‌اش همراه است.
فیلم‌هایی که در قسمت‌های مختلف این موزه به نمایش درمی‌آیند، اغلب تصاویری است که “اونا”، همسر چاپلین در موقعیت‌های مختلف از او ثبت کرده بود. چاپلین هر زمان که متوجه می‌شد همسرش از او فیلم می‌گیرد، حرکات طنزآمیز انجام می‌داد.

اتاق نشیمن خانه چاپلین که با عکس‌هایی از او و خانواده‌ش تزئین شده


موزه چاپلین


اتاق ناهارخوری
 چاپلین بعد از شکست تجاری و هنری در فیلم «کنتسی از هنگ کنگ»، افسردگی شدید گرفت، اما با شروع پروژه فیلمی درباره دختری بالدار که یکی از دختران خودش این نقش را ایفا می‌کرد، شرایط روحی بهتری پیدا کرد. این پروژه هیچ‌وقت به سرانجام نرسید، چراکه چاپلین دیگر برای کار کردن بسیار ضعیف شده بود. او سال‌های آخر عمر خود را تنها با رضایت و آرامش در کنار همسرش سپری کرد.


کلاه و عصای چاپلین به همراه بال‌هایی که قرار بود در فیلم ناتمام‌اش استفاده شود


اتاق خواب چاپلین به همراه تصاویری از جوانی تا پیری او
بخش دیگر موزه، در ساختمانی جدا به زندگی حرفه‌ای چارلی چاپلین اختصاص دارد که با پخش مهمترین آثار او آغاز می‌شود. اولین بخش به خیابانی اختصاص دارد که برای بسیاری از ما تصویر آشنایی است. خیابانی که اغلب سکانس‌های فیلم «پسر بچه» در آن تصویربرداری شده و به اعتقاد بسیاری این فیلم و این خیابان یادآور دوران کودکی خود چاپلین است.

چاپلین خود ادعا می‌کرد که در سال ۱۸۸۹ در محله‌ای در جنوب لندن متولد شده و ساختمانی در خیابان شلوغ بریکستون، خانه کودکی و نوجوانی او به همراه مادرش بوده است. البته علی‌رغم این ادعای چاپلین تحقیقات سازمان‌های اطلاعاتی بریتانیا٬ فرانسه و آمریکا برای یافتن مدارکی از مکان و زمان دقیق تولد او هیچگاه به نتیجه نرسیده است.
در سه سالگی پدر و مادرش از هم جدا شدند؛ پدرش را در ۱۲ سالگی از دست داد و مادرش هم در حین اجرای زنده برای سربازان، بر اثر پرتاب جسمی از سوی آنها و اصابت به سرش به بیماری روانی مبتلا شد. وقتی مادرش مجبور به ترک صحنه شد، چارلیِ پنج ساله مجبور بود برای آرام کردن تماشاگران روی سن برود و با آنچه از مادرش آموخته بود، شروع به آوازخواند کرد.

موزه چاپلین


لوکیشن خانه فیلم «پسر بچه» که یادآور خانه کودکی‌ چارلی چاپلین است
موزه «دنیای چاپلین»  که ساخت آن از ایده‌پردازی تا ساخت نزدیک به ۱۰ سال طول کشید، می‌تواند نمونه بارز آن چیزی باشد که هر آدمی از مصداق واژه موزه انتظار دارد. شاید شما هنگام ورود به موزه هیچ اطلاعاتی درباره شخصیت حرفه‌ای یا ابعاد شخصی چارلی چاپلین نداشته باشید، اما هنگام خروج بدون هیچ تلاش خاصی برای یادگیری، اطلاعات زیادی به دست آورده‌اید.
شاید تعریفِ ما از موزه که یادآور نگاه‌کردن به آثاری که گاهی توضیحی کافی نیز برای آنها ارائه داده نشده است، چندان مناسب نباشد. این روزها دیگر جذابیت‌های بصری همچون پخش فیلم‌های مستند، ارائه پیشینه تاریخی با پخش فیلم‌های مستند یا پیام‌های صوتی از ملزومات هر موزه‌ای است. موضوعی که کمتر در موزه‌های ما با وجود ارزش تاریخی بالایی که دارند، دیده می‌شوند.
[گزارش و عکس از: فاطمه خلیلی ایسنا]


موزه چاپلین


موزه چاپلین


مجسمه آلبرت انیشتین در خانه چاپلین که یادآور دیدار این دو چهره است


موزه چاپلین


موزه چاپلین


موزه چاپلین


موزه چاپلین


برخی از نگاتیوهای فیلم‌های چاپلین


منبع: بهارنیوز

درگذشت یک کمدین قدیمی

به گزارش ایسنا به نقل از ورایتی، از «دیک گرگوری» به عنوان اولین کمدین سیاه پوستی یاد می‌شود که در برنامه‌های متعدد مقابل مخاطبان سفیدپوست به اجرای استندآپ کمدی پرداخت و در تمامی شوهای تلویزونی  برتر در دهه ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ حضور داشت.«کریستین گرگوری» فرزند این کمدین در بیانیه‌ای گفت با نهایت اندوه باید اعلام کنیم که پدر خانواده «گرگوری»، کمدین افسانه‌ای و فعال حقوق مدنی بر اثر نارسایی قلبی و پس از گذراندن چند روز در بیمارستانی در واشنگتن درگذشته است.وی فعالیت حرفه‌ای خود را در عرصه کمدی از سال ۱۹۵۸ در شیکاگو آغاز کرد و همزمان در اداره پست نیز مشغول کار بود. «دیک گرگوری» در سال ۱۹۶۴ کتاب زندگی‌نامه خودش را با عنوان «Niggar» نوشت و در آن به زندگی فقیرانه خود در دوران کودکی و تبعیضات جنسی اشاره کرد که تجربه کرده بود.وی در سال ۱۹۷۳ به دلیل آزادشدن مصرف سیگار و مشروبات الکلی، از ادامه اجرای برنامه در کلوپ‌ها خودداری کرد و دو دهه طول کشید تا بار دیگر به روی صحنه برود.این کمدین متولد سنت لوئیس در کمدی‌هایش به مسائل مرتبط با نژادپرستی و دیگر ناهنجاری‌های اجتماعی می‌پرداخت و بعدها از شهرتش در جهت فعالیت‌های اجتماعی استفاده می‌کرد و یکی از مخالفان سرسخت جنگ ویتنام بود که «مارتین لوترکینگ» و «مالکوم ایکس» از فعالان سیاه پوست نیز دوستی داشت.


منبع: بهارنیوز

دستفروشان فرهنگ یا سایه فروشان دانایی

به گزارش ایرنا، گروهی معتقدند فعالیت دست فروشان کتاب ماهیتی فرهنگی دارد بنابراین باید رفتاری متفاوت در مقایسه با دیگر دستفروشان با آنان داشت زیرا دستفروشان فرهنگ را در خیابان اشاعه می دهند، برخی هم بر این باورند که این مساله منجر به عرضه کتاب های بی محتوا و فاقد مجوز می شود، هرچند توهین به صاحبان قلم نیز به شمار می آید.طی یک تحقیق در تهران که حسین ایمانی‌جاجرمی مدرس موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران به آن اشاره کرده، از میان ۱۰۰ نمونه مورد بررسی، ۸۰ مورد از شغل دستفروشی خود اظهار بیزاری کرده اند، این افراد دلایل این مساله را در ۲۷ مورد بی‌آبرویی، ۲۸ مورد نبود ثبات شغلی – مکانی و ۱۷ مورد مزاحمت‌های شهرداری عنوان کرده‌اند.هرچند این آمار بطور کلی درباره دستفروشی است اما به باور بسیاری از فعالان عرصه نشر، دستفروشی کتاب نیز رشد زیادی طی سالهای اخیر حتی در استان های دیگر داشته به گونه ای که هیچ نهاد و یا سازمانی با آن برخوردی نمی کند.

** عرضه کتاب در اشکال مختلف کمک به فرهنگ مطالعه
نویسنده مجموعه داستان «آن که باد می‌کارد» در این باره به خبرنگار ایرنا می گوید: پدیده دستفروشی کتاب را نمی‌توان به شکل مطلق ارزیابی کرد و آن را کاملا مثبت یا کاملا منفی دانست، در جامعه‌ای با سرانه مطالعه پایین که هنوز فرهنگ کتابخوانی در آن به درستی نهادینه نشده، عرضه کتاب در اشکال مختلف، کمک به ترویج فرهنگ مطالعه است.احمد طبایی می افزاید: دست فروشی، بازار غیررسمی فروش کتاب است که از ساز و کارهای قانونی پیروی نمی‌کند اما نباید فراموش کرد، چنین بازاری برای پاسخگویی به نیازهایی که در بازار رسمی برآورده نمی‌شود، شکل می‌گیرد.

به گفته وی، وقتی مخاطبان به دنبال کتاب‌هایی هستند که از آخرین زمان تجدید چاپ آنها سالها گذشته و در ویترین کتابفروشی‌ها پیدا نمی‌شود و یا کتاب‌هایی که قیمت آنها بالاتر از قدرت خرید بخش‌ عمده‌ای از جامعه است، خواه ناخواه سری هم به دستفروشان می‌زنند تا شاید همان کتاب‌های کمیاب یا گران را با بهایی کمتر خریداری کنند.طبایی ادامه می دهد: دستفروشی کتاب هم مانند هر کسب و کار غیر رسمی دیگر، مشکلاتی برای اصناف مرتبط که به شکل قانونی فعالیت می‌کنند، به وجود می‌آورد، وقتی کتابفروشان در بازار نه چندان پررونق کتاب، ناچار به تحمل هزینه‌های هنگفتی نظیر اجاره محل، آب، برق، گاز، تلفن و حقوق کارکنان هستند، حضور رقیبان ناخوانده‌ای مانند دستفروشان کتاب، کسب و کار آنها را با چالش مواجه می‌کند.
این نویسنده اضافه می کند: یکی از اصنافی که به شکل مستقیم از فعالیت دستفروشان کتاب متضرر می‌شود، نویسندگان و ناشرانی هستند که کتاب‌های آنها به شکل غیرقانونی تکثیر و توزیع می‌شود، بی‌آنکه کمترین بهره‌ای نصیبشان شود.طبایی می گوید: به نظر می‌رسد بهترین و کم‌هزینه‌ترین راهکار در برخورد با پدیده دستفروشی کتاب، ساماندهی آن است زیرا بدین ترتیب که با تعریف ساز و کارهای مناسب، حداقلی از نظارت بر دستفروشان کتاب اعمال شود و در ازای آن، برخی خدمات و تسهیلات به دستفروشانی که به این سطح از نظارت تن داده و از ساز وکارهای قانونی پیروی می‌کنند، ارایه شود.

