خواندنی ها با برترین ها (۱۳۰)

برترین ها – محمودرضا حائری: در این شماره از خواندنی ها با پژوهشی درباره انسان، رمانی از  اوه تیم نویسنده ی آلمانی، راهنما ی خواندن آثار فروید و… آشنا شوید.

انسان خردمند: تاریخ مختصر بشر

  • یووال نوح هراری
  • ترجمه ی نیک گرگین
  • نشر نو
  • چاپ اول: ۹۶
 خواندنی ها با برترین ها (130)

صد هزار سال پیش، دست‌کم شش گونۀ انسانی بر روی زمین زندگی می‏کردند. امروز تنها یکی به‏ جا مانده است:

ما،

انسان‏های خردمند

چه‌طور گونۀ ما در نبرد برای سلطه بر دیگران پیروز شد؟

چرا نیاکانِ شکارگر ـ خوراک‌جوی ما اقدام به ساختن شهرها و برپایی پادشاهی‏ها کردند؟ چگونه به خدایان و ملت‏ها و حقوق بشر ایمان آوردیم، به پول و کتاب‏ها و قوانین اعتماد کردیم، و خود را بردۀ بوروکراسی و مصرف‏گرایی و حرص ‏و آز برای خوشبختی ساختیم؟ دنیای ما در هزارۀ آینده چه شکلی به‏ خود خواهد گرفت؟

انسان خردمند به‏گونه‏ای جسورانه، همه‌جانبه و بحث‌انگیز هر آنچه را تا کنون گمان می‏کردیم در مورد انسان می‏دانیم به چالش می‌کشد: افکارمان، رفتارمان، اعمال‌مان، اقتدارمان… و آینده‏‌مان را. از همگی‌مان با هر ایمان و اعتقادی می‌خواهم که روایتهای زیربنایی جهان را زیر سؤال ببریم، پیشرفت‌های گذشته را با دلمشغولی‌های کنونی مرتبط کنیم و از نتایج جدل‌انگیز آن نهراسیم.

دکتر یووال نوح حراری از دانشگاه آکسفورد دکترای تاریخ دارد و در دانشگاه بیت‌المقدس تاریخ جهان تدریس می‌کند. موضوع اصلی این پژوهش او سؤالات صریحی است همچون:

رابطۀ تاریخ و زیست‌شناسی چیست؟ آیا عدالتی در تاریخ یافت می‌شود؟ آیا در مسیر تاریخ مردمان سعادتمندتر شده‌اند؟


تهرانی ها

  • امیرحسین خورشیدفر
  • نشر مرکز
  • چاپ اول: ۹۶
 خواندنی ها با برترین ها (130)
تهرانی‌ها سرگذشت شاپور، رحمت، بیک و کریستین در سال‌های ۱۳۴۰ تا ۱۳۷۵، است. رحمت خروارها امید و عاطفه و اشتیاق به دست آورده بود که زندگی‌اش را از این‌رو به آن‌رو کرد. عشقی با آن عظمت را جواب رد کوچکی متوقف کرد. آن‌همه احساس دوروبر رحمت را گرفته بود. حتی کاترین هم در احساس رحمت غرق بود. تازه همسایه بودن هم مزید بر علت شد. مدام با هم روبه‌رو می‌شدند. رحمت همه‌جا بود. کاترین اخم‌و‌تخم نکرد. رحمت خود را در مقام یک دوست دائمی، همراه، تحمیل کرد. نه آن‌جور تحمیل کردنی که بد است. البته موضوع عشق برایش پس از دست رد زدن به سینه‌ی رحمت منتفی شده بـود، اما مگر می‌شد نداند رحمت دوره‌ی شدت حسی عشق را از سر نگذرانده و در حادترین دوران عاشقی است.


جاهای تاریک

  • گیلیان فلین
  • ترجمه ی مهدی فیاضی کیا
  • نشر چترنگ
  • چاپ اول: ۹۶
 خواندنی ها با برترین ها (130)

جاهای تاریک، رمانِ پرحرارت گیلیان فلین، داستان زنی به نام لیبی دی را روایت می‌کند که تنها بازمانده کشتاری خانوادگی است. لیبی هفت‌ ساله بوده است که مادر و دو خواهرش در خانه‌شان به قتل می‌رسند. او که از آن شب هولناک جان سالم به در برده است، برادر پانزده‌ ساله‌اش را قاتل معرفی می‌کند. بیست و پنج سال بعد، نامه کوتاهی که به دست لیبی می‌رسد، او را وا می‌دارد تا دوباره گذشته خود را مرور کند.

گذشته‌ای که ترجیح می‌دهد فراموشش کند. گیلیان فلین در ادامه، جست‌وجوی لیبی دی را در خلالِ فلاش ‌بک‌هایی به آن روزِ مرگبار، با مهارت روایت کرده است. جاهای تاریک در سال ۲۰۰۹ در لیست پرفروش‌های نیویورک تایمز قرار گرفت و نشریه شیکاگو تریبیون آن را به عنوان یکی از بهترین داستان‌های سال ۲۰۰۹ برگزید. در سال ۲۰۱۵ نیز اقتباسی سینمایی از این رمان با بازی شارلیز ترون ساخته شد و روی پرده سینماها رفت. گیلیان فلین با رمان تازه‌اش که عنوانِ هوشمندانه‌ای هم دارد، دوباره به صدرِ رده‌بندی تریلرنویسانِ نوپا بازگشته است.

فلین خوب می‌نویسد. گاهی انگار قلمش را در اسید فرومی‌کند، گاهی سبکش تغزلی است، اما همواره واژه‌هایش را به ‌دقت انتخاب می‌کند. او نقص‌های بشری و شری را که درون آدمی است، با چشمی تیزبین می‌بیند و می‌نویسد.


چگونه فروید بخوانیم

  • سایمون کریچلی
  • ترجمه ی صالح نجفی
  • نشر نی
  • چاپ اول: ۹۶
 خواندنی ها با برترین ها (130)

«کل جریان آموزش‌های قبلی‌تان و همه‌ی عادت‌های فکری‌تان شما را به مخالفت با روان‌کاوی واخواهند داشت…»

ـ زیگموند فروید

جاش کوهن در این مقدمه‌ی جذاب و خواندنی استدلال می‌کند که فروید بالاتر از همه نشان می‌دهد هر اندیشه، هر واژه و هر کنشی، گیرم که ظاهری پیش‌پاافتاده و مبتذل داشته باشد، می‌تواند در خور قرائت دقیق و موی‌شکاف باشد. راستش، شاید همین ژرف‌بینی بوده که این همه مخالفت با روان‌کاوی برانگیخته است.

چگونه فروید بخوانیم با قرائت گزیده‌هایی کوتاه از نوشته‌های فروید و با عطف‌نظر به روان‌رنجوری‌ها، ضمیر ناخودآگاه، واژه‌ها، مرگ و (صد البته) مسائل جنسی، هسته‌ی تناقض‌آمیز و خارق اجماع تفکر روان‌کاوانه را بیرون می‌کشد: این‌که درونی‌ترین حقیقت‌های نهفته در ضمایر ما فقط هنگامی خود را عیان می‌کنند که تحریف شده و جامه‌ی مبدل پوشیده باشند. خواب‌ها، رؤیاها، خطاها، لطیفه‌ها، شوخی‌ها، نشانه‌های بیماری و در یک کلام زندگی‌های هرروزه‌ی ما اگر با دیده‌ی باریک‌بین قرائت شوند ما را، چونان استادان خبره در تلبیس (جامه‌ی مبّدل‌پوشی)، موجوداتی بازنشناختنی می‌نمایانند که نه دیگران به جایمان می‌آورند و نه خودمان.


کشف سوسیس کاری

  • اوه تیم
  • ترجمه ی حسین تهرانی
  • نشر چشمه
  • چاپ اول: ۹۶
 خواندنی ها با برترین ها (130)

اووه تیم یکی از مهم‌ترین نویسندگان ادبیات آلمان است در دهه‌های اخیر. او که در هامبورگ به دنیا آمده و از سوربنِ پاریس دکترای فلسفه گرفته است، در رمان‌هایش به جست‌و‌جوی ریشه‌های خودکامگی، سال‌های دور و هراس‌های بشری‌ است. کشفِ سوسیس کاری مشهورترین رمانِ این داستان‌نویس است که برای اولین‏بار در ۱۹۹۳ منتشر شد. رمانی که به‏سرعت به زبان‌های دیگر نیز چاپ و از آن اقتباس‌های سینمایی و تئاتری هم شد. رمان از ماه‌های پایانی جنگِ جهانی دوم آغاز می‌شود و تا سال‌های انتهایی دهه‌ی پنجاه میلادی جلو می‌آید. تصویری از آلمانی در حالِ شکست، فروپاشی، گرسنه و مملو از ویرانی. روایتی از شر که باعثِ دگردیسی آدم‌ها شده است.

رمان داستان مردی ا‌ست که در جست‌و‌جوی گذشته‌ی دورش به سال‌های کودکی‌اش بازمی‌گردد و درک زنی که کنار خیابان در هامبورگ سوسیسی ارزان‌قیمت و ابداعی می‌فروخت که مشهور شد به سوسیس با سُس کاری. یک غذای ساده که نمادِ جنگ بوده و نشانه‌ای برای او و همنسلانش. او در این سفرِ زمانی از مرگ‌ها، عشق‌ها، یهودیانِ ترس‌خورده، نازی‌ها و دستِ‏آخر زمانی ازدست‌رفته می‌گوید که درش بوی این خوراک می‌پیچد و حافظه را جان می‌بخشد تا مخاطب نتواند دست از رمان بکشد…

«مجله اینترنتی
برترین ها» از تمامی ناشران، نویسندگان، مترجمان، منتقدان و علاقه مندان به
حوزه نشر و کتاب دعوت می نماید مطالب خود را در حوزه معرفی و یا نقد و
بررسی کتاب به آدرس زیر ارسال نمایند:

Bartarinha.editorial@gmail.com

همچنین
برای ارتباط و هماهنگی های لازم می توانید با شماره ۲۳۰۵۱۴۹۲ تماس بگیرید.
منتظر پیشنهادات و انتقادات سازنده شما عزیزان می باشیم. 


منبع: برترینها

قسمت آخر بازی تاج و تخت لو رفت

این سند بخشی از اطلاعات اخیرا به سرقت رفته‌ای است که به دنبال حمله گسترده هکرهای ناشناس به شبکه رایانه‌ای شبکه تلویزیونی «اچ بی او»، به بیرون درز کرده است. خط داستانی قسمت پایانی فصل هفتم به نام «اژدها و گرگ» که امروز از شبکه اچ بی او پخش می‌شود بخشی از فیلمنامه کامل این اپیزود است.
 




به گزارش «ایندیپندنت»، هکرهای ناشناسی که با امضای «آقای اسمیت» اقدام به انتشار اطلاعات محرمانه شبکه اچ بی او کرده‌اند علاوه بر فیلمنامه «بازی تاج و تخت»، قرارداد کارمندان و دست‌اندرکاران این سریال را هم منتشر کرده‌اند.شبکه اچ بی او در واکنش به ادامه انتشار غیر قانونی اطلاعات و اسناد خود از سوی هکرها بیانیه‌ای منتشر کرده است. در بخشی از این بیانیه آمده: «ممکن است هکرها با هدف جلب توجه رسانه‌ها به انتشار بخش‌هایی از اطلاعات به سرقت رفته ادامه بدهند. با این حال، ما تصمیم نداریم خودمان را درگیر بازی آنها کنیم.»

این سارقان اینترنتی در ازای توقف انتشار اطلاعات اچ بی او، دست‌کم مبلغ ۶ میلیون دلار درخواست کرده‌اند. این در حالی است که آمار فصل هفتم «بازی تاج و تخت» نشان می‌دهد حمله هکرها تاثیر چندانی در میزان مخاطبان سریال نداشته و حتی در چندین مورد رکوردهای جدیدی به ثبت رسانده است.


منبع: بهارنیوز

بهاره رهنما ازدواج کرد/تصاویر

در همین رابطه کمند امیرسلیمانی بازیکر سینما و تلویزیون با انتشار این عکس ازدواج مجدد بهاره رهنما را تبریک گفت. او نوشت: بهاره عزیزم امیدوارم دلی آرام لبی خندان و روزگاری پر از خوشبختی در کنار همسرت داشته باشی و دنیا بر وفق مرادت باشه.بهاره رهنما بازیگر سینما و تلویزیون کشورمان و همسر سابق پیمان قاسمخانی برای بار دوم ازدواج کرد و امیرخسرو عباسی همسر دوم بهاره رهنما است و مراسم ازدواج این هنرپیشه کشورمان روز گذشته چهارم شهریورماه برگزار شد.تصاویری از مراسم ازدواج بهاره رهنما در فضای مجازی منتشر شده است که در ادامه می بینید. 

 



 


 


 

 

 


منبع: بهارنیوز

یک نمایش ویژه برای مستند "کلاه شیشه ای"

مستند “کلاه شیشه ای” به کارگردانی محسن خان جهانی در حاشیه نمایشگاه ورزش اکران می شود.

چهار فیلم ورزشی در نمایشگاه تخصصی رسانه های ورزشی اکران می شود.

نمایشگاه تخصصی رسانه های ورزشی از ۱۳ تا ۱۶ شهریور ماه ۹۶ همزمان با برپایی شانزدهمین نمایشگاه بین المللی ورزش و تجهیزات ورزشی در مصلای امام خمینی (ره) برگزار می‌شود و در حاشیه این رویداد، چهار فیلم برگزیده به انتخاب جشنواره فیلم های ورزشی در پاویون رسانه ها اکران و با حضور کارگردانان، تهیه کنندگان و اهالی رسانه مورد نقد و بررسی قرار می گیرد.

مستند “کلاه شیشه ای”  به کارگردانی محسن خان جهانی در این رویداد به نمایش در می آید و پس از آن نشست نقد و بررسی آن برگزار می شود.

«کلاه شیشه‌ای» درباره‌ی «محمدرضا روزبهانی» است که عاشق فوتبال و همیشه به استادیوم می‌رود. او در چند قدمی زمین بازی است ولی هرگز فوتبال را نمی‌تواند ببیند.


منبع: عصرایران

نمایش آثار زنان نقاش در سعدآباد

نمایشگاه نقاشی «گروه هنری کلبه شیشه‌ای» در نگارخانه سعدآباد روی دیوار می‌رود.

رویا خدابخش – نقاش – درباره این نمایشگاه به ایسنا گفت: گروه هنری «کلبه شیشه‌ای» تا به حال نمایشگاه‌های زیادی را در داخل و خارج از تهران برگزار کرده است. این نمایشگاه نیز با ارائه آثار نو و مدرن نهم شهریورماه افتتاح می‌شود و تا پانزدهم همین ماه ادامه دارد.

او ادامه داد: در نمایشگاه پیش‌ رو، ۳۷ اثر از ۱۹ هنرمند روی دیوار می‌رود. ما انتظار استقبال خوب از این نمایشگاه را داریم و مخاطبان را با دنیای متفاوتی آشنا خواهیم کرد. در نمایشگاه پیش‌ رو، از تکنیک‌های مختلفی مانند آبرنگ، رنگ‌ روغن، گواش و تلفیق گواش و آبرنگ استفاده شده است.

خدابخش همچنین درباره «گروه هنری کلبه شیشه‌ای» اظهار کرد: با توجه به پیشرفت اینترنت و گسترش فضای مجازی، احساس کردیم هنرمندها منفعل و خانه‌نشین شده‌اند. بنابراین تصمیم گرفتیم با تشکیل این گروه، آن‌ها را فعال کنیم و رقابت مثبتی را شکل دهیم. ما سعی می‌کنیم در هر دوره، استعدادهای خوبی را در میان هنرجویان نقاشی پیدا کنیم. تمام اعضای این گروه را بانوان تشکیل می‌دهند.


منبع: عصرایران

جشنواره مونترال میزبان ۳ فیلم ایرانی

چهل و یکمین جشنواره فیلم جهانی مونترال که در کانادا در حال برگزاری است، چند فیلم ایرانی را در بخش‌های گوناگون به نمایش گذاشته و می‌گذارد.

به گزارش ایسنا، این جشنواره سینمایی که از تاریخ (۲۴ اوت تا ۴ سپتامبر) ۲ تا ١٣ شهریور در کانادا در حال برگزاری است، میزبان فیلم «آپاندیس» ساخته حسین نمازی در بخش مسابقه و دو فیلم «زیر سقف دودی» ساخته پوران درخشنده و «یه وا» به کارگردانی آناهید آباد در بخش غیر رقابتی سینمای جهان است.

همچنین بابک شیرین صفت سینماگر ایرانی مقیم باکو با فیلم «مردی از روز سوم» در بخش خارج از مسابقه حضور دارد که محصول جمهوری آذربایجان است و دو فیلم کوتاه «زمین» از سمیرامیس کیا و باروت و «گناه» به کارگردانی «فرن مرادی» که هر دو از ایرانی تبارهای کانادا محسوب می‌شوند، به عنوان محصول کانادا در بخش مسابقه فیلم کوتاه به نمایش در می‌آیند.