** ساماندهی علمی دستفروشی کتاب
یک نویسنده و مسوول انتشارات اندیشه سرا نیز می گوید: دست فروشی به طور کلی که دستفروشی کتاب زیرمجموعه آن است، مساله ای ریشه دار است که نباید در مراحل حل آن، صورت مساله را پاک کرد و یا آن را حل نشده رها کرد، باید برای ساماندهی آن برنامه علمی کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت داشت.بهزاد پاکروح با بیان اینکه جمع کردن دستوری دستفروشان، پاک کردن صورت مساله است، می افزاید: باید آنها را ساماندهی کرد و بهترین کار در این راه، ایجاد «بازارهای دائمی برای دستفروشان» در مکان های مناسب است، بازار ساماندهی شده دستفروش ها حتی در مرفه ترین کشورهای دنیا هم وجود دارد.به گفته وی، در صورتی که یک دستفروش حق داشته باشد، دستفروشی کند، باید برای مشتری هم این حق را قائل شد که از کسی خرید کند که فردا در همان مکان حضور دارد و پاسخگوست نه این که جنسی تقلبی بفروشد و جایش را عوض کند.
پاکروح ادامه می دهد: ساماندهی دستفروش ها را نباید با اخذ وجه و دادن اجازه دستفروشی به آنها اشتباه گرفت، ساماندهی دستفروش ها مدیریت علمی می خواهد، باید هویت و مکان دستفروش مشخص باشد و بر کیفیت و منشا اجناس و نحوه کار او نظارت شود.به گفته این نویسنده، دستفروشی فقط سد معبر نیست که با نیروهای رفع سد معبر رفع شود.

** برخوردهای سلبی در مقابله با دستفروشی کتاب چاره‌ساز نیست
مدیر نشر نارنج نیز برخوردهای سلبی برای مقابله با پدیده دستفروشی کتاب را چاره ساز ندانسته و به ایرنا می گوید: نتیجه این کار معکوس خواهد بود.کاوه کرباسی با بیان اینکه دستفروشان کتاب هر روز مانند قارچ سربرمی آورند آنها را برای صنعت نشر و اقتصاد کتاب مضر می داند و می افزاید: برخی از دستفروشان فقط به دنبال پول و سودجویی هستند که بیشترین صدمه و ضربه نیز توسط همین افراد به حوزه نشر وارد می شود.
وی ادامه می دهد: برخی افراد با انتشار و چاپ افست کتاب‌های کمیاب و آثار برتر ناشران، آنها را در خیابان عرضه می کنند، ریشه این کار نیز سیاستگذاری های نادرست وزارت ارشاد در همه دوره ها در این زمینه است.
کرباسی معتقد است با جلوگیری از چاپ یک کتاب، کنجکاوی ها درباره آن افزایش یافته و سبب می شود مخاطب آن را با قیمت بالاتر و به هر ترتیبی تهیه و مطالعه کند بنابراین هر کتابی اعم از مجاز و غیر مجاز را می توان در حاشیه خیابان انقلاب پیدا کرد.این ناشر و مولف اضافه می کند: وقتی یک مخاطب مانعی سر راه تهیه کتاب ببیند، در برابر آن مقاومت کرده و از روش های مختلف سعی کند آن را یافته و بخواند بنابراین ممنوع کردن انتشار یک کتاب و یا اکران یک فیلم نمی تواند مانع از خواندن و دیدن آن شود.
مدیر مسئول نشر نارنج می گوید: وزارت ارشاد نباید در ارائه مجوز برای نشر یک کتاب سخت‌گیری کند زیرا در هر صورت هر کتابی که با مشکل مجوز انتشار روبرو شود، به صورت زیر زمینی چاپ شده و در اختیار مردم قرار خواهد گرفت.

** شرایط اقتصادی و دستفروشی کتاب
یک کارشناس چاپ و نویسنده کودک و نوجوان نیز می گوید: اولین حاصل قوانین ممیزی بیش از حد، فاصله گرفتن خوانندگان و مصرف کنندگان کتاب از بازار رسمی و روی آوردن آنها به بازار غیر رسمی است زیرا کالای مطلوب و خواسته شان را در آن راحت تر و بیشتر از بازار رسمی می یابند.علی بیگدلی می افزاید: توجه نسبت به کتابهایی که دست فروشان در بساط خویش فراوان دارند، خود ترازوی قابل اعتمادی برای درک بازار است، در نبود ساز و کارهای موثر شناخت نیاز مخاطب، اتفاقا باید دست بوس سایه فروشان دانایی بود زیرا چراغ به دست گرفته اند و دو کار مهم و عمده را بدون هیچ چشمداشتی انجام می دهند. یکی آنکه رابطه مردم کوچه و خیابان را با کتاب حفظ می کنند و دیگری آنکه به ناشران و نویسندگان راه را نشان می دهند.

وی ادامه می دهد: در صورتی که ناشر، کتابفروش و نویسنده، قدر این نعمت را می دانست، چه بسا که از آن بهره های بسیار می برد، بار به این سنگینی را این سایه فروشان، به بهای ناچیز بر گرده گرفته و به پیش می برند، کاش شرایط طوری بود که آنها نیز می توانستند از این استعداد بی نظیر خود در درک دقیق و کاربردی خواسته های مردم بهره می گرفتند و راه و چاه را به سایر فعالان نشان می دادند، هرچند جای افسوس باقی است که این فضا با بی توجهی به حقوق معنوی صاحبان آثار، اعم از ناشر و نویسنده، قرین است. بیگدلی با بیان اینکه شرایط کلان اقتصادی در کشور به گونه ای است که نمی توان به فعالان بازار غیر رسمی به طور مستمر خرده گرفت، اضافه می کند: به احتمال زیاد، بسیاری از آنها راغب هستند تا استعداد و توانشان را در مسیر قانونی هم بکار گیرند اما روشن است که وقتی اقتصاد رسمی پاسخگوی نیاز فعالان اقتصادی در تولید شغل و ایجاد فضای کار نیست، مردم خود دست به کار خواهند شد هرچند این با همه بدی هایش، خوبی هایی هم دارد و نشان می دهد که آنها قدرت و هوشمندی لازم برای کارآفرینی را دارند.به گفته وی، این افراد رابطه گمشده و مبهم اقتصاد رسمی را با مردم و مصرف کنندگان و خواسته های آنان بازسازی می کنند و در یک وضعیت کج دار و مریز، نیاز آنان را بر طرف می سازند و نان بر سر سفره خویش از راه «کتاب» می گذارند.

** عرضه کتاب های بی محتوا و غیر مجاز
یک نویسنده و منتقد ادبی نیز دست فروشی کتاب در خیابانهای شهر را توهین به صاحبان قلم دانسته و به ایرنا می گوید: یکی از دلایل استقبال مردم از کتابهایی که به این شیوه به فروش می رسند، این است که کتاب توسط دست فروشان در معرض دید آنها قرار می گیرد، مثل غذا که باعث تحریک ذائقه افراد می شود.جعفر سید با بیان اینکه سالهاست شاهد پدیده زشت دستفروشی کتاب در مکان هایی به خصوص پیاده روهای خیابان هستیم،می افزاید: دست فروشی کتاب پدیده ای است که در آن برخی افراد به فروش انواع کتاب رنگ و رو رفته، بدون شناسنامه، غیر مجاز و ضعیف از نظر محتوا در حوزه های مختلف اقدام و مردم نیز حتی آنهایی که چندان اهل کتاب نیستند، این کتاب ها را خریداری می کنند.به گفته وی، یکی از دلایلی که مردم به خرید کتاب از دستفروشان روی می آورند، قیمت پایین آن است، هرچند قرار گرفتن کتاب در معرض دید عموم، افراد را به تهیه کتاب و سپس مطالعه ترغیب می کند، بنابراین نیاز است در فضایی مناسب انواع کتابهای خوب به مردم معرفی شود و آنها را از اخبار این حوزه آگاه کرد.
مدیر انتشارات آشنایی با بیان اینکه بسیاری از ناشران فاقد فروشگاهی برای عرضه کتاب های خود هستند، تصریح می کند: برخی از این افراد کتاب های خود را به دست دستفروشانی می سپرند که در هر نقطه شهر بساطی را برای فروش کتاب پهن کرده اند، بساطی که در بیشتر مواقع در آن کتاب های نامرغوب و مساله دار هم به چشم می خورد، در حالیکه برای رونق کار ناشران بدون ویترین و فروشگاه نیز باید به دنبال راهکارها بود.
این شاعر و منتقد ادبی با بیان اینکه برخی دست فروشان افرادی ناآگاه و بی سواد هستند که فقط برای امرار معاش به این کار تن داده اند، می افزاید: نهادهای فرهنگی باید برای جمع آوری دست فروشان و دلالان یار مهربان تدابیری بیاندیشند تا آنها بتوانند در مرکزی مشخص مانند جمعه بازارها اقدام به فروش کتاب های خود کنند، در این میان تبلیغ هم بشود و با نظارت های مستمر نیز مانع از عرضه کتاب های یاد شده شوند.به گفته سید، قوانین مربوط به سد معبر و فروش کتاب های غیرمجاز می تواند مانعی برای ادامه فعالیت دست فروشانی شود که علاوه بر ضربه زدن به صنعت نشر، چهره شهر را زشت و ناخوشایند کرده اند.


منبع: بهارنیوز

پیردوست: پیشکسوتان را رها کرده‌اند

به گزارش مهر، سعید پیردوست بازیگر سینما و تلویزیون  درباره جدیدترین فعالیت های خود گفت: چندی پیش ایفای نقش در فیلم سینمایی «دم سرخ ها» به کارگردانی آرش معیریان را به پایان رساندم ولی نقش من در این اثر کوتاه بود و تنها ۲ روز در این پروژه همکاری داشتم.
 



وی با اشاره به داستان این اثر عنوان کرد: «دم سرخ ها» یک فیلم طنز و روایتگر داستان ۲ جوانی است که باید به خدمت سربازی بروند اما برای این امر مشکل دارند و برخی به آنها توصیه می کنند که چهره خود را تغییر بدهند از همین رو آنها راه های متخلفی را تجربه می کنند.پیردوست عنوان کرد: من هم در این فیلم نقش پزشکی را ایفا می کنم که این ۲ جوان به او مراجعه می کنند و می خواهند راه حلی از این پزشک بگیرند و این پزشک آنها را راهنمایی می کند. به طور کلی «دم سرخ ها» فیلم بامزه ای است با این وجود باید ببینیم چه خروجی خواهد داشت.

این بازیگر در بخش دیگر از صحبت هایش با اشاره به بیکاری پیشکسوتان این عرصه گفت: این روزها سینما حالت بدی پیداکرده و به صورت مافیایی شده است. در حالی که سینما باید مردمی باشد این را هم باید بگویم که برخی در یک پروژه انرژی و توان یک جوان بیست ساله را از یک پیشکسوت می خواهند که این درست نیست.وی در پایان اظهار کرد: این روزها کسی به ما گوش نمی کند و هرچقدر هم فریاد بزنیم صدایمان به جایی نمی رسد، در حالی که دست اندرکاران باید توجه کنند که ما چگونه زندگی خود را می چرخانیم، باید ببینند که زندگی کسی که ۵۰ سال از عمرش را صرف این کار کرده در ۷۰ سالگی به چه شکل است. به هر حال نباید این افراد را روی هوا رها کرد.


منبع: بهارنیوز

درآمد ۳۷۰ میلیون دلاری ترکیه از سریال

به گزارش خبرآنلاین، صنعت ساخت سریال‌های تلویزیونی در ترکیه طی یک دهه گذشته رشد چشمگیری داشته است و انتظار می‌رود که در سال ۲۰۱۷ درآمد حاصل از صادرات سریال‌های تلویزیونی ترکیه به بیش از ۳۷۰ میلیون دلار برسد.سلین آرات از کمپانی سازنده برخی از بزرگترین سریال‌های تلویزیونی ترکیه مانند «حریم سلطان» و «بازی سکوت» در جشنواره فیلم سارایوو درباره پیشرفت صنعت سینمای ترکیه صحبت کرد.در حالی که درآمد ترکیه از صدور سریال‌های تلویزیونی در سال ۲۰۰۸ تنها ۱۰ میلیون دلار بود این میزان در سال ۲۰۱۶ به ۳۰۰ میلیون دلار افزایش یافت.در نتیجه افزایش درآمد حاصل از فروش سریال‌ها، بودجه ساخت آن‌ها نیز افزایش پیدا کرده است. برای نمونه هم اکنون برای ساخت هر قسمت از سریال‌های مشهور به ۸۰۰ هزار دلار رسیده است و بازیگران شاخص دستمزدهای میلیون دلاری می‌گیرند.

سریال‌های ترکیه اکنون در جای جای جهان از شرق اروپا تا خاورمیانه و شمال آفریقا هواداران بسیار پیدا کرده است. به نظر آرات یکی از دلایل موفقیت سریال‌ها افزایش رقابت کمپانی‌های تولید درون ترکیه است. در حال حاضر بیش از ۵۰۰ کمپانی تولید در ترکیه مشغول کار هستند.البته ترکیه هنوز نتوانسته به بازار آمریکای شمالی، اروپای غربی، اقیانوسیه و جنوب آسیا راه پیدا کند که به باور آرات این موضوع شاید به قالب و ساختار این سریال‌ها باز گردد.به نظر این تهیه‌کننده خطری که اکنون صنعت رو به رشد سریال‌سازی ترکیه را تهدید می‌کند، دست و پاگیر شدن قوانین به دلیل شرایط سیاسی حاکم بر کشور است.


منبع: بهارنیوز

«دالغا» در باکو کنسرت می‌دهد

سرپرست و یکی از نوازندگان گروه موسیقی «دالغا» در تشریح تازه ترین فعالیت های این گروه موسیقایی از احتمال برگزاری کنسرتی ویژه در سالن حیدرعلی اف باکو خبر داد.

چنگیز مهدی پور نوازنده قوپوز و سرپرست گروه موسیقی «دالغا» به مهر گفت: طبق برنامه ریزی های انجام گرفته قرار بر این است که بعد از ماه های محرم و صفر کنسرتی را در جمهوری آذربایجان برگزار کنیم که در این کنسرت علاوه بر حضور نوازندگان گروه «دالغا» خوانندگانی از کشور آذربایجان نیز به عنوان خواننده مهمان در کنار ما حضور دارند.

وی ادامه داد: کنسرت پیش روی «دالغا» در تالار حیدرعلی اف شهر باکو برگزار می شود که فکر می کنم با توجه به رپرتواری که برای این اجرا در نظر گرفته شده مخاطبان شاهد اجرای نسبتا پرباری از کنسرت گروه «دالغا» خواهند بود. البته گروه ما پیش از این نیز در کشور آذربایجان کنسرت هایی را برگزار کرده بود که خوشبختانه این برنامه ها با استقبال خوبی از سوی مخاطبان مواجه شد.

این نوازنده درباره کنسرت های تهران هم اظهار کرد: ما برای برگزاری کنسرت در تهران و شهرهای دیگر علاقه بسیار زیادی داریم اما چون روند صدور مجوز معمولا طولانی مدت است بنابراین نمی توان برنامه ریزی دقیقی انجام داد، اما به هر حال گروه در تلاش است تا بعد از ماه های محرم و صفر برنامه ریزی هایی برای برگزاری کنسرت در تهران داشته باشد که به زودی جزئیات آن اعلام می شود.

مهدی پور در پایان صحبت های خود به انتشار یک تا دو آلبوم صوتی- تصویری اشاره کرد و گفت: حدود سه ماه قبل کنسرتی را در باکو اجرا کردیم که تبدیل به یکی از باکیفیت ترین کنسرت های ما شد به همین منظور تصمیم گرفتیم آلبوم صوتی – تصویری کنسرت را هم منتشر کنیم و فکر می کنم در صورت فراهم آمدن امکانات تا یک ماه دیگر در بازار موسیقی منتشر خواهد شد. البته یک آلبوم صوتی و تصویری نیز از کنسرت گروه در تهران تهیه شده که بعد از دریافت مجوز در دسترس علاقه مندان قرار می گیرد.

گروه موسیقی «دالغا» فعالیت هنری خود را از سال ۱۳۶۹ و با مدیریت چنگیز مهدی پور آغاز کرده است. این گروه از سال ۱۳۷۰ تا سال ۱۳۸۰ بارها در جشنواره های داخلی به عنوان گروه برتر شناخته شده است. گروه «دالغا» کنسرت هایی در شهرهای مختلف ایران و بیش از ۳۰ کشور دنیا روی صحنه برده است که از آن جمله می توان به اجرا در شهرهایی مانند اصفهان، کیش، همدان، کرمان، تهران و تبریز و کشورهایی مانند کانادا، ترکیه، فرانسه، آلمان، هلند، سوئد، ژاپن، چین، کلمبیا، آذربایجان و اسپانیا اشاره کرد.


منبع: عصرایران

نمایش اول چند مستند در جشنواره سلامت

۱۵ فیلم مستند برای اولین بار در جشنواره سلامت نمایش داده می شوند.

به گزارش روابط عمومی دومین جشنواره فیلم سلامت، ۱۵ فیلم مستند به این جشنواره رسیده که اولین نمایش آنها در این رویداد فرهنگی است.

اسامی این مستندها به شرح زیر است:

– سمفونی مرگ به کارگردانی محمد  کارت و تهیه کنندگی موسسه آوای هنر سلامت
– سالسوس به کارگردانی و تهیه کنندگی آریان عطارپور
– دوباره زندگی به کارگردانی ناصر صفار و تهیه کنندگی سعید اخوان صفایی
– دایره  به کارگردانی فرزاد خوشدست و تهیه کنندگی دری رضایی۵- آقای فروزانفر به کارگردانی منصور غلامی و تهیه کنندگی مجتبی شاهسوند
– لسان الحکما به کارگردانی فرید میرخانی به تهیه کنندگی اسماعیل میهن دوست
– سایه مسیح به کارگردانی محمود صادق ناطری به تهیه کنندگی مصطفی سام
– داستان یک حرفه به کارگردانی شادروان نیما طباطبایی و تهیه کنندگی شادروان نیما طباطبایی – سینا نواب
– فرشته های زمینی به کارگردانی و تهیه کنندگی مسعود رفیعی
– جای خالی من به کارگردانی سید مرتضی کاظمی نیا و تهیه کنندگی  رضا بهاری
– دور از سرزمینم به کارگردانی و تهیه کنندگی پناه برخدا رضایی
– بومرنگ به کارگردانی پدرام ابوئی و تهیه کنندگی مریم ذاکری فر
– سحاب به کارگردانی آرش لاهوتی و تهیه کنندگی موسسه آوای هنر سلامت
– یک شبانه روز یک پرستار به کارگردانی بابک بهداد و تهیه کنندگی موسسه آوای هنر سلامت
– کام تلخ به کارگردانی محسن استادعلی و تهیه کنندگی موسسه آوای هنر سلامت

دومین جشنواره فیلم سلامت یکم تا ۵ شهریورماه در تهران برگزار می‌شود.


منبع: عصرایران

«میهن بهرامی» که بود و چه کرد؟

ماهنامه تجربه – ناتالی چوبینه: میهن بهرامی نویسنده، نقاش، شاعر، روانشناس، جامعه شناس، منتقد سینما و تئاتر، اندیشمند و متخصص تاریخ هنر، فرزند خانواده ای از زنان ایرانی پیشرو و توانمند بود. مادربزرگش، همسر آجودان و کتابدار مخصوص دربار قاجار، مسئولیت اداره خانه و خانواری گسترده را برعهده داشت که برخورداری از انواع و اقسام تخصص ها، از مهارت های خانه داری تا توانایی های مدیریتی و حتی دامداری و گاه بنایی و مرمت بنا را می طلبید.

با بروز انقلاب مشروطه و کشته شدن همسرش در آشوب های آن دوران که غارت خانه و از دست رفتن دارایی های خانواده را نیز به دنبال داشت، او در یک اقدام سریع، که به زیبایی توسط میهن بهرامی در قصه «آب متکا» ترسیم شده، چهار فرزند خردسال خود را از مهلکه بیرون کشید، در حاشیه جنوبی شهر مادیانی کرایه کرد، از دست قاطرچی که قصد دست درازی به او را داشت گریخت و سواره خود را به قم، نزد خویشانش رساند. او صندوقچه قصه های کهن و شیرزنی کاردان بود که تا پایان عمر مورد احترام و تکریم همگان قرار داشت.

تنها دختر او، مادر میهن بهرامی، به نام فروغ اختر کردارنیک، خیلی زود همسر جوان و فرهیخته خود را از دست دارد و برای به دست آوردن حق سرپرستی فرزندانش، میهن و علی (که در چهار سالگی بیمار شد و از دنیا رفت)، سخت مبارزه کرد.

 «میهن بهرامی» که بود و چه کرد؟

دستانی هنرمند در خیاطی و طراحی لباس های مجلسی داشت و با این مهارت موفق شد تمام عمر در جامعه ای با ساختاری به شدت سنتی روی پای خود بایستد، به خواستگارهای تحمیلی و ناخوش جواب رد بدهد و دخترانش، میهن و منیژه (از ازدواج کوتاه مدت با برادر همسر اولش)، را با تکریم و با بهترین امکانات تحصیلی و هنری بزرگ کند. او نخستین آموزگار دخترانش در خیاطی، گلدوزی و طراحی لباس بود و مهم تر از همه به آنها زیبایی شناسی، تیزبینی و داشتین نگاهی منتقد برای تشخیص سره و ناسره در هنر را آموخت.