جشنواره مونترال، تنها رویداد رده رقابتی بین‌المللی آمریکای شمالی در تقویم فیاپف محسوب می‌شود و در ادوار گذشته نیز با عرضه فیلم‌هایی مانند «بچه‌های آسمان»، «رنگ خدا»، «باران» و «سینما نیمکت» در بخش اصلی رقابتی نقش به‌سزایی در معرفی سینمای نوین ایران به مخاطبان جهانی داشته است.


منبع: عصرایران

جشنواره ملی انیمیشن برگزار می شود

نشست خبری بیستمین جشنواره تولیدات رادیویی و تلویزیونی مراکز استان ها صبح امروز ۵ مردادماه در ساختمان اداری صدا و سیما برگزار شد.

به گزارش مهر، بنابراین گزارش در ابتدای این نشست علی دارابی معاون امور استان ها عنوان کرد: بیستمین جشنواره تولیدات رادیویی و تلویزیونی مراکز استان ها از ۱۴ تا ۱۶ شهریورماه در شهر سنندج با مشارکت استانداری کردستان و صدا و سیمای این استان برگزار می شود.

دارابی اظهار کرد: این جشنواره ویژگی های خاصی دارد و می توانم بگویم کردستان سرزمین فرهنگ و هنر است و مریوان به عنوان پایتخت تئاتر خیابانی دنیا ثبت جهانی شد از همین رو، فرهنگ و هنر و موسیقی در تار و پود این سرزمین عجین شده و کردستان به سرزمین مجاهدت های خاموش، آب و آئینه و غیرت و وفاداری مشهور است.

وی افزود: در سفری که اخیراً به این استان داشتیم دیدیم که همه چیز برای برگزاری این جشنواره مهیا است و همکاران ما در استانداری کردستان تدارک خوبی برای اجرای بیستمین جشنواره تولیدات رادیویی، تلویزیونی مراکز استانها فراهم دیده اند.

معاون امور استان ها اظهار کرد: کمیته های اجرایی و کمیسیون های ما از سال گذشته بلافاصله بعد از برگزاری نوزدهمین جشنواره تشکیل و برنامه ریزی های ما انجام شد. به همین ترتیب ۷۰ نفر از داوران که هر کدام از مدیران  و افراد با سابقه این حوزه بودند امر داوری را به عهده گرفتند و به همین ترتیب حدود ۲ هزار اثر به این جشنواره رسید که از میان آنها ۲۰۰ اثر در کمیسیون های مختلف برنده جایزه می شود.

دارابی تصریح کرد: آثار ارزیابی شده با فاصله زمانی ابتدای سال ۹۵ تا پایان بهار ۹۶ مورد ارزیابی قرار می گیرد و جمع آثار تاکنون ۲ هزار اثر است که در جشنواره بیستم سه بخش جانبی اقتصاد مقاومتی، نشر فرهنگ دفاع مقدس و بهداشت و سلامت نیز وجود دارد که ۳۰ اثر در این حوزه مورد ارزیابی قرار گرفته است. این را هم باید بگویم که امسال بخش انیمیشن از جشنواره حذف شده، چون قرار است نخستین جشنواره ملی انیمیشن را در زمستان امسال برگزار کنیم. این جشنواره به تولیدات صدا و سیما می پردازد زیرا براساس مأموریتی که ریاست صدا و سیما بر عهده معاونت امور استان ها گذاشت ما باید مقوله انیمیشن را پیگیری کنیم.

وی با بیان اینکه سال گذشته ۱۳۹۵ اثر در نوزدهمین جشنواره مورد داوری قرار گرفتند گفت: از سال گذشته تاکنون بیش از ۲ هزار اثر مورد داوری قرار گرفتند که بیانگر رشد کمی و کیفی آثار است. از دیگر نکاتی که می توان عنوان کرد این است که امسال بخش فضای مجازی جزو کارهایی است که برای اولین بار در جشنواره است. در افتتاحیه و اختتامیه نیز بیش از ۴۰ نفر از هنرمندان ملی، استانی و همچنین شهدا و مشاهیر و مفاخر استان مورد تجلیل قرار می گیرند.

معاون امور استان ها ادامه داد: بر اساس سنت سال گذشته نیز از برخی از مدیران مراکز استان ها قدردانی می شود. امسال قرار است از خانواده زنده یاد جبل آملی و کردان که از معاونان پیشین استان بوده اند و همچنین زنده یاد حمید آخوندی قدردانی شود. در جشنواره امسال هفته فرهنگی و هنری کردستان را برگزار می کنیم و در همه شهرهای استان برنامه ویژه ای دارد برای مثال «خاله شادونه» و «فیتیله­ ای ها» در شهرهای مختلف استان برای کودکان و نوجوانان به اجرای برنامه می پردازند. این را هم باید اضافه کنم که نزدیک به ۱۲۰ نفر پوشش خبری را برعهده خواهند داشت.

دارابی اظهار کرد: کردستان براساس جاذبه های سیاحتی و ظرفیت های سرمایه گذاری که دارد محل مناسبی برای برگزاری جشنواره است.

معاون امور استان ها با اشاره به ۲۴ ساعت شدن شبکه های استانی عنوان کرد: در سال ۹۶، نیمی از شبکه های ما ۲۴ ساعته نبود اما قرار است تا پایان سال ۹۶، همه شبکه های ما ۲۴ ساعته شود. در این بین باید چند خبر دیگر هم بدهم که یکی از آنها این است که مستند بلند «اربعین از ایران تا کربلا» که در برگیرنده سفر همه مردم ایران به کربلاست در حال تدوین نهایی است و برای اولین بار این مستند آماده می شود. خبر بعدی اینکه به دلیل اهمیت فضای مجازی در همه استان ها اقدام به تشکیل معاونت فضای مجازی کردیم زیرا ضرورت این کار احساس می شد.

دارابی بیان کرد: ستاد چهلمین سال پیروزی انقلاب اسلامی ایران در همه استان ها تشکیل و فعال شده است و در حال حاضر مقدمات مستند کارنامه انقلاب در همه استان ها توسط همکاران ما فراهم می شود و به همین ترتیب ویژه برنامه های انقلاب از فجر ۹۶ تا ۹۷ در استان ها روی آنتن می رود.

معاون امور استان ها با اشاره به افزایش میزان مخاطبان صدا و سیما گفت: در فاصله سال ۹۵ تا ۹۶، میزان مخاطبان ما در صدای استان ها ۳ درصد و سیمای استان ها ۲ درصد افزایش پیدا کرده است. بر اساس نظرسنجی مرکز تحقیقات صدا و سیما، شبکه های استانی در میان شبکه های صدا و سیما چهارمین ترجیح برای بینندگان است. برای مثال در برخی از استان ها مثل کردستان بیش از ۸۵ درصد مخاطب دارد و برخی برنامه ها مثل «چیریک شو» بیش از ۹۰ درصد از مخاطبان را به خود اختصاص داده است.

وی با بیان اینکه در افتتاحیه و اختتامیه بیستمین تولیدات رادیویی و تلویزیونی مراکز استان ها از ظرفیت هنرمندان استانی استفاده می شود تأکید کرد: ترجیح دادیم از ظرفیت و هنرمندی های موسیقایی کردستان استفاده کنیم. بر همین اساس امسال در راستای ترویج فرهنگ بومی، گروه های موسیقی کردستان در افتتاحیه و اختتامیه به اجرای برنامه می پردازند.

دارابی در بخش پرسش و پاسخ درباره تولیدات استان ها در بین سال های ۹۵ تا ۹۶ تصریح کرد: ما در فاصله زمانی سال ۹۵ تا ۹۶، سریال فاخر تولید می کنیم. یکی از اهداف این جشنواره این است که رقابت ایجاد و به رشد و ارتقای برنامه ها کمک کند. به هر حال جشنواره در حال برگزاری است و باید همواره رو به جلو باشد از همین رو می توانم بگویم سال ۹۵ فقط در مراکز استان ها بیش از ۱۵ اثر از تولیدات ما در جشنواره های بین‌المللی برنده جایزه شدند. این موضوع بیانگر این است که جشنواره نگاه ها را از مرکز به استان ها معطوف می کند.

وی با اشاره به اینکه صدا و سیمای استان تهران وجود ندارد گفت: در حال حاضر شبکه صدای و سیمای استان تهران نداریم و این جزو برنامه های ماست که این شبکه را راه اندازی کنیم البته در حال حاضر شبکه پنج برای تهرانی هاست.

معاون امور استان ها درباره ۲۴ ساعته شدن برنامه های شبکه های استانها عنوان کرد: اگر این شبکه ها ۲۴ ساعته نباشند به هویت اصلی خود برنمی گردند زیرا برخی از برنامه های آنها در شبکه های دیگر مانند شبکه شما پخش می شود که  این یک آسیب است.

دارابی درباره سریال ۳۰۰ قسمتی فریدون حسن پور گفت: در حال حاضر ۵۰ قسمت از آن نوشته شده و دوستان ما در مراکز استان ها در حال فراهم کردن مقدمات ساخت آن هستند. در حال حاضر فریدون حسن پور مشغول ساخت سریال «مرد» است که پیش بینی ما این است که بعد از اتمام تولید سریال وارد پروسه تولید سریال سیصد قسمتی شویم. امیدوارم طبق زمان بندی ما کارهای ساخت این سریال پیش برود زیرا می تواند نیاز ما را برطرف کند. این سریال موضوع اجتماعی دارد و روایت هایی از تاریخ ایران را بیان می کند و به همین ترتیب ۶ ورژن ۵۰ قسمتی از آن ساخته می شود.

وی در خصوص تأسیس شبکه گردشگری گفت: تأسیس شبکه گردشگری فراز و فرودهای زیادی دارد، چندی پیش به استان شیراز سفر کردیم و استاندار فارس به ما گفت این شبکه را در اینجا راه اندازی کنیم اما با این موضوع موافقت نشده است. اگر محدودیت های مالی نبود ما زودتر این شبکه را راه اندازی می کردیم.

در ادامه عباس فاطمی دبیر جشنواره بیان کرد: در سال های گذشته جشنواره به صورت دوسالانه برگزار می شد اما با توجه به اینکه تعداد آثار رسیده بالا بود، این جشنواره هر سال برگزار می شود. بر همین اساس ما ۸۶ مستند از ۲۹ استان، ۵۲ اثر نمایشی از ۲۳ استان، ۱۹۷ برنامه ترکیبی از ۳۲ استان و ۱۲۴ اثر در بخش ویژه و ۱۵۱ اثر در بخش جمعی داریم که جمعا ۵۱۰ اثر می شود. در این دوره قرار است از ۲۸ برنامه ترکیبی قدردانی کنیم که جایزه برای آن پیش بینی شده است. بیشترین آثار از کوچکترین استان، یعنی استان ایلام دریافت شده است.

سپس موسوی زاده عنوان کرد: امسال برای دومین بار بخش جمعی مورد قدردانی قرار می گیرد و ۲۰۰ نفر از همکاران ما برنده اعلام می شود، از ۳۰۰ نفر هم در سایر استان ها قدردانی می شود.

در پایان فرجی اظهار کرد: این جشنواره بزرگترین جشنواره فرهنگی و هنری کشور است که در برخی از حوزه ­ها تولیدات استان ها برتر هستند، برای مثال بسیاری از برگزیدگان جشنواره ها مثل جشنواره «سینماحقیقت»، جشنواره فیلم کوتاه و جشنواره فیلم فجر کسانی هستند که بیشتر در جشنواره مراکز استان برگزار شده بودند.


منبع: عصرایران

«بی جان مریم»؛ به یاد محمد نوری

هفته نامه صدا – سما بابایی: یک خانه کوچک در خیابان سرباز، یک پیانوی قدیمی و یک کتابخانه بزرگ، اینها تمام میراث مادی محمد نوری است؛ اما تا دل تان بخواهد او میراث معنوی از خود به جای گذاشته است؛ مثلا ۳۰۰ قطعه آوازی طی پنج دهه فعالیت، بسیاری از آثارش از جمله «نازنین جان مریم»، «شالیزار»، «واسونک»، «جمعه بازار» که سال های متوالی است که توسط نسل های مختلف زمزمه می شوند و همچنین «ایران» اش که به سرود ملی مان بدل شده است.

او موسیقی را زبانی جهانی می دانست؛ اگرچه آوازش از مبانی موسیقی کلاسیک بهره داشت و همچنین از موسیقی سنتی و نواحی ایران؛ اما می توان او را خواننده ای پاپیولار دانست. آثار او بسیار متنوع هستند و از موسیقی کلاسیک و موسیقی ملی تا حتی موسیقی مربوط به عروسی در آنها شنیده می شود.

برای مثال «بیا بار سفر بندیم از این دشت» یک موسیقی کاملا ملی در مایه دشتی است که توسط یک ارکستر کوچک با سازهای غیر ایرانی اجرا شده است؛ اگرچه او در تمام آثارش استیل مربوط به آواز کلاسیک را تا حد زیادی حفظ کرده است و همین دلیل موفقیت او میان مخاطبان از طیف های مختلف است. همان طور که بسیاری از کارهای آوازی پاپیولار در غرب برگرفته از تم یک قطعه کلاسیک مثل یک موومان از کنسرتو است که این روش ها باعث بیشتر شنیده شدن و در نهایت ورود اقشار مختلف به جریان موسیقی جدی می شود.

 «بی جان مریم»؛ به یاد محمد نوری
او برنده جایزه «خورشید طلایی» (۵۰ سال صدای متفاوت و ماندگار) در سال ۷۸ از جشنواره مهر و دارای مدرک درجه یک هنری خوانندگی از شورای عالی ارزیابی کشور و وزارت ارشاد است. محمد نوری در جوانی آواز را نزد خانم اولین باغچه بان فرا گرفت. اولین از بنیانگذاران اپرای تهران و از پیشگامان هنر آواز دسته جمعی (گروه کر) در ایران و استاد پیانو بود و همین باعث شد تا ریشه های اپرا همواره در آثار نوری دیده شود.

فاخره صبا نیز یکی از تاثیرگذارترین هنرمندان ایران در زمینه آواز کلاسیک بود؛ او سال ها غیر از اجرای آثار موسیقی کلاسیک، به تعلیم هنرمندان بسیاری در زمینه آواز پرداخت که از نام آورترین شاگردان او می توان علاوه بر نوری به منصوره قصری نیز اشاره کرد. درگذشت این هنرمند در فراموشی کامل اهالی موسیقی در سال ۱۳۸۶ اتفاق افتاد.

«نوری» اما تئوری موسیقی را نزد سیروس شهردار و فریدون فرزانه، اساتید هنرستان عالی موسیقی، فرا گرفت و خودش شیوه آواز خود را متأثر از اساتیدی چون حسین اصلانی و ناصر حسینی می دانست. محمد نوری در دهه ۲۰ با خواندن اشعار نوینی که روی نغمه های روز مغرب زمین و برخی قطعات کلاسیک آوازی سروده شده بود، کار خوانندگی را آغاز کرد.

نوری کنار تحصیل در رشته ادبیات زبان انگلیسی و رشته نمایش، آواز ایرانی را نزد اسماعیل مهرتاش آموخت. مدتی هم به بازیگری تئاتر سرگرم بود که از جمله آنها ایفای نقشی در نمایش «بلبل سرگشته» علی نصیریان در سال ۱۳۳۹ بود. بعد از آن به نزد اساتید هنرستان عالی موسیقی «سیروس شهردار»  و «فریدون فرزانه» و «مصطفی پورتراب» رفت و از آنها تئوری موسیقی، سلفژ و نوازندگی پیانو را فرا گرفت.

«محمد نوری» سرانجام پس از سال ها مبارزه با بیماری سرطان مغز استخوان و وخامت وضعیت جسمانی در شامگاه ۹ مرداد ۱۳۸۹ در بیمارستان جم تهران درگذشت.

با تورج شعبانخانی به یاد خواننده جان مریم و ایران

محمد نوری یک استثنا در موسیقی ماست

مخاطب موسیقی کلاسیک نباشید، می توانید حتی موسیقی پاپ را دوست نداشته باشید اما بسیار دور از ذهن است که با «نازنین مریم» لبخند شیرینی نزنید یا با «ما برای آن که ایران خانه خوبان شود رنج دوران برده ایمن» احساس غرور نکنید. محمد نوری – آوازخوان – را «پدر پاپ ایران» می دانند، هر چند سبکش تلفیقی از موسیقی کلاسیک و سنتی است؛ اما مخاطب پاپ هم دارد.