میهن از سیزده سالگی به کلاس نقاشی استاد جعفر پتگر رفت. شاگردی مشتاق، کوشا و بااستعداد بود. علاقه ای کمیاب، بین هم نسلانش به موسیقی کلاسیک، ادبیات والا و شاهکارهای هنری جهان داشت. استادش این شور و علاقه را گرامی داشت و به پرورش آن همت گماشت.

با تشویق های استاد، میهن رونوشت هایی کم نظیر از آثار استادان بزرگی همچون روبنس، فراگونار و جیمز میدلتون به وجود آورد که گاه به لحاظ گویایی چهره ها و چشم اندازها از اصل اثر ژرف تر به چشم می آمدند. همچنین، با همت پرشوری که در نقاشی گل و منظره به خرج می داد، موفق شد سبکی خاص در نقاشی گل را از آن خود کند که بعدها توسط کارشناسان هنر در لندن مورد تحسین قرار گرفت.

میهن بهرامی نخستین رمان خود، «زنبق ناچین» را در هفده سالگی نوشت و منتشر کرد. نثر فارسی شگفت آور او، که وسعت و عظمت دایره واژگانش یادآور نقش شکسپیر در زبان انگلیسی و نقش دانته در زبان ایتالیایی بود، راه او را از همان آغاز به بهترین نشریه های ادبی گشود و او سال ها با مجله هایی همچون فردوسی، نگین، سخن و نیز نشریه های گوناگون دهه های شصت و هفتاد خورشیدی همکاری می کرد. مجموعه قصه «حیوان» در ۱۳۶۳ منتشر شد.

«حاج باریکلا (بارک الله)»، که به تشخیص زنده یاد استاد محمدعلی سپانلو یکی از برترین قصه های کوته ادبیات امروز فارسی است، در همین مجموعه دیده می شود. مجموعه قصه دیگر او، «هفت شاخه سرخ» (۱۳۷۵) نام دارد که بهترین داستان کوتاه او به انتخاب خودش، «کومور»، را در خود جای داده است.

در نگاهی کلی، سبک نویسندگی میهن بهرامی را می توان پرشور، ژرف نگر و ژرف اندیش، سرشار از تصویرپردازی های جاندار و در عین حال خیال انگیز، و به شدت وامدار و وابسته فرهنگ خاص زنان ایرانی توصیف کرد.

 «میهن بهرامی» که بود و چه کرد؟

او به لحاظ نگرش، فمینیستی رادیکال محسوب می شد و در این مقام، حساسیتی مثال زدنی نسبت به زندگی زنان و به ویژه سرگذشت روان شناختی و عاطفی آنان نشان می داد. نگارش او روان، شعرگونه، تصویری و در هر لحظه آمیخته با بازآفرینی فضای امپرسیونیستی حاکم بر داستان بود.

از این رو، همواره رد پای تصویرسازی و مولفه های تجسمی در آثار ادبی او دیده می شوند. صحنه هایی از زندگی خانگی زنان تهران قدیم که در نوشته های او بازنمایی شده، با الهام گسترده از خاطرات مادربزرگ و مادر و تجربه های شخصی، گذشته از ارزش های ادبی می توانند در زمره منابع ارزشمند تاریخ شفاهی برای کند و کاوهای انسان شناختی در حوزه فرهنگ زنان ایران قرار گیرند.

آشنایی او با روانشناسی، فلسفه و جامعه شناسی با آموزش رسمی همراه بود. دانش آموخته دانشگاه تهران در رشته های فلسفه و جامعه شناسی به حساب می آمد، و دکترای خود در جامعه شناسی را نیز از دانشگاه یو سی ال ای کالیفرنیا گرفت. پس از آن، سال ها با استادان روان شناسی، از جمله دکتر زمان شرفشاهی، دکتر احمد بیرشک، و دکتر محمد مجد در ترجمه و تدوین آثاری در این زمینه همکاری می کرد. روانشناسی فردی (۱۳۶۱)، ترجمه تحلیلی ای از نوشته آلفرد آدلر، یکی از دستاوردهای همین شاخه از فعالیت های اوست.

میهن بهرامی در دانشگاه تهران با محمد متوسلانی، سینماگر و دانشجوی سال آخر رشته زبان انگلیسی، آشنا شد. این رابطه پرمهر که با عشق به فرهیختگی و اندیشمندی درآمیخته بود، این زوج را در پاییز ۱۳۴۵ به یکدیگر پیوند داد. از آن پس، دانش و ادراک میهن بهرامی از سینما و هنرهای دراماتیک، هدایتگر دست توانمند این نویسنده در نوشتن انبوهی نقد برای آثار سینمایی و تئاتر شد. مجموعه نوشته های او در این زمینه، در صورت گردآوری می تواند کتابی چندین جلدی را تشکیل دهد. همکاری در نوشتن قصه فیلم و فیلمنامه به آگاهی و شناخت درونی او از این عرصه کمک می کرد.

نمونه ای نوعی از حاصل این دسته از فعالیت های او را در کتاب جستجوگر می توان یافت؛ تک نگاری فیلمی به همین نام، ساخته محمد متوسلانی، با فیلمنامه ای که فیلمساز براساس قصه هُرماس میهن بهرامی نوشت، و طراحی صحنه و مدیریت هنری این پروژه را نیز به او سپرد. فیلم جستجوگر، بازگویی امروزینی از سیر و سلوک در بستر عرفان ایرانی است. این فیلم، در کنار نمایشگاهی از شاهکارهای معماری ایرانی همچون مسجد کبیر یزد، باغ شازده در ماهان کرمان، و عمارت کریم خانی باغ دولت آباد شیراز، یکی از نخستین آثاری است که چشم اندازهایی شکوهمند و تمام و کمال از ارگ بم را- سال ها پیش از زلزله و حتی پیش از توجه و رسیدگی خاصی به این یادمان باستانی- به تصویر می کشد.

سرگذشت درخشان میهن بهرامی، بدون تردیدی، با پر کشیدن او به آسمان به پایان نمی رسد. آفریده های گران قدر و پرشمار او، که تنها حضوری نمونه وار در این نوشته کوتاه دارند، همچون ستارگان نامیرا ابر پهنه تاریخ فرهنگی سرزمین ایران خواهند درخشید.

فرصت ناتمام

محمد متوسلانی، کارگردان و بازیگر سینما: میهن بهرامی نویسنده ایده آلیستی بود. اصولا در کارش بلندپرواز بود و نظر به قله ها داشت و کوشش می کرد اثری که خلق می کند فارغ از وابستگی به جریان های روز یا جلب توجه این و آن باشد. نه دنبال کسب درآمد مادی بود نه پیوستن به دار و دسته های گوناگون. یاد ندارم از بابت نوشته هایش برای مطبوعات ریالی پول گرفته باشد. تنها پولی که دریافت کرده از رادیو بود برای نمایش نامه ها و نقدهای ادبی.

 «میهن بهرامی» که بود و چه کرد؟

قصه هایش را به مجلات ادبی مثل سخن و نگین و وحید و نامه کانون نویسندگان و… می داد که اصولا توانایی مالی چندانی نداشتند. هرگز قصه ای به مجلات و روزنامه های پرتیراژ و توده پسند نمی داد. مخاطبانش را در میان خوانندگان مجلات وزین ادبی جست و جو می کرد. در چند نمایشگاهی که چه انفرادی و چه جمعی، تابلوهای نقاشی اش را به نمایش گذاشت، حاضر نشد هیچ کدام از آنها را بفروشد. گاه خریدارانی او را وسوسه می کردند، در ابتدا رضایت می داد ولی بعد هنگام عمل پشیمان می شد و از فروش خودداری می کرد.

به یاد دارم حتی به سفارش دوست نزدیکی تابلویی کشید؛ علیرغم این که آن دوست حاضر به پرداخت مبلغ قابل توجهی هم بود از فروش تابلو خودداری کرد و سبب رنجش آن دوست شد. در کار هنری به اصالت هنر و اولویت انسان اعتقاد داشت. به شدت از مرگ نفرت داشت و ظلم ستیز بود و در جدال با خرافه و تحیق، اما نه در خط و مسیر یک ایدئولوژی خاص.

با این که در سال های تحصیل او در دانشگاه اوج فعالیت های سیاسی بود و هم دوره هایی نظیر بیژن جزنی و پروانه فروهر داشت اما به هیچ یک از جریان های سیاسی نپیوست چون معتقد بود کار سیاسی به کار هنری صدمه می زند، اما نمی توانست نسبت به رنج انسان و بی عدالتی و کاستی ها و کثری ها بی تفاوت باشد و رد پای این احساس را می توان در تمامی آثار او دید.

دهه چهل اوج فعالیت های ادبی او بود و پس از به دنیا آمدن دخترمان ناتالی در سال ۱۳۴۹ فعالیت هایش کم و کمتر شد. علاقه اش به روانشناسی و عطش دانستن در این زمینه او را به سوی همکاری با دکتر حسن زمانی شرفشاهی برای ترجمه «روانشناسی فردی» و دکتر محمد مجد برای نوشتن کتاب «درمان بدون دارو در روانشناسی» سوق داد. شاید یکی از علل پرکاری میهن بهرامی در اوایل دهه چهل پشتکار دکتر محمود عنایت سردبیر مجله نگین بود که برای دریافت قصه ها و مقالات میهن به دانشگاه می آمد تا پس از تمام شدن کلاس مطالب را از او بگیرد.

او طرح سه رمان و چندین قصه کوتاه و یک کتاب در مورد «مکتب پتگرها» را داشت که گهگاه با من درباره آن ها صحبت می کرد و به دنبال آرامش و لحظه نابی بود برای شروع آن ها که هرگز فرصت ایده آل برایش حاصل نشد. کما این که این فرصت برای تمام کردن تابلوی مادربزرگ که آن را بسیار دوست می داشت نیز به دست نیامد.


منبع: برترینها

سرنوشت و تراژدی، در نمایش های «پیتر بروک»

–  نادر شهریوری (صدقی): شاه‌لیر در ابتدا پادشاهی با فر و شکوه بود، دخترانش او را ستایش می‌کردند، وزرا و درباریان در رکابش بودند، به هر کجا که قدم می‌گذارد، صدها شوالیه به دنبالش روانه می‌شدند اما به یک‌باره تنها شد با ژستی به جا مانده از گذشته که دیگر با موقعیت جدیدش تطابق نداشت. موقعیتش پادشاهی از قدرت رانده شده بود اما ژستش چنان بود که گویی کماکان پادشاه است. دلقک درهرحال، دلقک است اما سلطانی که از قدرت خلع شده باشد هیچ است: «دلقک: من یک دلقکم! تو هیچ نیستی.»١

سقوط شاه‌لیر در اوج اقتدارش بود، حتی تصمیم‌اش به قسمت‌کردن قلمروی پادشاهی میان دخترانش تصمیمی مقتدرانه بود، تصمیمی از روی مهربانی و حسن‌نیت، زیرا هیچ نیرویی قدرت و سرزمینش را تهدید نمی‌کرد. «او پذیرفته بود که دورانش به سر آمده و اعلام می‌کند که هدف اصلی‌اش این است که جلوی کشمکش‌های آینده را بگیرد.»٢

ترازو در دست کیست؟ 

بااین‌حال، تقدیر تراژیک، سرنوشتی دیگر برای شاه‌لیر تدارک دیده بود، در اختیار قراردادن غیرمعقول قدرت و تفویض حکومت به فرزندان‌اش، اگرچه مقدمات سقوط شاه‌لیر از قدرت سیاسی را فراهم آورده بود، اما این تمام بی‌رحمی سرنوشت غدار در حق شاه‌لیر نبود، چون در این صورت صرفا با سقوطی سیاسی روبه‌رو بودیم، سقوطی که مشابه آن در تاریخ سیاسی پیاپی رخ می‌دهد اما سقوط شاه‌لیر فقط سقوطی سیاسی نبود، بلکه «سقوطی آزاد» و به تعبیر پیتر بروک سقوطی در تمامی لایه‌های زندگی بود. از این جهت به نظر بروک نمایش شاه‌لیر، نمایش همه‌جانبه است چون «… همه لایه‌های اجتماعی، خانوادگی، سیاسی و شخصی و درونی زندگی را دربر می‌گیرد»,٣

شاید به‌همین‌دلیل بروک این نمایش را استثنا و نقطه اوج ادبیات اروپا تلقی می‌کند. مقصود از سقوط در همه لایه‌های اجتماعی که بروک از آن می‌گوید خلع به یک‌باره شاه‌لیر از حداقل حیات و شأن انسانی است که انسان به صرف انسان‌بودنش درهرحال واجد آن است.

بی‌رحمی ازدست‌دادن همه‌چیز: خلع ید از قدرت سیاسی، فروپاشی خانواده و در پی آن ناسپاسی فرزند و مواجهه با طوفان به یک‌باره شاه‌لیر را در موقعیت هابزی یعنی در «وضع طبیعی» قرار می‌دهد. در چنین شرایطی آدمی فاقد هر تمایزی با طبیعت می‌شود و فی‌الواقع با آن یکی می‌شود، چنان‌که گویی از مادر زاده شده باشد.

«لیر: هِه، پسرک، مرا تو دیوانه می‌نامی؟

دلقک: همه عنوان‌های دیگرت را، همان‌هایی که با آن از مادر زاده شدی را از دست دادی.»۴

به لحاظ نمایشی شکسپیر در «شاه‌لیر»، حیات عریان انسان را با چشم‌اندازی از طبیعت نشان می‌دهد. صحنه‌های تراژیک اغلب چشم‌اندازی از طبیعت‌اند: خلنگزار، کومه، طوفان و رعدوبرق درعین‌حال صحنه‌های تراژیک از نمایش «شاه‌لیر»ند. شاید شکسپیر جز با نمایش صحنه‌های دهشتناک طبیعی مانند رعدوبرد، طوفان و … قادر نبود موقعیت تراژیک شاه‌لیر را به‌خوبی نمایان سازد.

آنچه پیتر بروک- از نامی‌ترین کارگردان‌های جهان- را از دیگران متمایز می‌کند، توجه او به جنبه‌های همواره معاصر شکسپیر در حین توجه به هسته اصلی آثار شکسپیر یعنی تراژیک‌بودنشان است. در اجراهای متعدد شکسپیر غالبا دو دختر شاه‌لیر، گوینریل و ریگان (به جز کوردلیا) متملق و چاپلوس معرفی می‌شوند که با الفاظی اغراق‌آمیز و چاپلوسانه از پدر تاجدار خویش ستایش می‌کنند. به نظر بروک اگرچه الفاظ و کلمات به کار برده‌شده به وسیله دو دختر شاه‌لیر اغراق‌آمیزاند اما اینها هیچ‌کدام نشانگر قصد قبلی گونریل و ریگان برای فریب‌دادن شاه‌لیر و غصب قدرت توسط خود و همسرانشان نیست. به نظر بروک این‌گونه صحبت‌کردن در دربار امری مرسوم است که بیانگر آداب‌دانی و وفاداربودن به حساب می‌آید و به هیچ رو الزاما توطئه‌گری و دوزوکلک به حساب نمی‌آید.

«وقتی در برابر جمع از آنها خواسته می‌شود وفاداری خود را به پدر اعلام کنند، آیا هرچه (در ستایش او) می‌گویند فقط دوزوکلک و توطئه است؟ آیا در سخنان‌شان بازتابی از آن کلمات زیبا و محترمانه نیست که هر درباری وفادار و آداب‌دان در چنین شرایطی باید بگوید؟ آیا وقتی نخست‌وزیران انگلیس به دیدار ملکه می‌روند، از پیش کلمات احترام‌آمیزی آماده نمی‌کنند که درعین‌حال صادقانه هم هست؟۵» به نظر بروک، شکسپیر در زمان خود امروزی‌تر به مناسبات دربار پادشاهی و نحوه گفت‌وگویشان توجه داشته است.

ترازو در دست کیست؟ 

اما آنچه برای بروک اهمیت دارد تراژیک‌بودن نمایش‌های شکسپیری است که سایر چیزها را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد، بروک در تعریف تراژدی به نکته مهمی توجه نشان می‌دهد. به نظر بروک در شخصیت‌های توانمند تراژیک همواره لایه‌های ناپیدای نقض وجود دارد. چیزی که وی آن را «کاستی پنهان*»۶ می‌نامد. به نظر بروک همین کاستی پنهان است که فرد را در مسیر سرنوشتی تراژیک قرار می‌دهد. کاستی پنهان را می‌‌‌توان ناخودآگاهی تصور کرد که تعیین‌کننده است و آدمی را در مسیر سرنوشتی قرار می‌دهد که خود بر آن «آگاهی» ندارد.

در این صورت سرنوشت در موقعیتی فرادست و یا به تعبیر نیچه «بر فراز» قرار می‌گیرد و حرف آخر را می‌زند، با این‌حال و به رغم بالادست‌بودن سرنوشت، فرد تراژیک شخصیتی نیرومند است. «ادیپ شاه»، «مده‌آ»، «مکبث»، «شاه‌لیر» و «اتللو» و… نمونه‌هایی از این قبیل شخصیت‌های نیرومندند. نیچه فرد تراژیک را شخصیت توانمندی می‌داند که مهم‌ترین خصیصه‌اش «بدبینی نیرومند» است. این بدبینی در مقابل خوش‌بینی استدلال‌کردنی سقراط قرار می‌گیرد که گویا همه چیز در نهایت روشن و آشکار می‌شود و بنابراین در جهان جایی برای بلاتکلیفی، بی‌اطمینانی، شور و هیجان، تنش یا ابهام وجود ندارد.

در آرمان سقراطی و تاریخ اندیشه عظیمی که از وی متأثر است و پایه‌های دنیای فعلی را تشکیل می‌دهد همواره نوعی خوش‌بینی وجود دارد که گویا می‌توان به واسطه علم، تجربه، تکنولوژی و… سرشت واقعی پدیده‌ها، جهان و در نهایت تقدیر را دریافت و حتی تقدیر را به تسخیر خود درآورد.

در حالی که فرد تراژیک در بی‌یقینی نسبت به کار جهان و بی‌منطقی آن به سر می‌برد تراژدی و سرنوشت همواره در مقابل استدلال و درک پدیده‌ها و جهان قرار می‌گیرد. «لحظه‌ای که بخواهیم چیزی را با درک و استدلال روزمره بسنجیم، قدمی از امکان درک چیزی دیگر دور شده‌ایم»٧. تراژدی نه فقط در برابر استدلال سقراطی که در مقابل هرگونه خوش‌بینی مسیحی و اساسا هر وعده آرمانشهری قرار می‌گیرد. از نظر فرد تراژیک از قضا اتفاقا این جهان است که آدمی را به تسخیر خود درمی‌آورد و نه آنکه آدمی جهان را به تسخیر خود درآشورد.

حال اگر این جهان است که آدمی را تسخیر می‌کند و سرنوشت او را رقم می‌زند، سرنوشتی که فراسوی استدلال و قابلیت آدمی است، آیا می‌توان تعریفی هرچند مبهم از نیروی سرنوشت به دست داد. در این صورت سرچشمه این نیرو در کجاست؟ آیا این «کاستی پنهان» که به نظر بروک در شخصیت‌های تراژیک وجود دارد به حیطه آگاهی درمی‌آید تا بتوان از تقدیر رازگشایی کرد؟ آیا سرچشمه این نیروی قدرتمند در قوانین تغییرناپذیر طبیعت ناآگاهی است که بر انسان آگاه فرمان می‌راند؟

نظر پیتر بروک درباره سرنوشت مبتنی بر بی‌اختیاری فرد در تعیین سرنوشت خویش است. بروک درباره سرنوشت ایده‌ای را مطرح می‌کند که شباهتی آشکار به ایده یونانیان قبل از سقراط و به‌ویژه هراکلیتوس دارد. هراکلیتوس سرنوشت هر فرد را به خلق‌و‌خوی و به تعبیر دقیق‌تر به شخصیت فرد ارتباط می‌دهد و به یک تعبیر سرنوشت هر فرد را شخصیت (به معنای خلق‌و‌خوی فرد) می‌داند. بروک ده‌ها قرن بعد از هراکلیتوس در نظری که شباهتی آشکار به هراکلیتوس دارد می‌گوید: «امروزه ما اصطلاحات روان‌شناختی و عصب‌شناختی بسیاری داریم که حقیقتی را نشان می‌دهند که هیچ‌یک از ما همچون لوح سفید به دنیا نیامده‌ایم… یونانیان آن را سرنوشت نامیده‌اند و واژه امروزی‌اش ژنتیک است.»٨

اگرچه بروک به جای نیروی سرنوشت که یونانیان از آن در تراژدی‌‌های خود می‌گویند و یا خلق‌وخویی که هراکلیتوس نام سرنوشت بر آن می‌گذارد و یا آنچه که نیچه «خون»** می‌نامد، کلمه ژن را قرار می‌دهد اما اینها هیچ‌یک از اساس با هم فرقی ندارند. چون جملگی بر بالادست‌بردن نیرویی به‌مراتب توانمندتر از انسان گواهی می‌دهند. به سهولت می‌توان به جای خلق‌وخوی، خون، ژن و… سرنوشت و یا تقدیر قرار داد. سرنوشت، سرنوشتی که در فرهنگ ما ایرانیان از آن گاه با عنوان «سرنوشت غدار» نام برده می‌شود، به رازورمز قدرتمند «ناآگاهی» گره می‌خورد که راززدایی از آن ناممکن می‌شود.

ترازو در دست کیست؟ 

ایده تراژیک -که بروک همواره در حین اجراهای مهم آثار کلاسیک خود را به آن وفادار می‌داند – عملا در مقابل هر تسلای متافیزیکی و یا زندگی سعادت‌گونه و وعده عدالت‌خواهانه، حیات طبیعی و عریانی را نمایان می‌سازد که در جان تراژیک آدمی وجود دارد. این حیات طبیعی مانند شاه‌لیر – آن هنگام که از قدرت خلع شده- از هرگونه آرایه، عنوان و قدرتی تهی است.