 «بی جان مریم»؛ به یاد محمد نوری
۹ مرداد هفتمین سالروز درگذشت محمد نوری بود؛ روزی تلخ برای شاگردان، همراهان و دوستدارانش، تورج شعبانخانی یکی از یاران نزدیک او بود که هر چند هیچ گاه اثر مشترکی را تولید نکرده اند اما دوستی بسیار نزدیکی با یکدیگر داشتند. این آهنگساز برجسته و خالق آثاری چون «پروانه من»، «آدمک» و «هنوزم چشمای تو» به نیکی و البته با شور و شعف از محمد نوری یاد می کند. البته حسرت یک شب نشینی مشترک به یاد گذشته، گیتاری در دست گرفتن از او و آواز خواندن از محمد نوری بر دلش مانده است. گفتگوی ما با تورج شعبانخانی را در ادامه می خوانید:

درباره محمد نوری، خواننده ای که بیشتر مخاطبان او را با «جان مریم چشماتو وا کن» می شناسند…

– نام این نابغه موسیقی ایران با این کار گره خورده است. درست یا غلط خیلی وقت ها هنرمندان می گویند ممکن است ۱۰ کارم را دوست داشته باشم یا همه کارهایم را دوست داشته باشم یا از این مثال استفاده می کنند که کارها مثل بچه آدم می مانند ولی آنچه که بر دل مردم می نشیند، ممکن است چیز دیگری باشد.

با توجه به دوستی دیرینه تان با محمد نوری، درباره ایشان و اهمیت شان در موسیقی می گویید؟

– آقای محمد نوری یک استثنا در موسیقی ماست. زندگی او به کل در خدمت هنرش بود. یعنی با اینکه سالیان سال جای دیگری کار کرد و رفت و آمد ارتباطش با موزیسین ها ناگسستنی بود. تمام دوستانش، همکاران هنری او بودند. آدمی بود که همیشه برای خودش راه مثبت درست می کرد. یعنی اگر من یک بار او را می دیدم، چنان اثری روی من می گذاشت که هر کاری دلش می خواست، برای او انجام می دادم. از بس که به زندگی و آدم ها مثبت نگاه می کرد. واقعا از آن دست آدم هایی بود که سر سفره پدر و مادر بزرگ شده بود. ما به او افتخار می کنیم، به این دلیل که این آدم سبکی استثنایی داشت.

اگر در جایی، مناسبتی بود و می خواستند کاری انجام دهند، محمد نوری تنها صدایی بود که مردم از کار مناسبتی او لذت می بردند. کار هر کسی نیست که کاری مناسبتی را اجرا کند ولی مردم از اثرش لذت ببرند و مثل «ترانه» به آن نگاه کنند. صدای محمد نوری برای مردم این حالت را داشت. او در سال های قبل از مرگش نهایت سعی خود را کرد که بتواند موسیقی را از جایی به جای دیگر بکشاند، ولی متاسفانه به آرزویش نرسید و دعایش مستجاب شد ولی امیدوارم که در آینده آرزویش محقق شود چون دلش می خواست موسیقی آزاد باشد و هر کسی هر کاری دلش می خواهد در موسیقی انجام دهد.

او می خواست فقط شعرها را مثل گذشته ها به تصویب برسانند. آن هم فقط به خاطر کار سیاسی. «نوری» برای کارش خیلی ارزش قائل بود. مثلا اگر آهنگساز به او یک ملودی می داد، همان شب به آهنگساز زنگ می زد و می گفت «کار را حفظ کردم.» می گفت: «اینجای قطعه را بلدم ولی اینجا را نمی دانم.» با یک سوال کوچک، به آن هدفش که می خواست انجام دهد می رسید و به نحو احسن هم این کار را می کرد.

«بی جان مریم»؛ به یاد محمد نوری

محمد نوری شرایط را به گونه ای ایجاد کرد که خیلی از خوانندگان جوان از او الگوبرداری کردند. خیلی ها محمد نوری را به عنوان استاد مسلم موسیقی قبول دارند. تصنیف هایی که خوانده و ترانه هایی که به یادگار گذاشته، کلاس های موسیقی که برگزار کرده و جاهایی که به آنها رفت و آمد داشته و ارتباط نزدیکی که با مردم داشته زبانزد خاص و عام بوده است. اگر یک نفر در خیابان با محمد نوری سلام و علیک می کرد و می گفت: «آقای نوری، یک عکس با هم بگیریم؟» لبخند می زد و می گفت: «خواهش می کنم.» خیلی افتاده و متواضع بود. من همیشه از او چنین رفتاری را دیدم. هیچ گاه ندیدم که ترش رو باشد، خودش را بگیرد، ناراحت باشد. همیشه خوش رو و خندان بود.

در سال های قبل از مرگ شان هم ارتباطتان به نزدیکی دهه های قبل بود؟

– در سالیان اخیر همدیگر را کمتر می دیدیم. البته هم من ایشان را خیلی دوست داشتم و هم او به من محبت داشت. همیشه حتی دورادور، یار غار بودیم. حتی اگر در وزارت ارشاد او را می دیدم انگار دنیا را به من می دادند. او هم همین طور بود و از دیدن من خوشحال می شد. خدا او را رحمت کند و امیدوارم نور به قبرش ببارد. حسن نیت داشت و امیدوارم یادگارهایش برای نسل های بعد هم بماند. او واقعا به گردن اکثر مردم حق داشت. به این دلیل که کارهایی خواند و آثاری در پرونده اش داشت که همه دارای شأن و منزلت بودند. شعرهای کارهایش ارزش زیادی داشتند. او یا از موسیقی فولکلور استفاده می کرد یا از موسیقی هایی بهره می برد که با موسیقی کلاسیک خودش عجین بود. یعنی کار پست و سطح پایین هیچ وقت نمی خواند که بخواهد به شخصیتش بر بخورد.

این پرستیژ را همیشه برای خودش حفظ می کرد. من نمی توانم از این موضوع بگذرم به این دلیل که خواننده ها اصولا بالا و پایین دارند. مثلا خواننده ای که می بینید کارش روی استیج به آن صورت نمی گیرد، خیلی زود کار تند می خواند تا به وسیله آن استیج را بگرداند، یا به سراغ سبک هایی می رود که بتواند به اصطلاح برنامه اش را پر کند. آقای نوری، تنها آدمی بود که فقط به آن موسیقی هایی نگاه می کرد که ریشه و بار سنتی داشتند و از گذشته ها آمده بودند و در ردیف مبتذل قرار نمی گرفتند.

یعنی از نظر ریتم، فرم تنظیم و شکل کار نسبتا رسمی از آب در می آمدند. .محمد نوری خیلی حیف شود. نبود ایشان برای موسیقی ایران یک ضایعه محسوب می شود و همیشه جای او خالی است چون فکر نمی کنم کسی بتواند جای ایشان را بگیرد. البته دعا می کنیم نسل جوان در آینده بتواند جای او را پر کند.

اگر به سراغ خواننده هایی برویم که به صورت آکادمیک، کلاسیک تعریف می شوند، ممکن است به صورت نام و تمام نتوانیم محمد نوری را یک خواننده کلاسیک بدانیم. از طرف دیگر در زمینه پاپ هم همین قصه وجود دارد. انگار او به بیانِ خودش رسیده بود.

– و بیان مردمی. محمد نوری خاص بود. نمی توانیم دسته برای او درست کنیم چون نوری همین یک نفر بود. ما دیگر چه کسی را در موسیقی ایران داشته ایم که مانند نوری باشد؟ اگر بخواهیم مثالی بزنیم، می توانیم از کوروس سرهنگ زاده نام ببریم اما آیا واقعا می توان او را با نوری مقایسه کرد؟ یا آقای قره باغی کارهای مناسبتی زیادی خوانده اند اما هیچ وقت نوری نمی شوند. رشید وطن دوست هم مثال خوبی است.

«بی جان مریم»؛ به یاد محمد نوری

از ایشان چه چیزی در ذهن شما مانده است؟

– آقای نوری اگر امروز شما را می دید، می گفت: «امروز چهار شاگرد دارم که بچه های خوبی هستند و صدای خوبی دارند اما نمی دانم چرا یکی از آنها مشکل دارد. امیدوارم که بتوانم مشکل او را حل کنم.» این جمله ها در دل آدم می ماند. وقتی یک استاد می گوید: «یکی از آنها مشکل دارد ولی امیدوارم مشکل او به دست من حل شود.» حس وصف ناشدنی و لذت بخشی به شما می دهد. این کار در حال حاضر میان بچه های موسیقی ما مرسوم نیست. البته دلیلش این است که خودشان لنگ هستند ولی آقای نوری حتی اگر شده می رفت قرض می کرد و به آن بچه می داد. اصلا راهی را می رفت که استغفرالله راه پیغمبری بود.

«نازنین مریم» در این سال ها به یکی از پرمخاطب ترین و هیت ترین قطعات بدل شده و برای نسل های مختلف محبوب است؛ فکر می کنید زیست هنری ترانه سرا و آهنگساز و خواننده در کنار هم، یکی از رموز موفقیت این کارها بوده یا خیر؟

– بله، قبول دارم. این اتفاق احتمالا حاصل یک رابطه میان هنرمندانی است که خالق آن اثر هستند. مثلا اردلان سرفراز شاعر برخی از کارهای من بود. ما دو سال شب و روز با هم بودیم. در آن دو سال من خیلی چیزها را فهمیدم که اردلان، خودش هم نمی دانست و ما با همدیگر به آن نتایج رسیدیم. وقتی یک هنرمند کنار تو نشسته، کار همدیگر را کامل می کنید. شما مطمئن باشید کارتان سریع تر هم پیش می رود، احساس تان سریع تر پیش می آید و آن چیزهایی که باید اتفاق بیفتد هم سریع تر رخ می دهد.

اگر ترانه ای مثل «مرغ سحر» از کار در می آید، همه مسائل به درستی کنار یکدیگر قرار گرفته اند. یعنی نی داوود و ملک الشعرای بهار کنار هم نشسته بودند و یکی ملودی می زد و دیگری شعر می گفت. قدیم ها این گونه بود که شاعر یک «مِر» می گفت و بعد درستش می کرد. با «مِر» وزن و قافیه و ریتم را می گرفت و بعد کلمات را عوض و درست می کرد اما همه چیز فی البداهه دست میداد.

در مورد «نازنین مریم» محمد نوری چنین اتفاقی افتاد؟

– الان مثلا در موسیقی خودمان و حتی ژانر سنتی که خیلی ها به آن می بالند، یک سری کارها داریم که هیت می شود ولی نهایتا برای یکی، دو ماه مصرف دارد؛ بعد به گورستان تاریخ می رود و فراموش می شود. شاید بیست سال بعد این کار باز شنیده شود که آن هم به خاطر ویژگی «خاطره بازی» است که مورد توجه قرار می گیرد، نه ویژگی موسیقایی. در عین حال یک سری کارها داریم که هم زمانی که شنیده می شود نو است و هم برای نسل های آینده می تواند به روز باشد. این مسئله به چند عامل بستگی دارد.

یکی سیاست آن آهنگساز و ترانه سرا است، یعنی اگر آهنگسازی وجود داشته باشد که تجربه کافی داشته باشد، می تواند یک کار و یک ملودی را در عین حال که پرمحتوا است، شیرین هم بکند. یعنی همه چیز تماما به سبک کار و سیاست گذاری آن آهنگساز بستگی دارد؛ اما محمد نوری یک خواننده باسواد بود. خواننده باسواد یعنی خواننده ای که سلفژ بداند. آدم یک دوره ای به تلویزیون که وارد می شد، باید دوره های تخصصی را پشت سر می گذاشت. مثلا خود من دو سال دوره سلفژ را زیر نظر آقای مرتضی حنانه سپری کردم. وقتی خواننده برود سواد خواند را یاد بگیرد، سلفژ و نت بداند و با گروه موسیقیدان های حرفه ای کار کرده باشد، تمام این موارد به دانش او اضافه می کنند.

ما خواننده های زیادی داریم که حرفه ای هم هستند ولی وقتی با آنها به استودیو می روی، گریه ات می گیرد. آنها معروف هم هستند ولی قطعه را از ضرب می اندازند. آقای نوری از جمله خوانندگان باسوادی بود که حتی در تدریسش هم شگردش را به شاگردانش یاد می داد. ما این که من چهار آدم دیده ام که یکی از آنها انگار خود محمد نوری است؛ اصلا صدا کاراکتر و شخصیتش مثل آقای نوری است. او دارای دیدی جهانشمول بود.

«بی جان مریم»؛ به یاد محمد نوری

شما سابقه همکاری با محمد نوری را داشتید؟

– همکاری به آن معنا نه شاید شب ها در جایی جمع بوده ایم و او خوانده و من هم خوانده ام ولی به صورت نواری، همکاری نکرده ایم. من کلا آهنگی نداده ام که آقای نوری بخواند ولی همیشه رفیق بودیم. این اواخر که به ارشاد می رفتم، محمد نوری به من می گفت: «خیلی وقت است همدیگر را ندیده ایم، شبی با هم بنشینیم و تو ساز بزن و من بخوانم و تو هم بخوان.» به من می گفت: «خیلی دلم برای با هم نشستن ها تنگ شده است.» خدا رحمتش کند. هر بار او را می دیدم حالم خوب می شد.

منتظر فرصتی بودم که موقعیتی فراهم شود تا با هم بنشینیم و مانند گذشته ها دور هم باشیم. دو، سه سال قبل از مرگش این فرصت فراهم نشد که همدیگر را ببینیم و با هم بنشینیم. فقط او را در ارشاد می دیدم یا در برنامه هایی که ارشاد برگزار می کرد و از ما دعوت می شد. او را ملاقات می کردم.

آقای نوری در بدنه ارشاد و فعالیت شان برای هنرمندان سودمند بود یا خیر؟

– خیلی سودمند بود. چون خیلی ها را نجات داد. گاهی اوقات برخی هنرمندان سالیان سال در یک سبک به اشتباه رفته بودند. اما او سبک صحیح را نشان شان داد. آقای نوری دلسوز این کار بود. ایشان پشت این کار گریه می کرد. بغض در گلویش بود که چرا نمی تواند آن کاری را که دلش می خواهد انجام دهد؟ همه ما این چنین هستیم. در حال حاضر کسی مثل او به موسیقی نگاه نمی کند.

به قدری شرایط از نظر زندگی سخت شده است که موسیقی داد. فقط می خواهد اموراتش بگذرد؛ در حالی که شرایط باید مناسب تر از چیزی باشد که هست. ما هشت سال جنگ و مشکلات مختلف را از سر گذراندیم و الان هم با معضلاتی مانند بی آبی روبرو هستیم. هنرمند باید با مردم باشد. به خدا ما برای بی آبی مردم سرزمین مان غصه می خوریم که چرا فلان زمین یا دریاچه خشک شده است. ما عرق ایرانی داریم. آقای نوری هم عرق ایرانی داشت و یک ایرانی واقعی بود.

خاطره ای از ایشان در ذهن دارید که برای ما بازگو کنید؟

– یک شب به خانه یکی از دوستان رفته بودیم که این دوست ما هنرپیشه سینما بود. این اتفاق مربوط به ۱۰، ۱۵ سال پیش است. ایشان یکی از کارهای خودشان را خواندند. زنده خواندن ایشان باعث می شد احساس متفاوتی داشته باشید. آن روز آقای نوری با صدایش ما را به جای دیگری بود. آن شب را هیچ وقت فراموش نمی کنم.


منبع: برترینها

دانکرک؛ روایت نولان از جنگ جهانی دوم

– امین فرج‌پور: جدیدترین و به عبارت بهتر و دقیق‌تر دهمین فیلم سینمایی کریستوفر نولان محبوب و پرطرفدار که این‌روزها جایگاهی عجیب و غریب در دنیای سینما یافته، دانکرک نام دارد. فیلمی جنگی درباره رخدادهای‌هزار بار روایت شده جنگ دوم جهانی؛ که گفته شده برای نخستین‌بار در کارنامه سرشار از جادو و خیال نولان، براساس رخدادی کاملا مستند و واقعی ساخته شده است.

داستانی که در دانکرک دستمایه کریستوفر نولان قرار گرفته است، درباره تخلیه نیروهای متفقین از شهر دانکرک فرانسه است. ماجرای اصلی به این صورت بوده که در اواخر ماه می ‌تا چهارم ژوئن، یعنی در نخستین روزهای خردادماه ‌سال ١٩۴٠ نیروهای آلمان سربازان انگلیس، کانادا، فرانسه و بلژیک را در شهر فرانسه محاصره کرده‌اند؛ و حالا باید این نیروها عملیات تخلیه سواحل دانکرک را به انجام برسانند. فیلم کریستوفر نولان روایت این عملیات است که در آن گفته شده است که حدود هشتصد قایق نظامی انگلیسی جان حدود سیصد و پنجاه‌هزار نفر از سربازان محاصره شده را نجات دادند…

هزاران سرباز، ‌هزار قایق و مردی که می‌خواهد بهترین باشد... 