در این شرایط انتخاب‌های فرد تراژیک مشخص است: قهرمان‌شدن یا هیچ‌‌شدن. اما تراژیک‌تر آن است که در این هر دو پاداشی به دست نمی‌آید. نیچه حیات آدمی را که او فی‌الواقع تراژیک می‌پندارد چنین تبیین می‌کند: «… یک زندگی سعادتمند چیزی است محال: والاترین آنچه آدمی می‌تواند بدان دست یابد، زندگی‌ای قهرمانانه است. این زندگی از آن کسی است که در برابر کوه دشواری‌ها، به هر نحوی که شده می‌ستیزد.. و در پایان پیروزی می‌یابد اما در قبال آن یا پادافره (پاداشی) می‌بیند و یا هیچ پاداشی نمی‌یابد.»***

در تراژدی، جهان به سرانجام نمی‌رسد زیرا عدالت غایب است.

«چپ و راست هر سو بتابم همی/ سروپای گیتی نیابم همی

یکی بد کند نیک پیش آیدش/ جهان بنده و بخت خویش آیدش

یکی جز به نیکی زمین نسپرد/ همی از نژندی فرو پژمرد.»٩

پی‌نوشت‌ها:

* کاستی پنهان را می‌توان ناخودآگاه در نظر گرفت که به حیطه آگاهی درنمی‌آید.

** از نظر نیچه «خون تصمیم‌گیرنده است». این نظر شباهتی به سرنوشتی که یونانیان از آن سخن می‌گویند دارد.

*** مقصود از پاداشی که نیچه از آن می‌گوید تنها اعمال اراده قهرمانانه قهرمان تراژیک است.

١، ۴) لیرشاه، شکسپیر، ترجمه به‌آذین

٢، ٣، ۵، ۶، ٧، ٨) لطف بخشش، پیتر بروک، ترجمه حمید احیا

٩) فردوسی


منبع: برترینها

گردشگری اسپانیا پس از حملات تروریستی بارسلون به کدام سو می‎رود؟

سازمان جهانی گردشگری در ماه گذشته اعلام کرد ورود گردشگران به اروپا در چهار ماه نخست سال جاری به میزان ۶ درصد افزایش پیدا کرده است که می توان از آن به عنوان “بازگشت اعتماد گردشگران به برخی مقاصد متأثر از حوادث امنیتی” یاد کرد.

کارشناسان صنعت گردشگری بر این باورند که حملات به منطقه کاتالونیا ممکن است میزان توریسم را تحت تاثیر قرار دهد، اما تجربه های اخیر دیگر کشورهای اروپایی که تحت تاثیر خشونت های تروریستی قرار گرفتند گواهی بر کاهش این تأثیر است.

به گزارش گروه فرهنگی “عصرایران” به نقل از خبرگزاری فرانسه (AFP)، به عقیده این کارشناسان، حداقل تأثیر چنین حملاتی به طور عمده شامل کنسل کردن پروازها بلافاصله پس از حمله، کاهش میزان رزرواسیون و موارد مشابه در کشور های اروپایی است که عمدتا بین سه تا شش ماه چنین تأثیری تداوم دارد؛ اما همین کارشناسان بر این باورند که این روند رفته رفته کند می شود و تداوم آن رو به کاهش است.

ژان پیرمس، مدیر یک انجمن آژانس مسافرتی فرانسه می گوید: مدت زمان چنین تأثیراتی رو به کاهش گذاشته است، چرا که با تکرار این حملات، این مسئله به یک اتفاق عادی بدل شده است؛ اما با تکرار چنین حملاتی در یک نقطه باید منتظر تأثیرهای عمیق تر باشیم.

دیدیر آرینو، رئیس مرکز مشاوره گردشگری مستقر در پاریس، ضمن موافقت با چنین نظریه ای می گوید: زمانی که حملات تکراری در یک شهر رخ دهد، باید منتظر عواقب خطرناک برای گردشگری آن منطقه بود.

این پدیده برای پاریس اتفاق افتاد؛ زمانی که چندین حمله در سال ۲۰۱۵ به صورت پیاپی در شهر پاریس و اطراف آن روی داد از جمله حملات چندگانه ۱۳ نوامبر که شامل تیراندازی در محل کنسرت Bataclan نیز می شد. در واقع بر اثر این رویداد تولید اقتصادی فرانسه با ۰٫۱ درصد کاهش در سه ماهه آخر همان سال مواجه شد.

اما برآورد کمّی تأثیر چنین حمله ای مشکل است. به طور مثال با وجود سه حمله تروریستی با خودرو که در ماه های مارس و ژوئن در لندن اتفاق افتاد (به فاصله ۲ماه)، توریسم کشور انگلیس ۷ درصد در ماه ژوئن نسبت به ماه قبل از آن رشد داشت، این در حالی بود که مقصد اصلی گردشگری این کشور شهر لندن است.

آرینو در این رابطه می گوید: هرچه تصویر توریستی یک مقصد قوی تر باشد، تأثیر چنین رویدادهایی بر صنعت توریسم آن نقطه کمتر خواهد بود.

چالش نقاط توریستی پس از چنین حملاتی کاهش اثرات این پدیده بر توریسم است. آرینو شبکه های اجتماعی را ابزاری برای مقابله با چنین تأثیراتی می داند و می گوید: به طور مثال گرفتن یک تصویر سلفی می تواند حس تعلق را در افراد بیدار کند.

شهر مارسی فرانسه که در حاشیه مدیترانه قرار گرفته است، پس از آنکه یک تروریست، کامیونی را در جشن روز ملی فرانسه به داخل جمعیت برد، از چنین تکنیکی برای کاهش اثرات حمله بر صنعت گردشگری بهره برد.

آرینو در عین حال معتقد است که کتمان حمله و گفتن این جمله که “شهر ما برای توریسم امن است” هیچ کمکی به بهبود گردشگری پس از این حملات نمی کند.

ژان پیر مس می گوید: گردشگران آسیایی به طور خاص به مسئله امنیت توجه ویژه دارند و حملات تروریستی عمدتأ تأثیر عمیقی بر آن ها گذاشته است.

سال گذشته تعداد گردشگران فرانسه با ۲ میلیون نفر کاهش به ۸۳ میلیون نفر رسید که تأثیر اقتصادی ملموسی را به فرانسه وارد کرد، چرا که صنعت توریسم ۸ درصد از درآمد کلی این کشور را به خود اختصاص داده است.

کریستین تایزلر، سخنگوی دفتر گردشگری برلین می گوید: گردشگرانی که از مقاصد دور همچون کشورهای چین و ایالات متحده آمریکا می آیند، حساسیت فرامرزی نسبت به تهدید تروریسم دارند و وضعیت را در مقیاس جهانی تر می بینند. آنها در زمان سفر این پرسش برایشان مطرح می شود که آیا باید هنوز به اروپا سفر کنم؟ و اغلب پاسخ بله است.

آیا اعتماد گردشگران بازگشته است؟

بر اساس اعلام آژانس بین المللی گردشگری با وجود حمله به بازار کریسمس برلین در سال ۲۰۱۶، تعداد گردشگران چینی در آلمان در سه ماهه اول سال ۲۰۱۷ افزایش ۱۵ درصدی داشته است. بر اساس اعلام آژانس بین المللی گردشگری آلمان، شمار گردشگران آمریکایی ۶ درصد افزایش داشته است.

سازمان جهانی گردشگری در ماه گذشته اعلام کرد ورود گردشگران به اروپا در چهار ماه نخست سال جاری به میزان ۶ درصد افزایش پیدا کرده است که می توان از آن به عنوان “بازگشت اعتماد گردشگران به برخی مقاصد متأثر از حوادث امنیتی” یاد کرد.

مشاور ارشد گردشگری آریوو معتقد است تاثیر این حملات بر توریسم اسپانیا به سرعت محو می شود چرا که اقتصاد این کشور به سرعت رشد می کند. به گفته او این کشور در چنان رشد پویایی قرار دارد که تأثیر حملات بسیار کم رخ می نماید.

با این حال گردشگری ۱۱ درصد از اقتصاد اسپانیا را تشکیل می دهد و یکی از اصلی ترین موارد کمک به تقویت اقتصاد کشور در سال های اخیر بوده است.

بر اساس تحقیقات بازار شرکت بین المللی یورمونیتور ۷٫۶ میلیون گردشگر در سال گذشته از بارسلونا، توریستی ترین شهر اسپانیا، به عنوان دومین کشور توریستی جهان، بازدید داشته اند، که اکثر این گردشگران از کشورهای بریتانیا، فرانسه و ایتالیا آمده اند.

بر اساس اعلام گروه TUI، که وزنه ای در صنعت توریسم به شمار می رود، عمده گردشگران حاضر در اسپانیا، تمایلی برای بازگشت زودهنگام به خانه به دلیل ترس از ترور نداشته اند. سوزان استونکل، سخنگوی این گروه می گوید: ما پرسشنامه هایی را در همین رابطه به گردشگران حاضر در اسپانیا دادیم که نشان می دهد هیچ کس تمایل به بازگشت زودهنگام به دلیل ترس از ترور ندارد.

او مطمئن است این حملات به رزرواسیون گردشگران در اسپانیا لطمه ای نمی زند.

گفتنی است حمله چند فرد مهاجم که دو روز گذشته در منطقه کاتالونیا اسپانیا رخ داد  به مرگ ۱۳ تن و زخمی شدن بیش از ۵۰ تن انجامید.


منبع: عصرایران

درآمد ۳۷۰ میلیون دلاری ترکیه از صادرات سریال

درآمد حاصل از صادارات سریال‌های تلویزیونی ترکیه در سال ۲۰۱۷ به بیش از ۳۷۰ میلیون دلار خواهد رسید.

به گزارش خبرآنلاین، صنعت ساخت سریال‌های تلویزیونی در ترکیه طی یک دهه گذشته رشد چشمگیری داشته است و انتظار می‌رود که در سال ۲۰۱۷ درآمد حاصل از صادرات سریال‌های تلویزیونی ترکیه به بیش از ۳۷۰ میلیون دلار برسد.

سلین آرات از کمپانی سازنده برخی از بزرگترین سریال‌های تلویزیونی ترکیه مانند «حریم سلطان» و «بازی سکوت» در جشنواره فیلم سارایوو درباره پیشرفت صنعت سینمای ترکیه صحبت کرد.

در حالی که درآمد ترکیه از صدور سریال‌های تلویزیونی در سال ۲۰۰۸ تنها ۱۰ میلیون دلار بود این میزان در سال ۲۰۱۶ به ۳۰۰ میلیون دلار افزایش یافت.