اول بار زمانی که نولان بیست و پنج ساله در کنار همسرش تعطیلات شان را در کنار کانال مانش می‌گذراندند، ایده ساخت دانکرک به ذهن نولان رسید. این سینماگر بارها و بارها در ماه‌های اخیر عنوان کرده که زمان ساخت فیلم دانکرک بیش از این‌که قصد ساخت یک فیلم سنتی جنگی را داشته باشد، فیلمی که طبق سیاقی که ژانر فیلم جنگی پایه‌ریزی کرده است که درباره جنگ و پیروزی باشد، مصمم بوده تا این واقعه را در قالب داستانی که روایتگر تلاش برای بقا است، به تصویر کشد. درواقع جمله‌ای که در فیلم از زبان سربازی جوان می‌شنویم، که: باید در سواحل بجنگیم، باید در فرودگاه‌ها بجنگیم. هرگز نباید تسلیم شویم؛ گفته مشهوری از وینستون چرچیل است؛ با نیت اتحاد و تجمیع سربازان بریتانیایی بعد از عملیات دانکرک.

اما نولان برای افزایش بار سلحشوری فیلم و تأکید بر این‌که تلاش بقا تنها جذابیت روایت این داستان برایش بوده، زمان این گفته‌ها را تغییر داده تا بر اراده‌هایی تأکید کند که سرنوشت جنگ دوم را تغییر دادند؛ که اگر تخلیه دانکرک به وقوع نمی‌پیوست و سربازان انگلیسی در دانکرک قیچی می‌شدند، قطعا دیگر انگلیس تا پایان جنگ نمی‌توانست کمر از بار این شکست راست کند…   

کریستوفر نولان در همان روزها که جلب و جذب ماجرای شگفت انگیز این عملیات شد، فیلمنامه دانکرک را نوشت؛ اما ساخت آن فیلم سال‌های‌سال ممکن نشد؛ و بالاخره به‌عنوان دهمین فیلم کریستوفر نولان، در روزهایی که اشتهارش به‌حدی رسیده که هر ایده‌ای را با هر میزان بودجه‌ای که در نظر آورد، می‌تواند بسازد، جلوی دوربین رفت. جالب این‌که کارگردانی که سال‌ها پیش حتی تصور ساخت چنین فیلمی را نیز نمی‌توانست بکند به‌عنوان دستمزد کارگردانی در این فیلم بیست‌میلیون دلار به اضافه بیست‌درصد از فروش فیلم را گرفته؛ که بالاترین دستمزد ثبت شده یک کارگردان در تاریخ سینما، البته بعد از دستمزد رویایی پیتر جکسون برای فیلم کینگ کونگ است.

 
نخستین افرادی که حضورشان در دهمین فیلم نولان قطعی شد، تام‌هاردی، کنت برانا و مارک رایلنس بودند. فیون وایتهد نیز بسیار بعدتر، بعد از جست‌وجوی فراوان نولان برای یافتن بازیگری ناشناس برای نقش اصلی این فیلم، انتخاب شد. تام کارنی، جک لودن، هری استایلز، جیمز دارسی و… هم کم‌کم به این پروژه عظیم اضافه شدند، تا به‌سال گذشته در همین روزها رسیدیم که رویای نولان جامه عمل پوشید و فیلمبرداری دانکرک آغاز شد…

روزها گذشت و گذشت تا رسیدیم به روز سیزدهم جولای، حدود دو هفته پیش که بالاخره فرش قرمز دانکرک برگزار و از این فیلم رونمایی شد. بعد از آن دانکرک هر چه شنیده تعریف و تمجید و تحسین بوده است؛ چیزی در مایه‌های اتفاقی که برای تمام فیلم‌های اخیر این کارگردان رخ داده و البته با این تفاوت که بیشتر تعریف‌هایی که از دانکرک به عمل آمده ناظر بر جنبه‌های فنی و تکنیکی کار بوده است. درواقع نولان که در فیلم‌های اخیرش علاوه بر تبحر کم نظیرش در کارگردانی فیلم‌های شلوغ و پیچیده با فیلمنامه‌هایش نیز موج و بحث ایجاد می‌کرد، در دانکرک از این جهت ناکام مانده است…

کریستوفر نولان از دانکرک می‌گوید

در جبهه غرب خبری نیست…

سایت‌اند ساوند یکی از معتبرترین و مهم ترن نشریات سینمایی حدود نیم قرن اخیر است. نشریه‌ای که شماری از مهم‌ترین نویسندگان و منتقدان سینما در آن قلم زده و می‌زنند. این نشریه در جدیدترین شماره‌اش پرونده ویژه‌ای برای فیلم دانکرک که جدیدترین فیلم یکی از تحسین‌شده‌ترین کارگردانان سده بیست و یکم است ترتیب داده است؛ که بخشی از گفت‌وگوی این کارگردان را به نقل از این نشریه با هم می‌خوانیم…

می‌خواهیم از ساده‌ترین و کلیشه‌ای‌ترین پرسش آغاز کنیم. چرا دانکرک؟

اگر شما با نگاه یک فیلمساز مسائل را ببینید، همیشه دنبال داستان‌های ناگفته و روایت نشده خواهید بود؛ و دانکرک از این داستان‌هاست که با این‌که بیشتر بریتانیایی‌ها با شنیدن آن بزرگ می‌شوند، اما از‌ سال ١٩۵٨ که فیلم دانکرک ساخته لسلی نورمن بیرون آمد، کسی به آن نزدیک نشده بود. همان‌گونه که اول گفتم برای فیلمساز چیزی بهتر از این نیست که داستانی جذاب بیابد که بتواند خود را در دنیای آن غرق کرده و روایتی ترتیب دهد برای کسانی که داستان را نمی‌دانند و یا این‌که به صورت کلیتی فارغ از جزییات از وجودش آگاهی دارند…

 
آیا این‌که داستان دانکرک بریتانیایی است، در انتخاب آن نقش داشت؟

می‌شود گفت به دلیل بریتانیایی بودن است که از‌سال ۵٨ به این سو دیگر کسی سراغ ساخت آن نرفته بود. چرا که روایت داستانی با این حدواندازه امکاناتی در حد و اندازه استودیوها و کمپانی‌های بزرگ آمریکایی می‌طلبد؛ و این استودیوها نیز کم سراغ داستان‌هایی از این قبیل می‌آیند.

در این میان خوش شانسی من این بود که سابقه خوبی در ساخت فیلم‌های عظیم پرتحرک داشتم و در عین حال رابطه‌ام هم با کمپانی برادران وارنر هم خوب بود. به این دلیل هم هست که توانستم به وارنرها توضیح دهم که دانکرک اگرچه بریتانیایی است، اما می‌تواند تقاضای جهانی زیادی داشته باشد. درواقع این فیلم تمام آن چیزهایی را که فیلم‌هایی از این قبیل باید داشته باشند، در خود داشت. داستانی ساده و سرراست، یک نوع وفاق همگانی برای غلبه بر شرایط، تکامل ذات انسانی- که سربازان در گذر زمان خودشان را پیدا می‌کنند، و البته کمک غیرنظامیان برای به نتیجه رسیدن عملیات و… عناصری بودند که روایت‌های عظیم از این دست را کیفیت انسانی بخشیده و روایت‌پذیر می‌کند.

هزاران سرباز، ‌هزار قایق و مردی که می‌خواهد بهترین باشد... 

می‌توانید بگویید در میان رویکردهای متفاوتی که نسبت به سینمای جنگ و خشونت‌های حاکم بر آن وجود دارد، شما در دانکرک در پی چه نوع نگاهی بودید؟

برای ساخت این فیلم باید بگویم که ما زمان زیادی را صرف بررسی فیلم‌ها و رویکرهای مختلف در سینما در رابطه با جنگ کردیم. یکی از کارهایی که انجام دادیم این بود که فیلم نجات سرباز رایان استیون اسپیلبرگ را که قدرت فوق‌العاده احساسی صحنه‌های نبردش از روز عرضه‌ آن کم‌رنگ نشده است، به نوعی سرمشق خودمان قرار دادیم. همچنین با تماشای فیلم در جبهه غرب خبری نیست، به همراه مطالعه چند مقاله سینمایی ازجمله مقاله جیمز جونز درنهایت به این نتیجه رسیدم که ساخت دانکرک در قالب یک فیلم کلاسیک جنگی برایم راحت نیست.

درواقع از نظر من عنصر سازنده این فیلم که از همه بیشتر جذاب و متمایز می‌نماید این است که دانکرک داستانی از تلاش برای بقا است، نه فیلمی جنگی درباره یک عملیات یا درباره عده‌ای سرباز. به این دلیل است که می‌گویم در دانکرک نگاهم به جنگ جدی، عاطفی و احساسی، اما غیرخشن است. در حقیقت از آن فیلم‌ها نیست که مردم هنگام تماشا مجبور شوند نگاهشان را از تصویر برگردانند. در عوض تلاش کردیم تجربه‌ای به وجود آوریم که به مردم تعلیقی همراه با هیجان و درکنارش دلهره و تا حدی ترس بدهد، اما نه تجربه‌ای که در آن تنش مجبورتان کند چشم‌هایتان را ببندید…

مزد ترس هنری ژرژ کلوزو همچنین موتور محرکه‌ای دارد…

مزد ترس بیشترین رابطه و نزدیکی را با شیوه ساخت این فیلم داشت. بعد از این‌که بررسی فیلم‌های جنگی را در مرحله تحقیق پشت سر گذاشتیم، در مرور سایر ژانرها، حس کردم تعلیق فیلم مزد ترس دقیقاً همان چیزی است که دنبالش هستیم. درواقع با این‌که همیشه تعلیق را به هیچکاک و فیلم‌های بزرگ او نسبت می‌دهیم، اما، کلوزو در مزد ترس، مثل بیشتر فیلم‌های کارنامه روبر برسون به تعلیق فرایندی فیزیکی می‌بخشد.

 
مشکل بزرگ‌تان در دانکرک چه بود؟

در این فیلم دشواری‌های فیزیکی بسیاری وجود داشت. این نکته که هر بخش از زاویه دید متفاوتی روایت می‌شود، مشکلات و چالش‌های فراوانی را موجب می‌شد. فیلم جنگی شرایط خاصی دارد. شما با سربازان در ساحل یا در قایق سر و کار دارید، آن هم در آن آب‌وهوای متغیر آن جا، در صحنه‌هایی که تیراندازی در محل واقعی انجام می‌شود و… اگر فکر کنید می‌بینید که چه احتمالات بی نهایتی برای شما می‌تواند رخ دهد. این موضوع خیلی چالش‌برانگیز می‌توانست باشد. ‌هوایی که صحنه را خراب می‌کرد و شن و ماسه‌ای که به صورت افراد می‌خورد و دیگر موارد دشوار همگی شرایط را بسیار سخت‌تر کردند و این تازه جدا از آن لحظاتی است که می‌ترسید هواپیماها روی شما بمب بریزند.

اینها را باید اضافه کنم به موضوع بسیار دشوار فیلمبرداری روی آب آن هم با همراهی شاید بزرگترین گروه فیلمبرداری دریایی تاریخ در فیلمی بلند؛ و نیز فیلمبرداری صحنه‌های هوایی به این شکل که ناچار بودیم یک دوربین آی‌مکس را در کابین هواپیما جا دهیم. برای غلبه بر این چالش‌ها ماه‌ها تحقیق و توسعه انجام شد. مدیر فیلمبرداری هویته ون هویتما ارتباط زیادی با پاناویژن و آی‌مکس برقرار کرد تا امکان قراردادن دوربین در جایی که سر خلبان قرار دارد فراهم آید؛ که این به ما امکان می‌داد دید واقعی خلبان را ارایه دهیم.

دانکرک فیلم کم دیالوگی است. اما در جایی گفته‌ای که در تحقیقاتت به سینمای دوران صامت هم نگاه کرده‌ای. آیا دلیل این کار فقط کم دیالوگ بودن این فیلم بود یا دلیل دیگری در کار است؟

دوران سینمای صامت برای من همیشه منبع الهام بوده؛ به این دلیل که سینمای صامت می‌تواند به معنای بازگشت به مبانی سینما و روایت داستان سینمایی باشد. درواقع محصول سینمای صامت چیزی است که فیلم قادر به انجامش است، نه رمان و نه برنامه رادیویی و نه برنامه تلویزیونی. نمی‌تواند انجام دهد.

خیلی‌ها فیلم دانکرک را رویکردی استعاری به برگزیت (خروج انگلستان از اتحادیه اروپا) می‌دانند. آیا این نکته عامدانه و آگاهانه بوده است؟

وقتی برگزیت اتفاق افتاد ما در اواسط کار فیلمبرداری بودیم. هر موقعی که فیلم می‌سازید جهان اطرافتان دستخوش تغییر می‌شود. آنچه درباره موضوع کارمان به من احساس خوبی می‌داد این بود که دانکرک همیشه به منزله چیزی شبیه به آزمایش روشاک عمل کرده است.

دانکرک از چنین اصولی برخوردار است، چنین عناصر ساده‌ای که باعث می‌شوند ما تعبیرات متناقضی از نحوه ارتباط فیلم با جهانی که در آن عرضه می‌شود برداشت کنیم. من با این مسأله مشکلی ندارم و قبلاً هم با آن سروکار داشته‌ام، خصوصاً در سه‌گانه شوالیه تاریکی، که در این خصوص هرکاری که کردیم با تعبیرات سیاسی افراطی و متناقضی روبه‌رو بودیم، اما جامعه آن‌قدر فهمیده است که متوجه شود مردم آن چیزی را در این فیلم‌ها می‌بینند که خود می‌خواهند ببینند. داستان دانکرک صادقانه ساخته شده است، خیلی صمیمانه، هیچ ارتباط مستقیم عینی و لفظی یا سیاسی و یا تعبیراتی به دنیای امروز ندارد، چراکه ماجرای آن به‌سال ۱۹۴۰ برمی‌گردد. اما داستان آن بسیار تاثیرگذار است و با مسائلی سروکار دارد که هنوز از لحاظ اهمیت‌شان در دنیای امروز چیزی کاسته نشده است.

آن چه منتقدان درباره فیلم جدید کریستوفر نولان گفته‌اند

نمایش شرم شکست آلوده سربازانی زامبی‌وار!

با وجود این‌که نولان فیلم‌های عامه‌پسندتری نسبت به کارگردان‌های رده‌بالای ‌هالیوود می‌سازد، اما همیشه بین طرفداران سینما اختلاف بوده که آیا او را می‌توان یکی از برترین کارگردان‌های حال حاضر سینما دانست یا خیر؛ که به نظر می‌رسد با دانکرک، کفه‌ ترازو حداقل در زمینه جایگاه نولان در اذهان منتقدین سینمایی به سمت این کارگردان سنگینی کرده است. به عبارت بهتر جدیدترین ساخته‌ کریستوفر نولان، از نظر خیلی از منتقدین ظاهرا یک شاهکار است. مثل تمام فیلم‌های اخیر این فیلمساز؛ که حتی معمولی ترین‌هایش نیز منتقدین سایت‌ها و رسانه‌ها را درگیر بسیجی عجیب می‌کند…

هزاران سرباز، ‌هزار قایق و مردی که می‌خواهد بهترین باشد... 

 
فیلم دانکرک که به روایت نبردی به همین نام در فرانسه و در دوران جنگ جهانی دوم می‌پردازد، با بازیگرانی چون تام‌هاردی، کریس رایلنس و هری استایلز در نظر منتقدان میانگین امتیازی ۹۶ از ۱۰۰ را به دست آورده است. در میان نقدهای چاپ شده درباره این فیلم بارها و بارها از این درام جنگی به‌عنوان شاهکار و بهترین فیلم‌سال تا این‌جا یاد شده و منتقدان این فیلم را یکی از مدعیان اصلی فصل جوایز دانسته‌اند. منتقدان باسابقه و سختگیر بسیاری از نشریات دنیا ازجمله گاردین، امپایر، تلگراف به فیلم امتیاز پنج ستاره کامل داده‌اند و همچنین منتقدان نشریات آمریکایی مثل‌هالیوود ریپورتر و اینترتینمنت ویکلی، یک‌سره در مدح و ستایش جدیدترین ساخته نولان نوشته‌اند و همگی یک‌صدا بر این باورند کارگردان ۴۶ساله انگلیسی مقیم آمریکا به اوج دوران حرفه‌ایش رسیده است.

گزیده واکنش‌های منتقدان دنیا به فیلم جنگی دانکرک را در ادامه می‌خوانیم…

پیتر دبروج | ورایتی

اگرچه موضوع فیلم به مراتب با مواردی مانند سرآغاز و شوالیه تاریکی متفاوت است اما نتیجه نهایی مثل همیشه مشخص است:   یک فیلم کریستوفر نولانی- از تعلیق یک تنه و همه‌جانبه گرفته تا روش پیچیده او برای به بازی گرفتن زمان و مکان- که سیل هوادارانش را برای تماشای دستاورد اخیرش به سالن‌های سینما سرازیر خواهد کرد؛ آن‌هم چه دستاوردی! این همان چیزی است که تماشاگرها از نولان می‌خواند. استاد صحنه‌های خارق‌العاده، برای نخستین بار امضای خود را پای یک اثر تاریخی حک می‌کند.