در نتیجه افزایش درآمد حاصل از فروش سریال‌ها، بودجه ساخت آن‌ها نیز افزایش پیدا کرده است. برای نمونه هم اکنون برای ساخت هر قسمت از سریال‌های مشهور به ۸۰۰ هزار دلار رسیده است و بازیگران شاخص دستمزدهای میلیون دلاری می‌گیرند.

سریال‌های ترکیه اکنون در جای جای جهان از شرق اروپا تا خاورمیانه و شمال آفریقا هواداران بسیار پیدا کرده است. به نظر آرات یکی از دلایل موفقیت سریال‌ها افزایش رقابت کمپانی‌های تولید درون ترکیه است. در حال حاضر بیش از ۵۰۰ کمپانی تولید در ترکیه مشغول کار هستند.

البته ترکیه هنوز نتوانسته به بازار آمریکای شمالی، اروپای غربی، اقیانوسیه و جنوب آسیا راه پیدا کند که به باور آرات این موضوع شاید به قالب و ساختار این سریال‌ها باز گردد.

به نظر این تهیه‌کننده خطری که اکنون صنعت رو به رشد سریال‌سازی ترکیه را تهدید می‌کند، دست و پاگیر شدن قوانین به دلیل شرایط سیاسی حاکم بر کشور است.


منبع: عصرایران

پایان سومین جشنواره ملی اسباب بازی‌

سومین جشنواره ملی اسباب‌بازی با معرفی برترین‌ها و همچنین اهدای جایزه ویژه فن‌آوری از سوی معاونت فن‌آوری ریاست جمهوری برای آثار مرتبط با این حوزه، به کارش پایان داد.

به گزارش ایسنا، برگزیدگان سومین جشنواره ملی اسباب‌بازی در بخش‌های «ایده‌ بازار»، «مجوز تولید» و «طرح‌های ثبت‌شده» معرفی شدند.

در بخش «ایده‌ بازار» هیات داوران از میان آثار رسیده به این بخش، هیچ اثری را شایسته انتخاب ندانست و فقط از سه اثر تقدیر کرد.  به همین دلیل، لوح تقدیر و کارت هدیه به مبلغ یک میلیون تومان به امین غلامی، علی بهشتی‌زواره و ملیحه نعیمی‌کیا برای اثر «بندچین رشد حرکتی کودکان»، شهرزاد صالحی برای اثر «کیف و سرگرمی حلزون» و مژده دانش‌پژوه، هنگامه حکیمیان و نرگس تیموری برای اثر «عروسک معطر باجی “جنوبی”» اهدا شد.

در بخش «طرح‌های ثبت‌شده» اسباب‌بازی آثار رسیده برای داوری در دو بخش «طرح‌های ثبتی» و «مجوز تولیدی» همه به سال ۱۳۹۵ مربوط بودند.

در گروه «حرکتی مهارتی» آثار دریافتی هرچند از نظر داوران دارای محدودیت‌های کیفی بودند، اما رتبه‌ی دوم به محمدحسن سراج صادقی برای اثر «کش‌بال» تعلق گرفت که شامل تندیس جشنواره، لوح تقدیر، کارت هدیه یک میلیون و ۵۰۰هزار تومانی و سه‌هزار عدد هولوگرام برای دو محصول بود. در این گروه هیچ اثری حائز رتبه‌های اول و سوم نشد. به علاوه، لوح تقدیر و کارت هدیه به مبلغ ۵۰۰هزار تومان به روح‌الله امین‌الرعایا برای اثر «دومینو آدمکی ۹۶» اهدا شد.

در گروه «آموزشی و کمک‌آموزشی» از شرکت کارابال فریار برای اثر سری «دینو کیت من» با لوح تقدیر و کارت هدیه به مبلغ ۵۰۰هزار تومان تقدیر شد. همچنین لوح تقدیر و کارت هدیه به مبلغ یک میلیون تومان و دوهزار عدد هولوگرام برای یک محصول برای کسب رتبه سوم به شرکت مهارت پژوهان اشل برای مجموعه آثار «پودمان پرورش و نگهداری گیاهان، پودمان نقشه‌کشی، پودمان معماری و سازه» اهدا شد. نگار رضایی و غزل اسماعیلی نیز برای اثر «مکاریزه» از سوی هیات داوران رتبه نخست در این گروه را کسب کردند. تندیس جشنواره، لوح تقدیر، کارت هدیه به مبلغ دو میلیون تومان و پنج‌هزار عدد هولوگرام برای دو محصول به آن‌ها اهدا شد. هیات داوران در این بخش برای کسب رتبه دوم اثری را حائز شرایط ندانست.

در گروه «اسباب‌بازی فکری» با توجه به تنوع سرگرمی‌های ارائه‌شده، رتبه سوم به دو اثر یکی انتشارات نوبهار برای اثر «نمدچین آبی» و دیگری موسسه میراث و فرهنگ و تمدن پارس برای مجموعه آثار جورچین سه‌بعدی پل خواجو، منارجنبان، کاخ شمس‌العماره، سقاخانه اسماعیل طلایی و سردر باغ ملی تعلق گرفت. جایزه این بخش شامل لوح تقدیر، کارت هدیه به مبلغ یک میلیون تومان و دوهزار عدد هولوگرام برای یک محصول است. همچنین تندیس جشنواره، لوح تقدیر، کارت هدیه به مبلغ یک میلیون و ۵۰۰هزار تومان و سه‌هزار عدد هولوگرام برای یک محصول برای کسب رتبه‌ی دوم به نادر گیاهی برای اثر «مکانیک کوچولو» اهدا شد. در این گروه هیچ اثری شایسته‌ی کسب رتبه اول شناخته نشد.

در گروه «فرهنگی‌ هنری» از فرزانه بابایی برای مجموعه‌ «عروسک‌های آیینی و سنتی، عروسک لیلی» با اهدای لوح تقدیر و کارت هدیه به مبلغ ۵۰۰هزار تومان تقدیر شد. همچنین در این بخش از محمد اسمعیل‌پور و مسعود صباحی برای مجموعه «عروسک‌های انگشتی جیرتدان» با اهدای لوح تقدیر ویژه و کارت هدیه به مبلغ ۵۰۰هزار تومان تقدیر شد. در همین بخش تندیس جشنواره، لوح تقدیر، کارت هدیه به مبلغ یک میلیون و ۵۰۰هزار تومان و سه‌هزار عدد هولوگرام برای یک محصول برای کسب رتبه‌ی دوم به فاطمه‌ هاشمیان برای اثر «جادوی سایه‌ها» اهدا شد. در عین حال، تندیس جشنواره، لوح تقدیر، کارت هدیه به مبلغ دو میلیون تومان و پنج‌هزار هولوگرام برای دو محصول به سعید، مهدی، ابوالفضل و نفیسه شکوری برای اثر «سکروچین دو و سه» برای کسب رتبه نخست اهدا شد. در این گروه هیچ اثری نتوانست رتبه سوم را کسب کند.

در گروه «الکترونیکی و رایانه‌ای» هیات داوران از موسسه فن گستران رباتیک بارمان برای اثر «بسته‌ی ربات امداد کوچولو» با اهدای لوح تقدیر و کارت هدیه به مبلغ ۵۰۰ هزار تومان تقدیر کرد. همچنین رتبه سوم به شرکت فن‌آوری پیشرفته کاوشگر نیاز فردا برای «مجموعه بازی‌های الکترومغناطیسی» با اهدای لوح تقدیر، کارت‌ هدیه به مبلغ یک میلیون تومان و دوهزار عدد هولوگرام برای یک محصول و رتبه دوم به امیر حیدری‌فراهانی و محمدجواد ابراهیمی ‌بسابی برای اثر «مدرسه‌ی انرژی خورشیدی»، با اهدای تندیس جشنواره، لوح تقدیر و کارت هدیه به مبلغ یک میلیون و ۵۰۰هزار تومان و سه‌هزار عدد هولوگرام برای یک محصول تعلق گرفت. در این بخش هیات داوران هیچ اثری را حائز رتبه اول ندانست.

ملاک ارزش‌یابی آثار در بخش «مجوز تولید اسباب‌بازی» از سوی هیات داوران سومین جشنواره‌ی ملی اسباب‌بازی فارغ از انتخاب محتوای مناسب برای تولید، کیفیت تولید محصول، عوامل بصری، دیداری، بروشور و راهنما و همچنین کیفیت بسته‌بندی و شیوه عرضه آن بود.  

همچنین از سیامک محی‌الدین‌بناب برای اثر، «قطار چوبی» و صادق کمیلی‌نژاد برای «مجموعه‌ی تولیدات چوبی» به دلیل کیفیت آثار و توجه به محیط زیست با اهدای لوح تقدیر و کارت هدیه به مبلغ ۵۰۰هزار تومان تقدیر شد.

در این گروه رتبه سوم به شرکت «ایران پتک» برای مجموعه‌ی تولیدات و سرگرمی‌های چوبی با اهدای لوح تقدیر، کارت هدیه به مبلغ یک میلیون تومان و دوهزار عدد هولوگرام برای یک محصول، رتبه دوم به انتشارات عسل نشر برای «مجموعه‌ی تولیدات با پنج عنوان سرگرمی ‌فکری» با اهدای تندیس جشنواره، لوح تقدیر، کارت هدیه به مبلغ یک میلیون و ۵۰۰هزار تومان و سه‌هزار هولوگرام برای یک محصول و رتبه‌ دوم به شرکت بازی تا برای «مجموعه‌ی تولیدات با ۱۶ عنوان سرگرمی» با اهدای تندیس جشنواره، لوح تقدیر، کارت هدیه به مبلغ یک میلیون و ۵۰۰هزار تومان و سه‌هزار عدد هولوگرام برای یک محصول اهدا شد.

امسال همچنین ستاد توسعه‌ی فن‌آوری‌های نرم و هویت‌ساز معاونت علمی و فن‌آوری ریاست جمهوری با هدف توسعه‌ی اقتصاد دانش‌بنیان در زمینه‌ی فن‌آوری‌های نرم و هویت‌ساز در کشور، حمایت از فرآیند تجاری‌سازی ایده‌های برتر اسباب‌بازی را به‌عنوان یکی از موضوع‌های فن‌آوری‌های اصلی فرهنگی سرلوحه‌ی فعالیت‌های خود قرار داده است و در این راستا از دو اثر به‌دلیل نوآوری در ایده و طراحی و بهره‌مندی از فن‌آوری‌های نوین متناسب با ظرفیت‌ها و نیاز کشور با عنوان «جایزه‌ی فن‌آوری» در سومین جشنواره و نمایشگاه ملی اسباب‌بازی تقدیر شد.