تاد مک‌کارتی |‌هالیوود ریپورتر

دانکرک یک شاهکار امپرسیونیستی است. این نخستین کلماتی نیست که در توصیف یک بلاک‌باستر تابستانی که توسط یکی از بزرگترین کارگردان‌های عامه‌پسند ساخته شده، می‌شنوید. اما دانکرک یک فیلم جنگی است که مشابهش را کمتر دیدیم، فیلمی که برای ساختش هزینه‌ بسیاری شده اما بیشتر از آن‌که صحنه‌های بزرگ و سکانس‌های چشم‌نواز ارایه کند، لحظات شخصی، فوق‌العاده عمیق و درگیرکننده به ارمغان می‌آورد.

جین کرادر | توتال فیلم

تکان‌دهنده، هیجان‌انگیز و احساسی. دانکرک فیلمی باپرستیژ، شجاع و پیروز است که باید آن را چندبار دید، مخصوصا در سینماهای IMAX.

رابی کالین | تلگراف

فیلم خارق‌العاده‌ جدید نولان اثری جنون‌آمیز و پرشکوه است که باید در بهترین و بزرگترین پرده‌ سینما دیده شود. اما ظاهر چشم‌نواز آن در به تصویر کشیدن نبردهای جنگ جهانی دوم خلاصه نمی‌شود، مانند تمام فیلم‌های بزرگ در زیرژانر جنگ، تک تک لحظاتش میخکوب‌کننده است. نجات سرباز رایان استیون اسپیلبرگ و خط باریک سرخ ترنس مالیک قواعد ادغام سینما و جنگ را بازنویسی کردند… تنها وجه تشابه دانکرک و دو فیلم یاد شده، در پیروی از سنت ضبط وحشت بی‌پایان و هول واقعی در کنج خلوت رقم خورده است. یک چنین تکلیفی – شاید بیش از هر کار دیگری در سینما – یک فیلمساز را در نقطه اوج توانایی‌های حرفه‌ایش قرار می‌دهد. دانکرک اثری منحصربه‌فرد است.

نیک ده‌سملین | امپایر

یک تریلر جنگی عظیم، انفجاری و دائما درگیرکننده. کلاس تاریخ نولان هم جشنی تاثیرگذار در ستایش اتحاد است هم تنش‌زا‌ترین فیلم ساحلی از زمان فیلم ‌آرواره‌های اسپیلبرگ. نولان به پشتوانه تصاویری با وضوح باورنکردنی، آتش‌بازی و شلیک گلوله‌های واقعی در متن یورشی واقعی بر فراز کانال واقعی انگلیس (کانال مانش)، مخاطب را میخکوب می‌کند. نتیجه نهایی به خلق فیلمی خارق‌العاده انجامیده که به‌ویژه تماشای آن بر روی ابعاد عظیم پرده آی‌مکس تجربه‌ای بی‌نظیر است.

کریس ناشاوتی | اینترتینمنت ویکلی

این همان مدل فیلم‌سازی با بودجه‌ عظیم است که می‌تواند هنر لقب بگیرد. دانکرک همچنین بدون‌شک بهترین فیلم‌سال تا به این‌جا است.

هزاران سرباز، ‌هزار قایق و مردی که می‌خواهد بهترین باشد... 

پیتر برادشاو | گاردین

یک فیلم قدرتمند و با ساختی دقیق که داستانی برای گفتن دارد و به خاطرنشان دادن صحنه‌های آخرالزمانی و از مد افتاده گرفتار کلیشه‌ها نمی‌شود. نمایشی از شرم به وسعت یک ساحل که با سربازانی زامبی‌وار از شکست آلوده شده است. دنیایی خشن و مردانه که به ندرت شخصیت مونثی در آن دیده می‌شود. دانکرک بهترین فیلم نولان تا به امروز است.

دنیل کروپا | آی‌جی‌ان

دانکرک فیلمی به یاد ماندنی، غیرمتعارف و در لحظاتی خیره‌کننده است.

برایان تروت | یو‌اس‌ای تودی

دانکرک یکی از بهترین موسیقی‌های متن فیلم‌های چند‌سال اخیر را دارد و آهنگ‌های‌هانس زیمر به اندازه‌ یک شخصیت در فیلم نقش بازی می‌کنند. ملودی‌ها شکوهمند هستند و زیمر با خلق آهنگ‌هایی از جنس تیک‌تاک ساعت در صحنه‌های اکشن، نیرویی منفجرکننده به وجود آورده است.

مت سینگر | اسکرین کرانچ

اگر تمام کاراکترهای فیلم به اندازه‌ بخش‌های هوایی و دریایی فیلم پرداخته شده بودند، دانکرک فیلم بهتری می‌شد. اما حالا فیلم تجربه‌ای احساسی با ظاهری چشم‌نواز و نبرد‌هایی تنش‌زا است. در لحظات نادر و آرامی، ما به شنیدن صدای سازی نامتعارف در آهنگ‌های‌هانس زیمر دعوت می‌شویم: صدای تیک‌تاک یک ساعت. یادآوری این‌که درحالی‌که نولان می‌تواند با زمان بازی کند، قهرمان‌هایش از این کار عاجز هستند.

ایندیپندنت / کریستوفر هوتن

به‌رغم خواست درونی‌ام برای تماشای پیام‌هایی عمیق‌تر یا غیرمستقیم‌تر در این اثر، دانکرک به طرزی باورنکردنی یک فیلم جسور و هیجان‌انگیز جنگی است. نولان در دوران اوجش به سر می‌برد و چه لذتی دارد تماشای این‌که او چنین فیلم باشکوه و عظیمی را مقابل دوربین برده است.

گاردین / پیتر برادشا

نولان از همان آغاز مخاطبش را با آشوب و وحشت محاصره می‌کند و همچنین تصاویر مسحورکننده و صحنه‌های خیره‌کننده فاخر روی پرده عریض ٧٠ میلی‌متری؛ خاصه در آن صحنه‌ای که صف سربازان به داخل دریای خروشان پل می‌زنند و در معرض دید هواپیماهای دشمن قرار می‌گیرند. تصویری که بیانی معمارگون از اشتیاق زوال‌یافته بازگشت به وطن است.

 ایندی‌وایر / دیوید ارلیک

معدود فیلم‌هایی در تاریخ سینما انزوای مطلق ترس و وحشت را به شکلی بسیار محتاطانه به تصویر کشیده‌اند و این‌که تاریخ اغلب به دست کسانی رقم می‌خورد که سعی دارند جان سالم به در ببرند– معدود فیلم‌هایی هم این حقیقت را به عیان‌ترین شکل ممکن به تصویر کشیده‌اند که هر انسان همان اندازه می‌تواند به کشورش خدمت کند که کشورش می‌تواند به تک تک افراد ملتش خدمت کند. اما نولان با تاکیدگذاری بر روی این حقیقت تلخ، ایده‌ای ساده را پیش می‌کشد:   ممکن است هر کدام ما در تنهایی و انزوا بمیریم، اما همگی در کنار هم زندگی می‌کنیم.


منبع: برترینها

خانه تاریخی شبان در رشت فروریخت

سرپرست معاونت میراث فرهنگی اداره کل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان گیلان که صبح امروز (شنبه) در گفت و گو با ایرنا بیان کرد که جلو تخریب خانه شبان گرفته شده و عوامل تحویل مقامات قضایی شده اند، شنبه شب، خبر تخریب بنای یادشده را تائید کرد.ولی جهانی با اشاره به اینکه بنای یادشده مربوط به نخستین شهردار فومن بوده و دارای قدمت تاریخی است، افزود: پرونده ثبتی آن، آماده و به مالک نیز ابلاغ شده بود و پس از ابلاغ به مالک، هرگونه اقدامی می بایست با اطلاع این اداره کل انجام شود اما متاسفانه شهرداری، یاری گر میراث فرهنگی نیست و تا این روند ادامه یابد، بعید نیست که سرنوشت بناهای دیگری نیز چنین شود.

وی با بیان اینکه در پیچ و خم دریافت حکم دادستانی بودیم که خبر تخریب کامل بنا دریافت شد، ادامه داد: روز گذشته بنا به گزارش های دریافتی مبنی بر اقدام به تخریب بنای یادشده، نیروهای یگان حفاظت میراث فرهنگی گیلان، مانع از تخریب شده و عوامل به مراجع قضایی ارجاع داده شدند. جهانی اظهار کرد: همه خانه های قدیمی رشت مربوط به دوران قاجار و پهلوی اول هستند و معاونت میراث فرهنگی اداره کل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان گیلان در حال تدوین و شناسایی این بناهای تاریخی است اما بدون همکاری، این نگهداری و حفاظت معنا نمی یابد. میرزا یوسف خان شبان متولد ۱۲۵۰ و خانه او واقع در محله چله خانه رشت، از میراث پدری اش بوده است. رشت به دلیل موقعیت مکانی و نقشی که از دوران صفویه تا زمان معاصر در کشور داشته، دارای بناهای تاریخی و هویتی بسیاری است.

خانه شبان متعلق به یوسف خان است که در زمان نهضت جنگل، حکومت فومنات و شفت را از سوی دولت مرکزی بر عهده داشت. میرزا یوسف خان شبان، نخستین شهردار فومن خانه پدری خود را در شهر رشت به عنوان دفتر مراجعات مردمی مورد استفاده قرار داده بود.یک هزار و ۶۰ اثر تاریخی در استان گیلان در فهرست آثار ملی به ثبت رسیده و ۵۰ پرونده دیگر نیز برای ثبت در فهرست ملی به سازمان میراث فرهنگی ، صنایع دستی و گردشگری ارسال شده که خانه میرزا یوسف خان شبان رشت هم در زمره همین پرونده ها قرار دارد.


منبع: بهارنیوز

تمرین برای رشد خلاقیت

مرجان یگانه پرست- روزنامه بهار
کارتون‌ها می‌توانند شادی و غم بیافرینند یا حرف و پیامی عمیق را به مخاطبان القا کنند. تصاویری که زبان انتقاد یا اعتراض جامعه و گروهی می‌شوند و در طرح موضوعات اجتماعی، صداقت و جسارت  دارند. کارتونیست‌ها در دنیای امروز بیش از داشتن جسارت یا صداقت ذهنی خلاق و آزاد دارند که طور دیگر می‌بینند و طور دیگر هم ابراز می‌کنند. از این جمله می‌توان به مجید خسرو انجم اشاره کرد.  کارتونیستی که نگاه و سبکی منحصر به خود دارد که درون مایه آثارش طنزی بانمک است. به بهانه برگزاری کارگاه آموزش تصویر‌سازی خلاق برای کودکان ۸ تا ۱۲ ساله با این کارتونیست گفتگو کرده‌ایم که در ادامه می‌خوانید.
***

* سبک کارشما تلفیقی از کلاژ و کارتون است و به نظر می‌رسد که روی مخاطب تاثیرگذار است. درباره سبک کارتوضیح بدهید.
‎سبک کار من، سبک نویی نیست. سال‌ها است که از این سبک بسیاری از هنرمندان جهان استفاده کرده اند. از سال ۹۲ تلاش کردم مفهومی‌تر کار کنم. اتفاقی که عموما از‌ترکیب سایه‌ها و اشیا با نقاشی خطی می‌افتد، فرمی است و به طور مثال از پرتقال واقعی در کار به عنوان خورشید استفاده می‌کنند اما من از خود پرتقال واقعی استفاده می‌کنم.

*ایده‌های آثار شما، تصاویری ملموس و روزمره دارند و به نظر آشنا می‌رسند. آیا تا به حال این برداشت را به شما گفته اند؟
نه اما مطمئنم این اتفاق افتاده است. فقط کافی است تخیل کنیم. پیرامون هر شی‌ای چیزی در جریان است و با تخیل می‌توانیم آن جریانات را تصویر ببخشیم و ببینیم. مطمئن باشید که داخل قندان روی میز شما یک غول کوچک هست، فقط کافی است او را ببینید.

* مطلع شدم که کارگاه تصویرسازی خلاق برای بچه‌ها برگزار کرده اید. سبک کار شما منحصر به خودتان به نظر می‌رسد آیا می‌شود این نوع سبک را تدریس کرد؟
نه واقعا. ضمن اینکه من هم قرار نیست با همین سبکی که کار می‌کنم به شما آموزش بدهم. از طرفی قرار هم نیست در این کلاس‌ها اصول نقاشی را تدریس کنم چون معتقدم یکی از بزرگ‌ترین ظلم هایی که ما آدم بزرگ‌ها به بچه‌ها کرده و می‌کنیم این است که بچه‌ها را کلاس نقاشی می‌بریم و از او می‌خواهیم که کوزه‌ای که برابرش گذاشته شده را بکشد. البته همه کلاس نقاشی‌ها بد نیستند اما اغلب روش کارشان این طور است. در این نوع کلاس‌ها تخیل از بچه‌ها گرفته می‌شود و این ظلم بزرگی است. وقتی پیشنهاد شد که کارگاهی برای شهریور ماه برنامه ریزی کنم، به این فکر کردم که این جلسات مختص بچه‌های کوچک‌تری باشد و بتوانیم با هم دیوانگی و تخیل کنیم. در این کارگاه، تاکید دارم که کلاس نگویم چون قرار نیست مشخصا تکنیکی به آنها یاد بدهم، هدفم تمرین خلاقیت و پرورش ذهن است که در این کارگاه آن را تجربه خواهیم کرد. همان بحث ماهی دادن و ماهی گیری است و امیدوارم ماهیگیری را به بچه‌ها یاد بدهم. سعی‌ام این است که آن ظلمی که در سیستم‌های آموزشی ما به بچه‌ها می‌شود، تلطیف شود و بچه‌ها ذهن شان را باز بگذارند و تخیل کنند.

*‎تلاش شما قابل توجه است اما با تفکر غالب جامعه در تضاد است. همه ما به دنبال آمار و اعتباریم و اینکه بچه‌ها را به کلاسی بفرستیم و تکنیکی یاد نگیرند، قابل پذیرش نیست. تخیل و ذهن باز داشتن از زندگی اکثر ما حذف شده است.
‎بله همه ما دنبال یادگیری مهارت هستیم و آن هم مهارتی که کاربردی باشد. تصور کنید که  من مهارتی غیر کاربردی دارم، در این صورت شاید به آن بها ندهم و سعی نکنم با پرورش آن و نگاهی نو مسیر زندگی‌ام را تغییر بدهم. در مقابل سراغ کلاس هایی همه گیرتر می‌رویم. بچه‌ها را به کلاس هایی می‌فرستیم که با مهارت‌های شان پز بدهیم. این در حالی است که شاید کلاس و مهارتی که آموخته‌اید با آن چیزی که روح تان می‌طلبد، تعارض داشته باشد وگرنه مهارت‌های مختلفی چون خوشنویسی و غیره لازم هستند.

* آموزش تصویرسازی آن هم برای این رده سنی غیر متعارف به نظر نمی‌آید؟
‎بله این رده سنی برای بسیاری از دوستان محل سؤال شد اما من سال‌ها بود که دغدغه تدریس خلاقیت آزاد را داشتم. از طرفی نمی‌شود بچه‌ها را در سنین پایین دسته‌بندی کرد. در این کلاس که قرار بود بچه‌های ۷ تا ۱۱ ساله باشند، بچه ۵ ساله هم حضور داشت. بچه‌ای که والدین اصرار داشتند در کلاس حاضر شود در حالی که من نگران بودم کلاس برایش خسته کننده باشد اما به راحتی با کلاس ارتباط گرفت. در نهایت ما باید یک حد سنی تعیین می‌کردیم.

* سؤالی که برای من پیش می‌آید این است که خانواده‌های این بچه‌ها از این کلاس‌ها چه تصوری دارند؟ خود بچه‌ها که هنوز نمی‌دانند چه چیزی می‌خواهند. خانواده‌ها با چه دیدگاهی راضی به فرستادن بچه‌های شان به این کلاس‌ها می‌شوند؟
‎بسیاری از خانواده‌ها مایل بودند بچه‌های‌شان طبق روال در این کلاس حاضر شوند و استعدادیابی شوند یا نقاشی کردن بهتر یاد بگیرند. این پدر و مادرها هستند که تصمیم می‌گیرند بچه‌ها چه کلاسی بروند و از بچه نظرخواهی نشود. به بسیاری از خانواده‌ها گفتم که این کلاس مناسب بچه آنها نیست و بهتر است تجربه‌های دیگری داشته باشند تا حضور در این کلاس. البته بچه‌ها خودشان نشانه هایی دارند مثلا بچه‌ای که موسیقی گوش می‌دهد یا ریتم را می‌شناسد، به والد پیغام می‌دهد که من استعداد موسیقی دارم حالا شما فکری کن. بچه‌ها از کلاس فراری هستند و من تلاش می‌کنم جلسات آموزش جذاب و راحت باشد.

* پیش از این هم سابقه آموزش داشتید؟ علاقه‌مندم بدانم چطوری با بچه‌ها ارتباط می‌گیرید و نحوه آموزش تان چگونه است؟
‎از سال ۸۵ کلاس‌های آموزشی برگزار کردم و شاگرد ۱۸ سال به بالا داشته‌ام. برای آموزش با بچه‌ها به جلسات مشاوره و ارتباط با کودک رفتم. جلسات مفیدی بود و از سه سال پیش تجربه کردم. نحوه کارم طوری نیست که توضیح بدهم شما باید خودتان بیایید ببینید. البته من رابطه خوبی با بچه‌ها دارم و این کلاس‌ها هم خیلی موثر بود. از طرفی مطمئن شدم که آموزش حتما باید با بازی همراه باشد.

* اساسا می‌توان به کار بچه‌ها سمت و سو داد و آنها را به سمت تصویر‌سازی جدی پیش برد؟
از این بچه هایی که در حال حاضر در کارگاه حضور دارند که حداقل سه تا ۴ نفرشان تصویرسازان حرفه‌ای بیست سال آینده ایران خواهند شد. بچه هایی که تکنیک دارند و تخیل شان هم خوب کار می‌کند.

* کارتون‌های شما حس خوبی منتقل می‌کنند. چطور کارتون‌ها می‌توانند موثر عمل کنند؟
‎خیلی از کارهای من بیش از اینکه کارتون باشند، تصویرسازی هستند. درباره اینکه کارتون چه تاثیری می‌تواند بگذارد این مثال را میزنم که شما سعی کنید روی میز کارتان استیکری بزنید و افکار یا حسی خوب منتقل کنید. هر روز جمله یا شکلکی روی استیکرها بنویسید. بعد از یک مدتی این روند باعث می‌شود توجه‌ها به مانیتور و میز شما جلب بشود. این استیکرها رسانه شما می‌شود و شما بعد از مدتی به این فکر می‌کنید که امروز چه چیزی بنویسید، در حالی که از ابتدا این فکر را نداشتید. دیگران هم منتظر نوشته‌های شما می‌شوند. این نوع رفتارها ماهیت شروع و تاثیر هر فعالیتی است.

*‌شما از چهره‌های شاخص و پرطرفدار اینستاگرام هستید  با توجه به این توضیحی که دادید  صفحه اینستاگرام خود شما همین ویژگی را پیدا کرده و برای دنبال کنندگان مطالب شما جذاب شده است. این شبکه اجتماعی برای شما به یک رسانه تبدیل شد و برای واکنش‌های مخاطبان ایده پردازی کنید؟
این شبکه اجتماعی برایم خیلی اهمیت ندارد و تنها شبکه اجتماعی است که فیلتر نیست. من این قاعده را برای خودم گذاشته‌ام که اگر شبکه اجتماعی‌ای فیلتر شود  دیگر در آن فعالیت نمی‌کنم. البته تعداد فالورهای من خیلی هم زیاد نیست اما بازخوردهای خوبی از این طریق دریافت کرده ام. بسیاری از کسانی که روح آرامی ندارند را بلاک کرده‌ام اما بسیاری هم بوده‌اند که گفته‌اند از دیدن آثارم حال شان خوب شده و لبخندی به لب شان آمده است و این نظرات دلگرمم کرده و ادامه داده ام. کارتون «هورتون» را اگر دیده اید باید بگویم که کل دنیای پیچیده‌ای که برای خودمان ساخته‌ایم با همه دشمنی‌ها و خیانت‌ها و دلخوری ها گرد کوچکی روی یک گل قاصدک بیشتر نیست. کما اینکه من فکر می‌کنم دنیا خیلی کوچکتر از این است و در آن کارتون خیلی هم اغراق کرده است. پس جنگ و جدل‌ها ارزشی ندارند و معتقدم که باید با هم مهربان باشیم.


منبع: بهارنیوز

دست خالی سینمای ایران برای اسکار

طبق مقررات آکادمی اسکار تمامی کشورها تا تاریخ ۱۰ مهر ماه (۲ اکتبر) باید نماینده خود را به آکادمی اسکار معرفی کنند. اما امسال هیات انتخاب برای معرفی فیلم ایرانی به این رقابت گزینه‌های چندانی ندارد.شاید در سال‌هایی که فیلمی به کارگردانانی اصغر فرهادی در سینمای ایران به نمایش درآید، هیات انتخاب معرفی نماینده به آکادمی اسکار، کار راحت‌تری برای معرفی یک فیلم به عنوان نماینده سینمای ایران در اسکار داشته باشد. اما برخلاف سال گذشته که «فروشنده» به عنوان نماینده سینمای ایران به آکادمی اسکار معرفی شد و فیلم‌های دیگری مانند «اژدها وارد می‌شود» و «لانتوری» هم به دلیل حضورهای بین‌المللی می‌توانستند گزینه‌های مناسب باشند، امسال ایران گزینه قطعی برای معرفی به آکادمی اسکار ندارد.
 




از سوی دیگر بر اساس قواعد آکادمی اسکار تنها فیلم‌هایی می‌توانند به عنوان نماینده کشورها برای رشته بهترین فیلم خارجی معرفی شوند که حداقل دو هفته در سینماهای آن کشور به نمایش درآیند. اما احتمالا مشکل بزرگ این است که از مهرماه سال گذشته تا امروز فیلم ایرانی‌ای که در صحنه بین‌المللی موفق باشد و شانس جدی برای رقابت در اسکار داشته باشد، وجود ندارد.از بین فیلم‌هایی که مورد توجه منتقدان و داوران جشنواره‌های مختلف داخلی قرار گرفتند، می‌توان به «ماجرای نیمروز» و «رگ خواب» اشاره کرد. این دو فیلم در سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر به ترتیب ۴ و ۳ سیمرغ بلورین را به خود اختصاص دادند و در یازدهمین جشن انجمن منتقدان هم مورد توجه منتقدان قرار گرفتند. وجه مشترک دیگر این دو فیلم آن است که حضور بین‌المللی نداشته‌اند.

دیگر فیلمی که شانس راه یابی به عنوان نماینده سینمای ایران به آکادمی اسکار را دارد می‌توان به «بدون تاریخ، بدون امضا» وحید جلیلوند اشاره کرد، اما بزرگترین عاملی که مانع سر راه این فیلم، اکران نشدن آن است. با توجه به قرارداد اکران فیلم‌های سینمایی، فیلم جلیلوند تا مهلت تعیین شده از سوی اسکار، نمی‌تواند در سینماهای کشور به نمایش درآید.البته از نیمه شهریور ماه قرار است دو فیلم «نگار»، «تابستان داغ» و «سد معبر» که در جشنواره فجر هم مورد توجه منتقدان و داوران قرار گرفتند، به نمایش درآیند. دیگر فیلم شاخص امسال که مورد توجه منتقدان و داوران جشنواره‌ها قرار گرفته، «فراری» علیرضا داوودنژاد است، اما این فیلم بسیار بعید به نظر می‌رسد تا تاریخ ده مهر ماه به در سینماهای کشور به نمایش درآید.به نظر می‌رسد دو فیلم «رگ خواب» و «ماجرای نیمروز» امسال بیشترین شانس را برای به دست آوردن عنوان نمایندگی ایران در اسکار ۲۰۱۸ داشته باشند، بخصوص که احتمالا دو طیف متفاوت از داخل و خارج سینما از این دو فیلم حمایت و سعی خواهند کرد فضا را برای معرفی فیلم مورد نظرشان آماده کنند.


منبع: بهارنیوز

ممیزی، عده‌ای را از نوشتن ساقط کرده

این شاعر و منطق‌دان در گفت‌وگو با ایسنا، درباره مطالبات اهل قلم از مسئولان فرهنگی گفت: رفع ممیزی از همه مطالبات اهل قلم مهم‌تر است. من نویسنده‌ای را دیدم که واقعا از حال او متأثر شدم. این نویسنده به دلیل این‌که داستان‌هایش در ارشاد مانده بود و مجوز نمی‌گرفت، از نوشتن دست کشیده بود، حال بدی داشت و در وضعیت بسیار عجیب پژمردگی به سر می‌برد.او درباره ممیزی آثار خودش نیز گفت: درباره ممیزی آثار خودم موارد اندکی بوده که آن‌ها را رفع کرده‌ام؛ چون من فعال سیاسی نیستم. کار من شعر، نقد شعر و فلسفه و منطق است. در حوزه شعر هم با این‌که معتقدم هر کار فرهنگی ذاتا سیاسی است اما شعاری عمل نکرده‌ام؛ آن‌گونه که بگویم پاسبان بیا من را بگیر. در کارهایم مسائل سیاسی کلی هستند نه به صورت خیلی صریح و عریان.
موحد ادامه داد: چند بار روی چند کلمه از شعرهایم حساسیت نشان دادند که برایم خیلی عجیب بود. مثلا نوشته بودم “در آغوش”؛ کسی از اسب می‌افتد و کسی او را در آغوش می‌گیرد. اما به این ایراد گرفته بودند و من گفتم خب چه بنویسم؟ بگویم “او را در کنار گرفت”؟او درباره سیاست‌گذاری‌های دولت‌های یازدهم و دوازدهم در حوزه فرهنگ نیز گفت: آقای روحانی حرف‌های خوبی می‌زند ولی در مقام عمل، کاری برنمی‌آید. وقتی بخواهیم همه راضی باشند، این باعث می‌شود که هیچ‌کس راضی نباشد.
این شاعر همچنین درباره حمایت‌هایی که باید از اهل قلم صورت بگیرد، گفت: احتمالا حمایت باید به این صورت باشد که اگر نویسنده‌ای کتاب قابل انتشاری داشت برای چاپ این کتاب از او حمایت شود. دادن یارانه در شأن نویسنده و شاعر نیست؛ نوعی گداپروری است.او سپس درباره کپی‌رایت و مشکلاتی که این موضوع در مسیر کار اهل قلم قرار داده است، اظهار کرد: بعضی از قوانین بین‌المللی است و باید آن‌ها را رعایت کرد. ما در خیلی از مواقع این قوانین را رعایت نمی‌کنیم، مثل تسخیر سفارتخانه‌ که خلاف قاعده است. ضرر این‌گونه اقدامات خیلی بیشتر از نفع آن‌هاست. آن‌قدر که از این ماجرا ضرر می‌کنیم هیچ نفعی نمی‌بریم. با این کارها به منافع خودمان ضربه می‌زنیم.
موحد همچنین با اشاره به چاپ دوم کتاب «آوازهای آبی» شامل گزیده‌ای از شعرهایش با ترجمه انگلیسی، در این‌باره توضیح داد: این کتاب سال ۶۹ برای بار اول به صورت دوزبانه منتشر شد. هفته قبل این کتاب تجدیدچاپ شد منتها در این تجدیدچاپ از عبارت ویراست دوم برای کتاب استفاده کردیم. ویراست دوم به این معنی است که برخی از شعرها تغییر کرده‌اند که این‌گونه نیست. تنها مقدمه انگلیسی کتاب تغییر کرده است و کمی آن را بهتر کردم؛ نثر آن را قوی‌تر کردم. همچنین در چاپ‌های قبلی ترجمه هر شعر در مقابل شعر فارسی قرار داشت که این مشکلاتی را برای فرنگی‌ها ایجاد کرده بود؛ بنابراین در چاپ جدید متن انگلیسی شعرها و اصل شعرها به صورت جداگانه آمده است.


منبع: بهارنیوز

شخصیت های شرور سینمای هالیوود

برترین ها – ترجمه از حسین علی پناهی: برای طرفداران سینما و تلویزیون شخصیت های شرور داستان منفورترین افراد روی زمین هستند. آن ها شیطانی، بد ذات و بی رحم هستند و نقشه های شرورانه ای برای تسلط بر دنیا، از بین بردن بشریت و ربودن شخصیت های دوست داشتنی دارند. اما گاهی شخصیت هایی که ما آن ها را شرور می دانیم آن قدرها نیز اعمال غیرانسانی انجام نداده و در مورد آن ها دچار سوء تفاهم شده ایم. در واقع آن ها ذاتاً شرور نبوده و عمداً کارهای ناخوشایندی انجام نمی دهند بلکه یک مشکل یا گرفتاری باعث شده که آن ها دست به این اعمال مخرب بزنند. بدین ترتیب در مواردی مرز بین شرور و قربانی مبهم می شود و می توان آن ها را افرادی دانست که تنها مشکلشان این است که ایده ها و عقایدشان با بقیه افراد و هنجارهای جامعه همخوانی ندارد.

مهم تر از آن باید بدانیم که دنیایی که در فیلم ها، سریال ها و انیمیشن ها به تصویر کشیده می شود یک دنیای کاملاً ساختگی و غیرواقعی بوده و با دنیایی که در آن زندگی می کنیم تفاوت های بنیادین دارد. برای مثال شخصیت والتر وایت در سریال «بریکینگ بد» (Breaking Bad) را در نظر بگیرید که به خاطر غرور و تلاش برای ایستادن بر روی پای خود و تامین مخارج خانواده اش و بدون این که به دنبال رسیدن به قدرت و منفعت شخصی باشد به یک انسان شرور تبدیل می شود. بنابراین می توان ادعا کرد که کمتر کسی از طرفداران این سریال، والتر وایت را شخصیتی تماماً منفی و منفور می داند و بسیاری رفتارهای غیرانسانی او را توجیه پذیر می دانند. نمی توان با تماشای جلد یک کتاب در مورد محتویات آن قضاوت کرد، به همین ترتیب نیز شایسته نیست که بسیاری از شخصیت های منفی را از روی ظاهر آن ها و کارهایشان مورد قضاوت قرار داد.

۱۱- هانیبال لکتر- سکوت بره ها

در فیلم «سکوت بره ها» (Silence of the Lambs) از همان ابتدا شخصیت کلاریس می دانست که نباید انتظار داشته باشد شخصیت دکتر هانیبال لکتر با بازی خیره کننده ی آنتونی هاپکینز، بهترین روانشناس تمام دوران باشد. او می دانست که بدون شک با شخصیتی با زمینه های سادیستی ضد اجتماعی عمیق و تاریک روبرو خواهد شد. اما داستان به همین سادگی پیش نمی رود پس بگذارید نگاهی بیندازیم به داستان فیلمی که یکی از جذاب ترین داستان های ژانر خود را دارد. کلاریس یک مامور اف بی آی تازه کار است که قصد دارد قاتلی سریالی به نام بوفالو بیل که دختر یک سناتور را ربوده به دام بیاندازد. به همین منظور او برای دستگیری یک جانی بیرحم مجبور می شود دست کمک به سوی هانیبال لکتر آدمخوار دراز کند.

11 شخصیت شرور سینما و تلویزیون که  نمی توان آن ها را عناصری مطلقاً منفی دانست 

بوفالو بیل شخصیت اصلی منفی داستان فیلم «سکوت بره ها» است زیرا در نهایت مشخص می شود که نه تنها تعدادی از قربانیان خود را به هولناک ترین روش به قتل رسانده بلکه از اعضای بدن آن ها لباس هایی برای خود تهیه کرده است که موجبات حسادت لیدی گاگا را نیز فراهم خواهد کرد. علاوه بر این او هنوز آخرین قربانی خود را زنده در یک سیاهچال در زیرزمین خانه اش نگهداری می کند. با این وجود شخصیت دکتر هانیبال لکتر علی رغم سخنان زشت و رکیکی که به زبان می آورد و رفتارهای ضد اجتماعی که از خود نشان می دهد در واقع در نهایت به کلاریس کمک می کند و در نهایت پرونده ی یک قاتل روانی مخوف را با موفقیت حل می کند. علاوه بر این او از همان ابتدا در پشت میله های زندان قرار دارد و با آن اسم با مصما و هنری خود، «هانیبال آدمخوار» (Hannibal the cannibal) بدون این که مشکل بزرگی ایجاد کند نقش موثری در آزاد شدن دختر سناتور و دستگیری بوفالو بیل روانی ایفا می کند.

۱۰- میراندا پریستلی- شیطان پرادا می پوشد

شخصیت میراندا در فیلم «شیطان پرادا می پوشد» (The Devil Wears Prada) با بازی مریل استریپ را نمی توان شخصیتی دوست داشتنی و مهربان دانست. او با خاطر نیش و کنایه های تند و رفتارهای رییس مآبانه اش که همکاران و زیردستانش را به شدت آزار می دهد. در تمام نیمه ی اول فیلم میراندا پریستلی را زنی بسیار رک، دیکتاتور، شدیداً منظم و بدجنس می بینیم که بسیاری او را دوست دارند. اما همزمان این ویژگی های اخلاقی او را شبیه شخصیت های شرور و بدذات می کند هرچند در واقع چنین انسانی نیست.