این دو اثر در دو گروه آموزشی و کمک آموزشی و الکترونیکی و رایانه‌ای، رتبه کسب کرده‌اند. جایزه دوم فن‌آوری در این حوزه شامل لوح تقدیر و کارت هدیه به مبلغ دو میلیون تومان به امیر حیدری فراهانی و محمدجواد بسابی برای اثر «مدرسه‌ی انرژی خورشیدی» و جایزه اول فن‌آوری شامل لوح تقدیر و کارت هدیه به مبلغ سه میلیون تومان به نگار رضایی و غزل اسماعیلی برای اثر «مکاریزه» اهدا شد.


منبع: عصرایران

وداع تیلور سوئیفت با شبکه‌های اجتماعی

با این اوصاف، هوادارانش دیگر خانه ۱۸ میلیون دلاری او، گربه خانگی اش یا میهمانی های دوستانه تیلور را نخواهند دید.او نه تنها پست های اینستاگرام، بلکه پست های توییتر با ۸۵٫۴ میلیون فالوور و فیسبوک اش با ۷۴ میلیون فالوور را نیز پاک کرد.گزارشات حاکی از آن است که او در صبح جمعه ۱۰۱۹ پست در اینستاگرام خود داشت که ناگهان تمام آنها و حتی عکس پروفایلش را نیز پاک کرد.

 

 

 

تیلور سوئیفت حتی دلیل کارش را هم توضیح نداد اما عده ای می گویند شاید او حک شده است، عده ای دیگر هم می گویند که شاید او می خواهد قدری از فضاهای مجازی دور باشد و پس از مدتی با آلبومی تازه دوباره میان هوادارانش ظاهر شود.او با جواب ندادن به سوالات مخاطبانش، آنها را گیج و عصبی کرده است اما مطمئنا دیر یا زود به فضای مجازی باز می گردد.


منبع: بهارنیوز

برنامه‌های جشنواره موسیقی جوان اعلام شد

برنامه‌های یازدهمین جشنواره ملی موسیقی جوان، به تفکیک بخش‌های مختلف سازی و آوازی، از سوی دبیرخانه جشنواره منتشر شد.

به گزارش روابط عمومی این برنامه، جشنواره موسیقی جوان از ۸ شهریور ۱۳۹۶ کار خود را در تالار رودکی با بخش تک‌نوازی تار آغاز می‌کند و به‌دنبال آن، نوازندگان و خوانندگان در بخش‌های مختلف تا ۲۶ شهریورماه در حضور هیئت داوران به اجرا می‌پردازند.

در این دوره از جشنواره، ۵۰۰ نوازنده و خواننده در قالب سه گروه سنی، در شاخه‌های موسیقی دستگاهی، موسیقی کلاسیک و موسیقی نواحی روی صحنه خواهند رفت.

با تمام شدن اجراها، یازدهمین جشنواره ملی موسیقی جوان ۲۷ شهریورماه با اعلام برگزیدگان، در قالب مراسم اختتامیه، در تالار وحدت به کار خود پایان می‌دهد.

راه‌یافتگان به مرحله نهایی جشنواره باید یک ساعت قبل از شروع برنامه با در دست داشتن اصل شناسنامه و کارت ملی به تالار رودکی به نشانیِ تهران، خیابان حافظ، خیابان استاد شهریار، جنب تالار وحدت، طبقه سوم بنیاد رودکی مراجعه کنند.

یازدهمین جشنواره ملی موسیقی جوان با دبیری هومان اسعدی و با مشارکت استادان موسیقی توسط انجمن موسیقی ایران و با حمایت معاونت امور هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و همکاری دفتر موسیقی و بنیاد رودکی، در سه بخش موسیقی دستگاهی ایران، موسیقی کلاسیک و موسیقی نواحی ایران و در قالب سه گروه سنی «الف» (۱۵ تا ۱۸ سال)، «ب» (۱۹ تا ۲۳ سال) و «ج» (۲۴ تا ۲۹ سال) از ۸ تا ۲۷ شهریورماه امسال در تهران برگزار خواهد شد.


منبع: عصرایران

ماجراهای ناتمام «پولانسکی» ۸۴ ساله

دادگاه عالی لس‌آنجلس درخواست شاکی پرونده «رومن پولانسکی» مبنی بر مختومه کردن پرونده را نپذیرفت.

به گزارش ایسنا به نقل از اسکرین، زنی که در ۱۳ سالگی از سوی «رومن پولانسکی»، کارگردان مطرح سینما مورد تعرض قرار گرفته بود، پس از گذشتن ۴۰ سال از دادگاه خواست که به این پرونده پایان دهد اما «اسکات گوردن» قاضی دادگاه عالی‌ لس‌آنجلس با درخواست وی موافقت نکرد.

«سامانتا گایمر» که در سال ۱۹۷۷ مورد تعرض جنسی از سوی «پولانسکی» قرار گرفته بود چندی پیش از طریق وکلای خود خواستار پایان دادن به این پرونده بسیار طولانی شد اما حالا دادگاه عالی لس ‌انجلس با این درخواست مخالفت کرده است.

سازنده فیلم‌هایی چون «پیانیست» و «محله چینی‌ها» ۴۰ سال است به سبب اتهام تجاوز به دختری ۱۳ ساله در سال ۱۹۷۷ از ترس محاکمه سنگین از آمریکا فرار کرده و در پاریس زندگی می‌کند، چرا که فرانسه یکی از معدود کشورهای اروپایی است که مانع استرداد شهروندان خود به آمریکا می‌شود.

«پولانسکی» پس از اعتراف به جرم تجاوزش در سال ۱۹۷۷ میلادی، ۴۲ روز را در زندانی در ایالت کالیفرنیا سپری کرد و سپس آزاد شد اما در سال ۱۹۷۸ زمانی که یک قاضی در تلاش بود مجددا پرونده او را به جریان بیاندازد و مجازاتی سنگین برای او صادر کند به فرانسه گریخت.

او در سال ۲۰۰۹ در سوئیس دستگیر شد و ۱۰ ماه را در حصر خانگی به سر برد اما دولت سوئیس در نهایت تقاضای دولت آمریکا مبنی بر استرداد «پولانسکی» را نپذیرفت و او را آزاد کرد.

آمریکا در سال ۲۰۱۵ از دولت لهستان نیز خواست تا «پولانسکی» را تحویل دهد اما دادگاه عالی این کشور اعلام کرد او دوران محکومیت خود را با توافق طرفین دعوی گذرانده است.

این سینماگر سرشناس که روز گذشته ۸۴ ساله شد، در حالی هنوز درگیر این پرونده قضائی است که اخیرا زنی به نام «رابین» نیز مدعی شده که در سال ۱۹۷۳ و زمانی که ۱۶ سال داشته قربانی جنسی «رومن پولانسکی» شده است.


منبع: عصرایران

نگار جواهریان و آتیلا پسیانی در یک تئاتر

آتیلا پسیانی و نگار جواهریان برای نخستین بار در نمایش «نمی‌تونیم راجع بهش حرف‌بزنیم»  روی صحنه هم‌بازی شدند.

به گزارش ایسنا، این دو بازیگر برای اولین‌بار در یک تئاتر با هم همکاری دارند، البته این دو بازیگر در فیلم «نگار» رامبد جوان که به‌زودی روی پرده خواهد رفت، پیش‌تر در سینما همبازی شده‌ بودند.

نگار جواهریان با این نمایش ۶سال پس از «دیوار چهارم» امیررضا کوهستانی، مجددا بر صحنه می‌آید.

«نمی‌تونیم راجع‌بهش حرف‌بزنیم» به‌کارگردانی جابر رمضانی عضو گروه تئاتر «سوراخ تو دیوار» که پیش‌تر «صدای آهسته برف» و «سوراخ» را از او دیده بودیم و قرار است نمایش جدیدش شهریور و مهر ۹۶ در سالن سمندریان تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه برود.


منبع: عصرایران

پیانونوازی ۱۰۰ هنرمند نوجوان در نیاوران

رسیتال پیانوی آکادمی پیانوی سامان احتشامی طی چهار هفته در فرهنگسرای نیاوران روی صحنه رفت و ۱۰۰ هنرجوی این آکادمی در آن به اجرای برنامه پرداختند.

به گزارش مهر، رسیتال پیانوی آکادمی پیانوی سامان احتشامی طی چهار هفته در فرهنگسرای نیاوران روی صحنه رفت و ۱۰۰ هنرجوی این آکادمی در آن به اجرای برنامه پرداختند. این رسیتال بزرگ پیانو طی چهار جمعه در تاریخ های ۳۰ تیرماه، ۱۳، ۱۹ و ۲۷ مردادماه در فرهنگسرای نیاوران تهران برگزار شد.

طی این برنامه که در قالب تک نوازی و گروه نوازی پیانو با مدیریت راز احتشامی همسر سامان احتشامی اجرا شد، سه هدف اصلی ارتقای سطح فرهنگ و دانش خانواده‌ها و هنرجویان در مورد ساز پیانو، چگونگی تدریس پیانو و دانستن مسیر فراگیری این ساز و اجرای هنرجویان همراه با هنرآموزانشان و تشویق آنان برای فراگیری بیشتر مطالب موسیقایی از سوی سامان احتشامی طراحی و تدوین شده بود.

یلدا صمدی، سینا سلیم‌زاده، هیراد پناهی، پیمان جوانمرد و سامان احتشامی در بخش های مختلف این رسیتال با هنرجویانشان روی صحنه آمدند و به اجرای برنامه پرداختند.

سامان احتشامی درباره جزئیات این برنامه و اجرای آثار هنرجویانش در این رسیتال که برگرفته از آثار قدیمی و پرطرفدار موسیقی ایرانی و پاپ بود، گفت: من موسیقی‌ای را تدریس می‌کنم که آن را یاد گرفته‌ام ضمن اینکه موسیقی‌های جدیدی که این روزها وجود دارند در زندگی من نبوده و معلم‌های من این موسیقی‌ها را نشنیده‌اند و از آنجایی هم که نتاسیون و منبع درستی برای تدریس آن وجود ندارد ترجیح می‌دهیم موسیقی‌هایی را که کتابت شده آموزش دهیم.

احتشامی درباره نوع ارتباطش با هنرجویان این آکادمی توضیح داد: یک معلم باید سطح علمی خود را کاهش دهد،  خود را بشکند و به میزان هنر همان هنرجو با او روی صحنه کار کند. فکر می کنم چون من این کار را کرده‌ام توانسته ام ارتباط خوبی با هنرجویانم برقرار کنم. من در چهار هفته ۱۰۰ هنرجو را روی صحنه آوردم و آنها همه در کنار خانواده هایشان به اجرای برنامه پرداختند. ضمن اینکه هیچ مسابقه‌ای را برگزار نکردم و هیچ داوری ای نشد و جوری  هم رفتار نکردم که هنرجویی بهتر و بالاتر از هنرجوی دیگر دیده شود. به هر حال هدف اصلی این برنامه چگونگی یادگرفتن پیانو در تمام دنیا را نشان داد و به اعتقاد من این رسیتال پیانو آغاز روندی جدید برای آکادمی پیانوی من است.


منبع: عصرایران