11 شخصیت شرور سینما و تلویزیون که  نمی توان آن ها را عناصری مطلقاً منفی دانست 

شخصیت منفی و شرور این فیلم را باید بدون شک نایجل دانست اگر چه نقش پسر خوب داستان را بازی می کند. او برای موفقیت تیم کاری شرکت میراندا پریستلی با سیاست بازی می کند و دست به کارهای کثیفی می زند. بنابراین می توان ادعا کرد که میراندا نه تنها شخصیت بد داستان نیست بلکه او را باید شخصیت مثبت و قهرمان داستان دانست. میراندا اگر چه خودخواه است و بیش از هر چیز دیگری به کارش اهمیت می دهد اما شخصیت او درست درک نشده و رفتارهای او به اشتباه تفسیر می شود. رفتارهای خشن او نتیجه ی اتفاقات ناخوشایندی است که او را به چنین زن بی عاطفه ای تبدیل کرده اند. با این وجود در نهایت به شخصیت اندی کمک می کند به آن چه که آرزو دارد دست یابد.

۹- وی- وی مثل وندتا

در فیلم «وی مثل وندتا» (V For Vendetta) شخصیت ایوی هاموند قربانی اصلی اتفاقات وحشتناکی است که حکومت عامل اصلی آن ها شناخته می شود. ایوی توسط شخصیت وی که یک آنارشسیت بدنام است نجات داده می شود که در و.اقع عضو یک گروه مخالف دولت است. اما آیا می توان او را شخصیت شرور داستان نامید؟ اگر چه وی یک عقبه ی رازآلود دارد اما سخنوری با زمینه های ضداجتماعی است و از همه مهم تر در مقابل ساختار حکومتی که به او ظلم کرده می ایسند. با این وجود نمی توان او را شخصیت شرور داستان نامید.

11 شخصیت شرور سینما و تلویزیون که  نمی توان آن ها را عناصری مطلقاً منفی دانست

در طرف مقابل او به منظور انتقام از دولت دست به هر کاری می زند. اگر چه ممکن است قهرمان دانستن شخصیت وی در این فیلم دیدگاهی شخصی باشد اما همین که او یکه و تنها در مقابل یک رژیم زورگو می ایستد از او یک قهرمان ساخته می شود. به عبارت دیگر رژیم ظالم شخصیت شرور اصلی داستان فیلم «وی مثل وندتا» است. وی به شهروندان این انتخاب را می دهد که بر ترسشان از حکومت چیره شوند اگر چه چنین موفقیتی باید با روش های آنارشیستی و آشوب گرایانه بدست آید.

۸- گاستون- دیو و دلبر

داستان «دیو و دلبر» (Beauty in the Beast) که به اندازه ی تاریخ قدمت دارد زیبایی درون را به تصویر می کشد و از شما سوال می کند که آیا می توان کسی را بر اساس ظاهر او دوست داشت یا خیر؟ همانطور که در عنوان این داستان آمده است قرار است شخصیت «دیو» نقش منفی و شرور داستان را بازی کند.

11 شخصیت شرور سینما و تلویزیون که  نمی توان آن ها را عناصری مطلقاً منفی دانست 

اما دلیل اصلی این که او را شخصیت شروری در نظر می گیرند این است که ظاهری هیولا مانند داشته و بر اساس طبیعت و خوی خود عمل می کند اما درست مانند شخصیت میراندا در مورد شانزدهم فریاد او بلندتر از گاز اوست و او مجبور شده که چنین باشد. اما اگر گاستون شخصیت شرور این داستان نیست پس تکلیف این شخصیت چه می شود؟ بسیاری بر این باورند که جادوگر شخصیت منفی این داستان است یا زنی که در همان ابتدا درها را باز می کند یا شخصیت لفو.

۷- کینگ کونگ- کینگ کونگ

شخصیت کینگ کونگ یکی از اولین هیولاهایی است که در فیلم ظاهر شد و یکی از شناخته شده ترین این هیولاها در تاریخ سینما شناخته می شود. اما آیا واقعاً شخصین کینگ کونگ شخصیت شرور داستان فیلم های کینگ کونگ است؟ کونگ غول پیکر شخصیت اصلی فیلم «کونگ» (Kong ) سال ۱۹۳۰ و بازسازی آن در سال ۱۹۸۶ و ۲۰۰۵، هچنین دنباله های آن در سال ۲۰۱۷ با نام «کونگ: جزیره جمجمه» (Kong: Skull Island) است که گاهی به عنوان شخصیت اصلی شرور، گاهی ضد قهرمان و گاهی حتی ضد شخصیت شرور فیلم عمل می کند.

11 شخصیت شرور سینما و تلویزیون که  نمی توان آن ها را عناصری مطلقاً منفی دانست 

تماشاگران به دلیل ظاهر، اندازه و رفتار ترسناکش او را شخصیت شرور می دانند. اما وقتی که متوجه می شویم پشت این ظاهر ترسناک و خشن وی احساسات و مهربانی خاصی داشته و به دنبال عدالت برای انسانیت است تازه می فهمیم که وی بیشتر به قهرمان داستان شبیه است تا شخصیت شرور. وی به عنوان یک حیوان تنها بر اساس غرایز خود عمل کرده و سعی دارد از قلمرو زندگی خود که یک جزیره است در مقابل کسانی که قصد تجاوز به آن را دارند محافظت کند.

۶- فرانکشتاین- فرانکشتاین

هیولای فرانکشتاین نیز مانند کونگ و گاستون اغلب شخصیت شرور شناخته می شود. اما او قربانی شرایط است زیرا او نخواسته که کسی او را خلق کند و او بدون این که اختیاری در این امر داشته باشد به ناگاه ساخته شده است و بدون اینکه بخواهد هر کسی که به او نزدیک می شود را می ترساند.

11 شخصیت شرور سینما و تلویزیون که  نمی توان آن ها را عناصری مطلقاً منفی دانست 

بنابراین باید گفت که شخصیت شرور داستان فیلم های فرانکشتاین نه خود فرانکشتاین بلکه دکتر ویکتور است که او را به این دنیا می آورد. او که اهدافی خداگونه دارد انسانی منطقی و مستقل است که همه چیز را به فرانکشتاین تحمیل می کند.

۵- پروفسور سوروس اسنیپ- هری پاتر

این که پروفسور سوروس اسنیپ در فیلم های «هری پاتر» (Harry Potter) را شخصیت شرور داستان بدانیم نیازی به جستجو و تامل فراوانی ندارد زیرا او شخصیت تندخو و مسخره ای دارد و مشخص نیست که دقیقاً متحد کدام گروه است.

11 شخصیت شرور سینما و تلویزیون که  نمی توان آن ها را عناصری مطلقاً منفی دانست 

اما وقتی که رنج هایی که در طول زندگی کشیده مشخص می شوند در می یابیم که او شخصیت شرور داستان نیست. وی که در فقر به دنیا آمده به هنر جادوگری سیاه علاقمند می شود و در تلاش برای انتقام گرفتن مهارت های خود را در طول سال ها توسعه می دهد. این که او بعضی اوقات کارهای بدی انجام می دهد بدین معنا نیست که شخصیت شرور داستان است.

۴- سامارا- حلقه

سامارا مورگان شخصیت ترسناک فیلم «حلقه» (The Ring) واقعا ترسناک است. این دختر بچه ی ترسناک در واقع به دنیا بازگشت و ویدیویی نفرین شده تولید کرده که هر کسی آن ها را تماشا کند بعد از یک ماه کشته خواهد شد.

11 شخصیت شرور سینما و تلویزیون که  نمی توان آن ها را عناصری مطلقاً منفی دانست

اما او شرور به دنیا نیامده است بلکه شرارت به او تحمیل شده و در واقع شخصیت های شرور مادر اصلی و مادرهای ناتنی او هستند که سامارا را ترک کرده، نادیده گرفته و در نهایت او را کشته اند. شاید ترسناک و مرگبار باشد اما نه شرور است و نه قهرمان داستان. اگر چه او به دنبال انتقام از بشریت است اما در واقع به دنبال مادری می گردد که او را نکشد.

۳- لوکی- ثور

لوکی لوفیسون که خدای شرارت، جادو و کارهای بد است برادر ناتنی و دشمن فناپذیر ثور نیز به شمار می آید. او نقش شخصیت دشمن را در فیلم «ثور» (Thor) بازی می کند و شاید همه فکر کنند که او شخصیت شرور داستان است. اما او با ناامیدی و درماندگی، انتظارات فراوان دیگران و میل به تحت تاثیر قرار دادن دیگران دست و پنجه نرم می کند.

11 شخصیت شرور سینما و تلویزیون که  نمی توان آن ها را عناصری مطلقاً منفی دانست

اگر چه او ذاتاً موجود شروری است اما این کارهای شرورانه را به دلیل دلایل درستی انجام می دهد. برخی حتی ممکن است بگویند که وی این کارها را برای جلب کردن نظر پدرش انجام می دهد. بنابراین سعی می کند که بهترین آرزوهای پدرش را به بدترین شکل ممکن انجام دهد.

۲- ایناک «ناکی» تامپسون- امپراطوری بوردواک

سریال «امپراطوری بوردواک» (Boardwalk Empire) داستان دوران ممنوعیت خرید و فروش مشروبات الکلی در شهر آتلانتیک سیتی را روایت می کند. بدون شک شخصیت ایناک تامپسون سیاستمدار فاسد و سستی است و معمولاً هیچ کسی از چنین شخصیت هایی خوشش نمی آید. اما در واقع او انسانی باهوش و مهربان است که افکار خوبی در سر دارد.

11 شخصیت شرور سینما و تلویزیون که  نمی توان آن ها را عناصری مطلقاً منفی دانست 

برخلاف دیگر همتایانش با زنان و اقلیت ها رفتار مناسبی دارد. در کل وی در مقایسه با دیگر گروه های گانگستری دوران خود که همگی تفکراتی سادیستی دارند رفتارها و دیدگاه های انسانی تری دارد. اما در سریال «امپراطوری بوردواک» شخصیت بد و شخصیت خوب مانند آن چه که در زندگی و فیلم های دیگر می بینیم وجود ندارد. او نیز دروغ می گوید، دیگران را گول زده و در برخی از موارد نیز دست به قتل می زند اما تماشاگر دوست دارد که ناکی پیروز و موفق باشد. بدون توجه به تمایلاتش به شرور بودن نمی توان او را انسان شروری دانست بلکه عنوان «ضد قهرمان» برای او مناسب تر خواهد بود.

۱-  والتر وایت- بریکینگ بد

او خود اعتراف می کند که انسان بدی است اما با دیگر کسانی که در خشونت ها و جنایات خیابانی فعالیت می کنند تفاوت های آشکار دارد. والتر وایت در سریال فوق العاده جذاب «بریکینگ بد» احساسات متفاوتی نیست به دیگر افراد حاضر در قاچاق مواد مخدر از خود نشان می دهد. جسی پینکمن نیز در این زمینه با او یکسان است. والتر وایت تنها می خواهد مطمئن شود که پس از مرگ زندگی خانواده اش تامین باشد. والتر و پینکمن کارهای اشتباه و نادرست را برای اهدافی مثبت و درست انجام می دهند. آن ها برخلاف دیگر افراد حاضر در این حوزه تحت تاثیر احساساتشان هستند. اگر چه والتر و جسی نیز در مواردی خونسردی و سنگدلی هایی دارند اما آن ها با انجام کارهای خلاف خود برای یک هدف بزرگتر و بهتر خود را از دیگر قاچاقچیان مواد مخدر جدا می کنند.

11 شخصیت شرور سینما و تلویزیون که  نمی توان آن ها را عناصری مطلقاً منفی دانست 

این دو رفته رفته مدارج پیشرفت را در این حوزه طی کرده و گاهی موارد با درگیری ها و فراز و نشیب هایی وارد می شوند اما همزمان با افراد روانی و بیرحم دیگری نیز مبارزه می کنند. در اواخر سریال در می بابیم که او حتی ضد قهرمان نیز نیست فقط شخصی است که غرورش هم نقطه ی ضعف او شده و هم نقطه ی قوتش. او نه قهرمان است و نه شرور و با شخصیت های دیگر شغل خود مانند گاس فرینگ که قصد دارد تمامی رقبای خود را از میان بردارد کاملاً متفاوت است. در ۴ فصل ابتدایی سریال بدون شک می توانید بگویید که او شخصیت شرور داستان نخواهد بود. حتی در فصل پایانی نیز او هنوز شخصیتی شجاع، نترس، محکم، رانده شده و البته پدر و شوهری دلسوز است که علی رغم مشکلاتش همچنان برای خانواده اش وقت می گذارد حتی اگر برای درست کردن دروغ هایش باشد.


منبع: برترینها

طوفان هاروی گریبان رویدادهای هنری را نیز گرفت

پس از مختل شدن زندگی عادی مردم در برخی شهرهای آمریکا، فعالیت های هنری و فرهنگی در آمریکا نیز از طوفان اخیر جان سالم به در نبرده است.

عصرایران – طوفان هاروی که از سوی هواشناسی و مرکز طوفان ایالات متحده آمریکا به عنوان قوی‎ترین طوفان دهه حاضر معرفی شد، با پشت سر گذاشتن ساحل ایالت تگزاس، حالا سرعت آن قدری کندتر شده و به جای طوفان درجه ۴ حالا یک طوفان درجه یک به شمار می رود.

با این حال به گفته مرکز طوفان ایالت متحده آمریکا همچنان خطر جان انسان ها را تهدید می کند و با افزایش شدت بارش ها احتمال یک سیل بی سابقه به ویژه در جنوب ایالت تگزاس وجود دارد که انتظار می رود چند روزی زندگی را در شهرهای این ایالت مختل کند.

هرچند که مقام های ایالتی شهر هیوستن که قلب نفتی آمریکا به شمار می رود پیش‎تر برای بارش نیم متری باران آماده شده بودند اما بارش های اولیه از بارش ۱ متر و ۱۰ سانتیمتر باران خبر می دهند که می تواند زندگی مردم و همچنین به طور ویژه فعالیت های صنایع نفت این کشور را با خطر جدی مواجه کند؛ کورپس کریستی یکی از شهرهایی است که به شدت درگیر حجم باران است؛ شهری که ۴۵ درصد فعالیت های پالایشی آمریکا در این شهر صورت می گیرد.

فعالیت های هنری و فرهنگی آمریکا نیز از طوفان اخیر جان سالم به در نبرده است. گروه “کلد پلی” که جمعه شب گذشته برای برگزاری کنسرت برنامه ریزی کرده بود، یکی از قربانیان این طوفان است. این گروه با نزدیک شدن طوفان به تگزاس مجبور شد کنسرت خود را در هیوستن به تعویق بیندازد. این گروه در توئیتی به طرفداران خود روز جمعه اعلام کرد که با وجود میل باطنی برای برگزاری کنسرت، به دلیل آنکه تمایل به خطر انداختن جان مردم ندارند، مجبور به تعویق کنسرت هستند.

صبح جمعه کنسرت مشهور “مری جی بلیژ” نیز برنامه جمعه شب خود را به تعویق انداخت و اعلام کرد این کنسرت روز ۱۹ سپتامبر (۲۸ شهریور) برگزار می شود. شرکت برگزار کننده این کنسرت در اکانت فیس بوک خود با اعلام این خبر عنوان کرد که بلیط های تهیه شده در ۱۹ سپتامبر معتبر خواهند بود.

همچنین با نزدیک شدن طوفان به شهرهای تگزاس جنوبی، شرکت های زنجیره ای پخش و اکران فیلم و سینمای AMC، Cinemark و Regal Entertainment از تعطیلی شعبه های سینما و تئاتر خود در این مناطق آمریکا خبر دادند.

رایان نونان، مدیر شرکت AMC نیز به “ورایتی” گفته است: به منظور امنیت جان میهمانان و همچنین حفظ مراکز خود مجبور به تعطیلی کورپس کریستی و هیوستن شدیم و این تعطیلی تا رفع کامل طوفان ادامه خواهد داشت. البته همه این مراکز از طریق شبکه های پیام رسان نسبت به تعویق برنامه ها یا تعطیلی مراکز به مشتریان خود اطلاع رسانی کرده اند.

البته این تنها مراکز فرهنگی و هنری نیستند که متأثر از این طوفان شده اند، مراکز دولتی، فروشگاه ها و دانشگاه های هیوستن و تگزاس جنوبی نیز فعالیت خود را متوقف کرده اند. همچنین با وجود روز آغازین مدارس در آمریکا، برخی مدارس در هیوستن مجبور به تعویق آغاز سال تحصیلی جدید در این شهر شدند.


منبع: عصرایران

مادر صنایع دستی را بشناسید

«ماه‌نساء شهسواری‌پور» یکی از قدیمی‌ترین بازمانده‌های نسل گلیم‌باف در سیرجان استان کرمان است.

در چهارمین روز از نمایشگاه ملی صنایع دستی، از ماه‌نساء شهسواری‌پور، مسن‌ترین بانوی تولیدکننده صنایع دستی، به‌عنوان «مادر صنایع‌دستی» تجلیل شد.

به گزارش ایسنا، «ماه‌نساء شهسواری‌پور» یکی از قدیمی‌ترین بازمانده‌های نسل گلیم‌باف در سیرجان استان کرمان است، که در بازدید ارزیابان شورای جهانی صنایع دستی برای بررسی پرونده ثبت جهانی سیرجان به‌عنوان شهر جهانی «گلیم شیریکی پیچ » مورد توجه قرار گرفت.

از «ماه‌نساء شهسواری‌پور» در بیست‌وهشتمین نمایشگاه ملی صنایع دستی به پاس یک عمر فعالیت در این حوزه تقدیر شد.

شهسواری‌پور که به گفته خودش ۱۱۰ سال سن دارد، بیش از ۹۰ سال فعالیت‌هایی از جمله گلیم‌بافی، خیاطی، گلدوزی، جاجیم‌بافی و پته‌دوزی را انجام داده است.

فرزند این پیشکسوت درباره فعالیت‌های او توضیح داد: «با وجود این‌که مادرم در چهار سالگی به‌علت حادثه‌ای دست‌هایش دچار سوختگی شدید شد، اما با همین دست‌ها در چندین حوزه مختلف صنایع دستی سال‌ها فعالیت داشت.»

او ادامه داد: «تقدیر از ماه‌نساء شهسواری‌پور تقدیر از هنر است. امیدورام با تلاش همه مسوولان، فرهنگ و هنرمان در وهله اول به مردم خودمان و بعد به مردم دنیا معرفی شود.»

 بهمن نامور مطلق – معاون صنایع دستی سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری نیز ضمن تشکر از فعالیت‌های چند ساله «مادر صنایع دستی» با اهداء لوح و هدیه‌ای از او تقدیر کرد و گفت: اگر سیرجان در شورای جهانی صنایع دستی ثبت شود، بخش اعظمی از آن را مدیون فعالیت‌های خانم شهسواری‌پور و خدماتش به صنایع دستی هستیم.


منبع: عصرایران

دو حضور جهانی دیگر برای فیلم برادران محمودی

فیلم سینمایی «رفتن» ساخته برادران محمودی به طور همزمان در دو جشنواره بین‌المللی در کشورهای سوئد و استرالیا حضور خواهد داشت.

نهمین دوره فستیوال بین‌المللی فیلم های افغانستان در استکهلم سوئد در روزهای آینده با حضور عوامل فیلم «رفتن» برگزار خواهد شد. این جشنواره در دوره هفتم هم فیلم «چند متر مکعب عشق» به کارگردانی و تهیه‌کنندگی جمشید و نوید محمودی را در بخش مسابقه به نمایش گذاشت.

به گزارش ایسنا، دوره نهم این رویداد هنری با حضور صدیق برمک ـ  فیلمساز شناخته‌شده افغانستانی برنده گلدن گلوب ـ برگزار خواهد شد و فیلم «رفتن» هم در روزهای ۱۸و ۱۹ شهریور دو نمایش خواهد داشت.

 این فیلم در همین ماه در ششمین فستیوال جهانی فیلم پارسی در سیدنی استرالیا هم شرکت می‌کند و به همراه هفت فیلم دیگر از سینمای ایران با فیلم‌های دیگر از سینمای جهان به رقابت خواهد پرداخت. «رفتن» در روزهای ۱۶ تا ۱۹ شهریور دو نمایش در این جشنواره خواهد داشت.

در یک سال گذشته فیلم «رفتن» به کارگردانی نوید محمودی موفق به در یافت چند جایزه جهانی از جمله جایزه ویژه کارگردانی جشنواره بوسان، بهترین بازیگر زن برای فرشته حسینی از فستیوال بین‌المللی فیلم مراکش و جایزه بهترین فیلم از فستیوال بین‌المللی تریپولی شده است.

شرکت فرانسوی دریم لب به مدیریت نسرین میرشب امتیاز پخش بین‌الملی فیلم سینمایی «رفتن» به تهیه کنندگی جمشید محمودی را برعهده دارد. «رفتن» قصه فرشته و نبی، قصه عشقی که در پیچ و تاب رسیدن و نرسیدن در غبار گم می شود، قصه عشقی که از همه چیز غیر از معشوق رنج می‌بیند است. «رفتن» قصه درد است، درد خانه به دوشی و درد مهاجرت.

فیلم «رفتن» محصول مشترک ایران و افغانستان است و به عنوان نماینده سینمای افغانستان برای بهترین فیلم غیرانگلیسی زبان به اسکار معرفی شده است.

رضا احمدی، فرشته حسینی، بهرنگ علوی، نازنین بیاتی، مسعود میرطاهری، سینا سهیلی – محفوظ محمودی، افشین اخلاقی، بشیر احمد و شمس لنگرودی بازیگران این فیلم هستند.

دیگر عوامل این فیلم عبارتند از:‌ نویسنده: جمشید محمودی – بر اساس طرحی از نوید محمودی، مدیر فیلمبرداری: کوهیار کلاری، صدابردار: محمد رضا حبیبی، طراح صحنه و لباس: امیر حسین باباییان، طراحی و ترکیب صدا: حسین قورچیان، مشاور تهیه‌کننده و تولید: ارشاد محمودی، موسیقی: سهند مهدی زاده، مدیر تولید: علیرضا باقربیگی، دستیار و برنامه ریز: امیر علی‌یازی.


منبع: عصرایران

نصب مجسمه خیام مقابل خانه امیر بهادر

شهردار منطقه ۱۱ تهران از نصب مجسمه حکیم عمر خیام در مقابل بنای تاریخی انجمن آثار و مفاخر فرهنگی ایران (خانه امیر بهادر) از سوی سازمان زیبا سازی شهر تهران خبر داد.

به گزارش مهر به نقل از روابط عمومی شهرداری منطقه ۱۱؛ نصراله آبادیان با اشاره به موقعیت فرهنگی و هنری انجمن آثار و مفاخر فرهنگی ایران گفت: به درخواست انجمن مبنی بر نصب مجسمه یکی از شعرای نامی ایران در مقابل ساختمان؛ با پیگیری های اداره زیبا سازی شهرداری منطقه ۱۱ و طی جلسات با معاونت هنری سازمان زیبا سازی؛ اقدامات لازم برای نصب مجسمه پرتره حکیم عمر خیام متناسب با فضای تاریخی و هنری موجود در پیرامون انجمن آثار و مفاخر فرهنگی ایران واقع در خیابان ولی عصر(عج)  پل امیر بهادر  ابتدای خیابان سرگرد بشیری انجام شد.

شهردار منطقه ۱۱ افزود: این مجسمه اثر هنرمند ملک دادیار گروسیان است که در سال ۱۳۹۶ از جنس فایبر گلاس ساخته شده است. سال گذشته نیز مجسمه ابوسعید ابوالخیر اثر استاد هنرمند محمد بیگ زاده پس از طی دوره  ترمیم؛ در لچکی خیابان ابوسعید واقع در میدان منیریه ابتدای خیابان ابوسعید نصب شده بود.


منبع: عصرایران

آخر بازی تاج‌ و تخت چه می‌شود؟

 
فصل هفتم سریال بازی تاج‌وتخت یکشنبه ۲۸ اوت به پایان می‌رسد. فصلی که بسیاری معتقدند از مهیج‌ترین فصل‌های این سریال بوده، فصلی که در آن لشکرها به آتش کشیده شدند و خاندان‌ها به تمامی نابود شدند.


 


 

از قسمت ششم به بعد، پادشاه شب مالک یک اژدهای زنده است

در قسمت یکی‌مانده ‌به ‌آخر سریال، دنریس تارگرین و وایت واکرها به مصاف هم رفتند و پادشاه شب، اژدهایی را از آن خود کرد.اما قسمت آخر (که ۷۹ دقیقه خواهد بود) بیش از این‌ها فرازونشیب و حادثه خواهد داشت. در این قسمت همه چهره‌های مهم این فصل حاضرند. جان اسنو و سرسی لنیستر رودررو می‌شوند که برای برخورد با وایت واکر چاره‌ای بیاندیشند.می‌توان تصور کرد که دیدارشان پایان خوشی نداشته باشد.از سال ۲۰۱۱ که بازی تاج‌وتخت شروع شد، هواداران دوآتشه سریال روی اینترنت در مورد آن حرف می‌زدند، و حالا که سریال به پایانش نزدیک می‌شود، حرف‌ها به اوج رسیده. در این گزارش بعضی از پیش‌بینی‌های هواداران در باره قسمت آخر فصل هفتم را گردآورده‌ایم.

 


 

یکی از هواداران دوآتشه سریال می‌گوید “آدم إحساس می‌کند برای ایجاد هیجان زحمت نکشیده‌اند. بخش بزرگ سریال ماجراهای خانوادگی است

آریا لیتل‌فینگر را فریب می‌دهد.بعضی‌ها معتقدند خط داستانی خواهران استارک بدترین نکته فصل هفتم است.

در فصل ششم آریا یاد گرفت چطور بفهمد کسی دروغ می‌گوید.


 

 

یکی از عشاق سریال معتقد است چیزهایی که سنسا از لیتل‌فینگر می‌داند “از بینندگان مخفی نگه داشته شده”

بعضی‌ها می‌گویند داستان فراتر از آن است که به نظر می‌آید و سنسا و آریا به خاطر وابستگی‌های خانوادگی‌شان دچار مشکل شده‌اند. و بعضی دیگر می‌گویند آریا استارک – که دو فصل سریال داشت آموزش می‌دید “مرد بی‌چهره” باشد – دارد وانمود می‌کند که از لیتل‌فینگر گول خورده.کریس مندل، از نویسندگان مجله شورت‌لیست و هوادار دوآتشه بازی تاج‌وتخت، می‌گوید: “همین یک فصل پیش بود که آریا یاد گرفت دروغ آدم‌ها را بفهمد. اینکه یک آدم‌کش تمام‌عیار براوس را ترک کند و سه روز بعد نفهمد خواهرش دروغ می‌گوید یا نه، به نظرم صرفا برای ایجاد هیجان است. به همین خاطر خیلی‌ها فکر می‌کنند کل ماجرا نقشه است و احتمالا دست‌به‌یکی کرده‌اند که کار لیتل‌فینگر را بسازند.

 


 

 یکی از بینندگان می‌گوید “این دو نفر حالت خیر و شر دارند، مثل لوک اسکای‌واکر و دارت ویدر (از شخصیت‌های جنگ ستارگان)

 

برن استارک نایت کینگ است

 خیلی‌ از بینندگان فکر می‌کنند نایت کینگ(پادشاه شب) برن استارک است. در کل، تکلیف سریال با ماجراهای سفر در زمان و اینجور چیزها روشن نیست.قرار است برن سه بار در زمان سفر کند، که در هر کدام بیش از قبلی گند بزند و نهایتا پیش‌گوی فلج در گذشته گیر بیافتد.کریس مندل معتقد است کل ماجرا باورپذیر نیست. می‌گوید: “به نظر می‌رسد تکلیف سریال با ماجرای سفر زمان روشن نیست، و به همین خاطر است که برن را زیاد نمی‌بینیم. ولی از طرف دیگر در مورد وایت واکر هم هیچی نمی‌دانیم. ممکن است سروکله برن در آخرین لحظه پیدا شود. شاید به همین خاطر است که چیز زیادی در موردشان نمی‌دانیم.

 


 


یکی دیگر می‌گوید “کتاب‌های سریال بیشتر از خود سریال به خانواده کلگان پرداخته‌اند”
سگ تازی با کوه می‌جنگد

 

علاقمندان بازی تاج‌وتخت چندین فصل است منتظرند سندور و گرگور کلگان به جان هم بیافتند. و از ظواهر امر این‌طور پیداست که در قسمت آخر این اتفاق می‌افتد.سگ تازی از جنگجویان دنریس است که قرار است “وایت” ربوده‌شده را به کینگز لندینگ ببرند که سرسی را راضی کنند به مصاف وایت واکرز برود – جایی که برادرش، که زامبی است، زندگی می‌کند.کریس مندل معتقد است “زامبی را برادرش یعنی سگ تازی می‌کشد”، اما زمان زیادی به این ماجرا اختصاص داده نخواهد شد.می‌گوید: “پرداختن به این ماجرا، با این همه ماجرای دیگری که در جریان است، اتلاف وقت است. این بخش داستان از آن چیزهایی است که می‌توانست خیلی زودتر اتفاق بیافتد، اما آن را گذاشتند برای این فصل و سریع از رویش گذشتند و شخصیت‌ها درست پرداخته نشد. ” در یکی از قسمت‌های قبلی سریال معلوم شد دنریس و جان نسبت خونی دارند.

 

جان و دنریس بالاخره به هم می‌رسند

نام قسمت آخر “اژدها و گرگ” است – که تقریبا واضح است به کدام شخصیت‌ها اشاره دارد.جای تأسف است که او دست‌آخر با کسی که نسبت خانوادگی دارد می‌رود.بعضی بینندگان سریال معتقدند شخصیت‌های کیت هارینگتون و امیلیا کلارک در فصل‌های اخیر سریال چیزی را که باید بین دو نفر باشد، نداشته‌اند. اما در فصل هفتم این دو شخصیت به هم نزدیک‌تر شده‌اند.

 


 


 

یکی از علاقمندان سریال می‌گوید “رابطه عاطفی جیمی و سرسی خیلی خوب پرداخته شده. به نظر من که به هم می‌رسند

نکته مهمتر اینکه این دو نفر نسبت خانوادگی دارند.کریس مندل معتقد است این دو نفر “به هم می‌رسند”. می‌گوید: “البته همین که سازندگان چنین چیزی را طرح کرده‌اند کمی عجیب است. این همه آدم مجرد در وستروس هست. جای تأسف دارد که با قوم و خویش خودش برود. ”


منبع: بهارنیوز

محمد علیزاده در بیمارستان بستری شد

تهیه کننده آثار و کنسرت های محمد علیزاده خواننده موسیقی پاپ از لغو کنسرت های این خواننده در سنندج و کرمانشاه به دلیل بستری شدن وی در بیمارستان خبر داد.

به گزارش مهر، صدرالدین حسین‌خانی مدیر شرکت موسیقی «ایران گام» گفت: به دلیل بستری شدن محمد علیزاده در بیمارستان، کنسرت‌های وی روز یکم شهریور در سنندج و روزهای چهارم و پنجم شهریور در کرمانشاه لغو شد.

وی درباره آخرین وضعیت پزشکی این خواننده موسیقی پاپ گفت: محمد علیزاده در سفری که اخیراً برای برگزاری کنسرت به اصفهان داشت، به دلیل تغذیه ناسالم، ویروسی وارد بدنش شد که این موضوع منجر به بستری شدن او در یکی از بیمارستان های تهران شد. البته پزشکان هنوز نتیجه کامل آزمایش‌ها را دریافت نکرده‌اند و تا غروب امروز نتایج را به ما اطلاع می‌دهند. ولی صحبت هایی که پزشکان داشته‌اند این خواننده حداقل نیاز به ۸ تا ۱۰ روز استراحت مطلق دارد و می بایست تحت مراقبت‌های ویژه پزشکی قرار بگیرد.

حسین خانی افزود: جای نگرانی خاصی وجود ندارد و اگر پزشکان نوع بیماری را سریع تشخیص بدهند، خیلی سریع با روند دارویی که تجویز می شود، مراحل درمانی جهت سلامتی کامل پیگیری می شود. به هر حال بعد از جلسه‌ای که با پزشکان خواهیم داشت، اخبار کامل را در اختیار مخاطبان قرار می دهیم.

مدیر شرکت موسیقی «ایران گام» در باره کنسرت‌های محمد علیزاده در شهرهای سنندج و کرمانشاه اظهار کرد: ما خیلی تلاش کردیم که این کنسرت ها در سنندج و کرمانشاه برگزار شود، حتی آقای علیزاده با وجود شرایط جسمی نامساعدی که داشت اصرارداشت که کنسرت در سنندج برگزار شود زیرا وی برای اولین بار بود که در این شهر کنسرت می داد و مایل بود تا در هر شرایطی میزبان طرفداران باشیم. 

از سوی دیگر اینکه خیلی دیر خبر بیماری آقای علیزاده را به صورت رسمی اعلام کردیم فقط به این جهت بود که کنسرت سنندج برگزار شود اما به دلیل ضعفی که در بدن محمد بود پزشکان به هیچ عنوان اجازه ندادند تا برنامه اجرا شود. جالب اینکه پزشکان به دلیل اصرار وی بود که دستور بستری شدن را دادند تا بتوانند بیماری را کنترل کنند و محمد خودسرانه برای برگزاری کنسرت اقدام نکند.

حسین خانی درباره برگزاری کنسرت های محمد علیزاده طی روزهای ۱۱ و ۱۲ شهریور ماه جاری در سالن میلاد نمایشگاه بین‌المللی تهران گفت: برگزاری این کنسرت ها مشکلی نخواهد داشت و طی صحبت هایی که با پزشکان معالج آقای علیزاده داشتیم، در دو سه روز آینده به امید خدا مشکل برطرف خواهد شد. این در حالی است که پزشکان به دلیل ریشه کن کردن کامل میکروب ها ترجیح داده اند که محمد فعلا در بیمارستان باشد تا مصرف داروها و روند درمانی در وقت مقرر انجام پذیرد.


منبع: عصرایران